باز هم دیگ پلوی سفارت!

تا جایی که یادم هست دولت قرار بود ارزش «پول ملی» را افزایش دهد، نه اینکه چوب حراج بزند بر سر «استقلال ملی»! ما تا به حال گمان میکردیم «اعتدال» کاریکاتور «عدالت» است، نگو با استقلال ملت هم سر جنگ دارد. بهراستی اینجا چه خبر است؟! کاترین اشتون انگلیسی در ایران چکار میکند؟! دولت دارد کجا میرود؟! این روزها سالگرد «عملیات بدر» است و سررسید، سرشار از عطر «بچههای خیبر». ما آن همه شهید دادیم که استقلال ملی حفظ شود، یا به حراج گذاشته شود؟! ما شاه را از کشور بیرون کردیم تا اجنبی در امور داخلی ما دخالت نکند، اما از قرار معلوم، دل بعضیها برای دیگ پلوی سفارت تنگ شده! ما تا الان فکر میکردیم بعضیها خود را قیم دستگاه قضا میدانند؛ نگو بدتر، ادعای دروغین حقوق بشر اجنبی را قیم قوه قضائیه میدانند و با کمال وقاحت برای این ادعای دروغین، سفره پهن میکنند! ما اما اجازه نمیدهیم باز هم سر شیخ فضلالله بالای دار رود. ما اجازه نمیدهیم استقلال ملی را تیرباران کنند. آقای ظریف و خانم اشتون مینشینند تقویمگردی میکنند و برای دیدار، «مناسبت» تعیین میکنند، لیکن برای ما «روز زن» فقط و فقط سالروز میلاد صدیقه کبری است. انقلاب اسلامی «وابستگی» را از در بیرون کرد، عدهای میخواهند آن را از پنجره بازگردانند. خجالت از روی شهدای وطن نمیکشند؟! دیدار اشتون با فتنهگران، چه ربطی به مذاکرات هستهای داشت؟! و دولت با چه حقی و به کدام مجوز اجازه میدهد این زنیکه انگلیسی در ایران حرف مفت بزند؟! نکند بعضیها انگلیس بدسابقه را صاحب حق درباره حقوقبشر میدانند؟! و او را برای دخالت در امور داخلی ما محق میدانند؟! اگر اینگونه است، افتخار میکنیم که از ما شکایت میکنند! و افتخار میکنیم که با اینان، زاویه داریم! از عمر این دولت، ۶ ماه بیشتر نمیگذرد اما معالاسف در تضعیف استقلال ملی پروندهای بس قطور دارد. تضعیف استقلال ملی یعنی خدشه بر امنیت، غرور، اقتدار و شرف ملی. اینجاست که دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی باید ورود کند! گیر از «قدم دولت» است، نه «قلم ملت». ما تا به امروز در «وطن امروز» مینوشتیم که توافق ژنو، قابل قیاس با قرارداد ننگین ترکمنچای نیست اما خوب است بعضیها ما را از رواداریمان پشیمان نکنند. اینک برای همگان باید معلوم شده باشد که در آن «لوگوی سیاه هولوکاست هستهای» حق با ما بوده است. ما آن روز البته فقط ناظر بر متن ظریف توافق بسیار بد ژنو بود که لوگوی خود را سیاه کردیم، اینک معطوف بر تضعیف زمخت استقلال ملی، ظاهرا باید نهیب تندتر بزنیم، بلکه از این پس، درباره جزایر سهگانه، کار به چانهزنی با شیخنشین زپرتی امارات نکشد! تعارف را کنار بگذاریم. لیاقت چنین دولتی، حمایت همان روزنامهای است که لوگوی خود را با شال و کلاه اجنبی ست میکند. چوب حراج زدن بر استقلال ملی، شاخ و دم ندارد؛ دقیقا به رفتار و گفتار همین چند وقت اخیر دولت اعتدال میگویند. عاقبت، اتفاقهایی دارد میافتد که با شعائر انقلاب اسلامی همخوانی ندارد و اخباری داریم میبینیم و میشنویم که اساسا با آن بیگانهایم. روحانیت همواره پاسدار و حافظ استقلال ملی بوده. فرض است بر بعضیها که اتکا بر این «دژ پولادین» داشته باشند.

امان از روزگار! من که دلم هرگز این همه برای شهدا تنگ نشده بود. دیروز آقای روحانی در جلسهای گفت: «شبهای عملیات و لحظه خداحافظی را از یاد نمیبرم». جمله جالبی بود! اساسا حتی آنهایی که سرهنگ هم نیستند، به «بچههای جنگ» پز میدهند اما آیا انتظار همان بچههای جنگ از دولتمردان محترم این بود؟! اینکه اجنبی بیاید و عوض «مذاکره هستهای» از «حقوق بشر» سخن بگوید، با فتنهگران دیدار کند، در امور داخلی ما دخالت کند، دست آخر هم ببریمش «تور اصفهانگردی»؟! راستی که دلم هرگز این همه برای شهدا تنگ نشده بود. کجایی سردار شهید حاج حسین خرازی؟! از همان گلزار شهدای اصفهان شاهد باش که بعضیها بیشتر با اشتون حال میکنند تا وصیتنامه تو… آری! جنگ تو شهید، مایه افتخار همه است، درست عکس توافق بعضیها.
وطن امروز/ ۲۰ اسفند ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
دولت با منتقدان آشتی باشد
تقدیم به آستان رفیع
«امنیت ملی»

بسمالله الرحمن الرحیم، هست کلید در گنج حکیم. آن «کلید» که قفل میگشاید، نیک اگر بنگری، خدا و نام خداست. «حکیم» از جمله صفات حضرت باریتعالی است. ما نیز که بندگان خداییم، باید بر مبنای حکمت، عمل کنیم، نه اینکه حتی شکایتمان را هم، حکایت دیپلماسی و اقتصادمان، صدقهای بر گرده متشاکی تحمیل کنیم! ظاهرا دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی از صاحب این قلم شکایت کرده که در ۴ یادداشت، مغایر با مصوبات آن شورا، مطالبی برخلاف امنیت ملی نوشته. هر آنچه غیرحکمت، به من میگوید؛ «محترمانه و قانونی، گریبان شاکی ظاهری را بچسب که آخر، اتهام به این درشتی چرا؟» اما «حکمت» اقتضای دیگری دارد! من که مندرجات خود را مقوم مقوله امنیت ملی میدانم، چه گلهای میتوانم از دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی داشته باشم؟! و این دبیرخانه محترم، چه شکایتی میتواند از نگارنده داشته باشد؟! لطفا به کلماتی که در این ترکیب به کار رفته، دقت کنید؛ «دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی». این ترکیب، یقههایی را باید بچسبد که قطعا یقه من نیست و قلمهایی را باید خرد کند که حتما قلم من نیست. من از این ترکیب، و ناظر بر قلمم، شاید انتظار تشکر داشته باشم اما هرگز انتظار تذکر نخواهم داشت، شکایت که اصلا حکایت غریبی است! «حکمت» به من میگوید؛ «در این شکایت، رد پای بعضیها در میان است، رد پای اعتدال». من، براساس حکمت، شاکی خود را، دولت و معاونت حقوقی نهاد ریاست جمهوری میدانم، نه شورایعالی امنیت ملی، که شکایتها، ظاهری دارند و باطنی. به شهادت انبوه نوشتههایم، «امنیتملی» روی سرم جا دارد اما به شهادت این چند زخم که هنوز از فتنه ۸۸ بدین سو، روی سر و صورتم باقیمانده، حتی «مصوبات شورایعالی امنیت ملی» هم روی سرم جا دارد. آنجا که پای امنیت ملی جمهوری اسلامی در میان است، من فقط قلم در دست ندارم، بلکه جان نیز بر کف دارم… و نوشتههایم را بسیار سرشتهام. برای من، امنیتملی کاملا مفهوم است؛ کدام اتهام را و به چه کسی میخواهید تفهیم کنید؟! در مثل، آنهم مثل ملای رومی، مناقشه نیست. گفت: «تو مکن تهدید از کُشتن که من، تشنه زارم به خون خویشتن».

من و ما، همه امت حزبالله، فداییان امنیت این ملکایم. ما علیه ناامنی خوارجصفتان، کارنامه روشنی داریم. وصله اخلال به ما نمیچسبد. منباب اعاده حیثیت مضاعف، مصرم که بدانم دقیقا در کدام جملات ۴ یادداشت مورد شکایت، مغایر مصوبات شورایعالی امنیت ملی چیزی نوشتهام؟! این کمترین حق من است و پاسخ این سوال را، نه از دبیرخانه شورا یا سایر اعضای شورا، بل از آن محترمی میخواهم که ایام انتخابات، شعار میداد؛ «نقد باید آزاد باشد، منتقد نباید به لکنت دچار آید، نباید بترسد، نباید بلرزد». این بود اعتدال؟! من که فکر کنم اصلا همین بود اعتدال!! اعتدال، کاریکاتور عدالت است. اعتدال در ظاهر، همه حروف عدالت را دارد اما در باطن، چپاندر قیچی عدالت است. مشتی حرف که برای خود، عاقبت کلمهای تشکیل داده. اصلا اعتدال یعنی مشتی حرف، مشتی قیل و قال. اعتدال، صراحت در شکایت ندارد. صداقت در حکایت ندارد. یک چیزی میگوید، در حالی که چیز دیگری رخ داده. از گرفتهها سخن میگوید، در حالی که دادههایش بیشتر است. از پیروزی سخن میگوید، در حالی که پیروزی، مگر در مکر خدا نهفته باشد! توافق که موید هیچ فتحی نیست! ما اما آنقدر سررشته از حکمت داریم که دچار اشتباه در فهم مسائل نشویم. ما هرگز شکایتی از شاکی ظاهری خود نداریم، فقط از اعضای آن تمنا داریم که هماهنگ با امنیت ملی حرکت کنند، نه هماهنگ با شعار اعتدال. «اعتدال»، خوب یا بد، شعار یک دولت هست و شعار دولت بعد نیست، اما «شورایعالی امنیتملی» همیشه هست. چشم بر هم زدنی، عمر دولت اعتدال به سرمیآید، لیکن آن روز، هنوز هم شورایعالی امنیت ملی، شورایعالی امنیت ملی است. شورا به این مهمی، باید خط خود را از پیام ۲۲ بهمن جاودانه ملت بگیرد، نه دولتهایی که میآیند و میروند. این شورا، باید آنجا ورود کند که واقعا امنیت ملی به خطر افتاده است. نقد یک توافق زمینی، یعنی نقد یک توافق زمینی، نه اخلال در امنیت ملی. سطح امنیت ملی، بسی بالاتر از آن است که زلف خود را به مفاد توافقی گره بزند که از نظر آقای ظریف، مدام روحش توسط طرف مقابل در حال نقض شدن است! «فلان تحریم آمریکا، گند زد به روح توافق ژنو» تلویحا جملهای از وزیر امور خارجه است و اگر بعضیها، این متن را هم کمپلت (!) مغایر مصوبات شورایعالی امنیت ملی تشخیص می دهند، خوب است لااقل این جمله را در متن شکایتنامهشان درز بگیرند! دیروز خبرگزاری ایسنا از قول خانم راکعی نوشت؛ «رهبری موافق رفعحصر هستند». دقیقا همینجاست که شورایعالی امنیت ملی باید ورود کند، نه مندرجات مقوم امنیت ملی این قلم. در سخن خانم راکعی، ایضا در خبرگزاری ایسنا، به ۲ جهت، تغایر بسیار فاحش با امنیتملی دیده میشود. اول؛ دروغ بستن به رهبر انقلاب، دوم؛ گفتار برخلاف مصوبه خود شورایعالی امنیت ملی مبنی بر حصر ۲ تن از سران فتنه. اینجاست محل ورود شورایعالی امنیت ملی! چرا ورود نمیکند؟! چرا مجلس محترم ساکت است؟! چرا جبهه اصولگرایی ساکت است؟! در روز روشن ۲ تهمت بسیار نابجا، یکی به بزرگان بسته شده، یکی هم به مصوبه شورا. جای سکوت است؟! اینجا، هم باید با خانم راکعی برخورد قانونی شود، هم با آن خبرگزاری که البته اینقدر شجاعت نداشت پای مندرجات خود بایستد، عذرخواهی کند و اعلام آمادگی کند بر اجرای قانون. بالکل خبر مزبور را حذف کرد! اقدام علیه امنیت ملی، بدتر از این؟! فتنهگری بیشتر از این؟! من حالا این را یواشکی مینویسم، باشد که دربرود از زیر دست سردبیر؛ «اقدام علیه امنیت ملی، بدتر از این، که وزیر خارجه بر خلاف توصیه بزرگان به ملت، مبنی بر رصد رفتار و گفتار دشمن، به مردم توصیه میکند که توجهی به حرف دشمن نکنند؟!» ما حالا منباب «صبر انقلابی» خیلی از حرفهای یواشکی را در کنج دلمان مخفی نگهمیداریم، بعضیها هم دور برندارند علیه امت حزبالله و روز یومالله. و شکایت نکنند از تکرار شعارهای ملت در راهپیمایی. فتنهگر منافقی که خود جرأت نکرد روز ۲۲ بهمن در دریای مواج و طوفانی ملت، حضور پیدا کند، از ترس آنکه مبادا غرق شود، همه رفتار و گفتار این روزهایش، رسما اعلان جنگ علیه امنیت ملی این مرز و بوم است. نمیبینند؟! نمیشنوند؟! ما حالا حرفی نمیزنیم، لااقل روانه دادگاهمان هم نکنند! روانه دادگاهمان هم میکنند، حداقل لطف کنند مصادیق شکایت خود را بیان کنند! این بود اعتدال؟! آری، همین بود اعتدال! دقیقا همین! دست فرمان اعتدال، جز این در ژنو توافق میبست، جای تعجب بود! اعتدال به توافق میآید، توافق به اعتدال! من در ۲ تا از ۴ متن مورد شکایت، نوشته بودم؛ «حتی لبوفروش بیسواد هم چنین توافقی را امضا نمیکرد». از من اما تندتر، آن عالمی بود که گفت؛ «آدمی وقتی با این آمریکاییها دست میدهد، باید انگشتان دست خود را دوباره بشمرد» یا آن عالم دیگری بود که گفت؛ «حتی هیچ بیسوادی، پای همچین برگهای را امضا نمیکند». آیا تکرار نرمتر سخنان آیتاللهالعظمی نوری همدانی و آیتاللهالعظمی جوادی آملی، مغایرت با مصوبات شورایعالی امنیت ملی است؟!

بعضیها لطف میکنند اگر هنگام سخن گفتن از «آشتیملی» در محکمه را نشان منتقد ندهند! بعضیها لطف میکنند اگر به جای کلیگویی، مشخصا بگویند در کجای نوشتههایم امنیت ملی به خطر افتاده، که از خود دفاعی در برابر این تهمت ناروا کرده باشم. بدترین بیاخلاقی، همین است که انگ اتهام علیه امنیت ملی بزنی و هیچ نگویی کدام جمله، کدام خط، کدام پاراگراف؟! اقدام علیه امنیت ملی، رفتار و گفتار نماینده امور اقوام و اقلیتهاست که یک روز زبان ملی را میزند، یک روز وحدت ملی را، یک روز خط ملی را، یک روز اقتدار ملی را. یعنی ما باید همه چیز را بنویسیم تا معلوم شود چه کسانی دارند علیه امنیت ملی این دیار، کار میکنند؟! آیا ما یک چیزی هم بدهکار شدهایم و جماعت نان به نرخ روزخور، که حتی نان بازرگان را هم به نرخ روز میخورند، طلبکار از ما؟! من در یادداشت «دهان ما پلمب نمیشود» نوشته بودم؛ «تسلیم دشمن در برابر ملت ایران، آنجا بود که ما در سوریه، روی موضع مقاومت ایستادیم و صرف نظر از دولت، با دستفرمان انقلابی اصل نظام، حزبالله، خون شهدا و خشم انقلابی خمینی، بیآنکه ذرهای از حق خود کوتاه بیاییم، دشمن را وادار به کوتاه آمدن کردیم. آنچه در ژنو گذشت، قدرمسلم، تسلیم دشمن در برابر ما نبود!» این، نقد توافق ژنو است یا اقدام علیه امنیت ملی؟! و آیا شورایعالی امنیت ملی، مصوبهای داشته که توافق ژنو نباید نقد شود؟! من در یادداشت «غرور ملی شکست، نه ساختمان تحریم» نوشته بودم؛ «آقایان! آنچه مخل چرخیدن چرخ کارخانههای ما بود، چرخش سانتریفیوژها نبود. سانتریفیوژها خود بخشی از کارخانه ما هستند. آیا بهتر نیست به جای مفت فروختن سرمایهای که دیگران برای ما به ارث… یعنی به امانت گذاشتهاند، با کار و تلاش، سرمایهای به سرمایه قبلیها اضافه کنیم؟!» کجای این حرف، خلاف کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی است؟! من در یادداشت «آقایان! سر بولدوزر را بچرخانید طرف دشمن» نوشته بودم؛ «ما از خاطر نبردهایم که آقای روحانی به ملت خود، «کلید» نشان داد، نه بولدوزر، فلذا بهتر است دولت اعتدال، بولدوزر را خرج بیگانگان کند! بیگانگانی که زیاد مغلطه میکنند و مرتب از خط قرمز وزیر امور خارجه عبور میکنند!… اگر دولت گذشته در ۴ سال دوم خود، «مقاومت» را مانع رشد اقتصاد معرفی میکرد، اینک دولت هفت دهم درصدی، «هستهای» را بهانه کرده. و این هر ۲ اشتباه بوده و هست». ذکر مستند و بیان مستدل و صدالبته فراجناحی و فرادولتی اشتباهات دست اندرکاران، زیر پا گذاشتن کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی است؟! آیا تاکید بر ایستادگی و مقاومت یا تاکید بر انرژی هستهای، مغایرتی با امنیت ملی کشور دارد؟! من در مطلع یادداشت «هستهای ملت و دیپلماسی دولت» نوشته بودم؛ «توافق ژنو آمده بود که نه در جنگ، بلکه بر جنگ، بر «گزینه نظامی روی میز است»، بر تهدید، بر گلوله، بر حمله و بر جنایت و تجاوز پیروز شود، توافق ژنو آمده بود که ادبیات گل و بلبل را جایگزین ادبیات نظامی کند اما چه آمدنی! واقعا چه آمدنی که وزیر خارجه آمریکا، فقط ۳ روز بعد از اجرای توافق، باز هم در شیپور جنگ دمید تا ثابت شود توافق ژنو، خود آتشبیار معرکه است!» آیا این نقد صریح و البته صحیح، بیشتر به مدح امنیت ملی کشور شباهت ندارد تا اخلال در آن؟! به صراحت بگویم؛ اگر بعضیها به توافق ژنو، تعصب بیجا و غیرمنطقی دارند، من به خون همه شهدای این دیار، من جمله شهدای هستهای، از موضع عقل و استدلال، حساسیت دارم. حزبالله، عقل و دین و دل و هوش، به خدای حکیم قادر متعال باخته است، نه به کدخدایی که دیگر خیلی وقت است نیست! امت حزبالله مثل خمینی، مثل خامنهای، خوشبین به مذاکره با آمریکاییها نیست، چرا که با پیامبر درونیاش فکر میکند، نه با کدخدایی که دیگر خیلی وقت است نیست! این روزها، هم سالگرد خیبر است، هم سالگرد بدر. خوب است بعضیها هنگام دست دادن به جان کری، لااقل به حرمت خانواده شهدای جوشن، سهند و سبلان، کمی کمتر بخندند. من در همه این یادداشتها، اتفاقا از موضع امنیت ملی، اقتدار ملی، غرور ملی و پرهیز از معرکهگیری، به نقد توافق ژنو پرداختهام. من، امنیت ملی و شورایعالی امنیت ملی را به خوبی میشناسم. هم امنیت ملی و هم انشاءالله این شورا، هم چنان که تا الان هم همین طور بوده، اگر شکایت از کسی داشته باشند، دقیق، عمیق، مصداقی و مشخص، مورد شکایت را مطرح میکنند و هرگز نمیگویند؛ «این ۴ نوشته، خلاف مصوبات شورایعالی امنیت ملی و در حکم اقدام علیه امنیت ملی کشور بوده است، مصداق بیمصداق»! بعضی ها وقتی به جای پاسخ، اصحاب تحلیل را بیسواد میخوانند، شکایتشان هم خلاصه میشود در یک کلیگویی مبهم. من البته به احترام قانون، از ذکر جزئیات دادگاه روز یکشنبه خودداری میکنم، لیکن از دولت محترم میخواهم عمل بر مبنای حکمت کند، یا لااقل به همان «تدبیر» که میگفت، عمل کند. من لااقل در این مجال، هرگز نمیخواهم حکایت فیلم «آژانس شیشهای» ادعا کنم؛ «امنیت ملی را برای من، امثال عباسها معین میکنند» که شهدا خود، یکی هم برای ماندگاری همین قانون و امنیت ملی، جان بر طبق اخلاص گذاشتند. آری، بیشترین احترام به قانون، از آنِ حزبالله آرمانخواه است. من برای زدن حرفهای شاعرانه، نه قلم کم دارم، نه انگیزه، اما طبق قوانین این نظام مقدس و الهی، امنیت ملی را برای من، برای دولت، و برای همه، مصوبات شورایعالی امنیت ملی معین میکند. جناب شاکی محترم و اصلکاری، باید مشخصا بگوید؛ «کدام فراز از نوشتههایم، مخل کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی بوده؟! و به کدام دلیل، اقدام علیه امنیت ملی تفسیر شده؟!» شاکی هر که باشد – به نظر میرسد دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی نباشد! – تهمت درشتی زده و حتما باید جوابگو باشد. اگر طبق قانون، امثال من باید برای آنچه مینویسند جواب پسدهند، طبق همین قانون، شخص شاکی هم باید برای ادعایی که طرح کرده، بینه محکمهپسند و مصداق معین بیاورد و الا از نظر افکار عمومی محکوم خواهد شد به مغلطه و فرافکنی. در تمام دوران روزنامهنگاریام، بویژه در سال ۸۸ تهمتهای مختلفی دشت کردهام اما افترای اقدام علیه امنیت ملی کشور، تهمت درشتی است که هرگز نمیبخشم. بدان امید که از این پس، شاکی خود بار شکایت را بر دوش بگیرد و در یک اقدام خلاف امنیت ملی، اهل تعهد را رودررو با نهادهای حکومتی قرار ندهد. اقدام خلاف امنیت ملی، آنجاست که امثال مرا در مواجهه با شورایعالی امنیت ملی قرار دهند، اما بدانند ما عمل براساس حکمت میکنیم. «ما با این شورا و آن نهاد، سر دعوا نداریم» حتی به این معنی هم نیست که احیانا با دولت اعتدال، سر جنگ داریم. جنگ ما با دشمن این ملت است. شأن و منزلت جنگ ما بالاست. ما جواب شکایت را با شکایت نمیدهیم. اگر بعضیها وقت شکایت از ما دارند، وقت ما اما پر است. وقت ما وقف رفتگری در خیابان امنیت ملی، با جاروی قلم است. جادوی قلم، «حکایت» را کفایت میکند؛ به «شکایت» نیازی نیست. شکایتی هم اگر هست، از «جداییها»ست. دولت باید آشتی باشد با ملت. دولت باید اعتماد داشته باشد به ملت. دولت باید اعتقاد خود به شعارهای ۲۲ بهمن را فزونی بخشد. دولت باید «وحدت و استقامت» را مقوم امنیت ملی بداند. «تغییر» یکی از شعارهای این دولت بود. دولت باید تغییر رویه بدهد و سعهصدرش را بیشتر کند. دولت محترم، خود قضاوت کند؛ چقدر با دشمن، سعه صدر دارد، چقدر با دوست؟! ما دوست دولت هستیم، خیرخواه او. من به دولت توصیه میکنم با جدیت بپردازد به کار، به خدمت، به اقتصاد مقاومتی. من به دولت توصیه میکنم پیام راهپیمایی ۲۲ بهمن ملت مبنی بر «وحدت و استقامت» را بگیرد. بعضی شکایتها، مخل وحدت است و بعضی توافقها، نافی استقامت. اگر به آقایان برنمیخورد، من سوال میپرسم؛ «در کدام بند توافق ژنو، مقوله استقامت نمود پیدا کرده است؟!» اگر به آقایان برنمیخورد، من سوال میپرسم؛ «تقسیم بر ۲ کردن ملت و بیسواد خواندن اصحاب نقد، چه نسبتی با پیام وحدت دارد؟!» دولت بپذیرد که نیاز به تغییر رویه دارد و الا فقط در نامههای خصوصی که آیا هست، آیا نیست، از وی دفاع میشود! خطر آنجاست که بعضیها دقیقا عین شکایت کردنشان، برای این ملت کار کنند؛ توزیع سبد کالا! و ایضا عین شکایت کردنشان، با دشمن توافق کنند؛ توافق ژنو! اگر همه کارهای بعضیها عین همین شکایت کردنشان باشد، دیگر جای تعجبی نیست که هر روز درباره مرحله دوم پرداخت یارانهها، یک جور سخن بگویند و ملت را گیج کنند! دیپلماسی صدقهای، اقتصاد صدقهای میآورد و این هر دو، «شکایت صدقهای». شکایت صدقهای یعنی؛ «من میگویم این ۴ یادداشت، مخل مصوبات شورایعالی امنیت ملی و اقدام علیه امنیت ملی است، تو دیگر از من، ذکر مصادیق نخواه، قبول کن!» من اما میگویم؛ «این کشور، قانون دارد و همه در برابر قانون، برابرند و احدی برابرتر نیست!» در آخر، باز هم دعا میکنم برای قوه مجریه که یکی از چند قوه کشور است و آنچه زیاد دارد، کار نکرده. البته توصیه ویژهای هم دارم برای دولت و آن اینکه دولت یک چیز را مشخصا دست بگیرد و همان امر مشخص را درست کند. توصیه مصداقی من به دولت -با احتساب همه جوانب امور- این است که لااقل روی یک امر، انگشت حکمت بگذارد و بعد از ۴ سال، حداقل پز تدبیر در مقام عمل این یک امر را بدهد. از جمله شعارهای انتخاباتی آقای روحانی، بالا بردن ارزش پول ملی کشور بود. همین افزایش ارزش پول ملی، گمانم نکته خوبی است که دولت اعتدال، روی آن سرمایهگذاری کند. در این ۶ ماه که این اتفاق فرخنده نیفتاده، باشد که از این به بعد بیفتد. در راه کمک به این توصیه، که افزایش امنیت ملی کشور هم کاملا در آن ملحوظ است، با قلم خود حاضرم بیهیچ چشمداشتی، دولت محترم را یاری رسانم. گفت: «با لب دمساز من گر جفتمی، همچو نی من گفتنیها گفتمی».
وطن امروز/ ۷ اسفند ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
انقلابیتر از بهمن ۵۷
الله، الله، لا اله الا الله. خدایا! ما به نام تو انقلاب کردیم. فردا هوای ما را، هوای انقلاب خودت را داشته باش. داری. میدانم. اصلا ما که هستیم؟ شیاطین، بغض از قدرت تو دارند. بیش از ما، با خودت دشمنی دارند. مشکل ابلیس، هستی تو است، نه هستهای ما. خدایا! فردا یک طرف تویی، و طرف دیگر، همه فراعنه، همه ابوسفیانها، همه اشرار، همه دشمنان بشریت. ما با انقلاب اسلامی، دیری است که طرف تو را گرفتهایم. طرفداری از تو، همه جرم ماست.
خدایا! انقلاب ما اگر خدایی نبود، دشمنان تو کاری به کار ما نداشتند. فردا، یک طرف، انقلابی است به نام تو و کمی آن سوتر، کسانی که حاکمیت حق را بر جهان نمیخواهند. تو را نمیخواهند. در نبرد خدا و کدخدا، ما ایمان به قدرت تو داریم. تو بالاتری. مکر تو کاریتر است.
خدایا! به سرودهای انقلاب ما نگاه کن! همهاش نام توست. کجا ما خرمشهری آزاد کردهایم، بیآنکه فراموش کنیم نقش تو را؟ و کجا خمینی و خامنهای، از فتوحات سخن گفتهاند، الا آنکه سجده بر درگاه تو را نشانمان دهند؟
خدایا! هر کجا این انقلاب، علیه دشمنان تو، خودی نشان داده، ولیفقیه، دست قدرت تو را به ما نشان داده. نشانی محراب تو را، مِهر تو را، مُهر تو را.
خدایا! در سی و پنجمین تولد انقلاب، چه سخنی زیباتر از سخن گفتن با تو؟ و چه کاری بهتر از حمد و ستایش خدای انقلاب؟ خدایا! ۳۵ سال بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ ما همچنان انقلابی هستیم. قلب انقلاب اسلامی، جای تو است. درون سینه ما که سرشار از محبت، بلکه ولایت توست، چگونه دوستی با آمریکا بگنجد؟! و چرا نمیفهمند بعضیها که خدا و کدخدا، با آن همه دشمنی با هم، هرگز به بازی «برد – برد» نمیرسند؟! بعضیها از ما میخواهند دشمن را درک کنیم! اگر بنا بر درک دشمن بود، اصلا چرا انقلاب کردیم؟ آن هم به نام خدا؟ مگر دشمن، خدای ما را درک میکند، نهاد بشریت را درک میکند، انقلاب اسلامی را درک میکند، خون شهدای ما را درک میکند، خون دل مادران شهدای ما را درک میکند که ما او را درک کنیم؟!
دلی که خدا را درک کرده، به کار درک کدخدا نمیآید! و حنجرهای که «مرگ بر آمریکا» گفته، همچنان هر چه فریاد دارد، بر سر آمریکا میکشد. ما همان انقلابیهای بهمن پنجاه و هفتیم، بلکه تندتر! صراحت ما علیه دشمن، بیشتر شده. ما بیشتر از پدرانمان، خشم داریم نسبت به آمریکا، چرا که بیشتر از شهدا، شاهد عداوت دشمن بودهایم. تنفر ما از آمریکا، بسی بیشتر از شهدای دهه ۶۰ است چرا که بعد از رفتن شهدا، ذرهای از خباثت دشمن، کم نشده.
اگر ما بدیها و بیادبیهای بیشتری از دشمن دیدهایم، حق داریم رساتر از قبل و بلندتر از قبلیها، فریاد برآوریم «مرگ بر آمریکا». روز ۲۲ بهمن ۵۷ ما بلکه دهه ۶۰ ما، همه دنیا با شعار «مرگ بر آمریکا» موافق نبودند. اینک ۳۵ سال بعد از انقلاب، «مرگ بر آمریکا» بدل به شعار همه ملتها شده. دشمنی با نظام سلطه در نهاد بشریت است.
ذات آدمی، تنفر از سلطهگری است و وقتی دشمنی سلطهگران، فزونی میگیرد، خشم جهانیان هم از او بیشتر میشود. با این حساب، آیا ما نیاز به اصلاح چهره انقلاب خود نزد جهانیان داریم یا آمریکای منفور؟! آنکه باید دستی اساسی بر قیافه کریهالمنظر، وحشی، بیادب و منفور خود بکشد، رژیم آمریکاست و الا تصویر جمهوری اسلامی در امهات و اصول، خداییتر از آن است که نیاز به اصلاح داشته باشد.
اگر منتهیالآمال ما، دست دادن با سران کاخ سفید بود، این کار را به طریق اولی، محمدرضا پهلوی گور به گوری داشت انجام میداد! و اگر دست دادن با دشمن و توافق با شیطان، گرهگشا بود، شاه نگونبخت، اساسا سقوط نمیکرد! من در شگفتم که چرا بعضی دوستان دیپلمات، کدخدا را بیش از خدا، در محاسبات خود راه میدهند!
انقلاب متکی به خدا و متکی به ۳۰۰ هزار شهید، زیباتر از آن است که نیاز به تغییر چهره داشته باشد. کدخدایی که دیگر نیست، باید اصلاح کند چشم و ابروی خود را! خدا جای حق نشسته، کدخدا باید اصلاح کند موضع خود را!
خدایا! تو شاهد باش که ما انقلابی باقی ماندهایم و از انقلاب با نام و یاد تو، ذرهای پشیمان نگشتهایم. ما انقلابی حرف میزنیم، انقلابی عمل میکنیم، انقلابی فکر میکنیم و همچنان انقلابی، از انقلابمان پاسداری میکنیم. انقلابی بودن، یعنی جمع آرمانخواهی و واقعگرایی، یعنی جمع تکلیف و نتیجه. نقطه مقابل افراط و تفریط، صراط مستقیم انقلاب اسلامی است، نه اعتدال. اعتدال، نوعی میانهروی کاریکاتورگونه است که حتی این توانایی را هم دارد که در تقابل خدا و کدخدا، میانه را بگیرد و دم از بازی «برد – برد» بزند! اعتدال، نوعی ژست سیاسی است که گاهی در برابر دشمن، لال میشود اما علیه دوست، سرشار از قیل و قال! شعار ما را دولتهایی که میآیند و میروند، تعیین نمیکنند، انقلاب اسلامی معین میکند. ما شعار انقلاب، یعنی شعار استقلال را به هیچ شعاری منجمله شعار اعتدال نمیفروشیم، چرا که اینک دیگر بر ما ثابت شده، اگر استقلال، دشمن را پس میزند، اعتدال، دشمن را جلو میآورد. اگر استقلال، ضامن امنیت، پیشرفت و آرامش است، اعتدال، دشمن را هارتر میکند. خدایا! تو شاهد باش دفاع ما را از شعار شهدا، و شهادت بده ایستادگی ما را بر موضع انقلابی که به جای تعصب به کدخدا، روی شعائر بلند تو حساس است و نسبت به دین تو غیرت دارد. خدایا! تو شاهد باش که ما دولتی نبوده و نیستیم، بلکه انقلابی بوده و هستیم. ما در نامههای خصوصی و البته موهوم، از انقلاب دفاع نمیکنیم، بلکه صریح و صحیح، پشت انقلابمان هستیم. فردا ما با صراحت هر چه تمامتر، از اصل مسلم ولایت فقیه و از مصداق مقتدر آن، دفاع خواهیم کرد. فردا هر «مرگ بر آمریکا»ی ما انشاءالله تیری است بر قلب کاخ سفید. فردا معلوم خواهد شد برخلاف نظر بعضیها، این کاخ روسیاه سفید است که نیاز به تغییر چهره دارد، نه حسینیه خدایی امام خمینی (ره). فردا معلوم خواهد شد طرف حساب آمریکا، انقلاب اسلامی است، نه این دولت یا آن دولت. و به این عبارت، هر توافقی، کاغذپاره است! فردا انشاءالله شعارهای غرّای ملت، ماشین زخمخورده دیپلماسی دولت را روی چال خواهد برد و آن را تعمیر خواهد کرد! فردا کدخدا خواهد فهمید که در مصاف با خدا، چارهای جز شکست ندارد. فردا اوباما و جان کری خواهند فهمید که بیهوده توافق بستهاند، چرا که طرف حسابشان، یک انقلاب اسلامی ۳۵ ساله است، نه دولتهای ۴ ساله! فردا در جشن تولد استقلال، باید آزادی و آزادی بیان سخن براند، نه اعتدال، که فردا روز همه ملت است، نه روز دولت. فردا بیش از آنکه روز این قوه و آن قوه باشد، روز فرمانده کل قواست. فردا روز دست خدا، روز خداست.
خدایا! فردا حلقوم ما در تصرف تو است؛ فردا روز توست. مگر نه آنکه ما از آن به «یومالله» یاد میکنیم؟! فردا، این تویی که میآیی. این تویی که اثبات میشوی. این تویی که حماسه میآفرینی. در خط مقدم فردا، فرمانده تویی… و ما از تو خط میگیریم.
خدایا! فردا، یک ملت، لشکر خواهی داشت. اگر هر روز، یک روز به ظهور حضرت منتقم نزدیکتر میشود، فردا چون «یومالله» است، گویی یک فصل به آمدن بهار نزدیکتر میشود. خدایا! بهترین فردا را تو به ما وعده دادهای. آن ملتی که قرار بود از مشرق زمین، با انقلاب خود، قیام منجی را نزدیکتر کند، اینک به جشن سی و پنجم رسیده. تا فردای ما، فردایی داشته باشد، گمانم وقت خوبی است. خدایا! برای کدام برگ از این سررسید، نقشه ظهور کشیدهای؟! تا آن روز رویایی، نگهدار انقلاب ما باش، نگهدار فردای ما باش، نگهدار فریاد ما باش، نگهدار مولای خراسانی ما باش. سران کاخسفید، انقلاب ما را از چشم تو میبینند. این یکی را درست فهمیدهاند. دارند با تو دشمنی میکنند.
خدایا! فردا «روز حضور» است اما این فردا، خود، فردایی دیگر میخواهد؛ «روز ظهور». فردا ما با حضور خود، بر دهان دشمن تو میکوبیم. باشد که فردایی دیگر، «الله» اذن بر آمدن «بقیهالله» دهد… و تسکین دهد این دل بیقرار را. خدایا! قول حضور از ما، قول ظهور با تو. از این تقسیم کار، دند شیطان نرم، چشم کدخدا کور!
وطن امروز/ ۲۱ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
محسنات دولت را هم ببینید!
یادداشت مهمان/ علی اکبر بهشتی:
این روزها در هر کوی و برزنی، اعم از مترو و تاکسی و صف سبد کالا و اتکا و شهروند و رفاه و چی و چی، مردم را می بینم که مشغول انتقاد از دولت اند و گلایه ها دارند بس زیاد.
من با اینکه خود منتقد این دولت هستم، اما هرگز این رویه را صحیح نمی دانم. صریح بگویم؛
این درست که توافق چندان متوازنی با «۱ + ۵» بسته نشد، این درست که معیشت مردم، تنها با توزیع سبد کالا، آنهم غیر مدبرانه، اصلاح نمی شود، این درست که توزیع سبد کالا، اصلا میانه ای با کرامت مردم ندارد، این درست که دست اندرکاران، بعضا با بولدوزر مشغول قلع و قمع مخالفان از اینجا و آنجا هستند، این درست که بخش اعظم دست آوردهای هسته ای، یک شبه پلمب شد، این درست که در توافق ژنو، «آنچه مرقوم شد» با واقعیت خیلی همخوانی نداشت،
این درست که متاثر از «دیپلماسی صدقه ای» هر روز توسط دشمن، تهدید می شویم، این درست که غرور ملی را بعضا جریحه دار می بینیم، این درست که حتی «ماری» هم علیه ملت ایران از گزینه نظامی سخن می گوید، این درست که سرمایه گذاری بیش از حد روی توافق با دشمن در عرصه سیاست خارجی، تعامل با دوست را در عرصه های سیاست داخلی و اقتصاد، کم و بیش مخدوش کرده،
این درست که میان داده ها و گرفته های توافق ژنو، چندان نسبت درستی وجود ندارد، این درست که از نظر فلان مشاور ارشد دولت، رانندگان تاکسی، لبوفروش ها و… حق حتی یک اظهار نظر هم ندارند، این درست که از نظر بهمان مشاور ارشد دولت، نیمی از مردم، رای به بی قانونی داده اند، این درست که به جای عذرخواهی، بعضا شاهد مغلطه و فرافکنی هستیم، این درست که به سرهنگ ها، چند بار در همین دولت، اهانت شد،
این درست که از نظر دشمن، نقض توافق ژنو، مترادف با حمله نظامی به ایران است، این درست که امتیاز دادن غیر عقلانی به دشمن، گستاخ کردن بیشتر اجنبی را به همراه داشته است، این درست که با سخنرانی و سخندانی نمی توان اوضاع معیشتی مردم را بهبود بخشید،
این درست که «به عمل کار برآید، به سخندانی نیست»، این درست که علاوه بر نشان دادن کلید، باید برنامه های مدون و هم شان با کرامت مردم نیز داشت، این درست که بی تدبیری در توزیع سبد کالا منجر به مرگ ۲ نفر، و صدالبته جراحت جسم و جان بسیاری دیگر شد، این درست که مردم در سرمای بی سابقه، بی سابقه ترین صف ها را تجربه کردند، این درست که خیلی ها بعد از ۶ ساعت ایستادن توی صف، دست آخر ملتفت شدند که اصلا نام شان در میان گیرندگان سبد کالا نبوده،
این درست که پیامک های مرتبط با توزیع سبد کالا، مدبرانه و دقیق ارسال نشده، این درست که بعضا اقشار محروم جامعه، جایی در میان سبدبگیران ندارند، این درست که بعضا اقشار مرفه جامعه، جایی در میان سبدبگیران دارند، این درست که خیلی بهتر از این هم می شد در باب توزیع سبد کالا، برنامه ریزی و تدبیر کرد،
این درست که توزیع سبد کالا بدین روش، تقریبا صدای همه ملت را درآورده، این درست که قرار است با افزایش قیمت حامل های انرژی، مردم شاهد گرانی بیشتر، و صدالبته نگرانی بیشتر باشند، این درست که توافق ژنو، سیاهنمایی علیه دولت های سابق و اسبق، و افراطی خواندن اصحاب نقد، برای این مردم، آب و نان نشده و نمی شود، این درست که الان چند روز است برق و گاز بسیاری از مناطق شمال کشور قطع می باشد، این درست که اهالی شمال به ویژه مازنی ها، بعضا از سرما، ویبره گرفته اند، این درست که دست اندرکاران نشان داده اند چندان توان مدیریت بحران را ندارند، این درست که به جای نیروهای دولتی، بچه های خدوم، مخلص و فداکار سپاه و بسیج وارد میدان شده اند، این درست که قرار است حق و حقوق خودمان را، و تنها قسم نازلی از آن را، در اقساط دون شان ملت ایران، و داخل چمدان، از دشمن بگیریم، این درست که علی رغم پای فشردن ریاست محترم جمهوری روی نقد، پای مطبوعات به دادگاه باز می شود، این درست که تیتر «سقوط آزاد بورس» در روزنامه وطن امروز، مخل امنیت ملی، تشخیص داده شده،
این درست که جواب حرف حساب رسانه را، نه با بگیر و ببند، که با خرد و ادب باید داد، این درست که همچنان توزیع شیر رایگان در مدارس ابتدایی در هفته اول آغاز به کار این دولت، بهترین تدبیر دستگاه اجرا محسوب می شود، این درست که حک عکس پلنگ روی پیرهن تیم ملی، حفاظت از محیط زیست نمی شود،
این درست که «کاسبی با حیوانات زبان بسته» حل بحران آلودگی هوای شهرهای بزرگ نمی شود، این درست که مجسمه شیردال، مال ۲۵۰۰ سال بعد از میلاد حضرت مسیح است، این درست که حمل و نقل در بودجه تقدیمی دولت به مجلس، رقم بسیار پایینی دارد، این درست که عدم توازن در لایحه بودجه، صدای اغلب وکلای شهرستانی را درآورده، این درست که آقای ظریف، قدرت نظامی کشور ۳۰۰ هزار شهید را، و اقتدار همرزمان شهدا را ضعیف تلقی می کند، این درست که به جای پاسخ دندان شکن به دشمن، بعضا جواب دوست را تند و تیز می دهند،
این درست که نه دیپلماسی صدقه ای و نه اقتصاد صدقه ای، هیچ یک با رضایت افکار عمومی همراه نشد، این درست که قرار بود فضای فرهنگ و رسانه، امنیتی نباشد، این درست که قرار بود گداپروری، بد و مذموم تلقی شود، این درست که دیشب، هر ۴ جاده منتهی به شمال کشور نزدیک ۲۴ ساعت بسته بود، این درست که پیرزن مادر شهید در فروشگاه اتکای میدان شهدا، بعد از ۴ ساعت صف، آنهم در سرمای زیر چند درجه، دیگر کاملا خسته بود، این درست که هیچ کدام از مشاهیر اقتصادی دولت، استعفا ندادند، این درست که دولت بعدی، به عبارتی کارنامه آسانی خواهد داشت، اگر فقط سبد توزیع کالا بدین روش نداشته باشد، یا اگر تنها، توافق ژنو در کارنامه اش نباشد، و این درست که دولت بعدی، برای حل و فصل همه این بی تدبیری ها، به عبارتی کار بسیار سختی در پیش دارد،
اما…
آری، اما محسنات بی مثال، ممتاز، فراوان، غیر قابل وصف، عالی و فوق العاده کثیر این دولت را هم هرگز نباید نادیده گرفت!
ملت ایران! این بود انشای من…
وطن امروز/ ۱۶ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
گزینهها پوسید روی میز
این اوباما بچه بود، یادش نمیآید؛
از بهمن ۵۷، سی و پنج سال است که براساس آنچه رؤسای جمهور آمریکا منقول میدارند، هفته بعد قرار است انقلاب اسلامی سقوط کند! به خدا این گزینه نظامی، پوسید روی میز رؤسای جمهور آمریکا!
آمریکا یک رئیسجمهور داشت به نام «ریگان» که میخواست ریشه ملت ایران را از طریق خلیج و با ناوهای دریایی خشک کند! آن روزها مردم، این شعار را سر دست گرفتند؛
«خلیج فارس ایران، محل دفن ریگان».
ما آن روزها بچه بودیم اما نوگل بهار نبودیم! ظریف نبودیم! تخس بودیم! قد کشیدیم! و حالا میپرسیم؛
«کجایی اصلا آقای ریگان؟! حال شما چطور است؟!»
روزی «علیرضا» از این هم بزرگتر خواهد شد و از اوباما و جان کری خواهد پرسید؛
«کجایید عالیجنابان؟! چه خبر از گزینه نظامیتان؟! پدرم مصطفی، با گزینه خون هستهایاش، هنوز در موضع غرور ایستاده. شما کجایید؟! راستی! حال توافقتان چطور است؟!»
چیست انقلاب اسلامی؟ جز تسلیم آمریکا در برابر شکوه و عظمت ملت ایران؟ ۳۵ سال است همه رؤسای جمهور آمریکا به علامت تسلیم در برابر ملت ما، دست خود را بالا بردهاند.
اصلا فرقی نمیکند در ایران چه کسی رئیسجمهور باشد یا در آمریکا چه کسی! اصل مناسبات، دست انقلاب اسلامی است.
دولتها میآیند و میروند، دولتها به عبارتی همه موقتند، آنچه اما باقی میماند، انقلاب اسلامی ملتی است که «الله» خدایش بود و «روحالله» امامش. هر ثانیهای که از این انقلاب میگذرد، یعنی آمریکا در ستیز با ملت ایران، کم آورده. و هر ۱۲ بهمنی که «حضرت آقا» به دیدار امام و شهدا میروند، کاخ سفید را عصبانیتر میکند.
در آمریکا رئیسجمهوری که میگفت؛ «با رفتن خمینی، دیگر کار انقلاب اسلامی تمام است» کجاست؟!
سگی که گاز میگیرد، پارس نمیکند اما رؤسای جمهور آمریکا زیاد هارت و پورت میکنند! انقلاب اسلامی دقیقا خورده به ملاج ابلیس! و آن بالا یکی هست که هوای انقلاب ما را دارد.
خدای «والفجر ۸» هماینک هم خداست. امامِ زمانی که در عرض اروند، یکی یکی دست بچه رزمندهها را گرفت، هماینک هم امام زمان(عج) است. ما در شلمچه، یک خانم حضرت زهرا(س) داشتیم که الان هم مادری میکند برای خون شهدایی که با سربند جگرگوشهاش حسین(ع) با سربند «یا حسین» به خط میزدند.
شوخی نیست؛ دعای دردانههای دهر، پشت این انقلاب است. کاخ سفید، «آقا» ندارد، اگر داشت، هرگز ابرقدرتی آمریکا به این روزگار نمیافتاد که عالم و آدم را علیه اسد بسیج کند، آب از آب تکان نخورد!
این اوباما بچه بود؛ یادش نمیآید؛
روزگاری سران آمریکا اراده میکردند، ظرف ۳ سوت، مصدق را میبردند و شاه را میآوردند! این را میبردند، آن را میآوردند! اینک، این سیدحسن نصرالله است که معلوم میکند چه کسی باید در سوریه حاکم باشد، چرا که رای اکثریت مردم منطقه مهم است، نه اراده سران کاخ سفید. چرا که دنیا، مقاومت علیه سران آمریکا و اسرائیل را دوست میدارد، انقلاب اسلامی را دوست میدارد، شعار «مرگ بر آمریکا» را دوست میدارد. رهبر کاخ سفید، صهیونیستها هستند، اما رهبر سیدحسن نصرالله، «آقا»ی ماست.
در «مصاف رهبران» تو بگذار نتیجه جنگ ۳۳ روزه مشخص کند رهبر فاتح را. دلم میسوزد برای ابرقدرتی آمریکا! اگر زمان خمینی میگفت «گزینه نظامی روی میز است»، اینقدر هم حالا جرات داشت که ۸ سال علیه ملت ایران، جنگی را تحمیل کند. هر چند که همان زمان هم، خمینی عصایش را بلند کرد و کوباند بر فرق کاخ سفید. عصای خمینی، بچههایی بودند که دیگر از گهواره برخاسته بودند؛ شیربچههای الی بیتالمقدس، بسیجیان کربلای ۴ و ۵، دلاورمردان همین والفجر ۸! اینک اما در زمان خلف شایسته خمینی، ۲۴ سال است گزینه نظامی از روی میز سران کاخ سفید تکان نمیخورد! و هرگز به مرحله عمل نمیرسد! هر چقدر آمریکا در ستیز با انقلاب اسلامی، گامهایی اساسی به عقب برداشته، انقلاب اسلامی جلو آمده است. فی الحال، سگهای کاخ سفید، فقط زر مفت میزنند و دیگر گاز نمیگیرند چرا که خوب میدانند عصای خامنهای، همان عصای خمینی است بلکه با بردی بیشتر. سیدحسن نصرالله، عصای خامنهای است. اگر مصطفی چمران، عصای خمینی بود، مصطفی احمدیروشن هم عصای خامنهای است. اگر «مصطفای خمینی» در زیرشاخه فیزیک پلاسما، «گداخت هستهای» خوانده بود، «مصطفای خامنهای» آن علم را به وادی عمل آورد و مظهر غرور ملی، علیه کاخ سفیدی شد که پیشرفت ملت ایران را نمیخواست. عصای آمریکاییها اما صهیونیستها هستند که خود نیاز مبرم به عصا دارند! ما «آقا»یی داریم که خودشان «آقا»یی دارند، امام زمانی دارند، خلوتی دارند. ما بر این باوریم که انقلاب اسلامی با همه شهدایش، عصای دست ظهور است انشاءالله… و دیر نیست که خداوند بر فرستادن حضرت منجی، «اراده انتقام» فرماید. آنکه آن بالا هوای خون شهدای ما را دارد، خود خداست. خدا بهتر از همه میداند که دنیا، منتقمی کم دارد. اینک، «گزینه ظهور» روی میز هستی است.
سال ۴۲ در آن یخبندان امید که هیچ کسی رفتن دیو را باور نداشت -چون آمریکاییها پشتش بودند- شاید این فقط خمینی بود که خوب میدانست گزینه انقلاب اسلامی، روی میز تقدیر است. آن روزها خمینی از فرزندان درون گهواره سخن میگفت! از فردا! از فردایی که آمدنش را هیچ کس باور نداشت!
انقلاب اسلامی؟! مگر ممکن است؟! مگر میشود؟! مگر شاه جلاد میگذارد؟! مگر آمریکاییها میگذارند؟!
اینک اما وقتی خامنهای از فردای روشن ظهور سخن میگوید، تعجبی در کار نیست! چرا که ابهت شب، شکسته است! و شب پرستان دارند آخرین نفسهای خود را میزنند!
تا آفتاب بزند، ستارهها، عصای دست ماه میمانند…
دیگر، روزگار «مگر آمریکاییها میگذارند؟» گذشته است! توافق را ول کنید! روح ندارد! خشم روحالله ندارد! و دولتها همه موقتند! طرف حساب آمریکا، خود خود خود انقلاب اسلامی است.
اینک سران کاخ سفید، آنقدر از عصای انقلاب میترسند که گزینه نظامی فقط روی میزشان است اما خب! جهان را بنگر و نگاه کن به دستان الله که میخواهد «گزینه بقیهالله» را روانه میدان کند… وقتی کدخدا، دیگر کدخدا نیست، فقط توافق ملتها با خداست که روح دارد. ما یک لوگوی شادتر از ۲۲ بهمن ۵۷ به «وطن امروز» بدهکاریم!
خبر مرگ آمریکا، «امام آمد» ما، دیدنیتر است.
فردا دیدنیتر است. وای از آن روز که بلند شود عصای مهدی(عج).
وطن امروز/ ۱۳ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
نامه ای به ابراهیم حاتمی کیا

به نام خدا… خدای کلمه، خدای حرف، خدای «چ». به نام خدا… خدای پاوه، خدای جاده اهواز – خرمشهر.
و سلام بر ابراهیم! حالا «چ» فقط یکی از سی و چند حرف زبان فارسی نیست؛ بیشتر، آدمی را یاد آخرین اثر حاتمی کیا می اندازد، یاد «چمران» که درست مثل «چریک» با «چ» شروع می شود! وه که در همین مختصر حرف ناز و مدور ۳ نقطه ای، چقدر معنای بلند بالا خوابیده… و من، «چ» عزیز را دوست می دارم، آنجا که حتی در اوج جنگ و خون، نهیب علیه منیت و دعواهای نفسانی را فراموش نمی کند؛
«شما وسط این بگومگو، صدای اصل کاری را نشنیدید… خوب گوش کنید!»
{از مناره های دوردست، صدای اذان می آید؛ الله اکبر…}
اصلا سر ابراهیم درد می کند برای تبر دست گرفتن، رفتن به جنگ بت های نفسانی، دعوا… دعوا با خود و با نفس خود به خاطر خدا… و خدا رحمت کند آنکه بر این حلال زاده نیز نام «ابراهیم» گذاشت. در زمانه ای که عمدتا فیلمساز به جای فیلم حرف می زند، بعضی ها معتقدند؛ «فیلم باید خودش حرف بزند». در «چ» اما حرف، نه از آنِ فیلمساز است، نه از آنِ فیلم. حتی این «چمران» هم نیست که حرف می زند! حرفی اگر هست، فقط و فقط حرف خداست. «چ» حرف خداست. خدایی که از حلقوم مصطفی چمران و اصغر وصالی حرف می زند! ابراهیم را هم باید به تبر شناخت و هم عرفان… و مگر نه آنکه چمران خود گل و گلوله و صلح و اسلحه و عشق و جنگ و عرفان و نبرد را با هم داشت؟! و مگر نه آنکه وسط معرکه، با گل آفتاب گردان، عکس یادگاری می انداخت؟!
از «علی (ع)» فیلم ساختن، بسی سخت تر است تا از پیامبر، چرا که «جمع اضداد» را مشکل بتوان «تصور» کرد، چه رسد به «تصویر»! و چمران در گونه خودش، «جمع اضداد» بود. گفتم که! سر ابراهیم درد می کند برای دعوا!
«اصلا خود خمینی هم “سرباز خدا“ بود».
وه که چه عارفانه بود این پاسخ شهید چمران به شهید وصالی. «چ» هم سرباز خداست؛ خواه حرف باشد، خواه فیلم…
آهای ابراهیم حاتمی کیا! جایی به بزرگی گفته بودی؛ «من مطرب نیستم» اما هیچ می دانستی روضه های نابی می خوانی؟!
به حرمت اشک هایی که در حریم خصوصی «چ» ریختم، این چند جمله را که با حروفی از قبیل «چ» نوشته شده، پذیرا باش. فقط همین یک قلم شهید، فقط همین چمران کفایت می کند که تو حق داشته باشی عاشق شهدا باشی. و همچنان از جبهه و جنگ، فیلم بسازی. این سهم تو نیست، حق توست. و اصلا نمی شود چمران را دوست نداشت. ابراهیم! این جمهوری، «جمهوری مصطفی ها» است. «مصطفی» نام تمام شهدای هسته ای این دیار است. از حیث علمی، همه چمران را به دکترا در زمینه «فیزیک پلاسما» می شناسند، من اما به مهمترین زیرشاخه درسی اش یعنی «گداخت هسته ای». آری، این جمهوری، «جمهوری مصطفی ها» است… و هنوز عصای خمینی بلند است.
۲۸ صفر ۹۲/ مصطفایی ترین روز سال
دوستدارت حسین قدیانی
وطن امروز/ ۸ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
غرور ملی شکست، نه ساختمان تحریم
آنچه متاثر از توافق ژنو اجرا شد، آنقدر تلخ بود که غرور ملی آحاد ملت، حتی رایدهندگان به آقای روحانی را جریحهدار کرد.
ایرانیجماعت را همگان به احساس میشناسند و روحیه حساس. صدالبته دیدن تصاویر پلمب ساخت و سازهای هستهای و بازایستادن سانتریفیوژها از چرخش، روح و روان هر ایرانی آزادهای را آزار میدهد.
تودههای مردم، صرفنظر از مصداق رأیشان، لابد خود را میگذارند جای آن نخبه جوان که آن همه گمنام و بیادعا در کارگاههای هستهای مشغول کار است، بعد میبیند نتیجه تلاشش پلمب شده.
چیست مگر گناه اصحاب هستهای؟! فیالمثل آیا وزرای همین کابینه، خوششان میآید که هر از چندی، دم و دستگاهشان به بهانههای مختلف، پلمب شود؟! یعنی هستهای ما اندازه صفحه فیسبوک وزیر خارجه حرمت ندارد؟!
من قدر سوادم، خود را فقط میگذارم جای فلان سوپور سایت نطنز. دل او هم غروب جمعهای است برای خود، خدا عالم است. یاد آن روز میکند که صبح به جای دیدن مهر و پلمب بازرسان آژانس، به مصطفی احمدیروشن سلام میداد. مشاهده آن جوان شهید کجا، تماشای ریخت جاسوسان سیا و موساد کجا؟!
آنکه دارد لبو میفروشد هم ایرانی است، گیرم هنوز لبو را لای روزنامه بپیچد. ایضا آن راننده تاکسی که غذای گرمش را میگذارد صندوق عقب، بلکه ظهر شود و غذای از دهان افتاده و دیگر سرد شده را میل کند و ادامه کار مسافرکشی.
حال متوجه میشوید که چرا بعضی از دماغ فیل پایین افتادههای مشاور، این همه دل ناصاف دارند با اقشار زحمتکش این ملت؟! بیخود نیست که درمیآید صدای آن عالم فرزانه؛ «بعد از دست دادن با اجنبی، بروید بشمرید انگشتان دستتان را مبادا کم شده باشد.»
ایرانی، ایرانی است و آنجا که سخن از غرور ملی است، لبوفروش و راننده تاکسی و مرجع تقلید به هم میرسند. آه از سیام دی ماه. در این روز، ما در «وطن امروز» یک لوگوی روزنامه را سیاه کردیم، صدای بعضیها درآمد، چه میگویند این همه سیاهنمایی خود را که گویی هیچ افتخاری نبوده در گذشته؟!
از لبوفروش گرفته تا دانشمند هستهای، جملگی غرور ملی را میفهمند اما بیاییم فرض کنیم روزنامههای زنجیرهای هم چیزی از این غرور عایدشان است که تیتر یک میزنند؛
«مرگ تحریمها – تعلیق هستهای».
یعنی ملت! خیلی هم حالا از تعلیق هستهای ناراحت نباشید که مابهازای آن، تحریمها مرد و رفت پی کارش! این به آن در!
ملت ما در کنار غرور ملی، فهم و شعور ملی هم دارد و هرگز عداوت ذاتی با هیچ دولتی نداشته و نخواهد داشت. ملت در درک این دولت هم، هیچ کم نگذاشته، ولو اینکه دولت، هفت دهم درصدی بوده باشد.
این درست که از نظر مشاوران عالی و ارشد این دولت، نیمی از ملت، رأی به بیقانونی دادهاند اما خب! ادب ملت ما بالاتر از آن است که لزوما جواب بدی را با بدی بدهد.
ملت نجیب ما یک ملت است و هرگز تقسیم بر ۲ نمیشود. ملت این روزها، ناظر بر آنچه بعضیها مرقوم میدارند، درگیر و دار این پرسش است که «ما عکس تعلیق هستهای را دیدیم اما کجاست تصویر مرگ تحریمها؟!» توافق ژنو، بسیار نامتوازن است و این «توافق نامتوازن» را لبوفروش حتی اگر نتواند درست تلفظ کند، کاملا میفهمد. البته عکسش هم صادق است!
ملت اصلا به خاطر روی گل دولت، فرض هم بکند که توافق، متوازن بوده، باز در گیرودار یک پرسش دیگر است؛
«این سرمایه که شما با آن معامله بر فرض متوازن کردهاید، سرمایه خودتان بوده یا سرمایه خون شهدای هستهای؟! سرمایه خودتان بوده یا سرمایه دولتهای قبلی؟! شما که قبلا هم باری هستهای را پلمب کرده بودید، پس سرمایهای که با آن دست به معامله زدید، از خودتان نبوده، بلکه محصول کار و ماحصل خون گذشتگان بوده. با این همه، چرا علیه گذشته سیاهنمایی میکنید؟! و چرا این همه دروغ میگویید؟!»
آری! حتی فرض هم بگیریم دولت در این توافق، گل کاشته، همه آن امتیازی که به حریف داده، مدیون سرمایهای است که دیگران، بویژه شهدای هستهای، به او منتقل کردهاند و الا دولت هفتدهم درصدی، چیزی هم داشت که به دشمن بدهد تا مثلا مرگ تحریمها را از اجنبی بازستاند؟!
و اما فرض و خیال را وانهیم و سخن بر مبنای واقعیت بگوییم. اظهارات دستاندرکاران سیاست خارجی دولت، بلکه شخص رئیس قوه مجریه را اگر در این ۱۰۰ روز اخیر بررسی کنیم، معالاسف آنچه زیاد دیده میشود، تناقض است. «ما از هیچ حق هستهای در برابر قدرتها کوتاه نمیآییم» در حالی بیان میشود که همین چند وقت پیش، جشن شادمانی گرفتند و گفتند: «حتی آمریکا هم حقوق هستهای ما را به رسمیت شناخته».
اولا؛ اگر به رسمیت شناخته، دیگر چه لزوم است به جمله «ما از حق هستهای خود در برابر دشمن کوتاه نمیآییم»؟! مگر او به رسمیت نشناخته بود؟! وانگهی! این چه طرز حرف زدن با یک دشمن مودب و باهوش است که حقوق هستهایات را هم به رسمیت شناخته؟!
ثانیا؛ عاقبت بر ما روشن کنید که دشمن، کدام حق را به رسمیت شناخته؟! حق غنیسازی، حق هستهای یا حق مهر و پلمب تاسیسات هستهای؟!
متاسفانه تناقض در این باب، زیادی زیاد است. «ما از حقوق هستهای خود یک ذره عقبنشینی نمیکنیم» جملهای است از وزیر امور خارجه. آقای ظریف! اینگونه؟! میخواستید عقبنشینی کنید، چه میکردید؟! و آیا بهتر نیست از هستهای، یک چیزی هم باقی بگذاریم و همه را پلمب نکنیم، بلکه برای معامله در ادوار بعدی مذاکرات، احیانا سرمایهای برای چانه زدن داشته باشیم؟!
ما از قبل، سیاهی سیام دی ماه را میدیدیم که معتقد بودیم اسرائیل، اتفاقا بیشترین منفعت را از توافق ژنو میبرد اما بعضیها، نه فقط فریب خنده اوباما را خوردند، بلکه حتی فریب اخم و تخم ظاهری نتانیاهو را هم خوردند!
مسخره است؛ هستهای ما متاثر از توافق ژنو، پلمب شود، آن وقت نتانیاهو از این توافق عصبانی باشد! بعضیها خوب است حالا پیدا کنند همصدای با اسرائیل کیست؟!
و هر چند مشاوران ارشد و عالی این دولت، ما را غیرقانونی میدانند، ما اما مشورتهای بهتری به دولت میدهیم. آنچه سیام دی ماه، نقدا لرزید، ساختمان صنعت هستهای کشور بود، نه ساختمان تحریم. این توافق اما طبق مفاد آن، قابل بازگشت است. سرمایه را بازگردانید، که همه آن سرمایه، اتفاقا در اوج تحریم، حاصل شد.
آقایان! آنچه مخل چرخیدن چرخ کارخانههای ما بود، چرخش سانتریفیوژها نبود. سانتریفیوژها خود بخشی از کارخانه ما هستند. بهتر نیست به جای شوهر دادن هستهای، دمی با عزم و غرور ملی و همت مردمان نیک خودمان وصلت کنیم؟!
و آیا بهتر نیست به جای مفت فروختن سرمایهای که دیگران برای ما به ارث… یعنی به امانت گذاشتهاند، با کار و تلاش، سرمایهای به سرمایه قبلیها اضافه کنیم؟!
به این معنی، من با سرمایهداری موافقم. آدم بیسرمایه، غرور مردمش را میشکند، نه ساختمان تحریم را. آه از سیام دی ماه…
این «آه» خودش مشورتی است به دولت. گیرم رأی ما به بیقانونی بوده! آه ما کاملا قانونی است.
وطن امروز/ ۲ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
متقلب بزرگ ۸۸
«من نمیگویم در انتخابات ۸۸ تقلب شده» آشناترین جمله برای خاتمی است. از همان نخستین روزهای فتنه ۸۸ شنیدههای موثق ما حکایت از آن داشت که خاتمی بارها و بارها در جلسات خصوصی، ضمن تقبیح اعمال دیگر فتنهگران بویژه موسوی و کروبی، به این مهم معترف بوده که در انتخابات ۸۸ تقلبی رخ نداده. این که حالا خاتمی است، از متقلبین ترمزبریدهتر فتنهگر، مکرر نقل است که گفتهاند؛ «اساسا سیستم انتخابات در جمهوری اسلامی، آنقدر که با نظارت مردم و امنای ایشان پیوند دارد، وابسته به حکومت نیست، فلذا تقلب در انتخاباتهای جمهوری اسلامی کلا محال است». فایلی که اخیرا از سخنان خاتمی بیرون آمد و مربوط به سال ۹۱ است، اصلش را بخواهی ریشه در همان روزهای نخست بعد از انتخابات ۸۸ دارد. خاتمی همان روزها هم بهخوبی میدانست تقلبی در انتخابات رخ نداده، چه اینکه در نخستین انتخابات بعد از ۸۸ هم رفت و رای خود را به صندوق انداخت. فیالحال، اساسیترین سوال ممکن این است؛ «این آقایان اگر واقعا معتقد بوده و هستند که تقلب، تهمت و توهمی بیش نیست، پس چرا همان روزهای فتنه، در برابر دروغ بزرگ تقلب، موضع علنی، عمومی و رسمی نگرفتند؟!» من واقعا حیفم میآید که در ازای خون مقدس، پاک و زلال شهدایی چون حسین غلام کبیری و امیرحسام ذوالعلی بخواهم گریبان چرک فتنهگران دانهدرشت را بگیریم، یعنی بر این باورم که معامله این شهیدان بسیجی، با خدا بوده و بس، لیکن دمی خود را بگذارید جای والدین دیگر قربانیان فتنه؛ فتنهای که معالاسف، خشک و تر را با هم میسوزاند. آیا پدر و مادر ایشان حق ندارند خاتمی و امثالهم را اینگونه خطاب قرار دهند که؛ «شما فقط میخواستید جگرگوشههای ما قربانی ادعای تقلب شوند؟! حال راحت شدید؟! اصلا چرا همان روز واقعه، علنی اعلام نکردید تقلبی رخ نداده تا بلکه بچههای ما هم به هواداری شما، اسیر نقشه دشمن نشوند؟!» قدر مسلم هر خونی که در فتنه ۸۸ از بینی کسی خارج شده، در وهله اول، باید یقه سران فتنه را گرفت، و صدالبته یقه آن دسته از سران فتنهای که با علم بر موهوم بودن تقلب، همراهی کردند با داعیه تقلب. با قاضی مرتضوی به اندازه کافی کلنجار رفته شد، اینک وقت است فرشته عدالت، دمی هم گریبان خاتمی را بچسبد که چرا به جای خطکشی با اصحاب تقلب، آتشبیار معرکه شدند و فتنه را با همراهی خود فزون کردند؟! نه فقط در ماجرای کهریزک، بلکه در هر ماجرای هشتاد و هشتی دیگری، آنکه باید حساب پس بدهد، یکی هم خاتمی است. «من نمیگویم در انتخابات ۸۸ تقلب شده»، حساب ما را با خاتمی صاف نمیکند، تازه شروع میکند. البته از ما جلوتر، کسانیاند که جگرگوشههایشان، قربانی دورویی و تزویر بعضیها شدند. مدعی به عبارتی ایشانند. آنی فرض کنید خواصی از تبار خاتمی، همان نخستین روزهای فتنه ۸۸ میآمدند و به شکل علنی، و نه خصوصی، بر دهان داعیه داران تقلب میزدند و میگفتند؛ «انتقادات ما سر جای خود محفوظ اما هرگز تقلبی در انتخابات رخ نداده». آیا باز هم ادعای تقلب، تا این حد و حدود، «اسم رمز آشوب» میشد؟! آنی فرض کنید در برابر یاوه «اگر تقلب شد، بریزید در خیابانها»، خواصی از تبار خاتمی میآمدند جلو و لااقل به جوانان هوادار خود هشدار میدادند که؛ «مراقب باشید، تقلب، تهمتی بیاساس است». آیا آنهمه آتش فتنه، زبانههای متعدد میگرفت؟! هر ۳ قربانی کهریزک، والدینشان حی و حاضرند. آیا جز این است که این جوانان، قبل از هر چیز، جان خود را قربانی ادعای نادرست تقلب کردند؟! آری! این سوال، قبل از آنکه سوال ما از خاتمی باشد، سوال همه آن کسانی است که هزینه دادند بابت ادعای تقلب؛ «آقای خاتمی! شما میدانستی تقلب نشده و همراهی کردی با داعیهداران تقلب؟! این وسط چه میشود جواب خون فرزندان ما که قربانی امراض سیاسی شما شدند؟!» جز این، قانون هم باید گریبان آنان را که باید، بگیرد. عدالت هم، نظام هم. شگفتا! آنهمه آبرو از نظام ریخته شد به بهانه تقلب، آنهم در شرایطی که آقایان خود قائل به تقلب نبودند! آیا ۳۰۰ هزار خون شهدای این مملکت، از مصطفی چمران دکترا گرفته در فیزیک پلاسما، شاخه گداخت هستهای تا آخرین مصطفای روشن هستهای، مسخره دودرهبازی و بیچشم و رویی شبهمردانی نظیر خاتمیاند؟! آیا خشم انقلابی خمینی بتشکن، مسخره امراض سیاسی بعضی خواص جامعه است؟! ۸ ماه که چه عرض کنم؛ حدود ۲ سال، به بهانه تقلب، چشم طمع دشمن به خیابانهای مرکزی تهران و آشوب در خرمن انقلاب اسلامی دوخته شد، آنهم در شرایطی که بعضیها معتقد نبودند تقلب شده؟! مسخره کردهاند ملت را؟! مسخره کردهاند وصیتنامه شهدای این ملت را؟! مسخره کردهاند جوانان طرفدار خود را؟! یعنی فرهنگ لغت فارسی، نیاز به یک خانهتکانی اساسی دارد. من بسیار بعید میدانم هیچ کلمهای در زبان فارسی، معادل درستی برای این کار آقای خاتمی باشد! سزای این عمل خاتمی، هر ناسزایی هست و نیست! و دقیقا از همین زاویه است که من با شعار «میبخشم اما فراموش نمیکنم» مخالفم. این شعار همانقدر مسخره است که یکی بگوید؛ «من فراموش میکنم اما نمیبخشم!» بخشش فتنهگران از کیسه چه کسی، چه چیزی؟! مگر دست من و ماست فقط؟! اصلا مگر دست لطف و کرامت نظام است فقط؟! اتفاقا بخشش وقتی زیاده از حد میشود، تو خواه فراموش کنی، خواه نه، مجلس ختمات میشود همان مجلسی که اوباما در آن دلقکبازی میکند و کنار همسرش، عکس یادگاری میاندازد با دیگران! الگوی این ملت انقلابی، امام خمینی است، نه این و آن. خاتمی بخشیده نمیشود، چون اصلا ممکن نیست بخشیده شود. قانون ببخشد، عدل نمیبخشد. عدل ببخشد، آبروی نظام نمیبخشد. آبروی نظام ببخشد، خون شهدا نمیبخشد. و بر فرض که این همه ببخشند، جوانانی که با دستفرمان خاتمی به قهقرای زندگی رسیدند و فریب خوردند، هیچ نخواهند بخشید خاتمی را. چند سال پس از یومالله ۹ دی، ما محکمتر از قبل، سر جای خود و در همان موضع قبلی، شهدایی و انقلابی خود ایستاده ایم. آقای خاتمی کجاست؟! و چه کرده با خود که حتی مراجع مهربان تقلید هم، وی را به حریم خود راه نمیدهند؟! من، دیشب بعد از دیدن خبر خاتمی در «تسنیم»، صفحاتی از کتاب «نه ده» را خواندم. اگر و تنها اگر بابت یک مساله از نوشتههای هشتاد و هشتی پشیمان باشم، از این منظر است که چرا اندازه خیانت و نفاق اصحاب فتنه، قلم را با ایشان نیاویختم. خداوند این قصور را بر صاحب این قلم ببخشد که ما همین گونه هم بخشیدهایم فتنهگران را. زیادی بخشیدهایم. شعار «بخشش» را دیگران سر میدهند اما این ما بودیم که حیا به خرج دادیم در قبال آنهمه بیحیایی… که میدانستند تقلب نشده و همراهی کردند با ادعای تقلب! من به جد بر این گمانم که سال ۸۸ اتفاقا تقلب بسیار گستردهای حادث شد، منتها نه در انتخابات، که بعد از انتخابات. از مهمترین متقلبین سال ۸۸ یکی هم همین جناب خاتمی است. تقلب خاتمی در قلب جوانانی بود که به تأسی از خواصی چون خودش، واقعا باور کرده بودند در انتخابات ۸۸ تقلب رخ داده. تقلب از این بدتر؟! تقلب از این بدتر که خود چون خواص هستی، کنج دنج بنشینی و عدهای جوان ذاتا پاک، هزینه دوز و کلک تو را بدهند؟! تقلب از این بدتر که با همان شعارهای انقلاب، آمده بودند به جنگ انقلاب؟! تقلب از این بدتر که هم علیه ۴۰ میلیون رای ملت، هم علیه ۲۴ میلیون رای اکثریت، واقعیت و حقیقت را قلب کردند؟!… و تقلب از این بدتر که «دوست» را به ثمن بخس فروختند به «دشمن»؟! در آخر، توصیهای دارم به آقای خاتمی که شک ندارم منباب «شرط بلاغ» به صلاح دنیا و آخرت اوست. توصیه این است؛ همین سخنان اخیرا منتشر شده را، این بار نه در فلان جلسه خصوصی، بلکه در پیشگاه ملت ایران بیان کند.
وطن امروز/ ۱۵ دی ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
روح توافق!
روح توافق، روح توافق، روح توافق! یعنی خداوند پدر این «روح توافق» را بیامرزد که اگر نبود، معلوم نبود آقایان ظریف، عراقچی، بلکه هم روحانی، دیگر چه میخواستند بگویند! هی دم به ساعت اوباما و جان کری و وندی شرمن و مک کین و دیوید کوهن و ماری هارف و باب منندز با رفتار و گفتارشان رسما مفاد توافق ژنو را نقض میکنند، هی دم به ساعت آقایان ظریف، عراقچی، بلکه هم روحانی، رواداری به خرج داده، اظهار میدارند؛ فلان حرف کاخ سفید یا بهمان عمل وزارت خزانهداری آمریکا، نه با کلیت توافق هستهای، بلکه فقط با روح توافق ژنو در تعارض است، تحریمهای جدید، بیشتر ناقض روح توافق است، توافق هنوز کمپلت نقض نشده، در جریان است و… در اینجا چند پرسش به ذهن من میرسد که مطرح میکنم.

یک- روح توافق ژنو دقیقا یعنی چه؟! و مشخصا در کدام قسمت توافق واقع است؟!
دو- آیا همه توافقات، روح دارند یا این، اینطوری از آب درآمده؟! و چرا؟!
سه- این روح توافق ژنو، مثل روح آدمی، آیا با جسم در پیوند است یا برای خودش به صورت مستقل میپلکد؟!
چهار- آیا طرف غربی، بویژه آمریکاییها هم به داشتن روح برای توافق ژنو اعتقاد دارند یا این، فقط اعتقاد این سوی میز مذاکره است؟!
پنج- گور بابای روح توافق، کلا اوباما به روح اعتقاد دارد یا خیر؟!
شش- اگر توافق کاملا نقض شود، تکلیف روح آن چه خواهد شد؟!
هفت- دقیقا و مشخصا چه اتفاقی بیفتد، هم روح توافق نقض شده، هم جسم توافق؟!
هشت- وقتی روح یک توافق، نقض میشود؛ یعنی الحمدلله متن آن هنوز مورد عنایت قرار نگرفته، گرفته، کم و بیش گرفته یا که چی؟!
نه- در بدن آدمی، روح از جسم مهمتر و ماندگارتر است؛ این مساله در توافق ژنو چگونه است؟!
ده- اگر توافق کلا بمیرد، روح این توافق احیانا با کدامیک از ارواح توافقات سیاسی تاریخ محشور خواهد شد؟!
یازده- آیا روح عهدنامه ترکمانچای در عوالم بالا هنوز زنده است؟! در صورت حیات، آیا آن روح، بر روح توافق ژنو نظارت دارد؟ در عالم بالا منظور است! کلا یک توافقنامه، روحش چقدر عمر میکند؟!
دوازده- روز ختم نلسون ماندلا، اوباما که داشت اون کارها رو میکرد؛ این، ناقض حقوق شهروندی میشل اوباما حساب میشود یا ناقض روح نخستوزیر دانمارک؟!
سیزده- چی کار کنیم روح توافق از ما شاد میشود؟!
چهارده- اینکه میگویند
«به حق غنیسازی در توافق، اشاره شده»، منظور این است که به «حق غنیسازی» در روح توافق اشاره شده، در متن توافق یا در جای دیگری از توافق؟!
پانزده- آیا فقط عده خاصی میتوانند روح توافق را ببینند یا همه میتوانند؟!
شانزده- کلا آیا برعکس! ممکن است اتفاقی بیفتد که متن توافق را نقض کند، اما به روح آن وفادار باشد؟!
هفده- آیا اینکه میگویند «روح توافق»، منظور، روح متن توافق است، یا متن توافق، خودش جداگانه روح مجزایی دارد؟!
***
صرفنظر از طنز، بعضیها چطور برای یک توافق مجروح، روح قائلند اما روح پرفتوح شهدای هستهای را نمیبینند؟!
وطن امروز/ ۲۶ آذر ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
نقد آزاد است، این هم سندش!
دیروز شنبه نامهای رسمی به روزنامه رسید از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
در نامه خطاب به وطن امروز آمده بود:
«به آگاهی میرساند موضوع درج مطالب و تیترهای حاوی افترا و توهین به افراد که موجب تشویش اذهان عمومی در شمارههای متعدد آن روزنامه است، در جلسه ۴ آذر ۹۲ هیات نظارت بر مطبوعات مورد رسیدگی قرار گرفت. هیات مذکور مصوب نمود؛ مستند به بند ۸ ماده ۶ قانون مطبوعات به جنابعالی تذکر داده شود. ضروری است نسبت به رعایت دقیق مفاد قانون مطبوعات دقت نموده، در انتشار مطالب انتقادی حدود قانونی را مراعات نمایید».

در این باره اشاره به پارهای نکات ضروری است؛
۱- در متن نامه به هیچ مصداق و مثال و شماره خاصی از روزنامه اشاره نشده. ظاهرا دوستان وزارتخانه فرهنگ که خیلی تمایل ندارند با پسوند «ارشاد» شناخته شوند، اساسا با خطمشی روزنامه مشکل دارند و در تلویحی نزدیک به تصریح از ما میخواهند کلا رویه و روندمان را عوض کرده، آنگونه بنویسیم که ایشان میخواهند.
۲- خوب بود دوستان وزارت فرهنگ دقیقا بگویند نسبت این تذکر با این ۲ جمله جناب روحانی چیست که اولا «دولت را نقد کنید» و ثانیا «در عرصه فرهنگ، دولت اعتدال موفق شد نگاه امنیتی را کاملا حذف کند و فضا را از حالت فضای امنیتی درآورد»؟!
۳- از قرار، مطلوب بعضیها از جامعه خبری، همان معدود خبرنگارانی هستند که در زنگ انشای یکصدروزه، فراتر از نقش ضبط صوت به بلهقربانگوی این و آن بدل شده بودند!
۴- و همچنان در نهایت دوباره باید تاکید کنیم؛
ایکاش دوستان به جای عباراتی مثل «درج مطالب و تیترهای حاوی افترا و توهین به افراد که موجب تشویش اذهان عمومی است» به یک نمونه از این مطالب یا تیترها اشاره میکردند تا ما متوجه شویم کدام حدود قانونی را باید رعایت کنیم!
وطن امروز/ ۱۰ آذر ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
بسم الله…
حاجی کوتا بیا
ابله را بردار!
خواهشا، لطفا…
خیلی خاص است این جملاتی که از دکتر شریعتی نوشتید!
تامل بر انگیز…
این طوری که نوشتی ناجور ادامه دارد، احتمالا اوین رفتنی شدی!
دوستت داریم حسین قدیانی؛
تا آخرش هم پشتت هستیم.
“برای بعضی دوستان دیپلمات، هرگز نباید از ایستادگی و استقلال و مقاومت و اصول و آرمان ها سخن گفت، بلکه باید گفت؛ لبوفروش بی سواد هم همچین توافق نمی بندد که شما بستید! که همین دیروز کاخ سفید بگوید؛ «تحریم ایران به دلایل نقض حقوق بشر و حمایت از تروریسم ادامه دارد»! شما لرزه بر ساختمان تحریم انداخته اید؟! مطمئن اید؟! و آیا صحیح تر آن نیست که به صراحت اعلام کنیم؛ شما لرزه بر دانش تان در زمینه دیپلماسی و فن مذاکره انداخته اید تا ساختمان تحریم؟!”
آفرین!
این توافق آبکی، چنین نقدی می طلبد…
این طوری که از عنوان و مقدمه این متن معلومه،
اگه تا الان دوستان دولتی به تعطیل کردن روزنامه شک داشتن،
با خوندن این متن در تصمیم خودشون مصمم می شن!
داداش حسین؛
یه دونه ای به مولا.
فقط بعید می دونم بذارن این بره زیر چاپ! 🙁
اگر طرز سخن گفتنی در زبان بشر بود
و اگر شیوه ای برای بیدار کردن مردم، آگاه کردن ذهنها، مبارزه با بدیها، کجیها، دروغها …
و
راههایی ملایم تر، صلح جویانه تر، مصلحت آمیزتر، عاقلانه تر، بی دردسرتر،هوشیارانه تر می بود
واگر کلمات و تعبیراتی در زبان بشر وجود داشت که “حق” را بگوید و اما کسانی که با حق سر سازش ندارند از آن نرنجند!
بی شک مردی که خداوند سخن است و کلمات، همچون مومی در زیر پنجه ی قدرت ناطقه او رام اند
توانسته بود تعبیرات را، لحن گفتن را و سبک نوشتن را آن چنان انتخاب کند که چنان عواقبی نداشته باشد…
دکتر شریعتی- کتاب علی (ع)- ص ۱۳۸
مگر می توان هم با رژیم معاویه نساخت و شریک جرم نگشت و هم به صفین کشیده نشد!
مگر می شود هم رویه شیخین را قبول نکرد و هم عبدالرحمن بن عوف، عثمان را کنار زند و با علی بیعت کند و در شوری شکست نخورد!
مگر می شود صلای بیداری و آگاهی در داد و خوابگران و خواب گرایان شر برنینگیزند!
مگر می توان بحث طهارت کرد اما از نجس حرف نزد!
دکتر شریعتی- کتاب علی -ص ۱۴۰-۱۴۱
خیلی عالی، منطقی و مستدل. ولی این ها تحمل نمی کنن این حرف ها را. ان شاء الله خدا کمک تون کنه، ما دعا می کنیم براتون و هر جا لازم شد ان شاء الله حمایت. قرآن و عترت پشت و پناهتان برادر بزرگوار.
سلام
نفسم گرفت.
عجیب انقلابی بود متنتون.
فقط خدا رحم کنه.
ناشناس میگوید:
۲۵ بهمن ۱۳۹۲ در t ۰۰:۵۸
حاجی کوتا بیا
ابله را بردار!
خواهشا، لطفا…
ناشناس،
در بعضی از وبلاگها بدتر از این حرفا است اما اتفاقی هم نیافتاده
اگه اتفاقی بیفته به خاطر نوشته های روشنگرانه هست!
همیشه، همه ی دولتها به خاطر ناسزا گفتن، کاری به کار کسی ندارن
بلکه به خاطر روشنگری کار دارن!
برای نقد آنچه در ژنو دادیم، حیف است هزینه کردن از این جمله؛
بزرگی را گفتند: هیچ آدم عاقلی، پای همچین برگه ای را امضا می کند؟
گفت: از بی ادبان!! 🙂
😐
حیف از آن “تخت بلند و سرخ و سپید و سبز شهداى هسته اى”
آن بخش “جام زهر” و تشبیهش به «یا دهر! اف لک من خلیل» خیلی برایم جالب بود.
البته کتمان نمی کنم که پرده ای از اشک، چشمم را در بر گرفته؛
با اینکه حس خاص و دردناکی داشت ولی خیلی زیرکانه و متفاوت بود این حرف!
سلام؛
خسته نباشی داداش حسین!
این قسمت متن به نظرم محشره؛ خیلی حرف توشه خیلی…
ممنونم ازت!
“آری، بچه حزباللهی، فقط «صریح» سخن نمیگوید، بلکه در وهله اول، «صحیح» سخن میگوید. ما بزرگشدههای سنگر شهید حاج حسین خرازی هستیم که معتقد بود؛ «جنگ را باید درست نوشت، نه درشت!» ما توافق را «درست» نقد میکنیم، نه «درشت» و صدالبته، اصحاب توافق باید صلح را درست بنویسند، نه درشت!”
“توافق ژنو، با عرض معذرت، فقط برازنده آن کسانی است که به منتقدان خود بیاحترامی میکنند و رای نیمی از ملت را رای به بیقانونی میخوانند، اما در عوض، به دشمن خونخوار این ملت میگویند «مودب و با هوش».”
“یک چیزهایی را به دشمن دادن، که نشد توافق! رو به دشمن دادن، که نشد توافق! زیر یک برگه را امضا کردن، که نشد توافق! زبان دشمن را دراز کردن، که نشد توافق!”
“توافق با دشمن، آنجا بود که در روزگار گیج زدن سیاستمداران زپرتی، بازهم ولیفقیه، این بار در قامت امام خامنهای، دست برتر را رو کرد و فرمود: «ما هیچ دخالتی در جنگ خلیج فارس نمیکنیم» و آنجا بود که در انتهای ماجرای میکونوس، و این بار در روزگار ترس سیاستمداران زپرتی، فرمود: «سفیر آلمان باید آخرین سفیری باشد که به ایران بازمیگردد» و همین هم شد.”
آفرین… آفرین سالار… آفرین…
طلا باید گرفت مغز و قلمت را!
“عاقبت باید بر ما معلوم شود که آجرهای آقای اوباما، موید ادب اوست، هوش او، یا اینکه توافق بسیار بدی با این گاوچران بسته شده؟!”
“با روزنامه درآوردن و دیپلماسی عمومی کردن(!) و هزینههای نجومی از جیب بیتالمال، ضعف هیچ توافقی که بر اساس «دیپلماسی خصوصی» بسته شده –و جرأتی برای شفافسازی آن ندارند- پاک نخواهد شد!”
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگر هر روز هم یک حلقه به زنجیره ای ها اضافه کنند، دردی از مردم دوا نمی شود، عمق فاجعۀ ژنوِ منحوس، کم نمی شود…
آقایان!
توافقتان با هیچ عقل سلیمی جور در نمی آید.
نمی شود به زور یقه اساتید را بگیرید که چرا از توافق دفاع نمی کنید؟!
از چه دفاع کنند؟
مشکل حقوقی و عقلی دارد توافقتان.
قرار بر توافق برد-برد بود؛ چه بردیم در برابر آنچه دشمنانمان بردند؟!
صد رحمت به کبکِ سر در برف فرو کرده!
درود بر خمینی و خامنه ای
متن که عالیه
اما کسانی که می گفتند “اصلاح طلبان در صحنه نیستند” و نسخه تفرقه و منیت و گروه گرایی می پیچیدند
واقع دو زار از سیاست نمی فهمیدند!!
این که توافق نامه ی ژنو بود و کل ملت، از با سوادها گرفته! تا لبو فروش و راننده ی تاکسی و آحاد ملت بی سواد! به اون حساسند. ولی شما فرض کن، در خصوص سایر موضوعاتی که مردم یا خبر ندارند و یا حساسیت کمتری دارد، چه کار می کنند! همچین قشنگ گنجشک رو رنگ می کنند به جای قناری می دن دست خلق الله که آب از آب تکون نمی خوره. یاد این آیه ی شریفه ی سوره ی مبارکه ی بقره افتادم:
وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ.
و حق را به باطل درنیامیزید، و حقیقت را با آنکه خود مى دانید کتمان نکنید!
جالبه آقایان با افتخار هم می گویند ما غیر از مسأله هسته ای در موضوع دیگر با آمریکایی ها مذاکره نمی کنیم و این را به عنوان یک موضع برتر اعلام می کنند و نتیجه می گیرند که ادامه تحریم ها در موضوعات دیگر منطقی است و تناقضی با توافق ژنو ندارد!!
یا به وجود کلمات دو پهلو در متن توافق افتخار می کنند!!
تو که فقط دوست داری به به و چه چه ها رو حتی توی همین وبلاگ چاپ کنی و انتقاد رو حذف، حق نداری بگی چرا بقیه هم اینجورین!!
کامنت من چی شد پس؟؟
تاب تحمل یه انتقاد ساده از خودت و دفاع از توافقنامه رو نداشتی؟؟
سلام
زنده باشی پهلوون
للحق
احسنت سالار
با وجود این که از کل متن لذت بردم، ولی برای من، دلایل سلبی توافق ژنو، از دلایل ثبوتی قطعنامه ۵۹۸، جالب تر اومد. شاید به خاطر این بود که توافق ژنو ملموس تر و در دسترس تره…
بی ربط!
به افتخار همه ی آذری های با وفا و دوست داشتنی:
“تراخـتــــــــــــــ قهرمان ـــــــــــــــــــور”
حاج آقا مسئلتُن!
دکتر شریعتی در مورد آخوندهای دکترا گرفته از فرنگ چیزی نفرمودند؟!
این قشر در کدام گروه قرار می گیرند؟!
دو ساعت گفت و گوی جذاب، عمدتا غیر سیاسی، طنزآمیز، بلکه گفت و شنودی حسین قدیانی با حاج حسین آقای شریعتمداری
“به زودی در روزنامه وطن امروز و وبلاگ قطعه ۲۶”
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دوستان اگر سئوالی از مدیرمسئول محترم و عزیز کیهان به ذهن شان می رسد، می توانند فقط تا روز ۲ شنبه کامنت کنند.
زنده باد غرور مدبرانه و صبر انقلابی ولی فقیه، اعم از خمینی و خامنه ای، علیه سیاستمداران زپرتی!
استفاده کردیم آقای قدیانی.
اولین و شاید تنها سئوال من از حاج حسین شریعتمداری اینه:
چرا همه ی پیش بینی های شما درست از آب در میاد؟! منابع از ما بهترون دارید؟ یا تجربه ی کار روزنامه نگاری و فعالیت های سیاسی تا این حد بهتون کمک کرده؟ راستی چرا اینقدر معاندین داخلی به خون شما تشنه اند حاج حسین؟!
ببخشید یه سئوال دیگه!
بی زحمت “حسین قدیانی” رو در یک جمله توصیف کنید…
یه معتدل ضد افراط؛
تقریبا بر وزن «پیوس»، یک چند تایی بد و بیراه گفته اند…
و البته، یاد «فرشاد آقای گل» به خیر!
من اولین کربلایم را زمان صدام، با همین فرشاد پیوس و عده ای دیگر البته، رفتم…
عکس هایش را باید اسکن کنم و روزی بگذارم در وبلاگ…
ما اول فوتبال مون بود و پیوس اول بازنشستگی اش، اما تنها کسی که در این سفر کاملا زیارتی، کفش استوک با خود آورده بود پیوس بود تا معلوم شود الکی کسی به جایی نمی رسد، حتی به مقام «فرشاد آقای گل»ی!!
رضا ۲؛
از توافق ژنو می خواهی تعریف کنی، یک راه بهتر و عاقلانه تر از کامنت گذاشتن در وبلاگ قطعه ۲۶ اینه که نامه خصوصی بدی به رئیس جمپور!!
واقعا یادش به خیر!
فرشـــــــــ “آقای گل” ـــــــــــــاد
با کلی دلیل پاکیزه و نظیف
.
.
.
خاک بر سر ظریف!!
حاجی از اول هم به این جمله باور داشتم که هر کسی به اصل خودش برمی گرده.
بازگشتت به خونه یعنی پرسپولیس رو تبریک میگم!
از اول هم نه قیافت، نه تیریپت، نه قلمت و نه فکرت به این کیسه ها نمی خورد!
راستی داداش!
بی زحمت یه سؤال هم از طرف ما از حاج حسین شریعت بپرس.
از حاج حسین تقاضا داریم خواهشاً لیست کامل طرفداران و نوچه های آمریکا و اسراییل رو با ذکر شجره نامه منتشر کنه! واسه خودم نمی گما.
واسه این مخالفان بیچاره میگم تا کمتر غافلگیر بشن!
در این باره سؤال هایی است که بعداً ذکر خواهم کرد! (به سبک متون حاج حسین شریعت)
جان
چه شود این گفتگو!
علی لاریجانی:
“توافق ژنو می توانست بهتر باشد”
به نظر می رسه فعلاً ماه عسل دولت و تیم مذاکره کننده در مورد توافق ژنو باشه!
آقا یه سوالم ما داشتیم اگه زحمتی نیست بپرسید!
با توجه به پیشبینی های حاج حسین آقا بفرمایند رئیس جمهور بعدی کیه؟
یه معتدل ضد افراط عزیز!
لطفا مصادره ی به مطلوب نکن! اینکه داداش حسین از یک پرسپولیسی اصل و نسب دار مثل فرشاد، تعریف می کنه، الزاما به معنی طرفداری از لنگی ها نیست! ببخشید ها…!
با سلام و تشکر از آقای قدیانی و قطعه ۲۶
چون اغلب پیش بینی های آقای شریعت مداری درست از آب در میاد، لطفا ازشون بپرسید:
این دولت چه مدت دیگه با این شرایط دوام میاره؟ بر این اساس که رئیس دولت و بطور بدیهی اغلب اعضای دولت، قطعا تا الان فهمیدن که اشتباهی اومدن و اصلا این کاره نیستن و کشور داری به این آسونی که اونا فکر می کردن نیست.
یک سوال از آقای شریعتمداری دارم.
خدمتشون عرض سلام؛
با توجه به پیش بینی های شما؛ توافق نامه ژنو تا کجا می تونه پیش بره؟ چقدر مجلس یا دیگر نهادها و مردم می تونن صبر کند در مورد عدم اطلاع از مفاد و بندهای توافق نامه؟!
حاج حسین شریعتمداری؛
اولین کلمه ای که بعد از شنیدن این عبارات به ذهنتون میاد بگین…
جین شارپ! جورج سورس! گفت و شنود، خاتمی، وطن امروز، محمدحسین صفار هرندی، امیرحسین فردی، کیهان، گل کوچیک!…
جدول (گفت و شنود)
گفت: در شرایط تحریم اقتصادی و نیاز کشور به صرفهجویی، این همه تیمهای فوتبال که شرکتها و کارخانجات دولتی تشکیل دادهاند برای چیست؟ و چه ضرورتی دارد؟!
گفتم: چه ضرورتی بالاتر و با اهمیتتر از این که پول بیزبان بیتالمال را از حلقوم ملت بیرون میکشند و برای این تیمها و بازیکنان آن هزینه میکنند؟!
گفت: تازه تیمهای دیگری در سایر رشتههای ورزشی هم تشکیل دادهاند.
گفتم: غیر از تیم ملی، بقیه تیمها باید از کیسه خودشان هزینه کنند، نه از جیب مردم!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: یک نگاه به جدول تیمهای لیگ برتر بینداز! معلوم نیست جدول لیگ برتره یا جدول مندلیف!… آلومینیوم، فولاد، مس، ذوبآهن و…! جدول کارخانجات ماشینسازی و شهرداریها و… که بماند!
خونه اش کجاست؟ درآمدش چقدره؟ ماشینش چیه؟ چند تا بچه داره؟ تیراژ کیهان چقدره؟
چرا در این انتخابات طرفدار هیچ کس نبود و چرا حاج حسین اینقدر محافظه کار شد؟
بعد از دو بار حمایت از احمدی نژاد مثلا اگر برگردیم سال ۸۴ و ۸۸ باز هم همانطور پر شور از احمدی نژاد حمایت خواهد کرد یا کاندیدی دیگر بر خواهد گزید؟
سلام؛
من که دیگه دارم به این نتیجه می رسم باید روش حاج احمد را در برابر دولتی که مردمش رو محرم نمی دونه پیش گرفت.
باید بچه حزب اللهی ها بشن رئیس جمهور حداقل محله شون.
دارم روی روش عملی اش فکر می کنم.
یعنی خوشم میاد کل متن یک پاراگرافه. بدون هیچ وقفه ای باید ادامه داشته باشه!
جالب بود؛ ممنون.
اصلا قصد تعریف از متن رو نداشتم؛ چون خیلی وقته نیازی نمیبینم، ولی ظاهرا لازمه:
داداش حسین عــــــــــــــــــــــــــــالی بود! یعنی حرف نداشت بیتعارف! لنگه ندارید شما!
پیشنهاد من برای حضرات، تفکر عمیق زیر دوش آب سرد هست؛ بلکه یه فرجی بشه!!
سلام؛
می بینم که متن برگشت!
علت این غیبت صغری قابل طرح است یا این که این مساله نیز همانند مذاکرات هسته ای محرمانه است؟
آیا دانستن حق مردم هست؟ (این سوال را با لحن اصلاح طلبان بخوانید!!)
تا حدودی مزاح!
میشه به حاج حسین بگید سیاست دفع حداقلی رو برای بچهحزباللهیهای داخل کیهان پررنگتر کنن؟
این مصاحبه واقعیه یا سر کاریم؟!
مثل قضیه مصاحبه با مارادونا و بقیه بروبچ نیست؟
عدالت خواه؛
حاج حسین، برخلاف کلیت کیهان، دور اول سال ۸۴ اصلا به احمدی نژاد رای نداد. و البته کار بدی هم نکرد!
مرتضی اهوازی؛
کیهان، در این باره، سیاست و دیسیپلین خاص خودش را دارد که درست و غلطش بماند حالا. و البته حسین قدیانی در این زمینه، استثناست و در کیهان، همیشه به روی مطالبش باز بوده.
یه معتدل ضد افراط؛
قطعا به لطف خداوند مصاحبه واقعی است. و اما مصاحبه با مارادونا که کلا طنز بود، -و نه سر کاری!- لیکن «بقیه بر و بچ» دیگه چیه که گفتی؟! قطعه ۲۶ به وعده ای که می دهد، حتما عمل می کند، مگر اقتضای خاصی پیش بیاید.
کمی تا قسمتی جدی!
سؤال: کِیهان درستتره یا کَیهان؟
پاسخ احتمالی: به گــُمانم گــَمان درست باشه!
عجب مطلب تمیزی شده؛
تامل برانگیز! به خصوص قسمت قطعنامه اش، بکر و تازه بود.
فکر کنم بحث مصاحبه با حاج حسین شریعت را باید در پست دیگری مطرح می کردیم و دوستان هم کامنت هایشان را در همان پست می گذاشتند.
دوست دارم حال و هوای کامنت ها مربوط به همین متن باشد!
http://www.uploadax.com/images/81176608619813990242.jpg
🙂
خب دیگه! من الان دارم گیج وا گیج می شم که درباره قرارداد ۵۹۸ حرف حاج سعید قاسمی و حاج آقای پناهیان رو باور کنم یا این متن شما رو؟ البته به نظرم میاد استدلال های شما عقلانی تر و واقعی تر به نظر می رسه، هر چند دلم با نظر اون بزرگواران دیگر هم هست تا حدودی. واقعا کاش می شد نظر رهبری رو هم در این باره می دونستم. دوستان، کسی می دونه؟ من فقط تا همین حد می دونم که رهبری اصلا موافق دعوای سیاسی ها و نظامی ها نبودند و در این باره، هم به آقای هاشمی و هم به آقای رضایی تذکر داده اند که در همین متن هم گذرا یک اشاره ای شده. راستش من هم برایم همیشه سئوال بود که چرا باید شروع جنگ تحمیلی به نام امام و حزب اللهی ها تمام شود، اما ختم جنگ تحمیلی به نام هاشمی و دار و دسته اش؟! اینکه در نظر افکار عمومی، می شه بزرگ ترین لطف به هاشمی! من خیلی حرف دارم حالا و خیلی سئوال، اما فعلا احساسم بر این است که باید چند بار دیگر نوشته تان را بخوانم. تشبیه جام زهر به “یا دهر… امام حسین (ع)” واقعا بدیع بود. فکر می کنم واقعیت هم همین باشد. ممنون بابت مطلب. کلا از مطالبی که شاخک های مغزم را تکان می دهد، خوشم میاد، خواه حالا با متن، کاملا موافق باشم، نصف و نیمه یا اصلا مخالف باشم.
جناب قدیانی گرامی، انصافا شما با قطعنامه ۵۹۸ موافق هستی یا فقط خواستی با چند جمله و چند تا بازی با کلمه و چند تا لفاظی (اعتراف می کنم ماهرانه البته!) حتی از ۵۹۸ هم علیه توافق ژنو چماق بلند کنی؟؟
خداوکیلی هدفتان دفاع از قطعنامه بود یا تخریب توافق؟؟ اصلا یک جور دیگر می پرسم:
اگر توافق ژنو نبود، آیا شما صد سال دیگر هم در مدح قطعنامه متنی می نوشتید؟؟
صمیمی ترین دوستان تان می گویند مثلث جام زهر، شما می گویید تدبیر عاقلانه؟؟
متن طلایی بود
از یک نویسنده بلا!!!
در ضمن اولین سهمیه آسیا رو ما با تراختور کسبیدیم!!
سوال
حاج حسین چی شد که از چپ رسیدند به راست؟؟؟
فکر کنم بد نباشد یک توضیحی بدهم…
اولا؛ من تا به حال، بدین مطولی و تمرکز، هیچ متنی درباره قطعنامه ۵۹۸ ننوشته بودم، مگر جمله ای، طعنه ای، تکه ای به گذرا… مثلا؛ «ما اجازه نمی دهیم به این یکی امام هم جام زهر بدهند» که چند باری در مقطع ۸۸ تکرار شد. همان وقت هم بحث من بیشتر راجع به روزگار بود، نه اشخاص. موید سخنم این جمله است؛ «شما نخواهید شنید که این یکی امام، از جام زهر سخن بگوید» که با کمی پس و پیش، از جمله جملاتی است که دو سه بار در سال ۸۸ تکرار شد.
ثانیا؛ چندی است که بر این اعتقاد، مصمم تر شده ام که قطعنامه ۵۹۸، نه تحمیل مثلث جام زهر این و آن و اون یکی به امام است، نه فتح الفتوح، منتهای مراتب ضرورتی هم برای بیان این نکته نمی دیدم. اما قیاس توافق ژنو با قطعنامه ۵۹۸ که متاسفانه، هم از سوی دوستان این وری، هم از سوی دوستان آن وری به آن دامن زده شد، مسبب این نوشته شد. این ور می گوید؛ این هر ۲ جام زهر دادن دست ولی فقیه است، آن ور می گوید؛ این هر ۲ عالی، بلکه متعالی است. من اما با هر ۲ی این نگاه ها، زاویه داشتم و نتیجه اش شد این متن.
ثالثا؛ قطعنامه ۵۹۸ ناظر بر ظرف زمان و مکان و شرایط، عملی عاقلانه بود، اما توافق ژنو هم آیا همین گونه است؟! الباقی این بخش را مراجعه کنید به متن.
رابعا؛ اگر پایان جنگ، آنقدر برای امام تلخ بود که اشاره به «جام زهر» کردند، لابد برای بچه رزمنده ها هم تلخ و دردآور بود. از زاویه این تلخی و غم فکه و هجران شلمچه است که باید حق داد به گلایه های این عزیزان، ولو آنکه حرفشان را هم خیلی حالا قبول نداشت. من، نظر کسانی که می گویند ۵۹۸ فتح الفتوح است را اصلا قبول ندارم، درک شان هم نمی توانم بکنم، اما هر چند نظر بعضی دوستان را هم درباره مثلث جام زهر و… احساسی می دانم، اما به خوبی درک شان می کنم، چرا که این عزیزان، «حب جهاد» و «دلدادگی به شهادت» داشته و دارند. این حب، شاید تک و توک و متاثر از احساس، «حرف نه چندان منطقی» بیاورد، اما «انحراف» نمی آورد. چه می گویم که حب جبهه و جنگ، باعث سعادت است اساسا. مع الاسف، «حب دشمن» و «فتح الفتوح خواندن یک قطعنامه صرفا عاقلانه» درجه آخر منجر به همین انحراف بزرگ توافق ژنو می شود که غیر قابل گذشت است.
خامسا؛ جدای از توافق هم، همین نظر را واقعا درباره ۵۹۸ داشتم، اما قیاس مع الفارق هر ۲ سوی ماجرا، مرا برای انتشار این متن و بسط نظرم تحریک کرد، و الا توافق ژنو، سست تر از آن است که لازم شود از ۵۹۸ بر فرقش چماق بلند کنی. من در این نوشته، چندین و چند دلیل آوردم که ۵۹۸ یک چیز بود و توافق ژنو، یک چیز دیگر. فلذا چماق بلند نکردم، دلیل آوردم! «چماق» به «دروغ بزرگ تقلب» می گویند علیه دموکراسی و ۴۰ میلیون رای در سال ۸۸، نه یک متن مستدل و تحلیلی. و صدالبته تعجبی ندارد که زنجیره ای ها همه را به کیش خود پندارند!
+ سید احمد
بابا اونجا جا انگشته 🙂 🙂 نه نی!
پای کلاس قطعه آموخته ایم؛
قطعنامه ۵۹۸/
“نه تحمیل جام زهر توسط مثلث این و آن و اون یکی به امام، نه فتح الفتوح، بلکه صرفا تدبیری عاقلانه و واقع گرایانه”
.
.
.
… آنهم که امام گفت «جام زهر»، من باب «یا دهر! اف لک من خلیل» سیدالشهدا، گله آموزگار از روزگار بود و الا خمینی با آن همه خشم و غرور، که خود جام زهر در حلقوم نظام سلطه ریخته بود، که خود آشفته کرده بود خواب شب پرستان را، که خود مظهر بیبدیل اخم و تَخم علیه شیطان بزرگ بود، گلایه کند از مشتی سیاستمدار زپرتی؟!…
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توافق ژنو/
“نه جام زهر و ترکمانچای و قراردادی استعماری، نه فتح الفتوح، بلکه توافقی به شدت ضعیف، لازم النقد و ان شاء الله قابل بازگشت”
.
.
.
… توافق ادعا میکرد؛ نه فقط کلیت هستهای، بلکه حتی حق غنیسازی هم در آن به رسمیت شناخته شده! توافق ادعا میکرد؛ لرزه بر ساختمان تحریم انداخته! توافق ادعا میکرد؛ زین پس، گزینه گل و بلبل و صلح، جایگزین گزینه نظامی در روی میز آقای مودب و باهوش میشود! توافق ادعا میکرد؛ از این به بعد، میان سران کاخ سفید و سگ هار اسرائیل، فاصله خواهد افتاد! توافق ادعا میکرد؛ سایه تهدید به جنگ از سر ملت ایران برداشته میشود! و توافق ادعا میکرد؛ آمریکاییها بعد از این، با ما، رامتر و آرامتر میشوند!…
شنیدید میگن بعضی ها فقط ادعا دارند. شده قصه ی توافق ژنو؛ فقط ادعا داره خبری از عمل و نتیجه نیست!
بسی سپاس آقای قدیانی! واقعا قلم شما نعمتی است که شکر می خواهد. “قطعه ۲۶” همه جا زیبا و درس آموز است، چه اینجا باشد، چه بهشت زهرا. حالا با قاطعیت بیشتری، نگاه شما را به قطعنامه قبول می کنم، بویژه که گله و گلایه جبهه رفته های عزیز را هم بدرستی درک، و نقل کردید. بسیار ممنون.
سوال از حسین شریعتمدارى: آیا به دنیاى پس از مرگ اعتقاد دارى؟
تاریخ درباره توافق نامه ژنو قضاوت خواهد کرد.
نمی گم ۱۰۰ درصد کامل بود و نمی شد بهتر باشه ولی در کلیت چاره ای نداشتیم.
از آقای شریعتمداری بپرسید؛
اگه احمدی نژاد ۴ سال دیگه برگرده (که برمی گرده) دوباره حاضر به حمایت ازش هستید؟
احمدی نژاد هنوز هم مورد قبول اصولگرایان هست یا نه؟
“یا دهر! اف لک من خلیل”، ترجمهش میشه اف بر تو ای روزگار…
جام زهر هم ترجمه اش همین می شه…
اگه لطف کنید از آقای شریعتمداری در خصوص ناگفته های توافقنامه الجزایر سوال کنید.
فکر می کنم خیلی به درد الانمون می خوره!!
تو کامنت قبلیم عبارت “کمتر گفته شده” به جای “ناگفته” درست تره!
فرزند شهید؛
با «خرد زمینی»ات «نقد آسمانی» کردی! واقعا یکی یه دونه ای!
یک سوال دیگه از آقای شریعتمداری دارم!
به نظر شما مشکل سوریه در نهایت راه حل سیاسی دارد یا نظامی و مقاومت؟
آیا کشورهای حامی تروریست دست از حمایت بر می دارند؟
آیا دولت سوریه می تواند به جای مذاکره با گروه های مخالف با کشورهای حامی تروریست مذاکره کنه و به نتیجه برسه؟
به نظر من گروه های تروریست هیچی نیستن اگه کمک مالی و تبلیغاتی نشوند! و باید با منبع مذاکره کرد!
حسین قدیانی،
یعنی دفاع از توافقنامه ژنو توی سایت هیچ منتقدی نباید بیاد؟ انصاف بدین شما نقد پذیرترین یا دولت؟
می بینم اون روز رو که تو حسین قدیانی از همین توافق ننگین ژنو، دفاع کنی علیه یک توافق ننگین تر!
پسرجان! کاش قلم خوبت کمی هم انصاف و سواد را با هم داشت…
حالا قبول قطعنامه شد یه کار عاقلانه؟ شما همونایی نبودین که از مثلث و مربع و پنج ضلعی و دایره جام زهر حرف می زدین؟
کم مونده برای زدن حسن روحانی، مایه از کروبی و موسوی و خاتمی و بلکه جرج سوروس بگذارین!!
طعنه آخر پست به هفته نامه آسمان که البته الان باید بگوییم روزنامه آسمان محشر بود. واقعا تیتر “پیروزی هسته ای” فقط یک بلوف بود در ازای پولی که گرفته بودن، در یک قلم ۴۰۰ میلیون!
شگفتا!
“در زیر هیچ قرارداد استعماری، امضای یک آخوند نیست”
حالا تو برو پول بده تا برایت تیتر نزنند…!!
سلام؛
من نمی خواهم جواب این متن را بدهم،
ولی حرفهایی دارم با رییس جمهور
اگر بتوانم از طریقی دیگر با شما تماس داشته باشم.
دعاگوی شما هستم…
با تشکر
این قلم و البته روحیهای که هیچ حمله حتی غافلگیرانهای اون رو به انفعال نکشونده، همیشه باعث حیرت و تحسین آدم میشه
شاید این نکته سنجی آموزنده و از موضع برتر هم از همین روحیه است که میآد:
“شخصی را در نظر بگیرید که در عوض دُرّی گرانقدر، به شکلاتی بسنده کرده. شما آیا به این فرد میگویید؛ «چرا ایستادگی نکردی؟ چرا تا پای جان، مقاومت نکردی؟ چرا اصول و ارزشها را زیر پا گذاشتی؟» یا اینکه میگویید؛ «مرد حسابی! آدم آیا در عوض گوهر به این گرانی، آب نبات به این ارزانی میستاند؟»”
“آنهم که امام گفت «جام زهر»، من باب «یا دهر! اف لک من خلیل» سیدالشهدا، گله آموزگار از روزگار بود و الا خمینی با آن همه خشم و غرور، که خود جام زهر در حلقوم نظام سلطه ریخته بود، که خود آشفته کرده بود خواب شب پرستان را، که خود مظهر بیبدیل اخم و تَخم علیه شیطان بزرگ بود، گلایه کند از مشتی سیاستمدار زپرتی؟! ”
“شگفتا! دوستان دیپلمات میگویند؛ «خیلی هم حالا به حرف یانکیها استناد نکنید!» سلمنا! اگر نباید به حرف یانکیها استناد کرد، پس چه خاماندیشانه با سران کاخ سفید توافق بستهاید! چطور به حرف یانکیها نباید استناد کرد اما به توافق با ایشان باید خوش بین بود؟!”
حقیقتاً که آفرین!
به سیم آخر زدن که میگن اینه
ایول داری
سلام حسین جان…
سبک نوشته هات رو خیلی دوست دارم…
خدا می دونه که باهاش حال می کنم…
با وجود اینکه دو تا سایت _به قول شما انحرافی!_ رو با پول توی جیبیم و با هزار جور بدبختی اداره کردم، همیشه از نوشته هات بهره بردم و باهاشون صفا کردم.
ما آخرشم نفهمیدیم از چی منحرف شدیم حاجی.
بی خیال بگذریم.
حسین جان!
یه انحرافی که احمدی نژاد و مشائی رو مظلوم دیده و معتقده «بادیدن کشیدن خلخال از پای یک زن یهودی جا دارد که انسان از این غصه بمیرد…» حق داره به قطعه ای از بهشتت وارد شه؟…
اصلا ورود هیچی!
آیا برای یک جفت چشم نظاره گر
_نه کمتر و نه بیشتر_
جا هست آقا؟…
پراکندگی حاصل کثرت است
بیایید تمرین وحدت کنیم…
یا حق
از بحثی که درباره قطعنامه کردین و اون رو توی کامنت ها هم تشریح بیشتر کردین، متشکریم. خیلی لازم بود در این شرایط. واقعا قیاس بین توافق ژنو و قطعنامه ۵۹۸ ظلم است به عقل دوراندیشی که سبب ختم جنگ ۸ ساله شد. متاسفانه این نوع زیرکی در بین دوستان اصولگرایی که دستی بر قلم دارند، به ندرت دیده می شود.
قدر خودتان و قلم تان را بدانید آقای قدیانی.
دعاگویان شما…
بالاخره یک حزب اللهی بصیر، شجاع و خط شکن باید پیدا می شد و می زد توی دهان قیاس نادرست قطعنامه و توافق. و چه بهتر که این کار، توسط داداش حسین خودمان و به زیبایی هر چه تمام تر انجام شد. واقعا نگاه درست به ۵۹۸ همین نگاه متین و مستدلی است که در متن خواندم. این را به عنوان یک رزمنده جبهه رفته عرض می کنم.
عزت عالی زیاد.
استدلال هاتون درباره عقلانی بودن قطعنامه ۵۹۸ به عقل می نشیند، اما به دل نمی نشیند. حالا مشکل از چیه، خدا عالمه!
در ضمن از استادتون بپرسین؛
یک/ اگر کیهان نباشند، در کدام سنگر به فعالیت خواهند پرداخت؟!
دو/ مهمترین تعریف و تندترین نقد حضرت آقا از کیهان؟! (البته در صورت مصلحت)
سه/ منهای خط و خطوط، بهترین روزنامه نگار و بهترین نویسنده حال حاضر کشور را چه کسی می دانند؟!
چهار/ اوایل ورودشان به عالم روزنامه نگاری، از قلم چه کسی الگو می گرفتند؟!
پنج/ چگونه می توانند آخر گفت و شنودها، بعضا جوک و لطیفه اختراع کنند؟!
با تشکر.
متن طولانی بود، نخوندم!
تحلیل تان را درباره بد بودن توافق ژنو کاملا قبول دارم.
تحلیل تان را درباره درست بودن ۵۹۸ اصلا قبول ندارم.
اولی صریح بود، دومی نا صحیح…
متن سرشار از بی ادبی و اهانت به دست اندرکاران دیپلماسی کشور و البته شخص رئیس جمهور است.
از یاد نبرید که به فرموده رهبر معظم، اینها بچه های انقلابند.
لطفا از سعه صدر دولت، سوء استفاده نکنید و احترام شخص اول اجرایی مملکت را نگه دارید.
نقد کدام توافق؟!
توافق یا وادادگی ساده لوحانه؟!
دوستان برخی از موارد به اصطلاح توافق شرم آور ژنو را با هم مرور می کنیم!
– کل مواد غنی سازی شده ۲۰% باید نابود شود.
– باز فرآوری آن مواد نباید انجام شود.
– غنی سازی بیش از ۵% نباید صورت گیرد.
– هیچ پیشرفتی در تأسیسات غنی سازی سوخت نطنز انجام نشود.
– هیچ سانتریفیوژ جدیدی در نطنز نصب نگردد.
– در اولین شش ماهه هنگام تعویض سانتریفیوژ همان نسل اول تعویض شود، نسل دوم تعویض نگردد (نسل دوم، سه یا چهار برابر نسل اول کار می کند) حتی یک عدد از نسل دوم به کار برده نشود.
– هیچ پیشرفتی در غنی سازی سوخت فوردو انجام نشود.
– ظرفیت غنی سازی در فوردو افزایش نیابد.
– سه چهارم فوردو تعطیل شود.
– بین آبشاهاری فوردو ارتباطی برقرار نگردد.
– هیچ پیشرفتی در راکتور اراک ایجاد نگردد.
– مراکز جدید برای غنی سازی ایجاد نشود.
– فعالیت های تغییر و توسعه بازفرآوری و ساخت مکانی که توانایی بازفرآوری داشته باشد مجاز نیست.
– سوخت و آب سنگین به راکتور اراک منتقل نشود.
– سوخت اضافی آزمایش نشود.
– سوخت بیشتری تولید نگردد.
– اجزای باقی مانده راکتور نصب نگردد.
– نظارت و ارائه اطلاعات در گزارشات سه ماهه در مورد تمام تأسیسات هسته ای ایران صورت گیرد.
– توصیف و شرح هر ساختمان و توصیف کلیه فعالیتهای هسته ای.
– ارائه اطلاعات معادن اورانیوم
– ارائه اطلاعات کارخانه های تولید اورانیوم
– تصویب پرسشنامه ی به روز شده در مورد اطلاعات طراحی راکتور اراک به آژانس.
– بازرسی هاس سرزده با فاصله ۲ ساعت و یا بدون اطلاع از تأسیسات هسته ا ی ایران.
– استفاده از دوربین های آنلاین برای دسترسی مدیریت شده به کارگاههای تاسیسات هسته ای (این یعنی پذیرش پیش از موعد پروتکل الحاقی)
و نتیجه این همه امتیاز و خودباختگی و به اصطلاح اعتمادسازی! جمله یانکی بی پدر، جان کری است که گفته:
«این اولین بار است که ما توانستیم امنیت اسرائیل را به این صورت تأمین کنیم!»
جماعت اعتدالیون خوش باور بدانند تا زمانی که با عینک «سیاست قضا قورتکی اعتمادسازی و نرمش» به نظام سلطه جهانی و حاکم بلامنازع آن آمریکای جهانخوار بنگرند، در بر همین پاشنه خواهد چرخید! و صد البته راهی به دهی نخواهند برد!
نامه ای از علی رضا قزوه به رییس محترم اتحادیه ی پنچرگیران غرب کشور
رییس محترم اتحادیه پنچرگیران غرب کشور!
با سلام. من یک شاعر هستم. حدود چهل کتاب شعر و تحقیق ادبی دارم. در کتاب های درسی دانش آموزان هم نمونه شعر و نثرم چاپ شده. نامه ای که برایتان می نویسم به خاطر بیماری یکی از شاعران انقلاب است که از قضا شاعر معاصر هم هست. دفترچه بیمه ی این شاعر که شش سال است در کما به سر می برد تمام شده و ما شاعران مثل شما اتحادیه نداریم. راستش یک انجمنی داریم به نام شاعران که آنها بیشتر تو کار دستبند سبز هستند و می گویند ما اینجییو هستیم – گمانم معنی اش یک چیزی در مایه ی سی ان جی یا گاز بی بخار یا در همین حدودها باشد. لذا هر کاری که مربوط به شاعران باشد و پیگیری داشته باشد و وقت بر باشد آنها کاری نمی توانند بکنند. البته از حق هم نگذریم که آنها هر وقت کسی می میرد به مراسم ختمش می روند و بلند بلند اعلی الله مقامه می گویند. یک کار دیگر هم می کنند که هر سال شب یلدا کرسی می گذارند و هندوانه می خرند و قلیان می آورند و عکسش را در فیس بوک می زنند. تازه آنها اگر زیاد اصرار کنیم که این وظیفه شماست، از شاعران شکایت هم می کنند و در فیس بوک به طور اختصاصی فحش هم می دهند. می گویند از دست ما همین بر می آید. لذا عاجزانه از شما خواهش می کنیم که بزرگواری کنید و این یک مورد را به خاطر خدا شما انجام بدهید. این شاعر بنده ی خدا از اهالی غرب کشور حدود سرپل ذهاب است و ثواب دارد و جای دوری نمی رود. بعدا خودمان یک جوری از خجالت شما در می آییم.
جالبه! زنجیرهایها هیچ درک و تصوری از تنوع و تضارب دیدگاه و آرا، در عین دوستی و همدلی ندارن…!
(فاصلهی نهاد و گزاره رو داشتید؟!)
یک سوال از همه اعتدالیون و اصلاح طلبان دارم؟
اگر این شاعر عزیز از جبهه شما بود؛ به من بگید بی بی سی و صدای امریکا، رادیو فردا و… چقدر برنامه احساسی از این شاعر عزیز می ساختند و جار و جنجال به پا می کردند؟
چقدر ان جی یو در داخل و خارج از کشور درست می کردید؟
چقدر دولت ها را زیر سوال می بردید؟
چقدر حقوق بشر را زیر سوال می بردید؟
اما، حالا همه ساکت شدند!!
من که کاری از دستم بر نمی آید لیکن؛
از دولت محترم تقاضا داریم که به بیمه این شاعر عزیز رسیدگی کنند. که رسیدگی به این عزیز انقلاب و حفظ عزت نفس وی فقط دست دولت است نه کس دیگری!
همچنین از مطبوعات می خواهیم منصفانه کار کنند!
این نظرات اسلامی ایرانی منو کشته!
خدایی خیلی باحاله!
سید؛
منظور از سرکاری همون طنز و مزاح بود.
بروبچ هم چون مارادونا واسه خودش به تنهایی یه تیمه گفتم!
ممنون.
چماق به اونی میگن که زنجیره ای ها دارن فله فله از آمریکا می خورند، دریغ از یه دونه هویج!
اصلاً تا حالا کسی یه تعریف و دفاع منطقی و مستدل از توافق ژنو شنیده؟!
حتی از جانب خود امضا کنندگان؟ من که هر چی صحبت و خبر در مورد توافق ژنو بوده خوندم چیزی پیدا نکردم.
با کمی ارفاق، منطقی ترین و قوی ترین تعریفی که از تناقض نامه ژنو شنیدم این بود که
“ما مجبور بودیم”!
ولی در بین نقدها اکثرش منطبق بر واقعیت و کاملاً زمینی بود نه مثل تعریف دولتمردان و رییس جمهور از توافق ژنو که کاملاً شعاری و فضایی بود و به درد زمین نمی خورد!
در مورد قطعنامه هم به نظرم حرف هر دو تا گروه درسته. یعنی هم حرف داداش حسین و هم قضیه مثلث جام زهر.
به نظر نمی رسه اینها با هم تناقض داشته باشند.
امام خمینی (ره) به نظرم قصد داشت خیلی سریع و انقلابی اهداف و آرمان های اسلام و ملت انقلاب کرده را محقق کند ولی شاید شرایط جامعه و جهان این اجازه را نداد.
ولیکن در این میان برخی ها بودند که مثل ژیان در برابر بولدوزر امام بودند و توانایی همراهی با ایشان را نداشتند.
متنی که امام در مورد پذیرش قطعنامه منتشر کردند، دو مطلب را به طور واضح فریاد می زند. یکی پذیرفتن شرایط و جبر جامعه و جهان برخلاف خواست امام که چون خواست خداوند بود امام می پذیرد و کاملاً به تسلیم بودن در برابر خواست خدا اشاره می کند، ولی کم آوردن و تفسیرها و تحلیل های مادی دوستان و مسئولان مسئله دوم بود که سبب ناراحتی امام گردید که باز هم در متن منتشره واضح است.
جام زهر هم به دلیل دلتنگی امام از به تأخیر افتادن رسیدن به هدف و همراهی نکردن برخی دوستان بود. و تعبیر “یا دهر” قشنگ ترین و کامل ترین تعبیری هست که میشه در این مورد به کار برد.
با توجه به اینکه حاج حسین شریعت از صفر تا صد مواضع و عملکرد فتنه گرها رو با تقلب از روی جزوه مزخرفات این یارو جورج سوروس و جین شارپ و بقیه جک و جونورها پیش بینی کرد و اتفاقاً درست هم پیش بینی کرد، از ایشان بپرسید:
“آیا مواضع و عملکرد محیرالعقول شیخ ساده ما را جورج سوروس و جین شارپ که سهله، روح عمه نوسترآداموس هم می تونست پیش بینی کنه؟ نظر شما در این باره چیست؟ آیا قول می دهید در آینده این قبیل مواضع را هم پیش بینی کنید؟”
با تشکر
داش حسین کارت درسته! خدا قوت…
تو راهپیمایی ۲۲ بهمن تهران یه کاری انجام دادیم ما، که خدا قبول کنه انشاءالله… احتمالاً خبرهاشو خوندید یا نشریات به دست خودتون هم رسیده…
یه سری نشریاتی تهیه کردیم در باب توافقنامه و در سطح وسیعی توزیع کردیم…
ری اکشن های مردم جالب بود… بعضی هامون کتک خوردن!!! بعضی هامون مجبور بودیم وایسیم با آدم هایی که باهامون دعوا می کردند، بحث کنیم…
بعضی ها هم خیلی با فرهنگ و با شعور یه گوشه می ایستادن و مطلب رو می خوندند و به فکر فرو می رفتند… و حتی بعضاً بسیار ناراحت و عصبی می شدن و به ما می گفتن که حالا باید تو این شرایط چی کار کنیم با این گندی که آقایون بالا آوردن؟!
سایت های خبری زیادی این قضیه رو پوشش دادند. و حتی بی بی سی فارسی و رادیو فردا هم اینو نوشتند!!! یه جریانی ایجاد شد بین مردم که انشاءالله نتایجش رو خواهیم دید در آینده نزدیک…
دعا بفرمایید مردم هر چه سریعتر آگاه بشن و بتونیم یه حرکت مردمی و گسترده بزنیم…
چرا هیچکس نمیگه در مورد قطعه و کامنتهاش ازشون بپرسید؟ بپرسید اصلا به قطعه سر میزنند؟ کامنتها رو میخونند؟ نظرشون چیه؟ بپرسید اون یکی قطعه ۲۶ هم سر میزنند؟ سر مزار کی بیشتر میرن؟ خیلی خیلی هم سلام و تشکر برسونید.
با کمی مطالعه ی بیشتر! در خصوص توضیحات قطعنامه ی ۵۹۸ باید بگم:
احســــــــــــنــــــــ داداش حسین ــــــــــــــــــــــت 🙂
یک سوال من از خود شما دارم:
رشته تحصیلی و محل تحصیلتون؟
من چند سوال واسم پیش اومده.
همین شما قبل انتخابات نمی گفتین سیاست خارجی دست رهبری است و بس؟!…
الان یعنی رهبری گذاشتن یه توافق ننگین بسته بشه؟!
یا اطلاع ندارن از موضوع به این مهمی؟!
نقدهایی مثبت و نازکتر از گل بایدش
دلبر ما را که تدبیر و تعقل بایدش
خرده بر جمعیت زلفش اگر گیرد کسی
بس پریشانی که از آن جعد و کاکل بایدش
تا ببیند چند تار زلف او را چون کمند
قدرت تصویرسازی و تخیل بایدش!
چشم را چون شست و بعدش دید جور دیگری
آن دو رشته در نظر گیسوی سنبل بایدش!
گر در آن زلف و دماغ و چشم و ابرو مشکلیست
باید از آن بگذرد عاشق، تساهل بایدش!
فرض کن بالای چشم یار، ابرو دیده است
قبل از آنکه بر زبان آرد، تأمل بایدش!
تازه گیرم با تأمل خواست لب را وا کند
پیش از آن با لشگر مژگان تقابل بایدش!
پس سر بیدرد را بیخود نبندد دستمال
عارفانه در چنین حالی تجاهل بایدش!
خواهشا(!) بیجنبهبازی در نیارد این وسط
«باغبان گر پنجروزی صحبت گل بایدش!»
نوگل ما را چه سود از نقد زاغ روسیاه
بلکه بهبه-چهچه و تمجید بلبل بایدش!
***
منتقد خوب است و بحثینیست در آن، منتها
احتیاطا وقت نقادی، قراول بایدش!
منتقد باید همیشه مثبتاندیشی کند
عیبها را یا نبیند، یا تغافل بایدش!
داد از آن روزی که نقدش اندکی منفی شود
فحشها از این جناح و آن تشکل بایدش
تا قلم در دست ایشان بود، کژ-مژ مینوشت
چون به دست ما فتاد اینک، تعادل بایدش!
نقد کن ای دل ولی از فحش دلدارت منال
منتقد گر بیسواد افتد، تحمل بایدش!
حوصله سر رفت از این باید نبایدهای ما
جمله اعمال فوق الذّکر، در کُل بایدش(!)
***
دائما شعر فخیم از بهر شاعر خوب نیست
گاه از روی تفنن شعرِ بنجل بایدش!
شد قوافی خرج و از کف رفت نقد «بوالفضول»
باز بر گنجینه «حافظ» تفأل بایدش!
«بوالفضول الشعرا»
“سعید سلیمانپور ارومی”
پرش (گفت و شنود)
گفت: برخی از روزنامههای زنجیرهای نوشتهاند، راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال با سالهای گذشته متفاوت بود.
گفتم: البته که همینطور بود، راهپیمایی ۲۲ بهمن هر سال بسیار پرشورتر از سال قبل برگزار میشود.
گفت: ای عوام! ادعا میکنند که امسال مردم به خاطر دعوت اصلاحطلبان حضور بیشتری داشتند!
گفتم: پس چرا سران جبهه اصلاحات از ترس مردم جرأت نکردند در راهپیمایی حضور پیدا کنند!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: یارو دورخیز کرد که روی زین اسب بپره، محکم خورد زمین و برای اینکه ضایع نشه به رفیقش گفت؛ از پرشم خوشت اومد یا از دورخیزم؟ رفیقش جواب داد، از هیچکدوم! از اعتماد به نفست!
آقای اوباما؛
زبان من الکنِ برای سپاسگزاری از شما.
واقعا نمی دونم چطور از شما تشکر کنم که گول توافقنامه ی ژنو رو نخوردید و بر سر دشمنیتون با ما هستید، که اگر نبودید و ما رفع تحریم می شدیم خدا میدونه چه بلایی سر جوون های ما می اومد، به خصوص.
به عمومش رو هم بگذریم.
لذتی که در دشمنی شما با ما هست، در دوستیتون نیست.
(اتفاقا خواننده هم میگه که دشمنی با تو چه لذتی داره!)
خداوند ما رو در دشمنی با هم حفظ کنه.
شما پیام انتخابات قبلی رو متوجه نشدین هنوز… متاسفانه!
قطعنامه هم چندان مالی نبود و به امام تحمیل شد.
چرا اینقدر طولانی می نویسی شما؟! آدم باید وقت کنه بخونه یا نه؟!
۱) بین بچه های انقلاب و بچه های انقلابی بودند یک «ی» تفاوت هستش!
۲) آیا همه بچه های یک خونه بچه های اهل و افتخارآفرین می شوند که انتظار داریم همه بچه های انقلاب افتخارآفرین باشند؟
ممنون مرتضی…
مرحبا بر «بوالفضول الشعرا»…
و اما؛
گفت حافظ این «پیام» ساده نمی آید بدست
منتقد گر گردد اسکل، باز شنقل بایدش…!!
من یک سوال جدی دارم.
چرا وقتی آقای هاشمی یک خاطره از امام خمینی می گویند این همه در برابر آن موضع می گیرید. ولی اگر مثلا رهبر عزیز یک خاطره از ایشان بگویند همه به به و چه چه می کنید؟
قصد قیاس این دو نفر را ندارم که دومی عزیز دلم است و اولی … بماند! فقط می خواهم بدانم چرا اینقدر برخورد باید متفاوت باشد.
دیگر توان نداریم، تحقیر دیگری را، یا حرفهای تلخ ِ،امثال جان کری را
رو کن گزینه ها را، ما تشنه ی جهادیم، بسیار دوست داریم، تدبیر رهبری را…
حق این جماعت بی عقل و نادان، همین است که با آجر، اجرشان داده شود.
“بچه حزباللهی، فقط «صریح» سخن نمیگوید، بلکه در وهله اول، «صحیح» سخن میگوید. ما بزرگشدههای سنگر شهید حاج حسین خرازی هستیم که معتقد بود؛ «جنگ را باید درست نوشت، نه درشت!» ما توافق را «درست» نقد میکنیم، نه «درشت» و صدالبته، اصحاب توافق باید صلح را درست بنویسند، نه درشت! “
هر چی بیش تر خواندم و پایین تر آمدم هم بیش تر به وجد آمدم هم بیش تر متاثر شدم!
به وجد آمدنم به خاطر صراحت متن بود٬ تاثرم به خاطر… چی بگم؟ یکی دو تا نیست موجبات تاثر این روزها.
یه دانشجو؛
جواب سوال جدی شما خیلی واضحه. در نظر بگیر اولی در چه زمان هایی و با استناد به چه شرایط خاصی (من بودم و امام٬ امام آمد به خوابم و …) و با چه هدفی خاطره می گوید و امامِ خاطره هایش چقر فرق می کند با امامی که همه دیده اند و طبق اسناد موثق می شناسندش٬ خودت جواب سوالت رو می گیری.
یه دانشجو؛
زیرا جناب آقای هاشمی صریحا باورهای خود را به عنوان خاطره از حضرت امام نقل می کند!
تحریفات امام در خاطرات اخیر ایشان چنان واضح است که هر شخصی با کوچک ترین اطلاعی از حضرت امام آن را می فهمد.
لذا آنچه از سوی آقای هاشمی بیان می شود، سوء استفاده از نام مبارک رهبر کبیر انقلاب اسلامی ست… نه خاطره!!
“راهپیمایی آنقدر شلوغ بود که نتوانستم مردم را ببینم”
🙂
طرف میره جنگل، میگه اونقدر درخت بود که نتونستم جنگل رو ببینم!
🙂
زیبا کلام اسراییل رو هم به رسمیت شناخت
http://www.seratnews.ir/fa/news/164203/حامی-رضاخان-اسراییل-را-به-رسمیت-شناخت
مقدمه چینی برای ساختارشکنی فتنه گران:
بار دیگر بوی فتنه گری از قم به مشام میرسد! شورش علیه قانون اساسی در قم!
در حاشیه سخنرانی امروز علی مطهری در دانشگاه مفید قم، بیانیه بسیار تند و ساختار شکنانه ای از سوی نماینده کانون دانشجویی دایره قرائت شد.
ایران فردا به نقل از قم فردا/ سخنرانی علی مطهری نماینده مردم تهران در مجلس، امروز در دانشگاه مفید قم برگزار شد.
علیرغم اینکه علی مطهری سخنان و مطالبی که برگزار کنندگان برنامه یعنی اعضای کانون “دایره” انتظارش را داشتند مطرح نکرد، این کانون در بیانیه تند خود این مسئله را جبران کرد. اعضای کانون دایره که سابقه اقدامات افراطی و حمایت صریح از سران فتنه را در کارنامه خود دارند، این بار نیز صراحتاً اقدام به زیر سوال بردن قانون اساسی نموده و آن را دارای “تناقضات بنیادین” دانستند.
این افراد همچنین در بیانیه خود ضمن نام بردن از سران فتنه، رفع حصر آنها را عامل آشتی دولت و ملت (!) دانسته اند. شنیده شده در این برنامه برخی از اساتید دانشگاه مذکور که در جریان فتنه ۸۸ به دلیل ارتکاب جرم های امنیتی و شرکت در اغتشاشات دستگیر و محکوم شده اند نیز حضور داشته اند.
شایان ذکر است مسئولین دانشگاه مفید که تحت اشراف یکی از مراجع معظم تقلید اداره میشود، از صدور مجوز برای راه اندازی فعالیت تشکل های دانشجویی غیر همسو با خودشان مانند بسیج دانشجویی و همچنین راه اندازی نهاد نمایندگی رهبری در این دانشگاه خودداری مینمایند.
یک استکان چای داغ؛
ایشون کلاً عادت به دیدن مردم و نظر مردم ندارند. دست خودشون نیست.
وقتی محافظ های حاج آقا و اقوام و آشنایان هر جنبنده ای رو تا ۱۰۰ متری تحت فشار قرار می دهند، نتیجه اش میشه همین که تو راهپیمایی هم همش حاج خانم و بچه ها رو می بینه!
شهید احمدی روشن! روحت شاد.
خدا صبر به خانواده و پدر و مادرت بدهد.
اللهم عجل لولیک الفرج…
نبض! (گفت و شنود)
گفت: آقای زیباکلام افاضه فرمودهاند که اسرائیل را به رسمیت میشناسند!
گفتم: بچه ادیبالممالک و این چرت و پرتها؟ آب «آب منگل» و بستنی «اکبر مشدی» و فالوده «یدالله شیرازی» حرومش باشه. بیشتر بچهمحلهاش شهید شدهاند و این یکی…!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: حالا مگه آمریکا و اروپا و بقیه کشورهای اجق وجق که اسرائیل رو به رسمیت شناختهاند، چه غلطی کردهاند؟!…
آقای زیباکلام که جای خود داره!…
گفت: ولی برخی رسانههای ضد انقلاب، حسابی حرفش رو تحویل گرفته و براش سوت و کف زدهاند!
گفتم: از قدیم و ندیم گفتهاند «کوزه جایی رود که باز آید تغار»!… دو نفر که ادعای طبابت داشتند، دستهایشان را زیر پتو بردند که نبض یک بنده خدایی را بگیرند و بعد با تأسف گفتند؛ وضع بیمار خیلی وخیمه! شخصی که دراز کشیده بود گفت؛ من حالم خیلی خوبه و دارم استراحت میکنم. شما دو تا پَت و مَت زیر پتو نبض همدیگر را گرفتهاید!
سلام ما را هم به حاج حسین برسونید و یه خدا قوت اساسی از طرف ما بهشون بگید.
پدربزرگ من همیشه اینو می گه:
کیهان می خوانیم؛ با افتخار هم می خوانیم… هیچی کیهان نمی شه!
جانم سیدعلی…
“تصور برخی مسئولان دولت قبل و دولت کنونی این بود که اگر در قضیه هستهای با آمریکا مذاکره کنیم، موضوع حل میشود. روز اول امسال در مشهد اعلام کردم که مخالفتی ندارم، اما خوش بین نیستم که به جایی برسد. ببینید بجایی نرسیده و پی در پی اظهارات سخیف آمریکاییها را ببینید.”
جوونیمون فدات آقا جان…
http://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=25346#201878
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…
خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست… هممون یه جا فداش.
داداش حسین، امروز آقا گفته:
کاری که وزارت خارجه و مسئولان دولتی ما شروع کردند ادامه پیدا خواهد کرد و ایران نقض قرار نمیکند، اما اکنون هم میگویم که فایدهای ندارد و به جایی نخواهد رسید. آمریکا با اصل انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و پرچمی که شما مردم بلند کردید، دشمن است.”
تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی…
چقدر کوته فکر و بی غیرت اند کسانی که بی ادب های آمریکایی را با ادب می خوانند!
قبلا در مصاحبه حسین قدیانی با فکر کنم سایت برنا خونده بودم که مدیریت صنعتی خونده بودن.
لذت می برم که رهبر مقتدر، همیشه از موضع بالا، به این دولت و رئیس دولت مغرور آن، نگاه می کند…
“برای دولت دعا کنید… این دولت دلش می خواهد کار کند”!!
🙂
یاد کامنت های آقای قدیانی توی این پست افتادم؛
http://www.ghadiany.ir/1392/21603
سید،
قطعه چرا به روز نمی شه آخه؟
نیستن آقای قدیانی؟
عاشق تلفظ کلمه “غیرت” از زبان حضرت آقام!
سخنرانی رهبری خیلی مدبرانه و مفید بود.
“کاری که وزارت خارجه و مسئولان دولتی ما شروع کردند ادامه پیدا خواهد کرد و ایران نقض قرار نمیکند”
“خوشبین نیستم اما مخالفتی ندارم”
با تدبیر وزرای آموزش و پرورش و علوم و بهداشت و ریس دولت کلید، اصلاحات در مدارک تحصیلی آغاز شد؛
مخالف توافقنامه ژنو … بیسواد
منتقد توافقنامه ژنو … کم سواد
توافقنامه ژنو خوبه … دیپلم ردی
توافقنامه ژنو عالیه … لیسانس
توافقنامه ژنو محشره … فوق لیسانس
توافقنامه ژنو آخرش پیروزی کامله … دکترا
همه رو تعطیل و پلمپ کنیم … پرفسور
… و البته بر عکس سخنان عمدتا غیر مدبرانه، بزدلانه و نا مفید رئیس هفت دهم درصدی دولت دروغ گویان. و اما بر اساس همین بند از سخنان رهبر، کاملا واضح است اگر روند فعلی، همین گونه ادامه پیدا کند، ملت و ولایت، اول می زنند توی دهن سران کاخ سفید، بعد هم مثل ۲۲ بهمن امسال، ماشین قراضه دیپلماسی شیخ حسن و دار و دسته را، این بار دیگر اساسی روی چال خواهند برد.
امروز، «آقا» قشنگ نشان داد شان این دولت را؛ «دل شان می خواهد کار کنند!!»
بیچاره ها…
حرف دل صبر به سازنده ی فیلم رستاخیز؛
کارشناسِ فیلم نیستم.
فیلم رستاخیز را هم ندیده ام!
اما یک چیز را خوب می دانم، وقتی هالیوود می خواست فیلم محمد
رسول الله را بسازد، از علمای شیعه و اهل سنت سوال و مشورت کرد.
و به خاطر احترام و حفظ حرمت ها، چهره های پیامبر اسلام، حضرت علی(ع) و
بقیه خلفای اهل سنت را به تصویر نکشید!
بعضی ها از حرف های آقا، فقط اون قسمت هایی که به نفع خودشون بوده – که اون هم نبوده!- شنیدن!!
گفتگوی منتشر نشده، از زنده یاد امیر حسین فردی عزیز:
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/286298/%D8%AD%D9%88%D8%B2%D9%87-%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%8A-20-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D8%AF%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D9%86%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1-%D9%85%D8%B4%DB%8C-%D9%85%D8%AE%D9%85%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%81%D9%8A%E2%80%8E%E2%80%8E%D9%87%D8%A7-%D9%85%D9%8A%E2%80%8E%DA%86%D8%B1%D8%AE%D9%8A%D8%AF
بچه ها! یه عکس درجه ی یک:
http://www.pic98.ir/images/1jp01dwh6tflil8fhhw.jpg
غزلی بی نقطه در وصف حضرت زهرا سلام الله علیها
سر در گم سرّ سحرم مادر گلها
دل مرده ی اسرار درم مادر گلها
ای محور اصل همه ی عالم و آدم
ای هاله ی احساس و کرم مادر گلها
هم اسوه ی مهر و مدد و گوهر علمی
هم سوره ی طاهای حرم مادر گلها
علامه دهری و سراسر همه عدلی
ای حامی و امدادگرم مادر گلها
در معرکه گل کرده همی آه کلامی
گاهی سر و گاهی کمرم مادر گلها
ای ماه دل آرای علی در دم مرگم
دل گرم طلوعی دگرم مادر گلها
شاعر: مجید قاسمی
لیبرال ها باید بدانند این کشور متعلق به امام زمان است…
بدانند هیچ غلطی نمی توانند بکنند و حضرت آقا هم امروز گفتند که برخی ها چهره آمریکا را بزک نکنند.
“به توفیق الهى اهداف امریکا و استکبار جهانى، نسبت به ملت ایران شکست خواهد خورد و
این ملت پیروزى خود را، در مقابل چشم بد خواهان جشن خواهد گرفت.”
(امام خامنه اى)
مشتاقانه در انتظار آن روز موعود هستیم و به وعده هاى خداوند و بشارت هاى
جانشین بر حق امام زمان “ع” با همه وجودمان ایمان داریم.
سلام؛
پیشنهاد می کنم دوستان بخوانند:
«در دهه چهارم انقلاب، عقبنشینی ممنوع است»
در خصوص نگاه به توافق هسته ای ژنو با توجه به منویات مقام معظم رهبری
http://kayhan.ir/fa/issue/79/10
خدایا هزار هزار بار شکرت به خاطر نعمت ولایت؛ به خاطر بودن آقا
نشانه(گفت و شنود)
گفت: عضو مرکزیت یکی از گروههای مدعی اصلاحات گفته است، نامزد شدن هاشمی در انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۴ یک اشتباه بزرگ بود.
گفتم: خب! چرا؟!
گفت: ایشان میگوید، اعتماد بیاساس هاشمی به پایگاه مردمی خویش باعث ورود او به انتخابات شد و شکست ایشان را ضربهای به اصلاحات میداند.
گفتم: حالا مگر نامزد رسمی اصلاحطلبان در انتخابات ۸۴ رأی آورده بود؟!
گفت: نامزد مورد حمایت اصلاحطلبان معین بود که حتی به دور دوم هم نرسید.
گفتم: سرگروهبان در میدان تیر، تفنگ را از دست یک سرباز که تیرهایش به خطا میرفت گرفت و گفت؛ حالا خوب دقت کن! و تیری شلیک کرد که اصلا به تخته نشانه هم نخورد! بعد رو به سرباز کرد و گفت؛ متوجه شدی؟! تو اینطوری تیراندازی میکردی!!
کاملا اتفاقی بخش هایی از برنامه ۹۰ را دیدم!
فرشاد پیوس را نشان می داد و حرف هایی که زده شد، شاهدی بود بر کامنت چند روز قبل شما در موردش.
جانم فدای حضرت آقای عزیزم
که فقط صدای ایشون منو آروم می کنه
خیلی خیلی دوستون دارم حضرت آقا…
خدا شما رو برای انقلاب حضرت مهدی .عج الله. نگه دارد.
هر چقدر به خاطر نعمت ایشان خدا رو شکر گذار باشیم باز هم کم است.
ایشان “ماء غدق” است. با استناد به آیه ۱۶ سوره جن.
http://feizbook.ir/i/attachments/1/1391540203769224_large.jpg
خلاصه ای از فرمایشات بسیار ارزشمند و تعیین کننده ی ولی امر مسلمین حضرت آیت الله سیدعلی خامنه ای در دیدار با مردم تبریز
تشکر از ملت
– در درجه اول در مقابل خداوند متعال که محوِّل دلها و مقلِّب نیت ها و عزم ها است، سجده شکر بجا می آوریم و در درجه بعد از آحاد ملت ایران در سراسر کشور به دلیل ارائه چهره ای برجسته، شکوفنده، و زنده از انقلاب اسلامی در روز ۲۲ بهمن، به جهانیان، صمیمانه تشکر می کنم.
پیوستگی و اتصال اقوام
– پیوستگی و اتصال اقوام مختلف ایران با یکدیگر، همان نقطه ای است که بدخواهان ملت ایران، برروی آن متمرکز شده اند و می خواهند اقوام ایرانی را مقابل هم قرار دهند.
علت حضور پر شور مردم در راهپیمایی
– نشان دهنده این است که جشن سالگرد انقلاب اسلامی، همانند خود انقلاب، پدیده ای بی نظیر است.
– برخلاف تبلیغات و تحلیل های غیرواقعی رسانه های بیگانه، اتاق های فکر آنها متوجه پیام این حضور و انگیزه و ایمان و همچنین شعارهای مردم می شوند.
– یکی از علت های حضور گسترده تر ملت، گستاخی، زیاده خواهی، بی ادبی و پررویی مقامات امریکایی بود که مردم با غیرت دینی خود به صحنه آمدند تا به دولت امریکا علام کنند که دچار اشتباه محاسبه نشود زیرا مردم در صحنه هستند
– شعارهای مردم در راهپیمایی، دو پیام اصلی «استقامت و وحدت» بود.
آرمانهای ایجابی انقلاب
– عمل به تعالیم اسلام
– تحقق عدالت اجتماعی
– حضور مردمی در صحنه ها و حوادث مختلف
– اقتصاد مستقل
– فرهنگ غیروابسته و اصیلِ ایرانی – اسلامی
– پناه دادن به مظلوم و مقابله با ظالم
– پیشرفت کشور
– برجستگی علمی
– پیش قدمی در اخلاق و معنویت
آرمانهای سلبی
– تسلیم نشدن در برابر زورگویی آمریکا
– تسلیم نشدن در برابر باج خواهی امریکا
بزک کردن چهره آمریکا
– برخی افراد تلاش دارند با بزک کردن چهره امریکا، زشتی ها و خشونت ها و وحشت آفرینی ها را از این چهره بزدایند و دولت امریکا را دولتی علاقمند به مردم ایران و انسان دوست معرفی کنند، اما تلاش این افراد به نتیجه نخواهد رسید.
چهره واقعی آمریکا
– به راه انداختن جنگ های خونین و کشتار انسانهای بیگناه
– حمایت از دیکتاتورهای ظالم در نقاط مختلف جهان
– حمایت از تروریسم بین المللی
– حمایت از تروریسم دولتی که مظهر آن رژیم جعلی، غاصب و جنایتکار صهیونیستی است
– حمله به عراق و کشتار حداقل دهها هزار نفر از مردم
– حمله به افغانستان
– راه اندازی شرکت های آدم کشی و ترور همچون بلک واتر
– راه اندازی گروههای تندروی تکفیری و حمایت از آنها که بخشی از سیاهه اعمال امریکا است.
شرارت های آمریکا با ملت ایران
– ملت ایران همواره با خباثت ها، آزارها، توطئه ها و تحریم های امریکا مواجه بوده است که آخرین مورد آن حمایت وقاحت آمیز رئیس جمهور امریکا از فتنه گرانِ سال ۸۸ بود و اخیراً هم بار دیگر اعلام حمایت کردند.
عدم خوشبینی به قضیه مذاکرات هسته ای
– تصور برخی دولتمردان دولت قبلی و همچنین برخی دولتمردان دولت فعلی این است که اگر ما در قضیه هسته ای، با امریکا مذاکره کنیم، موضوع حل می شود. من هم به دلیل اصرار آنها بر مذاکره درخصوص موضوع هسته ای، گفتم مخالفتی ندارم اما همان موقع هم تاکید کردم که خوشبین نیستم.
نشانه های خوشبین نبودن
– یک نمونه بارز آن، اظهارات سخیف و توهین آمیز سناتورها و مقامات امریکایی بر ضد ملت ایران است.
– موضوع هسته ای، بهانه ای بیش نیست، اگر روزی بر فرض محال هم، موضوع هسته ای مطابق خواسته امریکا، حل شود، امریکاییها مسائل دیگر را پیش خواهند کشید، و اکنون نیز همه شاهد هستند که سخنگویان دولت امریکا از موضوعات حقوق بشر و توانایی موشکی و دفاعی ایران، سخن به میان می آورند.
پیام ملت ایران به مسئولان
– ملت ایران ایستاده است و مسئولان نباید در مواجهه با دشمن، احساس ضعف کنند.
حقوق بشر آمریکایی
– آیا امریکاییها واقعاً خجالت نمی کشند که نام حقوق بشر را می آورند
– آمریکاییها با این همه فضاحت، نباید حتی اسم حقوق بشر را بر زبان بیاورند.
اقدامات خلاف حقوق بشر امریکا
– نقض حقوق بشر در زندان های گوانتانامو و ابوغریب
– کمک به تروریست های معروف جهان
– عهد شکنی ها و دروغ گویی ها… لذا امریکاییها با این پرونده قطور و سیاه، باید از آوردن نام حقوق بشر، دچار شرم و حیاء شوند اما همچنان وقیحانه مدعی حقوق بشر هستند.
در خصوص مذاکرات هسته ای
– کاری که وزارت امور خارجه و مسئولان دولتی درخصوص مذاکرات هسته ای آغاز کرده اند ادامه پیدا خواهد کرد
– ایران نقض کننده کاری که شروع کرده است، نخواهد بود
– اما دشمنی آمریکا با اصل انقلاب اسلامی و اسلام است.
– و این دشمنی، با مذاکرات پایان نخواهد یافت.
تنها راه علاج این دشمنی
– تکیه بر اقتدار ملی و توان داخلی
– مستحکم تر کردن ساخت درونی کشور
اقتصاد مقاومتی
– اشاره به ابلاغ سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی در آینده بسیار نزدیک
– راه حل مشکلات کشور، اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی
– تکیه به درون و چشم ندوختن به بیرون
– توجه به ثروتهای کم نظیرِ طبیعی و انسانی کشور بویژه ذخایر فراوان نفت و گاز
– توجه به نیاز کشورهای دیگر به ایران که با مشاهده یک لبخند در ایران، برای حضور در کشور هجوم آوردند
– آمریکایی ها نمی توانند برای همیشه برروی لجبازی خود مقاومت کنند
– اگر ما بر توان خود تکیه کنیم، استقامت آنها در هم خواهد شکست.
– تا وقتی که چشم ما به دست دیگران یا به کاهش تحریم ها و یا اظهارات مقامات امریکایی دوخته شده باشد، به جایی نخواهیم رسید.
– من اصرار دارم که مسئولان به نیروی داخلی تکیه و به مردم اعتماد کنند تا این سرچشمه فیاض و تمام نشدنی در داخل، خروشان و فروزان و جوشان شود.
خدایا برای این نعمت بزرگ (حضور سرپرست، امام و رهبر آگاه، هوشیار و با تدبیر) هزاران بار ترا شکر می کنیم
برای سلامتی و طول عمر امام سیدعلی خامنه ای صلوات
روح سخنان خلف شایسته روح الله، کاملا نشان داد که به پشتوانه ملت، در صورت تدام این روند، تصمیم و تدبیر دیگری اتخاذ می شود…
سرکار لیلی؛
خیلی خوب دسته بندی کردید مطالب آقا رو…
سید؛
واقعاً درست میگی. فرشاد خان خیلی قشنگ هم خاطرات فوتبالی رو مرور کرد و هم بدون اینکه بخواد شعار بده، یاد شهدا رو زنده نگه داشت. خیلی هم خاکی و مردمیه. یعنی این جور آدم ها با رفتارشون میزنن تو دهن کسانی که فکر می کنند مردمی بودن منافاتی با حکومتی بودن داره.
ما هم منتظر متن جدید هستیم و هم منتظر عکس های کربلای داداش حسین با فرشاد خان.
امروز برای سرگرمی و شاد شدن داشتم تیترهای زنجیره ای ها رو روی کیوسک روزنامه فروشی میخوندم. جاتون خالی کلی مسرور شدیم از این تیترهای مضحک.
مثلاً یکی شون تیتر زده بود از یه کسی به نام موسوی بجنوردی! (تو موسوی ها غیر از امام خمینی ره بقیه معروف هایی که می شناسم از رده خارج تشریف دارن. البته اونهایی که من می شناسم و هر روز تیتر یکی از روزنامه های زنجیره ای هستن. باز کسی نیاد ناراحت بشه!) که می گفت امام با مخالفان برخورد نمی کرد!!
آدم خندش می گیره. انگار مثلاً امام خمینی برای ۱۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیحه و کسی ایشون رو ندیده! ولله تا اونجا که ما نوشته ها و سخنان امام رو می بینیم ایشون یه نهیب می زدند مخالفان که سهله اربابان آمریکایی شون دنبال سوراخ موش می گشتن. اصلا کل زندگی امام، «برخورد» بود!!
یعنی بعضی ها اگه دوره معاویه ملعون بودند در زمره جاعلان حرفه ای حدیث قرار می گرفتند! حدیثی تو مایه های اینکه “هر کس یک کیلو پسته اکبری اعلای رفسنجان را بخورد بهشت بر او واجب می شود!”
دوستان محترم؛
تا ساعاتی دیگر «قطعه ۲۶» با متنی که بریده ای از آن در زیر می آید، به روز می شود.
«… و عاقبت، چیزهای زیادی بود که نتانیاهو را بر آن داشت تا از سران بدبخت فتنه به عنوان «دوستان خوب خود» یاد کند! کیلومترها جلوتر از همصدایی با اسرائیل، جماعتی را می شناسیم که رسما ۴۰ میلیون رای ملت را، و آرمان های خمینی بت شکن را، به رژیم غاصب قدس فروختند و عامدانه یا از روی غفلت، بدل به ستون پنجم اسرائیل شدند. مع الاسف علیه این تندروی در خباثت، و افراط در دنائت، لام تا کام صدایی از میانه روهای معتدلی چون آقای ناطق و بعضی روحانی های دیگر درنیامد، تا معلوم شود شعر «اعتدال» حتی نزد سرایندگانش نیز اندک اجر و قربی ندارد! در سیاست، افه هایی هست که هرگز به بعضی ها نمی آید! انقلابی ها را تندرو نخوانند، منتقدین را «بی سواد» ننامند، «آشتی ملی» پیشکش! «آشتی ملی» یوم الله ۲۲ بهمن ۹۲ وارد سی و پنجمین سال حیات خود شد! نیست بعضی ها به ملت و ساخت درونی کشور، اعتماد و اعتقاد ندارند، نیست که غرق در زندگی اشرافی و سرشار از تجمل اند، نیست که متاثر از غرور بی خود، کانه با خودشان هم قهرند، نیست که فالوده به جای توده های نازنین ملت، با فتنه گران متمول می خورند، یادشان رفته ۳۵ سال از عمر «آشتی ملی» این دیار می گذرد. همه نوع تندروی دیده بودیم، الا تندروی در افه میانه روی! نان بزرگان خوردن و سنگ بازرگان به سینه زدن! دم از اخلاق زدن و متهم کردن منتقدین توافق سست ژنو به همصدایی با اسرائیل! کیست همصدا با اسرائیل؟! چند روز پیش نتانیاهو، خیلی واضح بیان کرد که «ما نه حق غنی سازی را برای ایران به رسمیت می شناسیم، نه چرخیدن هیچ سانتریفیوژی را». یعنی «هسته ای بی هسته ای». و اما، این سخن نتانیاهو، شما خواننده عزیز را یاد چه می اندازد؟! براستی، چه جماعتی در داخل، همراه و همرای با دشمن، و بدتر از همصدایی، بر بی خود بودن دانش هسته ای تاکید دارند؟! «هسته ای اصلا چه فایده ای دارد؟!»، «کشوری که نفت و گاز دارد، هسته ای می خواهد چه کار؟!»، «ما اصلا هسته ای نداشته باشیم، چه می شود؟!» و… آیا تمنای گروهی هر چند قلیل از جماعت موسوم به اصلاح طلب نیست؟! و آیا جز این است که این عده بزدل و زبون، برای اهداف دشمن صهیونیستی، مشغول ایفای نقش سرباز هستند؟! و همان حرف، نیت و مراد او را عینا با همان ادبیات او، دنبال می کنند؟! از همه اینها گذشته، کلام زشت «ما اسرائیل را به رسمیت می شناسیم»، از کدام اردوگاه بیرون آمد؟! منتقدین توافق ژنو یا چاپلوسان دیپلماسی صدقه ای؟!…».
آقای حسین خان!
راضی باش که این بار، هم به ناطق نوری توهین کردی، هم به رئیس جمهور! کجا؟
اینجا؛ “مع الاسف علیه این تندروی در خباثت، و افراط در دنائت، لام تا کام صدایی از میانه روهای معتدلی چون آقای ناطق و بعضی روحانی های دیگر درنیامد، تا معلوم شود شعر «اعتدال» حتی نزد سرایندگانش نیز اندک اجر و قربی ندارد!”
{بعضی “روحانی” های دیگر}
جناب چشم انتظار،
از لطف شما بسیار ممنونم.
رهبر انقلاب:
من چه کنم که دندان های بهم فشرده را نمی بینند؟؟؟!!!
“خامساً؛ در ورای قطعنامه، حتی سازمان ملل هم که عمدتا نقش ملیجک دربار نظام سلطه را بازی میکند، حکم به متجاوز بودن رژیم بعث داد.”
در «ورای» قطعنامه ۵۹۸ یعنی (چند سال بعد و متاثر از این قطعنامه) صدام به عنوان متجاوز شناخته شد که همین هم هست، نه در خود قطعنامه.
بابت این دقت تان در متن متشکر!
چی هم گفتی، داداش حسین؛
همه نوع تندروی دیده بودیم، الا تندروی در افه میانه روی!
در کل، این جماعتِ ساکت طلبِ! روحانی مسلک، خیلی علاقه به مباحث مربوط به آشتی دارند. از آشتی ملی، تا آشتی آزاد و آشتی با آمریکا و آشتی با اسرائیل و قس علی هذا… فکر کنم این ها در کودکی، خیلی اهل قهر کردن بودند، که الان عقده ی آشتی دارند 🙁 به نظرم بد نیست، تو ویلای یکی از همین بزرگان، یه مراسم آشتی کنون را بیاندازند و همه رو با همه آشتی بدند!۱ حتی تام و جری و میگ میگ و بقیه ی عزیزان 🙂
سلام
خدا قوت داداش
خیلی جالب بود. استفاده کردیم…
به روزم…
محصول توافق هسته ای:
از بین رفتن اقتدار رییس فعلی و ساده دیدن وقایع مثل خلیفه سوم.
من از تمام کارهای هشت سال قبل دفاع نمی کنم اما در آن مدت طوری با آنها برخورد کردیم که جرات رویارویی نداشتن.
وقتی ما در جایی حاضر می شدیم، آنجا را ترک می کردن.
آنها را ضربه مغزی کردیم و به گورستان بردیم.
اما الان در محافل خودشان به ما فحش می دهند، وارد خانه ما می شوند و بی اعتنا به میزبان هر جا دلشان خواست می روند!
بدون ادب وارد می شوند و مسئول از بین رفتن این آبرو دولت فعلی است و بس!
لطفا سایت شهدای شهر ورزنه را به آدرس http://WWW.SH-V.IR لینک دهید.