روزگاری امام حسن هم در بقیع مدینه، حرمی داشتند لیکن وای از روزی که حرم باشد و مدافع حرم، نه! اگر حججیها نبودند، بیشک الان مزار سیدالشهدا هم مثل برادرش شده بود؛ ساکت و سوت و کور! و راستش عجیب دلم گرفته! دهها امامزاده حسن در همین ایران داریم و آنوقت قبر امام حسن مجتبی اینجور! و قدرش اینقدر مهجور! «فاتح جمل» باشی و «ولی حسین» و «مربی عباس» و «پدر قاسم و عبدالله»؛ آنوقت هر نفلهای که خواست با دشمن ببندد و به اجنبی در قبال «تقریبا هیچ» دستاوردی، هر امتیاز گزافی بدهد، خودش را «حسنی» بخواند و تابع «صلح امام حسن»! و یکی هم نیست که به جماعت بگوید؛ «بله! مظلومانه بود صلح حسن بن علی لیکن هیهات! هرگز ذلیلانه نبود!» رسما بنا دارند دومین امام ما را سمبل «اسلام غیرانقلابی» معرفی کنند! حال آنکه الفبای انقلاب را به امام حسین، امام حسن یاد داد! و «جمل» فقط یک ترم این کلاس سراسر درس بود! اگر اولین فرزند علی و فاطمه، الگوی «اسلام آشتی با باطل» بود، آیا شیربچههایش «قاسم و عبدالله» میشدند؟! الغرض! همان آبرویی که حسین بن علی از یزید برد، حسن بن علی از معاویه برد! مهم این است، نه اینکه ببینیم کدام این امامان، شمشیر کشیدند و کدام نه! وانگهی! نوشتم؛ راه و رسم شمشیر را به امام حسین، امام حسن یاد داد که الحق در جنگ جمل، شیر بود و در هر جنگ دیگری نیز شیر بود! در اسلام، نه جنگ و نه صلح، حقانیت ذاتی ندارند! حقانیت با حفظ خود «اسلام» است که امام امت، معطوف بر اوضاع جامعه، تشخیص میدهد که راه محافظت از آن، چگونه است؛ موقتا صلح کنی یا موقتا بجنگی! صلح امام حسن با همهی مسائل و مصائبی که داشت، در نهایت منجر به حفظ اسلام شد اما برجام حتی خودش را نیز نتوانست حفظ کند! لغو بالمرهی همهی تحریمها در همان روز امضا یا حالا بگو اجرای توافق، پیشکش! حتم دارم که کربلا و عاشورا و اربعین و تمام وجود حسین و عباس و زینب و تمام فلسلفهی «ما رأیت الا جمیلا» اولا؛ مدیون تدبیر حسن بن علی است و ثانیا؛ ممنون کرامت ایشان! همان که پیش از اینها خطاب به امام حسن علیهالسلام نوشته بودم؛ «تو آنقدر کریمی که حتی کربلا را هم به حسین بخشیدی!» در بقیع، سنگی هست آسمانی که بینالحرمین با تمام عظمتش تکیه به آن داده و دقیقا همان سنگ را به سینه میزند؛ سنگ مزار حسن! لذا در هر «یا حسین» ما، بیش و پیش از «حسین» این «حسن» است که تمنا میشود! خراب مظلومیت شما هستیم یا حسن! اما در اقتدارتان نیز همین بس که وقتی میخواهیم «علی» را در اوج شجاعت بخوانیم، به امیرالمؤمنین میگوییم؛ «ابالحسن»!
یسار
اتفاقا امیدوارانیم وطن امروز ۵ آذر ۱۳۹۷
شاهدیم که بعضی دولتمردان و دولتزنان کنونی، هر وقت در عرصه خدمت، کم میآورند- بدبختی زیاد هم کم میآورند!- به جای عذرخواهی و تلاش برای جبران مافات، آویزان اتهامزنی به جناح رقیب میشوند، مثل همین طعنه «دلواپسان» که اخیرا در زبان یکی از بازنشستگان اعتدال که ملت را از خدمات شبانهروز(!) خود محروم کرد، جاری شد: «دلواپسی در مرام منتقدان دولت است! ذات اینها با دلواپسی خو کرده و قابل اصلاح هم نیستند»! منباب مقدمه باید این را بنویسم که اگر چه «دلواپس» و «دلواپسی» و «دلواپسیم» ناظر بر شناخت ما از کم و کیف جنگ نرم، هرگز در ادبیات «وطن امروز» نبوده اما قبول داریم که وقتی توافق کذا حتی بهزعم آورندگانش هم دستاوردی معادل «تقریبا هیچ» داشته، معالاسف باید نگران چیزهایی بود! یا اینکه اجازه بدهند آقایان، همان کاری را که آمریکا با هستهای ما کرد، اروپا با موشکهای ما بکند و دستآخر هم بخوریم به پست مادر تحریمها و احتمالا چند صباح دیگر، مادربزرگ تحریمها! و این همه با اذعان به آنکه اصلا و اساسا با هدف لغو تحریمها، اذن مذاکره داده شد به حضرات! خب! این چیزها نگرانی هم دارد! اصلا خیلی هم بند غیرت نیست! مخ اگر معیوب نباشد، حتما متأثر از عدم توازن میان دادهها و ستاندههای هر معاملهای، دلنگران اموری میشود! و اینکه نکند خط پایانی بر این روند شوم، وجود نداشته باشد که تو مدام امتیاز نقد بدهی و طرف مذاکرهات علیالدوام وعده نسیه! امروز هستهای را بده، فردا موشکی را، پسفردا منطقه را و پسانفردا هم بهانه حقوق بشر! که چی؟! که شاید دل دشمن به حال ما سوخت و تحریمها را لغو کرد! و باش تا لغو کند! اگر چه دیر اما انصافا قشنگ گفت آقای روحانی، دیروز پیش از سخنان گهربار رهبر حکیم و دوراندیش انقلاب که «مشکل دشمن با ما هستهای نیست»! یک حرف قشنگتری هم قبلا زده بودند رئیس قوه مجریه که «مشکلات کشور، آنقدری که ناشی از سوءمدیریتهاست، ربطی به تحریم ندارد»! و «سوءمدیریتها» وقتی زیاد شد و فیالمثل وقتی پست وزارت راه را دادیم به شخصی در مایههای جناب آخوندی؛ آن میشود کارش، آن میشود کارنامهاش و آن هم میشود مرقومه استعفایش که چه ادبیات عاری از ادبی داشت! از محیط زیست ارض بگیر تا موضوع ارز، معالتأسف شاهد «طیالارضی از بیتدبیریها» و «طیالارزی از سوءمدیریتها» در دولت موسوم به اعتدال هستیم! همین است که تا صدای اعتراض کارگران بیکار را دشمن هم نشنود، دولتمردان به صرافت حل مشکل نمیافتند! بله که نگران میکند این چیزها آدمی را! البته اگر عقل سالم در بدن داشته باشد! گاه میمانم ظریف، وزیر امور خارجه ایران است یا کدام کشور؟! روحانی بگوید که «بحث دشمن با ما هستهای نیست» و یعنی «هستهای بهانه است» و آنوقت وزیرش جوری سخن بگوید که برنامه هستهای را به امنیت اروپا ربط دهد! چرا باید حرف ظریف را بارها و بارها از زاویه تهیه خوراک، تیتر یک خود کنند بطالین؟! و آیا اگر عاقلی، دلواپس این رویه شد، قابل شماتت است؟! وقتی از فرط بیعرضگی و بیخیالی، نه چرخ هستهای آنچنان که باید بچرخد و نه چرخ کارخانهها، معلوم است فرد عاقل، نگران میشود! وقتی در سال پنجم و ششم دولتی با آن همه ادعا، این وضع رکود است و آن حکایت تورم، این آمار بیکاری است و آن کارنامه اقتصاد داخله و آن یکی هم فرجام سیاست خارجه، باید هم حق داد به بعضی دلواپسیها! و از همه بدتر اینکه عوض پذیرش بیعرضگی، بزنی بر طبل بیخیالی و فرافکنی! و مقصر جلوه دادن دیگرانی که دارند وظیفه خود را بهدرستی و در اوج وجدان انجام میدهند! همین فراز را به فال نیک میگیرم و فاش میگویم که بر خلاف آنچه در سطور نخستین این یادداشت و از لسان بعضی دولتیهای مؤنث، مبنی بر دلواپسی ذاتی منتقدان دولت آمد، اتفاقا امید ما بیشتر است! خیلی بیشتر! ما در بسیاری از سنگرهای علمی، نظامی، پژوهشی، ارزشی، ورزشی، منطقهای و جهانی، نسبت به آنچه اول انقلاب بودیم، جلوتر آمدهایم! خیلی جلوتر! بعضا حتی ورای محاسباتمان! کجا روز دهم اردیبهشت ۶۱ که هنوز آواره جاده اهواز به خرمشهر بودیم، این روزهای باشکوه حاجقاسم ایستاده چون کوه را میدیدیم؟! که سردار نیروی قدس ما، نهتنها از کربلای ۵ که حتی از خود کربلا هم گذشته باشد و دشمن نگونبخت اما هنوز درگیر مکان دقیق نارنجک حسین فهمیده؟! به قول آقای روحانی: «گاوچرانها و شترسوارها اصلا در کجا همدیگر را توانستند پیدا کنند؟!» لیکن بنازم بازوی شهدایی حاجقاسم را که هم مچ پترائوس گاوچران را خواباند، هم مچ عمرسلیمان شترسوار را! همه اراذل و اوباش عالم، جمع شدند در شام اما در سوریه، دقیقا همان شد که رهبر ما میگفت! و ولی امر مسلمین جهان میخواست! کجا اول انقلاب، این همه آمریکا پرت از مرحله بود و شهید جوان سپاه قدسی ما تاج سر منطقه؟! حتی در حوزه خدمت هم چه بسیار جوان مخلص آتش به اختیار که جورکش کمکاریهای دولت شدهاند! خیلی البته امکان و اختیاری ندارند اما هر آجری که در روستایی محروم، روی آجری دیگر بند میشود، مایه امیدواری این ملت است که هنوز هستند کسانی که سمت و صندلی ندارند اما عزم کار، چرا! اگر دیروز «مصطفی چمران» قید درس هستهای در آمریکا را زد و رهسپار جهاد شد؛ عَلم عِلم او را در همین دانشگاه شریف خودمان «مصطفی احمدیروشن» برداشت و شد آن نماد که دانی و دانم! شهریاری نیز! رضایینژاد نیز! در حوزهای دیگر، طهرانیمقدم! در میدانی دیگر، نخبگان مبحث سلولهای بنیادی! یا نانو! یا صنعت هوافضا! یا حتی آن پرچمدار چادری کاروان پرافتخار ما در رقابتهای ورزشی! اینی که من نوعی بروم زیارت اربعین و جوانان جایجای عالم را عاشق محسن حججی ببینم که خود البته عاشق احمد کاظمی بود! غافلیم ما که چقدر این روزها آمریکا از دست ملت ما عصبانی است! فقط که مواجه با ۴ تا وزیر و وکیل نیستند سران کاخ روسیاه سفید! خودشان هم خوب میدانند! صفا کردم دیروز وقتی حضرت آقا اسم «انصارالله» را بردند و وعده دادند که هم یمن، پیروز میشود و هم فلسطین! صدالبته به نصرت الهی! ما را همین نصرت الهی، فاتح خرمشهر کرد و الا مگر در همان نخستین ساعات عملیات «الی بیتالمقدس» و با وجود آن همه شهید که داده بودیم، فکر فتح خدایی سوم خرداد را هم میکردیم؟! اما شد! و ما توانستیم! وقتی در پس سرمان فهمیدهها را داریم و در پیش سرمان حججیها را و در عرصه خدمت هم اژدریها را؛ وقتی «فلق ۲» ما الگوی موشک فلسطینیها میشود و خواب را بر چشم کابینه فراعنه حرام میکند؛ وقتی با وجود این همه بمباران علیه حجاب، زن مسلمان ایرانی با حجاب برتر یا کامل، مدالآور ما در محیط ورزش میشود؛ وقتی اعتکاف جوانان ما در مساجد، آن هم در این زمانه «ظهرالفساد فیالبر و البحر» چنان صحنههای مملو از معنویتی خلق میکند؛ وقتی پسرکی فلافلفروش، در حد و اندازه شاگردان بلافصل آیتالله قاضی، ظاهر میشود و دل یلان حشدالشعبی را میبرد؛ وقتی در سوریه، همان میشود که دیروزها خامنهای گفته بود؛ وقتی کابوس ۳۳ روزه صهیونیستها به ۲۲ روزه و ۸ روزه و ۲ روزه بدل میشود، تا آن حد که منجر به استعفای وزیر جنگ اسرائیل شود؛ وقتی در بحرین زیر چکمه آلخلیفه، جوانان آن جزیره مظلوم، نوحه خود را تقدیم به روح شهید مدافع حرم ایرانی میکنند و وقتی تمام فکر و ذکر حضرت سیدعلی، امید است و امید است و امید، الحق که اسباب امیدواری ما فراهمتر است تا بهانههای دلواپسیمان! تو گویی رهبر ما جایی را و روزی را و فردایی را میبیند که به چشم ما رهروان نمیآید و تنها آرزوی وصالش را داریم، لیکن مگر نه آنکه وصال کربلا هم تنها و تنها یک آرزو بود برای ما؟! به کوری چشم غرب و غربزدهها، اتفاقا ما امیدوارانیم! و ذرهای به صدق وعده الهی تردید نداریم! بدبخت آن آل گوربهگوری که درست عکس فریضه «اشداء علی الکفار رحماء بینهم» عمل میکند! آری! آلسعود را میگویم که در بدترین زمانه، صمیمیترین دوست اسرائیل شده و عنودترین دشمن جمهوری اسلامی! اما بنسلمان نفله کجا و سلیمانی قهرمان کجا که سینهاش مصداق مسلم «رحماء بینهم» است و نیز «اشداء علی الکفار»؟! در داخل هم هستند کسانی که با کدخدا مهربانترند تا خدا! و قول کری را تضمینتر میدانند تا قول الله! و دیدیم چقدر هم تضمین بود! لذا دلواپس اصلکاری همین جریان غربزده است که روزی سیلی از ناراستی آمریکا میخورد و دگر روز کتک از ناعهدی اروپا! ما اما غرق امید و امیدواری هستیم به خدایی که آن بالا «پاسدار حرمت خون شهیدان» است حقیقتا! آدمی وقتی ایستادگی ملتهای یمن و فلسطین را میبیند، حتم میکند که «جناب حمزه» زنده است هنوز! و موسم بدر است انگار هنوز! یا محمد! اسلامی که تو آوردی، اسلام امید است و امیدواری! و بلاشک ما به طلوع خورشید، امیدوارتر از همیشه هستیم…
(۱ دیدگاه)
- بایگانی: یسار#شهید_حسین_فهمیده خلاف ادب نیست
واقعا BBC خر است
و «من و تو» کرهخر
اندازهی یک «روایت فتح»
کار کردند برای «آن طفل ۱۳ ساله»
رسما فراموش کرده بودیم «حسین» را
دوباره «فهمیده» کردند ما را
بفرمایید!
این هم عکس شهید عصر روزنامهدیواری
در مجازستان
مرسی BBC
ممنون «من و تو»
باز هم کولی بدهید به انقلاب اسلامی
و این بار
شهید «بهنام محمدی» را دروغ بخوانید
که اسمش اصلا بهنام نبود
«بکام» بود
روزی دیدم «دیوید بکام»
گل میبرد سر مزار سرباز انگلیسی
نه!
شما حتی «غربزده» هم نیستید
فاش میگویم؛ شما «حرامزاده»اید
محصول خوابیدن بنسلمان با عجوزهی گروهک
نتیجهی حرکت ضربدری
با بازی افتخاری الپهلوی
که هنوز هم
حریف خون «آن طفل ۱۳ ساله» نمیشوید
روحت شاد خمینی کبیر
دمت گرم خامنهای حکیم
ما به محسن حججی رسیدیم
اما
و به قول مادربزرگم؛ آما
رسانهی تولههای ملکهی ابلیسابت
هنوز گیر کرده در «حسین فهمیده»!
و هنوز هم کذب میخوانند «رهبر ما» را
«آن طفل ۱۳ ساله» را
«طفل ۱۳ ساله»
گیرم
نارنج بسته بود به کمرش
و رفته بود صف بانک
نه نارنجک
و نه تانک
همین که با آن سن کم
رفته بود وسط معرکه
کافی است
والله کافی است
تا به لج BBC و «من و تو»
بنویسیم؛
حسین فهمیده
باز هم رهبر ماست
هم رهبر ما
هم رهبر خمینی
هم رهبر خامنهای
تا چشم حسود بترکد
آری!
هنوز هم جنگ بین ۱۳ سالهها و گوسالههاست
سامریپرستان
«فهمیده» را دروغ میخوانند
و «علیاصغر» را نیز
اصلا ۸ سال جنگ تحمیلی
دروغ بود
و صدام آمریکایی هم
وجود خارجی نداشت
اصلا «حسین فهمیده» رفته بود جنوب
تا لب کارون بخواند
و بخنداند بچهرزمندهها را
اکی؟!
باز هم صد شرف دارد
به سلیطههای BBC
به هرزههای «من و تو»
که رژ لبشان
از پول نفت مردم عربستان تأمین میشود
خخخ!
«حسین فهمیده» دروغ است
«مسعود بهنود» راست
اصلا بگو؛
زیر تانک
روی تانک
داخل تانک
بیرون تانک
نارنجک دور کمر
و دور هر کجا که تو بگویی
هنوز هم
«رهبر ما آن طفل ۱۳ ساله است»
که وقتی سنش بیشتر شد
شد محسن حججی
نکند حججی هم دروغ است؟!
باشد!
حاجقاسم هم دروغ است!
دروغش این است
وای به حال راستش
کجایی پترائوس؟!
کجایی عمرسلیمان؟!
دلم میخواهد سر به سرتان بگذارم؛
ما در جنگ
حاجحسین خرازی نداشتیم!
فقط یکی بود که خرازی داشت!
و وسایل خیاطی میفروخت!
سوزن
گل
گل سر
گل لبخند
آنهم کجا؟!
شرق ابوالخصیب
بچهها!
بیاییم به BBC تلفن بزنیم
و به «من و تو»
الو الپهلوی؟!
بفرمایید!
راستش خمینی هم دروغ بود!
پس چطوری پدر مرا درآورد؟!
ما هم در همین ماندهایم خب!
که حتی BBC هم
در زمین «حسین فهمیده» بازی کند…
(۱ دیدگاه)
- بایگانی: یسارانقلاب اربعین وطن امروز ۱۵ آبان ۱۳۹۷
چند روزی است برگشتهام اما دلم هنوز آنجاست که «برای ما» و به قول آن سید فکهنشین که حقیقتا یکهتاز عرصه قلم بود: «پیش از آنکه یک شهر باشد، یک افق است، یک منظر معنوی است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کردهایم؛ نه یک بار، نه دو بار، به تعداد شهدایمان»! کربلا! کرب و بلا! زیارت اربعین! و سفری که هم با آش نذری همراه بود، هم با آتش نذری، آنجا که پسرک عراقی میگفت: «مادرم مرده و پدرم هم زمینگیر است، پس هیچچیز برای نذری نداشتیم تا اینکه دیدم امشب هوا خیلی سرد کرده! رفتم و کلی چوب و هیزم جمع کردم از بیابانهای اطراف تا هم شما گرمتان شود و هم ما اجری از خدمت به زوار حسین برده باشیم!» نزدیکای عمود ۸۰۰ بود! آنچه من در تمام این راه رهاییبخش دیدم، خبر از آمادگی ابنای آدم برای یک انقلاب جهانی میداد! انگار مقدمات واقعهای بزرگ باشد یا به تعبیر قرآن «نبأ عظیم»! اگر سالهای منتهی به بهمن ۵۷ تنها در ایران به معنای واقعی کلمه «انقلاب» شد، به برکت انقلاب اسلامی، انقلابی بزرگتر را میشود از دل کنگره باشکوه و ظلمستیز اربعین حسینی متوقع بود که دیگر محدود به مرزهای جمهوری اسلامی نباشد! روحیات؛ همان روحیههای بهمن پنجاه و هفتی، ارادهها؛ همان ارادههای بهمن پنجاه و هفتی، شعارها؛ همان شعارهای بهمن پنجاه و هفتی، راهپیماییها؛ همان راهپیماییهای بهمن پنجاه و هفتی و عجیب آنکه این همه، تنها ۴۰ روز بعد از عاشورا و تنها و تنها ۴۰ سال پس از انقلاب اسلامی که خود نیز تا همیشه مدیون یومالعیار عاشوراست! اگر ۴۰ سال پیش، جوانانی از غرب و شرق و شمال و جنوب و مرکز ایران، علیه حکومت طاغوت بپاخاستند، اینک عطر انقلابی دیگر به مشام میرسد با حضور جوانانی از شرق و غرب و جنوب و شمال و مرکز جهان! روزهای منتهی به بهمن ۵۷ خبری از «من» نبود و همه «ما» شده بودند و برای خدا و اینک در ذیل سایه بلندبالای اربعین، آن متمکن پرنفوذ عراقی را میبینی که خدم و حشم را کنار گذاشته و سینی خرما گذاشته روی سرش! و دیگری که از قبلی هم مشهورتر است، خانهاش را کرده محل استراحت زوار! و مگر نه آنکه موسم انقلاب اسلامی نیز درِ خانه مردم به روی انقلابیهای فراری از اصحاب ستم، باز بود؟! بنگرید! دوباره باز شده باب خانهها برای پناه فراریان از جور و ستم طواغیت جهانی! سازمان ملل و شورای امنیت و اراذل و اوباش حق وتو و وحوش خوشرنگ و لعاب یونیسف و بیوجدانهای یونسکو، جملگی اتاقهای دیگر کاخ سفید هستند و در فتنه و دغل و دروغ، تداعیگر همان کاخ سبز معاویه! اصلاح کنید این اغلاط آشنا را! سازمان ملل یعنی بینالحرمین! آنجا که در مقام عمل «بنیآدم اعضای یک پیکرند، که در آفرینش ز یک گوهرند؛ چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار» راهپیمایی اربعین است، نه آنجا که اول هر فصل خزانی، محل سخنرانی ۴ تا دیوانه از تبار ترامپ میشود! لذا سازمان ملل یعنی سازمان خون حسین که سوئدی سفید و ساحلعاجی سیاه را و فقیر و ثروتمند را همراه هم قرار میدهد! همدل هم! همزبان هم! گفت: «بنازم به بزم محبت که آنجا، گدایی به شاهی مقابل نشیند»! اگر پول داری، آش و اگر نه، آتش! اما چه آش و چه آتش، همه برای یک هدف! انقلاب اسلامی هم همین روحیهها بود! امام خمینی هممسیر کرد جوان جنوب و شمال شهر را! امام اگر به ایران برگشت، بستری فراهم شد که برگشت! آن همه راهپیمایی که عجبا از این همه حکمت؛ معروف شده بودند به «راهپیماییهای اربعینی» بسترساز اتمام فراق روحالله شد و اینک نیز انشاءالله به یمن همین «راهپیماییهای اربعینی» بسترسازی بشود برای ختم غیبت بقیةالله! دیگر این ملل متحد و صدالبته رنجور، با چه زبانی باید بگویند که آقایی آمریکای رو به افول را قبول ندارند برای جهان؟! بیخود یک عده دل به مسائلی نسپارند که برای جمهوری اسلامی درست میکنند! نظام ما خودش مسئله لاینحل استکبار جهانی است و خودش یکپا اپوزیسیون! خامنهای به معنای واقعی کلمه «رهبر انقلاب» است! روزی این رهبری بر دوش خمینی بود و علیه شاه و اینک بر دوش خامنهای است و علیه آمریکا و اسرائیل! «خاورمیانه جدید» را یادتان هست که مرتب سران استکبار میگفتند؟! بگذار راحتت کنم؛ خلاصهاش این بود که در این منطقه از عالم که به قلب جهان میماند، هرگز حادثهای حماسهوار مثل اربعین رخ ندهد ولی داد! بله! قرار بود پترائوس و عمرسلیمان، دستدردست هم مچ حاجقاسم را بخوابانند، بلکه سردار کربلای ۵ ایران هرگز قدم به خاک پاک کربلا نگذارد اما آنچه نباید میشد، شد و مرد بیادعایی که روزی تنها در مرزهای خودمان قهرمان شناخته میشد، اینک تصویرش را پشت کوله شیعیانی میبینی از نیجریه! و کرهجنوبی! صدر انقلاب اسلامی، در دلمان میگفتیم: «کهنوج کرمان کجا و شلمچه و کربلای ۵ کجا؟!» اما لطف و عظمت و کرامت و حکمت خدا را ببین که امروزهروز حتی با دیدن تمثال رهبر عربی حزبالله لبنان بر کلاه خودساخته دختر و پسر اهل استرالیا هم تعجب نمیکنیم! و اینهاست نشانههای افول آمریکا! پیش از این هم متنی نوشته بودم با این تیتر که «شرق با خمینی و غرب با خامنهای»! خب حالا! وقت آن است کمی سربهسر مخاطب غربزده این سطور بگذارم! چرا امثال ما تا ۲ کلام از این واقعیتهای روشن و حقایق ملموس مینویسیم، جلدی قیمت گوشت و مرغ و پیاز و سیبزمینی و بادمجان و کدو و بیکاری و تورم و رکود را به رخمان میکشید؟! و همیشه هم این شما هستید که سئوال دارید! بسمالله! بفرمایید چرا تحریمها لغو نشد؟! و چرا این است وضع جهانگیری؟! و چرا این است وضع شهرداری تهران؟! و چرا برجام فتحالفتوحتان نتوانست حتی لحن دشمن را با ما کمی نرم کند؟! و چرا رکود، کنترل نمیشود؟! و چرا بیکاری، مهار نمیشود؟! عاقبت این دولت، نه محصول رأی ما که ماحصل رأی خودتان است و آش کشک تَکرار خودتان است! وانگهی! نگرانی از گرانی بود یا دیوار پیادهروها؟! از چی دقیقا ناراحتید؟! نکند توقع دارید نظام نباید رأی روحانی را میخواند؟! پس «تا ۱۴۰۰» دقیقا با کدام بزرگوار «طیالارض» و بلکه بگو «طیالارز» کنیم؟! شما بازماندگان همانها هستید که دهه ۶۰ به این پیام شهید که «ما کربلا را برای خودمان نمیخواهیم، بلکه برای نسلهای بعد میخواهیم» حتما زهرخند میزدند که «ای بابا! تو اول، همین خرمشهر خودمان را آزاد کن، کربلا و نسل فردا پیشکش!» صدالبته وصیت شهید محسن وزوایی محقق شد و کربلا به نسلهای بعد رسید اما اعوان و انصار همان مهندس متوهم فتنهگر که تا الان هم وزیرند، اقتصاد را نتوانستند آزاد کنند! لذا الان هم مشکل از «الا ان حزبالله همالغالبون» نیست! از این متن هم نیست! مشکل از رأی شکمی است! و تَکرار سیاست، عوض تکرار خدمت! قطعا مراد، همه رأیدهندگان به این دولت نیست! سخن سر جماعتی است که اغلب اسطورههایش لندن تشریف دارند و آنوقت هنگام شایعهپراکنی علیه قالیباف، او را عین آب خوردن میبرند لندن و برمیگردانند! خیالتان تخت! گذشت دورهای که نبض حوادث دنیا در لندن و پاریس و نیویورک و واشنگتن میزد! زهرخندتان را به این جمله پذیراییم ولی بدانید که اینک، این کربلاست که آقایی میکند در جهان! و «راه قدس از کربلا میگذرد»! ما به کربلا رسیدیم اما سلمنا! آخوندی با کولهباری از افه و تبرج و کارنامه خالی، استعفا کرد و جهانگیری هم درگیر منشی محترم! مجددا سلمنا! بهرغم برخی فتوحات، در بعضی حوزهها وضعمان خوب نیست لیکن بفرمایید حضرت عشق ایرباس، وزیر منتخب رأی من بود یا شما؟! وجدان غربزدهها مثل غرب، میل به «افول» دارد! غرب ما اما هنوز هم بازیدراز است! هیهات! ما نهتنها خجل از راه رفته نیستیم، بلکه راستش خجالت میکشیم از روی ارباب و خدامش، از بس که سنگ تمام گذاشتند برای ما! دارایشان یکجور و ندارشان نیز! اربعینی دیگر تمام شد اما این تازه آغاز انقلاب اربعینیان است! بهمن پنجاه و هفتی در ابعاد جهانی که با ذکر «یا حسین» از خداوند منان «مهدی» را میخواهد! با همین ذکر، روزی خمینی برگشت و منتقم خون حسین نیز برخواهد گشت به اذن الهی! و حالا که این اربعین گذشت و این متن هم به آخر رسیده، جا دارد هم نزد حضرت اباعبدالله و هم نزد حضرت بقیةالله، سر به نشانه خجالت پایین بیاوریم از همه قصورها و تقصیرها! فقرایی بودیم با کمترین بضاعت که وسعمان بعضا تنها به جمعآوری ۴ تا هیزم میرسید! یا حسین و یا مهدی! ما همان شرمندگانیم! همان دستخالیها! همان فقرا! همان بیبضاعتها! همان بیعددها! همانها که هرگز نتوانستند اندازه بزرگی این سفره، تدارک ببینند و توشهای بیاورند! همه توشه ما همین چند نم اشک است در فراق کربلا که صدالبته با دنیایی عوض نمیکنیم! کربلا! کرب و بلا! یادش بهخیر! روز ورودمان به کربلا، دختربچههایی بودند که با خنده کودکانه خود از ما زوار اربعین، پذیرایی میکردند! آش و آتش و عطش و اشک و لبخند، همه نذر حسین! یا حسین و یا مهدی! شرمندهایم از این بضاعت قلیل! یعنی همین که چشمم از دور به گنبد و گلدسته حضرت اباالفضلالعباس افتاد و دست خودم را خالیتر از همیشه دیدم، در دل گفتم: «یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة فأوف لنا الکیل و تصدق علینا انالله یجزی المتصدقین»!
(۶ دیدگاه)
- بایگانی: یساروصیتنامه
روزنامهدیواری حق
روز قدر
ماشاءالله حزبالله
آر. کیو هشتاد و هشت
قطعهی بیست و شش
نه ده
قطعات قطعه
تفحص
آمار قطعهی بیستوشش
اطلاعات
نوشتههای تازه
بسمالله الرحمن الرحیم
.
.
.
اینستاگرام حسین قدیانی
سلام
ای شاهی که در سپاهت حسین علمدار است ….