«ای بابا! سواحل ما هم باید کاملا آزاد باشد تا دنیا فکر نکند متحجریم! در مواجهه با توریست، این همه بکن و نکن یعنی چه؟! اگر توریستها در کشور ما آزاد باشند، خواهیم دید صنعت توریسم حتی از صنعت نفت هم برای ما سودآورتر است! چه معنی میدهد که هتل از زن و مرد و دختر و پسر، شناسنامه بخواهد؟! جایتان خالی! ما رفتیم آنتالیا یا تایلند یا جزایر قناری، عجیب بلبلهای لختی داشت! همچین مثبت ۱۸ سوت میزدند که نگو! کسی هم به کسی نبود! آزادی مطلق!»
جملات فوق، تنها بخشی از نظرات شاذ غربزدههاست که شک ندارم در گوش شما هم آشناست! زنجیرهایها هم که قلم آلودهشان از مظاهر کاغذی غربزدگی است، همین جملات را- البته با کمی ویرایش که محترمانهتر به نظر برسد!- در صفحاتشان تکرار میکنند! اما آیا جای تعجب نیست که همین جماعت تا این حد «OPEN» وقتی به زائر عراقی میرسند، این همه تنگنظر میشوند و به بهانه یک یا گیرم چند دستمال- که ما نیز شکی در حالبهمزنیشان نداریم!- خواهان آتش زدن کل قیصریه میشوند؟! اولا بخش مهمی از صنعت توریسم ما «توریسم زیارت» است! ثانیا سهم عمدهای از این توریسم زیارت، تعلق به اعراب دارد و این تنها شامل حال عربهای عراق نمیشود! ثالثا چیز عجیبی نیست که در میان چند میلیون توریست در یک سال، چندتاییشان دزد دربیایند یا هیز! ۸۰ هزار نفر هموطن خودمان که به استادیوم میروند، آیا کم در بینشان همهرقم نخاله مشاهده میشود؟! یا از میان اصحاب تورهای ولنگ و باز به اماکن مثبت ۱۸ دنیا آیا خبری از هیچ فسق و فجور اضافه بر سازمانی نیست؟! چه میپرسم که در ورای بعضی درگیریها، آدم هم کشته شده! و برای آنکه جهت غیر جناحی و کاملا جامعهشناسانه این متن برای مخاطب ثابت شود، بیمی از نوشتن این فقره هم ندارم که بله! حتی زائر اربعین دستکج یا دهنلق یا چه و چه هم داریم، وقتی n میلیون نفر میآید آنجا! لیکن سخن بر سر آن است که آیا ما حق داریم به گواهی چند حاشیه بد لیکن طبیعی، نه تنها جعل خبر کنیم، بلکه چنان در فلانآنلاینها به آن ضریب مضاعف بدهیم که مصداق مسلم «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی» باشد؟! الغرض! ما در دعوا با زنجیرهایها، روادارانه سعی میکنیم بسیاری از دروغهای جماعت را- به جز دروغ اکبر تقلب!- عمدتا بنویسیم پای اینکه آنها چیزهایی را قبول ندارند و ما داریم و برعکس! یعنی قبول اینکه بحث، سیاسی است! اگر توهم زدهاند «صبح بدون تحریم» و اگر قول کری را تضمین میدانند و اگر به این مجری و آن سلبریتی هم رحم ندارند و آبروها میبرند و اگر با وجود این فرجام برجام، هنوز هم دله مذاکره با یانکیها- آنهم ترامپ گاوچران!- هستند و اگر موشک و هستهای را بیخود میخوانند و اگر کیسه اکاذیبشان حتی بر تن راقم همین سطور نیز کشیده شده؛ اینجور فکر میکنیم که همه این چیزها با همه ناراستی و نادرستیشان، بدیهی بگومگوهای سیاسی است! صدالبته نیست ولی ما فرض میکنیم هست! ست کردن رنگ لوگو با پرچم قاتلین پاسداران امنیت کشور چه؟! «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد» چه؟! دیروزی که از تغییر عبارات زیارت عاشورا نوشتند چه؟! امروزی که بنا به شرح فوق، بنا بر تخریب زیارت اربعین دارند چه؟! اینها را هم آیا میتوانیم در امتداد منازعات سیاسی بخوانیم یا معالاسف باید از رذالت بیحد و عدد جماعت بنویسیم؟! دگربار جملات داخل گیومه در ابتدای مطلب را بخوانید! و قیاس کنید با ناموسپرستی امروزشان! جالب است! کاری با پاکستانی و افغانستانی و حتی عرب بحرینی و کویتی زائر امام رضا ندارند و ناظر بر ناموسپرستی مندرآوردیشان، فقط و فقط گریبان عراقیها گرفته میشود! آنهم نه اینکه ذکر کنند محدودی و معدودی! جمع میبندند! و خبر هم جعل میکنند! خب! توی مخاطب حتم داشته باش که در عراق هم آدم رذل هست که بخواهد به این بهانه و آن استناد، ذهن مردم عراق را نسبت به زائر ایرانی اربعین، تیره و تار کند! و فرض کن نقشه شوم جماعت- چه در ایران و چه در عراق!- بگیرد و رگ گردن ملتی علیه ملت دیگر کلفت شود؟! آنهم در آستانه محرم! و بعد هم اربعین! واقعا اگر یک ایرانی ذاتا بیگناه یا یک عراقی باز هم ذاتا بیگناه، متأثر از دروغپردازی جماعت، بلایی بر سر یکی از مردمان کشور همسایه خود بیاورد، پاسخگو هستند جملآنلاینیها یا زنجیرهایها؟! از دیگر سو، بسی متحیریم از این همه سکوت مدعیالعموم! و متحیرتر که چرا «شورایعالی امنیت ملی» ورودی در ماجرا به این حساسی نمیکند؟! یک چیز کاملا روشن است؛ جماعت، هم از اتحاد ملتها و دولتهای ایران و عراق شاکی هستند، هم از شکوه تاریخی زیارت اربعین! و الا حدی قائل میشدند برای رذالت خود! و اکاذیب خود! ما البته به ۲ حرمت اخلاق و قلم، بر برخی اطلاعات خود از درون تحریریه بعضی از این زنجیرهایها چشمپوشی میکنیم و هر چیزی را نمینویسیم اما اقلا این آشکار است که نگاه جوجهها به اوامر جوخههاست که اغلب هم ریشه در انگلیس خبیث دارد؛ «تفرقه بینداز و حکومت کن!» آری! بین ایران و عراق تفرقه بینداز و خنده بنشان بر لب اربابانت! اوج رذالت جماعت اینجاست؛ سالها پیش که موسم اربعین، این خبرها نبود و خبری از این همه شکوه و اتحاد نبود و هنوز صدام حاکم عراق بود، اگر من نوقلم آن روزها ۲ کلام در مدح شهدا مینوشتم و بعثیها را میزدم، همین اراذل و در همین زنجیرهایها قلمفرسایی میکردند که «جنگ ۸ ساله، نه «دفاع مقدس» بلکه «برادرکشی» بود»! اما این سالیان که ملتها و دولتهای ۲ کشور، متوجه دشمن اصلکاری و ضرورت وحدت شدهاند و کوهی از مبادله اقتصادی با هم دارند و مسافر و زائر سرزمینهای یکدیگرند، ناگاه میبینیم همان «برادران عراقی» شدهاند چشمچران و ال و بل از نظر حضرات! و مجدد میپرسم که آیا این هم دعوای سیاسی با جناح انقلابی است یا از قضا مبین قلب مریض و دل فاسد جماعت؟! آخر بگو؛ تو چه کار داری به امام رضا و زوار مشهد؟! و به امام حسین و زوار کربلا؟! که این همه با برآیند اخبار کذبت مصممی اذهان را نسبت به مشهد و کربلا بد کنی؟! پس معلوم است مشکل تو با اصل و اساس معنویت و دین و امامان است! دقیقترش را کدام روزنامه نوشتم، یادم نیست؛ ولی خوب یادم هست در اولین سفرم به عراق که حدود ۱۵ سال پیش بود، در بینالحرمین کربلا دقایقی همسخن شدم با یک عراقی انگشترفروش که عکسی از مضجع منور آقا علیبن موسیالرضا را زده بود دیوار حجرهاش و قسم میخورد که «دل ما عراقیها همان قدری برای زیارت مشهدالرضا تنگ شده که دل شما ایرانیها برای زیارت امامان اینجا»! و این را هم خوب یادم هست که میگفت؛ کلی از بستگان زنش ساکن اهواز و خرمشهرند و اساسا یکرگشان ایرانی است! انصاف است حالا و انسانیت است حالا که آن چشمان اشکبار شیعه عراقی را هیز جلوه دهیم و دنبال ناموس ایرانی؟! و اگر همین کار را در عراق هم برای ایرانی بکنند و اذهان عراقیها را نسبت به ما سیاه کنند- که میدانیم آنجا هم به این توطئه مشغولند- واقعا چه خواهد شد؟! فرض است بر زعما و سران ۲ کشور که در قبال این شومنقشه خطرناک، هوشیار باشند و دهان یاوهگویان را ببندند! و اگر دست یاوهگویان «قلم» است، به قول امام؛ «بشکنند این قلمها را»! حیف از قلمی که خداوند به آن سوگندخورده، بیفتد دست اراذل «من هم شارلی هستم»! همین قدر رذیلانه تیتر رفتهای که هر شب زیر صفحه چرکنامهات حتی از سوی همسوهایت هم متلک میشنوی! و مسخره میشوی! فیالحال نیاز جریانی که به دروغ، خود را اصلاحطلب میخواند، بیش از آنکه «خون تازه» باشد، شرف و وجدان و انصاف و انسانیت است! والله روزنامهنگار هیچ کشوری در ورای شهادت آن سردار موسپید و روسفید که سختی جنگ در دیار غربت را بر تن خود هموار کرد تا دشمن در همان سنگر ابتدایی متوقف بماند و ناموس ایران و ایرانی زیر چکمه حرامیان نیفتد، وقیحانه و رذیلانه تیتر یک نمیرود؛ «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد»! صفت «رذل» باورم هست فقط مال یک دقیقه شماست! و حقا که جا دارد ناظر بر تمام زندگی غربزده شما و تمام مندرجات عاری از حقیقت شما، بگردیم بلکه توانستیم صفتی تازه پیدا کنیم! نه! کافی نیست برای شما بسنده کردن تنها به «رذالت»! شما همان نمیدانمچههایی هستید که امروز، تاب دیدن زائر مشهد و کربلا و زیارت اربعین را ندارید و دیروز اما از ضرورت تغییر عبارات زیارت عاشورا نوشتید! و نه فقط این! رسما با آن تیتر مسخره، همصدایی کردید با هتاکان به قرآن! و یاللعجب که «اصلاحطلب» هم میخوانید خود را! نمردیم و چشممان به جمال اهل اصلاحی روشن شد که موتور ماشین ثلاث قاتل را هم با جوهر آلوده قلمشان، روغنافشانی میکنند! و دریغ از ۲ کلمه در مدح پاسدار شهید خیابان پاسداران! چند سال است مدام داریم در شام «شهید» میدهیم! همرنگ کردن رنگ لوگوی زنجیرهایها با پرچم قاتلین جگرگوشههای ملت را دیدیم اما یکبار ندیدیم از حججیها تیتر یک درست بروند! درشتش را البته دیدیم و دیدیم که نوشتند حاجقاسم باید جواب پس بدهد! تو بخوان «محاکمه شود»! و از همه مسخرهتر اینکه؛ هم بیشترین تعداد روزنامههای کشور هستند و هم هر دروغی حتی علیه مشهدالرضا و کربلای معلی میبافند و هم گلهمندند چرا آزادی نیست! و چرا آزادی بیان نیست! هیهات! اهانت به سردار دیروز و امروز مملکت که محاسن خود را نه در زندگی، که در عمری جبهه و جنگ، سفید کرد «هرزگی بیان» و «ابتذال بیان» و «رذالت بیان» و «فساد بیان» است، نه «آزادی بیان»! خوب ریخت پته شما را روی آب، مرحوم جلال! و حقا که دقیقا «غربزده» هستید! به همان بیشرفی، بیغیرتی و صدالبته بیناموسی همه غربزدهها! در برابر یانکی مست زیادهخواه واضع تحریم علیه مردم کشورت راضی به یک تکه استخوان و مقابل زوار عراقی ایران و زوار ایرانی عراق، قلدر و غد و زیادهگو! و شاکی از «مرگ بر اسرائیل»! و ناراحت از «مرگ بر آمریکا»! و دلخور از جمهوری اسلامی که چرا حامی مظلومان یمن و بحرین است! و چرا به فکر مردم عراق و سوریه است! و یک شعارت «کورش»! بدان علت که به فکر مردم منطقه زمان خود بود! و منشور حقوق بشر داشت! و یک شعارت «نه غزه، نه لبنان»! مضحک است؛ هم جانت را فدای ایران میخواهی و هم جانفدای وطن را در حد تیتر یک، مسخره میکنی! درجهاش را تقلیل میدهی و نیز شهادتش را! این را مینویسی «کشته شد»! آن را مینویسی «سرتیپ»! ارواح عمهات اصلاحطلب و وطنپرست هم هستی! و با غلطترین فهم ممکن از شعر «هنر نزد ایرانیان است و بس» توهم زدهای تو فقط هنر داری و تو فقط ثروت داری و تو فقط نفت داری و تو فقط رودخانه داری و سوری و عراقی، جیرهخوار بازوی تو هستند! و هیچ خیالت نیست اگر بنا به عقدهگشایی باشد، جوان فلسطینی و سوری و عراقی هم میتواند درست عکس شعار «نه غزه، نه لبنان» را سردهد! و اگر بدهد، تو را کفری میکند! تو حق داری او را بدهکار خود بدانی اما او حق ندارد بگوید؛ «اتفاقا تو به من بدهکارتری! من اگر با اسرائیل در کشور خودم نجنگم، دیر نیست که صهیونیستها را هم اضافه کنی به همسایگان کشورت!» پس عوض خودبرتربینی و فحاشی به ملل دیگر و مغالطه، رأی شکمی خودت را نقد کن! و روحانی خودت را مسخره کن! به خدا شرف به این نیست که کی در کجا زاده شده باشد! خداوند، هر که را جایی متولد میکند! ملاک برتری «تقوی» است! و «من هم شارلی هستم» قبل از هر چیز یعنی بیتقوایی! و آن تیترهای دیگر هم! و آن اکاذیب دیگر هم! تو وقتی از کدخدا بیش از خدا حساب ببری و وقتی وعده کدخدا برایت وعدهتر باشد تا وعده خدا، عالم و آدم به تیتری که زدی میخندند؛ «صبح بدون تحریم»! و اقلا الان دیگر همه میخندند! والله با این شامورتیبازیها «زیارت اربعین» زمین نمیخورد! ما ۸ سال با عراق جنگیدیم و من خود پدرم را در همان جنگ از دست دادم اما تقدیر خدا آن بود که دقیقا همان مرز پر از آتش، بدل شود به مجرای رفع عطش عاشقان کوی حسین! و حاجقاسم کربلای ۵ برسد به کربلا! و همه هم بیایند! از هر کجا! از اروپا و آفریقا و آمریکا! از هر کجا! و کاروان به این شاهکاری و قافله به این بزرگی و زیارت به این جهانشمولی؛ تو اما بنا کنی به تخریبش! زیرآب عراقی را در ایران بزنی! و در عراق هم یکی مثل تو، چهره ایرانی زائر عتبات را مخدوش کند! و راستش این قصه، سر دراز دارد! از آن دم که «وارث آدم» خون علیاصغرش را به آسمان فرستاد تا امروز، جهان پر بوده از زنجیرهایها! و پر بوده از طعنهها و یاوهها و کنایهها! اما «حسین» هنوز هم زنده است! و هر آن محبوبتر میشود! و حقا که خونی تازهتر از خون همیشه جوشان حضرت ثارالله نیست! و هزاری هم با این سرخترین و مطهرترین خون، دشمنی کنی و هزاری هم رنگ لوگوی دلت را با پرچم یزیدیان ست کنی، باز نقشه خدا بالاتر است! در نقشه خدا «کربلا» کل زمین است و «عاشورا» کل زمان! تو بگذار شمر برای خود شعر بگوید! آنچه میماند «مثنوی شهادت» است! و قدرمسلم، این جنگ را هم کتیبهها از کنایهها خواهند برد! و اگر از ما از قبله و قبیلهمان بپرسند، خواهیم گفت؛ ما بچههای دودمهی «ای اهل حرم» بودیم و هستیم و خواهیم ماند! گور قلم زنجیرهایها! عشق است سلسله موی دوست! عشق است دسته علمدار! عشق است متوسلین به قمر منیر بنیهاشم! اصلا عشق است ابالفضل! «ای اهل حرم، میر و علمدار نیامد؛ سقای حسین، سید و سالار نیامد»!
بسمالله الرحمن الرحیم
.
.
.
اینستاگرام حسین قدیانی
من نمی دونم این قلم چیز خاصی داره یا من اینروزا دل نازک شدم که با هر متن مثل ابر بهار اشک میریزم
اما قدری هم خوندن کلام سید مرتضی خطاب به این جماعت لامذهب غربزده خالی از لطف نیست :”دوستان ما در یک امر دیگر نیز دچار اشتباه شدهاند و آن این است که عرف خاص و عام را با یکدیگر خلط کردهاند و این جماعت معدود و محدود اهل هیاهو را بدل از «مردم» گرفتهاند. این همان اشتباهی است که به نحوی دیگر دوستان ما در تلویزیون نیز به آن گرفتار آمدهاند. «عرف خاصّ» جامعه ما همان است که حیات خویش را در ارتباط با غرب یافته و اصلاً تصور دیگری از زندگی، تاریخ، جامعه و یا انسان ندارد. روشنفکران به این عرف خاص تعلق دارند و البته باید اذعان داشت که نشریات کشور ما و رسانههای دیگر بیشتر در اختیار اینان است، چرا که تجربه تاریخی تشکل و تحزب، ژورنالیسم و غیره را از سر گذراندهاند و اکنون از ذخایر این تجربیات بهره میبرند.
اما تجربیات این یک دهه بعد از پیروزی انقلاب نشان داده است که این عرف خاص جز کفی بر رودخانه بیش نیست و تحولات تاریخی جامعه ما از جای دیگری رهبری میشود که مدخلیت روشنفکران در جریان آن، جز در برهه کوتاهی از مشروطیت، واقعیت نیافته است.
عرف روشنفکری «عرف عامّ» جامعه ما نیست. عرف عامّ جامعه ما منشأ گرفته از شریعت اسلام است و از غرب جز تأثراتی ظاهری نمیپذیرد و بنابراین، حتی بعد از پنجاه سال حکومت پهلوی، مردم باز هم قدرت یافتند که انقلاب اسلامی را به ثمر برسانند. هنوز هم چیزی تغییر نکرده است. امکان حضور مردم در تحولات این دهه دوم بعد از پیروزی انقلاب کمتر شده و اگر چه این معضلی بسیار بزرگ است، اما حضور بالقوه مردم هنوز هم در هر موقعیت دیگری که فطرت الناس در رابطه با ولایت تشخیص دهد میتواند به فعلیت برسد.
عرف عام همچون رودخانهای در عمق جریان دارد، اما عرف خاص کفی است که میجوشد و سطح و ظاهر را پوشانده است و اجازه نمیدهد که باطن آن یعنی رودخانه را ببینیم. هیاهوها نباید ما را به اشتباه بیندازد که هر چه هست و هر که هست هم اینانند که در هفته نامهها و ماهنامهها و فصلنامهها قلم میزنند.”
#غروب_جلال
حسین قدیانی: بله! گاهی لایو میگذارم! و بیشتر هم به این منظور که دوستان بفهمند و باور کنند منِ خجالتی، حتی حرفزدن یومیهام را هم بلد نیستم! وای به حال سخنرانی! پس وقتی دعوت شما خوبان را رد میکنم، دلیل عمده همین است! و دلیل عمدهتر، بیلیاقتی! پس ناظر بر این قلمکهایی که میزنم، هرگز توهم نزنید سخنرانی هم بلدم! ۸۸ و ۸۹ ولی قصه فرق میکرد! دعوا ناموسی بود! جاهایی میرفتم و از روی برگه، متنکم را میخواندم! بعد کلا تعطیل کردم! بماند که ذاتا خلوتم را بیشتر دوست دارم! به رفقا میگفتم: «وبلاگم دریایی از متن دارد! بروید بگردید؛ هر کدام را مناسب با مراسمتان دیدید، بدهید یکی بخواند! بخواند و تمام!» القصه! چند روز پیش، رفیق شفیق و فاضلم کائینی و امشب سرکار خانم زندی تماس گرفتند! که چی؟! که جمعه، سالگرد آل احمد است و غروب جلال! تو هم بیا و یک چیز بخوان! و بدان که بعد از ۵۰ سال، اولبار است که این مراسم، افتاده در خانهی جلال! همان زندهیاد که زنش سیمینخانوم اهل شیراز «جِلال» صدایش میزد! و خدا میداند با چه نازی! و خدا میداند که چقدر الان خوشحالم! و چقدر خوب که سروران، مرا هم لایق دانستهاند! و یادم آمد اولبار که «غربزدگی» را خواندم، عمرا فکر میکردم روزی بشوم یکی از سخنرانان(!) مراسم جلال! یکی به این پز میدهد که دعوت شده فرانسه تا از ایفلنشینان، تاج خروس طلایی جایزه بگیرد و من اما باسلیقهترم! و همهی پزم؟! سیاهیلشکر مراسمی به نام جلال! متنی نو خواهم نوشت و خواهم خواند انشاءالله در حیاط باصفای خانهی جلال! و خیلی دوست دارم در متن آدینه، بیشتر سخن از زندهیاد دانشور بگویم! که هم خودش کلاس داشت و هم کلاس کار همسرش را حفظ کرد! و حقا که زنی بود اصیل! و باشرف! و حقیقتا ایرانی! و واقعا مسلمان! که این آخرسریها عجیب عاشق مولاعلی شده بود! و این را هم بنویسم و خلاص! دیوانهی آل احمدم! و مجنون قلمش! و هنوز هم خوانندهی «خسی در میقات»! و شیفتهترین دانشآموز «مدیر مدرسه»! با ریش یا بدون ریش؛ سخن بر سر روشنفکری است سخت ریشهدار! و هنوز که اینستا در تعداد کلمات، دبه درنیاورده، زودی این را بنویسم که ما الان به جلال، نیازمندیم! و محتاجیم! پس جمعه، فقط دور هم جمع نمیشویم که فاتحهای بخوانیم و گلابی بچرخانیم! تو بگذار امثال #مسعود_بهنود در غیاب جلال، حتی مرگش را هم مسخره کنند! ما دست از دامان مرحوم آل احمد برنمیداریم! و خوب میدانیم چقدر جامعهی امروز به جلال، احتیاج دارد! نه! جای خانهی عمو و عمه نیست این جمعه! این «جمعهی جلال» است!
خداییش خیلی بی معرفتی پسر. چند سال وبلاگت رو دنبال کردم. کلی عشق می کردم باهات، به خاطر یه کامنت تو اینستا چند ماهه بلاکم کردی دیوونه. ازت به دل گرفتم.
خوب بود
فاصله افکار شما با داعش چقدره ؟می خواهید از مرذم بپرسید ؟
کشور ویران شده .چی می گی ؟کار پهلوی ب.ده ؟مردم شب خواب ندارن
به به عجب محفلی .چطوری فکر می کنی می تونید مردم را با این شهید شهید کردن و برخی نمایش های دینی متقاعد کنید ؟کدوم کشور مثل ماست ؟چرا مخت تعطیله ؟به فکر زمانی باش که باید جواب بدی به مردم .چرا حقوق انها را پایمال کردی ؟چرا مثل ربات از یکنفر تقلید کردید ؟نفرین بر تو فاسد
دشمن زیادی داریم و بعد بزرگ و کوچکتون ب لبخند مخصوص دلواپس ها می گن ایران در ۷۰۰ سال گذشته حمله نکرده به جایی !!!
اما یک فرد دینی جهادی همین الان هم داره حمله می کنه به مردم دنیا !مگر شما جهادی نیستید چرا خودتان را با فرهنگ نظامی زمان پهلوی یا مشروطه یا حتی قاجار و قبلش ارتباط می دید ؟چه ربطی به انها داره کسی که می گه باید جهاد کنه ؟چرا سفسطه می کنید ؟چرا ماهیت خود را پنهان می کنید ؟
غلط کردیم اینجا به دنیا اومدیم ازادی نداریم ..نان نداریم ….ابرو در دنیا نداریم ….شادی نداریم ….قانون نداریم …اب نداریم ….هوا نداریم ….
هر کسی داستان دل خود را براساس محیط خود می نویسد و می گوید نه حقیقت فرزند شهید بودی به احترام ان عزیز کمی صبر کردم ..از کانادا جانباز شیمیایی برادر شهید کاریکاتوریست سابق گل اقا
بیا فکر کن…