باز هم دیگ پلوی سفارت!

تا جایی که یادم هست دولت قرار بود ارزش «پول ملی» را افزایش دهد، نه اینکه چوب حراج بزند بر سر «استقلال ملی»! ما تا به حال گمان میکردیم «اعتدال» کاریکاتور «عدالت» است، نگو با استقلال ملت هم سر جنگ دارد. بهراستی اینجا چه خبر است؟! کاترین اشتون انگلیسی در ایران چکار میکند؟! دولت دارد کجا میرود؟! این روزها سالگرد «عملیات بدر» است و سررسید، سرشار از عطر «بچههای خیبر». ما آن همه شهید دادیم که استقلال ملی حفظ شود، یا به حراج گذاشته شود؟! ما شاه را از کشور بیرون کردیم تا اجنبی در امور داخلی ما دخالت نکند، اما از قرار معلوم، دل بعضیها برای دیگ پلوی سفارت تنگ شده! ما تا الان فکر میکردیم بعضیها خود را قیم دستگاه قضا میدانند؛ نگو بدتر، ادعای دروغین حقوق بشر اجنبی را قیم قوه قضائیه میدانند و با کمال وقاحت برای این ادعای دروغین، سفره پهن میکنند! ما اما اجازه نمیدهیم باز هم سر شیخ فضلالله بالای دار رود. ما اجازه نمیدهیم استقلال ملی را تیرباران کنند. آقای ظریف و خانم اشتون مینشینند تقویمگردی میکنند و برای دیدار، «مناسبت» تعیین میکنند، لیکن برای ما «روز زن» فقط و فقط سالروز میلاد صدیقه کبری است. انقلاب اسلامی «وابستگی» را از در بیرون کرد، عدهای میخواهند آن را از پنجره بازگردانند. خجالت از روی شهدای وطن نمیکشند؟! دیدار اشتون با فتنهگران، چه ربطی به مذاکرات هستهای داشت؟! و دولت با چه حقی و به کدام مجوز اجازه میدهد این زنیکه انگلیسی در ایران حرف مفت بزند؟! نکند بعضیها انگلیس بدسابقه را صاحب حق درباره حقوقبشر میدانند؟! و او را برای دخالت در امور داخلی ما محق میدانند؟! اگر اینگونه است، افتخار میکنیم که از ما شکایت میکنند! و افتخار میکنیم که با اینان، زاویه داریم! از عمر این دولت، ۶ ماه بیشتر نمیگذرد اما معالاسف در تضعیف استقلال ملی پروندهای بس قطور دارد. تضعیف استقلال ملی یعنی خدشه بر امنیت، غرور، اقتدار و شرف ملی. اینجاست که دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی باید ورود کند! گیر از «قدم دولت» است، نه «قلم ملت». ما تا به امروز در «وطن امروز» مینوشتیم که توافق ژنو، قابل قیاس با قرارداد ننگین ترکمنچای نیست اما خوب است بعضیها ما را از رواداریمان پشیمان نکنند. اینک برای همگان باید معلوم شده باشد که در آن «لوگوی سیاه هولوکاست هستهای» حق با ما بوده است. ما آن روز البته فقط ناظر بر متن ظریف توافق بسیار بد ژنو بود که لوگوی خود را سیاه کردیم، اینک معطوف بر تضعیف زمخت استقلال ملی، ظاهرا باید نهیب تندتر بزنیم، بلکه از این پس، درباره جزایر سهگانه، کار به چانهزنی با شیخنشین زپرتی امارات نکشد! تعارف را کنار بگذاریم. لیاقت چنین دولتی، حمایت همان روزنامهای است که لوگوی خود را با شال و کلاه اجنبی ست میکند. چوب حراج زدن بر استقلال ملی، شاخ و دم ندارد؛ دقیقا به رفتار و گفتار همین چند وقت اخیر دولت اعتدال میگویند. عاقبت، اتفاقهایی دارد میافتد که با شعائر انقلاب اسلامی همخوانی ندارد و اخباری داریم میبینیم و میشنویم که اساسا با آن بیگانهایم. روحانیت همواره پاسدار و حافظ استقلال ملی بوده. فرض است بر بعضیها که اتکا بر این «دژ پولادین» داشته باشند.

امان از روزگار! من که دلم هرگز این همه برای شهدا تنگ نشده بود. دیروز آقای روحانی در جلسهای گفت: «شبهای عملیات و لحظه خداحافظی را از یاد نمیبرم». جمله جالبی بود! اساسا حتی آنهایی که سرهنگ هم نیستند، به «بچههای جنگ» پز میدهند اما آیا انتظار همان بچههای جنگ از دولتمردان محترم این بود؟! اینکه اجنبی بیاید و عوض «مذاکره هستهای» از «حقوق بشر» سخن بگوید، با فتنهگران دیدار کند، در امور داخلی ما دخالت کند، دست آخر هم ببریمش «تور اصفهانگردی»؟! راستی که دلم هرگز این همه برای شهدا تنگ نشده بود. کجایی سردار شهید حاج حسین خرازی؟! از همان گلزار شهدای اصفهان شاهد باش که بعضیها بیشتر با اشتون حال میکنند تا وصیتنامه تو… آری! جنگ تو شهید، مایه افتخار همه است، درست عکس توافق بعضیها.
وطن امروز/ ۲۰ اسفند ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
دولت با منتقدان آشتی باشد
تقدیم به آستان رفیع
«امنیت ملی»

بسمالله الرحمن الرحیم، هست کلید در گنج حکیم. آن «کلید» که قفل میگشاید، نیک اگر بنگری، خدا و نام خداست. «حکیم» از جمله صفات حضرت باریتعالی است. ما نیز که بندگان خداییم، باید بر مبنای حکمت، عمل کنیم، نه اینکه حتی شکایتمان را هم، حکایت دیپلماسی و اقتصادمان، صدقهای بر گرده متشاکی تحمیل کنیم! ظاهرا دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی از صاحب این قلم شکایت کرده که در ۴ یادداشت، مغایر با مصوبات آن شورا، مطالبی برخلاف امنیت ملی نوشته. هر آنچه غیرحکمت، به من میگوید؛ «محترمانه و قانونی، گریبان شاکی ظاهری را بچسب که آخر، اتهام به این درشتی چرا؟» اما «حکمت» اقتضای دیگری دارد! من که مندرجات خود را مقوم مقوله امنیت ملی میدانم، چه گلهای میتوانم از دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی داشته باشم؟! و این دبیرخانه محترم، چه شکایتی میتواند از نگارنده داشته باشد؟! لطفا به کلماتی که در این ترکیب به کار رفته، دقت کنید؛ «دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی». این ترکیب، یقههایی را باید بچسبد که قطعا یقه من نیست و قلمهایی را باید خرد کند که حتما قلم من نیست. من از این ترکیب، و ناظر بر قلمم، شاید انتظار تشکر داشته باشم اما هرگز انتظار تذکر نخواهم داشت، شکایت که اصلا حکایت غریبی است! «حکمت» به من میگوید؛ «در این شکایت، رد پای بعضیها در میان است، رد پای اعتدال». من، براساس حکمت، شاکی خود را، دولت و معاونت حقوقی نهاد ریاست جمهوری میدانم، نه شورایعالی امنیت ملی، که شکایتها، ظاهری دارند و باطنی. به شهادت انبوه نوشتههایم، «امنیتملی» روی سرم جا دارد اما به شهادت این چند زخم که هنوز از فتنه ۸۸ بدین سو، روی سر و صورتم باقیمانده، حتی «مصوبات شورایعالی امنیت ملی» هم روی سرم جا دارد. آنجا که پای امنیت ملی جمهوری اسلامی در میان است، من فقط قلم در دست ندارم، بلکه جان نیز بر کف دارم… و نوشتههایم را بسیار سرشتهام. برای من، امنیتملی کاملا مفهوم است؛ کدام اتهام را و به چه کسی میخواهید تفهیم کنید؟! در مثل، آنهم مثل ملای رومی، مناقشه نیست. گفت: «تو مکن تهدید از کُشتن که من، تشنه زارم به خون خویشتن».

من و ما، همه امت حزبالله، فداییان امنیت این ملکایم. ما علیه ناامنی خوارجصفتان، کارنامه روشنی داریم. وصله اخلال به ما نمیچسبد. منباب اعاده حیثیت مضاعف، مصرم که بدانم دقیقا در کدام جملات ۴ یادداشت مورد شکایت، مغایر مصوبات شورایعالی امنیت ملی چیزی نوشتهام؟! این کمترین حق من است و پاسخ این سوال را، نه از دبیرخانه شورا یا سایر اعضای شورا، بل از آن محترمی میخواهم که ایام انتخابات، شعار میداد؛ «نقد باید آزاد باشد، منتقد نباید به لکنت دچار آید، نباید بترسد، نباید بلرزد». این بود اعتدال؟! من که فکر کنم اصلا همین بود اعتدال!! اعتدال، کاریکاتور عدالت است. اعتدال در ظاهر، همه حروف عدالت را دارد اما در باطن، چپاندر قیچی عدالت است. مشتی حرف که برای خود، عاقبت کلمهای تشکیل داده. اصلا اعتدال یعنی مشتی حرف، مشتی قیل و قال. اعتدال، صراحت در شکایت ندارد. صداقت در حکایت ندارد. یک چیزی میگوید، در حالی که چیز دیگری رخ داده. از گرفتهها سخن میگوید، در حالی که دادههایش بیشتر است. از پیروزی سخن میگوید، در حالی که پیروزی، مگر در مکر خدا نهفته باشد! توافق که موید هیچ فتحی نیست! ما اما آنقدر سررشته از حکمت داریم که دچار اشتباه در فهم مسائل نشویم. ما هرگز شکایتی از شاکی ظاهری خود نداریم، فقط از اعضای آن تمنا داریم که هماهنگ با امنیت ملی حرکت کنند، نه هماهنگ با شعار اعتدال. «اعتدال»، خوب یا بد، شعار یک دولت هست و شعار دولت بعد نیست، اما «شورایعالی امنیتملی» همیشه هست. چشم بر هم زدنی، عمر دولت اعتدال به سرمیآید، لیکن آن روز، هنوز هم شورایعالی امنیت ملی، شورایعالی امنیت ملی است. شورا به این مهمی، باید خط خود را از پیام ۲۲ بهمن جاودانه ملت بگیرد، نه دولتهایی که میآیند و میروند. این شورا، باید آنجا ورود کند که واقعا امنیت ملی به خطر افتاده است. نقد یک توافق زمینی، یعنی نقد یک توافق زمینی، نه اخلال در امنیت ملی. سطح امنیت ملی، بسی بالاتر از آن است که زلف خود را به مفاد توافقی گره بزند که از نظر آقای ظریف، مدام روحش توسط طرف مقابل در حال نقض شدن است! «فلان تحریم آمریکا، گند زد به روح توافق ژنو» تلویحا جملهای از وزیر امور خارجه است و اگر بعضیها، این متن را هم کمپلت (!) مغایر مصوبات شورایعالی امنیت ملی تشخیص می دهند، خوب است لااقل این جمله را در متن شکایتنامهشان درز بگیرند! دیروز خبرگزاری ایسنا از قول خانم راکعی نوشت؛ «رهبری موافق رفعحصر هستند». دقیقا همینجاست که شورایعالی امنیت ملی باید ورود کند، نه مندرجات مقوم امنیت ملی این قلم. در سخن خانم راکعی، ایضا در خبرگزاری ایسنا، به ۲ جهت، تغایر بسیار فاحش با امنیتملی دیده میشود. اول؛ دروغ بستن به رهبر انقلاب، دوم؛ گفتار برخلاف مصوبه خود شورایعالی امنیت ملی مبنی بر حصر ۲ تن از سران فتنه. اینجاست محل ورود شورایعالی امنیت ملی! چرا ورود نمیکند؟! چرا مجلس محترم ساکت است؟! چرا جبهه اصولگرایی ساکت است؟! در روز روشن ۲ تهمت بسیار نابجا، یکی به بزرگان بسته شده، یکی هم به مصوبه شورا. جای سکوت است؟! اینجا، هم باید با خانم راکعی برخورد قانونی شود، هم با آن خبرگزاری که البته اینقدر شجاعت نداشت پای مندرجات خود بایستد، عذرخواهی کند و اعلام آمادگی کند بر اجرای قانون. بالکل خبر مزبور را حذف کرد! اقدام علیه امنیت ملی، بدتر از این؟! فتنهگری بیشتر از این؟! من حالا این را یواشکی مینویسم، باشد که دربرود از زیر دست سردبیر؛ «اقدام علیه امنیت ملی، بدتر از این، که وزیر خارجه بر خلاف توصیه بزرگان به ملت، مبنی بر رصد رفتار و گفتار دشمن، به مردم توصیه میکند که توجهی به حرف دشمن نکنند؟!» ما حالا منباب «صبر انقلابی» خیلی از حرفهای یواشکی را در کنج دلمان مخفی نگهمیداریم، بعضیها هم دور برندارند علیه امت حزبالله و روز یومالله. و شکایت نکنند از تکرار شعارهای ملت در راهپیمایی. فتنهگر منافقی که خود جرأت نکرد روز ۲۲ بهمن در دریای مواج و طوفانی ملت، حضور پیدا کند، از ترس آنکه مبادا غرق شود، همه رفتار و گفتار این روزهایش، رسما اعلان جنگ علیه امنیت ملی این مرز و بوم است. نمیبینند؟! نمیشنوند؟! ما حالا حرفی نمیزنیم، لااقل روانه دادگاهمان هم نکنند! روانه دادگاهمان هم میکنند، حداقل لطف کنند مصادیق شکایت خود را بیان کنند! این بود اعتدال؟! آری، همین بود اعتدال! دقیقا همین! دست فرمان اعتدال، جز این در ژنو توافق میبست، جای تعجب بود! اعتدال به توافق میآید، توافق به اعتدال! من در ۲ تا از ۴ متن مورد شکایت، نوشته بودم؛ «حتی لبوفروش بیسواد هم چنین توافقی را امضا نمیکرد». از من اما تندتر، آن عالمی بود که گفت؛ «آدمی وقتی با این آمریکاییها دست میدهد، باید انگشتان دست خود را دوباره بشمرد» یا آن عالم دیگری بود که گفت؛ «حتی هیچ بیسوادی، پای همچین برگهای را امضا نمیکند». آیا تکرار نرمتر سخنان آیتاللهالعظمی نوری همدانی و آیتاللهالعظمی جوادی آملی، مغایرت با مصوبات شورایعالی امنیت ملی است؟!

بعضیها لطف میکنند اگر هنگام سخن گفتن از «آشتیملی» در محکمه را نشان منتقد ندهند! بعضیها لطف میکنند اگر به جای کلیگویی، مشخصا بگویند در کجای نوشتههایم امنیت ملی به خطر افتاده، که از خود دفاعی در برابر این تهمت ناروا کرده باشم. بدترین بیاخلاقی، همین است که انگ اتهام علیه امنیت ملی بزنی و هیچ نگویی کدام جمله، کدام خط، کدام پاراگراف؟! اقدام علیه امنیت ملی، رفتار و گفتار نماینده امور اقوام و اقلیتهاست که یک روز زبان ملی را میزند، یک روز وحدت ملی را، یک روز خط ملی را، یک روز اقتدار ملی را. یعنی ما باید همه چیز را بنویسیم تا معلوم شود چه کسانی دارند علیه امنیت ملی این دیار، کار میکنند؟! آیا ما یک چیزی هم بدهکار شدهایم و جماعت نان به نرخ روزخور، که حتی نان بازرگان را هم به نرخ روز میخورند، طلبکار از ما؟! من در یادداشت «دهان ما پلمب نمیشود» نوشته بودم؛ «تسلیم دشمن در برابر ملت ایران، آنجا بود که ما در سوریه، روی موضع مقاومت ایستادیم و صرف نظر از دولت، با دستفرمان انقلابی اصل نظام، حزبالله، خون شهدا و خشم انقلابی خمینی، بیآنکه ذرهای از حق خود کوتاه بیاییم، دشمن را وادار به کوتاه آمدن کردیم. آنچه در ژنو گذشت، قدرمسلم، تسلیم دشمن در برابر ما نبود!» این، نقد توافق ژنو است یا اقدام علیه امنیت ملی؟! و آیا شورایعالی امنیت ملی، مصوبهای داشته که توافق ژنو نباید نقد شود؟! من در یادداشت «غرور ملی شکست، نه ساختمان تحریم» نوشته بودم؛ «آقایان! آنچه مخل چرخیدن چرخ کارخانههای ما بود، چرخش سانتریفیوژها نبود. سانتریفیوژها خود بخشی از کارخانه ما هستند. آیا بهتر نیست به جای مفت فروختن سرمایهای که دیگران برای ما به ارث… یعنی به امانت گذاشتهاند، با کار و تلاش، سرمایهای به سرمایه قبلیها اضافه کنیم؟!» کجای این حرف، خلاف کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی است؟! من در یادداشت «آقایان! سر بولدوزر را بچرخانید طرف دشمن» نوشته بودم؛ «ما از خاطر نبردهایم که آقای روحانی به ملت خود، «کلید» نشان داد، نه بولدوزر، فلذا بهتر است دولت اعتدال، بولدوزر را خرج بیگانگان کند! بیگانگانی که زیاد مغلطه میکنند و مرتب از خط قرمز وزیر امور خارجه عبور میکنند!… اگر دولت گذشته در ۴ سال دوم خود، «مقاومت» را مانع رشد اقتصاد معرفی میکرد، اینک دولت هفت دهم درصدی، «هستهای» را بهانه کرده. و این هر ۲ اشتباه بوده و هست». ذکر مستند و بیان مستدل و صدالبته فراجناحی و فرادولتی اشتباهات دست اندرکاران، زیر پا گذاشتن کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی است؟! آیا تاکید بر ایستادگی و مقاومت یا تاکید بر انرژی هستهای، مغایرتی با امنیت ملی کشور دارد؟! من در مطلع یادداشت «هستهای ملت و دیپلماسی دولت» نوشته بودم؛ «توافق ژنو آمده بود که نه در جنگ، بلکه بر جنگ، بر «گزینه نظامی روی میز است»، بر تهدید، بر گلوله، بر حمله و بر جنایت و تجاوز پیروز شود، توافق ژنو آمده بود که ادبیات گل و بلبل را جایگزین ادبیات نظامی کند اما چه آمدنی! واقعا چه آمدنی که وزیر خارجه آمریکا، فقط ۳ روز بعد از اجرای توافق، باز هم در شیپور جنگ دمید تا ثابت شود توافق ژنو، خود آتشبیار معرکه است!» آیا این نقد صریح و البته صحیح، بیشتر به مدح امنیت ملی کشور شباهت ندارد تا اخلال در آن؟! به صراحت بگویم؛ اگر بعضیها به توافق ژنو، تعصب بیجا و غیرمنطقی دارند، من به خون همه شهدای این دیار، من جمله شهدای هستهای، از موضع عقل و استدلال، حساسیت دارم. حزبالله، عقل و دین و دل و هوش، به خدای حکیم قادر متعال باخته است، نه به کدخدایی که دیگر خیلی وقت است نیست! امت حزبالله مثل خمینی، مثل خامنهای، خوشبین به مذاکره با آمریکاییها نیست، چرا که با پیامبر درونیاش فکر میکند، نه با کدخدایی که دیگر خیلی وقت است نیست! این روزها، هم سالگرد خیبر است، هم سالگرد بدر. خوب است بعضیها هنگام دست دادن به جان کری، لااقل به حرمت خانواده شهدای جوشن، سهند و سبلان، کمی کمتر بخندند. من در همه این یادداشتها، اتفاقا از موضع امنیت ملی، اقتدار ملی، غرور ملی و پرهیز از معرکهگیری، به نقد توافق ژنو پرداختهام. من، امنیت ملی و شورایعالی امنیت ملی را به خوبی میشناسم. هم امنیت ملی و هم انشاءالله این شورا، هم چنان که تا الان هم همین طور بوده، اگر شکایت از کسی داشته باشند، دقیق، عمیق، مصداقی و مشخص، مورد شکایت را مطرح میکنند و هرگز نمیگویند؛ «این ۴ نوشته، خلاف مصوبات شورایعالی امنیت ملی و در حکم اقدام علیه امنیت ملی کشور بوده است، مصداق بیمصداق»! بعضی ها وقتی به جای پاسخ، اصحاب تحلیل را بیسواد میخوانند، شکایتشان هم خلاصه میشود در یک کلیگویی مبهم. من البته به احترام قانون، از ذکر جزئیات دادگاه روز یکشنبه خودداری میکنم، لیکن از دولت محترم میخواهم عمل بر مبنای حکمت کند، یا لااقل به همان «تدبیر» که میگفت، عمل کند. من لااقل در این مجال، هرگز نمیخواهم حکایت فیلم «آژانس شیشهای» ادعا کنم؛ «امنیت ملی را برای من، امثال عباسها معین میکنند» که شهدا خود، یکی هم برای ماندگاری همین قانون و امنیت ملی، جان بر طبق اخلاص گذاشتند. آری، بیشترین احترام به قانون، از آنِ حزبالله آرمانخواه است. من برای زدن حرفهای شاعرانه، نه قلم کم دارم، نه انگیزه، اما طبق قوانین این نظام مقدس و الهی، امنیت ملی را برای من، برای دولت، و برای همه، مصوبات شورایعالی امنیت ملی معین میکند. جناب شاکی محترم و اصلکاری، باید مشخصا بگوید؛ «کدام فراز از نوشتههایم، مخل کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی بوده؟! و به کدام دلیل، اقدام علیه امنیت ملی تفسیر شده؟!» شاکی هر که باشد – به نظر میرسد دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی نباشد! – تهمت درشتی زده و حتما باید جوابگو باشد. اگر طبق قانون، امثال من باید برای آنچه مینویسند جواب پسدهند، طبق همین قانون، شخص شاکی هم باید برای ادعایی که طرح کرده، بینه محکمهپسند و مصداق معین بیاورد و الا از نظر افکار عمومی محکوم خواهد شد به مغلطه و فرافکنی. در تمام دوران روزنامهنگاریام، بویژه در سال ۸۸ تهمتهای مختلفی دشت کردهام اما افترای اقدام علیه امنیت ملی کشور، تهمت درشتی است که هرگز نمیبخشم. بدان امید که از این پس، شاکی خود بار شکایت را بر دوش بگیرد و در یک اقدام خلاف امنیت ملی، اهل تعهد را رودررو با نهادهای حکومتی قرار ندهد. اقدام خلاف امنیت ملی، آنجاست که امثال مرا در مواجهه با شورایعالی امنیت ملی قرار دهند، اما بدانند ما عمل براساس حکمت میکنیم. «ما با این شورا و آن نهاد، سر دعوا نداریم» حتی به این معنی هم نیست که احیانا با دولت اعتدال، سر جنگ داریم. جنگ ما با دشمن این ملت است. شأن و منزلت جنگ ما بالاست. ما جواب شکایت را با شکایت نمیدهیم. اگر بعضیها وقت شکایت از ما دارند، وقت ما اما پر است. وقت ما وقف رفتگری در خیابان امنیت ملی، با جاروی قلم است. جادوی قلم، «حکایت» را کفایت میکند؛ به «شکایت» نیازی نیست. شکایتی هم اگر هست، از «جداییها»ست. دولت باید آشتی باشد با ملت. دولت باید اعتماد داشته باشد به ملت. دولت باید اعتقاد خود به شعارهای ۲۲ بهمن را فزونی بخشد. دولت باید «وحدت و استقامت» را مقوم امنیت ملی بداند. «تغییر» یکی از شعارهای این دولت بود. دولت باید تغییر رویه بدهد و سعهصدرش را بیشتر کند. دولت محترم، خود قضاوت کند؛ چقدر با دشمن، سعه صدر دارد، چقدر با دوست؟! ما دوست دولت هستیم، خیرخواه او. من به دولت توصیه میکنم با جدیت بپردازد به کار، به خدمت، به اقتصاد مقاومتی. من به دولت توصیه میکنم پیام راهپیمایی ۲۲ بهمن ملت مبنی بر «وحدت و استقامت» را بگیرد. بعضی شکایتها، مخل وحدت است و بعضی توافقها، نافی استقامت. اگر به آقایان برنمیخورد، من سوال میپرسم؛ «در کدام بند توافق ژنو، مقوله استقامت نمود پیدا کرده است؟!» اگر به آقایان برنمیخورد، من سوال میپرسم؛ «تقسیم بر ۲ کردن ملت و بیسواد خواندن اصحاب نقد، چه نسبتی با پیام وحدت دارد؟!» دولت بپذیرد که نیاز به تغییر رویه دارد و الا فقط در نامههای خصوصی که آیا هست، آیا نیست، از وی دفاع میشود! خطر آنجاست که بعضیها دقیقا عین شکایت کردنشان، برای این ملت کار کنند؛ توزیع سبد کالا! و ایضا عین شکایت کردنشان، با دشمن توافق کنند؛ توافق ژنو! اگر همه کارهای بعضیها عین همین شکایت کردنشان باشد، دیگر جای تعجبی نیست که هر روز درباره مرحله دوم پرداخت یارانهها، یک جور سخن بگویند و ملت را گیج کنند! دیپلماسی صدقهای، اقتصاد صدقهای میآورد و این هر دو، «شکایت صدقهای». شکایت صدقهای یعنی؛ «من میگویم این ۴ یادداشت، مخل مصوبات شورایعالی امنیت ملی و اقدام علیه امنیت ملی است، تو دیگر از من، ذکر مصادیق نخواه، قبول کن!» من اما میگویم؛ «این کشور، قانون دارد و همه در برابر قانون، برابرند و احدی برابرتر نیست!» در آخر، باز هم دعا میکنم برای قوه مجریه که یکی از چند قوه کشور است و آنچه زیاد دارد، کار نکرده. البته توصیه ویژهای هم دارم برای دولت و آن اینکه دولت یک چیز را مشخصا دست بگیرد و همان امر مشخص را درست کند. توصیه مصداقی من به دولت -با احتساب همه جوانب امور- این است که لااقل روی یک امر، انگشت حکمت بگذارد و بعد از ۴ سال، حداقل پز تدبیر در مقام عمل این یک امر را بدهد. از جمله شعارهای انتخاباتی آقای روحانی، بالا بردن ارزش پول ملی کشور بود. همین افزایش ارزش پول ملی، گمانم نکته خوبی است که دولت اعتدال، روی آن سرمایهگذاری کند. در این ۶ ماه که این اتفاق فرخنده نیفتاده، باشد که از این به بعد بیفتد. در راه کمک به این توصیه، که افزایش امنیت ملی کشور هم کاملا در آن ملحوظ است، با قلم خود حاضرم بیهیچ چشمداشتی، دولت محترم را یاری رسانم. گفت: «با لب دمساز من گر جفتمی، همچو نی من گفتنیها گفتمی».
وطن امروز/ ۷ اسفند ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
انقلابیتر از بهمن ۵۷
الله، الله، لا اله الا الله. خدایا! ما به نام تو انقلاب کردیم. فردا هوای ما را، هوای انقلاب خودت را داشته باش. داری. میدانم. اصلا ما که هستیم؟ شیاطین، بغض از قدرت تو دارند. بیش از ما، با خودت دشمنی دارند. مشکل ابلیس، هستی تو است، نه هستهای ما. خدایا! فردا یک طرف تویی، و طرف دیگر، همه فراعنه، همه ابوسفیانها، همه اشرار، همه دشمنان بشریت. ما با انقلاب اسلامی، دیری است که طرف تو را گرفتهایم. طرفداری از تو، همه جرم ماست.
خدایا! انقلاب ما اگر خدایی نبود، دشمنان تو کاری به کار ما نداشتند. فردا، یک طرف، انقلابی است به نام تو و کمی آن سوتر، کسانی که حاکمیت حق را بر جهان نمیخواهند. تو را نمیخواهند. در نبرد خدا و کدخدا، ما ایمان به قدرت تو داریم. تو بالاتری. مکر تو کاریتر است.
خدایا! به سرودهای انقلاب ما نگاه کن! همهاش نام توست. کجا ما خرمشهری آزاد کردهایم، بیآنکه فراموش کنیم نقش تو را؟ و کجا خمینی و خامنهای، از فتوحات سخن گفتهاند، الا آنکه سجده بر درگاه تو را نشانمان دهند؟
خدایا! هر کجا این انقلاب، علیه دشمنان تو، خودی نشان داده، ولیفقیه، دست قدرت تو را به ما نشان داده. نشانی محراب تو را، مِهر تو را، مُهر تو را.
خدایا! در سی و پنجمین تولد انقلاب، چه سخنی زیباتر از سخن گفتن با تو؟ و چه کاری بهتر از حمد و ستایش خدای انقلاب؟ خدایا! ۳۵ سال بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ ما همچنان انقلابی هستیم. قلب انقلاب اسلامی، جای تو است. درون سینه ما که سرشار از محبت، بلکه ولایت توست، چگونه دوستی با آمریکا بگنجد؟! و چرا نمیفهمند بعضیها که خدا و کدخدا، با آن همه دشمنی با هم، هرگز به بازی «برد – برد» نمیرسند؟! بعضیها از ما میخواهند دشمن را درک کنیم! اگر بنا بر درک دشمن بود، اصلا چرا انقلاب کردیم؟ آن هم به نام خدا؟ مگر دشمن، خدای ما را درک میکند، نهاد بشریت را درک میکند، انقلاب اسلامی را درک میکند، خون شهدای ما را درک میکند، خون دل مادران شهدای ما را درک میکند که ما او را درک کنیم؟!
دلی که خدا را درک کرده، به کار درک کدخدا نمیآید! و حنجرهای که «مرگ بر آمریکا» گفته، همچنان هر چه فریاد دارد، بر سر آمریکا میکشد. ما همان انقلابیهای بهمن پنجاه و هفتیم، بلکه تندتر! صراحت ما علیه دشمن، بیشتر شده. ما بیشتر از پدرانمان، خشم داریم نسبت به آمریکا، چرا که بیشتر از شهدا، شاهد عداوت دشمن بودهایم. تنفر ما از آمریکا، بسی بیشتر از شهدای دهه ۶۰ است چرا که بعد از رفتن شهدا، ذرهای از خباثت دشمن، کم نشده.
اگر ما بدیها و بیادبیهای بیشتری از دشمن دیدهایم، حق داریم رساتر از قبل و بلندتر از قبلیها، فریاد برآوریم «مرگ بر آمریکا». روز ۲۲ بهمن ۵۷ ما بلکه دهه ۶۰ ما، همه دنیا با شعار «مرگ بر آمریکا» موافق نبودند. اینک ۳۵ سال بعد از انقلاب، «مرگ بر آمریکا» بدل به شعار همه ملتها شده. دشمنی با نظام سلطه در نهاد بشریت است.
ذات آدمی، تنفر از سلطهگری است و وقتی دشمنی سلطهگران، فزونی میگیرد، خشم جهانیان هم از او بیشتر میشود. با این حساب، آیا ما نیاز به اصلاح چهره انقلاب خود نزد جهانیان داریم یا آمریکای منفور؟! آنکه باید دستی اساسی بر قیافه کریهالمنظر، وحشی، بیادب و منفور خود بکشد، رژیم آمریکاست و الا تصویر جمهوری اسلامی در امهات و اصول، خداییتر از آن است که نیاز به اصلاح داشته باشد.
اگر منتهیالآمال ما، دست دادن با سران کاخ سفید بود، این کار را به طریق اولی، محمدرضا پهلوی گور به گوری داشت انجام میداد! و اگر دست دادن با دشمن و توافق با شیطان، گرهگشا بود، شاه نگونبخت، اساسا سقوط نمیکرد! من در شگفتم که چرا بعضی دوستان دیپلمات، کدخدا را بیش از خدا، در محاسبات خود راه میدهند!
انقلاب متکی به خدا و متکی به ۳۰۰ هزار شهید، زیباتر از آن است که نیاز به تغییر چهره داشته باشد. کدخدایی که دیگر نیست، باید اصلاح کند چشم و ابروی خود را! خدا جای حق نشسته، کدخدا باید اصلاح کند موضع خود را!
خدایا! تو شاهد باش که ما انقلابی باقی ماندهایم و از انقلاب با نام و یاد تو، ذرهای پشیمان نگشتهایم. ما انقلابی حرف میزنیم، انقلابی عمل میکنیم، انقلابی فکر میکنیم و همچنان انقلابی، از انقلابمان پاسداری میکنیم. انقلابی بودن، یعنی جمع آرمانخواهی و واقعگرایی، یعنی جمع تکلیف و نتیجه. نقطه مقابل افراط و تفریط، صراط مستقیم انقلاب اسلامی است، نه اعتدال. اعتدال، نوعی میانهروی کاریکاتورگونه است که حتی این توانایی را هم دارد که در تقابل خدا و کدخدا، میانه را بگیرد و دم از بازی «برد – برد» بزند! اعتدال، نوعی ژست سیاسی است که گاهی در برابر دشمن، لال میشود اما علیه دوست، سرشار از قیل و قال! شعار ما را دولتهایی که میآیند و میروند، تعیین نمیکنند، انقلاب اسلامی معین میکند. ما شعار انقلاب، یعنی شعار استقلال را به هیچ شعاری منجمله شعار اعتدال نمیفروشیم، چرا که اینک دیگر بر ما ثابت شده، اگر استقلال، دشمن را پس میزند، اعتدال، دشمن را جلو میآورد. اگر استقلال، ضامن امنیت، پیشرفت و آرامش است، اعتدال، دشمن را هارتر میکند. خدایا! تو شاهد باش دفاع ما را از شعار شهدا، و شهادت بده ایستادگی ما را بر موضع انقلابی که به جای تعصب به کدخدا، روی شعائر بلند تو حساس است و نسبت به دین تو غیرت دارد. خدایا! تو شاهد باش که ما دولتی نبوده و نیستیم، بلکه انقلابی بوده و هستیم. ما در نامههای خصوصی و البته موهوم، از انقلاب دفاع نمیکنیم، بلکه صریح و صحیح، پشت انقلابمان هستیم. فردا ما با صراحت هر چه تمامتر، از اصل مسلم ولایت فقیه و از مصداق مقتدر آن، دفاع خواهیم کرد. فردا هر «مرگ بر آمریکا»ی ما انشاءالله تیری است بر قلب کاخ سفید. فردا معلوم خواهد شد برخلاف نظر بعضیها، این کاخ روسیاه سفید است که نیاز به تغییر چهره دارد، نه حسینیه خدایی امام خمینی (ره). فردا معلوم خواهد شد طرف حساب آمریکا، انقلاب اسلامی است، نه این دولت یا آن دولت. و به این عبارت، هر توافقی، کاغذپاره است! فردا انشاءالله شعارهای غرّای ملت، ماشین زخمخورده دیپلماسی دولت را روی چال خواهد برد و آن را تعمیر خواهد کرد! فردا کدخدا خواهد فهمید که در مصاف با خدا، چارهای جز شکست ندارد. فردا اوباما و جان کری خواهند فهمید که بیهوده توافق بستهاند، چرا که طرف حسابشان، یک انقلاب اسلامی ۳۵ ساله است، نه دولتهای ۴ ساله! فردا در جشن تولد استقلال، باید آزادی و آزادی بیان سخن براند، نه اعتدال، که فردا روز همه ملت است، نه روز دولت. فردا بیش از آنکه روز این قوه و آن قوه باشد، روز فرمانده کل قواست. فردا روز دست خدا، روز خداست.
خدایا! فردا حلقوم ما در تصرف تو است؛ فردا روز توست. مگر نه آنکه ما از آن به «یومالله» یاد میکنیم؟! فردا، این تویی که میآیی. این تویی که اثبات میشوی. این تویی که حماسه میآفرینی. در خط مقدم فردا، فرمانده تویی… و ما از تو خط میگیریم.
خدایا! فردا، یک ملت، لشکر خواهی داشت. اگر هر روز، یک روز به ظهور حضرت منتقم نزدیکتر میشود، فردا چون «یومالله» است، گویی یک فصل به آمدن بهار نزدیکتر میشود. خدایا! بهترین فردا را تو به ما وعده دادهای. آن ملتی که قرار بود از مشرق زمین، با انقلاب خود، قیام منجی را نزدیکتر کند، اینک به جشن سی و پنجم رسیده. تا فردای ما، فردایی داشته باشد، گمانم وقت خوبی است. خدایا! برای کدام برگ از این سررسید، نقشه ظهور کشیدهای؟! تا آن روز رویایی، نگهدار انقلاب ما باش، نگهدار فردای ما باش، نگهدار فریاد ما باش، نگهدار مولای خراسانی ما باش. سران کاخسفید، انقلاب ما را از چشم تو میبینند. این یکی را درست فهمیدهاند. دارند با تو دشمنی میکنند.
خدایا! فردا «روز حضور» است اما این فردا، خود، فردایی دیگر میخواهد؛ «روز ظهور». فردا ما با حضور خود، بر دهان دشمن تو میکوبیم. باشد که فردایی دیگر، «الله» اذن بر آمدن «بقیهالله» دهد… و تسکین دهد این دل بیقرار را. خدایا! قول حضور از ما، قول ظهور با تو. از این تقسیم کار، دند شیطان نرم، چشم کدخدا کور!
وطن امروز/ ۲۱ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
محسنات دولت را هم ببینید!
یادداشت مهمان/ علی اکبر بهشتی:
این روزها در هر کوی و برزنی، اعم از مترو و تاکسی و صف سبد کالا و اتکا و شهروند و رفاه و چی و چی، مردم را می بینم که مشغول انتقاد از دولت اند و گلایه ها دارند بس زیاد.
من با اینکه خود منتقد این دولت هستم، اما هرگز این رویه را صحیح نمی دانم. صریح بگویم؛
این درست که توافق چندان متوازنی با «۱ + ۵» بسته نشد، این درست که معیشت مردم، تنها با توزیع سبد کالا، آنهم غیر مدبرانه، اصلاح نمی شود، این درست که توزیع سبد کالا، اصلا میانه ای با کرامت مردم ندارد، این درست که دست اندرکاران، بعضا با بولدوزر مشغول قلع و قمع مخالفان از اینجا و آنجا هستند، این درست که بخش اعظم دست آوردهای هسته ای، یک شبه پلمب شد، این درست که در توافق ژنو، «آنچه مرقوم شد» با واقعیت خیلی همخوانی نداشت،
این درست که متاثر از «دیپلماسی صدقه ای» هر روز توسط دشمن، تهدید می شویم، این درست که غرور ملی را بعضا جریحه دار می بینیم، این درست که حتی «ماری» هم علیه ملت ایران از گزینه نظامی سخن می گوید، این درست که سرمایه گذاری بیش از حد روی توافق با دشمن در عرصه سیاست خارجی، تعامل با دوست را در عرصه های سیاست داخلی و اقتصاد، کم و بیش مخدوش کرده،
این درست که میان داده ها و گرفته های توافق ژنو، چندان نسبت درستی وجود ندارد، این درست که از نظر فلان مشاور ارشد دولت، رانندگان تاکسی، لبوفروش ها و… حق حتی یک اظهار نظر هم ندارند، این درست که از نظر بهمان مشاور ارشد دولت، نیمی از مردم، رای به بی قانونی داده اند، این درست که به جای عذرخواهی، بعضا شاهد مغلطه و فرافکنی هستیم، این درست که به سرهنگ ها، چند بار در همین دولت، اهانت شد،
این درست که از نظر دشمن، نقض توافق ژنو، مترادف با حمله نظامی به ایران است، این درست که امتیاز دادن غیر عقلانی به دشمن، گستاخ کردن بیشتر اجنبی را به همراه داشته است، این درست که با سخنرانی و سخندانی نمی توان اوضاع معیشتی مردم را بهبود بخشید،
این درست که «به عمل کار برآید، به سخندانی نیست»، این درست که علاوه بر نشان دادن کلید، باید برنامه های مدون و هم شان با کرامت مردم نیز داشت، این درست که بی تدبیری در توزیع سبد کالا منجر به مرگ ۲ نفر، و صدالبته جراحت جسم و جان بسیاری دیگر شد، این درست که مردم در سرمای بی سابقه، بی سابقه ترین صف ها را تجربه کردند، این درست که خیلی ها بعد از ۶ ساعت ایستادن توی صف، دست آخر ملتفت شدند که اصلا نام شان در میان گیرندگان سبد کالا نبوده،
این درست که پیامک های مرتبط با توزیع سبد کالا، مدبرانه و دقیق ارسال نشده، این درست که بعضا اقشار محروم جامعه، جایی در میان سبدبگیران ندارند، این درست که بعضا اقشار مرفه جامعه، جایی در میان سبدبگیران دارند، این درست که خیلی بهتر از این هم می شد در باب توزیع سبد کالا، برنامه ریزی و تدبیر کرد،
این درست که توزیع سبد کالا بدین روش، تقریبا صدای همه ملت را درآورده، این درست که قرار است با افزایش قیمت حامل های انرژی، مردم شاهد گرانی بیشتر، و صدالبته نگرانی بیشتر باشند، این درست که توافق ژنو، سیاهنمایی علیه دولت های سابق و اسبق، و افراطی خواندن اصحاب نقد، برای این مردم، آب و نان نشده و نمی شود، این درست که الان چند روز است برق و گاز بسیاری از مناطق شمال کشور قطع می باشد، این درست که اهالی شمال به ویژه مازنی ها، بعضا از سرما، ویبره گرفته اند، این درست که دست اندرکاران نشان داده اند چندان توان مدیریت بحران را ندارند، این درست که به جای نیروهای دولتی، بچه های خدوم، مخلص و فداکار سپاه و بسیج وارد میدان شده اند، این درست که قرار است حق و حقوق خودمان را، و تنها قسم نازلی از آن را، در اقساط دون شان ملت ایران، و داخل چمدان، از دشمن بگیریم، این درست که علی رغم پای فشردن ریاست محترم جمهوری روی نقد، پای مطبوعات به دادگاه باز می شود، این درست که تیتر «سقوط آزاد بورس» در روزنامه وطن امروز، مخل امنیت ملی، تشخیص داده شده،
این درست که جواب حرف حساب رسانه را، نه با بگیر و ببند، که با خرد و ادب باید داد، این درست که همچنان توزیع شیر رایگان در مدارس ابتدایی در هفته اول آغاز به کار این دولت، بهترین تدبیر دستگاه اجرا محسوب می شود، این درست که حک عکس پلنگ روی پیرهن تیم ملی، حفاظت از محیط زیست نمی شود،
این درست که «کاسبی با حیوانات زبان بسته» حل بحران آلودگی هوای شهرهای بزرگ نمی شود، این درست که مجسمه شیردال، مال ۲۵۰۰ سال بعد از میلاد حضرت مسیح است، این درست که حمل و نقل در بودجه تقدیمی دولت به مجلس، رقم بسیار پایینی دارد، این درست که عدم توازن در لایحه بودجه، صدای اغلب وکلای شهرستانی را درآورده، این درست که آقای ظریف، قدرت نظامی کشور ۳۰۰ هزار شهید را، و اقتدار همرزمان شهدا را ضعیف تلقی می کند، این درست که به جای پاسخ دندان شکن به دشمن، بعضا جواب دوست را تند و تیز می دهند،
این درست که نه دیپلماسی صدقه ای و نه اقتصاد صدقه ای، هیچ یک با رضایت افکار عمومی همراه نشد، این درست که قرار بود فضای فرهنگ و رسانه، امنیتی نباشد، این درست که قرار بود گداپروری، بد و مذموم تلقی شود، این درست که دیشب، هر ۴ جاده منتهی به شمال کشور نزدیک ۲۴ ساعت بسته بود، این درست که پیرزن مادر شهید در فروشگاه اتکای میدان شهدا، بعد از ۴ ساعت صف، آنهم در سرمای زیر چند درجه، دیگر کاملا خسته بود، این درست که هیچ کدام از مشاهیر اقتصادی دولت، استعفا ندادند، این درست که دولت بعدی، به عبارتی کارنامه آسانی خواهد داشت، اگر فقط سبد توزیع کالا بدین روش نداشته باشد، یا اگر تنها، توافق ژنو در کارنامه اش نباشد، و این درست که دولت بعدی، برای حل و فصل همه این بی تدبیری ها، به عبارتی کار بسیار سختی در پیش دارد،
اما…
آری، اما محسنات بی مثال، ممتاز، فراوان، غیر قابل وصف، عالی و فوق العاده کثیر این دولت را هم هرگز نباید نادیده گرفت!
ملت ایران! این بود انشای من…
وطن امروز/ ۱۶ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
گزینهها پوسید روی میز
این اوباما بچه بود، یادش نمیآید؛
از بهمن ۵۷، سی و پنج سال است که براساس آنچه رؤسای جمهور آمریکا منقول میدارند، هفته بعد قرار است انقلاب اسلامی سقوط کند! به خدا این گزینه نظامی، پوسید روی میز رؤسای جمهور آمریکا!
آمریکا یک رئیسجمهور داشت به نام «ریگان» که میخواست ریشه ملت ایران را از طریق خلیج و با ناوهای دریایی خشک کند! آن روزها مردم، این شعار را سر دست گرفتند؛
«خلیج فارس ایران، محل دفن ریگان».
ما آن روزها بچه بودیم اما نوگل بهار نبودیم! ظریف نبودیم! تخس بودیم! قد کشیدیم! و حالا میپرسیم؛
«کجایی اصلا آقای ریگان؟! حال شما چطور است؟!»
روزی «علیرضا» از این هم بزرگتر خواهد شد و از اوباما و جان کری خواهد پرسید؛
«کجایید عالیجنابان؟! چه خبر از گزینه نظامیتان؟! پدرم مصطفی، با گزینه خون هستهایاش، هنوز در موضع غرور ایستاده. شما کجایید؟! راستی! حال توافقتان چطور است؟!»
چیست انقلاب اسلامی؟ جز تسلیم آمریکا در برابر شکوه و عظمت ملت ایران؟ ۳۵ سال است همه رؤسای جمهور آمریکا به علامت تسلیم در برابر ملت ما، دست خود را بالا بردهاند.
اصلا فرقی نمیکند در ایران چه کسی رئیسجمهور باشد یا در آمریکا چه کسی! اصل مناسبات، دست انقلاب اسلامی است.
دولتها میآیند و میروند، دولتها به عبارتی همه موقتند، آنچه اما باقی میماند، انقلاب اسلامی ملتی است که «الله» خدایش بود و «روحالله» امامش. هر ثانیهای که از این انقلاب میگذرد، یعنی آمریکا در ستیز با ملت ایران، کم آورده. و هر ۱۲ بهمنی که «حضرت آقا» به دیدار امام و شهدا میروند، کاخ سفید را عصبانیتر میکند.
در آمریکا رئیسجمهوری که میگفت؛ «با رفتن خمینی، دیگر کار انقلاب اسلامی تمام است» کجاست؟!
سگی که گاز میگیرد، پارس نمیکند اما رؤسای جمهور آمریکا زیاد هارت و پورت میکنند! انقلاب اسلامی دقیقا خورده به ملاج ابلیس! و آن بالا یکی هست که هوای انقلاب ما را دارد.
خدای «والفجر ۸» هماینک هم خداست. امامِ زمانی که در عرض اروند، یکی یکی دست بچه رزمندهها را گرفت، هماینک هم امام زمان(عج) است. ما در شلمچه، یک خانم حضرت زهرا(س) داشتیم که الان هم مادری میکند برای خون شهدایی که با سربند جگرگوشهاش حسین(ع) با سربند «یا حسین» به خط میزدند.
شوخی نیست؛ دعای دردانههای دهر، پشت این انقلاب است. کاخ سفید، «آقا» ندارد، اگر داشت، هرگز ابرقدرتی آمریکا به این روزگار نمیافتاد که عالم و آدم را علیه اسد بسیج کند، آب از آب تکان نخورد!
این اوباما بچه بود؛ یادش نمیآید؛
روزگاری سران آمریکا اراده میکردند، ظرف ۳ سوت، مصدق را میبردند و شاه را میآوردند! این را میبردند، آن را میآوردند! اینک، این سیدحسن نصرالله است که معلوم میکند چه کسی باید در سوریه حاکم باشد، چرا که رای اکثریت مردم منطقه مهم است، نه اراده سران کاخ سفید. چرا که دنیا، مقاومت علیه سران آمریکا و اسرائیل را دوست میدارد، انقلاب اسلامی را دوست میدارد، شعار «مرگ بر آمریکا» را دوست میدارد. رهبر کاخ سفید، صهیونیستها هستند، اما رهبر سیدحسن نصرالله، «آقا»ی ماست.
در «مصاف رهبران» تو بگذار نتیجه جنگ ۳۳ روزه مشخص کند رهبر فاتح را. دلم میسوزد برای ابرقدرتی آمریکا! اگر زمان خمینی میگفت «گزینه نظامی روی میز است»، اینقدر هم حالا جرات داشت که ۸ سال علیه ملت ایران، جنگی را تحمیل کند. هر چند که همان زمان هم، خمینی عصایش را بلند کرد و کوباند بر فرق کاخ سفید. عصای خمینی، بچههایی بودند که دیگر از گهواره برخاسته بودند؛ شیربچههای الی بیتالمقدس، بسیجیان کربلای ۴ و ۵، دلاورمردان همین والفجر ۸! اینک اما در زمان خلف شایسته خمینی، ۲۴ سال است گزینه نظامی از روی میز سران کاخ سفید تکان نمیخورد! و هرگز به مرحله عمل نمیرسد! هر چقدر آمریکا در ستیز با انقلاب اسلامی، گامهایی اساسی به عقب برداشته، انقلاب اسلامی جلو آمده است. فی الحال، سگهای کاخ سفید، فقط زر مفت میزنند و دیگر گاز نمیگیرند چرا که خوب میدانند عصای خامنهای، همان عصای خمینی است بلکه با بردی بیشتر. سیدحسن نصرالله، عصای خامنهای است. اگر مصطفی چمران، عصای خمینی بود، مصطفی احمدیروشن هم عصای خامنهای است. اگر «مصطفای خمینی» در زیرشاخه فیزیک پلاسما، «گداخت هستهای» خوانده بود، «مصطفای خامنهای» آن علم را به وادی عمل آورد و مظهر غرور ملی، علیه کاخ سفیدی شد که پیشرفت ملت ایران را نمیخواست. عصای آمریکاییها اما صهیونیستها هستند که خود نیاز مبرم به عصا دارند! ما «آقا»یی داریم که خودشان «آقا»یی دارند، امام زمانی دارند، خلوتی دارند. ما بر این باوریم که انقلاب اسلامی با همه شهدایش، عصای دست ظهور است انشاءالله… و دیر نیست که خداوند بر فرستادن حضرت منجی، «اراده انتقام» فرماید. آنکه آن بالا هوای خون شهدای ما را دارد، خود خداست. خدا بهتر از همه میداند که دنیا، منتقمی کم دارد. اینک، «گزینه ظهور» روی میز هستی است.
سال ۴۲ در آن یخبندان امید که هیچ کسی رفتن دیو را باور نداشت -چون آمریکاییها پشتش بودند- شاید این فقط خمینی بود که خوب میدانست گزینه انقلاب اسلامی، روی میز تقدیر است. آن روزها خمینی از فرزندان درون گهواره سخن میگفت! از فردا! از فردایی که آمدنش را هیچ کس باور نداشت!
انقلاب اسلامی؟! مگر ممکن است؟! مگر میشود؟! مگر شاه جلاد میگذارد؟! مگر آمریکاییها میگذارند؟!
اینک اما وقتی خامنهای از فردای روشن ظهور سخن میگوید، تعجبی در کار نیست! چرا که ابهت شب، شکسته است! و شب پرستان دارند آخرین نفسهای خود را میزنند!
تا آفتاب بزند، ستارهها، عصای دست ماه میمانند…
دیگر، روزگار «مگر آمریکاییها میگذارند؟» گذشته است! توافق را ول کنید! روح ندارد! خشم روحالله ندارد! و دولتها همه موقتند! طرف حساب آمریکا، خود خود خود انقلاب اسلامی است.
اینک سران کاخ سفید، آنقدر از عصای انقلاب میترسند که گزینه نظامی فقط روی میزشان است اما خب! جهان را بنگر و نگاه کن به دستان الله که میخواهد «گزینه بقیهالله» را روانه میدان کند… وقتی کدخدا، دیگر کدخدا نیست، فقط توافق ملتها با خداست که روح دارد. ما یک لوگوی شادتر از ۲۲ بهمن ۵۷ به «وطن امروز» بدهکاریم!
خبر مرگ آمریکا، «امام آمد» ما، دیدنیتر است.
فردا دیدنیتر است. وای از آن روز که بلند شود عصای مهدی(عج).
وطن امروز/ ۱۳ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
نامه ای به ابراهیم حاتمی کیا

به نام خدا… خدای کلمه، خدای حرف، خدای «چ». به نام خدا… خدای پاوه، خدای جاده اهواز – خرمشهر.
و سلام بر ابراهیم! حالا «چ» فقط یکی از سی و چند حرف زبان فارسی نیست؛ بیشتر، آدمی را یاد آخرین اثر حاتمی کیا می اندازد، یاد «چمران» که درست مثل «چریک» با «چ» شروع می شود! وه که در همین مختصر حرف ناز و مدور ۳ نقطه ای، چقدر معنای بلند بالا خوابیده… و من، «چ» عزیز را دوست می دارم، آنجا که حتی در اوج جنگ و خون، نهیب علیه منیت و دعواهای نفسانی را فراموش نمی کند؛
«شما وسط این بگومگو، صدای اصل کاری را نشنیدید… خوب گوش کنید!»
{از مناره های دوردست، صدای اذان می آید؛ الله اکبر…}
اصلا سر ابراهیم درد می کند برای تبر دست گرفتن، رفتن به جنگ بت های نفسانی، دعوا… دعوا با خود و با نفس خود به خاطر خدا… و خدا رحمت کند آنکه بر این حلال زاده نیز نام «ابراهیم» گذاشت. در زمانه ای که عمدتا فیلمساز به جای فیلم حرف می زند، بعضی ها معتقدند؛ «فیلم باید خودش حرف بزند». در «چ» اما حرف، نه از آنِ فیلمساز است، نه از آنِ فیلم. حتی این «چمران» هم نیست که حرف می زند! حرفی اگر هست، فقط و فقط حرف خداست. «چ» حرف خداست. خدایی که از حلقوم مصطفی چمران و اصغر وصالی حرف می زند! ابراهیم را هم باید به تبر شناخت و هم عرفان… و مگر نه آنکه چمران خود گل و گلوله و صلح و اسلحه و عشق و جنگ و عرفان و نبرد را با هم داشت؟! و مگر نه آنکه وسط معرکه، با گل آفتاب گردان، عکس یادگاری می انداخت؟!
از «علی (ع)» فیلم ساختن، بسی سخت تر است تا از پیامبر، چرا که «جمع اضداد» را مشکل بتوان «تصور» کرد، چه رسد به «تصویر»! و چمران در گونه خودش، «جمع اضداد» بود. گفتم که! سر ابراهیم درد می کند برای دعوا!
«اصلا خود خمینی هم “سرباز خدا“ بود».
وه که چه عارفانه بود این پاسخ شهید چمران به شهید وصالی. «چ» هم سرباز خداست؛ خواه حرف باشد، خواه فیلم…
آهای ابراهیم حاتمی کیا! جایی به بزرگی گفته بودی؛ «من مطرب نیستم» اما هیچ می دانستی روضه های نابی می خوانی؟!
به حرمت اشک هایی که در حریم خصوصی «چ» ریختم، این چند جمله را که با حروفی از قبیل «چ» نوشته شده، پذیرا باش. فقط همین یک قلم شهید، فقط همین چمران کفایت می کند که تو حق داشته باشی عاشق شهدا باشی. و همچنان از جبهه و جنگ، فیلم بسازی. این سهم تو نیست، حق توست. و اصلا نمی شود چمران را دوست نداشت. ابراهیم! این جمهوری، «جمهوری مصطفی ها» است. «مصطفی» نام تمام شهدای هسته ای این دیار است. از حیث علمی، همه چمران را به دکترا در زمینه «فیزیک پلاسما» می شناسند، من اما به مهمترین زیرشاخه درسی اش یعنی «گداخت هسته ای». آری، این جمهوری، «جمهوری مصطفی ها» است… و هنوز عصای خمینی بلند است.
۲۸ صفر ۹۲/ مصطفایی ترین روز سال
دوستدارت حسین قدیانی
وطن امروز/ ۸ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
غرور ملی شکست، نه ساختمان تحریم
آنچه متاثر از توافق ژنو اجرا شد، آنقدر تلخ بود که غرور ملی آحاد ملت، حتی رایدهندگان به آقای روحانی را جریحهدار کرد.
ایرانیجماعت را همگان به احساس میشناسند و روحیه حساس. صدالبته دیدن تصاویر پلمب ساخت و سازهای هستهای و بازایستادن سانتریفیوژها از چرخش، روح و روان هر ایرانی آزادهای را آزار میدهد.
تودههای مردم، صرفنظر از مصداق رأیشان، لابد خود را میگذارند جای آن نخبه جوان که آن همه گمنام و بیادعا در کارگاههای هستهای مشغول کار است، بعد میبیند نتیجه تلاشش پلمب شده.
چیست مگر گناه اصحاب هستهای؟! فیالمثل آیا وزرای همین کابینه، خوششان میآید که هر از چندی، دم و دستگاهشان به بهانههای مختلف، پلمب شود؟! یعنی هستهای ما اندازه صفحه فیسبوک وزیر خارجه حرمت ندارد؟!
من قدر سوادم، خود را فقط میگذارم جای فلان سوپور سایت نطنز. دل او هم غروب جمعهای است برای خود، خدا عالم است. یاد آن روز میکند که صبح به جای دیدن مهر و پلمب بازرسان آژانس، به مصطفی احمدیروشن سلام میداد. مشاهده آن جوان شهید کجا، تماشای ریخت جاسوسان سیا و موساد کجا؟!
آنکه دارد لبو میفروشد هم ایرانی است، گیرم هنوز لبو را لای روزنامه بپیچد. ایضا آن راننده تاکسی که غذای گرمش را میگذارد صندوق عقب، بلکه ظهر شود و غذای از دهان افتاده و دیگر سرد شده را میل کند و ادامه کار مسافرکشی.
حال متوجه میشوید که چرا بعضی از دماغ فیل پایین افتادههای مشاور، این همه دل ناصاف دارند با اقشار زحمتکش این ملت؟! بیخود نیست که درمیآید صدای آن عالم فرزانه؛ «بعد از دست دادن با اجنبی، بروید بشمرید انگشتان دستتان را مبادا کم شده باشد.»
ایرانی، ایرانی است و آنجا که سخن از غرور ملی است، لبوفروش و راننده تاکسی و مرجع تقلید به هم میرسند. آه از سیام دی ماه. در این روز، ما در «وطن امروز» یک لوگوی روزنامه را سیاه کردیم، صدای بعضیها درآمد، چه میگویند این همه سیاهنمایی خود را که گویی هیچ افتخاری نبوده در گذشته؟!
از لبوفروش گرفته تا دانشمند هستهای، جملگی غرور ملی را میفهمند اما بیاییم فرض کنیم روزنامههای زنجیرهای هم چیزی از این غرور عایدشان است که تیتر یک میزنند؛
«مرگ تحریمها – تعلیق هستهای».
یعنی ملت! خیلی هم حالا از تعلیق هستهای ناراحت نباشید که مابهازای آن، تحریمها مرد و رفت پی کارش! این به آن در!
ملت ما در کنار غرور ملی، فهم و شعور ملی هم دارد و هرگز عداوت ذاتی با هیچ دولتی نداشته و نخواهد داشت. ملت در درک این دولت هم، هیچ کم نگذاشته، ولو اینکه دولت، هفت دهم درصدی بوده باشد.
این درست که از نظر مشاوران عالی و ارشد این دولت، نیمی از ملت، رأی به بیقانونی دادهاند اما خب! ادب ملت ما بالاتر از آن است که لزوما جواب بدی را با بدی بدهد.
ملت نجیب ما یک ملت است و هرگز تقسیم بر ۲ نمیشود. ملت این روزها، ناظر بر آنچه بعضیها مرقوم میدارند، درگیر و دار این پرسش است که «ما عکس تعلیق هستهای را دیدیم اما کجاست تصویر مرگ تحریمها؟!» توافق ژنو، بسیار نامتوازن است و این «توافق نامتوازن» را لبوفروش حتی اگر نتواند درست تلفظ کند، کاملا میفهمد. البته عکسش هم صادق است!
ملت اصلا به خاطر روی گل دولت، فرض هم بکند که توافق، متوازن بوده، باز در گیرودار یک پرسش دیگر است؛
«این سرمایه که شما با آن معامله بر فرض متوازن کردهاید، سرمایه خودتان بوده یا سرمایه خون شهدای هستهای؟! سرمایه خودتان بوده یا سرمایه دولتهای قبلی؟! شما که قبلا هم باری هستهای را پلمب کرده بودید، پس سرمایهای که با آن دست به معامله زدید، از خودتان نبوده، بلکه محصول کار و ماحصل خون گذشتگان بوده. با این همه، چرا علیه گذشته سیاهنمایی میکنید؟! و چرا این همه دروغ میگویید؟!»
آری! حتی فرض هم بگیریم دولت در این توافق، گل کاشته، همه آن امتیازی که به حریف داده، مدیون سرمایهای است که دیگران، بویژه شهدای هستهای، به او منتقل کردهاند و الا دولت هفتدهم درصدی، چیزی هم داشت که به دشمن بدهد تا مثلا مرگ تحریمها را از اجنبی بازستاند؟!
و اما فرض و خیال را وانهیم و سخن بر مبنای واقعیت بگوییم. اظهارات دستاندرکاران سیاست خارجی دولت، بلکه شخص رئیس قوه مجریه را اگر در این ۱۰۰ روز اخیر بررسی کنیم، معالاسف آنچه زیاد دیده میشود، تناقض است. «ما از هیچ حق هستهای در برابر قدرتها کوتاه نمیآییم» در حالی بیان میشود که همین چند وقت پیش، جشن شادمانی گرفتند و گفتند: «حتی آمریکا هم حقوق هستهای ما را به رسمیت شناخته».
اولا؛ اگر به رسمیت شناخته، دیگر چه لزوم است به جمله «ما از حق هستهای خود در برابر دشمن کوتاه نمیآییم»؟! مگر او به رسمیت نشناخته بود؟! وانگهی! این چه طرز حرف زدن با یک دشمن مودب و باهوش است که حقوق هستهایات را هم به رسمیت شناخته؟!
ثانیا؛ عاقبت بر ما روشن کنید که دشمن، کدام حق را به رسمیت شناخته؟! حق غنیسازی، حق هستهای یا حق مهر و پلمب تاسیسات هستهای؟!
متاسفانه تناقض در این باب، زیادی زیاد است. «ما از حقوق هستهای خود یک ذره عقبنشینی نمیکنیم» جملهای است از وزیر امور خارجه. آقای ظریف! اینگونه؟! میخواستید عقبنشینی کنید، چه میکردید؟! و آیا بهتر نیست از هستهای، یک چیزی هم باقی بگذاریم و همه را پلمب نکنیم، بلکه برای معامله در ادوار بعدی مذاکرات، احیانا سرمایهای برای چانه زدن داشته باشیم؟!
ما از قبل، سیاهی سیام دی ماه را میدیدیم که معتقد بودیم اسرائیل، اتفاقا بیشترین منفعت را از توافق ژنو میبرد اما بعضیها، نه فقط فریب خنده اوباما را خوردند، بلکه حتی فریب اخم و تخم ظاهری نتانیاهو را هم خوردند!
مسخره است؛ هستهای ما متاثر از توافق ژنو، پلمب شود، آن وقت نتانیاهو از این توافق عصبانی باشد! بعضیها خوب است حالا پیدا کنند همصدای با اسرائیل کیست؟!
و هر چند مشاوران ارشد و عالی این دولت، ما را غیرقانونی میدانند، ما اما مشورتهای بهتری به دولت میدهیم. آنچه سیام دی ماه، نقدا لرزید، ساختمان صنعت هستهای کشور بود، نه ساختمان تحریم. این توافق اما طبق مفاد آن، قابل بازگشت است. سرمایه را بازگردانید، که همه آن سرمایه، اتفاقا در اوج تحریم، حاصل شد.
آقایان! آنچه مخل چرخیدن چرخ کارخانههای ما بود، چرخش سانتریفیوژها نبود. سانتریفیوژها خود بخشی از کارخانه ما هستند. بهتر نیست به جای شوهر دادن هستهای، دمی با عزم و غرور ملی و همت مردمان نیک خودمان وصلت کنیم؟!
و آیا بهتر نیست به جای مفت فروختن سرمایهای که دیگران برای ما به ارث… یعنی به امانت گذاشتهاند، با کار و تلاش، سرمایهای به سرمایه قبلیها اضافه کنیم؟!
به این معنی، من با سرمایهداری موافقم. آدم بیسرمایه، غرور مردمش را میشکند، نه ساختمان تحریم را. آه از سیام دی ماه…
این «آه» خودش مشورتی است به دولت. گیرم رأی ما به بیقانونی بوده! آه ما کاملا قانونی است.
وطن امروز/ ۲ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
متقلب بزرگ ۸۸
«من نمیگویم در انتخابات ۸۸ تقلب شده» آشناترین جمله برای خاتمی است. از همان نخستین روزهای فتنه ۸۸ شنیدههای موثق ما حکایت از آن داشت که خاتمی بارها و بارها در جلسات خصوصی، ضمن تقبیح اعمال دیگر فتنهگران بویژه موسوی و کروبی، به این مهم معترف بوده که در انتخابات ۸۸ تقلبی رخ نداده. این که حالا خاتمی است، از متقلبین ترمزبریدهتر فتنهگر، مکرر نقل است که گفتهاند؛ «اساسا سیستم انتخابات در جمهوری اسلامی، آنقدر که با نظارت مردم و امنای ایشان پیوند دارد، وابسته به حکومت نیست، فلذا تقلب در انتخاباتهای جمهوری اسلامی کلا محال است». فایلی که اخیرا از سخنان خاتمی بیرون آمد و مربوط به سال ۹۱ است، اصلش را بخواهی ریشه در همان روزهای نخست بعد از انتخابات ۸۸ دارد. خاتمی همان روزها هم بهخوبی میدانست تقلبی در انتخابات رخ نداده، چه اینکه در نخستین انتخابات بعد از ۸۸ هم رفت و رای خود را به صندوق انداخت. فیالحال، اساسیترین سوال ممکن این است؛ «این آقایان اگر واقعا معتقد بوده و هستند که تقلب، تهمت و توهمی بیش نیست، پس چرا همان روزهای فتنه، در برابر دروغ بزرگ تقلب، موضع علنی، عمومی و رسمی نگرفتند؟!» من واقعا حیفم میآید که در ازای خون مقدس، پاک و زلال شهدایی چون حسین غلام کبیری و امیرحسام ذوالعلی بخواهم گریبان چرک فتنهگران دانهدرشت را بگیریم، یعنی بر این باورم که معامله این شهیدان بسیجی، با خدا بوده و بس، لیکن دمی خود را بگذارید جای والدین دیگر قربانیان فتنه؛ فتنهای که معالاسف، خشک و تر را با هم میسوزاند. آیا پدر و مادر ایشان حق ندارند خاتمی و امثالهم را اینگونه خطاب قرار دهند که؛ «شما فقط میخواستید جگرگوشههای ما قربانی ادعای تقلب شوند؟! حال راحت شدید؟! اصلا چرا همان روز واقعه، علنی اعلام نکردید تقلبی رخ نداده تا بلکه بچههای ما هم به هواداری شما، اسیر نقشه دشمن نشوند؟!» قدر مسلم هر خونی که در فتنه ۸۸ از بینی کسی خارج شده، در وهله اول، باید یقه سران فتنه را گرفت، و صدالبته یقه آن دسته از سران فتنهای که با علم بر موهوم بودن تقلب، همراهی کردند با داعیه تقلب. با قاضی مرتضوی به اندازه کافی کلنجار رفته شد، اینک وقت است فرشته عدالت، دمی هم گریبان خاتمی را بچسبد که چرا به جای خطکشی با اصحاب تقلب، آتشبیار معرکه شدند و فتنه را با همراهی خود فزون کردند؟! نه فقط در ماجرای کهریزک، بلکه در هر ماجرای هشتاد و هشتی دیگری، آنکه باید حساب پس بدهد، یکی هم خاتمی است. «من نمیگویم در انتخابات ۸۸ تقلب شده»، حساب ما را با خاتمی صاف نمیکند، تازه شروع میکند. البته از ما جلوتر، کسانیاند که جگرگوشههایشان، قربانی دورویی و تزویر بعضیها شدند. مدعی به عبارتی ایشانند. آنی فرض کنید خواصی از تبار خاتمی، همان نخستین روزهای فتنه ۸۸ میآمدند و به شکل علنی، و نه خصوصی، بر دهان داعیه داران تقلب میزدند و میگفتند؛ «انتقادات ما سر جای خود محفوظ اما هرگز تقلبی در انتخابات رخ نداده». آیا باز هم ادعای تقلب، تا این حد و حدود، «اسم رمز آشوب» میشد؟! آنی فرض کنید در برابر یاوه «اگر تقلب شد، بریزید در خیابانها»، خواصی از تبار خاتمی میآمدند جلو و لااقل به جوانان هوادار خود هشدار میدادند که؛ «مراقب باشید، تقلب، تهمتی بیاساس است». آیا آنهمه آتش فتنه، زبانههای متعدد میگرفت؟! هر ۳ قربانی کهریزک، والدینشان حی و حاضرند. آیا جز این است که این جوانان، قبل از هر چیز، جان خود را قربانی ادعای نادرست تقلب کردند؟! آری! این سوال، قبل از آنکه سوال ما از خاتمی باشد، سوال همه آن کسانی است که هزینه دادند بابت ادعای تقلب؛ «آقای خاتمی! شما میدانستی تقلب نشده و همراهی کردی با داعیهداران تقلب؟! این وسط چه میشود جواب خون فرزندان ما که قربانی امراض سیاسی شما شدند؟!» جز این، قانون هم باید گریبان آنان را که باید، بگیرد. عدالت هم، نظام هم. شگفتا! آنهمه آبرو از نظام ریخته شد به بهانه تقلب، آنهم در شرایطی که آقایان خود قائل به تقلب نبودند! آیا ۳۰۰ هزار خون شهدای این مملکت، از مصطفی چمران دکترا گرفته در فیزیک پلاسما، شاخه گداخت هستهای تا آخرین مصطفای روشن هستهای، مسخره دودرهبازی و بیچشم و رویی شبهمردانی نظیر خاتمیاند؟! آیا خشم انقلابی خمینی بتشکن، مسخره امراض سیاسی بعضی خواص جامعه است؟! ۸ ماه که چه عرض کنم؛ حدود ۲ سال، به بهانه تقلب، چشم طمع دشمن به خیابانهای مرکزی تهران و آشوب در خرمن انقلاب اسلامی دوخته شد، آنهم در شرایطی که بعضیها معتقد نبودند تقلب شده؟! مسخره کردهاند ملت را؟! مسخره کردهاند وصیتنامه شهدای این ملت را؟! مسخره کردهاند جوانان طرفدار خود را؟! یعنی فرهنگ لغت فارسی، نیاز به یک خانهتکانی اساسی دارد. من بسیار بعید میدانم هیچ کلمهای در زبان فارسی، معادل درستی برای این کار آقای خاتمی باشد! سزای این عمل خاتمی، هر ناسزایی هست و نیست! و دقیقا از همین زاویه است که من با شعار «میبخشم اما فراموش نمیکنم» مخالفم. این شعار همانقدر مسخره است که یکی بگوید؛ «من فراموش میکنم اما نمیبخشم!» بخشش فتنهگران از کیسه چه کسی، چه چیزی؟! مگر دست من و ماست فقط؟! اصلا مگر دست لطف و کرامت نظام است فقط؟! اتفاقا بخشش وقتی زیاده از حد میشود، تو خواه فراموش کنی، خواه نه، مجلس ختمات میشود همان مجلسی که اوباما در آن دلقکبازی میکند و کنار همسرش، عکس یادگاری میاندازد با دیگران! الگوی این ملت انقلابی، امام خمینی است، نه این و آن. خاتمی بخشیده نمیشود، چون اصلا ممکن نیست بخشیده شود. قانون ببخشد، عدل نمیبخشد. عدل ببخشد، آبروی نظام نمیبخشد. آبروی نظام ببخشد، خون شهدا نمیبخشد. و بر فرض که این همه ببخشند، جوانانی که با دستفرمان خاتمی به قهقرای زندگی رسیدند و فریب خوردند، هیچ نخواهند بخشید خاتمی را. چند سال پس از یومالله ۹ دی، ما محکمتر از قبل، سر جای خود و در همان موضع قبلی، شهدایی و انقلابی خود ایستاده ایم. آقای خاتمی کجاست؟! و چه کرده با خود که حتی مراجع مهربان تقلید هم، وی را به حریم خود راه نمیدهند؟! من، دیشب بعد از دیدن خبر خاتمی در «تسنیم»، صفحاتی از کتاب «نه ده» را خواندم. اگر و تنها اگر بابت یک مساله از نوشتههای هشتاد و هشتی پشیمان باشم، از این منظر است که چرا اندازه خیانت و نفاق اصحاب فتنه، قلم را با ایشان نیاویختم. خداوند این قصور را بر صاحب این قلم ببخشد که ما همین گونه هم بخشیدهایم فتنهگران را. زیادی بخشیدهایم. شعار «بخشش» را دیگران سر میدهند اما این ما بودیم که حیا به خرج دادیم در قبال آنهمه بیحیایی… که میدانستند تقلب نشده و همراهی کردند با ادعای تقلب! من به جد بر این گمانم که سال ۸۸ اتفاقا تقلب بسیار گستردهای حادث شد، منتها نه در انتخابات، که بعد از انتخابات. از مهمترین متقلبین سال ۸۸ یکی هم همین جناب خاتمی است. تقلب خاتمی در قلب جوانانی بود که به تأسی از خواصی چون خودش، واقعا باور کرده بودند در انتخابات ۸۸ تقلب رخ داده. تقلب از این بدتر؟! تقلب از این بدتر که خود چون خواص هستی، کنج دنج بنشینی و عدهای جوان ذاتا پاک، هزینه دوز و کلک تو را بدهند؟! تقلب از این بدتر که با همان شعارهای انقلاب، آمده بودند به جنگ انقلاب؟! تقلب از این بدتر که هم علیه ۴۰ میلیون رای ملت، هم علیه ۲۴ میلیون رای اکثریت، واقعیت و حقیقت را قلب کردند؟!… و تقلب از این بدتر که «دوست» را به ثمن بخس فروختند به «دشمن»؟! در آخر، توصیهای دارم به آقای خاتمی که شک ندارم منباب «شرط بلاغ» به صلاح دنیا و آخرت اوست. توصیه این است؛ همین سخنان اخیرا منتشر شده را، این بار نه در فلان جلسه خصوصی، بلکه در پیشگاه ملت ایران بیان کند.
وطن امروز/ ۱۵ دی ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
روح توافق!
روح توافق، روح توافق، روح توافق! یعنی خداوند پدر این «روح توافق» را بیامرزد که اگر نبود، معلوم نبود آقایان ظریف، عراقچی، بلکه هم روحانی، دیگر چه میخواستند بگویند! هی دم به ساعت اوباما و جان کری و وندی شرمن و مک کین و دیوید کوهن و ماری هارف و باب منندز با رفتار و گفتارشان رسما مفاد توافق ژنو را نقض میکنند، هی دم به ساعت آقایان ظریف، عراقچی، بلکه هم روحانی، رواداری به خرج داده، اظهار میدارند؛ فلان حرف کاخ سفید یا بهمان عمل وزارت خزانهداری آمریکا، نه با کلیت توافق هستهای، بلکه فقط با روح توافق ژنو در تعارض است، تحریمهای جدید، بیشتر ناقض روح توافق است، توافق هنوز کمپلت نقض نشده، در جریان است و… در اینجا چند پرسش به ذهن من میرسد که مطرح میکنم.

یک- روح توافق ژنو دقیقا یعنی چه؟! و مشخصا در کدام قسمت توافق واقع است؟!
دو- آیا همه توافقات، روح دارند یا این، اینطوری از آب درآمده؟! و چرا؟!
سه- این روح توافق ژنو، مثل روح آدمی، آیا با جسم در پیوند است یا برای خودش به صورت مستقل میپلکد؟!
چهار- آیا طرف غربی، بویژه آمریکاییها هم به داشتن روح برای توافق ژنو اعتقاد دارند یا این، فقط اعتقاد این سوی میز مذاکره است؟!
پنج- گور بابای روح توافق، کلا اوباما به روح اعتقاد دارد یا خیر؟!
شش- اگر توافق کاملا نقض شود، تکلیف روح آن چه خواهد شد؟!
هفت- دقیقا و مشخصا چه اتفاقی بیفتد، هم روح توافق نقض شده، هم جسم توافق؟!
هشت- وقتی روح یک توافق، نقض میشود؛ یعنی الحمدلله متن آن هنوز مورد عنایت قرار نگرفته، گرفته، کم و بیش گرفته یا که چی؟!
نه- در بدن آدمی، روح از جسم مهمتر و ماندگارتر است؛ این مساله در توافق ژنو چگونه است؟!
ده- اگر توافق کلا بمیرد، روح این توافق احیانا با کدامیک از ارواح توافقات سیاسی تاریخ محشور خواهد شد؟!
یازده- آیا روح عهدنامه ترکمانچای در عوالم بالا هنوز زنده است؟! در صورت حیات، آیا آن روح، بر روح توافق ژنو نظارت دارد؟ در عالم بالا منظور است! کلا یک توافقنامه، روحش چقدر عمر میکند؟!
دوازده- روز ختم نلسون ماندلا، اوباما که داشت اون کارها رو میکرد؛ این، ناقض حقوق شهروندی میشل اوباما حساب میشود یا ناقض روح نخستوزیر دانمارک؟!
سیزده- چی کار کنیم روح توافق از ما شاد میشود؟!
چهارده- اینکه میگویند
«به حق غنیسازی در توافق، اشاره شده»، منظور این است که به «حق غنیسازی» در روح توافق اشاره شده، در متن توافق یا در جای دیگری از توافق؟!
پانزده- آیا فقط عده خاصی میتوانند روح توافق را ببینند یا همه میتوانند؟!
شانزده- کلا آیا برعکس! ممکن است اتفاقی بیفتد که متن توافق را نقض کند، اما به روح آن وفادار باشد؟!
هفده- آیا اینکه میگویند «روح توافق»، منظور، روح متن توافق است، یا متن توافق، خودش جداگانه روح مجزایی دارد؟!
***
صرفنظر از طنز، بعضیها چطور برای یک توافق مجروح، روح قائلند اما روح پرفتوح شهدای هستهای را نمیبینند؟!
وطن امروز/ ۲۶ آذر ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
نقد آزاد است، این هم سندش!
دیروز شنبه نامهای رسمی به روزنامه رسید از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
در نامه خطاب به وطن امروز آمده بود:
«به آگاهی میرساند موضوع درج مطالب و تیترهای حاوی افترا و توهین به افراد که موجب تشویش اذهان عمومی در شمارههای متعدد آن روزنامه است، در جلسه ۴ آذر ۹۲ هیات نظارت بر مطبوعات مورد رسیدگی قرار گرفت. هیات مذکور مصوب نمود؛ مستند به بند ۸ ماده ۶ قانون مطبوعات به جنابعالی تذکر داده شود. ضروری است نسبت به رعایت دقیق مفاد قانون مطبوعات دقت نموده، در انتشار مطالب انتقادی حدود قانونی را مراعات نمایید».

در این باره اشاره به پارهای نکات ضروری است؛
۱- در متن نامه به هیچ مصداق و مثال و شماره خاصی از روزنامه اشاره نشده. ظاهرا دوستان وزارتخانه فرهنگ که خیلی تمایل ندارند با پسوند «ارشاد» شناخته شوند، اساسا با خطمشی روزنامه مشکل دارند و در تلویحی نزدیک به تصریح از ما میخواهند کلا رویه و روندمان را عوض کرده، آنگونه بنویسیم که ایشان میخواهند.
۲- خوب بود دوستان وزارت فرهنگ دقیقا بگویند نسبت این تذکر با این ۲ جمله جناب روحانی چیست که اولا «دولت را نقد کنید» و ثانیا «در عرصه فرهنگ، دولت اعتدال موفق شد نگاه امنیتی را کاملا حذف کند و فضا را از حالت فضای امنیتی درآورد»؟!
۳- از قرار، مطلوب بعضیها از جامعه خبری، همان معدود خبرنگارانی هستند که در زنگ انشای یکصدروزه، فراتر از نقش ضبط صوت به بلهقربانگوی این و آن بدل شده بودند!
۴- و همچنان در نهایت دوباره باید تاکید کنیم؛
ایکاش دوستان به جای عباراتی مثل «درج مطالب و تیترهای حاوی افترا و توهین به افراد که موجب تشویش اذهان عمومی است» به یک نمونه از این مطالب یا تیترها اشاره میکردند تا ما متوجه شویم کدام حدود قانونی را باید رعایت کنیم!
وطن امروز/ ۱۰ آذر ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
بسم الله
“یک شبه انقلابی شوی، شرف دارد که یک شبه دست آوردهای انقلاب را به باد دهی”
عالیه تیتر… بدم میاد از آدم هایی که از حسادت مدام گذشته آدم رو به رخ می کشن…
از نظر من اینا قابل ترحمن…
از دولت محترم تقاضا داریم کمیته ی فیلترینگ را به هر قیمتی به دست آورند و نگذارند افراد تازه انقلابی شده در رسانه های خود به هتاکی ادامه دهند.
با اخبار روی مخ این روزها، یک شبه شکسته شوی و از فرط بی خوابی، گود در چشمانت بیفتد…
http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1392/11/07/13921107220151177_PhotoL.jpg
این هم شرف دارد که یک شبه دست آوردهای انقلاب را به باد دهی!
زنده باد داداش حسین قدیانی… منتظریم تا متن را بخوانیم.
سعید؛
آزادی بیان! لطفا…
در شان دولت خردورزان (ارواح عمه شان البته!) نیست دار و درفش و بگیر و ببند و توقیف و فیلترینگ!!
تیتر؛ ۲۰
منتظریم…
تا ساعتی دیگر…
یکی نیست بگه آخه بدبخت، اینم معیاریه که تو برای خودت انتخاب کردی؟! پس اگه اینجوریه، تو که تو جنگ احد با پیامبر نبودی، اصلا مسملون نیستی چه برسه به انقلابی! فکر کنم این بنده ی خدا، صحبت هاشو هاشمی براش تفسیر می کنه!!! آخه اخیرا “میزان حال فعلی افراد است” رو جالب تفسیر کرده…
نور چشمی هات نیستن کامنت بذارن حسین آقا
همه کارمند دولتن؟ 😀
بابا کجای کاری؟
تو این دوره زمونه یه عده یک شبه پولدار می شن، انقلابی شدن که کاری نداره!
داداش حسین؛
اخبار نشونتون داد!!
تیتر یعنی این… کامل و قاطع!
“یک شبه انقلابی شوی، شرف دارد که یک شبه دست آوردهای انقلاب را به باد دهی”
خدا قوت بدهد به قلم و اعصابت داداش حسینِ عزیز!
این خیلی خوبه که آدم اهل عمل باشه!
اصلا انقلابی بودن یعنی اهل زحمت بودن!
چه دولتی و حکومتی… چه غیره!
آدم نباید که فقط زر بزنه و باد بده! یعنی نباید دست آوردی رو به باد بده!
تازه از سر کار اومدم!
کارگری «سخت و زیان آور»
گفتم که گفته باشم!!!
؟!
اشتباه نکن؛ ما خدمت گذار حکومتیم!
؟!:
نورچشمی های داداش حسین، چه کارمند باشند چه کارگر، چه کاسب و چه هنرمند، یکی از اعمال روزانشون، سرکشی به سایت داداش حسین و شارژ روحیه. شما باید خیلی علاف و بیکار باشی، که ببینی کی صبح کامنت میذاره، کی عصر، کی شب!! 🙂 به جاش حالا که اومدی، بردار چند خط از متن ها رو عمیق بخون، شاید اثری داشته باشه ایشالا!
آقا اصلا به نظر من وقتی می خوای مطلب بذاری براش می نویسی تا ساعاتی دیگر، دقیقا بگو تا چند ساعت دیگر.
مشکلات عصبی پیدا کردیم از بس اومدیم و مطلب نیومده بود…
ارادت، منتظر مطلبیم…
یک دفه آپ شوی، شعف دارد «نور چشمی ها» را… 🙂
ایضاً دانشگاه پیام زور واحد بورکینافاسو در رشته آبیاری گیاهان دریایی مدرک بگیری شرف داره به اینکه از گلاسکو رنجرز!!!! مدرک حقوق بگیری!!
والا ما که نسل سومی هستیم و اصلاً در زمان انقلاب نبودیم، الآن خیلی انقلابی تر از آقایون معتدل و مرطوب هستیم!!! البته اگه خدا قبول کنه….
انقلابی بودن با شعور و درک و ایمان آدما رابطه مستقیم داره…
دوستان کسی عکسی دیده از حضور این آقایونِ تازه کار در جبهه؟! واقعاً اون روزا این آقایون کجا بودن؟! در دانشگاههای اون ور داشتن علم اندوزی می کردن برای خدمت به دشمن!!!
حضرت امام می فرمایند مسئولین نظام باید از طبقات متوسط و محروم و از جنس مردم باشن تا درد مردم رو بفهمن. این آقایون اشرافی فرسنگ ها با مردم متوسط و محروم فاصله دارن…
سلام؛
تیتر عالی.
امید به دیدن یک متن خوب
در حاشیه؛
و مجلس حسین (علیه السلام ) چه چیزی دارد جز پرورش روح انقلابی گری. مشخص است کسانی که روح انقلاب، کابوس بندگی آمریکایی آنها است ترویج آواز زنان گاگول صفت را بر هیات حسین ترجیح می دهند و آن آقا از یزد، دارالعباد ایران اسلامی این برنامه را کلید می زند که عزاداری باعث افسردگی می شود. و دیگری از جنت مکانی در ایران اسلامی، فتوای علما را در این زمینه به رخ مقلدان مراجع می کشاند و من متحیرم هنوز که در کجای رساله ای که داریم این فتوا را باید بیابم. شاید خوب باشد مرجع برخی آقایان مشخص شود.
خدایا حسین را از ما نگیر
و…
خدایا، حسین را از ما نگیر…
آقای قدیانی صورتتون نشان دهنده کمبود آهن هست. به طور شدید
از قرص iron 27 استفاده کنید. هم عوارض چهرتون از بین میره بعد یه مدت استفاده هم خستگی کمتر میشه…
در غذاتون گوشت قرمز و تخم مرغ بیشتر استفاده کنید + ماست + روزانه حداقل ۶ لیوان آب
اگه هفته ای ۳ یا ۴ بار از قرص zinc plus هم استفاده کنید خوبه
————————–
توصیه به همه دوستان
وقتی تو غذاتون گوشت قرمز و پروتیین نخورید=منتظر مشکل و خستگی و بی حوصلگی باشید.
جناب دکتر بالتازار!!
مشکل کمبود غیرت بعضی از این دولتمردان ما چگونه حل می شود؟!
برای این هم نسخه ای داری احیانا؟؟!! که اینقدر مفت فروش نباشن؟؟!!
ناشناس؛
مشکل کمبود غیرت بعضی ها به سیرت شان برمی گردد! اینا کمبود آهن دارن، منتها محکم توی فرق سرشون!
این سبد کالایی که دولت می خواد به ملت بده، و اصلا هم گدا پروری نیست! شاید توش یه کم آهن پیدا بشه. البته تا اونجایی که ما تحقیق کردیم، بیشتر آرسنیک تو برنج هاش وجود داره، تا آهن تو گوشت های نداشتش!! در ضمن؛ بچه ها! پیامک کردین ببینین شامل شما می شه یا نه؟! خوش به حال ما که شامل حالمون می شه 🙂 🙂
جناب …!
شما کجا این وظیفه سنگین انقلابی بودن رو سبک کردید؟!
اینجوری نگید که آدم احساس می کنه توهم انقلابی بودن و انقلابی شناس بودن زدید…
گذشت زمانی که بخواد با این ادبیات حفظ جایگاه کنید و با انحراف افکار، گندکاریاتون رو بپوشونید…
رضا اعتدال طلب-پزشک
سلام برادر! برای دروغ گویی، اونم نه از نوع عادی، از نوع فوق حرفه ایش؛ اون مدلی رو میگم که طرف راست راست زل میزنه تو صورت طرف، اونم نه تو صورت یه نفر و دو نفر بلکه تو صورت یه ملت و بعد دروغ رو طوری میگه که نصف ملت باور می کنن چی بدیم به طرف درمان شه؟ والا!!! درمان کم خونی و همه بچه مدرسه ای ها هم بلدن!
http://www.aviny.com/Article/yadasht/92/11/Zaban-drazan.aspx
خوب طرف اونی رو که اعتقاد داره و بهش عمل کرده صادقانه بیان کرده، یعنی فقط تو بالای پنجاه ساله ها دنبال انقلابی واقعی و شایسته و لایق بگردید و بس! لیست مشعشع وزرا و معاونین و مشاورین هم شاهدش.
این بچه مچهها هم هیچ وقت انقلابی واقعی نمی شوند چون انقلاب رو ندیدند…
اونوقت “سربازان من هنوز در گهواره هستند” رو کی گفته؟
آقا! سیستم سایت یکم بهم ریخته ها، البته شاید برای من اینطوریه، ولی تا دیروز عصر اینطوری نبود؛ گفتم که گفته باشم..
منتظریم…
حافظ؛
کدام قسمت به هم ریخته؟ مرورگرت را عوض کن، درست می شود احتمالا!
سید احمد؛
با اکسپلورر این قسمت نظرات بهم ریخته، نوشته ها میرن سمت چپ البته فقط نظرات میرن سمت چپ، متن ها سرجاشون نشستن مثل بچه خوب!
با بقیه مرورگرها که امتحان می کنم مشکلی نداره
بنده پیشنهاد می کنم به جای “تا ساعاتی دیگر” بنویسید “۲۴ ساعت صبر کنید!”
والا :)))
رویکرد دولت در برابر دوست و دشمن؛ با دوستان ترشرویی، با دشمنان مدارا…
دوستان محترم؛
به دلایلی که خودتان بهتر از من می دانید، متن امروز حسین قدیانی بعد از ۴ بار بررسی و بازبینی و اصلاح و این را نگو، آن را ننویس، دست آخر، راهی به روزنامه غیرتی وطن امروز (شماره ۴ شنبه) پیدا نکرد و آنقدر گیر و گور پیدا کرد که درجه آخر قرار شد روز ۵ شنبه در وطن امروز کار شود ان شاء الله. البته با موافقت سردبیر وطن امروز، قرار شد متن نهایی (حالا اگه برای ۵ شنبه، بازم دچار تغییر نشه!) امشب در وبلاگ قطعه ۲۶ نمایش داده شود. آنچه در زیر می آید متن امشب بعد از سومین بازبینی است. تا دقایقی دیگر، همین نوشته زیر، با تغییراتی نه خیلی زیاد، در وبلاگ نمایش داده می شود… برای سلامتی داداش حسین، صلوات.
یک شبه انقلابی شوی، شرف دارد که یک شبه دست آوردهای انقلاب را به باد دهی
حسین قدیانی
زیبنده دولت که قرار بود مدد از خردورزان بگیرند، این نیست که پاسخ استدلال را با تهمت و دروغ و مغلطه و فرافکنی بدهند. ما از فساد نفتی کرسنت سخن می گوییم، ساختمان محکمه را نشان مان می دهند! ما می گوییم ملت، یک صف واحد است، مردم را تقسیم بر ۲ می کنند! ما می گوییم باید احترام همه اقشار زحمتکش را نگه داشت، به این صنف و آن صنف، حق حتی یک اظهار نظر هم نمی دهند! ما می گوییم همه آرا قانونی است، رای به بی قانونی می خوانند آرایی که جز به آقای روحانی داده شده! ما می گوییم رئیس جمهور، حتی اگر هفت دهم درصدی باشد، رئیس همه جمهور است، خود را از پشتوانه حمایت نیمی از جمهور، آن هم در وسط مذاکرات، محروم می کنند! ما درباره توافق ژنو، نقد مستدل ارائه می دهیم، همراه با صهیونیست ها خوانده می شویم! ما می گوییم توافق، نامتوزان بسته شده، سن و سال خود را به رخ مان می کشند! ما می گوییم با دیپلماسی صدقه ای و دلار داخل چمدان، به جای ساختمان تحریم، غرور ملی خدشه دار می شود، «کاسب تحریم» می خوانندمان! ما می گوییم آنچه از «۱ + ۵» دادیم و گرفتیم، هیچ نسبتی حتی با ابتدایی ترین اصول دیپلماسی ندارد، «تازه به دوران رسیده» و «یک شبه انقلابی» خطاب مان می کنند! این اتهام آخری اما یک تهمت از مد افتاده است! این چیزها را قبلا آقای هاشمی هم می گفت! و انصافا قشنگ ترش را می گفت! عالیجناب هنوز هم به جای اقامه دلیل، همین چیزها را به ما می بندد! و تفاسیر بامزه از «میزان، حال فعلی افراد است» ارائه می دهد! بعضی ها که جز چشم دوختن به چمدان قسطی غربی ها، و البته، ادامه دادن طرح های دولت قبل، تقریبا هیچ برنامه مدون دیگری برای بهبود اوضاع اقتصاد کشور ندارند، لااقل خوب است در بی اخلاقی، اندکی خلاقیت داشته باشند و از نردبان همان سخنان آقای هاشمی بالا نروند! از انقلاب اسلامی بیش از سی و چند سال دارد می گذرد و دیگر حتی علیرضا احمدی روشن هم «تازه انقلابی» حساب نمی شود، اما یک شبه انقلابی شوی، صد شرف دارد که یک شبه دست آوردهای هسته ای را به باد دهی! و وسط تهدید به حمله جان کری، سخن از دوستی با دشمن برانی! و در حالی که همه دنیا دیگر کاملا فهمیده اند سفارتخانه آمریکا در کشورشان «لانه جاسوسی» است، از احتمال بازگشایی سفارت آمریکا حرف بزنی! شگفتا! این روزها همه دنیا در پی محسن وزوایی و عباس ورامینی خودشان می گردند، بعضی ها اما خواب سفارت آمریکا را می بینند! یک شبه انقلابی شده باشی، یا حتی تازه به انقلاب پیوسته باشی، بهتر از آن است که توافقی با دشمن بسته شود که به ادعای سران کاخ سفید، نقض آن مترادف با حمله نظامی به کشور باشد! چون ما «جوانان وطن»، بلکه چونان انقلاب اسلامی، سی و چند سال بیشتر نداشته باشی، به از آنکه بعضی دیپلمات ها از فرط توازن توافق ژنو، هیچ جرئت نکنند، مردم را از مفاد آن مطلع کنند! چون ما «بچه های وطن» در رسانه -و البته به قول خودشان!- انقلابی تر از همه باشی، شرف دارد که به جای بی قانون خواندن رفتار و گفتار آمریکایی ها و اسرائیلی ها، آرای نیمی از ملت خود را «رای به بی قانونی» بخوانند! یک شبه انقلابی شده باشی، می ارزد که «آنچه مرقوم داشته ای» با «واقعیت» زمین تا آسمان فرق کند! و من باز تکرار می کنم؛ ما «بچه های وطن» به خاطر «هولوکاست هسته ای» نبود که رخت سیاه بر تن روزنامه کردیم، اما واقعا جا دارد اینک اعلام عزا کنیم، آری، اینک… و نه از پلمب شدن تاسیسات هسته ای، بلکه از بی اخلاقی بعضی ها در پاسخ اصحاب نقد! و از مهر و موم کردن اخلاق، توسط بعضی ها که آمده بودند مدد از عقل و خرد بگیرند! که اگر پلمب تاسیسات هسته ای بد است، از آن بدتر، پلمب شدن انصاف است! که بدتر از نچرخیدن چرخ سانتریفیوژها، نچرخیدن چرخ «نقادی از منظر حق» است! اینهاست که عزاداری می خواهد! از این دست فرمان، باید هم رخت سیاه بر تن وطن کرد. آقایان! اگر پاسخی به نقدمان ندارید، دیگر با سن و سال مان چه کار دارید؟! آری! ما یک شبه انقلابی شده ایم. و نه حتی یک شبه، بلکه با یک برق نگاه خمینی! شهید مصطفی مازح، یک شبه انقلابی شد! شهید فتحی شقاقی، یک شبه انقلابی شد! شهید سیدمرتضی آوینی، یک شبه انقلابی شد و یک شبه، از راه رفته، بازگشت! یک شبه انقلابی کردن انسان ها، اصلا و اساسا اعجاز انقلاب اسلامی است! من اما در عجبم از بعضی ها که سی و چند سال از انقلاب گذشته، این همه شب از ۲۲ بهمن ۵۷ گذشته، فرسنگ ها دور از اخلاق انقلابی، تهمت می زنند به اصحاب نقد، بلکه به نیمی از ملت. ما یک شبه انقلابی شده ها، انقلاب را ندیده، پیام خمینی را درک کرده ایم، شما رفقای گرمابه و گلستان انقلاب (!) در عجبم که با وجود ۳۰۰ هزار شهید، چگونه روی تان می شود از گشایش مجدد سفارتخانه ابلیس در این مرز و بوم حرف می زنید؟! من یکی که ۲۲ بهمن ۵۷ اعتراف می کنم، هنوز به دنیا نیامده بودم؛ اگر این هم گناه است، بر ما ببخشند! من هنگام شهادت پدرم در ۱۰ اردیبهشت ۶۱ فقط ۳ سالم بود؛ اگر این هم کاسبی است، بر ما ببخشند! من جنگ که تمام شد، همه اش ۹ سال داشتم؛ اگر این هم افراط و تندروی است، این را بر ما ببخشد! ما، نه در جنگ بوده ایم، نه در انقلاب، اما همین چند روز پیش یعنی روز سوم بهمن، جشن تولد ۶۰ سالگی «بابااکبر» را مثل همه این سال ها، در کنار سنگ مزارش در «قطعه ۲۶» گرفتیم! اگر این هم همنوایی با اسرائیل است، بر ما ببخشند! آقایان! اگر این توافق، برای علیرضا، پدر می شود، قطعنامه ۵۹۸ هم برای من، جای خالی پدر را پر می کند! ما برخلاف شما، ظاهرا تازه به دوران رسیده ایم، و یک شبه انقلابی شده ایم، اما نمی دانم این یک شب، چرا اینقدر برای ما طولانی شده است؟! صدای اذان پدر همچنان در گوش ما هست. قسم به آن «شهادت» به آن «اشهد ان لا اله الا الله» هیچ شب و روزی بر ما نمی گذرد الا آنکه انقلابی تر شویم. نسبت ما با خامنه ای، همان نسبت پدران مان است به خمینی. ما حتی یک شبه هم انقلابی نشده ایم. یک برق نگاه «آقا» برای انقلابی شدن و انقلابی باقی ماندن ما کفایت کرده و می کند. ما درس حقوق را در شب های موشک باران همین تهران خواندیم، نه در انگلیس! آن زمان که سایه بعضی ها بر سر فرزندان ساکن در غرب شان هم بلند بود، ما در زیر سایه رفیع شهادت، دست و پنجه با روزگار نرم می کردیم! راستی که با سن و سال ما چه کار دارند؟! ما توافق ژنو را نقد کردیم؛ پاسخ مان، اقامه استدلال می خواست، نه اشاره به سن و سال! من اصلا هم سن علیرضا احمدی روشن! در این توافق، چه امتیازی به دشمن داده شده که این همه اظهار شادمانی می کند؟! و نقض آن را با حمله نظامی مترادف می خواند؟! من واقعا نمی دانم دیپلمات بودن با چه المان هایی نسبت دارد، لیکن خوب می دانم انقلابی بودن، نه با سن و سال، که با استدلال، نسبت دارد! در «والفجر ۸» شهید ۱۵ ساله ای بود که از عرض اروند وحشی رد شد و به فاو رسید. برای دفاع از انقلاب، دست در شناسنامه ببری، صد شرف دارد که با یک توافقنامه، بخشی از آبروی انقلاب را ببری. این آبرو به زودی برمی گردد به جوی اروند! پای این انقلاب، رسما خون مرد ریخته شده! خوب شد در «والفجر ۸» بعضی ها هیچ کاره بودند و الا معلوم نبود آب اروند را در چند قسط می خواستند تقدیم بعثی ها کنند؟! انقلابی، دیپلمات نیست که قسطی کار کند! نقدا جان را می گذارد کف دست! حقوق این ملت، در اقساط بلند مدت، آنهم داخل چمدان، استیفا نمی شود! بعضی ها لازم نیست در شناسنامه دست ببرند؛ همین که برگردند از توافق، ازشان ممنون ایم! بعضی ها یک شبه دست آوردهای هسته ای را به باد ندهند، جواب جان کری با ما! پس لطف کنند و ما را با دشمن، عوضی نگیرند! آنکه جواب گل و بلبل را با تهدید به حمله نظامی داد، ما نبودیم! انقلاب اسلامی، زمان ابرقدرتی آمریکا به پیروزی رسید! از تازه به اتاق بیضی رسیده های در به در که با پول بلوکه شده ملت های دیگر، امور خود را می چرخانند، باید با بولدوزر رد شد، نه از سن و سال ما! شب دور و دراز ایتام شهدای وطن را به رخ شان نکشند، ملت خود را تقسیم بر ۲ نکنند، به اقشار مختلف، توهین نکنند، و در برابر نقد، مستدل و متین موضع بگیرند، دوستی با دشمن، پیشکش! نه که بعضی ها خودشان تازه و هفت دهم درصدی به دولت رسیده اند، خیال می کنند ما هم تازه انقلابی هستیم! نه جانم! جان ما به انقلاب بند است، سی و چند سال است! نه که بعضی ها یک شبه با اختلاف اصولگرایان به کرسی رسیده اند، خیال می کنند ما هم یک شبه انقلابی شده ایم! آقایان! ایراد از سن و سال ما نیست؛ از توافق خودتان است! دولت بهتر است در دیپلماسی خود تجدید نظر کند، که ما در هسته ای ملت، و در سن و سال جوانان هوشیار وطن، هرگز ایرادی نمی بینیم! انقلابی از انقلاب برنمی گردد، دیپلمات اما وقتی یک شبه توافق بد می بندد، همان به که از این توافق برگردد!
از حقوقی که در غرب خوانده ایم، اگر نمی توانیم حق کامل هسته ای ملت را استیفا کنیم، همان بهتر که بر فرق سرهنگ ها هم نکوبانیمش!
یک شب دهان به کام گرفتن شرف دارد به یک عمر توهین و فحش!!!!
ما حتی یک شبه هم انقلابی نشده ایم. یک برق نگاه «آقا» برای انقلابی شدن و انقلابی باقی ماندن ما کفایت کرده و می کند.
قلمت مانا حسین قدیانی، بازم عالی و جامع و کامل
رضا ۲؛
دقیقا هر وقت منتقدین آقای قدیانی از قلم ایشان کم می آوردند، این نویسنده مظلوم اما مقتدر حزب الله را متهم به “توهین و فحش” می کنند. اگر ممکن است فقط به یک نمونه از توهین ها و فحش های ایشان در همین متن استناد کنید؟! از قضا، اهانت و ناسزایی بدتر از این نیست که دیگران را بی خود و بی جهت متهم کنی به فحش و توهین!!
یواشکی/ نشان به نشان تهمت به جای پاسخ گویی، شنیده ام آقای روحانی هم خیلی از دست حسین قدیانی و قلمش عصبانی است!! 🙂
“نسبت ما با خامنه ای، همان نسبت پدران مان است به خمینی. ما حتی یک شبه هم انقلابی نشده ایم. یک برق نگاه «آقا» برای انقلابی شدن و انقلابی باقی ماندن ما کفایت کرده و می کند.
خیال می کنند ما هم تازه انقلابی هستیم! نه جانم! جان ما به انقلاب بند است، سی و چند سال است!”
شما حواستان به خودتان باشد که ناگزیر فکر می کنیم در زمین دشمن و در راستای پیشبرد اهداف خبیثش…! توافقات ضدانقلابی می کنید…!
“یواشکی/ نشان به نشان تهمت به جای پاسخ گویی، شنیده ام آقای روحانی هم خیلی از دست حسین قدیانی و قلمش عصبانی است!!”
یواشکی تر/ عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر…
امیدوارم در وطن امروز حتماً کار شود. عالی بود.
دیگر کاملا متوجه دلیل شکسته شدن چهره آقای قدیانی شدم!
هر روز یک مطلب، و هر روز این همه درد سر و بازبینی و اصلاح، آنهم در دولتی که اصلا، اصلا اصلا اصلا فضای فرهنگ و رسانه اش امنیتی نیست!
مخ می خواد به خدا… اوووووف!
می گما! توی بندهای توافق نامه هم همین طور دقیق بودند که به نوشته های حسین قدیانی حساس اند، ما الان داشتیم تحقیر یانکی ها رو مستند به بندهای توافق، جشن می گرفتیم!!
“ما یک شبه انقلابی شده ها، انقلاب را ندیده، پیام خمینی را درک کرده ایم، شما رفقای گرمابه و گلستان انقلاب (!) در عجبم که با وجود ۳۰۰ هزار شهید، چگونه روی تان می شود از گشایش مجدد سفارتخانه ابلیس در این مرز و بوم حرف می زنید؟! “
“میزان، حال فعلی خانواده حاج آقا است!”
اگه حالشون خوب باشه، همه چی آرومه و من چقدر خوشحالم. ولی اگه حال حاج آقا و منزل و بچه ها خوب نباشه اون موقع دیگه ملت باید منتظر عواقب سنگینی باشند.
سلام
مشکل از ما نیست، مشکل از هسته ای و ژنو هم نیست.
مشکل از نوع لباس و ریش ظریف و کلید روحانی هم نیست.
از فیس بوک هم نیست. از حقوق دان بودن و یا نبودن هم نیست.
مشکل از نگاه است؛ نگاه.
نگاه برتر دانستن یکی و خوار دانستن یکی؛ مشکل از دیدگاه و جهان بینی عده ای ست.
و حال تو بگو جهان بینی را چگونه باید عوض کرد؟
مشکل از امروز و دبروز و یک سال و صد سال نیست مشکل قرن هاست که عده ای مستکبرند و عده ای مستضعف و عده ای هم می خواهند ادا در بیاورند که با مستضعفین اند ولی در اصل همان مستکبرانه در لباس مستضعفین هستند.
قشر آخر هیچ سنخیتی با انقلابی بودن ندارد حال می خواهد رییس خبرگان هم بوده باشد و یا رییس جمهور حال، آینده و گذشته.
در این نگاه، نوجوانی بی سواد می تواند انقلابی باشد و پیر عالمی همان یحملون اسفارها
یا علی
“یک شبه انقلابی شدن، شرف دارد که یک شبه بخشی از هسته ای را فنا دادن! و وسط تهدید دشمن، سخن از دوستی با اجنبی راندن! و در حالی که همه دنیا دیگر کاملا فهمیده اند سفارتخانه آمریکا در کشورشان «لانه جاسوسی» است، از احتمال بازگشایی سفارت آمریکا حرف زدن! شگفتا! این روزها همه دنیا در پی محسن وزوایی و عباس ورامینی خودشان می گردند، بعضی ها اما خواب سفارت آمریکا را می بینند!”
مواظب سلامتیت باش. جان براحتی بدست نمی آید که راحت از دست برود.
“بشر در این دنیا بیشتر از همه موجودات، گرفتاری و عذاب کشیده است، بهترین دلیلش هم این است که در بین تمام آنها، تنها او می تواند بخندد.”
نیچه
“چون ما «بچه های وطن» در رسانه -و البته به قول خودشان!- انقلابی تر از همه باشی، شرف دارد که مثل بعضی مشاوران، به جای بی قانون خواندن رفتار و گفتار آمریکا و اسرائیل، آرای نیمی از ملت خود را «رای به بی قانونی» بخوانی!”
احسنت!
“یک شبه انقلابی شده باشی، می ارزد که «آنچه مرقوم داشته ای» با «واقعیت» زمین تا آسمان فرق کند!”
فکر کرده بچه زرنگ است!
نمی داند که…
“من یکی که ۲۲ بهمن ۵۷ اعتراف می کنم، هنوز به دنیا نیامده بودم؛ اگر این هم گناه است، بر ما ببخشند! من هنگام شهادت پدرم در ۱۰ اردیبهشت ۶۱ فقط ۳ سالم بود؛ اگر این هم کاسبی است، بر ما ببخشند! من جنگ که تمام شد، همه اش ۹ سال داشتم؛ اگر این هم افراط و تندروی است، این را بر ما ببخشند! ما، نه در جنگ بوده ایم، نه در انقلاب، اما همین چند روز پیش یعنی روز سوم بهمن، جشن تولد ۶۰ سالگی «بابااکبر» را مثل همه این سال ها، در کنار سنگ مزارش در «قطعه ۲۶» گرفتیم! اگر این هم همنوایی با اسرائیل است، بر ما ببخشند!”
فوق العاده بود این قسمت.
“ما درس حقوق را در شب های موشک باران همین تهران خواندیم، نه در انگلیس! آن زمان که سایه بعضی ها بر سر فرزندان ساکن در غرب شان هم بلند بود، ما در زیر سایه رفیع شهادت، دست و پنجه با سختی های روزگار نرم می کردیم!”
ماشاءالله… سالاری به خدا، سالار!
“پای این انقلاب، رسما خون مرد ریخته شده! خوب شد در «والفجر ۸» بعضی ها هیچ کاره بودند و الا معلوم نبود آب اروند را در چند قسط می خواستند تقدیم بعثی ها کنند؟! انقلابی، دیپلمات نیست که قسطی کار کند! نقدا جان را می گذارد کف دست!”
قطعا تکبیر دارد!
“بعضی ها یک شبه دست آوردهای هسته ای را به باد ندهند، جواب جان کری با ما!”
آفرین… آفرین!
جواب جان کری با ما… ولله با ما… بالله با ما…
آقای ظریف… نترس!
شما نترسید… جواب آمریکا و اسرائیل با ما…
و اما، ما را حکایتى دیگر است… تا هفت جدمان که عقب بروى، نه آخوند بوده ایم نه چادر چاقچورى در فامیلمان پیدا مى کنى! نه، خمینى عزیز را دیده ایم و نه از جنگ و شهیدان والا مقامش جز در نوشته ها چیزى نمى دانیم! و با کمال شرمندگى در کل فامیلمان، یک شهید هم نداریم!
اما، حکایت آن انقلاب بى نظیر را بسیار خوانده ایم و “یک برق نگاه آقا براى انقلابى بودن وانقلابى ماندنمان کفایت کرده و مى کند”.
“یک شبه انقلابى کردن انسانها اصلاً و اساساً اعجاز انقلاب اسلامى است”.
و این به پیر و جوان ایرانى خلاصه نمى شود. بسیار آدمها، فرسنگها دورتر از زادگاه انقلاب اسلامى، بدون آنکه در شناسنامه فرانسوى و آلمانى یا مصرى و تونسى و آمریکایی و… دست ببرند، با توصیف برق نگاه “آقا”از این فاصله غارت زده، چشم انقلاب شده اند و اگر شماها، از ریزش هاى آن انقلاب الهى هستید، آنها از رویش هاى آن هستند و شاخ و برگ جوان، صد البته که از انگلهاى انگلاساکسون پوسیده در گلاسکو بهترند!
یه دونه ای داداش حسین… یه دونه ای به مولا…
آقای قدیانی!
جدا نمی دانم اگر شما و این مطالب نبود ما باید چه کار می کردیم. نمی دانید چقدر آرامش بخش است که کسی اینقدر زیبا و دقیق، با ادبیاتی عالی، حرف دلمان را می زند و آنهایی که باید، می فهمند ما چه می خواهیم…
شما فوق العاده اید آقای قدیانی.
دوست دارم تصور کنم سیمای رهبر فرزانه را هنگام خواندن این متن عاشورایی…
“من یکی که ۲۲ بهمن ۵۷ اعتراف می کنم، هنوز به دنیا نیامده بودم؛ اگر این هم گناه است، بر ما ببخشند! من هنگام شهادت پدرم در ۱۰ اردیبهشت ۶۱ فقط ۳ سالم بود؛ اگر این هم کاسبی است، بر ما ببخشند! من جنگ که تمام شد، همه اش ۹ سال داشتم؛ اگر این هم افراط و تندروی است، بر ما ببخشند! ما، نه در جنگ بوده ایم، نه در انقلاب، اما همین چند روز پیش یعنی روز سوم بهمن، جشن تولد ۶۰ سالگی «بابااکبر» را مثل همه این سال ها، در کنار سنگ مزارش در «قطعه ۲۶» گرفتیم! اگر این هم همنوایی با اسرائیل است، بر ما ببخشند! آقایان! اگر این توافق، برای علیرضا، پدر می شود، قطعنامه ۵۹۸ هم برای من، جای خالی پدر را پر می کند! ما یک شبه انقلابی شده ایم، اما نمی دانم این یک شب، چرا اینقدر برای ما طولانی شده است؟! صدای اذان پدر همچنان در گوش ما هست. قسم به آن «شهادت» به آن «اشهد ان لا اله الا الله» هیچ شب و روزی بر ما نمی گذرد الا آنکه انقلابی تر شویم. نسبت ما با خامنه ای، همان نسبت پدران مان است به خمینی. ما حتی یک شبه هم انقلابی نشده ایم. یک برق نگاه «آقا» برای انقلابی شدن و انقلابی ماندن ما کفایت کرده و می کند”.
تکبیــــــــــــــــــــــــــر!
عاااااالی بود آقای قدیانی! محکم و کوبنده…
خدا حفظتون کنه
دوستان؛
هر کسی این متن را خواند و لذت برد و جگرش حال آمد از اینکه داداش حسین حرف دلش را زده، یک آیت الکرسی برای سلامتی داداش بخواند!
“ما تازه انقلابی نیستیم! سی و چند سال است که جان ما به انقلاب بند است! و از «اخلاق انقلابی» به دور می دانیم جواب های را با هوی بدهیم و بعضی دیپلمات ها را «تازه به دولت رسیده» و «یک شبه با اختلاف اصولگرایان به کرسی رسیده» خطاب کنیم!”
احسنت…
خوانده شد!
نمی دونم درست حس کردم یا نه… احساس می کنم کلمه به کلمه این متن فوق العاده با گوهر اشک نوشته شده.
تند و تیز و عالی بود. ممنون.
جناب پزشک اعتدال طلب؛
البته خوردن ماست با غذاهای گوشتی و آهن دار مانع جذب آهن میشه.
واقعا نسبت به تحمل این دولت در مقابل نقد خیلی نگرانم!
البته جای تعجب هم نیست شبیه زمان آقای هاشمی!
“ما حتی یک شبه هم انقلابی نشده ایم. یک برق نگاه «آقا» برای انقلابی شدن و انقلابی ماندن ما کفایت کرده و می کند”.
خیلی دلم برای سخنرانی های کوبنده و آتشین آقا تنگ شده. نمی دونم کی وقتش هست که یکبار دیگه خطبه های علی وار آقا رو بشنویم و لذت ببریم…
نامه داریوش سجادی به صادق زیباکلام
جناب آقای زیباکلام ـ با سلام
مهر ماه سال گذشته ابوی اینجانب متاسفانه و به جفا عمرشان را دادند به شما و به سرای باقی شتافتند!
خدا اموات شما را بیآمرزد و هر چه خاک آن مرحوم است بقای عمر جنابعالی باشد.
خدا بیآمرز بازنشسته نیروی هوائی ارتش شاهنشاهی بود. در قسمت RPC مسئولیت نگهداری و تعمیر و آماده سازی هواپیماهای جنگی برای پرواز را به عهده داشت. روزی در محل خدمت قطعه ای از قطعات هواپیما از دستش به زمین افتاد و یکی از مستشاران آمریکائی حاضر در محل (!) ابوی را مورد مواخذه قرار داد و آن خدابیآمرز هم نگذاشت و نه برداشت و با کوبیدن یک سیلی به گوش آن اجنبی بر سرش فریاد زد که:
به تو چه!؟ مملکت خودمه و اینم (قطعه هواپیما) مال خودمونه. اصلاً می خواهم بشکنمش. به شما چه ربطی داره!؟
خدا بیآمرز بخاطر این جسارت یک هفته بازداشت شد و بعد از آزادی توسط فرمانده پایگاه (تیمسار ص) احضار شد و با توجه به شناخت تیمسار از حُریت ابوی دلسوزانه ایشان را نصیحت کرد که:
سید می فهمی چی کار می کنی!؟ مملکت مال این آمریکائی هاست اونوقت تو برای اونا شاخ و شونه می کشی!؟ سرت رو بنداز پائین زندگیت رو بکن!
علی ایحال این خاطره را گفتم تا خدمت جنابعالی معروض دارم:
جناب آقای زیباکلام
مرقومه شریفه شما در مورد ضرورت واگذاری انرژی هسته ای بدلیل نارضایتی «کدخدا» رویت شد. محترمانه به آن «کدخدا» بفرمائید:
بهمن ماه ۵۷ در این مملکت انقلابی صورت گرفت که بعد از آن ایرانیان مصمم شدند استقلال خود را به بهای «دست تفقد شما بر سرشان» در معرض حراج نگذارند و دیگر قد رعنای خود را با مکیال مُعـَوَج شما گـز نکنند!
لذا بقول ابوی به ایشان بفرمائید:
«به شما چه؟»
اصلاً ما می خواهیم مملکت مان را با دست خود آتش زده و به دریا بریزیم! به شما چه ربطی دارد!؟ از چه زمانی شما دایه مهربان تر از مادر برای ایرانیان شده اید؟
چرا باید دروغ های شما بابت انرژی هسته ای مسالمت آمیزمان را پذیرفته و موظفیم به اسم تامین اطمینان خاطر بابت آن دروغ ها، باج خواهی تان را گردن نهیم!؟
جناب زیبا کلام به «کدخدا» بگوئید:
سایه نامبارک خود را از طریق تحریم ها از سر ملت ایران «لطفاً» کم کنند و بی جهت و بیش از این موجبات کراهت ایرانیان از خود را تعمیق نفرمایند!؟
الباقی بقای عمرتان (!) ایرانیان خود بلدند در سایه نبود شرارت «شما» مشکلات شان را راساً حل کنند!
نسیم؛
من هم چنین حسی بهم منتقل شد!
آنچه از دل برآید، بر دل نشیند…
“خوب شد در «والفجر ۸» بعضی ها هیچ کاره بودند و الا معلوم نبود آب اروند را در چند قسط می خواستند تقدیم بعثی ها کنند؟!”
فوق العاده بود مثل همیشه…
ممنون!
قوت قلب آقای ظریف صلوات…
حال کردم با این متن.
عالی بود.
دلم می خواست بعضی قسمت ها یه دست ممتد بزنم.
قیافه هاشون با خوندن این متن دیدنیه…
انشاالله خدا سلامتی و عمر باعزت بهتون بده.
ممنوووووووون
این آیت الکرسی عین همون متنی هست که گفتین هر کسی متن رو خوند آیت الکرسی بخونه؟
همون یه بار کافیه؟ یا با هر بار خوندن باز بخونیم؟
این صادق زیباکلام هم که همیشه نخود هر آشیه!
هر چی داداشش (آقا سعید) محترم و متشخص و دلسوز انقلابه، این یاروی وطن فروش با افکار غربیش سعی در جلب توجه داره…
متن قشنگی بود…
دوست عزیز آقای سه نقطه
لطفا بریزید دور اطلاعات پزشکی دایی و عمه و خاله و مامان بزرگ رو…
ماست هرگز باعث عدم جذب آهن نمی شود.
وقتی شما از iron 27 + رژیم غذایی مناسب استفاده کنید اتفاقا ماست باعث تعادل در جذب آهن بدن میشه. از رسوب و جذب بیش از حد آهن جلوگیری می کنه و یه جورایی محافظ بدن میشه…
ماست اریبوفلاوینوز داره. این ماده توی مرغ و گوشت و لبنیات و… هست اما تو ماست درصدش بالاست. این ماده تو شادابی بدن تاثیر داره. تو کارکرد موثر کبد و کلیه و مری موثره… این ماده کمبودش باعث کم خونی و کاهش گلبول های قرمز میشه…
در مواقع حاد شما دچار پلاگراسین می شید. بیماری عجیبیه
پانتوتنیک اسید از اعجاز دیگه ماست هست. اگر این ویتامین آنتی اکسیدان تو بدن نباشه، شما هر چقدرم گوشت و آهن و… بخوری فایده نداره. اصلا!
این کاتالیزور اوناست…
از طرفی نبودش باعث خستگی شدید میشه و… فواید ماست رو بخوام بگم کتاب میشه…
شما روزانه دو کاسه ماست بخورید؛ اگه خدای نکرده زبونم لال تو طول عمرتون سرطان گرفتید بیایید یقه منو بگیرید…
ماست از عصبانیت هم جلوگیری میکنه. این برای بعضی دوستان خیلی خوبه…
من که نمی تونم اینجا کامنت بزارم برای مطالب. انشاالله این حرف ها حداقل به دردتون بخوره و یه دعایی هم برای ما بکنید گره از کارمون باز بشه…
یه دعا هم بکنید برای سلامتی همه بیمارها
در خانه اگر کس است، یک حرف بس است… حقیقتا من حرفی برای گفتن ندارم. یعنی این متن جایی برای حرف باقی نمی ذاره. اونهایی که خودشون رو به کری و کوری و لالی زدند، ببینند جفای دولتمردان بی جنبه را…
دلخون؛
مشابه نداری شما… واقعا نداری ها!
همان یک بار بخوان کافی است!
من خواندم. آیة الکرسی را عرض می کنم.
زنده باشی اخوی
ســـــــ علیکم ـــلام
کســانی که خواب ِ بازگشائی ِ سفارت ِ آمریکا در ایران را می بینند، بــدانند!
وقتش که برسد، همانگونه که “خمینی” .ره. به “وزوائی ها و ورامینی ها” افتخار کرد،
“سید علی” هـم به ما می بالد… هر چنـد که ما سـِـنِ مان از “علیرضا” خیلی کمتر است..
یـــــــ علی ـــــــــا.ع.
.
فعلاً که تنها راهکار دولت مذاکره با کدخدا و افزایش قیمت هاست.
از اول هم معلوم بود که جمله “به همه فعالان اقتصادی میگویم از امروز نوبت شما است. ما مسیر را آماده و هموار کردیم، از امروز باید تلاش و کوشش شما آغاز شود.” بار حقوقی برای فعالان اقتصادی داره نه دولت!!
به خود می بالیم که در مکتب خمینی و خامنه ای آنگونه درس انقلابی بودن را فراگرفته ایم که با همین عمر سی و چند ساله، با دیدی عمیق و ذهنی بصیر، سربلندتر و مقاوم تر از همیشه، زیر بار ذلت نمی رویم و ثابت می کنیم که درسمان را خوب فهمیده ایم.
داداش حسین، بیش از آنکه کاسب تحریم باشه، کاسب اکبر ترکانه!! 🙂
یعنی … این یارو رو http://www.vatanemrooz.ir/
“پس لطف کنند و ما را با دشمن، عوضی نگیرند! ”
ضمنا اگه اینطور باشه “«یک شبه با اختلاف اصولگرایان به کرسی رسیده» ” که ما خیلی هم دوستیم و خدمت کردیم به ایشون!
اینم قشنگه. خوب از توافق حرف زده. دکتر سلام خبرگزاری دانشجو
http://snn.ir/Images/News/AtachFile/6-11-1392/FILE635263367089399210.flv
ما یک شبه انقلابی شده ایم…
صدای اذان پدر همچنان در گوش ما هست…
قسم به آن «شهادت» به آن «اشهد ان لا اله الا الله»…
چند شب پیش یعنی شب سوم بهمن خوابش را دیدم… خواب بابااکبر را…
سلام؛ شما خودت تحمل نقد دارى یا از عالم و آدم فقط طلبکارى؟
چرا کامنت هاى نظرهاى مخالف رو نمى ذارى؟ بازم میگم تایید کردن نظرهاى سیداحمد و بقیه رفقا کارى نداره!
اما نمی دانم این یک شب، چرا اینقدر برای ما طولانی شده است؟!
.
.
.
هنگام شهادت پدرم در ۱۰ اردیبهشت ۶۱ فقط ۳ سالم بود؛
ما درس حقوق را در شب های موشک باران همین تهران خواندیم،
ما در زیر سایه رفیع شهادت، دست و پنجه با سختی های روزگار نرم می کردیم!
.
ما، نه در جنگ بوده ایم، نه در انقلاب؟!!!
سلام؛ ان شاء الله سلامت باشید. اگر چه با تاخیر چند روزه است اما صمیمانه تولد پدر بزرگوارتان را تبریک عرض می کنم. برای تحسین این متن هر چه فکر کردم کلمه ای در خور پیدا نکردم… این متن هیچ وقت از ذهنم پاک نمی شود… حال و هوای ایام حماسی بهمن ماه سال های گذشته را دارد که از «رسانه» می بینیم… چون سن بنده حتی به زمان دفاع مقدس نمی رسد چه رسد به انقلاب… البته منظور بنده انقلاب اسلامی ایران…
میرزا کوچک خان جنگلی: «… من و رفقایم محال است آلت دست آنها (دشمنان) بشویم. عاری از شرف میدانم کسی را که حقوق حاکمیت و استقلال مملکت را، هدیه شغل و مقام کند. من استقلال ایران را خواهانم و بقای اعتبارات کشور را طالبم. آسایش ایرانی و همه ابنای بشر را بدون تفاوت دین و مذهب شایقم. ما به شرافت زیستهایم و با شرافت مراحل انقلابی را طی کردهایم و با شرافت خواهیم مرد…»
مددتان افزون…
ali؛
دروغ خس و خاشاک، خیلی وقت پیش تاریخ مصرفش تمام شد!
اینجا انتقاد معقول و منطقی و درست، قطعا تایید می شود.
کامنت های حاشیه ای که هیچ فایده ای ندارد اصلا تایید نمی شود!
می دونید اصلاً مشکل صنعت هسته ای بومی اینه که بعضی آدما نون نمی تونن از توش در بیارن!! نمی تونن کمیسیون عقد قرارداد رو بگیرن!!! ببینید تحریم شرکت نفت رو چه سریع برداشتن چون برای خیلی ها نون داره اون هم از نوع کمیسیونیش!!
(هسته ای تنها صنعت دولتی بود که به لطف عدم حضور بعضی از اقایون و جریانات به شکوفایی رسیده ولی صنایع دیگه رو نگاه کنید! هر جا این آقایون تشریف بردن هنوز که هنوزه لنگ میزنه) تا نظر دوستان چی باشه؟!
جناب پزشک اعتدال طلب؛
اول اینکه من نگفتم کلا ماست بده!
دوم اینکه تا اونجایی که من میدونم طب سنتی خوردن ماست با غذاهای گوشتی رو توصیه نمیکنه و ربطی به مادربزرگ بنده نداره! و کلا طب سنتی خوردن هر چیزی رو متناسب با مزاج افراد توصیه میکنه مثلا ماست میتونه برای یه نفر بد و برای یکی دیگه خوب باشه! یا اینکه باید با مصلحش خورده بشه مثل ماست و نعناع و از این حرفها! سوم اینکه بعضی جاها نظرات طب سنتی و طب مدرن متفاوته پس الان لازم نیست در جواب من کل طب سنتی رو نقد کنید و البته من هم نمیتونم تخصصی جواب شما رو بدم!
چهارم اینکه ممنون مطالبتون خیلی خوب بود البته من ترجیح میدم ماست رو میان وعده بخورم تا همراه با غذا!
با عرض معذرت از مدیریت محترم!
سلام؛
متن عالی، محکم و در عین حال متین و مستدل.
در این ساعت شب ما را مشعوف فرمودید.
در حاشیه:
و اصلا مشکل ماییم که انقلابی نیستیم و اگر بودیم کار به اینجا نمی کشید که تحریم، این آخرین تیر ترکش دشمن، چنین ما را زمین گیر کند. ما باید این پیچ تاریخی را با فرمان فرمانده رد می کردیم ولی هنوز داریم رد می شویم. خدایا، قدری به ما روحیه انقلابی بده.
گوسفند (گفت و شنود)
گفت: روزنامه سعودی شرقالاوسط (چاپ لندن) نوشته است غیبت ایران در اجلاس ژنو ۲ ثابت میکند ایران در میان کشورهای منطقه تنها مانده است!
گفتم: ولی در میان مردم منطقه جایگاه برجستهای دارد و به الگویی تبدیل شده که تاکنون دمار از روزگار دولتهای نوکر آمریکا و اسرائیل در آورده است.
گفت: شرقالاوسط نوشته؛ همه دولتهای منطقه و کشورهای غربی خواستار برکناری بشار اسد هستند و تنهایی ایران در این میان نشان میدهد که از اکثریت جدا افتاده است!
گفتم: خب! چه عیبی دارد؟! در اجلاس ژنو ۲، سران کشورهای مخالف محور مقاومت مانند برده در اختیار آمریکا و اسرائیل بودند.
گفت: چه عرض کنم؟! به این بردگی افتخار هم میکنند!
گفتم: از شخصی پرسیدند؛ این کدام حیوان است که با همه آشناست و احوالپرسی میکند؟ جواب داد گوسفند! چون به هرکس میرسد، حتی قصابی که قصد کشتنش را دارد، میگوید بعبع که به زبان گوسفندی، یعنی به به! چه حال چه خبر؟!
ناشناس:
متن سرشار است از بی احترامی به رئیس جمهور. نه من نه روحانی و نه هیچ یک از طرفداران دکتر روحانی با این توهین ها ناراحت و عصبانی نیستیم چرا که اینگونه توهین باعث محبوبیت افراد می شود. در زمان صدر اسلام هم اینگونه توهین ها به علی و حسن و حسین از سمت کسانی که ادعای اسلامشان جهان را پر کرده بود بسیار بود اما محبوبیت این عزیزان کم نشد. البته قصد مقایسه افراد را ندارم، فقط کارها را مقایسه کردم.
من فقط از این ناراحتم که چرا افراد ایرانی و متدین و معتقد به نظام و رهبری باید به تخریب رئیس جمهوری که هیچ کس شک در آرا او ندارد و مورد اعتماد نظام و رهبری است بپردازند چرا که این کار شان به ضرر منافع ملی است و نه روحانی.
بی ربط:
شریعتمداری در پاسخ به پیشنهاد زیباکلام برای تعطیلی برنامه هستهای
http://hizbullahcyber.com/link/462
زیبا کلام زیاد خودش رو عقل کل میدونه… یک ترم با زیبا کلام کلاس داشتم؛ هر کسی تو کلاس مخالف عقاید ایشون بود از نظر حضرت زیبا کلام “نماینده حزب باد”، یا چیزی حالیش نیست یا دور از جون جمع هالو هست و فقط خودش درست میگه…
احسنت؛ الحق که با برق نگاه آنکه انقلابی است نه دیپلمات، بایستی به سرعت برق انقلابی شد. و گر نه صد سال هم دل در گرو جًک استرو داشتن جز این نتیجهای ندارد.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ
لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ
اللّهم آلف مره
جناب رضا ۲؛
آقای روحانی نه تو جایگاهی هستن که با امام علی و امام حسن و امام حسین مقایسه کنید و نه طرفداران روحانی در حد و اندازه سلمان و ابوذر هستن… کمی دقت کنین تو قیاس…
در ضمن علی و حسن و حسین چیه؟؟!! سعی کنین خیلی با ائمه راحت نشین… حرمت ها رو نگه دارین…
و اینکه حضرت آقا بارها فرمودن انتقاد کنین اما انتقاد سازنده… تو این متن چطور ما تخریب ندیدیم اما شما دیدین!!!
شعار میدین مقابله می کنیم با افراطی گری؛ الان خود شما خیلی در مورد آقای روحانی افراطی دارین برخورد می کنین… ایشون که علیه السلام نیستن…
یک بار ایرانیان برای برانداختن جمشید به ضحاک متوسل شدند! کنون نیز…
در سخنان اخیر جماعت معتدل اشاره شده بود به اینکه «برای رفع مشکلات کشور نیاز به کمک خارجی داریم» و یا «کلید حل معضلات ایران در دست خارجی هاست»!
اولاً مبالغ هنگفتی اگر نخواهیم بگوییم ساده لوحی، لااقل سادگی و خوش باوری میخواهد که افرادی با این همه سوابق سیاسی (الا ماشاء الله ریش سفید در این دولت) به حسن نیت طرف مقابل (جهانخوار بالفطره) حتی ذره ای شک نکنند!! حال گذشته از پشت هم اندازی و ابن الوقتی و آب زیرکاه بودن طرف مقابل آیا کشوری که حدود ۱۷ تریلیون دلار بدهی دارد و این مبلغ معادل شش برابر تولید ناخالص داخلی ۲۲ کشور عرب است! در جایگاهی قرار دارد که بتواند مشکلات ریز و درشت اقتصادی ما را حل و فصل کند؟! واقعاً اینان موقعیت کشورهای منطقه را نمی بینند؟ من از ایشان پرسش میکنم آیا در کشورهایی مثل عراق و افغانستان کسی جلوی کمکهای انسان دوستانه و حقوق بشری آمریکایی ها را گرفته است؟ میبینیم که فضا کاملاً مهیای عملیات بشردوستانه ایشان است، پس چرا به جای اجرای حقوق بشر و آبادی و آبادانی و پیشرفت علمی و فرهنگی و … خون در خیابانها راه افتاده است؟! آیا باز هم باید خوش بین بود به این شیاطین؟ گیریم تمام مشکلات و معضلات این کشور تقصیر تندروها (به زعم آنها بخوانید بسیج) باشد آیا در این صورت باید به دامان ضحاک پناه برد؟ و کشور را اندک اندک دو دستی تقدیم کرد؟ و طبق توافق ننگین در گام نهایی یک قلم ، ظرفیت، سطح ، گستره و ذخایر برنامه غنی سازی را بر اساس نیازهای عملی محدود کرد؟ و تعداد ماشین های فعال را در گام آخر به زیر ۵۰۰۰ عدد رساند؟ و به بازرسان (بخوانید جاسوسان) اجاز داد از تمام عملیات هسته ای چه با اعلام قبلی و چه به سرزده گزارش تهیه کنند؟ این یعنی حل مشکلات از دید ایشان؟!
و لایسمع الصم الدعاء اذا ماینذرون
آقا لامصب هرچی توافق و بیانیه و کوفت و زهرماره یه پسوند ژنو داره! آدم قاطی میکنه این ژنو منظور هسته ایه یا سوریه است یا بقیه مزخرفات دیگه!
از دوستان دولت که انتظار بستن یک توافق خوب و پیچوندن دشمن یا اصلاً همون توافق برد برد ادعایی نمیره، لااقل از این به بعد یه خراب شده دیگه توافق ببندن تا ملت قاطی نکنن. گیج شدیم از بس این چند وقت خبر بیانیه و توافق از ژنو شنیدیم.
همون قسطنطنیه گزینه مناسبیه فکر کنم!!
رضا ۲؛
داداش ما از اوناش نیستیم که هر کس که یه مسئولیتی داره و بی لیاقتی خودش رو میخواد بچسبونه به نظام و رهبری ما گول بخوریم! حالا میخواد آخوند باشه یا سرهنگ یا سردار یا مدیر یا هر کس دیگه!
نگران نباش شما. هر وقت دیدیم انتقاد بجا از رییس جمهور به ضرر نظام است و یا به خاطر اسلام و نظام و منافع کشور باید از ایشون یا هر کس دیگه حمایت کرد، حتماً این کار را خواهیم کرد. اتفاقاً شما که دلت برای منافع ملی و نظام می سوزه حتماً میدونی که در این ۳۵ سال خیلی ها بودند و هستند که ضعف ها و اشتباهات خود را پشت رهبری و نظام و منافع ملی مخفی می کنند و از پاسخگویی به ملت طفره می روند. اتفاقاً به خاطر منافع ملی باید مسئولان پاسخگو باشند و اینجا دیگه اصولگرا و اصلاح طلب و حزب اللهی و غیر حزب اللهی نداره. مملکت مال ملته و مسئولان کارگزار ملت.
دوستان:
من گفتم هدفم مقایسه اقدامات بود و نه افراد.
نمى دونم بعضى ها چطور وقتى پاى انتقاد مستدل، مؤدب و منطقى حزب اللهى ها مى شود، رگ منافع ملى و پیروى از رهبری شان، قلمبه مى شه!
ولى وقتى دوستان خودشان، همگام با اسراییل و امریکا و همراه با منافقین، براى رسیدن به قدرت، همه منافع ملى و نصایح رهبرى را به چه چه و به به دشمنان انسانیت مى فروشند، یک رگ غیرت در تنشان دیده نمى شه! و اسمش مى شه آزادى بیان و مردمان خدا جو!؟؟!
سلام؛
مادر شهید شیخ شریف قنوتی(اولین شهید روحانی سراسر کشور) از دنیا رفتند. مراسم نماز و تشییع ایشان فردا(پنج ششنبه)در آبادان قرار است برگزار شود.
یاد جمله سردار قاسمی در روز عاشورا فکه امسال افتادم که فرمودند: «هرگاه اوضاع سیاسی مملکت به هم بریزد شهدا از خاک سر بر می آورند…»
اوضاع چقدر به هم ریخته است که علاوه بر شهادت جانبازها و شهدای تفحص شده و ترورهای صورت گرفته و شهادت مدافعان حرم، مادران شهدا هم یک به یک دارند می روند… پای ثابت اخبار شده است اعلام شهادت های زنجیره ای…
برای سلامتی امام زمان (علیه السلام) و نائب بر حقشان امام خامنه ای (حفظه الله) صلوات
مددتان افزون
“اردوغان: باید گامهای مشترک برد-برد! بین دو کشور برداشته شود”
نامرد بوی گوشت به مشامش رسیده!
کلاً هر وقت یه اجنبی تقاضای رابطه برد برد با دولت می کنه، من یکی که تنم می لرزه!
میگم چرا آقای چیز مدیر مسئول محترم چیزنا در مورد توافقنامه ژنو افاضات نمی فرمایند؟
دلمان برایشان بسی تنگ شده است!
مرگ خاموش!
از یک نظر جای بسی خوشبختی است که می بینیم این طایفه ی به ظاهر معتدل طی همین مدت کوتاهی که زمام امور را با هزار ترفند و سیاست بازی و غیره به چنگ آوردند (به دلیل ذوق زدگی بیش از حد، دست پاچگی و سرسام حاصل از بُرد غیرقابل باور در انتخابات) به اندازهء چندین سال ناگهان تصویر نسبتاً موجه ای را که طی سالیان اخیر به دلیل برخی اهمال کاریهای دولت وقت (و البته بیشتر سیاه نمایی های رذیلانه و اتحاد مزورانه گروه ها در جهت تخریب چهره جمهوری اسلامی هم سو با دشمنان قسم خورده نظام و رهبری) بدست آورده بودند به شکل باور نکردنی مخدوش کردند. به گونه ای که این روزها حتی افرادی که طرفداران سینه چاک این جماعتِ به اصطلاح اتو کشیده و آزادیخواه و دموکرات بودند و حریف را به دگم و فناتیک و تروریست و تندرو نسبت می دادند از عملکرد چند ماهه این خوش باوران، ابتدا دچار بهتی عجیب و سپس ناامیدی شده اند و بعضا در پسله می نالد و جملاتی می گویند که قابل تأمل است فی المثل یکی از همین افراد با نظر به اوضاع آشفته فعلی در مورد رئیس جمهور نرمش و اعتدال اصطلاح جدید و جالب «مرگ خاموش» را بکار برد. لذا به مرور زمزمه هایی از این دست در جامعه شنیده می شود.
و این سزای کسانی است که ناجوانمردانه با همسو نشان دادن صد درصدی عملکرد دولت پیشین به رهبری، تمام همّ خود را در مخدوش نمودن چهره پاک امام این امت به خرج دادند.
الحمدلله شاهد ریزش زود هنگام در بدنه حمایت کنندگان و بازگشت اعتماد سلب شده از حزب الله در سطح جامعه هستیم.
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد…
اصلا من هم همسن علیرضا:
هرکی به حسین قدیانی فحش بده، خیلی بده!
عاقبت صوفی به نزد پیر رندان می رود
بابک زنجانیم آخر به زندان می رود
اکبر شاه جهان کاو دپرس و افسرده بود!
تا دم بیت ملک خوشحال و خندان می رود… شعار انتخاباتی پیرامون انتقاد و آزادی و غیره فقط برای ضد انقلابه که هر کار خواستن بکنن!
واسه حزب الهی های یک شبه به انقلاب رسیده، کی به کیه؟؟؟ مرگ بر مخالف من!!!
گاه جغرافی چشمان تو خیلی ساده ست
http://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim//Uploaded/Image/13920709154829011281095.jpg
گاه اثبات تـــــو از راه ریاضـی، سخت است
آقا جمله بندی رو ضایع نکن دیگه!
کلا پاکش کنی بهتره! “خیلی بده” چیه؟؟
من با این هیکل! به یارو میگم: خیلی بدی؟!! قهرم باهات؟؟؟!!
اون خره، بهترین فحشم بود!
من ترجیح دادم متن کامنتشده رو بخونم که یه مقدار غلیظتر هست و به مزاجم سازگارتره!
آدم یه پیکو انصاف داشته باشه این متن رو تحسین میکنه و به آزادگی نویسندهش صحه میگذاره…
خداقوت داداش حسین
خدا حفظتون کنه…
سلام؛
امید به روزی که داس و بولدوزر و امثالهم، نام کلید بر خود ننهند…
خانم لیلی اشاره کردید به بدهی خارجی امریکا؛
لازمه بدونید هر کس الفبای سیاست و اقتصادو بدونه می فهمه اون بدهی نمادینه.
امریکا بدهکاره ولی بدهی رو نمیده. یعنی قرار نیست بده و نخواهد داد!
اون بدهی فقط سمبلیکه!
مک کین تو مناظرات انتخاباتیش با اوباما ۵ سال پیش وقتی ازش درباره بدهی و کسری بودجه و اینا پرسیدن یه علامت بد و بی ادبانه به دوربین نشون داد و گفت کشور من واسه دموکراسی جنگیده و خرج کرده. حالا به اونایی که از ما طلبکارن … بدید!
حالا خودتون بفهمید چرا می گیم سمبلیکه و قرار نیست پرداخت بشه.
سلام؛
ای کاش دولت و طرفداراش اینو می فهمیدن که ما اگه از بعضی کارهاشون ناراحتیم به خاطر خودشونه.
نمی خوایم دولتمون (هر چند به قول خودشون به بی قانونی رای دادیم) تو دنیا و داخل کشور بی تدبیر بشه، نمی خوایم به بی تدبیری تو تاریخ ثبت بشه، نمی خوایم کار از کار بگذره و تازه بفهمن چه اشتباهاتی کردن…
از پس یک بهار اجباری!
زنده شد خاطرات تکراری
محور هر شرارتیم انگار؛
هر چه بخشش کنی تو خرواری!
آن زمستانِ رفته را عشق است
آمدی با بهار دشواری
خستهام از سیاست لبخند
هوس گریه کردهام…آری!
تو به جز خنده، بعدِ هر تحقیر!
دیپلماسی بهتری داری؟!
مثل کبکی که عاشق برف است
سرخوشی با بیان انکاری!!
غرق در فکر ارتباطی؟… نه؟
خواب خوش در لباس بیداری
خط قرمز کشیده است آقا(روحی فداه)
پای خود را جلو تو نگذاری!
یادت آور سه رنگ پرچم را
حرمت سرخ آن نگه داری
“ح.م”
شماره ۵ شنبه وطن امروز؛
http://vatanemrooz.ir/1392/11/10/VatanEmrooz/1242/Page/1
دوستان محترم؛ سرمقاله دوست عزیزم «مهدی محمدی» را با دقت بخوانید…
پنج اصل برای عبور از «کدخداهراسی»
مهدی محمدی: توافق ژنو در واقع پاسخ به یک نیاز اجتماعی بود – و راقم این سطور پیشتر نوشته است این توافق فاقد هرگونه منطق هستهای اما دارای یک منطق اجتماعی است – پس بازتابها و اثرات آن را هم باید قبل از هر چیز از موضعی اجتماعی تحلیل کرد. دولت آقای روحانی هم – چنان که از رفتار تبلیغاتی تیم مذاکرهکننده پیداست – بیش از هر چیز در پی آن است که حرف خود را از منظر اجتماعی به کرسی بنشاند و لذا عموما سعی میکند به جای ورود به بحثهای حرفهای با منتقدان، خود را نماینده کلیت افکار عمومی جا بزند و مخالفان را رویاروی مردم قرار دهد. اگر ادبیات تیم مذاکرهکننده هستهای و حتی خود آقای رئیسجمهور در دفاع از توافق ژنو را تحلیل کنیم چند گزاره بنیادین در آن وجود دارد:
۱- منتقدان توافق ژنو مخالفان هرگونه توافق در موضوع هستهای هستند.
۲- بدون توافق ژنو کشور در لبه پرتگاه قرار میگرفت.
۳ – توافق ژنو بهترین توافقی است که با توجه به جمیع جهات در شرایط فعلی قابل حصول بود.
۴- منتقدان اساسا نمیخواهند مشکلات اقتصادی مردم حل شود!
اما حقیقت این است که این گزارهها عمیقا غیرصادقانه است و هرگز در معرض یک آزمون انتقادی جدی قرار داده نشده است. هدف این گزارهها بیش از آنکه بیان واقعیت باشد، بیاعتبار کردن منتقدان – که در واقع کاری جز دلسوزی و خیرخواهی و کمک فکری برای تیم مذاکرهکننده نمیکنند- است و قبل از آنکه ذهنهای نخبه و تخصصی را هدف گرفته باشد، ذهنیت غیرحرفهای مردم عادی را هدف گرفته است که در انتخابات به آنها گفته شده چرخ زندگیشان اگر نمیچرخد علتش این است که چرخ سانتریفیوژها در حال چرخیدن است. همین مساله ایجاب میکند منتقدان توافق ژنو – و مهمتر از آن منتقدان رویکرد سازشکارانه و معاملاتی در حوزههای امنیت ملی- یک بار منطق اجتماعی دیدگاه خود را شفاف کنند تا روشن شود مخالفت با توافق ژنو به معنای مخالفت با بهبود وضع اقتصادی مردم، نگرفتن پیام رأی آنها در انتخابات، درک نکردن واقعیتهای جهانی و امثال اینهاست یا اینکه در واقع بحث بر سر این است که اتفاقا روش فعلی برای حل و فصل مشکلات مردم مفید نیست و مشکلات آنها را عمیقتر اگر نکند، آن را حل نخواهد کرد.
۵ اصل مهم و کلی وجود دارد که میتواند منطق اجتماعی تفکر مقاومتی را در شرایط فعلی شفاف کند.
اصل اول: ما هم خواهان توافقیم
شروع هرگونه بحثی از منظر اجتماعی توسط هواداران تفکر مقاومتی درباره برنامه هستهای ایران باید با تکیه بر این اصل باشد که امروز کسی مخالف یک توافق در موضوع هستهای نیست و اتفاقا به دلایل مهمی میتوان استدلال کرد که زمینه و شرایط برای توافق، اکنون از هر زمان دیگری آمادهتر است و این آمادگی بسیار پیشتر و بیشتر از آنکه توسط دولت روحانی بنا نهاده شده باشد توسط معتقدان به تفکر مقاومتی و کسانی که باور داشتند باید با دست پر پای میز مذاکره رفت، فراهم شده است. از یک سو، تفکر مقاومتی برنامه هستهای ایران را به بلوغ رساند، قدرت چانهزنی تیم ایرانی را در هرگونه مذاکره آینده بشدت افزایش داد، روشهای دور زدن تحریمها را کشف کرد و سیستم را به آن عادت داد، خطوط قرمز طرف غربی را تعدیل و جابهجا کرد، غرب را متقاعد کرد که باید تحریم را به عنوان ابزار بده بستان روی میز معامله بگذارد و در حوزههای غیرهستهای – بویژه حوزه منطقهای – برتری قدرتمندی بر حریف تولید کرد و به این ترتیب جایگاه ایران را به مرتبه یک قدرت دارای توان چانهزنی از موضع برابر ارتقا داد. از سوی دیگر، آمریکا بر اثر مقاومتهای چندساله گذشته دانست که راهبرد غنیسازی صفر احمقانه است، به ناکارآمدی تحریمها در تغییر محاسبات راهبردی ایران پی برد، دیپلماسی را یگانه گزینه واقعی روی میز یافت و گزینههای دیگر عملا کنار رفت، در منطقه خاورمیانه خود را عمیقا نیازمند ایران دید و پیش از انتخابات هم نتوانست پروژه بیثباتسازی ایران را آنگونه که پیشبینی کرده بود، محقق کند. به این دلایل –که همه حاکی از قدرت ایران است نه نیاز ایران (و در مقالهای دیگر جداگانه و به تفصیل درباره آنها بحث خواهیم کرد)- زمان یک توافق فرارسیده بود. حتی بالاتر از این، مبانی یک توافق هم در آلماتی ۱ و پس از آن در حال مذاکره و نهایی شدن بود که به جرات میتوان گفت اگر انتخابات ریاستجمهوری به جای خرداد ماه، چند ماه دیرتر برگزار میشد، دو طرف به یک توافق اولیه دست مییافتند.
بنابراین این یک آدرس کاملا غلط و گمراهکننده است که گفته شود یک طرف خواهان توافق است و طرف دیگر بالکل با هرگونه توافق مخالفت میکند. جریان مقاومت هم باور دارد که زمان فعلی به این دلیل که آمریکا بر اثر مقاومت ایران ناچار از تغییر محاسبات خود شده بود، زمانی مناسب برای یک توافق بود اما بر خلاف تیم فعلی، ضرورت توافق را به هیچ وجه ناشی از ضعف و درماندگی ایران ارزیابی نمیکند.
اصل دوم: … اما نه هر توافقی بلکه یک توافق خوب و کشور آنقدر قدرتمند بود که به جای یک توافق بد، توافق نکردن را انتخاب کند
تفکر مقاومتی عقیده دارد به دلیل راهبرد اتخاذ شده در سالهای گذشته – که اگر نبود خیانتهای جریان انحراف در ۲ سال آخر ریاستجمهور احمدینژاد، ثمردهی بسیار بهتری پیدا میکرد – ایران به درجهای از قدرت رسیده بود که میتوانست با غرب یک توافق خوب بکند. در واقع به جای آنکه محاسبات راهبردی ایران تغییر کند، این غربیها بودند که محاسبات راهبردی خود را تغییر دادند و پیشنهادهای خود را در یک روند سریع به گونهای بهبود بخشیدند که هر چه بیشتر در حال نزدیک شدن به دیدگاههای ایران بود. تبدیل پیشنهاد بغداد به پیشنهاد آلماتی گامی بسیار مهم بود که در زمانی حدود یک سال رخ داد و نشان از آن داشت که آمریکا در حال تغییر محاسبات راهبردی خود درباره توانایی «دیکته کردن» دیدگاههایش به ایران است. تفکر مقاومتی معتقد است اگر دولت جدید خود را مضطر و درمانده نشان نمیداد، به سوابق مذاکراتی توجه میکرد، به غرب خوشبین نبود، برنامهای برای اداره کشور در صورت عدمتوافق داشت و از موضع قدرت سخن میگفت، بیشک میتوانست یک توافق خوب با غرب بکند و این توافق نه تنها با انتقاد مواجه نمیشد بلکه اکنون به ذخیرهای راهبردی برای دولت تبدیل شده بود اما ارزیابی وضعیت کشور به عنوان «سیستم ایستاده بر لبه پرتگاه»، طرد مطلق گذشته، مرعوب شدن در برابر غرب (که بعدها به خوبی خود را در سخنان آقای وزیر خارجه درباره توان نظامی ایران نشان داد)، به رسمیت شناختن منطق مذاکراتی و نگرانیهای ساختگی غرب و نداشتن روحیه مقاومتی در اداره کشور باعث شد دولت تن به توافقی بدهد که جان کری در جلسه
۱۱ دسامبر ۲۰۱۳ مجلس نمایندگان میگوید آمریکا خود را برای پذیرش توافقی بسیار بدتر از آن آماده کرده بود! تفکر مقاومتی معتقد است فرصت برای یک توافق خوب که زیرساخت غنیسازی ایران را حفظ کند و زیرساخت تحریمها را فروبپاشد فراهم شده بود اما راهبرد «کدخداهراسانه» دولت این فرصت را ضایع کرد.
اصل سوم: توافق ژنو یک توافق خوب نیست
با اینکه تفکر مقاومتی با یک توافق خوب موافق است و آن را ممکن هم میدانست، به جد عقیده دارد که توافق ژنو یک توافق خوب نیست. از دید ایران – آنگونه که از سیاستهای اصلی نظام آشکار است- یک توافق خوب هستهای توافقی است که زیرساخت غنیسازی صنعتی را حفظ میکند، به حقوقی کمتر از حقوق دیگر اعضای معاهده و تکالیفی بیشتر از تکالیف آنها راضی نمیشود، اجازه شناسایی ایران را به عنوان یک استثنا نمیدهد و صرفا در ازای شفافیت بیشتر، تحریمها را تعدیل میکند. با این ضوابط مسلما توافق ژنو یک توافق بد و بسیار نگرانکننده است و تیم مذاکرهکننده را در مسیری قرار داده که در مذاکرات آتی، کاری بسیار دشوار برای خلاص کردن خود از شر دلالتهای ویرانگر این توافق بر عهده خواهد داشت. از منظر تفکر مقاومتی، وقتی میتوان یک توافق خوب کرد اما حریف یک توافق بد جلوی شما میگذارد، بهترین گزینه این است که تا زمان تغییر محاسبات او اساسا توافق نکنید و مطمئن باشید این تغییر محاسبات حتما رخ خواهد داد.
اصل چهارم: حتی با وجود یک توافق خوب مشکلات کشور دود نمیشود و به هوا نمیرود
تفکر مقاومتی همواره معتقد بوده و اکنون به نظر میرسد لااقل برخی افراد منصف درون دولت هم در حال رسیدن به همین نتیجه هستند که حتی یک توافق خوب هستهای هم نمیتواند یکشبه در اقتصاد کشور معجزه و همه مشکلات را غیب کند. اکنون که دوستان دولتی خود بر سر کارند لابد باید دانسته باشند که بخش عظیمی از مشکلات کشور اساسا ربطی به سیاست خارجی و تحریمها ندارد و این توان و هنر مدیریتی دولت است که باید آنها را علاج کند. یکی از بدترین مشکلاتی که دولت خود برای خود پدید آورده این است که درباره اثر رفع تحریمها بر حل مشکلات اقتصادی کشور بشدت اغراق کرده است و اکنون که ۲/۴ میلیارد دلار ناشی از توافق ژنو در حال از راه رسیدن است و غرب تحریم پتروشیمی، طلا و نقره را تعلیق کرده بخشی از مردم توقع بهبود سریع و برقآسا در وضعیت خود را دارند اما میبینند که حتی از بهبود کند هم خبری نیست. روز نخست که منتقدان میگفتند به نفع دولت نیست که انتظارات از مذاکرات را تا این حد بالا ببرد، آقایان همه چیز را حمل بر دعوای سیاسی کردند اما حالا لابد میفهمند که آن موضع از سر خیرخواهی برای کشور و قبل از همه خود دولت بوده است که اکنون زیر آوار مطالبه مردمی در حال دست و پا زدن است.
اصل پنجم: نرمش در موضوع هستهای سرمایه مقاومت در سایر حوزههاست نه تسری تفکر سازش به آنها
و آخرین اصل برای توضیح منطق اجتماعی تفکر مقاومتی در موضوع هستهای این است که حتی اگر نرمشی هم در موضوع هستهای لازم آمده باشد برای آن است که این نرمش به مثابه یک تاکتیک یک مشکل فوری و دردسرساز را حل کند و مجالی فراهم آورد تا نظام با قدرت و آرامش بیشتر و جامعه با آگاهی بهتر به پیمودن مسیر مقاومت در سایر حوزهها – مانند حوزه منطقهای که ایران در آن فاصلهای با خیمه فرمانده سپاه دشمن ندارد- ادامه بدهد. اکنون دولت نشانههایی از خود بروز میدهد که گویا معتقد است نرمش نه یک تاکتیک بلکه یک راهبرد است و باید در همه حوزههای درگیری ایران و غرب مقاومت را بدل به مذاکره و مذاکره را هم تبدیل به معامله و بده و بستان کرد. این یکی از بزرگترین خطراتی است که میتواند به اشتباهات دولت ضریب بدهد و جز آنکه آن را از موضع قدرت در مقابل دشمن پایین میکشد، از ارکان نظام نیز نسبت به راهبرد سیاست خارجی آن اعتمادزدایی میکند.
آفرین به جناب محمدی؛
این هفته رسما گاوگیجه گرفتند بعضی ها از دست صفحه یک وطن امروز!
امان از دست شما وطن امروزی ها!
🙂
مطمئنا اگر در مسئله هسته ای جلوی آمریکا کوتاه بیایم در آینده از ما می خواد که حمایت از حزب الله و مقاومت رو کنار بذاریم
(همونطور که دیشب اوباما در کنگره گفت)
و مرحله بعد هم حقوق بشره که باید قوانین اسلام رو ببوسیم بذاریم کنار.
یک مرتبه به خودمون میایم می بینیم تبدیل به چیزی غیر از خودمون شدیم
و اون هم یک جمهوری اسلامی بی خاصیته که اتفاقا آمریکا هیچ مشکلی هم باهاش نداره!
مهدی محمدی مغز وطن امروزه، حسین قدیانی قلبش!
این وسط مهرداد بذرپاش چیه این روزنامه اس، خدا عالمه؟
مهرداد بذرپاش “عابر بانک” وطن امروزه دیگه!!
(ما ارادت داریم خدمت فرزند شهید بذرپاش ها!)
نوشته آقای محمدی عالی بود، اما من اصلا متوجه “اصل اول” این نوشته و بویژه میان تیتر این اصل، نشدم! یعنی چی که “ما هم خواهان توافقیم؟!” آیا یکی چون ما با یکی چون آمریکایی ها -حالا یا ضعیف شده باشند یا ابرقدرت؟!- می توانیم اصلا به یک توافق که تضمین کننده برد ما هم باشد، برسیم؟ این وسط تکلیف بدبینی حضرت آقا به اصل مذاکره و طبعا اصل توافق چه می شود؟؟ به نظر من، صرف توافق، تضعیف پرستیژ و پرنسیب انقلاب نزد ملت های دنیاست. البته این را قبول دارم که گاهی ناچاریم با این شیوه و سبک، حرف مان را بزنیم، لیکن خوب است ناخواسته وارد همان ادبیات توافق محور نشویم که گویی همه چیز حتی خود انقلاب اسلامی، فرع توافق با دشمن است. خوشبختانه این مورد آخر را آقای مهدی محمدی در “اصل پنجم” متن شان به خوبی مورد اشاره قرار داده اند.
یک بیست و شیشی؛
اگه کلا نمیخواستیم به توافق برسیم؛ پس مذاکرات دولت قبلی هم درست نبود که!
این توافقی که آقای محمدی گفتند؛ میشد یه توافق برد-برد یا حتی برد-باخت! که خوب اونها قبول نمیکردند و ما همچنان مقاومت میکردیم. ولی اگه قبول میکردند؛ ما خوشحال میشدیم!
یک استکان چای داغ!
عابربانک محترم که صدالبته مهرداد بذرپاش عزیز نیست، بیش از پول، رسید می دهد!! یعنی پول نمی ده، اما تا دلت بخواد رسید می ده!!
یک بیست و ششی!
گمانم جواب خودتان را دست آخر، خودتان دادید! آنجایی که گفتید؛ «گاهی ناچاریم… الی آخر». اتفاقا حُسن بزرگ مهدی محمدی همین است که ناظر بر اقتضای مکان و زمان، حرف خود را می زند، بی آنکه آرمان گرایی را رها کرده باشد. یادتان باشد که بر اساس همین اقتضا «نرمش قهرمانانه» مجوز گرفت از ولی امر. یادداشت مهدی محمدی، یک کل بهم پیوسته است؛ اصلا اصول ۵ گانه را مجزا نبینید و مجزا نخوانید.
وطن خون از زمان ۸۸!
مهدی را نمی دانم (هر چند اعتراف می کنم در اغلب جاهایی که هست، مغز، بلکه فیلسوف آنجاست قطعا!) اما من در این روزنامه، گاهی با قلمم می پلکم، فقط! حضور فیزیکی و قدمی هم خیلی نداریم حالا… بی گمان، بیشتر بار وطن امروز، روی دوش سردبیر هوشیار، بصیر، جوان و گمنام این روزنامه یعنی رضا شکیبایی عزیز است.
روحانی: شیب افزایش قیمت بنزین تند خواهد بود.
به زودی تمامی افرادی که به خاطر اقتصاد و شکم به آقای روحانی رای داده اند به شدت *تاکید می کنم* به شدت پشیمان خواهند شد.
با سه برابر شدن قیمت بنزین، چرخ زندگی مردم نیز همانند چرخ سانتریفیوژها از کار خواهد افتاد.
حالا که بحث مهدی محمدی شد، بازخوانی این ۳ تا لینک هم خاطره انگیزه…
http://www.ghadiany.ir/1389/661
http://www.ghadiany.ir/1389/2290
http://www.ghadiany.ir/1390/11517
واقعاً بر خلاف شعاری که این دولت و تیم سیاست خارجی و مذاکره کنندگان می دادند و می دهند و برخی مردم نا آگاه نیز باور کرده اند، تیم قبلی مذاکره کننده بیشتر اهل محاسبه واقعیات و خردورزی و آشنا به مباحث دیپلماتیک بود. تیم قبلی آرمان ها را می دید و برای دستیابی به آرمان ها با واقعیات سر و کار داشت ولی این تیم نه تنها واقعیات را نمی بیند بلکه به نظر می رسد برای آرمان های طرف مقابل دارد تلاش می کند!
به تیم قبلی می گفتند شما شعار می دهید در حالی که الان می بینیم رییس جمهور و وزیر خارجه هر روز در حال دادن شعارهایی در مورد تسلیم قدرت های جهان و فتح الفتوح ژنو و… هستند.
فکر کنم اگه یک قضیه منطقی بچینیم، اصل پنجمش نتیجه می شه و لب کلام این قضیه درست می شه!! حد وسطش توافق می شه و فکر کنم شکل اول (قضیه مرکب) که بدیهی الانتاج است میشه!
اصل اول: ما هم خواهان توافقیم…
اصل دوم: … اما نه هر توافقی بلکه یک توافق خوب و کشور آنقدر قدرتمند بود که به جای یک توافق بد، توافق نکردن را انتخاب کند…
اصل سوم: توافق ژنو یک توافق خوب نیست…
اصل چهارم: حتی با وجود یک توافق خوب مشکلات کشور دود نمیشود و به هوا نمیرود…
_____________________________________________________
نتیجه: نرمش در موضوع هستهای، سرمایه مقاومت در سایر حوزههاست نه تسری تفکر سازش به آنها…
مطلب جناب محمدی عالی بود.
فقط به نظرم بد نبود به ایجاد اختلاف و شکاف در اجماع برای تحریم ایران نیز اشاره می کردند که به گفته اوباما و جان کری، چیزی نمانده بود که اجماع بر سر تحریم ایران بشکند. همچنین تغییر وجهه دولت جدید ایران می توانست فرصت خوبی برای برقراری دیپلماسی عمومی بدون احساس ضعف در برابر آمریکا باشد که می شد از آن برای شکست این اجماع استفاده کرد. اینگونه مطالب می تواند مردم عادی را که دلخوش توافق ژنو برای گشایش اقتصادی و رفع تحریم ها بودند را نسبت به ضعف توافق ژنو و عملکرد دولت آگاه کند.
افزایش قیمت ها سبب افزایش شدید مشکلات مردم و خدای ناکرده احساس نارضایتی از نظام می شود. آقایان هم که نشان داده اند رفیق دزدند و شریک قافله و خوب می توانند خود را از پاسخگویی خلاص کنند و نظام را درگیر مشکلات کنند. هنوز مواضع فتنه ۸۸ یادمون نرفته. رسانه ها باید اطلاع رسانی بکنند و نمایندگان مجلس باید جلوی افزایش شدید قیمت ها را بگیرند. مخصوصاً که دولت مهلت بدهکاران بانکی را تمدید کرده است ولی میخواهد یارانه عده زیادی را قطع کند!
بسمه تعالی
سلام علیکم
اصل ۵ را چنین نگاشته اید:
“اصل پنجم: نرمش در موضوع هستهای سرمایه مقاومت در سایر حوزههاست نه تسری تفکر سازش به آنها
و آخرین اصل برای توضیح منطق اجتماعی تفکر مقاومتی در موضوع هستهای این است که حتی اگر نرمشی هم در موضوع هستهای لازم آمده باشد برای آن است که این نرمش به مثابه یک تاکتیک یک مشکل فوری و دردسرساز را حل کند و مجالی فراهم آورد تا نظام با قدرت و آرامش بیشتر و جامعه با آگاهی بهتر به پیمودن مسیر مقاومت در سایر حوزهها – مانند حوزه منطقهای که ایران در آن فاصلهای با خیمه فرمانده سپاه دشمن ندارد- ادامه بدهد. اکنون دولت نشانههایی از خود بروز میدهد که گویا معتقد است نرمش نه یک تاکتیک بلکه یک راهبرد است و باید در همه حوزههای درگیری ایران و غرب مقاومت را بدل به مذاکره و مذاکره را هم تبدیل به معامله و بده و بستان کرد. این یکی از بزرگترین خطراتی است که میتواند به اشتباهات دولت ضریب بدهد و جز آنکه آن را از موضع قدرت در مقابل دشمن پایین میکشد، از ارکان نظام نیز نسبت به راهبرد سیاست خارجی آن اعتمادزدایی میکند.”
یک پرسش کلیدی؛ آیا گفتن این که نرمش قهرمانانه صرفا یک تاکتیک است، خود یک خطای راهبردی نیست؟!
متن تان مثل همیشه عالی بود. با تشکر… اما درباره متن سرمقاله امروز وطن امروز به نظر من، در نوشته های تبیینی، استدلالی و اقناعی واقعا بی نظیره قلم آقای مهمدی … و البته من بیان کلامی ایشون رو از قلمشون قویتر می دونم. در این زمینه آقای قدیانی برعکس هستن!
کسی میدونه چرا چند وقته مهدی محمدی رو برای گفتگوی خبری بعد از اخبار شبکه دو نمیارن؟
دوستان محترم!
این همه زحمت کشیدیم که همه ایمیل و آواتار ثبت کردید، حالا جریان چیست که بعضی هایتان زحمت نوشتن ایمیل در کامنت ها را نمی کشید و کامنت بی عکس می شود؟
آدم اینقدر تنبل؟
غلط های نگارشی و ویرایشی کم بود، جدیدا باید بگردم دنبال ایمیلتان!
این روزها متن های شما عجب اعصاب خورد کن شده
و هنوز هم صبر باید داشته باشیم
ممنون ح ق عزیز
مطهره رضوی؛
قبلا مهدی محمدی عضو تیم هسته ای بود و از چند و چونِ امور با خبر؛ اما این روزها، همه از جمله مهدی محمدی غریبه شدند و کسی را به خلوتِ خرابکاری های هسته ایِ دیپلمات های فیس بوکی، راهی نیست!
قطعا دولت کلید، خوشش نمی آید کسی مثل مهدی محمدی در تلویزیون راجع به مسائل هسته ای صحبت کند.
فضا هم اصلا امنیتی نیست؛ اصلا!
در میدان می مانم تا نفس آخرم/ راهی راه حسین همقدم رهبرم…
بیت بالا شعری هست که ادامه هم داره و بر وزن “آمریکا آمریکا ننگ به نیرنگ تو” خوانده میشه؛ چند روزی هست که پسرم از پیش دبستانی که میاد زمزمه می کنه و ما بهره می بریم! شاید هیچ چیز برای یک زوج انقلابی لذت بخش تر از این نباشه که یک کوچولوی انقلابی داشته باشن، بچه ای که با سن کمی که داره کاملا مهم بودن اخبار و سیاست و صحبتهای آقا را از جانب پدر و مادرش درک می کنه و حاضره کنترل را بده بابا تا شبکه ی پویا رو عوض کنه!
انشاالله فرزندان ما به برکت “۹ ده” انقلابی تر از همه ی زمانها خواهند بود!
سلام؛ تشکر از زحمات و فعالیت های شما
لطفا پیگیری بفرمایید شرکتهایی که در صدا و سیما تبلیغات می کنند زنان آن فیلم های تبلیغاتی الزاما با چادر باشند تا ترویج حجاب چادر شود نه اینکه اکنون همه زنان حاضر در فیلم های تبلیغاتی با مانتوهای رنگارنگ هستند و کم کم دارد چادر فراموش می شود.
تشکر
از متن قسطنطنیه ٨ خبری نیست. رفت برای شنبه؟
حال که در این متن، سن و سال، موضوعیت پیدا کرده، مشاهده چند نمونه از عکس های قبلی نویسنده قطعه ۲۶ خالی از لطف نیست!
داداش حسین قبل از اسلام، در سال هایی که فوتبال، همه فکر و ذکرشان بود؛
http://upload7.ir/imgs/2014-01/48700955569403877027.jpg
در سال اول دبیرستان؛
http://upload7.ir/imgs/2014-01/62828397674881156957.jpg
در سال دوم دبیرستان؛
http://upload7.ir/imgs/2014-01/65273109223081468660.jpg
در سال اول دانشگاه؛
http://upload7.ir/imgs/2014-01/61124450644014489249.jpg
2 عکس هم بعد از تشرف به دین مبین؛
http://upload7.ir/imgs/2014-01/63191678310638096571.jpg
http://upload7.ir/imgs/2014-01/68107811613409756070.jpg
به قول سلطان:
خوشمان آمد از آقای مهدی محمدی!
سرچی برایشان کردیم و مشاهده فرمودیم، سبک نوشتاریشون منطقی، فلسفی است.
و صد البته می بایست در تیم هسته ای باشند!
چرا که در قراردادهای هسته ای و بین المللی، کلمات و حتی رموز سجاوندی و… بسیار کار ساز است چه رسد به جملات!
ali؛
ممنون از تذکرتان
حتما بررسی و لحاظ میشود!!!
مؤید باشید
دوستان هر چیزی به ذهنشون میرسه از ما دریغ نکنن!!
ali؛
!!!!!!!!!!
همه کارای دادش حسینتون بر عکسه!
همه اول زشتن، وقتی میرن دانشگاه خوشگل میشن!
دادش حسین اول خوشگلن از دانشگاه به بعد ببین چی میشن!
البته ببخشین اینو گفتم، چون منم بچه هام هم سن و سال شماها هستند!
خواستید عمومی نکنید.
با عکسای جنگلیش بازم معلوم بود خوشگله!!
بعضیها چه کلا کچل باشن چه خفن مودار، قیافشون تغییر خاصی نمیکنه ولی بعضیهای دیگه رو تو یه روز از دو زاویه ببینی شک میکنی که خودشه یا نه، چه برسه تو چند دورهی زمانی مختلف!
این مربوط به چه دورهای هست؟
http://8pic.ir/images/atze2sycmadlx67xxny.jpg
مرتضی؛
http://upload7.ir/imgs/2014-01/97034682204555709028.jpg
عکسای باکلاسمون رو بذار، این چیه؟؟!! 🙂
اوووف؛ ایــــنه!
حالا شد!
ماشاالله!
نداشتم؛ از سرچ گوگل نامرد هم بیشتر از این توقع نباید داشت!!
“دَمِش دَمِش دمشقه
حسین! سیبیلتو عشقه”
یاد دوران جاهلیت بخیر که از این شعرها می خوندیم!
داداش!
کم کم داری از مردم فاصله میگیری ها!!!
آره مرتضی؛ عکس های شیک بذار!
http://upload7.ir/imgs/2014-01/73512230745281805495.jpg
http://upload7.ir/imgs/2014-01/95785542123016310022.jpg
http://upload7.ir/imgs/2014-01/40316992686714874591.jpg
متن مهدی محمدی/ اوج شعور و عقل
متن حسین قدیانی/ اوج شور و عشق
و به قول سیدمرتضی آوینی: این هر ۲ عقل و عشق را خدا آفریده است…
ممنون از روزنامه وزین وطن امروز که این روزها سنگ صبورمان شده.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آقای سیداحمد، با دیدن اولین عکس آقای قدیانی که در کامنت گذاشتین، حالا کاملا متوجه می شم که چرا داداش تون در این متن نوشته که آری؛ ما یک شبه انقلابی شده ایم! 🙂
این عکس هم جالب توجه هست
http://golshanedel.persianblog.ir/post/60/
انعکاس کتیبههای محرم در عینکی که قراره جلوی آفتاب رو بگیره…!
همهی نور چشم و زندگی ما از حسینه…
به قول دیوونهی داداشی بزرگوار؛
سلام بر حسین*
http://upir.ir/files/163fd7fe1f111.jpg
http://upir.ir/files/54d14f4460f72.jpg
خنده ام/ گریه ام(!) می گیرد وقتی هنوز در بعضی سایت ها، نامه معروف به آقا صادق را می بینم!
اولی مربوط به بُعد “رحماء بینهم” هست و دومی بُعد “اشداء علی الکفار” رو نشون میده!
برای همینه که همیشه دومی رو تو وطن امروز کار میکنن!!
بیچشم و رو (گفت و شنود)
گفت: روزنامههای زنجیرهای و برخی رسانههای خارجی از این که مجلس برای مشخص شدن جرم سیاسی و مجازات آن طرحی آماده کرده است، خیلی ذوقزده شدهاند!
گفتم: این که ذوقزدگی ندارد، چون اگر منظور از جرم سیاسی اظهارنظر و عقیده سیاسی باشد که در ایران جرم تلقی نمیشود و روزنامهها و احزاب و شخصیتها هرچه دلشان میخواهد میگویند و مینویسند و کسی هم به آنها کاری ندارد.
گفت: مثل این که منظورشان از جرم سیاسی، اقدام علیه امنیت ملی است.
گفتم: اقدام علیه امنیت ملی که جرم سیاسی نیست و در تمام سیستمهای حقوقی جهان، اینگونه مجرمان اگر اعدام نشوند، به اشد مجازات محکوم میشوند.
گفت: تازه یکی از روزنامههای زنجیرهای پیشنهاد کرده که مجرمان سیاسی در زندان انفرادی زندانی نشوند، در زندان به اینترنت دسترسی داشته باشند، هر روز با اقوام درجه یک خود ملاقات کنند و…
گفتم: راست میگویند که گربه خیلی بیچشم و روست!… یارو داشت آبگوشت میخورد، یک گربه شروع به میومیو کرد و طرف یک تکه گوشت برایش انداخت و گربه آن را بلعید و دوباره گفت میومیو… یارو قابلمه آبگوشت رو گذاشت جلو گربه پررو و گفت؛ حالا تو بخور، من میومیو!
سلام بر حسین قدیانی و سیداحمد
دیگه خودتون راهش رو باز کردین! عکس/ طرح اولی کار خودمه، الباقی رو هم که داشتم، فکر نکنم سایر دوستان دیده باشن، بعید می دونم.
http://upload7.ir/imgs/2014-01/26011789323285769126.jpg
http://upload7.ir/imgs/2014-01/39722796966318465525.jpg
http://upload7.ir/imgs/2014-01/71941638695604051798.jpg
http://upload7.ir/imgs/2014-01/94269848774356942895.jpg
این هم که معرف حضور همه هست، کار مهدی حیات کماساییه.
http://upload7.ir/imgs/2014-01/30724375798021642439.jpg
در ضمن، این تلفنامون رو هم جواب بدی، بد نیست!
صحبتهای مادر شهید بروجردی:
http://safirfilm.ir/wp-content/safirclip/madar/Madar.Low.13921108.SafirFilm.ir.flv
گفت: «پسرم رو خواب دیدم گریه میکرد». گفتم: «چرا؟» گفت: «ما شهید شدیم٬ ولی اینها که ماندن به جای ما کاری نکردن برا مملکت».
شهدا آگاهند. روز قیامت جلوتون رو میگیرن، حالا بهت می گم… آمریکا اومده دمِ در خانه سراغتون. حواستون جمع باشه!
محمد اگه زنده بود می دونست باید چی کار کنه…
سلام بر نادر بکایی عزیز؛
ممنون. یکی دو تا از عکسها را خودم هم نداشتم!!
و اما کی زنگ زدی اصلا که من جواب ندادم؟؟
دوستان محترم، جناب مبصر؛
بابت لطفتان ممنون. شرمنده کردین. لطفا دیگر این پروسه ارسال عکسها را بس کنید!!
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…
http://upload7.ir/imgs/2014-01/27957707463761760001.jpg
(چقدر دلرباست این عکس!)
این عکس مهدی حیات کماسایی که در کامنت آقای بکایی آمده، به نظرم بهترین نوستالژی و خاطره قطعه ۲۶ باشه.
واقعا یادش بخیر باد:
http://upload7.ir/imgs/2014-01/17941309681787947658.jpg
طرح آقای محمدحسنی هست دیگه؟
با کامنت رمضان زاده و تعبیری که استفاده کردن، بشدت موافقم. خیلی زیبا بود.
جدای از نوشته تحسین برانگیز آقای قدیانی، سرمقاله جناب محمدی هم حکم یک متن راهبردی را دارد. واقعا حیف است که صدا و سیما دیگر از وجود ایشان در برنامه گفتگوی ویژه خبری بهره نمی برد.
ان شا الله جوری نشود که دیدن تصویر بچه های حزب اللهی در رسانه ملی، برای مان در حکم یک معجزه باشد.
چقدر تفاوت چهره دارن آقای قدیانی. توی هر عکس، یه جورن! عجیبه واقعا! عکس اول کامنت آقای سیداحمد، خیلی با مزه است! مدل مو، آلمانیه؟؟
خوب شد بانکی مون دعوتش رو بابت حضور تو ژنو ۲ پس گرفت! و گر نه سوریه و جبهه مقاومت رو هم به ثمن بخس می فروختند آقایان حقوقدان! و پولش رو در اقساط بلندمدت بدون کارمزد و بهره، از آل سعود و آل یهود می گرفتن می زدن به رگ بی غیرتی شون!
در ضمن، می خواستم بدانم جناب محمدی آیا روزهای مشخصی در هفته به روزنامه وطن امروز مطلب می دهند؟ و اینکه در دانشگاه چه رشته ای خوانده اند؟ فلسفه آیا؟ جامعه شناسی؟
آقای قدیانی، شما در کامنت تان نوشته اید که بی گمان، بیشتر بار وطن امروز، روی دوش سردبیر هوشیار، بصیر، جوان و گمنام این روزنامه یعنی رضا شکیبایی عزیز است. چرا خود ایشان مطلب نمی نویسند برای وطن امروز؟
متنت رو الان کامل خوندم. یعنی توپ بود! آخرش امشب گریه مون رو درآوردی.
دوستان محترم؛
سفرنامه خواندنی و قشنگ “برف و آفتاب” (خانوم زبان) رو از دست ندهید…
عطر کربلا دارد؛
http://khanoomzaban.mihanblog.com/
سایتت باگ داره… هک هم میشه…
ولی چه اعصابی داری که انقدر مهربون و بدون توهین می نویسی…
من جات بودم صفحه باز می کردم و فحش می دادم!
لایق فحش هم نیستن هر چند…
دلم فقط واسه شهدا می سوزه…
ایشالا بتونن جواب شهدا رو بدن…
یا علی
اونقدر خوبه مبصر از نوشتهی آدم تعریف کنه! خیلی خیلی ممنون.
اصلا ما هم هم سن و سال علیرضا!
ما هم…
ممنون برای این متن دلنشین…
سلام
آقا با اون متن خاص و انتقاد پذیری خاص تر پرزیدنت و توصیه ی سید احمد برای قرائت آیت الکرسی، ما بعد بیست و چند ساعت دل نگرون اومدیم و می بینیم اوضاع بر وفق مراد است و شکر خدا شهر امن و امان!
آقا سید؛
با عکس سال اول دانشگاه داداش حسین، خیلی حال کردم! یه جورایی حس بهمن ۵۷ رو داره 🙂
فکر عکس با کلاسی که داداش حسین گذاشته، مال خیمه سوزان دوسال پیشه. یادش بخیر… از نحوه ی عکس هم، شاید بشه گفت عکاسش سید شهاب بوده…
مرتضی اهوازی عزیز؛
یه تعداد عکس با کیفیت، و با کلاس از داداش حسین دارم، که تو هیچ موتور جستجویی نمی تونی پیدا کنی! اگه خواستی به بالاترین پیشنهاد کنار میام!!! البته آقا سید دارند.
مطلب جناب محمدی واقعا تامل برانگیز و به قول دوست مان راهبردی بود. چه خوب می شود اگر گاهی در کامنت ها از این مطالب استفاده شود.
متن پر آهی بود. بابت کامنت های گرم دوستان هم تشکر می شود.
للحق
بسم الله
سلام
تو این وانفسای سیاست زدگی و هرج و مرج و…
۳ روزه فلزهای فاز ۱۲ اولین پالایشگاهی که تو دوران تحریم ساختیم، روشن شد.
درسته بد می سوزه و درسته هنوز تا راه اندازی کامل کار داره ولی تا ۱ ماه شایدم کمتر وقتی وارد مدار شد اولین پالایشگاه دوران تحریم ساخته شده.
اولین کشور خاورمیانه هستیم که خودش پالایشگاه زده است…
چشم انتظار بزرگوار؛
به هدیهی یک آیت الکرسی اضافه برای داداش حسین و ۲۶ تا صلوات (با تبصرهی و عجل فرجهم) واسه سلامتی سیداحمد و ۲۶ تا هم خودتون -اونم نقد و نه قسطی- خریدارم…
قبول نکردید خود سید، هم ایمیلمو داره، هم هوامو!!
این طور نیست سید؟! 😀
می گما!
چفدر آدم حسابی تو این سایت ریخته!
یک سرچی هم برای نادر بکایی کردیم. فقط وبلاگی پیدا نکردیم یکی بود قدیمی، عکس نداشت؛ یکی هم که کلا نابود شده بود و…!
جناب سید احمد اگه وبلاگشون رو بلدید پای این متن زحمت بکشید بنویسید؟
اگر هم ندارید خود آقای بکایی برامون بنویسند.
ممنون
مرتضی اهوازی؛
قبلتُ! با همان ذکر و همان تعداد. با این فرق که، شرمنده! چون من ایمیلتو ندارم! فرستادنش با آقا سید 🙂
عکسهای دبیرستان و دانشگاه رو که دیدم، یاد یه پسرکی افتادم
که موهاش رو ژل می زد و با شورت و شلوار سفید ورزشی میومد تو زمین.
عشق روپائی هم بود. بیشتر هم تو تیم مهدی غیاثوند اینا بود.
بعضی وقتها هم با کیف مدرسه یا دانشگاه می پرید تو زمین.
از اول هم، نجفی آمده بود برای رفتن از میراث نه ماندن! آمده بود، یکی دو پُک، قلیون خانوادگی بکشه، یه شیردال قلابی بگیره، پای یکی دو تا اجنبی رو باز کنه، و ورزش ایرانی چند هزارساله ی چوگان رو، تقدیم آذربایجان کنه، و بده بعدی!
سلام
اصلا تو بگو میراثی باقی مانده است که کسی بخواهد میراثدار آن باشد؟
(کمی تا قسمتی با اغراق بخوانید!!!)
اهوازی:
سلام
دمت گرم رفیق، من به عشق حسین قدیانی میام اینجا و دیدن تو.
مومن ما هنوز دوست داریم، چه بخای چه نخای.
یا علی
نجفی مشاور اقتصادی شد!!
دِ لا مصب! وزیر آموزش و پرورش، میراث فرهنگی و گردشگری، مشاور اقتصادی…
مشاور زنان و زایمانم بشه دیگه تکمیله!
قانون بقای مدیران؛ هیچ مدیری تعویض نمی شود بلکه از وزارتی به وزارت دیگر می رود.
خدا رو شکر، قلیون ردیف بودجه پیدا می کنه!
این برنامه زنده «آن سوی نیمکت» شبکه ورزش واقعا عالیه…
مجری کمتر حرف می زنه…
به جاش، کارشناس که واقعا هم این کاره است، خوب و کامل و مطول و با حرارت و داستانی/ سینمایی، اقناع می کنه احساسات فوتبالی آدم رو!
چقدر «دکتر صدر» قشنگ و خاطره انگیز درباره فوتبال جهان صحبت می کنه…
آدم دوست نداره تموم بشه برنامه…
و چقدر قشنگ گفت؛ «بهترین خرید سر الکس، بی گمان خرید “اریک کانتونا” بود».
چقدر مردونه و مغرور بازی می کرد… یادش به خیر! با اون یقه اش!
فوتبالی های قطعه، حتما این کتاب «پسری روی سکوها»ی دکتر صدر رو بخونن. قشنگه.
خیلی فوتبالی ها هم، علاوه بر این کتاب، «یونایتد نفرین شده» رو هم گیر بیارن، بخونن.
این یکی، ترجمه دکتر صدر است و نوشته «برایان کلاف» مربی گور به گوری «لیدز یونایتد».
در ضمن، این روزها حتما بازی این تیم «منچستر سیتی» رو ببینید. محشره!
ما در جام جهانی باید با چند تا از بازیکنان همین تیم، روبرو بشیم!!
“نسبت ما با خامنه ای، همان نسبت پدران مان است به خمینی. ما حتی یک شبه هم انقلابی نشده ایم. یک برق نگاه «آقا» برای انقلابی شدن و انقلابی ماندن ما کفایت کرده و می کند.”
از اون متن هاست که چند باره خواندش لازمه. کاش حضرات حداقل یک بار بخوانندش.
احسنت به جناب محمدی!
احسنت به وطن امروز!
فکر کنم تازگیها فهمیدید کامنت گذاشتن اینجا چه لذتی داره؛ اون هم غیر مرتبط با متن! فقط حیف کسی براتون فونت درشت نمیذاره! 🙂
دکتر صدر ۱۰ ساعتم حرف بزنه خدا وکیلی من که از پای تلویزیون جمب نمی خورم
کلام شیرینی داره این مرد
آن سوی نیمکت هم خیلی خوبه
برنامه های شبکه ورزش داره خوب می شه
آن سوی نیمکت و فوتبال ۱۲۰ رو من همیشه می بینم…
غمی گرفته گلویم دارد چه می شود؟
باید به دشمن دون گفت چرا گم نمی شود؟
گویی صدای خمینی که با صلا می گفت
دشمن نمی کند غلطی، باور نمی شود
وقتی برای جنگ شهیدان به پا شدند
آن لاله ها که جز برای خدا خم نمی شود
راهی شدند الی القدس، الی الابد
بی دین های زمانه بگفتند: نمی شود
بعد از دفاع مقدس، بعد از زمان جنگ
بعد از تمام نشدها، بعد از نمی شود
عالم که سر به پای شهیدان فرو نهاد
دیگر کسی نبود بگوید نمی شود
اما دوباره بعد همه سال های سخت
آن داعیان ذکر نشدها، نمی شود
مکر سقیفه، حیله ی خصمانه ریختند
قرآن به نی زدند، دوباره نمی شود
آن ها که در عزای اشرف اولاد عالمین
روزی که کار جن و ملک جز غم نمی شود
دست و صدای صوت کف و هلهله زدند
نزد علی که رسیدند، دیدند نمی شود
این بار دور علی پر ز مالک است
با مالکان علی صف دعوا نمی شود
با دشمن علی همگی یک صدا شدند
تیغی به گردنش که مالک نمی شود
تحریم و مکر، گزینه های روی میز
با این همه لاف نشدها نمی شود
حالا مذاکره با این سگان پست
در جای جای جهان هم نمی شود
بنزین اگر گران نشود هم طلا و مس
احقاق حقمان که بعید است، نمی شود
حتی اگر که حق مسلم به ما دهند
این ها برای آرمیتا بابا نمی شود
باید دوباره زنده شوند مردهای جنگ
بی گنج های جنگ دری وا نمی شود
باید گره به دست علمدار وا شود
با این کلید حل معما نمی شود
مرتضی؛
از آنجایی که داداش حسین امر فرمودند که این پروسه را بس کنیم(!)، با اجازه ایشان یکی از عکس هایی که چشم انتظار می گوید را اینجا کامنت می کنم، بقیه عکس ها را بعدا برایت ایمیل می کنم!
http://upcity.ir/images2/58120747809374247146.bmp
http://rajanews.com/detail.asp?id=180436
رضا اعتدال طلب-پزشک
ببخشید! شما پس کی مطالعه و طبابت و تحقیق می کنید! همش یا پای تلوزیون اید، یا اینترنت و… 🙂
فقط من باب مزاح بود! ان شاء الله خداوند به شما و همه پزشکان خوب و توانای کشورمان توفیق روزافزون عنایت کند.
http://www.clipfun.ir/sport/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D9%84%D9%8A%D9%BE-%D9%BE%D8%B3%D8%B1%D9%8A-%D8%B1%D9%88%D9%8A-%D8%B3%DA%A9%D9%88%D9%87%D8%A7-%D8%AD%D9%85%D9%8A%D8%AF-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B5%D8%AF%D8%B1
نمی دونم من غم دارم اینطوری فکر می کنم یا راستکی پست های این هفته ام بوی غم میده! دوست داشتید یک سری بزنید.
رایة العباس فومن؛ شعرت خیلی قشنگ بود.
سلام برادر عزیز؛
بعد از گذشتن بیشتر از سی سال از انقلاب عزیزمان، ما چه وقت باید شاهد حضور چادر در صداو سیما باشیم و حذف بی حجابی و مانتو؟ چه وقت باید شاهد ترویج حجاب در صداو سیما باشیم؟ آیا این آرزو را به گور می بریم؟ آیا شهدای ما همه دعوت به حجاب نکردند و به خاطر آن خون ندادند؟ شما بگویید ما چه وقت باید ببینیم در صداو سیما حجاب ترویج می شود؟ چقدر انتظار؟ لطفا بگویید، ما همان قدر صبر می کنیم! اما ایا این مقدار صبر کافی نیست؟!
چشم انتظار؛
مجرد که باشی مجبوری روزها رو سر کنی یه جوری دیگه!
اون موقع که جوون بودیم زن نگرفتیم، حالا هم که سنمون دیگه از این حرفا رد شده!
بنده خدا مادرم با چشم باز از دنیا رفت این قدر بهم گفت زن بگیر پیرزن…
شما اشتباه ما رو نکنید.
به حرف پدر مادرتون گوش کنید.
رضا اعتدال طلب-پزشک
خدا در این عصر جمعه، همه ی اسیران خاک، بخصوص والده ی گرامی شما رو رحمت کنه. آدم تا وقتی داره قدر نمی دونه… حالا زیاد هم نا امید نباش، شما پزشک ها کمی سخت پسندید و… بماند. ولی من توصیه ی مادرم رو به موقع گوش کردم و کم کم باید به فکر دو سری جهاز باشم!!!
بسم الله
سلام
رفقا میام اینجا می گم تا بدونید چه قدر ما قدرتمندیم.
کمپرسورهای export پالایشگاه رو فقط زیمنس می ساخته و اونم با سفارش قبلی، اونم یا تعداد محدود! هر پالایشگاهی ۶ تا بیشتر نمی خواد.
ما تو پالایشگاه از لوله های ameron آمریکا استفاده کردیم! نمایندگیش هم تو عربستانه!
البته الان خودمون تولید می کنیم و صادر می کنیم ولی اینو گفتم بدونید تحریم رو ما قبلا ساختارشو رو شکسته بودیم!
ما مهندس از انگلیس و آلمان و ایتالیا داریم که ماهانه میرن و میان!
ما مدت هاست تحریم ها رو نابود کردیم!
وقتی می گی تو اوج تحریم ها زمین صاف رو کردیم پالایشگاه ۸۰ درصد پروگرس، خود غربی ها می گن ایولا!
رفقا یک بار هم شده بیاین اینجا ببینید مهندسای ایران چه کردن!
حقشه تور راهیان عسلویه ام بذارید!
مگر غیر از اینه که با همه ایرادات و… ما کمر غرب رو خورد کردیم تو اینجا…
این یعنی دفاع مقدس… و آقا شب عید اومد اینجا… یعنی خط اینجاست.
خواب امام زمان
شاگرد: استاد، چکار کنم که خواب امام زمان(عج) رو ببینم؟
استاد: شب یک غذای شور بخور، آب نخور و بخواب. شاگرد دستور استاد رو اجرا کرد و برگشت.
شاگرد: استاد دیشب دائم خواب آب می دیدم! خواب دیدم بر لب چاهی دارم آب می نوشم، کنار نهر آبی در حال خوردن آب هستم! در ساحل رودخانه ای مشغول…!
استاد فرمود: تشنه آب بودی خواب آب دیدی؛ تشنه امام زمان(عج) بشو تا خواب امام زمان(عج) ببینی…!
زیباست:
http://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=25134#200901
http://upload7.ir/imgs/2014-01/94269848774356942895.jpg
این عکس شماست یا سهراب سپهریِ خدابیامرز؟
سلمان هراتی خدابیامرز!
♥
عاشق (گفت و شنود)
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: یکی از مدعیان اصلاحات در صفحه فیسبوک خود نوشته است؛ «درست است که روحانی با تابلوی اعتدال به میدان رقابتها آمد اما، بیهیچ تردیدی او به عنوان شخص خودش از هیچ پایگاه اجتماعی برخوردار نبود.»!
گفت: پس ۱۸ میلیون رأی روحانی از کجا آمده بود؟! اصلاحطلبان که به قول خودشان حداکثر ۷ درصد رأی داشتند!
گفتم: مدعیان اصلاحات که تا حالا برای روحانی کف و دست میزدند و ایشان را دارای بیشترین پایگاه اجتماعی میدانستند؟!
گفت: آنها بارها نشان دادهاند که از خودشان اراده و نظری ندارند و آنچه را که از پشت پرده به آنان دیکته میشود، بلغور میکنند.
گفتم: چه عرض کنم؟! یکی از خانها به نوکرش گفت؛ چرا اینقدر غمگین و گرفتهای؟ نوکر با شرمندگی جواب داد؛ عاشق شدهام! ارباب پرسید؛ عاشق کی؟ و نوکر تعظیمی کرد و گفت؛ عاشق هر که شما بفرمائید!
http://rajanews.com/detail.asp?lang_id=&id=180477
آقای قدیانی
ما دیگه فهمیدیم شما هم سن علیرضا هستی
کاش یکی این وسط یه عکس از علیرضا بذاره؛ دو سال بعد از شهادت پدرش حتما قیافه اش مردونه تر شده!
خدا به حق این وقت اذان هر کسی که در این دولت قصد خیانت به انقلاب و خون شهدا داره، نیست و نابود بفرما.
خاک بر سر معاون اول و مسئولی که با آخوند بی رگ و ریشه و احمق و کودنی مثل صانعی دیدار می کنه.
معاون اول و اون مجید انصاری نمک به حروم، نشون دادن از صانعی احمق ترن.
خدا شر این جماعت بی دین و وطن فروش رو از سر ما کم کن.
یک استکان چای داغ!
مگر مقام معظم رهبری نفرمودند (جذب حداکثری و دفع حداقلی) پس این سخنان شما قابل قبول نیست.
بنده به آقای روحانی رای ندادم ولی یکی از محاسنی که انتخاب ایشان به عنوان ریاست جمهوری داشت این بود که بسیاری از چهره های ناراضی و به اصطلاح اپوزیسیون به آغوش نظام بازگشتند.
“این شاسگول اوباما بچه بود، یادش نمی آید؛ از بهمن ۵۷، سی و پنج سال است که بر اساس آنچه روسای جمهور آمریکا منقول (!) می دارند، هفته بعد قرار است انقلاب اسلامی سقوط کند! به خدا این گزینه نظامی، پوسید روی میز روسای جمهور آمریکا! آمریکا یک رئیس جمهور داشت به نام «ریگان» که می خواست ریشه ملت ایران را از طریق خلیج، و با ناوهای دریایی، خشک کند! آن روزها مردم، این شعار را سر دست گرفتند؛ «خلیج فارس ایران، محل دفن ریگان». ما آن روزها بچه بودیم، اما نوگل بهار نبودیم! ظریف نبودیم! تخس بودیم! قد کشیدیم! و حالا می پرسیم؛ «کجایی اصلا آقای ریگان؟! حال شما چطور است؟!» روزی «علیرضا» از این هم بزرگ تر خواهد شد و از اوباما و جان کری خواهد پرسید؛ «کجایید عالیجنابان؟! چه خبر از گزینه نظامی تان؟! پدرم مصطفی، با گزینه خون هسته ای اش، هنوز در موضع غرور ایستاده. شما کجایید؟! راستی، حال توافق تان چطور است؟!» چیست انقلاب اسلامی؟ جز تسلیم آمریکا در برابر شکوه و عظمت ملت ایران؟ ۳۵ سال است همه روسای جمهور آمریکا به علامت تسلیم در برابر ملت ما، دست خود را بالا برده اند. اصلا فرقی نمی کند در ایران چه کسی رئیس جمهور باشد یا در آمریکا چه کسی! اصل مناسبات، دست انقلاب اسلامی است. دولت ها می آیند و می روند، دولت ها به عبارتی همه موقت اند، آنچه اما باقی می ماند، انقلاب اسلامی ملتی است که «الله» خدایش بود و «روح الله» امامش. هر ثانیه ای که از این انقلاب می گذرد، یعنی آمریکا در ستیز با ملت ایران، کم آورده. و هر ۱۲ بهمنی که «حضرت آقا» به دیدار امام و شهدا می روند، کاخ سفید را عصبانی تر می کند. در آمریکا رئیس جمهوری که می گفت؛ «با رفتن خمینی، دیگر کار انقلاب اسلامی تمام است» کجاست؟! سگی که گاز می گیرد، پارس نمی کند، اما روسای جمهور آمریکا زیاد هارت و پورت می کنند! انقلاب اسلامی دقیقا خورده به ملاج ابلیس! و آن بالا یکی هست که هوای انقلاب ما را دارد. خدای «والفجر ۸» هم اینک هم خداست. امام زمانی که در عرض اروند، یکی یکی دست بچه رزمنده ها را گرفت، هم اینک هم امام زمان (عج) است. ما در شلمچه، یک خانم حضرت زهرا (س) داشتیم، که الان هم مادری می کند برای خون شهدایی که با سربند جگرگوشه اش حسین (ع) با سربند «یا حسین» به خط می زدند”. و…
*** *** ***
“من یکی با لایحه بودجه کاملا موافقم چرا که لااقل می توانم به مفاد آن، از مجاری همین دولت و همین رسانه های خودمان دسترسی پیدا کنم و این خودش به تنهایی موضوعیت دارد! من با بودجه تقدیمی به مجلس کاملا موافقم، چرا که جزئیات آن را لازم نیست از زبان حرامیان عالم و رسانه های غربی بشنوم و احیانا شوکه شوم! و این مهم، آنجا که داریم درباره دولت اعتدال سخن می گوییم، کم از فتح الفتوح ندارد! من با اولین بودجه دولت اعتدال موافقم، چرا که این یکی، واقعا و البته ان شاء الله «بر اساس آنچه مرقوم شده» پیش می رود! و از این حیث، جای شادمانی است! من با این لایحه موافقم، چرا که با نقد آن، یا حتی نقض آن، دشمن هشدار نمی دهد گزینه نظامی همچنان روی میز است! و این، بسیار عالی است!” و…
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دوستان محترم؛
تا ساعاتی دیگر قطعه ۲۶ با ۲ متن به روز می شود…
با سلام؛
جناب آقای اعتدال طلب-پزشک!
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل…
سگی که گاز می گیرد، پارس نمی کند، اما روسای جمهور آمریکا زیاد “هاپ هاپ” می کنند!!
قسمت دوم متن، عجب طنز معرکهایه!
“من یکی با لایحه بودجه کاملا موافقم…”
سعید؛
درسته آقا فرمودن جذب حداکثری ولی قطعا اون دفع حداقلی هم یه معنایی داره ها!
(البته به نظرم بعضی ها اصلا در حدی نیستن که بخوای حذب یا دفعشون کنی! خودشون دفع شده هستن! نمی دونم این ریش پروفسوری ها و ریش رنگی ها، چه اصراری دارن بعضی ها رو از زباله دان تاریخ در بیارن!)
صانعی ناقص العقله. از مرجعیت خلعش کردن. مواضعش بر ضد نظام و انقلاب یکی و دو تا نیست! از افاضات چرندش در مورد آمریکا و اسرائیل هنوز دو ماه نگذشته.
کی گفته باید همه جذب بشن؟
خدا یه کمی به بعضی ها روحیه انقلابی عنایت کنه!! سرو زیر برف کردن و بی توجهی به حرکات این آقایون تازه از راه رسیده، عواقب خوبی نداره.
سلام؛
پنجشنبه هفته پیش قطعه ۲۶ سر مزار شهیدان اکبر قدیانی و مسعود رضوان بودم.
متن اول که با حال به نظر می رسه، اما متن دوم چه باحال به نظر می رسه!
و با این حساب، منم با کلیات و جزئیات و همه چیز این لایحه بودجه موافقم!
آتش گرفتم با خواندش. ممنون آقای قدیانی. بخصوص اون قسمت که به ۳ ساله بودن تان اشاره کردین. قشنگ بود. یعنی این آقایون متوجه ابعاد توافق شون نیستن؟؟!!
درد شرح ندارد…
پس از بازدید از معدن گچین و بازرسی های(جاسوسی های) روزانه از تأسیسات هسته ای ایران که به قول آن برادر، در تاریخ پادمان های آژانس کم سابقه و شاید بی سابقه بوده است، جناب آمانو افاضه فرمودند بعد از این باید بر سر چیزهای سخت تر با ایران به توافق رسید!! هر دم از این باغ بری میرسد/ تازه تر از تازه تری میرسد (آقایان خوش باور، دیپلماسی لبخند تحویل بگیرند)
و این به اصطلاح چیزهای سخت، حل و فصل مسائل حال و گذشته را شامل می شود و مانورش بیشتر بر روی مسائل مربوط به ابعاد نظامی احتمالی است و جناب آمانو در حالی این مطلب را با جرات و جسارت تمام بیان می کند که در جای دیگری گفته است ما شش ما قبل نمی توانستیم این وضع را پیش بینی کنیم و یکسال قبل این موضوع برای ما کاملاً نامحتمل بود! این قبیل جملات اولاً اعتراف دشمن به اقتدار و توانایی طرف مقابل است و ثانیاً با کمال تأسف به معنای واگذار کردن بازی برده است! و خیانت بزرگی است به تفکر مقاومت و ایستادگی مقتدرانه در برابر دشمن دون، در واقع این نرمش ذلیلانه است که به دشمن این میدان را می دهد که با گستاخی تمام بگوید توافق ژنو محصول فشار تحریم ها است! آه از بی تدبیری و عدم شناخت درست!
دوستان خدا شاهد است شنیدن این قبیل جملات که تا اعماق قلب هر ایرانی انقلابی را می سوزاند محصول بی تدبیری، وادادگی و زبونی این جماعت بی سیاست و خوش باور است.
و نشانه بارز بی تدبیری آن است که وزیر محترم بعد از شنیدن این جمله تنها عکس العملی که نشان داده است این بوده که گفته است این اظهارات اخیر اوباما برای مصرف داخلی است!
من اینقدر از “تا ساعاتی دیگر” تون خوشم میاد! 🙂
یعنی برید دو روز دیگه بیاید!
می خوام یه شعر واسه “تا ساعاتی دیگر” بِسُرایم.
منتها تا ساعاتی دیگر…
سعید؛
برادر من! یعنی چی این که گفتی؟ جذب اپوزوسیون فاسد خود فروخته و واداده و خائن به چه درد می خوره که پرزیدنت بهش مفتخر هم باشه؟ مثلا اگه این لندن نشینای سر تو آخور انگلیس و آمریکا فرو برده به آغوش نظام برنگردن، ولایت فقیه که اتفاقا اپوزوسیون به شدت باهاش مشکل داره دچار خدشه میشه؟
………………
اولین قسط از ۴ میلیارد دلار به حساب ایران واریز شد. امریکا فقط ۴ درصد از کل اموال بلوکه شده مان را طی ۸ قسط به ما بر می گرداند و این یک شکست بزرگ برای ماست!
میشه تاساعتی دیگر رو معنی کنید؟ خسته شدم اینقدر اومدم پای نت!
دهه فجر، یه متن اینطوری می چسبه…
با سلام؛
از وبلاگ ما به آدرس ذیل بازدید نمائید. در صورت تمایل در خصوص مطالب ارائه شده در آن اظهار نظر بفرمائید.
ببینید و بخوانید:
افشای جریان مسیحیت تبشیری
معرفی کشیش نماها
دختران قربانی تبشیر
کلیسای خانگی
و نگفته ها و نادیده ها
http://rahpoyanhedayat.blogfa.com/
سلام و خدا قوت!
سلام؛ به نظرم رسید به شما بگم که بیان شیوا تری دارید… این یک واقعیت هست که مردم ما هنوز ضرورت هسته ای رو نمی دونن. من کلی گفتم، شما باید این رو باز کنید تا ملت بیشتر آگاه بشن در چه زمینه هایی به درد می خوره یا اصلا نیاز داریم یا نه؟!
سید محمود؛
نیاز داشتن یا نداشتن ما به هستهای زیاد هم مهم نیست!
سلام حسین آقا؛
منتظر یک مطلب ناب درباره ی تدبیر سبد کلا از جانب شما هستیم.
آخرش پیش مردم رو سیاه می شن.
مردم باید این ماجراها رو دوباره ببینند تا درک کنند وقتی آقا میگن خوشبین نیستم دلیلش چیه؟!
نسبت ما با خامنه ای، همان نسبت پدران مان است به خمینی.
تو حسین قدیانی………………
{توهین به نام خدا از رسانه ملی}
با سلام؛
چند روزی از پخش برنامه پایتخت ۳ نگذشته که متاسفانه نام گذاری دو بازیگر با ظاهرهایی مضحک با نام های مقدس “رحمان” و “رحیم” اسباب و بازیچه توهین و شوخی و مضحکه شده است.
برای اینکه به نام های مقدس خدا مانند نام مقدس “نقی” توهین نشود و ملعبه دست خواننده هتاک نگشته و همچنین تکه کلام شوخی و بازیچه دست نا اهلان نگردد می بایست نسبت به نامگذاری و پخش این نام های از این سریال تجدید نظر شده و مراتب اعتراض اهل دین به این نوع رفتارها توسط رسانه ها منتشر گردد.
این حرکت به صورت خود جوش توسط عده ای از جوانان مذهبی با تماس با واحد ۱۶۲ صدا و سیما و همچنین تماس با رسانه ها و دفتر مراجع دنبال می شود
خواهشمندیم شما هم این مطلب را توسط رسانه خود منتشر نمائید.