وطن امروز ۲۶ اسفند ۱۳۹۵
موسم بهار است. بر شاخه مرده درخت خشکیده، آن لحظه که شکوفه حیات، دوباره نقش زندگی میدهد، آری! «معاد» را باید به یاد آورد که لحظه برانگیخته شدن برای همه ماست. مردههایمان این لحظه را خواهند دید و زندههایمان هم، البته بعد از مرگ! باشد اگر هنوز نفسی ما را هست، به تأسی از بهار، خود را برای لحظه مرگ و لحظه برانگیخته شدن بعد از مرگ آماده کنیم! این از میعاد بهار و لحظه معاد لیکن لحظههایی دیگر نیز، بزرگی میکند در تاریخ زندگی آدمی. آن لحظه که آدم و حوا در وادی عرفات همدیگر را یافتند؛ آن لحظه که یعقوب، بعد از عمری انتظار، یوسف گمگشته خود را دید؛ آن لحظه که کشتی نجات نوح، ایمن بر زمین نشست؛ آن لحظه که آتش بر ابراهیم، سرد و سلامت شد؛ آن لحظه که دریا پیش پای موسی شکافته شد؛ آن لحظه که عیسی درون گهواره زبان گشود تا از مادر پاکدامن خود دفاع کند؛ آن لحظه که «محمد» در خلوت حرا، مبعوث شد به پیامبری؛ آن لحظه که فتح بزرگ مکه حادث شد؛ آن لحظه که در برکه غدیر، آخرین رسول خدا با بالا بردن دست امیرالمومنین، رسالت خود را کامل کرد… و آن لحظه که علمدار کربلا، سیاهه شبپرستان را به کناری زد و به شریعه رسید، از جمله بزرگترین لحظات تاریخاند که از فرط حماسه و شکوه و عظمت، هم تبسم را بر لب جاری میکنند و هم اشک را بر دیده! لیکن لحظهای هم هست که هنوز نیامده! و چون بیاید، این همه لحظه را که برشمردم، با خود به همراه دارد! سخن از آن لحظهای میگویم که «منجی عالم بشریت» تکیه بر دیوار کعبه میزند و ندای «انا المهدی» سر میدهد… در این لحظه ناب وعده شده، تو گویی آدم و حوا تازه همدیگر را مییابند و یعقوب، تازه یوسف را! تو گویی سفینه نوح، تازه آن لحظه به زمین خواهد نشست و آتش، تازه آن دم بر خلیل بتشکن خدا، سرد و سلامت خواهد شد! تو گویی آن لحظه، تازه دریا بنای شکافتن، پیش پای موسی را دارد و تازه عیسی میخواهد درون گهواره زبان به معجزه باز کند! تو گویی لحظه عظیم ظهور، این دوباره «محمد» است که به رسالت مبعوث میشود و این دوباره مکه است که توسط مردی از سلاله آخرین رسول خدا فتح میشود! تو گویی آن لحظه، همان لحظه تاریخی غدیر است و همان آن که سقای آب و ادب، خود را به شریعه میرساند! یا مقلب القلوب و الابصار! تمام هستی از ازل تا ابد، لحظهشماری میکنند برای آن لحظه که «مهدی فاطمه» تکیه بر دیوار کعبه زند و بر این شاخه مرده درخت خشکیده حیات، دوباره نقش زندگی بدهد!
وطن امروز ۲۳ اسفند ۱۳۹۵
برای مرحوم هاشمی، هزاری هم ویژهنامه دربیاوری و ذیل تصاویر آن مبارز قدیمی، هزاری هم تیتر درشت بزنی، آن اندازه به دردش نخواهد خورد که من اینجا از مخاطبان یادداشتم بخواهم تا گرم مطلب نشدهاند، فاتحهای نثار روحش کنند که قطع به یقین، رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت، به این «قرائت» بیش از آن «سیاست» نیاز دارد، بخصوص حالا که دستی کوتاه از دامن دنیا دارد.
این از نکته اول! و اما زنجیرهایها جوری در وصف مرحوم هاشمی، زبان به تملق باز میکنند، تو گویی ما یادمان رفته چیزهایی که علیه همین شخص ایشان مینوشتند! نه فقط در روزنامه، بلکه کتاب هم منتشر میکردند! دوره سراسر اخلاق(!) دوم خرداد، کافی بود یکی در جایی، بار سفر اخروی بسته باشد! چنان انگشت اتهام را متوجه مرحوم هاشمی میکردند و چنان دور از الفبای انصاف، علیه ایشان مینوشتند که نه حدی داشت و نه حسابی! ۲ نکته مستتر است در همین نکته دوم یادداشت. اولا: مرحوم هاشمی حتی در همان عصر دوم خرداد هم عاری از اشکال و اشتباه نبود لیکن زنجیرهایها، به شهادت مندرجاتشان، بیش از آنکه منتقد خطاهای آقای هاشمی بوده باشند، تخریبکننده و تهمتزننده به ایشان بودند! ثانیا: هم آن روز که در مقام حمله به هاشمی، اتهامات هرگز ثابتنشده به او زدند، کارشان نادرست بود و هم امروز که در لباس دوستی، القاب و عناوین عجیب و غریب نثار او میکنند! اینکه معصوم میفرمایند: «جاهل را نمیبینی، الا در حال افراط یا تفریط» یکی هم یعنی اینکه زنجیرهایها را نمیبینی، الا در حال افراط «عالیجناب سرخپوش» یا تفریط «سردار فلان و بهمان»!
نکته بعدی، نحوه مواجهه جریان انقلابی با آقای هاشمی است. من و ما، هرگز به مرحوم منظور، آن اتهامات زشت دوم خردادی را نزدیم، بلکه برای حرف خود، مصداق روشن داشتیم. هم موضوع سخن را دقیقا معلوم میکردیم و هم غالبا موضع منطبق با آن موضوع را اتخاذ میکردیم! چه در مقام دفاع از هاشمی و چه در مقام نقد او، هرگز رویه زنجیرهایها را پیشه نکردیم! ۴۰ سال دیگر هم از درگذشت هاشمی گذشته باشد، ما باز پای دفاع خود از هاشمی برابر اتهامات درشت دوم خردادیها خواهیم ایستاد، همچنان که پای نقد خود به مواضع ایشان، مثلا در سال ۸۸! ما همچنان که سال ۹۲ نشان دادیم، همواره برابر رای مردم و منتخب مردم، مواجهه محترمانه داشتیم و از همگان نیز همین مواجهه را انتظار داشتیم، لذا آقای هاشمی را به قانون و حق و معیار میسنجیدیم، نه برعکس! بر اساس همین سنجش، هر جا که لازم بود، از ایشان دفاع کردیم و هر جا که نه، نه! دقت کنید! ما کی و کجا به آقای هاشمی تاختیم که به عنوان مثال، چرا بعد از سوم خرداد، همان جنگی که امام برای یک ذره و یک روزش هم نادم و پشیمان نبود، ادامه پیدا کرد؟! من در این متن، کاری به موضع شخص مرحوم هاشمی درباره آنچه گفتم ندارم اما فراموش نکردهایم که در دوره دوم خرداد، دوم خردادیها، ذیل همین بحث، چقدر فرمانده جنگ را و چقدر خود جنگ را نکوهش و سرزنش کردند! حالا با ۴ تا تیتر درشت «حماسه اکبر» که ما دچار فراموشی نمیشویم! طرفه حکایت اینجاست؛ برای زدن جبهه و جنگ و امام و شهدا، روزی اگر تخریب آقای هاشمی جواب میداد، زنجیرهایها باکی از این تخریب نداشتند؛ روزی هم اگر، حمایت از آقای هاشمی جواب میداد، هکذا! برای زنجیرهایها، اساسا خود مرحوم هاشمی موضوعیت نداشت! و هنوز هم ندارد! در مواجهه با دیگران هم همین گونهاند! هیچکس را نه برای خودش میخواهند و نه البته برای خدا! نه آن روز که «عالیجناب سرخپوش» مینوشتند، نیت الهی داشتند و نه امروز که «سردار مصلحت»! نگاه زنجیرهایها به عناصر میدان سیاست، تابعی از همان نگاه دشمن به خود زنجیرهایهاست! خواستن آدمها یا نخواستن آدمها بر اساس همه چیز جز خدا! و جز اصول! و جز ارزشها! و جز قانون! هاشمی آدم بدی میشود، اگر فتنهگران ۷۸ را «الواط» بخواند و آدم خوبی، اگر فتنهگران ۸۸ را نه! غالبا همیشه و غالبا با همه، همینطور رفتار میکنند زنجیرهایها! پای تخته بشدت روسیاه روزنامهشان «ضربدر» را عمدتا میگذارند جلوی نام خوبها! یا جلوی کار خوب! کافی است تو بد شوی، تا حمایتت کنند و کافی است تو خوب شوی، تا با چماق بایکوت ایشان مواجه شوی، اگر نه حالا با چماق تخریب! به نفع رسواشدگان تقلب اگر موضع بگیری، هوایت را در حد ۶ ستون در صفحه نخست خود دارند اما خدا نکند موضع بگیری علیه فلان حرف غلط وزیر امور خارجه! اینجا میشوی همان آدم بد که تا مدتها میروی در لیست سیاه حضرات! با این اوصاف، باید هم فردای شهادت سردار مظلوم ما، وقیحانه تیتر بزنند «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد»! و باید هم رنگ لوگوی خود را بر پرچم تکفیریهای لعین، ست کنند! کلا هماهنگی زنجیرهایها، با مواضع بد است و آدمهای بد! «ادبیات منقلی» را به خوبی و در جهت مثبت، پوشش میدهند اما همان فرد اگر روزیروزگاری، سخنران مراسم یومالله ۲۳ تیر ۷۸ باشد، با آن روی دیگر زنجیرهایها روبهرو میشود! دوستی با مواضع بد آدمها و دشمنی با مواضع خوب آدمها، اصلا و اساسا همه کسبوکار زنجیرهایهای نامحترم است! مرحوم هاشمی اگر تحلیل غربیها در خطبه نمازجمعه را محکوم کند، میشود آدم بد اما با فتنهگران علیه انتخاباتی با مشارکت ۸۵ درصدی مردم اگر همراهی کند، میشود آدم خوب! پرونده به این روسیاهی دارند و آنوقت، رزمندگان دفاع مقدس را با «سربازان وحشی قوم آتیلا» قیاس میکنند! گفت: «کافر همه را به کیش خود پندارد»! سربازان وحشی قوم آتیلا، امروزهروز، مصداقی به روشنی همین زنجیرهایها ندارند که هم در لوگو و هم در تیتر یک، همصدایی با وحشیترین تروریستهای عالم میکنند! و با افراد و اشخاص و عناصر، دقیقا عین وحشیها برخورد میکنند! فرد وحشی، تمرد از قانون را حمایت میکند؛ زنجیرهایها هم! فرد وحشی، لگدپراندن به ۴۰ میلیون رای مردم را خوب و درست تصور میکند؛ زنجیرهایها هم! مرز وحشیگری با غیر آن، قلم دست گرفتن نیست، که سلمانرشدی ملعون هم چاقوکش سر گردنه نبود! مرز وحشیگری با غیر آن، در ترس از خداوند منان است!
القصه! همه این نکات که نوشتم، مقدمهای بود برای این نکته اصل کاری! در ورای رخدادها، چه خوب اگر دنبال سخن خدا با خود باشیم! اگر دست آقای هاشمی از دنیا کوتاه شد، دست ما نیز کوتاه خواهد شد! حواسمان هست؟! هیچ به مرگ، اندیشه میکنیم که تا چه حد به ما نزدیک است؟! من دیروز داشتم به بچههای روزنامه میگفتم که این ویژهنامههای زنجیرهایها، اصلش را بخواهی و راستش را بخواهی، «ویژهنامه مرگ» است که چقدر به ما نزدیک است! گیرم آنها اسم دیگری رویش بگذارند و تیتر دیگری برایش بزنند و چیز دیگری درونش بنویسند اما جز این نیست که جملگی «ویژهنامه مرگ» است! ما اصحاب رسانه، چه داریم برای ارائه به خدا؟! زنجیرهایها چه دارند؟! تهمت زشت دیروز «عالیجناب سرخپوش» در وصف همان که امروز «سردار چیچی» میخوانندش؟! وقتی از خوب یا بد و از سیاستمدار گرفته تا غیر آن، بازگشت همه به سوی خداست، وای بر ما! وای بر ما که برای آنچه مینویسیم و آنچه نه، باید جواب پس بدهیم! «عالیجناب سرخپوش» چرا؟! «اسطوره کذا» چرا؟! و این نوشته چرا؟! اینکه ناخدای باخدای کشتی انقلاب، اشک میریزند هنگام توصیه به «عبور از سیمخاردار نفس»، یکی هم یعنی آماده باید باشیم من و ما، ایضا شما زنجیرهایها، برای روزی که به جای روزنامه فردا، باید کارنامه دیروز را ارائه دهیم! آهای دوستان! اینکه خواندید، سرمقاله همه سالنامههایی است که این روزهای اخیر درآوردید! عاقبت دیدم حیف است «ویژهنامه مرگ»، سرمقالهای غیر از تنبه و هشدار نسبت به امر حتمی مرگ داشته باشد! پس مهم نیست مرگ کدامیک از ما زودتر باشد؛ مهم آن است که بدانیم مرگ برای همه ما برنامهها دارد! مرحوم هاشمی، خودش ختم سیاست بود! خوب است حالا که دستی کوتاه از دامن دنیا دارد، برایش فاتحه بفرستیم! راستی! کدامیک از ما میتوانیم ضمانت دهیم همین بهار پیش رو را خواهیم دید؟! و اصلا همین فردا را؟! و همین یک لحظه بعد را؟! خدایا! رحمی… رحمی!
وطن امروز ۱۸ اسفند ۱۳۹۵
هر چند این روزها صدای اعتراض به دولت اعتدال، از هر کوی و برزنی شنیده میشود و هر چند مردم کوچه و بازار، به حیث کار و کارنامه، هرگز نمره قابلی به رئیس این دولت نمیدهند و هر چند شماری از مهمترین وزرا، از همین الان صف خود را از روحانی جدا کردهاند، لیکن در مقام قضاوت، بیانصاف نباید بود و دستاوردهای مهم دولت اعتدال بویژه رئیس آن را نباید نادیده گرفت که اگر جز این باشد، از مصادیق بیتقوایی است. باورم هست دستاوردهایی دارد دولت فعلی، بعضا متمایز و ممتاز. نخستین دستاورد اینکه اگر ۴ سال تمام، هر ۲۴ ساعت شبانهروز میخواستیم برای گروهی از این مردم، «صحیفه نور» بخوانیم و از خمینی یا صدالبته خامنهای، کد بیاوریم که چرا نمیتوان به مذاکره با آمریکا خوشبین بود، قطع به یقین، به این وضوحی نمیشد که دولت اعتدال در مقام عمل نشان داد به شیطان بزرگ نمیتوان اعتماد کرد و اگر هم اعتماد کنی، عاقبتی جز ابراز ندامت در پی ندارد! این دستاورد بزرگ آیا چیز کمی است؟! کدام دولت به خوبی این دولت توانست حتی به آن دسته از مردمی که با حسنظن به آمریکا نگاه میکردند هم ثابت کند که شیطان بزرگ، هرگز وفایی به عهد خود ندارد؟! کدام دولت به خوبی این دولت توانست ثابت کند که دستبرداشتن از آرمانها، هرگز متضمن این نیست که تو از گندم ری بخوری؟! یا توهم بزنی دیگر تحریمها لغو شد و تمام؟! یا خیال کنی چون درون قلب رآکتور خودکفایی، سیمان سیاه بیتدبیری ریختهای، پس چرخ کارخانهها و کارگاهها میچرخد؟! دستاورد از این مهمتر که بعد از آنهمه شانتاژ زنجیرهایها، عاقبت معلوم شد هستهای بهانه است و نه مقصر؟! دستاورد از این بالاتر که بعد از آنهمه دروغ زنجیرهایها، عاقبت معلوم شد مشکل اقتصادی، اندک ربطی به پیشرفتهای ما در سایر حوزهها ندارد؟! دستاورد از این ارزشمندتر که بعد از آنهمه اراجیف زنجیرهایها، عاقبت معلوم شد علاج معضل ضعف در حوزه اقتصاد، کوبیدن بر فرق نقاط قوت ما در سایر حوزهها یا فروش آنها به اجنبی، آنهم به قیمت مفت نیست؟! دومین دستاورد اینکه معلوم شد وقتی مشکل از ناحیه بیتدبیری مدیر اجرایی است، پیادهروی با دشمن و دستدادن همراه با لبخند به او، هرگز جای خالی تدبیر نداشته را پر نمیکند، بلکه تنها و تنها دشمن را به فشار بیشتر تشویق میکند! آیا دستاورد از این بهتر که ثابت شد وقتی ریشه اصلی مشکلات اقتصادی کشور، داخلی است، نگاه صرف به خارج، نه فقط تحریم را باقی میگذارد و نه فقط اثر تحریم را باقی میگذارد، بلکه هر روز مشکلی به مشکلات قبلی اضافه میشود؟! سومین دستاورد اینکه بیش از پیش معلوم شد «مرگ بر آمریکا» اولا شعاری از سر احساس نیست و ثانیا مصداق گزکدادن دست دشمن نیست. از قضا دشمنی چون شیطان بزرگ، با این همه دشمنی و تحریم و تهدید و با این همه نقض عهد که حتی صدای ظریف وزیر امور خارجه دولت فعلی را هم درآورده، حقا که لایق مسلم مرگ است! چهارمین دستاورد اینکه معلوم شد به صرف ژنرال خواندن چند مدیر لای منگنه سیمخاردار نفس و فساد و حقوق نجومی که بعضا حتی با تریلی هم نمیتوان صفرهای روی دوش فیششان را حمل کرد، حلوای شیرین وارد کام این مردم نمیشود! و البته که ارائه آمار هم، برای این همه بیکار، کار نمیشود! پنجمین دستاورد اینکه معلوم شد اگر بخواهی در آخرین سال دولت خود هم، همه مشکلات را گردن گذشتگان بیندازی، حتی روزنامه طرفدارت هم علیه این همه پشت هم اندازی و مغالطه، در حد تیتر یک به تو اعتراض میکند! و به این چیز فرض گرفتن مردم، از بزرگ گرفته تا کوچک، به تو اعتراض میکنند! آری! دیدم بیانصافی است اگر اشاره نکنم به این دستاوردهای ارزشمند، آن هم در شرایطی که همگان حتی افرادی از داخل کابینه هم معترض و متعرض به نحوه ریاست فعلی بر قوه مجریه هستند! و این درست که در این ۴ سال، اندازه ۴۰ سال بر ما سخت گذشت اما باز هم خوب است ناشکر نباشیم و فیالواقع تشکر کنیم از این همه دستاورد واقعا روحانی!
بسم الله الرحمن الرحیم
نطفه به گوری!
حقوقهای نجومی را عقیم کنید!
حسین قدیانی
در مقوله عدالت «دولت اعتدال» ادامه منطقی «دولت سازندگی» است. اگر در دولت رفسنجانی «توسعه» هیچ دستی برای دستگیری از فقرا نداشت، در دولت روحانی نیز چرخ لجوج، بیرحم و یکدنده توسعه، بیشتر قائل به از بینبردن پابرهنههاست تا احیانا مبارزه با مظاهر فساد و تبعیض! در تفکر حاکم بر چنین دولتهایی، «بیپولی» در مقام عمل، «جرم» تعریف میشود! و آنکه به حیث اقتصادی «فقیر» است، همان بهتر بمیرد! در این تفکر که از سوی مجامع، محافل و رسانههای روشنفکری هم حمایت خاص میشود، فساد و تبعیض، نه فقط تحمل میشود که حتی مورد لطف و عنایت قرار میگیرد و مدیری با نجومیترین حقوق ممکن، «امانتدار و ذخیره» لقب میگیرد، لیکن نسخه جماعت برای از بینبردن فقر، فیالواقع چیزی نیست الا از بین بردن فقرا! در «عدالت علوی» آنچه فقر را ریشهکن میکند، در وهله اول، مبارزه با فساد و تبعیض است اما دولتها و دولتمردان حامی فساد و تبعیض، در راه مبارزه با فقر، به جای در ورود، دنبال درروی خروج میگردند؛ «اگر میخواهی فقر ریشهکن شود، چنان زندگی را بر جماعت ندار سخت بگیر که جز گور و قبرستان، مفری و مقصدی برای ایشان متصور نباشد!» این، عین نسخهای است که شهیندخت مولاوردی، آنهم از جایگاه «معاون رئیسجمهور» برای «زنان کارتنخواب» میپیچد: «هنوز دولت برنامه مشخصی در رابطه با عقیمکردن زنان کارتنخواب ارائه نداده است. قطعا این برنامه باید از سوی وزارت بهداشت بررسی شود که به همین منظور، مباحثی هم در جریان است»! جز این نیست که «هنوز دولت برنامه مشخصی…» یعنی آنچه تا کنون به ذهن دولت اعتدال درباره رسیدگی به کارتنخوابی زنان رسیده، «عقیمکردن» ایشان است! آنچه نوشتم «در ورود و درروی خروج»، اینجا خودش را نشان میدهد! و اینجا که معاون رئیسجمهور در امور زنان و خانواده در ادامه میافزاید: «باید بهطور تخصصی و کارشاسی، این طرح بررسی شود و بر اساس رضایت زنان کارتنخواب، عقیمشدن صورت بگیرد. قطعا این طرح بهدلیل هزینهها و تولدهای نوزادان معتاد که بار مالی برای کشور دارد، نیازمند بررسی کارشناسی است، اما مطلوب این است که ریشهها قطع شود تا آماری از تولد نوزادان معتاد نداشته باشیم»! شگفتا! «قطعشدن ریشهها» از منظر معاون رئیسجمهور دولت اعتدال، در گرو «عقیمکردن زنان کارتنخواب» است، نه احیانا مبارزه با فساد و تبعیض! اینجا دولت اصلا به روی مبارک نمیآورد که فقر نجومی در جایی، ناشی از ثروت نجومی و حقوق نجومی در جایی دیگر است! پرسش اساسی اینجاست؛ کدامیک از این زنان محترمه، کارتنخواب متولد شدهاند؟! و آیا چون متاثر از بد روزگار و منتج از فساد و تبعیض در حق حقوق دردانههای شاسیبلند، کارشان به خوابیدن در کارتن رسیده، باید عقیمشدنشان بررسی شود؟! و احیانا این مهم نباید بررسی شود که پول و حق و حقوق او، شاید در فیش حقوقی از مردم بهتران، جا خوش کرده باشد؟! بهراستی! فساد و تبعیض و حقوقهای نجومی باید «عقیم» شوند یا خانمی که از فرط فقر و نداری، کارش به کارتنخوابی کشیده؟! واقعا طرف حساب ما کدام دولت با کدام تفکر است که دولتمردش ناظر بر جانباختن شماری از هموطنان عزیزمان در سانحه قطار، بیمه بودن اشخاص متوفی را به رخ میکشد و دولتزنش هم که مطالعه فرمودید! و آیا این است همه تکلیف دولت اهل حقوق، با زن ندار و محروم و گیرم معتاد؟! که چون دستت به دهانت نمیرسد و زندگی بر تو سخت گرفته، اساسا حق مادرشدن نداری! اینکه شد «نطفه به گوری» و صدپله بدتر از «زنده به گوری»! دولت اگر بنای بر ریشهیابی مسائلی از این دست دارد، بهتر است از کانال مبارزه واقعی با فساد و تبعیض، صفرهای پررنگ فیش مدیران شاسیبلند خود را به گور بفرستد، نه آینده زنان بیچاره را! بگذار صریحتر بگویم! نامردی که ماهی ۲۰۰ میلیون از بیتالمال به جیب میزند و آنکه جلوی چشم مردم، از این مصداق مسلم نامردی حمایت میکند، ریشه کارتنخوابی شمار البته قلیلی از افراد جامعه ما هستند! یکی در روز، میلیاردی مشغول چاپیدن حق ملت است که یکی در شب، با شکم گرسنه، سر بر بالین کارتن میگذارد! پس آنچه نیازمند عقیمشدن است، تفکر حاکم بر ذهن حضرات است، نه نسل خانمی که از قضا، ناشی از همین تفکر، مشغول چوبخوردن از روزگار است! اعتیاد نامردان به حقوق نجومی و اساسا فساد و تبعیض، سرچشمه بسیاری از ناهنجاریهاست! و این وسط، روشنفکرنمایان نامحترم که اتفاقا برخلاف شو و نمایشی که ارائه میدهند، اولین ظالم به حق و حقوق حیوانات هستند، نباید هم درد انسان داشته باشند! از دل نمایشگاه «سگ فحش نیست» باید هم روشنفکرنمای مرفه بیدرد غربزدهای بیرون بیاید که همان نسخه دولتزن اعتدالی را اینبار با «ضرس قاطع» تجویز کند! «حاشیهنشینها را باید عقیم کرد تا تولید مثل نکنند» همه حرف این جماعت منورالفکری است که در دریای شمال، حاضرند برای فیلمهای پایان باز، دنبال بازیگری به نام «الی» و کارگردان ایفلپرست بگردند اما به حاشیهنشین و قشر محروم و ندار که میرسد، حکم نطفه به گوری! و همین است شمایل کسانی که «فیلم دروغ» را به «زندگی راست» ترجیح میدهند! دنبال کارگردان خروسنشان، تا بلندای ایفل هم حاضرند بروند اما در سرزمین خودشان، به همین راحتی حکم مرگ صادر میکنند برای نوزادی که هنوز متولد نشده! «کوچکمهر»ی ذات این جماعت است! این جماعت، دنباله منطقی همان جمع لجنی هستند که به رئیسجمهور آمریکا نامه مینویسند مبنی بر تحریم بیشتر ایران! بنازم اما تقسیم کارشان را! داخلیهایشان حکم نطفه به گوری صادر میکنند و خارجنشنینهایشان حکم تحریم! بیگانهترین قبیلهای که میتوانند با ملت خود تا کنند، همان جمعاند و همین جماعت! آهای جماعت مثلا منورالفکر! کاش میشد نمایشگاه «روشنفکر، فحش نیست» هم برپا کرد! اما نه! نمیشود! روشنفکر اگر شما باشید، روشنفکری همان ناسزایی است که مرحوم جلال، یقینا دوست میداشت فرزند «زن زیادی» خوانده شود، روشنفکر اما خطابش نکنند! و جوری ننویسد که «نوبل» بگیرد! و قلمش را دستمایه هیچ فیلم دروغی قرار ندهد که دست آخر، از آلودهترین دستها به خون بشریت، «اسکار» بگیرد! دست حاشیهنشین محروم، کثیف هم باشد، شرف دارد لیکن نه بار اول بود و نه بار آخر که روشنفکر غربزده، شرف خود را رهسپار گور کرده باشد! شما همان «درباره الی» با رئیسجمهور سخن بگویید! درباره «جدایی شرف از روشنفکر»! درباره مزه آدامس کشور خروسنشان! درباره مناره ایفل! هیهات! ما سنگر پابرهنهها را رها نخواهیم کرد!
هوالغنی
سلام بر شما
متنی استکبارستیز!
خداوند از شما راضی باشد!
عالیجنابان ِمنورالفکری که
به جای عدالت
دنبال اعتدال رفتند
شدند این…
در اصل هیچ…
و از هیچ چه توقعی میتوان داشت؟
فنجانی که چای نمیدهد اما…
.
کفتربازی که جلد کبوترهایش شده…
.
و اتوبوس چهارشنبه…
اینها روی تمام دیکتاتورهای تاریخ رو سفید کردن!
الانه که هیتلر بیاد و بهشون بگه:
«به کجا چنین شتابان؟… ما از این کارها زیاد کردیم ولی آخرش همین گور نصیبمون شد!»
.
.
.
اینها خودشون، عجب سبک مغزن!
یعنی به فکرشون نرسیده که این فقرا اگه به خاطر بیپولی و بیسرپناهی، مجبور شدن توی گور بخوابن، ولی یه روز خودشون هم میان همینجا میخوابن و اینهمه پولی هم که دارن، دیگه به دردشون نمیخوره!
انشاءالله که خدا نسل خائنین، لیبرال و داعشصفت رو برای همیشه عقیم کنه تا ملت بتونن زندگی راحتی داشته باشن!
یعنی اگه ولایت فقیه نبود، خدا میدونه این داعشصفتها چه بلایی سر مردم میآوردن!
خدا خیرت بده برادر
فوقالعاده نوشتی
دمت گرم
خدا راضی باشه ازت
گل کاشتی
خوب نواختیشون حاجی
طوری که تا حالا اینطور نخورده بودن
نوش جونشون
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
چه خبر برادر؟ بهتری که؟
خدا پدرت رو با خوبان، محشور و همنشین کنه… آمین!
ممنون داداش حسین عزیز
خداوند، ما را از شر این جماعت نفوذی نجات دهد…
زمانه «۹ دی» دیگری میطلبد…
باور کنید اگر چند سال قبل چنین جملاتی را میخواندم، باور نمیکردم و آن را شایعه میدانستم ولی در این ۳ سال و چند ماه، از دولت کدخداپرست اشرافی، چیزهایی دیدم و شنیدم که اگر بشنوم تمام کارتنخوابها و قبرخوابها را امروز زنده به گور کردهاند، لحظهای در صحت آن شک نمیکنم!
«اعتیاد نامردان به حقوق نجومی و اساسا فساد و تبعیض، سرچشمه بسیاری از ناهنجاریهاست!»
و جالبتر اینجا که سود چندشآور قاچاق مواد مخدر هم، مستقیم یا غیرمستقیم، به جیب همین معتادان به حقوق نجومی میره!
۹ دی، ۹ دی، ۹ دی… ۹ دی! به گوشی یوم الله؟!
هنوز هم اشکیه این متن…
دلم تنگ شد…
«مؤذنزاده» هم هست توش…
سلام
آقا خدایی دمتگرم
چرا کانال تلگرامی ندارید؟!
تلوزیون داره مستند از آشوبها نشون میده…
چند نفر نشون داد که سرشون سنگ خورده بود…
یاد شما افتادم…
هنوز زخم سرتون اذیتتون میکنه؟!
عقیمسازی تدبیر!
عالی بود…
حرف دلمان را زدید…
از وقتی شنیدم، بدجور ناراحتم و دلم شکست…
حالا اون کسی که بخاطر روزگار و جفای مردم و مسئولانی که فقط به فکر خودشون و قدرت و سرمایه هستند فقیر شد و به این روز دچار شد، اگر بشنود چه حالی پیدا میکند؟!
عالی بود…
به به… عالی بود!
قلمت روز به روز آتشینتر و انقلابیتر!
تولد ۷ سالگی قطعه ۲۶ جان مبارک باد!
(البته پس فردا)
برقرار باشی قطعه ای از بهشت!
داداش حسین!
الان ما باید برای «قطعه ۲۶» هدیه بخریم؟
برای شما؟
شما برای ما؟
🙂
داداش حسین بسیجیها!
فـــــــــــــــــــــــدایی داری…
چطور میشه ریشه نجومیها رو خشک کرد، وقتی وزیر مملکت با وقاحت و پررویی هواشون رو داره؟!
آقای وزیر به جای اینکه با کمک قوه قضاییه، برای دزدها شاخ و شونه بکشه، برای حفظ صندلی رفته تو تیم دزدها و معتقده باید از آقایون دزدپرور تقدیر و تشکر کنیم!
😐
قربونت حاجی
پدرمون مریضیاش سنگین بود، نه اینکه غلو کنم!
دو سالی که خودم هر روز تو مطب و بیمارستان بودم، از این مریضها کم دیدم…
غذا از طریق لولهی معده…
تنفس از لولهی گلو…
دستها و پاها…
تکلمش
بلعش
پلکزدنش
و…
کمکم از کار افتاد!
ولی حاجی! خدا یه قدرتی، یه صبری به آدم میده که به مریضش برسه…
با این حجم کار، بدون اینکه خسته بشه…
مریضها چیکار میکنن؟!… روزشون چطور شب میشه رو تخت؟!…
خدا بیامرزدش…
۲۰ سال که من یادمه یه داد نزد سر ما…
یه صداش رو، رو ما بلند نکرد…
خدا پدر شما که پدر همه ما هست رو هم بیامرزه…
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
انشاءالله… پدر خوب و مهربون شما رو هم…
«نجومیها را عقیم کنید!»
آبی بود بر آتش دلمان…
بعنوان یک زن ایرانی از چنین دولتزنی اعلام برائت میکنم!
آنهم در کسوت معاون حقوقی!! زنان!! و خانواده!!
اینطور نانجیبی در حق زنان و نظام مقدس خانواده! مایه شرمساری بشریت است!
براستی این نااهلان و نامحرمان، تربیت شده کدام مکتب فکری هستند؟!
خیلی از این کارتنخوابها قبلا وضع مالی خوبی داشتند…
حالا به این روز افتادهاند…
تولدت مبارک قطعه ی ٢۶
یاد ایام بخیر
سایهتون مستدام
عاقبتتون ختم بخیر جناب قدیانی
عقیم اون دولتیه که بر مبنای همون رفتار شیطان اکبر
در هیچ زمینهای از جمله توسعه
باروری نداشته باشه
و با به فرزندخوندگی گرفتن حماقت
قدمزنان در مرز ناامیدی و بیتدبیری
با رفتار و گفتار زشت حاصل از بلوغ حماقتشون
با سنگ تحقیر
پیشونی فقیر کارتنخوابی رو نشونه بگیره
که نداری نجومیاش
در دارایی فربه نجومیبگیران خوابیده است!
روزنامه خراسان امروز را خواندهاید حتما…
برای «هلوکاست بینوایان» وطن امروز، جوابیه گذاشته به نوعی…
سلام
این دولتزن دقیقا کپی برابر اصل دختر ساندویچخور فتنه ۸۸ است…
کارتنخوابها و فرزندانشان براى دولت «بار مالى» هستند!
ملت هم که باعث «عزاى دولت» در شب پرداخت یارانه!
تیتر عالی شد… عالی!
یک عده از آدمهای دوستداشتنی، مدافع حرماند و یک عده تفاله حال به هم زن هم، میشن مدافع حقوق نجومی بگیران… حکایتی است!
عالی بود…
سلام
بسیار لذت بردیم…
یا علی
سلام
به به
جگرم حال اومد
قلمت پربار و مانا داداش حسین
باش تا عقیم کنن نجومیها رو!
سلام
مدتها بود
کسی نه حرف درستی میزد
نه متن درستی مینوشت
سپاسگزارم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…
از عمو اکبر بنویسید…