علامتی که هم‌اکنون می‌شنوید…

مقایسه شرایط قطعنامه ۵۹۸ و امروز

اگر روزگاری مصلحت ایجاب کرد که امر دائر بر «پایان جنگ» قرار گیرد، همان مصلحت امروز ایجاب می‌کند زیر بار توافقی نرویم که زمینه‌ساز جنگ علیه ایران شود!

وطن امروز ۱۳ تیر ۱۳۹۴

IMG_0559

حسین قدیانی: همین اول بسم‌اللهی، صلواتی نثار روحش ‌کنیم که چهارشنبه‌ هفته پیش، شاید بی‌آنکه یادمان باشد، سالروز شهادتش بود؛ «مختار ثقفی». ابن‌ابی‌عبیده، چهاردهم رمضان سال ۶۷ قمری، لابد با زبان روزه به شهادت رسید. تا شمای خواننده و یحتمل تشنه‌لب، بگویی «السلام علیک یا اباعبدالله» اشاره کنم به رخداد مهم دیگری در پانزدهم رمضان سال ۶۰ یعنی آن روز که حضرت سیدالشهدا، سفیر خود را روانه کوفه کرد. برای اهل معنی، «مسلمیه» از همین نیمه ماه مبارک آغاز می‌شود، از همان روز که «مسلم‌بن‌عقیل» رهسپار کوفه شد بلکه در دیار بی‌وفایی، سفیر باوفایی برای امام خود باشد. نیک اگر بنگری «شهرالله»، «ماه ثارالله» هم هست. از «مسلم سفیر» تا «مختار شهید» آنچه باید فرا گرفت، هم «درس» است و هم «عبرت». اگر جناب مسلم، به «شهادت قریبانه تاریخ» نیز به «شهادت غریبانه خودش» شأن بلندبالای سومین امام مسلمین را به احسن وجه حفظ کرد، این مردمان مذاکره‌ کننده ما هم باید مراقب باشند مبادا به برند انقلاب اسلامی آسیب برسد. چه بسیار خون ریخته شد و خون دل‌ها خورده شد بلکه ما در مذاکرات هسته‌ای، با دست پر وارد میدان شویم. از آن «مصطفی» که عصر خمینی در دهلاویه به شهادت رسید، تا این «مصطفی» که در عصر خامنه‌ای، شهید راه علم و خودکفایی شد، زجرها کشیدند «مادران فرزند از دست داده». فلذا این «سرمایه» مفت به دست نیامده که راحت به تاراج رود. به یک عبارت، می‌توان مدعی شد کار مسلم در کوفه هم چیزی از جنس «مذاکره» بود. از قضا، ظاهر امر، حکایت از شکست مذاکرات کوفه داشت، لیکن مهم این است که توی مسلم، توی بچه مسلمان، بالای دارالاماره روزگار خودت، «سرافکنده» باشی یا «سربلند»؟! همین جا بگویم که اساسا موافق هر نوع قیاسی میان امروز و صدر اسلام نیستم. حتی میان امروز و صدر انقلاب هم، اگر قرار است مقایسه‌ای انجام شود، این قیاس باید صحیح باشد و اصولی. فی‌المثل، گاهی عنوان می‌شود که اوضاع امروز ما، حکایت اوضاع پایان ۸ سال جنگ است که به قطعنامه منتهی شد. جالب اینجاست؛ این خبط بزرگ را هم بعضا هواداران دولت مرتکب می‌شوند، هم بعضا منتقدان دولت. یکی می‌گوید؛ «شرایط از بس بد است، لاجرم هر چه دشمن گفت باید بپذیریم»! آن یکی اما به جای جواب متین، حرف را شاید «صریح» بزند اما «صحیح» نمی‌زند! باورم هست دور از جار و جنجال بی‌خود، ابتدا باید قطعنامه ۵۹۸ را شناخت، بعد نشست و دید که آیا اساسا آن روز، قابل قیاس با امروز هست یا نه؟ و اگر هست، این قیاس چگونه باید صورت گیرد که «درست» باشد، نه «درشت»؟ درباره ۵۹۸ چند نکته واضح وجود دارد که مع‌الاسف زد و خوردهای سیاسی، وضوح آن را کم می‌کند. فهرست‌وار به بعضی از این نکات لازم است اشاره کنم.

یک- خمینی، بت‌شکن‌تر و انقلابی‌تر از آن بود که احدی یا حتی جماعتی بتوانند به دست او «جام زهر» بدهند. آنی در تصاویر حضرت روح‌الله دقت مجدد کنید! دست آن ابرمرد خدایی، انصافا جام زهر می‌شد داد؟ لطفا برندارید جواب دهید؛ «تاریخ حتی شاهد بسته شدن دست معصوم هم بوده، خمینی که جای خود دارد»! قیاس غلط، همین است اتفاقا! «کوچه‌های چند شهیدداده» هیهات که اجازه دهد ماجرای تلخ «کوچه بنی‌هاشم» باز هم تکرار شود. همه نقدهای درست، سر جای خود محفوظ، من اما راستش با این تعابیر «مثلث جام زهر» و «مربع قبول قطعنامه» و چه و چه مخالفم، چرا که حتی حرف احساسی و برآمده از دل را هم باید دقیق گفت و عمیق. واقعیت آن است که آن «جام زهر» حکایت «یا دهر اف لک من خلیل» شکایت از روزگار بود که گاه حتی با معصوم و جانشین معصوم هم سر به ناسازگاری می‌گذارد. عاقبت، برای امامی که بیمی از ۲۰ ساله شدن جنگ تحمیلی هم نداشت، چون جام زهر بود قبول قطعنامه. فلذا شکایت از روزگار را بد نباید حکایت کرد. به متن قطعنامه ۵۹۸ شاید نقدهای فنی و کارشناسانه وارد باشد، لیکن این همه بهانه نمی‌شود که حرف را فقط از سر احساس بزنیم! صدالبته راقم این سطور، منکر غلط بودن بعضی ناله‌ها و ناجور بودن بعضی نامه‌های آن مقطع نیست اما «گلایه از روزگار» را نباید دلیل بر آن گرفت که این و آن به دست امام، جام زهر دادند. چنین ادعایی؛

یک ۱- براساس اسناد، شواهد و قرائن، تحلیلی درشت و کاملا نادرست است.

یک ۲- ناخودآگاه دلالت بر آن می‌کند که ما در جنگ ۸ ساله شکست خوردیم! امام خمینی که فرمود: «ما در جنگ، برای ذره‌ای هم نادم و پشیمان نیستیم» تنها رجزی برای دشمن نبود! واقعیت آن است ملت ما به خوبی توانست تهدید جنگ را مبدل کند به فرصت اکتشاف گنج! چه بود آن گنج؟ اولا شهدا. ثانیا یک تجربه گرانبهای نظامی. ثالثا جواب مثبت دادن مقاومت و ایستادگی. رابعا نشاط معنوی. خامسا هنوز هم به برکت ۸ سال جنگ است که گزینه نظامی، از روی میز یا زیر میز آقای اوباما تکان نمی‌خورد و هرگز عملی نمی‌شود. این مساله البته دلیل دیگری هم دارد؛ حکمت و تدبیر زعیم عالیقدر ملت، امام خامنه‌ای.

یک ۳- منافات دارد با فریضه «و لا یجرمنکم شنئان قوم علی الا تعدلوا. اعدلوا. هو اقرب للتقوی».

یک ۴- مجال دادن بی‌مبنا و بی‌وجه به دعوا میان سیاسیون و نظامیان است. این یکی، هم منافی بصیرت است، هم نافی تدبیر.

دو- «مصلحت» به هزار و یک دلیل، در پایان دادن به جنگ ۸ ساله بود و این مصلحت را، خود امام، تشخیص دادند. امام راحل عظیم‌الشأن ما، خود بهترین مصداق بود برای جمع «تکلیف و نتیجه» نیز تجمیع «آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی». اساس مساله اینجاست؛ کشور، هم به لحاظ اقتصادی، هم به حیث توان نظامی، دیگر قادر به ادامه دادن جنگ نبود. ملت البته در صحنه حاضر بود اما همین ملت هم، «آرمان‌گرای صرف» و «تکلیف‌گرای متعصب» نبود. درست از همین زاویه بود که می‌دیدی فلان جوان بسیجی، بعد از شنیدن خبر قبول قطعنامه، سر بر در و دیوار حسینیه حاج همت پادگان دوکوهه گذاشته و زار زار دارد اشک می‌ریزد. اما علت آن گریه، «بسته شدن موقت باب شهادت» بود، نه گلایه از تصمیمی که کلیت نظام بدان رسیده بود.

سه- البته شهیدپرور بودن ملت غیور ما، باز هم می‌توانست مجال «اداره جنگ» را فراهم کند اما باز هم، بنا به دلایل مطروحه، حکم بر عدم «ادامه جنگ» داده شد. ملت اگر به عشق ولایت وارد جنگ شد، زخم پایان جنگ را هم عدل با همین عشق، تسکین داد. برای ملت ما، آنچه موضوعیت داشت، رضایت خدا بود و اوامر ولی امر، نه جنگ، نه حتی صلح! الان هم همین‌گونه است. خامنه‌ای اگر حکم جهاد دهد، عشق است جهاد؛ اگر حکم به بصیرت دهد، عشق است بصیرت؛ اگر حکم به سکوت دهد، عشق است سکوت؛ اگر حکم به فریاد دهد، عشق است فریاد. ما فرهادیم و عاشق شیرین. این وسط، بیستون، وسیله است! قدر مسلم، ما برای جهاد با آمریکا و اسرائیل و عمال متحجرشان، آماده‌ایم؛ اینکه حالا حکم بزرگان چه باشد، بسته به حکمت ایشان است، نه دل ما!

چهار- اینکه شاید ‌می‌شد مفاد ۵۹۸ را بدل به قطعنامه بهتری کرد، هرگز دلیل نمی‌شود اصل آن تصمیم نظام را تخطئه کنیم. حزب‌اللهی و غیر حزب‌اللهی ندارد؛ این مهم را، همه باید توجه کنند! آن تصمیم، به امام تحمیل نشد، بلکه بسته به شرایط روزگار، امام و کلیت مجموعه نظام، مصلحت را در گرفتن آن تصمیم دیدند که البته بعله! برای ابرمردی در مایه‌های خمینی، تصمیم سختی بود، آنقدر سخت که حضرت روح‌الله از آن تعبیر به «جام زهر» کرد. ناگفته نگذارم که این مهم، نافی برخی کم‌کاری‌های رخ داده در پشتیبانی از جبهه نیست، لیکن اشاره آن جام زهر، به سخت بودن این تصمیم بود و یکی هم گلایه از نامرادی‌های روزگار و الا، به خمینی با آن همه خشم عاشورایی و غرور مقدس، جام زهر می‌شد تعارف کرد؟! اصلا خمینی، مردی بود که اجازه دهد احدی چنین جرأتی به خود دهد؟! دقت شود! داریم درباره روح‌اللهی سخن می‌گوییم که خود باری گفته بود؛ «من اصلا جز خدا، بلد نیستم یعنی نمی‌توانم از کس دیگری بترسم! شما از غیر خدا گاهی که می‌ترسید به من هم بگویید بدانم چه جوری می‌شوید؟» زمان امام، روزگاری معین شد که فلانی جانشین ایشان باشد. جانشین البته ناحق! امام حتی با او تعارف نکرد و روزی از آخرین روزهای سالیان حیات، کاسه و کوزه طرف را بهم ریخت! غیر از این است؟ حال آیا قابل پذیرش است که فلان عالیجناب خاطره‌گوی این روزها یا بهمان مهندس مفلوک یا آن یکی یا این یکی، دست امام، جام زهر بدهند؟! امامی که ما می‌شناسیم، در آن صورت، پرت‌شان می‌کرد بیرون از کشتی انقلاب! تعارف داشت مگر خمینی با کسی؟ همچین می‌زد در گوش طرف که مردک نفهمد از خدا خورده است یا روحش! یک‌چنین مردی بود خمینی! دقت کنید سخن درباره چه مردی و با چه خصوصیاتی می‌گویید!

***

اذن مذاکرات اخیر را «حضرت آقا» خودشان به این مردمان مذاکره‌ کننده دادند، آنهم در حالی که برخلاف آن ۸ سال، نه جنگی را دشمن می‌تواند به ما تحمیل کند، نه جام زهری را روزگار. چند سال پیش بود که آمریکا حتی روز حمله نظامی خود به سوریه را هم معین کرد اما یک جمله، فقط یک جمله رهبر انقلاب، نقشه دشمن را نقش بر آب کرد! چه بود آن کلام مختصر و مفید و در عین حال غیر مستقیم و در لفافه؟ هیچ! الا آنکه؛ «حمله به سوریه، ابعاد و پیامدهای نامشخص خواهد داشت». اوباما هم پیام را گرفت و گزینه نظامی درباره حمله به شام را برگرداند روی میزش! من‌باب مذاکره، البته حضرت آقا مکرر تاکید فرموده‌اند که خوشبین نیستند اما فقط و فقط با نیت لغو تحریم‌ها، اجازه دادند بلکه این مردمان دیپلمات بروند و در خلال یک «توافق خوب» مسبب «لغو همه تحریم‌ها در همان روز امضای توافق» باشند. این مقطع، آیا قابل قیاس با مقطع قبول قطعنامه است؟! در مقطع قبول قطعنامه، اگر کسی به آمریکا می‌گفت «کدخدا» خیلی‌ مسخره نمی‌شد، چرا که آن روزها آمریکا اگر اراده می‌کرد مثلا بشار اسدی در سوریه‌ای نباشد، کار طرف، ظرف ۲ هفته یا یک ماه تمام بود! الان چنین قدرتی دارد کاخ سفید؟! یک جا آمد با جمهوری اسلامی دوئل کند؛ او پترائوس را فرستاد، ما سردار سلیمانی را. فی‌الحال سردار فاتح ما را حتی خود اوباما و جان کری هم به بزرگ بودنش اعتراف و اذعان دارند اما یکی به من خبر دهد از حال و روز این روزهای ژنرال نگون‌بخت یانکی‌ها که اصلا کجا هست؟ فلذا امروز انقلاب اسلامی، چه بنا بر قیاس با صدر اسلام باشد، چه بنا بر قیاس با صدر انقلاب، چه حتی بنا بر قیاس با مقطع قطعنامه، این مقایسه باید منطقی باشد و مبنایی. ایام پایان جنگ، ما صنعت هسته‌ای نداشتیم که هیچ، یکی اگر حرف از «غنی‌سازی» می‌زد، جمله آحاد ملت به یاد «اوقات فراغت بچه‌های‌شان در تعطیلات تابستان» می‌افتادند که عاقبت، یک جور باید غنی‌سازی می‌شد! آن روزها ما اصلا نمی‌دانستیم این «غنی‌سازی ۲۰ درصد» با «غین» نوشته می‌شود یا «قاف»! آن روزها «شهریاری شهید» جوانی بود که در سر، سوداهای دور و دراز بلکه دست‌نیافتنی می‌پروراند اما به لطف خدا و توجه امام خامنه‌ای به عزم و اراده راسخ نسل جوان، آمال و آرزوها یکی پس از دیگری محقق شد. ما زمان جنگ، در اغلب زمینه‌ها خودکفا نبودیم، الان اما با وجود همه این تحریم‌ها، از پزشکی گرفته تا بسیاری علوم دیگر، هم به خودکفایی رسیده‌ایم، هم به خودباوری، بلکه نداشته‌ها را هم خیلی زود، خودمان بسازیم. حق داریم ما اگر از مردمان مذاکرات، فقط و فقط یک «توافق خوب» بخواهیم مشتمل بر لغو همه تحریم‌ها، در عین حال، حفظ امهات و کلیات صنعت هسته‌ای. اولا از آنجا که خواهان این مذاکرات، خود دشمن بوده، ثانیا از آنجا که به نسبت ۲۰ یا ۳۰ سال قبل، هر چه پیشروی ما محسوس بوده، پسروی دشمن ملموس است، ثالثا از آنجا که ما قادریم به دعوت دشمن مبنی بر مذاکره در مواردی غیر از مساله هسته‌ای، عین آب خوردن، «نه» بگوییم، رابعا از آنجا که دست مردمان دستگاه دیپلماسی کاملا باز است و پر از سرمایه غیر قابل قیمت‌گذاری شهدای هسته‌ای، باورمان هست شکست در مذاکرات، فقط و فقط یعنی آوردن هر توافقی جز یک توافق خوب! بدین سیاق، برای ملت ما «عدم توافق» صد شرف دارد به «توافق بد»! حال بفرمایید کجای این مقطع، دقیقا قابل قیاس با کجای مقطع قبول قطعنامه است؟!

*** *** ***

سفرای انقلاب روح ‌خدا، درسی باید بگیرند از سفیر انقلاب خون‌ خدا. این درس، آن است که اگر «مسلم» در آن شرایط بسیار سخت، توانست «نه» به دشمن بگوید، این مردمان مذاکرات هم قادر باشند در این شرایط که هرگز سختی شرایط صدر اسلام، ایضا صدر انقلاب خودمان را ندارد، به دشمن، یک کلام بگویند «نه» بلکه «برند انقلاب» را حفظ کنند! این «نه» دست بر قضا، فقط ضامن آخرت نیست، بلکه دنیا را هم تضمین می‌کند، بدان شرط که اندکی نگاه از خارج، برگردد سمت داخل، سمت همین نسل جوان برومند و خودباور خودمان. آن کسانی که از موضع هواداری برای دولت، مذاکره امروز را با قطعنامه دیروز قیاس می‌کنند، البته این مهم را مد نظر داشته باشند؛ اگر روزگاری مصلحت ایجاب کرد که امر دائر بر «پایان جنگ» قرار گیرد، همان مصلحت امروز ایجاب می‌کند زیر بار توافقی نرویم که زمینه‌ساز جنگ علیه ایران شود!

IMG_0515

واقعا آیا رواست تن دادن به توافق بدی که زمینه‌ساز جنگ علیه وطن شود؟! تو وقتی قبول کنی اندرونی خود را برای دشمن آشکار کنی، وقتی قبول کنی آمار تاسیسات نظامی خود را بدهی دست دشمن، وقتی قبول کنی هسته‌ای تعطیل شود اما تحریمی لغو نشود، وقتی قبول کنی اندیشمند و نخبه میهن را بنشانی جلوی سؤال اجنبی، وقتی قبول کنی جاسوس دشمن، گرای مغز متفکر و دانشمند کشور را داشته باشد، این همه یعنی مجال دادن به دشمن برای جنگ آینده! ۵۹۸ اگر جنگ را مختومه کرد، مع‌الاسف «توافق بد» دشمن را قلقلک می‌دهد و تحریک می‌کند گزینه نظامی را از روی میزش بردارد، بلکه باز هم معرکه درست کند! پس باید مراقب باشند «اصحاب قیاس» که حرف را از روی عقل بزنند، نه شکم! نیز باید مراقب باشند «اصحاب دیپلماسی» که مبادا با یک «توافق بد» باز هم در این دیار، آژیر جنگ کشیده شود! شواهد و قرائن نشان می‌دهد این «توافق بد» است که دشمن را گستاخ می‌کند، نه «عدم توافق». چیست شاهد؟ چیست قرینه؟ شاهد و قرینه از این واضح‌تر که اساسا و اصولا دشمن، خود، خواهان مذاکره با ما بود؟! فلذا اگر «عدم توافق» ما را به شرایط قبل از مذاکرات برمی‌گرداند، «توافق بد» ما را برمی‌گرداند به آن شرایطی که صدام و صدامک‌ها دنبالش هستند! حال، حکم عقل، ولو عقل دنیااندیش چیست؟ برگردیم به همان شرایطی که «شهریاری شهید» توانست با «غنی‌سازی ۲۰ درصد» روی مخ دشمن، تحرکات ایذایی کند بهتر است یا باز هم «علامتی که هم‌اکنون می‌شنوید…»؟!

این نوشته در 20:06 ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم الله الرحمن الرحیم

  2. سیداحمد می‌گوید:

    “به برکت ۸ سال جنگ است که گزینه نظامی، از روی میز یا زیر میز آقای اوباما تکان نمی‌خورد و هرگز عملی نمی‌شود. این مساله البته دلیل دیگری هم دارد؛ حکمت و تدبیر زعیم عالیقدر ملت، امام خامنه‌ای.”

  3. سیداحمد می‌گوید:

    «… وَلا یَجرِمَنَّکُم شَنَئآنُ قَومٍ عَلىٰ أَلّا تَعدِلُوا ۚ اعدِلوا هُوَ أَقرَبُ لِلتَّقوىٰ…»
    “دشمنی با جمعیتی، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند! عدالت کنید، که به پرهیزگاری نزدیکتر است!”

    آفرین به این اشاره خوب!

  4. سیداحمد می‌گوید:

    “خامنه‌ای اگر حکم جهاد دهد، عشق است جهاد؛ اگر حکم به بصیرت دهد، عشق است بصیرت؛ اگر حکم به سکوت دهد، عشق است سکوت؛ اگر حکم به فریاد دهد، عشق است فریاد. ما فرهادیم و عاشق شیرین. این وسط، بیستون، وسیله است! قدر مسلم، ما برای جهاد با آمریکا و اسرائیل و عمال متحجرشان، آماده‌ایم؛ اینکه حالا حکم بزرگان چه باشد، بسته به حکمت ایشان است، نه دل ما!”

  5. بجستان می‌گوید:

    نیک اگر بنگری «شهرالله»، «ماه ثارالله» هم هست. از «مسلم سفیر» تا «مختار شهید» آنچه باید فرا گرفت، هم «درس» است و هم «عبرت».

  6. سیداحمد می‌گوید:

    “مراقب باشند اصحاب دیپلماسی که مبادا با یک توافق بد، باز هم در این دیار، آژیر جنگ کشیده شود! شواهد و قرائن نشان می‌دهد این «توافق بد» است که دشمن را گستاخ می‌کند، نه «عدم توافق».”

  7. بجستان می‌گوید:

    سید جان؛
    سایز عکس رو یه کم کوچکتر بذارین…

  8. سیداحمد می‌گوید:

    ممنون از این متن پر نکته که قطعا بر داشته‌های‌مان افزود!

    خیلی قشنگ تمامش کردید، خیلی هنرمندانه!

    اگر «عدم توافق» ما را به شرایط قبل از مذاکرات برمی‌گرداند، «توافق بد» ما را برمی‌گرداند به آن شرایطی که صدام و صدامک‌ها دنبالش هستند! حال، حکم عقل، ولو عقل دنیااندیش چیست؟ برگردیم به همان شرایطی که شهریاری شهید توانست با «غنی‌سازی ۲۰ درصد» روی مخ دشمن، تحرکات ایذایی کند بهتر است یا باز هم «علامتی که هم‌اکنون می‌شنوید…»؟!

  9. گفت و شنود می‌گوید:

    اعتماد!

    گفت: چه خبر؟!
    گفتم: وزیرخارجه آمریکا گفته است؛ باید اطمینان پیدا کنیم که ایران به دنبال تولید سلاح هسته‌ای نیست.

    گفت: یعنی بعد از ۱۲ سال بازرسی‌های گسترده و فراتر از پروتکل و نصب دوربین در مراکز هسته‌ای کشورمان و… هنوز هم اطمینان پیدا نکرده‌اند؟!
    گفتم: مشکل آنها برنامه هسته‌ای ایران نیست، آنها از اقتدار ایران و گسترش انقلاب اسلامی وحشت دارند.

    گفت: خبرگزاری آسوشیتدپرس از قول یک مفسر آمریکایی نوشته؛ چطور انتظار داریم با وجود دشمنی‌ها و اقداماتی که علیه ایران کرده‌ایم، ایرانی‌ها به ما اعتماد کنند ولی ما بعد از آنهمه بازرسی، به ایران اعتماد نکنیم.
    گفتم: چه عرض کنم؟! ماجرای این اعتماد کردن‌ها، شبیه ماجرای بانک‌ها شده… که مردم به بانک اعتماد می‌کنند و پول‌های‌شان را نزد آنها امانت می‌گذارند اما بانک‌ها حتی خودکار روی پیشخوان را هم با زنجیر می‌بندند که مبادا…!

  10. رضا اعتدال طلب -پزشک می‌گوید:

    قابل توجه دوستان
    سخنان رییس مجلس اصولگرا

    http://www.entekhab.ir/fa/news/213055

  11. شیدا می‌گوید:

    “کوچه هاى چند شهید داده” هیهات که اجازه دهد ماجراى تلخ “کوچه بنى‌هاشم” باز هم تکرار شود.

  12. حق می‌گوید:

    دکتر؛

    اولا خود رئیس قوه مجریه‌تان اظهار داشته‌اند؛ «از نقد دولت استقبال می‌کنند، چرا که عدم نقد، دیکتاتوری می‌آورد»! پس اگر موافق باشی، این سخن، به سخنان رئیس قوه مقننه‌مان در! با این «در» اعتدال هم رعایت می‌شود دربه‌در!
    ثانیا جناب علی آقای لاریجانی در نقد همین شیخ حسن، زمان مذاکرات سعدآباد، فرموده بودند؛ «ما در غلتان دادیم، در عوض آب‌نبات گرفتیم!» گفتم حالا که ملاک برای شما، علی لاریجانی شده، این جمله را هم مد نظر داشته باشی! لیکن مراقب باش با طناب «پرسه در مه» وارد هیچ چاهی نشی که عجیب پوسیده است! کلا اعتمادی به آدمی که «پرسه در مه» می‌زند نیست!
    ثالثا اگر قول بدهی که از فرط تعجب، ذوق‌مرگ نشی، به شما دوست عزیز خواهم گفت؛ اتفاقا ما هم با اغلب قسمتهای لینکی که گذاشتی، کاملا موافق هستیم. فلذا بهتر بود این کامنت را جای دیگری و در سایت یا وبلاگ دیگری می‌گذاشتی! به من بگو منِ حسین قدیانی، اساسا و اصولا کی و یا کجا چیزی نوشته‌ام من‌باب تنها بودن رهبر؟؟!! پس انتقادات علی لاریجانی، ربطی به من، ایضا سایر دوستان قطعه ۲۶ ندارد.
    رابعا حتی در متن همین پست هم، راقم این سطور، چند جایی منتقد حرف ناصحیح و موضع غلط بعضی دوستان حزب‌اللهی شده. پس پیشنهاد می‌کنم لینک همین پست را ببری در سایتها یا وبلاگهای دیگر بگذاری، البته قبلش فراموش نکنی بنویسی؛ “قابل توجه دوستان!”ها…
    خامسا مخفی شدن پشت رهبر اگر کار بدی باشد، در وهله اول، یکی باید گوش شما و رضا ۲ را بگیرد که به جای جواب منطقی به مطالب قطعه، با فلان حمایت رهبر از تیم مذاکره، استفاده سوء می‌کنید و پشت جملات بزرگان -اونهاییش که ظاهرا به نفع‌تان باشد البته!- مخفی می‌شوید! مثل این می‌ماند که شما به من بگی؛ «چرا در کامنتها، «یه» را خیلی وقت است «ی» می‌نویسی؟» من اما بردارم به شما جواب دهم؛ «برو بابا! حضرت آقا حتی نگران کاهش وزن من هم هستند!» مع‌الاسف در این عمل زشت، یعنی مخفی شدن پشت بزرگان، اعتراف می‌کنم که شما وارث خوبی برای آقایان ظریف، عراقچی، تخت‌روانچی و آن نخودچی یعنی حسین فریدون هستید. ان‌شاءالله دیگر پشت جملات خوبان، سنگر نگیرید که در آن صورت، من مجبور خواهم شد به شما بگویم؛ «همان رهبری که مرا «پسرم» صدا می‌زنند، به تیم مذاکره کننده می‌گویند؛ «این مردمان…»! کانه دارند درباره «قبیله‌ای از قبایل کومو» سخن می‌رانند!! 🙂 کلا صفایی می‌کنیم با بابای‌مان حضرت سیدعلی‌… همچین قشنگ می‌گویند؛ «این مردمان…» که!
    سادسا این لغو تحریم‌ها چی شد آخرش؟؟ بابا، ملت تو فشارن!!
    سابعا همان سادسا… نیز ذکر این تذکر مهم که؛ بخند تا دنیا بهت بخنده!
    ثامنا زود به زود بیا! اینا همه‌اش به خاطر اون هستش که دیر به دیر حالی از ما می‌پرسی!

  13. سیداحمد می‌گوید:

    “نخودچی”
    “قبیله‌ای از قبایل کومو”
    آی دلممممم!
    🙂
    یه دونه‌ای داداش حسین!
    خوبان حکیم و فرزانه، کاملا حق دارن نظر مثبت داشته باشن به این قلم قهار، طناز و نکته‌سنج شما…
    و البته ما هم!

  14. چشم انتظار می‌گوید:

    ثامنا… 🙂 🙂

  15. چشم انتظار می‌گوید:

    این متن مثل یک کلاس درس بود. و امثال دکتر، بجای اینکه سر کلاس بنشینند و از مطالب استفاده کنند، دائم می‌رن پرسه در اطراف می‌زنند و یه چیزی می‌گن که خودشونم زیرش می‌مونن!!

  16. حسین می‌گوید:

    ان‌شاءالله که همه چیز ختم به خیر بشه و یه عده از این قضیه فتنه جدید درست نکنن…

  17. چشم انتظار می‌گوید:

    برای این از ثامنا خنده‌ام گرفت، چون یه باره نام «تیم هندبال ثامن الحجج سبزوار» تو ذهنم اومد. ولی اگه ادامه می‌دادید، شاید به «اربعین» هم می‌رسیدید… 🙂

  18. بیست و ششی می‌گوید:

    حاجی؛

    ولی خیلی با اول اسم و فامیل‌تون صفا می‌کندا!

  19. چشم انتظار می‌گوید:

    زمین ورزش هم مدلی از زمین سیاسته. امشب موقع دیدار لهستان و آمریکا، گزارشگر شبکه ورزش می گفت؛
    «صعود ما دست آمریکاست…».
    هر چند که آمریکا خوب بازی کرد ولی باز هم ثابت شد که ما باید به خودمون متکی باشیم و چشممون به دست اغیار اونم کی؟ آمریکا… نباشه. که عاقبت می‌شه این!

  20. قاصدک منتظر می‌گوید:

    چراغ اطمینان ما به “مردمان مذاکره” زرد است؛
    مبادا خطوط قرمز را رد کنند که تاوان سنگینی دارد!
    خوش‌بینانه چشم ندوزند به زمهریر دستهای دشمن پلید و شیطان صفتی که در طلب آتش جنگ له‌له می‌زند!
    حواسشان باشد امضای فلان الممالکی‌شان، پای بندهایی نخورد که زخم را دوباره به تن این ملت ببافد!

    “باید مراقب باشند «اصحاب دیپلماسی» که مبادا با یک «توافق بد» باز هم در این دیار، آژیر جنگ کشیده شود!”

  21. ملا لغتی می‌گوید:

    “فلذا شکایت از روزگار را بد نباید حکایت کرد.”
    فکر کنم به جای “حکایت”، “روایت” بهتره!

  22. سیداحمد می‌گوید:

    این جمعه هم گذشت و…

    http://dl.delsukhtehgan.ir/sal%2094/Moghadam-Shab%2008%20Ramazan1394-002.mp3

    اللهم عجل لولیک الفرج

  23. صبا می‌گوید:

    “نخودچی” 🙂

  24. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    «دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان»

    بسم الله الرحمن الرحیم. اللَّهُمَّ اهْدِنِی فِیهِ لِصَالِحِ الْأَعْمَالِ وَ اقْضِ لِی فِیهِ الْحَوَائِجَ وَ الْآمَالَ یَا مَنْ لا یَحْتَاجُ إِلَى التَّفْسِیرِ وَ السُّؤَالِ یَا عَالِما بِمَا فِی صُدُورِ الْعَالَمِینَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ.

    خدایا! در این روز برای کارهای شایسته هدایتم کن و حاجت‌ها و آرزوهایم را برآورده ساز. ای آن که نیاز به تفسیر و سؤال ندارد، ای آگاه از آنچه در دل جهانیان است! بر محمد و خاندان پاکش درود فرست.

  25. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    آفرین. دیگه تحلیل‌هایت از پختگی هم گذشته.
    بیست.
    “همچین می‌زد در گوش طرف که مردک نفهمد از خدا خورده است یا روحش!”
    عالییییی بود.

  26. صبا می‌گوید:

    چقدر زیبا می‌فرمایند در ابو حمزه ثمالی؛
    یا رب انی ضعیف عن طلب الدنیا و انت واسع کریم…

  27. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    دل هر جا برود، فکر و دست و پا هم به دنبال آن می‌رود.
    دلت را به سوی خدا و خوبان خدا بفرست، همه وجودت اصلاح می‌شود.
    برای تعجیل در فرج بسیار دعا کنید که آن فرج خود شماست. ما در بازار دنیا گمشده‌ایم.

    «میرزا اسماعیل دولابی»

  28. همشهری باکری می‌گوید:

    یکی از بهترین متن‌های اخیر قطعه بود
    خدا حفظتون کنه…

  29. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    صلوات خاصه حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها

    اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّیقَةِ فاطِمَةَ الزَّکِیَّةِ حَبیبَةِ حَبیبِکَ وَ نَبِیِّکَ
    وَ اُمِّ اَحِبّآئِکَ وَ اَصْفِیآئِکَ الَّتِى انْتَجَبْتَها
    وَ فَضَّلْتَها وَ اخْتَرْتَها عَلى نِسآءِ الْعالَمینَ
    اَللّهُمَّ کُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها
    وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّها وَ کُنِ الثّائِرَ اَللّهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها
    اَللّهُمَّ وَ کَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدى
    وَ حَلیلَةَ صاحِبِ اللِّوآءِ وَ الْکَریمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الاَْعْلى
    فَصَلِّ عَلَیْها وَ عَلى اُمِّها صَلوةً تُکْرِمُ بِها وَجْهَ اَبیها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ
    وَ تُقِرُّبِها اَعْیُنَ ذُرِّیَّتِها وَ اَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَالسَّلامِ.

    http://sedighe.ir

  30. رسول می‌گوید:

    بخش مربوط به ۵۹۸ رو خیلی خوب تبیین کردین جناب قدیانی. خیلی دوست داشتم درباره اون قطعنامه، اصل مطلب را بدونم که فکر کنم الان دیگر دانسته‌ام. بابت این متن، تشکر ویژه از شما!

  31. به جرم عشق می‌گوید:

    حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه
    هر که را نیست ادب لایق صحبت نبود

  32. به جرم عشق می‌گوید:

    راستی!
    خدا خیرتون بده که این نحو قیاس‌های تاریخی رو تحلیل کردین.
    مدت‌هاست رنج می‌بریم از این موضوع و عَلَم این دست تحلیل‌ها روی زمین افتاده بود.
    مثل همون مقایسه‌ای که جناب شیخ بین مذاکرات این روزها و صلح حدیبیه می‌فرمایند!

  33. ناشناس می‌گوید:

    هی ما می‌خوایم بی‌خیال سیاست شیم برسیم به کار و زندگی‌مون، شما با این متن‌های خوبتون نمی‌گذارید!

  34. ناشناس می‌گوید:

    حسین…

  35. سیداحمد می‌گوید:

    امروز سالروز شهادت شهید عزیز “سیدمحمدرضا دستواره” است.

    http://opload.ir/im/4m94/1ad24e5826931.jpg
    http://opload.ir/im/4m94/ccda7681b36f2.jpg
    http://opload.ir/im/4m94/878ba948fa4a3.jpg

    صلواتی نثار ارواح مطهر شهدا کنیم و دعا کنیم که دعای‌مان کنند…
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

    «سیدمحمدرضا دستواره هستم و طبق اطلاعات شناسنامه‌ای، سال ۱۳۳۸ در محله‌ی علی‌آباد تهران یا همان گود به دنیا آمدم. تا اخذ دیپلم متوسطه ادامه تحصیل دادم و بعد هم وارد مبارزات سیاسی شدم. روز چهارم آبان ۱۳۵۷ در حال توزیع اعلامیه‌های امام توسط مامورین ساواک بازداشت شدم و بعد از چند ساعت بازداشت آزادم کردند. بعد از پیروزی انقلاب در ۱۲ آبان سال ۵۸ وارد سپاه شدم و از دی ماه همان سال به مناطق آشوب‌زده‌ی غرب کشور اعزام شدم که این مقطع نقطه‌ی عطف زندگی من است. چون در این ماموریت با حاج احمد متوسلیان آشنا شدم. همان طور که بارها و در همه جا گفتم من آدمی هستم که از توی «گود» بلند شده‌ام. هزار دفعه گفته‌ام از یک محیط فاسد بلند شده‌ام. اگر انقلاب نبود، سرنوشت من معلوم نبود چه می‌شد. حتی وقتی توی سپاه آمدم، باز سرنوشت من معلوم نبود، چون امکان داشت آدمی بشوم که سپاهی‌گری را به عنوان یک شغل انتخاب کرده باشم و یک اسلحه روی دوش خود بیندازم و پست بدهم و سر برج، بروم و حقوقم را بگیرم. حالا من نمی‌خواهم از حاج احمد بت درست کنم؛ اما آدمی به اسم حاج احمد بر سر راه من قرار گرفت و حاج احمد وسیله‌ای شد تا من این جوری که الان هستم بشوم و نخواهم به سپاهی‌گری به چشم یک شغل نگاه کنم. حاج احمد استاد من است. او مرا بار آورده! «من علمنی حرفا فقد سیرنی عبدا» حاج احمد حرف به من آموخته، همه چیز را او به من آموخته. این حرف شعار نیست. والله حرف قلب من است، ولو این که پایبندی به این مطلب، به اخراج من از سپاه منجر شود.»

  36. فاطیماه می‌گوید:

    آقا! ممنون، عالی بود…
    مواظب باشین ولی… دارین خوب می‌نویسین!!!!

  37. چشم انتظار می‌گوید:

    حضرت آقا در دیدارشون با شعرا، در تایید شعری که در خصوص وحدت شیعه و سنی سروده شده بود، تاکید مضاعف فرمودند.
    و این حرکت زیبا؛
    http://jahannews.com/vdcc1sq0o2bq1p8.ala2.html

  38. خواهر شهید می‌گوید:

    داشتم به این جمله شیخ فکر می‌کردم “کربلا درس مذاکره است”
    یاد شام افتادم و حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) و یزید ملعون.
    آیا به راستی کربلا درس مذاکره است؟ چرا نباشد؟
    ولی مذاکره داریم تا مذاکره!!

  39. چشم انتظار می‌گوید:

    سردار عشق، در جوانی…
    http://uupload.ir/files/wy5k_191723_961.jpg

  40. سیداحمد می‌گوید:

    هدف تحریم‌ها، مسئله هسته‌ای و حقوق بشر نیست. مسئله فراتر از این‌هاست.
    آنها خود تروریست‌پرور و ضد حقوق بشرند.
    مسئله این است که یک ملت و حرکت و هویتی، مبتنی بر مبادی‌ای، مقابل نظام سلطه به‌وجود آمده.
    {امام خامنه‌ای در جمع اساتید دانشگاه}

  41. همراه می‌گوید:

    از این وبلاگ یاد گرفتیم، مثل همیشه.

  42. سلام؛
    یادداشتی با موضوع “تضمین اجرای برنامه ششم توسعه، حکم قتل ابوجهل‌های زمان است”!
    لطفا برای اعتلای سطح رسانه‌ای، نظر دهید.
    http://qaboosnameh.ir/1394/04/13/23/

  43. حسن می‌گوید:

    با سلام و آرزوی قبولی طاعات

    جناب قدیانی! می‌شود سند «شکایت از روزگار بودنِ جام زهر» را برای ما بیان کنید؟ می‌شود بگویید چه‌طور حضرت روح الله که جام زهر را نمی‌شد به دست او داد، تا یک هفته قبل از قبول قطع‌نامه، سخنانی ۱۸۰ درجه متفاوت با جام زهر بیان داشته‌اند؟ می‌شود بفرمایید فرمانده کل قوا، چرا تا قبل از روز قبول قطع‌نامه و به تعبیر ایشان نوشیدن جام زهر، نباید از خالی بودن خزانه دولت و نیازهای تسلیحاتی سپاه و ارتش خبر داشته باشد که یک هفته قبل رجز بدون پشتوانه نخواند؟ شما شاید به‌خاطر مصالحی لازم بدانید که مقدمات جام زهر را در حال حاضر بپوشانید ولی نباید از امام تصویر ناموجه ارائه کنید! در آن شرایط به نظر حقیر امام بهترین تصمیم را گرفت و عبارت جام زهر نیز کاملا هوشیارانه توسط ایشان به‌کار برده شد. آن امامی که شما از شجاعتش تعریف می‌نمایید، علاوه بر شجاعت، دارای تمام صفات یک انسان خدایی نیز بود. او اهل شکایت از زمان و روزگار نبود و تمثیل شکایت از روزگار، شکایت از شرایط حاکم بر روزگار است وگر نه زمان که گناهی ندارد! پس شرایط زمان است که اهمیت دارد و شرایط زمان نیز، بستگی تام به اشخاص موثر در آن زمان دارد.

    حالا که این بحث مطرح شد شما که امکان دسترسی به اشخاص موثر دارید بروید و تحقیق کنید آیا گزارشات از شرایط اقتصادی و امکانات نظامی حداقل هفته‌ای یک‌بار و یا یک ماه به امام راحل گزارش می‌شده؟ مثلا وضعیت یک ماه قبل شرایط اقتصادی و نظامی چگونه بوده است که امام، آن مواضع قاطع را درست کمتر از یک ماه قبل از قبول قطع‌نامه اتخاذ نموده‌اند؟! و چگونه شرایط در یک ماه چنان عوض شده که امام بر خلاف مواضع قبلی خود، به یک‌باره سخن از نوشیدن جام زهر می‌نماید؟ مطالعه سخنان حضرت روح‌الله در دو ماه قبل از قبول قطع‌نامه و مطالعه رفتار امام پس از قبول قطع‌نامه، خیلی از مسائل را روشن می‌نماید.

    جناب قدیانی! دوستانه و برادرانه در این ماه عزیز، بدون هیچ غرض‌ورزی به شما تذکر می‌دهم مقهور کامنت‌های افرادی که در این سایت به شما علاقه‌مندند و کاری جز گزینش تکه‎هایی از مطلب شما و تحسین آن نمی‌کنند، نشوید! متاسفانه قسمت نظرات سایت شما کاملا یک‌سویه و در تایید هر آن‌چه شما می‌نگارید شده است؛ و بیشتر محو ادبیات و نحوه نگارش حضرتعالی هستند تا محتوای آن!

    برادر عزیز! شاید اتهام نوشاندن زهر به برخی از افراد نادرست باشد ولی در نوشانده شدن زهر به کام امام راحل شکی نیست و این چیزی از ارزش‌های آن امام راحل کم نمی‌کند. اینکه شما می‌فرمایید امام با کسی اهل مماشات نبود، از یک وجه درست است ولی از وجهی دیگر نادرست. زیرا باید شرایط را در نظر گرفت. در شرایط جنگی با دشمنان اسلام از صدام تا آمریکای جنایت کار، نمی‌شود از مصالح کشور و اسلام صرف نظر کرد و کلی از مسئولان مملکت را تصفیه نمود. این کار به کشور و اسلام ضرر بیشتری می‌زد تا نوشیدن جام زهر و گذشتن از مواضع خود! در پایان خواهش می‌کنم همانطور که خود موعظه فرمودید احساساتی نباید بود، اگر قابل دانستید که جوابیه‌ای مرقوم فرمایید ابتدا تحقیق نمایید که آیا گزارشات به‌طور مداوم به حضرت امام می‌رسیده است؟ و اگر می‌رسیده چگونه حضرت امام که علاوه بر شجاعت دارای صداقت و تدبیر نیز بوده‌اند، آن مواضع قاطع را درست چند روز قبل از قبول قطع‌نامه اتخاذ نموده‌اند؟ منتظر جواب شما بر اساس اخبار و اسناد و نه بر اساس تحلیل هستم.

  44. سیداحمد می‌گوید:

    خصوصی
    ترکیدم تا کامنت این “حسن” رو مرتب کردم؛ حذفش نکنی زحماتم هدر بره! 🙂

    عمومی
    رفقا! اگر مایل بودید، می‌توانید به کامنت بالا جواب بدهید…

  45. میکده می‌گوید:

    آقای قدیانی
    با سپاس از زحمات، لیکن درباره این متن، نظر “حسن” را درستتر از تحلیل شما می‌دانم. تحلیل شما احساسی و فقط از روی محبت به امام است!

  46. MOSTAFA ES می‌گوید:

    «جناب قدیانی! دوستانه و برادرانه در این ماه عزیز، بدون هیچ غرض‌ورزی به شما تذکر می‌دهم مقهور کامنت‌های افرادی که در این سایت به شما علاقه‌مندند و کاری جز گزینش تکه‎هایی از مطلب شما و تحسین آن نمی‌کنند، نشوید! متاسفانه قسمت نظرات سایت شما کاملا یک‌سویه و در تایید هر آن‌چه شما می‌نگارید شده است؛ و بیشتر محو ادبیات و نحوه نگارش حضرتعالی هستند تا محتوای آن!»

    بماند که برخی کامنت‌ها هم توسط جناب قدیانی منتشر نمی‌شود و برخی دیگر هم سانسور می‌شود!

  47. رزمنده می‌گوید:

    سلام برادر حسین
    یک اتفاق بسیار نورانی، پرشور و شعور، باعظمت، کاملا خودجوش و مردمی، عاشورایی، عاشقانه، عبرت‌آموز، سنتی و قدیمی، شهیدپرور، منظم و خالصانه در “قبله‌ی طهران” هر ساله رقم می‌خورد؛ «پاسداشت سفیر غریب و مظلوم سیدالشهدا علیهم‌السلام». در ایام مسلمیه، دسته‌های عزاداری، باعظمت و شکوهمند در “کربلای طهران”، حرم حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام گرد هم می‌آیند و مقدمات ورود عارفانه و عاشقانه به محرم خونین، با این همایش عاشورایی کلید می خورد. شور می‌آید و شعور هم. دسته‌ها می‌آیند؛ با علم و کتل و شمع و دودمه‌های مستانه‌ی قدیمی: «کوفه نیا حسین جان…». سینه زدن‌های سنتی، پیرغلامان، شال‌های عزا، مرام و ادب نوکری، عشق و صفای روضه، حال و هوای محرم، بوی حماسه، اسفند و عود، یاد شهدای هیئت‌ها از تریبون اصلی مراسم، چوب پرهای خدام حرم و… و هزار زیبایی دیگر از این دستگاه عظیم امام حسین علیه السلام. سفره‌ی محرم را آنجا پهن می‌کند ارباب برای هیئت‌های شهر تا بیایند و روزی محرم‌شان را بگیرند و برگردند محله‌شان. هر چه بگوییم از آن عشق و صفا کم گفتیم. باید رفت، دید، حس کرد، لمس کرد، بهره برد و روزی گرفت تا بفهمیم و بدانیم محرم تهران با مسلمیه‌ی حرم سیدالکریم است که زیباتر است. اینجاست که می‌شود فهمید بی‌حکمت لقب «قبله‌ی تهران» را نگرفته از امام‌مان خامنه‌ای. حتما جنابعالی و دیگر دوستان از این بوستان زیبا، گلی چیده‌اید در این سال‌ها، لیکن جای این قلم‌فرسایی انقلابی‌تان در این مورد خالی به نظر می‌رسد؛ یا شاید بنده توفیق مطالعه آن‌را نداشته‌ام. هیچ سنگری لایق‌تر از همین قطعه‌ی ۲۶ نیست برای عشق بازی با مسلمیه‌ی «قبله طهران» و هیچ تریبونی زیبنده تر از «وطن امروز» نیست برای برآوردن دو دمه‌ی مستانه‌ی «کوفه نیا حسین جان…». چشم انتظار چرخش قلمت در این موضوع و موضع حسینی نیز هستیم…
    لبیک یا حسین

  48. صبا می‌گوید:

    به نظرم کامنت «حسن» مطلب نویسنده را نفی نمی‌کند. چرا که نویسنده در بند یک اشاره کرده‌اند به این که؛
    «همه نقدهای درست، سر جای خود محفوظ، من اما راستش با این تعابیر «مثلث جام زهر» و «مربع قبول قطعنامه» و چه و چه مخالفم» و… نیز به این مطلب اشاره کرده‌اند که «منکر غلط بودن بعضی ناله‌ها و ناجور بودن بعضی نامه‌های آن مقطع نیستند.»
    بعید است آقای قدیانی بدون مطالعه سخنان امام، پیش و پس از قبول قطعنامه و مطرح کردن بحث و مشورت با افراد موثر، این متن را نوشته باشند!

  49. جواد می‌گوید:

    محسن رضایى که امروز ۶٠ سال سن دارد، با تجربه ١۶ سال فرماندهى سپاه و بیش از ١٠ سال دبیرى “مجمع تشخیص مصلحت نظام” این چنین ابلهانه راه مقابله با آمریکا -در صورت وقوع جنگ- را اسارت و گروگان‌گیرى و اخاذى و… ذکر مى‌کند و جایگاه کشورى همچون ایران را به جایگاه گروهى مثل حماس تنزل مى‌دهد، همان کسى است که به گفته حسن روحانى، در نشست‌هاى مجمع تشخیص مصلحت نظام تاکید مى‌کرد؛ رفتن پرونده هسته‌اى ایران از “آژانس” به “شوراى امنیت سازمان ملل” به سود ایران است! دقت کنید! “دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام” این‌گونه تدبیرى دارد! بدتر از آن و بدبختانه، ایشون تقریبا در تمام سال‌هاى جنگ هشت ساله، فرمانده سپاه بود. یعنى فردى که در ۶٠ سالگى، عقل و تدبیرش اینگونه است، در ٢٣ سالگى و ٢۴ سالگى، جان صدها هزار سرباز ایرانى در دستان پر کفایت و تدبیرهاى درخشان! او بود. واقعا تا کى و تا کجا مردم باید هزینه در راس بودن این چنین افرادى را بپردازند؟
    ــــــــــــــــــ

    ح ق:
    کامنت شما هم از حیث رعایت تقوای الهی، سطح پایین است، خیلی سطح پایین!

  50. حسین شین می‌گوید:

    حالا عروسی اومد تو کوچه سازش!
    مرگ بر مقاومت!

  51. برف و آفتاب می‌گوید:

    اونقدر اطلاعات ندارم که بتونم دلیل پذیرفتن قطعنامه رو بدونم. اما منو یاد ماجرای حکمیت می‌ندازه. شاید بشه گفت به امام علی هم جام زهر دادند. مگه امام علی نمی‌دونست با چه آدم هالویی طرفه؟ شاید هم نشه گفت! نمی‌دونم!

    ــــــــــــــــ
    ح ق:
    متن را دوباره و با دقت بخوانید! قطعا دیگر چنین کامنتی نخواهید گذاشت!

  52. برف و آفتاب می‌گوید:

    خوندم دوباره. منظور من این بود که……………
    ــــــــــــــــــ
    ح ق:
    بی‌خیال سر جدتان! هم دارم متن روزنامه را در وبلاگ می‌گذارم، هم دارم متن این بابا امیر تتلو رو می‌نویسم! فلذا بی‌خیال…

  53. سید می‌گوید:

    به نظرم امثال ما دل امام زمان رو خون کردیم…………

  54. ناشناس می‌گوید:

    رئیس جمهور آمریکا در پاسخ به سئوال یکی از خبرنگاران گفت:
    “رهبران ایران هم مثل سیاستمداران هر جای دیگر دنیا، می‌خواهند وانمود کنند همه چیز، به نفع آنها تمام شده است اما واقعیت در متن قرارداد آمده و قابل مراجعه است.”

    یعنی در این جمله، هزاران نکته نهفته، برای تمام اونایی که می‌خوان حماقت‌ها و گندکاری‌های این چند سال گذشته رو به اسم اقتدار و پیروزی و بصیرت، به خورد این ملت بدن.
    ــــــــــــــــ
    ح ق:
    حالا اینقدر هم تند قضاوت نکنین. واقعا مصداق بی‌تقوایی می‌شه.

  55. افسر جنگ نرم می‌گوید:

    سلام
    عالی بود.

  56. ... می‌گوید:

    خوشحال می‌شم یه روز…

  57. . . . می‌گوید:

    چه متنی…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.