وطن امروز/ ۲۴ اسفند ۱۳۹۳
نه اینکه بگویم از مادها به این طرف، خوب که فکر میکنم حتی قبل از مادها هم بیسابقه بوده که سناتورهای یک قبرستان به کشور دیگری نامه بنویسند و چیزی در این مایهها علیه رئیسجمهور خودشان بگویند؛ «این یارو که مثلا رئیسجمهور ماست، خیلی هم پهن بارش نکنید، همچین هم که فکر میکنید اختیاری ندارد!» من از شمای مخاطب، شمای دیپلمات، شمای مورخ، شمای راننده تاکسی، شمای بیسواد، شمای بیشناسنامه، شمای تازه به دوران رسیده و شمای به جهنم حواله داده شده سوال میکنم؛ از مادها به این طرف یا از مادها به آن طرف… اصلا فرض میکنم حافظه تاریخی شما تا مادها را نمیکشد، به من بگویید از آققویونلوها (!) تا به امروز، آیا همچو چیزی سابقه داشته که ۴۷ سناتور یک قبرستان علیه رئیسجمهور خودشان به کشور دیگری نامه بنویسند… و آنقدر بنویسند و بنویسند که درجه آخر صدای سگ رئیسجمهور یعنی باراک اوباما را درآورند: «نامه سناتورها اقدامی بیسابقه بوده!» همینطور است قطعا که جناب اوباما میفرمایند! کنگو، بوتان، گابن، اوگاندا، روآندا و بالطبع گینهبیسائو و بورکینافاسو هم لااقل تا امروز شاهد همچین فضاحتی نبودهاند که آمریکا بوده! جنگ درشان بوده، کشت و کشتار درشان بوده، قحطی و قتل درشان بوده، اینها را نمیگویم نبوده اما فیالواقع دیگر اینطور نبوده که هفته پیش در آمریکا دیدیم! ای تاریخ بشکند قلمت، یهویی! انشاءالله به بعضیها برنخورد اما این همان آمریکا بود که بهش میگفتند کدخدا؟! در قیاس برخوردی که سناتورها با اوباما کردند راحت میتوان مدعی شد سرکارگر قهوهخانه مشقنبر بیشتر احترام مشقنبر را نگه میدارد و بیشتر رعایت شأن و مقام مشقنبر را میکند! سناتورها زیرآب اوباما را نزنند، کدخدا بودن آمریکا پیشکش! تا بفهمی سناتورها چه گندی به هیکل پرزیدنت زده و چه خاکی بر سرش ریختهاند، باید اوباما باشی! خود خودش! آقای اوباما! یک دورهای بود که آمریکا کدخدایی بود برای خود اما الان آن دوره نیست. آن زمان آمریکا از دست ملت ایران عصبانی میشد، امروز اما از دست سناتورهای خودش آمپر میچسباند در حد مرگ! آمریکا، آمریکا که میگفتند این بود؟! فیالحال مشقنبر در قهوهخانهاش شان و منزلت بیشتری دارد تا اوباما در خاک آمریکا! ای تاریخ! بشکند قلمت، یهویی!
*سلفی بچههای شیراز با علی مطهری!
آخر سالی دوست دارم یک حرف بیربط هم بزنم! کتک خوردن علی مطهری در شیراز، تقصیر حرفهای فلانی بود در مناظره! من و علی مطهری، میدان گلسرخ شیراز، همین الان، یهویی!
وطن امروز/ ۵ اسفند ۱۳۹۳
«هر که پیام ۲۴ خرداد را نگرفته، نباید به مناصب بالای دولتی راه یابد» از یک زاویه جمله درستی است. ناظر بر پیروزی رئیس قوه مجریه، تنها با یک اختلاف چند دهم درصدی -به حدی که با یک احتساب، تعداد رایندهندگان از عدد رایدهندگان به وی برتری دارد- مهمترین پیام انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ را نامزدهای رقیب صادر کردند، آنجا که پیروزی جناب روحانی با یک اختلاف چند دهم درصدی را بهانه تمرد از قانون نکردند. قانون، قانون، قانون و… و باز هم قانون. قانون، قانون است و لازمالاجرا. پیام ۲۴ خرداد ۹۲ «قانونگرایی» بود. آن روز رقبای فرد پیروز و البته هوادارانشان، برای جماعت خسرالدنیا و الآخرة ۸۸ کلاس قانون گذاشتند و پیام قانونگرایی صادر کردند. آن روز تمکینی که در برابر یک پیروزی چند دهم درصدی صورت گرفت، برای همیشه مایه عبرت، ایضا شرمساری جماعتی شد که سال هشتاد و اشک، اختلاف فاحش ۱۱ میلیونی را ندیدند. آن روز آقایان قالیباف، جلیلی و آن دیگران بهعلاوه رایدهندگانشان نشان دادند وقتی صحبت از «قانون» میشود، دیگر چند میلیون یا چند نفر ندارد! باید تمکین کرد از قانون؛ چه با ۱۱ میلیون اختلاف فاحش، چه با یک اختلاف چند دهم درصدی. بویژه ناظر بر حوادث سال ۸۸ برای هر عقل سلیمی قابل پذیرش است که روز ۲۴ خرداد بسی زودتر از پیام اعتدال، پیام قانون بود که صادر شد. پیام قانون یعنی پیام رای مردم، پیام احترام، پیام ادب، پیام منطق، پیام شعور، پیام شرف و پیام امنیت. مستند به اختلاف ناچیز انتخابات ۲۴ خرداد، راحت بود برای نامزد بعد از فرد پیروز، دبه درآوردن لیکن تو وقتی واقف باشی که برای وجب به وجب این بیرق مردمسالار، خون سرخ ریخته شده، بیقانونی اینقدر دیگر برایت راحت نمیشود! با این حساب، من کاملا موافقم؛ «هر که پیام ۲۴ خرداد را نگرفته، نباید به مناصب بالای دولتی راه یابد» اگر هم راه یافت لااقل برای رضایت دل آقای روحانی، باید راهدهنده را مواخذه کرد. بر مبنای این جمله دقیق رئیس قوه مجریه، کسانی که علیه نتیجه قانونی انتخابات، لشکر میکشند، صلاحیت منصبنشینی ندارند. جمله وقتی دقیق از آب درآمد، زیبندهتر آن است که اولین عامل، ناقل محترم باشد. «تمکین به قانون» البته فقط پیام ۲۴ خرداد ۹۲ نیست؛ پیام ۲۲ خرداد ۸۸ بلکه پیام هر انتخاباتی است. حال اگر فردی حکم دهد که فلان نالایق، بیآنکه پیام قانون را گرفته باشد، متصدی پستی شود، او را از همین جا دعوت میکنم به گرفتن پیام ۲۴ خرداد. روز ۲۴ خرداد، اعتدال شعار رئیسجمهور بود اما پیام ۲۴ خرداد یعنی قانون، شعار همه جمهور در همه روزهاست. هر رئیسجمهوری، عاقبت یک شعاری دارد اما مهمتر از شعار روسای جمهور، پیامی است که جمهور صادر میکند. اگر جمهور، آن روز که رای میدهد طبیعتا قابل تقسیم است، همان روز پیام هم میدهد که این پیام، دیگر اکثریت و اقلیت ندارد. به قول امروزیها گمانم «لایک» داشت جمله رئیس قوه مجریه. ما سال ۸۸ اگر یک خط مینوشتیم ۲۴ از ۱۳ بزرگتر است، مکرر در مکرر فریاد زدیم که ۴۰ از هر دوی اینها بزرگتر است. آری! حق منصبنشینی ندارد فتنهگر دیوانهای که ۱۳ را از ۲۴ بزرگتر اما از ۴۰، از همه ملت، خیلی خیلی بزرگتر تصور میکند!! میبینی جناب روحانی! علامت کوچکتر بزرگتر، سرشان نمیشود، از شما پست هم میخواهند! ندهید خب بهشان! احسنت! شما چند روز پیش در زمینه صنعت فضایی، آن اقدام را انجام دادید؛ رسانههای اصولگرا همه در صفحه نخست تیتر گرفتند اما جراید فتنه به سانسور گذراندند! واماندهها کاش فقط در علائم ریاضی مانده بودند؛ پیام ۲۴ خرداد را هم نگرفتهاند بدبختی!

اسد هست و ملکعبدالله رفت

وطن امروز/ ۷ بهمن ۱۳۹۳
انقلاب اسلامی صرفنظر از دستفرمان بعضا غلط دولتها با قدرت مشغول طی طریق است. ادارههای اینجا و آنجا، خواه به انقلاب اسلامی کمک کنند، خواه چوب لای چرخ بگذارند، ارادههای انقلابی، انقلاب را تنها نخواهند گذاشت. شهیدان شهریاری، احمدیروشن و… دست روی دست نگذاشتند تا ببینند کدام دولتمرد با هستهای موافق است و کدام نه! کار خویش انجام دادند. صد البته بهتر است ادارههای دولتی به وظیفه خود عمل کنند اما نکنند هم، اندک خللی در عزم جوانان انقلابی صاحب اراده به وجود نخواهد آمد. پس انقلاب پیش رفته است. ما منکر ضعف هیچ دولتی از دولتهای پس از انقلاب نیستیم لیکن حرکت رو به جلوی انقلاب اسلامی در همه آرمانهای زمینی و آسمانی کاملا مشهود است. با ملاک آرمانها، همان اندازه که انقلاب اسلامی پیشرفت داشته، دشمن و بویژه آمریکا عقبنشینی آن به آن داشته. فیالمثل در آرمان سران کاخ سفید، هرگز این نبود که عمر با برکت انقلاب اسلامی به بهار سی و ششم برسد، با آن همه تهدید و تحریم و ترور و جنگ و چه و چه که علیه ملت ما روا داشتند. حال ایران، هستهای هم شده! در سخنان امام خامنهای دقت کنید. گویی همان خمینی بتشکن است، لیکن قیاس کنید رفتار و گفتار سران ۳۰ سال پیش کاخ سفید را با سران روسیاه امروزش. نقشههای ریگان برای خلیجفارس را یادتان هست؟ واقعیت آن است که این گزینه بامزه نظامی روی میز آقای اوباما، سالیانی پیش برای خودش ارج و قربی داشت، نقطه هدفی داشت، سوختی داشت! در همان سالیان یعنی نزدیک ۳۰ سال پیش بنا به اقتضای روزگار، ولیفقیه به یکی از ۲ قطب آن روز دنیا نامهای نوشتند و نکات مهمی را متذکر شدند و پیشبینی کردند… و همه محقق شد. اینک ۳۰ سال از آن دوران گذشته و هم او دست برتر را در منطقه دارد که در جغرافیای مقاومت، سیدحسن و حاجقاسم را در آستین دارد. اینک لازم نیست ولیفقیه به آقای اوباما نامه بنویسد، بل این اوباما است که در ضمن نامه، منت ژنرالهای سپاه انقلاب اسلامی را میکشد. اینک ولیفقیه، نامه هم بخواهد بنویسد به جوانان غربی مینویسد، چرا که آمریکا دیگر ابرقدرت و کدخدای جهان کنونی نیست که لازم باشد ولیفقیه به او نامه بنویسد و آینده را پیشبینی کند. آینده معلوم است! آن روزی که آمریکا، حرف اول و آخر را در دنیا میزد، روزگاری بود که مثلا اراده میکرد فلانی در فلان جا رئیسجمهور نباشد، فیالفور همین اتفاق میافتاد اما من فردایی را میبینم که بشار اسد با رای مردم شام همچنان رئیسجمهور سوریه است و آن روز، اوباما دیگر رئیسجمهور آمریکا نیست! همانطور که امروز اسد هست و ملک عبدالله نیست! خامنهای هم دهه ۶۰ ولیفقیه بود حتما به گورباچف نامه مینوشت و خمینی هم امروز اگر در میان ما بود ـ دقیقا عین آقا ـ محلی به اوباما نمیگذاشت و نامه به قلوب ذاتا پاک جوانان دیار غرب مینوشت، بلکه اسلام را بیواسطه رسانههای شیطانی دریابند. فلذا خامنهای همان خمینی است اما آنچه عوض شده، نوع آرایش جبهه حق و باطل است. در این آرایش جدید، دست برتر از آن جبهه حق است و این رئیسجمهور آمریکا است که لاجرم باید نامه به بزرگان بنویسد. آقای اوباما لابد دوست میداشت بزرگان نامه او را محلی بگذارند، بیچاره نمیدانست که امروزه روز برای جانشین خمینی، جوانان غربی، بیشتر از سران غرب موضوعیت دارند! من واقعا دلم برای سران غرب و در راسشان این آقای اوباما میسوزد. بیچارگانی هستند که برای ادامه حیات، یک روز متوسل به ابوبکر البغدادی میشوند، دگر روز به «خبر مرگش»! این هم آخر شد ابرقدرت؟! امام اگر به گورباچف نامه نوشت، این هم بود که رئیسجمهور شوروی برای ادامه حیات خود، لااقل آدمکش و تروریست از جای جای عالم اجیر نمیکرد و یک حد و حدودی از پرنسیب و پرستیژ برای خودش قائل بود. خب! دقیقا در این منظومه است که بعضی پیادهرویها، نه فقط اقتصاد را علاج نمیکند که در حکم پیادهروی روی مخ منافع ملی و غرور ملی معنی مییابد. وقتی در جنگ آرمانها، دست برتر از آن انقلاب اسلامی ملت ایران است، بیشتر باید مراقب برند بهمن ۵۷ بود. بعضیها بدانند اگر این نبود که در جمهوری اسلامی صاحب مسؤولیت هستند، ملت هرگز این همه در رفتار و گفتار ایشان دقیق نمیشد. ادعا میشود که ما اگر در برابر دشمن علیالدوام کوتاه بیاییم، در صورت عدم توافق، افکار عمومی همه دنیا حق را به جمهوری اسلامی میدهد، نه آمریکا. من حتی اگر با این ادعا موافق باشم، سوال میپرسم که در برابر دشمن اساسا تا کی و تا کجا باید کوتاه بیاییم؟ و براستی خط قرمز این بساط کجاست؟ درباره ادعای یادشده ضمن اشاره به چند نکته پرونده این متن را میبندم و خواننده را به تامل و تدبر بیشتر دعوت میکنم.
یک ـ اساس این تفکر که افکار عمومی دنیا در قضیه هستهای، حق را به ۱+۵ میدهد، نه ایران، اشتباه و ناشی از یک ذهن مرعوب است.
دو ـ اما گیرم لازم باشد برای اقناع بیشتر جهانیان، از چیزهایی کوتاه بیاییم. گمانم آنچه در این یک سال و نیم اخیر انجام شده، کافی باشد.
سه ـ کوتاه آمدن بیش از این، اصلا و ابدا به اقناع بیشتر جهانیان منجر نخواهد شد بلکه دنیا اتفاقا از خود خواهد پرسید این همه کشور مسلمان سفیر فرانسه را اخراج کردند، چرا جمهوری اسلامی در بینشان نیست؟ این چه وقت سفر وزیر امور خارجه ایران به پاریس بود؟ ایران که در میدان مسابقه، با عناصری چون قاسم سلیمانی و سیدحسن نصرالله بهخوبی از پس نقشههای شوم آمریکا و اسرائیل برآمده، چرا در زمین دیپلماسی متوجه برند خود نیست؟!
چهار ـ اگر ادعای مورد بحث را قبول کنیم آیا ممکن نیست در نهایت به اینجا برسیم که انقلاب اسلامی را دودستی تقدیم دشمن کنیم تا دنیا نه فقط پی به حقانیت ما ببرد بلکه ملتفت مظلومیت ما هم بشود؟! آیا مضحکتر از این هم چیزی پیدا میشود؟!
پنج ـ صدالبته طراحی رفتار و گفتار بهگونهای که دست آخر، دنیا بیش از پیش متوجه ذات پلید و درستنشدنی شیطان بزرگ شود بلامانع است، منتها دقت باید کرد در این طراحی به منافع ملی و اقتدار ملی ظلم نشود.
شش ـ این یک اصل است؛ آدمی که از خود ضعف نشان دهد بیش از آنکه محق بودن خود را ثابت کرده باشد، ذلیل بودن خود را به کرسی نشانده… و دنیا به آدم ذلیل هیچ حقی در هیچ قضیهای نمیدهد.
هفت ـ اتفاقا اگر قضاوت جهانیان برای ما ملاک است، در عالم دیپلماسی، بسی بیش از اینها باید روی موضع حق خود پافشاری کنیم. زیادی که کوتاه بیاییم، دنیا لابد با خود خواهد گفت ایران که خودش هم روی مواضع خود محکم نیست و خودش هم خود را چندان محق نمیداند که روی این حق ایستادگی کند، ما چرا حق را به او بدهیم؟
هشت ـ افکار عمومی دنیا بماند؛ بعضیها در همین ایران خودمان به جای آنکه منبعث از این بساط یکسال و نیم، متنبه راه غلط خود شوند، تازه میگویند «سیاست باید به اقتصاد یارانه بدهد»! علاوه بر پیادهروی با اجنبی و سفر به پاریس در بدترین زمان ممکن، دقیقا باید تا کجا در برابر دشمن خم شویم که شاخکهای فهم بعضیها تکانکی بخورد؟ آمدیم و این جماعت اصلا نخواست موضوع را بفهمد، آیا ما مسؤول فهم اینها هم هستیم یا کمی این وسط باید دلمان برای برند انقلاب اسلامی بسوزد؟ انقلابی که امام آن، نه لزومی به نامه نوشتن به اوباما میبیند، نه حتی جواب دادن به نامه او، آیا اندازه فهم بعضیها ارزش ندارد؟
نه ـ خنده به دشمن، تحریم را برنمیدارد. دیگر این یک سال و نیم اخیر همه گونه به دشمن لبخند زده شد اما تحریم به قوت خود باقی است بعضا تحقیر هم میکنند. تحریم وقتی از بین میرود که دشمن ببیند تحریم او بیاثر است اما تحریم دشمن چگونه بیاثر میشود؟
ده ـ نگاه به درون، به اقتصاد، به عزم ملی، به جوانان وطن خود، اثر تحریم را از بین میبرد یا آنچه در این یک سال و نیم اخیر عمل شد؟ برای از بین بردن اثر تحریم، من که رد خون شهریاری شهید را میگیرم تا خندههای جناب ظریف! این انتخاب سرنوشتساز، امتحان خود را پس داده است! غنیسازی ۲۰ درصد و چرخش سانتریفیوژها، خود نوعی فراعمل اقتصادی و ناظر بر افقهای آینده جهان است. آنچه نمیگذارد چرخ کارخانهها بچرخد، لباس بدون جلیقه ضدگلوله حاجقاسم سلیمانی نیست، مردمک چشم «علیرضا» نیست، پری نقاشی «آرمیتا» نیست، سیدحسن نصرالله نیست، تحولات یمن نیست، «خبرمرگش» نیست، قطرات خون سردار شهید سپاه قدس نیست، تذکرات آیتالله جوادیآملی نیست؛ در یک کلام خلاصه کنم بیتدبیری است! آقایان! قند در دل دشمن آب کردن، برای اقتصاد این ملت، نان نمیشود. بفهمید!
بسم الله…
مرگ بر فتنه گر منافق…
در آخرین ۲۶ بهارِ ۱۳۹۳، بر وحشی و یاغی، چه از جنسِ داخلی چه خارجی
.
.
.
لعنت!!
سلام،
کاملا موافقم…
ضمن اینکه نمازِ وحدتی که خوانده شد بسی آرامشبخش بود برای ما که عادت کرده ایم جُز تنش، دورویی، برچسب و تهمت و… از رقبای سیاسی نبینیم!
حسین قدیانی: عکس دوم متن اول وبلاگ تان، مال روزنامه متملق «آرمان» است که در تملق آقای هاشمی، کار را به جاهای باریک کشانده… روزنامه بسیار بدنامی است… همین روزنامه بود که در دوگانه مقاومت و تروریست ها، لوگویش را با پرچم همین دوستان داعش یعنی ارتش آزاد سوریه ست کرد!! و اما متعجب شدم از این انتخاب عکس حضرتعالی با آن شرح داخلش!! براستی «وحدت» هدیه روحانی بود به رقبا یا بالعکس؟؟؟!!! از شما که «یک خبرنگار»ی بعید بود!! اولا؛ وحدت به ناهار و دعوت و کارهای نمادین و افه نیست، بلکه به عمل است. ثانیا؛ آنکه عمل بر مدار وحدت کرد، همین رقبای آقای روحانی بودند، نه ایشان که دم به ساعت حرف های تفرقه آمیز می زند، گویی نمی داند رئیس جمهور است، نه رئیس فلان حزب! با این همه، آقایان رقبا، دست رد بر سینه این دعوت دکتر روحانی نزدند. ثالثا؛ «هدیه روحانی -و دار و دسته- به رقبا» فی الواقع اینها بود؛ «اتهام زندگی عصر حجری، اتهام لبوفروش و راننده تاکسی، اتهام افراط، اتهام انحراف از راه امام زمان، اتهام همصدایی با اسرائیل، اتهام خرافه گرایی، اتهام اقلیت و اکثریت، اتهام “کسانی که به روحانی رای نداده اند، رای به بی قانونی داده اند” و… و مع الاسف این همه دقیقا یعنی؛ «تنش، دورویی، برچسب و تهمت و…» که در کامنت تان از فقدان شان (!) مسرور شده بودی! اینها با ناهار و ادا و اصول حل نمی شه، با رفتار و گفتار بر مدار وحدت حل می شه. رابعا؛ بابت این فضولی، امیدوارم مرا ببخشی…
سلام
یک متن شسته رفته و اتو کشیده. مختصر و مفید.
در عبارت «ای زباننفهمها! «رقیب انتخاباتی» به ما میگویند. آنچه شما بودید «توحش» بود». به نظرم باید “متوحش” نگاشته می شد. البته به نظرم! زیرا خطاب به افراد است.
حسین قدیانی: حق با شماست. ممنون.
تازه فهمیده ام که حاج حسین شریعتمداری یک عامل نفودی است که با غفلت دلسوزان نظام، به عنوان نماینده حضرت آقا منصوب شده است!!!!! جمله جناب آقای محمد مطهری را بخوانید تا متوجه شوید: “عمیقا اعتقاد دارم که در دو دهه اخیر در میان غیر اندیشمندان، هیچکس مانند جنابعالی به سبب برخوردهای غیر منصفانه و غیر علمی و مملو از تمسخر و افترا و اتهام با دگراندیشان و نواندیشان، در گسترش افکار سکولاریستی و روشنفکرمآبانه غربی در میان جوانان ایرانی و حتی مسأله دار کردن آنان با نظام، مؤثر نبوده است”.
یکی این آقا را از برق درآورد!
“این همه بهانه بود تا بنویسیم؛ به گذشته، بلکه به حال و آینده میتوان «صلوات» فرستاد اما بر «توحش و یاغیگری» جز لعن و نفرین نباید نثار کرد!”
این قسمت، جواب شایسته ای بود به اظهارات شیخ حسن در همایش امید و انتظار که گفت: “بر گذشته ها باید صلوات فرستاد”.
……………………
انصافاً قضیه ناهار کاملاً تبلیغاتی بود.
اینکه در طی دو روز متوالی رقبای انتخاباتی و طرفداران ایشان که نیمی از ملت هستند را افراطی و عصر حجری و خرافاتی بخوانی و مخالف با خواست و نظر امام زمان عج و خود را مصداق اعتدال و تمدن بدانی و رأی خود را مساوی عذرخواهی و بازگشت به راه امام زمان عج بدانی، بعد یه مجلس تبلیغاتی ناهار ترتیب بدی، بیشتر توهین و تمسخر مردم و همین رقبای انتخاباتی و طرفدارانشان است تا نمایش وحدت.
نفرین و لعن بر یاغیگرى و توحشى که خود را متمدن مى خواند!
صبر عزیز؛
هر جا که باشم اولویت اول شب و روزم، مطالعه و همراهى و همدلى و دعا و صدقه براى نویسنده محترم و تک تک اهالى قطعه است.
دلهاى دوستان اولیاء خداوند، با جاذبه هاى رحمانى -با هم- در ارتباط است.
من هم به یاد شما هستم و از کامنت هاى بسیار زیبای تان استفاده مى کنم.
خیلی زیبا بود…
ولی دلمان به شدت برای متن های بلند و حماسی تان تنگ شده است.
بگویم خدا چه کند با افراطیون امنیتی که… بگذریم
زنده باشید
“صدالبته هدیه ظهر روز شنبه رقبای انتخاباتی فرد پیروز ۲۴ خرداد ۹۲، فقط به آقای روحانی نبود. این هدیه، به سران فتنه هم ارسال شد، منتها خیلی اتو کشیده و شیک، خیلی آبدار و انقلابی… که؛ «ای زباننفهمها! «رقیب انتخاباتی» به ما میگویند. آنچه شما بودید «متوحش» بود». فلذا زیبندهتر آن است که دولت اعتدال، با همین «رقبای محترم» کار کند، نه پسماندههای آن «رقبای نامحترم».”
احسنت!
با توجه به برخورد های عجیب و غریب و تضادهایی که در گفتار و رفتار رییس جمهور دیده می شود…
ایشان فقط افرادی که از ایشان انتقاد می کنند را متحجر و افراطی و… می دانند و تعداد آنها را بسیار کم و هم فکران با خود و دولت متبوعشان را ۹۹/۹ درصد ملت ایران می دانند که در این صورت توصیه می شود ایشان شعار دولتشان را از مرکب زیبای تدبیر و امید به شعار بسیط توهم و امید تغییر دهند!
“هدیهها داده شده به رئیسجمهور، هدیهها.”
“نعمت «رقیب متخلق به اخلاق ناب». این «نعمت والا» آنجا اهمیت مضاعف پیدا میکند که از خرداد ۹۲، چهار سال به عقب برگردیم و به یاد بیاوریم رقبایی هم بودند که با ایجاد فتنه، نه فقط نعمت نشدند، بلکه اسباب نقمت، شرم، روسیاهی، تفرقه و خسارتهای بزرگ دیگر را فراهم آوردند.”
“واقعا فرض است بر رئیس دستگاه اجرا که صدچندان قدر نعمت رقیب اخلاقی خود را بدانند. چیست راه این قدردانی؟ و به چیست شکر این نعمت؟ حداقل حداقل حداقلش این است که در برابر این نعمت مهم، کفران و ناسپاسی نشود؛ منتقد به این متمدنی، متهم به زندگی در عصر حجر نشود و ملت به این یکدلی، تقسیم به دوگانه فلان و بهمان نشود.”
حاجی! سیدت کو؟
سلام بر کوه اعتدال…
الهم صل علی محمد و آل محمد
سلام. گاهی مومن راز دلش را آشکار نمی کند و رنجش را درون چاه می گوید؛ هرچند همسرش را شهید کرده باشند و حقش را غصب، اما برای حفظ وحدت در اسلام و جامعه اسلامی، بغضش از منافقین و غاصبین را فرو می خورد؛ گاهی جامعه حواسش نیست اما خدا که حواسش هست.
حسین آقای قدیانی عزیز. بغض مقدست را فرو بخور و جامعه را به تنش نیانداز…
وقتی نمایشی و ابزاری میشه، “وحدت” هم مثل “صلح” حالبههم زن میشه.
زیباتر از ناهار وحدت؛ «ولایتی»ترین وحدت…!!
http://axgig.com/images/86039844344500791090.jpg
حسین قدیانی: جلیلی حال نداشته کامل امضا کنه یا کلا همینه امضاش؟؟!! بعد، اون بیلبیلکی که وسط اسم جلیلی و حداد هست، چیه؟! بخشی از امضای جلیلیه یا بخشی از امضای حداد یا چی؟؟!! بعدشم این شیخک چرا امضاش اینقدر زشته؟؟!! چرا همچین نوشته «حسن» رو؟؟!! و اصلا چرا تاریخ امضای غرضی با تاریخ امضای اون ۲ تای دیگه دست کم یه روز فرق می کنه؟؟!!
تاریخ امضای غرضی یا ۲۲ خرداده یا ۲۳ خرداد! 🙂 هر جور حساب می کنم ۲۴ نیست…
درسته روزنامه های زنجیره ای بی بصیرت بودند ولی حالا اینقدر گیر ندید 🙂
کلا گیر ندید!
ولی اساسا یک سوال برام پیش اومده و اینکه گروه داعش و تکفیریها همانهایی هستند که در سوریه همین کارها را که در عراق انجام میدن، انجام دادن! چرا اون زمان از طرف روزنامه های زنجیره ای و امریکا و جامعه جهانی محکوم نشد اما حالا محکوم میشه!؟
چه فرقی می کنه مردم سوریه با مردم عراق؟ کاری با دولتها هم ندارم!
دارم به خودم ایمان میارم که بدون نگاه کردن به دهان اصول گرا و اصلاح طلب، کم کم، راههای حق را تشخیص می دم 🙂
احسنت!
کوتاه، رسا و هوشمندانه.
اینو بهش میگن یک پاتک غافلگیرانه: در حالی که همه در حال تقدیر از رفتار حسنه رئیس جمهورند، شما میاید از یک زاویه دیگه نگاه می کنید و اصلا معادله رو عوض می کنید.
پروتستانتیسم اسلامی
همان گونه که شما اشاره کردید تز اصلی گروه فرقان اسلام منهای روحانیت بود. البته اسلام منهای روحانیت؛ شاید ظاهرش نفی روحانیت یا تفسیر روحانیون ازاسلام باشد اما یک مسائل دیگری را هم در بر می گیرد. اگر بخواهیم آن مواردی را که منهائیون به اصطلاح مطرح می کنند را در نظر بگیریم، متوجه می شویم که آنها با شعار اسلام منهای روحانیت به صحنه میآیند ولی عملا میشود اسلام منهای فقه، اسلام منهای شریعت و اسلام منهای حوزه.
http://esharatvatanbihat.blogfa.com/post/1060/%D9%BE%D8%B1%D9%88
آقای قدیانی؛
این جملاتی که شما نوشتید درباره امضاها اگر غیبت نباشه حداقل تمسخر هست.
یعنی چی “این شیخک امضاش زشته”؟ اخلاق هم خوب چیزیه والا …
حسین قدیانی: بذر کینه، نفرت، نفاق، غرور، اشرافیت، اهانت، غیبت، دروغ و بی اخلاقی ای که این شیخک پاشیده، خروجی و محصولش، ادبیاتی به مراتب تندتر از این حرفهاست. ما داریم مراعات می کنیم!!
قطعه ۲۶: «سخنی با رئیس جمهور بورکینافاسو» امشب در وبلاگ بخوانید…
خداییش امضای رئیس جمهور ناجوره!!
آخه ما به چه چیز تو بنازیم!
شیخ هر کار کرده؛ ما که نباید خودمان را آلوده کنیم. کارهای غلطش را باید گفت دلیلی ندارد که به امضایش گیر بدهیم. دشمن را هم با استدلال شماتت می کنند نه با تمسخر.
در هر صورت این یک تذکر دوستانه بود. به خاطر خودتان گفتم.
حسین قدیانی: شما هم حالا زیاد جدی نگیر! از نظر دکتر روحانی و دار و دسته، منتقد آزاده علیه مقدسات هم راهپیمایی کنه. ما حالا یه گیر به امضای طرف دادیم ها!!
🙂 …
آره داداش حسین…
جلیلی کلا همینه امضاش! مثلِ «ظرفیت»ش…!!
اون بیلبیلک هم فکر کنم منطقه کرنر باشه… (نقطه پرتاب قلم!!)
بعدشم این شیخک کجاش امضاش زشته؟!! این یکی رو اصلا خوب نیومدیدها…!!! 😉
و اصلا تاریخ ماریخ رو بی خیال… من موندم حالا چرا آویزونِ امضای خوشگلِ شیخک شده عموغرضی…!!!!
خیلی خندیدم از جوابتون به دیوونه داداشی!!
اون سوتی غرضی بود؛ تاریخ رو اشتباه زد.
واقعا اون بیلبیلک چیه؟ احتمالا دست یکی خط خورده اون وسط!!
ولایتی هم که خارج از کشور بود و از یک ناهار شیرین جا موند.
آخه ولایتی هم در اون انتخابات به هدفش رسید دیگه!! هدفش به هم زدن اتحاد بود!!
من که اصلا کارهای این مدلیه روحانی رو دوست ندارم، یعنی نمی تونم قبولشون کنم و احساس می کنم همه ظاهرسازی باشه. یکی از دلایلش هم در متن اشاره شده و اون هم کمک گرفتن از پس مانده های رقبای نامحترم هست به جای رقبای محترم. کلا به ظواهر خیلی اهمیت میدن ایشون…
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/318588/
خوش به سعادتش
جناب قدیانی؛
در این که “ایشون” خیلی مسخره هست، شکی نیست! اما شما تمسخر نکن.
ما دوست نداریم از انسانی که به قدرت قلم حماسی و نقادانه اش داریم افتخار می کنیم، یه مورد اینچنینی ببینیم.
خدا قوت…
«ای زباننفهمها! «رقیب انتخاباتی» به ما میگویند. آنچه شما بودید «متوحش» بود.
فکر نمیکنید وقتی یه نفری رو با عبارت زباننفهم صدا میکنید، ناخودآگاه چیزی که بهش میخواید بگید رو نمیفهمه؟!
حالا غیبت که نیست ولی این تمسخر هم نیست؟!!
———-
اون علامت وسط امضاها یعنی رضایی “کوچکتر” از حداده!!
امضای رضایی چرا حالش خوب نیست؟! واقعا امضاش با همین مختصات و شکل و شمایله یا برگه رو دستانداز بوده؟!
عمرا یه بار دیگه امضا کنه اینشکلی بشه!
فکر کنم ناهار بهش نساخته، شایدم قصد کشیدن مرز “مسجدسلیمان” رو داشته که موفق هم نبوده!
حالا چی بوده ناهار؟!
ما دمپخت داریم!
دوستان
نظرتون رو درباره امضاهای عارف و قالیباف هم بگید، این دو نفر جا موندن. مخصوصا شما آقای قدیانی نظری درباره امضای قالیباف ندارید؟
کریمی قدوسی: زیر لحاف اعتدال چه میگذرد؟ http://fararu.com/fa/news/194241
نظرتون؟
قسمت چهل و دوم دکتر سلام:
http://snn.ir/Images/News/AtachFile/25-3-1393/FILE635384442131278348.flv
از قدیم گفتن “نه سرم رو بشکن؛ نه دامنمو پر گردو کن!”
این ناهار خوردن با رقبای انتخاباتی؛ در حالی که شیخ شخصا هر روز یک توهین جدید بهشون می کنه؛ واقعا ژست ریاکارانه تو ذوق زنی بود که شیخ به خودش گرفت!
لعنت به دو رویی و دو رنگی و مردم فریبی؛ چه دیروز، چه امروز و چه در آینده!
سلام مجدد…
اول؛ حرفِ حسابِ شما که جواب نداره جنابِ قدیانی…
دوم؛ ضمنِ اعلامِ برائت از آرمان هایِ روزنامه ای که نام بردید باید عرض کنم: اون عکس رو به خاطر همون نمازِ وحدتی که باعثِ سرورم!! شده بود انتخاب کردم چون جمعِ همه جمع بود و به مصداقِ اینکه “اُنْظُرْ اِلی ما قالَ وَ لا تَنْظُرْ اِلی مَنْ قالَ”…
سوم؛ به هر حال رئیس جمهور، میزبانِ این اقدامِ خوب و وحدت آفرین بود که به نظرم نیازِ همیشگی برای حفظِ دین و آب و خاکِ ماست و الّا کیه که ندونه با حرف و شعار و سخنرانی و اقداماتِ نمادین نه تنها وحدت بلکه هیچ بنایی ایجاد نمیشه…
چهارم؛ فراجناحی بودن، حفظ و تقویت وحدت در کشور به ویژه در رأسِ امور آرزوی همه ی ماست که باید از یه جایی و یه دوره ای شروع بشه، قرار نیست که این با هم بودن فقط در زمانِ جنگ و حوادثِ غیرمترقبه و… اتفاق بیفته…
پنجم؛ زنده باشید و برقرار…
فکر کنم اون “بیلبیلک” امضای جناب ولایتی باشه که بجای خود ایشون، از این برگه انصراف داده و در حال محو شدن در افقه! 🙂
حیف که یکم دیر شده حاجی…! 🙁
از انتصاب آقای جلیلی در شورای راهبردی امور خارجه میشه این نتیجه رو گرفت آیا؟؟
آقا مسئولیت پنج نفر در حوزه تخصص آقای جلیلی رو هم به ایشون نداده و آقای خرازی رو مسئولشون کرده. یعنی ایشون برای مدیریت این گروه هم مناسب نبودند حالا چطور یه عده می گفتند ایشون برای ریاست جمهوری مناسبه در حالیکه که از نظر آقا برای مدیریت ۵ نفر هم مناسب نبود؟؟
حسین قدیانی/ عمومی: همچین برداشتی از حکم «آقا» قطعا غلط است! نقد ما به ورود جناب جلیلی به انتخابات و…، باعث دفاع از این کامنت نمی شود. در ثانی؛ من برداشتم از حکم «آقا» این است که با ورود جناب دکتر جلیلی سفت و سخت، ان شاء الله کمتر شاهد گندکاری در حوزه دیپلماسی باشیم.
ممنون جناب قدیانی.
با سلام…
به برخی ها یادآوری کنید که؛ باید به عقب برگردیم تا از پشت خنجر نخوریم، چون امیدی به آدم شدن برخی ها نداریم!
از سال ۸۸ به اینور همیشه وبلاگتون رو می خوندم و طرفدارت بودم!!
اما از سال ۹۲ به اینور فهمیدم حرفها گاهی از روی حق زده نمی شه! حرفها، حرفهایی قبیله گرایانه است!!……………..