چه نسبتی دارد با بدیهیات تدبیر، اینکه حتی در افتتاحیه نمایشگاه مطبوعات هم کمافیالسابق زبان علیه رسانههای منتقد باز کنی، آن هم با چاشنی حمله به دستگاه قضا؟! و جالب اینکه در همان سخنرانی، گله کنی از شکستن قلمها و بستن دهانها؟! اتفاقی که شنبه رخ داد! یکشنبه اما معاون حقوقی، این بیتدبیری را کامل کرد، آنجا که ضمن رونمایی از گارد جدید دولت علیه امنای قلم، مدعی کپیبرداری روزنامههای منتقد دولت از «منافقین» شد! واقعا یعنی چه این ادبیات؟! زشت نیست؟! دون شأن لباس روحانیت نیست؟! از الفبای اخلاق و مسلمات مروت بهدور نیست؟! من که اصلا دوست ندارم از این حرفها بزنیم لیکن حالا که حضرات خیلی دوست دارند با این توهینهای دمدستی و سخیف، «کپیبردار از منافقین» را بشناسند، آیا استبعادی دارد «بنده خدا»یی هم پیدا شود و بگوید؛ چه خوب! بد نیست کمکی به ایشان کنیم! و ببینیم از «منافقین» چه کسانی الگو میگیرند و سرمشق مینویسند؟! اگر ملاک از «منافقین» معنای لغوی آن باشد، یعنی جماعت دوچهره! حال ببینیم از این جماعت دورو و از این صفت زشت دورویی، چه کسی مشغول «کپیبرداری» است؟! من و ما که در روزنامه و دادگاه، حرفمان یک حرف و موضعمان یک موضع است یا کسانی که با بدترین پیشینه ممکن مبنی بر فشار به مطبوعات، «ندای آزادی قلم» سر میدهند؟! جناب انصاری برای نیل به مقصود، لاجرم باید در این اظهارات مهم آیتالله آملی، دقت وافر کنید: «برادر بزرگوار! شما خودتان شفاها یا کتبا، با واسطه یا بیواسطه، بارها گفتهاید چرا با فلان روزنامه یا فلان سایت برخورد نمیکنید یا نزد رهبری گلایه میکنید چرا دستگاه قضا با فلان روزنامه برخورد نکرده است اما بین اهالی مطبوعات ندای آزادی سر میدهید!» آری! کپیبرداری از «منافقین به معنای عناصر دورو» دقیقا یعنی همین! لذا منباب تصحیح آن ادعای عاری از اخلاق و ادب، باید عرض کنم آنچه من و ما مشغول الگوگرفتن از آنیم، صحیفه نور واحد خمینی بتشکن است! و اما فرض دیگر آن است که مراد معاون حقوقی از «منافقین»، همین گروهک تروریستی معلومالحال باشد! اشکالی ندارد! این را هم بررسی میکنیم که روشن شود «کپیبردار از منافقین» آیا روزنامههای منتقد دولت هستند یا کسانی که درست منباب دل این عناصر شرور و بدخواه، درون مظهر خودکفایی ملت، سیمان ریختند؟! اگر کار اعضای گروهک تروریستی منافقین، کشتن ناجوانمردانه فیالمثل نخبگان وطن است، مصداق اتم و اکمل کپیبرداری از منافقین، آنجاست که تو برداری با گلولههای داغی از جنس مواد تشکیلدهنده سیمان، دسترنج همان نخبه را زندهبهگور کنی! و بمیرانی! و توهم بزنی چون چنین کردی، دشمن این بار دیگر تحریمها را لغو میکند! و این دقیقا یعنی «کپیبرداری از منافقین»! که منافقین، نخبه را میکشند و کپیبردار از منافقین، دسترنج نخبه را! قطعا و طبعا، ما حرفهای این «بنده خدا» را آن هم به این معنی و با این لحن، قبول نداریم ولی جز این نیست که جواب آن حرفها، میشود این حرفها! پس فرض است بر دولت محترم که به جای چسبیدن گریبان امنای قلم و تهدید و تحدید اصحاب رسانه، دمی هم به فکر برخورد با دزدان سر گردنه باشد! طرفه حکایت اینجاست؛ شما که راهبهراه، من و ما را به محکمه میفرستید و حتی برای تحلیلی که هم زمان، صحه بر سمت و سوی آن گذاشته و هم اعتراف نزدیکان خودتان، ما را روانه دادگاه میکنید؛ دیگر چغلی ما پیش قاضیالقضات و بلکه هم بزرگان چه صیغهای است؟! مگر ما پای مندرجات خود را «امضا» نکرده یا از محکمه و دادگاه فراهم شده به علت شکایت شما، فراری بودهایم که چون به خلوت میروید، آن کار دیگر میکنید؟! وانگهی! نه جناب رئیس معزز دستگاه قضا، نویسنده صفحات روزنامه ما هستند، نه به طریق اولی رهبر عظیمالشأن انقلاب! مشکلی دارید، به خودمان بگویید آقایان! و وقتی به خودمان میگویید لیکن با زبان محکمه، گناه قاضی چیست که دفاعیه ما محکمهپسند است؟! و گناه رئیس قوهقضائیه چیست که نه فقط سپری شدن زمان، بلکه حتی اعتراف رئیس بانک مرکزی هم موید تحلیل ماست؟! این بود آنکه بهش میگفتید «تدبیر»؟! که بروید وقت رئیس قوهقضائیه مملکت را بگیرید که چرا با روزنامه منتقدی که از قضا، حرف حساب زده، برخورد نمیشود؟! ما را باش که فکر میکردیم اگر رئیس قوه اجرا نزد رئیس قوه قضا برود، مراد از دیدار، معرفی مدیران نجومی است! واقعا که! «التماس از فرنگی و اختلاس از فرهنگی» کم نبود، این هم از شاهکار جدید دولت تدبیر و امید! و اما در نهایت سخنی با آقای روحانی! برادر بزرگوار! این قلم، ودیعه خدای خمینی و انقلاب خمینی به امثال راقم این سطور است! ما این را از شما نگرفتهایم، که برای چگونه خرجکردنش بخواهیم از حضرتعالی اجازه بگیریم! شما با عرض معذرت، تنها رئیس افرادی از قبیل بیژن زنگنه هستید! رئیس ما که نیستید! رئیس ما «جمهور» است، نه «رئیسجمهور»! شک نکنید که ما باز هم از «آه مردم» خواهیم نوشت! ما ملت را تنها نخواهیم گذاشت!
یسار
همه تاریخ در یک لحظه وطن امروز ۲۶ اسفند ۱۳۹۵
موسم بهار است. بر شاخه مرده درخت خشکیده، آن لحظه که شکوفه حیات، دوباره نقش زندگی میدهد، آری! «معاد» را باید به یاد آورد که لحظه برانگیخته شدن برای همه ماست. مردههایمان این لحظه را خواهند دید و زندههایمان هم، البته بعد از مرگ! باشد اگر هنوز نفسی ما را هست، به تأسی از بهار، خود را برای لحظه مرگ و لحظه برانگیخته شدن بعد از مرگ آماده کنیم! این از میعاد بهار و لحظه معاد لیکن لحظههایی دیگر نیز، بزرگی میکند در تاریخ زندگی آدمی. آن لحظه که آدم و حوا در وادی عرفات همدیگر را یافتند؛ آن لحظه که یعقوب، بعد از عمری انتظار، یوسف گمگشته خود را دید؛ آن لحظه که کشتی نجات نوح، ایمن بر زمین نشست؛ آن لحظه که آتش بر ابراهیم، سرد و سلامت شد؛ آن لحظه که دریا پیش پای موسی شکافته شد؛ آن لحظه که عیسی درون گهواره زبان گشود تا از مادر پاکدامن خود دفاع کند؛ آن لحظه که «محمد» در خلوت حرا، مبعوث شد به پیامبری؛ آن لحظه که فتح بزرگ مکه حادث شد؛ آن لحظه که در برکه غدیر، آخرین رسول خدا با بالا بردن دست امیرالمومنین، رسالت خود را کامل کرد… و آن لحظه که علمدار کربلا، سیاهه شبپرستان را به کناری زد و به شریعه رسید، از جمله بزرگترین لحظات تاریخاند که از فرط حماسه و شکوه و عظمت، هم تبسم را بر لب جاری میکنند و هم اشک را بر دیده! لیکن لحظهای هم هست که هنوز نیامده! و چون بیاید، این همه لحظه را که برشمردم، با خود به همراه دارد! سخن از آن لحظهای میگویم که «منجی عالم بشریت» تکیه بر دیوار کعبه میزند و ندای «انا المهدی» سر میدهد… در این لحظه ناب وعده شده، تو گویی آدم و حوا تازه همدیگر را مییابند و یعقوب، تازه یوسف را! تو گویی سفینه نوح، تازه آن لحظه به زمین خواهد نشست و آتش، تازه آن دم بر خلیل بتشکن خدا، سرد و سلامت خواهد شد! تو گویی آن لحظه، تازه دریا بنای شکافتن، پیش پای موسی را دارد و تازه عیسی میخواهد درون گهواره زبان به معجزه باز کند! تو گویی لحظه عظیم ظهور، این دوباره «محمد» است که به رسالت مبعوث میشود و این دوباره مکه است که توسط مردی از سلاله آخرین رسول خدا فتح میشود! تو گویی آن لحظه، همان لحظه تاریخی غدیر است و همان آن که سقای آب و ادب، خود را به شریعه میرساند! یا مقلب القلوب و الابصار! تمام هستی از ازل تا ابد، لحظهشماری میکنند برای آن لحظه که «مهدی فاطمه» تکیه بر دیوار کعبه زند و بر این شاخه مرده درخت خشکیده حیات، دوباره نقش زندگی بدهد!
(۶ دیدگاه)
- بایگانی: یسارویژهنامه مرگ! وطن امروز ۲۳ اسفند ۱۳۹۵
برای مرحوم هاشمی، هزاری هم ویژهنامه دربیاوری و ذیل تصاویر آن مبارز قدیمی، هزاری هم تیتر درشت بزنی، آن اندازه به دردش نخواهد خورد که من اینجا از مخاطبان یادداشتم بخواهم تا گرم مطلب نشدهاند، فاتحهای نثار روحش کنند که قطع به یقین، رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت، به این «قرائت» بیش از آن «سیاست» نیاز دارد، بخصوص حالا که دستی کوتاه از دامن دنیا دارد.
این از نکته اول! و اما زنجیرهایها جوری در وصف مرحوم هاشمی، زبان به تملق باز میکنند، تو گویی ما یادمان رفته چیزهایی که علیه همین شخص ایشان مینوشتند! نه فقط در روزنامه، بلکه کتاب هم منتشر میکردند! دوره سراسر اخلاق(!) دوم خرداد، کافی بود یکی در جایی، بار سفر اخروی بسته باشد! چنان انگشت اتهام را متوجه مرحوم هاشمی میکردند و چنان دور از الفبای انصاف، علیه ایشان مینوشتند که نه حدی داشت و نه حسابی! ۲ نکته مستتر است در همین نکته دوم یادداشت. اولا: مرحوم هاشمی حتی در همان عصر دوم خرداد هم عاری از اشکال و اشتباه نبود لیکن زنجیرهایها، به شهادت مندرجاتشان، بیش از آنکه منتقد خطاهای آقای هاشمی بوده باشند، تخریبکننده و تهمتزننده به ایشان بودند! ثانیا: هم آن روز که در مقام حمله به هاشمی، اتهامات هرگز ثابتنشده به او زدند، کارشان نادرست بود و هم امروز که در لباس دوستی، القاب و عناوین عجیب و غریب نثار او میکنند! اینکه معصوم میفرمایند: «جاهل را نمیبینی، الا در حال افراط یا تفریط» یکی هم یعنی اینکه زنجیرهایها را نمیبینی، الا در حال افراط «عالیجناب سرخپوش» یا تفریط «سردار فلان و بهمان»!
نکته بعدی، نحوه مواجهه جریان انقلابی با آقای هاشمی است. من و ما، هرگز به مرحوم منظور، آن اتهامات زشت دوم خردادی را نزدیم، بلکه برای حرف خود، مصداق روشن داشتیم. هم موضوع سخن را دقیقا معلوم میکردیم و هم غالبا موضع منطبق با آن موضوع را اتخاذ میکردیم! چه در مقام دفاع از هاشمی و چه در مقام نقد او، هرگز رویه زنجیرهایها را پیشه نکردیم! ۴۰ سال دیگر هم از درگذشت هاشمی گذشته باشد، ما باز پای دفاع خود از هاشمی برابر اتهامات درشت دوم خردادیها خواهیم ایستاد، همچنان که پای نقد خود به مواضع ایشان، مثلا در سال ۸۸! ما همچنان که سال ۹۲ نشان دادیم، همواره برابر رای مردم و منتخب مردم، مواجهه محترمانه داشتیم و از همگان نیز همین مواجهه را انتظار داشتیم، لذا آقای هاشمی را به قانون و حق و معیار میسنجیدیم، نه برعکس! بر اساس همین سنجش، هر جا که لازم بود، از ایشان دفاع کردیم و هر جا که نه، نه! دقت کنید! ما کی و کجا به آقای هاشمی تاختیم که به عنوان مثال، چرا بعد از سوم خرداد، همان جنگی که امام برای یک ذره و یک روزش هم نادم و پشیمان نبود، ادامه پیدا کرد؟! من در این متن، کاری به موضع شخص مرحوم هاشمی درباره آنچه گفتم ندارم اما فراموش نکردهایم که در دوره دوم خرداد، دوم خردادیها، ذیل همین بحث، چقدر فرمانده جنگ را و چقدر خود جنگ را نکوهش و سرزنش کردند! حالا با ۴ تا تیتر درشت «حماسه اکبر» که ما دچار فراموشی نمیشویم! طرفه حکایت اینجاست؛ برای زدن جبهه و جنگ و امام و شهدا، روزی اگر تخریب آقای هاشمی جواب میداد، زنجیرهایها باکی از این تخریب نداشتند؛ روزی هم اگر، حمایت از آقای هاشمی جواب میداد، هکذا! برای زنجیرهایها، اساسا خود مرحوم هاشمی موضوعیت نداشت! و هنوز هم ندارد! در مواجهه با دیگران هم همین گونهاند! هیچکس را نه برای خودش میخواهند و نه البته برای خدا! نه آن روز که «عالیجناب سرخپوش» مینوشتند، نیت الهی داشتند و نه امروز که «سردار مصلحت»! نگاه زنجیرهایها به عناصر میدان سیاست، تابعی از همان نگاه دشمن به خود زنجیرهایهاست! خواستن آدمها یا نخواستن آدمها بر اساس همه چیز جز خدا! و جز اصول! و جز ارزشها! و جز قانون! هاشمی آدم بدی میشود، اگر فتنهگران ۷۸ را «الواط» بخواند و آدم خوبی، اگر فتنهگران ۸۸ را نه! غالبا همیشه و غالبا با همه، همینطور رفتار میکنند زنجیرهایها! پای تخته بشدت روسیاه روزنامهشان «ضربدر» را عمدتا میگذارند جلوی نام خوبها! یا جلوی کار خوب! کافی است تو بد شوی، تا حمایتت کنند و کافی است تو خوب شوی، تا با چماق بایکوت ایشان مواجه شوی، اگر نه حالا با چماق تخریب! به نفع رسواشدگان تقلب اگر موضع بگیری، هوایت را در حد ۶ ستون در صفحه نخست خود دارند اما خدا نکند موضع بگیری علیه فلان حرف غلط وزیر امور خارجه! اینجا میشوی همان آدم بد که تا مدتها میروی در لیست سیاه حضرات! با این اوصاف، باید هم فردای شهادت سردار مظلوم ما، وقیحانه تیتر بزنند «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد»! و باید هم رنگ لوگوی خود را بر پرچم تکفیریهای لعین، ست کنند! کلا هماهنگی زنجیرهایها، با مواضع بد است و آدمهای بد! «ادبیات منقلی» را به خوبی و در جهت مثبت، پوشش میدهند اما همان فرد اگر روزیروزگاری، سخنران مراسم یومالله ۲۳ تیر ۷۸ باشد، با آن روی دیگر زنجیرهایها روبهرو میشود! دوستی با مواضع بد آدمها و دشمنی با مواضع خوب آدمها، اصلا و اساسا همه کسبوکار زنجیرهایهای نامحترم است! مرحوم هاشمی اگر تحلیل غربیها در خطبه نمازجمعه را محکوم کند، میشود آدم بد اما با فتنهگران علیه انتخاباتی با مشارکت ۸۵ درصدی مردم اگر همراهی کند، میشود آدم خوب! پرونده به این روسیاهی دارند و آنوقت، رزمندگان دفاع مقدس را با «سربازان وحشی قوم آتیلا» قیاس میکنند! گفت: «کافر همه را به کیش خود پندارد»! سربازان وحشی قوم آتیلا، امروزهروز، مصداقی به روشنی همین زنجیرهایها ندارند که هم در لوگو و هم در تیتر یک، همصدایی با وحشیترین تروریستهای عالم میکنند! و با افراد و اشخاص و عناصر، دقیقا عین وحشیها برخورد میکنند! فرد وحشی، تمرد از قانون را حمایت میکند؛ زنجیرهایها هم! فرد وحشی، لگدپراندن به ۴۰ میلیون رای مردم را خوب و درست تصور میکند؛ زنجیرهایها هم! مرز وحشیگری با غیر آن، قلم دست گرفتن نیست، که سلمانرشدی ملعون هم چاقوکش سر گردنه نبود! مرز وحشیگری با غیر آن، در ترس از خداوند منان است!
القصه! همه این نکات که نوشتم، مقدمهای بود برای این نکته اصل کاری! در ورای رخدادها، چه خوب اگر دنبال سخن خدا با خود باشیم! اگر دست آقای هاشمی از دنیا کوتاه شد، دست ما نیز کوتاه خواهد شد! حواسمان هست؟! هیچ به مرگ، اندیشه میکنیم که تا چه حد به ما نزدیک است؟! من دیروز داشتم به بچههای روزنامه میگفتم که این ویژهنامههای زنجیرهایها، اصلش را بخواهی و راستش را بخواهی، «ویژهنامه مرگ» است که چقدر به ما نزدیک است! گیرم آنها اسم دیگری رویش بگذارند و تیتر دیگری برایش بزنند و چیز دیگری درونش بنویسند اما جز این نیست که جملگی «ویژهنامه مرگ» است! ما اصحاب رسانه، چه داریم برای ارائه به خدا؟! زنجیرهایها چه دارند؟! تهمت زشت دیروز «عالیجناب سرخپوش» در وصف همان که امروز «سردار چیچی» میخوانندش؟! وقتی از خوب یا بد و از سیاستمدار گرفته تا غیر آن، بازگشت همه به سوی خداست، وای بر ما! وای بر ما که برای آنچه مینویسیم و آنچه نه، باید جواب پس بدهیم! «عالیجناب سرخپوش» چرا؟! «اسطوره کذا» چرا؟! و این نوشته چرا؟! اینکه ناخدای باخدای کشتی انقلاب، اشک میریزند هنگام توصیه به «عبور از سیمخاردار نفس»، یکی هم یعنی آماده باید باشیم من و ما، ایضا شما زنجیرهایها، برای روزی که به جای روزنامه فردا، باید کارنامه دیروز را ارائه دهیم! آهای دوستان! اینکه خواندید، سرمقاله همه سالنامههایی است که این روزهای اخیر درآوردید! عاقبت دیدم حیف است «ویژهنامه مرگ»، سرمقالهای غیر از تنبه و هشدار نسبت به امر حتمی مرگ داشته باشد! پس مهم نیست مرگ کدامیک از ما زودتر باشد؛ مهم آن است که بدانیم مرگ برای همه ما برنامهها دارد! مرحوم هاشمی، خودش ختم سیاست بود! خوب است حالا که دستی کوتاه از دامن دنیا دارد، برایش فاتحه بفرستیم! راستی! کدامیک از ما میتوانیم ضمانت دهیم همین بهار پیش رو را خواهیم دید؟! و اصلا همین فردا را؟! و همین یک لحظه بعد را؟! خدایا! رحمی… رحمی!
(۵ دیدگاه)
- بایگانی: یساردستاوردهای دولت را هم ببینید! وطن امروز ۱۸ اسفند ۱۳۹۵
هر چند این روزها صدای اعتراض به دولت اعتدال، از هر کوی و برزنی شنیده میشود و هر چند مردم کوچه و بازار، به حیث کار و کارنامه، هرگز نمره قابلی به رئیس این دولت نمیدهند و هر چند شماری از مهمترین وزرا، از همین الان صف خود را از روحانی جدا کردهاند، لیکن در مقام قضاوت، بیانصاف نباید بود و دستاوردهای مهم دولت اعتدال بویژه رئیس آن را نباید نادیده گرفت که اگر جز این باشد، از مصادیق بیتقوایی است. باورم هست دستاوردهایی دارد دولت فعلی، بعضا متمایز و ممتاز. نخستین دستاورد اینکه اگر ۴ سال تمام، هر ۲۴ ساعت شبانهروز میخواستیم برای گروهی از این مردم، «صحیفه نور» بخوانیم و از خمینی یا صدالبته خامنهای، کد بیاوریم که چرا نمیتوان به مذاکره با آمریکا خوشبین بود، قطع به یقین، به این وضوحی نمیشد که دولت اعتدال در مقام عمل نشان داد به شیطان بزرگ نمیتوان اعتماد کرد و اگر هم اعتماد کنی، عاقبتی جز ابراز ندامت در پی ندارد! این دستاورد بزرگ آیا چیز کمی است؟! کدام دولت به خوبی این دولت توانست حتی به آن دسته از مردمی که با حسنظن به آمریکا نگاه میکردند هم ثابت کند که شیطان بزرگ، هرگز وفایی به عهد خود ندارد؟! کدام دولت به خوبی این دولت توانست ثابت کند که دستبرداشتن از آرمانها، هرگز متضمن این نیست که تو از گندم ری بخوری؟! یا توهم بزنی دیگر تحریمها لغو شد و تمام؟! یا خیال کنی چون درون قلب رآکتور خودکفایی، سیمان سیاه بیتدبیری ریختهای، پس چرخ کارخانهها و کارگاهها میچرخد؟! دستاورد از این مهمتر که بعد از آنهمه شانتاژ زنجیرهایها، عاقبت معلوم شد هستهای بهانه است و نه مقصر؟! دستاورد از این بالاتر که بعد از آنهمه دروغ زنجیرهایها، عاقبت معلوم شد مشکل اقتصادی، اندک ربطی به پیشرفتهای ما در سایر حوزهها ندارد؟! دستاورد از این ارزشمندتر که بعد از آنهمه اراجیف زنجیرهایها، عاقبت معلوم شد علاج معضل ضعف در حوزه اقتصاد، کوبیدن بر فرق نقاط قوت ما در سایر حوزهها یا فروش آنها به اجنبی، آنهم به قیمت مفت نیست؟! دومین دستاورد اینکه معلوم شد وقتی مشکل از ناحیه بیتدبیری مدیر اجرایی است، پیادهروی با دشمن و دستدادن همراه با لبخند به او، هرگز جای خالی تدبیر نداشته را پر نمیکند، بلکه تنها و تنها دشمن را به فشار بیشتر تشویق میکند! آیا دستاورد از این بهتر که ثابت شد وقتی ریشه اصلی مشکلات اقتصادی کشور، داخلی است، نگاه صرف به خارج، نه فقط تحریم را باقی میگذارد و نه فقط اثر تحریم را باقی میگذارد، بلکه هر روز مشکلی به مشکلات قبلی اضافه میشود؟! سومین دستاورد اینکه بیش از پیش معلوم شد «مرگ بر آمریکا» اولا شعاری از سر احساس نیست و ثانیا مصداق گزکدادن دست دشمن نیست. از قضا دشمنی چون شیطان بزرگ، با این همه دشمنی و تحریم و تهدید و با این همه نقض عهد که حتی صدای ظریف وزیر امور خارجه دولت فعلی را هم درآورده، حقا که لایق مسلم مرگ است! چهارمین دستاورد اینکه معلوم شد به صرف ژنرال خواندن چند مدیر لای منگنه سیمخاردار نفس و فساد و حقوق نجومی که بعضا حتی با تریلی هم نمیتوان صفرهای روی دوش فیششان را حمل کرد، حلوای شیرین وارد کام این مردم نمیشود! و البته که ارائه آمار هم، برای این همه بیکار، کار نمیشود! پنجمین دستاورد اینکه معلوم شد اگر بخواهی در آخرین سال دولت خود هم، همه مشکلات را گردن گذشتگان بیندازی، حتی روزنامه طرفدارت هم علیه این همه پشت هم اندازی و مغالطه، در حد تیتر یک به تو اعتراض میکند! و به این چیز فرض گرفتن مردم، از بزرگ گرفته تا کوچک، به تو اعتراض میکنند! آری! دیدم بیانصافی است اگر اشاره نکنم به این دستاوردهای ارزشمند، آن هم در شرایطی که همگان حتی افرادی از داخل کابینه هم معترض و متعرض به نحوه ریاست فعلی بر قوه مجریه هستند! و این درست که در این ۴ سال، اندازه ۴۰ سال بر ما سخت گذشت اما باز هم خوب است ناشکر نباشیم و فیالواقع تشکر کنیم از این همه دستاورد واقعا روحانی!
(۵ دیدگاه)
- بایگانی: یسارما خط را از «فاطمه» میگیریم وطن امروز ۱۱ اسفند ۱۳۹۵
دیشب، جانباز خیبر با همان سربند سرخ «یا زهرا» رفته بود بیت! حسینیهای پایینتر از خیابان جمهوری! و هنگام شعار «ای پسر فاطمه! منتظر تو هستیم»، باز شد بغض فروخوردهاش! میگفت: «جنگ و زندگی ندارد؛ هر کجا که باشی، باید به «فاطمه» پناه ببری»! و من راستش، این را از چشمهای بارانیاش فهمیدم! و از آن دست استجابت که درست ۳۰ سال پیش، برای همیشه در بلندای آسمان جا گذاشت! گفت: «در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون، یاد شلمچه، یاد فکه، یاد مجنون»! سلام مادر پهلوشکستههای جنوب! هر چه داریم آه است و پناه میخواهیم! مرهم اگر تویی، چه هراس از زخم؟! و مادر اگر تویی، چه واهمه از غم؟! الا ای فاطمه! هنوز هم دعوا بر سر نام بلند «علی» است! گویی «بنیهاشم» کوچهای به درازای تاریخ است! ما را اما الگوی دفاع از ولایت، تویی! ما خط را از تو میگیریم! دیروز، در روزگار جنگ! و امروز، در جنگ روزگار! از آن اسلام که تو متنفر بودی، ما هم متنفریم! مشکل ما با «اسلام سقیفه» فقط بر سر نام نبود که با پسوند «رحمانی» حل شود! «رحمانیت» متجلی در «اسلام علی» بود؛ پزش را نجومیبگیرها میدهند! همانها که حق ملت را ذیل حقوق خود تعریف میکنند! بیخود نیست که حقوق خواندهاند! و بیخود نیست که کربلا را درس مذاکره میخوانند! چون حوصله راه تو را ندارند! آری! عاشورا در «مکتب فاطمیه» عاشورا شد! و قصه هنوز قصه دیروز است! اگر غاصب خلافت باشند، علی را به شرط سکوت میخواهند! و اگر از ناکثین، علی را به شرط سهم بیشتر از بیتالمال! الا ای فاطمه! مرکبهایشان عوض شده اما نقشها و نقشههایشان نه! و دقیقا همانهایی هستند که بودند! و مگر جز این است که صدر اسلام هم، دستاوردها را در دل مذاکرات از دست میدادند؟! و مگر جز این است که مالک به خیمه معاویه رسیده بود؟! امان از نیرنگ مذاکره! این ترفند همیشگی کاخهای سبز و سفید! الا ای فاطمه! امروز هم قصه همین است اما شهادت تو، راهی به رهایی گشود تا دیگر علی تنها نماند! صدالبته، نمایندگان اسلام سقیفه، نیز ناکثین و قاسطین و مارقین، حضور پررنگی دارند در فتنهآفرینی، لیکن ملت بهتر از صدر اسلام ما، اهل کوفه نیست! ما برای دفاع از ولایت، تا اسوهای چون «ام ابیها» داریم، خط را از اشعریهای عصر خود نمیگیریم! ما فرق داریم با امت جاهلی که قدر علی را نشناخت! و فرق علی را شکافت! ما پیش چشم علی، یومالله ۹ دی را رقم زدیم! ما فکر نمیکنیم «با علی در بدر بودن» یعنی تمام، چرا که ای مادر! خط را از تو میگیریم! دولتهایی که نیامده میروند، لیاقت خطدهی به ملتی را که انشاءالله همیشه میماند ندارند! دولتهایی که از سر «آلزایمر سیاسی» وعدههای خود را فراموش کردهاند، نالایقتر از آن هستند که بخواهند برای این ملت، ترسیم خط کنند! دولت گذشته، حال، آینده، خوب است بدانند هرگز چیزی در تراز «بیعت» نیست! بیعت یعنی تا آخرین قطره خون، سنگ علی را به سینهزدن، ولو چون جانباز دوران جنگ، تنها با یکدست! سلام بر پیشانیهای آشنا! سلام بر سربند سرخ «یا زهرا»! و سلام بر فاطمه و فاطمیه که باز هم سر بزنگاه، پناهگاه دلشکستهها شد! الا ای مادر! غم قرنها جدایی، در سینه ما سنگینی میکند! یلدای بلندی است! خیلی وقت است آفتاب بر ما نتابیده! و من دیشب با خود فکر میکردم که این، پیش از آنکه شعار ما باشد، تمام تمنای رهبر انقلاب است: «ای پسر فاطمه! منتظر تو هستیم…».
(۱۲ دیدگاه)
- بایگانی: یسارو با تشکر از آقایِ! وطن امروز ۲۶ بهمن ۱۳۹۵
نخستین دقایق روز دوشنبه. هنوز مشهدم. داخل حرم. خیلی نزدیک به ضریح و خیلی نزدیک به خودم و خیلی نزدیک به این پیرمرد مشغول مناجات و خیلی نزدیک به خدا! کمی دورتر، خادمی میگوید «در مسیر نایستید!» راست میگوید! اینجا «مسیر» است؛ محل سیر! و صراط صریح و صحیح حرکت! حرکت از مبدأ خود به مقصد خدا! و به مقام رضا! با وجود حضرت ثامنالائمه، خداوند منان، عنایت و کرامت را بر ایران و ایرانی، تمام کرده است، چرا که از آل عصمت، «رضا»ی ایشان را و انشاءالله «رضای ایشان» را قسمت ما کرده، تا آن «ولی والا» را و آن «امر بالا» را در هودجی از نور قرار دهد و از شهر پیامبر به دیار خراسان آورد! آری! ناظر بر الطاف الهی، گاه باید متشکر از کدخداهایی باشیم که ناخواسته، بازی در زمین مکر خدا میکنند! مأمون، کدخدایی بود که فکر میکرد با تبعید امام هشتم از مدینه به طوس، میتواند آفتاب و پرتوهای منورش را مهار کند اما همچنان که فرعون، هیچوقت حرف حساب آب را نفهمید، مأمون هم هیچگاه نفهمید که آفتاب، تابیدن را بلد است؛ خواه از اشراق مدینه، خواه از مشرق مشهد خویش! الساعه چشم دوختهام به ضریح منور… و در دل این صفحه سپید خطاب به ابن هارون میگویم: بفرما! این هم همان آفتاب تا ابد تابانی که میخواستی زیر نظرش بگیری! ما البته مردم زمان تو نبودیم لیکن کی و کجا مردمان این بقعه مطهر و زیارتکنندگان این مزار معطر نبودهایم؟! با وجود این مشهد شریف، این شهر متفاوت، این صحن رویایی انقلاب و این ضامن آه و آهو و با وجود این همه مردم که زیر برج ثامن، «من» را وامینهند و جملگی «ما» میشوند، مگر طرف، کاریکاتوری از تو باشد که بیخود و بیجهت، برای این «ملت متحد رضوی»، نسخه «آشتی ملی» بپیچد! اگر ۲۲ بهمن ۹۵ به شکل مضاعف ثابت کرد که ظل سایه سلطان جان و جهان، امام علیبنموسیالرضا، آحاد این ملت، صرفنظر از همه اختلاف سلیقهها، نه فقط با «انقلاب اسلامی» آشتی هستند که حتی برای دفاع از نظام برآمده از آن هم، دریغ از نثار جان ندارند و اگر ۲۲ بهمن ۹۵ بهشکل مضاعف ثابت کرد مردم، گناه حضرات بیعین و عینک را هرگز پای خمینی و خامنهای و شهدا نمینویسند و در دفاع از آرمان سرخ ۳۰۰ هزار شهید، اندک اختلافی با هم ندارند، ما ضمن تشکر از آقای سهنقطهچین، برای ارسال نسخه آشتی ملیاش به هیات حاکمه آمریکا، اعلام آمادگی کامل میکنیم! واضح است؛ ملتی که امام رضا علیهالسلام را دارد و به یمن وجود ایشان، نیز رهبری حکیمانه رهبر خراسانی، فقط در یک قلم، راهپیمایی متحد و دشمنشکن هر ساله ۲۲ بهمن را، آشتیتر از آن است که به نسخه بیصفتان احتیاجی داشته باشد، لیکن آنسوی اقیانوس اطلس، کشوری به نام آمریکا هست که شفای ایالات متفرقهاش و دوای پرچمهای آتشگرفتهاش، تنها و تنها منوط به پیچیدن نسخه «آشتی ملی» است! تشکر آقای سهنقطهچین که زحمت ما را کم کردی برای نوشتن این نسخه! فقط باید ضمیرش را عوض کنیم!
(۴ دیدگاه)
- بایگانی: یساردر هوای ۵۷ وطن امروز ۱۲ بهمن ۱۳۹۵
دیروز مصلا غوغای عاشقانه بود، امروز بهشتزهرا غوغای عاشقانه است و فردا هم! «دشمن خیال کرده ما نوگل بهاریم اما امام ما گفت» ملتی که شهادت دارد، اسارت ندارد! انقلاب اسلامی زنده است، یکی هم به نشان شهدایش! فرقی نمیکند برای ما، شهید را از دل رملهای فکه آورده باشند یا از لابهلای جزر و مد اروند و یا از قلب خرواری آوار! شهید، شهید است و فراتر از بزرگوارانه، عاشقانه مشایعت میشود به سوی بهشت. آری! زیر تابوت سبز و سفید و سرخ شهدا، نو به نو احیا میشود انقلاب اسلامی. انقلاب اسلامی زنده است، چون مردم، عاشقانه دوست دارند شهدایش را. سلام خدا بر شهدای آتشنشان که حالا دیگر همسایه آسمان شدهاند! سلام خدا بر این ملت شهیدپرور! سلام خدا بر انقلاب اسلامی! و سلام خدا بر خمینی بتشکن! انقلاب اسلامی آنقدر زنده است که گویا امروز، خمینی میخواهد دوباره بیاید! و دوباره برود بهشتزهرا! و دوباره بر دهان همه آن دولتهایی بکوبد که توهم زدهاند خدا ذیل کدخدا تعریف میشود! انقلاب اسلامی آنقدر زنده است که گویا این روزها، تازه میخواهند بچههای والفجر ۸ به دل اروند بزنند! انقلاب اسلامی آنقدر زنده است که گویا همین ۲ روز پیش «حسن باقری» جرعهنوش باده شهادت شد! انقلاب اسلامی آنقدر زنده است که گویا هنوز قریب یک ماه به شهادت «علمدار» مانده! «حاجحسین خرازی» را میگویم؛ سردار شرق ابوالخصیب! انقلاب اسلامی آنقدر زنده است که گویا هنوز مانده تا موسم خیبر و بدر! دیروز از مصلا تا بهشتزهرا، معلوم شد تفاوت میان تشییع شهدا با عناصر میدان سیاست! و معلوم شد انقلاب اسلامی زنده است! زنده به شهدایش، در هر میدانی و در هر جایی و جبههای! ۱۰ روز تمام، دشمن قسمخورده، به خیال خود گرا داد به ملت، لیکن تشییع عاشقانه شهدای آتشنشان، نشان داد خون شهید اجازه سیاسیبازی زیر تابوتش را نمیدهد! و دیدیم که نداد! و راز آنکه خداوند منان در وصف شهدا، از عبارت «بل احیاء…» استفاده میکند، همین است! فرق دارد شهید عند ربهم یرزقون با آنکه فقط میمیرد! پر است دست شهید! و ملت، این مهم را میداند که تا اسم شهید میآید، عاشق میشود و شیدا! به شهدای آتشنشان نگاه میکردم؛ دیدم اغلب مال همین کوچههای چند شهید داده جنوب شهرند! همان کوچههای آشنا… که محل عبور خمینی بود از مهرآباد تا بهشتزهرا! و هنوز هم محل عبور خمینی است! نه! ما از بهمن ۵۷ تکان نخوردهایم! در بهمن ۹۵ شهید آتشنشان خود را با همان عشق و دلدادگی تشییع میکنیم که بهمنهای انقلاب و جنگ، شهدایمان را مشایعت میکردیم! با شهید، تا دم در بهشت رفتن، حکایت از زنده بودن انقلابی دارد که «اسلامی» بود و رهبرش «خمینی» بود! ما هر وقت دلمان برای امام تنگ شود، کافی است به چهره جانشین شایسته او نگاه کنیم! ما هر وقت دلمان برای شهدا تنگ شود، کافی است به چفیه حضرت آقا نگاه کنیم! ما هر وقت دلمان برای روزهای انقلاب تنگ شود، کافی است به حکیم فرزانهای نگاه کنیم که «انقلاب» در لفظ و در معنی، هرگز از لسان انقلابیاش نمیافتد! پس سلام خدا در این یومالله رویایی، بر شاهد شهیدان و رهبر خوبان! دیروز از مصلا تا دم در بهشت، با شهدای شما عشقی کردیم حضرت آقا… فرق داشت این تشییع! گفتم که! «عاشقانه» بود! دوست میداشتیم از صمیم قلب دردانههای درون تابوت را…
(۱۱ دیدگاه)
- بایگانی: یساراز مواجهه کریمانه متوهم نشوید وطن امروز ۲۸ دی ۱۳۹۵
بزرگواری تاریخی امت حزبالله در مواجهه با درگذشت مبارز کهنسال بخصوص در روز تشییع، بعضیها را به وادی توهم کشانده! این در حالی است که حزبالله، سر سوزنی از مواضع انقلابی خود علیه قانونشکنی فتنهگران عدول نکرده و دوباره هم اگر لازم شود، دفاع توامان خواهد کرد از اسلامیت و جمهوریت و حقالله و حقالناس. آری! قرار نیست رفتار و گفتار از روی کرامت امت حزبالله، ترجمه به تحلیلهای علیل و مندرآوردی شود! فتنه علیه ۴۰ میلیون رای ملت و آن همه بیآبرویی و قدرنشناسی و گرا به دشمن در زمینه تحریم، در هر صورت و علی کل حال محکوم است. اینکه امت حزبالله از ورای درگذشت هاشمی، چشم خود را بیشتر معطوف به نیمه پر لیوان کرد، موید کرامت ماندگار و بزرگواری تاریخی ایشان است، نه آنکه نیمه خالی هم پر بوده! و درست بوده! البته از جماعت بیانصافی که با دروغ بزرگ تقلب راه را بر آشوب و هرج و مرج و تحریمهای معروف به فلجکننده دشمن آمریکایی باز کردند، خیلی نمیتوان انتظار داشت تلقی درستی از واکنش اخلاقی امت حزبالله به درگذشت مبارز کهنسال داشته باشند، لیکن فرض است بر صدا و سیما که با الگوگیری از رفتار و گفتار از سر اعتدال امت حزبالله، خوبی را دیگر از حد نگذراند که جماعت نادان، خیال بد کند! ما یک «تکریم» داریم که در نهایت اخلاص و بصیرت و فهم درست، این روزها مکرر از جامعه انقلابی شاهد بودیم، اما یک چیز هم داریم تحت عنوان «تقدیس» که خوب است رسانه ملی تفاوت این دو مهم را مدنظر داشته باشد. با از دنیا رفتن فردی که در کارنامهاش، هم نقاط مثبت و هم نقاط منفی بسیار پررنگ دیده میشود، پیچیدن نسخه کرامت، به آن نیست که دیگر شورش را درآوری، گو اینکه فرد متوفی، هنگامی که در مسیر باطل هم بوده، صاحب حق بوده! طرفه حکایت اینجاست؛ خوبی که از حد بگذرد، نادان همیشه خیال بد میکند! نادان است دیگر! به جای صحه بر عملکرد صدا و سیما، یک چیزی هم این وسط طلبکار میشود! و در حالی که خود، مصداق ریا و چندچهرگی است، همین اتهامات را نثار این و آن میکند! علیایحال هفتهای که گذشت، برای بار هزارم شاید، بر همه ما و انشاءالله بر صدا و سیما روشن کرد اصحاب فتنه، لایق مواجهه کریمانه نیستند.
(۱۶ دیدگاه)
- بایگانی: یساروصیتنامه
روزنامهدیواری حق
روز قدر
ماشاءالله حزبالله
آر. کیو هشتاد و هشت
قطعهی بیست و شش
نه ده
قطعات قطعه
تفحص
آمار قطعهی بیستوشش
اطلاعات
نوشتههای تازه
- تبریک «قطعه ۲۶» در آستانه «بهار فاطمی»
- همه تاریخ در یک لحظه
- و همه منتظرانش یعقوب…
- چون هنوز «شهید» میآورند
- ویژهنامه مرگ!
- مشکل زنجیرهایها چیست؟
- حبلالمتین وحدت
- معیار اول؛ عبور از سیمخاردار نفس
- دستاوردهای دولت را هم ببینید!
- دقالباب وحدت
- «فشار کار» یا «فشار بیکاری»؟!
- از کار، تهی هستید؛ از ادب هم؟!
- ما خط را از «فاطمه» میگیریم
- وصفالگوشت؛ نصفالگوشت
- سؤالات رئیسجمهور از مردم خوزستان!
- دیگر سؤالی از این دولت نداریم!
- از یک تا ۴۰ میلیون بشمار!
- طرفدار مردم است خامنهای
- گلایه نقارههای انقلاب
- و با تشکر از آقایِ!
- زیر برج
- این همه راه که آمدیم یعنی…
- و با تشکر از ترامپ!
- تو برو «ایالات متفرقه» را جمع کن!
- ترامپ؛ هم نماینده لیبرالدموکراسی، هم پایان آن
- کلاس درس برجام
بسم الله الرحمن الرحیم
«شما با عرض معذرت، تنها رئیس افرادی از قبیل بیژن زنگنه هستید! رئیس ما که نیستید! رئیس ما «جمهور» است، نه «رئیسجمهور»! شک نکنید که ما باز هم از «آه مردم» خواهیم نوشت! ما ملت را تنها نخواهیم گذاشت!»
«منافقین، نخبه را میکشند و کپیبردار از منافقین، دسترنج نخبه را!»
احسنت…
«این قلم، ودیعه خدای خمینی و انقلاب خمینی به امثال راقم این سطور است! ما این را از شما نگرفتهایم، که برای چگونه خرجکردنش بخواهیم از حضرتعالی اجازه بگیریم! شما با عرض معذرت، تنها رئیس افرادی از قبیل بیژن زنگنه هستید! رئیس ما که نیستید! رئیس ما «جمهور» است، نه «رئیسجمهور»! شک نکنید که ما باز هم از «آه مردم» خواهیم نوشت! ما ملت را تنها نخواهیم گذاشت!»
ماشاءالله داداش حسین عزیز
«واقعا که!»
متن ی طرف…
تیتر ی طرف…
آری؛
هر طرف، ندای «حق»!
کثرالله امثالک
درد و بلای بچه انقلابیا بخوره تو سر منافقای معمم روزگار
«چون به خلوت میروید، آن کار دیگر میکنید؟!»
خخخخخخ
ترامپ 🙂
زنبیل 🙁
من هی این صفحه یک روزنامه «شرق» رو نگاه میکنم، هی باورم نمیشه!
چقدر زحمت کشیدن لباس هیلاری رو با لباده شیخ حسن و کروات باراک ست کردن!
«این بود آنکه بهش میگفتید «تدبیر»؟! که بروید وقت رئیس قوهقضائیه مملکت را بگیرید که چرا با روزنامه منتقدی که از قضا، حرف حساب زده، برخورد نمیشود؟!»
این قسمتش عالی بود!
رحمت به شیری که خوردی آقای قدیانی!
بالاخره یک جایی این رفتار غلط رئیس جمهور باید متوقف شود!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
متن جدیدم در اینستا
منافق یعنی اختلاف ۱۸۰ درجهای در گفتار شنبهات با رفتار یکشنبهات!
منافق یعنی در لبادهی دین و تحت لوای دشمن!
منافق یعنی ادعای تدبیر و امید و در عمل بیتدبیرترین و ناامیدکنندهترین…
.
آری
«رئیس ما «جمهور» است، نه «رئیسجمهور»!»
بر خامنهای، رهبر خوبان صلوات
چه حاضرجوابی با حالی
گفتی دوچهرهبودن و نفاق، یاد ترامپ افتادم که چهره و حالات و لحن حرف زدنش بعد از پیروزی با ایام تبلیغات فرق میکرد!
حالا انصافا نباید به «شرق» سفارش داد یه فتوشاپی بفرمایند و این بار رنگ کت ترامپ را با رنگ عبای روحانی ست کنند!!
از یه طرف میگن؛
این هوش دولت بوده که برجام در قطعنامه سازمان ملل تایید شده و قراردادی یک طرفه و وابسته به یک کشور نیست
از طرف دیگه وزیر خندان میگه؛
لطفا ترامپ به قراردادها پابند باشه!
یعنی آخرشه این دولت
هم از لحاظ تدبیر و هوش و هم به لحاظ زمان
از همه هم بهتر، گفتههای شمخانی است که شاهکار پیام فرامتنیه!
واقعا سوالم این بود چرا آخه شمخانی باید همچین پستی رو بگیره که خب خوشبختانه حل شد!
این دولت باید همه چیزش به همه چیزش بیاد!
سرت رو مثل کبک توی برف نکن
اشاره آقای روحانی به برخورد دوگانه قویه قضاییه با رسانهها بود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
نخیر! از قضا این آیتالله آملی بود که از برخورد دوگانه رئیس قوه مجریه با مقوله آزادی بیان، انتقاد کرد!
متن بنده رو جهت روشنگری جوانان در دید همگان قرار بدید و نترسید که حسین بن علی فرمود:
خیانتکار ترسان است و بدکار هراسان