روزنامه جوان ۱۹ اسفند ۱۳۹۴
*در آستانه برجام/ روحانی:
از زحمات دوست عزیزم جناب آقای دکتر صالحی به صورت ویژه تشکر میکنم.
*روز برجام/ روحانی:
اگر صالحی نبود، ای بسا برجام اصلا به فرجام نمیرسید.
*۲ ماه بعد از برجام/ روحانی:
این مدال لیاقت، حقا که برازنده جناب دکتر صالحی است. ما همه باید از ایشان ممنون باشیم.
*یک ساعت بعد از ۲ ماه بعد از برجام/ روحانی [هنگام پیادهروی با ظریف]:
برجام به صالحی بدهکار است. واقعا من اینگونه فکر میکنم جناب ظریف!
*همین چند روز پیش/ روحانی:
صالحی که وزیر خارجه نیست! درباره برجام باید از ظریف بپرسید!
*۳ روز پیش/ روحانی:
صالحی نبود، شاید برجام یک سال زودتر به فرجام میرسید، نه حالا بگو سیدخندان!
*دیروز/ روحانی:
با صدای رسا میگویم که صالحی حق اظهارنظر درباره برجام را ندارد!
*دیشب/ روحانی:
رساتر از قبل اعلام میکنم که نه آقای صالحی و نه اساسا هیچ فرد صالحی، حق حرفزدن درباره برجام را ندارد!
*همین یک ساعت پیش/ روحانی:
صالحی؟ اصلا کی هست؟
روزنامه جوان ۶ اسفند ۱۳۹۴
الان که دارم این چند خط را مینویسم، هنوز تبلیغ نامزدها قانونی است، اما الان که تو داری این متن را میخوانی، دیگر مهلت قانونی تبلیغ نامزدها تمام شده!
خندهام گرفته از این وضعیت! این را هم میگذارم به حساب نمک کار روزنامهنگاری! نوشتم «نمک» یادم آمد که «نمکدان» را نباید شکست!
فردا جمعه انشاءالله در نهایت امن و امان میرویم پای صندوق رأی و هر چقدر هم صف رأیگیری شلوغتر باشد، چه بهتر! فردا اگر دیر بجنبیم شاید مجبور باشیم یک ساعت، بلکه حتی چند ساعت منتظر بمانیم تا نوبت رأی دادن ما شود؛ بالطبع از این همه سرپا ایستادن خسته خواهیم شد، اما جانم به قربان شیربچههای مدافع حرم که کیلومترها آن سوی مرز مقدس وطن، دشمن لعین داعشی را در همان دورها نگه داشتهاند! فردا دقیقا در همان دقیقهای که من و تو داریم به نامزدهای مورد علاقه خود رأی میدهیم، شاید یک بسیجی دیگر جرعهنوش باده شهادت شود!
حال میخواهم یک سؤال خندهدار اما گریهدار بپرسم؛ چند دقیقه یا چند ساعت در صف رأیگیری ایستادن، بیشتر آدمی را خسته میکند یا چند شبانهروز بیخوابی و بیآبی و نبرد تن به تن با وحشیترین اشقیای تاریخ؟! راستش به تو بدهکاریم ای «نامزد شهادت» که از زن و بچه و زندگی گذشتی تا پای حرامیان، خاک کشور را آلوده نکند. به همت کارگران شهرداری، فردا دیگر در شهر خبری از چهره نامزدهای انتخابات نیست، اما باز هم تصویر شهدای مدافع حرم پیشروی ما خواهد ماند.
چند روز پیش، رزمندهای که داشت مهیای اعزام به سوریه میشد، به راقم این سطور گفت: «بعید میدانم در خط مقدم نبرد با لعین داعشی امکان رأی دادن ما وجود داشته باشد، اما تو را به حضرت زهرا قسم، جوری رأی ندهید که خستگی نبرد با اشقیا به تن ما بماند».
آری! عشق است نامزدهای شهادت که هیچ موقعی تبلیغشان غیرقانونی نیست، حتی در روز انتخابات! از کجا معلوم فردا روز شهادت چند نفر در جبهه شام باشد؟! از کجا معلوم فردا گرد یتیمی بر چهره چند دختر خردسال بنشیند؟! فردا کار ما سختتر است یا کار آن مادری که به او خبر شهادت جگرگوشهاش را میدهند، آن هم در حالی که شاید خبری از پیکر فرزندش نباشد! فردا رأی دادن این مادر کجا، رأی دادن من و تو کجا؟!
آهای نامزدی که فردا فکر میکنی از بقیه رقبا جلوتری! جلودار اصل کاری، آن جوان بسیجی است که فردا شاید در خط مقدم جبهه شام، روز آخر زندگیاش باشد!
فردا من رأی میدهم، تو رأی میدهی، اما این همه آزادی در حق انتخاب، از صدقه سر دردانههایی است که با خون سرخ خود، ضامن امنیت انتخابات شدهاند. سوگند به خون شهدا، ما نیز در راه دفاع از ولایت خسته نخواهیم شد. هنوز «گلبرگ سرخ لالهها در کوچههای شهر ما بوی شهادت میدهد»! وه که چقدر آراممان میکند اسم تو مادر! یا زهرا…
وطن امروز ۱۴ بهمن ۱۳۹۴
این کشور و آن کشور ندارد؛ بدیهیترین منطق انتخابات در هر نظامی این است که به عنصر فتنهگر علیه ساز و کار آن انتخابات، اذن نامزدی ندهد. حال اگر آن عنصر فتنهگر، در فتنهآفرینی علیه ساز و کار انتخابات، مسبوق به سابقه هم باشد و علاوه بر این، در فتنه علیه نتیجه انتخابات هم سابقهدار باشد، که دیگر هیچ! یعنی حداقلش این است که در سایر نظامها به چنین عنصری هرگز اذن نامزدی نمیدهند، اینکه حالا با او چه کار میکنند و چگونه او را به سزای رفتار و گفتارش میرسانند، محل بحث این یادداشت نیست. محل بحث این یادداشت، همانطور که از تیتر آن پیداست، با کمال عذرخواهی نقدی است به نظام جمهوری اسلامی. این نقد البته میتوانست در مدح نظام نوشته شود اما از آنجا که زیادی هر چیزی بد است، لاجرم این متن هم زاویه نقد پیدا کرده است. تا چند بار اولی که طرف، علیه ساز و کار انتخابات شکلک درآورد و نظام تحمل کرد و از در گذشت وارد شد، این را ما همان زمان نوشتیم به پای کرامت نظام و مصلحتسنجی درست و تلاش حکیمانه برای حفظ، اما به راستی تا چند بار؟! و تا کی؟! آیا اوجب واجبات، حفظ نظام است یا حفظ طرف در مجموعه نظام؟! و گیرم همین دومی اوجب واجبات باشد، آیا با این همه اغماض و ملاحظه، مثلا حفظ شده در مجموعه نظام؟! وقتی تندتر از هر اپوزیسیونی علیه نظام موضع میگیرد، رادیکالتر از هر ضد انقلابی علیه انقلاب حرف میزند، بیمنطقتر از هر خودخواه خودمحوری علیه نهاد قانونی ناظر بر انتخابات اراجیف میبافد و ساختارشکنانهتر از هر دشمنی علیه ساز و کار انتخابات یاوه میسراید، معلوم است که اولا لیاقت این همه تلاش برای حفظ در بدنه نظام را ندارد، ثانیا نظام باید تجدید نظر کند در نحوه مواجهه با وی. گفت: «خوبی که از حد بگذرد، نادان خیال بد کند». خوبی البته اگر زیادی دیگر از حد گذشت، فقط نباید به نقد نادان بسنده کرد، بلکه بیتعارف، باید دمی هم نشست پای نقد خوبیکننده! و از جمله این خوبیکنندهها، شورای نگهبان است. راقم این سطور، آنقدر در تعریف از شورای نگهبان نوشته که حق این یک فقره نقد برایش محفوظ باشد! من ضمن احترام به هر تصمیمی که این نهاد قانونی بگیرد، و فقط منباب روشن شدن، از اعضای معزز شورای نگهبان میپرسم که بر اساس کدام منطق، فلانی را تأیید صلاحیت کردهاید، آنهم برای مجلسی به اهمیت مجلس خبرگان؟! اگر منطق این بوده که با دیدن یک ملاطفت دیگر، دست از رفتار و گفتار فتنهآفرین بردارد، حرفهای سابقهدار لیکن بیسابقه ایشان نشان داد که این خوبیها و این لطفها اصلا و ابدا به طرف نیامده! معالأسف هر بار نظام در مواجهه با ایشان کوتاه آمده، وی سنگرهای دیگری را فتح کرده! آنهم با ادبیاتی بدتر، تندتر، افراطیتر، آنقدر افراطیتر که گاه حتی رسانههای دشمن، حیرت میکنند از این همه افراط در دشمنی با انقلاب، از درون انقلاب! اگر «ضد انقلاب» یعنی آنکه بر ضد انقلاب موضع میگیرد، کیست ضد انقلابتر از او که سخن نمیگوید الا به فتنه؟! فتنه خاطره از امام اما علیه خط امام، فتنه عکس با امام اما بر عکس راه امام، فتنه اسم خمینی اما علیه رسم خمینی و هزار و یک فتنه ریز و درشت دیگر! بخواهیم یا نخواهیم سخنان سراسر فتنه اخیر نشان داد که هر چه خوبی در حق ایشان بیشتر شود، با بدی بیشتری، آن را جواب میدهد! وقتی با فردی طرفیم که جزای احسان را جز به بدی نمیدهد، آیا کجاست حد و مرز این همه احسان و بزرگواری؟! بگذارید جور دیگری سئوالم را مطرح کنم؛ این جناب دقیقا و مشخصا با چه هزینهای باید در نظام حفظ شود؟! آیا با این هزینه که هم نامزد انتخابات باشد و هم علیه شورای نگهبان حرفهایی بزند که تا به حال، هیچ دشمنی و هیچ ضد انقلابی بدین عریانی نزده؟! آیا با این هزینه که مادر رزمنده ۸۸ یعنی همان شهید مدافع حرم با خود بپرسد؛ «اگر اوضاع این است، اصلا جگرگوشه من برای تأمین امنیت کدام قانون و کدام انتخابات رفت و جانش را تقدیم کرد؟!» آیا جز این است که تقریبا همه شهدای مدافع حرم، سال ۸۸ در میدان دفاع از انتخابات و رأی جمهور هم رزمنده و مدافع حریم آرای میلیونی ملت ایران بودهاند و سخت است برای بازماندگان ایشان، وقتی میبینند بعضیها از سویی با تأیید شورای نگهبان روبرو میشوند، از دیگر سو، همین نهاد قانونی را به باد توهین و افترا میگیرند؟! آیا این عنصر بدسابقه فتنهگر باید در نظام حفظ شود حتی به بهانه شکستن دل شیربچههای میدان جنگ با لعین داعشی؟!
البته اشتباه نشود! من هرگز بنا ندارم بگویم که اگر شورای نگهبان، طرف را رد صلاحیت میکرد، وی متنبه میشد و دیگر این همه رادیکال و افراطی موضع نمیگرفت! هر چند به جد بر این باورم که در امر تربیت حتی حفظ افراد، اگر تشویق هست، تنبیه هم هست! حرف من این است که «تحلیل» به معنای سبکسنگین کردن اتفاقات آینده، کار سیاستمدار است اما شورای نگهبان، به عنوان مفسر قانون اساسی، کاری ندارد الا عمل به مر قانون! اساسا و اصولا دخلی به شورای نگهبان ندارد که رد صلاحیت، فلانی را در دایره نظام نگه میدارد یا تأیید! اگر طبق قانون یعنی منطق انتخابات، فتنه خط قرمز است، و اگر سخنان کذا نشان داد که هیچ مصلحتی حتی مصلحت حفظ بعضیها، بالاتر از مصلحت عمل به مر قانون نیست، فرض است بر شورای نگهبان که دفاع خود از حریم حقالناس را کامل کند و ضمن قلم قرمز کشیدن روی نام این فتنهگر سابقهدار، اجازه ندهد عرصه سیمرغ انتخابات، بیش از این، جولانگه خط دهنده به ضد انقلاب باشد. روی سخن این نوشتار، اما فقط شورای نگهبان نیست! دیگر ارکان نظام هم باید بدانند که اوجب واجبات، حفظ افراد به هر قیمتی درون مجموعه نیست! همین را کم داشتیم که طلبکار از مردم و رأی مردم، بشود متذکر بدهی پابرهنهها به امام و اسلام و انقلاب! جوری علیه انقلاب موضع میگیرد که گویی به ضد انقلاب بدهی دارد، که گویی به دشمن بدهی دارد، که گویی مدیون BBC و در دین VOA است! خوب است این را هم بفرماید که چند بار بر گوش صندوق آرا سیلی بزند، مردم شهید داده با او بیحساب میشوند؟! و بفرماید نام آقازادههایش در چند قرارداد فاسد نفتی بیاید، بدهی این ملت به خاندان پرداخت شده؟! و بفرماید چند بار دیگر به دشمن گرای تحریم بدهد، خیالش راحت میشود؟! من که باورم هست خمینی کبیر، اول بدهکار خاندان است! آنجا که گفت: «ما آمریکا را زیر پا میگذاریم» و از قرار نباید میگفت! آنجا که گفت: «من بوسه بر دست و بازوی رزمندهها میزنم» و از قرار نباید میگفت! آنجا که نباید علیه حکام آل سعود، آن حرفها را میزد! آنجا که نباید بر ضد اسلام اشرافیت، سخن میگفت! آنجا که نباید به «جنگ عقیده» اشاره میکرد! آنجا که نباید یک تار موی کوخنشینان را به تمام دنیای کاخنشینان برتری میداد! و آنجا که نباید میگفت: «غلط میکنی! قانون تو را قبول ندارد!» واجب است بر شورای نگهبان که ضمن تجدیدنظر در رأی صادره، بیش از پیش و بخصوص برای این عنصر غیر ملتزم به ساز و کار انتخابات، ثابت کند که حقیقتا بدهکار خمینی است، نه ضد انقلابی که هم از توبره میخورد، هم از آخور! شورای نگهبان، صلاحیت خود را از قانون اساسی گرفته، از امام راحل عظیمالشأن. واقعا کسی که این امر بدیهی را هم نمیداند، صلاحیت تأیید صلاحیت توسط شورای نگهبان را دارد؟! حرمت امامزاده اما در وهله اول با متولی آن است. گاه هست که باید به خدا پناه برد از بد بودن متولی لیکن چو امروزی مجبوریم خوبی از حد گذشته متولی را منتقد باشیم و حرفهایی بزنیم که علیالقاعده خودمان هم نمیپسندیم! برای هر معصیت کبیری راهی به استغفار هست اما امان از «استکبار» این «گناه اکبر». انسان مستکبر از بس خود را بزرگ میبیند، اساسا نمیتواند توبه کند! توبه یعنی «بازگشت به خدا»، همچنان که توبه انقلابی یعنی «بازگشت به روح خدا» اما عنصر مستکبر متکبر، آنجا هم که شورای نگهبان در بستر تأیید صلاحیت زمینه توبه را فراهم میآورد، مستکبرتر میشود، متکبرتر میشود! و دقیقا همین جاست که من مجبور میشوم تا در اوج اعتقاد به نظام، انتقاد کنم از نظام! ملاک گیرم نه حال فعلی افراد، که سابقه ایشان باشد! در فتنه علیه انتخابات، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! در قربانی کردن آدمها به نفع مطامع خود، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! در دروغ بستن به امام، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! در همنوایی با دشمن، بلکه دشمنتر شدن از خود دشمن، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! این تیتر یکی از نوشتههایم بود در اوج فتنه هشتاد و اشک: «کشتی انقلاب، مسافرکشی میکند، منتکشی نمیکند!» کسی که از ضد انقلاب هم بیشتر با انقلاب ضدیت میکند، مصلحت آن است که جز به عدالت با او رفتار نشود! آنهم عدالت حداکثری! دیروز خوب نوشته بودند بچههای روزنامه: «حقیقتا یک سئوال بسیار مهم در افکار عمومی وجود دارد و چه بهتر آنکه رسانههای انقلابی و تا بن دندان معتقد به نظام اسلامی، این سئوال را مطرح کنند. سئوال این است: وقتی فتنه ۸۸ به عنوان یک خط قرمز در نظر گرفته میشود، باید نگاهی کاملا قانونی و انقلابی نسبت به تکیهگاه این فتنه داشت! وقتی به درستی کاندیدایی در یک شهرستان دورافتاده به خاطر علقه به فتنه رد صلاحیت میشود، چرا باید تکیهگاه فتنه ۸۸ تأیید صلاحیت شود؟! آن کاندیدای شهرستانی به خاطر فتنهای که طرف به پا کرد رد صلاحیت شده است! در این شرایط چرا باید خود آن فرد تأیید صلاحیت شود؟» عجبا که درباره او مدام میگویند سابقه! کی بود آخرین بار که دشمن علیه او موضعی گرفت؟! اصلا یادتان میآید؟! اتفاقا بیم من از چیز دیگری است! من بیم از آن فردایی دارم که آیندگان، ناظر بر رفتار و گفتار طرف، جمهوری اسلامی را نه چون حقیر، که جور دیگری نقد کنند! که بگویند: «فردی با این همه سابقه فتنه علیه انتخابات، صلاحیتش توسط شورای نگهبان تأیید شد!» که بگویند: «هر کاری دلش خواست کرد و هر حرفی دلش خواست زد اما هرگز به عدالت با او رفتار نشد!» که بگویند: «اگر میگویید با نظام زاویه داشت، پس چرا فلان؟!» که بگویند: «مادر شهید مدافع حرم دلش شکست اما شما باز هم نگران حفظ طرف بودید؟!» که همالان بگویند: «به راستی و با وجود همه اعتقادم به نظام، چرا باید در انتخاباتی شرکت کنم که حتی فلانی هم با این شرح مشروح در آن نامزد است؟! خودم را دست انداختهام یا رأیم را؟! حضرات بفرمایند چه شورای نگهبان و چه مجلس و چه انتخاباتی میخواهند، همان را هم عملی کنند! دیگر چرا انتخابات؟!»
*** *** ***
تلاش برای حفظ هر فردی در دایره انقلاب اسلامی، صدالبته عملی مأجور است و حکیمانه اما بدان شرط که در مقام عمل تبدیل نشود به تلاش برای حفظ منویات ضد انقلاب، آنهم از درون انقلاب، آنهم در نخستینروز دهه فجر، آنهم در یومالله دوازدهم بهمن، آنهم دوشادوش «امام آمد»، آنهم سینه به سینه آن سرود بهشتی در بهشت زهرا. شک ندارم اسلام جماعت، آمریکایی است! واقعا اگر قرار است طرف را حفظ کنیم که در اولین روز دهه فجر، کام شیطان بزرگ را شیرین کند، نخواستیم این حفظ کردن را! کینهها دارند از خمینی کبیر! از امام جنگ فقر و غنا! از روحالله پابرهنهها! و تمام سعیشان این است که در آستانه انتخابات، مخاطب شعار «برخیزید، برخیزید!» را از شهدای انقلاب برگردانند طرف ضد انقلاب! حال تا کی و تا کجا باید این فرد را تحمل کرد بلکه حفظ شود؟! بفرموده امام شهدا، اوجب واجبات برای ما حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی است! اگر قرار است حفظ بعضیها، مخل حفظ خود نظام شود، اگر قرار است هزینه حفظ عناصر فتنه، خدشه بر شعائر انقلاب باشد و اگر قرار است بهای حفظ مدعیان وقیح، حذف رسم خمینی از اسم خمینی باشد، حذف اسلام ضد ظلم و ضد سازش باشد، حذف ولینعمتان امام باشد، قسم به خون شهدا، به اجرای مر عدل و داد در حق این جماعت ضد انقلاب راضیتریم تا ماندنشان درون انقلاب! صدسال سیاه نخواستیم خانواده انقلاب همچین خاندان متفرعنی داشته باشد! بگذریم که تلاش برای حفظ سرپناه آن پیرمرد جنوب شهری هم عملی مأجور و حکیمانه است! ولینعمت خمینی همین پیرمرد است! همین پیرمرد معمولی! نظام، یاران را حفظ کند! اغیار به سلامت! آری! به سلامت… که خمینی فقط یک بیت نسرود! بیت امام یعنی خانه مادر چند شهید! خمینی در برابر هیچ سیاستمداری احساس حقارت نکرد، لیکن با آن همه عظمت، در برابر چهره نورانی و گریه شوق بچههای جبهه و جنگ احساس حسرت و حقارت میکرد! هر کجا بسیجی هست، بیت امام همان جاست! هر کجا رزمنده هست، بیت امام همان جاست! زحمت بیهوده میکشید! «تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست»! خمینی هدیه خدا بود به ما! روح خدا جز خدا صاحبی نداشت! امام ما را نمیتوان به نام زد! بسی بزرگتر از این حرفها بود! ما دست از دامان خمینی برنمیداریم! و امام بیدار خود را به مشتی خواب و خاطره نخواهیم فروخت! امام بزرگوار ما عاشق این بود که آمریکا را زیر پا بگذاریم و مثل این دریادلان سپاهی، کاری کنیم کارستان، بلکه در تقابل تاریخی و ماندگار جمهوری اسلامی و آمریکا، این عکس ذلت و زبونی یانکیها باشد که مخابره شود! لذا اشبهالناس به خمینی، همان عزیز فرزانهای است که به وقت، «نشان فتح» میدهد! این ملت شهیدپرور، این امت حزبالله، همه «یادگار خمینی» هستند! «من یادگار خمینی هستم» شعار همه این مردم است! تمام این کشور، متعلق به خمینی و یادگار خمینی است! پوسیده بودیم ما در پستوی تاریخ، اگر نهیب روحالله بیدارمان نمیکرد! ما به خمینی بدهکارتر از آنیم که بعضیها فکر میکنند! ما با خمینی زندگی میکنیم، خواب نمیبینیم! ما از آرمانهای امام، کوتاه نمیآییم! مسیر حرکت ما را خمینی معین میکند! خمینی را نمیتوانید از ما بگیرید! خمینی را نخواهید توانست از ما بگیرید! ما سطر سطر صحیفه را از بریم و خوب میدانیم که «مبارزه با رفاهطلبى سازگار نیست، و آنها که تصور مىکنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفین و محرومان جهان، با سرمایهدارى و رفاهطلبى منافات ندارد، با الفباى مبارزه بیگانهاند. و آنهایى هم که تصور مىکنند سرمایهداران و مرفهان بىدرد، با نصیحت و پند و اندرز متنبه مىشوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک مىکنند آب در هاون مى کوبند! بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحتطلبى، بحث دنیاخواهى و آخرتجویى، دو مقولهاى است که هرگز با هم جمع نمىشوند. و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند».
کانال تلگرامی وطن امروز
اگر قرار باشد نهاد قانونی ناظر انتخابات، در بررسی صلاحیت نامزدها، چشم خود را در برابر فاحشترین خیانت انتخاباتی یعنی فتنه علیه خود انتخابات، خود صندوق اخذ رأی، خود کلیت آرا و خود آرای اکثریت ببندد، و اگر قرار باشد شورای نگهبان، بینترین استناد رد صلاحیت یعنی سابقه فتنهگری علیه چند انتخابات را درز بگیرد، از این طرف هم میتوان به ماجرا نگاه کرد و پرسید:
یک- آیا اساسا فلسفه وجودی شورای نگهبان زیر سوال نمیرود؟!
دو- آیا دعوت از افراد نه چندان علاقهمند به نظام به شرکت در انتخابات، به منزله تأیید صلاحیت نامزدهایی است که اندک التفاتی به ساز و کار انتخابات ندارند؟!
سه- آیا بازی دادن فتنهگران دائمی علیه صندوق آرا، آنهم در مقام نامزد انتخابات، خدای نکرده این تصور را ایجاد نمیکند که از نظر شورای نگهبان، فتنه علیه انتخابات، خیلی هم حالا جرم و جنایت بزرگی نیست؟!
چهار- واقعا با کدام مصلحت، میتوان حکم به تأیید صلاحیت نامزدی داد که اگر نتیجه انتخابات، باب دلش نباشد، هیچ ابایی ندارد به نظام ۳۰۰ هزار شهید جمهوری اسلامی تهمت تقلب بزند و اگر نتیجه انتخابات، باب دلش باشد هم، باز هیچ ابایی ندارد که این بار بردارد بگوید؛ «اینجا هم البته نیت تقلب داشتند اما نتواستند!»
پنج- اگر هیچ مصلحتی، واقعا عرض میکنم؛ هیچ مصلحتی، حکم به تأیید صلاحیت هیچ فتنهگری علیه انتخابات در هیچ انتخاباتی نمیدهد، آیا میتوان پذیرفت فتنه علیه انتخابات، مهمترین استناد رد صلاحیت باشد اما باسابقهترین فتنهگر علیه انتخابات، تأیید صلاحیت شود؟!
شش- اصلا و اساسا جمهوری اسلامی برای چه باید انتخابات برگزار کند و مردم برای چه باید در انتخابات شرکت کنند، اگر قرار است کارگردان شورش سرگشاده علیه ساز و کار همین انتخابات هم تأیید صلاحیت شود؟!
هفت- اگر دانهدرشتترین فتنهگر علیه انتخابات، اذن نامزدی پیدا کند، آیا همین «تأیید صلاحیت» را دلیل نمیگیرد که دوفردای دیگر ادعا کند؛ «من از نظر ناظر انتخابات یعنی شورای نگهبان و یعنی مفسر قانونی قانون اساسی، فتنهگر علیه انتخابات شناخته نمیشوم، که اگر میشدم حتما مرا رد صلاحیت میکردند»؟!
هشت- آیا تأیید صلاحیت چنین فردی، اولا قبح فتنه علیه انتخابات را نمیریزد؟! و ثانیا آیا سبب نمیشود طرف این بار در مقام نامزد انتخابات، دست بازتری برای چنگ انداختن بر صورت قانون داشته باشد؟!
نه- اگر انتخابات، حریم رأی مردم است -که هست- آیا تأیید صلاحیت فتنهگر بزرگ علیه این حریم مقدس، بدترین خدشه به حرمت انتخابات نیست؟!
ده- آیا دعوت از افراد نه چندان علاقهمند به نظام به شرکت در انتخابات، به این معناست که با تأیید صلاحیت نامزدهای فتنهگر علیه انتخابات، علاقهمندان به نظام را که همواره و در هر میدانی جان خود را برای دفاع از اسلام و ایران کف دست گرفتهاند، دلسرد کنیم؟!
*** *** ***
خمینی ملاک باشد یا خامنهای، هیچ فرقی ندارد؛ هر دوی این رهبران خداباور، آحاد مردم را ولینعمت انقلاب اسلامی دانستهاند و در عین حال، همه را سفارش به «قانون» کردهاند. ما کی و کجا از شورای نگهبان خواستهایم صلاحیت فلان نامزد رد صلاحیت شده را تأیید کند، چون مثلا در ماجرای برجام، همفکر، همراه و همرأی ما بوده است؟! ما اصولگرایان وقتی میگوییم قانون، آنقدر هم به آن التزام عملی داریم که حتی زودتر از اصلاحطلبان مدعی، پیروزی آقای روحانی در انتخابات را به ایشان تبریک بگوییم و الا اگر عالم ریاضی آنقدر بیدر و پیکر است که ۱۳ میتواند از ۲۴ بزرگتر باشد، هفتدهم درصد اصلا عدد حساب نمیشود! وقتی بزرگان این انقلاب، خود را خادم ملت و همه را در پیشگاه قانون، برابر میدانند، احدی نباید توهم بزند که از خمینی و خامنهای، از مردم، از قانون و از ساز و کار قانونی انتخابات، بالاتر و بزرگتر است؛ هر که میخواهد باشد! «یکی هم بود در جمهوری اسلامی که مدام شکلک درمیآورد علیه انتخابات، آخرش هم نفهمید ۴۰ از منیت خودش و ۲۴ از ۱۳ بزرگتر است، نتیجه انتخابات اگر باب میلش بود یک جور به نظام تهمت میزد و اگر نبود جور دیگر، حتی با دروغ بزرگ تقلب، به دشمن جلاد، چراغ سبز تحریم بر گرده ملت را نشان داد، آخرش همین فرد، برای نامزدی در همان انتخاباتی که مکرر علیه ساز و کارش فتنه کرده بود، تأیید صلاحیت شد!» آقایان انقلابی، محترم و معزز شورای نگهبان! امثال راقم این سطور، بخواهیم هم نمیتوانیم بفهمیم سختی کار شما را لیکن برای آینده جمهوری اسلامی و برای نام جمهوری اسلامی، نخواهید جمله داخل گیومه را! که بردارند بگویند؛ «یکی هم بود در جمهوری اسلامی که از قانون بالاتر بود!» بینی و بینالله! در عالیجناب، این لیاقت را میبینید که برود خبرگان، برای این ملت، رهبر معین کند؟! البته اگر میبینید، اگر تأیید صلاحیت او را قانونی میدانید و اگر از پس جواب یومالعیار قیامت به حضرت احدیت برمیآیید، گور بابای این یادداشت! حتما صلاحیت ایشان را تأیید کنید! که ما از شورای نگهبان، نه عمل به مندرجات خودمان، بلکه تنها و تنها عمل به مر قانون را میخواهیم.
بسم رب الحسین
کنار قدمهای جابر، سوی نینوا رهسپاریم…
http://meysammotiee.ir/files/other/safar/KenareGhadamhayeJaber%5B320kbps%5D.mp3
«کاش همراه شما بودیم»
http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/1763
لبیک یا حسین
چون کربلا اسم مکان است بهتر نمیشه اگر بفرمایید؛
«البته که عاشورا مسلط بر زمان است و کربلا محیط بر زمین»؟
خوش به سعادت مسافران اربعین…
سیدالشهدا، هم «نقشه راه» است، هم «نقشه رهایی».
السلام علی الحسین
و علی علی بن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین
انگار همه چی به هم ریخته!
انگار باید الان همهمون کربلا باشیم ولی جاموندیم.
حس غریبیه.
فقط خدا میدونه راز این جاذبه حسینی رو…
لبیک یا حسین
کار دستم داد آخر قلب ناپاکم حسین!
اربعین، پای پیاده رفت از دستم که رفت
ای…
{زبان حال زینب سلام الله در اربعین}
آﻣﺪم اﯾﻨﺠﺎ دوﺑﺎره… ﻟﺸﮕﺮت ﯾﺎدش ﺑﺨﯿﺮ
ﻗﺎﺳﻢ و ﻋﻮن و زﻫﯿﺮ و ﺟﻌﻔﺮت ﯾﺎدش ﺑﺨﯿﺮ
اوﻟﯿﻦ ﺑﺎری ﮐﻪ اﯾﻨﺠﺎ آﻣﺪم ﯾﺎدت ﮐﻪ ﻫﺴﺖ؟
ﺷﺪ رﮐﺎﺑﻢ ﺳﺎﻗﯽ آب آورت ﯾﺎدش ﺑﺨﯿﺮ
اوﻟﯿﻦ ﺑﺎری ﮐﻪ اﯾﻨﺠﺎ ﭘﻬﻦ ﺷﺪ ﺳﺠﺎدهام
ﺑﺎ اذان دﻟﺮﺑﺎی اﮐﺒﺮت ﯾﺎدش ﺑﺨﯿﺮ
ﺣﺎل، ﻣﻦ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪام اﻣﺎ ﻧﻪ ﻣﺜﻞ ﺑﺎر ﻗﺒﻞ
ﻗﺎﻣﺖ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺳﺮو ﺧﻮاﻫﺮت ﯾﺎدش ﺑﺨﯿﺮ
از اﻣﺎﻧﺘﺪاریام دارم ﺧﺠﺎﻟﺖ میکشم
ﺑﭽﻪﻫﺎی ﻣﻦ ﻓﺪای دﺧﺘﺮت… ﯾﺎدش ﺑﺨﯿﺮ
روﺿﻪ دﯾﺮوزﻣﺎن اﯾﻦ ﺑﻮد ﺑﺎ ﺑﯽﺑﯽ رﺑﺎب
ای ﻋﺮوس ﻣﺎدر ﻣﻦ اﺻﻐﺮت ﯾﺎدش ﺑﺨﯿﺮ
ﻣﻦ ﺧﻮدم اﯾﻨﺠﺎ ﺑﻪ ﺟﺴﻤﺖ ﭘﯿﺮﻫﻦ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪهام
دﺳﺘﺒﺎف ﯾﺎدﮔﺎر ﻣﺎدرت ﯾﺎدش ﺑﺨﯿﺮ
رﻓﺘﯽ و ﺑﺎ اﺷﮏﻫﺎﯾﻢ ﺑﺪرﻗﻪ ﮐﺮدم ﺗﻮ را
ای ﺑﺮادر آن وداع آﺧﺮت ﯾﺎدش ﺑﺨﯿﺮ
ﻣﺜﻞ ﺟﺪم ﻣﯽﺷﺪی در ﭘﯿﺶ ﭼﺸﻤﺎن ﻫﻤﻪ
وای ﻣﻦ! ﻋﻤﺎﻣﻪ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮت ﯾﺎدش ﺑﺨﯿﺮ
ﺳﺎرﺑﺎن در ﭘﯿﺶ ﭼﺸﻤﺎن ﺧﻮدم ﺣﺮاج ﮐﺮد
ﮔﻮﺷﻮارهﻫﺎم… ﻧﻪ اﻧﮕﺸﺘﺮت… ﯾﺎدش بخیر
السلام علیک یا زینب کبری
یک منبر عالی برای شب اربعین…
ممنون داداش حسین
راستی! خیلی دلم میخواد در خصوص نامهی حضرت آقا، یک متن بخونم از شما…
سلام به عزیزان قطعه مقدس ۲۶
در راستای این متن:
http://www.ghadiany.ir/1394/25105
این هم نتیجه در خانه نبودن عفت!
http://www.ghatreh.com/news/nn28958590
«از فاو به تهران، از تهران تا بغداد، از بغداد تا قدس… و از قدس تا جای جای عالم…».
حسین جان! یا زیارت یا شهادت…
«فردا اربعین است و هر اربعین که میآید، داغ عاشورا تازهتر میشود. بنگر به تصاویر زیارت اربعین همین امسال. گو اینکه یک سال به عاشورای ۶۱ قمری نزدیکتر شدهایم! تو گویی فقط ۴۰ روز از آن یومالعیار تاریخ گذشته است! نه اربعینها، که فقط یک اربعین!»
.
ولی سنگینی داغاش به اندازه تمام این قرنها، غمهای دو عالم را چلهنشین زورق دلمان کرده است…
ما همسفر مسافران اربعین،
آمدهایم با پای دل، تا سبک کنیم سنگینی این بار را در ساحل اربعین!
و
آمادهایم تا ساز و برگ سفری دیگر کنیم سوی کوفه برای پیوستن به سپاه منتقم آل عبا!
.
یاالله!
کربلا در سطر سطر آمدنش گریان است…
کاروان قدسیان، ماتمزده…
دل آدمیان، پرغصه…
حتی پای زمین و زمان آبلهدار نیامدنش؛ بس که به دور خود چرخیدند و به مهدی فاطمه نرسیدند…
.
خدایا!
اسماعیل جانمان تشنه است و آب، تشنه سیراب کردن…
زمزم چشمهایمان میجوشد و زمزمه لبهایمان «لبیک یا حسین»…
این دو قدم فاصله را بر ما ببخش و بقیةالله را به ما برسان تا در ایام ظهورش، به صفای حضورش، در مروهی عشق، رفع تشنگی کنیم…
«یا رب َّالحُسَین بِحَقِّ الحُسین إشفِ صَدرَ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة»
این همه هیاهو، این همه عشق، این همه اشک…
دیگر «حسین» را همه میشناسند!
یا بقیةالله… یا هیچکس!
یا حسین…
سلام داداش حسین عزیز.
عزاداریهاتون قبول!
ما رو که از دعا فراموش نمیکنید؟
و یک عرض دیگه.
تولدتون مبارک!
انشاءالله همیشه همینطور سربلند و با افتخار و موفق باشید…
حسین جانم حسین جانم حسین جان…
حسین جان!
قربون سرباز شش ماههات علی اصغر برم…
از خدا بخواه شر داعشیها و وهابیها رو به خودشون و ارباباشون برگردونه…
کربلا کربلا ما داریم میآییم…
و چه کسی میتواند بفهمد که جهان در آستانه ظهور چگونه تبدیل میشود به حسینیها و یزیدیها!
عزاداریهای همه قبول…
مطلع خطبهی غرا و دشمنشکن عمهی سادات در مجلس یزید لعنت الله
الحمد للَّه ربالعالمین و صلّىاللَّه على رسوله و اله اجمعین.
خدا راست میگوید که فرموده است:
«ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ.»
آنگاه فرجام کسانى که بدى کردند بسى بدتر بود چرا که آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را به ریشخند میگرفتند.
(روم/۱۰)
اى یزید!
تو گمان کردى چون راههای زمین و افقهای آسمان را بر ما بستهای و ما نظیر اسیران سوق داده میشویم، ما نزد خدا خوار هستیم و تو نزد او گرامى خواهى بود و این موضوع نشان میدهد که تو نزد خدا اهمیت دارى؟! لذا با حالت بزرگمنشى (!) به اطراف خود نظر میکنى و فوقالعاده مسرورى از اینکه دنیا به تو رو کرده، امور تو منظم و مرتب شده و مقام سلطنتِ ما براى تو با صفا شده؟
آرام باش! آرام باش!
آیا قول خداى سبحان را فراموش کردهاى که میفرماید:
«وَ لا یَحْسَبَنَّالَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ، إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ.»
و البته نباید کسانى که کافر شدهاند تصور کنند اینکه به ایشان مهلت مىدهیم براى آنان نیکوست. ما فقط به ایشان مهلت مىدهیم تا بر گناه خود بیفزایند و آنگاه عذابى خفتآور خواهند داشت.
(آل عمران/ ۱۷۸)
http://jahannews.com/prti3va5qt1aw32.cbct.html
السلام علیک یا اباعبدالله
زائر کرب و بلا گفت خدا حافظ و دید
دل من پشت سرش کاسه آبی شد و ریخت
روایتی از دیدار با جانباز مدافع حرم تبریزی؛
صمدی که فاتح است
http://zeytunnews.com/
عزیزان قطعه!
سلامی به عظمت اربعین خدمت شما…
قدم، قدم یاد شما بودم و دعاگو.
از خداوند متعال میخواهم این سفر را نصیب همه نماید…
امسال دومین سال بود که قسمت شد نایبالزیاره باشم. اینکه این ما نیستیم که راه میپیماییم، عین واقعیت است. وقتی پای بر روی بال ملائک میگذارید، پرهای آنهاست که آدمی را به جلو میبرد. این تجربه عینی من بود که همسرم با مشکل زانو و درد پا بیش از هشتاد درصد راه را با پای خود مشرف شد. بدون احساس کمترین مشکل.
اللهم الرزقنا فی کل عام
بدتر از برجام
«پرونده یک متهم را اساسا به ۲ روش میتوان بست؛ یک روش این است که گفته شود بررسیها نشان داد اتهامات وارد نیست و پرونده بسته میشود. اما روش دیگر این است که گفته شود اتهامات وارد است، متهم مجرم شناخته شود و مجازات هم بر او اعمال شود و آنگاه پرونده بسته شود!»
http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/1764/1/149900/0
الان داشتم مواضع روزنامههای آرمان، آفتاب یزد، ابتکار و اعتماد درباره گزارش PMD آژانس رو میخوندم!
چقدر اختلاف هست از تحلیلی که وطن امروز کرده و برداشتی که اونا داشتن!
اساسا چقدر اختلاف میتواند وجود داشته باشد؟
به طور نمونه «آرمان» گفته:
«کشورهایی که بر طبل غیر صلحآمیز بودن فعالیت هستهای ایران میکوبیدند تمام اظهارات خود را پس گرفتهاند!»
کو؟؟ کجاست؟؟
تحلیلی آبکی و مقطع و تیکهپاره…
آدم خندهاش میگیره وقتی اونو میخونه…
این دوستان یا ما رو گاگول فرض کردن یا آمریکا رو!
میگه سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفته:
«گزارش آژانس تمامی ابهامات و سوالات باقی مانده درباره پرونده اتمی ایران را به خوبی پاسخ داده است!»
یعنی به همین راحتی اینا از موضوع PMD کشیدن عقب و اعتراف کردن که اشتباه کردن؟!
آمریکا دیوانه که نیست به همین راحتی این پرونده رو ببنده!
مگه اینکه ما رو تمام و کمال متهم کرده باشن! که دیگه به این نکته هیچ اشارهای نمیکنن!
واقعا خنده داره…
سلام دوستان قطعه!
برای اولین بار بود که به کربلا مشرف شدم…
غوغا بود…
تا الان چنین جمعیتی رو ندیده بودم…
از همه کشورهای دنیا اومده بودن با زبانهای مختلف ولی عشق امام حسین و حضرت اباالفضل در بین آنها مشترک بود…
توی مسیر پاهام تاول زدن…
دوستی میگفت:
«به یاد تاول پاهای اسرای کربلا… اینجا بهتون آب شربت میدن، غذا میدن، هر موقع خسته شدی میتونی استراحت کنی ولی اسرای کربلا رو تازیانه میزدن…».
امان از دل زینب…
برای اولین بار که ضریح امام حسین رو دیدم دیگه حالم دست خودم نبود…
رود فرات که دیگه وحشتناک بود…
دلم رو کربلا جا گذاشتم و اومدم…
چیزی که توی مسیر نجف تا کربلا و خود کربلا زیاد به چشم میخورد تبلیغات وسیع سیدصادق شیرازی بود. حتی توی یکی از خیابونهای اطراف حرم چند تا غرفه داشت. مگه نمیگن این شخص شیعه انگلیسی رو تبلیغ میکنه؟ پس چرا اجازه این همه تبلیغات رو دادن؟
آقای قدیانی! اگه میتونید کمی از این شخص برامون بگید. من برای کنجکاوی جلوی یکی از غرفههاشون ایستادم. آدمایی اونجا بودن که ریششون تا دو متر بود ولی یه حس بدی نسبت بهشون داشتم. یه تلویزیون بزرگ زده بود و دیدار اشخاص رو با صادق شیرازی نشون میداد و کلی هم فلت و تراکت بین مردم پخش میکردن…
رکاب آهستهآهسته، ترک خورد و نگین افتاد
پر از یاقوت شد عالم، سوار از روی زین افتاد
دگرگون شد جهان، لرزید دنیا، زیر و رو شد خاک
دمی که زینتِ دوش نبی روی زمین افتاد
پس از بیمهری دریا، قسیالقلب شد آتش
به جان دودمانِ رحمةللعالمین افتاد
خدایا هیچ زخمی بدتر از دلواپسیها نیست
که چشمش سوی خیمه، لحظههای واپسین افتاد
شکستن با غلاف تیغ را، سربسته میگویم
زبانم لال… النگوی زنان از آستین افتاد
برای من نگهدار و بیاور زخمهایت را
اگر خواهر، مسیرت سوی من در اربعین افتاد
نفهمیدند طه را… نفهمیدند یاسین را
به چوب خیزران، دندانهای از حرف سین افتاد
«سیدحمیدرضا برقعی»
وای بر سری که نه بر تن بیرزد، نه بر نی…
سلام رفقا
التماس دعا…
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
بهبه آقامرتضی!
کجایی پسر خوب؟ کمپیدایی؟
یا حسین!
سلام بر دوستای گلم…
بینالحرمین به یاد همهتون بودم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
قطعه ۲۶:
فرمود خدا فرشتهها را صلوات
اول به مدینه مصطفی را صلوات
دوم به شه نجف سلامی بکنیم
رخسار علی شیر خدا را صلوات
زهرا که ندانیم کجا تربت اوست
یادآور بهترین نسا را صلوات
از ما همه بر امام مسموم سلام
مظلوم امام مجتبی را صلوات
مظلوم دگر امام در خون خفته
افتاده به خاک کربلا را صلوات
گفتم ز حسین چون نگویم سجاد
آن پاک امام پارسا را صلوات
پس باقر علم آن امام معصوم
دریای فضیلت خدا را صلوات
صادق که رئیس مذهب شیعه بود
آن حنجره علم و ضیا را صلوات
یاد آر امام کاظم زندانی
زندانی زنجیر به پا را صلوات
رو جانب مشهدالرضا کن و بگو
در طوس غریبالغربا را صلوات
یاد آر امام تقیِ صاحب جود
هم هادی و عسکری ما را صلوات
حالا تو بیا حضور مهدی برسیم
آن روشنی و نور هُدی را صلوات
افروخته عرش کبریا را صلوات
یک بار دگر آل عبا را صلوات
.
.
.
سلام خدمت همه رفقای کربلایی…
خوش به حالتون… خوش به سعادتتون…
انشاءالله زیارتتون قبول درگاه الهی بوده باشه…
و بسی ممنون که به یاد ما جاموندهها هم بودین…
.
.
.
از بیسعادتی خودم، قصهای بگم؛
وقتی سردبیر روزنامه خواست بره کربلا، ی کوله جمع و جور اما محکم داشتم که دادم بهش. برای سفری با اون مختصات، بهترین کوله ممکن بود. دلمم به این خوش بود که وقتی برگشت و کوله رو پس داد، خاک کوله رو بمالم چشمام… و دل به این خوش کنم که اگه سعادت رفتن کربلا رو نداشتم، لااقل خاک کربلا و صدالبته خاک نجف اشرف توتیای چشمم شده. الغرض! دیروز رضا برگشت و دیدم کوله از تمیزی داره برق میزنه! انکشف شسته بود کوله رو! توی دلم گفتم: لیاقت همین رو هم نداشتی!*
.
.
.
امسال «شب یلدا» مصادف شده با «سالروز آغاز امامت مهدی موعود».
میدونین دیگه؛
از بعد شب یلدا، آرامآرام ساعات روز بر ساعات شب غلبه میکنه… غلبه میکنه تا برسه به بهار!
عاقبت «یلدای غیبت» هم تمام میشود… که گفت:
حالا تو بیا حضور مهدی برسیم
آن روشنی و نور هُدی را صلوات
.
.
.
خوب نگاه کنید!
در دنیا خبرهایی هست…
میخواستند عاشورا را بزنند، اربعین هم اضافه شد!!
اینک دنیا با همه عظمتش، بدل شده به «پایتخت انتظار»…
در دنیا خبرهایی هست…
و زمان، در حال پوست انداختن…
لبیک یا مهدی
http://www.vatanemrooz.ir/?nid=1764&pid=1&type=0
.
.
.
* رابطهتون رو قطع نکنین با رفقایی که خیلی هم مبادی آداب نیستن!! ی جاهایی به دردتون میخوره!! مثلا… مثلا… مثلا از کربلا که برگشتن، کولهتون رو نشسته تحویلتون میدن!! اون وقت شما میتونین صفا کنین با کوله و کولهباری از خاک نجف تا کربلا… مخلص کلام؛ «رابطهتون رو با رفقایی که خیلی هم مبادی آداب نیستن، قطع نکنین! ی جاهایی به دردتون میخوره! مثلا…».
مخلصم داداش حسین، بزرگوارید…
کمپیدایی بنده رابطهی نسبتا مستقیمی با کمسعادتی حقیر داره!
راستش یه مقدار مشغولیات ذهنی و کاری زیاد شده، از قافلهی قطعه عقب افتادم؛
دیگه بهتر از این توجیه پیدا نکردم واقعیتش!!
دعام کنید، خیلی!
زیارت دوستان کربلایی بیستوششی هم قبول باشه انشاءالله.
انشاءالله سال دیگه همین جمع، همین روزا بینالحرمین…
السلام علی الحسین…
بیچاره اونکه حرم رو ندیده
بیچارهتر اونکه دید کربلاتو…
نائبالزیاره بودیم!
زیارت کربلاییها قبول…
سلام برادر قدیانی
یک نکته راجع به شعری که نوشتید.
همیشه برام جای سواله چرا تو دعاها و اشعار و… به امام دهم علیه السلام که میرسیم همه چیز مختصر میشه و انگار دیگه خسته شدیم!
سوای مظلومیت امام حسین علیه السلام، امام هادی علیه السلام خیلی مظلومه از جنبه عرض ادب و ارادت ما شیعیان.
تو شعر شما که یک باره سه تا امام یکی شدند!
البته حدس قریب به یقین اینه که شعر از خود شما نیست.
رسیدن به خیر کربلاییهای قطعه.
اگه چند روزی اینجا مبصر نداشتیم، در عوضش کربلاییها اونجا مبصر داشتند! 🙂
سیداحمد
اسلامی ایرانی
پیرمرد
لبیک یا حسین
برف و آفتاب
فاطمه
و…
زیارات قبول انشاءالله.
آقا مرتضی!
دلتنگت بودیم اخوی با اون آواتار قشنگت…
زیارت قبولی به زائرای کربلای قطعه ۲۶ و اما بعد
زیبا گفت برادر عزیزمون که
«میخواستند عاشورا را بزنند، اربعین هم اضافه شد!»
کری:
«هیچ وقت درباره تلاش ایران برای ساخت بمب اتم، شک نداشتهایم»!
و چقدر جای یک موضع درست و حسابی از سوی مسئولان وزارت خارجه ما خالی است…!
دوستان کربلایی!
زیارت قبول انشاءالله
جناب پیرمرد!
زیارت شما و خانواده محترم قبول باشه انشاءالله…
خوشا به سعادت شما!
سلام خدمت همه دوستان قطعه مقدس ۲۶
هر چند اینجا من پیام نمیذارم ولی توی راه اربعین به یاد همه بودم و برای همه قدم برداشتم خصوصا برای آقای قدیانی؛ و مدام در راه فکر میکردم که اگر ایشون هم بودن چه متن زیبایی از این همه ایثار و گذشت و برادری که در راه موج میزد مینوشتن…
جای همه خالی!
حرم آقا اباالفضل شب جمعه برای سلامتی حضرت آقا شعار دادیم؛
«اباالفضل علمدار خامنه ای نگهدار».
زیارت همه کربلاییها قبول…
از جمله پسرم که از مرز چزابه تا نجف و از نجف تا کربلا با پای برهنه پیاده رفت…
منتظرم برگرده خاک کف پاش رو توتیای چشم کنم…
البته اگر به سرنوشت کوله جناب قدیانی دچار نشده باشه!
ـــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
🙂
و اما احسنت به این مادر، با همچین پسری…
ممنون
زحمتش رو یکی دیگه کشید، احسنتش برای من شد!
با رضا اعتدال موافقم.
ما دکتر خوب و سالم هم زیاد داریم…
حاجی رفتی مشهد به پابوس امام رضا علیه السلام زیارت قبول و التماس دعا
زیارت تمام اربعینیهای قطعه قبول
این سفر اینقدر سفر شیرین و متفاوتیه که جا داره دعای هر روز قنوت نمازهامون این باشه:
«اللهم الرزقنا زیارة الحسین فی یوم الاربعین فی عامی هذا و فی کل عام».
تنها مشکل لاینحلی که سفر اربعین داره این هست که دلتنگی بعدش رو هیچ جور نمیشه تسکین داد و واقعا آدم معنای مضطر رو این موقع درک میکنه…
عالی بود آقا حسین…