این دومین بار است که نیاز می بینم با شما مخاطبان عزیز از این طریق حرف هایم را بزنم و اما:
۱-از امروز و بعد از چهار سال دوری، دوباره در روزنامه وزین و خط شکن “کیهان”، این سنگر ولایت و این خیمه حرفه ای، ستون طنز “خبر گزاری چیزنا” را با همان امضای معروف “آقای چیز” خواهم نوشت. برایم مایه بسی خوشوقتی است قلم زدن در روزنامه ای که روزنامه نگاری را در آن یاد گرفتم. اگر نبود لطف بزرگانی چون حاج حسینین؛ “شریعتمداری” و “صفار هرندی” معلوم نبود که این قلم دچار چه سرنوشت شومی می شد. بارها گفته ام اگر کیهان نبود در این کشور چیزی به اسم اصول گرایی هرگز متولد نمی شد. از یاد نبریم ایامی که کیهان می خواندیم تا جواب مخالفان مان را بدهیم. بهار روزنامه نگاری برای من از پله های موسسه کیهان شروع شد. اعتماد بزرگان کیهان به نوقلمان سمج و شلوغی مثل من، نسل جدیدی از فعالین عرصه رسانه را روانه محیط روزنامه نگاری کرد که این روزها تعدادشان از انگشتان دست بسی بیشتر شده است. با زبان کیهان، آری نمی توان بهایی ها و توده ای ها و سلطنت طلبان و منافقین و آقازاده های بی خاصیت شکم گنده را جذب کرد. رسالت کیهان دریدن سینه های نامرئی اما پر از کینه ناکسین و البته ناکثینی است که کمر به حذف نام ولایت از بیرق این مرز و بوم بسته اند. همین “علی مطهری” اگر نوشته هایش در کیهان نبود، بعید بود راهی به بهارستان پیدا کند. بگذریم که این روزها ایشان صلاح نمی بیند علیه “چهارشنبه سوری” و “سیزده بدر” و “بی حجابی” حرفی بزنند!! و باز بگذریم؛ از این پس نوشته های طنز من در این وبلاگ شامل مطالبم در ستون “خبر گذاری چیزنا”ی کیهان و “روزخند” وطن امروز خواهد بود. از حق نمی گذرم که در “وطن امروز” و با سردبیر جوان و متعهدی چون برادرم “شکیبایی” عزیز، دگربار عشق به نوشتن در من جوانه زد و این علاقه خفته در وجودم باز بیدار شد و عاشقی دوباره آغاز شد.
۲-از این همه لطف شما مخاطبین گرامی از سبز و زرد تا قهوه ای و بنفش به این وبلاگ نوظهور کمال امتنان را دارم اما چندی است برخی از کامنت ها از من می خواهند که با نوشتن طنز به خصوص درباره سران فتنه بار ارزشی دل نوشته هایم را نکاهم. رعایت مرز ظریف میان طنز و هجو و استهزا امری دشوار است که تمام سعی ام بر مراعات این مرز باریک و تنگ و تاریک و شکننده است ولی اینکه دکان طنز را به بهانه لطمه نخوردن دل نوشته ها تخته کنم توفع نا به جایی است. بر این باورم که طنزهایم نیز در همان راستای دل نوشته هاست و همان خدایی که اشک را داده خنده را هم ارزانی کرده است.
۳-دغدغه این دوستان ارزشی را اما به گونه دیگری پاسخ خواهم گفت و آن جدا کردن مطالب طنز از دل نوشته هاست. حتی می خواهم دو ستون طنز کیهان و وطن امروز را جدای از هم در وبلاگ قرار دهم تا از تداخل موضاعات بعضا بی ربط جلوگیری کرده باشم و نیز مصاحبه ها را. در اسرع وقت چنین خواهم کرد.
۴-بنا به اصرار بسیاری از دوستان و صد البته جلوگیری از دستبرد دشمنان(بدبختی همه شان هم از دوستان هستند!) بنا دارم نوشته های اخیرم را در قالب کتاب نیز منتشر کنم تا این حدیث نفس را کامل تر کرده باشم. در حال حاضر به جز کیهان و وطن امروز در هیچ جای دیگری مطلب ندارم و سر همین خوب است دوستان عزیزی که به این قلم لطف دارند منبع نوشته ها را فراموش نکنند و در راه حق خود دچار هیچ باطلی ولو کوچک نگردند. اگر مطالب از روی وبلاگ “قطعه ۲۶” برداشته می شود نیز همین قاعده استوار است در غیر این صورت چون گردن ما از موی کلفت رود گولیت چند سانتی متری باریک تر است فقط می ماند واگذاری به خدای عادل فردوسی پور. من استقلالی ام اما گمانم دربی را قرمزها می برند.
۵-این وبلاگ را دوستان وطن امروز در پاچه وقت ما فرو کردند. اکنون نیز برادر نازنینم “حامد اشعری” همه کاره کارهای فنی این وبلاگ است و الا من هنوز هم درست نمی دانم برای جواب یک کامنت، کجا باید رفت! خدا می داند این بنده خدا چه کشید از دست ما در این مدت.
۶-وچه زیباست که در “والسلام” هم “سلام” نهفته است؛ پس درود بر شما در وقت بدرود.
ما به طور تضمینی یک میلیون نفر بیننده رایگان به سایت یا وبلاگ شما ارسال میکنیم
از این پس هر لینک, محصول یا صفحه ای را بدون هزینه به هزاران نفر معرفی کنید. بدون حتی صرف وقت..باور کردنش مشکل است امّا این صفحه را با دقت بخوانید تا کاملاً مطمئن شوید.شما میتوانید به جای سایت یا وبلاگ محصولات خود را در معرض نمایش قرار دهید. مدت زمان لازم برای ثبت نام, پنج دقیقه است و شما پس از ثبت نام میتوانید با خیال راحت بنشینید و منتظر سرازیر شدن بینندگان به سایت خود باشید.
با سلام
خوشحالم که دوبار به کیهان برگشتید
از امروز علاوه بر جام جم سعی می کنم کیهان هم بگیرم!
سلام علیکم ، حال و احوال شما چطوره ، دماغتون چاقه ، شکمتون سیر ، نفستون گرم ،
دلتون خوش هست ایشاالله ، اگه با هیچی هم هست بساز و خوش باش که خدا هست
حرف خدا
بنده من:
هنگامی که تو به نماز می ایستی
من انچنان به سخنانت گوش فرا می دهم که گویی همین یک بنده را دارم
ولی تو چنان غافلی که گویی صدها خدا داری.
من در زمین و آسمانم نمیگنجم؛ ولی قلب بندۀ مؤمنم مرا در خود جای میدهد.
اگر آندسته از بندگانم که از من رویگردانند
میدانستند که چقدر مشتاق دیدارشان هستم
هر آینه از شوق جان میباختند.
سلام
و آرزوی موفقیت برای شما
ضمنا توصیه می کنم اطلاعات خودتونو درباره پاسخ به کامنتها بیشتر کنید تا کسی دیگه رو کلافه نکنین.
برا شما زشته ها . . .
من که نفهمیدم چی به چی شد و کی به کی شد فقط فهمیدم این وبلاگ حامد اشعری شده درسته؟
سلام. مطالبت یکه رفیق… یه سر به من بزن. اگه اومدی باید نظر هم بدی. منتظرم .یا علی ع
خب پس معلوم شد این قلم زیبا و نافذ کجا به بالندگی رسیده
الحق که خوب گفتی : اگر کیهان نبود امروز شاید دیگر چیزی به نام اصولگرایی وجود نمیداشت
خدا قوت مرد
من عاشق حسین شری ام!
منتظر نوشته هاتون هستیم چه از نوع طنز و چه از نوع دلنوشته…البته دلنوشته ها را بیشتر دوست می داریم…
ما منتظر وبلاگت هستیم … هیچ جا نمی ریم همین جا هستیم
.
.
بنویس حسین آقا که با نوشته های تو فریادهایی که باید بزنیم رو قورت می دیم. روزها اولین کاری که بعد از روشن شدن رایانه و کانکت شدنم انجام میدم باز کردن وبلاگ قطعه ۲۶ از FAVORITES بالای اکسپلوررمه. پس بازم بنویس دلاور
با عرض سلام وخسته نباشید؛
چقدر خوب شد که شفاف سازی نمودید همیشه این برام سوال بود که شما بعنوان رییس بسیج دانشجویی با این همه مشغله چه جوری به وبلاگ هم میرسید؟!!!
خدمت حاجی اشعری هم یک خدا قوت میگم، انشاالله اجرشون با امام زمان(عج)
آقا حسین دمت گرم استقلالی هستی که!آقا ما از این به بعد تو گروه شما هستیما!از اراجیف قبلیمان هم توبه کردیم!خوب از اول بگو استقلالی هستی دیگه بابا!
راستی من یک ایمیل برای شما به جیمیلتان فرستادم؟خوندی اونو؟توش درباره خودم نوشته بودم؟!!
خدا برکت به قلمت بدهد مرد
پیش بینیت درست دراومد! قرمزا بردند!
ما مشتری دایم روزنامه اقای شریعتمداری بودیم .که البته بیشتر مواقع هم نزدیک منزل ما ساعت ۱۰کم یاب میشود .ولی دیگه خواندن کیهان واقعا واجب شد . ضمنا تسلت می گم پرسپولیس برد
سلام. چه خوب! دیگه آدم با اشتیاق بیشتری کیهان می خونه!
شما واقعا قلم فوق العاده ای دارید واقعا… ولی من امروز می خوام این جسارت رو به خودم بدم که یه چیزی ازتون بخوام! آقای قدیانی میشه اگر یه زمانی وقت کردید لطف کنید یه ۲۰ دقیقه وقتتونو به من بدید؟؟؟ می دونید؟! من عاشق قلم مسحور کننده ی شما هستم. چه طنز و چه دلنوشته هاتون… و خودمم علاقه ی زیادی به نویسندگی و روزنامه نگاری دارم بخصوص طنز نویسی!… هرچند که رشته م گرافیکه! ولی نوشتنو دوست دارم و می خوام که توش پیشرفت کنم و شاید بزودی اگه بتونم بهتر بنویسم نوشته هامو تو یک نشریه ی دانشجویی که بزودی منتشر میشه چاپ کنم. حالا از شما می خوام اگه این لطف رو در حق منه “”نوقلم سمج””!!! کنید و دو تا از نوشته های طنزمو بخونید و نظر بدید و بگید که چی کار کنم که بهتر بشه و پیشرفت کنم واقعا ممنونتون میشم. این لطف رو می کنید؟ هر موقع وقت کردید…
با عرض معذرت و شرمساری! لینکاش ایناست تو وبلاگم:
http://type-neveshte.mihanblog.com/post/29
http://type-neveshte.mihanblog.com/post/31
آمدم و خواندم؛اگر نوشته های تان می خواهید بار طنز داشته باشد،ظریف تر به سوژه بپردازید و گاه لازم است یک حاشیه را برجسته تر از متن موضوع پرداخت کنید.تیتر های تان عالی است مثل “محاکمه والسلام”.
واقعا ممنون از لطفتون.
سلام .دست مریزاد من کتاب نه ده رو خوندم فقط میخواستم خسته نباشید بگم وبگه روح بابا اکبرت شاد.یا حق