انشاءالله حضرات محترم ناظر بر سطور پیشرو، نگارنده را به «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی» متهم نکنند لیکن وقتی با گذشت بیش از ۵ ماه از ماجرای حقوقهای نجومی، مقامات دولتی هنوز یک نفر را به قوه قضائیه معرفی نکردهاند، وقتی آقای روحانی، بزرگترین فساد ممکن، آنهم از جیب قشر دلسوز معلم را تقلیل میدهد به «معوقه بانکی»، وقتی مدیر نجومی اگر هم کنار گذاشته میشود، مدیری با حقوق نجومیتر جایگزین میشود، وقتی خزانه برای خدمت به ملت خالی اما برای برخی همچین پر است که نگو، وقتی از سویی ادعای مبارزه با کاسبان تحریم را دارند و از دیگر سو، توافق را معطوف به لغو تحریم، در ضعیفترین صورت ممکن میبندند، وقتی هم با تحریم و هم با توافق، کاسبی دونبش راه میاندازند، وقتی خانم ابتکار هدف دولت از توافق را در درددل با رسانه اجنبی به روشنی لو میدهد که ناظر بر پیروزی در انتخابات آینده ریاستجمهوری بسته شده، نه برداشته شدن تحریمها، وقتی آقای ظریف با ادبیاتی دیگر، صحه بر همین مهم میگذارد، وقتی رئیس قوه مجریه، یک روز مدعی میشود دولت اعتدال در مواجهه با فساد، حتی به نزدیکان خود هم رحم ندارد و دگر روز، شاهد شکایت رسمی مقامات ارشد قضایی از عدم برخورد دولت اعتدال با مقوله فساد هستیم، وقتی به بهانه خالی بودن خزانه، اینگونه وانمود میشود که ما در جریان مذاکره، ناچاریم مدام به دشمن امتیاز بیشتر بدهیم و اندکی بعد معلوم میشود خزانه آنقدر پر هست که حتی از صندوق متعلق به گچ و تخته معلم زحمتکش هم میتوان در مقوله فساد رکوردشکنی کرد، وقتی برای نوشتن از فساد فراوان و خسران فراوانتر نهفته در قرارداد «کرسنت» دست و دل و قلم خبرنگار متعهد باید بلرزد، وقتی فریاد مردم در شکایت از «بیکاری» شعار خوانده میشود اما ملت ظاهرا چارهای ندارند الا باور وعده سر خرمن گلابی، وقتی نشر اکاذیب کردند که در همان روز توافق، همه تحریمها بالمره لغو میشود، اینک اما مردم را حواله به افق میدهند، وقتی جیب مردم، هیچ کدام از آمارهای اقتصادی را تایید نمیکند، وقتی نه چرخ سانتریفیوژها میچرخد و نه چرخ بسیاری از کارگاهها و کارخانهها، وقتی کارگر بینوا منباب آن دستور کذا، باید شکر کند که متاثر از تدابیر دولت محترم، به کاروان افراد بیکار اضافه شده، وقتی معلوم شد که مشکلات اقتصادی را بیخود گردن صنعت هستهای انداخته بودند و فیالواقع مشکل از ناحیه کمکاری و کجکاری خود حضرات است، وقتی هستهای را دادند لیکن لغو تحریم را نگرفتند، وقتی در برخورد با دشمن، دوستانه عمل میکنند اما از تیغزدن جیب زائر اربعین، آنهم با خندهدارترین بهانهها اندک ابایی ندارند، وقتی به منتقد که میرسد، با فرستادن او به محکمه، جواب تحلیل درست او را میدهند لیکن در مقام رویارویی با مصادره اموال ملت ایران توسط دشمن جلاد، نهایتا ۲ تا ایمیل به جانکری و دیگر هیچ، وقتی اختلاس را بلدند معوقه بنامند اما اقتصاد را حتی در سال چهارم دولت خود، آگاه نیستند که مساله اول کشور است، وقتی برای وام ازدواج، بانکهایشان، ولو یک آه در بساط ندارند اما همان بانکها وقتی به دردانههای بنفش که میرسند، سر کیسه را همچین شل میکنند که بیا و ببین، دقیقا چه باید گفت در وصف این بساط که حق مطلب ادا شود؟! دولت راستگویان؟! دولت تدبیر و امید؟! دولت اعتدال؟! اگر «اعتدال» یعنی اینکه بگذاری «فرنگی» در قرارداد فلان، سر تو را کلاه بگذارد و تو هم در عوض، «فرهنگی» ملت خود را در بزرگترین تخلف ممکن بچاپی، آری! نام این دولت، «دولت اعتدال» است! اگر «تدبیر و امید» یعنی اینکه با تدبیر حضرتعالی و شرکا، در قلب رآکتور خودکفایی «سیمان» ریخته شود لیکن امید به لغو تحریمها درجه آخر ختم شود به وعده سیب و افق گلابی، آری! نام دیگر این دولت، «دولت تدبیر و امید» است! و اگر «راستگویی» یعنی اینکه به اعتراف خود دولتمردان و البته دولتزنان، توافق فیالواقع در حال و هوای انتخابات تنظیم شده باشد لیکن جنابعالی مدعی باشی که در همان روز توافق، همه تحریمها بالمره لغو میشود، آری! برازندهترین نام برای این دولت، «دولت راستگویان» است! آهای رئیس بانک مرکزی! عایدی توافق این دولت با دشمن جلاد را برایمان گفتی، سپاس! لیکن مساله اینجاست؛ دولت راستگوی اعتدالی مدبر سرشار از امید و گلابی، خودش برای ملت کدام عایدی را داشته که متوقع باشیم عایدی توافقش با دشمن، چیزی بیش از «تقریبا هیچ» باشد؟! نهایتا رونمایی میکنم از مدل جدید دولتمردی؛ با «فرنگی» از سر «اخلاص» و با «فرهنگی» از در «اختلاس»!
یسار
همه تاریخ در یک لحظه وطن امروز ۲۶ اسفند ۱۳۹۵
موسم بهار است. بر شاخه مرده درخت خشکیده، آن لحظه که شکوفه حیات، دوباره نقش زندگی میدهد، آری! «معاد» را باید به یاد آورد که لحظه برانگیخته شدن برای همه ماست. مردههایمان این لحظه را خواهند دید و زندههایمان هم، البته بعد از مرگ! باشد اگر هنوز نفسی ما را هست، به تأسی از بهار، خود را برای لحظه مرگ و لحظه برانگیخته شدن بعد از مرگ آماده کنیم! این از میعاد بهار و لحظه معاد لیکن لحظههایی دیگر نیز، بزرگی میکند در تاریخ زندگی آدمی. آن لحظه که آدم و حوا در وادی عرفات همدیگر را یافتند؛ آن لحظه که یعقوب، بعد از عمری انتظار، یوسف گمگشته خود را دید؛ آن لحظه که کشتی نجات نوح، ایمن بر زمین نشست؛ آن لحظه که آتش بر ابراهیم، سرد و سلامت شد؛ آن لحظه که دریا پیش پای موسی شکافته شد؛ آن لحظه که عیسی درون گهواره زبان گشود تا از مادر پاکدامن خود دفاع کند؛ آن لحظه که «محمد» در خلوت حرا، مبعوث شد به پیامبری؛ آن لحظه که فتح بزرگ مکه حادث شد؛ آن لحظه که در برکه غدیر، آخرین رسول خدا با بالا بردن دست امیرالمومنین، رسالت خود را کامل کرد… و آن لحظه که علمدار کربلا، سیاهه شبپرستان را به کناری زد و به شریعه رسید، از جمله بزرگترین لحظات تاریخاند که از فرط حماسه و شکوه و عظمت، هم تبسم را بر لب جاری میکنند و هم اشک را بر دیده! لیکن لحظهای هم هست که هنوز نیامده! و چون بیاید، این همه لحظه را که برشمردم، با خود به همراه دارد! سخن از آن لحظهای میگویم که «منجی عالم بشریت» تکیه بر دیوار کعبه میزند و ندای «انا المهدی» سر میدهد… در این لحظه ناب وعده شده، تو گویی آدم و حوا تازه همدیگر را مییابند و یعقوب، تازه یوسف را! تو گویی سفینه نوح، تازه آن لحظه به زمین خواهد نشست و آتش، تازه آن دم بر خلیل بتشکن خدا، سرد و سلامت خواهد شد! تو گویی آن لحظه، تازه دریا بنای شکافتن، پیش پای موسی را دارد و تازه عیسی میخواهد درون گهواره زبان به معجزه باز کند! تو گویی لحظه عظیم ظهور، این دوباره «محمد» است که به رسالت مبعوث میشود و این دوباره مکه است که توسط مردی از سلاله آخرین رسول خدا فتح میشود! تو گویی آن لحظه، همان لحظه تاریخی غدیر است و همان آن که سقای آب و ادب، خود را به شریعه میرساند! یا مقلب القلوب و الابصار! تمام هستی از ازل تا ابد، لحظهشماری میکنند برای آن لحظه که «مهدی فاطمه» تکیه بر دیوار کعبه زند و بر این شاخه مرده درخت خشکیده حیات، دوباره نقش زندگی بدهد!
(۶ دیدگاه)
- بایگانی: یسارویژهنامه مرگ! وطن امروز ۲۳ اسفند ۱۳۹۵
برای مرحوم هاشمی، هزاری هم ویژهنامه دربیاوری و ذیل تصاویر آن مبارز قدیمی، هزاری هم تیتر درشت بزنی، آن اندازه به دردش نخواهد خورد که من اینجا از مخاطبان یادداشتم بخواهم تا گرم مطلب نشدهاند، فاتحهای نثار روحش کنند که قطع به یقین، رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت، به این «قرائت» بیش از آن «سیاست» نیاز دارد، بخصوص حالا که دستی کوتاه از دامن دنیا دارد.
این از نکته اول! و اما زنجیرهایها جوری در وصف مرحوم هاشمی، زبان به تملق باز میکنند، تو گویی ما یادمان رفته چیزهایی که علیه همین شخص ایشان مینوشتند! نه فقط در روزنامه، بلکه کتاب هم منتشر میکردند! دوره سراسر اخلاق(!) دوم خرداد، کافی بود یکی در جایی، بار سفر اخروی بسته باشد! چنان انگشت اتهام را متوجه مرحوم هاشمی میکردند و چنان دور از الفبای انصاف، علیه ایشان مینوشتند که نه حدی داشت و نه حسابی! ۲ نکته مستتر است در همین نکته دوم یادداشت. اولا: مرحوم هاشمی حتی در همان عصر دوم خرداد هم عاری از اشکال و اشتباه نبود لیکن زنجیرهایها، به شهادت مندرجاتشان، بیش از آنکه منتقد خطاهای آقای هاشمی بوده باشند، تخریبکننده و تهمتزننده به ایشان بودند! ثانیا: هم آن روز که در مقام حمله به هاشمی، اتهامات هرگز ثابتنشده به او زدند، کارشان نادرست بود و هم امروز که در لباس دوستی، القاب و عناوین عجیب و غریب نثار او میکنند! اینکه معصوم میفرمایند: «جاهل را نمیبینی، الا در حال افراط یا تفریط» یکی هم یعنی اینکه زنجیرهایها را نمیبینی، الا در حال افراط «عالیجناب سرخپوش» یا تفریط «سردار فلان و بهمان»!
نکته بعدی، نحوه مواجهه جریان انقلابی با آقای هاشمی است. من و ما، هرگز به مرحوم منظور، آن اتهامات زشت دوم خردادی را نزدیم، بلکه برای حرف خود، مصداق روشن داشتیم. هم موضوع سخن را دقیقا معلوم میکردیم و هم غالبا موضع منطبق با آن موضوع را اتخاذ میکردیم! چه در مقام دفاع از هاشمی و چه در مقام نقد او، هرگز رویه زنجیرهایها را پیشه نکردیم! ۴۰ سال دیگر هم از درگذشت هاشمی گذشته باشد، ما باز پای دفاع خود از هاشمی برابر اتهامات درشت دوم خردادیها خواهیم ایستاد، همچنان که پای نقد خود به مواضع ایشان، مثلا در سال ۸۸! ما همچنان که سال ۹۲ نشان دادیم، همواره برابر رای مردم و منتخب مردم، مواجهه محترمانه داشتیم و از همگان نیز همین مواجهه را انتظار داشتیم، لذا آقای هاشمی را به قانون و حق و معیار میسنجیدیم، نه برعکس! بر اساس همین سنجش، هر جا که لازم بود، از ایشان دفاع کردیم و هر جا که نه، نه! دقت کنید! ما کی و کجا به آقای هاشمی تاختیم که به عنوان مثال، چرا بعد از سوم خرداد، همان جنگی که امام برای یک ذره و یک روزش هم نادم و پشیمان نبود، ادامه پیدا کرد؟! من در این متن، کاری به موضع شخص مرحوم هاشمی درباره آنچه گفتم ندارم اما فراموش نکردهایم که در دوره دوم خرداد، دوم خردادیها، ذیل همین بحث، چقدر فرمانده جنگ را و چقدر خود جنگ را نکوهش و سرزنش کردند! حالا با ۴ تا تیتر درشت «حماسه اکبر» که ما دچار فراموشی نمیشویم! طرفه حکایت اینجاست؛ برای زدن جبهه و جنگ و امام و شهدا، روزی اگر تخریب آقای هاشمی جواب میداد، زنجیرهایها باکی از این تخریب نداشتند؛ روزی هم اگر، حمایت از آقای هاشمی جواب میداد، هکذا! برای زنجیرهایها، اساسا خود مرحوم هاشمی موضوعیت نداشت! و هنوز هم ندارد! در مواجهه با دیگران هم همین گونهاند! هیچکس را نه برای خودش میخواهند و نه البته برای خدا! نه آن روز که «عالیجناب سرخپوش» مینوشتند، نیت الهی داشتند و نه امروز که «سردار مصلحت»! نگاه زنجیرهایها به عناصر میدان سیاست، تابعی از همان نگاه دشمن به خود زنجیرهایهاست! خواستن آدمها یا نخواستن آدمها بر اساس همه چیز جز خدا! و جز اصول! و جز ارزشها! و جز قانون! هاشمی آدم بدی میشود، اگر فتنهگران ۷۸ را «الواط» بخواند و آدم خوبی، اگر فتنهگران ۸۸ را نه! غالبا همیشه و غالبا با همه، همینطور رفتار میکنند زنجیرهایها! پای تخته بشدت روسیاه روزنامهشان «ضربدر» را عمدتا میگذارند جلوی نام خوبها! یا جلوی کار خوب! کافی است تو بد شوی، تا حمایتت کنند و کافی است تو خوب شوی، تا با چماق بایکوت ایشان مواجه شوی، اگر نه حالا با چماق تخریب! به نفع رسواشدگان تقلب اگر موضع بگیری، هوایت را در حد ۶ ستون در صفحه نخست خود دارند اما خدا نکند موضع بگیری علیه فلان حرف غلط وزیر امور خارجه! اینجا میشوی همان آدم بد که تا مدتها میروی در لیست سیاه حضرات! با این اوصاف، باید هم فردای شهادت سردار مظلوم ما، وقیحانه تیتر بزنند «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد»! و باید هم رنگ لوگوی خود را بر پرچم تکفیریهای لعین، ست کنند! کلا هماهنگی زنجیرهایها، با مواضع بد است و آدمهای بد! «ادبیات منقلی» را به خوبی و در جهت مثبت، پوشش میدهند اما همان فرد اگر روزیروزگاری، سخنران مراسم یومالله ۲۳ تیر ۷۸ باشد، با آن روی دیگر زنجیرهایها روبهرو میشود! دوستی با مواضع بد آدمها و دشمنی با مواضع خوب آدمها، اصلا و اساسا همه کسبوکار زنجیرهایهای نامحترم است! مرحوم هاشمی اگر تحلیل غربیها در خطبه نمازجمعه را محکوم کند، میشود آدم بد اما با فتنهگران علیه انتخاباتی با مشارکت ۸۵ درصدی مردم اگر همراهی کند، میشود آدم خوب! پرونده به این روسیاهی دارند و آنوقت، رزمندگان دفاع مقدس را با «سربازان وحشی قوم آتیلا» قیاس میکنند! گفت: «کافر همه را به کیش خود پندارد»! سربازان وحشی قوم آتیلا، امروزهروز، مصداقی به روشنی همین زنجیرهایها ندارند که هم در لوگو و هم در تیتر یک، همصدایی با وحشیترین تروریستهای عالم میکنند! و با افراد و اشخاص و عناصر، دقیقا عین وحشیها برخورد میکنند! فرد وحشی، تمرد از قانون را حمایت میکند؛ زنجیرهایها هم! فرد وحشی، لگدپراندن به ۴۰ میلیون رای مردم را خوب و درست تصور میکند؛ زنجیرهایها هم! مرز وحشیگری با غیر آن، قلم دست گرفتن نیست، که سلمانرشدی ملعون هم چاقوکش سر گردنه نبود! مرز وحشیگری با غیر آن، در ترس از خداوند منان است!
القصه! همه این نکات که نوشتم، مقدمهای بود برای این نکته اصل کاری! در ورای رخدادها، چه خوب اگر دنبال سخن خدا با خود باشیم! اگر دست آقای هاشمی از دنیا کوتاه شد، دست ما نیز کوتاه خواهد شد! حواسمان هست؟! هیچ به مرگ، اندیشه میکنیم که تا چه حد به ما نزدیک است؟! من دیروز داشتم به بچههای روزنامه میگفتم که این ویژهنامههای زنجیرهایها، اصلش را بخواهی و راستش را بخواهی، «ویژهنامه مرگ» است که چقدر به ما نزدیک است! گیرم آنها اسم دیگری رویش بگذارند و تیتر دیگری برایش بزنند و چیز دیگری درونش بنویسند اما جز این نیست که جملگی «ویژهنامه مرگ» است! ما اصحاب رسانه، چه داریم برای ارائه به خدا؟! زنجیرهایها چه دارند؟! تهمت زشت دیروز «عالیجناب سرخپوش» در وصف همان که امروز «سردار چیچی» میخوانندش؟! وقتی از خوب یا بد و از سیاستمدار گرفته تا غیر آن، بازگشت همه به سوی خداست، وای بر ما! وای بر ما که برای آنچه مینویسیم و آنچه نه، باید جواب پس بدهیم! «عالیجناب سرخپوش» چرا؟! «اسطوره کذا» چرا؟! و این نوشته چرا؟! اینکه ناخدای باخدای کشتی انقلاب، اشک میریزند هنگام توصیه به «عبور از سیمخاردار نفس»، یکی هم یعنی آماده باید باشیم من و ما، ایضا شما زنجیرهایها، برای روزی که به جای روزنامه فردا، باید کارنامه دیروز را ارائه دهیم! آهای دوستان! اینکه خواندید، سرمقاله همه سالنامههایی است که این روزهای اخیر درآوردید! عاقبت دیدم حیف است «ویژهنامه مرگ»، سرمقالهای غیر از تنبه و هشدار نسبت به امر حتمی مرگ داشته باشد! پس مهم نیست مرگ کدامیک از ما زودتر باشد؛ مهم آن است که بدانیم مرگ برای همه ما برنامهها دارد! مرحوم هاشمی، خودش ختم سیاست بود! خوب است حالا که دستی کوتاه از دامن دنیا دارد، برایش فاتحه بفرستیم! راستی! کدامیک از ما میتوانیم ضمانت دهیم همین بهار پیش رو را خواهیم دید؟! و اصلا همین فردا را؟! و همین یک لحظه بعد را؟! خدایا! رحمی… رحمی!
(۵ دیدگاه)
- بایگانی: یساروصیتنامه
روزنامهدیواری حق
روز قدر
ماشاءالله حزبالله
آر. کیو هشتاد و هشت
قطعهی بیست و شش
نه ده
قطعات قطعه
تفحص
آمار قطعهی بیستوشش
اطلاعات
نوشتههای تازه
بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی
به بهانه خالی بودن خزانه، اینگونه وانمود میشود که ما در جریان مذاکره، ناچاریم مدام به دشمن امتیاز بیشتر بدهیم و اندکی بعد معلوم میشود خزانه آنقدر پر هست که حتی از صندوق متعلق به گچ و تخته معلم زحمتکش هم میتوان در مقوله فساد رکوردشکنی کرد،
وقتی
برای نوشتن از فساد فراوان و خسران فراوانتر نهفته در قرارداد «کرسنت» دست و دل و قلم خبرنگار متعهد باید بلرزد،
وقتی
فریاد مردم در شکایت از «بیکاری» شعار خوانده میشود اما ملت ظاهرا چارهای ندارند الا باور وعده سر خرمن گلابی،
وقتی
نشر اکاذیب کردند که در همان روز توافق، همه تحریمها بالمره لغو میشود، اینک اما مردم را حواله به افق میدهند…
و همینطور ادامه دارد اینهمه «وقتی»!
صبح امروز در افتتاحییه نمایشگاه مطبوعات، یکی داشت از عصبانیت میمرد!
«ماشاءالله حزبالله» که چه جور قشنگ کارشون رو بلدند…
ماشاءالله داداش حسین عزیز
بنویس و محکم و مدام بنگار…
عالی… احسنت!
«انشاءالله حضرات محترم ناظر بر سطور پیشرو، نگارنده را به «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی» متهم نکنند!»
آمین…
دولت امید و گلابی! 🙂
همکاری دارم ۷ مهر امسال بازنشسته شد. بنده خدا روز در میون تو سایت صندوق ذخیره میرفت و حساب و کتاب میکرد؛ چقدر تا حالا واریز کرده؟ چقدر قراره سود بهش بدن؟ با این مبلغ چه کارهایی که میتونه انجام بده؟ خلاصه با همین مبلغی که با هزار امید و آرزو تو این سالها پسانداز کرده بود، خوش بود! حالا میبینه نه تنها جیبش رو زدن و باید تا فصل گلابیها صبر کنه، بلکه در عین ناباوری این ماه رو هم از حقوقش کم کردن! یعنی دو مدل دزدی دارند این جماعتِ مختلس؛
یک مدل دزدی کلان!
و
مدل دوم، دزدی خُرد!
شاید منظور از اقتصاد خُرد و کلان، همین مبحث اختلاس… اِ نه ببخشید؛ وام پس نداده، باشه!
من از همون اول که سنگ بناش رو دولت عباشکلاتی گذاشت، عضو نشدم!
جالب اینه! در دولت راستگویان، مُد شد که اول پول رو از فیش حقوقی کم میکردند، بعد میگفتند؛
هر کس نمیخواد عضو باشه، بیاد انصراف بده!
به این مورد هم فکر کنم بگن دزدیِ… ببخشید؛ مهندسی معکوس!
بعد که میرفتیم اعتراض، میگفتند؛
فعلا که پول نداریم! چند ماهی باید صبر کنید!
اصلا تعجب نکنید!
کلا از این دولت هر چی شنیدید، تعحب نکنید.
ببخشیدها ولی حق ملتمونه!
وقتی سیاسی رای میدن، وقتی به بیبرنامهترین کاندید رای میدن، نتیجه میشه همین!
مردم برای وام دو میلیونی باید کلی ضامن و سند و مدرک داشته باشن، ولی نور چشمیهای دولت ۸۰۰۰ میلیارد تومان رو خوردن و یه آب هم روش!
براتون یه جمله داغ از توئیتر رئیس دولت گلابی آوردم!
«اصحاب رسانه و اهالی فرهنگ و هنر در فضای آزادی مسئولانه میتوانند برای جامعه امنیتآفرین باشند. از قلم شکسته و دهان بسته، کاری ساخته نیست.»
نخندین! خجالت بکشید!
رئیس جمهور مملکتهها!
حالا حرفاش خنده داره، دلیل نمیشه که شما بخندید!
ساکت!
«صد تا تحریم برداشته شده و چند تا تحریم باقی مانده و آن صد تا را نمیبیند و تنها آن سه تا را میبیند. نمیدانم علتش چیست؟!»
چطور نمیدانی؟ این لاتها همهشون شیشه مصرف میکنند و توهم میزنند!
فهمش هم ساده است!
چند نفر از سرانشون را بفرست آزمایش خون!
مثلا…
در کرهی جنوبی، به خاطر اینکه یکی از دوستان رییسجمهور، در تصمیمهای کلان کشور دخالت داشته و از امکانات دولتی سوءاستفاده کرده، هزاران نفر از مردم، تظاهرات کردن که رییسجمهور هر چه زودتر استعفا بده! رییس جمهور هم در تلویزیون از مردم عذرخواهی کرده و استعفای مشاورانش رو هم قبول کرده! محبوبیتش هم به کمتر از پنج درصد رسیده!
اونوقت در کشوری که ادعای مسلمانی دارن و خود رو شیعه میدانن، رییسجمهور، این همه دزدی اطرافش اتفاق میافته؛ اونوقت نه تنها عذرخواهی در کار نیست، بلکه با هزار دلیل مزخرف، آنها و خبط و خیانتشون رو توجیه میکنه…
باور کنید این باغ برجام اگر اندک میوهای هم داشته باشه، فصل برداشتش که نزدیک شد، میوهها رو پیش فروش میکنن به غربیها و پولش رو به عنوان وام بلاعوض بین خودشون تقسیم میکنن!
ملت هم تماشاچی!
اختیار دارید!
گفت: سخنگوی فراکسیون امید بعد از ملاقات با رئیس جمهور گفته است؛ همراهی اعضای فراکسیون امید با دولت در دوره فعلی، از سر اجبار نیست، بلکه اختیاری است!
گفتم: باید به ایشان عرض کرد؛ اختیار دارید!
گفت: ولی نایب رئیس همین فراکسیون امید گفته است خیلی از نمایندگان فراکسیون امید میخواستند به وزرای پیشنهادی رأی ندهند.
گفتم: اگر اینطوری که ادعا کردهاند، رأیدادنشان اختیاری بوده و اجباری نبوده! پس چرا برخلاف خواست و نظر خود، به وزرای پیشنهادی رأی دادهاند؟!
گفت: چه عرض کنم؟! اصلاحطلبان بعد از انتخابات مجلس با صراحت گفته بودند که باید یک «مجلس سایه» داشته باشیم! یعنی از بیرون تصمیم بگیرند و نمایندگان وابسته به آنها، تصمیمها را اجرا کنند!
گفتم: یارو رفته بود حج ولی نه طواف میکرد و نه رمی جمرات انجام میداد و… پرسیدند؛ این چه جور حج کردن است؟ و طرف گفت؛ از تهران به ما گفته بودند همه چیز بر عهده کاروان است!
سلام…
مخلص فرنگی با روح اخلاصی تجلا یافته از روح برجام، مست از بوی سیب و گلابی باغ، در میان مجلس نامردمان سکونشین و رنگینکمانهای هزار رنگ و دو رکعتهای تملق و ریا با نیت «قربة الی الکدخدا» در توجیه خلاف، واژهسازی میکند و اختلاس را «معوقه» میخواند!!!
سلام
دزد میشه امانتدار بزرگ
اختلاس میشه معوقه
از این طرف توهین به منتقد
از اون طرف حرف از تحمل مخالف و منتقد
روزهای آخر و فشار زیاده دیگه!
حال و روز این کذابهاست…
ببخشید راستگویان!
قافیه چو تنگ آید
شاعر به جفنگ آید
خواهشا شما به همان کنسرت بپرداز!
رئیس قوه قضاییه با انتقاد شدید از برخی اظهارات در روزهای اخیر تصریح کرد:
برادر بزرگوار! شما خودتان شفاها یا کتبا با واسطه یا بیواسطه بارها گفتهاید که چرا با فلان روزنامه یا فلان سایت برخورد نمیکنید یا نزد مقام معظم رهبری گلایه میکنید که چرا دستگاه قضایی با فلان روزنامه برخورد نکرده است اما وقتی در بین اهالی مطبوعات و رسانه حضور مییابید، ندای آزادی مطبوعات سر میدهید و اینکه قلمها را نشکنید و دهانها را نبندید!
ای والله…
واکنش مهدی محمدی به سخنان روحانی
ما هم اصلا نمیدونیم دولت اصرار به توقیف کدوم روزنامه داره!
🙂
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
عکسمتنهای جدید اینستا
یک
دو
سه
واکنش جالب پورمحمدی به سخنان آملی لاریجانی
از حاشیهها فاصله بگیریم… اصل مطلب، آزادی بیان است… اجازه دهید دیدگاهها بیان شود و ناراحت نباشید… در جامعه باز باید سعه صدر داشته باشیم و جواب بدهیم و بشنویم
کی ناراحته جناب پورمحمدی؟
روحانی یه چیزی گفت، آیتالله آملی هم جوابش رو داد!
آزادی بیان دیگه!