منبری بر مدار مادری

تقدیم به استاد عاشورایی مان، حاج آقا پناهیان

نگاه حجت الاسلام پناهیان به منبر، به اهل منبر، به مستمعین، و به خطبه، نگاهی مادرانه است؛ به همان دلسوزی، همان ظرافت، همان مهربانی، همان هنرمندی، همان هنرمردی، و همان جوان مردی. این “نگاه مادرانه” را با وسواس نوشتم. باری در محرم سال هشتاد و اشک، در لیالی محرم دانشگاه هنر، وقتی منبر استاد، تمام شد، به یکی از دوستان گفتم که حاج آقا پناهیان، خیلی مادرانه، جلسات شان را اداره می کند، با این تفاوت که استاد، “لالایی” را نه برای خواب، که اتفاقا برای “بیداری” می خواند. یک وقت هست که تو مادرانه، لالایی می خوانی، تا گریه طفل را آرام کنی، اما یک وقت هست که تو هنرمردانه و هنرمندانه، لالایی می خوانی که اشک درآوری. این کاری سخت تر است، لیکن لالایی همان لالایی است. همان جا بود گمانم که به دوستم گفتم: اینکه جلسات استاد، تبدیل به منبری خاص، و متفاوت شده، در کنار خیلی از عوامل، در ۲ نکته دیگر هم می تواند ریشه داشته باشد؛ نخست دامن شیرزنی است که حاج آقا را تربیت کرده، و یکی هم نگاه ظریف، دقیق و هنری استاد پناهیان به رفتار و گفتار مادرانه مادرشان. باورم هست کلمه و جمله، حتی موعظه و خطابه، در سینه دایره گنجینه رنج استاد، به سان طفل می ماند در آغوش مادر. آرام است. طمانینه دارد. نگران نیست، و این آغوش گرم و نرم را با هیچ چیز دیگر و هیچ کجای دیگر معاوضه نمی کند. من آن روز هم مثل امروز، نمی دانستم که آیا مادر استاد محبوب ما، درس حوزوی خوانده یا نه. آیا مثلا اهل فضل است یا نه. آیا سواد آکادمیک دارد یا نه. آیا مجلسی است یا نه. فقط حتم داشتم و حتم دارم که مادر استاد، به شدت “مادر” بوده اند. هرگز هم ندیده ام این مادر را، ولی باوری دارم برای خودم که شاید بیگانه باشد با فهم روزمره خیلی ها. اعتقاد من بر است که “پدر” را باید به فضل خودش سنجید، اما “مادر” را اگر می خواهی ببینی، نگاه به فرزندانش بیانداز که چگونه تربیت کرده. اینکه دکتر شریعتی گفته: “فاطمه، فاطمه است” البته زیباست، اما اگر می گفتند: “علی، علی است” گمانم به واقع نزدیک تر بود، چرا که من سهم “بی بی ۲ عالم” را در اینکه مثلا “حسنین”، سید جوانان اهل بهشت شده اند، بیش از “علی” می دانم. شاید “فاطمه، مادر است”، از “فاطمه، فاطمه است” هم قشنگ تر باشد. هیچ اندیشه کرده اید که چرا رسول گرامی اسلام که سلام و درود خدا بر او باد، آنجا که خواستند سخن به مدح فاطمه باز کنند، تاکید کردند که: “فاطمه، مادر پدرش است”؟! چیست شان و مقام مادری، که آخرین رسول هم در مقام توصیف زهرای مرضیه، تاکید به آن می کنند؟! مادر بودن و مادری کردن، منزلت و نعمتی است که خدا فقط به زنان جامعه ارزانی داشته. یعنی مرد باید خودش باشد، اما زن، به عنوان مظهر فداکاری و گذشت و ایثار، بالاترین رتبه اش رسیدن به مقام و مدار مادری است. مادر بودن، مدالی را می ماند که فقط زیبنده و مخصوص زنان جامعه است. اگر مرد همان به که گلیم خود را از آب، بیرون بکشد، اما توقع از زن، چون مادر است، و چون باید به مرتبه بالا و رتبه والای مادری برسد، بسی افزون تر از این حرف هاست. در فرهنگ اسلام، از مرد به عنوان “مدیر خانه” یاد شده، و از زن به عنوان “مادر خانه”. هنر هم دست بر قضا با مفهوم مادر بودن و رسالت مادری، بیش از مقوله مدیریت، سر و کار دارد. یعنی سر و کار زنان جامعه با هنر و هنرآفرینی، به شرط مادری کردن، بیش از مردان جامعه است. خیلی واضح است که هم، شان مادر از پدر، بالاتر است و هم درجه مادری از پدری. برای اینکه گفتم، هیچ دلیلی محکم تر از این نیست که مرد، را در وهله اول، به مدیر بودن، -و نه حتی پدری کردن- می شناسند و می سنجند، لیکن زن را فقط و فقط به مادر بودن می شناسند و می ستایند. این مهم اتفاقا افزودن بر اعتبار زنان جامعه است. زنی که مادر می شود، برای خود رسالت سخت تری قائل است تا مردی که پدر خانواده یا مدیر خانه شده. این هم فطری زنان است. دقت کرده اید هیچ اسباب بازی ای برای دختر بچه ها، جای آن عروسک کوچکی را که در حکم بچه اش است، پر نمی کند؟! دقت کرده اید در خلوت بازی های کودکانه دختر بچه ها؟! انگار که “ساختن”، “آدم ساختن”، “تربیت” و از همه اینها مهم تر “مادر بودن” و “مادری کردن”، از همان کودکی در ذات زنان است. ای بسا دختر بچه های خردسالی که خود به آغوش گرم مادر نیاز دارند، اما از این “حق”، با ایثار و گذشت، می گذرند و تمرین می کنند برای یک “وظیفه”، یک “تکلیف”. پسر بچه ها در همان بازی های کودکانه، به زبان بازی، نشان می دهند که برای شان، مدیر خانه بودن مهم تر از این است که پدر خانه باشند و به عبارتی، بازی های مدیریتی می کنند؛ تفنگ دست می گیرند، دوچرخه سوار می شوند، نقش خلبان را بازی می کنند، دستور می دهند، امر و نهی می کنند، دعوا می کنند، به هم می زنند، شر درست می کنند، اما دخترها، نه! پارچه ای روی یک کنج دنج، احیانا کنار باغچه پهن می کنند و عروسک های رنگارنگ شان را آرام می کنند و برای شان لالایی می خوانند، تا به هم نزنند، بلکه بسازند. من به سبب عدم سعادت، یا هر چه که تو فکر می کنی، هیچ موانست دور و نزدیکی با خانواده استاد علیرضا پناهیان ندارم، و هرگز هم مادر محترمه و مرحومه ایشان را ندیده ام، اما باورم هست که حاج آقا، این هنرمندی مادرانه را در خطبه های شان، لابد ارث از یک مادر دلسوز و هنرمند برده اند. اینکه استاد عاشورایی ما، منبرشان را مادرانه اداره می کنند، لابد به مادری برمی گردد که ایشان را خیلی مادرانه، مادری کرده اند. استاد هم گمانم از همان کودکی، دقیق بوده اند در این ظرافت های ظرفیت بزرگی به نام مادر. مادر و لالایی های شبانه اش. مادر و شیر دادن از سینه فطرت های ناب، زلال و آسمانی. مادر و شب نخوابیدن، الا که اول مطمئن شدن از خواب بچه. مادر و غذای طفل. مادر و دلیل اشک بچه. مادر و تربیت اولاد. مادر و مربی بودن. مادر و مقامی بلندمرتبه تر از مدیر بودن. مادر و یک عالمه دعا، یک عالمه نذر، که این بچه ام، مهر و محبت و معرفت علی و فاطمه داشته باشد. مادر و شیر دادن های با وضو. با عشق عاشورا. با سفره ام البنین. مادر و دامن پاک و چادر مطهر. مادر و اشک و سوز و آه. مادر و مهر و مهربانی. مادر و قصه های کربلا. مادر و ۶ ماهه حسین. مادر و علی اصغر. مادر و کتیبه های محتشم. مادر و زمزمه “گهواره خالی”. مادر و ماجرای یک “قنداق خونی”… الا ای حضرت استاد! برای ما، منبر شما، بوی مادر شما می دهد. این منبر، به شدت مادرانه است. شانی نداریم که در این سوگ، شما را تسلیت بگوییم، فقط می گوییم که در کربلا! زینب برای حسین، تمام سعی اش این بود که پر کند جای خالی فاطمه را. اگر فاطمه، مادر پدرش بود، لیکن زینب، مادر برادرش بود. مادر همه برادرانش. مادر اباالفضل. راستی! دلم برای روضه علقمه شما تنگ شده است. با زبان روزه نوشتم این جمله آخر را. تشنه ام. تشنه ام؛ بیش از آب، تشنه منبرهای مادرانه. بخوان! به یاد روزگار جنگ بخوان! به یاد آنکه مادر، شما را از زیر قرآن رد می کرد و پشت سرتان آب می ریخت که سالم بروید و سالم برگردید. بخوان! این را بخوان… “کجایید ای شهیدان خدایی، بلاجویان دشت کربلایی”.

روزنامه وطن امروز/ ۱۱ مرداد ۱۳۹۰

۴ متن آخر این ستون:

۱/ اگر به تذکرات فتنه گران می خواستیم عمل کنیم، دقیقا چه باید می کردیم؟!

 ۲/ یک “ماه” می نویسم، یک “ماه” می خوانی

 ۳/ المومن کیس

 ۴/ “کارگزاران ۲” سایه “کارگزاران ۱”

این نوشته در 20:06 ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم الله….

  2. سیداحمد می‌گوید:

    داداش حسین ممنونم،
    اینجا “الله اکبر” اذان را گفتند و با چشمانی خیس نماز خواندن و افطار کردن لذتی مضاعف دارد.

    انشالله مادر استاد پناهیان هم میهمان مادران بهشتی هستند.
    متن بسیار زیبائی بود!

  3. سیداحمد می‌گوید:

    “مادر و غذای طفل. مادر و دلیل اشک بچه. مادر و تربیت اولاد. مادر و مربی بودن. مادر و مقامی بلندمرتبه تر از مدیر بودن. مادر و یک عالمه دعا، یک عالمه نذر، که این بچه ام، مهر و محبت و معرفت علی و فاطمه داشته باشد. مادر و شیر دادن های با وضو. با عشق عاشورا. با سفره ام البنین. مادر و دامن پاک و چادر مطهر. مادر و اشک و سوز و آه. مادر و مهر و مهربانی. مادر و قصه های کربلا. مادر و ۶ ماهه حسین. مادر و علی اصغر. مادر و کتیبه های محتشم. مادر و زمزمه “گهواره خالی”. مادر و ماجرای یک “قنداق خونی”… الا ای حضرت استاد! برای ما، منبر شما، بوی مادر شما می دهد. این منبر، به شدت مادرانه است. شانی نداریم که در این سوگ، شما را تسلیت بگوییم، فقط می گوییم که در کربلا! زینب برای حسین، تمام سعی اش این بود که پر کند جای خالی فاطمه را. اگر فاطمه، مادر پدرش بود، لیکن زینب، مادر برادرش بود. مادر همه برادرانش. مادر اباالفضل.”

  4. ف. طباطبائی می‌گوید:

    اون مطلبی که راجع به هنر حاج آقا پناهیان نوشته بودین یکی از قشنگ ترین متناتون بود. این مطب هم که به ایشون ارتباط داره خیلی زیباست.
    چه نگاه درست و قدر شناسانه ای به مقام زن و مادر. چه توصیف لطیف و ظریفی نسبت به جایگاه زن.
    ممنون آقای قدیانی.

  5. سیداحمد می‌گوید:

    با “ف.طباطبائی” موافقم!
    آن مطلب که در وصف هنر حاج آقا نوشتید خیلی دلنشین بود.

    “متاسفانه اصطلاح مظلوم “هنرمند” این روزها سر جای خودش استفاده نمی شود و الا من امام حسین را هم “هنرمند” می دانم، چرا که هیچ امامی چون او، هنرمندانه به شهادت نرسید. امام حسین که ذاتا سیدالشهداست اما اگر بخواهیم برای اهالی هنر، سیدالشهدایی مجزا بتراشیم، “سیدالشهدای اهل هنر” هم ارباب باهنر ما حسین بود. هنر ابی عبدالله این بود: یک جان بیشتر نداشت ولی انگار هزاران هزار جان تقدیم خدا کرده و همچنان دارد جان می دهد برای خدا. راز زنده بودن عاشورا یکی هم به این نکته که گفتم، برمی گردد. حسین زنده است و همچنان دارد شهید می شود. از حسین نمی توان این شهادت را گرفت. شهادت، هنر مستمر عزیز زهراست. هر عاشورایی، انگار حسین، در همین عاشورا به شهادت رسیده است….”

    کتاب زیبای قطعه۲۶، جلد دوم، صفحه ۱۲۷۸

  6. م.طاهری می‌گوید:

    خدا مادر بزرگوارشان را رحمت کند
    شاید بهترین توصیف درباره منبر حاج آقا پناهیان همین بود. فکر نمی کنم بهتر از این بشه توصیفش کرد

  7. م.طاهری می‌گوید:

    احسنت به این نگاه دقیق و نکته بین
    تحلیل کاملاً درستی بود درباره زن
    و اشاره ای درست به بازی های کودکان که نشان از فطرت و وجودشان دارد

  8. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    انشاء الله مادر بزرگوار حاج آقا مورد رحمت الهی قرار گیرند.

    آقای قدیانی قلم بسیار تاثیر گذاری دارید، چند بار خواندم.
    بسیار شکیل و معقول جایگاه زن و مادر را توصیف کردید.
    نگاه و تحلیل منطقی در ابتدای متن و ختم متن با اشاره به مادران و زنان کربلا، بسیار زیبا بود.
    ممنون از شما و سپاس از مادر بزرگوارتان، که چون شمائی را به ثمر رساندند.

  9. به جای امیر می‌گوید:

    گیج (گفت و شنود)

    گفت: تازه چه خبر؟!
    گفتم: یکی از اعضای سابقه دار حزب توده بدجوری خواب تعدادی از اپوزیسیون فراری را آشفته کرده است.
    گفت: چطوری؟!
    گفتم: این عضو حزب توده که ساکن پاریس است، سابقه فعالیت سیاسی و چگونگی خروج از کشور تعدادی از اعضای اپوزیسیون را بررسی کرده و نتیجه گرفته است که اردشیر امیرارجمند مشاور موسوی، مدحی شماره ۲ و علی افشاری مدحی شماره ۳ و احمد باطبی مدحی شماره ۴ است.
    گفت: ولی امیرارجمند که می گوید؛ از اینگونه سؤال های پی درپی اپوزیسیون گیج شده و حوصله ام سر رفته است و تاکید می کند که نفوذی نیست.
    گفتم: چه عرض کنم؟! یارو عینکش رو دور دستش می چرخونه، بعد میزنه به چشمش، سرش گیج میره، میخوره زمین، هوا میره، نمی دونی تا کجا میره؟!

  10. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    دعاى روز اول ماه مبارک رمضان

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اللهمَ اجْعلْ صِیامی فـیه صِیـام الصّائِمینَ وقیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ ونَبّهْنی فیهِ عن نَومَةِ الغافِلینَ وهَبْ لی جُرمی فیهِ یا الهَ العالَمینَ واعْفُ عنّی یا عافیاً عنِ المجْرمینَ.

    خدایا قرار بده روزه مرا در آن روزه داران واقعى وقیام وعبادتم در آن قیام شب زنده داران وبیدارم نما در آن از خواب بى خبران وببخش به من جنایتم را در این روز اى معبود جهانیان ودر گذر از من اى بخشنده جنایات کاران.

  11. چشم انتظار می‌گوید:

    هر چی تلاش می کنم حرف تکراری نگم نمی شه. ولی بعضی تکرارها هرگز کهنه و تکراری نمی شوند، مثل این جمله:
    داداش حسین فدایی داری. فدای اون قلمت که دُرّ و گوهر ازش می باره.
    وقتی متن مادرانه ات رو خوندم، ناخواسته عشقم به مادرم بیشتر شد. شاید باور نکنی ولی حقیقت می گم، نگاهت همیشه فرا زمینی است. به نظرم همه ی ما باید مادر و یاحتی همسر رو از نگاه داداش حسین به نظاره بنشینیم.

  12. چشم انتظار می‌گوید:

    استاد پناهیان عزیز؛
    هرجا هستین دعای مادر مرحومه تان، پشت سرتان باشد.
    هنوز آن سخنرانی آتشین تان در کوران فتنه ی ۸۸ از خاطر ما محو نشده. شیر پاک مادر حلالتان. چقدر “داداش عزیز ما” خوب توصیف کرد حس مادری را، ای کاش این متن روبخونین.

  13. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سلام بر حسین*

  14. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    “با زبان روزه نوشتم این جمله آخر را. تشنه ام. تشنه ام؛ بیش از آب، تشنه منبرهای مادرانه…”
    “این منبر، به شدت مادرانه است…”

    و این نوشته، به شدت هنرمردانه!… ممنون!

  15. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    “فاطمه، مادر است”
    “فاطمه، مادر است”
    “فاطمه، مادر است”
    “فاطمه، مادر است”
    “فاطمه، مادر است”
    “فاطمه، مادر است”
    “فاطمه، مادر است”
    “فاطمه، مادر است”
    “فاطمه، مادر است”
    “فاطمه، مادر است”
    “فاطمه، مادر است”
    “فاطمه، مادر است”
    “فاطمه، مادر است”

    “در کربلا! زینب برای حسین، تمام سعی اش این بود که پر کند جای خالی فاطمه را. اگر فاطمه، مادر پدرش بود، لیکن زینب، مادر برادرش بود. مادر همه برادرانش. مادر اباالفضل…”

  16. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    مادر و دلیل اشک بچه،… مادر و یک عالمه دعا،یک عالمه نذر،…
    مادر و شیر دادن های با وضو، با عشق عاشورا، با سفره ام البنین…
    مادر و دامن پاک و چادر مطهر. مادر و اشک و سوز و آه. مادر و مهر و مهربانی…
    مادر و قصه های کربلا. مادر و ۶ ماهه حسین. مادر و علی اصغر…
    مادر و کتیبه های محتشم…
    مادر و زمزمه “گهواره خالی”. مادر و ماجرای یک “قنداق خونی”…
    .
    .
    .
    مادر و لالایی های شبانه اش…
    “لالایی” نه برای خواب، که اتفاقا برای “بیداری”…

  17. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    “بخوان! به یاد روزگار جنگ بخوان! به یاد آنکه مادر، شما را از زیر قرآن رد می کرد و پشت سرتان آب می ریخت که سالم بروید و سالم برگردید. بخوان! این را بخوان… “کجایید ای شهیدان خدایی، بلاجویان دشت کربلایی”…”

    *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم بقائمهم…*

  18. سلاله 9 دی می‌گوید:

    من غم عشق حسین با شیر از مادر گرفتم…

  19. سلاله 9 دی می‌گوید:

    این حمد و سوره را هم می گذارم، برای شادی روح مادر حاج آقای پناهیان و همه ی مادرانی که فرزندان شان را فاطمی و علوی تربیت کرده اند و الان در قید حیات نیستند.

    بِسْمِ الله الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ (۱) الْحَمْدُ لله رَبِّ الْعَالَمِینَ (۲) الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ (۳) مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ (۴) إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ (۵) اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ (۶) صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ (۷)

    بِسْمِ الله الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
    قُلْ هُوَ الله أَحَدٌ (۱) الله الصَّمَدُ (۲) لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ (۳) وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ (۴)

  20. صبا می‌گوید:

    اعتراف می کنم این قدر توکلی را که دارم مدیون مادر بودنم هستم. گاهی فکر می کنم اگر مادر نمی شدم هرگز نمی توانستم این قدر توکل داشته باشم. با مادر بودن حس هایی را زود تجربه می کنی که به این راحتی ها به دستش نمی آوری. مادری آنقدر که شما نوشتید شیرین هست اما امتحانی بس بزرگ است.
    خداوند به زن می گوید در اوامری باید همسرت از تو راضی باشد. ولی به زن و مرد می گوید همواره مادرت باید از تو راضی باشد.
    نمی دانم چگونه حساب می کنند بعضی، که اسلام را دینی می بینند که در حق زن کم گذاشته؟!

  21. صبا می‌گوید:

    “دیوونه داداشی”!
    همه ی کامنت هایی که می گذارید زیباست. ولی “سلام بر حسین*” تان واقعا چشم را روشن می کند.

  22. چشم انتظار می‌گوید:

    این آهنگ شاید بی مناسبت با این پست نباشه. چون استاد علاقه ی فراوانی به آقا امام عصر (عج) دارند. با دو کیفیت تقدیم ستاره ها.
    گوش دادنش یاد آور خاطرات سال های نه چندان دوره. به امید تعجیل درفرجش.

    http://www.4shared.com/get/PV5iVWMi/cut-safir.html

    http://www.persiangig.com/pages/download/?dl=http://delnevis2.persiangig.com/audio/Tak.Savare.Jadeye.Noor.mp3

  23. مرتضی می‌گوید:

    داداش حسین چون خودت هنرمندی خوب تونستی حرفتو بیان کنی،دستت طلا.

  24. نفیسه بهادری می‌گوید:

    سلام. خداوند مادر استاد را رحمت کند. ایضا نوشته شما در مورد مادر عالی بود.

  25. مهره اضافه می‌گوید:

    قطعه قطعه مهره
    سلام
    رمضان الکریم بر همه مبارک
    تا هستیم همدیگرو دعا کنیم …..
    .
    .
    در وصف منبر استاد پناهیان هنرمندانه و هنرمردانه رو عالی گفتید ….
    ممنون ک هستین (:

  26. قاصدک منتظر می‌گوید:

    سلام ماه مبارک, سلام ماه خدا
    سلام ماه پذیرایی خدا از ما
    سلام شهر طهورای ساکنان زمین
    سلام چشمه تنزیه عالم بالا
    ببین به سوی تو قران به دست امده ام
    سلام شهر تلاوت, سلام شهر دعا
    به دعوت تو در این میهمانی امده ام
    وگر نه خاک کجا و زلالی دریا
    چقدر سنگ به بالم زدم به دست خودم
    چقدر زخمی ام و پرشکسته ام حالا
    شکسته ام که مرا در تلاطمت بکشی
    تو ناز و قهر خودت را نکن دریغ از ما
    برای اذن دخولم اجازه می خواهم
    اجازه از علی و یک اجازه از زهرا
    به اذن دست بریده, به اذن مشک و علم
    به اذن روضه ی چشمان حضرت سقا
    التماس دعا

  27. صبا می‌گوید:

    امشب بایکی از دوستان در مورد متن شما صحبت می کردم. می گفت دوستی داره که مادر حاج آقا را از نزدیک می شناختند ایشان را زنی فوق العاده توصیف می کردند زنی سرشار از آرامش، خوش برخورد و خوش بین با نگاهی مثبت به زندگی و دارای محسنات بسیار نظرش این بود که حاج آقا پناهیان بسیار تحت تاثیر اخلاق و تربیت مادر بودند.
    خدا عاقبت بچه های ما را ختم به خیر کند!

  28. به جای امیر می‌گوید:

    آرزو (گفت و شنود)

    گفت: از محاکمه دیکتاتور مصر چه خبر؟!
    گفتم: قرار است امروز محاکمه بشود.
    گفت: ولی اعلام کرده که به شدت مریض است و نمی تواند در دادگاه حاضر شود!
    گفتم: همه دیکتاتورها مریضند. همین حسنی مبارک اگر مرض نداشت که به آنهمه قتل عام مردم بی گناه و غارتگری و نوکری برای اسرائیل دست نمی زد.
    گفت: مردم مصر می گویند دادگاه نباید به این دروغ ها توجه کند. آمریکا و اسرائیل از طریق عوامل خود آنقدر به این بهانه ها ادامه می دهند تا دیکتاتور مصر بمیرد و محاکمه نشود و اسرار آمریکا و اسرائیل را فاش نکند!
    گفتم: قاتلی محکوم به اعدام بود. از او پرسیدند آخرین آرزویت را بگو. قاتل گفت آرزو دارم قبل از مرگ پسرم را ببینم! قاضی گفت، بسیار خوب! پسرت کجاست که برویم و او را بیاوریم؟! قاتل گفت؛ آقای قاضی! متاسفانه هنوز ازدواج نکرده ام.

  29. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    دعاى روز دوم ماه مبارک رمضان

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اللهمّ قَرّبْنی فیهِ الى مَرْضاتِکَ وجَنّبْنی فیهِ من سَخَطِکَ ونَقماتِکَ ووفّقْنی فیهِ لقراءةِ آیاتِکَ برحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمین.

    خدایا نزدیک کن مرا در این ماه به سوى خوشنودیت وبرکنارم دار در آن از خشم وانتقامت وتوفیق ده مرا در آن براى خواندن آیات قرآن به رحمت خودت اى مهربانترین مهربانان.

  30. سوسو می‌گوید:

    سلام .از قطعه چه خبر؟من مدت هاست نیامده ام.یا اشکال از سیاست مدارهایمان است که اینطور ناجوانمردانه زدند زیر قول هایشان ،زیر شعف حضور سیاسی ما یا از خط خطی بودن اعصابم.خط خطی…خیلی زیاد
    اصولا ارزشی بودن خیلی اعصاب می خواهد فکر کنم برای همین به آنها که ارزشی می مانند ….درست ارزشی می مانند… بهشت می دهند.
    الان هیچ شور مشترکی بین خودم وقطعه جز حضرت مظلوم ومقتدر ماه نمی بینم.راستی شما را به خدا دیگر از این جریان انحرافی هم ننویسید خیر سرش در این سال جهاد اقتصادی.
    چیزی هم که روحیه ام را تغییر داد ومرا آورد پای نظرات یک حس سربلندی بود وافتخار.
    من همشهری حاج آقا پناهیان هستم.هر جا هم که حرفش باشد صدایش باشد من افتخار خواهم کرد به این همشهری خادم ماه خادم عشق .
    غیر از این دیگر شور سیاسی ندارم.همه اش را دود کردند رفت.و شمس ال احمد: فقط خامنه ای عشق است…بقیه ول معطلند….
    شاعران بیچاره شاعران مضطر با نام تو چه کردند؟……خامنه ای اگر نبود مرده بودم تا الان.همین.

  31. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    دعاى روز سوم ماه مبارک رمضان

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اللهمّ ارْزُقنی فیهِ الذّهْنَ والتّنَبیهَ وباعِدْنی فیهِ من السّفاهة والتّمْویهِ واجْعَل لی نصیباً مِنْ کلّ خَیْرٍ تُنَزّلُ فیهِ بِجودِکَ یا أجْوَدَ الأجْوَدینَ.

    خدایا روزى کن مرا در آنروز هوش وخودآگاهى را ودور بدار در آن روز از نادانى وگمراهى وقرار بده مرا بهره وفایده از هر چیزى که فرود آوردى در آن به بخشش خودت اى بخشنده ترین بخشندگان.

  32. به جای امیر می‌گوید:

    کفن (گفت و شنود)

    گفت: تازه چه خبر؟!
    گفتم: محاکمه تحقیرآمیز دیکتاتور مصر بد جوری آل سعود و آل خلیفه و بقیه دیکتاتورهای منطقه را به هول و هراس انداخته است.
    گفت: حق دارند! وقتی اصلی ترین حاکم دست نشانده آمریکا و اسرائیل در منطقه به این سرنوشت دچار می شود، چرا بقیه دیکتاتورها دچار وحشت نشوند؟
    گفتم: آمریکا و متحدانش تا وقتی که دیکتاتورها جان و رمقی داشتند، آنها را دوشیدند و حالا که از رمق افتاده اند، آنها را به حال خود رها کرده اند.
    گفت: ولی اوباما گفته است که همکاری های حسنی مبارک با آمریکا و اسرائیل را فراموش نمی کند!
    گفتم: یارو به رهگذری که به او در حمل یک بار سنگین کمک کرده بود گفت؛ از لطف شما خیلی ممنون، یک سری به مغازه من بزنید، جنس خیلی مرغوبی براتون در نظر گرفته ام. و رهگذر که حسابی به دلش صابون زده بود، پرسید؛ ببخشید! شغل شما چیه؟! و یارو گفت؛ کفن فروش!

  33. حی علی الجهاد می‌گوید:

    خدا رحمت کند مادر استاد بزرگ‌وارمان را

    منبرهای استاد واقعا دل‌سوزانه و به عبارتی مادرانه است …

    راستی مشهدالرضا دعای‌تان کردم … در این روزها و شب‌ها هم ملتمس دعای خیرم …

  34. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    دعاى روز چهارم ماه مبارک رمضان

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اللهمّ قوّنی فیهِ على إقامَةِ أمْرِکَ واذِقْنی فیهِ حَلاوَةَ ذِکْرِکَ وأوْزِعْنی فیهِ لأداءِ شُکْرَکَ بِکَرَمِکَ واحْفَظنی فیهِ بِحِفظْکَ وسِتْرِکَ یـا أبْصَرَ النّاظرین.

    خدایا نیرومندم نما در آن روز به پا داشتن دستور فرمانت وبچشان در آن شیرینى یادت را ومهیا کن مرا در آنروز راى انجام سپاس گذاریت به کـرم خودت نگهدار مرا در این روز به نگاه داریت وپرده پوشى خودت اى بیناترین بینایان.

  35. به جای امیر می‌گوید:

    هواخوری -گفت و شنود

    گفت: روزنامه صهیونیستی «هاآرتص» ابراز نگرانی کرده است که اگر شرایط منطقه به همین شکل پیش برود، بعید نیست که کنار قفس حسنی مبارک، یک قفس هم برای نتانیاهو آماده کنند.
    گفتم: چه بهتر از این؟!
    گفت: بهتر از همه آن که علاوه بر مبارک و نتانیاهو و شیمون پرز بقیه جنایتکاران مثل علی عبدالله صالح و ملک عبدالله عربستان و پادشاه اردن و پادشاه بحرین و بن علی و… همه این اجق وجق ها را درون یک قفس ریخته و یکجا محاکمه کنند و شرشان را از سر مردم جهان کم کنند.
    گفتم: ای ول… تعدادی از دیوانه های زنجیری را با هواپیما از یک شهر به شهر دیگری منتقل می کردند. دیوانه ها وسط راه سر و صدا می کردند. خلبان به سرمهماندار گفت؛ یک جوری اینها را ساکت کن و بعد از چند دقیقه سکوت حکمفرما شد. خلبان پرسید؛ چطوری ساکتشون کردی؟ گفت؛ در هواپیما را باز کردم و گفتم بروید توی حیاط هواخوری!

  36. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    دعاى روز پنجم ماه مبارک رمضان

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ من المُسْتَغْفرینَ واجْعَلْنی فیهِ من عِبادَکَ الصّالحینَ القانِتین واجْعَلْنی فیهِ من اوْلیائِکَ المُقَرّبینَ بِرَأفَتِکَ یا ارْحَمَ الرّاحِمین.

    خدایا قرار بده در این روز از آمرزش جویان وقرار بده مرا در این روز از بندگان شایسته وفرمانبردارت وقرار بده مرا در این روز ازدوستان نزدیکت به مهربانى خودت اى مهربان ترین مهربانان.

  37. قاصدک می‌گوید:

    سلام
    طرح ضیافت اندیشه در مشهد برگزار میشه
    حاج آقا اینجان
    مشهدن
    وما هرروز با افتخار پای صحبتاشون میشینیم
    شاید باورتون نشه
    ولی حاج آقا هنوز هم با همون سر حالی با همون بشاشیت و با همون انرژی برای ما صحبت میکنن
    مصداق بارز واستعینوا بالصبر والصلوه
    ما اینجا کنارشونیم
    ولی هنوز هم نفهمیدیم چه جوری باید بهشون تسلیت گفت
    نمیتونم
    ولی شاید تنها آرزوم این باشه که بتونم چنین فرزندی تربیت کنم
    از همین جا میگم
    روحشون شاد
    تسلیت میگم

  38. به جای امیر می‌گوید:

    می آیم ! (گفت و شنود)

    گفت: مدتی است مدعیان اصلاحات درباره انتخابات مجلس نهم، ترانه دوصدایی «می آئیم و نمی آئیم» می خوانند.
    گفتم: جنگ زرگری است. از همین حالا ستادهای انتخاباتی خود را به طور پنهان راه انداخته اند و دارند پول های کلان هزینه می کنند.
    گفت: حالا بعد از این همه، آیا شورای نگهبان، صلاحیت آنها را تأیید می کند؟!
    گفتم: عوامل فتنه ۸۸ و کسانی که با آنها ارتباط داشته اند همگی مصداق واقعی مفسد فی الارض هستند و شورای نگهبان مطابق قانون حق ندارد صلاحیت آنها را تأیید کند.
    گفت: پس چرا می گویند که ممکن است بیاییم! و…
    گفتم: شاعر دست چندمی برای خواندن شعرش پشت تریبون رفت و خواند «من می آیم، من می آیم، من…» ولی بقیه شعرش را فراموش کرد و در حال دستپاچگی پایش به پایه تریبون گیر کرد و از بالای سن روی یکی از مستمعین افتاد و با شرمندگی به او گفت؛ ببخشید آقا! عذر می خواهم! و طرف گفت؛ نه بابا! تقصیر خودم بود. شما دو سه بار گفتید من می آیم ولی من فکر نمی کردم قرار است با سر بیایید!

  39. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    دعاى روز ششم ماه مبارک رمضان

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اللهمّ لا تَخْذِلْنی فیهِ لِتَعَرّضِ مَعْصِتِکَ ولا تَضْرِبْنی بِسیاطِ نَقْمَتِکَ وزَحْزحْنی فیهِ من موجِباتِ سَخَطِکَ بِمَنّکَ وأیادیکَ یا مُنْتهى رَغْبـةَ الرّاغبینَ.

    خدایا وا مگذار مرا در این روز در پى نافرمانیت روم ومزن مرا با تازیانه کیفر ودور وبرکنارم بدار از موجبات خشمت بحق احسان ونعمتهاى بى شمار تو اى حد نهایى علاقه واشتیاق مشتاقان.

  40. سلام می‌گوید:

    سلام خیلی سایت خوب و قشنگه

    پنل ارسال اینترنتی اس ام اس نمیخوای (رایگانه)!
    همین الان فقط باید پول اس ام اس بدهی !
    پول پنل رایگانه!
    شماره ۸ رقمی هم رایگانه!
    باورت میشه!

    برای سایتت سامانه اس ام اس بردار خیلی کلاس سایتت میره بالا
    میدونی چیکار کن توی یه پست از سایتت بگو برای ثبت نام در سامانه پیامک سایت شماره خود را به شماره خودت اس ام اس کنن بعد بروز شدن سایتت رو به دیگرون خبر بده شماره منم توی سامانه ات ثبت کن ۰۹۱۷۶۸۲۸۹۳۱

    برای ثبت نام برو به سایت payamfree.ir

    برو تا دیر نشده!

  41. فدای رهبر می‌گوید:

    سلام و نماز روزه هاتون قبول
    عالی توصیف کردید
    “روضه های مادرانه” هیچ لذتی تو دنیا شیرین تر از مادر شدن نیست.و هیچ مسئولیتی سنگین تر و بزرگتر از مادرشدن.خدایا مادر حاج آقا رو محشور کن با مادر حجه ابن الحسن(روحی فداک) و سایه ی مادر ما رو هم از سرمون کم نکن.
    کاش هممون مشمول دعای مادرمون حضرت زهرا (س) بشیم
    التماس دعا تو این شبهای آسمونی ماه خدا
    ستاره ها خیلی محتاج دعاتونم

  42. احساس می‌گوید:

    سلام
    خیلی دیدی قشنگی نسبت به مقام زن و جایگاه مادری داشتید
    مخصوصا اون اشاره ای که به بازی های کودکانه دختران و پسران کردید.الحق و الانصاف عالی نوشتید.

  43. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    دعاى روز هفتم ماه مبارک رمضان

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اللهمّ اعنّی فیهِ على صِیامِهِ وقیامِهِ وجَنّبنی فیهِ من هَفَواتِهِ وآثامِهِ وارْزُقْنی فیهِ ذِکْرَکَ بِدوامِهِ بتوفیقِکَ یا هادیَ المُضِلّین.

    خدایا یارى کن مرا در این روز بر روزه گرفتن وعبـادت وبرکنارم دار در آن از بیهودگى وگناهان وروزیم کن در آن یادت را براى همیشه به توفیق خودت اى راهنماى گمراهان.

  44. حی علی الجهاد می‌گوید:

    سلام علیکم
    نیستید استاد؟
    وقت بخیر و طاعات قبول
    آمدم به رسم ادب، فراسیدن روز خبرنگار را به شما و همه هم‌کاران‌تان از جمله “آرمون چیزاف” خبرنگار سرویس ماهواره‌ خبرگزاری چیزنا، “آقا و خانم چیز” و فرزندان‌شان “چیز کوچولو” و “چیزه کوچولو”، خانم “آرملیا” و تمام خبرنگاران خبرگزاری چیزنا و خبرنگاران سرویس روزخند و شب‌خند و ترفند و دربند روزنامه‌های وزین وطن امروز و کیهان و ریزگرد آواره خبرنگار واحد مرکزی قدقد آن‌لاین و سایر هم‌کاران‌تان در سایر خبربرداری‌ها تبریک عرض کنم.
    امیدوارم مثل همیشه در گذاشتن و برداشتن خبر موفق و موید باشید.

    سرویس خبرپراکنان دهان قرص/ پشلمبا

  45. حی علی الجهاد می‌گوید:

    هفدهم مردادماه سال‌روز شهادت “محمود صارمی ” و روز ارزش‌مند خبرنگار بر شما مبارک.

  46. ترگل شیعه می‌گوید:

    سلام
    من بدجوری توی مشکل افتادم دعام کنید خوب؟؟؟

  47. .... می‌گوید:

    مادر حاج آقا و خودش و هرکسی که حاج آقا دوسش داره ایشالا همیشه با “عبادی” و در “جنتی” باشن
    مادرو نمی شه فقط با ۴ تا حرف قشنگ وصف کرد نوشتن H2O رو کاغذ سیرابت نمیکنه حتی اگرم حرفای خوشگل بلد باشید عمرا نمی فهمید زجر زن بودن یعنی چی اگه خدا ماه نبود و دوسش نداشتم ،برای دختر بودنم بش شکایت می کردم هرچند می دونم اگه دست خودمم بود همینو انتخاب می کردم

  48. علی می‌گوید:

    السلام علیکِ یا فاطمه الزهرا

  49. علمدار می‌گوید:

    السلام علیک یا ام الائمه یا فاطمه الزهرا

  50. محمد می‌گوید:

    به وبلاگ ما سر بزنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.