روحانی دونقطه صالحی!
روزنامه جوان ۱۹ اسفند ۱۳۹۴
*در آستانه برجام/ روحانی:
از زحمات دوست عزیزم جناب آقای دکتر صالحی به صورت ویژه تشکر میکنم.
*روز برجام/ روحانی:
اگر صالحی نبود، ای بسا برجام اصلا به فرجام نمیرسید.
*۲ ماه بعد از برجام/ روحانی:
این مدال لیاقت، حقا که برازنده جناب دکتر صالحی است. ما همه باید از ایشان ممنون باشیم.
*یک ساعت بعد از ۲ ماه بعد از برجام/ روحانی [هنگام پیادهروی با ظریف]:
برجام به صالحی بدهکار است. واقعا من اینگونه فکر میکنم جناب ظریف!
*همین چند روز پیش/ روحانی:
صالحی که وزیر خارجه نیست! درباره برجام باید از ظریف بپرسید!
*۳ روز پیش/ روحانی:
صالحی نبود، شاید برجام یک سال زودتر به فرجام میرسید، نه حالا بگو سیدخندان!
*دیروز/ روحانی:
با صدای رسا میگویم که صالحی حق اظهارنظر درباره برجام را ندارد!
*دیشب/ روحانی:
رساتر از قبل اعلام میکنم که نه آقای صالحی و نه اساسا هیچ فرد صالحی، حق حرفزدن درباره برجام را ندارد!
*همین یک ساعت پیش/ روحانی:
صالحی؟ اصلا کی هست؟
- بایگانی: یمین
رأی من، خون تو
روزنامه جوان ۶ اسفند ۱۳۹۴
الان که دارم این چند خط را مینویسم، هنوز تبلیغ نامزدها قانونی است، اما الان که تو داری این متن را میخوانی، دیگر مهلت قانونی تبلیغ نامزدها تمام شده!
خندهام گرفته از این وضعیت! این را هم میگذارم به حساب نمک کار روزنامهنگاری! نوشتم «نمک» یادم آمد که «نمکدان» را نباید شکست!
فردا جمعه انشاءالله در نهایت امن و امان میرویم پای صندوق رأی و هر چقدر هم صف رأیگیری شلوغتر باشد، چه بهتر! فردا اگر دیر بجنبیم شاید مجبور باشیم یک ساعت، بلکه حتی چند ساعت منتظر بمانیم تا نوبت رأی دادن ما شود؛ بالطبع از این همه سرپا ایستادن خسته خواهیم شد، اما جانم به قربان شیربچههای مدافع حرم که کیلومترها آن سوی مرز مقدس وطن، دشمن لعین داعشی را در همان دورها نگه داشتهاند! فردا دقیقا در همان دقیقهای که من و تو داریم به نامزدهای مورد علاقه خود رأی میدهیم، شاید یک بسیجی دیگر جرعهنوش باده شهادت شود!
حال میخواهم یک سؤال خندهدار اما گریهدار بپرسم؛ چند دقیقه یا چند ساعت در صف رأیگیری ایستادن، بیشتر آدمی را خسته میکند یا چند شبانهروز بیخوابی و بیآبی و نبرد تن به تن با وحشیترین اشقیای تاریخ؟! راستش به تو بدهکاریم ای «نامزد شهادت» که از زن و بچه و زندگی گذشتی تا پای حرامیان، خاک کشور را آلوده نکند. به همت کارگران شهرداری، فردا دیگر در شهر خبری از چهره نامزدهای انتخابات نیست، اما باز هم تصویر شهدای مدافع حرم پیشروی ما خواهد ماند.
چند روز پیش، رزمندهای که داشت مهیای اعزام به سوریه میشد، به راقم این سطور گفت: «بعید میدانم در خط مقدم نبرد با لعین داعشی امکان رأی دادن ما وجود داشته باشد، اما تو را به حضرت زهرا قسم، جوری رأی ندهید که خستگی نبرد با اشقیا به تن ما بماند».
آری! عشق است نامزدهای شهادت که هیچ موقعی تبلیغشان غیرقانونی نیست، حتی در روز انتخابات! از کجا معلوم فردا روز شهادت چند نفر در جبهه شام باشد؟! از کجا معلوم فردا گرد یتیمی بر چهره چند دختر خردسال بنشیند؟! فردا کار ما سختتر است یا کار آن مادری که به او خبر شهادت جگرگوشهاش را میدهند، آن هم در حالی که شاید خبری از پیکر فرزندش نباشد! فردا رأی دادن این مادر کجا، رأی دادن من و تو کجا؟!
آهای نامزدی که فردا فکر میکنی از بقیه رقبا جلوتری! جلودار اصل کاری، آن جوان بسیجی است که فردا شاید در خط مقدم جبهه شام، روز آخر زندگیاش باشد!
فردا من رأی میدهم، تو رأی میدهی، اما این همه آزادی در حق انتخاب، از صدقه سر دردانههایی است که با خون سرخ خود، ضامن امنیت انتخابات شدهاند. سوگند به خون شهدا، ما نیز در راه دفاع از ولایت خسته نخواهیم شد. هنوز «گلبرگ سرخ لالهها در کوچههای شهر ما بوی شهادت میدهد»! وه که چقدر آراممان میکند اسم تو مادر! یا زهرا…
- بایگانی: یمین
نقدی به نظام جمهوری اسلامی
وطن امروز ۱۴ بهمن ۱۳۹۴
این کشور و آن کشور ندارد؛ بدیهیترین منطق انتخابات در هر نظامی این است که به عنصر فتنهگر علیه ساز و کار آن انتخابات، اذن نامزدی ندهد. حال اگر آن عنصر فتنهگر، در فتنهآفرینی علیه ساز و کار انتخابات، مسبوق به سابقه هم باشد و علاوه بر این، در فتنه علیه نتیجه انتخابات هم سابقهدار باشد، که دیگر هیچ! یعنی حداقلش این است که در سایر نظامها به چنین عنصری هرگز اذن نامزدی نمیدهند، اینکه حالا با او چه کار میکنند و چگونه او را به سزای رفتار و گفتارش میرسانند، محل بحث این یادداشت نیست. محل بحث این یادداشت، همانطور که از تیتر آن پیداست، با کمال عذرخواهی نقدی است به نظام جمهوری اسلامی. این نقد البته میتوانست در مدح نظام نوشته شود اما از آنجا که زیادی هر چیزی بد است، لاجرم این متن هم زاویه نقد پیدا کرده است. تا چند بار اولی که طرف، علیه ساز و کار انتخابات شکلک درآورد و نظام تحمل کرد و از در گذشت وارد شد، این را ما همان زمان نوشتیم به پای کرامت نظام و مصلحتسنجی درست و تلاش حکیمانه برای حفظ، اما به راستی تا چند بار؟! و تا کی؟! آیا اوجب واجبات، حفظ نظام است یا حفظ طرف در مجموعه نظام؟! و گیرم همین دومی اوجب واجبات باشد، آیا با این همه اغماض و ملاحظه، مثلا حفظ شده در مجموعه نظام؟! وقتی تندتر از هر اپوزیسیونی علیه نظام موضع میگیرد، رادیکالتر از هر ضد انقلابی علیه انقلاب حرف میزند، بیمنطقتر از هر خودخواه خودمحوری علیه نهاد قانونی ناظر بر انتخابات اراجیف میبافد و ساختارشکنانهتر از هر دشمنی علیه ساز و کار انتخابات یاوه میسراید، معلوم است که اولا لیاقت این همه تلاش برای حفظ در بدنه نظام را ندارد، ثانیا نظام باید تجدید نظر کند در نحوه مواجهه با وی. گفت: «خوبی که از حد بگذرد، نادان خیال بد کند». خوبی البته اگر زیادی دیگر از حد گذشت، فقط نباید به نقد نادان بسنده کرد، بلکه بیتعارف، باید دمی هم نشست پای نقد خوبیکننده! و از جمله این خوبیکنندهها، شورای نگهبان است. راقم این سطور، آنقدر در تعریف از شورای نگهبان نوشته که حق این یک فقره نقد برایش محفوظ باشد! من ضمن احترام به هر تصمیمی که این نهاد قانونی بگیرد، و فقط منباب روشن شدن، از اعضای معزز شورای نگهبان میپرسم که بر اساس کدام منطق، فلانی را تأیید صلاحیت کردهاید، آنهم برای مجلسی به اهمیت مجلس خبرگان؟! اگر منطق این بوده که با دیدن یک ملاطفت دیگر، دست از رفتار و گفتار فتنهآفرین بردارد، حرفهای سابقهدار لیکن بیسابقه ایشان نشان داد که این خوبیها و این لطفها اصلا و ابدا به طرف نیامده! معالأسف هر بار نظام در مواجهه با ایشان کوتاه آمده، وی سنگرهای دیگری را فتح کرده! آنهم با ادبیاتی بدتر، تندتر، افراطیتر، آنقدر افراطیتر که گاه حتی رسانههای دشمن، حیرت میکنند از این همه افراط در دشمنی با انقلاب، از درون انقلاب! اگر «ضد انقلاب» یعنی آنکه بر ضد انقلاب موضع میگیرد، کیست ضد انقلابتر از او که سخن نمیگوید الا به فتنه؟! فتنه خاطره از امام اما علیه خط امام، فتنه عکس با امام اما بر عکس راه امام، فتنه اسم خمینی اما علیه رسم خمینی و هزار و یک فتنه ریز و درشت دیگر! بخواهیم یا نخواهیم سخنان سراسر فتنه اخیر نشان داد که هر چه خوبی در حق ایشان بیشتر شود، با بدی بیشتری، آن را جواب میدهد! وقتی با فردی طرفیم که جزای احسان را جز به بدی نمیدهد، آیا کجاست حد و مرز این همه احسان و بزرگواری؟! بگذارید جور دیگری سئوالم را مطرح کنم؛ این جناب دقیقا و مشخصا با چه هزینهای باید در نظام حفظ شود؟! آیا با این هزینه که هم نامزد انتخابات باشد و هم علیه شورای نگهبان حرفهایی بزند که تا به حال، هیچ دشمنی و هیچ ضد انقلابی بدین عریانی نزده؟! آیا با این هزینه که مادر رزمنده ۸۸ یعنی همان شهید مدافع حرم با خود بپرسد؛ «اگر اوضاع این است، اصلا جگرگوشه من برای تأمین امنیت کدام قانون و کدام انتخابات رفت و جانش را تقدیم کرد؟!» آیا جز این است که تقریبا همه شهدای مدافع حرم، سال ۸۸ در میدان دفاع از انتخابات و رأی جمهور هم رزمنده و مدافع حریم آرای میلیونی ملت ایران بودهاند و سخت است برای بازماندگان ایشان، وقتی میبینند بعضیها از سویی با تأیید شورای نگهبان روبرو میشوند، از دیگر سو، همین نهاد قانونی را به باد توهین و افترا میگیرند؟! آیا این عنصر بدسابقه فتنهگر باید در نظام حفظ شود حتی به بهانه شکستن دل شیربچههای میدان جنگ با لعین داعشی؟!
البته اشتباه نشود! من هرگز بنا ندارم بگویم که اگر شورای نگهبان، طرف را رد صلاحیت میکرد، وی متنبه میشد و دیگر این همه رادیکال و افراطی موضع نمیگرفت! هر چند به جد بر این باورم که در امر تربیت حتی حفظ افراد، اگر تشویق هست، تنبیه هم هست! حرف من این است که «تحلیل» به معنای سبکسنگین کردن اتفاقات آینده، کار سیاستمدار است اما شورای نگهبان، به عنوان مفسر قانون اساسی، کاری ندارد الا عمل به مر قانون! اساسا و اصولا دخلی به شورای نگهبان ندارد که رد صلاحیت، فلانی را در دایره نظام نگه میدارد یا تأیید! اگر طبق قانون یعنی منطق انتخابات، فتنه خط قرمز است، و اگر سخنان کذا نشان داد که هیچ مصلحتی حتی مصلحت حفظ بعضیها، بالاتر از مصلحت عمل به مر قانون نیست، فرض است بر شورای نگهبان که دفاع خود از حریم حقالناس را کامل کند و ضمن قلم قرمز کشیدن روی نام این فتنهگر سابقهدار، اجازه ندهد عرصه سیمرغ انتخابات، بیش از این، جولانگه خط دهنده به ضد انقلاب باشد. روی سخن این نوشتار، اما فقط شورای نگهبان نیست! دیگر ارکان نظام هم باید بدانند که اوجب واجبات، حفظ افراد به هر قیمتی درون مجموعه نیست! همین را کم داشتیم که طلبکار از مردم و رأی مردم، بشود متذکر بدهی پابرهنهها به امام و اسلام و انقلاب! جوری علیه انقلاب موضع میگیرد که گویی به ضد انقلاب بدهی دارد، که گویی به دشمن بدهی دارد، که گویی مدیون BBC و در دین VOA است! خوب است این را هم بفرماید که چند بار بر گوش صندوق آرا سیلی بزند، مردم شهید داده با او بیحساب میشوند؟! و بفرماید نام آقازادههایش در چند قرارداد فاسد نفتی بیاید، بدهی این ملت به خاندان پرداخت شده؟! و بفرماید چند بار دیگر به دشمن گرای تحریم بدهد، خیالش راحت میشود؟! من که باورم هست خمینی کبیر، اول بدهکار خاندان است! آنجا که گفت: «ما آمریکا را زیر پا میگذاریم» و از قرار نباید میگفت! آنجا که گفت: «من بوسه بر دست و بازوی رزمندهها میزنم» و از قرار نباید میگفت! آنجا که نباید علیه حکام آل سعود، آن حرفها را میزد! آنجا که نباید بر ضد اسلام اشرافیت، سخن میگفت! آنجا که نباید به «جنگ عقیده» اشاره میکرد! آنجا که نباید یک تار موی کوخنشینان را به تمام دنیای کاخنشینان برتری میداد! و آنجا که نباید میگفت: «غلط میکنی! قانون تو را قبول ندارد!» واجب است بر شورای نگهبان که ضمن تجدیدنظر در رأی صادره، بیش از پیش و بخصوص برای این عنصر غیر ملتزم به ساز و کار انتخابات، ثابت کند که حقیقتا بدهکار خمینی است، نه ضد انقلابی که هم از توبره میخورد، هم از آخور! شورای نگهبان، صلاحیت خود را از قانون اساسی گرفته، از امام راحل عظیمالشأن. واقعا کسی که این امر بدیهی را هم نمیداند، صلاحیت تأیید صلاحیت توسط شورای نگهبان را دارد؟! حرمت امامزاده اما در وهله اول با متولی آن است. گاه هست که باید به خدا پناه برد از بد بودن متولی لیکن چو امروزی مجبوریم خوبی از حد گذشته متولی را منتقد باشیم و حرفهایی بزنیم که علیالقاعده خودمان هم نمیپسندیم! برای هر معصیت کبیری راهی به استغفار هست اما امان از «استکبار» این «گناه اکبر». انسان مستکبر از بس خود را بزرگ میبیند، اساسا نمیتواند توبه کند! توبه یعنی «بازگشت به خدا»، همچنان که توبه انقلابی یعنی «بازگشت به روح خدا» اما عنصر مستکبر متکبر، آنجا هم که شورای نگهبان در بستر تأیید صلاحیت زمینه توبه را فراهم میآورد، مستکبرتر میشود، متکبرتر میشود! و دقیقا همین جاست که من مجبور میشوم تا در اوج اعتقاد به نظام، انتقاد کنم از نظام! ملاک گیرم نه حال فعلی افراد، که سابقه ایشان باشد! در فتنه علیه انتخابات، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! در قربانی کردن آدمها به نفع مطامع خود، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! در دروغ بستن به امام، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! در همنوایی با دشمن، بلکه دشمنتر شدن از خود دشمن، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! این تیتر یکی از نوشتههایم بود در اوج فتنه هشتاد و اشک: «کشتی انقلاب، مسافرکشی میکند، منتکشی نمیکند!» کسی که از ضد انقلاب هم بیشتر با انقلاب ضدیت میکند، مصلحت آن است که جز به عدالت با او رفتار نشود! آنهم عدالت حداکثری! دیروز خوب نوشته بودند بچههای روزنامه: «حقیقتا یک سئوال بسیار مهم در افکار عمومی وجود دارد و چه بهتر آنکه رسانههای انقلابی و تا بن دندان معتقد به نظام اسلامی، این سئوال را مطرح کنند. سئوال این است: وقتی فتنه ۸۸ به عنوان یک خط قرمز در نظر گرفته میشود، باید نگاهی کاملا قانونی و انقلابی نسبت به تکیهگاه این فتنه داشت! وقتی به درستی کاندیدایی در یک شهرستان دورافتاده به خاطر علقه به فتنه رد صلاحیت میشود، چرا باید تکیهگاه فتنه ۸۸ تأیید صلاحیت شود؟! آن کاندیدای شهرستانی به خاطر فتنهای که طرف به پا کرد رد صلاحیت شده است! در این شرایط چرا باید خود آن فرد تأیید صلاحیت شود؟» عجبا که درباره او مدام میگویند سابقه! کی بود آخرین بار که دشمن علیه او موضعی گرفت؟! اصلا یادتان میآید؟! اتفاقا بیم من از چیز دیگری است! من بیم از آن فردایی دارم که آیندگان، ناظر بر رفتار و گفتار طرف، جمهوری اسلامی را نه چون حقیر، که جور دیگری نقد کنند! که بگویند: «فردی با این همه سابقه فتنه علیه انتخابات، صلاحیتش توسط شورای نگهبان تأیید شد!» که بگویند: «هر کاری دلش خواست کرد و هر حرفی دلش خواست زد اما هرگز به عدالت با او رفتار نشد!» که بگویند: «اگر میگویید با نظام زاویه داشت، پس چرا فلان؟!» که بگویند: «مادر شهید مدافع حرم دلش شکست اما شما باز هم نگران حفظ طرف بودید؟!» که همالان بگویند: «به راستی و با وجود همه اعتقادم به نظام، چرا باید در انتخاباتی شرکت کنم که حتی فلانی هم با این شرح مشروح در آن نامزد است؟! خودم را دست انداختهام یا رأیم را؟! حضرات بفرمایند چه شورای نگهبان و چه مجلس و چه انتخاباتی میخواهند، همان را هم عملی کنند! دیگر چرا انتخابات؟!»
*** *** ***
تلاش برای حفظ هر فردی در دایره انقلاب اسلامی، صدالبته عملی مأجور است و حکیمانه اما بدان شرط که در مقام عمل تبدیل نشود به تلاش برای حفظ منویات ضد انقلاب، آنهم از درون انقلاب، آنهم در نخستینروز دهه فجر، آنهم در یومالله دوازدهم بهمن، آنهم دوشادوش «امام آمد»، آنهم سینه به سینه آن سرود بهشتی در بهشت زهرا. شک ندارم اسلام جماعت، آمریکایی است! واقعا اگر قرار است طرف را حفظ کنیم که در اولین روز دهه فجر، کام شیطان بزرگ را شیرین کند، نخواستیم این حفظ کردن را! کینهها دارند از خمینی کبیر! از امام جنگ فقر و غنا! از روحالله پابرهنهها! و تمام سعیشان این است که در آستانه انتخابات، مخاطب شعار «برخیزید، برخیزید!» را از شهدای انقلاب برگردانند طرف ضد انقلاب! حال تا کی و تا کجا باید این فرد را تحمل کرد بلکه حفظ شود؟! بفرموده امام شهدا، اوجب واجبات برای ما حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی است! اگر قرار است حفظ بعضیها، مخل حفظ خود نظام شود، اگر قرار است هزینه حفظ عناصر فتنه، خدشه بر شعائر انقلاب باشد و اگر قرار است بهای حفظ مدعیان وقیح، حذف رسم خمینی از اسم خمینی باشد، حذف اسلام ضد ظلم و ضد سازش باشد، حذف ولینعمتان امام باشد، قسم به خون شهدا، به اجرای مر عدل و داد در حق این جماعت ضد انقلاب راضیتریم تا ماندنشان درون انقلاب! صدسال سیاه نخواستیم خانواده انقلاب همچین خاندان متفرعنی داشته باشد! بگذریم که تلاش برای حفظ سرپناه آن پیرمرد جنوب شهری هم عملی مأجور و حکیمانه است! ولینعمت خمینی همین پیرمرد است! همین پیرمرد معمولی! نظام، یاران را حفظ کند! اغیار به سلامت! آری! به سلامت… که خمینی فقط یک بیت نسرود! بیت امام یعنی خانه مادر چند شهید! خمینی در برابر هیچ سیاستمداری احساس حقارت نکرد، لیکن با آن همه عظمت، در برابر چهره نورانی و گریه شوق بچههای جبهه و جنگ احساس حسرت و حقارت میکرد! هر کجا بسیجی هست، بیت امام همان جاست! هر کجا رزمنده هست، بیت امام همان جاست! زحمت بیهوده میکشید! «تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست»! خمینی هدیه خدا بود به ما! روح خدا جز خدا صاحبی نداشت! امام ما را نمیتوان به نام زد! بسی بزرگتر از این حرفها بود! ما دست از دامان خمینی برنمیداریم! و امام بیدار خود را به مشتی خواب و خاطره نخواهیم فروخت! امام بزرگوار ما عاشق این بود که آمریکا را زیر پا بگذاریم و مثل این دریادلان سپاهی، کاری کنیم کارستان، بلکه در تقابل تاریخی و ماندگار جمهوری اسلامی و آمریکا، این عکس ذلت و زبونی یانکیها باشد که مخابره شود! لذا اشبهالناس به خمینی، همان عزیز فرزانهای است که به وقت، «نشان فتح» میدهد! این ملت شهیدپرور، این امت حزبالله، همه «یادگار خمینی» هستند! «من یادگار خمینی هستم» شعار همه این مردم است! تمام این کشور، متعلق به خمینی و یادگار خمینی است! پوسیده بودیم ما در پستوی تاریخ، اگر نهیب روحالله بیدارمان نمیکرد! ما به خمینی بدهکارتر از آنیم که بعضیها فکر میکنند! ما با خمینی زندگی میکنیم، خواب نمیبینیم! ما از آرمانهای امام، کوتاه نمیآییم! مسیر حرکت ما را خمینی معین میکند! خمینی را نمیتوانید از ما بگیرید! خمینی را نخواهید توانست از ما بگیرید! ما سطر سطر صحیفه را از بریم و خوب میدانیم که «مبارزه با رفاهطلبى سازگار نیست، و آنها که تصور مىکنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفین و محرومان جهان، با سرمایهدارى و رفاهطلبى منافات ندارد، با الفباى مبارزه بیگانهاند. و آنهایى هم که تصور مىکنند سرمایهداران و مرفهان بىدرد، با نصیحت و پند و اندرز متنبه مىشوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک مىکنند آب در هاون مى کوبند! بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحتطلبى، بحث دنیاخواهى و آخرتجویى، دو مقولهاى است که هرگز با هم جمع نمىشوند. و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند».
- بایگانی: یمین
صلاحیتش را تأیید کنید!
کانال تلگرامی وطن امروز
اگر قرار باشد نهاد قانونی ناظر انتخابات، در بررسی صلاحیت نامزدها، چشم خود را در برابر فاحشترین خیانت انتخاباتی یعنی فتنه علیه خود انتخابات، خود صندوق اخذ رأی، خود کلیت آرا و خود آرای اکثریت ببندد، و اگر قرار باشد شورای نگهبان، بینترین استناد رد صلاحیت یعنی سابقه فتنهگری علیه چند انتخابات را درز بگیرد، از این طرف هم میتوان به ماجرا نگاه کرد و پرسید:
یک- آیا اساسا فلسفه وجودی شورای نگهبان زیر سوال نمیرود؟!
دو- آیا دعوت از افراد نه چندان علاقهمند به نظام به شرکت در انتخابات، به منزله تأیید صلاحیت نامزدهایی است که اندک التفاتی به ساز و کار انتخابات ندارند؟!
سه- آیا بازی دادن فتنهگران دائمی علیه صندوق آرا، آنهم در مقام نامزد انتخابات، خدای نکرده این تصور را ایجاد نمیکند که از نظر شورای نگهبان، فتنه علیه انتخابات، خیلی هم حالا جرم و جنایت بزرگی نیست؟!
چهار- واقعا با کدام مصلحت، میتوان حکم به تأیید صلاحیت نامزدی داد که اگر نتیجه انتخابات، باب دلش نباشد، هیچ ابایی ندارد به نظام ۳۰۰ هزار شهید جمهوری اسلامی تهمت تقلب بزند و اگر نتیجه انتخابات، باب دلش باشد هم، باز هیچ ابایی ندارد که این بار بردارد بگوید؛ «اینجا هم البته نیت تقلب داشتند اما نتواستند!»
پنج- اگر هیچ مصلحتی، واقعا عرض میکنم؛ هیچ مصلحتی، حکم به تأیید صلاحیت هیچ فتنهگری علیه انتخابات در هیچ انتخاباتی نمیدهد، آیا میتوان پذیرفت فتنه علیه انتخابات، مهمترین استناد رد صلاحیت باشد اما باسابقهترین فتنهگر علیه انتخابات، تأیید صلاحیت شود؟!
شش- اصلا و اساسا جمهوری اسلامی برای چه باید انتخابات برگزار کند و مردم برای چه باید در انتخابات شرکت کنند، اگر قرار است کارگردان شورش سرگشاده علیه ساز و کار همین انتخابات هم تأیید صلاحیت شود؟!
هفت- اگر دانهدرشتترین فتنهگر علیه انتخابات، اذن نامزدی پیدا کند، آیا همین «تأیید صلاحیت» را دلیل نمیگیرد که دوفردای دیگر ادعا کند؛ «من از نظر ناظر انتخابات یعنی شورای نگهبان و یعنی مفسر قانونی قانون اساسی، فتنهگر علیه انتخابات شناخته نمیشوم، که اگر میشدم حتما مرا رد صلاحیت میکردند»؟!
هشت- آیا تأیید صلاحیت چنین فردی، اولا قبح فتنه علیه انتخابات را نمیریزد؟! و ثانیا آیا سبب نمیشود طرف این بار در مقام نامزد انتخابات، دست بازتری برای چنگ انداختن بر صورت قانون داشته باشد؟!
نه- اگر انتخابات، حریم رأی مردم است -که هست- آیا تأیید صلاحیت فتنهگر بزرگ علیه این حریم مقدس، بدترین خدشه به حرمت انتخابات نیست؟!
ده- آیا دعوت از افراد نه چندان علاقهمند به نظام به شرکت در انتخابات، به این معناست که با تأیید صلاحیت نامزدهای فتنهگر علیه انتخابات، علاقهمندان به نظام را که همواره و در هر میدانی جان خود را برای دفاع از اسلام و ایران کف دست گرفتهاند، دلسرد کنیم؟!
*** *** ***
خمینی ملاک باشد یا خامنهای، هیچ فرقی ندارد؛ هر دوی این رهبران خداباور، آحاد مردم را ولینعمت انقلاب اسلامی دانستهاند و در عین حال، همه را سفارش به «قانون» کردهاند. ما کی و کجا از شورای نگهبان خواستهایم صلاحیت فلان نامزد رد صلاحیت شده را تأیید کند، چون مثلا در ماجرای برجام، همفکر، همراه و همرأی ما بوده است؟! ما اصولگرایان وقتی میگوییم قانون، آنقدر هم به آن التزام عملی داریم که حتی زودتر از اصلاحطلبان مدعی، پیروزی آقای روحانی در انتخابات را به ایشان تبریک بگوییم و الا اگر عالم ریاضی آنقدر بیدر و پیکر است که ۱۳ میتواند از ۲۴ بزرگتر باشد، هفتدهم درصد اصلا عدد حساب نمیشود! وقتی بزرگان این انقلاب، خود را خادم ملت و همه را در پیشگاه قانون، برابر میدانند، احدی نباید توهم بزند که از خمینی و خامنهای، از مردم، از قانون و از ساز و کار قانونی انتخابات، بالاتر و بزرگتر است؛ هر که میخواهد باشد! «یکی هم بود در جمهوری اسلامی که مدام شکلک درمیآورد علیه انتخابات، آخرش هم نفهمید ۴۰ از منیت خودش و ۲۴ از ۱۳ بزرگتر است، نتیجه انتخابات اگر باب میلش بود یک جور به نظام تهمت میزد و اگر نبود جور دیگر، حتی با دروغ بزرگ تقلب، به دشمن جلاد، چراغ سبز تحریم بر گرده ملت را نشان داد، آخرش همین فرد، برای نامزدی در همان انتخاباتی که مکرر علیه ساز و کارش فتنه کرده بود، تأیید صلاحیت شد!» آقایان انقلابی، محترم و معزز شورای نگهبان! امثال راقم این سطور، بخواهیم هم نمیتوانیم بفهمیم سختی کار شما را لیکن برای آینده جمهوری اسلامی و برای نام جمهوری اسلامی، نخواهید جمله داخل گیومه را! که بردارند بگویند؛ «یکی هم بود در جمهوری اسلامی که از قانون بالاتر بود!» بینی و بینالله! در عالیجناب، این لیاقت را میبینید که برود خبرگان، برای این ملت، رهبر معین کند؟! البته اگر میبینید، اگر تأیید صلاحیت او را قانونی میدانید و اگر از پس جواب یومالعیار قیامت به حضرت احدیت برمیآیید، گور بابای این یادداشت! حتما صلاحیت ایشان را تأیید کنید! که ما از شورای نگهبان، نه عمل به مندرجات خودمان، بلکه تنها و تنها عمل به مر قانون را میخواهیم.
- بایگانی: یمین
متولد ماه بهمن
تولد: سوم بهمن سی و دو
پدرم! تولدت مبارک… همین!
- بایگانی: یمین
صبح سپید مجعد
وطن امروز ۲۳ دی ۱۳۹۴
گمانم تا به حال، وزارت ارشاد مجسمهای در خور شأن و مقام استاد ساخته بود، اگر که حمید سبزواری هم همان اول انقلاب، فلنگ را میبست و بیرون از گود موشکباران تهران، قهوهخانهای کنار قبرستان پرلاشز را پاتوق خود میکرد و به جای شهدای وطن، در مدح «هیچ» دری وری میگفت! و این است قصه مظلومیت «شاعر انقلاب» که هرگز اجازه نداد انقلاب اسلامی در «خط مقدم شعر» تنها بماند. اگر دولت یعنی همین دولت که عدل، در روز شهادت مصطفی احمدیروشن و در اوج خوشسلیقگی مقدمات سیمان ریختن در قلب رآکتور اراک را فراهم میکند، دم حضرت استاد گرم که «شاعر دولتی» نیست! شاعران دولتی سبیل خود را با پول بیتالمال چرب میکنند تا سال ۸۸ یارایشان باشد علیه ۴۰ میلیون رای ملت، پاچهخواری عالیجناب را بکنند! با شعر و سه نقطهچین اما قواعد ریاضی بهم نمیخورد! و ۲۴ از ۱۳ کوچکتر نمیشود! حمید سبزواری در جبهه مردم است، نه جبهه سیاست! حمید سبزواری در جبهه انقلاب است، نه جبهه ضد انقلاب! شعرای جبهه ضد انقلاب، هم از توبره ارشاد میخورند، هم از آخور صدای آمریکا! دولتیهای دوقبضه! یک شاعر، یک اهل قلم، یک رماننویس اما با کمک چه چیزهایی میتواند علیه انقلاب شکلک درآورد؟ یک موی سپید بلند ترجیحا مجعد میخواهد که استاد، بهترینش را دارد. چند تایی مجموعه شعر میخواهد که استاد، بهترینش را دارد. کمی تبحر در پیچ و تاب دادن به کلمات میخواهد که استاد بهترینش را دارد. حمید سبزواری اما نخواسته از ۲۲ بهمن ۵۷ تکان بخورد! راستی که از سرودههای انقلاب، اشعار استاد را بگیری، گویی همه شعر را از همه انقلاب گرفتهای! در هر حماسهای از حماسههای انقلاب، امضای زیبای استاد ما هست! شاعری را میشناسم که ۲۲ بهمن جو زده شد، گفت: «همین امشب در مدح امام دکلمهای میسرایم». هنوز نسروده! هنوز نیامده! هنوز نجوشیده! و نخواهد سرود، نخواهد آمد، نخواهد جوشید! شاعری برای انقلاب، لیاقت میخواهد! آن روزها که شاعر انقلاب در مدح انقلاب شعر میگفت، هنوز صدای انقلاب به ساختمان وزارت ارشاد نرسیده بود! به حمید سبزواری، خون شهدای میدان ژاله، سفارش شعر میداد! استاد خود «وزیر شعر انقلاب» است. شعر گفتن به سفارش وزیر وزرا هنری است مختص شاعران دولتی! شاعران دولتی زود پیر میشوند اما استاد ما در سن ۹۰ سالگی چنان علیه رامش و آرامش و سازش و آسایش سخن میراند که تنها و تنها از شعرای جوان برمیآید. این هم از معجزات انقلاب اسلامی است که فیالواقع جوانترین شاعر انقلاب، همان پیرترین شاعر انقلاب باشد! اگر حضرت روحالله در پیام موسوم به قطعنامه، همان خمینی ۵۷ است، بلکه خمینیتر از آن بهمن خدایی، باید هم شاعر انقلابش در اوج سپیدمویی، خروشی چون جوانان داشته باشد. آری! هنوز هم «بحر را موجها زنده دارند». استاد خود موج زندهای است که نه با پیامک خبرگزاریها میمیرد، نه حتی با مرگ! او در زندگی، در شعر، در سنگر هنر و در جنگ تن به تن کلمات، در قافیهها و ابیات، بارها و بارها دعوت حق را لبیک گفته! مرده آن شاعری است که به دعوت بیبیسی شعر میگوید تا پیازداغ تحریم را بیشتر کند! بعضی شعرا هنوز هم نخود لوبیای آش شور فتنه هستند! شاعری که شبها خواب دلار میبیند، صبح، نمک به زخم شعر میپاشد! عشق است اما استاد خودمان، با آن صبح سپید مجعدش! درود قلم بر تو باد حضرت حمید!
- بایگانی: یمین
خط بد پزشکان
حزبالله سایبر ۲۱ آذر ۱۳۹۴
هر چند روایت دومی که از حادثه معروف به بخیهکشی ارائه شد متفاوت از روایت زمخت و باورنکردنی اولی بود اما از آنجا که افکار عمومی به خصوص در فضای مجازی هنوز درگیر این ماجراست، اشاره به چند نکته لازم و ضروری به نظر میرسد.
یکم-
قدر مسلم وقتی پول، حاکم بین طبیب و بیمار شود، بیپولی از یک «درد» تبدیل به یک «جرم» میشود و آنوقت تیم طبابت این جرأت را مییابد که هر جور دلش خواست با این مجرم برخورد کند.
دوم-
هر وقت حوادثی از این دست رخ میدهد عدهای با این ادعای البته درست که «ما پزشک خوب، بیادعا و مردمی هم کم نداریم» سعی در تلطیف فضا دارند. منتهای مراتب باید دید تکرار مکرر کدام حادثه غیر قابل تحمل، تا این حد مردم را نسبت به جامعه پزشکی دارای «موضع منفی» کرده که این قشر یا این صنف را متهم میکنند به پولکی بودن؟!
سوم-
متأسفانه واکنش اطبا به نقدهایی از این دست به گونهای تند و افراطی است که تو گویی ما نه با یک قشر یا یک صنف، بلکه با یک «باند» طرفیم! فیالمثل در رسانه ملی درباره خیلی مشاغل «طنز انتقادی» ساخته میشود اما خدا نکند در یکی از این برنامهها تلنگری به پولکی شدن اهل طبابت زده شود؛ از وزیر تا وکیل، چنان باند تهاجمی ساخته میشود کأنه مقدسات عالم مورد نقد قرار گرفته!
حاکم شدن پول به عنوان تنها فصلالخطاب میان دکتر و مریض، نیز واکنشهای باندی، ما را به عنوان اهل قلم متعهد که یکی هم متعهد به مردم و آلام ایشان هستیم، ناچار بدانجا رسانده که کم و بیش درباره پولکی شدن ایضا باندی شدن جامعه پزشکی، با آحاد ملت حس همنظری داشته باشیم.
چهارم-
چند ماه پیش برای نشان دادن زانوی چپم وقت گرفتم از یکی از بهترین متخصصان امر. در نهایت شگفتی متوجه شدم پول یک ویزیت ۵ دقیقهای ۸۵ هزار تومان است!
برای من البته رقم واقعا زیادی بود لیکن هیچ چارهای نداشتم الا تن دادن به موضوع. حداقل دلم به این خوش بود که دکتر … پایم را میبیند. بعد از چند هفته + چند ساعت معطلی در روز قرار، به خیالم نوبتم شده که بروم داخل اتاق دکتر اما در کمال بهت، فهمیدم که اتاق کذایی، اتاق یکی از زیرمجموعههای ایشان است!
جناب زیرمجموعه از من خواست فلان جور بایستم و فلان جور دراز بکشم و فلان جور راه بروم که دست آخر حوصلهام سررفت:
«میبخشید خانم محترم! من اگر میخواستم شما زانوی مرا معاینه کنی که ارتوپد سر خیابان محل سکونتمان بود! تازه ۸۵ هزار تومان هم بابت ویزیت نمیگرفت! از آن سر شهر آمدهام میدان آرژانتین که دکتر … مرا ببیند! خودشان تشریف ندارند؟»
درآمد: «من الان از حالتهای مختلف زانوی شما عکس میگیرم، جناب دکتر روی تصاویر نظرشان را میدهند!» گفتم: «من خودم عکس زانویم را دارم که تازه هم هست! اینجا آمدهام که آن معاینهای که الان شما انجام دادی را جناب دکتر انجام دهد!» جواب داد: «ایشان هم همان معاینهای را میکند که من الان کردم!»
القصه! «وضع زانوی شما هیچ تعریفی ندارد! خطر آرتروز جدی است! خیلی زود باید عمل شوی که بیمهبردار هم نیست! هزینهاش حدود ۱۰ میلیون است که البته هزینه پلاتینها و پیچ و مهرههای جذب شونده در گوشت پا جداست!» کل صحبت دکتر سهنقطهچین بود با من، که شد ۸۵ هزار تومان!
یعنی هیچ مهلت ندادند که از وضع زانویم اندک تعریفی برای ایشان کنم که قبلا یک بار عمل شدهام و دوباره رباط و مینیسک را با هم پاره کردهام و از این حرفها! معاینه روی زانو را هم که یکی دیگر انجام داد!
باز هم القصه! بیرون مطب، یکی از رفقای فوتبالی را دیدم که روزگاری با هم در هر ۳ باشگاه پاس در مقطع نوجوانان، هما در مقطع جوانان و فجر در مقطع امیدها همبازی بودیم. سر حرف که باز شد، گفت:
«زانویم را پیش دکتر بهمانی عمل کردم. حدود ۲ سال پیش، سر جمع ۱۲ میلیون برایم آب خورد! بعد از عمل، پدرم به طریقی متوجه شد که اصلا عمل را دکتر بهمانی انجام نداده، بلکه دانشجویانش انجام دادهاند! و ایشان فقط ناظر بوده و یکسوم آخر عمل را هم پیچانده رفته و…!»
پنجم-
واضح است اتفاقاتی از این دست، برای اغلب مخاطبان این متن هم رخ داده. یک وقتهایی «شایعه» مبنای یک تهمت میشود، یک وقتهایی «سلسلهای از واقعیتهای رنگارنگ، جورواجور و البته تلخ» که اینجا دیگر بحث «اتهام» نیست، بلکه پولکی بودن برچسبی میشود که دقیقا بر پیشانی جامعه پزشکی ما میچسبد! و البته بعله! ما پزشک مردمی هم کم نداریم!
ششم-
سئوال اساسی اینجاست؛ چرا پزشکان منباب حرفهشان باید سوگند بخورند؟! این قسم قرار است خورده شود که چه بشود؟! و چه فرقی داشته باشد با زمانی که فرض بگیریم قرار نبود سوگندی برای کار طبابت در کار باشد؟! اینکه بعد از زدن تنها یک بخیه، به مادر بچه بگویند: «بخیه فلان قدر خرجش میشود و حالا نزدیم هم نزدیم! خود به خود خوب میشود!» و اینکه مادر بچه، به خاطر نداشتن کمترین پول ممکن، قید الباقی بخیهها را بزند، واقعا چه نسبتی دارد با آن سوگند خورده شده؟!
هفتم-
باری دکتری عمومی به خود من گفته بود: «سعی کنید حتیالمقدور دمپر ما پزشکان آفتابی نشوید!» گفتم: «بله خب! انشاءالله همه سالم و سلامت باشند که اصلا نیازی به مزاحمت برای دکتر نباشد». دوباره گفت: «این را فقط از آن رو نگفتم که انشاءالله همه در صحت باشند! اینکه خب بله! اما باز هم سعی کنید خیلی دمپر دکتر جماعت نگردید!» و در حالی که داشت نسخه را مینوشت، ادامه داد:
«تو خیال میکنی برای چی ما دکترها نسخه را اینقدر بدخط مینویسیم؟ شاید فکر کنی رازی از رموز پزشکی در این مسئله هست اما من که خودم دکتر هستم میگویم که این مسئله یعنی این افه، رازی از امراض پزشکان است، نه رازی از رموز پزشکی!»
*** *** ***
این دولت و آن دولت ندارد. باورم هست مواردی از این دست، در دلسرد کردن مردم، حتی از تحریم هم نقش موثرتری ایفا میکند. روزگاری به طبیب، «حکیم» هم میگفتند… و حکیم، هرگز به مریض خود به چشم عابربانک نگاه نمیکرد!
حکیم سوگند میخورد؛ سوگند را نمیخورد! گیرم آن بخیههای زده نشده، ولو با آوردن مقداری گوشت اضافه و بلکه هم عفونت خوب شود اما نخ بخیهای هم آیا هست برای ترمیم این همه شکاف میان جامعه و جامعه پزشکی؟!
- بایگانی: یمین
السلام علیک یا اباعبدالله
- بایگانی: یمین
عقربههای نیویورکی
وطن امروز ۱۱ مهر ۱۳۹۴
نه جناب ظریف! این یک یادداشت اتفاقی نیست! و اینطور نیست که دستم با دکمههای کیبورد تصادف کرده باشد یهویی! انقلابی پای حرفش میایستد! انقلابی هم میایستد! بزدلی پیشه ما نیست! انقلابی وقتی «مرگ بر آمریکا» میگوید میایستد پای این شعار! در مقام عمل! و من باز هم میگویم؛ اسلحه دستم بود، انتقام آیلان و علیرضا و آرمیتا را از اوبامای جلاد، جلاد همه رقمه، جلاد همه جوره، با یک گلوله میگرفتم! پای این شلیک هم میایستادم! و بانگ برمیآوردم؛ «و قاتلوا ائمة الکفر»!
نه جناب ظریف! دست دادن شما به اوباما اتفاقی نبود! اتفاقا جنابعالی دنبال فرصت میگشتید تا بعد از قائم با شک برجام، فریضه واجب سکسک را آنهم در راهروهای سازمان ملل به جاآورید! خیالتان راحت شد؟ این هم از دست دادن به اوباما! و صد حیف که احترام مد نظر رئیستان در کابینه به پاسپورت ایرانی برنگشت و الا با ملک سلمان هم میشود دست داد! با شمر! با یزید! حتی با حرمله هم میتوان دست داد! «اتفاقی» کدام صیغه است؟ «تصادف» کدام صیغه است؟ آدم میتواند با خود شیطان هم دست بدهد! با خود خود شیطان! آدم این استعداد را دارد که از پشه هم کمتر باشد! که رفت در بینی نمرود! و از شن! که رفت در بینی کاخ سفید! در طبس! اما آدم چه خوب، مثل آدم بایستد پای حرفش! و تقصیر خود را گردن تقدیر نیندازد! و مرد باشد و بگوید؛ این بود تدبیر ما! رک و راست!
نه جناب ظریف! بهتر آن است راستش را بگویید! و بگویید که نسبت بعضیها با شیطان بزرگ «لحمک لحمی و دمک دمی» است! چرا راستش را نمیگویید که اوباما و جانکری را دوست میدارید؟ همه که قرار نیست رئیس جمهور زن کشور مارادونا باشند! در سپاه حضرت رسول هم بودند کسانی که ابوسفیان را دوست داشته باشند! و ما در همین جمهوری اسلامی، رئیس جمهوری داشتیم که زن نبود اما زنانه از کشور فرار کرد! واعطشای بنیصدر رسما کاخ سفید را مخاطب قرار داده بود! خیلی هم حالا اشکالی ندارد! همه که قرار نیست تشنه آب فرات باشند! عدهای هم باید باشند بلکه اجل مهلتشان دهد تا بگیرند در بغل اوباما را! دست دادن کافی نیست! چنان باید اوباما را در آغوش فشرد که نگرانی جلاد تحریم منباب سرنوشت انتخاباتی بعضیها جبران شود! چنان باید رئیس جمهور آمریکا را بوسید که بوی ادوکلن اوباما حالاحالاها در بدن آدم بماند! مرد بودن فقط به جوانمردان توصیه نشده! همه باید مرد باشند! همه حتی عشاق سینهچاک پرزیدنت روسیاه! و نباید اینگونه باشد که بعد مصافحه، اجر عمل خود را ضایع کنیم! و بگوییم؛ یهویی بوده! شما راستش را بگو، من قول میدهم لااقل از آن بخش که مربوط به صداقت در کردار است، تجلیل کنم! و البته بعد، این مهم را خاطرنشان کنم که جناب ظریف! وزیر خارجه جمهوری اسلامی، واو به واو صحیفه نور خمینی بتشکن است، نه حضرتعالی! با این حساب، اولا شما خیلی هم حالا آدم مهمی نیستید، ثانیا بوسه فرضی شما بر لب لعل اوباما هم به عبارتی خیلی اتفاق مهمی نخواهد بود! الان و تا همین دست دادن ۶۰ ثانیهای هم اصولگرایان بیخود شلوغش کردهاند! اصلش ما همه به شما بدهکاریم! شما ثابت کردی دست دادن از سر شوق و اشتیاق به رئیس جمهور آمریکا، نه تنها مردهای را زنده نمیکند، بلکه میتواند همزمان باشد با فاجعه منا! و احترام کذایی هم به پاسپورت ایرانی برنگردد! و سعودی زپرتی، به شخص شخیص جنابعالی ویزا ندهد! و آن معامله را با قیمت نفت کند! و این معامله را با حجاج بیتالله!
نه جناب ظریف! بدهی ما به شما تمامی ندارد! شما ثابت کردید میتوان توافقی با آمریکا بست، آنطور که اوباما میگوید؛ «ضامن امنیت بیشتر برای اسرائیل» اما ساختار و ساختمان تحریم، آنطور که جانکری میگوید؛ «باقی بماند»! شما ثابت کردید با نچرخیدن چرخ سانتریفیوژها، همچین نیست که چرخ دیگر کارخانهها بچرخد! شما ثابت کردید بیعرضگی ادوار دولت در عرصه اقتصاد، ربطی به صنعت هستهای ندارد! و اینطور نیست که با دادن هستهای، دشمن، در باغ سبز، نشان اقتصاد ما دهد! شما ثابت کردید پیادهروی با جانکری، مشکل مسکن را حل نمیکند! و دست دادن با اوباما، قیمت خودرو را پایین نمیآورد! شما ثابت کردید خندیدن به اجنبی، اتفاقا مزید دشمنی اوست، نه کاهنده عداوتش! شما ثابت کردید هر چقدر بیشتر به سران کاخ سفید بخندیم، سعودی وحشیتر میشود! شما ثابت کردید مذاکره با آمریکا قادر نیست شب عزای اقتصادی دولت را تبدیل به جشن عروسی کند! شما ثابت کردید وقتی دولت نمیتواند ۴ قلم کالا را درست توزیع کند، ناشی از بیتدبیری اعتدالیون است، نه «مرگ بر آمریکا»! شما ثابت کردید آمانو میتواند از پایگاه نظامی ما بازدید تشریفاتی اما رسمی کند، وزیر امور خارجه دولت اعتدال هم به اوباما دست بدهد، اما لغو تحریم؟ حالا بچرخ تا بچرخیم!
نه جناب ظریف! اتفاقا خوب شد به اوباما دست دادید! و اتفاقا خوب شد چون شمایی هم وزیر خارجه جمهوری اسلامی شد! فقط کاش بگویید سعودی به شما چرا ویزا نداد؟ شما که فرسنگها با «خبر مرگش» فاصله داشتید! «اخوک عبدالله»! «اخوک آل سعود»! «اخوک بشکه»! «اخوک خوک»! زرشک! آقای وزیر خارجه دولت اعتدال! من تکرار میکنم که این یک یادداشت اتفاقی نیست! و وزیر خارجه جمهوری اسلامی، یعنی کلمه کلمه این جمله مختصر و مفید انقلابی؛ «پاسخ، سخت خواهد بود و خشن»! عمر خود دولتها چقدر است که عمر وزارت وزیر خارجهای چون شما چقدر باشد؟! اصول سیاست خارجه جمهوری اسلامی، به وقت لزوم، نه بسته به فلان حرف رئیس جمهور است، نه بسته به بهمان حرف وزیر خارجه! و صدالبته، جمله اخیر هم هرگز اتفاقی نوشته نشده! فقط با روسای جمهور بود، ما الان همه باید جاسوس سیا میشدیم! و فقط به حضرتعالی بود، ما الان باید همه دست در دست اوباما میگذاشتیم!
نه جناب ظریف! از سر احساس نبود که خمینی گفت؛ «از هر که بگذریم، از آل سعود نخواهیم گذشت»! روح خدا، نه اتفاقی سخن میگفت، نه تصادفی رفتار میکرد! آن ابرمرد، همین امروز را میدید که علیه سعودی، آن همه با خشم موضع میگرفت! و ما فرزندان خمینی هستیم! ما اتفاقی تیتر نزدیم؛ «خبر مرگش»! ما پای تیترمان ایستادهایم! و شما را توصیه میکنیم به ایستادن پای دستی که به اوباما دادید! این هم شد حکایت آن تلفن کذایی سال پیش؟! دولت محترم شعارش «تقدیر» بود یا «تدبیر»؟! اشبهالناس به آن فرد قبلی، همین فرد فعلی است؛ واگذاری امور به اجنه، یعنی همین واگذاری امور به اتفاق و تصادف! اگر دیروز دست دادن به اجنه، امور را تدبیر نکرد، امروز هم کاری از دست دادن به اجانب، آنهم یهویی ساخته نیست!
نه جناب ظریف! اگر رئیس جمهور قبل فقط یک بار وزیر خارجه خود را در حین مأموریت از کار برکنار کرد، معالاسف رئیس جمهور فعلی این کار را با حضرتعالی چند بار کرده! سیاست «مدارا با دشمن، تندی با دوست» بارها حضرتعالی را در حین مأموریت، از کار برکنار کرده! شما آن روز که مشغول پیادهروی با جانکری شدید، از وزیر خارجه جمهوری اسلامی تبدیل به فقط وزیر خارجه دولت اعتدال شدید! و آن روز هم که با اوباما دست دادید! و آن روز هم که ویزایتان را سعودی صادر نکرد! و بسیاری روزهای دیگر! زین سبب است که نوشتم؛ «شما خیلی هم حالا مهم نیستید»! با این همه، فرض است بر شما، لااقل حرمت آن ۴ تا حمایت مشروط بزرگان از خود را نگه دارید! که صدالبته این حمایتهای مشروط از خیلیها بوده!
نه جناب ظریف! هر ثانیه آن ۶۰ ثانیه مصافحه شما با اوباما، دهها حجگزار ایرانی مشغول جان باختن بودند! شگفتا! سعودی هم بر بیتدبیری خود، نام «اتفاق» گذاشته! و من شک ندارم، آنجا و آن لحظه، شما وزیر خارجه دولت اعتدال بودید و بس! و نه وزیر خارجه انقلاب خمینی! و نه وزیر خارجه «از آل سعود نخواهیم گذشت»! میدانم! خیمه حجاج در صحرای منا، خالی بود! و زرق و برق سازمان ملل را نداشت! میدانم! حجاج بیتاللهالحرام، لباسی به تن نداشتند الا احرامی سپید، به رنگ کفن! اما با خط اتوی شلوار پرزیدنت وحشی، میشود باز هم سر هزاران طفل معصوم را برید! و سر ابنای بشر کلاه گذاشت! میدانم! دست حجاج، تنها چند سنگ بود که بر صورت شیطان بزنند! و رمی جمرات به جاآوردند! اما دست شما، درست در همان لحظه، در دست شیطان بود! شیطان بزرگ! میدانم! و این را هم خوب میدانم که شما با «الفبای تدبیر» بیگانهاید و اصلا در آن حد نیستید که بخواهم بنویسم؛ «با الفبای مبارزه بیگانه هستید»! شما و مبارزه؟
نه جناب ظریف! دفعه بعد ۶۰ ثانیه را بکنید یک ساعت! از قبل هم خواهش میکنم برنامهریزی کنید! اصلش اعتدال یعنی همین که حاجی جمهوری اسلامی در آغوش خدا باشد و وزیر خارجه دولت اعتدال در آغوش کدخدا! عاقبت، همه که نباید «حج» بروند؛ عدهای هم باید «کج» بروند! گفت: «بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا»! آقای وزیر خارجه دولت اعتدال! به خدا راضی نیستیم دفعه بعد، اعمال مصافحه با شیطان بزرگ را نیمه کاره رها کنید! ما اما زمان خود را به وقت صاحبالزمان تنظیم کردهایم! و این همه را «نشانه» میدانیم! ساعتهای دوزمانه، عقربههای نیویورکی، کلاس کار انقلاب جهانی حضرت مهدی موعود را پایین میآورند! ساعت ما فقط یک زمان را نشان میدهد! شما راحت باش آقای ظریف! و به هر که میخواهی دست بده… تشریفاتی! یهویی! اتفاقی! تصادفی!
- بایگانی: یمین
خودت کلمهاش را پیدا کن!
مکه آلسعود
شهر نزول جرثقیل، نه جبرئیل!
آنچه در زیر میآید برشی کوتاه از سفرنامه حج حسین قدیانی است که در تاریخ دوشنبه هفده آبان ۸۹ ساعت یکونیم نیمهشب نوشته شده.
از در و دیوار پیداست به شهر مکه رسیدهایم. اتوبوس میپیچد به «مرکز توجیهالحاج» و پشت سر چند اتوبوس دیگر. از مدینه تا مکه، تابلویی به نام «غدیر خم» که در همین مسیر است ندیدم اما تابلوست که آلسقوط بدش نمیآید به هر بهانهای زوار خانه خدا را با یک صف عریض و طویل درگیر کند که مثلا چه خبر است! نه به این اسم دهان پر کن «مرکز توجیهالحاج» و نه به توزیع آب زمزم در بطری یک بار مصرف برای زائرین در این مرکز. این آب زمزم را در مرکزی غیر از «توجیهالحاج» و مثلا «توزیعالماء» هم میشد داد! و اصلا ما هم باورمان شد که این آب زمزم است! به صرف این برچسب روی بطری؛ «مکتبالزمازمةالموحد»! و چند جوان عرب و یا شاید هم کارگر خارجی داشتند دعوا میکردند این وقت شب. و شانه خالی کردن از زیر کار. و این همه آنچه که «مرکز توجیهالحاج» ما را بدان توجیه کرد! و در همین مرکز، اوج خصومت آلسقوط با ایرانیها را به وضوح میشد دید. این جمله را به عربی و انگلیسی و اردو و آلمانی و فرانسوی و روسی نوشته بودند ولی به فارسی نه. و جمله؛ «وزاةالحج. ترحب بضیوفالرحمن و تتمنی لهم حجا مسرورا و سعی مشکورا. اخی الحاجالکریم… الخ!» و دشمنی با شیعه را فروکاستن تا این حد که «اهلا و سهلا» را به زبان سارکوزی بگویی اما به زبان سلمان، نه! آنهم در کجا؟ در حج! و با یک اقیانوس مسلمان! و این همه آدم از قوم سلمان! تا رسیدن به مسجدالحرام و استقرار در هتل، مثل خورهها داشتم دید میزدم بیرون را که نام یک مدرسه به نظرم جالب آمد؛ مدرسه «عبداللهابنزبیر»! شارع؟ همان اول باید دقت میکردم که نکردم. این مدرسه جان میدهد برای اینکه آقازاده فراری، مهدی هاشمی محصلش باشد! کمی بیشتر در شهر چرخ میزدیم مدرسه «معاویةابنابیسفیان» را هم لابد میدیدیم! در مدینه خبر گرفتم از اوضاع تهران که دوستی گفت: «شایعه شده مهدی هاشمی در خفا برگشته!» پرسیدم از صحت و سقمش. گفت: «نمیدانم!» فقط این را میدانم که الان سمت چپم مسجد تنعیم است. از جمله مواقیت شهر مکه. و آن دورتر؛ برج ساعت یا همان برجالابراج معروف که چه سریع ساخته شد. و انصافا چه عظمتی! و منقش به الله اکبر! و نماد خانه خدا از راه دور. خانه خدا در پستترین زمینها و نمادش در اوج آسمان! و نمادش یک بت! بتی بزرگ که شکستنش کار ابراهیم نیست. ابراهیم تبر داشت. با تبر نمیتوان بت برجالابراج را شکست. و راستش هیچ کجا رسول خدا را غریبتر از شهرش مدینه ندیدم و هیچ کجا خدا را غریب تر… نه! غریبتر که کفر میشود؛ خودت کلمهاش را پیدا کن! هیچ کجا خدا را … از شهرش مکه و خانهاش کعبه ندیدم. حکام آلسقوط خیال میکنند صاحبخانه خانه خدا هستند؛ سایه هر بتی که بخواهند بر سر خانه خدا خراب میکنند! نزدیکای مسجدالحرام، مکه را با این شکل و شمایل، بیشتر شهر نزول جرثقیل دیدم تا جبرئیل. اما گریههای مادرم که بغل دستم نشسته، حکایت از آن دارد که تحت هر شرایطی اینجا خانه خداست. اینجا کعبه است. اینجا صفا و مروه دارد. عرفات دارد. فاطمه اینجا به دنیا آمده. آدم و حوا اینجا به معرفت زهرا رسیدهاند. مزار خدیجه اینجاست. محمد در همین زمین پا به گیتی گذاشته. مزار عبدالمطلب و ابوطالب اینجاست. غار حرا اینجاست. کوه ثور اینجاست. حجرالاسود اینجاست. رکن یمانی اینجاست اما «هیچ کجا برای ما کرب و بلا نمیشود!»
- بایگانی: یمین
بسم رب العلی…
دوستان عزیز؛
طاعات و عبادات قبول!
دفاع از ولایت و امامت، “دفاع از حضرت سیدعلی” آنقدر مهم و گرانقدر است که گاهی باید شب قدر خودت را هم فدای آن کنی…
.
.
.
متن را بخوانید! خدایی فوقالعاده زیباست؛ فوقالعاده زیباست!
حداقل انصاف این است که وقت نویسنده قهارمان را کمتر… هر چه میتوانیم کمتر و کمتر بابت ویرایش کامنتهای خود بگیریم!
.
.
.
یا علی…
بهبه…بهبه…
ماشاءالله به این مطلب عالی و حماسی!
تبارکالله به این قلمِ بینظیر!
دندانشکن و شیک!
بهبه… بهبه…
داداش حسین!
خوش به سعادتت با این اجر و ثوابی که در شب قدر نصیبت شد.
“یا علی” گفتی و شاهکار کردی!
اگر به لطف خدا، امشب ثوابی در پرونده اعمال ما ثبت شد، با شما قسمتش میکنیم؛ شما هم ذرهای از اجر این متن انقلابی را به ما ببخشید!
خصوصی
خیلی قشنگ نوشتی، خیلی خوب نوشتی.
یه بار بخون… ببین چه کردی سالار!
خیلی خوبه… خیلی…
اووففففففففف
اصلا نمیتونم جملهای رو جدا کنم و کامنت کنم!
چه طوری نوشتی اینو؟ با چه حالی؟
غرور و غیرت و اشک و همه چی تموم!
پنج بند… هر کدام فوقالعادهتر از قبلی!
«دعای روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان»
بسم الله الرحمن الرحیم. اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِیهِ إِلَى مَرْضَاتِکَ دَلِیلا وَ لا تَجْعَلْ لِلشَّیْطَانِ فِیهِ عَلَیَّ سَبِیلا وَ اجْعَلِ الْجَنَّةَ لِی مَنْزِلا وَ مَقِیلا یَا قَاضِیَ حَوَائِجِ الطَّالِبِینَ.
خدایا! در این روز مرا به سوی رضا و خشنودی خود راهنمایی کن و شیطان را به من مسلط مگردان و بهشت را منزل و مقامم قرار ده، ای برآورنده حاجات طالبان معرفت و مشتاقان حق و حقیقت.
کربلا در ”امتداد“ صلح امام حسن(ع) هست؛ نه بالعکس.
ناشناس؛
حق با شماست! جمله اصلاح شد.
«صلح امام حسن علیهالسلام» ناظر بر «اقتضای روزگار» اتفاقا مصلحتی بود که درست تشخیص داده شد و در مانایی و ماندگاری اسلام ناب محمدی، «عاشورای سیدالشهدا» را نه در تعارض، بلکه در امتداد خود میدید. صدالبته «لا یوم کیومک یا اباعبدالله».
“عالیجنابان! ما به خوبی شما را میشناسیم! شما به اسلاف خود نخواهید رسید! و «اشعث» نخواهید شد! ما نمیگذاریم! «ما اهل کوفه نیستیم، حسنبنعلی تنها بماند»! شما فوق فوقش، بازیگر نقش «طلحه» باشید یا «زبیر»!”
دل سیاه را شاید بتوانید پشت جامهی سفید مخفی کنید؛ ولی ولنگاری در رفتار و گفتار را چه میکنید؟! ای کاش به جای گم شدن در پشت کلام بزرگان، در کنارشان معرفت پیدا میکردید! بلکه بفهمید درس بزرگان را؛
«تشخیص درست مصلحت، آنهم بر مبنای عزت، حکمت و درایت».
***
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند
قبول باشه…
برای توجیه بیتدبیری و بزدلیشان، خود را با امام معصوم مقایسه میکنند!!!
دسترسی به شیخ حسن ندارم، و الا حتما این متن را با احترام تقدیمش میکردم تا بفهمد مقایسه ما، مقایسه ملتِ انقلابیِ ما با نامردانِ دنیاپرست کوفه، غلطی است بس بزرگ!
احسنت… واقعا احسنت!
امشب که تو حرم حضرت معصومه (س) داشتیم مراسمات و اعمال شب قدر رو انجام میدادیم، وسط ماجرا یاد همین جملات شیخ حسن افتادم. البته بیشتر از آنکه به علل توافق امام حسن (ع) بیاندیشم، به یاد ما بعد توافق بودم که آن طرف صلحنامه، هیچ کدام از بندهای آن توافقنامه رو اجرا نکرد و هنوز مهر توافق خشک نشده بود که صلحنامه را لگدمال کرد!
شیخ حسن عبرت بگیر!
و البته حیا کن…
هرچی که سیداحمد گفت، با همون شدت!
به اضافه اینکه قطعا ثواب نوشتن این متن بالاتر از دعا کردنه!
مگه بحث علمی، عبادت توصیه شده تو شبهای قدر نیست؟
تو طرح چی نوشته؟
الله اکبر
لا حول و لا قوة الا بالله
احسنت…
یا غریب مدینه!
ما هرگز نمیگذاریم امام و رهبرمان تنها و غریب بماند.
«حداقل انصاف این است که وقت نویسنده قهارمان را کمتر… هر چه میتوانیم کمتر و کمتر بابت ویرایش *کامنتهای* خود بگیریم!»
.
.
.
گرفتن وقت نویسنده قهارمان ممنوع!! 🙂
ممنون قاصدک!
آری! همه این مصلحتها که فیالواقع «یک مصلحت» است، به مردمان مذاکره کننده ما دارد میگوید؛ «گیرم ملت و ولایت برای تو، هیچ خط قرمزی نمیگذاشتند! معطوف به سرمایه نستوهی که داری، معطوف به مادران فرزند از دستداده که چون کوه، محکم و باشکوه ایستادهاند و معطوف به عقل و تدبیر، فقط و فقط یک «توافق خوب» باید بیاوری، با کمترین داده ممکن و بیشترین ستانده ممکن، یعنی لغو همه تحریمها در همان روز امضای توافق». این مهم، هم درس «صلح حسن» است، هم درس «جنگ حسین». اگر به نیکی گفتهاند؛ «کلهم نور واحد»، بنابراین «درس صلح» و «درس جنگ» یکی است؛ «تشخیص درست مصلحت، آنهم بر مبنای عزت، حکمت و درایت». این درسی است که هم «صلح امام دوم» به این مردمان میدهد، هم «جنگ امام سوم»، ایضا «درس قطعنامه» هم همین است… بنابراین، مقصر هر شکستی، و تقصیر شکست به هر معنایی، علاوه بر خباثت ذاتی شیطان بزرگ، دستدادنهای دودستی به ابلیس است، نه ملت و ولایت و حوزه و دانشگاه. کور خواندهاند «فی قلوبهم مرض» اگر که بخواهند به اسم تحلیل، اباطیل به خورد ملت دهند! زنجیرهایها کور خواندهاند! خاطرهگویان، کور خواندهاند! «اصحاب قیاس معالفارق» کور خواندهاند! اگر به رندی هم باشد، رجز میخوانیم؛ ما از ایشان، بسی رندتریم اما نادیده نمیگذاریم که الحق و الانصاف، با جماعت مرد رندی طرفیم. هنوز ندای «أین عمار» بلند است، بعضیها به سرشان زده به ندای «أین اشعث» پاسخ دهند! در دوگانه «ندای علی» و «ندای معاویه» خوب خودتان را لو دادید؛ «خیمه خالی حسین» یا «کاخ سبز دمشق»؟! فأین تذهبون؟!… «ما اهل کوفه نیستیم، حسنبنعلی تنها بماند»! شما فوق فوقش، بازیگر نقش «طلحه» باشید یا «زبیر»! پس روزگار، «روزگار صلح امام دوم» نیست؛ «روزگار جنگ امام اول» است! بیخود دلواپس تاریخ نباشید! «بقیع» برای ما، هیچ کم از «بینالحرمین» ندارد. برای ما، «مدینه» همان «کربلا»ست. ما «حسنبنعلی» را دقیقا اندازه «حسینبنعلی» دوست میداریم. به همان دلیل که «سیدالشهدا» همه افتخار ماست، «کریم اهل بیت» نیز. ما متوجه علت «صلح حسنبنعلی» هستیم؛ آنچه نمیفهمیم، وقاحت شما در بعضی مقایسههاست! از قضا «کوچههای چند شهید داده» آمادگی کامل دارند تا «انتقام کوچه بنیهاشم» را بگیرند! خیالتان تخت! ما شما را از نگرانی درخواهیم آورد! اندکی صبر کنید! جز با «ذوالفقار» نخواهد آمد «حضرت یار»!
چقدر آرزو داشتم که میشد بعد از نوشتن این متن «به دیدار یار در سفرهی افطار» حاضر بشید داداش حسین! هر چند که همان «خط خوب» و توصیه به «ادامهی راه با قوت» و ایضا «انگشت اشارت» مصداق بارز «الاکرام بالاتمام» است ولی؛ به زعم من در دیدار ثالثیه! آغوش گرم پدر هم، این حلاوت را صد چندان میکرد…
دوستان! برای توفیقات بیش از پیش استاد دکتر «محمدحسین رجبی دوانی» فرزند برومند و فوقالعاده بصیر عالم فرزانه مرحوم «علی دوانی» دعا کنید که آنطور شجاعانه و مخلصانه در محضر آقا سخنرانی کرد که تکبیر اساتید میهمانِ یار را در پی داشت. هر طور میتونید فیلم صحبتهای ایشون رو در دیدار اساتید با رهبریِ عزیز پیدا کنید که دیدن داره! این لینک صوتی از «khamenei.ir» هست؛
http://s15.khamenei.ir/ndata/news/30189/13940413_11768_32k.mp3
تیترش چقدر عالی شد!
دو نکته؛
یک- این رنگی کردن برخی جملات و کلمات خیلی کار جالبیه. هم زیبایی بصری داره، هم اهمیت نگاه شما به کلیدواژههای اساسی رو میرسونه. ضمن اینکه؛ یک آهنگ خاصی رو در کنار هماهنگی مثالزدنی متن، ایجاد میکنه!
دو- بچهها! متنِ قبل از این پست رو هم از دست ندیم. چون؛ قسمت نظرات فعال نبود و این پست هم عدل، در صفحه اصلی به روز شد، خوب نتونستیم از «پشت سخن بزرگان مخفی نشوید!» حظ ببریم.
صلوات خدا بر قاسم و عبدالله… و بر فاتح دلاور جنگ جمل
هر چند بابت این متن بسیار فاخر و بیحد زیبا “احنست” واژه کوچکی است، اما احسنت!
واقعا احسنت!
این خبر دعوت از اساتید و اظهارات بعضا کمدی شیخ؛
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/438659
(درست بعد از دعوت حضرت آقا از اساتید!)
نمیدونم چرا منو یاد این پستِ قشنگ انداخت!! 🙂
http://www.ghadiany.ir/1391/13264
تکرار کامل، امشب ساعت ۲۳ از شبکهی چهار سیما:
http://prv.tv4.ir/index.php?option=com_scheduler
از «قیامت کربلا» عبدالله و قاسم را بگیری، گویی روضه را از عاشورا گرفتهای! این سخن را هم «مداح اهل دل» تصدیق میکند، هم «سخنران بالای منبر».
دقیقا همینطور است. در کتاب فاخر “حماسه حسینی”، استاد شهید مرتضی مطهری، تنها یک روضه را با آب و تاب و طول و تفصیل خواندهاند، آنهم “روضه قاسمبنالحسن” است.
.
.
.
یعنی لذت میبرم داداش حسین در اوج دلی نوشتن، بینهایت مستدل مینویسه.
دولت ما، یک گروه را برای مذاکره فرستاده ولی انگار کل کابینه و مسئولین دولتی به وین رفتهاند!
کار و فعالیت را به بهانه تحریم، تعطیل کردهاند و همه تمرکزشان روی مذاکرات است!
اما طرف غربی!
یک گروه را به مذاکره فرستادند، ولی از آن طرف در داخل کشورشان، به شدت مشغول دور زدن توافق و برنامهریزی برای فشار به ایران، بعد از توافق احتمالیاند!
این دو سال مذاکره دولت، بیشتر از هر تحریمی، کشور را دچار رکود کرده است!
شام غریبانِ امیرالمومنین…
http://meysammotiee.ir/files/other/ramezan/Shab20Ramazan1393%5B01%5D.mp3
http://meysammotiee.ir/files/other/ramezan/Shab21Ramazan1393%5B02%5D.mp3
http://meysammotiee.ir/files/other/ramezan/Shab21Ramazan1393%5B03%5D.mp3
http://dl.delsukhtehgan.ir/sal%2094/Khalaj-Shab%2021%20Ramazan1394-003.mp3
آجرکالله یا بقیةالله…
“از قضا «کوچههای چند شهید داده» آمادگی کامل دارند تا «انتقام کوچه بنیهاشم» را بگیرند!”
شهید سیدمرتضی آوینی:
«اگر شب قدر شبی باشد که تقدیر عالم در آن تعیین میگردد، همهی شبهای جبهه شب قدر است و *از همینجاست که تاریخ آیندهی کرهی زمین تقدیر میشود؛* شبهایی که ملائکهی خدا نازل میگردند و ارواح مجاهدان راه خدا را از معارجی که با نور فرش شده است به معراج میبرند.»
فوقالعاده بود.
سپاس بیپایان آقای قدیانی.
علیرغم اعلام قبلی، شبکه ۴ بیمعرفت سخنان آقا و اساتید رو نذاشت!!
ما اهل کوفه نیستیم، اهل «کوچه»ایم؛ «کوچههای چند شهید داده» -کوچههای شهر ما- «کوچه بنیهاشم»!
ما اهل کوفه نیستیم، اهل «گلوله»ایم! «آنهم بیلباس ضد گلوله»!!
ما اهل کوفه نیستیم، اهل «جبهه»ایم! همهی شبهای جبهه؛ شبهای قدر!!
ما اهل کوفه نیستیم، اهل «مدینه»ایم! همان «کربلا»… که «سیدالشهدا» همه افتخار ماست!
آری…
جز «انقلابی بودن» یعنی «قلابی بودن»!
دیوونه داداشی؛
کامنت قشنگی بود. آفرین!
کامنت آخر “قاصدک منتظر” هم خیلی انتخاب خوب و به جایی بود!
.
.
.
http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/BlockPrint/141573
متن در روزنامه دچار اندکی زیاد (!) اعتدال شد… 🙂
چه خوب که کاملش در همین وبلاگ هست و میماند!
کوچههای چند شهید متن شما و کوچههای بی شهید شعر امسال آقا مرتضی امیری اسفندقه در محضر حضرت آقا، به نظرم جالب اومد:
عمر از چهل گذشت و دلم نا امید نیست
عاشق شدن، هنوز از این دل بعید نیست
با تو توانِ گفت، مرا دست داده است
اما تو را دریغ، مجال شنید نیست
با عشق خوش گذشت به من، صبح و ظهر و شب
بختِ سیاه دارم و مویم سپید نیست
بیسوز و سازِ عشق چه کهنه چه موجِ نو
فرقی میان شعر قدیم و جدید نیست
کمکم بدل به قلعهی متروکه میشود
«شهری که کوچههاش بنام شهید نیست»
پنجاه سالگی سر کوچه نشسته است
چیزی به جز غبارِ جوانی پدید نیست
خدا را شکر که باران کلمات و واژهها در قطعه دوست داشتنی همچنان جاری است، گیرم چند صباحی امثال من نباشیم.
دلتنگ بودم. هم برای شهید قطعه و هم قلم صاحب قطعه.
سلام خدا بر هر دو باد.
با عنایت به اصرار شیخ حسن مبنی بر قرار گرفتن در شرایط صلح امام حسن علیه السلام، آیا پس از آن، باید انتظار عاشورای دیگری را داشته باشیم؟!
این عالیجنابان چه خوابهای آشفته و بیتعبیری برای این کشور صاحب الزمان (عج) دیدهاند؟
جناب جت اسکی سوار تاسوعا و عاشورای حسینی در سد لتیان کرج نیز، خواب بازگشایی سفارت شیطان بزرگ در تهران را دیده است!
میخواهی بیدار باشی، میخواهی مستقل باشی، باید جورش را بکشی!
میخواهی ذلیل باشی، برو پیوند کن با امریکا!!
«امام خمینی یکم فروردین ۶۴»
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940417000116
هیچ خبری از هیچ وزارتخانهای نیست! کل دولت و کلیت کابینه شده وزارت خارجه! وزارت خارجه هم خلاصه شده در مذاکرات! مذاکرات هم خلاصه شده در تمدید… این بار کاملا جدی باید گفت که روحانی مچکریم!!
متشکر بابت این یادداشت عالی. بیست!
توصیه میکنم حتما بخونید؛
http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/BlockPrint/141572
جناب قدیانی!
از کی تا به حال، شما شدی کارشناس مسائل هستهای؟
یعنی ممکنه اتفاقی در این مملکت رخ بده، حضرتعالی نظری درباره آن نداشته باشی؟
هووووم! بعیده!
همین حرف زدن درباره همه چی، خودش نشون دهنده عمق عمیق سواد شماست!!
این عدم توافق است که کشور را دوباره وارد جنگی دیگر میکند، نه حتی توافق بد!
صلح امام حسن که هیچ، اوضاع ما از شعب ابیطالب هم بدتر است!!
نیستی میان مردم، خبر نداری از اوضاع، آقای نویسنده قهار!!!
بازی با کلمات، برای این ملت، نان نمیشود؛ کاش بفهمید حضرت!
اینقدر بدم میاد از یک عده که تا جلوی منطق یکی کم میارن، میگن تو مگه کارشناسی؟
حسین قدیانی کمتر از عراقچی از هستهای حالیش نشه، بیشتر از ظریف حالیشه!
والله…
دیدیم آقایون متخصص چی کار دارن میکنن…
دو ساله فقط دارن مهلت مذاکرات رو تمدید میکنن، اونوقت جلیلی رو مسخره میکردن!
خانم زهره! اگه حسین قدیانی کارشناس نیست ولی مهدی محمدی حتما هست؛ مدارکش هم موجوده!
برو اون لینک قبلی که گذاشتم رو بخون…
سرکار خانم زهره؛
اصلا حسین قدیانی لبوفروش! لطف کنید یا لطف کنند به سئوال این لبوفروش، جوابی قانع کننده بدهند!
“هیچ برایم مهم نیست آنچه در لوزان بسته شد نامش بیانیه بود، توافق بود، پیشتوافق بود یا چی. مهمتر از نام، محتوای آن بود که از بس منافع دشمن را زیاده از حد ضمانت کرد، فیالحال یک روز جانکری اعلام میکند؛ «اوباما توافقی خارج از چهارچوب لوزان را نمیپذیرد»، یک روز سخنگوی کاخ سفید، یک روز وندیشرمن، یک روز حتی فابیوس. واقعا در لوزان چه به دشمن دادیم که توافقی خارج از چهارچوب آن خرابشده را نمیپذیرد؟”
هووووم! بعیده!
در ضمن، حسین قدیانی تنها نویسندهای بود که در دولت اعتدال، به خاطر نقدهای هستهای، دادگاهی شد! خوبه حالا “کارشناس” نیست و الا میکشتندش لابد!!
کاش در این دولت، یک مرد پیدا میشد، جواب بند یک یادداشت داداش حسین ما را میداد، بلکه ما قانع میشدیم؛
یک- هیچ برایم مهم نیست آنچه در لوزان بسته شد نامش بیانیه بود، توافق بود، پیشتوافق بود یا چی. مهمتر از نام، محتوای آن بود که از بس منافع دشمن را زیاده از حد ضمانت کرد، فیالحال یک روز جانکری اعلام میکند؛ «اوباما توافقی خارج از چهارچوب لوزان را نمیپذیرد»، یک روز سخنگوی کاخ سفید، یک روز وندیشرمن، یک روز حتی فابیوس. واقعا در لوزان چه به دشمن دادیم که توافقی خارج از چهارچوب آن خرابشده را نمیپذیرد؟ خوب است حضرات، به جای مخفی شدن پشت سخن بزرگان، باری هم که شده افراط، تندروی و ولنگاری در سخن را کنار بگذارند و یک کلام، مودبانه، متین، فنی و کارشناسانه، جواب این پرسش ما را بدهند! تاکید میکنم؛ پاسخ این سئوال، نه مخفی شدن پشت حمایت… «حمایت البته مشروط» رهبر خوبان است، نه مایه گذاشتن از علقه خود به شیربچههای روزگار، نه احیانا بغض و اشک و آه و ناله! مستدل و مستند به سخن طرف مذاکره خودتان، همچنین، مستقل از دولت و حکومت، سئوال پرسیدیم، جوابی میخواهیم فراخور سئوال مطروحه! به ما بگویید؛ «چرا اوبامایی که از نظر بعضیها مودب است و باهوش، زیر بار هیچ توافقی خارج از آنچه در لوزان بسته شد، نمیرود؟!» خواهش میکنم همین را به ما بگویید، و الا از نظر ما، شما اصلا پیشکسوت راه جهاد و شهادت! نه احیانا مردمانی که مذاکره را فقط برای مذاکره میخواهند و فراموش کردهاند اساسا و اصولا هدف از مذاکره، «لغو تحریم» بود، نه «تمدید مذاکره»!
آقای حسین؛
مهدی محمدی، کارشناس مسائل هستهای نیست؛ بلکه رفیق سعید جلیلی هستش!
حالا هر کی با ایشون رفیق شد، شد کارشناس؟
از نظر ما، سعید جلیلی هم این کاره نبود، بلکه فقط به قرائت متون انقلابی در مذاکرات بسنده میکرد!
در ضمن، بهتر است آقای قدیانی و آقای محمدی، ابتدا بروند روی دایو، بعد نظر بدهند درباره دولت!!
شما که اینقدر مطیع اوامر ولی امر مسلمین جهان هستید، خواهشا روی دایو!!!!
رونمایی میشود از «کارشناس مسائل هستهای»
جناب آقای سوپر دیپلمات؛ حسین فریدون!!
بهتر از این نمیشد نوشت! واقعا سیلی جانانهای بر گوش اصحاب قیاس زدند قاسم و عبدالله.
در پناه خدا باشید داداش حسین عزیز! قلم شما مایه فخر و مباهات حزبالله است، بلاشک.
زهره؛
مهدی محمدی، کارشناس مسائل هستهای نیست!!!!
چی میگی؟
(با لحن علی صادقی بخون!)
چشمانتظار! ممنون بابت این لینک؛
http://www.ghadiany.ir/1391/13264
نخونده بودمش… اما الان با اشک خوندم!
واقعا بینظیر است قلم خوننویس قدیانی…
عجیب اشکی از من گرفت، مخصوصا قسمت شعر پروین اعتصامی.
صرفا جهت پیشنهاد
یه قسمت خصوصیای چیزی درست کنید، همین نقدها رو به صورت هجو و هزل بنویسید.
خانم زهره؛
ضمن عرض سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما!
“بیسواد” رو که رئیس جمهورتون خیلی وقت قبل گفته بود؛ یه چیز جدید بگو!
مهدی محمدی کارشناس نیست، سعید جلیلی، وحیدشون، حسین قدیانی، اون یکی حسین قدیانی… اصلا از طرف ما، هیچ کسی کارشناس نیست و با هر مدرک تحصیلی، همهمون بیسوادیم!
ما بیسوادها، منتظر رفع تحریمها، توسط دولت باسوادها هستیم!
با آروزی توفیق روز افزون!
😐
از نظر بعضیها، کارشناس مسائل هستهای اونایی بودن که دو سال کل سیستم علمی کشور رو خود پلمپ کردند!! و یحتمل شهدای این راه هم همینجور الکی شهید شدند و اصلا دانشمند نبودند.
آره ارواح خان داداش عفت خانوم! اونا حتما کارشناش هشتهای 🙂 هستند!!!
یه بابایی در کنار تمام ادعاهایی که داشت، مدعی بود، هم باید سانتریفیوژ بچرخه، هم چرخ زندگی مردم! ولی با این دستفرمون تو این دو سال فعلا تنها چیزی که می چرخه سبیل بابای ملته… هرهرهرهر کرکرکرکر!!! از یک ساعت سخنان گهربار حضرت آقا در جمع مسئولین نظام، برخی فقط از تخته دایو بهرهمند شدند!
تیراندازی!
گفت: مدتی است که برخی از دولتمردان و مشاوران آقای رئیسجمهور توصیه میکنند باید یاد بگیریم که «چگونه با دنیا تعامل کنیم»!
گفتم: با دنیا که همیشه تعامل داشتهایم، فقط چند قدرت زورگو به جای تعامل در پی سلطه بر کشورمان هستند که چون ما زیر بار زور نمیرویم با ما درگیر هستند.
گفت: منظورشان این است که باید در سیاست خارجی به گونهای عمل کنیم که، شخصیت و جایگاه مردم ایران در جهان روز به روز از اهمیت و ارزش بیشتری برخوردار شود.
گفتم: مثلا آمریکاییها جرأت نکنند به نماینده ایران برای سازمان ملل ویزا ندهند و جرأت نکنند بگویند فریبکاری در دی.ان.ای ایرانیان است! و…
گفت: این جسارتها و نمونههای مشابه دیگر را که در دولت یازدهم علیه مردم کشورمان روا داشتهاند! پس آقایان چه میگویند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! سرگروهبان در میدان تیر، تفنگ سربازی که تیرهایش به خطا میرفت را گرفت و گفت؛ حالا نگاه کن تا تیراندازی را یاد بگیری! و چند تا تیر شلیک کرد ولی هیچکدام به هدف نخورد، تفنگ را به سرباز داد و گفت؛ دیدی؟… تو اینطوری تیراندازی میکردی!
بچهها؛
یک خبر خوش!
“ایران خود را برای دوران پسامذاکره و پساتحریم آماده میکند.”
{جملهای گهربار از زبان مفتاحالسلطنه}
وقت سحر است، به محراب بگویید…
منتظر نماند…
علی دیگر نمی آید…
چقدر ذوقزده شدم از دیدن کلمهی “خبر خوش”! 🙁
بخوانید جناب قدیانی؛
http://72sq.com/
دست مریزاد.
عالی بود عالی عالی.
ایضا جواب سید احمد به خانم زهره!!!
داداش! روزنامه، گزکهای این متن رو درنمیآورد، قلاب رو انداخته بودن برات!! 😉
برف و آفتاب! من هم وقتی دیدم، کلی ذوق کردم اولش، اما… 🙂
زهره! انتقاد از “نقد منتقد متعهدی مثل حسین قدیانی” هم البته کار آسانی است! اگر راست میگویید جواب همان بند اول این متن را بدهید، حالا بالای دایو هم نرفتید، نرفتید! مینویسیم به پای رعایت شئونات!!
توهین به رئیس جمهور از سر تا پای این متن دارد میبارد! جای تعجب دارد چرا هیچ برخورد شایستهای با این سایت و اون روزنامه جلف وطن امروز نمیشود!
سلام؛
فعلا که زهره خانم از همه کارشناسترند و این صلاحیت را دارند که برای سواد و صلاحیت دیگران، تعیین سطح کنند!
رضا! دقیقا کجاش؟
میشود توهین را برای ما هم معنی کنید تا بدونیم به چی میگین توهین؟
مبارک باشه!
خبرای خوش در راه است…
روحانی مچکررررررییییم…
من هم مثل همه مردم، همه بچه حزباللهیها، همه بچههای گل این سایت، دعا میکنم توافق عزتمندانه صورت بگیره!
جناب رضا؛
اگه قرار بر برخورد باشه اول از همه روحانی رو به خاطر اون همه توهینی که به ملت کرده و توی کارنامهاش ثبت شده توبیخ کنن، بعد برن سراغ نفرات بعدی!
در ضمن؛ آقای قدیانی حقیقت رو گفته و فقط جواب یک سوال رو میخواد، چرا اینقد عصبانی شدین؟!
اگه جواب منطقی دارین بگین وگر نه لطفا وقت ایشون رو نگیرین… البته اگه ما رو به جهنم حواله نکنین!
یا حق
قطعا هر توافقی از عدم توافق بهتر است.
توافق نکردن برای ایران، تقریبا مساوی با فروپاشی اقتصاد و محیط زیست و مرگ میلیونها ایرانیه!
باید سعی کرد امتیازات بیشتری گرفت.
امریکا تا ۲۰۰ سال دیگه هم یه رییس جمهور ضد جنگ مثل اوباما نداره!
باید از فرصت استفاده کرد.
رفقا؛
آقایان میفرمایند تحریمها روی همه چیز تاثیر گذاشته، از آب خوردن تا ازدواج!
حالا خدا رو شکر قبل از تحریم ازدواج کرده بودم!
به نظرتون تحریمها رو سرعت اینترنت هم تاثیر گذاشته؟
آخه سرعت اینترنت ما، چیزی فراتر از فاجعه است!
خدا کنه توافق کنن و تحریمها برداشته بشه!
یه کف مرتب برای دکتر!
دکتر؛ آمارت ما رو کشته… 🙂
به قول داداش، کمکم باید برید رو چال!
چون فکر کنم دیگه نیاز به تعمیر اساسی دارید!
این یکی دو روز، آواتار من یعنی قبةالصخره باید اینجا باشه!
دکتر جان!
الان این که نوشتی جوکه یا واقعی نوشتی؟
من که باور نمیکنم… حتما جوکه!
شما تو همین ایرانی که ما زندگی میکنیم، زندگی میکنی دیگه، آره؟
اوضاع بد، داغون، ولی آخه میلیونها ایرانی؟
اوبامای ضد جنگ؟
کیه که ندونه امریکاییها علیه ما کاملا متحدند، و در واقع سر و ته یک کرباساند؟
دیگه کمکم باید بابت توافق رو به هم تبریک بگیم!
خدا رو صد هزار مرتبه شکر…
دانلود کلیپ سیاسی دکتر سلام ۸۳
http://www.aparat.com/v/jYdE7
رضا اعتدال طلب-پزشک!
ضد جنگ؟ ها؟
پس اینهایی که دارن به داعش و عربستان برای کشتار مردم کمک میکنن، دقیقا کیا هستن؟
بله! حتما باید امتیاز بیشتری گرفت!
این شب قدر هم برای توافق خوب با حفظ خط قرمزها دعا میکنیم…
تصویر ارسالی خبرگزاریها از پیشنویس متن نهایی توافق هستهای که به امضای طرفین رسیده است:
http://uupload.ir/files/jjjt_192782_289.jpg
دوستان؛
تعجب نکنید از کامنت دکتر!
امثال ایشون فکر میکنند، عدم حمله نظامی آمریکا به ایران، ناشی از سیاست ضد جنگِ اوباماست.
آمریکا اگر یک درصد احتمال میداد در جنگ با ایران پیروز میشود، تا الان هزار بار حمله کرده بود!
آمریکایی که هر سال یک کشور را برای آزمایش سلاحهای جدیدش انتخاب میکند، ضد جنگ است؟!
در همین دورانِ اوبامای بوزینه، چند کشور به دستور آمریکا ویران شد؟ چند صد هزار نفر انسان بیگناه کشته شدند؟
احمقانه است اگر کسی فکر کند آمریکا میتواند به ما حمله کند و نمیکند!
یا حق
خدا قوت مجاهد!
واقعا امام حسن علیهالسلام مظلوم هستن، مظلومتر از برادرشون.
«صلیالله علیک یا حسنبنعلی»
شب بیست و یکم، حرم بیبی حضرت معصومه به یاد اهالی قطعه ۲۶ بودم و با تمام ناقابلیم دعاتون کردم.
امشب آخرین فرصته! قدر بدونیم…
اللهم عجل لولیک الفرج
فوری فوری
لحظاتی پیش دکتر محمدجواد ظریف در مصاحبهای اعلام کرد:
متن توافق نامه تکمیل شده است، فقط اختلاف بر سر رنگ طلق و شیرازه باقی مانده است!
دکتر رضا؛
اصلا فرض کنیم… فرض محال، که محال نیست! فرض کنیم حق با شماست و هر توافقی بهتر از عدم توافق باشه؛ ها؟! فرض میکنیم دیگه!
در این حال هم حتی شعور دیپلماسی که گویا مردان دیپلماسی ما فاقد آن هستند میگه؛ نباید این جمله گفته بشه.
باید برعکسش رو بگیم که «دشمن» به معنای واقعی کلمه، حساب کار دستش بیاد…
حالا بماند که عمه من هم میفهمه که این گزاره شما و دوستانتان به طور کامل، خالی از حق و عقل و شعور و فهم هست!
“لایک به کامنت 🙂 و کامنت چشم انتظار!”
رضا اوباما طلب!! ببخشید اعتدال طلب-پزشک؛
برای مشکلات حل شدنی اقتصاد، خیلی پیشترها رهبر فرزانه و فرهیختهمون نسخه معجزهگونه “اقتصاد مقاومتی” رو تجویز کردهاند و تمام!
ما اقتصاد بیمارمون رو پیش هر طبیبی نمیبریم، چون هیچ غلطی نمیتونن بکنن.
نسخههای صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، یونان رو به خاک سیاه نشوند.
حالا لطف کنید به جای تجویز نسخههای از پیش شکست خورده برای ملت ما، به اوباماتون بگین برای یونان در حال احتضار فکری بکنن. هر چی باشه از یه خانوادهاند.
چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است!!!
در ضمن اینقدر مفتکی القاب آبکی، پیشکش این طفلکی که بینهایت محتاج توافق با ماست، نکنید؛
ضد جنگ!! باهوش!! مؤدب!!
ناسلامتی دشمن ماست… دشمن!!
من میترسم کامنت بگذارم! 🙂
رفقا؛
امشب التماس دعای فراوان!
یا اله العاصین…
العفو… العفو… العفو…
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم احفظ امامنا خامنه ای
http://meysammotiee.ir/files/other/ramezan/Shab23Ramazan1393%5B03%5D.mp3
http://dl.delsukhtehgan.ir/sal%2094/Karimi;mirdamad-Shab%2022%20Ramazan1394-005.mp3
http://dl.delsukhtehgan.ir/sal%2094/Karimi;mirdamad-Shab%2022%20Ramazan1394-006.mp3
یا باسِطَ الْیَدَیْنِ بِالرَّحْمَة!
امشب، بهترین و کاملترین و ماندگارترین تقدیر را برای ما ثبت بفرما.
یا خَیْرالرَّازِقین!
امشب، طلب بهترین روزی را دارم؛
«اللَّهُمَّ أَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشِیدَة»
دوستان؛
التماس حلالیت و طلب دعا!
فرهنگی؛
احسنت! طیبالله! گل کاشتید.
اولا از ادب و متانت دوستان محترم واقعا ممنون! فکر نمیکردم یک کامنت در مخالفت با نویسنده این سایت، همچین تبعاتی در پی داشته باشد! همین که هنوز زندهام، واقعا جای شکر دارد!
ثانیا از کجا معلوم طرف ایرانی هم به توافقی خارج از چهارچوب لوزان راضی نباشد؟
ثالثا جواب آقای قدیانی درباره سوال بند یک این متن، همین “ثانیا” بود و تمام!
رابعا چرا شماها هر چه فریاد دارید بر سر ظریف و عراقچی میکشید؟ یک کمی از این فریادها را نگه دارید برای فردا یعنی روز قدس، بلکه اندکی هم ذخیره فریاد برای شعار “مرگ بر آمریکا” و “مرگ بر اسرائیل” و “مرگ بر همه جا” داشته باشید.
خامسا مهدی محمدی بچهتر از آن است که کارشناس در زمینه هستهای باشد. او هنوز به دنیا نیامده بود که به آقای ظریف میگفتند «دکتر ظریف».
نکته آخر اینکه آقای قدیانی بالاخره نگفتند در چه زمینهای استثانائا “کارشناس” نیستند؟ آخه از فوتبال گرفته تا سیاست و اقتصاد و عمل قرنیه چشم… کلا درباره همه چی اظهار نظر میکنند، حتی درباره لبو!
و یک چیز دیگر؛ کی گفته حالا آقای قدیانی، قلم خوبی دارد و صاحب سبک هست؟! بازی با مشتی حرف و کلمه، نهایت هنر نویسنده قدارهبند اصولگراست!
حسین جان!
این دفاع جانانه تو از حسنبنعلی، بیاجر از طرف خانم فاطمه زهرا نخواهد ماند.
بی بی دو عالم، همین امشب، مزدت را خواهد داد، همین امشب…
شنیدهام فرزندش «حسن» را خیلی دوست دارد…
یا زهرا
زهره خانم! آقای دکتر ظریف، اگر ۴ تا طرفدار مثل شما داشته باشد، بینیاز از هر دشمن و بلکه منتقدی است. لطفا این شب قدری، کمی آهستهتر برانید…
حضرت قاسم و حضرت عبدالله، چه به موقع، ورود به این نوشته کردند؛ خیلی به موقع، به جا و زیبا بود دفاع ۲ ابنالحسن، از پدر مظلومتر از عمویشان حسین.
جناب قدیانی؛
جا دارد بابت قلم عاشورایی و سرختان، هم خود و هم ما سجده شکر برآوریم…
وجود قلم شما در این شرایط، هم مسکن است، هم بیدار کننده!
خانم فاطمه؛
با وجود افرادی مثل شما، احمدینژاد هم هیچ نیازی به دشمن نخواهد داشت!
سرکار خانم محترمه! بد نیست بدانید من در هیچ انتخاباتی، به آقای دکتر احمدینژاد رای ندادم، در این انتخابات ریاست جمهوری آخر هم اصل رایم به آقای دکتر ولایتی بود، هر چند که بنا به دلایلی، روز آخر تصمیم گرفتم به آقای دکتر قالیباف رای بدهم. بماند حالا!
آقای قدیانی در این یادداشت، شما و امثال شما را توصیه به تعقل کرده، اما ظاهرا من باید در این کامنت، شما خواهر گرامی را توصیه کنم به رعایت تقوای الهی در اظهار نظر!
برای من، هم دکتر روحانی و تیم مذاکره کننده با پنج بعلاوه یک محترماند، هم منتقدین محترمی مثل آقایان قدیانی و محمدی.
شما اگر اندکی دقت کنید درخواهید یافت که این دوستان، خیرخواه زحمتکشان عرصه دیپلماسی هستند، نه دشمنشان. متاسفانه شما منکر واضحات هم میشوید؛ هم جناب محمدی، کارشناس مسائل هستهای هستند، هم جناب قدیانی، قلم واقعا روان و زیبایی دارند. من از زبان خود آقای دکتر ولایتی، تعریف قلم آقای قدیانی را شنیدهام. اینکه من و شما با بخشی از مواضع امثال این آقایان انقلابی و پر شر و شور، ممکن است زاویه داشته باشیم، دلیل بر انکار بدیهیات نمیشود اصلا. من واقعا از صمیم قلب، به آقای دکتر روحانی ارادت دارم و ایشان را خیرخواه میدانم اما نتوانستم با قیاس اخیر ایشان تحت هیچ عنوان کنار بیایم! یعنی چه که شرایط امروز، مثل زمان شرایط صلح امام حسن است؟ آیا جمهوری اسلامی که خود آقای دکتر روحانی رئیس جمهور آن است، این همه غریب و تنها شده؟ کربلا درس مذاکره بود، باز یک چیزی! این یکی را ابدا نمیشد هضم کرد!!
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940418000070
دوستان محترم؛
در کامنتهای لینکی که گذاشتم دقت کنید! و بعد، قیاس کنید با کامنتهای همین پست مثلا…
انصافا صفحه کامنتهای هیچ سایت، وبلاگ، حتی خبرگزاری مهمی چون خبرگزاری فارس، از منظر “زیبایی بصری” و رعایت “نکات ویرایشی” پای قطعه ۲۶ خودمان نمیرسد.
جا دارد تشکر ویژه کنیم از مدیر محترم وبلاگ…
زهره؛
اولا اینجا کم نیستند کسانی که کامنتهای مخالف میگذارند! شما اولین نفر نیستید؛ اگر وقت بگذارید و بخوانید، خواهید دید که اینجا فقط کامنتهایی که منطقی و مستدل باشند تأیید میشوند. حالا گاهی دوستان جهت انبساط خاطر، با مزاح جواب میدهند؛ شما به اصل مطلب توجه کنید.
ثانیا این دیگه از اون حرفها بود! هر چند این موضوع، اگر و اما و از کجا معلوم نداره، ولی اگر اینطور بود، که دیگه این همه اختلاف و به نتیجه نرسیدن و تمدیدهای مکرر برای چیه؟!
ثالثا آقای قدیانی یک سؤال صریح و روشن از آقایان پرسیدند. (دقت کنید از شما نه، بلکه از تیم مذاکره کننده!) یک جواب واضح و شفاف هم باید بدهند، البته جوابی مستند و مستدل و معقول!
رابعا اینها فریاد نیست؛ انتقاد است! از قضا گاهی لازم است از مسئولین انتقاد کرد، آخر مسئول هستند، معصوم که نیستند!
خامسا کی گفته به هر کی گفتند “دکتر”، مهدی محمدی نمیتونه ازش انتقاد کنه؟!
نکته آخر اینکه نه فقط آقای قدیانی، کلا نویسندهها به خاطر مطالعه زیادی که دارند و لازمه نویسندگی هست، در اغلب زمینههای مطروحه در جامعه، دستی بر آتش دارند، “نویسنده روزنامه” هم که به طریق اولی باید در همه مسائل جاری صاحب نظر باشد!
و یک چیز دیگر! ما هم از شما به خاطر ادب و متانتتان تشکر میکنیم!
خانم زهره؛
“به توافقی جز چهارچوب بسته شده در لوزان، رضایت نمیدهیم” سخنی است که مکرر از طرف غربی شنیدهایم، هم مکرر و هم فقط! پس چهارچوب بسته شده در لوزان، به شکل عجیب و غریبی، منطبق با خواست آمریکا بوده!
بعد هم اینکه، آیا تیم مذاکره کننده، خدای نکرده خودشان زبان ندارند و یکی در مایههای شما، مبدل به زبان ایشان شدهاید؟! خب، یک کلمه بیایند بگویند که ما هم راضی به توافقی خارج از چهارچوب لوزان نیستیم! واقعا چرا این جمله را نمیگویند؟ آیا خود همین، نشان نمیدهد تیم مذاکرات هم ناخودآگاه پذیرفته که در لوزان، زیر بار چهارچوبی نامتوزان رفته؟
در آخر، خانم “سمانه” خوب گفتند نکته “ثانیا” کامنتشان را. خوب و منطقی. اگر هر دو طرف، خواهان ابقای همان چهارچوبی هستند که در لوزان بسته شده، خب این همه اختلاف و پرانتز و بگو و مگو و تمدید و… دیگر چه صیغهای است؟!
http://www.rajanews.com/news/216621
به هم التماس دعا نگویید!
http://jahannews.com/vdcgqx9tnak9wt4.rpra.html
الهی، به حق این شب…
طرفداران اوبامای مودب و باهوش و ضد جنگ و صلحطلب را با خودش محشور فرما!!
آمین.
امام زمان خطاب به امام حسین در زیارت ناحیه مقدسه:
«اگر چشمم از آب خشک شود، برایت خون گریه میکنم».
الهی بالحسین… بالحجة…
آقا چه خبر از مذاکرات؟
مثل اینکه امشب، بر خلاف شبهای پیش، مثبت نبوده فضا!
درسته که شنیدم آمریکا از بس امشب دبه درآورده، حتی صدای ظریف رو هم کلفت کرده؟!
ظاهرا برداشته با داد و بیداد گفته که چرا اسبهایتان را هی دم به ساعت، عوض میکنین!
http://www.tabnak.ir/fa/print/515693
اوضاع مشکوکه…
مذاکره “زهره” و “فاطمه” جالب بود!
مغز مهدی محمدی چند کیلوگرم است؟
http://www.ghadiany.ir/1389/661
به قول آقای سیداحمد به به…به به…
این متن رو باید چند بار خوند تا بفهمی مهدی محمدی کیست!
.
.
اونوقتی که دکترهای ریش پروفسوری با پول ملت تو ینگه دنیا در پیشگاه دشمن شادان و خندان، مثلا مشغول تحصیل بودند، خیلی از “بچههای” کم سن و سال مردانه و غیرتمندانه جنگیدند و دشمن را به زانو درآوردند. اقتدار و امنیت و آسایش امروز ما مدیون بچههایی است که دیروز مردانه جلوی دشمن غدار ایستادند و امروز هم با علم و درایت و تیزهوشی کم نظیرشون، هم دلدادگان غرب را کلافه کردهاند و هم دشمنان بیرونی را. خدایا! از عمر پیران ترسوی سیاست زده بکاه و بر عمر با برکت بچههای شجاع و غیرتمند بیفزای.
.
.
امشب به طور ویژه برای استاد متفکر و مسلم عرصه سیاست جناب محمدی و نویسنده برجسته همه فن حریف کشورم آقای قدیانی و نیز سایر سربازان سرافراز میهنم از جمله برادارن محمدحسنی، دکتر محمدمهدی سیار، حامد زمانی، میثم مطیعی، مرحوم احمدیسخا و… دعا کردم.
.
.
خانم زهره؛
ممنونم که به ما یادآوری کردید قدر بچههایمان را بیشتر بدونیم و در بهترین شب سال، چتر دعایمان را برسرشون باز کنیم.
«دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان»
بسم الله الرحمن الرحیم. اللَّهُمَّ اغْسِلْنِی فِیهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الْعُیُوبِ وَ امْتَحِنْ قَلْبِی فِیهِ بِتَقْوَى الْقُلُوبِ یَا مُقِیلَ عَثَرَاتِ الْمُذْنِبِینَ.
خدایا! در این روز گناهانم را بشوی و از هر عیبی پاکم کن و قلبم را به پرهیزکاری دلها بیازمای. ای درگذرنده از لغزشهای گنهکاران.
امشب تو صحن صاحب الزمان حرم حضرت معصومه، البته قبل از شروع مراسم، داشتم قرآن میخواندم؛ سوره مبارکه یوسف!
رسیدم به آیه ۸۸، عجیب زیباست؛ عجیبها!
..یا ایها العزیز مسَّنا و اهلنا الضرّ، و جئنا ببضاعةٍ مزجاةٍ، فأوف لنا الکیل و تصدق علینا…
فقط با این آیه انگار میشه با خود حضرت حجت ارتباط برقرار کرد…
عجیب چسبید این آیه دیشب!
دعاگوی همه عزیزان بودیم، دعاگومون باشید…
احسنت «فرهنگی» بزرگوار…
خانم زهره!
دلیل اینکه متوجه نمیشوید چرا به مهدی محمدی و یا داداش حسین قدیانی تا اینحد میبالیم میدانید چیست؟
چون «تحریمیم! میفهمی؟ تحریمیم!»
وقتی بهشتیپور شما میاد میگه؛ «بازرسان آژانس که بیان بخوان بازدید کنن، ما میگیم باشه، چشمهاشون و میبنیدیم میبریمشون همونجایی که میخوان بازدید کنن، چشمهاشون رو باز میکنیم، اونها هم از روی جی پی اس مختصات رو نگاه میکنن میگن عِه! آره این همونجاست بچهها! بعد بازدید که کردن میگیم؛ خب دیگه، بازدیدتون رو کردین، پس ما دیگه مشکلی نداریم، اونها هم میگن؛ آره و دیگه همه چی حل میشه و میرن و ماهم میگیم فداااات، خوب بخوابی، ستاره بچینی، اورانیوم بگیری… (به قول جناب خان)
میشن کارشناس و مدافع تصمیمات تیم مذاکره کننده هستهای.
اما مهدی محمدی که رزومهاش معلومه و ضمنا همین رزومه، خاری شده در چشم خیلی از اوباما دوستان و مریدان آمریکا، شدن بیسواد؟
آخه مگه میشه؟ مگه داریم؟
http://www.entekhab.ir/fa/news/211881
http://www.entekhab.ir/fa/news/214206
وقتی که اسبها عوض میشوند!!
http://alef.ir/vdccmsqix2bq4m8.ala2.html?281770
حالا اینجا که غریبه نیست!
ماشاءالله همه هم که اهل دِلَن!
ولی من هر چی فکر میکنم میگم آمریکا مغز خر خورده که توافق کنه!
وقتی میبینم که اختلاس داره بیداد میکنه، اقتصاد که درب و داغونه، تحریمها که جواب داده، دولتم که داره توافق رو علنا گدایی میکنه…
یا علی
رفقا؛
همگی خدا قوت… قبول باشه انشاءالله.
انشاءالله به زودی نماز جمعهای رو به امامت مولامون، در مسجدالاقصی بخونیم.
دلم برای ظریف میسوزه!
هلاک شد از دست این آمریکاییهای وحشی و دروغگو!
به نظرم اگر روحانی اینقدر فشار نیاره و تحت هر شرایطی توافق نخواد، ظریف بهتر میتونه کارشو انجام بده!!!
در ادامهی کامنت «فرهنگی» حالا که بداخلاقی و عقدهگشایی برخی گل کرده و از روی عصبیتِ موروثی از شیخِ کلیددار و صد البته فقرِ مغزِ فرهنگی و علمی، به «مهدی محمدی» سرباز هستهای نظام و رهبری و داداش «حسین قدیانی» سرباز حضرت آقا در جبههی فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی… انگِ بیسوادی میزنند؛
این لینکِ کوثر هستهای: http://www.ghadiany.ir/1390/11517 رو هم اضافه کنیم به لینکِ مغز مهدی محمدی!
تا بفهمند نه تنها مهدی، بلکه نسل او هم انشاءالله خیر کثیر خواهند شد و «کوثر هستهای» چشم بدخواهان را کور خواهد کرد به لطف یزدان…
بریدهای از متن زیبای کوثر هستهای؛
مهدی محمدی، آنقدر «عقل سرخ» دارد که اسم بچه اش، دخترش، جگرگوشهاش را «کوثر» بگذارد. «کوثر محمدی»، یعنی آقای اوباما! نسل نخبگان انرژی هستهای در این مرز و بوم، با رمز «یازهرا»، هرگز «ابتر» نمیماند. ما تازه در ربیعالاول خیبر و بدریم. ما مردیم. مرد کارزار. مرد نبرد. مرد بدر. مرد مرد مرد. اینک انرژی هستهای ما، علاوه بر «علیرضا» و «آرمیتا»، «کوثر هستهای» هم دارد. آقای اوباما! عقل هستهای و هوش سیاسی مهدی محمدی در کیف لپ تاپش نبود!! آقای اوباما! مغز مهدی از نطنز بزرگ تر است و خون مصطفی از یو سی اف. آقای اوباما! اگر خاک ایران، نفت خیز است، اما نسل ایرانی، «هستهای خیز» است، و «تحریم نسل»، آنهم در فصل خیبر و بدر، ممکن نیست. آقای اوباما! «کوثر هستهای» روشنترین جواب ماست به پیام چندی پیش شما. آقای اوباما! شما در درجه اول، با ما طرفی، بعد با خامنهای. آقای اوباما! میمیریم برای رهبرمان، اما شکست شما را میبینیم. آقای اوباما! «کوثر هسته ای» از آنِ انقلاب اسلامی است، اما «نظام سلطه» در «بیداری اسلامی» و «جنبش تسخیر وال استریت» زنده زنده دارد به گور میرود. آقای اوباما! حلول ماه ربیع الاول را به شما تسلیت عرض میکنیم که گفت: «انا اعطیناک الکوثر/ فصل لربک وانحر/ ان شانئک هو الابتر».
قابل توجه زهره و همفکرانش!
*چند نکته*
۱. با مطالعه لینک نقد آقای محمدی، صدای کسانی در میآید که هنوز در دشمنی آمریکا با ما شک دارند.
۲. شیربچههایی که عشق حیدر کرار دارند را هرگز از بالای دایو نترسان! کلا شماها حق ندارید ما را از چیزی بترسانید. آنهایی که رایشان را به شکم فروختند باید بترسند!!
۳. بچه حزباللهی خیلی وقت است پریده، اصلا او وسط دریای نظام است. مطمئن باشید دعای ما برای ختم به خیر شدن مذاکرات و کلا موفقیت دولت محترمه، اگر بیشتر نباشد، یقینا کمتر از شماها نیست. و مطمئنتر باشید ما بر تبعات ”عدم توافق” و کلا اقدامات منافی تدبیر حضرات، بسیار صبورتر و منصفتر از هم صنفیهای شما هستیم.
۴. تاکید میکنم که در مواجه با ”عدم توافق” منصف و صبوریم، نه با ”هر توافقی” یا ”توافق بد” که در اینصورت صدایمان در میآید؛ آن هم بدجوری!! پس مراقب باشید.
۵. چون شما جواب سوالی که نویسنده قهار و ولاییمان از مردمان مذاکره کننده پرسیده بودند را جواب دادید، یک آن فکر کردم شما سخنگوی جمع فخیمه ”چیها” هستید، لذا شما را مخاطب بلاشک مورد “بند ۴” قرار دادم.
یک سوال؛
من اشتباه میکنم و یادم نمیاد یا اینکه واقعا حضرت آقا از اول این دولت هیچگاه به نماز جمعه نیومدن؟
و اگر نیومدن، این حرکت به چه معناست؟
ـــــــــــــــــــــــــــ
ح ق:
به هیچ معنایی… لااقل به معنای مخالفت با دولت محترم نیست! «ولا یجرمنکم شنئان…».
ببینید بچهها!
یک زمانی که خیلی از شماها یا نبودید و یا سنتان کم بود، حضرت امام فرمودند؛ کمونیست به موزهها میپیوندد! (قریب به مضمون) به یکسال نکشید که در عین ناباوری مردم دنیا، شوروی به روسیه و چند تا جینگلی تبدیل شد! حالا مدتی است که مولای ما اشاره به یک پیچ تاریخی دارند. نمیدانم که اینهمه علامت در دنیا (حرکت ۹۹% وال استریت، عدم توانایی مداخله نظامی آمریکا در کشورها و استفاده از جنگهای نیابتی، وضعیت آشفته اقتصادی اروپا و اخیرا وضعیت یونان) چرا بعضیها نمیگیرند که بهزودی در عین ناباوری دنیا بینها، آمریکا به چند کشور فینگلی تبدیل و میرود کنار دست رفیق اسبقش! فکر کنم اگر هزار دلیل برای این میهمان محترمه تازه وارد (خانم زهره) بیاورید، مانند دکتر عزیزمان و یا رضا ۲ محترم، نتیجهای حاصل نمیشود.
ارادتمون به آقای مهدی محمدی با خوندن این دو متنی که آقای قدیانی درمورد ایشون نوشته بودند صد چندان شد.
جهت اطلاع دوستان، آدرس صفحه اینستاگرام آقای محمدی اینه:
https://instagram.com/mmohammadi1361
آقای چشم انتظار؛
خیلی متشکرم از کامنت تکمیلی که گذاشتید. به گمانم شما صفحهای به همین نام در اینستا دارید. درسته؟
آقای اسلامی ایرانی و خانم صبا؛
دلمون برای کامنتهاتون تنگ شده. نوشتههای زیباتون رو از ما دریغ نکنید.
جناب فرهنگی؛
نه. تو فضاهای مجازی نیستم. البته یک جای کوچولو هست و خیلی محدود!
جواب کوتاه “ح ق” به کامنت “ع. ح. ق” سند دیگری است بر حریت نویسنده قطعه ۲۶ که با وجود این همه نقد به دولت اعتدال، هرگز راضی به ظلم در حق عالیجنابان نیست!
فرهنگی؛
با مطالعه مجدد ۲ لینکی که چشمانتظار درباره مهدی محمدی گذاشت، بر خلاف شما، ارادت من به داداش حسین عزیز بیشتر شد! علت؟ حالا بماند…
… زیادی!
گفت: خانم هیلاری کلینتون نامزد ریاستجمهوری آینده آمریکا در مصاحبه با «گلوبال ریسرچ» گفته است؛ میخواهم ایرانیها بدانند که اگر من رئیسجمهور شوم، به ایران حمله خواهم کرد.
گفتم: حیوونکی! نمیداند که واژههای مبارک «چخ» و «چخه» را برای مقابله با همین حملهها ساختهاند!
گفت: به قول معروف «موز اگر قوت داشت کمر خودش را راست میکرد». خانم کلینتون اگر از این عرضهها داشت، به خانم «مونیکا» حمله میکرد که شوهرش بیل کلینتون را از دستش گرفته است!
گفتم: خرگوشه وسط جنگل راه افتاده بود و رجز میخوند که … آهای! … پلنگ میخورم!… گرگ تیکه پاره میکنم!… فیل لت و پار میکنم… ناگهان چشمش به یک شیر افتاد و در حالی که بدجوری به پتهپته افتاده بود گفت؛ البته مخفی نماند که بعضی وقتها هم … زیادی میخورم!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ح ق:
اون تیکه «مونیکا» رو محشر اومدن حاج حسین آقای شریعتمداری… احسنت!
«چرا اوبامایی که از نظر بعضیها مودب است و باهوش، زیر بار هیچ توافقی خارج از آنچه در لوزان بسته شد، نمیرود؟!»
آخرش هم نتوانستند جوابی فنی و کارشناسانه، به این سئوال دقیق بدهند.
.
.
.
این «محمدرضا کردلو» هم که جدیدا به نویسندههای فعال و پرکار وطن امروز اضافه شده، الحق قشنگ مینویسه. قلمش متاثر از قلم داداش حسین است؛
http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/BlockPrint/141590
مدیر مسئول روزنامه کیهان:
رفتار اخیر آمریکاییها در جریان مذاکرات هستهای قابل پیشبینی بود. 😐
واقعا قلم جناب “کردلو” خوب و از مصادیق رویشها در روزنامه وطن امروز است.
با این حال، عاشق آن شمارههایی از وطن امروز هستم که هم از داداش حسین، یادداشت دارد، هم از مهدی محمدی.
وزن روزنامه را صدچندان میکنه! و البته بیرقیب…
حتما مطالعه شود؛
http://kayhan.ir/fa/print/49590
http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1394/04/19/13940419000813_PhotoL.jpg
http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1394/04/19/13940419000785_PhotoL.jpg
قضاوت درباره لباس با شما!
دوستان محترم؛
ظرف یکی دو روز آینده، داداش حسین، متن پراکندهای را برای سایت “حزب الله سایبر” خواهد نوشت با این تیتر: «از عزیز تا عزیز» و بعد، نویسنده وبلاگ، چند روی استراحت خواهد کرد تا پایان ماه مبارک رمضان… و دوباره مطالب جدید و متنوع به خصوص برای روزنامه وطن امروز.
ــــــــــــــــــــــــــ
ح ق:
همالان که منگ خوابم… انشاءالله در شبهای دیگر باقی مانده از رمضانالکریم بتوانم بهتر و بیشتر خلوتی با خدای خود کنم، آنهم در روضه ارک. واقعا به یک «ریکاوری» چند روزه احتیاج مبرم دارم! 🙂
امسال فقط یک بار، آنهم نیمبند توانستم بروم حاج منصور! گاه با خودم میگویم اگر این رمضان، آخرین رمضان عمرم یا حتی عمر شما باشد، چه خاکی باید بریزیم بر سرمان؟؟ هماینک روزی را میبینم که رمضان هست لیکن من نیستم!! فلذا نوبت عشقبازی با خداست آنهم در هفته آخر ماه مبارک. هفته آخری که حاج منصور، از قضا جانسوزتر از همیشه مناجات میخوانند. دیشب هم خدایی، شیخ حسین انصاریان کولاک کرد در حسییه همدانیها… دوست دارم این هفته آخری، یک شب هم بروم پای روضه شیخ. یا اینکه ظهری بروم مسجد امیر… ترکیب «منصور و شیخ» را حیف و صد افسوس و آه که دور و بریها بهم زدند! یادم میآید ایام نوجوانی شاید هم جوانی، مداح مراسم بیت رهبر انقلاب، منصور بود و سخنران، شیخ. الکلاسیکویی بود در نوع خودش!! 🙂
میدونید چیه؟
دیگه داریم میرسیم ته راه!
توافق که میشه (شایدم شده) بعد توافق هم، صدای اعتراضتون بلند میشه که ای بیایید که هستهای رفت!
بعد آیتالله خامنهای در یک سخنرانی عمومی میگن که توافق خوبه یا حداقل بد نیست یا بدک نیست، میتونست بهتر باشه! به هر حال پشت دولت در میان.
(توقع ندارید که بین رییس جمهور و دولت و شما، کسی طرف شما رو بگیره؟)
بعد صدای شما خاموش میشه و باید دنبال بهانهای جدید برای انتقاد از دولت و جمع کردن تکه پارههای اپوزیسیون دولت باشید و به این بیاندیشید تا اسفند ماه وقتی نیست.
فرهنگی؛
ممنون، شما لطف دارید! ولی من تصمیم گرفتم کمتر با کامنتهای شلوغ پلوغم، وقت نویسنده قهار و محبوبمان را بگیرم.
هی!
آخرش منم عقدهای نشدم! خلاصه یکی گفت: “صبا” چرا نیستی؟!
بدون شرح!
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/439456
«دعای روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان»
بسم الله الرحمن الرحیم. اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ فِیهِ مَا یُرْضِیکَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِمَّا یُؤْذِیکَ وَ أَسْأَلُکَ التَّوْفِیقَ فِیهِ لِأَنْ أُطِیعَکَ وَ لا أَعْصِیَکَ یَا جَوَادَ السَّائِلِینَ.
خدایا! در این روز آنچه را که مورد پسند توست خواهانم و از آنچه ناخشنودت کند به تو پناه میبرم و توفیق فرمانبرداری و ترک نافرمانیات را میطلبم. ای برآورنده درخواستکنندگان.
سلام خدمت دوستان فرهنگی و غیر فرهنگی!
فعلا یکی از اقوام به دیار باقی شتافته، مشغول کفن و دفن هستیم.
انشاءالله عمری بود، بعد از توافق نهایی، با ناپلئونی خدمت میرسم.
نیمفاصله هم ندارم.
ادامه اعتراض خیابانی خانواده شهدا به فرماندار تکاب در پایگاه خبری تحلیلی «ندای ارومیه».
رضا اعتدالطلب-پزشک؛
نمیدونستیم. اما حالا که شما گفتید دیگه میدونیم! 🙂
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940413001322
رضا اعتدالطلب-پزشک!
به قول مهدی محمدی در مناظره با بهشتیپور:
«ما هم در آرزوهای شما شریک هستیم!» 🙂
سلام؛
یا امام حسن! ای شاهی که در سپاهت حسین علمداره…
حسین جان! قربون این قلمت… در جایی که آقایان از صحنه شهادتهای عاشورا، درس مذاکره بیرون میآورند، میخواهی از صلح امام حسن علیه السلام چی بگن؟
قربونت برم، چرا اینقدر پرتوقعی؟!
دکتر؛
با این اوصاف باید خوشحال باشی که!
پس چرا حس میکنم با حرص نظر گذاشتی؟!
اسلامی ایرانی؛
عرض تسلیت!
خدا رحمتشون کنه…
رفقا؛
با توجه به “شرایط جدید مذاکرات”، بند سوم این متن را دوباره و با دقت بیشتر بخوانید.
مذاکره چند جور میتواند شکست بخورد. «بدترین شکست» آن است که این مردمان یک «توافق بد» برای ملت بیاورند. در این شکست، معالاسف، آنچه حتی از «خباثت دشمن» هم «مقصرتر» است، «بیتدبیری عالیجنابان» است. بیخود و بیجهت، شرایط امروز را با شرایطی که منجر به فلان رخداد صدر اسلام شد، مقایسه نکنید! بعضیها اگر خود را با «اشعث ملعون» عوضی گرفتهاند، این را خوب بدانند که «ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند». آنکه با دسترنج قیمتیتر از گنج شهدای هستهای و سایر شهدای این ملت، یعنی با یک دست کاملا پر، نیز با سرمایه گرانقدر اذن بزرگان، تیم خود را روانه مذاکره کرده، زیبندهتر آن است شرایط امروز را با زمان «فتوحات خیبر و بدر» قیاس کند. طرفه حکایت اینجاست؛ «صلح امام حسن علیهالسلام» ناظر بر «اقتضای روزگار» اتفاقا مصلحتی بود که درست تشخیص داده شد و در مانایی و ماندگاری اسلام ناب محمدی، «عاشورای سیدالشهدا» را نه در تعارض، بلکه در امتداد خود میدید. صدالبته «لا یوم کیومک یا اباعبدالله». همان مصلحت که «علیبنابیطالب» را ۲۵ سال وادار به سکوت کرد و ۵ سال وادار به حکومت و ۳ بار وادار به جنگ با ناکثین، قاسطین و مارقین؛ همان مصلحت که «حسنبنعلی» را باری وادار به منصبنشینی، باری وادار به صلح کرد؛ همان مصلحت که پای «حسینبنعلی» را به وادی کربلا کشاند؛ همان مصلحت که باعث شد «قمر منیر بنیهاشم» به آن اماننامه لعنتی، «نه» بگوید؛ همان مصلحت که سبب شد «خانم زینب سلامالله علیها» با «ما رأیت الا جمیلا» سرخترین سیلی ممکن را بر گوش یزیدیان همه تاریخ بخواباند… و همان مصلحت که روزی امر را دائر بر ۸ سال دفاع مقدس کرد و دگر روز، حکم به پایان جنگ داد؛ آری! همه این مصلحتها که فیالواقع «یک مصلحت» است، به مردمان مذاکره کننده ما دارد میگوید؛ «گیرم ملت و ولایت برای تو، هیچ خط قرمزی نمیگذاشتند! معطوف به سرمایه نستوهی که داری، معطوف به مادران فرزند از دستداده که چون کوه، محکم و باشکوه ایستادهاند و معطوف به عقل و تدبیر، فقط و فقط یک «توافق خوب» باید بیاوری، با کمترین داده ممکن و بیشترین ستانده ممکن، یعنی لغو همه تحریمها در همان روز امضای توافق». این مهم، هم درس «صلح حسن» است، هم درس «جنگ حسین». اگر به نیکی گفتهاند؛ «کلهم نور واحد»، بنابراین «درس صلح» و «درس جنگ» یکی است؛ «تشخیص درست مصلحت، آنهم بر مبنای عزت، حکمت و درایت». این درسی است که هم «صلح امام دوم» به این مردمان میدهد، هم «جنگ امام سوم»، ایضا «درس قطعنامه» هم همین است. حال آمدیم و مذاکره به علت «عدم توافق» به شکست انجامید. ما اینقدر انصاف داریم که در آن صورت، بیشتر تقصیر را بیندازیم گردن دشمن بیآبرو. این رفتار منصفانه البته نافی نقد ما به دستفرمان نادرست حضرات نخواهد شد. منتهای مراتب به جد بر این باوریم؛ شکست به معنای «عدم توافق» صد شرف دارد در قیاس با شکست به معنای «توافق بد». اگر در «شکست به معنای عدم توافق» نوعی از «عزت» مستتر است، معالاسف «شکست به معنای توافق بد» ناظر بر شرایط روزگار، سرمایه بزرگ صنعت هستهای و دست کاملا باز مردمان دیپلمات، مصداق بارز «ذلت» است.
خیلی خصوصی؛
داداش حسین، من اصلا نمیتونم دکتر فیروزآبادی رو درک کنم. نمیدونم چرا اظهار نظراتشون یه جوراییه. رو لبهی تیغ صحبت میکنه! یه روز عالی، یه روز متوسط، یه روز ضعیف! مطمئنا من اشتباه میکنم. ولی تو ذهنم که مقایسه میکنم جایگاهشون نسبت به سردار عزیز و سلامی و… خیلی فاصلهی!
ــــــــــــــــــــــ
ح ق-خیلی عمومی:
سردار سرلشکر فیروزآبادی، کارش رو بلده… همین!
رهبر معظم انقلاب در پاسخ به سؤال یک دانشجو (دیدار امشب با دانشجویان) درباره «تکلیف استکبارستیزی بعد از مذاکرات» فرمودند:
مگر مبارزه با استکبار تعطیلبردار است؟ این از مبانی انقلاب است. اگر مبارزه با استکبار نباشد ما تابع قرآن نیستیم… آمریکا اتمّ مصادیق استکبار است، خودتان را آماده کنید برای ادامه مبارزه با استکبار… بههیچوجه نگذارید افرادی که کلیدهای کار دستشان است به تشکلهای انقلابی دانشجویی فشار وارد کنند… اینکه برای ایجاد نشاط در دانشگاه، کنسرت و اردوی مختلط برگزار شود کار غلطی است. هر دو وزیر محترم مورد اعتماد ما هستند ولی مراقب زیردستان خود باشند... اولین فریضه دانشجویی آرمانخواهی است. آرمانخواهی مقابل محافظهکاری است، نه واقعگرایی… از واقعیتهای خوب استقبال و با واقعیتهای منفی مبارزه کنید. واقعیتها نباید ما را از آرمانها دور کند، بلکه باید مثل پلکان ما را به آرمانها نزدیک کند… آمریکا و مرتجعین عرب در مذاکرات پنهانشان، به حضور شگفتآور معنوی جمهوری اسلامی در منطقه معترفند. سعودیها از لج این نفوذ ۱۰۰ روز است که ملت یمن را میکوبند. شورای امنیت فقط یک قطعنامه منتشر کرد که از ننگ آمیزترین قطعنامهها بود که به جای محکوم کردن بمباران کننده، بمباران شونده را محکوم کرد.
ممـــــــ که منو از شبهه خارج کردی ـــــــنون…
ـــــــــــــــــــــــــــــ
ح ق:
اینکه تبریک بعضی دلسوزان، بعد از فلان توافق و بهمان بیانیه، تا حدی لوس و بیمزه بود که حتی با واکنش ولیامر هم روبرو شد، دلیل نمیشه کلیت دستفرمان این عزیزان را زیر سئوال ببریم. جناب دکتر فیروزآبادی، هم روزگار جنگ، هم در این روزگار، عمدتا رفتار و گفتار سنجیده و با کیاستی داشتهاند. دفاع ایشان از اشخاصی چون روحانی، ظریف و… کاملا به جا و درست است. رسالتی روی دوش قلم من و ما هست که هرگز روی دوش امثال این عزیز نیست. فلذا ایشان دارد کار خود را به خوبی و با ظرافت و ایضا صداقت و دلسوزی انجام میدهد.
ﺗﮑﺒﯿﺮ ﺟﺪﯾﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻮﺍﻓﻖ:
ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ
ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ
ﻣﺮﮒ ﺑﺮ ﻗﻄﺐ ﺷﻤﺎﻝ
ﻣﺮﮒ ﺑﺮ ﻗﻄﺐ ﺟﻨﻮﺏ
ﻣﺮﮒ ﺑﺮ ﺍﺳﺘﻮﺍ
ﻣﺮﮒ ﺑﺮ ﻧﺼﻒ ﺍﻟﻨﻬﺎﺭ ﻣﺒﺪﺍﺀ
الان حست بیاد همین فیروزآبادی رو میشوری و میچلونی و پهن میکنی رو بند!
بدم میاد قیافه مثبت میگیری!
اتفاقا به فیروزآبادی خیلی انتقاد وارده و به شدت خودش رو قبول داره و به هیچ وجه زیر بار هیچ نظر و انتقادی نمیره…
به قول دوستان سالاری
عمری فکر نمیکردم تایید کنی
معلومه رو فرمی
میخوای ی کم حرص بخوری این کلیپ رو ببین
http://khabaronline.ir/detail/434799/multimedia/movie
بیار بخوریم!
گفت: «وندی شرمن» گفته؛ ما در مذاکرات هستهای چیزی بیشتر از آنچه در فکتشیت خودمان درباره «توافق لوزان» آمده نمیخواهیم!
گفتم: یعنی به چیزی کمتر از برچیدن صنعت هستهای کشورمان رضایت نمیدهند؟
گفت: «آلن ایر» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا هم گفته است؛ توافق لوزان «تک اسب» ماست و آن را رها نمیکنیم!
گفتم: حالا معلوم میشود «توافق لوزان» تا چه اندازه برای آمریکا اهمیت دارد که حاضر نیست کمترین خدشهای بر آن وارد شود.
گفت: اگر قرار است مطابق توافق لوزان، صنعت هستهای کشورمان را دو دستی تحویل آمریکا بدهیم، دیگر ادامه مذاکره برای رسیدن به توافق نهایی! چه معنایی دارد؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! اوایل انقلاب، شخصی را به جرم عرقخوری دستگیر کرده بودند. یارو از افسر نگهبان پرسید؛ مرا برای چی آوردهاید اینجا؟ افسر گفت؛ برای عرقخوری، و یارو گفت؛ پس چرا نمیآورید بخوریم؟!
(کاملا مرتبط با بند یک مطلب فوق)
«دعای روز بیست و پنجم ماه مبارک رمضان»
بسم الله الرحمن الرحیم. اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مُحِبّا لِأَوْلِیَائِکَ وَ مُعَادِیا لِأَعْدَائِکَ مُسْتَنّا بِسُنَّةِ خَاتَمِ أَنْبِیَائِکَ یَا عَاصِمَ قُلُوبِ النَّبِیِّینَ.
خدایا! در این روز مرا دوستدار دوستانت و دشمن دشمنانت و دنبالهرو سنت پیامبرت قرار ده. ای پاسدار دلهای پیامبران.
وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمُ الأَنْهَارُ وَقَالُواْ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَـذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللّهُ لَقَدْ جَاءتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَنُودُواْ أَن تِلْکُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ. اعراف ۴۳
و ما آنچه در سینههاى آنها از کینه و عداوت است همه را بر میکنیم، از زیر (پاى) آنها نهرها روان است، و گویند: ستایش و سپاس از آن خدایى است که ما را به این (جایگاه پسندیده) راهنمایى کرد، و اگر خدا ما را رهنمون نمىشد ما هرگز راه نمىیافتیم، حقّا که رسولان پروردگار ما به حق و درستى (به منظور این هدف) آمدند. و ندا داده مىشوند که این بهشت به پاداش آنچه (در دنیا) مىکردید به شما داده شد، و آن بهشت (هم که سهم کفار و در معرض انتفاع آنها بود) به سبب اعمالتان به ارث به شما رسید. (کفر آنها به حکم مرگ و سهم آنها از آن شما شد.)
سلام حاجی
فوق العاده بود
دمت گرم
پیش از این هم، باری در وصف مظلومیت مضاعف «کریم اهل بیت»، خطاب به امام مجتبی نوشته بودم؛ «تو آنقدر کریمی که کربلا را هم به «حسین» بخشیدی!»
http://kayhan.ir/fa/news/49689
http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/BlockPrint/141724
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940420001472
عکس آخر، “میکائیل دیانی” از نویسندگان فعال روزنامه وطن امروز و همکار جدید و البته صمیمی داداش حسین است!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ح ق:
آن اوایل، شایعه کرده بودند «میکائیل دیانی» اسم مستعار من است!
«دیانی… قدیانی» 🙂
خودشو مسخره کرده آیا؟!
http://www.shahrekhabar.com/political/1436647620233127
ـــــــــــــــــ
ح ق:
مشکلش چیه دقیقا؟ رئیس جمهور مملکته، حالا ۵ روز در میان، افطار میدهد به جمع و جماعتی! متوجه نشدم کجای این حرکت مسخره است؟ یا کی و چرا خودش رو مسخره کرده؟ اگر توضیح بدهید ممنون میشوم. اتفاقا در ضیافت افطار رئیس جمهور با دو گروه خانواده شهدا، نیز سیاسیون، بنده را هم -نمیدانم چرا؟!- دعوت کرده بودند که خب، نرفتم اما اصل اینکه رئیس جمهور مملکت، خواه فلانی باشد و خواه بهمانی، سفره افطاری پهن کند فکر نکنم مشکل داشته باشد؛ بر فرض که حجاب ۴ نفر از آن دعوت شدهها هم خیلی ایدهآل نباشد حالا! این بحث دیگری است…
http://rasaee.ir/sites/default/files/Gallery2/fan.jpg
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
ح ق:
ها! این شد ی چیزی! نقد باید محکم باشد، نه کترهای!
سلام به همه!
جان من کسی نیست بگه مگه آمریکا چه رفتار خوبی با ما داشته آخه حاج آقا خاطره؟
http://upload7.ir?p=action&q=download&filename=Z4G9E7gTPr64kf8QBrYcDDU3Ze2umFHbzfb6chPS
نمیدونم حالا کجای این افتخار داره؟
http://upload7.ir?p=action&q=download&filename=geBkdUztCdUOK4a2EQ94wYQ8E6G8Y2t77UgaFGu9
حالش خوب نیست ها!
خصوصی لطفا
نمیدونم! شاید من اشتباه میکنم ولی ترکیب این مجلس به دلم نمیشینه. کیمیایی، فراهانی و بعضیای دیگه. به نظر من سنخیتی نداشت! حالا باز هم شما نظرت جامعتر از ماست.
ـــــــــــــــــــــ
ح ق:
جامعتر؟؟!! اصلا و ابدا. شما نظرت رو بیان کردی و من هم… و از کجا معلوم نظر شما درست نباشه؟! تمنا دارم نه نقدها را خصوصی بزنید، نه کامنتهای متعاقب آن را. ما که از «دیکتاتوری» بیزاریم، اول از همه خودمان باید در عمل، این مهم را نشان دهیم. به هیچ وجه دوست ندارم فضای وبلاگ، طوری باشد کانه هر چه من گفتم، درسته و لا غیر.
سلام… نماز و روزه همگی قبول.
آقای قدیانی! جسارتا میخوام بپرسم لزوم افطاری دادن رئیسجمهور به این جماعت چیه؟
سنت افطاری دادن، خیلی خوبه ولی در شرایط فعلی اقتصادی، که در همین تهران، هستند مردمی که توان خرید نون و پنیر برای افطار ندارن، لزوم هزینه کردن چند میلیارد برای دعوت از چند تا مثلا هنرمند که اتفاقا از قشر صد در صد مرفه جامعه هم هستن، چیه؟
افطاریهای رئیسجمهور، اگر مثل افطاریهای بیت ساده بود، تا حدودی قابل تحمل بود، ولی با این تجملات نه!!
همین آقای رئیسجمهوری که میگه آب خوردن مردم هم دچار مشکل شده، چرا کمی از این همه اسراف نمیزنه و فکری به حال مردم بیچاره نمیکنه؟
تو یک موسسه خیریه، با ۱۰ میلیون تومن، مواد غذایی ۲۰ خانواده تو ماه رمضون، خیلی خوب تامین شد. با هزینههایی که رئیسجمهور برای این افطاریها کرد، چند گرسنه سیر میشدن؟ آیا اصلا گرسنهای لااقل تو این ماه، تو تهران باقی میموند؟
اصل حرفم اینه؛ مگه نمیگه بودجه نیست و پولی نداریم؟ این بیپولی فقط برای مردمه؟ فقط برای مردم پول نیست؟ کجا این آقایون از کارهای اضافه و خرجهای اضافه کم کردن؟
قصد جسارت ندارم ولی فکر میکنم خوشبین هستید!!
عفو بفرمائید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ح ق:
اینکه شما الان گفتی، چیزی سوای کامنت «حسین» است. صدالبته بعله! باید به جناب روحانی گفت؛ «اگر اوضاع کشور آنقدر وخیم است که حتی آب خوردن هم بستگی به تحریم دارد، همان به از همین سفره افطار هم صرف نظر کنین!» منتهای مراتب، همه میدانیم اوضاع کشور آنقدر وخیم نیست که رئیس جمهور مملکت نتواند چند روز در میان به جماعتی افطار بدهد. ناراحت نشویدها اما با این استدلال، دست آخر به افطاریهای دیگری هم میتوان گیر داد! مملکت، گیر چیزهای دیگری است! لطفا سطح بالا کامنت بگذارید!
حکایت فرماندار هتاک به خون شهدا، که نمیتواند در شهرش قدم بزند! وقتی فرماندار در راهپیمایی روز قدس شرکت کرده بود، جمعی از خانوادههای شهدا با ایجاد حلقه دور وی، نسبت به توهین این مسئول به خانواده شهدا، اعتراض کردند و فرماندار دولت تحت تدابیر امنیتی از راهپیمایی خارج شد!
«پایگاه خبری تحلیلی اروم نیوز»
ـــــــــــــــــــ
ح ق:
اقتضای شان مراسم بلند بالای روز قدس، این قبیل کارها نیست ولو آنکه فرماندار، واقعا هم سخن سخیفی گفته باشد. این اعتراض و نقد را جای دیگری و جور دیگری هم میشد بیان کرد.
صحبتهای این جناب دیانی هم خیلی خیلی خوب بود.
http://www.rajanews.com/news/216899
ـــــــــــــــــــــــــ
ح ق:
میکائیل واقعا خوب سخن گفت نزد حضرت آقا. اساسا یک بخش مهمی از سخنان امام خامنهای، ناظر بر صحبتهای میکائیل بود. آنجایی هم که میکائیل گفت؛ «اگر روزگاری مصلحت ایجاب کرد که امر دائر بر «پایان جنگ» قرار گیرد، همان مصلحت امروز ایجاب میکند زیر بار توافقی نرویم که زمینهساز جنگ علیه ایران شود»، هم رهبر انقلاب، «احسنت» گفتند، هم حضار. این را خود دیانی، امروز برایم تعریف کرد.
خداقوت…
«من به شما عرض کنم که امروز دشمن قادر نیست؛ امروز به برکت ملتِ هوشیاری مثل ملت ایران، به برکت افکار برانگیختهای مثل افکار ملت ایران، به برکت انقلاب بزرگی مثل انقلاب اسلامی ایران، نه امریکا و نه بزرگتر از امریکا -اگر در قدرتهای مادّی باشد- قادر نیستند حادثهای مثل حادثه صلح امام حسن را بر دنیای اسلام تحمیل کنند. اینجا اگر دشمن زیاد فشار بیاورد، حادثه کربلا اتّفاق خواهد افتاد.»
امام خامنهای(روحی فداه)
———
“پیشنهادی”
موشن گرافیک “رژیم بازرسیها”
http://bayanbox.ir/info/4287390200014699619
مستند کوتاه “روباه صحرا”
http://safirfilm.ir/22292
موشن گرافیک «گذشتهها گذشتهی دو»
http://bayanbox.ir/info/3818157902463199745
«گذشتهها گذشتهی سه»
http://bayanbox.ir/info/4841923857021117696
«گذشتهها گذشتهی چهار»
http://bayanbox.ir/info/3026034950377328692
مجموعه گفتوگوهای کوتاه “دونقطه”
http://safirfilm.ir/tag/%D8%AF%D9%88%D9%86%D9%82%D8%B7%D9%87
موشن گرافیک ششقسمتی “داستان اعتماد”
http://safirfilm.ir/21986
http://safirfilm.ir/21992
http://safirfilm.ir/22003
http://safirfilm.ir/22019
http://safirfilm.ir/22030
http://safirfilm.ir/22060
هر کسی به سبک خودش کامنت میذاره و سطح پایین کامنتمو به بزرگواری خودتون ببخشید!!
بله ما میدونیم اوضاع وخیم نیست، آقا هم هیچ وقت حرف از وخامت اوضاع نزدن؛ اما آقای رئیسجمهور مدام حرف از وخامت اوضاع میزنن.
من استدلالی نکردم، فقط حرفهای روحانی رو تکرار کردم و گفتم با توجه به شرایطی که اون میگه، افطاری دادن به ۴ تا مثلا هنرمند روشنفکر، اشتباهه!!
ــــــــــــــــــ
ح ق:
حتی «با توجه به شرایطی که اون میگه، افطاری دادن به ۴ تا مثلا هنرمند روشنفکر، اشتباه» نیست! به نظر شما، مسعود کیمیایی، کارگردانتره یا فلانی، رئیسجمهورتر؟؟!! به نظر من، کیمایی کارگردانتره. با این حساب، به نتایجی میرسیم که… ولش کن!
…………………..
ـــــــــــــــــــــ
ح ق:
چشمانتظار عزیز! کامنتت با آنکه اشاره قشنگی به بخشی از سخنان رهبر انقلاب در جمع دانشجویان داشت اما به دلیل عدم رعایت نکات ویرایشی، ایضا مطول بودن، نقطهچین شد! گمانم از جایی کپی کرده بودی! دوستان دیگر هم رعایت کنند و زحمت مرتب کردن نظر خودشان را بر دوش خود بگذارند، نه این حقیر.
نقد میکنیم از کامنتهای آقای قدیانی!
چرا تازگیها “بله” رو “بعله”مینویسید؟ درسته که هم ما و هم به نظرم شما ترجیح میدیم تو نوشتن کامنتها ازادبیات محاوره استفاده کنیم؛ هیچ ایرادی هم نداره به شرطی که واقعا همونطور که صحبت میکنیم بنویسیم. این کم و زیاد کردن حروف واژهها یا غلط املایی عمدی که این روزها باب شده به نظرم ادبیات نوشتاری ما رو دچار استحاله میکنه. نسل بعد از نسل بعد از ما فکر میکنند مثلا “آغا” درسته و “آقا” غلط! البته مورد آخر مربوط به نقد شما نبود؛ دغدغه خودم بود!
هوادار!
گفت: سایت خبر آنلاین، متعلق به دو مدیر دولتی، با مشاهده تیتر دیروز کیهان، «ارشمیدسوار» بیرون پریده و فریاد «یافتم! یافتم…» سر دادهاند!
گفتم: حالا چه کشفی کردهاند؟
گفت: با ذوقزدگی نوشته بودند که بعله! بیا و ببین که کیهان در تیتر اول خود بیانات رهبر انقلاب را تحریف کرده است! چون آقا فرموده بودند مبارزه با استکبار تعطیلی ندارد ولی کیهان به جای «استکبار» نوشته است «آمریکا»!
گفتم: در همان بیانات ایشان تاکید شده بود که آمریکا مصداق اتمّ (کامل) استکبار است. حالا چرا این دو مدیر دولتی از هر حرف و سخنی که علیه آمریکا باشد اینطور عصبانی میشوند و جیلیز و ویلیز میکنند؟!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: یارو الاغش مرده بود، یک عده رفتند به او تسلیت گفتند! و اینکه، هر چی خاک آن مرحوم است، عمر شما باشد و… دیدند یارو خیلی توی فکر فرو رفته! پرسیدند چی شده؟ گفت؛ از شما چه پنهان که من تا حالا نمیدانستم الاغ بنده، این همه هوادار داشته است؟!
فردا توافق بشه، باز شلوغ بازی شروع میشه…
آره. کپی کرده بودم. خیلی شرمنده، چون دسترسی به سیستم نداشتم با گوشی بازنشر دادم. انشاءالله ویرایش شده میذارم.
به به آزادی بیان!
«دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان»
بسم الله الرحمن الرحیم. اللَّهُمَّ اجْعَلْ سَعْیِی فِیهِ مَشْکُورا وَ ذَنْبِی فِیهِ مَغْفُورا وَ عَمَلِی فِیهِ مَقْبُولا وَ عَیْبِی فِیهِ مَسْتُورا یَا أَسْمَعَ السَّامِعِینَ.
خدایا! امروز کوششم را پاداش ده و گناهانم را بیامرز و عملم را بپذیر و عیبم را بپوشان. ای شنواترین شنوندگان.
……………….
ــــــــــــــــــــ
ح ق:
این هم، چند تایی گیر داشت… همون لینک کل بیانات رو بگذاری ممنون میشم! وسط نوشتن ی متن هستم، هیچ وقت اصلاح و ویرایش کامنتهای مطول نیست.
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=30255
http://www.rajanews.com/news/216922
🙂
ببخشید «اصحاب سررسید» یعنی چی؟
چه جالب! هم کیهان و هم وطن امروز، در تیتر نخست خود، به بند یک همین یادداشت، اشاره کردهاند؛
http://kayhan.ir/fa/print/49807
http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/BlockPrint/141736
.
.
.
وجود قطعه ۲۶ با بهترین و دست اولترین تحلیلها، همیشه برایم مایه مباهات بوده…
متنهاتون خیلی خوبه ولی اگه خلاصهتر و نابتر بشه بهتره…
اما در مورد مغلطه “مصلحت فهمان اشعری” که به استناد قیاس این زمان با زمان امام حسن مجتبی روحی فداه، مصلحت را در صلح با شیطان می بینند، باید بگم حتی اگر این قیاس درست هم باشه که نیست، شرایط توافق رو باید مقتدا تعیین کنه، نه هر اشعریمسلکی! البته حضرت آقا شروط توافق، آنهم توافق خوب را صریحا بیان کردند. بسمالله! این گوی و این میدان! هر کس عرضه عقد قرارداد صلح حسنی با شرایط مورد نظر امام خامنهای رو داره بره جلو…
http://www.tasnimnews.com/Home/Single/795868
پناه بر خدا!
http://www.nasimonline.ir/detail/News/1011436/162
قنبری: خواص، مردم عصر امام حسن علیهالسلام را به سازش با “کدخداى شام” کشاندند.
دکتر سلام، قسمت ۸۴:
http://download.snn.ir/filmosot/drsalam84/drsalam84-hq-82.mp4
چقدر کامنت میاد برای متنهای قدیمی؛
http://www.ghadiany.ir/1394/23514/comment-page-1#comment-176251
http://www.ghadiany.ir/1394/23559/comment-page-1#comment-176249
.
.
.
حالا اینها که خوبه، گاهی برای متنهای چند سال پیش وبلاگ هم کامنت میاد هنوز!
تکفیریها امروز رو عید فطر اعلام کردن؛ تازه نماز عید هم ممنوع اعلام شد!!
به قول سید 😐
آخر خنده! 🙂
http://www.ghadiany.ir/1394/23543/comment-page-1#comment-176256
عشق است قطعه ۲۶
حتما بخوانید؛
http://kayhan.ir/fa/print/49919
بعضی جملهها، در بعضی شرایط خواندنشان، بیش از پیش جگر آدم را خنک می کند!
«حتی اگر در آمریکا مسجد بسازند و در بالای گلدستهها شعار اللهاکبر قرار بدهند، هیچ وقت شعار “مرگ بر آمریکا” را فراموش نکنید!»
{امام روح الله}
«دعای روز بیست وهفتم ماه مبارک رمضان»
بسم الله الرحمن الرحیم. اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ صَیِّرْ أُمُورِی فِیهِ مِنَ الْعُسْرِ إِلَى الْیُسْرِ وَ اقْبَلْ مَعَاذِیرِی وَ حُطَّ عَنِّیَ الذَّنْبَ وَ الْوِزْرَ یَا رَءُوفاً بِعِبَادِهِ الصَّالِحِینَ
خدایا! امروز فضیلت شب قدر را روزیام فرما و کارهای مشکلم را آسان کن و عذرهایم را بپذیر و گناهان و خطاهایم را بریز. ای مهربان به بندگان شایسته خویش.
“وسط نوشتن ی متن هستم.”
کوش پس؟؟!!
ــــــــــــــــــ
ح ق:
توی سررسیدمه! 🙂
بهبه!
اصحاب صاحب سررسید! 🙂
رفقا؛
کلا حواستان به متنهای اخیر و حتی قدیمیتر وبلاگ باشد!
کامنت جدید و همچنین بحث و گفتگو، در پستهای مختلف به راه است!
داغ داغ!
از دست ندهید کامنتهای جدید این پست را:
http://www.ghadiany.ir/1394/23514
هنوز ول کن داداش حسین نیستند نامردها!
چنگیزخان!
گفت: پیشنویس توافق نهایی یا همان «جمعبندی» که قرار است امروز در وین منتشر شود شامل ۲۰ صفحه متن اصلی و ۸۰ صفحه ضمائم است.
گفتم: یعنی از یک جزوه ۲۰ صفحهای، ۸۰ صفحه خلاصهبرداری کردهاند؟!
گفت: نه بابا، برای این ۲۰ صفحه، ۸۰ صفحه توضیح نوشتهاند.
گفتم: تیم هستهای کشورمان باید در مقابل نمایندگان شش کشور موسوم به ۵+۱ خیلی حواسش جمع باشد، چون در ۳ صفحه توافق لوزان یک خروار حرف و حدیث علیه برنامه هستهای ایران جا داده بودند، چه برسد به ۱۰۰ صفحه!
گفت: تیم کشورمان که اگر میخواست کوتاه بیاید، مذاکرات اینهمه طولانی نمیشد ولی بعضیها را بگو که برخورداری از فناوری هستهای را بیارزش! میدانند و بدشان نمیآید که بخشهایی از آن حذف شود!
گفتم: آن عده اندک و کمشمار را بیخیال باش… آنها جان به جانشان کنی، دنبال بزک کردن آمریکا هستند… یارو میگفت؛ اگر میدونستید که چنگیزخان با سوزاندن کتابهای علمی چقدر از بار درسهایی که قرار بود بخونیم کم کرده است، هر شب جمعه برایش هزار تا فاتحه میخوندید!
با خواندن این متن، عاشق سیلی حیدری قاسم و عبدالله شدم بر صورت اصحاب قیاس!
وقتی در بازار جهالت، رذالت رونق میگیرد؛ بوی فساد افکار، حال آدم را بد میکند!!!
قالیبافچی! نامرد خودتی…
حضرت آقا، احمدینژاد رو بارها و بارها تایید کردند.
البته شماها تفکراتتون تکنوکراتی و دنیوی است و فقط حرف خودتان را میزنید.
نمیدونم چرا خوشحال نیستم! نه اینکه از توافق ناراحت باشم! اما به نظرم شادی نداره. اینکه با چند تا آدم زورگو مذاکره کنی و بخواهی یه چیزهایی بدهی تا در عوضش یه سری از حقوقت را به رسمیت بشناسند! چیزهایی را بدهی که به خاطرش عدهای از خوبانت، خون و جانشان را دادهاند! و تو همه اینها را در مذاکره و با حرف بدهی، هر چند سخت و پر خطر، اما شاد بودنش را نمیفهمم! حالا شاید مذاکرات که نتیجه داد و تحریمها برداشته شد و خون (!) تازه در رگهای اقتصادمان جاری شد، از شادی بیماران و مردم چشمانتظار، ما نیز شاد شویم! اما امیدوارم خونشان (!) حکایت خونهای چند سال پیششان آلوده نباشد!
حضرت حافظ می فرمایند؛
دوش میگفت که فردا بدهم کام دلت
سببی ساز خدایا که پشیمان نشود
حسن خلقی ز خدا میطلبم خوی تو را
تا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود
حسین جان
میخوام دقیقا از لحظهای برام تعریف کنی که خبر توافق اعلام شد. تو نشسته بودی تو خونه، داشتی سرمقاله مینوشتی، دوست داشتی توافق نشه، که یهو خبر اعلام میشه. از اینجا رو برامون تعریف کن…
(احسان علیخانی در گفتگو با شریعتمداری، برنامه ماه عسل امشب!)
ـــــــــــــــــــ
ح ق:
لطیفه با مزهای بود! من اما اتفاقا دوست داشتم توافق بشه، هر چند که در خانه نبودم! 🙂
حالا دوست دارم بدونم با وجود این توافق، شیخ حسن، دیگه چه بهونهای برای کمکاریهای دولت اعتدال میاره؟
ای بابا! دیگه باید روزه بگیرم!
.
.
.
ظریف در حال برگشت به ایران!
ـــــــــــــــ
ح ق:
تا اونجا که من میدونم، تیم متدین مذاکره کننده، همون جا هم روزه بودند. دیپلماتهایی در مایههای آقایان، که سفر، بخش لاینفکی از کارشان است، اصلا و اساسا «مسافر» محسوب نمیشن که نتونن روزه بگیرن. فلذا حتی به بهانه لطیفه تعریف کردن هم، حق نداریم حرف خارج از قاعده بزنیم. توافق هم به باور من، توافق قابل دفاعی بود. حالا در پست بعدی، شرح خواهم داد. همین جا و به زعم خود، از تیم مذاکره کننده کشورمان تشکر میکنم، به ویژه شخص وزیر محترم امور خارجه… که در توافقشان، هم خطوط قرمز بزرگان را مراعات کردند، هم نقدهای من و ما را… البته حتیالمقدور. همین که بر خلاف توافق ژنو و چهارچوب لوزان، حرکت با دستفرمان شیخ حسن نکردند، خودش خوب بود و فی حد ذاته جای تقدیر دارد.
احمدم نیامدی! مادرت خود به دیدارت آمد…
http://www.deztimes.ir/mobile/default.aspx?TabID=7446
چه گفت و شنود خوبی!
کیهان هم شل کرده کمکم!
دستوری از بالا رسیده؟؟
الله اعلم!!
.
.
.
تبریک میگم آغاز پایان این بحران غیر ضروری ۱۳ ساله رو!
http://www.aparat.com/v/RulFh/
دوستان محترم؛
تا دقایقی دیگر، وبلاگ در هر ۲ ستون یمین و یسار به روز میشود.
یک مطلب، درباره توافق هستهای است که در وطن امروز نوشته شده، یک مطلب هم در واقع عمل به وعدهای است که قبلا داداش حسین داده بودند تا خاطره دیدارشان را با فلان خواننده زیرزمینی، بعلاوه چند نکته دیگر بیان کنند.
http://www.ghadiany.ir/1393/23026/comment-page-1#comment-171881
هر ۲ متن را با دقت بخوانید. البته متن خاطره، به صورت آنلاین نوشته خواهد شد.
آقا این صفت “بدقول”، از اون تهمتهای نارواست که گاهی خود ما هم به نویسنده قطعه ۲۶ نسبت میدهیم!
نامردیه واقعا! 😉
.
.
.
تعداد کامنتهای در دست بررسی هم زیاد است، حدود ۲۰ تا و در پستهای مختلف.
کمی صبر کنیم، بررسی و تایید خواهند شد…
نویسندهی قطعه ۲۶ بدقول نیست. فقط به بچههای وبلاگش لطف میکنه و تصمیماتش رو قبل از قطعی شدن به اونها میگه. که این جذابیت و هیجان قطعه رو بیشتر میکنه! حالا ممکنه بعضی وقتها هم تصمیمش عوض بشه، یا اصلا شرایطش جور نشه.
سیداحمد!
ممنون بابت اطلاعرسانی از بحثهایی که تو پستهای قبلی، هنوز داره صورت میگیره……..
پس توافق مورد تایید بزرگان هست؟
یعنی بیخود نبود اون پست اینستایی معنادار عراقچی؟
حالا همین امشب باید اینترنت من بازی دربیاره!
یه چیزی میگه این موقعها آقاسید؛
اینترنت ذغالی؟ نفتی؟ 🙂
یعنی شوخی هم نکنیم؟ باشه!
در ضمن؛ مگه متن کامل توافق منتشر شده؟ تا جایی که روحانی گفت، بله… خوبه!
“حرکت با دستفرمان شیخ حسن نکردند.”
عجب!
بسمه تعالی
جناب قدیانی سلام!
به عنوان پدری بازنشسته و دلسوز جوانان و کشورم از شما خواهش میکنم نسبت به انعکاس مطلب ذیل به طور ویژه در پایگاهتان اقدام مقتضی را مبذول نمایید.
http://drsalam.blog.ir/post/79