بایگانی ماهیانه: ژوئن 2010
نامه طلحه و زبیر به من و پاسخ من به ایشان
قبل التحریر: فرض است دیگر؛ فرض کنیم مرا هم مثل شهرام امیری در عربستان بربایند. آنچه در زیر می خوانید بازتاب ربایش داداش حسین بچه بسیجی هاست؛ احمدی نژاد: نظر من درباره حجاب تغییری نکرده است. جاسبی: مجلس برای وقف … ادامهی خواندن
سخنی صمیمی با دوستان
از یک شنبه شب به مدت ۲ هفته مسافر دیار یارم که خانه اش سخت ساده و صمیمی است. ۲ هفته کنار شما نبودن برایم دشوار است و اعتراف می کنم حالا دیگر “قطعه ۲۶” به برکت وجود شما بخشی … ادامهی خواندن
تو قاتل پدر من هستی
آخرین بریده ای که از رمان “سمفونی مورچه ها” پیش از چاپ انتخاب کرده ام تا دوستان در حال و هوای اثر قرار بگیرند: خواستم از قبر بلند شوم که سرم خورد به سنگ. نمی دانم این اتفاق برای بابا … ادامهی خواندن
من یک مورچه حکومتی هستم
“سمفونی مورچه ها” عنوان رمانی است که تا کنون ۷۰ درصدش را نوشته ام. برای اتمام کار به شدت محتاج دعای شما عزیزانم. آنچه در زیر می خوانید بخش کوتاه دیگری است از این رمان کاملا سیاسی: خوب شد شهید … ادامهی خواندن
هی دیگوی بزرگ! مارادونای خوبی باش
چون منی که روزگاری در تیم نوجوانان و جوانان پاس و همچنین تیم های امید هما و فجر تهران با شماری از بازیکنان ملی پوش امروز مثل حسین کاظمی و مهدی رحمتی و ملی پوشان سابقی چون مهرداد میناوند و … ادامهی خواندن
بیاییم زندگی کنیم!
۱- چند ماه بعد از جنگ تحمیلی حال و روز رزمندگان بازمانده از شب های عاشقی اصلا خوش نبود. اغلب فرو رفته بودند در لاک سکوت. همه عشق شان شده بود ۵ شنبه ها بهشت زهرا بروند و احیانا آدینه … ادامهی خواندن
بریده ای کوتاه از رمان در دست انتشارم؛ “سمفونی مورچه ها”
با سلام. نظر به مشکلاتی که برای سایت “قطعه ۲۶” در بعد فنی پیش آمده و با توجه به تماس های مکرر دوستان به اطلاع می رسانم فعلا “ghadiany.com” و “ghadiany.ir” بدون “www” نشانی سایت می باشد. قبل التحریر: عازم … ادامهی خواندن
این روزها همه برای “عمار” زغال فروش شده اند!
من در زیر نور خورشید/ مرجع تقلیدم ماه است/ که چون دست راستش مجروح بود/ داد رساله اش را بابا اکبر بنویسد/ در سمت چپ جاده اهواز – خرمشهر/ وصیت نامه هر شهیدی رساله مرجع تقلید من است/ رساله مرجع … ادامهی خواندن
وعده ما ۱۸ تیر ماه، مزار شهید مسلم فراهانی
روزه بود در شب لیله الرغائب. آرزوها داشت برای خودش قشنگ و رنگارنگ. آرزو می کرد آن دنیا محشور شود با “مسلم”. مسلم سفیر حسین است اما فرزند عقیل نیست. مسلم فرزند خود علی است. مسلم سفیر حسین است اما … ادامهی خواندن