باز هم دیگ پلوی سفارت!

تا جایی که یادم هست دولت قرار بود ارزش «پول ملی» را افزایش دهد، نه اینکه چوب حراج بزند بر سر «استقلال ملی»! ما تا به حال گمان میکردیم «اعتدال» کاریکاتور «عدالت» است، نگو با استقلال ملت هم سر جنگ دارد. بهراستی اینجا چه خبر است؟! کاترین اشتون انگلیسی در ایران چکار میکند؟! دولت دارد کجا میرود؟! این روزها سالگرد «عملیات بدر» است و سررسید، سرشار از عطر «بچههای خیبر». ما آن همه شهید دادیم که استقلال ملی حفظ شود، یا به حراج گذاشته شود؟! ما شاه را از کشور بیرون کردیم تا اجنبی در امور داخلی ما دخالت نکند، اما از قرار معلوم، دل بعضیها برای دیگ پلوی سفارت تنگ شده! ما تا الان فکر میکردیم بعضیها خود را قیم دستگاه قضا میدانند؛ نگو بدتر، ادعای دروغین حقوق بشر اجنبی را قیم قوه قضائیه میدانند و با کمال وقاحت برای این ادعای دروغین، سفره پهن میکنند! ما اما اجازه نمیدهیم باز هم سر شیخ فضلالله بالای دار رود. ما اجازه نمیدهیم استقلال ملی را تیرباران کنند. آقای ظریف و خانم اشتون مینشینند تقویمگردی میکنند و برای دیدار، «مناسبت» تعیین میکنند، لیکن برای ما «روز زن» فقط و فقط سالروز میلاد صدیقه کبری است. انقلاب اسلامی «وابستگی» را از در بیرون کرد، عدهای میخواهند آن را از پنجره بازگردانند. خجالت از روی شهدای وطن نمیکشند؟! دیدار اشتون با فتنهگران، چه ربطی به مذاکرات هستهای داشت؟! و دولت با چه حقی و به کدام مجوز اجازه میدهد این زنیکه انگلیسی در ایران حرف مفت بزند؟! نکند بعضیها انگلیس بدسابقه را صاحب حق درباره حقوقبشر میدانند؟! و او را برای دخالت در امور داخلی ما محق میدانند؟! اگر اینگونه است، افتخار میکنیم که از ما شکایت میکنند! و افتخار میکنیم که با اینان، زاویه داریم! از عمر این دولت، ۶ ماه بیشتر نمیگذرد اما معالاسف در تضعیف استقلال ملی پروندهای بس قطور دارد. تضعیف استقلال ملی یعنی خدشه بر امنیت، غرور، اقتدار و شرف ملی. اینجاست که دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی باید ورود کند! گیر از «قدم دولت» است، نه «قلم ملت». ما تا به امروز در «وطن امروز» مینوشتیم که توافق ژنو، قابل قیاس با قرارداد ننگین ترکمنچای نیست اما خوب است بعضیها ما را از رواداریمان پشیمان نکنند. اینک برای همگان باید معلوم شده باشد که در آن «لوگوی سیاه هولوکاست هستهای» حق با ما بوده است. ما آن روز البته فقط ناظر بر متن ظریف توافق بسیار بد ژنو بود که لوگوی خود را سیاه کردیم، اینک معطوف بر تضعیف زمخت استقلال ملی، ظاهرا باید نهیب تندتر بزنیم، بلکه از این پس، درباره جزایر سهگانه، کار به چانهزنی با شیخنشین زپرتی امارات نکشد! تعارف را کنار بگذاریم. لیاقت چنین دولتی، حمایت همان روزنامهای است که لوگوی خود را با شال و کلاه اجنبی ست میکند. چوب حراج زدن بر استقلال ملی، شاخ و دم ندارد؛ دقیقا به رفتار و گفتار همین چند وقت اخیر دولت اعتدال میگویند. عاقبت، اتفاقهایی دارد میافتد که با شعائر انقلاب اسلامی همخوانی ندارد و اخباری داریم میبینیم و میشنویم که اساسا با آن بیگانهایم. روحانیت همواره پاسدار و حافظ استقلال ملی بوده. فرض است بر بعضیها که اتکا بر این «دژ پولادین» داشته باشند.

امان از روزگار! من که دلم هرگز این همه برای شهدا تنگ نشده بود. دیروز آقای روحانی در جلسهای گفت: «شبهای عملیات و لحظه خداحافظی را از یاد نمیبرم». جمله جالبی بود! اساسا حتی آنهایی که سرهنگ هم نیستند، به «بچههای جنگ» پز میدهند اما آیا انتظار همان بچههای جنگ از دولتمردان محترم این بود؟! اینکه اجنبی بیاید و عوض «مذاکره هستهای» از «حقوق بشر» سخن بگوید، با فتنهگران دیدار کند، در امور داخلی ما دخالت کند، دست آخر هم ببریمش «تور اصفهانگردی»؟! راستی که دلم هرگز این همه برای شهدا تنگ نشده بود. کجایی سردار شهید حاج حسین خرازی؟! از همان گلزار شهدای اصفهان شاهد باش که بعضیها بیشتر با اشتون حال میکنند تا وصیتنامه تو… آری! جنگ تو شهید، مایه افتخار همه است، درست عکس توافق بعضیها.
وطن امروز/ ۲۰ اسفند ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
دولت با منتقدان آشتی باشد
تقدیم به آستان رفیع
«امنیت ملی»

بسمالله الرحمن الرحیم، هست کلید در گنج حکیم. آن «کلید» که قفل میگشاید، نیک اگر بنگری، خدا و نام خداست. «حکیم» از جمله صفات حضرت باریتعالی است. ما نیز که بندگان خداییم، باید بر مبنای حکمت، عمل کنیم، نه اینکه حتی شکایتمان را هم، حکایت دیپلماسی و اقتصادمان، صدقهای بر گرده متشاکی تحمیل کنیم! ظاهرا دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی از صاحب این قلم شکایت کرده که در ۴ یادداشت، مغایر با مصوبات آن شورا، مطالبی برخلاف امنیت ملی نوشته. هر آنچه غیرحکمت، به من میگوید؛ «محترمانه و قانونی، گریبان شاکی ظاهری را بچسب که آخر، اتهام به این درشتی چرا؟» اما «حکمت» اقتضای دیگری دارد! من که مندرجات خود را مقوم مقوله امنیت ملی میدانم، چه گلهای میتوانم از دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی داشته باشم؟! و این دبیرخانه محترم، چه شکایتی میتواند از نگارنده داشته باشد؟! لطفا به کلماتی که در این ترکیب به کار رفته، دقت کنید؛ «دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی». این ترکیب، یقههایی را باید بچسبد که قطعا یقه من نیست و قلمهایی را باید خرد کند که حتما قلم من نیست. من از این ترکیب، و ناظر بر قلمم، شاید انتظار تشکر داشته باشم اما هرگز انتظار تذکر نخواهم داشت، شکایت که اصلا حکایت غریبی است! «حکمت» به من میگوید؛ «در این شکایت، رد پای بعضیها در میان است، رد پای اعتدال». من، براساس حکمت، شاکی خود را، دولت و معاونت حقوقی نهاد ریاست جمهوری میدانم، نه شورایعالی امنیت ملی، که شکایتها، ظاهری دارند و باطنی. به شهادت انبوه نوشتههایم، «امنیتملی» روی سرم جا دارد اما به شهادت این چند زخم که هنوز از فتنه ۸۸ بدین سو، روی سر و صورتم باقیمانده، حتی «مصوبات شورایعالی امنیت ملی» هم روی سرم جا دارد. آنجا که پای امنیت ملی جمهوری اسلامی در میان است، من فقط قلم در دست ندارم، بلکه جان نیز بر کف دارم… و نوشتههایم را بسیار سرشتهام. برای من، امنیتملی کاملا مفهوم است؛ کدام اتهام را و به چه کسی میخواهید تفهیم کنید؟! در مثل، آنهم مثل ملای رومی، مناقشه نیست. گفت: «تو مکن تهدید از کُشتن که من، تشنه زارم به خون خویشتن».

من و ما، همه امت حزبالله، فداییان امنیت این ملکایم. ما علیه ناامنی خوارجصفتان، کارنامه روشنی داریم. وصله اخلال به ما نمیچسبد. منباب اعاده حیثیت مضاعف، مصرم که بدانم دقیقا در کدام جملات ۴ یادداشت مورد شکایت، مغایر مصوبات شورایعالی امنیت ملی چیزی نوشتهام؟! این کمترین حق من است و پاسخ این سوال را، نه از دبیرخانه شورا یا سایر اعضای شورا، بل از آن محترمی میخواهم که ایام انتخابات، شعار میداد؛ «نقد باید آزاد باشد، منتقد نباید به لکنت دچار آید، نباید بترسد، نباید بلرزد». این بود اعتدال؟! من که فکر کنم اصلا همین بود اعتدال!! اعتدال، کاریکاتور عدالت است. اعتدال در ظاهر، همه حروف عدالت را دارد اما در باطن، چپاندر قیچی عدالت است. مشتی حرف که برای خود، عاقبت کلمهای تشکیل داده. اصلا اعتدال یعنی مشتی حرف، مشتی قیل و قال. اعتدال، صراحت در شکایت ندارد. صداقت در حکایت ندارد. یک چیزی میگوید، در حالی که چیز دیگری رخ داده. از گرفتهها سخن میگوید، در حالی که دادههایش بیشتر است. از پیروزی سخن میگوید، در حالی که پیروزی، مگر در مکر خدا نهفته باشد! توافق که موید هیچ فتحی نیست! ما اما آنقدر سررشته از حکمت داریم که دچار اشتباه در فهم مسائل نشویم. ما هرگز شکایتی از شاکی ظاهری خود نداریم، فقط از اعضای آن تمنا داریم که هماهنگ با امنیت ملی حرکت کنند، نه هماهنگ با شعار اعتدال. «اعتدال»، خوب یا بد، شعار یک دولت هست و شعار دولت بعد نیست، اما «شورایعالی امنیتملی» همیشه هست. چشم بر هم زدنی، عمر دولت اعتدال به سرمیآید، لیکن آن روز، هنوز هم شورایعالی امنیت ملی، شورایعالی امنیت ملی است. شورا به این مهمی، باید خط خود را از پیام ۲۲ بهمن جاودانه ملت بگیرد، نه دولتهایی که میآیند و میروند. این شورا، باید آنجا ورود کند که واقعا امنیت ملی به خطر افتاده است. نقد یک توافق زمینی، یعنی نقد یک توافق زمینی، نه اخلال در امنیت ملی. سطح امنیت ملی، بسی بالاتر از آن است که زلف خود را به مفاد توافقی گره بزند که از نظر آقای ظریف، مدام روحش توسط طرف مقابل در حال نقض شدن است! «فلان تحریم آمریکا، گند زد به روح توافق ژنو» تلویحا جملهای از وزیر امور خارجه است و اگر بعضیها، این متن را هم کمپلت (!) مغایر مصوبات شورایعالی امنیت ملی تشخیص می دهند، خوب است لااقل این جمله را در متن شکایتنامهشان درز بگیرند! دیروز خبرگزاری ایسنا از قول خانم راکعی نوشت؛ «رهبری موافق رفعحصر هستند». دقیقا همینجاست که شورایعالی امنیت ملی باید ورود کند، نه مندرجات مقوم امنیت ملی این قلم. در سخن خانم راکعی، ایضا در خبرگزاری ایسنا، به ۲ جهت، تغایر بسیار فاحش با امنیتملی دیده میشود. اول؛ دروغ بستن به رهبر انقلاب، دوم؛ گفتار برخلاف مصوبه خود شورایعالی امنیت ملی مبنی بر حصر ۲ تن از سران فتنه. اینجاست محل ورود شورایعالی امنیت ملی! چرا ورود نمیکند؟! چرا مجلس محترم ساکت است؟! چرا جبهه اصولگرایی ساکت است؟! در روز روشن ۲ تهمت بسیار نابجا، یکی به بزرگان بسته شده، یکی هم به مصوبه شورا. جای سکوت است؟! اینجا، هم باید با خانم راکعی برخورد قانونی شود، هم با آن خبرگزاری که البته اینقدر شجاعت نداشت پای مندرجات خود بایستد، عذرخواهی کند و اعلام آمادگی کند بر اجرای قانون. بالکل خبر مزبور را حذف کرد! اقدام علیه امنیت ملی، بدتر از این؟! فتنهگری بیشتر از این؟! من حالا این را یواشکی مینویسم، باشد که دربرود از زیر دست سردبیر؛ «اقدام علیه امنیت ملی، بدتر از این، که وزیر خارجه بر خلاف توصیه بزرگان به ملت، مبنی بر رصد رفتار و گفتار دشمن، به مردم توصیه میکند که توجهی به حرف دشمن نکنند؟!» ما حالا منباب «صبر انقلابی» خیلی از حرفهای یواشکی را در کنج دلمان مخفی نگهمیداریم، بعضیها هم دور برندارند علیه امت حزبالله و روز یومالله. و شکایت نکنند از تکرار شعارهای ملت در راهپیمایی. فتنهگر منافقی که خود جرأت نکرد روز ۲۲ بهمن در دریای مواج و طوفانی ملت، حضور پیدا کند، از ترس آنکه مبادا غرق شود، همه رفتار و گفتار این روزهایش، رسما اعلان جنگ علیه امنیت ملی این مرز و بوم است. نمیبینند؟! نمیشنوند؟! ما حالا حرفی نمیزنیم، لااقل روانه دادگاهمان هم نکنند! روانه دادگاهمان هم میکنند، حداقل لطف کنند مصادیق شکایت خود را بیان کنند! این بود اعتدال؟! آری، همین بود اعتدال! دقیقا همین! دست فرمان اعتدال، جز این در ژنو توافق میبست، جای تعجب بود! اعتدال به توافق میآید، توافق به اعتدال! من در ۲ تا از ۴ متن مورد شکایت، نوشته بودم؛ «حتی لبوفروش بیسواد هم چنین توافقی را امضا نمیکرد». از من اما تندتر، آن عالمی بود که گفت؛ «آدمی وقتی با این آمریکاییها دست میدهد، باید انگشتان دست خود را دوباره بشمرد» یا آن عالم دیگری بود که گفت؛ «حتی هیچ بیسوادی، پای همچین برگهای را امضا نمیکند». آیا تکرار نرمتر سخنان آیتاللهالعظمی نوری همدانی و آیتاللهالعظمی جوادی آملی، مغایرت با مصوبات شورایعالی امنیت ملی است؟!

بعضیها لطف میکنند اگر هنگام سخن گفتن از «آشتیملی» در محکمه را نشان منتقد ندهند! بعضیها لطف میکنند اگر به جای کلیگویی، مشخصا بگویند در کجای نوشتههایم امنیت ملی به خطر افتاده، که از خود دفاعی در برابر این تهمت ناروا کرده باشم. بدترین بیاخلاقی، همین است که انگ اتهام علیه امنیت ملی بزنی و هیچ نگویی کدام جمله، کدام خط، کدام پاراگراف؟! اقدام علیه امنیت ملی، رفتار و گفتار نماینده امور اقوام و اقلیتهاست که یک روز زبان ملی را میزند، یک روز وحدت ملی را، یک روز خط ملی را، یک روز اقتدار ملی را. یعنی ما باید همه چیز را بنویسیم تا معلوم شود چه کسانی دارند علیه امنیت ملی این دیار، کار میکنند؟! آیا ما یک چیزی هم بدهکار شدهایم و جماعت نان به نرخ روزخور، که حتی نان بازرگان را هم به نرخ روز میخورند، طلبکار از ما؟! من در یادداشت «دهان ما پلمب نمیشود» نوشته بودم؛ «تسلیم دشمن در برابر ملت ایران، آنجا بود که ما در سوریه، روی موضع مقاومت ایستادیم و صرف نظر از دولت، با دستفرمان انقلابی اصل نظام، حزبالله، خون شهدا و خشم انقلابی خمینی، بیآنکه ذرهای از حق خود کوتاه بیاییم، دشمن را وادار به کوتاه آمدن کردیم. آنچه در ژنو گذشت، قدرمسلم، تسلیم دشمن در برابر ما نبود!» این، نقد توافق ژنو است یا اقدام علیه امنیت ملی؟! و آیا شورایعالی امنیت ملی، مصوبهای داشته که توافق ژنو نباید نقد شود؟! من در یادداشت «غرور ملی شکست، نه ساختمان تحریم» نوشته بودم؛ «آقایان! آنچه مخل چرخیدن چرخ کارخانههای ما بود، چرخش سانتریفیوژها نبود. سانتریفیوژها خود بخشی از کارخانه ما هستند. آیا بهتر نیست به جای مفت فروختن سرمایهای که دیگران برای ما به ارث… یعنی به امانت گذاشتهاند، با کار و تلاش، سرمایهای به سرمایه قبلیها اضافه کنیم؟!» کجای این حرف، خلاف کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی است؟! من در یادداشت «آقایان! سر بولدوزر را بچرخانید طرف دشمن» نوشته بودم؛ «ما از خاطر نبردهایم که آقای روحانی به ملت خود، «کلید» نشان داد، نه بولدوزر، فلذا بهتر است دولت اعتدال، بولدوزر را خرج بیگانگان کند! بیگانگانی که زیاد مغلطه میکنند و مرتب از خط قرمز وزیر امور خارجه عبور میکنند!… اگر دولت گذشته در ۴ سال دوم خود، «مقاومت» را مانع رشد اقتصاد معرفی میکرد، اینک دولت هفت دهم درصدی، «هستهای» را بهانه کرده. و این هر ۲ اشتباه بوده و هست». ذکر مستند و بیان مستدل و صدالبته فراجناحی و فرادولتی اشتباهات دست اندرکاران، زیر پا گذاشتن کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی است؟! آیا تاکید بر ایستادگی و مقاومت یا تاکید بر انرژی هستهای، مغایرتی با امنیت ملی کشور دارد؟! من در مطلع یادداشت «هستهای ملت و دیپلماسی دولت» نوشته بودم؛ «توافق ژنو آمده بود که نه در جنگ، بلکه بر جنگ، بر «گزینه نظامی روی میز است»، بر تهدید، بر گلوله، بر حمله و بر جنایت و تجاوز پیروز شود، توافق ژنو آمده بود که ادبیات گل و بلبل را جایگزین ادبیات نظامی کند اما چه آمدنی! واقعا چه آمدنی که وزیر خارجه آمریکا، فقط ۳ روز بعد از اجرای توافق، باز هم در شیپور جنگ دمید تا ثابت شود توافق ژنو، خود آتشبیار معرکه است!» آیا این نقد صریح و البته صحیح، بیشتر به مدح امنیت ملی کشور شباهت ندارد تا اخلال در آن؟! به صراحت بگویم؛ اگر بعضیها به توافق ژنو، تعصب بیجا و غیرمنطقی دارند، من به خون همه شهدای این دیار، من جمله شهدای هستهای، از موضع عقل و استدلال، حساسیت دارم. حزبالله، عقل و دین و دل و هوش، به خدای حکیم قادر متعال باخته است، نه به کدخدایی که دیگر خیلی وقت است نیست! امت حزبالله مثل خمینی، مثل خامنهای، خوشبین به مذاکره با آمریکاییها نیست، چرا که با پیامبر درونیاش فکر میکند، نه با کدخدایی که دیگر خیلی وقت است نیست! این روزها، هم سالگرد خیبر است، هم سالگرد بدر. خوب است بعضیها هنگام دست دادن به جان کری، لااقل به حرمت خانواده شهدای جوشن، سهند و سبلان، کمی کمتر بخندند. من در همه این یادداشتها، اتفاقا از موضع امنیت ملی، اقتدار ملی، غرور ملی و پرهیز از معرکهگیری، به نقد توافق ژنو پرداختهام. من، امنیت ملی و شورایعالی امنیت ملی را به خوبی میشناسم. هم امنیت ملی و هم انشاءالله این شورا، هم چنان که تا الان هم همین طور بوده، اگر شکایت از کسی داشته باشند، دقیق، عمیق، مصداقی و مشخص، مورد شکایت را مطرح میکنند و هرگز نمیگویند؛ «این ۴ نوشته، خلاف مصوبات شورایعالی امنیت ملی و در حکم اقدام علیه امنیت ملی کشور بوده است، مصداق بیمصداق»! بعضی ها وقتی به جای پاسخ، اصحاب تحلیل را بیسواد میخوانند، شکایتشان هم خلاصه میشود در یک کلیگویی مبهم. من البته به احترام قانون، از ذکر جزئیات دادگاه روز یکشنبه خودداری میکنم، لیکن از دولت محترم میخواهم عمل بر مبنای حکمت کند، یا لااقل به همان «تدبیر» که میگفت، عمل کند. من لااقل در این مجال، هرگز نمیخواهم حکایت فیلم «آژانس شیشهای» ادعا کنم؛ «امنیت ملی را برای من، امثال عباسها معین میکنند» که شهدا خود، یکی هم برای ماندگاری همین قانون و امنیت ملی، جان بر طبق اخلاص گذاشتند. آری، بیشترین احترام به قانون، از آنِ حزبالله آرمانخواه است. من برای زدن حرفهای شاعرانه، نه قلم کم دارم، نه انگیزه، اما طبق قوانین این نظام مقدس و الهی، امنیت ملی را برای من، برای دولت، و برای همه، مصوبات شورایعالی امنیت ملی معین میکند. جناب شاکی محترم و اصلکاری، باید مشخصا بگوید؛ «کدام فراز از نوشتههایم، مخل کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی بوده؟! و به کدام دلیل، اقدام علیه امنیت ملی تفسیر شده؟!» شاکی هر که باشد – به نظر میرسد دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی نباشد! – تهمت درشتی زده و حتما باید جوابگو باشد. اگر طبق قانون، امثال من باید برای آنچه مینویسند جواب پسدهند، طبق همین قانون، شخص شاکی هم باید برای ادعایی که طرح کرده، بینه محکمهپسند و مصداق معین بیاورد و الا از نظر افکار عمومی محکوم خواهد شد به مغلطه و فرافکنی. در تمام دوران روزنامهنگاریام، بویژه در سال ۸۸ تهمتهای مختلفی دشت کردهام اما افترای اقدام علیه امنیت ملی کشور، تهمت درشتی است که هرگز نمیبخشم. بدان امید که از این پس، شاکی خود بار شکایت را بر دوش بگیرد و در یک اقدام خلاف امنیت ملی، اهل تعهد را رودررو با نهادهای حکومتی قرار ندهد. اقدام خلاف امنیت ملی، آنجاست که امثال مرا در مواجهه با شورایعالی امنیت ملی قرار دهند، اما بدانند ما عمل براساس حکمت میکنیم. «ما با این شورا و آن نهاد، سر دعوا نداریم» حتی به این معنی هم نیست که احیانا با دولت اعتدال، سر جنگ داریم. جنگ ما با دشمن این ملت است. شأن و منزلت جنگ ما بالاست. ما جواب شکایت را با شکایت نمیدهیم. اگر بعضیها وقت شکایت از ما دارند، وقت ما اما پر است. وقت ما وقف رفتگری در خیابان امنیت ملی، با جاروی قلم است. جادوی قلم، «حکایت» را کفایت میکند؛ به «شکایت» نیازی نیست. شکایتی هم اگر هست، از «جداییها»ست. دولت باید آشتی باشد با ملت. دولت باید اعتماد داشته باشد به ملت. دولت باید اعتقاد خود به شعارهای ۲۲ بهمن را فزونی بخشد. دولت باید «وحدت و استقامت» را مقوم امنیت ملی بداند. «تغییر» یکی از شعارهای این دولت بود. دولت باید تغییر رویه بدهد و سعهصدرش را بیشتر کند. دولت محترم، خود قضاوت کند؛ چقدر با دشمن، سعه صدر دارد، چقدر با دوست؟! ما دوست دولت هستیم، خیرخواه او. من به دولت توصیه میکنم با جدیت بپردازد به کار، به خدمت، به اقتصاد مقاومتی. من به دولت توصیه میکنم پیام راهپیمایی ۲۲ بهمن ملت مبنی بر «وحدت و استقامت» را بگیرد. بعضی شکایتها، مخل وحدت است و بعضی توافقها، نافی استقامت. اگر به آقایان برنمیخورد، من سوال میپرسم؛ «در کدام بند توافق ژنو، مقوله استقامت نمود پیدا کرده است؟!» اگر به آقایان برنمیخورد، من سوال میپرسم؛ «تقسیم بر ۲ کردن ملت و بیسواد خواندن اصحاب نقد، چه نسبتی با پیام وحدت دارد؟!» دولت بپذیرد که نیاز به تغییر رویه دارد و الا فقط در نامههای خصوصی که آیا هست، آیا نیست، از وی دفاع میشود! خطر آنجاست که بعضیها دقیقا عین شکایت کردنشان، برای این ملت کار کنند؛ توزیع سبد کالا! و ایضا عین شکایت کردنشان، با دشمن توافق کنند؛ توافق ژنو! اگر همه کارهای بعضیها عین همین شکایت کردنشان باشد، دیگر جای تعجبی نیست که هر روز درباره مرحله دوم پرداخت یارانهها، یک جور سخن بگویند و ملت را گیج کنند! دیپلماسی صدقهای، اقتصاد صدقهای میآورد و این هر دو، «شکایت صدقهای». شکایت صدقهای یعنی؛ «من میگویم این ۴ یادداشت، مخل مصوبات شورایعالی امنیت ملی و اقدام علیه امنیت ملی است، تو دیگر از من، ذکر مصادیق نخواه، قبول کن!» من اما میگویم؛ «این کشور، قانون دارد و همه در برابر قانون، برابرند و احدی برابرتر نیست!» در آخر، باز هم دعا میکنم برای قوه مجریه که یکی از چند قوه کشور است و آنچه زیاد دارد، کار نکرده. البته توصیه ویژهای هم دارم برای دولت و آن اینکه دولت یک چیز را مشخصا دست بگیرد و همان امر مشخص را درست کند. توصیه مصداقی من به دولت -با احتساب همه جوانب امور- این است که لااقل روی یک امر، انگشت حکمت بگذارد و بعد از ۴ سال، حداقل پز تدبیر در مقام عمل این یک امر را بدهد. از جمله شعارهای انتخاباتی آقای روحانی، بالا بردن ارزش پول ملی کشور بود. همین افزایش ارزش پول ملی، گمانم نکته خوبی است که دولت اعتدال، روی آن سرمایهگذاری کند. در این ۶ ماه که این اتفاق فرخنده نیفتاده، باشد که از این به بعد بیفتد. در راه کمک به این توصیه، که افزایش امنیت ملی کشور هم کاملا در آن ملحوظ است، با قلم خود حاضرم بیهیچ چشمداشتی، دولت محترم را یاری رسانم. گفت: «با لب دمساز من گر جفتمی، همچو نی من گفتنیها گفتمی».
وطن امروز/ ۷ اسفند ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
انقلابیتر از بهمن ۵۷
الله، الله، لا اله الا الله. خدایا! ما به نام تو انقلاب کردیم. فردا هوای ما را، هوای انقلاب خودت را داشته باش. داری. میدانم. اصلا ما که هستیم؟ شیاطین، بغض از قدرت تو دارند. بیش از ما، با خودت دشمنی دارند. مشکل ابلیس، هستی تو است، نه هستهای ما. خدایا! فردا یک طرف تویی، و طرف دیگر، همه فراعنه، همه ابوسفیانها، همه اشرار، همه دشمنان بشریت. ما با انقلاب اسلامی، دیری است که طرف تو را گرفتهایم. طرفداری از تو، همه جرم ماست.
خدایا! انقلاب ما اگر خدایی نبود، دشمنان تو کاری به کار ما نداشتند. فردا، یک طرف، انقلابی است به نام تو و کمی آن سوتر، کسانی که حاکمیت حق را بر جهان نمیخواهند. تو را نمیخواهند. در نبرد خدا و کدخدا، ما ایمان به قدرت تو داریم. تو بالاتری. مکر تو کاریتر است.
خدایا! به سرودهای انقلاب ما نگاه کن! همهاش نام توست. کجا ما خرمشهری آزاد کردهایم، بیآنکه فراموش کنیم نقش تو را؟ و کجا خمینی و خامنهای، از فتوحات سخن گفتهاند، الا آنکه سجده بر درگاه تو را نشانمان دهند؟
خدایا! هر کجا این انقلاب، علیه دشمنان تو، خودی نشان داده، ولیفقیه، دست قدرت تو را به ما نشان داده. نشانی محراب تو را، مِهر تو را، مُهر تو را.
خدایا! در سی و پنجمین تولد انقلاب، چه سخنی زیباتر از سخن گفتن با تو؟ و چه کاری بهتر از حمد و ستایش خدای انقلاب؟ خدایا! ۳۵ سال بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ ما همچنان انقلابی هستیم. قلب انقلاب اسلامی، جای تو است. درون سینه ما که سرشار از محبت، بلکه ولایت توست، چگونه دوستی با آمریکا بگنجد؟! و چرا نمیفهمند بعضیها که خدا و کدخدا، با آن همه دشمنی با هم، هرگز به بازی «برد – برد» نمیرسند؟! بعضیها از ما میخواهند دشمن را درک کنیم! اگر بنا بر درک دشمن بود، اصلا چرا انقلاب کردیم؟ آن هم به نام خدا؟ مگر دشمن، خدای ما را درک میکند، نهاد بشریت را درک میکند، انقلاب اسلامی را درک میکند، خون شهدای ما را درک میکند، خون دل مادران شهدای ما را درک میکند که ما او را درک کنیم؟!
دلی که خدا را درک کرده، به کار درک کدخدا نمیآید! و حنجرهای که «مرگ بر آمریکا» گفته، همچنان هر چه فریاد دارد، بر سر آمریکا میکشد. ما همان انقلابیهای بهمن پنجاه و هفتیم، بلکه تندتر! صراحت ما علیه دشمن، بیشتر شده. ما بیشتر از پدرانمان، خشم داریم نسبت به آمریکا، چرا که بیشتر از شهدا، شاهد عداوت دشمن بودهایم. تنفر ما از آمریکا، بسی بیشتر از شهدای دهه ۶۰ است چرا که بعد از رفتن شهدا، ذرهای از خباثت دشمن، کم نشده.
اگر ما بدیها و بیادبیهای بیشتری از دشمن دیدهایم، حق داریم رساتر از قبل و بلندتر از قبلیها، فریاد برآوریم «مرگ بر آمریکا». روز ۲۲ بهمن ۵۷ ما بلکه دهه ۶۰ ما، همه دنیا با شعار «مرگ بر آمریکا» موافق نبودند. اینک ۳۵ سال بعد از انقلاب، «مرگ بر آمریکا» بدل به شعار همه ملتها شده. دشمنی با نظام سلطه در نهاد بشریت است.
ذات آدمی، تنفر از سلطهگری است و وقتی دشمنی سلطهگران، فزونی میگیرد، خشم جهانیان هم از او بیشتر میشود. با این حساب، آیا ما نیاز به اصلاح چهره انقلاب خود نزد جهانیان داریم یا آمریکای منفور؟! آنکه باید دستی اساسی بر قیافه کریهالمنظر، وحشی، بیادب و منفور خود بکشد، رژیم آمریکاست و الا تصویر جمهوری اسلامی در امهات و اصول، خداییتر از آن است که نیاز به اصلاح داشته باشد.
اگر منتهیالآمال ما، دست دادن با سران کاخ سفید بود، این کار را به طریق اولی، محمدرضا پهلوی گور به گوری داشت انجام میداد! و اگر دست دادن با دشمن و توافق با شیطان، گرهگشا بود، شاه نگونبخت، اساسا سقوط نمیکرد! من در شگفتم که چرا بعضی دوستان دیپلمات، کدخدا را بیش از خدا، در محاسبات خود راه میدهند!
انقلاب متکی به خدا و متکی به ۳۰۰ هزار شهید، زیباتر از آن است که نیاز به تغییر چهره داشته باشد. کدخدایی که دیگر نیست، باید اصلاح کند چشم و ابروی خود را! خدا جای حق نشسته، کدخدا باید اصلاح کند موضع خود را!
خدایا! تو شاهد باش که ما انقلابی باقی ماندهایم و از انقلاب با نام و یاد تو، ذرهای پشیمان نگشتهایم. ما انقلابی حرف میزنیم، انقلابی عمل میکنیم، انقلابی فکر میکنیم و همچنان انقلابی، از انقلابمان پاسداری میکنیم. انقلابی بودن، یعنی جمع آرمانخواهی و واقعگرایی، یعنی جمع تکلیف و نتیجه. نقطه مقابل افراط و تفریط، صراط مستقیم انقلاب اسلامی است، نه اعتدال. اعتدال، نوعی میانهروی کاریکاتورگونه است که حتی این توانایی را هم دارد که در تقابل خدا و کدخدا، میانه را بگیرد و دم از بازی «برد – برد» بزند! اعتدال، نوعی ژست سیاسی است که گاهی در برابر دشمن، لال میشود اما علیه دوست، سرشار از قیل و قال! شعار ما را دولتهایی که میآیند و میروند، تعیین نمیکنند، انقلاب اسلامی معین میکند. ما شعار انقلاب، یعنی شعار استقلال را به هیچ شعاری منجمله شعار اعتدال نمیفروشیم، چرا که اینک دیگر بر ما ثابت شده، اگر استقلال، دشمن را پس میزند، اعتدال، دشمن را جلو میآورد. اگر استقلال، ضامن امنیت، پیشرفت و آرامش است، اعتدال، دشمن را هارتر میکند. خدایا! تو شاهد باش دفاع ما را از شعار شهدا، و شهادت بده ایستادگی ما را بر موضع انقلابی که به جای تعصب به کدخدا، روی شعائر بلند تو حساس است و نسبت به دین تو غیرت دارد. خدایا! تو شاهد باش که ما دولتی نبوده و نیستیم، بلکه انقلابی بوده و هستیم. ما در نامههای خصوصی و البته موهوم، از انقلاب دفاع نمیکنیم، بلکه صریح و صحیح، پشت انقلابمان هستیم. فردا ما با صراحت هر چه تمامتر، از اصل مسلم ولایت فقیه و از مصداق مقتدر آن، دفاع خواهیم کرد. فردا هر «مرگ بر آمریکا»ی ما انشاءالله تیری است بر قلب کاخ سفید. فردا معلوم خواهد شد برخلاف نظر بعضیها، این کاخ روسیاه سفید است که نیاز به تغییر چهره دارد، نه حسینیه خدایی امام خمینی (ره). فردا معلوم خواهد شد طرف حساب آمریکا، انقلاب اسلامی است، نه این دولت یا آن دولت. و به این عبارت، هر توافقی، کاغذپاره است! فردا انشاءالله شعارهای غرّای ملت، ماشین زخمخورده دیپلماسی دولت را روی چال خواهد برد و آن را تعمیر خواهد کرد! فردا کدخدا خواهد فهمید که در مصاف با خدا، چارهای جز شکست ندارد. فردا اوباما و جان کری خواهند فهمید که بیهوده توافق بستهاند، چرا که طرف حسابشان، یک انقلاب اسلامی ۳۵ ساله است، نه دولتهای ۴ ساله! فردا در جشن تولد استقلال، باید آزادی و آزادی بیان سخن براند، نه اعتدال، که فردا روز همه ملت است، نه روز دولت. فردا بیش از آنکه روز این قوه و آن قوه باشد، روز فرمانده کل قواست. فردا روز دست خدا، روز خداست.
خدایا! فردا حلقوم ما در تصرف تو است؛ فردا روز توست. مگر نه آنکه ما از آن به «یومالله» یاد میکنیم؟! فردا، این تویی که میآیی. این تویی که اثبات میشوی. این تویی که حماسه میآفرینی. در خط مقدم فردا، فرمانده تویی… و ما از تو خط میگیریم.
خدایا! فردا، یک ملت، لشکر خواهی داشت. اگر هر روز، یک روز به ظهور حضرت منتقم نزدیکتر میشود، فردا چون «یومالله» است، گویی یک فصل به آمدن بهار نزدیکتر میشود. خدایا! بهترین فردا را تو به ما وعده دادهای. آن ملتی که قرار بود از مشرق زمین، با انقلاب خود، قیام منجی را نزدیکتر کند، اینک به جشن سی و پنجم رسیده. تا فردای ما، فردایی داشته باشد، گمانم وقت خوبی است. خدایا! برای کدام برگ از این سررسید، نقشه ظهور کشیدهای؟! تا آن روز رویایی، نگهدار انقلاب ما باش، نگهدار فردای ما باش، نگهدار فریاد ما باش، نگهدار مولای خراسانی ما باش. سران کاخسفید، انقلاب ما را از چشم تو میبینند. این یکی را درست فهمیدهاند. دارند با تو دشمنی میکنند.
خدایا! فردا «روز حضور» است اما این فردا، خود، فردایی دیگر میخواهد؛ «روز ظهور». فردا ما با حضور خود، بر دهان دشمن تو میکوبیم. باشد که فردایی دیگر، «الله» اذن بر آمدن «بقیهالله» دهد… و تسکین دهد این دل بیقرار را. خدایا! قول حضور از ما، قول ظهور با تو. از این تقسیم کار، دند شیطان نرم، چشم کدخدا کور!
وطن امروز/ ۲۱ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
محسنات دولت را هم ببینید!
یادداشت مهمان/ علی اکبر بهشتی:
این روزها در هر کوی و برزنی، اعم از مترو و تاکسی و صف سبد کالا و اتکا و شهروند و رفاه و چی و چی، مردم را می بینم که مشغول انتقاد از دولت اند و گلایه ها دارند بس زیاد.
من با اینکه خود منتقد این دولت هستم، اما هرگز این رویه را صحیح نمی دانم. صریح بگویم؛
این درست که توافق چندان متوازنی با «۱ + ۵» بسته نشد، این درست که معیشت مردم، تنها با توزیع سبد کالا، آنهم غیر مدبرانه، اصلاح نمی شود، این درست که توزیع سبد کالا، اصلا میانه ای با کرامت مردم ندارد، این درست که دست اندرکاران، بعضا با بولدوزر مشغول قلع و قمع مخالفان از اینجا و آنجا هستند، این درست که بخش اعظم دست آوردهای هسته ای، یک شبه پلمب شد، این درست که در توافق ژنو، «آنچه مرقوم شد» با واقعیت خیلی همخوانی نداشت،
این درست که متاثر از «دیپلماسی صدقه ای» هر روز توسط دشمن، تهدید می شویم، این درست که غرور ملی را بعضا جریحه دار می بینیم، این درست که حتی «ماری» هم علیه ملت ایران از گزینه نظامی سخن می گوید، این درست که سرمایه گذاری بیش از حد روی توافق با دشمن در عرصه سیاست خارجی، تعامل با دوست را در عرصه های سیاست داخلی و اقتصاد، کم و بیش مخدوش کرده،
این درست که میان داده ها و گرفته های توافق ژنو، چندان نسبت درستی وجود ندارد، این درست که از نظر فلان مشاور ارشد دولت، رانندگان تاکسی، لبوفروش ها و… حق حتی یک اظهار نظر هم ندارند، این درست که از نظر بهمان مشاور ارشد دولت، نیمی از مردم، رای به بی قانونی داده اند، این درست که به جای عذرخواهی، بعضا شاهد مغلطه و فرافکنی هستیم، این درست که به سرهنگ ها، چند بار در همین دولت، اهانت شد،
این درست که از نظر دشمن، نقض توافق ژنو، مترادف با حمله نظامی به ایران است، این درست که امتیاز دادن غیر عقلانی به دشمن، گستاخ کردن بیشتر اجنبی را به همراه داشته است، این درست که با سخنرانی و سخندانی نمی توان اوضاع معیشتی مردم را بهبود بخشید،
این درست که «به عمل کار برآید، به سخندانی نیست»، این درست که علاوه بر نشان دادن کلید، باید برنامه های مدون و هم شان با کرامت مردم نیز داشت، این درست که بی تدبیری در توزیع سبد کالا منجر به مرگ ۲ نفر، و صدالبته جراحت جسم و جان بسیاری دیگر شد، این درست که مردم در سرمای بی سابقه، بی سابقه ترین صف ها را تجربه کردند، این درست که خیلی ها بعد از ۶ ساعت ایستادن توی صف، دست آخر ملتفت شدند که اصلا نام شان در میان گیرندگان سبد کالا نبوده،
این درست که پیامک های مرتبط با توزیع سبد کالا، مدبرانه و دقیق ارسال نشده، این درست که بعضا اقشار محروم جامعه، جایی در میان سبدبگیران ندارند، این درست که بعضا اقشار مرفه جامعه، جایی در میان سبدبگیران دارند، این درست که خیلی بهتر از این هم می شد در باب توزیع سبد کالا، برنامه ریزی و تدبیر کرد،
این درست که توزیع سبد کالا بدین روش، تقریبا صدای همه ملت را درآورده، این درست که قرار است با افزایش قیمت حامل های انرژی، مردم شاهد گرانی بیشتر، و صدالبته نگرانی بیشتر باشند، این درست که توافق ژنو، سیاهنمایی علیه دولت های سابق و اسبق، و افراطی خواندن اصحاب نقد، برای این مردم، آب و نان نشده و نمی شود، این درست که الان چند روز است برق و گاز بسیاری از مناطق شمال کشور قطع می باشد، این درست که اهالی شمال به ویژه مازنی ها، بعضا از سرما، ویبره گرفته اند، این درست که دست اندرکاران نشان داده اند چندان توان مدیریت بحران را ندارند، این درست که به جای نیروهای دولتی، بچه های خدوم، مخلص و فداکار سپاه و بسیج وارد میدان شده اند، این درست که قرار است حق و حقوق خودمان را، و تنها قسم نازلی از آن را، در اقساط دون شان ملت ایران، و داخل چمدان، از دشمن بگیریم، این درست که علی رغم پای فشردن ریاست محترم جمهوری روی نقد، پای مطبوعات به دادگاه باز می شود، این درست که تیتر «سقوط آزاد بورس» در روزنامه وطن امروز، مخل امنیت ملی، تشخیص داده شده،
این درست که جواب حرف حساب رسانه را، نه با بگیر و ببند، که با خرد و ادب باید داد، این درست که همچنان توزیع شیر رایگان در مدارس ابتدایی در هفته اول آغاز به کار این دولت، بهترین تدبیر دستگاه اجرا محسوب می شود، این درست که حک عکس پلنگ روی پیرهن تیم ملی، حفاظت از محیط زیست نمی شود،
این درست که «کاسبی با حیوانات زبان بسته» حل بحران آلودگی هوای شهرهای بزرگ نمی شود، این درست که مجسمه شیردال، مال ۲۵۰۰ سال بعد از میلاد حضرت مسیح است، این درست که حمل و نقل در بودجه تقدیمی دولت به مجلس، رقم بسیار پایینی دارد، این درست که عدم توازن در لایحه بودجه، صدای اغلب وکلای شهرستانی را درآورده، این درست که آقای ظریف، قدرت نظامی کشور ۳۰۰ هزار شهید را، و اقتدار همرزمان شهدا را ضعیف تلقی می کند، این درست که به جای پاسخ دندان شکن به دشمن، بعضا جواب دوست را تند و تیز می دهند،
این درست که نه دیپلماسی صدقه ای و نه اقتصاد صدقه ای، هیچ یک با رضایت افکار عمومی همراه نشد، این درست که قرار بود فضای فرهنگ و رسانه، امنیتی نباشد، این درست که قرار بود گداپروری، بد و مذموم تلقی شود، این درست که دیشب، هر ۴ جاده منتهی به شمال کشور نزدیک ۲۴ ساعت بسته بود، این درست که پیرزن مادر شهید در فروشگاه اتکای میدان شهدا، بعد از ۴ ساعت صف، آنهم در سرمای زیر چند درجه، دیگر کاملا خسته بود، این درست که هیچ کدام از مشاهیر اقتصادی دولت، استعفا ندادند، این درست که دولت بعدی، به عبارتی کارنامه آسانی خواهد داشت، اگر فقط سبد توزیع کالا بدین روش نداشته باشد، یا اگر تنها، توافق ژنو در کارنامه اش نباشد، و این درست که دولت بعدی، برای حل و فصل همه این بی تدبیری ها، به عبارتی کار بسیار سختی در پیش دارد،
اما…
آری، اما محسنات بی مثال، ممتاز، فراوان، غیر قابل وصف، عالی و فوق العاده کثیر این دولت را هم هرگز نباید نادیده گرفت!
ملت ایران! این بود انشای من…
وطن امروز/ ۱۶ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
گزینهها پوسید روی میز
این اوباما بچه بود، یادش نمیآید؛
از بهمن ۵۷، سی و پنج سال است که براساس آنچه رؤسای جمهور آمریکا منقول میدارند، هفته بعد قرار است انقلاب اسلامی سقوط کند! به خدا این گزینه نظامی، پوسید روی میز رؤسای جمهور آمریکا!
آمریکا یک رئیسجمهور داشت به نام «ریگان» که میخواست ریشه ملت ایران را از طریق خلیج و با ناوهای دریایی خشک کند! آن روزها مردم، این شعار را سر دست گرفتند؛
«خلیج فارس ایران، محل دفن ریگان».
ما آن روزها بچه بودیم اما نوگل بهار نبودیم! ظریف نبودیم! تخس بودیم! قد کشیدیم! و حالا میپرسیم؛
«کجایی اصلا آقای ریگان؟! حال شما چطور است؟!»
روزی «علیرضا» از این هم بزرگتر خواهد شد و از اوباما و جان کری خواهد پرسید؛
«کجایید عالیجنابان؟! چه خبر از گزینه نظامیتان؟! پدرم مصطفی، با گزینه خون هستهایاش، هنوز در موضع غرور ایستاده. شما کجایید؟! راستی! حال توافقتان چطور است؟!»
چیست انقلاب اسلامی؟ جز تسلیم آمریکا در برابر شکوه و عظمت ملت ایران؟ ۳۵ سال است همه رؤسای جمهور آمریکا به علامت تسلیم در برابر ملت ما، دست خود را بالا بردهاند.
اصلا فرقی نمیکند در ایران چه کسی رئیسجمهور باشد یا در آمریکا چه کسی! اصل مناسبات، دست انقلاب اسلامی است.
دولتها میآیند و میروند، دولتها به عبارتی همه موقتند، آنچه اما باقی میماند، انقلاب اسلامی ملتی است که «الله» خدایش بود و «روحالله» امامش. هر ثانیهای که از این انقلاب میگذرد، یعنی آمریکا در ستیز با ملت ایران، کم آورده. و هر ۱۲ بهمنی که «حضرت آقا» به دیدار امام و شهدا میروند، کاخ سفید را عصبانیتر میکند.
در آمریکا رئیسجمهوری که میگفت؛ «با رفتن خمینی، دیگر کار انقلاب اسلامی تمام است» کجاست؟!
سگی که گاز میگیرد، پارس نمیکند اما رؤسای جمهور آمریکا زیاد هارت و پورت میکنند! انقلاب اسلامی دقیقا خورده به ملاج ابلیس! و آن بالا یکی هست که هوای انقلاب ما را دارد.
خدای «والفجر ۸» هماینک هم خداست. امامِ زمانی که در عرض اروند، یکی یکی دست بچه رزمندهها را گرفت، هماینک هم امام زمان(عج) است. ما در شلمچه، یک خانم حضرت زهرا(س) داشتیم که الان هم مادری میکند برای خون شهدایی که با سربند جگرگوشهاش حسین(ع) با سربند «یا حسین» به خط میزدند.
شوخی نیست؛ دعای دردانههای دهر، پشت این انقلاب است. کاخ سفید، «آقا» ندارد، اگر داشت، هرگز ابرقدرتی آمریکا به این روزگار نمیافتاد که عالم و آدم را علیه اسد بسیج کند، آب از آب تکان نخورد!
این اوباما بچه بود؛ یادش نمیآید؛
روزگاری سران آمریکا اراده میکردند، ظرف ۳ سوت، مصدق را میبردند و شاه را میآوردند! این را میبردند، آن را میآوردند! اینک، این سیدحسن نصرالله است که معلوم میکند چه کسی باید در سوریه حاکم باشد، چرا که رای اکثریت مردم منطقه مهم است، نه اراده سران کاخ سفید. چرا که دنیا، مقاومت علیه سران آمریکا و اسرائیل را دوست میدارد، انقلاب اسلامی را دوست میدارد، شعار «مرگ بر آمریکا» را دوست میدارد. رهبر کاخ سفید، صهیونیستها هستند، اما رهبر سیدحسن نصرالله، «آقا»ی ماست.
در «مصاف رهبران» تو بگذار نتیجه جنگ ۳۳ روزه مشخص کند رهبر فاتح را. دلم میسوزد برای ابرقدرتی آمریکا! اگر زمان خمینی میگفت «گزینه نظامی روی میز است»، اینقدر هم حالا جرات داشت که ۸ سال علیه ملت ایران، جنگی را تحمیل کند. هر چند که همان زمان هم، خمینی عصایش را بلند کرد و کوباند بر فرق کاخ سفید. عصای خمینی، بچههایی بودند که دیگر از گهواره برخاسته بودند؛ شیربچههای الی بیتالمقدس، بسیجیان کربلای ۴ و ۵، دلاورمردان همین والفجر ۸! اینک اما در زمان خلف شایسته خمینی، ۲۴ سال است گزینه نظامی از روی میز سران کاخ سفید تکان نمیخورد! و هرگز به مرحله عمل نمیرسد! هر چقدر آمریکا در ستیز با انقلاب اسلامی، گامهایی اساسی به عقب برداشته، انقلاب اسلامی جلو آمده است. فی الحال، سگهای کاخ سفید، فقط زر مفت میزنند و دیگر گاز نمیگیرند چرا که خوب میدانند عصای خامنهای، همان عصای خمینی است بلکه با بردی بیشتر. سیدحسن نصرالله، عصای خامنهای است. اگر مصطفی چمران، عصای خمینی بود، مصطفی احمدیروشن هم عصای خامنهای است. اگر «مصطفای خمینی» در زیرشاخه فیزیک پلاسما، «گداخت هستهای» خوانده بود، «مصطفای خامنهای» آن علم را به وادی عمل آورد و مظهر غرور ملی، علیه کاخ سفیدی شد که پیشرفت ملت ایران را نمیخواست. عصای آمریکاییها اما صهیونیستها هستند که خود نیاز مبرم به عصا دارند! ما «آقا»یی داریم که خودشان «آقا»یی دارند، امام زمانی دارند، خلوتی دارند. ما بر این باوریم که انقلاب اسلامی با همه شهدایش، عصای دست ظهور است انشاءالله… و دیر نیست که خداوند بر فرستادن حضرت منجی، «اراده انتقام» فرماید. آنکه آن بالا هوای خون شهدای ما را دارد، خود خداست. خدا بهتر از همه میداند که دنیا، منتقمی کم دارد. اینک، «گزینه ظهور» روی میز هستی است.
سال ۴۲ در آن یخبندان امید که هیچ کسی رفتن دیو را باور نداشت -چون آمریکاییها پشتش بودند- شاید این فقط خمینی بود که خوب میدانست گزینه انقلاب اسلامی، روی میز تقدیر است. آن روزها خمینی از فرزندان درون گهواره سخن میگفت! از فردا! از فردایی که آمدنش را هیچ کس باور نداشت!
انقلاب اسلامی؟! مگر ممکن است؟! مگر میشود؟! مگر شاه جلاد میگذارد؟! مگر آمریکاییها میگذارند؟!
اینک اما وقتی خامنهای از فردای روشن ظهور سخن میگوید، تعجبی در کار نیست! چرا که ابهت شب، شکسته است! و شب پرستان دارند آخرین نفسهای خود را میزنند!
تا آفتاب بزند، ستارهها، عصای دست ماه میمانند…
دیگر، روزگار «مگر آمریکاییها میگذارند؟» گذشته است! توافق را ول کنید! روح ندارد! خشم روحالله ندارد! و دولتها همه موقتند! طرف حساب آمریکا، خود خود خود انقلاب اسلامی است.
اینک سران کاخ سفید، آنقدر از عصای انقلاب میترسند که گزینه نظامی فقط روی میزشان است اما خب! جهان را بنگر و نگاه کن به دستان الله که میخواهد «گزینه بقیهالله» را روانه میدان کند… وقتی کدخدا، دیگر کدخدا نیست، فقط توافق ملتها با خداست که روح دارد. ما یک لوگوی شادتر از ۲۲ بهمن ۵۷ به «وطن امروز» بدهکاریم!
خبر مرگ آمریکا، «امام آمد» ما، دیدنیتر است.
فردا دیدنیتر است. وای از آن روز که بلند شود عصای مهدی(عج).
وطن امروز/ ۱۳ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
نامه ای به ابراهیم حاتمی کیا

به نام خدا… خدای کلمه، خدای حرف، خدای «چ». به نام خدا… خدای پاوه، خدای جاده اهواز – خرمشهر.
و سلام بر ابراهیم! حالا «چ» فقط یکی از سی و چند حرف زبان فارسی نیست؛ بیشتر، آدمی را یاد آخرین اثر حاتمی کیا می اندازد، یاد «چمران» که درست مثل «چریک» با «چ» شروع می شود! وه که در همین مختصر حرف ناز و مدور ۳ نقطه ای، چقدر معنای بلند بالا خوابیده… و من، «چ» عزیز را دوست می دارم، آنجا که حتی در اوج جنگ و خون، نهیب علیه منیت و دعواهای نفسانی را فراموش نمی کند؛
«شما وسط این بگومگو، صدای اصل کاری را نشنیدید… خوب گوش کنید!»
{از مناره های دوردست، صدای اذان می آید؛ الله اکبر…}
اصلا سر ابراهیم درد می کند برای تبر دست گرفتن، رفتن به جنگ بت های نفسانی، دعوا… دعوا با خود و با نفس خود به خاطر خدا… و خدا رحمت کند آنکه بر این حلال زاده نیز نام «ابراهیم» گذاشت. در زمانه ای که عمدتا فیلمساز به جای فیلم حرف می زند، بعضی ها معتقدند؛ «فیلم باید خودش حرف بزند». در «چ» اما حرف، نه از آنِ فیلمساز است، نه از آنِ فیلم. حتی این «چمران» هم نیست که حرف می زند! حرفی اگر هست، فقط و فقط حرف خداست. «چ» حرف خداست. خدایی که از حلقوم مصطفی چمران و اصغر وصالی حرف می زند! ابراهیم را هم باید به تبر شناخت و هم عرفان… و مگر نه آنکه چمران خود گل و گلوله و صلح و اسلحه و عشق و جنگ و عرفان و نبرد را با هم داشت؟! و مگر نه آنکه وسط معرکه، با گل آفتاب گردان، عکس یادگاری می انداخت؟!
از «علی (ع)» فیلم ساختن، بسی سخت تر است تا از پیامبر، چرا که «جمع اضداد» را مشکل بتوان «تصور» کرد، چه رسد به «تصویر»! و چمران در گونه خودش، «جمع اضداد» بود. گفتم که! سر ابراهیم درد می کند برای دعوا!
«اصلا خود خمینی هم “سرباز خدا“ بود».
وه که چه عارفانه بود این پاسخ شهید چمران به شهید وصالی. «چ» هم سرباز خداست؛ خواه حرف باشد، خواه فیلم…
آهای ابراهیم حاتمی کیا! جایی به بزرگی گفته بودی؛ «من مطرب نیستم» اما هیچ می دانستی روضه های نابی می خوانی؟!
به حرمت اشک هایی که در حریم خصوصی «چ» ریختم، این چند جمله را که با حروفی از قبیل «چ» نوشته شده، پذیرا باش. فقط همین یک قلم شهید، فقط همین چمران کفایت می کند که تو حق داشته باشی عاشق شهدا باشی. و همچنان از جبهه و جنگ، فیلم بسازی. این سهم تو نیست، حق توست. و اصلا نمی شود چمران را دوست نداشت. ابراهیم! این جمهوری، «جمهوری مصطفی ها» است. «مصطفی» نام تمام شهدای هسته ای این دیار است. از حیث علمی، همه چمران را به دکترا در زمینه «فیزیک پلاسما» می شناسند، من اما به مهمترین زیرشاخه درسی اش یعنی «گداخت هسته ای». آری، این جمهوری، «جمهوری مصطفی ها» است… و هنوز عصای خمینی بلند است.
۲۸ صفر ۹۲/ مصطفایی ترین روز سال
دوستدارت حسین قدیانی
وطن امروز/ ۸ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
غرور ملی شکست، نه ساختمان تحریم
آنچه متاثر از توافق ژنو اجرا شد، آنقدر تلخ بود که غرور ملی آحاد ملت، حتی رایدهندگان به آقای روحانی را جریحهدار کرد.
ایرانیجماعت را همگان به احساس میشناسند و روحیه حساس. صدالبته دیدن تصاویر پلمب ساخت و سازهای هستهای و بازایستادن سانتریفیوژها از چرخش، روح و روان هر ایرانی آزادهای را آزار میدهد.
تودههای مردم، صرفنظر از مصداق رأیشان، لابد خود را میگذارند جای آن نخبه جوان که آن همه گمنام و بیادعا در کارگاههای هستهای مشغول کار است، بعد میبیند نتیجه تلاشش پلمب شده.
چیست مگر گناه اصحاب هستهای؟! فیالمثل آیا وزرای همین کابینه، خوششان میآید که هر از چندی، دم و دستگاهشان به بهانههای مختلف، پلمب شود؟! یعنی هستهای ما اندازه صفحه فیسبوک وزیر خارجه حرمت ندارد؟!
من قدر سوادم، خود را فقط میگذارم جای فلان سوپور سایت نطنز. دل او هم غروب جمعهای است برای خود، خدا عالم است. یاد آن روز میکند که صبح به جای دیدن مهر و پلمب بازرسان آژانس، به مصطفی احمدیروشن سلام میداد. مشاهده آن جوان شهید کجا، تماشای ریخت جاسوسان سیا و موساد کجا؟!
آنکه دارد لبو میفروشد هم ایرانی است، گیرم هنوز لبو را لای روزنامه بپیچد. ایضا آن راننده تاکسی که غذای گرمش را میگذارد صندوق عقب، بلکه ظهر شود و غذای از دهان افتاده و دیگر سرد شده را میل کند و ادامه کار مسافرکشی.
حال متوجه میشوید که چرا بعضی از دماغ فیل پایین افتادههای مشاور، این همه دل ناصاف دارند با اقشار زحمتکش این ملت؟! بیخود نیست که درمیآید صدای آن عالم فرزانه؛ «بعد از دست دادن با اجنبی، بروید بشمرید انگشتان دستتان را مبادا کم شده باشد.»
ایرانی، ایرانی است و آنجا که سخن از غرور ملی است، لبوفروش و راننده تاکسی و مرجع تقلید به هم میرسند. آه از سیام دی ماه. در این روز، ما در «وطن امروز» یک لوگوی روزنامه را سیاه کردیم، صدای بعضیها درآمد، چه میگویند این همه سیاهنمایی خود را که گویی هیچ افتخاری نبوده در گذشته؟!
از لبوفروش گرفته تا دانشمند هستهای، جملگی غرور ملی را میفهمند اما بیاییم فرض کنیم روزنامههای زنجیرهای هم چیزی از این غرور عایدشان است که تیتر یک میزنند؛
«مرگ تحریمها – تعلیق هستهای».
یعنی ملت! خیلی هم حالا از تعلیق هستهای ناراحت نباشید که مابهازای آن، تحریمها مرد و رفت پی کارش! این به آن در!
ملت ما در کنار غرور ملی، فهم و شعور ملی هم دارد و هرگز عداوت ذاتی با هیچ دولتی نداشته و نخواهد داشت. ملت در درک این دولت هم، هیچ کم نگذاشته، ولو اینکه دولت، هفت دهم درصدی بوده باشد.
این درست که از نظر مشاوران عالی و ارشد این دولت، نیمی از ملت، رأی به بیقانونی دادهاند اما خب! ادب ملت ما بالاتر از آن است که لزوما جواب بدی را با بدی بدهد.
ملت نجیب ما یک ملت است و هرگز تقسیم بر ۲ نمیشود. ملت این روزها، ناظر بر آنچه بعضیها مرقوم میدارند، درگیر و دار این پرسش است که «ما عکس تعلیق هستهای را دیدیم اما کجاست تصویر مرگ تحریمها؟!» توافق ژنو، بسیار نامتوازن است و این «توافق نامتوازن» را لبوفروش حتی اگر نتواند درست تلفظ کند، کاملا میفهمد. البته عکسش هم صادق است!
ملت اصلا به خاطر روی گل دولت، فرض هم بکند که توافق، متوازن بوده، باز در گیرودار یک پرسش دیگر است؛
«این سرمایه که شما با آن معامله بر فرض متوازن کردهاید، سرمایه خودتان بوده یا سرمایه خون شهدای هستهای؟! سرمایه خودتان بوده یا سرمایه دولتهای قبلی؟! شما که قبلا هم باری هستهای را پلمب کرده بودید، پس سرمایهای که با آن دست به معامله زدید، از خودتان نبوده، بلکه محصول کار و ماحصل خون گذشتگان بوده. با این همه، چرا علیه گذشته سیاهنمایی میکنید؟! و چرا این همه دروغ میگویید؟!»
آری! حتی فرض هم بگیریم دولت در این توافق، گل کاشته، همه آن امتیازی که به حریف داده، مدیون سرمایهای است که دیگران، بویژه شهدای هستهای، به او منتقل کردهاند و الا دولت هفتدهم درصدی، چیزی هم داشت که به دشمن بدهد تا مثلا مرگ تحریمها را از اجنبی بازستاند؟!
و اما فرض و خیال را وانهیم و سخن بر مبنای واقعیت بگوییم. اظهارات دستاندرکاران سیاست خارجی دولت، بلکه شخص رئیس قوه مجریه را اگر در این ۱۰۰ روز اخیر بررسی کنیم، معالاسف آنچه زیاد دیده میشود، تناقض است. «ما از هیچ حق هستهای در برابر قدرتها کوتاه نمیآییم» در حالی بیان میشود که همین چند وقت پیش، جشن شادمانی گرفتند و گفتند: «حتی آمریکا هم حقوق هستهای ما را به رسمیت شناخته».
اولا؛ اگر به رسمیت شناخته، دیگر چه لزوم است به جمله «ما از حق هستهای خود در برابر دشمن کوتاه نمیآییم»؟! مگر او به رسمیت نشناخته بود؟! وانگهی! این چه طرز حرف زدن با یک دشمن مودب و باهوش است که حقوق هستهایات را هم به رسمیت شناخته؟!
ثانیا؛ عاقبت بر ما روشن کنید که دشمن، کدام حق را به رسمیت شناخته؟! حق غنیسازی، حق هستهای یا حق مهر و پلمب تاسیسات هستهای؟!
متاسفانه تناقض در این باب، زیادی زیاد است. «ما از حقوق هستهای خود یک ذره عقبنشینی نمیکنیم» جملهای است از وزیر امور خارجه. آقای ظریف! اینگونه؟! میخواستید عقبنشینی کنید، چه میکردید؟! و آیا بهتر نیست از هستهای، یک چیزی هم باقی بگذاریم و همه را پلمب نکنیم، بلکه برای معامله در ادوار بعدی مذاکرات، احیانا سرمایهای برای چانه زدن داشته باشیم؟!
ما از قبل، سیاهی سیام دی ماه را میدیدیم که معتقد بودیم اسرائیل، اتفاقا بیشترین منفعت را از توافق ژنو میبرد اما بعضیها، نه فقط فریب خنده اوباما را خوردند، بلکه حتی فریب اخم و تخم ظاهری نتانیاهو را هم خوردند!
مسخره است؛ هستهای ما متاثر از توافق ژنو، پلمب شود، آن وقت نتانیاهو از این توافق عصبانی باشد! بعضیها خوب است حالا پیدا کنند همصدای با اسرائیل کیست؟!
و هر چند مشاوران ارشد و عالی این دولت، ما را غیرقانونی میدانند، ما اما مشورتهای بهتری به دولت میدهیم. آنچه سیام دی ماه، نقدا لرزید، ساختمان صنعت هستهای کشور بود، نه ساختمان تحریم. این توافق اما طبق مفاد آن، قابل بازگشت است. سرمایه را بازگردانید، که همه آن سرمایه، اتفاقا در اوج تحریم، حاصل شد.
آقایان! آنچه مخل چرخیدن چرخ کارخانههای ما بود، چرخش سانتریفیوژها نبود. سانتریفیوژها خود بخشی از کارخانه ما هستند. بهتر نیست به جای شوهر دادن هستهای، دمی با عزم و غرور ملی و همت مردمان نیک خودمان وصلت کنیم؟!
و آیا بهتر نیست به جای مفت فروختن سرمایهای که دیگران برای ما به ارث… یعنی به امانت گذاشتهاند، با کار و تلاش، سرمایهای به سرمایه قبلیها اضافه کنیم؟!
به این معنی، من با سرمایهداری موافقم. آدم بیسرمایه، غرور مردمش را میشکند، نه ساختمان تحریم را. آه از سیام دی ماه…
این «آه» خودش مشورتی است به دولت. گیرم رأی ما به بیقانونی بوده! آه ما کاملا قانونی است.
وطن امروز/ ۲ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
متقلب بزرگ ۸۸
«من نمیگویم در انتخابات ۸۸ تقلب شده» آشناترین جمله برای خاتمی است. از همان نخستین روزهای فتنه ۸۸ شنیدههای موثق ما حکایت از آن داشت که خاتمی بارها و بارها در جلسات خصوصی، ضمن تقبیح اعمال دیگر فتنهگران بویژه موسوی و کروبی، به این مهم معترف بوده که در انتخابات ۸۸ تقلبی رخ نداده. این که حالا خاتمی است، از متقلبین ترمزبریدهتر فتنهگر، مکرر نقل است که گفتهاند؛ «اساسا سیستم انتخابات در جمهوری اسلامی، آنقدر که با نظارت مردم و امنای ایشان پیوند دارد، وابسته به حکومت نیست، فلذا تقلب در انتخاباتهای جمهوری اسلامی کلا محال است». فایلی که اخیرا از سخنان خاتمی بیرون آمد و مربوط به سال ۹۱ است، اصلش را بخواهی ریشه در همان روزهای نخست بعد از انتخابات ۸۸ دارد. خاتمی همان روزها هم بهخوبی میدانست تقلبی در انتخابات رخ نداده، چه اینکه در نخستین انتخابات بعد از ۸۸ هم رفت و رای خود را به صندوق انداخت. فیالحال، اساسیترین سوال ممکن این است؛ «این آقایان اگر واقعا معتقد بوده و هستند که تقلب، تهمت و توهمی بیش نیست، پس چرا همان روزهای فتنه، در برابر دروغ بزرگ تقلب، موضع علنی، عمومی و رسمی نگرفتند؟!» من واقعا حیفم میآید که در ازای خون مقدس، پاک و زلال شهدایی چون حسین غلام کبیری و امیرحسام ذوالعلی بخواهم گریبان چرک فتنهگران دانهدرشت را بگیریم، یعنی بر این باورم که معامله این شهیدان بسیجی، با خدا بوده و بس، لیکن دمی خود را بگذارید جای والدین دیگر قربانیان فتنه؛ فتنهای که معالاسف، خشک و تر را با هم میسوزاند. آیا پدر و مادر ایشان حق ندارند خاتمی و امثالهم را اینگونه خطاب قرار دهند که؛ «شما فقط میخواستید جگرگوشههای ما قربانی ادعای تقلب شوند؟! حال راحت شدید؟! اصلا چرا همان روز واقعه، علنی اعلام نکردید تقلبی رخ نداده تا بلکه بچههای ما هم به هواداری شما، اسیر نقشه دشمن نشوند؟!» قدر مسلم هر خونی که در فتنه ۸۸ از بینی کسی خارج شده، در وهله اول، باید یقه سران فتنه را گرفت، و صدالبته یقه آن دسته از سران فتنهای که با علم بر موهوم بودن تقلب، همراهی کردند با داعیه تقلب. با قاضی مرتضوی به اندازه کافی کلنجار رفته شد، اینک وقت است فرشته عدالت، دمی هم گریبان خاتمی را بچسبد که چرا به جای خطکشی با اصحاب تقلب، آتشبیار معرکه شدند و فتنه را با همراهی خود فزون کردند؟! نه فقط در ماجرای کهریزک، بلکه در هر ماجرای هشتاد و هشتی دیگری، آنکه باید حساب پس بدهد، یکی هم خاتمی است. «من نمیگویم در انتخابات ۸۸ تقلب شده»، حساب ما را با خاتمی صاف نمیکند، تازه شروع میکند. البته از ما جلوتر، کسانیاند که جگرگوشههایشان، قربانی دورویی و تزویر بعضیها شدند. مدعی به عبارتی ایشانند. آنی فرض کنید خواصی از تبار خاتمی، همان نخستین روزهای فتنه ۸۸ میآمدند و به شکل علنی، و نه خصوصی، بر دهان داعیه داران تقلب میزدند و میگفتند؛ «انتقادات ما سر جای خود محفوظ اما هرگز تقلبی در انتخابات رخ نداده». آیا باز هم ادعای تقلب، تا این حد و حدود، «اسم رمز آشوب» میشد؟! آنی فرض کنید در برابر یاوه «اگر تقلب شد، بریزید در خیابانها»، خواصی از تبار خاتمی میآمدند جلو و لااقل به جوانان هوادار خود هشدار میدادند که؛ «مراقب باشید، تقلب، تهمتی بیاساس است». آیا آنهمه آتش فتنه، زبانههای متعدد میگرفت؟! هر ۳ قربانی کهریزک، والدینشان حی و حاضرند. آیا جز این است که این جوانان، قبل از هر چیز، جان خود را قربانی ادعای نادرست تقلب کردند؟! آری! این سوال، قبل از آنکه سوال ما از خاتمی باشد، سوال همه آن کسانی است که هزینه دادند بابت ادعای تقلب؛ «آقای خاتمی! شما میدانستی تقلب نشده و همراهی کردی با داعیهداران تقلب؟! این وسط چه میشود جواب خون فرزندان ما که قربانی امراض سیاسی شما شدند؟!» جز این، قانون هم باید گریبان آنان را که باید، بگیرد. عدالت هم، نظام هم. شگفتا! آنهمه آبرو از نظام ریخته شد به بهانه تقلب، آنهم در شرایطی که آقایان خود قائل به تقلب نبودند! آیا ۳۰۰ هزار خون شهدای این مملکت، از مصطفی چمران دکترا گرفته در فیزیک پلاسما، شاخه گداخت هستهای تا آخرین مصطفای روشن هستهای، مسخره دودرهبازی و بیچشم و رویی شبهمردانی نظیر خاتمیاند؟! آیا خشم انقلابی خمینی بتشکن، مسخره امراض سیاسی بعضی خواص جامعه است؟! ۸ ماه که چه عرض کنم؛ حدود ۲ سال، به بهانه تقلب، چشم طمع دشمن به خیابانهای مرکزی تهران و آشوب در خرمن انقلاب اسلامی دوخته شد، آنهم در شرایطی که بعضیها معتقد نبودند تقلب شده؟! مسخره کردهاند ملت را؟! مسخره کردهاند وصیتنامه شهدای این ملت را؟! مسخره کردهاند جوانان طرفدار خود را؟! یعنی فرهنگ لغت فارسی، نیاز به یک خانهتکانی اساسی دارد. من بسیار بعید میدانم هیچ کلمهای در زبان فارسی، معادل درستی برای این کار آقای خاتمی باشد! سزای این عمل خاتمی، هر ناسزایی هست و نیست! و دقیقا از همین زاویه است که من با شعار «میبخشم اما فراموش نمیکنم» مخالفم. این شعار همانقدر مسخره است که یکی بگوید؛ «من فراموش میکنم اما نمیبخشم!» بخشش فتنهگران از کیسه چه کسی، چه چیزی؟! مگر دست من و ماست فقط؟! اصلا مگر دست لطف و کرامت نظام است فقط؟! اتفاقا بخشش وقتی زیاده از حد میشود، تو خواه فراموش کنی، خواه نه، مجلس ختمات میشود همان مجلسی که اوباما در آن دلقکبازی میکند و کنار همسرش، عکس یادگاری میاندازد با دیگران! الگوی این ملت انقلابی، امام خمینی است، نه این و آن. خاتمی بخشیده نمیشود، چون اصلا ممکن نیست بخشیده شود. قانون ببخشد، عدل نمیبخشد. عدل ببخشد، آبروی نظام نمیبخشد. آبروی نظام ببخشد، خون شهدا نمیبخشد. و بر فرض که این همه ببخشند، جوانانی که با دستفرمان خاتمی به قهقرای زندگی رسیدند و فریب خوردند، هیچ نخواهند بخشید خاتمی را. چند سال پس از یومالله ۹ دی، ما محکمتر از قبل، سر جای خود و در همان موضع قبلی، شهدایی و انقلابی خود ایستاده ایم. آقای خاتمی کجاست؟! و چه کرده با خود که حتی مراجع مهربان تقلید هم، وی را به حریم خود راه نمیدهند؟! من، دیشب بعد از دیدن خبر خاتمی در «تسنیم»، صفحاتی از کتاب «نه ده» را خواندم. اگر و تنها اگر بابت یک مساله از نوشتههای هشتاد و هشتی پشیمان باشم، از این منظر است که چرا اندازه خیانت و نفاق اصحاب فتنه، قلم را با ایشان نیاویختم. خداوند این قصور را بر صاحب این قلم ببخشد که ما همین گونه هم بخشیدهایم فتنهگران را. زیادی بخشیدهایم. شعار «بخشش» را دیگران سر میدهند اما این ما بودیم که حیا به خرج دادیم در قبال آنهمه بیحیایی… که میدانستند تقلب نشده و همراهی کردند با ادعای تقلب! من به جد بر این گمانم که سال ۸۸ اتفاقا تقلب بسیار گستردهای حادث شد، منتها نه در انتخابات، که بعد از انتخابات. از مهمترین متقلبین سال ۸۸ یکی هم همین جناب خاتمی است. تقلب خاتمی در قلب جوانانی بود که به تأسی از خواصی چون خودش، واقعا باور کرده بودند در انتخابات ۸۸ تقلب رخ داده. تقلب از این بدتر؟! تقلب از این بدتر که خود چون خواص هستی، کنج دنج بنشینی و عدهای جوان ذاتا پاک، هزینه دوز و کلک تو را بدهند؟! تقلب از این بدتر که با همان شعارهای انقلاب، آمده بودند به جنگ انقلاب؟! تقلب از این بدتر که هم علیه ۴۰ میلیون رای ملت، هم علیه ۲۴ میلیون رای اکثریت، واقعیت و حقیقت را قلب کردند؟!… و تقلب از این بدتر که «دوست» را به ثمن بخس فروختند به «دشمن»؟! در آخر، توصیهای دارم به آقای خاتمی که شک ندارم منباب «شرط بلاغ» به صلاح دنیا و آخرت اوست. توصیه این است؛ همین سخنان اخیرا منتشر شده را، این بار نه در فلان جلسه خصوصی، بلکه در پیشگاه ملت ایران بیان کند.
وطن امروز/ ۱۵ دی ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
روح توافق!
روح توافق، روح توافق، روح توافق! یعنی خداوند پدر این «روح توافق» را بیامرزد که اگر نبود، معلوم نبود آقایان ظریف، عراقچی، بلکه هم روحانی، دیگر چه میخواستند بگویند! هی دم به ساعت اوباما و جان کری و وندی شرمن و مک کین و دیوید کوهن و ماری هارف و باب منندز با رفتار و گفتارشان رسما مفاد توافق ژنو را نقض میکنند، هی دم به ساعت آقایان ظریف، عراقچی، بلکه هم روحانی، رواداری به خرج داده، اظهار میدارند؛ فلان حرف کاخ سفید یا بهمان عمل وزارت خزانهداری آمریکا، نه با کلیت توافق هستهای، بلکه فقط با روح توافق ژنو در تعارض است، تحریمهای جدید، بیشتر ناقض روح توافق است، توافق هنوز کمپلت نقض نشده، در جریان است و… در اینجا چند پرسش به ذهن من میرسد که مطرح میکنم.

یک- روح توافق ژنو دقیقا یعنی چه؟! و مشخصا در کدام قسمت توافق واقع است؟!
دو- آیا همه توافقات، روح دارند یا این، اینطوری از آب درآمده؟! و چرا؟!
سه- این روح توافق ژنو، مثل روح آدمی، آیا با جسم در پیوند است یا برای خودش به صورت مستقل میپلکد؟!
چهار- آیا طرف غربی، بویژه آمریکاییها هم به داشتن روح برای توافق ژنو اعتقاد دارند یا این، فقط اعتقاد این سوی میز مذاکره است؟!
پنج- گور بابای روح توافق، کلا اوباما به روح اعتقاد دارد یا خیر؟!
شش- اگر توافق کاملا نقض شود، تکلیف روح آن چه خواهد شد؟!
هفت- دقیقا و مشخصا چه اتفاقی بیفتد، هم روح توافق نقض شده، هم جسم توافق؟!
هشت- وقتی روح یک توافق، نقض میشود؛ یعنی الحمدلله متن آن هنوز مورد عنایت قرار نگرفته، گرفته، کم و بیش گرفته یا که چی؟!
نه- در بدن آدمی، روح از جسم مهمتر و ماندگارتر است؛ این مساله در توافق ژنو چگونه است؟!
ده- اگر توافق کلا بمیرد، روح این توافق احیانا با کدامیک از ارواح توافقات سیاسی تاریخ محشور خواهد شد؟!
یازده- آیا روح عهدنامه ترکمانچای در عوالم بالا هنوز زنده است؟! در صورت حیات، آیا آن روح، بر روح توافق ژنو نظارت دارد؟ در عالم بالا منظور است! کلا یک توافقنامه، روحش چقدر عمر میکند؟!
دوازده- روز ختم نلسون ماندلا، اوباما که داشت اون کارها رو میکرد؛ این، ناقض حقوق شهروندی میشل اوباما حساب میشود یا ناقض روح نخستوزیر دانمارک؟!
سیزده- چی کار کنیم روح توافق از ما شاد میشود؟!
چهارده- اینکه میگویند
«به حق غنیسازی در توافق، اشاره شده»، منظور این است که به «حق غنیسازی» در روح توافق اشاره شده، در متن توافق یا در جای دیگری از توافق؟!
پانزده- آیا فقط عده خاصی میتوانند روح توافق را ببینند یا همه میتوانند؟!
شانزده- کلا آیا برعکس! ممکن است اتفاقی بیفتد که متن توافق را نقض کند، اما به روح آن وفادار باشد؟!
هفده- آیا اینکه میگویند «روح توافق»، منظور، روح متن توافق است، یا متن توافق، خودش جداگانه روح مجزایی دارد؟!
***
صرفنظر از طنز، بعضیها چطور برای یک توافق مجروح، روح قائلند اما روح پرفتوح شهدای هستهای را نمیبینند؟!
وطن امروز/ ۲۶ آذر ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
نقد آزاد است، این هم سندش!
دیروز شنبه نامهای رسمی به روزنامه رسید از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
در نامه خطاب به وطن امروز آمده بود:
«به آگاهی میرساند موضوع درج مطالب و تیترهای حاوی افترا و توهین به افراد که موجب تشویش اذهان عمومی در شمارههای متعدد آن روزنامه است، در جلسه ۴ آذر ۹۲ هیات نظارت بر مطبوعات مورد رسیدگی قرار گرفت. هیات مذکور مصوب نمود؛ مستند به بند ۸ ماده ۶ قانون مطبوعات به جنابعالی تذکر داده شود. ضروری است نسبت به رعایت دقیق مفاد قانون مطبوعات دقت نموده، در انتشار مطالب انتقادی حدود قانونی را مراعات نمایید».

در این باره اشاره به پارهای نکات ضروری است؛
۱- در متن نامه به هیچ مصداق و مثال و شماره خاصی از روزنامه اشاره نشده. ظاهرا دوستان وزارتخانه فرهنگ که خیلی تمایل ندارند با پسوند «ارشاد» شناخته شوند، اساسا با خطمشی روزنامه مشکل دارند و در تلویحی نزدیک به تصریح از ما میخواهند کلا رویه و روندمان را عوض کرده، آنگونه بنویسیم که ایشان میخواهند.
۲- خوب بود دوستان وزارت فرهنگ دقیقا بگویند نسبت این تذکر با این ۲ جمله جناب روحانی چیست که اولا «دولت را نقد کنید» و ثانیا «در عرصه فرهنگ، دولت اعتدال موفق شد نگاه امنیتی را کاملا حذف کند و فضا را از حالت فضای امنیتی درآورد»؟!
۳- از قرار، مطلوب بعضیها از جامعه خبری، همان معدود خبرنگارانی هستند که در زنگ انشای یکصدروزه، فراتر از نقش ضبط صوت به بلهقربانگوی این و آن بدل شده بودند!
۴- و همچنان در نهایت دوباره باید تاکید کنیم؛
ایکاش دوستان به جای عباراتی مثل «درج مطالب و تیترهای حاوی افترا و توهین به افراد که موجب تشویش اذهان عمومی است» به یک نمونه از این مطالب یا تیترها اشاره میکردند تا ما متوجه شویم کدام حدود قانونی را باید رعایت کنیم!
وطن امروز/ ۱۰ آذر ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
بسم الله…
ما آن جماعتی هستیم که از حاج احمد متوسلیان و شهید طهرانیمقدم، خط میگیریم. ما همصدا با موشک شهاب ۳ هستیم. ما همصدا با صدای رگبار اسلحه شهید اصغر وصالی هستیم. ما همصدا با قدس شریفیم نه غاصب آن. ما همصدا با خون شهدای «الیبیتالمقدس»ایم نه سازشکارانی مثل بازرگان که هر چه بود -حتی اگر بنده خدا هم بود- بر خلاف خمینی و چمران، «سرباز خدا» نبود. ما همصدا با تنها چمران موجود، یعنی «چمران ولیفقیه» هستیم که زندگی در آمریکا را به نفع جنگ با صهیونیستها بدرود گفت، که با همه عارف بودنش، آنجا که پای جنگ درمیان بود، سیلی به گوش زندگی و صلح و صفا زد، که گفت: «وقتی شیپور جنگ، نواخته شود، مرد از نامرد، شناخته میشود»، که خمینی از بازرگان، بسیجیان از ملیمذهبیها، بچهرزمندهها از سازشکاران، انقلابیها از خیر سرشان میانهروها، شهدای هستهای از همصدایان با اسرائیل و ملت غیور ایران از بعضی صاحبان تزویر.
…ahsant dadash hoseyn
“در سیاست، افههایی هست که هرگز به بعضیها نمیآید! انقلابیها را تندرو نخوانند، منتقدان را «بیسواد» ننامند، «آشتیملی» پیشکش! «آشتیملی» یومالله ۲۲ بهمن ۹۲ وارد سی و ششمین سال حیات خود شد! نیست که بعضیها به ملت و ساخت درونی کشور، اعتماد ندارند، نیست که فالوده به جای تودههای نازنین ملت، با فتنهگران متمول میخورند، یادشان رفته ۳۵ سال از عمر «آشتیملی» این دیار میگذرد. همه نوع تندروی دیده بودیم، الا تندروی در افه میانهروی!”
عالی مثل همیشه…
ممنون!
“کیلومترها جلوتر از همصدایی با اسرائیل، جماعتی را میشناسیم که رسما ۴۰ میلیون رای ملت را و آرمانهای خمینی بتشکن را به رژیم غاصب قدس فروختند و عامدانه یا از روی غفلت، بدل به ستون پنجم اسرائیل شدند. معالاسف علیه این تندروی در خباثت و افراط در دنائت، لام تا کام صدایی از میانهروهای معتدلی چون آقای ناطق و بعضی روحانیهای دیگر درنیامد، تا معلوم شود شعر «اعتدال» حتی نزد سرایندگانش نیز اندک ارج و قربی ندارد!”
قطعا این ساکتین و خفه خون گرفته های سال ۸۸، گناهشان بیشتر از آن ۴ تا جوانی است که کف خیابان، آن کارها را کردند.
سکوت این ها باعث تحریک و تشویق آن جماعت شد!
مرحبا بکم!
چقدر غربزده و ضایعه این رئیس جمهور.
اییییش! اصلا کمبود داره به خدا.
سخنرانی امروزشو گوش کردید؟
وقتی می خواست بگه سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۸، برگشت گفت سال “بیست چهارده” تا “بیست هجده”
فکر کرده الان خیلی اروپاییه!!
“«هستهای اصلا چه فایدهای دارد؟!»، «کشوری که نفت و گاز دارد، هستهای میخواهد چکار؟!»، «ما اصلا هستهای نداشته باشیم، چه میشود؟!»”
بیشتر کامنت هایی که در پست های مختلف فیس بوک ظریف دیده می شود، همین جملات بالاست!
تو این جمله، “که” اضافه نیست؟ یا اینکه بهجاش “و” بذارید.
که خمینی از بازرگان، بسیجیان از ملیمذهبیها، بچهرزمندهها از سازشکاران، انقلابیها از خیر سرشان میانهروها، شهدای هستهای از همصدایان با اسرائیل و ملت غیور ایران از بعضی صاحبان تزویر.
برف و آفتاب؛
ممنون از تذکرتان. حذف “که” بدون گذاشتن “و” بهترین گزینه است.
این شبهه هم صدایی با اسرائیل را خیلی خوب جواب دادید.
سپاس…
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
“۲۲ بهمنِ سی و پنجم نشان داد ملت ایران، «ملت موقت» نیست. باشد که دولتها، سرمشق استقامت را از مقاومت ملت بگیرند، نه «دولت موقت».”
آفرین!
“خداوند البته رحمت کند مهندس بازرگان را. آن مرحوم اینقدر صداقت داشت که از یک جا به بعد، دیگر نان امام و انقلاب را نخورد. حقا که بازرگان از یک جایی به بعد، دیگر نان بزرگان را نخورد!”
واقعا… وقعا…
خیلی شرف دارند امثال بازرگان که حرف دلشان را راحت و واضح می زنند و پای افکارشان هم می ایستند.
بعضی ها خودشان و هفت نسلشان از صدقه سر انقلاب، خوردند و بردند؛ اما آنجا که باید پشت انقلاب باشند، جا خالی می دهند!
در تمام روزهای خوب خدا، ملت انقلابی ایران اسلامی خط مشی خودش رو خوب نشون داده و باز هم در زمان مقتضی و زیر پرچم ولایت فقیه، در خط مقدم سیاست، جلوتر از همه سیاستمداران ضعیف و دورو (که تحمل یک روی آنها هم برای ما سخته چه برسه به دو روی شان!!!) حاضر می شه و اجازه عرضه اندام به احدی که بخواهد بر علیه حقوق این ملت کار کنه رو نمی ده!
متاسفانه نمی دونم چرا احساس می کنم این دیپلماتهایی که جفت پای سیاستمداری شون می لنگه! بعد از این که با دیپلماسی ضعیفشون تمام و کمال به دشمن خدمت کردند…! خارج نشین می شوند و دیگه برنمی گردند…!
این روزها دادهای مان را سکوت می کنیم و روی شانه ی دلمان می گذاریم… تا در فردایی روشن، آنچه را در سر برای تضعیف ملت پرورانده اند، دود کنیم و به هوا بفرستیم.
۸۸ ساکت بودند و حالا برای ما ناطق شدهاند!
اخبار خوبی از مذاکرات به گوش می رسد.
برای فرزندان انقلاب دعا کنیم.
به دهها جمله خاصی که از داداش حسین حفظ ایم، این جمله هم اضافه شد:
“در سیاست، افه هایی هست که به بعضی ها نمی آید”!
جناب آقای روحانی،
از آنجا که امروز در جاده هراز، شماری از هموطنان مان، جان خود را از دست دادند، بد نیست با حضور سرزده در وزارت راه، از زحمات خودتان، وزیرتان (باجناق همین ناطق!) و… تجلیل کنید!
خلاصه آمار سایت
بازدید امروز: ۳
بازدید دیروز: ۱۵۶۵
افراد آنلاین: ۱
بازدید کل: ۳۵۱۸۵۷۹
« نمایش آمار کامل »
powered by webgozar
برای سید احمد! برادر کجایی؟
صبر؛
این هم از افه های مخصوص وبگذر است، شما جدی نگیرید.
یک لحظه هنگ کرد و الان در حال شمارش حاضرین است.
همان لحظه ای که گفت آنلاین یک نفر، ۱۹ نفر آنلاین داشتیم.
“اسرائیل، همان رژیم جلاد و بیقاعده و قانونی که طولانیترین گروگانگیری تاریخ در پرونده اوست و سرنوشت نامعلوم حاج احمد متوسلیان ما، بخشی از جنایت اوست،…”
دردی در قلبم می پیچد با شنیدن این عبارت “طولانیترین گروگانگیری تاریخ”
لعن الله علی القوم الظالمین…
میگه: “اخبار خوبی از مذاکرات به گوش می رسد.”
دیگه چی رو به باد داد؟
شهاب سه و زلزال و رعد؟
چاه های نفت و گاز؟
چی؟ این بار نوبت چیه؟
آخه میگن مرحله دوم سبد کالا (سبد باج) هم در راهه؛ خدا رحم کنه!!
کادو (گفت و شنود)
گفت: یکی از ضد انقلابیون مقیم آمریکا در وبلاگ شخصی خود خطاب به اردشیر امیرارجمند، مشاور فراری موسوی نوشته است؛ «هر چه فکر میکنم میبینم که تو خیلی از من بیچارهتری».
گفتم: چرا؟! مگه چی شده؟!
گفت: خطاب به او نوشته است؛ «من وقتی بیمحلی آمریکاییها را دیدم، از همکاری بیشتر با آنها خودداری کردم ولی تو همه چیزت را دادهای و هیچچیز به دست نیاوردهای»!
گفتم: چه عرض کنم؟! از یارو پرسیدند؛ تا به حال از کسی کادو گرفتهای؟ گفت؛ یکبار از دوستم یک کادوی گرانقیمت گرفتم. پرسیدند؛ چی بود؟ گفت؛ نمیدونم! میخواست بره دستشویی کادویش را داد دست من، براش نگه دارم تا بره و برگرده!
دیکته دشمن را ترجمه نکنید! (یادداشت روز)
http://kayhan.ir/fa/news/6105
واقعا هم صدا با اسرائیل، همین فتنه گران و اعتدالی ها هستند.
بابت متن زیبای تان تشکر می کنم.
خوشا به حال شهدا!
تک تک سلول هایشان از احساس و عشق بود…
و گزینه روی میزشان اعتقادات و آرمان هایشان…
مردانگی و وفایشان از سر دینداری…
و روحیه ستیزندگی شان از سر بیداری…
علی گونه قدم برداشتند و حسین وار ایثار کردند…
مسیر حرکتشان از غربت به قرب الهی رسیدن بود و در کمال هوشیاری سرباز خدا شدن…
گوارای وجودشان تبسم خدا…
خدایا!
به حرمت خون تمام شهدایمان، ما را در خط خودت، ثابت قدم بگردان و عشق به ولایت را از ما مگیر که بی نان و آب می توان ولی بی عشق جانان هرگز…
******************************
باز نامت آمد و من دوباره با احساسات خیسم در جاده ای که در آن طولانی ترین گروگانگیری تاریخ رخ داده با دلی پردرد که دلتنگ نگاه توست به دنبالت می گردم…
حاج احمد؛
ما مرد راه مانده ایم و سوار بر قطار انقلاب به سوی افق می رویم…
مرد مومن؛
بسم اللهی بگو و همراهمان باش…
لقمه هاى خیانت به این بزرگى چطور، از گلوهاى حرام خوارشان پایین مى ره!؟
هر چند که دوباره امر برشان مشتبه شده و به زودى باید دوباره به “غلط کردم” بیفتند!
شیدا؛
می دانم شرایط کامنت گذاشتن برای شما سخت و متفاوت با سایر دوستان است.
شما یک لطفی بکنید؛ اصلا از . ، ؛ ! ؟ و … در کامنتتان استفاده نکنید.
فقط کامنت تان را بنویسید و هر جایی جمله تمام شد، اینتر بزنید و بروید پایین.
ویرایش کامنت شما، با ما!
این روزها اصلا حالم خوب نیست…
همه امیدم به حرف های دیروز آقا و مولایم است…
ممنون آقای قدیانی.
استفاده می کنیم از روشنگری هایتان.
حاج حسین آقا! دمت گرم…
“اگر نماز و روزه، بعضیها را یاد بازرگان میاندازد، مرا یاد بزرگان میاندازد، یاد خمینی، یاد سرباز خدا، یاد چمران، یاد علمالهدی. اگر دین، بعضیها را یاد بازرگان میاندازد، مرا یاد آخرین نماز زینالدین میاندازد، یاد برادران دستواره، یاد بچهبسیجیها، یاد رد قناسه بر پیشانی آن شهید روستایی، هنگام تشهد در نماز… یا بهتر بگویم؛ هنگام شهادت در خانقاه بازیدراز.”
چند روز پیش رفتم گلزار شهدا. سنگ مزار حاج احمد متوسلیان برای اولین بار توجهم را جلب کرد… گفتم: حاجی یعنی شهادتت قطعی شد!؟… بند دلم پاره شد…
ما هنوز حالمون از خباثت نامردای غاصب گرفته است و دلمون برای حاج احمد ها تنگ…
چرا این افاضه فضل کنندگان و بازرگانان حیثیت ملت، لبخند و حس خوب برای جلادان بی وطن می فرستند؟!
حاشا بسیجی میدان را خالی کند…
علی علی
“ما همصدا با تنها چمران موجود، یعنی «چمران ولیفقیه» هستیم که زندگی در آمریکا را به نفع جنگ با صهیونیستها بدرود گفت، که با همه عارف بودنش، آنجا که پای جنگ درمیان بود، سیلی به گوش زندگی و صلح و صفا زد، که گفت: «وقتی شیپور جنگ، نواخته شود، مرد از نامرد، شناخته میشود»، خمینی از بازرگان، بسیجیان از ملیمذهبیها، بچهرزمندهها از سازشکاران، انقلابیها از خیر سرشان میانهروها، شهدای هستهای از همصدایان با اسرائیل و ملت غیور ایران از بعضی صاحبان تزویر.”
عالی!
سلام
خدا قوت به همه دست اندر کاران این وبلاگ
یا زهرا
“اگر نماز و روزه، بعضیها را یاد بازرگان میاندازد، مرا یاد بزرگان میاندازد، یاد خمینی، یاد سرباز خدا، یاد چمران، یاد علمالهدی. اگر دین، بعضیها را یاد بازرگان میاندازد، مرا یاد آخرین نماز زینالدین میاندازد، یاد برادران دستواره، یاد بچهبسیجیها، یاد رد قناسه بر پیشانی آن شهید روستایی، هنگام تشهد در نماز… یا بهتر بگویم؛ هنگام شهادت در خانقاه بازیدراز.”
آقا جان
رهبری گفته که توافق ادامه میابد
شمام اینقدر کاسه داغتر از آش بازی در نیارید دیگه!!
در سیاست، افههایی هست که به بعضیها نمیآید…
همه نوع تندروی دیده بودیم، الا تندروی در افه میانهروی! ”
عالی بود. حقیقت رو تو جمله های قشنگی نوشتید. ممنون.
موفق باشید.
«دیپلماسی ویلچر و سبد کالا»
http://hezr.ir/post/71
جناب سید
خیلى ممنون از لطف و زحمات شما
سلام به همه؛
به خاطر کامنت بی ربط به موضوع همین ابتدا معذرت می خوام!
از دوستان کسی کتاب خیلی خوب در زمینه ی ولایت فقیه سراغ داره که هم از نظر محتوایی غنی باشه و هم زبان نوشتاری ساده و جذابی داشته باشه؟؟
برای بسته فرهنگی اردوی راهیان دانشجوها می خوام. اگه کسی سراغ داره دریغ نکنه.
از صبح چند مطلب مختلف، مربوط به همین قضایای روز، در اینترنت خواندم.
به جد و بی تعارف عرض می کنم خدمتتان این چند مطلب اخیر شما، بسیار متفاوت و درست بود.
این یکی از حسن های قلم شماست که مطالبی با مباحث خشک و سیاسی را هم طوری می نویسید که خواننده جذب شود.
روحیه انقلابی شما که در تمام مطالبتان جاری است، تحسین بر انگیز است.
البته اگر بنا بر نمره دادن باشد، به ۳ مطلب قبلی شما ۲۰ می دهم و این مطلب هم ۱۹
جسارت بنده را ببخشید.
رابطه ارباب و برده
وقتی هم خدا را خواستیم و هم خرما را و به جای گوش سپردن به رهنمودهای ولایت چشم به دست بیگانه دوختیم و دموکراسی موهوم را گدایی کردیم و تصور کردم که می شود نور را با ظلمت آشتی داد و کوته بینانه به این اندیشیدیم که تنها راه ترقی و پیشرفت! (البته به زعم حضرات) فقط و فقط چنگ انداختن به دامان نوادگان وقیح و بی حیای عمو سام است؛
پر واضح است که ماجرا به اینجا ختم می شود که کاخ سفید (بخوانید سیاه) در اقدامی جدید در صدد اعمال فشار برای محدود کردن گسترش قابلیت موشک های بالستیک (که بخشی از تشکیلات دفاعی ما است) باشد و امثال جی کارنیِ گور به گور شده در بیاید با گستاخی و وقاحت تمام بگوید: «آنها (ایران) باید با موضوعات مرتبط با برنامه موشک بالستیک شان روبرو شوند» و باز یک بی بُته دیگر با بی شرمی بگوید «قابلیت موشک بالستیک ایران به عنوان بخشی از توافق نهایی درباره برنامه هسته ای ایران مورد بررسی قرار خواهد گرفت و تمامی موضوعات به عنوان بخشی از مذاکرات جامع روی میز قرار دارد»
ببینید، دقیقا با همان ادبیات خشن و زورگویانه ی اربابی با برده و مملوک خویش!
و این است گفتمان مبتنی بر به اصطلاح دموکراسی اربابان دهکده مخوف جهانی مدعی حفظ حقوق بشر!!
به راستی تا به کی باید در بوق جلب اعتماد دمید؟!
آری براستی تا به کی ؟!
و به چه قیمت؟!
احســـــــــــــنت…
عـــــــــــالی بود، خدا حفظت کنه برادر…
“ما همصدا با تنها چمران موجود، یعنی «چمران ولیفقیه» هستیم که زندگی در آمریکا را به نفع جنگ با صهیونیستها بدرود گفت، که با همه عارف بودنش، آنجا که پای جنگ در میان بود، سیلی به گوش زندگی و صلح و صفا زد، که گفت: «وقتی شیپور جنگ، نواخته شود، مرد از نامرد، شناخته میشود»، خمینی از بازرگان، بسیجیان از ملیمذهبیها، بچهرزمندهها از سازشکاران، انقلابیها از خیر سرشان میانهروها، شهدای هستهای از همصدایان با اسرائیل و ملت غیور ایران از بعضی صاحبان تزویر. آری! اسرائیل، همان رژیم جلاد و بیقاعده و قانونی که طولانیترین گروگانگیری تاریخ در پرونده اوست و سرنوشت نامعلوم حاج احمد متوسلیان ما، بخشی از جنایت اوست…”
خدا حفظت کند پسرم.
دقت کنید؛
“ما همصدا با خون شهدای «الیبیتالمقدس»ایم”
نشست خبری با سخنگوی دولت
سوال: در خصوص اخراج کارشناسان از سازمان انرژی اتمی
جواب: شایعه است و این موضوع صحت ندارد، البته ممکن است از عدهای مهندس و مکانیک برای پروژه ای استفاده کنیم و بعد از اتمام پروژه آنها بروند و این اسمش اخراج نیست.
گفتگو با رئیس سابق انرژی اتمی
سوال: آیا دولت از توانمندی های شما استفاده می کند؟
جواب: ظرفیت های دولت فعلی با توانمندی های امثال اینجانب تطبیق ندارد. دولت با افرادی که طرف های مذاکره قبلا نام آن ها را در قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل ذکر کرده اند و نامشان در فهرست ترور دشمنان است و یا ترور شده اند نباید هم کاری داشته باشد!
باید اضافه کنم در جهت کمک به دولت جدید از آنجا که این اشتیاق در آن ها دیده شد که از اطرافیان اینجانب اطلاعاتی را بدون هماهنگی و شیوه توافق شده می گیرند، گزارشی از توانمندی هسته ای کشور تا اول مرداد ۹۲ درنوزده صفحه تهیه و تحویل شد.
سوال: آیا توقع یا علاقه دارید در امور انرژی اتمی از شما استفاده کنند؟
جواب:اگر آقای دکتر روحانی میخواستند که من در انرژی اتمی ادامه بدهم این سوال را از ایشان می پرسیدم که شما برنامه تان برای انرژی اتمی چیست؟ اگر برنامه شان را به من می گفتند و دیدگاهشان را معلوم می کردند و آن چیزی که من قبول دارم و پذیرفته ام، با نظرات ایشان تطبیق داشت می ماندم و با ایشان کار میکردم.
سوال: در مورد خبری که درباره تعدیل نیروهای متخصص و همکاران شهید احمدی روشن منتشر شد توضیحاتی بفرمایید.
جواب:موضوع بیرون انداختن یک یا چند نفر نیست؛ ممکن است سلیقه مدیری با مدیر قبل از خود متفاوت باشد. در زمان مسئولیت بنده در سازمان انرژی اتمی ضمن به کارگیری هر فردی که تمایل به همکاری داشت، به افراد جوان و با انگیزه توجه ویژه می شد و نتیجه این تصمیم، خود را در انجام به موقع ماموریت ها نشان داد. باید دقت کنیم افراد شجاع و با انگیزه، متخصص و متعهد در جای درست قرار گیرند! بخش تخصصی و مدیریتی سازمان انرژی اتمی برای انجام ماموریت های بزرگتر در ساخت نیروگاه های هسته ای باید بیش از گذشته تقویت شود. اگر افرادی هم در حال حاضر گله ای دارند صبور باشند و با صداقت به کار خود ادامه دهند.
به نظر من کتاب ولایت فقیه حضرت امام(ره) کاملترین کتاب است.
آقای قدیانی؛
هر موقع نوشته های شما رو می خونم خدا رو شکر می کنم.
الحمدلله که هستید.
بیشتر از همه، این منو خوشحال می کنه که شما فرزند یک شهید هستید و به راه و مسیری که پدرتون انتخاب کرده ایمان دارید.
متاسفانه با دیدن رفتار یک سری، بدجور دلم شکسته…
نمی دونم شاید به خاطر سختی از دست دادن پدرانشون به این روز و حال افتادن ولی رفتارشون یه جورایی بقیه رو دلسرد می کنه!
به همین خاطره که میگم خدا رو شکر که هنوز خوبانی چون شما هستن…
چرا سرعت اینترنت اینطور شده؟
هر روز بدتر از قبل!
سرعت اینترنت شما هم مثل ما، داغون شده؟
چند دقیقه طول می کشه بتونم صفحه سایت رو باز کنم!!!
دوستان محترم؛
تا ساعاتی دیگر، قطعه ۲۶ با یک متن بسیار مهم -معطوف به سخنان رهبر انقلاب در جمع مردم تبریز- به روز می شود.
«…ما ملت، فقط مرد روزهای انتخابات نیستیم که دولتی را معین کنیم و برگردیم خانه های خود. ما رصد می کنیم رفتار و گفتار دولتمردان خود را. دقیق و عمیق. یوم الله ۲۲ بهمن، روز این رصد است. این رصد، هفت دهم درصدی نیست؛ صد در صدی است. اینجا دیگر، بحث ۴ سال و ۸ سال نیست، اصلا بحث سن و سال نیست، بحث یک تمثال باشکوه به نام «انقلاب اسلامی» است. ما مرد روزهای امتحانات هستیم؛ مرد روز کوفتن بر دهان دشمن بی ادب و بد دهان. ما ملت، حواس مان به همه جا هست. ما نه فقط از دین و سرزمین مان پاسداری می کنیم، بلکه زبان ملی مان، «فارسی» را نیز مراقبیم. زبان فارسی، خود مقوم، بلکه عامل وحدت ماست. از منِ ترک گرفته تا آن بلوچ و عرب و لر و بختیاری و ترکمن و… افتخار می کنیم به زبان فارسی. اگر هر یک جداگانه، زبان مادری داریم، زبان مادری همه خاک مان را و همه ملت مان را «فارسی» می دانیم. قله های ادب، ادبیات و شعر فارسی در همین صده اخیر را نگاه کنید! هر یک مختص قومی عزیز و زبانی شریف بوده اند، اما اشتهارشان به «فارسی» و «فارسی گویی» بوده است. نگهبان زبان فارسی، در وهله اول، اقوام و زبان های همین دیارند. زبان فارسی، به عبارتی در حکم همین ۲۲ بهمن، وحدت آفرین و غرورافزاست. اگر آن روز که خرمشهر –خاک وطن- به اشغال دشمن درآمد، همه و همه بی توجه به اختلافات قومی و زبانی، متحد و یک دل به دفاع بلند شدند، فارسی هم –زبان وطن- از هر قوم و زبانی مدافع دارد. مدعی و مدافع زبان فارسی، همه مردم این دیارند. همچنان که مدعی و مدافع انقلاب اسلامی، همه مردم این دیارند…».
ناشناس! بابت نظرت ممنون؛
ولی من کتابی می خوام که بیشتر حالت رمان مانند و داستانی داشته باشه و یه جورایی غیر مستقیم با مخاطب حرف بزنه.
کسی سراغ نداره؟
قطعا نوشتن این همه مطلب تاثیرگذار، آرمانی و ارزشمند نیاز به تامل و وقت گذاشتن زیاد داره که حتما تمام خوانندگان قطعه به این موضوع واقف هستند.
ممنون از این همه تلاش و خداقوت…
سرعت اینترنت هر روز بدتر از دیروز
زنگ زدم مخابرات میگم من اینترنت ۱ مگ گرفتم و در بهترین حالت سرعت دانلود ۳۰ دارم
میگه ۳۰ خوبه دیگه 😐
بعد از کلی جر و بحث و این که من ماهی ۴۳ هزار تومن پول میدم. نباید این سرویسم باشه.
میگه؛ ناراحتید قطعش کنید از سرویس دهنده دیگه ای استفاده کنید! فعلا اختلال شبکه داریم!
خوردن نداره این پول ها…
به به
می بینم که صدای طرفداران اعتدال طلب مرد خیلی معتدل هم درآمده!
سلام
کاسهی داغ تر از آش!!
رهبری همچنان فرمودند: من خوشبین نیستم!
در ضمن ما کاسهی داغ تر از آش نیستیم، بیسواد و افراطی و… از این چیزها هستیم!
دارم به خودم شک می کنم
چون سرعت اینترنت ما عالی است
اما همسایگانمان قطع!!
خدا قوت
استفاده کردیم.
بحث ولایت فقیه، حالت داستان! رمان مانند!
برای دانشجویان می خواهید یا دانش آموزان؟!
در مورد این مساله مهم قطعا جای دیگه ای به این خوبی توضیح داده نشده…
ابلاغیه رهبر عظیم الشان انقلاب درباره ی اقتصاد مقاومتی به سه قوه
فرهنگ اقتصاد مقاومتی در بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی
اقتصاد مقاومتی/ اقتصاد مقاومتی معنایش این است که ما یک اقتصادی داشته باشیم که هم روند رو به رشد اقتصادی در کشور محفوظ بماند؛ هم آسیبپذیریاش کاهش پیدا کند؛ یعنی وضع اقتصادی کشور و نظام اقتصادی جوری باشد که در مقابل ترفندهای دشمنان که همیشگی و به شکلهای مختلف خواهد بود، کمتر آسیب ببیند و اختلال پیدا کند. ۱۳۹۱/۰۶/۰۲
سند چشمانداز/ چشمانداز بیست سالهى ابلاغ شده به مسؤولان سیاستگذارى و برنامهریزى، یک امر عملى و منطقى و قابل تحقق است. نباید تصور شود کلماتى که در چشمانداز بیستساله پشت سر هم نوشته مىشود، صرفا یک آرزوست و بدون محاسبهى عملى است. به فضل پروردگار، ملت ایران و کشور عزیز ما مىتواند در طول بیست سال به این آینده برسد. این یک آیندهى مطلوب و یک گام بلند در راه رسیدن به آرمانهاى والاى اسلامى است که در آن، پیشرفت مادى، پیشرفت اقتصادى، پیشرفت فرهنگى، تعالى معنوى و اخلاقى و هویت اسلامى وجود دارد. امروز نظام جمهورى اسلامى در سایهى کار و تلاشى که در سالهاى گذشته شده است، به عنوان یک چشمانداز روشن براى آینده، مىتواند این را مشخص و ترسیم کند. خود این یک پیشرفت است که جمهورى اسلامى بتواند با توجه به واقعیات کشور و واقعیات جهانى، آیندهى بیست ساله را به شکل منطقى و محاسبه شده ترسیم کند. به فضل پروردگار این آینده محقق خواهد شد. تصمیم داریم با همکارى مسؤولان دلسوز، این آینده تحقق پیدا کند و انشاءالله تحقق پیدا خواهد کرد. ۱۳۸۲/۰۸/۲۳
حماسه اقتصادی/ ما عرض کردیم «حماسهى سیاسى» و «حماسهى اقتصادى». حماسهى اقتصادى فقط دست دولت نیست؛ البته برنامهریزىهاى دولت مؤثر است. حماسه یعنى واقعهى جهادگونه و پرشور؛ این را باید ملت ایران و مسئولان کشور مورد نظر قرار دهند؛ ضعفها را، خلأها را پُر کنند؛ اول بشناسند. در همهى برنامهریزىها باید زندگى و معیشت طبقات ضعیف مورد توجه قرار گیرد؛ بعد براى آنها برنامهریزى کنند. این میشود حماسه. آحاد مردم، چه در مصرفشان، چه در تولیدشان؛ بخشهاى مولّد یک جور، بخشهاى مصرفکننده یک جور، بخشهاى خدمات یک جور؛ بدانند که براى پیشرفت کشور حرکتِ جهشگونه لازم است، خلق حماسه لازم است؛ آن وقت کشور پیش خواهد رفت، استقرار پیدا خواهد شد. حماسهى سیاسى و حماسهى اقتصادى، دو توأمانند؛ هر کدامى دیگرى را تقویت میکند و حفظ میکند و نگه میدارد. ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
البتّه حماسهى اقتصادى کارِ شش ماه و یک سال و دو سال نیست؛ حرکت بلندمدّت لازم است. از دولت کنونى هم نه مردم، نه ما و نه هر انسان منصفى انتظار ندارد که حالا در کوتاهمدّت همهى این مشکلات را حل کند؛ نه، انتظار دارند که حرکت به سوى حل آغاز بشود و این را احساس کنند که یک حرکتى به سمت حلّ مشکلات هست و نگاه حکیمانهاى و مدبّرانهاى پشت سر قضایا هست. ۱۳۹۲/۰۶/۰۶
الگوی اقتصاد بومی/ ما باید بتوانیم قدرت نظام اسلامى را در زمینهى حل مشکلات اقتصادى به همهى دنیا نشان دهیم؛ الگو را بر سر دست بگیریم تا ملتها بتوانند ببینند که یک ملت در سایهى اسلام و با تعالیم اسلام چگونه میتواند پیشرفت کند. ۱۳۹۰/۰۱/۰۱
اقتصاد پیشرو/ ملت ایران این استعداد را دارد که آنقدر پیشرفت کند که بتواند در جهات گوناگون به عنوان یک الگوئى در دنیا خودش را نشان دهد. چرا ما به خودمان بدبین باشیم؟ چرا با نظر تحقیر به خودمان و ملت خودمان و آیندهى خودمان نگاه کنیم؟ دشمن میخواهد این را به ملت ما تلقین کند و در طول سالهاى متمادى تلقین کرده است. اینجور باوراندند که حتماً عنصر غربى پیشرو است و باید دنبال او حرکت کرد؛ نه، یک روزى تاریخ ما به ما نشان میدهد که قضیه بعکس بوده است. ما در دنیا پیشرو بودیم؛ پیشرو در علم بودیم، پیشرو در صنعت بودیم، پیشرو در تمدنسازى بودیم، پیشرو در فرهنگ بودیم؛ دیگران از ما یاد میگرفتند، مىآموختند؛ چرا امروز همان طور نشود؟ همت جوانان ما و نگاه آنها به مقولهى پیشرفت باید آنجور باشد که ما آن آینده را در نظر بگیریم. ۱۳۹۱/۰۷/۲۲
اقتصاد مولد و درونزا/ ما گفتهایم «ساخت درونى نظام» باید استحکام پیدا کند؛ ما گفتهایم «علم» بایستى رشد پیدا کند؛ ما گفتهایم «تولید داخلى» بایستى اساس کار باشد؛ ما گفتهایم «نگاه خوشبینانه به استعداد بومى کشور» بایستى جدّى باشد، استعدادها پرورش پیدا کند؛ اینها پایههاى اصلى کار است. وقتى کشورى با تکیهى به استعدادهاى درونى، با تکیهى به ابتکار نیروى انسانى خود، با تکیهى به علم و دانش خود، با تکیهى به ایمان خود و با اتّحاد حرکت میکند، قطعاً به نتایج مطلوب خواهد رسید. ۱۳۹۲/۰۶/۲۶ بعضى از کشورها ممکن است تولیدات زیرزمینىِ خودشان را، نفت خودشان را، بشکههاى نفت را، منتقل کنند به صاحبان ثروت و علم در دنیا، محصولات آنها را بخرند، یک ظاهرِ پیشرفتى هم ممکن است بهوجود بیاید امّا این پیشرفت نیست؛ پیشرفت آنوقتى است که “درونزا” باشد، آنوقتى است که متّکى به استعداد درونى یک ملّت باشد. وزن و اعتبار کشورها و دولتها و ملّتها هم وابستهى به همین درونزایى است. اگر چنانچه از درون، یک حرکتى، جهشى، رشدى بهوجود آمد، به یک کشور، به یک ملّت، وزن میدهد، اعتبار میدهد، ارزش میدهد، ابّهت میدهد. ۱۳۹۲/۰۷/۱۷ بعضى می خواهند مشکلات را با کمک دیگران، با تکیهى به دیگران، با رشوه دادن به دیگران، با تذلّل در مقابل دیگران حل کنند؛ بعضىها هم نه، میخواهند مشکلات را با نیروى خودشان، با توان داخلى خودشان حل کنند – اعتقادمان این است که باید به تقویت ساخت درونى نظام اهمّیّت بدهیم؛ این اساس کار است. از درون، خودمان را باید تقویت کنیم. تقویت درونى با اندیشهى کامل، با نگاه عاقلانه و خردمندانه چیزى است ممکن؛ چه بهوسیلهى پیشرفت علمى، چه بهوسیلهى ساخت و مدیریّت درست اقتصادى؛ اینها کارهایى است که به نظر ما ممکن است. ۱۳۹۲/۰۶/۱۴
اقتصاد عدالتبنیان/ اگر کشورى در علم و فناورى و جلوههاى گوناگون تمدن مادى پیشرفت کند، اما عدالت اجتماعى در آن نباشد، این به نظر ما و با منطق اسلام پیشرفت نیست. امروز در بسیارى از کشورها علم پیشرفت کرده است، صنعت پیشرفت کرده است، شیوههاى گوناگون زندگى پیشرفت کرده است، اما فاصلهى طبقاتى عمیقتر و شکاف طبقاتى بیشتر شده است؛ این پیشرفت نیست؛ این پیشرفتِ سطحى و ظاهرى و بادکنکى است. وقتى که در یک کشورى، جمعیت معدودى بیشترین بهرهى مادى را از آن کشور میبرند و در همان کشور، در خیابانها مردم از سرما و گرما میمیرند، عدالت اینقدر نامفهوم و غیر عملى در آن کشور است.۱۳۹۱/۰۷/۲۲ تنظیم همه فعالیتهاى مربوط به رشد و توسعه اقتصادى بر پایه عدالت اجتماعى و کاهش فاصله میان درآمدهاى طبقات و رفع محرومیت از قشرهاى کم درآمد با تأکید بر موارد زیر: جبران نابرابرىهاى غیرموجه درآمدى از طریق سیاستهاى مالیاتى، اعطاى یارانههاى هدفمند و ساز و کارهاى بیمهاى. تکمیل بانک اطلاعات مربوط به اقشار دو دهک پایین درآمدى و به هنگام کردن مداوم آن.هدفمند کردن یارانههاى آشکار و اجراى تدریجى هدفمند کردن یارانههاى غیرآشکار. تأمین برخوردارى آحاد جامعه از اطلاعات اقتصادى. ۱۳۸۷/۱۰/۲۱
اقتصاد دانش¬بنیان/ اگر ما انشاءالله بتوانیم بنیانگذارى کارهاى اقتصادى بر پایهى دانش را پیش ببریم و به وجه غالب اقتصاد کشور تبدیل کنیم، این نه تنها به کشور قدرت اقتصادى خواهد داد، بلکه قدرت سیاسى هم خواهد داد، قدرت فرهنگى هم خواهد داد. وقتى یک کشورى احساس کرد که با علم خود، با دانش خود میتواند زندگى خود را و ملت خود را اداره کند و به دیگر ملتها خدمت برساند، احساس هویت میکند، احساس شخصیت میکند؛ این درست همان چیزى است که ملتهاى مسلمان امروز به آن احتیاج دارند. ۱۳۹۱/۰۵/۰۸
اقتصاد بدون نفت/ امروز شما ملاحظه کنید، وقتى روى نفتِ ما فشار مىآورند، ما دچار مشکل میشویم، این ناشى از چیست؟ ناشى از این است که ما تکیهمان را به نفت از بعد از دورهى جنگ و پایان جنگ تا امروز، نتوانستیم کم کنیم، اگر ما تکیهمان را به نفت کم میکردیم، فشار بر روى نفت اینقدر براى ما سخت تمام نمیشد. ۱۳۹۲/۰۶/۱۴
اقتصاد ما دچار این اشکال است که وابستهی به نفت است. ما باید اقتصاد خودمان را از نفت جدا کنیم؛ دولتهای ما در برنامههای اساسیِ خودشان این را بگنجانند. من هفده هجده سال قبل به دولتی که در آن زمان سر کار بود و به مسئولان گفتم کاری کنید که ما هر وقت اراده کردیم، بتوانیم درِ چاههای نفت را ببندیم. آقایانِ به قول خودشان “تکنوکرات” لبخند انکار زدند که مگر میشود؟! بله، میشود؛ باید دنبال کرد، باید اقدام کرد، باید برنامهریزی کرد. وقتی برنامهی اقتصادی یک کشور به یک نقطهی خاص متصل و وابسته باشد، دشمنان روی آن نقطهی خاص تمرکز پیدا میکنند. ۱۳۹۲/۰۱/۰۱ قطع وابستگى هزینههاى جارى دولت به درآمدهاى نفت و گاز تا پایان برنامه. ۱۳۸۷/۱۰/۲۱
سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی/ روح اصل ۴۴ این بود که ما بتوانیم اولاً سرمایههاى مردم و بعد مدیریت مردم را وارد عرصهى اقتصاد کنیم. باید سرمایههاى مردم و مدیریت مردم – بخش خصوصى – وارد عرصهى اقتصاد بشود؛ والّا اگر مدیریتها دولتى باقى ماند، آن مقصود حاصل نخواهد شد. یک خط متعادلى وجود دارد. خط متعادل همین است: سرمایهى مردم و مدیریت مردم اقتصاد را بر دوش بگیرد و کنترل و هدایت به عهدهى دولت باشد. اگر چنانچه انشاءاللَّه این کار بخوبى انجام بگیرد – که البته در کوتاهمدت هم انجام نمیگیرد؛ این جزو کارهاى میانمدت و بلندمدت است و زحمت هم دارد – واقعاً یک فرجى براى اقتصاد کشور خواهد شد. ۱۳۸۹/۰۶/۰۸ ما در نگرشهایمان در مسئلهى اقتصاد کشور، در رفتارهامان و در ساختارهاى تشکیلاتى و اداریمان، قوانینمان و قواعد موضوعهمان، نقشها و سهمهایى که هر کدام از دستگاهها دارند، باید تغییراتى بدهیم و بر اساس این سیاستگذارى و این سیاستها، آیندهى خودمان را شکل بدهیم. این جزو وظایف حتمىِ همهى دستگاههاى کشور است. بودجه بر اساس این سیاستها بایستى تنظیم و تصویب بشود؛ باید فعالیتهاى اقتصادىِ بیرون از بودجه، بر اساس این سیاستها تنظیم بشود. در این زمینه هم مجلس، هم دولت، هم قوهى قضائیه وظائف بسیار مهمى دارند، که باید انجام بدهند. ۱۳۸۵/۱۱/۳۰
توانمندسازی بخش خصوصی/ بخش خصوصى را باید توانمند کرد؛ هم به فعالیت اقتصادى تشویق بشوند، هم سیستم بانکى کشور، دستگاههاى دولتى کشور و دستگاههائى که میتوانند کمک کنند – مثل قوهى مقننه و قوهى قضائیه – کمک کنند که مردم وارد میدان اقتصاد شوند. ۱۳۹۱/۰۵/۰۳
مسئله فقط این نیست که ما بنگاههاى اقتصادى را واگذار کنیم و بگوئیم واگذار شد، خودمان را خلاص کردیم؛ در کنار این واگذارى، کارهاى دیگرى لازم است: بایستى بخش خصوصى توانمند بشود، باید امکان مدیریتِ خوب پیدا کند. ۱۳۹۰/۰۵/۲۶ تقویت و حمایت از توسعه سرمایهگذاری بخش خصوصی و تعاونی در فعالیتهای اقتصادی کشور برابر با سیاستهای ابلاغی اصل ۴۴ قانون اساسی. ۱۳۸۹/۱۱/۲۹ توانمند سازی بخشهای خصوصی و تعاونی در اقتصاد و حمایت از آن جهت رقابت کالاها در بازارهای بین المللی. ۱۳۸۵/۰۴/۱۱
مصرف تولیدات داخلی/ ما باید عادت کنیم، براى خودمان فرهنگ کنیم، براى خودمان یک فریضه بدانیم که هر کالائى که مشابه داخلى آن وجود دارد و تولید داخلى متوجه به آن است، آن کالا را از تولید داخلى مصرف کنیم و از مصرف تولیدات خارجى بجد پرهیز کنیم؛ در همهى زمینهها: زمینههاى مصارف روزمرّه و زمینههاى عمدهتر و مهمتر. ۱۳۹۱/۰۱/۰۱
به نظر من یکى از قلمهاى مجاهدت اقتصادى مردم این است که بروند سراغ کالاى ساخت داخل؛ آن را بخواهند. البته این طرف قضیه هم این است که کالاى ساخت داخل بایستى قانعکننده باشد؛ بایستى دوامش، استحکامش، مرغوبیتش جورى باشد که مشترى را قانع کند؛ این هر دو در کنار هم، یک کار لازم و واجبى است. ۱۳۹۰/۰۲/۰۷
اهداف تحریم اقتصادی/ هدف آنها از این تحریمها این بود که ملت را در راه خودشان مردد کنند؛ بین ملت ایران و نظام اسلامی جدائی بیندازند؛ مردم را دلسرد کنند، ناامید کنند. ۱۳۹۲/۰۱/۰۱ دشمن با تحریم و با فشار اقتصادىِ گوناگون سعى کرد مردم را از میدان خارج کند. میگویند که ما با مردم دشمن نیستیم. دروغ میگویند؛ راحت، با وقاحت! بیشترین فشار براى این است که مردم ناراحت شوند، مردم در تنگنا قرار بگیرند، مردم زیر فشار قرار بگیرند، شاید بتوانند به این وسیله بین مردم و نظام اسلامى فاصله ایجاد کنند. هدف، فشار بر مردم است. ۱۳۹۲/۰۲/۰۷ آنچه که دشمنان ما هدف گرفته بودند، صحنهها و عرصههای مختلف بود؛ عمدتاً عرصهی اقتصاد و عرصهی سیاست بود. در عرصهی اقتصاد، گفتند و تصریح کردند که میخواهند ملت ایران را بهوسیلهی تحریم فلج کنند؛ اما نتوانستند ملت ایران را فلج کنند و ما در میدانهای مختلف، به توفیق الهی و به فضل پروردگار، به پیشرفتهای زیادی دست پیدا کردیم. ۱۳۹۱/۱۲/۳۰
جهاد اقتصادی/ به نظر صاحبنظران، امروز در این برههى از زمان، مسئلهى اقتصادى از همهى مسائل کشور فوریت و اولویت بیشترى دارد. اگر کشور عزیز ما بتواند در زمینهى مسائل اقتصادى، یک حرکت جهادگونهاى انجام بدهد، این گام بلندى را که برداشته است، با گامهاى بلند بعدى همراه کند، بلاشک براى کشور و پیشرفت کشور و عزت ملت ایران تأثیرات بسیار زیادى خواهد داشت. ما باید بتوانیم قدرت نظام اسلامى را در زمینهى حل مشکلات اقتصادى به همهى دنیا نشان دهیم؛ الگو را بر سر دست بگیریم تا ملتها بتوانند ببینند که یک ملت در سایهى اسلام و با تعالیم اسلام چگونه میتواند پیشرفت کند. ۱۳۹۰/۰۱/۰۱ آنچه که در عرصهی مجموعهی مسائل کشور انسان مشاهده میکند، که در سال ۹۰ باید ما آن را وجههی همت خودمان قرار بدهیم، این است که از جملهی اساسیترین کارهای دشمنان ملت ما و کشور ما در مقابلهی با کشور ما، مسائل اقتصادی است. البته در عرصهی فرهنگی هم فعالند، در عرصهی سیاسی هم فعالند، در عرصهی انحصارات علمی هم فعالند، اما در عرصهی اقتصادی فعالیت بسیار زیادی دارند. همین تحریمهائی که دشمنان ملت ایران زمینهسازی کردند یا آن را بر علیه ملت ایران اعمال کردند، به قصد این بود که یک ضربهای بر پیشرفت کشور ما وارد کنند و آن را از این حرکت شتابنده باز بدارند. البته خواستهی آنها برآورده نشد و نتوانستند از تحریمها آن نتیجهای را که انتظار داشتند، بگیرند و تدابیر مسئولان و همراهی ملت بر ترفند دشمنان فائق آمد؛ اما دنبال میکنند. لذا این سال جاری را که از این لحظه آغاز میشود، ما بایستی متوجه کنیم به اساسیترین مسائل کشور، و محور همهی اینها به نظر من مسائل اقتصادی است. لذا من این سال را «سال جهاد اقتصادی» نامگذاری میکنم و از مسئولان کشور، چه در دولت، چه در مجلس، چه در بخشهای دیگری که مربوط به مسائل اقتصادی میشوند و همچنین از ملت عزیزمان انتظار دارم که در عرصهی اقتصادی با حرکتِ جهادگونه کار کنند، مجاهدت کنند. حرکت طبیعی کافی نیست؛ باید در این میدان، حرکت جهشی و مجاهدانه داشته باشیم. ۱۳۹۰/۰۱/۰۱
فرهنگ و روحیه جهادی/ روحیّهی جهادی لازم است. ملّت ما از اوّل انقلاب تا امروز در هر جایی که با روحیّهی جهادی وارد میدان شده، پیش رفته؛ این را ما در دفاع مقدّس دیدیم، در جهاد سازندگی دیدیم، در حرکت علمی داریم مشاهده میکنیم. اگر ما در بخشهای گوناگون، روحیّهی جهادی داشته باشیم؛ یعنی کار را برای خدا، با جدّیّت و به صورت خستگیناپذیر انجام دهیم – نه فقط به عنوان اسقاط تکلیف – بلاشک این حرکت پیش خواهد رفت. ۱۳۹۰/۰۱/۰۱
حمایت از تولید ملّی/ یک بخش مهم از مسائل اقتصادى برمیگردد به مسئلهى تولید داخلى. اگر به توفیق الهى و با اراده و عزم راسخِ ملت و با تلاش مسئولان، ما بتوانیم مسئلهى تولید داخلى را، آنچنان که شایستهى آن است، رونق ببخشیم و پیش ببریم، بدون تردید بخش عمدهاى از تلاشهاى دشمن ناکام خواهد ماند. پس بخش مهمى از جهاد اقتصادى، مسئلهى تولید ملى است. اگر ملت ایران با همت خود، با عزم خود، با آگاهى و هوشمندى خود، با همراهى و کمک مسئولان، با برنامهریزىِ درست بتواند مشکل تولید داخلى را حل کند و در این میدان پیش برود، بدون تردید بر چالشهائى که دشمن آن را فراهم کرده است، غلبهى کامل و جدى پیدا خواهد کرد. بنابراین مسئلهى تولید ملى، مسئلهى مهمى است.
اگر ما توانستیم تولید داخلى را رونق ببخشیم، مسئلهى تورم حل خواهد شد؛ مسئلهى اشتغال حل خواهد شد؛ اقتصاد داخلى به معناى حقیقى کلمه استحکام پیدا خواهد کرد. اینجاست که دشمن با مشاهدهى این وضعیت، مأیوس و ناامید خواهد شد. وقتى دشمن مأیوس شد، تلاش دشمن، توطئهى دشمن، کید دشمن هم تمام خواهد شد.
سهم دولت در این کار، پشتیبانى از تولیدات داخلىِ صنعتى و کشاورزى است. سهم سرمایهداران و کارگران، تقویت چرخهى تولید و اتقان در کار تولید است. و سهم مردم – که به نظر من از همهى اینها مهمتر است – مصرف تولیدات داخلى است. ۱۳۹۱/۰۱/۰۱
مدیریت مصرف/ مسئلهى مدیریت مصرف، یکى از ارکان اقتصاد مقاومتى است؛ یعنى مصرف متعادل و پرهیز از اسراف و تبذیر. هم دستگاههاى دولتى، هم دستگاههاى غیر دولتى، هم آحاد مردم و خانوادهها باید به این مسئله توجه کنند؛ که این واقعاً جهاد است. ۱۳۹۱/۰۵/۰۳ مصرف هم باید مدیریت شود. این قضیهى اسراف و زیادهروى، قضیهى مهمى در کشور است. خب، حالا چگونه باید جلوى اسراف را گرفت؟ فرهنگسازى هم لازم است، اقدام عملى هم لازم است. فرهنگسازىاش بیشتر به عهدهى رسانههاست. واقعاً در این زمینه، هم صدا و سیما در درجهى اول و بیش از همه مسئولیت دارد، هم دستگاههاى دیگر مسئولیت دارند. باید فرهنگسازى کنید. ما یک ملت مسلمانِ علاقهمند به مفاهیم اسلامى هستیم، اینقدر در اسلام اسراف منع شده، و ما متأسفانه در زندگىمان اهل اسرافیم! بخش عملیاتىاش هم به نظر من از خود دولت باید آغاز شود. در گزارشهاى شماها من خواندم، حالا هم بعضى از دوستان اظهار کردند که دولت درصدد صرفهجوئى است و میخواهد صرفهجوئى کند؛ بسیار خوب، این لازم است؛ این را جدى بگیرید. دولت خودش یک مصرفکنندهى بسیار بزرگى است. شما از بنزین بگیرید تا وسائل گوناگون، یک مصرفکنندهى بزرگ، دولت است. حقیقتاً در کار مصرف، صرفهجوئى کنید. صرفهجوئى، چیز بسیار لازم و مهمى است. ۱۳۹۱/۰۶/۰۲
مبارزه با مفساد اقتصادی/ امروز کشور ما تشنهى فعالیّت اقتصادى سالم و ایجاد اشتغال براى جوانان و سرمایهگذارى مطمئن است. و این همه به فضائى نیازمند است که در آن، سرمایهگذار و صنعتگر و عنصر فعال در کشاورزى و مبتکر علمى و جویندهى کار و همهى قشرها، از صحّت و سلامت ارتباطات حکومتى و امانت و صداقت متصدیان امور مالى و اقتصادى مطمئن بوده و احساس امنیت و آرامش کنند. اگر دست مفسدان و سوءاستفادهکنندگان از امکانات حکومتى، قطع نشود، و اگر امتیازطلبان و زیادهخواهان پرمدّعا و انحصارجو، طرد نشوند، سرمایهگذار و تولید کننده و اشتغالطلب، همه احساس ناامنى و نومیدى خواهند کرد و کسانى از آنان به استفاده از راههاى نامشروع و غیرقانونى تشویق خواهند شد. ۱۳۸۰/۰۲/۱۰
شفافسازی/ بایستى فعالان بخش خصوصى بدانند فرصتهاى سرمایهگذارى کجاهاست، کدامهاست؛ همه مطلع باشند، استفادههاى ویژهخوارانه نشود. محصور بودن اطلاعات، محدود بودن اطلاعات به بعضى از افراد، دون بعضى، موجب ویژهخوارىهاى عجیبى میشود؛ که گاهى ثروتهاى بادآوردهى یکشبه را براى افرادى که سوء استفادهچى هستند، فراهم میکند؛ به خاطر اینکه اطلاع دارند که بناست فلان کالا بیاید، فلان کالا تولید بشود، فلان کالا جلویش گرفته بشود، قیمت فلان کالا بالا برود یا پائین بیاید، یا فلان قانون تصویب بشود. اینهائى که مطلعند، سوءاستفاده میکنند. اطلاعات باید عمومى بشود. باید شفافسازى اطلاعات صورت بگیرد. البته این در دولتهاى قبل مطرح بود، در دولت نهم و دهم هم فعالیتهائى انجام گرفته؛ لیکن کافى نیست. بایستى در این زمینه کار بیشترى انجام بگیرد. ۱۳۹۰/۰۵/۲۶
هدفمندی یارانهها/ اهداف مهم این کار، در درجهى اول، توزیع عادلانهى یارانههاست. دستگاه مدیریت کشور یارانههائى را بین مردم تقسیم میکند. با شکل قبلى، این یارانهها به کسانى که بیشتر پول داشتند، بیشتر مصرف میکردند، بیشتر میرسید؛ اما به کسانى که کمتر پول داشتند، کمتر مصرف میکردند، این یارانهها کمتر میرسید. با هدفمند کردن یارانهها، توزیعِ عادلانه انجام میگیرد؛ یعنى به همه، به نسبت واحدى میرسد. این، یک گام بلند در جهت ایجاد عدالت اجتماعى است. ۱۳۹۰/۰۱/۰۱
خودکفایی/ کشور در مسائل حیاتی و اساسی باید خودکفا باشد. نه اینکه از دیگران بهکلّی بینیاز باشد، نه؛ امّا اگر به کسی یا کشوری، در چیزی احتیاج دارد، طوری روابطش را تنظیم کند که اگر خواست آن را به دست آورد، دچار مشکل نشود؛ او هم چیزی داشته باشد که مورد نیاز آن کشور است؛ خودکفایی یعنی این. ۱۳۸۵/۰۸/۱۸
استقلال اقتصادی/ استقلال اقتصادی، یعنی ملّت و کشور، در تلاش اقتصادی خود روی پای خود بایستد و به کسی احتیاج نداشته باشد. معنایش این نیست که ملّتی که استقلال اقتصادی دارد، با هیچکس در دنیا داد و ستد نمیکند؛ نه. داد و ستد، دلیل ضعف نیست. چیزی را خریدن، چیزی را فروختن، معامله کردن، گفتگوی تجاری کردن، اینها دلیل ضعف نیست. امّا باید طوری باشد که یک ملّت، اوّلاً نیازهای اصلی خودش را بتواند خودش فراهم کند. ثانیاً، در معادلات اقتصادی دنیا و مبادلات جهانی، وزنهای باشد. نتوانند او را به آسانی کنار بگذارند؛ نتوانند او را به آسانی محاصره کنند؛ نتوانند او را به آسانی فرو دهند و هر چه میخواهند به او املا کنند. ۱۳۷۲/۰۲/۱۵
امنیت غذایی/ این ملت عزیز و سربلند، در امر تغذیه و تهیه مواد غذایى اصلى خود، نباید به بیرون مرزها هیچ احتیاجى داشته باشد. از اوّل انقلاب تا امروز، تکیه بر مسأله کشت و زرع، براى تأمین این منظور بوده است. ما براى گندم و برنج و روغن و لبنیات و خوراک دام و بقیه مصارف عمده و اصلى کشورمان نباید نیازمند دیگران باشیم. ۱۳۸۰/۱۰/۱۲ امنیت غذایى براى کشورى بزرگ، پُرجمعیت و داراى هدفهاى بلند، بسیار مهم است؛ لذا بخش کشاورزى و دامدارىِ ما یک بخش ویژه و استثنایى است و همه باید براى آن تلاش کنند. ۱۳۸۲/۱۰/۱۴
ارتباط صنعت و دانشگاه/ با توجه به نیاز مبرم صنایع به فنآورى روز و رفع نیازهاى کشور در زمینههاى مختلف، متأسفانه هنوز شاهدیم ارتباط سازمانیافتهاى میان صنعت و دانشگاه برقرار نشده است. برقرارى نظام صحیح میان صنعت و دانشگاه، علاوه بر حل معضل بیکارى و ایجاد اشتغال، باعث صرفهجویى ارزى و استقلال صنعتى خواهد شد. ۱۳۸۲/۰۲/۲۲
ارتباط مؤثر بین دانشگاهها و مراکز پژوهشى با صنعت و بخشهاى مربوط جامعه. ۱۳۸۷/۱۰/۲۱
نقشه جامع علمی/ ما باید بدانیم نقشهى جامع علمى کشور چیست. کدام علم، به چه اندازه، در کجاى این نقشه جا دارد. اینجور نباشد که مثل یک ورزشکارى که فقط روزى بازو کار میکند و بازوهایش میشود اینقدر، در حالیکه پا و سینه و شانهاش مثل یک آدم لاغر است، باشیم! این، فایدهاى ندارد. نقشهى جامع علمى، چیزِ لازمى است: جایگاه علوم گوناگون، هرکدام؛ مقدار دانشجو، نوع دانشجو، جنس دانشجویان – دختر، پسر – مناطق گوناگون؛ اینها باید روشن بشود؛ ما بدانیم چهکار میخواهیم بکنیم. این کارها البته شروع شده، لکن باید جدیت بکنید دنبال بشود. ۱۳۸۶/۰۶/۱۲ بعد از آنکه نقشهى جامع علمى تهیه و فراهم شد، کارهاى دیگرى هم بایستى انجام بگیرد؛ از جمله: ایجاد نظام مهندسى این نقشه، تبدیل نقشهى جامع علمى به صدها پروژهى علمى، و سپردن این پروژهها به پیمانکاران امینى که عبارتند از همین دانشگاهها و اساتید و مراکز تحقیقاتى دانشگاهها. بعد، ایجاد شبکهى نظارت بر این پیشرفت علمى؛ حسن اجراء. و درگیر کردن استاد، دانشجو، محقق، اینها حتما باید در این طرح مهندسى نقشهى جامع علمى دیده شود. ۱۳۸۷/۰۹/۲۴
نظام ملی نوآوری/ یک خلأیى وجود دارد – و همین خلأ موجب شده نقشهى جامع علمى هم آنچنان که باید و شاید عملیاتى نشود – و آن عبارت است از همین خلأ نظام ملىِ نوآورى، که عبارت است از یک شبکهاى از فعالیتها، تعاملهاى زنجیرهاى، در سطحهاى کلان و میانى و خرد، بین دستگاههاى علمى کشور؛ چه در درون محیط علمى، چه بیرون محیط علمى. یک تعامل اینچنینى باید به وجود بیاید، که این به عنوان نظام ملىِ نوآورى شناخته شود؛ کارش هم عبارت است از این که جریان دانش و نوآورى را مدیریت کند، رصد کند، ارزیابى کند، هدایت کند. این امروز یک چیز لازمى است و به نظر من مسئولان و مدیران باید به این مسئله فکر کنند. ۱۳۹۱/۰۵/۲۲
تجارت جهانی و جهانی شدن/ جهانیشدن، اسم خیلی قشنگی است و هر کشوری فکر میکند بازارهای جهانی به رویش باز میشود. امّا جهانی شدن به معنای تبدیل شدن به یک پیچ و مهرهای در ماشین سرمایهداری غرب، نباید مورد قبول هیچ ملّت مستقلی باشد. اگر قرار است جهانی شدن به معنای درست کلمه تحقّق پیدا بکند، باید کشورها استقلال خودشان – استقلال اقتصادی و استقلال سیاسی – و قدرت تصمیمگیری خودشان را حفظ کنند؛ والّا جهانی شدنی که دهها سال پیش از طریق بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول و سازمان تجارت جهانی و امثال اینها – که همه ابزارهای امریکایی و استکباری بودند – به وجود آمده، ارزشی ندارد؛بنابراین، یک اصل مهم، مسئلهی استقلال است؛ که اگر این نباشد پیشرفت نیست، سرابِ پیشرفت است. ۱۳۸۸/۰۲/۲۷
مدیریت واردات/ من نسبت به مسئلهى مدیریت واردات به دولتىها سفارش کردم؛ الان هم تأکید میکنم. من نمیگویم واردات متوقف بشود؛ چون یک جاهائى لازم است که واردات انجام بگیرد؛ اما واردات باید مدیریت بشود. یک جائى واردات مطلقاً نباید بشود؛ یک جاهائى باید انجام بگیرد. با مدیریت، واردات انجام بگیرد. البته مسئولین محترم دولتى به من گفتند که قوانینى که مجلس تصویب کرده، به ما اجازه نمیدهد جلوى واردات را بگیریم؛ من خواهش میکنم این قضیه را حل کنند. اگر واقعاً قانونى وجود دارد که دولت را ممنوع میکند از جلوگیرى از واردات، این قانون را اصلاح کنند؛ جورى باشد که مدیریت بشود. باید تولید ملى بالا برود. ۱۳۸۹/۰۵/۲۷
سرمایههای انسانی/ این ملت، ملتى با شصت میلیون نیروى انسانى و با ذخیره بسیار باارزشى از تجربهها و سرمایهها – سرمایههاى مادّى، سرمایههاى انسانى، سرمایههاى معنوى و دانش و تجربه است. این ملت، خیلى چیزها را در درون خود دارد. ما اگر همهى دروازههایمان را هم ببندیم، از پا نخواهیم افتاد. ۱۳۷۶/۰۱/۲۷ مسأله اشتغال، مسأله جوانها، مسأله این همه سرمایه انسانى انباشته بر روى هم، یکى از مسائل بسیار مهمّ است. مسؤولان کشور باید به فکر این باشند. ۱۳۸۰/۰۲/۱۱
توانمندسازی نیروی کار/ باید کارى کنیم که کالاى ایرانى به عنوان یک کالاى محکم، مطلوب، زیبا، همراه با سلیقه و بادوام در ذهن مصرف کنندهى ایرانى و غیر ایرانى باقى بماند. این باید همت مجموعهى کارآفرینى و کارگرى و متصدیان این امر باشد. البته این کار، پیشنیازهائى دارد. ممکن است آموزش مهارتهاى لازم، دورههاى ایجاد مهارت لازم باشد – که اینها کار دستگاههاى دولتى و امثال دولتى است – لیکن باید هدف این باشد. ۱۳۹۰/۰۲/۰۷ به تربیت نیرو، بخصوص در صنایع دانشبنیان – همان طور که دوستان گفتند – بایست خیلى اهمیت داد. در بعضى از بخشها خوشبختانه این کار شده است. در بخش انرژى هستهاى ما اطلاع داریم، در بخش رویان از نزدیک اطلاع داریم که تربیت نیروى ماهر، نیروى کارآمد، نیروى دانشمند و محقق انجام گرفته. بایست به این در بخشهاى مختلف توجه کرد. ۱۳۸۹/۰۶/۱۶
کیفیت کالای داخلی/ یک نکتهى اساسىاى که در باب کار وجود دارد و کارآفرینان باید به او توجه کنند، مسئلهى مرغوبیت تولید داخلى است؛ کیفیت تولید داخلى است؛ این خیلى مهم است. البته بخشى از این، ارتباط پیدا میکند به همان قضایاى مالى و نمیدانم مقررات و غیرذلک، و پشتیبانىهاى دولت؛ اما بخشى هم ارتباط پیدا میکند به عزم و ارادهى مسئولین، کارآفرین و کنندهى کار. فرمود: «رحم اللَّه امرا عمل عملا فاتقنه»؛ رحمت خدا بر آن انسانى که کارى را انجام بدهد و آن را متقن انجام بدهد، درست انجام بدهد. این آیندهنگرى است، غیر از امروز. شما امروز ببینید در دنیا کمپانىهائى هستند صد سال است اینها دارند کار میکنند، صد و پنجاه سال است دارند کار میکنند و محصولاتشان در دنیا فروش میرود. اسم اینها کافى است که جنس را تو بازار رائج کند؛ به خاطر اینکه درست کار کردند، خوب کار کردند، مشترى مطمئن است به اینها. شما میگوئید که ما سفارش کنیم به مردم که تولیدات داخلى را مصرف کنند. من که خب چند سال است دارم سفارش میکنم؛ بنده که بارها گفتهام، منتها این با شعار درست نمیشود. خب، بله یک مقدارى مردم حالا یک اعتمادى بکنند، یک اعتنائى بکنند به حرف ما، به خاطرى که مثلًا ما گفتیم، بروند یک مقدارى چه کنند؛ این یک بخشى از قضیه است. یک بخش دیگر هم مربوط به کیفیت است. خب کیفیت را باید بالا برد؛ کیفیتها را باید بالا برد. ۱۳۸۹/۰۶/۱۶
رقابتپذیری/ ما باید به ایجاد مزیتهاى رقابتى توجه کنیم. ما میگوئیم تولید داخلى. البته امروز خوشبختانه در زمینهى تولید داخلى پیشرفتهاى زیادى به وجود آمده. مطمئناً آن مقدارى که در ذاکرهى عمومى مردم هست، کمتر است از آن مقدارى که کار انجام گرفته… در خصوص برجسته کردن تولید ملى، مسئلهى کیفیت خیلى مهم است؛ که مدیریتهاى تولیدى و کارگرهاى عزیز باید به این مسئله توجه کنند. مسئلهى قابل رقابت بودن قیمت تمامشده مهم است و باید به آن توجه کنند؛ که این البته کمک دولت را میخواهد. اینها کارهاى فراوانى است که باید انجام بگیرد. این کارها فقط بر عهدهى دولت هم نیست؛ دولت، مجلس شوراى اسلامى، دستگاههاى گوناگون مدیریتى، بخش خصوصى، آحاد مردم، فرهنگسازان جامعه – آن کسانى که با بیاناتِ خودشان براى مردم فرهنگ میسازند – تبلیغات صدا و سیما، همهى اینها باید در خدمت تولید ملى قرار بگیرد. ۱۳۹۱/۰۲/۱۰
صندوق توسعه ملی/ براساس قانون برنامه پنجم باید حداقل ۲۰ درصد درآمد نفتی هر سال به این صندوق واریز و صرف تولید و صنعت شود که خوشبختانه این کار، شروع شده و باید ادامه یابد. ۱۳۹۰/۱۲/۲۲ تغییر نگاه به نفت و گاز و درآمدهاى حاصل از آن، از منبع تأمین بودجه عمومى به «منابع و سرمایههاى زاینده اقتصادى» و ایجاد صندوق توسعه ملى با تصویب اساسنامه آن در مجلس شوراى اسلامى در سال اول برنامه پنجم و برنامه ریزى براى استفاده از مزیت نسبى نفت و گاز در زنجیره صنعتى و خدماتى و پایین دستى وابسته بدان با رعایت: ـ واریز سالانه حداقل ۲۰ درصد از منابع حاصل از صادرات نفت و گاز و فرآوردههاى نفتى به صندوق توسعه ملى. ـ ارائه تسهیلات از منابع صندوق توسعه ملى به بخشهاى خصوصى، تعاونى و عمومى غیردولتى با هدف تولید و توسعه سرمایه گذارى در داخل و خارج کشور با در نظر گرفتن شرایط رقابتى و بازدهى مناسب اقتصادى. ۱۳۸۷/۱۰/۲۱
اشتغالزایی/ مسئلهى اشتغال هم مسئلهى مهمى است. طرحهائى که از چند سال پیش به این طرف براى اشتغال پیشبینى شده، آنچنان که انسان انتظار داشت، نشد. اگرچه حالا کارهائى انجام گرفت و خوب بود، بد نیست؛ لیکن ما را مستغنى نمیکند از اینکه نسبت به مسئلهى اشتغال یک اهتمام ویژهاى داشته باشیم. ۱۳۸۹/۰۶/۰۸ وقتى اشتغال بود، مفاسد ناشى از بیکارى هم به خودى خود جمع خواهد شد؛ چون بیکارى به دنبال خود مفاسدى را مىآورد – مفاسد اخلاقى، مفاسد اجتماعى، مفاسد امنیتى؛ انواع و اقسام مفاسد – اشتغال که به وجود آمد، همهى اینها به خودى خود جمع میشود؛ هزینهها از دوش دولت برداشته میشود. خب، اگر بخواهیم این اشتغال با همین شکلى که مسئولین محترم تصمیمگیرى کردند، تحقق پیدا کند، کار لازم دارد. ۱۳۹۰/۰۷/۲۸
کاهش تورم/ بخشى از این مشکلات، ناشى از تورم است. ما در کشور کمبود کالا نداریم؛ خوشبختانه کالاهاى گوناگونِ مورد نیاز مردم در کشور فراوان یافت میشود؛ لیکن مسئلهى گرانى و کاهش قدرت خرید وجود دارد؛ این را باید علاج کنید؛ این به عهدهى بخشهاى مختلف اقتصادى است؛ یعنى هم بخشهاى ستادىِ اقتصادى، هم بخشهاى عملیاتىِ اقتصادى – مثل وزارت صنعت و معدن و تجارت، وزارت جهاد کشاورزى، بخشهاى دیگر – که باید به طور جد انشاءالله این را دنبال کنند. باید راهى پیدا کنید که نقدینگىِ افزایشیافته کنترل شود. خب، این روشن است؛ اگر در مقابل نقدینگى تولید وجود داشته باشد، کالا وجود داشته باشد، کمبود وجود نداشته باشد، مشکلى را ایجاد نمیکند؛ اگر چنانچه نه، نقدینگى بیش از تولید کالا در داخل یا به شکل درستِ واردات بود، طبعاً مشکل ایجاد میکند. ۱۳۹۱/۰۶/۰۲ اگر ما توانستیم تولید داخلى را رونق ببخشیم، مسئلهى تورم حل خواهد شد؛ مسئلهى اشتغال حل خواهد شد؛ اقتصاد داخلى به معناى حقیقى کلمه استحکام پیدا خواهد کرد. ۱۳۹۱/۰۱/۰۱
طرحهای اقتصاد مقاومتی/ به نظر ما طرحهاى «اقتصاد مقاومتى» جواب میدهد. همین مسئلهى سهمیهبندى بنزین که اشاره کردند، جواب داد. اگر چنانچه بنزین سهمیهبندى نمیشد، امروز مصرف بنزین ما از صد میلیون لیتر در روز بالاتر میرفت. توانستند این را کنترل کنند؛ که خب، امروز در یک حد خیلى خوبى هست. حتّى باید جورى باشد که هیچ به بیرون نیازى نباشد، که الحمدللّه نیست. تحریم بنزین را در برنامه داشتند؛ اقتصاد مقاومتى تحریم بنزین را خنثى کرد. و بقیهى چیزهائى که مورد نیاز کشور است. ۱۳۹۱/۰۵/۰۳
ایجاد ثبات در اقتصاد ملی/ حرکت بر اساس برنامه، یکى از کارهاى اساسى است. تصمیمهاى خلقالساعه و تغییر مقررات، جزو ضربههائى است که به «اقتصاد مقاومتى» وارد میشود و به مقاومت ملت ضربه میزند. این را، هم دولت محترم، هم مجلس محترم باید توجه داشته باشند؛ نگذارند سیاستهاى اقتصادى کشور در هر زمانى دچار تذبذب و تغییرهاى بىمورد شود. ۱۳۹۱/۰۵/۰۳ ثبات و شفافیت و انسجام سیاستها و مقررات اقتصادى انجام بشود – مقررات اقتصادىاى که امروز یک چیزى بگوییم، فردا عوضش بکنیم، فایدهاى ندارد – مقررات اقتصادى و قوانین ما باید هم ثبات داشته باشند که مردم بتوانند روى آن برنامهریزى کنند، هم باید منسجم باشد و با هم بخواند و شفاف باشد.۱۳۸۵/۰۳/۲۹
تقویت همکاریهای دوجانبه و منطقهای و سازمانهای بینالمللی/ من بارها – یعنى از زمان ریاستجمهورى – این مسأله را دائماً به وزارتخارجه گفتهام و تکرار کردهام که ما باید در ارتباطات دوجانبه، ارتباطات منطقهیى و در مجامع جهانى حضور فعال داشته باشیم و نباید هیچ مجمع جهانى را که در آن عضو هستیم، دست کم بگیریم. اینکه ما مأیوس بشویم و بگوییم فایدهیى ندارد، گوش نمىکنند؛ غلط است. همه چیز فایده دارد؛ همهى تلاشها فایده دارد… شماها مىتوانید تغییرات محیطى را کاملاً رصد کنید؛ ظرفیتهاى ممکن، فرصتهاى ممکن و تهدیدها را منعکس کنید؛ باید هم بکنید. البته اینطور هم نباشد که همهاش تهدیدها منعکس شود؛ بعضىها کارشان فقط منعکس کردن تهدیدهاست، که نتیجهاش – نمىگویم آنها قصدشان این است – مرعوب کردن مسؤولان بالاست؛ اگر قابل مرعوب شدن باشند. ۱۳۸۳/۰۵/۲۵ پرداختن به همکاریهاى منطقهاى – همین کارهایى که الان انجام مىگیرد؛ اکو، شانگهاى و… – چیزهاى لازمى است. ما این چیزها را باید با جدیت دنبال کنیم و همت بگماریم. ۱۳۸۵/۰۳/۲۹
تقویت صادرات/ این پنجاه، شصت میلیاردى که ما از طریق فروش نفت به دست مىآوریم، با نهصد میلیارد دلار صادرات و معامله و تجارت به دست مىآید؛ این خیلى مهم است. ۱۳۸۵/۰۳/۲۹ دولت وظیفه دارد به صادرات و صادرکننده کمک کند. خوشبختانه – همان طور که یکى از آقایان گزارش دادند – صادرات غیرنفتى رشد خیلى خوبى داشته؛ بعد از این هم رشد بیشترى خواهد داشت؛ انتظار هم داریم که در آینده بتواند رشد متناسب خودش را داشته باشد؛ به طورى که معادلهى صادرات و واردات حتماً مثبت باشد. ما باید به اینجا برسیم و بتوانیم خودمان را از درآمد نفت واقعاً بىنیاز کنیم. از آن طرف هم خود بخش صادرکنندگان و مسئولین این کار وظائفى دارند. همین کشورهائى که اشاره کردند صادرات عمدهى ما به این کشورهاست، بازخورد سوء عمل بعضى از صادرکنندگان، اینجا به ما میرسد. ارسال جنس نامرغوب، جنس بد، بستهبندى نامطلوب، تأخیر در رساندن، اینها بد است. آن شرکتهائى در دنیا موفقند که صد سال است، صد و پنجاه سال است دارند محصول تولید میکنند و توانستهاند مشترى را راضى نگه دارند. فرض بفرمائید یک شرکت آلمانى یا یک شرکت سوئیسى از صد و پنجاه سال، صد و شصت سال قبل دارد یک جنسى را تولید میکند و میفرستد و همچنان در کشور ما و کشورهاى دیگر مشترى دارد. چرا؟ چون از جنس راضى هستند؛ به وقت میرسد، استحکام لازم را دارد، دوام لازم را دارد، زیبائى لازم را دارد، تنوع و تطور لازم را به تناسب پیشرفت زمان دارد. صادر کننده باید اینها را ملاحظه کند. این احتیاج به یک فرهنگ دارد؛ فرهنگ حسن عمل در تولیدى که میخواهد به خارج از کشور و خارج از مرزها برود. ۱۳۹۰/۰۵/۲۶
تحول نظام اداری/ ما واقعاً در زمینهى مسائل ادارى و نظام ادارى دچار مشکلات و آسیبهاى دیرپا و مزمن هستیم. این سیاستها مطرح شده، در مجمع تشخیص مورد بررسى قرار گرفته و ابلاغ شده، به نظر من سیاستهاى بسیار خوبى است، باید براى اینها برنامهى اجرایى گذاشت و عملیاتى کرد که از جملهى چیزهاى بسیار مهم است که متأسّفانه مانده، تأخیر هم شده است و به جریان نیفتاده. ۱۳۹۲/۰۶/۰۶ از جمله زمینههایى که بعد از انقلاب تا امروز، با همه تلاشى که شده است، نتوانستهایم در آن پیشرفت شایستهاى را بهدست آوریم، زمینه نظام ادارى متناسب با هدفهاى جمهورى اسلامى است. ما نمىتوانیم بگوییم در این زمینه کمکارى داشتهایم – شاید هم خیلى کار کردهاند – اما به هر حال کم پیشرفت داشتهایم. الان هم با این که مکرّر گفته مىشود و همه هم مىگویند، اما انسان عمل و تلاشِ بایسته را مشاهده نمىکند. این از نقایص ماست؛ مسؤولان ذىربط باید در این زمینه کار کنند. آن مقدارى که به نصیحت و تذکّر ارتباط پیدا مىکند، این چیزى است که من حالا عرض مىکنم؛ که البته این کافى هم نیست؛ این فقط نصحیت و تذکّر به خودم و به شماست. ۱۳۷۸/۱۰/۰۴
گفتمانسازی/ گفتمان یک جامعه مثل هواست، همه تنفسش میکنند؛ چه بدانند، چه ندانند؛ چه بخواهند، چه نخواهند. باید این گفتمانسازى انجام بگیرد؛ که البته نقش رسانهها و بالخصوص نقش روحانیون و نقش بزرگان و اساتید دانشگاهى حتماً نقش بارز و مهمى است. ۱۳۹۰/۱۰/۱۴ یکى از مهمترین تأثیرات همین فکر کردنها این است که شما فضاسازى میکنید، گفتمانسازى میکنید. در نتیجه، در یک فضاى معتقد به یک مبناى فکرى یا عملى، رئیس جمهور هم همان جور فکر میکند، وزیر هم همان جور فکر میکند، مدیرکل هم همان جور فکر میکند، کارکنان هم همه همان جور فکر میکنند؛ این خوب است. و شما این کار را انجام میدهید. فکر کنید، بگوئید، بنویسید، در مجامعِ خودتان منعکس کنید؛ آن کرسىهاى آزاداندیشى را که من صد بار – با کم و زیادش – تأکید کردم، راه بیندازید و اینها را هى آنجا بگوئید؛ این میشود یک فضا. وقتى یک فضاى گفتمانى به وجود آمد، همه در آن فضا فکر میکنند، همه در آن فضا جهتگیرى پیدا میکنند، همه در آن فضا کار میکنند؛ این همان چیزى است که شما میخواهید. بنابراین اگر چنانچه این کارى که شما مثلاً در فلان نشستتان، در فلان مجموعهى دانشجوئىتان کردید، فکرى که کردید، ترجمهى عملیاتى نشد، به صورت یک قانون یا به صورت یک دستورالعمل اجرائى درنیامد، شما مأیوس نشوید؛ نگوئید پس کار ما بىفایده بود؛ نخیر ۱۳۹۰/۰۷/۱۳
سلام
مسرور می شوم در کامنت دوستان از بحث هسته ای تا سرعت اینترنت تا…. یافت می شود!
یادم میاد سال ۸۸ که به عکس امام توهین شده بود یه عده ای می گفتن؛ نه، کار جنبش سبز نبوده که! خود بسیجی ها بودن تا جوسازی کنن و…
یه عده شون با عکس امام چند روز بعد راه افتادن تو دانشگاه…
دوست نکته بینی گفت: خدا رو شکر به خاطر این انفاقاتم که شده یه عده ای بالاخره عکس امام گرفتن دستشون.
به شدت منتظر آن متن هستیم!
حالا دیگه “نه لیسانس نه فوق لیسانس” پیدا کنید پرتقال فروش را!؟
“خدا میداند انقلاب، چقدر لطمه خورده از جماعتی که نان را به نرخ روز میخورند!”
یعنی فقط خدا میدونه!
اکثرا تو این دولت، تو جایگاهی هستند که هیچ رقمه بهشون نمیاد!
کلا عبارت “دولت جمهوری اسلامی ایران” به این دولت نمیاد!
بهشون میره بیشتر!! اصلا بهشون رفت!!
هنوز کامل نخوندم ولی با همون چند خط که خوندم کاملاً مشخصه که پرمایه است.
ماشاءالله و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
سیداحمد؛
کاهش سرعت که خوبه! ما گاهی وصلیم؛ اکثرا قطعیم!
اگه به این دولته که مثل قضیهی توزیع سبد کالا تا چند وقته دیگه میگن ADSL جمع؛ برمیگردیم به Dial-up!
عقبگرد، تنها تدبیر دولت امیده!
رضا اعتدال طلب؛
چرا شاتل نمی گیرید؟ کیفیتش خوبه. البته این چند وقت بعضی وقت ها سرعتش پایین میاد! من ۲۵۶ دارم و سرعت دانلودم هم تقریبا ۲۵۶ است.
شاعر میگه بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین
ما باید جلوی کامپیوتر بشینیم و گذر عمر ببینیم با این سرعت اینترنت
دانشجو؛
در فکر تغییر سرویس هستم و با ادامه این شرایط به زودی اقدام خواهم کرد
چون حتی در ازای پولی که می گیرن به آدم احترام هم نمی گذارن!
یادشان رفته زمانی را که خاتمی با جورج سوروس صهیون دست می داد.
اینها در عین حال که صدها کیلومتر جلوتر از همصدایی اند بلکه در بغل صهیون ها هم هستند…
اون طرفی ها یه صفحه باز میکنن توش یه فیلم نگاه میکنن، ما یه فیلم نگاه میکنیم تا یه صفحه باز شه! والا…
یه سوال؛ امکان لینک کردنتون برای وبلاگ ها وجود نداره، درسته؟ یا مشکل از وب منه؟
یا باید قبلش ازتون اجازه بگیریم؟؟
سلام حاج حسین!
بنده محمد شهباز معاون فرهنگی بسیج دانشجویی خوزستان هستم.
ما با جمعی از دوستان حرکتی را تحت عنوان افسران سایبری خوزستان از شهریور امسال آغاز کرده ایم و تا کنون با سازماندهی و جذب ۷۰ وبلاگ نویس برادر و برگزاری ۱۲ جلسه و دعوت از مسئولین استانی توانسته ایم برند خوبی را در استان مطرح کنیم.
با توجه به ایام راهیان نور و فضای حاکم در استان و همچنین ایجاد موج مناسب در سطح استان، برنامه ریزی جلسه ۴۰۰ نفری فعالان فضای مجازی خواهر و برادر را در دانشگاه چمران اهواز نموده ایم.
لذا جهت جلسه سیزدهم و در واقع آغاز گام دوم افسران سایبری خوزستان در تاریخ ذیل از جنابعالی که الگوی بسیاری از دوستان در این مباحث و فضا هستید دعوت می کنیم در برنامه ما حضور یابید.
شماره همراهتان را نداشتم که مستقیم مرتبط شوم.
منتظر پاسختان هستم.
چهارشنبه ۲۱ اسفند ماه ساعت ۱۹
دانشکده مهندسی دانشگاه چمران
۰۹۱۶۹۰۳… ارادتمند شما
محمد شهباز
shahbaz_gary@yahoo.com
ای جوووووووووونم!
چند وقت بود اینجور غرش نمی کردی؟
ماشاءالله
دستت طلا
مرتضی اهوازی؛
گل گفتی بخدا!!
اگه سبد طلا بهم تعلق می گرفت حتما می فروختمش و با پولش این جمله رو آب طلا می گرفتم:
“عقب گرد، تنها تدبیر دولت امیده!”
خدا قوت؛
عالیه…
سلام؛
آقا شما جزء عوامل سازنده سریال شبکه یک (عصر پاییزی) هستید؟ انصافا خودتان هستید؟
آقا ما رو حلال کنید اسمتان را جزء عوامل دیدیم حسابی خنده مون گرفت! نمی دونیم چرا…
نمی دونیم تا حالا تجربه کردید یا نه اما گاهی اوقات بعضی ها از زور تعجب خنده شون می گیره…
ما هم بعضی اوقات اینجوری می شیم.
این عادت بعضی از این وزرای محترم، به ما هم سرایت کرده ظاهرا… ببخشید!
اللهم عجل لولیک الفرج…
اللهم فک کل اسیر…
این جملات برای شما آشنا نیست؟!…
“مگر ممکن است ما دُر غلتان هستهای را با چند تا آب نبات صدقهای معاوضه کنیم”؟!
به روزم…
سردبیر روزنامه وطن امروز در گفتوگو با فارس خبر داد:
شکایت از حسین قدیانی به خاطر انتقاد از توافقنامه ژنو
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13921203000620
قدرت قلم خیلی بالاست؛
مطالبتون هم خیلی پر محتواست.
ممنونم…
سلام برادر؛
خدا قوت.
خیلی خوشحالم که بین این همه وب به اینجا هدایت شدم.
خدا خیرت بده به خاطر این همه زحمت.
……
یا علی مدد
دم شما گرم
بسم الله الرحمن الرحیم
خیلی جالبه این تفکر اعتدالی!
تبریک میگم که تازیانه شون به شما هم خورد.
تو متن ۴ اسفند جای نظر ندیدم، اینجا نوشتم.
یک جمله قدیمی
“مسئله عباس شده مسئله امنیت ملی؛ می دونی وزارت خارجه شما ها رو تکذیب کرده؟”
یادش بخیر…
با سلام و تحیت به آقای قدیانی عزیز
ای کاش می شد دو تا بوسه به قلم و پیشانی شما بزنم اونجایی که نوشتی “هر جا پای امتیاز گیری از دشمن است نام بسیجی می درخشد”
بنابر اظهارات نه چندان ظریف جناب ظریف، آمریکا با توافق ژنو توانست اجماع چین و روسیه را هم علیه برنامه هسته ای ما بدست آورد.
اما همانطور که گفتید ما خط خود را از جماران می گیریم نه کاخ سفید.
همچون رهبری صبر می کنیم و بغض فرو خورده را در گلو نگه می داریم تا زمانی تمام آن را بر سر دشمنان مهدی موعود همچون کامیون آجر آوار کنیم.
می نشینیم اما بیداریم. پوتین های ما هنوز هم واکس خورده اند. سربندهایمان در اشتیاق فریاد اند.
هر چند از همان ابتدای کوچه نوشته بود بن بست، اما همچو رهبر نظاره گریم تا انقلاب این راه نرفته را نیز برود.
موفق باشید…
خیلی احمق و وطن فروش و یاوه گویی! ندزدنت یه وقت!
http://mersad23f.mihanblog.com/post/32
غنچه!(گفت و شنود)
گفت: حسین قدیانی، نویسنده متعهد و خوشقلم را با شکایت شورای عالی امنیت ملی به دادگاه احضار کردهاند.
گفتم: اتهامش چیست؟ او که قلم و قدمش را وقف دفاع از اسلام و انقلاب و نظام کرده است.
گفت: ایشان را به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی»! احضار کردهاند!
گفتم: حتما به بهانه خوردن ساندویچ در فتنه ۸۸ شرکت کرده بود؟! یا شاید هم روز عاشورای ۸۸ با سنگ به نمازگزاران حمله کرده بود؟! یا شاید هم قصد داشته کتابهای ضاله صادق هدایت و غلامحسین ساعدی را چاپ و منتشر کند؟! و یا…!
گفت: مرد حسابی! اینها که میگویی راست راست راه میروند و چپ چپ به مردم نگاه میکنند وکسی هم به آنها نازکتر از گل نمیگه!
گفتم: خدا را شکر، نمردیم و معنی اعتدال را دیدیم!… آدم خیلی چاق و فربهای در تاکسی نشسته و تقریبا همه صندلی عقب را اشغال کرده بود. راننده پرسید؛ ببخشید، اسم شما چیه؟ گفت؛ غنچه! راننده گفت؛ اگر باز بشی، چی میشی؟!
دفاع مزخرف بیجا از کلّه شقّی و نفهمی و جلوتر از رهبر و مردم حرکت کردن، کجاش افتخار داره؟!
شما اندکی هم خو دتان را بابت جهت گیری های انتخاباتی تان مقصر نمی دانید
سلام
قبول کنید پیر شدید
چرا به روز مطلب تو نوشته نیست؟
نوشته تان را قبول دارم.
سلام.
برای دیدن کاریکاتور در اندازه واقعی آدرس را کلیک کنید.
و در صورت امکان وبلاگ را لینک نمایید.
http://amo.blogfa.com
ما شهید طلبه علی خلیلی هستیم… یک جریان فکری…
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام سید و سالار شهیدان حسین بن علی (ع)
سلام بر شهید علی خلیلی
من علی خلیلی هستم
ما علی خلیلی هستیم
ای کاش روشنفکرهای غرب زده داخلی و خارجی، لاییک ها، لاییک نماها، لات های امروزی، اوباش ناجوانمرد، سیاسیون بی سیاست مزدور، سیاست زده های از خدا بی خبر، دانشجویان مقلد شیطان و غرب گرا و … بدانند؛
شهید طلبه علی خلیلی یک جریان است.
یک جریان فکری زنده و پویا!!!
روحش شاد
راهش مستدام
سلام خدمت رزمنده جنگ نرم؛
من کتاب شما را “نه ده” خوانده ام… دست شما درد نکنه، آفرین…
آقای قدیانی!
از مطالب شما در وبلاگتان نمی شود کپی برداری کرد و در وبلاگ خودم بگذارم… در صورت امکان این اجازه را بدهید.
متشکرم