بریده ای کوتاه از رمان در دست انتشارم؛ “سمفونی مورچه ها”

با سلام. نظر به مشکلاتی که برای سایت “قطعه ۲۶” در بعد فنی پیش آمده و با توجه به تماس های مکرر دوستان به اطلاع می رسانم فعلا “ghadiany.com” و “ghadiany.ir”  بدون “www” نشانی سایت می باشد.

قبل التحریر: عازم سفری هستم به زودی و بیم دارم باز بلایی سر این سایت بیاید و نتوانم نکاتی را گوشزد کنم: در این مدت در “قطعه ۲۶” بسیاری را آزرده ام. سایت بالاترین. سران فتنه. آقازاده ها. بوزینه بازها. شبکه بی بی سی. خواص بی بصیرت و … از جمع این اراذل و اوباش هر چه نثارشان کردم حق شان بود و چه جای حلالیت طلبیدن؟ که وعده من و این عده باشد به قیامت! به لطف خدا صحیح و سالم برگردم باز هم به شما که عرض می کنم (!) نی ساندیس جمهوری اسلامی را فرو می کنم در چشم دشمن. خارج از این دار و دسته اگر کسی را رنجانده ام عذر می خواهم. حلالم کنید. حلالم کنید اگر ستاره خوبی نبودم برای حضرت ماه. پروانه گاهی آنقدر عاشقانه دور شمع می گردد که ناخودآگاه گیج می زند! و بالش می سوزد و وبال گردنش می شود؛ بگذارید به این حساب! حلالم کنید اگر سلامی را بی جواب گذاشتم و وبلاگی را نخوانده گفتم؛ خوانده ام و متن خوبی بود! حیف که آنقدرها “آزاد” نیست وقتم و الا می دادم نمایندگان مجلس که با قید عشق فوریت فقط “وقف” شما کنند. جمله را داشتید؟!  

***

 جملاتی که در زیر می خوانید بریده ای است از یک رمان بلند که چند ماهی است مشغولم به نوشتنش و اگر عمری باقی بود تا چند وقت دیگر چاپ خواهد شد. این رمان نزدیک ۶۰۰ صفحه است و محورش فتنه سال هشتاد و اشک. تا کنون ۵۰۰ صفحه از رمان “سمفونی مورچه ها” را نوشته ام و این یکی را بی هیچ بر و برگردی تقدیم می کنم به خامنه ای که مهمترین آیه خدا برای ماست؛ حتی مهمتر از آیه های سوره “نمل”؛

نمی دانم کیست آن کسی که زودتر از من پنج شنبه ها می رود سر مزار پدرم و با گلاب می شوید مزار قطعه ۲۶ ردیف ۶۳ شماره ۴۴ را. گاهی پرپر می کند گلبرگ های گل گلایل را و گاهی می بینم که قبر بابا اکبر بوی شقایق می دهد. مزار پدر من سمفونی مورچه هاست. هیچ قبری در بهشت زهرا این همه نمل ندارد. یک بار به مورچه ای گفتم: می شناسی این شخص را؟ و جوابم نداد و من تازه فهمیدم مورچه ها با آدم حرف نمی زنند. برای مصاحبه یا من باید مورچه می شدم یا یکی از مورچه ها آدم می شد. من پیامبر بی ادعایی هستم و مورچه شدم و با یکی از مورچه ها رفتم داخل مزار پدرم. داخل قبر تاریک بود اما روزنه ای از بیرون، نور را داخل قبر می کرد. و من هر چه گشتم پدرم را نیافتم. موریانه ها خورده بودند خون شیرین پدرم را لابد. خبری هم از استخوانی نبود. خاک بود و خاک. یعنی بابا اکبر کجای این هستی است؟ مورچه ای که با من آمده بود داخل قبر گفت: برگرد! برگشتم و دیدم پوتین بابا اکبر افتاده انتهای قبر. رفتم داخل پوتین و دیدم جوراب پدرم هم داخل پوتین است. همین طور که داشتم روی جوراب پدرم راه می رفتم مورچه ای از بیرون قبر صدایم کرد و گفت: بیا بیرون. آن کسی که زودتر از تو پنج شنبه ها می آید سر مزار پدرت الان اینجاست. دختر جوانی است که به بابای تو می گوید بابا. زود باش بیا … شاکی شدم. گفتم: غلط کرده کسی به پدر من می گوید بابا اما چون من مورچه بودم دختر جوان چادری نشنید صدایم را.

با هر سرعتی بود خواستم از قبر بیرون بیایم که ناگهان دوباره آدم شدم. دستی به سر و صورت خودم کشیدم و دیدم که بله! راستی راستی آدم شده ام. حالا چه جوری از قبر بیایم بیرون؟ دوست مورچه ام را صدا زدم اما جوابم را نداد و تازه فهمیدم که مورچه ها زبان آدمی زاد را نمی فهند!

با هر والذاریاتی بود پوتین بابا اکبر را پا کردم و دراز به دراز گرفتم خوابیدم. حالا هر که می خواهد برای بابا اکبر فاتحه بفرستد، بفرستد؛ الان آنکه درون مزار پدرم خوابیده است منم. من. چند تایی مورچه هم هستند که بدبختی زبان همدیگر را نمی فهمیم.

عاجزانه از همه تقاضا دارم قضاوت درباره این رمان را موکول کنند به بعد از خواندن کامل آن و مثلا نگویند فلانی گفته غلط کرده کسی بابای مرا پدر صدا کند! یادتان نرود این جملات بریده ای کوتاه از رمانی بلند است.

***

دیروز در “جشن پدران آسمانی” متن کوتاهی را خواندم که شبکه خبر لطف کرد و سانسورش کرد. این متن در زیر می آید؛

پدران آسمانی و مادران زمینی

 پدران ما وقتی که آسمانی شدند تازه غم و درد ما هم شروع شد. ما زندگی خوب و آرامی داشتیم اما همین که گل لاله پرپر شد خار یتیمی فرو رفت در چشم ما و استخوان شد سهم گلوی ما. فغان سهم حنجره مان شد و غم غروب ارث رسید به پنجره ما. بگذار جشن تان را خراب کنم. جشن پدران آسمانی چه صفایی دارد اگر قبلش از غم و رنج مادران زمینی مان حکایت نکنیم. مادران ما اگر بعد از آسمانی شدن پدران مان ازدواج کردند یک حرف شنیدند و اگر ازدواج نکردند یک زخم زبان شنیدند. یکی هم اگر احترام ما بچه های شهدا را نگه داشت فقط به خاطر یتیم بودن ما بود. کسی برای ما به خاطر انسان بودن مان ارزشی قائل نیست. ما به درد همین جشن ها می خوریم. ما شده ایم سیاهی لشکر مناسبت ها. خدا پدر این مناسب ها را بیامرزد. اگر این چهار تا مناسبت آسمانی هم نبود مسئولین محترم که خدا سایه شان را از سر ما کوتاه نکند هرگز یادی از ما زمینی ها نمی کردند. می دانم نوشته ام تلخ است اما تلخ تر از کام مادر شهید علیرضا شهبازی نیست که هیچ کدام از حضرات تا به حال به این مادر شهید سر نزده اند. آهای مسولین! امام مگر نگفت خانواده های شهدا چشم و چراغ این ملتند؟ آخرین بار کی بر دست یک پدر شهید بوسه زده اید؟ اگر همین مراسم ها نباشد سال به دوازده ماه آیا یادی از پدر شهید محسن شادفر می کنید؟ اینجا هم اگر یادی از ما می کنید فقط برای این است که صندلی مراسم آسمانی شما خالی نباشد و الا سر شما شلوغ تر از این حرف هاست که درد دل مادر شهیدی که ۲۸ سال چشم به راه جگر گوشه اش است را بشنوید. اصلا شما می فهمید ۲۸ سال بی پدری کشیدن یعنی چه؟ آیا می دانید که امروز سن ما از پدران مان بیشتر شده؟ آیا می فهمید که وقتی معلم کلاس اول به ما گفت؛ بابا نان داد، چند سال از شهادت نان آور خانه ما گذشته بود؟ آیا می فهمید وقتی معلم زنگ انشا به ما گفت؛ از شغل پدرتان بنویسید، ما چه کشیدیم؟ آیا می فهمید که پدران آسمانی ما در قاب همچنان جوانند اما قامت مادران زمینی ما مدتهاست که خمیده؟ تعارف که با هم نداریم. شما کلاس تان رفته بالا و دیگر ۵ شنبه ها به جای رفتن به بهشت زهرا به رستوران حاج نائب می روید و به نیابت از همه شهدا برگ می خورید و دیگر برای تان صرف نمی کند چیزی بشنوید از گلبرگ سرخ لاله ها. شما شب جمعه ها به جای بستن سربند، آبستن عافیت می شوید و در درکه و دربند، فکه و حسن باقری شهید و حاج احمد دربند را فراموش می کنید. شما اما به ما سهمیه دادید. به ما یخچال دادید. به ما کولر دادید. به ما خانه دادید. به ما دانشگاه دادید. به ما ماشین دادید. به ما هواپیما دادید. به ما بنز ضد گلوله دادید. به ما حقوق ماهی ۱۰ میلیون تومان دادید. به ما در شمال ویلا دادید. به ما در جنوب کشتی دادید اما ما حاضریم همه اینها را به شما برگردانیم و یک بار دیگر بر لب پدران آسمانی مان بوسه بزنیم. دست تان درد نکند بابت این سهمیه ها. لطف کنید و بگویید بعد از شهدا شما چه کرده اید؟ “آقا” و تک و توک عده ای عمار را بگذاریم کنار همه تان از راست و چپ و اصولگرا و اصلاح طلب سر و ته یک کرباسید و آن دنیا شهدا جلوی تان را خواهند گرفت که چرا در روز جشن پدران آسمانی، مادر شهیدی مجبور است برای رفتن به بهشت زهرا بلیط اتوبوس قرض بگیرد. علی جان! ای ابوتراب! ای حضرت پدر! تمام دل خوشی ما این است که تو بابای مایی و الا به جز فرزندت سید علی کسی بر سر ما دست نوازش نمی کشد. چه می گویم؛ این تنها ماه است که می فهمد آه ما ستاره ها را.

و این هم متنی درباره حال و روز امروز؛

سیریش محصول نطفه ای ناپاک است

 آرزوی دکتر برآورده شد و گلویش شد “سوتک” به دست کودکی گستاخ و بازیگوش در آفریقای جنوبی، بندر نلسون ماندلا. “ووووزلا” سوتک است و مارادونا باید بیدار شود و باز با “دست خدا” باز کند دروازه غرب را. جناب دیگوی بزرگ! این بار مراقب مافیای خداجو باش و به جای سیگار برگ عکسی از چه گوارا بکش در این یکی بازویت و خالکوبی کن در پوسته این جهان بی عفت طرحی از آدمیت را. پله و قیصر و میشل پلاتینی را خریده اند. تو خودت را ارزان تر از برده های دوران بربریت نفروش. دریبل کن فقر را. گل بزن به دروازه بی عدالتی. پاره کن تور آپارتاید را. در بیار کت و شلوار را و باز هم کتانی استوک دار بپوش. مافیا باز هم برایت خواب بدی دیده است. کسی نگفته ریش چقدر به تو می آید؟ راستی! این صدای “ووووزلا” انگار صدای اعتراض انسان است به این روزگار بی آموزگار. حتی دیگر دریبل های دوطرفه رونالدو هم نمی تواند برای دخترک یتیم غزه جای خالی پدر را پر کند. جهان مربی دیگری می خواهد. سیستم چهار چهار دو دیگر جواب نمی دهد. ضربات ایستگاهی درست دارد می خورد به قلب قدس. دیوید ویا دارد با توپ معجزه می کند، لمپارد با پاس تو در، اسراییل با تانک مرکاوا، پسرک آلاسکا فروش غزه با سنگ خوش دست، دختر خاله آقازاه معروف با سگ پا کوتاه و نمایندگان مجلس با وقف دانشگاه آزاد. بوق بزن ای سیه چهره بی نصیب از جام جهانی که حذف شده تیم ات عدالت از گردونه رقابت. کامرانی فر باید آفساید اعلام کند گل کاکتوس را که به جای عطر، بوی خار می دهد. علی مطهری در محوطه آفساید است و به جای مارادونای کوچک یکی باید غضنفرهای جبهه اصولگرایی را بگیرد. حالا دیگر حریف علی معاویه نیست و بیانیه های جنبش فتح دارد همان کار کاغذ معاریو را می کند و ما مانده ایم طرف حساب مان کیست و با چه کسی بجنگیم. یک روز هم که سروش بیانیه نمی دهد، وظیفه خون به دل کردن ما می افتد روی دوش خودی ها. سیریش محصول نطفه ای ناپاک است از ازدواج نامشروع چسب برجهای دوقلو با شیره شجره خبیثه کاخ سفید. سیریش دکتر نیست، کنه ای است چسبیده به درخت لخت و عریان سکس و فلسفه و “اصلها ثابت و فرعها فی السما” را می خواهد با فحش نابود کند! سگ سلمان رشدی شرف دارد به فرج حاج دباغ که او به قرآن اهانت کرد و این یکی به قرآن ناطق. همان تهمت هایی که خوارج نثار علی می کردند این روزها عده ای که در سلامت نطفه شان شبهات اساسی است دارند نثار ماه ما می کنند. با آل علی هر که در افتاد ایراد از نطفه اش است. خدا را شکر که سروش از ما نیست. خدا را شکر که سروش طرفدار شیخ بی سواد است. خدا را شکر که سروش بر نمی تابد نور ماه را. خدا را شکر که خانه خفاش در تاریکی است. خدا را شکر که کروبی طرفدار آقا نیست و الا به شما که عرض می کنم برای ما ستاره ها آبرو باقی نمی ماند. خدا را شکر که خاتمی با ما نیست. خدا را شکر که مهندس با ما نیست. خدا را شکر سران فتنه با ما نیستند. خفاش غیر خودی است و آن “اتحاد” که آقا گفت منظور، وحدت کلمه با تاریکی نبود. لطفا از آقا خرج نکنید؛ مولای ما کی گفت با آنهایی که به جای بذر مهر، تخم قهر می کارند متحد شویم؟ خدا را شکر که این روزها همه دارند خودشان را به خوبی نشان می دهند. انگار نرخ تورم پایین آمده. همه جا ارزانی است. همه دارند مفت خودشان را می فروشند و به ثمن بخس سر حسین را. خوب شد عمار در همان صدر اسلام به شهادت رسید. اینجا کار عمار و میثم تمار سخت شده است. طلحه دارد پشت علی نماز می خواند و زبیر رخنه کرده در جبهه خودی و من به یک خودی رای دادم اما همین که روی صندلی سبز بهارستان نشست درد مرا فراموش کرد و به جای بازی در نقش مالک شد مالک ملک و املاک دانشگاه آزاد. بنویسیم وقف، بخوانیم کلاه شرعی. حالا ما به جای خانه شیخ باید تجمع کنیم مقابل خانه ملت و انتخاب کنیم که به درس اخلاق مرجع تقلیدمان برویم یا خیمه حسین. عده ای از نمایندگان مجلس فقط همان اندازه مدرک قلابی شان از دانشگاه آزاد می ارزند. خدا را شکر پرده ها دارد کنار می رود. امام زمان نه مرجع تقلید می خواهد، نه نماینده مجلس، نه قاضی و نه خاندان هزار فامیل از خود راضی. امام زمان ۳۱۳ بسیجی می خواهد. نور خورشید برای چشم خاندان هزار خفاش ضرر دارد و شاید از نظر برخی ها که قضاوت را باید از کامرانی فر یاد بگیرند خون بسیجی شهید غلام کبیری، یعنی “کشک” که عرضه ندارند اخراج کنند سران فتنه را از زمین بازی انقلاب. پس بوق بزن ای سیه چهره با “ووووزلا” که من عاشق همین “لا” هستم و می خواهم از “نه” چماق بسازم و بکوبانم بر سر مثلث زر و زور و تزویر.

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. saghar می‌گوید:

    سلام. ما که لایق اول شدن نیستیم ولی جز ۱۰ تای اولم خوبه

  2. س. سلام می‌گوید:

    اندر احوالات دومین همایش دفاع سایبری
    به عزم توبه گفتم سحر استخاره کنم همایش دگری زه ره می رسد چه چاره کنم ؟؟
    باج بگیران
    اگر خدا توفیقی دهد، شرح خاطره ای هرچند خلاصه و گزیده شده جهت اطلاع غائبینی که سعادت دیدار اینجانب و جانبان اصل کاری را نداشتند، و همینطور از فواید دیگرِ مراسم بی بهره ماندند به حول قوه الهی به عرضشان برسانم .قرار بود امروز (دوشنبه۳۱ خرداد) ساعت ۵ همایش دوم دفاع سایبری تو کانون سمیه برگزار شود که برگزار هم شد ولیکن به علت تاخیر داداش بچه بسیجی ها این مراسم ساعت ۵/۴۰ دقیقه شروع شد. وقتی ساعت ۵ وارد سالن شدم تعدادحضار انگشت شمار بود و خبری از مجری و قاری و داداش حسین و سایردردانه ها نبود. تا شروع مراسم برای گذر وقت هی خودمو باد زدم ، هی به ساعت نگاه کردم هی به جلو هی به عقب نگاه کردم هی با خودم صحبت کردم و هی تو دلم آواز خوندم تا اینکه بلاخره آقای مرجی پیداشون شد رفتند بالا عرض سلام و ادبی کردن یکم دست دست کردند تا آقای قاری آمدندو قرآن کریم قرائت شد و یواش یواش جمع مستان هم رسیدندو سالنو مملو کردن از هم ولایتی های وقت نشـــــــــناس
    امان از دست این مسئولین محترمه همایش، در بدو ورودمون چون سالن خالی از جمعیت بود ما رو با جاه و جلال بردند جلو نشوندند ولی همین که رفقای شفیقشون از راه رسیدند ، مسئول محترمه مارو از جامون بلند کردنو و با کلی منت به ردیف های عقب نزدیک درخروج نشاندند – تا اصلا به نامحرم دید نداشته باشد – نه چشم من او را ببیند و نه چشم او مرا – از این همه ظلمی که به عرش رسیده بود در غمی عمیق فرورفتم، با دوستم درددلی کردم که و ایشان نیز مرا به قضا و قدر حکم دادند و گفتند که این نیز بگذرد !!!
    بله گذشتو اندکی بعد از گرم شدن صندلی ها و پایان گرفتن همهمه ها و کم شدن ترافیکات کاملا یه هویییی در مقابل هزاران هزار چشم (آدم یه سر و دو چشم ) ستاره ای درخشید و ماه مجلس شد
    و قلب و روح مجلس و نورانی کرد اون کسی نبود جـــــــــــــــــــــــــــز داداش حسین بچه بسیجی ها حسین اقای قدیانـــــــــــــــــــــــی –هورااااااااا- برای خودتون یه کف مرتب بزنید
    آقا ایشونم از همون قضا و قدر اومدند یک ردیف جلوتر از ما- البته کمی آنطرف تر جلوس کردند باعث مسرت خاطرمان شدند.
    بعد از چند ثانیه از ورود ایشون یه کلیب از آقای شصتچی اصلاحات (موسوی-البته با پوزش از آقای مدیری) پخش شد وقتی تمام شد آقای مجری از داداش حسین عزیر دل بسیجی ها دعوت کردند که بیایند بالای سن برای هنرنمایی – دُر افشانی و مجلس آرایی و صفا ارایی گوهر فشانی
    آقا حسینم از پله ها بالارفت، اما – روی صندلی هم نشست، اما – یکی دو تا هم سرفه کرد، اما – دیگه پایین نمی اومد!!!!!!!.
    دو سوم وقت مجلسو از آن خودشون کردند و با صدای ولرمشون دل نوشته گرمشونو که دیروز آپ کرده بودند و قراءت کردند، ماهم در این بین فقط شنونده نبودیماااااااااا
    از اونجا که حقوق بگیر ایشون بودیمااااااااااااااااا
    وسط اجرا بعد از هر جمله ۳ بار تکبیر یکبار صلوات می گفتیماااااا
    و به علاوه با دست زدنا و تشویق های پی در پی و جای همتونو خالی کردیمااااا
    هر موقعه ام که کوتاهی می کردیماااا
    آق حسین خودشون وسط متن یادآوری می کردنااااااا- که یه صلوات
    تا اینکه آقای الهام و هیات شون وارد مجلس شدند و بلافاصله بعد از ایشون هم عزیز دل، آقای شریعتمداری با هیات همراهشون از راه رسیدن و مجلس نور علی نور شد و همهمه ای جو محفلو احاطه کرد. با ورود این عزیزان مجلس عین یه حباب شیشه ای که توش یه لامپ ۲۰۰ ولت روشن باشه – نورانی پر حرارت و پر فضیلت و پر برکت و پر از صمیمیت شد
    حسین جان موقتا سکوت کردند و برای عرض ادب به این عزیزان از صندلی جدا شدند و احترامی کردند بلافاصله نشستند اما ااااااااااااا چه نشستنی ؟؟؟؟
    نکته قابل توجه در این سکانس، حسین جان بچه بسیجی ها بود که تسبیج خوشگلش و از جیبش در آورد و پاشنه کفش شو کشید و ورقه های اصلی رو کردو دنده رو گذاشت رو چهار و عقربه رو کاملا افقی کردو با جمله لعن عدوک یا علی موسوی کروبی و خاتمی همه حضارو فضاگیر کرد و آتشی به جون مجلس انداخت مهار نشدنی!!!، دلداده ها ۴ تا ۴ تا تکیبر می گفتند اونم تا آخرش که مرگ بر انگلیس و آلمان … اینا بود .
    بلافاصله هم یک صلوات با عجل فرجهمــــش و دست و هورا و احسنت ، محسنت و فتقبل الله و …
    خلاصه قاطی باطی شده بوده فقط حسین نطق نمی کرد بلکه همه ناطق بودند! همهمه ای بود به مولا
    یکی ماشاالله رو صدا می کرد یکی باریک الله و یکی حفظ الله و یکی روح الله و یکی عبدالله و یکی شمس الله و یکی ………….

    نمی دونم چقدر پول خرج کرده بودی داداش جون ؟؟
    ولی بودجه این سری بیشتر از سری قبل بود – آقا حسین به اندازه هوادارای منچستر نیرو استخدام کرده بود- البته سری قبل که ما نمی دونستیم پولی هم در کار هست و فی سبیل الله، ماشاءالله گفتیم – ولی این سریکه ستون پنجمی ها از رو صداقتشون ماجرا لو دادند ما دیگه زبونمون نمی چرخید ، لذا تعداد هورا – کف و – تکیبر و صلواتا رو جمع می زنیم ، فاکتور می کنیم می فرستیم به ایمیلتون ،آقا حسین حواست باشه ها، تا قبل از همایش بعدی باید پول تو حساب باشه ،نباشه دیگه ما هم نیستیمااااااااااااا !!
    القصه که مجلس حسابی گرم گرم بود نه به خاطر نبود کولر نه نه
    بلکه به خاطر شوق و شور و حرارت و محبت این بسیجی های هم ولایتی که تند تند دسته گل می فرستادند سمت داداش حسین.
    در این بین آقای مجری که هلاکت عده ای و دیدند بلافاصله نگران شدند ، توی یک برگه نوشتند که عزیزم وقتت تموم شده بفرمایید پایین .
    آقا حسین برگه رو خوندند ولی یه لایی از سمت راست کشیدند و اونو ردش کردند
    بعد از ۱۰ دقیقه دوباره آقای مجری یک برگه دیگه دادند دست داداش – که جون مادرت بیا پایین- که این بارم آقا حسین یه لایی از سمت چپ کشیدند و بعد با یه لیوان آب – اون برگرو هم هضمش کردند
    تا اینکه بار سوم آقای مجری خواست به طور شفاهی و عملی اتمام وقت و به حسین جان یا دآوری کنه که یهو یکی از حقوق بگیران داداش حسین- که از فرکانس صداش معلوم بود اضافه کاری وپاداشم هم گرفته – فریاد زد که داداش حسینو ول کن بزار متن شو بخونه چی کارش داری –حسین جان وقت زیاده همشو بخون! با این حکم قرا همه حضار با تکبیر و صلوات آقا حسین و تشویق به ادامه کردند و آقا حسینم از خدا خواسته بدون ترمز از موانع پریدند و رفتند روی سکوی پرش و گیر دادن به شیخ شوخ و عبا شکلاتی و بانوی حل مشکلات و مهدی شکلات و شصت چی اصلاحات و امثالهم

    ستاره های محفل هم که بی تاب شنیدن این اصطلاحات اصلاحاتی از حسین جان بودند – عین فشفشه های شهرداری که رو برج میلاد می ترکونه با احسنت و تبارک الله و حفظ الله … مجلسو ترکوندند –یعنی نورانی کردند –
    هه هه هه هه هه انگاری ما هم شدیم عین حسین جان – تخته گاز داریم می ریم –خسته شدید؟؟؟؟؟
    حق دارید!!
    ما که قلم آقا حسین و نداریم تا شما دلتون فشفشه بارون بشه – حالا قبل از اینکه فشنگ و باروت بشید بگم که دیگه چیزی نموده – آخراشه ،
    آقا ساعت نزدیک ۷ بود – آقا حسین هم هنوز اون بالا- که یهو وسط اتوبان ،با سرعت افقی رو دنده ۴ زد تو ترمــــــــــــــــز.
    با اون سرعت وااااااااااااای
    همه حضار از صندلی هاشون یک متر پرت شدند جلو و دوباره برگشستند رو صندلی هاشون
    البته من کمربند بسته بودم و زیاد شُــــکه نشدم- از چی ؟
    از اینکه اقا حسین ، حضور سردار و سالار ۸ ماه دفاع مقدس استاد شریعتمداری و بهونه کردواز صندلی بلند شد وگفت دیگه بسه! جسارتم حدی داره؟ آقای شریعیتی بدون کمربند جلو نشسته باشه و من ! با دنده ۴ ، تخته گاز برم ؟وای بر من
    ((البته من فکر کنم آب پارچ تموم شده بود یا شاید یه جونور تو لباسش رفته بود یا گلبولای صلواتش زیاد شده بود که دور برگردون زد وپارک کرد و گرنه این حسینی که من امروز دیدم عزمش و جزم کرده بود تا فردا سحر بخونه – و صد درصد هم قصدش همین بود ولی حالا چرا بهونه کرد نمی دونم – الله اعلم.))
    خلاصه با یه همچین جملاتی از سن پایین اومدند یه راست رفتند تو بغل آقای شریعت مداری و دستشونو بوسیدند و آقای شریعت مداری هم از طرف همه پیشونی بلند آقا حسین و که نشانه طالع بلندشونه ان شاء الله ، بوسه زدند . بعد آقا حسین رفتند تو بغل آقای سلحشور(همون کاشف یوزارسیف ) محکم اوشونو در آغوش کشیدند و نه یک دقیقه نه دو نه سه ….. قریب به ۸، ۱۰ دقیقه قفل شده بودند و ول کن هم نبودند ، حالا حضار هم مات، با دهن های باز داشتند نظاره می کردند که آقای شریعتمداری به کمکشون اومد و اون دو تا رو از هم جداکرد و حضار محترم رو هم به حالت عادی برگردوند.
    بعد از این جدایی- حسین جان با عرض ادب به همسایه ها متواضعانه به سمت عقب مجلس رفتند و جایی در گوشه ای انتخاب کردند تا از الهامات آقای الهام و از نطق لطیف و گیرای آقای استاد مستفیذ شوند ولیکن این هوادارا مگه گذاشتند هی اون رفت این اومد – این اومد اون رفت تا این که آخرشم متوجه نشدیم این دو عزیز چی گفتند.
    ساعت نزدیک ۸ شد منم که مغذور بودم که بیشتر از این بمونم لذا بدون اینکه از آقایان بزرگوار و عزیز دل همه ی بچه ولایتی ها (حسینین قدیانی و شریعمتداری و آقای الهام )خداحافظی کنم از این محفل نورانی خارج شدم .
    درضمن سالن ورودی با هنرنمایی های میثم عزیز- اقا دوئل-تزئین شده بود که بسیار بسیار کیفور شدیم
    پذیرایی هم داشتند ولی چه فایده به جای ساندیس آب معدنی بهمون دادند که اصلا هم نچسبید.
    سرتونو درد اووردم – معذرت –البته حاشیه بازم داشت ولی من برای رعایت حال شما – اونارو درز گرفتم.

    راستی راستـــــــــــــــــــــــی،
    آقای قدیانی باشما هستم ای برادر
    موقع بیرون رفتن از کانون رخش نقرآبی تون ، منو دید و ازم خواهش کرد که واسطه بشم و سفارششو بکنم و این پیغامشو برسونم بهتون که:
    خواهشاً عاجزاً ملتمساً مرا به کارواش ببرید ! توی گردو غبار و دود دم تهران عینهو تانک های خط مقدم شدم ! ای خدا الغوث الغوث الغوث خلصنا من الصاحب لا جوانمرد.
    بیچاره ۲ تا چراغاش فقط معلوم بود رنگش متالیکش شده بود رنگ ماشین گل مالی توی جبهه.

    چشاتون درد گرفت ما رو حلال کنید
    قول می دم دیگه تکرار نشه
    من خودم از کامنتای طولانی متنفرم ولی این شرح واقعه لازم بود.
    این متن همون شب نوشته و تایپ شد ولی از بد روزگار سایت محترم قطعه ۲۶ مرخصی رفته بود.

    ستاره جان همیشه سلامت و پاینده باشی

  3. سالک مبارز می‌گوید:

    دیدم داداش متن زیباتو .الان بخونم…به به

  4. مژده یعقوبی می‌گوید:

    کاش هرگز این قظعه ۲۶ که تمام دوستانم ازان تعریف می کنند را باز نکرده بودم….
    دلم خون است… از تمام این حرفهایی که زدید..
    آری
    …از مرگ بیشتر اتفاق می افتد، تنهایی…

  5. سالک مبارز می‌گوید:

    سلام داداش ست مریزاد.چه مردی تو در همایش دوم سایبری…

  6. سالک مبارز می‌گوید:

    داداش گلم روز ادینه اس برای اقا امیر علی دعا کنید

  7. طهورا135 می‌گوید:

    ساکنان دریا پس از مدتی صدای امواج را نمی شنونند.چه تلخ است قصه ی عادت.و مسولین ما دچار این عادت شده اند.پدران اسمانی این مرز وبوم میهمان سفره همیشه پهن مولا علی علیه السلام

  8. علیرضا کیانی می‌گوید:

    خم می شوم و لبها را می گذارم روی پای شهید اکبر قدیانی … بوسه می زنم بر پای این شهید آسمانی

    بالاخره نوشتی برادر/ فدایت شوم حسین

    علیرضای تو متنی نوشته است و تقدیم کرده به بابا اکبرت/ نظری کن به حال پابرهنه ها

  9. صبا می‌گوید:

    سلام مجدد!خسته نباشید واقعا.ممنون یه که بهونه دستمون دادید.
    رهسپاریم با ولایت تا شهادت.

  10. samaneh می‌گوید:

    سلام
    سلام حسین آقای قدیانی… اگر همه نوشته های قبلی شما کولاک بود ، این یکی برای من حرف دل بود، درد دل، غم دل… خدا رحم کرد که کسی اینجا نبود و گرنه چطوری گریه نمیکردم!!

    شما اما به ما سهمیه دادید. به ما یخچال دادید. به ما کولر دادید. به ما خانه دادید. به ما دانشگاه دادید. به ما ماشین دادید. به ما هواپیما دادید. به ما بنز ضد گلوله دادید. به ما حقوق ماهی ۱۰ میلیون تومان دادید. به ما در شمال ویلا دادید. به ما در جنوب کشتی دادید اما ما حاضریم همه اینها را به شما برگردانیم اما یک بار دیگر بر لب پدران آسمانی مان بوسه بزنیم.

    این حسرت ۲۴ ساله منه.. که یکبار پدرم رو در آغوش بگیرم..محکم.. ولی برآورده نمیشه.. شاید خنده دار باشه اما حسرت یه صبحانه یا ناهار یا شام ۴ نفره ۲۴ ساله که توی دلم مونده و هرگز اتفاق نیفتاده… داداش حسین من حتا بابامونو صدا نزد.. وقتی ۹ ماهش بود بابای ما هم آسمونی شد و الان که ۲۵ سالشه هنوز که اسم بابا میاد انگار یه کلمه غریب و نامانوس میشنوه…

    از سهمیه ها که نگو.. چه چیزا که به ما ندادن.. همین هفته پیش زحمتهای ۱۸ ساله مامان منو، که همه عمرش رو پاش گذاشته بود، که دست ما جلوی نااهل دراز نباشه و دل کسی به حال یتیمی ما نسوزه، با جعل امضا ازش گرفتن، به راحتی آب خوردن… و وقتی به قاضی گفتم : یه عمر دلمون خوش بود، پدر نداریم به جاش توی مملکت اسلامی و زیر سایه حکومت اسلامی زندگی میکنیم، گفت: خانم برو پیش اوستا کریم ..ما با مستندات کار میکنیم… مستندات!!! امضای جعلی میشه مستند اما قد خمیده مادر من و چهره شکسته تر از سنش مستند نیست…
    دمت گرم حسین آقا.. توی این روزا خوب به دادم رسید این نوشتتون.. که از غصه قصه مادرم ، خیلی دلم گرفته بود وقتی همه زندگیش رو برای ما گذاشت و من نتونستم برای پس گرفتن زحماتش هیچ کاری بکنم.. دستم به هیچ جا بند نبود و هیچ دستی حتا نبود که دست ما رو بگیره..
    بابای من قاضی بود ،رفت جبهه و شهید شد.. هر سال، هفته قوه قضائیه احساس صمیمیتی با این روز داشتم ، حس میکردم روز پدرمه اما امسال اسم قوه قضائیه هم حالم رو بهم میزنه.. به راحتی آب خوردن .. بهمین سادگی، بهمین خوشمزگی.. ۱۸ سال زحمت مادرم رو زدن بنام دیگری با مستندات..

    آیا می فهمید که پدران آسمانی ما در قاب همچنان جوانند اما قامت مادران زمینی ما مدتهاست که خمیده؟
    احسنت
    اصلا شما می فهمید ۲۸ سال بی پدری کشیدن یعنی چه؟
    احسنت
    آن دنیا شهدا جلوی تان را خواهند گرفت که چرا در روز جشن پدران آسمانی، مادر شهیدی مجبور است برای رفتن به بهشت زهرا بلیط اتوبوس قرض بگیرد.
    احسنت

    خدا پدر شما رو با اولیا محشور کنه
    مادر شما رو حفظ کنه
    شما رو توانمندتر از گذشته
    انشاالله

    خدا قوت بسیجی

  11. آذرخش می‌گوید:

    سلام
    امشب توی آسمون برای بابااکبر و بابااکبرها جشن گرفته اند. مبارکشان باد.
    غم به دلت راه نده برادرم.
    سروش و سران فتنه هم تنها کاری که بهشون درست آموزش دادن و این ها هم خوب یاد گرفن خون به دل ملت و رهبر کردنه. وگرنه کار دیگه ای از دستشون برنمی آد. نفرین خدا بر منافق.
    برای امیرعلی دعا کن داداش حسین. حالش دوباره بد شده.

  12. سمیرا می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    امام عزیز در اون سالها کجا رو میدید که فرمود:
    نگذارید پیشکسوتان خون و شهادت در پیچ و خمهای زندگی به فراموشی سپرده شوند.

    آقای قدیانی دنیا زندان مومن است .

    اصلا ما افتخار میکنیم که از تمام این دنیا سهم ما تنها اشک است و اشک…
    داداش این روزها همه خیلی دلگیریم …

    الان هم که اذرخش تو وبش خبر از حال اقا امیرعلی داد بدتر شدیم.
    دعا کن به حق دلهای پاک فردا روز عیدی ، خدا عیدی ما رو قرار بده برگشتن آقا امیرعلی.
    همه دعا میکنیم تعجیل شود در ظهمور تک گل نازنین زهرای اطهر، مهدی منتقم . که با ظهورش عالم و ادم مسرور شوند.

  13. علیرضا کیانی می‌گوید:

    دیوونتم حسین

  14. مسعودساس می‌گوید:

    سلام داداش
    نگران شده بودیم
    متنو هنوز نخوندم
    اول کامنت بعد اصل کار
    http://masoudsas.persianblog.ir
    ما هم از بلاگفا رفتیم

  15. آذرخش می‌گوید:

    کاش پلاکفا زودتر راه افتاده بود. این همه کشتیم خودمون رو که یه جای مناسب برای بسیجی ها پیدا کنیم آخر هم مجبور شدیم بریم میهن بلاگ.

  16. سلمان می‌گوید:

    خوش آمدی داداش حسین به قطعه ۲۶ ما

  17. عارفه می‌گوید:

    ســـــــــــــــلام
    هر دوتا متنت عالی بود
    نمی دونم چی بگم 🙁
    آیا می فهمید که وقتی معلم کلاس اول به ما گفت؛ بابا نان داد، چند سال از شهادت نان آور خانه ما گذشته بود؟ آیا می فهمید وقتی معلم زنگ انشا به ما گفت؛ از شغل پدرتان بنویسید، ما چه کشیدیم؟
    لاله ها را فراموش نکنیــــــــــــــــــــــــــم
    این تیکه اش خیلی جالب بود(پس بوق بزن ای سیه چهره با “ووووزلا” که من عاشق همین “لا” هستم و می خواهم از “نه” چماق بسازم و بکوبانم بر سر مثلث زر و زور و تزویر.)

  18. عارفه می‌گوید:

    یکی از همسنگری هامون حالش بده
    بچه ها براش دعا کنید

  19. عارفه می‌گوید:

    باز بهتون رو زدم …خدایا

    باز در خونه تون رو زدم…

    جز شما هم هیچ کس رو ندارم …

    خدایا به همسنگریمون کمک کن

  20. ترگل می‌گوید:

    سلام سلام سلام

  21. ترگل می‌گوید:

    خوش بحال پدرتون که از نعمت شهادت برخوردار شد

  22. ترگل می‌گوید:

    دلم می خواد گریه کنم اما نمی شه الان به زور دارم اشک هام رو مجبور می کنم دنده عقب بگیرن

  23. آذرخش می‌گوید:

    نظرات تایید نشده تقریبا تموم شدن.
    حالا یه نفس راحت می تونید بکشید.

  24. ترگل می‌گوید:

    کاش علی (ع) هم این قدر ستاره داشت

  25. عارفه می‌گوید:

    در کوله بار غربتم یک دل *** از روزهای واپسین مانده است
    عباس ها تشنه لب رفتند *** لب تشنه مشکی بر زمین مانده است
    من بودم و او بود و گمنامی *** نامش چه بود؟ انگار یادم نیست
    بر شانه های سنگی دیوار *** نام تو ای عاشق ترین مانده است
    مثل نسیم صبح نخلستان *** سرشار از زخم و سکوت صبر
    رفتید اما در دل هر چاه *** یک سینه آواز حزین مانده است
    رفتیم اگر نامهربان بودیم *** رفتند اما مهربان بودند
    رفتیم اگر بار گران , آری *** بار گرانی بر زمین مانده ست
    بر شانه خونین تان , یاران *** یک بار دیگر بوسه خواهم زد
    بر شانه خونین تان عطر *** تابوت های یاسمین مانده است
    زآنان برای ما چه می ماند؟ *** یک کوله بار از خاطرات سبز
    از من ولی یک چشم بارانی *** تنها همین , تنها همین مانده است

  26. محمد اسلامی ایرانی می‌گوید:

    کاش مینوشتی قیافه مسئولین برگزاری مراسم بعد از خوندن متنت چه شکلی شده بود؟
    من که کف کردم !

  27. ترگل می‌گوید:

    با موزیلا راحت تر می شه اومد اینجا

  28. ن.خ می‌گوید:

    سلام داداش گلم.رسیدن بخیر.دلمون حسابی برای شما و دلنوشتهاتون تنگ شده بود.مثل همیشه عالی بود ولی یه غمی توش بود که دلو میسوزوند.
    بچه ها دعا برای امیر علی عزیز فراموش نشه.معتکفین التماس دعا دارم.

  29. میثم شاید حامد می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    خدا قوتت بده عزیز

    علی یارت

  30. ترگل می‌گوید:

    خفاش های خوشگل داداش تشبیه کرده اما مطمئن باشین تاریکی ای که شما در آن بیتوته می کنید خیلی روشن تر از تاریکی قلب فتنه است

  31. ترگل می‌گوید:

    بنویسیم وقف، بخوانیم کلاه شرعی!!!!!!!!!!!!!!!!
    خدا رو شکر که خدا با شهاب سنگ ها از عرش ملکوتی اش مراقبت می کند که مبادا بعضی ها آن جا هم لابی داشته باشند و رخنه کنن در صفوف فرشتگان

  32. ترگل می‌گوید:

    همه گویند به امید ظهورش صلوات
    کاش این جمعه بگویند به بمن حضورش صلوات

  33. صبا می‌گوید:

    با پوزش از همه فرزندان شهید
    گفت:
    اون روزا که همه می خوندن واسه کنکور زینب سهمیه داشت؛اونروزی که هیشکی موبایل نداشت زینب موبایل داشت٬؛اونروزی که هیشکی ماشین نداشت زینب ماشین داشت؛اونروزی که هیشکی استخدام نشده بود زینب استخدام شده بود.
    اون یکی گفت:
    اون روزهایی که همه بابا داشتن زینب بابا نداشت.
    هنوز می سوزم از بابت اونروزی که این مکالمه روشنیدم.زینب همیشه یک غم بزرگ داشت.با چهره معصومش که زینت پدرش بود.

    به سمانه:
    عذر می خوام ازت٬نه از طرف اونایی که مسیولیتشون ایجاب می کرد کنار شما باشن.از طرف همه صبا ها از تو عذر می خوام.همدلم باهتون.ببخش که همزبون نشدم باهاتون.ببخش…

  34. آیه می‌گوید:

    واسه این نوشته جزء اشک حرفی نیست…………………………..

  35. saghar می‌گوید:

    می خواستم این مطلب رو روز جانباز بذارم ولی بعد از خوندن متن تصمیم گرفتم الآن بذارم
    پدرم چون دریاست ساده وپاک وصبور ***** پدرم چون کوه است کوه ایثار و غرور
    پدرم چون جنگل سبز وپرامید است *****مهربان وپر نور پدرم خورشید ست
    در شب تیره ی جنگ در شب آتش و دود***** پدرم جانش را به خدا هدیه نمود
    در کلاس ایثار پدرم ممتازست *****سر بلند است چون کوه پدرم جانباز است
    روز پدر مبارک

  36. ya zeinab می‌گوید:

    سلام هر دو متن عالی بود! عیدتون مبارک و امیدوارم همیشه در راه پدرتون قدم بردارید! به امید فرج مولا یاعلی

  37. تازه وارد می‌گوید:

    سلام، زبان از یبان احساس قاصره
    حقیقتا قلم شما خدایی است، و می شه اثار خون شهدا را در آن دید. همه برو بچه هایی که لیاقت دارند و می رن اعتکاف ازشون التماس دعای زیاد دارم و یادتون نره که برای وضع مملکت هم دعا کنید چون مسئول نهاد رهبری دانشگاهمون می گفتند: حضرت ماه پارسال فرموده بودند که به دانشجوها بگید برای اصلاح مملکت دعا کنند.
    داداش حسین دستتون درد نکنه که همیشه حواستون به همه جا هست
    نفستون حق،قلمتون پرشور
    یا علی

  38. مریم می‌گوید:

    حسین حسین …
    ب افتخار داداش حسین ی دست و هورای بللللنننننند
    تقدیم به تمام ستاره های شهدا و مادران آسمانیشان :
    بال های آگاهی من
    اقتدار پروازم ، در وسعت بلا ، در هوای طوفانی عشق تو شکست
    و باران چشم هایم را به آسمان و به دریا و به روح سبز جنگل ، سپرد .
    اکنون در سینه خسته من ، جوانه های تمنا شکفته است .
    باور نمی کردم که در نهایت می توان آغاز شد .
    راستی ای التهاب دل انگیز !
    با دل شکسته و اشک های سرشار چه می کنی ؟
    چقدر مهربان به من آموختی که پلاس کهنه رنج ها را راحت بپوشم .
    و راحتی را از شاخه رنج های صمیمی بچینم
    و خشنودی را با زبان درد مزه مزه کنم و راه بیوفتم .
    در جنگل محبت تو ، زشتی ها و رنج ها ، زیبا روییده اند
    در آسمان عنایت تو ، پرنده های عاجز به معراج اقتدار رفته اند .
    در دریای طوفانی فیض ، راستی چقدر آرامش گسترانیده اند
    آیا در این ضیافت سرشار
    مرا تنها و خالی می گذاری؟

  39. مجید می‌گوید:

    با سلام و تبریک روز میلاد اقا امیر المومنین ،یعسوب الدین ، ولی الله الاعظم ، صراط المستقیم ،حضرت امام علی علیه السلم مبارک باد.

  40. عارفه می‌گوید:

    ای شهید در گمنامی هم مشترکیم
    تو پلاکت را گم کرده ایی و من هویتم را 🙁

  41. هلیا می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی شما کجائید ما مردیم از بس اومدیمو و رفتیم
    هنوز نخوندم میخونم نظر می دم
    عیدتونم مبارک

  42. عارفه می‌گوید:

    ملاک، حال فعلی اگر نبود، “شیطان” هنوز هم مقرب ترین فرشته بارگاه الهی می بود…

  43. عارفه می‌گوید:

    امام علی بن ابیطالب( علیه السلام ) : هرگاه خبرى شنیدید آن را نیک بفهمید و در آن بیندیشید ، نه اینکه بشنوید و نقل کنید . زیرا نقل کنندگان علم بسیارند ولى ، اندیشه کنندگان در آن اندک‏اند. نهج البلاغه (۹۸)

  44. آذرخش می‌گوید:

    بی صبرانه منتظر خوندن این رمان هستم.
    گرچه هنوز که هنوزه نه ده به دستم نرسیده. امام مطمئنم بزودی می خرمش و میارم خودتون امضاش کنید.
    یا علی

  45. خان باجی می‌گوید:

    سلام
    همیشه فکر میکردم حسد ایمان رو می سوزونه اما الان به این نتیجه رسیدم که پول مفت و دل بی رحم ایمان رو بیشتر میسوزنه .
    چه خون دلی خوردیم به خاطر این دانشگاه آزاد . خدا دلشون رو خون کنه . انشاالله خون بخورن خون پس بدن که خواسته و ناخواسته هزار بلای آسمانی و زمینی هوار میکنند سر مردم .
    عجبا که مسئولین غیرت رو با پول مبادله کردن .
    و اما …
    از “نه” چماق بسازم و بکوبانم بر سر مثلث زر و زور و تزویر.

  46. معصومه می‌گوید:

    آقای قدیانی
    با این قلمتون غوغا می کنید
    این سمفونی مورچه ها که فوق العادس
    طبق معمول باز هم باید انتظار بکشیم

  47. عارفه می‌گوید:

    گفته ای زیبا از امیر مومنان :گریه نکردن از سختی دل است. سختی دل از گناه زیاد است. گناه زیاد از آرزوهای زیاد است. آرزوهای زیاد از فراموشی مرگ است. فراموشی مرگ از محبت به مال دنیاست. محبت به مال دنیا سرآغاز تمام خطاهاست/میلاد مولی الموحدین حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام برهمگان مبارک باد

  48. آذرخش می‌گوید:

    حضرت علی (ع) فرمود: موج های بلا را ، پیش از آنکه بلا سر رسد، با دعا از خود رفع کنید.

  49. سید احمد می‌گوید:

    سلام عشق من.
    سلام عزیز دلم.
    سلام بهترین داداش دنیا.

    عالیه؛
    معرکست.
    مثل همیشه حرف نداره.
    هر دو متنتون خیلی زیباست.

    چه جوری میشه ازتون تشکر کرد؟
    داداش حسین: دلم برایت تنگ شده بود سید! برای اون پیامهای بازرگانی ات ساعت دوی نیمه شب!

  50. آذرخش می‌گوید:

    در مخزن لایموت دردانه علی است
    در کون و مکان امیر فرزانه علی است
    در کعبه ظهور کرد تا بر همه کس
    معلوم شود که صاحب خانه علی است
    سروده محمد حسین صغیر اصفهانی
    ***
    داداش حسین: سلام به شما و همه دوستان! پدرم عاشق این شعر بود. معمولا نوحه هایش را با این شعر شروع می کرد. عجب کامنتی گذاشتی برایم!

  51. آیه می‌گوید:

    آخ جون
    بیصبرانه منتظر رمانتیم داداش حسین.
    داداش حسین: دعا کنید.

  52. پیام فضلی می‌گوید:

    #تقدیم به پدر حقیقیمان؛ مهدی
    #ای سفرکرده ی موعود بیا – که دلم در پی تو در به در است
    جان ناقابل این چشم به راه – برگ سبزی به تو، روز پدر است
    * روز پدر رو به بابا اکبر و گل پسرش تبریک میگیم.
    داداش حسین: و من هم متقابلا به شما و همه دوستان.

  53. خان باجی می‌گوید:

    سلام
    متن اضافه شده چقدر قشنگ بود … خیلیییییییییییییییییییی قشنگ بود … چقدر خوب به کلمات قداست میدید .
    بی صبرانه منتظر چاب این کتاب هستم . قول میدم یه نفس بخونمش .
    داداش حسین: دعا کنید قلمم در این رمان چیزی جز جوهر خون بابا اکبر نباشد.

  54. خان باجی می‌گوید:

    انشاالله غیر از این هم نخواهد بود …

  55. شهاب می‌گوید:

    سلام همسنگری

    وبلاگ منم بلوگفا بسته
    فقط بخاطر اینکه از بلوگفا انتقاد کردم که چرا وبلاگ های ارزشی رو مسدود کرده وبلاگمو بست

    ولی این آقای شیرازی کجای کاره؟

    ما از جونمون هم در راه رهبر و رئیس جمهور و خط اصولگراها فدا میکنیم
    وبلاگ که جای خود داره

    فک کردن با بستن وبلاگ ها ما عقب نشینی میکنیم
    ما مثل همون جوانان غزه هستیم که با شهادت هموطناشون عزمشون چندین برابر میشه

    انشاا.. به فضل الهی یکی بهترشو حتما میسازیم

    تروخدا در قنوت نمازات ما بیچاره ها رو از یاد نبر
    التماس دعا
    یاعلی

  56. آذرخش می‌گوید:

    خوشحالم که دوباره فونت زیبای پاسختون رو می بینم داداش.
    خدا بابا اکبر رو قرین رحمت قرار بده و مایه شفاعت ما. البته اگه من گناهکار لایق شفاعت باشم.

  57. خان باجی می‌گوید:

    راستی آقای قدیانی یادم رفت اینو بگم : پیشاپیش تبریک میگم ولادت با سعادت عشق زهرا سلام الله علیها رو و همینطور روز مرد رو ….
    و اما ….
    همیشه روز ولادت اهل بیت به شهادت و مصیبت هایی که کشیدن هم فکر میکنم و میخوام خطاب به مولایم علی بگم :
    از تو بر دیوار کعبه یک ترک به یادگار باقیست و از تاریخ بر قلب تو هزاران ترک

  58. اندیشه روشن می‌گوید:

    سلام

    خداقوت

    مثل همیشه عالی بود …

    همین!

  59. سید احمد می‌گوید:

    فدای دل مهربون شما.
    حالا فکر کنید ما چی کشیدیم از دوریتون.

    داداش حسین به فکر این دلائی که عاشقت شده باش.

    راستی همه جوره مراقب داداش حسین عزیز ما هستید دیگه؟

  60. محسن می‌گوید:

    یا علی ……

  61. صبا می‌گوید:

    دست مریزاد حاج حسین!
    من عاجزانه ازتون می خوام یه تدبیری بیندیشین که ما بتونیم کتاب رمان سمفونی مورچه ها رو از طریق پست تهیه کنیم.
    خیییییلی ممنون.

  62. سید احمد می‌گوید:

    عجب رمانی بشه این رمان.
    چقدر کنجکاو شدم برای خوندن ادامه اش.

    داداش حسین فدات بشم الهی؛دردت به جونم؛
    میخوام برم اعتکاف (تف به ریا 🙂 )
    اگه لایق باشم دعاتون میکنم فراوون؛با تمام وجودم دوستتون دارم.

  63. رامیان می‌گوید:

    سلام

    فصل امتحاناست و کلا از عالم و آدم بی خبر موندیم!
    نوشته ی سمفونی موچه هاتون رو فرصت کردم بخون. خیلی زیبا بود.

    موفق باشید و تو این ایام خیلی دعامون بفرمایید.
    روز پدر رو به شما و همه ی فرزندان عزیز شهدا تبریک عرض میکنم.

    منتظرم
    یاعلی

  64. رامیان می‌گوید:

    سلام مجدد

    ببخشید میخواستم از طریق یکی از وب ها به وبتون سر بزنم ، وقتی تو اون وب آدرس تون رو زدم این صفحه اودم!
    http://ghadiany.com/wp/

    یه سر بهش بزنید ببینید چرا اونجوریه؟!!
    وب شماست اما نوشته اش نیست!!

    منتظرم
    یاعلی

  65. ترگل می‌گوید:

    واییییییییی من عاشق این مورچه هام
    آخ جون

  66. ترگل می‌گوید:

    داداش روز پدر برای بابا اکبر هدیه چی میبری؟؟

  67. عشقی می‌گوید:

    پدرم اهل جنگ بوده و هست. پدرم نه شما را می شناخت. نه می دانست مذهب و مرامتان چیست. نه ده را برداشت بود و اتفاقا قسمت و برادر محسن و دکتر محسن باز شده بود.
    و پس از روز ها احساس کردم پدرم از ته دل احساس لذت کرد از کتاب شما
    خواستم تشکری کرده باشم برای این خوشحالی پدر جانبازم
    دست مریزاد
    ان شاءالله با شهدایی که از خونشان پاسداری می کنی محشور شوی.
    راستی خانه ی دلی باز کرده ام برای خود.اگر قدم رنجه فرمایی بارها ممنونت می شوم

  68. ترگل می‌گوید:

    ما رمان می خوایم یاالله

  69. سامان می‌گوید:

    سلام
    عالی بود “تکه ای از رمانتان”،اولش فکر کردم مثل نوشته هاتون یک دلنوشت هست بی داستان ولی مثل اینکه با یک رمان جذاب طرف هستیم،زودتر لطفا چاپش کنید…
    ممنونم

  70. ترگل می‌گوید:

    روز پدر بر همه ی پدر هایی که رفتن جلوی گلوله و شهید شدن که امروز ما در آرامش به پدر مون روزش رو تبریک بگیم مبارک
    آقای قدیانی روز پدر رو از طرف من به پدرتون تبریک بگین
    اشک نمی ذاره دیگه چیزی بنویسم

  71. مرضیه می‌گوید:

    سلام
    اعوذ بالله من الشیطان رجیم
    اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر
    الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق ال ان یقولوا ربنا الله و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات ومساجد یذکر فیه اسم الله کثیرا و لینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز

    ان شاءالله به امید آزادی قدس ، قبله اول مسلمین
    به زودی
    و تمام مهاجران مستعمره چی باید به کشورهاشون برگردونده بشن اگر مقاومت کردند با شمشیرها و اسلحه های ما طرف هستند.
    خدا یارتون باشه ، اگر خدا یار پدران شما نبود آیا ممکن نبود ما الان اشغال شده باشیم؟

  72. مروارید می‌گوید:

    سلام
    مثل همیشه عالی بود. مخصوصا در مورد مادران زمینی ، من فرزند شهید نیستم اما دلم از سنگ نیست .
    گر همی خواهی که چون مهرت بود مهرت قبول
    مهر حیدر بایدت با جان برابر داشتن
    جز کتاب الله و عترت ز احمد مرسل نماند
    یادگاری کان توان تا روز محشر داشتن

  73. خودم می‌گوید:

    جدی این متن زیبا رو خوندید؟؟ واقعا تشکر از شجاعتتون. خیلی عالی بود.

    دارد زمان آمدنت دیر می‌شود/ دارد جوان سینه زنت پیر می‌شود/ تاثیر گریه های غریبانه شماست/ وقت غروب جمعه چه دلگیر می‌شود. اللهم العجل لولیک الفرج
    برای ظهورش صلوات.

  74. سادات(سید حسین) می‌گوید:

    سلام حاجی
    معرکه بود،ولی یک جایش اشکال دات اون هم عبدالشیطان سروش در جدیدترین بیانیه در همین هفته حرف های بسیار زشت و مضخرفی را نثار وجود مقدس مقام عظمای ولایت(حضرت ماه)کرده که امیدوارم این بیانیه را از تو سایتش بخونی وجواب کوبنده ای نثار این شیطان کنی
    لعنت حق به خائن دین فروش
    آلت بیگانه و شیطان سروش
    یاعلی حاج حسین اجرت با حضرت زهرا
    منتظرجوابت هستیم

  75. ناشناس می‌گوید:

    فقط حیدر امیرالمومنین
    میلاد مبارک
    علی یارت

  76. جیم جیم می‌گوید:

    فقط حیدر امیرالمومنین
    میلاد مبارک
    علی یارت

  77. سبز و سرخ می‌گوید:

    آخ که چه کیفی کردم….
    خیلی عالی بود
    داداش حسین اگه وقت کردی یه سری هم به وبلاگ ما بزن
    با مطلب”آهای…با تو ام…” به روزم
    دوستت دارم

  78. سامان می‌گوید:

    سروش حقارت خودش را با توهین به رهبری میخواد بپوشونه،بهترین واکنش همونی هست که بهش روا داشته شده تا حالا،بی تفاوتی بهش و حسابش نکردن،چنین ادمهای حقیری که از فلسفه و علم شروع میکنن و کارشون به بیانیه های سریالی هتاکانه میرسه لیاقتشون همون مزدور شدن هست،بی توجهی بهش با وجود صادر کردن بیانیه های قبلی به حدی خشمگینش کرده که دیگه عنان از کف برید…
    آدمهای کوچک سعی می کنند به نحوی-حتی با ناسزا گفتن به ادمهای بزرگ- خودشون را مطرح کنند و روشنفکرنماها هم از اینکه در محاق بیفتند و فراموش بشند همیشه واهمه دارند بنابراین تحلیل این پارسهای! سروش زیاد سخت نیست

  79. سامان می‌گوید:

    راستی در مورد اسم رمان،
    رمان تقریبا مطرح “سمفونی مردگان” معروفی حسابی شناخته شده هست،هرچند من هم خیلی اسم “سمفونی مورچه ها” به نظرم قشنگ و بامسما هست ولی فکر کنم همنامی تقریبی دو رمان کمی در بازار نشر سعی میشه اجتناب بشه ازش،البته این نظر یک جوان کتابخوان کاملا ناآشنا به مسائل نشر هست و فکر کنم خود شما دوستان بسیار حرفه ای و مطرحی چون آقای صفار را دارید که میتونید از مشورتشون استفاده کنید…
    به هر حال ما منتظر رمان به هر نامی هستیم…

  80. سلمان روح الله می‌گوید:

    مسافرت رفتی در ام داوودت مارا فراموش نکن من مسجد امیر شهرک هستم

  81. شهاب سنگ می‌گوید:

    سلام فکر کنم نفر شونصد و دوم شدم. عیبی نداره اینم قسمت ماست دیگه!
    چقدر خوشگل بود داداش. راستیتش اون متن اولی و دومیتون رو که خوندم به حالتون غبطه خوردم. شما چه سعادتی دارید که فرزند شهیدید. و اون مادران زمینی چه مقامی دادند پیش خدا!
    در مورد متن آخرتون هم چی می تونم بگم جز ایتکه خم بشم و بر دست هادی قلمتون بوسه عشق بزنم؟

  82. جمهوری اسلامی ایران می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی ,امروز وقتی دیدم وبلاگتون راه افتاد خیلی خوشحال شدم . امیدوارم که همیشه مثل خار تو چشم دشمنان باشید وبا آرزوی موفقیت روزافزون برای شما.

  83. samaneh می‌گوید:

    سلام
    التماس دعا.. منم مثل خواهر شما.. مادرم مثل مادر شما.. سفر رفتید برای مادرم زیاد دعا کنید، زیادِ زیاد .. لطفا

    از بقیه دوستانم هم میخوام برای مادر من توی این شبها زیاد دعا کنند..
    برای رفع گرفتاری از کار همه و البته مادر من
    ممنونم

  84. نازنین می‌گوید:

    ای جان سه تا باهم به قولی سورپرایز شدیم

    برادر ما یه بار از سهمیه فرزند جانبازی استفاده کردیم جواب کامنتمونو دادی چجوریاس اینجا هم فقط یه بار حق استفاده از سهمیه رو داریم یا نه
    شوخی بود برادر حسین
    این سایت یه بدی داره اونم اینکه خفن اعتیاد آوره والله واقعیته اون چند روز که سایت قطع بود من به این نتیجه رسیدم
    تولد مولا علی هم به شما وبه همه اعضای سایت تبریک میگم

    در پناه خدا

  85. samaneh می‌گوید:

    راستی
    شنبه ۵ تیر مراسم شکرگزاری برای سلامتی حضرت ماه، بعد از ترور ۶ تیر بعد از نماز مغرب و عشا برگزار میشه..
    مسجد اباذر

  86. دیوونه داداشی می‌گوید:

    سلام بر حسین*

    الههههههههههههههههههههی فدات بشم داداشی جوووووووووووووووووووون

    اومدی با دست پر …
    با خبرهای خوب …
    بزار منم دیگه چیزی نگم از دلتنگی هام…

    خیلی عزیزی نازنین
    خرابتم داداش
    به مولا

    فقط التماس دعا واسه ” امیر علی ” عزیز
    عاجزانه …..

  87. طاهره فتاحی می‌گوید:

    بنده کنیز مادران شهدا شما هستم…

  88. شهاب سنگ می‌گوید:

    تف به این روزگار. من هی می گم سعادت هیچ کاری رو ندارم هیچکی قبول نمی کنه!
    من تا همین الان هم فکر می کردم می رم اعتکاف اسم نوشته بودم… وسایلم رو هم پیچیده بودم… یه دفعه برام کاری پیش اومد که فهمیدم نمی تونم برم…
    اه… یعنی من اینقدر بدم که خدا هم منا تو خونش راه نمیده؟ من می خوام برم…

  89. آیه می‌گوید:

    داداش حسین برای ما هم دعا کنید. خوشبحال شما که با بصیرت عازمید.ایشاالله صحیح و سالم بر میگردید و اون نامه کذاییه رو برامون میخونید(خنده)
    یا علی.
    داداش حسین روزتون هم مبارک پیشاپیش.

  90. آیه می‌گوید:

    آخ جون نوشته پررنگ ها داداش باالخره حرف زد.

  91. خان باجی می‌گوید:

    سلام
    خط ششم کلمه چشمن باید اصلاح بشه .
    آقای قدیانی
    درسته که هنگام سفر نیستید تا نظراتمون رو تایید کنید اما بدونید اینجا خانه ی امید ماست چرا که معطر شده به عطر حضرت ماه … و با چنگ دندون ازش مراقب میکنیم و جای شما نی ساندیس میکنیم تو چشمان دشمن .
    تشریف بردید خانه خدا خواهر خوبمون (نیایش )رو فراموش نکنید.
    ما رو هم از دعای خیر فراموش نکنید و اونجا از خداوند و رسولش بخواهید تا تذکره کربلای من و خانواده ام و هرکسی که اسم حسین میاد ضربان قلبش تند میشه رو امضا کنه ..
    سلام منو به زهرای پهلو شکسته برسونید و بگید خوش به حالت خانم که در تنهایی با ذوالفقار علی هم صحبت میشدی اما ما چه کنیم از این تنهایی ؟
    به سلامت برید و برگردید انشاالله .
    خیلی التماس دعا .

  92. سامان می‌گوید:

    سلام
    راستی اگر سفر زیارتی است برای همه بیماران و پدر و مادر ها و و مظلومین و کودکان و ما و این امتحانات ما! دعا کنید…
    ممنون خواهیم شد

  93. Montazer می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    خوشحالم که قطعه ۲۶ باز شد
    ما مدعیان ، دل خزانی داریم / با حضرت دجال تبانی داریم / ما لاف زن ندبه و اشک و آهیم / این جمعه نیا !…جام جهانی داریم
    میلاد مولامون امیرالمومنین و روز مرد رو هم تبریک میگم
    انشاءالله همیشه حسینی باشید
    یا علی مدد
    دعا…

  94. سید احمد می‌گوید:

    یه پیام بازرگانی برم.
    ساعت ۱۸:۵۸ غروب جمعه.
    تعداد افراد آنلاین ۲۴ نفر.

    داداش حسین بسیجیها فدائی داری.

  95. آذرخش می‌گوید:

    سلام به همه دوستان
    بچه ها انگار عیدیمون رو از حیدر کرار گرفتیم. خدا رو شکر امیرعلی بهوش اومده.
    عید همه تون مبارک.
    داداش شما چهار پنج روز نبودی ما اینجوری دق کردیم. حالا چطور دلت میاد دو هفته ما رو بذاری و بری؟ یه کاری کن از اونجا هم بیای نظرات رو تایید کنی. 😀
    برو در پناه حق برادرم. خیلی التماس دعا داریم. ایشالا برگردی با دست پر.
    یا علی

  96. آذرخش می‌گوید:

    سمانه جان انشاالله مشکلات همه حاجتمندان برطرف می شه.
    محتاجیم به دعا

  97. سالک مبارز می‌گوید:

    نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه داداش به خدا این بی انصافیه تهرانی ها هم کتاب نه ده رو خوندن هم رمان سفونیه مورچه ها را می خونن اون موقع ما شهرستانی ها باید فقط تو کفشون بمونیم دعا کنیم خدا به ما عمر نوح وصبر ایوب بدهد تا بتونیم کتیبه ای از کتاباتو دراواخر عمرمان که هنگام السلام گفتن است به عزائیل سلام الله بخوانیم ان هم اگر اجل مهلت بدهد…
    ببین چه دل پری دارم من…
    تازه اگه کتابتون رو هم تهیه کنیم بی امضا فطیره…
    دلمان اتش گرفت از این همه ظلمی که در حقمان شد باور داشته باشید این ظلمی که به ما می شود فراعنه به مصریان نکردند..باور کنید…
    گریه ام گرفت…
    راستی یه موضوع خب شد همسرم باهاتون اشنایی نداره والا من تا اخر عمرم عذب می ماندم حالا بپرسید چرا؟؟؟؟؟
    داداش رفتی سفر التماس دعا.
    داداش حسین: چرا؟

  98. سید احمد می‌گوید:

    حسین آقای عزیزم داداش من دارم میرم.
    تو رو خدا دعا کنید تو این روزای مقدس لطف و عنایت خدا شامل حال سیداحمد بشه.

    دلم براتون تنگ میشه ولی با دعا کردن برای خورشید وماه و ستاره ها دلمو آروم میکنم.

    داداش حسین و همه دوستان عیدتونم مبارک.
    فعلا خدانگهدارهمه شما.

  99. طهورا135 می‌گوید:

    سلام اقای قدیانی.سفر بی خطر.ملتمس دعا هستیم وبعد از ان منتظر ره اورد شما از ان سفر که ایمان دارم متنی زیبا تر از همیشه خواهد بود.
    داداش حسین: چیزکی قطعا خواهم نوشت و اگر خوب درآمد کتاب خواهد شد اما آنچه برایم مهم تر است این است که می خواهم رمان سمفونی مورچه ها را در همین سفر تمام کنم. حالا ببینیم چه می شود.

  100. مریم می‌گوید:

    سلام
    خسته نباشید خداقوت
    واقعا مطلب جالبی بود
    موفق و پیروز باشید به کوری چشم حسودان
    داداش حسین در مورد کار آقای لاریجانی که داره با سران فتنه همراهی می کنه ( وقف اموال دانشگاه آزاد ) هم مطلب بنویس خیلی مشتاق خوندنش هستیم .

  101. 135 می‌گوید:

    سلام داداش حسین

  102. 135 می‌گوید:

    کاش می شد همه ی احساس ها را همین طور مثل شما زیبا نوشت . . .

  103. بی دل می‌گوید:

    سلام داداش حسین…
    در برابر این پست جدید فقط میشه سکوت کردو اشک ریخت……..
    میلاد مولود کعبه رو به شما وخانواده محترمتون تبریک میگم،حتما فردا میرید سر خاک بابا اکبر،سلام وتبریک مارو هم به بابا برسونید.در پناه حیدر باشید.

  104. ya zeinab می‌گوید:

    سلام داداش! سمفونی مورچه ها بی نظیره! سفر به خیر و انشاالله بهترین استفاده معنوی را ببرید داداش یه خسی در میقات بنویس در این سفر! ما را هم دعا کن یاعلی

  105. 135 می‌گوید:

    روزتون مبارک

    راستی داداش حسین سفرتون به خیر . .

    اما کی بر میگردید. .

  106. آنتی بالاترین می‌گوید:

    واقعا خسته نباشی .
    نمی خواهم کامنت تکراری بزارم اما . . .
    واقعا کارت محشر
    راستــــــــــــــــــی حسین جان
    وبلاگ ماهم که از اسمش هم پیداست برای مبارزه با بالاترین و بالاترینی هاست
    توی خود سایت صهیونیستی بالاترین از ما انتقاد کردن و من از شما خواهش می کنم یک متن ویژه سایت صهیونیستی بالاترین بنویسی و ما کاربران از آن مانند متن های دیگر استفاده کنیم.
    منتظر جوابتان هستم !
    با سپاس فراوان التماس دعا

  107. علیرضا کیانی می‌گوید:

    حلالت نمی کنم
    فدات میشم

  108. دل آرام می‌گوید:

    چقدر وقتی نیستسد به ما سخت می گذره…
    متنتون برای فرزندان شهدا عالی بود

  109. سمیرا می‌گوید:

    سلام
    آقای قدیانی . خسته نباشی

    خیلی خوشحالم . آقا امام علی (ع) واقعاً آقای کرامت است.
    ********************************

    امروز هم قطعه ۲۶ باز شد که با گشوده شدنش دری از بهشت به روی ما باز شد.

    هم الحمد لله آقا امیرعلی بهوش اومده.
    *********************************
    واقعا اینجا قطعه ای از بهشت است. باید به اینجا دخیل بست.

    خیلی آقایی…

  110. سمیرا می‌گوید:

    یادم رفت بگم
    داداش تو پیش خدا خیلی عزیزی . شک نکن !
    یه دعا کن به حق بابای شهیدت حالا که بهوش اومده سریعتر سلامتی کاملش رو بدست بیاره.

  111. علیرضا کیانی می‌گوید:

    داداش کی میری؟
    داداش حسین: یک و یا شاید ۲ هفته دیگر.

  112. آلما می‌گوید:

    سلام!
    چه عجب آپ فرمودید!
    متن پدر آسمانی فوق العاده بود!

  113. آلما می‌گوید:

    از همین حالا مشتاق رمان سمفونی مورچه ها هستیم!
    راستی واقعا چرا نزدیک مزار پدرتان این همه مورچه هست؟!
    تعدادشون خیلی زیاده!

  114. عباس می‌گوید:

    سلام داداش حسینم.

    علی امام من است ومنم غلام علی
    هزار جان گرامی فدای نام علی

  115. عباس می‌گوید:

    سلامی دوباره.
    داداش عزیزم کجا میخوای بری؟ببخشید میپرسم ها .اما خیلی دوس دارم میخوای بری کجا که انقدر غلیظ حلالیت میطلبی
    داداش حسین: اون دنیا!

  116. سرباز گمنام می‌گوید:

    سلام حاجی
    دمت گرم
    باز هم بنویس و تیرهای حق خود را روانه جبهه باطل کن
    راستی منتظر رمان هستم
    یا علی

  117. زهرا می‌گوید:

    س.امروز برای اولین بار آمدم وبلاگ شما.متاسفانه یا شایدم خوشبختانه در همون نگاه های اول نظر همشهریم دختر بابام رو دیدم.. اولش یه نفرت شدید از شما وجودم رو گرفت.نمیدونم چرا.ولی وقتی حسابی توی دسست نوشته هاتون غرق شدم حس عجیبی پیدا کردم.انگار سالهاست با شما و وبلاگتون آشنام.انگار سالیان درازیه که آذرخش هپلی سارا و….رو میشناسم.
    التماس دعا دارم نه برای خودم /واسه آقام به قول شما حضرت ماه

  118. زهرا می‌گوید:

    ۲ تا خواهش هم دارم:
    ۱٫توزیع کتابتون در شهرستان ها خصوصا شهر من زاهدان
    ۲……..
    ۲رو بعدا میگم.
    ممنون

  119. "همت مضاعف کار مضاعف" می‌گوید:

    مراسم شکرگزاری به مناسبت سلامتی حضرت ماه در بمب گذاری ۶تیر سال ۶۰ شنبه ۵ تیر در مسجد اباذر تهران (منطقه ۱۷) همزمان با نماز مغرب و عشا با سخنرانی حجت الاسلام پناهیان بر گزار میشود.
    خدا کنه همیشه سلامت و بر قرار باشند و دست عنایتشون رو سر ستاره ها.

  120. نیایش می‌گوید:

    بازم سلام داداشی
    می خواستم ازتون خواهش کنم متنی که تو همایش سایبری خوندین رو توی وبلاگتون بزارین
    ممنونم……………….راستی تولد عزیز دل شیعه ها, مولای بزرگ امام علی(جوووووووووووونم)علیه السلام رو به همه تبریک میگم.
    در ضمن از به هوش اومدن امیر علی خییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی خوشحال شدم ..خداحافظ داداشی
    داداش حسین: در همایش سایبری ۲ متن خواندم که هر دویش در این سایت هست؛ “این روزها همه برای عمار …” و “چرا سران فتنه از …”.

  121. ناشناس می‌گوید:

    سلام و عرض تبریک…
    .
    .
    سیریش محصول نطفه ای ناپاک است از ازدواج نامشروع چسب برجهای دوقلو با شیره شجره خبیثه کاخ سفید.
    حقا که باید به شما گفت سالار اهل قلم…

  122. نیایش می‌گوید:

    وای واقعا یعنی اونا رو خوندین آخجججججججججججججججججججججججججججججججون مرسی پس برم دوباره بخونمش ….ممنونم خیلی زیاد: خداحافظ داداشی.

  123. آبجی زهرا می‌گوید:

    ای بابا اسمم یادم رفت…
    این ناشناس بالایی من بودم…

  124. موسوی می‌گوید:

    … و قلم توتم من است…

    بگذار بر قامت بلند و راستین و استوار قلمم به صلیبم کشند ، به چهار میخم کوبند ، تا او که استوانه حیاتم بوده است ، صلیب مرگم شود ، شاهد رسالتم گردد ، گواه شهادتم باشد تا خدا ببیند که به نامجویی ، بر قلمم بالا نرفته ام ، تا خلق بداند که به کامجویی بر سفره گوشت حرام توتمم ننشته ام.

    (دکتر علی شریعتی)
    داداش حسین: دکتر علی شریعتی در کتاب حج: اگر رهبری نباشد، چرخیدن بر گرد خانه خدا با خانه بت مساوی است … با حسین نباشی، خواه به نماز ایستاده باشی، خواه به شراب نشسته باشی، نتیجه یکی است.
    آری؛ شریعتی گلی است که عطر خوبی دارد و مثل هر گل دیگری چند تایی هم خار دارد! بدا به حال آنهایی که کلا خار هستند و جز تعفن هیچ بویی نمی دهند.

  125. طاهره فتاحی می‌گوید:

    آقای قدیانی شما ما رو حلال کنید اگه حرف بدی زدیم,اگه انتقادی کردیم یا حرف بدی زدیم و …

  126. بهمن سهروردی می‌گوید:

    عاشقی کار دله
    گناه من نیست
    دوست دارم حسین جون
    انشاالله آقا می آد

    نگران با من استاده سحر

  127. کهربا می‌گوید:

    سلام داداش حسین،
    گفتی که عازم سفری.. ان شاالله که خیر باشد و به سلامت رفته و بازگردی که زیاد نباشد مدت بی مبصر ماندمان در این فضای مجازی.. که همین چند روز خراب بودن سایت را هم تو چه میدانی که چگونه سپری کردیم..ولی حالا حداقل اینجا را داریم تا در نبود شما با آن خاطرات خود را تازه کنیم.. خاطرات این چند ماه که واقعا خاطراتی بدیع و نو برای ما در فضای مجازی بود… تا قبل از قطعه ۲۶ ما همیشه باید به دنبال دشمنان می دویدیم و قطعه ۲۶ به ما نشان داد که می شود کاری کرد و باید هم چنان کرد که دشمن پی ما بدود..
    گفتید که ما شما را حلال کنیم، که من فکر نمیکنم کسی را که تعداد کامنتهایش به پانصد میرسد در جواب ندادن یا احیانا تند جواب دادن بعضی از آنها بتوان ملامت کرد، ولی نگفتید که آیا شما این حقی که بر گردن ما پیدا کرده اید را حلال خواهید کرد یا نه.. این که برای مایی که راه عمل کردن در این فضا را بلد نبودیم راه نشان دادید.. این که حنجره ایی شدید تا صدا و فریاد فرو خفته بسیجیان مظلوم را فریاد بزنید.. این که به مایی که متحیر نی ساندیس به دست مانده بودیم یاد دادید تا با نی ساندیس خود چه کنیم.. این که ندای شهید کبیری را به گوش پنبه در گوش ها رساندید و … نگفتید که به خاطر اینها و به خاطر بعضی اذیت های غالبا ناخواسته آیا ما را حلال خواهید کرد یا نه؟
    ضمنا دوستان فضایی را برای ستاره های حضرت ماه آماده کرده اند و اگر دوستان قدم رنجه فرموده و تشریف بیاورند بتوانیم در حد وسع گفتمان ناب انقلاب اسلامی را بسط دهیم و فضایی باشد برای بحث درباره اتفاقات مهم روز…
    http://iranclubs.forumotion.net
    داداش حسین: ممنون از حسن نظر شما. بارها گفته ام قوت قلم من محصول دعای امثال شماست و ضعفی اگر در این قلم هست کار خودم.

  128. میثم شاید حامد می‌گوید:

    سلام داداش حسین

    اول تا یادم نرفته، عید میلاد امیر المومنین رو و روز پدر رو تبریک میگم…..اگه هم پدر نشدی،نگران نباش…میشی ایشالا

    بعدش هم با عرض کلی و بسیاری معذرت، فعلا بدکاری میفرماین برید اون دنیا ……برو و سلامت برگرد داداش حسین……..

    بعدترش هم اینکه لطف کن به ناشر محترم بگو،کتاب رو برا ما دور افتاده از مرکز هم بفرسته…تو ولایت ما که کتاب فروشها حتی اسم “نه ده ” رو هم نشنیدن…ما هم رنگشو ندیدیم

    یا علی دلاور

  129. مریم/خواهر امیرعلی(اینده از ان حزب الله) می‌گوید:

    سلام و درود خدا بر حاج حسین قدیانی

    ولادت حضرت امیر متقین علی (علیه السلام) بر شما مبارک باشه.
    والله اینجا قطعه ای از بهشت است…
    والله اینجا مورد نظر شهداست…
    والله اینجا پر شده از بوی خدا …
    حاجت بخواهید از اینجا …

    آقای قدیانی نمیدونم چجور احساسات خودم رو ابراز کنم .

    خدا داداش منو بواسطه پاکی دل همه گلهای خوشبوی ولایت به ما برگردوند….

    فقط خواستم تشکر کنم از شما . خدا تو رو برا خانوادت حفظ کنه.

    فدای همه شما فداییان آقا.

  130. آبجی زهرا می‌گوید:

    در آینه…
    .
    .

    آخرین بار که در آینه تنها بودم
    پسری را دیدم
    که به خود می پیچید
    لای انگشتانش
    قلمی پیدا بود
    درد سنگینی
    زیر ناخن هایش جاری بود
    من در آن آینه خود را دیدم

    (صادق رحمانیان)

  131. مرتضی می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    اودم بگم همه برای داداش امیرعلی(مدیر وبلاگ آینده از آن حزب الله)دعا کنید.انشالله هرچه زودتر شفای کامل پیدا کند وباز بتواند در عرصه سایبری با مطالب زیبا ومفیدش همه را مستفیض کند.
    تا اونجایی که من اطلاع دارم این داداش گلمون به هوش اومده
    التماس دعا برای امیر علی
    یاعلی مدد

  132. آبجی مطهر می‌گوید:

    امروز گلی شکفته در عالم شد
    کز مقدم پاک او جنان خرم شد
    در پیش علی دم از مسیحا کم زن
    عیسی ز دم علی مسیحا دم شد

    *میلاد مولای متقیان مبارکباد*

  133. سلام داداش حسین
    مطلبت مثل همیشه عالی بود تیری زهر آلود به قلب فتنه گرا ابته کو چشم خونا!!
    از:welayat1.fetnefaبه :velayatclip.parsiblog.comهجرت کردم البته با همتی مضاعف…
    لطف میکنی اگه بهم یه سری بزنی نشد یه قلمی حتما بزن.
    از همینجا .به همه هم ولایتی ها سلام میکنم. هرکی دلش خواست منو با نام کلیپ ولایت لینک کنه
    پیام بدین با نام دلخواهتون با افتخار لینکتون میکنم
    این شب ها آسمان ستاره باران است الحمدلله و یک شهاب سنگ از جمع این ستاره ها این یه تیر میره میره میره هورا خورد به هدف برجک فته رو زد داداش حسین

  134. آبجی مطهر می‌گوید:

    تقدیم به پدر حقیقیمان، امام زمان-ارواحُنا فِداه:
    ای سفر کرده ی موعود بیا / که دلم در پی تو دربه در است
    جان ناقابل این چشم به راه / برگ سبزی به تو، روز پدر است

  135. رها می‌گوید:

    سلام
    عید همگی مبارک .
    واقعا دلمون تنگ شده بود این چند روز . فردا روز پدر میرم قطعه۲۶ . دیدن بابایی که اونم الان از فرزندش ۲ سال کوچکتر ه.
    برای همه باباهایی که بچه هاشون الان خیلی دلشون میخواهد فقط یک لحظه تو بیداری ببیننشون لطفا یک صلوات بفرستید .

  136. خبر فوری……خبر خبر خبر
    http://www.pelakfa.com/ راه اندازی شده ستارها اونجا جمع بشن بلاگفا رو بزنن زمین
    مکانی آزاد برای وبلاگ نویسان ارزشی

    بلاگفا نابود خواهد شد

  137. هلیا می‌گوید:

    مرسی از متن های زیباتون
    کاش این مراسم به صورت زنده از TV پخش می شد آقا ما خوایم فوتبال ببینیم باید به کی بگبم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  138. سلام می‌گوید:

    سلام
    خوشم میاد که فوتبالی هستید
    از فوتبال خیلی خوب استفاده کردید
    بازم بکنید.

  139. یاس می‌گوید:

    سلام داداش عزیز.دمتون گرم .خیلی عالی بود.حسابی گریه کردم.امیدوارم سالم برید و برگردید.
    همه خونواده بهم غر میزنن که چقدر میام قطعه ۲۶٫اما من بازم میام چون اینجا واقعا آروم میشم.

  140. خاک پای حضرت ماهم نیستم می‌گوید:

    به نام خدای ماه و ستاره هاش

    عیدتون مبارک. رفتین مکه خیلی التماس دعا. می شه راجب سخنرانی امام خامنه ای اون قسمتی که گفتن با انصاف،. . . صحبت کنین، … ظلم چیز خطرناکی بنویسین. البته اینیکه اینجا آوردم مربوط به نوشته های شما نمی شه و منظورم نقد نوشته های شما نیست. واقعیتش اینکه من جزو دانشجوی معترض به وقف دانشگاه آزاد بودم که مقابل مجلسم رفتم، دیگه خودتون بفهمین منظورم چی بود. عمومی کردن یا نکردن کامنتم با خودتون.
    داداش حسین: صحبت های آقا را باید در بستری بالاتر درک و بررسی کرد اما اینکه آقا از نویسنده ها رعایت انصاف و حفظ اتحاد را خواسته اند من و شما باید گوش به فرمان باشیم و دقیقا به همین دلیل بود که نامه من به آقای هاشمی کار نشد. از طرفی مسئولین و همین نمایندگان هم نباید کاری کنند که ما ستاره ها مجبور به اعتراض شویم. حرف من این است؛ ولایت پذیری یعنی اگر آقا گفت دست سران فتنه را هم ببوسیم همین کار را با افتخار انجام دهیم و اگر امر بر جهاد کردند هم همین طور. یک نکته هم بگویم؛ الان عده ای از خواص بی بصیرت دنبال جدایی انداختن میان ماه و ستاره ها هستند و در راه رسیدن به این خواب بی تعبیر زوم می کنند فقط به بخشی از کارها و یا سخنان آقا. به کوری چشم این عده عرض می کنم که بر فرض محال ماه اگر گوش ستاره ای را هم بگیرد، آن ستاره با افتخار فریاد می زند که گوش مرا آقا گرفته. ما اینگونه امام مان را دوست داریم. خامنه ای بابای ماست؛ از ما بخواهد صبر می کنیم و خون بخواهد تقدیم می کنیم و بسیار متاسفیم که چرا بیشتر از یک جان نداریم که تقدیم ولایت کنیم. و یک حرف دیگر: اعتراض خوب است ولی نباید به تخریب وحدت منجر شود. آقا از ما سکوت نخواسته، بصیرت خواسته. مصلحت نخواسته، اتحاد خواسته. ما باید حرفمان را بزنیم ولی همیشه باید دشمن اصلی را مراقب باشیم. گاهی لازم است چشم روی خطای دوست ببندیم و ببینیم چشم بیدار دشمن را. به هر حال زیبایی ولایت پذیری یعنی تا دم در خیمه معاویه رفتن و به امر مولا برگشتن. هر چند این بار برگشتنی در کار نیست زیرا که علی تنها نیست.

  141. آذرخش می‌گوید:

    یادش بخیر.
    یه زمانی توی قطعه ۲۶ چه شبهای که به صبح می رسوندیم.

  142. سلام
    داش حسین قشنگ بود وبسیار جالب خدا خیرت بده
    مسئولین بجای اینکه یاد مادران و پدران شهدا بیافتند با بازیگران و دیدادر می کنند و بی پولی آنها را می ببیند و وام بهشون میدن برای نمایشگاه عکسشون کجان این مسئولین من خودم تو بیمارستان پدر شهیدی را دیدم که پول بیمارستانش را نداشن بده اون وقت بعضی ها ………..
    دلمون خونه بیشترشون به جان هم افتادن برای کسب قدرت و جایگاه کی یاد پدران و ماردان پیر شهدا می افته نه وقت نمی کنن بالاخره باید هوای بازیگران را داشته باشند،دنبال وقف دانشگاه آزاد هستند کی بیاد پدر مادرهای پیر شهدا می افته فقط برا مراسماشون میرن سراغ این پیر مرد و پیر زن ها،جای دور نریم همین خود ما بچه مذهبی ها چقدر شده بریم خونه این پدران و ماردان شهدا با هاشون صحبت کنیم شهدا شرمنده ایم
    بگم با این اوضاع فقط زیر علم یکی سینه میزنم و ازش دفاع میکنم و اون سید علی خامنه ای است.بقیه برن………………………………………………………………………………..
    داداش حسین: بقیه برن گم شن! راحت باش!!

  143. خادم الشهدا می‌گوید:

    سلام جناب قدیانی.از اینکه دارین میرین مسافرت خوشحالم و امیدوارم دست پر برگردین اما از اینکه یه مدت تنهامون میذارین خیلی ناراحتم. البته یه مدت کوتاه احساس کردم مثل قبل سرحال نبودین و متنهای نیش دار نمی نوشتین که خدارو شکر امشب متن قشنگتون رو دیدم که زبانم از گفتن نظرم درباره اون عاجزه، آخه درد بچه شهید رو هیچکس به اندازه خودش نمیفهمه. به هر حال امیدوارم تو این سفر رمان سمفونی مورچه ها تموم بشه و شما با روحیه ای باز برگردین. راستی کی می رین؟ و هنوز نرفته باید بپرسم کی برمیگردین؟
    داداش حسین: فعلا زمان دقیق هیچ چی معلوم نیست؛ حتی زمان دقیق ظهور!

  144. نازنین می‌گوید:

    برادر حسین سفر حج تشریف میبرید خوش به سعادتتون التماس دعا

    نوشته های شما تو حال و هوای خونه خدا چی میشه

    من همیشه دعا میکنم شما شهید بشی
    ای با با قاطی کردم نصفه شبی
    شعری شد واسه خودش شب خوش

  145. سادات(سید حسین) می‌گوید:

    سلام حاجی
    امیدوارم تو مدینه شهر غم ها و مصایب علی(علیه السلام) ما رو از دعای خودت محروم نکنی

  146. سیدمحمدحسن می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    خسته نباشید
    امیدوارم که پدران شهید این دوستان و همرزمان ما و عموی شهیدم سیدمحمدباقر پشت و پناهت باشد.
    نمیدانم از پدرت اکبر پرسیدی چرا خودش را به من نشان نداد، یانه؟ اما سلام مرا به او برسان و از طرف من به او تبریک بگو روز مردان مرد و پدران واقعی را.
    به ماهم سر بزنید/ با ویژه نامه عید میلاد ولایت به روزم و چندتا شعرهم نوشته ام خوشحال می‌شوم از نظراتت استفاده کنم.
    http://shakhsar.persianblog.ir

  147. bangejaras می‌گوید:

    الله اکبر
    آدرس جدیدتخریبچی:http://takhribchee.blogspot.com

  148. آذرخش می‌گوید:

    هوس کردم یه چیزی بگم:
    غلط کردید بی شمارید.
    دلم تنگ شده بود برای این جمله. شرمنده بابت پارازیت.

  149. طاهره فتاحی می‌گوید:

    خوبه دیگه.همه چی با فوتبال تنظیمه.قبل از بازی آن لاین میشید,بین دو نیمه و بعد از بازی.
    یه نظر همین طوری هم بدم:بازی خوبی بود.بنده که لذت بردم.البته از نیمه اول بیشتر…
    داداش حسین: فقط مارادونا. جام دست دیگوی بزرگ است. شک نکنید.

  150. خادم الشهدا می‌گوید:

    جناب قدیانی چرا مثل قبل راحت حرف نمی زنید؟اگه نمیدونید بدونید که ما اون داداش حسینی رو میخوایم که همیشه احساس میکردیم می تونیم بهش متکی باشیم. همون داداش حسینی که یه تنه به جای بیست و هفت میلیون رای حرف میزنه. اون داداش حسینی که حضرت ماه اسم داداش حسین بچه بسیجی ها رو بهش نسبت داده.مطممئنا از گرفتن دل شما دل ماهم میگیره.وقتی شما با شور و شوق فوق العاده متن جون دار مینویسین که وقتی اونو میخونیم احساس میکنیم کلمات با ما حرف میزنن یا جواب کامنت های ما رو با حوصله میدین صد درصد ماهم انرژی میگیریم. تاوقتی احساس میکنم راحت صحبت نمیکنین ترجیح میدم کامنت نذارم تا اون جوابهای درنده همیشه تو ذهنم باقی بمونه. سفر معنوی خوبی داشته باشین،یاعلی
    داداش حسین: به خدا من راحتم!

  151. سالک مبارز می‌گوید:

    سلام داداشی سرشب ستاره ای تون بخیر.

  152. سالک مبارز می‌گوید:

    داداش چرایش بماند خصوصی برات می گم.فکر می کردم میری اعتکاف؟؟؟البته تف به ریا.
    داداش حسین: امسال سعادتش را نداشتم؛ امان از این هزار و یک کار عقب مانده.

  153. محمد رضا می‌گوید:

    فردا میرم روز پدر رو به بابا حسینم تبریک بگم.

    به بابا اکبر شما هم تبریک میگم.

    شادی روح همه ی باباهای آسمونی و سلامتی همه ی مادرای هم پدر هم مادر، بلند صلوات

  154. آذرخش می‌گوید:

    راستی این دیگوی بزرگ خبر داشتید که توی اتاقش عکس دکتر احمدی نژاد رو نصب کرده؟

  155. مریم می‌گوید:

    حسی حسین …
    کعبه سنگی ست که ره گم نشود …..
    نمی دو نم چجور التماس دعا بگم که یادتون بمونم
    فکنم اگه لایق باشم فقط بگین خدا یه آسمون ستاره التماس دعا داشتن ، شاید منم دعا بشم .
    التماس دعا داداش
    بگوشم !

  156. سالک مبارز می‌گوید:

    حل میشه داداش ان شاالله.ما مگه چغندریم برات دعا می کنیم.

  157. آذرخش می‌گوید:

    امشب تلویزیون نداشتم.
    بازی خوبی رو از دست دادم؟
    من سال ۲۰۰۲ طرفدار دو آتیشه آلمان بودم اما تف به مرکل که نمی ذاره آدم یه کم تیم داشته باشه.
    باز هم پارازیت.
    معذرت.

  158. samaneh می‌گوید:

    سلام سلام
    شب بخیر، نه نصف شب بخیر، نه صبح بخیر، اصلا وقت بخیر
    منم براتون دعا میکنم
    حل میشه
    نگران نباشین

  159. خاک پای حضرت ماهم نیستم می‌گوید:

    به نام خدای ماه و ستاره هاش

    خیلی ممنون از اینکه جواب دادین. میشه نظرتونو راجب شعارهایی که مقابل مجلس دادن بگین. به نظر شما یه با بصیرت چه شعارهایی رو نمی داد؟ واقعا” دوست دارم بدونم.
    داداش حسین: شعارها را همان موقع برایم اس ام اس کردند. عالی بود و حتی جا داشت تندتر هم بشود! گفتم؛ معنای اتحاد سکوت نیست. معنای ادب هم با فرو رفتن در جلد ابوموسی اشعری فرق دارد.

  160. شهاب سنگ می‌گوید:

    اومدم یه سلامی عرض کنم و برم
    داداش ما اون نامه را هنوزم یادمون نرفته ها! ولی اگه صلاح نمی دونید یه ندا بدید یادمون می ره!

  161. تازه وارد می‌گوید:

    هر چی فکر کردم چی بنویسم هیچی به نظرم نیومد،بغض بدی گلومو گرفته که………….
    خدا به شما خیر بده که اینهمه جوونی رو که الان میتونستند خیلی جاها باشند رو اینجا جمع کردی!
    اجرکم عند الله
    نفستون حق،قلمتون پرشور
    یاحق

  162. آذرخش می‌گوید:

    (از امام علی (ع) پرسیدند: عدل یا بخشش، کدام یک برتر است. حضرت فرمود: ) عدالت، هر چیزی را در جای خود می نهد، در حالی که بخشش آن را از جای خود خارج می سازد. عدالت تدبیر عمومی مردم است، در حالی که بخشش گروه خاصی را شامل است، پس عدالت شریف تر و برتر است. (حکمت ۴۳۷)

  163. آذرخش می‌گوید:

    پیام بازرگانی به یاد سیداحمد:

    ساعت ۱:۵۶ نیمه شب
    بازدید امروز: ۴۸۸
    افراد آنلاین: ۱۹

  164. خاک پای حضرت ماهم نیستم می‌گوید:

    به نام خدای ماه و ستاره هاش

    ممنون، یه لحظه نرین بخوابین، می خوام یه چیزی بپرسم باید یه مطلبی رو از یه جایی بیارم، برام مهمه. نرینا

  165. ناشناس می‌گوید:

    سلام به روی ماه همه ستاره های فدایی حضرت ماه. عید همه مبارک. انشالله به زودی عید ولادت آقا امیر المومنین رو با حضرت خورشید جشن بگیریم.
    داداش مثل همیشه عالی و بی نقص بود. خدا برکت قلمتو بیشتر کنه.
    منتظر سمفونی مورچه ها هستیم داداش ، حتما خیلی خوندنی و تاثیر گذاره (مثل همه نوشته هات).
    التماس دعا از همه ستاره های پرنور! اول از همه هم برای تعجیل در فرج آقمون که از همه دعاها مهمتره.
    داداش رفتی واسه این shiner ناچیز هم دعا کن.

  166. س. سلام می‌گوید:

    سلام
    سلام
    سلام

    مرده بودم زنده شدم
    قطعه ۲۶ راه افتاد و من دولت پاینده شدم
    دلم خیلی گرفته بود – خودم به در و دیوار هر سایتی می زدم تا یه نشونی ازتون بگیرم – باز خداخیر بده آقای دوئلو
    که اون سایتو راه انداخت – بچه ها تا می بینند که نیستی می رن اونجا تا یه نشونی از بگیرند-خدایش خیر دهد هر که این امارت کرد
    راستی دارید مــــــــــــــــــــــــــــی رید؟؟ پیشاپیش زیارت قبول ،خیلی خیلی مارو دعا کنید –
    حسین جان، توی کانون سمیه گل کاشتید ، گــــــــــــل
    ببخشـــــــــــــــــــــــــــــــــید که نشد بیام عرض سلام و ادبی بکنم ، البته تقصیر خودتونه از بس از دوستان گله کردید ما هم ترسیدیم از اینکه نکنه مثل دوستان بشیم یا سوژه دوستان بشیم ، رو این حسابا جرات نکردم بیام عرض احترامی خدمتتون بکنم. شرمنده
    ولی از حضورتون و از دیدنتون بسیار بسیار شاد شدم ،
    امیدوارم تو مراسم ۱۸ تیر سر مزار مطهر شهید مسلم ، تشریف مبارکتونو بیارید؛
    باید بیایید و یکی از دل نوشته های گرمتونو با پخش زنده برای ستاره ها بخونید، ما منتظر حضور سبزتون #### (ببخشید حضور فیروزه ای تون ) هستیم.
    اسم فیروزه می آد یاد تسبیح خوشگلتون می افتم که با انگشترتون ست شده * این تسبیح و انگشتر جزء مشخصه اصلی تون شده ، نه اصلا جزئی از ذاتتون شده – خیلی شـــــــــــــــکیله

    وقتی چشمات به کعبه افتاد
    یادت نره
    برای رهبر مظلوم و تنهایمان دعا کن –
    برای امام غریب و تنهایمان دعا کن
    برای ستاره های مظلوم و تنهای این ماه آسمونی دعا کن
    بازم
    خوشا به حالت
    خوشا به حالت
    خوشا به حالت
    خوشا به حالت
    خوشا به حالت
    خوشا به حالت
    خوشا به حالت

    کاشکی قسمت ما هم بشه – ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
    بازم التماس دعا

  167. shiner می‌گوید:

    سلام به روی ماه همه ستاره های فدایی حضرت ماه. عید همه مبارک. انشالله به زودی عید ولادت آقا امیر المومنین رو با حضرت خورشید جشن بگیریم.
    داداش مثل همیشه عالی و بی نقص بود. خدا برکت قلمتو بیشتر کنه.
    منتظر سمفونی مورچه ها هستیم داداش ، حتما خیلی خوندنی و تاثیر گذاره (مثل همه نوشته هات).
    التماس دعا از همه ستاره های پرنور! اول از همه هم برای تعجیل در فرج آقمون که از همه دعاها مهمتره.
    داداش رفتی واسه این shiner ناچیز هم دعا کن.

  168. elham می‌گوید:

    وقتی می خواهم تاریخ بالای صفحه را بنویسم؛ گوشه اش طوری که فقط خودم ببینم می نویسم: جمعه و او نیامد!
    همکلاسی ام از گوشه عینکش نگاهش را قل می دهد روی دفترم. نگاهش را می اندازم روی دفتر خودش. دفترم را مثل بچه های کوچکی که می خواهند کسی از رویشان تقلب نکند تا می کنم.
    همکلاسی ام چشم غره می رود و نگاهش را از روی دفترش برمی دارد و می گذارد روی تخته کلاس. معلم همکلاسی کنار دستم را صدا می زند و او می رود.
    گوشه تاریخ دفترش طوری که فقط خودش ببیند می نویسم: جمعه و او نیامد! برمی گردم و پشت سرم را نگاه می کنم. هیچ کدام از بچه هایی که پشت سرم نشسته اند حواسشان به من نیست.
    روی دفتر هر دویشان بزرگ می نویسم: جمعه. هر دویشان بر سرم فریاد می زنند. معلم به سمت میز من می آید. نگاهش را به نگاهم گره می زند. یک گره کور. که من هرچه تلاش می کنم؛ نمی توانم بازش کنم. می گوید: خودکار نو خریدی؟ روی دفتر خودت امتحانش کن.
    کلاس غرق خنده می شود. قسمتی از گره کور نگاه را باز کرده ام. اما نمی دانم چرا گوشه سمت چپش باز نمی شود.
    معلم می گوید: بفرمایید بیرون. حس می کنم دنیا بر سرم خراب شده است. گره کور باز می شود. از جایم بلند می شوم. راهروی میان نیمکتها را طی می کنم. نزدیک تخته می رسم … گچ را برمی دارم. و روی تمام فرمولهای شیمی و مسئله های فیزیک و اتحادهای ریاضی و تاریخهای ادبیات و اشعار کی و کی و کی بزرگ می نویسم: امروز جمعه است. کسی منتظر نیست؟
    برمی گردم و پشت سرم را نظری می اندازم. انگار خواب می بینم. کلاس غرق در اشک شده است. و جمله خودم صدها بار جلوی چشمانم می رود و می آید: امروز جمعه است … کسی منتظر نیست؟ معلم به سمت تخته می آید.
    همه اعداد و فرمولها و جملات را پاک می کند و با خط درشت می نویسد: درس امروز؛ درس انتظار! و بچه ها کنار تاریخ بالای صفحه شان طوری که فقط خودشان ببینند می نویسند: جمعه و او نیامد!
    اما معلم گوشه تخته کنار تاریخ طوری که همه بچه های کلاس ببینند می نویسد: تا جمعه دگر انتظارها باقی است!

  169. مهدی ترک می‌گوید:

    آفرین داداش حسین مثل همیشه عالی بود . موفق باشی .

  170. س. سلام می‌گوید:

    مراسم شکرگزاری سلامت مقام معظم رهبری در مسجد جامع ابوذر برگزار می شود

    همزمان با سالروز سوءقصد نافرجام به جان رهبر معظم انقلاب در حادثه ششم تیرماه سال ۱۳۶۰ مراسم شکرگزاری سلامت معظم له در مسجد جامع ابوذر برگزار می شود.
    در این مراسم که روز شنبه ۵/۴/۸۹ همزمان با نماز مغرب و عشا برپا می گردد حجت الاسلام علیرضا پناهیان سخنرانی می کند.
    مسجد جامع ابوذر در میدان ابوذر خیابان قزوین واقع است.

    منبع : کیهان نیوز

  171. خاک پای حضرت ماهم نیستم می‌گوید:

    به نام خدای ماه و ستاره هاش

    می دونین چیه، اگه نظر اقام همین باشه که من خوشحال می شم. من اعتقادم این است که آقا در سخنرانی هاشون به مسائلی که در چند روز قبل از آن اتفاق افتاده نیز به طور سربسته اشاره می کنند. من متن خبر (نه بیانات ایشون) رو از سایتشون درآوردم، البته اگر بیانات بود بهتر بود، نظرمو می گم، خواهش می کنم شمام فکرکنین ببینین منظور آقا دقیقا” چی بوده.

    “امروز مهمترین نیاز کشور اتحاد و یکپارچگی است و هرگونه سخن، حرکت و نوشته ای که حتی با نیت صادقانه باشد ولی موجب شکاف و انشقاق در جامعه، و ظلم به افراد شود، برخلاف مصالح کشور و نظام اسلامی است.
    رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: حفظ وحدت، همدلی و انسجام در جامعه و پرهیز از هرگونه اختلاف و شکاف، نظر رهبری در این برهه حساس است.
    حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: هنر انقلاب اسلامی این بود که توانست تمام دیوارهای کاذب میان ملت را از میان بردارد و همه کشور را به یک عرصه وسیع برای ملت ایران تبدیل کند، حال برخی می خواهند دوباره این دیوار کشی های نادرست و ناحق را ایجاد کنند.
    ایشان تأکید کردند: مبانی، اصول و جهت حرکت، مشخص و روشن است و هرکسی که در چارچوب اصول و در این جهت حرکت کند، جزو مجموعه نظام اسلامی است.
    رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به تأکید مکرر خود درخصوص ظلم نکردن به افراد، افزودند: رعایت طهارت دل و عمل، یکی از وظایف اصلی است و نباید با یک کلمه و یا نوشته و یا حرکتی نابجا در مورد فرد یا افرادی که مستحق آن نیستند، به آنان ظلم شود.
    حضرت آیت الله خامنه ای با یادآوری سیره پیامبر اسلام (ص) در مورد رعایت حقوق افراد، حتی افرادی که مرتکب گناه و یا خطایی شده اند، خاطرنشان کردند: باید منصف و عادل بود و زیادتر از آن چیزی که واقعیت و بایسته است، نگفت.
    ایشان افزودند: نباید اینگونه تصور شود که چون برخی افراد مجاهد، مبارز و انقلابی هستند، می توانند در مورد برخی افراد دیگر که به زعم خود از این لحاظ در درجات پایین تر قرار دارند، هرچه بخواهند بگویند.
    ایشان با تأکید بر تفاوت طبیعی ایمان و خطوط افراد افزودند: با وجود تفاوت ایمان، در مقام زندگی جمعی باید ضمن رعایت عدالت و انصاف، اتحاد و انسجام حفظ شود.”

    اولا” اقا در خط اول گفتن : “هرگونه سخن، حرکت و نوشته ای که حتی با نیت صادقانه باشد ولی موجب شکاف و انشقاق در جامعه، و ظلم به افراد شود، برخلاف مصالح کشور و نظام اسلامی است.”

    گفتن حتی اگر با نیت صادقانه باشد، بنابراین یه جورایی خطابشون به طرفدارانشان است. باور کنین این یه قسمت و که شنیدم اولین چیزی که به ذهنم خطور کرد حرکت دیروز دانشجوها بود. این فقط نظر من نیست و من فقط چنین حسی بهم دست نداد، مادرمم همین نظرو داشتن، رفتم موبایلمو از تو کیفم بردارم دیدم یکی از دوستامم که با ما اونجا بود، برام اسمس زده که دیدی اقا حرکتمونو رد کرد. البته من بهش گفتم آقا همشو رد نکرد، یه قسمتیشو رد کردن. یه دوست دیگمم گفت گریه اش درومده و بود و پشیمون بود و کلی توبه و استغفار کرده، البته من از رفتن و اعتراض کردنم پشیمون نیستم. ولی شاید خیلی از شعارها نباید داده می شد.

    یه جای دیگه فرمودند : “رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به تأکید مکرر خود درخصوص ظلم نکردن به افراد، افزودند: رعایت طهارت دل و عمل، یکی از وظایف اصلی است و نباید با یک کلمه و یا نوشته و یا حرکتی نابجا در مورد فرد یا افرادی که مستحق آن نیستند، به آنان ظلم شود.”

    در این جا هم دارن از طهارت دل و عمل می گن، یعنی بازم خطابشون به کسایی که طهارت دل و عمل براشون مهمه، (التبه من احساس می کنم این جمله در این خبر با خود لحن و آغاز و پایانی که در صحبتاشون بود فرق داره) و وقتی گفتن به افرادی که مستحق آن نیستند، به آنان ظلم شود، دقیقا” حواسم رفت پیش خاصه شخصی که خیلی دیروز بهش توپیدیم. که در جمله بعدی می گن : ” با یادآوری سیره پیامبر اسلام (ص) در مورد رعایت حقوق افراد، حتی افرادی که مرتکب گناه و یا خطایی شده اند، خاطرنشان کردند: باید منصف و عادل بود و زیادتر از آن چیزی که واقعیت و بایسته است، نگفت.”

    اول صحبتاشونم می گن که اگر نظر منو می خواین، نظر من اینه. (خب مطمئنا” منظورشون امثال بسیجی هان که نظر آقا براشون مهمه.)
    نمیدونم، ولی اولا” این فقط برداشت من نبوده و بقیه دوستام تا اونجایی که باهاشون حرف زدم نظرشون همین بود، حتی یکی از دوستام که خیلی تنده. بیانیه جنبش عدالت خواه دانشجویی ام اگر بخونین اونام بخودشون گرفته بودن. من خودم بدون اینکه قبلش بدوستم بگم زنگ زدم دفتر آقا عذرخواهی کردم، جالبه که اون یکی دوستمم همین کار و کرده بود.
    باور کنین به خاطر اقا رفتم اونجا ولی می بینم که ما رفتیم از آقا دفاع کنیم، یه قسمتاییش چپکی شد. نمی دونم ولی دیگه دوست ندارم از اقا مایه بذارم، دارم فکرمی کنم ای کاش کسی عکس اقا رو اونجا نمی گرفت بالا.

    من از شما یه خواهشی دارم، نظرتونو بگین و یه لطفی هم بکنین، از طریق نمی دونم اقای صفار . . . یه جوری به ما بگین اقا نظرشون در مورد اون تجمع چی بوده، خیلی برام مهمه اگه واقعا ما مصداق ظلم کردن به کسی شدیم، من به شخصه باید برم حلالیت بطلبم. حتی اگر از اون شخص بدم بیاد و قبولش نداشته باشم. من ناراحتم.

  172. ناشناس می‌گوید:

    سلام داداش حسین.خوش به حالتون.التماس دعا

  173. 255815 می‌گوید:

    سلام
    و یه سلام مخصوص برای داداش حسین!
    بازم از این سخنرانی های دبش بذار واسه حضرات مسئولین!!
    من همین دیروز از پیش یکی از این مسئولین که ۶ ماه منو سر دووند تا استخدامم نکنه!!اومدم خونه ؛ البته با یه بغل منت که: “خسته شدم از بس بچه شهید استخدام کردم “!!!
    درحالی که از ۴۰ نفر کارمند زیر دستش فقط ۲ تا بچه شهیدن که اونارم انقدر صفحه پشتشون میذاره و میگه کار بلد نیستن که خود اون بچه شهیدام داره باورشون میشه!!
    البته هیچوقت سخنرانی روز اول این آدم رو که به مدت ۲ ساعت به من میگفت ” ما هر چی داریم از شهداست “!فراموش نمیکنم .
    من وقتی فهمیدم بایستی هر جا میشینی رسوا کنی این آدمهای مزور رو که توی مدرسه شاهد نذاشتن یه بچه شهیدراجع به حقوق خانواده شهید نمایشش رو اجرا کنه!
    اینارو برا شما میگم اما تمام درد دلم رو نگه داشتم تو دلم!! میدونی چرا؟!
    چون قسم خوردم دیگه از ناراحتی هام برا مامانم چیزی نگم
    دیگه بعد۲۷ سال نا براش نمونده…
    الهی فداش بشم!!
    ستاره واقعی ماه و خورشید اونه!! که با این همه بدی که تو این مملکت بهش شده اگه ما یه وقت چیزی بگیم میگه حق ندارید به اسلام و جمهوری اسلامی من چیزی بگید!!بصیرت رو داری!!

    من به مامان خودم به مامان داداش حسین به مامان سمانه که خیلی دوسش دارم و به همه همسرای شهدا روز پدر رو تبریک میگم!! ایشاالله هزار سال زنده و سالم باشید..

  174. س. سلام می‌گوید:

    فقط کریستن رونالدو

    مادر بزرگـــــــــــمم می گه: فقط کریستین رونالدو

    وقتی کریستین شوت کرد سمت دروازه و گل نشد – مامان بزرگم گفت: چرا این درازه- بد قواره (دروازه بان تیم برزیلو می گفت) بد قواره نمی زاره توپ بره تو دروازه ؟؟

    وسط بازی کلی خندیدیم -این جام جهانی مادر بزرگ ما رو هم کارشناس فوتبال کرد.
    همون طور که فتنه ۸۸ ، خیلی ها رو کارشناس مسائل سیاسی کرد.!!! %
    حالا یکی مثل مادر بزرگه ما باید بگه :
    آخه چرا دانشگاه آزاد وقف شد؟
    آخه ننه جون
    اگه وقف نشه ، بودجه فتنه های بعد از کجا تامین بشه؟
    باغ پسته که ارث بابامه – میراث پسرامه
    ذخایر بشکه های نفتی هم که، مال چکای برگشتیه!
    مزرعه … هم که خمس مالمه

    تا سال ۹۲ هم که بودجه دست احمدی نژاده !
    .
    .
    .
    اصلا دارندگی و برازندگی ؛ به قول داداش بجه بسیجی هاتون : حرفی هست!!

  175. س. سلام می‌گوید:

    ما بریم نماز نیمه شب
    به قول سید احمد تف به ریا
    خیلی باحال می گه این قسمت شو
    جمیعا بچه هاتون همشون باحال هستند

  176. آبجی زهرا می‌گوید:

    سلام…
    می بینم که کسی جز خودم آنلاین نیست…
    اگر اومدن در قطعه ۲۶ در نامه ی اعمال لحاظ بشه، چون من رکورددار رفرش قطعه ۲۶ محسوب میشم ،در بهشت برین دعاگوی همه ی دوستان خواهم بود…

  177. حزب می‌گوید:

    اطلاعیه
    به اطلاع تمامی وبلاگ نویسان ارزشی می رسانیم سرور وبلاگی
    http://www.pelakfa.com
    امادگی دارد جاگزین وبلاگ شما به جای blogfa باشد

  178. کلیپ موبایل مبارز
    شهیدی دیگر در بلاگفا
    راه شهادت باز باز است!

  179. کمیل_طهورا می‌گوید:

    داداشی بازم سلام…….برای ما هم دعا کنین برای ظهور آقا وسلامتیشون هم خیلی دعا کنین ……….برای یار عزیزشون رهبری هم دعا کنین.شاید بگین ربطی نداره ولی من عاشق این الهی نامه ام(الهی همه کو کو گویند و حسن هو هو……الهی نامه حضرت علامه حسن زاده آملی)

  180. ترگل می‌گوید:

    امروز توی پروفایل یاهوم یکی برام کامنت گذاشته بود که آزادی ایران نزدیک است و دیگه آخرای قدرتتونه
    آزادی یعنی چی؟؟؟
    یکی به من بگه اون آزادی که این ها می گن یعنی چی ؟؟
    بهم بگین چرا وقتی همه ی بی عفت ها و بی شرف ها ازشون حمایت می کنن باز هم می گن خدا با ماست؟؟
    چطور وقتی پرچم اما حسین رو آتش می زنن بهشون می گن عزادار

    دلم پره

  181. فاصله
    از علی مطهری تــــــــــــــــــــــــا شهید مطهری
    پسر کو ندارد نشان از پدر
    پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم کرد
    ادب مرد!به ز نسبت اوست…

  182. میثاق می‌گوید:

    داداش سلام
    سمفونی مورچه هات چقدر بوی دلتنگی میده ما هم دلمون تنگ شد برای بابا اکبر .عکسشو اینجا نمیزنی؟
    اگه رفتنت به رجب رسید یادت نره زیارت رجبیه را به نیابت بخونی انشا الله به زیارت مولا صاحب الزمان نائل بشی

  183. گمنام می‌گوید:

    خدا قوت .متن پدران آسمانی خیلی عالی بود حرف دل ما را زدیداما کاش کسایی که باید بشنون میشنیدن که ما …

  184. معبر سایبری می‌گوید:

    سلام
    خیلی عالی بود داداش
    آدرس جدید ما
    http://mabarcyberi.mihanblog.com/

  185. منتظر ظهور می‌گوید:

    سلام
    خدا قوت
    جواب دوستان منتقد تان را باقلم زیبای خودتان بدهید تا در وبلاگ دیگران کامنت گله شمارا نگذارند .
    چون بهتراست نظراتی که نسبت به نوشته های شما وجود دارد خودتان پاسخگو باشید تا ما.
    من بابسیاری از نوشته ای شما حال می کنم .
    یا علی مدد.

  186. امیررضاال حبیب می‌گوید:

    یا رب دل دوستان ، پر از غم نکنی / از تیر قضا قامتشان خم نکنی / ای چرخ ، تو را به حق قرآن سوگند / یک مو ز سر رفیق من کم نکنی .

  187. بیانیه انجمن اسلامی شهید ادواردو آنیلی به مناسبت ایام البیض

  188. طاهره فتاحی می‌گوید:

    روز مرد مبارک آقای قدیانی.به داداش حسین بچه بسیجی ها هم تبریک می گم.
    همیشه مرد باشید…

  189. جیم جیم می‌گوید:

    کعبه خود سنگ نشانی است که ره گم نشود
    حاجی احرلم دگر بند ببین یار کجاست
    التماس دعای فرج

  190. دیناسادات می‌گوید:

    بسم رب الشهید
    سلام برادرحسین
    ولادت امام علی،امیرالمومنین(ع)وروزپدرراتبریک میگم.
    قبل ازهرچیزلازم میدونم اول خودمو معرفی کنم
    من دختر۱۷ساله ای هستم که مثل شما واکثربچه های اینجا فدایی وعاشق رهبرم وافتخارم اینه که بسیجی ام.
    پدرمن مثل بابا اکبرشما شهیدنیست امادرست وقتی پسربچه ی ۱۳،۱۴ساله ای بیشترنبود مثل خیلی های دیگه
    بادستکاری شناسنامه اش راهی سفرعشق وشهادت؛شدیکی ازسربازهای سپاه خمینی(ره)
    ومدتی بعد ازاون هم شد جانباز
    ***
    من هم همه چیزو میبینم ومیفهمم
    من اذیت میشم وقتی توکلاس زبان اکثربچه ها حرفاشون بوی توهین به رهبرمو میده
    وقتی میگن تو ایران آزادی نیست وآزادی روفقط تو کشف حجاب معنی میکنن{درحالی که ازفرط آزادی وبی بندباری بعضیا توخیابونای شهرم تهران ویاسواحل دریای خزرنمیشه پاگذاشت}
    ومن سخت میتونم متقاعدشون کنم
    وقتی آزادی،زندگی،خوشبختی وقشنگی رو فقط تو آمریکاو انگلیس و… میبینن
    ومن بازنمیتونم متقاعدشون کنم
    چیکارکردن اینابااندیشه و افکاردوستاوهم سن وسالای من؟!؟
    برام سنگینه وقتی اونااسم وآهنگ های تک تک خواننده ی رپ و… حفظن
    اماجزاسم شهید کوچه وخیابونشون که اونم مطمئن نیستن به ندرت اسم شهیدی رو بلدن
    وتوحرفاشون خوب حرمت شهدارونگه نمیدارن.
    وخیلی چیزای دیگه هست که من و خیلی های دیگه رو آزار میده
    وعلت ذکرایناودرد آوردن سرشما این بودکه دلم پربودوجدیدا تو دوجلسه ی اخیر کلاس برام پیش اومده بود
    که اگه به بارسوم بکشه مراعات هیچی حتی دوستی چندساله بابچه های کلاس نمیکنم و
    این بارنه به اینگیلیسی بلکه به فارسی می ایستم هرچی ازدهنم دربیادمیگم و ازکشورم و رهبرم دفاع میکنم
    البته میدونم راه درازی رو درپیش رو دارم وتازه اول راهه
    ازاین رومنم دوست دارم بنویسم، باقلمم بجنگم،احساس مسیئولیت میکنم وبعدازاین حماسه ی۲۲خرداد هم که همه چیزو پیگیری میکنم
    اما خب بااینکه گاه گاهی دست به قلم میبرم وقتی نوشته های بینظیرومعرکه وتاثیرگذارشمارومیبینم ومیخونم
    کلا اعتمادبه نفسم روازدست میدم وباخودم میگم تاشماهستی مادیگه چی بگیم؟
    امروزاولین باری بودکه که به وبلاگ انصافا بینظیرتان که همش انجام وظیفه وابرازعشق به ماه است قدم نهادم
    اماقبل ترکتاب منتشرشده از مطالب وبلاگتان راخواندم
    حالااومدم تاهم به شما دست مریزاد بگم هم بخوام اگه براتون مقدوره قبول زحمت کنید وکمکم کنید؛
    شماهم بشیداستادما(به گفته خودتان)وقبل ازاینکه دراین رابطه وبلاگی بسازم ومطلبی درج کنم
    مطالبم را ملاحظه و ویرایش کنیدوکمکم دهید
    اگرقبول زحمت کردیدوخواستیددرهرچه بهترشدن مطالبم یاریم کنید،بفرمایید تا
    آدرس ایمیلم رو دراختیارتون بذارم.
    باتشکر
    دیناسادات

  191. دوستت می‌گوید:

    به به . سلام داداش حسین . ایشالا سفرتون رو که رفتید ماسه ماها هم دعا کنید . ما ها دستمون خالیه و امیدمون به دعای افرادی مثل شماست . راستی داداش این شعر رو اگه می خواهی تو مدینه زمزمه کن . می چسبه :
    …ابتدای سفرم شادی و غم توام شد

    شادی و غم غزلی شد، غزلی مبهم شد

    فاصله مشکل من بود، که در این جاده

    چارده مرتبه این فاصله کم شد،کم شد

    ابتدا حرف دلم را به نگاهم دادم

    بوسه می خواست لبم،گنبد خضرا خم شد

    خم شد آهسته از اسرار ازل با من گفت

    گفت:ایوان نجف بوسه گه عالم شد

    بعد هم پشت همان پنجرهء رویایی

    چشم من محو ضریحی که نمی دیدم شد

    خواستم گریه کنم بلکه بر این زخم عمیق

    گریه مرهم بشود، خون جگر مرهم شد

    گریه کردم ،عطش آمد به سراغم،گفتم:

    به فدای لب خشکت! همه جا زمزم شد

    آنقدر دور حرم سینه زدم تا دیدم

    کعبه شش گوشه شد آنگاه دلم محرم شد

    روی سجادهء خود یاد لبت افتادم

    تشنه ام بود، ولی آب برایم سم شد

    زنده ماندم که سلامی به سلامی برسد

    از محمد به محمد که میسر هم شد

    من مسلمان شدهء مذهب چشمی هستم

    که درآن عاطفه با عشق و جنون توام شد

    سالها پیر شدم در قفس آغوشت

    شکر کردم، در و دیوار قفس محکم شد

    کاروان دل من بسکه خراسان رفته است

    تار و پود غزلم جادهء ابریشم شد

    سالها شعر غریبانه در ابیات خودش

    خون دل خورد که با دشمن خود همدم شد

    داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم

    برگ در برگ مفاتیح پر از شبنم شد

    یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت

    یک قدم مانده به او کار جهان در هم شد

    بیت آخر نکند قافیه غافلگیرت

    آی برخیز ز جا قافیه یا قائم شد…

  192. عرفان می‌گوید:

    انقده تبلیغت رو می کنم داداش . آی حال می ده . گوشهای قرمز و عصبانیت بعضی ها رو دیدن . راستی داداشم هم عاشق شما شده . البته اهل نظر گذاشتم نیست ولی وقتی به چهره ی راضیش نگاه می کنم خوشحال می شم . بی سر و صدا می شینه و مشغول خوندن متنهات میشه . با یه لبخند گوشه ی لبش .

  193. علی می‌گوید:

    سلام
    من سال ۱۳۶۹ در کلاس پنجم دبستان شاهد شهید قدمی یک همکلاسی داشتم به اسم حسین قدیانی. احیاناً شما همکلاسی من نیستید؟
    داداش حسین: شهید علیرضا قدمی؟! فامیلی شما؟

  194. حمید می‌گوید:

    راستی دیدین چطوری دانشگاه آزاد رو با دست خدا آزاد کردیم؟

  195. سلام
    خداقوت
    ولادت مولی الموحدین امیرالمومنین یگانه مولای عالم و آدم، بر زهرای مرضیه و آخرین گل گلستان طاها حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف و نائب خراسانی اش حضرت ماه و شما عمارهای آخرالزمانی علی علیه السلام مبارک.
    امیدوارم عیدی تان زیارت بامعرفت نجف اشرف باشد.
    یا مولا علی
    التماس دعا

  196. samaneh می‌گوید:

    سلام
    روز میلاد مولود کعبه علی علیه السلام رو به همه دوستان همسنگر و هم ولایتی و هم سایه تبریک میگم.
    و البته روز پدر رو به مادرم و مادر همه بچه های شهدا که پدری رو برای بچه هاشون تموم کردن هزار بار تبریک میگم.
    ممنون از دوستان بخاطر محبتشون
    ممنونم از صباخیلی زیاد بخاطر همدلیش ، ممنونم از آذرخش بخاطر دعا و ممنونم از ۲۵۵۸۱۵ که دوستمه و میدونم توی این ۶ ماه چی به سرش آوردن..
    سهمیه وجود داره ..ولی به قول داداش حسین : شهدا هم ظاهرا بالای شهری و پائین شهری دارن و ما خوشبختانه جزء پائین شهری ها هستیم.. خدا رو شکر… خدا رو صد هزار بار شکر..

  197. سالک مبارز می‌گوید:

    سلام داداش نفرمودید چطور میشه مشکل تهیه ی کتابو حل کرد؟؟؟
    راستی داداش روزتون مبارک چندین باره…

  198. سالک مبارز می‌گوید:

    مزاحمت نمیشم داداش می دونم سرت شلوغه .یاحق

  199. سایه/روشن می‌گوید:

    سلام. متن فوق العاده ای بود. راستی خبری از هپلی نیست. کجاست؟

  200. امیر خان می‌گوید:

    شیطون رو نمیکنیا ولی من میدونم داری میری مکه..

    سوغاتی یادت نره..

  201. مومن می‌گوید:

    تموم شد متن؟ آروم آروم می آوردم پایین صفحه ی کامپیوترو که نبینم کی تموم میشه و همین جور خوشحال بخونم. البته خوشحال ظاهری و گریان واقعی

  202. زهرا می‌گوید:

    مضمون بلند آفتاب است علی مفهوم گل و معنی آب است علی
    ای دوست تو هم مثل علی خاکی باش چون گفت نبی که بوتراب است علی

  203. برای اطمینان به پیام (یا زهرا) لطف کنید به وبلاگ من سری بزنید یه پیام خصوصی برام بزارید و یه اسم رمز بدین که پیام هامو با اون براتون بزارم.
    یا علی مدد

  204. مومن می‌گوید:

    یک نکته در جواب نظر “خاک پای حضرت ماهم نیستم” و در تایید نظر داده شده به این نظر:روز میلاد حضزت زهرا رفته بودم یه مجلسی سخنران یه موضوعی رو عنوان کرد که خیلی برام سنگین بود.می گفت در آخر الزمان ایرانی ها زمینه ساز ظهور هستند ولی پا رکاب ظهور نیستند.می گفت آقا فرجشون به تاخیر می افته تا یارانشون از صلب کفار خارج بشن.و البته همه ی حرفهاشو با سند می گفت ولی حافظه ی من یاری نمی ده که سند هاش چی بودن. یه جای دیگه هم شنیدم که در آخر الزمان ایران خیلی محافظه کار می شه.بیاید نگذاریم این روایات به تحقق بپیونده و برای فرج آقا مضطرانه دعا کنیم همون طور که خودشون فرمودن.در ایام البیض از همگی التماس دعا دارم.

  205. سرباز ماه می‌گوید:

    سلام استاد ، برادر و یا هرچیز دیگری که خودت بیشتر دوست داری
    دیدم اسم سایتت زیاد این طرف و آن طرف آمده ،آمدم ببینم این جا چه خبر است…
    خوب بود ( گشت وگذار را می گویم )، تعبیر درست ترش این است که فوق العاده بود. بی نهایت ( به قول بچّه ها گفتنی ) حال کردم. کاش زود تر می فهمیدم…
    یک سؤال برایم به وجود آمد:( می دانم وقت جواب دادن نداری )
    چرا می خواهند نباشی ؟؟؟ جاهای دیگری هم بدینگونه هست ( ویا حتّی با لحنی تند تر) پس چرا شما که اینقدر ملّت ( درست است ملّت ) دوستتان دارند باید یک جور هایی فیلتر ، بلوکه و یا هر چیز دیگری بشوی؟
    برای کامنت اوّل بس استریال می ترسم پشیمانت کنم.
    میلاد مولا علی هم مبارک

  206. عارفه می‌گوید:

    اگر گیری وضو با آب زمزم … اگر سجاده گردد عرش اعظم
    اگر گویی اذان بر بام افلاک … گر از تکبیر گردد سینه ات چاک
    اگر ضرب المثل گردد خضوعت … به حمد وقل هو الله در رکوعت
    اگر باشد به توحیدت تعهد .. .اگر گردی شهید اندر تشهد
    مبادا بر نماز خود بنازی .. .علی را گر نداری بی نمازی

  207. سحرامید می‌گوید:

    کودک بزرگ ؛ مرد مردستان ؛ امیر دلاور! سلام بر تو.

    چه مبارکند لحظه هایی که حول میلاد تو، خجسته می شوند!

    خوش به حال روزگاری که تو را در خویش دارد!

    دست هایت، آتیه ذوالفقارند و نفس های امروزت، خطبه های بلیغ فردای امامت.

    محمدِ امین، شادی خود را نمی تواند پنهان نگاه دارد. نگاه کن که به شکرانه ولادت تو، چگونه به سمت و سوی ملکوت، لبخند می زند و خدا را سپاس می گوید.
    میلاد علی علیه السلام آغازگر اشاعه عدالت و مردانگی و معرف والاترین الگوی شهامت و دیانت، بر عاشقانش مبارک باد!.
    .
    سفرتون بی خطر برادر
    منم عازم عتبات عالیاتم
    انشاءالله دعاگو و نایب الزیاره خواهم بود بشرط قابل بودن
    برام دعاکنید درک مکان و محیط رو بکنم و از لحظاتش بهره های مفید ببرم
    خیلی التماس دعا

  208. حمید می‌گوید:

    الان دیگه مطمئنم که رمانت را نمی خرم. از خرید نه ده هم پشیمانم. منطق ما با فحاشی شما فرقش میان منطق پدر شماست با خودتان.
    دیدن متن شما من را فقط یاد تبرزدی میاندازد که افتخارش این بود که اولین بار او کلمه “امام خامنه ای” را به کار برده است.
    راستی شنیدم که دفتر آقا حسابی گوشتان را نوازش داده اند!!!
    داداش حسین: برادر من، اولا طبرزدی درست است نه تبرزدی! و فعلا که تبرزدی! شمایی که با تبر دروغ و نشر اکاذیب داری مرا به خیال خود می زنی! ثانیا به خدا قسمت می دهم بیا و آقایی کن و رمانم را بخر!! و اما آیا حق ندارم انتقاد شما را ناشی از امراض اخلاقی شما بخوانم؟ و هرگز نظراتی از این دست را تایید نکنم؟ اما این نظر را عمومی می کنم و قضاوت را به عهده مخاطبین می گذارم؛ آخرین بار که آقا را دیدم ایشان مرا به اسم صدا کردند، از به چاپ چندم رسیدن “نه ده” پرسیدند، در این باره توصیه کردند تیراژ “نه ده” هم علاوه بر تعداد چاپ کتاب بالاتر برود و در ضمن گفتند “نی ساندیس” شما این روزها خیلی معروف شده و سر آخر متنی را برای شان خواندم که ایشان و جمع حاضر به شدت تحسینم کردند!! متاسفانه باید به عرض برسانم راوی مورد نظر شما سنی از نوع عمری اش بوده و شما هم به شدت حسود تشریف دارید. بهتر است به جای نگرانی از آینده من به فکر کار خوب برای امروز خود باشید تا بلکه آقا شما را هم بطلبد. و سخن آخر: هنوز که این اتفاق نیافتاده اما اگر روزی آقا گوش مرا بگیرد با افتخار اعلام می کنم که خامنه ای گوش مرا گرفته است! شما هم بهتر است به جای اینکه به فکر تخریب من باشید، سودای تهذیب نفس داشته باشید. با این دروغ پراکنی ها و اراجیف مطمئن باشید بر محبوبیت من افزوده خواهد شد. نشانی وبلاگتان را پاک کردم و آن را برای خود محفوظ نگه داشتم تا اگر نتوانید ادعای خود را ثابت کنید، منتظر اقدام من باشید تا دیگر با اسامی مقدس به ویژه اسم مقدس “بسیجی” علیه داداش حسین بچه بسیجی ها متوسل به دروغ های زشت نشوید. شما باید با دلیل و مدرک ثابت کنید که چه کسی از دفتر آقا گوش مرا نوازش داده است؟ ظاهرا سکوت من امثال شما را زیادی پررو کرده است که هر روز در ستون نظرات این سایت و ستون نظرات وبلاگ دیگر دوستان علیه من لجن پراکنی می کنید. حیا و شرف هم چیز خوبی است. به من می گویید فحاش اما آیا گناهی بدتر و ناسزایی پست تر از دروغ هست؟ آیا این همه کامنت دروغ ناشی از حسادت نیست؟ آیا چون هر جا می روم بچه ها برایم دست می زنند و تکبیر می فرستند باید هر دروغی را تحمل کنم؟ من که خوب می دانم درد و مرض شما از چیست اما راه مقابله با من متوسل شدن به دروغ نیست. حسادت نیست. شما هم برو کاری کن که سعید تاجیک، فرج الله سلحشور، حسین شریعتمداری، دکتر الهام و … پیشانی ات را ببوسند. این کار شما قطعا از دروغ بستن به من بهتر است. و حرف آخر: اگر حرفهای من در “نه ده” و دیگر نوشته هایم فحش است این ناسزاها را از پدرم یاد گرفته ام چرا که نواری از سخنرانی های پدرم دارم و ایشان در این نوار رک و صریح گفته اند که ایراد مخالفان ولایت فقیه و راه شهدا و حزب الله یا از نطفه شان است یا از لقمه حرام. پس با عرض معذرت به شما می گویم آن کسی که میان منطق من و منطق پدر شهیدم قصد جدایی انداختن دارد، بسیجی نیست؛ دروغ گویی بی حیا و بی شرف است که ایرادش به دو چیز بر می گردد؛ … و یا …!

  209. سید می‌گوید:

    سلام خدمت همه دوستان
    سایت عصر انتظار یه سریال گذاشته به نام سریال ظهور حتما ببینید خیلی جالبه لینکشو واستون می ذارم.
    http://www.asr-entezar.ir/archives/2411

  210. سید حسینی می‌گوید:

    سلام…

    حالا خدایی بلاگفا همچین کاری کرده؟؟؟

    من که مدرکی بر علیه اون پیدا نکردم!!!

    http://seyedblog.blogfa.com

  211. کهربا می‌گوید:

    سخنان دکتر الهام عزیز درباره داداش حسین:
    “وی سپس با اشاره به تبلور زیبایی هنر در بصیرت و روشنگری در نوشته های حسین قدیانی گفت: همیشه سعی می کنم این نوشته ها را بخوانم روحیه بگیرم و لذت ببرم هر کلمه آن صورت برزخی خواص و صورت بزرخیان را نشان می دهد و این بسیار زیباست که با یک کلمه تاریخی خلاصه کرد قدر این هنر الهی را بدانیم و آن را در خدمت خدا و خلق خدا نثار کنیم . ”
    http://www.esteghamat.ir/pages.asp?id=7215
    داداش حسین: دکتر الهام همواره به این قلم لطف داشته. ممنون از ایشان و البته از شما.

  212. یه بنده خدا می‌گوید:

    سلام. وقتی ghadiany.com رو میزنم نمیتونم وارد سایت بشم اما وقتی از طریق جستجوی گوگل وارد میشم مشکلی نیست. احساس میکنم این مشکل رو بقیه هم دارند چون آما بازدید کننده های آنلاین فقط ۱۰ نفره که خیلی کمه. حتی نزدیک اذان صبح هم بیشتر از ۱۰ نفر آنلاین هستن چه برسه به الان. پیگیری کنید
    داداش حسین: خدا وکیلی من دیگر خسته شده ام. نمی دانم برای رفع مشکل فنی یک سایت چند روز زمان لازم است؟! امروز ۱۲ اس ام اس و ۷ زنگ تلفن داشتم که چرا سایت اینجوری شده! الان ۸ روز است که قرار است تا فردا مشکل فنی سایت بر طرف شود و هنوز نشده! مغازه ای که یک روز در میان کرکره اش بسته باشد همان نباشد سنگین تر است.

  213. یه بنده خدا می‌گوید:

    عیدی من به قطعه بیست و ششی ها یه عکسه که دیووووونم کرده:

    http://pic0.picsorlinks.com/ph_or_24225_8366838.jpg

  214. سروش می‌گوید:

    امشب ماه دیدینی تر از همیشه است
    ماه شب چهارده…
    فقط یک شب روشنی بر تیرگی غلبه پیدا می کنه
    آخه اگه با دقت به ماه نگاه کنی
    می بینی رو جبین ماه نام “علی” نقش بسته

    “روز علی بر همه حیدریون مبارک”

  215. haji می‌گوید:

    انشاالله سفر بی خطر
    رمان زیبایی باید باشد.
    امیدوارم هر چه سریعتر رمانتونو بخونیم و لذت ببریم.
    اگر وقت داشتید یه سر به وبلاگ ما هم یزنید.
    … و خداوند پرندگانی را برای نابودی آنان فرستاد …
    منتظرم
    شهادت نصیبتون
    یاعلی

  216. میثم می‌گوید:

    یه نقد کوچولو از شما … لطفا جواب بدهید.

  217. محدثه می‌گوید:

    سلام.نوشته هاتو دوست دارم اما جسارتا میترسم از روزی که بشی محمد نوری زاد.امیدوارم دعای پدرت بدرقه راهت باشه
    داداش حسین: من هم سلام. نظر شما را دوست دارم اما جسارتا می ترسم از روزی که بشی فائزه. امیدوارم دعای پدر بزرگ مادری همسایه روبرویی عمه باجناق ناتنی دختر خاله تان بدرقه راهت باشه!

  218. صــنم می‌گوید:

    سلام
    خداقوت…
    التماس دعا

    بلاگفایم تعطیل و صــنم جدیدم باز شد:)

  219. عون می‌گوید:

    ما همچنان هستیم کاکو حسین…

  220. محمدعلی می‌گوید:

    سلام برادر بسیجی. با خودم میگفتم ، شما این همه نظر تو وبلاگتون میذارن ، دیگه نیازی نیست من هم نظر بذارم . ولی فهمیدم نظر من هم یه نی ساندیس تو چشم فتنه است. راستی کاش به دوستان ارزشیمون بگیم همه از بلاگفا کوچ کنند تا این مسجد ضرار هم خراب بشه. ما رو هم دعا کن . برادر کوچک شما.

  221. فاطمه می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی
    عیدتون مبارک
    روزتون هم مبارک
    خداحافظ

  222. فاطمه همحمدی می‌گوید:

    سلام با تبریک میلاد مولود کعبه مولی الموحدین علی بن ابیطالب علیه السلام و روز پدر

    نازد به خودش خدا که حیدر دارد
    دریای فضایلی منور دارد
    مانند علیدگر نیاید والله
    صدبار اگر کعبه ترک بردارد

    یا علی

  223. مهدی می‌گوید:

    خدا قوت؛ مثل همیشه عالی بود.

  224. م.طاهری(ظهور منجی نزدیک است) می‌گوید:

    قبل از اینکه برم متنی رو که تیترش کلی ذوق زدم کرد رو بخونم …می دونم می دونم خیلی به موقع امدم!!!اصلا هم دیر نیست برای تبریک گفتن!
    داداش حسین عید شما مبارک
    عید همه ستاره ها مبارک

    من باید یه تشکر ویژه هم از هپلی بکنم
    من دو روزه نمی تونستم بیام قطعه ۲۶ بشم اما امشب با راهنمایی هپلی تونستم بیام
    داشتم دق می کردم ممنون از راهنماییت هپلی .خدا خیرت بده

  225. SAEEDjoon می‌گوید:

    دیروز پسر همسایه به مادرش میگفت که به بچه شهید ها ماشین میدهند
    وام و پول و سهمیه های جدید میدهند. پسر همسایه به مادرش میگفت که اخبار گفته است به بچه شهید ها شغل و پست خوب میدهند
    مادرم امروز میگفت: پسرم . پدرت هیچ موقع وعده بی جا نمیداد.
    تلفن زنگ خورد: صدای مردی که آشنا بود . شناختمش . حاج حسین از بنیاد شهید زنگ میزند
    به من خطاب میکند پسرم … ولی من بابایم را نمیفروشم ! نه!
    از وعده های بیجا سخن میگوید . گویا هیچ کدام از سهمیه ها و پولها به ما نمیرسد . ما شرایطش را نداریم .. تازه توی پیچ و خم اداری گیر کرده . حالا اگه بشه خوبه . کاش مثل همیشه نشه که هیچ کاری نمیشه.
    یاد حرف مادرم افتادم
    پدرم هیچ موقع وعده بی جا نمیداد.
    و اینها پدر ما نیستند . و دلسوز فرزندان پدران بهشتی نیستند. ادای پدر بودنشان در تلوزیون و اخبار و مطبوعات عذابم میدهد. ادای فرزند بودنشان برای پدران و مادران شهید عذابم میدهد.
    جامعه را برایمان سخت کردند. گویا اسم من و مادرم را که میشنوند . حس ترحمشان فوران میکند. اسم علی پسر شهید احمد را که میشنوند حس ترحمشان فوران میکند . اسم مادربزرگم را که میشنوند حس ترحمشان منفجر میشود.
    آری منفجر میشود
    بهشت زیر پای مادران است. بهشت زیر پای مادربزرگ من است
    بهشت زیر پای مادران شهید است
    و ای کاش کسی برای ترحم کردن نبود
    ای کاش کسی بود و مظلومیت مادران شهید فتنه را میدید
    ای کاش کسی سالها صحبتم را با قاب عکس شهید میفهمید
    ای کاش کسی رنج مادرم را میفهمید
    ای کاش کسی میفهمید
    آن وقت دیگر نیازی به ترحم نبود
    و دوباره اخبار از دادن وام به فرزندان شهید سخن میگوید …

    …………………………………………………………………………….
    درد دلی ساده بود
    خدا قوتت بده
    خدا عمر با برکت در سایه سار ولایت و شهادت در راهش را نصیب همه ما بفرماید. انشاالله

  226. ن.خ می‌گوید:

    سلام داداش حسین.خوش به حالتون.التماس دعا

  227. م.طاهری(ظهور منجی نزدیک است) می‌گوید:

    خدا خیرت بده داداش حسین
    یه متن می نویسی که هر جملش سال ها حرف نزده ماست.حرف های نزده بسیجی ها و ستاره هاست

    ” آیا می دانید که امروز سن ما از پدران مان بیشتر شده؟”

    امسال بدترین تولدم بود حتی خیلی بدتر از تولدی که منو به این دنیا اورد دو روز بعد از شهادت بابام که قسمتش نشد حتی برای یک بار یکی بهش بگه روزت مبارک بابا جون
    پشت گوشم رو ببینم که یه روز از بابام بزرگ تر باشم ، من الان یک سال از بابام مسن ترم و این خیلی خیلی احساس بدیه
    داداش حسین بسیجی ها همون حرفی رو میزنه که ماها نمی تونیم و بلد نیستیم بزنیم
    مثل همیشه از دل برامده بودند دل نوشته هاتون و بدجور به دل می نشستند
    خدا خیرت بده داداشی

  228. طاهره فتاحی می‌گوید:

    امروز داشتم به این فکر می کردم چقدر خوبه که اسم رهبر ما علی ست.آ سد علی آقا…

  229. طاهره فتاحی می‌گوید:

    راستی!امیدوارم امشب آمریکا هفت-هیچ ببازه…

  230. سلام می‌گوید:

    سلام
    داداش حسین اگه می شه فقط قسمت کوچکی از متن را در صفحه اصلی بیاورید و بقیه را در ادامه مطلب.
    چون ما برای اینکه ببینیم متن جدید دادید یا نه از rss موبایل اببستفاده می کنیم این جوری چون حجمش زیاده پولش زیاد میاد.
    ممنون

  231. م.طاهری(ظهور منجی نزدیک است) می‌گوید:

    با اینکه خواندن دوباره و دوباره کتاب هایی مثل دا –بابا نظر-نه ده- همپای صاعقه و…نه تنها خالی از لطف نیست که خیلی هم لذت بخشه اما به کتاب تازه ای که مثل این کتاب های قبلی نخونیمش بلکه با خط به خطش زندگی کنیم نیاز داریم شدیدا
    منتظریم که به امید خدا هرچه زودتر همون طور که دلتون می خواد و براش برنامه دارین تمومش کنید تا این بار لذت ببریم از سمفونی مورچه ها

    خوش به سعادتتون که عازم چنین سفری هستید
    صاحب خونه اون خونه هرکسی رو دعوت نمی کنه
    از مسافرهای این سفر درست نیست خیلی درخواست داشت فقط بی زحمت یک بار هم که شده یه دعای سفارشی بکنید برای همه ستاره ها

  232. امین می‌گوید:

    سلام داداش حسین جون
    سفرت به خیر
    خدا به همرات
    یه شعر سید حمیدرضا برقعی گفته برا امیرالمومنین (ع) حتما خوشت میاد:

    چند بیتی برای مولایم

    مصرع ناقص من کاش که کامل می شد

    شعر در وصف تو از سوی تو نازل می شد

    شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیست

    واژه در دست من آنگونه که می خواهم نیست

    من که حیران تو حیران توام می دانم

    نه فقط من که در این دایره سرگردانم

    همه ی عالم و آدم به تو می اندیشد

    شک ندارم که خدا هم به تو می اندیشد

    کعبه از راز جهان راز خدا آگاه است

    راز ایجاز خدا نقطه ی بسم الله است

    کعبه افتاده به پایت سر راهت سرمست

    «پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست»

    کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دید

    خود زلیخا شد و خود پیرهن صبر درید

    کعبه بر سینه ی خود نام تو ای مرد نوشت

    قلم خواجه ی شیراز کم آورد، نوشت:

    «ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه

    مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه»

    راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست

    کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست

    روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید

    «ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید

    می رسد دست شکوه تو به سقف ملکوت

    ای که فتح ملکوت است برای تو هبوط

    نه فقط دست زمین از تو تو را می خواهد

    سالیانی ست که معراج خدا می خواهد-

    زیر پای تو به زانوی ادب بنشیند

    لحظه ای جای یتیمان عرب بنشیند

    دم به دم عمر تو تلمیح خدا بود علی

    رقص شمشیر تو تفریح خدا بود علی

    وای اگر تیغ دو دم را به کمر می بستی

    وای اگر پارچه ی زرد به سر می بستی

    در هوا تیغ دو دم نعره ی هو هو می زد

    نعره ی حیدریه «أینَ تَفرو» می زد

    بار دیگر سپر و تیغ و علم را بردار

    پا در این دایره بگذار عدم را بردار

    بعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدی

    یازده مرتبه در آینه تکرار شدی

    راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست

    کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست

    روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید

    «ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید.
    یا علی

  233. آذرخش می‌گوید:

    سلام
    ما هستیما. خیال نکنید نیستیم.
    از سر شب دارم هی پیشخوان رو رفرش می کنم شاید شما پیداتون شه.
    ولی حالا که نیستین ما هم می ریم رو سایلنت.

  234. آذرخش می‌گوید:

    سلام علیکم
    خوب شد قبل از رفتن اومدم سر بزنم.
    بازی چند چند شد؟

  235. آذرخش می‌گوید:

    پیام بازرگانی

    ساعت ۱:۵۱ نیه شب

    بازدید امروز: ۲۱۸
    افراد آنلاین: ۱۳

  236. گلادیاتور می‌گوید:

    سلام
    داداش ، من هم از بلاگفا اومدم به pelakfa ، آفرین هم نگفتی بهم !!!
    دیشب خواب دیدم تو حج تو رو هم دزدیدن ! مواظب باش ، درسته من شام زیاد خورده بودم ولی داداش حسین باید مواظب باشه ها …. شما هم ما رو حلال کن و واسه بابا ننه من هم دعا کن ، اگه مدینه رفتی (که میری) برامون دعا کن ، مادر حلال کنه ما رو …. به سلامت برو و بیا ، ما مملکت رو مراقبت می کنیم (الیته زیر سایه حضرت ماه)، ۱۸ تیر هم خودمون میدونیم و فضولاتِ یاغی 🙂 تو هم زود کتابت رو تموم کن … یادش بخیر ، اون موقع که اومدی شهرک غرب تو مراسم اول هشت ماه نبرد سایبری ، چه قدر کمتر می شناختنت !!! الان دیگه شدی یک پا بچه ماه پاره … همیشه باعث سربلندیمون باش داداش 🙂

  237. سالک مبارز می‌گوید:

    امده ام فقط نگاه کنم نام زیبای تورا.همین.

  238. محسن می‌گوید:

    خصوصی: “یه بنده خدا” من بودم!!!!!!!!!! آخ جووووووون گول خوردی!!!!!
    داداش حسین: عمومی؛ همه بدانند هپلی هم ایشان است! حالا کی گول خورد؟!

  239. طاهره فتاحی می‌گوید:

    آقای قدیانی شما خیلی قشنگ تهدبد می کنیداااا.
    اگه یکبار هم بنده را تهدید بفرمایید,بنده کلی کیفور میشم…

  240. علیرضا کیانی می‌گوید:

    عرض ارادت قلبی داریم حاج حسین
    التماس دعا
    داداش حسین: ممنونم علیرضا.

  241. خان باجی می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی
    دیشب با یه بنده خدایی صحبت شما بود .
    میگفت : خیلی از پدرش مایه میزاره . خیلی بابا اکبر بابا اکبر میکنه . چه خبره بابا .
    نمی دونم توضیحم رو قبول میکنید یا نه ؟ اما من اینطوری جوابشو دادم .
    گفتم منظور ایشون نه فقط بابا اکبر که زنده کردن یاد و نام شهدایی ست که متاسفانه کم کم و با گذشت زمان و منفعت طلبی بعضی ها داشت به ورطه فراموشی سپرده میشد .. برای خیلی ها که امروز مدام در حال عوض کردن میز هستن شهدا بی معنا شده . فراموش کردن که مدیون شهدایند …
    بابا اکبر – بابا اکبر گفتن حسین قدیانی یعنی زنده نگهداشتن نام همه شهدا … یعنی ای مسئول یادت نره چه خون هایی که ریخته نشد . چه جوانهایی که جونشون رو خالصانه دادن تا انقلاب ریشه بدونه .
    در جواب به من گفت :
    بهتر بود آقای قدیانی شما رو ضمیمه کتابشون میکردن یا شما رو به عنوان وکیل مدافع انتخاب میکردن .
    منم دیدم حرفهام مثل مشتی می مونه که میزنم به دیوار گفتم همون بهتر که در جهل خودت بمونی .
    داداش حسین: من از بابا اکبر دم می زنم؛ متعجبم چرا عده ای از پدران شان دم نمی زنند!

  242. علی نجفی می‌گوید:

    سلام مجدد.

    من مدرسه ی ابتدایی شاهد منطقه ی ۱۸ می رفتم. البته من فرزند شهید نیستم. ما سال بعد، از اون منطقه اسباب کشی کردیم ولی شنیدم که در مدرسه ی راهنمایی شاهد (که همون سال تاسیس شده بود) یک حادثه ی ناگوار انفجار رخ داده بود. راستی اسم معلممون آقای وفایی بود. آقای اسلام سلمانی حلمی مدیرمون بود و آقای عالمی، عبدی و شریفی معلم های پرورشی بودند.
    داداش حسین: و آن حادثه ناگوار انفجار نارنجک و به شهادت رسیدن دو تن از همشاگردی های ما که یکی اش با من در یک صندلی می نشست، به نامهای “احسانی راد” و “حقانی” بود! یادش به خیر! چه دورانی داشتیم. چه خبر؟ از آن بچه ها با کسی ارتباط داری؟

  243. کیا می‌گوید:

    تقدیم می کنم به خامنه ای که مهمترین آیه خدا برای ماست؛ حتی مهمتر از آیه های سوره “نمل”؛

    حسین اقا.
    خداوکیلی این کفر نیست؟؟؟
    داداش حسین: عین ایمان است! کفر، علم کردن قرآن کاغذی علیه قرآن ناطق است.

  244. پسرک می‌گوید:

    به نام خدا
    آوینی صدایش به گوش نمی رسید. خدا می خواست با شهادتش به گوش همه برساند. تو نمی ترسی که صدایت امروز به گوش می رسد؟
    اگر شهادت می خواهی از صدایت و بلندی اش و گوش های این و آن دل ببر و امید را منقطع ساز. خدا برای بنده اش کافی است.
    امیر المومنبن با شاه مردان
    شهادت را نصیب ما بگردان
    داداش حسین: اشتباه نکن! آوینی وقتی زنده بود صدایش به گوش من رسید و ما ستاره ها نمی خواهیم مثل عده ای بلانسبت شما مرده پرست باشیم؛ حرفی هست؟!

  245. کیا می‌گوید:

    البته تو که باز تائید نمیکنی!!! D:

  246. بسمه تعالی
    سلام پسرم
    یکی از همرزمان پدرت هستم گر جه پدرت را در قید حیات ندیدم ولی شهدا با هم فرقی ندارند چون همه مثل یدیگرند. وقتی همه سرباز امام بودند و حرکات و سکناتشان را با امام و مولایشان منطبق می کردند چه فرق که حالا پدر شما را به چهره دیده باشم و یا ندیده باشم. نمی دانم چرا ما ماندیم شاید به اندازه آنها نشده بودیم. شاید پا به پای آنها نرفتیم شاید در جبهه کم آوردیم و شاید ماندیم تا نقطه وصل آنها با نسل بعد از خودمان باشیم. من نه شما را می شناختم ونه سایت شما را و شاید به شما و البته به خودم بدلیل این عدم شناخت ظلم کرده باشم . همسرم که بعداز مجروحیت بجز پرستاری یارو ویاور من نیز بوده و همیشه قوت قلبم تا برایم پاهای قطع شده ام باشد هم یار الهی وصل شده. این بار روز سیزده رجب روز تولد مولی الموحدین خلیفه المسلمین امیرالمومنین علی (ع) هدیه ای آسمانی و اثری از یک وارث آسمانی به من داد کتابی که وقتی بدستم رسید زمین گذاشته نشد مگر زمانی که تمام شد. برای اولین بار بود که با نوشته ای آشنا می شدم که تمام دل مشغولیهای مرا به دل نوشته ، زیبا نوشته بود. خواستم از قلمت تشکر کنم خصوصا از اینکه از این دو سردار برگشته نوشتی . همانهایی که با القاب دانشگاهیشان گذشته خود را فراموش کردند .و اگر بخاطر دارند فقط برای گرفتن امتیاز است و بس . یادم می آید وقتی فارغ التحصیل شدم و دوره لیسانسم سپری شد بعنوان مدیر عامل یک شرکت مشغول بکار شدم یکی از همرزمان دیروز به من گفت الان باید به تو چه بگویم مهندس یا حاجی ؟ گفتم حاجی را به هزار مهندس نخواهم داد که حاجی یادگار جبهه است و جالب اینکه در بزرگترین شرکت صنایع خودرو سازی که همه به یکدیگر مهندس و دکتر نثار می کنند تنها حاجی آن معرکه من بودم. اتفاقا از زمانی که این دو نفر دکتر شدند می دانستم که از گذشته شان زاویه خواهند گرفت و آنها را از سه نفرسران فتنه بدتر میدانم خواستم بگویم :دمت گرم همین و بس خدا قوت که به من نشاطی دادی که ۱۳ ماه در انتظارش بودم
    داداش حسین: مخلص همه همسنگران بابا اکبر هم هستیم؛ حرفی هست؟!

  247. بجای سیداحمد می‌گوید:

    ساعت: ۳و۱۲دقیقه
    بازدید امروز: ۳۴۷
    بازدید دیروز: ۲۶۵۲
    افراد آنلاین: ۸
    بازدید کل: ۴۱۶۷۴۱

  248. عضوی از خانواده شهدا می‌گوید:

    اسامی سران فتنه و منافقان و اونایی که ضد ولایت فقیه هستند بدین شرح است:

    میرحسین موسوی خامنه ای
    مهدی کروبی
    سید محمد خاتمی
    مرحوم حسینعلی منتظری
    یوسف صانعی
    اکبر هاشمی رفسنجانی
    اکبر ناطق نوری
    محسن رضایی
    محمدباقر قالیباف
    سید حسن خمینی
    علیرضا حسینی بهشتی
    علی مطهری
    علی لاریجانی

    نفر بعدی کیست؟؟؟
    داداش حسین: این اسامی بازیکنان تیم سران فتنه بود؟! اگر شماره پیراهن شان را هم قید می کردی، مثل استادیوم بعد از هر اسمی می گفتیم؛ سوراخه!!

  249. خان باجی می‌گوید:

    حق با شماست . اصلا به ذهن خودم نرسید که این جمله رو بهش بگم .البته شایدم خودش میدونست که باباش کسی نیست .

  250. پیام فضلی می‌گوید:

    علی جان! ای ابوتراب! ای حضرت پدر! تمام دل خوشی ما این است که تو بابای مایی و الا به جز فرزندت سید علی کسی بر سر ما دست نوازش نمی کشد. چه می گویم؛ این تنها ماه است که می فهمد آه ما ستاره ها را.
    پرچم ات بالا، دشمنت کور، حسودانت از حسد بترکند که بلند فریاد میزنم داداش حسین چاکرتم….
    داداش حسین: ممنون از شما برادر گرامی. خیلی دعا کنید.

  251. بجای جهاد مجازی می‌گوید:

    بسم الله القاصم الجبارین
    ای دشمن حق ما دلیر و حق پرستیم
    برگرد تاسربند یا زهرا نبستیم

    حدود ۲ هفته است که سایت فور ویزیت بدلیل مشکل مالی توسط سرور ساسپند یا مسدود شده است.
    »» http://vjihad.parsiblog.com/1452237.htm

  252. sara می‌گوید:

    سلام قولا من رب رحیم
    خیلی خوشحالم که قطعه ۲۶ باز شده ۲-۳روزی نبودم وحالا که متن جدید رو میبینم خیلی خوشحالم انشاالله که خداوند هیچ وقت ما رو از نعمت این قطعه محروم نکنه

  253. سلام داش حسین
    بالاخره خوندن یادداشتهای داش حسین کار دستم داد. دستم یواش یواش به قلم رفت/
    اگه حال داشتی بخون. فدات/

    ماه هویدا شد و خورشید رنگ باخت.

    ساعت از پنج عصر گذشته بود و ما هم از دوکوهه. تلفن زنگ خورد. گفت: برگرد. جاده شلوغ و پرتردد. در پی فرصتی برای دور زدن و برگشتن.

    هوا کاملا تاریک شده بود. رسیدیم شوش. بعد از نماز و زیارت، فلافلی زدیم به بدن، تا انرژی مضاعف کنیم. ما با همین قرص های فلافل دمار از روزگار مخالفان رهبری در می آوریم. یادش بخیر یکی از اساتید میگفت: هر وقت نیت کاری مضاعف کردی، فلافل حکم پیش تولید را دارد. برادران غیر ارزشی ذکر نام فلافل را در کنار ساندیس فراموش کرده بودند.

    شب از نیمه گذشته بود. دوربین رفت برای چک!!!

    شب را در ماشین سپری کردیم. نماز را هم در جوار دانیال نبی. بعد راه افتادیم سمت یادمان فتح المبین. گیت های بازرسی بسته. کسی هم پاسخگو نبود. نه، از بی محلی… از اینکه ما پرو نشیم… و رعایت مسائل امنیتی…

    علی الظاهر بیشتر کاروانها که می رسیدند بی خبر از برنامه بودند. وقتی با عوامل سپاه و گیت های بازرسی مواجه میشدند، زنگی در ذهنشان به صدا در می آمد.

    ما همچنان در پشت گیت. دم این را ببین و دم آن یکی را… فایده نداشت. بالاخره بعد از کلی دوندگی داخل شدیم. اکیپ تصویر برداری و عکاسی هم از راه رسیدند و رفتند داخل. ما همچنان با علفهای زیر پایمان در پشت گیت های نهایی مشغول بودیم. ساعت از ۱۰ صبح گذشته بود. دست مان را گذاشتند توی دست اکیپ عکاسی. دوربین را تحویل ما دادند و ما را تحویل مسئول حفاظت. قد یه سرو گردن بالاتر از من، عینک دودی، چهره مهربان با ابروان در هم گره خورده. ثانیه ها به کندی می گذشت و همه منتظر. قرار بود، روز ۱۱ فروردین در منطقه فتح المبین ماه را به نظاره بنشینیم. اگر روبروی سن می ایستادی، سمت راست خواهران، سمت چپ و روبری سن برادران. ما هم در جایگاه مسئولین، گوشه سمت راست. بین داربست های حائل بین خواهران و برادران. من در کنج، فیلم بردار در پشت سرم و سمت چپم مرد حفاظتی!!! چند مرتبه تذکر داد که بدون اجازه از جات جم نمی خوری ها! حتی نیم متر!!!

    فیلم بردار با آرنج ضربه ای زد، کنایه از آماده باش! مرد حفاظتی با هدست بی سیم در حال مکالمه بود، با چشم اشاره ای کرد، و این آماده باش نهایی بود،حتماً! دست به دروبین شدم. آخرین تنظیمات را چک کردم. رفتم بالای داربست. روی دو پا. صدای چند تا از آبیجی ها از پشت سر میامد، که بیا پایین آقا ماسکه شده! و تهدیدات مکرر!

    باد پرده پایین سن را به کناری زده بود و پله های پشت سن پیدا. چشم را همان جا دوخته بودم تا قدم های ماه را ببینم. انگشت سبابه روی شاتر بازی، بازی میکرد. دوربین را بالا آوردم. حضرت ماه قدم دوم را هم برداشته بود. سر را بالا گرفتم. شاتر تکانی خورد. فریم تکامل پیدا کرد. ماه در آسمان هویدا شد. خورشید رنگ باخت.

    راستی همین عکس تو شماره ویژه حضرت آقا چاپ شد.

  254. سلام داش حسین
    یادم رفت اسم مجله رو بگم
    امتداد/ صفحه وسط

  255. صبوری فاطمه می‌گوید:

    سلام داداش حسین خسته نباشی
    دلمون برات تنگ شده بود
    منتظر کتابت هستیم بی صبرانه

  256. حسین مورچه می‌گوید:

    معرکه عین همیشه

  257. کوپه می‌گوید:

    آقا حلال کنید، من تو بلاگفا نمی تونستم شما رو لینک کنم، چون ظاهرا شیرازی کد داده قطعه ۲۶ رو قبول نمی کنه…
    منم کل متن پست قبلیتونو کپی کردم تو وبلاگم.
    راضی باشید…
    در ضمن عاشق قلمتم…
    یا علی

  258. مهدی می‌گوید:

    دست مریزاد

  259. sara می‌گوید:

    بازم سلام
    من به خاطر وضعیت درس و دانشگاه معتکف نیستم اما در جمع معتکفین عزیز دعا گوی همه شما ستاره ها هستم فقط زمانی که دانشکده ام میتونم بیام اینجا و از این بابت خوشحالم
    حضرت ماه:
    در حج توحید است. توحید خودش دو جزء است: یکى اللَّه است، یکى لا اله غیر اللَّه است؛ یکى اثبات است، یکى نفى است. مظهر توحید، حج است؛ اثبات ولایت اللَّه و نفى ولایت غیر اللَّه. این همان برائت است.
    حج براى امت اسلامى یک فرصت است. در این خیل عظیمى که در حج هر سال شرکت می‌کنند، شما یک مقطع ده ساله را در نظر بگیرید، ببینید در این ده سال چند میلیون انسان از آفریقا، از آسیا، از اروپا، از همه‏ى مناطق عالم – زن، مرد، باسواد، کم‏سواد، داراى سلائق مختلف – شرکت می‌کنند. اگر نداى اتحاد اسلامى، «و لاتفرقوا»(۳)ى اسلامى بر این مجموعه حاکم باشد، شما ببینید چه اتفاق عظیمى مى‏افتد. دیگر همه‏ى این مایه‏هاى اختلاف کمرنگ می‌شود. یکى سنى است، یکى شیعه است؛ در بین شیعه فِرق مختلف، در بین سنى فِرق مختلف؛ فقه‏هاى مختلف، مذهب‌هاى مختلف، عادت‌هاى مختلف است که به طور طبیعى به جدائى مى‏انجامد. همه‏ى این‌ها را این دست مهربان حج جمع می‌کند، به هم نزدیک می‌کند، درهم فشرده می‌کند

  260. سیدعبدالله بی نشان می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    ازاینکه یک هفته ای نمیتوانستم قطعه۲۶ را باز کنم خیلی کلافه بودم
    بیاد قدیما توی جبهه این شعر رو زیاد میخوندیم
    عشق تو دیونم کرده (حسین جان )
    بی آشیونم کرده (حسین جان )
    البته اون موقع برای امام حسین میگفتیم و حالا برای ستاره های ماه
    حسین جان دیگه برایم عادت شده که هر وقت دلنوشته هایت را می خوانم تفعلی میزنم به حافظ شیرازی خیلی باحال جوابم رو میده
    یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد
    به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
    آن جوانبخت که میزد رقم خیروقبول
    بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد
    کاغذین جامه بخوناب بشویم که فلک
    رهنمونیم بپای علم داد نکرد
    دل به امید صدایی که مگر درتو رسد
    ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد
    سایه تا باز گرفتی زچمن مرغ سحر
    آشیان در شکن طره شمشاد نکرد
    شایدار پیک صبا از تو بیاموزد کار
    زانکه چالاکتر از این حرکت باد نکرد
    کلک مشاطه صنعش نکشد نقش مراد
    هرکه اقرار بدین حسن خداداد نکرد
    مطربا پرده بگردان و بزن راه عراق
    که بدین راه بشد یارو زما یاد نکرد
    غزلیات عراقی است سرود حافظ
    که شنید این ره دلسوز که فریاد نکرد
    حسین جان خیلی مارو دعاکن
    ۲۵ سال دوری از شهدا وتنفس در این هوای غبار گرفته این دنیا خیلی عذاب آوره ولی خیلی شیرینه که به نفس آقا امام زمان (عج)روحی و ارواحنا له الفدا وحضرت ماه رندگی بکنیم
    قرارمان یادت نرود ۱۸ تیر قطعه ۲۶
    به امید دیدار
    خدا نگهدار

  261. یاسر می‌گوید:

    ایوالله خیلی جاندار نوشتی

  262. مقدم تمامی ستارگان را به
    http://www.velayatclip.parsiblog.com
    ارج مینهیم
    یا علی مدد

  263. ترگل می‌گوید:

    … من رو اون جا دعا کنین خوب؟؟

  264. زاپاتا می‌گوید:

    سر فرازباشی میهن من

  265. آذرخش می‌گوید:

    داداش حسین سلام
    روزتون بخیر
    می گم رفتین سفر می شه اگه یادتون بود ما رو هم دعا کنید؟
    گرچه از دوستان شنیدم آدم اونجا که می ره دامنش از دست برفت و محو عظمت خانه خدا می شه.
    اما اگه یه وقتی خودتون رو در حال دعا دیدین عالی می شه یادی از بچه ه ای قطعه ۲۶ کنین. می دونم که فراموشتون نمی شه.
    امیدوارم به سلامت برید و برگردید.

  266. ناشناس می‌گوید:

    به نام خدای ماه و ستاره هاش

    مشکل فنی سایت چیه ؟ من یه نفرو می شناسم که خیلی وارده، البته خیلی سرش شلوغه.

    درضمن یه نفر از من خواسته یه پیغامی بدم
    “ما راه شهدا و خود شهدا رو حرمت می زاریم و امیدواریم راهشونو ادامه بدید، شما برای ما بردار حسین بچه بسیجی ها هستید و بابااکبرم برای ما بابااکبر و عزیزماست، چرا نباید بگیم بابااکبر؟؟؟” گفتن به غلط کرده می گه بابااکبر کاری ندارم . (همون متنی که بالا نوشتین.)
    فکر کنم این دوستم همون کسیه که پنج شنبه ها زودتر از شما می آید سر مزار بابام اکبر، البته من نمی دونستم که می اد فقط بهش گفتم که شما یه کتاب دیگه به اسم سمفونی مورچه ها می خواین چاپ کنین و یه بریده هایی رو هم گذاشتین و داشتم براش می گفتم که ناراحت شد، هرچیم قسمت بعدی رو گفتم که بابا، این بابا گفته که این بریده ای از کتابه، فکر کنم راضی نشد. البته شایدم اون نباشه ولی بعضی پنج شنبه ها می اد از شما زودتر می ره ، گلابم و گلم می بره و بابام اکبرم می گیه بابا اکبر، نوشتم می زاره. به هرحال الانم به من اسمس داده جوابش چی شد؟؟ باورکنین بی تقصیرم

  267. ناشناس می‌گوید:

    به نام خدای ماه و ستاره هاش

    من نمی دونم چرا بعضی نظرات خورده می شه، آقاجون صبحونه، ناهار و شامتو کامل بخور، چرا نظراتو می خوری؟؟؟؟ قبلشم کلی از نظراتم خورده شد(پاک شد) این درسته. باورکن تو هیچکدومش مطلبی ضدامنیت ملی نبود.

  268. کوثر می‌گوید:

    با سلام هر بار که متنهایت را میخوانم میخواهم بگویم این متنت از همه بهتر است ولی فردای آنروز متن زیبای دیگری و همان تصمیم . انشا ا.. اجرش را از پدر شهیدت بگیری . ضمناً غیر از مقام معظم رهبری و چند یار به تعداد انگشتان دست بقیه مسئولین فقط به خاطر باند و گروه و پر کردن جیب خودشان مسئولیت دارند کی به فکر شماست اینها اگر عرضه داشتند با این همه جوان و نعمتهای خدا دادی ( نفت و … ) حداقل برای این مردم رفاه دنیوی مهیا میکردند . آخرت پیشکش آنها چون کار اخروی نیاز به عمل دارد که اینها فقط مرد شعارند و عمل کشک . خداد رهبر را عزیز و به سلامت نگه دارد به حق خون پدرشهید شما و دیگر شهدای ملت

  269. تمنای نگاه می‌گوید:

    سلااااااااااااااااااااااااااااااام

    بالاخره تحریم(های ) من هم شکسته شد و پا به قطعه ۲۶ داداش حسین گذاشتم….
    نوشته تون همون آخریه….(تفکــــــــــــــــر)
    آره،شما پیامبری هستید که بیان حق ها فقط از عهده ی شما برمیاد….
    سخن تون در مورد ووووووووزلا همتا نداشت…

  270. چقدر ذلیل می‌گوید:

    »» جالب است بدانید:
    به تازگی آقای شیرازی در اقدامی جدید لینک کردن قطعه ۲۶ را غیرممکن کرده اند، معلوم میشود تقصیر از خود درخت است…!

    اما سخن آخر من با بلاگفا:

    آقای شیرازی!

    اینجا وبلاگ من است!

    مدیر بلاگفا! من مهمان شمایم و شما میزبان من! گفتید که باید احترام میزبان را نگه داشت. مگر نه اینکه درآمد میزبانی چون شما از وبلاگنویسانی چون میثم محمد حسنی و حسین قدیانی و دیگر وبلاگ نویسانی است که وبلاگ های پر بازدید بلاگفا را می نویسند یا شاید بهتر است بگویم می نوشتند…!

    پس این شما هستید که برای حفظ منافع مادیتان باید حرمت مهمان را نگه دارید!

    زمانی که قوانین سایت را می خواندم ندیدم که نوشته باشد: لینک کردن قطعه ۲۶ ممنوع!

    شاید نتوانم قطعه ۲۶ را لینک کنم اما می توانم قطعه۲۶ را به درون کوپه ام بیاورم…!

    اینجا وبلاگ من است و هر کس را که بخواهم لینک می کنم… شمایی که از آزادی وبلاگ نویسها حرف میزنید….! این حق منه وبلاگ نویس است…!بس است مظلوم نمایی!بس است سیاست یک بوم و دو هوا! دلتان را به نظرسنجی عده ای وبلاگ نویس بلاگفا خوش نکنید که هر کس بخواهد حسین قدیانی را لینک کند به ظاهرنمایی شما پی خواهد برد…شمایی که بسته شدن وبلاگ های ارزشی و وبلاگهای پورنو و غیر اخلاقی را در مجموع، امری عادی تلقی می کنید اگر موضعتان را با جرات صاف و شفاف بیان می کردید بهتر نبود!کاش مردم دانه های دلشان پیدا بود…
    »» http://koopeh.parsiblog.com/

  271. فدایی حضرت ماه می‌گوید:

    داداش حسینم سلام
    بلاخره از سفر برگشتم ، فکر کنم دقیقاً به اندازه یه نیمه ماه از شماها فدایی های حضرت ماه دور بودم . البته از خودتون که نه ، از سایت تون . چون هر جا که رفتم به یادتون بودم ، و دلهاتون به اندازه قبل از سفر به من نزدیک بود . همون طور که قول داده بودم همه جا به یادتون بودم . از مسجد النبی (ص) و بقیع و مسجد قبا گرفته تا قبور شهدای احد و مسجد الحرام و مقام حضرت ابراهیم (ع) . عمره دوم رو هم به نیابت همه شماها به جا آوردم . البته اگه خدا قبول کنه .
    انشاءالله که شما هم این مدت سالم و سلامت بودید و با همون نیرو و توان همیشگی به مبارزه با دشمنان حضرت ماه مشغول بودید .

    محتاج دعای خیر شما
    فدایی حضرت ماه

  272. م.طاهری(ظهور منجی نزدیک است) می‌گوید:

    امثال نظرات این حمید رو دیدم یه جاهایی
    داداش حسین لطف کرد و ادرس وبلاگت رو عمومی نکرد.اخه برید جمع کنید هم ما شما رو می شناسیم هم خودتون خودتون رو
    واقعا فکر می کنید کسی به این دری وری های شما اهمیتی میده؟

    یه حدیث زیبا از خاتم النبیا:
    “کسی که به قیمت خشم مردم در پی رضای خدا باشد خدا از او راضی می شود و مردم را هم از او راضی می سازد”

    تا چشتون در اد که داره میاد

  273. طه می‌گوید:

    سلام

  274. طهورا135 می‌گوید:

    سلام اقای قدیانی.چطور میشه جواب این فرد محترم رو داد که از کتاب شما و قلم شما ایراد گرفته.توی این چند وقت اینقدر تو اضطراب و تنش بودیم افاضات این محترم یا محترمه حال ادم رو بد میکنه.اقای قدیانی عزیز اگر تایید شدید نگران باشید.ما به داشتن دوستی با جرات مثل شما افتخار میکنیم.دست مولایمان علی پشت و پناه شما وخانواده محترمتان.

  275. ترگل می‌گوید:

    من با کلی ترفند میام این جا
    کلا سایت باحالیه
    کیف می ده

  276. محسن و دوستان می‌گوید:

    سلام برادر حسین جان. خانه ام را در بلاگفا فروختم و رفتم بلاگ اسکای و پلاکفا
    دیدی از صدقه سر جمهوری اسلامی چقدر وضع زندگی خوب شده. دو تا دوتا وبلاگ میخرم. هر چند که فعلاً در دنیای حقیقی مستاجرم. یا علی مدد

  277. طهورا135 می‌گوید:

    چرا هیچ کس جواب این بابا رو نداده.وای کاش ادرسشو داشتم کاش حد اقل شماره اش بود.تعجب میکنم از کسایی که بعد از نطق این بابا روال عادی رو داشتن.حتما مهم نبوده اما واکنش هم لازم بود

  278. منتظر می‌گوید:

    سلام همسنگر
    حسین آقا درست حدس زدی بلاگفا قطعه ۲۶ را سایت غیر اخلاقی معرفی کرده و قابل لینک نمی باشید لطفا همسنگریها راه چاره ای بیندیشند.

  279. شهاب سنگ می‌گوید:

    سلام داداش
    من هرروز میام و کامنتایی که براتون می ذارند را می خونم. هر چند سعادت نداشته باشم خودم زیاد واستون کامنت بذارم.
    چقدر با اون جوابی که به “حمید” دادید دلم خنک شد.اینا برند خودشونا جمع کنند که با اسم بسیجی هر اراجیفی که می خواند می بافند.
    آقا حمید تورو خدا بیا و آقایی کن رمان را بخر. داداش حسین فقط منتظر تو یکی بود.
    حرص آدما در میارن بعضی ها. شما دیگه چه تحملی دارید. خدا صبرتون بده!

  280. سمانه می‌گوید:

    سلام !
    اگه میشه این پیامو به عنوان یه پست تو وبلاگتون بذارید تا به همه اطلاع رسانی شه :

    به تازگی یک نظر سنجی برای تغییر نام خلیج فارس با نام مجعول خلیج ع ر ب ی و پیشنهاد آن به گوگل راه اندازی کرده اند.

    به لینک زیر بروید ودر این رای گیری شرکت کنید و به خلیج فارس رای دهید

    http://www.persianorarabiangulf.com

  281. خان باجی می‌گوید:

    سلام
    آقای قدیانی یه فکر اساسی برای وب سایتتون بکنید .
    با هزار امید روی وبتون کلیک میکنیم اما متاسفانه با مشکل رو برو میشیم …
    بد جوری میخورم تو ذوقمون
    باتشکر

  282. ناشناس می‌گوید:

    چرا جواب خاک پای حضرت ماهم نیستمو نمیدین؟

  283. محمد می‌گوید:

    سلام برادر
    حدود یک ساله که برخی از سایت ها و خبرگزاری ها عکس یکی از بچه بسیجی های قدیمیو میندازن که همیشه در نماز جمعه و تجمعات هستش و این ها با غرض عکس هایی از اونو میندازن که اکثرا در حال شعار دادن با شور انقلابی هست و دهانش بازه و خلاصه قصد مسخره کردنشو دارن
    شاید هم خودت دیده باشی
    در هر حال گفتم تو که همواره از مظلومیت بچه بسیجی ها گفتی اگه این مطلبو بدونی شاید در نوشته هات اشاره ای به اون هم بکنی
    این هم یکی از لینک هایی که اون مسخره کردن
    http://greenprotests.blogspot.com/2010/06/blog-post_6937.html

  284. مصطفی آجرلو می‌گوید:

    سلام اخوی خداقوت .
    انشاء الله سفر بی خطر باشد. فالله خیر حافظا و الرحم الراحمین …

  285. طاهره فتاحی می‌گوید:

    قطعه ی ۲۶ با مشکل فنی یا بی مشکل فنی عزیز دل همه ی ما ست…

  286. یه دوست می‌گوید:

    سلام داداش حسین ، سرباز خوب ِ ماه
    با « برای آقا … » به روزم ، یه سر به ما بزن خوشحال می شیم

    یا علی

  287. زهرا رمضانپور می‌گوید:

    سلام علیکم آقای قدیانی. خسته نباشید.
    مدّتی که سایتتون قاطی کرده بود، بعدشم که من مسافرت بودم و به اینترنت دسترسی نداشتم، دیگه شدیداً قطعه۲۶ خونم اومده بود پایین نزدیک بود کارم به بیمارستان بکشه که دوستی زنگ زد و گفت با چه آدرسی وارد بشم. خدا خیرش بده.
    و البتّه بر همه واضح و مبرهن است که منم مثل سایر دوستان با هزار امید روی وبتون کلیک کردم و خورد تو ذوقم، خیلی هم نگران شدم، ولی بهتر دیدم نگم «اِوا، آقای قدیانی، چرا سایتتون اینجوری شده؟!» چون می دونستم اوّلاً هزار و یک نفر دیگه به هر طریقی اینو ازتون پرسیدن و در ثانی اگه خبری بشه خدا خیر بده سایت دوئل رو…! اینطور نیست؟
    در مورد رمانتون(سمفونی مورچه ها) هم کاش نمی گفتید. چون تا این بخواد به مرحلۀ چاپ و به دست ما برسه، کلافه تون می کنیم بس که می گیم پس چی شد؟! ای کاش از تجربۀ نه ده استفاده می کردید! ولی راحت ترین راه اینکه شما توجّهی نکنید!
    از این بحثا که بگذریم… خوش به سعادتتون که زائر حریم امن الهی هستید و پروانه وار گرداگرد خونۀ خدا می چرخید. حاجی، خیلی التماس دعا داریم.
    عرض کوچکی دارم. بعد از التماس دعا و نایب الزیباره ما هم باشید و به جای ما هم نماز و طواف و … و سلام مارو به پیامبر اعظم(صلوات الله علیه) و اهل بقیع(علیهم السّلام) و … برسونید و همۀ اینجور حرفایی که دوستان تو این مدّت زیاد بهتون سفارش کردند و سفارش من هم البتّه هست، یه تقاضایی ازتون دارم که امیدوارم انجامش بدید.
    لطفاً وقتی تشریف بردید خدمت نبی اکرم(صلوات الله علیه و آله)، کمی اونطرفتر سر قبر اون حرومزادۀ لعنتی بی شرف …(بقیه شو خودتون بهتر بلدید!) که بی اجازه وارد خونۀ پیامبر شده و تو اون زمین غصبی کپیده و به درک رفته هم برید و از طرف من با تمام خشم و غضب و حرص و کینه و بغضتون از اون فحشای رکیک و آبداری که به قول خودتون اگه علی پروین دوتاشو بلد بود، نمی دونم چیکاره میشد(!)، بهش بدید و ما هم اینجا کیفشو ببریم! یادتون نره ها!
    کی می گه هر کی فحش بده بی ادبه؟ بی ادب اونیه که می گه فحش دادن به سران فتنه و اون حرومزاده هایی که حضرت علی(علیه السّلام) رو خونه نشین کردن بی ادبیه. آقای قدیانی هم خیلی با ادب هستن چون با همین فحشا و با نی ساندیس و هوندا۱۲۵ بابا اکبر خون بالاترین و سران فتنه و امثالهم رو کردن تو شیشه. این یعنی نهایت با ادبی. آقای حمید، منطق شما نهایت بی منطقیه. لطفاً سعی نکنید بین بسیجی های امام خامنه ای و شهدا تفرقه بندازید که موفّق نمی شید و اونوقت بوی گند دماغ سوخته تون کلّ عالم رو می گیره! شما از کجا می گید منطق شهدا این نبود؟ منطق ما منطق شهید تندگویان عزیزه که یازده سال تو زندان بعثی های بی شرف در عین حال که برای بالا بردن روحیۀ خودش و بقیه قرآن و دعارو با صدای بلند می خوند، به اون کثافتایی که حیا نمی کردن و مثل حیوان بانوان اسیر رو شکنجه می کردن فحش می داد.
    منطق ما منطق امام خمینیه(رحمة الله علیه) که با وجود مهربونی و لطف و صفا و محبّتش، بدترین فحشا رو نثار ضدّ انقلابها و آمریکاییها می کرد.
    منطق ما منطق امام خامنه ایه(مدّظلّه العالی) که در عین حال که خوش قلب و دوست داشتنیه، برمی گرده در روز رحلت امام خمینی(رحمة الله علیه) می گه مثل سگ دروغ می گن.(البتّه اینجا کمی هم به سگ بیچاره توهین شد. ولی مطمئنّاً منظور ایشون اون سگای … بودن، نه سگهایی مثل سگ اصحاب کهف). شما هم لطفاً از این به بعد از طرف خودتون حرف بزنید. صدای شهدا بی واسطه به گوش ما می رسه و وکیل وصی نمی خوان. هر چند حرفاتم صنّار نمی ارزه. پس بهتره اصلاً حرف نزنی!
    و یه مطلب دیگه، می دونم طولانی شد، ولی این یه ذرّه هم تحمّلم کنید!!!
    دیشب که داشتم به اتّفاق خانواده از مسافرت میومدم، یه جایی ما داشتیم از لاین سمت راست حرکت می کردیم و سمت چپمون ماشین بود و پشت سرمون کامیون که یهو یه سگ پرید جلو ماشین و نه می تونستیم بریم سمت چپ و نه ترمز بگیریم. این شد که سگ بیچاره بعد از یه نالۀ جانکاه از دنیا رفت و ماشین ما هم داغون شد و یه دو سه ساعتی تو جادّه موندیم و منم که دلم واسه سگه سوخته بود، نشستم های های براش گریه کردم. حالا برا چی اینارو گفتم؟ می خوام بگم بعد از چند دقیقه به این فکر کردم که کاش به جای اون سگه که واقعاً جونش ارزش داشت و حیف شد که مرد، به شما که عرض کنم جناب شیخ بی سواد یا آقای چیز، یعنی موسوی یا دیگر سران فتنه و آقازاده ها سَقَط می شدن و می رفتن پیش بابابزرگشون(عُمَر لعنت الله علیه).
    ببخشید زیاد حرف زدم. دعا کنید قدر چادر و چفیه(بسیجی بودنم) و عشق به مولایم خامنه ای و … رو بدونم تا شرمندۀ گل یاس نبی و شهدای عزیزمون نشم.
    موفّق باشید و یا حق

  288. فاطمیون می‌گوید:

    سلام داش حسین
    نفست گرم…
    ما به انتظار عادت داریم…یاد گرفتیم که همیشه باید منتظر باشیم …اینم روش
    بی صبرانه چشم به راه پر فروش ترین کتاب سال هستیم
    شهید شی
    یا علی

  289. خان باجی می‌گوید:

    کشف نسبت فامیلی علی لاریجانی و علی مطهری با عبدالله جاسبی
    http://www.jahannews.com/vdcjv8evtuqe8tz.fsfu.html

  290. آبجی زهرا می‌گوید:

    سلام…
    من نظر این “حمید” رو تازه خوندم.
    میخواستم بهش بگم برای این که چشم تو و اون هایی که مثل تو فکر می کنند کور بشه،رمان آقای قدیانی که چاپ شد،خودم ۱۰ تاشو میخرم…
    به احتمال زیاد با هر کتاب یک ساندیس هم میدن…
    آخ جون…۱۰ تا کتاب…۱۰ تا ساندیس…

  291. hhh می‌گوید:

    داداش تبریک دیشب که شیطان بزرگ خفت کشید امروزم روباه پیر لوله شد!

  292. میثم می‌گوید:

    داداش حسین ، نشد. یه نقد کوچولو از شما…. مگه این همه از پسر شهیدهمت حمایت نمیکردی ؟ بازم بیا و جواب بده.

  293. زاپاتا می‌گوید:

    حاج حسین اگر نظرات رو توی چند صفحه بگذاری خیلی خیلی بهتر می شه

  294. م کاظم زاده می‌گوید:

    سلام
    معمولا هر وقت سراغ فضای سایبر میام یه سر به قطعه شما میزنم. ما تو سنگر بغلی شما کار میکنیم این روزها هم بد جوری نیازمند کمکیم .وقت کردید یه سر بزنید
    یاعلی

  295. جاهد مجاهد می‌گوید:

    سلام علیکم . اسعدالله ایامکم . غایب بودیم چندی باز آمدیم فوری .

    اجالتا حاضری بزنید تا بریم متن رو بخونیم .

    ََََََََََََََََََََََُُُُُُُُُُُُِِِِِِّّّّّّّّّۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀ
    ۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀۀ

  296. ذاکرولایت110 می‌گوید:

    سلام همرزم عزیز هم محله ایی نجیب
    بلاگفا بی رحمانه ذاکرولایت۱۱۰ را نیز مسدود کرد و اینبار مقاومتر از قبل در پلاکفا همان راه را ادامه خواهم داد دعا گویت هستم و با افتخار آدرس جدیدت را لینک نمودم و با اجازه یکی از مطالبت را نیز در وبلاگم منتشر نمودم
    یا حیدر

  297. پروانه گاهی آنقدر عاشقانه دور شمع می گردد که ناخودآگاه گیج می زند! و بالش می سوزد و وبال گردنش می شود؛

    گیج زدنتو عشق است ، داداشی …!

    ما هم کوچ کردیم از بلاگفا.

    “این یکی بدون غلط املاییه . اینو تایید کن داداش حسین “

  298. چاکرت حمید رضا می‌گوید:

    داداش حسین عزیز سلام.
    من یه خواننده ی جدیدم که تازه فهمیدم توی این فضای مجازی چه حقی بوده و من بی خبر بودم …
    به لطف خدا می خوام برم پی کتاب نه ده و نی ساندیس…
    خدا میدانه که با خوندن مطالبت می خوام از پوست بپرم بیرون.
    انشا الله همیشه سبب شادی دل مولای حاضر منتظر باشی و موثر در وقوع ظهور ما و درک حضور او…

  299. اسم ندارم می‌گوید:

    نمی دانم داستان چیست! چه حالی ست ! این چه حسی ست که وقتی پا به اینجا می گذاری بغضی غریب اما قدیمی مهمان گلویت می شود . اصلا اول بار کجا بود ؟ قصه اش چه بود ؟ نمی شناسمش . اینجا که می آیم ارام می شوم به قیمت سنگینی نگاهی پر زاشک.
    حالا چه طنز بنویسی چه از دل ما چه از حسین قدیانی ها … اینجا را نمی شود رها کرد نمی دانم چرا؟!! حتی اگر صدبار هم بیاییی و داداش جواب سلامت را ندهد.
    اینجا شبیه همان جایی ست که وقتی از آن می نویسی دل نمی داند چرا دل نمی داند کجا . اینجا که می ایم هاله دوری زگناهان دورم می ماند تا دیدار دوباره . اینجا که می ایم نمی دانم چرا هر وقت گرفته ام حرف دلم را نوشته است!!! گویی دل ما دل حسین قدیانی ست نه شایدم دل حسین دل ماست . اینجا که می ایم اگر بخواهم بگویم کجاست تمامی سایت ها و وبلاگ ها را کم می آورم که بگویم کجاست . خودم هم نمی دانم کجاست.
    شاید اگر خودم را پیدا کردم بدانم ….

  300. اردهالی می‌گوید:

    متن پدران آسمانی و مادران زمینی رو خوندم

    اشک آدم رو در میاره

    نه به خاطر دلسوزی…نه

    بلکه برای بی معرفتی بعضیا…

    وقتی این متنو خوندم یاد جمله ای افتادم که پارسال توی طلاییه روی ۱تکه چوب نوشته شده بود

    “مبادا عکس شهدا را ببینیم و عکس شهدا عمل کنیم…”

    داداش گلم …حاج حسین ما تو بقیع ما رو از دعای خیرت محروم نکنی…

  301. طاهره فتاحی می‌گوید:

    جسارتا متن جدید نمی ذارید.
    هم تیمتون برد وهم با اشتباهات داوری جام جهانی به کام شما و دیگوی بزرگ است…

  302. طاهره فتاحی می‌گوید:

    یه پیام بازرگانی برم.
    همین الآن سید احمد آن لاین هستند و بنده اسمشونو در قسمت کاربران آن لاین می بینم…

  303. علی می‌گوید:

    سلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام داـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــش حسین
    دوســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت دارم
    یاعـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

  304. خاک می‌گوید:

    به نام خدای ماه و ستاره هاش

    در مورد این جملات و آن جملاتی که ما در مقابل مجلس گفتیم نظراتان چیست؟؟؟؟؟؟؟

  305. خاک پای حضرت ماهم نیستم می‌گوید:

    به نام خدای ماه و ستاره هاش

    در مورد این جملات و آن جملاتی که ما در مقابل مجلس گفتیم نظرتان چیست؟؟؟؟؟؟

    “همه نشسته بودند پای تلویزیون. رئیس جمهور داشت سخنرانی می‌کرد. بد می‌گفت از بهشتی. هر چه دوست داشت گفت. یکی پای تلویزیون متلکی به بنی صدر پراند. بهشتی عصبانی شد، گفت: «حق ندارید این طور حرف بزنید. مسلمان است».

    بنی صدر از سفر داخلی یکراست آمد جلسه. خندید گفت «همه شعار می‌دادند بهشتی، بهشتی، طالقانی رو تو کشتی». بهشتی چیزی نگفت؛ نه در جلسه و نه بعد از آن. می‌گفت «حق نداریم به رئیس جمهور تعرض کنیم».

    جلوی دادگستری شعار می‌دادند «مرگ بر بهشتی». بهشتی هم می‌شنید. یکی ازش پرسید «چرا امام ساکت است؟ کاش جواب این توهین‌ها را می‌داد». بهشتی گفت «قرار نیست در مشکلات از امام هزینه کنیم، ما سپر بلای اوییم، نه او سپر ما».

    گفتند حالا که «مرگ بر شاه» همه‌گیر شده؛ شعار جدید بدیم. «شاه زنازاده است، خمینی آزاده است». آشفته شده‌بود. گفت: رضاخان ازدواج کرده، این شعار حرام است. از پلکان حرام که نمی‌شود به بام سعادت حلال رسید.

    به جمع رو کرد و گفت: قدرت اجرایی و مدیریتی رجوی به درد نخست وزیری می خوره. حیف که التقاط و نفاق داره. اگر نداشت مناسب بود. تو بدترین حالت هم انگشت می گذاشت روی نکات مثبت.
    داداش حسین: شما هم انگشت بگذارید روی نقاط مثبت حضور و شعارهای بچه بسیجی ها. چطور مهربانی و عطوفت شامل حال رضا خان و رجوی می شود اما شامل حال خودمان نمی شود؟! اما همین شهید بهشتی می گفت: مخالفان نظریه ولایت فقیه دیر یا زود سرنگون خواهند شد و می گفت: آمریکا از ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر. شما هم لطفا بحث را بیشتر از این کش ندهید.

  306. خاک پای حضرت ماهم نیستم می‌گوید:

    به نام خدای ماه و ستاره هاش

    البته من خودم یه جواب دارم.
    اکثر این بد و بیراه رو به خودش گفتن که جواب ندادن. و این نشوندهنده بزرگواری … ایشون است.ولی به جملات دوم و چهارم دقت کنید : “حق نداریم به رئیس جمهور تعرض کنیم”. و …

    می شه برای من یه خاطراتی رو از ایشون بیارین که فرضا” یه حرف امام خمینی اون زمان نادیده گرفته شده باشه و ایشون چه برخوردی کردن.

  307. سلام به جناب قدیانی و همه رهروان خط ولایت
    قبلاً قول داده بودم که برای انتقال بچه های ارزشی از بلاگفا و … کمکی که از دستم بر میاد رو انجام بدم.
    یه سرویس وبلاگ راه انداختیم برپایه وردپرس + یه سری امکانات اضافی.
    فکر می کنم اینقدر مناسب باشه که بچه ها از امکاناتش راضی باشن.
    سرور خوبی داریم، از وردپرس استفاده می کنیم که امکانات بیشتری نسبت به سرویس های وبلاگ ایرانی داره، ۳گیگابایت فضای مجانی هم برای هر وبلاگ در نظر گرفتیم.

    بخشی از امکانات این سرویس رو با هم مرور کنیم بد نیست :

    * ارائه ۳ گیگابایت فضای رایگان برای آپلود فایل
    * اختصاص یک آدرس اینترنتی مانند http://yourname.eModiran.com
    * پشتیبانی از افزونه های متعدد بر پایه سیستم وردپرس
    * ده ها قالب زیبا و متنوع آماده
    * درج آسان تصاویر، پیوندها و تغییر در رنگ یا اندازه نوشته ها
    * ارسال و ویرایش آسان مطالب در وبلاگ
    * امکان موضوع بندی کلیه نوشته ها و پیوندها
    * امکان ایجاد وبلاگ گروهی با امکانات گوناگون و درجه بندی کاربران
    * امکان ایجاد صفحات اضافی نامحدود
    * امکان پاسخ به نظرات بازدیدکنندگان
    * امکان تایید نظرات توسط مدیر قبل از نمایش
    * و ده‌ها قابلیت منحصر به فرد دیگر …

    برای ثبت وبلاگ، می تونید به آدرس سایت مراجعه بفرمایید:
    http://emodiran.com/app/webroot/blog/

    جناب قدیانی عزیز، ممنون می شم اگر این سرویس وبلاگ رو در یکی از پست های وبلاگتون به بچه ها معرفی کنید.

    التماس دعای فرج
    یا حق

  308. ناشناس می‌گوید:

    سلام
    سایت شمارولینک کردم بااجازه

  309. آن روز های تلخ اگر بودی چه میکردی؟ از عشق میهن شعله ور بودی چه میکردی؟
    از یک طرف فکر زن و فرزند خود بودی از یک طرف فکر سفر بودی چه می کردی؟
    وقتی دلت در اشتیاق سوختن میسوخت تو مردی از جنس خطر بودی چه میکردی؟
    اصلا نمیدانم اگر تو هر شبانه روز از مادر خود بی خبر بودی چه میکردی؟
    یک چشم اشک و چشم دیگر خون یک لحظه تو جای پدر بودی چه میکردی؟
    شاید تمام حرفهایم ساده است اما فرزند مفقود الاثر بودی چه میکردی؟

  310. شعر ازالهام مظفری بود ببخشید اسمشان یادم رفت

  311. پارسا می‌گوید:

    بسم رب الشهدا و الصدیقین
    سلام داداش حسین خیلی وقت نیست که با نوشته هات آشنا شدم ولی به صراحت می تونم بگم مثل پدر آسمونیت آسمونی می نویسی و بازم به صراحت می گم که از بهترین داداشای دنیایی
    در مورد متن پدران آسمانی و مادران زمینی من قول شرف میدم که اونا به خاطر خدا رفتند و الآن هم عند ربهم یرزقون اند مطمئنا خدا هم توی همه ی این سال ها برای شما کم نذاشته و حسابی هواتونو داره

  312. پارسا می‌گوید:

    داداش حسین یادته امام خامنه ای بعداز۱۴ خرداد گفتند من از مردمی که اومدند تشکر می کنم از ته دل
    به خاطر این که یه روز سختی کشیدند حالا انصافه ما به خاطر ۱۶ سال مبارزه همراه با شکنجه و تبعید و زندانی شدن های مکرر قبل از انقلاب و ۱۱ سال خدمت صادقانه در کنار امام و ۲۱ سال هدایت امت اسلامی و به خصوص روشنگری های راه گشای ایشون توی این یه سال اخیر از یار خراسانیمون تشکر نکنیم
    چه فرصتی بهتر از ۲۴ تیر که ولادت امام حسین علیه السلام مصادف شده با تولد حضرت ماه عزیزمون
    نمی شه ۲۴ تیر یه دیدار با رهبر بذارید و از مردم دعوت کنید برای تجدید میثاق با امام خامنه ای بیان و خودتون هم یه متن خوشگل عاشقانه بنویسی و در حضور حضرت ماه بخونی اولش هم اون شعره که می گه
    چشم تموم کائنات سوی عنایت علی رهبر ما خامنه ای تحت حمایت علی
    رو پخش کنید و مردم باهاش بخونند
    بگیم صل علی محمد نایب مهدی آمد
    بگیم علمدار ولایت بسیجیان فدایت
    بگیم رهبر اگر فرمان دهد غسل شهادت می کنیم رهبر اگر فرمان دهد سر را فدایش می کنیم
    بگیم مگر ما مرده باشیم علی تنها بماند

  313. متین می‌گوید:

    السلام علیکِ یا زینب کبری السلام علیکِ یا بنت رسول الله
    السلام علیکِ یا بنت امیرالمومنین (س)

    صبر را مفهوم معنا زینب است

    کعبه غمهای دنیا زینب است

    چون حسین است آفتاب شهر عشق

    ماهتاب عالم آرا زینب است

    شهادت حضرت زینب (س)تسلیت باد

  314. زهرا رمضانپور می‌گوید:

    سلام.
    سالروز شهادت پیام رسان کربلا، اسوۀ صبر و استقامت و ایثار، حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) بر شما رسوا کنندگان یزیدیان زمان تسلیت باد.
    التماس دعا

  315. سید علیرضا شاهنگیان می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    چند روزی که سایتتان قطع بود خیلی سخت گذشت . ما مثل آدمهایی می مونیم که زبانشان می گیره ، یکی که منظورشان را به دیگران میگه ، اونها می گن : آآآره منظورم همممین بود . قصد بدی از این مثال ندارم . لطفاَ سرورانی که اینگونه هستند ناراحت نشند . داداش حسین با دلنوشته هایش نهایت حرف دل ما را میزنه و ما می گیم ، منظورمون همین بود .
    داداش حسین این چند روز بعضی ها جلساتشون زیاد شده و حتی مهندس متوهم را هم به جلسات وقف بیت المال دعوت می کنند . خدا حاج حسین شریعتمداری را حفظ کند که همیشه دیدبان خوبی برای انقلاب هستند و کوچکترین تحرکات ضد انقلاب را رصد می کنند ، که اگر ایشان نبودند ما در جریان این جلسه نبودیم . خواهشی که از شما داشتم اینه که اگر هنوز به مسافرت نرفتی راجع به این جلسه که اکثر سران فتنه در آن بودند مطلبی بنویسی .

  316. میثم می‌گوید:

    نظرتون درباره ی فرهاد جعفری چیه؟

  317. عبد کوچک خدا می‌گوید:

    سلام داداشی!!!!!!!!!!!!!!
    رمانتو می خوااااااااااااااااااااااااااااااااام.
    زود تمومش کن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    راستی قضیه ی این پلاکفا چیه؟
    زود راش بندازین ما از سرگردونی بیایم بیرون. دیگه اصلا دست و دلم نمی ره برم سراغ وبلاگم!

  318. علیکمال می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    دشمنان که جای خود دارند، چه میکشی از دوستان بی بصیرت
    خدا قوت
    زت زیاد

  319. محسن می‌گوید:

    بسم الله الرحمن الرحیم

    کجایی رفیق چاق و دوست داشتنی من؟!
    دلم برای خر و پف هایت تنگ شده
    برای بودنت که عین نبودن است
    سهم من از رفاقت با تو هیچ بود
    آخر با یک تل گوشت آلود خواب آلود میشود رفیق بود؟!
    من هیچ خاطره ای از تو جز خواب بودنت ندارم
    تو با آن حجم از خستگی وقتی گوشه اتاقم میفتی
    دیگر هیچ جرثقیلی نمی تواند تو را از جا بکند
    که بسان یک کوه میماند بدنت
    حتی اگر روزی فاصله من و مرگ
    به اندازه خوردن یک قرص قلب باشد
    یقین دارم تو حتی دست خود را برای دادن آن قرص
    برای نجاتم دراز نخواهی کرد
    تو به هیچ دردی نمیخوری که خود عین دردی
    و درد عین تو و تو عین من و من…
    و من بدبختانه تو را دوست دارم
    آری دوستی تو جز بدبختی برایم نداشته
    و بدبختانه نمیدانم چرا شیرین است طعم این بدبختی
    من و تو کاسه و کوزه یکی شده ایم
    من و تو شاید همزاد هم هستیم
    که در روز ازل عقد اخوت بستیم
    دلم برایت تنگ شده حجم غیرقابل تحمل دوست داشتنی
    تنهایی…
    آری تنهایی من یک موجود چاق و خپل و خواب آلود است
    که بدبختانه دوستش دارم
    هر وقت وارد اتاقم میشوم آن گوشه لمیده
    همیشه خواب است ولی برایم لذت بخش است بودنش
    هر چند که عین نبودن باشد

  320. پیمان می‌گوید:

    سلام برادر خسته نباشی به خاطر امتحانات دانشگاه و در دسترس نبودن اینترنت مدتی ازت بی خبر بودم خوشحالم دوباره اینجام

  321. احمد می‌گوید:

    دمت گرم.زنده باد یاران باوفای علی خامنه ای و مرده باد هرچی پول پرست دنیا پرست هوای نفس پرسته
    مرگ بر میرحسین
    مرگ بر خاتمی
    مرگ بر کروبی
    مرگ بر اکبر شاه خائن

  322. محسن می‌گوید:

    سلام
    حیف که ساعت ۵ صبح نیست وگرنه حتما . . . . . . .
    آخه بیمعرفت جایی که من نیستم از خودم دفاع کنم پشت سرم این همه بد و بیراه به من میگی؟
    داداش حسین حالا دیگه (( بسیجیان موءسسه ……)) بد شدن؟
    بد کردم یکی از طرفدارای آس تو هستم؟
    فرقم اینه که مثل دیگران به رخت نمی کشم ! وگرنه منو هم دوست داشتی!
    یه بسته نی ساندیس خریدم بهت هدیه بدم تا تکلیفمون با هم روشن شه.
    باهات قهرم بیمعرفت باید از دلم دربیاری !

    شوخی کردم عزیز
    دم تو و هر چی بچه بسیجی جیگر داره گرم
    شاید من تو بعضی چیزا شبیهتون نباشم اما مطمئن باش لازم بشه بخاطرتون نی ساندیسو ……… .
    نخواستم واضح بگم نی ساندیسو چیکار میکنم.
    داداش حسین ما هم باش!
    دلم برای تو و نوشته هات تنگ شده
    حتما آبگوشت فردا منتظر دیدن تو و پرسه های در مه ات (منظورم نوشته هات ) هستم .
    اگه دوست داشتی ! یکی از داداشات
    محسن ( از بسیجیان موءسسه . . . . . . )
    داداش حسین: وعده ما فردا ظهر بساط آبگوشت!!

  323. فصل حیرانی می‌گوید:

    سلام برادر
    از قبل باهاتون آشنا شده بودم ولی با این سنگرتون نه!
    خیلی جانانه مینویسی برادر.
    ما مخلص شهدا هستیم وقبل از اینکه سر قبر برادر جوان مرگم بروم اول به علمداران شهید سر میزنم وعرض ادبی و دیگر … که آن را که با خدا خونش به جوش آید از دست بنده گنه کاری چون من برایش چه کار آید؟
    القصه دمت گرم وسرت سلامت که سخن از زبان ما میگویی…!!
    کمتر حوصله خواندن متنهای در پیت وبلاگها رو دارم!ولی وقتی به مطالب مغز دار میرسم میخکوب میشم حسابی جذبمان کردید برادر.یاحق
    التما۲۳آ.

  324. فدایی حضرت ماه می‌گوید:

    داداش حسینم سلام ،
    با اینکه تا حالا جواب سلامم رو ندادید ، ولی مطمئنم که نظراتم رو خوندید ، چون تا به حال همه تأیید شده و روی سایت قرار گرفته .

    اما در جواب حمید ،هرچند ماها نوشته های حمید رو قابل این نمی دونیم که بخوایم بهش توجه کنیم ، باید بگیم که :
    خدا رو شکر می کنیم که راه بابا اکبر و راه داداش حسین و راه ماها قطعه بیست و ششی ها یکی هست . راه ما راهه حضرت ماه هست ، ماها رهپویان راه ولایتیم و انشاءالله از فدائیان حضرت ماه . ماها به این رهروی افتخار می کنیم و انشاءآلله به کوری چشم شما ، تا آخرین قطره خونمون در این راه ثابت قدم خواهیم ماند .

    در آخر از شما داداش حسین خوبم می خوام که توی سفر معنوی تون ما رو هم از دعای خیر فراموش نکنید .

    ملتمس دعا شما
    فدایی حضرت ماه
    داداش حسین: ممنون از شما و التماس دعا.

  325. عرفان می‌گوید:

    سلام داداش حسین . خیلی وقته بهت سلام نکردم . بزار به حساب درگیری های یک دانشجوی پابرهنه با درس و کتاب و مشکلات زندگی . اما خداییش داداش ته روحیه ای ها . بعدم این که من خودم یه پا رمان خورم . لحظه شماری می کنم رمانت در بیاد تا با پوست ( یعنی همون جلدش ) بخورم . آخ چند وقته هیچ رمانی نخوردم دل ضعفه گرفتم . میشه بازم رمان بنویسی . من مغزم یه جورایی با رمان حال میاد !
    یا علی

  326. میثاق می‌گوید:

    خیلی جالب جواب خیلی ها رو دادی مثل محدثه و حمید و پسرک و … . من که منتظر کتاب دومتون هستم تا مثل “نه ده” همون جلد اول رو توی روز دوم انتشار از نمایشگاه کتاب بگیرم داغ داغ. البته اگه زودتر از نمایشگاه سال بعد اومد که چه بهتر.
    راستی من خیلی انگلیسیم خوب نیست ولی فکر کنم توی عنوان کتاب” نه ده ” به انگلیسی اشتباه شده:
    “دلنوشته های حسین قدیانی در قطعه ۲۶” نمی شه posts of hosein ghadiany in piece of 26 ؟؟؟؟؟؟؟ البته شاید چون چاپ اول بوده این اشتباه “pieces 26 , posts ghadiany”(از نظر من) توش اتفاق افتاده و توی چاپ های بعدش اصلاح شده باشه به هر حال خودتون یه نگاهی بندازین، ببینم به نیمچه حافظه ای که دارم می شه اعتماد کرد یا نه.

  327. میثاق می‌گوید:

    من من من چی پس ؟ منو یادتون نره ها ببینین چند بار التماس کردم. یادتون نره ها.
    التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.
    التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.
    التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.
    التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.
    التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.
    التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.
    التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.
    التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.
    التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.التماس دعا.
    دقیقا ۸۸ بار التماس کردم به یاد سال هشتاد و اشک که با همه سختی هاش نعمت بود برای این انقلاب و این کشور.

  328. میثم تمار می‌گوید:

    سلام حاجی داری میری حج؟؟؟
    خدا قبول کنه

  329. خان باجی می‌گوید:

    سلام علیکم و رحمه الله
    آقای قدیانی دلمون برای یه دلنوشته جدید تنگ شده .
    منتظریم بی صبرانه
    باتشکر

  330. پسرک می‌گوید:

    به نام خدا
    حسین عزیزم. آوینی که مرده نیست! هست؟ اگر ما او را بعد از کوچ آسمانی اش بپرستیم تازه زنده پرستی کرده ایم. ولی مقصود اینکه آیا تو برای من در به در راهی به سوی شهادت سراغ نداری؟ هل من چاقوی اغتشاش گران؟ هل من مشت های مزدوران؟ هل من مین های فکه و خمپاره های عمل نکرده؟
    سلام به او در آن لحظه ای که مین از روی زمین برخاست و به سینه اش رسید. سلام به او در آن لحظه ای که مین مقابل رویش منفجر شد. سلام به او در آن لحظه ای که روی زمین افتاده بود، دست را بر روی پیشانی گذاشت و به درد فکر کرد…! راستی که در انتظار شهادت زمان چه کند می گذرد. راستی که شاهد شهادت چقدر مکتوم و مخفی است!
    ای کاش در خیمه عاشورای تاریخ ما نیز بودیم و بلند می شدیم و می پرسیدیم، یا اباعبدالله آیا فردا من هم شهید خواهم شد؟ و او می پرسید قاسم جان، شهادت در نظر تو چگونه است؟ و ما می گفتیم احلی من العسل…
    حسین آن وقت می زدیم زیر گریه و خودمان را به آغوشش می ادناختیم و می گفت آری فردا تو هم شهید خواهی شد. ببلاء عظیم. ای کاش می دانستیم آن خیمه که در ورای زمان همواره جریان دارد کجا بر پاست؟ حسین برادرم، برادر بزرگترم، دوست داری چند وقتی به جای ستاره بودن قاسم باشیم؟ همه قاسم باشیم؟

  331. خاک پای حضرت ماهم نیستم می‌گوید:

    به نام خدای ماه و ستاره هاش

    خیلی ممنون از جوابتون و خیلی متأسفم از اینکه متوجه این همه کنجکاوی من برای فهم حقیقت نشدین. دیگه کشش!!!!! نمی دم. بازم ممنونم

  332. ابراهیم سالک می‌گوید:

    بابا شما ستاره های آقای ماه چقدر نازک دل تشریف دارید! دلمان سوخت ما فتنه گرها! اشکی ریختیم پای این متن تان، خدا که قبول نمی کند، ایشالله شیطان قبول کند ازمان!
    ببخشید بیش از این مصدع حال معنوی شما نمی شوم- حین فرو کردن نی ساندیس به چشمان از حدقه در آمده ی مای فتنه گر!
    به هر حال ببخشید که از متن شما حال کردیم…

  333. ابراهیم سالک می‌گوید:

    راستی یادم رفت بگم اون عکست هم اون بالا کلی معنوی بودا! ای ناقلا!
    مثلا فرض کن همون طور که از اون بالا احتمالا زل زدی به چهره ماه آقا و در حال نور گرفتن از جمال محبوبی- با دست راست بر زیر چانه- با دست چپ در حال فرو کردن نی ساندیس بر چشم فتنه ای! (که در تصویر حذف شده- به قرینه آن چه دارد می کند در سایت ارزش مند این پایین)
    خیلی رمانتیک-مکتبی بود! حال معنوی این کشف و شهود ما را با خود برد به اسفل السافلین…
    راستی رفتی مکه یادت باشه یه چند تا سنگ هم به نیت من بندازی!

  334. احمد می‌گوید:

    سلام علیکم:
    انشاا… موفق باشید.
    اگر وقت شد با این قلم زیبا نوشته ای با موضوع غریبترین (حضرت مهدی (عج))تهیه و منتشر کنید.
    التماس دعا

  335. سلام داداش حسین
    اگ این مطالبتو خلاصه تر بنویسی مطمئنا مخاطب بیشتری پیدا می کنی و ما هم حوصله میکینیم تا آخر بخونیم.
    اولشو خوندم خیلی خوشم اومد ولی یه نگاهی به آخرش کردم دیدم باید یه چن ساعتی بشینم.
    واقعا حیفه که این مطالب پر مغز رو نتونین یعنی وقت نکینم بخونیم
    علی علی

  336. علی می‌گوید:

    آقای قدیانی سلام علیکم
    عارضم به خدمت شما من مدتهاست نوشته های شمارا می خوانم البته بیشتر به خاطرصورت زیبای مطالب نه سیرت آنها، شما فرزند شهیدی به این خاطر برای من وبرای هر ایرانی دیندارووطن دوست عزیزی، البته خانواده های شهدا بر ما حق دارند وخود شهدا حقی بیشتر شما فرزند شهیدی من هم فرزند شهیدم اماآیا پدران رفتند تا به فرزندان چیزی بدهند؟؟؟!!!! آیا به نظر شما پدران ما حاضر بودند که زن و فرزند ودنیارابا فوض عظیم شهادت و قرب الهی عوض کنند؟ آیا حاضرند الان بر گردند تا من وتو بر لبانشان بوسه زنیم و یا دست مهرانیشان را بر سرمان احساس کنیم؟؟؟آنها راه خویش را آگاهانه انتخاب کردند، بین زن وزندگی فرزند از یک طرف و شهادت از طرف دیگر شهادت را بر گزیدند؟؟؟ آنها نرفتند تا به من و شما ماشین بنز و هواپیماو شغل و ماهی ۱۰میلیون حقوق بدهند آنها رفتندو پیروز شدندو دین خدارایاری کردندوبرمردم حق دارند، بر همه هم حق دارند امام من و شما بر کسی حقی نداریم که امروز آن را مطالبه کنیم ، شبکه خبر حق داشت سانسور کند یا بخش نکند آیا انتظار داشتی با آن جبهه گیری حق به جانبی، نوشته شمارا که سرتا پا مطالبه خون بها نه تنها پدرشما بلکه مطالبه خونبها ی همه پدران شهید بود بخش نماید تا دل ملت ایران را به خاطر زیاده خواهی امثالکم خون نماید!!آگر پدر شما در آن جمع حضور فیزکی داشت به نظر شما برای شما دست می زد یا او هم در کنار آنهایی قرار می گرفت که یکسره زیر تازیانه قلم بیان شما قرار دارند؟!!! من واقعا افسوس می خورم که چرا شما یا امثال شما اکنون از نام و افتخار پدر همه را مدیون خود می دانی و مطالبه زمین وزمان را دارید؟؟آیا امام حسین شهید شد تا به فرزندش سجاد(ع) چیزی بدهند؟!!!!!!واگر هم نداند بگوید دستتان درد نکند به خاطر این همه سهمیه ها!! اگر نمی خواستی چرا با طعنه ندادنش را به همه مسئو لان گوشزد نمودید؟؟؟ پدر من و شماو پدر همه فرزندان شهدا در آزمون بزرگ قبول شدند ولی ایا مطمئنی اگر برای من و شما همچون آزمونی پیش آید زن و فرزندو قلم و روزنامه و نام نشان این دنیایی را رها خواهیم کرد و جان تقدیم راهی می کنیم که از آن با نوشتارمان به دفاع بر خاسته ایم؟؟!!! آیا مطمئنیم اگر پستی به دست آوردیم یا پستی از دست دادیم رنگ عوض نمی کنیم؟؟؟؟ اگر من و شما عزیزیم به خاطر وجودمان نیست بلکه به خاطر خونی است که از پدران شهیدمان در رگ به یادگار داریم !!! هیچ وقت بهای جهاد بزرگی که شهدا کردند باسهمیه یخچال و ماشین و کارو دانشگاه قابل پرداخت نیست و نباید ما هم انتظار دریافت سهمیه را داشته باشیم هر چند میدانم که سهمیه ای در کار نبوده و نیست اما چرا ارزش جهاد پدرانمان را بخواهیم با به دست آوردن مادیات معامله کنیم من هیچ حقی بر گردن این ملت عزیز ونستوه و مسئولین دلسوز ندارم ونخواهم داشت حتی اگر در راه دفاع از میهن و انقلاب اسلامی به شهادت برسم زیرا جهاد در راه دین وظیفه است نه چیزی بیشتر که بخواهم به واسطه آن بر ملت حق پیدا کنم!!!!! اگر من راه شهدا را ادامه دادم و شربت شهادت نوشیدم آن وقت است که ملت مرا دوست خواهند داشت نه امروز به واسطه رابطه با شهدا!! شما ماشالله برمرکب تندوتیز قلم سوار گشته ای و همه را در مقابل خون شهداو امام رهبر عزیزمان قرار داده اید نوشتن شما در دفاع از ولایت و انقلاب و امام به جای خود ستودنی است اما این را هم امیدوارم در نظر داشته باشید که جز عده اندکی که با همراهی قلیلی فتنه ای راه انداختند هیچ کس مخالف راه شهدا و امام شهدا و لایت فقیه نیست و این را هم باید بدانیم هیچ وقت فکر نکنیم که راه حق نباید دشمن داشته باشد که این اشتباهی بزرگ است مگر نمی بینی که راه حسین فرزند رسول خدا هم از بدو حادثه تا کنون بارها مورد نیش زهر آگین دشمنان حق قرار گرفته و خواهد گرفت!!! آیا باید بگوییم حسین (ع) دیگر بعد شهادت نباید مخالف و دشمن داشته باشد؟؟؟ تا حق هست مخالف حق هم هست و تا مخالف حق هست برای دفاع از ان باید خون داد و خون سرخ هم بارها برای محو آثارش از سوی دشمان دین با آب شستشو داده شداما خون سرخ شهید همیشه افشاگری می کند و کم رنگ نخواهد شد . خون سرخ من در مقابل حقی که اسلام وامام وانقلاب وملت با بصیرت و رهبر عزیزو عزیزتر از جانم بر گردنم دارند بسیار ناچیز است .

  337. مرضیه می‌گوید:

    سلام!
    خدا خیرتان بده که حداقل جایی پیدا شده راحت در مورد حرف دل بچه شهیدا…….. حرف بزنیم.
    می شه به منم اجازه ورود بدین؟؟؟
    آخه منم بابا ندا…………
    سیداحمد: بفرمایین…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.