من یک مورچه حکومتی هستم

“سمفونی مورچه ها” عنوان رمانی است که تا کنون ۷۰ درصدش را نوشته ام. برای اتمام کار به شدت محتاج دعای شما عزیزانم. آنچه در زیر می خوانید بخش کوتاه دیگری است از این رمان کاملا سیاسی:

خوب شد شهید شدی حسین. آن روز که از خانه زدی بیرون و نشستی روی موتور قراضه ات، هیچ کس برایت اسپند دود نکرد. هیچ کس فکر نمی کرد تو داری به جبهه می روی. حتی لباست خاکی نبود. تنها اسلحه ای که دست گرفته بودی باتوم بود. باتوم. تو بچه کوچه پس کوچه های شهرری بودی و ناآشنا با خیابان های سعادت آباد. گیرم بچه های زمان جنگ را “آهنگران” جو گیر کرد، تو انگیزه ات برای حضور چه بود؟ تو به “آقا” نزدیک تری یا علی مطهری؟ اصلا تو چه کاره حسن انقلابی؟ خانواده “غلام کبیری” برای این انقلاب بیشتر زحمت کشیده یا خانواده آقای هاشمی؟

……………………………….

 الان می دانی چند تا قبر را رد کرده ام تا به تو برسم؟ عرض خیابان حد فاصل قطعه ۲۶ و قطعه ۵۵ را از زیر زمین رد کرده ام تا حالت را بپرسم. به جز من چند تایی مورچه دیگر هم هستند. من الان مدتهاست که مورچه شده ام اما تو همچنان شهیدی. خوب شد مجرد بودی و الا باز هم آدم ها برای همسرت حرف در می آوردند. خوب شد نه زن داشتی نه بچه. هر روز باید بین همسرت و مادرت دعوا می شد که چه کسی بچه ها را بزرگ کند. عقده ای کرده این دعوا بچه های شهید را.

…………………………….

دعوا افتاده میان مورچه ها. یکی می گوید: من مورچه مزار پلارکم، یکی می گوید: من مورچه مزار شهید گمنامم اما من می گویم: ملاک حال فعلی مورچه هاست. من یک مورچه حکومتی هستم.

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. طاهره فتاحی می‌گوید:

    آقای قدیانی!ما به اندازه ی کافی منتظر و تشنه ی رمان زیباتون هستیماااااااااااااااااااا…

  2. subject می‌گوید:

    سلام
    لحظه شماری میکنیم برا این رمان
    ممنون

  3. دیوونه داداشی می‌گوید:

    محشره داداش حسین*
    محششششششششششر.

  4. علیرضا کیانی می‌گوید:

    احسنت داداش حسین
    ملاک حال فعلی مورچه هاست…

  5. فهیمه می‌گوید:

    سلام.خوبی داداش؟خبری ازت نبود.التماس دعا!

  6. مجید می‌گوید:

    با سلام
    خدا کنه زود منتشر بشه
    منتظریم داداش حسین
    منظور ز عین و شین و قافی زینب
    شالوده عصمت و عفافی زینب
    دیدند تو را همیشه اطراف حسین
    او کعبه تو در حال طوافی زینب

  7. آبجی زهرا می‌گوید:

    اول
    داداش حسین: اول از چی؟ از آخر؟!

  8. آبجی زهرا می‌گوید:

    ای بابا…..
    این هایی که جلوتر از ما نظر میدن پارتی دارن…:)

  9. دیوونه داداشی می‌گوید:

    از ” دیگوی بزرگ” تا سمفونی مورچه ها !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  10. علیرضا کیانی می‌گوید:

    اخوی پر کار شدی؟؟؟؟
    داداش حسین: اینم ریکاوری ماست! مثلا خواستیم استراحت کنیم. الان روزی ۵۰۰۰ کلمه برای کتاب می نویسم و شاید ۴۰۰۰ کلمه اش را که به مذاقم خوش نیامده حذف می کنم. دعا کن. این اولین رمانم است. قبلا چند تایی داستان کوتاه نوشته ام اما …!

  11. سید می‌گوید:

    داداش نمیای نمیای وقتی میای می ترکونیا نه

  12. علیرضا کیانی می‌گوید:

    ما که پارتی داریم… پارتی مون عشق به قطعه ۲۶ و بچه بسیجیهاست

  13. علیرضا کیانی می‌گوید:

    دم ریکاوری شدنت گرم داداش

    میگم این سمفونی مورچه ها دسته جمعیه دیگه… من چکاره بیدم لای این همه مورچه؟
    داداش حسین: مورچه گازی!

  14. م.طاهری(ظهور منجی نزدیک است) می‌گوید:

    داداش حالا می خوای دل ما رو اب کنی؟
    من یک مورچه حکومتی هستم! فوق العاده است
    ۳۰ % باقی مانده رو هرطور شده تحمل می کنیم ولی ……….
    داداش حسین: راستی “نه ده” به چاپ ۱۰ و ۱۱ رسید. هر چاپ ۲۵۰۰ نسخه.

  15. عطر خاک می‌گوید:

    می دانی حسین داداش:
    “دعوا افتاده میان مورچه ها. یکی می گوید: من مورچه مزار پلارکم، یکی می گوید: من مورچه مزار شهید گمنامم اما من می گویم: ملاک حال فعلی مورچه هاست. من یک مورچه حکومتی هستم.”
    این دعوا مخصوص سران فتنه است گمان نمی کنم که مورچه های نمک خورده شهدا دعوا کنند . نظرت در مورد مورچه های تونل توحید چیه؟؟؟
    داداش حسین: من عاشق مورچه های تنگه احدم!

  16. علیرضا کیانی می‌گوید:

    دعا می کنم برات… مگه من مردم … داداش فقط بشین بنویس… پای قدمت روی چشم ماست… خدا حفظت کنه…
    ما یه امید دل داریم اونم شمایی اخوی…
    بیخودی نیست اسمتو گذاشتیم سالار قلم داداش حسین…
    سالاری به مولا

  17. گمنام124 می‌گوید:

    سلام . داداش حسین ببین نمیذاری درس بخونیم ! چند روز دیگه کنکوره آخه چرا اذیت میکنی !!!!!!!
    الان هم باید بازی های آرزانتین و ببینم هم حواسم پیش مورچه ها باشه هم ریکاوری کنم .:D
    😀

  18. سوره می‌گوید:

    منم میخوام مورچه باشم…اونم مورچه حکومتی….دادااااااااااااااااااااااااااااااااش حسین

  19. عطر خاک می‌گوید:

    ای گمنام ۱۲۴ ، دمت گرم
    یکی بالاخره با ما هم صدا شد
    یکی یه چیزی بگه به این حسین داداش ببین ماشاءالله توی این چند روز چندتا پست گذاشته .
    خوش به حال شماها این هفته تموم میشه ما که حالا حالا ها داریم 🙁

  20. علیرضا کیانی می‌گوید:

    برزیلتهههههههههههههههههههههههههه

  21. ستوده می‌گوید:

    سلام داداش …………..کاش مورچه بودم…..اخی چه خوب بود..
    بهشتی باشیدد….

  22. دیوونه داداشی می‌گوید:

    خب ، داداش حسین جون، داشتی می گفتی !
    بقیه اش ؟!!

  23. مروارید می‌گوید:

    سلام دادش حسین
    دعا میکنم زودتر تموم شه تا کاملشو بخونم .
    داداش از بلاگفا اسباب کشی کردم رفتم پرشین بلاگ .
    مرگ بر بلاگفا

  24. "همت مضاعف کار مضاعف" می‌گوید:

    سلام دوستانی که از اعتکاف اومدن قبول باشه.یاران تازه نفس قطعه ۲۶ امیدوارم دوستان هم قطعه ای رم دعا کرده باشن.
    خیلی دلم برای کتاب خریدن تنگ شده آخرین کتابی که خریدم نه ده بود ایشالا بعدیشم این رمان تازه باشه الهی.

  25. م.طاهری(ظهور منجی نزدیک است) می‌گوید:

    نه ده به زودی چاپ ۱۰-۱۱ رو هم رد میکنه.خیلی بیشتر از این ها پیش میره
    خیلی ها تازه اسم نه ده رو شنیدند و دنبالشن.همین چهارشنبه من باید برم انقلاب برای چهار نفری که سفارش اکید کردن بهم” نه ده” بخرم

  26. دانشجو می‌گوید:

    فکر کنم اولین رمان کاملا سیاسی و به روز در کل تاریخ رمان نویسس سیاسی یه نداشته ی کشورمون باشه!

    http://unikaroonnews.blogfa.com/
    http://unikaroonnews.blogfa.com/
    http://unikaroonnews.blogfa.com/

  27. فاطمه می‌گوید:

    سلام
    برادر قدیانی سه روز نبودیما …….
    تو یه روز سه تا!!!!!!!!!!!!!!!!
    راستی تو اعتکاف کتابتون معنویتم رو خیلیییییییییییی برد بالا!!!!!!!!!!!!!
    البته همشو نتونستم بخونم کتابم امانت بود مجبور شدم پس بدم .
    از کجا باید کتابتونو گیر بیارم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    مگه ما شهرستانیا دل نداریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!

  28. خان باجی می‌گوید:

    سلام
    آقای قدیانی اون سالها که اخوی ما تازه شهید شده بود اتفاقا یه سوراخی هم کنار سنگ مزار این داداش علی ما ایجاد شده بود . وقتی چشمم بهشون می افتاد میگفتم یعنی اینا که میرن تو قبر چی می بینن ؟ آخه میگن که بدن شهید سالم میمونه .. پس اینا برای چی میرن تو قبر ؟ حالا فرض بگیریم که درست نباشه و بدن شهید هم مثل سایرین از بین بره یعنی این مورچه ها دلشون میاد بدن یه شهید رو تجزیه کنن ؟؟
    اصلا فکرشم نمی کردم یه روزی با وب سایت شما و قلمتون آشنا بشم و اتفاقا در مورد مورچه های قبور شهدا بخونم.
    امیدوارم که جوهر قلمتون که رنگین شده با خون بابا اکبر باعث درخشان شدن کلمات این کتاب بشه .

  29. تازه وارد می‌گوید:

    دم شما گرم. بعد این همه اومدن و منتظر شما بودن چه خوب همه رو سورپرایز(به فارسی میشه شگفتانه!)میکنی! دست شما درد نکنه داداش حسین. ان شاالله هر کی تمام شد نی ساندیسی باشد در چشم اونایی که نمیتونن حضرت ماه و ستاره هاشو ببینند!
    نفستون حق،قلمتون پرشور
    یا علی

  30. طاهره فتاحی می‌گوید:

    فوتبال خوب نیست که در حال حاضر در سایت محترمتون تشریف دارید؟

  31. خادم الشهدا می‌گوید:

    جناب قدیانی، ای کاش واقعا میشد نقش این مورچه رو بازی کرد لااقل اینطوری میتونستیم تو این دنیای فانی افلاکیانی رو که دوست داریم ببینیم و ازشون حلالیت بطلبیم که نتونستیم مثل خودشون حافظ خانوادشون باشیم، نتونستیم مثل خودشون عصای دست پدر و مادرشون باشیم. واقعا اگه ماهم بخوایم عضو گروه این مورچه ها باشیم باید چیکار کنیم؟ کجا ثبت نام کنیم؟
    داداش حسین: پادگان مقداد مورچه ها!

  32. میثم شاید حامد می‌گوید:

    سلام

    خوبی داداش حسین؟

    عزیز هی پیام بازرگانی میزارب که دل و جگر و قلوهی مارو،همه با هم بسوزونی؟؟؟؟
    خوب یه کاری کن این ناشر محترم اقلا” طرح جلد “نه ده” رو برای ما دور افتادگان از مرکز بفرسته…

    تند تند بنویس رمانت رو…….
    اما نه…تند تند ننویس…………آخه هنوز این وزارت نشینانی که معلوم نیست از کدام فرهنگ نان بیشتری میخورند،کتابت را به مانند “دوئل ” جواز نشر نخواهندش داد

    آرامتر بنویس……شاید اتفاقی در افتد نو
    عزیزی

    یا علی

  33. زهرا رمضانپور می‌گوید:

    سلام. شب به خیر. خسته نباشید.
    با دو پست قبلتون(بیایید زندگی کنیم) شدیداً موافقم. مخصوصاً اینکه چرا ما باید بشینیم تا خواصّ بی بصیرت و فتنه گرا یه کاری بکنن بعد ما جبهه گیری کنیم؟ بسیجی باید تو زمینی بازی کنه که خودش طرّاحی کرده. این حرفیه که من همیشه گفتم و به خاطر همین حرفم همیشه مسخره شدم ولی من پررو پررو بازم گفتم. چون بهش معتقدم.
    در مورد مارادونا و فوتبال و جام جهانی و … نظری ندارم چون از این چیزا کلّا خوشم نمیاد. شما بذارید به حساب بی سلیقگی! من هر چی از بچّگیم یادمه عاشق والیبال بودم و هستم(نکته: به تازگی کشف کردم این ورزش، ورزش و بازی مورد علاقۀ حضرت ماه عزیز هم هست!)فوتبال رو اگه خودم بخوام بازی کنم خیلی دوست دارم و لذّت هم می برم، ولی از تماشای اون تو تلویزیون خسته می شم.
    و امّا این مورچه؛ چند روز پیش که بهشت زهرا بودم، یه مورچه دیدم، از این مورچه شاسی بلندا. دستمو گذاشتم رو زمین و اومد رو دستم. باهاش شروع کردم به حرف زدن. الآن چون باید زودتر کامپیوترو خاموش کنم نمی تونم مفصّل تعریف کنم. ولی همین بین یهو یه نفر اومد ازم آدرس شهید پلارک رو خواست! تا برگشتم دیدم مورچه رفته!
    و امّا آخرین مطلب اینکه امروز یه لحظه داشتم اخبار گوش می کردم دیدم داره می گه(نفهمیدم احمدی نژاد یا لاریجانی) گفت باید به خواص بصیرت داد! این جمله برام خیلی مضحک و خنده دار بود. مگه بصیرت سرنگ و آمپپوله که بشه به یه نفر تزریق کرد؟ باز اگه می گفت به عوام باید بصیرت داد، یه چیزی(کمااینکه عوام ما، از خواص هم خاص ترند و بصیرتشون هم بیشتر)ولی خواص وقتی خودشون نمی خوان چطور می شه بهشون بصیرت داد؟ همیشه می گن کسی که خواب باشه می شه از خواب بیدارش کرد. ولی کسی که خودشون به خواب زده باشه توپ هم کنارش در کنی بیدار نمی شه. متأسّفانه خواصّ ما خودشونو به خواب زدن.
    خیلی برام دعا کنید. اگه برام دعا کنید قول می دم فردا کنار بارگاه حضرت معصومه(سلام الله علیها) براتون دعا کنم!!!
    شب خوش.
    خدانگهدار

  34. زهرا رمضانپور می‌گوید:

    چه سرعتی!!!

  35. خادم الشهدا می‌گوید:

    از اینکه دوباره سرحال اومدین همگی خوشحالیم.

  36. طاهره فتاحی می‌گوید:

    بنده با اینکه از مرگ و سگ کمتر از سوسک می ترسم ولی همین جا اعلام می کنم که “من یک سوسک حکومتی هستم”…

  37. مسافر می‌گوید:

    از هرچی که بوی شهدای ۸ماه رو می ده خوشم میاد
    در پناه حق

  38. ye dooost می‌گوید:

    خیلی وقته که میامو متناتونو می خونم …خیلی وقته که وقتی یاد دو کوهه می کنم …متن دو کوهه شما آرومم میکنه …خیلی وقته که دوست داشتم براتون کامنت بذارم …ولی ….یه جورایی روم نمی شد به نظرم من بچه تر از این حرفا بودم که بخوام تو قطعه ۲۶ نظر بدم …آخه اینجا همه بزرگتر از من بودند ….ولی در مقابل این پستتون …دیکگه نتونستم خودمو نگه دارم ………من هم یک مورچه حکومتی هستم……..دم داداش حسین دو آتیشه ما هم گرم …التماس دعا…. یا علی

  39. سلام
    من و یک بچه شهید عالمی داشتیم توی یکی از اردو ها با یک کفشدوزک
    بعد ها همان شده سوژه یک داستان کوتاه کودکانه به نام کفشدوزک
    وقتی توی جلسه نقد داستان خودندمش استادم گفت: جهشی پیشرفت کردی
    خوشم میاد این کفشدوزک زیر بالهای خال خالی اش چیزی قایم کرده که فقط من میدونم و اون بچه شهید و باباش

  40. فطرس ملک می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    بعد از اینهمه انتظار حسابی ترکوندی

  41. صبوری فاطمه می‌گوید:

    مورچه حکومتی
    عالیه داداش حسین

  42. سلمان آقام هستم می‌گوید:

    سلام قدیانی جان موفق باشی … امروز برات ی ۱۰۰۰ ریالی صدقه دادم… اگه میتونستم بیشترم می دادم…. البته این ۱۰۰۰ ریال اول برای سلامتی ماه مون و بعد برای سلامتی فکر و قلم شما … امیدوارم این رسم نوشتنت رو برای همیشه حفظ کنن……

  43. خودم می‌گوید:

    سلام.
    واقعا قلم خوبی داری.
    من شما را لینک کردم اگر دوست داشته باشی می توانی من را لینک کنی.

  44. مریم بنی صادق می‌گوید:

    سلام. این لینک نوشته ای برای برادر حسین است
    http://www.mashrabe.blogfa.com/post-13.aspx
    میدونم با بلاگفا مشکل داریم؛ همه مون. اما انقدر می نویسم توش از برادر حسین ها تا ببینم چه کاری می خوان بکنن.
    فان حزب الله هم الغالبون

  45. بدایه می‌گوید:

    سلام.

    ما دعا می کنیم که هر چه زودتر بتونید این رمان رو به اتمام برسونید …

    و البته بی صبرانه منتظر خواندن آن هستیم … فعلا همین … التماس دعا

  46. عارفه می‌گوید:

    ســـــــــــــــــلام
    بازم آخر شدم
    داداش خب همه اش رو بنویس دیگه 🙂

  47. r1e1z1a می‌گوید:

    حاج حسین خیلی به دلم نشست ، مخصوصا اینجا :
    “دعوا افتاده میان مورچه ها. یکی می گوید: من مورچه مزار پلارکم، یکی می گوید: من مورچه مزار شهید گمنامم اما من می گویم: ملاک حال فعلی مورچه هاست. من یک مورچه حکومتی هستم.”

    دمت گرم ، خدا به قلمت برکت بده
    خیلی مخلصیم
    یاعلی

  48. ایلیا می‌گوید:

    سلام خیلی کارت درسته امید وارم رمان زیبایت را هر چه زودتر تمام کنی

  49. طاهره فتاحی می‌گوید:

    سلام…
    ببخشید الآن واقعا هیچ حرفی برای گفتن ندارم فقط سلام میکنم…
    سلام…

  50. زینب می‌گوید:

    سلام داداش حسین؛
    “دعوا افتاده میان مورچه ها. یکی می گوید: من مورچه مزار پلارکم، یکی می گوید: من مورچه مزار شهید گمنامم اما من می گویم: ملاک حال فعلی مورچه هاست. من یک مورچه حکومتی هستم.”
    فوق العاده بود، فوق العاده….
    ما منتظر بقیش هستیم، ما منتظر بقیش هستیم.
    فقط همینو می تونم بگم:”اجرکم عندالله”

  51. شبه منتظر(کاب) می‌گوید:

    سلام به همه ستاره ها. خوشحال که دوباره قطعه ۲۶ رو دیدم.خداییش وقتی میای تو فضای مجازی و نمیتونی آدرس داداش حسین بچه بسیجی ها رو پیدا کنی خیلی حالت گرفته میشه.برای شما و همه ی ستاره ها آرزوی توفیق روز افزون دارم.یا علی

  52. استوار می‌گوید:

    کاش می شد هممون مورچه حکومتی باشیم
    هممون یه خط شیم پشت سر، سرگروه مورچه ها
    هممون زیر نظر ملکه مورچه ها وظیفه مون رو انجام بدیم
    کاشکی می شد هیچکدوممون مثل مورچه ها زیاده خواهی نمی کردیم
    میدونستیم و می فهمیدیم که اگه زمستون بیاد به صغر و کبیرمون رحم نمی کنه
    کاشکی می شد حتی اگه مسیرو هم اشتباه انتخاب می کردیم مثل مورچه راداری داشتیم که راه خونه رو بهمون نشون میداد و دوباره برمیگشتیم به خونه
    کاشکی می شد اندازه مورچه ها اهمیت با هم بودن و درکنار هم موندن رو می فهمیدیم
    کاشکی می شد….

    (اشکم و دراووردید خیلی مشتاق خوندن کتابتونم راستی التماس دعا داریم رفتید و چشمتون افتاد به خونه یار یاد مورچه ها بکنید که خیلی وقته راه خونه رو گم کردند.)

  53. علی می‌گوید:

    با سلام و عرض ادب اخترام به پیشگاه مقدس آقا امام زمام (عج) ما هواداران علیرضا عصار در شهرستان شاهرود کلیه مطلب این وب سایت را خوانده و بسیار برایمان شرین جذاب بوده است.امید است در ادامه کارخود موفق مو ئیدباشید

  54. ............. می‌گوید:

    میگم رمانم که می نویسید پس استعداد فیلمنامه نوشتنم دارید حکما.

    خب چرا مثل بابا اکبر وارد فضای تئاتر هم نمی شید؟
    فکر کن!!!… چه شود!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.