
تا جایی که یادم هست دولت قرار بود ارزش «پول ملی» را افزایش دهد، نه اینکه چوب حراج بزند بر سر «استقلال ملی»! ما تا به حال گمان میکردیم «اعتدال» کاریکاتور «عدالت» است، نگو با استقلال ملت هم سر جنگ دارد. بهراستی اینجا چه خبر است؟! کاترین اشتون انگلیسی در ایران چکار میکند؟! دولت دارد کجا میرود؟! این روزها سالگرد «عملیات بدر» است و سررسید، سرشار از عطر «بچههای خیبر». ما آن همه شهید دادیم که استقلال ملی حفظ شود، یا به حراج گذاشته شود؟! ما شاه را از کشور بیرون کردیم تا اجنبی در امور داخلی ما دخالت نکند، اما از قرار معلوم، دل بعضیها برای دیگ پلوی سفارت تنگ شده! ما تا الان فکر میکردیم بعضیها خود را قیم دستگاه قضا میدانند؛ نگو بدتر، ادعای دروغین حقوق بشر اجنبی را قیم قوه قضائیه میدانند و با کمال وقاحت برای این ادعای دروغین، سفره پهن میکنند! ما اما اجازه نمیدهیم باز هم سر شیخ فضلالله بالای دار رود. ما اجازه نمیدهیم استقلال ملی را تیرباران کنند. آقای ظریف و خانم اشتون مینشینند تقویمگردی میکنند و برای دیدار، «مناسبت» تعیین میکنند، لیکن برای ما «روز زن» فقط و فقط سالروز میلاد صدیقه کبری است. انقلاب اسلامی «وابستگی» را از در بیرون کرد، عدهای میخواهند آن را از پنجره بازگردانند. خجالت از روی شهدای وطن نمیکشند؟! دیدار اشتون با فتنهگران، چه ربطی به مذاکرات هستهای داشت؟! و دولت با چه حقی و به کدام مجوز اجازه میدهد این زنیکه انگلیسی در ایران حرف مفت بزند؟! نکند بعضیها انگلیس بدسابقه را صاحب حق درباره حقوقبشر میدانند؟! و او را برای دخالت در امور داخلی ما محق میدانند؟! اگر اینگونه است، افتخار میکنیم که از ما شکایت میکنند! و افتخار میکنیم که با اینان، زاویه داریم! از عمر این دولت، ۶ ماه بیشتر نمیگذرد اما معالاسف در تضعیف استقلال ملی پروندهای بس قطور دارد. تضعیف استقلال ملی یعنی خدشه بر امنیت، غرور، اقتدار و شرف ملی. اینجاست که دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی باید ورود کند! گیر از «قدم دولت» است، نه «قلم ملت». ما تا به امروز در «وطن امروز» مینوشتیم که توافق ژنو، قابل قیاس با قرارداد ننگین ترکمنچای نیست اما خوب است بعضیها ما را از رواداریمان پشیمان نکنند. اینک برای همگان باید معلوم شده باشد که در آن «لوگوی سیاه هولوکاست هستهای» حق با ما بوده است. ما آن روز البته فقط ناظر بر متن ظریف توافق بسیار بد ژنو بود که لوگوی خود را سیاه کردیم، اینک معطوف بر تضعیف زمخت استقلال ملی، ظاهرا باید نهیب تندتر بزنیم، بلکه از این پس، درباره جزایر سهگانه، کار به چانهزنی با شیخنشین زپرتی امارات نکشد! تعارف را کنار بگذاریم. لیاقت چنین دولتی، حمایت همان روزنامهای است که لوگوی خود را با شال و کلاه اجنبی ست میکند. چوب حراج زدن بر استقلال ملی، شاخ و دم ندارد؛ دقیقا به رفتار و گفتار همین چند وقت اخیر دولت اعتدال میگویند. عاقبت، اتفاقهایی دارد میافتد که با شعائر انقلاب اسلامی همخوانی ندارد و اخباری داریم میبینیم و میشنویم که اساسا با آن بیگانهایم. روحانیت همواره پاسدار و حافظ استقلال ملی بوده. فرض است بر بعضیها که اتکا بر این «دژ پولادین» داشته باشند.

امان از روزگار! من که دلم هرگز این همه برای شهدا تنگ نشده بود. دیروز آقای روحانی در جلسهای گفت: «شبهای عملیات و لحظه خداحافظی را از یاد نمیبرم». جمله جالبی بود! اساسا حتی آنهایی که سرهنگ هم نیستند، به «بچههای جنگ» پز میدهند اما آیا انتظار همان بچههای جنگ از دولتمردان محترم این بود؟! اینکه اجنبی بیاید و عوض «مذاکره هستهای» از «حقوق بشر» سخن بگوید، با فتنهگران دیدار کند، در امور داخلی ما دخالت کند، دست آخر هم ببریمش «تور اصفهانگردی»؟! راستی که دلم هرگز این همه برای شهدا تنگ نشده بود. کجایی سردار شهید حاج حسین خرازی؟! از همان گلزار شهدای اصفهان شاهد باش که بعضیها بیشتر با اشتون حال میکنند تا وصیتنامه تو… آری! جنگ تو شهید، مایه افتخار همه است، درست عکس توافق بعضیها.
وطن امروز/ ۲۰ اسفند ۱۳۹۲
تقدیم به آستان رفیع
«امنیت ملی»

بسمالله الرحمن الرحیم، هست کلید در گنج حکیم. آن «کلید» که قفل میگشاید، نیک اگر بنگری، خدا و نام خداست. «حکیم» از جمله صفات حضرت باریتعالی است. ما نیز که بندگان خداییم، باید بر مبنای حکمت، عمل کنیم، نه اینکه حتی شکایتمان را هم، حکایت دیپلماسی و اقتصادمان، صدقهای بر گرده متشاکی تحمیل کنیم! ظاهرا دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی از صاحب این قلم شکایت کرده که در ۴ یادداشت، مغایر با مصوبات آن شورا، مطالبی برخلاف امنیت ملی نوشته. هر آنچه غیرحکمت، به من میگوید؛ «محترمانه و قانونی، گریبان شاکی ظاهری را بچسب که آخر، اتهام به این درشتی چرا؟» اما «حکمت» اقتضای دیگری دارد! من که مندرجات خود را مقوم مقوله امنیت ملی میدانم، چه گلهای میتوانم از دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی داشته باشم؟! و این دبیرخانه محترم، چه شکایتی میتواند از نگارنده داشته باشد؟! لطفا به کلماتی که در این ترکیب به کار رفته، دقت کنید؛ «دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی». این ترکیب، یقههایی را باید بچسبد که قطعا یقه من نیست و قلمهایی را باید خرد کند که حتما قلم من نیست. من از این ترکیب، و ناظر بر قلمم، شاید انتظار تشکر داشته باشم اما هرگز انتظار تذکر نخواهم داشت، شکایت که اصلا حکایت غریبی است! «حکمت» به من میگوید؛ «در این شکایت، رد پای بعضیها در میان است، رد پای اعتدال». من، براساس حکمت، شاکی خود را، دولت و معاونت حقوقی نهاد ریاست جمهوری میدانم، نه شورایعالی امنیت ملی، که شکایتها، ظاهری دارند و باطنی. به شهادت انبوه نوشتههایم، «امنیتملی» روی سرم جا دارد اما به شهادت این چند زخم که هنوز از فتنه ۸۸ بدین سو، روی سر و صورتم باقیمانده، حتی «مصوبات شورایعالی امنیت ملی» هم روی سرم جا دارد. آنجا که پای امنیت ملی جمهوری اسلامی در میان است، من فقط قلم در دست ندارم، بلکه جان نیز بر کف دارم… و نوشتههایم را بسیار سرشتهام. برای من، امنیتملی کاملا مفهوم است؛ کدام اتهام را و به چه کسی میخواهید تفهیم کنید؟! در مثل، آنهم مثل ملای رومی، مناقشه نیست. گفت: «تو مکن تهدید از کُشتن که من، تشنه زارم به خون خویشتن».

من و ما، همه امت حزبالله، فداییان امنیت این ملکایم. ما علیه ناامنی خوارجصفتان، کارنامه روشنی داریم. وصله اخلال به ما نمیچسبد. منباب اعاده حیثیت مضاعف، مصرم که بدانم دقیقا در کدام جملات ۴ یادداشت مورد شکایت، مغایر مصوبات شورایعالی امنیت ملی چیزی نوشتهام؟! این کمترین حق من است و پاسخ این سوال را، نه از دبیرخانه شورا یا سایر اعضای شورا، بل از آن محترمی میخواهم که ایام انتخابات، شعار میداد؛ «نقد باید آزاد باشد، منتقد نباید به لکنت دچار آید، نباید بترسد، نباید بلرزد». این بود اعتدال؟! من که فکر کنم اصلا همین بود اعتدال!! اعتدال، کاریکاتور عدالت است. اعتدال در ظاهر، همه حروف عدالت را دارد اما در باطن، چپاندر قیچی عدالت است. مشتی حرف که برای خود، عاقبت کلمهای تشکیل داده. اصلا اعتدال یعنی مشتی حرف، مشتی قیل و قال. اعتدال، صراحت در شکایت ندارد. صداقت در حکایت ندارد. یک چیزی میگوید، در حالی که چیز دیگری رخ داده. از گرفتهها سخن میگوید، در حالی که دادههایش بیشتر است. از پیروزی سخن میگوید، در حالی که پیروزی، مگر در مکر خدا نهفته باشد! توافق که موید هیچ فتحی نیست! ما اما آنقدر سررشته از حکمت داریم که دچار اشتباه در فهم مسائل نشویم. ما هرگز شکایتی از شاکی ظاهری خود نداریم، فقط از اعضای آن تمنا داریم که هماهنگ با امنیت ملی حرکت کنند، نه هماهنگ با شعار اعتدال. «اعتدال»، خوب یا بد، شعار یک دولت هست و شعار دولت بعد نیست، اما «شورایعالی امنیتملی» همیشه هست. چشم بر هم زدنی، عمر دولت اعتدال به سرمیآید، لیکن آن روز، هنوز هم شورایعالی امنیت ملی، شورایعالی امنیت ملی است. شورا به این مهمی، باید خط خود را از پیام ۲۲ بهمن جاودانه ملت بگیرد، نه دولتهایی که میآیند و میروند. این شورا، باید آنجا ورود کند که واقعا امنیت ملی به خطر افتاده است. نقد یک توافق زمینی، یعنی نقد یک توافق زمینی، نه اخلال در امنیت ملی. سطح امنیت ملی، بسی بالاتر از آن است که زلف خود را به مفاد توافقی گره بزند که از نظر آقای ظریف، مدام روحش توسط طرف مقابل در حال نقض شدن است! «فلان تحریم آمریکا، گند زد به روح توافق ژنو» تلویحا جملهای از وزیر امور خارجه است و اگر بعضیها، این متن را هم کمپلت (!) مغایر مصوبات شورایعالی امنیت ملی تشخیص می دهند، خوب است لااقل این جمله را در متن شکایتنامهشان درز بگیرند! دیروز خبرگزاری ایسنا از قول خانم راکعی نوشت؛ «رهبری موافق رفعحصر هستند». دقیقا همینجاست که شورایعالی امنیت ملی باید ورود کند، نه مندرجات مقوم امنیت ملی این قلم. در سخن خانم راکعی، ایضا در خبرگزاری ایسنا، به ۲ جهت، تغایر بسیار فاحش با امنیتملی دیده میشود. اول؛ دروغ بستن به رهبر انقلاب، دوم؛ گفتار برخلاف مصوبه خود شورایعالی امنیت ملی مبنی بر حصر ۲ تن از سران فتنه. اینجاست محل ورود شورایعالی امنیت ملی! چرا ورود نمیکند؟! چرا مجلس محترم ساکت است؟! چرا جبهه اصولگرایی ساکت است؟! در روز روشن ۲ تهمت بسیار نابجا، یکی به بزرگان بسته شده، یکی هم به مصوبه شورا. جای سکوت است؟! اینجا، هم باید با خانم راکعی برخورد قانونی شود، هم با آن خبرگزاری که البته اینقدر شجاعت نداشت پای مندرجات خود بایستد، عذرخواهی کند و اعلام آمادگی کند بر اجرای قانون. بالکل خبر مزبور را حذف کرد! اقدام علیه امنیت ملی، بدتر از این؟! فتنهگری بیشتر از این؟! من حالا این را یواشکی مینویسم، باشد که دربرود از زیر دست سردبیر؛ «اقدام علیه امنیت ملی، بدتر از این، که وزیر خارجه بر خلاف توصیه بزرگان به ملت، مبنی بر رصد رفتار و گفتار دشمن، به مردم توصیه میکند که توجهی به حرف دشمن نکنند؟!» ما حالا منباب «صبر انقلابی» خیلی از حرفهای یواشکی را در کنج دلمان مخفی نگهمیداریم، بعضیها هم دور برندارند علیه امت حزبالله و روز یومالله. و شکایت نکنند از تکرار شعارهای ملت در راهپیمایی. فتنهگر منافقی که خود جرأت نکرد روز ۲۲ بهمن در دریای مواج و طوفانی ملت، حضور پیدا کند، از ترس آنکه مبادا غرق شود، همه رفتار و گفتار این روزهایش، رسما اعلان جنگ علیه امنیت ملی این مرز و بوم است. نمیبینند؟! نمیشنوند؟! ما حالا حرفی نمیزنیم، لااقل روانه دادگاهمان هم نکنند! روانه دادگاهمان هم میکنند، حداقل لطف کنند مصادیق شکایت خود را بیان کنند! این بود اعتدال؟! آری، همین بود اعتدال! دقیقا همین! دست فرمان اعتدال، جز این در ژنو توافق میبست، جای تعجب بود! اعتدال به توافق میآید، توافق به اعتدال! من در ۲ تا از ۴ متن مورد شکایت، نوشته بودم؛ «حتی لبوفروش بیسواد هم چنین توافقی را امضا نمیکرد». از من اما تندتر، آن عالمی بود که گفت؛ «آدمی وقتی با این آمریکاییها دست میدهد، باید انگشتان دست خود را دوباره بشمرد» یا آن عالم دیگری بود که گفت؛ «حتی هیچ بیسوادی، پای همچین برگهای را امضا نمیکند». آیا تکرار نرمتر سخنان آیتاللهالعظمی نوری همدانی و آیتاللهالعظمی جوادی آملی، مغایرت با مصوبات شورایعالی امنیت ملی است؟!

بعضیها لطف میکنند اگر هنگام سخن گفتن از «آشتیملی» در محکمه را نشان منتقد ندهند! بعضیها لطف میکنند اگر به جای کلیگویی، مشخصا بگویند در کجای نوشتههایم امنیت ملی به خطر افتاده، که از خود دفاعی در برابر این تهمت ناروا کرده باشم. بدترین بیاخلاقی، همین است که انگ اتهام علیه امنیت ملی بزنی و هیچ نگویی کدام جمله، کدام خط، کدام پاراگراف؟! اقدام علیه امنیت ملی، رفتار و گفتار نماینده امور اقوام و اقلیتهاست که یک روز زبان ملی را میزند، یک روز وحدت ملی را، یک روز خط ملی را، یک روز اقتدار ملی را. یعنی ما باید همه چیز را بنویسیم تا معلوم شود چه کسانی دارند علیه امنیت ملی این دیار، کار میکنند؟! آیا ما یک چیزی هم بدهکار شدهایم و جماعت نان به نرخ روزخور، که حتی نان بازرگان را هم به نرخ روز میخورند، طلبکار از ما؟! من در یادداشت «دهان ما پلمب نمیشود» نوشته بودم؛ «تسلیم دشمن در برابر ملت ایران، آنجا بود که ما در سوریه، روی موضع مقاومت ایستادیم و صرف نظر از دولت، با دستفرمان انقلابی اصل نظام، حزبالله، خون شهدا و خشم انقلابی خمینی، بیآنکه ذرهای از حق خود کوتاه بیاییم، دشمن را وادار به کوتاه آمدن کردیم. آنچه در ژنو گذشت، قدرمسلم، تسلیم دشمن در برابر ما نبود!» این، نقد توافق ژنو است یا اقدام علیه امنیت ملی؟! و آیا شورایعالی امنیت ملی، مصوبهای داشته که توافق ژنو نباید نقد شود؟! من در یادداشت «غرور ملی شکست، نه ساختمان تحریم» نوشته بودم؛ «آقایان! آنچه مخل چرخیدن چرخ کارخانههای ما بود، چرخش سانتریفیوژها نبود. سانتریفیوژها خود بخشی از کارخانه ما هستند. آیا بهتر نیست به جای مفت فروختن سرمایهای که دیگران برای ما به ارث… یعنی به امانت گذاشتهاند، با کار و تلاش، سرمایهای به سرمایه قبلیها اضافه کنیم؟!» کجای این حرف، خلاف کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی است؟! من در یادداشت «آقایان! سر بولدوزر را بچرخانید طرف دشمن» نوشته بودم؛ «ما از خاطر نبردهایم که آقای روحانی به ملت خود، «کلید» نشان داد، نه بولدوزر، فلذا بهتر است دولت اعتدال، بولدوزر را خرج بیگانگان کند! بیگانگانی که زیاد مغلطه میکنند و مرتب از خط قرمز وزیر امور خارجه عبور میکنند!… اگر دولت گذشته در ۴ سال دوم خود، «مقاومت» را مانع رشد اقتصاد معرفی میکرد، اینک دولت هفت دهم درصدی، «هستهای» را بهانه کرده. و این هر ۲ اشتباه بوده و هست». ذکر مستند و بیان مستدل و صدالبته فراجناحی و فرادولتی اشتباهات دست اندرکاران، زیر پا گذاشتن کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی است؟! آیا تاکید بر ایستادگی و مقاومت یا تاکید بر انرژی هستهای، مغایرتی با امنیت ملی کشور دارد؟! من در مطلع یادداشت «هستهای ملت و دیپلماسی دولت» نوشته بودم؛ «توافق ژنو آمده بود که نه در جنگ، بلکه بر جنگ، بر «گزینه نظامی روی میز است»، بر تهدید، بر گلوله، بر حمله و بر جنایت و تجاوز پیروز شود، توافق ژنو آمده بود که ادبیات گل و بلبل را جایگزین ادبیات نظامی کند اما چه آمدنی! واقعا چه آمدنی که وزیر خارجه آمریکا، فقط ۳ روز بعد از اجرای توافق، باز هم در شیپور جنگ دمید تا ثابت شود توافق ژنو، خود آتشبیار معرکه است!» آیا این نقد صریح و البته صحیح، بیشتر به مدح امنیت ملی کشور شباهت ندارد تا اخلال در آن؟! به صراحت بگویم؛ اگر بعضیها به توافق ژنو، تعصب بیجا و غیرمنطقی دارند، من به خون همه شهدای این دیار، من جمله شهدای هستهای، از موضع عقل و استدلال، حساسیت دارم. حزبالله، عقل و دین و دل و هوش، به خدای حکیم قادر متعال باخته است، نه به کدخدایی که دیگر خیلی وقت است نیست! امت حزبالله مثل خمینی، مثل خامنهای، خوشبین به مذاکره با آمریکاییها نیست، چرا که با پیامبر درونیاش فکر میکند، نه با کدخدایی که دیگر خیلی وقت است نیست! این روزها، هم سالگرد خیبر است، هم سالگرد بدر. خوب است بعضیها هنگام دست دادن به جان کری، لااقل به حرمت خانواده شهدای جوشن، سهند و سبلان، کمی کمتر بخندند. من در همه این یادداشتها، اتفاقا از موضع امنیت ملی، اقتدار ملی، غرور ملی و پرهیز از معرکهگیری، به نقد توافق ژنو پرداختهام. من، امنیت ملی و شورایعالی امنیت ملی را به خوبی میشناسم. هم امنیت ملی و هم انشاءالله این شورا، هم چنان که تا الان هم همین طور بوده، اگر شکایت از کسی داشته باشند، دقیق، عمیق، مصداقی و مشخص، مورد شکایت را مطرح میکنند و هرگز نمیگویند؛ «این ۴ نوشته، خلاف مصوبات شورایعالی امنیت ملی و در حکم اقدام علیه امنیت ملی کشور بوده است، مصداق بیمصداق»! بعضی ها وقتی به جای پاسخ، اصحاب تحلیل را بیسواد میخوانند، شکایتشان هم خلاصه میشود در یک کلیگویی مبهم. من البته به احترام قانون، از ذکر جزئیات دادگاه روز یکشنبه خودداری میکنم، لیکن از دولت محترم میخواهم عمل بر مبنای حکمت کند، یا لااقل به همان «تدبیر» که میگفت، عمل کند. من لااقل در این مجال، هرگز نمیخواهم حکایت فیلم «آژانس شیشهای» ادعا کنم؛ «امنیت ملی را برای من، امثال عباسها معین میکنند» که شهدا خود، یکی هم برای ماندگاری همین قانون و امنیت ملی، جان بر طبق اخلاص گذاشتند. آری، بیشترین احترام به قانون، از آنِ حزبالله آرمانخواه است. من برای زدن حرفهای شاعرانه، نه قلم کم دارم، نه انگیزه، اما طبق قوانین این نظام مقدس و الهی، امنیت ملی را برای من، برای دولت، و برای همه، مصوبات شورایعالی امنیت ملی معین میکند. جناب شاکی محترم و اصلکاری، باید مشخصا بگوید؛ «کدام فراز از نوشتههایم، مخل کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی بوده؟! و به کدام دلیل، اقدام علیه امنیت ملی تفسیر شده؟!» شاکی هر که باشد – به نظر میرسد دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی نباشد! – تهمت درشتی زده و حتما باید جوابگو باشد. اگر طبق قانون، امثال من باید برای آنچه مینویسند جواب پسدهند، طبق همین قانون، شخص شاکی هم باید برای ادعایی که طرح کرده، بینه محکمهپسند و مصداق معین بیاورد و الا از نظر افکار عمومی محکوم خواهد شد به مغلطه و فرافکنی. در تمام دوران روزنامهنگاریام، بویژه در سال ۸۸ تهمتهای مختلفی دشت کردهام اما افترای اقدام علیه امنیت ملی کشور، تهمت درشتی است که هرگز نمیبخشم. بدان امید که از این پس، شاکی خود بار شکایت را بر دوش بگیرد و در یک اقدام خلاف امنیت ملی، اهل تعهد را رودررو با نهادهای حکومتی قرار ندهد. اقدام خلاف امنیت ملی، آنجاست که امثال مرا در مواجهه با شورایعالی امنیت ملی قرار دهند، اما بدانند ما عمل براساس حکمت میکنیم. «ما با این شورا و آن نهاد، سر دعوا نداریم» حتی به این معنی هم نیست که احیانا با دولت اعتدال، سر جنگ داریم. جنگ ما با دشمن این ملت است. شأن و منزلت جنگ ما بالاست. ما جواب شکایت را با شکایت نمیدهیم. اگر بعضیها وقت شکایت از ما دارند، وقت ما اما پر است. وقت ما وقف رفتگری در خیابان امنیت ملی، با جاروی قلم است. جادوی قلم، «حکایت» را کفایت میکند؛ به «شکایت» نیازی نیست. شکایتی هم اگر هست، از «جداییها»ست. دولت باید آشتی باشد با ملت. دولت باید اعتماد داشته باشد به ملت. دولت باید اعتقاد خود به شعارهای ۲۲ بهمن را فزونی بخشد. دولت باید «وحدت و استقامت» را مقوم امنیت ملی بداند. «تغییر» یکی از شعارهای این دولت بود. دولت باید تغییر رویه بدهد و سعهصدرش را بیشتر کند. دولت محترم، خود قضاوت کند؛ چقدر با دشمن، سعه صدر دارد، چقدر با دوست؟! ما دوست دولت هستیم، خیرخواه او. من به دولت توصیه میکنم با جدیت بپردازد به کار، به خدمت، به اقتصاد مقاومتی. من به دولت توصیه میکنم پیام راهپیمایی ۲۲ بهمن ملت مبنی بر «وحدت و استقامت» را بگیرد. بعضی شکایتها، مخل وحدت است و بعضی توافقها، نافی استقامت. اگر به آقایان برنمیخورد، من سوال میپرسم؛ «در کدام بند توافق ژنو، مقوله استقامت نمود پیدا کرده است؟!» اگر به آقایان برنمیخورد، من سوال میپرسم؛ «تقسیم بر ۲ کردن ملت و بیسواد خواندن اصحاب نقد، چه نسبتی با پیام وحدت دارد؟!» دولت بپذیرد که نیاز به تغییر رویه دارد و الا فقط در نامههای خصوصی که آیا هست، آیا نیست، از وی دفاع میشود! خطر آنجاست که بعضیها دقیقا عین شکایت کردنشان، برای این ملت کار کنند؛ توزیع سبد کالا! و ایضا عین شکایت کردنشان، با دشمن توافق کنند؛ توافق ژنو! اگر همه کارهای بعضیها عین همین شکایت کردنشان باشد، دیگر جای تعجبی نیست که هر روز درباره مرحله دوم پرداخت یارانهها، یک جور سخن بگویند و ملت را گیج کنند! دیپلماسی صدقهای، اقتصاد صدقهای میآورد و این هر دو، «شکایت صدقهای». شکایت صدقهای یعنی؛ «من میگویم این ۴ یادداشت، مخل مصوبات شورایعالی امنیت ملی و اقدام علیه امنیت ملی است، تو دیگر از من، ذکر مصادیق نخواه، قبول کن!» من اما میگویم؛ «این کشور، قانون دارد و همه در برابر قانون، برابرند و احدی برابرتر نیست!» در آخر، باز هم دعا میکنم برای قوه مجریه که یکی از چند قوه کشور است و آنچه زیاد دارد، کار نکرده. البته توصیه ویژهای هم دارم برای دولت و آن اینکه دولت یک چیز را مشخصا دست بگیرد و همان امر مشخص را درست کند. توصیه مصداقی من به دولت -با احتساب همه جوانب امور- این است که لااقل روی یک امر، انگشت حکمت بگذارد و بعد از ۴ سال، حداقل پز تدبیر در مقام عمل این یک امر را بدهد. از جمله شعارهای انتخاباتی آقای روحانی، بالا بردن ارزش پول ملی کشور بود. همین افزایش ارزش پول ملی، گمانم نکته خوبی است که دولت اعتدال، روی آن سرمایهگذاری کند. در این ۶ ماه که این اتفاق فرخنده نیفتاده، باشد که از این به بعد بیفتد. در راه کمک به این توصیه، که افزایش امنیت ملی کشور هم کاملا در آن ملحوظ است، با قلم خود حاضرم بیهیچ چشمداشتی، دولت محترم را یاری رسانم. گفت: «با لب دمساز من گر جفتمی، همچو نی من گفتنیها گفتمی».
وطن امروز/ ۷ اسفند ۱۳۹۲
الله، الله، لا اله الا الله. خدایا! ما به نام تو انقلاب کردیم. فردا هوای ما را، هوای انقلاب خودت را داشته باش. داری. میدانم. اصلا ما که هستیم؟ شیاطین، بغض از قدرت تو دارند. بیش از ما، با خودت دشمنی دارند. مشکل ابلیس، هستی تو است، نه هستهای ما. خدایا! فردا یک طرف تویی، و طرف دیگر، همه فراعنه، همه ابوسفیانها، همه اشرار، همه دشمنان بشریت. ما با انقلاب اسلامی، دیری است که طرف تو را گرفتهایم. طرفداری از تو، همه جرم ماست.
خدایا! انقلاب ما اگر خدایی نبود، دشمنان تو کاری به کار ما نداشتند. فردا، یک طرف، انقلابی است به نام تو و کمی آن سوتر، کسانی که حاکمیت حق را بر جهان نمیخواهند. تو را نمیخواهند. در نبرد خدا و کدخدا، ما ایمان به قدرت تو داریم. تو بالاتری. مکر تو کاریتر است.
خدایا! به سرودهای انقلاب ما نگاه کن! همهاش نام توست. کجا ما خرمشهری آزاد کردهایم، بیآنکه فراموش کنیم نقش تو را؟ و کجا خمینی و خامنهای، از فتوحات سخن گفتهاند، الا آنکه سجده بر درگاه تو را نشانمان دهند؟
خدایا! هر کجا این انقلاب، علیه دشمنان تو، خودی نشان داده، ولیفقیه، دست قدرت تو را به ما نشان داده. نشانی محراب تو را، مِهر تو را، مُهر تو را.
خدایا! در سی و پنجمین تولد انقلاب، چه سخنی زیباتر از سخن گفتن با تو؟ و چه کاری بهتر از حمد و ستایش خدای انقلاب؟ خدایا! ۳۵ سال بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ ما همچنان انقلابی هستیم. قلب انقلاب اسلامی، جای تو است. درون سینه ما که سرشار از محبت، بلکه ولایت توست، چگونه دوستی با آمریکا بگنجد؟! و چرا نمیفهمند بعضیها که خدا و کدخدا، با آن همه دشمنی با هم، هرگز به بازی «برد – برد» نمیرسند؟! بعضیها از ما میخواهند دشمن را درک کنیم! اگر بنا بر درک دشمن بود، اصلا چرا انقلاب کردیم؟ آن هم به نام خدا؟ مگر دشمن، خدای ما را درک میکند، نهاد بشریت را درک میکند، انقلاب اسلامی را درک میکند، خون شهدای ما را درک میکند، خون دل مادران شهدای ما را درک میکند که ما او را درک کنیم؟!
دلی که خدا را درک کرده، به کار درک کدخدا نمیآید! و حنجرهای که «مرگ بر آمریکا» گفته، همچنان هر چه فریاد دارد، بر سر آمریکا میکشد. ما همان انقلابیهای بهمن پنجاه و هفتیم، بلکه تندتر! صراحت ما علیه دشمن، بیشتر شده. ما بیشتر از پدرانمان، خشم داریم نسبت به آمریکا، چرا که بیشتر از شهدا، شاهد عداوت دشمن بودهایم. تنفر ما از آمریکا، بسی بیشتر از شهدای دهه ۶۰ است چرا که بعد از رفتن شهدا، ذرهای از خباثت دشمن، کم نشده.
اگر ما بدیها و بیادبیهای بیشتری از دشمن دیدهایم، حق داریم رساتر از قبل و بلندتر از قبلیها، فریاد برآوریم «مرگ بر آمریکا». روز ۲۲ بهمن ۵۷ ما بلکه دهه ۶۰ ما، همه دنیا با شعار «مرگ بر آمریکا» موافق نبودند. اینک ۳۵ سال بعد از انقلاب، «مرگ بر آمریکا» بدل به شعار همه ملتها شده. دشمنی با نظام سلطه در نهاد بشریت است.
ذات آدمی، تنفر از سلطهگری است و وقتی دشمنی سلطهگران، فزونی میگیرد، خشم جهانیان هم از او بیشتر میشود. با این حساب، آیا ما نیاز به اصلاح چهره انقلاب خود نزد جهانیان داریم یا آمریکای منفور؟! آنکه باید دستی اساسی بر قیافه کریهالمنظر، وحشی، بیادب و منفور خود بکشد، رژیم آمریکاست و الا تصویر جمهوری اسلامی در امهات و اصول، خداییتر از آن است که نیاز به اصلاح داشته باشد.
اگر منتهیالآمال ما، دست دادن با سران کاخ سفید بود، این کار را به طریق اولی، محمدرضا پهلوی گور به گوری داشت انجام میداد! و اگر دست دادن با دشمن و توافق با شیطان، گرهگشا بود، شاه نگونبخت، اساسا سقوط نمیکرد! من در شگفتم که چرا بعضی دوستان دیپلمات، کدخدا را بیش از خدا، در محاسبات خود راه میدهند!
انقلاب متکی به خدا و متکی به ۳۰۰ هزار شهید، زیباتر از آن است که نیاز به تغییر چهره داشته باشد. کدخدایی که دیگر نیست، باید اصلاح کند چشم و ابروی خود را! خدا جای حق نشسته، کدخدا باید اصلاح کند موضع خود را!
خدایا! تو شاهد باش که ما انقلابی باقی ماندهایم و از انقلاب با نام و یاد تو، ذرهای پشیمان نگشتهایم. ما انقلابی حرف میزنیم، انقلابی عمل میکنیم، انقلابی فکر میکنیم و همچنان انقلابی، از انقلابمان پاسداری میکنیم. انقلابی بودن، یعنی جمع آرمانخواهی و واقعگرایی، یعنی جمع تکلیف و نتیجه. نقطه مقابل افراط و تفریط، صراط مستقیم انقلاب اسلامی است، نه اعتدال. اعتدال، نوعی میانهروی کاریکاتورگونه است که حتی این توانایی را هم دارد که در تقابل خدا و کدخدا، میانه را بگیرد و دم از بازی «برد – برد» بزند! اعتدال، نوعی ژست سیاسی است که گاهی در برابر دشمن، لال میشود اما علیه دوست، سرشار از قیل و قال! شعار ما را دولتهایی که میآیند و میروند، تعیین نمیکنند، انقلاب اسلامی معین میکند. ما شعار انقلاب، یعنی شعار استقلال را به هیچ شعاری منجمله شعار اعتدال نمیفروشیم، چرا که اینک دیگر بر ما ثابت شده، اگر استقلال، دشمن را پس میزند، اعتدال، دشمن را جلو میآورد. اگر استقلال، ضامن امنیت، پیشرفت و آرامش است، اعتدال، دشمن را هارتر میکند. خدایا! تو شاهد باش دفاع ما را از شعار شهدا، و شهادت بده ایستادگی ما را بر موضع انقلابی که به جای تعصب به کدخدا، روی شعائر بلند تو حساس است و نسبت به دین تو غیرت دارد. خدایا! تو شاهد باش که ما دولتی نبوده و نیستیم، بلکه انقلابی بوده و هستیم. ما در نامههای خصوصی و البته موهوم، از انقلاب دفاع نمیکنیم، بلکه صریح و صحیح، پشت انقلابمان هستیم. فردا ما با صراحت هر چه تمامتر، از اصل مسلم ولایت فقیه و از مصداق مقتدر آن، دفاع خواهیم کرد. فردا هر «مرگ بر آمریکا»ی ما انشاءالله تیری است بر قلب کاخ سفید. فردا معلوم خواهد شد برخلاف نظر بعضیها، این کاخ روسیاه سفید است که نیاز به تغییر چهره دارد، نه حسینیه خدایی امام خمینی (ره). فردا معلوم خواهد شد طرف حساب آمریکا، انقلاب اسلامی است، نه این دولت یا آن دولت. و به این عبارت، هر توافقی، کاغذپاره است! فردا انشاءالله شعارهای غرّای ملت، ماشین زخمخورده دیپلماسی دولت را روی چال خواهد برد و آن را تعمیر خواهد کرد! فردا کدخدا خواهد فهمید که در مصاف با خدا، چارهای جز شکست ندارد. فردا اوباما و جان کری خواهند فهمید که بیهوده توافق بستهاند، چرا که طرف حسابشان، یک انقلاب اسلامی ۳۵ ساله است، نه دولتهای ۴ ساله! فردا در جشن تولد استقلال، باید آزادی و آزادی بیان سخن براند، نه اعتدال، که فردا روز همه ملت است، نه روز دولت. فردا بیش از آنکه روز این قوه و آن قوه باشد، روز فرمانده کل قواست. فردا روز دست خدا، روز خداست.
خدایا! فردا حلقوم ما در تصرف تو است؛ فردا روز توست. مگر نه آنکه ما از آن به «یومالله» یاد میکنیم؟! فردا، این تویی که میآیی. این تویی که اثبات میشوی. این تویی که حماسه میآفرینی. در خط مقدم فردا، فرمانده تویی… و ما از تو خط میگیریم.
خدایا! فردا، یک ملت، لشکر خواهی داشت. اگر هر روز، یک روز به ظهور حضرت منتقم نزدیکتر میشود، فردا چون «یومالله» است، گویی یک فصل به آمدن بهار نزدیکتر میشود. خدایا! بهترین فردا را تو به ما وعده دادهای. آن ملتی که قرار بود از مشرق زمین، با انقلاب خود، قیام منجی را نزدیکتر کند، اینک به جشن سی و پنجم رسیده. تا فردای ما، فردایی داشته باشد، گمانم وقت خوبی است. خدایا! برای کدام برگ از این سررسید، نقشه ظهور کشیدهای؟! تا آن روز رویایی، نگهدار انقلاب ما باش، نگهدار فردای ما باش، نگهدار فریاد ما باش، نگهدار مولای خراسانی ما باش. سران کاخسفید، انقلاب ما را از چشم تو میبینند. این یکی را درست فهمیدهاند. دارند با تو دشمنی میکنند.
خدایا! فردا «روز حضور» است اما این فردا، خود، فردایی دیگر میخواهد؛ «روز ظهور». فردا ما با حضور خود، بر دهان دشمن تو میکوبیم. باشد که فردایی دیگر، «الله» اذن بر آمدن «بقیهالله» دهد… و تسکین دهد این دل بیقرار را. خدایا! قول حضور از ما، قول ظهور با تو. از این تقسیم کار، دند شیطان نرم، چشم کدخدا کور!
وطن امروز/ ۲۱ بهمن ۱۳۹۲
یادداشت مهمان/ علی اکبر بهشتی:
این روزها در هر کوی و برزنی، اعم از مترو و تاکسی و صف سبد کالا و اتکا و شهروند و رفاه و چی و چی، مردم را می بینم که مشغول انتقاد از دولت اند و گلایه ها دارند بس زیاد.
من با اینکه خود منتقد این دولت هستم، اما هرگز این رویه را صحیح نمی دانم. صریح بگویم؛
این درست که توافق چندان متوازنی با «۱ + ۵» بسته نشد، این درست که معیشت مردم، تنها با توزیع سبد کالا، آنهم غیر مدبرانه، اصلاح نمی شود، این درست که توزیع سبد کالا، اصلا میانه ای با کرامت مردم ندارد، این درست که دست اندرکاران، بعضا با بولدوزر مشغول قلع و قمع مخالفان از اینجا و آنجا هستند، این درست که بخش اعظم دست آوردهای هسته ای، یک شبه پلمب شد، این درست که در توافق ژنو، «آنچه مرقوم شد» با واقعیت خیلی همخوانی نداشت،
این درست که متاثر از «دیپلماسی صدقه ای» هر روز توسط دشمن، تهدید می شویم، این درست که غرور ملی را بعضا جریحه دار می بینیم، این درست که حتی «ماری» هم علیه ملت ایران از گزینه نظامی سخن می گوید، این درست که سرمایه گذاری بیش از حد روی توافق با دشمن در عرصه سیاست خارجی، تعامل با دوست را در عرصه های سیاست داخلی و اقتصاد، کم و بیش مخدوش کرده،
این درست که میان داده ها و گرفته های توافق ژنو، چندان نسبت درستی وجود ندارد، این درست که از نظر فلان مشاور ارشد دولت، رانندگان تاکسی، لبوفروش ها و… حق حتی یک اظهار نظر هم ندارند، این درست که از نظر بهمان مشاور ارشد دولت، نیمی از مردم، رای به بی قانونی داده اند، این درست که به جای عذرخواهی، بعضا شاهد مغلطه و فرافکنی هستیم، این درست که به سرهنگ ها، چند بار در همین دولت، اهانت شد،
این درست که از نظر دشمن، نقض توافق ژنو، مترادف با حمله نظامی به ایران است، این درست که امتیاز دادن غیر عقلانی به دشمن، گستاخ کردن بیشتر اجنبی را به همراه داشته است، این درست که با سخنرانی و سخندانی نمی توان اوضاع معیشتی مردم را بهبود بخشید،
این درست که «به عمل کار برآید، به سخندانی نیست»، این درست که علاوه بر نشان دادن کلید، باید برنامه های مدون و هم شان با کرامت مردم نیز داشت، این درست که بی تدبیری در توزیع سبد کالا منجر به مرگ ۲ نفر، و صدالبته جراحت جسم و جان بسیاری دیگر شد، این درست که مردم در سرمای بی سابقه، بی سابقه ترین صف ها را تجربه کردند، این درست که خیلی ها بعد از ۶ ساعت ایستادن توی صف، دست آخر ملتفت شدند که اصلا نام شان در میان گیرندگان سبد کالا نبوده،
این درست که پیامک های مرتبط با توزیع سبد کالا، مدبرانه و دقیق ارسال نشده، این درست که بعضا اقشار محروم جامعه، جایی در میان سبدبگیران ندارند، این درست که بعضا اقشار مرفه جامعه، جایی در میان سبدبگیران دارند، این درست که خیلی بهتر از این هم می شد در باب توزیع سبد کالا، برنامه ریزی و تدبیر کرد،
این درست که توزیع سبد کالا بدین روش، تقریبا صدای همه ملت را درآورده، این درست که قرار است با افزایش قیمت حامل های انرژی، مردم شاهد گرانی بیشتر، و صدالبته نگرانی بیشتر باشند، این درست که توافق ژنو، سیاهنمایی علیه دولت های سابق و اسبق، و افراطی خواندن اصحاب نقد، برای این مردم، آب و نان نشده و نمی شود، این درست که الان چند روز است برق و گاز بسیاری از مناطق شمال کشور قطع می باشد، این درست که اهالی شمال به ویژه مازنی ها، بعضا از سرما، ویبره گرفته اند، این درست که دست اندرکاران نشان داده اند چندان توان مدیریت بحران را ندارند، این درست که به جای نیروهای دولتی، بچه های خدوم، مخلص و فداکار سپاه و بسیج وارد میدان شده اند، این درست که قرار است حق و حقوق خودمان را، و تنها قسم نازلی از آن را، در اقساط دون شان ملت ایران، و داخل چمدان، از دشمن بگیریم، این درست که علی رغم پای فشردن ریاست محترم جمهوری روی نقد، پای مطبوعات به دادگاه باز می شود، این درست که تیتر «سقوط آزاد بورس» در روزنامه وطن امروز، مخل امنیت ملی، تشخیص داده شده،
این درست که جواب حرف حساب رسانه را، نه با بگیر و ببند، که با خرد و ادب باید داد، این درست که همچنان توزیع شیر رایگان در مدارس ابتدایی در هفته اول آغاز به کار این دولت، بهترین تدبیر دستگاه اجرا محسوب می شود، این درست که حک عکس پلنگ روی پیرهن تیم ملی، حفاظت از محیط زیست نمی شود،
این درست که «کاسبی با حیوانات زبان بسته» حل بحران آلودگی هوای شهرهای بزرگ نمی شود، این درست که مجسمه شیردال، مال ۲۵۰۰ سال بعد از میلاد حضرت مسیح است، این درست که حمل و نقل در بودجه تقدیمی دولت به مجلس، رقم بسیار پایینی دارد، این درست که عدم توازن در لایحه بودجه، صدای اغلب وکلای شهرستانی را درآورده، این درست که آقای ظریف، قدرت نظامی کشور ۳۰۰ هزار شهید را، و اقتدار همرزمان شهدا را ضعیف تلقی می کند، این درست که به جای پاسخ دندان شکن به دشمن، بعضا جواب دوست را تند و تیز می دهند،
این درست که نه دیپلماسی صدقه ای و نه اقتصاد صدقه ای، هیچ یک با رضایت افکار عمومی همراه نشد، این درست که قرار بود فضای فرهنگ و رسانه، امنیتی نباشد، این درست که قرار بود گداپروری، بد و مذموم تلقی شود، این درست که دیشب، هر ۴ جاده منتهی به شمال کشور نزدیک ۲۴ ساعت بسته بود، این درست که پیرزن مادر شهید در فروشگاه اتکای میدان شهدا، بعد از ۴ ساعت صف، آنهم در سرمای زیر چند درجه، دیگر کاملا خسته بود، این درست که هیچ کدام از مشاهیر اقتصادی دولت، استعفا ندادند، این درست که دولت بعدی، به عبارتی کارنامه آسانی خواهد داشت، اگر فقط سبد توزیع کالا بدین روش نداشته باشد، یا اگر تنها، توافق ژنو در کارنامه اش نباشد، و این درست که دولت بعدی، برای حل و فصل همه این بی تدبیری ها، به عبارتی کار بسیار سختی در پیش دارد،
اما…
آری، اما محسنات بی مثال، ممتاز، فراوان، غیر قابل وصف، عالی و فوق العاده کثیر این دولت را هم هرگز نباید نادیده گرفت!
ملت ایران! این بود انشای من…
وطن امروز/ ۱۶ بهمن ۱۳۹۲
به نام خدای اربعین
کولاکه این قلم…
“چه کسی بود که میخواست برای منطقه غرب آسیا، نقشه راه اسلام منهای سیاست و جهاد و مقاتله بکشد؟! هماینک ببیند نقش اربعین را بر صفحه روزگار.”
آفرین به این جملات زیبا…
“هرکس علاقهمند به امام حسین است، یعنى علاقهمند به اسلام سیاسى است، اسلام مجاهد است، اسلام مقاتله است، اسلام خون دادن است، اسلام جان دادن است؛ معناى اعتقاد به امام حسین این است.”
{امام خامنه ای}
“دنیا عاشق انتقام خون حسین(ع) است، نه توافق با یزید. دنیا توافق دارد با ابرمرد علقمه و شاید زینب(س) همین روزها را میدید که میفرمود؛ «ما رأیت الا جمیلا». میپرسی؛ چه رخ داده است در کربلا؟ میگویم؛ دقیقا عکس آن که استکبار برای بینالنهرین و بینالحرمین میخواست! عزم دشمن بر آن بود که روح جهاد را از این خاک بگیرد، غافل از اینکه اسلام منهای سیاست و خون، چون اسلام منهای حسین بن علی(ع) است، هرگز خریدار ندارد.”
آفرین… آفرین… آفرین…
حماسی نویسی هاتون عالیه…
“تکیه باید بزند مردی به کعبه…”
أین الطالب بدم المقتول بکربلا…
مرحم درد دل است این جملات…
” اربعین، نمونه برعکس هم دارد، بیاورد دشمن! عاشورا، مثال برعکس هم دارد، رو کند دشمن! این، روز ما بود که چه باشکوه بود. همه از همه جای عالم آمده بودند کربلا. روز دشمن کجاست؟! امام ما حسین(ع) جایگاهش نزد جهانیان روشن است. کجایند اسلاف قبیله شبپرستان؟!”
لبیک یا حسین…
امشب که محشری شده بر پا به کربلا
ما را ببر دوباره خدایا به کربلا
هر سوی دشت روضه ی سربسته ای است باز
هر گوشه هیئتی است شگفتا به کربلا
(میلاد عرفان پور)
ترسوها، معنای “اسلام مقاتله” را درک نخواهند کرد.
ترسوهایی که امروز سینه چاک می کنند برای صلح و توافق و فراری اند از نام مقاومت، فردا در هنگامه جهاد حضرت صاحب الزمان شرمنده ترین اند!
اما…
اما آن روز باذن الله، شمشیر برنده مولایمان است و گلوی استکبار…
دلم می سوزد برای آنها که فکر می کنند قرار است توافقی صورت بگیرد و حق و باطل در کنار هم زندگی کنند!
کاش بفهمند نبرد حق و باطل تا انتقام نهایی، بی شک ادامه دارد…
نبض حوادث جهان، دست خون حسین است و بس!
چطوری باید به دنیا فهموند، که اسلام حَقه؟ شیعه حَقه؟ نمی دونم از این جمله چه برداشتی بشه؟! ولی به نظرم، اگه فقط یک معصوم هم می داشتیم، به نام حسین (ع)، در حقانیت دین خدا بس بود! چه رسد به ۱۴ معصوم…
ما در روایات داریم که بعضی ها حضرت مهدی را نمی پذیرند و باور نمی کنند و در مقابلشان می ایستند و… درجه آخر، به دست سپاه ایشان کشته میشوند.
کسانی که همه اشعارشان خلاصه در شعار بی خود و البته خطرناک و عاقبت سوز “نه به جنگ و آری به صلح” شده، باید تکلیف خود را در روز موعود مشخص کنند!
راهپیمایی فراملی و جهانشمول اربعین، اثبات این اعجاز است که خون پدران ما در خاک شلمچه و فکه همچنان در جوش و خروش است.
.
بزرگ زاده اید، که اینچنین وفادار به آن خونها هستید. احسنت…
دین خدا مست حسین است و بس
عزت ما دست حسین است و بس
منطق ما منطق ثاراللهی است
فطرت ما مست حسین است و بس
عشق فراورده ی کرب و بلاست
عاطفه سرمست حسین است و بس
کرب وبلا قبله ی هر سرزمین
علقمه پا بست حسین است و بس
عرش خدا حامل شش گوشه است
هر دو جهان پست حسین است و بس
سوز و نوا مشتری زینب است
زمزمه پیوسته حسین است و بس
خلق جهان ریزه خور شیعیان
شیعه تهی دست حسین است و بس
روی حسین آینه ی کبریاست
هستی ما هست حسین است و بس
زینت دوش نبی و مرتضی است
فاطمه دل بست حسین است و بس
یا حسین
و اما راهپیمایی فراملی اربعین نشانه کوچکی است از غیرتی که اگر نیاز باشد همه عباس می شویم برای زینب(س)…
جناب محسن حسینی؛
حرف را ابتدا در دهان تان مزه مزه کنید، بعد…
ما همه «عباس» می شویم برای «زینب»؟؟؟؟!!!!
چه اعتماد به نفسی!!!!
این فی الواقع، استعاره از هیچ چیز نیست، الا کفر! الا سخن لغو! الا حرف نادرست…
در باب دفاع از «زینب و زینبیه» استعاره درست باید آورد!
کامنت تان را تصحیح می کنم؛
«و اما راهپیمایی فراملی اربعین نشانه بسیار بزرگی است از غیرتی که اگر نیاز باشد، همه غلام عباس می شویم برای زینب(س)…».
خانم زینب (س) فقط و فقط یک «عباس» دارد و بس!
باور کنید، من با این جمله ی عربی مشکل دارم که خیلی هم عنوان می شه؛ (کلنا عباسک) چه برای حضرت اباعبدالله(ع) باشه، چه برای بی بی زینب(س). تذکر بجایی بود…
بالاخره سخن به استعاره گفتن هم آداب و صدالبته ادب خودش را دارد!
عالم هستی، حسین (ع) و زینب (س) جز «عباس» هرگز عباس دیگری ندارند…
«عباس» یکی است!
چقدر این متن زیبا، دلربایی می کنه! عجب خواهر و برادری هستند، این دو بزرگوار:
http://www.ghadiany.ir/1392/19480
هر چند، که مناسبت این متن کمی متفاوت است، ولی آن چیزی که باید از چشم جاری شود، جاری می شود!
تو نسخه آن لاین وطن امروز دیدم متن رو،
ولی نخوندم
خوندن نوشته های شما، تو قطعه یه لطف دیگه ای داره
کلا قطعه یه فضای خاصی داره
دوست داشتنیه
بوی ارباب میده
ما توی انتخابات، از یه شیخ ریش رنگ کرده هفت دهم درصدی منفور نزد اصلاح طلبان و اصولگرایان، نبازیم انتخابات برده رو، نمی خواد برای خانوم، نقش بزرگترین تالی تلو معصوم رو ایفا کنیم!! چه غلطا!!
کلا بدم میاد از کسانی که قرقره نکرده، یه حرفی برای خودشون می زنن!
این خاطره را باید شنیده باشید. زمان ماضی که «آقا» در بیمارستان بهارلوی تهران بستری بودند، (چند روز بعد از حادثه هفتم تیر) تلویزیون را برای ایشان روشن می کنند و ایشان می بینند که مردم دارند شعار می دهند؛ «آمریکا در چه فکریه؟ ایران پر از بهشتیه!» «آقا» ناراحت، بلکه تند می شوند؛ «خاموش کنید تلویزیون را! این چه شعار بی خودی است؟ بهشتی یکی بود که رفت، دیگر هم مردم ایران، مثل بهشتی به خود نمی بینند».
حرفم اینه که ما ارادت مون رو نسبت به اهل بیت، با جملات بهتر و دقیق تری هم می تونیم بیان کنیم.
استعاره بد، اثر استعاره خوب رو هم از بین می بره…
امام سجاد(ع) میفرمایند: “عموی ما عباس(ع) دارای چنان منزلتی در نزد خداوند است که در روز قیامت همه شهدا به حال ایشان غبطه میخورند.”
به یکتایی قسم یکتاست عباس
ممنون آقای ح ق
واقعا تذکر مهم و به جایی بود.
خدا این جناب “ح ق” رو که جز حق به زبانش نمیچرخه برای بخش نظرات حفظ کنه!
ما مثل جناب داداش حسین مخلص شما هستیم جناب ح ق؛ عین داداش حسین!
نمیدونم مشکل از منه یا چی، ولی بعضی متنهای داداش حسین رو که میخونم بدنم مورمور میشه!! یکیش همین متن.
اما لذتی داره این مورمور شدن…
“رسما قیام لازم است. تکیه باید بزند مردی به کعبه…”
باشیم ببینیم اون روز رو… آدم باشیم و ببینیم…
آقا سید؛
دقیقا چطوره که شما در تمام مراسم های بیت حضور فعال دارید؟ و همیشه هم داخل حسینیه هستید؟ اگه پارتی ای چیزی دارید به ما هم بگید والا ما هم خیلی دوست داریم آقا رو از نزدیک ببینیم ولی کلا دو سه بار بیشتر این توفیق نصیبمون نشده برادر!
چقدر این تعبیر “اسلام مقاتله” رو دوست دارم.
انشالله به زودی انتقام مظلومیت شیع رو می گیریم…
“حتی این قیامت عظمی هم برای خون حسین(ع) انتقام نمیشود. رسما قیام لازم است. تکیه باید بزند مردی به کعبه…”
خیلی حس خوبی داره!!
همیشه آن حرف خوب را شما می زنید و ما لذتش را می بریم و نطقمان در برابر بعضی ها گویا تر می شود.
“دشمن در میدان اصلکاری، سالهاست که به خون سرخ حسین(ع) باخته است؛ در میادین فرعی و توافقات بیروح، دنبال کدام پیروزی حداقلی میگردد؟! راه اصلکاری، راه اربعین است که دقیقا خلاف خواست دشمن به تحقق پیوست، لیکن در کوچه پس کوچههای روزگار هم، تا مردی از سلاله حسین(ع) رهبر انقلاب است، منتهاالیه هر شبهتوافقی، به رسوایی بیشتر دشمن منجر خواهد شد و به نفرت بیشتر جهانیان از استکبار. ما آن روز را هم انشاءالله میبینیم.”
“ألسَّلامُ عَلَی الدِّمآءِ السّآئِلاتِ”
سلام بر آن خون های جاری…
و رمز عزت گرایی و دشمن ستیزی شاگردان مکتب امام حسین (ع) ریشه در جوشش این خون دارد…
و چه زیبا تکاملی در چله نشینی عاشوراست که سدی می شود در مقابل توافق با یزید…
تو را دارم چه غم دارم… ابالفضل ای علمدارم…
http://upir.ir/files/ali-fani-alamdar-www-BGH-ir-.mp3
متن قشنگ بود…
سلام
به روزم…
“حتی این قیامت عظمی هم برای خون حسین(ع) انتقام نمیشود. رسما قیام لازم است. تکیه باید بزند مردی به کعبه…”
یا ربّ الحسین، بحقّ الحسین، اِشف صدرالحسین، بظهورالحجّه…
بی ربط:
باید وقتی دستش را بالا می آورد و وانمود به زدن می کرد،
بچه می افتاد!
اما دختر بچـــه بغض کرده بود و میترسید…
نشست روی زمین…
دو دستش را بالا آورد و پاهایش را در آغوشش گرفت…
با صدای بلند گریه می کرد و “یاحسین” می گفت!
شمر خوان را می گویم، از روز عاشورا به بعد…
تا چنـــد روز بغض داشت و با کسی حرف نمی زد…
انگار هنوز هم چشمان خیس دختر بچه جلوی چشمش بود!
از آن سال به بعد شمرخوانی نکرد…
لباس عمو عباس را می پوشید و برای مشک آوردن تیر می خورد…
دو نکته رو کوتاه می خواستم در مورد کامنت جناب “ح ق” عرض کنم، البته جسارتا.
نخواستم عمومی بشه، شما اگه صلاح دونستید و درست دیدید زحمت اصلاحش رو بکشید:
“ما توی انتخابات، از یه شیخ ریش رنگ کرده هفت دهم درصدی منفور نزد اصلاح طلبان و اصولگرایان، نبازیم انتخابات برده رو، نمی خواد برای خانوم، نقش بزرگترین تالی تلو معصوم رو ایفا کنیم!! چه غلطا!!
کلا بدم میاد از کسانی که قرقره نکرده، یه حرفی برای خودشون می زنن!”
به نظر این دو جمله اصلا شایسته فضای مقدس این قطعه و بخصوص این متن نیست، اگر انتقاد به عملکرد کسی هست که هست، نباید که در قالب اون به بقیه بیاحترامی شود، بخصوص به رئیس جمهور قانونی کشور.
“کلا بدم میاد از کسانی که” هم تند و کم اثر و اشتباه است. می شد گفته بشه:
کلا بدم میاد از قرقره نکردن حرف در دهان و یا از بی فکر حرف زدن. با احترام
اومدم یه قسمت نوشته را که برجسته است انتخاب کنم بذارم! دیدم همه اش برجسته است گفتم_________________________(علامت سکوت!) را می ذارم.
(راه اصلکاری، راه اربعین است که دقیقا خلاف خواست دشمن به تحقق پیوست، لیکن در کوچه پس کوچههای روزگار هم، تا مردی از سلاله حسین(ع) رهبر انقلاب است، منتهاالیه هر شبهتوافقی، به رسوایی بیشتر دشمن منجر خواهد شد و به نفرت بیشتر جهانیان از استکبار.)
عشق حسین(ع) است، چه ها می کند…
و ما رأیت الا جمیلا…!
سلام بر حسین٭
مساله؛
باز خوبه شما دو سه بار دیدی. من یه بار هم ندیدم.
با احترام
جناب ح ق؛
گاهی کامنتهایتان بوی تعصب می دهد، البته تعصب به معنای منفی اش!
منظورم مربوط به جوابتان به کامنت محسن حسینی است.
یه دانشجو؛
اونوقت واقعا انصافه یکی مثل سیداحمد در تمام مراسم ها (تمام مراسم ها) تو حسینیه باشه اون وقت ماها اینطوری؟
شیر مادر حلالت حسین جان…
چه خبره تو دیدگاه ها؟!
ح ق! یعنی برای متن به این زیبایی و تا این حد حماسی و حسینی ناجوانمردانه ترین تخریبی که می تونستی بکنی همین دعوا و داد و بیداد سرِ جمله “کلنا عباسک یا زینب” بود.
بحث طلبگی هم داری نظری هم اگه داری محترمانه و درست تذکر بده.
این متن همه اش لبیک یا حسین داره. همه اش احترام و ارادت داره به ابا عبدالله. شما نظرات رو تبدیل کن به میدان جنگ که شما غلام عباس اید.
حرف نزنم دیگه…
میــ حضرت عیسی بن مریم (علــی نبیــنا و آلــه و علــیه السلام) ـــلاد
مبــ بر هموطنان ارمنی که به احترام ارباب عشق، جشن نگرفتند ـــارک
(یاد کامنت معروف سیداحمد به خیر!)
چی بگم البته اگه ح ق خود نویسنده باشه. اگر همون حسین قدیانی باشه که بازم بهش یاد آوری می کنم تذکر در مورد اینکه ما غلام عباس هستیم هم اینجوری نباید باشه.
من هم کاملا با یه بنده خدا موافقم با اینکه خیلی نوشته های شمارو دوست دارم ولی گاهی اوقات متاسفانه به بعضی ها توهین هایی میکنید که واقعا برای خود من غیر قابل هضمه. حیف این متن زیبا و منحصر به فرد نیست که با این کلمات در بخش کامنتها تحت تاثیر قرار بگیره؟ واقعا ما از شما خیلی بیشتر از این حرفها انتظار داریم آقای قدیانی عزیز
اربعین در جمکران؛
http://upir.ir/files/201310021800.jpg
http://upir.ir/files/201310021799.jpg
نمیدونم دوستان چرا اینقدر سوسول تشریف دارند؟! دعوا؟! تخریب؟! توهین؟!
من خیلی بخوام نامردی کنم در حق کامنت جناب ح ق میگم نقد صریح…
جواب منطقی دارید بسمالله…
البته مشکل جای دیگه هست؛ وقتی رویهی ما این باشه که هر از گاهی یه شخصی یا… رو مقدس کنیم و یه جایگاه خاص الهی واسش در نظر بگیریم، کوچکترین گفتاری که اشاره به موهای ریز موجود در بالای چشم طرف هم داشته باشه، برامون سنگین تموم میشه…!
کف (گفت و شنود)
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: آخرین نظرسنجیها در آمریکا نشان داده است که مردم این کشور از جنگافروزی دولتمردان آمریکایی عصبانی هستند.
گفت: ولی دولتمردان آمریکایی ادعا میکنند که از اعتبار و رضایت مردم آمریکا برخوردارند.
گفتم: پشهای به بچهاش گفت؛ مواظب آدمها باش که خیلی با پشهها لج هستند. بچه پشه گفت؛ ولی مامان پشه! هر وقت ما را میبینند برایمان کف میزنند! مامان پشه گفت؛ بدبخت عقب افتاده! میخواهند ما را بین دو کف دست خود له و لورده کنند!
به روزم…
“لبیک انقلاب اسلامی به ندای هل من ناصر حسین(ع) کار خود را کرده است.”
گر چارده قرن از تو دورم، حکم تقدیر است
لبیک امروزم به هل من ناصرت دیر است
لبیک می گویم، اگر (چه) دیر است
“دنیا عاشق انتقام خون حسین(ع) است، نه توافق با یزید. دنیا توافق دارد با ابرمرد علقمه…”
داداش حسین
والله من منطقت رو اصلا نمیفهمم. اون جایی که حرفت با حرف آقا یکی در میاد، حرفت رو میذاری تو دهان آقا و تو بوق می کنی. اما حالا که نظام با غرب به توافق رسیده و آقا هم تایید کرده و هیچ حرفی نزده و نمی زنه که بر خلاف توافق صورت گرفته تعبیر بشه، شما شعار کدوم حرف این روزهای آقا رو داری می دی، خدا عالمه!!
(لابد آقا هم از توافق خودش دلش خونه و شما هم وزیر شعار “مخفی” دل خون آقایی، که در این صورت شجاعت و شهامت و صداقتت رو بنازم).
سلام دوستان
خسته نباشید
من تا الان دو بار قسمت شده و رفتم مکه که خیلی بهم حال داد. اولین باری که رفتم همه بهم می گفتن اگه بار اول که خونه خدا رو می بینی سه تا دعا کنی همه مستجاب میشن. من هم دعاهام (یا بهتر بگم آرزوهام) رو گفتم و خدا رو شاهد می گیرم شش ماه اول بعد بازگشتم، هر سه تا براورده شدن. اینقدر خوشحال شدم که شب و روز عکس خونه خدا جلو چشمم بود. و دعا کردم که یه بار دیگه قسمتم بشه برم و از خدا تشکر کنم و قصد هم کردم که اونجا اگه رفتم، قرآن رو ختم کنم که شش ماه بعد دوباره اسمم درآمد و این بار دانشجویی رفتم. واقعا نمی دونید چه حالی داد…
با تشکر و سپاس از مطالب این سایت
حرمت این حریم را نشانه رفتهاند! (یادداشت روز)
http://www.kayhan.ir/921005/2.htm#N200
خواب (گفت و شنود)
گفت: نتانیاهو از بیاعتنایی ایران نسبت به تهدیدهای نظامی آمریکا ابراز ناخشنودی کرده است.
گفتم: پس انتظار داشتی ابراز خوشحالی کند؟
گفت: به نوشته روزنامه صهیونیستی «جروزالمپست»، نتانیاهو در پارلمان اسرائیل گفته است «تعجب میکنم که چرا برخی از نمایندگان پارلمان نیز، خطر ایران را نادیده میگیرند»!
گفتم: یارو توی سینما به دوستش گفت؛ ببین! بغلدستی تو حسابی خوابش برده! دوستش با عصبانیت گفت؛ به درک که خوابش برده، چرا منو بیدار کردی؟!
بی ربط:
http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1392/10/4/465103_804.jpg
شعری برای جاماندگان از قافله اربعین: جاماندم
http://shafagh313.persianblog.ir/post/249/
این پست فوق العاده بود…
بند بندش رو باید طلا گرفت…
اجرتون با سیدالشهداء…
قشنگ بود. عالی
به نظرم این کاروانهای پیاده روی روز اربعین واقعا کار زیبایی بود، خصوصا جمکران… و ای کاش میشد ۲۵ میلیون زائر اربعینی می رفتن قدس رو فتح می کردن (آرزو)
چند نکته خواندنی و درس آموز از حاج آقا مجتبی تهرانی!
“ایشان میگفتند: «اگر خواستی صدقه بدهی، همینطوری صدقه نده؛ زرنگ باش، حواست جمع باشد، صدقه را از طرف امام رضا علیهالسلام برای سلامتی آقا امام زمان (عجاللهتعالیفرجهالشریف) بده. برای دو معصوم است، دو معصومی که خدا آنها را دوست دارد. ممکن نیست که خداوند این صدقه را رد کند. تو هم اینجا واسطهگریات را میکنی. تو واسطهای و همین حق واسطهگری است که اجازه میدهد تو به مراحل خاص برسی.”
“در یکی از ماههای مبارک رمضان بود که موضوعی را خدمت ایشان عرض کردم. با ایشان تا کنار ماشین قدم میزدم. ایشان فرمودند که این کار را انجام بده، اینطوری انجام بده، آنطوری انجام بده، داشتند توصیه میکردند. من عرض کردم: آقا، خیلی وقت تنگ است؛ اینقدر فرصت نیست. ایشان فرمودند: «چرا وقت تنگ است»؟ گفتم: من صبح میروم سر کار و مسؤولیّت اداری دارم، بعد از ظهر که برمیگردم افطاری میخوریم و بعد هم خودم را برای اینکه خدمت شما برسم، آماده میکنم. بعد تا برسم خانه، ساعت دوازده میشود، تا آماده خواب بشوم، خلاصه من چهار ساعت میخوابم. ایشان فرمودند: «چهار ساعت میخوابی»؟ گفتم: حاج آقا! پس چقدر بخوابم؟ ایشان گفتند: «آقا! جدّاً چهار ساعت میخوابی»؟ من یک شیطنتی کردم گفتم: شما چقدر میخوابید؟ من امیدوارم آنهایی که میشنوند به دقّت بشنوند و باور کنند. ایشان فرمودند: «چهل و پنج دقیقه». من مغلطه کردم و گفتم: حاج آقا! بعد از نماز صبح، چهل و پنج دقیقه؟ فرمودند: «نخیر؛ مغلطه نکن پسر! چهل و پنج دقیقه».”
“یکبار برای رفتن به صدا و سیما خدمتشان رسیدم و کسب اجازه کردم. ایشان فرمودند که شما بروید. ابتدا در رادیو کار میکردم؛ تصویری نداشتم. بعد از چند وقت دوباره آمدم خدمت حاجآقا گفتم که دوستان آمدند سراغ بنده و اصرار میکنند که من جلوی دوربین قرار بگیرم و اینطوری مردم مرا میشناسند. ایشان فرمودند: «شما با ملاحظاتی برو و حواست جمع باشد». من تقریباً بعد از یک سال که گذشت، آمدم خدمتشان و عرض کردم که آقا من از شما اجازه گرفتم و شما فرمودید که برو. من هم رفتم و حالا باوری که مردم از من دارند خیلی بالا رفته است. مردم فکر میکنند که من خیلی آدم دینداری هستم، خیلی آدم عالِمی هستم. حرفهایی که در خیابان و کوچه و مجالس و جاهای دیگر به من میگویند، اصلاً من نیستم. خیلی احساس میکنم که اینجا دارم مقداری دورویی به خرج میدهم. ایشان فرمودند: «خوش به حالت»! گفتم: حاجآقا چرا خوش به حالم؟! وقتی از من این همه تعریف میکنند، اذیت میشوم و من میدانم که این تعریفها درست نیست. ایشان گفتند: «برو خودت را بساز؛ اندازه توقّع مردم شو. خوش به حالت»”
آقا سید؛
برنامه هایی رو که تلوزیون ازشون می ذاره رو پیگیری می کنم. یه قسمتی می فرمودند؛ مالکیت بر اشیاء و لباس و…های مان اعتباری ست و ما خالق اعمال مان نیز هستیم. از خودم خنده م گرفته بود، به مالکیت اعتباری و جعلی م بر اشیاء و خانه و لباسم چنان دلبسته ام و جدی حکم فرمایی می کنم که انگار فرمانروای کجایم اما در برابر اعمالی که خالق شانم اصلا پاسخگو نیستم و در مواقعی اصلا به روی خودم هم نمی آورم.
دقت کردید آدم بیشتر از این که حرف چی باشه، بسته به این که اون حرف رو کی بزنه؛ ذهن به جاهای خاصی میره! اصلا بعضیا حرف زدن شون برکت داره و به نتایجی از حرفاشون می رسی که شاید با هزار کلاس نمی رسی!
از بهترین انتخابها به عنوان تصاویر پسزمینه:
http://safirfilm.ir/tag/lifestyleposter
بی ربط:
ما دوباره با حسین(ع) پیمان می بندیم…
http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1392/10/7/466035_251.jpg
همه می دانستند به جز وزارت اطلاعات، امور خارجه و آقای جلالی؟
http://mostazafin.tv/latest-video/video/1163_
پوستر (جدید) + یادداشت بمناسبت سالروز حماسه ۹ دی:
«نُهِ دی؛ اینجا ایران اسلامی؛ عاشورا تکرار نخواهد شد…»
http://hezr85.blog.ir/post/69
السلام علیک یا ابا عبدالله
چقدر عالی بود این متن!
به قول محمد ایمانی کیهان باید فعلا “صبر و احتساب” داشت، هر چند این قبیل نوشته ها هم باید باشه…
به روزم…
سلام؛
قلمتان حق و گرم…
منتظر حضور و نظر شما هستم…
یه پیام “بی زرگانی” مخصوص شب ۹ دی!
ساعت ۲۳:۴۶
تعداد افراد آنلاین: ۲۶ نفر!
ماشاءلله حزب الله…
داداش حسین عزیز بسیجی ها فـــــــــــــــــــــدایی داری…
فکر می کنم در این شرایطی که ما قرار داریم باید کار زینبی کرد.
بی ربط:
روز و شب ما گردد اگر جهنم
شخصیتمان گردد ترور دمادم
ما بسیجیان نمی گذاریم حتی
یک مو ز سر خامنه ای گردد کم
کیهانی که نو نوار میشود:
http://kayhan.ir
کلیپ صوتی سرشکستگان
http://s15.khamenei.ir/ndata/news/24825/13921008_7932_192k.mp3
۲۲ گناه نابخشودنی
http://farsi.khamenei.ir/page?id=24832
رحلت حضرت رسول (صلوات الله علیه) و شهادت حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) بر اهالی قطعه مقدس ۲۶ تسلیت باد…
http://upir.ir/files/karimi-pa-10.mp3
http://upir.ir/files/Karimi-shab-23-safar-1391-004.mp3
http://upir.ir/files/MohebbanAliAsghar-Shab28Safar1391%5B03%5D.mp3
حضور محترم جناب آقای قدیانی؛
ضمن تشکر از زحمات شما خواهشمند است با توجه به اهمیت آموزش و پرورش در سنین کودکی و نوجوانی و چگونگی این آموزش خصوصا در مسائل دینی؛ لطف بفرمایید و هم به مسئولین تذکر بدهید و هم در روزنامه و وبلاگتان بنویسید. البته اگر صلاح می دانید که بحث جذب و گزینش و آموزش معلمان و دبیران دینی و قرآن و عربی، به حوزه علمیه قم واگذار شود و همچنین تالیف کتب دینی و قرآن و مذهبی مدارس هم به حوزه علمیه قم واگذار شود تا این امر خطیر بر عهده مرکز تخصصی آن، که همان حوزه علمیه قم است قرار گیرد. با تشکر…
مجتبی عفتی
۰۹۱۹…
با سلام
قابل توجه فعالان فرهنگی
دور جدید اردوهای فرهنگی ورزشی فصل رویش در خلیـــج فارس برگزار می شود.
جهت کسب اطلاعات بیشتر به سایت فصل رویش مراجعه فرمایید.
http://www.faslerouyesh.ir/
خوندن این خبر قدیمی خالی از لطف نیست:
روایت تاج زاده از بازی تقسیم نقش ها در میان افراد و گروه های جریان فتنه:
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/3914/%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%8A%D8%AA-%D8%AA%D8%A7%D8%AC-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%8A-%D8%AA%D9%82%D8%B3%D9%8A%D9%85-%D9%86%D9%82%D8%B4-%D9%87%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%AF-%D9%88-%DA%AF%D8%B1%D9%88%D9%87-%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%AC%D8%B1%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%AA%D9%86%D9%87
ببینید اعتدال از کجا سرچشمه گرفته که امروز خانم نسرین وزیری میشه دبیر سیاسی روزنامه دولت جمهوری اسلامی!!!
گذر تک تک ثانیه های عمرم
به قدیمی شدن نوکریت می ارزد…
(یاحسین ع)
وب خیلی قشنگی دارین؛
منتظر حضور گرمتان هستیم…
التماس دعا
شهادت حضرت امام رضا (ع) بر دوستان بزرگوار، تسلیت باد…
http://upir.ir/files/karimi-re-28.mp3
http://upir.ir/files/karimi-re-21.mp3
جان، هستی خود را به تو تقدیم کند
جبریل، به درگاه تو تعظیم کند
دل، عقربهی امید خود را باید
با ساعت سردر تو تنظیم کند
——–
چشم تو نوازشگر و مهرافروز است
در عمق نگاه تو غمی جانسوز است
یک روز به دست تو نگاهش را دوخت
زیبایی چشم آهو از آن روز است
——–
بهار آمد و بر روی گل تبسم کرد
شکوه وا شدن غنچه را تجسم کرد
بهار دید که شمشادها جوانه زدند
شکوفههای جوان را نثار مردم کرد
ز سمت مشرق دلها، شنید بوی بهشت
بهار مست شد و راه باغ را گم کرد
پس از طواف حرم یا محول الأحوال
بهار با نفس عاشقان تفاهم کرد
بهار نیت معراج داشت وقت نماز
به خاک مقدم زوار او تیمم کرد
در آستان رضا إنّما یُرید الله
کریمهای است که روحالأمین ترنم کرد
زلال اشک اگر گل کند، به لاله قسم
که با امام رضا میشود تکلم کرد
سخن به رسم گلافشانی بهار بگو
اگر شکست دلت در حریم یار بگو:
دوباره آمدهام تا دوباره در بزنم
کبوترانه در این آستانه پر بزنم
به ناامیدی از این در نمیروم هرگز
اگر جواب نگیرم دوباره در بزنم
خدا مرا به حقیقت ولیشناس کند
که حلقه بر در این خانه بیشتر بزنم
خدای را کمی ای زائران درنگ کنید
که خاک پای شما را به چشم تر بزنم
من آشنای همین درگهم، خدا نکند
که رو به غیر بیارم، در دگر بزنم
اگرچه خارم و نسبت به گل ندارم، باز
خوشم که گاهگداری به باغ سر بزنم
صفای تربیت باغبان حرامم باد
که در مجاورت گل دم از سفر بزنم
من از حضور تو ای ماه هاشمی خجلم
مگر به اشک شود ترجمان حرف دلم
به یک نگاه تو تطهیر میشود دل من
به یک کرشمه، نمکگیر میشود دل من
مرا بس است طواف ضریح تو هرگاه
شکستهبستهی تقصیر میشود دل من
قسم به صبح جمالت که پشت پنجرهات
دخیل نالهی شبگیر میشود دل من
سرشک حاجت هر کس که میچکد بر خاک
کنار پنجره تصویر میشود دل من
به چشم آینههای حرم که مینگرم
هزار مرتبه تکثیر میشود دل من
به شوق آن که به پابوس زائرت برسد
به جای اشک سرازیر میشود دل من
خدا نکرده اگر از تو رو بگردانم
اسیر بازی تقدیر میشود دل من
چگونه قصد زیارت کنم برای وداع
مگر ز دیدن تو سیر میشود دل من
——–
خدا مرا به فراق تو مبتلا نکند
من و جدایی از این آستان؟ خدا نکند
«محمدجواد غفورزاده (شفق)»
شعرخوانی در جوار بارگاه امام معصوم(علیهالسلام) و در حضور نائب معصوم(مدظله العالى):
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/24834/13920101_976.mp4
سلام
دو ساعت گذشته از نیمه شب شهادت برادر؛ حرم خواهر!
http://upir.ir/files/2d509893be54.jpg
http://upir.ir/files/1d749c7c11d9.jpg
http://upir.ir/files/e5bef08e545e.jpg
التماس دعا
سلام.
به شدت لذت بردم.
داشتم نظراتو که می خوندم چند تاشون توجهم رو جلب کرد:
@آقا سید؛
دقیقا چطوره که شما در تمام مراسم های بیت حضور فعال دارید؟ و همیشه هم داخل حسینیه هستید؟ اگه پارتی ای چیزی دارید به ما هم بگید والا ما هم خیلی دوست داریم آقا رو از نزدیک ببینیم ولی کلا دو سه بار بیشتر این توفیق نصیبمون نشده برادر!
@باز خوبه شما دو سه بار دیدی. من یه بار هم ندیدم.
هر چند در آخرین دیدار هیئت های دانشجویی با حضرت خورشید قرار بود بریم بعد کنسل شد و حسابی با دوستم گریه کردیم که چرا نرفتیم؛ ولی فکر می کنم کسایی باید به دیدار آقا برن که یه کار خوبی، یه کار قابل بیان کردن داشته باشند که وقتی به روی حضرت خورشید نگاه می کنند شرمنده نشن.
ولی برای تجدید قوا و مقاوم بودن در مسیر و حرکت درست ترمون عاجزانه نیازمند دیدار آقا هستیم.
و یک موضوع دیگه اینکه بعضی جاها تند نوشتن مطالب زیبای این قطعه، تاثیرگذاریش رو بیشتر می کنه و بسه توی بعضی موارد مودب بودن!
مخصوصا توی نوشته های بعد از فتنه ۸۸ در کتاب دست نوشته هاتون، من لذت بردم از این لحن و قلم. مخصوصا بعضی جاها مثل «غلط کردید بیشمارید».
چقدر سوت و کور شده این قطعه مقدس!
شما یادتون نمیاد؛ 🙂
یه زمانی هم بودش که روزی با ۴ تا پست به روز می شد اینجا حتی در تعطیلات!
دلم ربیع الاول می خواد…
البته با اجازه ارباب مان حسین علیه السلام
ووووی! چقدر سرده همه جا کلا…
روحانی، مچکریم با این افت فشار گازت!!
خدایی این جمله عالیه ها، عالی:
«حتی این قیامت عظمی هم برای خون حسین(ع) انتقام نمیشود. رسما قیام لازم است. تکیه باید بزند مردی به کعبه»…
سلام، خدا قوت!
به روزیم…
یا علی