مصاحبه با یک “مالچ”

*سلام مالچ. خوبی؟
-خوبم. به مرحمت عالی.
*خودتان را بیشتر برای آن دست از خوانندگان ما که با شما آشنایی ندارند، معرفی کنید.
-من مالچ هستم و به کار محو و از بین بردن ریزگردها می آیم. مسئولین می توانند با خریدن من، مرا به قول معروف بپاشند تا آلودگی هوا کم شود.
*چرا تو را نمی خرند که بپاشند و خلاص؟!
-نمی دانم؛ این را باید از خود مسئولین بپرسی.
*گرانی؟!
-نه اتفاقا! اگر کمتر لفت و لیس کنند، خیلی هم ارزان هستم! یعنی با توجه به کمکی که می توانم به حل معضل آلوگی هوا و ریزگردها داشته باشم، آنقدر قیمتی ندارم.
*در مقایسه با نمونه های مشابه خارجی؟!
-کلا در مقایسه با همه چی!
*آیا بزرگان بر دوش تو تکلیف کرده اند؟!
-چی را؟
*اینکه نامزد انتخابات مجلس شوی؟!
-مالچ هم مگر می تواند برود مجلس؟!
*من نمی دانم!
-ای بابا! بزرگان مرا بپاشند، تکلیف کردن پیشکش!
*یعنی اگر تو را بپاشند، آلودگی هوا کاملا از بین می رود؟
-کاملا که نه، اما مشکل اصلی آلودگی هوای این روزها که ریزگردهاست، کمپلت از بین می رود.
*پس چرا تو را نمی پاشند؟!
-این سئوال را باید از مسئولین بپرسی.
*ولی ما از چشم تو می بینیم!
-گناه من چیست؟!
*گناه ما چیست؟!
– من خودم هم مانده ام.
*آیا پاشیدن تو کار سختی است که مسئولین نمی پاشند؟!
-منظورت این است که کار کردن با من سخت است یا راحت؟!
*دقیقا!
-کار کردن با من خیلی راحت است. کار یک دکمه است؛ فشار می دهی، تمام!
*مانیتور هم داری؟!
-بله که دارم. یعنی همین که من را پاشیدند، علامت می دهد!
*تو که کار کردن باهات(!) اینقدر راحت است، من مانده ام از دست این مسئولین که چرا برای مشکل ریزگردها کاری نمی کنند! استعفا بلدند بدهند که به مجلس بروند، اما تو را نمی پاشند که مشکل ریه ملت حل شود! ببینم مالچ! تو فکر نمی کنی بهتر باشد یک مقدار از قیمت خودت کم کنی؟!
-من قیمتی ندارم!
*یعنی اتیکت روی تو نصب نیست؟!
-نصب هست؛ منظورم این بود که گران نیستم!
*نکند برق زیاد مصرف می کنی؟!
-اینها همه شایعاتی است که این روزها پشت سر من زده می شود؛ اتفاقا من هولوگرام هم دارم! انرژی را به اندازه مصرف می کنم. نه زیاد، نه کم!
* ایزو چی؟ ایزو هم داری؟!
-ایزو هم دارم؛ ۹۰۰۲!
*پس لابد بصیرت نداری؟!
-تو اول که می خواستی قرار گفت و گو را بگذاری، نگفته بودی که سئوالات سیاسی می پرسی ناقلا!
*سخنت با مسئولین چیست؟!
-از مسئولین می خواهم مرا تهیه کنند و بپاشند!
*کجا بپاشند؟!
-در هوا!
*که چی؟!
-که مشکل ریزگردها حل بشود!
*حل بشود، که چی بشود؟!
-که مردم مشکل تنفسی شان تا حدود زیادی حل شود.
*سایر آلاینده ها چی؟!
-سایر آلاینده ها دیگر به من مربوط نیست. نکند دود اگزوز ماشین های شما را هم من باید بپاشم؟! کاربری من مشخص است و فقط برای از بین بردن ریزگردهاست.
*پس همه فن حریف نیستی؟!
-نه که نیستم!
*شاید چون همه فن حریف نیستی، مسئولین تو را نمی پاشند؟!
-تو چه اصراری داری که از زبان من علیه مسئولین حرف بکشی؟!
*حرف زدن با تو بی فایده است. مالچ هم، مالچ های قدیم. تو پارچ هم نیستی!!
-یعنی دیگر سئوالی نداری از من، آن همه اصرار می کردی برای گفت و گو؟!
*چرا، از یک تا ۲۳ هزار یک عدد را انتخاب کن، تا من برنده های هفته پیش را اعلام کنم.
-یعنی از اینکه وقتم را در اختیار “قدقد آن لاین” قرار دادم، نمی خواهی تشکر کنی؟!
*خیلی پاشیده می شوی که من تشکر کنم؟! از چی باید تشکر کنم؟! تو باید از من تشکر کنی که معروفت کرده ام!
-اصلا حالا که همچین شد، من فروشی نیستم؛ نه ایزو دارم، نه هولوگرام! از یک تا ۲۳ هزار هم بده همین مسئولین برایت یک عدد انتخاب کنند!

“ریزگرد آواره”

روزنامه جوان/ ۱۱ تیر ۱۳۹۰

این نوشته در یسار ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم الله….

  2. طاهره فتاحی می‌گوید:

    به به! منتظرش بودیم شدید.
    جناب مالچ ورودتان را به قطعه تبریک عرض می کنم…

  3. سیداحمد می‌گوید:

    “*پس همه فن حریف نیستی؟!
    -نه که نیستم!
    *شاید چون همه فن حریف نیستی، مسئولین تو را نمی پاشند؟!
    -تو چه اصراری داری که از زبان من علیه مسئولین حرف بکشانی؟!”

    نه که مسئولین ما خودشان همه فن حریف هستند! از مالچ بیچاره هم توقعات زیادی دارند!!!

  4. چشم انتظار می‌گوید:

    درسته که کارکردن بامالچ راحته ، ولی مگه نمی دونین مسئولین اساسا”دنبال انجام دادن کارهای سخت وطاقت فرسا هستند . مثل : رسیدگی به پرونده های خارج ازنوبت ، یابرگزاری جشن زیباترین کودک ، یاهم ” دو ، دو ” کردن ، با ابهت .

  5. سیداحمد می‌گوید:

    داداش حسین!

    ممنونم از شما بابت پرداختن به این مسئله “مالچ”
    واقعا مهم است،
    مردم عزیز ما در استانهای جنوبی و غربی وضعیت بسیار بدی دارند.
    حدود ۲ هفته بود که در یکی از پارکهای شهر (که معمولا مسافران شب را در آنجا سپری می کنند) خانواده ای را هر شب در کنار چادرشان میدیدیم، زن و شوهری جوان به همراه پسری حدودا ۸ ساله! مسافران مختلف می آیند و شب را به صبح می رسانند و می روند ولی اینها نمیرفتند!
    باید می رفتیم سراغشان و علت اتراقشان را جویا می شدیم!
    متاسفانه در همان نگاه اول میشد فهمید از لحاظ اقتصادی وضعیت مناسبی ندارند؛
    بعد از سلام و علیک و کمی گفتگو متوجه شدیم که اهل اهواز هستند و پسرشان “پارسا” آسم دارد و دکتر گفته هر روز نفس کشیدن در هوای کنونیِ شهرشان از عمر فرزندشان می کاهد.
    پدر پارسا می گفت “من در شهرمان کارگر بودم. در حال حاضر سلامتی پارسا از همه چیز مهمتر است. خانه و زندگی مان را رها کردیم؛ همه پس اندازمان و کمی لوازم ضروری برداشتیم و تصمیم گرفتیم به شهر های شمالی کشور بیائیم و تابستان را در کوچه و خیابان های شهر ها در چادر زندگی کنیم تا شاید وضع هوا در شهرمان بهتر شود و بتوانیم برگردیم.”

    نمی دانم چه می شود گفت؛
    آقایان مسئول حقوق های کلان میگیرید که به مردم خدمت کنید ها!

  6. م.طاهری می‌گوید:

    باید باریکلا گفت به ریزگرد آواره که هنوز مالچ رو فراموش نکرده

  7. هفتـ آسمان می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی
    راستی برای از بین بردن ریز گردهای آواره از بادشکن هم می شوداستفاده کرد البته همان مالچ برای این ریزگردها تجویز می شود!

  8. حی علی الجهاد می‌گوید:

    تو باید از من تشکر کنی که معروفت کرده ام!

  9. قاصدک منتظر می‌گوید:

    تقصیر خودمونه! اگه همه اعتصاب کنیم و از فردا نفس نکشیم وچشمامون رو هم ببندیم مشکلات حل می شه.هم ریزگردها وارد ریه مون نمی شه,هم چشمامون نمی سوزه,هم کلا از همه بابت راحت می شیم!

  10. به یاد سیدسجاد می‌گوید:

    نمی خواهی تشکر کنی؟!
    خیلی پاشیده می شوی که من تشکر کنم؟! از چی باید تشکر کنم؟! تو باید از من تشکر کنی که معروفت کرده ام!

  11. میلاد پسندیده می‌گوید:

    اصولاً از این بخشی که می گوید خودتان را معرفی کنید خیلی خوشم میاید، همین جوری بی خودی خنده ام می گیرد! و اینکه هی زور می زند برداشت سیاسی داشته باشد از جواب های مصاحبه شونده… کاش دفعه های بعدی مصاحبه شونده، بی ربط تر جواب بدهد و مصاحبه کننده با ربط تر برداشت سیاسی کند.

  12. ط.عبدی پور می‌گوید:

    “من مالچ هستم و به کار محو و از بین بردن ریزگردها می آیم. مسئولین می توانند با خریدن من، مرا به قول معروف بپاشند تا آلودگی هوا کم شود”
    جناب مالچ!!!! کاش مسئولین این مصاحبه شما را بخوانند و فکری به حال این ریزگردهای شهر ما بکنند.کاش بیایند و از نزدیک ببینند که امروز هوای شهر ما چطور است و چطور دانه های ریز گرد را زیر دندان حس می کنیم!جالب است که یکی از مسئولین شهر ما می گفت که این خاک از سمت کربلا(شهر ما تا کربلا کمتر از ۴۰۰ کیلومتر است ) می آید ومتبرک است وبرای سلامتی وشفای جسمتان خوب است!!!!!

  13. قلیدون می‌گوید:

    “از امشب در این وبلاگ حکومت نظامی برقرار است.”
    http://gholeidoon.blogfa.com

  14. سیداحمد می‌گوید:

    “اگر کمتر لفت و لیس کنند، خیلی هم ارزان هستم!”

    واقعا فقط کمی، کمی….(خودم را سانسور کردم)

  15. ساقیانه می‌گوید:

    I Love You Malch

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.