روحانی دونقطه صالحی!
روزنامه جوان ۱۹ اسفند ۱۳۹۴
*در آستانه برجام/ روحانی:
از زحمات دوست عزیزم جناب آقای دکتر صالحی به صورت ویژه تشکر میکنم.
*روز برجام/ روحانی:
اگر صالحی نبود، ای بسا برجام اصلا به فرجام نمیرسید.
*۲ ماه بعد از برجام/ روحانی:
این مدال لیاقت، حقا که برازنده جناب دکتر صالحی است. ما همه باید از ایشان ممنون باشیم.
*یک ساعت بعد از ۲ ماه بعد از برجام/ روحانی [هنگام پیادهروی با ظریف]:
برجام به صالحی بدهکار است. واقعا من اینگونه فکر میکنم جناب ظریف!
*همین چند روز پیش/ روحانی:
صالحی که وزیر خارجه نیست! درباره برجام باید از ظریف بپرسید!
*۳ روز پیش/ روحانی:
صالحی نبود، شاید برجام یک سال زودتر به فرجام میرسید، نه حالا بگو سیدخندان!
*دیروز/ روحانی:
با صدای رسا میگویم که صالحی حق اظهارنظر درباره برجام را ندارد!
*دیشب/ روحانی:
رساتر از قبل اعلام میکنم که نه آقای صالحی و نه اساسا هیچ فرد صالحی، حق حرفزدن درباره برجام را ندارد!
*همین یک ساعت پیش/ روحانی:
صالحی؟ اصلا کی هست؟
- بایگانی: یمین
رأی من، خون تو
روزنامه جوان ۶ اسفند ۱۳۹۴
الان که دارم این چند خط را مینویسم، هنوز تبلیغ نامزدها قانونی است، اما الان که تو داری این متن را میخوانی، دیگر مهلت قانونی تبلیغ نامزدها تمام شده!
خندهام گرفته از این وضعیت! این را هم میگذارم به حساب نمک کار روزنامهنگاری! نوشتم «نمک» یادم آمد که «نمکدان» را نباید شکست!
فردا جمعه انشاءالله در نهایت امن و امان میرویم پای صندوق رأی و هر چقدر هم صف رأیگیری شلوغتر باشد، چه بهتر! فردا اگر دیر بجنبیم شاید مجبور باشیم یک ساعت، بلکه حتی چند ساعت منتظر بمانیم تا نوبت رأی دادن ما شود؛ بالطبع از این همه سرپا ایستادن خسته خواهیم شد، اما جانم به قربان شیربچههای مدافع حرم که کیلومترها آن سوی مرز مقدس وطن، دشمن لعین داعشی را در همان دورها نگه داشتهاند! فردا دقیقا در همان دقیقهای که من و تو داریم به نامزدهای مورد علاقه خود رأی میدهیم، شاید یک بسیجی دیگر جرعهنوش باده شهادت شود!
حال میخواهم یک سؤال خندهدار اما گریهدار بپرسم؛ چند دقیقه یا چند ساعت در صف رأیگیری ایستادن، بیشتر آدمی را خسته میکند یا چند شبانهروز بیخوابی و بیآبی و نبرد تن به تن با وحشیترین اشقیای تاریخ؟! راستش به تو بدهکاریم ای «نامزد شهادت» که از زن و بچه و زندگی گذشتی تا پای حرامیان، خاک کشور را آلوده نکند. به همت کارگران شهرداری، فردا دیگر در شهر خبری از چهره نامزدهای انتخابات نیست، اما باز هم تصویر شهدای مدافع حرم پیشروی ما خواهد ماند.
چند روز پیش، رزمندهای که داشت مهیای اعزام به سوریه میشد، به راقم این سطور گفت: «بعید میدانم در خط مقدم نبرد با لعین داعشی امکان رأی دادن ما وجود داشته باشد، اما تو را به حضرت زهرا قسم، جوری رأی ندهید که خستگی نبرد با اشقیا به تن ما بماند».
آری! عشق است نامزدهای شهادت که هیچ موقعی تبلیغشان غیرقانونی نیست، حتی در روز انتخابات! از کجا معلوم فردا روز شهادت چند نفر در جبهه شام باشد؟! از کجا معلوم فردا گرد یتیمی بر چهره چند دختر خردسال بنشیند؟! فردا کار ما سختتر است یا کار آن مادری که به او خبر شهادت جگرگوشهاش را میدهند، آن هم در حالی که شاید خبری از پیکر فرزندش نباشد! فردا رأی دادن این مادر کجا، رأی دادن من و تو کجا؟!
آهای نامزدی که فردا فکر میکنی از بقیه رقبا جلوتری! جلودار اصل کاری، آن جوان بسیجی است که فردا شاید در خط مقدم جبهه شام، روز آخر زندگیاش باشد!
فردا من رأی میدهم، تو رأی میدهی، اما این همه آزادی در حق انتخاب، از صدقه سر دردانههایی است که با خون سرخ خود، ضامن امنیت انتخابات شدهاند. سوگند به خون شهدا، ما نیز در راه دفاع از ولایت خسته نخواهیم شد. هنوز «گلبرگ سرخ لالهها در کوچههای شهر ما بوی شهادت میدهد»! وه که چقدر آراممان میکند اسم تو مادر! یا زهرا…
- بایگانی: یمین
نقدی به نظام جمهوری اسلامی
وطن امروز ۱۴ بهمن ۱۳۹۴
این کشور و آن کشور ندارد؛ بدیهیترین منطق انتخابات در هر نظامی این است که به عنصر فتنهگر علیه ساز و کار آن انتخابات، اذن نامزدی ندهد. حال اگر آن عنصر فتنهگر، در فتنهآفرینی علیه ساز و کار انتخابات، مسبوق به سابقه هم باشد و علاوه بر این، در فتنه علیه نتیجه انتخابات هم سابقهدار باشد، که دیگر هیچ! یعنی حداقلش این است که در سایر نظامها به چنین عنصری هرگز اذن نامزدی نمیدهند، اینکه حالا با او چه کار میکنند و چگونه او را به سزای رفتار و گفتارش میرسانند، محل بحث این یادداشت نیست. محل بحث این یادداشت، همانطور که از تیتر آن پیداست، با کمال عذرخواهی نقدی است به نظام جمهوری اسلامی. این نقد البته میتوانست در مدح نظام نوشته شود اما از آنجا که زیادی هر چیزی بد است، لاجرم این متن هم زاویه نقد پیدا کرده است. تا چند بار اولی که طرف، علیه ساز و کار انتخابات شکلک درآورد و نظام تحمل کرد و از در گذشت وارد شد، این را ما همان زمان نوشتیم به پای کرامت نظام و مصلحتسنجی درست و تلاش حکیمانه برای حفظ، اما به راستی تا چند بار؟! و تا کی؟! آیا اوجب واجبات، حفظ نظام است یا حفظ طرف در مجموعه نظام؟! و گیرم همین دومی اوجب واجبات باشد، آیا با این همه اغماض و ملاحظه، مثلا حفظ شده در مجموعه نظام؟! وقتی تندتر از هر اپوزیسیونی علیه نظام موضع میگیرد، رادیکالتر از هر ضد انقلابی علیه انقلاب حرف میزند، بیمنطقتر از هر خودخواه خودمحوری علیه نهاد قانونی ناظر بر انتخابات اراجیف میبافد و ساختارشکنانهتر از هر دشمنی علیه ساز و کار انتخابات یاوه میسراید، معلوم است که اولا لیاقت این همه تلاش برای حفظ در بدنه نظام را ندارد، ثانیا نظام باید تجدید نظر کند در نحوه مواجهه با وی. گفت: «خوبی که از حد بگذرد، نادان خیال بد کند». خوبی البته اگر زیادی دیگر از حد گذشت، فقط نباید به نقد نادان بسنده کرد، بلکه بیتعارف، باید دمی هم نشست پای نقد خوبیکننده! و از جمله این خوبیکنندهها، شورای نگهبان است. راقم این سطور، آنقدر در تعریف از شورای نگهبان نوشته که حق این یک فقره نقد برایش محفوظ باشد! من ضمن احترام به هر تصمیمی که این نهاد قانونی بگیرد، و فقط منباب روشن شدن، از اعضای معزز شورای نگهبان میپرسم که بر اساس کدام منطق، فلانی را تأیید صلاحیت کردهاید، آنهم برای مجلسی به اهمیت مجلس خبرگان؟! اگر منطق این بوده که با دیدن یک ملاطفت دیگر، دست از رفتار و گفتار فتنهآفرین بردارد، حرفهای سابقهدار لیکن بیسابقه ایشان نشان داد که این خوبیها و این لطفها اصلا و ابدا به طرف نیامده! معالأسف هر بار نظام در مواجهه با ایشان کوتاه آمده، وی سنگرهای دیگری را فتح کرده! آنهم با ادبیاتی بدتر، تندتر، افراطیتر، آنقدر افراطیتر که گاه حتی رسانههای دشمن، حیرت میکنند از این همه افراط در دشمنی با انقلاب، از درون انقلاب! اگر «ضد انقلاب» یعنی آنکه بر ضد انقلاب موضع میگیرد، کیست ضد انقلابتر از او که سخن نمیگوید الا به فتنه؟! فتنه خاطره از امام اما علیه خط امام، فتنه عکس با امام اما بر عکس راه امام، فتنه اسم خمینی اما علیه رسم خمینی و هزار و یک فتنه ریز و درشت دیگر! بخواهیم یا نخواهیم سخنان سراسر فتنه اخیر نشان داد که هر چه خوبی در حق ایشان بیشتر شود، با بدی بیشتری، آن را جواب میدهد! وقتی با فردی طرفیم که جزای احسان را جز به بدی نمیدهد، آیا کجاست حد و مرز این همه احسان و بزرگواری؟! بگذارید جور دیگری سئوالم را مطرح کنم؛ این جناب دقیقا و مشخصا با چه هزینهای باید در نظام حفظ شود؟! آیا با این هزینه که هم نامزد انتخابات باشد و هم علیه شورای نگهبان حرفهایی بزند که تا به حال، هیچ دشمنی و هیچ ضد انقلابی بدین عریانی نزده؟! آیا با این هزینه که مادر رزمنده ۸۸ یعنی همان شهید مدافع حرم با خود بپرسد؛ «اگر اوضاع این است، اصلا جگرگوشه من برای تأمین امنیت کدام قانون و کدام انتخابات رفت و جانش را تقدیم کرد؟!» آیا جز این است که تقریبا همه شهدای مدافع حرم، سال ۸۸ در میدان دفاع از انتخابات و رأی جمهور هم رزمنده و مدافع حریم آرای میلیونی ملت ایران بودهاند و سخت است برای بازماندگان ایشان، وقتی میبینند بعضیها از سویی با تأیید شورای نگهبان روبرو میشوند، از دیگر سو، همین نهاد قانونی را به باد توهین و افترا میگیرند؟! آیا این عنصر بدسابقه فتنهگر باید در نظام حفظ شود حتی به بهانه شکستن دل شیربچههای میدان جنگ با لعین داعشی؟!
البته اشتباه نشود! من هرگز بنا ندارم بگویم که اگر شورای نگهبان، طرف را رد صلاحیت میکرد، وی متنبه میشد و دیگر این همه رادیکال و افراطی موضع نمیگرفت! هر چند به جد بر این باورم که در امر تربیت حتی حفظ افراد، اگر تشویق هست، تنبیه هم هست! حرف من این است که «تحلیل» به معنای سبکسنگین کردن اتفاقات آینده، کار سیاستمدار است اما شورای نگهبان، به عنوان مفسر قانون اساسی، کاری ندارد الا عمل به مر قانون! اساسا و اصولا دخلی به شورای نگهبان ندارد که رد صلاحیت، فلانی را در دایره نظام نگه میدارد یا تأیید! اگر طبق قانون یعنی منطق انتخابات، فتنه خط قرمز است، و اگر سخنان کذا نشان داد که هیچ مصلحتی حتی مصلحت حفظ بعضیها، بالاتر از مصلحت عمل به مر قانون نیست، فرض است بر شورای نگهبان که دفاع خود از حریم حقالناس را کامل کند و ضمن قلم قرمز کشیدن روی نام این فتنهگر سابقهدار، اجازه ندهد عرصه سیمرغ انتخابات، بیش از این، جولانگه خط دهنده به ضد انقلاب باشد. روی سخن این نوشتار، اما فقط شورای نگهبان نیست! دیگر ارکان نظام هم باید بدانند که اوجب واجبات، حفظ افراد به هر قیمتی درون مجموعه نیست! همین را کم داشتیم که طلبکار از مردم و رأی مردم، بشود متذکر بدهی پابرهنهها به امام و اسلام و انقلاب! جوری علیه انقلاب موضع میگیرد که گویی به ضد انقلاب بدهی دارد، که گویی به دشمن بدهی دارد، که گویی مدیون BBC و در دین VOA است! خوب است این را هم بفرماید که چند بار بر گوش صندوق آرا سیلی بزند، مردم شهید داده با او بیحساب میشوند؟! و بفرماید نام آقازادههایش در چند قرارداد فاسد نفتی بیاید، بدهی این ملت به خاندان پرداخت شده؟! و بفرماید چند بار دیگر به دشمن گرای تحریم بدهد، خیالش راحت میشود؟! من که باورم هست خمینی کبیر، اول بدهکار خاندان است! آنجا که گفت: «ما آمریکا را زیر پا میگذاریم» و از قرار نباید میگفت! آنجا که گفت: «من بوسه بر دست و بازوی رزمندهها میزنم» و از قرار نباید میگفت! آنجا که نباید علیه حکام آل سعود، آن حرفها را میزد! آنجا که نباید بر ضد اسلام اشرافیت، سخن میگفت! آنجا که نباید به «جنگ عقیده» اشاره میکرد! آنجا که نباید یک تار موی کوخنشینان را به تمام دنیای کاخنشینان برتری میداد! و آنجا که نباید میگفت: «غلط میکنی! قانون تو را قبول ندارد!» واجب است بر شورای نگهبان که ضمن تجدیدنظر در رأی صادره، بیش از پیش و بخصوص برای این عنصر غیر ملتزم به ساز و کار انتخابات، ثابت کند که حقیقتا بدهکار خمینی است، نه ضد انقلابی که هم از توبره میخورد، هم از آخور! شورای نگهبان، صلاحیت خود را از قانون اساسی گرفته، از امام راحل عظیمالشأن. واقعا کسی که این امر بدیهی را هم نمیداند، صلاحیت تأیید صلاحیت توسط شورای نگهبان را دارد؟! حرمت امامزاده اما در وهله اول با متولی آن است. گاه هست که باید به خدا پناه برد از بد بودن متولی لیکن چو امروزی مجبوریم خوبی از حد گذشته متولی را منتقد باشیم و حرفهایی بزنیم که علیالقاعده خودمان هم نمیپسندیم! برای هر معصیت کبیری راهی به استغفار هست اما امان از «استکبار» این «گناه اکبر». انسان مستکبر از بس خود را بزرگ میبیند، اساسا نمیتواند توبه کند! توبه یعنی «بازگشت به خدا»، همچنان که توبه انقلابی یعنی «بازگشت به روح خدا» اما عنصر مستکبر متکبر، آنجا هم که شورای نگهبان در بستر تأیید صلاحیت زمینه توبه را فراهم میآورد، مستکبرتر میشود، متکبرتر میشود! و دقیقا همین جاست که من مجبور میشوم تا در اوج اعتقاد به نظام، انتقاد کنم از نظام! ملاک گیرم نه حال فعلی افراد، که سابقه ایشان باشد! در فتنه علیه انتخابات، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! در قربانی کردن آدمها به نفع مطامع خود، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! در دروغ بستن به امام، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! در همنوایی با دشمن، بلکه دشمنتر شدن از خود دشمن، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! این تیتر یکی از نوشتههایم بود در اوج فتنه هشتاد و اشک: «کشتی انقلاب، مسافرکشی میکند، منتکشی نمیکند!» کسی که از ضد انقلاب هم بیشتر با انقلاب ضدیت میکند، مصلحت آن است که جز به عدالت با او رفتار نشود! آنهم عدالت حداکثری! دیروز خوب نوشته بودند بچههای روزنامه: «حقیقتا یک سئوال بسیار مهم در افکار عمومی وجود دارد و چه بهتر آنکه رسانههای انقلابی و تا بن دندان معتقد به نظام اسلامی، این سئوال را مطرح کنند. سئوال این است: وقتی فتنه ۸۸ به عنوان یک خط قرمز در نظر گرفته میشود، باید نگاهی کاملا قانونی و انقلابی نسبت به تکیهگاه این فتنه داشت! وقتی به درستی کاندیدایی در یک شهرستان دورافتاده به خاطر علقه به فتنه رد صلاحیت میشود، چرا باید تکیهگاه فتنه ۸۸ تأیید صلاحیت شود؟! آن کاندیدای شهرستانی به خاطر فتنهای که طرف به پا کرد رد صلاحیت شده است! در این شرایط چرا باید خود آن فرد تأیید صلاحیت شود؟» عجبا که درباره او مدام میگویند سابقه! کی بود آخرین بار که دشمن علیه او موضعی گرفت؟! اصلا یادتان میآید؟! اتفاقا بیم من از چیز دیگری است! من بیم از آن فردایی دارم که آیندگان، ناظر بر رفتار و گفتار طرف، جمهوری اسلامی را نه چون حقیر، که جور دیگری نقد کنند! که بگویند: «فردی با این همه سابقه فتنه علیه انتخابات، صلاحیتش توسط شورای نگهبان تأیید شد!» که بگویند: «هر کاری دلش خواست کرد و هر حرفی دلش خواست زد اما هرگز به عدالت با او رفتار نشد!» که بگویند: «اگر میگویید با نظام زاویه داشت، پس چرا فلان؟!» که بگویند: «مادر شهید مدافع حرم دلش شکست اما شما باز هم نگران حفظ طرف بودید؟!» که همالان بگویند: «به راستی و با وجود همه اعتقادم به نظام، چرا باید در انتخاباتی شرکت کنم که حتی فلانی هم با این شرح مشروح در آن نامزد است؟! خودم را دست انداختهام یا رأیم را؟! حضرات بفرمایند چه شورای نگهبان و چه مجلس و چه انتخاباتی میخواهند، همان را هم عملی کنند! دیگر چرا انتخابات؟!»
*** *** ***
تلاش برای حفظ هر فردی در دایره انقلاب اسلامی، صدالبته عملی مأجور است و حکیمانه اما بدان شرط که در مقام عمل تبدیل نشود به تلاش برای حفظ منویات ضد انقلاب، آنهم از درون انقلاب، آنهم در نخستینروز دهه فجر، آنهم در یومالله دوازدهم بهمن، آنهم دوشادوش «امام آمد»، آنهم سینه به سینه آن سرود بهشتی در بهشت زهرا. شک ندارم اسلام جماعت، آمریکایی است! واقعا اگر قرار است طرف را حفظ کنیم که در اولین روز دهه فجر، کام شیطان بزرگ را شیرین کند، نخواستیم این حفظ کردن را! کینهها دارند از خمینی کبیر! از امام جنگ فقر و غنا! از روحالله پابرهنهها! و تمام سعیشان این است که در آستانه انتخابات، مخاطب شعار «برخیزید، برخیزید!» را از شهدای انقلاب برگردانند طرف ضد انقلاب! حال تا کی و تا کجا باید این فرد را تحمل کرد بلکه حفظ شود؟! بفرموده امام شهدا، اوجب واجبات برای ما حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی است! اگر قرار است حفظ بعضیها، مخل حفظ خود نظام شود، اگر قرار است هزینه حفظ عناصر فتنه، خدشه بر شعائر انقلاب باشد و اگر قرار است بهای حفظ مدعیان وقیح، حذف رسم خمینی از اسم خمینی باشد، حذف اسلام ضد ظلم و ضد سازش باشد، حذف ولینعمتان امام باشد، قسم به خون شهدا، به اجرای مر عدل و داد در حق این جماعت ضد انقلاب راضیتریم تا ماندنشان درون انقلاب! صدسال سیاه نخواستیم خانواده انقلاب همچین خاندان متفرعنی داشته باشد! بگذریم که تلاش برای حفظ سرپناه آن پیرمرد جنوب شهری هم عملی مأجور و حکیمانه است! ولینعمت خمینی همین پیرمرد است! همین پیرمرد معمولی! نظام، یاران را حفظ کند! اغیار به سلامت! آری! به سلامت… که خمینی فقط یک بیت نسرود! بیت امام یعنی خانه مادر چند شهید! خمینی در برابر هیچ سیاستمداری احساس حقارت نکرد، لیکن با آن همه عظمت، در برابر چهره نورانی و گریه شوق بچههای جبهه و جنگ احساس حسرت و حقارت میکرد! هر کجا بسیجی هست، بیت امام همان جاست! هر کجا رزمنده هست، بیت امام همان جاست! زحمت بیهوده میکشید! «تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست»! خمینی هدیه خدا بود به ما! روح خدا جز خدا صاحبی نداشت! امام ما را نمیتوان به نام زد! بسی بزرگتر از این حرفها بود! ما دست از دامان خمینی برنمیداریم! و امام بیدار خود را به مشتی خواب و خاطره نخواهیم فروخت! امام بزرگوار ما عاشق این بود که آمریکا را زیر پا بگذاریم و مثل این دریادلان سپاهی، کاری کنیم کارستان، بلکه در تقابل تاریخی و ماندگار جمهوری اسلامی و آمریکا، این عکس ذلت و زبونی یانکیها باشد که مخابره شود! لذا اشبهالناس به خمینی، همان عزیز فرزانهای است که به وقت، «نشان فتح» میدهد! این ملت شهیدپرور، این امت حزبالله، همه «یادگار خمینی» هستند! «من یادگار خمینی هستم» شعار همه این مردم است! تمام این کشور، متعلق به خمینی و یادگار خمینی است! پوسیده بودیم ما در پستوی تاریخ، اگر نهیب روحالله بیدارمان نمیکرد! ما به خمینی بدهکارتر از آنیم که بعضیها فکر میکنند! ما با خمینی زندگی میکنیم، خواب نمیبینیم! ما از آرمانهای امام، کوتاه نمیآییم! مسیر حرکت ما را خمینی معین میکند! خمینی را نمیتوانید از ما بگیرید! خمینی را نخواهید توانست از ما بگیرید! ما سطر سطر صحیفه را از بریم و خوب میدانیم که «مبارزه با رفاهطلبى سازگار نیست، و آنها که تصور مىکنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفین و محرومان جهان، با سرمایهدارى و رفاهطلبى منافات ندارد، با الفباى مبارزه بیگانهاند. و آنهایى هم که تصور مىکنند سرمایهداران و مرفهان بىدرد، با نصیحت و پند و اندرز متنبه مىشوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک مىکنند آب در هاون مى کوبند! بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحتطلبى، بحث دنیاخواهى و آخرتجویى، دو مقولهاى است که هرگز با هم جمع نمىشوند. و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند».
- بایگانی: یمین
صلاحیتش را تأیید کنید!
کانال تلگرامی وطن امروز
اگر قرار باشد نهاد قانونی ناظر انتخابات، در بررسی صلاحیت نامزدها، چشم خود را در برابر فاحشترین خیانت انتخاباتی یعنی فتنه علیه خود انتخابات، خود صندوق اخذ رأی، خود کلیت آرا و خود آرای اکثریت ببندد، و اگر قرار باشد شورای نگهبان، بینترین استناد رد صلاحیت یعنی سابقه فتنهگری علیه چند انتخابات را درز بگیرد، از این طرف هم میتوان به ماجرا نگاه کرد و پرسید:
یک- آیا اساسا فلسفه وجودی شورای نگهبان زیر سوال نمیرود؟!
دو- آیا دعوت از افراد نه چندان علاقهمند به نظام به شرکت در انتخابات، به منزله تأیید صلاحیت نامزدهایی است که اندک التفاتی به ساز و کار انتخابات ندارند؟!
سه- آیا بازی دادن فتنهگران دائمی علیه صندوق آرا، آنهم در مقام نامزد انتخابات، خدای نکرده این تصور را ایجاد نمیکند که از نظر شورای نگهبان، فتنه علیه انتخابات، خیلی هم حالا جرم و جنایت بزرگی نیست؟!
چهار- واقعا با کدام مصلحت، میتوان حکم به تأیید صلاحیت نامزدی داد که اگر نتیجه انتخابات، باب دلش نباشد، هیچ ابایی ندارد به نظام ۳۰۰ هزار شهید جمهوری اسلامی تهمت تقلب بزند و اگر نتیجه انتخابات، باب دلش باشد هم، باز هیچ ابایی ندارد که این بار بردارد بگوید؛ «اینجا هم البته نیت تقلب داشتند اما نتواستند!»
پنج- اگر هیچ مصلحتی، واقعا عرض میکنم؛ هیچ مصلحتی، حکم به تأیید صلاحیت هیچ فتنهگری علیه انتخابات در هیچ انتخاباتی نمیدهد، آیا میتوان پذیرفت فتنه علیه انتخابات، مهمترین استناد رد صلاحیت باشد اما باسابقهترین فتنهگر علیه انتخابات، تأیید صلاحیت شود؟!
شش- اصلا و اساسا جمهوری اسلامی برای چه باید انتخابات برگزار کند و مردم برای چه باید در انتخابات شرکت کنند، اگر قرار است کارگردان شورش سرگشاده علیه ساز و کار همین انتخابات هم تأیید صلاحیت شود؟!
هفت- اگر دانهدرشتترین فتنهگر علیه انتخابات، اذن نامزدی پیدا کند، آیا همین «تأیید صلاحیت» را دلیل نمیگیرد که دوفردای دیگر ادعا کند؛ «من از نظر ناظر انتخابات یعنی شورای نگهبان و یعنی مفسر قانونی قانون اساسی، فتنهگر علیه انتخابات شناخته نمیشوم، که اگر میشدم حتما مرا رد صلاحیت میکردند»؟!
هشت- آیا تأیید صلاحیت چنین فردی، اولا قبح فتنه علیه انتخابات را نمیریزد؟! و ثانیا آیا سبب نمیشود طرف این بار در مقام نامزد انتخابات، دست بازتری برای چنگ انداختن بر صورت قانون داشته باشد؟!
نه- اگر انتخابات، حریم رأی مردم است -که هست- آیا تأیید صلاحیت فتنهگر بزرگ علیه این حریم مقدس، بدترین خدشه به حرمت انتخابات نیست؟!
ده- آیا دعوت از افراد نه چندان علاقهمند به نظام به شرکت در انتخابات، به این معناست که با تأیید صلاحیت نامزدهای فتنهگر علیه انتخابات، علاقهمندان به نظام را که همواره و در هر میدانی جان خود را برای دفاع از اسلام و ایران کف دست گرفتهاند، دلسرد کنیم؟!
*** *** ***
خمینی ملاک باشد یا خامنهای، هیچ فرقی ندارد؛ هر دوی این رهبران خداباور، آحاد مردم را ولینعمت انقلاب اسلامی دانستهاند و در عین حال، همه را سفارش به «قانون» کردهاند. ما کی و کجا از شورای نگهبان خواستهایم صلاحیت فلان نامزد رد صلاحیت شده را تأیید کند، چون مثلا در ماجرای برجام، همفکر، همراه و همرأی ما بوده است؟! ما اصولگرایان وقتی میگوییم قانون، آنقدر هم به آن التزام عملی داریم که حتی زودتر از اصلاحطلبان مدعی، پیروزی آقای روحانی در انتخابات را به ایشان تبریک بگوییم و الا اگر عالم ریاضی آنقدر بیدر و پیکر است که ۱۳ میتواند از ۲۴ بزرگتر باشد، هفتدهم درصد اصلا عدد حساب نمیشود! وقتی بزرگان این انقلاب، خود را خادم ملت و همه را در پیشگاه قانون، برابر میدانند، احدی نباید توهم بزند که از خمینی و خامنهای، از مردم، از قانون و از ساز و کار قانونی انتخابات، بالاتر و بزرگتر است؛ هر که میخواهد باشد! «یکی هم بود در جمهوری اسلامی که مدام شکلک درمیآورد علیه انتخابات، آخرش هم نفهمید ۴۰ از منیت خودش و ۲۴ از ۱۳ بزرگتر است، نتیجه انتخابات اگر باب میلش بود یک جور به نظام تهمت میزد و اگر نبود جور دیگر، حتی با دروغ بزرگ تقلب، به دشمن جلاد، چراغ سبز تحریم بر گرده ملت را نشان داد، آخرش همین فرد، برای نامزدی در همان انتخاباتی که مکرر علیه ساز و کارش فتنه کرده بود، تأیید صلاحیت شد!» آقایان انقلابی، محترم و معزز شورای نگهبان! امثال راقم این سطور، بخواهیم هم نمیتوانیم بفهمیم سختی کار شما را لیکن برای آینده جمهوری اسلامی و برای نام جمهوری اسلامی، نخواهید جمله داخل گیومه را! که بردارند بگویند؛ «یکی هم بود در جمهوری اسلامی که از قانون بالاتر بود!» بینی و بینالله! در عالیجناب، این لیاقت را میبینید که برود خبرگان، برای این ملت، رهبر معین کند؟! البته اگر میبینید، اگر تأیید صلاحیت او را قانونی میدانید و اگر از پس جواب یومالعیار قیامت به حضرت احدیت برمیآیید، گور بابای این یادداشت! حتما صلاحیت ایشان را تأیید کنید! که ما از شورای نگهبان، نه عمل به مندرجات خودمان، بلکه تنها و تنها عمل به مر قانون را میخواهیم.
- بایگانی: یمین
متولد ماه بهمن
تولد: سوم بهمن سی و دو

پدرم! تولدت مبارک… همین!
- بایگانی: یمین
صبح سپید مجعد
وطن امروز ۲۳ دی ۱۳۹۴
گمانم تا به حال، وزارت ارشاد مجسمهای در خور شأن و مقام استاد ساخته بود، اگر که حمید سبزواری هم همان اول انقلاب، فلنگ را میبست و بیرون از گود موشکباران تهران، قهوهخانهای کنار قبرستان پرلاشز را پاتوق خود میکرد و به جای شهدای وطن، در مدح «هیچ» دری وری میگفت! و این است قصه مظلومیت «شاعر انقلاب» که هرگز اجازه نداد انقلاب اسلامی در «خط مقدم شعر» تنها بماند. اگر دولت یعنی همین دولت که عدل، در روز شهادت مصطفی احمدیروشن و در اوج خوشسلیقگی مقدمات سیمان ریختن در قلب رآکتور اراک را فراهم میکند، دم حضرت استاد گرم که «شاعر دولتی» نیست! شاعران دولتی سبیل خود را با پول بیتالمال چرب میکنند تا سال ۸۸ یارایشان باشد علیه ۴۰ میلیون رای ملت، پاچهخواری عالیجناب را بکنند! با شعر و سه نقطهچین اما قواعد ریاضی بهم نمیخورد! و ۲۴ از ۱۳ کوچکتر نمیشود! حمید سبزواری در جبهه مردم است، نه جبهه سیاست! حمید سبزواری در جبهه انقلاب است، نه جبهه ضد انقلاب! شعرای جبهه ضد انقلاب، هم از توبره ارشاد میخورند، هم از آخور صدای آمریکا! دولتیهای دوقبضه! یک شاعر، یک اهل قلم، یک رماننویس اما با کمک چه چیزهایی میتواند علیه انقلاب شکلک درآورد؟ یک موی سپید بلند ترجیحا مجعد میخواهد که استاد، بهترینش را دارد. چند تایی مجموعه شعر میخواهد که استاد، بهترینش را دارد. کمی تبحر در پیچ و تاب دادن به کلمات میخواهد که استاد بهترینش را دارد. حمید سبزواری اما نخواسته از ۲۲ بهمن ۵۷ تکان بخورد! راستی که از سرودههای انقلاب، اشعار استاد را بگیری، گویی همه شعر را از همه انقلاب گرفتهای! در هر حماسهای از حماسههای انقلاب، امضای زیبای استاد ما هست! شاعری را میشناسم که ۲۲ بهمن جو زده شد، گفت: «همین امشب در مدح امام دکلمهای میسرایم». هنوز نسروده! هنوز نیامده! هنوز نجوشیده! و نخواهد سرود، نخواهد آمد، نخواهد جوشید! شاعری برای انقلاب، لیاقت میخواهد! آن روزها که شاعر انقلاب در مدح انقلاب شعر میگفت، هنوز صدای انقلاب به ساختمان وزارت ارشاد نرسیده بود! به حمید سبزواری، خون شهدای میدان ژاله، سفارش شعر میداد! استاد خود «وزیر شعر انقلاب» است. شعر گفتن به سفارش وزیر وزرا هنری است مختص شاعران دولتی! شاعران دولتی زود پیر میشوند اما استاد ما در سن ۹۰ سالگی چنان علیه رامش و آرامش و سازش و آسایش سخن میراند که تنها و تنها از شعرای جوان برمیآید. این هم از معجزات انقلاب اسلامی است که فیالواقع جوانترین شاعر انقلاب، همان پیرترین شاعر انقلاب باشد! اگر حضرت روحالله در پیام موسوم به قطعنامه، همان خمینی ۵۷ است، بلکه خمینیتر از آن بهمن خدایی، باید هم شاعر انقلابش در اوج سپیدمویی، خروشی چون جوانان داشته باشد. آری! هنوز هم «بحر را موجها زنده دارند». استاد خود موج زندهای است که نه با پیامک خبرگزاریها میمیرد، نه حتی با مرگ! او در زندگی، در شعر، در سنگر هنر و در جنگ تن به تن کلمات، در قافیهها و ابیات، بارها و بارها دعوت حق را لبیک گفته! مرده آن شاعری است که به دعوت بیبیسی شعر میگوید تا پیازداغ تحریم را بیشتر کند! بعضی شعرا هنوز هم نخود لوبیای آش شور فتنه هستند! شاعری که شبها خواب دلار میبیند، صبح، نمک به زخم شعر میپاشد! عشق است اما استاد خودمان، با آن صبح سپید مجعدش! درود قلم بر تو باد حضرت حمید!
- بایگانی: یمین
خط بد پزشکان
حزبالله سایبر ۲۱ آذر ۱۳۹۴
هر چند روایت دومی که از حادثه معروف به بخیهکشی ارائه شد متفاوت از روایت زمخت و باورنکردنی اولی بود اما از آنجا که افکار عمومی به خصوص در فضای مجازی هنوز درگیر این ماجراست، اشاره به چند نکته لازم و ضروری به نظر میرسد.
یکم-
قدر مسلم وقتی پول، حاکم بین طبیب و بیمار شود، بیپولی از یک «درد» تبدیل به یک «جرم» میشود و آنوقت تیم طبابت این جرأت را مییابد که هر جور دلش خواست با این مجرم برخورد کند.
دوم-
هر وقت حوادثی از این دست رخ میدهد عدهای با این ادعای البته درست که «ما پزشک خوب، بیادعا و مردمی هم کم نداریم» سعی در تلطیف فضا دارند. منتهای مراتب باید دید تکرار مکرر کدام حادثه غیر قابل تحمل، تا این حد مردم را نسبت به جامعه پزشکی دارای «موضع منفی» کرده که این قشر یا این صنف را متهم میکنند به پولکی بودن؟!
سوم-
متأسفانه واکنش اطبا به نقدهایی از این دست به گونهای تند و افراطی است که تو گویی ما نه با یک قشر یا یک صنف، بلکه با یک «باند» طرفیم! فیالمثل در رسانه ملی درباره خیلی مشاغل «طنز انتقادی» ساخته میشود اما خدا نکند در یکی از این برنامهها تلنگری به پولکی شدن اهل طبابت زده شود؛ از وزیر تا وکیل، چنان باند تهاجمی ساخته میشود کأنه مقدسات عالم مورد نقد قرار گرفته!
حاکم شدن پول به عنوان تنها فصلالخطاب میان دکتر و مریض، نیز واکنشهای باندی، ما را به عنوان اهل قلم متعهد که یکی هم متعهد به مردم و آلام ایشان هستیم، ناچار بدانجا رسانده که کم و بیش درباره پولکی شدن ایضا باندی شدن جامعه پزشکی، با آحاد ملت حس همنظری داشته باشیم.
چهارم-
چند ماه پیش برای نشان دادن زانوی چپم وقت گرفتم از یکی از بهترین متخصصان امر. در نهایت شگفتی متوجه شدم پول یک ویزیت ۵ دقیقهای ۸۵ هزار تومان است!
برای من البته رقم واقعا زیادی بود لیکن هیچ چارهای نداشتم الا تن دادن به موضوع. حداقل دلم به این خوش بود که دکتر … پایم را میبیند. بعد از چند هفته + چند ساعت معطلی در روز قرار، به خیالم نوبتم شده که بروم داخل اتاق دکتر اما در کمال بهت، فهمیدم که اتاق کذایی، اتاق یکی از زیرمجموعههای ایشان است!
جناب زیرمجموعه از من خواست فلان جور بایستم و فلان جور دراز بکشم و فلان جور راه بروم که دست آخر حوصلهام سررفت:
«میبخشید خانم محترم! من اگر میخواستم شما زانوی مرا معاینه کنی که ارتوپد سر خیابان محل سکونتمان بود! تازه ۸۵ هزار تومان هم بابت ویزیت نمیگرفت! از آن سر شهر آمدهام میدان آرژانتین که دکتر … مرا ببیند! خودشان تشریف ندارند؟»
درآمد: «من الان از حالتهای مختلف زانوی شما عکس میگیرم، جناب دکتر روی تصاویر نظرشان را میدهند!» گفتم: «من خودم عکس زانویم را دارم که تازه هم هست! اینجا آمدهام که آن معاینهای که الان شما انجام دادی را جناب دکتر انجام دهد!» جواب داد: «ایشان هم همان معاینهای را میکند که من الان کردم!»
القصه! «وضع زانوی شما هیچ تعریفی ندارد! خطر آرتروز جدی است! خیلی زود باید عمل شوی که بیمهبردار هم نیست! هزینهاش حدود ۱۰ میلیون است که البته هزینه پلاتینها و پیچ و مهرههای جذب شونده در گوشت پا جداست!» کل صحبت دکتر سهنقطهچین بود با من، که شد ۸۵ هزار تومان!
یعنی هیچ مهلت ندادند که از وضع زانویم اندک تعریفی برای ایشان کنم که قبلا یک بار عمل شدهام و دوباره رباط و مینیسک را با هم پاره کردهام و از این حرفها! معاینه روی زانو را هم که یکی دیگر انجام داد!
باز هم القصه! بیرون مطب، یکی از رفقای فوتبالی را دیدم که روزگاری با هم در هر ۳ باشگاه پاس در مقطع نوجوانان، هما در مقطع جوانان و فجر در مقطع امیدها همبازی بودیم. سر حرف که باز شد، گفت:
«زانویم را پیش دکتر بهمانی عمل کردم. حدود ۲ سال پیش، سر جمع ۱۲ میلیون برایم آب خورد! بعد از عمل، پدرم به طریقی متوجه شد که اصلا عمل را دکتر بهمانی انجام نداده، بلکه دانشجویانش انجام دادهاند! و ایشان فقط ناظر بوده و یکسوم آخر عمل را هم پیچانده رفته و…!»
پنجم-
واضح است اتفاقاتی از این دست، برای اغلب مخاطبان این متن هم رخ داده. یک وقتهایی «شایعه» مبنای یک تهمت میشود، یک وقتهایی «سلسلهای از واقعیتهای رنگارنگ، جورواجور و البته تلخ» که اینجا دیگر بحث «اتهام» نیست، بلکه پولکی بودن برچسبی میشود که دقیقا بر پیشانی جامعه پزشکی ما میچسبد! و البته بعله! ما پزشک مردمی هم کم نداریم!
ششم-
سئوال اساسی اینجاست؛ چرا پزشکان منباب حرفهشان باید سوگند بخورند؟! این قسم قرار است خورده شود که چه بشود؟! و چه فرقی داشته باشد با زمانی که فرض بگیریم قرار نبود سوگندی برای کار طبابت در کار باشد؟! اینکه بعد از زدن تنها یک بخیه، به مادر بچه بگویند: «بخیه فلان قدر خرجش میشود و حالا نزدیم هم نزدیم! خود به خود خوب میشود!» و اینکه مادر بچه، به خاطر نداشتن کمترین پول ممکن، قید الباقی بخیهها را بزند، واقعا چه نسبتی دارد با آن سوگند خورده شده؟!
هفتم-
باری دکتری عمومی به خود من گفته بود: «سعی کنید حتیالمقدور دمپر ما پزشکان آفتابی نشوید!» گفتم: «بله خب! انشاءالله همه سالم و سلامت باشند که اصلا نیازی به مزاحمت برای دکتر نباشد». دوباره گفت: «این را فقط از آن رو نگفتم که انشاءالله همه در صحت باشند! اینکه خب بله! اما باز هم سعی کنید خیلی دمپر دکتر جماعت نگردید!» و در حالی که داشت نسخه را مینوشت، ادامه داد:
«تو خیال میکنی برای چی ما دکترها نسخه را اینقدر بدخط مینویسیم؟ شاید فکر کنی رازی از رموز پزشکی در این مسئله هست اما من که خودم دکتر هستم میگویم که این مسئله یعنی این افه، رازی از امراض پزشکان است، نه رازی از رموز پزشکی!»
*** *** ***
این دولت و آن دولت ندارد. باورم هست مواردی از این دست، در دلسرد کردن مردم، حتی از تحریم هم نقش موثرتری ایفا میکند. روزگاری به طبیب، «حکیم» هم میگفتند… و حکیم، هرگز به مریض خود به چشم عابربانک نگاه نمیکرد!
حکیم سوگند میخورد؛ سوگند را نمیخورد! گیرم آن بخیههای زده نشده، ولو با آوردن مقداری گوشت اضافه و بلکه هم عفونت خوب شود اما نخ بخیهای هم آیا هست برای ترمیم این همه شکاف میان جامعه و جامعه پزشکی؟!
- بایگانی: یمین
السلام علیک یا اباعبدالله
- بایگانی: یمین
عقربههای نیویورکی
وطن امروز ۱۱ مهر ۱۳۹۴
نه جناب ظریف! این یک یادداشت اتفاقی نیست! و اینطور نیست که دستم با دکمههای کیبورد تصادف کرده باشد یهویی! انقلابی پای حرفش میایستد! انقلابی هم میایستد! بزدلی پیشه ما نیست! انقلابی وقتی «مرگ بر آمریکا» میگوید میایستد پای این شعار! در مقام عمل! و من باز هم میگویم؛ اسلحه دستم بود، انتقام آیلان و علیرضا و آرمیتا را از اوبامای جلاد، جلاد همه رقمه، جلاد همه جوره، با یک گلوله میگرفتم! پای این شلیک هم میایستادم! و بانگ برمیآوردم؛ «و قاتلوا ائمة الکفر»!
نه جناب ظریف! دست دادن شما به اوباما اتفاقی نبود! اتفاقا جنابعالی دنبال فرصت میگشتید تا بعد از قائم با شک برجام، فریضه واجب سکسک را آنهم در راهروهای سازمان ملل به جاآورید! خیالتان راحت شد؟ این هم از دست دادن به اوباما! و صد حیف که احترام مد نظر رئیستان در کابینه به پاسپورت ایرانی برنگشت و الا با ملک سلمان هم میشود دست داد! با شمر! با یزید! حتی با حرمله هم میتوان دست داد! «اتفاقی» کدام صیغه است؟ «تصادف» کدام صیغه است؟ آدم میتواند با خود شیطان هم دست بدهد! با خود خود شیطان! آدم این استعداد را دارد که از پشه هم کمتر باشد! که رفت در بینی نمرود! و از شن! که رفت در بینی کاخ سفید! در طبس! اما آدم چه خوب، مثل آدم بایستد پای حرفش! و تقصیر خود را گردن تقدیر نیندازد! و مرد باشد و بگوید؛ این بود تدبیر ما! رک و راست!
نه جناب ظریف! بهتر آن است راستش را بگویید! و بگویید که نسبت بعضیها با شیطان بزرگ «لحمک لحمی و دمک دمی» است! چرا راستش را نمیگویید که اوباما و جانکری را دوست میدارید؟ همه که قرار نیست رئیس جمهور زن کشور مارادونا باشند! در سپاه حضرت رسول هم بودند کسانی که ابوسفیان را دوست داشته باشند! و ما در همین جمهوری اسلامی، رئیس جمهوری داشتیم که زن نبود اما زنانه از کشور فرار کرد! واعطشای بنیصدر رسما کاخ سفید را مخاطب قرار داده بود! خیلی هم حالا اشکالی ندارد! همه که قرار نیست تشنه آب فرات باشند! عدهای هم باید باشند بلکه اجل مهلتشان دهد تا بگیرند در بغل اوباما را! دست دادن کافی نیست! چنان باید اوباما را در آغوش فشرد که نگرانی جلاد تحریم منباب سرنوشت انتخاباتی بعضیها جبران شود! چنان باید رئیس جمهور آمریکا را بوسید که بوی ادوکلن اوباما حالاحالاها در بدن آدم بماند! مرد بودن فقط به جوانمردان توصیه نشده! همه باید مرد باشند! همه حتی عشاق سینهچاک پرزیدنت روسیاه! و نباید اینگونه باشد که بعد مصافحه، اجر عمل خود را ضایع کنیم! و بگوییم؛ یهویی بوده! شما راستش را بگو، من قول میدهم لااقل از آن بخش که مربوط به صداقت در کردار است، تجلیل کنم! و البته بعد، این مهم را خاطرنشان کنم که جناب ظریف! وزیر خارجه جمهوری اسلامی، واو به واو صحیفه نور خمینی بتشکن است، نه حضرتعالی! با این حساب، اولا شما خیلی هم حالا آدم مهمی نیستید، ثانیا بوسه فرضی شما بر لب لعل اوباما هم به عبارتی خیلی اتفاق مهمی نخواهد بود! الان و تا همین دست دادن ۶۰ ثانیهای هم اصولگرایان بیخود شلوغش کردهاند! اصلش ما همه به شما بدهکاریم! شما ثابت کردی دست دادن از سر شوق و اشتیاق به رئیس جمهور آمریکا، نه تنها مردهای را زنده نمیکند، بلکه میتواند همزمان باشد با فاجعه منا! و احترام کذایی هم به پاسپورت ایرانی برنگردد! و سعودی زپرتی، به شخص شخیص جنابعالی ویزا ندهد! و آن معامله را با قیمت نفت کند! و این معامله را با حجاج بیتالله!
نه جناب ظریف! بدهی ما به شما تمامی ندارد! شما ثابت کردید میتوان توافقی با آمریکا بست، آنطور که اوباما میگوید؛ «ضامن امنیت بیشتر برای اسرائیل» اما ساختار و ساختمان تحریم، آنطور که جانکری میگوید؛ «باقی بماند»! شما ثابت کردید با نچرخیدن چرخ سانتریفیوژها، همچین نیست که چرخ دیگر کارخانهها بچرخد! شما ثابت کردید بیعرضگی ادوار دولت در عرصه اقتصاد، ربطی به صنعت هستهای ندارد! و اینطور نیست که با دادن هستهای، دشمن، در باغ سبز، نشان اقتصاد ما دهد! شما ثابت کردید پیادهروی با جانکری، مشکل مسکن را حل نمیکند! و دست دادن با اوباما، قیمت خودرو را پایین نمیآورد! شما ثابت کردید خندیدن به اجنبی، اتفاقا مزید دشمنی اوست، نه کاهنده عداوتش! شما ثابت کردید هر چقدر بیشتر به سران کاخ سفید بخندیم، سعودی وحشیتر میشود! شما ثابت کردید مذاکره با آمریکا قادر نیست شب عزای اقتصادی دولت را تبدیل به جشن عروسی کند! شما ثابت کردید وقتی دولت نمیتواند ۴ قلم کالا را درست توزیع کند، ناشی از بیتدبیری اعتدالیون است، نه «مرگ بر آمریکا»! شما ثابت کردید آمانو میتواند از پایگاه نظامی ما بازدید تشریفاتی اما رسمی کند، وزیر امور خارجه دولت اعتدال هم به اوباما دست بدهد، اما لغو تحریم؟ حالا بچرخ تا بچرخیم!
نه جناب ظریف! اتفاقا خوب شد به اوباما دست دادید! و اتفاقا خوب شد چون شمایی هم وزیر خارجه جمهوری اسلامی شد! فقط کاش بگویید سعودی به شما چرا ویزا نداد؟ شما که فرسنگها با «خبر مرگش» فاصله داشتید! «اخوک عبدالله»! «اخوک آل سعود»! «اخوک بشکه»! «اخوک خوک»! زرشک! آقای وزیر خارجه دولت اعتدال! من تکرار میکنم که این یک یادداشت اتفاقی نیست! و وزیر خارجه جمهوری اسلامی، یعنی کلمه کلمه این جمله مختصر و مفید انقلابی؛ «پاسخ، سخت خواهد بود و خشن»! عمر خود دولتها چقدر است که عمر وزارت وزیر خارجهای چون شما چقدر باشد؟! اصول سیاست خارجه جمهوری اسلامی، به وقت لزوم، نه بسته به فلان حرف رئیس جمهور است، نه بسته به بهمان حرف وزیر خارجه! و صدالبته، جمله اخیر هم هرگز اتفاقی نوشته نشده! فقط با روسای جمهور بود، ما الان همه باید جاسوس سیا میشدیم! و فقط به حضرتعالی بود، ما الان باید همه دست در دست اوباما میگذاشتیم!
نه جناب ظریف! از سر احساس نبود که خمینی گفت؛ «از هر که بگذریم، از آل سعود نخواهیم گذشت»! روح خدا، نه اتفاقی سخن میگفت، نه تصادفی رفتار میکرد! آن ابرمرد، همین امروز را میدید که علیه سعودی، آن همه با خشم موضع میگرفت! و ما فرزندان خمینی هستیم! ما اتفاقی تیتر نزدیم؛ «خبر مرگش»! ما پای تیترمان ایستادهایم! و شما را توصیه میکنیم به ایستادن پای دستی که به اوباما دادید! این هم شد حکایت آن تلفن کذایی سال پیش؟! دولت محترم شعارش «تقدیر» بود یا «تدبیر»؟! اشبهالناس به آن فرد قبلی، همین فرد فعلی است؛ واگذاری امور به اجنه، یعنی همین واگذاری امور به اتفاق و تصادف! اگر دیروز دست دادن به اجنه، امور را تدبیر نکرد، امروز هم کاری از دست دادن به اجانب، آنهم یهویی ساخته نیست!
نه جناب ظریف! اگر رئیس جمهور قبل فقط یک بار وزیر خارجه خود را در حین مأموریت از کار برکنار کرد، معالاسف رئیس جمهور فعلی این کار را با حضرتعالی چند بار کرده! سیاست «مدارا با دشمن، تندی با دوست» بارها حضرتعالی را در حین مأموریت، از کار برکنار کرده! شما آن روز که مشغول پیادهروی با جانکری شدید، از وزیر خارجه جمهوری اسلامی تبدیل به فقط وزیر خارجه دولت اعتدال شدید! و آن روز هم که با اوباما دست دادید! و آن روز هم که ویزایتان را سعودی صادر نکرد! و بسیاری روزهای دیگر! زین سبب است که نوشتم؛ «شما خیلی هم حالا مهم نیستید»! با این همه، فرض است بر شما، لااقل حرمت آن ۴ تا حمایت مشروط بزرگان از خود را نگه دارید! که صدالبته این حمایتهای مشروط از خیلیها بوده!
نه جناب ظریف! هر ثانیه آن ۶۰ ثانیه مصافحه شما با اوباما، دهها حجگزار ایرانی مشغول جان باختن بودند! شگفتا! سعودی هم بر بیتدبیری خود، نام «اتفاق» گذاشته! و من شک ندارم، آنجا و آن لحظه، شما وزیر خارجه دولت اعتدال بودید و بس! و نه وزیر خارجه انقلاب خمینی! و نه وزیر خارجه «از آل سعود نخواهیم گذشت»! میدانم! خیمه حجاج در صحرای منا، خالی بود! و زرق و برق سازمان ملل را نداشت! میدانم! حجاج بیتاللهالحرام، لباسی به تن نداشتند الا احرامی سپید، به رنگ کفن! اما با خط اتوی شلوار پرزیدنت وحشی، میشود باز هم سر هزاران طفل معصوم را برید! و سر ابنای بشر کلاه گذاشت! میدانم! دست حجاج، تنها چند سنگ بود که بر صورت شیطان بزنند! و رمی جمرات به جاآوردند! اما دست شما، درست در همان لحظه، در دست شیطان بود! شیطان بزرگ! میدانم! و این را هم خوب میدانم که شما با «الفبای تدبیر» بیگانهاید و اصلا در آن حد نیستید که بخواهم بنویسم؛ «با الفبای مبارزه بیگانه هستید»! شما و مبارزه؟
نه جناب ظریف! دفعه بعد ۶۰ ثانیه را بکنید یک ساعت! از قبل هم خواهش میکنم برنامهریزی کنید! اصلش اعتدال یعنی همین که حاجی جمهوری اسلامی در آغوش خدا باشد و وزیر خارجه دولت اعتدال در آغوش کدخدا! عاقبت، همه که نباید «حج» بروند؛ عدهای هم باید «کج» بروند! گفت: «بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا»! آقای وزیر خارجه دولت اعتدال! به خدا راضی نیستیم دفعه بعد، اعمال مصافحه با شیطان بزرگ را نیمه کاره رها کنید! ما اما زمان خود را به وقت صاحبالزمان تنظیم کردهایم! و این همه را «نشانه» میدانیم! ساعتهای دوزمانه، عقربههای نیویورکی، کلاس کار انقلاب جهانی حضرت مهدی موعود را پایین میآورند! ساعت ما فقط یک زمان را نشان میدهد! شما راحت باش آقای ظریف! و به هر که میخواهی دست بده… تشریفاتی! یهویی! اتفاقی! تصادفی!
- بایگانی: یمین
خودت کلمهاش را پیدا کن!
مکه آلسعود
شهر نزول جرثقیل، نه جبرئیل!
آنچه در زیر میآید برشی کوتاه از سفرنامه حج حسین قدیانی است که در تاریخ دوشنبه هفده آبان ۸۹ ساعت یکونیم نیمهشب نوشته شده.
از در و دیوار پیداست به شهر مکه رسیدهایم. اتوبوس میپیچد به «مرکز توجیهالحاج» و پشت سر چند اتوبوس دیگر. از مدینه تا مکه، تابلویی به نام «غدیر خم» که در همین مسیر است ندیدم اما تابلوست که آلسقوط بدش نمیآید به هر بهانهای زوار خانه خدا را با یک صف عریض و طویل درگیر کند که مثلا چه خبر است! نه به این اسم دهان پر کن «مرکز توجیهالحاج» و نه به توزیع آب زمزم در بطری یک بار مصرف برای زائرین در این مرکز. این آب زمزم را در مرکزی غیر از «توجیهالحاج» و مثلا «توزیعالماء» هم میشد داد! و اصلا ما هم باورمان شد که این آب زمزم است! به صرف این برچسب روی بطری؛ «مکتبالزمازمةالموحد»! و چند جوان عرب و یا شاید هم کارگر خارجی داشتند دعوا میکردند این وقت شب. و شانه خالی کردن از زیر کار. و این همه آنچه که «مرکز توجیهالحاج» ما را بدان توجیه کرد! و در همین مرکز، اوج خصومت آلسقوط با ایرانیها را به وضوح میشد دید. این جمله را به عربی و انگلیسی و اردو و آلمانی و فرانسوی و روسی نوشته بودند ولی به فارسی نه. و جمله؛ «وزاةالحج. ترحب بضیوفالرحمن و تتمنی لهم حجا مسرورا و سعی مشکورا. اخی الحاجالکریم… الخ!» و دشمنی با شیعه را فروکاستن تا این حد که «اهلا و سهلا» را به زبان سارکوزی بگویی اما به زبان سلمان، نه! آنهم در کجا؟ در حج! و با یک اقیانوس مسلمان! و این همه آدم از قوم سلمان! تا رسیدن به مسجدالحرام و استقرار در هتل، مثل خورهها داشتم دید میزدم بیرون را که نام یک مدرسه به نظرم جالب آمد؛ مدرسه «عبداللهابنزبیر»! شارع؟ همان اول باید دقت میکردم که نکردم. این مدرسه جان میدهد برای اینکه آقازاده فراری، مهدی هاشمی محصلش باشد! کمی بیشتر در شهر چرخ میزدیم مدرسه «معاویةابنابیسفیان» را هم لابد میدیدیم! در مدینه خبر گرفتم از اوضاع تهران که دوستی گفت: «شایعه شده مهدی هاشمی در خفا برگشته!» پرسیدم از صحت و سقمش. گفت: «نمیدانم!» فقط این را میدانم که الان سمت چپم مسجد تنعیم است. از جمله مواقیت شهر مکه. و آن دورتر؛ برج ساعت یا همان برجالابراج معروف که چه سریع ساخته شد. و انصافا چه عظمتی! و منقش به الله اکبر! و نماد خانه خدا از راه دور. خانه خدا در پستترین زمینها و نمادش در اوج آسمان! و نمادش یک بت! بتی بزرگ که شکستنش کار ابراهیم نیست. ابراهیم تبر داشت. با تبر نمیتوان بت برجالابراج را شکست. و راستش هیچ کجا رسول خدا را غریبتر از شهرش مدینه ندیدم و هیچ کجا خدا را غریب تر… نه! غریبتر که کفر میشود؛ خودت کلمهاش را پیدا کن! هیچ کجا خدا را … از شهرش مکه و خانهاش کعبه ندیدم. حکام آلسقوط خیال میکنند صاحبخانه خانه خدا هستند؛ سایه هر بتی که بخواهند بر سر خانه خدا خراب میکنند! نزدیکای مسجدالحرام، مکه را با این شکل و شمایل، بیشتر شهر نزول جرثقیل دیدم تا جبرئیل. اما گریههای مادرم که بغل دستم نشسته، حکایت از آن دارد که تحت هر شرایطی اینجا خانه خداست. اینجا کعبه است. اینجا صفا و مروه دارد. عرفات دارد. فاطمه اینجا به دنیا آمده. آدم و حوا اینجا به معرفت زهرا رسیدهاند. مزار خدیجه اینجاست. محمد در همین زمین پا به گیتی گذاشته. مزار عبدالمطلب و ابوطالب اینجاست. غار حرا اینجاست. کوه ثور اینجاست. حجرالاسود اینجاست. رکن یمانی اینجاست اما «هیچ کجا برای ما کرب و بلا نمیشود!»
- بایگانی: یمین
بسم رب الشهدا
«حالا دیدید حق با حاجمنصور ارضی است؛ «خدا مرگ این جماعت برساند» که هر چه استخوان رأی و راه این ملت را خرد میکنند باز بدهی مردم به ایشان تمام نمیشود! و من تازه فهمیدم «پسابرجام» یعنی چه! یعنی کتک خوردن فرزند عمار شهید، آنهم در سه راه یاسر!»
جانم حسین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قطعه ۲۶:
متن اولیه این پست
اینجا تهران است؛ صدای ما را از تگزاس میشنوید! چه تناقضی! جولان دادن بادیگارد عبدالله بن زبیر آنهم در سه راه یاسر! و من به جای هیأت نظارت بر مطبوعات بودم وطن امروز را بابت همین چند کلمه هم میفرستادم دادگاه! آخر باید یکی بدهی انقلاب اسلامی به خاندان را حساب کند یا نه؟! راستی خاندان عالیجناب! فرزندان شهدا چند تا سیلی از بادیگارهای شما بخورند، با شما بیحساب شدهاند؟! این بدهی کی تمام میشود؟! کاش دقیقا بگویید فرزند شهید لاجوردی چقدر به شما بدهکار است؟! و چند لگد، آنهم جلوی خانوادهاش؟! و کاش حساب کنید دوچرخه اسدالله شهید چقدر بدهی دارد به بیامدبلیو؟! و کاش بگویید مشخصا به چند انتخابات جمهوری اسلامی تهمت تقلب بزنید با نظام بیحساب میشوید؟! میدانی فرزند شهید لاجوردی! ما هر روز صبح باید برویم سه راه یاسر، سیلیمان را از خاندان بخوریم و بعد کارمان را شروع کنیم! و این سهم ما از دوران اعتدال است! وقتی ریش اعتدال در فرهنگ غرب رنگ میشود، اعتدال کاریکاتور عدالت میشود! اعتدال یعنی بزرگ خاندان هر روز تحلیل غربیها را نشخوار کند، دادگاهش را ما برویم! تهمت تقلب را خاندان بزند، کتکش را تو بخوری! و چه کسی بهتر از تو؟ فرزند شهید لاجوردی! خوب شد طرف، تو را نشناخت و الا بد میشد! متوجه که هستی! و متوجه که هستی ما خیلی به این خاندان بدهکاریم! «مجمعالاضداد» را که یادت هست؟! عجب وصیتنامهای نوشت پدرت! سیلی خورش ملس است! و صدالبته اول بدهکار این خاندان، خود خمینی است! خمینی نباید میگفت من بوسه بر دست و بازوی بچههای سه راه شهادت میزنم! مگر کاخنشینان سه راه یاسر مردهاند که خمینی خود را خادم پابرهنهها میدانست؟! و ما پابرهنهایم! لاستیک بیامدبلیو روی استخوان پابرهنهها «اپرای اعتدال» مینوازد! دلنوازتر از صدای خشخش برگ پاییزی زیر پای رهگذران! اصلش اعتدال یعنی همین که محافظ مسئولان جمهوری اسلامی در راه حفاظت از حرم خانم زینب سلامالله به شهادت برسند و بادیگارد خاندان هم در اوج مروت و جوانمردی، تو را بگیرند به باد کتک! بزرگ خاندان فقط در یک قلم، برای هر سال، فلان جلد خاطره میدهد بیرون، آنوقت پدرسوختههای متملق زنجیرهای مدعی هستند عالیجناب هنوز سکوتش را نشکسته! و وای از آن روز که عالیجناب، سکوتش را بشکند! دیگر بس است این حقهبازیها، چرا که صدای سکوت خاندان، با هفتتیرکشی در سه راه یاسر شکست! اسکی روی آب در روز تاسوعا! هفتتیرکشی خیابانی در ماه محرم! غش کردن به سمت آشوبگران عاشورا! و گویا آن واعظ متخلق به اخلاق سکولار، به خاندان که میرسد لال میشود تا بگوید؛ «میخواهید به انتخابات، تهمت تقلب بزنید، خب بزنید! دیگر چرا علیه ملت هفتتیر میکشید؟» خیبری را دود این بیامدبلیوهای هفتتیرکش خفه کرده یا دود آن موتوری مسافرکش گلوبندک که روی طلق موتورش عکس امام و حضرت آقا گذاشته؟! حالا دیدید حق با حاجمنصور ارضی است؛ «خدا مرگ این جماعت برساند» که هر چه استخوان رأی و راه این ملت را خرد میکنند باز بدهی مردم به ایشان تمام نمیشود! و من تازه فهمیدم «پسابرجام» یعنی چه! یعنی کتک خوردن فرزند عمار شهید، آنهم در سه راه یاسر! آهای دیپلمات نازنازو! تهدید به قتل به این میگویند!
«وقتی ریش اعتدال در فرهنگ غرب رنگ میشود، اعتدال کاریکاتور عدالت میشود! اعتدال یعنی بزرگ خاندان هر روز تحلیل غربیها را نشخوار کند، دادگاهش را ما برویم! تهمت تقلب را خاندان بزند، کتکش را تو بخوری! و چه کسی بهتر از تو؟ فرزند شهید لاجوردی! خوب شد طرف، تو را نشناخت و الا بد میشد! متوجه که هستی! و متوجه که هستی ما خیلی به این خاندان بدهکاریم! «مجمعالاضداد» را که یادت هست؟! عجب وصیتنامهای نوشت پدرت!»
ماشاءالله، لا حول و لا قوه الا باالله.
احسنت.
همیشه عاشق خلوص و تقوا و صداقت شهید لاجوردی بوده و هستم.
اللهم العن الظالمین
وصیتنامه شهید لاجوردی؛
http://www.ammariyon.ir/fa/news/33846
گویا آن واعظ متخلق به اخلاق سکولار، به خاندان که میرسد لال میشود تا بگوید؛ «میخواهید به انتخابات، تهمت تقلب بزنید، خب بزنید! دیگر چرا علیه ملت هفتتیر میکشید؟»
چقدر دلم برای این ن…ن میسوزه واقعا.
حیف ما که اینقدر دوستش داشتیم.
تازه فهمیده بره مجیز خاتمی رو بگه و آخوند درباری روحانی بشه و برای ظریف حدیث جعل کنه.
اللهم اجعل عواقب امرنا خیرا!
احسنت برادر، احسنت
«پدرسوختههای متملق زنجیرهای مدعی هستند عالیجناب هنوز سکوتش را نشکسته!»
آخرش رو که اصلا مشتی اومدی
«آهای دیپلمات نازنازو! تهدید به قتل به این میگویند!»
بهبه.
چه متن تمیزی و چقدر به موقع و سریع.
خدا ریشه خاندان خائن به انقلاب و مردم رو بکنه انشاءالله.
خدا انشاءالله کاخ ظلم رو بر سرشون خراب کنه.
حیف جماران امام که محصور شده بین کاخها و قصرهای چند هزار متری مفتخورهای انقلاب.
احسنت سالار…
خدا لعنتشون کنه و شرشون رو از سر نظام کم کنه!
بغض سنگینی داره این ماجرا…
«راستی خاندان عالیجناب! فرزندان شهدا چند تا سیلی از بادیگارهای شما بخورند، با شما بیحساب شدهاند؟! این بدهی کی تمام میشود؟! کاش دقیقا بگویید فرزند شهید لاجوردی چقدر به شما بدهکار است؟! و چند لگد، آنهم جلوی خانوادهاش؟! و کاش حساب کنید دوچرخه اسدالله شهید چقدر بدهی دارد به بیامدبلیو؟! و کاش بگویید مشخصا به چند انتخابات جمهوری اسلامی تهمت تقلب بزنید با نظام بیحساب میشوید؟! میدانی فرزند شهید لاجوردی! ما هر روز صبح باید برویم سه راه یاسر، سیلیمان را از خاندان بخوریم و بعد کارمان را شروع کنیم! و این سهم ما از دوران اعتدال است! وقتی ریش اعتدال در فرهنگ غرب رنگ میشود، اعتدال کاریکاتور عدالت میشود! اعتدال یعنی بزرگ خاندان هر روز تحلیل غربیها را نشخوار کند، دادگاهش را ما برویم! تهمت تقلب را خاندان بزند، کتکش را تو بخوری! و چه کسی بهتر از تو؟ فرزند شهید لاجوردی! خوب شد طرف، تو را نشناخت و الا بد میشد! متوجه که هستی! و متوجه که هستی ما خیلی به این خاندان بدهکاریم! «مجمعالاضداد» را که یادت هست؟! عجب وصیتنامهای نوشت پدرت! سیلی خورش ملس است!»
خیلی خوب نوشتید… خیلی!
یا حسین؛
از گذاشتن پست مقداری بگذره، بعد راجع به نظری که دادید نظری داشتم!
فعلا بچسبیم به متن که حقش ادا شه
لعنت خدا بر ابولهب زمان
و بر زن حمالة الحطبش
و بر ساندویچخور فتنهگرش
و بر وطنفروش رشوهخور زندانیش
و بر تمام عمله دربار فاسدش…
بسیار عالی بود.
استفاده کردیم.
«من تازه فهمیدم «پسابرجام» یعنی چه!»
.
.
.
حساب کنید حالا بدهی قلم فرزند شهید را…!!
آقا راستی یحیی جونت هم ۴-١ باخته رو ۴-۴ مساوی کرد!
یه تحلیل بزن روشن شیم…
خصوصی
عنوان رو نوشتی تهیدید…
خدا خیرت بده داداش حسین!
یعنی آدم از هیات برمیگرده، قطعا اینجا یک سوژه برای ترکیدن از خنده وجود داره!
این عکس آخرشه!
معلوم نیست کار کدوم آدم بیانضباطیه!
ــــــــــــــــــــــ
یا حسین!
منظور داداش حسین از اون جمله، این فرد بود؛
http://khabarfarsi.com/n/14516583
خیلی جالبه!
بچههای عمدتا گمنام سپاه قدس، بچههای مرید خمینی تو لشکر فاطمیون دارن تو سوریه شهید میشن و همین هم باعث شده نقش ایران تعیین کننده باشه تو سوریه، حالا که از ایران دعوت کردن برای نشست وین درباره سوریه، پزش رو ببین کیا دارن میدن!
حقا و انصافا کاسب تحریم و خون شهدا کیه؟!
«ما یک «محافظ مسؤولان جمهوری اسلامی» داریم، یک «بادیگارد خاندان»! این دو با هم فرق میکنند! اولی در خط مقدم جنگ با لعین داعشی، غریبانه به شهادت میرسد، دومی با سوءاستفاده از شغل خود، هفتتیر به رخ خلقالله میکشد!»
سیداحمد؛
ممنون از راهنماییت.
این بابا رو کلا یادم رفته بود!
البته باز هم چیزی از ارزشهای اون بنده خدایی که من گفتم کم نمیشه!
خیلی این روزا دلگیره…
از طرفی در ماه پر از غم و اندوه «محرم» هستیم، از طرف دیگه هر روز خبر شهادت عزیزان هموطنمون و همچنین عزیزان دیگری از لبنان و افغانستان و… رو در سوریه میشنویم و به غیر از طلب صبر برای خانوادههاشون کار دیگهای از دستمون برنمیاد…
حسین جان! اربعین ایران بمانم بیگمان دق میکنم!
مصاحبه!
گفت: تازه چه خبر؟
گفتم: سازمان انرژی اتمی کشورمان اعلام کرده است که مصاحبه آژانس با دانشمندان هستهای ایران انجام خواهد شد!
گفت: ولی مصاحبه آژانس با دانشمندان هستهای کشورمان خط قرمز است و نوعی بازجویی برای کسب اطلاعات سرّی است.
گفتم: همین دیروز خبرگزاری انگلیسی رویترز با صراحت پیشنهاد کرده بود که آمریکا نباید ترور دانشمندان هستهای ایران را متوقف کند!
گفت: دانشمندان هستهای نباید به مصاحبه با این جاسوسان حرفهای تن بدهند.
گفتم: ایول… از یارو پرسیدند اگر حالت تهوع بهت دست داد چیکار میکنی؟ گفت؛ خب! معلومه، باهاش دست نمیدم.
بعضی موضوعات و مطالب، اعصاب آدم به هم میریزه… مثل این مطلب!
هر قدر بیشتر دقیق بشی رو موضوع، عصبیتر میشی!
سرم درد گرفت!
همه شهدامون فدای حضرت ارباب و خانم حضرت زینب… ولی آدم دردش میگیره از خباثت بعضیها!
هر کی ندونه ما که خوب میدونیم آقایون مخالف دفاع از سوریه و عراق هستند!
بعضیها اندازه اوباما و نتانیاهو دردشون گرفته از حضور روسیه در سوریه!
اشکال نداره… بالا برن، پایین بیان، این راه ادامه داره!
گندهتر از این جماعت، نتونستن غلطی بکنن.
اونقدر خون میدیم تا…
شهدا همیشه مظلوم بودن، اما این شهدای مدافع حرم خیلی خیلی مظلوم هستن!
فقط دعا کنید مولا و صاحبمون بیاد و انتقام مظلومیت شیعه رو بگیره…
از موسیقی سررشته ندارم ولی گمانم برای «اپرا» از فعل نواختن استفاده نمیشود؛ اجرا کردن، به روی صحنه بردن…
میخواهید به دیپلماتهای مدعی مردانگی ناسزا بگید، چرا از نمادهای زنانه مایه میذارید؟!
جدا حقشه جامعه زنان به خاطر این توهین ازتون شکایت کنند!
«آهای چیزلمات ننر نازنازو! شما مراقب باش النگوهایت نشکند که تهدید به قتل به این میگویند!»
آقا سید!
لطفا ی شکلک عصبانی ته کامنتم بگذارید. بلد نیستم بگذارم.
عفت مرعشی:
اگه پلیس خواست کروکی بکشه، ملت! بریزید تو خیابون…
یادمه عفت (بوقچی فتنه) و فائزه یک بار در فرودگاه مامور بازرسی را مورد ضرب و شتم قرار دادند!
یادمه دو سال قبل هم دست یاسر هاشمی هرز شده بود و مسئول حراست کاخ ریاست جمهوری رو زده بود!!
کلا هر کی از بغل این خاندان رد میشه رگههایی از وحشیگری در او سرایت میکنه، مثل این آقای محافظ!!!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ح ق:
خدا رو شکر نماد «جمهوری اسلامی» خاندان عالیجناب نیستند و الا «جمهوری سلیطهها» عنوان برازندهتری بود.
جهت یادآوری باید بگویم که خاطرات اشرف پهلوی را هم خواندهام…
ما دیگه تخصص پیدا کردیم در پیدا کردن مصادیق مجرمانه!
الان «چیزلمات ننر نازنازو!» از مصادیق جرم محسوب میشه!
فردا و پس فردا که هیچی، شما شنبه صبح اول وقت دم در دادگاه مطبوعات باش!
دیر نیایها! میبینمت!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ح ق:
این بند در روزنامه کار نشد… و البته خیلی بندهای دیگر!
خصوصی
اینو چه طوری ترسوندن؟ چه زود ترسید!
چه خوب شد جهت متن رو عوض کردی…
http://www.seratnews.ir/fa/news/265228
آهای انقلابی!
مواظب باش.
اگر خواستی از خیابانی عبور کنی…
احتیاط کن!
مبادا موش چموش ماشینگُندهای…
که چرخش نه بر مبنای اصول راهنمایی که با تکیه بر استوانهی رسوایی میچرخد، آن اطراف باشد و وقت تو را تلف کند!
بیشتر بمانی…
بیگمان بیحیایی بادیگارد قورباغهی دهنگشاد…
آزردهات میکند…
***
باد غبغب خامخوران سفرهی نشخوار تحلیل غربی…
شکمگندههای طلبکار انقلاب…
نظم سیستم گوارشی خیابانهای شهر را هم، به هم میریزد!
ما یک «محافظ مسؤولان جمهوری اسلامی» داریم، یک «بادیگارد خاندان»! این دو با هم فرق میکنند!
اولی میرود در خط مقدم جنگ با لعین داعشی…
دومی میشود بادیگارد عفت مرعشی…
«خطایی که آقای محافظ کرده بودند یک خطای فردی بوده و نمیتوان این خطا را به آقای هاشمی نسبت داد…».
نکنید این کارها رو آقای قدیانی!
آخرتی هم هست.
ایول داداش!
یعنی الان یه گرد مرگبار پاشیدن رو طرفدارها و شعبون بیمخهای عالیجناب!
آنچنان آچمز شدن تو این دو روزی که نفس نمیتونن بکشن!
البته اگه اینا هستن تا آخر همین هفته یه شامورتی علم میکنن تا حواس ملت رو پرت کنن!
حالا ببینین!
یه دوستی هم گفتن که مدافعان حرم دارن خون میدن ولی پیروزیهای ایران داره به نام وزارت خارجه نوشته میشه!
واقعا جانا سخن از زبان ما میگویی!
تا همین چند ماه گذشته، آمریکا ایران رو داخل اون مثلا ائتلاف احمقانهاش به حساب نمیآورد که یعنی شما رو بازی نمیدیم!!
الان که جمهوری اسلامی واسشون یه چشمه اومده، کپ کردن و طبق معمول از در تزویر وارد شدن!
دولتیان ما هم که ماشاالله کمبود شخصیت دارن، بدو بدو به دعوت امریکا لبیک گفتن که یه وقت عقب نمونن!
الان ما باید واسه اینا عشوه میاومدیم که یعنی ما برای حل مسائل منطقه به شما نیازی نداشته و نداریم چون شما خودتون این بلواها رو درست کردین!
یعنی الان ظریف میره اونجا و تو چشم کری نگاه میکنه و میگه شما مقصرید؟!
مگه داریم؟! مگه میشه؟!
پناه بر خدا از اینا!
تاریخ قضاوت خواهد کرد که کلاه امیرکبیر بر سر دیپلمات زودرنج و نازکدل ما بسی گشاد است!
با سلام جناب آقای قدیانی!
الحمدلله که سربازان کارزار فرهنگیمان این شجاعت و جسارت را دارند تا به نقد موشکافانه و دلسوزانه وقایع روز جامعه بپردازند و حتی با اسم و رسم حقیقی آنرا ترویج دهند، چونان کاری که جنابعالی میکنید.
معمولا برای اطلاع یافتن از برخی تحلیلها و اخبار، به سایت روزنامههای کیهان و وطنامروز مراجعه مینمایم.
بدون اغراق همیشه در صفحه اول وطنامروز مطلبی را جستجو میکنم که با قلم جنابعالی نوشته شده باشد.
چه آنکه حرف دل بسیاری از مردم از سطور نوشتههایتان نمایان میشود.
انشاالله به حق صاحب این ماه عزیز سرباز جان بر کف رهبر انقلاب باشید و باشیم.
التماس دعا…
«عبدالله باقری در قطعه ۲۶ گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله به خاک سپرده شد.»
آه و حسرت…
«در حادثه دردناک سهراه یاسر، گیرم پسر شهید لاجوردی نبود و یک راننده تاکسی بود! آیا حق داشتند با انجام آن عمل زشت، افکار عمومی را تا این حد جریحهدار کنند؟! و اگر جای پسر شهید لاجوردی، چهرهای بود ناشناس، یکی از عوامالناس، آیا دستش به جایی بند بود؟! نه حتی برای شکایت، که فقط برای حکایت؟! و اصلا یک حرف دیگر! اینجا تهران است یا تگزاس؟! من که گمان دارم خیلی هم ایراد از بادیگارد کذایی نیست! باورم هست هر محافظی، چند صباح که با خاندان بپرد، کم و بیش آلوده به اخلاق حسنه (!) حضرات میشود!»
خوبه آقای قدیانی در متن اشاره کردند که ممکن بود به جای فرزند شهید لاجوردی یکی دیگر از مردم عادی باشند، اونوقت برخی دوستان به استناد حرفهای احسان لاجوردی سعی در تبرئه این خاندان دارند!
این موضوع در وسط جامعه و بین مردم اتفاق افتاده و چیزی نیست که احسان لاجوردی با تحلیل شخصیش اون رو یک اشتباه فردی و کوچک جلوه بده!
این موضوع دارای ابعاد اجتماعی، حقوقی و امنیتی زیادیه، چرا که اگر این اقدام که امنیت جامعه رو زیر سؤال میبره از یک فرد عادی سر زده بود افکار عمومی رو کمتر درگیر میکرد اما از طرف افراد منتسب به این خاندان که خودشون رو استوانه نظام میدونن، کمی تا قسمت زیادی اذهان عمومی رو مغشوش میکنه و این هم از همان هزینههایی است که نظام بخاطر این خاندان متحمل میشه!
رضا اعتدالطلب-پزشک!
جدا آخرتی هم هست؟!
اونوقت این آخرت، برای شماها هم هست یا فقط واسه ملته؟!
همین شماهایی که متخصصانه (!) در امر بافندگی، آسمون رو به ریسمون میبافتید تا قبایی برای خود دست و پا کنید و قس علی هذا!
شما که دکتری، چرا اینقدر کم حافظه شدی؟!
آخرت در قاموس شما، البته فقط یک چیز داره اونم جهنم!
اونم واسه منتقد شماها که همهتون بهشتی هستید!
حال سئوال:
شما «و البته ما» که معتقید حساب اشخاص باید از منسوبین اونها جدا بشه و قبول دارید که اون محافظ کار زشتی کرده، نمیدونید چرا حاجآقاتون خفهخون گرفته و نمیگه کار محافظ، به خاندان ابواالفتنه ربطی نداره؟!
پس با این تفاصیل؛ مهدی دزد هم که یک غلطی کرده، چرا بابای گردنکلفتش مراسم وداع گرفته؟! و مامانش همون مبدع شورش علیه رأی ملت، میگه پدرسوختهبازی؟! اگه اون دزده، خب باباش که نیست حکما!!
پس چرا از یک مجرم امنیتی، سیاسی، اقتصادی حمایت کرد؟!
این کذاب سرخهای چی؟!
اگه اطرافیان و فریدونیات (!) یک خزعبلی هم میبافند و به ملت توهین میکنند، گوششونو نمیتابونه که؛
آهای گلابی! چرا به ملت و دستاوردهای اونا توهین میکنی؟!
البته که خود شیخ رنگرز (!) مبدع این نوع از گفتمان چاله میدانی با منتقده و رطب خورده، کی منع رطب کند؟!
نتیجه:
نه تنها اکبر و بر و بچ، که کل خاندانش در این ۷تیرکشی جاهلانه، سهم دارند اما از نوع شریک دزد و رفیق قافله!!
همچنین شیخ کلیدشکن! در قبال برخی شر و ورهای اعضای کابینه و…
دکترجان!
نگو برادر.
نگو از این کلمات که قبل از همه دامن خودت و قاطبهی مدعیان دروغین اصلاحات رو میگیره بدجور!!
بزرگ خاندان فقط در یک قلم، برای هر سال، فلان جلد خاطره میدهد بیرون، آنوقت متملقهای زنجیرهای مدعی هستند عالیجناب هنوز سکوتش را نشکسته! و وای از آن روز که عالیجناب، سکوتش را بشکند!
داداش!
یاد فیلم خشن و ترسناک «سکوت برّهها» افتادم!! 🙂
http://tnews.ir/news/D7E350946527.html
جناب آقای پزشک!
یه جورایی داری راست میگی!
من یکی حاضرم قسم بخورم که خود سلطان اکبر اصلا از این قضیه یا خبر نداره یا کمی از این ماجرا رو اونم با جهت گیریهای خانوادگی میدونه!
میدونی چرا؟
چون ایزوله است!
چون به بچههاش اعتماد بیش از حد داره!
ما بی تقوا!
ما نامسلمون!
ما دلواپس!
ولی به خدای لاشریک، تقوا مال اون رییس جمهوریه که توی تهران ۱۳۶۰ بدون اسلحه و با موتورسیکلت تردد میکرد، نه اون مسئولی که زن هفتاد سالهاش تو تهران ۱۳۹۴ بادیگارد هفتتیرکش داره!!
خوبه تو نشست سوریه در وین، روسیه حضور داره، و گر نه آقایون میرفتن سوریه رو مثل هستهای هوا میکردن!
بشار اسد رو هم مثل قلب راکتور اراک، بتن میگرفتن و با افتخار برمیگشتن!!
یه نکته بیربط:
ایران یک کشور خشک و بیآبه.
دو قطره بارون که میاد کل کشور آب گرفتگی میشه!!
خدایی این مشاورای قالیباف کیا هستن؟
الان باید بیاد همین رو چماق کنه بزنه تو سر کلید!
یک ذره هوشمندی نداره این بشر…
به پاس مراثی که مبصر دوستداشتنی قطعه در این ایام برای ما گذاشت، این نوحهی زیبا رو با شعر «صادقعلی رنجبر» و صدای «حاج عسکری اسماعیلپور» که کمتر شنیدهاید تقدیم میکنم به سیداحمد عزیز…
به امید زیارت کربلای معلی برای همهی ما
http://www.jangoganj.ir/uploads/audio/Madahi/Jangoganj.ir.mp3
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ح ق:
به به… عالی!
عاشق این نوحههای زمان جنگم که واقعا حیف بابت کمتر شنیده شدنشان…
«بهر فتح کربلا با کاروان، میرود این لشکر از مازندران»
چشمانتظار!
بسیار ممنون بابت این کامنت عاشورایی…
.
.
.
و اما ناظر بر لینک کامنت امیرعلی باید بگویم؛
اگر چنین باشد -که البته نیست!- مصداق اتم و اکمل «بیتقوایی سیاسی» وصیتنامه شهید لاجوردی است!
بابا ی ذره بچههای باباتون باشید!
صد تا کامیون نمیتونستن جگر لاجوردی شهید رو بکشن!
وانگهی! در تقوای سیاسی مرد اگر «دو زار وجود» وجود نداشته باشه که واویلاست!
خودش را که دشمن با گِرای منافقین (!) از ما گرفت و حالا نامش و راهش را هم دریغ دارند!!
لعنت به دیپلماسی ذلت…
http://jahannews.com/vdcgqx9tqak9n34.rpra.html
مثل اینکه توی این خانه فقط خانمها همه کارهاند!
متحیرم از بچه بسیجیهای شیردل تهران!
چرا جواب اینها رو نمیدن؟
خصوصی
از کی تا به حال تو قاموس شما قالیبافیون احمدینژاد بزرگ شده؟!
مگه آن شست و شو نکرده از انحراف نبود؟!
این عکس رو قبلا یه بار شبانه گذاشتید و برش داشتید…
اما این دفعه، نظر به افزایش نفرت از صاحب عکس، موندگار شده گویا!
عکاسش علیاکبر بهشتیه؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ح ق:
عکس رو در «گرمه» گرفتم… در سفری به کویر… خور، بیابانک، مصر و…
القصه! داشتم از چند تا شتر عکس میگرفتم که چشمم افتاد به این تصویر! 🙂
فقط کافیه سه ساعت تو وبلاگ نباشم! بعدش کلی کامنت عجیب و غریب میبینم!
مثل این آخری!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چشمانتظار!
بسیار سپاسگزارم… دمت گرم!
خاطرهها داریم با این نوحه…
این عکسی که در «گرمه» گرفتید، به نظر قابل تحملتر از عکس اصلیه!!
چشمانتظار!
دمت گرم برادر!
بچههای مازندرانی قطعه رو به وجد آوردی… 🙂
مخلصیم آقا سید…
یاد سرداران و شهدای عزیز استان سرافراز مازندران رو گرامی میداریم.
خاطراتی که با این نوحه دارید، با این لینک کامل میشه.
چه داستان قشنگی داشته این شعر…
http://khabarfarsi.com/n/6283145
شب جمعه ماه محرم است؛
شادی روح امام و شهدا صلوات…
http://alef.ir/vdcgyn9w3ak9z34.rpra.html?305696
مگه مذاکره با آمریکا ممنوع نشده؟ این آقا چرا حرف تو کلهاش نمیره؟!
السلام علی الحسین…
بی جهت دنبال برهان و کلام و منطقیم
چای بعد از روضه کافر را مسلمان میکند…
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ح ق:
دقت کردی اکثر شهدا استقلالی بودن؟!
یا حسین!
عقدهای میدونی به کی میگن؟!
میدونی وقتی میگن طرف کمبود داره، یعنی چی؟!
خاک بر سر بودن میدونی یعنی چی؟
شنیدی میگن بعضیها مثل سیبزمینی بیرگ هستن؟
۴ تا درشت بارشون کنمها!
لعنت خدا بر شیطان!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ح ق:
🙂 بخند بابا! گور پدر پدرسوختهشون…
به قول اون پیرمرد یزدیه؛ یَکیَکشون!
شهدای قدیم رو نمیدونم ولی شهدای جدید الحمدلله زیاد فوتبالی نیستن!
در ثانی، بابااکبر خودت که پرسپولیسی بود!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ح ق:
ظهری ی آگهی ترحیم دیدم، آخرش نوشته بود؛
از طرف فرزندان:
دکتر مظفر
دکتر منوچهر
پروفسور کامبیز
مهندس بیژن
دکتر ژیلا
و خسرو
.
.
.
توی دلم گفتم:
«معلومه این «خسرو» همهشون رو خون جیگر کرده! خاااااک بر سرت خسرو! دیدی آخرشم باباتو دق دادی؟!»
پیرمرد یزدیه، زیادی انقلابی بود!
اصلا داغون!
الان اسلامی ایرانی میاد دعوامون میکنه!
بعضیا اینقدر پای شعورشون تو فهم مسائل میلنگه که از آهوی درازگوش هم جلو زدهان!!!
سید!
چی شده؟
باز جوش آوردی که!
صلوات بفرست که زودتر حاجت روا بشی.
در ضمن هیچ شهیدی خونش آبی نبوده!
این بزرگترین حسرت استقلالیاست…
بعضی از آدمها…
بعضی از آدمها را باید چند بار خواند تا معنی آنها را فهمید…
و بعضی از آدمها را باید نخوانده دور انداخت…
بعضی آدمها جلد زرکوب دارند٬ بعضی جلد ضخیم، بعضی جلد نازک و بعضی اصلا جلد ندارند…
بعضی آدمها با کاغذ کاهی نامرغوب چاپ میشوند و بعضی با کاغذ خارجی…
بعضی آدمها ترجمه شدهاند و بعضی تفسیر میشوند.
بعضی از آدمها تجدید چاپ میشوند و بعضی از آدمها فتوکپی آدمهای دیگرند…
بعضی از آدمها دارای صفحات سیاه و سفیدند و بعضی از آدمها صفحات رنگی و جذاب دارند…
بعضی از آدمها قیمت پشت جلد دارند.
بعضی از آدمها با چند درصد تخفیف به فروش میرسند.
بعضی از آدمها بعد از فروش پس گرفته نمیشوند…
بعضی ازآدمها را باید جلد گرفت.
بعضی از آدمها را میشود توی جیب گذاشت و بعضی را توی کیف…
بعضی از آدمها نمایشنامهاند و در چند پرده نوشته و اجرا میشوند…
بعضی از آدمها فقط جدول سرگرمیاند و بعضیها معلومات عمومی…
بعضی از آدمها خط خوردگی و خط زدگی دارند و بعضی از آدمها غلطهای چاپی فراوان…
از روی بعضی از آدمها باید مشق نوشت و از روی بعضی آدمها باید جریمه نوشت…
«قیصر امینپور»
به راستی «شیخ رنگرز» جزء کدام یک از این «بعضی آدمها»ست…؟؟!!
.
.
از نطر من، بی برو برگرد، از بالا جزء دسته دومه…!!!
شایدم بشه در یک مناقصه بینالمللی، با صد در صد تخفیف به فروش رسوندش، البته اگر خریداری باشه، چون از قدیم الایام گفتهاند: مال بد بیخ ریش صاحبشه!
دیگه حمید معصومینژاد رم قدیمی شده.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خالد صبرنا صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران فلسطین!
بعضی خبرها حکایت از به درک واصل شدن «ابریشمچی» دارد؛
http://jahannews.com/vdcfc0djmw6dtva.igiw.html
یعنی ایولالله
واقعا حرف دل ما را نوشتید.
یا کدخدا ادرکنی…
http://uupload.ir/files/w7ez_812232677_103363.jpg
فرهنگی!
فکر کنم ایشان جزء گروه چهار باشد.
چون با کاغذ بیکیفیت خارجی چاپ شده.
وای ی ی وای ی ی
دقیقه ٩۶ لوله نشی صلووووات
http://jahannews.com/vdcipra5ut1awy2.cbct.html
روایت رحیمپور از تلاش نماینده سیا در ایران برای تشکیل ائتلافی عجیب با هدف پیگیری رابطه با آمریکا
اسلامی ایرانی عزیز؛
خوبه خودت میگی ۹۶! ۴ دقیقه وقت اضافه ۳۰ ثانیه هم معطلی رحمتی، اونوقت دقیقهی ۹۶!
ولی در مجموع از اون بازیهای قشنگ بود خدایی…
باید ببینیم نظر کارشناسی داداش حسین چیه؟
سلام
وقت همگی دوستان به خیر
مدتی است از جناب سعادت کامنتی ندیدم.
از دوستان کسی از ایشون خبر داره؟
انشاءالله که رفع کسالت شده باشه…
سلام
اول بگم که من هم از این خاندان و از جمله جناب استوانهشون متنفرم که نگین دارم ازش دفاع میکنم!
اما درباره هفتتیرکشی؛
نظرتون درباره کریمی (حاج محمود خودمون!) چیه؟ که تیراندازی کرد و تیتر روزنامهها شد! بالاخره چی شد؟ و…
والله من هنوز نمیتونم جواب اونایی که همین موضوع حاج محمود رو بهانه کوبیدن سپاه و نظام و… میکنن بدم!
درود خدا بر شهید مظلوم لاجوردی و خانوادهاش
داداشمون فعلا نظری نداره!
فقط یک موقعیت داشتید که اونم با شاهکار جناب سوشا که بیشتر افه و ادا بلده تا بازی، گل شد.
ولی انصافا این پرویز مظلومی هر چی میکشه از دست این خارجیاست.
اون از ایمونزاید، اینم از بنکستون!
علیایحال دعا به جون سیدمهدی رحمتی بکنید که اگر نبود خدا میدونه چند چند میشد!
این چهار خطم نمینوشتم اگه داداشمون نمیگفت بیشتر شهدا اسدقلالی هستن!
کری نخون عموجون!
یه دوست عزیز!
اون جریان که معلوم شد کار همراه حاج محمود بوده، دیگه چیش سواله؟
نه «۴» تا!
نه «۶» تا!
.
.
.
چند چند تا «۲۶» تا؟!!
کلا حضور این جناب «اسلامی ایرانی» همیشه جو قطعه رو شاد میکنه!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ح ق:
ی وقتایی بهترین صحنه ی بازی، روی سکوها رقم میخوره، نه داخل میدون!
مثل همین بازی…
واقعا بهترین صحنه بازی اونجایی بود که آبیها نوروزی رو تشویق کردن و قرمزها حجازی رو.
این مهم توی دربی تهران، گمونم بیسابقه بوده باشه.
و اما، نمیدونم چرا بغض کرده بودم اون لحظات؟!
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940808000663
الله اکبر!
این بار آب، سرباز و مأمور الهی شد!
بعد از دربی امروز؛
شیخ حسن طی حکمی
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پرویز مظلومی رو بعنوان وزیر دفاع منصوب کرد!
اینو یه پریسپولیسی واسم فرستاد… 🙂
احسنت به وطن امروز
http://www.vatanemrooz.ir/?nid=1736&pid=1&type=0
واقعا هم «سیل تدبیر را برد!»
فیفی!
گفت: چه خبر؟!
گفتم: «عادلالجبیر» وزیر خارجه عربستان در نشست مشترک با وزیرخارجه فرانسه گفته است میخواهیم در وین جدیت ایران برای راهحل سیاسی را ارزیابی کنیم!
گفت: چه غلطهای زیادی! از کی تا حالا، تخمه آفتابگردون داخل آجیل شده؟!
گفتم: میگوید اگر راهحل سیاسی به نتیجه نرسد، سایر گزینهها روی میز است.
گفت: حیوونکی خواسته ادای اوباما، ارباب پادشاه سعودی را در بیاورد که میگفت، همه گزینهها علیه ایران روی میز است!
گفتم: یارو خیلی دلباخته آمریکاییها بود، یک روز میهمان یک آمریکایی شد و سرمیز غذا وقتی چشمش به آنهمه کارد و چنگال و بشقاب افتاد برای اینکه آبروریزی نکند تصمیم گرفت درخوردن غذا از اون آمریکایی تقلید کند. میزبان آمریکایی یک بشقاب برداشت و یارو هم، دو تا بیسکویت توی بشقاب گذاشت و مقداری شیر روی آن ریخت و یارو هم گام به گام تقلید کرد. میزبان آمریکایی، صدا زد «فیفی» و بشقاب را جلوی سگش گذاشت و یارو برای اینکه از تک و تا نیفتد، دولا شد و مثل سگ آمریکایی محتوای بشقابش را خورد!
هادی که واقعا حیف شد. امسال کلا هرچی آدم مظلوم بود مرحوم شد.
اون از بیت الله عباسپور که با اینکه هرکولی بود واسه خودش خیلی خاکی و افتاده بود. دو سه باری که دیده بودمش حتی موقع تمرین هم انگشتر عقیقش رو از دستش در نمیاورد. اون از سید علی طباطبایی که هنوز چهره نشده رفت. ایضا هما روستای سر به زیر. بعد هادی نوروزی ساکت و آروم.
واسه همین چیزاست که نمی تونم سر به زیر باشم!!
آقا راستی کسی از چوک دیریا خبر نداره؟ گفت میره کربلا، اتفاقا همون سال هم کربلا چندتا انفجار رخ داد و دیگه هیچ خبری از این بشر نشد. یعنی شهید شده؟؟
«گفت و شنود» قشنگی بود!
اسلامیایرانی!
کربلا رفتن «چوک دیریا» سال ۹۱ بود:
http://www.ghadiany.ir/1391/15592/comment-page-1#comment-121569
وقتی برگشت هم کامنت گذاشت:
http://www.ghadiany.ir/1391/15720/comment-page-1#comment-122589
اگر اشتباه نکنم این آخرین کامنتشه:
http://www.ghadiany.ir/1393/22074/comment-page-1#comment-160201
تو هر سه تا متنی که لینکشو گذاشتم، کامنتی از «مجنون» هم هست!
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…
۹۶ دقیقه طول کشید واسه زدن یک گل…
(اونم مساوی!)
مجلس تو ۲۰ دقیقه برجامُ تصویب کرد!
دمت گرم سید.
پس زنده است.
واقعا خوندن متون و نظرات قدیمی لذت خاصی داره.
جای «مجنون» هم خالی.
روحش شاد…
«سایت ایران استخدام»
اطلاعیه:
باشگاه استقلال تهران در نظر دارد جهت تکمیل نیروی دفاعی خود از بین علاقهمندان در پست دفاع خیلی مرکزی و دیوارکشی روی خط دروازه بر اساس ضوابط آییننامه استخدامی مربوط، از طریق آزمون علمی، مصاحبه، تحقیق، معاینات پزشکی، اندازه عرض شانه و… با انعقاد قرارداد کار موقت و بیمه درمان و بازنشستگی تامین اجتماعی دعوت به همکاری مینماید.
http://jahannews.com/vdcgyx9txak9nu4.rpra.html
😐
اگه حاجمحمود هفتتیر بکشه که دمش گرم، کار خوبی کرده!
اما اگه دار و دسته هاشمی این کارو بکنن که دیگه واویلا میشه، تیتر همه رسانهها!!
میدونی حاجحسین!
قدرت خیلی بد چیزی هست که فعلا دست شما بیشتره تا طایفه هاشمی!
اسلامی ایرانی!
امیدواریم زنده باشه، ولی این ماهیهایی که ما دیدیم لیزتر از تصور ما هستند!
اگر از کربلا و انفجار سالم مونده، بعید نیست الان سوریه و دنبال زنده شدن واقعی (شهادت) باشه!
هر جا هست خدا نگهدارش باشه!
آمریکا اعلام کرده نیروهای ویژه به سوریه میفرسته.
پس در سوریه جنگ بین ایران و آمریکا اتفاق میافتد…
کاش میتونستم برم و همراه شیرزنان کوبانی با این وحشیها بجنگم…
مطمئنم که راه حرم حضرت زینب مثل راه کربلا باز میشود…
رضا ۲!
در مورد ماجرای محمود کریمی اطلاعات درستی نداری، پس قضاوت نکن.
فقط اینو صد در صد بدون که حاج محمود تیراندازی نکرد و کسی که همراهش بود این کار رو انجام داد.
کسی به عروس رفسنجانی حمله کرده بود؟
شما وقتی تصادف میکنی، اگر مختصر بود از طرف عذرخواهی میکنی و رضایتش رو جلب میکنی یا از طرف مقابل طلبکار میشی؟
این وسط پای محافظ رو چرا وسط کشیدن؟
لابد عروس خانم مجلس روضه دعوت بود و دیرش شده بود!!
خودش هم خوب میدونه صفت وحشی که نثار عروس شهید کرد، برازنده خودش و مادرشوهر و خواهرشوهرشه.
از این به بعد همه یادتون باشه اگر با اهل این خانواده تصادف کردید، جونتون رو بردارید و فرار کنید! آخه بدجوری پاچه میگیرن!!
پانوشت:
منظور از حاجمحمود، حاجمحمود کریمی است!
با حاجمحمود احمدینژاد اشتباه نشود!!
وحید خراسانی چند روز پیش…
رضا ٢!
اگر یادتون باشه شماها اون قضیه رو علم کردید و هی مانور دادید! بدون در نظر گرفتن اینکه حاج محمود از خودش دفاع کرد!
اتفاقا تو این چند روز برای من هم سؤال شده که چرا حالا صداتون در نمیاد؟…
شما باید درک کنی که از شما لمپنتر و قالتاقتر هم وجود داره…
http://www.afsaran.ir/link/961958
«ب. ز علیه ب. ز»
احسنت به این دولت مخالف کاسبی با تحریم… احسنت!
http://www.vatanemrooz.ir/?nid=1737&pid=1&type=0
خداوکیلی عجب تیتر هوشمندانهای.
اگه همینجوری پیش بره چند وقت دیگه باید اینجوری حرف بزنیم:
س. ا دیشب به ح. ق گفت:
ا. ا خیلی پسر با معرفتیه، یه برنامه بذار دسته جمعی بریم دیدار ا. ه .ر!
صفحه یک قشنگی شده! آفرین!
آلسعود و انتخابات!
گفت: بالاخره نشست وین درباره بحران سوریه به کجا کشید؟
گفتم: وقتی حامیان رسمی تروریستهای وحشی داعش از آمریکا و انگلیس و فرانسه گرفته تا آلسعود و قطر و… دور هم جمع میشوند، انتظار داری نتیجه به کجا بکشد؟!
گفت: در خبرها آمده است که وزیرخارجه آلسعود در این نشست خواستار برگزاری انتخابات آزاد در سوریه شده است!
گفتم: آب که سر بالا میره، قورباغه هم ابوعطا میخونه! آلسعود دیکتاتور که در عربستان اجازه هیچ انتخاباتی را نمیدهد، خجالت نمیکشد که از انتخابات آزاد در سوریه حرف میزند؟!
گفت: آلسعود و انتخابات؟! به حق چیزهای نشنیده و ندیده!
گفتم: البته در طول تاریخ یکبار اجداد آلسعود به انتخابات روی آورده بودند و آن هنگامی بود که از هر قبیله یک نفر را انتخاب کردند تا شبانه به خانه پیامبر اعظم(ص) حمله کرده و حضرت را به قتل برسانند!
راستی شنیدی حاج آقا دیشب فرمودند:
امام از اول هم مخالف حضور پلیس راهنمایی رانندگی در محدوده جماران بود!
«معین» خواننده اونور آبی نیست؟
جریان چیه که تو مجله خبری اخبار ساعت ۱۹ شبکه یک، صداشو پخش کردن؟
آزادیه؟!
به به! عجب تیتر یکی.
به نظرم این دولت استعداد داره که یک کارخونه حروف اختصاری داشته باشه.
فقط باید ی کم صبر کرد…
روسیه میگه هواپیما نقص فنی داشت.
داعش (داعشیها منو یاد زامبیها میاندازن!) میگه من هواپیما رو زدم.
باشه شما زدین!
الان روسیه دهنتون رو آسفالت میکنه!
درود بر همهی قطعههای بهشت در سراسر عالم و ساکنینشان.
خیلی خوب بود، عالی بود.
چه عکس درخور و شایانی! احسنت!
حالا خوبه این محافظ یکی از شخصیتای اول کشور بوده (تازه محافظش بوده نه خودش). اون حاج محمود کریمیتون که هیچ کارهای نیست و خودش (یا جدیدا همراهش) وسط بزرگراه هفت تیر کشیده رو فراموش کردین؟!
کلا وقتی مطالب آقای قدیانی رو میخونی یا سخنان گهربار حاج منصور رو و خیلی ازین بهقول خودشون بچه حزباللهیها رو میشنوی (حیف اسم حزبالله که این جماعت بدوی و فاقد تربیت خانوادگی یدک میکشن) واقعا یک ذهن بیمار پشتش موج میزنه.
سیداحمد!
مجله خبری دیشب رو که من ندیدم، اما حدود دو ماه پیش هم تو خبر ۲۰:۳۰ صدای اندی رو با تصاویرش روی صحنه پخش کرد!
فکر هم میکنم صرفا جهت اطلاع با اجرای کامران نجف زاده بود!
اون شب فکر کردم حتما اعتراضی به اون خبر میشه اما انگار فتح بابی شده برای بخشهای دیگر خبری!
الان بعضیا نیان بگن شما اندی و معین رو از کجا میشناسید، ما هم داریم تو همین دنیا زندگی میکنیم.
ف.طباطبایی!
اطلاعات منم همونیه که مطبوعات میگن از هر دو طرف. به نظر من خانواده هاشمی همونقدر پر ادعا هستن که محمود کریمی و حدادیان. هر دو هم کارای نامربوط میکنن. هر دو هم طرفدارای خودشون رو توی روزنامهها دارن. اما مشکل اینه که قوه قضاییه با اون طرف قضیه برخورد نمیکنه. در مورد هاشمی معلومه که قوهقضاییه شوخی نداره و خود رئیس قوه هم در مورد شخص هاشمی چند بار به صراحت صحبت کرده. اما وقتی نوبت به اونوریا میرسه حتی پاشونم به دادگاه باز نمیشه چه برسه به زندان و این حرفا. در اون موردم فرق نمیکنه خود کریمی یا همراهش اسلحه کشیده، همین طور که اینجا فرق نداره کار کی بوده. اما اونجا طرف یه آدم معمولی بود که بعدا ادعا کرد که با فشار ساکتش کرده بودن و زنش هر روز ترس و لرز داشته اما این ور طرف مقابل هم آدم کمی نبود خودش آقازاده بود و با اعتماد به نفس راحت حرف میزد و اگرم مقصر اونا بودن مطمئنا زورش رو داشت که اونا رو محکوم کنه.
پرستوی مهاجر!
میدونی چرا صدایی جز از پایداری ها در نمیاد؟ چون تو کشور رسانه مستقل به معنی واقعی نیست. هر کدوم طرفدار یه شخص حکومتی یا بخشی از حاکمیت هستن چون از خصوصی باشن سه سوته تعطیل میشن و بر باد میرن! اینم از برکت قوه قضاییه هست که به مطبوعات مستقل به دید جاسوس دشمن نگاه میکنه. البته به هاشمی اینا هم به دید دشمن نگاه میشه و زورشون نمیرسه اونا و مطبوعاتشون رو به کلی حذف کنه اما تا جایی که زورشون برسه کوتاهی نمیکنن!!!
آقای اسلامی ایرانی عزیز!
من رو هم به مرحوم طباطبایی و هادی نوروزی و بیتالله عباسپور اضافه کن.
کِی کشف بشم نیمدونم بوقورآن! 🙂
فدای امام حکیم و با درایتمون!
«ما معتقدیم معنی ندارد کشورهای دیگر دور هم جمع شوند و راجع به یک نظام حکومتی و رئیس آن حکومت تصمیم بگیرند. این بدعتی خطرناک است که هیچ حکومتی در جهان اجرای آن را درباره خود نمیپذیرد.»
خانم سمانه!
اون صرفا جهت اطلاع رو هم دیده بودم.
این که من عرض کردم برای چهارشنبه یا پنجشنبه قبل بود.
اصلا حرکت درستی نیست این قبیل قبحشکنیها!
مجید قمی!
شادوماد یکی شما ساکت و مظلوم و سر به زیری، دو تا من! 🙂
اما غمت نباشه، بالأخره ما هم کشف میشیم! 🙂
سید!
معین که بچه خوبیه! چیکارش داری؟
داریوش که پخش نکرده! ضمن اینکه احتمال برگشت معین زیاده.
مجید جان قمی!
شما که انشاءالله صد و بیست سال زنده باشی.
خودت گلی.
آقا رضا!
محمود کریمی اسلحه که هیچ، سنجاق قفلی دستش میگرفت، تا زنده بود دیگه بیت رهبری دعوت نمیشد.
در ضمن اون بابایی که میگی یه آدم عادی بوده، همون شب بلافاصله خبرش رو سایت بالاترین بود!
در مورد روزنامه هم اینکه به نظرم کل روزنامهها رو تعطیل کنن، فقط اجازه بدن صفحه اول وطن امروز چاپ بشه به خاطر تیترهای قشنگش!
چه خبره اینهمه روزنامه؟
همه رو جمع کنن… روزنامهنگارهای روشنفکر رو بفرستن کشاورزی، یک مقدار مفید فایده واقع بشن.
همهاش حرف حرف حرف…
رضا ٢!
عجب قیاس معالباطلی…
خانواده هاشمی و رانتها و دکلهای نفتی و بانکها و املاکی که اتفاقا ایران افتاده توی اون املاک کجا و حاج محمود و تمام سرمایه و طرفداراش که جمع میشوند در امامزاده علیاکبر چیذر کجا؟
آقا سید عزیز!
همین چند وقت پیش هم ۲۰:۳۰ یک رپرتاژ ویژه برای خوانندهی «در دستگاه voa» پخش کرد!
و آقایان در بیمارستان به عیادتش رفته بودند!!
http://www.ghadiany.ir/1390/9115
رهبر انقلاب، همین امروز:
«سیاست خارجی نظام با رفت و آمد دولتها تغییر نمیکند».
.
.
.
قطعه ۲۶ بیش از ۲ سال پیش:
حالا باز عدهای از «دوگانه مقاومت-سازش» حرف بزنند!
http://www.ghadiany.ir/1392/19554
اولا؛ این غلط است که فقط یک نامزد را نماد مقاومت قرار دهیم؛ هم غلط است، هم غیر منطبق با واقعیت، چرا که نماد دیگر، و اعلیتر مقاومت، لزوما همرای با گروه ما نیست! و میبینیم که نیست! ثانیا؛ اگر مقاومت، معنای مهمترش یعنی «مبارزه با آمریکا»، طبق فرموده حکیمانه رهبر، «مبارزه با آمریکا، یعنی کار، کار، کار». قطعا مهمترین مقوم مقوله «مقاومت»، «کار، خدمت و همت جهادی» است. بیبرنامه و بیکارنامه، بیش از اقتصاد و معیشت، این مفهوم رعنای مقاومت است که دستخوش آسیب میشود. مقاومت حتما به شعار هم هست اما فقط به شعار و قیل و قال نیست! ثالثا؛ آمدیم و نامزدی بر مدار سازش، یا مقاومت حداقلی، سخن گفت. واکنش ما چه باید باشد؟! آیا باید به بهانه مقابله با او، در زمین رفراندوم «سازش-مقاومت» بازی کنیم یا اینکه ناظر بر مُرّ فرمایشات رهبر بصیر، به او بگوییم؛ «نامزد محترم! رل سیاست خارجه در جمهوری اسلامی، طبق قانون، بیش از رئیس قوه مجریه، با نهادها و دستگاههای دیگری است که جملگی زیر نظر ولیفقیه تعریف میشوند. با این حساب، آیا بهتر نیست درباره وظایف و کارهای اصلیتر رئیسجمهور و احیانا کارنامه نداشته اجراییتان، ایضا برنامههایتان با ما سخن بگویید؟!» رابعا؛ بر این اعتقادم که در ذیل انتخابات ریاست جمهوری، خیلی هم نباید روی سیاست خارجی مانور داد. ن ظ ا م م ق د س ج م ه و ر ی ا س ل ا م ی د ر ب ا ب س ی ا س ت خ ا ر ج ه، د ا ر ا ی آ ر م ا ن ه ا ی ث ا ب ت و ا ص و ل م ح ک م ی ا س ت ک ه ن ب ا ی د ب ا آ م د ن ا ی ن ی ا آ ن د و ل ت، د س ت خ و ش ت غ ی ی ر ش و د. به عنوان نمونه، در عصر اصلاحات، رئیس دولت وقت، بدش نمیآمد به بهانه سیاست تنشزدایی، کارهایی خلاف عزت و غیرت ملی انجام دهد. تا حدودی هم کارهایی کرد اما از آنجا که اصل این رل، دست کس دیگری بود، نتوانست به اهدافش برسد. حال چرا این همه در بوق میکنیم چیزی را که طبق قانون و طبق بدیهیات نظام، خیلی هم در شعاع کارهای رئیس دستگاه اجرا نیست؟! علت این کجفهمی چیست؟! نتیجهاش چیست؟! خامسا؛ کوبیدن بر طبل «دوگانه سازش-مقاومت»، در درون انتخابات ریاست جمهوری، دقیقا مثل این میماند که شعار یکی از نامزدها «مبارزه با نظام» باشد!! و شعار آن دیگری «دفاع از نظام»!! ما معتقدیم و جز این هم نیست که «انقلاب/ جمهوری اسلامی»، محور مقاومت در جهان اسلام است. با این حساب، چه لزومی دارد که در یک انتخابات درونخانوادگی، با ندانمکاری، بدیهیات قهری نظام را به چالش بکشیم؟! مگر قرار است متاثر از رای به فلان نامزد، احیانا سازش کنیم؟! و مگر قرار است متاثر از رای به بهمان نامزد، مقاومت کنیم؟! مگر این قبیل مفاهیم، با نامزدهای انتخابات یا رؤسای جمهور است که اینچنین حرمت بالای مقاومت را بازیچه سیاست و سیاستبازی خود قرار میدهیم؟! مفهوم والای مقاومت، ارمغانی از اصل انقلاب، دست غیور ولیفقیه، خون شهدا و ایستادگی آحاد ملت است، نه نامزدهای انتخابات. شان و منزلت مقاومت، بسی بالاتر از آن است که برنامه یک نامزد انتخابات باشد یا نباشد. مقاومت، اصل مسلم انقلاب/ جمهوری اسلامی است. سادسا؛ همه این سخنان، اتقافا بیشترین همخوانی را با تاکید رهبر بر فریضه «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا» دارد. سخن ما بر سر تعطیلناپذیر بودن این فریضه است. سخن ما از بعضی دوستان منتقد، بالاتر و بیشتر در شعاع فرمایش رهبر انقلاب است. من باب انتخابات، جایی هم که رهبر از «مقاومت» سخن میگویند، در کنار سایر ملاکهاست؛ ملاک کار، ملاک کارآمدی، ملاک قانون، ملاک اخلاق، ملاک فهم و شعور سیاسی، ملاک بصیرت، ملاک سادهزیستی، ملاک مردمی بودن، ملاک پرهیز از شعار، ملاک وحدت و ملاک همت جهادی. این همه را باید با هم دید، نه اینکه فقط بر ملاک مقاومت تکیه کرد! و نه اینکه از این بدتر، فقط بر «دوگانه سازش-مقاومت» تاکید کرد!! عنصر مقاومت، شرف بلکه ناموس انقلاب ماست. اگر واقعا به «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا» ایمان دارید، لطفا از این مفهوم پولادین، اسباببازی انتخاباتی نسازید!
http://www.ghadiany.ir/1392/19223
حالا باز عده ای بلاهت خود را کامل کنند و از «دوگانه مقاومت-سازش» حرف بزنند!
http://www.ghadiany.ir/1392/19181
خودیهایی که ناظر بر انتخابات، از «دوگانه سازش-مقاومت» حرف میزنند، هیچ به «تلک الایام نداولها بین الناس» اندیشه کردهاند؟! مردمی که ما میشناسیم، چک سفیدی به هیچ یک از جریانهای سیاسی ندادهاند. آمدیم و باز هم حکایت دوم خرداد، رای به این و آن دادند. این و آنی که بر اساس «دوگانه سازش-مقاومت» سینهچاک گانه سازش اند. خب! مساله اساسی اینجاست که با چونان رئیس جمهوری، لابد باید ۴ بلکه ۸ سال، ذیل احترام به رای اکثریت، مفهوم رعنای مقاومت را بیخیالی طی کنیم؟؟!! حقا که در طراحی «دوگانه سازش-مقاومت» برای انتخابات، هر چقدر اغیار رندند و زیرک، بعضی خودیها نادانند و غافل. من واقعا شکر میکنم خدا را که جمهوری/ انقلاب اسلامی هرگز با دست فرمان این عزیزان نازکخیال، حرکت نکرده و نخواهد کرد و الا این دوستان، استعداد این را دارند که رسما از شیخ دیپلمات فی حد ذاته بیرای و جایگاه، یک رئیسجمهور تپل روی دست نظام بگذارند که این بار در اشلی بالاتر، در غلتان هستهای را با تعدادی آبنبات معاوضه کند!! مومن و حزباللهی بیش از ریش و تسبیح، به ریشه و تحلیل درست است. تا ولی فقیه هست، تا خون شهدا هست، تا راه امام هست و تا اصول و آرمانها به قوت خود محفوظ است، اصلا و اصولا مقاومت و سازش، چه ربطی به رئیسجمهور دارد که عدهای از «دوگانه سازش-مقاومت» سخن میرانند؟! حرف حساب ما این است که جمهوری اسلامی، همیشه خدا محور مقاومت در جهان اسلام است و این به تنها چیزی که ربط ندارد، حضرت رئیسجمهور است. لذا برای انتخابات ریاستجمهوری، همان به که حد و حدود دوگانهها را بشناسیم و در یک حرکت عقلایی، از «دوگانه کار و همت جهادی و توانمندی و کارآمدی و…-تنش و بیعرضگی و حرافی و اختلاف و…» حرف بزنیم.
http://www.ghadiany.ir/1392/19164
دو: در شماره چهارشنبه «وطن امروز» نوشتم؛ «دوگانه «مقاومت-سازش» اصلا و اصولا نمیتواند دوگانه انتخابات ریاستجمهوری ما باشد». در ادامه، حرف حسابم را بسط میدهم؛ اساسا ما اگر قائل به «گانه سازش» میبودیم، انقلاب اسلامی نباید تاسیس میشد! انقلاب اسلامی از همان بدو شکلگیری تا آن دم که خود را به نهضت جهانی مهدی موعود(عج) متصل کند، همزمان «مربی-کاپیتان» تیم مقاومت است. لذا اصولا سازش و این حرفها اصلا در ید اختیارات رئیس دستگاه اجرایی نیست! «گانه سازش» گانه مورد پسند بیبیسی است اما بیبیسی در انتخابات ریاستجمهوری نمیتواند و نباید نامزد داشته باشد. بیبیسی اگر میتوانست حاجی انا شریک داخل خانواده جمهوری اسلامی باشد، در وهله اول کار مهمتر دیگری انجام میداد و اساسا نمیگذاشت انقلاب اسلامی پیروز شود! سه: «دوگانه سازش-مقاومت» مال دعوای دور و دراز ما با سران استکبار و دنبالههای داخلی ایشان است. محل خرج این دوگانه آرمانی و صدالبته واقعی، انتخابات ریاستجمهوری نیست! حال که همه میدانند جمهوری اسلامی از اساس نمیتواند «گانه سازش» داشته باشد، این سوال پیش میآید؛ «چرا بعضیها مدام بر طبل «دوگانه سازش-مقاومت» میکوبند؟!» جواب واضح است؛ «بعضی از روی کجفهمی، بعضی از روی رندی»! کجفهمان از این غافلند که در آستانه انتخابات، تقسیم کردن مردم میان اهل سازش و اهل مقاومت، چه خبط بزرگ و رایکاهندهای است، لیکن مرد رندهای عالم سیاست نیک میدانند که برای لاپوشانی گذشته پرخطایشان، همان به که همه کاسه کوزهها را سر مفهوم مقاومت بشکنند و پشت مفهوم بیمفهوم سازش، مخفی شوند! اینجاست که نگارنده درباره هزینه کردن از «دوگانه سازش-مقاومت» در مقطع انتخابات، «موضع منفی» دارد. آقای رفسنجانی اصلا بدش نمیآید که تورم صد درصدی در زمان دولت سازندگی، له کردن مردم زیر چرخ زمخت توسعه، برآشفته شدن مردم پاییندست شهرهای بزرگ، ماجرای اسلامشهر همین مردم جنوب شهر تهران، گرانی و تورم بدتر از زمان جنگ، از بین بردن فقرا به بهانه فقرزدایی و… حتی کاریکاتورهای مرحوم گلآقا، همه و همه را بیندازد گردن مقاومت!! و آنگاه برای علاج، نشانی سازش را به ما بدهد!! ما اما هوشیاریم. اصلا حزبالله است و هوشیاریاش! ما به جناب رفسنجانی میگوییم؛ «علاج آن همه ناکارآمدی، نه بازگشت به گذشته است، نه ارتجاع، نه سازش و نه احیانا تقصیر مقاومت! چاره ناکارآمدی، کار جهادی است و همت بیشتر. علاج ناکارآمدی، اتخاذ روحیه جهادی است».
http://www.ghadiany.ir/1392/19008
و هزار و یک متن و پاراگراف و جمله دیگر…
چه کامنتی گذاشتی داداش!
احسنت…
اما وای که چقدر فحش خوردی سر این بدیهیات!
گوارای وجود!
گفت:یکی از فتنهگران در جمع دانشجویان گفته است؛ «نمیشود نیروی نظامی که کلت به کمر دارد فعال اقتصادی باشد و دانشجوی شریف بیکار بماند»!
گفتم: اگر منظورش سپاه است که سپاه بزرگترین پروژههای عمرانی و صنعتی را انجام داده و میدهد، مثل گازرسانی به کردستان، ساخت سدهای بزرگ کارون یک و ۲، اتوبانهای مدرن بین شهری، نیروگاههای عظیم، پل طبقاتی صدر و صدها پروژه ملی دیگر.
گفت: و در انجام همه این پروژههای بزرگ هم از متخصصان داخلی و مخصوصا دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاههای کشور استفاده کرده و اشتغال آفریده است.
گفتم: در دوران جنگ تحمیلی و سپس در مقابله با تروریستها، همین بروبچههای سپاه جان دادهاند و از مال و جان و ناموس این آقا و دوستان مفت خورش دفاع کردهاند.
گفت: ضمنا یادش رفته که فقط افراد وابسته به سران فتنه هستند که از کلت خود برای تهدید مردم در تصادف اتومبیل استفاده میکنند نه بروبچههای سپاه که اسلحه آنان همیشه به سمت دشمن نشانه رفته است.
گفتم: اصلا باید از این آقا پرسید، چرا به بزرگترهای خود اعتراض نمیکنید که به جای استفاده از نیروهای متخصص و دانشجویان کشور، میخواهند از خارج «مدیر» وارد کنند و تخصص داخلیها را در حد آبگوشت بزباش و خورشت قرمهسبزی میدانند؟!
گفت: چه عرض کنم؟! مأمورند و معذور و به عقل و فهم و درک کاری ندارند!
گفتم: به یارو گفتند دمر آب نخور، عقلت کم میشه! پرسید عقل چیه؟! گفته هیچی بابا! بخور! گوارای وجود!
با این متنهای قدیمی ما رو بردی به دوره انتخابات ۹۲!
عجب روزهای عجیبی بود…
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ح ق:
از انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ شاید حدود یک سال و نیم میگذشت که ساعت دوی نیمه شب، پیامکی برایم آمد. الحمدلله بیدار بودم. پیامکدهنده آن هنگام شب که بود؟ یک دانشجوی بسیجی شهرستانی که در فتنه ۸۸ چند باری مرا به شهرشان یعنی شیراز دعوت کرده بود و من یک بار سعادت داشتم بروم شهرشان متنی بخوانم. شمارهاش را سیو کرده بودم در گوشی.
کات! وقتی رفتم شیراز، همین بنده خدا بعلاوه تعدادی دیگر، در فرودگاه آمدند استقبالم لیکن حضرت قهرمان قصه (!) مرا که دید به طرفةالعینی خم شد و دستم را بوسید! خدایی خیلی ناراحت شدم از این کار اما فرد مد نظر درآمد؛ «دستی که چهارشنبه اتوبوسی… را مینویسد بوسیدنی است»! با تندی درآمدم؛ «همین اول بسماللهی ضد حال بدی زدی اخوی! نه سن من مناسب این کارهاست، نه عقل من، نه ایمان من، نه قلم من، نه دست من!» ایشان اما به جای پذیرش حرف حساب، دوباره درآمد که این دست بوسیدن دارد و از این اراجیف!
باز هم کات! پیامکش این بود… که هنوز حفظم الحمدلله؛ «سلام بر داداش حسینی که بود! پسر شهید! حالا دیدی انتخابات دوگانه سازش و مقاومت بود؟!»
پیامک آن هنگام شب این دوست عزیز، ناظر بر توافق ژنو بود گمانم! جوابی ندادم تا اینکه فردا ظهرش، زنگ زدم به ایشان بلکه منباب برادری و خیرخواهی دوکلمه حرف حساب بزنم. هر چند واقعا حوصله و کشش این قبیل مباحث را نداشتم اما نمیدانم چرا دوست میداشتم لااقل او را تا حد وسع خودم از این درک سیاسی غلط برهانم. القصه! دو بار به ایشان زنگ زدم به فاصله گمانم یک ربع، که هر ۲ بار جواب نداد! نیم ساعت بعد دیدم پیامکی مطول آمده برایم از همان رفیق شفیق. مخلص کلامش این بود؛ «چه خری بودم من که اون روز توی فرودگاه شیراز، دست نون به نرخ روزخوری مثل تو رو بوس کردم… خوب فریبمون دادی اخوی… امیدوارم پولهای ق…ف کاری باهات نکنه که دیگه نتونی صدای هل من ناصر سیدالشهدا رو بشونی! فقط اینکه دیگه به من زنگ نزنی ممنون میشم که هیچ دوست ندارم صدات رو بشنوم!»
حالا حرفایی که نشد به اون دوست عزیز بگم، به شما دوستان عزیز بگم… و باید بگم!
یک: انتخابات ریاست جمهوری را میتوان تبدیل به دوگانههایی کرد اما به این شرط که دوگانهها، به اصطلاح «دوگانههای ناموسی» نباشند. سئوال میپرسم؛ آیا مضحک نیست که شعار یکی از نامزدهای انتخابات «براندازی نظام» باشد؟! و از آنور، نامزدی هم شعارش این باشد؛ «حفظ نظام»؟! ذیل همین سئوال، سئوال دیگری میپرسم؛ آیا مضحک نیست شعار یک نامزد «سازش با استکبار جهانی» باشد و شعار نامزد دیگر «مقاومت»؟! اساسا انتخابات قرار است ذیل مفاهیم نظام باشد یا به چالشکشنده آن؟! ما آدم نفهم، ما آدم فلانی، لیکن وقتی بزرگان میگویند: «سیاست خارجی نظام با رفت و آمد دولتها تغییر نمیکند» دقیقا یعنی چه؟؟!!
دو: حال آمدیم نامزدی بلانسبت این «کذاب سرخهای» (!) حرفهایی زد که از آن حرفها کم و بیش بوی سازش به مشام رسید! ما باید چه کنیم؟ آیا باید مثل بعضی نامزدها ورود بیخود به انتخابات کنیم و ضمن دم زدن از «گانه مقاومت» دقیقا و مشخصا در زمین «دوگانه سازش و مقاومت» بازی کنیم؟! یا آنکه با هوشیاری، موقعیتسنجی و بصیرت در مقام عمل، حتیالمقدور جلوی ایجاد این قبیل دوگانههای ناموسی را بگیریم؟!
سه: هم دیروز، ما به خوبی میدانستیم کذاب سرخهای چه دارد میگوید؛ هم امروز، بزرگان به خوبی میدانند طرف دارد چگونه در سیاست خارجه عمل میکند! اینکه گفته میشود؛ «سیاست خارجی نظام با رفت و آمد دولتها تغییر نمیکند» نه از آن روست که بزرگان نستجیربالله متوجه بعضی شبهتغییرات ظاهری -و نه تغییرات بنیادی*- نباشند!! اصلا مگر ممکن است متوجه نباشند؟؟ دیروز هم، یعنی ما نمیدانستیم شعار آقایان روحانی و جلیلی چیست و فقط بعضی دوستان خودعماربین میدانستند؟؟!! حرف حساب این بود و هنوز هم این است که تو بازی در زمینی نکن که جمع کردنش سخت باشد! اگر تو دیروز میفهمیدی که «سیاست خارجی نظام با رفت و آمد دولتها تغییر نمیکند»، امروز لازم به این موضعگیری از طرف بزرگان نبود…
چهار: خیلی راحت -و البته خیلی غیر منطقی و خیلی غیر مستدل**- میتوان عکس پیادهروی فلانی و بهمانی را به رخ جمله «سیاست خارجی نظام با رفت و آمد دولتها تغییر نمیکند» کشید! و… باز هم از پذیرش حرف حساب، شانه خالی کرد! اما کار دیگری هم میتوان کرد؛ «سیاستورزی خردمندانه». سیاستورزی خردمندانه در وهله اول یعنی هر حرفی را نزنیم، هر چیزی را نگوییم، در زمین طراحی شده توسط دشمندوستان بازی نکنیم، و اینقدر نگوییم انتخابات ریاست جمهوری یک فلانی را دارد که شعارش «سازش» است، و یک بهمانی را دارد که شعارش «مقاومت» است!! ببخشید! مگر قرار است سیاست خارجی نظام با رفت و آمد دولتها تغییر کند؟ اگر اینگونه بود که زمان دولت مهندس بازرگان، به جای بالا رفتن از دیوار سفارت آمریکا باید کار دیگری میکردیم!!
پنج: «سیاست خارجی نظام با رفت و آمد دولتها تغییر نمیکند» یکی هم یعنی: حداقل توی مدعی عمار، در موسم رفت و آمد دولتها یعنی موسم انتخابات، با هوشیاری بیشتری سیاستورزی کن… آخه من که اسمم را گذاشتهام «عمار» باید از بار روی دوش «علی» کم کنم یا اضافه؟؟؟!!! همین!
.
.
.
راستی اخوی شیرازی! این هم در امتداد همان هل من ناصر سیدالشهداست که «سیاست خارجی نظام با رفت و آمد دولتها تغییر نمیکند»! احیانا میشنوی که؟؟!!
* و **: نکته بسیار مهم این است که از یاد نبریم اذن مذاکرات هستهای با آمریکا توسط رهبر انقلاب داده شد. لذا اشکال و ایراد به کمیت و کیفیت کار تیم مذاکرات، هرگز مخل جمله «سیاست خارجی نظام با رفت و آمد دولتها تغییر نمیکند» نیست. بنابراین این جمله رهبر انقلاب، هم حقیقت دارد، هم واقعیت. منتهای مراتب، ما -ما به عنوان مای مدعی ولایتمداری- میتوانیم با اتخاذ یک سیاستورزی آگاهانه به این حقیقت و واقعیت کمک کنیم و یا نعوذبالله دشمن و دشمندوستان را در مبارزه با این جمله همراهی کنیم…
خوبه که وقتی شما نمینویسی محمد ایمانی عزیز مینویسه:
«گزارههای آمریکا ادبیات شرخرهاست»
http://kayhan.ir/fa/print/59588
اوفففففففففففففف!
چه متنهایی… چه کامنتهایی!
عجب خاطراتی!
🙂 چه خاطرات خنده/گریهداری دارید شما!!
«سیاست خارجی نظام با رفت و آمد دولتها تغییر نمیکند» یکی هم یعنی: حداقل توی مدعی عمار، در موسم رفت و آمد دولتها یعنی موسم انتخابات، با هوشیاری بیشتری سیاستورزی کن… آخه من که اسمم را گذاشتهام «عمار» باید از بار روی دوش «علی» کم کنم یا اضافه؟؟؟!!!
خیلی وقته از این عکسهای با نمک نذاشتم! 🙂
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/489591
عجب آدم… بود این اخوی شیرازی.
فقط کافی بود پیام بده لطفا زنگ نزنید دیگه! همین!
از خودم نظری ندیدم!
خب احتمالا اون موقع نظری نداشتم!!
http://www.rajanews.com/news/226323
اسلامی ایرانی!
من اشتباه کردم به قوه قضاییه انتقاد کردم!
خدا رو شکر رئیس قوه قضاییه جناب صادق لاریجانی هست و نه شما!
در این صورت میترسم واقعا همینی کنی که میگی!!
صالحی گفته اجرای توافق رو با جمع آوری تعدادی سانتریفیوژ آغاز کرده…
مگه اوباما تعهد کتبی داده؟
چرا این همه عجله میکنن؟
غش رفتن سمت غرب چه معنی داره؟
کدوم شرط رهبری رو اجرا کردن؟
حالا ما با کلی هزینه اینا رو نصب کردیم، دوباره با این همه هزینه جدا کنیم…
اونوقت هیچ عملی از طرف مقابل صورت نگیره، چیکار میکنیم؟
لاید دوباره با کلی هزینه نصب میکنیم…
ما چند بار هزینه میکنیم ولی طرف مقابل هیچی…
این کار که چند سال پیش اتفاق افتاده و همه هم نتیجه رو دیدن…
چرا حضرات از گذشته عبرت نمیگیرن که آمریکای جنایتکار، شیطان بزرگه و قابل اعتماد نیست؟!
مناسبتهای ملی همیشه خوب موقعی میرسن…
روز ملی مبارزه با استکبار…
همه فریاد بزنیم مرگ بر آمریکا…
با سلام به حاج آقا حسین قدیانی و تمامی دوستان قطعه!
ببخشید اگر نتوانستم در این مدت کامنتی بگذارم.
ضمن اینکه نظرات حسین آقا و کامنتهای دوستان واقعا بهقدری متین و منطقی بود که نظرات همچو منی محلی از اعراب پیدا نمیکرد.
از ۲۵ مرداد تا کنون چهار مرتبه عمل کردهام و ۲۰ کیلو لاغر شدهام. البته بعد از سالها صدایم خیلی بهتر شده. ضمن اینکه هنوز پزشکان با توجه به پیچیدگی مشکل، تصمیم قطعی برای در آوردن کامل تومور تا به امروز نگرفتهاند.
تا یک هفته پیش نیز با سوراخی که در پایین گلویم ایجاد کرده و لوله گذاری در ریهام نفس میکشیدم اما بدنم لوله را پس زد و با توجه به برداشتن بخشی از تومور حالا میتوانم طبیعی نفس بکشم.
دعا کنید نیازی به برداشتن کامل حنجرهام نباشد.
جالبتر از این دوگانهای که دوستان ایجاد کرده بودن، نظریهپردازیشون بعد از انتخابات بود که میگفتن:
«اگر ائتلاف میکردیم تغییری در نتیجه بهوجود نمیاومد چون ۴+۶+۲ =۱۲ میلیون»!!
یا
«بچهها اگر شهر سقوط کرد آنرا دوباره فتح میکنیم مواظب باشید ایمانتان سقوط نکند»!!
خودشون میدونستن چیکار کردن!
جناب قدیانی!
به این دلیل است که این قطعه را رها نمیکنم.
بیش از دو سال طول کشید…
شاید تازه بعضی از حضرات بفهمند که چه میگفتی!
آنهم این بدیهیات را…
انشاءالله در این راه مستدام و موفق باشی.
این روزها یادآور محرم دیگری هم هست ولی نمیدانم چرا کمتر از آن یاد میشود!
محرم ۳۳ سال پیش.
۲۵ آبان سال ۶۱ بود که در اصفهان پیکر پاک و مطهر ۳۳۱ تن از جوانان غیور شهرمان را تا گلستان شهدا بدرقه کردیم…
اینها شهدای عملیات محرم بودند که از بعد عاشورا طی سه مرحله عملیات به شهادت رسیدند…
نثار روح پر فتوحشان صلوات…
آتش زدی دل ما را!
یاد اون روزها افتادم ایضا یه مطلبی در مورد برخی دانشجویان که قبلا فرموده بودید.
سیدمحمد حسینی سعادت!
انشاءالله به زودی سلامتی کامل رو بدست بیارید و به آغوش قطعه برگردید! 🙂
خدا به حق مولا حسین علیهالسلام، بر تن همه بیماران و جانبازان، خصوصا جناب «سیدمحمد حسینی سعادت» لباس عافیت بپوشاند… الهی آمین!
امام خامنهای:
«سیاست خارجی نظام با رفت و آمد دولتها تغییر نمیکند».
یاد این جمله شهید مدرس افتادم:
«سیاست ما عین دیانت ماست».
به نظرم این جمله معروف، از یک منظر، معنی «دین از سیاست جدا نیست» رو میده و از منظر دیگه میخواد بگه سیاست ما مثل دینمونه؛ غیر قابل تغییره و احکام و قوانیناش ثابته. (مصداقش همین جمله رهبرمون)!
حالا تکلیف ما این وسط اینه که حواسمون باشه در سیاستورزیمون با تغییر دولتها، نه مست بشیم و نه مسموم!
حاج سیدمحمد حسینی!
انشاءالله هر چه سریعتر بهبودی حاصل بشه.
دعای بچههای قطعه همراه شماست.
کاکتوس!
گفت: یکی از شبه روشنفکران که دیروز در یک مناظره درباره «آثار برجام» در دانشگاه مشهد شرکت کرده بود، در پاسخ به سؤال طرف دیگر مناظره گفت؛ برجام را نخواندهام!
گفتم: وقتی برجام را نخوانده است، پس برای چه در مناظرهای که موضوع آن «آثار برجام» است شرکت کرده بود؟!
گفت: ظاهرا برای ایشان شرکت در مناظرهها «اصل» است و موضوع آن برایش اهمیتی ندارد!
گفتم: عجب اعتماد به نفسی دارد؟! اگر اعتماد به نفس او را کاکتوس هم داشت، سالی پانزده، شانزده مرتبه هلو میداد!
الهی آمین!
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…
امیدوارم دوستان پایدارى، آن نوشتههاى سراسر بصیرت رو بازخوانى کنند و متوجه بشوند که با سطحىنگرى و شاید هم فریب نفوذىها، چه فجایعى آفریدند!
حاج سیدمحمد حسینی!
انشاءالله به حق بیمار کربلا، خداوند شفای عاجل عنایت کنه.
هر چند دعای من از سقف خونهمون هم بالاتر نمیره ولی چشم…
انشاءالله به زودی با خبر بهبودیتون ما رو خوشحال کنید.
سلام جناب سیدمحمد حسینی سعادت!
خیلی خوشحال شدم کامنتتون رو دیدم.
انشاءالله که نیازی به توتال رزکشن نباشه و درمانهای موازی حسابی جواب بده.
ما جهت شفای کاملتون دعاگوییم البته اگه قابل باشیم.
میشه شما هم برای عاقبت به خیری ما دعا کنید سید عزیز؟
http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1394/8/12/1311481_199.jpg
مـــــــــــــــــــــــــــــــــرگ بر آمریکـا
این متن رو نمیدونم دوستان خواندن یا نه؟
جالب بود، گفتم اینجا بگذارم…
خودم تازه دیدم
در تهران یکی میگفت:
خوش به حال مسافرکشهای میدان آزادی!
.
که آزادانه فریاد میزنند:
آزادی!
آزادی!
آزادی!
.
.
.
و عابران خسته میپرسند:
آزادی چند؟
.
.
.
من عابری را دیدم که از راننده سؤال کرد:
آزادی کجاست؟!
و راننده با لحنی معنادار گفت:
رد کردی! آزادی قبل از انقلاب بود!
.
.
.
و من به او گفتم:
آری! از «غرب» که به میدان آزادی نگاه کنی٬ آزادی قبل از انقلاب است! ولی از «میدان امام حسین علیهالسلام» که به آزادی نگاه کنی٬ میبینی آزادی٬ درست «بعد از انقلاب» قرار دارد… پس بنگر که در کدامین سو ایستاده ای؟ طرف امام حسین علیهالسلام یا طرف غرب؟!
سید بزرگوار جناب آقای حسینی سعادت!
انشاءالله که به حق ثامناللجج علیهالسلام و به آبروی امام زمان عجلالله به شما و همه جانبازاان شفای عاجل مرحمت فرماید.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ما نیز از شما برادر بزرگوار التماس دعا داریم…
سیدمحمد حسینی سعادت عزیز!
نفس کشیدن ما، مدیون سخت نفس کشیدن شماست.
اگر ریههای ما قابل تن ترکشدارتان بود، با افتخار تقدیم شما…
شاید قسمتی از بدن ما هم با شما راهی بهشت شود…
دی!
مطلب خیلی زیبایی بود.
ممنون.
پرچم به دست توست
جمع است خاطرم…
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/31294/B/13940812_6631294.jpg
جدیدترین تحریف امام توسط پیرمرد پر حاشیه!
http://dl.mobarezclip.com/Nemate-tahrim.mp4
http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/BlockPrint/148290
یا حسین!
آلزایمر گرفته بیچاره… مزخرف میگه!
مردک خرفت!
خدایا! هر چه زودتر خبر…
یا حسین!
جالبه سید حسن کنارش نشسته و داره میخنده…
هاشمی خیلیها رو با رفتار و گفتارش و با در دست داشتن تابلوی یار امام، از راه انقلاب و امام و رهبری جدا کرده کرده…
اگه دقت کنیم همهی اطرافیان هاشمی ثروتمندند و کاخنشینن و جایی برای مردم مستضعف و کوخنشین نیست…
و اینکه سیاست اقتصادی مد نظر هاشمی همان مدل توسعه غربی است که میگوید قشری از مردم باید زیر چرخ توسعه اقتصادی له شوند!
آیتالله مکارم شیرازی:
«در گوشه و کنار مشاهده میشود برخی افراد با برجام مخالفت میکنند. این کار صلاح نیست؛ اگر تابع شرع هستیم، مراحل آن گذشته و اگر تابع قانون هستیم، در مجلس مراحل قانونی را گذرانده است.»
پس چرا خود شما دائما با هدفمندی یارانهها مخالفت میکنی؟
اگر تابع شرع هستیم، مراحل آن گذشته و شورای نگهبان آن را تائید کرده و رهبر انقلاب نیز بارها بر ضرورت انجام آن تأکید کرده، و اگر تابع قانون هستیم، در مجلس مراحل قانونی را گذرانده است.
سیداحمد!
ایشون امام که خوبه، لغت «جامد» رو هم تحریف کرده، میگه «جامت»! 🙂
و ایضا موافقم با خط پنجم کامنت فاطمه!!
چقدر بده که رئیسجمهور یک مملکتی، همه هم و غمش جفتکاندازی باشه!
وقتشه برم سر به بیابون بذارم!
دیوار ندبه!
گفت: یکی از تجدیدنظرطلبان که در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا حضور داشت و امروزه پشیمان شده است میگوید؛ تسخیر سفارت آمریکا به خاطر سیلی آمریکا در ۲۸ مرداد بود و حالا دیگر ماجرا تمام شده و به تاریخ پیوسته است!
گفتم: سخنان ضبط شده وی موجود است که در آن هنگام میگفت؛ سفارت به خاطر جنایات آمریکا در کشتار مردم و پناه دادن شاه و جاسوسی و توطئه علیه انقلاب تسخیر شده است و نه کودتای ۲۸ مرداد.
گفت: خب! حالا که با شیطان بزرگ خاله خواهرزاده شدهاند، و دیوار سفارت را دیوار ندبه میدانند نمیخواهند حرفی بزنند که دعایشان پشت این دیوار ندبه به اجابت نرسد!
گفتم: ولی تاریخ به این روشنی و ثبت و ضبط شده را که نمیشود با این حرفهای من درآوردی تحریف کرد.
گفت: چیکار داری! بذار دلشون خوش باشه!
گفتم: دانشآموزی به مادرش گفت؛ امشب دعا کن که قله اورست ۸۱ متر کوتاهتر بشود! چون سوال امتحان ارتفاع قله اورست بود و من به جای ۸۸۸۱ متر، ارتفاع آن را ۸۸۰۰ متر نوشتهام که خیلی آبروریزی میشود!
دارم «مهتاب خین» میخونم!
تصمیم گرفتم کامل بخونمش!
آن فرو ریخته گلهای پریشان بر باد
کز می جام شهادت همه مدهوشانند
نامشان زمزمه نیمهشب مستان باد
تا نگویند که از یاد فراموشانند
سلام و درود خدا بر شهیدان… شهید محمود شهبازی… شهید حسین همدانی…
بنا بر اسنادی که به تازگی در آمریکا از حالت طبقه بندی خارج شده است، رهبر انقلاب چند روز پیش از آنکه از نوفل لوشاتو به تهران برگردد -در روز ۲۷ ژانویه ۱۹۷۹ (هفتم بهمن ۱۳۵۷)- به دولت کارتر پیام شخصی محرمانهای میفرستد که در آن از یک طرف به طور تلویحی تهدید به اعلان جهاد میکند و از طرف دیگر دست دوستی و همکاری به سوی کارتر دراز میکند. آیت الله خمینی وعده میدهد: «شما خواهید دید که ما با آمریکاییها هیچ دشمنی خاصی نداریم و شما خواهید دید که جمهوری اسلامی که مبتنی بر فلسفه و قوانین اسلامی است چیزی به غیر از (حکومتی) بشردوست نخواهد بود و به آرمان صلح و آرامش تمام بشریت کمک خواهد کرد.»
سلام آقای قدیانی!
میشه ازتون خواهش کنم از مادر و همسر شهید قدیانی بخواید برام دعا کنن که به واسطه شهید حاجتمو بگیرم؟
خودم از بس که رو سیاهم هر کاری میکنم شهدا برام حاجتمو از خدا نمیگیرن.
بلکه به واسطهی دعای این عزیزان به مرادم برسم.
از همه اعضای قطعه هم التماس مبرم دعا دارم…
دو سال طول کشید تا بفهمم شما چه میگویید…
بله متاسفانه مجاب نمیشدم که این خانواده مافیای زور و قدرت است. ماشین دارد و محافظی که آخر سر هفت تیرش را در میآورد…
استخوانهایم خرد شده. مافیای زور نمیگذارد زندگی اینجا نطفهاش بسته شه. انقلاب نکردیم که خانواده آقای رفسنجانی با ماشین گران جولان بدهند…
انقلاب نکردیم که یک نفر حرف بزند همه تایید کنند و راهی هم وجود نداشته باشه…
انقلاب نکردیم که کارخانهها و شرکتها درش بسته شه و گروه گروه مردان از روی زنان خود خجالت بکشند…
ما به لقمه نانی مطمئن نیستیم و مافیای زور در جراید، دنبال خفه کردن و تصویه حساب است و کاری ندارد به دندان فرزند نوجوانم که به خاطر پولی نه چندان، از بین میرود و دیگه نمیتونه به خاطر فقر پدرش، تحصیل پیزوریش را ادامه بده.
کاری ندارد که مثل زندانیها هستیم.
کاری ندارد که دولت ارزشی با آدمهایی که کتاب مقدس در دستشان بود، هر چه داشتیم یکجا بردند.
به آبرویمان در مقابل مردم دنیا ارزنی ارزش قایل نیستید.
به آینده طفلی که پدرش در نداری بستری شده کاری ندارید.
به عقب ماندهگیهایی که الان دیگه نسبت به افغانستان داریم…
به مجرمی که حق داشتن وکیل و قاضی بیطرف را سالهاست از دست داده کاری ندارید.
ولی هوار می زنید…
چقدر تنفر دارم از آوای زشت جغدی که بر خرابهای به نام وطن امروز نشسته…
محمدحسین صفارهرندی:
«کسانی که فکر میکنند اگر فروشگاههایی چون مکدونالد در ایران راه اندازی شود ایرانیها یک سر و گردن بزرگ میشوند، خودشان احمق هستند و مردم را احمق فرض کردهاند… یک موی گندیده کسانی که «تندرو» خطاب میشوند را به کسانی که از کلمات قشنگی چون «اعتدال» استفاده میکنند، نمیدهیم… برخی امروز اینگونه القا میکنند که ما پیشرفته نمیشویم و پیشرفت نمیکنیم مگر به استخدام آمریکا و غرب دربیاییم که این یک اقدام فرهنگی و نفوذ است که باید افراد صاحب نظر در حوزه، دانشگاه، اهالی قلم و کسانی که تریبون دارند نسبت به این موضوعات آگاهی داشته باشند و اجازه نفوذ را ندهند… ما برجامی را که با چندین قید در مجلس تصویب شده و به شورای عالی امنیت ملی رفته و با ذکر قیودی به تأیید رهبری رسیده است محترم میدانیم و حتی برای اجرا شدنش حاضریم جانمان را نیز اهدا کنیم اما برجامی را که برخی بهگونهای دیگر از آن تعریف میکنند، قبول نداریم و زیر بار چنین برجامی نمیرویم… آن مقام دولتی آمریکا در کنگره بهصراحت گفت: «ما با ایران توافق کردیم، چرا که از راه توافق میتوانیم براندازی کنیم» لذا برخی نباید بهبهانههای واهی چهره شیطانی آمریکا را بزک کنند…».
صحبتهای آقای هرندی متین اما ما دقیقا چرا باید برای اجرای برجام مد نظر مجلس یا شورای عالی امنیت ملی یا حتی بزرگان، جانمان را هم بدهیم؟؟
اینجاش دیگه یه مقدار زیادهروی بود!!
با «ناشناس» موافقم!
آقای قدیانی!
از طرف خودت و اقلیت تندرو حرف بزن لطفا.
مردمی که من میبینم و آنها را حس میکنم اصلا سنخیتی با شما ندارند…
استاد دانشگاه!
آیا شما از آمار اطلاع دارید؟ خیلی قاطعانه مردمی را که میبییند، اکثریت حساب کردید!
فکر کنم یا بایستی یک دوره ابتدایی در رابطه با مفاهیم آماری طی کنید و یا به چشمپزشک مراجعه بفرمایید تا بتوانید تعداد را دقیقتر ببینید.
البته ببخشید. بنده استاد دانشگاه نیستم ولی تا کنون سه استاد دانشگاه را تربیت و بزرگ کردهام…
حیف است با این جماعت به عقل سخن بگویی!
سخن به کنایه بگو و بگذر…
گفتند: تندرو…
بگو: چه کنم که من همچون شما پایم در گل گیر نکرده!
گفتند: افراطی…
بگو: حُبُّ الحسین أجَنَّنی… حبُّ الشیطان چگونه است؟!
گفتند: شستشوی مغزی…
بگو: النظافه من الایمان! بگذارم همچون برخی مغزم لجن بزند؟!
قرآن اما می گوید:
وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ
و دلهایشان را سخت گردانیدیم، کلمات را از معنی خود منحرف میسازند
«سوره مائده، آیه ۱۳»
امام خامنهای:
«برخی امروز اینگونه القا میکنند که ما پیشرفته نمیشویم و پیشرفت نمیکنیم مگر به استخدام آمریکا و غرب دربیاییم که این یک اقدام فرهنگی و نفوذ است که باید افراد صاحب نظر در حوزه، دانشگاه، اهالی قلم و کسانی که تریبون دارند نسبت به این موضوعات آگاهی داشته باشند و اجازه نفوذ را ندهند…».
پیرمرد استاد دانشگاه!
آیا شما از آمار اطلاع دارید؟ خیلی قاطعانه مردمی را که میبییند، اکثریت حساب کردید!
فکر کنم یا بایستی یک دوره ابتدایی در رابطه با مفاهیم آماری طی کنید و یا به چشمپزشک مراجعه بفرمایید تا بتوانید تعداد را دقیقتر ببینید.
ما که در هر فضایی در این جامعه رفتیم امثال انگشتر به دستان و پیراهن آویزان روی شلوار در اقلیت هستند!
اینها به آقای جلیلی رای دادند؛ دیدید که چگونه بود؟
البته نگویید خیلی از ولایتمدارانی که مثل آقای قدیانی فکر میکنند به جناب روحانی رای دادند!
چرا دستکاری میکنید واقعیت را؟
استاد دانشگاه!
بهتر است شما از طرف خودتان صحبت کنید!
آقای قدیانی اگر صحبتی میکنند اقتضای شغلشان است و این رسالت اصلی رسانه است که حرف مردم و معضلات جامعه را بیان کند.
مشکل از شماست که فقط مردمی را که میخواهید میبینید و حس میکنید و بقیه را که متفاوت از شما فکر میکنند نمیبینید! و این خودبینی در کامنتتان هم هویداست که بهجای اسم، شغلتان را عنوان کردید که به واسطه آن تأثیر کلامتان را بالا ببرید، در صورتیکه خود من در معتبرترین دانشگاه علوم پزشکی کشور که بالاترین رتبه علمی را هم در بین دانشگاههای ایران دارد هستم که چه در جامعه هیأت علمی و چه سایر کارکنان و دانشجویان، به لطف خدا اکثرا شباهت به مردمی دارند که شما نمیبینید!
خنثی کننده!
مشکل از انقلاب نیست، خود مردم نسبت به خودشون اجحاف میکنند.
این همه چک برگشتی، این همه کلاهبرداری، دودره بازی و به اصطلاح زرنگ بازی و گرون فروشی و آشغال فروشی، ربطی به انقلاب نداره.
وظیفه حکومت، مدیریت و نظارت بر اینهاست که البته در این زمینه خیلی قوی نیست ولی اینایی که اختلاس میکنن و رانت و رشوه و هزار تا کوفت دیگه انجام میدن، از کره ماه که نیومدن!
آره برادر من!
مشکل از خود ماست. هر وقت کاسب، اصول شرعی کاسبی رو یاد گرفت، اقتصاد ما هم درست میشه.
کاسب جزء امروز ده میلیون حرام خواری میکنه، فردا صد میلیارد، پس فردا دم چهار تا دولتی رو هم میبینه، یکدفعه میبینی طرف شده مافیای شکر، برنج، روغن، ماشین، مسکن، نفت و…
کارمندش هم یه جور دیگه زیر آبی میره.
حکومت یا باید همه رو بریزه تو خلیج فارس، خوراک کوسه بشن، یا مردم خودشون باید درست بشن.
حضرت نوح نهصد سال پیامبری کرد، دوازده نفر ایمان آوردن، مجبور شد کشتی رو با فیل و زرافه پر کنه!
از انقلاب ٣۶ سال چه توقعی داری؟؟
اسلامی ایرانی خوب گفت!
«مشکل از خود ماست»
پارسال ۲۰ میلیون زائر، اربعین رفتن عراق.
این عراقیها، همین عربهایی که بعضی از ملت ما هزار جور توهین نثارشون میکنن، یک ریال به قیمت اجناسشون اضافه نکردن!
شما فکر کن اگر طرف آب معدنی رو به جای ۱۰ تومان میفروخت ۱۱ تومان، تو همون ایام چقدر سود میکرد؟! ولی اینکار رو نکردن!
حالا ایرانیها!
چه بازار سیاهی راه انداختن برای انتقال مسافر تا مرز؛ همچنین موقع برگشت!
امسال هم که از الان بازار سیاه بلیط هواپیما فعال شده!
هر وقت همه زندگیمون اسلامی شد، همهچی حل میشه!
از ماست که بر ماست!
طرف یه جوری میگه «استاد دانشگاه» انگار اینجا همه سیکل دارن!
ماشاالله دانشگاه آزاد، مثل نقل و نبات کارشناس ارشد میده بیرون و همونها رو هم جذب میکنه برای تدریس!
خودکفایی به این میگن!
اسلامی ایرانی!
مثل همیشه کامنتت خواندنی و درست بود.
حاج حسین!
حالا که چیزی نمینویسی ی متن همینجوری کامنتی بگذار حال کنیم!!
پاسخ به کامنتگذاران!
حداقل سعی کنید مطالب را دقیقتر مطالعه کنید تا بتوانید پاسخ صحیح بدهید.
فکر کنم مشکل شما مربوط به فضا باشد. اگر از فضا به متن جامعه تشریف بیاورید، مطالب را بهتر درک میکنید.
۱۳ آبان، ۲۲ بهمن، ۹ دی، عاشورا و لیالی قدر در متن جامعه بصیر قابل رویت هستند.
دیر نخواهد بود که پاسخ ندای رهبر و مقتدایمان را از امتی که به دید شما نمیآید، خواهید شنید.
متاسفانه در آن زمان سوراخ موش کمیاب میشود.
آدم از این همه فهم و بصیرت دوستان قطعه شاد مىشه و احساس افتخار مىکنه!
در عوض از این همه ابتذال منطق و شعور بعضى مخالفان غمگین مىشه و دلش مىسوزه که چرا باید آدمهای این شکلى، این قدر احساس کاذب با کلاسى و باسوادى داشته باشند!
بچهها متشکریم!
بهشت زهرا، قطعه ۲۶، عاشورای امسال
http://uupload.ir/files/edtj_be.za_%2810%29.jpg
http://uupload.ir/files/yajy_be.za_%289%29.jpg
http://uupload.ir/files/uq2q_be.za_%287%29.jpg
http://uupload.ir/files/8mx6_be.za_%288%29.jpg
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ح ق:
نوجوان توی عکسها «احمدرضا» هستش… و محض اقلیت، تنها کسیه که پیرهنش رو انداخته روی شلوار! 🙂
سلام. شنبه ساعت ۱۴ شما رو خیابون طالقانی، نزدیک لانه جاسوسی دیدم و با هم درباره روزنامه وطن امروز و… حرف زدیم.
درباره همون موضوع، خوشحال میشم ایمیلی ازتون داشته باشم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد
چه لذتی دارد روز عاشورا به دیدار افرادی برویم که زمان هجرت سر به دامان صاحب عاشورا داشتهاند.
اللهم الرزقنا توفیق الشهاده
خخخخخخخ
خدایا این شادی ها رو از ما نگیر!
دیروز داشتم اینستاگردی میکردم، دیدم یه یارویی ازین کاسهلیسان دم و دستگاه اعتدال برگشته میگه منتقدان ما کلا چهار درصد هستن و باید ساکت شن!
یا للعجب! من موندم این عبارت مشعشع اقلیت چهاردرصدی رو از کجاشون درآوردن!
یک سری زیادی که واجد شرایط رای دادن نیستن، یه تعدادی هم که کلا رای نمیدن؛ از کل آرای اخذ شده، این دولت پنجاه درصد آرا به علاوه یک درصد رو کسب کرده! حالا اضافه کنید تعداد زیادی ناراضی و برگشته و پشیمان را!
جناب استاد دانشگاه! از کجا مدرک گرفتی برادر؟ دانشگاه آزاد لندن؟!
از وقتی اون مداحه هفتتیر کشید و شلیک کرد، تگزاسه اینجا…
پسر لاجوردی نه، راننده تاکسی اصلا…
میدونی یاد چی افتادم؟
پسر رفسنجانی نه یه مسیحی…
وقتی تو حرم مطهر عبدالعظیم سعید تاجیک فحش ناموسی کشید به پسر رفسنجانی، چطور تو ازش طرفداری کردی اما الان شدی دایه مهربانتر از مادر واسه پسر لاجوردی؟
بگذار نقدت منصفانه باشه، نه کینه توزانه حسین جان…
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ح ق:
اولا پسر رفسنجانی نبود و دخترش بود!
ثانیا تو حرم نبود و توی پارکینگ بود!!
ثالثا من دفاع نکردم از کار سعید تاجیک، فقط با صدای رسا متنم رو نوشتم!!!
خب اگه حاجمحمود کریم هفتتیرکشی کرد چرا کسی بهش از گل نازکتر هم نگفت؟!
ایمیل رو دیدم.
بسیار بسیار ممنون.
شرمنده کردین.
پیامی هم فرستادم…
که خوشحال میشم عمل کنین بهش.
خیلی تند تند حرف میزنی…
خداوندا به تو پناه میبرم از افراطیون…