این بود تمدن غرب؟!

لیالی قدر/ همین مسجد کوچک محله مان

چه سریع مثل برق و باد گذشت ۲ ثلث از ماه مبارک، اما هنوز از لیالی قدر، شبی باقی مانده است که اگر عمری باقی باشد، همین امشب است و دست بر قضا و با اعتنا به برخی روایات، مهم ترین شب قدر. محتمل ترین شب قدر. این یک شب باقی مانده، شاید همین مسجد کوچک محله تان جای بدی برای احیا و شب زنده داری نباشد. به خصوص که در جاهای شلوغ و اماکن معروف، گاهی حاشیه بر متن غلبه می کند و تا تو بخواهی که از شر ترافیک و پارک کردن ماشین و پیدا کردن یک جای مناسب و چه و چه راحت شوی، می بینی که “حال” را از دست داده ای، اما مسجد کوچک محله تان حتما این دردسرها را ندارد. خدا در مسجد کوچک محله تان هم هست. گاهی می بینم که در ایام محرم و نیز ماه رمضان، به نوعی ظلم می شود به این مساجد مهجور. گاهی ما صدای فلان مداح را برتری می دهیم به اصل مناجات با خدا. گاهی بعضی مساجد برای ما بدل به پاتوق می شود و آنقدر درگیر سلام و علیک و التماس دعا با دوستان می شویم که اصلا یادمان می رود برای چه به اینجا آمده ایم. اصلا نمی خواهم منکر برخی اجتماعات شلوغ تر شهر شوم، که آن هم زیبایی های خاص و منحصر به فرد خودش را دارد، اما خدا را گاه هست که در خلوت مسجد کوچک محله مان، بهتر و راحت تر می توان به گفت و گو نشست تا فلان جای مشهور. اینکه گفتم، همین امشب می توانید تجربه اش کنید. حتما می ارزد به تجربه کردنش. با خیلی دوستان از خاطرات شب قدر سخن گفتم این روزها. یکی شان همین امروز به من گفت که ۲ شب قدر قبلی را رفته بود فلان جای مشهور شهر، اما به سبب شلوغی بعضا آزاردهنده، قیل و قال بیشتر از ذکر و حال، مجال پیدا کرده بود. بنده خدا می گفت: فقط بیشتر از نیم ساعت طول کشید که جایی برای پارک ماشین پیدا کنیم و تقریبا همین قدر هم طول کشید تا بیرون مسجد، یعنی جایی خیلی دور از مسجد که اصلا صدای بلندگو نمی رسید، با اهل و عیال جاکن شویم. این بند را تمام کنم با این نکته لازم که خدا را شکر باید گفت به سبب همین ازدحام و همین خیل انبوه، اما خدای منان حتما در همین مسجد کوچک محله مان هم، خداست.

سیاست/ زنجیره ای های انگلیسی

نحوه تعامل رسانه های زنجیره ای اعم از روزنامه و هفته نامه و سایت با حوادث مفتضح لندن که برای باری دیگر از تمدن غرب آبرو برد، جالب است. یکی از این هفته نامه ها اما در حاشیه یک پرونده که به حوادث انگلیس اختصاص داده بود، در مقام نقد رسانه های اصول گرا بلند شده بود که چرا و به چه حقی ذوق زده شده اند از اوضاع لندن؟! نمی دانم این جماعت، همین طور مفتی روباه پیر را عاشقانه دوست دارند یا چیزی هم این وسط گیرشان آمده، اما هر چه هست، مهم ترین نماد و جلوه “شارلاتانیسم مطبوعاتی” همین زنجیره ای ها هستند. گیرم که حالا فلان جریده اصول گرا در باب انعکاس بحران لندن، ذوق زدگی کرده باشد، آیا اینقدر ذوق زدگی در برابر بی بی سی فارسی فتنه ۸۸ می تواند قابل شماتت باشد؟! آیا آنچه مذموم است، این ذوق زدگی مختصر است یا وطن فروشی و غیر پرستی؟! و آیا اصلا می توان روباه پیر را در خرفت ترین حالت ممکن مشاهده کرد و ذوق زده نشد؟!… و اما از همه اینها جالب تر و با مزه تر این است که رسانه های زنجیره ای لااقل اندازه بی بی سی هم معترف به عمق آشوب در انگلیس نیستند!! همچین انعکاس می دهند آشوب تمام عیار لندن را که انگار دعوای یک همسایه بوده با همسایه دیگر! هیچ هم تلفاتی از قبیل ۵ کشته و دهها مجروح و صدها بازداشتی و… نداشته! رسانه های زنجیره ای اما بخواهند یا نه، اوضاع دیوید کامرون با این گندی که زد، ناآرام است. گیرم که تمام معترضان به رژیم سلطنتی، یک مشت بی پدر مادر گرسنه بی تربیت ۲ رگه سیاه پوست بی ادب خیابانی رذل و پست بودند. سئوال اساسی این است که انگلیس مگر چگونه با مردم خود تا کرده که همچین تربیت شده اند؟!

فرهنگ/ نمایش فرق ۲ تمدن

حوادث لندن اما نشان داد تفاوت فرهنگ اسلامی را با فرهنگ غرب. در مصر و لیبی و بحرین و یمن و حتی همین سوریه(!) و حتی تر در کشور قحطی زده سومالی، اگر هم گرسنه ای بود، برای غذا صف می ایستاد و اگر هم تشنه ای، آب را به بغل دستی اش تعارف می کرد و هرگز افتضاح لندن را به بار نیاوردند مسلمین عزیز. خاک بر سر آن تمدنی که مردمش برای آب معدنی، شیشه مغازه را می شکنند؛ حالا خوب است در جزیره است انگلیس!

روزنامه جوان/ ۱ شهریور ۱۳۹۰

۲ متن آخر همین ستون:

۱/ ۴ متن در یک پست/ “بابااکبر” داریم تا “بابااکبر”!؟

۲/ منچستر منچستر، ما داریم می آییم!

این نوشته در 20:06 ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سلام بر حسین*

  2. چشم انتظار می‌گوید:

    “داداش حسین”
    اقرار و اذعان می کنم که، یک بچه مسجدی شش دونگ تمام عیار هستی. چقدر خوب از دل ماها خبر داری. جدا” بعضی وقت ها می بینم بچه ها، با توجه به اینکه مسجد محل دین بزرگی به گردن انها دارد، ترجیح می دهند آنجا در غربت بماند و به قول شما در جاهایی که بعضا” حاشیه را بر متن می چربانند حضور یابند.

  3. چشم انتظار می‌گوید:

    در خصوص زنجیره های انگلیسی باید گفت: کاسه ی از آش داغ تر.
    ببخشید که دم غروب از آش و طعم خوش مزه ی آن مخصوصا” اگر مادر بزرگ درست کرده باشد، مثال آوردم و دهان شما را آب انداختم!

  4. سیداحمد می‌گوید:

    “همین مسجد کوچک محله مان”
    نگاه و نکته جالبی بود، من که به شدت به این حرف شما اعتقاد دارم و معمولا هم عمل میکنم!
    خصوصا در شبهای قدر، خلوت و آرامش بیشتر صفا دارد!

  5. سیداحمد می‌گوید:

    “خاک بر سر آن تمدنی که مردمش برای آب معدنی، شیشه مغازه را می شکنند؛ حالا خوب است در جزیره است انگلیس!”
    🙂

  6. سنگربان می‌گوید:

    سلام!
    از حاج آقا پناهیان شنیده بودم ؛آنهایی که برای شنیدن صدای و مداحی دلنواز تر یا سخنران بهتر و خوش صحبت تر مکانی را انتخاب می کنند ، برای دل و نفس خود می روند.و ارزش و نورانیت کسی که فقط برای خدا به درجه کمتر از این راضی می شود بالاتر است……..

  7. سنگربان می‌گوید:

    لیاقت این دیوانه های زنجیرهای این است نماد شارلاتانیسم مطبوعاتی باشند و دیگر هیچ……
    تازه آقای داود نژاد حس دلسوزی شون گل کرده و به دست و پای ملکه انگلیس افتاده که تو بیا و در حق این ننه مرده ها مادری کن ………
    البته به این ننه مرده ها لقب غارتگر هم داده ….
    می بینید که اصلا این هنرمندهای ما اهل سیاسی کاری نیستند!!

  8. میلاد پسندیده می‌گوید:

    در مورد بخش اول دلم گرفت چون به دستور غیر مکتوب! جناب جای خالی در شهر رشت مساجد کوچک تعطیل کرده اند تا مردم بروند به مسجد جای خالی و مصلی!!

  9. میلاد پسندیده می‌گوید:

    در مورد بخش آخر یاد زمانی افتادم که جملات حسین قدیانی را پیامک می کردیم اما این بخش آخر خیلی طولانی است برای اس ام اس!
    حسین قدیانی: آن هم برای خودش دوره ای بود که گذشت. آن بحث آموزش را که گفتی، وقت بگذار و جدی بگیر. هم باید یاد بگیریم و هم باید یاد بدهیم.

  10. چشم انتظار می‌گوید:

    لیلة القدری که در مسجـــــد، به پا گردیده است
    برکتـــش در زندگیمان، بی امان تابــیـــــده است
    در کنــــار منزل خـــــود، مسجـــدی پیـــدا نــــــما
    این مکان های مقدس، بر جوان بالیــده اســـــت
    تو زبان “بیت حق” را، خوب می فهمی “حسین”
    ایـــن تفـــکر را، صفـــای باطــــنت، زاییـــده است

  11. هوشنگ می‌گوید:

    یک شب دیگر قدر باقی نمانده نتیجه نگیریم از دست رفته است.
    برای نتیجه گیری باید شرایط و فرصت را فراهم ساخت . چه بسا در محل های پرآوازه
    و شلوغ این فرصت فراهم نشود و زمان از دست برود .
    مساجد و هیئت های معروف در این شبها پرازدحام هستند . در ایام دیگر سال مساجد را دریابیم ولی در این شب قدر باقی مانده خودمان بیش از مساجد معروف ، محتاج توجه هستیم .

  12. میلاد پسندیده می‌گوید:

    داداش حسین! من حرفی نمی زنم که نتوانم عمل کنم… این هم لینک وبلاگ آموزشی:
    http://photoshop.hamweblogi.com

  13. سعید می‌گوید:

    شاید ربطی نداشته باشه ولی میگم :
    کی گفته مشروطه تکرار نمیشه خیلی خوبم میشه اگه مصلحت سنجیا به شیخ فضل الله میگفت برو زیر پرچم انگلیس ولایت حسینیش میگفت برو بالای دار ما این مشروطه رو هرروز تکرار می کنیم حتی طرفو میفرستیم انگلیس بره بچره

  14. فدایی رهبر می‌گوید:

    دیدم یادی از فتنه ۸۸ شد گفتم یه مطلب از آرشیوم بزارم اینجا بچه ها بخونن.

    بررسی سیر صعود میرحسین در مناصب نظام

    داستان موسوی در دوره نخست‌وزیری و حمایت امام (ره) از وی داستانی مفصل دارد که باید در فرصت خود نوشت اما اجمالا باید گفت که خط وابسته به غرب در ایران پس از انقلاب با افشا شدن عواملش گام به گام عقب نشست و از بازرگان به بنی‌صدر و از بنی‌صدر به موسوی رسید. هر چه قدرت ملت بیشتر شد،

    http://www.seratnews.ir/files/fa/news/1390/3/31/10920_737.jpg

    چهره عوامل وابسته، اسلامی‌تر و انقلابی‌تر و پیچیده‌تر شد ولی از عجایب فراماسونری اینکه مصدق اسم رمز این جریان باقی ماند، چیزی که شهید آیت و دوستانش کشف کرده بودند و محک شناخت‌شان بود.

    امتداد خط مصدق با تغییر ظاهر:خط فراماسونری آمریکایی
    پس از پیروزی انقلاب اسلامی جمعی از فعالان سیاسی با محوریت شهید سیدحسن آیت از ابتدا نسبت به تکرار حوادث تلخ دوره ملی شدن صنعت نفت هشدار دادند. این گروه اعتقاد داشتند که در دوره ملی شدن، دشمنان خارجی ملت ایران از طریق نفوذ دادن عنصری وابسته به نام محمد مصدق در بین صفوف ملت، نهضت را از مسیر اصلی منحرف و نهایتا آن را به شکست کشاندند. محور سیاست مصدق از صحنه خارج کردن روحانیت به رهبری آیت‌الله کاشانی و از کار انداختن مجلس بود. بر اساس این تئوری، خط مصدق با تغییر ظاهر ادامه یافت و وارد صفوف انقلاب اسلامی می‌شد.
    فؤاد کریمی از دوستان شهید آیت در روز ۱۵ مرداد ۱۳۶۰، یک روز پس از ترور وی، تئوری آیت را چنین بیان می‌کند: ضدیت آیت با جبهه ملی و نهضت آزادی به این علت بود که اعتقاد داشت جبهه ملی ساخته و پرداخته آمریکا برای انحراف مردم از خط اسلام و خط امام بوده است. در سال ۴۲ نهضت آزادی از جبهه ملی جدا می‌شود زیرا جنبش اسلامی به رهبری امام به وجود آمده، نهضت آزادی به وجود می‌آید و جدا می‌شود از جبهه ملی تا عناصر اسلامی را از خط امام دور کند. بعد از آن می‌بینیم از نهضت آزادی جنبش مجاهدین خلق جدا می‌شوند. گرچه مجاهدین خلق یک سازمان مبارزه مسلحانه بودند اما ماهیت و خط‌شان با خط نهضت آزادی تفاوتی نمی‌کند و نهایتا و سرانجام این مسئله ثابت شد بعد از آن جاما یا جنبش مسلمانان مبارز، اینها همه خطوطی هستند که از یک آبشخور آب می‌خورند، گرچه بعضی از عناصر مؤمن و مسلمان در این گروه‌ها هم حضور داشته‌اند اما خط اصلی و رهبری کلی، خط فراماسونری آمریکایی بوده است.این عقیده شهید دکتر آیت بود که جبهه ملی، نهضت آزادی، جنبش مجاهدین خلق و جنبش مسلمانان مبارز یک خط واحد، خط فراماسونری آمریکایی هستند. با این تئوری بود که شهید آیت از روز اول با بازرگان و سپس با بنی‌صدر مخالفت کرد.آیت معتقد بود که نباید اجازه داد دوباره همان سناریو تکرار شود. تفاوت ظاهر این گروه‌ها و حتی مخالفت‌های ظاهری آنها در بعضی مراحل باعث نشد که آیت و دوستانش این خط انحرافی را گم کنند. میرحسین موسوی از نزدیکان حلقه جنبش مسلمانان مبارز بود که در حزب جمهوری اسلامی نفوذ کرد.
    وی با جلب اعتماد برخی رهبران مهم حزب و همچنین در سایه مخالف‌خوانی ظاهری بنی‌صدر با تصدی وزارت خارجه از سوی وی، خود را یک انقلابی رادیکال معرفی کرد. با این وجود، سابقه وابستگی وی به جنبش مسلمانان مبارز و همچنین مداحی‌های وی برای دکتر مصدق در روزنامه حزب جمهوری –که سردبیری آن را بر عهده داشت- مشت وی را برای شهید آیت و دوستانش باز کرد.

    پرده اول: بنی‌صدر رییس‌جمهور ،موسوی سردبیر روزنامه حزب‌
    این پرده از ماجرای دوره‌ای است که بنی‌صدر رییسِ‌جمهور است. برخورد شهید آیت با موسوی از درون حزب جمهوری و شورای مرکزی شروع می‌شود. موسوی چهره‌ای جدید است که قبل از انقلاب گمنام بوده است.
    احمد کاشانی از دوستان نزدیک شهید آیت در گفت‌وگویی می‌گوید که اولین بار از آیت اسم موسوی را شنیده است. وی چنین نقل می‌کند: اوایل شروع کار حزب در سال ۵۸ یک روز آیت به من گفت که در داخل حزب فردی خطرناک به نام موسوی حضور دارد.حساسیت‌ها به موسوی وقتی بیشتر شد که او سردبیر روزنامه حزب می‌شود. محتوای روزنامه و مقالات موسوی در مورد اعتراض گروه آیت در حزب جمهوری قرار می‌گیرد.
    هاشمی رفسنجانی که در آن زمان ریاست مجلس را بر عهده داشت، در خاطرات خود در روز یکشنبه ۶ اردیبهشت سال ۱۳۶۰ درباره جلسه حزب چنین می‌نویسد: شب در جلسه مشترک مسئولان اجرایی و نمایندگان مجلس حزب شرکت کردم. مقداری از وقت در انتقاد از حزب و روزنامه (جمهوری اسلامی) گذشت. آقای آیت به خط روزنامه اعتراض داشت، آقای (میرحسین) موسوی دفاع کرد.
    تلاش‌های شهید رجایی به عنوان نخست‌وزیر دولت بنی‌صدر برای معرفی وزیر خارجه به دلیل کارشکنی‌های بنی‌صدر تا زمان عزل وی ناکام ماند. از جمله کسانی که بنی‌صدر با معرفی آنها مخالفت می‌کرد، میرحسین موسوی بود. علی‌رغم اینکه شهید آیت و دوستان وی به شدت با بنی‌صدر مخالفت می‌کردند، مخالفت وی با موسوی آنها را فریب نمی‌دهد.
    شهید عبدالحمید دیالمه از دیگر نزدیکان آیت در سخنرانی معروفی که نوار آن اخیرا منتشر گردیده و احتمالا در اولین روزهای تیرماه سال ۱۳۶۰ پس از شهادتش در هفتم تیر ایراد شده به روشنی مخالفت عمیق خود را با موسوی ابراز می‌کند. وی خط موسوی در روزنامه جمهوری را همانند خط استادش پیمان در روزنامه امت می‌داند.
    شهید دیالمه می‌گوید: موضع‌گیری‌های روزنامه در بعضی از موارد کم و بیش و موضع‌گیری‌های روزنامه امت (روزنامه دکتر پیمان) است، به عنوان مثال برای مصدق مطلب چاپ می‌کند اما حتی یک خط، خوب دقت کنید، حتی یک خط در مورد آیت‌الله کاشانی نمی‌نویسد. اگر شما یک خط قبل از سالگرد آیت‌الله کاشانی بعد از سالگرد آیت‌الله کاشانی از این روزنامه آوردید، من اسمم را عوض می‌کنم، یک شنبه من در حزب صحبت کردم و این موارد را گفتم.
    شهید دیالمه علاوه بر موسوی نسبت به مواضع همسر وی –زهرا رهنورد- نیز اعتراض می‌کند: یک مشت مزخرفاتی را هم بافته به اسم اسلام او هم زیاد سابقه مسلمانی ندارد اما حالا چطور شد که مفسر قرآن شد، معلوم نیست. هر کسی در عرض یک سال مفسر قرآن می‌شود، مخصوصا اینکه در جاهای مختلف هم به عنوان متفکر اسلامی با او مصاحبه می‌کنند.
    دیالمه در پایان سخنرانی خود به بحث وزارت خارجه موسوی اشاره می‌کند: الان برنامه این است که آقای موسوی بشود وزیر امور خارجه، من چه بگویم؟ هر چه هم داد بزنم صدایم به جایی نمی‌رسد مجبورم فقط یک رأی مخالف بدهم.البته صدای شهید دیالمه در هفتم تیر خاموش شد تا فرصت دادن یک رأی مخالف به موسوی را هم پیدا نکند.

    پرده دوم: جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر ۱۳۶۰
    در ۳۱ خرداد بنی‌صدر با رأی عدم کفایت از سوی مجلس و سپس حکم امام (ره) عزل شد و طبق قانون اساسی، شورای ریاست‌جمهوری با عضویت آیت‌الله بهشتی (رییس دیوان کشور)، حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی (رییس مجلس) و محمدعلی رجایی (نخست‌وزیر) تشکیل شد. پس از یک سال خالی بودن پست وزارت خارجه از طرف این شورا، موسوی برای وزارت خارجه در نظر گرفته شد؛ چهره‌ای که قبل از این با مخالفت بنی‌صدر از این پست دور مانده بود. در جای خود، این موضوع قابل تأمل است که فارغ از مباحث سیاسی مورد نظر شهید آیت و دیگران در مورد انحراف موسوی، وی چه صلاحیتی برای وزارت خارجه داشته است؟ آیا حضور مشکوک او در سال ۱۳۵۶ در آمریکا وی را مستعد برای این پست کرده بود و یا سابقه برگزاری نمایشگاه‌های نقاشی در دوران دانشجویی و یا همکاری در شرکت سمرقند یا عبدالعلی بازرگانی و حسن آلادپوش؟
    علی ایحال یکی از موضوعات مورد بحث در جلسه روز هفتم تیر حزب پیش از نماز مغرب و سپس انفجار، مسئله معرفی موسوی برای وزارت خارجه بوده است. آیت در جلسه قبل از نماز شرکت داشته است. بنا بر نقل دوستانش به دلیل خستگی و ضعف ناشی از بیماری قند و فشار عصبی ناشی از جلسه در هنگام غروب حزب را ترک می‌کند تا شهادتش چند روزی به تأخیر بیفتد و مخالفت وی با موسوی در صحن مجلس نیز در تاریخ بماند.
    اسدالله بادامچیان از حاضران جلسه در مصاحبه‌ای ماوقع را چنین نقل می‌کند: شهید آیت در جلسه شب هفتم تیر، جلسه قبل از غروب شورای مرکزی حزب و ساعاتی قبل از انفجار، وقتی حرف وزارت خارجه آقای موسوی مطرح شد، گفت: من حتما مخالفت می‌کنم و حتما در مجلس علیه او صحبت خواهیم کرد. طبعا دوستان آقای موسوی برآشفتند و با تندی با او برخورد کردند. دوستان دکتر آیت هم به پشتیبانی از آقای آیت مطالب مختلفی را بیان کردند. بالاخره مرحوم شهید بهشتی قصد کردند در این زمینه نظر و رأی شورای مرکزی را بگیرند، چون مطرح شده بود باید مخالف و موافق صحبت می‌کردند.شهید آیت گفت: اگر شورای مرکزی هم به وزیر خارجه شدن ایشان رأی بدهد من قطعا مخالفت خواهم کرد. آنها هیاهو کردند که این رأی تشکیلاتی است و باید آقای آیت که عضو شورای مرکزی است این تبعیت تشکیلاتی را داشته باشد.
    شهید آیت به صراحت گفت: من آقای مهندس موسوی را شاگرد پیمان می‌دانم و خط پیمان خط آمریکا است و آقای موسوی در نهایت به خط آمریکا می‌رسد فلذا من وظیفه شرعی و الهی می‌دانم که به هر نحوی شده است با ایشان مخالفت کنم ولو اینکه ایشان رأی بیاورد. من باید وظیفه‌ام را انجام بدهم تا در تاریخ بماند. در اینجا وظیفه من گفتن است.
    بعضی از دوستان می‌گفتند باید تصمیم‌ بگیریم تا ایشان را به دلیل این موضع اخراج کنیم. قرار شد فعلا این بحث بگذرد تا بعد با آقای آیت صحبت شود. حتی من که خود نیز در این جلسه به آقای موسوی رأی ندادم، به او گفتم آقای دکتر آیت وقتی که شورا و حزب نظر می‌دهد، شما حداقل می‌توانید به احترام نظر جمع سکوت کنید و چیزی نگویید. ایشان گفت: نه، من قطعا معتقدم که اینجا جای سکوت نیست و وظیفه من اظهار حقایق است.

    پرده سوم: معرفی به عنوان وزیر امور خارجه ۱۴ تیر ۱۳۶۰
    پس از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، آیت‌الله بهشتی به شهادت رسید و شورای ریاست‌جمهوری دونفره شد، اگرچه به فاصله کوتاهی با حکم امام (ره) آیت‌الله موسوی اردبیلی جایگزین شهید بهشتی گردید، چهاردهم تیرماه یک هفته بعد از انفجار، محمدعلی رجایی نخست وزیر، میرحسین موسوی را به عنوان وزیر امور خارجه به مجلس معرفی می‌کند.طبق مشروح مذاکرات جلسه علنی روز ۱۴ تیر، ابتدا سیداحمد کاشانی به طور مفصل و سپس سیدحسن آیت به طور مختصر با وزارت موسوی مخالفت می‌کنند.
    کاشانی به مقایسه موضع امام (ره) در مورد مصدق و موضع موسوی می‌پردازد. وی با اشاره به شهادت دیالمه در هفته قبل چنین می‌گوید: به جا است یاد برادر شهیدمان دکتر دیالمه در اینجا گرامی بداریم که در این سخنان آخرشان گفت، امام فرمود او(مصدق) هم مسلم نبود.
    در مقابل این موضع امام (ره) وی بخش‌هایی از سرمقاله موسوی در چهارده اسفند ۱۳۵۸ تحت عنوان مصدق فرزند رشید خلق در روزنامه حزب را قرائت می‌کند که در این مقاله آمده بود یاد مصدق یادآور پیام هوشیاری جوی شهدای گلگون‌کفن تاریخ مبارزات حق‌طلبانه ما از کربلا تا قم است. روح قیام مصدق به ما پیام می‌دهد که دشمن را در هر لباسی که باشد، بشناسیم و در راه هدایت همه دگم‌اندیشان، پیوسته‌بینان و متعصبان بکوشیم.
    علاوه بر این مسئله، کاشانی به چهره‌سازی موسوی از عناصر منحرف در روزنامه اشاره می‌کند: ضمن یک مصاحبه‌ای در ۱۰ شماره با سه نفر، اسلام کاظمیه، گلزاده غفوری و زهرا رهنورد، تحت عنوان ویژگی‌های انقلاب اسلامی در مورد مسئله مالکیت آن، جمله‌ای هست از خانم رهنورد که درشت در آن آخرین مقاله نوشته، می‌توانید ببینید می‌گوید: ما فقط از حاصل کار خودمان می‌توانیم مالک شویم و از آن حاصل کار به قدری که نیاز داریم و بیش از آن مال بیت‌المال است یا اینکه اگر چنانچه ما این مطلب را بگوییم از نظر اخلاقی است که خوب از نظر اخلاقی یک مسلمان جانش را هم ایثار می‌کند ولی از نظر اصول اقتصادی این نظر مارکسیستی‌تر از هر مارکسیستی است و نظراتی از آقای استاد رضا اصفهانی و اولین بار معرفی ایشان در روزنامه و مرتب مطالب‌شان را تحت عنوان بررسی اصول اقتصادی قانون اساسی…
    جالب است که وقتی احمد کاشانی به اظهارات زهرا رهنورد اشاره می‌کند، اعظم طالقانی که در جلسه حضور داشته با صدای بلند معترض می‌شود: آقا ما خانم رهنورد را می‌شناسیم و زن مؤمنی است، زن مسلمان و معتقدی است.
    مخالفت آیت بسیار کوتاه است: شرایط حساسی که ممکن است مخالفت من باعث سوء استفاده بشود و از طرفی هم هنوز بوی خون پاک شهدا از دفتر حزب جمهوری اسلامی به مشام می‌رسد.
    وی تنها به یک سؤال از موسوی اکتفا می‌کند و می‌گوید که به رغم مواضع قبلی، حتی اگر همین جا هم موسوی به سؤال وی پاسخ روشنی می‌دهد، می‌توان از گذشته وی صرف‌نظر کرد: امام می‌فرمایند مصدق به اسلام سیلی زد، مصدق مسلم نبود، در زمان مصدق به چشم سگ عینک زدند و روی آن نوشته آیت‌الله، در زمان مصدق روزنامه شورش که مورد تأیید مصدق بود، تصویر آیت‌الله کاشانی را به صورت سگ و مار و عقرب می‌کشید، آیا این مصدق را قبول دارند یا مصدق سرمقاله ۲۸ تیرماه ۱۳۵۸ و ۱۴ اسفند ۱۳۵۸ و مقاله اخیری که تحت عنوان خیابان مصدق نوشتند؟ کدام‌یک از این دو مصدق را؟؟! ایشان صریحا بگویند که الان پس از آن بیانات امام مصدق را قبول دارند.
    با این وجود موسوی در دفاع از خود به این سؤال پاسخ نمی‌دهد انگار جریان وابسته باید تا پای جان برای نام مصدق بایستد. سرانجام این جلسه، انتخاب موسوی به وزارت خارجه با رأی اعتماد نمایندگان است. ۱۲۶ نماینده به وی رأی موافق و هشت نماینده رأی مخالف و ۳۳ نفر رأی ممتنع می‌دهند.
    هاشمی رفسنجانی در خاطراتش در مورد این روز چنین می‌نویسد: جلسه علنی داشتیم، معرفی وزیر خارجه مطرح بود که تصویب شد. آقای مهندس میرحسین موسوی، سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی وزیر خارجه شد. از اول کار، آقای رجایی ایشان را معرفی کرده بود. بنی‌صدر قبول نمی‌کرد آقایان (دکتر حسن) آیت و احمد کاشانی مخالفت کردند و عکس‌العمل بدی داشت، مخصوصا از آقای آیت که عضو شورای مرکزی حزب است.
    جالب است که نمایندگانی چون محمدمجتهد شبستری، عزت‌الله سحابی، حسن ابراهیم حبیبی، صادق خلخالی، ابراهیم یزدی، هادی نجف‌آبادی، اعظم طالقانی، سازگارنژاد، سیدمحمد خویینی‌ها، صدر حاج سیدجوادی، فخرالدین حجازی و یوسفی جیردهی که دلبستگی به حزب جمهوری اسلامی نداشتند در زمره موافقان موسوی جای می‌گیرند. هشت نفر نیز به موسوی رأی مخالف می‌دهند؛ رشیدیان، موسوی ننه‌کران، اسماعیل فدایی، سیداحمد کاشانی، فؤاد کریمی، سیدحسن آیت، محمدرضا عباسی‌فرد و محمدفاضل. بی‌تردید اگر دیالمه شهید نشده بود نفر نهم این فهرست می‌بود.
    سیداحمد کاشانی در گفت‌وگویی در مورد رأی اعتماد به موسوی چنین می‌گوید: بعد از رأی اعتماد، آیت به من گفت که حداقل فایده این مخالفت ما این بود که جلوی معرفی موسوی برای نخست‌وزیری را گرفتیم.

    پرده چهارم: ترور سیدحسن آیت
    آیت از کسانی بود که نقش کلیدی در گنجاندن اصل ولایت‌فقیه، اصول ۴ و ۵ و همچنین تشکیل سپاه در قانون اساسی داشت. از کسانی بود که از روز اول ماهیت بنی‌صدر را شناخت و برای مهار و حذف‌اش تلاش کرد. اینک او بر سر راه موسوی و قدرت بیگانگان قرار گرفته بود. او به طور اتفاقی از حادثه هفتم تیر جان سالم به در می‌برد و روز ۱۴ تیر با وزارت موسوی مخالفت می‌کند البته مخالفتی مختصر و می‌گوید که مجال نیست به همه مسایل مربوط به موسوی در این وضعیت پرداخته شود.
    محمد علی ‌هادی نجف‌آبادی از طرفداران موسوی در جلسه ۱۴ تیر در دفاع از موسوی و انتقاد از آیت چنین می‌گوید: بعد از انقلاب آقای دکتر آیت طبق شیوه همیشگی همه حرف‌هایشان را زدند و بعد هم گفتند مطالب زیاد است. هیچ مطالب زیاد نیست. شما مخالفان دو ساعت و نیم وقت دارید، خواهشمندیم هر چه دارید و ندارید و می‌توانید علیه برادرمان موسوی بگویید، بگویید که بعد نگویید مطالبی بود و به‌ خاطر شهدا و به‌ خاطر واقعه اخیر نگفتیم، خیر، اگر مطلبی دارید شما را به خون همان شهدا قسم بیایید بگویید ولی من مطمئنم که مطلبی باقی نگذاشتید.
    اما ظاهرا مطالبی باقی مانده بود، مطالبی که آیت قصد داشت در فرصت بهتری مطرح کند. شاید او تصور می‌کرد در فضایی که به قول خودش هنوز از سرچشمه بوی خون می‌آید برملا کردن برخی اسناد نتیجه‌بخش نخواهد بود.

    ابراهیم اسرافیلیان از دوستان شهید آیت در مورد ترور آیت در روز ۱۴ مرداد چنین می‌گوید: همسر دکتر آیت نقل می‌کرد سه روزی بود که دکتر آیت بیمار بود. صبح روز سوم اسناد و مدارکی را جمع کرده داخل یک پوشه می‌گذارد که برود خانمش می‌گوید که بیمار هستی، بمان استراحت کن، دکتر آیت می‌گوید امروز باید بروم مجلس، امروز سرنوشت انقلاب مشخص خواهد شد.
    روز ۱۴ مرداد روزی بود که محمدجواد باهنر برای نخست‌وزیری به مجلس معرفی شد، اینکه اسناد مربوطه چه بوده، مشخص نیست ولی آنچه مسلم است اینکه ترور آیت مانع مهمی را از پیش پای جریان وابسته به بیگانگان در ایران برداشت.

    پرده پنجم: معرفی مجدد به عنوان وزیر امور خارجه ۲۵ و ۲۶ مرداد ۱۳۶۰
    در این مرحله شهید آیت‌ و شهید دیالمه هر دو به شهادت رسیده و در فهرست مخالفان وزارت موسوی قرار نداشتند. حجت‌الاسلام والمسلمین باهنر در کابینه خود مجددا میرحسین موسوی را به عنوان وزیر امور خارجه معرفی می‌کند. دو نفر از نمایندگان که هر دو از دوستان آیت هستند در مخالفت با موسوی صحبت می‌کنند. نماینده اول شهید محمدتقی بشارت از نمایندگان روحانی مجلس شورا و قبل از آن مجلس خبرگان است.
    وی در مخالفت خود چنین می‌گوید: و اما مسئله وزرا، اولین اشکال من به وزارت امور خارجه است. امروز با تجربه‌ای که از گذشته داریم ما آدم‌هایی هستیم که از طناب سیاه و سفید می‌ترسیم. ما با آن دوز و کلک‌هایی که بنی‌صدرها به میدان می‌آیند و بعد ضربه می‌زنند می‌ترسیم. حداقل ایشان (موسوی) می‌توانست در یک مقاله علیه مصدق، بدی‌هایش را صریح و روشن بنویسد که این آقا، مصدق این است. در حکومت مکتبی دیگر مصدق‌ها جا ندارند و خط مصدق باطل است و بریده شد و تمام شد. همان‌طوری که خیابان مصدق تمام شد، خط مصدق هم کور شد و رفت. ما می‌خواهیم به دولت امام زمان صلوات‌الله علیه برسیم. یک مرتبه اینجا به هیجان می‌آید و مقاله‌ای تحت عنوان حیات انقلاب در گرو تصفیه خط تفرقه و نفاق می‌نویسد، خط تفرقه و نفاقش را هم که بررسی می‌کند، شهید مجاهد مرحوم دکتر آیت‌ و یک عده از روحانیون هستند که اینها خط تفرقه و نفاق هستند. همین‌هایی که چهره بنی‌صدر را اول به ملت شناسانده‌اند و مظلومانه شهید شدند و پای انقلاب خون دادند، ببینید آقا! این مجله سروش است، بیانگر چهره انقلاب اسلامی هزینه‌ای هم از این دولت اسلامی است و ما هم اعتماد داریم سردبیر این مجله زورق است. زورق با آقای موسوی در روزنامه حزب جمهوری اسلامی فعالیت دارند. این مجله را ببینید در مورد چه شخصیت‌هایی بحث می‌کند چطوری به یکدیگر نان پاس می‌دهند به همدیگر نان قرض می‌دهند.
    جالب اینجاست که شهید بشارت در جلسه ۱۴ مرداد به موسوی رأی ممتنع داده بود ولی بعد از شهادت آیت به مخالفت کامل با موسوی می‌رسد و اینچنین در جلسه علنی با وی مخالفت می‌کند. شهید بشارت مدت کوتاهی بعد در تروری که شبیه ترور شهید آیت بود به شهادت رسید.
    نماینده دیگری که در مخالفت با موسوی در این مقطع صحبت می‌کند، فؤاد کریمی از دیگر دوستان نزدیک آیت است که همچون بشارت از مجلس خبرگان با آیت آشنا شده است.
    وی در نطق خود چنین می‌گوید: مسئله دوم که مسئله مهمی است بعد از مسئله وزارت کشور مسئله وزارت امور خارجه است. باید وزیر امور خارجه‌ای صددرصد حزب‌اللهی و در خط امام انتخاب کنیم. سه خط بعد از دکتر مصدق راه مصدق را ادامه می‌دهد؛ یکی خط لیبرال‌های مذهبی مصدقی که همان کابینه دولت موقت بود که شکست خورد و رفت و خط دوم ملی مذهبی‌نماها بود که بنی‌صدر بود و شکست خورد و رفت و حالا خط سوم و شاخه سوم که راه مصدق را دنبال می‌کند و هنوز باقی است که آن خط روشنفکران مذهبی مصدقی است. سیاست مصدق، سیاست فراماسونری بوده و کسی می‌تواند وزیر امور خارجه بشود که سیاست ضد فراماسونری را اعمال کند، نه کسی که نسبت به خط مصدق این چنین حساسیت و گرایش داشته باشد.
    با وجود این مخالفت‌ها موسوی از این مرحله نیز جان سالم به در می‌برد و مجددا وزیر خارجه می‌شود.

    پرده ششم: انفجار هشتم شهریور ۶۰
    با اینکه جای پای موسوی در وزارت خارجه محکم شده بود ولی جریان وابسته هنوز در نیمه راه سناریوی اصلی خود برای پر کردن خلأ بنی‌صدر بود، همان‌گونه که آیت به خوبی متوجه شده بود هدف اصلی رساندن موسوی به نخست‌وزیری بوده است.
    هاشمی در خاطرات روز ۲۹ تیر خود چنین می‌نویسد: ظهر آقای نوری، معاون وزارت خارجه آمد و پیشنهاد نخست‌وزیری مهندس (میرحسین) موسوی را داد یعنی موسوی از آن زمان مشغول رایزنی برای نخست‌وزیری خود بوده است.
    روز پنجم مرداد شهید رجایی به عنوان دومین رییس‌جمهور انتخاب شده بود. به‌رغم فعالیت موسوی از داخل وزارت خارجه برای نخست‌ وزیری خود (این‌طور که در خاطرات ‌هاشمی منعکس شده) شهید محمدجواد باهنر برای نخست‌وزیری معرفی و انتخاب شد اما نخست‌وزیری شهید باهنر، چندان طول نکشید. روز ۸ شهریور ۱۳۶۰ در حاثه انفجار دفتر نخست‌وزیری، شهیدان رجایی و باهنر به شهادت رسیدند. پرونده انفجار ۸ شهریور و شهادت رجایی و باهنر ابهامات فراوانی داشت که تا به امروز نیز به این ابهامات پاسخ روشنی داده نشده است. شهید لاجوردی در این‌باره ناگفته‌های زیادی داشت که با شهادت او مکتوم ماند.

    پرده هفتم: معرفی به عنوان نخست‌وزیر
    پس از شهادت شهید رجایی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با آرای قاطع ملت به عنوان رییس‌جمهور انتخاب شدند. ایشان ابتدا دکتر علی‌اکبر ولایتی را به عنوان نخست‌وزیر خود به مجلس معرفی کردند اما با مخالفت جریان‌های خاصی در مجلس و حزب‌ جمهوری، دکتر ولایتی نتوانست رأی اعتماد کسب کند. پس از عدم رأی اعتماد مجلس به علی‌اکبر ولایتی، میرحسین موسوی برای تصدی مسئولیت نخست‌وزیری به مجلس معرفی شد. در روز چهارشنبه ۶ آبان برای بررسی این موضوع، جلسه‌ای غیرعلنی و غیر رسمی تشکیل می‌شود.
    سیداحمد کاشانی از حاضران در این جلسه در مورد محتوای این جلسه در مصاحبه‌ای چنین می‌گوید: آقای میرحسین موسوی رأی‌اش را مدیون نهضت آزادی در مجلس اول بود چون در آن زمان طبق آیین‌نامه داخلی مجلس رأی‌ها مشخص بود که به چه فردی تعلق گرفته و رأی هر کس علنی بود و در رأی علنی که به آقای موسوی داده شد (برای وزارت خارجه) کاملا این موضوع روشن شد. افرادی مثل ابراهیم یزدی و عزت‌الله سحابی که ظاهرا لیبرال هستند و باید طرفدار اندیشه لیبرالیسم باشند به آقای موسوی که یک عنصر چپ‌نمای تمام‌عیار بود رأی مثبت دادند و چند روز بعد که برای نخست‌وزیری معرفی شدند، من در جلسه خصوصی نمایندگان مجلس خطاب به نمایندگان خصوصا نمایندگان روحانی مجلس که نهضت آزادی و عوامل‌شان را می‌شناختند و علیه آنها موضع‌گیری می‌کردند، گفتم که لازم نیست این‌قدر علیه آنها فحاشی کنید بلکه فقط دنباله‌روی آنها نشوید، به آنها گفتم که ببینید چه کسانی به این (موسوی) رأی دادند شما از یک طرف با آنها (نهضت آزادی) کارد و پنیر هستید و از طرفی چون موسوی از درون حزب جمهوری اسلامی معرفی شده از آنها پیروی می‌کنید و به قول شهید آیت که گفت بوی خون از سرچشمه میاد یعنی خون آنها می‌جوشد که بیایند بگویند شهید بهشتی از ایشون حمایت کرده است.
    با وجود این موضع‌گیری در رأی‌گیری‌ فردای این جلسه، موسوی به نخست‌وزیری انتخاب می‌شود. طبق آیین‌نامه آن زمان مجلس انتخاب نخست‌وزیر بدون مذاکره و با رأی‌گیری مخفی انجام می‌گیرد. ۱۱۵ رأی موافق، ۳۹ رأی مخالف و ۴۸ رأی ممتنع حاصل این رأی‌گیری است که منجر به انتخاب میرحسین موسوی به نخست‌وزیری می‌شود. در گرفتن این رأی اعتماد ضعیف، سازمان مجاهدین انقلاب و بهزاد نبوی نقش مهمی داشتند به عنوان مثال در خاطرات روز ۲۹ مهر آقای هاشمی به ملاقات بهزاد نبوی با وی برای نخست‌وزیری موسوی اشاره شده است. علاوه بر این فراکسیون نهضت آزادی در مجلس نیز به طور خاموش به موسوی رأی می‌دهند. مسئله‌ای که با توجه به سوابق موسوی در جنبش مسلمانان مبارز و روابطش با امثال عبدالعلی بازرگان طبیعی بوده است و بدین ترتیب دست‌پرورده پیمان و یکی از آخرین‌‌های مهره‌های وابسته به جریان فراماسونری و آمریکا به نخست‌وزیری جمهوری اسلامی ایران می‌رسد، اینکه چطور میرحسین موسوی به رغم مخالفت صریح حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان رییس‌جمهور هشت سال در قدرت در حساس‌ترین شرایط کشور باقی ماند، خود داستان دیگری است که درباره آن باید نوشت.
    در پایان بی‌مناسبت نیست که بخشی از بیانیه جنبش مسلمانان مبارز را که ۲۸ سال بعد در سال ۱۳۸۸ منتشر شد، بدون هیچ توضیحی نقل کنم: «تنها راه نجات کشور در شرایط کنونی، اجرای راه‌حل‌های پیشنهادی میرحسین موسوی (اعلام شده در بیانیه شماره ۱۷) است و در همین راستا آزادی همه زندانیان سیاسی از جمله اعضا و هواداران جنبش مسلمانان مبارز را گامی در راه کاهش بحران موجود تلقی می‌کنیم.»
    سیداحمد: این چه کامنتیه آخه؟! متنه، کامنته، رساله اس، بحر طویله، چیه آخه؟! چرا لینک متن رو نمی گذارین؟!

  15. فدایی رهبر می‌گوید:

    داداش حسین در مورد ویژه نامه خاتون چیزی نمینویسی؟؟؟؟
    حسین قدیانی: من فقط یک خاتون می شناسم که بعد از عفت، زن دوم اسی سگ دست بود؛ مرد!

  16. احساس می‌گوید:

    به نام الله
    با اولی کاملا موافقم
    شب اول قدر یه روستای دورافتاده رفتیم که اولین بار بود مراسم شب قدر رو توی مسجدشون داشتند؛جای همه خالی؛آخر صفا بود این مسجد دورافتاده و غریب

  17. به جای امیر می‌گوید:

    نامه -گفت و شنود

    گفت: آقای موسوی خوئینی ها در سایت شخصی خودش نوشته که با آتش زدن عکس امام و شعار به نفع اسرائیل و آمریکا و اهانت به عاشورا و آتش زدن مسجد و اینجور کارها مخالف است!
    گفتم: پس چرا با همه وجود از آنها و کارهایشان حمایت می کرد و با عوامل اصلی دشمن جلسات پنهانی داشت؟! عواملی که بعضی از آنها امروزه به آمریکا و انگلیس فرار کرده و آشکارا و بی پرده برای سیا و موساد کار می کنند.
    گفت: چه عرض کنم؟!
    گفتم: مگر همین ها نبودند که به ائتلاف با منافقین و بهایی ها و سلطنت طلب ها و کومه له و پژاک و… افتخار می کردند؟ چرا حالا که فتنه ۸۸ شکست خورده و آمریکا و اسرائیل و انگلیس دست از پا درازتر به شکست خود اعتراف کرده اند، آقای خوئینی ها به فکر توبه افتاده است؟!
    گفت: آقای خوئینی ها می گوید من همان وقت هم با این کارها مخالف بودم ولی فرصت اعلام مخالفت نداشتم!!
    گفتم: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از شخصی که خیلی ادعای مبارزه داشت پرسیدند، چرا در مقابل آنهمه جنایات رژیم پهلوی ساکت بودی؟ و طرف گفت؛ اختیار دارید! بنده ده ها نامه شدیداللحن علیه شاه نوشته بودم! پرسیدند، پس چرا کسی متوجه نشده؟ و یارو گفت؛ خب! نامه ها را نوشتم ولی نفرستادم!

  18. چشم انتظار می‌گوید:

    چقدر موضوع امشب راز (فضای مجازی) جالب بود ولی باز هم غصه خوردم که جای خالی”داداش حسین” ما محسوس بود. آخه چقدر تواضع “داداش”؟

  19. سید محمود می‌گوید:

    سلام داداش حسین دلاور-خدا قوت-خدا شما رو برای رهبر عزیزمون نگه داره-اجرت با مادر سادات (س)

  20. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    دعاى روز بیست و دوم ماه مبارک رمضان

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اللهمّ افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ فَضْلَکَ وأنـْزِل علیّ فیهِ بَرَکاتِکَ وَوَفّقْنی فیهِ لِموجِباتِ مَرْضاتِکَ واسْکِنّی فیهِ بُحْبوحاتِ جَنّاتِکَ یا مُجیبَ دَعْوَةِ المُضْطَرّین.

    خدایا بگشا به رویم در این ماه درهاى فضلت وفرود آر برایم در آن برکاتت را وتوفیقم ده در آن براى موجبات خوشنودیت ومسکنم ده در آن وسطهاى بهشت اى اجابت کننده خواسته ها ودعاهاى بیچارگان.

  21. قاصدک منتظر می‌گوید:

    لیالی قدر/
    من هم با نظر شما موافقم; اما دیشب ایت الله مکارم شیرازی بعد از اذان مغرب, همین موضوع را با دید دیگری نگاه کردند!
    سیاست/
    فرهنگ/
    خلاصه می کنم در همون که شما گفتید; خاک بر سر خود بی تربیتشون با اون تمدنشون!

  22. از فصل نه ده می‌گوید:

    داداش حسین متن ها رو خودتون درست می کنید
    میتونید از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کنید تا دنبال جای پارک نگردید
    این شبها که مترو بازه – بی آر تی هم هست
    این شبا همه میان
    نگران نباش
    جایی خای نمیمونه
    من دوتا هیئت میرم که هر دوتاشونم شلوغه
    بعد از هیئت الرضا محفل بسیجیان و رهروان شهدا میرم ارک

  23. از فصل نه ده می‌گوید:

    حالا اگه میخواین مردم برن مساجد محله تا شما راحت تر به مساجد معروف برید اون یه بحث دیگه است
    سیداحمد: از آنجا که اسم انتخابی شما شبیه اسم یکی از دوستان قطعه بود، با عرض معذرت نام شما را کمی تغییر دادم.

  24. فدایی رهبر می‌گوید:

    سید احمد لینکشو نداشتم تو سیستمم ذخیره بود. شما به بزرگیه خودت ببخش

  25. سعیدی می‌گوید:

    اگر به غیرتتان بر نمی خورد این را کامل بخوانید !
    عاقبت تلاش و همت مضاعف آقایان مدعی ولایتمداری را ببینید
    saeedicyber.persianblog.ir/post/238

  26. علمدار می‌گوید:

    خدا در مسجد کوچک محله تان هم هست.
    قشنگ بود

  27. علمدار می‌گوید:

    حتما بخونید خیلی جالبه
    به نام عشق

    «این صدای تپش قلبم نیست

    درحسینهء دل سینه زنی ست»

    و این بحر طویل است…

    عصر یک جمعهء دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟چرا آب به گلدان نرسیده است؟چرا لحظهء باران نرسیده است؟ وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،فقط برد، زمین مرد، زمین مرد ،خداوند گواه است،دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی…

    عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی گل نرگس؟به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم! که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت. نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت به فدای نخ آن شال سیاهت به فدای رخت ای ماه! بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم توئی ،آجرک الله!عزیز دو جهان یوسف در چاه ،دلم سوخته از آه نفس های غریبت دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپرشده، همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی، به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی، به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد ،نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد، شب من روزن مهتاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق بیچارهء دلدادهء دلسوخته ارباب ندارد…تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی…

    گریه کن ،گریه وخون گریه کن آری که هر آن مرثیه را خلق شنیده است شما دیده ای آن را و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم، و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است، به گستردگی ساحل نیل است، و این بحر طویل است وببخشید که این مخمل خون بر تن تبدار حروف است که این روضهء مکشوف لهوف است، عطش بر لب عطشان لغات است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است، و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است ،ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است، ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است، ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنهء یار است و زنی محو تماشاست زبالای بلندی، الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه که «الشّمرُ …»خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را وبریدند …» دلت تاب ندارد به خدا با خبرم می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی، تو خودت کرب و بلایی، قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی، تو کجایی … تو کجایی…

  28. م.طاهری می‌گوید:

    هر سه مورد به جا بود
    و در مورد مطلب اول، واقعاً مساجد و اماکن مهجور مانده هم حال خیلی قشنگی دارند

  29. م.طاهری می‌گوید:

    حدیث روز/ امام علی(ع):
    در همه حال به درآمد حلال و خوش رفتاری با خانواده و یاد خدا پایبند باش

    غرر الحکم،ج۴/ص۲۹۴

  30. سلاله 9 دی می‌گوید:

    ما هم منکر تجمعات شلوغ تر شهر و زیبایی هایش نیستیم اما همان طور که فرمودید بعضی وقت ها بهترین جا برای مناجات مسجد محله خودمان است. شب ۲۱ ام با خانواده تصمیم گرفتیم برویم بهشت زهرا و مراسم مزار شهدای گمنام؛ اما به خاطر دوری مسیر و ترافیک و … مجبور شدیم دعای جوشن را در مسیر و درماشین بخوانیم و فقط به قرآن سر گذاشتن مراسم و دعاهای پایانی اش رسیدیم. آخر هم به این نتیجه رسیدیم که برای شب قدری که از هزارماه برتر است و لحظه لحظه اش مهم، نزدیکی مکان مراسم احیا مهم است و تاثیر دارد در حال معنوی و حیف است که وقت در چنین شبی تلف شود در ترافیک.

  31. حی علی الجهاد می‌گوید:

    حوادث لندن اما نشان داد تفاوت فرهنگ اسلامی را با فرهنگ غرب. در مصر و لیبی و بحرین و یمن و حتی همین سوریه(!) و حتی تر در کشور قحطی زده سومالی، اگر هم گرسنه ای بود، برای غذا صف می ایستاد و اگر هم تشنه ای، آب را به بغل دستی اش تعارف می کرد و هرگز افتضاح لندن را به بار نیاوردند مسلمین عزیز. خاک بر سر آن تمدنی که مردمش برای آب معدنی، شیشه مغازه را می شکنند …

    این شب قدر آخری را به یاد ما باشید ما هم دعاگوی همه دوستان سایبری به ویژه حضرت‌عالی هستیم اگر قابل باشیم

  32. حی علی الجهاد می‌گوید:

    امام موسی کاظم علیه السلام:
    بر شما باد به دعا کردن؛ زیرا دعا و درخواست از خدا بلایی را که از مرحله قدر و قضا گذشته است و جز امضاء آن نمانده( یعنی تمامی اسباب آن فراهم شده، ولی هنوز در خارج وجود نیافته) برمی‌گرداند.
    المیزان، ج۲، ص۴۱

  33. حی علی الجهاد می‌گوید:

    امام صادق علیه‌السلام:
    هرگاه یک نفر از شما بخواهد که از پروردگار خود سؤالی نکند، مگر به او عطا شود، باید از تمام مخلوق مأیوس باشد و هیچ گونه امیدی برای او نباشد، مگر در نزد خداوند. پس هرگه خداوند این معنا را از قلب او دانست، چیزی از خدا نمی‌خواهد، مگر آن‌که به او عطا گردد.
    محجة البیضاء، ج۲، ص۳۰۷ از کافی، ج۲، ص۱۴۸٫

  34. به یاد سید سجاد می‌گوید:

    گیرم که تمام معترضان به رژیم سلطنتی، یک مشت بی پدر مادر گرسنه بی تربیت ۲ رگه سیاه پوست بی ادب خیابانی رذل و پست بودند. سئوال اساسی این است که انگلیس مگر چگونه با مردم خود تا کرده که همچین تربیت شده اند؟!

  35. به یاد سید سجاد می‌گوید:

    هر ۳بخش خوب بود ولی متن دوم باحال تر بود.ممنون

  36. سلاله 9 دی می‌گوید:

    سفیان بن سمط از امام صادق(ع) پرسید: امید می رود چه شب هایی از ماه رمضان لیلة القدر باشد؟ امام(ع) پاسخ دادند: نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم. دوباره پرسید: مورد اعتماد از این ها کدام است؟ امام فرمودند: شب بیست و سوم.
    (من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۶۰)

  37. سیده از فرانسه می‌گوید:

    التماس دعا

  38. سلام می‌گوید:

    سلام خدا قوت

  39. امین می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    خوبی؟
    راه دیگه ای الان به ذهنم نمیرسید که این سوال رو اینجا از شما میپرسم
    چرا نسبت به “”خاتـــــــــــون” نظری نمیدی؟
    اصلا موافقی یا مخالف
    این مساله بی اهمیتی نیست که در موردش سکوت کردی……
    خواهشا این انگلیس رو فعلا ول کن الان مسایل مهم تری در داخل داریم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.