من مستأجر نیستم خانه‌ام «بیت رهبری» است

چهارشنبه / اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی/ همان اتوبوسی بود که پدرم را برد جبهه/ پلاک اتوبوس / ایران ۱۱ نبود/ نه از آن قدیمی‌ها بود/ نه از این لیزری‌ها / پـــلاک اتوبــــوس «BB-C068028H» بود/ و پلاک پدرم در جبهه«AK-S022-91H» / من با همین اتوبوس / رفتم راهی سرزمین نور شدم و / بوسه زدم بر خاک کرخه نور/ امسال عید / باز هم با همین اتوبوس می‌خواهم بروم جنوب/ من هنوز هم سوار هوندا ۱۲۵ پدرم می‌شوم / پدرم روی همین موتور/ موتور ضدانقلاب را در همین خیابان‌های تهران پایین آورد/ ۲۰۰ کلاهک هسته‌ای اسرائیل/ حریف هوندا ۱۲۵ پدر من نشده‌اند! / پدر من/ روی همین موتور/ به شهادت رسید ولی/ اجازه نداد که آبادان «عبادان» شود/ و خرمشهر «المحمره»/ زیر لاستیک هوندا ۱۲۵ پدر من/ هنوز هم دارد استخوان‌های آمریکا خرد می‌شود/ امروز هم فتنه‌گران / از صدای هوندا ۱۲۵ «بابااکبر»/ بیشتر از هیبت ماشین‌های ضدشورش نیروی انتظامی می‌ترسند.

***

چهارشنبه/ اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی/ ضدگلوله نبود/ لاستیکش عاج نداشت/ تاج و تخت نداشت / شیشه‌هایش دودی نبود/ دنده‌اش خوب جا نمی‌رفت/ فرمانش هیدرولیک نبود/ سقفش یکی- دو تا سوراخ داشت/ BMW نبود که سقف متحرک داشته باشد/ راننده‌اش کت و شلواری نبود/ پیراهن مشکی‌اش وصله داشت/ کاپشنش را از «تاناکورا» خریده بود/ که قبلا «ادواردو آنیلی» آن را پوشیده بود/ برلوسکنی کت شلوار می‌پوشد / آنجلا مارکل کت دامن/ سارکوزی یک وقت‌هایی لخت می‌گردد/ و من به کوری چشم «Frence24» / اعتراف می‌کنم/ و افتخار می‌کنم که حکومت به ما ساندیس داد/ و من چون روزه بودم / «نی» اش را نگه داشتم/ تا در روضه علی‌اصغر / در آن بدمم/ بشنو از نی / من نی‌ام را/ درون ساندیس نکردم/ فرو کردم در چشم رئیس‌جمهور آمریکا / و انتقام حرمله را گرفتم/ ساندیس من آب سیب بود/ دادم به رباب تا طفل۶‌ماهه‌اش را سیراب کند/ به کوری چشم ضدانقلاب/ رئیس‌جمهور آمریکا با ما نیست/ او با ما نیست/ با سران فتنه است/ با آن بی‌سواد/ که مردم گفتند عامل دست موساد/ خانم کلینتون! ساندیس‌های جمهوری اسلامی الکل ندارد/ که ۱۰۰ دلار آب بخورد/ از شیر مادر حلال‌تر است/ ۱۵۰ تومان است که مش رجب/ ۱۰ تایش را می‌فروشد هزار تومان/ سران فتنه/ کوکاکولا می‌خورند که گازش/ اشک‌آور است/ و اشک کودکان فلسطینی را درمی‌آورد/ نتانیاهو با سران فتنه است/ فتحی شقاقی شهید با ما/ علی عبدالله صالح با سران فتنه است/ حسن نصرالله با ماست/ چشم اسرائیل کور/ حکومت به ما تی‌تاپ هم داد/ من روزه‌ام را با همین تی‌تاپ باز کردم/ خاک بر سر شما/ که به جای گوشت «بزغاله گوساله»/ گوشت خوک را می‌خورید/ دانشمندان می‌گویند/ گوشت خوک، آدم را خرف می‌کند/ بنازم انقلاب اسلامی را/ که با ساندیس و تی‌تاپ و هوندا ۱۲۵ و اتوبوس/ دهن‌کجی کرده به تمام دنیای غرب/ آمریکا حریف ساندیس ما نمی‌شود/ برادر کوچک من/ ساندیس خود را که خورد/ آن را باد کرد و ترکاند جلوی چشم عکس نتانیاهو/ و مردک ۲ متری عقب رفت/ من یک ساندیس جمهوری اسلامی را/ با کل دنیای آمریکا و اسرائیل عوض نمی‌کنم/ من حتی اگر/ به عشق خوردن فلافل، بروم «حاج منصور»/ شرف دارد که به عشق BBC/ سر از لندن درآورم/ ساندیس جمهوری اسلامی شراباً طهوراست/ آب زمزم است/ آب زمزم ما/ ساندیس‌های جمهوری اسلامی‌اند/ نه چشمه‌ای که اختیارش دست سعودی‌های شیعه‌کش است.

***

چهارشنبه/ اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی/ تلویزیون نداشت/ نوار آهنگران گذاشته بود/ و من در خیابان انقلاب/ دیدم دختران وطنم/ وقتی پرچم انگلیس را آتش زدند/ دودش رفت در چشم آقازاده معروف/ من دختر بن‌لادن را در سفارت عربستان ندیدم/ ولی در چهارراه استانبول/ دیدم آقازاده‌ای را که فقیر نبود اما/ کاسه گدایی دراز کرده بود/ جلوی در سفارت روباه پیر/ من ادعا نمی‌کنم رهبرم «سید خراسانی» است اما/ در دجال بودن شما شک ندارم/ و البته که ظهور نزدیک است/ و امروز صبح/ یکی به من SMS داد که سران فتنه دررفته‌اند/ رفته‌اند شمال/ ویلای «احسان‌الله خان»! / با ماشین ضدگلوله که ترمزش ABS دارد و/ همه چراغ قرمز‌ها را رد می‌کند! / به میرزاکوچک‌خان زنگ زدم/ که حواست به وطن‌فروش‌ها باشد/ میرزا گفت/ دکتر حشمت/ نبض شیخ را گرفته/ چهارشنبه‌ای، مردم را که دیده/ تبش بالا رفته/ آن یکی هم/ ساندیس بدنش کم شده! / به میرزا گفتم/ این بار مواظب سرت باش/ اینها در سر سودای وطن‌فروشی دارند/ وطن‌فروش/ خواننده‌ای است که حنجره‌اش را پنجره‌ای کرده به سوی غرب/ عالیجناب چهچه! «دود عود»‌ات بوی زغال سوخته می‌دهد/ برای این ملت/ قوم طالوت/ حضرت داوود باید نغمه بخواند/ هان ای ابراهیم! / تبر بردار/ دیکتاتورهای مخملین / از دموکراسی بت ساخته‌اند/ علامت کوچک‌تر، بزرگ‌تر سرشان نمی‌شود/ معلم کلاس اول من/ یاد داده بود که ۲۴ از ۱۳ بزرگ‌تر است و / آرای باطله از رای شیخ! / معلم دینی من می‌گفت/ ۱۳ عدد نحسی نیست/ نحس / کسانی هستند که به اسم خط امام / رای مردم را دزدیدند/ نحس کسی است که / آشوبگر عاشورا را/ هوادار خود می‌داند / سال بعد اول ژانویه، دهم محرم است/ محرم که بیاید حتی/ عید ارمنی‌ها هم عزا می‌شود / آن وقت هواداران آقای نخست‌وزیر / سوت می‌زنند در عاشورا/ و به افتخار شمر/ که سر امام را برید/ کف مرتب می‌زنند/ ای عیسی! / بابانوئل سرش را در برف کرده و / «مروه شربینی» را نمی‌بیند/ امسال مجله تایم/ بابانوئل را کرد مرد سال/ و نوبل را دادند به بابانوئل/ حیف که عمر سعد/ هزار و چهارصد سال / زود به دنیا آمد و الا «یونیسف»، یک تقدیری هم از او کرده بود / اینجا هم، کسانی بودند که عکسش را/ ۶ ستونی کار کنند.

ستون دین من/ نماز یزید نیست/ آقازاده معاویه مست بود و / «انا‌لله و اناالیه راجعون» را نوشت «انا الله و اناعلیه الراجعون» (!) / ستون دین من/ آن نمازی است که سیدالشهدا خواند/ در ظهر عاشورا/ و به‌ازای هر کلمه نماز/ یک تیر خورد/ و الا ابن‌ملجم هم زیاد نماز می‌خواند/ اما قبله‌اش ولایت نبود/ قطام بود/ در نماز ابی‌عبدالله/ خم ابروی یار در یاد آمد و / در نماز ابن‌ملجم/ رژلب دختر اغیار!

چهارشنبه/ اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی/ راننده‌اش کمربند نبسته بود/ جریمه شد ۲۰ هزار تومان/ ۱۳ هزار تومانش البته به خاطر سیگار بود/ «وینستون» می‌کشید/ ریه‌اش آسیب می‌بیند ولی در عوض/ محصول آمریکایی را آتش می‌زند/ چرا کسی آنهایی را که «بهمن» می‌کشند، جریمه نمی‌کند؟! / مگر«۲۲ بهمن» را که محصول امام بود پاره نکردند؟ / من کاری با قوه قضائیه ندارم/ دلم برای محافظان سران فتنه می‌سوزد/ که به جای حفاظت از انقلاب/ مجبورند مراقب جان شیخ بی‌سواد باشند/ سربسته بگویم/ این سخت‌ترین کار دنیاست/ شیعه علی بودن و محافظت از عثمان/ تا که این پیرهن/ دوباره شر نشود.

چهارشنبه/ اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی/ به راننده‌اش مرخصی داده بودند/ به من هم مرخصی دادند/ امتحان برادر کوچکم هم در مدرسه لغو شد/ هان ای دشمن! / از این پس قصه/ همین است/ ساندیس نظام‌مان را می‌خوریم/ از مرخصی‌اش استفاده می‌کنیم/ سوار اتوبوس می‌شویم/ و در خیابان/ علیه شما شعار می‌دهیم و / در برابرتان تمام قد می‌ایستیم/ ما همه‌مان حکومتی هستیم/ من مستأجر نیستم/ خانه‌ام «بیت‌رهبری» است/ بیت رهبری/ خانه فقط «سید‌علی» نیست/ کاشانه ما هم هست/ ناشیانه حرف نزنید/ ما به این آشیانه ساده و صمیمی افتخار می‌کنیم/ تا وقتی حاکم، «علی» است/ راهپیمایی‌های ما/ همه حکومتی است.

چهارشنبه/ اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی/ راننده‌اش می‌گفت/ ۲۲ بهمن/ نوشابه و ساندویچ هم می‌دهند/ ما/ ۲۲ بهمن هم می‌آییم/ برای چنین ملتی/ که جانش بر کف است/ جان باید داد/ جمهوری اسلامی به مردمش می‌رسد/ حرفی هست؟! / ما با رهبرمان/ آنقدر «نداریم» که/ هر وقت اراده کنیم/ چفیه‌اش را می‌گیریم/ حرفی هست؟! / آنقدر دوستش داریم که/ با یک اشاره‌اش/ نشانی خیابان انقلاب را می‌گیریم و می‌آییم/ ساندیس هم می‌خوریم/ حرفی هست؟! /سران غرب/ به فکر مردمان خود باشند/ که اول سال نو/ از سرما یخ نزنند/ ما اینجا/ رابطه‌مان با رهبرمان گرم گرم است/ خاک بر سرت سارکوزی/ به ما چه که مردم فرانسه/ می‌خواهند/ سر به تن تو نباشد؟! / نظام ما با ساندیس و نی و تی‌تاب و هوندا ۱۲۵/ همه حیثیت «همه ابرقدرت‌های دیگر+۱+۵» را به بازی گرفته/ ما تا ساندیس داریم بمب هسته‌ای می‌خواهیم چه کار؟ / حالا دیدی که ما چرا/ انرژی هسته‌ای را/ برای مصارف صلح‌آمیز می‌خواهیم؟! / شما هر وقت/ نی ساندیس نظام ما را حریف شدید/ آن زمان حرفی نیست/ ما هم می‌رویم سراغ نیزه.

راستی! / یادم رفت بگویم/ برای این دل‌نوشته که تقدیمش می‌کنم به مولایم خامنه‌ای، / ۲ تا ساندیس گرفتم/ یک تی‌تاب/ حرفی هست؟!

نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم دی ۱۳۸۸ساعت ۱۳:۵۵

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. رضا می‌گوید:

    سلام داداش حسین چون آیه قرآنه باید بهتون می گفتم : در متن تون انالله و انا الیه راجعون” الیه ” اشتباها “علیه ” خورده

  2. سارا می‌گوید:

    ای ول داره خدایی
    دستتون درد نکنه

  3. غلامرضا می‌گوید:

    سلام
    بد جوری چشمهات رو بستی برادر
    واقعیات را ببین

  4. ارادتمند همه ستاره ها می‌گوید:

    دوباره خواندمش
    دوباره گریه کردم.
    این لعنتی ها چرا دیگر غیظت را در نمی آورند تا این جوری چپ و راستشان کنی؟؟؟
    دلم تنگ شده برای این نوشته هایت. آن هایی که از سر پیروزی می نویسی قشنگند. اما این ها که از سر مظلومیت مان و بغض های مان است چیز دیگریست.
    شیرین است.

  5. هنوز اول راه معرفتم می‌گوید:

    چقدر هم (همین )ساندیس ها خوشمزه اند اینقدر که دلت نمیاد همشو یه جا بخوری مبادا تموم شه!تی تاب ها که چیز دیگری است.
    گل کاشتید آقای قدیانی.
    سپاس فراوان.

  6. فاطمه می‌گوید:

    دلم برای رهبر تنگ شده برای سخنانش

  7. ابوالقاسم می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    خسته نباشی
    خیلی دلم میخواست من هم جزو نظردهنده ها به این مطلب جانانه باشم. خداییش هر وقت این متن رو میخونم یه احساس خوبی بهم دست میده. انگار تازه ی تازه است. روحم شاد میشه. خدا شما رو با امام حسین و یارانش (من جمله امام خامنه ای) محشور کنه، ایضاً ما رو.
    خدا قوت
    موفق و مؤید باشید.
    یا علی

  8. به من از این ساندیس ها نرسید!

  9. سایه می‌گوید:

    یادش بخیر پارسال…

  10. محمد می‌گوید:

    حسین اقا خواهشا این مطلب رو از رو سایت بر ندار
    من هر چند وقت یه بار میخونمش

  11. ز... می‌گوید:

    سلام
    این نی ساندیس های شما هم خوب معروف شده ها !

    خیلی باحال بود ارتباطش با تقدیمی بودن!!!

    خدا روز به روز بر ایمان ستارگان حضرت ماه بیفزا (امین بگو لال از دنیا نری)

  12. بادیانت می‌گوید:

    در کشور عشق مقتدا خامنه ای ست فرمانده ای کل قوا خامنه ای ست

    دیروز اگر عزیز مصر یوسف بود امروز عزیز این جهان خامنه ای ست
    همدل و همراه شما خوبان هستیم

  13. یوسف می‌گوید:

    سلام و درود خدا بر شما، خیلی زیبا و در عین حال ساده و همین سادگی نابود کنندۀ تمام آن پیچیدگی هایی است که کفار و منافقین به خیال خود بر سر راه ما می گذارند.

  14. پری می‌گوید:

    اصلاً کلمه ی “چهارشنبه” و “اتوبوس” حس معرکه ای به آدم میده.

    و این پاراگراف آخر: راستی! / یادم رفت بگویم/ برای این دل‌نوشته که تقدیمش می‌کنم به مولایم خامنه‌ای، / ۲ تا ساندیس گرفتم/ یک تی‌تاب/ حرفی هست؟!

    راستی گوشت خوک، آدم را خرف می‌کند یا خرفت؟ (آخرای پاراگراف دوم)

    کاش این پستو دوباره بذارید. شاهکار آقای قدیانیه این متن.
    به وقتش!

  15. حنظله می‌گوید:

    انصافا حرفی نیست!
    عالیست
    هرچند این متن زنده است و تازگی داره ، اما کاش لذت خوندنش رو تو همون روزا چشیده بودم
    دست مریضاد

  16. مکتوب می‌گوید:

    از کل مطلب بیشتر تیترش را دوست دارم…

  17. بشیر می‌گوید:

    سلام؛
    تشکر…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.