نامه ای به ابراهیم حاتمی کیا

به نام خدا… خدای کلمه، خدای حرف، خدای «چ». به نام خدا… خدای پاوه، خدای جاده اهواز – خرمشهر.

و سلام بر ابراهیم! حالا «چ» فقط یکی از سی و چند حرف زبان فارسی نیست؛ بیشتر، آدمی را یاد آخرین اثر حاتمی کیا می اندازد، یاد «چمران» که درست مثل «چریک» با «چ» شروع می شود! وه که در همین مختصر حرف ناز و مدور ۳ نقطه ای، چقدر معنای بلند بالا خوابیده… و من، «چ» عزیز را دوست می دارم، آنجا که حتی در اوج جنگ و خون، نهیب علیه منیت و دعواهای نفسانی را فراموش نمی کند؛

«شما وسط این بگومگو، صدای اصل کاری را نشنیدید… خوب گوش کنید!»

{از مناره های دوردست، صدای اذان می آید؛ الله اکبر…}

اصلا سر ابراهیم درد می کند برای تبر دست گرفتن، رفتن به جنگ بت های نفسانی، دعوا… دعوا با خود و با نفس خود به خاطر خدا… و خدا رحمت کند آنکه بر این حلال زاده نیز نام «ابراهیم» گذاشت. در زمانه ای که عمدتا فیلمساز به جای فیلم حرف می زند، بعضی ها معتقدند؛ «فیلم باید خودش حرف بزند». در «چ» اما حرف، نه از آنِ فیلمساز است، نه از آنِ فیلم. حتی این «چمران» هم نیست که حرف می زند! حرفی اگر هست، فقط و فقط حرف خداست. «چ» حرف خداست. خدایی که از حلقوم مصطفی چمران و اصغر وصالی حرف می زند! ابراهیم را هم باید به تبر شناخت و هم عرفان… و مگر نه آنکه چمران خود گل و گلوله و صلح و اسلحه و عشق و جنگ و عرفان و نبرد را با هم داشت؟! و مگر نه آنکه وسط معرکه، با گل آفتاب گردان، عکس یادگاری می انداخت؟!

از «علی (ع)» فیلم ساختن، بسی سخت تر است تا از پیامبر، چرا که «جمع اضداد» را مشکل بتوان «تصور» کرد، چه رسد به «تصویر»! و چمران در گونه خودش، «جمع اضداد» بود. گفتم که! سر ابراهیم درد می کند برای دعوا!

«اصلا خود خمینی هم سرباز خدا بود».

وه که چه عارفانه بود این پاسخ شهید چمران به شهید وصالی. «چ» هم سرباز خداست؛ خواه حرف باشد، خواه فیلم…

آهای ابراهیم حاتمی کیا! جایی به بزرگی گفته بودی؛ «من مطرب نیستم» اما هیچ می دانستی روضه های نابی می خوانی؟!

به حرمت اشک هایی که در حریم خصوصی «چ» ریختم، این چند جمله را که با حروفی از قبیل «چ» نوشته شده، پذیرا باش. فقط همین یک قلم شهید، فقط همین چمران کفایت می کند که تو حق داشته باشی عاشق شهدا باشی. و همچنان از جبهه و جنگ، فیلم بسازی. این سهم تو نیست، حق توست. و اصلا نمی شود چمران را دوست نداشت. ابراهیم! این جمهوری، «جمهوری مصطفی ها» است. «مصطفی» نام تمام شهدای هسته ای این دیار است. از حیث علمی، همه چمران را به دکترا در زمینه «فیزیک پلاسما» می شناسند، من اما به مهمترین زیرشاخه درسی اش یعنی «گداخت هسته ای». آری، این جمهوری، «جمهوری مصطفی ها» است… و هنوز عصای خمینی بلند است.

۲۸ صفر ۹۲/ مصطفایی ترین روز سال

دوستدارت حسین قدیانی

وطن امروز/ ۸ بهمن ۱۳۹۲

این نوشته در یمین ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    بسم رب الشهدا…

    تیزر فیلم “چ”
    http://www.sourehcinema.ir/vid/Che.flv

  2. سیداحمد می‌گوید:

    وه که چقدر هنرمندی حسین قدیانی!

    چ… چمران… چریک

  3. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    “اصلا سر ابراهیم درد می کند برای تبر دست گرفتن”

    خیلی قشنگ…

  4. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    پاسداشت «ابراهیم حاتمی‌کیا» برای تقدیر از یک عمر تلاش در سینمای دفاع مقدس
    http://farsnews.com/newstext.php?nn=13921106001208

  5. به جای امیر می‌گوید:

    دیگ (گفت و شنود)

    گفت: از بولدوزر حذف نیروها چه خبر؟!
    گفتم: افراطیون لانه کرده در وزارت علوم بعد از برکناری روسای ۲۳ دانشگاه و پژوهشگاه اکنون درصدد برکناری رئیس دانشگاه تهران هستند.
    گفت: تعداد فراوانی از مسئولان دیگر را هم برکنار کرده و برکناری شمار بیشتری را هم در دستور کار دارند.
    گفتم: چه عرض کنم؟! طرف هنگام ظهر وارد خانه شد و از همسرش خواست که غذا را بیاورد. همسرش دیگ غذا را سر سفره آورد و طرف در حال خوردن، پشت‌سرهم غُر می‌زد، همسرش پرسید غذا خوب نیست؟ باب میلت نیست؟ و… طرف جواب داد نه! غذا که خیلی خوب است ولی تعداد نفرات دور سفره زیاد است، همسرش با تعجب گفت؛ اما، فقط من هستم و تو و طرف گفت؛ بهتر آن بود که من باشم و دیگ!

  6. سیداحمد می‌گوید:

    “آری، این جمهوری، «جمهوری مصطفی ها» است… و هنوز عصای خمینی بلند است.”

    عالی بود… عالی!
    خیلی شیک با چند قطره اشک!

  7. سیداحمد می‌گوید:

    البته بعد از دیدن فیلم احتمالا خواندن این نامه بیشتر می چسبد. ۱-۰ به نفع شما که دیدی!

  8. صبا می‌گوید:

    یه نوار کاست داشتم قدیما از نوشته های عرفانی دکتر. البته نمی دونم صدای خودشون بود یا برادرشون، اما خیلی قشنگ بود!

    خوش به حال آدم هایی که در جوار این بزرگ مردان زیستند.

  9. شیدا می‌گوید:

    درود بر آنان که چون شهید چمران با بر افروختن شمعى، مرز حق و باطل را روشن مى کنند، تا این نور در قلب آنها که به دنبال حق هستند بزرگ و بزرگتر شود…
    چه این شمع را با نثار جانشان بر افروزند یا با قلمى که جوهرش خون شهید است یا دوربینى که ایثار و شهادت را به تصویر مى کشد!

  10. صبر می‌گوید:

    “۲۸ صفر ۹۲/ مصطفایی ترین روز سال”
    ببخشید این چه روزی است؟ چه اتفاقی در ۲۸ صفر۹۲ افتاده؟ آخر متن نوشته شده!

  11. دلخون می‌گوید:

    من فیلم رو ندیدم…

  12. صبر می‌گوید:

    سلام؛
    صحبت از تشکر شد، گفتم یک تشکر از شما به خاطر نوشته هاتون که به زیبایی می نویسید بکنم و بگم:
    اگه خدا به کسی استعدادی داده و از اون استفاده نکنه کفران نعمته!
    اگه حاتمی کیا نبود، چه کسی تعهدش را نسبت به دفاع مقدس نشون می داد؟ اگه حامد زمانی نبود چه کسی تعهدش را نسبت به شعرهای انقلابی نشون می داد؟ اگه شهید مطهری نبود چه کسی داستان راستان را می نوشت و اگه…!
    شما سرشار از استعداد، زیبایی، عشق و معرفت نسبت به نویسندگی متعهدانه هستید. زیبایی، عشق و معرفتی که معیت با هم دارن و نمیشه هیچ تقدم و تاخری در آن پیدا کرد. پس برای شکر این نعمتها؛ رمانی عاشقانه و متعهدانه بنویسید که جای آن بسیار خالی است! و غیر از شما هیچ کس نمی تواند بنویسید. کاش شکر نعمت هایی که خدا به شما ارزانی داشته به جا بیاورید و در کنار نوشته های سیاسی و انقلابیتون شروع به نوشتن کنید!

  13. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    به نام خدا… خدای کلمه، خدای حرف، خدای «ح ق».
    به نام خدا… خدای قلم، خدای عدد، خدای «۲۶».
    به نام خدا… خدای قافِ قطعه ای از بهشت.
    به نام خدا… خدای «اکبر»، خدای بابا.
    به نام خدا… خدای «خونِ خدا».
    به نام خدا… خدای خوبِ
    سلام بر حسین٭

    و «چ» قدر خوب که تو هستی حسین!

  14. سومی می‌گوید:

    با سلام؛
    خاطره ای ۳۰ سال پیش از یکی از هم خدمتی های سربازیم شنیده ام که بعید است جایی بازگوئی شده باشد.
    همون سال ها در دوران خدمت سربازی در جبهه سربازی داشتیم بی سواد و لات منش و کمی تا قسمتی شرور اما نسبتا ساده لوح که به خاطر کله شقی کسی جرات دعوا و کل کل با او را نداشت. رتیل را با پای برهنه له می کرد و مار سمی را با دست خالی می گرفت و می کشت و می خورد.
    می گفت سال ۵۹ با شخصی دعوایش شده بوده و در خیابان در حال کتک کاری بوده که شخصی سر می رسد و آنها را از هم جدا می کند. او با حال دعوا توی سینه طرف می رود که مرتیکه به تو چه؟!
    می گفت طرف گفت خیلی ادعای مردونگی داری؟ گفتم اره تو رو سننه!
    گفته بود خیلی مردی برو جبهه.
    طرف هم کم نیاورده بود و گفته بود منو راه نمیدن اگه مردی تو برام جور کن.
    طرف هم نامردی نکرده بود و برده بود سپرده بود بفرستندش جبهه.
    می گفت یه بار تو جبهه دیدم همون آدم با عده ای آمده اند بازدید. می گفت گفتم این فلان فلان شده(چند تا فحش رکیک داده بود) منو فرستاد جبهه.
    بهش گفته بودن خجالت بکش این چمرانه وزیر دفاع و نماینده امام.
    شدیدا تحت تاثیر قرار گرفته بود که شخصی با این سمت اولا اومده تو دعوا جداشون کرده و ثانیا با قلدر بازی هایی که در آورده بود چیزی بهش نگفته و راهیش کرده جبهه.
    وجدانا چند درصد ماها اگه پست و مقام داشته باشیم رفتار مشابهی داریم؟
    حتی حالا که پست و مقامی نداریم اصلا اگه دعوا ببینیم میریم سمتش چه برسه که بخوایم جداشون بکنیم؟!
    خدا شهدا رو گتره ای دستچین نمی کنه!

  15. یک استکان چای داغ! می‌گوید:

    صبر؛

    ۲۸ صفر روز رحلت حضرت محمد مصطفی (ص) است!!

  16. نسیم می‌گوید:

    یکی از دلنوشته های شهید چمران:

    “من دنیا را طلاق دادم. خدای بزرگ مرا در آتش عشق و محبت سوزاند. مقیاس ها و معیارهای جدید بر دلم گذاشت و خواسته های عادی و مادی و شخصی در نظرم حذف شد. روزگاری گذشت که دنیا و مافی ها را سه طلاقه کردم و از همه چیز خود گذشتم. از همه چیز گذشتم و با آغوش باز به استقبال مرگ رفتم و این شاید مهمترین و اساسی ترین پایه پیروزی من در این امتحان سخت باشد.”

    خوشا به حال کسانیکه از این دنیای خاکی دل کنده و به اوج آسمان ها بال گشودند.
    اللهم الرزقنا شهادة فی سبیلک…

  17. چشم انتظار می‌گوید:

    حاتمی کیا به دفاع مقدس وصل است و با هم یکی شدند. یعنی وقتی می گویی فیلم دفاع مقس، بعدش می گویی حاتمی کیا. و وقتی می شنوی حاتمی کیا، می گویی ها، فیلم دفاع مقدس؟! کلا، کلاس حاتمی کیا خیلی بالاتر است خیلی. جالبه که موزیک فیلم هاش هم تکرار ناشدنی است. از کرخه تا راین، تا پیراهن یوسف، تا آژانس شیشه ای، تا مهاجر، تا خاک سرخ…

  18. چشم انتظار می‌گوید:

    نقش بابک حمیدیان هم باید جالب باشه…

  19. قاصدک منتظر می‌گوید:

    «چ» زیباست…
    که همچون ابراهیم حریمت را مقدس کنی و این حریم را به حضور «مصطفی ها» مصفا کنی؛ تا ما دیدگانمان را به اثری خدایی «روشن» کنیم.
    «چ» یعنی چهار فصل مردی پر از عشق شهدا…

  20. رضا اعتدال طلب-پزشک می‌گوید:

    هنوز تن ضد انقلاب تجزیه طلب کردستان از شنیدن نام چمران می لرزه.
    امیدوارم فیلم در حد و اندازه اسم شهید چمران باشه که البته از حاتمی کیا همین انتظار میره.
    «چریک مسلمان» ترکیب زیبایی است.

  21. ادیب می‌گوید:

    از منظر یک حسود می پرسم:

    چطور می شود شما را که ادعای مخالفت با رانت خواری دارید به اکران خصوصی دعوت می کنند و شما هم سر مست، زودی قلم به دست می گیرید و پز می دهید که… بعله!
    چطور در این نوشته شما هیچ حرفی از موضع گیری این شخص با فتنه نیست؟
    امروز برای این شخص پاسداشت می گیرند. خدا کند که ختم به خیر شود و چهره منافقان فتنه گر آشکارتر گردد…
    شما سر رشته ای از فیلمسازی دارید؟ این را هدفمند می پرسم.
    در “آژانس شیشه ای” کدام نقش به شما می خورد؟

  22. به یاد سیدسجاد می‌گوید:

    “ابراهیم! این جمهوری، «جمهوری مصطفی ها» است. «مصطفی» نام تمام شهدای هسته ای این دیار است. از حیث علمی، همه چمران را به دکترا در زمینه «فیزیک پلاسما» می شناسند، من اما به مهمترین زیرشاخه درسی اش یعنی «گداخت هسته ای». آری، این جمهوری، «جمهوری مصطفی ها» است… و هنوز عصای خمینی بلند است.”

    بسیار زیبا بود…

  23. چشم انتظار می‌گوید:

    جناب ادیب!

    این جمله رو خود من، بارها گفتم به برخی منتقدانِ یک سویه نگر! این بار هم، به نوعی دیگه عرض می کنم؛ اگر در طی این سال های گذشته، آثار حسین قدیانی رو، دقیق خونده و ایشون رو شناخته باشید، حتما این امر بهتون ثابت شده، که او در راستای اهداف ارزشمندی که بر اساس شاخص خدشه ناپذیر و اصل مترفی ولایت فقیه و تجسم عینی و حقیقی اون، علمدار رشید انقلاب ترسیم کرده، و البته در این راه زخم جسم و زخم زبان، به وفور نیوش نموده، با احدالناسی تعارف و رودربایستی نداشته. و می تونی با یه جستجوی ساده، به اون چیزی که گفتم برسی!

    بزرگوار؛

    هرکس رو به فراخور تأثیری که در جامعه داشته، به بوته ی نقد گذاشته. از تعریف و تمجید و حمایت بموقع از آنان بگیر، تا به قول ما کنایه و طنز و نقد و حتی گوش مالی! و شاید یکی از اصلی ترین دلایلی که باعث مانایی و سیال بودن اندیشه و قلم اون داره، همین نگاه منصفانه و چند وجهی به موضوعات و افراد مختلفه. شاید لازم نباشه یادآوری کنم مواردی رو، که داداش حسین در عین علاقه، رفاقت و محبتی که به افرادی دارند، در وقت خود نقد هم داشته اند. از جمله؛ همین ابراهیم حاتمی کیای عزیز، رضا امیرخانی، مجید مجیدی، سیدمهدی شجاعی، حتی حاج حسین شریعتمداری و حاج باقر قالیباف و علامه مصباح و… پس سعی کنیم هر موضوع رو، از منظر خودش بپردازیم. و آسمون و ریسمون رو به هم نبافیم… شاید این هم ذنب لایغفر بوده که فیلم زودتر از موعد دیده است!!!

  24. بیست و ششی می‌گوید:

    سیدنظام الدین موسوی (مدیرعامل خبرگزاری فارس) و حسین قدیانی در کنار هم

    http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1392/11/07/13921107220151177_PhotoL.jpg

    http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1392/11/07/13921107220157152_PhotoL.jpg

  25. سیداحمد می‌گوید:

    وطن امروز کاملا متفاوت!!

    http://upload7.ir/imgs/2014-01/53806685132983601323.png

    در عکس مربع بزرگ، نفر اول از سمت راست که البته به دلایل حرفه ای، ناچار عکسش تار شده، مهدی همت فرزند ارشد شهید همت است.

  26. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش حسین؛

    پیر نشدی، ولی شکسته شدی! یه کم به فکر خودت باش…

  27. یه معتدل ضد افراط می‌گوید:

    “روحانی با اشاره به برخی از لحن‌های تند تعداد معدودی در رسانه‌ها گفت: برخی انقلابی‌تر از همه شده‌اند؛ آنها نه در جنگ و نه در انقلاب بودند و اکنون یک‌شبه انقلابی شده‌اند.”
    یادش بخیر! یه زمانی اکبر قدیانی ها رفتند جبهه و شهید شدند و بعضی ها برای سرکشی و گرفتن عکس به جبهه سر می زدند. حالا آن شهیدان و دنباله روهای آنها افراطی و شبه انقلابی شده اند و کاسبان جنگ و انقلاب و تحریم و فتنه و انحراف شدند انقلابی!!!
    از دنیا در عجبم!

  28. علیرضا می‌گوید:

    حاج حسین هم که توی مراسم بود!
    http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/11/07/IMG21522096.jpg

  29. مودب می‌گوید:

    نامه لازمی بود در این شرایط

  30. یه معتدل ضد افراط می‌گوید:

    حاج حسین نسبت به آخرین باری که دیدمت یه حالی به محاسن دادی!
    کم کم داری از همگامی با مسئولان فاصله میگیری و به همراهی با مردم نزدیک می شی!!!

  31. ادیب می‌گوید:

    چرا جوابیه مرا درج نکردید. من عادت به معطلی ندارم بخصوص بیش از ۱۲ ساعت!!
    سایت خود را قطعه ای از بهشت می دانید، آیا در بهشت شما سانسور هست؟ تهمت هست؟ افراد بی شناسنامه هست؟!

  32. میلاد پسندیده می‌گوید:

    اخبار نشون داد کتاب «برای حاتمی کیا» که دلنوشته فرزندان شهدا به ابراهیم خان بوده رو توی مراسم بهشون دادن… این متن هم جز نوشته های همونه؟ کتابه رو میشه جایی گیر آورد یا یکی بوده و اونم اختصاصی آقای حاتمی کیا چاپ شده بود!؟

    حسین قدیانی: متاسفانه «نمی دانم» جواب هر ۲ سئوال شماست آقامیلاد! این متنی هم که اینجاست، بریده ای از یک نامه ای است که بعد از دیدن «چه» برای حاتمی کیا نوشتم و بهش دادم، و نه برای کتاب «برای حاتمی کیا». نامه من مال حدود یک ماه قبل از این ایده «برای…» است. حال نمی دانم در اون کتاب هست یا نه؟ و اصلا کتابی در کار هست، یا همان یک نسخه بود که به ایشان تقدیم شد؟!

  33. م.طاهری می‌گوید:

    خوب شد از حاتمی کیا تجلیل شد. باید می شد.

  34. در عملیات بدر، دستِ نیمه جان یک بسیجی که تا کمر در گل فرو رفته و پیدا بود به شدت مجروح شده، مچ پایــم را محکم چسبید…
    هنوز در همان خطه و همان خاکم؛ چون مچ پایم در دست آن بسیجـــی است.
    “ابـــــــــــــــراهیم حاتمی کیـــــــــــا”
    .
    .
    .

    نـــَسألُ الله مَنــازلَ الشُهــــــَـــــــــــــــــــــدا.. 🙁

    .

  35. قطعه 27 می‌گوید:

    “ریشا رو چرا به باد دادی حسین آقا؟!”
    .
    .
    .
    دیالوگ ماندگار حاج کاظم در آژانس شیشه ای!

  36. دوستدار رهبری می‌گوید:

    سلام
    لطفا پاس…

  37. شهد می‌گوید:

    اما هنوز هم در جمهوری اسلامی همه آزادند به جز حزب اللهی ها…

  38. ناشناس می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    خدا قوت.
    یه سوال: ابراهیم شما که فیلم راجع به شهدا می سازه، کلا رابطه اش با امام خامنه ای چطوره؟؟؟
    چون دیگی که برای من نجوشه می خوام…
    بعد هم اینکه فیلم “به نام پدر” رو چطور توجیه می کنید؟؟؟
    جواب لطفا.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.