توافق خسته‌ای!

وطن امروز ۴ مرداد ۱۳۹۴

IMG_8974_resize

حسین قدیانی در ۳۴ سالگی…

دولت اسبق و سابق و فعلی و آینده ندارد. تا سایه ولی‌فقیه بر سر این ملت بلند است، یک امهاتی هست که فقط ربط به «جمهور» دارد. از جمله این امهات «انرژی هسته‌ای» است که به کوری چشم دشمن و دشمن‌پرست، حق مسلم ملت ما باقی خواهد ماند ان‌شاءالله. خدایی که من می‌شناسم؛ حالا صبر کن! اجازه نخواهد داد یک قطره از خون یک شهید هسته‌ای هدر رود. آنچه از هر توافقی بالاتر است، دست خداست. بگذریم که «توافق هسته‌ای»، «توافق خسته‌ای» به نظر می‌رسد! این سوی میز، برداشت آن سوی میز را قبول ندارد و بالعکس! توافق، یکی است اما به جای «المیزان» شاهد تفاسیری هستیم بس «نامیزان» بلکه ۱۸۰ درجه مغایر هم! این مهم حکایت از چه دارد؟ آیا نگارنده را قصد بر آن است که جان‌کری را خدای نکرده به دروغگویی (!) متهم کند یا استغفرالله، مردمان این سوی میز را؟ عجالتا هیچ‌کدام! پس این همه تفسیر متضاد، حکایت از چه دارد؟ جز آنکه توافق به لحاظ حرفه‌ای «تفسیر پذیر» تنظیم شده؟ توافق، متضمن نفع ایران باشد یا آمریکا یا هر دو یا هیچ‌کدام، اساسا «نافرم» است؛ نافرم است که این سوی میز، تفسیر خود را ارائه می‌دهد، آن سوی میز، حرف خودش را می‌زند! انصافا بر چنین چیزی، نام «توافق» می‌توان گذاشت که حالا سر خوب یا بد بودنش دعوا کنیم؟ گمانم دعوا در «پله دوم» بی‌فایده است! باید به همان «پله اول» برگشت و به «مرور بدیهیات» نشست تا ببینیم اصلا نام آنچه آورده شده را می‌توان «توافق» گذاشت؟ اگر می‌توان، پس چرا هیچ تفسیری از توافق، موید هیچ تفسیر دیگری از توافق نیست؟ مگر نه آن است که هر توافقی باید آدابی داشته باشد؟ بی‌تعارف، یک عقد ساده میان فلان داماد از «عشایر قره‌چورلو» و بهمان عروس از «عشایر اصا‌نلو» صدها پله از این «مثلا توافق هسته‌ای» محکم‌تر است! صرف‌نظر از اصل و اساس انشای نوشته شده، شعار «هر توافقی…» خشت اول اما خشت کجی بود که این چنین معوج کرده «ثریای توافق» را! با این شعار، معلوم بود که توافق هم بشود، باز نتیجه ایده‌آل حاصل نمی‌شود! «خوشبین نبودن به نتیجه مذاکره با آمریکا» امروز دارد علت‌العلل خود را نشان می‌دهد! امروز… و در این همه تفسیر متفاوت از توافق، که هر یک ناقض آن دیگری است! «من به نتیجه مذاکره با آمریکا خوشبین نیستم» نه از آن رو بیان شد که احتمال توافق با آمریکا را نمی‌داد، بل بدان علت بیان شد که روزگار پس از توافق، یعنی همین کشمکش‌ها را در «خشت خام» و به «محک تجربه» می‌دید. اتفاقا بارها فرموده شد؛ «احتیاج آمریکا به مذاکره، ایضا به توافق، بیش از نیاز ماست». خود همین یعنی از نظر بزرگان، نیل به توافق، خیلی هم امر غیر ممکنی نبوده و نیست. اینکه حالا «شیطان بزرگ» است! آدمی حتی می‌تواند به راحتی آب خوردن، با خود «شیطان رجیم» هم توافق کند! منتهای مراتب، خوش‌خیال، آن کسی است که فکر ‌کند با این قبیل توافقات، شیطنت شیطان، تمام می‌شود! وقتی دیروز بزرگان، علنی سخن خود را بیان کردند، دبه درآوردن‌های مکرر دشمن در همین امروز را می‌دیدند که اولا وسط مسابقه، مبادرت به تعویض اسب می‌کند، ثانیا با مردمان مذاکرات، سخن به زبان تهدید می‌گوید، ثالثا تعهد به هیچ چیز، حتی به وعده سر خرمن خود ندارد. باورم هست آحاد ملت هم، خوشبین به نتیجه مذاکره با یانکی‌ها نبودند و الا می‌شدند حکایت این «گروهک جشن‌سرخود شادی‌اولی»، رفتار و گفتار سبک از خود بروز می‌دادند! با این همه، کاش  همان دیروز «ملاحظات حکیمانه» رعایت می‌شد بلکه امروز شاهد این همه تفسیر به رای و این همه بدعهدی نمی‌بودیم، آنهم در شرایطی که هنوز جوهر قلم توافق خشک نشده! دیروز جمع می‌شد این بساط، امروز مجبور نبودیم زیر بار توافقی برویم که اوباما در وصفش بگوید؛ «به هیچ وجه لازم نیست آمریکا توافق هسته‌ای با ایران را متوقف کند، چون رئیس‌جمهور بعدی، با وجود این توافق، گزینه‌های بیشتری برای فشار علیه ایران خواهد داشت». وقتی فرزانه‌ای در مایه‌های آیت‌الله جوادی از سر خیرخواهی، این مردمان را به شمارش انگشتان دست، بعد از مصافحه با شیطان بزرگ توصیه کردند، ترجمان دیگری بود از همان عدم خوشبینی! صدالبته هنوز بازی تمام نشده! بر شورای‌عالی امنیت ملی، نیز مجلس محترم شورای اسلامی فرض است که به «وظیفه انقلابی» یعنی «تکلیف عاقلانه» خود عمل کنند، لیکن به راستی ما باید تفسیر چه کسی از این توافق مثلا هسته‌ای را باور کنیم؟! تفسیر این مردمان خودمان یا آن نامردمان بدزبان؟! حضرات اگر می‌فرمایند؛ «دشمن دروغ می‌گوید» پس اولا چرا به همین دشمن کذاب، لقب «مودب» می‌دهند؟! ثانیا چرا علی‌الدوام می‌خواهند دماغ دراز این دشمن دروغگو را عمل جراحی کنند، بلکه شیطان بزرگ را نزد ملت ایران، «بزک» کرده باشند؟! ثالثا کدام دشمن دروغگو، به کدام عهد خود وفا کرده که آمریکا دومی‌اش باشد؟! رابعا چطور ما به همین دشمن، همین لقب «دروغگو» را می‌دهیم، انگ‌های رنگارنگ دشت می‌کنیم؛ «دوره شعار دادن علیه دشمن گذشته»، «با جامعه جهانی (!) باید کنار آمد»، «کشور را با شعار دادن علیه آمریکا نمی‌توان اداره کرد» و… لیکن خودشان آزادند هر جا به نفع‌شان بود، دشمن را «باادب» بخوانند، هر جا به نفع‌شان بود «دروغگو»؟! نکند این بود، آنچه به آن «اعتدال» می‌گفتند؟! و اگر می‌فرمایند؛ «ملاک، تفسیر ما از توافق است، نه تفسیر راست یا ناراست دشمن»، لاجرم این مهم را نیز باید توضیح دهند که آیا سازمان ملل، شورای امنیت و شورای حکام آژانس، حرکت بر اساس تفسیر ایشان می‌کنند یا تفاسیر مطروحه آن سوی میز؟ البته پاسخ، کاملا روشن‌ است! این نهادهای خیر سرشان بین‌المللی، به گواهی همین قطعنامه هفته پیش، صدسال سیاه، منافع مشترک کاخ سفید و اسرائیل را فدای احدالناسی نخواهند کرد! راه رفتن به سیاق «کدخدا» درجه آخر منتهی می‌شود به همین برداشت‌های متناقض، من اما چاره کار را رجوع دوباره می‌دانم به اندیشه و آرمان «روح خدا». همه باید به «خمینی» برگردیم، بویژه آنها که داعیه‌دار «خط امام» هستند! اگر «عالم، محضر خداست»، «جمهوری اسلامی، محضر روح خداست». در محضر روح خدا، آیا زیبنده است تن به توافقی دهیم که فلان دستاورد مهم کشور را ۲۵ سال، معطل خود کند، بهمان دستاورد مهم دیگر را ۱۰ سال؟! این یکی، نه نقد ما به توافق که جمله یکی از همین مردمان مذاکرات است؛ «برای تسلیحات، باید مورد به مورد اجازه بگیریم»! واقعا چرا؟ در محضر روح خدا، با آن همه سر نترس و سودای انقلابی، واقعا چرا باید برای «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه» اجازه از اجنبی بگیریم، آن هم مورد به مورد؟! خیلی دوست دارم بدانم در ازای این امتیاز ممتاز و متمایز، متقابلا ما چه چیزی از دشمن گرفته‌ایم؟ این امتیاز را که دشمن اصلا سخن از «لغو تحریم» نمی‌گوید، بلکه علی‌الدوام می‌گوید؛ «تعلیق تحریم»؟! یا این امتیاز را که دشمن اصلا سخن از «تعلیق همه تحریم‌ها» نمی‌گوید، بلکه علی‌الدوام می‌گوید؛ «تعلیق قطره‌چکانی بخشی از تحریم‌ها»؟! یا این امتیاز را که دشمن «تعلیق قطره‌چکانی بخشی از تحریم‌ها» را هم منوط یعنی مشروط کرده به راستی‌آزمایی آژانس؟! اخیرا از قول جناب آقای دکتر … چیز عجیبی خواندم؛ «روز اجرای توافق، آن روزی است که تحریم‌ها برداشته شود»! عجبا! قلم در دست ماست اما بازی با کلمات و جملات را ایشان انجام می‌دهد! «تحریم‌ها باید در همان روز امضای توافق و به شکل کامل لغو شود» کجا و این جمله فخیمه کجا؟! بر اساس این جمله، اگر تحریم‌ها ۳۰۰ سال بعد از توافق هم برداشته نشود، هیچ خرده‌ای نباید به هیچ‌یک از افراد این سو یا آن سوی میز مذاکره گرفت، چرا که لابد هنوز به روز اجرای توافق نرسیده‌ایم! کاش فقط با کلمه بازی می‌شد، گاه دستاورد شهریاری شهید هم مشمول همین بازی‌ها می‌شود! «سیاست» ممکن است «امر خوبی» باشد اما وای از «سیاست‌بازی» و «توافق»‌ ای‌بسا «چیز بدی نباشد» لیکن وای از «توافق‌بازی»! توافق‌بازی یعنی «مذاکره برای مذاکره» یا «مذاکره برای صرف توافق» و نه «مذاکره برای نیل به یک توافق خوب که در آن، همه تحریم‌ها در همان روز امضای توافق به شکل کامل لغو شود». در محضر روح خدا، عشق است بند بند صحیفه‌نور امام، نه بندهای توافقی که حتی موافقانش هم مکرر اعتراف کرده‌اند هیچ نباید از آن انتظار معجزه داشت! این هم لابد نوع خاصی از تدبیر است؛ «آدمی توافقی را خوب، حتی مبارک بخواند، لیکن متوقع باشد ملت هیچ توقعی از آن نداشته باشد!» همه جور توافقی را دیده بودیم الا توافق خوبی که در «مقام اجرا» خیلی هم نباید از آن متوقع بود! اینک ۲ پرسش مطرح می‌کنم، به امید شنیدن جوابی فراخور سوالات مطروحه.

یکم؛ اگر توافق، خوب است و قابل تبریک، پس چرا بعضی‌ها این همه هراس دارند از بالا رفتن سطح توقعات؟! این هم، آن توافق، توافق، توافقی که شبانه‌روز دنبالش بودند! حالا دیگر بهانه‌ چیست؟ واقعا اگر بناست توافق، هیچ معجزه‌ای نکند، یعنی در «روز عمل» هیچ گره‌ قابلی را باز نکند، پس چرا از اصل و فرع آن، با عنوان «توافق خوب» یاد می‌کنند؟! پس چرا ۲ سال تمام، همه تخم‌مرغ‌های خود را در سبد این توافق کذایی گذاشتند و تقریبا همه امور ملت را معطل سیاست خارجه نگه داشتند؟!

دوم؛ اگر توافق، علاوه بر آنکه خوب است و قابل تبریک، «فتح‌الفتوح»تر از حماسه خرمشهر هم تشریف دارد، عالیجنابان بفرمایند دیگر چرا مایه از صلح امام حسن علیه‌السلام می‌گذارند؟! عاقبت، در دوقدمی قلعه یهودیان به‌ سر می‌برند یا دوران تلخ‌کامی صدر اسلام؟!

چیزهای زیادی هست که دیپلمات‌ها باید از انقلابی‌ها بیاموزند، من‌جمله همین انشا نوشتن! انقلابی، زرنگ‌تر از این حرف‌هاست! نه زیر حرف می‌ماند، نه زیر برف! پدر رفته بود جنگ… و تنهایی انشا نوشتن، نسل مرا «مرد» بارآورد! ما ندادیم انشای خود را پدر برای‌مان بنویسد، چرا که او اردیبهشت ۶۱ در جاده جهنمی اهواز – خرمشهر، کارهای مهم‌تری من‌جمله «شهادت» داشت! نسل من، از تبار «احمدی‌روشن» است. از جنس «علیرضا». فی‌الحال از «روح خدا» مسیحایی‌ترین ارثی که به ما رسیده «صحیفه‌ نور» است. هر از چند گاه، تورقی می‌کنم صفحاتی از این مجموعه را. آخرین بار، ۱۰ روز پیش بود. مداقه‌ای کردم روی نزدیک ۲۰ صفحه از صحیفه. شب قبلش «صحیفه سجادیه» مرا با «چگونه دعا کردن» آشنا کرده بود؛ شب فوق‌الذکر، «صحیفه‌ نور» مرا با «چگونه ادعا کردن». آری! ادعاها داشت خمینی! ادعاهای همراه با عمل! این نبود که چون «پیرمردان منور» فقط اهل دعا باشد کنج خرابات، احیانا تسبیحی بچرخاند، ذکری بگوید و والسلام! خمینی «جهانی بنشسته در گوشه‌ای» نیز نبود؛ بنشسته در گوشه‌ای، جهان را متحول کرد! بی‌چاره‌های زنجیره‌ای، یک جا هم خواستند واقعا از امام «تعریف» کنند، باز فروافتادند در چاه «تحریف»! ادعا داشت خمینی، سیلی حیدری بخواباند بر صورت شیطان بزرگ، بلکه علی‌الدوام تحقیرش کند! نیمه خرداد ۴۲ خمینی جز خدا چه کسی را داشت که یک‌تنه، علیه آن شاهک آمریکایی به مبارزه برخاست، هر روز بیشتر از روز قبل، تحقیرش می‌کرد؟! «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند» یعنی تحقیر ابلیس! ادعا داشت خمینی، «ما اگر از صدام بگذریم، از آل‌سعود نخواهیم گذشت!» امام که پای داعیه‌اش ایستاد بماند، حتی تاریخ هم صحه گذاشت بر صحیح بودن ادعای صحیفه! تیتر یک مشهور، محبوب و انقلابی «خبر مرگش» اگر چه به نام «وطن امروز» تمام شد، لیکن صادقانه اعتراف می‌کنیم آن ۲ کلمه حرف حساب، نور صحیفه روح‌الله بود که بر دل روزنامه ما تابیده شد! در خشت خام دیروز، چه می‌دید خمینی؟ همین امروز را! خامنه‌ای هم دیروز، دبه درآوردن‌های متوالی همین امروز را می‌دید که هیچ خوشبین نبود به مذاکره! مردان بزرگ، سخن نمی‌گویند الا به حکمت! خیلی هم محتاج حرکت نیستند! این، رئیس‌جمهور بی‌ادب و بی‌هوش یانکی‌هاست که هی از این کشور به آن کشور می‌رود، لیکن ابرمرد چفیه به دوش ما، بنشسته در حسینیه امام خمینی، تنها و تنها با یک جمله آن هم غیرمستقیم، ضمن متوجه کردن آمریکا از ابعاد نامعلوم حمله نظامی به شام، رسما شیطان بزرگ را کوچک و از جنگ علیه سوریه منصرف می‌کند! صحیفه نور، مال دیروز است، لیکن برای به روز بودن، گاه هست که باید دیروز را بخوانی، آن هم دقیق و عمیق، بلکه فردایت لنگ عصای جان‌کری نشود! تو خمینی را بخوان، خوب و بد هر توافقی، خودش را نشان می‌دهد!

hjhjhj

«صحیفه نور» به ما می‌گوید: «اساس این فرآیند که آدمی برای گرفتن بدیهی‌ترین حق خود بخواهد قید حقوق‌ ای‌بسا مهم‌ترش را بزند، اشتباه است». در اینگونه مواقع، تجربه نشان داده آدمی از حقوق مهم‌ترش می‌گذرد، لیکن به آن حق مد‌نظر نیز آنطور که فکرش را می‌کرد، نمی‌رسد! این مهم را تجربه در «مقام عمل» یعنی «مرحله اجرا» نشان داده، نه در «برگه انشاء» که فی‌الواقع، کاغذی بیش نیست! «صحیفه‌ نور» به ما می‌گوید: «اساس این فرآیند که آدمی برای گرفتن بدیهی‌ترین حق خود بخواهد زیر بار فشار دشمن برود، بدان حد که حرف زور شنیدن از اجنبی را «تئوریزه» کند، عین ذلت است». در اینگونه مواقع، تجربه نشان داده آدمی فشار دشمن را متحمل می‌شود اما بدیهی‌ترین حق خود را مگر در همان «انشاء مرقومه» به چنگ آورد، نه در «عالم واقعیت»! «صحیفه‌ نور» به ما می‌گوید: «اساس این فرآیند که آدمی برای درمان امراض اقتصادی خود بخواهد نسخه گدایی از خصم قداره‌بند تمنا کند، عین بی‌تدبیری است». نشست و برخاست با امثال وزیر خارجه فرانسه، حل‌المسائل مشکلات اقتصادی این کشور نیست! اروپا خودش درگیر «ریاضت اقتصادی» است! لطفا برند جمهوری اسلامی را آسیب نزنید! دیروز، خوب خودش را لو داد این فابیوس کثیف؛ «من نماینده صهیونیست‌ها بودم در مذاکرات»! کاش این مردمان وزارت امور خارجه «الفبای غیرت» را رعایت کنند و به این بی‌چشم و رو که جدای از این مواضع، دستی آلوده به خون جوانان کشورمان هم دارد، هرگز اجازه ورود به خاک مقدس وطن ندهند. هم «حرمت دولت» باید محفوظ بماند، هم «احترام ملت». فابیوس اگر به ایران بیاید، عادلانه‌تر آن است روانه «قوه‌قضائیه» شود تا «قوه مجریه»! ۳۰۰ هزار شهید، پای شجره طیبه انقلاب اسلامی، خون نداده‌اند که این‌ همه راحت، با «عزت ملی» بازی شود! جلوی پای این ملعون، «خط قرمز» باید گذاشت، نه آنکه «فرش قرمز» پهن کرد! «صحیفه‌ نور» به ما می‌گوید: «اساس این فرآیند که آدمی جنگ زرگری دشمن با ابواب جمع خودش را باور کند، هیچ نیست الا حماقت در تحلیل». سگ زرد برادر شغال است! کنگره از کاخ سفید، بدتر، کاخ سفید از کنگره بدتر! جمهوری‌خواهان از دموکرات‌ها بدتر، دموکرات‌ها از جمهوری‌خواهان بدتر! جنگ اینها، تنها بر سر بیشتر چاپیدن ملت‌هاست و الا هیچ با هم «دعوای آرمانی» ندارند! زیاد که به آمریکا رو بدهی، هنوز اینقدر وحشی هست که باز آرزوی تنفس در هوای «کاپیتولاسیون» کند! «صحیفه‌نور» به ما می‌گوید: «اساس این فرآیند که خودمان با دست خودمان، ایران عزیز را به یک کشور استثنا در آژانس بدل کنیم، خیانت در حق نخبگان و اندیشمندان وطن است». فی‌الحال، جمهوری اسلامی دارد نان همین صحیفه را می‌خورد و آنقدر هم «قدرت فرامنطقه‌ای» دارد که کدخدا با آن همه باد و بروت، خواهان مذاکره با ما باشد. چه لاف گزافی است اگر مدعی شویم توافق اخیر، جایگاه ایران را نزد جهانیان ارتقا بخشیده! از تنگه باب‌المندب تا ساحل مدیترانه، آنکه دارد مهره‌های شطرنج جنگ با دشمن را درست و ماهرانه جابه‌جا می‌کند، سرهنگ ارتشی و سردار سپاهی ماست! اگر فرجام برجام، جز این نیست که ما باید برای تامین تسلیحات نظامی خود، مورد به مورد از دشمن، اجازه بگیریم، بعضی‌ها حد سخن را نگه دارند و بیهوده لاف نزنند که توافق فلان، جایگاه جمهوری اسلامی را مرتفع کرده! این جایگاه اگر مرتفع نبود، اساسا و اصولا شیطان بزرگ، منت ما را نمی‌کشید برای مذاکره! حضرات، آه از نهاد این جایگاه، بلند نکنند، الباقی سخنان‌شان پیشکش! بعضی چه بی‌خود، دلواپس جایگاه جمهوری اسلامی شده‌اند! جنگ با لعین داعشی، آن هم بی‌جلیقه ضد گلوله، چنان جایگاه فرزندان دلاور خمینی و خامنه‌ای را نزد جهانیان مرتفع کرده که حتی سران ذاتا بی‌ادب کاخ سفید هم، هنگام سخن گفتن درباره «ژنرال سلیمانی» مبادی آداب می‌شوند و معترف به حقیقت! در اینجا اعلام می‌کنم اگر کسی بخواهد به جایگاه رفیع جمهوری اسلامی در دنیا خدشه وارد کند با صحیفه نور روح‌الله طرف است! هر توافقی اما به شرط آنکه هزار جور نشود تفسیرش کرد، به شرط آنکه باب میل دشمن نباشد، به شرط آنکه همه تحریم‌ها را در همان روز اجرای توافق لغو کند و به شرط آنکه گزینه‌های فشار علیه ملت ایران را برای رئیس‌جمهور بعدی کاخ سفید، تضمین نکند، البته آزاد و بلامانع است! اینک رونمایی می‌کنم از چهارمین پیشنهاد خود به مجلس محترم شورای اسلامی، در عرض یک ماه اخیر! چنین توافقی را با سر قبول کن! جناب آقای روحانی! دلواپسی ممنوع! لب را «هنر خنده» بیاموز…

1000

حسین قدیانی در ۴ سالگی…

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. نسیم می‌گوید:

    بسم الله الرحمن الرحیم

  2. چشم انتظار می‌گوید:

    «یادش به خیر! مدرسه که می‌رفتم، چون پدری در کار نبود، انشاء را خودم تنهایی می‌نوشتم اما بودند وروجک‌هایی که می‌دادند ابوی زحمت مرقومه را بکشد! بعضا ۲ تایی!! معلم اما اساسا این کاره بود؛ کلک را می‌فهمید! اگر نوشتن انشاء با پدر، «داد آموزگار» را درمی‌آورد، نگارش انشاء با شیطان بزرگ «فریاد روزگار» را! می‌بینید دیگر! می‌شنوید دیگر! تفاسیر ارائه شده ماشاءالله از ازمین تا آسمان فاصله دارد! توافق، یکی است اما به جای «المیزان» شاهد تفاسیری هستیم بس «نامیزان» بلکه ۱۸۰ درجه مغایر هم! این مهم حکایت از چه دارد؟»

  3. چشم انتظار می‌گوید:

    “چون پدری در کار نبود…”!

    داداش! قلب آدم آتش می‌گیره از این حرف! 🙁
    کار ندارم به متنِ «فعلا پیش‌نویس» ربط داشته باشه، یا نه؟
    از نظر ما که خیلی ربط داره. چرا که به ظاهر یک جمله‌ی ولی؛
    همــــ مقدمه‌ی هم نتیجه ــــــم.
    همــــ متنِ هم حاشیه ــــــم.
    همــــ دردِ هم درمان ــــــم.
    همــــ راهِ هم آه ــــــم.
    و دیپلمات‌های ما، باید بفهمند این رو…

  4. چشم انتظار می‌گوید:

    به هر حال اگر توافق همان‌طور که شما می‌فرمایید «غیر حرفه‌ای» بسته باشه -که شده!- باز هم آن طرفی که متضرر می‌شود، یحتمل مردمان این سوی میزند!
    بالاخره آن‌ها با زبان مادری‌شان نگاشته‌اند و دیپلمات‌های ما هم هر چقدر زبان بلد! باز، از برخی اصطلاحات آنان و کاربردشان کم‌اطلاع!
    لیکن، این‌ها دلیل بر ترجمه‌ی مغایر با متن اصلی، اون هم ۱۸۰ درجه‌ای نمی‌شه!
    آیا می‌شه گفت؛ سهوی بوده؟
    الله اعلم…

  5. چشم انتظار می‌گوید:

    «من به مذاکره با آمریکا خوش‌بین نیستم»، امروز دارد خودش را نشان می‌دهد! امروز… و در این همه تفسیر متفاوت، که هر یک، آن دیگری را نقض می‌کند!

  6. حسین می‌گوید:

    «زمان و گذر زمان» ثابت کرده‌اند قاضیان خوبی‌اند!
    بگذار فعلا جشن بگیرند و دنبال مجوز مک دونالد باشند!!

  7. حسین می‌گوید:

    آقا ما دیگه از «فابیوس» کثیف‌تر که آدم نداریم، داریم؟ طرف خودش گفته؛ «من عامل اسراییلم در مذاکرات!»
    ما می‌گیم؛ «طرف ویروس ایدز رو وارد کشور ما کرده، باید جواب پس بده»، یک عده «مثلا ایرانی» بهشون برمی‌خوره!
    والله غرب‌زدگی هم حدی داره! یعنی خود غربی‌ها هم اینقدر غرب‌زده نیستند!! اسم این خیانته، جنایته، چیه نمی‌دونم؟

    http://ghanoondaily.ir/1394/05/03/Main/PDF/13940503-571-1-1.pdf
    «به فرانسه فرصت جبران بدهیم»!!

  8. رهگذر می‌گوید:

    سلام
    هر چند مطلب مربوط به روزنامه کیهان ۲۳ تیرماه است لیکن کهنه نشده است!
    آقایانی که از امکان ارتباط با آمریکا و بازگشایی لانه جاسوسی در تهران سخن می گویند، چه هدفی دارند؟
    پیشنهاد مطالعه؛
    http://aakbari.blog.ir/post/a88

  9. دل آرام گیرد به یاد خدا می‌گوید:

    خشت اول مذاکرات را چو بنهادند کج
    تا ثریای توافق می‌رود دیوار کج!

  10. یکی از پروانه‌ها می‌گوید:

    امام علی علیه‌السلام:
    «راست‌گو با راست‌گویی خود به همان جایی می‌رسد که دروغ‌گو با حیله گری خود».

  11. شیدا می‌گوید:

    «بند دهم توافق» آژانس را ملزم مى‌کند که اسرار محرمانه ایران را که به آن دست مى‌یابد، «محفوظ» نگه دارد!
    چقدر خوب!!

  12. شیخ حسن پس از جمع‌بندی مذاکرات می‌گوید:

    «در این‌جا اعلام می‌کنم کسی بخواهد نقد کند، «نقد دلسوزانه» آزاد است اما اجازه نمی‌دهم که کسی بخواهد با دروغی و اتهامی و سخن ناروایی، به امید مردم، به اعتماد مردم صدمه بزند. امروز روز پایان نیست ملت بزرگ ایران. امروز روز آغاز است. آغاز برای حرکتی نو. آغاز برای نشاطی نو. آغاز برای امیدی نو. آغاز برای آینده ای بهتر برای جوانان‌مان. آغاز برای حرکتی سریع‌تر برای رشد و توسعه کشور عزیزمان ایران.»

  13. قاصدک منتظر می‌گوید:

    دیواری که خشت به خشت مذاکراتش با ملاتی از دبه‌ی شیطان بزرگ، روی هم گذاشته شده، اونقدر کج و معوج بالا رفته، که هر لحظه انتظار فرو ریختن‌اش هست و بعیده در «مرحله اجرا» به «ثریای توافق» برسه!!

  14. ناشناس می‌گوید:

    دارم فکر می‌کنم یکی مثل شما هم باید می‌رفت جزوه‌ی آورده شده از هتل کوبورگ رو همه جوره یه ویرایش اساسی می‌کرد!
    این‌قدر حساسیت و دقت برای یه متن روزنامه داخلی که حرف و حدیثی توش نباشه، دیگه تنظیم متن معامله با دشمن پرروی وقیح دم به دقیقه دبه کن، جای خود داره!

  15. رضا 2 می‌گوید:

    «من به مذاکره با آمریکا خوش‌بین نیستم!»
    دیده شد که این حرف رهبر درست از آب در نیامد! این نشان می‌دهد که هر کس از جمله بالاترین و موجه‌ترین شخص نظام هم می‌تواند اشتباه کند اما هنر بزرگ وی این بود که علی‌رغم نظر خود، به نظر متخصصان که برآمده از رای مردم بودند، اطمینان کرد و این شد که این پیروزی به دست آمد و توافق حاصل شد و مردم خوشحال شدند و ان‌شاءالله کشور رو به جلو حرکت می‌کند.
    ـــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    و یک ان‌شاءالله هم من بگویم؛ تا ساعاتی دیگر که متن به روز شد، جوابت را خواهی گرفت! 🙂
    در ضمن، هنر بزرگ‌تری هم دارد رهبر حکیم ما!
    عمله ساختن برای جمهوری اسلامی و تصمیماتش، حتی از نوچه‌های فتنه ۸۸! 😉
    نامردی امشب نیای وبلاگ!

  16. چشم انتظار می‌گوید:

    رضا ۲!
    😉

  17. پیرمرد می‌گوید:

    رضا ۲!
    به کجا چنین شتابان؟
    اصلا این توافق، «کاملا غیر قانونی» است، چرا که در ۳ بند خود به خصوص در «بند مربوط به پروتکل الحاقی و اقدامات داوطلبانه» مصوبه مجلس شورای اسلامی را نقض کرده…

  18. علی می‌گوید:

    حاج حسین!
    رضا ۲ که سوال نکرد، بخوای جواب بدی!
    فقط شرح ماوقع کرد…
    آب رو بریز اون‌جا که می‌سوزه!

  19. نسیم می‌گوید:

    «««اللهم احفظ قائدنا الامام الخامنه‌ای»»»

  20. محمد می‌گوید:

    توی «کلیله و دمنه» داستان اون مرغایی که به طمع دونه در دام صیاد می‌افتن… و بعد به رهبری طوقی و در سایه‌ی دعوتش به اتحاد، آزاد می‌شن رو همه خوندین حکما. اینه قصه……

  21. دل آرام گیرد به یاد خدا می‌گوید:

    جناب رضا ۲!
    اول صبر کن پاییز بشه، بعد جوجه‌های توافق رو بشمار.

    آقای قدیانی؛
    «عمله» رو خیلی خوب و به جا اومدید.
    واقعا این جماعت نوچه فتنه ۸۸ شدن عمله، نوکر و مجیزگوی همون جماعتی که از نظر رهبر حکیم و هنرمند ما، هم متدین، هم شجاع، هم غیور و همین امین هستند!
    عشق است هنر والای امام خامنه‌ای در مقوله جذب که جماعت، از شعار «مرگ بر اصل…» رسیدن به پاچه‌خواری جمهوری اسلامی، آقای روحانی و کلا روحانیت معزز!!
    یعنی حتی از شمای حسین قدیانی هم مدافع‌تر شدن برای نظام!!!
    فقط خدا کنه دچار افراط و زیاده‌روی نشن دیگه!!!! 🙂

  22. حسین می‌گوید:

    در ضمن، هنر بزرگ‌تری هم دارد رهبر حکیم ما!
    عمله ساختن برای جمهوری اسلامی و تصمیماتش، حتی از نوچه‌های فتنه ۸۸!
    😉

  23. چشم انتظار می‌گوید:

    این چشمکی که زدی، ما رو دیوونه کرده داداش! 🙂
    در پس این 😉 چه آشی پُختی برای شیخ عصبانی، خدا عالمه!!
    ـــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    هنوز وسط متن بودم، که این کامنت آمد؛
    http://www.ghadiany.ir/1394/23924/comment-page-1#comment-176724
    فلذا، سطور آخر متن امشب را با دقت بیشتر بخوانید!
    کلی زود زدم تا «رضا» از متن درش نیاره!
    در ضمن، من به دکتر شیخ حسن روحانی، خیلی بیشتر از رضا ۲ و امثالهم ارادت دارم!
    فقط یکی مثل ایشون می‌تونست به ملت ما بیش از پیش حالی کنه که در مذاکره با آمریکا حتی توافق با او، هیچ خیر خاصی نهفته نیست!!
    به هر حال، هنرهایی بزرگان دارن، هنرهایی هم آقای روحانی داره… این رو نگیم، بی‌انصافیه!
    طرف، عاصی و عصبانی شد مثل چی، وقتی دید و شنید ملت «حماسه کانگوروی ۲» راه ننداختن واسه توافق!!!
    زنگ زده به «سرافراز» بد و بی‌راه گفته… یعنی تا این حد!!!! 🙂
    امروز هم باز به اهل نقد توپیده که؛ B 12 بخورن!!!!! 🙂 خوبه حالا نگفته؛ دیازپام!!!!!! 🙂

  24. برف و آفتاب می‌گوید:

    توی متن توضیح خوهید داد که اون چیه دست‌تون، در سی‌ و چهار سالگی؟
    ــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    معلوم نیست تسبیحه؟؟!!

  25. برف و آفتاب می‌گوید:

    «حماسه کانگوروی ۲»!
    🙂

  26. فرهنگی می‌گوید:

    شیخ حسن! از راه نیفتادن «حماسه کانگوروی ۲» عصبانی باش و از این عصبانیت……!!
    ــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    تا وطن به روز نشده، این متن را حتما بخوانید. عالی نوشته «شروین».
    http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/BlockPrint/142316

  27. چشم انتظار می‌گوید:

    «حماسه کانگوروی ۲»!
    آی دلم…
    دیازپام، والیوم ۱۰، پَنتاپرازول…
    بریم یک داروخانه بزنیم با «اسلامی ایرانی»! 🙂

  28. شیدا می‌گوید:

    جان کورکر، سناتور ایالت تنسى، ضمن یاغى خواندن دولت ایران، خواستار ٢ سند اضافه مرتبط با توافق‌نامه شد که بایستى توسط اوباما به کنگره تحویل مى شد و افزود؛
    «زمان بازنگرى ۶۰ روزه، از وقتى شروع مى‌شود که اوباما همه اسناد رو تحویل بده»!

    وقتى براى زمان بازنگرى، این فیلم‌ها را بازى مى‌کنند و مى‌خواهند با طول دادن زمان، ایران را بازى بدهند، ببین براى زمان لغو تحریم‌ها، چه خواهند کرد؟!

    دولت‌زنان‌شان هم که افاضه کرده‌اند؛
    «نگران اقدام‌هاى شریرانه رژیم ایران در عراق هستند و گزینه نظامى را که آلترناتیو توافق هسته‌اى هست، حفظ خواهند کرد»!

    آن‌وقت «بعضى‌ها» از زدوده شدن کدام ابرهاى تهدید، از آسمان ایران، ذوق مرگ شده‌اند؟!
    آنهم زمانى که قراره، اسرار نظامى کشور در اختیار آژانس قرار بگیره و آژانس لطف کنه و اونا رو افشا نکنه!!

  29. چشم انتظار می‌گوید:

    این تابلوهای پشت سر شما هم، برای خودش حکایتی داره! حُکما؛ بی حکمت نیست.
    چراغ خطر و حمل با جرثقیل و… 🙂

  30. م.طاهری می‌گوید:

    منتظریم…

  31. زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی می‌گوید:

    http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/BlockPrint/142316
    چه مصداقی برای «آه» مظلوم، روشن‌تر از اینکه شاهد باشی وزیر امور خارجه کشورت با سلام و صلوات به استقبال متهمی برود که خون تو را به ناپاکی آلوده است؟ آن‌وقت سفر فابیوس به تهران بودار نخواهد بود؟

  32. دل آرام گیرد به یاد خدا می‌گوید:

    بر خامنه‌ای رهبر خوبان صلوات!

  33. چشم انتظار می‌گوید:

    خصوصی؛
    داداش حسین؛ فکر کنم (ان‌شاءالله) همزه نداشته باشه.

  34. پسرشهید می‌گوید:

    یا حق

  35. چشم انتظار می‌گوید:

    اگر «عالم، محضر خداست»، «جمهوری اسلامی، محضر روح خداست».
    هزار آفرین به این نبوغ…

  36. چشم انتظار می‌گوید:

    بی‌گمان؛ یکی از «زیباترین» متونی بود، که در رابطه با توافق هسته‌ای نوشتید.
    دست مریزاد…

  37. قاصدک منتظر می‌گوید:

    «بی‌خود دلواپس جایگاه جمهوری اسلامی نباشید!»

    شما دلواپسی‌های‌تان را که با وجود بازی دشمن‌دون با گزینه‌های روی میزش، خیلی ساده، پیش فروش کرده‌اید!
    بد نیست سهام‌دار خنده‌ای باشید که در سالن بورس توافقات جا گذاشته‌اید؟
    هسته‌ای مقتدرمان را با بازی‌های‌تان خسته نکنید!
    داغی دلواپسی بس است!
    گرمای خنده را بچسبید!

  38. زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی می‌گوید:

    «آیا سازمان ملل، شورای امنیت و شورای حکام آژانس، حرکت بر اساس تفسیر ایشان می‌کنند یا تفاسیر مطروحه آن سوی میز؟»

    ما رو گیر آوردن آقایون!!! هیچ‌کی هم نمیاد یه بار بگه چرا ما می‌گیم زمین، اونا می‌گن آسمون؟؟؟

  39. فرهنگی می‌گوید:

    درودها نثارتان استاد.
    آنچه بر قلم زیبای شما آمده بود، ذره ذره وجود من آن را فریاد می‏‌زد.
    .
    .
    خوش‌نشینان ساحل بدانند
    موج این بحر را رامشی نیست

    دل به امید رامش نبندند
    بحر را ذوق آسایشی نیست

    خوش‌نشینان ساحل بدانند
    تا که دریاست، این شور و حال است

    چشم سازش ز دریا ندارند
    سازش موج و ساحل محال است…

  40. رضا اعتدال طلب -پزشک می‌گوید:

    آقای قدیانی

    توافق انجام شد
    شورای امنیت قطعنامه رو تصویب کرد
    مذاکرات تموم شد
    این توافق دیگه برای ایران الزام‌آوره و نمی‌شه زیرش زد
    شما هنوز به قولی «دنبال مو توی بشقاب غذا هستید»؟
    صبح به خیر مومن!

  41. حسین می‌گوید:

    واقعا چسبید این متن! تلفیق حرف امام، عکس امام و حرف‌هایی از جنس امام در کنار هم، طوفانی به پا کرد.
    بدون اغراق، یکی از بهترین متن‌های چند وقت اخیرت بود.
    من که خیلی حال کردم، حتما باقی دوستان هم، هم نظرند با من.
    حیفه که حداقل دو بار خوانده نشه.
    حاجی ممنون که اینقدر خوب می‌نویسی!

  42. قاصدک منتظر می‌گوید:

    «چیزهای زیادی هست که دیپلمات‌ها باید از انقلابی‌ها بیاموزند، من جمله…»

    درستی مسیر را!
    ‌همان «صراط مستقیم» آرمان‌های خمینی کبیر و نائب بر حقش…
    انقلابی، هرگز از راستی این مسیر یک طرفه بر نمی‌گردد، چون می‌داند حرکتی خلاف جهت این مسیر، همانا و خطر برخورد با دشمن همان!
    و بی‌گمان در این میان عایدی جز «دبه» جای «دیه» حاصل نمی‌شود!

  43. ناشناس می‌گوید:

    سلام…

  44. قاصدک منتظر می‌گوید:

    «دنبال مو توی بشقاب غذا هستید»؟
    http://www.ghadiany.ir/1394/23924/comment-page-1#comment-176758

    چون ما به اونایی‌ که غذا رو درست کردند، فقط ی‌خرده، نه بیشترها…! اعتماد نداریم؛ باید خودمون حواسمون باشه تو غذا، نه مو! که فضله موش کور و «کری» نباشه؛ که اگر باشه! مجبوریم بی‌توجه به تصویب شورای امنیت سازمان ملل با اعضای مچل و حق وتوی افتضاح و بی مستدل، غذا رو با جاش بریزیم تو سطل زباله که خوردنش حرامه!!

  45. sahar می‌گوید:

    نویسنده محترم و دوستان گرامی، سلام!
    نظرتان راجع به مقاله «موزعین آفتابه» نوشته جناب «داریوش سجادی» چیست؟
    خلاصه مطلب ایشان از نظر من این بود؛
    حجم «ستانده‌های انتزاعی» جمهوری اسلامی ایران در توافق بیش از «داده‌های قابل اندازه‌گیری» است…
    آیا برداشت درستی است؟
    http://sokhand.blogspot.com/2015/07/blog-post_25.html

  46. خواهر شهید می‌گوید:

    ظاهرا برای بعضی از طرفداران دولت، این نحوه «اجرای توافق» نیست که مهمه!
    بلکه همان «انشای توافق» کفایت می‌کند ایشان را!
    برای این گروه منافع ملت یعنی کشک!
    حال در این انشاء، چه منافعی برای این گروه نهفته است؟ الله اعلم!

  47. برف و آفتاب می‌گوید:

    رضا اعتدال طلب-پزشک؛

    خود آقای عراقچی گفت:
    «این عهدنامه الزام‌آور نیست و نقض این عهدنامه به معنی نقض توافق نیست».

    می‌شه شماها دقیقا بفرمایید حرف کی رو قبول دارید کلا؟!

  48. رضا 2 می‌گوید:

    جناب قدیانی!
    بسیاری از نوچه های ۸۸ عمله‌های نظام بوده‌اند……

  49. چشم انتظار می‌گوید:

    کاملا بی‌ربط!!
    کوسه‌ی دوست‌داشتنی؛
    http://www.jahannews.com/vdcb5sba9rhbf8p.uiur.html

  50. بی قرار وصال می‌گوید:

    بسیار عالی، مستدل و منطقی و در عین حال انقلابی!
    آجرک الله!

    به نظرم بهتر بود به جای «جاده جهنمی اهواز-خرمشهر»، از «جاده بهشتی اهواز-خرمشهر» استفاده می‌کردید. این جاده، محل گذر و تردد شهدای عزیز و رزمندگان بوده و بسیاری از شهدای عزیز از این جاده بهشتی عروج خویش را آغاز کردند.

    از کاربرد این عبارت، احساس خوبی نکردم. شاید منظورتون از جهنمی بودن این جاده، شدت آتش دشمن بر روی آن بوده، اما در هر صورت، «جاده بهشتی» به نظرم بهتر بود.
    التماس دعا

  51. بی قرار وصال می‌گوید:

    رضا ۲؛
    چقدر خوشحالم که امثال شما هنرهای نهفته در گل وجود حضرت آقا را بر می‌شمارید……

  52. ناشناس می‌گوید:

    بی قرار وصل!

    «اردیبهشت ۶۱ در جاده جهنمی اهواز-خرمشهر»

    به اون بهشت نهفته در اردیبهشت دقت کنین!

  53. ناشناس می‌گوید:

    آقای دکتر اعتدال طلب!

    تا همین جای کار، توافق در ۳ بند خود به خصوص بند مربوط به پروتکل الحاقی، نص مصوبات صریح و قانونی مجلس شورای اسلامی رو نقض کرده. اینطوری بخوای حساب کنی، اصل این توافق، غیر قانونی است.
    http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/BlockPrint/142459

  54. قاصدک منتظر می‌گوید:

    «خوشبین نبودن به نتیجه مذاکره با آمریکا» امروز دارد علت‌العلل خود را نشان می‌دهد! امروز… و در این همه تفسیر متفاوت از توافق، که هر یک ناقض آن دیگری است! «من به نتیجه مذاکره با آمریکا خوشبین نیستم» نه از آن رو بیان شد که احتمال توافق با آمریکا را نمی‌داد، بل بدان علت بیان شد که روزگار پس از توافق، یعنی همین کشمکش‌ها را در «خشت خام» و به «محک تجربه» می‌دید. اتفاقا بارها فرموده شد؛ «احتیاج آمریکا به مذاکره، ایضا به توافق، بیش از نیاز ماست». خود همین یعنی از نظر بزرگان، نیل به توافق، خیلی هم امر غیر ممکنی نبوده و نیست. اینکه حالا «شیطان بزرگ» است! آدمی حتی می‌تواند به راحتی آب خوردن، با خود «شیطان رجیم» هم توافق کند! منتهای مراتب، خوش‌خیال، آن کسی است که فکر ‌کند با این قبیل توافقات، شیطنت شیطان، تمام می‌شود! وقتی دیروز بزرگان، علنی سخن خود را بیان کردند، دبه درآوردن‌های مکرر دشمن در همین امروز را می‌دیدند که اولا وسط مسابقه، مبادرت به تعویض اسب می‌کند، ثانیا با مردمان مذاکرات، سخن به زبان تهدید می‌گوید، ثالثا تعهد به هیچ چیز، حتی به وعده سر خرمن خود ندارد. باورم هست آحاد ملت هم، خوشبین به نتیجه مذاکره با یانکی‌ها نبودند و الا می‌شدند حکایت این «گروهک جشن‌سرخود شادی‌اولی»، رفتار و گفتار سبک از خود بروز می‌دادند! با این همه، کاش همان دیروز «ملاحظات حکیمانه» رعایت می‌شد بلکه امروز شاهد این همه تفسیر به رای و این همه بدعهدی نمی‌بودیم، آنهم در شرایطی که هنوز جوهر قلم توافق خشک نشده! دیروز جمع می‌شد این بساط، امروز مجبور نبودیم زیر بار توافقی برویم که اوباما در وصفش بگوید؛ «به هیچ وجه لازم نیست آمریکا توافق هسته‌ای با ایران را متوقف کند، چون رئیس‌جمهور بعدی، با وجود این توافق، گزینه‌های بیشتری برای فشار علیه ایران خواهد داشت».

  55. علی می‌گوید:

    کلا چه فرقی داره زمان عدم توافق با زمان توافق؟!
    دور هم هستیم‌؛ اختلاس می‌کنیم، آب رو هدر می‌دیم و……

  56. شیدا می‌گوید:

    رضا٢؛

    عدم توافق اگر چه ١٢ سال طول کشید، ولى جنگى در کار نبود……

  57. برف و آفتاب می‌گوید:

    بی‌قرار وصال!
    نقدتان را قبول نداشتم، چرا که؛
    http://www.ghadiany.ir/1394/23924/comment-page-1#comment-176777

  58. چشم انتظار می‌گوید:
  59. بی قرار وصال می‌گوید:

    ناشناس و برف و آفتاب؛
    ممنون بابت یادآوری!

  60. چشم انتظار می‌گوید:

    بسیـــــــ قدر این «بوسه» رو بدون ــــــــجی؛
    http://8pic.ir/images/1ghgx7vqsqkuyrsyqr5u.jpg
    http://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=30375#i

  61. مهراب می‌گوید:

    جهت اطلاع دکتر اعتدال طلب؛

    در متن برجام ۲ بار به صراحت آمده که مفاد برجام، به معنای مفاد قطعنامه نیست……

  62. دی می‌گوید:

    «خیلی دوست دارم بدانم در ازای این امتیاز ممتاز و متمایز، متقابلا ما چه چیزی از دشمن گرفته‌ایم؟»

    تنها دستاورد مهم دو سال مذاکره با آمریکا و توافق وین که جوونا بیشتر از همه، از اون استقبال و بیشتز از همه احتمال میدن که اجرایی بشه؛ «افتتاح شعبه مک دونالد تو ایرانه!» تا چیزای دیگه!!
    اصلا خود من، بعد از ۱۲ سال کیک زرد خوردن، از اینکه قراره همبر مک دونالد بخورم یه حالی‌ام!!!

  63. خطاب به «دی» می‌گوید:

    موافقم با شما کاملا…

  64. م. م می‌گوید:

    ها! این شد یه چیزی!
    محکم و روراست باید توافق خسته خسته‌ای رو نقد کرد، نه مثل متن شلک اولت…
    هر چند، با این کامنت متن بغل، صد در صد مخالفم. فوق‌العاده بی‌ادبانه بود؛
    http://www.ghadiany.ir/1394/23992/comment-page-1#comment-176791

  65. احمد می‌گوید:

    توقیف شدن وطن امروز حقیقت داره؟

  66. شیدا می‌گوید:

    یه چیزى بگم…

    واقعا توى اروپا، فست‌فودهاى مک‌دونالد، نه تنها جاهاى با کلاسى نیستند، بلکه محل مراجعه اقشار بسیار کم‌ درآمد جامعه هستند. کارگرها، دانشجوهاى کم‌ درآمد… آنهم به خاطر ارزان بودن!
    انسان کمتر یک اروپایی با درآمد متوسط را مى‌بیند که کلاسش به او اجازه استفاده از مک‌دونالد را بدهد!
    حالا این ندیدبدیدهاى تازه به دوران رسیده، لابد با اون پورشه‌هاى بادآورده، مى‌خواهند با خوردن ساندویچ و سیب زمینى مک‌دونالد، و عکس گرفتن با اون، کلاس بگذارند؟!
    حتى آداب بورژوازى هم همچین اجازه‌اى به آدم نمى‌ده!
    اینا دیگه کى هستند؟
    کلاس بگذارند؛ خیلى زشته به خدا…
    ـــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    من متوجه منظور شما شدم اما ی نکته بسیار مهم!
    «مک‌دونالد» از نظر من، به این دلیل، بی کلاس نیست که «محل مراجعه اقشار بسیار کم‌ درآمد جامعه، کارگرها، دانشجوهاى کم‌ درآمد و…» است!!
    در هر کشوری، اماکن زیادی هست که «محل مراجعه اقشار بسیار کم‌ درآمد جامعه، کارگرها، دانشجوهاى کم‌ درآمد و…» است، اما از قضا «اماکن با کلاسی» هم هستند!!
    مگر متر و معیار «با کلاس بودن یک مکان» فقط «پول و سرمایه» است؟؟
    «مک‌دونالد» از نظر این حقیر، «تنها و تنها به یک دلیل»، «جای بی کلاسی» است و آن اینکه؛
    «خوب یاد بد، بدل به یک «نماد آمریکایی-غربی» شده!!»
    همین کفایت می‌کنه برای اینکه از نظر من جای بی کلاسی باشه!!
    فلذا… و مثلا در آمریکا، هیچ کجا بی کلاس‌تر از «اتاق بیضی کاخ سفید» نیست، هر چند «محل مراجعه اقشار بسیار کم‌ درآمد جامعه، کارگرها، دانشجوهاى کم‌ درآمد و…» هم نباشه!!

  67. شهاب ثاقب می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی
    نظر خاصی راجع به مطلب نداشتم……

  68. بی قرار وصال می‌گوید:

    جان کری دلواپس انتخابات ریاست جمهوری کشورمان و آینده سیاسی آقایان روحانی و ظریف است!!

    کری در شورای روابط خارجی آمریکا:
    «آنچه می‌دانم این است که دوستان! اگر به این توافق پشت کنیم، یک پیام بزرگ به افراطی‌ها می‌فرستیم و آنها احساس خوبی پیدا می‌کنند و ما شاهد آنها خواهیم بود. چه کسی می‌داند که در انتخابات چه می‌شود؟ اما روحانی و ظریف که خود را در مذاکره با غرب به خطر انداختند و توانستند با غرب مذاکره کنند و به یک نتیجه برسند، به نظرم در دردسر جدی می‌افتند!»

    عجب رفقای گرمابه و گلستانی شدند! این طرفی‌ها، اون طرفی‌ها را با واژه‌های «مودب» و «باهوش» نوازش می‌کنند! اون طرفی‌ها هم، نگران آینده سیاسی این طرفی‌ها می‌شوند!

  69. شیدا می‌گوید:

    من استدلال شما رو قبول دارم و باهاش موافقم ولى منظور من از «کلاس» همان‌طور که شما لطف کردید و متوجه شدید، معنی و برداشت «غرب‌زده‌ها» بود! چون واقعا توى ایران، خیلى رستوران‌هاى شیک و با کیفیت، وجود داره که مک‌دونالد، پیش اونا، اصلا دیده نمى‌شه!
    اگه «کلاس» رو همون چیزى معنى کنیم که غرب‌زده‌ها و ذوق‌زده‌ها، در نظر دارن، منطقا نباید اونا براى چیزى در این حد و اندازه، دست‌افشانى و پایکوبى کنند!
    ممنون از تذکرتون!

    ــــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:
    من باز هم متوجه منظور شما شدم لیکن «اگه «کلاس» رو همون چیزى معنى کنیم که غرب‌زده‌ها و ذوق‌زده‌ها، در نظر دارن»، اتفاقا با این «معنی» به طریق اولی، جاشون توی همون «مک‌دونالد» است!! این جماعت، اگه «کلاس» داشتن، اساسا و اصولا آیا «غرب‌زده» می‌شدن؟؟

  70. صبا می‌گوید:

    معذرت می‌خواهم ولی کلاس در عرف یعنی همین چیزی که مد نظر «شیدا» بود!
    اصلا به چه آدمهایی با کلاس می‌گویند؟
    قدمت این لغت چقدر است؟
    فکر می‌کنم محل استفاده‌اش برای آدمهای خوش لباس، پولدار و کلا کسانی باشه که ی کم خودشون رو می‌گیرن…

  71. شیدا می‌گوید:

    من باز هم با شما موافقم ولى مشکل اینه که این آدمها، هیچ هویت و شخصیت ثابتى ندارند! و به معیارها و تعاریف خودشون هم پایبند نیستند!
    به هر حال، موافقم که کلاس حقیقى اونا در حد «مک‌دونالد» است و این رو با افتخار مى‌گم که بسیارى از کارگران و دانشجویان کم درآمد ما، کلاس واقعى‌شان از «ساکنان اتاق بیضى» بسیار بالاتره!
    اگه کامنت من، توهین‌آمیز به نظر مى‌رسه، شما لطفا حذفش کنید!
    ـــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    این بار اما خداوکیلی متوجه منظورتون نشدم! 🙂
    توهین‌آمیز به کی؟ به من؟ یا به «بسیاری از کارگران و دانشجویان کم درآمد»؟
    نه! به هیچ کدوم توهین‌آمیز نیست!
    .
    .
    .
    اصلش اون نقد رو به کامنت‌تون وارد کردم که بعد از مدتها، حالی از شما پرسیده باشم!
    خوب که هستین ان‌شاءالله؟ الان هنوز اروپا هستین؟ کجا؟ و مشغول به چه کار؟ و اینکه چه خبر؟
    ی کم تعریف کنین…

  72. شیدا می‌گوید:

    ممنونم! بله، من آمستردام هستم و توى یه شرکت تجارى و بازرگانى کار می‌کنم ولى به زودى ممکنه برم فرانسه!
    اخبار خوب اینکه تعداد مساجد و نمازجمعه‌ها، هر سال بیشتر مى‌شه ولى اینا همه براى سنى‌هاست!
    شیعه‌ها بسیار متفرق هستند و سازماندهى خاصى ندارند!!
    بیشتر جمع‌هاى خصوصى و سنتى، در ماه محرم شکل مى‌گیره که یا توى خونه بچه‌ها یا توى یه مکان کوچک که اغلب پاکستانی‌ها و افغان‌ها هستند!
    مى‌دونید که آمستردام یه شهر واقعا توریستى است که بیشتر جوونهاى اروپایی براى اینکه این جا خرید و فروش مواد مخدر آزاده، میان اینجا، و توى هر کوچه و خیابونى بوى گند این ماده کثیف بلنده!!
    هر چند نسل لااقل هلندى جماعت، داره منقرض مى‌شه و اکثرا مهاجر هستند؛ ترک و آفریقایی‌تبار!
    همان طور که قبلا هم گفتم واقعا توى بعضى محلات که هستى، این قدر تعداد مسلمون با حجاب و ظاهر اسلامى زیاده، فکر مى‌کنى توى یه کشور اسلامى هستى!
    من حالا نمى‌دونم شما به چه نوع اطلاعاتى علاقه‌مند هستید چون اینجا دانشجو که باشى، باید شب و روز درس بخونى و… کار هم که می‌کنى، به معناى واقعى کلمه باید کار کنى! و اگر هر دو باهم باشه، ساعت زیادى براى پرداختن به امور متفرقه نمى‌مونه!
    منافقین اینجا تحرک نسبتا زیادى دارن، هر چند رو به انقراض هستن ولى حتى از اینکه توى مراکز شهر، جلوى آدم رو بگیرن و بحث و تبلیغ کنن و هر چند وقت یه بار، تجمعاتى برگزار کنن، هیچ ابایی ندارن!
    سفارت‌خونه هم تاسف‌آوره! البته مثل بیشتر سفارت‌خونه‌هاى دیگه! بر عکس اون محلاتى که گفتم، بعضى وقتها که یه مراسمى هست، به تنها چیزى که شبیه نیست، سفارت یه کشور اسلامیه!!
    اگه اطلاعات خاصى مد نظرتون هست، با کمال میل در خدمتتون هستم!

    ـــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:
    کلا اونجا هستین یا برای درس و تحصیل رفتین؟ قوم و خویشی هم در اروپا دارین؟ و اما تا اونجا که من می‌دونم فرانسه باز خیلی بهتر از هلند هستش! حتما برین فرانسه! هلند جدای از اونکه لانه منافقای فراری و… است، یهودی بدخیم و اساسا صهیونیست هم زیاد داره نسبتا! و اینکه چرا برنمی‌گردین ایران خودمون؟ آیا بعد از درس؟ کلا ایران هم میاین یا همه‌اش اونجایین؟ توی این چند سالی که با قطعه ۲۶ آشنا شدین هم اومدین ایران؟ من که فکر نکنم! و باز اینکه توی اون غم و غربت هلند سخت‌تون نیست واقعا؟ من خودم دو روز نمی‌تونم تحمل کنم تنفس خارج از هوای ایران رو… اونم توی جایی مثل آمستردام! وحشتناکه، وحشتناک! توی اون ی هفته‌ای که آمریکا بودم، با اینکه آمریکا خیلی مذهبی‌تر و به خصوص خیلی خانوادگی‌تر از اروپا هستش، اما… خاطره‌ای دارم که بعدها براتون تعریف خواهم کرد! کلا زندگی در غربت، خیلی سخته! ولو آنکه مسافرتی ی هفته‌ای باشه، ولو آنکه مکه و مدینه و حتی کربلا و نجف باشه! به قول شهید همت؛ «من حاضر نیستم برای لحظه‌ای تنفس در هوای کشوری کنم که در اون، نفس ولی فقیه نیست!» با وبلاگ هم راستی! بگین چطور آشنا شدین؟ چی شد که اینجا رو پیدا کردین؟ این رو فکر کنم بچه‌ها هم دوست داشته باشن بدونن… و اینکه چی شد تا الان موندین در قطعه ۲۶؟ و احیانا براتون هزینه هم داشته این حضور؟ مثلا اذیت‌تون کنن و از این حرفها؟ در ضمن، هر کدوم رو خواستین جواب بدینا! مدیون هستین تعارف کنین! 🙂

  73. برای نویسنده می‌گوید:

    توافق خیلی هم سرحال و روپاست!

  74. صبا می‌گوید:

    شیدا؛
    اصلا آقای قدیانی ذهن‌خوانی می‌کنند از پشت وب! 🙂

  75. شیدا می‌گوید:

    من براى تحصیل و همراه خانواده اومدم اینجا ولى بعدها خانواده‌ام رفتند یه کشور دیگه و من به خاطر ادامه تحصیلم موندم اینجا! من یه خاله دارم که توى یه شهر دیگه هلند، نزدیک آلمان زندگى مى‌کنن! با اینکه خیلى مهربونه مثل همه خاله‌هاى دنیا ولى سبک زندگی‌شون، خیلى متفاوته و من ترجیح مى‌دم خیلى ارتباط رفت و آمدى نداشته باشم!

    فرانسه واقعا از لحاظ فرهنگى خیلى بهتره از هلند، و من خودم فرانسه رو بیشتر دوست دارم. اتفاقا به خاطر مسائل کارى، خیلى اون‌جا رفت و آمد دارم.

    صهیونیست‌ها و نژادپرست‌ها تو آمستردام نسبتا زیادتر هستند، براى اینکه این جا مراکز فساد، تقریبا از همه جا بیشتر و متنوع‌تره!

    براى برگشتن واقعا دو دل بودم و نمى‌تونستم تصمیم بگیرم ولى بالاخره تصمیم گرفتم که ازدواج کنم و بمونم… استخاره کردم، خیلى خوب اومد و حالا به خاطر همین موضوع، دارم مى‌رم فرانسه ان‌شاءالله! و از همه شما خوبان هم التماس دعا دارم خیلى زیاد!

    توى این سالها چند بارى اومدم ایران… که دو موردش از مهمترین حوادث زندگی‌ام بود؛ یکى اون روز خطبه على‌گونه رهبر عزیزمون تو نماز جمعه سال ٨٨! و دیگر «٩ دى» زیبا و ماندگار همون سال! من خیلى اتفاقى ایران بودم ٩ دی! فکر مى‌کنم اگه کسى این ٢ روز رو یه طورى که خدا قبول کنه، توی کارنامه‌اش داشته باشه و بر اون حالت بتونه پایدار بمونه، خدا همه گناهانش رو مى‌بخشه ان‌شاءالله! واقعا اون دو روز، یه «انتخاب عاشورایی» بودند! البته چند بار دیگه هم اومدم که اصلا مهم نبود!

    اما چگونگى آشنایی با این«قطعه بهشتى ٢۶»

    از شروع فتنه ٨٨ من همه وقتم رو مى‌گذاشتم اخبار سایتها و تلویزیونهاى ضد انقلاب رو رصد مى‌کردم… ولى هر چى دنبال سایت ایرانى موافق مى‌گشتم پیدا نمى‌کردم! همه امید من به «روزنامه کیهان» بود و تنها پناه و دلگرمى من در اون «تنهایی و غربت وحشتناک». حالا دیگه همون چند نفرى هم که آشنایان مذهبى من بودند و گاهى رفت و آمدى داشتیم، به خاطر اینکه به فتنه‌گرها پیوسته بودند، باهاشون قطع رابطه کرده بودم!

    همه اخبار رسانه‌ها و حتى روزنامه‌هاى محلى هم بر ضد جریان اصیل انقلاب بسیج شده بودند! مردم این‌جاها که ابدا با مسائل سیاسى بیگانه هستند و حتى نام سیاسیون خودشون رو هم بلد نیستند، اخمدى (منظور: احمدى نژاد) رو مى‌شناختند و از دیکتاتورى و کشتار (!) توى ایران سؤال مى‌کردند! اونا حتى اون زن قاتل رو که قرار بود اعدام بشه، مى‌شناختند و براش ناراحت بودند! در حالى که دولتمردانشون، مشغول آدم‌کشى تو همه دنیا بودند.

    سخت ترین روز زندگى من، اون روزى بود که «عالیجناب خاطره» قرار بود اون نماز جمعه وحشتناک رو برگزار کنه! من تازه از ایران برگشته بودم و خیلى نگران بودم! یه چشم به کتاب دعا و جوشن صغیر داشتم و یه چشم، روى اینترنت دنبال خبر بودم! چند وقت پیشش تازه «سایت رجانیوز» رو پیدا کرده بودم! اون‌جا و اون‌زمان البته، زیر صفحه اولش، یه سرى وبلاگ یا نوشته رو معرفى مى‌کرد. من یادم نیست واقعا اون شب، کدوم مطلب بود که عنوانش نظرم رو جلب کرد لیکن وقتى خوندم، «سجده شکر» کردم و خوشحال شدم که یه محل به این زیبایی و پر محتوایی، براى بچه‌هاى حزب اللهى هست و همون موقع گفتم؛ «همه سایت‌هاشون رو که روى هم بریزند، حریف قلم این یه نفر نیستند!»

    و از آن شب به بعد «قطعه بهشتى ٢۶» براى من تکیه‌گاه، پناهگاه و محل اعتمادم به همه آرمانها شد! همین جا از شما و همه بچه‌های عزیز قطعه، با همه وجودم تشکر مى‌کنم. شاید شما خودتان متوجه کار بزرگى که انجام مى‌دهید نباشید! من مطمئن هستم که بسیارى افراد مثل من و خیلى‌هاى دیگه، از همین وبلاگ، دلگرمى و امید و ایمان گرفته‌اند…

    براى همه اون شب و روزهاى خوب و دلگرم کننده سپاسگزارم!

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:
    خیلی هم خوب! ان‌شاءالله هر کجا هستین، زیر سایه رحمت بی‌حد و کرامت بی‌همتای خدا… و در پناه لطف و عنایت حضرت صاحب‌الزمان عجل الله فرجهم باشین. گمانم غیر خودم، بچه‌ها هم دوست داشتن کمی بیشتر از شما بدونن و بخونن که… البته «مک‌دونالد» باعثش شد!! 🙂 گاه هست یک نماد غربی هم، وسیله‌ای می‌شه برای «تحبیب قلوب» اگر خدا خواهد! در هر حال، موفق باشین و موید! از الطاف هم، مثل همیشه ممنون و متشکر. به همسر محترم حتما سلام من و دیگر دوستان قطعه ۲۶ رو ابلاغ بفرمایین… و ان‌شاءالله یک زندگی سرشار از خیر و برکت رو شروع کنین، البته در فرانسه‌ها!! 🙂 خواهشا زودتر از هلند برین بیرون… که من رو یاد «موهای رودگولیت» می‌ندازه!! 🙂 علی ای حال، و به سبک و سیاق بزرگان؛ «طیب الله انفاسکم».

  76. شیدا می‌گوید:

    باز هم ممنون!

  77. برف و آفتاب می‌گوید:

    کلا آدم وقتی می‌شنوه یه نفر حزب‌اللهی تو خارج زندگی می‌کنه، براش سؤال ایجاد می‌شه که یعنی چرا رفته خارج؟
    ممنونم از آقای قدیانی که موجبات این گفت و شنود رو فراهم کردن. فضای خیلی خوبی داشت.
    واقعا همه دوست داشتیم از خانم شیدا بیشتر بدونیم…
    ما هم برای شیدا و بقیه‌ی قطعه‌ای‌های مقیم خارج! آرزوی موفقیت می‌کنیم.
    کیا دیگه خارج هستن از دوستان ثابت؟

    ـــــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:
    گمان نکنم در میان دوستان ثابت، جز «پیرمرد» محترم و همین خانم شیدا، فرد دیگه‌ای خارج باشه!
    گذری یا افرادی که ی چند وقت باشن بعد نه، کم نبوده و نیست البته. همین الان هم طبق آمار وبگذر، وبلاگ خیلی در خارج دیده و خونده می‌شه، اما در میان دوستان ثابت بعید می‌دونم، خارج‌نشین دیگه‌ای داشته باشیم.
    درست می‌گم دیگه؟
    «مبصر» برای همچین وقتایی خوبه‌ها!
    آمار همه چی هر نظردهنده‌ای رو داره، ولو آنکه طرف ی بار از قعر جهنم کامنت گذاشته باشه! 🙂
    نمیادم معلوم نیست چرا؟ آخرین بار در متن امیر تتلو کامنت گذاشت که اونم باهاش دعوام شد! به حدی که «کامنت خصوصی + جواب عمومی» رو حذف کردم!

  78. سمانه می‌گوید:

    شیدای عزیز؛
    خیلی مبارک باشه خانم! 🙂
    ان‌شاءالله برقرار باشید و خوشبخت!

  79. ناشناس می‌گوید:

    منم خارجم! گفته باشم!

  80. شیدا می‌گوید:

    سمانه خانم عزیز؛
    ممنون از لطف شما و همه دوستان!

  81. ناشناس می‌گوید:

    داداش!
    سراغ سیداحمد رو ما باید از شما بگیریم!!

  82. صبا می‌گوید:

    خب لابد؛ ماموریت هستند آقا سید!
    عمرا به خاطر دعوای شما، نیان قطعه! من که باورم نمی‌شه!
    دلواپس شدیم!

  83. جواد. الف می‌گوید:

    صرف اینکه آن طرف، تفسیری متفاوت با تفسیر طرف خودمون از توافق ارائه می‌ده، دلیل بر خسته بودن توافق هسته‌ای و نادیده گرفتن اجر و زحمت تیم دیپلماسی نمی‌شه جناب قدیانی!
    فوقش می‌توان مدعی شد که توافق، آنهم فقط در چند بند، «واضح» تنظیم نشده، نه اینکه بالکل، کلیت توافق رو ببریم زیر سئوال!
    حال بماند که حتی همین «تفاوت در تفسیر» هم، خیلی چیز جدید و نکته عجیبی در عالم دیپلماسی نیست.
    در هر توافقی، اونم توافقی مثل «برجام» که چندین و چند کشور درش حاضر باشن، کاملا بدیهی است در چند جای توافق، شاهد «اختلاف قرائت در مقوله تفسیر» باشیم.
    همچنان که در خیلی از بندهای توافق شاهدیم حرف «ظریف و کری» یا «روحانی و اوباما» درباره توافق، یک حرف و یک برداشت است.
    البته شما این‌جور مواقع، «تشابه در تفسیر» را هرگز دال بر زنده بودن توافق نمی‌دانید! و اتفاقا طرف ایرانی را متهم به آمریکادوستی می‌کنید!!
    پس برای ادعای خسته بودن توافق اخیر، محتاج هستید به اقامه دلایل عقلایی‌تر!
    شما که خودتان از لزوم شور همراه با شعور و توصیه به مباحث کارشناسانه دم می‌زنید -که البته خیلی هم خوب است- بیش از دیگران باید رعایت همین مسائل رو بکنین.
    خود تیتر «توافق خسته‌ای» به تنهایی مثال بارزی در رد این توصیه شماست… و مصداق شور بی یا کم بهره از شعور!
    در نهایت، این رویه یک روز در میان قلم شما درباره توافق هسته‌ای -که امروز لایت هستید و فردا تند!- با بعضی توصیه‌های خودتان، اندک هم‌خوانی ندارد!
    به امید درج کامل نظر.
    ـــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:

    برادر عزیز! فرض را بر درستی فرمایش شما می‌گیرم! یعنی قبول! صرف اختلاف تفسیر میان این طرف و آن طرف، دلیل نمی‌شود خسته بخوانیم توافق را!
    حال یک سئوال؛ اگر علاوه بر این اختلاف تفسیر قابل عفو (!) شاهد این بودیم که خود طرف ایرانی، صد جور حرف متفاوت و بعضا متناقض درباره این توافق می‌زنه، اون‌ وقت آیا باز هم من نوعی نمی‌توانم مدعی خسته بودن توافق بشوم؟؟!! به عنوان نمونه آیا فکت شیت ارائه شده در سایت رسمی وزارت امور خارجه، ۵ ساعت بعد از توافق را باید باور کنیم و سند بدانیم یا فکت شیت فعلی را؟؟!! و اصلا چرا آن قبلی را عوض کردند؟؟!!
    دوستان دیپلمات، حتی در «ترجمه توافق» هم، یک رویه ثابت ارائه نداده‌اند که ما لااقل دل‌مان را به یک چیز خوش کنیم!
    http://www.vatanemrooz.ir/?nid=1659&pid=1&type=0

    در ضمن، با متری که الان دست حضرتعالی است، این جواب من احیانا «لایت» محسوب می‌شود یا «تند»؟!

  84. حبیب می‌گوید:

    داداش حسین:
    امشب شب مهتابه، سیداحمد رو می‌خوام!

  85. به جرم عشق می‌گوید:

    خانم شیدا!
    برای منم خیلی جذاب بود این معارفه… و ممنون!
    به نظر من که موندن توی غربت و حزب‌اللهی موندن توی اون شرایط، جگر شیر می‌خواد!
    راست می‌گن جناب قدیانی که حتی توی نجف، غربت سخته!
    یعنی از ۲ روز که گذشت، من طاقت موندن توی نجف رو نداشتم!
    غربت آقا امیرالمومنین داشت قلبم رو ذوب می‌کرد……

  86. شیدا می‌گوید:

    به جرم عشق؛
    احوال ما با انقلاب اسلامى و رهبر عزیز و فرزانه و دوستان حزب‌الله، حکایت آن «دور نزدیک» است!
    «گر در یمنى چو با منى پیش منى، گر پیش منى چو بى منى در یمنى؛ من با تو چنانم اى نگار یمنى، خود در عجبم که من توام یا تو منى».
    ضمن این که شاید بد نباشد حزب‌الله، سرباز صفرهایی هم این طرفها داشته باشد!

  87. صبا می‌گوید:

    شیدا؛

    ماشاءالله حزب‌الله! 🙂

  88. شیدا می‌گوید:

    صبا؛
    «الا ان حزب‌الله هم‌الغالبون».

  89. حبیب می‌گوید:

    http://mojahedat.blog.ir/
    «علمدار دلم»

  90. ناشناس می‌گوید:

    ملت درگیر یک لقمه نان است؛ آن‌وقت احزاب سیاسی، هی سر و کله هم می‌زنند!
    واقعا چرا؟

  91. ناشناس می‌گوید:

    این متن هم بی‌خود بود و سرشار از کامنت‌های لوس و بی‌مزه که هیچ کدام برای ملت، نان نمی‌شود……

  92. M.J می‌گوید:

    هاشمی‌رفسنجانی در اجلاس رؤسای آموزش و پرورش:
    تابوی مذاکره با آمریکا شکست!

    به نقل از «فارس»

  93. شهاب ثاقب می‌گوید:

    سلام!
    چرا داستان من رو سانسور کردی؟

  94. طهورا می‌گوید:

    متن خیلی قشنگی بود.
    ولی یه سوال!
    چرا عقد یه عشایر رو مثال زدید؟

  95. ناشناس می‌گوید:

    سلام حسین آقا
    خدا رحمت کنه پدر عزیزت رو…
    من عاشق متن‌های شما هستم.
    کتاب «نه ده» شما را تا کنون چند بار خوندم.
    واقعا دمت گرم
    خدا بهت سلامتی بده
    یا علی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.