“کارگزاران ۲” سایه “کارگزاران ۱”

تاملی در باب تفاوت “مفاهیم” و “مصادیق”

در ادوار سازندگی و اصلاحات، آن زمان که رهبر انقلاب بارها و بارها از به ثمر نشستن میوه مقاومت ملل اسلامی در آینده نزدیک، سخن می گفتند، برخی حضرات دانه درشت، اصولا اعتقادی به این مقولات نداشتند. یا اعتقاد نداشتند و یا دست کم معتقد بودند که سرمایه گذاری روی مبحث “بیداری اسلامی” شاید زیان داشته باشد، لیکن سود ندارد. یعنی که به هزینه اش نمی ارزد. اصولا گذر زمان باعث نشده ما فراموش کنیم ادبیات آقایان هاشمی و خاتمی را. ادبیاتی که حداقل از آن روز تا امروز با خط و مشی استکبارستیز “خمینی” و “خامنه ای” از زمین تا آسمان فاصله دارد. همچنان که “مصداق” با “مفهوم” از زمین تا آسمان فاصله دارد. هاشمی و خاتمی و فلانی و بهمانی و هر بزرگ و کوچک دیگری، چیزی فراتر از مصداق نیستند؛ خواه خوب باشند، خواه نباشند. تازه همین “مصداق” هم که می گوییم، شرط است که این مصادیق خرد و کلان، ذیل ولایت فقیه خود را تعریف کرده باشند، و الا مصداق هم نیستند. مصادیق اگر از خیمه مفاهیم بیرون روند، ارزش و اعتبار خود را از دست می دهند. مهم ترین مفهوم در جمهوری اسلامی، ولایت فقیه است. مهم ترین مفهوم در نظام مقدس، معزز و حکیمانه جمهوری اسلامی، مصداق ولایت فقیه است؛ خواه “خمینی” باشد و خواه “خامنه ای”. خامنه ای در عصر حاضر، اساسی ترین مفهومی است که جمهوری اسلامی دارد. مابقی حضرات از سران فتنه گرفته تا سران قوا مصادیق بد، و یا خوب قصه انقلاب اسلامی اند. القصه! از یاد نبرده ایم که عناصر اشرافیت و انصار نفاق، یکی شان به اسم “توسعه” بر سر “مقاومت” می کوبید و دیگری به بهانه “اصلاحات”، و اصلا گذرشان به کوچه بیداری اسلامی نمی افتاد. دانه درشت بودند و درگیر کارهای دیگر. جز احزاب و خاندان شان، مابقی ملت را در مقام عمل فقط به عنوان سیاهی لشکر و سپر بلا قبول داشتند. بنا داشتند به اسم فقرزدایی، پابرهنگان اسلام “خمینی” و “خامنه ای” را تحقیر کنند. هاشمی شده بود پدر معنوی حزب روحانیت ستیز “کارگزاران” و خاتمی به همین شغل، مشغول بود در حزب باز هم روحانیت ستیز “مشارکت”. مگر تعارفات روزمره سیاسی و پچ پچ های در گوشی، چقدر برای چون منی مهم است که “حقیقت” را قربانی “مصلحت” کنم و نگویم “واقعیت” را؟! من که عضو حزب موتلفه اسلامی نیستم. من در راستای سخنان “خمینی” و “خامنه ای” وظیفه ام جذب بزرگان نیست؛ بوسیدن دست پدر شهید حسین غلام کبیری است که از “همت” و “باکری” بسیجی تر بود. کسانی که خود را “استوانه نظام” می دانند، گمان کنم علی القاعده نیازی به جذب شان نباشد! بر اساس فرموده های ولی امر، شکستن دل مادران شهدا گناهی است نابخشودنی. سیاست ورزی “علی”، فرق می کند با مصلحت پرستی بعضی ها. اصولی اش این است که کار سیاسی کنیم، نه سیاسی کاری. اینکه رهبر بر جذب افراد تاکید کرده، آیا سران موتلفه را نباید به دیدار خانواده شهدای فتنه بکشاند؟! آیا “استوانه ها” مهم هستند و خانواده شهدا بی اهمیت؟! عده ای جز در زمین مصلحت، سیاست ورزی نمی کنند، اما موتلفه هم یک مصداق محترم است و برای ما هرگز “مفهوم” نیست. باید از مصادیق گذشت و به مفاهیم رسید و امروز جهان اسلام را به رخ آقایان هاشمی و خاتمی کشید و باید به ایشان گفت: “دیدید گفتیم”؟! میان “سیدحسن نصرالله” و عالیجنابان هاشمی و خاتمی چه نسبتی بر قرار است؟! آیا نسبت “بیداری اسلامی” با احزابی چون کارگزاران و مشارکت، دقیقا نسبت عکس نیست؟! آیا میان گفتمان حزب الله با گفتمان انقلاب اسلامی موانست بر قرار است یا گفتمان احزاب کارگزاران و مشارکت؟! اگر حزب الله با اسرائیل می جنگد، اما آمریکا دفاع می کند از احزاب دولت ساخته عصر سازندگی و فصل اصلاحات. در فتنه ۸۸ مگر آمریکا طرف سران فتنه نبود؟! مگر سران فتنه طرف آمریکا نبودند؟! اصحاب فتنه به راستی چه کسانی بودند؟! آیا نامه سرگشاده را کسی جز آقای هاشمی نوشت و آیا آشوب گران عاشورا زیر عبایی جز عبای آقای خاتمی، بازیگر نقش حرمله در تعزیه فتنه شدند؟! این همه را همه می دانند، اما آن نکته که به شکل ویژه باید بر آن تاکید داشت، این است که چه کسانی دوستان “بیداری اسلامی” اند و چه کسانی، بر گفتمانی جدای از “مقاومت” اصرار دارند؟! دیری است دعوای ما با آقایان هاشمی و خاتمی بر سر همین مسائل است. ما می گفتیم که “مقاومت” مثل “عدالت” دقیقا یک “مفهوم” است، اما احزاب کارگزاران و مشارکت، ما را مسخره می کردند که گذشت دوره این حرف ها. هم هاشمی پشت شان بود و هم خاتمی. غیر از این است؟! ما اما به اطاعت از ولی امر، ایمان داشتیم و به وعده ولی فقیه مان در همان سالیان، مبنی بر نتیجه دادن “مقاومت” و حصول “بیداری اسلامی” یقین داشتیم و باور قلبی مان بود که “خامنه ای” هم مثل “خمینی” نائب بر حق امام زمان است و سخن نمی گوید، الا به حکمت. سال ها از آن سالیان پر طعنه گذشت و ما همه کنایه های عناصر نزدیک به هاشمی و خاتمی را تحمل کردیم، لیکن باج ندادیم، و امروز “تیتر یک” دنیای کنونی این است: “بیداری اسلامی”. لابد “مقاومت” نتیجه داده که امروز محبوب جهان عرب، دست پرورده و شاگرد مکتب ولایت فقیه است. با این حساب چه کسانی باید به چه کسانی “دیدید گفتیم” بگویند؟! عده ای سر مصادیق به ما “دیدید گفتیم” می گویند، اما این عده فراموش کرده اند که دعوای ما بر سر مفاهیم است، نه مصادیق. ما اصلا تعصبی نسبت به مصادیق خرد و کلان نداریم. سطح دعوای ما با سران فتنه، بالاتر از آن است که بر سر مصادیق باشد. سران فتنه با “مفهوم رای” ما مشکل دارند، اما وانمود می کنند که با “مصداق رای” ما مشکل دارند، و چون به نفع شان است، در همین سطح نازل به منازعه با ما می پردازند، تا راحت بتوانند “دیدید گفتیم” بگویند. طنز روزگار اینجاست که همین آقای هاشمی روزگاری منتخب ما و مصداق رای ما بود. همان زمان که ما بر اساس ملاک و تکلیف به ایشان رای داده بودیم، عده ای پشت سر رای ما صفحه می گذاشتند که رای تان اشتباه است! الان اما سالیان نه چندان کوتاهی است که عده فوق الذکر، به خاطر برخی رفتار و گفتار جناب هاشمی، من جمله نامه سرگشاده و فی المثل آقازاده های متهم -بخوانید مجرم- ایشان، به ما “دیدید گفتیم” می گویند که چرا به هاشمی رای دادید؟! پابرهنه ها در تاریخ، چیزی که زیاد شنیده اند طعنه “دیدید گفتیم” بوده، و این سرزنش ها چیز جدیدی نیست. چیز مهمی هم نیست. مهم “بحران محبوبیت” اشراف است، و الا مگر به ابوتراب که جان ۲ عالم فدایش باد، عده ای در ماجرای جمل نگفتند که: “دیدید گفتیم؛ شما نباید قبلا از طلحه و زبیر استفاده می کردید”؟! و مگر در معرکه نهروان، عده ای به امیرالمومنین نگفتند که: “دیدید گفتیم؛ خوارج از همان اول قابل اعتنا نبودند”؟! هنوز هم “اصحاب مصداق” با ما بر سر مصادیق دعوا می کنند، نه بر سر مفاهیم، ولی زنده باد “علی” که به اقتضای زمان و مکان، از مصادیقی نظیر طلحه و زبیر در راه اعتلای مفاهیم استفاده کرد، و زنده باد باز هم “علی” که به وقتش خواباند فتنه جمل را. زنده باد “سیدعلی” که حتی المقدور از مصادیق تا آنجا که لیاقت همراهی مفهوم والایی به نام انقلاب اسلامی را داشته باشند، استفاده می کند؛ خواه هاشمی باشد، خواه خاتمی باشد، خواه هر کس دیگری! الگوی “سیدعلی” در حکیمانه حکومت کردن، “علی” است. آن وقتی که می توان از مصادیق در جهت راه حق بازی گرفت، عاقلانه این است که بازی بگیریم. آن زمان هم که مصادیق، بی لیاقت شدند، ما در ۲ گانه “مصداق-مفهوم”، مصداق را فدای مفهوم می کنیم، نه بالعکس. نامه سرگشاده، مصداقی بود که ما آن را فدای مفهوم “این عمار” کردیم و ۹ دی را آفریدیم. همچنان که ۱۸ تیر، یک مصداق بود، و ما آن را فدای مفهوم قیام تاریخی و سراسری چهارشنبه ۲۳ تیر ۷۸ کردیم. باورم هست آشوب عاشورا هم یک مصداق بود، که این مصداق را نیز قربانی مفهوم یوم الله ۹ دی ۸۸ کردیم که آن روز هم دست بر قضا چهارشنبه بود. رای ما به این و آن، در برابر بیعت ما با “خامنه ای”، حکایت تفاوت مصداق است با مفهوم. سران فتنه دروغ می گویند که با ما بر سر مصادیق دعوا دارند. مصادیق وقتی بد می شوند، خواسته یا ناخواسته با هم یکی می شوند. مصادیق بد، سر و ته یک کرباس اند و در منطقه آزاد و تجاری کیش به هم می رسند. فتنه ۸۸ اشتباه است اگر گمان کنیم دعوای مصادیق بود با هم. “مناظره” گاه هست که عاقبت به خیر نمی شود و به “کاریکاتور مبارزه” تنازل پیدا می کند و دقیقا در همین جاست که ضمیر منحرف، مرجع فتنه گر خود را پیدا می کند و مثلا دست راست دانشگاه آزاد، سر از صندلی اداری مالی وزارت امور خارجه درمی آورد. پس دعوای مصادیق، دعوایی از جنس “بشنو و باور نکن” است، لیکن آنکه به حکمت رفتار می کند، در همین دعوا هم طرف حق را می گیرد، یا طرفی که کمتر به باطل نزدیک است؛ به ویژه اگر وقت فتنه باشد و وقت ایستادگی پای مفهوم رای ملت، حتی ایستادگی پای فرد منتخب ملت. راز دفاع حداقلی از مصادیق همین نکته است، و الا فتنه ۸۸ جنگ جمهوری اسلامی بود با آمریکا و اسرائیل. “تقلب”، تهمت علیه هیچ کدام از قوای ۳ گانه نبود، ناسزایی بود علیه جمهوری اسلامی. در تمام فتنه ۸۸ یک شعار علیه قوه مجریه توسط عناصر فتنه گر داده نشد؛ هر چه شعار بود علیه اصل جمهوری اسلامی بود. یادتان رفته است؟! دشمنان ما با مفهومی به نام انقلاب اسلامی مشکل دارند، و الا یکی از مصادیق رئیس قوه مجریه در کشور ما “بنی صدر” بود، و یکی هم “رجایی”. یکی خیانت کرد و دیگری به شهادت رسید، اما مفهوم انقلاب اسلامی، بسی استوارتر از این است که آسیب ببیند از تاسف خیانت، یا حتی از تاثر شهادت. مگر با شهادت رجایی، راه رجا بسته شد؟! همان زمان عده ای می گفتند جمهوری اسلامی هفته بعد سقوط می کند، اما عده مذکور، الان اعتراف می کنند که در جهان اسلام، دنیای کفر مشغول سیلی خوردن از ۲۲ بهمن ۵۷ ملت ماست. به راستی! چه کسی باید به چه کسی “دیدید گفتیم” بگوید؟! اگر سران فتنه حرمت رای دیروز ما را نگه نمی دارند و کاری می کنند که داریوش همایون ضد روحانیت از ایشان و خاندان شان و آقازاده های شان تجلیل می کند، گناه ما چیست؟! گناه رای ما چیست؟! ما به “مصادیق” در انتخابات رای می دهیم که در امتحانات بر سر “مفاهیم” محکم و استوار باقی بمانند؛ اگر بی صفتی می کنند، تقصیر ما چیست؟! اگر طلحه و زبیر، عدل و علی را به دنیا می فروشند، تقصیر ابوتراب چیست؟! اساسی ترین فرق ما با سران فتنه این است که روزگار خوب بودن آدم ها، از ایشان حمایت کردیم، و روزگار بد بودن شان، انتقاد، لیکن سران فتنه دقیقا بر عکس ما، دوست ایام بد مصادیق اند و خصم روزگار خوب شان. با این همه دعوای ما با هیچ کس بر سر مصادیق نیست. ما خود را الی الابد فرزندان انقلاب اسلامی می دانیم و انقلاب اسلامی، “انقلاب مفاهیم” بود؛ فقط این نبود که “دیو” برود و “فرشته” بیاید. انقلاب اسلامی، تعویض یک سلسله از مفاهیم حق بود، به جای مفاهیم باطل. شاه با یک فرهنگ طاغوتی رفت و امام با یک فرهنگ آسمانی آمد تا رژیمی از مفاهیم را جا به جا کند. در این مقام، باید گفت: حتما ولایت فقیه از ولی فقیه مهم تر است، که ولی فقیه، خود اولین پاسدار حریم ولایت فقیه است، و این چنین است که “روح خدا” به سوی خدا سفر می کند، اما در روند حرکت انقلاب اسلامی، ذره ای خلل وارد نمی شود. لابد “خامنه ای، خمینی دیگر است” که “بیداری اسلامی” تیری بر قلب دشمن شده. امروز دنیای اسلام را من و شما الان داریم می بینیم، اما “خامنه ای” در همان ادوار سازندگی و اصلاحات، بارها و بارها گفته بود که ملت های منطقه اگر در برابر حکام خودفروخته شان مقاومت کنند، و اگر بر موضع حق خود، پایداری کنند، فتح و نصرت با ایشان است. هنوز حزب الله تا ظفر و پیروزی، بسیار فاصله داشت که “آقا” به ایشان گفت: “ان تنصرالله، ینصرکم و یثبت اقدامکم”. ولی فقیه ما چون “خداباور” است، برای ما اساسی ترین مفهوم است. مهمترین افتخار ما در نظام جمهوری اسلامی، “آقا”ست؛ خیلی بالاتر از افتخار شهدا. در فتنه ۸۸ دشمن، نه این و آن، و نه حضرات مصادیق، که “سیدعلی” را نشانه گرفته بود و علیه اصل ولایت فقیه شعار می داد. سران فتنه لطف کنند و سطح این جنگ را پایین نیاورند. ما دست سران فتنه و عوامل انحراف را در دست هم زیاد دیده ایم. اینکه سران فتنه به خاطر عوامل انحراف، به ما “دیدید گفتیم” بگویند، از آن طنزهای تلخ روزگار است. از نظر ما جریان انحرافی، منحرف تر از این حرف هاست و به عبارت بهتر و روشن تر و دقیق تر، جریان انحرافی، “کارگزاران ۲” است. این “کارگزاران ۲” خباثت جریان انحرافی را بیشتر می رساند تا خود واژه “جریان انحرافی”. “کارگزاران ۲” هم راستش وعده خدا را باور ندارد و گمان می کند که حوادث منطقه کار خود آمریکایی هاست!! “کارگزاران ۲” هم مثل همان “کارگزاران ۱” مسائل را تحلیل می کند. “کارگزاران ۲” هم به جای آمریکا و اسرائیل، با سپاه عزیز دشمنی می کند. “کارگزاران ۲” هم سعی اش بر این است قطار قوه مجریه را از روی ریل خدمت خارج کند. “کارگزاران ۲” هم قدرت برایش از خدمت، مهم تر است. “کارگزاران ۲” هم گمان می کند مصداق رای ما از مفهوم بیعت ما مهم تر است. اگر “کارگزاران ۱” بر این گمان بود که هاشمی باید تا ابد در این کشور رئیس قوه مجریه باقی بماند، “کارگزاران ۲” هم باد قدرت به کله اش خورده و “تلک الایام نداولها بین الناس” را فراموش کرده. “کارگزاران ۲” هم مثل ورژن قدیمی ترش دغدغه های ملت را در منطقه تجاری “کیش”، “مات” می کند. نزدیک ترین روزنامه به روزنامه “کارگزاران”، همین ارگان “کارگزاران ۲” است که اصرار دارد بگوید با جریان انحرافی هیچ نسبتی ندارد!! البته راست می گوید، چرا که ارتباط “کارگزاران ۲” بیشتر با “کارگزاران ۱” است؛ در بانک های خصوصی. در زد و بندهای اقتصادی. در مناطق آزاد. در فساد و بی بند و باری. در کفش پاشنه بلند قرمز “ف. ه”. “ارگ جدید” ورژن جدید “کارگزاران ۱” جایی جز “جزیره کیش” نیست. به چاپیدن ملت که می رسد، “کارگزاران” اصلا “۱” و “۲” ندارند! عین هم اند! ما باید به “کارگزاران ۱” و “کارگزاران ۲” بگوییم “دیدید گفتیم”، اما مضحک این جاست که “کارگزاران ۱” به خاطر انحراف “کارگزاران ۲” به ما طعنه می زنند!! با این همه دعوای ما بر سر مفاهیم است. ما اصلا تعصبی روی مصادیق نداریم. ما حتی روی “مصداق رای” مان که در ظرف زمانی خود، رای درستی بود، هم تعصبی نداریم. تعصب ما روی “مفهوم رای” مان است. ما “عدالت” را از “فلانی” بیشتر دوست داریم. ما “ولایت” را از فلانی بیشتر دوست داریم. ما به “هاشمی” به “کارگزاران ۱” با آن همه سابقه هیچ تعصبی نداشتیم و خیلی راحت در اقدامی درست، و در انتخاباتی دیگر، به فلانی رای دادیم و به هاشمی رای ندادیم. اگر لازم باشد، این کار را خیلی راحت تر با “کارگزاران ۲” انجام خواهیم داد. بازی با مهره ها هنر ماست. تا وقتی خوب باشند، از آنها در راه حق بازی می گیریم، اما وقتی بنا بر نمک دان شکنی بگذارند، دیگر از ایشان بازی نمی گیریم. سیاست اگر به معنای کیاست است، ما این کاره تریم! رای ما مثل راه ما می ماند؛ “رند” است و زرنگ. رای ما و راه ما زیر حرف هیچ کارگزارانی نمی ماند؛ خواه “کارگزاران ۱” و خواه “کارگزاران ۲”. روزی روزگاری در همین کشور از اعضای بلندپایه حزب “کارگزاران ۱” خواستار تغییر قانون اساسی شد تا در راستای مداوای “بحران محبوبیت” بعضی ها، آقای هاشمی را از یک مصداق به یک مفهوم تبدیل کند و ایشان بدون رای مردم، برای ابد رئیس قوه مجریه باشد، اما مگر مرده مفهوم بلند و مقدس “قانون اساسی”؟! اینکه “ملاک، حال فعلی افراد است” یک مفهوم است. بر اساس این مفهوم، افراد، هر چقدر هم که بزرگ و استوانه باشند، باز در حکم “مصداق” اند. “ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند” و برای اینکه “علی” تنها نماند، اصلا برای ما اهمیتی ندارد که محتوای نامه سرگشاده چه بود. لازم باشد دست رد می زنیم بر سینه هر مصداقی. هر که می خواهد “کارگزاران ۲” را بشناسد، داستان “کارگزاران ۱” را بخواند. این “کپی” دقیقا برابر “اصل” است. روی دیوار فتنه و انحراف، “کارگزاران ۲” سایه “کارگزاران ۱” است. سایه، یعنی چیزی فراتر از همسایه! خنده دار نیست که یک آدم به خاطر سایه اش روی دیوار، به رهگذران بگوید “دیدید گفتیم”؟! سیاست زده ها گمان می کنند که چون نماد اصلاح طلبی، “خاتمی” بود، و چون با سقوط خاتمی، اصلاح طلبی هم سقوط کرد، می توانند همین بلا را بر سر جریان اصول گرایی هم بیاورند. من تعصبی روی اصلاح طلبان ندارم و ایشان خودشان باید از خودشان دفاع کنند، اما سران اصول گرا، مصادیق خوب و یا بد این جریان اصیل اند و اگر زلف بر باد بدهند، اصول گرایی را نمی توانند بر باد بدهند. پدر معنوی “کارگزاران ۱” گاهی یادش می رود که بیشترین زاویه با “کارگزاران ۲” را همین جریان اصیل اصول گرا دارد. اینجاست که مفهوم اصول گرایی، بی اعتنا به سرنوشت مصادیق، همچنان در اصول خود پا بر جا و محکم است. اگر اصلاح طلبان ترجیح دادند بنا به دلیل قبیله گرایی از “کارگزاران ۱” حمایت کنند، از منحرفینی چون مهاجرانی و مجرمینی چون کرباسچی دفاع کنند، اما از نظر ما اصول گرایان، جریان انحرافی، شعبه دیگری است از حزب کارگزاران. نقدش می کنیم، محاکمه اش می کنیم، محکومش می کنیم و علف های هرز را از طراوت مزرعه کشت و کارمان می زداییم و اصول گرا باقی می مانیم. علف هرز اگر چه ظاهرا در باغچه ما بود، اما ریشه در “کارگزاران ۱” داشت. ما در سوم تیر به مفهوم عدالت رای دادیم و هزار بار دیگر رای مان را تکرار می کنیم. “کارگزاران” اعم از اینکه “۱” باشند یا “۲”، نخواهند توانست عدالت طلبی را از اصول مقدس و عزیز ما بگیرند. طرفه حکایتی است: “کارگزاران ۱” با پروژه “دیدید گفتیم” مشغول یک جنگ زرگری با شعبه دیگر خود است، تا ۲ تایی با هم از اساس، ریشه گفتمان عدالت در این مرز و بوم را بزنند! “کارگزاران ۱” اما نمی تواند و معقول و منطقی نیست که با سایه اش، همسایه اش، با “کارگزاران ۲” دعوایی داشته باشد. دعوای “کارگزاران ۱” با مصداق رای سوم تیر نیست؛ با مفهوم این رای است. با عدالت است. با ولایت است. اگر “کارگزاران ۱” از سوم تیر بدش می آید، اما “کارگزاران ۲” می خواهد سر به تن یوم الله ۹ دی نباشد. اولی، ولایت را بدون عدالت می خواهد، و دومی عدالت را بدون ولایت. فضا را عاقلانه تر و هوشیارانه تر رصد کنیم، متوجه می شویم که چه خبر است: هم “کارگزاران ۱” و هم “کارگزاران ۲” جریان اصیل اصول گرا را نشانه رفته اند. یکی شان به اصول گرایان می گوید: “تو نمی دانستی و من می دانستم”، و آن دیگری باز هم به اصول گرایان می گوید: “تو آنقدر بدی که من از تو نیستم”. “کارگزاران ۱” و “کارگزاران ۲” اصول گرایی را بیش از آمریکا و اسرائیل، دشمن می خوانند! با دشمن مرزبندی نمی کنند، لیکن هر ۲ با هم علیه اصول گرایی بسیج شده اند. گویی تاریخ دوباره تکرار شده است. جریان انحرافی مارقین را آیا بهتر نیست “ناکثین ۲” بخوانیم؟! خوارج با اصحاب جمل، فی الواقع کجا دشمنی داشتند؟! و کجا با قاسطین، یعنی با دشمن اصل کاری، تا آخر کار به دشمنی پرداختند؟! تاریخ دوباره تکرار شده است، اما نه مثل گذشته، تاریک و باریک. این بار قاسطین، جنگ را به جمهوری اسلامی در منطقه خاور میانه باختند. فتنه “کارگزاران ۱ و ۲” از ۷۸ تا ۸۸ همچنان که “سیدعلی”  قبلا نوید داده بود، نتوانست مانع تلالو نام مقدس جمهوری اسلامی در منطقه شود. “جنگ نرم” در ایران، تبدیل شد به “جنگ سخت” در منطقه. الان توپ شیعیان بحرین و سنیان یمن، در زمین کاخ سفید است. این فقط حزب الله لبنان نیست که از جمهوری اسلامی الگو گرفته. این بار، “مالک” نه فقط از خیمه معاویه عقب برنگشته، که به “مصر” هم رسیده است. حالا همه دنیا “سیدحسن نصرالله” را از چشم “امام خامنه ای” می بیند. “کارگزاران ۱” هرگز این فتح را به خواب هم نمی دید، و به تمسخر گفتمان مقاومت می پرداخت، اما “کارگزاران ۲” اعتقاد دارد که این موج رو به اوج بیداری اسلامی، نقشه خود یانکی هاست!! با این حساب آیا عاقلانه تر نیست که به “جریان انحرافی” بگوییم “کارگزاران ۲″؟! سایه را مگر جز این است که به صاحب سایه باید سنجید؟! “ارگ جدید” در نقشه انحرافی فتنه، همسایه “کیش” است! با این حساب چه کسی باید به چه کسی “دیدید گفتیم” بگوید؟! آقای هاشمی! اینکه می بینید سایه خودتان است روی دیوار! شک نکنید که هر کجا می روید، با شماست! از شماست که بر شماست!!

 روزنامه وطن امروز/ ۲ مرداد ۱۳۹۰

۲ متن آخر همین ستون:

۱/ مزاح با چیزنامه ها

۲/ اصلاح طلبان یا فتنه گران؟!… کدام یک می خواهند به نظام برگردند؟!

این نوشته در 20:06 ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. قاصدک منتظر می‌گوید:

    سلام

  2. سلاله 9 دی می‌گوید:

    این عبارت را تا ابد به خاطر می سپارم که هرگاه در عالم سیاست، به کسی دل بستم و او در امتحانات پای مفاهیم، محکم و استوار نایستاد، دلم نشکند و یادم باشد که:

    {هاشمی و خاتمی و فلانی و بهمانی و هر بزرگ و کوچک دیگری، چیزی فراتر از مصداق نیستند؛ خواه خوب باشند، خواه نباشند.
    مصادیق اگر از خیمه مفاهیم بیرون روند، ارزش و اعتبار خود را از دست می دهند.}

  3. سلاله 9 دی می‌گوید:

    مهم ترین مفهوم در جمهوری اسلامی، ولایت فقیه است.

    کسانی که خود را “استوانه نظام” می دانند، گمان کنم علی القاعده نیازی به جذب شان نباشد!

    “مقاومت” مثل “عدالت” دقیقا یک “مفهوم” است

    ما اصلا تعصبی نسبت به مصادیق خرد و کلان نداریم. سطح دعوای ما با سران فتنه، بالاتر از آن است که بر سر مصادیق باشد. سران فتنه با “مفهوم رای” ما مشکل دارند، اما وانمود می کنند که با “مصداق رای” ما مشکل دارند، و چون به نفع شان است، در همین سطح نازل به منازعه با ما می پردازند، تا راحت بتوانند “دیدید گفتیم” بگویند.

    زنده باد “سیدعلی” که حتی المقدور از مصادیق تا آنجا که لیاقت همراهی مفهوم والایی به نام انقلاب اسلامی را داشته باشند، استفاده می کند؛ خواه هاشمی باشد، خواه خاتمی باشد، خواه هر کس دیگری!

    رای ما به این و آن، در برابر بیعت ما با “خامنه ای”، حکایت تفاوت مصداق است با مفهوم.

  4. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    تحلیل بسیار مفیدی بود آقای قدیانی،
    بینش سیاسی شما قابل تقدیر است. این متن از آن متنهائی است که باید چند بار بخوانم تا بعضی بخشهایش را از بر شوم و در بحثهای دانشگاهی از آن تقلب کنم!!
    به طور کلی نوشته های روان شما در گرفتن حال اساتید پر مدعا و دانشجوهای گمراه کمک به سزائی به ما می کند.
    ممنون استاد.

  5. سیداحمد می‌گوید:

    “بازی با مهره ها هنر ماست. تا وقتی خوب باشند، از آنها در راه حق بازی می گیریم، اما وقتی بنا بر نمک دان شکنی بگذارند، دیگر از ایشان بازی نمی گیریم. سیاست اگر به معنای کیاست است، ما این کاره تریم!”

  6. سیداحمد می‌گوید:

    “روی دیوار فتنه و انحراف، “کارگزاران ۲″ سایه “کارگزاران ۱″ است. سایه، یعنی چیزی فراتر از همسایه! خنده دار نیست که یک آدم به خاطر سایه اش روی دیوار، به رهگذران بگوید “دیدید گفتیم”؟!”

  7. قاصدک منتظر می‌گوید:

    (ما حتی روی “مصداق رای” مان که در ظرف زمانی خود, رای درستی بود, هم تعصبی نداریم, تعصب ما روی “مفهوم رای” مان است. ما “عدالت” را از فلانی بیشتر دوست داریم. ما “ولایت” را از فلانی بیشتر دوست دا یم.)
    رای ما در انتخابات به کسی بود وخواهد بود که در خط ولی فقیه حرکت کند; واگر زمانی حس کنیم فرد منتخب از این خط, منحرف شده است (نمکدان شکنی می کند), به راحتی رای مان را پس خواهیم گرفت, وقطعا نه تنها حامی اش نخواهیم بود, بلکه منتقدش هم می شویم.
    جریان انحرافی کپی برابر اصل کارگزاران ۱ هستند, و هیچ کس به خاطر سایه ی خودش “دیدید گفتیم” نمی گوید!

  8. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    گفت: اینها همه سر و ته یک کرباس اند. گفتم: “حباب” و “شراب” و “سراب” را قبول دارم؛ “ناکثین” و “قاسطین” و “مارقین” را هم، اما “آب” را نه، “ابوتراب” را نه، “رهبر انقلاب” را نه…

    تحلیل خفنی بود داداش حسین!
    سپاس بیکران

  9. به جای امیر می‌گوید:

    ورزش (گفت و شنود)

    گفت: اظهارات یکی از ضد انقلابیون فراری که گفته بود «برخورد جمهوری اسلامی با اپوزیسیون به خاطر تندروی خود اپوزیسیون بوده» با فحاشی برخی دیگر از گروه های ضد انقلاب روبرو شده است.
    گفتم: حیوونکی ها بعد از شکست فتنه ۸۸ بیکار شده اند و تازه فرصت پیدا کرده اند که برای سپری کردن اوقات فراغت همدیگر را گاز بگیرند.
    گفت: تقصیر آمریکا و اسرائیل و انگلیس است که آنها را بعد از مصرف به حال خود رها کرده اند. باید یک جوری سرشان را گرم می کردند که اینجور به همدیگر نپرند!
    گفتم: اتفاقا یکی از کاربران سایت ضد انقلابی بالاترین پیشنهاد کرده که گروه های اپوزیسیون به جای درگیری با یکدیگر، مسابقات ورزشی برگزار کنند.
    گفت: مثلا چه جور مسابقه ای؟!
    گفتم: مثلا؛ شیرجه روی چمن! اسب سواری با الاغ! پرش روی نیزه! و….

  10. سیداحمد می‌گوید:

    “ولی فقیه ما چون “خداباور” است، برای ما اساسی ترین مفهوم است. مهمترین افتخار ما در نظام جمهوری اسلامی، “آقا”ست؛ خیلی بالاتر از افتخار شهدا. در فتنه ۸۸ دشمن، نه این و آن، و نه حضرات مصادیق، که “سیدعلی” را نشانه گرفته بود و علیه اصل ولایت فقیه شعار می داد. سران فتنه لطف کنند و سطح این جنگ را پایین نیاورند. ما دست سران فتنه و عوامل انحراف را در دست هم زیاد دیده ایم. اینکه سران فتنه به خاطر عوامل انحراف، به ما “دیدید گفتیم” بگویند، از آن طنزهای تلخ روزگار است. از نظر ما جریان انحرافی، منحرف تر از این حرف هاست و به عبارت بهتر و روشن تر و دقیق تر، جریان انحرافی، “کارگزاران ۲″ است. این “کارگزاران ۲″ خباثت جریان انحرافی را بیشتر می رساند تا خود واژه “جریان انحرافی”.”
    احسنت!

  11. ف. طباطبائی می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی. خدا قوت.
    متن پر نکته ای بود.
    خسته نباشید.

  12. ط. زمانی می‌گوید:

    عالی بود!!!

    نمی دانم چرا یاد “دنیای سوفی” افتادم؟!

    آن فلسفه به زبان زیبا و ساده بود و این سیاست…

  13. سعید می‌گوید:

    به بهانه تیغ کشیدن بر آمران و ناهیان.
    http://parvanehha.persianblog.ir/

    می خواستم از همه بچه هایی که می نویسند خواهش کنم درباب حمایت از این بچه ها که ظاهرا تنها حامیان امربه معروف و نهی از منکر هستند مطالبی در وبلاگ ها تون منتشر کنید که این کار هم خودش امر به معروفی است و نهی از منکری
    بنویسید و ریشه یابی کنید به هر حال شاید این سنگر هم برای پیروزی به خون ها محتاج است و حتما اینگونه هست
    بنده که فکر می کنم همه بچه هایی که توان نوشتن به هر نحوی دارند امروز وظیفه شان علت یابی و مانور دادن روی این مساله هست به خدا اگر بجنبیم این نان را هم می تونیم به تنور گرم انقلاب بچسبانیم والا که خسران و پشیمانی عاقبتمان است
    یاحق و دیگر هیچ.

  14. ف. طباطبائی می‌گوید:

    نمیدونم ما اشتباهی کردیم یا مشکل از بعضی هاست. چرا از رای ما این برداشتو کردن که ما طرفدار شخص خاصی هستیم؟ چرا هنوز نفهمیدن مردم از باند بازی بدشون میاد؟
    آقای قدیانی این تعبیر “کارگزاران۲ سایه کارگزارن۱” خیلی جالب بود. از اون تعبیر های خاص خودتون بود.

  15. مرتضی می‌گوید:

    داداش حسین دست به قلمت عالی بوده از اول ولی این مقاله هات جدیدا یک مدل خاصی شده.چه طور بگم؟می خوام بگم خیلی سطح بالا شده،ولی جفا میشه به کل مطالبت آخه همیشه سطحت بالا بوده.نمیدونم دیگه آخرش اینه که به قول مبصرت میخوا بگم سالاری.

  16. م.طاهری می‌گوید:

    “خامنه ای در عصر حاضر، اساسی ترین مفهومی است که جمهوری اسلامی دارد
    مابقی حضرات از سران فتنه گرفته تا سران قوا مصادیق بد، و یا خوب قصه انقلاب اسلامی اند”

  17. م.طاهری می‌گوید:

    “مگر با شهادت رجایی، راه رجا بسته شد؟!”

    “ما به “مصادیق” در انتخابات رای می دهیم که در امتحانات بر سر “مفاهیم” محکم و استوار باقی بمانند؛ اگر بی صفتی می کنند، تقصیر ما چیست؟! اگر طلحه و زبیر، عدل و علی را به دنیا می فروشند، تقصیر ابوتراب چیست؟! اساسی ترین فرق ما با سران فتنه این است که روزگار خوب بودن آدم ها، از ایشان حمایت کردیم، و روزگار بد بودن شان، انتقاد، لیکن سران فتنه دقیقا بر عکس ما، دوست ایام بد مصادیق اند و خصم روزگار خوب شان.”

  18. م.طاهری می‌گوید:

    “ما به “هاشمی” به “کارگزاران ۱″ با آن همه سابقه هیچ تعصبی نداشتیم و خیلی راحت در اقدامی درست، و در انتخاباتی دیگر، به فلانی رای دادیم و به هاشمی رای ندادیم. اگر لازم باشد، این کار را خیلی راحت تر با “کارگزاران ۲″ انجام خواهیم داد.”

  19. م.طاهری می‌گوید:

    عالی بود، عالی

  20. سیداحمد می‌گوید:

    ” خامنه ای در عصر حاضر، اساسی ترین مفهومی است که جمهوری اسلامی دارد.”

  21. سیداحمد می‌گوید:

    “عده ای جز در زمین مصلحت، سیاست ورزی نمی کنند، اما موتلفه هم یک مصداق محترم است و برای ما هرگز “مفهوم” نیست. باید از مصادیق گذشت و به مفاهیم رسید و امروز جهان اسلام را به رخ آقایان هاشمی و خاتمی کشید و باید به ایشان گفت: “دیدید گفتیم”؟! میان “سیدحسن نصرالله” و عالیجنابان هاشمی و خاتمی چه نسبتی بر قرار است؟! آیا نسبت “بیداری اسلامی” با احزابی چون کارگزاران و مشارکت، دقیقا نسبت عکس نیست؟! آیا میان گفتمان حزب الله با گفتمان انقلاب اسلامی موانست بر قرار است یا گفتمان احزاب کارگزاران و مشارکت؟! اگر حزب الله با اسرائیل می جنگد، اما آمریکا دفاع می کند از احزاب دولت ساخته عصر سازندگی و فصل اصلاحات.”

  22. به جای امیر می‌گوید:

    لولو (گفت و شنود)

    گفت: تازه چه خبر؟!
    گفتم: علی افشاری، یکی از اعضای سابق و فراری دفتر تحکیم وحدت که مدتی است در میان اپوزیسیون به همکاری با وزارت اطلاعات متهم شده است برای اثبات این که مدحی شماره ۲ نیست بدجوری به تته پته افتاده است.
    گفت: حالا هست یا نیست؟!
    گفتم: من چه می دانم؟ باید دید خودش چه می گوید؟
    گفت: خودش چند نفر دیگر را آدرس داده و به احتمال همکاری آنها با وزارت اطلاعات اشاره کرده ولی گفته است که خودش اینکاره نیست!
    گفتم: ولی یکی از اعضای اپوزیسیون می گوید افشاری در یک مکالمه تلفنی با مدحی گفته بود که احتمال دارد بعد از پایان تحصیلاتش به ایران بازگردد!
    گفت: با آن همه خیانت و همکاری با موساد چگونه می خواهد به ایران برگردد؟!
    گفتم: ای بابا! این که کاری نداره!روی در اداره امور نفوذی های وزارت اطلاعات نوشته ؛«لولو می فرستیم ، هلو تحویل می گیرم».

  23. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    چه کسی پشت در است؟!
    http://www.kayhannews.ir/900503/2.htm#other201

  24. محمد می‌گوید:

    آفرین و صد آفرین به این قلم چه زیبا گفتی

    در روزگاران نه چندان دور:::

    یک از شاعران معاصر شب عید نوروزبرای خرید آجیل به قنادی به اسم قنادی** فرد** واقع درمیدان بهارستان رفت ومقداری آجیل خرید و وقتی به خانه رفت همسرش گفت این آجیلها بوی کهنگی میده ، فردای همان روز شاعر رفت به قنادی و به صاحبش گفت:

    بشکند گردنت ای فرد که در روی زمین ____ به پدر سوختگی فردی و به دزدی فردی

    دیگران یاکه پدرسوخته اند یانامرد _____ توپدرسوخته هم دزدی و هم نامردی

  25. صبا می‌گوید:

    “آقا” بعد از فوت امام و رسیدن به رهبری فرمودند که پدر این امت هستند و کسانیکه در دوران ریاست جمهوری به حضور نمی پذیرفتند را به حضور پذیرفتند. البته قصد یک پدر از زیر بال و پر گرفتن فرزندانش “استفاده و بازی گرفتن” نیست. پدر فرزندش را به خاطر خود فرزند، حمایت می کند. علی علیه السلام علاوه بر آن که رهبر جامعه بودند، امام و ولی نیز بودند و علاوه بر هدایت جامعه، تک تک افراد را نیز به سوی کمال، ولایت و سرپرستی می کردند.
    خامنه ای امام امت اسلامی ست.

    “حالا همه دنیا “سیدحسن نصرالله” را از چشم “امام خامنه ای” می بیند.” تا کور شود هر آنکه نتواند دید.
    آیا “سیاست زده” یک فحش مودبانه می باشد؟!
    واقعا خسته نباشید همواره ستاره باشید.

  26. محمدرضا می‌گوید:

    کدام کارگزارن ۲ ؟؟؟؟!!!!!
    اولا به فرموده آقا این فتنه نبود و سپاه و آقایان امنیتی که سنگ جریان راست و چپ را به سینه می زنند هم اشتباه کردند: مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد.
    در ثانی انحراف هم نیست اختلاف سلیقه سیاسی هست اگر انحرافی می بینید مستند نقد کنید. از میان ده ها هزار اتهام به جریان مثلا انحرافی چند فایل صوتی و سند توسط کسانی که همه تلاششان نابودی این جریان هست رو شده؟ اگه چیزی داشتند که در این رسانه های زنجیره ایشان به سرعت منتشر می کردند، مثلا من فایل صوتی شنود جلسه ای که مشایی گفته ظهور صغری، را میخوام. نه فایل صوتی مدیریت انبیا یا موسقی را میخوام اگر فایل صوتی برخی از این جلسات را منتشر کنید دروغ و تحریف برخی رسانه ها مثل فارس و کیهان رو میشه. هرجا به اصل صحبت ها و مواضع دست پیدا کردم سیاه نمایی و دروغ عده ای برایم اثبات شد. برای همین است که حضرت اقا می فرمایند مستند نقد کنید آقا، مستند. کسانی که میخواهند جریان احزاب راست سنتی با جریان احمدی نجاد حذف نشود روزانه اسناد دروغ منتشر میکنند مثل اون سند منطقه آزاد تجاری کیش که به قول احمدی نجاد ساختگی بود
    آقای قدیانی به کیهانی ها بگید سند رو کنند نه اوهام. خسته شدیم از بس درباره مشایی اوهام عده ای رو خوندیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.