همیشه پای یک “ظن” در میان است
بسم رب الشهداء و الصدیقین. گروه سرود مدرسه پسرانه راهنمایی شاهد شهید قدمی، ماشاءالله همه بچه ها قد کشیده اند و دیگر هیچ سرودی تقدیم نمی کند. حالا بسیاری از شهدا نوه دار هم شده اند. نسل شهادت، ابتر نیست. شهدا تنها پدر بزرگ هایی هستند که هنوز هم جوان مانده اند. شهدا صاحب نتیجه هم بشوند باز جوان می مانند. روزی که نتیجه شهدا به دنیا بیاید نتیجه کار شهدا هم به ثمر خواهد نشست و مهدی ظهور خواهد کرد. ما اینجا دوست و دشمن را قاطی نمی کنیم. اگر همسر همت از جمهوری اسلامی انتقاد نکند، پس اصلا چه کسی حق این نقد را دارد؟ حرف های همسر باکری حتی اگر آبی باشد به آسیاب دشمن، عیبی ندارد و باز حرف حساب است. من همان قدر برای مادر شهید شیرودی که در انتخابات اخیر طرفدار احمدی نژاد بود احترام قائلم که برای همسر همت. زخم درد زینب را باید از همسر حاجی پرسید. انتقاد از مسئولین نظام حق مسلم خانواده های شهداست. کسانی که زخم بی پدری را چشیده اند، چه اشکالی دارد گاهی به ما زخم زبان بزنند؟ محرم درد این روزهای پسر همت، سینه پر از سکینه و خالی از کینه ولایت فقیه است. ما باید در این مورد هم مثل “آقا” باشیم و برای این درد دل ها، گوش شنوا داشته باشیم. کسانی که در بزرگراه همت، بر تصویر “همت” رنگ سبز پاشیدند، نشان دادند که به خانواده همت ارادتی ندارند. مرید همت، بچه های بسیج اند که رفتند و این رنگ را این لکه ننگ را پاک کردند. حالا چه عیبی دارد فرزندان همت از بچه های بسیج انتقاد کنند؟ گاهی خداوند به صبر ما اندازه جهاد ما اجر می دهد. گاهی جهاد اکبر نشستن پای درد دل های همسر همت است. گاهی مجاهده این است که از دختر باکری انتقاد بشنویم و سکوت کنیم. گاهی بهترین پاسخ، مهربانی کردن است. گاهی لازم است سعه صدرمان را بالا ببریم. همت اگر در “طلائیه” می جنگید، هزینه اش یتیم شدن بچه های حاجی بود و این داغ فراق را همسر همت تحمل کرده است. اگر همسر مهدی و حمید، درد جدایی را تحمل نمی کردند، باکری ها در خیبر و بدر به شهادت نمی رسیدند. هزینه شهادت حسین را رباب پرداخت. خرج شهادت همت و باکری، رفتن سایه مرد از بالای سر خانه یک خانواده بود.آی کسانی که به این قلم ارادتی دارید، با خانواده شهدا فارغ از هر ایده و عقیده و سلیقه ای که دارند، مهربان باشید. امام که گفت؛ “خانواده شهدا چشم و چراغ این ملتند”، خانواده همت و باکری را استثنا نکرد. من این همه را گفتم اما این را هم بگویم که مهمترین عضو خانواده یک شهید، خود آن شهید است، خون آن شهید است. ما فرزندان شهدا متولی خون پدران مان هستیم و حرمت امامزاده را باید متولی نگه دارد. ما حق انتقاد از جمهوری اسلامی را داریم ولی حق فراموش کردن وصیت نامه پدران مان را نداریم. سبزها مرهم زخم های ما نیستند و ما را برای نیات خود می خواهند. محرم اسرار ما بچه های بسیج اند. این نظام اگر نباشد اولین کار دشمن خندیدن به ریش آغشته به خون پدران ماست. بچه ها! “جمهوری اسلامی” نباشد نام بزرگراه چمران را تغییر می دهند و تصاویر پدران مان را از روی در و دیوار می کشند پایین. من تنها یک نفر را از پدرم بیشتر دوست دارم؛ “سید علی” را. “خامنه ای” اگر چون مرد پای خون شهدا و پای آرای ۴۰ میلیونی ما نمی ایستاد، اینها الان نام شهدا را از روی کوچه ها حذف کرده بودند. بچه ها! اینها وقتی شهادت را خشونت طلبی نام نهادند به پدران ما فحش دادند و بچه های بسیج به خاطر خون پدران ما و راه سرخ شهدا با اینها درگیر شده اند. ما نیز با بچه های بسیج، مهربان تر باشیم. اسلحه پدران ما این روزها دست بچه های بسیج است. دشمن که ایرانی و غیر ایرانی ندارد. سر حسین را هم وطنانش، هم دینانش از بدن جدا کردند. مگر در کردستان و ترکمن صحرا و در همین کوچه های تهران طرف پدران ما غیر ایرانی بودند؟ آی بچه ها! تهمت ما به بچه های بسیج، لرزاندن تن پدران مان است در گور. جلوی اسلحه پدر من دشمن بود و این دشمن گاه ایرانی بود و گاه غیر ایرانی. چقدر از این به اصطلاح ایرانی ها در فاصله انقلاب تا جنگ پدران ما را کشته باشند، خوب است. فریب ایرانی بودن دشمن را نخوریم؛ دل مان برای خون پدران مان بسوزد. منافقین چه اول انقلاب چه الان غلط کردند ایرانی باشند. ایرانی، پدران ما بودند که اجازه ندادند یک وجب از این خاک پاک دست دشمن ناپاک بیافتد. ایرانی، سلمان فارسی بود که مسلمان بود. اسلام اینها قلابی است و برای شان هیلاری کلینتون “رساله” می نویسد. من با افتخار ادعا می کنم که مرجع تقلید همه شهدای بسیج، امام خمینی بود و باز با افتخار می گویم که خار در چشم آمریکا بسیجیانی هستند که مرجع تقلیدشان خامنه ای است. پیامبرانی که از اتاق بیضی برایشان وحی نازل می شود، مرجع تقلید بچه های بوش اند. سبزها از وصیت نامه سردار خیبر سوخته اند که چرا گفته؛ “در زمان غیبت اطاعت محض از ولایت فقیه داشته باشید”. ما خامنه ای را دوست داریم چون به فرموده پدران مان “نایب امام زمان” است. خامنه ای به نیابت از امام زمان دارد با استکبار می جنگد و “شیطان بزرگ” به نمایندگی از “شیطان رجیم” به مصاف “جمهوری اسلامی” آمده. شباهنگام که خورشید نیست ستاره ها باید حرمت ماه را نگه دارند و الا شب پرستان، تاریکی و ظلمت را “جهانی” خواهند کرد. آری، ماه نور خورشید را ندارد، گرمای خورشید را هم ندارد اما کدام ستاره را می شود دید اگر که ماه نباشد؟ اگر شباهنگام و در غیبت حضرت آفتاب علیه السلام، مهتاب نبود، خواب، چشمان ستاره ها را گرفته بود. ماه، نایب بر حق خورشید است و پای استدلالیون چوبین است؛ “خورشید کی به ماه این نیابت را داد”؟ شما خواب بودید وقتی که خداوند گفت: “اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم”. هر کس در روز، خورشید، مولای اوست، در شب، مهتاب، مولای اوست. اگر قمر جانشین بر حق شمس نیست، پس سران ظلمت چه از جان جانباز خراسانی ما می خواهند و اگر دست خامنه ای در دست خدا نیست پس چرا این همه “ماهواره” حریف این “ماه پاره” ما نمی شوند؟ حتما که صاحب این انقلاب “حضرت حجت” است. دعای امام زمان در حق ما نبود این انقلاب به سالی نمی کشید؛ یک سفینه نجات است و هزار ناو جنگی. اگر دعای “فاطمه زهرا” نبود کجا پدران ما می توانستند از عرض اروند رد شوند؟ اگر نگهدار خامنه ای، “اباالفضل علمدار” نبود کجا این غائله خوابیده بود. من با هر بهانه ای پای “عباس” را به “دل نوشت” هایم خواهم کشید تا مادرش “ام البنین” خیال نکند علم از دست علمدار افتاده است. تقدیر خدا را تغییر نبود و الا عباس آنقدر زور داشت که یک تنه از پس سپاه یزید براید. عباس می توانست از علقمه نه فقط برای یتیمان حسین که برای ما هم جرعه ای آب بیاورد اما خداوند این گونه اراده کرده بود که حسین و عباس را کشته ببیند. “ان الله شاء ان یراک قتیلا”. یادش به خیر بچه ها، که در نمازخانه مدرسه “زیارت عاشورا” می خواندیم و “سقای دشت کربلا، اباالفضل” می گفتیم. یادش به خیر که روزگاری از پدران شهیدمان سن مان کمتر بود. من اما الان یک سال از پدرم بزرگتر شده ام. خدا به ما بچه های شهدا و به پسر همت و دختر باکری این توفیق را داده است که از پدران مان هم بزرگ تر شویم. پیری پدر، عارضه ای است که تنها “با پدرها” به آن دچارمی شوند. بی پدری از جمله محاسن اش یکی این است که محاسن پدر آدم هرگز به سپیدی نمی زند. بابای بسیاری از رفقایم، پیر شده اند. صورت بابای دوستم “محسن”، شده عین “جاده چالوس” از بس که پیچ و خم دارد اما صورت بابای من، همان است که بود. از ۶۱ تا ۸۸، “۲۷” سال است که می گذرد اما پدرم هنوز “۲۹” سال دارد و هنوز جوان مانده است. حوری ها در بهشت، ۲۹ سال است که هر روز به خواستگاری پدر جوان من می آیند و هر روز از “بابا اکبر”، جواب “نه” می شنوند. “داماد” نرفته گل بچیند بلکه پدر من آن دنیا هم سرش گرم انقلاب است و هر وقت مادر بزرگم، خوابش را می بیند با “اسلحه” است، با “لباس بسیج” است. بگذار بگویند پدر من در بهشت هم خشونت طلب است. به حرف گربه سیاه، “باران” نمی آید. آمدن برف، بسته به دعای مادران شهید داده است، نه به تعداد سایت های برف روبی شهرداری. الان در بهشت، “مهدی باکری”، شهردار طبقه هفتم است و هر روز هم دارد برف می بارد و اتفاقا اصلا هم هوا سرد نیست و باز اتفاقا “آقا مهدی” اصلا در کنار خیابان های بهشت، شن و ماسه و بیل و کلنگ مکانیکی، کار نگذاشته! نه، اشتباه نشود؛ من دست شهردار تهران را بابت افتتاح “تونل توحید” می بوسم اما از دست آقای قالیباف بابت رها کردن “تنگه احد” ناراحتم. من دست “آقا محسن” را بابت “جنگ تحمیلی” می بوسم اما از دست “دکتر رضایی” بابت “جنگ نرم” ناراحتم. من دست “هاشمی” را برای آن شکنجه هایی که در زندان شاه دیده می بوسم اما از “رفسنجانی” بابت آن نامه سرگشاده ناراحتم. من اما به هیچ وجه بر دست موسوی بوسه نمی زنم. من پای دیالمه شهید را می بوسم. من دست بوس شهید “آیت”ام. موسوی به من نامحرم است و در روز راهپیمایی، “چادر” سرش کرد. آی کسانی که حجاب برتر را برنمی تابید، لطفا وقت فرار با مانتو و روسری در بروید. لیاقت شما وقت زن بودن، چادر سر کردن نیست؛ ماتیک به لب زدن است! اگر بسیجی واقعی “همت” بود و “باکری”، منافق واقعی هم “بنی صدر” بود. خاتمی اما چند باری به نامحرمان دست داده و چند باری به نااهلان. من دست خاتمی را هم در دست زنان بی حجاب دیده ام و هم در دستان جرج سوروس. آقای خاتمی! “آینه چون روی تو بنمود راست/ خود شکن، آیینه شکستن خطاست”. ۲۲ بهمن هم آمد و رفت و عمر شما چونان برق و باد در حال گذر است. همان مردمی که دو دوره به شما رای دادند، اجازه ندادند روز راهپیمایی یک قدم خلاف بردارید. “گفت: پیغمبر به اصحاب کبار/ تن مپوشانید از باد بهار/ آنچه با برگ درختان می کند/ با تن و جان شما، آن می کند”. آقای خاتمی! شما به حرف پیغمبر گوش ندادید و خودتان را از نسیم بهاری ملت، طرد کردید. با شما یا بی شما، انقلاب به مسیر خود ادامه می دهد. ضرر را شما کردید که به جای باد بهار خودتان را در معرض توفان اغیار قرار دادید. آقای کروبی! من البته بر دست و بازوی شما بوسه می زنم؛ شما حسابتان از دیگر سران فتنه جداست و مایه انبساط خاطر ما هستید. جمهوری اسلامی اگر چهار تا دشمن مثل شما داشته باشد، از داشتن دوست بی نیاز است. شما ستون پنجم نظام مایی در اتاق بیضی. بنده خدا! جمهوری اسلامی دارد از تو سوء استفاده می کند تا پول های بلوکه شده را برگرداند به جیب نظام. ۲۲ بهمن، ملت ما با دلارهای اهدایی آمریکا به فرقه سبز، میلیونر شد و چندین و چند میلیون دیگر به حسابش اضافه شد. ده ها برابر پولی که تو از شهرام گرفتی، ما از سرمایه آمریکا خالی کرده ایم. ما در جنگ هم، با اسلحه دشمن می جنگیدیم. ما روزی عاقبت، با همان تیر سه شعبه حرمله، انتقام حلقوم “علی اصغر” را خواهیم گرفت. پدرم در جنگ تحمیلی، بعثی ها را با سلاح خودشان می کشت و من در جنگ نرم دارم با همین دلار آمریکا، اوباما را عصبانی می کنم. اوباما “سیاه چهره” نیست، “سیا چهره” است. “سیه چهره” بلال حبشی بود که برای پیامبر اذان می گفت و امام به هیچ کس جز “حاج عیسی” التماس دعا نمی گفت. آن کس که در خط پیغمبر بود، “قنبر” علی بود. مدعیان خط پیامبر در سقیفه بنی ساعده، آن روی خودشان را نشان دادند و نشان دادند که از خاندان پیامبر فقط عایشه را قبول دارند. قنبر رئیس موسسه تنظیم و نشرآثار پیامبر نبود اما بیشتر از حقوق بگیران این موسسه عریض و طویل و البته بی خاصیت از “امام محمد بن عبدالله” دفاع می کرد. باز هم بگویید فلانی به “خمینی” توهین کرد. جفنگ نگویید؛ من به خاطر دفاع از خمینی است که دارم این همه ناسزا تحمل می کنم. چطور، “ایران برای همه ایرانیان” اما خمینی فقط برای شما؟ شما ویلای دوبلکس تان به حسینیه ساده امام می خورد یا اینکه هر چه فریاد دارید به جای آمریکا، سر ما می کشید؟ من امروز دارم راه پدرم را ادامه می دهم در خط مقدم اینترنت. اینجا “فضای مجازی” نیست، فضای بازی گلوله هاست و باز هم وبلاگ حاجی بخشی دارد در سه راهی شهادت آتش می گیرد. دیروز عده ای اجازه دادند “علی” در “فضای کوفه” تنها بماند اما من نمی گذارم “سید علی” حتی در “فضای سایبر” تنها بماند. من یا “ابوموسی” هستم یا “عمار”. من نمی خواهم “شیخ رشید الدین وطواط” باشم که اصلا معلوم نیست کیست. من بر خلاف پسر اقدس خانم، دو راه بیشتر ندارم؛ یا باید حسینی باشم و یا یزیدی. برای من حتی زینبی بودن هم معنا ندارد. زینب بودن، رسالت زنان این دیار است و من مرد هستم. “مرد آن است که در کشاکش دهر/ سنگ زیرین آسیا باشد”. خیلی ها در این فتنه اخیر مردود شدند. من این بار روی سخنم با خواص ادبیات و هنر است که در فتنه اخیر قبول نشدند ولی هنوز با “تعهد”، عهدشان باقی است. آقای سید مهدی شجاعی عزیز! یادتان هست که سالیان پیش آمدم و با شما در اتاق کوچک تان در “نیستان” گفت وگو کردم و شما برایم از تنهایی و غم و رنج شیعه گفتید؟ مصاحبه اش هنوز هست. یادتان هست که گفتید اگر “پیام آقا” برای شما به مناسبت درگذشت دخترتان “عاطفه”، نبود هرگز به تسلا نمی رسیدید؟ یادتان هست که گفتید من روزی این محبت آقا را جبران خواهم کرد؟ هشت ماه فتنه علیه علمدار انقلاب شد و شما، این محبت آقا را جبران نکردید. کی و کجا از شما صدایی درآمد؟ گیرم که من از “ولایت فقیه” بد دفاع می کنم، شما به میدان بیا و خوب دفاع کردن از رهبری را به چون منی یاد بده. “نیستان” چرا سکوت کرده با وجود این همه نی؟ “بشنو از “نی” چون حکایت می کند/ از جدایی ها شکایت می کند”. آقای شجاعی عزیز! “نشنو از نی، نی حصیری بی نواست/ بشنو از دل، دل حریم کبریاست/ نی بسوزد خاک و خاکستر شود/ دل بسوزد خانه دلبر شود”. خالق “کشتی پهلو گرفته”، چرا این روزها خوابش گرفته؟ آقای شجاعی عزیز، که هنوز هم با آثارتان انسی دیرینه دارم. می دانید؛ “همیشه پای یک زن در میان نیست”، بلکه “همیشه پای یک “ظن” در میان است”. پای یک سوء ظن. شما می توانید منتقد احمدی نژاد باشید اما معتقد بودن تان را به اصل نظام حفظ کنید. هیچ کس دفاع شما از اصول و ارزش ها را به پای دفاع شما از رئیس جمهور نخواهد نوشت. من دلم از خواص ادبیات، خون است. تیراژ خونی که با سکوت تان به دل ما کرده اید، از تیراژ آثارتان هم بیشتر شده. در این “غزوه” به جز “قزوه”، کدام تان پای “تنگه احد” ایستاد و از “غزه” دفاع کرد و خود را به غنیمت نفروخت؟ کجا بودی آقای مجید مجیدی؟ گناه شما ساختن فیلم تبلیغاتی برای موسوی نبود؛ گناه تان این است که “آواز گنجشک ها” را در “کهریزک” شنیدید اما نعره نکره صاحب شیر خر را در “BBC” بر سر “بچه های آسمان” نشنیده گرفتید. حیف “بدوک” نبود که چو “بید مجنون” بر سر ایمان خویش به انقلاب، بلرزد؟ چطور است که کلاس گذاشتن برای سیمای جمهوری اسلامی را بلدید اما یک کلمه حاضر نیستید برای رسانه های دشمن کلاس بگذارید؟ آیا اگر “جمهوری اسلامی” نبود، رژیم ستمشاهی به شما این اجازه را می داد که فیلمی “به رنگ خدا” بسازید یا آثارتان باید به رنگ ابلیس در می آمد؟ اگر این انقلاب نبود آیا از آسمان هنرتان باز هم “باران” می بارید؟ آیا فیلمسازان هالیوود هم تا این حد در برابر اهداف نظام سلطه، بی تفاوت و بی تعصب هستند؟ دشمن برای پروژه “ایران هراسی” چه آثاری ساخته و شما آیا با دیدن افغانستان امروز که بسیار دغدغه افغان ها را دارید، آیا برای “آمریکا هراسی” کاری کرده اید و قدمی برداشته اید؟ من امروز متاسفانه باید بگویم که “بی وتن”، درستش همان “بی وطن” است؛ یعنی با “طا”ی دسته دار. من امروز متاسفانه باید بگویم که برخی از شعرای ما فقط بلدند “شعر” بگویند و هیچ تعهدی، حتی به سیگاری که می کشند ندارند. من امروز متاسفانه باید بگویم که “حاتمی کیا” به جای شیشه آژانس، دل “حاج کاظم” را شکسته. آقای حاتمی کیا! دود آن موتوری ها را کاری ندارم اما دود این موتورهونداهای قراضه بچه های بسیج اگر نبود، منافقین و انجمن پادشاهی، الان، شما را به جرم ساختن “دیده بان”، مسافر آن دنیا کرده بودند و ولله حلقوم تان را به جرم “وصل نیکان”، با “روبان قرمز” یا شاید هم “به رنگ ارغوان” بسته بودند. این روزها همه خودشان می خواهند به “لندن” بروند و هیچ کس، دیگر به فکر کربلا بردن “عباس” نیست. “پیر جوان زخم چشیده” هشت ماه فتنه را دید و از “مهاجر” یاری ندید. نه آقایان! پس فردا جوابیه ندهید که ما با “آقا” در فلان روز و بهمان دیدار، ملاقات داشتیم و اتفاقا خیلی هم جلسه خوبی بود! اتفاقا من می خواهم بگویم چرا به دفاع از “پیر جوان زخم چشیده” که می رسد، عده ای یواشکی دفاع می کنند ولی در مقام دفاع از آثارشان، این دفاعیه را در بوق و کرنا می کنند؟ اتفاقا من می خواهم بگویم ۲۲ بهمن نشان داد که انقلاب اسلامی، محتاج دفاع امثال من و شما نیست. این روزها همه نگران سرنوشت من شده اند؛ یکی می گوید؛ مثل “اکبر گاف” می شوی. یکی می گوید؛ می شوی مثل “مخملباف”. آقایان! این روزها آیا بهتر نیست به جای پیش گویی از عاقبت من، نگران حال امروز خود باشید؟ فردای مرا ول کنید و به امروز خود بچسبید. ما در روز تاسوعا از شما امضا گرفتیم تا شما معروف شوید و شما با ابراز احساسات ما بازی کردید و در شب عاشورا از خیمه انقلاب در رفتید. این صدای گوش خراش سکوت این روزهای شما گوش ما را کر کرده است! عده ای می گویند؛ از هنرمندان باید خیلی ظریف انتقاد کرد و الا چپ می کنند. “من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف/ آنچنان است که آهسته دعا نتوان کرد”. و اما اگر بنا بر لطافت هنرمند است؛ ولایت فقیه زیباترین هنر امام هنرمند ما بود که هشت ماه آزگار، صحنه آرایی های اتفاقا خیلی زمخت را دید اما دفاعی از شما ندید. نویسنده ای می گفت: “ما در آن حد نیستیم که از رهبر دفاع کنیم؛ ولایت فقیه باید از ما دفاع کند”. من با این حرف موافقم اما حالا که رهبری پای آرای ملت ایستاده است و به خاطر این ایستادگی، آبرو هزینه کرده، بد نیست یک هزینه هم ما بکنیم. چهار تا فحش هم ما بشنویم. یک سیلی هم ما بخوریم. “ولایتمداری” که فقط مسافرت با آقا و نوشتن “داستان سیستان” نیست. شما ننویسید؛ من “داستان فتنه” را خواهم نوشت. “داستان حسین کربلا” با من، “قصه حسین کرد” با شما. داستان سید علی و چراغ ولایت با من، داستان علی بابا و چراغ جادو با شما. داستان “بابا اکبر” با من، داستان بابا نوئل با شما. اصلا خطر با “آقا” با من، سفر با “آقا” با شما. “هر که در این بزم مقرب تر است/ جام بلا بیشترش می دهند”. آقایان! شما اگر به آثار هنری تان حساسید ما هزار برابر شما به مهمترین اثر خمینی کبیر و بالاترین ثمره خون شهدا یعنی “ولایت فقیه” حساسیم. اول هنرمند این دیار، امام بود و “انقلاب اسلامی” بهترین کار هنری امام و “ولایت فقیه” بهترین جلوه ویژه امام بود که دفن فتنه اخیر، تنها یکی از هزار کرشمه اش بود. هنرمند اصلی ماییم که در ۲۲ بهمن با تولید “حماسه بصیرت”، جور کم کاری شما را کشیدیم و دست بر قضا این اثر ممتاز، خیلی هم خوب گرفت. حالا همه دنیا دارد درباره ملت ما حرف می زند؛ فیلم “راهپیمایی ۲۲ بهمن”، یک ملت بازیگر داشت که همه نقش “عمار” را بازی می کردند. ما نه در فضای خیابان، نه در فضای سایبر، نه در فضای ادبیات، نه در فضای سینما، نه در فضای علم، نه در فضای عمل، در هیچ کجا اجازه نمی دهیم “علی” تنها بماند. این روزها به ما می گویند چرا به “خامنه ای”، “علی” می گویید؟ از نظر ما هر کس پرچم دار مبارزه با کفر و نفاق باشد او “علی” است و در این عصر، علی، “سید علی” است. “سید حسن”، این روزها برای ما فقط “نصرالله” است. ما “سید حسن” دیگری به جا نمی آوریم. این رهبرعربی که پوزه صهیونیسم را به خاک مذلت مالیده، افتخارش “امام خامنه ای” ماست و با این ید بیضا دست بوس مولای ماست. بمیری با این فیلم ساختنت آقای مازیار میری. “کتاب قانون” نه نقد بدعت های غلط ما ایرانیان که نوعی وطن فروشی بود. “عماد مغنیه لبنانی” شاگرد “مصطفی چمران ایرانی” است. “لبنان” انگشت اشاره دست “ایران” است در چشم اسرائیل و شما این دست بزرگ را به آن انگشت کوچک فروختید. آی کسانی که به این فیلم پروانه صدور دادید! قبور شهدا را لگد مال کردید و پای تان رفت روی لاله ها. من خوب می دانم سران فتنه چرا به مولای ما حسادت می کنند. محبوب ترین فرد از نظر “سید حسن نصرالله”، این محبوب ترین فرد جهان عرب، مولا و مقتدای ماست. عجبا از این مهتابی ها که خود را در برابر حضرت ماه، ذی شعور، ذی نور می دانند. “تابناک” ماه ماست. نام مهتابی شما “نمناک” است و چون بصیرت ندارد، هزار بار ناز می کند تا روشن شود و نور دهد. کرم شب تاب، این روزها به جان واژه ها افتاده و خیال کرده با “فردا”، می تواند “آینده” را غصب کند. “الا ان حزب الله هم الغالبون”. الا ای خواص ادبیات و هنر! این عاشورا تمام شد و این بار ما اجازه ندادیم نهر علقمه از روی یتیمان حسین شرمنده باشد. ما نگذاشتیم شب پرستان، خورشید و ماه و ستاره ها را قطعه قطعه کنند. شما البته مختارید که باز هم سکوت کنید یا “مختار” باشید. ما در غیاب شما، فتنه یزیدیان را که حتی به عاشورا هم رحم نکردند، خواباندیم؛ اگر بنا بر ادامه سکوت است که هیچ و اگر قصد “مختار” کرده اید، آشوبگری باقی نمانده است؛ بر علیه نفس خود قیام کنید.
***
امام، ما را از پیله ۲۲ بهمن در آورد و “پروانه” مان کرد؛ عده ای اما این روزها از پرواز خسته شده اند و دوباره می خواهند “کرم” شوند. چون رای با اکثریت است، فعلا حق با پروانه هاست. هنرمندی اما به گفتن جملات قشنگ نیست. بازی با کلمات رنگارنگ را من هم بلدم. من هنرم از همه شما ظریف تر است و چینی احساساتم زود ترک برمی دارد. لذا بر این نویسنده نازک طبع، شلاق نقد بلند مکنید. زحمت تان بیهوده است؛ پر فروش ترین اثر هنری جمهوری اسلامی، اصلا بیننده ای در داخل نداشت و همه بازیگر بودند و پرده این سینما به اندازه مساحت کل کشور بود. من نسبت به این اثر زیبا و به خصوص کارگردان آن بسیار حساس و متعصبم. پس در این “دل نوشت” اگر به هنرمندی جسارت شد همین جا اعلام می کنم؛ حرف هایی هست که باید با خون دل نوشت.
“وطن امروز”؛ اول اسفند۱۳۸۸
خیلی جالب بود خوشم اومد از قطعه ۲۶
دوست داری وبلاگت رو در امتیاز
دهی شرکت بدی تا بعد از مدتی همه از اعتبار وبلاگت مطلع بشن ؟
این کد رو در ویرایش قالب وبلاگت قرار بده زیر تگ <BLOGFA> برای پیدا کردنش هم کافیه بعد از رفتن به ویرایش قالب دکمه های CTRL + F رو با هم فشار بدی و بعدش هم <BLOGFA> رو جستجو کنی . بعد از اینکه کد رو قرار دادی یک ستاره زیر همه نوشته هات اضافه میشه که بازدید کننده های وبلاگ با کلیک روی اون ستاره به مطلبت رای میدن که امتیاز وبلاگت بالاتر میره .
اعتبار وبلاگت با ستاره معلوم میشه که هر چی بازدید کننده هات رو
مجبور کنی که روی ستاره بیشتر کلیک کنن به ستاره های وبلاگت اضافه میشه
http://www.SareVaght.com
اولین بار روی ستاره ای که به
وبلاگت اضافه میشه ۱ بار کلیک کن تا تبلیغ وبلاگت توی سایت سروقت همون لحظه ثبت شه
و بعد از اون همه چی رو به بازدیدکننده هات بسپار
<script>var style=”style=’border: none; padding: 0px'”;var title1=”با کلیک روی ستاره یک امتیاز به این مطلب بدهید” ;
var title=””; var link=””; var code=”13″ ; if(title.length==0){ title=document.title; } </script><a href=”http://sarevaght.com”><span style=”text-decoration: none”>
.</span></a><script>
if(link.length==0){ link=top.location.href; }var title3 = title1+” : “+title;document.write(“<a target=’_blank’ href=’http://sarevaght.com/web/add?url=”+link+”&title=”
+title+”‘><img title='”+title3+”‘ src=’http://sarvaght.com/rate/gif3.gif’ “+style+” /></a>”);
</script>
<!——————————————————>
_________________________________
بازدید کننده های وبلاگتون با هر بار کلیک روی ستاره وبلاگت یک
امتیاز به وبلاگت میدن و وبلاگت ستاره هاش بیشتر میشه
ستاره های رنگی رو از اینجا بگیر
http://sarevaght.com/web/tools/rating/newrating.htm?NEW2
سلام داش حسین دستت درد نکنه خیلی قشنگ بود،حال کردم. راستی دیروز بهشت زهرا قطعه ۲۶ بودن یاد تو افتادم جات خالی بود،یه سوال فنی در مورد قطعه ۲۶:در قطع ۲۶ ردیف ۱و ۲و ۳….. قبر ها از شماره آخر تا شماره ۱۷ که رفتم برخورد کردم به یادمان شهدای حج دنبال قبری در ردیف یک شماره دو می گشتم هرچی گشتم پیدا نکردم منتظر راهنمایی شما هستم علی مدد
سلام.سخن از دل پر درد ما گفتی.دمت گرم.خدا رو شکر به خاطر این فتنه که شور انقلابی مردم بیشتر شد و خدا رو شکر به خاطر رو شدن دست خیلیها.
خدا توفیقت بده جوان مرد که با زبان قلمت حرف دل ما رو میزنی.امام زمان یاورت باشه
سلام
نه بلدیم بنویسیم نه کاره دیگه ازمون بر میاد
فقط اومدیم راهپیمایی…یه نفر به نمایندگی از ما جلو دوربین رفت و حرف زد
آقا شاهرگمو برات میدم
یا علی
آخه من چی بهت بگم؟
چه جوری بهت بگم؟
مونودم خودم به خدا.
سلام بر آقای قدیانی و درود بر تو مجاهد راه حق که خوب هنجره ما مستضعفان شدی در این روزگار
واقعا ازت یک کمک میخواستیم واون اینکه ما را لینک کنی
در شب ۱۷ آذر بعد از حماسه تاریخی ۱۶ آذر در دانشگاه تهران به ساعت ۴ بامداد بسیج و خوابگاه بسیجیان را آتش زدند فردای آن روز صدای ما به همگان رسی اما پس از آن دیگر انگار نه انگار هرچه به مسئولان( مسئولین اصلاح طلب در دولت اصولگرا) فشار آوردیم که چه شد پیگیریتان اما نتیجه پیگیری ما گویا کم اثر تر از پیگیری امال این کار و انجمن بود ونتیجه چیزی جز کمیته انظباطی شدن بچه های بسیج نشد
حال در این روزگار پیروزی هم مارا آتش میزنند هم محاکمه میکنند که چرا حرف میزنی که آتشت بزنند
چرا ۱۶ آذر حماسه آفریدید که چرا ۹ دی حماسه آفریدید که چرا ۲۲ بهمن _ و ما ماندیم و بی کسی این بود که گفتیم با شما که صدای ما هستید درد دلی کنیم وتقاضای لینکی
متشکر
خوندن این حرفها فقط داغ ما را تازه تر میکنه؟
اما آیا روی این خواص هم اثری داره؟؟؟
اما اگه روی اونها اثری هم نداشته باشه؛ عیب نداره. سعی می کنیم بجای اونها خودمون خواص بشیم. اصلاً مگه کسی غیر از این مردم این آقایان را خواص کرده است!؟ مدال خواص ملک شخصی کسی نیست! وقتی صبرمان تمام شود این مدال را از کسانی که لیاقت این مدال را ندارند پس می گیریم.
ما می توانیم!!!
دلم گرفته است از سید مهدی شجاعی و رضا امیرخانی و این آقایانی که ادعای ولایت می کردند … چند پست پیش تر می خواستم بنویسم که تو این روزها رضا امیرخانی ما شده یی … دیدم رضا امیرخانی دیگر مال ما نیست … ننوشتم.
احسنت … .
فتنه را که خاک کردیم
و حالا ما مانده ایم و مشتی خواص که چه بگویم غواص
که در این مدت همش زیر آبی می رفتند
یک فکری به حال این رفقای دیروز و قاعدین امروز بکنیم
دست مریزاد
نوشته قشنگی بود
کاش یک جوری می گفتی که به این لطافت طبع اربابان هنر بر بخورد
جمهوری اسلامی این همه هنر مند تربیت کرده برای کی دیگر
کی قرار است این هنرمندان دست پرورده نظام از آن دفاع کنند
وقتی گوشت قربانی شده را خورشت کردند و سر سفره ها گذاشتند و خوردند
آقایان بیایند و سفره ها را جمع کنند
سلام.
زیبا بود. و طبق معمول طولانی .و تو هم تو هم .
به همه هم گیر می دیدا .ای ول!!
دلنوشته هایت نشانی از ابوذر دارند. ازاحساست به یاد چمران ها می افتیم. خوش به حالتان که در این صحنه کشاکش شمشیر عمار شده اید و به این عمار پاسخ داده اید.
اما باز دعام نکردید. پنجشنبه منتظر استجابت دعا بودم خبری نشد؟
خیلی لحنت آروم و آهسته شده الان این خواص هنرمند فکر می کنند کی هستند که حسین قدیانی با اون نقدهای آبدار و تیزش اینقدر جلوی اون ها لطافت و انعطاف زبانی به خرج داده.
کم مونده با ناز و نوازش اون ها رو متنبه کنی تازه جای طلبکار شدن هم براشون میذاری؟
با سلام و عرض احترام





مطلب جالبی بود .بخصوص انتقاد از فیلم کتاب قانون و تعجب شما بیشتر هم خواهد شد که به این فیلم جایزه هم بدهند۱ مگر چند سال پیش به آقای پرویز پرستوئی بخاطر بازی خوب و مسخره کردن لباس روحانیت بعد آنهمه اعتراض جایزه ندادند؟۱
باز هم از شما دعوت می کنم وبلاگ فقیرانه مرا که مثل کوچه های محله بنی هاشم خلوت است به قدوم مبارکتان معطر فرمائید و مرا راهنمائی کنید .و به من اجازه لینک بدهید.
این مطلب به قدری زیباست که باید بر سردر ایران زد تا همه بخوانند
به غیرتت افتخار میکنم و ارزو دارم تا اخرین روز زندگیت تو همین قطعه بمونی.
علی یارب.
آقای قدیانی کارت خیلی درسته .خدا یار و یاورت باشه . زیر سایه مرتضی علی موفق باشی
این جماعت هنرمند دارای طبع لطیف ما بیشتر پنبه کاراند.
شلاق دستشان را می آزارد. شلاق را باید جوانمرد در دست بگیرد.
جلال جوانمرد می خواهد.
موفق باشی.
از امیرخانی غافل بودم.مایه تعجب است از وجدان آقا رضا.
ایشالا ناامیدمان نکند که خدای سید علی:
یات بخلق جدید…یحبهم و یحبونه.
سلام
هیچ چیزی مثل این درد نداشت که ببینی حرفهای حامیان هدایت و فروغ و… تعبیریی باشد ار سخنان امیرخانی و شجاعی و ….
عالی بود برادر. موفق باشی. راست میگویی ما خوب دفاع نمیکنیم ولی آنها اصلاً دفاع نمیکنند. دوست داشتند رهبر را پیش خودشان داشته باشند و نه خودشان را پیش رهبر. جانم فدای رهبر
سلام! خسته نباشید!
حاجی پاراگراف بده به نوشته هات، این جوری خوندنش سخته!
وای ! شما چقدر راحت توهین می کنی !!! “بمیری با این فیلم ساختنت آقای مازیار میری” !!! البته نوشتتون قشنگ بود اما به نظرم یکم بیش از حد شجاعت داری !
بازهم مثل همیشه عالی بود. پسر من عاشق ادبیات تو هستم. به هر کس هم که انگ گنجی بودن و … به تو میزنه بگو” تا کور شود هر انکه نتواند دید”.آخه گنجی و دیگر هم فکران او، کی و کجا طرفدار ولایت فقیه بودند تا آسیبی به مملکتشان نرسد؟
آقا حسین عزیز،قلمت جاویدان و نطقت پایدار بماند.
سلام بر حسین و درود بر حسین قدیانی ….
سلام بر تو و درود و مبارک باد بر بیداری ات که خواب از دیده ی دشمن می گیرد …
و درود بر رود خروشان و پاک روان نوشته هایت …
× قسمتی از نوشته هاتون به ذکر جمیل آقا ی خامنه ای و سید حسن ( نصرالله )
معطر شده بود ، من هم در دی ماه پارسال به شکلی دیگر همین موضوع را در وبلاگ
هک شده ام طرح کرده بودم که تقدیم حضورتان می کنم :
… بذار هر کس هر جور که دلش می خواد فکرکنه ….
بذار هر کس هر چی دلش می خواد بگه ….
من میگم امام حسین ( ع ) عصر ما ، آقای خامنه ای است
و علمدار سپاه او ، یعنی عباس ( ع ) این زمانه هم
سید حسن نصر الله …
خدایا در این روزگار یزیدی ، این حسین و عباس عصر ما را ،
در سایه ی لطف خودت حفظ بفرما و مسلمانان جهان را
عزت و پیروزی عنایت فرما …
ایران عزیز ما را از گزند دشمنان محفوظ دار …
ریشه های فساد آمریکا و اسراییل و امثال آنان را بسوزان …
و رسوا کن بیگانه پرستان و ریاکاران و خیانت کاران را …
+ نوشته شده توسط علیرضا چخماقی در شنبه چهاردهم دی ۱۳۸۷ و ساعت ۶:۲۴ | آرشیو نظرات
———————————————————————————————————
× و اتفاقا در دی ماه امسال هم دو باره با تغییرات مختصری در وبلاگ فعلی ام
( نسیم بهاری ) تکرار کردم :
نشانی وب من : http://azardayyy.blogfa.com/
سلام
“
دوستان چه میکنید با رضای امیر خانی، هرچه قدر هم که مخلص باشد زهر قلمهایتان بسیار آزار دهنده است! به چه محکومش میکنید؟! به اینکه چرا نظرات شما را بلندگو نبوده؟ به اینکه چرا عملکردش به شما نکشیده؟ و از این مقدمات حکم اخراجش از دایره انقلابی را صادر میکیند! وای بر ما که ادعایمان گوش فلک را کر کرده است! من بعنوان یک نسل انقلابی که بند بند وجودم را هدیه شده امام و شهدا میدانم به شما اجازه نمی دهم از طرف من اینگونه رضای امیر خانی را نشانه بگیرید که با ارمیایش امام را شناختم و عاشق شهدا شدم. جدا از بحثهای رایج سیاسی گیرم که ایشان یک خطایی انجام داد این چه گونه نقادی نامهربانانه ایست! او هم یک انسان است و جای خطا دارد. ای کاش حرمت لحظات زیبایی که هدیه مان کرد را بیشتر می دانستید. می نویسم تا بداند همه بچه حزب اللهی ها هم اینقدرمعرفت ندارند و هستند کم معرفتانی مانند من! هرچند میدانم قلم پاک و مخلص او برای شهدا و رب شهدا کاغذ سیاه میکند و خسته این دست نوشته ها نیست!! چرا متهمش میکنید به آسایش طلبی و پز گرفتن روشن فکری؟ بینی و بین الله مخاطبان رضای امیر خانی بیشتر در چه دسته بندی میگنجند؟ آیا داستان ارمیایش آرامش بخش دندان تیز کردگان به انقلاب است! رضای امیر خانی با این سکوت آیا پایگاهش را در میان افرادی مثل شما، که این روزها دایه مهربان تراز مادر شده اید برای این انقلاب و به هیچ مادری اجازه نزدیک شدن به شهدا و انقلابشان را نمی دهید، از دست نخواهد داد؟ او برای ضد انقلابان چه دارد که بنویسد؟ از امام بگوید یا اینکه ” من عشق و عفف و مات مات شهیدا”!!!
“
http://amirkhani.ir/Contents.aspx?id=415
دوست عزیز! پای یک انتقاد ساده را به مسائل احساسی نکشان. من خیلی بیشتر از شما رضا امیر خانی، علم و قلم و ادب و حتی فوتبالش را دوست دارم.
بادها می وزد و فتنه گران می آیند –
شکر ولله که در این صحنه (علمداری) هست ——
لبیک یا خامنه ای
سلام برحسین ،آقاحسین دستت مریزاد،مدتیه که فقط کارم شده پرینت گرفتن از وبلاگ شماونصب کردن به درودیوار مساجدوتابلوی سیاسی دانشگاه وفرستادن برادوست وآشنا ،خیلی به دل میشینه فقط یه کم طولانیه وبعضی جاغاش با ایماء واشاره است که ممکنه یه عده ای متوجه نشن اگه لطف کنی ویه کم شفاف تر وخلاصه تربنویسی ممنون میشم .روح پدرت شاد
سلام
به خدا خیلی مردی
یه عمار واقعی – درد دل ما را می گویی و گاهی جانسوز تر
یه مطلبی در رجانیوز خواندم در مورد توطئه جدید مصلح نظام
باز هم اثر ندارد.
که اگر داشت آقا یک ما پیش بود که راجع به خواص دوپهلو گفت.
حسین اقای عزیز سلام .فقط خدا قوت دست مریزاد .شیر مردی به خدا.
اشک ریختم و خوندم
دل ما هم مثل شما خون است
دستم به نظر دادن نمیره-همینقدر کافیه
به اینجایش که رسیدم “اگر دست خامنه ای در دست خدا نیست پس چرا این همه “ماهواره” حریف این “ماه پاره” ما نمی شوند؟” ماندم و رفتم سراغ آب تا گلویم بی بغض شود
باقیش بماند یک نوبه دیگر سر بکشم
با اجازه آدرس وبلاگتون و گذاشتم تو وبلاگی
آخه اگه کسی نخونه از دستش میره
سلام
روزی که آقا در نماز جمعه “آبرویشان را هم اشاره کردند” من تصوری نداشتم و معنی آن را درست نفهمیدم ولی بعدها بود که فهمیدم ایشان چه روزهایی را پیش رو میدیدند،چه تیرها و نیزه هایی که به ناگاه به سوی ایشان از هر طرف پرتاپ نشد،چه نامه های سرگشاده و گله های با بی بصیرتی کامل آنهم در حالی که گمان میکردند نشان شجاعتشان هست و تحسین خواهند شد نوشته و گفته نشد،آقا میدانستند با دفاع از رای مظلومان این کشور که نه بی بی سی داشتند و نه اوباما دیگر تیرها به سوی دیگر نه که همه شان به سوی ایشان سرازیر خواهد شد ولی حاضر نشدند مظلومان این سرزمین را تنها بگذارند،حال ما و مظلومان این دیار مانده ایم و شرمندگی تیرهایی که هدفشان ما بودیم و اکنون بر تن خسته آقا نشسته اند.
سلام اقای قدیانی

دمت گرم با این مطالبی که میزاری واقعا قشنگه و حقه.
فقط اگه میشه موقع تایپ فاصله بین خطوط و زیاد کن خیلی تو هم و اعصاب خورکنه
با تشکر
بازم مثل همیشه ، عالی بود .
واقعا اینا حرفای خودته ؟
من که باورم نمیشه ، به خدا دست شهدا رو دستته ؛برای این حرفای واقعی و شنیدنی تو
دست شهدا در دست همه آنهایی است که رهسپار افق هستند.
سلام
بر افسران جبهه نرم فرهنگی
شیعه مرتضی علی عمر هدر نمی دهد از لحظات فرصتش صرف نظر نمی کند
راه امیر مومنان راه خداست بی گمان شیعه ز راه دیگران هیچ گذر نمی کند
خدمت برادر بزرگوار و عزیز در این مصاف خیر و شر دیگر فرزندان روح الله و سربازان سید علی اجازه تکرار عاشورا را نخواهند داد . موفق باشید
در این رودخانه انتظار که به امید خدا به دریای وصل نزدیک است سنگهای زیادی که از درون پوک بودند و از بیرون زیبا و بزرگ شکستند و خرد شدند و چون گل ولای در میانه راه ته نشین شدند و سنگهای نازیبا و حتی کوچکی که به زیبایی با جریان رود حرکت کردند و صیغلی شدند و از غبار فتنه ها گذشتند و زیباترین سنگهای هستی شدند برای ابر مردی که در دریای وصل منتظرمان است ایا زیبایی این سنگها انقدر نیست که لیاقت پیدا کنند در دستهای دریای پاکی و محبت ال الله جای بگیرند و دنیا را یکسره با نور و عدل پر کنند ؟
چند روز پیش نظری پرسیدم از رضا امیرخانی راجع به شما… گفت که خیلی شما را دوست دارد و با هم فوتبال بازی میکردهاید و… گفتم راجع به نظراتش… گفت فوتبال هم مثل سفره است، حق نمک دارد. از من هیچ کسی راجع به رفیقم بد نخواهد شنید… نظرتان را خواندم و جالب بود راجع به بیوتن… معلوم شد که این رفاقتها دوطرفه نیست. رضا راجع به احمدی نژاد هم همین گونه میگفت.. گفت من ارمیا را در نقد آقای هاشمی نوشتهام. اما هاشمی با چه کسانی کار میکرد؟ او گفت اگر احمدی نژاد فقط یک روز مانده به پایان دوره هاشمی از استانداری استعفا میکرد حق داشت حق سفره را نادیده بگیرد و به هاشمی فحش دهد. اما چگونه میشود کسی که حتی تا انتخابات مجلس عضو ستاد هاشمی بوده اینگونه رنگ عوض کند؟
عزیز من! بسیار شده است که قبل از نوشتن یک متن با برادر بزرگ و عزیزم آقای امیر خانی مشورت کرده ام و هیچ وقت خود را از نظرات ایشان محروم نخواهم کرد اما آیا یک انتقاد به معنای شکستن نمکدان دوستی ها و رفاقت هاست؟
من آقا رضا را خیلی بیشتر از شما دوست دارم؛هنوز هم و اتفاقا به خاطر این علاقه است که توقعم از ایشان بیشتر است. من اما “ولایت فقیه” را از آقا رضا و سید مهدی و دیگران حتی از پدر شهیدم بیشتر دوست دارم.
نگاه امام (ره) به «انقلاب اسلامی» چه بود؟
حضرت موسی(ع) از یاران خود که که از جای بر نمی خیزند نسبت به سرنوشت خود و جامعه بی تفاوت هستند به “فاسق” نام می برد و از آنها نزد خداوند شکایت می کند و آرزوی جدایی میان خود و آنها را می کند.(مائده/۲۴-۲۵)
سلام
بابا این چه وضعشه؟!!!
این نقطه سرخطی، یه پاراگرافی. چشممون دراومد
یکمی از حرف بچه شهیدارو زدی اگه بشینن پای حرفمون میفهمند چی قلمبه شده توی گلومون البته خودت خوب درک کردی
اگر داغ دل بود دیده ایم ××اگر خون دل بود خورده ایم×× چو گلدان خالی لب پنجره ×× پر از خاطرات ترک خورده ایم
میدونی تاریخ شهادت پدرم کی بود؟ ۲۲ بهمن ۶۲ جزیره مجنون موقعی که ۹ ماهم بود اما هر سال به یادش راهپیمایی میکنم تا چشم هرچی فتنه گر کورشه اون رفت جزیره مجنون تا کسانی مثل منو مجنون ولایت کنه
حیدریم حیدریم حیدری عاشق سید علی
همه را گفتی برادر غیر از آن که همه مان را مارکسیست میخواند..
این را من میگویم برای آن…
جاده آنک در هوار مه گم است اما هنوز
میدمند آوارگانی بی جهت در کوسها
دست بردارید از ما آی عیسایان کذب
دردهای ما شمایید آی جالینوس ها
شاید تمام حرفم این باشد جماعت
حق شما را کاخ های روبرو خورد…
باز هم باید به شما دست مریزاد گفت. باور کنید من داشتم سایت ایران حامی رو میخواندم به تیتر نوشته شما برخورد کردم بدون اینکه ببینم کی نویسنده این مطلب هست شروع به خوندنش کردم با خودم گفتم چقدر شبیه آقای قدیانی مینویسه!!! در انتهای نوشته دیدم بله خود شما هستید. افرین به تو بزرگ مرد که بدون توجه به غرض ورزی ها به نوشتن ادامه میدهید
میزان ارادت ما به افراد به ارادت و ابراز ارادتشان به آقایمان خامنه ای است.
ریشه حبمان و بغضمان نیز همین است وگرنه هنوز گرفتاریم.
علم و قلم و ادب و فوتبال که جای خود نمازمان هم بازی است اگر روح نماز را درنیابیم …
حسین با ما خیلی کار دارد…
در دنیا زیادند کسانیکه کم می آورند و به کوچه های فرعی پناه می برند.
آقای قدیانی قلمتان تیریست بر چشمان آنانکه گویا چشم هم ندارند.
از مظلومیت مظلومان نوشتن کار کسیست که خودش مظلومیت را کشیده باشد.
نه رضا امیر خانی یا ….
نوشتن جوهره اش در پایداری و استقامت هر روزه ی ماست .
بله.آقای قدیانی به آنها بگویید اگر پا برهنه هستند پشت سر ما بیایند وگرنه ما با کفش های طلایی قدمی برنمی داریم.
باسمک اللهم.
سلام.
یکی از دوستان وبلاگ شمارو معرفی کردن.
همونطور که میگفتن جالبه.
موفق باشید.
دعا بفرمایید.
یا حسین
سلام
انشالله همیشه با پادر رکاب ولایت بمانی .
خیلی عالی بود.برای ماهم دعا کن
راستی پدرتون در کدوم منطقه به شهادت رسیدند؟
یاعلی
سلام حسین جوون
انشالله که شهید شی.
شهید ِ زنده.
سبحانک یا شاهد ُ تعالیت یا شهید …
انشالله همه فرزندان خلف این سرزمین توفیق شهادت پیدا کنند .
ما که بخـــــــــــیل نیستیم.
کاش یکی هم پیدا شه ما رو دعا کنه.
حسین آقا … اونایی که شمارو به عاقبت مخملباف و اکبر گاف انذار میدن، به کجای مواضع شما استناد کردن که حالا دارن این نتیجه گیری رو میکنن؟ مخملباف حاصل صیغه نصفه روزه کجا ذره ای برای این انقلاب و شهدا و امام قدمی برداشت. اکبر گاف کجا مخلصانه این انقلاب رو دوست داشت؟ مهاجرانی کجا به فکر خدمت به مردم بود؟ اصلا مگه فکر کسی که فقط به تعدد کذا و کذا مشروع و نامشزوع فکر میکنه !!!! میتونه در راه خدا هم کار کنه؟
.
تعجب کردم از تشبیه شما به اون در راه مانده ها
سلام
آقای قدیانی چند تا مطلب میخواستم بگم:
۱- واقعا ممنونم به خاطر این نوشته های شما خصوصا بعد از ۲۲ بهمن و…
۲- ممنون که اکبرش را بیشتر از قبل اضافه کردید.
۳- لطف کنید این مطالبی که روی وبتون قرار میدهید فونتش را درست بفرمایید خیلی مشکل داره.
۴- خدا قوت.
۵- پیش ما هم بیایید.
۶- نداره!!!
سلام آقاى قدیانى
خدا اجرتان بدهد که سخن از دل پر درد ما گفتی ,خدا ما را عاقبت بخیر کند……….
http://www.rajaanews.blogfa.com
خیلی جالبه….معلوم نیست چرا سایتهای ارزشی بهش نپرداختن ؟
هیچ دقت میکنید که چقدر شخصیت آقایتان را وهن کرده اید با این کاسه گدایی که دست گرفته اید و دوره افتاده اید و جلوی همه میگیرید که “دفاع از آقا” تویش بیندازد؟ از محمد مطهری گرفته تا حاتمی کیا و امیرخانی و…
مولای ما یک ملت عاشورایی سرباز و فدایی دارد؛ ما می خواهیم دیگران هم در این فیض عظما بی نصیب نمانند. گدای واقعی کسانی هستند که جلوی دلارهای آمریکا تا کمر خم شده اند. ما اما گدا نیستیم؛ حریصیم در هدایت شما.
سلام. مثل همیشه عالی…
به آقای همتی: این هاشمیه که رنگ عوض کرده نه دکتر!
جانا سخن از زبان ما میگوئی
برام باعث تاسف بود که شنیدم امیرخانی و شجاعی و …
سلام حسین جان
در تمام این دنیا این افتخار نصیبم شده که در عصری زندگی می کنم که هر روز آن مولایم سید علی است.
من نیزز همچون تو وهم سنگرانمان نخاهیم گذاشت که آقایمان تنها بماند.
دست سید علی به همراهت حسین جان
یا علی مدد
خدا به حق پنج تن شما رو برا آقا حفظ کنه
قطعه ی۲۶ محل مزار مبارک پدر عزیزتان در بهشت زهراست؟
اقای قدیانی کاش یه کم از استعداد شما رو ما داشتیم باید اعتراف کنم وطن امروز فقط به خاطر شما می خرم الان که این متن خوندم رفتم وطن امروز خریدم دلم نمیاد نوشته هاتون فقط تو کامپیوتر ذخیره کنم اونی که رو کاغذ یه چی دیگس امیدوارم هیچ وقت جوهر قلمتون خشک نشه.
سلام
حاجی کماکان با نوشته هات حال میکنیم
تقریبا معتاد شدیم! البت هول برتون نداره لطف خداست به شما، پس لطفا زکاتش رو هم بدید و مارو تو نوشتن کمک کنید
سلام به شما هموطن گرامی ، یک سوال از شما و همه بازدیدکنندگان سایت شا دارو و منتظر پاسخهای شما میمانم .
ما وبلاگ نویسان مخالف حکومت اسلامی و ولایت فقیه در ایران ، برای نشر افکار و عقاید خود ، هر بار که ممیخواهیم وبلاگمان را آپدیت کنیم ، باید کافی نت خورا تغییر دهیم ، مبادا که گرفتار ماموران امنیتی که فعلا چشمان خودرا بسته اند بیافتیم . در حالیکه مطمئنا ، شماها با خیال راحت در منزل خود مینشینید و …
خوب… بفرمایید
برخی از اهالی کوفه که با عنوان “توابین” چندماه بعد از حادثه عاشورا قیام کردند و به شهادت رسیدند به امام حسین (ع) ایمان داشتند و ان شا’الله در نزد خداوند هم ماجور هستند اما آن وظیفه ای را که باید عمل می کردند، انجام ندادند زیرا “لحظه” و عاشورا را نشناختند… مقام معظم رهبری ۲۹ /۱۰/۸۸
سلام نمی دانم آقای محمد هادی مطلب من را می خواند یانه و نمی دانم پس از خواندن، آنچه را که می گویم!!! به درستی در می یابد یا نه
آنچه آقای قدیانی به آن اشاره کرده یک نقد بسیار دوستانه ومنصفانه بوده که به درستی وظیفه هر مسلمانی است
بنده چند وقتی است که به آنچه جناب آقای قدیانی نوشته فکر می کردم اما صد حیف که قلم اینجانب بسیار حقیر تر از قلم جناب آقای قدیانی است و متعصفانه خیلی زود از آنچه می اندیشیدم صرف نظر می کردم برادر عزیز! بنده اکثر آثار آقای شجایی وهمه آثار امیرخانی البته بجز آخری را شاید چند بار با لذت مطالعه کرده ام ونظرم نیز نسبت به تاثیر گذاریشان بر خود همان نظر شما والبته نظر آقای قدیانی است.آنچه که آقای قدیانی وقدیانی ها به آن اشاره دارند سکوت دهشتناک این عزیزان نسبت به واقعه اخیر است که صد البت برای هیچ دلسوزی قابل درک وباور نیست.امیدوارم اهل مطالعه باشید که حتما هستید!در این روزهای به قول رهبر فتنه،” که غبار آلود است “هرکه برای نظام مطلبی نوشت دچار روزگار سختی شد آنچنان که ناجوانمردانه ترین تخریب ها را به جان خرید بعضی هم از اول بر علیه نظام ورهبری نوشتند که در عالم نخبگی موجب رضای جماعت خداجوی ؟!شدند
اما سکوت سهم خیلی ها بود در زمانی که هنرمند عزیز آقای اسفندقه نیز با آن ید بیضا در شاعری در مدح آقای خاتمی فرستاد تا شعرش را پس بگیرد وقتی مصاحبه ایشان رادر پنجره خواندم واصرار ایشان در دفاع از بسیجیان را دیدم باورم نمی شد ایکاش یک سری به وبلاگ آقای غزوه می زدی البته الان نه! آن روزهایی که تنها به دل فتنه کوبیده بود همچون همان ماتورهای هوندای بسیجیان تا می فهمیدی هزینه دفاع از نظام گاهی خیلی سنگین است یادم هست روزی در نشریه شلمچه خوانده بودم که گاهی اوقات دردفاع از نظام باید آبرو بدهی و شاید آنروز آبرو دادن به مراتب سخت تر از جان دادن است از آنجایی که سنم قد فهمیدن این تعابیر را نمیداد سرسری گذشتم اما امرو چه خوب آنرا فهمیدم سخن کوتاه کنم! آقای قدیانی امروز به تکلیف خود عمل می کند وتو ومن نیز مامور به انجام تکلیف خودیم باید به دوستان هنرمند خود تلنگری بزنیم که خیلی زود چرخهای فرورفته در گل ولای فتنه ی هنر خویش را زود به راه اندازند که هرروز بر روزگار غفلت شان افزون نگردد.
ان شاالله
«ضمنا جناب آقای قدیانی عزیز از مطلب زیبای شما بسیار سپاسگذارم»
بعضی نوشته هاتون یه سروگردن بالاتر از بقیه اشونه…این از همونا بود… خدا نهایت ولایت شناسی و حب ولایتو تو دلتون قرار بده و عاقبتتونو جز شهادت قرار نده
حسین قدیانی فوق العاده ای
چرا تازگیا انقدر دیر به دیر آپ می کنین؟؟؟؟الان ۲۴ ساعته پست جدید نذاشتین
سلام
آقای شجاعی ! نامه تان را فراموش نکردیم ….
آقای امیرخانی ! همه ی ایران دبیرستان علامه حلی نیست . کاش همان اندازه که برای علامه حلی دل میسوزاندید برای ولایت هم دلتان می سوخت ….
باز هم به آقای قدیانی …
پروژه جدید فرقه سبز کلید خورده لطفا افشایشان کنید!
اشک تمساح حسین زمان در مورد ۲۲ بهمن که بعد از یک هفته در آمده!
http://hosseinzaman.com/1388/11/28/%D8%B3%D8%A8%D8%B2-%D9%87%D9%85-%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D9%86%D9%8A-%D8%B4%D9%85%D8%A7/
یکی یکی دارند شروع می کنند!
در مورد قانون انتخابات و مجمع تشخیص هم مطمئنم که خودت حواست جمعه
سلام
با مطلبی تحت عنوان” سمپاد، مدارس غیر انتفاعی و عدالت آموزشی” به روز کردم
یا علی مدد
راستی خیلی زیاد می نویسی
خیلی خیلی زیاد
کم گوی و گزیده گوی چون در تا ز اندک تو جهان شود پر
حال کردی؟؟؟!!!
خدا پدرتان را رحمت کند بخاطر نوشته هایتان.حرف دل ما را می زنید.کاش به این اقایان هم خدا بصیرت عنایت کند.
سلام
داداش میشه خطوط این همه به هم فشرده نباشن؟
میشه مطالبتون در قالب چند پاراگراف نوشته بشن؟
من که فرد ناقابلی هستم به شما توصیه می کنم مواظب صحبت کردنتان باشید. اظهار نظر درباره این حکومت با اظهار نظر درباره حکومت های دیگر فرق می کند. در موقع صحبت کردن نباید وظیفه اسلامی خود را فراموش کنید. چرا که این انقلاب و این نظام تداوم بخش راه پیغمبر و امامان است و آن هایی که از روی هوای نفس حرف هایی می زنند خدا آن ها را نخواهد بخشید.
شهید اصغر عالم مرتضوی
کلک مشاطه صنعش نکشد نقش مراد > هر که اقرار بدین حسن خداداد نکرد < این قلم دلمو سخت بی تاب شهید آوینی کرد . آره والا . رندان تشنه لب را , آبی نمیدهد کس > گویی “ولی ” شناسان رفتند از این ولایت /
شباهنگام که خورشید نیست ستاره ها باید حرمت ماه را نگه دارند و الا شب پرستان، تاریکی و ظلمت را “جهانی” خواهند کرد.؟ اگر شباهنگام و در غیبت حضرت آفتاب علیه السلام، مهتاب نبود، خواب، چشمان ستاره ها را گرفته بود. ماه، نایب بر حق خورشید است و پای استدلالیون چوبین است؛ “خورشید کی به ماه این نیابت را داد”؟ شما خواب بودید وقتی که خداوند گفت: ” واطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم”. هر کس در روز، خورشید، مولای اوست، در شب، مهتاب، مولای اوست. اگر قمر جانشین بر حق شمس نیست، پس سران ظلمت چه از جان جانباز خراسانی ما می خواهند و اگر دست خامنه ای در دست خدا نیست پس چرا این همه “ماهواره” حریف این “ماه پاره” ما نمی شوند؟ حتما که صاحب این انقلاب “حضرت حجت” است. دعای امام زمان در حق ما نبود این انقلاب به سالی نمی کشید؛ یک سفینه نجات است و هزار ناو جنگی. اگر دعای “فاطمه زهرا” نبود کجا پدران ما می توانستند از عرض اروند رد شوند؟ اگر نگهدار خامنه ای، “اباالفضل علمدار” نبود کجا این غائله خوابیده بود
دیروز عده ای اجازه دادند “علی” در “فضای کوفه” تنها بماند اما من نمی گذارم “سید علی” حتی در “فضای سایبر” تنها بماند.
بیش از ده بار این جملات را خواندم و خسته نشدم.
این جملات را باید با اب طلا نوشت و بر سر در اینتر نت گذاشت.
خسته مباد گامهای استوارتان
با دل نوشتی خطاب به ارمیا (رضا امیر خانی) به روزم . لطفا مراجعه کرده و نظر بدهید
ممنون می شوم اگر آقای قدیانی هم سری به وب لاگ محقر بنده بزنند . البته اگر سرتان شلوغ است بی خیال !
موفق باشی در پناه خدا
http://www.sarloheha-moje4.persianblog.ir
دمت گرم! شکر الله مساعیک! طیب الله انفسکم و کثر الله امثالکم! یا حسین بن اکبر الشهید
با سلام مثل همیشه بجا و زیبا بود. لطفا مطلبی هم در باب ارادت عجیب آقای رئیس جمهور به مشایی بنویسید. ماشالا هر هفته یه پست جدید بهش میده اخیرا هم که نماینده دولت در ستاد راهیان نور شده. فکر کنم اگه آقا میدونستن که بابت لغو معاون اولی، احمدی نژاد به جاش شونصد تا پست دیگه به مشایی میده بی خیال نصیحتش میشدن و تر جیح میدادن مشایی همون یه جا باشه، بجای این که همه جا باشه! خدا آخر و عاقبتمونو بخیر کنه.
خیلی مردی خداقوت.
چش نخوری ایشالا.
کفگیرخواص یابمان خیلی وقت است به ته دیگ خورده است!! این جماعت فعلی خواص دیگر اصرار و التماس ندارند، حتی به نظرم نیاز به تذکر و گوشزد هم ندارند. هرچه می خواستند بکنند کرده اند در این مدت …
امروز وقت احیای انقلاب است و شروع تولد خواص جدید! نسل ما باید چهره های شاخص و نوی خودش را پیدا کند.
تاریخ خودش تسویه حساب خواهد کرد با خواص بی خاصیت، با فراموش کردن شان
راستی از کوچه فرعی خبر شنیدیم آقای علی مطهری اجازه تجدید چاپ آثار استاد را از انتشارات صدرا گرفته است! فرموده اند دیگر وقت خوانندن این کتاب ها گذشته است!!
سلام
و این تنها مطلبی بود که از شما خواندم و در حین این خواندن نخندیدم…
کاش آبرویی در کار نبود و میشد اینجا، توی سایت دانشکده سر روی میز بذاری تا کسی از این دانشجوها، از این دخترها و پسرها و مسئولا اشکهاتو نبینه، آخه زشته! آدم که توی روز روشن، توی محیط علمی، جلوی مونیتور، توی جامعه ی دانشگاهی برای “بابا اکبر ها” گریه نمی کنه……
“پیری پدر، عارضه ای است که تنها “با پدرها” به آن دچارمی شوند.”
خصوصی:
شاید چون برای یه تار موی پدرم می میرم، بدجوری با این جمله دود شدم رفتم هوا!
خدا پدر شما رو حفظ کنه.
دستتون درست
یا علی
جانا سخن از زبان ما میگویی
ان شاءالله خدا عاقبت شما و ما رو ختم به خیر کنه
سلام
خوشمون اومد
بااجازه می نقلیم
به اون آقایی که چوب امیرخانی رو به سینه زده. بد نیست نامه و متن هشتاد و هشت مرثیه ای برای سمپاد که در سایتشون هستو بخونید.
کسانی که از اعتقادات و اسلام و … به مثابه ی آهنگ اول مذهبی مجموعه های موسیقی برای گرفتن مجوز استفاده می کنن عاقبت زمان هزینه دادن و سود مادی نبردن اصولا کرور کرور نمایان خواهند شد.
سلام حسین جان.خوبی؟احوالت؟
آقا،قبول نیست.من می خواستم برای پسر همت مطلب بنویسم.شما پیش دستی کردیا.تقلب شده.
حالا که کار از کار گذشت،اما دمت گرم.دستت رو گزاشتی رو نقطه قوت شان.بد جوری صداشون در اومده.نمی دونی چه سر و صدایی به پا کردن.خوشم اومد.تنها نقطه ی باقی مونده قوتشون همین خانواده ی همت و باکری بودند که شما زحمت اونم کشیدی.کولاک کردی برادر.
وقتی نوشتی:گاهی بهترین پاسخ، مهربانی کردن است.کسانی که در بزرگراه همت، بر تصویر “همت” رنگ سبز پاشیدند، نشان دادند که به خانواده همت ارادتی ندارند. مرید همت، بچه های بسیج اند که رفتند و این رنگ را این لکه ننگ را پاک کردند.ی کسانی که به این قلم ارادتی دارید، با خانواده شهدا فارغ از هر ایده و عقیده و سلیقه ای که دارند، مهربان باشید.امام که گفت؛ “خانواده شهدا چشم و چراغ این ملتند”، خانواده همت و باکری را استثنا نکرد. من این همه را گفتم اما این را هم بگویم که مهمترین عضو خانواده یک شهید، خود آن شهید است، خون آن شهید است.چه ها! اینها وقتی شهادت را خشونت طلبی نام نهادند به پدران ما فحش دادند و بچه های بسیج به خاطر خون پدران ما و راه سرخ شهدا با اینها درگیر شده اند. ما نیز با بچه های بسیج، مهربان تر باشیم. اسلحه پدران ما این روزها دست بچه های بسیج است.
–
چقدر کیف کردم که هیچ حیثیتی از این نامردان باقی نگزاشتی.دمت گرم حسین جان.اون قسمت هایی که در مورد خانواده شهدا بود،واقعا درخور اون ها بود.به زیبایی تمام کار کردی عزیز دل.دمت گرم باشه،قلمت طلا.
موفق باشی
ما ارادت داریم
سلام
ممنونم
خدا حفظت کنه
سلام
خیلی عالی است. علیرغم اینکه برخی انتقاد کردند که شما نمکدان شکستید اما روایت از معصوم (ع) داریم که چون عین روایت را فراموش کردم مضمونش را میارم گه برادر مومن من کسی است که عیبهای مرا تذکر دهد.و امیدوارم که دوستان شما هم از این گلایه ناراحت نشند. اما در رابطه با مسائل بین آقای احمدی نژاد و آقای هاشمی اولا مفاسد اقتصادی که گفته شد در مورد آقای هاشمی نبود بلکه در مورد اطرافیاشون بود و کی تو این مملکت هست که قبل از آن مناظره این موارد را نمی دونست!!! زمانی که ما از آقای هاشمی دفاع می کردیم از چپ و راست همین موارد را می شنیدیم!!! نمی دونم چی شد که یکدفعه همه شدند مدافع آقای هاشمی!!
ثانیا آیا می شه حق و مال و ثروت مردم ایران و منابع ملی را با نمک عوض کرد؟؟؟!!!!!! چرا خوردن لقمه حرام (البته ببخشید منظورم از لقمه حرام همان کشور حرام است) عین آب خوردن شده و دیدن به غارت رفتن منابع کشور عین دیدن فیلمهای سینمایی است که فقط جهت گذراندن اوقات فراغته؟؟!!! ثالثا چرا کسی راجع به تخریب احمدی نژاد نظر نمیده که از ماهها قبل و شاید از سالها قبل شروع شده بود و هنوز هم ادامه داره؟؟ آیا اگر دوستان و طرفداران احمدی نژاد هم اون فیلم مسخره و بسیار توهین آمیز به ریاست جمهوری و جوانان همیشه مظلوم بسیجی را تهیه می کردند و نشر می دادند هم همین قضاوتها را می کردید؟!! البته من تعصب چندانی رو هیچ کس ندارم اما خیلی خوشحالم که این مسئله مواخذه مدیران جدید از مدیران قبلی باب شده تا شاید دیکه کسی جرات نکنه دندون نرم کنه برای ثروت این مملکت!! و هر کسی بدونه در صورت سهل انگاری و عدم تعهد و … و چاپیدن و به غارت بردن ثروت کشور اگر هم مورد مواخذه قرار نکیره و قوه قضائیه جرات برخورد نداشته باشه حداقل آبروش می ره و دیگه جایی بین مردم نداره!!! البته خیلی حیف شد که سالهای قبل این مسئله باب نبود تا هر که هر غلطی می خواد نکنه و جرات هر خیانتی نداشته باشه!!! اگرچه ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است. باز هم می رسه که آقایون اصلاحات دولت را در دست بگیرند!! همین الان در حال مذاکره با کاندیدای دور بعدی هستند و دو سه جلسه هم تشکیل دادند!!! و چون نامزد مورد نظر چهره دورویی است ممکنه این بار تیرشون به هدف بخوره !! بنابراین بزودی و دوباره این طیف را در راس دولت میبینیم تا ببینیم این بار چه خوابهایی برای ملت دیدند و چی از ایران مونده که بین خود و اطرافیاشون و وزیر و وزراشون تقسیم کنند!!اگرجه در ماست مالی کردن بسیار ماهرند!! اما مردم ما از این به بعد خیلی هشیار ترند.
وقتی رضا امیرخانی داستان سیستان را نوشت به کسانی که ننوشتند فحش داد؟ نه به هیچ وجه… شما هم داستان فتنهات را بنویس! چرا بد و بیراه میگویی به رضا امیرخانی و حاتمیکیا و شجاعی؟!؟!! بسم الله این گوی این میدان! بگویید سلحشور و دهنمکی و جعفری هم کمکتان کنند به قول وحید جلیلی. اگر توانستید یک نفر از جبهه مخالفتتان را موافق آقا کنید آن وقت به رضاامیرخانی و سیدممهدی فحش بدهید!
من تا به حال از این بزرگواران تمجید کرده و اگر لازم بود باز هم می کنم و اما آیا یک انتقاد به معنای فحش است؟ خود این دوستان این گونه فکر نمی کنند.
سکوت های بیجا
حرف های نابجا
بعضی خواص خودشون رو با همین ها بیچاره کردند
سلام

و خدا قوت
دوس داری بگم دمت گرم…؟
دوس داری بگم ایول … ؟
دوس داری بگم بابا تودیگه کی هستی…؟
دوس داری بگم قربونت؟
آره می گم فقط آخری رو نمیگم ولی میگم قربون قلمت که شرف داره به هر چی روان نویس مارک Euro pen
خدا حفظش کنه… هم آقا رو و هم قلمت رو
سلام
شبکه اجتماعی نت ایران، سرزمین مجازی ایرانیان، با آغاز دهه فجر شروع به فعالیت کرد. از شما دوست عزیز هم دعوت به فعالیت در این شبکه میشود
به امید ایجاد شبکه ای امن برای ایرانیان
یا علی
http://www.netiran.info
آقای قدیانی خدا قوت
قلم تان سحر می کند، انشاءالله روزی اژدهایی شود و سحر فرعونیان را ببلعد.
سلام رفیق خوبی داداش؟… خوب زدی تو خال این نامردای مرد نما…خوشم میاد رک و صریح قلم میزنی…نوشته هاتو تو وطن امروز همیشه می خونم…من بچه خرمشهرم و یه خبرنگار مثل تو توی این شهر… خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنی….راستی تا حالا کسی بهت گفته جانباز راه دفاع از ولایتی؟…موفق باشی…یا علی
سلام در مورد کتاب قانون بایست بگم خدمتتون که
آینه چون روی تو بنمود راست/ خود شکن، آیینه شکستن خطاست
خیلی عالی بود خیلی خیلی…
امروزو بهتون می تبریکیم.

سلام
احسنت به این قلم….مستدام باد
حرف دل ما رو زدید
با اجازه لینکتون کردم
سلام …
شیوای قلمتون تا همیشه جاری
من واقعا ممنونم به خاطر اینهمه ولایت پذیری ،اینهمه بصیرت حسودیم شد به اینهمه دعای خیر که برای خودتون خریدین ایکاش من هم عرضه داشتم ولی واقعا خدا خیرتون بده
نه پدرم شهیده نه خودم لایق شهادتم ولی می تونم به جرات بگم عاشق شهدا و شهادتم وهر کس که یه ربطی هر چند کوچک با شهدا داشته باشه
این روزا دوست داشتم یه نقد منصفانه بشنوم از رضا وسید مهدی که توش اسم این کتاب فرهاد جعفری نیومده باشه و بین نوشته های آدم هایی که یا از اینور بوم افتادن یا از اونورش خوندن یه همچین مطلبی برای ما عاشقان ولایت و دوست داران امیرخانی امید به زندگیه
باز هم ممنون خدا نگهدارتون باشه
راستی من دارم میرم سرزمین مقدس شهدا دعا کنید پدر ودوستانش زیارتم رو قبول کنند
به نام خداوندی که حسین قدیانی را آفرید

حاجی دمت گرم خیلی حال کردم
یا علی
دست مریزاد. کاش زودتر برسه اون روزی که سید مهدی و حاتمی کیا و مجیدی و امیرخانی و … با هم جمع بشن و بزنن اون تو دهنی ای رو که مدتهاست با خشم و غیرت منتظر زدنشیم… ان شا الله
آقا خیلی ممنون بالاخره شماتو این حوزه فعالیت کردی و دل ما فرزند شهیدا خوش شد. یه مقاله راجع به این شهید سازی جنبش سبز … بنویسیند هر کس هم حرف اضافی زد خودم که رزمی کارم چکیش می کنم دیگه دل مارونسوزاند مادرای ما خواهرای ما گناه نکردن خون دادن همش ملت چرت وپرت بگن که. آخه پدر من شهید سرتیپ مهندس پرواز به خاطر وطن شهید شد بعد این ها هم شهید باشن؟؟ برای خدا که نجنگیدن!!!! .البته این قوم الظالمین که چشم دیدن فرزند شهید را ندارد زیادن ولی امید ما به خداست.خیر ما این بوده در این مملکت.مسلمان نیستن
دانشجوی ارشد حقوق خصوصی
کار آموز وکالت دادگستری
عالی بود
نمیدونم من تو خوندن این دلنوشت های طولانی روون شدم یا شما روون نوشتین؟ دقت کردین نوشته های قبلیتون روونترن؟ بعضی جمله های الان کنایه ایست باید روش فکر بشه کمی توی خوندن ادم کند میشه انگارالان توی گفتن بعضی حرفها کمی تامل میکنید من احساس میکنم شما الان کمی محتاط شدین فکر نمی کنید اینطور شده؟ شایدمن اشتباه میکنم؟ نمی خوام بگم از موضع خودتون کمی عقب رفتین اما دل نوشت های الانتون یا خیلی با پرده حک شده یا خیلی داره ادبی میشه
نمی دونم…
به هرحال این دل نوشتعالی بود
آقا خیلی توپه حال کردم تا جاداری بنویس
حسین جان به حق داداشت ابالفضل که داداش حسین مارو نگهداری. داداش حسین میدونم نقطه ضعف اون چشای قشنگت اسمهای نازنین عباس و مادرش ام البنینه . والان هم که داری این کامنت رو میخونی اشک در چشمانت حلقه زده … بحق این دو بزرگوار با عشق و بصیرت و وفاداری به عقیده ات عاقبت بخیر شوی… که لذت بردم از قلم نازنینت … کاکاوند دعاگوی شما
دلم گرفته میخوام با یکی درد دل کنم
کاش با قلمتون کمی از جانبازن و خانواده هاشون بنویسید دست مریزاد.
سلام
امیدوارم که خداوند به شما توفیف روزافزون بده و ما رو مدیون خون شهدا نکنه
سلام بر قلمت