اتوبوس آمد

برای قرار پنجشنبه‌ها

پنجشنبه پیش از ظهر در فلان کانون خیابان ابوذر منطقه ۱۷ تهران با جمعی از دوستان به بحث نشسته بودیم درباره بلای فضای مجازی که همه به آن مبتلاییم. ساعت گمانم نزدیک ۱۴ بود که بحثمان تمام شد. خیلی زود از کانون زدم بیرون و کمی آنسوتر از مسجد پرخاطره ابوذر، چشمم افتاد به چند پیرزن که روی سکوی گوشه پیاده‌رو نشسته بودند.

مجالی دست داد بلکه ایشان را خوب نگاه کنم و دقیق بفهمم که یکی‌شان گفت؛ «اتوبوس آمد.» همانکه گفت «اتوبوس آمد» از همه زودتر بلند شد و رفت آنسوی خیابان، سوار اتوبوس شود. همانکه گفت «اتوبوس آمد» دستش زنبیل قرمز مشبکی بود سراسر خاطره. همانکه گفت «اتوبوس آمد» دسته زمخت زنبیل را با دستمال‌کهنه پوشانده بود که انگشتان دستش احیانا آسیبی نبیند. همانکه گفت «اتوبوس آمد» برخلاف چند تایی دیگر از پیرزن‌ها، عصا نداشت، اما از همه پیرتر به نظر می‌رسید. همانکه گفت «اتوبوس آمد» مقنعه سپید را چنان با چادر مشکی زیبا ست کرده بود که دل می‌برد از آدم. همانکه گفت «اتوبوس آمد» قشنگ دیدم زنبیلش را. فلاکس چای، قند، خرما، نان و پنیر، گلاب، زیرانداز، شاید هم جانماز.

همانکه گفت «اتوبوس آمد» همه دنیا را درون زنبیلش جا داده بود. همه زندگی را. همه دل را. همه عشق و محبت و صفا را. همانکه گفت «اتوبوس آمد» رفت و از در عقب اتوبوس، سوار شد. دیگر پیرزن‌ها هم. راه، دیگر باز شده بود. گوشه‌ای از خیابان، ایستادم به تماشای یکی از ناب‌ترین، بلکه بکرترین صحنه‌های مخصوص این نظام مقدس و شهدایی. آنچه روبه‌رویم رخ می‌داد «جلوه ویژه»ای بود که نمونه‌اش را در هیچ جای جهان نمی‌توان مشاهده کرد. آخر، همانکه گفت «اتوبوس آمد» از ماشین پیاده شد و رفت در پیاده‌رو و از آنطرف سکو که من نمی‌دیدم، قاب عکسی برداشت! خود قاب، طلایی‌رنگ بود؛ از این قدیمی‌ها. درون قاب، آن بالا عکس خمینی بود، بعد هم عکس یک شهید و چند خطی وصیتنامه. یک قاب با ۳۰ سال قدمت لابد، بلکه هم بیشتر. القصه! همان پیرزن که گفت «اتوبوس آمد» دوباره رفت و سوار اتوبوس شد. به دقیقه نرسید که اتوبوس راه افتاد اما همانکه گفت «اتوبوس آمد» همچنان قاب عکس اولادش را در دست گرفته بود و زبر و زرنگ، جایش را کنار پنجره محفوظ نگه داشته بود. آ…..ه! خیلی وقت بود چنین صحنه‌ای را ندیده بودم. زندگی در فضای مجازی، چشم آدم را به چه واقعیت‌هایی که نمی‌بندد. یک چیزهایی هست که در گوگل نباید سرچ کرد، بلکه باید در همین خیابان‌های شهر، دنبالش بگردی. تا بدانی هنوز «مادر شهید» هست، باید پنجشنبه‌ها دقت مضاعف کنی در کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر. رد عشق را در اینترنت نمی‌توان گرفت لیکن در کوچه‌های شهیدداده، هنوز هم خبرهایی هست. فضای حقیقی اینجاست؛ جایی که «حقیقت» با همه وسعتش درون زنبیل یک مادر شهید جا می‌شود. در جست‌وجوی «انسان» گاه باید دنبال یک اتوبوس راه افتاد، اتوبوسی که جز «بهشت» مقصد دیگری ندارد. حساب کن چند پنجشنبه، این مادر شهید به بهشت زهرا‌(س) رفته است؟ آنهایی که به «چله» می‌نشینند، بیایند اینجا! گاه هست که معرفت را باید درون زنبیل یک پیرزن جست‌وجو کرد! و درون دل داغدارش! لطفا بشمرند پنجشنبه‌های این پیرزن را، آنها که معتقدند خاک سرد است! آری! اینجا سن و سال از عشق کم می‌آورد! اینجا گذر زمان از عشق کم می‌آورد! اینجا فاصله‌ها از عشق کم می‌آورد! اینجا همه چیز مطیع عشق است! توافق با دل داغدار مادران شهیدداده باید داشت! تو به صفا و سادگی آن پیرزن که گفت؛ «اتوبوس آمد» نگاه نکن! تو به چادر خاکی‌اش نگاه نکن! تو به وصله کفش رنگ و رورفته‌اش نگاه نکن! تو به اتوبوس قراضه پنجشنبه‌های بهشت زهرا(س) نگاه نکن! تو به کهنگی دستمال‌کهنه دسته زنبیل پیرزن نگاه نکن! تو به اینکه شیرزن داستان ما بادیگارد ندارد، نگاه نکن! مادری کردن برای جمهوری اسلامی، بسته به این چیزها نیست! و این مادر، تو مپندار که فقط مادر یک شهید بوده است و بس، بلکه برای همه جمهوری اسلامی، مادری کرده این مادر شهید! گاه فکر می‌کنم دشمن متاثر از شهادت دلیرانه شهداست که فقط خواب حمله به ایران را می‌بیند اما نه! آنچه از سرخی خون شهدا، محکم‌تر صورت دشمن را می‌نوازد، قرار پنجشنبه‌های مادران شهدا در بهشت زهراست. این را تو فقط یک قرار ساده نبین که مادری بر سر مزار جگرگوشه‌اش حاضر می‌شود! این یک نماد و نشانه است از عشقی والاتر. چیست آن عشق؟ عشق به نظام الهی جمهوری اسلامی… که جمله «اتوبوس آمد» را مادران شهدا، بیش از خود شهدا گفته‌اند! اتوبوس، اتوبوس است! زنبیل، زنبیل! آنچه به این همه ماده، «معنی» می‌بخشد، قرار گرفتن در منظومه‌ای است که بنیان آن را «روح خدا» گذاشت. حقا که خدایی است این نظام مظلوم جمهوری اسلامی… و این «چفیه» که روی دوش امام خامنه‌ای است هم روح از خدا گرفته است که این همه حرف می‌زند با آدمی. آری! ما زندگی با «معنی» می‌کنیم و فضای مجازی، از این معنی تهی است. تهی هم نباشد، اصلا مال این حرف‌ها نیست! مادر شهید اگر گرد و غبار از سنگ مزار شهیدش برمی‌دارد، به این نشانه است که دشمن اگر بخواهد بر چهره انقلاب، گرد بنشاند، سیلی از مادر شهید خواهد خورد. فتنه ۸۸ را ندیدید؟! یوم‌الله ۹‌دی را ندیدید؟! مادران شهدا را ندیدید؟! چادرهای مشکی را ندیدید؟! قاب‌های آسمانی را ندیدید؟! آقایان راستگو! حالا باز بروید از روی صندلی جمهوری اسلامی، دروغ ببندید به جمهوری اسلامی، بلکه دشمن را شاد کرده باشید! لابد برای بعضی از شما، خنده اوباما، حتی از اشک چشم مادران شهدا هم ناموسی‌تر است. عرق کارگر، کم از خون شهید نیست! به چه حقی یک سال تمام، مدعی تقلب شدید در دسترنج کارگر ایرانی و بنزین محصول عرق جبین او را سرطان‌زا معرفی کردید؟! نه شرم از خون شهدا می‌کنید، نه حیا از عرق کارگر! لااقل بترسید از آهی که مادران شهدا… چه بلند می‌کشند! تمسخر عرق کارگر یعنی تمسخر خون شهید. و این هر دو یعنی، تمسخر قرار پنجشنبه‌ها!

لگدخورده‌های از روباه پیر! لگد به عاقبت خود نزنید که عدم توافق با اتوبوس پنجشنبه‌ها جای ترس دارد. جناب آقای دیپلمات! شما در «غرب» بودی، آن روز که در «جنوب» غوغا بود. شما اصلا ما را نمی‌فهمید و نمی‌فهمید که تا قرار پنجشنبه‌ها به قوت خود باقی است، جنگ هم ادامه دارد. من اما به شما از سر خیرخواهی توصیه می‌کنم این همه به دشمن لبخند نزنید، این همه با دشمن قهقهه نزنید! این، کمترین سهم پنجشنبه‌هاست. والله «شهدا با قهقهه مستانه‌شان، عند ربهم یرزقون بودند.» این مملکت «مادر شهید» دارد. نزد ابلیس که این همه نمی‌خندند!

وطن امروز/ ۲۰ مهر ۱۳۹۳

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. به یاد سیدسجاد می‌گوید:

    بسم رب الشهدا و الصدیقین…

  2. سیداحمد می‌گوید:

    “اینجا همه چیز مطیع عشق است!”

  3. سیداحمد می‌گوید:

    خیلی خوب… خدا قوت سالار…

  4. قاصدک منتظر می‌گوید:

    “آنچه از سرخی خون شهدا، محکم‌تر صورت دشمن را می‌نوازد، قرار پنجشنبه‌های مادران شهدا در بهشت زهراست.”

  5. ناشناس می‌گوید:

    زندگی در فضای مجازی، چشم آدم را به چه واقعیت‌هایی که نمی‌بندد. یک چیزهایی هست که در گوگل نباید سرچ کرد، بلکه باید در همین خیابان‌های شهر، دنبالش بگردی. تا بدانی هنوز «مادر شهید» هست، باید پنجشنبه‌ها دقت مضاعف کنی در کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر. رد عشق را در اینترنت نمی‌توان گرفت لیکن در کوچه‌های شهیدداده، هنوز هم خبرهایی هست. فضای حقیقی اینجاست؛ جایی که «حقیقت» با همه وسعتش درون زنبیل یک مادر شهید جا می‌شود. در جست‌وجوی «انسان» گاه باید دنبال یک اتوبوس راه افتاد، اتوبوسی که جز «بهشت» مقصد دیگری ندارد.

  6. ناشناس می‌گوید:

    لگدخورده‌های از روباه پیر! لگد به عاقبت خود نزنید که عدم توافق با اتوبوس پنجشنبه‌ها جای ترس دارد

  7. سیداحمد می‌گوید:

    منبع انرژی اند مادران و پدران شهدا!
    عصرهای پنجشنبه، زیارت این بزرگواران، در کنار مزار فرزندانشان و سلام علیک و گپ و گفتی کوتاه، امید زندگی می دهد به آدم!

  8. قاصدک منتظر می‌گوید:

    سالهای پیش…
    مادران شهدا…
    دلشان را جا گذاشتند…
    روی صندلی اتوبوس…
    آن هنگام که «اتوبوس رفت»…
    و حالا سالهاست…
    محکم تر از هر چراغ راهنمایی…
    ایستگاه به ایستگاه ایستاده اند…
    آقایان راستگو!
    مردمک چشم هایتان را خوب باز کنید…
    مبادا ایستگاه را اشتباه پیاده شوید…

  9. سیداحمد می‌گوید:

    “زندگی در فضای مجازی، چشم آدم را به چه واقعیت‌هایی که نمی‌بندد. یک چیزهایی هست که در گوگل نباید سرچ کرد، بلکه باید در همین خیابان‌های شهر، دنبالش بگردی. تا بدانی هنوز «مادر شهید» هست، باید پنجشنبه‌ها دقت مضاعف کنی در کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر. رد عشق را در اینترنت نمی‌توان گرفت لیکن در کوچه‌های شهیدداده، هنوز هم خبرهایی هست. فضای حقیقی اینجاست؛ جایی که «حقیقت» با همه وسعتش درون زنبیل یک مادر شهید جا می‌شود.”

    طعنه قابل تاملی است؛
    خیلی غرق شدند بچه ها در مجازستان و شبکه های اجتماعی موبایلی و چی و چی!
    مذهبی و غیر مذهبی، دختر و پسر، جوان و نوجوان و بعضا کودک… دیوانه وار اسیر این فضا شدند. همه سرها در تبلت و موبایل است!

    شکر خدا همه سروکار ما در فضای مجازی همین قطعه ای از بهشت خودمان است که مجازی نیست و سرشار از حقیقت و زندگیست!

  10. محمد پیرانی می‌گوید:

    چقدر لطیف و دلچسب می نویسی حاج حسین
    دمت گرم

  11. محمد پیرانی می‌گوید:

    سید!

    یعنی تانگو و وایبر نداری؟
    خدایی نداری؟

  12. لیسانسه می‌گوید:

    حقیقت تلخیه:
    زندگی در فضای مجازی، چشم آدم را به چه واقعیت‌هایی که نمی‌بندد. یک چیزهایی هست که در گوگل نباید سرچ کرد، بلکه باید در همین خیابان‌های شهر، دنبالش بگردی.
    زیبا بود ممنون

  13. سیداحمد می‌گوید:

    محمد پیرانی؛

    شکر خدا، نه!
    اصلا، تحت هیچ شرایطی.
    استفاده من از موبایل اینه که باهاش تماس می گیرم و بعضا پیامک.
    چیه مسخره بازی راه افتاده صبح تا شب، شب تا صبح عکس و جوک و کلیپ برای هم می فرستن؟ خب که چی؟ بحث گناه و قبح زدایی مراودات به کنار، تمام وقت جوونا گرفته شده سر این موبایل و تبلت!
    اصلا نمی تونن تمرکز کنن!
    رفتم سلمونی؛ طرف یه دستش قیچیه اون دستش رو تبلت سُر می خوره!
    تو داروخونه، طرف با یه دست نسخه رو آماده می کنه با اون یکی دست تق تق می زنه رو موبایلش!

    کافیه یه بار یکی از این نرم افزارها، رو موبایلت وصل کنی.
    تمام شماره های تو گوشیت، متن تمام مسیج ها، تمام فیلم ها و عکس ها و هر اطلاعاتی که تو گوشیت داری چشم بر هم زدنی در اختیار موساد قرار می گیره!
    بدون هیچ سختی، آمار کل خانواده ات رو در اختیار اسرائیل قرار می دی ضمن اینکه اسرائیل منفعت مالی هم می بره با استفاده شما از این نرم افزارها.

  14. دی می‌گوید:

    متن های اتوبوسی تون واقعا یه حال و هوای دیگه ای دارن…

  15. خواهران وکیلی می‌گوید:

    پنج‌‌شنبه ظهر بهشت زهرا بودیم ما…

    و آن‌قدر درگیر و جوگیر فضا که هیچ چیز ندیدیم جز خودمان و شهدا…

    اما این بحث فضای مجازی و واقعی و آه مادران شهدا هم بحثی است اساسی برای خودش…

    راستی…
    سنگ مزار بابااکبر هم بسیار زیبا بود. ساده… شیک… باکلاس… و دوست‌داشتنی…

    نثار روح همه شهدا
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  16. نسیم می‌گوید:

    حتی تصور این مناظری هم که توصیف شد، جالب و لذت بخشه، چه برسه که از نزدیک دیده بشه، مخصوصا اون زنبیل قرمز و محتویاتش و بطور ویژه اون قاب عکس طلایی.
    واقعا باید به حال و هوایی که مادران عزیز شهدا دارند غبطه خورد…

  17. ........ می‌گوید:

    این نظر رو سانسور کنید ولی دلم خیلی پره
    بذارید ۴ تا فحش اینجا به اون بی شرفای خاک بر سر ندید بدید عشق تمدن بی تمدن و بی فرهنگ غرب بدم!
    بی غیرتای نفهم عوضی بی شعور غربزده آشغالای بی دین و وطن فروش موس موس کنای کشته مرده های لبخند اشتون
    مرده شور ریختتون رو ببره الهی

  18. لبیک یا حسین می‌گوید:

    انشاالله با همان اتوبوس چهار شنبه پنج شنبه ها، یه جمعه دسته جمعی اسمامون را بخونن برای سربازی آقا! فدایی مولا!

  19. گفت و شنود می‌گوید:

    دوان دوان (گفت و شنود)

    گفت: یکی از عوامل داعش که در عملیات حزب‌الله در شرق لبنان به اسارت درآمده گفته است؛ بیشترین وحشت تروریست‌ها از سپاه پاسداران و حزب‌الله است.
    گفتم: «تره به تخمش میره، غلومی به باباش»! پادوهای اسرائیل باید هم مثل نظامیان رژیم صهیونیستی بزدل باشند. «زئیف شف» استراتژیست اسرائیلی می‌گفت؛ سربازان ما برای حمله به زن و کودک بی‌سلاح در خیابان‌ها آموزش دیده‌اند و جرأت روبرو شدن با دشمن را ندارند.
    گفت: همه هنر این جرثومه‌های فساد و پلیدی، بریدن سر زنان و کودکان و افراد بی‌سلاح است ولی در مقابل رزمندگان اسلام دوان دوان روی آب روان حرکت می‌کنند!
    گفتم: دزدی رفته بود آرایشگاه سرش را اصلاح کند، آرایشگر ازش پرسید؛ حال آقای پلیس سر کوچه‌تان چطور است؟ و یارو جواب داد؛ خوبه! سلام می‌رسونه! ولی آرایشگر چند بار پشت سر هم این سؤال را تکرار کرد. یارو پرسید؛ حالا چرا پشت سر هم حال آقای پلیس را می‌پرسی؟ و آرایشگر گفت؛ آخه هر دفعه که اسم او را می‌آورم موهایت از ترس سیخ می‌شود و سرت را بهتر می‌تراشم!

  20. سیداحمد می‌گوید:

    خصوصی

    داداش! چرا وطن تو صفحه یک اشاره ای به عید غدیر نکرده؟!
    مسئله مهمیه!

    عمومی: اشاره کرده! دقت کن!

  21. سیداحمد می‌گوید:

    شوخی می کنی؟ یا من کم بینایی پیدا کردم؟!
    نمی بینم!

    http://www.vatanemrooz.ir/

    ح ق: پایین گوشواره سمت چپ، به رنگ سبز.

  22. خواهرشهید می‌گوید:

    بسیار زیبا بود. خیلی چسبید. یاد مادر خودم افتادم که حتما حالا با تنها پسرش محشور است. دلم برای هر دوشون خیلی تنگ شده.

  23. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    “این مملکت «مادر شهید» دارد. نزد ابلیس که این همه نمی‌خندند!”

  24. لبیک یا حسین می‌گوید:

    ضمن تایید نظرات سید احمد مبنی بر ضرر عضویت در این شبکه های موبایلی، دوست دارم اعلام کنم که من هم به نوبه ی خودم عضویت را مخل روابط خانوادگی می دونم و نیز احیا کننده ی روابط آلوده ای می دانم که با کلاه شرعی از کنار آن گذر میشه!
    راستش اون چیزی که من دارم می بینم اینه که شبکه های موبایلی تا ۹۰ درصد افراد را معتاد خود می کنند!

  25. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    دوستان یه مقدار دقت کنیم؛
    مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیلِ ماها، صرفا نباید لقلقه‌ی زبون باشه!
    کمک مالی و اطلاعاتی به صهیونیست‌ها از این مستقیم‌تر؟!
    سِروِر وایبر تو خاک غضب‌شده‌ی اسرائیله! تا چند وقت پیش کاملا اسرائیلی بود، که بعد توسط یه شرکت ژاپنی خریداری شد، ولی هنوز فناوری، تمام‌اسرائیلی هست؛ به رایگان‌بودنش نگاه نکنید، صرف استفاده از سرور و جابه‌جایی هر بایت اطلاعات، واسشون سود هست!
    تانگو هم همین‌طور…
    واتس‌اپ رو که فیس‌بوک، رسما خرید! صهیونیست‌ها، برای “مارک زاکربرگ”؛ مدیرعامل ۳۰ ساله‌ی فیس‌بوک، بیش‌تر از نتانیاهو ارزش قائل هستن…

    از نظر امنیت اطلاعات هم همون‌طور که سید گفتن، کل اطلاعات، به راحتی دردرسترس اونا قرار می‌گیره؛ شاید بگید که ما رعایت می‌کنیم و مسائل و محتوای خصوصی رو انتقال نمی‌دیم؛ در جواب باید گفت که اولا با دقت کامل هم نمی‌تونید به‌طور کامل این‌کار رو انجام بدید؛ ثانیا “اندروید” سیستم عامل گوگل هست که پر از حفره‌ی امنیتی عمدی هست که به راحتی می‌شه به اطلاعات دسترسی داشت؛ ثالثا از خیلی از اطلاعاتی که برای ما عادی و غیرمهم هست، می‌شه به‌عنوان یه پازل برای پرکردن یه سند اطلاعاتی استفاده کرد…
    اینا رو ببینید:
    http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920507001360
    خیلی از این شرکت‌هایی که ما باهاشون سر و کار داریم، “طبق قانون” موظفند که انواع اطلاعات کاربراشون رو در اختیار CIA ،NSA و سازمان‌های دیگه‌ی امنیتی آمریکا قرار بدن!
    http://upload7.ir/imgs/2014-10/52900170593455202223.png

    اینایی که گفتم، برای این نیست که ازشون شگفت‌زده بشیم یا بترسیم، نمی‌خوام هم بگم از فردا برگردیم به عصر تیرکمون!! ولی واقعا می‌شه از خیلی از این امکانات استفاده نکرد و مشکلی هم در روند زندگی پیش نیاد؛ و از اون مواردی که مجبوریم و نیاز کارمون هست، با آگاهی و هوشیاری استفاده کنیم.

    حرف آخر این‌که تا وقتی “کوکاکولا” بخوریم و “پپسی” سر بکشیم و “نستله” هورت بکشیم و تو این شبکه‌های اجتماعیِ کذاییِ غیرضرور، با هر بهانه‌ای ولو تبلیغ دین، جولان بدیم؛ مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیلمون، نمی‌گم بی‌تأثیر هست، ولی بیش‌تر قلقلکشون می‌ده تا زمینشون بزنه!
    http://safirfilm.ir/14124

    ــــــــــــــــــــــــــــــ

    ح ق: تمام حرفهایی که گفتی رو قبول دارم، اونقدر که کامنتت پررنگ شد اما خیلی هم نقل این حرفها نیست. اساسا شان آدمی بالاتر از این است که آنقدر خود را درگیر «غیر» آنهم از نوع «مجازی» کند که کمتر متوجه… همونکه گفت؛ «اتوبوس آمد» شود. این «غیر» گاهی ممکن است صدا و سیمای جمهوری اسلامی باشد، گاهی ممکن است همین خزعبلات بنده کمترین. واقعا میگم! جز «خدا» همه چی «غیر» است، همه چی.

  26. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    دقیقا درسته داداش حسین؛ چون بحث محیط مجازی شد، اینا به ذهنم رسید…
    البته اگه هر کدوم از این “غیر”هایی که اطرافمون هست، مثل همین متن، باعث توجه به همونکه گفت؛ «اتوبوس آمد» بشه یا باعث نزدیکی و شناخت بیش‌تر به خدا، اونوقت دیگه اسمش “غیر” نیست؛ “واسطه‌ی فیض” هست…
    التماس دعا

  27. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    افقی‌که علی(ع) می‌دید (یادداشت روز کیهان)

    محمد ایمانی: چه کسی مانند علی علیه‌السلام و پیروان او از دیانت به وجدان پل زده‌ است؟ بی‌تردید نسخه او نسخه دردهای امروز به ویژه در منطقه غرب آسیاست آنجا که غربی‌ها خاورمیانه‌اش نام نهاده‌اند. و بی‌شک چالش‌های بزرگی که مستضعفان از آن رنج می‌برند، حاصل رنج‌هایی است که امیرمومنان به آنها دچار شد. به راستی جز علی کیست که به فرماندار منصوب خود سفارش کند «مهربانی و محبت با رعیت را بر قلب خویش حاکم کن و با آنان چون جانور درنده مباش که خوردن آنها را غنیمت می‌شمارد که همانا مردم دو گروهند؛ یا برادر دینی تو هستند یا شبیه تو در آفرینش.» غمخواری او برای محرومان و مستضعفان بی‌نظیر است. او نماد بزرگی روح است و تنها درباره او و فرزندانش می‌شود گفت «روح که بزرگ شد تن به زحمت می‌افتد … روح بزرگ به تن نان جو می‌خوراند، بعد هم بلندش می‌کند و می‌گوید شب زنده‌داری کن. روح بزرگ به تن می‌گوید این سر را توی تنور ببر تا حرارت آن را حس کنی و دیگر در کار یتیمان و بیوه زنان کوتاهی نکن…».
    اکنون که مستکبران بر گوشه و کنار منطقه ما، پنجه انداخته‌اند و شیعه و سنی و کرد و عرب و ترکمن را به خاک و خون می‌کشند، ۶۰ کشور مدعی دوستی با ملت‌های منطقه در کنار آمریکا به تماشا ایستاده‌اند و به قول روزنامه اومانیته فقط اشک تمساح می‌ریزند که چگونه جلادان نیابتی غرب، سر می‌برند و از شمال و غرب عراق تا شرق سوریه جوی خون راه می‌اندازند. منطقه الانبار عراق و عرب‌العین (کوبانی) سوریه اکنون کم ندارد از ۱۴۰۰ سال پیش که سفیان بن عوف غامدی از سرداران سپاه شام به همین منطقه انبار تاخت و به غارت پرداخت. هر وجدان آزاده‌ای ندای آن روز علی‌بن ابیطالب را بشنود، به درد می‌آید و با او همنوا می‌شود. «این غامدی است که سوارانش به شهر انبار تاخته‌اند. به من خبر رسیده مهاجمان بر زن مسلمان و نیز زن غیرمسلمان که در امان ماست، هجوم برده و خلخال و دستبند و گوشواره آنان را به غارت برده‌اند و آنها در برابر غارتگران جز استرجاع گفتن و خواستن اینکه رحم کنند، چاره‌ای نداشته‌اند. آن‌گاه مهاجمان با دست پر و بی‌هیچ زخمی بازگشته‌اند. اگر پس از این اتفاق مرد مسلمان از شدت اندوه و غصه بمیرد مورد ملامت نخواهد بود بلکه سزاوار است.» (۱)
    امیر مومنان بارها از مصیبت‌های تحمیل شده به جبهه خودی رازگشایی کرده است. تفرقه و پراکندگی دل‌ها به جای الفت و وحدت اصلی‌ترین چالش ائمه معصومین از امیرمومنان(ع) تا ولی عصر(عج) بوده است. اگر امام عصر می‌فرماید «لو انّ اشیاعنا وفّقهم الله لطاعته علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد لمّا تأخّر عنهم الیمن بلقائنا»، همان رنج دیرین جد خود علی‌بن ابیطالب را بازگو می‌کرد که فرموده بود «والله یمیت القلب و یجلب‌الهّم من اجتماع هولاء القوم علی باطلهم و تفرّقکم عن حقّکم. به خدا سوگند دل را می‌میراند و غم را جلب می‌کند اجتماع دشمنان بر باطل خویش و تفرقه شما از حق خود.» (۲) امام بعد از مغلوبه شدن جنگ صفین و ماجرای حکمیت تحمیلی فرمود «ایهاالناس المجتمعهًْ ابدانهم المختلفهًْ اهوائهم… ای مردمی که بدن‌هاشان مجتمع اما سودای آنها پراکنده است! کلام شما سنگ سخت را نرم می‌کند اما رفتارتان دشمنان را درباره شما به طمع می‌اندازد.» (۳) و «انه لاغناء فی کثرهًْ عددکم مع قلهًْ اجتماع قلوبکم. همانا در زیادی شمار شما در حالی که همدلی شما اندک است، هیچ بی‌نیازی و بهره‌ای نیست.» (۴)
    دشمن غلبه کرد نه اینکه بر حق بود. «به من خبر رسیده که بسربن ارطاهًْ بر یمن مشرف شده و سوگند به خدا اطمینان دارم آنان به همین زودی قدرت را از شما می‌گیرند (باجتماع علی باطلهم و تفرقکم عن حقکم) به خاطر اجتماعشان بر باطل خویش و پراکندگی و جدایی شما از حقتان؛ و به خاطر نافرمانی‌تان نسبت به امام خویش در حق و اطاعت آنها از امامشان در باطل؛ و به این دلیل که آنها نسبت به امیر خود ادای امانت می‌کنند و شما با امیر خویش خیانت می‌ورزید.» (۵) و «به خدایی که جانم به دست اوست سوگند آن قوم بر شما چیره می‌شوند نه به خاطر اینکه آنان به حق سزاوارترند بلکه به خاطر شتاب آنها در باطل امیرشان و کندی شما از حق من… ای گروهی که بدن‌هاشان حاضر اما عقل آنها غایب و هواهای آنان گوناگون است. امیر شما اطاعت خدا را می‌کند و شما نافرمانی او می‌کنید. و امیر اهل شام معصیت خدا می‌کند و اطاعت او می‌برند. به خدا دوست داشتم معامله صرافان- درهم با دینار- با معاویه کنم، ۱۰ نفر از شما را می‌گرفت و مردی از آنان به من می‌داد.» (۶)
    این بی‌وفایی و ناهمراهی در حالی اتفاق افتاد که پس از بالا گرفتن اشرافیگری و تبعیض در دوره‌های قبل، مردم فوج فوج به در خانه امام آمده بودند تا با او بیعت کنند. «نعلین پاره شد و ردا افتاد و ناتوان زیر دست و پا ماند… خشنودی بیعت تا آنجا رسید که بیمار خود را سرپا می‌داشت و دختران جوان سربرهنه دوان بودند.» (۷) اکنون اگر وجه ملکوتی ولایت امیرمومنان مغفول مانده بود، مردم شامل خواص و عوام گویا دوباره او را کشف کرده باشند، از حضرت می‌خواستند امامت و زعامت آنان را برعهده بگیرد. امام- همو که ولایت او در وحی الهی مایه کمال دین و هم‌وزن ۲۳ سال رسالت پیامبر اعظم(ص) شمرده شده بود- در همین موقف از جماعت خواست هیجان و اشتیاق را فرو بنشانند و او را واگذارند تا به جای آن که امام و امیر آنان باشد، وزیر و یاور امیری باشد که آنان می‌گمارند؛ چه آن که افق تیره و تار است و دل‌ها نااستوار. «مرا واگذارید و از دیگری بخواهید زیرا ما به استقبال امری می‌رویم که چهره‌ها و رنگ‌های مختلفی دارد؛ دل‌ها در آن تاب نمی‌آورند و عقل‌ها در آن برقرار نمی‌مانند. و همانا آفاق تیره و راه ناشناخته است. و بدانید من اگر خواست شما را اجابت کنم چنان رفتار می‌کنم که می‌دانم و گوش به گوینده و سرزنش سرزنشگر نمی‌سپارم. و اگر مرا واگذارید پس مانند یکی از شما هستم و شاید که شنواترین و مطیع‌ترین‌تان باشم نسبت به کسی که او را بر امارت خویش می‌گمارید و من وزیر شما باشم بهتر است که امیر شما باشم.» (۸) و این غم جانکاه بر سینه تاریخ سنگینی می‌کند که چرا مولای متقیان و امیر مومنان وزارت و معاضدت را بر ولایت نسبت به چنین مردم بدعهدی ارجح می‌شمرد و یا با آنان پیشاپیش احتجاج می‌کرد حال آن که تاکید داشت «نسبت من با خلافت نسبت محور به سنگ آسیاب است.» (۹)
    پیش‌بینی مولای ژرف‌اندیشی که می‌فرمود «ان معی لبصیرتی. همانا بصیرتم با من است.» (۱۰) درست بود. یکی از رنج‌های بزرگ همان است که حضرت در باره هلاک امت‌ها برمی‌شمارد. «یعملون فی‌الشبهات و یسیرون فی‌الشهوات. معروف نزد آنان همان است که می‌شناسند و می‌پسندند و منکر، همان که نمی‌شناسند و ناخوش می‌دارند. پناهگاه آنها در مشکلات خودشان هستند و در امور مهم به آرای خود پناه می‌برند. کأنّ کلّ امرءٍ منهم امام نفسه. گویا هر یک از آنان امام خویش است.» (۱۱) خطاب به همین جماعت و قبیل آنها می‌فرمود «از کرامت الهی به مرتبتی رسیده‌اید که حتی کنیزهای شما را احترام می‌کنند. کسانی شما را بزرگ می‌شمارند که هیچ برتری نسبت به آنها ندارید و هیچ نعمتی از شما به آنها نرسیده است. هیبتی از شما در دل کسانی نشسته که ترسی از قدرت شما ندارند. و شما (با این همه) می‌بینید پیمان‌های الهی شکسته می‌شود اما به خشم و غضب نمی‌آیید؛ در حالی که از شکستن پیمان‌های پدرانتان مانع می‌شوید. ستمکاران را به مقام و منزلت خود مسلط ساختید… و سوگند به خدا اگر شما را زیر تمام ستارگان پراکنده سازند خداوند شما را برای روز شرّ آنها جمع می‌کند». (۱۲) در کمتر از چند سال آنان که حاضر نبودند دست بیعت با علی علیه‌السلام بدهند یا بر سر بیعتی که با او کرده‌اند وفادار بمانند، مجبور شدند به پای سفلگان فرومایه بیفتند یا با بوزینه آنان بالاجبار بیعت کنند! و تلخی ستم جباران را بچشند.
    امام افق تیره آینده‌ای نه چندان دور را می‌دید که هشدار می‌داد «به خدا سوگند پس از من بنی‌ امیه را بد اربابانی می‌یابید مانند شتر بدخو که با دهان خود زخمی کند و با دست و پا لگد بزند و از دوشیدن شیر مانع شود. بنی امیه کسی را از شما زنده باقی نمی‌گذارد مگر اینکه سودی برای آنها داشته باشید… در این هنگام قریش دوست دارد دنیا و آنچه در آن است را بدهد تا زمانی کوتاه- به اندازه زمان قربانی کردن شتر- مرا ببیند تا تمام آنچه را که امروز مقداری از آن را می‌خواهم و از انجام آن امتناع می‌کنند، از آنان بپذیرم!» (۱۳)آیا تاریخ جز همین حقیقت را پیش آورد و آیا امیر مومنان نبود که مشفقانه می‌فرمود «آنچه از حکمت می‌گویم سخنان رسول خدا(ص) است؛ من آن را بدون مطالبه بها در پیمانه می‌ریزم و عرضه می‌کنم، اگر که ظرف (و‌ظرفیتی) برای آن باشد.» (۱۴) بزرگترین دلواپسی و نگرانی امام این بود که دشمن تعدی می‌کند و چون واکنش درستی نمی‌بیند گستاخ‌تر می‌شود. «به خدایی که جانم دست اوست سوگند، بد آتشی است آتش جنگی که شما بیافروزید. برای شما نقشه می‌کشند و شما کید نمی‌کنید. از مرزهای شما کاسته می‌شود و پروا ندارید. دشمنان نمی‌خوابند و چشم به شما دوخته‌اند اما شما در خواب غفلت غوطه‌ور شده‌اید. مغلوب شدند- به خدا سوگند- آنها که همدیگر را خوار کردند. به خدا می‌بینم اگر آسیاب جنگ به گردش درآید و مرگ دهان گشاید، پسر ابوطالب را واگذارید و پراکنده شوید. به خدا سوگند هر کس که به دشمن فرصت دهد و او را بر خود توانمند و مسلط سازد تا گوشت وی را بخورد و استخوانش را نرم سازد و پوست او را بکند، سخت ناتوان و زبون، با دلی ضعیف در سینه است.» (۱۵)
    تنها یک چیز سوز سینه این مرد الهی و غمخوار مستضعفان را فرو می‌نشاند. آب را به روی شما بسته‌اند و به مذلت می‌خوانند؟ «شما را به مبارزه و جنگ فرا می‌خوانند. پس با ذلت و از دست دادن موقعیت برجای بمانید یا شمشیرها را از خون آنها سیراب کنید تا از آب سیراب شوید؛ که همانا مرگ آن است که در زندگی مقهور و ذلیل دشمن باشید. و زندگی آن است که در مرگ بر دشمن چیره شوید.» (۱۶) جزو شیرین‌ترین‌ لحظه‌ها برای امیر مومنان ساعت‌های دلیری و جولان رزمندگان جبهه حق است؛ از جمله در روزهای اوج جهاد صفین. «همانا تاخت و تاز شما را در آغاز کارزار و سپس برکنار شدن شما را از صفوف‌تان دیدم. دیدم که مردم خشن فرومایه و اعراب بادیه‌نشین شام شما را شکست می‌دادند و می‌راندند حال آن که شما جوانمردان عرب و بزرگان شرف هستید. و سوز و خروش سینه‌ام فرو نشست آن هنگام که دیدم شما شامیان را از صفوفشان کنار ‌زدید چنان که شما را پراکنده کرده بودند. و آنان را ‌راندید چنان که شما را رانده بودند.» (۱۷) راهبرد آن حضرت راهبرد پیروزی برای همیشه تاریخ است. «جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند برای دوستان مخصوص خویش می‌گشاید… پس هر کس از آن رو گرداند خدا لباس مذلت بر تن او بپوشاند و… محکوم به خواری شود و از عدل و انصاف محروم ماند… به شما گفتم با دشمنان بجنگید پیش از آن که با شما بجنگند و به خدا سوگند با هیچ قومی در درون خانه او نجنگیدند مگر اینکه او را ذلیل و خوار ساختند. اما شما مسئولیت جهاد را به دوش هم انداختید و یکدیگر را خوار ساختید تا غارتگران تاختند.» (۱۸)
    در کوردلی صحابه راه کج کرده‌ای مانند ابوموسی اشعری و سعد وقاص و دیگران همین بس که پیروزی از مولای سفارش شده خدا و رسول(ص) او از جمله در مقوله حکومت و جهاد را «فتنه» ‌شمردند حال آن که به تصریح قرآن در قعر فتنه سقوط کرده بودند. بیخود نبود که عمروعاص به هنگام نقشه‌چینی قرآن‌های سرنیزه به معاویه گفت «پیشنهادی کردم که اگر بپذیرند دچار اختلاف شوند و اگر نپذیرند باز هم دچار دودستگی باشند»! او درست می‌گفت. وقتی حکومت و حکمیت از مدار ولایت خارج شد، جز حیرت و سردرگمی و تیره‌روزی نمی‌آفریند. و این نقطه مقابل همان حقیقتی است که حضرت زهرا(س) سلام‌الله علیها فرمود «خداوند اطاعت ما را مایه انتظام و قوام دین و امامت ما را موجب امان از تفرقه قرار داد.»

    ۱و۲- خطبه ۲۷ نهج‌البلاغه/ ۳- خطبه ۲۹/ ۴- خطبه ۱۱۹/ ۵- خطبه ۲۵/ ۶- خطبه ۹۷/ ۷- خطبه ۲۲۴/ ۸- خطبه ۹۲/ ۹- خطبه ۳/ ۱۰- خطبه ۴/ ۱۱- خطبه ۸۸/ ۱۲- خطبه ۱۰۶/ ۱۳- خطبه ۹۳/ ۱۴- خطبه ۷۱/ ۱۵- خطبه ۳۴/ ۱۶- خطبه ۵۱/ ۱۷- خطبه ۱۰۷/ ۱۸- خطبه ۲۷/

  28. فرهنگی می‌گوید:

    برای من اما این متن یک “زیارتنامه” بود تو فضای مجازی
    آنقدر که نیت کردم آخر هفته حقیقتا بروم زیارت اهل آسمان
    مجهولون فی الارض و معروفون فی السماء

    آقای قدیانی؛
    اجرتون با مادر آقای شهیدان
    http://lshahadat.blogfa.com/post-107.aspx

  29. م.طاهری می‌گوید:

    وجودشون برکته. خدا رفته هاشون رو بیامرزه و زنده هاشون رو حفظ کنه و عمر با عزت بهشون بده

  30. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    “جز «خدا» همه چی «غیر» است، همه چی. این «غیر» گاهی ممکن است همین خزعبلات بنده کمترین باشد.”

    * * * همانکه نوشت «اتوبوس آمد» * * *

  31. ستاره می‌گوید:

    برای آمرزش روح مادران شهیدی که از بین ما رفتند صلوات
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  32. به یاد سیدسجاد می‌گوید:

    “والله «شهدا با قهقهه مستانه‌شان، عند ربهم یرزقون بودند.» این مملکت «مادر شهید» دارد. نزد ابلیس که این همه نمی‌خندند!”

    عالی بود… عالی

  33. ناشناس می‌گوید:

    سلام؛
    مرد مومن از طرف ما به بچه های وطن بگو انتظار بیشتری داشتیم برای عید غدیر!

  34. سیداحمد می‌گوید:

    الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایته امیرالمومنین…

    عید بزرگ شیعیان، عید امامت و ولایت آقا امیرالمومنین(ع) بر اهالی قطعه ۲۶ مبارک باد…

    http://dl.delsukhtehgan.ir/aban%2092/Karimi-Shab%20Eyde%20Ghadi%201392-007.mp3

    http://dl.delsukhtehgan.ir/aban%2092/Karimi-Shab%20Eyde%20Ghadi%201392-002.mp3

    http://dl.delsukhtehgan.ir/aban%2092/Karimi-Shab%20Eyde%20Ghadi%201392-0011.mp3

    بر دشمن مرتضی علی لعنت!

  35. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    “مسئله‌ی امامت و مسئله‌ی ولایت و زنده نگهداشتن غدیر، به یک معنا زنده نگهداشتن اسلام است. مسئله فقط مسئله‌ی شیعه و معتقدین به ولایت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نیست. اگر ما مردم شیعه و مدعی پیروی از امیرالمؤمنین حقیقت غدیر را درست تبیین کنیم، هم خودمان درک کنیم، هم به دیگران معرفی کنیم، خود مسئله‌ی غدیر میتواند وحدت‌آفرین باشد. بحث اعتقاد قلبی و اتصال یک نحله‌ی دینی و مذهبی به یک اصل اعتقادی، یک بحث است؛ شناخت مسئله، بحث دیگری است. اسلام عالی‌ترین مسئله در باب تشکیل جامعهی اسلامی و نظام اسلامی و دنیای اسلامی را در مسئله‌ی غدیر متجلی کرده است.”
    (امام خامنه ای)

    **********عید همگی مبارک**********

  36. ناشناس می‌گوید:

    قرینه هاتو دوس دارم
    http://mihman.blog.ir/post/38

  37. فاطمه می‌گوید:

    بی ربط
    همایش وحدت اصولگرایان برگزار شد ولی واقعا جای حاج آقا مهدوی خالی بود! دوستان پایداری دنبال ریاست علامه بودن که در غیاب آیت الله مهدوی به خواسته شون رسیدن! البته قصد مقایسه ندارم ولی بعضی استوانه ها هم دنبال ریاست بر خبرگان هستند که خدا اون روز رو نیاره…
    برای سلامتی حاج آقا مهدوی امشب دعا می کنم…

  38. ناشناس می‌گوید:

    قرار پنجشنبه ها
    با یک زنبیل قرمز مشبک سراسر خاطره…
    خدا حفظشون کنه.
    جمهورى مظلوم اسلامى به غمخوارى و مادریشان، سخت محتاجه!

  39. نسیم می‌گوید:

    الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ

    امام صادق سلام الله‏ علیه می‏ فرماید:
    روز “عید غدیرخم” در میان سه عید فطر و قربان و جمعه، مانند درخشندگی ماه در میان‏ ستارگان است.

    بخش هایی از خطبه مهم و زیبای “غدیر”

    بخش اول: حمد و ثنای الهی

    “ستایش خدای را سزاست که در یگانگی اش بلند مرتبه و در تنهایی اش به آفریدگان نزدیک است؛ سلطنتش پرجلال و در ارکان آفرینش اش بزرگ است. بى آنکه مکان گیرد و جابه جا شود، بر همه چیز احاطه دارد و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است…”

    بخش دوم: فرمان الهی برای مطلبی مهم

    “و اکنون به عبودیت خویش و پروردگاری او گواهی می دهم. و وظیفه خود را در آن چه وحی شده انجام می دهم مباد که از سوی او عذابی فرود آید که کسی یاری دورساختن آن از من نباشد. هر چند توانش بسیار و دوستی اش (با من) خالص باشد.
    – معبودی جز او نیست -چرا که اعلام فرموده که اگر آن چه (درباره ی علی) نازل کرده به مردم نرسانم، وظیفه رسالتش را انجام نداده ام- و خداوند تبارک و تعالی امنیت از [آزار] مردم را برایم تضمین کرده و البته که او بسنده و بخشنده است…”

    بخش سوم: اعلان رسمی ولایت و امامت دوازده امام علیهم السلام

    ” …هان مردمان! او را برتر بدانید. چرا که هیچ دانشی نیست مگر اینکه خداوند آن را در جان من نبشته و من نیز آن را در جان پیشوای پرهیزکاران، علی، ضبط کرده ام. او (علی) پیشوای روشنگر است که خداوند او را در سوره یاسین یاد کرده که: «و دانش هر چیز را در امام روشنگر برشمرده ایم…»
    ” …هان مردمان! همانا او هم جوار و همسایه خداوند است که در نبشته ی عزیز خود او را یاد کرده و درباره ی ستیزندگان با او فرموده: «تا آنکه مبادا کسی در روز رستخیز بگوید: افسوس که درباره ی همجوار و همسایه ی خدا کوتاهی کردم…»
    “…هان مردمان! در قرآن اندیشه کنید و ژرفی آیات آن را دریابید و بر محکماتش نظر کنید و از متشابهاتش پیروی ننمایید. پس به خدا سوگند که باطن ها و تفسیر آن را آشکار نمی کند مگر همین که دست و بازوی او را گرفته و بالا آورده ام و اعلام می دارم که: هر آن که من سرپرست اویم، این علی سرپرست اوست. و او علی بن ابی طالب است؛ برادر و وصی من که سرپرستی و ولایت او حکمی است از سوی خدا که بر من فرستاده شده است…”

  40. نسیم می‌گوید:

    بخش چهارم: بلند کردن دست امیرالمومنین علیه السلام به دست رسول خدا صلی الله علیه و آله

    “خداوندا، تو را گواه می گیرم که پیام تو را به مردمان رساندم…”

    بخش پنجم: تاکید بر توجه امت به مسئله امامت

    “هان مردمان! خدا هرگاه ایمان آوردگان را خطابی نموده به او آغاز کرده [و او اولین شخص مورد نظر خدی متعال بوده است ] و آیه ای ستایشی نازل نگشته مگر درباره ی او. و خداوند در سوره ی «هل أتی علی الإنسان» گواهی بر بهشت [رفتن ] نداده مگر برای او، و آن را در حق غیر او نازل نکرده و به آن جز او را نستوده است. آگاه باشید! که با علی نمی ستیزد مگر بی سعادت. و سرپرستی او را نمی پذیرد مگر رستگار پرهیزگار. و به او نمی گرود مگر ایمان دار بی آلایش. و سوگند به خدا که سوره ی والعصر درباره ی اوست: «به نام خداوند همه مهر مهر ورز. قسم به زمان که انسان در زیان است.» مگر علی که ایمان آورده و به درستی و شکیبایی آراسته است…”

    بخش ششم: اشاره به کارشکنی های منافقین

    “و حال، مأموریت تبلیغی خود را انجام می دهم تا برهان بر هر شاهد و غایب و بر آنان که زاده شده یا نشده اند و بر تمامی مردمان باشد. پس بایسته است این سخن را حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا برپایی رستاخیز برسانند.”

    بخش هفتم: پیروان اهل بیت علیهم السلام و دشمنان ایشان

    “هان مردمان! صراط مستقیم خداوند منم که شما را به پیروی آن امر فرموده. و پس از من علی است و آن گاه فرزندانم از نسل او، پیشوایان راه راستند که به درستی و راستی راهنمایند و به آن حکم و دعوت کنند.
    سپس پیامبر صلّی الله علیه و آله قرائت فرمود: «بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدللّه ربّ العالمین الرّحمن الرّحیم» – تا آخر سوره. هان! به خدا سوگند این سوره درباره ی من نازل شده و شامل امامان می باشد و به آنان اختصاص دارد.
    هان مردمان! بدانید که همانا من انذارگرم و علی مژده دهنده…”

    بخش هشتم: حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف

    “آگاه باشید! همانا آخرین امام، قائم مهدی از ماست. هان! او بر تمامی ادیان چیره خواهد بود.”

    بخش نهم: مطرح کردن بیعت

    “هان مردمان! اینک شما را می خوانم که پس از پایان خطبه با من و سپس با علی دست دهید تا با او بیعت کرده به امامت او اقرار نمایید.”

  41. نسیم می‌گوید:

    بخش دهم: حلال و حرام، واجبات و محرمات

    “هشدار که دوباره می گویم: بیدار باشید! نماز را به پا دارید. و زکات بپردازید. و امر به معروف کنید و از منکر بازدارید. و بدانید که ریشه ی امر به معروف این است که به گفته ی من [درباره ی امامت ] برسید و سخن مرا به دیگران برسانید و غایبان را به پذیرش فرمان من توصیه کنید و آنان را از ناسازگاری سخنان من بازدارید؛ همانا سخن من فرمان خدا و من است و هیچ امر به معروف و نهی از منکری جز با امام معصوم تحقق و کمال نمی یابد.
    مرگ، قیامت، و حساب و میزان و محاسبه ی در برابر پروردگار جهانیان و پاداش کیفر را یاد کنید. آن که نیکی آورد، پاداش گیرد. و آن که بدی کرد، بهره ای از بهشت نخواهد برد.”

    بخش یازدهم: بیعت گرفتن رسمی

    “پس همگان بگویید:
    «البتّه که سخنان تو را شنیده پیروی می کنیم و از آن ها خشنودیم و بر آن گردن گذار و بر آن چه از سوی پروردگارمان در امامت اماممان علی امیرالمؤمنین و امامان دیگر – از صلب او – به ما ابلاغ کردی، با تو پیمان می بندیم با دل و جان و زبان و دست هایمان. با این پیمان زنده ایم و با آن خواهیم مرد و با آن اعتقاد برانگیخته می شویم. و هرگز آن را دگرگون نکرده شکّ و انکار نخواهیم داشت و از عهد و پیمان خود برنمی گردیم. و نیز فرمان تو را به نزدیک و دور از فرزندان و خویشان خود خواهیم رسانید و خداوند را بر آن گواه خواهیم گرفت.»
    هان مردمان! سبقت جویان به بیعت و پیمان و سرپرستی او و سلام بر او با لقب امیرالمؤمنین، رستگارانند و در بهشت هی پربهره خواهند بود.
    هان مردمان! آن چه خدا را خشنود کند بگویید. پس اگر شما و تمامی زمینیان کفران ورزند، خدا را زیانی نخواهد رسانید.
    پروردگارا، آنان را که به آن چه ادا کردم و فرمان دادم ایمان آوردند، بیامرز. و بر منکران کافر خشم گیر! و الحمدللّه ربّ العالمین.”

  42. حاج رضا می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی………………….

  43. قاصدک منتظر می‌گوید:

    یک حلقه به درب جنت آویزان است
    دائم به على على على گویان است
    این شاهد آن است که دربست بهشت
    مختص على و جمله ى یاران است

    شیعیان مولا امیرالمومنین (ع) عیدتان مبارک.

  44. پیر مرد می‌گوید:

    عید غدیر بر همگان مبارک…………………….
    با اجازه مبصر محترم؛ ۲۲ روز مانده به عاشورا…

  45. پسرشهید می‌گوید:

    سلام خدا بر این بزرگان (واقعی و غیر تقلبی) نظام

  46. چشم انتظار می‌گوید:

    من هم به نوبه ی خودم، این عید اعظم رو تبریک می گم به؛ سید و سالار انقلاب اسلامی ایران امام خامنه ای (ارواحنا فداه) و دوستان خوب و همیشه در صحنه ی قطعه ی مقدس ۲۶ بویژه داداش حسین عزیز و مبصر مهربونمون آقا سید احمد.
    حتما طبق معمول همه ساله، آقا سید عیدی هم دادن به بچه ها؟! حالا برم متن هایی که نخوندم بخونم!!!

  47. شیدا می‌گوید:

    عید ولایت مبارک!

  48. سیداحمد می‌گوید:

    چشم انتظار؛
    طبق روال سال های قبل، ۱۱۰ بار “نادعلی” خواندم به نیت رفع مشکلات و عاقبت به خیری همه دوستان عزیز.
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    یه چیزی بگم بخندید!

    ما یه آشنایی داریم، یه پیرمرد حدود ۷۰ یا ۸۰ ساله. از وقتی من یادم میاد همین شکلی و همین سنی بود! 🙂
    روز عید غدیر، مثل خیلی از سادات، در منزل پدر ما از ساعت ۷ صبح باز میشه تا آخر شب! این بنده خدا اولین مهمونیه که زنگ می زنه و وارد میشه و آخر شب هم مسئول بستن در، خودشه!
    من از خستگی دیگه نفس برام نمونده و جمع رو ترک کردم و اومدم بالا؛ جناب پیرمرد هنوز پایین نشسته!!!
    دقیقا همه سال همین برنامه رو باهاش داریم!
    😐

  49. د.س می‌گوید:

    مردم با مشکلات ریز و درشت زندگی دست به گریبانن، اونوقت جناب رئیس جمهور ریشش رو با رنگ عباش ست کرده؛ قهوه ای!!!!!!

    جناب پرزیدنت؛
    اگر مسیرت به اینطرف ها خورد و کامنتم رو خوندنی، بهت بگم که خیلی زشت شدی و این رنگ ریش امشب، اصلا بهت نمی اومد!!!!!

  50. چشم انتظار می‌گوید:

    د.س!
    من که اصن نگاهش هم نکردم! چه برسه به اینکه ببینم ریشش رو با کجاس ست کرده!!! مهم ریشه ی که برخی ندارند. حالا هی ریش رنگ کنند! دروغ های شاخدار امشب دولت راستگویان ۲۰۱۴ بود…

  51. رهگذر می‌گوید:

    سلام
    نیروهای انقلاب تلاش می کنند برای وحدت، همین تلاش باعث دلواپسی برخی شده است.

    دوست گرامی که موضوع علامه را مطرح کرده اید!
    به نظرم باید از تلاش برای وحدت استقبال کرد، نه این که موضوع ریاست و حضرت آیت الله مهدوی کنی و… را مطرح کنیم. امیدواریم تجربه قبلی درسی برای آینده باشد. ضمن این که در انتخابات مجلس با توجه به تعدد شهرها و نامزدها و نیز امکان ارایه لیست، معمولا امکان همگرایی بیشتر فراهم است. امیدواریم هر چه زودتر با دعای خیر همگان شاهد سلامت و عافیت حضرت آیت الله مهدوی کنی باشیم. ان شاء الله

    ـــــــــــــــــــــــــــ

    ح ق: کامنتتون رو پررنگ کردم به این معنی؛ جواب لازمی بود که باید به اون دوستمون داده می‌شد، اما……………. خودمم همچین آینده خوبی برای این همگرایی متصور نیستم!! در این همگرایی، سیاست‌ورزی، دست اهلش نیست، تمام!!

  52. رهگذر می‌گوید:

    مطلب سایت جماران در خصوص دیدار یکی از سران فتنه در روز عید سعید غدیر خم.
    یکی نیست بگوید درس غدیر درس تبعیت از ولایت است، نه این که با جنگولک بازی، فکر کنیم که می توان واقعه غدیر را زنده نگه داشت و فتنه ۸۸ را فراموش کرد.
    فتنه ۸۸ را باید در امتداد فتنه سقیفه تعبیر کرد و بس…

  53. صاعقه گمنام می‌گوید:

    همه چی ارزونه؛ من چقدر خوشبختم
    این چقدر خوبه که؛ یه دروغگو هستم!!

    ارز من ارزونه؛ بلبلم میخونه!
    خطر پالم هست؛ شیر نیاری خونه!

    دست او را بستم؛ کمرش بشکستم
    گفتمش هوی رکود؛ من روحانی هستم!

    همه چی ارزونه؛ من چقدر خوشبختم
    این چقدر خوبه که؛ یه دروغگو هستم!!

    در ژنو خندیدم؛ پُزشم هی میدم!
    بی سواد است کسی؛ که بفهمد ری…م!!!

    با وزیر فرهنگ؛ گفتم از آزادی!
    به جهنم بفرست!؛ به بهشت گیر دادی؟!!

    همه چی ارزونه؛ من چقدر خوشبختم
    این چقدر خوبه که؛ یه دروغگو هستم!!

    کامرون رو دیدم؛ چند سوال پرسیدم!
    اون چیزی نشنیده!؛ من چیزی نشنیدم؟!

    من پر از فریادم؛ از خودم دلشادم!
    اگه دست من بود؛ امتیاز می دادم!

    همه چی ارزونه؛ من چقدر خوشبختم
    این چقدر خوبه که؛ یه دروغگو هستم!!

    زنگنه داد به باد؛ پول نفت ما را
    چون می ترسیم لو بدیم؛ عشق حاج آقا رو!!!

    تحریم از بین رفته؛ آمارهامون گفته!
    آگهی ترحیم؛ در حال پیشرفته!!!

    همه چی ارزونه؛ من چقدر خوشبختم
    این چقدر خوبه که؛ یه دروغگو هستم!!

  54. ناشناس می‌گوید:

    سلام؛
    الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب و ائمة المسلمین علیهم السلام
    عید غدیر بر شما و خانواده محترم مبارک

    سعید قاسمی در مراسم بزرگداشت نادر مهدوی: عوامل فتنه ۸۸ داعش داخلی هستند/ می‌گویند آمریکا می‌تواند با یک دکمه ما را بفرستد هوا، خب چرا غزه را نتوانست؟!
    http://www.rajanews.com/detail.asp?id=207400

    منتشر که نمی کنی من باب این می فرستم که بگم به یادت هستم و دعاگو
    التماس دعای مخصوص………………….

  55. همرزم شهید می‌گوید:

    با افتخار من هم یک وایبری، واتس آپی، تانگویی و…. نیستم.
    توصیه می کنم دوستان را به دوری از این فتن زمان! فی الحال شرش بیشتر از خیرش هست… از ما گفتن بود.

  56. رضا شاعری می‌گوید:

    سلام جناب قدیانی
    عالی بود!!
    این یادآوری و نوشتار زیباتون از آن پنج شنبه ها یکهو آدم را یک تکانی می دهد! یاد آن روزها و شلوغی بهشت زهرا (س)…
    شعری حقیر سروده بودم؛ اینجا یکی دو بیتش را می گذارم:

    برای آقای رئیس…
    تو فکر سازشی و دور بعد و رای بیشتر
    من به فکر دو تا نسخه واسه پا دردای مادر
    دیپلمات سطح بالا واسه آینده و حالا
    پیروزیت مبارکه مرد
    تو شدی تیتر خبرها

    تو روابط جهانی فکر دارو و دوا باش …
    فکر پا دردای مادر واسه خاطر خدا باش…

    واقعا سایت شما و نوشته هاتون یکی از تریبون های استوار بچه بسیجی هاست…
    یا علی

  57. رضا شاعری می‌گوید:

    چاپ اولین کتاب داستان از شهیدی از دارالشهدای تهران به قلم توانمند نویسنده انقلابی آقای محمد علی گودینی با نام “چتربازی در امواج”

    لینک دانلود صوتی مقدمه کتاب با صدای مهدی مجنونی گوینده رادیو تهران
    http://s5.picofile.com/file/8143476976/Amvaj.mp3.html

  58. .
    از راه کـــه می رسد پنج شنبه ها!

    راه میوفتیـــــــــم… هر سه با هـــــــــم… من و پلاک و چفیه ام…

    به همــراه ِ بـُغضی کـــه هنوز نشکستــــه…

    می رویم آنجا کـــه میراث ِ ماست…

    خــدایا!

    سرانجامم را به هیـچ بهشتی نکشان جــــــــــز؛

    بهشت ِ زهـــــــــــــــــــــــــــــرا.س.

    .
    .
    .
    .

    قلمتــــآن مستـــــــدآم…

    .

  59. مـ‗‗ـا قـ‗‗ـوم عَـجـ‗‗ـم بـ‌‗‗ـه بـ‗‗ـاده عـ‗‗ـادت داریـ‗‗ـم
    بـ‗‗ـر پیـ‗‗ـر ِ مُغـ‗‗ـان “عـ‌‗______‗ـلی” ارادت داریـ‗‗ـم

    مـ‗‗ـن “هـُ‗‗ـوُ” نکـِ‗‗ـشَم جنـ‗ـون مـ‗‗ـرا مـ‌‗ـی گیـ‗ـرد
    ایـ‗‗ـن دل بـ‗‗ـه هـ‗‗ـوای “کـ‗ـربـ‗_‗ـلا” مـ‌‗‗ـی گیـ‗‗ـرد

    تـ‗‗ـا طـ‗‗ـور کشـ‌‗__‗ـانده ای، عَصـ‗ـا مـ‌‗ـی خـ‗ـواهم
    از تـ‗ـو مـ‗ـن تـ‗ـذکـ‗ـره ی کـ‗ـرب و بـ‌‗ـلا مـ‗ـی خـ‗ـواهم

    ایـ‗‗ـن “علـ‗‗ـی” کیسـ‗‗ـت کـ‌‗‗ـه عـ‗‗ـالم همـ‗‗ـه دیـ‗‗ـوانـ‗‗ـه ی اوستـ‗‗ـ

    ایـ‗‗ـن چـ‌‗‗ـه شمـ‗ـعی سـ‗ـت، فقـ‗‗ـط “فـ‗ـاطمـ‗‗ـه” پـ‗ـروانـه ی اوستـ‗‗ـ

    .

  60. فاطمه می‌گوید:

    شاید من منظورم رو بد رسوندم
    قصدم ناامید کردن شما از وحدت اصولگراها و احیانا اهانت به احدی نبود ولی………..

  61. مونا می‌گوید:

    سلام
    من یک فرزند شهیدم
    در کمال ناباوری، معاونت آموزش دانشگاه پزشکی تهران، برای دفاع از دانشجویان پولی خود که عده زیادی به اونها معترض بودند، گفت:
    اگر اعتراضی باشه اول به سهمیه های شاهد و ایثارگر وارده!! اونها هم جای خیلی ها رو تنگ کردن!! تازه بر خلاف دانشجویان پولی، پول هم نمی دن!!

    جالبه برای توجیه خودشون، شهدا رو وسط میکشن… تو این سالها، کسی اینطور به ما متعرض نشده بود… فکر کنم بوی الرحمانمون بلند شده…

  62. لبیک یا حسین می‌گوید:

    سید احمد! خدا اون مایه ی برکت را براتون حفظ کنه.

  63. برف و آفتاب می‌گوید:

    نزدیک ۲ هفته بود اینترنت نداشتم. اما هنوز زنده‌ام! فکر کنم به خاطر اینکه چند روز یه بار با ایرانسلم به قطعه سر می‌زدم! یه بار تونستم کامنت بذارم. اما یه بار هرچی تلاش کردم نشد. بعضی کارهای ضروریم رو نتونستم بدون اینترنت انجام بدم. اما از صبح تا شب شاید فقط یک ساعت کامپیوترم روشن بود؛ برعکس همیشه که فقط یک ساعت خاموشه!!
    تو این دو هفته به یه نتیجه‌ای رسیدم: اینکه ملت وقتی حوصله‌شون سرمی‌ره می‌رن سراغ یخچال، من قطعه ۲۶ رو رفرش می‌کنم!!

    و اینکه فلاسک، نه فلاکس!

    و این: اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن من عاداهم…

  64. خواهران وکیلی می‌گوید:

    خودمم همچین آینده خوبی برای این همگرایی متصور نیستم!! در این همگرایی، سیاست‌ورزی، دست اهلش نیست، تمام!!

    اینو خوندم، می‌دونید یاد چی افتادم؟

    اون شخصیته بود تو کارتون گالیور هی راست می‌رفت چپ می‌اومد، می‌گفت:

    من می‌دونم! من می‌دونم نمیشه! من می‌دونم شکست می‌خوریم! من می‌دونم آخرش گرفتار می‌شیم! من می‌دونم به نتیجه نمی‌رسیم! من می‌دونم …

    حالا شما هم کلا افتادید روی دنده من می‌دونم …

    جدای از مزاح، حالا که یه اتفاق مثبت افتاده، به نظرتون بهتر نیست اولِ راهی، یه کم با دیده مثبت به ماجرا نگاه کنیم و با تحلیل‌هامون، ما هم راه رو برای همگرایی بیشتر باز کنیم؟

    گذشته از این حرف‌ها …

    من می‌دونم این کامنتم منتشر نمی‌شه! من می‌دونم!

  65. خواجوئی می‌گوید:

    بسم رب شهدا و الصدیقین…
    یاد امام و شهدا دلو می بره کرب و بلا…
    یادش به خیر….
    شنیدم میگن همه دنبال مسکن مهرن… میگم ما هنوز رفتگر خونه فاطمه زهراییم…
    …………….یا علی

  66. سیداحمد می‌گوید:

    لبیک یا حسین؛

    قبول دارم!

    ــــــــــــــــــــــــــــــ

    ح ق: چند ساعته که دارم به این قسمت یکی از نظرات ارسالی فکر می‌کنم؛

    اگر اعتراضی باشه اول به سهمیه های شاهد و ایثارگر وارده!! اونها هم جای خیلی ها رو تنگ کردن!! تازه بر خلاف دانشجویان پولی، پول هم نمی دن!!

    اون «پول هم نمی‌دن» که آخرشه!!

  67. سیداحمد می‌گوید:

    بله؛ پول که ندادند!
    بعضی از این مسئولین، خصوصا مسئولین تازه به منصب رسیده، با خون و عزت و شرف رابطه ای ندارند! همه چی را با پول می سنجند.

    مهم پول است که دانشجویان شاهد ندادند!

  68. صبا می‌گوید:

    راست میگه دیگه، توی این دوره زمونه آدما مشکل شرف پیدا کردن، واسشون خون و جون هم بدی مهم نیست؛ فقط پول مهمه!
    خجالت هم نمی کشند!

  69. صبا می‌گوید:

    خوبه هنوز داریم شهید می دهیم و اینا اینطوری حرف می زنند!

  70. صبا می‌گوید:

    حالا نگفته جای کیا رو تنگ کردن؟!!
    چقدر حرصم دراومده با خوندن اون کامنت!

  71. گفت و شنود می‌گوید:

    باغ ‌وحش (گفت و شنود)

    گفت: منوشه امیر یعنی همون منوچهر ساچمه‌چی تهرانی، مدیر رادیو اسرائیل از نتانیاهو به عنوان یک شخصیت صلح‌دوست! یاد کرده است!
    گفتم: وارونه نهند نام زنگی، کافور!
    گفت: منوشه‌امیر می‌گوید؛ حمایت نخست‌وزیر اسرائیل از «جنبش سبز»! حمایت از صلح و آزادی در ایران بود!
    گفتم: پس برای همین گفته بود اصلاح‌طلبان بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران هستند!؟
    گفت: پسر یعقوب نزول‌خور گفته است؛ مقامات اسرائیل خواهان آرامش برای مردم غزه و کرانه باختری هستند! و… دهها تعریف و تمجید دیگر از این جرثومه‌های فساد و تباهی.
    گفتم: از یارو پرسیدند؛ رفیقت چه شکلیه؟! گفت؛ مثل اسب نجیب! مثل کبوتر مهربون! مثل پلنگ قوی! مثل… بهش گفتند؛ دیگه بسه یک روز قرار بذار که بریم باغ ‌وحش از نزدیک ببینیمش!

  72. لبیک یا حسین می‌گوید:

    خواهران وکیلی!
    نه کامنت ح ق و نه کامنت شما را کامل تایید نمی‌کنم چون زمان همه چیز را روشن می‌کنه! واقعا من چقدر باهوشم؛ نه! فقط یه حس خوبی به من میگه آقا خودشون کنار نذاشتن علامه و به قول دیگر جدا کردن یاران افراطی علامه از ایشان را می پسندند!

  73. هونا می‌گوید:

    دیپلمات هایی که در درس عشق و عاشقی از دیپلم آن طرفتر نرفتند و بی دیپلم هایی که نه برای عشق و نه برای عاشقی هیچ مرزی نداشتند، همان هایی که هنوز محاسنشان سبز نشده بود و همان هایی که هنوز قد پایشان آنقدر نبود که برسد به زین اسب این دنیا، همان هایی که اکنون همین دیپلمات های بی دیپلم با پا گذاردن بر روی قد آسمانیشان بنا دارند پا بلندی کنند تا شاید بتوانند قد علم کنند برای… اما افسوس که حراس افتادن ندارند… و نزدیک است این افتادن های پیاپی… ان شاالله
    قرار ما پنج شنبه ها کنار مزار قد به آسمان کشیده آسمانی، یا زهرا

  74. عادیات ضبحا می‌گوید:

    بسیار عالی و کوبنده بود.
    خدا ان شاء الله ازتون قبول کنه.
    یا علی.

  75. یک استکان چای داغ! می‌گوید:

    دولت اعتدال داد “سعدی” رو هم در آورده!! 🙂

    “چه روی و موی و بناگوش و خط و خال است این
    چه قد و قامت و رفتار و اعتدال است این”

  76. فرخ می‌گوید:

    سلام
    قدیانى جان عزیز
    می دانم که این کامنت را نمى گذارى داداش
    لیکن از خیلى وقت پیش، جواب ندادى که واقعا اگر “دکتر روحانى” شما را به سرزمین اجنبى یعنى آمریکا مى برد، باز هم اینگونه نقدش می کردی؟؟؟

  77. رضا اعتدال طلب-پزشک می‌گوید:

    ای نفس! تو دمی مطیع سبحان نشدی
    وز کار بدت هیچ پشیمان نشدی
    صوفی و فقیه و زاهد و دانشمند
    این جمله شدی ولی مسلمان نشدی
    «««مولانای رومی»»»

  78. سیداحمد می‌گوید:

    “صوفی و فقیه و زاهد و دانشمند”

    … و البته روحانی و دیپلمات!!

  79. ناشناس می‌گوید:

    سیداحمد؛
    ایول داری داداش، احسنت به این جوابت به شعر دکتر

  80. فرهنگی می‌گوید:

    حجة الاسلام پناهیان:
    اگر ذلت، منافعی داشت ما بی‌خیال عزت می‌شویم اما واقع این است که اگر شما عزت را کنار بگذارید باید سال بعد در خیابان‌ها منتظر داعش باشید. این ها نتیجه یک ذره کوتاه آمدن مقابل آمریکاست.

  81. چشم انتظار می‌گوید:

    از همه ی بچه های عزیز قطعه، حلالیت می طلبم. توفیق اجباری (!) شد، که با جمعی از دانش آموزان مدرسه، فردا راهی کربلای ایران بشم. نایب الزیاره ی هستم ان شاالله. اگر لایق بودم. امیدوارم شهدای عزیز دستگیرمان باشند…

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    ح ق: به به! به امید خدا سلامت بری و سلامت برگردی همراه با یک توشه پربار معنوی-شهدایی…

  82. ناشناس می‌گوید:

    چشم انتظار؛
    خوش به سعادتت اخوی!
    التماس دعا شدید
    دعاگوی شما هستیم فراوان

  83. بی بدن! می‌گوید:

    سلام؛
    اگر ممکنه کامنت فحش و ناسزا نذارید.
    امام باقر علیه السلام فرموده اند: ناسزاگویی اسلحه ی فرو مایگان است.

  84. خواهران وکیلی می‌گوید:

    “لبیک یا حسین”

    راستش درباره علامه و یاران‌شان و اتفاقاتی که افتاد، سؤال و نگرانی زیاد داریم، اما به آینده خوش‌‌بینیم. به قول شما زمان همه چیز را روشن می‌کند.

  85. سائل الزهرا می‌گوید:

    عالی بود…
    همین قطعه هیچ کم ندارد از وجه تسمیه اش، از همین فصای مجازی دل ما رو بردی قطعه شهدا‌‌…

  86. گمنام می‌گوید:

    سلام بر داداش حسین بچه بسیجی ها
    قبل از هر چیز، به قول خودت “به روزیم…”
    و بعد…
    یک سرقت ادبی دیگه از شما انجام دادم و با نام مستعار در سایتمون قرار دادم…
    البته حاجی، سرقت های ما هم با بقیه فرق داره، اول یه وضو گرفتیم و دو رکعت نماز خوندیم و بعد جملات شما رو با خزعبلات خومون قاطی کردیم و یه مطلب نوشتیم.
    خلاصه شد این:
    حال و هوای شهرستان ری در آستانه محرم/ ارباب ما آنقدر آقاست که هنوز ماهش نیامده، سرور و شادی تمام وجودمان را فراگرفته است + تصاویر

    http://rahberey.com/ShowNews/%D8%AD%D8%A7%D9%84-%D9%88-%D9%87%D9%88%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%85%D8%AD%D8%B1%D9%85-%D8%A7%D8%B1

    باشد که به خاطر این سرقت ادبیِ شبه با کلاس، بهشت بر ما واجب شود.
    استاد ما (که کلا یک بار قسمت شد ببینمت)! دعامون کن…
    (اون یه بار هم اومده بودی در مصلای شهرری به مناسبت نه دی، چهارشنبه اتوبوسی… رو خوندی)
    یا علی…

  87. فرخ می‌گوید:

    قدیانى عزیز،
    حداقل کامنت منو کامل میذاشتى!!
    غرض عرض بنده این بود که:
    حاصل سفر شما با هزینه بیت المال به سرزمین اجنبى، براى ما که در شرق کشور در جوار برادران افغان هستیم، چه بود؟؟
    یادتون که هست، رفتى و بابت توجیه رفتنت یک عالمه توجیه کردى؟؟
    حداقل دستاورد آن سفر با آنهمه هزینه چه بود؟؟

    آن مسافرت را هم شما مدیون خون شهدا هستى…

  88. ناشناس می‌گوید:

    به فرخ:

    توقع شما از دستاورد سفر یک روزنامه نگار به کشور دیگر، چیست؟
    تامین امنیت مرزهای شرقی؟!
    یا ساخت نانوایی سنگگ در مرز ایران و افغانستان؟!
    و یا آسفالت فلان خیابان بهمان شهر شرقی؟
    با احترام نسبی عرض می کنم که؛
    غرض عرض شما، نشانه مرض قلب شماست!

  89. فرخ می‌گوید:

    بعضى دوستان نفس مبارکشان در جاى گرم می زند،
    نیت خوان هستند،
    سایرین را مریض تصور می کنند!!!
    به جاى جواب قانع کننده، جواب کوبنده می دهند!!!
    ایرادى ندارد، اما اصل سؤال بى جواب ماند!!!
    با اجازه آقای قدیانى؛
    آقاى قدیانى دستاورد سفر شما از نظر من:
    “وقتى آب باشد همه شناگر هستند”
    این را سایر هم کیشان شما بصورت رسائى ثابت کرده اند!!!

  90. گمنام می‌گوید:

    سلام
    خداقوت
    چه عجب بالاخره نظر ما بدون تعارف، تایید شد.
    برادر این دو قسمت رو حتما بخون، بازنشر بخشی از مطالب شما…

    جانباز مجتبی اسلامی: جوراب آن پای مصنوعی آدم سوراخ باشد، عیبی ندارد. سوراخ های اخلاص آدمی تکراری باشد، واویلاست + عکس
    http://rahberey.com/ShowNews/%D8%AC%D8%A7%D9%86%D8%A8%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%AC%D8%AA%D8%A8%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%AC%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%D8%A2%D9%86-%D9%BE%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B5%D9%86%D9%88%D8%B9
    —————
    گلزار شهدای جعفر آباد و مزار شهدای گمنام/ دیروز مسلم بود و کوفه و نامه ها، امروز سید علی و کربلا و وصیت نامه ها + تصاویر
    http://rahberey.com/ShowNews/%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%DA%AF%D9%84%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D8%B9%D9%81%D8%B1-%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF-%D9%88

  91. فرهنگی می‌گوید:

    دیروز بعد مدت ها رفتیم بهشت حضرت زهرا. بعد از خوندن متن “برای قرار پنجشنبه ها” عهد کرده بودم بروم زیارت شهدا و شهید این قطعه، که رفتم. قطعه ۲۶ هم رفتم اما ردیفش را نمی دانستم. با خودم گفتم از یکی که این جا دست اندر کار اموراته، بپرسم قبر شهید حسین قدیانی (!!!) کجاست که یادم آمد شهید حسین قدیانی نه؛ شهید “اکبر قدیانی” پدرِ حسین قدیانی… دو تا آقا را دیدم که سر قبر بعضی شهدا می رفتند و یکیشون توضیح می داد و اون یکی گوش می داد. به نظرم اومد از جبهه رفته ها باشند، چهره هاشون که این طور نشان می داد، انگار آثار آن روزها روی صورت های مهتابی شون مونده بود. گفتم بروم نشونی قبر شهید حسین قدیانی را ازشون بگیرم، دوباره یادم اومد که شهید حسین قدیانی نه؛ شهید اکبر قدیانی پدرِ حسین قدیانی…

    ناگهان دیدم این یکی که توضیح می داد به اون یکی گفت: بیا برویم یه “شهید با حال” رو نشونت بدم. کنجکاو شدم، چه اصطلاح جالبی، شهید با حال!!
    با نگاهم دنبالشون کردم، رفتند اون طرف تر کنار قبر یک شهید ایستادند؛ باز هم این یکی توضیح می داد واون یکی گوش می داد. وقتی برگشتند ازشون پرسیدم: ببخشید آقا کدوم شهید رو گفتید با حاله؟! با دست اشاره کرد و قبر شهید “امیر حاج امینی” رو نشونم داد. رفتیم و فاتحه خوندیم. حدسم هم درست بود اون دو آقای صورت مهتابی، از جبهه رفته ها بودند.

    رفتیم زیارت “شهید آوینی”، پایین پایش زانو زدم، پیشانی ام را روی قبر مطهرش گذاشتم و دعا کردم. ازش خواستم دعا کند ما “قبرستان نشینان عادات سخیف” از اسارت رها شویم، خواستم وساطت کند و از خدا بخواهد فرج امام عصر را، سلامتی آقایمان را، پیروی از ولایت را، مثل شهدا بودن را، مثل شهدا رفتن را…

    بعد رفتیم زیارت شهید “صیاد شیرازی”، پایین خاکش زانو زدم، پیشانی ام را روی قبر مطهرش گذاشتم و دوباره درخواست هایم را تکرار کردم.

    پیرمردی داشت سنگ قبر شهیدی را می شست، مشتاقانه پرسیدم: آقا شما پدر شهید هستید؟ جوابش چنان شوق و حسرتی در دلم ایجاد کرد که در تمام مدت فاتحه خوندن به حال خوش این پدر و پسر غبطه خوردم… اللهم الرزقنا…
    آن طرف تر هم شهید “پلارک” بود و ازدحام جمعیت و استشمام عطر بهشتی…

    دم اذان بود و وقت برگشتن… جلوی رویم گلدسته های حرم مطهر امام را دیدم… السلام علیک ایها العبد الصالح…
    یادم افتاد که بالاخره شهید قدیانی را پیدا نکردم، یک نگاه به گلدسته ها کردم و دوباره برگشتم و با حسرت قطعه شهدا را نگاه کردم… این بار با خودم درست تکرار کردم؛ شهید اکبر قدیانی.
    از بین قبور اموات که می گذشتیم نمی دانم چرا احساس اندوه و مردگی داشتم برعکس لحظاتی که در بین شهدا بودم و تمام وجودم پر از شور و اشتیاق و امیدواری بود…
    “امواتا” کجا و “قتل فی سبیل الله” کجا!!

    امروز دوباره عهد کردم آخر هفته بعد بروم زیارت شهدا، اما این دفعه با نام و نشونی دقیق یکراست بروم زیارت شهید بزرگوار اکبر قدیانی، پایین خاکش زانو بزنم، پیشانی ام را روی قبر مطهرش بگذارم و از او بخواهم وساطت کند و از خدا بخواهد فرج عاجل امام عصر را، عافیت و عاقبت بخیری رهبرم و سربازانش را و پسر برومندش را…

    به خودم هم نهیب زدم تو حق نداری پیشاپیش سرباز وفادار آقا را شهید بخواهی؛ حتی به اشتباه. ما به این گونه حسین ها نیاز داریم. حسین قدیانی باید بماند تا یوسف زهرا بیاید و از اون متن های زیبای دل شاد کن برای آقای ما بنویسد، ما بخوانیم و از سر شوق گریه کنیم و از ته دل بخندیم، درست مثل اون طنزهای دوران فتنه که می خواندیم و اشک می ریختیم و می خندیدیم. هر چند که میان خنده ها و گریه های روزگار فتنه با اشک ها و لبخندهای روزگار مهدی فاطمه(عج) تفاوت از زمین تا آسمان است.

  92. سیداحمد می‌گوید:

    ای آخرین مسافر دنیا کجایی
    ای یوسف صحرایی زهرا کجایی…
    http://upir.ir/937/مناجات-با-امام-زمان-عج-ابر-بهارم-یابن-الزهرا-حسن-خلج.mp3

    18 روز مانده تا عاشورا
    صلی الله علیک یا ثارالله…

  93. ناشناس می‌گوید:

    بعضى دوستان نفس مبارکشان در جاى معتدل می زند!!
    نیت خوان هستند،
    سایرین را شناگر تصور می کنند!!!
    به جاى جواب قانع کننده، جواب بی ربط می دهند!!!
    ایرادى ندارد، اما اصل سؤال بى جواب ماند:
    توقع شما از دستاورد سفر یک روزنامه نگار به کشور دیگر، چیست؟
    با اجازه آقای قدیانى؛
    آقاى فرخ مشکل شما از نظر من:
    “اطلاعات ناقص و غلط –> تحلیل نادرست و گتره ای”
    این را سایر هم کیشان شما بصورت تابلویی ثابت کرده اند!!!

  94. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    حال من، با پیرهن مشکی خوش است… دکترم گفته؛ محرم لازمم!
    .
    .
    .
    سلام بر ♥سین*

  95. همرزم شهید می‌گوید:

    حال من، با پیرهن مشکی خوش است… دکترم گفته؛ محرم لازمم!
    .
    .
    .
    سلام بر ♥سین*

  96. خواهرشهید می‌گوید:

    سلام……………………

  97. شیدا می‌گوید:

    گر چه در بزم حماسه، هیچ جاى گریه نیست
    در هجوم شعله ها تکلیف باران روشن است

    کى میان ابرهاى تیره پنهان می شود
    آسمان ما که با خون شهیدان روشن است

    با خواندن این متن زیبا یاد این شعر “میلادعرفان پور” افتادم که در شهادت شهید هسته اى، احمدى روشن سروده شده…
    هم مکمل متن است، هم آرامشى براى باران اشک و اطمینانى براى قلب…

  98. فرهنگی می‌گوید:

    روایتی از نحوه تحصیل پسر ظریف و دختر فریدون در آمریکا
    http://www.farhangnews.ir/content/95195

  99. ... می‌گوید:

    ………………………

  100. علی می‌گوید:

    سلام.
    خدا قوت.
    من تازه شروع به فعالیت کردم.
    خوشحال می‌شم اگه یه سری به منم بزنید و راهنماییم کنید…

  101. عون می‌گوید:

    قلمت برکت داره ها قالیبافچی…. 🙂

  102. فرخ می‌گوید:

    سلام
    دستاورد قابل توقع از گزارشگری مثل آقاى قدیانى از سفر به آمریکا:

    – فیلمبردارى از واقعیات در آمریکا و تطبیق آن با شعارها
    – مناظره با یک همکار از نوع آمریکائى
    – فیلمبردارى از نارسائى هاى فرهنگى و ادعاهاى توخالى آنها در خصوص حقوق بشر
    – فیلمبردارى از اختلاف طبقاتى و فقرا در مغایرت با ادعاهاى آنها
    و موارد متعدد دیگر

    حداقل گزارشى از سفر خانوادگى دوستان دولت!

  103. سیداحمد می‌گوید:

    بعضی ها چقدر از بیان حقیقت توسط آیت الله جنتی عزیز، برآشفته شده اند!
    راست گفته اند که “حقیقت تلخ است”

    طرف را وقتی سال ۸۸ بازداشت کردند، از ترس خودش را خراب کرده بود، حالا گنده تر از دهانش حرف می زند!
    جناب ابطحی! شما برو خدا را شکر کن که زنده ای، بعدش هم دهانت را ببند.

  104. یک استکان چای داغ! می‌گوید:

    چی می گه؟!
    مناظره؟ فیلم برداری؟ تو آمریکا؟؟؟

    خدا شفا بده انشاءلله!

  105. صبا می‌گوید:

    “به گزارش خبرگزاری فارس از کاشان، مرضیه برومند عصر امروز در مراسم افتتاحیه نخستین موزه اسباب‌بازی و عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی کشور در کاشان اظهار کرد: زمانی که دولت تدبیر و امید روی کار آمد نور امید به دل همه تابید اما در ظاهر خوشحالی ما سودی ندارد چرا که اتفاقی نمی‌افتد.”

    آخی! امیدشون ناامید شد!
    “تدبیر و امید”!!

    الان کسی هست که خوشحالیش سودی داشته و نور امید دلش خورشید درخشان شده باشه؟!

    آقای قدیانی؛ هیچ وقت به اندازه ی حالا مرخصی رفته بودید؟!

    ح ق: من عجالتا دارم دنبال دوربین فیلمبرداری‌ام می‌گردم!! 🙂

  106. صبا می‌گوید:

    الان بپرسم چرا فضولی نیست؟ می خواهید برید سفر؟

  107. صبا می‌گوید:

    هان! واسه کامنت فرخ!

  108. صبا می‌گوید:

    گزارشگر همون خبرنگاره؟

  109. سیداحمد می‌گوید:

    🙂

  110. صبا می‌گوید:

    http://www.mashreghnews.ir/fa/news/355456/
    بیچاره زناشون! خوبه در ایران هم واسه اونایی که خواهان تساوی حقوق زن و مرد هستند، بذاریم.

  111. سیداحمد می‌گوید:

    صبا؛

    از نظر بعضی ها، تساوی حقوق زن و مرد، فقط از نظر دیه و ارث و روسری سر نکردن و این مسائل خوب است.
    وقتی پای کار و مهریه و سربازی و … به میان می آید، به کانالِ کی بود کی بود من نبودم مراجعه می کنند!

  112. صبا می‌گوید:

    دارم میوه پخته می خورم، یاد “آذرخش” افتادم؛ اونموقع ها که هرچی می خورد، نصفه شبی، پای سیستم کامنت می کرد.
    البته من چون قرص خوردم مجبور شدم یه چیزی بخورم معده م خالی نباشه و گر نه؛ چه موقع خوردن!
    معده م ناراحت شد، سرخود دو ماه میوه و سبزیجات خام نخوردم بدون این که پزشکم تجویز کرده باشه! حالا که می خوام بخورم معده م از عادت افتاده. کاش می شد چند وقت ترک گناه کنیم یا ماه رمضون که گناه نمی کنیم بعدش دیگه از عادتش بیفتیم و اصلا وجودمون نپذیره که گناه کنیم.

  113. گفت و شنود می‌گوید:

    پنجره! (گفت و شنود)

    گفت: این روزها اردوغان رئیس‌جمهور ترکیه بدجوری برای دست و پا کردن یک جایگاه در منطقه خودش را به درو دیوار می‌زنه.
    گفتم: اردوغان در تمام معادلات چند ساله منطقه روی اسب بازنده سرمایه‌گذاری کرده است و شکست‌های پی‌درپی او را گیج و منگ کرده.
    گفت: اخیرا اعلام کرده در صورتی حاضر به حضور در ائتلاف ضدداعش است که هدف نهایی آن براندازی حکومت بشاراسد باشد و آمریکا می‌گوید براندازی حکومت اسد امکان‌پذیر نیست و باید به تضعیف آن و تنش‌آفرینی در سوریه اکتفاء کرد.
    گفتم: دو نفر در کوپه قطار نشسته بودند یکی گفت؛ اگر نیم ساعت پنجره باز باشد من از سرما خواهم مُرد و دیگری می‌گفت؛ اگر نیم ساعت بسته باشد من از گرما هلاک می‌شوم. کنترلچی قطار گفت؛ نیم‌ساعت پنجره باز باشد که اولی بمیرد و نیم ساعت بسته باشد تا دومی سقط شود تا بقیه مسافران کوپه با خیال راحت به سفرشان ادامه بدهند!

  114. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    دوستان آموزشگاهی-جایی رو می‌شناسید که روش فیلمبرداری از “ادعاهای توخالی” رو آموزش بده؟!
    پیشنهاد من فیلمبرداری از زوایای مختلف یک “طبل” هست، با پس‌زمینه‌ی کاخ سفید!!
    برای فیلمبرداری از اختلاف طبقاتی و واقعیات موجود در آمریکا و همزمان، تطبیق اونا با شعارها و ادعاهای سرانش هم، فکر کنم از تکنیک تصویر در تصویر!! می‌شه استفاده کرد و کاخ‌های سفید و کوخ‌های سیاه رو کنار هم نمایش داد!
    باید یه فکری هم برای گرفتن مجوز پخش “نارسائى‌هاى فرهنگى” فیلمبرداری‌شده، بکنیم!!

    خالی از شوخی، جناب فرخ!
    “آزادگیِ” حسین قدیانی، تو وقتا و جاهای مختلفی اثبات شده!
    حرص این رو نخور شما!
    شب راحت بخواب…

  115. ناشناس می‌گوید:

    سید احمد؛
    کارشناس هواشناسی توصیه کرده فعلا تور پهن نکنیدا

  116. سحر می‌گوید:

    صبا؛
    جای بیسوادایی که متاسفانه توی دانشگاه های تراز اول ایران کم نیستند.
    طرف خنگ مطلق هستش اومده دانشگاه اول ایران فقط بخاطر اینکه پولشو داده!!!
    منظورم پردیس دانشگاه های دولتییه

  117. سیداحمد می‌گوید:

    دولت ماستگویان(!) هفته قبل، مسئولان برنامه پایش را تحت فشار قرار داد تا نظرسنجی برنامه را حذف کنند!
    😐

    “حیدری گفت: ما در برنامه هفته گذشته چند ساعت قبل از برنامه، سئوال نظرسنجی این برنامه را برای اخذ نظر مردم منتشر کردیم و بحث‌های زیادی در مورد این سئوال بین بینندگان در گرفته بود اما با شروع برنامه و با درخواست دولت، سئوال نظرسنجی را حذف و آن را نمایش ندادیم. سئوال نظرسنجی این برنامه که به دستور دولت حذف شده بود، به این شرح است: آیا شما کاهش نرخ بیکاری در ماه‌های اخیر را احساس کردید؟ در مدت زمانی که این سئوال نظرسنجی پخش می شد و قبل از فشار دولت برای حذف آن، حدود ۶۰ درصد از شرکت کنندگان گزینه خیر و ۴۰ درصد گزینه بله را انتخاب کرده بودند.”

    هر دولتی این کارها را بکند ما تعجب نمی کنیم.
    اما از دولت اعتدال با این همه کمالات، این حرکات بعید است!
    🙂

  118. ناشناس می‌گوید:

    این چندمین بار هست که دولت به قول شما ماستگویان سوال نظرسنجی رو عوض می کنه.
    یه بار هم توی برنامه ثریا این اتفاق افتاد. خدا عاقبت همه را ختم به خیر کنه!

  119. فدوی می‌گوید:

    تحمل یک نظر سنجی رو هم ندارن؟!
    حالا خوبه خیلی موضوع تکون دهنده ای نبود و یه موضوع عادی بود.

  120. شیدا می‌گوید:

    اون سانسورى که مى گن خوب نیست و نباید باشه، واسه مواردیه که به دین و انقلاب توهین بشه!
    والا وقتى پاى انتقاد به عملکرد آقایان باشه سانسور تازه خیلى هم چیز خوبیه! اصلاً واجب شرعیه!

  121. آذرخش می‌گوید:

    بعضیا چه حافظه ای دارن! ما خودمون یادمون نمیاد اون موقع ها چی کار می کردیم. 😀

    سلام و درود و صد بدرود(!) خدمت داداش حسین عزیز و سیداحمد بزرگوار و صبای عزیز و همه دوستان حاضر و غایب و جدید و قدیم.
    عرض ارادت.
    ما رو نمی بینید خوشید؟
    🙂

    ــــــــــــــــــــــــــــ

    ح ق: از طرف خودم و همه دوستان، اولا سلام! ثانیا خوشحالمان کردید! ثالثا کم پیدایین؟ رابعا چه خبرا؟

  122. فرخ می‌گوید:

    سلام؛
    نداشتن تاب تحمّل انتقاد اظهر من الشمس است!
    خود برتر بینى موج می زند.

    آقاى قدیانى!
    علت اصلى طرح سؤال مسافرت آمریکا، دقیقأ باور داشتن “آزادگی” شما بود.
    لکن دوستان به دلیل علاقه مفرط به شما، برخورد جالبى نداشتند!!!
    به هر حال اگر بار گران بودیم رفتیم…
    با آیندگان مهربان تر باشید!
    “قاینات کهن، سرزمین گلهاى بنفش را به خاطر بسپارید”
    (گل بنفش، یعنى گل زیباى زعفران)
    در این شهر، آرزوى مردم فراتر از آسفالت و نانوائى سنگک است!!!
    این شهر، قدمتى به بلنداى دوهزار سال قبل از اسلام دارد.
    این شهر، زادگاه “محمود کاوه” است که با محمودهاى امروزى، تفاوت ها داشت…

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    ح ق: علیک سلام جناب فرخ! و اما، من سال اول ریاست جمهوری دکتر، در سفر استانی دولت ایشان به «سمنان» هم رفته بودم. حدود ۳ روز سمنان بودم که ماحصلش شد ۱۶ صفحه ویژه نامه برای روزنامه ایران. از یاد نبر این همان سمنان دکتر روحانی هم هست! الغرض، با احتساب هزینه آن ۱۶ صفحه پرتیراژ، پولی که در سمنان خرج من و قلمم شد، خیلی بیشتر از هزینه سفرم به آمریکا بود!! به هر حال، همانکه پول سفر سمنان را به من داد، پول سفر آمریکا را هم جور کرد!! آمریکا برای من، اندازه همان ۴ تا مقاله‌ای ارزش داشت که در وطن امروز نوشتم. و از این حیث، چین و چروک پیرمرد سمنانی برای من بیشتر موضوعیت داشت تا مثلا «مجسمه آزادی»… و آن، مرا بیشتر گرفت تا این. من یه دهات این مرز و بوم می‌روم، وبلاگم را پر از عکسهای خودم در آنجا می‌کنم، اما آمریکا آنقدر جای دیدنی نداشت! و اگر هم داشت، جذابیت نداشت برایم! سمنانی هم مثل قائناتی… که گفت؛ «همه جای ایران، سرای من است». جناب فرخ! خیلی می‌خواهی مو را از ماست بیرون بکشی، باید به هزینه سفرم به سمنان هم گیر بدهی که عاقبت، سودش برای شما چه بود؟؟!! من به شخص آقای احمدی‌نژاد گفتم؛ «اگر مرا برای نوشتن سفرنامه خودم یا خودتان می‌خواهید «قول» نمی‌دهم! مرا گرفت می‌نویسم، نگرفت هم که هیچ! وانگهی، اختلاف نظراتی با شما دارم که زیبنده نمی‌دانم سفرنامه رئیس جمهور کشورم به فلان جا، آلوده به این گله گذاریها شود.» فلذا عزیز من! من نرفتم آنجا که آمریکا را ببینم، بلکه رفتم «مرگ بر آمریکا» را از نزدیک ببینم! من گزارشگر نیستم، فیلمبردار نیستم، فقط «قلمکی» دارم که آن را هم به احدی نمی‌فروشم! در نهایت، علاوه بر ادب و آزادگی، کمی هم «گستاخی» دارم. غلط نکرده باشم معطوف به حرف حساب اصلی شما که مرتب قبلا هم کامنت می‌گذاشتید، نگران بیت‌المال بودید که من حقا با آن پول به آمریکا رفتم؛ کتمان هم نمی‌کنم! سمنان را هم لطفا اضافه کن! جمع و ضربش با خودت! فرض کن ۴۰ میلیون هزینه سفرم به سمنان بوده و ۲۰ میلیون هزینه سفرم به آمریکا. این را تقسیم عدد کنونی جمعیت ایران کنی، حاضرم در صورت دادن شماره حساب، سهم شما یکی را بپردازم! لیکن اگر دنبال این هستی که ماحصل سفرم به آمریکا را بدانی و بخوانی، جز همان چند خط خزعبلات، آمریکا مرا نگرفت!! عجبا که خوب یادم هست شما پای همان نوشته‌ها هم، حرف بیت المال را می‌زدی. پس لطفا شماره حسابتان را مرحمت کنید. یادت باشد در میان روزنامه نگاران، هیچ کس اندازه من مداح محسنات احمدی‌نژاد نبوده، هیچ کس هم اندازه من، منتقد بدیهایش. سندش هست… جناب فرخ! اگر واقعا اهل قائنات کهنی… و از ما مردمی، بیشتر باید دنبال دستاورد سفر روسای جمهور به این ور و آن ور باشی تا من جمهور!! حداقلش این است که من در آمریکا، از هیچ روباهی لگد نخوردم، اما در دو کلمه حرف حسابی که با فرید ذکریا زدم، از انقلاب توی ایرانی و توی ایرانی دفاع کردم… با پول بیت المال، پول خودت!! بی نیاز به مناظره!! عزت زیاد اخوی…

  123. فاطمه می‌گوید:

    آقا راجع به اسید پاشی ها هیچ نظری یا خبری ندارین؟؟………………….

  124. سیداحمد می‌گوید:

    آذرخش؛

    سلام!
    حافظه بچه های قطعه ۲۶ رو دست کم نگیر!
    اون قدیما یه روز از جناب مدیر دستور رسیده بود که بعضی از دوستان اسم هاشون رو عوض کنن و اسم های رسمی تر و ترجیحا مخفف انتخاب کنن.
    یادته تصمیم گرفته بودی اسمتو چی بذاری؟!
    “آسمون قلمبه”
    🙂

  125. آذرخش می‌گوید:

    اولا علیک سلام.
    ثانیا خوشحالی از خودتونه. 😀
    ما هم بسی خوشحال شدیم که روی ماه قطعه و شما عزیزان رو دوباره زیارت کردیم.
    ثالثا از کم سعادتی ماست که رفت و آمدمون کم شده. شما به بزرگی خودتون ببخشید.
    رابعا سلامتی. گرفتاریه و زن و بچه و بدهی و اینا دیگه. خودتون که بهتر می دونید. 🙂
    جدا سر حال شدم اومدم کامنت گذاشتم ها. 😀

  126. سیداحمد می‌گوید:

    فاطمه؛

    انشاءلله مسئولین جدی و قاطع پیگیر باشند و این حیوان وحشی را پیدا کنند و با همان اسید نابودش کنند!

    مسئولین اگر در برابر یک اسید پاش مقابله به مثل کنند و با همان اسید خدمتش برسند، دیگر هیچکس جرئت چنین غلطی نخواهد کرد!

  127. آذرخش می‌گوید:

    سیداحمد؛
    به به سلام علیکم. بالاخره تحویل گرفتید.
    😀

    آره برادر این یکی رو یادمه. ولی آسمون قرمبه بود نه قلمبه. :-)))
    عرض ارادت.

  128. خواهران وکیلی می‌گوید:

    به به! سلام خانم آذرخش!!

    خوبید ان‌شالله؟

    واقعا یاد قدیما بخیر!

    چه روزایی داشتیم تو قطعه یه زمانی!

    ما که خیلی یاد قدیما و دوستان می‌کنیم.

    خدا کنه دوستان هم یاد قدیما و قدیمیا بکنن …

    راستی آقاسید!

    شما هم خوب همه چی از قدیما یادتونه‌ها!

    رو نمی‌کنید!

  129. رضا اعتدال طلب-پزشک می‌گوید:

    بله!
    ۸ سال به خر جناب رییس جمهور(تون) می گفتن یابو، توقیف و بسته شدن و انحلال و بازداشت و…
    حالا از حذف نظرسنجی، دوستان شاکی هستند!!
    در ضمن استاد قدیانی! شما و دوستان بعد از اون قضیه ۱۱ روز با اون چپ افتادید و یاد انتقاد از دولت کردید، قبلش که همه چی گل و بلبل بود و معجزه هزاره سوم و…
    بابا والله ما شاید ایمانمون ضعیف باشه اما حافظمون ضعیف نیست؛ یادمون نرفته ها

    داروی تربیت از پیر طریقت بستان
    کادمی را، بدتر از علت نادانی نیست

    طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی
    صدق، پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست!!

  130. سیداحمد می‌گوید:

    دکتر؛

    تو همین سایت، بری مطالب قبل از ۱۱ روز رو چک کنی، متوجه میشی یه کمی حافظه ات ضعیفه!

    همین چند روز قبل رئیس جمهور منتخبتون، داد آزادی سر داده بود؛ که بگذارید مردم راحت باشند و راحت انتقاد کنند و این حرف ها…

    به قول شیدا؛ از نظر شیخ حسن فقط توهین به دین و انقلاب و نظام، نیاز به آزادی داره و در مورد انتقاد از دولت، باید دهان طرف رو گل بگیرن، آره؟!

    دکتر! این اکبر ترکان، یار غار رئیس جمهورتون، ادب نداره؟!

    http://www.vatanemrooz.ir/?nid=1444&pid=1&type=0

  131. صبا می‌گوید:

    آذرخش؛

    من یکی که از دیدن اسم و کامنت شما جدا سرحال میشم! اسم بچه ها یادگار لحظات قشنگیه در قطعه که به قول دوستی، نه فراموش می شوند و نه تکرار!
    سلام نکردم چون آقای قدیانی از طرف همه سلام کرده بودند…………..

  132. صبا می‌گوید:

    دارم فکر می کنم الان بیشتر سانسور می کنید یا قبلنا؟!
    نقل به مضمون، حدیث داریم که مردم دین شان را از والیان شان می گیرند. گفتم شاید تحمل “آزادی بیان” شان را هم همینطور! (جدی نبود)
    من بلد نیستم شکلک بذارم؛ واسه همین لحنم رو ته کامنتم گاهی می نویسم!

  133. قدردان قدیانی می‌گوید:

    آقای قدیانی جاتون تو باشگاه افسران خالیه
    چرا عضو نمی‌شید؟

  134. مادون قرمز می‌گوید:

    سلام؛
    برادر حسین عزیز، ای کاش این زبان تند و گزنده رو کمی به انصاف آذین کنی. مرد حسابی! عرق کارگر چه ربطی داره به دستور ریختن بنزن داخل بنزین؟؟…………………….

  135. فاطمه می‌گوید:

    در سالگرد رحلت مرحوم عسگر اولادی، آیت الله مهدوی هم درگذشت.

  136. آذرخش می‌گوید:

    خواهران وکیلی عزیز؛
    درود بر شما. احتمال قطع به یقین اسمتون رو باید عوض کرده باشید، یا کهولت سن باعث شده من به جا نیارم. عذرخواهی می کنم.
    در هر صورت خیلی خیلی ممنونم از کامنت پر مهر و محبتتون. جای بسی شادیست که هنوزم هستن کسانی که آذرخش رو یادشونه. 😀
    مخلصیم

    صبا جان؛
    ممنونم از کامنتت. حال و هوای پر شور قطعه و اون شب بیداری ها تا صبح و همه اون کل کل ها واقعا بی نظیر و تکرار نشدنی هستن. شاید از بهترین لحظات زندگی من باشن.
    خوشحالم که هستید.
    پ.ن: نگران نباش. کامنت اول منم سانسور شد. 😀

  137. خواهر شهید می‌گوید:

    فاطمه جان؛
    فکر کنم اگر اسید پاشی ها در تهران اتفاق می افتاد مورد توجه قرار می گرفت!

  138. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    شما اصلا ما را نمی‌فهمید و نمی‌فهمید که تا قرار پنجشنبه‌ها به قوت خود باقی است، جنگ هم ادامه دارد.
    من اما به شما از سر خیرخواهی توصیه می‌کنم؛

    «راستگویان» بروید! جای نگرانی نیست…!!
    «اتوبوس آمد» و این صندلی، ارزانی نیست!

    طاعت آن چفیه که بر دوشِ «امام خامنه‌ای»
    صدق، «چین و چروکِ کارگرِ سمنانی»ست!!

    *دستِ حسرت گزی ار یک درمت فوت شود*
    هیچ غم از خنده‌ی ابلیس وَ «روحانی» نیست!!

    *سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی
    به عمل کار برآید به سخندانی نیست!!*

    داروی «تدبیر»ت از «پیرِ بصیرت» بستان…
    که لباسِ «حَسن»ش، راحتِ نفسانی نیست!!

  139. خواهران وکیلی می‌گوید:

    اختیار دارید خانم آذرخش! کهولت سن کدومه؟

    همون احتمال قطع به یقین درسته. این بار سومه که اسم رو عوض کردیم.

    آره واقعا! جای شادی داره. ما هم شاد شدیم شما رو دیدیم و یاد گذشته‌ها و خاطرات کردیم.

    می‌دونم که اکثر بچه‌های قدیمی هنوز هم هستند و می‌دونم که توی این مدت همه‌مون بزرگ شدیم و پخته …

    به قول شما اون خاطرات شاید از بهترین لحظات زندگی همه ما بودن و چقدر قشنگه اگه فضای قطعه باز هم به اون سمت بره و دوباره اون خاطرات تکرار بشن با چاشنی پختگی …

  140. خواهران وکیلی می‌گوید:

    راستی …

    در نهایت تأسف و تأثر …

    بسم الله الرحمن الرحیم

    با تأسف و تأثر اطلاع یافتیم که عالم مجاهد و پارسا حضرت آیت الله آقای حاج شیخ محمّد رضا مهدوی‌کنی رضوان الله علیه دار فانی را وداع گفته و دوستان و ارادتمندان خود را داغدار کرده است. این عالم بزرگوار از جمله‌ی نخستین مبارزان راه دشوار انقلاب و از چهره‌های اثرگذار و یاران صمیمی نظام جمهوری اسلامی و از وفاداران غیور و صادق امام بزرگوار بود و در همه‌ی عرصه‌های مهم کشور در دوران انقلاب شجاعانه و با صراحت تمام نقش‌آفرینی کرد. از عضویت در شورای انقلاب و سپس تشکیل کمیته‌های انقلاب در آغاز تأسیس نظام اسلامی تا تصدی وزارت کشور و سپس قبول نخست وزیری در یکی از سخت‌ترین دورانهای جمهوری اسلامی، و تا ورود در عرصه‌ی تولید علم و تربیت جوانان صالح و تأسیس دانشگاه امام صادق(ع) و تا امامت جمعه تهران و سرانجام ریاست مجلس خبرگان، همه جا و همه وقت در موضع یک عالم دینی و یک سیاستمدار صادق و یک انقلابی صریح ظاهر شد و هرگز ملاحظات شخصی و انگیزه‌های جناحی و قبیله‌ئی را به حیطه‌ی فعالیتهای گسترده و اثرگذار خود راه نداد.

    این انسان بزرگ و پرهیزگار، همه‌ی وزن وزین خود را در همه‌ی حوادث این دهها سال در کفه‌ی حق و حقیقت نهاد و در دفاع از راه و سیره‌ی انقلاب و نظام، کوتاهی نورزید. رحمت و رضوان الهی بر روان پاک او باد.

    اینجانب به خاندان گرامی و برادر عالیقدر ایشان، و به مردم ایران و روحانیت عظیم الشأن و همه‌ی ارادتمندان و شاگردان و دست‌پروردگان آن مرحوم صمیمانه تسلیت میگویم و علوّ درجات وی را از خداوند متعال مسألت مینمایم.

    سیّد علی خامنه‌ای
    ۲۹ مهر ۱۳۹۳

  141. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم؛

    قطعه ۲۶ تا ساعاتی دیگر با متنی از حسین قدیانی در رثای مرحوم آیت الله مهدوی به روز می شود.

  142. فرخ می‌گوید:

    سلام
    عروج آیت الله مهدوى همه ملت را داغدار کرد…

  143. . . . می‌گوید:

    …………………

  144. علی می‌گوید:

    «عمار»

    عنوانی زیبنده آیت الله مهدوی…
    برای یک بار هم که شده این عنوان در محل درستش خرج شد!
    وطنی ها! متشکریم…

  145. امیرحسین می‌گوید:

    تحلیل تازه روحانی از واقعه کربلا:
    “درس و پیام امام حسین(ع) درس برادری، وحدت، گذشت و قبول توبه از یکدیگر است و درس کربلا هم درس تعامل سازنده و مذاکره در چارچوب منطق و موازین می‌باشد.»

    فقط یک درس خوانده گلاسگو (بورسیه و ما ادراک ما البورسیه) می تواند درس کربلا را مذاکره بنامد و سران فتنه را با جناب حر مقایسه کند.

  146. با سلام
    خسته نباشید
    من مدیر سایت “روایت نو” هستم از استان البرز
    من تمام وبلاگ نویسان استان را جمع آوری کرده ام و یه سایت درست کرده ام به خاطر اینکه مطالب آنها دیده بشه و مجموعه شده ایم با هم..
    خواستم ببینم شما وقت دارید من از شما مصاحبه بگیرم در سایتمان منتشر کنیم..
    …………………
    منتظر جواب شما هستیم…
    خدا قوت

  147. امیرحسین می‌گوید:

    آرملیا-خبرنگار چیزنا:
    در تماس تلفنی با آقایان شمر، ابن زیاد و یزید، این عزیزان را باهوش و مؤدب یافتم.

  148. فرخ می‌گوید:

    سلام؛
    جناب قدیانى!
    هنوز در خصوص شماره حساب دارید فکر می کنید؟!

  149. فرزانه می‌گوید:

    محرم آمد………………

  150. فرخ می‌گوید:

    سلام؛
    جناب قدیانى!
    مدّعیان فقط و فقط ادّعا می کنند!!
    عمل نمی کنند و عدم عمل را توجیه می کنند!!
    کم مى آورند توجیه می کنند!!
    همه را نصیحت می کنند!!
    املا نمى نویسند و همیشه به خود، نمره ۲۰ می دهند!!
    نان معایب فرضى دیگران را می خورند!!
    حاضر نیستند به خاطر حیف و میل حق النّاس، حتّى شجاعانه عذرخواهى کنند!!
    در حالى که سایرین را به همین دلیل ملامت می کنند!!

    جناب قدیانى!
    از ایجاد مزاحمت فکرى در این مدّت، شرمنده…

  151. سارا می‌گوید:

    سلام آقای محترم!
    قصه واقعی قشنگی گفتی ولی آیا همیشه مردم توی غم و ناراحتی باشند؟
    این همه احساس شما زیباست ولی زیباتر اینه که دیگر هیچ مادری این روز را نداشته باشد،
    و جوانش را فعال و کوشا در کار سازندگی کشورش ببیند.
    این همه عاطفه داری، پس نسبت به رای مردمی که به روحانی دادند هم عاطفه داشته باش،
    و گاهی خوبست که اینطور نگاه کنی که ما دوست نداریم دیگر این قصه اتوبوس آمد تکرار شود.
    چرا نباید جوانان این دیار کار و کوشش و اختراع و اکتشاف کنند؟
    چرا همه اش شما دوست داری به دولت انتقاد کنی؟
    چرا به مایی که رای به ایشان دادیم و اکثریت هستیم اهمیت نمی دهی؟
    باور کن صلح هم خوبه!
    و شهدا دوست دارند که این ملت هم آرامش داشته باشد و اساسا برای آرامش ملت فدا کاری کردند.

    موفق باشید…

  152. شیدا می‌گوید:

    سارا خانم؛

    یعنى این همه قصه و رمان و فیلم و تحلیل که در همه جاى جهان، براى پاسداشت فداکاریهاى افراد در جنگها و پایدارى و صبر و شجاعت بازماندگانشان نوشته و ساخته می شه، واسه اینه که مى خواهند مردم همیشه تو غم و ناراحتى باشند؟ و منظورشون اینه که صلح بده؟ و باعث شده که جوانان آنها اختراع و اکتشاف نکنند و فعال و کوشا نباشند و آرامش نداشته باشند؟

    لطفا یه کمى سطح تحلیلتان را افزایش بدید…………………

  153. موج ما می‌گوید:

    سلام؛
    سایت موج ما افتخار دارد که سایت شما را در قسمت پیوند های سایت لینک نموده است.
    لذا جهت لینک دو طرفه
    “پایگاه تحلیلی خبری موج ما”
    را با آدرس
    http://www.mojema.ir
    لینک نمائید و اطلاع دهید.
    با تشکر
    مدیریت پایگاه تحلیلی خبری موج ما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.