ما زیلوی بیت را به‌ فرش هزارشانه نمی‌فروشیم!

وطن امروز ۱۸ خرداد ۱۳۹۴

همان ۸۸ بود گمانم که در خلال یک متن بلند، جمله‌ای کوتاه نوشتم؛ «الان جنگ زیلوی بیت رهبری با فرش هزارشانه است». زیلو در قیاس با فرش به عبارتی هیچ قیمتی ندارد لیکن آنجا که بدل به «نماد» می‌شود، قصه فرق می‌کند. جمهوری اسلامی گاه هست که غیرمستقیم سخن با همین نمادها می‌گوید. بالکن ساده حسینیه محقر جماران، فقط محل سخنرانی‌های امام راحل نبود، بلکه خود نیز فی‌ حد ذاته سخن‌ها داشت برای ما. خمینی گاه با زبان به ما می‌گفت «عالم محضر خداست» گاه با کوچک بودن خانه‌اش به ما نشان می‌داد خوی اشرافی، معصیت است، مع‌ذلک «در محضر خدا معصیت نکنید»! بالا برویم، پایین بیاییم دنیا خمینی را بت‌شکن بزرگی می‌شناسد که از قضا روی یک صندلی سفید بی‌نهایت ساده می‌نشست؛ هیچ هم قید و بند این را نداشت که رنگ این دیوار با رنگ آن ستون بخواند و از این چیزها! حضرت روح‌الله در فکر تناسب دیگری بود! تناسب میان نظام جمهوری اسلامی و زندگی پابرهنه‌ها! و برهم زدن این تناسب یعنی که معصیت! درست یا غلطش، ایضا چگونگی انجامش، موضوع این متن نیست لیکن خرجی که برای حرم امام شد هرگز نتوانست اندازه یک زیلوی ساده چند در چند، تناسب برقرار کند با امام و حرم امام. فضای مجازی و واقعی ندارد؛ گاهی از یک زیلو کارها می‌رود که از هزار سقف و ستون منقش نه! گاهی یک زیلو چنان موجی راه می‌اندازد که تو گویی طرف با دریای بیکرانی! بزرگان حتی در کارهای اینچنینی هم پیام صادر می‌کنند! دوازدهم بهمن ۵۷ امام بزرگوار ما می‌توانست در همان فرودگاه یا در همان میدان آزادی با «مادران فرزند از دست داده» سخن بگوید اما انتخاب بهشت زهرا سلام‌الله‌علیها یعنی «پیام». فی‌الحال اطراف حرم امام؛ کمی دورتر، کمی نزدیک‌تر، محل زندگی کدام قشر جامعه است؟! باقرآبادی‌ها اصلا خمینی تحریف‌شده را نمی‌شناسند! برای ولی‌نعمتان خمینی، خمینی مردی بود که اصرار داشت، عمد داشت، قصد داشت، هدف داشت، نیت داشت بلکه با همین نمادها و نشانه‌ها داد بزند، فریاد بزند، بانگ برآورد که من در دوگانه اسلام پابرهنه‌ها و اسلام مرفهین بی‌درد، بی‌هیچ برو برگردی، رأی به اسلام پابرهنه‌ها می‌دهم. پنجشنبه ۱۴ خرداد ۹۴ خامنه‌ای با ۲ ابزار به جنگ تحریف‌کنندگان خمینی رفت؛ یکی ابزار زبان، یکی ابزار زیلو! اگر حضرت روح‌الله گاه با صندلی ساده‌اش هم با مردم خویش حرف می‌زد، حضرت سیدعلی هم گاه با ما سخن می‌گوید به زبان چفیه روی دوش، زیلوی زیر پا! با خامنه‌ای، خمینی تحریف نخواهد شد؛ تا نمادها و نشانه‌های بیت رهبری هست، حسینیه جماران نیز تحریف نخواهد شد. زیبایی، شکوه و حتی کلاس، گاه می‌تواند در یک زیلوی چند در چند بیشتر جمع باشد تا فلان جا و بهمان جا. در حرم جدید امام، هیچ چیز متناسب‌تر از «زیلوی بیت» با زندگی ساده و صمیمی خمینی نبود، هیچ چیز! در خانه‌های مجلل، شاید بتوان خواب امام را دید اما به ندرت سعادت ادامه راه امام دست می‌دهد! پنجشنبه‌ای که گذشت، رهبر انقلاب، مبتنی بر بینات بیانات امام اشاره به ۷ اصل کردند لیکن اصل هشتم، درس زیلو بود! بعضی‌ها چون توهم زده‌اند عصر خمینی گذشته است، خیال برشان داشته که عصر ساده‌زیستی هم گذشته! در نظام مقدس جمهوری اسلامی، ساده‌زیستی یک فرهنگ است. ساده‌زیستی را «پوپولیسم» نامیدن، یعنی تحریف بالکن ساده حسینیه محقر جماران، یعنی تحریف امام! حضرات حتم داشته باشند که با این انگ‌ها و این زخم‌زبان‌ها، ما زیلوی ساده بیت مولای خود را به کاخ‌های مرمرین شهر نخواهیم فروخت! از فضای مجازی تا همین فضای واضح و ملموس، واقعیت آن است که زیلو به‌ خوبی از پس فرش هزارشانه برآمده! زیلو از جنس «ماده» است اما وقتی در صحنه نبرد حاضر می‌شود، رنگ «معنی» به خود می‌گیرد و اینچنین موجی به راه می‌اندازد. گاه هست که با یک زیلو، خود را می‌توان خرج امام، حریم و حرمش کرد، گاه هست که با کلی خرج و مخارج، نمی‌توان از امام و امت دلبری کرد! راستی که برای یک زیلوی ساده، عجب قیمتی گذاشتند مردم! عجب احترامی! در عالم، ارزش‌هایی هست که با پول به دست نمی‌آید، بلکه باید با یک زیلوی ساده، آن ارزش‌ها را به دست آوری! «زیلوی بیت» به سنگر شهدا می‌آید! به خانه کوچک باقرآبادی‌ها می‌آید! به بالکن ساده حسینیه محقر جماران می‌آید! به اسلام کوخ‌نشینان می‌آید! به امام مستضعفان می‌آید! به نهج‌البلاغه حضرت ابوتراب می‌آید! نشیمنگاه طلحه و زبیر گمانم خیلی گرم و نرم بود که علیه علی و عدل، غائله جمل را راه انداختند. زیلوی عدالت، آن مصاف تاریخی را از جماعت شکم‌پرست برد. باز هم اگر امری دائر شود، حضرات بدانند که غلبه از آن زیلوی عدل و داد است! بر فرض که خرج کردن -آن‌هم بر این سیاق- برای حرم خمینی زیبا باشد، لیکن زیلوی بیت خود را خرج مصرع ساده‌زیستی امام کنی از آن هم زیباتر است. خیلی زیباتر! اصلا قابل قیاس نیست! اصلا و ابدا! در حرم جدید امام، خیلی چیزها به چشم می‌آمد اما این کجا که بعضی چیزها چشم ملت را بزند، این کجا که یک زیلوی ساده چند در چند چشم‌نوازی کند دیدگان ملت را؟!

این نوشته در یمین ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم الله…

  2. سیداحمد می‌گوید:

    احتمالا عکس صفحه یک را نمی خواهید به دلیل روی مخ بودنِ عکسِ یک! 🙂
    http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/1618

  3. چشم انتظار می‌گوید:

    احسنت!
    “اگر حضرت روح‌الله گاه با صندلی ساده‌اش هم با مردم خویش حرف می‌زد، حضرت سیدعلی هم گاه با ما سخن می‌گوید به زبان چفیه روی دوش، زیلوی زیر پا!”

  4. چشم انتظار می‌گوید:

    اگه به جای عکس این دو نفر، یک شیر آب چاپ می‌شد، به نظرم بهتر بود!!

  5. چشم انتظار می‌گوید:

    بعضی‌ها احتمالا چقدر آرزو داشتند آقا بفرمایند؛
    این چه تجملاتی است؟! این چه صحن و سرایی است؟! این چه رنگ و لعابی است؟!
    تا موج ایجاد کنند و سوار بر آن!
    اما آقا هیچ نگفتند.
    و این سرباز آقا، در ۱۴ خرداد ۹۴ “زیلو”ی مستطیل شکل ساده‌ای بود، که کار خودش را کرد. عجب سربازی هم بود. تقبل الله زیلوی حسینیه‌ی امام خمینی!

  6. سیداحمد می‌گوید:

    “خمینی گاه با زبان به ما می‌گفت «عالم محضر خداست» گاه با کوچک بودن خانه‌اش به ما نشان می‌داد خوی اشرافی، معصیت است، مع‌ذلک «در محضر خدا معصیت نکنید»! بالا برویم، پایین بیاییم دنیا خمینی را بت‌شکن بزرگی می‌شناسد که از قضا روی یک صندلی سفید بی‌نهایت ساده می‌نشست؛ هیچ هم قید و بند این را نداشت که رنگ این دیوار با رنگ آن ستون بخواند و از این چیزها! حضرت روح‌الله در فکر تناسب دیگری بود! تناسب میان نظام جمهوری اسلامی و زندگی پابرهنه‌ها! و برهم زدن این تناسب یعنی که معصیت!”

  7. سیداحمد می‌گوید:

    “پنجشنبه ۱۴ خرداد ۹۴ خامنه‌ای با ۲ ابزار به جنگ تحریف‌کنندگان خمینی رفت؛ یکی ابزار زبان، یکی ابزار زیلو!”

    و این یعنی زیرکی و درایت!

  8. گفت و شنود می‌گوید:

    جیب‌بُر!

    گفت: تازه چه خبر؟!
    گفتم: بانک مرکزی اعلام کرده که بانک‌ها باید به آن عده از متقاضیان وام که دولت تعهد کرده است بدون وثیقه وام بدهند.

    گفت: منظورش وام‌های ۲ و ۳ و ۵ میلیونی که نیست.
    گفتم: خب! معلومه که منظورش وام‌های کلان چند صد میلیارد تومانی است.

    گفت: اگر مثل خیلی دیگر از بدهکاران کلان بانکی، بدهی خود را پس ندادند چی؟! وثیقه‌ای هم نداشته‌اند که به نفع بانک ضبط شود.
    گفتم: در آن صورت مثل بقیه بدهکاران کلان می‌خورند و نم پس نمی‌دهند.

    گفت: تکلیف پول کلان بیت‌المال که خرج کرده‌اند چه می‌شود؟!
    گفتم: چه عرض کنم؟! قاضی به یک جیب‌بر گفت؛ خجالت نمی‌کشی که دستت را توی جیب این آقا کرده‌ای؟ دزد گفت؛ قربان! تصور کردم که جیب خودم است! قاضی پرسید؛ پس چرا پول‌ها را درآوردی؟ و جیب‌بر جواب داد؛ یعنی می‌فرمایید اختیار جیب خودم را هم ندارم؟!

  9. سیداحمد می‌گوید:

    سهم دشمن و دوست در تحریف امام(ره)
    http://kayhan.ir/fa/news/46698/

  10. سیداحمد می‌گوید:

    “«زیلوی بیت» به سنگر شهدا می‌آید!”

    قشنگ گفتید!
    از دلنشین ترین لحظات عمرم، نشستن بر روی این زیلوهای سفید و آبیِ است!

  11. حسین می‌گوید:

    چه مهتابی داریم
    خدا رو شکر
    و گر نه باید آب خوردنمون رو هم از کدخدا گدایی می‌کردیم!

  12. سمانه می‌گوید:

    انسان‌های بزرگ با زیلویی کوچک هم می‌توانند صد قافله دل را با خود همراه کنند.
    آدم‌های کوچک اما با قصرهای بزرگ هم نمی‌توانند ذره‌ای توجه از آن خود کنند؛ ای بسا که در نظرها کوچکتر از قبل شوند!

  13. سیداحمد می‌گوید:

    بعضی‌ها فکر می‌کنند هر قدر مجلل‌تر زندگی کنند، هر قدر گردنشان کلفت‌تر باشد، ابهت و محبوبیت بیشتری پیدا می‌کنند!
    غافلند از اینکه مردم حکومت پهلوی و محمدرضای خائن را یکی هم به دلیل همین تجملات و فاصله از مردم عادی جامعه، سرنگون کردند!
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    http://alikhaliliyan.blog.ir/1393/10/13-1
    http://www.ghadiany.ir/1393/22289

  14. صبا می‌گوید:

    “بالکن ساده حسینیه محقر جماران”
    محقر البته به معنای کوچک نیز می‌باشد اما بیشتر به معنای خوار شده، پست، کم مایه رواج دارد!…

    “گاهی از یک زیلو کارها می‌رود که از هزار سقف و ستون منقش نه”
    جمله به نظرم غریب بود! البته سلیقه نویسنده محترم بیشتر و بهتر و مقدم است ولی خب “گاهی یک زیلو کارها می‌کند که هزار سقف و ستون منقش نه!” بد نبود!!

  15. سیداحمد می‌گوید:

    الان اسلامی ایرانی میاد به این “فی حد ذاته” اشاره می کنه! 🙂

    “بلکه خود نیز فی‌ حد ذاته سخن‌ها داشت برای ما.”
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    خدا بیامرزدت رفیق…
    http://www.ghadiany.ir/1393/22289/comment-page-1#comment-161698
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…

  16. صاعقه گمنام می‌گوید:

    “در خانه‌های مجلل، شاید بتوان خواب امام را دید اما به ندرت سعادت ادامه راه امام دست می‌دهد!”
    احسنت…

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    آمدم وبتان و نگاهی انداختم. «ترسم نرسی به کعبه…» شما هم «احسنت» داشت! آفرین…

  17. صاعقه گمنام می‌گوید:

    خیلی مخلصیم…

  18. صبا می‌گوید:

    من هم به “فی حد ذاته” رسیدم یاد اسلامی ایرانی افتادم!

    و البته یاد مجنون با کامنت شما 🙁
    خدا رفتگان جمع را قرین رحمت کند!

    “دور مجنون گذشت و نوبت ماست
    هر کسی پنج روز نوبت اوست”

    شعر از دیوونه داداشی 🙂

  19. سیداحمد می‌گوید:

    صبا؛

    آخرین کلمه رو که نوشتی، یک فاصله بذار بعدش شکلک!
    وقتی دو نقطه و پرانتز، به کلمه آخر می چسبه، شکلک به وجود نمیاد!
    این رو ببین:)
    حالا این رو ببین 🙂

  20. صبا می‌گوید:

    ممنون ولی واقعا یادم میره کدوم می خنده کدوم گریه می کنه!

  21. سیداحمد می‌گوید:

    به به… ای ولله…
    http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1394/3/17/1067585_436.mp3

    حتما تا آخرش گوش کنید و کیف کنید!

  22. رضا 2 می‌گوید:

    “ما زیلوی بیت را به‌ فرش هزارشانه نمی‌فروشیم!”
    به نظرم خود این تیتر بهترین مثال برای رقابت احساس و تعقل باشد. آنجا که احساس کار می‌کند قیمت زیلو بر فرش فزونی می یابد و همین طور انرژی هسته ای بر مثلا فروش نفت. مسئله این است که کی و کجا باید احساس را برتری دهیم و کجا عقل را؟

  23. چشم انتظار می‌گوید:

    دکتر سلام، قسمت ۷۹:
    عکس داداش حسین هم تو این قسمت هست همون اول کار!!
    http://download.snn.ir/filmosot/drsalam79/drsalam79-hq-85.mp4

  24. همرزم شهید می‌گوید:

    کیف کردیم!

  25. به جرم عشق می‌گوید:

    ۱- عکس شهید قدیانی کو؟
    ۲- اول از همه عرض کنم: لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم.

    این متن با همه تحلیلی بودنش، رونمایی هم کرد از اضدادی که در وجود حضرت ماه است؛
    که مقتدر است و مظلوم و………….

  26. برف و آفتاب می‌گوید:

    صبا؛
    اون دوتا نقطه چشم هستند و اون پرانتز لب! وقتی هم به جای پرانتز یه D بذاری،‌ یعنی دهنش از خنده باز مونده! سرت رو خم کن سمت چپ و این رو ببین D :

    ————–
    به نظرتون رضا۲ خیلی احساس فیلسوفی می‌کنه؟ 🙂

  27. به جرم عشق می‌گوید:

    و اما جناب قدیانی!
    این متن شما هم به این جنگ با اقتدار و بدون توهین و تحقیر می آید.
    دیدم زبانم برای توصیف بیشتر نمی چرخد، از حافظ عزیز مدد خواستم تا برای این متن غزلی نشانم دهد که فرمود:
    دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
    وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
    .
    .
    اینهمه “شهد و شکر” کز سخنم می ریزد
    اجر صبری است کزان شاخه نباتم دادند

    به یاد این جمله “حضرت آقا” که در وصف قلمتان فرمودند:
    “قلم شیرین و شیوایی دارید”
    و لا حول و لا قوة الا بالله…

    راستی! عکس شهید قدیانی کو؟

  28. چشم انتظار می‌گوید:

    رضا ۲؛
    شاید تا حالا برای شما پیش نیومده که عقل و احساستون بر هم منطبق باشه!!
    ولی عقل ما عین احساس ما و احساس ما عین عقل ماست!
    (شهید مدرس: سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست!)
    ما اینجا معادله‌ی دو مجهولی حل نمی‌کنیم که ببینیم عقل چی می‌گه تا از طریق فرمولی که یاد گرفتیم، مساله رو حل کنیم!
    برای ما عقل و عشق، توامان تبلور داره و همزمانی این دو، هیچ منافاتی با هم نداره.
    و طبق معمولِ بیشتر اوقات، باز هم مثال‌های خاص و عجیب زدید!!

  29. سمانه می‌گوید:

    به جرم عشق؛

    پیشنهادتون را راجع به عکس “شهید قدیانی” دادید، آقای قدیانی هم خواندند! دیگه تصمیم با خودشونه. این همه اصرار و پافشاری به نظرم زیاد جالب نیست!

    قصد جسارت نداشتم، باور کنید خیرخواهانه بود. 🙂

  30. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    «اگر حضرت روح‌الله گاه با صندلی ساده‌اش هم با مردم خویش حرف می‌زد، حضرت سیدعلی هم گاه با ما سخن می‌گوید به زبان چفیه روی دوش، زیلوی زیر پا!»

    و حضرت «حافظ» هم گاه به زبان عشق…

    دل سراپرده محبت اوست
    دیده آیینه‌دار طلعت اوست

    من که سر درنیاورم به دو کون
    گردنم زیر بار منت اوست

    تو و طوبی و ما و قامت یار
    فکر هر کس به قدر همت اوست

    گر من آلوده دامنم چه عجب
    همه عالم گواه عصمت اوست

    من که باشم در آن حرم که «صبا»
    پرده دار حریم حرمت اوست

    بی خیالش مباد منظر چشم
    زان که این گوشه جای خلوت اوست

    هر گل نو که شد چمن آرای
    ز اثر رنگ و بوی صحبت اوست

    دور «مجنون» گذشت و نوبت ماست
    هر کسی پنج روز نوبت اوست

    ملکت عاشقی و گنج طرب
    هر چه دارم ز یمن همت اوست

    من و دل گر فدا شدیم چه باک (و براستی چه باک!)
    غرض اندر میان سلامت اوست

    فقر ظاهر مبین که حافظ را
    سینه گنجینه محبت اوست

  31. حسین می‌گوید:

    سلام.
    حسین آقا! در متن قبلی کامنت گذاشتی که بنا به دلایلی حاضر نیستی بری صدا و سیما؛
    باید بگم درسته که به صدا و سیما انتقاداتی وارده اما یادت باشه بالاخره صدا و سیمای جمهوری اسلامیه و نباید از حزب اللهی‌ها خالی بشه.
    مثلا همین چند وقته اگر امثال مهدی محمدی و بذرپاش و… نمی‌رفتن مناظره کنن، مسئله هسته‌ای اینقدر شفاف و روشن نمی‌شد.
    باید رفت و حرف حق را زد… والسلام

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:
    قصه جناب بذرپاش و به خصوص دوست عزیز، کارشناس، سخنور و متفکرم آقا مهدی محمدی فرق می‌کنه. مهدی اصلا و اساسا نقطه قوت کارش در همین حضورهاست بلاشک و حتما هم باید بره. مهدی قلمش خوبه قطعا لیکن زبانش و فن بیانش از قلمش خیلی قوی‌تره، خیلی! من اما نمی‌رم، نه به این دلیل که مثلا به صدا و سیما نقد دارم، نه! قصه اینه که فعلا بهتره حرف حساب رو با همین قلم بزنم. بنابراین نیازی به این حضور نیست. زبان من، فعلا باید در همین قلمم باشه، فلذا رسانه ملی اگه خیلی دوست داره از من هم استفاده کنه، خب! نوشته‌هام رو بخونه! لااقل اون بخشهای لایتش رو بخونه! پیشنهاد بدیه؟ گمان نکنم! از همه اینها گذشته، کلا و به سبب شخصیتی و ذاتی، از اینکه جلوی دوربین باشم بدم میاد! دوربین به خصوص دوربین صدا و سیما چندان با روحیه من سازگار نیست! و باز هم دلیل دیگر! این همه مادر شهید، این همه پدر شهید، این همه همسر شهید، این همه جانباز ویلچرنشین… واقعا رسانه ملی جای من هستش یا اینها؟! اوووووه! اونقدر مادر ۴ یا ۵ شهید داریم که از میدون ونک بالاتر نرفتن، چه برسه بخوان برن جام‌جم! دوربینی هم اگه اضافه داره رسانه ملی، باید برای این جماعت باشه، نه من که عاقبت، رسانه‌ای شخصی، خصوصی، عشقی یعنی همین قطعه عزیز ۲۶ را دارم برای حرف زدن! فلذا عشق است همین‌ جا، همین فضا، همین شما دوستان عزیز…

  32. سیداحمد می‌گوید:

    عشق مایی داداش حسین…

  33. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    “بعضی چیزها چشم را بزند
    یک زیلوی ساده، چشم‌نوازی کند…”

    به چشم هم بستگی داره؛ برای هر چشمی، “زیلو” چشم‌نواز نیست…

    ———

    به جرم عشق؛
    شما هر وقت برای خودت، گراواتار گذاشتی، طلب عکس شهید قدیانی کن!

  34. پیرمرد می‌گوید:

    ما پیرو اربابی هستیم که درکش برای بعضی‌ها خیلی سخت است!
    کاری که مولای ما حضرت سیدالشهدا کرد را آیا می‌توانند با عقل و احساس خود تفسیر کنند؟

    اگر تفسیرش را یافتند، توجه خواهند کرد که قیاس ارزش قالی و زیلو -در اینجا- ذره‌ای از این حرکت است.

  35. سید محمد حسینی سعادت می‌گوید:

    آقای قدیانی!
    بسیار مطلب عالی و کاملا منطقی و عاقلانه‌ای بود. دست مریزاد.

    و اما شما آقای رضا ۲!
    سلام. بنده قبلا مطلبی برایتان نوشته بودم که نمی‌دانم چرا آقای قدیانی صلاح ندونستن منتشر شود اما این جا می‌گویم:
    آیا عاقلانه است مطالب خبرپراکنی هایی مانند BBC و VOA و صدای اسرائیل، العربیه و الجزیره را قبول داشته و نظرات آنان در مورد بشار اسد، مقاومت و یمن مبنای فکری ما قرار بگیرد؟! عاقلانه فکر کردن شما این گونه است؟! راستی اگر احساسی فکر کنید، حتما طرفدار بشار اسد خواهید شد؟! در زمان جنگ کسانی که به جنگ رفتن، کاری عقلی کردند یا احساسی؟!
    برادر عزیز! تفاوت در عقل و احساس نیست؛ بلکه تفاوت در عقل و احساس مادی و انسان‌مدارانه، با عقل و احساس معنوی و خدامدارانه می باشد.

  36. پیرمرد می‌گوید:

    هر زمان به این قسمت صفحه می رسم؛ “مزار شهید اکبر قدیانی” احساس حقارت و عدم لیاقت، تمام وجودم را فرا می‌گیرد…
    و همین جا با سپردن فاتحه‌ای بدست او، با امیدی که در وادی حسرت، امانتم را بدستم برساند، خود را تسلی می‌دهم.
    با صلوات بر شهدا روحمان را به معراج بفرستیم.
    اللهم صل علی محمد و آل محمد

  37. پیرمرد می‌گوید:

    خیلی مدیونشونیم…
    اگه می‌شناسید و می‌تونید، تا قبل از ماه رمضان یک سری به پدر و مادر شهدا بزنید…
    http://snn.ir/detail/video/370559/202

  38. قاصدک منتظر می‌گوید:

    سنگ‌ها و رنگ‌ها عاجزند…!
    وقتی تار و پود زیلوی ساده‌ی بیت، زیر قدم‌های حضرت یار، حریمی می‌شود برای بازگویی مرام دلدار…
    به همین سادگی…

    اللهم احفظ قائدنا الامام خامنه ای

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    تا یکی دو ساعت دیگر ان‌شاءالله قطعه ۲۶ «به جرم دفاع از جمهور» به روز می‌شود.

  39. رضا 2 می‌گوید:

    برف و آفتاب!
    فکر نمی‌کنم تمسخر راه مناسبی برای برخورد با نظر مخالف باشد.

    چشم انتظار!
    مسئله اینجاست که عقل من و شما ندارد؛ عقل و عقلانیت مسئله‌ای عمومی و روشن است و نمی‌شود از عقل من و یا عقل تو حرف زد اما برای احساس اینگونه است. بنابراین این جمله که عقل ما و احساس ما یکی است اصولا جمله درستی نیست. به نظر من شما چون بسیار درگیر احساس یا به قول دیگر عشق شده اید، همه چیز را عاشقانه می‌بینید و از این رو احساس می‌کنید عقل و عشق یکی است. در هر حال تفاوت میان نگاه عاشقانه و نگاه عاقلانه به نظر من واضح است و جای بحث ندارد.

  40. چشم انتظار می‌گوید:

    رضا ۲!
    اتفاقا جای بحث دارد. خوب هم دارد! ولی به دو دلیل ندارد!!

    یکی اینکه این قضیه کش دارد! و داداش حسین زیاد از این کش دادن‌ها دوست ندارد.
    دوم اینکه بحث با شما زیاد فایده ندارد. چون استدلال و منطق شما کمی ایراد دارد! لذا به حکم قوانین قطعه ۲۶ این بحث فعلا ادامه ندارد!!

    ولی بنده شما را به تفکر در خصوص توضیح جناب “پیرمرد” برای حضرت سیدالشهدا (ع) و وقایع روز عاشورا، یا موضوع جناب “محمد حسینی سعادت” در باب دفاع دست خالی بچه‌های ما با دشمن تا بن دندان مسلح صدام ملعون، وا می‌دارد، که در عقل و احساس شما این اتفاقات کجا جای دارد؟؟!!
    و قس علی هذا در این باب، مثال‌هایی الا ماشاالله وجود دارد! 🙂

  41. سیداحمد می‌گوید:

    بی‌خیال رفقا!
    عشق است قطعه ۲۶ دوست داشتنیِ خودمون!
    عشق است “عالم محضر کدخدا نیست!” که باید بارها خونده بشه!

  42. برف و آفتاب می‌گوید:

    رضا۲؛

    ببخشید. اشتباه کردم. باید می‌گفتم؛ بی‌سواد تازه به دوران رسیده.

  43. به جرم عشق می‌گوید:

    سلام
    ۱- عذر خواهم اگر کسی اذیت شد بابت اصرارم برای تصویر شهید قدیانی. فکر می‌کردم اگر جناب فرزندشان هم اذیت شده باشند، خیلی راحت نقطه چینش می کنند. نبودش مثل این است که بروی قطعه ۲۶ بهشت زهرا، ولی خبری از تمثال مبارک شهدا نباشد.

    ۲- گراواتار چی هست؟ همین عکس حاج احمد متوسلیان که شما گذاشتید؟ خب من نمی‌توانم کنار “به جرم عشق” تصویر شهید قدیانی را بگذارم. چون این عنوان، مربوط به وصیتنامه شهید دیگری است!

  44. صبا می‌گوید:

    با تشکر از تمام دوستانی که مرا در یاد گرفتن خنده و گریه یاری کردند! 🙂 D:

    سال دیگه، روز معلم براتون کادو می خرم (الکی مثلا)!

  45. سیداحمد می‌گوید:

    صبا؛

    برای خنده شدید، دو نقطه و D
    اول : بعد D
    😀

  46. صبا می‌گوید:

    مثلا در کامنت قبلی با توجه به این که نوشتم “یاری کردند” بهتر بود به جای “یاد گرفتن” می نوشتم “آموختن”!!

    🙁

  47. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    آزمایشی… :'(

  48. سمانه می‌گوید:

    آقاسید؛

    یه دور همه شکلک ها رو آموزش بدید؛ منم اون شکلک چشمک رو بلد نیستم 🙂
    آواتارم یادم نرفته! اگه شد امروز انجام میدم، الان با گوشی اومدم.

  49. برف و آفتاب می‌گوید:

    شکلک‌ها تو تایپ فارسی یه ذره به هم می‌ریزن.

  50. سیداحمد می‌گوید:

    تا حالا چند بار آموزش دادم!

    : و ( می شود 🙁
    : و ) می شود 🙂
    : و D می شود 😀
    : و | می شود 😐
    ; و ) می شود 😉
    : و o می شود 😮

  51. م.طاهری می‌گوید:

    برای همینه که کم لطفی است شعار خواندن فریادهای مردم. از پیش از انقلاب تا همین امروز همیشه به اصطلاح شعارهای مردم مظهر شور همراه با شعور مردم بوده و هست.
    “خامنه ای خمینی دیگر است”
    “صل علی محمد بوی خمینی آمد”
    حسینیه امام خمینی همان حسینیه جماران است و خامنه ای همان خمینی و مردم در صحنه همان پابرهنه های کوخ نشین ستم کشیده از کاخ نشینی.

  52. زهرا می‌گوید:

    سلام جناب قدیانی؛
    یک سالی می‌شود که به این قطعه بهشتی سر نزدم اما گه‌گدار که نامتان را بر تیتر متن‌های‌تان در فلان روزنامه یا خبرگزاری می‌بینم، نه تنها باز هم تمایلی ندارم که قلم زیبایتان را بخوانم بلکه قلمتان را نسبت به آنچه امروز بر سر پابرهنگان و صاحبان اصلی انقلاب می‌آید آلوده می‌بینم. فقط آمدم ضمن عرض احترام و آرزوی سلامتی و استقامت شما در برابر جبهه کفر به شما بگویم؛ در این دنیا نه! اما در دنیای باقی پیش از آنکه شما به بهشت بروید و چون منی به دوزخ، پاسخ سوالم را از شما مطالبه خواهم کرد و علت بی‌بصیرتی‌تان را در روزها و سالهایی که به بصیرت و حمایت‌تان نیاز مبرم داشتیم می‌خواهم! و تا قانع نشوم از حق‌الناسم نخواهم گذشت…

  53. صبا می‌گوید:

    الان “زهرا” منظورش چی بود؟؟؟

  54. سیداحمد می‌گوید:

    صبا؛
    در جهت تنویر افکار عمومی(!) عرض می‌کنم که ایشون از حامیان رئیس جمهور سابق هستند و دلگیرند از انتقاداتی که داداش حسین به احمدی نژاد داشت!

  55. زهرا می‌گوید:

    جناب سید احمد
    برای فرار فکری درباره عملکرد و خطاها آسان ترین راه، انگ زدن به منتقد و دسته بندی کردن اون هاست! از شما بعیده که ناراحتی و دلگیری من رو به خاطر دفاع از شخص بدانید! هیچ چیزی ارزش نهی از منکر رو نداره جز اسلام و انقلاب! احمدی نژاد هم خطاهایی داشت! اما کبر و غرور مانع از این میشه که بخواهیم بفهمیم اون خطاها، امام و انقلاب و ثمره خون شهدا رو به باد نمی داد بلکه انقلاب رو به ریل می آورد (سخن آقا) و این…
    بگذریم… خدا اول من را و بعد شما را در جبهه حق هر روز متواضع تر و بصیرتر کند
    صلاح دانستید این را هم جهت تنویر افکار عمومی…

  56. سیداحمد می‌گوید:

    خانم زهرا؛

    حوصله بحث در مورد هر چیزی رو داشته باشم، حوصله صحبت در مورد احمدی نژاد و جبهه پایداری و خیانت ها و آسیبی که به امت حزب الله زدن، ندارم!

    چقدر بده که یک جمله از حضرت آقا داشته باشیم و اصلا دقت نکنیم این جمله کِی و کجا بیان شده… خیلی بده سوءاستفاده از از صحبت های ایشون!
    حالا فرقی نمی کنه این جمله در مورد احمدی نژاد باشه یا رفسنجانی و یا هر کس دیگه!

  57. صبا می‌گوید:

    http://www.mashreghnews.ir/fa/news/428275
    “بی سر و سامان توام یا حسین!”
    “بر سر نی زلف رها کرده‌ای؟! با جگر شیعه چه‌ها کرده‌ای؟!”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.