وطن امروز/ ۲۴ اسفند ۱۳۹۳
نه اینکه بگویم از مادها به این طرف، خوب که فکر میکنم حتی قبل از مادها هم بیسابقه بوده که سناتورهای یک قبرستان به کشور دیگری نامه بنویسند و چیزی در این مایهها علیه رئیسجمهور خودشان بگویند؛ «این یارو که مثلا رئیسجمهور ماست، خیلی هم پهن بارش نکنید، همچین هم که فکر میکنید اختیاری ندارد!» من از شمای مخاطب، شمای دیپلمات، شمای مورخ، شمای راننده تاکسی، شمای بیسواد، شمای بیشناسنامه، شمای تازه به دوران رسیده و شمای به جهنم حواله داده شده سوال میکنم؛ از مادها به این طرف یا از مادها به آن طرف… اصلا فرض میکنم حافظه تاریخی شما تا مادها را نمیکشد، به من بگویید از آققویونلوها (!) تا به امروز، آیا همچو چیزی سابقه داشته که ۴۷ سناتور یک قبرستان علیه رئیسجمهور خودشان به کشور دیگری نامه بنویسند… و آنقدر بنویسند و بنویسند که درجه آخر صدای سگ رئیسجمهور یعنی باراک اوباما را درآورند: «نامه سناتورها اقدامی بیسابقه بوده!» همینطور است قطعا که جناب اوباما میفرمایند! کنگو، بوتان، گابن، اوگاندا، روآندا و بالطبع گینهبیسائو و بورکینافاسو هم لااقل تا امروز شاهد همچین فضاحتی نبودهاند که آمریکا بوده! جنگ درشان بوده، کشت و کشتار درشان بوده، قحطی و قتل درشان بوده، اینها را نمیگویم نبوده اما فیالواقع دیگر اینطور نبوده که هفته پیش در آمریکا دیدیم! ای تاریخ بشکند قلمت، یهویی! انشاءالله به بعضیها برنخورد اما این همان آمریکا بود که بهش میگفتند کدخدا؟! در قیاس برخوردی که سناتورها با اوباما کردند راحت میتوان مدعی شد سرکارگر قهوهخانه مشقنبر بیشتر احترام مشقنبر را نگه میدارد و بیشتر رعایت شأن و مقام مشقنبر را میکند! سناتورها زیرآب اوباما را نزنند، کدخدا بودن آمریکا پیشکش! تا بفهمی سناتورها چه گندی به هیکل پرزیدنت زده و چه خاکی بر سرش ریختهاند، باید اوباما باشی! خود خودش! آقای اوباما! یک دورهای بود که آمریکا کدخدایی بود برای خود اما الان آن دوره نیست. آن زمان آمریکا از دست ملت ایران عصبانی میشد، امروز اما از دست سناتورهای خودش آمپر میچسباند در حد مرگ! آمریکا، آمریکا که میگفتند این بود؟! فیالحال مشقنبر در قهوهخانهاش شان و منزلت بیشتری دارد تا اوباما در خاک آمریکا! ای تاریخ! بشکند قلمت، یهویی!
*سلفی بچههای شیراز با علی مطهری!
آخر سالی دوست دارم یک حرف بیربط هم بزنم! کتک خوردن علی مطهری در شیراز، تقصیر حرفهای فلانی بود در مناظره! من و علی مطهری، میدان گلسرخ شیراز، همین الان، یهویی!
وطن امروز/ ۵ اسفند ۱۳۹۳
«هر که پیام ۲۴ خرداد را نگرفته، نباید به مناصب بالای دولتی راه یابد» از یک زاویه جمله درستی است. ناظر بر پیروزی رئیس قوه مجریه، تنها با یک اختلاف چند دهم درصدی -به حدی که با یک احتساب، تعداد رایندهندگان از عدد رایدهندگان به وی برتری دارد- مهمترین پیام انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ را نامزدهای رقیب صادر کردند، آنجا که پیروزی جناب روحانی با یک اختلاف چند دهم درصدی را بهانه تمرد از قانون نکردند. قانون، قانون، قانون و… و باز هم قانون. قانون، قانون است و لازمالاجرا. پیام ۲۴ خرداد ۹۲ «قانونگرایی» بود. آن روز رقبای فرد پیروز و البته هوادارانشان، برای جماعت خسرالدنیا و الآخرة ۸۸ کلاس قانون گذاشتند و پیام قانونگرایی صادر کردند. آن روز تمکینی که در برابر یک پیروزی چند دهم درصدی صورت گرفت، برای همیشه مایه عبرت، ایضا شرمساری جماعتی شد که سال هشتاد و اشک، اختلاف فاحش ۱۱ میلیونی را ندیدند. آن روز آقایان قالیباف، جلیلی و آن دیگران بهعلاوه رایدهندگانشان نشان دادند وقتی صحبت از «قانون» میشود، دیگر چند میلیون یا چند نفر ندارد! باید تمکین کرد از قانون؛ چه با ۱۱ میلیون اختلاف فاحش، چه با یک اختلاف چند دهم درصدی. بویژه ناظر بر حوادث سال ۸۸ برای هر عقل سلیمی قابل پذیرش است که روز ۲۴ خرداد بسی زودتر از پیام اعتدال، پیام قانون بود که صادر شد. پیام قانون یعنی پیام رای مردم، پیام احترام، پیام ادب، پیام منطق، پیام شعور، پیام شرف و پیام امنیت. مستند به اختلاف ناچیز انتخابات ۲۴ خرداد، راحت بود برای نامزد بعد از فرد پیروز، دبه درآوردن لیکن تو وقتی واقف باشی که برای وجب به وجب این بیرق مردمسالار، خون سرخ ریخته شده، بیقانونی اینقدر دیگر برایت راحت نمیشود! با این حساب، من کاملا موافقم؛ «هر که پیام ۲۴ خرداد را نگرفته، نباید به مناصب بالای دولتی راه یابد» اگر هم راه یافت لااقل برای رضایت دل آقای روحانی، باید راهدهنده را مواخذه کرد. بر مبنای این جمله دقیق رئیس قوه مجریه، کسانی که علیه نتیجه قانونی انتخابات، لشکر میکشند، صلاحیت منصبنشینی ندارند. جمله وقتی دقیق از آب درآمد، زیبندهتر آن است که اولین عامل، ناقل محترم باشد. «تمکین به قانون» البته فقط پیام ۲۴ خرداد ۹۲ نیست؛ پیام ۲۲ خرداد ۸۸ بلکه پیام هر انتخاباتی است. حال اگر فردی حکم دهد که فلان نالایق، بیآنکه پیام قانون را گرفته باشد، متصدی پستی شود، او را از همین جا دعوت میکنم به گرفتن پیام ۲۴ خرداد. روز ۲۴ خرداد، اعتدال شعار رئیسجمهور بود اما پیام ۲۴ خرداد یعنی قانون، شعار همه جمهور در همه روزهاست. هر رئیسجمهوری، عاقبت یک شعاری دارد اما مهمتر از شعار روسای جمهور، پیامی است که جمهور صادر میکند. اگر جمهور، آن روز که رای میدهد طبیعتا قابل تقسیم است، همان روز پیام هم میدهد که این پیام، دیگر اکثریت و اقلیت ندارد. به قول امروزیها گمانم «لایک» داشت جمله رئیس قوه مجریه. ما سال ۸۸ اگر یک خط مینوشتیم ۲۴ از ۱۳ بزرگتر است، مکرر در مکرر فریاد زدیم که ۴۰ از هر دوی اینها بزرگتر است. آری! حق منصبنشینی ندارد فتنهگر دیوانهای که ۱۳ را از ۲۴ بزرگتر اما از ۴۰، از همه ملت، خیلی خیلی بزرگتر تصور میکند!! میبینی جناب روحانی! علامت کوچکتر بزرگتر، سرشان نمیشود، از شما پست هم میخواهند! ندهید خب بهشان! احسنت! شما چند روز پیش در زمینه صنعت فضایی، آن اقدام را انجام دادید؛ رسانههای اصولگرا همه در صفحه نخست تیتر گرفتند اما جراید فتنه به سانسور گذراندند! واماندهها کاش فقط در علائم ریاضی مانده بودند؛ پیام ۲۴ خرداد را هم نگرفتهاند بدبختی!

اسد هست و ملکعبدالله رفت

وطن امروز/ ۷ بهمن ۱۳۹۳
انقلاب اسلامی صرفنظر از دستفرمان بعضا غلط دولتها با قدرت مشغول طی طریق است. ادارههای اینجا و آنجا، خواه به انقلاب اسلامی کمک کنند، خواه چوب لای چرخ بگذارند، ارادههای انقلابی، انقلاب را تنها نخواهند گذاشت. شهیدان شهریاری، احمدیروشن و… دست روی دست نگذاشتند تا ببینند کدام دولتمرد با هستهای موافق است و کدام نه! کار خویش انجام دادند. صد البته بهتر است ادارههای دولتی به وظیفه خود عمل کنند اما نکنند هم، اندک خللی در عزم جوانان انقلابی صاحب اراده به وجود نخواهد آمد. پس انقلاب پیش رفته است. ما منکر ضعف هیچ دولتی از دولتهای پس از انقلاب نیستیم لیکن حرکت رو به جلوی انقلاب اسلامی در همه آرمانهای زمینی و آسمانی کاملا مشهود است. با ملاک آرمانها، همان اندازه که انقلاب اسلامی پیشرفت داشته، دشمن و بویژه آمریکا عقبنشینی آن به آن داشته. فیالمثل در آرمان سران کاخ سفید، هرگز این نبود که عمر با برکت انقلاب اسلامی به بهار سی و ششم برسد، با آن همه تهدید و تحریم و ترور و جنگ و چه و چه که علیه ملت ما روا داشتند. حال ایران، هستهای هم شده! در سخنان امام خامنهای دقت کنید. گویی همان خمینی بتشکن است، لیکن قیاس کنید رفتار و گفتار سران ۳۰ سال پیش کاخ سفید را با سران روسیاه امروزش. نقشههای ریگان برای خلیجفارس را یادتان هست؟ واقعیت آن است که این گزینه بامزه نظامی روی میز آقای اوباما، سالیانی پیش برای خودش ارج و قربی داشت، نقطه هدفی داشت، سوختی داشت! در همان سالیان یعنی نزدیک ۳۰ سال پیش بنا به اقتضای روزگار، ولیفقیه به یکی از ۲ قطب آن روز دنیا نامهای نوشتند و نکات مهمی را متذکر شدند و پیشبینی کردند… و همه محقق شد. اینک ۳۰ سال از آن دوران گذشته و هم او دست برتر را در منطقه دارد که در جغرافیای مقاومت، سیدحسن و حاجقاسم را در آستین دارد. اینک لازم نیست ولیفقیه به آقای اوباما نامه بنویسد، بل این اوباما است که در ضمن نامه، منت ژنرالهای سپاه انقلاب اسلامی را میکشد. اینک ولیفقیه، نامه هم بخواهد بنویسد به جوانان غربی مینویسد، چرا که آمریکا دیگر ابرقدرت و کدخدای جهان کنونی نیست که لازم باشد ولیفقیه به او نامه بنویسد و آینده را پیشبینی کند. آینده معلوم است! آن روزی که آمریکا، حرف اول و آخر را در دنیا میزد، روزگاری بود که مثلا اراده میکرد فلانی در فلان جا رئیسجمهور نباشد، فیالفور همین اتفاق میافتاد اما من فردایی را میبینم که بشار اسد با رای مردم شام همچنان رئیسجمهور سوریه است و آن روز، اوباما دیگر رئیسجمهور آمریکا نیست! همانطور که امروز اسد هست و ملک عبدالله نیست! خامنهای هم دهه ۶۰ ولیفقیه بود حتما به گورباچف نامه مینوشت و خمینی هم امروز اگر در میان ما بود ـ دقیقا عین آقا ـ محلی به اوباما نمیگذاشت و نامه به قلوب ذاتا پاک جوانان دیار غرب مینوشت، بلکه اسلام را بیواسطه رسانههای شیطانی دریابند. فلذا خامنهای همان خمینی است اما آنچه عوض شده، نوع آرایش جبهه حق و باطل است. در این آرایش جدید، دست برتر از آن جبهه حق است و این رئیسجمهور آمریکا است که لاجرم باید نامه به بزرگان بنویسد. آقای اوباما لابد دوست میداشت بزرگان نامه او را محلی بگذارند، بیچاره نمیدانست که امروزه روز برای جانشین خمینی، جوانان غربی، بیشتر از سران غرب موضوعیت دارند! من واقعا دلم برای سران غرب و در راسشان این آقای اوباما میسوزد. بیچارگانی هستند که برای ادامه حیات، یک روز متوسل به ابوبکر البغدادی میشوند، دگر روز به «خبر مرگش»! این هم آخر شد ابرقدرت؟! امام اگر به گورباچف نامه نوشت، این هم بود که رئیسجمهور شوروی برای ادامه حیات خود، لااقل آدمکش و تروریست از جای جای عالم اجیر نمیکرد و یک حد و حدودی از پرنسیب و پرستیژ برای خودش قائل بود. خب! دقیقا در این منظومه است که بعضی پیادهرویها، نه فقط اقتصاد را علاج نمیکند که در حکم پیادهروی روی مخ منافع ملی و غرور ملی معنی مییابد. وقتی در جنگ آرمانها، دست برتر از آن انقلاب اسلامی ملت ایران است، بیشتر باید مراقب برند بهمن ۵۷ بود. بعضیها بدانند اگر این نبود که در جمهوری اسلامی صاحب مسؤولیت هستند، ملت هرگز این همه در رفتار و گفتار ایشان دقیق نمیشد. ادعا میشود که ما اگر در برابر دشمن علیالدوام کوتاه بیاییم، در صورت عدم توافق، افکار عمومی همه دنیا حق را به جمهوری اسلامی میدهد، نه آمریکا. من حتی اگر با این ادعا موافق باشم، سوال میپرسم که در برابر دشمن اساسا تا کی و تا کجا باید کوتاه بیاییم؟ و براستی خط قرمز این بساط کجاست؟ درباره ادعای یادشده ضمن اشاره به چند نکته پرونده این متن را میبندم و خواننده را به تامل و تدبر بیشتر دعوت میکنم.
یک ـ اساس این تفکر که افکار عمومی دنیا در قضیه هستهای، حق را به ۱+۵ میدهد، نه ایران، اشتباه و ناشی از یک ذهن مرعوب است.
دو ـ اما گیرم لازم باشد برای اقناع بیشتر جهانیان، از چیزهایی کوتاه بیاییم. گمانم آنچه در این یک سال و نیم اخیر انجام شده، کافی باشد.
سه ـ کوتاه آمدن بیش از این، اصلا و ابدا به اقناع بیشتر جهانیان منجر نخواهد شد بلکه دنیا اتفاقا از خود خواهد پرسید این همه کشور مسلمان سفیر فرانسه را اخراج کردند، چرا جمهوری اسلامی در بینشان نیست؟ این چه وقت سفر وزیر امور خارجه ایران به پاریس بود؟ ایران که در میدان مسابقه، با عناصری چون قاسم سلیمانی و سیدحسن نصرالله بهخوبی از پس نقشههای شوم آمریکا و اسرائیل برآمده، چرا در زمین دیپلماسی متوجه برند خود نیست؟!
چهار ـ اگر ادعای مورد بحث را قبول کنیم آیا ممکن نیست در نهایت به اینجا برسیم که انقلاب اسلامی را دودستی تقدیم دشمن کنیم تا دنیا نه فقط پی به حقانیت ما ببرد بلکه ملتفت مظلومیت ما هم بشود؟! آیا مضحکتر از این هم چیزی پیدا میشود؟!
پنج ـ صدالبته طراحی رفتار و گفتار بهگونهای که دست آخر، دنیا بیش از پیش متوجه ذات پلید و درستنشدنی شیطان بزرگ شود بلامانع است، منتها دقت باید کرد در این طراحی به منافع ملی و اقتدار ملی ظلم نشود.
شش ـ این یک اصل است؛ آدمی که از خود ضعف نشان دهد بیش از آنکه محق بودن خود را ثابت کرده باشد، ذلیل بودن خود را به کرسی نشانده… و دنیا به آدم ذلیل هیچ حقی در هیچ قضیهای نمیدهد.
هفت ـ اتفاقا اگر قضاوت جهانیان برای ما ملاک است، در عالم دیپلماسی، بسی بیش از اینها باید روی موضع حق خود پافشاری کنیم. زیادی که کوتاه بیاییم، دنیا لابد با خود خواهد گفت ایران که خودش هم روی مواضع خود محکم نیست و خودش هم خود را چندان محق نمیداند که روی این حق ایستادگی کند، ما چرا حق را به او بدهیم؟
هشت ـ افکار عمومی دنیا بماند؛ بعضیها در همین ایران خودمان به جای آنکه منبعث از این بساط یکسال و نیم، متنبه راه غلط خود شوند، تازه میگویند «سیاست باید به اقتصاد یارانه بدهد»! علاوه بر پیادهروی با اجنبی و سفر به پاریس در بدترین زمان ممکن، دقیقا باید تا کجا در برابر دشمن خم شویم که شاخکهای فهم بعضیها تکانکی بخورد؟ آمدیم و این جماعت اصلا نخواست موضوع را بفهمد، آیا ما مسؤول فهم اینها هم هستیم یا کمی این وسط باید دلمان برای برند انقلاب اسلامی بسوزد؟ انقلابی که امام آن، نه لزومی به نامه نوشتن به اوباما میبیند، نه حتی جواب دادن به نامه او، آیا اندازه فهم بعضیها ارزش ندارد؟
نه ـ خنده به دشمن، تحریم را برنمیدارد. دیگر این یک سال و نیم اخیر همه گونه به دشمن لبخند زده شد اما تحریم به قوت خود باقی است بعضا تحقیر هم میکنند. تحریم وقتی از بین میرود که دشمن ببیند تحریم او بیاثر است اما تحریم دشمن چگونه بیاثر میشود؟
ده ـ نگاه به درون، به اقتصاد، به عزم ملی، به جوانان وطن خود، اثر تحریم را از بین میبرد یا آنچه در این یک سال و نیم اخیر عمل شد؟ برای از بین بردن اثر تحریم، من که رد خون شهریاری شهید را میگیرم تا خندههای جناب ظریف! این انتخاب سرنوشتساز، امتحان خود را پس داده است! غنیسازی ۲۰ درصد و چرخش سانتریفیوژها، خود نوعی فراعمل اقتصادی و ناظر بر افقهای آینده جهان است. آنچه نمیگذارد چرخ کارخانهها بچرخد، لباس بدون جلیقه ضدگلوله حاجقاسم سلیمانی نیست، مردمک چشم «علیرضا» نیست، پری نقاشی «آرمیتا» نیست، سیدحسن نصرالله نیست، تحولات یمن نیست، «خبرمرگش» نیست، قطرات خون سردار شهید سپاه قدس نیست، تذکرات آیتالله جوادیآملی نیست؛ در یک کلام خلاصه کنم بیتدبیری است! آقایان! قند در دل دشمن آب کردن، برای اقتصاد این ملت، نان نمیشود. بفهمید!

بچه که بودم یه وقتایی خودکار بیکم را فرو می کردم در بیلبیلک نوار کاست و می چرخاندم و ادای آهنگران را در می آوردم و داد می زدم؛ «هیات منا الذله، هیات منا الذله». حنجره روزهای جنگ! ما با «هیات منا الذله» قد کشیدیم! جبهه و جنگ و هنگ و آهنگ و آهنگران را عشق است که سوگند به لالایی مادر در شبهای موشکباران، ما زیر بار صلح با یزید نمی رویم. «نه ده» تقدیم صدایت حاج صادق دوست داشتنی. راستی! تا یادم نرفته بگویم که «هیهات منا الذله، هیهات منا الذله».
بسم رب الشهدا و الصدیقین…
“اینجا همه چیز مطیع عشق است!”
خیلی خوب… خدا قوت سالار…
“آنچه از سرخی خون شهدا، محکمتر صورت دشمن را مینوازد، قرار پنجشنبههای مادران شهدا در بهشت زهراست.”
زندگی در فضای مجازی، چشم آدم را به چه واقعیتهایی که نمیبندد. یک چیزهایی هست که در گوگل نباید سرچ کرد، بلکه باید در همین خیابانهای شهر، دنبالش بگردی. تا بدانی هنوز «مادر شهید» هست، باید پنجشنبهها دقت مضاعف کنی در کوچهپسکوچههای شهر. رد عشق را در اینترنت نمیتوان گرفت لیکن در کوچههای شهیدداده، هنوز هم خبرهایی هست. فضای حقیقی اینجاست؛ جایی که «حقیقت» با همه وسعتش درون زنبیل یک مادر شهید جا میشود. در جستوجوی «انسان» گاه باید دنبال یک اتوبوس راه افتاد، اتوبوسی که جز «بهشت» مقصد دیگری ندارد.
لگدخوردههای از روباه پیر! لگد به عاقبت خود نزنید که عدم توافق با اتوبوس پنجشنبهها جای ترس دارد
منبع انرژی اند مادران و پدران شهدا!
عصرهای پنجشنبه، زیارت این بزرگواران، در کنار مزار فرزندانشان و سلام علیک و گپ و گفتی کوتاه، امید زندگی می دهد به آدم!
سالهای پیش…
مادران شهدا…
دلشان را جا گذاشتند…
روی صندلی اتوبوس…
آن هنگام که «اتوبوس رفت»…
و حالا سالهاست…
محکم تر از هر چراغ راهنمایی…
ایستگاه به ایستگاه ایستاده اند…
آقایان راستگو!
مردمک چشم هایتان را خوب باز کنید…
مبادا ایستگاه را اشتباه پیاده شوید…
“زندگی در فضای مجازی، چشم آدم را به چه واقعیتهایی که نمیبندد. یک چیزهایی هست که در گوگل نباید سرچ کرد، بلکه باید در همین خیابانهای شهر، دنبالش بگردی. تا بدانی هنوز «مادر شهید» هست، باید پنجشنبهها دقت مضاعف کنی در کوچهپسکوچههای شهر. رد عشق را در اینترنت نمیتوان گرفت لیکن در کوچههای شهیدداده، هنوز هم خبرهایی هست. فضای حقیقی اینجاست؛ جایی که «حقیقت» با همه وسعتش درون زنبیل یک مادر شهید جا میشود.”
طعنه قابل تاملی است؛
خیلی غرق شدند بچه ها در مجازستان و شبکه های اجتماعی موبایلی و چی و چی!
مذهبی و غیر مذهبی، دختر و پسر، جوان و نوجوان و بعضا کودک… دیوانه وار اسیر این فضا شدند. همه سرها در تبلت و موبایل است!
شکر خدا همه سروکار ما در فضای مجازی همین قطعه ای از بهشت خودمان است که مجازی نیست و سرشار از حقیقت و زندگیست!
چقدر لطیف و دلچسب می نویسی حاج حسین
دمت گرم
سید!
یعنی تانگو و وایبر نداری؟
خدایی نداری؟
حقیقت تلخیه:
زندگی در فضای مجازی، چشم آدم را به چه واقعیتهایی که نمیبندد. یک چیزهایی هست که در گوگل نباید سرچ کرد، بلکه باید در همین خیابانهای شهر، دنبالش بگردی.
زیبا بود ممنون
محمد پیرانی؛
شکر خدا، نه!
اصلا، تحت هیچ شرایطی.
استفاده من از موبایل اینه که باهاش تماس می گیرم و بعضا پیامک.
چیه مسخره بازی راه افتاده صبح تا شب، شب تا صبح عکس و جوک و کلیپ برای هم می فرستن؟ خب که چی؟ بحث گناه و قبح زدایی مراودات به کنار، تمام وقت جوونا گرفته شده سر این موبایل و تبلت!
اصلا نمی تونن تمرکز کنن!
رفتم سلمونی؛ طرف یه دستش قیچیه اون دستش رو تبلت سُر می خوره!
تو داروخونه، طرف با یه دست نسخه رو آماده می کنه با اون یکی دست تق تق می زنه رو موبایلش!
کافیه یه بار یکی از این نرم افزارها، رو موبایلت وصل کنی.
تمام شماره های تو گوشیت، متن تمام مسیج ها، تمام فیلم ها و عکس ها و هر اطلاعاتی که تو گوشیت داری چشم بر هم زدنی در اختیار موساد قرار می گیره!
بدون هیچ سختی، آمار کل خانواده ات رو در اختیار اسرائیل قرار می دی ضمن اینکه اسرائیل منفعت مالی هم می بره با استفاده شما از این نرم افزارها.
متن های اتوبوسی تون واقعا یه حال و هوای دیگه ای دارن…
پنجشنبه ظهر بهشت زهرا بودیم ما…
و آنقدر درگیر و جوگیر فضا که هیچ چیز ندیدیم جز خودمان و شهدا…
اما این بحث فضای مجازی و واقعی و آه مادران شهدا هم بحثی است اساسی برای خودش…
راستی…
سنگ مزار بابااکبر هم بسیار زیبا بود. ساده… شیک… باکلاس… و دوستداشتنی…
نثار روح همه شهدا
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
حتی تصور این مناظری هم که توصیف شد، جالب و لذت بخشه، چه برسه که از نزدیک دیده بشه، مخصوصا اون زنبیل قرمز و محتویاتش و بطور ویژه اون قاب عکس طلایی.
واقعا باید به حال و هوایی که مادران عزیز شهدا دارند غبطه خورد…
این نظر رو سانسور کنید ولی دلم خیلی پره
بذارید ۴ تا فحش اینجا به اون بی شرفای خاک بر سر ندید بدید عشق تمدن بی تمدن و بی فرهنگ غرب بدم!
بی غیرتای نفهم عوضی بی شعور غربزده آشغالای بی دین و وطن فروش موس موس کنای کشته مرده های لبخند اشتون
مرده شور ریختتون رو ببره الهی
انشاالله با همان اتوبوس چهار شنبه پنج شنبه ها، یه جمعه دسته جمعی اسمامون را بخونن برای سربازی آقا! فدایی مولا!
دوان دوان (گفت و شنود)
گفت: یکی از عوامل داعش که در عملیات حزبالله در شرق لبنان به اسارت درآمده گفته است؛ بیشترین وحشت تروریستها از سپاه پاسداران و حزبالله است.
گفتم: «تره به تخمش میره، غلومی به باباش»! پادوهای اسرائیل باید هم مثل نظامیان رژیم صهیونیستی بزدل باشند. «زئیف شف» استراتژیست اسرائیلی میگفت؛ سربازان ما برای حمله به زن و کودک بیسلاح در خیابانها آموزش دیدهاند و جرأت روبرو شدن با دشمن را ندارند.
گفت: همه هنر این جرثومههای فساد و پلیدی، بریدن سر زنان و کودکان و افراد بیسلاح است ولی در مقابل رزمندگان اسلام دوان دوان روی آب روان حرکت میکنند!
گفتم: دزدی رفته بود آرایشگاه سرش را اصلاح کند، آرایشگر ازش پرسید؛ حال آقای پلیس سر کوچهتان چطور است؟ و یارو جواب داد؛ خوبه! سلام میرسونه! ولی آرایشگر چند بار پشت سر هم این سؤال را تکرار کرد. یارو پرسید؛ حالا چرا پشت سر هم حال آقای پلیس را میپرسی؟ و آرایشگر گفت؛ آخه هر دفعه که اسم او را میآورم موهایت از ترس سیخ میشود و سرت را بهتر میتراشم!
خصوصی
داداش! چرا وطن تو صفحه یک اشاره ای به عید غدیر نکرده؟!
مسئله مهمیه!
عمومی: اشاره کرده! دقت کن!
شوخی می کنی؟ یا من کم بینایی پیدا کردم؟!
نمی بینم!
http://www.vatanemrooz.ir/
ح ق: پایین گوشواره سمت چپ، به رنگ سبز.
بسیار زیبا بود. خیلی چسبید. یاد مادر خودم افتادم که حتما حالا با تنها پسرش محشور است. دلم برای هر دوشون خیلی تنگ شده.
“این مملکت «مادر شهید» دارد. نزد ابلیس که این همه نمیخندند!”
ضمن تایید نظرات سید احمد مبنی بر ضرر عضویت در این شبکه های موبایلی، دوست دارم اعلام کنم که من هم به نوبه ی خودم عضویت را مخل روابط خانوادگی می دونم و نیز احیا کننده ی روابط آلوده ای می دانم که با کلاه شرعی از کنار آن گذر میشه!
راستش اون چیزی که من دارم می بینم اینه که شبکه های موبایلی تا ۹۰ درصد افراد را معتاد خود می کنند!
دوستان یه مقدار دقت کنیم؛
مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیلِ ماها، صرفا نباید لقلقهی زبون باشه!
کمک مالی و اطلاعاتی به صهیونیستها از این مستقیمتر؟!
سِروِر وایبر تو خاک غضبشدهی اسرائیله! تا چند وقت پیش کاملا اسرائیلی بود، که بعد توسط یه شرکت ژاپنی خریداری شد، ولی هنوز فناوری، تماماسرائیلی هست؛ به رایگانبودنش نگاه نکنید، صرف استفاده از سرور و جابهجایی هر بایت اطلاعات، واسشون سود هست!
تانگو هم همینطور…
واتساپ رو که فیسبوک، رسما خرید! صهیونیستها، برای “مارک زاکربرگ”؛ مدیرعامل ۳۰ سالهی فیسبوک، بیشتر از نتانیاهو ارزش قائل هستن…
از نظر امنیت اطلاعات هم همونطور که سید گفتن، کل اطلاعات، به راحتی دردرسترس اونا قرار میگیره؛ شاید بگید که ما رعایت میکنیم و مسائل و محتوای خصوصی رو انتقال نمیدیم؛ در جواب باید گفت که اولا با دقت کامل هم نمیتونید بهطور کامل اینکار رو انجام بدید؛ ثانیا “اندروید” سیستم عامل گوگل هست که پر از حفرهی امنیتی عمدی هست که به راحتی میشه به اطلاعات دسترسی داشت؛ ثالثا از خیلی از اطلاعاتی که برای ما عادی و غیرمهم هست، میشه بهعنوان یه پازل برای پرکردن یه سند اطلاعاتی استفاده کرد…
اینا رو ببینید:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920507001360
خیلی از این شرکتهایی که ما باهاشون سر و کار داریم، “طبق قانون” موظفند که انواع اطلاعات کاربراشون رو در اختیار CIA ،NSA و سازمانهای دیگهی امنیتی آمریکا قرار بدن!
http://upload7.ir/imgs/2014-10/52900170593455202223.png
اینایی که گفتم، برای این نیست که ازشون شگفتزده بشیم یا بترسیم، نمیخوام هم بگم از فردا برگردیم به عصر تیرکمون!! ولی واقعا میشه از خیلی از این امکانات استفاده نکرد و مشکلی هم در روند زندگی پیش نیاد؛ و از اون مواردی که مجبوریم و نیاز کارمون هست، با آگاهی و هوشیاری استفاده کنیم.
حرف آخر اینکه تا وقتی “کوکاکولا” بخوریم و “پپسی” سر بکشیم و “نستله” هورت بکشیم و تو این شبکههای اجتماعیِ کذاییِ غیرضرور، با هر بهانهای ولو تبلیغ دین، جولان بدیم؛ مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیلمون، نمیگم بیتأثیر هست، ولی بیشتر قلقلکشون میده تا زمینشون بزنه!
http://safirfilm.ir/14124
ــــــــــــــــــــــــــــــ
ح ق: تمام حرفهایی که گفتی رو قبول دارم، اونقدر که کامنتت پررنگ شد اما خیلی هم نقل این حرفها نیست. اساسا شان آدمی بالاتر از این است که آنقدر خود را درگیر «غیر» آنهم از نوع «مجازی» کند که کمتر متوجه… همونکه گفت؛ «اتوبوس آمد» شود. این «غیر» گاهی ممکن است صدا و سیمای جمهوری اسلامی باشد، گاهی ممکن است همین خزعبلات بنده کمترین. واقعا میگم! جز «خدا» همه چی «غیر» است، همه چی.
دقیقا درسته داداش حسین؛ چون بحث محیط مجازی شد، اینا به ذهنم رسید…
البته اگه هر کدوم از این “غیر”هایی که اطرافمون هست، مثل همین متن، باعث توجه به همونکه گفت؛ «اتوبوس آمد» بشه یا باعث نزدیکی و شناخت بیشتر به خدا، اونوقت دیگه اسمش “غیر” نیست؛ “واسطهی فیض” هست…
التماس دعا
افقیکه علی(ع) میدید (یادداشت روز کیهان)
محمد ایمانی: چه کسی مانند علی علیهالسلام و پیروان او از دیانت به وجدان پل زده است؟ بیتردید نسخه او نسخه دردهای امروز به ویژه در منطقه غرب آسیاست آنجا که غربیها خاورمیانهاش نام نهادهاند. و بیشک چالشهای بزرگی که مستضعفان از آن رنج میبرند، حاصل رنجهایی است که امیرمومنان به آنها دچار شد. به راستی جز علی کیست که به فرماندار منصوب خود سفارش کند «مهربانی و محبت با رعیت را بر قلب خویش حاکم کن و با آنان چون جانور درنده مباش که خوردن آنها را غنیمت میشمارد که همانا مردم دو گروهند؛ یا برادر دینی تو هستند یا شبیه تو در آفرینش.» غمخواری او برای محرومان و مستضعفان بینظیر است. او نماد بزرگی روح است و تنها درباره او و فرزندانش میشود گفت «روح که بزرگ شد تن به زحمت میافتد … روح بزرگ به تن نان جو میخوراند، بعد هم بلندش میکند و میگوید شب زندهداری کن. روح بزرگ به تن میگوید این سر را توی تنور ببر تا حرارت آن را حس کنی و دیگر در کار یتیمان و بیوه زنان کوتاهی نکن…».
اکنون که مستکبران بر گوشه و کنار منطقه ما، پنجه انداختهاند و شیعه و سنی و کرد و عرب و ترکمن را به خاک و خون میکشند، ۶۰ کشور مدعی دوستی با ملتهای منطقه در کنار آمریکا به تماشا ایستادهاند و به قول روزنامه اومانیته فقط اشک تمساح میریزند که چگونه جلادان نیابتی غرب، سر میبرند و از شمال و غرب عراق تا شرق سوریه جوی خون راه میاندازند. منطقه الانبار عراق و عربالعین (کوبانی) سوریه اکنون کم ندارد از ۱۴۰۰ سال پیش که سفیان بن عوف غامدی از سرداران سپاه شام به همین منطقه انبار تاخت و به غارت پرداخت. هر وجدان آزادهای ندای آن روز علیبن ابیطالب را بشنود، به درد میآید و با او همنوا میشود. «این غامدی است که سوارانش به شهر انبار تاختهاند. به من خبر رسیده مهاجمان بر زن مسلمان و نیز زن غیرمسلمان که در امان ماست، هجوم برده و خلخال و دستبند و گوشواره آنان را به غارت بردهاند و آنها در برابر غارتگران جز استرجاع گفتن و خواستن اینکه رحم کنند، چارهای نداشتهاند. آنگاه مهاجمان با دست پر و بیهیچ زخمی بازگشتهاند. اگر پس از این اتفاق مرد مسلمان از شدت اندوه و غصه بمیرد مورد ملامت نخواهد بود بلکه سزاوار است.» (۱)
امیر مومنان بارها از مصیبتهای تحمیل شده به جبهه خودی رازگشایی کرده است. تفرقه و پراکندگی دلها به جای الفت و وحدت اصلیترین چالش ائمه معصومین از امیرمومنان(ع) تا ولی عصر(عج) بوده است. اگر امام عصر میفرماید «لو انّ اشیاعنا وفّقهم الله لطاعته علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد لمّا تأخّر عنهم الیمن بلقائنا»، همان رنج دیرین جد خود علیبن ابیطالب را بازگو میکرد که فرموده بود «والله یمیت القلب و یجلبالهّم من اجتماع هولاء القوم علی باطلهم و تفرّقکم عن حقّکم. به خدا سوگند دل را میمیراند و غم را جلب میکند اجتماع دشمنان بر باطل خویش و تفرقه شما از حق خود.» (۲) امام بعد از مغلوبه شدن جنگ صفین و ماجرای حکمیت تحمیلی فرمود «ایهاالناس المجتمعهًْ ابدانهم المختلفهًْ اهوائهم… ای مردمی که بدنهاشان مجتمع اما سودای آنها پراکنده است! کلام شما سنگ سخت را نرم میکند اما رفتارتان دشمنان را درباره شما به طمع میاندازد.» (۳) و «انه لاغناء فی کثرهًْ عددکم مع قلهًْ اجتماع قلوبکم. همانا در زیادی شمار شما در حالی که همدلی شما اندک است، هیچ بینیازی و بهرهای نیست.» (۴)
دشمن غلبه کرد نه اینکه بر حق بود. «به من خبر رسیده که بسربن ارطاهًْ بر یمن مشرف شده و سوگند به خدا اطمینان دارم آنان به همین زودی قدرت را از شما میگیرند (باجتماع علی باطلهم و تفرقکم عن حقکم) به خاطر اجتماعشان بر باطل خویش و پراکندگی و جدایی شما از حقتان؛ و به خاطر نافرمانیتان نسبت به امام خویش در حق و اطاعت آنها از امامشان در باطل؛ و به این دلیل که آنها نسبت به امیر خود ادای امانت میکنند و شما با امیر خویش خیانت میورزید.» (۵) و «به خدایی که جانم به دست اوست سوگند آن قوم بر شما چیره میشوند نه به خاطر اینکه آنان به حق سزاوارترند بلکه به خاطر شتاب آنها در باطل امیرشان و کندی شما از حق من… ای گروهی که بدنهاشان حاضر اما عقل آنها غایب و هواهای آنان گوناگون است. امیر شما اطاعت خدا را میکند و شما نافرمانی او میکنید. و امیر اهل شام معصیت خدا میکند و اطاعت او میبرند. به خدا دوست داشتم معامله صرافان- درهم با دینار- با معاویه کنم، ۱۰ نفر از شما را میگرفت و مردی از آنان به من میداد.» (۶)
این بیوفایی و ناهمراهی در حالی اتفاق افتاد که پس از بالا گرفتن اشرافیگری و تبعیض در دورههای قبل، مردم فوج فوج به در خانه امام آمده بودند تا با او بیعت کنند. «نعلین پاره شد و ردا افتاد و ناتوان زیر دست و پا ماند… خشنودی بیعت تا آنجا رسید که بیمار خود را سرپا میداشت و دختران جوان سربرهنه دوان بودند.» (۷) اکنون اگر وجه ملکوتی ولایت امیرمومنان مغفول مانده بود، مردم شامل خواص و عوام گویا دوباره او را کشف کرده باشند، از حضرت میخواستند امامت و زعامت آنان را برعهده بگیرد. امام- همو که ولایت او در وحی الهی مایه کمال دین و هموزن ۲۳ سال رسالت پیامبر اعظم(ص) شمرده شده بود- در همین موقف از جماعت خواست هیجان و اشتیاق را فرو بنشانند و او را واگذارند تا به جای آن که امام و امیر آنان باشد، وزیر و یاور امیری باشد که آنان میگمارند؛ چه آن که افق تیره و تار است و دلها نااستوار. «مرا واگذارید و از دیگری بخواهید زیرا ما به استقبال امری میرویم که چهرهها و رنگهای مختلفی دارد؛ دلها در آن تاب نمیآورند و عقلها در آن برقرار نمیمانند. و همانا آفاق تیره و راه ناشناخته است. و بدانید من اگر خواست شما را اجابت کنم چنان رفتار میکنم که میدانم و گوش به گوینده و سرزنش سرزنشگر نمیسپارم. و اگر مرا واگذارید پس مانند یکی از شما هستم و شاید که شنواترین و مطیعترینتان باشم نسبت به کسی که او را بر امارت خویش میگمارید و من وزیر شما باشم بهتر است که امیر شما باشم.» (۸) و این غم جانکاه بر سینه تاریخ سنگینی میکند که چرا مولای متقیان و امیر مومنان وزارت و معاضدت را بر ولایت نسبت به چنین مردم بدعهدی ارجح میشمرد و یا با آنان پیشاپیش احتجاج میکرد حال آن که تاکید داشت «نسبت من با خلافت نسبت محور به سنگ آسیاب است.» (۹)
پیشبینی مولای ژرفاندیشی که میفرمود «ان معی لبصیرتی. همانا بصیرتم با من است.» (۱۰) درست بود. یکی از رنجهای بزرگ همان است که حضرت در باره هلاک امتها برمیشمارد. «یعملون فیالشبهات و یسیرون فیالشهوات. معروف نزد آنان همان است که میشناسند و میپسندند و منکر، همان که نمیشناسند و ناخوش میدارند. پناهگاه آنها در مشکلات خودشان هستند و در امور مهم به آرای خود پناه میبرند. کأنّ کلّ امرءٍ منهم امام نفسه. گویا هر یک از آنان امام خویش است.» (۱۱) خطاب به همین جماعت و قبیل آنها میفرمود «از کرامت الهی به مرتبتی رسیدهاید که حتی کنیزهای شما را احترام میکنند. کسانی شما را بزرگ میشمارند که هیچ برتری نسبت به آنها ندارید و هیچ نعمتی از شما به آنها نرسیده است. هیبتی از شما در دل کسانی نشسته که ترسی از قدرت شما ندارند. و شما (با این همه) میبینید پیمانهای الهی شکسته میشود اما به خشم و غضب نمیآیید؛ در حالی که از شکستن پیمانهای پدرانتان مانع میشوید. ستمکاران را به مقام و منزلت خود مسلط ساختید… و سوگند به خدا اگر شما را زیر تمام ستارگان پراکنده سازند خداوند شما را برای روز شرّ آنها جمع میکند». (۱۲) در کمتر از چند سال آنان که حاضر نبودند دست بیعت با علی علیهالسلام بدهند یا بر سر بیعتی که با او کردهاند وفادار بمانند، مجبور شدند به پای سفلگان فرومایه بیفتند یا با بوزینه آنان بالاجبار بیعت کنند! و تلخی ستم جباران را بچشند.
امام افق تیره آیندهای نه چندان دور را میدید که هشدار میداد «به خدا سوگند پس از من بنی امیه را بد اربابانی مییابید مانند شتر بدخو که با دهان خود زخمی کند و با دست و پا لگد بزند و از دوشیدن شیر مانع شود. بنی امیه کسی را از شما زنده باقی نمیگذارد مگر اینکه سودی برای آنها داشته باشید… در این هنگام قریش دوست دارد دنیا و آنچه در آن است را بدهد تا زمانی کوتاه- به اندازه زمان قربانی کردن شتر- مرا ببیند تا تمام آنچه را که امروز مقداری از آن را میخواهم و از انجام آن امتناع میکنند، از آنان بپذیرم!» (۱۳)آیا تاریخ جز همین حقیقت را پیش آورد و آیا امیر مومنان نبود که مشفقانه میفرمود «آنچه از حکمت میگویم سخنان رسول خدا(ص) است؛ من آن را بدون مطالبه بها در پیمانه میریزم و عرضه میکنم، اگر که ظرف (وظرفیتی) برای آن باشد.» (۱۴) بزرگترین دلواپسی و نگرانی امام این بود که دشمن تعدی میکند و چون واکنش درستی نمیبیند گستاختر میشود. «به خدایی که جانم دست اوست سوگند، بد آتشی است آتش جنگی که شما بیافروزید. برای شما نقشه میکشند و شما کید نمیکنید. از مرزهای شما کاسته میشود و پروا ندارید. دشمنان نمیخوابند و چشم به شما دوختهاند اما شما در خواب غفلت غوطهور شدهاید. مغلوب شدند- به خدا سوگند- آنها که همدیگر را خوار کردند. به خدا میبینم اگر آسیاب جنگ به گردش درآید و مرگ دهان گشاید، پسر ابوطالب را واگذارید و پراکنده شوید. به خدا سوگند هر کس که به دشمن فرصت دهد و او را بر خود توانمند و مسلط سازد تا گوشت وی را بخورد و استخوانش را نرم سازد و پوست او را بکند، سخت ناتوان و زبون، با دلی ضعیف در سینه است.» (۱۵)
تنها یک چیز سوز سینه این مرد الهی و غمخوار مستضعفان را فرو مینشاند. آب را به روی شما بستهاند و به مذلت میخوانند؟ «شما را به مبارزه و جنگ فرا میخوانند. پس با ذلت و از دست دادن موقعیت برجای بمانید یا شمشیرها را از خون آنها سیراب کنید تا از آب سیراب شوید؛ که همانا مرگ آن است که در زندگی مقهور و ذلیل دشمن باشید. و زندگی آن است که در مرگ بر دشمن چیره شوید.» (۱۶) جزو شیرینترین لحظهها برای امیر مومنان ساعتهای دلیری و جولان رزمندگان جبهه حق است؛ از جمله در روزهای اوج جهاد صفین. «همانا تاخت و تاز شما را در آغاز کارزار و سپس برکنار شدن شما را از صفوفتان دیدم. دیدم که مردم خشن فرومایه و اعراب بادیهنشین شام شما را شکست میدادند و میراندند حال آن که شما جوانمردان عرب و بزرگان شرف هستید. و سوز و خروش سینهام فرو نشست آن هنگام که دیدم شما شامیان را از صفوفشان کنار زدید چنان که شما را پراکنده کرده بودند. و آنان را راندید چنان که شما را رانده بودند.» (۱۷) راهبرد آن حضرت راهبرد پیروزی برای همیشه تاریخ است. «جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند برای دوستان مخصوص خویش میگشاید… پس هر کس از آن رو گرداند خدا لباس مذلت بر تن او بپوشاند و… محکوم به خواری شود و از عدل و انصاف محروم ماند… به شما گفتم با دشمنان بجنگید پیش از آن که با شما بجنگند و به خدا سوگند با هیچ قومی در درون خانه او نجنگیدند مگر اینکه او را ذلیل و خوار ساختند. اما شما مسئولیت جهاد را به دوش هم انداختید و یکدیگر را خوار ساختید تا غارتگران تاختند.» (۱۸)
در کوردلی صحابه راه کج کردهای مانند ابوموسی اشعری و سعد وقاص و دیگران همین بس که پیروزی از مولای سفارش شده خدا و رسول(ص) او از جمله در مقوله حکومت و جهاد را «فتنه» شمردند حال آن که به تصریح قرآن در قعر فتنه سقوط کرده بودند. بیخود نبود که عمروعاص به هنگام نقشهچینی قرآنهای سرنیزه به معاویه گفت «پیشنهادی کردم که اگر بپذیرند دچار اختلاف شوند و اگر نپذیرند باز هم دچار دودستگی باشند»! او درست میگفت. وقتی حکومت و حکمیت از مدار ولایت خارج شد، جز حیرت و سردرگمی و تیرهروزی نمیآفریند. و این نقطه مقابل همان حقیقتی است که حضرت زهرا(س) سلامالله علیها فرمود «خداوند اطاعت ما را مایه انتظام و قوام دین و امامت ما را موجب امان از تفرقه قرار داد.»
۱و۲- خطبه ۲۷ نهجالبلاغه/ ۳- خطبه ۲۹/ ۴- خطبه ۱۱۹/ ۵- خطبه ۲۵/ ۶- خطبه ۹۷/ ۷- خطبه ۲۲۴/ ۸- خطبه ۹۲/ ۹- خطبه ۳/ ۱۰- خطبه ۴/ ۱۱- خطبه ۸۸/ ۱۲- خطبه ۱۰۶/ ۱۳- خطبه ۹۳/ ۱۴- خطبه ۷۱/ ۱۵- خطبه ۳۴/ ۱۶- خطبه ۵۱/ ۱۷- خطبه ۱۰۷/ ۱۸- خطبه ۲۷/
برای من اما این متن یک “زیارتنامه” بود تو فضای مجازی
آنقدر که نیت کردم آخر هفته حقیقتا بروم زیارت اهل آسمان
مجهولون فی الارض و معروفون فی السماء
آقای قدیانی؛
اجرتون با مادر آقای شهیدان
http://lshahadat.blogfa.com/post-107.aspx
وجودشون برکته. خدا رفته هاشون رو بیامرزه و زنده هاشون رو حفظ کنه و عمر با عزت بهشون بده
“جز «خدا» همه چی «غیر» است، همه چی. این «غیر» گاهی ممکن است همین خزعبلات بنده کمترین باشد.”
* * * همانکه نوشت «اتوبوس آمد» * * *
برای آمرزش روح مادران شهیدی که از بین ما رفتند صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
“والله «شهدا با قهقهه مستانهشان، عند ربهم یرزقون بودند.» این مملکت «مادر شهید» دارد. نزد ابلیس که این همه نمیخندند!”
عالی بود… عالی
سلام؛
مرد مومن از طرف ما به بچه های وطن بگو انتظار بیشتری داشتیم برای عید غدیر!
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایته امیرالمومنین…
عید بزرگ شیعیان، عید امامت و ولایت آقا امیرالمومنین(ع) بر اهالی قطعه ۲۶ مبارک باد…
http://dl.delsukhtehgan.ir/aban%2092/Karimi-Shab%20Eyde%20Ghadi%201392-007.mp3
http://dl.delsukhtehgan.ir/aban%2092/Karimi-Shab%20Eyde%20Ghadi%201392-002.mp3
http://dl.delsukhtehgan.ir/aban%2092/Karimi-Shab%20Eyde%20Ghadi%201392-0011.mp3
بر دشمن مرتضی علی لعنت!
“مسئلهی امامت و مسئلهی ولایت و زنده نگهداشتن غدیر، به یک معنا زنده نگهداشتن اسلام است. مسئله فقط مسئلهی شیعه و معتقدین به ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نیست. اگر ما مردم شیعه و مدعی پیروی از امیرالمؤمنین حقیقت غدیر را درست تبیین کنیم، هم خودمان درک کنیم، هم به دیگران معرفی کنیم، خود مسئلهی غدیر میتواند وحدتآفرین باشد. بحث اعتقاد قلبی و اتصال یک نحلهی دینی و مذهبی به یک اصل اعتقادی، یک بحث است؛ شناخت مسئله، بحث دیگری است. اسلام عالیترین مسئله در باب تشکیل جامعهی اسلامی و نظام اسلامی و دنیای اسلامی را در مسئلهی غدیر متجلی کرده است.”
(امام خامنه ای)
**********عید همگی مبارک**********
قرینه هاتو دوس دارم
http://mihman.blog.ir/post/38
بی ربط
همایش وحدت اصولگرایان برگزار شد ولی واقعا جای حاج آقا مهدوی خالی بود! دوستان پایداری دنبال ریاست علامه بودن که در غیاب آیت الله مهدوی به خواسته شون رسیدن! البته قصد مقایسه ندارم ولی بعضی استوانه ها هم دنبال ریاست بر خبرگان هستند که خدا اون روز رو نیاره…
برای سلامتی حاج آقا مهدوی امشب دعا می کنم…
قرار پنجشنبه ها
با یک زنبیل قرمز مشبک سراسر خاطره…
خدا حفظشون کنه.
جمهورى مظلوم اسلامى به غمخوارى و مادریشان، سخت محتاجه!
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
امام صادق سلام الله علیه می فرماید:
روز “عید غدیرخم” در میان سه عید فطر و قربان و جمعه، مانند درخشندگی ماه در میان ستارگان است.
بخش هایی از خطبه مهم و زیبای “غدیر”
بخش اول: حمد و ثنای الهی
“ستایش خدای را سزاست که در یگانگی اش بلند مرتبه و در تنهایی اش به آفریدگان نزدیک است؛ سلطنتش پرجلال و در ارکان آفرینش اش بزرگ است. بى آنکه مکان گیرد و جابه جا شود، بر همه چیز احاطه دارد و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است…”
بخش دوم: فرمان الهی برای مطلبی مهم
“و اکنون به عبودیت خویش و پروردگاری او گواهی می دهم. و وظیفه خود را در آن چه وحی شده انجام می دهم مباد که از سوی او عذابی فرود آید که کسی یاری دورساختن آن از من نباشد. هر چند توانش بسیار و دوستی اش (با من) خالص باشد.
– معبودی جز او نیست -چرا که اعلام فرموده که اگر آن چه (درباره ی علی) نازل کرده به مردم نرسانم، وظیفه رسالتش را انجام نداده ام- و خداوند تبارک و تعالی امنیت از [آزار] مردم را برایم تضمین کرده و البته که او بسنده و بخشنده است…”
بخش سوم: اعلان رسمی ولایت و امامت دوازده امام علیهم السلام
” …هان مردمان! او را برتر بدانید. چرا که هیچ دانشی نیست مگر اینکه خداوند آن را در جان من نبشته و من نیز آن را در جان پیشوای پرهیزکاران، علی، ضبط کرده ام. او (علی) پیشوای روشنگر است که خداوند او را در سوره یاسین یاد کرده که: «و دانش هر چیز را در امام روشنگر برشمرده ایم…»
” …هان مردمان! همانا او هم جوار و همسایه خداوند است که در نبشته ی عزیز خود او را یاد کرده و درباره ی ستیزندگان با او فرموده: «تا آنکه مبادا کسی در روز رستخیز بگوید: افسوس که درباره ی همجوار و همسایه ی خدا کوتاهی کردم…»
“…هان مردمان! در قرآن اندیشه کنید و ژرفی آیات آن را دریابید و بر محکماتش نظر کنید و از متشابهاتش پیروی ننمایید. پس به خدا سوگند که باطن ها و تفسیر آن را آشکار نمی کند مگر همین که دست و بازوی او را گرفته و بالا آورده ام و اعلام می دارم که: هر آن که من سرپرست اویم، این علی سرپرست اوست. و او علی بن ابی طالب است؛ برادر و وصی من که سرپرستی و ولایت او حکمی است از سوی خدا که بر من فرستاده شده است…”
بخش چهارم: بلند کردن دست امیرالمومنین علیه السلام به دست رسول خدا صلی الله علیه و آله
“خداوندا، تو را گواه می گیرم که پیام تو را به مردمان رساندم…”
بخش پنجم: تاکید بر توجه امت به مسئله امامت
“هان مردمان! خدا هرگاه ایمان آوردگان را خطابی نموده به او آغاز کرده [و او اولین شخص مورد نظر خدی متعال بوده است ] و آیه ای ستایشی نازل نگشته مگر درباره ی او. و خداوند در سوره ی «هل أتی علی الإنسان» گواهی بر بهشت [رفتن ] نداده مگر برای او، و آن را در حق غیر او نازل نکرده و به آن جز او را نستوده است. آگاه باشید! که با علی نمی ستیزد مگر بی سعادت. و سرپرستی او را نمی پذیرد مگر رستگار پرهیزگار. و به او نمی گرود مگر ایمان دار بی آلایش. و سوگند به خدا که سوره ی والعصر درباره ی اوست: «به نام خداوند همه مهر مهر ورز. قسم به زمان که انسان در زیان است.» مگر علی که ایمان آورده و به درستی و شکیبایی آراسته است…”
بخش ششم: اشاره به کارشکنی های منافقین
“و حال، مأموریت تبلیغی خود را انجام می دهم تا برهان بر هر شاهد و غایب و بر آنان که زاده شده یا نشده اند و بر تمامی مردمان باشد. پس بایسته است این سخن را حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا برپایی رستاخیز برسانند.”
بخش هفتم: پیروان اهل بیت علیهم السلام و دشمنان ایشان
“هان مردمان! صراط مستقیم خداوند منم که شما را به پیروی آن امر فرموده. و پس از من علی است و آن گاه فرزندانم از نسل او، پیشوایان راه راستند که به درستی و راستی راهنمایند و به آن حکم و دعوت کنند.
سپس پیامبر صلّی الله علیه و آله قرائت فرمود: «بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدللّه ربّ العالمین الرّحمن الرّحیم» – تا آخر سوره. هان! به خدا سوگند این سوره درباره ی من نازل شده و شامل امامان می باشد و به آنان اختصاص دارد.
هان مردمان! بدانید که همانا من انذارگرم و علی مژده دهنده…”
بخش هشتم: حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف
“آگاه باشید! همانا آخرین امام، قائم مهدی از ماست. هان! او بر تمامی ادیان چیره خواهد بود.”
بخش نهم: مطرح کردن بیعت
“هان مردمان! اینک شما را می خوانم که پس از پایان خطبه با من و سپس با علی دست دهید تا با او بیعت کرده به امامت او اقرار نمایید.”
بخش دهم: حلال و حرام، واجبات و محرمات
“هشدار که دوباره می گویم: بیدار باشید! نماز را به پا دارید. و زکات بپردازید. و امر به معروف کنید و از منکر بازدارید. و بدانید که ریشه ی امر به معروف این است که به گفته ی من [درباره ی امامت ] برسید و سخن مرا به دیگران برسانید و غایبان را به پذیرش فرمان من توصیه کنید و آنان را از ناسازگاری سخنان من بازدارید؛ همانا سخن من فرمان خدا و من است و هیچ امر به معروف و نهی از منکری جز با امام معصوم تحقق و کمال نمی یابد.
مرگ، قیامت، و حساب و میزان و محاسبه ی در برابر پروردگار جهانیان و پاداش کیفر را یاد کنید. آن که نیکی آورد، پاداش گیرد. و آن که بدی کرد، بهره ای از بهشت نخواهد برد.”
بخش یازدهم: بیعت گرفتن رسمی
“پس همگان بگویید:
«البتّه که سخنان تو را شنیده پیروی می کنیم و از آن ها خشنودیم و بر آن گردن گذار و بر آن چه از سوی پروردگارمان در امامت اماممان علی امیرالمؤمنین و امامان دیگر – از صلب او – به ما ابلاغ کردی، با تو پیمان می بندیم با دل و جان و زبان و دست هایمان. با این پیمان زنده ایم و با آن خواهیم مرد و با آن اعتقاد برانگیخته می شویم. و هرگز آن را دگرگون نکرده شکّ و انکار نخواهیم داشت و از عهد و پیمان خود برنمی گردیم. و نیز فرمان تو را به نزدیک و دور از فرزندان و خویشان خود خواهیم رسانید و خداوند را بر آن گواه خواهیم گرفت.»
هان مردمان! سبقت جویان به بیعت و پیمان و سرپرستی او و سلام بر او با لقب امیرالمؤمنین، رستگارانند و در بهشت هی پربهره خواهند بود.
هان مردمان! آن چه خدا را خشنود کند بگویید. پس اگر شما و تمامی زمینیان کفران ورزند، خدا را زیانی نخواهد رسانید.
پروردگارا، آنان را که به آن چه ادا کردم و فرمان دادم ایمان آوردند، بیامرز. و بر منکران کافر خشم گیر! و الحمدللّه ربّ العالمین.”
سلام آقای قدیانی………………….
یک حلقه به درب جنت آویزان است
دائم به على على على گویان است
این شاهد آن است که دربست بهشت
مختص على و جمله ى یاران است
شیعیان مولا امیرالمومنین (ع) عیدتان مبارک.
عید غدیر بر همگان مبارک…………………….
با اجازه مبصر محترم؛ ۲۲ روز مانده به عاشورا…
سلام خدا بر این بزرگان (واقعی و غیر تقلبی) نظام
من هم به نوبه ی خودم، این عید اعظم رو تبریک می گم به؛ سید و سالار انقلاب اسلامی ایران امام خامنه ای (ارواحنا فداه) و دوستان خوب و همیشه در صحنه ی قطعه ی مقدس ۲۶ بویژه داداش حسین عزیز و مبصر مهربونمون آقا سید احمد.
حتما طبق معمول همه ساله، آقا سید عیدی هم دادن به بچه ها؟! حالا برم متن هایی که نخوندم بخونم!!!
عید ولایت مبارک!
چشم انتظار؛
طبق روال سال های قبل، ۱۱۰ بار “نادعلی” خواندم به نیت رفع مشکلات و عاقبت به خیری همه دوستان عزیز.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یه چیزی بگم بخندید!
ما یه آشنایی داریم، یه پیرمرد حدود ۷۰ یا ۸۰ ساله. از وقتی من یادم میاد همین شکلی و همین سنی بود! 🙂
روز عید غدیر، مثل خیلی از سادات، در منزل پدر ما از ساعت ۷ صبح باز میشه تا آخر شب! این بنده خدا اولین مهمونیه که زنگ می زنه و وارد میشه و آخر شب هم مسئول بستن در، خودشه!
من از خستگی دیگه نفس برام نمونده و جمع رو ترک کردم و اومدم بالا؛ جناب پیرمرد هنوز پایین نشسته!!!
دقیقا همه سال همین برنامه رو باهاش داریم!
😐
مردم با مشکلات ریز و درشت زندگی دست به گریبانن، اونوقت جناب رئیس جمهور ریشش رو با رنگ عباش ست کرده؛ قهوه ای!!!!!!
جناب پرزیدنت؛
اگر مسیرت به اینطرف ها خورد و کامنتم رو خوندنی، بهت بگم که خیلی زشت شدی و این رنگ ریش امشب، اصلا بهت نمی اومد!!!!!
د.س!
من که اصن نگاهش هم نکردم! چه برسه به اینکه ببینم ریشش رو با کجاس ست کرده!!! مهم ریشه ی که برخی ندارند. حالا هی ریش رنگ کنند! دروغ های شاخدار امشب دولت راستگویان ۲۰۱۴ بود…
سلام
نیروهای انقلاب تلاش می کنند برای وحدت، همین تلاش باعث دلواپسی برخی شده است.
دوست گرامی که موضوع علامه را مطرح کرده اید!
به نظرم باید از تلاش برای وحدت استقبال کرد، نه این که موضوع ریاست و حضرت آیت الله مهدوی کنی و… را مطرح کنیم. امیدواریم تجربه قبلی درسی برای آینده باشد. ضمن این که در انتخابات مجلس با توجه به تعدد شهرها و نامزدها و نیز امکان ارایه لیست، معمولا امکان همگرایی بیشتر فراهم است. امیدواریم هر چه زودتر با دعای خیر همگان شاهد سلامت و عافیت حضرت آیت الله مهدوی کنی باشیم. ان شاء الله
ـــــــــــــــــــــــــــ
ح ق: کامنتتون رو پررنگ کردم به این معنی؛ جواب لازمی بود که باید به اون دوستمون داده میشد، اما……………. خودمم همچین آینده خوبی برای این همگرایی متصور نیستم!! در این همگرایی، سیاستورزی، دست اهلش نیست، تمام!!
مطلب سایت جماران در خصوص دیدار یکی از سران فتنه در روز عید سعید غدیر خم.
یکی نیست بگوید درس غدیر درس تبعیت از ولایت است، نه این که با جنگولک بازی، فکر کنیم که می توان واقعه غدیر را زنده نگه داشت و فتنه ۸۸ را فراموش کرد.
فتنه ۸۸ را باید در امتداد فتنه سقیفه تعبیر کرد و بس…
همه چی ارزونه؛ من چقدر خوشبختم
این چقدر خوبه که؛ یه دروغگو هستم!!
…
ارز من ارزونه؛ بلبلم میخونه!
خطر پالم هست؛ شیر نیاری خونه!
…
دست او را بستم؛ کمرش بشکستم
گفتمش هوی رکود؛ من روحانی هستم!
…
همه چی ارزونه؛ من چقدر خوشبختم
این چقدر خوبه که؛ یه دروغگو هستم!!
…
در ژنو خندیدم؛ پُزشم هی میدم!
بی سواد است کسی؛ که بفهمد ری…م!!!
…
با وزیر فرهنگ؛ گفتم از آزادی!
به جهنم بفرست!؛ به بهشت گیر دادی؟!!
…
همه چی ارزونه؛ من چقدر خوشبختم
این چقدر خوبه که؛ یه دروغگو هستم!!
…
کامرون رو دیدم؛ چند سوال پرسیدم!
اون چیزی نشنیده!؛ من چیزی نشنیدم؟!
…
من پر از فریادم؛ از خودم دلشادم!
اگه دست من بود؛ امتیاز می دادم!
…
همه چی ارزونه؛ من چقدر خوشبختم
این چقدر خوبه که؛ یه دروغگو هستم!!
…
زنگنه داد به باد؛ پول نفت ما را
چون می ترسیم لو بدیم؛ عشق حاج آقا رو!!!
…
تحریم از بین رفته؛ آمارهامون گفته!
آگهی ترحیم؛ در حال پیشرفته!!!
…
همه چی ارزونه؛ من چقدر خوشبختم
این چقدر خوبه که؛ یه دروغگو هستم!!
عید بر شما مبارک!
http://www.axgig.com/images/58090175065492178648.jpg
http://www.axgig.com/images/14667744246072020945.jpg
http://www.axgig.com/images/74497069411855857828.jpg
سلام؛
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب و ائمة المسلمین علیهم السلام
عید غدیر بر شما و خانواده محترم مبارک
سعید قاسمی در مراسم بزرگداشت نادر مهدوی: عوامل فتنه ۸۸ داعش داخلی هستند/ میگویند آمریکا میتواند با یک دکمه ما را بفرستد هوا، خب چرا غزه را نتوانست؟!
http://www.rajanews.com/detail.asp?id=207400
منتشر که نمی کنی من باب این می فرستم که بگم به یادت هستم و دعاگو
التماس دعای مخصوص………………….
با افتخار من هم یک وایبری، واتس آپی، تانگویی و…. نیستم.
توصیه می کنم دوستان را به دوری از این فتن زمان! فی الحال شرش بیشتر از خیرش هست… از ما گفتن بود.
سلام جناب قدیانی
عالی بود!!
این یادآوری و نوشتار زیباتون از آن پنج شنبه ها یکهو آدم را یک تکانی می دهد! یاد آن روزها و شلوغی بهشت زهرا (س)…
شعری حقیر سروده بودم؛ اینجا یکی دو بیتش را می گذارم:
برای آقای رئیس…
تو فکر سازشی و دور بعد و رای بیشتر
من به فکر دو تا نسخه واسه پا دردای مادر
دیپلمات سطح بالا واسه آینده و حالا
پیروزیت مبارکه مرد
تو شدی تیتر خبرها
…
تو روابط جهانی فکر دارو و دوا باش …
فکر پا دردای مادر واسه خاطر خدا باش…
واقعا سایت شما و نوشته هاتون یکی از تریبون های استوار بچه بسیجی هاست…
یا علی
چاپ اولین کتاب داستان از شهیدی از دارالشهدای تهران به قلم توانمند نویسنده انقلابی آقای محمد علی گودینی با نام “چتربازی در امواج”
لینک دانلود صوتی مقدمه کتاب با صدای مهدی مجنونی گوینده رادیو تهران
http://s5.picofile.com/file/8143476976/Amvaj.mp3.html
.
از راه کـــه می رسد پنج شنبه ها!
راه میوفتیـــــــــم… هر سه با هـــــــــم… من و پلاک و چفیه ام…
به همــراه ِ بـُغضی کـــه هنوز نشکستــــه…
می رویم آنجا کـــه میراث ِ ماست…
خــدایا!
سرانجامم را به هیـچ بهشتی نکشان جــــــــــز؛
بهشت ِ زهـــــــــــــــــــــــــــــرا.س.
.
.
.
.
قلمتــــآن مستـــــــدآم…
.
مـ‗‗ـا قـ‗‗ـوم عَـجـ‗‗ـم بـ‗‗ـه بـ‗‗ـاده عـ‗‗ـادت داریـ‗‗ـم
بـ‗‗ـر پیـ‗‗ـر ِ مُغـ‗‗ـان “عـ‗______‗ـلی” ارادت داریـ‗‗ـم
مـ‗‗ـن “هـُ‗‗ـوُ” نکـِ‗‗ـشَم جنـ‗ـون مـ‗‗ـرا مـ‗ـی گیـ‗ـرد
ایـ‗‗ـن دل بـ‗‗ـه هـ‗‗ـوای “کـ‗ـربـ‗_‗ـلا” مـ‗‗ـی گیـ‗‗ـرد
تـ‗‗ـا طـ‗‗ـور کشـ‗__‗ـانده ای، عَصـ‗ـا مـ‗ـی خـ‗ـواهم
از تـ‗ـو مـ‗ـن تـ‗ـذکـ‗ـره ی کـ‗ـرب و بـ‗ـلا مـ‗ـی خـ‗ـواهم
ایـ‗‗ـن “علـ‗‗ـی” کیسـ‗‗ـت کـ‗‗ـه عـ‗‗ـالم همـ‗‗ـه دیـ‗‗ـوانـ‗‗ـه ی اوستـ‗‗ـ
ایـ‗‗ـن چـ‗‗ـه شمـ‗ـعی سـ‗ـت، فقـ‗‗ـط “فـ‗ـاطمـ‗‗ـه” پـ‗ـروانـه ی اوستـ‗‗ـ
.
شاید من منظورم رو بد رسوندم
قصدم ناامید کردن شما از وحدت اصولگراها و احیانا اهانت به احدی نبود ولی………..
سلام
من یک فرزند شهیدم
در کمال ناباوری، معاونت آموزش دانشگاه پزشکی تهران، برای دفاع از دانشجویان پولی خود که عده زیادی به اونها معترض بودند، گفت:
اگر اعتراضی باشه اول به سهمیه های شاهد و ایثارگر وارده!! اونها هم جای خیلی ها رو تنگ کردن!! تازه بر خلاف دانشجویان پولی، پول هم نمی دن!!
جالبه برای توجیه خودشون، شهدا رو وسط میکشن… تو این سالها، کسی اینطور به ما متعرض نشده بود… فکر کنم بوی الرحمانمون بلند شده…
سید احمد! خدا اون مایه ی برکت را براتون حفظ کنه.
نزدیک ۲ هفته بود اینترنت نداشتم. اما هنوز زندهام! فکر کنم به خاطر اینکه چند روز یه بار با ایرانسلم به قطعه سر میزدم! یه بار تونستم کامنت بذارم. اما یه بار هرچی تلاش کردم نشد. بعضی کارهای ضروریم رو نتونستم بدون اینترنت انجام بدم. اما از صبح تا شب شاید فقط یک ساعت کامپیوترم روشن بود؛ برعکس همیشه که فقط یک ساعت خاموشه!!
تو این دو هفته به یه نتیجهای رسیدم: اینکه ملت وقتی حوصلهشون سرمیره میرن سراغ یخچال، من قطعه ۲۶ رو رفرش میکنم!!
و اینکه فلاسک، نه فلاکس!
و این: اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و العن من عاداهم…
خودمم همچین آینده خوبی برای این همگرایی متصور نیستم!! در این همگرایی، سیاستورزی، دست اهلش نیست، تمام!!
اینو خوندم، میدونید یاد چی افتادم؟
اون شخصیته بود تو کارتون گالیور هی راست میرفت چپ میاومد، میگفت:
من میدونم! من میدونم نمیشه! من میدونم شکست میخوریم! من میدونم آخرش گرفتار میشیم! من میدونم به نتیجه نمیرسیم! من میدونم …
حالا شما هم کلا افتادید روی دنده من میدونم …
جدای از مزاح، حالا که یه اتفاق مثبت افتاده، به نظرتون بهتر نیست اولِ راهی، یه کم با دیده مثبت به ماجرا نگاه کنیم و با تحلیلهامون، ما هم راه رو برای همگرایی بیشتر باز کنیم؟
گذشته از این حرفها …
من میدونم این کامنتم منتشر نمیشه! من میدونم!
بسم رب شهدا و الصدیقین…
یاد امام و شهدا دلو می بره کرب و بلا…
یادش به خیر….
شنیدم میگن همه دنبال مسکن مهرن… میگم ما هنوز رفتگر خونه فاطمه زهراییم…
…………….یا علی
لبیک یا حسین؛
قبول دارم!
ــــــــــــــــــــــــــــــ
ح ق: چند ساعته که دارم به این قسمت یکی از نظرات ارسالی فکر میکنم؛
اگر اعتراضی باشه اول به سهمیه های شاهد و ایثارگر وارده!! اونها هم جای خیلی ها رو تنگ کردن!! تازه بر خلاف دانشجویان پولی، پول هم نمی دن!!
اون «پول هم نمیدن» که آخرشه!!
بله؛ پول که ندادند!
بعضی از این مسئولین، خصوصا مسئولین تازه به منصب رسیده، با خون و عزت و شرف رابطه ای ندارند! همه چی را با پول می سنجند.
مهم پول است که دانشجویان شاهد ندادند!
راست میگه دیگه، توی این دوره زمونه آدما مشکل شرف پیدا کردن، واسشون خون و جون هم بدی مهم نیست؛ فقط پول مهمه!
خجالت هم نمی کشند!
خوبه هنوز داریم شهید می دهیم و اینا اینطوری حرف می زنند!
حالا نگفته جای کیا رو تنگ کردن؟!!
چقدر حرصم دراومده با خوندن اون کامنت!
باغ وحش (گفت و شنود)
گفت: منوشه امیر یعنی همون منوچهر ساچمهچی تهرانی، مدیر رادیو اسرائیل از نتانیاهو به عنوان یک شخصیت صلحدوست! یاد کرده است!
گفتم: وارونه نهند نام زنگی، کافور!
گفت: منوشهامیر میگوید؛ حمایت نخستوزیر اسرائیل از «جنبش سبز»! حمایت از صلح و آزادی در ایران بود!
گفتم: پس برای همین گفته بود اصلاحطلبان بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران هستند!؟
گفت: پسر یعقوب نزولخور گفته است؛ مقامات اسرائیل خواهان آرامش برای مردم غزه و کرانه باختری هستند! و… دهها تعریف و تمجید دیگر از این جرثومههای فساد و تباهی.
گفتم: از یارو پرسیدند؛ رفیقت چه شکلیه؟! گفت؛ مثل اسب نجیب! مثل کبوتر مهربون! مثل پلنگ قوی! مثل… بهش گفتند؛ دیگه بسه یک روز قرار بذار که بریم باغ وحش از نزدیک ببینیمش!
خواهران وکیلی!
نه کامنت ح ق و نه کامنت شما را کامل تایید نمیکنم چون زمان همه چیز را روشن میکنه! واقعا من چقدر باهوشم؛ نه! فقط یه حس خوبی به من میگه آقا خودشون کنار نذاشتن علامه و به قول دیگر جدا کردن یاران افراطی علامه از ایشان را می پسندند!
دیپلمات هایی که در درس عشق و عاشقی از دیپلم آن طرفتر نرفتند و بی دیپلم هایی که نه برای عشق و نه برای عاشقی هیچ مرزی نداشتند، همان هایی که هنوز محاسنشان سبز نشده بود و همان هایی که هنوز قد پایشان آنقدر نبود که برسد به زین اسب این دنیا، همان هایی که اکنون همین دیپلمات های بی دیپلم با پا گذاردن بر روی قد آسمانیشان بنا دارند پا بلندی کنند تا شاید بتوانند قد علم کنند برای… اما افسوس که حراس افتادن ندارند… و نزدیک است این افتادن های پیاپی… ان شاالله
قرار ما پنج شنبه ها کنار مزار قد به آسمان کشیده آسمانی، یا زهرا
بسیار عالی و کوبنده بود.
خدا ان شاء الله ازتون قبول کنه.
یا علی.
دولت اعتدال داد “سعدی” رو هم در آورده!! 🙂
“چه روی و موی و بناگوش و خط و خال است این
چه قد و قامت و رفتار و اعتدال است این”
سلام
قدیانى جان عزیز
می دانم که این کامنت را نمى گذارى داداش
لیکن از خیلى وقت پیش، جواب ندادى که واقعا اگر “دکتر روحانى” شما را به سرزمین اجنبى یعنى آمریکا مى برد، باز هم اینگونه نقدش می کردی؟؟؟
ای نفس! تو دمی مطیع سبحان نشدی
وز کار بدت هیچ پشیمان نشدی
صوفی و فقیه و زاهد و دانشمند
این جمله شدی ولی مسلمان نشدی
«««مولانای رومی»»»
“صوفی و فقیه و زاهد و دانشمند”
… و البته روحانی و دیپلمات!!
سیداحمد؛
ایول داری داداش، احسنت به این جوابت به شعر دکتر
حجة الاسلام پناهیان:
اگر ذلت، منافعی داشت ما بیخیال عزت میشویم اما واقع این است که اگر شما عزت را کنار بگذارید باید سال بعد در خیابانها منتظر داعش باشید. این ها نتیجه یک ذره کوتاه آمدن مقابل آمریکاست.
از همه ی بچه های عزیز قطعه، حلالیت می طلبم. توفیق اجباری (!) شد، که با جمعی از دانش آموزان مدرسه، فردا راهی کربلای ایران بشم. نایب الزیاره ی هستم ان شاالله. اگر لایق بودم. امیدوارم شهدای عزیز دستگیرمان باشند…
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ح ق: به به! به امید خدا سلامت بری و سلامت برگردی همراه با یک توشه پربار معنوی-شهدایی…
چشم انتظار؛
خوش به سعادتت اخوی!
التماس دعا شدید
دعاگوی شما هستیم فراوان
سلام؛
اگر ممکنه کامنت فحش و ناسزا نذارید.
امام باقر علیه السلام فرموده اند: ناسزاگویی اسلحه ی فرو مایگان است.
“لبیک یا حسین”
راستش درباره علامه و یارانشان و اتفاقاتی که افتاد، سؤال و نگرانی زیاد داریم، اما به آینده خوشبینیم. به قول شما زمان همه چیز را روشن میکند.
عالی بود…
همین قطعه هیچ کم ندارد از وجه تسمیه اش، از همین فصای مجازی دل ما رو بردی قطعه شهدا…
سلام بر داداش حسین بچه بسیجی ها
قبل از هر چیز، به قول خودت “به روزیم…”
و بعد…
یک سرقت ادبی دیگه از شما انجام دادم و با نام مستعار در سایتمون قرار دادم…
البته حاجی، سرقت های ما هم با بقیه فرق داره، اول یه وضو گرفتیم و دو رکعت نماز خوندیم و بعد جملات شما رو با خزعبلات خومون قاطی کردیم و یه مطلب نوشتیم.
خلاصه شد این:
حال و هوای شهرستان ری در آستانه محرم/ ارباب ما آنقدر آقاست که هنوز ماهش نیامده، سرور و شادی تمام وجودمان را فراگرفته است + تصاویر
http://rahberey.com/ShowNews/%D8%AD%D8%A7%D9%84-%D9%88-%D9%87%D9%88%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%85%D8%AD%D8%B1%D9%85-%D8%A7%D8%B1
باشد که به خاطر این سرقت ادبیِ شبه با کلاس، بهشت بر ما واجب شود.
استاد ما (که کلا یک بار قسمت شد ببینمت)! دعامون کن…
(اون یه بار هم اومده بودی در مصلای شهرری به مناسبت نه دی، چهارشنبه اتوبوسی… رو خوندی)
یا علی…
قدیانى عزیز،
حداقل کامنت منو کامل میذاشتى!!
غرض عرض بنده این بود که:
حاصل سفر شما با هزینه بیت المال به سرزمین اجنبى، براى ما که در شرق کشور در جوار برادران افغان هستیم، چه بود؟؟
یادتون که هست، رفتى و بابت توجیه رفتنت یک عالمه توجیه کردى؟؟
حداقل دستاورد آن سفر با آنهمه هزینه چه بود؟؟
آن مسافرت را هم شما مدیون خون شهدا هستى…
به فرخ:
توقع شما از دستاورد سفر یک روزنامه نگار به کشور دیگر، چیست؟
تامین امنیت مرزهای شرقی؟!
یا ساخت نانوایی سنگگ در مرز ایران و افغانستان؟!
و یا آسفالت فلان خیابان بهمان شهر شرقی؟
با احترام نسبی عرض می کنم که؛
غرض عرض شما، نشانه مرض قلب شماست!
بعضى دوستان نفس مبارکشان در جاى گرم می زند،
نیت خوان هستند،
سایرین را مریض تصور می کنند!!!
به جاى جواب قانع کننده، جواب کوبنده می دهند!!!
ایرادى ندارد، اما اصل سؤال بى جواب ماند!!!
با اجازه آقای قدیانى؛
آقاى قدیانى دستاورد سفر شما از نظر من:
“وقتى آب باشد همه شناگر هستند”
این را سایر هم کیشان شما بصورت رسائى ثابت کرده اند!!!
سلام
خداقوت
چه عجب بالاخره نظر ما بدون تعارف، تایید شد.
برادر این دو قسمت رو حتما بخون، بازنشر بخشی از مطالب شما…
جانباز مجتبی اسلامی: جوراب آن پای مصنوعی آدم سوراخ باشد، عیبی ندارد. سوراخ های اخلاص آدمی تکراری باشد، واویلاست + عکس
http://rahberey.com/ShowNews/%D8%AC%D8%A7%D9%86%D8%A8%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%AC%D8%AA%D8%A8%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%AC%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%D8%A2%D9%86-%D9%BE%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B5%D9%86%D9%88%D8%B9
—————
گلزار شهدای جعفر آباد و مزار شهدای گمنام/ دیروز مسلم بود و کوفه و نامه ها، امروز سید علی و کربلا و وصیت نامه ها + تصاویر
http://rahberey.com/ShowNews/%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%DA%AF%D9%84%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D8%B9%D9%81%D8%B1-%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF-%D9%88
دیروز بعد مدت ها رفتیم بهشت حضرت زهرا. بعد از خوندن متن “برای قرار پنجشنبه ها” عهد کرده بودم بروم زیارت شهدا و شهید این قطعه، که رفتم. قطعه ۲۶ هم رفتم اما ردیفش را نمی دانستم. با خودم گفتم از یکی که این جا دست اندر کار اموراته، بپرسم قبر شهید حسین قدیانی (!!!) کجاست که یادم آمد شهید حسین قدیانی نه؛ شهید “اکبر قدیانی” پدرِ حسین قدیانی… دو تا آقا را دیدم که سر قبر بعضی شهدا می رفتند و یکیشون توضیح می داد و اون یکی گوش می داد. به نظرم اومد از جبهه رفته ها باشند، چهره هاشون که این طور نشان می داد، انگار آثار آن روزها روی صورت های مهتابی شون مونده بود. گفتم بروم نشونی قبر شهید حسین قدیانی را ازشون بگیرم، دوباره یادم اومد که شهید حسین قدیانی نه؛ شهید اکبر قدیانی پدرِ حسین قدیانی…
ناگهان دیدم این یکی که توضیح می داد به اون یکی گفت: بیا برویم یه “شهید با حال” رو نشونت بدم. کنجکاو شدم، چه اصطلاح جالبی، شهید با حال!!
با نگاهم دنبالشون کردم، رفتند اون طرف تر کنار قبر یک شهید ایستادند؛ باز هم این یکی توضیح می داد واون یکی گوش می داد. وقتی برگشتند ازشون پرسیدم: ببخشید آقا کدوم شهید رو گفتید با حاله؟! با دست اشاره کرد و قبر شهید “امیر حاج امینی” رو نشونم داد. رفتیم و فاتحه خوندیم. حدسم هم درست بود اون دو آقای صورت مهتابی، از جبهه رفته ها بودند.
رفتیم زیارت “شهید آوینی”، پایین پایش زانو زدم، پیشانی ام را روی قبر مطهرش گذاشتم و دعا کردم. ازش خواستم دعا کند ما “قبرستان نشینان عادات سخیف” از اسارت رها شویم، خواستم وساطت کند و از خدا بخواهد فرج امام عصر را، سلامتی آقایمان را، پیروی از ولایت را، مثل شهدا بودن را، مثل شهدا رفتن را…
بعد رفتیم زیارت شهید “صیاد شیرازی”، پایین خاکش زانو زدم، پیشانی ام را روی قبر مطهرش گذاشتم و دوباره درخواست هایم را تکرار کردم.
پیرمردی داشت سنگ قبر شهیدی را می شست، مشتاقانه پرسیدم: آقا شما پدر شهید هستید؟ جوابش چنان شوق و حسرتی در دلم ایجاد کرد که در تمام مدت فاتحه خوندن به حال خوش این پدر و پسر غبطه خوردم… اللهم الرزقنا…
آن طرف تر هم شهید “پلارک” بود و ازدحام جمعیت و استشمام عطر بهشتی…
دم اذان بود و وقت برگشتن… جلوی رویم گلدسته های حرم مطهر امام را دیدم… السلام علیک ایها العبد الصالح…
یادم افتاد که بالاخره شهید قدیانی را پیدا نکردم، یک نگاه به گلدسته ها کردم و دوباره برگشتم و با حسرت قطعه شهدا را نگاه کردم… این بار با خودم درست تکرار کردم؛ شهید اکبر قدیانی.
از بین قبور اموات که می گذشتیم نمی دانم چرا احساس اندوه و مردگی داشتم برعکس لحظاتی که در بین شهدا بودم و تمام وجودم پر از شور و اشتیاق و امیدواری بود…
“امواتا” کجا و “قتل فی سبیل الله” کجا!!
امروز دوباره عهد کردم آخر هفته بعد بروم زیارت شهدا، اما این دفعه با نام و نشونی دقیق یکراست بروم زیارت شهید بزرگوار اکبر قدیانی، پایین خاکش زانو بزنم، پیشانی ام را روی قبر مطهرش بگذارم و از او بخواهم وساطت کند و از خدا بخواهد فرج عاجل امام عصر را، عافیت و عاقبت بخیری رهبرم و سربازانش را و پسر برومندش را…
به خودم هم نهیب زدم تو حق نداری پیشاپیش سرباز وفادار آقا را شهید بخواهی؛ حتی به اشتباه. ما به این گونه حسین ها نیاز داریم. حسین قدیانی باید بماند تا یوسف زهرا بیاید و از اون متن های زیبای دل شاد کن برای آقای ما بنویسد، ما بخوانیم و از سر شوق گریه کنیم و از ته دل بخندیم، درست مثل اون طنزهای دوران فتنه که می خواندیم و اشک می ریختیم و می خندیدیم. هر چند که میان خنده ها و گریه های روزگار فتنه با اشک ها و لبخندهای روزگار مهدی فاطمه(عج) تفاوت از زمین تا آسمان است.
ای آخرین مسافر دنیا کجایی
ای یوسف صحرایی زهرا کجایی…
http://upir.ir/937/مناجات-با-امام-زمان-عج-ابر-بهارم-یابن-الزهرا-حسن-خلج.mp3
18 روز مانده تا عاشورا
صلی الله علیک یا ثارالله…
بعضى دوستان نفس مبارکشان در جاى معتدل می زند!!
نیت خوان هستند،
سایرین را شناگر تصور می کنند!!!
به جاى جواب قانع کننده، جواب بی ربط می دهند!!!
ایرادى ندارد، اما اصل سؤال بى جواب ماند:
توقع شما از دستاورد سفر یک روزنامه نگار به کشور دیگر، چیست؟
با اجازه آقای قدیانى؛
آقاى فرخ مشکل شما از نظر من:
“اطلاعات ناقص و غلط –> تحلیل نادرست و گتره ای”
این را سایر هم کیشان شما بصورت تابلویی ثابت کرده اند!!!
حال من، با پیرهن مشکی خوش است… دکترم گفته؛ محرم لازمم!
.
.
.
سلام بر ♥سین*
حال من، با پیرهن مشکی خوش است… دکترم گفته؛ محرم لازمم!
.
.
.
سلام بر ♥سین*
سلام……………………
گر چه در بزم حماسه، هیچ جاى گریه نیست
در هجوم شعله ها تکلیف باران روشن است
کى میان ابرهاى تیره پنهان می شود
آسمان ما که با خون شهیدان روشن است
با خواندن این متن زیبا یاد این شعر “میلادعرفان پور” افتادم که در شهادت شهید هسته اى، احمدى روشن سروده شده…
هم مکمل متن است، هم آرامشى براى باران اشک و اطمینانى براى قلب…
روایتی از نحوه تحصیل پسر ظریف و دختر فریدون در آمریکا
http://www.farhangnews.ir/content/95195
………………………
سلام.
خدا قوت.
من تازه شروع به فعالیت کردم.
خوشحال میشم اگه یه سری به منم بزنید و راهنماییم کنید…
قلمت برکت داره ها قالیبافچی…. 🙂
سلام
دستاورد قابل توقع از گزارشگری مثل آقاى قدیانى از سفر به آمریکا:
– فیلمبردارى از واقعیات در آمریکا و تطبیق آن با شعارها
– مناظره با یک همکار از نوع آمریکائى
– فیلمبردارى از نارسائى هاى فرهنگى و ادعاهاى توخالى آنها در خصوص حقوق بشر
– فیلمبردارى از اختلاف طبقاتى و فقرا در مغایرت با ادعاهاى آنها
و موارد متعدد دیگر
حداقل گزارشى از سفر خانوادگى دوستان دولت!
بعضی ها چقدر از بیان حقیقت توسط آیت الله جنتی عزیز، برآشفته شده اند!
راست گفته اند که “حقیقت تلخ است”
طرف را وقتی سال ۸۸ بازداشت کردند، از ترس خودش را خراب کرده بود، حالا گنده تر از دهانش حرف می زند!
جناب ابطحی! شما برو خدا را شکر کن که زنده ای، بعدش هم دهانت را ببند.
چی می گه؟!
مناظره؟ فیلم برداری؟ تو آمریکا؟؟؟
خدا شفا بده انشاءلله!
“به گزارش خبرگزاری فارس از کاشان، مرضیه برومند عصر امروز در مراسم افتتاحیه نخستین موزه اسباببازی و عروسکهای خیمهشببازی کشور در کاشان اظهار کرد: زمانی که دولت تدبیر و امید روی کار آمد نور امید به دل همه تابید اما در ظاهر خوشحالی ما سودی ندارد چرا که اتفاقی نمیافتد.”
آخی! امیدشون ناامید شد!
“تدبیر و امید”!!
الان کسی هست که خوشحالیش سودی داشته و نور امید دلش خورشید درخشان شده باشه؟!
آقای قدیانی؛ هیچ وقت به اندازه ی حالا مرخصی رفته بودید؟!
ح ق: من عجالتا دارم دنبال دوربین فیلمبرداریام میگردم!! 🙂
الان بپرسم چرا فضولی نیست؟ می خواهید برید سفر؟
هان! واسه کامنت فرخ!
گزارشگر همون خبرنگاره؟
🙂
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/355456/
بیچاره زناشون! خوبه در ایران هم واسه اونایی که خواهان تساوی حقوق زن و مرد هستند، بذاریم.
صبا؛
از نظر بعضی ها، تساوی حقوق زن و مرد، فقط از نظر دیه و ارث و روسری سر نکردن و این مسائل خوب است.
وقتی پای کار و مهریه و سربازی و … به میان می آید، به کانالِ کی بود کی بود من نبودم مراجعه می کنند!
دارم میوه پخته می خورم، یاد “آذرخش” افتادم؛ اونموقع ها که هرچی می خورد، نصفه شبی، پای سیستم کامنت می کرد.
البته من چون قرص خوردم مجبور شدم یه چیزی بخورم معده م خالی نباشه و گر نه؛ چه موقع خوردن!
معده م ناراحت شد، سرخود دو ماه میوه و سبزیجات خام نخوردم بدون این که پزشکم تجویز کرده باشه! حالا که می خوام بخورم معده م از عادت افتاده. کاش می شد چند وقت ترک گناه کنیم یا ماه رمضون که گناه نمی کنیم بعدش دیگه از عادتش بیفتیم و اصلا وجودمون نپذیره که گناه کنیم.
پنجره! (گفت و شنود)
گفت: این روزها اردوغان رئیسجمهور ترکیه بدجوری برای دست و پا کردن یک جایگاه در منطقه خودش را به درو دیوار میزنه.
گفتم: اردوغان در تمام معادلات چند ساله منطقه روی اسب بازنده سرمایهگذاری کرده است و شکستهای پیدرپی او را گیج و منگ کرده.
گفت: اخیرا اعلام کرده در صورتی حاضر به حضور در ائتلاف ضدداعش است که هدف نهایی آن براندازی حکومت بشاراسد باشد و آمریکا میگوید براندازی حکومت اسد امکانپذیر نیست و باید به تضعیف آن و تنشآفرینی در سوریه اکتفاء کرد.
گفتم: دو نفر در کوپه قطار نشسته بودند یکی گفت؛ اگر نیم ساعت پنجره باز باشد من از سرما خواهم مُرد و دیگری میگفت؛ اگر نیم ساعت بسته باشد من از گرما هلاک میشوم. کنترلچی قطار گفت؛ نیمساعت پنجره باز باشد که اولی بمیرد و نیم ساعت بسته باشد تا دومی سقط شود تا بقیه مسافران کوپه با خیال راحت به سفرشان ادامه بدهند!
دوستان آموزشگاهی-جایی رو میشناسید که روش فیلمبرداری از “ادعاهای توخالی” رو آموزش بده؟!
پیشنهاد من فیلمبرداری از زوایای مختلف یک “طبل” هست، با پسزمینهی کاخ سفید!!
برای فیلمبرداری از اختلاف طبقاتی و واقعیات موجود در آمریکا و همزمان، تطبیق اونا با شعارها و ادعاهای سرانش هم، فکر کنم از تکنیک تصویر در تصویر!! میشه استفاده کرد و کاخهای سفید و کوخهای سیاه رو کنار هم نمایش داد!
باید یه فکری هم برای گرفتن مجوز پخش “نارسائىهاى فرهنگى” فیلمبرداریشده، بکنیم!!
خالی از شوخی، جناب فرخ!
“آزادگیِ” حسین قدیانی، تو وقتا و جاهای مختلفی اثبات شده!
حرص این رو نخور شما!
شب راحت بخواب…
سید احمد؛
کارشناس هواشناسی توصیه کرده فعلا تور پهن نکنیدا
صبا؛
جای بیسوادایی که متاسفانه توی دانشگاه های تراز اول ایران کم نیستند.
طرف خنگ مطلق هستش اومده دانشگاه اول ایران فقط بخاطر اینکه پولشو داده!!!
منظورم پردیس دانشگاه های دولتییه
دولت ماستگویان(!) هفته قبل، مسئولان برنامه پایش را تحت فشار قرار داد تا نظرسنجی برنامه را حذف کنند!
😐
“حیدری گفت: ما در برنامه هفته گذشته چند ساعت قبل از برنامه، سئوال نظرسنجی این برنامه را برای اخذ نظر مردم منتشر کردیم و بحثهای زیادی در مورد این سئوال بین بینندگان در گرفته بود اما با شروع برنامه و با درخواست دولت، سئوال نظرسنجی را حذف و آن را نمایش ندادیم. سئوال نظرسنجی این برنامه که به دستور دولت حذف شده بود، به این شرح است: آیا شما کاهش نرخ بیکاری در ماههای اخیر را احساس کردید؟ در مدت زمانی که این سئوال نظرسنجی پخش می شد و قبل از فشار دولت برای حذف آن، حدود ۶۰ درصد از شرکت کنندگان گزینه خیر و ۴۰ درصد گزینه بله را انتخاب کرده بودند.”
هر دولتی این کارها را بکند ما تعجب نمی کنیم.
اما از دولت اعتدال با این همه کمالات، این حرکات بعید است!
🙂
این چندمین بار هست که دولت به قول شما ماستگویان سوال نظرسنجی رو عوض می کنه.
یه بار هم توی برنامه ثریا این اتفاق افتاد. خدا عاقبت همه را ختم به خیر کنه!
http://uplod.ir/ydwrrovufcpz/ganjine_marefat_04.mp3.htm
http://s3.picofile.com/file/7990387090/%DA%A9%D8%B1%D8%A8%D9%84%D8%A7_%DA%A9%D8%B1%D8%A8%D9%84%D8%A7_%DA%A9%D8%B1%D8%A8%D9%84%D8%A7_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%D9%85_%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D9%82%D9%86%D8%A7.mp3.html
تحمل یک نظر سنجی رو هم ندارن؟!
حالا خوبه خیلی موضوع تکون دهنده ای نبود و یه موضوع عادی بود.
اون سانسورى که مى گن خوب نیست و نباید باشه، واسه مواردیه که به دین و انقلاب توهین بشه!
والا وقتى پاى انتقاد به عملکرد آقایان باشه سانسور تازه خیلى هم چیز خوبیه! اصلاً واجب شرعیه!
بعضیا چه حافظه ای دارن! ما خودمون یادمون نمیاد اون موقع ها چی کار می کردیم. 😀
سلام و درود و صد بدرود(!) خدمت داداش حسین عزیز و سیداحمد بزرگوار و صبای عزیز و همه دوستان حاضر و غایب و جدید و قدیم.
عرض ارادت.
ما رو نمی بینید خوشید؟
🙂
ــــــــــــــــــــــــــــ
ح ق: از طرف خودم و همه دوستان، اولا سلام! ثانیا خوشحالمان کردید! ثالثا کم پیدایین؟ رابعا چه خبرا؟
سلام؛
نداشتن تاب تحمّل انتقاد اظهر من الشمس است!
خود برتر بینى موج می زند.
آقاى قدیانى!
علت اصلى طرح سؤال مسافرت آمریکا، دقیقأ باور داشتن “آزادگی” شما بود.
لکن دوستان به دلیل علاقه مفرط به شما، برخورد جالبى نداشتند!!!
به هر حال اگر بار گران بودیم رفتیم…
با آیندگان مهربان تر باشید!
“قاینات کهن، سرزمین گلهاى بنفش را به خاطر بسپارید”
(گل بنفش، یعنى گل زیباى زعفران)
در این شهر، آرزوى مردم فراتر از آسفالت و نانوائى سنگک است!!!
این شهر، قدمتى به بلنداى دوهزار سال قبل از اسلام دارد.
این شهر، زادگاه “محمود کاوه” است که با محمودهاى امروزى، تفاوت ها داشت…
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ح ق: علیک سلام جناب فرخ! و اما، من سال اول ریاست جمهوری دکتر، در سفر استانی دولت ایشان به «سمنان» هم رفته بودم. حدود ۳ روز سمنان بودم که ماحصلش شد ۱۶ صفحه ویژه نامه برای روزنامه ایران. از یاد نبر این همان سمنان دکتر روحانی هم هست! الغرض، با احتساب هزینه آن ۱۶ صفحه پرتیراژ، پولی که در سمنان خرج من و قلمم شد، خیلی بیشتر از هزینه سفرم به آمریکا بود!! به هر حال، همانکه پول سفر سمنان را به من داد، پول سفر آمریکا را هم جور کرد!! آمریکا برای من، اندازه همان ۴ تا مقالهای ارزش داشت که در وطن امروز نوشتم. و از این حیث، چین و چروک پیرمرد سمنانی برای من بیشتر موضوعیت داشت تا مثلا «مجسمه آزادی»… و آن، مرا بیشتر گرفت تا این. من یه دهات این مرز و بوم میروم، وبلاگم را پر از عکسهای خودم در آنجا میکنم، اما آمریکا آنقدر جای دیدنی نداشت! و اگر هم داشت، جذابیت نداشت برایم! سمنانی هم مثل قائناتی… که گفت؛ «همه جای ایران، سرای من است». جناب فرخ! خیلی میخواهی مو را از ماست بیرون بکشی، باید به هزینه سفرم به سمنان هم گیر بدهی که عاقبت، سودش برای شما چه بود؟؟!! من به شخص آقای احمدینژاد گفتم؛ «اگر مرا برای نوشتن سفرنامه خودم یا خودتان میخواهید «قول» نمیدهم! مرا گرفت مینویسم، نگرفت هم که هیچ! وانگهی، اختلاف نظراتی با شما دارم که زیبنده نمیدانم سفرنامه رئیس جمهور کشورم به فلان جا، آلوده به این گله گذاریها شود.» فلذا عزیز من! من نرفتم آنجا که آمریکا را ببینم، بلکه رفتم «مرگ بر آمریکا» را از نزدیک ببینم! من گزارشگر نیستم، فیلمبردار نیستم، فقط «قلمکی» دارم که آن را هم به احدی نمیفروشم! در نهایت، علاوه بر ادب و آزادگی، کمی هم «گستاخی» دارم. غلط نکرده باشم معطوف به حرف حساب اصلی شما که مرتب قبلا هم کامنت میگذاشتید، نگران بیتالمال بودید که من حقا با آن پول به آمریکا رفتم؛ کتمان هم نمیکنم! سمنان را هم لطفا اضافه کن! جمع و ضربش با خودت! فرض کن ۴۰ میلیون هزینه سفرم به سمنان بوده و ۲۰ میلیون هزینه سفرم به آمریکا. این را تقسیم عدد کنونی جمعیت ایران کنی، حاضرم در صورت دادن شماره حساب، سهم شما یکی را بپردازم! لیکن اگر دنبال این هستی که ماحصل سفرم به آمریکا را بدانی و بخوانی، جز همان چند خط خزعبلات، آمریکا مرا نگرفت!! عجبا که خوب یادم هست شما پای همان نوشتهها هم، حرف بیت المال را میزدی. پس لطفا شماره حسابتان را مرحمت کنید. یادت باشد در میان روزنامه نگاران، هیچ کس اندازه من مداح محسنات احمدینژاد نبوده، هیچ کس هم اندازه من، منتقد بدیهایش. سندش هست… جناب فرخ! اگر واقعا اهل قائنات کهنی… و از ما مردمی، بیشتر باید دنبال دستاورد سفر روسای جمهور به این ور و آن ور باشی تا من جمهور!! حداقلش این است که من در آمریکا، از هیچ روباهی لگد نخوردم، اما در دو کلمه حرف حسابی که با فرید ذکریا زدم، از انقلاب توی ایرانی و توی ایرانی دفاع کردم… با پول بیت المال، پول خودت!! بی نیاز به مناظره!! عزت زیاد اخوی…
آقا راجع به اسید پاشی ها هیچ نظری یا خبری ندارین؟؟………………….
آذرخش؛
سلام!
حافظه بچه های قطعه ۲۶ رو دست کم نگیر!
اون قدیما یه روز از جناب مدیر دستور رسیده بود که بعضی از دوستان اسم هاشون رو عوض کنن و اسم های رسمی تر و ترجیحا مخفف انتخاب کنن.
یادته تصمیم گرفته بودی اسمتو چی بذاری؟!
“آسمون قلمبه”
🙂
اولا علیک سلام.
ثانیا خوشحالی از خودتونه. 😀
ما هم بسی خوشحال شدیم که روی ماه قطعه و شما عزیزان رو دوباره زیارت کردیم.
ثالثا از کم سعادتی ماست که رفت و آمدمون کم شده. شما به بزرگی خودتون ببخشید.
رابعا سلامتی. گرفتاریه و زن و بچه و بدهی و اینا دیگه. خودتون که بهتر می دونید. 🙂
جدا سر حال شدم اومدم کامنت گذاشتم ها. 😀
فاطمه؛
انشاءلله مسئولین جدی و قاطع پیگیر باشند و این حیوان وحشی را پیدا کنند و با همان اسید نابودش کنند!
مسئولین اگر در برابر یک اسید پاش مقابله به مثل کنند و با همان اسید خدمتش برسند، دیگر هیچکس جرئت چنین غلطی نخواهد کرد!
سیداحمد؛
به به سلام علیکم. بالاخره تحویل گرفتید.
😀
آره برادر این یکی رو یادمه. ولی آسمون قرمبه بود نه قلمبه. :-)))
عرض ارادت.
به به! سلام خانم آذرخش!!
خوبید انشالله؟
واقعا یاد قدیما بخیر!
چه روزایی داشتیم تو قطعه یه زمانی!
ما که خیلی یاد قدیما و دوستان میکنیم.
خدا کنه دوستان هم یاد قدیما و قدیمیا بکنن …
راستی آقاسید!
شما هم خوب همه چی از قدیما یادتونهها!
رو نمیکنید!
بله!
۸ سال به خر جناب رییس جمهور(تون) می گفتن یابو، توقیف و بسته شدن و انحلال و بازداشت و…
حالا از حذف نظرسنجی، دوستان شاکی هستند!!
در ضمن استاد قدیانی! شما و دوستان بعد از اون قضیه ۱۱ روز با اون چپ افتادید و یاد انتقاد از دولت کردید، قبلش که همه چی گل و بلبل بود و معجزه هزاره سوم و…
بابا والله ما شاید ایمانمون ضعیف باشه اما حافظمون ضعیف نیست؛ یادمون نرفته ها
داروی تربیت از پیر طریقت بستان
کادمی را، بدتر از علت نادانی نیست
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی
صدق، پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست!!
دکتر؛
تو همین سایت، بری مطالب قبل از ۱۱ روز رو چک کنی، متوجه میشی یه کمی حافظه ات ضعیفه!
همین چند روز قبل رئیس جمهور منتخبتون، داد آزادی سر داده بود؛ که بگذارید مردم راحت باشند و راحت انتقاد کنند و این حرف ها…
به قول شیدا؛ از نظر شیخ حسن فقط توهین به دین و انقلاب و نظام، نیاز به آزادی داره و در مورد انتقاد از دولت، باید دهان طرف رو گل بگیرن، آره؟!
دکتر! این اکبر ترکان، یار غار رئیس جمهورتون، ادب نداره؟!
http://www.vatanemrooz.ir/?nid=1444&pid=1&type=0
آذرخش؛
من یکی که از دیدن اسم و کامنت شما جدا سرحال میشم! اسم بچه ها یادگار لحظات قشنگیه در قطعه که به قول دوستی، نه فراموش می شوند و نه تکرار!
سلام نکردم چون آقای قدیانی از طرف همه سلام کرده بودند…………..
دارم فکر می کنم الان بیشتر سانسور می کنید یا قبلنا؟!
نقل به مضمون، حدیث داریم که مردم دین شان را از والیان شان می گیرند. گفتم شاید تحمل “آزادی بیان” شان را هم همینطور! (جدی نبود)
من بلد نیستم شکلک بذارم؛ واسه همین لحنم رو ته کامنتم گاهی می نویسم!
آقای قدیانی جاتون تو باشگاه افسران خالیه
چرا عضو نمیشید؟
سلام؛
برادر حسین عزیز، ای کاش این زبان تند و گزنده رو کمی به انصاف آذین کنی. مرد حسابی! عرق کارگر چه ربطی داره به دستور ریختن بنزن داخل بنزین؟؟…………………….
در سالگرد رحلت مرحوم عسگر اولادی، آیت الله مهدوی هم درگذشت.
خواهران وکیلی عزیز؛
درود بر شما. احتمال قطع به یقین اسمتون رو باید عوض کرده باشید، یا کهولت سن باعث شده من به جا نیارم. عذرخواهی می کنم.
در هر صورت خیلی خیلی ممنونم از کامنت پر مهر و محبتتون. جای بسی شادیست که هنوزم هستن کسانی که آذرخش رو یادشونه. 😀
مخلصیم
صبا جان؛
ممنونم از کامنتت. حال و هوای پر شور قطعه و اون شب بیداری ها تا صبح و همه اون کل کل ها واقعا بی نظیر و تکرار نشدنی هستن. شاید از بهترین لحظات زندگی من باشن.
خوشحالم که هستید.
پ.ن: نگران نباش. کامنت اول منم سانسور شد. 😀
فاطمه جان؛
فکر کنم اگر اسید پاشی ها در تهران اتفاق می افتاد مورد توجه قرار می گرفت!
شما اصلا ما را نمیفهمید و نمیفهمید که تا قرار پنجشنبهها به قوت خود باقی است، جنگ هم ادامه دارد.
من اما به شما از سر خیرخواهی توصیه میکنم؛
«راستگویان» بروید! جای نگرانی نیست…!!
«اتوبوس آمد» و این صندلی، ارزانی نیست!
طاعت آن چفیه که بر دوشِ «امام خامنهای»
صدق، «چین و چروکِ کارگرِ سمنانی»ست!!
*دستِ حسرت گزی ار یک درمت فوت شود*
هیچ غم از خندهی ابلیس وَ «روحانی» نیست!!
*سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی
به عمل کار برآید به سخندانی نیست!!*
داروی «تدبیر»ت از «پیرِ بصیرت» بستان…
که لباسِ «حَسن»ش، راحتِ نفسانی نیست!!
اختیار دارید خانم آذرخش! کهولت سن کدومه؟
همون احتمال قطع به یقین درسته. این بار سومه که اسم رو عوض کردیم.
آره واقعا! جای شادی داره. ما هم شاد شدیم شما رو دیدیم و یاد گذشتهها و خاطرات کردیم.
میدونم که اکثر بچههای قدیمی هنوز هم هستند و میدونم که توی این مدت همهمون بزرگ شدیم و پخته …
به قول شما اون خاطرات شاید از بهترین لحظات زندگی همه ما بودن و چقدر قشنگه اگه فضای قطعه باز هم به اون سمت بره و دوباره اون خاطرات تکرار بشن با چاشنی پختگی …
راستی …
در نهایت تأسف و تأثر …
بسم الله الرحمن الرحیم
با تأسف و تأثر اطلاع یافتیم که عالم مجاهد و پارسا حضرت آیت الله آقای حاج شیخ محمّد رضا مهدویکنی رضوان الله علیه دار فانی را وداع گفته و دوستان و ارادتمندان خود را داغدار کرده است. این عالم بزرگوار از جملهی نخستین مبارزان راه دشوار انقلاب و از چهرههای اثرگذار و یاران صمیمی نظام جمهوری اسلامی و از وفاداران غیور و صادق امام بزرگوار بود و در همهی عرصههای مهم کشور در دوران انقلاب شجاعانه و با صراحت تمام نقشآفرینی کرد. از عضویت در شورای انقلاب و سپس تشکیل کمیتههای انقلاب در آغاز تأسیس نظام اسلامی تا تصدی وزارت کشور و سپس قبول نخست وزیری در یکی از سختترین دورانهای جمهوری اسلامی، و تا ورود در عرصهی تولید علم و تربیت جوانان صالح و تأسیس دانشگاه امام صادق(ع) و تا امامت جمعه تهران و سرانجام ریاست مجلس خبرگان، همه جا و همه وقت در موضع یک عالم دینی و یک سیاستمدار صادق و یک انقلابی صریح ظاهر شد و هرگز ملاحظات شخصی و انگیزههای جناحی و قبیلهئی را به حیطهی فعالیتهای گسترده و اثرگذار خود راه نداد.
این انسان بزرگ و پرهیزگار، همهی وزن وزین خود را در همهی حوادث این دهها سال در کفهی حق و حقیقت نهاد و در دفاع از راه و سیرهی انقلاب و نظام، کوتاهی نورزید. رحمت و رضوان الهی بر روان پاک او باد.
اینجانب به خاندان گرامی و برادر عالیقدر ایشان، و به مردم ایران و روحانیت عظیم الشأن و همهی ارادتمندان و شاگردان و دستپروردگان آن مرحوم صمیمانه تسلیت میگویم و علوّ درجات وی را از خداوند متعال مسألت مینمایم.
سیّد علی خامنهای
۲۹ مهر ۱۳۹۳
دوستان محترم؛
قطعه ۲۶ تا ساعاتی دیگر با متنی از حسین قدیانی در رثای مرحوم آیت الله مهدوی به روز می شود.
سلام
عروج آیت الله مهدوى همه ملت را داغدار کرد…
…………………
«عمار»
عنوانی زیبنده آیت الله مهدوی…
برای یک بار هم که شده این عنوان در محل درستش خرج شد!
وطنی ها! متشکریم…
تحلیل تازه روحانی از واقعه کربلا:
“درس و پیام امام حسین(ع) درس برادری، وحدت، گذشت و قبول توبه از یکدیگر است و درس کربلا هم درس تعامل سازنده و مذاکره در چارچوب منطق و موازین میباشد.»
فقط یک درس خوانده گلاسگو (بورسیه و ما ادراک ما البورسیه) می تواند درس کربلا را مذاکره بنامد و سران فتنه را با جناب حر مقایسه کند.
با سلام
خسته نباشید
من مدیر سایت “روایت نو” هستم از استان البرز
من تمام وبلاگ نویسان استان را جمع آوری کرده ام و یه سایت درست کرده ام به خاطر اینکه مطالب آنها دیده بشه و مجموعه شده ایم با هم..
خواستم ببینم شما وقت دارید من از شما مصاحبه بگیرم در سایتمان منتشر کنیم..
…………………
منتظر جواب شما هستیم…
خدا قوت
آرملیا-خبرنگار چیزنا:
در تماس تلفنی با آقایان شمر، ابن زیاد و یزید، این عزیزان را باهوش و مؤدب یافتم.
سلام؛
جناب قدیانى!
هنوز در خصوص شماره حساب دارید فکر می کنید؟!
محرم آمد………………
سلام؛
جناب قدیانى!
مدّعیان فقط و فقط ادّعا می کنند!!
عمل نمی کنند و عدم عمل را توجیه می کنند!!
کم مى آورند توجیه می کنند!!
همه را نصیحت می کنند!!
املا نمى نویسند و همیشه به خود، نمره ۲۰ می دهند!!
نان معایب فرضى دیگران را می خورند!!
حاضر نیستند به خاطر حیف و میل حق النّاس، حتّى شجاعانه عذرخواهى کنند!!
در حالى که سایرین را به همین دلیل ملامت می کنند!!
جناب قدیانى!
از ایجاد مزاحمت فکرى در این مدّت، شرمنده…
سلام آقای محترم!
قصه واقعی قشنگی گفتی ولی آیا همیشه مردم توی غم و ناراحتی باشند؟
این همه احساس شما زیباست ولی زیباتر اینه که دیگر هیچ مادری این روز را نداشته باشد،
و جوانش را فعال و کوشا در کار سازندگی کشورش ببیند.
این همه عاطفه داری، پس نسبت به رای مردمی که به روحانی دادند هم عاطفه داشته باش،
و گاهی خوبست که اینطور نگاه کنی که ما دوست نداریم دیگر این قصه اتوبوس آمد تکرار شود.
چرا نباید جوانان این دیار کار و کوشش و اختراع و اکتشاف کنند؟
چرا همه اش شما دوست داری به دولت انتقاد کنی؟
چرا به مایی که رای به ایشان دادیم و اکثریت هستیم اهمیت نمی دهی؟
باور کن صلح هم خوبه!
و شهدا دوست دارند که این ملت هم آرامش داشته باشد و اساسا برای آرامش ملت فدا کاری کردند.
موفق باشید…
سارا خانم؛
یعنى این همه قصه و رمان و فیلم و تحلیل که در همه جاى جهان، براى پاسداشت فداکاریهاى افراد در جنگها و پایدارى و صبر و شجاعت بازماندگانشان نوشته و ساخته می شه، واسه اینه که مى خواهند مردم همیشه تو غم و ناراحتى باشند؟ و منظورشون اینه که صلح بده؟ و باعث شده که جوانان آنها اختراع و اکتشاف نکنند و فعال و کوشا نباشند و آرامش نداشته باشند؟
لطفا یه کمى سطح تحلیلتان را افزایش بدید…………………
سلام؛
سایت موج ما افتخار دارد که سایت شما را در قسمت پیوند های سایت لینک نموده است.
لذا جهت لینک دو طرفه
“پایگاه تحلیلی خبری موج ما”
را با آدرس
http://www.mojema.ir
لینک نمائید و اطلاع دهید.
با تشکر
مدیریت پایگاه تحلیلی خبری موج ما