مروی؛ کوچه دین و دنیا

از تهران تا طهران
روزنامه جوان ۱۸ بهمن ۱۳۹۶

در شمال بازاربزرگ تهران، دقیقا روبه‌روی بنای قدیمی شمس‌العماره، کوچه‌ جالبی وجود دارد؛ ریشه‌دار در تاریخ، که سالیان درازی است بار دین و دنیا را هم‌زمان به دوش می‌کشد! شگفتا! این کوچه تنگ و اسرارآمیز، هم دارای حوزه علمیه است و هم بورس ۲ نوع کالا که عجیب نماد زندگی دنیوی آدمی‌زادند؛ شکلات و لوازم آرایش! القصه! دوشنبه که با عیال، رفته بودیم بازار، بعد از زیارت گذری امام‌زاده زید و سیاحت چند محله دیرین شهر، خیابان ناصرخسرو را قدم‌زنان آمدیم بالا تا کمی هم در طهران، گشت زده باشیم! برای من، هر چقدر «تهران» نماد شهری شلوغ و پر از برج و آپارتمان و دود و آهن است؛ «طهران» اما محله‌ای دنج است که عطر و بوی تاریخ دارد! و دارالفنون دارد! و گله‌به‌گله عمارت دیدنی دارد! و ده‌ها کوچه سرشار از خاطره دارد که الحق و الانصاف «کوچه مروی» را حلاوت دیگری است! چرا که از دیرباز، تقاطع دین و دنیا بوده؛ هم محل تحصیل طلاب و تدریس علما، هم محل خرید و فروش خوش‌مزه‌ترین کاکائوها و… بعله! مشکی‌ترین خط چشم‌ها! و لابد به استعاره از این‌که چقدر دین و دنیا کنار هم و پهلوبه‌پهلوی هم‌اند! هم‌چنان که چسبیده به دیوار «مدرسه مروی» که محل تهذیب و تحصیل و تدریس است، ده‌ها دکان وجود دارد که عجیب، آدمی را وسوسه می‌کند به خرید! و عجیب، نماینده زرق و برق زندگی دنیوی! تا آن حد که در شیشه حجره‌ای نوشته بود؛ «خال مصنوعی گوشه لب رسید!» و بامزه این‌که بعد از خواندن این جمله، ناگهان چشمت از منتهی‌الیه دنیا، خیره می‌شود به چند طلبه جوان کتاب به دست که از در مدرسه مروی بیرون می‌آیند و چنان درگیر درس و بحث، که یک آن فکر می‌کنی؛ هیچ چشم‌شان به این همه ریمل نمی‌افتد! اما نه! تو اشتباه می‌کنی! دین نیامده که دنیا را به اسارت ببرد؛ بل‌که آمده تا رنگ بهتری به دنیا بدهد؛ «رنگ خدا»! و همین گونه است که می‌بینی؛ فروشنده و خریدار زرق و‌ برق زندگی، بنا به همان سنت قدیم احترام به روحانیت، سلام می‌کنند به معلم و شاگرد مروی! و خب! همین سلام و علیک و مصافحه دین و دنیا است و همین پیوند نزدیک علم و بازار و حجره و دکان است که این همه دیدنی کرده کوچه مروی را! کوچه‌ای که مظاهر دین و دنیا را تؤامان دارد! و چقدر هم تنگ هم! و اصلش، زیبایی این کوچه تاریخی، به همین قرابت است! و صدالبته به این‌که با خانمت، مشغول همین تفکرات و همین حرف‌ها باشی، که هنگام بازگشت از کوچه، نرسیده به مدرسه مروی، ناگهان چشمت بیفتد به سیدمسعود خامنه‌ای! و سلامی و علیکی و باز، فرورفتن در اسرار ناب و زلال کوچه‌ای در دل طهران، به نام «مروی» که هم مظهر دین است و هم نماد دنیا! و تو هیچ کجای شهر، فرزندان حضرت آقا را نبینی، الا در همین کوچه! در همین کوچه که هم جلوه مکاسب است و هم تجلی کسب! آری! کوچه مروی، خال طبیعی گوشه لب طهران است!

این نوشته در یسار ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.