روزنامه جوان ۱۹ اسفند ۱۳۹۴
*در آستانه برجام/ روحانی:
از زحمات دوست عزیزم جناب آقای دکتر صالحی به صورت ویژه تشکر میکنم.
*روز برجام/ روحانی:
اگر صالحی نبود، ای بسا برجام اصلا به فرجام نمیرسید.
*۲ ماه بعد از برجام/ روحانی:
این مدال لیاقت، حقا که برازنده جناب دکتر صالحی است. ما همه باید از ایشان ممنون باشیم.
*یک ساعت بعد از ۲ ماه بعد از برجام/ روحانی [هنگام پیادهروی با ظریف]:
برجام به صالحی بدهکار است. واقعا من اینگونه فکر میکنم جناب ظریف!
*همین چند روز پیش/ روحانی:
صالحی که وزیر خارجه نیست! درباره برجام باید از ظریف بپرسید!
*۳ روز پیش/ روحانی:
صالحی نبود، شاید برجام یک سال زودتر به فرجام میرسید، نه حالا بگو سیدخندان!
*دیروز/ روحانی:
با صدای رسا میگویم که صالحی حق اظهارنظر درباره برجام را ندارد!
*دیشب/ روحانی:
رساتر از قبل اعلام میکنم که نه آقای صالحی و نه اساسا هیچ فرد صالحی، حق حرفزدن درباره برجام را ندارد!
*همین یک ساعت پیش/ روحانی:
صالحی؟ اصلا کی هست؟
روزنامه جوان ۶ اسفند ۱۳۹۴
الان که دارم این چند خط را مینویسم، هنوز تبلیغ نامزدها قانونی است، اما الان که تو داری این متن را میخوانی، دیگر مهلت قانونی تبلیغ نامزدها تمام شده!
خندهام گرفته از این وضعیت! این را هم میگذارم به حساب نمک کار روزنامهنگاری! نوشتم «نمک» یادم آمد که «نمکدان» را نباید شکست!
فردا جمعه انشاءالله در نهایت امن و امان میرویم پای صندوق رأی و هر چقدر هم صف رأیگیری شلوغتر باشد، چه بهتر! فردا اگر دیر بجنبیم شاید مجبور باشیم یک ساعت، بلکه حتی چند ساعت منتظر بمانیم تا نوبت رأی دادن ما شود؛ بالطبع از این همه سرپا ایستادن خسته خواهیم شد، اما جانم به قربان شیربچههای مدافع حرم که کیلومترها آن سوی مرز مقدس وطن، دشمن لعین داعشی را در همان دورها نگه داشتهاند! فردا دقیقا در همان دقیقهای که من و تو داریم به نامزدهای مورد علاقه خود رأی میدهیم، شاید یک بسیجی دیگر جرعهنوش باده شهادت شود!
حال میخواهم یک سؤال خندهدار اما گریهدار بپرسم؛ چند دقیقه یا چند ساعت در صف رأیگیری ایستادن، بیشتر آدمی را خسته میکند یا چند شبانهروز بیخوابی و بیآبی و نبرد تن به تن با وحشیترین اشقیای تاریخ؟! راستش به تو بدهکاریم ای «نامزد شهادت» که از زن و بچه و زندگی گذشتی تا پای حرامیان، خاک کشور را آلوده نکند. به همت کارگران شهرداری، فردا دیگر در شهر خبری از چهره نامزدهای انتخابات نیست، اما باز هم تصویر شهدای مدافع حرم پیشروی ما خواهد ماند.
چند روز پیش، رزمندهای که داشت مهیای اعزام به سوریه میشد، به راقم این سطور گفت: «بعید میدانم در خط مقدم نبرد با لعین داعشی امکان رأی دادن ما وجود داشته باشد، اما تو را به حضرت زهرا قسم، جوری رأی ندهید که خستگی نبرد با اشقیا به تن ما بماند».
آری! عشق است نامزدهای شهادت که هیچ موقعی تبلیغشان غیرقانونی نیست، حتی در روز انتخابات! از کجا معلوم فردا روز شهادت چند نفر در جبهه شام باشد؟! از کجا معلوم فردا گرد یتیمی بر چهره چند دختر خردسال بنشیند؟! فردا کار ما سختتر است یا کار آن مادری که به او خبر شهادت جگرگوشهاش را میدهند، آن هم در حالی که شاید خبری از پیکر فرزندش نباشد! فردا رأی دادن این مادر کجا، رأی دادن من و تو کجا؟!
آهای نامزدی که فردا فکر میکنی از بقیه رقبا جلوتری! جلودار اصل کاری، آن جوان بسیجی است که فردا شاید در خط مقدم جبهه شام، روز آخر زندگیاش باشد!
فردا من رأی میدهم، تو رأی میدهی، اما این همه آزادی در حق انتخاب، از صدقه سر دردانههایی است که با خون سرخ خود، ضامن امنیت انتخابات شدهاند. سوگند به خون شهدا، ما نیز در راه دفاع از ولایت خسته نخواهیم شد. هنوز «گلبرگ سرخ لالهها در کوچههای شهر ما بوی شهادت میدهد»! وه که چقدر آراممان میکند اسم تو مادر! یا زهرا…
وطن امروز ۱۴ بهمن ۱۳۹۴
این کشور و آن کشور ندارد؛ بدیهیترین منطق انتخابات در هر نظامی این است که به عنصر فتنهگر علیه ساز و کار آن انتخابات، اذن نامزدی ندهد. حال اگر آن عنصر فتنهگر، در فتنهآفرینی علیه ساز و کار انتخابات، مسبوق به سابقه هم باشد و علاوه بر این، در فتنه علیه نتیجه انتخابات هم سابقهدار باشد، که دیگر هیچ! یعنی حداقلش این است که در سایر نظامها به چنین عنصری هرگز اذن نامزدی نمیدهند، اینکه حالا با او چه کار میکنند و چگونه او را به سزای رفتار و گفتارش میرسانند، محل بحث این یادداشت نیست. محل بحث این یادداشت، همانطور که از تیتر آن پیداست، با کمال عذرخواهی نقدی است به نظام جمهوری اسلامی. این نقد البته میتوانست در مدح نظام نوشته شود اما از آنجا که زیادی هر چیزی بد است، لاجرم این متن هم زاویه نقد پیدا کرده است. تا چند بار اولی که طرف، علیه ساز و کار انتخابات شکلک درآورد و نظام تحمل کرد و از در گذشت وارد شد، این را ما همان زمان نوشتیم به پای کرامت نظام و مصلحتسنجی درست و تلاش حکیمانه برای حفظ، اما به راستی تا چند بار؟! و تا کی؟! آیا اوجب واجبات، حفظ نظام است یا حفظ طرف در مجموعه نظام؟! و گیرم همین دومی اوجب واجبات باشد، آیا با این همه اغماض و ملاحظه، مثلا حفظ شده در مجموعه نظام؟! وقتی تندتر از هر اپوزیسیونی علیه نظام موضع میگیرد، رادیکالتر از هر ضد انقلابی علیه انقلاب حرف میزند، بیمنطقتر از هر خودخواه خودمحوری علیه نهاد قانونی ناظر بر انتخابات اراجیف میبافد و ساختارشکنانهتر از هر دشمنی علیه ساز و کار انتخابات یاوه میسراید، معلوم است که اولا لیاقت این همه تلاش برای حفظ در بدنه نظام را ندارد، ثانیا نظام باید تجدید نظر کند در نحوه مواجهه با وی. گفت: «خوبی که از حد بگذرد، نادان خیال بد کند». خوبی البته اگر زیادی دیگر از حد گذشت، فقط نباید به نقد نادان بسنده کرد، بلکه بیتعارف، باید دمی هم نشست پای نقد خوبیکننده! و از جمله این خوبیکنندهها، شورای نگهبان است. راقم این سطور، آنقدر در تعریف از شورای نگهبان نوشته که حق این یک فقره نقد برایش محفوظ باشد! من ضمن احترام به هر تصمیمی که این نهاد قانونی بگیرد، و فقط منباب روشن شدن، از اعضای معزز شورای نگهبان میپرسم که بر اساس کدام منطق، فلانی را تأیید صلاحیت کردهاید، آنهم برای مجلسی به اهمیت مجلس خبرگان؟! اگر منطق این بوده که با دیدن یک ملاطفت دیگر، دست از رفتار و گفتار فتنهآفرین بردارد، حرفهای سابقهدار لیکن بیسابقه ایشان نشان داد که این خوبیها و این لطفها اصلا و ابدا به طرف نیامده! معالأسف هر بار نظام در مواجهه با ایشان کوتاه آمده، وی سنگرهای دیگری را فتح کرده! آنهم با ادبیاتی بدتر، تندتر، افراطیتر، آنقدر افراطیتر که گاه حتی رسانههای دشمن، حیرت میکنند از این همه افراط در دشمنی با انقلاب، از درون انقلاب! اگر «ضد انقلاب» یعنی آنکه بر ضد انقلاب موضع میگیرد، کیست ضد انقلابتر از او که سخن نمیگوید الا به فتنه؟! فتنه خاطره از امام اما علیه خط امام، فتنه عکس با امام اما بر عکس راه امام، فتنه اسم خمینی اما علیه رسم خمینی و هزار و یک فتنه ریز و درشت دیگر! بخواهیم یا نخواهیم سخنان سراسر فتنه اخیر نشان داد که هر چه خوبی در حق ایشان بیشتر شود، با بدی بیشتری، آن را جواب میدهد! وقتی با فردی طرفیم که جزای احسان را جز به بدی نمیدهد، آیا کجاست حد و مرز این همه احسان و بزرگواری؟! بگذارید جور دیگری سئوالم را مطرح کنم؛ این جناب دقیقا و مشخصا با چه هزینهای باید در نظام حفظ شود؟! آیا با این هزینه که هم نامزد انتخابات باشد و هم علیه شورای نگهبان حرفهایی بزند که تا به حال، هیچ دشمنی و هیچ ضد انقلابی بدین عریانی نزده؟! آیا با این هزینه که مادر رزمنده ۸۸ یعنی همان شهید مدافع حرم با خود بپرسد؛ «اگر اوضاع این است، اصلا جگرگوشه من برای تأمین امنیت کدام قانون و کدام انتخابات رفت و جانش را تقدیم کرد؟!» آیا جز این است که تقریبا همه شهدای مدافع حرم، سال ۸۸ در میدان دفاع از انتخابات و رأی جمهور هم رزمنده و مدافع حریم آرای میلیونی ملت ایران بودهاند و سخت است برای بازماندگان ایشان، وقتی میبینند بعضیها از سویی با تأیید شورای نگهبان روبرو میشوند، از دیگر سو، همین نهاد قانونی را به باد توهین و افترا میگیرند؟! آیا این عنصر بدسابقه فتنهگر باید در نظام حفظ شود حتی به بهانه شکستن دل شیربچههای میدان جنگ با لعین داعشی؟!
البته اشتباه نشود! من هرگز بنا ندارم بگویم که اگر شورای نگهبان، طرف را رد صلاحیت میکرد، وی متنبه میشد و دیگر این همه رادیکال و افراطی موضع نمیگرفت! هر چند به جد بر این باورم که در امر تربیت حتی حفظ افراد، اگر تشویق هست، تنبیه هم هست! حرف من این است که «تحلیل» به معنای سبکسنگین کردن اتفاقات آینده، کار سیاستمدار است اما شورای نگهبان، به عنوان مفسر قانون اساسی، کاری ندارد الا عمل به مر قانون! اساسا و اصولا دخلی به شورای نگهبان ندارد که رد صلاحیت، فلانی را در دایره نظام نگه میدارد یا تأیید! اگر طبق قانون یعنی منطق انتخابات، فتنه خط قرمز است، و اگر سخنان کذا نشان داد که هیچ مصلحتی حتی مصلحت حفظ بعضیها، بالاتر از مصلحت عمل به مر قانون نیست، فرض است بر شورای نگهبان که دفاع خود از حریم حقالناس را کامل کند و ضمن قلم قرمز کشیدن روی نام این فتنهگر سابقهدار، اجازه ندهد عرصه سیمرغ انتخابات، بیش از این، جولانگه خط دهنده به ضد انقلاب باشد. روی سخن این نوشتار، اما فقط شورای نگهبان نیست! دیگر ارکان نظام هم باید بدانند که اوجب واجبات، حفظ افراد به هر قیمتی درون مجموعه نیست! همین را کم داشتیم که طلبکار از مردم و رأی مردم، بشود متذکر بدهی پابرهنهها به امام و اسلام و انقلاب! جوری علیه انقلاب موضع میگیرد که گویی به ضد انقلاب بدهی دارد، که گویی به دشمن بدهی دارد، که گویی مدیون BBC و در دین VOA است! خوب است این را هم بفرماید که چند بار بر گوش صندوق آرا سیلی بزند، مردم شهید داده با او بیحساب میشوند؟! و بفرماید نام آقازادههایش در چند قرارداد فاسد نفتی بیاید، بدهی این ملت به خاندان پرداخت شده؟! و بفرماید چند بار دیگر به دشمن گرای تحریم بدهد، خیالش راحت میشود؟! من که باورم هست خمینی کبیر، اول بدهکار خاندان است! آنجا که گفت: «ما آمریکا را زیر پا میگذاریم» و از قرار نباید میگفت! آنجا که گفت: «من بوسه بر دست و بازوی رزمندهها میزنم» و از قرار نباید میگفت! آنجا که نباید علیه حکام آل سعود، آن حرفها را میزد! آنجا که نباید بر ضد اسلام اشرافیت، سخن میگفت! آنجا که نباید به «جنگ عقیده» اشاره میکرد! آنجا که نباید یک تار موی کوخنشینان را به تمام دنیای کاخنشینان برتری میداد! و آنجا که نباید میگفت: «غلط میکنی! قانون تو را قبول ندارد!» واجب است بر شورای نگهبان که ضمن تجدیدنظر در رأی صادره، بیش از پیش و بخصوص برای این عنصر غیر ملتزم به ساز و کار انتخابات، ثابت کند که حقیقتا بدهکار خمینی است، نه ضد انقلابی که هم از توبره میخورد، هم از آخور! شورای نگهبان، صلاحیت خود را از قانون اساسی گرفته، از امام راحل عظیمالشأن. واقعا کسی که این امر بدیهی را هم نمیداند، صلاحیت تأیید صلاحیت توسط شورای نگهبان را دارد؟! حرمت امامزاده اما در وهله اول با متولی آن است. گاه هست که باید به خدا پناه برد از بد بودن متولی لیکن چو امروزی مجبوریم خوبی از حد گذشته متولی را منتقد باشیم و حرفهایی بزنیم که علیالقاعده خودمان هم نمیپسندیم! برای هر معصیت کبیری راهی به استغفار هست اما امان از «استکبار» این «گناه اکبر». انسان مستکبر از بس خود را بزرگ میبیند، اساسا نمیتواند توبه کند! توبه یعنی «بازگشت به خدا»، همچنان که توبه انقلابی یعنی «بازگشت به روح خدا» اما عنصر مستکبر متکبر، آنجا هم که شورای نگهبان در بستر تأیید صلاحیت زمینه توبه را فراهم میآورد، مستکبرتر میشود، متکبرتر میشود! و دقیقا همین جاست که من مجبور میشوم تا در اوج اعتقاد به نظام، انتقاد کنم از نظام! ملاک گیرم نه حال فعلی افراد، که سابقه ایشان باشد! در فتنه علیه انتخابات، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! در قربانی کردن آدمها به نفع مطامع خود، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! در دروغ بستن به امام، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! در همنوایی با دشمن، بلکه دشمنتر شدن از خود دشمن، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! این تیتر یکی از نوشتههایم بود در اوج فتنه هشتاد و اشک: «کشتی انقلاب، مسافرکشی میکند، منتکشی نمیکند!» کسی که از ضد انقلاب هم بیشتر با انقلاب ضدیت میکند، مصلحت آن است که جز به عدالت با او رفتار نشود! آنهم عدالت حداکثری! دیروز خوب نوشته بودند بچههای روزنامه: «حقیقتا یک سئوال بسیار مهم در افکار عمومی وجود دارد و چه بهتر آنکه رسانههای انقلابی و تا بن دندان معتقد به نظام اسلامی، این سئوال را مطرح کنند. سئوال این است: وقتی فتنه ۸۸ به عنوان یک خط قرمز در نظر گرفته میشود، باید نگاهی کاملا قانونی و انقلابی نسبت به تکیهگاه این فتنه داشت! وقتی به درستی کاندیدایی در یک شهرستان دورافتاده به خاطر علقه به فتنه رد صلاحیت میشود، چرا باید تکیهگاه فتنه ۸۸ تأیید صلاحیت شود؟! آن کاندیدای شهرستانی به خاطر فتنهای که طرف به پا کرد رد صلاحیت شده است! در این شرایط چرا باید خود آن فرد تأیید صلاحیت شود؟» عجبا که درباره او مدام میگویند سابقه! کی بود آخرین بار که دشمن علیه او موضعی گرفت؟! اصلا یادتان میآید؟! اتفاقا بیم من از چیز دیگری است! من بیم از آن فردایی دارم که آیندگان، ناظر بر رفتار و گفتار طرف، جمهوری اسلامی را نه چون حقیر، که جور دیگری نقد کنند! که بگویند: «فردی با این همه سابقه فتنه علیه انتخابات، صلاحیتش توسط شورای نگهبان تأیید شد!» که بگویند: «هر کاری دلش خواست کرد و هر حرفی دلش خواست زد اما هرگز به عدالت با او رفتار نشد!» که بگویند: «اگر میگویید با نظام زاویه داشت، پس چرا فلان؟!» که بگویند: «مادر شهید مدافع حرم دلش شکست اما شما باز هم نگران حفظ طرف بودید؟!» که همالان بگویند: «به راستی و با وجود همه اعتقادم به نظام، چرا باید در انتخاباتی شرکت کنم که حتی فلانی هم با این شرح مشروح در آن نامزد است؟! خودم را دست انداختهام یا رأیم را؟! حضرات بفرمایند چه شورای نگهبان و چه مجلس و چه انتخاباتی میخواهند، همان را هم عملی کنند! دیگر چرا انتخابات؟!»
*** *** ***
تلاش برای حفظ هر فردی در دایره انقلاب اسلامی، صدالبته عملی مأجور است و حکیمانه اما بدان شرط که در مقام عمل تبدیل نشود به تلاش برای حفظ منویات ضد انقلاب، آنهم از درون انقلاب، آنهم در نخستینروز دهه فجر، آنهم در یومالله دوازدهم بهمن، آنهم دوشادوش «امام آمد»، آنهم سینه به سینه آن سرود بهشتی در بهشت زهرا. شک ندارم اسلام جماعت، آمریکایی است! واقعا اگر قرار است طرف را حفظ کنیم که در اولین روز دهه فجر، کام شیطان بزرگ را شیرین کند، نخواستیم این حفظ کردن را! کینهها دارند از خمینی کبیر! از امام جنگ فقر و غنا! از روحالله پابرهنهها! و تمام سعیشان این است که در آستانه انتخابات، مخاطب شعار «برخیزید، برخیزید!» را از شهدای انقلاب برگردانند طرف ضد انقلاب! حال تا کی و تا کجا باید این فرد را تحمل کرد بلکه حفظ شود؟! بفرموده امام شهدا، اوجب واجبات برای ما حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی است! اگر قرار است حفظ بعضیها، مخل حفظ خود نظام شود، اگر قرار است هزینه حفظ عناصر فتنه، خدشه بر شعائر انقلاب باشد و اگر قرار است بهای حفظ مدعیان وقیح، حذف رسم خمینی از اسم خمینی باشد، حذف اسلام ضد ظلم و ضد سازش باشد، حذف ولینعمتان امام باشد، قسم به خون شهدا، به اجرای مر عدل و داد در حق این جماعت ضد انقلاب راضیتریم تا ماندنشان درون انقلاب! صدسال سیاه نخواستیم خانواده انقلاب همچین خاندان متفرعنی داشته باشد! بگذریم که تلاش برای حفظ سرپناه آن پیرمرد جنوب شهری هم عملی مأجور و حکیمانه است! ولینعمت خمینی همین پیرمرد است! همین پیرمرد معمولی! نظام، یاران را حفظ کند! اغیار به سلامت! آری! به سلامت… که خمینی فقط یک بیت نسرود! بیت امام یعنی خانه مادر چند شهید! خمینی در برابر هیچ سیاستمداری احساس حقارت نکرد، لیکن با آن همه عظمت، در برابر چهره نورانی و گریه شوق بچههای جبهه و جنگ احساس حسرت و حقارت میکرد! هر کجا بسیجی هست، بیت امام همان جاست! هر کجا رزمنده هست، بیت امام همان جاست! زحمت بیهوده میکشید! «تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست»! خمینی هدیه خدا بود به ما! روح خدا جز خدا صاحبی نداشت! امام ما را نمیتوان به نام زد! بسی بزرگتر از این حرفها بود! ما دست از دامان خمینی برنمیداریم! و امام بیدار خود را به مشتی خواب و خاطره نخواهیم فروخت! امام بزرگوار ما عاشق این بود که آمریکا را زیر پا بگذاریم و مثل این دریادلان سپاهی، کاری کنیم کارستان، بلکه در تقابل تاریخی و ماندگار جمهوری اسلامی و آمریکا، این عکس ذلت و زبونی یانکیها باشد که مخابره شود! لذا اشبهالناس به خمینی، همان عزیز فرزانهای است که به وقت، «نشان فتح» میدهد! این ملت شهیدپرور، این امت حزبالله، همه «یادگار خمینی» هستند! «من یادگار خمینی هستم» شعار همه این مردم است! تمام این کشور، متعلق به خمینی و یادگار خمینی است! پوسیده بودیم ما در پستوی تاریخ، اگر نهیب روحالله بیدارمان نمیکرد! ما به خمینی بدهکارتر از آنیم که بعضیها فکر میکنند! ما با خمینی زندگی میکنیم، خواب نمیبینیم! ما از آرمانهای امام، کوتاه نمیآییم! مسیر حرکت ما را خمینی معین میکند! خمینی را نمیتوانید از ما بگیرید! خمینی را نخواهید توانست از ما بگیرید! ما سطر سطر صحیفه را از بریم و خوب میدانیم که «مبارزه با رفاهطلبى سازگار نیست، و آنها که تصور مىکنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفین و محرومان جهان، با سرمایهدارى و رفاهطلبى منافات ندارد، با الفباى مبارزه بیگانهاند. و آنهایى هم که تصور مىکنند سرمایهداران و مرفهان بىدرد، با نصیحت و پند و اندرز متنبه مىشوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک مىکنند آب در هاون مى کوبند! بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحتطلبى، بحث دنیاخواهى و آخرتجویى، دو مقولهاى است که هرگز با هم جمع نمىشوند. و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند».
السلام علیک یا ابالفضل العباس
http://alef.ir/vdcjtiethuqevvz.fsfu.html?315139
کربلاییها!
زیارت قبول…
خیلی قشنگ بود… خیـــــــــــــــلی!
این جماعت حسودند… حسود!
همچون همیشه بسیار عالی و موجز بود حاج حسین آقای عزیز.
خصوصا «بهجت بعد از هیات»
البته بهجت و سرحالی بعد از هر عزاداری و گریه بر مصائب اهل بیت حتی اگر از طریق رسانههای دیداری و شنیداری باشد نیز مفید فایده خواهد بود.
اگر من پزشک بودم برای درمان روح و روان بیمارانم توصیه اکید به دیدن یا شنیدن مراسم عزاداری حضرت سیدالشهدا میکردم.
به راستی که حسین علیه السلام کشتی نجات و کلید هدایت و رسیدن به نهایت حظ و خوشبختی در هر دو جهان است.
از تمامی دوستان التماس دعا دارم…
جناب قدیانی!
احسنت، عالی بود.
گر چه زیارت عاشورا برای این بیچارگان نوشته نشده ولی اینها بخشی از زیارت عاشورا هستند.
«و شایعت بایعت و تابعت علی قتله. اللهم العنهم جمیعا».
مثل همیشه عالی.
کربلاییهای قطعه زیارت قبول.
تقدیم شما:
گنبد امیرالمؤمنین از بالای پل
http://file.mihanblog.com//public/user_data/user_files/365/1092190/1h.jpg
گنبد و منارههای بینالحرمین از بالای پل
http://file.mihanblog.com//public/user_data/user_files/365/1092190/2h.jpg
و این:
http://file.mihanblog.com//public/user_data/user_files/365/1092190/4h.jpg
ما «شربتاوغلی» داریم، اونها هم «بوشربه»!!
کربلاییهاى مسرور از زیارت معشوق!
زیارتتان قبول…
کاش این حضرات روشنفکرنماى عقب مانده، تهماندههاى منورالفکرى قرن هفدهمى غرب را نشخوار نمىکردند و با حماقت تمام گمان نمىکردند که متجدد و مدرن هستند!
معناى روشنفکرى و مدرنیته را مدتهاست که انقلاب حسینى امام خمینى تغییر داده است.
خرد بشه اون دستی که به تمنای گندم ری، برای مصافحه با یزید دراز بشه.
جدا این منورالفکرهای به غایت خشن و عصبی، در مورد فهم و درک ملت چه فرض کردند؟!
اگه شهید سیدمرتضی آوینی روشنفکره، اسم این جماعت نسناس رو چه باید گذاشت؟!
.
و امروز از سخنان گهر بار شیخ 《صبح عصبانی، عصر شنگول》 نهایت بهره رو بردیم. ایشون چقدر متین و منطقی افاضه میکنند، حقیقتا!
۱۶ آذر بر دانشجویان گرانقدر قطعه گرامی باد…
عالی بود مثل همیشه…
سلام
آقای قدیانی!
چرا نوشتین برجام کذایی؟
اگه اشتباه نکنم شما نوشته بودین خیلی هم بد نیست برجام؟
واقعا میپرسم!
جدا از اینکه احتمالش هست غرب به واسطه زیاده خواهی ذاتیاش بازی رو بهم بزنه، این برجام آخرش چطوریه؟ خوبه؟ بد هم نیست؟ بده؟ کذاییه؟
ممنون میشم جواب بدین
یا علی
عالی بود…
«ما رأیت الا جمیلا»…
«ترکیب عشق و ایمان» سمفونی معرفت مینوازد؛
http://uupload.ir/files/gpnq_img_20151207_230145.jpg
روشنفکران اما همه بوف کورند!
هاشمی رفسنجانی:
قرآن پوتین معجزه برجام بود!
هم قشنگ بود، هم برای این جماعت، سنگین بود.
یعنی طرف باید سه بار بخونه تا بفهمه چی بارش کردی، بعد به فکر جواب باشه.
خیلی از اینها بوف کور فیگورشونه!
نهایتا تا «حاجی آقا» خوندن!
آقا بدک نمیشد این پزشک ویرجینیا رو میزدی تو سر اون بیوجدانی که به خاطر بیپولی مریض، بخیه پاره میکنه.
دیگه قرار نبود تو جمهوری اسلامی از این حرفا باشه.
یه نیشتر از طرف نویسندههای متعهد، جای دوری نمیره.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
کاملا حق داری…
از وقتی متوجه ماجرا شدم، ذهنم درگیرش شده…
انشاءالله متنی خواهم نوشت در این باره…
یعنی درباره «خط بد پزشکان»!
قشر بدی شدن، صنف بدی شدن!
وجدانشون خرچنگقورباغهتر از خطشون شده!
و اما، نظام اگه با مواردی از این دست که معالاسف زیاد هم داره دیده و شنیده میشه، برخورد سفت و سخت نکنه، دیگه نه «جمهوری» است، نه «اسلامی».
باورم هست که جمهوری اسلامی اونقدر که از امثال این پزشک ضربه میخوره، از آمریکا و اسرائیل نمیخوره!
آقای قدیانی!
خطای یک نفر رو به پای همه ننویسید.
تو هر قشری انساننمای بیوجدان وجود داره.
خدا از تقصیراتش نگذره، چطور دلش اومد آخه…
کشیدن بخیه وقتی زخم بهبود پیدا کرده درد داره، سخته، چه برسه به زخم باز، چه برسه بچه ۴ ساله…
چه صبری داره خدا…
«روشنفکران اما همه بوف کورند!»
روانپریشانی که افکارشان بوی کافور میدهد…
و موشهای کوری که در نهایت، افکار پوچ خود را به تاریکی گور خواهند برد!!
***
زیارت عاشورا؛
کلاس درس معرفت است برای شاگردان حضرت ارباب…
خطبه خطبه هدایت است برای وارثان آزادگی، ایمان و عشق…
مشق هر شب احرار عالم است تا فراموش نکنند که حیات انسان در گرو حقیقت عاشوراست…
آری!
زیارت عاشورا میخوانیم و لعنت میفرستیم به تمام حرملههای عالم…
تا کور شود هر آنکه نتواند دید!
جناب دکتر!
متأسفانه جامعه پزشکان از فرط پولپرستی، تعداد کثیریشان کم و بیش حکایت همین دکتر خاطی هستند.
اصلا بحث یک پزشک متخلف نیست.
قبول بفرمایید…
توى اون صدا و سیما چه خبره واقعا؟!
گوینده خبر شبکه ۶ داشت راجع به اون عمل قبیح پزشک، با یک مسئول صحبت مى کرد و مثل یه وکیل مدافع تمام عیار سعى کرد که عمل پزشک و پرستار رو توجیه کنه و قبح اون رو بریزه و تازه، اخراج و تنبیه این افراد رو محکوم کنه!
به نظرم باید اون مجرى خبر رو هم اخراج کنند!
مجازاتها و جریمههاى سنگین براى جرمهایی که سلامت روحیروانی جامعه رو به خطر مىاندازه، بهترین راه حله.
همانطور که خود خداوند مهربان عمل مىکنه…
و متأسفانه از جاهایی که به گفته معصوم، غیر مسلمانان در عمل به قران از ما پیشى گرفتهاند همین جاهاست!
با نظر آقای پزشک اعتدالطلب موافقم.
پزشکان بنده دکتر محمود رحمتیان و دکتر ارشادی دستیار ایشان بسیار زحمت در این سه ماه کشیدهاند و پیگیر مداوای بیمارانشان تا به آخر هستند.
این در حالی است که حقالزحمهای که لیست آن را دیدم و دریافت میکنند کم است.
البته پزشکانی از نوع آن بخیهکش پولکی هم کم نیستند.
مطمئنم در مطلبی که انشاءالله قرار است بنویسید به هر دو نوع پزشکان و کادر درمانی توجه خواهید نمود.
جناب دکتر!
با عرض تأسف باید گفت چیزی که آدم میبینه توی جامعه پزشکی، عشق بیش از حد به زندگی بیش از اندازه مرفه است که متأسفانه با بیتدبیری دولتها و به طور کلی حاکمیت عملی شده و پول بیش از حد و سرسامآور، بسیاری از پزشکان رو سرمست کرده.
البته شاید تو این زمینه یه کم افراطی باشم اما به نظرم داره به مردم ظلم میشه و پزشکها بیش از اندازه بهرهمند میشن از بیتالمال که بدون نظارت به اونا میرسه.
در راهروِ بیمارستانِ چند کشورِ جهان، جملات زیبایی به چشم میخورد؛
آمریکا: «بهتر از گذشته باز خواهی گشت»!
هلند: «با نیروی علم به جنگ درد آمدیم، پس نگران نباش هموطن»!
انگلیس: «شغل ما آبروی ماست و هدف ما درمان توست»!
.
.
.
ایران: «هر گونه توهین به کادر بیمارستان، هشتاد ضربه شلاق و سه سال زندان به همراه جریمه نقدی»!!
درد بیپولی بیماران را بخیه بزنی به سوگندنامه پزشکان ناجوانمرد؛ سوگنامهای میشود در رثای مرگ وجدانشان…
رضا ۲!
آقای دکتر راست میگن.
گناه یک نفر رو نباید به پای همه نوشت.
کاری که این پزشک مرتکب شده ناشی از وجدان خاموش این شخص هست که ارتباطی با حرفهاش و رفاهطلبی مورد نظر شما نداره.
به نظرم موضوع درآمدهای کلان و بعضا غیرقانونی برخی پزشکان با عمل غیراخلاقی و غیرانسانی این پزشک تفاوت داره!
نباید با این دست قضاوتها و متهم کردن کل جامعه پزشکی زحمات و دلسوزیهای اساتید و پزشکانی که خالصانه در راه آموزش و درمان، خدمت میکنند را نادیده گرفت.
این متن واقعا تک بود!
سلام
متن عالی بود.
دوستان لطفا توجه داشته باشید پزشک و پرستار در بیمارستان دولتی هیچ پولی رو از بیمار دریافت نمیکنند که بخواهند به خاطر عدم پرداخت اون پول این کار رو انجام بدهند.
ماجرا چیز دیگری بوده است که متأسفانه سوءاستفاده تبلیغی شده.
اصلا بخیهای کشیده نشده است بلکه مادر بیمار به علت عدم توانایی در پرداخت هزینهها از ادامه بخیه زدن جلوگیری کرده و بچه را برده است. البته با این توضیح پزشک که زخم در صورت عدم بخیه هم بهبود پیدا خواهد کرد چون اندازه آن کوچک بوده است.
لطفا فراموش نکنید در همین اربعین چه تعداد پزشک برای کمک به زائران همکاری کردند که متأسفانه یکی از همین افراد هم در مسیر به علت تصادف فوت شدند. یکی از اساتید بنده اعلام کردند روزانه ۶ هزار بیمار به مرکزی که در آنجا خدمت کردهاند مراجعه داشتهاند و از خدمات درمانی استفاده کردهاند.
طبیب دوار!
خدا کنه حرف شما درست باشه.
جناب آقای قدیانی!
هیچ کدام از ملت ایران نسبت به عاشورا و عزاداری و برپاداشتن اینچنین مناسبتهایی و یا پیادهروی اربعین مشکلی ندارند…
عالی بود…