وطن امروز ۲۶ اسفند ۱۳۹۵
موسم بهار است. بر شاخه مرده درخت خشکیده، آن لحظه که شکوفه حیات، دوباره نقش زندگی میدهد، آری! «معاد» را باید به یاد آورد که لحظه برانگیخته شدن برای همه ماست. مردههایمان این لحظه را خواهند دید و زندههایمان هم، البته بعد از مرگ! باشد اگر هنوز نفسی ما را هست، به تأسی از بهار، خود را برای لحظه مرگ و لحظه برانگیخته شدن بعد از مرگ آماده کنیم! این از میعاد بهار و لحظه معاد لیکن لحظههایی دیگر نیز، بزرگی میکند در تاریخ زندگی آدمی. آن لحظه که آدم و حوا در وادی عرفات همدیگر را یافتند؛ آن لحظه که یعقوب، بعد از عمری انتظار، یوسف گمگشته خود را دید؛ آن لحظه که کشتی نجات نوح، ایمن بر زمین نشست؛ آن لحظه که آتش بر ابراهیم، سرد و سلامت شد؛ آن لحظه که دریا پیش پای موسی شکافته شد؛ آن لحظه که عیسی درون گهواره زبان گشود تا از مادر پاکدامن خود دفاع کند؛ آن لحظه که «محمد» در خلوت حرا، مبعوث شد به پیامبری؛ آن لحظه که فتح بزرگ مکه حادث شد؛ آن لحظه که در برکه غدیر، آخرین رسول خدا با بالا بردن دست امیرالمومنین، رسالت خود را کامل کرد… و آن لحظه که علمدار کربلا، سیاهه شبپرستان را به کناری زد و به شریعه رسید، از جمله بزرگترین لحظات تاریخاند که از فرط حماسه و شکوه و عظمت، هم تبسم را بر لب جاری میکنند و هم اشک را بر دیده! لیکن لحظهای هم هست که هنوز نیامده! و چون بیاید، این همه لحظه را که برشمردم، با خود به همراه دارد! سخن از آن لحظهای میگویم که «منجی عالم بشریت» تکیه بر دیوار کعبه میزند و ندای «انا المهدی» سر میدهد… در این لحظه ناب وعده شده، تو گویی آدم و حوا تازه همدیگر را مییابند و یعقوب، تازه یوسف را! تو گویی سفینه نوح، تازه آن لحظه به زمین خواهد نشست و آتش، تازه آن دم بر خلیل بتشکن خدا، سرد و سلامت خواهد شد! تو گویی آن لحظه، تازه دریا بنای شکافتن، پیش پای موسی را دارد و تازه عیسی میخواهد درون گهواره زبان به معجزه باز کند! تو گویی لحظه عظیم ظهور، این دوباره «محمد» است که به رسالت مبعوث میشود و این دوباره مکه است که توسط مردی از سلاله آخرین رسول خدا فتح میشود! تو گویی آن لحظه، همان لحظه تاریخی غدیر است و همان آن که سقای آب و ادب، خود را به شریعه میرساند! یا مقلب القلوب و الابصار! تمام هستی از ازل تا ابد، لحظهشماری میکنند برای آن لحظه که «مهدی فاطمه» تکیه بر دیوار کعبه زند و بر این شاخه مرده درخت خشکیده حیات، دوباره نقش زندگی بدهد!
وطن امروز ۲۳ اسفند ۱۳۹۵
برای مرحوم هاشمی، هزاری هم ویژهنامه دربیاوری و ذیل تصاویر آن مبارز قدیمی، هزاری هم تیتر درشت بزنی، آن اندازه به دردش نخواهد خورد که من اینجا از مخاطبان یادداشتم بخواهم تا گرم مطلب نشدهاند، فاتحهای نثار روحش کنند که قطع به یقین، رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت، به این «قرائت» بیش از آن «سیاست» نیاز دارد، بخصوص حالا که دستی کوتاه از دامن دنیا دارد.
این از نکته اول! و اما زنجیرهایها جوری در وصف مرحوم هاشمی، زبان به تملق باز میکنند، تو گویی ما یادمان رفته چیزهایی که علیه همین شخص ایشان مینوشتند! نه فقط در روزنامه، بلکه کتاب هم منتشر میکردند! دوره سراسر اخلاق(!) دوم خرداد، کافی بود یکی در جایی، بار سفر اخروی بسته باشد! چنان انگشت اتهام را متوجه مرحوم هاشمی میکردند و چنان دور از الفبای انصاف، علیه ایشان مینوشتند که نه حدی داشت و نه حسابی! ۲ نکته مستتر است در همین نکته دوم یادداشت. اولا: مرحوم هاشمی حتی در همان عصر دوم خرداد هم عاری از اشکال و اشتباه نبود لیکن زنجیرهایها، به شهادت مندرجاتشان، بیش از آنکه منتقد خطاهای آقای هاشمی بوده باشند، تخریبکننده و تهمتزننده به ایشان بودند! ثانیا: هم آن روز که در مقام حمله به هاشمی، اتهامات هرگز ثابتنشده به او زدند، کارشان نادرست بود و هم امروز که در لباس دوستی، القاب و عناوین عجیب و غریب نثار او میکنند! اینکه معصوم میفرمایند: «جاهل را نمیبینی، الا در حال افراط یا تفریط» یکی هم یعنی اینکه زنجیرهایها را نمیبینی، الا در حال افراط «عالیجناب سرخپوش» یا تفریط «سردار فلان و بهمان»!
نکته بعدی، نحوه مواجهه جریان انقلابی با آقای هاشمی است. من و ما، هرگز به مرحوم منظور، آن اتهامات زشت دوم خردادی را نزدیم، بلکه برای حرف خود، مصداق روشن داشتیم. هم موضوع سخن را دقیقا معلوم میکردیم و هم غالبا موضع منطبق با آن موضوع را اتخاذ میکردیم! چه در مقام دفاع از هاشمی و چه در مقام نقد او، هرگز رویه زنجیرهایها را پیشه نکردیم! ۴۰ سال دیگر هم از درگذشت هاشمی گذشته باشد، ما باز پای دفاع خود از هاشمی برابر اتهامات درشت دوم خردادیها خواهیم ایستاد، همچنان که پای نقد خود به مواضع ایشان، مثلا در سال ۸۸! ما همچنان که سال ۹۲ نشان دادیم، همواره برابر رای مردم و منتخب مردم، مواجهه محترمانه داشتیم و از همگان نیز همین مواجهه را انتظار داشتیم، لذا آقای هاشمی را به قانون و حق و معیار میسنجیدیم، نه برعکس! بر اساس همین سنجش، هر جا که لازم بود، از ایشان دفاع کردیم و هر جا که نه، نه! دقت کنید! ما کی و کجا به آقای هاشمی تاختیم که به عنوان مثال، چرا بعد از سوم خرداد، همان جنگی که امام برای یک ذره و یک روزش هم نادم و پشیمان نبود، ادامه پیدا کرد؟! من در این متن، کاری به موضع شخص مرحوم هاشمی درباره آنچه گفتم ندارم اما فراموش نکردهایم که در دوره دوم خرداد، دوم خردادیها، ذیل همین بحث، چقدر فرمانده جنگ را و چقدر خود جنگ را نکوهش و سرزنش کردند! حالا با ۴ تا تیتر درشت «حماسه اکبر» که ما دچار فراموشی نمیشویم! طرفه حکایت اینجاست؛ برای زدن جبهه و جنگ و امام و شهدا، روزی اگر تخریب آقای هاشمی جواب میداد، زنجیرهایها باکی از این تخریب نداشتند؛ روزی هم اگر، حمایت از آقای هاشمی جواب میداد، هکذا! برای زنجیرهایها، اساسا خود مرحوم هاشمی موضوعیت نداشت! و هنوز هم ندارد! در مواجهه با دیگران هم همین گونهاند! هیچکس را نه برای خودش میخواهند و نه البته برای خدا! نه آن روز که «عالیجناب سرخپوش» مینوشتند، نیت الهی داشتند و نه امروز که «سردار مصلحت»! نگاه زنجیرهایها به عناصر میدان سیاست، تابعی از همان نگاه دشمن به خود زنجیرهایهاست! خواستن آدمها یا نخواستن آدمها بر اساس همه چیز جز خدا! و جز اصول! و جز ارزشها! و جز قانون! هاشمی آدم بدی میشود، اگر فتنهگران ۷۸ را «الواط» بخواند و آدم خوبی، اگر فتنهگران ۸۸ را نه! غالبا همیشه و غالبا با همه، همینطور رفتار میکنند زنجیرهایها! پای تخته بشدت روسیاه روزنامهشان «ضربدر» را عمدتا میگذارند جلوی نام خوبها! یا جلوی کار خوب! کافی است تو بد شوی، تا حمایتت کنند و کافی است تو خوب شوی، تا با چماق بایکوت ایشان مواجه شوی، اگر نه حالا با چماق تخریب! به نفع رسواشدگان تقلب اگر موضع بگیری، هوایت را در حد ۶ ستون در صفحه نخست خود دارند اما خدا نکند موضع بگیری علیه فلان حرف غلط وزیر امور خارجه! اینجا میشوی همان آدم بد که تا مدتها میروی در لیست سیاه حضرات! با این اوصاف، باید هم فردای شهادت سردار مظلوم ما، وقیحانه تیتر بزنند «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد»! و باید هم رنگ لوگوی خود را بر پرچم تکفیریهای لعین، ست کنند! کلا هماهنگی زنجیرهایها، با مواضع بد است و آدمهای بد! «ادبیات منقلی» را به خوبی و در جهت مثبت، پوشش میدهند اما همان فرد اگر روزیروزگاری، سخنران مراسم یومالله ۲۳ تیر ۷۸ باشد، با آن روی دیگر زنجیرهایها روبهرو میشود! دوستی با مواضع بد آدمها و دشمنی با مواضع خوب آدمها، اصلا و اساسا همه کسبوکار زنجیرهایهای نامحترم است! مرحوم هاشمی اگر تحلیل غربیها در خطبه نمازجمعه را محکوم کند، میشود آدم بد اما با فتنهگران علیه انتخاباتی با مشارکت ۸۵ درصدی مردم اگر همراهی کند، میشود آدم خوب! پرونده به این روسیاهی دارند و آنوقت، رزمندگان دفاع مقدس را با «سربازان وحشی قوم آتیلا» قیاس میکنند! گفت: «کافر همه را به کیش خود پندارد»! سربازان وحشی قوم آتیلا، امروزهروز، مصداقی به روشنی همین زنجیرهایها ندارند که هم در لوگو و هم در تیتر یک، همصدایی با وحشیترین تروریستهای عالم میکنند! و با افراد و اشخاص و عناصر، دقیقا عین وحشیها برخورد میکنند! فرد وحشی، تمرد از قانون را حمایت میکند؛ زنجیرهایها هم! فرد وحشی، لگدپراندن به ۴۰ میلیون رای مردم را خوب و درست تصور میکند؛ زنجیرهایها هم! مرز وحشیگری با غیر آن، قلم دست گرفتن نیست، که سلمانرشدی ملعون هم چاقوکش سر گردنه نبود! مرز وحشیگری با غیر آن، در ترس از خداوند منان است!
القصه! همه این نکات که نوشتم، مقدمهای بود برای این نکته اصل کاری! در ورای رخدادها، چه خوب اگر دنبال سخن خدا با خود باشیم! اگر دست آقای هاشمی از دنیا کوتاه شد، دست ما نیز کوتاه خواهد شد! حواسمان هست؟! هیچ به مرگ، اندیشه میکنیم که تا چه حد به ما نزدیک است؟! من دیروز داشتم به بچههای روزنامه میگفتم که این ویژهنامههای زنجیرهایها، اصلش را بخواهی و راستش را بخواهی، «ویژهنامه مرگ» است که چقدر به ما نزدیک است! گیرم آنها اسم دیگری رویش بگذارند و تیتر دیگری برایش بزنند و چیز دیگری درونش بنویسند اما جز این نیست که جملگی «ویژهنامه مرگ» است! ما اصحاب رسانه، چه داریم برای ارائه به خدا؟! زنجیرهایها چه دارند؟! تهمت زشت دیروز «عالیجناب سرخپوش» در وصف همان که امروز «سردار چیچی» میخوانندش؟! وقتی از خوب یا بد و از سیاستمدار گرفته تا غیر آن، بازگشت همه به سوی خداست، وای بر ما! وای بر ما که برای آنچه مینویسیم و آنچه نه، باید جواب پس بدهیم! «عالیجناب سرخپوش» چرا؟! «اسطوره کذا» چرا؟! و این نوشته چرا؟! اینکه ناخدای باخدای کشتی انقلاب، اشک میریزند هنگام توصیه به «عبور از سیمخاردار نفس»، یکی هم یعنی آماده باید باشیم من و ما، ایضا شما زنجیرهایها، برای روزی که به جای روزنامه فردا، باید کارنامه دیروز را ارائه دهیم! آهای دوستان! اینکه خواندید، سرمقاله همه سالنامههایی است که این روزهای اخیر درآوردید! عاقبت دیدم حیف است «ویژهنامه مرگ»، سرمقالهای غیر از تنبه و هشدار نسبت به امر حتمی مرگ داشته باشد! پس مهم نیست مرگ کدامیک از ما زودتر باشد؛ مهم آن است که بدانیم مرگ برای همه ما برنامهها دارد! مرحوم هاشمی، خودش ختم سیاست بود! خوب است حالا که دستی کوتاه از دامن دنیا دارد، برایش فاتحه بفرستیم! راستی! کدامیک از ما میتوانیم ضمانت دهیم همین بهار پیش رو را خواهیم دید؟! و اصلا همین فردا را؟! و همین یک لحظه بعد را؟! خدایا! رحمی… رحمی!
بسمالله الرحمن الرحیم
حال خونیندلان که گوید باز…
.
.
.
اینستاگرام حسین قدیانی
تیترش قشنگه!
🙂
وصفالدنده؛ نصفالدنده
«در کجای منابع دینی و روایات آمده که صداوسیما میتواند دوربین خود را ببرد مغازه قصابی؟! یک آیه هم پیدا نمیکنید! قصابی آیا جایی است برای خرید گوشت و راسته و دنده یا نقد دولت؟! مگر قصابی «کرسی آزاداندیشی» است؟! صدالبته، پر واضح است که درون قصابی، نقد دولت گذشته، نهتنها بلامانع، بلکه مستحب است! و در هیچکدام از احادیث هم نیامده که شخص مسلمان در دکان قصابی نمیتواند دولت قبل را نقد کند!»
🙂
مزخرفترین و به درد نخورترین دولت ممکن!
طنز، یادداشت، تحلیل، دلنوشت یا… نمیدونم چه طوری میشه از پس این دولت وقیح و زباندراز براومد!
بویی از ادب و تربیت نبرده و هر روز یک قدم جلوتر میاد و وقاحت رو به نهایت میرسونه تا عکسالعمل مخالفینش رو ببینه!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
نمیدونم حضرت آقا چی رو میدونن و کجا رو میبینن که اینقدر امید دارن به آینده؟!
اما حتم دارم از چیزی خبر دارن که ما نداریم…
نوع امید ایشون، ی جوریه فراتر از امید منتج از ایمانه که خب! خیلیها دارن…
گفتم؛ از چیزی خبر دارن که ما نداریم…
پس صبر میکنیم…
لابد ما خیلی بیغیرتیم که نشستیم و این بیهمهچیز هر چرندی به اون مخ معیوبش میرسه به زبون میاره!
والله اگر حضرت آقا اجازه میداد، چنان فکش رو پیاده میکردیم که نفهمه از کجا خورده!
مردک انگلیسیِ بیدین، این روزها خیلی زر اضافه زده!
آقایون مسئولین هم که همه خواب!
بله! ما صبر میکنیم و چشممون فقط و فقط به مولای عاشورایی است!
بعضیها هر قدر هم که جفتک بندازن، پرچم حضرت آقا بالاست!
خدا به حق مظلومیت حضرت زهرا، آقامون رو در پناه خودش حفظ و دشمنانش رو نیست و نابود کنه!
رفقا!
مداحی امشب حاجمنصور در بیت رهبری رو حتما گوش کنید.
اگر من نتونستم لینکش رو بذارم، خودتون برید از سایت آقا گوش کنید!
عالی بود.
در این دولت باید به هنر «تصویرسازی» آشنایی کامل داشته باشیم.
یکی از هنرهای کاربردی و لازم.
تصور میکنیم همهی امور به دست رئیس دولت مدنظر داره خوب اداره میشه…
همین!
احتمالا گوسفندش آمریکا رو به کدخدایی قبول داشته! 🙂
+کارم از گریه گذشته است؛ بدان میخـــــندم! 🙂
صوت مراسم امشب بیت رهبری
واقعا آدم قلبش جلا میگیره از حرفهای حضرت ماه…
مخصوصا وقتی از کلماتی مثل «انشاءالله» و اینا استفاده نمیکنه…
با اطمینان صددرصد امید میده…
آدم دلش میخواد پرواز کنه…
سلام
کذاب سرخهای و دیگر هیچ!
طرفه حکایت اینجاست که خود گوسفند هم با وجود آن همه گوشتی که دارد، فیالواقع گیاه میخورد!
🙂
تا به حال از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم!
🙂
آقای «ر» نه فقط، زیاد حرف میزنه، بلکه زیادی هم حرف میزنه، چون کارنامهاش خرابه!
و الا مشک آن است که خود ببوید…
سلام
چند روز پیش رهبر معظم انقلاب جمله ای گفتند که ظاهرا هیچکس به آن توجهی نکرد.
مضمون آن این بود که:
مردم سازشکاران را کنار بزنند و می زنند.
همان موقع با خودم گفتم«یکی دیگه از خبر دادنهای ایشان از آینده است».
سیداحمد!
این سوزش و بددهانی و یاوهگویی این عروسک خیمهشببازی، نشون میده که آقای ما چه قشنگ، سکان کشتی رو به دست گرفتن و طوری طی طریق میکنند که جفتکاندازیهای مجموعهی سرخهایها و سبزهایها ذرهای نمیتونه مسیر رو عوض کنه!
از طرفی با رفتن اون «مرحوم منظور» یحتمل وظیفهی هذیانگوییها و خاطرات آبگوشیِ «غریق فیالحوضالعمارت» هم به شیخ سنجاق شده!
خدا آخر و عاقبت ملت رو ختم به خیر کنه با این عصبیمزاج!
یک زمانی یک خاک به گور شدهای برای انتخابات ریاست جمهوری گفته بود «آمدن یا نیامدن ما باید برای این نظام هزینه داشته باشه!»
بعضی به فکر هزینه ایجاد کردن برای این مردم نجیب و غیور شهید دادهاند…