وطن امروز؛ ۱۴ اسفند ۱۳۹۶

حسین قدیانی: هیچ کجا نروم عید، همدان را حتما میروم و قبل از هر کجای شهر زیبای بوعلی، دوست دارم اول بروم گلزار شهدا تا از نزدیک، سوسوی ستارههای لشکر ۳۲ انصارالحسین را تماشا کنم و این اشتیاق، راستش را بخواهی، ریشه در قلم زلال «حمید حسام» دارد که این سالیان، امثال مرا به برکت کتابهایی که نوشت و مخلصانه هم نوشت، آشنا کرد با مردان نابی چون «علی چیتسازیان» که معتقد بود؛ «ابتدا باید از سیمخاردار نفس رد شد، آنگاه از سیمخاردار دشمن!» و اینکه بارها تکرار کردهاند حضرت آقا، این جمله حقیقتا انسانساز را، یعنی مؤلف اثر فاخر «وقتی مهتاب گم شد» کارش را بهدرستی انجام داده! سلام خدای شهیدان بر قلمها و قلمزنهایی که بر مدار آسمان مینویسند تا ما جاماندگان زمین، مدد از ستارهها بگیریم و راه را گم نکنیم و شهدا را فراموش نکنیم و نیاید بر ما روزی که از سر بیمعرفتی، اجازه دهیم پیشکسوتان جهاد و شهادت، در پیچ و خم زندگی، به حال خود رها شوند!
القصه! روزهایی است که «آب هرگز نمیمیرد» را دست گرفتهام و شبی چند صفحه میروم جلو اما آهسته و پیوسته، تا به این زودیها تمام نشود «لیالی وصال»! کتاب، خاطرات سردار جانباز «میرزامحمد سلگی» است به قلم قهرمان قصه ما و چقدر هم خوب، ما را آشنا میکند با «فرمانده گردان ۱۲۵ حضرت اباالفضل» که همان مصاحبهشونده باشد و همان که عجیب دلداده حضرت علمدار است! باید هم «مکتب عباس» چنین رزمندگانی بسازد! باید هم انقلاب اسلامی، چنین مردانی بسازد! بیخود نیست علاقه خامنهای به قلم حسام و قدم سلگی! و بیخود نبود که خمینی، بوسه میزد بر دست و بازوی اصحاب جبهه و جنگ! و کیست که فراموش کند نویسنده این همه کتاب خوب دفاع مقدسی، خود از اهالی طلاییه و مجنون و خیبر و بدر است لیکن با وجود این مؤانست و مجالست، وقتی «حمید حسام» پای خاطرات همسنگرانش مینشیند، هیچ نشانی از نقش خودش بروز نمیدهد، تا الگویی باشد برای امثال من که اگر در وادی «قدم» باید از «مین» ترسید، در عرصه «قلم» هیچ چیز ترسناکتر از «من» نیست! که نیک اگر بنگری، این «من» قادر است همان کار «مین» را کند و خرواری حرف و کلمه و جمله و کتاب و مقاله را دود کند هوا! سلام خدای شهیدان بر عزیزانی که چه موسم قدمزنی در روزگار جنگ و چه هنگام قلمزنی در جنگ روزگار، قبل از هر چیز، به مصاف دشمنی رفتند که نامش «من» بود! چند شب پیش، میخواندم از لابهلای خاطرات میرزامحمد که بنا به تنگنای جنگ، بعضا رزمندهها با خاک پشت اورکت همدیگر، تیمم میکردند! سلام خدای شهیدان بر نمازهایی که با تشنهترین لب ممکن، اقامه میشد! اگر روزگار جنگ، کمی آنسوتر از «دوکوهه» ما را پادگانی بود به نام «حمید» که محل اجتماع شیربچههای وطن بود، الحمدلله که در این جنگ روزگار هم به یمن قلمزنیهای سراسر شیدایی و شهدایی استاد حسام «پادگان حمید» داریم! «وقتی مهتاب گم شد» و «آب هرگز نمیمیرد» پادگانی است که خشتخشت آن، بوی معرفت، ایثار، دلاوری، بصیرت، مقاومت و همت میدهد! اگر ستاره «وقتی مهتاب…» خوشلفظ است و اگر مجاهد «آب هرگز…» میرزامحمد و اگر «راوی فتح» آوینی و اگر مؤلف «دفاع مقدس» حمید حسام، کجای ایستادگی ما در برابر خصم متجاوز، شرمندگی دارد که بعضیها این همه جنگ را درشت مینویسند و درست نمینویسند؟! ناظر بر وجود همین عناصر است که باید قدر امثال حمید حسام را بیشتر بدانیم! میان آنچه رفیق شفیق شهدا برای ما و صدالبته برای خدا مینویسد، تا «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد» که زنجیرهایها نوشتند، حدفاصل درستنویسی و درشتنویسی است! بلاشک اگر شهادت همدانی و همدانیها نبود و اگر جنگ دیروز و امروز نبود و اگر نبود که حاجقاسم، هنوز هم جامه رزم بر تن دارد، حقوقخواندهها در پناه کدام صلح و صفا و امنیت، حتی مجال طعنهزدن به سربازها و سردارها و سرهنگها را داشتند؟! برای ما اما بهار با شکوفایی لالههای «فتحالمبین» میآید! و اردیبهشت با مردان خستگیناپذیر «الی بیتالمقدس»! ما نه «دوم خردادی» و نه «سوم تیری» بلکه «سوم خردادی» هستیم و از تکرار نام مقدس شهدا و وصیتنامه شهدا، هرگز پشیمان نمیشویم! ما خدا را شاکریم و افتخار میکنیم که آویزان به ریسمان پوسیده فتنه و انحراف نیستیم که حاضر باشیم تا قعر دوزخ منیتهای سرگشاده و متوهمانه، با بعضی از این رجالگان سیاستباز برویم! دست ما در دست قهرمانان آثاری است که «حمید حسام» به زیبایی هر چه تمامتر نوشته، نه دونپایگانی که از سر بیمعرفتی و بیصفتی، مدام به بخت خود، لگد میزنند! آری! دست ما در دست خوشعاقبتهاست؛ همان نازنینان که «من» را «مین» میدانند و بدون هیچ تعارفی، به استاد حسام تأکید میکنند؛ «اگر برای خدا نیست، همان به که نه من بگویم و نه تو بنویسی!» بخوانید مقدمههای عاری از منیت تألیفات حمید حسام را که به تنهایی در حکم یک کتاب هستند!
خدایا! دست آسمانی شهدا را از دست کوتاه ما جدا مکن! خدایا! ما را قدردان قدمها و قلمهایی قرار بده که تنها و تنها به عشق تو برداشته میشوند! خدایا! در صراط مستقیم شهادت، هر آینه بر همت ما بیفزا! خدایا! ما را با دردانههای دوکوهه و خاکیپوشان حمید، محشور کن! خدایا! به دنبالهروهای فتنه و پیادهروهای انحراف بیاموز که تا همیشه و هر کجا با تکرارکنندگان منیت و اسیران سیمخاردار نفس و جداشدگان از راه شهیدان رفتن، نه هنر که اتفاقا نهایت بیهنری و اسباب ننگ دائم دنیوی و اخروی است! خدایا! چشمان منتظر دوکوهه و حمید را و مسلم و حبیب را و خاضعان شبهای امنیجیب را و آدم را و خاتم را و همه شهدا و صلحا را و همه انبیا و اولیا را و همه تاریخ را و همه گذشته و آینده را و همه زمین و زمان را به ظهور «مهدی فاطمه» روشن کن! خدایا! قدم ما را و قلم ما را در مسیر خدمت به حضرت صاحبالزمان و نایب بر حق ایشان، استوار کن! خدایا! همچنان که در مسجد جامع خرمشهر، نماز فتح خواندیم، فیض عظمای نماز آزادی قدس در مسجدالاقصی را نیز روزی ما مقرر کن! خدایا! به راویان دفاع مقدس ما، توفیق روایت فتوحات بیمثال دوران امامت حضرت بقیةالله را نیز ارزانی کن! خدایا! ما جز تو، کسی را نداریم و جز تو، نخواستهایم هم کسی را داشته باشیم! هر آن، باور ما را به «کفی بالله حسیبا» فزونی بخش!
روزنامه جوان ۵ اسفند ۱۳۹۶
امام خمینی، مرحوم حاجاحمدآقا، آیتالله بهاءالدینی، علامه ذوالفنون؛ حسنزاده آملی، علامه گرانقدر؛ محمدتقی جعفری، مرجع صاحبنفس؛ آیتالله بهجت، آیتالله خوشوقت، حاجآقا مجتبی تهرانی، آقا عزیز، قاسم سلیمانی، باقری روزگار جنگ، باقری جنگ روزگار، سیدحسن نصرالله، عماد مقاومت و ایستادگی، طهرانیمقدم بلندبالا، سردار شهید حاجحسین همدانی، بلباسی مخلص و بیادعا، مصطفی چمران، مصطفی احمدیروشن، مصطفی صدرزاده، محسن حججی، مادران محترمه و صبور همین شهدای اخیر خیابان پاسداران، پدر شهیدان دستواره، شیرزن چشم به راه اسطورهای به نام حاجاحمد، خود سردار انتهای افق، شهیدان حسین غلامکبیری و امیرحسام ذوالعلی، شمع جمع منور آزادگان؛ مرحوم ابوترابی، همه مردمی که ۹ دی ۸۸ آمدند، راهپیماییکنندگان همین ۲۲ بهمن تماشایی، دختران واقعی خیابان انقلاب، پسران غیور میدان آزادی، پیرزنی که با عصایی در یک دست و قاب عکسی در یک دست دیگر آمده بود، همسران ایثارگر جانبازان، عشقدرصدیهای ویلچرنشین، مجانین باصفای مجنون، بازماندگان خیبر و بدر، دردکشیدههای اروند، فاتحان فاو، والفجر هشتیها، کربلای پنجیها، انصارالحسینیها، پدرانی که «کاکه» خوانده میشدند، مادرانی که «دا»، علی خوشلفظ، میرزامحمد سلگی، پیشکسوتان جهاد و شهادت، اصحاب ژن شبزندهداری، شیران روز، پارسایان شب، عرفای همیشه زنده بازیدراز پر رمز و راز، بچههای هنوز پای کار فتحالمبین، راوی خوشالحان فتح که راههای آسمان را آشناتر بود تا راههای زمین، بلبل خوشخوان خمینی، سینهزنان حسینیه همت، عشاق «کربلا، کربلا! ما داریم میآییم»، اربعینیها، از نجف تا کربلاییها، عاشوراییها، دلدادگان علمدار اباعبدالله، عباسهای تشنهلب دشت عباس، روضهخوانهای امالبنین، شهید علمدار و مداحان و سخنرانان و مستمعان عالیمقام بیت رهبری که هر کدامشان به تنهایی، درجات بزرگی از بندگی و وصال و معرفت و بصیرت داشته و دارند، تنها و تنها شماری از مردان و زنان خدایی و روحاللهی و علیالدوام جاویدان و تا ابد حی و حاضر و ناظر انقلاب اسلامی هستند که بارها و بارها اذعان کردهاند به رهبری حکیمانه رهبر انقلاب و صلاحیت ایشان برای امامت امت! در لیستی که نام بردم، خمینی با آن عظمت، فقط یک نفرشان بود! و حضرت آیتالله حسنزاده آملی فقط یک نفر! و حاجقاسم فقط یک نفر! خب! یکی هم سالیانی است که بر اساس کمبود لیاقت و قلت سعادت، لیست دیگری را برگزیده! لیستی که مفتخر(!) به حضور بنیصدر است! و مریم قجر عضدانلو ابریشمچی رجوی که نام هر بدکارهای را در فامیلی طولانی خود یدک میکشد! و یکی هم آن شیخ بیسواد که از ۴ نفر، پنجم شد! و یکی هم آن مهندس که وسط برگزاری انتخابات و در حالی که هنوز مردم داشتند رأی میدادند، متوهمانه و از سر منیت، اعلام پیروزی کرد! آری! لیست آدمبدها در هوای نفس، نفس میکشد! در سوادی من! و آن بیصفت که خودش را سوپرمن میخواند، باید هم از مدتها پیش، خودش را جا کند در این لیست! حالا برگردید به اول متن! وقتی خامنهای را لیست بلندبالایی تأیید کرده و میکند که خمینی با آن عظمت، فقط یک نفرشان است، چه باک از نامه سرگشاده یا نامه متوهمانه؟! بعضیها توهم زدهاند پریدنشان از درخت انقلاب، انقلاب را هم میپراند لیکن کی و کجا مگسی از شاخه درختی پریده و آن درخت اصلا متوجه شده؟! بنیصدر، مگسک رژلب زدهای بود که توهم زده بود حریف آه مادران شهدا هم میتواند بشود! مجددا برگردید به لیست ابتدای متن! من البته مشخصا ننوشتم از مادر ۵ شهیدی که میگفت؛ «گیرم پسری نداشته باشم اما جان خودم که هست!» چند روز دیگر، خیبر است و بدر! و همین که بهار، سربرسد، فتحالمبین! و چند روز دیگرش، دهم اردیبهشت؛ روز شروع الی بیتالمقدس! ما ۲ رکعت نماز فتح به قبله اول مسلمین، بدهکاریم که انشاءالله حتما آن را خواهیم خواند! در سر ما، سوداهای بزرگی است! و قدرمسلم، به حرکت خود ادامه خواهد داد قطار انقلاب! قطاری که در تواتر نسلها، همیشه مسافر نوبهنو دارد و در همه ایستگاههای بعدی، محسن حججیهای دیگری، چه باک از پیاده شدن متوهمان دارد؟! هیهات! ما ملت صدر اسلام نیستیم که با افتادن خواص بیخاصیت بیفتیم! که بارها در مقام عمل، ثابت کردهایم؛ «ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند»! ۸۸ برای ما «قانون» ملاک بود و «مردمسالاری» و «رعایت حرمت انتخابات» و «پرهیز از هرج و مرج و فتنه و دروغ و آشوب» و امروز هم! و فردا هم! ما عاشق چشم و ابروی اصول مقدسمان هستیم، نه خواص! ما میخندیم به صورت متوهم کسانی که مدتهاست دارند با وسایل آرایش بنیصدر، سرخاب و سفیداب میکنند نفس اماره خود را! توهم، بیچاره میکند آدم را! مثل مگسی که از پنجره قطار رفته بیرون و دارد خط و نشان میکشد برای مسافران! آنهم چه مسافرانی! امام خمینی، مرحوم حاجاحمدآقا، آیتالله بهاءالدینی، علامه ذوالفنون؛ حسنزاده آملی، علامه گرانقدر؛ محمدتقی جعفری، مرجع صاحبنفس؛ آیتالله بهجت… مخلص کلام؛ بر خامنهای، رهبر خوبان، صلوات!
به نام خدا
.
.
.
مصاحبهی تلفنی قدیانی با مارادونا دربارهی فینال امشب
◽️سلام دیگو!
⏹سلام حسینجان! خوبی؟
◽️به مرحمت عالی! چی شد پس دیگو؟
⏹چقدر دوست داشتم «بانوی پیر» فینال را ببرد اما نبرد! چقدر دوست داشتم امشب، شب «جیجی» باشد اما نشد! ولی من خوشحالم! خوشحالم که «بوفون» از برد و باخت، بزرگتر است! و همین مهم است! سال ۸۸ در کشور خود شما، همه دیدیم هنوز چند ساعت تا پایان رأیگیری باقی مانده بود که میرسلیم…
◽️میرحسین!
⏹بله، بله! او و کروبی و جریان همسو، بیآنکه حتی حرمت رأیدهندگان به خودشان را نگه دارند، نشان دادند هرگز جنبهی باخت ندارند! آمریکاپرستان البته در همه جای دنیا، همینقدر بیاخلاق و بیمنطق و حتی میخواهم بگویم بیشعورند! زندهباد چهگوارا!
◽️ترکیب «آلگری» برای بازی امشب خوب بود؟!
⏹ببین! زور «یووه» همینقدر بود اما شما سخت نبود که امسال، انتخابات را ببرید! اولا بهتر بود رئیسی، با همهی ارادتی که به ایشان دارم، اعلام نامزدی نمیکرد تا روحانی نمیتوانست باز هم حکایت ۹۲ دوگانهسازی کند! قالیباف اگر از اینور، تنها میآمد، فضا به سمت دوگانهی دلخواه روحانی نمیرفت و احتمال برد ما بیشتر میشد! ثانیا شورای نگهبان چه کار دارد میکند؟! من تعجب میکنم از آیتالله جنتی…
◽️آقای مارادونا! لطفا بصیرت…
⏹بصیرت که خب بله، اما امان از این همه مصلحتسنجی! آخر بگو کجای دنیا، رئیسجمهور مستقر را با «نامزد پوششی» میفرستند انتخابات؟! این اصلا انتخابات را باطل میکند، چرا که مصداق مسلم «عقد صوری» است! مگر جهانگیری از همان اول نگفت که من کاندید واقعی نیستم و آمدهام برای دفاع از روحانی؟!
◽️ماشاءالله چه اشراف خوبی هم به مسائل ایران دارید!
⏹بله! من حتی «شبکهی ۴» مناظرهی دینانی و منصوری لاریجانی را هم وقت کنم میبینم!
◽️استقلال هم بدبختی باخت!
⏹و چقدر هم بد! اساسا در دولتهای مورد حمایت آمریکا، «استقلال» کشورها همیشه بازنده است! چه خبر است در سفارتخانهها؟!
◽️لطفا در چهارچوب…
⏹چهارچوب کدام است؟! این بغضها در گلوی ما مانده! خود تو مگر در آن متن بعد از انتخابات، ننوشتی همین حرفها را؟! حالا به ما که رسید، شدی عمار؟!
◽️آن متن را خواندهای مگر؟!
⏹بله! اتفاقا آن شب در اینستاگرام شما، آنلاین بودم!
◽️پس چرا لایک نکردی؟!
⏹تقیه!
◽️بعد از این کلمهها، اولین کلمهای که به ذهنت میرسد، بگو! گاز؟
⏹ترکیه!
◽️راز؟
⏹طالبزاده!
◽️ناز؟
⏹ابتکار!
◽️هوا؟
⏹باز!
◽️بددهان؟
⏹وزیر بهداشت!
◽️کیش؟
⏹مرحوم منظور!
◽️ایش!
⏹همسر مرحوم منظور!… شرمنده! پشتخطی دارم! بوفونه…
بازتاب شب تلخ «جیجی بوفون»
آیتالله جنتی: داوری زیاد اشکال داشت اما قضاوت بازی عادلانه بود!
آیتالله آملی: حصر پل گاسکوئین به کسی ربطی ندارد!
حداد عادل: اسم «ماسیمیلیانو» زیبندهی آقای آلگری نیست!
روحانی: افت کیفیت پخش، در دقایقی از بازی، تقصیر دولت آینده است!
نبویان: زیدان به رئیس یوفا قول داده بود آلگری را تحویل اینترپل بدهد!
ظریف: باخت یووه به رئال، حتی با ۳ گل، قهرمانی «بانوی پیر» را نقض نمیکند!
آخوندی: شهید ادواردو آنیلی، آخرش نفهمیدیم بیمه داشت؛ نداشت!
مجید انصاری: در کجای وصیتنامهی امام، دولت اعتدال از ارسال گاز مجانی به ترکیه، نهی شده است؟!
حسین شریعتمداری: اسنادی داریم که نشان میدهد دنی آلوز، قبل از بازی با جرج سورس دیدار داشته!
جواد لاریجانی: گل یوونتوس به رئال، از لحاظ شرعی مشکل داشت!
علی لاریجانی: اپتیمم فرایندها در این بازی، مقسم کتانژانت کلهی کچل آقای زیدان، زید عزه بود!
هاشمیطبا: خالد مشعل، بهترین گزینه برای حمل مشعل المپیک است!
قالیباف: اینکه من میگویم ۴ درصدیها، به خاطر همین است!
جهانگیری: ملت شریف ایران! شما یادتان میآید روبرتو باجو را میگفتند روبرتو باگیو؟!
رئیسی: کسب جام با «بوفونهراسی» هیچ ارزشی ندارد!
حسن عباسی: تشابه لباس یوونتوس با پوست گورخر، یکی دیگر از خیانتهای دولت اعتدال است!
زیباکلام: گل دوم رئال به یووه، تقصیر تندرویهای ادواردو آنیلی بود!
عفت مرعشی: حذف منچستر در مراحل مقدماتی یعنی پدرسوختهبازی!
دعایی: بوس!
وزیر بهداشت: مزدوری در قرنیهی چشم بوفون بیشعور، کاملا آشکار است!
بادامچیان: میشل پلاتینی و فابیو کاپلو در ترور حسنعلی منصور، با مؤتلفه همکاری داشتند!
رحیمیان: حضور ماسیمیلیانو آلگری و جیجی بوفون در کمیتهی مرکزی جمنا، کذب محض است!
🙁
واقعا هم مزار پلارک، عطر خمینی میده…
سلام بر فرزند برومند شهید قدیانی
قطعا قطعه ٢۶ به شما و امثال شما مینازد
دیروز مثل سنوات گذشته، رفتیم تهران و تجدید بیعت با امام و رهبری
نمیدونم تو اون سیل جمعیت؛ بودید یا نه، ولی…
ما که رسیدیم، درهای ورودی به حرم رو بستن و مجبور شدیم از بیرون، صحنه رو تماشا کنیم…
چند جمله دربارهی یک جمله
چهاردهمین روز فروردین ۸۹ متنی از حقیر در «وطن امروز» منتشر شد با تیتر «دیروز، سیزدهبهدر نبود؛ فتنهبهدر بود!» که بریدهای از آن را در عکس بالا میبینید و انشاءالله میخوانید! آن متن طولانی و البته طوفانی، از صدر تا ذیل، نجوایی بود با «سید شهیدان اهل قلم» با این مطلع: «آمدم بر سر مزارت سیدمرتضی. باز هم اورکت سپاه تنت بود در عکس حجلهای. چشمانت در این عکس، با آدم حرف میزند. «نسیم حیات» داشت موهای لختت را تکان میداد…».
القصه! چند سالی میشود که میبینم به اشتباه، جملهی «خون دادن برای خمینی زیباست اما خون دل خوردن برای خامنهای، از آنهم زیباتر است» مجزای از متن و به اسم «شهید آوینی» اینطرف و آنطرف پخش میشود! حال آنکه جملهی مذکور، همانطور که در متن عکس بالا ملاحظه میکنید، تنها به سبک جملهی معروف آوینی یعنی «زندگی زیباست اما شهادت از آن زیباتر است» نوشته شده، نه آنکه متعلق به ایشان باشد! در این باره، اشاره کنم به نکاتی:
اولا بنا بر ملاحظاتی، هرگز قصد روشنگری در اینباره و به این شکل نداشتم اما اخیرا متوجه شدم که جملهی مد نظر، بسی بیشتر از حدس و گمان من، دست به دست چرخیده و چشم به چشم، دیده شده!
ثانیا چندی است به این مهم فکر میکنم که شاید روح مطهر و زلال «راوی فتح» رضایتی بابت درج اسم و امضای خود، ذیل این جمله که تعلقی هم به ایشان ندارد، ندارند!
ثالثا شماری از دوستان در جریان، مصمم از حقیر خواستند که در اینباره، یک بار برای همیشه، اطلاعرسانی کنم!
رابعا به جد معتقدم؛ جملهی مذکور، لااقل به حیث معنی، تنها در صورتی میتواند صحیح و قابل دفاع باشد که دوباره برگردد به داخل همان بند از متن و دیگر، بدین شکل جدا و مجزا استفاده نشود! معالاسف، بازنشر و بازپخش این جمله، به همین منوال فعلی، این پرسش را در ذهن مخاطب نکتهبین ایجاد میکند که آیا خون دل خوردن هم شد کار؟! و شد ادای تکلیف؟! صدالبته، خوانش این جمله، با جملات پس و پیش، هرگز به طرح چنین سئوالی در اذهان ریزبینان، منجر نمیشود! برای تصدیق آنچه گفتم، ارجاع میدهم شما عزیزان را به خواندن دوبارهی متن عکس بالا!
خامسا تمنایی دارم عاجزانه از شما همسنگران! اگر بر اساس محبت مسبوق به سابقهای که به این برادر کوچک خود دارید، خواستید از جملهای به شکل مجزا استفاده کنید، حتما حتما حتما به معنی و مفهوم آن، توجه بیشتری کنید که آیا بیرون آوردن آن جمله از متن، احیانا خللی به صحت جمله وارد نمیکند؟!
این، تمام واکنش حضرت آقا بود به آن لحظهی تاریخی که خداوند منان، بواسطهی خبرگان، سایهی رهبری ایشان را بر سر ما قرار داد! مستدام باد این سایه! شاید آن روز داغ نیمهی خرداد دههی شصت، همین روزها را میدید خامنهای که برای لحظاتی ممتد، دست بر چشمان خود گذاشت تا آینده را با وضوح بیشتری ببیند؛ کینهها را! غضبها را! فتنهها را! غمها را! و غربتها را! اما نه! مردان الهی را خوفی از خطر نیست! و ترسی جز از خدای بالای سر نیست! پس نه عجب که اندکی بعد از تماشای همهی آیندهها و همهی فرداها، با خود، همان سخن خدا به پیامبرانش را زمزمه کرد؛ «خذها بقوة»!
رهبرا! در میان این همه «سلیمانبنصرد» اینقدرش را بدان که گوش ما تنها به سخن شماست که همان سخن روح خداست که همان سخن خداست! پس برای ثانیهثانیهی این قریب به ۳۰ سال رهبری، بر شما رهبر خوبان، صلوات!
گزینههای چهارم و پنجم، خیلی درست هستن!
آقا!
ما که اینستا و تلگرام نداریم و نصب نکردیم، چه کنیم؟!
نکن برادر من! نکن!
سلام … سازش هزینه دارد یا کلاس ؟؟؟؟
با مطلبی در همین رابطه پذیرای شما هستیم … پذیرای انتقادات شما نیز هستیم …
ممنون
چرا مطلب جدید نمیذاری؟