«ایران» نام یکی از شهرهای «تهران» نیست!
«تهران» اما فقط نام یکی از شهرهای «ایران» است!
زنده باد ملت سلحشور ایران که حتی در دولت اعتدال هم رأی به اصولگرایان دادند
روزنامه جوان ۱۹ اسفند ۱۳۹۴
*در آستانه برجام/ روحانی:
از زحمات دوست عزیزم جناب آقای دکتر صالحی به صورت ویژه تشکر میکنم.
*روز برجام/ روحانی:
اگر صالحی نبود، ای بسا برجام اصلا به فرجام نمیرسید.
*۲ ماه بعد از برجام/ روحانی:
این مدال لیاقت، حقا که برازنده جناب دکتر صالحی است. ما همه باید از ایشان ممنون باشیم.
*یک ساعت بعد از ۲ ماه بعد از برجام/ روحانی [هنگام پیادهروی با ظریف]:
برجام به صالحی بدهکار است. واقعا من اینگونه فکر میکنم جناب ظریف!
*همین چند روز پیش/ روحانی:
صالحی که وزیر خارجه نیست! درباره برجام باید از ظریف بپرسید!
*۳ روز پیش/ روحانی:
صالحی نبود، شاید برجام یک سال زودتر به فرجام میرسید، نه حالا بگو سیدخندان!
*دیروز/ روحانی:
با صدای رسا میگویم که صالحی حق اظهارنظر درباره برجام را ندارد!
*دیشب/ روحانی:
رساتر از قبل اعلام میکنم که نه آقای صالحی و نه اساسا هیچ فرد صالحی، حق حرفزدن درباره برجام را ندارد!
*همین یک ساعت پیش/ روحانی:
صالحی؟ اصلا کی هست؟
(۱۸ دیدگاه)
- بایگانی: یمین
روزنامه جوان ۶ اسفند ۱۳۹۴
الان که دارم این چند خط را مینویسم، هنوز تبلیغ نامزدها قانونی است، اما الان که تو داری این متن را میخوانی، دیگر مهلت قانونی تبلیغ نامزدها تمام شده!
خندهام گرفته از این وضعیت! این را هم میگذارم به حساب نمک کار روزنامهنگاری! نوشتم «نمک» یادم آمد که «نمکدان» را نباید شکست!
فردا جمعه انشاءالله در نهایت امن و امان میرویم پای صندوق رأی و هر چقدر هم صف رأیگیری شلوغتر باشد، چه بهتر! فردا اگر دیر بجنبیم شاید مجبور باشیم یک ساعت، بلکه حتی چند ساعت منتظر بمانیم تا نوبت رأی دادن ما شود؛ بالطبع از این همه سرپا ایستادن خسته خواهیم شد، اما جانم به قربان شیربچههای مدافع حرم که کیلومترها آن سوی مرز مقدس وطن، دشمن لعین داعشی را در همان دورها نگه داشتهاند! فردا دقیقا در همان دقیقهای که من و تو داریم به نامزدهای مورد علاقه خود رأی میدهیم، شاید یک بسیجی دیگر جرعهنوش باده شهادت شود!
حال میخواهم یک سؤال خندهدار اما گریهدار بپرسم؛ چند دقیقه یا چند ساعت در صف رأیگیری ایستادن، بیشتر آدمی را خسته میکند یا چند شبانهروز بیخوابی و بیآبی و نبرد تن به تن با وحشیترین اشقیای تاریخ؟! راستش به تو بدهکاریم ای «نامزد شهادت» که از زن و بچه و زندگی گذشتی تا پای حرامیان، خاک کشور را آلوده نکند. به همت کارگران شهرداری، فردا دیگر در شهر خبری از چهره نامزدهای انتخابات نیست، اما باز هم تصویر شهدای مدافع حرم پیشروی ما خواهد ماند.
چند روز پیش، رزمندهای که داشت مهیای اعزام به سوریه میشد، به راقم این سطور گفت: «بعید میدانم در خط مقدم نبرد با لعین داعشی امکان رأی دادن ما وجود داشته باشد، اما تو را به حضرت زهرا قسم، جوری رأی ندهید که خستگی نبرد با اشقیا به تن ما بماند».
آری! عشق است نامزدهای شهادت که هیچ موقعی تبلیغشان غیرقانونی نیست، حتی در روز انتخابات! از کجا معلوم فردا روز شهادت چند نفر در جبهه شام باشد؟! از کجا معلوم فردا گرد یتیمی بر چهره چند دختر خردسال بنشیند؟! فردا کار ما سختتر است یا کار آن مادری که به او خبر شهادت جگرگوشهاش را میدهند، آن هم در حالی که شاید خبری از پیکر فرزندش نباشد! فردا رأی دادن این مادر کجا، رأی دادن من و تو کجا؟!
آهای نامزدی که فردا فکر میکنی از بقیه رقبا جلوتری! جلودار اصل کاری، آن جوان بسیجی است که فردا شاید در خط مقدم جبهه شام، روز آخر زندگیاش باشد!
فردا من رأی میدهم، تو رأی میدهی، اما این همه آزادی در حق انتخاب، از صدقه سر دردانههایی است که با خون سرخ خود، ضامن امنیت انتخابات شدهاند. سوگند به خون شهدا، ما نیز در راه دفاع از ولایت خسته نخواهیم شد. هنوز «گلبرگ سرخ لالهها در کوچههای شهر ما بوی شهادت میدهد»! وه که چقدر آراممان میکند اسم تو مادر! یا زهرا…
(۱۲ دیدگاه)
- بایگانی: یمین
وطن امروز ۱۴ بهمن ۱۳۹۴
این کشور و آن کشور ندارد؛ بدیهیترین منطق انتخابات در هر نظامی این است که به عنصر فتنهگر علیه ساز و کار آن انتخابات، اذن نامزدی ندهد. حال اگر آن عنصر فتنهگر، در فتنهآفرینی علیه ساز و کار انتخابات، مسبوق به سابقه هم باشد و علاوه بر این، در فتنه علیه نتیجه انتخابات هم سابقهدار باشد، که دیگر هیچ! یعنی حداقلش این است که در سایر نظامها به چنین عنصری هرگز اذن نامزدی نمیدهند، اینکه حالا با او چه کار میکنند و چگونه او را به سزای رفتار و گفتارش میرسانند، محل بحث این یادداشت نیست. محل بحث این یادداشت، همانطور که از تیتر آن پیداست، با کمال عذرخواهی نقدی است به نظام جمهوری اسلامی. این نقد البته میتوانست در مدح نظام نوشته شود اما از آنجا که زیادی هر چیزی بد است، لاجرم این متن هم زاویه نقد پیدا کرده است. تا چند بار اولی که طرف، علیه ساز و کار انتخابات شکلک درآورد و نظام تحمل کرد و از در گذشت وارد شد، این را ما همان زمان نوشتیم به پای کرامت نظام و مصلحتسنجی درست و تلاش حکیمانه برای حفظ، اما به راستی تا چند بار؟! و تا کی؟! آیا اوجب واجبات، حفظ نظام است یا حفظ طرف در مجموعه نظام؟! و گیرم همین دومی اوجب واجبات باشد، آیا با این همه اغماض و ملاحظه، مثلا حفظ شده در مجموعه نظام؟! وقتی تندتر از هر اپوزیسیونی علیه نظام موضع میگیرد، رادیکالتر از هر ضد انقلابی علیه انقلاب حرف میزند، بیمنطقتر از هر خودخواه خودمحوری علیه نهاد قانونی ناظر بر انتخابات اراجیف میبافد و ساختارشکنانهتر از هر دشمنی علیه ساز و کار انتخابات یاوه میسراید، معلوم است که اولا لیاقت این همه تلاش برای حفظ در بدنه نظام را ندارد، ثانیا نظام باید تجدید نظر کند در نحوه مواجهه با وی. گفت: «خوبی که از حد بگذرد، نادان خیال بد کند». خوبی البته اگر زیادی دیگر از حد گذشت، فقط نباید به نقد نادان بسنده کرد، بلکه بیتعارف، باید دمی هم نشست پای نقد خوبیکننده! و از جمله این خوبیکنندهها، شورای نگهبان است. راقم این سطور، آنقدر در تعریف از شورای نگهبان نوشته که حق این یک فقره نقد برایش محفوظ باشد! من ضمن احترام به هر تصمیمی که این نهاد قانونی بگیرد، و فقط منباب روشن شدن، از اعضای معزز شورای نگهبان میپرسم که بر اساس کدام منطق، فلانی را تأیید صلاحیت کردهاید، آنهم برای مجلسی به اهمیت مجلس خبرگان؟! اگر منطق این بوده که با دیدن یک ملاطفت دیگر، دست از رفتار و گفتار فتنهآفرین بردارد، حرفهای سابقهدار لیکن بیسابقه ایشان نشان داد که این خوبیها و این لطفها اصلا و ابدا به طرف نیامده! معالأسف هر بار نظام در مواجهه با ایشان کوتاه آمده، وی سنگرهای دیگری را فتح کرده! آنهم با ادبیاتی بدتر، تندتر، افراطیتر، آنقدر افراطیتر که گاه حتی رسانههای دشمن، حیرت میکنند از این همه افراط در دشمنی با انقلاب، از درون انقلاب! اگر «ضد انقلاب» یعنی آنکه بر ضد انقلاب موضع میگیرد، کیست ضد انقلابتر از او که سخن نمیگوید الا به فتنه؟! فتنه خاطره از امام اما علیه خط امام، فتنه عکس با امام اما بر عکس راه امام، فتنه اسم خمینی اما علیه رسم خمینی و هزار و یک فتنه ریز و درشت دیگر! بخواهیم یا نخواهیم سخنان سراسر فتنه اخیر نشان داد که هر چه خوبی در حق ایشان بیشتر شود، با بدی بیشتری، آن را جواب میدهد! وقتی با فردی طرفیم که جزای احسان را جز به بدی نمیدهد، آیا کجاست حد و مرز این همه احسان و بزرگواری؟! بگذارید جور دیگری سئوالم را مطرح کنم؛ این جناب دقیقا و مشخصا با چه هزینهای باید در نظام حفظ شود؟! آیا با این هزینه که هم نامزد انتخابات باشد و هم علیه شورای نگهبان حرفهایی بزند که تا به حال، هیچ دشمنی و هیچ ضد انقلابی بدین عریانی نزده؟! آیا با این هزینه که مادر رزمنده ۸۸ یعنی همان شهید مدافع حرم با خود بپرسد؛ «اگر اوضاع این است، اصلا جگرگوشه من برای تأمین امنیت کدام قانون و کدام انتخابات رفت و جانش را تقدیم کرد؟!» آیا جز این است که تقریبا همه شهدای مدافع حرم، سال ۸۸ در میدان دفاع از انتخابات و رأی جمهور هم رزمنده و مدافع حریم آرای میلیونی ملت ایران بودهاند و سخت است برای بازماندگان ایشان، وقتی میبینند بعضیها از سویی با تأیید شورای نگهبان روبرو میشوند، از دیگر سو، همین نهاد قانونی را به باد توهین و افترا میگیرند؟! آیا این عنصر بدسابقه فتنهگر باید در نظام حفظ شود حتی به بهانه شکستن دل شیربچههای میدان جنگ با لعین داعشی؟!
البته اشتباه نشود! من هرگز بنا ندارم بگویم که اگر شورای نگهبان، طرف را رد صلاحیت میکرد، وی متنبه میشد و دیگر این همه رادیکال و افراطی موضع نمیگرفت! هر چند به جد بر این باورم که در امر تربیت حتی حفظ افراد، اگر تشویق هست، تنبیه هم هست! حرف من این است که «تحلیل» به معنای سبکسنگین کردن اتفاقات آینده، کار سیاستمدار است اما شورای نگهبان، به عنوان مفسر قانون اساسی، کاری ندارد الا عمل به مر قانون! اساسا و اصولا دخلی به شورای نگهبان ندارد که رد صلاحیت، فلانی را در دایره نظام نگه میدارد یا تأیید! اگر طبق قانون یعنی منطق انتخابات، فتنه خط قرمز است، و اگر سخنان کذا نشان داد که هیچ مصلحتی حتی مصلحت حفظ بعضیها، بالاتر از مصلحت عمل به مر قانون نیست، فرض است بر شورای نگهبان که دفاع خود از حریم حقالناس را کامل کند و ضمن قلم قرمز کشیدن روی نام این فتنهگر سابقهدار، اجازه ندهد عرصه سیمرغ انتخابات، بیش از این، جولانگه خط دهنده به ضد انقلاب باشد. روی سخن این نوشتار، اما فقط شورای نگهبان نیست! دیگر ارکان نظام هم باید بدانند که اوجب واجبات، حفظ افراد به هر قیمتی درون مجموعه نیست! همین را کم داشتیم که طلبکار از مردم و رأی مردم، بشود متذکر بدهی پابرهنهها به امام و اسلام و انقلاب! جوری علیه انقلاب موضع میگیرد که گویی به ضد انقلاب بدهی دارد، که گویی به دشمن بدهی دارد، که گویی مدیون BBC و در دین VOA است! خوب است این را هم بفرماید که چند بار بر گوش صندوق آرا سیلی بزند، مردم شهید داده با او بیحساب میشوند؟! و بفرماید نام آقازادههایش در چند قرارداد فاسد نفتی بیاید، بدهی این ملت به خاندان پرداخت شده؟! و بفرماید چند بار دیگر به دشمن گرای تحریم بدهد، خیالش راحت میشود؟! من که باورم هست خمینی کبیر، اول بدهکار خاندان است! آنجا که گفت: «ما آمریکا را زیر پا میگذاریم» و از قرار نباید میگفت! آنجا که گفت: «من بوسه بر دست و بازوی رزمندهها میزنم» و از قرار نباید میگفت! آنجا که نباید علیه حکام آل سعود، آن حرفها را میزد! آنجا که نباید بر ضد اسلام اشرافیت، سخن میگفت! آنجا که نباید به «جنگ عقیده» اشاره میکرد! آنجا که نباید یک تار موی کوخنشینان را به تمام دنیای کاخنشینان برتری میداد! و آنجا که نباید میگفت: «غلط میکنی! قانون تو را قبول ندارد!» واجب است بر شورای نگهبان که ضمن تجدیدنظر در رأی صادره، بیش از پیش و بخصوص برای این عنصر غیر ملتزم به ساز و کار انتخابات، ثابت کند که حقیقتا بدهکار خمینی است، نه ضد انقلابی که هم از توبره میخورد، هم از آخور! شورای نگهبان، صلاحیت خود را از قانون اساسی گرفته، از امام راحل عظیمالشأن. واقعا کسی که این امر بدیهی را هم نمیداند، صلاحیت تأیید صلاحیت توسط شورای نگهبان را دارد؟! حرمت امامزاده اما در وهله اول با متولی آن است. گاه هست که باید به خدا پناه برد از بد بودن متولی لیکن چو امروزی مجبوریم خوبی از حد گذشته متولی را منتقد باشیم و حرفهایی بزنیم که علیالقاعده خودمان هم نمیپسندیم! برای هر معصیت کبیری راهی به استغفار هست اما امان از «استکبار» این «گناه اکبر». انسان مستکبر از بس خود را بزرگ میبیند، اساسا نمیتواند توبه کند! توبه یعنی «بازگشت به خدا»، همچنان که توبه انقلابی یعنی «بازگشت به روح خدا» اما عنصر مستکبر متکبر، آنجا هم که شورای نگهبان در بستر تأیید صلاحیت زمینه توبه را فراهم میآورد، مستکبرتر میشود، متکبرتر میشود! و دقیقا همین جاست که من مجبور میشوم تا در اوج اعتقاد به نظام، انتقاد کنم از نظام! ملاک گیرم نه حال فعلی افراد، که سابقه ایشان باشد! در فتنه علیه انتخابات، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! در قربانی کردن آدمها به نفع مطامع خود، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! در دروغ بستن به امام، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! در همنوایی با دشمن، بلکه دشمنتر شدن از خود دشمن، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! این تیتر یکی از نوشتههایم بود در اوج فتنه هشتاد و اشک: «کشتی انقلاب، مسافرکشی میکند، منتکشی نمیکند!» کسی که از ضد انقلاب هم بیشتر با انقلاب ضدیت میکند، مصلحت آن است که جز به عدالت با او رفتار نشود! آنهم عدالت حداکثری! دیروز خوب نوشته بودند بچههای روزنامه: «حقیقتا یک سئوال بسیار مهم در افکار عمومی وجود دارد و چه بهتر آنکه رسانههای انقلابی و تا بن دندان معتقد به نظام اسلامی، این سئوال را مطرح کنند. سئوال این است: وقتی فتنه ۸۸ به عنوان یک خط قرمز در نظر گرفته میشود، باید نگاهی کاملا قانونی و انقلابی نسبت به تکیهگاه این فتنه داشت! وقتی به درستی کاندیدایی در یک شهرستان دورافتاده به خاطر علقه به فتنه رد صلاحیت میشود، چرا باید تکیهگاه فتنه ۸۸ تأیید صلاحیت شود؟! آن کاندیدای شهرستانی به خاطر فتنهای که طرف به پا کرد رد صلاحیت شده است! در این شرایط چرا باید خود آن فرد تأیید صلاحیت شود؟» عجبا که درباره او مدام میگویند سابقه! کی بود آخرین بار که دشمن علیه او موضعی گرفت؟! اصلا یادتان میآید؟! اتفاقا بیم من از چیز دیگری است! من بیم از آن فردایی دارم که آیندگان، ناظر بر رفتار و گفتار طرف، جمهوری اسلامی را نه چون حقیر، که جور دیگری نقد کنند! که بگویند: «فردی با این همه سابقه فتنه علیه انتخابات، صلاحیتش توسط شورای نگهبان تأیید شد!» که بگویند: «هر کاری دلش خواست کرد و هر حرفی دلش خواست زد اما هرگز به عدالت با او رفتار نشد!» که بگویند: «اگر میگویید با نظام زاویه داشت، پس چرا فلان؟!» که بگویند: «مادر شهید مدافع حرم دلش شکست اما شما باز هم نگران حفظ طرف بودید؟!» که همالان بگویند: «به راستی و با وجود همه اعتقادم به نظام، چرا باید در انتخاباتی شرکت کنم که حتی فلانی هم با این شرح مشروح در آن نامزد است؟! خودم را دست انداختهام یا رأیم را؟! حضرات بفرمایند چه شورای نگهبان و چه مجلس و چه انتخاباتی میخواهند، همان را هم عملی کنند! دیگر چرا انتخابات؟!»
*** *** ***
تلاش برای حفظ هر فردی در دایره انقلاب اسلامی، صدالبته عملی مأجور است و حکیمانه اما بدان شرط که در مقام عمل تبدیل نشود به تلاش برای حفظ منویات ضد انقلاب، آنهم از درون انقلاب، آنهم در نخستینروز دهه فجر، آنهم در یومالله دوازدهم بهمن، آنهم دوشادوش «امام آمد»، آنهم سینه به سینه آن سرود بهشتی در بهشت زهرا. شک ندارم اسلام جماعت، آمریکایی است! واقعا اگر قرار است طرف را حفظ کنیم که در اولین روز دهه فجر، کام شیطان بزرگ را شیرین کند، نخواستیم این حفظ کردن را! کینهها دارند از خمینی کبیر! از امام جنگ فقر و غنا! از روحالله پابرهنهها! و تمام سعیشان این است که در آستانه انتخابات، مخاطب شعار «برخیزید، برخیزید!» را از شهدای انقلاب برگردانند طرف ضد انقلاب! حال تا کی و تا کجا باید این فرد را تحمل کرد بلکه حفظ شود؟! بفرموده امام شهدا، اوجب واجبات برای ما حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی است! اگر قرار است حفظ بعضیها، مخل حفظ خود نظام شود، اگر قرار است هزینه حفظ عناصر فتنه، خدشه بر شعائر انقلاب باشد و اگر قرار است بهای حفظ مدعیان وقیح، حذف رسم خمینی از اسم خمینی باشد، حذف اسلام ضد ظلم و ضد سازش باشد، حذف ولینعمتان امام باشد، قسم به خون شهدا، به اجرای مر عدل و داد در حق این جماعت ضد انقلاب راضیتریم تا ماندنشان درون انقلاب! صدسال سیاه نخواستیم خانواده انقلاب همچین خاندان متفرعنی داشته باشد! بگذریم که تلاش برای حفظ سرپناه آن پیرمرد جنوب شهری هم عملی مأجور و حکیمانه است! ولینعمت خمینی همین پیرمرد است! همین پیرمرد معمولی! نظام، یاران را حفظ کند! اغیار به سلامت! آری! به سلامت… که خمینی فقط یک بیت نسرود! بیت امام یعنی خانه مادر چند شهید! خمینی در برابر هیچ سیاستمداری احساس حقارت نکرد، لیکن با آن همه عظمت، در برابر چهره نورانی و گریه شوق بچههای جبهه و جنگ احساس حسرت و حقارت میکرد! هر کجا بسیجی هست، بیت امام همان جاست! هر کجا رزمنده هست، بیت امام همان جاست! زحمت بیهوده میکشید! «تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست»! خمینی هدیه خدا بود به ما! روح خدا جز خدا صاحبی نداشت! امام ما را نمیتوان به نام زد! بسی بزرگتر از این حرفها بود! ما دست از دامان خمینی برنمیداریم! و امام بیدار خود را به مشتی خواب و خاطره نخواهیم فروخت! امام بزرگوار ما عاشق این بود که آمریکا را زیر پا بگذاریم و مثل این دریادلان سپاهی، کاری کنیم کارستان، بلکه در تقابل تاریخی و ماندگار جمهوری اسلامی و آمریکا، این عکس ذلت و زبونی یانکیها باشد که مخابره شود! لذا اشبهالناس به خمینی، همان عزیز فرزانهای است که به وقت، «نشان فتح» میدهد! این ملت شهیدپرور، این امت حزبالله، همه «یادگار خمینی» هستند! «من یادگار خمینی هستم» شعار همه این مردم است! تمام این کشور، متعلق به خمینی و یادگار خمینی است! پوسیده بودیم ما در پستوی تاریخ، اگر نهیب روحالله بیدارمان نمیکرد! ما به خمینی بدهکارتر از آنیم که بعضیها فکر میکنند! ما با خمینی زندگی میکنیم، خواب نمیبینیم! ما از آرمانهای امام، کوتاه نمیآییم! مسیر حرکت ما را خمینی معین میکند! خمینی را نمیتوانید از ما بگیرید! خمینی را نخواهید توانست از ما بگیرید! ما سطر سطر صحیفه را از بریم و خوب میدانیم که «مبارزه با رفاهطلبى سازگار نیست، و آنها که تصور مىکنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفین و محرومان جهان، با سرمایهدارى و رفاهطلبى منافات ندارد، با الفباى مبارزه بیگانهاند. و آنهایى هم که تصور مىکنند سرمایهداران و مرفهان بىدرد، با نصیحت و پند و اندرز متنبه مىشوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک مىکنند آب در هاون مى کوبند! بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحتطلبى، بحث دنیاخواهى و آخرتجویى، دو مقولهاى است که هرگز با هم جمع نمىشوند. و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند».
(۳۴ دیدگاه)
- بایگانی: یمین«ایران» نام یکی از شهرهای «تهران» نیست!
«تهران» اما فقط نام یکی از شهرهای «ایران» است!
زنده باد ملت سلحشور ایران که حتی در دولت اعتدال هم رأی به اصولگرایان دادند
من یک شمارهای داشتم صفر نهصد و دوازده، آخرش سی و دو که اواخر سال ۸۸ با شیطنت سایت «بالاترین» گمانم، سر از اینترنت درآورد! با همه سختیها اما من این شماره رو حفظ کردم تا تابستان امسال که یک روز دیگر واقعا خسته شدم؛ همه جور مزاحمی داشتم، از سیاسی بگیر تا فرهنگی و به خصوص فرنگی! سر همین، یک روز رفتم و واگذارش کردم! و البته دلم سوخت برای اون بنده خدایی که صاحب جدید شماره کذایی شده بود!
القصه! امروز جناب نادر قدیانی «انتشارات قدیانی» که در جریان واگذاری خط مد نظر نبود، به من زنگ زد که «اومدی تلگرام؟ این عکس لب دریا کیه؟ و چرا همچین؟» و از این حرفها! بعد هم جواد آقایی و خیلیهای دیگر، بنا کردند نشان دادن عکس لب دریا (!) به این حقیر کمترین! ایضا ذکر این نکته که «شایعه کردهاند بالاخره در تلگرام هم حاضر شدی بیایی» و باز از این حرفها! جهت اطلاع، اون خط واگذار شده و هر صفحه و چیزی که مترتب بر اون خط، در فضای مجازی باز شده، دخلی به من ندارد! من در تلگرام نبوده، نیستم و نخواهم بود! اساسا جز «قطعه ۲۶» هیچ رسانه دیگری در فضای مجازی ندارم!
این از این… و اما، اخیرا چند باری شده که با امضای من مطالبی در این شبکههای ذلیلمرده اجتماعی میگذارند که هیچ روحم از آنها خبر ندارد! شک ندارم این کار همان کسانی است که مطالب ما رو برمیدارن تحریف میکنن! لذا فرض است بر دوستان، که ضمن داشتن بصیرت (!) هوشیاری خود را حفظ کنند!
متنی که توی این وبلاگ گذاشته نشده باشه، صدالبته متن من نیست، الا مطالب قدیمیتر از عمر این وبلاگ! ی کارایی میکننها! برداشتن با امضای راقم این سطور، متنی گذاشتن در شبکههای اجتماعی، با این محتوی که «تهران از کوفه هم کوفهتر است» و باز هم از این حرفها!
تمام کنم این اراجیف را با سخنی خطاب به مالک خط واگذار شده؛ «آخه مشتی! اون عکس هست که تو برداشتی از خودت گذاشتی؟! یعنی من باید از تو هم بکشم؟!» 🙂
(۲۲ دیدگاه)
- بایگانی: یسار
خداحافظ عمو فرج
اصغر آبخضر*: تازه رنگ و بوی جلسات عزاداری مسجد جوادالائمه رونق میگرفت که حضور آقا فرج شمع محفل بچهها شد و برای همنسل و همسن و سالهای من که سخت مجذوب رفاقت بچههای محل و مسجد بودیم، حضور مخلصانه و بیریای ایشان بسیار گرم و صمیمی جلوه میکرد. آقا فرج زودتر از آنکه فکرش را کنی، در دل بچههای محل جا باز کرد. بخصوص در حوزه هنر، شده بود پناهگاه امنی برای بچهها و البته بعدها در حوزه هنری هم بدل به یک سایه مهربان شد برای بچهها، مهربان و البته انقلابی. در مسجد جوادالائمه اما زودتر از همه ما، شهید اکبر قدیانی و مرحوم امیرحسین فردی رفاقت خود را با آقا فرج گره زدند. حس و هنر مداحی اکبر قدیانی البته عامل مضاعفی برای تشدید این رفاقت شد. مراسم عزاداری و نوحههای آقا فرج سلحشور آنقدر دلنشین بود که خیلی زود بر دل و جان نشست. اندک اندک آن روی سکه آقا فرج که شناخت و آشنایی او با هنر نمایش بود، جان گرفت و تشکیل گروه تئاتر و اجرای نمایش «حر» خیلی زود در غرب تهران گل کرد. هر چند جلسات قرآن، و استادی آقا فرج با آن صوت زیبا و دلنشین، شمع محفل گرم بچههای محل شد اما «نمایش حر» چیز دیگری بود. میبینم و میشنوم که هنوز هم درباره «حر» این سو و آن سو حرف میزنند و یاد آقا فرج را گرامی میدارند. نمایشی که آن روزها خیلی زود دهان به دهان، میان تمام جوانهای انقلابی میگشت و پای ایشان را یا به مسجد جوادالائمه باز میکرد یا به مسجد حضرت علیاکبر در میدان هاشمی، محله قدیمی آقا فرج. نمایشنامه حر با آن اجرای انقلابی، حکایتی طولانی و خاص دارد که باید از زبان بهزاد بهزادپور، دوست و یار قدیمی آقا فرج، جزئیات آن را شنید. همین قدر میدانم که «حر» دنیایی خاطره با خود دارد. «حر» نمایشی بود با بازی جمعی از «احرار» که از همه آزادهترشان خود آقا فرج بود. شروع نهضت و پیروزی انقلاب اسلامی با آن شکوه بیبدیل، موجب تشکیل هسته اولیه جمع هنرمندان مسلمان در «حوزه اندیشه و هنر اسلامی» شد. کافی بود تا امثال آقا فرج و مرحوم امیرحسین فردی و مرحوم رسول ملاقلیپور و دیگر بچههای حوزه هنر آن روز، این جمع هنرمندان اسلامی و انقلابی را شکل دهند تا به سرعت، حوزه هنری به عنوان اولین کانون هنرمندان مسلمان و انقلابی شکل بگیرد. حوزه هنری هنوز هم دارد نان آن روزهایش را میخورد. آن روزهایی که امثال آقا فرج، با دستی خالی اما دلی سرشار از ایمان، برای هنر متعهد و انقلابی، آستین همت بالا زدند. آقا فرج در شاخههای مختلف هنری حقیقتا صاحب سبک و دارای حرف بود و همین خصوصیات هنری کافی بود تا به عنوان یکی از اصلیترین ستونهای هنرمندان مسلمان حوزه هنری شناخته شود. بازی برجسته او در تئاتر «حصار در حصار» و شاید اولین فیلم سینماییاش یعنی «توبه نصوح» در نخستین روزهای انقلاب، از آقا فرج، یک «بازیگر کاریزماتیک» ساخته بود. آن روزها انقلابیها دنبال سینمای انقلابی و بازیگر انقلابی میگشتند که بار این همه افتاد بر دوش فرجالله سلحشور و همراهانش. اصلا توبه نصوح را در آن روزگار همه به اسم آقا فرج میشناختند و این علتی نداشت جز قلب سلیم و مهربان او که با دین و قرآن و مسجد و ارزشهای دینی گره خورده بود. آقا فرج برخلاف بسیاری از اصحاب سینما، شاید در فیلم بازی میکرد اما هرگز فیلم بازی نمیکرد! او خودش بود! یک خود صریح و صمیمی، که هم انقلابی بود و هم بالاتر، انقلابی ماند. آقا فرج سلحشور برای همیشه در دل و جان ما و همه دوستدارانش احترام دارد، نه بهخاطر رفاقت ۴۵ ساله، بلکه برای صبر و متانت و بصیرتش. نگاه نافذ او در فتنه ۸۸ و ایستادگی او در مقابل انحرافات مختلف، چه در عرصه سیاست و چه در عرصه سینما، چیزی نیست که با درگذشت این هنرمرد راستین و انقلابی به ورطه فراموشی سپرده شود. ولایتمداری او و عشق و علاقه زبانزد او به رهبر معظم انقلاب و ساخت فیلمها و سریالهای ارزشی، همه و همه دلایلی متقن است که برای همیشه یاد و خاطره آقا فرج برایم قابل احترام باشد. برای من و البته برای همه دوستداران هنر متعهد به اسلام و انقلاب. یادش گرامی باد… یاد مردی که منتظر نماند تا بهار بیاید! خود به استقبال بهار رفت! و باز هم یادش گرامی باد… آنجا که میخواند: «وقت است تا برگ سفر بر باره بندیم…».
* قائممقام شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی و از دوستان قدیمی مرحوم سلحشور
(۷ دیدگاه)
- بایگانی: یسار
به نام خدا…
با اون همه هیاهوی دشمن، از قضا اکثریت ملت باز هم رأی به اصولگرایان دادند.
«ایران نام یکی از شهرهای تهران نیست!»
احسنت اخوی!
در ادامه این جمله زیبای شما، من هم باید عرض کنم؛
مجلس خبرگان رهبری، مال همه ایران است.
مجلس شورای اسلامی هم مال همه ایران است.
منتظریم…
تا حاج حسین بنویسه، این رو بخونید:
http://kayhan.ir/fa/news/69520
محمد ایمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
متن این پست، همین ۲ جمله است؛
«ایران» نام یکی از شهرهای «تهران» نیست!
«تهران» اما فقط نام یکی از شهرهای «ایران» است!
ایران نام یکی از شهرهای تهران نیست!
لایک داشت؛ هزار تا!
احسنت به ملت بصیر ایران…
مرحبا!
الحمدلله اکثریت هر دو مجلس، رسید به جناح اصولگرا…
همه ایران ملاکه!
آفرین بر شما آقای قدیانی بابت این پست کوتاه اما دقیق…
این حرف کاملا درستیه؛
«ایران» نام یکی از شهرهای «تهران» نیست!
«تهران» اما فقط نام یکی از شهرهای «ایران» است!
– مساوی بودن آرای نمایندگان هنگام رأیگیریهای معمول که خب الحمدلله از این لحاظ
اما؛
– وزن شخصیتی برخی چهرههای شاخص لیست که حضورشون خیلی مغتنم بود، که حیف…
برای اولینبار در دوره نخست یک دولت، مجلس همسو با آن نیست
http://www.jahannews.com/fa/doc/news/476718/
خدا را شکر…
انتخابات نشان داد؛
برجام رونق نیاورد! دولت یک دورهای میشود…
http://www.jahannews.com/fa/doc/news/476716/
آری…
«ایران» نام یکی از شهرهای «تهران» نیست!
«تهران» اما فقط نام یکی از شهرهای «ایران» است!
و «برد-برد» یعنی «پیروزی اصولگرایان در هر ۲ انتخابات»!
صفحه یک کیهان
http://kayhan.ir/fa/issue/665/1
روایت شرق از ۳ دستگی در میان اصلاحطلبان
http://kayhan.ir/fa/news/69522
دوستانی که به تهران گیر میدن، چند تا نکته لازمه بدونن.
اولا: تهران شهر هزار قبیله است. از همه جای ایران و از همه اقوام اینجا هستند. کمتر کسی رو پیدا میکنید در ایران، که یک فامیل در تهران نداشته باشه. در واقع هشتاد درصد جمعیت تهران، ساکن تهران هستند، نه تهرانی! مخصوصا در این ده سال اخیر.
ثانیا: هزینه زندگی در تهران تقریبا سه برابر هر جای دیگه از ایرانه. پس وقتی اجارهخونه در زمان دولت قبلی، طی مدت یکسال از پانصد هزار تومان، به حدود دو میلیون تومان میرسه، انتظار نداشته باشید که مردمش به همون طیف و جناح رأی مجدد بدن.
ثالثا: تهران اینقدر مظلومه که نه تنها رئیس جمهور تهرانی نداشتیم، که شهردار تهرانی هم نداریم! ولی تهران یه حاج منصور داره که هیچ جا نداره. یه بستنی اکبر مشتی داریم که اونم جایی نداره! یه آب شیرین هم بود که الان بوی وایتکس میده. بیت رهبری هم که ما داریم، جایی نداره! 😉
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
ضمن عذرخواهی از دوستان ثابت و غیر ثابت، ایضا همسو و غیر همسو، بابت تعدیل کامنتهایشان در این پست و بخصوص پست قبل، باید برای بار گمانم هزار و سیصد و هفتاد و هشتم بگم که در وبلاگ قطعه ۲۶ رعایت نکات ویرایشی و نگارشی، اصلی مهم و مسلم در گذاشتن کامنت است. گاهی که وقتم تنگ باشد و کامنتها زیاد، ناچارم به تعدیل! لذا اگر دوست دارید کامنتهایتان به صورت کامل منتشر شود، دقیق و مرتب و منظم بنویسید.
.
و اما درباره این کامنت؛
http://www.ghadiany.ir/1394/25925/comment-page-1#comment-182618
جناب «یا حسین»!
تیتر اول من در متن درباره انتخابات (۱) چه بود؟!
یعنی قبل از آنکه تیتر را بکنم درباره انتخابات (۱) یادت هست تیتر اولیه چه بود؟!
آقای اسلامی ایرانی!
میفهمم که این خنده، خنده نیست؛ زهرخنده!
جناب اسلامی ایرانی!
فقط دولت قبلی مشکل داشت و تا قیامت اگر اصولگرایان در تهران رأی نیاورند، تقصیر دولت قبلی است… و انگار این وسط خود نمایندگان هیچ مشکلی ندارند!
سلام آقای قدیانی
به نظرتون با توجه به تخریب بیسابقهای که علیه آیات مصباح و یزدی شده بود، بهتر نبود این عزیزان از مشهد یا قم یا خوزستان کاندیدا میشدند؟
درسته که در اون صورت، رقیب دست به تخریب از نوع دیگه میزد، ولی به هر حال این افراد در این حوزهها قطعا رأی بالایی میآوردند.
اصلاحطلبان و حامیان دولت، تنها ۳۰ درصد!
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13941208000191
الحمدالله رب العالمین
فدای مردم شریف و فهیم ایران بشم که با آرای مقدسشون نشون دادن خون شهدامون و عزت ملیمون، هزاران بار ارزش داره به هر برجام نافرجامی!
زنده باشید انشاءالله
تا اونجا که یادمه تمام ابزار تخریب دست شماست…
اگه یادم مونده باشه این بود که «به هیچ یک از اعضای لیست انگلیسی رأی نمیدهم» ولی بعدش نظرتون عوض شد. هم شما و هم بقیه اصولگراها گفتید به لیست جامعه مدرسین رأی بدین که ای کاش نظرتون عوض نمیشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
تیتر اون متن این بود؛
«در خبرگان به هیچ یک از نامزدهای مشترک رأی نمیدهم، به هیچ کدام!»
علت واضحی داشت که در همان متن توضیح دادم لیکن دوباره تکرار میکنم؛ هم شخص آقای هاشمی و هم رسانههای همسو با ایشان، اعم از داخلی و خارجی، مدام تبلیغ میکردن که باید به همه لیست هاشمی رأی بدهید. من این احتمال رو دادم که مکانیسم رأی دهی در خبرگان به گونهای خواهد بود که افراد مشترک حتما و قطعا وارد مجلس خبرگان میشوند. لذا نوشتم که رأی دادن من و امثال من به افراد مشترک، در صورتی که مشارکت تهرانیها بالا باشد، این خطر را دارد که در نهایت، به ضرر آرای آیات جنتی، یزدی و مصباح تمام شود. یعنی ۸ نفر غیر مشترک لیست هاشمی به علت انبوه رأی به این لیست حتما رأی بیاورند، از آنسو، افراد مشترک هم قطعا رأی بیاورند و این وسط، همه چیز به ضرر آیات ثلاث تمام شود. خب! من در شمار اولین افرادی بودم که این تحلیل را مطرح کردم. همان ایام هم، این تحلیل، مخالفان پر و پا قرصی داشت. از اساتیدم بگیرید تا خیلیهای دیگر. گذشته از اینها، صرف مطرح کردن این تحلیل، نوعی پوستکلفتی میخواست! چرا که ما خود از آن دسته بودیم که روزی صد بار میگفتیم باید در انتخاباتها، علیالقاعده لیستی رأی داد. نمیدانم آن کامنت در همان متن هست یا حذف کردم! طرف بر من خرده گرفته بود که؛ «چرا تناقض؟! اگر باید در مجلس، لیستی رأی داد که آرا نشکند، چرا عکس این کار را در خبرگان توصیه میکنید؟!» او نمیدانست که وجود نامزدهای مشترک، عزم انگلیس برای رأی نیاوردن آیات ثلاث و… نحوه رأی دادن در این ۲ انتخابات را متفاوت کرده است. این مباحث البته در فضای حقیقی هم میان من و دوستان مطرح بود. بعضی از بچهها محافظهکاری کردند و اساسا قید انتشار تحلیل رأی دادن غیر لیستی در خبرگان را زدند، با آنکه آخرش هم بر اساس همین تحلیل، رفتند و غیر لیستی رأی دادند! من اما حرفم را زدم و تحلیلم را نوشتم. بیهزینه هم نبود این تحلیل برایم. پیامها و پیامکهایی میآمد… ادامه این بحث باشد برای فردا که دیگه واقعا نمیکشم! فعلا!
هیچ چیزی حتی نتایج انتخابات مجلس، اندازه حذف آیت الله مصباح یزدی ما رو نسوزوند…
اینقدر بدم میآید از آدمهایی مثل کاظم جلالی که ثبات شخصیت ندارند و از نردبون هر گروه و دستهای برای رسیدن به اهدافشون استفاده میکنند!
واقعا، هم شما و هم وطن امروز روحیهی خیلی خوبی دارین که هنوز…
اسلامی ایرانی!
متأسفانه مردم تهران در دادن رأی به اصلاحطلبان، به چیزی که فکر نمیکنن همین هزینه اجاره خانه و کلا اقتصاد است، که کاش فکر میکردن و ملاک رأی این بود!
ملاک رأی بیشتر رویکرد و گفتمان و آزادی و از این چیزهاست، نمودش اونجاست که اصلاحطلبان تنها نامزد و مشخصهای که تو لیستشون نداشتن اقتصاددان بود!
و اما سال ۸۵ و ۸۶ قیمت خونه و اجاره خونه زیاد شد، شما در سال ۹۴ داری دنبال قاتل بروسلی میگردی؟
باید قبول کرد عموم مردم تهران، بنا به هر دلیل، فعلا که بیشتر اصلاحطلب پسند هستند تا اصولگرا پسند…
http://www.ghadiany.ir/1394/25812/comment-page-1#comment-182209
سلام و عرض ادب…
اسلامی ایرانی!
بیت رهبری اونجاست، ولی ببین چقدر با کاراتون دل رهبر رو به درد آوردید…
کل کشور باید تاوان کارهای شما رو بدن…
من راضی نیستم…
شکایتم رو به درگاه خدا میبرم…
جا داره جناب قدیانى…
واقعا این نتایج به نظر شما مشکوک نیست؟!
http://www.snn.ir/detail/News/492086/187
آدم احساس میکنه، لیست ۳۰ نفره خودشون رو گذاشتن و یه سری عدد جلوش؛ بعد لیست ۳۰ نفره اصولگرایان!
🙁
انشاءالله خیر باشه…
🙂
حاجی این حرفها قبول که اکثر صندلیها رو تو مجلس، اصولگراها گرفتن ولی اصولگراهایی که بعضا خط دهنده هم هستند و میتونستن رهبری کنن این جریان رو، وارد مجلس نشدن!
جناب قدیانی!
چه شد که به یکباره امثال شما و آقای پناهیان و حتی آیت الله جاودان تغییر نظر دادید؟ آن هم بدون ذکر دلیل منطقی؟
چه کسانی شما را مجبور کردند؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
قطعا هیچ کس مرا مجبور نکرد که در نهایت با فرمول «شانزده منهای یک بعلاوه یک» یا همان فرمول «پانزده بعلاوه یک» رأی بدم. الباقی هم یقین دارم با اختیار خود رأی دادند. حالا این کامنت شما رو به فال نیک میگیرم برای ادامه بحث… ببینیم تحلیل دوستانی که از همان اول خواهان لیستی رأی دادن بودند، چه بود.
اولا معتقد بودند؛ چون بعد از هزار و اندی سال، اصولگرایان به یک وحدت خوب در ارائه لیست رسیدهاند، هر گونه تخطی از رأی دادن لیستی، در نطفه خفه کردن امر واجب وحدت است. به هر حال، هم برای مجلس و هم برای خبرگان، از این طرف فقط یک لیست واحد بیرون داده شد، که مخاطب قبول نمیکرد یا به سختی قبول میکرد در یکی لیستی رأی دهد، در دیگری نه. من حالا در آن متن مذکور، تعداد زیادی کامنت را تأیید نکردم لیکن خیلیها آمدند و کامنت گذاشتند که «آقای فلانی! شمایی که این همه دم از وحدت و رأی لیستی میزدید، تحت هیچ شرایطی پذیرفتنی نیست خودتان در همین بدو امر، خلاف این رویه عمل کنید». نکته اینجاست که اگر توضیح میدادی به طرف که مکانیسم رأی دادن در این ۲ انتخابات با هم فرق دارد، حتی بر فرض قبول این تفاوت، باز هم استدلال میکرد که؛ «صلاح نیست امر خوبی که به هر صورت و با هر شکل، شکل گرفته، توسط خودمان تخریب شود». نیز میگفتند؛ «مگر فقط همین انتخابات ۷ اسفند است؟! این بنا اگر همین اول بسم الله شل شود، در انتخاباتهای بعدی هم هر کسی میآید با یک سری بهانهها، از زیر بار وحدت و رأی لیستی شانه خالی میکند». اینجا باید دوباره توضیح میدادم که بحث بهانه نیست، بلکه بحث دلیل است و…
ثانیا معتقد بودند؛ مخاطب ما که عمدتا از میان جماعت حزب اللهی هستند، به سختی قبول میکنند یا اصلا قبول نمیکنند که به آیاتی چون موحدی کرمانی، امامی کاشانی و… رأی ندهند. اگر حتی به ایشان میگفتی که هاشمی، این عزیزان را در لیست خودش گذاشته، باز جواب میدادند؛ «گذاشته باشد! مگر هاشمی که از امام و حتی حضرت آقا تعریف میکند، دلیل میشود که ما بزرگان را دیگر دوست نداشته باشیم؟! لذا آیاتی از این دست، عناصری متعلق به انقلاب هستند، چرا ما با دست خودمان و با رأی ندادنمان به ایشان، رسما جوری جا بیندازیم کانه قبول کردهایم عزیزی چون جناب موحدی یا حتی آیات ریشهری، دری و… آدمهای هاشمی هستند؟!»
ثالثا معتقد بودند؛ تلاش برای رأی آوری آقایان مصباح، یزدی و جنتی، هر چند امر نیکی است اما عاقلانه نیست و حکیمانه نیست و زیرکانه نیست که جوری عمل کنیم کأنه رقیب این بزرگواران، آیات امامی، موحدی و… هستند. من البته اصل این استدلال را قبول داشتم اما معتقد بودم ممکن است شرایط طوری شود که رأی ما به افراد مشترک هر ۲ لیست، در نهایت به ضرر آرای آیات ثلاث تمام شود.
رابعا معتقد بودند؛ این احتمال وجود دارد که در صورت رأی دادن به تمام لیست، منجمله نامزدهای مشترک، رأی آقای امامی یا موحدی از رأی آقای هاشمی یا روحانی بیشتر شود. من اما با این استدلال خیلی موافق نبودم! نه اینکه اصل و اساس این احتمال را بخواهم زیر سئوال ببرم -همالان که دارم این متن را مینویسم، رأی جناب امامی از رأی جناب روحانی بیشتر است، آنهم در دوره پسابرجام!- بلکه حرفم چیز دیگری بود؛ ما باید در این قبیل مواقع، محتاط باشیم و «احتمال بد» را صدر «احتمال خوب» مد نظر قرار دهیم.
اما «احتمال بد» چیست؟! همانطور که در جواب قبلی توضیح دادم، این است که خودمان با دست خودمان زمینه رأی نیاوردن آقایان جنتی، یزدی و مصباح را فراهم کنیم. فرایند این مسئله را هم باز در همان جواب قبلی توضیح دادم. لذا ضمن احترام به نظرات و احتمالات دوستانی که در خبرگان هم خواهان رأی دادن لیستی بودند، همچنان -یعنی در مجموع- بر این عقیده بودم که رأی دادن به نامزدهای مشترک، کاملا اشتباه است. من برای این مهم، یک دلیل دیگر هم داشتم سوای همه این حرفها. خوب دقت کنید! به زعم من، مهمترین هدف دشمن در این انتخابات، این بود که آقایان جنتی و یزدی وارد مجلس خبرگان نشوند. این مهم، برای دشمن، حتی بسیار حیاتیتر از آن بود که آقایان هاشمی یا روحانی نفر اول خبرگان شوند. اینکه کم و بیش روشن بود؛ هم برای ما، هم برای دشمن. به هر حال، آقای روحانی، رئیس جمهور است و آقای هاشمی هم آقای هاشمی، لذا از قبل معلوم بود که این ۲ نفر، رأی چند نفر بالا را میآوردند، لیکن تمام تمرکز دشمن روی این نکته مجتمع شده بود که آقای جنتی به عنوان دبیر شورای نگهبان، و آقای یزدی به عنوان رئیس مجلس خبرگان، نتوانند وارد این مجلس شوند. دشمن البته نام آقای مصباح را هم میبرد اما هدف اصلی و تمرکز اصلی روی این ۲ نفر بود، با توجه به سمت ایشان.
خب! اینجا وظیفه زعما و عقلای جریان اصولگرا این بود که دقیقا عکس خواسته دشمن، مهرههای خود را بچینند. این مهرهچینی، چیزی سوای آن است که جریان اصولگرا، مدام بردارد بگوید؛ «ملت! بیایید و ضد آنچه دشمن میخواهد رأی بدهید». اینجا فراتر از این امر و نهی، نیاز به سیاستورزی دارد، آنهم «سیاستورزی به موقع». دقیقا طبق همین نکته بود که من در همان متن درباره انتخابات یک، از بزرگان جریان اصولگرا خواستم دور هم بنشینند و مکانیسم رأی دادن در خبرگان را از حیث فنی بررسی کنند، همه جوانب را بسنجند و جهت جلوگیری از گاوگیجه گرفتن امت حزب الله، به یک حرف واحد، یک موضع واحد و به عبارت بهتر، به یک لیست واحد اما جدید برسند، ناظر بر خنثی کردن هدف دشمن.
شوربختانه، جلسهای تشکیل نشد و احتمالات به حیث فنی، سبک و سنگین نشد اما شگفتا! بدون تشکیل جلسهای فنی، راست رفتند، گفتند؛ «باید در خبرگان هم لیستی رأی داد»، چپ هم رفتند، همین را گفتند!
همالان -یعنی دقیقا همین الان که دارم این سطور را مینویسم!- مروری کنید به نتایج خبرگان تهران! حتی برای ورود آیت الله جنتی هم باید دعا دعا کنیم! این یعنی، آن احتمالی که ما میدادیم و آن حدسی که ما میزدیم کاملا درست بود. فقط کافی بود به اندازهای نه چندان زیاد، از آرای آقایان ریشهری، دری و… کم شود، تا به راحتی آب خوردن، آقایان جنتی، یزدی و البته مصباح وارد خبرگان شوند. آیا کار سختی بود که حضرات جریان اصولگرا، معطوف به هدف دشمن، لیستی جدید بدهند شامل آیات ثلاث و نامزدهای غیر مشترک؟! حتی با توجه به وجود احتمال بالانشینی آقایان امامی کاشانی و موحدی کرمانی، کاملا به این مهم راضی بودیم که اسم این ۲ عزیز را هم در لیست مد نظر بگنجانند. در آن صورت، هر ۲ هدف تأمین میشد. هم بر اساس فرض وقوع احتمال خوب، میشد امیدوار باشیم یکی از آقایان امامی یا موحدی، بالاتر از یکی از آقایان هاشمی یا روحانی قرار بگیرند. هدف اصل کاری هم صدالبته محقق میشد و احتمال بد، هرگز مجال بروز نمییافت. با چونان لیستی، آیات جنتی، یزدی و مصباح، صددرصد وارد مجلس خبرگان میشدند.
دگر بار دقت کنید در تیتر اولیه متنی که الان البته تیترش درباره انتخابات (۱) است؛
«در خبرگان به هیچ کدام از نامزدهای مشترک رأی نمیدهم، به هیچ کدام!»
این تیتر چه دارد میگوید؟! آیا جز اینکه نویسنده، تصمیم قطعی و بیبروبرگرد خود را گرفته؟! با این حساب، چرا تیتر را عوض کردم؟! و چرا به فاصله یک روز، متن «درباره انتخابات دو» را نوشتم که نسبت به متن قبلی، لحن لین و ملایمتری داشت؟!
نکته آنجا بود که من میدیدم -و متأسفانه از قبل مطمئن بودم!- بزرگان جریان اصولگرایی، خیلی موافق دمیدن در این تحلیل نیستند. من واقعا بیم داشتم از آمدن آن کامنت خصوصی یا عمومی که؛ «آقای فلانی! حرف شما را باور کنیم یا حرف…؟!» که مکرر هم میآمد! و میدیدم که ناخواسته دارد نوعی سرگیجگی میان دوستان حاکم میشود. این شد که متن درباره انتخابات دو را با لحنی منعطف نوشتم. فضا را میدیدم و فکر میکردم شاید چند روز دیگر، لازم باشد به ناچار، از موضعم کوتاه بیایم! کوتاه بیایم، نه از آن رو که موضعم اشتباه باشد، بلکه از آن رو که هیچ چیز برایم سختتر از متحیر دیدن و دو به شک دیدن دوستان حزب اللهی نیست. از سویی، دیدم که اعلام برائت بعضی نامزدهای مشترک، شکر خدا دارد از اختلاف نامزدهای این ۲ لیست کم میکند. باز از سویی، بعضی دلایل دوستان خواهان رأی دادن لیستی را تا حدودی قبول داشتم. بنابراین -و هر چند که به جد معتقد بودم بهتر است با همان فرمول اولیه رأی داد!- تصمیم گرفتم به وسع کم و کوتاه خود، از تشدید این مباحث بیتمام جلوگیری کنم و متن «شانزده منهای یک بعلاوه یک» را بنویسم! و علیرغم نظر خود -که هنوز هم فکر میکنم درست بود- به گونهای دیگر رأی بدهم! قدر مسلم، یکی باید به نفع اعصاب شما کوتاه میآمد! تعداد مخاطبان وبلاگ من معلوم است، و محدود است! قبول بفرمایید اصرار من بر رأی با فرمول اولیه، هرگز نتیجه انتخابات را تغییر نمیداد اما حتما شما را از اینی که الان هستید، گیجتر میکرد! من این را برای مخاطبم نمیخواستم! در نهایت، و با همه این حرفهایی که گفتم، اگر لازم است بگویم که در خبرگان اشتباه رأی دادم، میگویم که دوستان عزیز! در خبرگان اشتباه رأی دادم!
کوتاه کنم سخن را! نه عزیزانی که در خبرگان، لیستی رأی دادند، قابل شماتتاند، نه عزیزانی که جور دوم. قابل شماتت اما عقلای جریان اصولگرایی هستند که نتوانستند مسئله را برای مخاطب خود، به خوبی مدیریت کنند. چه مینویسم که اساسا مسئله را نفهمیدند! و نفهمیدند «احتمال بد» را هم باید در نظر گرفت! این وجیزه البته درباره خبرگان بود! و حالا چو عیبشان گفتیم، بگذار حسن ایشان را هم بگوییم… و بگوییم که اساس همین تلاش برای «ائتلاف» چه در مجلس و چه در مجلس خبرگان، فی حد ذاته امری ستودنی بود… امری ستودنی که البته باید از دو سال و نیم پیش کلید میخورد! والسلام…
مرضیه خانم!
در جمهوری اسلامی نتیجه مشکوک نداریم!
اونها در تهران پیروز شدند، همین!
خیلی خندهدار شده! حداد هم اوت شد!
یعنی خاک تو سر قشر مذهبی با این رأی دادنش…
به نظر شما دو شب قبل از انتخابات، دختر هاشمی و پسر کروبی توی سپاهانشهر و بهارستان اصفهان چه کار داشتند؟
سلام
خیلی وقت بود به قطعه سر نزده بودم.
خدا رو شکر تغییری نکرده.
یه سئوال داشتم از تهرانیهای بزرگوار و خصوصا حاج حسین بچهبسیجیها…
اینکه عارف نفر اول مجلس تهران یک میلیون و ۲۸۸ هزار تا رأی میاره و هاشمی تو خبرگان نزدیک ۷۰۰ هزار رأی به چه معناست؟
چرا این دو تا عدد نزدیک به هم نیستن؟
این تفاوت فاحش ارقام، چه دلیلی میتونه داشته باشه؟!
این رو باید علمی تحلیل کنیم یا فقط بذاریم بر این حساب که ملت تهران خسته شدن و دیگه خبرگان رو ننوشتن؟!
جناب قدیانی!
امثال شما هیچوقت درس نمیگیرین…
شما سر روحانی هم تا سه ماه فکر میکردین روحانی طرف شماست!
الان جنتی حس اون بنده خدایی رو داره که ته صف نونوایی وایساده، نمیدونه نون بهش میرسه یا نه!
پروژه انگلیس برای خبرگان داره تکمیل میشه انگار!
اصولگرایان در تهران شکست خوردند؛ به طور مطلق، ولی این شکست بیش از آنکه سیاسی باشد فرهنگی و تمدنی است…
اصولگراهای اصلی که وارد نشدند؛ در عوض، اصلاحطلبان جنجالی وارد شدند…
اصولگراهای خیلی از شهرستانها انقلابی نیستند و خنثی هستند…
مجلس خوبی نیست…
خوزستان!
باور کن «اسلامی ایرانی» بیتقصیره!
شرمنده دو عموی شهیدم شدم…
اینطور که شمارش آرا داره پیش میره…
برای تهرانیها متأسفم که همشهری بنده (آقای الیاس حضرتی) نمایندهشون شد!
واقعا براشون متأسفم…
خب هر جریانی که بازنده باشه، دنبال دلیل و منطق و شانتاژ خبریه…
چند تا نکته جالب…
خودت رو به نفهمی نزن قدیانی!
سلام…
خداحافظ اصولگرایی…
خداحافظ مصباح..
خداحافظ یزدی.
با دیدگاه فارس، بله! اصولگراها ۶۰ درصد مجلس رو دارن…
تنها کلانشهری که به لیست کامل ائتلاف اصولگرایان در دور اول رأی قطعی داد مشهد بود.
و با تمام انتقاداتی که به برخی از اعضای این لیست داشتیم، و مطمئن بودیم تواناتر از ایشان هم داریم ولی هم قسم شدیم فقط به لیست وحدت رأی بدیم.
خدا رو شکر…
این پنج بزرگوار رو دعوت کردیم، ازشون امضا گرفتیم و میثاقی در یازده بند طبق فرمایشات آقا بستیم و حمایت کردیم و این شد…
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
نه بابا! 🙂
برید دعا کنید مردم دیگه رأی ندن، چون هر بار که مردم بیان پای صندوقها، توی دهن امثال شما میزنن.
پیروزی با دستان بسته…
پس متنش کو؟!
دم ما مشهدیها گرم…
برادر من!
کلا آخه مگه چند تا اصلاحطلب صلاحیتشون احراز شد؟!
شب قبل از انتخابات، در خواب دیدم انگلیسیها دارند حمله میکنند…
وقتی شورای محترم نگهبان…
آقای قدیانی!
پس ادامه بحث چی شد؟
اینو نگی چی بگی؟!
حسین آقا…
وا اسفاه…
آفرین به مردم فهیم تهران! 🙂
پماد سوختگی…
جناب آقای قدیانی!
مشکل جدی که در جبهه اصولگرایی هست -که شما هم در فرمایشاتتون در کامنتها بهش اشاره فرمودید- برمیگرده به این که مسئولین امر که قراره مردم بهشون رأی بدهند، به یه توافق جامع با هم نمیرسند…
چرا روراست نیستید؟!…
واقعا شک کردید؟!…
این سئوالی که «هنوز منتظریم…» پرسید، سوال منم هست!
چه طوریه؟
چرا اینقدر تعداد آرا متفاوته؟
«طنزه، جدی نگیرید»
میگن شهرداری تهران از مردم به خاطر رای دادن به اصلاحطلبان تشکر کرده!
آخه آخر ساله و بودجهها تمام شده.
بودجهای برای خریدن سطل زباله نو و تعمیر تابلو ها و شیشههای شکسته و… ندارن!
🙂
http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=32470
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
الان ی بچهی ۶ ساله هم قطعه رو بخونه، به عمق سانسور کامنتها پی میبره…
من اما از جهاتی راضیام…
آقای قدیانی سلام
من به اصلاحطلبان رأی دادم، تمام قد هم رأی دادم
نیومدم اینجا که دل کسی رو بشکنم، نه تو مرام منه، نه تو تربیت من
فقط خواستم بگم لطفا از این به بعد، در وطن امروز، جوان و… صرفنظر از منش سیاسی و طبقه اجتماعی، همه آدمها رو با هم ببینید و برای دل همه بنویسید.
قرار نیست فقط آدمهای مذهبی (با معیارهای شما) با مسلک اصولگرایی، مخاطب قلم شما باشند.
به جای زبان تند و کنایهآمیز، سعی کنید دلها را به هم نزدیک کنید.
شاید اگر روزی، آنقدر (همه ما) بزرگ شدیم که گفتیم: خ…ی سرمایه مملکت ماست، هاشمی روزگاری به مملکت خدمت کرد و احمدینژاد نیت خیر داشت، آن روز، جشن ملی و نوروز ما باشد.
در نوشتههایتان نگاه کنید. گاهی انگار اگر خدا هم ببخشد، شما نمیبخشید.
کرباسچی خبط کرد، تاوان داد، زندان رفت، آمد بیرون ولی هنوز شما او را «دزد و مختلس» میدانید.
اگر قرار باشد همه ما، با معیارهای قبلی و اشتباهات پیشینمان قضاوت شویم… رویم سیاه است که جملهام را کامل کنم.
چون میدانم فوتبالی هستید، متنم را فوتبالی تمام کنم؛
همیشه وقتی پرسپولیس و استقلال، در اوج بودند و از حاشیه فاصله داشتند، تیم ملی ما موفق بود.
گل اول ما به آمریکا، با سانتر جواد زرینچه و هد حمید استیلی بود.
فرض کن در اردو، زرینچه به استیلی میگفت «انگلیسی خائن» و استیلی به او میگفت «کفگیر به دستِ محتاج مرگ موش»، دل و دماغی برای آن سانتر و آن گل میماند؟
قلم آتشین، کلی طرفدار و آفرین و لایک دارد؛ خواه حسین قدیانی باشد یا حسین شریعتمداری، خواه زیباکلام
قلمی که دلها را آشتی دهد؛ آنم آرزوست…
روز و شبتان خوش
سلام آقای قدیانی
این نتایج استان ماست یعنی خوزستان…
جدی میگمها!
متن میثاقشونم هست؛ بخشیاش رو خودم تنظیم کردم! 😉
امین، سید غفور، جواد، احسان!
شماها مثل اینکه «رأی اولی» بودید…
من نظرم این هست که نه تنها در تهران، بلکه در کشور باختیم…
امین، سید غفور، جواد، احسان!
الان پیشنهادتون دقیقا چیه؟
ما تو شهر تهران رأی نیاوردیم، چی کار کنیم؟
راهپیمایی سکوت برگزار کنیم؟
سطل آشغال آتش بزنیم؟
شیشه مغازه و بانک رو بشکنیم؟
یا آب رو بریزیم اونجا که میسوزه؟
شما که تجربهاش رو داشتین، کدوم یک از این روشها جواب میده؟! یا نه، همهاش با هم مؤثره؟!
و البته، پذیرش شکست در تهران و تبریک به رقیب هم یه گزینه است که شماها باهاش آشنایی ندارید.
اهل کوفه نیستم
شهر من، کوفه نیست
شهر من
گم شده است!
اینجا شاید فوقِ فوقش «تهران»
و شمیران، میزان…
«تهران اما فقط نام یکی از شهرهای «ایران» است!»
حاج حسین!
شما مأجورید… اما چه کنیم که متأسفانه گویا در بین بزرگان اصولگرایی قحط الرجاله!
دریغ از کمی دوراندیشی و سیاست.
الان نگاه کن برای سال ۹۶ دوستان زیاد میگن دولت روحانی ۴ ساله است ولی واقعا ما کی رو داریم جلوی روحانی علم کنیم؟
هیچ کی! اون از قالیباف، اون از جلیلی و دیگران…
واقعا دیگه بعضی آقایون اصولگرا باید بازنشست بشن و جاشون رو بدن به جوونترها…
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
چرا کسی رو نداریم که بگذاریم جلوی آقای روحانی؟
همین آقای امامی کاشانی! 🙂
http://www.jahannews.com/fa/doc/news/476918/
کار خوبی کردید نظر «هیچ» رو معتدل (!) کردید، چون خیلی رو اعصاب بود!
یکی از بچهها میگفت؛
«اینجوری که اینا دارن رایها رو میشمرن و اعلام میکنن، ی کم با دقت بشمارن، شاه برمیگرده تا صبح!»
نمایندههای اصولگرایی که از بقیه شهرها رأی آوردند، برنامهای برای اداره مجلس دارند؟
کاش ساختار منسجم حزبی وجود داشت که به اشخاص وابسته نباشه!
واقعا از پیام آقا آرامش و ایمان به خدا موج میزنه.
ما هم باید از آقا یاد بگیریم که کار برای خدا و درست و به موقع باید باشه…
نتیجه هم با خداست.
اوه! بهش فکر نکرده بودم! حتما رأی میآره! 🙂
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
این رو خبر دارم. چند هفته پیش، روحانی میره پیش هاشمی و بهش میگه؛
«شما خوشت بیاد، خوشت نیاد، رئیس جمهور بالاخره منم! درست نیست اسم شما اول باشه توی لیست «خبرگان مردم»! شما اول میشی اما واسه من بد میشه که دوم بشم! بهتره اسم من رو بگذارین صدر لیست!»
این حرف روحانی، ظاهرا خیلی به هاشمی برمیخوره! از قبل هم کلی با هم مسئله داشتن! اونقدر که روحانی عمدتا در جلسات مجمع تشخیص شرکت نمیکنه!
این ۲ تا طعنهای که در عرض ی هفته هاشمی بار روحانی میکنه، متأثر از همین دعواشونه!
بنده کدخدا روحانی حالا فکرش رو نمیکرد ولو ی دقیقه، امامی کاشانی با ۱۰۱ یک سال سن -حالا ی خورده کمتر!- ازش جلو بزنه!
مترو پس از مشخص شدن نتایج، از سرعت خود در نزدیکی ایستگاهها کم کرده!
این به خاطر باخت اصولگرایان و جلوگیری از اتفاقات بد است!
۱- نظر دوستان رو به اسامی بعضی از اصلاحطلبان منتخب مردم تهران جلب میکنم:
کاظم جلالی (خواهان اعدام سران فتنه)
بهروز نعمتی (نماینده چشمکزن)
کواکبیان (مردی که در شهر خودش رأی نداره ولی در تهران دو میلیون رأی داره)
.
.
.
۲- فکر کنید ترانه علیدوستی و مهناز افشار رفتن سر صندوق رأی، داخل برگه نوشتن: آیت الله موحدی کرمانی! 🙂
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
هفته پیش، به جناب موحدی کرمانی عزیز و گرانقدر گفتم:
«همین که خانم ترانه علیدوستی به شما رأی بده، یعنی انقلاب به ۹۵ درصد از اهدافش رسیده!» 🙂
از این حالا خندهام گرفته که ایشون اصلا «من ترانه ۱۵ سال دارم» رو نمیشناخت! 🙂
بازگویی آنچه بر شما گذشته، مرا قانع کرد.
پس هماکنون وقت آن است که برای تشکیل جلسه انتخابات ۹۶ اهتمام بیشتری بورزید.
علاقهای به فتح سهگانه شکست نداریم.
امامی کاشانی بدون شک پدیده انتخاباته! 🙂
«بنده کدخدا روحانی حالا فکرش رو نمیکرد ولو ی دقیقه، امامی کاشانی با ۱۰۱ یک سال سن -حالا ی خورده کمتر!- ازش جلو بزنه!» 🙂
بنده کدخدا؟ وای مردم از خنده!
همین که مردم یک «نه» دوست داشتنی به تکرار مجلس ششم گفتن، شما را بس است!
ضمنا فکر نکنم دیگه روتون بشه با ۳۰ درصد، بگید ما بیشماریم!
حالا یه نکتهای که رو مخ منه، وزیر کشور گفته فقط ۴۵ درصد واجدین شرایط تهران شرکت کردند!
نصف تهران این شد نتیجهاش!
شما مطمئن باش روحانی چهار سال دیگه هم هست!
شک نکن!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
در سیاست، هیچ وقت با این قاطعیت ی موضوع رو پیشبینی نکن!
اون دوستانی هم که میگن؛ «چون در اولین انتخابات مجلس دولت اعتدال، اکثریت نمایندگان، همسو با دولت نشدن، پس روحانی اولین رئیس جمهور ی دورهای خواهد شد» دارن اشتباه میکنن!
حالا خیلی زوده واسه زدن این حرفها…
من موندم مردم چطوری به کسی که پسر عزیزش مهدی هاشمیه رای دادن؟!
واقعا رأی نیاوردن آیت الله یزدی خیلی سنگینه…
انشاءالله خدا از عمر بعضیها کم کنه و به ایشون طول عمر بده…
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
انشاءالله… به آخرین نتایج خبرگان که همین چند دقیقه پیش اومد نگاه کنین!
آقای جنتی شانزدهمه، آقای یزدی هفدهم…
اون وقت به اختلاف رأی این ۲ عزیز، با بالاتریهاشون توجه کنین!
آقایون اگه قبول میکردن استدلال امثال ما رو، و اگه قبول میکردن با توجه به اوضاع، خیلی زود ی لیست جدید تهیه کنن، عین آب خوردن هر دوی این عزیزان، حتی جناب مصباح رأی آورده بودن…
حیف!
ساختار جمعیت تهران:
۲۰ درصد هواداران انقلاب اسلامی
۳۰ درصد مخالفان انقلاب اسلامی
۵۰ درصد کلا مخالف همه چی!
بنده اصولگرا هستم و در انتخابات هم لیستی رأی دادم.
ولی یک نکتهای را عرض کنم که با توجه به ترکیب آرای شمارش شده و توجه به این که بالاخره هاشمی رفسنجانی چه بخواهیم چه نخواهیم طرفدارانی دارد -مخصوصا در تهران که تمام نهادهای حکومتی کشور در آن قرار دارند- بهتر است فضا را تلطیف کرده و از هل دادن بیشتر ایشان به سمت دشمنان نظام و انقلاب خودداری کنیم.
هیچ کدام از انتصابات رهبر انقلاب، بیحکمت نیست.
پرهیز از دو قطبی کردن جامعه و ایجاد التهاب اصلی است بسیار مهم.
شهر تهران هم کوفه نیست و خیلی از رأی دهندگان به لیست اصلاحات، کشور و انقلابشان را دوست دارند.
با تشکر از شما
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
منم از شما تشکر میکنم بابت این کامنت خوب، اما اغلب مواقع اینطوریه که ما باید دودستی آقای هاشمی رو نگه داریم که با اصرار خودشون نرن اونطرف! لذا آقای هاشمی خودشون نرن، کسی ایشون رو هل نمیده! و اما من هم به عنوان کسی که ساکن تهران است، خیلی گله دارم از بعضی دوستان بخصوص خودی! حالا این کامنت شما باعث شد منباب درد دل، ما هم ی تیکهای بپرونیم! جناب خوزستان! عملیات الی بیت المقدس که منجر به فتح خرمشهر شما خوزستانیهای عزیز شد، بفرما چند تا شهید خوزستانی داشت؟! چند تا شهید تهرانی؟! خواهشا ی جوری حرف نزنین به آدم بربخوره! من حتی رأی دهندگان به لیست امید رو هم مردم کوفه نمیدونم! حضرت آقا مگه نفرمودن همه بیان شرکت کنن! حالا که اومدن رأی دادن، چون به مذاق ما خوش نیومده، شدن مردم کوفه؟! این چه حرفیه؟! این چه تحلیلیه؟! از اون طرف، ما اگه واقعا دوست داریم عمر این نظام، اونقدر زیاد باشه و زیاد بشه که برسه به حکومت جهانی حضرت مهدی، جا داره گاهی از ته دل خوشحال باشیم که مخالفان ما، از مردم رأی بگیرن! اولا کی گفته همه حق با ما اصولگراهاست؟! ثانیا جماعت مخالف ما بیان توی ی فرایند کاملا مدنی -که پزش هم با اصل نظامه- رأی به نامزدهای مد نظر خودشون بدن بهتره یا اینکه مجبور شن توی خیابون حرفشون رو بزنن؟!
از هر چی پیش بیاد، باکی نیست!
ما رو که در صراط مستقیم ولایت، به بهشتی رسیدیم که دلگرم به وجود آفتابی اماممون، عاشقی میکنیم…
ولی این عشقبازی به هر کسی نمییاد!
اونایی که این راه رو به خطا رفتند،
به جایی نمیرسند!
نهایتا به هیچ!
.
که القصه باید بهشون گفت:
اصولا جالبتر از اینجور نفهمیتون، کنکاش تو وجود خودتون و لقمهای که خوردید هست که از سر شعور و شرف نداشته، هر چیزی تو ذهن مریضتون، جالب نشه!
یا حسین!
همون ٢٠ درصد تهران رو نگه میداره. شما به آرا نگاه نکن! به ٨٨ نگاه کن که بچههای با غیرت تهران، اجازه ندادن تهران، کوفه بشه. الان هم گلهای سرسبد همون بچهها، توی سوریه و عراق در حال جنگن.
اسلامی ایرانی!
حقا همینه که شما میگی.
با ضربهای که آقایون اصولگرا تو انتخابات ۹۲ خوردن، ما گفتیم دیگه از طرف این حضرات اشتباه محاسباتی رخ نمیده و تو انتخابات آینده حواسشون رو بیشتر جمع میکنن… ولی اینطور نشد و تنها درسی که از سال ۹۲ گرفتن، وحدت بود. غافل از اینکه تو هر انتخاباتی باید استراتژی خاص همون انتخابات رو رعایت کرد و با توجه به شرایط موجود تصمیم گرفت، حتی اگه لازم باشه لیست ناقص داد. مثل اینکه باید هر سری انتخابات رو از دست بدیم تا تجربه آقایون بره بالا و تو آینده درست و منطقی تصمیمگیری کنن. ولی با این اوضاع و احوال و تصمیمات نادرست شاید نشه به نتیجه انتخابات ۹۶ هم امیدوار بود!
ولی خارج از این حرفها، واقعا مردم تهران تو مجلس گل کاشتن! یعنی یه دونه هم از اصولگراها بالا نیومد، حتی یه دونه! فکر نمیکنم هیچ سالی همچین اتفاق عجیبی افتاده باشه! خدا به دادمون برسه با این ۳۰ نمایندهای که تو مجلس داریم…
نمیدونم چرا بعضیهاتون خودتون رو گول میزنید؟ هی میخواین بگین شکستتون تو این دو تا انتخابات اخیر به خاطر محاسبات اشتباه اصولگراهاست. در حالی که تازه نصف مردم تهران هم رأی ندادند…
من تهرانی نیستم ولی تهرانیها را دوست دارم!
آقای قدیانی!
لطفا شما هم با تأیید نظرات دوستانتون کاری نکنید که به بقیه استانها بر بخوره…
آقای «اسلامی ایرانی» گفته: «بیت رهبری پیش ماست»! منظورش چی بود؟
مگه رهبر فقط متعلق به شماست؟ مگه فقط متعلق به تهرانه؟…
آقای قدیانی!
تحلیلهای سیاسی شما واقعا ستودنی است.
مقالات شما قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و خبرگان و مجلس ۹۴ را میخوانم به این موضوع پی میبرم.
متأسفانه عدهای از دوستان فاقد بصیرت سیاسی هستند.
در انتخابات ۹۲ آمدند گفتند اصلاح طلبان در صحنه نیستند، بزنیم بر سر هم تا اصلح را پیدا کنیم! نتیجهاش را دیدیم!
در این انتخابات هم وقتی دیدند هشت نامزد مشترک در هر دو لیست وجود دارد، به جای چارهاندیشی و حذف مشترکین و ارائه لیست جدید، آمدند لیست اصلاحات را منتسب به انگلیس و وهابیت نمودند که عدهای مخالف نظام هم ترغیب شوند وارد عرصه شوند و نتیجه آن شد که آیات یزدی و مصباح یزدی حذف و آیت الله جنتی در قعر جدول با سلام و صلوات باقی بمانند!
در مورد اختلافات هاشمی و روحانی تا حدودی موافقم ولی خود حسن روحانی بهتر از همه میداند که اکثریت آرای او اجارهای است و اگر بخواهد قبل از سال ۹۶ اختلافات را علنی کند، باید عطای حضور در پاستور را به لقایش ببخشد.
شعور!
گفت: دو نامزد ریاست جمهوری آینده آمریکا در یک مناظره تلویزیونی نمونهای از اخلاق انتخاباتی در آمریکا را به نمایش گذاشتند!
گفتم: «خونه خرس و بادیه مس»؟! سیاستمداران آمریکایی کجا و اخلاق و ادب کجا؟! حالا چه گفتهاند؟!
گفت: یکی از نامزدها به نام «روبیو» خطاب به رقیب خود گفته است؛ «دلقک»! و رقیبش هم در جواب به او گفته است «توله سگ»!
گفتم: زبونتو گاز بگیر، بلا نسبت و بلا نسبت و دور از جون همه دلقکها و تولهسگها، این حرفها چیست که با هم رد و بدل کردهاند؟!
گفت: اتفاقا یکی از روزنامههای آمریکایی خطاب به آنها نوشته است که نباید در حضور مردم به یکدیگر ناسزا بگویند!
گفتم: راست گفته؛ یارو به یکی گفت؛ احمق بیشعور. و طرف گفت؛ خجالت نمیکشی در حضور دیگران به من میگویی بیشعور؟! و یارو گفت؛ ببخشید متوجه نبودم که این موضوع باید پیش خودمان بماند و کسی از آن مطلع نشود!
ایراد از مردم تهران نیست…
شهدا!
اجازه بفرمایید نام استان تهران را به استان کوفه تغییر دهیم…
مسیح مهاجری:
«صاحب این قلم اگر به آیتالله هاشمی رفسنجانی ارادت دارد به دلیل این است که در معاشرتها دریافته است که او عالم را محضر خدا میداند…».
http://www.asriran.com/fa/news/454361
شما رو به خدا اینقدر تهران و لندن یا تهران و کوفه نکنید.
خود ستاد انتخابات میگه؛ تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس.
تو خود تهران هم فوقش ۵ منطقه اول و منطقه ۲۲ اون غربزدههایی که خیلیها تصور میکنن رو داره…
اوج دگماتیسم رو در این تصویر ببینید!
http://uupload.ir/files/f6xd_arman.png
بچهها! من که خدا رو شکر میکنم اکبر رأی اول تهران شد! و الا قطع به یقین بدونید باز
سطلهای زباله بود که آتش میگرفت
شیشهها بود که میشکست
اماکن عمومی بود که تخریب میشد
جوانهایی بودند که کشته میشدند و…
و رأس فتنه تمام تلاش خود رو میکرد که آتش این اتفاق، دامن تمام کشور رو بگیره!
از عکس این مرد هم هراس دارند!
میگن فرض محال، محال نیست!
چقدر دوست دارم آیهت الله جنتی رئیس خبرگان بشه!
دیشب یه عدهی قلیلی رفته بودن جلوی استانداری که در انتخابات مشهد تقلب شده!
چقدر قابل ترحماند…
چقدر اینها جنبهی باخت دارن! 🙂
ولی بخوایم نخوایم نمایندههای تهران تو مجلس توی دیدن…
طعنه و متلکهای بیمحتوا و مزخرف…
همه نظر دادید، من هم نظر بدم.
اصلاحطلب و اصولگرا در کل کشور هر کدام چهار یا پنج میلیون نفر بیشتر نیستن!
تعیین کننده انتخابات مردم عادی هستن! که اگر شرکت کنند نتیجهای خلاف آنچه هر گروه فکر میکنه، رقم میخوره!
ولی فرق اصولگرایان اینه که همیشه در صحنه بودهاند و در همهی انتخابات شرکت میکنن و اصلاحطلبان هر وقت سرانشان بگویند.
این دفعه مردم + اصلاحطلبها نتیجه را اینطور رقم زدند.
دلیلش را هم این میدونم که یک نگاهی به نتایج آرا در دورهی قبل بندازن!
مثلا آقای حداد عادل و توکلی و غیره با همین رأی به مجلس راه یافته بودن!
تحلیلگرهاتون یه کم واقعبین باشن!
چرا تحلیل غلط میکنید و تقصیر این و آن میاندازید؟
من یک تهرانی تهراننشین هستم که به هر دو لیست اصلاحات رأی دادم…
دوستان عزیزم!
هموطنان، خواهران و برادران گرامی!
من مخلص همهی شما هستم…
اگه از کامنت من ناراحت شدید بذارید به حساب جوانی…
چه کار کنم که هر وقت خاک میاد، زندگی برامون جهنم میشه.
سونامی سرطان ریه داره ما و فرزندان ما رو تهدید میکنه…
بله! ایران یکی از شهرهای تهران نیست ولی در کنار این واقعیت، یه واقعیت دیگه هم قرار داره؛
تغییر تفکرات، همیشه از پایتختها شروع میشه…
در جواب «هنوز منتظریم» و «بیست و ششی» که نتایج خبرگان تهران را بالاتر از مجلس دانسته بودند؛
خب! ۴ میلیون در کل استان تهران به خبرگان رأی دادهاند و مجلس هم ۳ میلیونِ آرای شهر تهران است و اسلامشهر و ورامین و دماوند و فیروزکوه نماینده مستقل در مجلس دارند.
در جواب یا حسین که ۳۰ درصد تهران را مخالف انقلاب دانسته؛
این تفکر غلط است که مخالفان خود را مخالف انقلاب بدانیم….
نکتهای که تو کامنت «صبر» بود قابل بحثه، ولی نقش تلگرام و شبکههای اجتماعی رو که به طور مطلق در اختیار جبهه اصلاحات هست رو هم به نظرم باید در نظر گرفت…
وزیر میگه ۲۰۰ میلیون پیامک انتخاباتی!
عملا یعنی هر گوشی یک ستاد فعال!
یه سئوالی برای من پیش اومده…
صبر!
استدلال شما به نظر منطقی نمیاد. در انتخابات مجلس نهم که اغلب اصلاحطلبان، انتخابات رو تحریم کردند و رسانههای بیگانه هم تشویق به رأی ندادن میکردند، میزان مشارکت ۶۴ درصد بود اما در این دوره و در حالی که اصلاحطلبان با تمام قوا حضور داشتند و BBC هم با جان و دل همه رو دعوت به حضور میکرد، مشارکت ۶۲ درصد بود! حالا به شهادت خودتون، اصولگرایان که همانند دورههای قبل حضور داشتند، مردم عادی هم که همیشه میان و تعیین کننده اصلی هستند، به اضافه اینکه اینبار شاهد حضور اصلاحطلبان هم بودیم؛ پس باید شاهد درصد بالاتری از مشارکت باشیم که نیستیم!
سمانه!
من هم منظورم همین بود که مردم تعیین کننده هستند؛
در تهران، آن روز «اصولگراها + مردم» بودند! این بار «اصلاحطلبان + مردم»!
اهل کوفه و ما چکار کردیم که رأی نیاوردیم و استدلالهای دیگر را ول کنید!
«میزان رأی ملت است».
همین!
در ضمن مردمی که نتیجه انتخابات را در تهران معین میکنن «بیبیسی» نمیبینن، بلکه «جمتیوی» و «من و تو» میبینن!
مرد باش، بگو باختیم…
سپاس!
صبر!
البته که «میزان رأی ملت است»! برای همینه که الان همه چی آرومه!
منتهی مشخص نکردید چطور ممکنه مردمی که منظور شما هستند، یک دوره با اصولگرایان همراه میشن، دور بعدی با یک چرخش ۱۸۰ درجهای به اصلاحطلبان رأی میدهند یا برعکس! همون مردمی که GEM میبینند هم بالاخره به یک سمت و سویی گرایش دارن و بر مبنای همون رأی میدهند. نمیشه که همه با هم رأیشون عوض بشه!
رای تهرانیها به لیست انگلیسی! اینم از بصیرت تهرانیها…