وطن امروز ۱۴ آذر ۱۳۹۷
کجتر از «پیزا» برج زهرمار «ایفل» است! جمهوری چماق! ادوکلنهای پاریس، بوی خون میدهد! خاک بر سر «سازمان ملل» که کمربند اسد علیه تکفیریها را محکوم میکند اما بیرحمی پلیس فرانسه را نمیبیند! اینجا در ایران اگر نیروی انتظامی و بسیج و بعضا هم حکایت ۹ دی، خود ملت در برابر فتنهگران دروغگو که لگد به ۴۰ میلیون رأی زدند بایستند، حتما از مصادیق «خشونت» است اما در شانزلیزه، هر جنایتی قابل عفو! بیچاره آن منورالفکرانی که روی کراوات مکرون وحشی یادگاری نوشتند! بیچاره آن کارگردان که غرور مردمش را به کشور خروسنشان فروخت، بلکه در کن، تحویلش بگیرند! خروشنشان! کجایی جناب ژان پل سارتر؟! حالا موسم قرار گذاشتن در دیار کافههاست، البته اگر قبل از قهوه، کتک نخوری! کتک در مهد آزادی! آنهم به شهادت آزادی بیان روژه گارودی! و جای زخم در بدن جلیقهزردها! اینجا در ایران، فتنهگر علیه صندوق آرا، منصبنشین هم بشود و باز فرانسه را ناظر بر تضارب آرا و احترام متقابل، به رخ جمهوری اسلامی بکشد! خخخخخ! دم خروس، ناجور از پرچم فرانسه زده بیرون! کاش زینالدین زیدان، یک کله هم برود در سینه لیبرالدموکراسی، بابت این همه جنایت! و این همه دروغ! و این همه تبختر! و این همه غرور! و این همه شو! حق با «جلال» بود که حتی در عصر فکلکراواتیها نیز، هرگز یک فنجان چای قهوهخانههای دیار خود را به کافههای پاتوق روشنفکران پاریسی نفروخت! حق با «شریعتی» بود که عوض شکوهبردن نزد پایههای آهنی ایفل، سر بر در خانهی گلی «علی» و «زهرا» میگذاشت و غم قرنها را زار میگریست! هی مستر تقیزاده! دقیقا از کجا تا کجا باید غربی شویم؟! و فرنگی شویم؟! و فرانسوی شویم؟! حکام الیزه، ملت خود را کتک نزنند؛ ترحم به مردم ایران در برجام اروپایی، پیشکش! دم «روحالله» گرم که ما را نسبت به نقاب چهره غرب، بیدار کرد! دم «سیدعلی» گرم که بیفرجام میداند نشست و برخاست با این وحشیهای اتحادیه اروپا را! چقدر هم اتحاد! به دشداشه و کراوات نیست! یک رگ بنسلمانی در پیکر همه سران این اتحادیه هست که از آزادی، فقط شعارش را میدهند! بهجای تنباکو، بوی دود استخوان نحیف آدمیزاد میدهد پیپ منورالفکران پاریسنشین! بیچاره غربزدههای ما که هنوز هم میخواهند حساب فرانسه را سفید کنند! کل عمرشان «مرسیمرسی» میگویند اما اینجور وقتها چنان چشم بر حوادث فرانسه میبندند که گویا پاریس اصلا پایتخت هیچ قبرستانی نیست! و من حالا میفهمم چرا آن پیرمرد بروجردی، بدش آمد که در وصف شهرش از عبارت «پاریسکوچولو» بهره میبرند! و حالا میفهمم چرا زندهیاد آل احمد، اصرار داشت «فرانسه» را اینجوری با تحقیر بنویسد؛ «فنارسه»! شگفتا! باتوم نیروی حافظ امنیت ما بر تن آنان که ۸۸ میخواستند انتخاباتی با آن عظمت را سرنگون کنند، حتی سر هیلاری کلینتون را هم درد آورد ولی الساعه لال شده وزیر خارجه آمریکا! و کور شده دیدهبان صلح حقوق بشر! و بهخواب زده خودش را شورای امنیت! «شورای امنیت»! چه دروغ گندهای! امنیت را حق بنسلمانها بدانی و سلیمانیها را اما تروریست! باید گل گرفت در سازمان ملل را! باید محکوم و محاکمه کرد این سازمان بیملل را! نه بمبهای بر سر اطفال یمن را ببینی و نه چماقهای مکرون جلاد را! و تنها و تنها زوم کنی روی موشکهای حزبالله! و گردانهای قدس! که مشغول جهاد در برابر غاصب سرزمین خودشان هستند! و من ماندهام جوجهسلبریتیهای ما که یمنیها را آدم حساب نمیکنند، چرا اینجا برای مردم فرانسه، هیچ شمعی بهنشان همدردی روشن نمیکنند؟! نکند دولت مکرون از هفت دولت آزاد است و هر چه زد، زد؟! نکند سیلیخوردن مردمان اروپا فقط از داعش محکوم است؟! «نه غزه، نه لبنان» و نه حتی مردم فرانسه؟! و آنوقت پرستش کورش، چون که پادشاه آدمنوازی بود! یکیدو روز پیش، تولد «جلال» بود! و نهعجب که هنوز هم «غربزدگی» فروش میرود! عنصر غربزده، عاشق سلفی با ایفل است و افتخار به خط اتوی شلوار جانشینان سارکوزی! او حتی چشم بر ظلم دولت فرانسه به مردم فرانسه هم میبندد، چرا که چشمش پر از زرق و برق ادوکلنهای مارک پاریس است؛ آنقدر که نه کارگر گلاب قمصر خودمان را ببیند، نه حتی کارگر فرانسوی را! او خود کارگر کارخانه ستمسازی غرب است! و به حقوقی، جایزهای، خرمهرهای، گندمی، سیبی بر سر برج ایفل، راضی! منظور عنصر غربزده از «نه به خشونت» همان است که مراد سران غرب و FATF و CFT است! در این منظومه، تیر و کمان کودک اهل غزه و چفیهی نصرالله و تفنگ بچههای حاجقاسم، حتما مصداق خشونت است، لیکن چماق مکرون، هویج! ولو بر سر فرانسویهای چشمآبی! الان باید مینوشتی «قلعه حیوانات» را حضرت اورول! بله! دنیای غربزدهها، قلعه وحشیترین حیوانات است! عمری «نه» گفتن به «خشونت» لیکن سوت و کف زدن برای آن نامرد که سر شیخ دردمند عصر مشروطه را برد بالای دار! و تاختن به «آل احمد» که چرا آن جمله مشهور را در شرح مظلومیت آن شیخ شهید و نیز شرح بیوجدانی روشنفکر غربزده نوشت! هان ای مردم فرانسه! ثبت کنید در تاریخ که غمخوار شما همین ما هستیم که غمخوار مردم غزه و لبنان و یمن و بحرین نیز هستیم! خیالتان راحت! از منورالفکران غربزده هیچ کجای دنیا حمایتی نخواهید شد! حتی وقتی هم که شما را میبرند تیتر یک، بیشتر نگران آنند که مبادا «ایفل» آسیبی ببیند! عاقبت، همه حق و حقوقشان سر این برج است! و نگران که مبادا صدای قوقولیقوقول خروس فرانسه، در لابهلای خروش شما قطع شود! از نظر سران چشمچران غرب، بشکه شکمگندهای چون بنسلمان، باید هم حکایت گاو شیرده باشد اما چندی است گریبان فراعنه، افتاده دست شیران نر! گیرم فلان سازمان زیرمجموعه آن عمارت نکره نیویورکی، قاسم سلیمانی را تروریست بخواند اما آنکه تکفیریها را از شجاعت خود و نیروهایش کفری کرده، همان است که هم برای دخترکان کرانه باختری اشک میریزد، هم برای گریه مظلومانه هر دخترک دیگری! ولو در قلب پاریس! اوج انسانیت غربزدهها اما همین است که مثلا اگر کارگردان هستند، ایران خودشان را سیاه و پر از خشونت نشان دهند به پاریسیها! به پاریسیها که بارها و بارها رنگ جلیقه زردشان، سرخ شد این روزها! خوش آمدی به دنیا جلال! این دنیا هنوز هم قلم تو را میخواهد! قلم تویی که روشنفکر بودی و اتفاقا پاریس هم رفته بودی، اما هرگز رو به برج زهرمار ایفل، نماز نخواندی! بوی خون و آهن و دود میدهد این روزها! قلم بردار! قدم بردار! برو و ببین و باز هم بنویس! و باز هم «فرانسه» را «فنارسه» بنویس، از بس که «دموقراضه» است این دموکراسی غربی! لختتر از هر پادشاهی! بشنوید! این فریاد اعتراض انسان طفل معصوم آخرالزمان است علیه مکاری مکرونها و ترامپها و بنسلمانها! هیهات! هیهات اگر بهشت شود دنیا، با وجود این رؤسای جهنمی! دنیا را و این جهان را و این مردمان را، مردی دیگر باید! مردی دیگر باید بیاید…
وطن امروز ۲۲ آبان ۱۳۹۷
تصورشان این بود که این شبهه اخیر، آخرین میخ بر تابوت ستارههای آسمان مقاومت و اختران سپهر شهادت است اما حکمت خدا را بنگر که روی نفهمی جماعت، چه پل قشنگی زد و چه زیبا نام شهید عصر روزنامهدیواری را در زمان حال نیز احیا کرد! روزها و شبهایی است که به یمن BBC نفهم و «من و تو»ی نفهمتر و ایضا چند حسود و عنود داخلی، چنان مجازستان متبرک به اسم و رسم و عکس و شرح شهید حسین فهمیده شده که گویی «آن طفل ۱۳ ساله» همین هفته پیش از باده شهادت نوشیده! و تازه ۲۴ ساعت است که خمینی بتشکن، آن جمله حقیقتا ناب را در وصف دانشآموز دلاور ما بیان کرده؛ «رهبر ما آن طفل ۱۳ ساله است» که الباقیاش را از زبان قلم من بشنو: «حتی قریب ۴۰ سال بعد از شهادتش نیز، دشمن را مشغول عظمت خود نگه داشته!» شگفتا! ما به محمودرضا بیضایی و محسن حججی و محمدهادی ذوالفقاری و دهها شهید دیگر متولد همین دهههای کنونی رسیدیم لیکن رسانههای دشمن هنوز درگیر حسین فهمیده هستند و تشکیک در نحوه شهادت او! چقدر از زمانه عقبند احمقها! ما از جاده اهواز به خرمشهر و از شلمچه و فکه و طلائیه و مجنون و اروند و دوئیجی و نهر خیّن و شرق ابوالخصیب و ارتفاعات اللهاکبر و شاخشمیران و کربلای ۵ نهتنها به خود کربلا رسیدیم بلکه با کمک بسیجیان سراسر منطقه و حزبالله تمام این خطه، تا شام و حلب هم رفتیم و به شهادت بُرد موشکهای طهرانیمقدم، همه نگاهمان به رهایی قدس شریف است و قطرات خون شهدایمان، هر آن دارند به قبةالصخره نزدیک و نزدیکتر میشوند؛ آنوقت گیر «من و تو» و BBC و دنبالههایشان در داخل این است که همنسلان بیضایی و حججی و ذوالفقاری را نسبت به کم و کیف قصه شهادت حسین فهمیده دچار شک کنند! چقدر از زمانه عقبند احمقها! اولا الحمدلله الذی جعل اعدائنا منالحمقا! به جبر زمان و به اقتضای روزگار، سخن ما بیشتر بر سر احمدیروشنها و رضایینژادها و بیضاییها و حججیها و ذوالفقاریها بود اما بنازم حکمت خدا را؛ همان خدایی که فرعون را خدمتکار موسی کرد، رسانههای دشمن را نیز بیآنکه میل خودشان باشد، در خدمت شهدای نسل اول جبهه و جنگ قرار داد تا من و ما از یاد نبریم که اگر جوانانی از نسلهای کنونی «مدافع حرم» شدند، جز این نبود که الگویشان نوجوانی بود به نام نامی «حسین فهمیده» که به جای نوشتن مشق شب، راهی میدان نبرد شد تا الیالابد سرمشق همه نوجوانان و همه جوانان باشد! بله! شهید حسین فهمیده میتوانست همچنان به مدرسه برود و درس بخواند و اگر چنین هم میکرد، هیچ مشکلی نداشت اما کار کارستان این شهید والامقام آنجا بود که از سن خود و از شناسنامه خود جلو زد و خودش یکپا مدرسه شد و یکپا درس! و پای درس فهمیده، نه عجب که بیضاییها و حججیها و ذوالفقاریها رشد کنند! البته فقط هم حسین فهمیده نبود! بهنام محمدی هم بود! و خیلیهای دیگر! در همین مسجد جوادالائمه که مفتخر به شهدای فراوان و حقیقتا هنرمندانی چون مرحوم فردی و سلحشور است، شهیدی داریم به نام «عبدالمجید رحیمی» با فقط ۱۶ سال سن! عکسش معروف است! و در فضای نت بهراحتی قابل رؤیت! این شهید نیز از جمله شهدای روز تاریخی ۱۰ اردیبهشت ۶۱ است و مزارش، کمی پایینتر از مزار پدرم! بروید بهشتزهرا و در قطعه ۲۶ بگردید و پیدا کنید مزارش را! و ببینید عکسش را! جالب اینکه دست او هم یک نارنجک است در عکس مشهورش! در همان بالای مزار، خانواده این شهید، خوشذوقی کردهاند و وصیتنامه شهید ۱۶ ساله خودشان را گذاشتهاند که با سوره «والعصر» هم شروع شده! آدمی میماند در عظمت معرفت و بلندای روح این شهید جوان و بلکه نوجوان، وقتی دقیق میشود در وصیتنامهاش! و اعجاز خمینی، پرورش همین انسانها بود که در کمترین سن ممکن، بزرگترین کارها را میکردند و مثل آدمهای بزرگ، رفتار میکردند! مثل قهرمانان تاریخ! مثل افسانهها و اسطورهها! مضحک است که دشمن بخواهد امثال عبدالمجید را برای ما که همسایگان او بودیم، دروغ بخواند! این همه که نوشتم «اولا» بود و حالا ثانیا! ثانیا گیرم نارنجک، نه دور کمر بلکه در دست فهمیده بود! اصلا هر کجا که BBC بگوید! سلمنا! باز هم حسین فهمیده یک معجزه است و هنوز هم «رهبر ما آن طفل ۱۳ ساله»! ۱۳ سالگی وقت کارهایی است و ۳۰ سالگی نیز! اما اعجاز فهمیدهها و محمدیها و رحیمیها آنجا بود که حکایت «قاسم بن الحسن» در عصر نوجوانی، مرام جوانمردی پیشه کردند و بهمعنای واقعی کلمه، بزرگی کردند! نه از سن کم خود ترسیدند و نه حتی از تعداد زیاد توپ و تانک دشمن! ایمانی داشتند که هیچ کم از ایمان فرماندهانشان نداشت! خود یکپا متوسلیان بودند! یکپا وزوایی! عصر، عصر بچگیشان بود و مگر از طفل ۱۳ ساله چه توقعی جز بچگی میرود؟! لیکن گاه هست که یک طفل ۱۳ ساله، چنان مردانگی میکند که امام بزرگوار ما در وصفش آن جمله ماندگار را بگوید! آن هم امامی که به این راحتیها اسم کسی را نمیبرد، چه برسد بخواهد مدحش کند! ثالثا اصلا و اساسا در ذات اسم شهید، پیامی هست! قبلا هم متنی نوشته بودم با این تیتر که «آوینی؛ مخلص روشنفکران!» توی دشمن یا توی همیشه مخالفخوان، همین که اسم «شهید حسین فهمیده» را ببری، صرفنظر از پس و پیش جملهات و صدالبته چند و چون شبههات، بازی کردهای در زمین «رهبر ما آن طفل ۱۳ ساله»! ظاهرش آن است که متلکی انداختهای اما نه بهتر از متلکهای یزید علیه حسین! صرف بُرد اسم «حسین فهمیده» باخت بدی را بر پیشانی رسانه اغیار ثبت کرد! هدف، زدن بود اما خوردند! آنقدر که شهید عصر روزنامهدیواری که حتی اسمش هم از کتب درسی حذف شده بود، چنان احیا شد که تو گویی همین تازگیها به شهادت رسیده! حسین فهمیده در ۱۳ سالگی پی به راز حقیقت برد و همچون علمای ربانی، مسافر نور شد اما بعضیها آخرش هم فهمیده را و معجزه فهمیده را نفهمیدند! و توهم زدند بحث نارنجک و تانک است فقط! نخیر! سخن بر سر استعداد انقلاب اسلامی در پرورش انسان تراز اسلام است! که مدرسهایاش میشود حسین فهمیده و هنرمندش مرتضی آوینی! به قرآن قسم، خز شده که بگردید و عکسی از عکسهای قدیمیتر «سید شهیدان اهل قلم» را رو کنید و کلی حرف مفت که «آوینی این هم بود! و لذا او را اسیر قرائت رسمی نکنید!» زحمتتان بیخود است! آوینی خود برای ما از «راه طیشده»اش به کرار نوشته که حتی سبیل نیچهای هم میگذاشته! جوری یک عکس را شرح میدهند، کأنه سیاره جدید کشف کردهاند! از قضا، جوانی مشغول به عوالم روشنفکری را که مدام از این کافه به آن کافه میرفت، خراب مجنون و راوی فتح کردن، هنر است! هنری که دیروز خمینی داشت و امروز هم خامنهای دارد! والله نشاندادن عکس فلان شهید مدافع حرم با ماشین لوکس و زندگی لاکچری و چهره آنچنانی که سابق بر این داشت، هم ارادت ما را به آن شهید مضاعف میکند، هم صحه بیشتر بر هنر فرماندهی حاجقاسم و صدالبته هنر رهبری حضرت آقا میگذارد! از طفل ۱۳ ساله، عاشق مفاهیم بلندبالا ساختن و او را تا خط مقدم انسانیت کشاندن که فقط و فقط از خدا بترسی و لاغیر، هنر بزرگی بود که خمینی داشت! و از جوان دیگری در این عصر، قهرمانی در حد حججی آفریدن، هنر بزرگی است که خامنهای دارد! باید هم دستپروردههای خمینی و خامنهای حتی دل جوانان دیگر کشورها را ببرند! اگر دیروز، شهید احمد قصیر از حسین فهمیده الگو گرفت، امروز من با همین چشمهای خودم دیدم که جوان عراقی، چگونه عاشق شهید محمدهادی ذوالفقاری شده است! و آن فیلم نوحه جوانان بحرینی را نیز که چطور دل به شهید محسن حججی دادهاند! هیهات! ما بچهدلفینهای بازیگوش روی آب نیستیم! ما نهنگانیم و در قعر دریا! ما با وجود اسطورههایی چون فهمیده در دیروز و حججی در امروز، نه زیر برف میمانیم و نه زیر حرف! ۴۰ سال بعد حتم دارم فلان گوشه قصه حججی را به شبههای دچار خواهند کرد اما آن روز محسن سرجدا حتی از امروز هم بزرگتر خواهد بود! شهدای ما مثل ماه هستند، نه مهتابی، که بهواسطه یک کلید، نورشان خاموش شود! نه! کلاف این رشته، از دستم درنرفته! و خوب میدانم کجا هستم! رابعا امثال این شبههپراکنان اخیر، همانها بودند که مدام میگفتند؛ «ما شهدای ۸ سال جنگ تحمیلی را قبول داریم اما مشکلمان با این شهدای مدافع حرم است که فیالواقع مدافعان «اسد»ند، نه خاک پاک ایران!» و دروغگو دقیقا اینطوری خودش را لو میدهد! مگر حسین فهمیده هم در خانطومان به شهادت رسیده که اینجور بهزعم خودتان تخریبش میکنید؟! او که در خاک خودمان جرعهنوش باده شهادت شد! پس قبول کنید که مشکل شما با ذات شهادت است و الا شهید، شهید است! این هم تناقض دیگرتان، اسطورههای تناقض! دروغ در ذات خودتان است و شهید نوجوان ما را دروغ میخوانید! لیکن فهمیده اگر دروغ بود، هرگز از آن «طفل ۱۳ ساله» جوانی چون «محسن حججی» رشد نمیکرد! این را بنویسم و خلاص! ما، هم عکسهای متوسلیان با سبیل صرف را دیدهایم و هم عکسهای حاجهمت را با موهای افشان! بگردید برای شبههافکنی، دنبال راههای تازهتری! خیلی خز شدهای BBC! قطار دوکوهه به لطف خدا نزدیکای ایستگاه ظهور است و حتی کربلا و حلب و شام و خانطومان را هم رد کرده! توی ابله، هنوز گیر نارنجک فهمیدهای! یعنی خدایی ماندهام «رهبر ما آن طفل ۱۳ ساله» چگونه ضامن نارنجکش را کشیده بود که بعد از گذشت ۴۰ سال، هنوز نتوانستهاید هضمش کنید! فهمیده شد حججی و شما عاقبت هم نفهمیدید قصه فهمیده را! نفهم هستید دیگر! رسما برگرداندید شهید عصر روزنامهدیواری را به صفحه نخست روزنامههای عصر رسانه! فقط میماند این جمله که هنوز هم «رهبر ما آن طفل ۱۳ ساله است»! هم رهبر ما، هم رهبر خمینی و هم رهبر خامنهای! با نفهمیتان و ندانسته و نخواسته، بزرگتر کردید فهمیده را! خیلی بزرگتر!
روزگاری امام حسن هم در بقیع مدینه، حرمی داشتند لیکن وای از روزی که حرم باشد و مدافع حرم، نه! اگر حججیها نبودند، بیشک الان مزار سیدالشهدا هم مثل برادرش شده بود؛ ساکت و سوت و کور! و راستش عجیب دلم گرفته! دهها امامزاده حسن در همین ایران داریم و آنوقت قبر امام حسن مجتبی اینجور! و قدرش اینقدر مهجور! «فاتح جمل» باشی و «ولی حسین» و «مربی عباس» و «پدر قاسم و عبدالله»؛ آنوقت هر نفلهای که خواست با دشمن ببندد و به اجنبی در قبال «تقریبا هیچ» دستاوردی، هر امتیاز گزافی بدهد، خودش را «حسنی» بخواند و تابع «صلح امام حسن»! و یکی هم نیست که به جماعت بگوید؛ «بله! مظلومانه بود صلح حسن بن علی لیکن هیهات! هرگز ذلیلانه نبود!» رسما بنا دارند دومین امام ما را سمبل «اسلام غیرانقلابی» معرفی کنند! حال آنکه الفبای انقلاب را به امام حسین، امام حسن یاد داد! و «جمل» فقط یک ترم این کلاس سراسر درس بود! اگر اولین فرزند علی و فاطمه، الگوی «اسلام آشتی با باطل» بود، آیا شیربچههایش «قاسم و عبدالله» میشدند؟! الغرض! همان آبرویی که حسین بن علی از یزید برد، حسن بن علی از معاویه برد! مهم این است، نه اینکه ببینیم کدام این امامان، شمشیر کشیدند و کدام نه! وانگهی! نوشتم؛ راه و رسم شمشیر را به امام حسین، امام حسن یاد داد که الحق در جنگ جمل، شیر بود و در هر جنگ دیگری نیز شیر بود! در اسلام، نه جنگ و نه صلح، حقانیت ذاتی ندارند! حقانیت با حفظ خود «اسلام» است که امام امت، معطوف بر اوضاع جامعه، تشخیص میدهد که راه محافظت از آن، چگونه است؛ موقتا صلح کنی یا موقتا بجنگی! صلح امام حسن با همهی مسائل و مصائبی که داشت، در نهایت منجر به حفظ اسلام شد اما برجام حتی خودش را نیز نتوانست حفظ کند! لغو بالمرهی همهی تحریمها در همان روز امضا یا حالا بگو اجرای توافق، پیشکش! حتم دارم که کربلا و عاشورا و اربعین و تمام وجود حسین و عباس و زینب و تمام فلسلفهی «ما رأیت الا جمیلا» اولا؛ مدیون تدبیر حسن بن علی است و ثانیا؛ ممنون کرامت ایشان! همان که پیش از اینها خطاب به امام حسن علیهالسلام نوشته بودم؛ «تو آنقدر کریمی که حتی کربلا را هم به حسین بخشیدی!» در بقیع، سنگی هست آسمانی که بینالحرمین با تمام عظمتش تکیه به آن داده و دقیقا همان سنگ را به سینه میزند؛ سنگ مزار حسن! لذا در هر «یا حسین» ما، بیش و پیش از «حسین» این «حسن» است که تمنا میشود! خراب مظلومیت شما هستیم یا حسن! اما در اقتدارتان نیز همین بس که وقتی میخواهیم «علی» را در اوج شجاعت بخوانیم، به امیرالمؤمنین میگوییم؛ «ابالحسن»!
وطن امروز ۷ آبان ۱۳۹۷
سلام بر وادیالسلام که ناظر بر ستارههای گرانقدر آستان مطهرش، بیشتر به «قدرستان» میماند، تا «قبرستان»! صبح یکشنبه است و در آخرین روز حضورمان در نجف، آمدهایم «قدرستان وادیالسلام» که حقیقتا نور ستارگانش، تمامی ندارد! از یکی از ابواب حرم مولاامیرالمؤمنین علی علیهالسلام- باب شیخ طوسی- خیابانی را که تا انتها بیایی، میرسی به وادیالسلام! سرزمینی پر از قبر و صدالبته سرشار از قدر! ابتدا رفتیم مزار پیامبران جلیلالقدر؛ حضرت هود و حضرت صالح و بعد هم مزار عارف نامی حضرت آیتالله قاضی رضوانالله تعالی علیه و سپس مزار شهید مدافع حرم؛ محمدهادی ذوالفقاری که تو وقتی کتاب «پسرک فلافلفروش» را میخوانی، میمانی از معرفت این جوان! و قدر گرانش! شهیدی از نسلهای بعد انقلاب اسلامی مثل محسن حججی! خدا میداند چقدر بعضیها به او و همسن و سالان او تهمت «جنگنرفته و جبههندیده» زدند اما از نسل جوان، نهتنها در گلزار شهدای ایران خودمان مزار داریم، که حتی در وادیالسلام نجف نیز مزار داریم! از بس قدر شهید محمدهادی ذوالفقاری بالا بود و از بس به نوکری برای حرم اهلبیت، مفتخر بود که قبرش هم واقع شد در وادیالسلام! مرحوم هاشمی آنقدری زنده نماند که زندگی باعزت و شهادت پربرکت محمدهادی را ببیند و ببیند که جوان جنگنرفته و جبههندیده، چگونه تداعیگر چمران شده است! همان محبت حزبالله لبنان به شهید چمران را، تو اینجا در عراق و در محبت حشدالشعبی به شهید ذوالفقاری میبینی! شگفتا! جوانی که از بس میان رزمندگان دلاور عراقی محبوب بود که پیکر نورانیاش را در حرم ۴ امام معصوم، چرخاندند و دستآخر هم آوردند وادیالسلام برای خاکسپاری! همان قدرستان که مزار بسیاری از اهل عرفان و اهالی مبارزه است! از آیتالله قاضی بگیر تا رئیسعلی دلواری! پس نه نسل عرفان، منقرض شده و نه نسل جهاد! محمدهادی، هم لولهکش بود و هم طلبه! هم دنبال کار و هم در کسب معرفت! هم اهل رزم و هم مرد شبهای همراه با نماز شب! باید هم سر مزارش زیارت عاشورا بخوانند! که الساعه صدایش را میشنوم! شهید ذوالفقاری خودش نیز همین زیارت اربعین را رفته بود اما با چفیهای روی سر و صورت! میگفت: «نذر کردهام تمام این مسیر را برای تعجیل در ظهور امام زمان، صلوات بفرستم و راستش نمیخواهم با چشمی که دنبال مهدی فاطمه میگردد، احیانا گناهی بکنم!» و این همان شهیدی است که حتی در اوج نبرد با تکفیریها نیز، نماز اول وقتش ترک نمیشد! و راستش دقایقی پیش کنار مزار آیتالله قاضی، مدام یاد تذکرات ایشان افتادم به دوستان و شاگردان خود، مبنی بر حفظ چشم و حفظ نماز اول وقت! و صدالبته حفظ زبان! نقل است از قاضی بزرگ که؛ «سخن لغو، کوهی از مراقبه و عمل صالح را درجا ویران میکند! لذا من گاهی در دهانم سنگریزهای میگذارم که هنگام سخن، به سختی بیفتم و یادم باشد که هر حرفی را نزنم!» آری! با وجود این پیر و آن جوان، این عالم و آن شهید و نیز این همه انسان صالح در حد پیامبران الهی، باید هم «وادیالسلام» را «قدرستان» دانست! قدرستانی که به پیکری بزرگ میماند زیر سایه سرو حضرت ابوتراب! در مکتب ولایت، سن و سالدارش میشود «قاضی» و جوانش هم «ذوالفقاری» که بچه میدان خراسان همین تهران خودمان بود! و نیک اگر بنگری، هم «مدافع حرم امامان» بود و هم «پاسدار حریم امن و امان کشور»! وقتی به محمدهادی طعنه میزدند که «جبهه و جنگ را ندیده» کأنه به «قاسمبنالحسن» بگویی: «خیبرندیده!» گذشت اما دوره این کنایهها! حقا که خون سرخ شهیدان، میشوید سیاهیها را! و میزداید تهمتها را! و رسوا میکند خائنان را! من، فرزند شهید ۸ سال دفاع مقدس هستم ولی واضح است که جنگ در بلاد غربت عراق و شام برای نگهداشتن دشمن در همان سنگرهای ابتدایی، حتی از رزم در عملیات «الی بیتالمقدس» نیز سختتر است! و آنوقت، سلبریتی دوزاری عوض تکریم و خضوع، به همین محمدهادی بگوید: «چند گرفتی رفتی؟!» من جواب میدهم: «دفن پیکر در جوار عارف بالله آیتالله قاضی! و در خاک منور وادیالسلام!» از میدان خراسان تهران تا اینجا که من نشستهام، خیلی راه است اما «رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند!» برادر شهیدم! نگاه به چهره تو، نگاه به زیبایی است! آن از تشییع پیکرت و قصههای باشکوهش و این هم از شلوغی مزارت که عطر زیارت عاشورا دارد! السلام علیک یا اباعبدالله! اینک سالیانی است که در مکتب تو «احلی منالعسل» را مینوشند و زندگی میکنند نسلهای جوان! به یاد شهید محمدهادی ذوالفقاری، از همین وادیالسلام آغاز میکنم زیارت اربعین را! بدهکاریم این زیارت را همه، به شهادت محمدهادیها! و چمرانها! و مغنیهها! و باکریها! و دستوارهها! دنبال عکسی از حاجاحمد میگردم، برای کولهام! کاش پیدا کنم همین ابتدای راه، متوسلیان را… که این، رهاییبخشترین راه عالم و آدم است! یا علی!
بسمالله الرحمن الرحیم
.
.
.
اینستاگرام حسین قدیانی
قال المرحوم بعد البرجام: فلانی من دیگه راحت می میرم!
شما با برجام سایه جنگ را از سر کشور برداشتید و کشور را نجات دادید!
فکر کنم سکته کی….کردی !!!
#آقای_هاشمی
حسین قدیانی: دامت هیچ کس، اندازهی آقای هاشمی، برکاته نیست! آقای هاشمی، سرور هاشمیهای اهل بهشت است! در غار حرا، پیامبر شاهد بود که آقای هاشمی به پیامبری مبعوث شد! آقای هاشمی بود که در خیبر را از جا کند! پشهای که در دماغ نمرود رفت، قبلش از آقای هاشمی اجازه گرفت! سگ اصحاب کهف، بدون آقای هاشمی، سوسک هم نیست! مریم مادر کدام پیامبر بود؟! آقای هاشمی! اون کدام پیامبر بود که دریا را شکافت؟! آقای هاشمی! سند خانهای که امام در نوفللوشاتو، آنجا بود، به اسم کی بود؟! آقای هاشمی! اونی که از همه بیشتر عاشق حضرت آقا بود، چه کسی بود؟! آقای هاشمی! چه کسی به قالیباف، خلبانی را آموخت؟! آقای هاشمی! محسن رضایی که خودش همت و متوسلیان و باقری و سلمان فارسی و محمد پنجعلی و تیجانی بابانگیدا را کشف کرده، بهواسطهی کدوم آدم، کشف شده؟! آقای هاشمی! امام خمینی، کی رو از همه بیشتر دوست داشت؟! آقای هاشمی! رهبر انقلاب در فراق کدام یار دیرین، شبانهروز، اشک میریزند؟! آقای هاشمی! اون کی بود که مرتضی آوینی را متحول کرد؟! آقای هاشمی! الان شهدا دوست دارند مهمان سفرهی چه کسی باشند؟! آقای هاشمی! اون کی بود که از قبل انقلاب، وضعش توپ بود؟! آقای هاشمی! روز ۹ دی، با سرانگشت تدبیر چه کسی تبدیل به یومالله شد؟! آقای هاشمی! در پلکان هواپیما، اونی که دست امام را در پلهی هفتم گرفت، کی بود؟! آقای هاشمی! هاکوپیان، حسرت دوختن لباس برای کدوم دربهدر را میخورد؟! آقای هاشمی! پیر جماران به چه کسی در به ثمررساندن انقلاب، کمک کرد؟! آقای هاشمی! امام، بزرگتر بود یا آقای هاشمی؟! آقای هاشمی! اون کی بود که ما رو پوشکی… یعنی ببخشید؛ موشکی کرد؟! آقای هاشمی! زلیخا اگر دوباره زنده میشد، آیا باز هم عاشق حضرت یوسف میشد؟! نه، آقای هاشمی! اگر در «احسنالقصص» حضرت یوسف و آقای هاشمی، با هم وارد سالن میشدند، اون دخترها مست کدامشان میشدند؟! آقای هاشمی! دخترکشترین رجل سیاسی ایران، کیست؟! آقای هاشمی! خدا چه کسی را حتی از آقای روحانی هم بیشتر دوست دارد؟! آقای هاشمی! اگر سعدی را در یکطرف کفهی ترازو بگذاریم، آن ترازو احتمالا برای چه کسی است؟! آقای هاشمی! حضرت نوح، آیتالله جنتی، حمید رسایی و کیسان ابوعمره، مس وجودشان را با کدام کیمیا، علیزاده میکنند؟! آقای هاشمی! روزهای میانی خرداد، تلویزیون، سِرُم امام را در دست چه کسی نشان میدهد؟! آقای هاشمی! هلیکوپتر چه کسی مشتیتر بود؟! آقای هاشمی! حیاتی در سوگ امام، بیشتر ناراحت بود یا آقای هاشمی؟! آقای هاشمی! چه کسی خمینی را امام کرد؟! آقای هاشمی!
#حسین_قدیانی
مرحوم یا محروم؟!
حسین قدیانی: سخنرانی حسن در دومین سالگرد اکبر دارای ۲ بخش طنز و جدی بود که البته در مجازستان، بخش طنز آن جدی گرفتی شد و کوهی از جملات ملیح را آفرید؛ «مد ظله کی از همه عالیتر است؟ هاشمی! چه کسی مدرسان را شریف کرد؟ هاشمی! چه کسی رجب را طیب کرد؟ هاشمی! چه کسی طیب را حاجرضایی کرد؟ هاشمی!» و الیآخر! الغرض! بیم از آن است که این طنزگویهها- که صدالبته باعثش سخنان غلوآمیز روحانی در مدح مرحوم مذکور بود!- ما را از بخش جدی کلام رئیس قوهی مجریه غافل کند: «در روز سختی همه فاصله میگیرند؛ گرمی وفا در این روزها پیدا نمیشود»! واضح است که اینجا شاهد طعنهی رئیس دولت به وزرای مستعفی هستیم، بهویژه وزیر مستعفی بهداشت که از طرحش بهعنوان مهمترین کار دولت موسوم به اعتدال در داخل یاد میشد! طرحی که فرجامی نیافت و وزیری که استعفا داد! چه طرحی! چه وزیری! چه استعفایی! چه ادبیاتی! و چقدر گلایه که کاش اصلا اعتماد نمیکردم به این دولت! و رئیسش! آری! این همه در کنار برخی دیگر از استعفاها سبب شد که روحانی تلویحا همکاران سابقش را متهم به «بیوفایی» کند! اصل سخن این است؛ اگر وزرایی مثل وزیر بهداشت، واقعا بیوفا یا حالا بگو کموفا هستند و مرد روزهای سخت نیستند، آنکه در وهلهی اول، زیر سئوال میرود، خود شیخحسن است! چه اینکه این تیم، ارنج ایشان است و قاضیزاده هم گل سرسبد کابینه! و اما شق دوم این است که در این کشاکش، حق با دولتمردان پشیمان از همراهی با دولت روحانی باشد! که خب! بدتر! باز هم رئیس دولت میرود زیر منگنه! تا آن حد که وزیر سابق بهداشت، اصل و اساس اعتماد خود به این دولت را مخدوش میکند! صریحش میشود این؛ «کاش وزیر روحانی نشده بودم و بیشتر دقت میکردم در وعده و وعیدهایش!» بله یا شیخ! چندی است صدای اعتراض به شما، حتی از داخل کابینهیتان هم شنیده میشود! این اعتراض، چه به حق باشد و چه نه، چیزی از قصور شما کم نمیکند! حقیقتا جا دارد بهجای پرداختن به مرحومان، فکری به حال محرومان کنید! قدرمسلم «آقای هاشمی کی بود و کی نبود» مشکل این مردم را حل نمیکند! حتی مشکل دولت را هم حل نمیکند! نه! شما یادآور هاشمی نیستید، بلکه یادآور قاضیزادهی هاشمی هستید! وارث طرحی و وزیری در عدم! اینک سخنی با مرحوم هاشمی، اما نه از جنس طنزگفتههای روحانی! آن از برجامتان، این هم از دولتتان! این رئیسش است! آن هم وزیرش! لذا رونمایی کنم از طنز دیگری؛ «حالا میتوانم راحت بمیرم!»
عکسنوشت: به یمن «علیاکبر» مجددا عمو شدم! چه حس خوبی! دعا کنید #پدر شوم، تا بیش از این دیر نشده…
#حسین_قدیانی
#کارگر
حسین قدیانی: سرخ و زبر و پوستپوست کرده اسبابکشی در زمستان، دستهایم را! دستهایی که عمری عوض بیل #قلم میزدند، باید هم به حمالی و آب سرد و بلند کردن قرنیز و کار با دلر تا این حد حساس باشند! تازه! هنوز به شکل کامل جابهجا نشدهایم و این فقط پیشلرزههای اثاثکشی است؛ حمل کارتنهای شکستنی و بارهای حساس و آرشیو مندرجاتت- که مثلا حالا چقدر قیمت دارد!- با تیبای خودت از قعر جنوب غرب طهران به شاخ شمال شرق تهران! و بلکه بیرون شهر! بگو پای دماوند! و خانهای که هنوز حتی گاز هم ندارد! و این یعنی تحمل سرما، آنهم در این فصل سال! و آنهم پای کوه! یحتمل چند روز بعد از کشیدن کامل وسایل، گاز واحد ما میآید! اینجا که فروختیم، قسط دارد و آنجا هم که خریدیم! مثل ماشینم! هر شب، کلی حسابکتاب میکنم که مبادا پول کم بیاورم و فلان چکم برگشت بخورد! روزی ما نیز اما دست خداست! من هم مثل اغلب شما، غالبا به چند نفر در آن واحد بدهی دارم و همیشهی خدا چند تایی طلبکار! پس وقتی از مظلومیت نظام مینویسم، نه به آن معنی است که غافل باشم از مظلومیت توی هموطن! من، آقازاده نیستم! و خوب یادم هست در عصر نوجوانی، حتی گز هم فروختهام! گز و راحتی و تیلهسهپر و شانسی! «شانسی» را دههی شصتیها باید یادشان باشد! جعبهای بود کاغذی، کمحجمتر از جعبهی شیرینی و پر از خانه که یکی پوچ بود، یکی جاکلیدی، یکی آدامس و از همین چیزها! گاهی با شیطنت و با مدد از یک چاقوی ریز و باریک، نصف خانههای جعبه را پوچ میکردم، بلکه دوزار بیشتر کاسب شوم! مادرم فهمید و تند شد؛ «این پول، حرام است!» ۱۰ سالم بود! بگو ۱۲ سال! نشده بودم هنوز این خرس گندهای که میبینی! که الساعه نشسته به این اباطیل! در خانهی پایین که تا چند روز دیگر باید تحویلش دهد! نیمی از کارتنها را بردهام بالا! و وای که چقدر کمرم درد میکند! و نیست که خانهی پای کوه، کلی دنگ و فنگ دارد، خدا شاهد است میلرزد دستهایم الان! این ۲ روز را دم علیآقا گرم که آمد و کلی کمکحالم شد! مدام مرا میفرستاد که برو این واشر را بگیر! این بوشن را! این مته را! و من هم مدام از تأسیساتی میخواستم که جنس ایرانی تحویلم دهد! کارگریهای این روزها، دلسوزترم کرد به این قشر! اگر ۱۰ روز کار، دست مرا کارگری کرده؛ باید بوسید دست آنکه کارگری، هم شغلش است؛ هم عشقش! این ۱۰ روز اخیر هر چه نوشتم، وسط کار بود! گاهی که وقت میشد! با دستی خسته! مثل الان! خیالتان تخت! آقازادههای عاری از آقایی، از #جمهوری_اسلامی دفاع نمیکنند! فعلا!
#حمایت_از_کالای_ایرانی
#حمایت_از_تولید_داخلی
#حسین_قدیانی
همسر شهید، اسیر شهید نیست!
حسین قدیانی: ۳۵ سال است فرزند شهیدم اما اعتراف میکنم؛ وقتی لالهای غرق در خون خود میشود، آنکه از همه بیشتر رنج میکشد و از همه بیشتر محکوم به صبر است، نه فرزند شهید است و نه حتی والدین شهید! آری! ادب باید کرد در برابر همهی همسران شهدا! خواه مثل مادر من، قدم در وادی پیری گذاشته باشند و خواه همردهی همسر شهید حججی باشند! شهید که شهید شده و روزی از سرچشمهی نور میخورد لیکن بار امانت شهادت شهید، میماند روی دوش همسر او! بگذار رک بگویم؛ اصلا خوب تا نکردهایم با همسران شهدا! عمدتا در قبال شهدا، سخن از مادر و پدر شهید یا دختر و پسر شهید میگوییم و غفلت میکنیم از همسران شهدا! سهمی هم اگر مختصشان کنیم، غالبا زخمزبان است و طعنه و کنایه! از چرتترین پرسشها تا پرتترین فضولیها! که چرا این را پوشیدی و آن را نه! که چرا اینجا رفتی و آنجا نه! و از همه بدتر، این سئوالات واقعا روی اعصاب؛ «چرا ازدواج مجدد نمیکنی؟!» یا «چرا ازدواج مجدد کردهای؟!» به نام خدا! به تو چه! به من چه! به شما چه! والله همسر شهید شدن، گناه نیست که عالم و آدم، وکیلوصی این بانوان محترمه شدهاند! بیتعارف بنویسم؛ خدا قبل از آنکه گریبان ما را ناظر بر خون شهدا بگیرد، معطوف بر همسران شهدا خواهد گرفت که خواسته یا ناخواسته، حق زندگی را سلب کردهایم از این شیرزنان! اولا همسر شهید فقط «همسر شهید» نیست! او نیز مثل هر زن دیگری، حق بهرهبرداری از زندگی شخصی خود را دارد! که کوه برود! که سینما برود! که مسافرت برود! که وقت بگذارد برای خودش! جوری جامعه در تقابل با این زنان مظلومه، گارد گرفتهاند کأنه همسر شهید، اسیر شهید است! نخیر! پدر من وقتی زنده بود، مادرم را به اسیری نیاورده بود و بعد از شهادتش نیز! و این مهم دربارهی همهی شهدا و همهی همسران شهدا صادق است! ثانیا کسانی که همسران شهدا را شماتت میکنند که «چرا ازدواج نمیکنی؟!» یا «چرا ازدواج کردهای؟!» یا «چرا زود ازدواج کردهای؟!» بیبهرهترین افراد از راه و رسم شهادتند! بگذریم که توصیهی دین مبین به #ازدواج_مجدد بوده! ما اما حق دخالت نداریم! حق ما همان تکلیف ماست و تکلیف ما خضوع است و فروتنی! اینکه پدر و مادر حججی- شهیدی که چهره است!- ازدواج مجدد عروسشان را تبریک گفتند و بیهیچ هراسی از لومهی لوامین، آن را رسانهای هم کردند، استعاره از اوج شناخت و نهایت معرفت والدین شهدا دارد به فلسفهی #اسلام و فرامین تمدنسازش! این وسط، جز «تبریک» تکلیف دیگری روی دوش ما نیست!
#شهید_محسن_حججی
#همسر_شهید_محسن_حججی
#همسران_شهدا
#حسین_قدیانی
ابیات رهبری
حسین قدیانی: #فاطمیه است و سخن را باید صریح گفت! حضرت آقا! هم روحانی اشتباه میکند و هم ترامپ! دست مجروح شما، نه آن دست است که باز هم حکایت #علی بسته شود! بیچارهها عوضی گرفتهاند صدر اسلام را با صدر انقلاب! مالک فیالحال از خیمهی معاویه عبور کرده و تحت زعامت شما، سایهی شمشیر سلیمانی بر سر اسرائیل بلند است! شگفتا! دست شما در دست #عباس است و بعضیها اما میخواهند این دست را ببندند! اگر دست شما قابل بستن بود، کجا از درخت فهمیده، میوهی حججی ثمر میداد؟! و کجا مای درگیر سیمخاردار، به موشکهای طهرانیمقدم میرسیدیم؟! یا خامنهای! اینجا نه کوچهی بنیهاشم است، نه کوچهپسکوچههای کوفه! اینجا زمین خندههای خرازی است! اینجا سرزمین چشمهای همت است! اینجا وادی مقدس مردانی است که پای خود را در بهشت جا گذاشتهاند! اینجا مصطفایی نمیرود، مگر آنکه بدل شود به مصطفای دیگری! پرچم چمران، وه که چه قشنگ میرقصد در دست احمدیروشن! و آینده از آن #علیرضا است! قسم به پری نقاشی #آرمیتا به ۴۰ سالگی رسید انقلاب اسلامی! چند صباح دیگر، موسم فرج است انشاءالله و دشمن و دشمندوست را ببین که چقدر آشفته خواب میبینند! کیستیم ما؟! فرزندان همان پدران که اجنبی نمیخواست از اروند رد شوند! برجام جنگ! آری! ما از نسل یلانی هستیم که از برجام جنگ نترسیدند! لطفا کسی ما را از برجام زندگی نترساند! ما پای ولایت میمانیم! و تردید نمیکنیم در تدبیر رهبرمان! شک نمیکنیم! راه، روشن است! دی گذشت اما هنوز دل ما در گرو لالههای چهار و پنج است! هنوز از دست کربلاییها خلاص نشده؛ باید عاشق والفجر هشتیها شویم! بچههایی با بادگیر آبی! بلندقدتر از نخلهای حاشیهی شط! ما را از کدام جزر و مد میترساند دشمن، وقتی اماممان امام زمان را دارد؟! سلام بر خمینی! و بر خامنهای! سلام بر فجر! و بر والفجر! یا علی جان! بیعت با ولایت را #فاطمه یادمان داده! این، مثل رأی سلبریتیها به روحانی نیست که روزی باشد و روزی نه! روحانی ما تویی! اسما و رسما! تو رنگ خدا داری! ما با تو شناختیم جبههها را! و از تو میدانیم سردار سپاه قدس را! این رهبری تو بود که دست ما را به ضریح سیدالشهدا رساند! به دست صاحبالزمان هم میرساند! تو این توان را داری به لطف خدا، آقا جان! بیخود نبود دل امام، آرام بود! بیخود نیست ما این همه مطمئنیم! تو را هر شب «مهدی فاطمه» دعا میکند! آنوقت عدو میخواهد مچ تو را بخواباند! مگر خدا مرده است؟! نه! خدا با تو هنوز کار دارد! تو زندهای و زنده میمانی، چرا که ظهور شمس، مدد قمر را میخواهد…
#حسین_قدیانی
#متولد_سوم_بهمن
حسین قدیانی: یادم هست! خوب یادم هست که امروز، سالروز تولد پدرم است! سوم بهمن سی و دو! بگذار کمی از #بابااکبر برایتان بنویسم؛ مردی که نویسنده نبود اما گمانم بر این است بهترین وصیتنامهی دوران دفاع مقدس را نوشته! مختصر و مفید! پر از ایجاز! مملو از اعجاز! ممتاز و متمایز! متفاوت با وصیتنامههای مرسوم! جوری دیگر! حالا چون پدرم است، نباید حقیقت را بگویم؟! داریم مگر بهتر از این سطور بالایی؛ «ما زخمخوردگان تیرهترین، سردترین، بلندترین شبهای جور بودیم. ما شلاقخوردگان یلدای ستم بودیم. اولین شعاع #فجر را که دیدیم، خیز گرفتیم. عاشقانه به سوی #شفق دویدیم تا در چشمهی خونین خورشید، زخمهای استخوانگداز خویش را بشوییم. که ثابت کنیم: سرخی بالاترین رنگ است، نه سیاهی. که سیاهی میپوشد. سرخی میشوید و جلادان تاریخ را رسوا میکند. «ما زنده به آنیم که آرام نگیریم، موجیم که آسودگی ما عدم ماست». سپیدهدم خونین عشق، فرارسید دوستان. ای برادر! ای خواهر! تو را فقط یک وصیت، تو را فقط آخرین حرف که؛ خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی، خمینی را نگه دار. التماس دعا! اکبر قدیانی». گاهی که پای اباطیلم، درود بر پدرم میفرستید، بهترین کامنتهای ممکن است! یک «روح پدرت شاد» یکی از شما عزیزان یا یک «صلوات» برای شادی روح پدرم، برایم از صدها خرمهرهی نوبل، گرانقیمتتر است! اینکه بواسطهی کارم توانسته باشم یاد #پدر را زنده کنم! طبعا من بیشتر از همت و خرازی و باکریها مینویسم اما کاش میشد با پدر هم راحت باشم و بیشتر از بابااکبر بنویسم! جبر روزگار نمیگذارد لاکردار و الا پدرم مرد بزرگی بود و حقیقتا هنرمند! میدانم! شاید بنویسید به پای علاقهی ذاتی پسر به پدر، ولی خدایی بحث این حرفها نیست! پدرم نه تنها «نویسنده» نبود، بلکه «بازیگر» هم نبود اما شگفتا! به همان زیبایی قلمش، تئاتر بازی میکرد! چه در مسجد و چه در حوزهی هنری! پدرم البته مداح هم نبود اما هنوز هم صدایش در گوش آشنایانش هست! عاشق این شعر «گلبرگ سرخ لالهها» بود! پدرم حتی «فوتبالیست» هم نبود، اما شاید تعجب کنید اگر بگویم بیشترین عکسهایی که از بابااکبر دارم، در همین زمین فوتبال است! جالب اینکه پدرم «نظامی» هم نبود اما نهضت تبدیل شده به نظام، خون او را نیز میخواست! پس چه بود به حیث حرفهای، شغل بابااکبر؟! فاش مینویسم که «عاشقی»! پدرم عاشق امام بود! مجنون خمینی! نویسندگی چیست؟! بازیگری کدام است؟! لحن دلربا به چه کار آید؟! توپ گرد، کدام صیغه است؟! عشق است روحالله! عشق است سیدعلی! آنهم حرفهای…
#شهید_اکبر_قدیانی
#حسین_قدیانی
یه امامرضا رو بذارین برای این مردم بمونه!
حسین قدیانی: کاری به اینکه که گفت و چرا گفت و با چه لحن گفت و به که گفت ندارم اما واقعیت آن است که یکی از بهترین جملههای مناظرات تلویزیونی انتخابات ۹۶ همین جملهی حقیقتا جمیله بود: «یه امامرضا رو بذارین برای این مردم بمونه!» صدالبته بهتر بود آقای روحانی، دست نگه میداشت و این جمله را به جای آنکه خطاب به آقای رئیسی بگوید، خطاب به شهردار فعلی مشهد، ایراد میکرد! شهرداری از جناح موسوم به اصلاحات که در آخرین اصلاحات(!) خود در شهر امامرضا علیهالسلام، تابلوهای «راهنمای زائر» را به «مرکز اطلاعات سفر» تغییر داده! این واپسین نقطه از پروژهی شوم «امامرضازدایی از مشهد» تا این لحظه است و قطعا این رشته سر دراز دارد! «امامرضازدایی از مشهد» حتی از «امامخمینیزدایی از قم» هم خطرناکتر است که اخیرا دیدیم رهبر انقلاب در باب «انقلابزدایی از شهر خون و قیام» چه تذکرات سفت و سختی دادند! طرفه حکایت اینجاست؛ جز در معدودی موارد، حتی شاهان عصر ماضی هم اینقدر را حالیشان بود که عاقبت، میان مشهد و قم، با کجا و کجا یک فرقهایی هست! حالا اما شاهدیم چگونه میخواهند حضرت ثامنالائمه را در مشهد، کوچک کنند و آن گنبد و بارگاه منور را ببرند زیر سایهی چیچیمالها! و تبدیل مشهد، از یک #شهر_زیارتی به یک #شهر_توریستی و حتی تعویض تابلوی #راهنمای_زائر به #مرکز_اطلاعات_سفر و بله! آقای روحانی هم عوض آنکه تأکید برازنده کنند؛ «یه امامرضا رو بذارین برای این مردم بمونه!» حرفهایی میزنند بس «زننده» به قول حضرت مکارم! کش ندهم سخن را! هدف آن است که اولا امامرضا محدود شود به مشهد! و ثانیا امامرضا در مشهد، محدود شود به ۴ خیابان امامرضا، نواب، طبرسی و شیرازی! حکایت واتیکان در دل رم! این وسط، هم جریانی که شهردار مشهد متعلق به آن است و هم من و ما دچار یک اشتباه فاحشیم! اما اشتباه جریان افسادات این است که توهم زده از #مأمون زیرکتر است! ما نیز در این اشتباهیم که تصور میکنیم امامرضا- که جان عالم به فدایش باد!- محتاج حمایت امثال این حقیر است! هیهات! این من و ما هستیم که به حمایت شمشالشموس نیازمندیم! یک آن و فقط یک آن، اگر حضرت سلطان، روی از ما برگردانند، کارمان تمام است! آنوقت میبینی جوان حزباللهی، ناز میکند خودش را برای امامرضا! و انگار نه انگار که آقای آقا را دارند میزنند! آری! آقای حضرت آقا هستند امامرضا! و من، رهبر انقلاب را مشهدیترین و مشتیترین هدیهی حضرت ثامنالائمه به ایران عزیز میدانم، لیکن وای بر ما! وای بر ما که در همین مجازستان، میبینی به همه چیز مشغولیم الا به ولینعمت خودمان! داریم مگر غریبتر از امامرضا؟! داریم مگر غافلتر از ما؟! اما اشتباه نکن جناب شهردار! آن روزها هم ما نبودیم یا غافل بودیم و مأمون از قضا مرتب #تابلو عوض میکرد! بسیار هم زیرک بود! تو در زیرکی، چرک ناخن انگشت کوچک مأمون هم نمیشوی! پادشاهی که برداشت و تابلوی «امامرضا» را کرد «ولیعهد مأمون»! فیالحال سئوال اینجاست؛ الان مأمون کجاست؟! و آیا کدام احمق، ولیعهد خدا را ولیعهد مأمون میخواند؟! بسمالله ای شمسالضحی! حضرت امامرضا «ولیعهد خداوند» است! اگر قرار بود با تبدیل واقعا نخنما و تابلوی تابلوی «زائر» به «مسافر» امامرضا تنها محدود در ۴ خیابان مشهد شود، ایشان در همان #مدینه محدود میماند! آقایان غربزده! ما خدایی داریم که #موسی را عدل در کاخ #فرعون بزرگ کرد و علیبن موسی را عدل در کاخ مأمون، بزرگتر کرد! ممنون میشویم #خدا را به #مبارزه نطلبید! این ارادهی استوار الهی است که امامرضا، نهفقط سلطان ایران یا مشهد، بلکه سلطان همهی جان و همهی جهان باشد! و سر همین است که میبینی پیرزن عراقی، همان اشتیاقی که من و ما به زیارت کربلا داریم، به زیارت مشهد دارد! او اگر «مسافر» بود، میرفت آنتالیا! او اما «زائر» است! خوب خودش را لو داد جریان آلوده به فساد اصلاحات! و این را ما مکر خدا میدانیم! با این «تابلوبازیها» بهخوبی معلوم شد که مشکل جماعت، نه علمالهدی است، نه رئیسی! مشکل دارند با خود امامرضا! نیز با زوار محترم مشهدالرضا! پس «یه امامرضا رو بذارین برای این مردم بمونه!» از مطالبم پیداست که به پارهای از رفتار و گفتار امامجمعهی مشهد معترضم اما اعتراض من به علمالهدی، استعاره از اعتراضم به امامرضا نیست! بهعکس افسادطلبان که دقیقا با خود امامرضا مشکل دارند و الا اشکال «راهنمای زائر» چه بود؟! هوشیار باشد جوان انقلابی مشهد! #فردوسی و #طوس هم برای ماست! که آن #حکیم خود محب اهل بیت بود! و شهید شیعهبودنش! جریانی که مشهد را میخواهد پر از برندهای غربی و با الفاظ انگلیسی کند و رسما گدای غرب است، چه به «رنجبردهی پارسی»؟! جریانی که با #مدافعان_حرم یعنی همان بیروننگهدارندگان حرامیان از خاک پاک وطن، نامهربانند و مدام به دشمن امتیاز میدهند، چه به آن قلهی مغرور که حقا حماسه میسرود؛ «همه سر بهسر تن بهکشتن دهیم، بهآید که گیتى بهدشمن دهیم»؟! لذا شاعر طوس نیز مال زوار امامرضاست، نه غربزدهها! سخن آخر! بطلب ما را #کبوترانه آقاجان! دلم صحن انقلاب میخواهد! یک جرعه سقاخانه…
#حسین_قدیانی
نامهی #حسین_قدیانی به #حسن_روحانی
به نام خدا
ریاست قوهی اجرا
با سلام
در شرایطی که هم باحجابان ناظر بر اوضاع اقتصادی از شما گله دارند و هم بدحجابان و در حالی که هم باریشها از شما بابت وعدههای ناراستتان گلهمندند و هم بیریشها و در اوضاعی که کم و کیف کار نازل و کارنامهی ناقابل حضرتعالی، نهتنها صدای موافقانتان را که حتی صدای احسنالوزرایتان را نیز درآورده و قاضیزاده را دستآخر وادار به استعفا با تلخترین لحن ممکن کرد، عجب از شماست که عوض عذرخواهی، تغییر رویه و یک تکان دادن به خود و کابینهی واقعا پنچرتان، جوری حرف میزنید کأنه دنبال جنگ باحجاب و بدحجاب یا باریش و بیریش هستید! خیالتان تخت! این هر ۲ با وجود همهی اختلافات، در یک قول، متفق و متحدند؛ «شما رئیس بدی برای قوهی مجریه هستید که فقط حرف میزنید و هیچ اعتباری به وعدههایتان از قبیل وعدهی «اصلاح ۱۰۰ روزهی اقتصاد» یا وعدهی «بهمحض اجرای برجام، همهی تحریمها لغو میشود» نیست!» چند روز مگر #انگلیس بودهاید که این همه تعلق خاطر دارید به ایدهی «تفرقه بینداز و حکومت کن»؟! والله #مشکلات_اقتصادی درد مشترک منِ دارای محاسن است با آن برادرم که صورتش را از ته میزند! از قضا، هم من و هم او، از شما خواهان سریعترین نت ممکنیم! نه به قرآن! احدی در این کشور با #اینترنت مشکل ندارد! مشکل همه، شمایی! و دولت بیرمقتان که عوض تکیه به داشتههای بیشمار #ملت خود، یک روز گدایی #آمریکا را میکند و دگرروز گدایی #اروپا را! اینکه هیچ وضع دولتتان خوب نیست، قرار بر این نمیشود که به قول آیتالله مکارم #زننده سخن بگویید! یا عزم کنید در تفرقه میان آحاد ملت! مجددا تکرار میکنم؛ از شما و معطوف به وضع اقتصاد کشور، هم قشر مؤمن انقلابی شاکی است و هم سایر اقشار! هیچ هم جنگی با هم نداریم! جنگ همهی ما با شماست که تو گویی با حل مشکلات قهرید! حالا یا چون عرضه ندارید یا قصد! گاهی چنان روشنفکرانه حرف میزنیدها! کلا ۲ تا رمان در عمرتان خواندهاید؟! چند بیت شعر حفظید اصلا؟! این حرفها را #آقا بزند، میگوییم؛ «ایشان همان کسی بوده که در جوانی #شولوخوف و #هوگو میخوانده!» به شما برنخورد اما گمانم قرتیترین اثر مطالعاتیتان #داستان_راستان بوده! حالا طرز سخن #شیخ_سرخه را نگاه که کأنه روزهای زوج با #ابتهاج همسایه است و با #کدکنی روزهای فرد! نمیآید این ژست به شما! شمایی که آخرش هم راز مرگ پسرتان را روشن نکردید، حرف از کدام #شفافیت میزنید؟! شما خطاب به #شهید_چمران دفاع از اعدام ارتشیها در #نمازجمعه نکنید؛ شرح «لا اکراه فیالدین» پیشکش!
به «کاخ سفید» باید نامه مینوشتند وزرا!
حسین قدیانی: اما #قاسم_سلیمانی هرگز به #رهبر_انقلاب نامه نمینویسد که «اگر لایحهی کذا تصویب شود، دیگر دنبال حضور پرقدرت ما در منطقه نباشید!» آری! فرق است میان سردارانی که در تراز #چهل_سالگی_انقلاب_اسلامی کار میکنند، با وزیرانی که توهم زدهاند فقط ۴۰ روز از استقرار نظام گذشته! بعضی وزرا تصور میکنند #خمینی هنوز در پلکان طیاره است! هیهات! سالیانی است زمین پر شده از عطر فرشته! و اینک برد موشک شیربچههای خلف صالح امام به مقر هر ابلیسی میرسد! آقایان وزرا! اگر نمیدانستید، بدانید؛ ۳۰ سال از این ۴۰ سال را خامنهای رهبر بوده! عوض شرح دستاوردهای #برجام به #ملت و اینکه آیا چقدر موفق بود در لغو بالمرهی همهی تحریمها، نامه به #ولایت مینویسید؟! بهتر نبود به جای نامهی محرمانه به ولایت، نامهی غیرمحرمانه به ملت مینوشتید و از همگان عذرخواهی میکردید بابت این وضع دولتمردی؟! مشکل از «ارکان گشاد» است، نه «ارگان عماد»! والله مغنیهی شهید مقاومت، نه مدیر سایپا است، نه سمتی در ایرانخودرو دارد! مردم شاکی از دولتیهای جادهمخصوص، شکایتی از حکومتیهای بنیان مرصوص ندارند! آقای روحانی! دولتتان را درست کنید! با این دستفرمان، کدخدا و اروپا که هیچ؛ بیم از آن میرود حتی #خدا هم نتواند کاری برای شما بکند! مکرون خیلی همت کند به داد مردم فرانسه برسد! مردم ایران را لازم نکرده! اروپا خیلی هنر کند، بتواند #پیزا را راست کند! و شما هم بتوانید #میلاد را کج نکنید! و انقلاب را در اذهان مردم، بد نکنید! #امیرالمؤمنین یک #مالک_اشتر در #صدر_اسلام داشتند و یکی هم امروز در #صدر_انقلاب دارند که بلاشک حضرت سیدعلی هستند! الغرض! عصر بازگشت مالک از خیمهی معاویه گذشته! فیالحال گریبان بطالین دست بازوان پرتوان ولی امر مسلمین جهان است؛ بازویی، حاجقاسم و بازویی، نصرالله! ما از کربلای ۴ به کربلای ۵ رسیدیم و از کربلای ۵ به خود کربلا! و انشاءالله تا رهایی قدس شریف نیز راهی نیست! بله! قیمت مرغ و گوشت، گران است اما به سپاه مقدس قدس چه دخلی دارد؟! عجبا! علیرغم تجربهی برجام، باز هم در این وهم بزرگ غوطهورید که مسیر #گشایش_اقتصادی از #سازش_سیاسی میسر است! نه! #نامه آن نبود که برخی وزرا نوشتند! نه #قلم داشت، نه شرافت! نامه به این میگویند! و مرد به حاجقاسم میگویند! #تحریم برای ایشان نیز هست! لیکن سردار ما فقط موسم فتح، به فرماندهی کل قوا نامه مینویسد! یا شیخ سرخه! #بیت_رهبری چرا؟! به #کاخ_سفید بگو وزرایت نامه بنویسند که چرا #آمریکا از برجام، خارج شد؟!
#حسین_قدیانی
خیلی مقصری خمینی!
حسین قدیانی: آهای خانم معتمدآریا! انقلاب اسلامی را ببخش! بضاعتش همین بوده! شرمنده اگر ۴۰ سال است همهی عزمها بر توقف شما بوده! شرمنده که به روحانی رأی دادید ولی رئیسی را رئیسجمهور کردند! شرمنده اگر پدران ما در آزادسازی خرمشهر، تأخیر کردند! شرمنده که اشکهای مادرم در جنوبشهر در همهی این ۴۰ سال، خراب کرده بساط طرب شما را! شرمنده اگر به شما خیلی بد گذشته است! همهاش تقصیر خمینی است! انقلاب اسلامی فقط به ما خانوادهی شهدا رسیده! ما در هر منطقهی تهران، سهمیهی ۵۷ برج داریم! به ما هر تابستان، مجانی کولر میدهند! ما را هر زمستان، میبرند داووس، اسکیبازی! اما شما چی! همیشهی خدا هشتتان گرو نهتان است! شما بدتر از رضا کیانیان! رضا کیانیان، بدتر از شما! نظرت چیست به تقاص جرائم خمینی، مادربزرگم را بکشی؟! اصلا فرض کن این هم عالم سینماست! اگر انقلاب نشده بود، شما عمرا قیافهی الان را داشتی! زشتی سیرت هنوز هم لپگلیات حتما کار انقلاب است! باور کن اگر شاه بود، اقلا ۲۰ سال جوانتر بودی! اما در کجا؟! ببخشیدها؛ در چیز نو! والله همین زبان درازت را هم به انقلاب بدهکاری! روی سن سینمایی که مال همین نظام است، لغز برای که میخوانی؟! اصلا به کجا رسیدهای مگر که این همه مسروری از غلبهات بر دشمنان حرکتت؟! چند عکس با غربیان غریبه را پریبلنده هم دارد! از بس دبی رفتهاید، لیبرالیسمتان بوی آروغ آل مکتوم میدهد! بدبختی بازیگر هم نیستید! بهترین بازی تمام عمرتان در سکانس سیاست بود! همان جا که شیخحسن را قالب کردید به ملت! به حمید فرخنژاد بگو؛ کفش قرمز پاشنهبلند بپوشد، هروقت رفت پیش بنراشد! آخ که چقدر ظلم کرده انقلاب اسلامی در حق شما جانورهای آشنا! بمیرم الهی! زمان آن گوربهگوری، همهیتان فضانورد بودید! و یک پایتان در مریخ بود! اتفاقا انقلاب اسلامی، انقلاب حرکت بود! و زن و مرد را تکان داد! به ما چه که اسیر شیخکها شدهاید؟! به نام خدا! مرده هم زنده میکرد خمینی! آری! این دم مسیحایی امام ما بود که مرتضی آوینی را از خطر مرگ، نجات داد! و الا او هم میشد یکی مثل شما! شمایی که توهم زدهاید زندهاید! و حرکت دارید! هیهات! گرفتن یک خرمهره، هرگز از علائم حیات نیست! حیات در حرکت قایق عاشوراست که هنوز هم ادامه دارد! وه که چه ناز، بازی کردند بچههای قلهی بازیدراز، سکانس شهادت را! دلم پیچک میخواهد! عجب شهیدی بود! دلم بازیگران اروند را میخواهد که به جای بالارفتن از سن، قدم گذاشتند روی نفسشان! جز این میکردند، نمیشد به آب زد! نمیشد! شما عفو کن خانم آریا!
#حسین_قدیانی
دعوایی با شهید بهشتی
حسین قدیانی: همیشه از تو دفاع کردهام و حتی در هر دوگانهای، حق را به تو دادهام و ای بسا که طعنهی رفقا را بر خود هموار کردهام و بر شعار «بهشتی زمان» خندیدهام اما لحن این متن را بر من ببخش! انشاءالله هنوز هم تلخی برخورد صادقانه را برتری میدهی به شیرینی برخورد چاپلوسانه! اگر دههی ۶۰ با چماق بنیصدر بر فرق انقلاب میکوبیدند، سالیانی است که حتی از تو هم چماق ساختهاند! مکرر از زبان فرزندانت شنیدهایم؛ «اگر بهشتی بود، مثلا فتنهی ۸۸ زودتر جمع میشد»! همین را کم داشتیم که توی بهشتی را بزنند بر سر خامنهای! تو که خود پیش از ما، اقتدا کرده بودی به آقا! در نمازجمعههای شصت پر از خاطره! حالا مسئلةٌ! تو مظلومتری یا خامنهای؟! کلا چند سال از انقلاب را درک کردی؟! ۳ سال شد؟! روی هم ۲ تا فحش شنیدی دیگر! یکی «مرگ بر بهشتی»! و یکی هم «طالقانی را تو کشتی!» خامنهای اما ۳۰ سال است عوض همهیتان حتی از فرزندانتان هم فحش میشنود؛ «اگر #مطهری بود و اگر #بهشتی بود»! ماندهام با وجود این همه توان، پس چگونه شهید فتنهی زمان خود شدید، شماها که ظرف ۳ سوت، کل ۸۸ را جمع میکردید؟! هان ای دبیرکل حزب جمهوری اسلامی! نبودی و نیستی و ندیدی که چهها رفت این همه مدت بر دبیرکل نظام جمهوری اسلامی! آری! خامنهای را میگویم! بر نظام ۹۲ و ۹۶ که پای ۴ تا رأی بیشتر روحانی ایستاد، همین فرزندان تو در ۸۸ تهمت تقلب زدند! دمت گرم! هر چه از دوست رسد، نیکوست! لیکن این متن را نمیشود ننوشت! واقعا #مظلوم تو بودی یا نه! حق آن است که بنویسم؛ «مظلومیت تو در برابر مظلومیت خامنهای، فقط یک شوخی بینمک است»!» همهاش چند ساعت رفتی بازیدراز و چنان شهدا، دل مغرورت را بردند که بهشتی با آن عظمت، در مدحشان بگوید؛ «عرفان واقعی، خانقاهش بازیدراز است!» آنوقت کروموزومهای حاجاحمد را ببینی با دراویش کذا! #کروموزوم است دیگر! #یادگار و این همه نابکار؟! آقای بهشتی! عمرا اگر خامنهای بر سر مزار شما اشک بریزد! گریههایی هست فقط مختص خدا! عادت کرده رهبر ما به مظلومیت! خیالی نیست! #علی است دیگر! زودتر از همهیتان #ترور شد ولی #شهید نشد تا #شاهد بماند! به نام الله؛ پاسدار حرمت خون دل شاهدان! فرماندهی جنگ هم بگوید؛ «موشک میخواهیم چه کار؟!» دور جدید ناگفتههای هاشمی! عمری #خاطره نوشت و یک عمر، ناگفته داشت! با تو #هاشمی بود اما به #آقا که رسید، شد رفسنجانی! از تو هم اتفاقا زیاد خاطره میگفت؛ «آسیاب به نوبت!» زمانه، مظلوم گیر آورده رهبر ما را! زود رفتی و #مظلومیت را ندیدی! درود بر بهشتی!
#حسین_قدیانی
#انقلاب_زنده_است
حسین قدیانی: نوک قلم ارادهی بچهها چه تیز است! کأنه «عقاب» حواسشان به همه چیز هست! احدی اگر در وصف انقلاب، حرف غیر بزند، چنان حاضرجواب، جواب طرف را میدهند که تو گویی هنوز «بهمن ۵۷» است! هیچ هم اسیر خط و خطوط نیستند! لازم باشد، پاسخ فلانی را هم میدهند! بله! شاید بعضا حرف را نپخته بزنند اما اصل و اساس این عزم جدا جزمشان ستودنی است! اینکه هرگز تنها نمیگذارند انقلاب را و رهبر انقلاب را! اگر سلبریتی روی سن است هنوز، بنازم حزبالله را که درون سنگر است هنوز! و وسط میدان است هنوز! دولت میخواهد دست هر ننهقمری باشد؛ جوان انقلابی، منفعل نمیشود! و دچار یأس نمیشود! هر چه تیر و ترکش، فزونتر؛ ایمان و همت و انگیزه و شور و شعور پیر و جوان ما بیشتر! اصلا انگار زمان نمیگذرد بر حاجسعید قاسمی که همچنان در جبههی غرب، مشغول خدمت است! این غرب نازنین کجا و غرب این غربزدههای مفلوک کجا؟! کجایی پیچک؟! کجایید ای شیربچههای بازیدراز که والله همسنگران ما هنوز در خط سرخ شهادت شما، ثابتقدمند و پابرجا! برجام میخواست از قضا لگد به همین روحها و روحیهها بزند اما هم دشمن، کور خوانده و هم دشمندوست! ما خسته نمیشویم! دفاع از انقلاب، هویت ماست! شرف ماست! ما شرط روی حسن روحانی نبسته بودیم که حالا پشیمان باشیم! شرط ما روی خمینی بود! و هنوز هم روی اسم روحالله، قسم میخوریم! الا ای تاریخ! شهادت بده که از انقلاب خمینی، هیچ کس با آن جدیت دفاع نکرده که بچههای خامنهای! ۳۰ سال است حزبالله که خامنهای را واقعا رهبر میخواند، در دفاع از روحالله، شب و روز نمیشناسد! هر روز هم روی سن، خمینی را بزنند؛ باز ما درون سنگریم! و وسط میدان! حتی در مجازستان! هیچ کجا از چشم دیدهبان، پنهان نیست! چشم عقاب، همه جا را رصد میکند؛ «اگر انتخابتان اشتباه بوده، لطفا به انقلاب، فحش ندهید!» حساب انقلاب، پاک است! «حساب انقلاب» فیش حقوقی شهید مدافع حرم است! ما همین که تضمین نخواندیم امضای کری را، گمانم ۶ بر هیچ، جلو باشیم از جماعت! فقط یک گلمان، محسن بود! سوپرگلی با خداییترین نگاه ممکن! بگو «چشم خدا»! دمتان گرم رفقا! از پیران کیهان تا جوانان وطن امروز! از جوان و فرهیختگان تا همین مجازستان! حضورتان تداعیگر حضور مردان خیبر است در جزایر مجنون! دیروز «جنگ خیبر» بود و امروز «نبرد خبر»! باشد! ما هستیم! هیهات! دههی ما نگذشته! کسی روی مرگ ما شرط نبندد! ما نمیمیریم! ما از چمران، بدل میشویم به احمدیروشن! و از کاظمی به حججی! و آری! از خمینی به خامنهای! تازه چلچلی انقلاب است…
#حسین_قدیانی
#حضرت_ماه
حسین قدیانی: نه! خرافه نبود! نبوده و نیست! ما هنوز هم در ماه، تصویر امام را میبینیم! مردی با نام روحالله! آن ستارگانی که ما میشناسیم، دب اکبر و اصغر نیستند! نه! غربزدهها اخترشناس نیستند و الا هر شب، ستارهی خندانی را در آسمان میدیدند به نام خرازی! و بر لب خرازی هرگز گل تبسم جاری نمیشد، اگر علمدار، معاصر خمینی نبود! ای وای از عشق امام! چهها که نمیکند با آدم! داشت در آمریکا درسش را میخواند چمران اما جاذبهی خمینی، دکتر مصطفی را تا دهلاویه کشاند! ماه حتی در برکلی هم روحالله را نشان میدهد! لطفا ادواردو آنیلی را هم به خداپرستان عالم اضافه کنید! هر خداپرستی، عاشق امام میشود! ۴۰ سال است بشریت- صحبت «آدم» را دارم میکنم!- خدا را بهتر دارد میپرستد! و خمینی، برای خدا سنگ تمام گذاشت؛ «خرمشهر را خدا آزاد کرد»! گمانم قهرند سلبریتیها با خدا که روی سن، انقلاب خمینی را میزنند! این از عوارض بازی زیادی در نقش شیطان است! سن هم سن یومالله ۱۲ بهمن! بهبه! امام باشد و تو برداری این سرود را بخوانی؛ «برخیزید ای شهیدان راه خدا!» و باز هم سخن از خدا! ۴۰ سال است! و این است سن جشنوارهی فجر! والفجر! و لیال عشر! و لیالی والفجر هشت! اروند؛ یادش به خیر! نخلهای سرجدا؛ یادش به خیر! قایق عاشورا؛ یادش به خیر! شبهای حنابندان؛ یادش به خیر! ما پشیمان شویم از «حضرت ماه» که عکسش چندی است حتی افتاده روی فرات؟! اگر انقلاب ما، حرکت آدم را متوقف کرده بود، پس حاجقاسم کربلای ۵ چگونه به خود کربلا رسیده؟! سلبریتی افتاده روی سن! پیری است و امراض خودش! روی سن بهشتزهرا اما هنوز هم ندای «برخیزید» بلند است! و هنوز هم همت دارد، محمدابراهیم! همچنان که هنوز میخندند سردار شرق ابوالخصیب! ما و پشیمانی از چشمهای همت، که خدا برایش سرمه کشیده بود؟! ما و پشیمانی از لبهای خرازی، که خدا برایش تبسم ساخته بود؟! لطفا خفه! هنوز انقلاب نشده بود که خمینی به شهادت مصطفی، پدر شهید شد! قبل از همهی ما، این خمینی بود که هزینه داد! و اگر انقلاب امام خمینی را بزنید، با ما طرفید! متن به متن، رسواترتان میکنیم! و پشیمانترتان میکنیم! پشیمانتر از پشیمانیتان از رأی جسمانیتان به روحانی! روحانی یعنی روحالله! روحانی یعنی سیدعلی! آن شبها که پدرانمان در ماه، خمینی را میدیدند، منظور همین روزهایی بوده و هست که ما به خامنهای نگاه میکنیم اما امام را میبینیم! خرافه یعنی «لغو بالمرهی همهی تحریمها در همان روز امضای برجام»! غربزدهها بالمره خرافهپرستند! خرافهی امضای کری! فدای حقیقتت خمینی!
#حسین_قدیانی
پسران عمهخانوم
حسین قدیانی: به جبر روزگار بار دومی است که از کوچههای چندشهید کوچ کردهایم به جایی دیگر! بار اول عصر نوجوانی بود! نه آن بار و نه این بار، اسم پدرم روی کوچههایی که ساکنش بودیم، نبود! کوچه وقتی در پایینشهر باشد و چندشهید، همین میشود دیگر! یک کوچه که نمیتواند به اسم چند شهید باشد! در ثانی؛ شهید، شهید است! القصه! ۲ هفته پس از اثاثکشی و در شرایطی که هنوز درستحسابی در جای جدید جاگیر نشدهایم، امروز به سبب کاری رفتم محل قبلی! همین که به کوچهی کهنسال رسیدم، دلم گرفت! یا شاید هم باز شد! قصهای دارد هر کدام از این کوچهها؛ خانهها! عکس چهارم را نگاه کنید! یک کوچه و این همه شهید؟! صدالبته در همین کوچهی کهنسال اگر میخواستند عکس یادبود تمام شهدای کوچه را بگذارند، اقلا باید تصویر ۵ شهید دیگر هم اضافه میشد! من حالا پدرم را حساب نکردم! پدرم مال این کوچه نبود راستش! حتی مال کوچهی محلهی نوجوانی هم نبود! مال محلهای بود به نام «سیزده متری حاجیان» در جنوبغرب تهران که مسجد «جوادالائمه» هم آنجاست! کجا بودم؟! هان! داشتم مینوشتم که امروز وقتی چشمم به تصویر شهید کهنسال افتاد، دلم گرفت! یا شاید هم باز شد! هر چه بود، حس کردم باید عکسی ثبت کنم! و متنی! متنی که دارید میخوانید! آهای خانم بازیگر! هان ای آقای سلبریتی! مثل کوه، پشت این انقلاب ایستادهاند این شهدا! فکر نکنید غریب است انقلاب! توهم نزنید مردهاند شهدا! والله هنوز هم همهی این کوچهها با همهی نداریشان، پای خیابان انقلاب ایستادهاند! آنکه خاطراتش تمام شد، هاشمی بود! هنوز خاطره میسازند این کوچهها! چند کوچه آنورتر، مادر شهیدی میشناسم که اصغرش شهید شد؛ مجیدش جانباز است؛ محسنش نه که منافق مسلح بود، دههی ۶۰ اعدامش کردند و رمضانش هنوز که هنوز است کفتر میپراند! خدایی عشقهای مثلثی شما جذابتر است یا زندگی این پیرزن؟! ملاک اگر بازیگری هم که باشد، باز بازی «عمهخانوم» دیدنیتر نیست؟! واقعا جای چه کسی روی سن است؟! باری این شیرزن میگفت: «زندگی من، دار مکافات بوده! خدا مرا همهرقم امتحان کرده! همهجور پسری به من داد! از شهید بگیر تا منافق! اما محسن هم پسرم بود دیگر! چقدر اصغر نصیحتش کرد ولی مگر گوش میکرد؟! جزجگرزده آخرش هم در خانهی تیمی دستگیر شد! محسن در خانهتیمی بود و اصغر و مجید در دوکوهه! رمضان هم طبق معمول، پشتبام! و من در سختترین آزمون الهی! خدا شاهد است برای اصغر، گریه نکردم هیچ! پسری که از دست دادم، اصغر نبود! محسن بود! اصغر هنوز برایم زنده است، با اینکه پیکرش هنوز برنگشته!»
#حسین_قدیانی
#روی_سن
حسین قدیانی: دشمنی که این روزها روی سن بهزعم خود زیاد حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای، حساب مرگ باز کرده، همان دشمن احمقی است که نیمهی خرداد ۶۸ معتقد بود؛ «خامنهای جوانتر از آن است که از پس رهبری انقلاب برآید»! لذا تا مدتها #حضرت_آقا را بایکوت کرده بود! گویی ایران اصلا #رهبر ندارد یا اقلا رهبری به نام #سیدعلی ندارد! دشمن بر این باور بود که خامنهای خیلی زود میراث خمینی را به باد میدهد و مهر ختامی بر بهمن ۵۷ میزند! شگفتا از حافظهی ضعیف #دشمن که همیشه روی سن، سیلی از حضرت آقا خورده، اما باز هم حرف حساب سن را نمیفهمد! نه! نه بهار ۶۸ آنقدر #جوان بودند آقای ما و نه زمستان ۹۷ آنقدر #پیر هستند آقای ما! آقای ما بسی رنج برد در این سال ۳۰ لیکن مراقبت کرد از گنج انقلاب! و فقط در یک قلم، بچههای جبهه و جنگ انقلاب را از کربلای ۵ به خود کربلا رساند و دیر نیست که ما در قدس شریف هم نماز بخوانیم! به لطف خدا، رهبری داریم فوقالعاده مقتدر و بینهایت زیرک! بعضا رؤسای جمهور میخواهند ضربه به نظام بزنند اما وقتی خامنهای حتی از مخالفان هم دعوت میکند که در انتخابات شرکت کنند؛ این یعنی آقای ما ختم روزگار است و عوض مو، پیچش مو میبیند! شاید اکبر و محمد و محمود و حسن، رأی آقا بوده یا نبوده باشند لیکن خامنهای خوب میداند که از جمله رموز ماندگاری نظام، همین نوبهنوشدنها در انتخاباتها است! امر مهمی که جمهوری اسلامی دارد و رژیم پهلوی نداشت! گیرم روحانی، رأی آقا نبوده اما خامنهای تنفیذ کرد آرای او را! این یعنی ولایت، اولمدافع رأی اکثریت است! پس دفاع آقا از دولت، در اصل، دفاع ایشان از ملت است! هاشمی و خاتمی و احمدینژاد و روحانی، بخواهند یا نخواهند و بدانند یا ندانند، با مدد از ذکاوت خامنهای، بیشتر عامل تقویت نهضت انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی هستند! آری! روحانی اصلکاری خود آقا است! لطفا پای این قبیل مطالب، کامنت نگذارید که «مردم، گرفتارند!» از قضا، ناظر بر همین گرفتاریها بود که ما مبلغ «نه به شیخ» بودیم! حالا ملت، گرفتار شده؟! کامنت پای این متن، تحسین زیرکی و اقتدار آقا باید باشد که صبر میکند تا خود #آمریکا از #برجام خارج شود! برجامی که در روحش نقشه برای مرگ بزرگان کشیده بود؛ بیخود کشیده بود! اینک ظریف، چه حرفها که علیه کدخدا نمیزند؛ «حیف جوهر توافق با آمریکا»! این از خواص حکیم است! جملاتی از این دست، یعنی مرگ غربزدگی! که روحانی تندتر از بهشتی علیه آمریکا فریاد بکشد! نگاه کنید! این عصر صدر انقلاب است، نه عصر صدر اسلام! #سلیمانی عقب برنمیگردد!
#حسین_قدیانی
#یا_زهرا
حسین قدیانی:
بهمن ۵۷
هنوز دنیا نیامده بودیم
ما سربازان درون گهوارهی امام بعد از خمینی بودیم
فجر را ندیدیم
اما والفجر را چرا
و لیال عشر
والفجر ۸
#زندگی ما
خورد به پست #جنگ
و شغل پدرانمان
شد یک معما
کجایی معلم انشا؟!
املا؟!
ریاضی؟!
از #اروند
اروند وحشی
بابای مریم طاهری
با چه محاسباتی توانست رد شود؟!
مگر میشد رد شد؟!
آهای خوارزمی!
الگوریتم لبخند #خرازی را چه میدانی
آهای ابن سینا!
کاش بودی
بودی و برای روحانی
نسخهی #همت میپیچیدی
آهای ابوریحان!
این را بدان و بعد بمیر
عبور از اروند، کار خدا بود
آقای ظریف!
اما جوهر قلم پدر من
هیچوقت حیف نمیشود
عشق است #مذاکره با #خدا
روی #قایق_عاشورا
در #بهمنشیر
آری!
ما از تبار شیران بهمنیم
عقابان بازیدراز
بچههای صبحگاه دوکوهه
دلاوران حمید
کجایید برادران باکری؟!
خیبر و بدر تمام شد
اما هنوز حاجقاسم ادامه دارد
الی بیتالمقدس
سلام بر #مهدی_باکری
سلام بر #حمید_باکری
سلام بر #شهید_پیچک
که چه بوسهای زد بر دست امام
در جماران
دلم زیارت عاشورای حاجمنصور میخواهد
در فاطمیهی جبههها
حرف را رک بزن!
اگر این #انقلاب
زمین بخورد
بچههای تو را مسخره میکنند فاطمه!
سلام بر مادر پهلوشکستههای شلمچه
که هنوز
هوای خون شهدا را دارد
خوب میدانم
بیمهی دعای #مادر است
آن قطرههای سرخ اردیبهشتی
السلام علیک یا مادر
السلام علیک یا زهرا
یا زهرا!
همهی سربندها
حرف از شما بود
حتی بهشت زهرا
عطر تو را دارد
تو پلاک خانهی پلارکی
تو نسیم سحر کرخهای
تو عمود خیمهی مجنونی
که دیروز
مادری کردی برای #احمد_کاظمی
و امروز
برای #محسن_حججی
باز هم برایت
مراسم گرفته آقا
چه خوب مادری دارد انقلاب
و رهبر انقلاب
و من
همیشه دوست دارم
اینجور بنویسم؛
#مهدی_فاطمه
دعا کن برای بشریت
یا حضرت مادر
معصومیتمان از دست رفته
اماممان غائب است
غریب شدهایم
تنهاییم
وه که چه نیازی داشتیم به #فاطمیه
چه به موقع آمد
چه خوب شد که آمدی
داشت مدام
تو را صدا میزد انقلاب
یا زهرا!
یا زهرا!
اروند روزگار
باز وحشی شده
نه!
عادی نیست این همه جزر و مد
باز هم
مدد از تو میخواهند بچهها
مادری دیگر
مادر گمنامترین شهیدان
که خونشان را
تا کربلا جوشاندی
تا خود بینالحرمین
هدف #فاو بود
ماندهام چگونه #دعا کردی بچهها را مادرجان!
که هدف شد #کربلا
که رسیدیم ما به #نینوا
اینک موسم دیار #قدس است
گویی سربند حاجقاسم
بر پیشانی #افق بسته شده
چه یا زهرای سرخی
چه سحر مبارکی
ماندهام کجا را میبیند
فرزندت سیدعلی
که این همه #امیدوار است
یا زهرا!
آخرین روزهایی است که از #مهدی بیخبریم
مگر نه؟!
#حسین_قدیانی