عشق

اخم و تخم این عکس را که ۸ سال پیش در اوج بزن‌بزن ۸۸ شهاب واجدی در میدان انقلاب ازم گرفت، جدی نگیرید! گور بابای سیاست و به میمنت برد دیروز استقلال، می‌خوام ی چیز خنده‌دار و البته گریه‌دار براتون تعریف کنم! راستش ما به محض اینکه به سن تکلیف رسیدیم، از جمله تکالیف‌مون رو این تشخیص دادیم که بازی‌های استقلال و پرسپولیس، دزدکی بریم استادیوم! بگذریم که اون ایام «پرسپولیس» به «پیروزی» معروف‌تر بود اما خب! بازم سوراخ بود! نیز بگذریم که در یک روز ۳ بازی در استادیوم برگزار می‌شد! و تو می‌توانستی با یک بلیط، هم بازی «هما» و «دارایی» را ببینی، هم باخت «بانک ملی» به «استقلال» را ببینی و هم ضایع‌شدن «پرسپولیس» مقابل گربه‌سیاهش یعنی «وحدت» را ببینی! حالا بگذار دقیق بگویم؛ ۷۳ ممیز ۹۸ درصد کتک‌هایی که من در ایام نوجوانی و جوانی از پدربزرگ پدری، روح پدربزرگ مادری، عموها، دایی‌ها، شوهرعمه‌ها، شوهرخاله‌ها، باجناق حسن‌بیزیخ، جاری مینورعمه و ملوک‌خانوم؛ همسایه‌ی بغل‌دستی‌مان یا به عبارت اصح؛ مادر نرگس نوش‌جان کردم، مال همین دزدکی استادیوم‌ رفتن‌ها بود! عاشق فوتبال بودم! عاشق‌ها! یک عشق می‌نویسم؛ یک عشق می‌خوانی! صبر کن حالا تا انتهای قصه! یعنی می‌ارزید کتک بخوری اما بازی مجتی محرمی قرمزها را از نزدیک ببینی! یا اوووووف! شاهرخ بیانی خودمان! دورانی بود! و هنوز خیلی مانده بود که فوتبال، از یک ورزش و از یک عشق، تبدیل به یک صنعت شود! چنان مست فوتبال بودم که می‌رفتم دست‌شویی اما به جای تخریب وحدت مسلمین، بنا می‌کردم گزارش فوتبال: «حالا! احمدرضا عابدزاده هست و چین‌چون‌چین! می‌گیره توپ رو! می‌گیره! با پا هم می‌گیره! آفرین به عقاب آسیا! شاه‌کاری تو! اما نه! داور دستور تکرار ضربه رو می‌ده!» و بنده‌ی خدا مادرم هم دستور می‌ده: «بیا بیرون! ۲ ساعته رفتی اون تو، معلوم نی چی داری میگی واسه‌ی خودت!» مادرم همیشه سر بزنگاه می‌رسید و الا من، حتم کنید در ادامه‌ی گزارش، صدا را می‌بردم ته حلق و یک‌تنه می‌شدم ۱۰۰ هزار نفر: «شیر سماور، قندون داور! بعله! کجا بودم؟ هان! داشتم می‌گفتم که دیروز غروب داشتم از کرج برمی‌گشتم تهران که راه‌به‌راه پرچم آبی دیدم، آویزان از شیشه‌ی ماشین‌ها! یک‌جا که ترافیک شد، از بنده‌خدای این‌کاره‌ای پرسیدم: «بازیه؟!» گفت: «العین!» او گفت «العین» و من «القلب» رفتم به روزگار خوش قدیم! نه! نمی‌شد آمار کل بازی‌های فصل را نداشته باشم! حالا اما، تیم محبوبم بازی دارد به این مهمی و من، نیم‌ساعت قبل بازی باید ملتفت شوم! چند سالی می‌شد نرفته بودم استادیوم! خیلی زود، سر خر را کج کردم! و ۱۰ دقیقه بعد از شروع بازی‌، جایی در طبقه‌ی دوم، خودم را چپاندم میان ملت! از خدا پنهان نیست؛ از شما هم نباشد که رفتم استادیوم فقط برای اینکه بعد از گل آبی، یکی را بغل کنم و تا می‌توانم بنا کنم داااااد زدن! فریاااااد زدن! آخر، نه از دست روحانی، که از دست خدا و صاحب‌الزمان و خمینی و خامنه‌ای و شهدا و جانبازان و زمین و زمان، چنان شاکی بودم و چنان بغض داشتم که حتی با گریه‌ در محراب جمکران هم وا نمی‌شد! فقط باید می‌رفتی استادیوم و به بهانه‌ی گل، جیغ می‌کشیدی! اما نه جیغ بنفش! فریاد سرخ! جیییییغ! منتهای مراتب، خبری از گل نبود ظاهرا! دقیقه‌‌‌ی ۸۸ بنا کردم بالارفتن از پله‌ها، بروم که بروم: «به تو هم می‌گن خدا؟! اون از جمعه و اینم از امشب! کجایی اصلا؟!» همین‌طور داشتم کفریات می‌گفتم که ناگهان دیگ آزادی جوشید! گل! برگشتم! برگشتم و پریدم روی ملت! یکی را بغل کردم و بنا کردم هوار کشیدم! هورا نه‌ها! هوااااار! غم قرن‌ها آوار را داده بودم ته حلق و حالا داد نزن، کی داد بزن! فقط نمی‌دانم وسط آن هیاهو، دقیقا کی بود که متوجه شدم من و همان یارو که بغلم بود، سر بر سینه‌ی هم، بنا کرده‌ایم گریه! آخرش اما ایسلندی چه چسبید! با روضه‌ی منصور که عمرسعد هم گریه بلد است! وسط ایسلندی، خدا را بخوانی هنر است! این همه را نوشتم تا بگویم من پیستون چپ بودم! خودم فوتبالیست بودم! هنوز هم با این پای لنگ، روپایی می‌زنم عین چی! آری! من روزی ۱۰۰ بار، دوباره می‌روم همان پیستون چپ! و رسما چپ می‌کنم اما به هر چه می‌خواهی تعبیر کن! در من، یک عشق ازلی به این «سید» هست که آخر همه‌ی کفریات هم، باز می‌بینی او را عاشق‌تر شده‌ام! نه! «خامنه‌ای» را نمی‌توان دوست نداشت! و هرگز نمی‌توان او را تنها گذاشت! اعتراف می‌کنم که این کار زشت را که فقط از بی‌سلیقه‌های بی‌کلاس، سرمی‌زند، بلد نیستم! من در وجود این مرد، فقط پدرم را نمی‌بینم، بلکه معنای «عشق» را می‌بینم! عطر گل نرگس را! نور را! رایحه‌ی ظهور را…

ارسال شده در صفحه اصلی | ۱۶ دیدگاه

یک دل‌نوشت + یک پاسخ

ایشون برادرزاده‌ی من هستن! و من الان دقیقا همین حس و همین حال و احوال نرگس رو دارم توی این عکس! برم سر اصل حرفم! آقایون نظام مقدس جمهوری اسلامی! آیا این فقط حسن روحانیه که می‌تونه در عرض ی ماه، قوه‌ی قضائیه‌ی مملکت و سپاه و بسیج و صدا و سیما و کوفت و زهر مار را با خاک یکسان کند و «تو» هم نشنود یا من و ما هم آزادیم که مدعی باشیم دستگاه قضا، جز اعدام و بگیر و ببند و حصر علما و ال و بل، هیچ کارنامه‌ی دیگری ندارد؟! اصلا سئوالی از عزیز دلم آقاعزیز! برای چی روی موشک‌ها برداشی نوشتی «مرگ بر اسرائیل» که تحریم‌ها لغو نشود؟! حضرت قاسم! یارانه‌ی قطع شده‌ی مرا چرا خرج آسایش قددراز چشم‌تیله‌ای می‌کنی؟! به تو چه سوریه؟! به من چه عراق؟! یا نه؟! فقط روحانی و جهانگیری آزادند برای این اباطیل؟! والله حاج‌قاسم! برادران شهید نامزد پوششی مناظرات که جای خود دارند؛ نزد مهدی جهانگیری هم بروی، ما عمرا حسادت کنیم! ما فقط یک حرف داریم! خطاب به همه‌ی شما! به همه‌ی شماها! به همه‌ی سران لشکری و کشوری! بی‌آنکه ناظر بر این همه تخلف، دولت و یا نظام را متهم به تقلب کنیم، سئوالی از محضرتان می‌پرسیم: اگر مصلحت در ابقای رئیس‌جمهور فعلی بود و اگر او، این همه آزاد است که حتی منقل را هم ببندد به بیت بزرگان و جیک احدی از شما هم درنیاید، معذرت می‌خواهم، مگر مرض دارید انتخابات برگزار می‌کنید؟! و احساسات پابرهنه‌ها را جریحه‌دار می‌کنید؟! پاپتی گرسنه‌ی نالایق، تعرفه می‌خواهد چه کار؟! تعرفه‌ی رأی، مفت چنگ ذخیر‌ه‌های طلایی؛ دختر صفدر! دختر کفتر! ترانه‌ علیدوستی! باران کوثری! والله پابرهنه‌ها، بخصوص از نوع انقلابی و حزب‌اللهی آن، آنقدر خر نظام هستند که حتی با انتصاب هم، به روحانی بگویند؛ رئیس‌جمهور قانونی! اینکه دیگر انتخابات نمی‌خواهد! آقای آملی! با جان علما چه کار داری؟! آقای جعفری! سپاه را چه به سیاست؟! موشک‌های حضرتعالی، شکم این ملت را پاره کرده! مهمات تو نبود، تا الان لغو شده بود تحریم‌ها! و من عاشق حسن روحانی هستم! پرزیدنتی که از دروغ و تهمت، کوه هم بسازد، باز مصلحت نیست صلاحیتش رد شود! مصلحت فقط این است: ما برای همیشه، اسگل نظام مقدس جمهوری اسلامی باقی بمانیم! در صف رأی بیاستیم اما حق رأی نداشته باشیم! شهدای مدافع حرم، یعنی بادیگاردهای امنیت نجومی‌بگیران! من این را تازه فهمیدم! آهای امیر جعفری! حق با تو بود! لیاقت ما همین است! فقط خواهشا ژست اپوزیسیون نگیر! صفا کن با نظام مقدسی که از تو رأی می‌گیرد و از پدر من جان! رونوشت: علی‌بن‌ابی‌طالب!

*** *** ***

پاسخ حسین قدیانی به مشاور روحانی

«حسام‌الدین آشنا» مشاور حسن روحانی، در واکنشی عجولانه به پست قبل، نوشته: «از عمق جان، نوشته‌ی امروز حسین قدیانی را می‌شناسم. این زخم اگر التیام نیابد، باید منتظر ظهور «نوفرقانیسم» باشیم. باید با این «حسین‌»ها خیلی حرف زد».

و اما جناب آقای آشنا! آن «حسین‌»‌ها که باید با ایشان زیاد حرف زد، من نیستم؛ «حسین فریدون» است! اساسا با همه‌ی «فریدون‌»های معلوم‌الحال، خواه اسم‌شان «حسن» باشد و خواه «حسین» و خواه حتی «حسام‌الدین» باید زیاد حرف زد و زیاد نصیحت‌شان کرد و الا بیم از ظهور نوکیسگان ویژه‌خواری است که دست آخر، سر از خانه‌ی «شیخ رمال» درمی‌آورند و چند تا نقطه‌چین!

آقای مشاور روحانی! عینکی با نمره‌ی مناسب اگر برای چشمان کم‌سوی خود تهیه می‌کردید یا اصلا چه کاری است؛ آنی اگر جلوی آینه، دقیق‌تر به خود خیره می‌شدید، حتم دارم «نوفرقانیسم» را در حلقه‌ی اطراف همین رئیس محترم‌تان پیدا می‌کردید! و دیگر خیلی لازم نبود برای آینده‌ی من، همچون رمالان و خدایگان زمان فرعون، به وادی پیش‌گویی بیفتید! آری! وقتی همه‌ی گروهک‌های تروریستی اول انقلاب، این روزها روسری بنفش سر می‌کنند و از «حسن» و «حسین»های مافوق حضرتعالی حمایت می‌کنند، خیلی سخت نیست یافتن نومنافقیسم، ایضا دریافتن نوفرقانیسم!

جناب آشنا! شما «حسام» کدام «دین» هستید که این همه «نورجویسم» را در ضمیر خود و الباقی شرکا نمی‌بینید لیکن در مواجهه‌ی با یک متن برآمده از دل یک فرزند شهید، این‌قدر تند و وقیح، واکنش نشان می‌دهید؟! تو را به خدا، باز نگویید فلانی از خون پدرش مایه گذاشت که اصلا و اساسا مایه گذاشتن از مقدسات و بستن دکمه تا بیخ گلو، در ذات شماست! شنیده‌ام هنوز هم گاهی به اقتضای منفعت، همان لباس رئیس‌تان را بر تن می‌کنید! «پیامبر» اما جواب دل را با درفش نمی‌داد! آیا آن همه که دولت آقای روحانی مرا روانه‌ی محکمه کرد، بس نبود و اینک شما هم باید به بهانه‌ی واکنش به یک دل‌نوشت، این همه شعاری و عاری از هر گونه شعور، جلوه کنید؟! بر شما واجب است که نگران امروز خودتان باشید، نه فردای من!

آقای حسام معلوم نیست کدام دین! به کوری چشم شما، من تا عمر دارم، دنیا را با همان عینک پدر شهیدم نگاه خواهم کرد! راستی! هیچ فکر کرده‌اید که چقدر خوب شد امثال شما «خدا» نشدید؟!

ارسال شده در صفحه اصلی | ۵۱ دیدگاه

برای دیدن او، همه چشم‌ها یعقوب

برای آسمان مهتابی امشب

وطن امروز ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۶

اگر ایمان به تحقق وعده الهی نداشت، ام‌ موسی کجا می‌توانست طفل خود را به آب بسپارد؟! موسای کوچک را اما آب برد و برد و برد تا عدل، تحویل همان فرعونی دهد که نه فقط داعیه خدایی داشت، بلکه هرگز چشم دیدن موسی را نداشت! زین سبب، هر نوزاد پسری را می‌کشت تا از کلیم‌الله در امان بماند! یک‌سو خدا بود و سویی دیگر فرعون با ادعای خدایی! و نه فقط کدخدایی! و شگفتا! شگفتا که خداوند، زحمت بزرگ کردن موسی را عدل انداخت گردن فرعون! آرام باش ام‌ موسی! خدا کارش را بلد است! و به سرانجام می‌رساند! او همان خدایی است که چندی بعد، باز هم قصه دور و دراز موسی و فرعون را به آب می‌رساند! این‌بار دریا! آرام باش ام‌ موسی! خدا کارش را بلد است! و به سرانجام می‌رساند! و موسای نبی را از همان دریایی به سلامت عبور می‌دهد که فرعون را در آن هلاک می‌کند! آب، فرمان از خدا می‌برد و آفتاب نیز! برای نابودی امپراتوری نمرود، خدا اراده کرده باشد، پشه‌ای کافی است! ای بسا ملامت شنید و مرارت کشید نوح نبی، اما ایمان اگر به تحقق وعده الهی باشد، جای کدامین دلهره است؟! بگذار باران، هرچه می‌خواهد ببارد! و بگذار فاصله، هرچه می‌خواهد بیشتر شود! در غم فراق یوسف، یعقوب هرچه می‌خواهد گریه کند اما هرگز حق ناامیدی ندارد! و پیر کنعان، هرگز ناامید نشد! آرام باش پیامبر منتظر! خدا کارش را بلد است! و به سرانجام می‌رساند! هان ای منتظران امام موعود! ایمان بیاوریم به تحقق وعده الهی! پایان فصل سرد، نزدیک است! «مهدی فاطمه» اما یوسف نیست که انتظار وصالش زود به سرآید! سالیانی بیش از عمر نوح، انتظار می‌طلبد! شوخی نیست! او قرار است «منجی عالم بشریت» باشد! و مرهم همه دردها! و محرم همه گرفتارها! و تسلای همه زخم‌ها! تا او نیاید، گویی هنوز یعقوب، یوسف را ندیده! و هنوز ابراهیم، بتی را نشکسته! و هنوز زمزم نجوشیده! و هنوز مکه فتح نشده! آری! این «آدم» است که انتظار آمدن امام موعود را می‌کشد! و این «حسین، وارث آدم» است که انتظار انتقام خون خود را می‌کشد! هیهات! دنیا هنوز به پایان نرسیده! و نه فقط این، بلکه تا او نیاید، گویی هنوز دورانی بر بشریت نگذشته! دنیا را نگاه کنید! باورم هست فرعون، هنوز حرف حساب آب را نگرفته! و هنوز هم فکر می‌کند خداست! دنیا را نگاه کنید! «گندم ری» هنوز هم مشتری دارد! غلبه بر این همه ظلم، اما قیام امامی را می‌خواهد که از «آدم» تا «خاتم» در شمار منتظرانش بوده‌اند! هان ای منتظران! امشب، چه شب مبارکی است برای دعا! گویی از تبار همان لیالی قرون ماضی است! دعا کن ام‌ موسی! دعا کن طفل درون گهواره، راهی به ساحل سلامت بیابد! دعا کن خدا، نوزاد تو را، از دل امواج این رود خروشان، محفوظ بدارد! کاری ندارد برای او! آری! کاری ندارد برای خدا، امر عظیم فرستادن بقیةالله! فقط می‌خواهد ما را «منتظر واقعی» ببیند و الا اراده کند و همین که بخواهد، کافی است تا بشریت، منجی همه آلام خود را با همین چشم‌های خود ببیند! پس آرام باشید منتظران! خدا کار خود را بلد است! و به سرانجام می‌رساند!

ارسال شده در صفحه اصلی | ۱۳ دیدگاه

امنیت صددرصدی و اقتصاد ۴ درصدی!

روزنامه جوان ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۶

دولت یازدهم که آخرین روزهای خود را سپری می‌کند، اگرچه گیروگور زیاد دارد لیکن جز این نیست که در حوزه اقتصاد، از همه حوزه‌ها ضعیف‌تر ظاهر شده، اما همین اول بسم‌اللهی جا دارد بگویم که ما هرگز مدعی نبوده‌ایم که از صفر تا صد معضلات اقتصادی، تقصیر دولت فعلی است! بلاشک معایب و البته محاسن دولت‌های قبل، به‌خصوص دولت نهم و دهم، برای دولت فعلی، چیزهایی به یادگار گذاشته، اما عمده نقد ما به این دولت در حوزه اقتصاد، متمرکز روی رها کردن ظرفیت‌های داخلی و معطل نگه داشتن نگاه کشور به صدقه خیالی دشمن بوده است! و دیگر اینکه دولت فعلی، اصرار دارد معضلی که هست را بگوید نیست! و گل و بلبل و نشاطی که نیست را بگوید هست! چند روز پیش، در سرمقاله فلان روزنامه زنجیره‌ای می‌خواندم که در باب مهم‌ترین علت رکود نوشته بود:

«اشتباه بزرگ روحانی آنجا بود که یک میل بزرگ و یک امید بزرگ‌تر را آن‌چنان گره به نتایج برجام زد که ناخواسته همگان متوقع و منتظر معجزه در فردای برجام بودند! اما موش‌زاییدن کوه برجام، همانا و متأثر از ضدحال بزرگ به اقتصاد معطل نتایج توافق، رکود بزرگ‌تر همانا! اساسا رکود، آنجایی اپیدمی و عمومی و همه‌گیر می‌شود که به امید یک غذای چرب و شیرین، آشپز محترم بیاید و مدام اشتهای جمع را تحریک کند و در نهایت، به قول آقای سیف، معلوم شود که عایدی مردم از برجام «تقریبا هیچ» بوده! و این یعنی، اشتهای اقتصاد، بی‌خود و بی‌جهت داشته تحریک می‌شده! در آستانه برجام، فروشنده نمی‌فروخت و خریدار نمی‌خرید و کارخانه‌دار به جای چشم‌ دوختن به کارخانه خود، مدام اخبار را بالا و پایین می‌کرد و خلاصه، همه معطل و علاف رؤیت معجزه بودند به امید سود بیشتر، که در نهایت، معلوم شد هیچ معجزه‌ای هم در کار نیست! این شد که «رکود» تبدیل شد به «معضل اول اقتصاد کشور!» تا همه آن امیال و آرزوها و اشتهاها، به راحتی ترکیدن یک حباب، بترکد و خلاص!»

طرفه حکایت اینجاست که این فقط آقای روحانی نبود که با وعده و وعیدهای خود، مدام این بادکنک را باد کند! روزنامه‌های زنجیره‌ای هم کم تیتر درشت نزدند که «صبح بدون تحریم!» و «خداحافظ تحریم!» اگر در مقوله اقتصاد، دیوار کشیدن دور مرزهای کشور و نگاه صرف به داخل، نه کاری عقلانی و نه اساسا کاری شدنی است، از آن بدتر این است که تو برداری همه اقتصاد کشور را لنگ در هوا نگه داری، به امید لطف و کرم کاخ سفید! در این صورت، معلوم است که متأثر از بدعهدی کاملا قابل پیش‌بینی دشمن واضع تحریم، چه ضدحال بزرگی و چه رکود بزرگ‌تری، دامن‌گیر اقتصاد مملکت می‌شود! من اما در این یادداشت، بیش از این قصد باز کردن روضه تحریم و توافق را ندارم، بلکه می‌خواهم رونمایی کنم از مهم‌ترین نقد ما به دولت فعلی، آنجا که آقای روحانی مدعی است جز در بخش مسکن، اقتصاد ما رکود ندارد! بیماری را در نظر بگیرید که همه پزشکان، متفق‌القول بر بیماری مثلا سرطان او صحه گذاشته‌اند؛ او اما معتقد است جز به یک حساسیت فصلی مبتلا نشده! وقتی آقای روحانی، اصل و اساس مهم‌ترین معضل اقتصادی مملکت را منکر است، کاملا حق دارد اگر تلویحا بگوید ۴۰ سال و ۱۰۰ سال هم، از من یکی حل مشکلات را نخواهید! این عین سخن رئیس فعلی قوه مجریه است: «۱۰۰ سال هم برای حل مشکلات کشور کافی نیست!» رئیس‌جمهور اگر شما باشی که رکود را منکر شوی و بیکاری را هم شعار بخوانی، ۱۰۰ سال که هیچ، من قول می‌دهم هزار سال دیگر هم وضع ما همین است! جناب آقای روحانی! چهار سال پیش، حضرتعالی به ما وعده دادی که ظرف ۱۰۰ روز، تحول اقتصادی ایجاد می‌کنی! بعد گفتی من نگفتم و روزنامه‌ها را متهم کردی به دروغ بزرگ! بعد گفتی آدم مگر عقل نداشته باشد که همچین وعده‌ای بدهد! بعد گفتی ۴۰ سال و ۱۰۰ سال هم مشکلات حل نمی‌شود! بعد دوباره گفتی برنامه ۱۰۰ روزه دارم! واقعا آنی درنگ کنید! خروجی این حرف‌ها یعنی چه؟! و عاقبت، تکلیف ما در مواجهه با این همه حرف متضاد چیست؟! خنده؟! گریه؟! سکوت؟! یا عزم برای تغییر حضرتعالی؟! ما گیرم منتقد شما هستیم! جریان اصلاحات چه که آخر هم مصلحت ندید شما را به تنهایی وارد کارزار انتخابات کند؟! باورم نیست که اسحاق جهانگیری از حق شهروندی خود استفاده کرده باشد! او سوءاستفاده کرد از ضعف مدیریت شما! و عدم تسلط شما بر آمار و امور! منتهای مراتب، معاون اول شما، هرگز نمی‌تواند آلترناتیو وضع موجود باشد، چرا که معاون اول شماست! و منصوب شماست! این وضع را، اما یکی باید تغییر دهد که نه شما را قبول داشته باشد، نه معاون اول‌تان را و نه اساسا مدیریت ۴ درصدی دولت اعتدال را! از جاده اقتصاد، گریزی بزنیم به جاده جنگ! ۳۵ سال پیش در چنین روزهایی، قاسم سلیمانی و دیگر رزمندگان، به خط زده بودند تا با توکل بر خدا، خرمشهر را آزاد کنند! از اردیبهشت ۶۱ تا اردیبهشت ۹۶ و در همه این ۳۵ سال، ما اما در حوزه نظامی، آنقدر پیشرفت کرده‌ایم که اصلا و اساسا به دشمن اجازه ورود به خاک‌مان را ندهیم! خوب است مدیران اقتصاد ۴ درصدی، به جای طعنه‌زدن به رزمندگانی که ناظر بر حفظ امنیت، مشغول غریبانه‌ترین جنگ با وحشی‌ترین حرامیان هستند، این پرسش را با خود مطرح کنند که متأثر از کدام تفکر، این همه در حوزه نظامی موفق بوده‌ایم؟! و متأثر از کدام تفکر، این همه در حوزه اقتصاد، ناموفق؟! آیا اگر در مقوله اقتصاد هم، امور به جای نجومی‌بگیرهای ۴ درصدی، دست «مدیران جهادی» بود، این بود وضع؟! اینکه آقای روحانی مدعی هستند «رکود نداریم»، همانقدر خنده‌دار است که قاسم سلیمانی مدعی شود «داعش نیست!» حاج‌قاسم اما بدین منوال حرف نمی‌زند! خودش را هم «ذخیره و امانتدار» نمی‌داند! الغرض! برای یاری رساندن به امن و امان میهن عزیز، سردار و سرهنگ و سرباز و امیر، به خوبی دارند وظیفه خود را انجام می‌دهند، اما کیست اقتصاد را یاری کند؟! قدر مسلم، آقای روحانی و مکملش، یاری‌دهنده‌های خوبی برای اقتصاد نیستند، چرا که ۴ سال تمام، فقط حرف زدند و حرف و حرف و حرف! بگذریم که اساسا معتقدند رکود نداریم! اگر قاسم سلیمانی و نیروهایش، امنیت را صددرصدی اجرا می‌کنند و اگر رزمنده مدافع حرم، سختی جنگ در بلاد غربت را بر تن خود هموار می‌کند که همه با هر گرایشی، روز انتخابات در نهایت امنیت، رأی خود را درون صندوق بیندازند، چرا اقتصاد، تنها باید به ۴ درصد سود برساند؟! آن هم کدام ۴ درصد؟! ۴ درصدی که از همه بیشتر می‌خورد و از همه بیشتر می‌نالد! از همه بیشتر حقوق می‌گیرد و از همه بیشتر اپوزیسیون است! از همه بیشتر مسافرت می‌رود و از همه بیشتر شاکی است! از همه بیشتر خرج می‌کند و از همه بیشتر متوقع است! برجام نباشد؛ با «تحریم» کاسبی می‌کند! برجام باشد؛ با «توافق» کاسبی می‌کند! و بعد، شگفتا! با وجود این همه کاسبی دونبش، زبانش هم علیه حافظان امنیت کشور، دراز است! اقتصاد، با زبان دراز مدیران ۴ درصدی، درست نمی‌شود! همت بالا می‌خواهد! مقابله با رکود، از نبرد تن و تانک در عملیات «الی‌بیت‌المقدس» سخت‌تر نیست! ولی باوری هست مرا! اگر قرار بود «۱۰ اردیبهشت ۶۱» به جای جگرگوشه‌های این ملت، همین ۴ درصدی‌ها به خط بزنند، خرمشهر هنوز هم آزاد نشده بود! ولی خب! هر روز داشتیم شبیه این حرافی‌ها را می‌شنیدیم که «من خرمشهر را ۱۰۰ روزه آزاد می‌کنم! من کی گفتم خرمشهر را ۱۰۰ روزه آزاد می‌کنم؟! مگر آدم، اون را نداشته باشد! حرف من این بود که بعد از ۱۰۰ روز، می‌گویم کی خرمشهر را آزاد می‌کنم! ۴۰ سال و ۱۰۰ سال هم خرمشهر آزاد نمی‌شود! برای آزادی خرمشهر، برنامه ۱۰۰ روزه دارم! جز ۱۰ کیلومتر از خاک شلمچه، اصلا هیچ کجای کشور، دست دشمن نیست!» آقای روحانی! خوب شد شما سرهنگ نیستی و الا همچنان که در وادی اقتصاد، رکود را منکر شدی، در میدان جنگ هم لابد لعین تکفیری را منکر می‌شدی! رکود اما از داعش هم وحشی‌تر است! نیستی شما در بین مردم که ببینی! ادعای «رکود نداریم» محصول پریدن ۲۴ ساعته شما با ۴ درصدی‌هاست! و البته واضح است مدیری که با وجود این همه بیکار، از دولت شما ماهی ۱۵۰ میلیون تومان حقوق می‌گیرد، رکود ندارد! آقای روحانی! دنیای ۴ درصدی‌ها با دنیای این مردم فرق می‌کند! نیستی شما در بین مردم که ببینی!

ارسال شده در صفحه اصلی | ۹ دیدگاه

یعنی در دولت اعتدال، هیچ کار خوبی انجام نشده؟!

وطن امروز ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶

به مجرد اینکه آقای روحانی با مظلومانه‌ترین لحن ممکن، خطاب به نامزدهای منتقد وضع موجود گفتند: «یعنی در دولت اعتدال، هیچ کار خوبی انجام نشده؟» یاد اظهار نظر سرمربی فلان تیم سقوط‌کرده به لیگ یک افتادم، بعد از آخرین بازی فصل، آنجا که در جواب خبرنگاران، از ایشان پرسید: «یعنی تیم ما، هیچ بازی خوبی در کل فصل انجام نداده؟!» قدر مسلم، تیم مدنظر، بازی‌های خوبی هم داشته، بردهایی هم داشته، گل‌های خوبی هم داشته اما آنقدر کم و اندک و بی‌فایده که هرگز نتواند مانع افتادنش به لیگ پایین‌تر شود! فی‌الحال یاد بازی ایران ـ مالدیو افتادم و خوب یادم هست مالدیو در آن بازی، چندتایی حرکت تاکتیکی خوب داشت، ۲ کرنر به دست آورد، چند باری نزدیک محوطه ۱۸ قدم ما شد، حتی ۴ شوت هم به طرف دروازه ما شلیک کرد اما در نهایت ۱۷ بر صفر، بازنده از زمین بیرون آمد! آری جناب روحانی! اعتراف می‌کنم دولت اعتدال، بدون هیچ کار خوبی نبوده اما یک دولت و فقط یک دولت را اگر نام ببرید که در پرونده اعمالش، هیچ کار خوبی نبوده باشد، قول می‌دهم قلم را برای همیشه ببوسم و بگذارم کنار! بنابراین «یعنی در دولت اعتدال، هیچ کار خوبی انجام نشده؟!» اذعان ناخواسته حضرتعالی است به شکست دولت‌تان! ‌و الا شما می‌توانستید به جای این جمله منفعلانه، مثلا بگویید «در دولت اعتدال، ما موفق شدیم چرخ سانتریفیوژها و کارخانه‌ها را با هم بچرخانیم؛ کمترین کارگر بیکار شده را داشته باشیم؛ همپای تورم، یارانه‌ها را افزایش دهیم؛ با مدد از ظرفیت بالای خود شهرستان‌ها، بر حاشیه‌نشینی غلبه کنیم؛ در حالی آمار رشد اقتصادی را اعلام کنیم که به تایید جیب مردم هم برسد؛ چک برجام را برای حرکت بهتر اقتصاد کشور نقد کنیم؛ با مدیران نجومی، بی‌هیچ اغماضی برخورد کنیم؛ فرزند متخلف فلان وزیر را خودمان زودتر از دستگاه قضا مؤاخذه کنیم؛ بهترین مواجهه را با خبرنگاران، بویژه خبرنگاران خانم داشته باشیم؛ به جای دهان کارگر معترض به بیکاری، دهان خود بیکاری را خرد کنیم؛ هزینه‌های جاری نهاد ریاست‌جمهوری را کاهش دهیم؛ در بحران‌های زیست‌محیطی، حل آلودگی آب و هوا را به تدبیرمان حواله دهیم، نه مقدرات الهی؛ زیر هیچ‌کدام از وعده‌های‌مان نزنیم؛ در دیدار با بزرگان، نیز قاضی‌القضات مملکت، خواهان بستن روزنامه‌ها نشویم؛ درِ رآکتور خودکفایی را با کوهی از سیمان، گل نگیریم؛ در برابر رزمندگان مدافع حرم امنیت کشور، خاضع و فروتن باشیم؛ معضل بزرگ رکود را در میدان عمل به طرز محسوسی کاهش دهیم؛ اقتصاد را از وضعیت قبرستانی نجات دهیم؛ در مقابل کشورهای متعرض به حق و حقوق ملت ایران، از آمریکا گرفته تا عربستان، برخورد انقلابی و محکم داشته باشیم؛ ۹۶ درصد جمعیت کشور را قربانی منافع ۴ درصد زیاده‌خواه نکنیم؛ با سوءاستفاده از اطلاعات و امکاناتی که داریم، کاسبی راه نیندازیم؛ زندگی اشرافی نداشته باشیم؛ در پاسخ به منتقد خیرخواه به جای حواله دادن او به جهنم، استدلال منطقی ارائه دهیم؛ همین‌طور بی‌خود و بی‌جهت، روی پرونده‌ها مهر محرمانه نزنیم؛ مبلغ وام ازدواج را بیشتر و در عین حال گرفتنش را آسان‌تر کنیم؛ هنرمندان عزیز را تنها برای سوءاستفاده‌های تبلیغاتی و به طمع ۴ تا رای بیشتر نخواهیم… و البته بعله! در کنار این همه کار خوب، منکر ۴ تا اشتباه دولت خود هم نیستیم!» مع‌الاسف جنابعالی به جای بیان آنچه در بالا آمد، بیان فرمودید: «یعنی در دولت اعتدال، هیچ کار خوبی انجام نشده؟!» جناب آقای روحانی! دولت شما که در تخم چشم این ملت جای دارد، لیکن باورم هست آخرین شاهک دوره قاجار هم، خوب که در دوسیه اعمالش ذره‌بین بیندازی، عاقبت ۲ تا کار خوب می‌بینی! طرفه حکایت اینجاست که خود من، باری پیش از این و در همین روزنامه «وطن امروز» چند تایی از کارهای خوب دولت شما و شخص شما را برای مخاطب ردیف کردم، من‌جمله اثبات عملی این مهم که با صرف نگاه به بیرون، مشکلات این کشور حل نمی‌شود و این مهم که «تدبیر» به حرف نیست بلکه به عمل است و این مهم که دنیا و گندم ری را هم اگر بخواهیم، راهش سیمان گرفتن آرمان خودکفایی نیست و این مهم که مدیریت ۴ درصدی، هرگز نمی‌تواند حلال مشکلات ۹۶ درصدی باشد و این مهم که اصلا و اساسا خوب شد رئیس‌جمهور شدن شما را هم نمردیم و دیدیم! آری! بر منکر ۴ تا کار خوب دولت شما لعنت اما بحث بر سر این مهم است که آخرین پله ریاست حضرتعالی بر این جمهور مظلوم، همانا همان فریادی است که کارگران عزیز ما، بدون هیچ واسطه‌ای به گوش حضرتعالی رساندند: «عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز، زندگی کارگر، روی هواست امروز!» آقای روحانی! وقتی بی‌تدبیری دولت شما و رکود حاکم بر کشور، در کارخانه‌های ما را قفل کرده، تهدید به خرد کردن دهان کارگر در برنامه سخنرانی شما منتهی‌الیه ظلم است! یعنی سیلی بیکاری بر صورت کارگر، کافی نیست و حتما باید مشتی هم به عنوان اشانتیون بر دهان او کوفت؟! مع‌الاسف آن روز در مناظره، جوری از احترام به اهل سنت، سخن گفتید که حالا انگار ما شیعیان مرتضی علی، چقدر از دولت شما رضایت داریم! یعنی اگر کارگران جمع شده در حرم امام، جملگی از ارامنه عزیز بودند، مجری مراسم تبلیغات شما، در واکنش به اعتراض جماعت، معترضان را «حواریون آخرالزمانی حضرت مسیح» می‌خواند؟! آقای روحانی! باور بفرمایید هیچ آپاراتی‌ای، به لاستیک از چند ناحیه پنچر عین آینه، اعتماد دوباره نمی‌کند! سرش را عین آقای میرسلیم تکان می‌دهد که تو تا الان داشتی با این حرکت می‌کردی؟! نشان به نشان «زندگی روی هوای کارگر» تا الان هم با دولت خسته حضرتعالی، زیاد حرکت کرده‌ایم! اینجا «نیمه‌راه» نیست، بلکه «بیراهه» است! شما باید عوض شوید! این بساط باید جمع شود! «جنگ» یعنی همین «سایه شوم بی‌تدبیری»! ما با وجود این مردم همیشه در صحنه و این همه رزمنده جان برکف که بیرون مرزها مشغول جهادند تا پای اجنبی هرگز به خاک پاک کشور نرسد، خیال‌مان از عدم وقوع جنگ، راحت است، لیکن آنچه این ملت را اینچنین نگران کرده، سایه شوم بی‌تدبیری‌های دولتی است که فقط حرف می‌زند و با وجود این همه وزارتخانه و فرمانداری و استانداری و امکان و اختیار و بعد از سپری شدن ۴ سال، جوری حرف می‌زند که ملت با خود زمزمه کند: نه پس! می‌خواستی ۲ تا کار خوب هم نکرده باشی!

ارسال شده در صفحه اصلی | ۷ دیدگاه

اعتراض کارگر، نتیجه شرمنده نبودن روحانی!

وطن امروز ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۶

وقتی حسن روحانی، یکی هم چشم در چشم کارگر بیکار، مدعی می‌شود «رکود نداریم»، برداشتش می‌شود همین صدای اعتراض دیروز کارگران، چشم در چشم خودش که «عزا، عزاست امروز، روز عزاست امروز؛ زندگی کارگر، روی هواست امروز»! این جواب آن سوءاستفاده زشت از نام مقدس کارگر بود که در حالی که آقای روحانی، اعتراض به بیکاری را «شعار» خوانده بود، خانه کارگر، خیابان‌های شهر را پر کرد با پوستر «رأی ما دکتر حسن روحانی»! تا دیروز، کارگر حتی حق نداشت بپرسد که چرا و با کدام معیار، دیگر یارانه به او تعلق نمی‌گیرد، حالا در موسم انتخابات، شده جورکش تبلیغ برای رئیس‌جمهوری که ۴ سال تمام، صدای او را نشنید! این جواب بازدید از خط تولید کارخانه بود درون ماشین شاسی‌بلند، آنجا که آقای روحانی، این حداقل از احترام را برای کارگر و عرق جبین او قائل نشد که لااقل در خط مقدم کار و تلاش او، برای دقایقی از ماشین خود پیاده شود! دیروز ۱۱ اردیبهشت گمانم برای آقای روحانی و البته مکمل ایشان اسحاق جهانگیری، انتخابات، ۳ هفته زودتر برگزار شد، تا دولتمردان ۴ درصدی، خیلی خوب و واضح و کاملا از نزدیک، متوجه شوند رأی و نظر جامعه کارگری نسبت به کارنامه دولت اعتدال چیست! وقتی با وجود این همه مدیر نجومی‌بگیر، دولت اعتدال، شب پرداخت یارانه به مردم را شب عزای خود اعلام می‌کند یا وقتی اندک وقعی به مطالبات قشر کارگر نمی‌نهد یا وقتی با وجود این همه رکود، شخص آقای روحانی، رسما و علنا اعلام می‌کند «رکود نداریم»، برداشتش می‌شود همین! عاقبت، بعد از ۴ سال سکوت و تحمل، صبر کارگر یکجا لبریز می‌شود! و چه بهتر که این اتفاق، در آستانه انتخابات افتاد تا ۲ نامزد خواهان ادامه وضع موجود یعنی آقایان روحانی و جهانگیری بهتر از قبل بدانند که جماعت کارگر، چه نظری درباره عملکرد ایشان دارند! کارگر اما به شهادت همه این قریب به ۴۰ سالی که از عمر نظام جمهوری اسلامی گذشته، هرگز اهل چپ‌روی‌های شورشی نبوده و باز هم نیست! هم فضا را درک کرده، هم از قضا، سختی‌ کار دولت و دولتمرد را! اما این ۴ سال، چیزهایی دید و شنید که در نهایت یکجا، کاسه صبرش لبریز شد! کجا؟! حرم امام! همان امام محرومان، که مدام به دولتمردان گوشزد می‌کرد که شما خادم و نوکر این مردم هستید و نه هیچ چیز دیگر! یادم نمی‌رود که در جمع مردم کرمانشاه، آقای روحانی چگونه اعتراض مردم این استان به بیکاری را پاسخ داد! کارگر هم یادش نرفته! آنجا و آن روز، آقای روحانی، چشم در چشم معترضان دوخت و گفت: «با شعار که چیزی حل نمی‌شود!» و حال آنکه، این سخن، فی‌الواقع حرف مردم بود با آقای روحانی! یادم نمی‌رود آن روز که آقای روحانی، چشم در چشم دوربین‌ها و مردم، با وجود این وضع خراب، رسما و علنا گفتند «ما شرمنده نیستیم!» و از یاد نبریم این، رئیس همان دولتی است که هم مدعی بود خزانه خالی است و هم حقوق نجومی به مدیرانش می‌داد! و شگفتا! با وجود همه آن ادعاها مبنی بر برخورد کامل با فساد و تبعیض، حتی از معرفی یک مدیر متخلف به دستگاه قضا خودداری کرد! چه می‌گویم که مدعی هم شد مدیران نجومی‌بگیر، ذخیره و امانتدار هستند! اگر روزی خمینی با پشتوانه این ملت، سیلی به گوش دولت شاه زد، کارگران این ملت هم، بعد از ۴ سال تحمل و رواداری، به پشتوانه امام خود، عاقبت بی‌واسطه ما رسانه‌ها، فریاد اعتراض خود را به گوش دولت مستقر و البته مستعجل رساندند! جناب آقای روحانی! آنچه دیروز شنیدید، الحمدلله صدای بی‌واسطه خود کارگران با حضرتعالی بود! این دیگر، تیتر یک ما در «وطن‌امروز» نبود که بخواهید نزد بزرگان، زبان به شکایت از آن باز کنید! یادتان هست ۴ سال پیش وعده داده بودید که هم باید چرخ سانتریفیوژها بچرخد و هم چرخ کارخانه‌ها؟! و باز یادتان هست که با وجود نچرخیدن چرخ هر دوی اینها، یعنی با وجود این همه کارگر بیکارشده در دولت اعتدال، اظهار داشتید شرمنده نیستید؟! دیروز اما به خوبی معلوم شد خانه کارگر، بیش از آنکه یک «حزب» باشد، «حرم امام» است! و اتفاقا اصلا هم رأی کارگر، به ادامه وضع موجود نیست! حالا گمانم بعد از آن همه طعنه و کنایه جورواجور رئیس‌جمهور به جمهور، کاملا برای آقای روحانی مشخص شده حرف حساب ملت! و بویژه جماعت کارگر! دیروز روز انتخابات نبود اما آقای روحانی توانست چند روز زودتر از روز انتخابات، متوجه رأی کارگران عزیز شود! کاش اما آقای روحانی، حرف ما روزنامه‌های مردمی و غیردولتی را که چیزی جز انعکاس همان درددل‌های جماعت کارگر یا کارمند نبود، زودتر می‌شنید تا مجبور نباشد این همه بی‌واسطه، فریاد اعتراض را از زبان خود ایشان بشنود! قدر مسلم، دیروز آقای روحانی به زنده‌ترین شکل ممکن و مستقیم‌ترین حالت ممکن، ملتفت شدند که میزان اقبال عمومی به ایشان تا چه حد، نازل و قلیل است! و تا چه حد، گلایه‌مند است کارگر از دولت ۴ درصدی! آقای روحانی! کلید شما، کارخانه‌های ما را بدتر قفل کرد! باور بفرمایید تغییر لازم است! این را که دیگر ما ننوشتیم! خود کارگران به گوش حضرتعالی رساندند!

ارسال شده در صفحه اصلی | ۲۴ دیدگاه

کرباسچی را تحویل داعش دهید

وطن امروز ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۶

چه ایامی! چه گرامی! جز با «سلام» حیف است دل به دریای کلمات بزنم! آری! سلام بر سید و سالار شهیدان! و سلام بر حضرت علمدار! و سلام بر «پاسدار»! و سلام بر «جانباز»! و سلام بر بهترین اصحاب اردیبهشت که ۳۵ سال پیش در چنین روزهایی، ابتدا از «سیم‌خاردار من» عبور کردند و بعد، از «سیم‌خاردار دشمن»! و بعد، جاده اهواز را آنقدر به سمت جنوب و جنون رفتند تا دست آخر، در مسجد جامع خونین‌شهر «نماز فتح» بخوانند! و بعد، بیش از پیش متوجه شوند که «خرمشهر را خدا آزاد کرد»! سلام بر «روح خدا» که مدام به ما «خدا» را نشان می‌داد! شماری از این رزمندگان مدافع حرم، اصلا و اساسا خمینی را ندیده‌اند اما با همان روحیه بچه‌های «الی‌بیت‌المقدس» پای کار امنیت این کشور ایستاده‌اند! کجا؟! کیلومترها بیرون مرز! که چه بشود؟! که خرمشهر دوباره اشغال نشود! که آبادان دوباره محاصره نشود! که غرب دوباره دست غریبه نیفتد! که کرمانشاه و همدان و تهران دوباره شاهد موشکباران نباشند! که دیپلمات ما «امنیت مذاکره» داشته باشد! که دولتمرد ما «امنیت کار» داشته باشد! که روزنامه‌نگار ما «امنیت قلم» داشته باشد! که استاد ما «امنیت تدریس» داشته باشد! که دانش‌آموز و دانشجوی ما «امنیت تحصیل» داشته باشند! که خاک پاک ما «امنیت زندگی» داشته باشد! پس سردار سلیمانی و سربازانش، تنها مدافع حرم اهل‌بیت نیستند، بلکه مدافع حرم امن و امان این آبادی نیز هستند! اگر ۳۵ سال پیش، دشمن این قدرت را داشت که قدوم نحس خود را بر خاک مقدس وطن بگذارد، امروز جمهوری اسلامی به یمن فرماندهی مدبرانه فرمانده کل قوا، اصلا و اساسا به دشمن اجازه ورود به داخل کشور را نمی‌دهد! بر دهانه این آتشفشان مذاب، اگر خانه‌ای امن و امان داریم، از صدقه‌سر رزمنده‌ای است جان‌برکف که تن به جنگ در بلاد غربت می‌دهد تا خاک پاک وطن، آلوده به قدوم وحشی دشمن تکفیری نشود! تا من روزنامه‌نگار، مجبور نباشم همان اخباری را که در روزنامه‌های عراق و سوریه می‌خوانم، در روزنامه مملکت خودم هم بنویسم! دختران موصل! زنان حلب! آه! چه اخبار اذیت‌کننده‌ای! چه رخدادهای وحشتناکی! روزت مبارک پاسدار حریم امنیت! و جانباز راه امنیت! این متن، تقدیم تو باد که از شیرین‌زبانی دختر ۳ ساله خود گذشتی تا دشمن را در همان بیرون مرزها نگه داری! دیروز سی و پنجمین سالگرد شهادت پدرم بود و امروز، حتما باید بنویسم و حتما باید یادآوری کنم اگر تو رزمنده قهرمان، اسلحه پدر را برنمی‌داشتی و دشمن قداره‌بند را در همان بیرون مرزها نگه نمی‌داشتی، باز باید به امید آزادی شهرها، قدم در سیاهی جاده‌ها می‌گذاشتیم! اهل حساب، لطف کنند و هزینه مادی و معنوی و انسانی اقدام مدنظر را محاسبه کنند! اینک اما با هزینه‌ای بسیار کمتر، دشمن را در همان سنگر ابتدایی متوقف نگه داشته‌ایم! همان دشمنی که خود معترف است: «عراق و سوریه بهانه است؛ هدف، ایران است!» طرفه حکایت اینجاست که ناظر بر این امنیت، گرد یتیمی بر چهره فرزند شهید مدافع حرم می‌نشیند، آنوقت نامزد ناخوش‌احوال انتخابات، در بزرگ‌ترین دروغ ممکن، ادعا می‌کند سایه شوم جنگ را توافق کذا از سر این کشور دور کرد! شگفتا! همان توافق که بنا به اعتراف خودشان «تقریبا هیچ» سودی برای این مردم نداشته! و همان توافق که باز بنا به اعتراف خودشان، مکرر توسط دشمن بدعهد، نقض شده! و همان توافق که مع‌الاسف، دشمن را به امتیازات بسیار بزرگی رساند که حتی از دل جنگ هم قادر نبود به آن فتوحات برسد! با وجود این سپاه و این سپاه قدس و این ارتش و این بسیج و این غیورمردان مدافع حرم، دشمن مگر در خواب می‌توانست از دل جنگ، مظهر خودکفایی ما را با کوهی از سیمان بپوشاند، اما با وجود این دیپلمات‌ها و این دیپلماسی و این دولت و این دولتمرد، متاسفانه دشمن توانست در رآکتور اراک را گل بگیرد! و البته تحریم‌ها هم در همان روز اجرای برجام، بالمره لغو نشود! و سانتریفیوژها که نچرخد هیچ، چرخ ارج و آزمایش و ده‌ها کارخانه بزرگ و صدها کارگاه کوچک دیگر هم نچرخد! آری! اینچنین است آقای روحانی! سایه شوم سیمان را توافق حضرتعالی درون رآکتور اراک ریخت؛ آنهم چی؟! بی‌آنکه همه تحریم‌ها در همان روز اجرای برجام، بالمره لغو شود! پس اگر قرار بود سایه شوم جنگ را توافق تقریبا هیچ مدام نقض‌شده توسط دشمن، از سر این کشور برمی‌داشت، تا الان حضرت کدخدا بر سر امنیت این مرزوبوم هم سیمان سیاه جنگ کشیده بود! آنچه اما سایه شوم جنگ را از سر این کشور دور نگه داشته، شرف، غیرت، شهامت و وطن‎دوستی رزمنده دلاوری است که دشمن را در همان بیرون مرزها نگه داشته! آن شهید مدافع حرم شمال شهری! آن شهدای مدافع حرم جنوب شهری! اصحاب ایثار! مردان رهایی! پس اگر می‌خواهید در مناظره‌های بعدی، علاوه بر صداقت «به اضافه اون» و به اضافه بی‌تدبیری و بی‌کفایتی، آزادگی شما هم با سند و مدرکی از سایت خودتان مخدوش نشود، تجدیدنظری اساسی کنید در رفتار و گفتار خود و البته اطرافیان! القصه! دیروز دیدم آقای کرباسچی در ستاد حضرتعالی، ضمن تعرض به رزمندگان مظلوم مدافع حرم و بی‌مقدار خواندن زحمت این دلاورمردان، خواهان استفاده از ظرفیت دیپلماسی و مذاکره برای مقابله با لعین داعشی شد! آقای روحانی! پیشنهادش با من، اجرایش با شما! ایشان را راهی مقر داعش کنید تا بلکه بتوانند با استفاده از اهرم گفت‌وگو، لعین تکفیری را سر جای‌ خود بنشانند! و اما قدر مسلم، همین که مصداق مسلم زالوصفتی و ۴ درصدی، زبان به نکوهش شیربچه‌های ضامن امن و امان ایران عزیز باز می‌کند، فی‌نفسه جای حمد خداوند دارد! ماله‌کشان فیش‌های نجومی که خود نیز غرق در زندگی اشرافی و شیرجه‌های میلیاردی در استخرهای شاهانه هستند، اگر زبان به مدح شهدای مدافع حرمی باز کنند که فیش حقوقی‌شان، مثل اغلب کارگران و کارمندان، عدد یک و نیم میلیون و ۲ میلیون را نشان می‌دهد، جای تعجب است! آری! دزدان سرگردنه سازندگی و اصلاحات را مستند به ادعاهای مسخره‌شان، همان بهتر روانه مقر لعین تکفیری کرد تا از نزدیک بفهمند جانیان جنایت فوعه و کفریا، چگونه مذاکره‌کنندگانی هستند! ناقل ادعای مذکور، از یاد نمی‌بریم که تعلق به همان روزنامه‌های زنجیره‌ای دارد که لوگوی خود را با پرچم لعین تکفیری ست می‌کنند و فردای شهادت سردار سپاه اسلام، تیتر می‌زنند: «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد»! و اگر اینگونه است، باید هم آمریکا در عراق و سوریه از داعش و در ایران از مدعیان اصلاحات و امثال همین زالوصفت ۴ درصدی حمایت کند! آقای روحانی! آقای مکمل روحانی! نکوهش‌کنندگان سردار سلیمانی و سربازانش که اینقدر گستاخ و وقیح، شیربچه‌های خط مقدم جنگ با تروریست‌ها را هدف تخریب خود قرار می‌دهند، امروز در ستاد کدام نامزدها حضور دارند؟!

***

می‌بینی سید و سالار شهیدان! «گندم ری» هنوز هم مشتری دارد! و هنوز هم ماجرا، همان ماجرای کربلاست! ما اما همچنان در بیعت تو هستیم! و با وجود چون تو اربابی، جز زیبایی هیچ نمی‌بینیم! و مگر نه آن است که سیاهی شب، فقط ماه را زیباتر می‌کند؟! و مگر نه آن است که جولان باطل، فقط حق را نمایان‌تر می‌کند؟! دعا کن منتقم امام عاشورا، زودتر بیاید! دیری است زمان، صاحبش را گم کرده! و زمین نیز! هل من ناصر ینصرنی؟! هل من معین یعیننی؟! هل من ذاب یذب عن حرم رسول‌الله؟!

ارسال شده در صفحه اصلی | ۲۲ دیدگاه

منتقدان وضع موجود، متحد شوید!

وطن امروز ۶ اردیبهشت ۱۳۹۶

خواهر یا برادری که داری این متن را می‌خوانی! اگر گله ‌داری از این همه خلف‌ وعده، از این همه کارگر بیکار شده، از این همه کارخانه ورشکسته، از این همه رکود، از این همه تناقض میان آمار دولت و جیب ملت، از این همه عدم پاسخگویی که مختصر یارانه تو هموطن یا برادر و خواهر تو را قطع کنند، بدون آنکه زحمت یک خط توضیح به خود بدهند، از این همه تفرعن، از این همه اشرافی‌گری، از این همه حقوق نجومی، از این همه مدیر شاسی‌بلند که با وجود آن همه تخلف میلیونی هر ماهه، آخرش هم طرف بشود ذخیره و امانتدار، از این همه فساد، از این همه تبعیض و از این همه دشمنی با تو و دوستی با دشمن، باید «تغییر» دهی فضا را که از قضا، تقدیر و قضا، بسته به تدبیر تو و رأی تو هموطن عزیز است. خواهرم! در جهت «تغییر وضع موجود»، هیچ مهم نیست اصلاح‌طلب باشی یا اصولگرا یا اصلا هیچ‌کدام، تهرانی باشی یا ساکن هر کجای دیگر این ایران عزیز، دانشجو باشی یا کارمند یا خانه‌دار، هرچه می‌خواهی باش اما برای «تغییر» چاره‌ای نیست الا «اتحاد»! اگر جملگی گلایه دارید از وضع موجود، پس یکدل و یکصدا و همه با هم عزم را برای تغییر، جزم کنید! همه شما خواهران عزیز، لابد در خانه خودتان یا آشنایان‌تان یا در و همسایه، کارگر بیکار شده دارید! و لابد دیده‌اید تبلیغ «خانه کارگر» را بر در و دیوار شهر! شگفتا! کارخانه، تعطیل و کارگر، بیکار اما «خانه کارگر» با سوءاستفاده از نام مقدس کارگر که بلاشک عرق جبین او کم از خون مطهر شهید ندارد، مشغول تبلیغ برای همان حسن روحانی‌ است که در چشم همه شما نگاه کرد و گفت: «ما شرمنده نیستیم»! اگر با وجود این وضع، دولتی سر کار است که رئیس آن ذره‌ای احساس شرمندگی ندارد، بلادرنگ «تغییر» ضرورت مضاعف پیدا می‌کند! پس اختلافات ظاهری را کنار بگذارید و دست در دست هم «تغییر» را در میدان عمل، عملیاتی کنید! حال سخنی با تو برادر محترم! صرف‌نظر از هر عقیده‌ای که داری و هر سلیقه‌ای، اگر ادامه وضع موجود را با وجود این همه بیکاری و این همه رکود، خطرناک برای امن و امان ایران عزیز می‌دانی و هرگز دوست نداری صبح را به جای کار، با ناامنی‌های متعدد ناشی از بیکاری و رکود، آغاز کنی، ندای «تغییر مدیریت اجرایی کشور» را همصدا با خواهرانت و همراه با دیگر برادرانت فریاد کن! آری! حق ما جمهور مظلوم، رئیس‌جمهوری نیست که ۴ سال پیش در چنین روزهایی، وعده تحول اقتصادی در بازه زمانی ۱۰۰ روزه بدهد و بعد به چشم مرد و زن ما نگاه کند و منکر وعده خود شود، آنگاه بگوید «۱۰۰ سال هم برای حل مشکلات کشور کافی نیست»! و بعد شگفتا! دوباره وعده ۱۰۰ روزه دهد! رئیس‌جمهوره که داریم؟! هیهات! حق ما جمهور همیشه در صحنه که هرگز دعا در حق سربازان امنیت ایران عزیز، من‌جمله همین حاج قاسم سلیمانی را فراموش نکرده و نمی‌کنیم، داشتن رئیس‌جمهوری نیست که روز توافق، با جلو انداختن خانواده شهدای هسته‌ای اعلام جشن کند که «به محض اجرای برجام، همه تحریم‌ها بالمره لغو می‌شود» و اندکی بعد، چشم در چشم ما بدوزد و مدعی شود «ما اصلا برای لغو تحریم‌ها، وارد مذاکره با دشمن نشدیم»! از سویی بگوید خزانه خالی است و از سویی مدیرانی داشته باشد با حقوق ماهی ۱۰۰ میلیون و بیشتر! از سویی بگوید هیچ خط قرمزی در مبارزه با فساد نداریم، از سویی بزرگ‌ترین تخلف مالی ممکن را «معوقه بانکی» بخواند! از سویی مدعی مبارزه با فساد باشند، از سویی متخلف را ذخیره و امانتدار بخوانند! از سویی در استخرهای شاهانه، شیرجه‌های لوکس بزنند، از سویی اعلام کنند شب پرداخت یارانه، شب عزای هیأت دولت است!‌ تو گویی دارند از جیب خودشان، به ملت، صله می‌دهند که این همه از موضع بالا با مردم حرف می‌زنند! هان ای منتقدان وضع موجود! اختلاف، بی‌اختلاف! همه با هم متحد شوید! همه با هم متحد شویم! «تغییر» نزدیک است! اگر ناظر بر شرایط کشور، همه بخوبی می‌دانیم به که نمی‌خواهیم رأی بدهیم، این «نه» را لاجرم باید متحد و یکدل، همگام و همصدا فریاد برآوریم! زنده باد حنجره‌های متفاوت که فریادشان یک سخن است! موضع اتحاد، اینجاست!‌ موضع وحدت، همین جاست! اینکه رأی شما، در روز ۲۹ اردیبهشت به کدام یک از این نامزدها باشد، بسته به سلیقه خودتان است اما هر ایرانی، با هر جنسیت و هر مشربی، قدر مسلم به رئیس دولتی که با وجود وعده ۱۰۰ روزه، ۱۰۰ سال را هم برای حل مشکلات کافی نمی‌داند، اعتماد دوباره نخواهد کرد! در نهایت، اگر دوست داریم با «ایران» جمله بسازیم، اما بدون رکود و بیکاری، چاره‌ای نیست الا حذف این کلیشه‌های بی‌عمل مزاحم که تمام واکنش‌شان به تلفات خونبار مردم، این است: «جای نگرانی نیست! کشته شدگان، بیمه هستند»! برای «دولت کلیشه‌ها» فرقی نمی‌کند که در شمال، برف ببارد یا در شمال غرب، سیل یا در جنوب، گرد و غبار! رگ گردن این دولت، تنها برای مدیرانی با نجومی‌ترین حقوق ممکن کلفت می‌شود، نه شما مردم عزیز! هان ای منتقدان وضع موجود! متحد شوید!

ارسال شده در صفحه اصلی | ۲۳ دیدگاه

رئیس‌جمهور مورد نظر در دسترس نیست!

وطن امروز ۲ اردیبهشت ۱۳۹۶

در روزهای اخیر، روزنامه‌های زنجیره‌ای، ناظر بر واکنش روزنامه‌های انقلابی به ثبت‌نام جهانگیری، یک خط مشترک را پیگیری کردند که ساده و مختصر آن می‌شود «بی‌جنبه» خواندن جراید غیر دولتی! شرح زنجیره‌ای‌ها بر این عنوان کلی اما چنین بود:

«این همه سر و صدا ندارد که! گیرم معاون اول رئیس‌جمهور هم تصمیم به ثبت‌نام گرفته باشد؛ این چه ربطی دارد به ضعیف دانستن روحانی؟! یا چه دخلی دارد به ضعیف خواندن کارنامه دولت؟! اصلا و اساسا چه اشکالی دارد رئیس‌جمهور مستقر، از کمک معاون اول خود بهره‌مند شود؟! حالا این اتفاق یعنی ثبت‌نام توامان رئیس‌جمهور ۴ ساله و معاون اولش، گیرم در جمهوری اسلامی سابقه نداشته؛ نداشته که نداشته! اگر جهانگیری ثبت‌نام نمی‌کرد، خیلی چیز مهمی نبود و حالا هم که ثبت‌نام کرده، باز خیلی اتفاق مهمی نیفتاده! نه اولی، لزوما دلیل بر کارنامه خوب روحانی و دولتش می‌توانست باشد، نه دومی که البته حادث شده، دلیلی متقن است بر ضعف رئیس‌‌جمهور و کابینه اعتدال! ایده «نامزد پوششی» پیش از آنکه در مجامع اصلاح‌طلب دنبال شود، از همان اول هم بازی روانی جریان منتقد دولت با دولت بود!»

حال ببینیم زنجیره‌ای‌ها، تا چه حد درباره ادعای فوق‌الذکر صاحب حق هستند؟! ابتدا بهتر است مروری کنیم بر نوشته‌های قبلی همین جریان! من اما برای جلوگیری از اطاله کلام، تنها و تنها به انتشار برشی از یک گزارش از ویژه‌نامه نوروزی هفته‌نامه «صدا» بسنده می‌کنم! بالطبع، با خواندن سطور بعدی این یادداشت که فی‌الواقع، بازنشر همان گزارش است، همه چیز برای مخاطب، روشن می‌شود! من‌جمله اینکه آیا نظریه «نامزد پوششی»، بازی روانی ما با دولت بود یا اتفاقا راهکاری بود که اول‌بار، خود اصلاح‌طلبان به آن پرداختند؟! دیگر اینکه آیا ما با سوءاستفاده از ثبت‌نام نامزد پوششی، بیش از حد داریم پیازداغ ماجرا را زیاد می‌کنیم یا از قضا، این‌ آش شور، ریشه در نمک تحلیل خود اصلاح‌طلبان و نمکدان ارزیابی خود زنجیره‌ای‌ها دارد؟! بخوانید از هفته‌نامه «صدا»، ویژه نوروز ۹۶، صفحات ۷۲ و ۷۳:

«در جریان اصلاح‌طلبی نیز، اخیرا پس از وقفه‌ای کوتاه و در مدت زمان اندک باقی‌مانده تا انتخابات، تحرکاتی مبنی بر انتخاب و معرفی نامزد پشت پرده به چشم می‌خورد. آنها به این نتیجه رسیده‌اند که وجود یک یا چند کاندیدای پوششی در کنار روحانی، الزامی است اما در این جناح، اختلاف‌نظرهایی مشاهده می‌شود؛ اعضای حزب اعتدال و توسعه، نزدیک‌ترین جناح به روحانی که به گفته برخی، بیشترین سهم را در پیروزی وی دارند، بشدت مخالف این امر بوده و کماکان بر حمایت کامل از رئیس‌ دولت یازدهم پافشاری می‌کنند. «محمود واعظی» وزیر ارتباطات و از اعضای مرکزی حزب اعتدال و توسعه، اخیرا گفته: «حزب اعتدال، اعتقادی به ایده نامزد پوششی ندارد، زیرا بر این باور است که خود آقای روحانی، همچون دوره گذشته، می‌تواند تنها از پس پاسخگویی به انتقادها برآید». وی با اشاره به دیدگاه حزب اعتدال و توسعه درباره «تعیین نامزد در سایه برای روحانی» خاطرنشان کرد: «در دفتر سیاسی حزب، راجع به این موضوع صحبت شد. جمع ما این کار را به مصلحت نمی‌داند. حسن روحانی نامزد حزب اعتدال و توسعه در انتخابات ریاست‌جمهوری است و همه بدون اینکه تردیدی به وجود بیاید و دلیلی داشته باشد که دنبال شخص دیگری برویم، از آقای روحانی حمایت می‌کنیم». از سوی دیگر، «محمدعلی نجفی» مشاور اقتصادی رئیس‌جمهور که قبل‌تر، نام او از سوی برخی افراد سیاسی همچون «محمد عطریانفر» به عنوان گزینه پوششی مطرح شده بود، با ایده «کاندیدای جانبی در کنار روحانی» مخالفت و دلیل خود را اینگونه بیان کرد: «عده‌ای معتقدند تا زمان انتخابات ممکن است هزار اتفاق بیفتد و مسائل پیش‌بینی نشده‌ای رخ دهد، بنابراین در کنار آقای روحانی، باید گزینه جانبی هم داشت. دیدگاه دیگر می‌گوید حضور آقای روحانی به تنهایی کفایت می‌کند. من معتقدم آقای روحانی به تنهایی می‌تواند پاسخ همه انتقادها را بدهد. در واقع، یکی مرد جنگی، به از صدهزار. فکر می‌کنم نظر آقای روحانی هم همین باشد که یک نفری بیاید». «محمدرضا عارف» رئیس شورای سیاستگذاری اصلاح‌طلبان، اصلی‌ترین مرجع رسمی تصمیم‌گیری این جریان نیز، خبر داد «راهبرد شورایعالی سیاستگذاری، داشتن کاندیدای واحد است». این سخن عارف حاکی از آن است که جریان اصلی اصلاحات، دنبال تعدد و تشتت نیست.»

آنچه در بالا خواندید ضمن آنکه می‌تواند بهترین جواب به خط مشترک این روزهای زنجیره‌ای‌ها خوانده شود، بیش از پیش ثابت می‌کند که اولا ایده حضور یک یا حتی چند نامزد پوششی، قبل از آنکه بازی روانی اصحاب نقد با دولت باشد، نظریه‌ای بود که توسط خود اصلاح‌طلبان مطرح شد! ثانیا ایده نامزد پوششی، اگر توسط جماعتی از همین جریان، با مخالفت کامل روبه‌رو شد، غیر از این دلیلی نداشت که به قول نجفی؛ روحانی «یکی مرد جنگی» بود، «به از صدهزار» کاندیدای در سایه! قدر مسلم، از سخنان واعظی یا عارف هم می‌توان این نتیجه طبیعی را گرفت که حضور نامزد پوششی، هم توان روحانی در دفاع از کارنامه دولت را با چالش مواجه می‌کند، هم کلیت این کارنامه را، هم اینکه به تعدد و تشتت جریان اصلاحات، تعبیر خواهد شد.

فی‌الحال از زنجیره‌ای‌های بشدت متعدد و البته بشدت متشتت، می‌پرسیم: آیا ما در روزهای اخیر و به حیث مضمون، تحلیلی فراتر از آنچه ارائه دادیم که پیش از این، خودتان آن را از قول زعمای‌تان منتشر کرده بودید؟! عجبا که اعترافات بزرگان جناح همسو، در جراید خودتان را هم فراموش می‌کنید و توهم می‌زنید که من و ما مشغول جنگ روانی با دولت مستقر هستیم! طرفه حکایت اینجاست که نقد دولت اعتدال، هرگز به طراحی برای جنگ روانی و این حرف‌ها احتیاجی ندارد! وقتی رئیس این دولت، ۴ سال پیش وعده تحول اقتصادی در ۱۰۰ روز می‌دهد و حالا در پایان ۴ سال، در جمله قصار دیگری، اعلام می‌کند «۱۰۰ سال هم برای حل مشکلات کشور، کافی نیست»، چه جنگی؟! چه روانی؟! چه کشکی؟! اساسا وقتی خود این دولت دارد خودش را نقد که چه عرض کنم؛ مفتضح می‌کند و از فرط بی‌تدبیری، حتی ۱۰۰ سال فرصت را هم برای آنکه مشکلات کشور را حل کند، کافی نمی‌داند، خیال‌تان راحت! منتقد اصلا و ابدا نیازی به نقشه‌کشی برای جنگ روانی علیه این دولت ندارد! زحمت جنگ روانی علیه این دولت، باورم هست افتاده بر دوش کارنامه «تقریبا هیچ» خود حضرات! و ما اصحاب نقد، لااقل از این حیث، باید ممنون آقای روحانی و سایر شرکا باشیم!

تا یادم نرفته به این مهم اشاره کنم که عنوان گزارش مد نظر، این بود: «نامزد مورد نظر در دسترس نیست»! شگفتا! عکس آقای جهانگیری را هم ذیل تیتر، کار کرده بودند! اسحاق جهانگیری اما با ثبت‌نام نوبرانه خود، نه فقط ثابت کرد نامزد مورد نظر، اتفاقا در دسترس است، بلکه ثابت کرد آقای روحانی هم، هرگز «یکی مرد جنگی» نیست که «به از صدهزار» باشد! از قضا، قبلا هم گفته بود ایشان که «وضع دولت اصلا خوب نیست؛ روحانی هم در جریان امور نیست!» پس آنچه در دسترس نیست، «نامزد مورد نظر» نیست، بلکه «رئیس‌جمهور مورد نظر» است! رئیس‌جمهوری که با وجود وعده ۱۰۰ روزه، ۱۰۰ سال را هم برای حل مشکلات کشور، کافی نمی‌داند! آری! در دسترس نیست رئیس‌جمهوری که مثل ادوار گذشته انتخابات، خودش بتواند از کار و کارنامه دولتش دفاع کند و نیازی به مکمل و حامی و ضربه‌گیر و پوشش نداشته باشد! کاش اما پوشش آدمی، کار او و ضربه‌گیرش، کارنامه‌اش باشد! بگذریم که اسحاق جهانگیری اگر پوشش خوبی بود، دولت اعتدال، این همه «دولت رکود» نمی‌شد! جناب معاون اول، در این ۴ سال باید کوشش می‌کرد و پوشش می‌داد ضعف‌های مافوق خود را! الان؟! الان که «زنگ حساب» است؟!

ارسال شده در صفحه اصلی | ۹ دیدگاه