انقلابی‌ترین خمینی

متن کامل پیام قطعنامه ۵۹۸

امام خمینی

روح‌الله الموسوی الخمینی

بیست و نهم تیر شصت و هفت

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم. ملت ایران! «لقد صدق‌ الله رسوله الرؤیا بالحق لتدخلن المسجدالحرام. ان‌شاءالله آمنین.» علی‌رغم گذشت یک سال از کشتار فجیع و بى‌رحمانه حجاج بى‌دفاع و زائران مؤمن و موحد به وسیله نوکران امریکا و سفاکان آل‌سعود، هنوز شهر خدا و خلق خدا در بهت و حیرت‌اند. آل‌سعود با کشتن میهمانان خدا و به خاک و خون کشیدن بهترین بندگان حق، نه تنها حرم را، که جهان اسلام را آلوده به خون شهیدان نمود و مسلمانان و آزادگان را عزادار ساخت. مسلمانان جهان در سال گذشته و براى اولین بار عید قربان را با شهادت فرزندان ابراهیم علیه‌السلام که دهها بار از مصاف با جهانخواران و اذناب آنان برگشته بودند، در مسلخ عشق و در مناى رضایت حق جشن گرفتند و بار دیگر امریکا و آل‌سعود، بر خلاف راه و رسم آزادگى، از زنان و مردان، از مادران و پدران شهید، از جانبازان بى‌پناه ما کشته‌ها گرفتند و در آخرین لحظات نیز با ناجوانمردى و قساوت بر پیکر نیمه‌جان سالخوردگان و بر دهان تشنه و خشکیده مظلومان ما تازیانه زدند و انتقام خود را از آنان گرفتند. انتقام از چه کسانى و از چه گناهى؟ انتقام از کسانى که از خانه خویش به سوى خانه خدا و خانه مردم هجرت نموده بودند! انتقام از کسانى که سالها کوله‌بار امانت و مبارزه را بر دوش کشیده بودند. انتقام از کسانى که همچون ابراهیم علیه‌السلام از بت‌شکنى برمى‌گشتند، شاه را شکسته بودند، شوروى و امریکا را شکسته بودند، کفر و نفاق را خرد کرده بودند. همانها که پس از طى آن همه راهها با فریاد «واءذن فى‌الناس بالحج یاءتوک رجالا» پابرهنه و سربرهنه آمده بودند تا ابراهیم را خوشحال کنند، به میهمانى خدا آمده بودند تا با آب زمزم، گرد و غبار سفر را از چهره بزدایند و عطش خویش را در زلال مناسک حج برطرف نمایند و با توانى بیشتر مسئولیت‌پذیر گردند و در سیر و صیرورت ابدى خود، نه تنها در «میقات حج» که در «میقات عمل» نیز لباس و حجاب پیوستگى و دلبستگى به دنیا را از تن به درآورند. همانها که براى نجات محرومان و بندگان خدا، راحتى راحت‌طلبان را بر خود حرام، و محرم به احرام شهادت شده بودند و عزم را جزم کردند تا نه تنها بنده زرخرید امریکا و شوروى نباشند، که زیر بار هیچ‌کس جز خدا نروند. آمده بودند که دوباره به محمد صلى الله علیه و آله و سلم بگویند که از مبارزه خسته نشده‌اند و به خوبى مى‌دانند که ابى‌سفیان و ابى‌لهب و ابى‌جهل براى انتقام در کمین نشسته اند و با خود مى‌گویند؛ مگر هنوز لات و هبل در کعبه اند؟ آرى! خطرناکتر از آن بتها، اما در چهره و فریبى نو. آنها مى‌دانند که امروز حرم، حرم است اما نه براى ناس، که براى امریکا! و کسى که به امریکا لبیک نگوید و به خداى کعبه رو آورد، سزاوار انتقام خواهد شد. انتقام از زائرانى که همه ذرات وجود و همه حرکات و سکنات انقلاب‌شان، مناسک ابراهیم را زنده کرده است و حقیقتا مى‌رود تا فضاى کشور و زندگى خویش را با آواى دلنشین «لبیک، اللهم لبیک» معطر سازد. آرى! در منطق استکبار جهانى هر که بخواهد برائت از کفر و شرک را پیاده کند متهم به شرک خواهد شد، و مفتى‌ها و مفتى‌زادگان، این نوادگان بلعم باعوراها، به قتل و کفر او حکم خواهند داد. بالاخره در تاریخ اسلام مى‌بایست آن شمشیر کفر و نفاقى که در لباس دروغین احرام یزیدیان و جیره‌خواران بنى‌امیه علیهم لعنة‌الله براى نابودى و قتل بهترین فرزندان راستین پیامبر اسلام، یعنى حضرت ابى‌عبدالله الحسین علیه‌السلام و یاوران با وفاى او، پنهان شده بود مجددا از لباس همان میراث‌خواران بنى‌سفیان به درآید و گلوى پاک و مطهر یاوران حسین علیه‌السلام را در آن هواى گرم، در کربلاى حجاز و در قتلگاه حرم، پاره کند و همان اتهاماتى را که یزیدیان به فرزندان راستین اسلام زدند و آنان را خارجى و ملحد و مشرک و مهدورالدم معرفى کردند، درست همان را به رهروان راه آنان وارد آورند، که ا‌‌ن‌شاءالله ما اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از امریکا و آل‌سعود برطرف خواهیم ساخت و داغ و حسرت حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم نهاد، و با برپایى جشن پیروزى حق بر جنود کفر و نفاق و آزادى کعبه از دست نااهلان و نامحرمان، به مسجدالحرام وارد خواهیم شد. اما زائران کشورها که یقینا با کنترل و ارعاب دولتها و حکومتهای‌شان به مکه سفر کرده‌اند، جاى دوستان و برادران و حامیان و همسنگران واقعى خود را در میان خود خالى خواهند یافت. آل‌سعود براى پرده‌پوشى جنایات هولناک سال گذشته خود و همچنین توجیه «صد عن سبیل الله» و منع حجاج ایرانى از ورود به حج، زائران را زیر بمباران شدید تبلیغات خود قرار خواهد داد و آخوندهاى دربارى و مفتى‌هاى خودفروخته لعنةالله‌ علیهم در کشورهاى اسلامى خصوصا حجاز توسط رسانه‌ها و مطبوعات دست به نمایش‌ها و سخنرانی‌ها زده و عرصه را بر تفکر و تحقیق زائران درباره فهم و درک فلسفه واقعى حج و نیز پى بردن به ماجراى از پیش طراحى شده شیطان بزرگ در قتل میهمانان خدا تنگ خواهند نمود. و مسلم در چنین شرایطى رسالت زائران بسیار سنگین است. بزرگترین درد جوامع اسلامى این است که هنوز فلسفه واقعى بسیارى از احکام الهى را درک نکرده اند و حج با آنهمه راز و عظمتى که دارد، هنوز به صورت یک عبادت خشک و یک حرکت بی‌حاصل و بى‌ثمر باقى مانده است. یکى از وظایف بزرگ مسلمانان، پى بردن به این واقعیت است که حج چیست و چرا براى همیشه باید بخشى از امکانات مادى و معنوى خود را براى برپایى آن صرف کنند؟ چیزى که تا به حال از ناحیه ناآگاهان و یا تحلیل‌گران مغرض و یا جیره‌خواران به عنوان «فلسفه حج» ترسیم شده، این است که حج یک عبادت دسته جمعى و یک سفر زیارتى، سیاحتى است! به حج چه که چگونه باید زیست و چطور باید مبارزه کرد و با چه کیفیت در مقابل جهان سرمایه دارى و کمونیسم ایستاد! به حج چه که حقوق مسلمانان و محرومان را از ظالمین باید ستاند! به حج چه که باید براى فشارهاى روحى و جسمى مسلمانان چاره‌اندیشى نمود! به حج چه که مسلمانان باید به عنوان یک نیروى بزرگ و قدرت سوم جهان خودنمایى کنند! به حج چه که مسلمانان را علیه حکومت‌هاى وابسته بشوراند! بلکه حج همان سفر تفریحى براى دیدار از قبله و مدینه است و بس! و حال آنکه حج براى نزدیک شدن و اتصال انسان به صاحب خانه است و حج تنها حرکات و اعمال و لفظها نیست و با کلام و لفظ و حرکت خشک، انسان به خدا نمى‌رسد. حج، کانون معارف الهى است که از آن محتواى سیاست اسلام را در تمامى زوایاى زندگى باید جستجو نمود. حج، پیام‌آور و ایجاد و بناى جامعه‌اى به دور از رذایل مادى و معنوى است. حج، تجلى و تکرار همه صحنه‌هاى عشق‌آفرین زندگى یک انسان و یک جامعه متکامل در دنیاست و مناسک حج، مناسک زندگى است و از آنجا که جامعه امت اسلامى، از هر نژاد و ملیتى، باید ابراهیمى شود تا به خیل امت محمد پیوند خورد و یکى گردد و ید واحده شود، حج تنظیم و تمرین و تشکل این زندگى توحیدى است. حج، عرصه نمایش و آیینه سنجش استعدادها و توان مادى و معنوى مسلمانان است. حج، بسان قرآن است که همه از آن بهره‌مند مى شوند، ولى اندیشمندان و غواصان و دردآشنایان امت اسلامى اگر دل به دریاى معارف آن بزنند و از نزدیک شدن و فرو رفتن در احکام و سیاستهاى اجتماعى آن نترسند، از صدف این دریا گوهرهاى هدایت و رشد و حکمت و آزادگى را بیشتر صید خواهند نمود و از زلال حکمت و معرفت آن تا ابد سیراب خواهند گشت. ولى چه باید کرد و این غم بزرگ را به کجا باید برد که حج بسان قرآن مهجور گردیده است؟ و به همان اندازه‌اى که آن کتاب زندگى و کمال و جمال در حجابهاى خود ساخته ما پنهان شده است و این گنجینه اسرار آفرینش در دل خروارها خاک کج‌فکری‌هاى ما دفن و پنهان گردیده است و زبان انس و هدایت و زندگى و فلسفه زندگى‌ساز او به زبان وحشت و مرگ و قبر تنزل کرده است، حج نیز به همان سرنوشت گرفتار گشته است! سرنوشتى که میلیونها مسلمان هر سال به مکه مى‌روند و پا جاى پاى پیامبر و ابراهیم و اسماعیل و هاجر مى گذارند، ولى هیچ‌کس نیست که از خود بپرسد ابراهیم و محمد علیهم‌السلام، که بودند و چه کردند؟ هدفشان چه بود؟ از ما چه خواسته اند؟ گویى به تنها چیزى که فکر نمى‌شود، به همین است! مسلم حج بى‌روح و بى‌تحرک و قیام، حج بى‌برائت، حج بى‌وحدت، و حجى که از آن هدم کفر و شرک برنیاید، حج نیست. خلاصه ، همه مسلمانان باید در تجدید حیات حج و قرآن کریم و بازگرداندن این دو به صحنه‌هاى زندگى‌شان کوشش کنند و محققان متعهد اسلام با ارائه تفسیرهاى صحیح و واقعى از فلسفه حج، همه بافته‌ها و تافته‌هاى خرافاتى علماى دربارى را به دریا بریزند. اما آنچه زائران عزیز باید بدانند اینکه امریکا و آل‌سعود، حادثه مکه را یک مبارزه فرقه‌اى و نزاع قدرت میان شیعه و سنى ترسیم نموده، و ایران و رهبران آن را به عنوان کسانى که هوس رسیدن به یک امپراتورى بزرگ را در سر مى پرورانند معرفى مى‌کنند تا بسیارى از کسانى که از مسیر حوادث سیاسى جهان اسلام و نقشه‌هاى شوم جهان‌خواران بی‌خبرند تصور کنند که فریاد برائت ما از مشرکین و مبارزه ما براى کسب آزادى ملتها، در مسیر کسب قدرت سیاسى‌مان و گسترش قلمرو جغرافیاى حکومت اسلامى است! البته براى ما و همه اندیشمندان و محققانى که از نیات پلید تشکیلات آل سعود باخبرند، جاى تعجب نیست که به ایران و حکومتى که از بدو پیروزى تا به حال فریاد وحدت مسلمین را سر داده است و در همه حوادث جهان اسلام خود را شریک غم و شادى مسلمانان مى داند تهمت افتراق و جدایى مسلمانان را بزنند و یا بالاتر از آن، زائرانى را که به عشق زیارت مرقد پیامبر و حرم امن الهى به حجاز رفته‌اند به لشکرکشى و تشکل براى تصرف کعبه و آتش زدن حرم خدا و تخریب مدینه پیامبر متهم نمایند! و دلیل و مدرک این کار را حضور پاسداران و نظامیان و مسئولین کشورمان در مراسم حج ذکر کنند! آرى! در منطق آل‌سعود، نظامى و پاسدار کشور اسلامى باید با حج بیگانه باشد و اینگونه سفرها براى مسئولین کشورى و لشکرى تعجب‌آور و توطئه‌انگیز مى‌شود! از نظر استکبار، مسئولین کشورهاى اسلامى باید به فرنگ بروند، آنها را به حج چه کار؟ دست‌نشاندگان امریکا، آتش زدن پرچم امریکا را به حساب آتش زدن حرم، و شعار مرگ بر شوروى، امریکا و اسرائیل را به حساب دشمنى با خدا و قرآن و پیامبر گذاشته‌اند! و نیز مسئولین و نظامیان ما را با لباس احرام به عنوان رهبران توطئه معرفى کرده‌اند! واقعیت این است که دول استکبارى شرق و غرب و خصوصا امریکا و شوروى، عملا جهان را به دو بخش آزاد و قرنطینه سیاسى تقسیم کرده‌اند. در بخش آزاد جهان، این ابرقدرتها هستند که هیچ مرز و حد و قانونى نمى‌شناسند و تجاوز به منافع دیگران و استعمار و استثمار و بردگى ملتها را امرى ضرورى و کاملا توجیه شده و منطقى و منطبق با همه اصول و موازین خودساخته و بین‌المللى مى‌دانند. اما در بخش «قرنطینه سیاسى» که متاسفانه اکثر ملل ضعیف عالم و خصوصا مسلمانان در آن محصور و زندانى شده‌اند، هیچ حق حیات و اظهار نظرى وجود ندارد! همه قوانین و مقررات و فرمولها، همان قوانین دیکته شده و دلخواه نظامهاى دست‌نشاندگان و در برگیرنده منافع مستکبران خواهد بود! و متاسفانه اکثر عوامل اجرایى این بخش، همان حاکمان تحمیل شده یا پیروان خطوط کلى استکبارند که حتى فریاد زدن از درد را نیز در درون این حصارها و زنجیرها جرم و گناهى نابخشودنى مى دانند! و منافع جهان‌خواران ایجاب مى‌کند هیچ‌کس حق گفتن کلمه‌اى که بوى تضعیف آنان را بدهد یا خواب راحت آنان را آشفته کند ندارد! و از آنجا که مسلمانان جهان به علت فشار و حبس و اعدام، قدرت بیان مصیبتهایى را که حاکمان کشورشان بر آنها تحمیل کرده اند را ندارند، باید بتوانند در حرم امن الهى مصائب و دردهای‌شان را با کمال آزادى بیان کنند تا سایر مسلمانان براى رهایى آنان چاره اى بیندیشند، لذا ما بر این مطلب پافشارى و اصرار مى‌کنیم که مسلمانان، حداقل در خانه خدا و حرم امن الهى، خود را از تمامى قید و بندهاى ظالمان آزاد ببینند و در یک مانور بزرگ از چیزى که از آن متنفرند، اعلام برائت کنند و از هر وسیله اى براى رهایى خود استفاده نمایند. حکومت آل‌سعود، مسئولیت کنترل زائران خانه خدا را به عهده گرفته است و اینجاست که با اطمینان مى‌گوییم که حادثه مکه، جداى از سیاست اصولى جهان‌خواران در قلع و قمع مسلمانان آزاده نیست. ما با اعلام برائت از مشرکین، تصمیم بر آزادى انرژى متراکم جهان اسلام داشته و داریم و به یارى خداوند بزرگ و با دست فرزندان قرآن، روزى این کار صورت خواهد گرفت و ان‌شاءالله روزى همه مسلمانان و دردمندان علیه ظالمین جهان فریاد زنند و اثبات کنند که ابرقدرتها و نوکران و جیره خواران‌شان از منفورترین موجودات جهان هستند. کشتار زائران خانه خدا توطئه‌اى براى حفظ سیاستهاى استکبار و جلوگیرى از نفوذ اسلام ناب محمدى است و کارنامه سیاه و ننگین حاکمان بى‌درد کشورهاى اسلامى، حکایت از افزودن درد و مصیبت بر پیکر نیمه جان اسلام و مسلمین دارد. پیامبر اسلام نیازى به مساجد اشرافى و مناره‌هاى تزئیناتى ندارد! پیامبر اسلام دنبال مجد و عظمت پیروان خود بوده است که متاسفانه با سیاستهاى غلط حاکمان دست نشانده، به خاک مذلت نشسته اند. مگر مسلمانان جهان فاجعه قتل عام صدها عالم و هزاران زن و مرد فرقه‌هاى مسلمین را در طول حیات ننگین آل سعود و نیز جنایت قتل‌عام زائران خانه خدا را فراموش مى کنند؟ مگر مسلمانان نمى‌بینند که امروز، مراکز وهابیت در جهان، به کانون‌هاى فتنه و جاسوسى مبدل شده‌اند، که از یک طرف اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملاهاى کثیف دربارى، اسلام مقدس نماهاى بی‌شعور حوزه‌هاى علمى و دانشگاهى، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنه‌ها، و در یک کلمه «اسلام امریکایى» را ترویج مى کنند، و از طرف دیگر، سر بر آستان سرور خویش، امریکاى جهان‌خوار، مى گذارند؟! مسلمانان نمى‌دانند این درد را به کجا ببرند که آل سعود و خادم‌الحرمین به اسرائیل اطمینان مى‌دهد که ما اسلحه خودمان را علیه شما به کار نمى‌بریم! و براى اثبات حرف خود، با ایران قطع رابطه مى‌کنند! واقعا چقدر باید رابطه سران کشورهاى اسلامى با صهیونیستها گرم و صمیمى شود تا در کنفرانس سران کشورهاى اسلامى، مبارزه صورى و ظاهرى هم با اسرائیل از دستور کار آنان و جلسات آنان خارج شود؟ اگر اینها یک‌جو غیرت و حمیت اسلامى و عربى داشتند، حاضر به یک چنین معامله کثیف سیاسى و خودفروشى و وطن فروشى نمى‌شدند! آیا این حرکات براى جهان اسلام شرم‌آور نیست؟ و تماشاچى‌شدن، گناه و جرم نمى‌باشد؟ آیا از مسلمانان، کسى نیست تا بپاخیزد و اینهمه ننگ و عار را تحمل نکند؟ راستى ما باید بنشینیم تا سران کشورهاى اسلامى، احساسات یک میلیارد مسلمان را نادیده بگیرند و صحه بر آنهمه فجایع صهیونیستها بگذارند و دوباره مصر و امثال آن را به صحنه بیاورند؟ حال، مسلمانان باور مى‌کنند که زائران ایرانى، براى اشغال خانه خدا و حرم پیامبر قیام کرده‌اند و مى خواهند کعبه را دزدیده به قم ببرند؟ اگر مسلمانان جهان، باور کرده‌اند که سران آنها، دشمنان واقعى امریکا، شوروى و اسرائیل هستند، تبلیغات آنان هم در مورد ما را باور مى کنند! البته ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجى و بین‌الملل اسلامى‌مان بارها اعلام نموده‌ایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم. حال اگر نوکران امریکا، نام این سیاست را توسعه‌طلبى و تفکر تشکیل امپراتورى بزرگ مى‌گذارند، از آن باکى نداریم و استقبال مى‌کنیم! ما درصدد خشکانیدن ریشه‌هاى فاسد صهیونیزم، سرمایه‌دارى و کمونیزم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته‌ایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایى را که بر این سه پایه استوار گردیده‌اند نابود کنیم و نظام اسلام رسول الله را در جهان استکبار ترویج نماییم و دیر یا زود ملتهاى دربند شاهد آن خواهند بود. ما با تمام وجود از گسترش باج‌خواهى و مصونیت کارگزاران امریکایى، حتى اگر با «مبارزه قهرآمیز» هم شده باشد، جلوگیرى مى‌کنیم. ان‌شاءالله ما نخواهیم گذاشت از کعبه و حج، این منبر بزرگى که بر بلنداى بام انسانیت باید صداى مظلومان را به همه عالم منعکس سازد و آواى توحید را طنین اندازد، صداى سازش با امریکا و شوروى و کفر و شرک نواخته شود. و از خدا مى‌خواهیم این قدرت را به ما ارزانى دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهاى جهان نیز ناقوس مرگ امریکا و شوروى را به صدا درآوریم. مسلمانان جهان و محرومین سراسر گیتى، از این برزخ بى‌انتهایى که انقلاب اسلامى ما براى همه جهان‌خواران آفریده است، احساس غرور و آزادى کنند و آواى آزادى و آزادگى را در حیات و سرنوشت خویش سر دهند و بر زخمهاى خود مرهم گذارند که دوران بن‌بست، ناامیدى و تنفس در منطقه کفر به سر آمده و گلستان ملتها رخ نموده است و امیدوارم همه مسلمانان، شکوفه‌هاى آزادى و نسیم عطر بهارى و طراوت گلهاى محبت و عشق و چشمه‌سار زلال جوشش اراده خویش را نظاره کنند. همه باید از مرداب و باتلاق و سکوت و سکونى که کارگزاران سیاست امریکا و شوروى بر آن تخم مرگ و اسارت پاشیده‌اند به درآییم و به سوى دریایى که زمزم از آن جوشیده است روانه شویم و پرده کعبه و حرم خدا را که به دست نامحرمان نجس امریکا و امریکازاده‌ها آلوده شده است با اشک چشم خویش شستشو دهیم. مسلمانان تمامى کشورهاى جهان! از آنجا که شما در سلطه بیگانگان گرفتار مرگ تدریجى شده‌اید، باید بر وحشت از مرگ غلبه کنید و از وجود جوانان پرشور و شهادت‌طلبى که حاضرند خطوط جبهه کفر را بشکنند استفاده نمایید. به فکر نگه داشتن وضع موجود نباشید، بلکه به فکر فرار از اسارت و رهایى از بردگى و یورش به دشمنان اسلام باشید که عزت و حیات در سایه مبارزه است و اولین گام در مبارزه، اراده است و پس از آن، تصمیم بر اینکه سیادت کفر و شرک جهانى، خصوصا امریکا را بر خود حرام کنید. ما در مکه باشیم یا نباشیم، دل و روحمان با ابراهیم و در مکه است. دروازه‌هاى مدینةالرسول را به روى ما ببندند یا بگشایند، رشته محبتمان با پیامبر هرگز پاره و سست نمى‌شود. به سوى کعبه نماز مى‌گزاریم و به سوى کعبه مى‌میریم و خدا را سپاس مى‌گزاریم که در میثاقمان با خداى کعبه، پایدار مانده‌ایم و پایه‌هاى برائت از مشرکین را با خون هزاران هزار شهید از عزیزانمان، بنیان نهاده ایم و منتظر هم نمانده‌ایم که حاکمان بى شخصیت بعض کشورهاى اسلامى و غیر اسلامى از حرکت ما پشتیبانى کنند! ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پابرهنگانیم. ما غیر از خدا کسى را نداریم و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم، دست از مبارزه با ظالم بر نمى‌داریم. جمهورى اسلامى ایران از مسلمانان آزاده جهان که على‌رغم اختناق سیاسى حاکم بر آنها، با ترتیب کنفرانس‌ها و مصاحبه‌ها و سخنرانی‌ها، پرده از اسرار جنایت‌بار امریکا و آل‌سعود برداشتند و مظلومیت ما را به دنیا نشان دادند تشکر مى‌نماید. مسلمانان باید بدانند تا زمانى که تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود، همیشه منافع بیگانگان بر منافع آنان مقدم مى شود و هر روز شیطان بزرگ یا شوروى به بهانه حفظ منافع خود حادثه‌اى را به وجود مى‌آورند. راستى اگر مسلمانان، مسائل خود را به صورت جدى با جهان‌خواران حل نکنند و لااقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند، آسوده خواهند بود؟ هم اکنون اگر امریکا یک کشور اسلامى را به بهانه حفظ منافع خویش با خاک یکسان کند، چه کسى جلوى او را خواهد گرفت؟ پس راهى جز مبارزه نمانده است و باید چنگ و دندان ابرقدرتها و خصوصا امریکا را شکست و الزاما یکى از دو راه را انتخاب نمود؛ یا شهادت یا پیروزى، که در مکتب ما، هر دوى آنها پیروزى است. که ان‌شاءالله خداوند، قدرت شکستن چهارچوب سیاستهاى حاکم و ظالم جهان‌خواران و نیز جسارت ایجاد داربستهایى بر محور کرامت انسانى را به همه مسلمین عطا فرماید و همه را از افول ذلت به صعود عزت و شوکت همراهى نماید. بعضى افراد تا قبل از حادثه تلخ و شیرین حج در سال گذشته، فلسفه اصرار جمهورى اسلامى ایران را بر راهپیمایى برائت از مشرکین به خوبى درک نکرده بودند و از خود و دیگران سؤال مى‌کردند که در سفر حج و در آن هواى گرم، چه ضرورتى به راهپیمایى و فریاد مبارزه است؟ و اگر فریاد برائت از مشرکین هم سر داده شود، چه ضررى متوجه استکبار مى شود؟ و چه بسا افراد ساده‌دلى تصور مى‌کردند که دنیاى به اصطلاح متمدن جهانخواران، نه تنها تاب تحمل اینگونه مسائل سیاسى را خواهد داشت، که به مخالفان خود حتى بیش از این هم اجازه حیات و تظاهرات و راهپیمایى خواهند داد! و دلیل این مدعا، اجازه راهپیمایی‌هایى است که در کشورهاى به اصطلاح آزاد غرب داده مى شود! ولى این مسئله باید روشن باشد که آنگونه راهپیمایی‌ها هیچ‌گونه ضررى براى ابرقدرتها و قدرتها ندارد! راهپیمایى مکه و مدینه است که بسته شدن شیرهاى نفت عربستان را به دنبال دارد! راهپیمایی‌هاى برائت در مکه و مدینه است که به نابودى سرسپردگان شوروى و امریکا ختم مى شود. و درست به همین جهت است که با کشتار دسته جمعى زنان و مردان آزاده، از آن جلوگیرى مى شود، و در پناه همین برائت از مشرکین است که حتى ساده‌دلان مى‌فهمند که نباید سر بر آستان شوروى و امریکا نهاد! ملت عزیز و دلاور ایران مطمئن باشند که حادثه مکه، منشا تحولات بزرگى در جهان اسلام و زمینه مناسبى براى ریشه‌کن شدن نظامهاى فاسد کشورهاى اسلامى و طرد روحانى‌نماها خواهد بود و با اینکه بیشتر از یک سال از حماسه برائت از مشرکان نگذشته است، عطر خونهاى پاک شهداى عزیز ما در تمامى جهان پیچیده و اثرات آن را در اقصا نقاط عالم مشاهده مى‌کنیم. حماسه مردم فلسطین یک پدیده تصادفى نیست! آیا دنیا تصور مى‌کند که این حماسه را چه کسانى سروده‌اند و هم اکنون مردم فلسطین، به چه آرمانى تکیه کرده‌اند که بى‌محابا و با دست خالى در برابر حملات وحشیانه صهیونیستها مقاومت مى‌کنند؟ آیا تنها آواى وطن‌گرایى است که از وجود آنان، دنیایى از صلابت آفریده است؟ آیا از درخت سیاست‌بازان خودفروخته است که بر دامن فلسطینیان، میوه استقامت و زیتون نور و امید مى‌ریزد؟ اگر اینچنین بود، اینها که سالهاست در کنار فلسطینیان و به نام ملت فلسطین نان خورده‌اند! شکى نیست که این آواى «الله‌ اکبر» است، این همان فریاد ملت ماست که در ایران، شاه را و در بیت‌المقدس، غاصبین را به نومیدى کشاند و این تحقق همان شعار برائت است که ملت فلسطین در تظاهرات حج، دوشادوش خواهران و برادران ایرانى خود فریاد رساى «آزادى قدس» را سر داد و «مرگ بر امریکا، شوروى و اسرائیل» گفت و بر همان بستر شهادتى که خون عزیزان ما بر آن ریخته شد، او نیز با نثار خون و به رسم شهادت آرمید. آرى! فلسطینى راه گم کرده خود را از راه برائت ما یافت. و دیدیم که در این مبارزه، چطور حصارهاى آهنین فرو ریخت، و چگونه خون بر شمشیر، و ایمان بر کفر، و فریاد بر گلوله پیروز شد، و چطور خواب بنى‌اسرائیل در تصرف از نیل تا فرات آشفته گشت، و دوباره کوکب دریه فلسطین از شجره مبارکه «لاشرقیة و لاغربیة» ما برافروخت. و امروز به همانگونه که فعالیتهاى وسیعى در سراسر جهان براى به سازش کشیدن ما با کفر و شرک در جریان است، براى خاموش کردن شعله‌هاى خشم ملت مسلمان فلسطین نیز به همان شکل ادامه دارد. و این تنها یک نمونه از پیشرفت انقلاب است. و حال آنکه معتقدین به اصول انقلاب اسلامى ما در سراسر جهان رو به فزونى نهاده است و ما اینها را سرمایه‌هاى بالقوه انقلاب خود تلقى مى‌کنیم و هم آنهایى که با مرکب خون، طومار حمایت از ما را امضا مى‌کنند و با سر و جان، دعوت انقلاب را لبیک مى‌گویند و به یارى خداوند کنترل همه جهان را به دست خواهند گرفت. امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه‌ها و مرفهین بى‌درد شروع شده است. و من دست و بازوى همه عزیزانى که در سراسر جهان، کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته‌اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلاى عزت مسلمین را نموده‌اند مى‌بوسم، و سلام و درودهاى خالصانه خود را به همه غنچه‌هاى آزادى و کمال نثار مى‌کنم. و به ملت عزیز و دلاور ایران هم عرض مى‌کنم؛ خداوند، آثار و برکات معنویت شما را به جهان صادر نموده است، و قلبها و چشمان پرفروغ شما، کانون حمایت از محرومان شده است و شراره کینه انقلابى‌تان، جهانخواران چپ و راست را به وحشت انداخته است. البته همه مى‌دانیم که کشور ما در حال جنگ و انقلاب، سختی‌ها و مشکلاتى را تحمل کرده و کسى مدعى آن نیست که طبقات محروم و ضعیف و کم‌درآمد و خصوصا اقشار کارمند و ادارى، در تنگناى مسائل اقتصادى نیستند، ولى آن چیزى که همه مردم ما، فراتر از آن را فکر مى‌کنند «مسئله حفظ اسلام و اصول انقلاب» است. مردم ایران ثابت کرده‌اند که تحمل گرسنگى و تشنگى را دارند، ولى تحمل شکست انقلاب و ضربه به اصول آن را هرگز نخواهند داشت. ملت شریف ایران، همیشه در مقابل شدیدترین حملات تمامى جهان کفر علیه اصول انقلاب خویش، مقاومت کرده است که در اینجا مجال ذکر همه آنها نیست. آیا ملت دلاور ایران در مقابل جنایات متعدد امریکا در خلیج فارس، اعم از حمایت نظامى و اطلاعاتى به عراق و حمله به سکوهاى نفتى و کشتی‌ها و قایق‌ها و سرنگونى هواپیماى مسافربرى مقاومت نکرده است؟ آیا ملت ایران در جنگ دیپلماسى شرق و غرب علیه خود و ایجاد بازی‌هاى سیاسى مجامع بین‌المللى مقاومت نکرده است؟ آیا ملت شجاع ایران در مقابل جنگ اقتصادى، تبلیغاتى، روانى و حملات ددمنشانه عراق به شهرها و موشکباران مناطق مسکونى و بمبارانهاى مکرر شیمیایى عراق در ایران و حلبچه، مقاومت نکرده است؟ آیا ملت عزیز ایران در مقابل توطئه منافقین و لیبرالها و زراندوزى و احتکار سرمایه‌داران و حیله مقدس‌مأبان مقاومت نکرده است؟ آیا همه این حوادث و جریانات، براى ضربه زدن به اصول انقلاب نبوده است؟ که اگر نبود حضور مردم، هر یک از این توطئه‌ها مى‌توانست به اصول نظام ضربه بزند. که خدا را سپاس مى‌گزاریم که ملت ایران را موفق نمود تا با قامتى استوار به رسالت خود عمل کند و صحنه‌ها را ترک نگوید. ملت عزیز ما که مبارزان حقیقى و راستین ارزشهاى اسلامى هستند، به خوبى دریافته‌اند که مبارزه با رفاه‌طلبى سازگار نیست، و آنها که تصور مى‌کنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفین و محرومان جهان، با سرمایه‌دارى و رفاه‌طلبى منافات ندارد، با الفباى مبارزه بیگانه‌اند. و آنهایى هم که تصور مى‌کنند سرمایه‌داران و مرفهان بى‌درد، با نصیحت و پند و اندرز متنبه مى‌شوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک مى‌کنند آب در هاون مى کوبند! بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت‌طلبى، بحث دنیاخواهى و آخرت‌جویى، دو مقوله‌اى است که هرگز با هم جمع نمى‌شوند. و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بى‌بضاعت، گردانندگان و برپادارندگان واقعى انقلاب‌ها هستند. ما باید تمام تلاش‌مان را بنماییم تا به هر صورتى که ممکن است خط اصولى دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم. مسئولین نظام ایران انقلابى باید بدانند که عده‌اى از خدا بی‌خبر، براى از بین بردن انقلاب، هر کس را که بخواهد براى فقرا و مستمندان کار کند و راه اسلام و انقلاب را بپیماید، فورا او را کمونیست و التقاطى مى خوانند! از این اتهامات نباید ترسید. باید خدا را در نظر داشت، و تمام هم و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و کمک به فقرا به کار گرفت و از هیچ تهمتى نترسید. امریکا و استکبار در تمامى زمینه‌ها، افرادى را براى شکست انقلاب اسلامى در آستین دارند؛ در حوزه‌ها و دانشگاه‌ها، مقدس‌نماها را که خطر آنان را بارها و بارها گوشزد کرده‌ام. اینان با تزویرشان، از درون، محتواى انقلاب و اسلام را نابود مى‌کنند. اینها با قیافه‌اى حق به جانب و طرفدار دین و ولایت، همه را بى‌دین معرفى مى‌کنند! باید از شر اینها به خدا پناه بریم. و همچنین کسانى دیگر که بدون استثنا به هر چه روحانى و عالم است حمله مى‌کنند و اسلام آنها را «اسلام امریکایى» معرفى مى‌نمایند، راهى بس خطرناک را مى‌پویند که خداى ناکرده به شکست اسلام ناب محمدى منتهى مى‌شود. ما براى احقاق حقوق فقرا در جوامع بشرى، تا آخرین قطره خون دفاع خواهیم کرد. امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدى است و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامى، رونق و زرق و برق کاخهاى سفید و سرخ را از بین خواهند برد. امروز خمینى، آغوش و سینه خویش را براى تیرهاى بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشکهاى دشمنان باز کرده است و همچون همه عاشقان شهادت، براى درک شهادت روزشمارى مى‌کند. جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمى‌شناسد. و ما باید در جنگ اعتقادى‌مان «بسیج بزرگ سربازان اسلام» را در جهان به راه اندازیم. ان‌شاءالله ملت بزرگ ایران با پشتیبانى مادى و معنوى خود از انقلاب، سختیهاى جنگ را به شیرینى شکست دشمنان خدا در دنیا جبران مى کند. و چه شیرینى بالاتر از اینکه ملت بزرگ ایران مثل یک صاعقه بر سر امریکا فرود آمده است. چه شیرینى بالاتر از اینکه ملت ایران، سقوط ارکان و کنگره‌هاى نظام ستمشاهى را نظاره کرده است و شیشه حیات امریکا را در این کشور شکسته است. و چه شیرینى بالاتر از اینکه مردم عزیزمان ریشه‌هاى نفاق و ملی‌گرایى و التقاط را خشکانیده‌اند. و ان‌شاءالله شیرینى تمام‌ناشدنى آن را در جهان آخرت خواهند چشید. نه تنها کسانى که تا مقام شهادت و جانبازى و حضور در جبهه پیش رفته‌اند، بلکه آنهایى که در پشت جبهه با نگاه محبت‌بار و با دعاى خیر خود، جبهه را تقویت نموده‌اند از مقام عظیم مجاهدان و اجر بزرگ آنان بهره برده‌اند. خوشا به حال مجاهدان! خوشا به حال وارثان حسین علیه‌السلام! اذناب امریکا باید بدانند که شهادت در راه خدا مسئله‌اى نیست که بشود با پیروزى یا شکست در صحنه‌هاى نبرد مقایسه شود. مقام شهادت، خود اوج بندگى و سیر و سلوک در عالم معنویت است. نباید شهادت را تا این اندازه به سقوط بکشانیم که بگوییم در عوض شهادت فرزندان اسلام، تنها خرمشهر و یا شهرهاى دیگر آزاد شد. تمامى اینها خیالات باطل ملی‌گراهاست. ما هدفمان بالاتر از آن است. ملی‌گراها تصور نمودند ما هدفمان پیاده کردن اهداف بین‌الملل اسلامى در جهان فقر و گرسنگى است. ما مى‌گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسى دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم لا اله الا الله را بر قلل رفیع کرامت و بزرگوارى به اهتزاز درآوریم. پس اى فرزندان ارتشى و سپاهى و بسیجى‌ام! و اى نیروهاى مردمى! هرگز از دست دادن موضعى را با تاثر و گرفتن مکانى را با غرور و شادى بیان نکنید که اینها در برابر هدف شما به قدرى ناچیزند که تمامى دنیا در مقایسه با آخرت. پدران و مادران و همسران و خویشاوندان شهدا، اسرا، مفقودین، و معلولین ما توجه داشته باشند که هیچ چیزى از آنچه فرزندان آنان به دست آورده‌اند کم نشده است. فرزندان شما در کنار پیامبر اکرم و ائمه اطهارند. پیروزى و شکست براى آنها فرقى ندارد. امروز روز هدایت نسلهاى آینده است. کمربندهاتان را ببندید که هیچ چیز تغییر نکرده است. امروز روزى است که خدا اینگونه خواسته است. و دیروز خدا آنگونه خواسته بود. و فردا ان‌شاءالله روز پیروزى جنود حق خواهد بود. ولى خواست خدا هر چه هست ما در مقابل آن خاضعیم. و ما تابع امر خداییم، و به همین دلیل، طالب شهادتیم. و تنها به همین دلیل است که زیر بار ذلت و بندگى غیر خدا نمى‌رویم. البته براى اداى تکلیف، همه ما موظفیم که کارها و مسائل مربوط به خودمان را به بهترین وجه و با درایت و دقت انجام دهیم. همه مى‌دانند که ما شروع کننده جنگ نبوده‌ایم. ما براى حفظ موجودیت اسلام در جهان، تنها از خود دفاع کرده‌ایم. و این ملت مظلوم ایران است که همواره مورد حمله جهان‌خواران بوده است، و استکبار از همه کمینگاههاى سیاسى و نظامى و فرهنگى و اقتصادى خود به ما حمله کرده است. انقلاب اسلامى ما تا کنون کمینگاه شیطان و دام صیادان را به ملتها نشان داده است. جهان‌خواران و سرمایه‌داران و وابستگان آنان توقع دارند که ما شکسته شدن نونهالان و به چاه افتادن مظلومان را نظاره کنیم و هشدار ندهیم. و حال آنکه این وظیفه اولیه ما و انقلاب اسلامى ماست که در سراسر جهان صدا زنیم که اى خواب رفتگان! اى غفلت‌زدگان! بیدار شوید و به اطراف خود نگاه کنید که در کنار لانه‌هاى گرگ منزل گرفته اید! برخیزید که اینجا جاى خواب نیست! و نیز فریاد کشیم؛ سریعا قیام کنید که جهان، ایمن از صیاد نیست! امریکا و شوروى در کمین نشسته‌اند، و تا نابودى کاملتان از شما دست بر نخواهند داشت. راستى اگر «بسیج جهانى مسلمین» تشکیل شده بود، کسى جرات اینهمه جسارت و شرارت را با فرزندان معنوى رسول‌الله داشت؟ امروز یکى از افتخارات بزرگ ملت ما این است که در برابر بزرگترین نمایش قدرت و آرایش ناوهاى جنگى امریکا و اروپا در خلیج فارس صفآرایى نمود. و اینجانب به نظامهاى امریکایى و اروپایى اخطار مى‌کنم که تا دیر نشده و در باتلاق مرگ فرونرفته‌اید، از خلیج فارس بیرون روید. و همیشه اینگونه نیست که هواپیماهاى مسافربرى ما توسط ناوهاى جنگى شما سرنگون شود، که ممکن است فرزندان انقلاب ناوهاى جنگى شما را به قعر آبهاى خلیج فارس بفرستند. به دولتها و حکومتهاى منطقه، خصوصا به عربستان و کویت مى‌گویم که همه شما در ماجراجویی‌ها و جنایاتى که امریکا مى‌آفریند شریک جرم خواهید بود. و ما تا به حال، از اینکه همه منطقه در کام آتش و خون و بى‌ثباتى کامل غوطه‌ور نشود، دست به عملى نزده‌ایم. ولى حرکات جنون‌آمیز ریگان، مطمئنا حوادث غیر منتظره و عواقب خطرناکى را بر همه تحمیل مى‌کند. شما اطمینان داشته باشید که در این برگ جدید بازنده‌اید. خودتان و کشور و مردم اسلامى را در برابر امریکا اینقدر ذلیل و ناتوان نکنید. اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید. بحمدالله از برکت انقلاب اسلامى ایران، دریچه‌هاى نور و امید به روى همه مسلمانان جهان باز شده است و مى‌رود تا رعد و برق حوادث آن، رگبار مرگ و نابودى را بر سر همه مستکبران فرو ریزد. نکته مهمى که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهان‌خواران تا کى و تا کجا ما را تحمل مى‌کنند و تا چه مرزى، استقلال و آزادى ما را قبول دارند؟! به یقین آنان مرزى جز عدول از همه هویتها و ارزشهاى معنوى و الهى‌مان نمى شناسند. به گفته قرآن کریم؛ هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمى‌دارند مگر اینکه شما را از دین‌تان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیستها و امریکا و شوروى در تعقیب‌مان خواهند بود تا هویت دینى و شرافت مکتبى‌مان را لکه‌دار نمایند. بعضى مغرضین، ما را به اعمال سیاست نفرت و کینه توزى در مجامع جهانى توصیف و مورد شماتت قرار مى دهند، و با دلسوزی‌هاى بی‌مورد و اعتراضهاى کودکانه مى‌گویند؛ «جمهورى اسلامى سبب دشمنی‌ها شده است و از چشم غرب و شرق و ایادى‌شان افتاده است!» که چه خوب است به این سؤال پاسخ داده شود؛ «ملتهاى جهان سوم و مسلمانان، و خصوصا ملت ایران، در چه زمانى نزد غربی‌ها و شرقی‌ها احترام و اعتبار داشته‌اند که امروز بى‌اعتبار شده‌اند!» آرى، اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامى و انقلابى خود عدول کند و خانه عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین علیهم السلام را با دستهاى خود ویران نماید، آن وقت ممکن است جهان‌خواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بى‌فرهنگ به رسمیت بشناسند، ولى در همان حدى که آنها آقا باشند ما نوکر، آنها ابرقدرت باشند ما ضعیف، آنها ولى و قیم باشند ما جیره‌خوار و حافظ منافع آنها، نه یک ایران با هویت ایرانى – اسلامى، بلکه ایرانى که شناسنامه‌اش را امریکا و شوروى صادر کند، ایرانى که ارابه سیاست امریکا یا شوروى را بکشد. و امروز همه مصیبت و عزاى امریکا و شوروى شرق و غرب در این است؛ نه تنها ملت ایران از تحت‌الحمایگى آنان خارج شده است، که دیگران را هم به خروج از سلطه جباران دعوت مى‌کند. کنترل و حذف سلاحهاى مخرب از جهان، اگر با حقیقت و صداقت همراه بود، خواسته همه ملتهاست، ولى این نیز یک فریب قدیمى است. و این همان چیزى است که اخیرا از گفته‌هاى سران امریکا و شوروى و نوشته‌هاى سیاسیون آنها آشکار گردیده است که مراودات اخیر سران شرق و غرب به خاطر مهار بیشتر جهان سوم و در حقیقت جلوگیرى از نفوذ پابرهنه‌ها و محرومین در جهان مالکیتهاى بی‌حد و مرز سرمایه‌داران است. ما باید خود را آماده کنیم تا در برابر جبهه متحد شرق و غرب، «جبهه قدرتمند اسلامى – انسانى» با همان نام و نشان اسلام و انقلاب ما تشکیل شود، و آقایى و سرورى محرومین و پابرهنگان جهان، جشن گرفته شود. مطمئن باشید قدرتهاى شرق و غرب، همان مظاهر بى‌محتواى دنیاى مادى‌اند که در برابر خلود و جاودانگى دنیاى ارزشهاى معنوى، قابل ذکر نمى‌باشند. من به صراحت اعلام مى‌کنم که جمهورى اسلامى ایران با تمام وجود براى احیاى هویت اسلامى مسلمانان در سراسر جهان سرمایه‌گذارى مى‌کند. و دلیلى هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروى از «اصول تصاحب قدرت در جهان» دعوت نکند و جلوى جاه‌طلبى و فزون‌طلبى صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد. ما باید براى پیشبرد اهداف و منافع ملت محروم ایران برنامه‌ریزى کنیم. ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگى به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان، با تمام وجود تلاش نماییم. و این را باید از اصول سیاست خارجى خود بدانیم. ما اعلام مى کنیم که جمهورى اسلامى ایران براى همیشه حامى و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است. و کشور ایران به عنوان یک دژ نظامى و آسیب‌ناپذیر، نیاز سربازان اسلام را تامین و آنان را به مبانى عقیدتى و تربیتى اسلام و همچنین به اصول و روشهاى مبارزه علیه نظامهاى کفر و شرک آشنا مى‌سازد. و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا مسئله بسیار تلخ و ناگوارى براى همه و خصوصا براى من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن مى‌دیدم، ولى به واسطه حوادث و عواملى که از ذکر آن فعلا خوددارى مى‌کنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامى کارشناسان سیاسى و نظامى سطح بالاى کشور، که من به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش‌بس موافقت نمودم، و در مقطع کنونى، آن را به مصلحت انقلاب و نظام مى‌دانم. و خدا مى‌داند که اگر نبود انگیزه‌اى که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانى شود، هرگز راضى به این عمل نمى‌بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالى گردن نهیم. و مسلم، ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود. من در اینجا از همه فرزندان عزیزم در جبهه‌هاى آتش و خون که از اول جنگ تا امروز به نحوى در ارتباط با جنگ تلاش و کوشش نموده‌اند، تشکر و قدردانى مى‌کنم. و همه ملت ایران را به هوشیارى و صبر و مقاومت دعوت مى‌کنم. در آینده ممکن است افرادى آگاهانه یا از روى ناآگاهى در میان مردم این مسئله را مطرح نمایند که ثمره خونها و شهادتها و ایثارها چه شد؟ اینها یقینا از عوالم غیب و از فلسفه شهادت بی‌خبرند و نمى‌دانند کسى که فقط براى رضاى خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگى نهاده است، حوادث زمان به جاودانگى و بقا و جایگاه رفیع آن لطمه‌اى وارد نمى‌سازد. و ما براى درک کامل ارزش و راه شهیدان‌مان فاصله طولانى را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان، آن را جستجو نماییم. مسلم، خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان براى ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا مى‌داند که راه و رسم شهادت، کور شدنى نیست، و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفاى آزادگان خواهد بود. خوشا به حال آنان که در این قافله نور، جان و سر باختند! خوشا به حال آنهایى که این گوهرها را در دامن خود پروراندند! خداوندا! این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روى مشتاقان، باز و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه‌اند و نیازمند به مشعل شهادت. تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانواده‌هاى معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز مانده‌ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیده‌ام، و در برابر عظمت و فداکارى این ملت بزرگ، احساس شرم‌سارى مى‌کنم. و بدا به حال آنانى که در این قافله نبودند! بدا به حال آنهایى که از کنار این معرکه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهى، تا به حال ساکت و بى‌تفاوت و یا انتقاد کننده و پرخاشگر گذشتند! آرى! دیروز روز امتحان الهى بود که گذشت. و فردا امتحان دیگرى است که پیش مى‌آید. و همه ما نیز روز محاسبه بزرگترى را در پیش رو داریم. آنهایى که در این چند سال مبارزه و جنگ به هر دلیلى از اداى این تکلیف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندان‌شان و دیگران را از آتش حادثه دور کرده‌اند مطمئن باشند که از معامله با خدا طفره رفته‌اند، و خسارت و زیان و ضرر بزرگى کرده‌اند که حسرت آن را در روز واپسین و در محاسبه حق خواهند کشید. که من مجددا به همه مردم و مسئولین عرض مى‌کنم که حساب اینگونه افراد را از حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند، و نگذارند این مدعیان بى‌هنر امروز و قاعدین کوته نظر دیروز، به صحنه‌ها برگردند. من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش مى‌کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیشکسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگى روزمره خود، به فراموشى سپرده شوند. اکیدا به ملت عزیز ایران سفارش مى‌کنم که هوشیار و مراقب باشید! قبول قطعنامه از طرف جمهورى اسلامى ایران به معناى حل مسئله جنگ نیست. با اعلام این تصمیم، حربه تبلیغات جهان‌خواران علیه ما کند شده است، ولى دورنماى حوادث را نمى‌توان به طور قطع و جدى پیش‌بینى نمود. و هنوز دشمن از شرارتها دست برنداشته است، و چه بسا با بهانه‌جویی‌ها به همان شیوه‌هاى تجاوزگرانه خود ادامه دهد. ما باید براى دفع تجاوز احتمالى دشمن آماده و مهیا باشیم. و ملت ما هم نباید فعلا مسئله را تمام شده بداند. البته ما رسما اعلام مى کنیم که هدف ما «تاکتیک جدید در ادامه جنگ» نیست. چه بسا دشمنان بخواهند با همین بهانه‌ها، حملات خود را دنبال کنند. نیروهاى نظامى ما هرگز نباید از کید و مکر دشمنان غافل بمانند. در هر شرایطى باید بنیه دفاعى کشور در بهترین وضعیت باشد. مردم ما که در طول سالهاى جنگ و مبارزه، ابعاد کینه و قساوت و عداوت دشمنان خدا و خود را لمس کرده‌اند، باید خطر تهاجم جهان‌خواران در شیوه‌ها و شکل‌هاى مختلف را جدیتر بدانند. و فعلا چون گذشته، تمامى نظامیان، اعم از ارتش و سپاه و بسیج در جبهه‌ها براى دفاع در برابر شیطنت استکبار و عراق به ماموریتهاى خود ادامه دهند. در صورتى که این مرحله از حادثه انقلاب را با همان شکل خاص و مقررات مربوط به خود پشت سر گذاردیم، براى بعد از آن و سازندگى کشور و سیاست کل نظام و انقلاب، تذکراتى دارم که در وقت مناسب خواهم گفت. ولى در مقطع کنونى به طور جد از همه گویندگان و دست اندرکاران و مسئولین کشور و مدیران رسانه‌ها و مطبوعات مى‌خواهم که خود را از معرکه‌ها و معرکه‌آفرینی‌ها دور کنند، و مواظب باشند که ناخودآگاه، آلت دست افکار و اندیشه‌هاى تند نگردند، و با سعه صدر در کنار یکدیگر مترصد اوضاع دشمنان باشند. در این روزها ممکن است بسیارى از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود، صحبت از چراها و بایدها و نبایدها کنند. هر چند این مسئله به خودى خود یک ارزش بسیار زیباست اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست. چه بسا آنهایى که تا دیروز در برابر این نظام، جبهه‌گیرى کرده بودند و فقط به خاطر سقوط نظام و حکومت جمهورى اسلامى ایران، از صلح و صلح‌طلبى به ظاهر دم مى‌زدند، امروز نیز با همان هدف، سخنان فریبنده دیگرى مطرح نمایند و جیره‌خواران استکبار، همان‌ها که تا دیروز در زیر نقاب دروغین صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو کرده بودند، امروز طرفدار جنگ شوند! و ملی‌گراهاى بى‌فرهنگ، براى از بین بردن خون شهداى عزیز و نابودى عزت و افتخار مردم، تبلیغات مسموم خویش را آغاز نمایند. که ان‌شاءالله ملت عزیز ما با بصیرت و هوشیارى، جواب همه فتنه‌ها را خواهد داد. من باز مى‌گویم که قبول این مسئله براى من از زهر، کشنده‌تر است ولى راضى به رضاى خدایم و براى رضایت او، این جرعه را نوشیدم. و نکته‌اى که تذکر آن لازم است این است که در قبول این قطعنامه، مسئولین کشور ایران به اتکاى خود تصمیم گرفته‌اند. و کسى و کشورى در این امر، مداخله نداشته است. مردم عزیز و شریف ایران! من فرد فرد شما را چون فرزندان خویش مى‌دانم و شما مى‌دانید که من به شما عشق مى‌ورزم و شما را مى‌شناسم، شما هم مرا مى‌شناسید. در شرایط کنونى آنچه موجب امر شد، تکلیف الهى‌ام بود. شما مى‌دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم اما تصمیم امروز فقط براى تشخیص مصلحت بود. و تنها به امید رحمت و رضاى او، از هر آنچه گفتم گذشتم و اگر آبرویى داشته‌ام با خدا معامله کرده‌ام. عزیزانم! شما مى‌دانید که تلاش کرده‌ام که راحتى خود را بر رضایت حق و راحتى شما، مقدم ندارم. خداوندا! تو مى‌دانى که ما سر سازش با کفر را نداریم. خداوندا! تو مى‌دانى که استکبار و امریکاى جهان‌خوار، گلهاى باغ رسالت تو را پرپر نمودند. خداوندا! در جهان ظلم و ستم و بیداد، همه تکیه گاه ما تویى، و ما تنهاى تنهاییم و غیر از تو کسى را نمى‌شناسیم و غیر از تو نخواسته‌ایم که کسى را بشناسیم. ما را یارى کن، که تو بهترین یارى کنندگانى. خداوندا! تلخى این روزها را به شیرینى فرج حضرت بقیةالله ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و رسیدن به خودت جبران فرما. فرزندان انقلابى‌ام! اى کسانى که لحظه‌اى حاضر نیستید که از غرور مقدس‌تان دست بردارید! شما بدانید که لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما مى‌گذرد. مى‌دانم که به شما سخت مى‌گذرد، ولى مگر به پدر پیر شما سخت نمى‌گذرد؟ مى‌دانم که شهادت، شیرین‌تر از عسل در پیش شماست، مگر براى این خادم‌تان اینگونه نیست؟ ولى تحمل کنید که خدا با صابران است. بغض و کینه انقلابى‌تان را در سینه‌ها نگه دارید، با غضب و خشم بر دشمنان‌تان بنگرید و بدانید که پیروزى از آن شماست. و تاکید مى‌کنم که گمان نکنید که من در جریان کار جنگ و مسئولان آن نیستم. مسئولین مورد اعتماد من مى‌باشند. آنها را از این تصمیمى که گرفته‌اند شماتت نکنید، که براى آنان نیز چنین پیشنهادى سخت و ناگوار بوده است. که ان‌شاءالله خداوند همه ما را موفق به خدمت و رضایت خود فرماید. من در اینجا به جوانان عزیز کشورمان، به این سرمایه‌ها و ذخیره‌هاى عظیم الهى و به این گلهاى معطر و نوشکفته جهان اسلام، سفارش مى‌کنم که قدر و قیمت لحظات شیرین زندگى خود را بدانید، و خودتان را براى یک مبارزه علمى و عملى بزرگ تا رسیدن به اهداف عالى انقلاب اسلامى آماده کنید. و من به همه مسئولین و دست اندرکاران سفارش مى‌کنم که به هر شکل ممکن، وسایل ارتقاى اخلاقى و اعتقادى و علمى و هنرى جوانان را فراهم سازید، و آنان را تا مرز رسیدن به بهترین ارزش‌ها و نوآوری‌ها همراهى کنید، و روح استقلال و خودکفایى را در آنان زنده نگه دارید. مبادا اساتید و معلمینى که به وسیله معاشرتها و مسافرت به جهان به اصطلاح متمدن، جوانان ما را که تازه از اسارت و استعمار رهیده‌اند، تحقیر و سرزنش نمایند و خداى ناکرده از پیشرفت و استعداد خارجی‌ها بت بتراشند و روحیه پیروى و تقلید و گداصفتى را در ضمیر جوانان تزریق نمایند. به جاى اینکه گفته شود که دیگران کجا رفتند و ما کجا هستیم به هویت انسانى خود توجه کنند و روح توانایى و راه و رسم استقلال را زنده نگه دارند. ما در شرایط جنگ و محاصره توانسته‌ایم آنهمه هنرآفرینى و اختراعات و پیشرفت‌ها داشته باشیم. ان‌شاءالله در شرایط بهتر، زمینه کافى براى رشد استعداد و تحقیقات را در همه امور فراهم مى سازیم. «مبارزه علمى» براى جوانان، زنده کردن روح جستجو و کشف واقعیت‌ها و حقیقت‌هاست. و اما «مبارزه عملى» آنان در بهترین صحنه‌هاى زندگى و جهاد و شهادت شکل گرفته است. و نکته دیگرى که از باب نهایت ارادت و علاقه‌ام به جوانان عرض مى‌کنم این است که در مسیر ارزش‌ها و معنویات، از وجود روحانیت و علماى متعهد اسلام استفاده کنید، و هیچگاه و تحت هیچ شرایطى خود را بى نیاز از هدایت و همکارى آنان ندانید. روحانیون مبارز و متعهد به اسلام در طول تاریخ و در سخت‌ترین شرایط، همواره با دلى پر از امید و قلبى سرشار از عشق و محبت، به تعلیم و تربیت و هدایت نسل‌ها همت گماشته‌اند و همیشه پیشتاز و سپر بلاى مردم بوده‌اند، بر بالاى دار رفته‌اند و محرومیت‌ها چشیده‌اند، زندانها رفته‌اند و اسارتها و تبعیدها دیده‌اند، و بالاتر از همه، آماج طعنها و تهمتها بوده‌اند، و در شرایطى که بسیارى از روشنفکران در مبارزه با طاغوت، به یاس و ناامیدى رسیده بودند، روح امید و حیات را به مردم برگرداندند و از حیثیت و اعتبار واقعى مردم دفاع نموده‌اند، و هم اکنون نیز در هر سنگرى، از خطوط مقدم جبهه گرفته تا مواضع دیگر، در کنار مردم‌اند، و در هر حادثه غمبار و مصیبت‌آفرینى، شهداى بزرگوارى را تقدیم نموده‌اند. در هیچ کشور و انقلابى جز انقلاب بعثت و رسالت و زندگى ائمه هدى و انقلاب اسلامى ایران، سراغ نداریم که رهبران انقلاب، آنقدر آماج حملات و کینه‌ها گردند. و این به خاطر صداقت و امانتدارى است که در وجود علماى متعهد اسلام متبلور است. مسئولیت‌پذیرى در کشورى که با محاصره‌ها و مشکلات اقتصادى و سیاسى و نظامى مواجه است، کار مشکلى است. البته روحانیون متعهد کشور ما باید خودشان را براى فداکاری‌هاى بیشتر آماده کنند و در مواقع لزوم و ضرورت، از آبرو و اعتبار خود براى حفظ آبروى اسلام و خدمت به محرومان و پابرهنگان استفاده کنند. و جاى بسى سپاس و امتنان است که ملت رشید و دلاور ایران، قدر خادمان واقعى خود را مى‌شناسد و فلسفه عشق و ارادت خود را به این نهاد مقدس در یک کلمه خلاصه مى‌کند. علما و روحانیون متعهد اسلام هرگز به آرمان، اصالت، عقیده و هدف اسلامى ملت خیانت نکرده و نمى‌کنند. البته تذکر این نکته لازم است؛ در تمام نوشته‌ها و صحبت‌ها، هر وقت نام روحانیت را به میان آورده‌ام و از آنان قدردانى نموده‌ام، مقصودم علماى پاک و متعهد و مبارز است، که در هر قشرى ناپاک و غیر متعهد وجود دارد. و روحانیون وابسته، ضررشان از هر فرد ناپاک دیگر بیشتر است. و همیشه این دسته از روحانیون، مورد لعن و نفرین خدا و رسول و مردم بوده‌اند، و ضربات اصلى را به این انقلاب، روحانیون وابسته و مقدس‌ماب و دین‌فروش زده‌اند و مى‌زنند. و روحانیون متعهد ما همواره از این بى‌فرهنگها، متنفر و گریزان بوده‌اند. من به صراحت مى‌گویم؛ ملی‌گراها اگر بودند، به راحتى در مشکلات و سختی‌ها و تنگناها، دست ذلت و سازش به طرف دشمنان دراز مى‌کردند، و براى اینکه خود را از فشارهاى روزمره سیاسى برهانند، همه کاسه‌هاى صبر و مقاومت را یکجا مى‌شکستند و به همه میثاق‌ها و تعهدات ملى و میهنى ادعایى خود پشت پا مى‌زدند. کسى تصور نکند که ما راه سازش با جهان‌خواران را نمى‌دانیم، ولى هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند! البته ما مطمئنیم که در همین شرایط نیز آنها که با روحانیت اصیل، کینه دیرینه دارند و عقده‌ها و حسادت‌هاى خود را نمى‌توانند پنهان سازند، آنان را به باد ناسزا گیرند، ولى در هر حال آن چیزى که در سرنوشت روحانیت واقعى نیست، سازش و تسلیم شدن در برابر کفر و شرک است. که اگر بندبند استخوانهای‌مان را جدا سازند، اگر سرمان را بالاى دار برند، اگر زنده زنده در شعله‌هاى آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستى‌مان را در جلوى دیدگان‌مان به اسارت و غارت برند، هرگز امان‌نامه کفر و شرک را امضا نمى‌کنیم. علما و روحانیون، ان‌شاءالله به همه ابعاد و جوانب مسئولیت خود آشنا هستند ولى از باب تذکر و تاکید عرض مى‌کنم؛ امروز که بسیارى از جوانان و اندیشمندان در فضاى آزاد کشور اسلامى‌مان احساس مى‌کنند که مى توانند اندیشه‌هاى خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامى بیان دارند، با روى گشاده و آغوش باز، حرفهاى آنان را بشنوند و اگر بیراهه مى روند، با بیانى آکنده از محبت و دوستى، راه راست اسلامى را نشان آنها دهید و باید به این نکته توجه کنید که نمى‌شود عواطف و احساسات معنوى و عرفانى آنان را نادیده گرفت و فورا انگ التقاط و انحراف بر نوشته‌هاشان زد و همه را یکباره به وادى تردید و شک انداخت. اینها که امروز، اینگونه مسائل را عنوان مى‌کنند مسلما دلشان براى اسلام و هدایت مسلمانان مى‌تپد و الا داعى ندارند که خود را با طرح این مسائل به دردسر بیندازند. اینها معتقدند که مواضع اسلام در موارد گوناگون همانگونه‌اى است که خود فکر مى کنند. به جاى پرخاش و کنار زدن آنها، با پدرى و الفت با آنان برخورد کنید. اگر قبول هم نکردند، مایوس نشوید. در غیر این صورت، خداى‌ ناکرده، به دام لیبرالها و ملی‌گراها و یا چپ و منافقین مى افتند و گناه این، کمتر از التقاط نیست! وقتى ما مى‌توانیم به آینده کشور و آینده‌سازان امیدوار شویم، که به آنان در مسائل گوناگون بها دهیم و از اشتباهات و خطاهاى کوچک آنان بگذریم، و به همه شیوه‌ها و اصولى که منتهى به تعلیم و تربیت صحیح آنان مى شود احاطه داشته باشیم. فرهنگ دانشگاهها و مراکز غیر حوزه‌اى به صورتى است که با تجربه و لمس واقعیتها بیشتر عادت کرده است، تا فرهنگ نظرى و فلسفى. باید با تلفیق این دو فرهنگ و کم کردن فاصله‌ها، حوزه و دانشگاه در هم ذوب شوند تا میدان براى گسترش و بسط معارف اسلام وسیع‌تر گردد. نکته دیگر اینکه من اکثر موفقیتهاى روحانیت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامى، در ارزش عملى و زهد آنان مى‌دانم و امروز هم این ارزش، نه تنها نباید به فراموشى سپرده شود، که باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت. هیچ چیزى به زشتى دنیاگرایى روحانیت نیست و هیچ وسیله‌اى هم نمى‌تواند بدتر از دنیاگرایى، روحانیت را آلوده کند. چه بسا دوستان نادان یا دشمنان دانا بخواهند با دلسوزی‌هاى بی‌مورد، مسیر زهدگرایى آنان را منحرف سازند و گروهى نیز مغرضانه یا ناآگاهانه، روحانیت را به طرفدارى از سرمایه‌دارى و سرمایه‌داران متهم نمایند. در این شرایط حساس و سرنوشت‌سازى که روحانیت در مصدر امور کشور است و خطر سوءاستفاده دیگران از منزلت روحانیون متصور است، باید به شدت مواظب حرکات خود بود. چه بسا افرادى از سازمانها و انجمنها و تشکیلات سیاسى و غیر آنها، با ظاهرى صددرصد اسلامى بخواهند به حیثیت و اعتبار آنان لطمه وارد سازند و حتى علاوه بر تامین منافع خود، روحانیت را رودرروى یکدیگر قرار دهند. البته آن چیزى که روحانیون هرگز نباید از آن عدول کنند و نباید با تبلیغات دیگران از میدان به در روند، حمایت از محرومین و پابرهنه‌هاست، چرا که هر کسى از آن عدول کند، از عدالت اجتماعى اسلام عدول کرده است. ما باید تحت هر شرایطى خود را عهده‌دار این مسئولیت بزرگ بدانیم و در تحقق آن اگر کوتاهى نماییم، خیانت به اسلام و مسلمین کرده‌ایم. در خاتمه، از پیشگاه مقدس پروردگار، که الطاف بی‌کران خود را بر این ملت ارزانى داشته است، تشکر و قدردانى مى کنم و از محضر مقدس بقیةالله ارواحنا فداه عاجزانه مى‌خواهیم که ما را در مسیر و هدفمان مدد و رهبرى فرماید. خداوند متعال به خانواده‌هاى شهدا صبر و اجر، و به مجروحین و معلولین شفا عنایت فرماید و اسرا و مفقودین را به وطن خویش باز گرداند. خداوندا! از تو مى‌خواهیم آنچه را مصلحت اسلام و مسلمین است، براى ما مقدر فرمایى. انک قریب مجیب. والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته.

این نوشته در یسار ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. چشم انتظار می‌گوید:

    به نام خدا
    .
    .
    .
    بدا به حال ما! آنانی که افکار و اندیشه‌ی امام ما را برای موزه‌ها مناسب می‌دانند، هم‌اکنون خود در زباله‌دان تاریخ، به سر می‌برند! حضرت «روح‌الله» برای امروز و فردای ما، نسخه دارد، شفا بخش…
    اللهم ارفع درجات امامنا «روح الله الموسوی الخمینی» و سلّم و ایّد واحفظ قائدنا الامام «سید علی الحسینی الخامنه‌ئی».

    ـــــــــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:
    دوستان محترم! ناظر بر متن «علامتی که هم‌اکنون می‌شنوید…» بدیهی است درج کامل «پیام قطعنامه» در «قطعه ۲۶» تنها و تنها به دلیل تقارن ایام با سالگرد آن پیام است، نه احیانا یکسان دانستن اوضاع امروز با شرایط دیروز. ان‌شاءالله چند وقت دیگر، متن کوتاهی را که درباره همین پیام و با همین عنوان «انقلابی‌ترین خمینی» نوشته‌ام، در وبلاگ ایضا روزنامه وطن امروز، منتشر خواهم کرد. فی‌الحال، انتشار آن به مصلحت نیست…

  2. پیرمرد می‌گوید:

    تقارن این متن با درج این نامه در خبر گزاری فارس برایم خیلی جالب است!
    http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940504000308
    جالب‌تر، توصیه‌های متن قبلی در استفاده از «صحیفه نور» می‌باشد.
    بوی پیروزی با «نام خمینی» و «راه خامنه‌ای» فضا را پر کرده است.
    اللهم العجل لولیک الفرج

  3. قاصدک منتظر می‌گوید:

    درود خدا بر مُحرم‌شدگان به احرام عاشقی که در موسم وصل، به صفای معرفت وجودی، برای طواف ازلی، شیطان نفس را قربانی کردند و مَحرم یار شدند.

  4. پیرمرد می‌گوید:

    «خوشا به حال آنان که در این قافله نور، جان و سر باختند! خوشا به حال آنهایى که این گوهرها را در دامن خود پروراندند! خداوندا! این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روى مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه‌اند و نیازمند به مشعل شهادت. تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانواده هاى معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز مانده‌ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیده‌ام، و در برابر عظمت و فداکارى این ملت بزرگ، احساس شرم‌سارى مى‌کنم. و بدا به حال آنانى که در این قافله نبودند! بدا به حال آنهایى که از کنار این معرکه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهى، تا به حال ساکت و بى‌تفاوت و یا انتقاد کننده و پرخاشگر گذشتند!»

  5. قاصدک منتظر می‌گوید:

    «مگر مسلمانان نمى‌بینند که امروز، مراکز وهابیت در جهان، به کانون‌هاى فتنه و جاسوسى مبدل شده‌اند، که از یک طرف اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملاهاى کثیف دربارى، اسلام مقدس نماهاى بی‌شعور حوزه‌هاى علمى و دانشگاهى، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنه‌ها، و در یک کلمه «اسلام امریکایى» را ترویج مى کنند، و از طرف دیگر، سر بر آستان سرور خویش، امریکاى جهان‌خوار، مى گذارند؟!»

  6. قاصدک منتظر می‌گوید:

    «حال، مسلمانان باور مى‌کنند که زائران ایرانى، براى اشغال خانه خدا و حرم پیامبر قیام کرده‌اند و مى خواهند کعبه را دزدیده به قم ببرند؟ اگر مسلمانان جهان، باور کرده‌اند که سران آنها، دشمنان واقعى امریکا، شوروى و اسرائیل هستند، تبلیغات آنان هم در مورد ما را باور مى کنند! البته ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجى و بین‌الملل اسلامى‌مان بارها اعلام نموده‌ایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم. حال اگر نوکران امریکا، نام این سیاست را توسعه‌طلبى و تفکر تشکیل امپراتورى بزرگ مى‌گذارند، از آن باکى نداریم و استقبال مى‌کنیم!»

  7. قاصدک منتظر می‌گوید:

    «مسلمانان باید بدانند تا زمانى که تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود، همیشه منافع بیگانگان بر منافع آنان مقدم مى شود و هر روز شیطان بزرگ یا شوروى به بهانه حفظ منافع خود حادثه‌اى را به وجود مى‌آورند. راستى اگر مسلمانان، مسائل خود را به صورت جدى با جهان‌خواران حل نکنند و لااقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند، آسوده خواهند بود؟ هم اکنون اگر امریکا یک کشور اسلامى را به بهانه حفظ منافع خویش با خاک یکسان کند، چه کسى جلوى او را خواهد گرفت؟ پس راهى جز مبارزه نمانده است و باید چنگ و دندان ابرقدرتها و خصوصا امریکا را شکست و الزاما یکى از دو راه را انتخاب نمود؛ یا شهادت یا پیروزى، که در مکتب ما، هر دوى آنها پیروزى است.»

  8. قاصدک منتظر می‌گوید:

    «حماسه مردم فلسطین یک پدیده تصادفى نیست! آیا دنیا تصور مى‌کند که این حماسه را چه کسانى سروده‌اند و هم اکنون مردم فلسطین، به چه آرمانى تکیه کرده‌اند که بى‌محابا و با دست خالى در برابر حملات وحشیانه صهیونیستها مقاومت مى‌کنند؟… شکی نیست که این آواى «اللّه‌اکبر» است، این همان فریاد ملت ماست که در ایران، شاه را و در بیت‌المقدس، غاصبین را به نومیدى کشاند. و این تحقق همان شعار برائت است… آری! فلسطینی راه گم کرده خود را از راه برائت ما یافت. و دیدیم که در این مبارزه چطور حصارهاى آهنین فرو ریخت، و چگونه خون بر شمشیر، و ایمان بر کفر، و فریاد بر گلوله پیروز شد، و چطور خواب بنى اسرائیل، در تصرف از نیل تا فرات آشفته گشت، و دوباره کوکب دریه فلسطین از شجره مبارکه «لاشرقیة و لاغربیة» ما برافروخت.»

  9. خطاب به جاهلی متنسک می‌گوید:

    قهر حق بر «قدیانی احقر» که منطوق قلم‌بازی‌اش نه قابل قیاس با اقوال «قدیانی مقدس»اش است، نه مقید به حقیقت یا حتی قریب واقعیت، بلکه منقاد قیود وقاحت قلم‌داد می‌شود.

    اول از سه: نام «متن فرآهم آمده»، «متن فرآهم آمده» است، نه «توافق خسته‌ای» یا «توافق هسته‌ای» یا حتی «توافق».

    دو از سه: متعاقب عیان‌سازی «متن فرآهم آمده»، نام «توافق قطعا خوب» را سزاوار جهت وصفش دانستی و «مخالفت ارزشی‌ها» را حاصل «شور بی‌شعور»شان؛ فردایش، «توافق احتمالا خوب» جایگزین سخن یاوه دیروز شد و موافقان آن، «جشن اولی‌های نادان»؛ حسب تحلیل زیگزاگی قلم‌بازانه‌ات، باز فردای آن روز، «متن فرآهم آمده»، «توافقی احتمالا بد» برچسب خورد و دیروز نیز قطعی بودن بدی توافق، اثبات شد و امروز هم این توافق نوستالژیک است از نوع جام‌ زهر.

    سه از سه: اگر در دیاری سگ‌یونیست‌مأوی، «سگ حار بنامی» به نام «لیبرمن»، از شنیدن «عو» دروغین «سگی نتانیاهو نام»، به ستوه می‌آید که: «پس گاز گرفتنت کو؟» اما در سرزمینی انسان‌نشین، صراحتی مشابه آن دیار برای موجوداتی اندک اما بعضا پست‌تر و سزاوارتر برای دریافت آن صراحت، اجازه ظهور نمی‌یابد. چه برای نوکران آن صهیونیست‌ها، چه برای جاهلان پاچه‌گیر حالی به حالی گل به خودی‌زن مدعی طی مسیر وحدتی چون تو. حال آن‌که وحدت، نه از این طریق فرآهم می‌شود و نه از مسیر دستوری! آن هم با نامه‌ای با مهر خیلی‌محرمانه که بعدا هم لو می‌رود، و به ضد خود تبدیل می‌شود. اما، بدیهی است بدی حصول «شور بی‌شعوری» همان‌قدر است که عدم حصول «شعور شور». برای تو باید گفت: «یا شبه الرجل و لا رجل حلوم الطفل» که البته کودکی نیز بیش از تو درک دارد!

    اصل سخن اما این‌که؛ متن فرآهم آمده مزبور، خطوط قرمز امام حاضر را تبدیل به خطوط سبز نموده است. از همین رو، کاغذپاره‌ای بیش نیست و باید از آن رد شد.
    والسلام علینا و علی عبادالله الصالحین.

  10. حسین می‌گوید:

    «ما درصدد خشکانیدن ریشه‌هاى فاسد صهیونیزم، سرمایه‌دارى و کمونیزم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته‌ایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایى را که بر این سه پایه استوار گردیده‌اند نابود کنیم و نظام اسلام رسول الله را در جهان استکبار ترویج نماییم و دیر یا زود ملتهاى دربند شاهد آن خواهند بود. ما با تمام وجود از گسترش باج‌خواهى و مصونیت کارگزاران امریکایى، حتى اگر با «مبارزه قهرآمیز» هم شده باشد، جلوگیرى مى‌کنیم.»

    منتظر تکذیبیه آقای هاشمی باشید!

  11. حسین می‌گوید:

    دوستان! گویا یک مهمان (خطاب به جاهلی متنسک) هم از ماقبل تاریخ داریم! اگر می‌بینید ی خورده سنگینه چون همین الان از خط میخی ترجمه شده!

  12. قاصدک منتظر می‌گوید:

    «امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه‌ها و مرفهین بى‌درد شروع شده است… امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدى است… امرور خمینى، آغوش و سینه خویش را براى تیرهاى بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشکهاى دشمنان باز کرده است و همچون همه عاشقان شهادت، براى درک شهادت روزشمارى مى‌کند… امروز روز هدایت نسلهاى آینده است… امروز روزى است که خدا اینگونه خواسته است. و دیروز خدا آنگونه خواسته بود. و فردا انشاءاللّه روز پیروزى جنود حق خواهد بود. ولى خواست خدا هر چه هست ما در مقابل آن خاضعیم. و ما تابع امر خداییم، و به همین دلیل طالب شهادتیم. و تنها به همین دلیل است که زیر بار ذلت و بندگى غیرخدا نمى رویم.»

    «««ما تصمیم داریم پرچم لا اله الا اللّه را بر قلل رفیع کرامت و بزرگوارى به اهتزاز درآوریم.»»»

  13. بیست ششی می‌گوید:

    «و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا مسئله بسیار تلخ و ناگوارى براى همه و خصوصا براى من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن مى دیدم، ولى به واسطه حوادث و عواملى که از ذکر آن فعلا خوددارى مى‌کنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامى کارشناسان سیاسى و نظامى سطح بالاى کشور، که من به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش‌بس موافقت نمودم، و در مقطع کنونى، آن را به مصلحت انقلاب و نظام مى‌دانم. و خدا مى‌داند که اگر نبود انگیزه‌اى که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانى شود، هرگز راضى به این عمل نمى‌بودم و مرگ و شهادت، برایم گواراتر بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالى گردن نهیم.»

    احسنت جناب قدیانی! حالا مطمئن‌تر شدم از رویه و علت این پست؛
    http://www.ghadiany.ir/1394/23620

    باز هم ممنون بابت قلم بصیرتان…

  14. چشم انتظار می‌گوید:

    این «مهمون ماقبل تاریخ» فکر کنم خواسته بابت بند «خامسا» در متن «استفاده ابزاری از شهدا ممنوع!» با حسین قدیانی بی‌حساب شه… که خب! نتونسته.

    همه متن‌های حسین قدیانی بعد از این توافق هسته‌ای، الحمدلله در همین وبلاگ، موجوده و اتفاقا از «یک سیر منطقی و منطبق با استدلال، ایضا رعایت اقتضای شرایط روز، بلکه اقتضای شرایط لحظه» پیروی می‌کنه.

    جالبه در جواب به اولین کامنت همین پست هم، حسین قدیانی اشاره واضح کرده که هرگز معتقد نیست این توافق، حکایت جام زهر است‌! آن‌وقت این «مهمان زمان خط میخی» حسین قدیانی را متهم می‌کنه که از لحن لین و ملایم «فلان برگه آورده شده» رسیده به این لحن تند و طوفانی «جام زهر»!!

    قابل توجه دوستان! کامنت «مهمون ماقبل تاریخ» اول بار، در همون «شبکه‌های اجتماعی» منتشر شد که علیه اون بند «خامسا» بلند شده بودن!!

    این جماعت توقع دارن، حسین قدیانی و مهدی محمدی و صدالبته استاد عزیزتر از جان‌شان «حاج‌ حسین آقای صفار هرندی» با همون لحن جریان انحرافی علیه توافق حرف بزنن؛ هردمبیل، شعاری، بی‌برنامه و بی‌خود!! یعنی دقیقا همون چیزی که روحانی و ظریف می‌خوان! بگذریم که اساسا و اصولا، سر بزرگترهای جریان انحراف و جریان اعتدال، عجیب توی یه کاسه است!!

  15. قاصدک منتظر می‌گوید:

    «««در آینده ممکن است افرادى آگاهانه یا از روى ناآگاهى در میان مردم این مسئله را مطرح نمایند که ثمره خونها و شهادتها و ایثارها چه شد؟»»»

    «««اینها یقینا از عوالم غیب و از فلسفه شهادت بی‌خبرند و نمى‌دانند کسى که فقط براى رضاى خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگى نهاده است، حوادث زمان به جاودانگى و بقا و جایگاه رفیع آن لطمه‌اى وارد نمى‌سازد.»»»

    «و ما براى درک کامل ارزش و راه شهیدان‌مان فاصله طولانى را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان، آن را جستجو نماییم. مسلم، خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان براى ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا مى داند که راه و رسم شهادت، کور شدنى نیست، و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفاى آزادگان خواهد بود. خوشا به حال آنان که در این قافله نور، جان و سر باختند! خوشا به حال آنهایى که این گوهرها را در دامن خود پروراندند! خداوندا! این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روى مشتاقان، باز و ما را هم از وصول به آن محروم مکن.»

  16. بیست و ششی می‌گوید:

    خطاب امام به امثال حسین قدیانی عزیز در مواجهه با نظردهنگانی مثل http://www.ghadiany.ir/1394/23992/comment-page-1#comment-176791 این است که؛ «در مقطع کنونى به طور جد از همه گویندگان و دست اندرکاران و مسئولین کشور و مدیران رسانه‌ها و مطبوعات مى‌خواهم که خود را از معرکه‌ها و معرکه‌آفرینی‌ها دور کنند، و مواظب باشند که ناخودآگاه، آلت دست افکار و اندیشه‌هاى تند نگردند، و با سعه صدر در کنار یکدیگر مترصد اوضاع دشمنان باشند.»

  17. مدیون به خون شهدا می‌گوید:

    درود حق بر «حسین قدیانی» که منطوق قلم‌زنی‌اش به حرمت خون «شهید اکبر قدیانی» پدرش، «مقدس» است و مقید به حقیقت و منقاد قیود حقانیت، قلم‌داد می‌شود!

    اول از سه:  نام «متن فرآهم آمده»، همان «توافق خسته‌ای» است و نه چیز دیگر! از نظر نویسنده، هنوز هم بندهای خوب توافق اخیر، خوب، و در مجموع، بهتر از چارچوب لوزان نیز توافق ژنو است، اما هرگز توافق، «ایده‌آل» نیست. این مهم را حسین قدیانی در همان اولین متن بعد از توافق هم بدان اشاره کرد، اما آن روز، نواختن توافق، بیش از آن، به صلاح نبود، چرا که انقلابی، فقط اهل «شجاعت» نیست، بلکه «صبر» و «اقتضای شرایط» و در یک کلمه «بصیرت» هم باید بداند.

    دوم از سه: متعاقب عیان‌سازی هر متنی، اعم از متنی من‌باب «شور بی‌شعور جشن اولی‌های نادان» تا گوش‌زد کردن «خطوط قرمز»؛ متون دیروزش و فردای آن روز و فرداها، همه سخن حق و تحلیل به روز مسائل جامعه است!

    سوم از سه: در دیار زنده به خون شهیدان عشق، به برکت نور خورشید غائب و وجود ماه حاضر، راه برای ستارگان، روشن‌تر از روز است؛ بدیهی‌ است آن‌چه در این میان بد است، رقصاندن شعور نداشته‌ در پس رنگین‌کمان کلمات است!

    اصل سخن اما این‌که؛ متون مکتوب به هنر قلم این نویسنده انقلابی، نوشته‌هایی‌ است از سر شعور؛ هم برای چشمان بینا، هم برای چشمان کور، و این‌روزها جهت یادآوری خطوط قرمز امام راحل و امام حاضر!

    از همین رو، جاهلانه، تشویش‌های‌تان را، با بازی با کلمات، تسکین ندهید!

    و السلام علی من اتبع الهدی

  18. ناشناس می‌گوید:

    پیام قطعنامه: «کسى تصور نکند که ما راه سازش با جهان‌خواران را نمى‌دانیم، ولى هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند!… آن چیزى که در سرنوشت روحانیت واقعى نیست، سازش و تسلیم شدن در برابر کفر و شرک است. که اگر بندبند استخوانهای‌مان را جدا سازند، اگر سرمان را بالاى دار برند، اگر زنده زنده در شعله‌هاى آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستى‌مان را در جلوى دیدگان‌مان به اسارت و غارت برند، هرگز امان‌نامه کفر و شرک را امضا نمى‌کنیم.»
    .
    .
    .
    پیام همین دیشب قطعه ۲۶: «اینکه حالا «شیطان بزرگ» است! آدمی حتی می‌تواند به راحتی آب خوردن، با خود «شیطان رجیم» هم توافق کند! منتهای مراتب، خوش‌خیال، آن کسی است که فکر ‌کند با این قبیل توافقات، شیطنت شیطان، تمام می‌شود!… همه باید به «خمینی» برگردیم، بویژه آنها که داعیه‌دار «خط امام» هستند! اگر «عالم، محضر خداست»، «جمهوری اسلامی، محضر روح خداست».»

    ــــــــــــــــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:

    خودم هیچ یادم نمیاد اما عمومحسنم می‌گه؛ «بچه که بودی، ی سه‌چرخه داشتی. مراقبت بودیم و می‌بردیمت توی کوچه بازی کنی، اما تو، این سه‌چرخه رو، ی جوری می‌روندی که هر آن احتمال بدیم الانه که بیفتی توی جوی آب! یعنی دقیقا مماس با لبه جوی آب می‌رفتی، جوری که ی ذره اون‌ورتر، افتاده بودی! اما هیچ وقت نمیفتادی، با اونکه نیمی از لاستیکای چرخت، اون‌ور لبه جوی آب بود!!»

    فی‌الحال حرفم چیست دوستان؟ اولین نوشته‌ام بعد از توافق، اگه ی کلمه از اون تندتر بود، افتاده بودم در وادی افراط! اون روز و اون دقیقه و اون ثانیه، اقتضای خودش رو داشت. الان هم اگه این متن رو -که البته مال من نیست، امام خمینی نوشته!- جز با جوابم به اولین کامنت، منتشر می‌کردم، باز افتاده بودم جوی آب افراط!

    ی بار صفار هرندی عزیز… -واقعا عزیزتر از جانم!- در مقدمه «نه ده» نوشت؛ «فلانی در عالم نویسندگی، همونه که تو میدون فوتباله!» حالا بگذار رک و صریح، ی چیز، خودم در وصف خودم بگم؛ «هنوز نشسته‌ام روی همون سه‌چرخه… فلذا دقیقا مماس با لبه جوی آب، قلم رو می‌رونم اما ان‌شاءالله هیچ وقت فرو نخواهم افتاد در وادی افراط».

    امثال این فرد بی‌ادب، که هنوز توافق رو نخونده، تحلیل می‌کنن؛ «خامنه‌ای هم عاقبت، جام زهر رو سرکشید*»، اتفاقا تنها چیزی که حتم دارم نیستن همین «حزب‌اللهی» هستش! این منحرفین مقدس‌مأب متحجر، تنها هدفی که از ارائه این تحلیل چرت و واقعا هم غلط و غیر فنی دارن اینه؛ «شکوندن عظمت حضرت آقا، جهت نیل به اهداف انتخاباتی»! خلاصه که هوشیار باشین رفقا…

    به خدا هزار سال دوست دارم روحانی، رئیس جمهور باشه و ظریف، وزیر خارجه؛ من هم هر روز، نقدشون کنم، اما نقد درست و با ی سر کاملا بالا، لیکن ی ثانیه، رفاقت نکنم با این منحرفان بی‌منطق… که باعث شرم آدمه!

    * این همون نظر امثال «دکتر اعتدال و رضا ۲» هم هستش دقیقا! از ظاهر و باطن کامنتهاشون مشخص و معلومه! ی کم ادبیات‌شون با هم فرق می‌کنه و الا حرف‌شون یکیه! خودتون می‌بینین و می‌خونین دیگه! اینم ی دلیل دیگه برای اینکه سر در زیر ی لحاف دارن این ۲ جریان، حتی پایین‌دست‌هاشون!

  19. حسین می‌گوید:

    آقا جان من!
    همین متن رو بدون نام تو روزنامه بزنید، اگه دادگاهی نشدید؟!
    ــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    بدبختی اینجاست؛ فکر کنم با نام امام هم نشه این پیام رو کار کرد!! 🙂
    و اما چند تا نکته بگم.
    اولا؛ دلم برای «سیداحمد» تنگ شده! ی ده روزی هست نیست! این چند تا کامنت آخرش رو هم اعتراف کنم کار خودم بود! یعنی ی ضرورتی داشت که باید با «برند مبصر» حرف می‌زدم!
    ثانیا؛ توی همین پیام، امام چی داره می‌گه؟ داره می‌گه؛ «من تا چند روز پیش نظرم بر ادامه جنگ بود اما الان بنا به مصلحت کشور و البته راضی بودن به رضای خدا، نظرم عوض شده»! این یعنی چی؟ یعنی اینکه آدم ممکنه چند روز پیش، حتی چند ثانیه پیش -بسته به موقعیت- نظرش بر ادامه جنگ باشه، بعد ۱۸۰ درجه عوض شه نظرش، باز هم بسته به موقعیت! بگذریم که نظر این حقیر درباره توافق اخیر، همونه که بود! و عوض نشده! لیکن لحن نوشته‌ها روز به روز، شفاف‌تر شده! این هم دلیل داره! بسته به موقعیت، صلاح نبود همون متن اول، یعنی همون فردای توافق، چکشی عمل کنیم و مثلا لوگو رو باز هم مشکی بریم! چرا می‌گم صلاح نبود؟
    ثانیا یک؛ ملاحظه نام امسال!
    ثانیا دو؛ ملاحظه صبر خود حضرت آقا!
    ثانیا سه؛ ملاحظه رای اکثریت! لااقل در روز اول توافق!
    ثانیا چهار؛ حالا زمان رو که از ما نگرفته بودن! ما این امکان رو داشتیم با ی شیب معقول حرکت کنیم و از همون اول، تند نریم!
    ثانیا پنج؛ توافق در قیاس با قبلی‌ها قابل تحمل‌تر بود انصافا! این نیز درش مشهود بود که «سعی» شده «حتی‌المقدور» رعایت شه «خطوط قرمز».
    ثانیا شش؛ «المومن کیس!» کیاست و سیاست، به ما می‌گفت؛ «لااقل نگذاریم از همون روزهای اول، توافق بشه محل دعوای ملت که ی سری بگن خوبه، ی سری بگن بد»! این تذکر خود حضرت آقا هم بود که البته علنی بیان شد.
    ثالثا؛ موضوع رو نباید به قول معروف، دیگه خیلی «ناموسی» کرد! پیام حضرت آقا در جواب شیخ حسن رو بخونین! خیلی ساده و راحت، اشاره شده به راهکارهای قانونی موجود… کجا این قابل قیاس با شرایط پایان جنگ هستش؟! من ۸ ساعت برای اصلاح و ویرایش پیام امام -به حیث ظاهری البته!- وقت گذاشتم! از این زمان، بیش از نیمی از اون رو هم با دیده بارانی!! خب، جملات واقعا دردآوره! الان کجا همچین است موقعیت؟؟؟!!! امام، بعد از این پیام، تقریبا دیگه در جماران، حرفی با ملت نزد! گاهی هم که می‌آمدند و می‌نشستند، حضرت آقا که اون‌زمان رئیس جمهور بود یا آقای هاشمی حرف می‌زدن برای ملت! امام اما حرفی نمی‌زد! خود همین هم، روضه‌ای است برای خودش! لیکن الان کجا وضع ما مثل اون زمانه؟؟؟!!! اصلش اذن این مذاکرات، رو خود حضرت آقا دادن به این مردمان، هیچ هم فشاری در کار نبود! خیال‌تان تخت! ۵ ساله اوباما داره منت آقا رو می‌کشه که ایران با آمریکا در موضوع سوریه و عراق وارد گفتگو بشه! آقا ی کلام، گفتن «نه»! یعنی «ریز می‌بینمنت!» این رو از اون جهت گفتم که دوستان شاید تصور می‌کردن من چون حضرت آقا رو دوست دارم، اون متن «علامتی که…» رو نوشتم! نه به خدا! اصلا بحث «محبت» نیست؛ بحث، بحث «معرفت» است! شرایط، مثل شرایط زمان پایان جنگ نیست! والسلام! الان صحبت‌ها و پیام‌های حضرت آقا احیانا مثل این پیام امام، گریه‌داره؟؟؟!!! بنشسته خامنه‌ای در موضع قدرت، و در حالی که حتی اوباما روز و دقیقه و ساعت و ثانیه حمله به سوریه رو هم معین کرده بود برای پنتاگون، سیا، ارتش آمریکا، کنگره و…، با ی جمله اونم غیر مستقیم، کدخدای عالم رو از بالکن حسینیه امام خمینی، از قصد مسلمش منصرف می‌کنه! فلذا غلط می‌کنه کسی حرف از «جام زهر» بزنه درباره ایشون، خواه موافق باشه، خواه مخالف، خواه هر کی! غلط می‌کنه، ی چیزی هم روش! چیزی نشده الان! اتفاق خاصی نیفتاده! گیرم فلان جا و بهمان جای توافق هم بد باشه! خب، هزار تا راه وجود داره! اصلا مهم‌ترین احتمال اینه الان؛ آمریکا با بدعهدی‌هاش خود به خود ناقض توافق بشه! آبروی خودش رو برده توی دنیا!
    رابعا؛ آنی فکر کنید امام در چه شرایطی این پیام رو نوشتن؟؟!! اصلا فکرش رو می‌شه کرد؟؟!! حال، از حیث فن نویسندگی یعنی اصول انشایی و نگارشی، و صرف نظر از موضوع متن، نیز شرایط اون روز کشور، دگر بار این متن مطول رو بخونین! قلم امام، واقعا فوق‌العاده است! اونم توی اون شرایط روحی! اصلا معجزه است این قلم! باید هم نام این مرد «روح الله» باشد! قلم، گویی قلم خود خداست، منتهی در دست روحش! چقدر قشنگه این متن به حیث فنی، چقدر… اون وقت، من و ما که ادعامون می‌شه فرزند همین امام هستیم، ۴ خط کامنت می‌خوایم بگذاریم، اونم نه تو اون حال و روز امام، و نه در اون سن و سال، کانه داریم کوه می‌کنیم!! من واقعا تاسف خوردم که متن به این فاخری، در هیچ سایتی، همون‌طور که امام نوشته بودن، منتشر نشده بود!! خیلی جاهای متن، «ویرگول» به کلمه بعدی چسبیده بود، نه کلمه قبلی!!!! یعنی تایپیست سایت، انگار داشته «جام زهر» سر می‌کشیده‌ها!! 🙂
    خامسا؛ ان‌شاءالله عمری باشه، فردا شب وبلاگ با ی متن غیر سیاسی یعنی قصه‌واره به روز می‌شه… بخونین! خنده‌دار هستش!
    سادسا؛ من هنوز موندم تو کف قلم امام! گریه با محتوای متن جای خود، لذت بردن از «خداوندا! تلخى این روزها را به شیرینى فرج حضرت بقیةالله ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و رسیدن به خودت جبران فرما. فرزندان انقلابى‌ام! اى کسانى که لحظه‌اى حاضر نیستید که از غرور مقدس‌تان دست بردارید! شما بدانید که لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما مى‌گذرد. مى‌دانم که به شما سخت مى‌گذرد، ولى مگر به پدر پیر شما سخت نمى‌گذرد؟ مى‌دانم که شهادت، شیرین‌تر از عسل در پیش شماست، مگر براى این خادم‌تان اینگونه نیست؟ ولى تحمل کنید که خدا با صابران است. بغض و کینه انقلابى‌تان را در سینه‌ها نگه دارید، با غضب و خشم بر دشمنان‌تان بنگرید و بدانید که پیروزى از آن شماست. و تاکید مى‌کنم که گمان نکنید که من در جریان کار جنگ و مسئولان آن نیستم. مسئولین مورد اعتماد من مى‌باشند. آنها را از این تصمیمى که گرفته‌اند شماتت نکنید، که براى آنان نیز چنین پیشنهادى سخت و ناگوار بوده است…» هم جای خود! به به! اما ی مزاح با حضرت روح الله! همون‌قدر که من عاشق این «فی حد ذاته» هستم، امام هم عاشق «که» بودن انگار!! توی ی جمله، می‌بینی ۵۰ تا «که» گذاشتند!!!! 🙂 با اجازه حضرتش، خودم چند تا از این «که»‌های پیام رو حذف کردم اما باز، پر است از «که»!! 🙂 یعنی فقط امام خمینی من رو توی این مقوله ویرایش اذیت نکرده بودن «که» ایشون هم بعله! 🙂 این همه را گفتم «که» بگویم؛ بر خمینی و خامنه‌ای، رهبر خوبان صلوات!

    ***
    اون متنی «که» یکی دو ماه دیگه ان‌شاءالله در قطعه ۲۶ و روزنامه وطن امروز منتشر خواهد شد، مختصرش اینه «که»؛ «خمینی، توی هیچ کجا، اندازه این پیام، «انقلابی» نبود! در این پیام، امام حتی از «خمینی ۵۷» هم انقلابی‌تره! فلذا امام در این پیام، ی پاس به عقب دادن، آره! پاس به عقب بود، اما برای ضد حمله طوفانی طراحی شده بعدی! اونجا که «قاسم سلیمانی» در عراق باشه اما «پترائوس بخت‌برگشته» نه! فلذا اگه شرایط امروز با شرایط قبول قطعنامه قابل قیاس نیست، دقیقا به همون دلیل، شرایط قبول قطعنامه، اصلا و ابدا قابل قیاس با روزگار صلح امام حسن علیه السلام نیست! ما چند روز بعد از همین پیام امام، در «ضد حمله مرصاد» پدر جبهه کفر رو درآوردیم! کجا امام حسن مظلوم و غریب، در روزگار صلح خودشان، همچین امکانی رو داشتند؟؟!!»

  20. دی می‌گوید:

    جناب آقای قدیانی!
    آیا امکانش نیست که در سرمقاله‌های روزنامه متن رنگی هم کار بشه؟
    واقعا بعضی از یادداشت روزها و مقاله‌ها یه سری جملات کلیدی و مهم دارن که به نظرم حیفه تو متن اصلی با بقیه یکی باشن.
    مطمئنا بر روی ذهنیات و دیدگاه خوانندگان سایر روزنامه‌ها بویژه کسانی که کنار دکه، روزنامه‌ رو انتخاب می‌کنن نیز بی‌تاثیر نخواهد بود!
    ـــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:
    معلومه که امکانش نیست! مگه دفتر نقاشیه؟ 🙂
    اینجا من ۲ ساعت وقت می‌گذارم روی این کار، بحثش ایضا فضاش فرق می‌کنه…

  21. دل آرام گیرد به یاد خدا می‌گوید:

    الله اکبر!
    الحق که امام «روح خدا»ست.
    «خامنه‌ای خمینی دیگر است، ولایتش ولایت حیدر است».

  22. چشم انتظار می‌گوید:

    «خیال‌تان تخت! ۵ ساله اوباما داره منت آقا رو می‌کشه که ایران با آمریکا در موضوع سوریه و عراق وارد گفتگو بشه! آقا ی کلام، گفتن «نه»! یعنی «ریز می‌بیمنت!» این رو از اون جهت گفتم که دوستان شاید تصور می‌کردن من چون حضرت آقا رو دوست دارم، اون متن «علامتی که…» رو نوشتم! نه به خدا! اصلا بحث «محبت» نیست؛ بحث، بحث «معرفت» است! شرایط، مثل شرایط زمان پایان جنگ نیست! والسلام! الان صحبت‌ها و پیام‌های حضرت آقا احیانا مثل این پیام امام، گریه‌داره؟؟؟!!! بنشسته خامنه‌ای در موضع قدرت، و در حالی که حتی اوباما روز و دقیقه و ساعت و ثانیه حمله به سوریه رو هم معین کرده بود برای پنتاگون، سیا، ارتش آمریکا، کنگره و…، با ی جمله اونم غیر مستقیم، کدخدای عالم رو از بالکن حسینیه امام خمینی، از قصد مسلمش منصرف می‌کنه! فلذا غلط می‌کنه کسی حرف از «جام زهر» بزنه درباره ایشون، خواه موافق باشه، خواه مخالف، خواه هر کی! غلط می‌کنه، ی چیزی هم روش!»

    تکبیر!

  23. نسیم می‌گوید:

    آخی! دلم گرفت…
    همیشه «سیداحمد» خبر متن جدید رو می‌داد، اما این‌دفعه…

    انشاءالله همیشه قطعه با حضور تمام اعضا اعم از دایم، موقت، علی‌البدل، مهمان، مهمان ماقبل تاریخ، موافق، مخالف، معتدل، منحرف و… با قوت به کار خودش ادامه بده!

  24. صبا می‌گوید:

    از قضا بنده هم به نظرم یکی دو تا «حرف اضافه» اضافه آمد که با خودم گفتم؛ این دیگه نوشته حضرت امام است! اما گویا شما در مقوله ویرایش، با حضرت امام هم…!
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
    .
    .
    .
    .

    این جمله «خوشا به حال آنهایى که این گوهرها را در دامن خود پروراندند!» مرا یاد پدر فرمانده شهید حاج احمد کریمی انداخت که چند روزی است، میهمان فرزند شهیدشان شده‌اند!
    راستی! فکر کردید ما نمی‌فهمیم به جای «سید» کامنت می گذارید؟
    هر جا هستند در پناه حضرت حق باشند و در رکاب مولا!

  25. همشهری باکری می‌گوید:

    حالش رو ندارم!
    پیام امام رو باید با حال خواند!!

  26. صبا می‌گوید:

    همشهری باکری؛

    اگر طوطی‌وار هم بخوانید حدود چهل و پنج دقیقه تا یک ساعت طول می‌کشد!

  27. ناشناس می‌گوید:

    ای ناقلا!
    کلاه گذاشتی سرمون! 🙂

  28. ناشناس می‌گوید:

    خیلی دنبال یه پیام قطعنامه مرتب و شسته رفته می‌گشتم که این رو هم آقای قدیانی ظاهرا زحمتش رو کشیدن! ممنون!

  29. یه بیست و شیشی می‌گوید:

    داداش! اما این پیام رو بهتر بود که در این شرایط در وبلاگ نمی‌گذاشتین. ناخواسته حمل بر قیاس دو زمان می‌شود……

  30. ناشناس می‌گوید:

    واقعا گریه‌دار و جان‌سوزه فرازهای زیادی از پیام امام!
    الانم هیچ چی نمی‌تونم بگم جز اشک…

  31. سمانه می‌گوید:

    تشکر بابت گذاشتن متن پیام قطعنامه و همین‌طور ویرایش متن! قبل از اینکه ویرایش کنید خوندم، واقعا پر از ایراد بود؛ خوندنش به تنهایی کلی وقت می‌خواست! دیگه خوندن و ویرایش همزمان، علاوه بر وقت، همت و حوصله هم می‌خواست! خسته نباشید.

    اینقدر برای ویرایش کامنت‌های دو خطی ما ناشکری کردید، مجبور شدید این متن طولانی رو ویرایش کنید! 🙂

  32. سمانه می‌گوید:

    دیدید چی شد؟ بعد از ناشکری کردید، ویرگول یادم رفت!

  33. دل آرام گیرد به یاد خدا می‌گوید:

    «تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم»!
    «ما تصمیم داریم پرچم لا اله الا الله را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم»!

    عشق است خمینی! صلواتی نثار روح پرفتوح روح‌الله…

  34. شیدا می‌گوید:

    خسته نباشید جناب قدیانى!
    خواندن این سند تاریخى مهم و سعى در درک مفاهیم آن در حد توان، انصافا کار مشکلى است و مستلزم گذاشتن وقت و تمرکز و……

  35. سلام می‌گوید:

    خطاب به جاهلی متنسک؛

    امیدوارم خدا شفات بده!!
    تنها چیزی که به ذهنم رسید همین بود!!

  36. لبیک یا حسین می‌گوید:

    به امید تحقق این خواسته روح الله؛
    «تشکیل بسیج بزرگ سربازان اسلام در سراسر جهان»!

  37. ... می‌گوید:

    «حال، مسلمانان باور مى‌کنند که زائران ایرانى، براى اشغال خانه خدا و حرم پیامبر قیام کرده‌اند و مى خواهند کعبه را دزدیده به قم ببرند؟ اگر مسلمانان جهان، باور کرده‌اند که سران آنها، دشمنان واقعى امریکا، شوروى و اسرائیل هستند، تبلیغات آنان هم در مورد ما را باور مى کنند! البته ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجى و بین‌الملل اسلامى‌مان بارها اعلام نموده‌ایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم. حال اگر نوکران امریکا، نام این سیاست را توسعه‌طلبى و تفکر تشکیل امپراتورى بزرگ مى‌گذارند، از آن باکى نداریم و استقبال مى‌کنیم! ما درصدد خشکانیدن ریشه‌هاى فاسد صهیونیزم، سرمایه‌دارى و کمونیزم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته‌ایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایى را که بر این سه پایه استوار گردیده‌اند نابود کنیم و نظام اسلام رسول الله را در جهان استکبار ترویج نماییم و دیر یا زود ملتهاى دربند شاهد آن خواهند بود. ما با تمام وجود از گسترش باج‌خواهى و مصونیت کارگزاران امریکایى، حتى اگر با «مبارزه قهرآمیز» هم شده باشد، جلوگیرى مى‌کنیم.»

  38. بی قرار وصال می‌گوید:

    صوت؛ پیام تاریخی حضرت امام خمینی به مناسبت پذیرش قطعنامه ۵۹۸
    http://iusnews.ir/images/upfiles/20150720/payam%20emam.mp3

  39. سحر می‌گوید:

    «و منتظر هم نمانده‌ایم که حاکمان بى شخصیت بعض کشورهاى اسلامى و غیر اسلامى از حرکت ما پشتیبانى کنند! ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پابرهنگانیم. ما غیر از خدا کسى را نداریم و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم، دست از مبارزه با ظالم بر نمى‌داریم.»

  40. زهرا می‌گوید:

    برادر گرامی، جناب آقای قدیانی!
    از شما به خاطر مقاله‌های منصفانه و مفیدتان تشکر می‌کنم اما این بار می‌خواهم به خاطر اینکه متن پیام حضرت امام را به طور کامل برای مردم گذاشتید تشکر کنم.

    برادر ارجمند!
    بیست و هشت سال از حادثه فجیع و تلخ مرداد سال ۶۶ در حرم امن الهی می‌گذرد اما متاسفانه این حادثه‌ی بزرگ به عمد توسط سیاست‌بازان، مورد فراموشی و شاید بهتر است بگویم «بایکوت خبری» قرار گرفته و کمتر کسی از نسل‌های هفتاد و هشتاد از این واقعه و علت وقوع آن با خبر است. متاسفانه ظلم بزرگی در حق شهدای جمعه خونین مکه روا داشته شده. البته تمام شهدای عزیز ما، امروز مظلومند و مورد سوءاستفاده سیاست‌بازان اما به هر حال خواستم به این صورت از شما که در سالگرد شهادت این عزیزان (البته به تاریخ شمسی، چون ششم ذی الحجه سال ۶۶، نهم مرداد بود!) پیام حضرت امام را منتشر کردید، تشکر کنم.

    حضرت امام فرمودند:
    «اگر از صدام بگذریم، از آل‌سعود نخواهیم گذشت!»

    {خواهر زاده‌ی یکی از شهدای جوان جمعه خونین مکه که به عنوان مبلغ دین، از طرف دانشگاه امام صادق علیه‌السلام به مکه اعزام شد و به آرزوی همیشگی خود رسید!}

  41. رها می‌گوید:

    چه وبلاگ قشنگ و پر محتوایی!
    چرا تا به حال اینجا رو پیدا نکرده بودم من؟

  42. رمضانی می‌گوید:

    قابل توجه آقایان خیلی «روحانی»!

    «نکته دیگر اینکه من اکثر موفقیتهاى روحانیت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامى، در ارزش عملى و زهد آنان مى‌دانم و امروز هم این ارزش، نه تنها نباید به فراموشى سپرده شود، که باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت. هیچ چیزى به زشتى دنیاگرایى روحانیت نیست.»
    .
    .
    .
    متشکرم جناب قدیانی به خاطر ویرایش زیبای این پیام حقیقتا عاشورایی.
    کار قابلی بود و……

  43. جواد آقایی می‌گوید:

    به مناسبت «روز خبرنگار» فردا شنبه راس ساعت ۱۰ صبح، ضمن حضور در مزار خبرنگار فقید وطن امروز «حسین جوادی» واقع در قطعه نام‌آوران بهشت زهرا، یاد و نامش را گرامی خواهیم داشت. از همه دوستان خوب قطعه ۲۶ هم دعوت می‌کنیم در این مراسم حضور بهم رسانند.

  44. شیوا می‌گوید:

    واقعا در این پیام دل‌خراش، با «انقلابی‌ترین خمینی» طرفیم…

  45. ناشناس می‌گوید:

    مگر مسلمانان نمى‌بینند که امروز، مراکز وهابیت در جهان، به کانون‌هاى فتنه و جاسوسى مبدل شده‌اند، که از یک طرف اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملاهاى کثیف دربارى، اسلام مقدس نماهاى بی‌شعور حوزه‌هاى علمى و دانشگاهى، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنه‌ها، و در یک کلمه «اسلام امریکایى» را ترویج مى کنند، و از طرف دیگر، سر بر آستان سرور خویش، امریکاى جهان‌خوار، مى گذارند؟!

  46. یه بیست و شیشی می‌گوید:

    خوشم میاد این پست، حالاحالاها از جاش تکون نمی‌خوره!

  47. عاطفه می‌گوید:

    «ا‌‌ن‌شاءالله ما اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از امریکا و آل‌سعود برطرف خواهیم ساخت و داغ و حسرت حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم نهاد، و با برپایى جشن پیروزى حق بر جنود کفر و نفاق و آزادى کعبه از دست نااهلان و نامحرمان، به مسجدالحرام وارد خواهیم شد».

    ان‌شاءالله!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.