دوکوهه! قطار دلم افتاده روی ریل جنوب

تقدیم به گلبرگ سرخ لاله ها که هنوز در کوچه های شهر ما بوی شهادت می دهد

امشب بی قرارم. قرار بی قرارم “دوکوهه” است. دوکوهه! السلام ای خانه عشق. سلام بر تو و بر ساختمان گردان مالک. سلام بر تو و بر زمین صبح گاهت. سلام بر تو و بر بسیجیانت. سلام بر تو و بر حاج احمد متوسلیان. سلام بر تو و بر جنوب. سلام بر تو و بر نماز شب رزمندگان. سلام بر تو و بر حسینیه حاج همت. دوکوهه! السلام ای خانه عشق. سلام بر تو و بر بچه های گردان تخریب. سلام بر تو و بر راز و نیاز شهیدان با خدا. سلام بر تو ای قطعه ای از خاک نینوا. آه! که آنقدر دوست داشتم الان دوکوهه بودم. به خدا آنقدر دوست داشتم الان دوکوهه بودم و سر بر دیوار ساختمان گردان حبیب می گذاشتم و های های می گریستم. اگر الان دوکوهه بودم دیوانه می شدم و کل زمین صبح گاه را سینه خیز می رفتم. به خدا این بار اشک من از گریه خواننده ها پیش دستی کرده است. اتفاقا می خواهم ریا کنم. یک ریای خالصانه. گریه برای دوکوهه ریایش هم ثواب دارد. کجایی دوکوهه که دلم تنگ توست. رقص جنون تشنه آهنگ توست. به خدا خیلی وقت است در حسینیه حاج همت نماز نخوانده ام. پس آیا من از جنوب از راهیان نور از کرخه نور از هور هیچ سهمی ندارم. دیگر نامت را نمی برم دوکوهه. بگذار یکی دیگر برایت بنویسد. به خدا من خیلی وقت است فکه نرفته ام. من دلم برای رمل ها برای شقایق ها برای قایق عاشورا برای جزیره مجنون برای غروب اروند یک ذره شده. به خدا دلم برای مقتل آوینی تنگ شده. برای کانال کمیل. برای پنج شنبه های پر از دعای کمیل. وادی مقدس من “طوی” نیست، خاک فکه است. طوبای محبت من مقتل پدرم در جنوب است. امشب “در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون/ یاد شلمچه یاد فکه یاد مجنون”. دلم برای مقتل پدرم تنگ شده؛ “جاده اهواز خرمشهر”. یکی می گفت؛ “تو چرا اینقدر از پدرت مایه می گذاری؟ این یعنی استفاده ابزاری از خون پدرت. “گیرم پدر تو بود فاضل/ از فضل پدر تو را چه حاصل”؟ حرف خودت را بزن. به پدرت چه کار داری؟ بابا الان همه عالم و آدم فهمیده اند تو فرزند شهیدی. اینقدر تکرار می کنی، لوث می شودها. هیچ فکر کرده ای حرف هایت چند وقت است تکراری شده؟ یک حرف جدید بزن. بیا بیرون از این دل نوشت ها. به روز باش. یک کم به سر و وضع ات برس. اصلا تو چه کاره ای که این همه از حکومت دفاع می کنی؟ سر پیازی ته پیازی؟ بد بخت! اینها دارند از تو سوء استفاده می کنند. دو روز دیگر که آب از آسیاب افتاد اینها پهن هم بارت نمی کنند. اصلا تو می فهمی هاشمی برای این مملکت چقدر زجر کشیده؟ چقدر از ساواک در زندان کتک خورده. شیخ اصلاحات هم سن پدر بزرگ توست. ناسلامتی در بنیاد شهید رئیس شما بوده. تو خجالت نمی کشی شده ای نویسنده باتوم به دست ها؟ حالا هی بگو “به شما که عرض می کنم من کلا چقدر وقت دارم”؟ اصلا به چه حقی به مهندس گفتی معتاد؟ این توهین نیست؟ اسلام دین اخلاق نیست؟ تو دیدی مهندس مصرف می کند؟ آیا مهندس جلوی تو کشیده؟ خجالت بکش. حیا کن. تن پدرت را در گور نلرزان. به او گفتم؛ از سئوال اول ات شروع می کنم؛ من را ول کن، تو چرا از پدرت مایه نمی گذاری؟ بله، من از پدرم استفاده ابزاری می کنم. خون پدر من ابزاری است برای آبیاری درخت انقلاب. من که هیچ، خود پدرم هم از خونش استفاده ابزاری کرد و آن را هدیه داد به ولایت فقیه. اتفاقا خدا هم از خون شهید استفاده ابزاری کرده است. از نظر خدا خون شهید ابزاری است برای حفظ دین. خون شهید سرخ است و آلت دست خداست برای ترویج دین اش. مگر جز این است که خون خدا خون یک شهید است؟ آن هم خون سید شهیدان، آن هم خون حسین؟ خون منافقین آلوده به ویروس توهم است و به کار دین خدا و آیین خداباوران نمی آید. رنگ خون هیچ شهیدی سبز نیست. کسانی که رنگ خون شان سبز است به بیماری خطرناکی دچارند. به اینجا که رسید دوستم گفت: خب، فعلا کاری نداری؟ گفتم؛ حرف زدی، مثل مرد تا آخرش صبر کن. من برای تک تک حرف هایت جواب دارم. ادامه دادم؛ گفتی، گیرم پدر تو بود فاضل. من کی گفتم پدر من بود فاضل؟ من گفتم پدر من شهید است. فضلا باید لنگ بیاندازند جلوی شهدا. دماء الشهدا افضل من دماغ الفضلا. از بد روزگار آن کسی که حکم قتل سید الشهدا را داد آدمی بود که ادعای فضل می کرد. کلی هم برای خودش فاضل بود. پس شعرت را اصلاح می کنم؛ “گیرم که نه صد در صد پدر من بود شهید/ خوب شد که رفت و امثال شما را ندید/ گویمت تو را در آستانه سال جدید/ از خون پدر در قلمم جوهر آمد پدید/ به کوری چشم آدم های ندید بدید/ باز هم خواهم نوشت از این انگشتر جدید/ و انزلنا الحدید فیه باس شدید/ حالا اگر می خواهی بروی، خوش آمدید”. دوستم دید اگر برود ضایع است، پس ایستاد و تا آخر حرف هایم را شنید. به او گفتم؛ البته هنوز همه نفهمیده اند من فرزند شهیدم. در دنیا هستند کسانی که هنوز نمی دانند من فرزند شهیدم. پس حالا حالا ها خواهم گفت که فرزند شهیدم. با افتخار خواهم گفت که فرزند شهیدم. داد می زنم که فرزند شهیدم. به همه سایت ها خبرگزاری ها روزنامه ها این خبر را می دهم که فرزند شهیدم. و اما در مورد تکراری شدن حرف هایم، به دوستم گفتم؛ من زبان تند رو ترین بچه های بسیجم. موتور هزاری ها. ریش توپی ها. مسجد ارکی ها. باتوم به دست ها. فلافل خور های کوچه معروف به کوچه فلافلی. شلوغ ترین بسیجی ها. ترمز بریده ترین بسیجی ها. بی جبهه موجی شده ها. من سخنگوی دود موتور بچه های بسیجم. قلم من ارگان بچه بسییجی های موتور سوار است. من زبان بچه بسیجی هایی هستم که در کوچه فلافلی مسجد ارک یک ساندویچ فلافل می خرند و سه نفری می خورند و آب را در لیوان همدیگر می خورند. من اتفاقا زبان باتوم بچه های بسیجم که نسل اش بر می گردد به ذوالفقار. من زبان ریش با ریشه بچه های بسیجم. من سخنگوی بیسیم بچه بسیجی ها هستم. من اتفاقا می خواهم بگویم بچه بسیجی ها مثل حیدر کرار در پاسداری از دین خدا، به فرموده رسول خدا “خشن” هستند. آری، اگر نهروان باشد، ما در برخورد با مارقین آدم های خشنی هستیم.  تکراری شدن حرف هایم اما به این خاطر است که دوست ندارم قلمم را جز بسیجیان خامنه ای خرج کسان دیگری کنم. اگر چیزی در این قلم هست، دربست در خدمت بسیج است. در ثانی ما عمری است که داریم نماز تکراری می خوانیم. خدای ما تکراری است. کربلای ما عاشورای ما حسین ما علمدار ما زینب ما غم ما ماتم ماهمه تکراری است. روضه آب هم تکراری است. ام البنین هم تکراری است. روضه کوچه و مادری بین در و دیوار هم تکراری است. علی هم تکراری است. ما از این تکرار خسته نمی شویم. این فتنه گران هستند که هر روز می خواهند از یک نفر از سران خود عبور کنند. ما زلف خود را گره زده ایم فقط و فقط به پنجره بیت رهبری. هر روز هم نام خامنه ای را تکرار می کنیم. تکرار نام خامنه ای با ما، عبور از سران فتنه با شما. ما اتفاقا آدم های سنتی ای هستیم. یک بار با خامنه ای برای کل عمرمان بیعت کرده ایم. امروزه این را از بسیاری از سبزها می شنوم که ما مهندس را هم قبول نداریم ولی بدانید؛ ما تا آخرین قطره خون مان با عمق وجودمان خامنه ای را قبول داریم. آری، خامنه ای تکراری است اما تکراری نمی شود. خامنه ای مثل اشک ما برای حسین است. تکراری است ولی تکراری نمی شود. ما اهل تکراریم. سال ۱۳۸۸ را ۱۳۸۸ بار دیگر هم به کوری چشم سران فتنه تکرار خواهیم کرد. ما اهل کوفه نیستیم اهل تکرار عماریم. تکرار ذوالفقار. من هزار سال دیگر هم همین دل نوشت ها را تکرار می کنم. من سال آینده هم سخنگوی پابرهنه ترین و تندرو ترین بچه بسیجی ها هستم. ترمز بریده هایی مثل “داش علی اسماعیلی” یالثارات الحسین. خروش بر آشوب گران عاشورا، با تندرو ترین لایه های بسیج، دفاع از غیرت حیدری شان با من. من سخنگوی لوطی ترین و پایین شهری ترین بچه های بسیجم. این عزیزان پیوند وبلاگ من نیستند، پیوند خورده به قلب زخم خورده ام هستند. زبان من رسانه بچه بسیجی های تند رویی است که حتی در رسانه ملی هم غریبند. آری، بچه بسیجی باید تند رو باشد. “آهسته و پیوسته” مال انجمن اسلامی یهودیان مقیم مرکز است. بچه بسیجی باید تند رو باشد اما با انضباط  در یک مناط و پشت سر رهبرش. به دوستم گفتم؛ اتفاقا من نویسنده باتوم به دست ها هستم. باتومی که امروز دست بچه های بسیج است اگر در کوچه  بنی هاشم  بود ولله احازه نمی داد علی تنها بماند و به صورت زهرایش سیلی بزنند. متاسفم برای فهم و شعور عده ای از دوستان. فقط در پی اثبات “رحماء بینهم” هستند. پس “اشداء علی الکفار” چه می شود؟ و اگر منافقین از کفار بدترند و اگر منافقین رخنه در “بینهم” کرده اند، باید “اشداء علی البینهم” بود و مثل علی به جنگ مسلمان نماهای مارقین رفت و همه شان را به درک واصل کرد. در ادامه به دوستم گفتم؛ گفتی به سر و وضع ات برس. بچه بسیجی موهایش را با انگشتان دستش شانه می کند نه با برس. من پسر شیخ دیپلمات نیستم که نصف عمرم جلوی آینه بگذرد. من به “سلمانی” سپرده ام موهایم را مثل “سلمان” کوتاه کند. مثل بچه بسیجی های زمان جنگ و اما من چرا از حکومت دفاع می کنم؟ چون صاحب حکومت من هستم. هر ایرانی با شرفی صاحب حکومت جمهوری اسلامی است. هر مادر شهیدی صاحب این حکومت است. کلید قفل حکومت دعای مادران شهید داده است. نماز شب مادران چند شهید داده هر گره ای را البته با دستان خامنه ای باز می کند، به خصوص آن دست جانبازش. همه افتخار ما همه آبروی ما همین دست جانباز مولای ماست که در دستان بریده عباس است. “عباس” در لغت یعنی شیری که با چشم شکار می کند. من خوب می دانم که چرا دشمن از چشم خامنه ای شکار است. آشکار است که این چشم، از سرچشمه شیری به نام عباس، نور گرفته است. البته ما همه صاحب حکومت هستیم اما صاحب ما و حکومت ما و مولای ما “حضرت صاحب الزمان” است. باز به دوستم گفتم؛ گفتی اینها دارند از تو سوء استفاده می کنند. متاسفم برای مدیران جمهوری اسلامی که ثواب سوء استفاده کردن از من در پرونده اعمالشان نیست! و بلد نیستند چگونه از نیروهای شان استفاده کنند. در این حکومت، به قول آوینی آزادی برای همه هست به جز بچه حزب الهی ها. سهم بچه حزب الهی ها مثلا در رسانه ملی چیست؟ متاسفانه عده ای بچه بسیجی ها را فقط برای رفتن زیر شنی تانک دشمن می خواهند یا مشارکت در طرح درخت کاری یا مقابله با سیل یا واکسیناسیون فلج اطفال. نه، سهم بچه بسیجی ها فقط خون دادن و خون دل خوردن و گریه کردن در هیات حاج منصور نیست. آری دوست عزیز! من می دانم هاشمی برای این مملکت چقدر زجر کشیده. اتفاقا دلم برای “هاشمی زجر کشیده” تنگ شده است. من دلم برای هاشمی ۱۳۵۷ تنگ شده نه هاشمی ۲۰۰۵٫ هاشمی اما هنوز هم برای من محترم است چون در نظام جمهوری اسلامی دو مسئولیت بسیار مهم دارد. بیرون نظام اما هاشمی هیچ فرقی با هیچ کس حتی با دیگر سران فتنه ندارد. همه هویت هاشمی همه هستی هاشمی در ذیل جمهوری اسلامی معنا پیدا می کند. هاشمی تا وقتی زیر این عنوان و در این خیمه باشد احترامش واجب است و الا ما از امام یاد گرفته ایم که میزان حال فعلی افراد است. به همین دلیل مهدی هاشمی و فائزه هاشمی باید در دادگاه محاکمه شوند. جمهوری اسلامی اصولا از “مهدی هاشمی” ها دل خوشی ندارد. آن از آن مهدی هاشمی، این هم از این مهدی هاشمی. خدا سومی اش را ختم به خیر کند! ما با هیچ کس تعارف نداریم؛ مهدی هاشمی مجرمی فراری است و باید محاکمه شود. فائزه هم همین طور. این دو آقازاده آقای هاشمی به نظامی خیانت کردند که خود هاشمی برایش زندان رفته و شکنجه دیده. و اما سن پدر بزرگ من. پدر بزرگ من یک پیر عاشورایی است که هم سن “حبیب بن مظاهر” است در کربلا. شیخ هم سن توهمات موسوی است که این روزها صبر و استقامتش تمام شده و مصرفش بالا رفته. من به موسوی رسما گفته ام در سال اصلاح الگوی مصرف، مصرفش بالا رفته. می دانید چرا از من شکایت نمی کند؟ چون خودش می داند که راست گفته ام. بختیار هم مصرفش بالا بود و می گفت؛ من مرغ طوفانم. چطور تلوزیون که دست شما بود دستش می انداختید، بی ادبی نبود. من هم مانند کارشناسان علوم رفتاری، اصولا معتقدم آدمی در دو حالت مستی و خماری صلاحیت تصمیم گیری برای خود و جامعه را ندارد. و باز به دوستم گفتم؛ آری، اسلام دین اخلاق است و بردن آبروی منافق سفارش موکد پیامبر اسلام و عین اخلاق است. البته اسلام فقط دین اخلاق نیست. همان پیامبری که نگران حال خاک روبه انداز روی سر و صورت خود بود، دستور تخریب مسجد ضرار را هم صادر کرد و با افتخار در وصف علی گفت: “علی در پاسداری از دین خود فردی خشن است”. مثل خامنه ای که در ۱۸ تیر از جوانکانی که خبط کردند، گذشت ولی از سران فتنه نمی گذرد و دیگر اجازه نمی دهد سوار کشتی انقلاب شوند. در قرآن همین اسلام آمده فتنه، اشد و اکبر از قتل است. یعنی سران فتنه جرم شان از قاتل دوچرخه سوار و بیجه و عبدالمالک ریغو هم بیشتر است. حالا در دیگ باز است گربه ها نباید بی حیایی کنند. و دوباره به دوستم گفتم؛ تن پدر من در گور هم دارد منافقین را به لرزه می اندازد. تن هر شهیدی در خاک، لرزه می اندازد بر تن هر منافق نا پاک. اگر یک وصیت نامه از شهیدی بیاورید که در آن نامی از ولایت فقیه برده نشده باشد، من از تمام حرف های خودم برمی گردم. منتهی شهید، نه ندا آقا سلطان. به عرش رفته، نه به هلاکت رسیده. بهشتی، نه جهنمی. دیالمه، نه مهندس. آیت، نه بنی صدر. بنت الهدی صدر، نه رهنورد. سر آخر به دوستم گفته؛ شرمنده که باز هم حریف من نشدید. من خیبری ام اهل فریاد. قلم من همان باتوم دست بچه های بسیج است. قلم من همان “یونی بال” آبی آسمانی حاج کاظم است در آژانس شیشه ای. قلم من کبوتر جلد پشت بام خانه عباس است. قلم من اما این روزها هوای دوکوهه کرده است. دوکوهه! السلام ای خانه عشق. سلام بر تو ای پادگان مقدس. ای منزلگه بسیجیان. تو پادگان گمنام ترین اصحاب امام زمانی. بگذار دیگر هیچ قطاری در ایستگاه تو توقف نکند. قطار دل ما اما این روزها روی ریل جنوب افتاده و باز به جنون افتاده. دوکوهه! من زبان تو هستم در آخر الزمان. “دوکوهه” آنقدر زیباست که هیچ نامی بر وزنش نیست. با اسم دوکوهه نمی توان بازی کرد. دوکوهه تک است. بی مثال است. دوکوهه! ما تو را اندازه بسیجی ها دوست داریم. خورشید دل ما هر روز از زمین صبح گاه تو طلوع می کند. سحر یعنی صبح دوکوهه. سفر یعنی رفتن به دوکوهه. خطر یعنی دل را زدن به دوکوهه. ظفر یعنی جشن پیروزی در دوکوهه. دوکوهه یعنی دوکوهه. دوکوهه! السلام ای خانه عشق. چند سالی می شود که ندیدمت. دلم برایت تنگ شده. این روزها خدا می داند چقدر هوایت را کرده ام. تو پادگان پدر من بوده ای. ناسلامتی من هم از تو سهم دارم. من حسودی ام می شود به این عزیزان راهیان نور. از تو که تعریف می کنند، فکر دل مرا نمی کنند. دوکوهه! السلام ای خانه عشق. تو قطعه ای از بین الحرمینی اما این سوی بین النهرین. تو پاره تن کربلای حسینی. بقیه کربلا دوکوهه است. دوکوهه ادامه تل زینبیه است. ای دوکوهه! طواف تو چرخیدن بر گرد آخرین اصحاب حسین است. تو پروانه هستی و من دارم از فراقت چون شمع می سوزم و آب می شوم. هر وقت نام تو می آید به خدا بی تاب می شوم. آخرین بار که دیدمت مثل دیوانه ها مانده بودم اول کجا باید بروم. یادت هست بوسه زدم بر خاکت. چه بوی خوشی داشتی. خوش بو تر از قبر پلارک. دوکوهه! السلام ای خانه عشق. قطار دلم امشب افتاده روی ریل عاشقی. این ترقه جوانک ها مرا یاد سر و صدای جنگ انداخته. جنوب برای من جایی جنب بهشت است. این روزها سالگرد هیچ عملیاتی نیست. سالگرد استقرار بسیجی ها در پادگان دوکوهه است. همت دارد در پوتین بچه بسیجی ها آب می خورد. متوسلیان دارد به برادران دستواره تذکر می دهد تا حساب کار دست دیگر بیسجی ها بیاید. این شگرد برادر احمد است. یک بسیجی دارد با افتخار جای سیلی دیشب حاج احمد را که هنوز بر صورتش مانده به دیگر بسیجی ها نشان می دهد و می گوید؛ دل تان بسوزد، حاج احمد به صورت من سیلی زده. یکی دیگر دارد پوتین بسیجی ها را واکس می زند. واکس اش مال عراقی هاست از بس که دولت مهندس پول خرج جنگ می کرد! حاجی بخشی دارد با تویوتایش ور می رود و دم به ساعت می گوید “ماشاء لله حزب الله”. عین خیالش نیست پسرش همین چند روز پیش شهید شده. می گوید؛ شهید شده که شده، فدای علی اکبر حسین. یکی نشسته گوشه ای و دارد برای نامزدش نامه عاشقانه می نویسد. این نامه اما هرگز به دست همسرش نمی رسد. پیکر او به همراه نامه اش هنوز در خاک فکه، انیس شقایق های آتش گرفته است. سعید تاجیک دارد برای محمد طاهری ادای صدام را صدای خروس را در می آورد. حاج سعید قاسمی اما دارد بحث سیاسی می کند و تمرین می کند تا ۲۵ سال بعد در “رو به فردا” خمینی را به قرائت وصیت نامه شهیدان روایت کند. چند نفری اما به گل کوچک مشغول اند. ۷ دقیقه یک گل است ولی تیمی که دو گل بخورد همان لحظه بیرون می آید. تیم بازنده، استکبار جهانی به سرکردگی آمریکاست. خمینی دارد از بالکن حسینیه جماران برای بچه ها دست تکان می دهد و غبطه می خورد به این چهره های نورانی. خامنه ای اما خودش آمده دوکوهه. پسرش هم هست اما کسی نمی داند این بسیجی نا شناس پسر کیست. چقدر لباس سبز بسیج به خامنه ای می آید. این را عباس کریمی به قوجه ای می گوید. وزوایی اما نیست. رفته اندیمشک تا روزنامه بخرد. محمد رضا کارور دارد با آب سرد لباس کهنه بچه ها را می شوید. در همین حین یک آقازاده در تورنتو مشغول تحصیل است و می خواهد برای آینده اسلام یک ذخیره باشد. زرشک! یک مارمولک رفته در پوتین بچه بسیجی شهر کردی که اسلحه از قدش بلندتر است. یکی در ساختمان گردان مقداد که شاید پدر من باشد دارد برای اصغر آبخضر “گلبرگ سرخ لاله ها” می خواند؛ “گلبرگ سرخ لاله ها در کوچه های شهر ما بوی شهادت می دهد”. یک بسیجی هم زیر یک درخت دارد دور از چشم حاج احمد سیگار وینستون می کشد. عیبی ندارد؛ دارد محصول آمریکا را آتش می زند! بسیجی ها حتی عمل بدشان هم به آتش زدن آمریکا منجر می شود. حاج احمد اما تیزتر از این حرف هاست. آن بسیجی را جریمه کرد تا دور زمین صبح گاه سینه خیز برود. محمد رضا دستواره برای اینکه آخر مرام است، به زمین افتاد و با آن بسیجی سینه خیز رفت. خدا هم هست. خدا دارد بر چشمان زیبای حاج همت سرمه شهادت می کشد. پوتین همت پاره شده اما به فکر پوتین بچه های دیگر است. ابراهیم شعبانی نشسته در گوشه ای و احتمالا دارد به دختر کوچکش فکر می کند. مهندس در اتاق نخست وزیری دارد به این فکر می کند که یک جوری فتیله جنگ را پایین بکشد. کروبی می ترسد این طرف ها بیاید. می ترسد عراقی ها به او تجاوز کنند. همت دارد نان خشک می خورد. غذا هست ولی می ترسد به همه نرسد. آوینی دارد با دیدن این صحنه ها متحول می شود. گمشده مرتضی پیدا شده است. صدای سردار خیبر قلعه قلب آوینی را فتح کرده است. موسیقی روایت فتح به گوش می رسد. کاروان راهیان نور دانشگاه مشهد، “اتوبوس شهید برونسی” آمده است. این همان اتوبوسی است که چهارشنبه ۹ دی ما را آورد راهپیمایی. پلاک اتوبوس برگرفته از پلاک شهداست. خواهری بسیجی دارد به بچه ها ساندیس می دهد. یکی می گوید؛ آخ جون، باز هم ساندیس جمهوری اسلامی، یعنی بازم باید بریم راهپیمایی؟! بچه ها بعد از نوش جان کردن ساندیس مقدس نظام جمهوری اسلامی، نی اش را فرو کردند در چشم آمریکا. بعد رفتند حسینیه حاج همت و نماز خواندند. فرزند شهیدی نمازش را اما کامل خواند. او معتقد است؛ دوکوهه وطنش است. عده ای دارند زیارت عاشورا می خوانند. عده ای هم دارند یادگاری می نویسند. مسئول کاروان دارد با بیسیمش کلنجار می رود. یکی دارد محاسن خود را شانه می کند. آن یکی نشسته به قرآن. یکی هم خوشمزه شده و دارد آخرین جوکی که درباره شیخ ساخته شده بلوتوث می کند. دوکوهه این روزها از غربت و تنهایی در آمده و خوشحال است. برای دوکوهه بسیجی مهم است، فرقی برایش نمی کند بسیجی، بسیجی خمینی باشد یا بسیجی خامنه ای. اتفاقا دوکوهه بسیجیان خامنه ای را بیشتر دوست دارد. بسیجیان خامنه ای به ظهور نزدیک ترند و دوکوهه پادگان اصحاب ناب امام زمان است. دوکوهه پادگانی است که وقتی بسیجیان خامنه ای را می بیند یاد شهید امیر حاج امینی می افتد. آری، دوکوهه پادگان ما هم هست. همت، سردار ما هم هست. همت سردار همه بسیجی هاست. چه بسیجی های ۸ سال دفاع مقدس، چه بسیجی های ۸ ماه دفاع مقدس. اما دوکوهه! امسال هم مرا دعوت نکردی. چند سالی می شود که ندیدمت. غروبی نیست که یاد غروب تو نیافتم. قطار دلم افتاده روی ریل جنوب و امشب جای من در دوکوهه خالی است. آنقدر دلم برای دوکوهه تنگ شده که حساب ندارد. خوش به حال رفقایی که الان دوکوهه اند و فردا صبح می روند شلمچه. کسی که انس با این خاک دارد، برایش قبله جان است اینجا. جنوب جایی جنب بهشت است و من امشب بی قرار شده ام. راهیان نور وقتی به “هور” می رسند مثل ماهی می مانند که به آب رسیده باشد. اینقدر که بسیجیان خامنه ای به جنوب رفته اند، بسیجیان خمینی نرفته اند. ای شهدا! ما رد پای شما را گرفته ایم. ما عشق را بو می کشیم و هر دیاری که نشانی از شما داشته باشد همان جا آشیانه ماست. در فکه و طلائیه و شلمچه و دوکوهه هم ما بی شماریم. اهواز خرمشهر جاده ای است در دل ما. مسجد جامع خرمشهر جایی است در دل ما. “جنگ” را از آن طرف بخوانی می شود “گنج”. جنگ، گنج ماست. اینها می خواهند با شعار صلح، سر از تن جنگ جدا کنند. در تاریخ آنقدر که به اسم صلح آدم کشته اند به اسم جنگ نکشته اند. “جنگ” مظلوم ترین واژه تاریخ است. جنگ را از آن طرف بخوانی می شود گنج و ما گنج را به دست می آوریم؛ پس شهید را ما از دست نمی دهیم به دست می آوریم.
***
این آخرین دل نوشت من است در سال ۱۳۸۸٫ ۱۳۸۸ سال دور و دراز و پر رمز و رازی بود که زود گذشت. بسیاری بر من خرده گرفته بودند که چرا از دوکوهه نمی نویسم. نوشتن از دوکوهه برای من کار راحتی نیست. به اندازه همه کلمات این دل نوشت، اشک ریختم. گریه برای دوکوهه مثل اشک ریختن برای کربلاست و اتفاقا باید عیان باشد و همه این اشک را بفهمند. دوکوهه! السلام ای خانه عشق. این روزها تو میزبان بسیجیانی هستی که ۸ ماه با دشمنان حضرت “آه” مظلومانه جنگیدند. اگر در آن ۸ سال دفاع مقدس عده ای خواستند بعد از فتح خرمشهر جنگ را مختومه اعلام کنند، در این ۸ ماه دفاع مقدس هم عده ای خواستد بعد از فتح فضای سایبر جنگ را مختومه اعلام کنند. عجبا که باز هم ما پای کار بودیم و آقازاده ها در رفتند. ما در سه راه جمهوری بودیم و آقازاده ها در لندن. ما پای قرار بودیم و آقازاده ها در مسجد ضرار. ما بی قرار بودیم و آقازاده ها رو به فرار. این بار هم شگفتا که مثلث جام زهر به کار بود. این بار هم عده ای از پشت خنجر زدند. این بار هم ما شهید دادیم و آنها مجلس ختم گرفتند. این بار هم شهدای ما گمنام اند. در آن ۸ سال دفاع مقدس شهدا از عرض اروند وحشی رد شدند که روزی دو بار جزر و مد داشت و ما هم از عرض سایت هایی رد شدیم که ثانیه ای دو بار آپ می شدند. به ما، هم فحش ناموسی می دادند و هم می گفتن بی ادب. به خودشان، هم می گفتند شیعه و هم در عاشورا آشوب می کردند. هم می گفتند خط امام و هم با جرج سوروس مذاکره می کردند. ما اما ای دوکوهه! نگذاشتیم که ۸ ماه دفاع مقدس مان با قصه پر غصه جام زهر تمام شود. با قطع نامه تمام شود. عجبا که باز هم به ولی فقیه گفتند؛ مردم دیگر خسته شده اند! ما اما پای کار بودیم و مثل پدران مان خستگی را خسته کردیم. ما سران حکمیت را خسته کردیم اما خودمان خسته نشدیم. ما راضی به قطع نامه نشدیم. دوکوهه! تو این روزها میزبان عاشوراییانی هستی که اجازه ندادند با سر حسین در خرابه های گوگل بازی شود. تو این روزها میزبان بنی هاشم ترین جوانان کوچه ولایت هستی. دوکوهه! تو این روزها میزبان واقعی ترین بسیجیان تاریخی. به شایستگی پذیرایی کن از این ستاره ها که اجازه ندادند ماه تنها بماند. باورم هست تو روزی پادگان اصحاب خورشید می شوی. قسم به سال ۱۳۸۸، ما سحر را ای دوکوهه! در زمین صبح گاه تو به نظاره خواهیم نشست. ما آرزوها داریم برای تو. آرزوهای قشنگ. خیال نکنی جنگ تمام شده. تفنگت را ای دوکوهه! پر کن از فشنگ. مجهز باش. خودت را آماده کن. تو قرارگاه بی قراران آخرالزمانی دوکوهه. تو پادگان یاران صاحب الزمانی دوکوهه. قطار تاریخ چشم به ایستگاه تو دوخته است. قطار تاریخ افتاده در ریل ظهور. “راهیان نور” دشمنان تاریکی اند. اینها راهی شده اند تا دست ماه را در دست خورشید بگذارند. رسالتی دیگر در راه است که افتتاح پیوند خورشید با ماه است.

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سلام واقعا عشق و علاقی شما نسبت به حضرت آقا مثال زدنیه.امید وارم من هم مثل شما بشم

  2. لایبر می‌گوید:

    با گردش بی امان زمان در پی کیست؟/این گونه جهانِِِ،پر هیجان در پی کیست؟/دنبال که این چنین زمین می گردد؟/با این همه چشم آسمان در پی کیست؟…

    ما باید خود را برای سربازی آقا امام زمان (عجج)آماده کنیم

  3. صفا می‌گوید:

    سلام دوست گلم
    پیشاپیش عید رو بهت تبریک میگم

    وبلاگ بیوتی فولی داری به ما هم سری بزن

    ______________&&&____&&& _¯_¯ _¯_¯.
    ______________&&&____&&&
    ______________&&&____&&&
    ______________&&&____&&& _¯_¯_¯_¯.
    ______________&&&____&&&
    &&&&&&&______&&&____&&&
    &&&&&&&______&&&____&&& _¯_¯_¯_¯.
    _____&&&______&&&_____&&&&&&&&&________&&&
    _____&&&______&&&_____&&&&&&&&&________&&&
    &&&&&&&&&&&&&&&____________&&&_________&&&
    &&&&&&&&&&&&&&&____________&&&_________&&&
    _______________________________&&&________&&&
    ______________________________&&&&&&&&&&&&&
    ______________________________&&&&&&&&&&&&&
    _¯_¯ _¯_¯._¯_¯ _¯_¯.
    &&&
    &&&______&&&&&______&&&&&&&
    &&&______&&__&&_____&&&&&&&
    &&&&&&&&&&&&&_____&&& _¯_¯_¯_¯.
    __________&&&________&&&
    __________&&&________&&&&&&&
    ____&&____&&&_______&&&&&&& _¯_¯ _¯_¯.
    ____________&&&
    _____________&&&

  4. عانک می‌گوید:

    حیف که فقط یک شب تونستم تو دوکوهه باشم. فکر کنم مهمون بچه های تخریب بودم.میگن یه شب هزار شب نمیشه ولی اون شب از هزار سال بهتر بود.خوش به حال همشون. رفتن و عاشورای امسالو ندیدن.دل ما که خونه. روح اونا شاد.

  5. حامدی می‌گوید:

    با سلام و احترام و درودی بی پایان
    انشاءاله قلمتان همواره پررنگ بنگارد
    بسیار عالی بود حض بردم.
    دست مریزاد
    براستی اسلام پیروز همیشگی است و این صبر مسلمانان است که مثال زدنی است .
    باید صبور بود اما نایستاد باید صبور بود و با این ددصفتان مبارزه کرد چه با قلم چه با اسلحه چه با حضور و چه با ابراز احساسات
    پیشاپیش نوروزتان فرخنده باد

  6. باز باران می‌گوید:

    کجایند شورآفرینان عشق ؟

    علمدار مردان میدان عشق ؟

    کجایند مستان جام الست ؟

    دلیران عاشق، شهیدان مست

  7. حامدی می‌گوید:

    با اجازه و افتخار شما رو لینک کردم
    امیدوارم این اجازه رو داشته باشم
    ممنونم
    پیروز باشید

  8. عانک می‌گوید:

    گل پسر
    انظباط غلطه. بنویس انضباط
    جیگرتو


    از قصد عمومی کردم تا تلنگری باشد کنار تعریف ها.

  9. ساجد می‌گوید:

    ما بسیجیان حضرت “آه” بر قطار انتظار خورشید سواریم و دیگر چه باک از جنگ ۸ ساله یا ۸ ماهه.
    طوبی لنا

  10. علی اصغر می‌گوید:

    سلام حسین جان

    خدا قوت

    ما را هم امشب در نماز شبت دعا کن

  11. شیعه می‌گوید:

    اگر بگم با خوندن این دل نوشته، ادبیات عاشقانه و عابدانه و حتی سیاسی دست نوشته های شهدا برام تداعی شد اغراق نکردم…چرا که این بار بوی شهادت در قطعه ۲۶ پیچیده بود!

  12. مشتی دل می‌گوید:

    خداقوت
    یا بهتر بگم خداقوت قلم
    من مسافرم،مسافر کربلای ایران
    و عاشقم عاشق آسمان دوکوهه همونجایی که شهیدی برای همیشه تاریخ ،سیراب از کوثر بهشت است و قبله نمایی برای تشنگان

    جانم فدای حضرت آه ولیکن ماه
    امید دارم در این بهار ،بهار هم بیاید تا به سرزمین بهارستان سفر کنیم
    التماس دعا
    یاعلی

  13. رحمانی می‌گوید:

    حسین سلام ،ما هم مامور به استقامتیم وهم درعین حال مامور به انصاف؛ این که بگوییم بچه هازیر گلوله دشمن شهید می شدند ومیرحسین فکروذکرش این بود که یه جوری فتیله جنگ رو پایین بکشه ،دورازانصاف یک بسیجی شیعی حسینی خمینی خامنه ای است .میرحسین و امثال اوبی مقدارتر ازآن هستند که برای تحقیرشان ناگزیر ازبیان حرف هایی باشیم که احیانا موجب تحریف تاریخ طلایی دفاع مقدس بشود!


    انتقاد از مثلث جام زهر تعریف تاریخ است نه تحریف تاریخ.

  14. آزادباش می‌گوید:

    سلام دوست گرامی .

    صفحه ی پر محتوایی داری .

    یه سری به انجمن های آزادباش بزن و نظراتت رو بگو .

    این انجمن اولین انجمن های سیاسی – حقوقی کشور هستش .

    من علمنی حرفاً فقد صیرنی عبداً:
    هر کس مرا نکته ای آموزد، مرا بنده خویش ساخته است.
    (امام علی علیه السلام)

    منتظر بحث های آموزندتون هستم .

    با تشکر .

  15. معصومه می‌گوید:

    دوتا آرزو بیشتر ندارم
    یکی زیارت کربلا
    یکی زیارت مشهد شهدای جنوب

    میدونم در حد و اندازه ای نیستم که از ارزوهام این باشه که از یاران حضرت مهدی باشم

    دلم پر کشیده برای زیارت این ۲ مکان مقدس
    تا حالا نرفتم
    ولی ارزوش رو دارم

    با این نوشتتون اتیش زدین به جونم
    هرچند به اندازه کسی که رفته باشه نمی فهمم که طالب چه جایی هستم

    التماس دعا

  16. مرده تر از مردگان! می‌گوید:

    “من به سلمانی سپرده ام موهای مرا مثل سلمان کوتاه کند…..”

    مثل همیشه بی نظیر……

    دست مریزاد حسین آقا…………خیلی آقایی به مولا………

    به پدر همیشه زنده ات سلام ما را برسان

  17. عدالتخواه می‌گوید:

    سلام
    یک حسن بزرگ داری هنر و قلمت و حقانیت حرفات ویک عیب به همان نسبت بزرگ اونم استفاده ابزاری عده ای است که قلمت رو برای کارهاشون میخوان بله اخوی بسیجی های امروز خیلی مظلوم تر از دیروزی ها هستن حالا باید یقه موسوی را بگیریم یا کروبی رو کدوم فرمانده بسیجه کدوم رییس قوه قضاییه و…….ما انقلابی هستیم سوپر انقلابی هم اما نمیشه ما بنویسیم موتلفه صادرات واردات بگیره دستش فلان نهاد همه پروزه هارا هی ماهم از مظلومیت بسیج ومستضعفین بگیم اون ها با نوشته های ما تبلیغ و سرشون به کارشون
    چندتا بانک خصوصی تو هر محله شهرت می بینی ؟؟؟ خبر داری فرد وائودی هم به بازار اتومبیل ایران میان لابد فکر نکردی میخوان به بودجه بسبج اضافه کنند یا به بسیجی ها فرد وائودی بدند یا احتمالا وام بدون کارمزد(نام جمهوری اسلامی ربا) به مستضعفان برای ازدواج
    میخوای بنویسی بنویس کیا دارن چیکار می کنند موسوی و کروبی سرگرمی بودند باورت نمیشه بپرس موسوی وکروبی چه جوری هم محافظ دارند هم سایت همه می تونند نامه به همه مسئولین نظام بدن و…..
    والعاقبة للمتقین

  18. نرگس سادات می‌گوید:

    سلام. من تازه با قلم شما آشنا شدم. واقعاَ حرف نداشت. از خوندنش خسته نمیشی. الحق که با شجاعت مثال زدنیتون نشون دادید که از نسل شهدائید. دست مریضاد. التماس دعای فرج

  19. علی می‌گوید:

    اشکمو در آوردی … دلمو سوزوندی …
    دارم پای برهنه توی طلائیه قدم می زنم …
    سید احمد به من نگاه می کند … لب خند می زند … دلم برایش تنگ شده است … .

  20. سلمان می‌گوید:

    سلام برادر مثل همیشه…
    راستی وبلاگ من رو نگاه کنید اولین نظر باشما کمک کردن هم باشما همه چی باشما

  21. علیرضا کیانی می‌گوید:

    سلام بر حسین قدیانی
    من اغتشاشات چهارشنبه سوری رو با چشمهای خودم دیدم حسین، تو هم دیدی؟

    من دوکوهه را دوست دارم اما دلم بیشتر درگیر گردان تخریب دوکوهه است.
    یک چیزی در مورد قطار.
    یکی از رزمنده های دوست می گفت: زمان جنگ وقتی سوت قطار شنیده می شد که قطار داشت به سمت تهرون میرفت(لشگر ۲۷ محمد رسول الله مال تهرانه) بین بچه ها معروف شده بود که می گفتن دلبر رفت.
    وقتی هم قطار داشت میومد و سوت می کشید می گفتن: دلآور اومد.
    لبخند بزن بسیجی اینه روحیه فدائیان سید علی. آهای اونهایی که به ما میگید مزدور و فلان و …..
    یا حق

  22. سیداحمد می‌گوید:

    حسین آقای عزیز پیشاپیش عیدت مبارک.
    به حق حضرت زهرا سال خوش و پربرکتی در پیش رو داشته باشی.
    التماس دعا دارم شدید.
    حق نگهدارت.

  23. عانک می‌گوید:

    بابا گفتم خصوصی باشه. عجبا

    راستی یادم اومد اون شب که تو فضای باز توی دوکوهه خوابیدم بچه ها گفتن حاج منصور اومده بریم حسینیه. عجب تنبلی بودم. تو تموم جنگ یه شب دو کوهه باشی حاجی هم بیاد اونوقت تو بگیری بخوابی. خواب بخواب بشی علی
    اما اینبار بیدارم… حسینیه حاج همت نیست حسینیه امام خمینی که هست…
    جنگ هم هنوز تموم نشده… به سفارش آقا دارم ورزش هم میکنم .. آماده آماده…
    فقط یه اشاره آقا

  24. فدایی شهدا می‌گوید:

    خیلی انتظار دلنوشت دو کوهه رو کشیدم. اشک ریختم از همون اشکای واقعی که تعریفشو میکنید. اما خیلی بیشتر از این انتظار داشتم شاید به خاطر اینکه بسیاری بر شما خرده گرفته بودند. اگر بدون پیشنهاد مینوشتید شاید یه جور دیگه میشد.البته اینم عالی بود .شاید چون توقع ما خیلی بالا رفته اینو گفتم.
    یه سوال دارم البته فکر میکنم جواب ندید ولی ازتون خواهش میکنم ما رو روشن کنید!
    شما هم از آقای شریعتمداری تعریف میکنید هم از آقای روزی طلب. حالا که ایندو صراحتا مواضعی مخالف هم اتخاذ کردند میشه ما رو روشن کنید که حق با کیه؟
    آخرین خبر ویژه ی امروز کیهان درسته یا مطالب وبلاگ آقای روزی طلب؟

  25. همتا می‌گوید:

    خدا بهار را قرار داده که من و شما اثر بگیریم ، بیاییم قلب هایمان را بهار کنیم ، بهار را در قلب هایمان وارد کنیم ، در اعمال و کلام مان وارد کنیم

    بی نظیر بوووووووووووووووووووووود/خداقوت

    خیلی التماس میکنم سفارشمو به پدر شهیدت بکن شهدا ادرکنی

  26. مسجد قبا می‌گوید:

    سلام حسین جان
    یک کار صوتی کردم در مورد جلبکهای سبز اغتشاشگر خواستی گوش کن اما وقتی نوشته تو رو خوندم و خوندم گفتم بابا من ول معطلم که…
    موفق باشی

  27. اندیشه روشن می‌گوید:

    سلام

    زبانم بند آمده از این همه شیدایی…

    فقط خواندیم و اشک ریخیتیم …

    کاش مرا نیز می طلبیند تا آنجا را ببینم … مردم از بس وصفش را شنیدم و در حال و هوایش ماندم و خودش را ندیدم …

    نمیدانم چه کرده ام که …

  28. الله اکبر، خامنه ای رهبر می‌گوید:

    سلام جداً خسته نباشید، خدا قوت.
    اما در مورد
    متاسفانه عده ای بچه بسیجی ها را فقط برای رفتن زیر شنی تانک دشمن می خواهند یا مشارکت در طرح درخت کاری یا مقابله با سیل یا واکسیناسیون فلج اطفال.
    باید بگم که این تقسیم سهم رو رسانه ها و بعضی آقایون فقط برای بسیجیا نکردن بلکه این کارو با برنامه و کارهای روانشناسی دقیق با “آقا” ی بسیجیان عالم هم تو دو دهه گذشته کردن که از ایشون فقط یه اسم به گوش ما خورده بود که باز هم آدم به حکمت فتنه پی ببره که خدا میخواست این “علی” مظلوم بی نیاز از همه رسانه های عالم حتی از نوع “مثلاً جمهور اسلامی” ش جاشو تو دل عالم باز کنه.
    ومن الله التوفیق.

  29. سید رضا بزرگی می‌گوید:

    کاش می شد این متن رو امشب تکثیر کرد تو دوکوهه توزیع!!

    یادش به خیر. چه شبی رو گذروندیم.

  30. ح. ک. می‌گوید:

    هواییم کردی جوون

    خدا حفظت کنه

  31. آشیانه پرستو می‌گوید:

    احساس میکنم قطرات خون است که از قلمتان میچکد برای آبیاری درخت تنومند انقلاب! قلمتان پر طپش!

  32. نفوذی می‌گوید:

    شما مثل اینکه عادتته درباره پایانه جنگ سیاه نمایی کنی
    آقای قدیانی من دلم میسوزه (به سبک احمدی نژاد خوانده شود )
    این همه مطالب جالب و حرف دل ما رو می نویسی به آخرش که می رسی خرابش می کنی ، چرا ؟
    من ازت پرسیدم پس نظرت در مورد پیام بعدی امام پس از بیانیه جام زهر که اگر اشتباه نکنم به مناسبت حج مرقوم فرموده بود و در آن دست آوردهای دفاع مقدس را برشمرده بود چیه که جواب ندادی، شاید هم تا حالا اون رو نخوندی ، حتما نخواندی که این چنین گستاخانه به نتیجه هشت سال دفاع مقدس حمله می کنی


    من به مثلث جام زهر خرده گرفتم نه به پایان جنگ.

  33. وبگرد می‌گوید:

    ما که اینقدر به حسین قدیانی افتخار میکنیم! ببینید دیگه برا امام خامنه ای چقدر افتخار می کنیم.
    ای ول حسین


    من به شما و آقا و یک تار موی آبدارچی بیت رهبری افتخار می کنم.

  34. .... می‌گوید:

    شهدام خوششون میاد ما رو اذیت کنن… گفتم دو سه تا جمله اتفاقی از متن بلندبالاتون بخونم تا فردا کامل بخونم…
    دوکوهه پادگانی است که وقتی بسیجیان خامنه ای را می بیند یاد شهید امیر حاج امینی می افتد.

    نه توضیخی نه تفسیری…
    امیر آقام خوب می دونه چطوری بازی کنه با دل ملت… باشه

  35. کمیل می‌گوید:

    هرگاه به آن روزها فکر می کنم، دلم می گیرد که آن روزها بودم، ولی در آن سن و سال نبودم.
    اما باز مثل همیشه، قرآن دلداری ام می دهد:

    مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلاً

    و این، همان کلام دل حضرت آه است…

  36. اسیر می‌گوید:

    تصویر حزب الله

  37. اللهم عجل لولیک الفرج می‌گوید:

    باورم هست تو روزی پادگان اصحاب خورشید می شوی. قسم به سال ۱۳۸۸، ما سحر را ای دوکوهه! در زمین صبح گاه تو به نظاره خواهیم نشست. ما آرزوها داریم برای تو. تو قرارگاه بی قراران آخرالزمانی دوکوهه. تو پادگان یاران صاحب الزمانی دوکوهه.

    اللهم اجعلنا من المستشهدین بین یدیه
    التماس دعا

  38. اره بانو! می‌گوید:

    ……..

    بازم دو سه خط آخر اوجش بود که ما رو هوایی کرد…

    ……..

    یا ظافر

  39. فرزند شهید می‌گوید:

    حسین آقا خوشا به حالت که ثواب گرفتن اشک از شب زنده دارها در جمهوری اسلامی در کارنامت درج شد! روضه ی دوکوهه از تو، اشک و راهی شدن به سوی نور با ما. دل نوشته سرودن از تو، با هر کلمه یک قطره اشک با ما. با هر کلمه نوشتن یک قطره اشک ریختن از تو، اهدای ثواب اشک های ما و تو به روح پدر بزرگوارت با ما.
    در شلمچه و هویزه نایب الزیاره شما خواهیم بود انشالله.


    فدای همه فرزندان شهدا. من خاک پای شما هستم. اصلا من عددی نیستم برای این حرف ها. به خدا راست می گویم.

  40. دلتنگ می‌گوید:

    سلام علیکم
    نمی دونم امشب وبلاگ شما چه جوری رو صفحه مانیتور یهو باز شد. شبی که از دوری و دلتنگی دوکوهه به خود می پیچیدم.
    بسیار مطلبتان زیبا بود چون از دل بود و لا جرم بر دل نشست.
    همین جوری اشک ما روان بود شما دوبلش کردید.
    با همه اینها بسیار عالی بود.
    سفارش ما رو هم به شهدا بکنید.
    خیلی محتاجیم به دعا.
    قلمتان همیشه پایدار
    یا حق

  41. فرزند روح ا... می‌گوید:

    سلام داداش
    شنیدم هر ۵ شنبه قطعه شهدایی اومدم وبلاگت بگم یه قرار بذار همدیگر رو ببینیم که دیدم در مورد دو کوهه نوشتی .حالا پاکاری بیا با ما بسیجیان خامنه ای بریم جنوب
    ۴ فروردین میریم ۸ میاییم . با بچه های مسجد سجاد دلاوران . فکر کنم اینور ها رو خوب بلد باشی نه ؟

  42. سعید-ه می‌گوید:

    سلام علیکم

    خیلی مردی
    انرژی زا

    یاعلی

  43. اره بانو! می‌گوید:

    ¸¸ . . . ¸,.,¸.
    . . . . ¸,’ ¸,. . ¸ `-,”~-~’,¸,.¹-~-._¸,.
    . . . . ) . ‘”¨ . .):. .`-,;:.`,’;;‘¸,.¹¯¸¸,.-
    . . .,-’ , , , , ,-‘;:.. . .`-¸;:.`,’–~’`,¯-.,¸_,
    . . (. ,•¸,-~’¨|;;;::.. .. . “-,;:/,`,-~-~¬¯. . . . . . .¸,..,¸ . . . . .¸,.-~–.¸_
    . . . ¨`” . . . .|;;;:::.. . .. . ¯¯`*¬~—~~¬¬”“~-,;:;;`”~–~”:;;::,-“’’“¯¨`
    . . . . . . . . . \;;;::… . آقا تو را قسم به شهیدان ظهور کن .. ¨`-,;;:;;::;;::;:;:`¬~-.¸
    ‘“““““““/;;;:;::… ,, ..:;, :… ,, .. :;,:;,. . ., ¸ . . . .`,;;:;:::;:;:;;-~”`¨
    , . . . . . . . .|;;::;:… .:; .:;;¸ . . ,, ..:;,, .. :. . ..:’ .. . . |;;::;;:;:;;”-~¬~-.,¸.-~’
    . . . . . . . . . \;;::.. . “ .:;;;, . . . ,, ..:;, :… ,, .. :. . . . ,’`”~-,;;:;:;;.¸.,~–“`¨
    . . . . . .¸.-~¬”`,-‘;:. . ..:;;::… .. .. . .. … ..:;;. . . . .,’ . . . .`”*”`¯
    . . . . . l’:,~-¬`;;:¸.-~¬”“`”¬~–~¬, ..:;;¸-‘¨¯`\;:.. ./
    . … . . |`|/`”,-‘¯ . . . . . . . . . . . . .`,.::;;\ . . . `,;:.\
    . . . . . .l,/`/,.¸ . .. .. . .. . . . . . . ).::;;\ . . . .`¸;:`,
    . . . . . ./ (-.¸ ) . ………………… ..-“.:,-“’ . . . . . \;:./

  44. حسین می‌گوید:

    به خدا قسم اون روزی رو میبینم که داری به مادر سهراب و ندا و بقیه کشته شدهای مظلوم بعد از انتخابات جواب پس میدی.انسان هایی که با دست خالی جلوی باتوم و تفنگ کشته شدن.اره تو راست میگی سهراب و ندا و اشکان و کیانوش هم قبل از کشته شدن پیش سورس بودن ! اصلا میدونی اون سه میلیون ادمی که ۲۵ خرداد اومدن راهپیمایی هم از مریخ اومده بودن.
    در عجبم که شما کفن میپوشید و مردم بی سلاح کشته میشوند !!
    اینو میدونم که حرف حق احتیاجی به باتوم و تفنگ و گاز اشک اور ندارد.
    بی صبرانه عدل الهی را انتظار میکشم


    بسیج سلاح مردم بی سلاح در برابر منافقین است.

  45. یه ققنوس قدیمی می‌گوید:

    میگما !! این نوشته ات ثابت کرد تو جوجه ی حقیقی ققنوس قطعه ۲۶ بهشت زهرایی ها.

  46. خرمشهری می‌گوید:

    سلام. از این بچه بسیجیهای موتور هزاری باتوم بدست فلان فلان که عاشقشونی کم عملی و خلاف بیرون نیمده…
    شما یکی از برنامه هاتون اینه که فضای داخل بسیجو خیلی رمانتیک جلوه بدین. ولی اونایی که باید بدونن میدونن چه خبره اون تو
    کی گند کار بالا بیاد خدا میدونه. کتابها خواهند نوشت در آینده از واقعیات این پدیده بسیج…
    بسیجی اونه که از ناموس دین و مملکت دفاع کنه. نه اینکه با ملت شیعه ایران در بیفته…


    بسیجی حافظ ملت شیعه ایران است در برابر اقلیت فرقه منافق! باتوم بسیج ذوالفقار علی است بر فرق مارقین امروز.

  47. عون می‌گوید:

    خرمشهر را خدا آزاد کرد.(امام روح الله)

  48. روضه گرد می‌گوید:

    از شهیدان مانده خونین جامه ها
    نام و امضاء و وصیت نامه ها
    گر وصیت نامه ها را خوانده ایم
    پس چرا بین دو راهی مانده ایم ؟؟؟

    الان که این دل نوشت را خواندم ، در محل کارم هستم –
    باز هم نتوانستم بغض گلو را تحمل کنم و دوباره اشک از گوشه چشمم جاری شد –
    همکارانم دیگر دارند فکر میکنند دیوانه ام که گاهی اوقات بی اختیار پشت میز گریه میکنم –
    امروز یکیشان به گریه من با طعنه خندید —
    اما بگذریم ، جنون را عشق است –
    حاج علی مشکینی ذاکر آذری که معرف حضورتان هست ؟
    در منزل حاج علی انسانی حرفی زد که بعد از این خنده ها آرامم میکند –
    گفت : اوج لذت من دیوانه وقتی است که مردم مرا با انگشت به یکدیگر نشان میدهند و میخندند —

    منم لذت میبرم وقتی با این دل نوشت ها گریه میکنم و دیگران به گریه ام میخندند —

    به کی بگم خدایا که دردمو بدونه
    به اشک من نخنده ، نگه شدی دیونه —-

    دوستانی که امسال جنوب میروند این حقیر را هم یاد کنند –

    بیهوده نیست یاد شهیدان نمیکنند –
    یاد شهید ، یاد ولایت بیاورد ———————–

  49. روضه گرد می‌گوید:

    راستی یادم رفت

    به رجانیوز – یادداشت “برای ققنوس قطعه ۲۶ بهشت زهرا” به قلم مهران موزونی سری بزنید —–

  50. اگر از رفتار دکتر و مشایی سرگیچه گرفته ای و برایت قابل هضم نیست این مطلب را بخون
    یه تحلیل کامل از روابط احمدی نژاد و رحیم مشایی!!!!!!!!!
    http://naragh313.blogfa.com/post-13.aspx
    مشایی آبروی احمدی نژاد را می برد یا آبروی خودش را؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    مشایی کیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    نفوذی جبهه اصلاح طلبان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    نفوذی خاندان هاشمی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    یک آدم بی مغز که آبروی شعیب بن صالح ( احمدی نژاد ) را برده

    است؟؟؟؟؟؟؟؟

    شخصی که بیشتر از آنچه میفهمد اظهار دانایی میکند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    و یا کسی که آبروی خود را بر کف دست گرفته برای روزهای پرالتهاب

    ۱۳۹۲؟؟؟؟

  51. حاج حسین لینک شدید با افتخار

  52. سلام همسنگر/ خیلی مخلصیم حسن اقا

    روزها نو نشده کهنه تر از دیروز است
    گر کند یوسف زهرا نظری نوروز است
    لحظه ها در تپش تاب و تب آمدنش
    آسمان چشم به راه قدمش هر روز است
    ای خدا کاش شود سال نو ام عید فرج
    که نگاهم نگران منتظر آن روز است

    خدا حافظ تا سال بعد.

  53. باز باران می‌گوید:

    عشق است و آتش و خون داغ است و درد دوری

    کی می توان نگفتن کی می توان صبوری

    ان‌شاء‌الله هم کربلای حسینی و هم کربلای خمینی…
    یاعلی

  54. راهی می‌گوید:

    سلام
    خیلی خیلی زیبا بود آقای قدیانی
    کاش امسال دوکوهه قسمت ما هم میشد

    به نظرم نیات شما از نوشته هایتان کاملا مشخص است . خیلی وقتها اهل مدارا هم نباید بود شاید منظور دوستتان این بوده که مراقب برداشت خوانندگان باشید .وگرنه حتما شما برای نوشتن هر جمله دلیلی دارید به قاطعیت پیروی از ولایت . حتما.
    می شود از پدرتان بخواهید برایم برایمان همه ولاییان ایران دعا کنند که تقدیرمان را در سال ۸۹ شهادت در رکاب مهدی رقم بزند؟

    خیلی استفاده کردم.
    التماس دعا
    یا علی

  55. رضا می‌گوید:

    باسلام
    طبق معمول بردل می نشینی.
    موفق باشی
    التماس دعا.

  56. مختاری می‌گوید:

    نامه‌ سرگشاده‌ یک پابرهنه به مهندس ضرغامی
    به‌نام خدای پابرهنگان

    سلام؛ خدا قوت

    از اینکه مزاحم اوقات شلوغ و شریف می‌شوم، پیش‌پیش عذر خواهم ……….

  57. احسان می‌گوید:

    حسین آقا، پسر بابا اکبر.
    می ری دوکوهه، حتما میری، منم دعا کن.
    ببین بعد عید بیا، روزی یه سوغاتی تا آخر عید برات میگیرم، بیا اونا رو بگیر.
    روز اول تراش سبز،
    روز دوم تراش سفید،
    روز سوم تراش سرخ،
    با نشان جمهوری اسلامی.
    بعد دوباره روز اول تراش سبز، سفید، سرخ…
    بعد تو هر روز قلم تیز کن و بچرخون رو کاغذ و جاهای دیگه


    ممنون از این عیدی!

  58. ابوذر می‌گوید:

    زمان به عاشورا مانده ولی اگر روزمرگی ها بگذارد بفهمیمش…
    برادر این دل نوشتت را با لحن آوینی می خوانم – بوی حزن او را می دهد- زمان می ایستد درست مثل زمانی که روایت فتح را می بینم- همه غربت عالم به هم وصل می شود – انگار سر حسین هنوز بالای نی قرآن می خواند- چه می گویم انگار نه می خواند- حسین(ع) همه را می خواند – پیر و جوان-زن و مرد- حسین(ع) من گنهگار پشیمان راهم می خواند – سید ما خامنه ای این ماه پاره ی خراسانی دستانش را باز کرده درست مثل قمر بنی هاشم- کشتی انقلاب مسافر می زند ، مسافر کربلا بسم الله…
    آری زمان به عاشورا مانده است، امام ما را می خواند- امام با ما خیلی کار دارد…


    سالاری برادر!

  59. مرتضی می‌گوید:

    عرض سلام خسته نباشد.
    خدا قوت
    انشالله خدا توفیقتان بدهد بیشتر بنویسید و همیشه مثل الان برای حق بنویسید و انشالله خدا قلمتان را آنگونه نیرو بدهد تا حق بر روی دلها حک شود.
    با آرزوی موفقیت
    التماس دعا

  60. فائزه می‌گوید:

    چه خوب دست میذاری رو چیزایی که دل ادمو ازجادرمیاره …..داداش افتخارمیکنم بهت افتخاااااااااااااااااار.

  61. کمال می‌گوید:

    حسین آقا به خدا به دل ما آتش زدی. هر پاراگرافت هر خطت و هر کلمت منو گریه میندازه. به خدا دوست دارم در رکابت باشم. تو سرباز واقعی مولای ما هستی. دیوونم کردی. نمیدونم چکار کنم. قلبم داره از سینه در میاد. خوش به حالت
    ممنونم
    ممنونم
    ممنونم
    نمیدونم چطوری ازت تشکر کنم بخدا
    تمام این سبز لجنیا فدای یه تار موت. نه حیف از تو که چنین آشغالهایی فدای تار موی تو بشن. اصلا اونا به حساب نمیان.
    از مطلبت درباره هاشمی بسیار لذت بردم
    خواهشان لاریجانی رو هم فراموش نکن
    بازم ممنون ممنون ممنون
    زت زیاد

  62. محمد حسین می‌گوید:

    من زیاد به بسیج علاقه ای نداشتم ولی با خواندن وبلاگ شما الان یک بسیجی دو آتیشه ام خیلی دوستت دارم حسین جون قربون صاحب اسمت

  63. hami می‌گوید:

    درود بر تو.
    درود خداوند بر یاران خورشید

  64. عانک می‌گوید:

    میبینم که خیلی به فرزند شهید بودنت گیر میدن. هی میگن استفاده ابزاری از نام پدر شهیدت میکنی… خودت و پشت پدرت قایم کردی تیر میندازی و از این قبیل حرفها…
    بهت میگم: اگه این حرفات برای ارتقا, و ارتفاع نام شهید و راه شهید باشه پس شیر مادرت حلال و خون پدرت مایه کمالت باشه ایشالا . در اینصورت خرجشو زیاد کن که تا تل آویو هم بره این موشکات ………. اما اگه این حرفات برای انتفاع و کام خودت باشه منتظر باش که یه جا بابات یقتو میگیره… ایول پسر بابا اکبر …. جهاد اکبر یادت نره… التماس دعا

  65. راهی می‌گوید:

    سخن از عشق هر آنقدر که تکرار شود تازه تر است …………………………………

  66. hastor/torabi می‌گوید:

    سلام
    خوب کم اوردیم نمی دونیم چه حوری باید تعریف کنیم

  67. مدافع ایران می‌گوید:

    سال سال خوبی داشته باشید
    با آخرین مطلب ۸۸ به روزیم
    مدافع ایران

  68. یک زخمی! می‌گوید:

    آْقای موتور هزاری بنده افتخار این را داشتم در شلوغی های بعد از انتخابات در یک پایگاه بسیج دستگیر و گیر همین بسیجی های باتوم بدست که اگر بودند بنا بر ادعای تو زهرای علی سیلی نمی خورد ،بیافتم.بسیجی های ترمز بریده را دیدم حتی از زدن سیلی به گوش خاله محجبه وچادری بنده هم ترسی نداشتند!بله خاله من زهرا نیست!اما مزه سیلی را چشید!مثل بانویش زهرا!نه داداش!آدرس غلط به تو دادند!بخشی از واقعیت بسیج همت و شهید بروجردی ها و امثال پدر تو هستند و نه همه واقعیت!آن ها که من دیدم برای سیلی زدن بسیجی بودند نه برای دفاع از زهرای علی!
    مدرک دروغ بودن یا راست بودن ادعای من هم همان صورت سیلی خورده زهرا!فردای قیامت حاضرم زهرائی که بارها وبارها برایش اشک ریختم درباره ادعای من قضاوت کند!


    بچه بسیجی به گوش هر خاله ای سیلی بزند آن خاله باید افتخار کند از بسیجی سیلی خورده و الا نامش عایشه است نه زهرا. اگر واقعا خاله شما به ناحق سیلی خورده من معذرت می خواهم ولی اگر حقش بوده که نوش جانش!

  69. فدایی رهبر می‌گوید:

    ممنون از متن بسیار زیبای شما . بسی لذت بردیم

  70. سلام
    چند روز پیش که با بچه های وبلاگ نویس به دوکوهه رفته بودیم،
    موقع استراحت شبانه در آخرین طبقه ساختمان گردان حبیب،
    دور یک لب‌تاپ نشسته بودیم و با نوشته‌هایت صفا می‌کردیم.
    ما بی سلاح! به دوکوهه نمی‌رویم
    موفق و سربلند باشی


    حالا تنهایی می ری دوکوهه و با نوشته های ما صفا هم می کنی! ای دل ای دل.

  71. سپیده می‌گوید:

    سلام

    دستت درد نکنه,دلم باز شد

  72. مرادی می‌گوید:

    یعنی میشه تو ۸۹ هم شیخ ومهندس با ادامه توهمات و غفلتهای بدتر از خیانتهاشون هم دلار های آمریکا را هدر بدن هم باعث شکوفایی قدیانی ها بشن.
    **************************
    و اما بعد
    در ضمن اینکه دلایل و پاسخ هاتون تا حدود بسیار زیادی قانع کننده بود ولی باز هم فکر میکنم باید به قدری هنرمند بود که با قلمی به مراتب تندتر و ترمز بریده تر و خشن تر بر سران فتنه تاخت ولی گزکی دستشان نداد.
    حیف از چرک ناخن سگ پاسبان محله حسین قدیانی که به عنوان “مواضع التهم” دست سران فتنه باشد.
    **************************
    می ببخشید مرا که اینگونه مینویسم در این مدت با خواندن دلنوشته هاتان مرتبا میزان بصیرت مان را چند ورژن ارتقا میدهیم و درس میگیریم چون جوهر قلمتان نشانی از خون پدر شهیدتان دارد.

  73. معبر 10 می‌گوید:

    قرار بیقرارانی دوکوهه..

  74. حمید می‌گوید:

    عید شما هم مبارک. عالی بود.
    ما هم فردا راهی میشیم انشاالله.

    یا علی

  75. سید مهدی می‌گوید:

    سلام ….
    شنبه دارم میرم دو کوهه ……
    آی ….. تموم بچه های دو کوهه ….آی اهل دو کوهه ایها …… آی جونهائی که دلتون پر زده برای صحبتهای حاج همت تو حسینیه … آی دعای صباح خونای دو کوهه ….
    آی گردان مالک … سلمان ….. ابوذر ….. آقا ابوالفضل سپهر .. جوانها دارند میان … نمیخاهی ایستگاه صلواتیتو راه بندازی ……
    خدایا … ما رو دو کوهه ائی بپذیر …….

  76. حاج احمد می‌گوید:

    ای وای، آدم بعد از خواندن دل نوشته های شما مثل این می ماند که یک زیارت عاشورای با حال خوانده باشی و حسابی گریه کرده باشی.

    فقط قول بده که این زیارت عاشورا ها را کتاب کنی.

    یا علی

  77. مرادی می‌گوید:

    راستی پیشاپیش عیدتون مبارک .
    سال خوبی داشته باشید.
    عازم سفر سوریه هستم شاید تا بعد عید نتونم بهتون سر بزنم ولی نائب الزیاره ام.

  78. مختاری می‌گوید:

    نامه‌ سرگشاده‌ یک پابرهنه به مهندس ضرغامی
    به‌نام خدای پابرهنگان

    سلام؛ خدا قوت

    از اینکه مزاحم اوقات شلوغ و شریف می‌شوم، پیش‌پیش عذر خواهم ……….

  79. کاکتوس می‌گوید:

    بسمه
    من نه ریش دارم نه باتوم،اما نوکر شما و باتوما و ریشاتونم هستم.

  80. ارمیا می‌گوید:

    چه طوفانی به پا کردید … بوی بارون از قطعه ۲۶ بلند شده .. گرمای حضور حضرت خورشید به تک تک کلماتتون تابیده .. اتفاقا من هم دیشب با دوستم تلفنی صحبت می کردم، دوکوهه بود … بوی دوکوهه حتی از توی تلفن هم کافی بود تا دیوونه ام کنه…
    دیشب یک سری بغض امانم روبریده بود و امروز دوباره … من هیچ موقع اونجا رو ندیدم ولی با تمام وجودم احساسش میکنم …. خدا قوت، سال جدید پر باشه براتون از این دلتنگی ها …

  81. احمد می‌گوید:

    من هم امسال بعد ۶ سال دلم بد جور هوای بهشت رو کرده.خدا بطلبه خوبه.

  82. موحدین می‌گوید:

    حاج حسین عزیز سلام
    یک تماسی با دفتر آقای رامین بگیرید و از مقاله هاتون یک نسخه ارسال کنید
    به گمانم قصد تقدیر داشتند
    اگر توضیحی لازم بود در خدمتتان هستم
    التماس دعا
    یاعلی


    کامنت بعدی تان را دیدم که خواسته بودید این کامنت، خصوصی باشد ولی من عمومی اش می کنم تا جناب آرمین بدانند هرگز با دفتر شان تماس نمی گیرم و هرگز نیازی به تقدیر ایشان ندارم. من یک نویسنده حکومتی هستم نه دولتی. من یک دعای بچه بسیجی ها را به هیچ تقدیر رسمی و دولتی نمی فروشم.

  83. هانیه می‌گوید:

    سلام
    می دونی داری چیکار می کنی ؟
    شک ندارم خدا داره اون بالا به ملائکش فخر می فروشه و زمین رو نشون فرشته هاش می ده .داره می گه ناز انگشتای خدایی خودم که چه فرشته ی زمینی آفریدم . داره بچه هایی که نیمه شب و ظهر و سحر، وبلاگ حسین آقا رو می خونن و آه می کشن از جنس اون “آه” معروف ، و اشک می ریزن و حسرت می خورن رو نشون می ده.
    وای که چقدر سنگین این روزهای آخر زمستون …
    دلت می گیره وفتی می شنوی فائز زنگ می زنه و می گه تازه از جنوب اومده…
    دلت بیشتر می گیره وقتی به زهرا زنگ می زنی و می گه امشب عازم کربلاست… بهش می گی نجف یادت کنه، به مولات بگه که یکی اینجا جامونده…
    دلت بیشتر و بیشتر می گیره وقتی دل نوشت دوکوهه می خونی … سال ۸۱ میاد جلوی چشمات… چقدر کدر شدم ، چقدر فاصله گرفتم ، چقدر مردم ، …
    حتی آرزوشم قشنگ : شهادت
    خدایا…

  84. سحر می‌گوید:

    جناب اقای قدیانی:
    دست مریزاد
    واقعا ممنون ومتشکریم از این احساس خوبی که با نوشته هایتان به ما می دهید
    خدا توفیق روز افزون نسیب تان گرداند وعاقبت تان را به بهترین وجه رقم زند
    پیشاپیش سال نو مبارک

  85. نسیم می‌گوید:

    سلام
    سال نوی شما مبارک!

  86. مرصاد می‌گوید:

    مرحبا
    دست مریزاد
    اییییییی ول
    اشک مارم در آوردی
    یا علی حاج حسین

  87. سحر می‌گوید:

    چشام شده یه کاسه خون امون از این دل پریشون بازم داره بارون می باره
    گریه کنان با دل مضطر بریم سر تربت مادر ولی مادر حرم نداره
    یه مداحی گذاشتم تا دیگران فکر کنند اشکم برای مداحیه . آخرش ما رو می کشی با این دیونگیهات .
    اجرت با مادر حضرت آه
    بسوز ای دل بسوز بسوز ای دل بسوز علی غریب هنوز علی غریب هنوز

  88. مهدی می‌گوید:

    سلام بر بسیجیه خامنه ای.
    خدا شهیدت کنه!
    چی بگم دیگه بابا؟؟؟

  89. فدایی شهدا/دانشجوی امیرکبیر می‌گوید:

    سلام
    فکر نمیکردم کامنت منو عمومی نکنید.(راجع به آقای شریعتمداری و روزی طلب) البته ۲ حالت داره یا جوابی ندارید که بدید یا دلتون نمیخواد به این اختلاف نظر دامن بزنید و اونایی که هنوز توجه نکردند رو توجهشونو جلب کنید.البته این دومی رو خودم هم دلم نمیخواست.ولی فکر کردم اگه جواب بدید برای روشن شدن فضا خوب باشه.حالا اگه دلیلتون واسه جواب ندادن از بین رفته میشه خواهش کنم جواب سوال دیشبمو بدید؟


    بازی کردن در زمین این اتهامات درست نیست. هم حرف روزی طلب اشتباه بود هم خبر ویژه کیهان. ما اما باید به متن فکر کنیم، اینها حاشیه است.

  90. حسین می‌گوید:

    نوروز یعنی هیچ زمستانی ماندنی نیست،اگرچه بلندترین شبش یلدا باشد.
    ساله (سبر و استقامت) پیشاپیش مبارک.خاک تو سر موسوی و دارو دستش.

    این یکی از پیامکای اون سبزای لجنیه
    کسی هست جوابی، پیامکی برای اینا داشته باشه لطفا اطلاع بدید یا کامنت کنید.
    یاعلی سید علی

  91. بسیجی سابق می‌گوید:

    (در جواب پاسخ به یکی از کامنتها)
    تو ناموس داری یا نه؟! شرف داری یا نه؟! دین داری یا نه؟!
    زهرا یا زینب یا عایشه یا فائزه اگر قرار باشه سیلی بخوره (به حق یا ناحق) باید از زن سیلی بخوره نه از یک نره خر مفت خور هار شده.
    من هم از این زهراها و سیلی زدنها و استخوان شکستنها زیاد دیدم. خیابان قبا. کربلا جلوی چشمم اومد. همینطور ۴۰ ام اون دختر. تو اون صحرای قطعه ۲۵۷
    بی دین! چادر زن مسلمان نباید از سرش کشیده بشه. حتی اگر حکومت رو قبول نداشته باشه. پدرت کجاست که ببینه پسرش روی اهل شام و کوفه رو سفید کرده…


    مثل اینکه خودتم یه سیلی محکم هوس کردیا!

  92. صبا می‌گوید:

    سلام حسین قدیانی جان!
    روضه دوکوهه تو واسم آبی بود رو آتیش.چرا؟
    بعد از اون دو باری که با دانشگاه رفتم جنوب٬فکر نمی کردم دیگه اونا منو بطلبن چون مث یه تماشاچی رفتم و برگشتم.راستش واسش خیلی هم اشک نریختم که دوباره برم . به من خیلی خوش گذشت ها هنوز خاطراتش جلو چشممه وقتی پوستر اطلاعیه مراسم عاشورا تو فکه رو از در حسینیه حاج همت دزدیدم ولی فکر نمی کنم خاک طلاییه و رملهای قشنگ فکه زیاد از من خوششون اومده باشه.دوکوهه که دیگه دلش ازم خونه اونقدر گفتم دوکوهه مغموم است و منتظر قیامت که باورم شد.دوکوهه گفت تو خماری و منتظر معجزه بمون٬ گفت تو واسه شهدا دل نسوزون واسه بسیجی دل نسوزون.دوکوهه دلش واسه من تنگ نشد.
    این پستت رو سیو میکنم همه جا.بازم می خونمش.نه امروز نه فردا .نذر میکنم که بخونمش تا برم جنوب .یکدفعه دیگه رو حتما میرم و الهی که خدا قسمت کنه تا برم.نذر می کنم که بارها بخونم این پست رو تا جوگیر بشم.اصلا می خوام که جو گیر بشم.می خوام با افتخار بگم بسیج لشکر مخلص خداست.
    ولی ازت یه خواهش دارم.بازم بنویس واسه من که موندم تو خماری تلخ و عذاب آور بی لیاقتی.
    دعا کن برم کربلا و نترسم از شهادت.
    دعا کن باشی همیشه تا من با یکی درد دل کنم.ممنونم ازت.

  93. فطرس 110 می‌گوید:

    سلام واقعا دست مریزاد.دل ما رو که آتیش زدی رفت .با هر خطط اشکمون رو در اوردی.تازه از جنوب اومدم ولی دلم هنوز اونجا گیره.انشالله به زودی قسمتت بشه.
    پس تابلو کردی بچه ارکی که این قدر دل گنده ای!!مگه میشه کسی پا منبر حاجی بشینه ودل شیر نداشته باشه؟
    انشالله تو این سال جدیدقلمت مثل موتور آی تازه نفس وپرسوخت همین طور بگازه بره جلو.
    التماس دعا

  94. قطع و وصل می‌گوید:

    adam ra divane mikonad mast mikonad adami ra ashkbaran mikonad in neveshteha.hojume ehsasat ast in vajeha.hasrat…ghebte…talangor….khof….eshgh….gheyrat….hobe velayat va baz ghebte va …. tanha 3 ruze ke ba in khane ya ghete ashna shodam ama be andazeye maha zehnam dargir shode! aghaye ghadiani tabrik migam be shoma va be pedaretun va be khosus be madaretun ke badaz pedar arzesh haye ou ro inghadr amigh be shoma montaghel kardand
    doayeman konid

  95. محمد حسین می‌گوید:

    یعنی اینقدر بچه بسیجی بی ارزشه که جواب کامنتش را نمیدی حسین جان


    خوب رگ خواب من دستته ها! من غلط کنم کامنت بچه بسیجی ها را بی جواب بگذارم اما گاهی وقت تنگ می شود.

  96. اِبی می‌گوید:

    به: یک زخمی! و بسیجی سابق

    این چند ماهه نشون داد که تقریباً تمام کسایی که توی ردیف این فرقه ( رنگ لجن ) قدم یا قلم میزنن از ادب و احترام و شعارهای مربوط به آزادی انسان تا زمانی استفاده میکنند که محکوم نشده باشند.
    به محض اینکه دیگه جوابی واسه اراجیفشون نتونن پیدا کنند رو به فحاشی ( چه ادبی و چه بی ادبی ) میارن.

    جناب ( یک زخمی! )
    باباجون وقتی سیل میاد مگه برای بردن دست چین میکنه ، توی فتنه هم خشک و تر با هم میسوزن. خاله محترمه شما که یه سیلی خورده ، چه بسیار آدمایی که واسه خرید از سوپر سرکوچه شون اومدن بیرون و با یه باتوم یا یه گلوله متأسفانه کشته شدن.
    اولا شما و خالتون اونجا چیکار میکردین ، ثانیاً شما باید تمام فریادتون رو سر اون ( میریزید ) کودن و اون شیخ بیسواد بکشید که بایه دروغ بزرگ جوونای مردم رو به انحراف کشیدن ، به قول حسین آقا اگه توی این فتنه شماهم مثل من به ناحق سیلی خوردی که تمام قد ازتون عذرخواهی میکنیم اما اگر شماهم توی این فتنه دخیل هستی (به شما که عر(ژ) کنم ) یه سیلی خیلی کم بود.

    بسیجی سابق:
    یه سؤال: وجداناً از اولش هم به این بسیج اعتقاد داشتی؟
    داداش یه کامنت واسه عاطفه تو همین پست دادم برو بخون یه خورده روشن شی.
    الکی ادای بسیجیا رو در نیار به تیریپت نمیخوره.
    والله اگه ماهپاره لب تر میکرد خیابون قبا که خوبه کل ایران رو کربلا میکردیم.
    برید دعا به جون ماهپاره عزیزمون بکنید که درایت کرد و این فتنه رو خوابوند.

    لعنت الله علی القوم الفاسقین

  97. سلام می‌گوید:

    علی دریا ، علی ساحل ، علی موج

    علــی پـرواز مرغـــان فـــوج در فـــوج

  98. ماموریت ویژه مشایی در عصر ظهور!!!!!!!!

    غربال هایی که بخاطر مشایی صورت میگیرد!!!!!!!!!!!

    یه مقاله کاملا تحلیلی و مستند از رفتار اسفندیار رحیم مشایی و ارتباطش با شعیب

    بن صالح

    مشایی و ارتباطش با یه عالم مهدوی مورد اعتماد!!!!!!!!!!

    http://naragh313.blogfa.com/post-13.aspx

  99. محمد می‌گوید:

    خدا قوت بده فرمانده
    حاجی جون غوغاکردی
    توی وبلاگم مطبت هاتو میارم
    انصافا صحبت هات خون ادرم رو به جوشش میاره
    پایدار باشید

    از شما ودوستان دیگه هم می خوام به ما سربزنید

  100. مصطفی می‌گوید:

    سلام
    خداقوت
    یاعلی

  101. احمد می‌گوید:

    سلام.چه خوب کردی که از دو کوهه نوشتی! ممنون!

    سبز این منافقین سبز لجنی است و فقط در مرداب رشد میکند در حالی که انقلاب

    ما مانند رودی زلال و خروشان است و همه این لجنها و آلودگی هارا میشوید و محو

    میکند و ان شاءالله تا رسیدن به پیروزی نهایی به پیش خواهد رفت. و این پیروزی

    بسیار نزدیک است.

    اَلَیسَ الصُبحُ بقَریب؟

  102. عون می‌گوید:

    حسین آقا عزیزم.بد جور داد سیلی خورده ها داره در میاد.البته واضحه که این کذابها سیلی رو از جای دیگر خوردن.از مردم خوردن.از امت حزب الله خوردن.خودشون و خاله شون.

  103. چابهاری می‌گوید:

    سلام دیونم کردی داغونم کردی می خوام سر به بیابون بذارم……………. خدا خیرت بده ما را هم دعا کن تا خدا کمکم کنه از منجلاب دنیا رها بشم.

  104. نعیمه می‌گوید:

    سلام
    فوق العاده بود
    درباره یه تیکه هایی از متنتون و حرف زدن درباره هاشمی و اینکه دوستتون گفته بود هاشمی رنج کشیده این انقلابه و ادامه حرفاش جا داره یه تیکه ای از کتاب جاذبه و دافعه حضرت علی از شهید مطهری رو که جواب بسیار زیبایی است برای این دسته آدمها اینجا بنویسم . ایشون تو بخشی از کتابشون میگن :
    ” یک دسته که البته اکثریت بودند فقط ظاهر را مینگریستند و دیدشان انقدر تیزبین نبود و عمق نداشت که باطن و حقیقت هر واقعه ای را ببینند ظاهر را میدیدند و در همه جا حمل به صحت میکردند میگفتند عده ای از بزرگان صحابه و پیرمردها و سابقه دارهای اسلام راهی را رفته اند و نمیتوان گفت اشتباه کرده اند اما دسته ای دیگر که اقلیت بودند در همان هنگانم میگفتند شخصیتها تا آن وقت پیش ما احترام دارند که به حقیقت احترام بگذارند . اما آنجا که میبینیم اصول اسلامی به دست همین سابقه دارها پایمال میشود دیگر احترامی ندارند . ما طرفدار اصولیم نه طرفدار شخصیتها تشیع با این روح به وجود آمده است ”
    فکر میکنم همین یه تیکه جواب خوبی برای امثال این دوست شما باشه

  105. زهرا می‌گوید:

    سلام
    عالی بود. شما اگه رمان هم بنویسی فکر کنم خوب میشه ها

  106. یا زهرا می‌گوید:

    سلام.امسال هدیه ای در فکه وطلائیه گرفتیم. جای شما خالی .پرچم گنبد حضرت ابالفضل از کربلا رسیده بود.
    ” یک روز به هیئت سحر می آید/با سوز دل و دیده تر می آید
    یک روز به انتقام هفتاد و دو شمس/با سیصد و سیزده قمر می آید.”
    “سال نو مبارک”
    یا علی

  107. نردبون می‌گوید:

    سلام برادر
    به پیشنهاد دوستم برای اولین بار به وبلاگتون سر زدم
    خیلی خوشحال شدم که بسیجیای نابی مثل شما ( با این شیوه ) وجود دارند و هر روزه دارند بیشتر می شوند
    با اینکه حوصله خوندن مطالب طولانی رو ندارم ولی اینقدر معرکه نوشتید که نتونستم مطلبتون رها کنم
    تا حالا فکر میکردم یه فرزند شهید بسیجی قلم به دستم ! اما با دیدن وبلاگتون…
    امیدوارم تو سال آتی شاگرد خوبی براتون باشم
    کاش قبل از رفتن به دوکوهه میومدم اینجا و قدر اونجا رو بیشتر میدونستم
    پاینده باشی استاد
    یا زهرا

  108. ممد می‌گوید:

    اتفاقا دلم برای “هاشمی زجر کشیده” تنگ شده است. من دلم برای هاشمی ۱۳۵۷ تنگ شده نه هاشمی ۲۰۰۵

    جمله زیبایی بود

    عیدت مبارک
    خیلی مخلصم

  109. ... می‌گوید:

    دعا کنید امسال روزی منم بشه… یه سال منتظر بودم… جا موندم… اگه نشه میره تا سال دیگه….. سنگینه

  110. داود می‌گوید:

    سلام

    عجب جمله ای نوشتی:
    زبان من رسانه بچه بسیجی های تند رویی است که حتی در رسانه ملی هم غریبند.

    قبلا گفته بودم بسیجی ام و جانباز نخاعی… حالا میخوام بگم عجب رسانه ای پیدا کردیم ما!

    قلم تو فریاد بلند ماست بر سر آقازاده هایی که به آنها بگوید این نبود آنچه ما برایش جنگیدیم!

    زبان تو فریاد بغض در گلو مانده ماست بر سر سبزهای اموی و لجنی.

    حسین جان! صدای تو رساتر و زیباتر است … تو از جانب ما داد بزن که آهای همه مردم دنیا ما فدائیان خامنه ای هستیم و هرگز نخواهیم گذاشت تنها بماند.

    کور خوانده اند اگر فکر میکنند ما روی ویلچر با آنها نمیجنگیم…ما فکر آن را هم کرده ایم…در روز نیاز درون قایقهای تندرو مملو از تی ان تی به ناوهای آمریکایی میکوبیم. آنجا که دیگر “پا” نیاز نداریم، حتی فکر کرده ایم که این پاهای بی حرکت را قطع کنیم تا در قایقمان مقدار بیشتری تی ان تی جای بگیرد.

    خدا را شاکریم که در سال ۸۸ در کنار همه موهبت هایش چنین زبان گویایی را به ما عنایت فرمود.

    یاحق

  111. ارش می‌گوید:

    خداییش این چرت و پرت ها که می نویسی خودتم می خونی؟ راستی تو کارم می کنی یا با همین کارها پول در می یاری؟ چهار تا وبلاگ نویس ابگوشتی ولایت مدار قربون صدقت می رند خیال کردی خیلی ادم شدی


    اگر فقط و فقط یک بسیجی از من تعریف کند آری، خیال می کنم آدم شده ام.

  112. یک زخمی!(1) می‌گوید:

    البته بعد از پاسخ شما من قصد نداشتم جواب بدهم ولی وقتی کامنت یکی از عزیزان مودب ولایتمدار و با بصیرت را خواندم مجبور شدم پاسخ بدهم.دوست عزیز آقای عون امیدوارم شما مسلمان باشی یا نه حداقل به فرموده حسین بن علی آزاداه باشی!جنابعالی به بنده اتهام کذاب بودن زده ای!امیدوارم فردای قیامت طبق فرموده قرآن که ومن یعمل مثقال ذرة شرا یره می باشد از این ادعای خود دفاع کنید!جنابعالی حقیرتر از آن هستی که بنده بخواهم حقانیتم را برای شما اثبات کنم!
    اما جناب آقا حسین که سیلی خوردن از بسیج را افتخار می دانی!یکی مثل علی بن ابی طالب که وقتی در برابر غرغرهای یک پیرزن قرار می گیرد دستش را در آتش می کند ومی فرماید:ذق یا علی! ویکی هم مثل حسین قدیانی وقتی در برابر غر غر یک جوان قرار می گیرد می گوید:ذق یا جوان!سیلی خوردن از بسیجی افتخار دارد!
    عیب نداره آقا حسین!حالا که سیلی خوردن از بسیجی افتخار است!امیدوارم عزیزترین کسانت در یک پایگاه بسیج به قصد کشت کتک بخورند ودهانشان پر از خون بشود!وقتی یک سیلی از یک عده به اصطلاح بسیجی چنین افتخاری برای آدم می آورد کتک خوردن تا مرز کشته شدن افتخارش همسنگ شهادت است در عملیات والفجر۸!


    برادر! اگر همین بسیجیان تندرو نبودند آیا دشمن برای شما ناموسی می گذاشت که حالا بخواهید از او دفاع کنید؟ ناموس شما اگر خاله شماست ناموس من خون ۳۰۰ هزار شهید است. عیدت مبارک. باز هم اگر به شما ظلمی شده من عذرخواهی می کنم.

  113. یک زخمی!(2) می‌گوید:

    درضمن حق بودن یا ناحق بودن را چه کسی تعیین می کند!علی بن ابی طالب به فرزندانش فرمود:اجازه ندارید به ابن ملجم یک ضربه(سیلی) به ناحق بزنید ،ابن ملجم یک ضربه به من زده شما هم باید فقط یک ضربه بزنید البته اگر ببخشید چه بهتر!آنوقت می شود بگوئید دو تا جوجه بسیجی طبق چه حکمی تشخیص می دهند که مثلا خاله بنده حقش بوده یا حقش نبوده!
    فقط می توانم بگویم برای شما متاسفم.بنده تاکید کردم که بخشی از واقعیت بسیج همت ها و شهید بروجردی ها هستند حتی همین الان!ولی اعتراض من به آن بخش از بسیج بود که درواقع اصلا بسیجی هم نیستند ولی در این سازمان که درهایش به روی همه باز است رخنه کرده اند بدون هیچ فیلتر درست حسابی وآخر سر هم می کنند آنچه نباید بکنند!ولی شما چنان ذهنت الینه شده که صم بکم عمی فهم لایرجعون!حتی از سیلی زدن بسیجی هم دفاع می کنی!چه کسی این اختیار را به بسیجی تفویض کرده که تشخیص دهد هرزمان احساس کرد زن مسلمانی در کشور حقش است به وی سیلی بزند!

  114. محمد می‌گوید:

    سلام اخوی
    عیدت مبارک
    عالی بود مخصوصا همون تیکه باتوم و کوچه بنی هاشم که به خدا قسم اگه بودیم نمی ذاشتیم کسی به مادرمون چپ نگاه کنه
    ولی یک نکته: بسیجی های تندرو نداریم اونایی که مشهور به تندروی هستن عموما مخلص ترین ها هم هستند که به کل آیه اشداء علی الکفار رحماء بینهم ایمان دارن نه به جزئش
    یا علی
    التماس دعا

  115. saeid می‌گوید:

    دستت درد نکنه
    روی همه ی یچه شهیدا رو سفید کردی
    خدا روح پدرامونو شاد کنه
    منم با افتخار میگم که فرزند شهیدم
    منم جونمو برا انقلاب میدم
    همین جا فریاد میزنم مولای من:
    شهری به آتش میکشم گر تو لبت را تر کنی
    خنجر به حنجر میکشم گر تو لبت را تر کنی

    جانم فدای اسلام

  116. مرتضی می‌گوید:

    سلام حاج حسین
    یه ساعته دارم هی نظردونی روبالاپایین می کنم که ببینم منم نظری دادم یانه؟!
    نمیدونم شایدم نظردادم ولی هنوز تو نوبت انتشاره!
    به هرحال اینم نظرم:اول که مطلب قشنگتو تووبلاگم قرار دادم(بااجازه)
    دوما هم که این مطلب فوق العاده باحال و قشنگ بود!ارگان دود موتور بچه بسیجی ها
    مخلصیم حاج حسین
    یاعلی مدد

  117. محمد حسین می‌گوید:

    سلام -محمد حسین هستم -همونی که از بی جواب موندن کامنتش گلایه کرده بود میخواستم بگم یه راه حلی پیش پام بذار که من هم بتونم نوشته هام را چاپ کنم -به خون امام حسین قسم من بچه بسیجی شهرستانی را بی جواب نذاری؟خواستی این کامنت را عمومی نکن ولی به جان آقا جوابمو بده

    یا علی/بسیجی سر خورده که حتی هم مسلکش هم تحویلش نمیگیره


    نوشته هایت را برایم ایمیل کن.

  118. ساسان می‌گوید:

    سلام
    خسته نباشید،عالی بود…
    فتنه امسال را دوست خواهم داشت چون بسیجیان خامنه ای را که گمنام بودند لااقل تا حدی به من نشان داد،مهربانی شان را،مظلومیتشان را،اطمینان و تعصبشان را،چهره های نورانی شان را و قلبهای پاکشان را،انسانهایی که ذره ای از نفاق انبوه مهندس را در فرسخها دورتر ازشان هم نمیتوان دید…
    با این اتفاقات ترسیدم،ترسیدم باز مانند گذشته انبوه خیانت مهندس و مهندسها و شیخها باز زخمی بر پیکره سرزمینم وارد کند و شغالی دوباره تکه ای از ان را به دندان بگیرد و بگریزد ولی بسیجیان خامنه ای خیالم را راحت کردند،تا آنها هستند شغالها باید تا ابد ترکمنچایها و گلستانها و بحرینها و هراتهای دوباره را به خواب ببینند…

  119. سبز یعنی سراب می‌گوید:

    به گونه ماه نامت زبانزد آسمان ها بود
    و پیمان برادریت با جبل نور
    چون آیه های جهاد محکم

  120. عانک می‌گوید:

    نظرات همه را خواندم. مخصوصا نظر یک بسیجی سابق و نظر اخیر یک زخمی. اولا من از هر چی آدم سبزه از عاشورا به بعد متنفرم. ولی با این نظر یک زخمی ۲ موافقم. یادتون هست که چه کسایی اول انقلاب صف اول نماز جمعه بودن اما الان صف اول ضد انقلاب هستند. چه کسایی صف اول جنگ بودن الان به قول پسر حاج همت توی کانادا هستند. با روشن شدن پلیدی اینها هیچ اتهامی به انقلاب ما وارد نیست.این انقلاب همه جور ریزش داشت . از بسیجی ساده تا مرجع تقلید.به نظر من که همه اینها از اول شیشه خرده داشتند اما توی ابتلائات و امتحانات کم کم اصل خودشونو نشون ندادند.
    در هر جایی همه جور آدم پیدا میشه . از منافق گرفته تا مقدس و خر مذهب و نفهم و… یادمه توی جنگ دفتر قضایی بعضیها رو بخاطر تخلفات اخلاقی دستگیر و از جبهه اخراج میکرد با این حال هنوز صحنه هشیش کشیدن یه عده توی قطار موقع برگشتن از جبهه یادم نرفته.
    این بنده خدا حرف بدی نمیزنه. میگه هر کی لباس بسیج تنش کرد لاجرم مقدس نیست. اولا باید برای جذب فیلتر کرد ثانیا مردم کورکورانه دنبال هر کسی نرند و ظاهر و لباس دیگران نباید معیار باشه. بابا من دست یک عرف را میبوسدیم الان عین چی پشیمونم. حالا بسیجی جای خود داره.
    یک روز به یک عالم میگن چه نشستی که یکی از طلبه ها دزدی کرده. عالم میگه اینجور نگید. بگید یک دزد لباس طلبه پوشیده.
    ایکاش من هم یک بسیجی بودم

  121. عانک می‌گوید:

    با فعل حرام نمیشه انتظار ثواب داشت. کار بد بده . هر کی میخواد باشه. یادت باشه ما اگه واسه آقا حاضریم بمیریم بخاطر اینه که حتی یک گناه هم نمیکنه. امیر المومنین فرمودند من اگر قرار بر مکر بود از معاویه مکارتر بودم. اما هدف وسیله را توجیه نمیکند. وگرنه شمر باید اولین کشته کربلا بود.
    من از تمام اهل فتنه که در این وقایع به ناحق مورد ظلم قرار گرفتند درخواست حلالیت میکنم و اعلام میکنم در حالیکه تا پای جان از انقلاب خمینی دفاع خواهیم کرد اما با این کجیها و تندرویها مخالفیم. یقینا رهبر ماهم با اینگونه اعمال خلاف شرع مخالفند. یا حسین لعنت بر میر حسین

  122. salman می‌گوید:

    خدا خیرت بده برادر…

    التماس دعا

  123. اسکندری می‌گوید:

    ما خاک پای بسیجی ها هستیم احمد متوسلیان اگر به یک بسیجی سیلی هم می زد ولی خاک پایش بود بسیج کلمه زیبایی است اگر کسی رد لباس بسیجی اشتباه کرد این معنی اش این نیست که بسیج خطا دارد مگر نبود همان کسانی که در ماجرای۱۸ تیرماه به اسم نیروی انتظامی و با لباس نیروی انتظامی ان غائله را به پا کردند ولی الان که ابرهای فتنه کنار رفته معلوم شده که ان ماجرا همه اش زیر نظر وزارت وقت کشور و به دستور نیروهای اصلاح طلب با کمک عده ای اوباش اجیر شده انجام شده بود

  124. علی می‌گوید:

    ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞,ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ
    ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞,ּּּּּ ּ ּ ּ ּ \____________________
    ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞,ּ ּ ּ ּ ּ ּ \¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯ֹֹ\
    ּ ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּּ۞۞,ּּּ ּ ּ ּ\ یا خامنه ای ִ \
    ּ ּ ּ۞۞ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּּ ּ ּּ۞۞ـּ ּ ּ ּ\__________________̲̲/_̲
    ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ\¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯
    ּ ּ۞۞ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ּ ۞۞ּ ּ\
    ּ ـ۞۞ּ ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ ּ۞۞ ּ ּ ּ ּ ـ۞۞ּ ּ \ּ ּ ּ ۞۞
    ּ ۞۞ـּ ּ ּ ۞۞ּ ּ ּ ּ۞۞ ּ ּ ּ ـ۞۞ּּ ּ \ּ ּ ּ ּ۞۞
    ּ ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞
    ּ ּ۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞
    ֹֹֹֹ¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯¯\¯¯¯¯¯¯¯¯
    ִ ִ ִ ִ ִ ִ ִ ִ ۞ִִ ִ ִ ִ ۞ִ۞ ִִִ ִ ִ ִ ִ ִ ִ ִ

  125. محمد مهدی مهدی اباذری(عمار) می‌گوید:

    یک زخمی در حدی نیستش که جوابشو بدم ولی فقط دیدم روایت تحریف میکنه گفتم بگم:
    امام علی وقت برای خانواده ی یتیمی که بهشون رسیدگی نکرده بود نان می خورد گفت: بچش علی … بچش

    شما هم بچشید جواب فتنه را

  126. قربونت برم! می‌گوید:

    بابا دمت گرم! خدا چه کرده! جلّ الخالق! تبارک الله أحسن الخالقین! دست مریزاد! باتومت رو موش بخوره!جگر منی!هلو انجیری! انشاالله از روزنامه نگاران حکومت امام زمان(ع) بشی!

  127. سیمرغ می‌گوید:

    “متاسفانه عده ای بچه بسیجی ها را فقط برای رفتن زیر شنی تانک دشمن می خواهند یا مشارکت در طرح درخت کاری یا مقابله با سیل یا واکسیناسیون فلج اطفال. نه، سهم بچه بسیجی ها فقط خون دادن و خون دل خوردن و گریه کردن در هیات حاج منصور نیست.”

    خداوند قلمتان را پر جوهر کند برادر،چه زیبا بسیجیان و دوکوهه را به قلم آوردی،دست مریزاد.

  128. محمد حسین می‌گوید:

    آدرس پست الکترونیکت چیه ؟

  129. بسیجی با حال می‌گوید:

    به بسیجه میگن خطوط موازی را تعریف کن. میگه خطوط موازی دو خطی هستند که هیچگاه بهم نمی رسند مگر به فرمان مقام معظم رهبری


    آری این هم از قدرت ولایت مطلقه فقیه است. ما اما دو خط متقاطع هستیم جلوی گردن سران فتنه که به فرمان آقا قطع اش خواهیم کرد.

  130. ایلیا می‌گوید:

    التماس دعا حسین جان

  131. شیما می‌گوید:

    سلام
    سال نو مبارک.
    امید که حرفهای قلمتان امسال پر رنگ تر از پیش شود. . .
    زیبایی عشق به ولایت را از قلم شما آموخته ام.
    قلمتان مستدام!!!

  132. اسکندری می‌گوید:

    واقعا جوابتان به بسیجی با حال عالی بود دست شما درد نکند

  133. نازنین می‌گوید:

    سلام سال نو مبارک!

    حسین آقا یه چیزی بگم ناراحت نمیشی؟من عاشق شدم!عاشق تو و تمام دلنوشته هات!نوشته تو با بقیه فرق میکنه:روان,زیبا,ساده البته باید هم اینطوری باشه”هر آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند”

  134. نازنین می‌گوید:

    البته فکر کنم اونجایی که نوشتی:دیالمه،نه مهندس-آیت،نه بنی صدر باید می نوشتی:آیت،نه بنی صدر و مهندس…چون با بازخوانی پرونده۳۰ساله انقلاب اسلامی(رمز عبور)همه می فهمن که اون روزی که مهندس می خواست مقامی بگیره شهید حسن آیت ترور شد ،در حالیکه قبلا وقتی در حزب جمهوری اسلامی شهید آیت ضد بنی صدر حرف میزد یکی از(آقایان)بهش گفته بود که لابد درباره من هم سند داری که اون هم گفت:اتفاقا درباره تو هم سند دارم!
    ما خاک زیر پاتیم زبان باتوم بچه های بسیج

  135. پرنده می‌گوید:

    دوکوهه گفتی غمم رو تازه کردی . بار اولم بود که ۲۲ بهمن میرفتم راهپیمایی عجیب شوقی داشتم . برای شکرگذاری این روز خدایی گفتم حتما باید برای رحلت پیامبر و شهادت امام حسن برم مصلا و رفتم و برای خودم فقط جنوب رو خواستم. تو که فرزند گل همیشه زنده ای تو که همه وجودت مجنونه چطور تحمل میکنی ؟ به خدا نمی خوام اتیشت بزنم اما من همه روزام جهنمه و ۶ روز اردو بهشته . اما خوب شد که امسال نرفتی . بپرس از اونایی که رفتن تا بهت بگن دوکوهه غریب بودغریبتر هم شد . دوکوهه منو ببخشه اما باید بگم اونجا هیچ فرقی با پار نیاوران نداشت باورتون میشه اقایون که گل کوچیک بازی می کردن اونم شب جمعه که جز کمیل هیچی نمیچسبه اهنگهای …. متلک انداختن هرهر و …. بسه یا بگم؟ اره اخر سر منو یکی ازدوستام پاشدیم حریم اقایونو و خانوما رو جدا کردیم دیدیم جنبه ندارن دلم که ازسفر ۸۸ خونه ،هم توی طلاییه و محمودوند غر زدم هم توی امتداد هم اینجا. کاش جای غذاها و ظرفهای یکبار مصرف توی مناطق یکمی ازاعلامیه های وقت خمینی پر بود باز بگم ؟ … خوب شد نرفتین دلتون بیشتر میشکست اخ اگه شلمچه روبگم … مسئول این افتضاحات کی بود؟ اره سفر ۸۷ دوکوهه حرف نداشت من شبای اونجا رو از دست ندادم و تا تونستم نوشتم و جزجمله السلام ای خانه عشق هیچی هم توی ذهنم نمی اومد. نوشته هات عالین و دعات نمی کنم که شهید شی چون مثه من خالی و تشنه زیادن. خدا حفظت کنه
    راستی شعرتون حرف نداشت عجبزبونیدارین از دوکوهه تا خود فارس

  136. یحیی می‌گوید:

    سلام حسین جان دیروز از منطقه اومدم….
    جات خالی شهدا مثل همیشه کولاک کردن ولی چیزی که دلمو به درد اورد اینه دارن شلمچه رو دیوارا شو میکشن عقب تا بشه منطقه ازاد و گمرکی که اون محیط در بر میگیره!!!

  137. بسیجی می‌گوید:

    سلام حاجی
    من خواننده همیشگی وطن امروزم. امروز هم فهمیمیدم شما در وطن امروز کار می کنید.
    من این مطلب را در وطن امروز خواندم.لطفا وبلاگ بقیه بچه های وطن امروز را هم معرفی کنید.دمتون گرم.به ما هم سر بزنید.

  138. نفیسه می‌گوید:

    من هرگز دو کوهه را ندیده بودم تا اسفند امسال که به شکلی خدایی راهی این سفرنورانی شدم نمی دانم نوحه دوکوهه را که می خواند اما قبل ازدیدن دوکوهه با صدای ایشان آرام می شدم وحال دلتنگ تر می شوم حالا دوکوهه مانده و من رفته ام اما به گمانم یادش تا ابد بر دلم می ماند، دوکوهه یاد مرا سوی قایق هایی می اندازد که نه به گل که برمزار گل نشسته اند، یاد گردانهایی که وقتی از پله های بیشمارش با نفس نفس به بالا می رویم با خود می گویم همت هم از این پله ها به بالا رفته ،یاد حسینه اش که سقفش به جای آهن و چوب و پوشال پر بود از صدای پرنده های خوش صدا که وقتی نماز صبح را به جماعت می خواندیم گنجشک ها هم همراه ما نماز را به امام ما اقتدا میکردند، یاد حوضی می افتم که که در آن شهیدیدر آب به خواب رفته بود به گمانم باشد تنها شهیدی باشد که هیچ غباری به قبرش نمیشیند، یاد قرار های بی قرار شهیدی می افتم که برای خود قبری می کند و به جای خوابیدن روی تختخواب گرم و نرم روی خاک های سرد وسخت می خفت تا خوابش چنان سبک باشد که وقت فتنه بیدار باشد،باورم این است که افراط در همه چیز بداست جز عشق به خدا ودین خدا. راهی که شما می روید مثل راه رفتن از پل صراط سخت است وهمیشه باخوف این است که مبادا پایمان بلرزد وآنی شود که نباید، پس مواظب باشید که پایتان نلرزد که اعتدال همان راه مستقیم است مبادا که در این راه قدمی کج بگذاریم. به قول بسیجی خانه سبز انسان دو جور می میرد یکی به شکل طبیعی ودوم وقتی فراموش میشود و بعد می گوید مرگ سخت تری هم هست مرگ باورهای که عمری به خاطرش جنگیده ای ما در سال گذشته خیلی ها را از دست دادیم که باورشان داشته ایم، طاقت مرگ دیگری بر ما نمانده قلمت صدای بی صدای ماست پس همان بنویس که در کلام ماست.

  139. یک روز دیگر می‌گوید:

    یک روز دیگر تروریست بی شرافت خواهیم آمد به تو خواهیم فهماند معنای”بچه بسیجی به گوش هر خاله ای سیلی بزند آن خاله باید افتخار کند از بسیجی سیلی خورده و الا نامش عایشه است نه زهرا. اگر واقعا خاله شما به ناحق سیلی خورده من معذرت می خواهم ولی اگر حقش بوده که نوش جانش” تو تصور کن که بر عرش دنیایی به فرش دنیاییت خاکت خواهیم کرد!

  140. توکلی می‌گوید:

    الله اکبر الله اکبر خامنه ای رهبر مرگ بر ضد ولایت فقیه
    سلاح سردت برنده

  141. کاتب شهدا می‌گوید:

    ای شهیدان

    ای مرغان اوج گرفته تا خدا

    ای خونین بالان سبکبال

    و ای سبکبالان سبکبار

    ای خضاب گرفتگان از سرخی

    و ای وضو ساختگان از خون

    ای زمزمه کنان سرود وصل

    بنگرید ، آری بنگرید !

    حال ما مرغان از نفس افتاده و در قفس گرفتار را

    و بشنوید سوز و ناله ما را

    آیا وقت آن نرسیده که گوشه چشمی هم به ما داشته باشید ؟

    آیا وقتش نرسیده ؟!!!

  142. ز... می‌گوید:

    سلام بر دو کوهه ……

  143. پری می‌گوید:

    خوشحال شدم وقتی دیدم به متنی رسیدم که دیشب بحثش بود.
    خدایی ثواب گریه برا این متن از ثواب دعای ندبه کمتره؟ آخراش که ندبه است اصلا.

    راستی سطر ۸۴ نقطه ی جدایی افتاده، و سطر ۱۰۹ ویرگول جابه جا شده! حالا هی سطر بشمر!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.