خدایا! آرزوی ما را شنیدی؟!

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ عکس: عباس حاجی پور آرانی

“شب آرزوها” برای من شده بود “یلدایی از خواسته های ریز و درشت”. اصلا مهم ترین خواسته ام، آرزویم، تمنایم از خدا این بود که جمع شود بساط این شب نشینی. بس است دیگر. خورشید را بفرست. باز جای شکرش باقی است که هلالی از ماه بود، و الا کسی آرزوهای مرا نمی دید. آرزوی من خود خدا بود. خدای رجب، خدای شعبان، خدای رمضان، خدای ماه و خدای خورشید. خدایی که با یک گناه، با صدها گناه، با هزاران گناه، نگاه از بنده اش برنمی دارد. خدایی که مهربان است. خدایی که اهل عفو است و گذشت. خدایی که در توبه اش همچنان باز است. خدایی که ما با تکرار گناه، عفو و گذشت او را به بازی می گیریم. خدایی که قدرش را نمی دانیم. خدایی که ما با گناه روی فرش، زبان ابلیس را در برابر عرش دراز می کنیم. خدایی که کم به او فکر می کنیم. خدایی که فکر مقام و رتبه اش را نمی کنیم و خوب بندگی اش را نمی کنیم. خدایی که برای ما سنگ تمام گذاشته، اما ما بی معرفتی می کنیم و زبان شیطان را کوتاه نمی کنیم و غیبت می کنیم و تهمت می زنیم و دروغ می گوییم و گناه می کنیم و به این نگاه نمی کنیم که خدا از ما بندگانش بیش از این توقع دارد. خدایی که از ضربان قلب به ما نزدیک تر است و دل ما خانه اوست و آبروی ما برایش حتی از خانه خودش در مکه هم بیشتر شان و منزلت دارد. خدایی که ما را آفریده. خدایی که به ما اختیار داده است تا با دست خودمان عاشقش باشیم. خدایی که دوست دارد پیش ابلیس، بندگی خوب ما را یادآوری کند و به آفرینش ما افتخار کند. خدایی که ما را آفریده و به ما نعمت بودن و فرصت وجود داده است. آیا ما می توانستیم با خدا سخن بگوییم و در شب قشنگ آرزوها، از خدا آرزوهای قشنگ داشته باشیم، اگر ما را خلق نمی کرد؟! خدایی که بت نیست. خدایی که پرستشش نیازی به این حرفها ندارد. خدایی که دیده نمی شود تا ما شرمنده نگاه مهربانش باشیم. خدایی که “چشم” به ما داده. خدایی که “دیدن” به ما داده. “شنیدن”. “راه رفتن”. “عشق”. خدایی که برای دیدنش لازم نیست خودش را ببینیم. کافی است به خودمان نگاه کنیم و کافی است کمتر گناه کنیم. خدایی که این همه هوای ما را دارد؛ از “آدم” گرفته تا “حوا”. خدای خوبی که از بس به ما نعمت داده، عادی شده نعماتش برای ما. همین نعمت تنفس. هر نفسی که می کشیم ممد نام خداست. خدایی که از او هستیم و به سوی او بر می گردیم و هیچ کجا ما را تنها رها نمی کند. خدایی که بقیه اش را پیش خودش نگه داشته، تا ما در “لیله الرغائب” در شب آرزوها طلبکارانه با او سخن بگوییم و از الله، بقیه الله بخواهیم. خدایی که با همه بزرگی، این یکی را به بشر بدهکار است. خدای خوبی که وعده داده به ما بر می گردد مهدی. خدای خوبی که دوست دارد ما منتش را بکشیم و از این ناز و نیاز، از این عشق بازی بدش نمی آید. خدایی که دلش می خواهد آدمی لااقل قدر بقیه الله را بداند و برای ظهور، آماده باشد. خدایی که دوست ندارد بقیه اش را به همین راحتی با ما حساب کند. خدایی که دوست دارد ما را تربیت کند. خدایی که دوست دارد آرزوهای ما را بزرگ کند. خدایی که همه آرزوهای ماست. خدایی که به فکر آرزوهای ماست… خدای مهربان! خدای خوب! خدای بزرگ! خدایی که بزرگ تر از آنی که بتوان وصف تو را گفت! تو یوسف فاطمه را به ما بدهکاری. به ما نگاه نکن که بنده خوبی برایت نیستیم. به خودت نگاه کن که وعده داده ای به ما آمدن آفتاب را. ای خدای خوش حساب! حساب کن با ما نور آفتاب را که این شب این یلدای ستم حتی اگر شب آرزوها باشد، خارج از تاب و قرار ماست. خدایا! ما که آرزو کردیم، ما که به تو گفتیم چه می خواهیم، ما که منت تو را کشیدیم، ما که عیال تو هستیم… در یاب ما را. یارا، یارا! گاهی دل ما را به چراغ نگاهی روشن کن…

روزنامه وطن امروز/ ۲۱ خرداد ۱۳۹۰

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    “خدایی که از ضربان قلب به ما نزدیک تر است و دل ما خانه اوست و آبروی ما برایش حتی از خانه خودش در مکه هم بیشتر شان و منزلت دارد.”

    “خدایی که دیده نمی شود تا ما شرمنده نگاه مهربانش باشیم.”

    به به…به به…

  2. سیداحمد می‌گوید:

    بسیار زیبا و لطیف بود، ممنون داداش.
    لذت بردیم،

    تصویر هم فوق العاده است؛
    ناجور دلبری میکند!

  3. احمد می‌گوید:

    واقعا دیگه بسه شب نشینی

  4. امیر می‌گوید:

    زیبا بود… زیبا…

  5. سیداحمد می‌گوید:

    “به ما نگاه نکن که بنده خوبی برایت نیستیم. به خودت نگاه کن که وعده داده ای به ما آمدن آفتاب را. ای خدای خوش حساب! حساب کن با ما نور آفتاب را که این شب این یلدای ستم حتی اگر شب آرزوها باشد، خارج از تاب و قرار ماست.”

    اللهم عجل لولیک الفرج…

  6. سجاد می‌گوید:

    سلام
    به به عجب متنی, چه آرامشی داشت و آرامش قبل از طوفان چه زیباست.
    خدا قوت.یا علی مدد.

  7. ط.نعمت اللهی می‌گوید:

    چه متن دلنشینی ماکه سپردیم حاج محسن وزویی برامون هم دعاکنن هم ارزو

  8. ط.نعمت اللهی می‌گوید:

    اصلاح میکنم //حاج محسن وزوایی//

  9. سیداحمد می‌گوید:

    عجلو بالصلاة…عجلو بالصلاة…

  10. روزبه می‌گوید:

    سلام
    بهشت نصیبتان …
    ( فکر نمیکنم کامنت از این خلاصه تر باشد ! )

  11. میلاد پسندیده می‌گوید:

    واقعاً در کدام دوره ی تاریخ بیشتر از الآن امید به سر آمدن انتظار وجود داشته؟ واقعاً

  12. یه بیست و شیشی می‌گوید:

    متنتون که قشنگ بود داداش حسین….

  13. چشم انتظار می‌گوید:

    خدایی که همه چیزدارد جزیک چیزبا ارزش ! که ماباتمام کوچکی داریم و او باتمام بزرگی ندارد .
    ماچون اویی داریم و او چون خودندارد .

  14. مهره اضافه می‌گوید:

    قطعه قطعه مهره
    آرزوی من خود خدا بود….
    خدایی که بقیه اش را پیش خودش نگه داشته….
    …. از الله، بقیه الله بخواهیم…..
    .
    .
    .
    امامم آرزوست ):
    ممنون ک هستین (:

  15. سلاله 9 دی می‌گوید:

    خداوند عزوجل به فرزند آدم خطاب می‏ فرماید: ای فرزند آدم! آیا به من انصاف می‏ دهی که من [پیاپی] با تو دوستی می‏ کنم و از نعمت‏ های من بهره‏ مند می‏ شوی و تو با من به وسیله‏ ی نافرمانی خود دشمنی می‏ کنی؟
    همیشه خوبی و خیر من به تو نازل می‏ شود و در مقابل آن شر و گناه تو به طرف من صاعد است! همواره فرشته [موکل به اعمال تو] در هر روز و شب عمل زشت تو را به من خبر می‏دهد [و من نعمت خود را از تو دریغ نمی‏کنم]
    ای فرزند آدم! تو مرتکب محارم و گناهان بزرگ می‏ شوی و چون با نیت خالص توبه می‏ کنی من توبه‏ ی تو را می‏ پذیرم و از گذشته‏ های تو می‏ گذرم و تو را اهل بهشت و در جوار خود قرار می‏ دهم. چه زشت است اصرار تو بر اعمال ناپسند!
    ای فرزند آدم! اگر اوصاف خود را از کسی بشنوی و ندانی که مقصود او تو هستی همانا برچنین فردی خشم خواهی نمود!»

  16. مداد شمعی می‌گوید:

    سلام… به روزم.
    سر بزنید و نظر یادتون نره.
    یا علی

  17. سیداحمد می‌گوید:

    ای کاش ماجرای بیابان دروغ بود
    این حرفهای مرثیه خوانان دروغ بود

    ای کاش این روایت پر غم سند نداشت
    بر نیزه ها نشاندن قرآن دروغ بود

    ای کاش گرگ تاخته بر یوسف حجاز
    مانند گرگ قصه کنعان دروغ بود

    حیف از شکوفه ها و دریغ از بهار، کاش
    بر جانِ باغ داغِ زمستان دروغ بود…

    “محمدمهدی سیار”

  18. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۲۳:۳۶
    تعداد افراد آنلاین: ۲۶ نفر

    ماشالله…
    داداش حسین بسیجیها فـــــدائی داری…

  19. سهراب می‌گوید:

    آقای قدیانی سلام،آقا سید سلام.خیلی مخلصم.زیاد کامنت نمیذارم ولی همیشه می خونم.آقای قدیانی توجه کردید خاص ترین وب رو دارید؟هیچ سایت و وبلاگی شبیه اینجا نیست.آقای قدیانی اینجا چرا اینقدر جذاب شده؟مهره مار دارید؟
    حسین قدیانی: مهره عمار دارد اینجا، نه مار! که آن هم به خاطر بچه های قطعه است…

  20. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    چه آرامشی داشت این متن
    ممنون داداش گُل

    ای نگاهت از شب باغ نظر، شیرازتر
    دیگران نازند و تو از نازنینان، نازتر

    چنگ بردار و شب ما را چراغان کن که نیست
    چنگی از تو چنگ‌تر، یا سازی از تو سازتر

    قصه‌ی گیسویت از امواج تحریر قمر
    هم بلند آوازه‌تر شد، هم بلند آوازتر

    گشته‌ام دیوان حافظ را ولی بیتی نداشت
    چون دو ابروی تو از ایجاز، با ایجازتر

    چشم در چشمت نشستم، حیرتم از هوش رفت
    چشم وا کردم به چشم‌اندازی از این بازتر

    از شب جادو عبورم دادی و دیدم نبود
    جادویی از سحر چشمان تو پُر اعجازتر

    آن که چشمان مرا تَر کرد، اندوه تو بود
    گرچه چشم عاشقان بوده‌ست از آغاز، تَر
    استاد قزوه

  21. سیداحمد می‌گوید:

    و البته این همه صفای اینجا به لطف ستاره پر نوری به نام “حسین قدیانی” است.
    اینجا قطعه ای از بهشت است…
    حسین قدیانی: ممنون از مهر و محبت شما سیداحمد خوب که مبصر قطعه ای…

  22. سهراب می‌گوید:

    دقیقا مهر ماه ۸۹ در امامزاده روستای زیارت شهر گرگان جوان خوشروئی آدرس وب سایت شما رو به بنده داد.باور میکنید از اون روز امیدم به زندگی چند برابر شد؟اون روز در امام زاده داغون بودم از دست مسئولین و امام جمعه شهر و نا خود آگاه با دو جوانی که کنارم نشسته بودند شروع به درد و دل کردم وقتی داشتند میرفتند یکی در گوش دیگری حرفی زد و بعدش روی کاغذی آدرس سایت شما رو نوشت و به من دادو گفت هر وقت خیلی دلت گرفت سری به این آدرس بزن و از زندگی لذت ببر.
    شب که برگشتم منزل برای اولین بار به سایت شما سر زدم و واقعا لذتی که اون جوان عزیز گفت رو درک کردم.همیشه مخصوصا وقتهائی که میرم امامزاده برای اون جوان و شما دعا میکنم آقای قدیانی.ببخشید که پر حرفی کردم.التماس دعا.

  23. قاصدک منتظر می‌گوید:

    سلام
    بسیار زیبا ودلنشین بود.
    (“شب ارزوها”برای من شده بود”یلدایی از خواسته های ریز و درشت”.اصلا مهم ترین خواسته ام ,ارزویم ,تمنایم از خدا این بود که جمع شود این بساط شب نشینی.بس است دیگر.خورشید را بفرست.)
    یا رب برسان تو مهدی غائب را
    فرزند علی بن ابی طالب را
    التماس دعا

  24. به جای امیر می‌گوید:

    نفوذی (گفت و شنود)

    گفت: تازه چه خبر؟!
    گفتم: پخش فیلم و اظهارات مستند نفوذی وزارت اطلاعات در رأس هرم اپوزیسیون بدجوری گروه های اپوزیسیون را به جان هم انداخته و یکدیگر را به باد فحش گرفته اند.
    گفت: حیوونکی ها حق دارند، چند سال است که دارند با ساز یک نفوذی وزارت اطلاعات رقص شتری می کنند و به خیال خودشان از بدنه نظام اطلاعات می گیرند!!
    گفتم: در این میان علیرضا نوری زاده که ادعا می کرد «مدحی» را کشف کرده و حالا معلوم شده که همه اخبار و اطلاعات پشت پرده اپوزیسیون توسط این نفوذی وزارت اطلاعات لو رفته است، بیشتر از بقیه فحش می خورد.
    گفت: نوری زاده در دوران جنگ تحمیلی هم در لندن، اخبار عوامل عراق را به یکی از نفوذی های وزارت اطلاعات می داد و فکر می کرد با عامل استخبارات ارتش عراق همکاری می کند.
    گفتم: یارو وسط خیابون احتیاج به قضای حاجت داشت ولی هرچی می گشت جایی پیدا نمی کرد. ناگهان چشمش به یک در نیمه باز افتاد و با عجله وارد شد و در یک محیط تاریک شروع کرد به… ولی هنوز عرقش خشک نشده بود که یکدفعه فضا با ده ها نورافکن روشن شد و صدای قهقهه خنده مردم به آسمان بلند شد. حیوونکی رفته بود روی «سن تئاتر»!

  25. سکوت می‌گوید:

    گفتم که روی ماهت از من چرا نهان است
    گفتا تو خود حجابی ور نه رخم عیان است

    گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت
    گفتا نشان چه پرسی آن کوی بی نشان است

    گفتم مرا غم تو خوشتر ز شادمانی است
    گفتا که در ره ما غم نیز شادمانی است

    گفتم که سوخت جانم از آتش نهانم
    گفت آنکه سوخت او را کی ناله و فغان است

    گفتم که حاجتی هست گفتا بخواه از ما
    گفتم غمم بیفزا گفتا که رایگان است

    سلام آقای قدیانی خسته نباشی برادر
    مثل همیشه خوب بود بارانیمان کردی… تشکر این حقیر محلی از اعراب ندارد ولی به نوبه خودم برحسب وظیفه ازتون تشکر میکنم و دعایی دارم که امیدوارم شما و همه ستارگان از ته دل آمین بگویند:
    خدایا ظهور خورشید را تا غروب ماه برسان. ما ظهور را نه برای خودمان که برای رفع غربت خورشید و مظلومیت ماه می خواهیم…
    اللهم عجل لولیک الفرج

  26. صبا می‌گوید:

    “خدای رجب، خدای شعبان، خدای رمضان، خدای ماه و خدای خورشید. خدایی که با یک گناه، با صدها گناه، با هزاران گناه، نگاه از بنده اش برنمی دارد. خدایی که مهربان است. خدایی که اهل عفو است و گذشت. خدایی که در توبه اش همچنان باز است.
    خدایی که برای ما سنگ تمام گذاشته،
    خدایی که از ضربان قلب به ما نزدیک تر است و دل ما خانه اوست و آبروی ما برایش حتی از خانه خودش در مکه هم بیشتر شان و منزلت دارد. خدایی که ما را آفریده. خدایی که به ما اختیار داده است تا با دست خودمان عاشقش باشیم. خدایی که دوست دارد پیش ابلیس، بندگی خوب ما را یادآوری کند و به آفرینش ما افتخار کند. خدایی که ما را آفریده و به ما نعمت بودن و فرصت وجود داده است.و…”

    آدم دوست داره این خدا رو بغلش کنه و سفت فشارش بده و داد بزنه خدایا دوست دارم

  27. سیداحمد می‌گوید:

    جناب سکوت!
    کامنت شما و دعای خیر شما بسیار برای آقای قدیانی با ارزش است؛
    ممنونیم از شما.

  28. جواد می‌گوید:

    سلام سیدجان
    لینک زیر از افتخاری هستش،آلبوم نیلوفرانه
    “خدایا عاشقان را با غم عشقت آشنا کن…”
    التماس دعای شدید!
    یاحق
    http://s1.picofile.com/file/6788168008/08_Track.mp3.html

  29. حیران می‌گوید:

    امشب کسی تو را می‌خواند، کسی که سخت مشتاق توست. امشب بلندتر صدایت می‌زند، مهربان‌تر و توبه‌پذیرتر. امشب دل به حرف‌هایت می‌دهد! برو!

    و …

  30. خودم می‌گوید:

    ترسم که شعر سنگ مزار من این شود:
    او هم جمال یوسف زهرا ندید و رفت..

  31. ساقیانه می‌گوید:

    لبیک اللهم لبیک
    لبیک لا شریک لک لبیک
    ان‌الحمد و النعمه
    لک و الملک
    لبیک لا شریک لک لبیک….

  32. ساقیانه می‌گوید:

    سر اینکه حجت خدا علی (ع) در کعبه متولد می‌شود همین‌جاست، یعنی که کعبه جسم است و روح آن، حجت خدا و انسان کامل است و تو نیز باید با اتمام مراحل و موقف حج به کمال برسی و مدار رجعت تو به مبدأ و معاد کامل شود…آوینی دلم

  33. عبدالله می‌گوید:

    زیبا بود

  34. پیام فضلی می‌گوید:

    ## فقط «جگردارها» را به خیل عاشورائیان می پذیرند! ##
    http://sms88sms.persianblog.ir/post/1141/

    سرخی ِخون ِچشم ِمتلاشی شده اش را با خودم ترازو کردم… نه… من جگرش را ندارم…

  35. لجمن می‌گوید:

    سلام
    می دونم حال می کنی با این لینک داداش حسین : http://www.lasarat.ir/wp-content/uploads/Monajat_Arazi_Ramzan.mp3
    حسین قدیانی: به به! دمت گرم اخوی! چه حالی دادی… و چقدر چسبید!

  36. لجمن می‌گوید:

    من غلام قمرم … + داستانی آموزنده تقدیم به برو بچ قطعه مقدس : http://lajman.blogsky.com/1390/03/14/post-69/

  37. زهیر می‌گوید:

    یادتان که نرفت آرزوی ۱۱۷۲ ساله اش را آرزو کنید …؟

  38. یک خواننده می‌گوید:

    …… وعده داده ای به ما آمدن آفتاب را…….اما.. اگر با آمدن آفتاب از خواب بیدار شویم نمازمان قضاست . . . .
    خدایا نکند آفتاب بیاید و ما خوابمان بیاید

  39. سید حسین عابدی می‌گوید:

    ماشاالله در مطلب تسخیر جن اینقدر کامنت های طولانی و زیاد گذاشته اند که من حال پیدا کردن انتهای کامنت ها رو نداشتم! که برای مطلب بسیار خوب شما نظر بگذارم.
    فکر کنم همینطور بگذره برای شما در کامنت ها، رمان هم بنویسند. یا علی

  40. عطشان می‌گوید:

    سلام
    دیشب اگر خدا قبول کنه نایب الزیاره همگی بودم حرم شاه عبد العظیم حسنی نمی دونم داداش حسین و قطعه چکار کردند که مدام یادتون بودم همگی رو دعا کردم البته اگر لایق باشم

  41. عطشان می‌گوید:

    آنان را که از مرگ می ترسند از کربلا می رانند مردان مرد جنگاوران عرصه ی جهادند که راه حقیقت وجود انسان را از میان هاویه آتش جسته اند .
    آنان ترس را مغلوب کرده اند تا فتوت آشکار شود و راه فنا را به آنان بیاموزد و مونسان حقیقت آنانند که ره به سر چشمه ی فنا جسته اند .
    “سید مرتضی آوینی”

  42. ساندیس خور می‌گوید:

    سلام داداش
    منم بالاخره امتحانام آخرشه !!!!

  43. میثاق می‌گوید:

    سلام … چند وقتیه که شروع کردیم به حرکت در مسیر روشنگری مکتبی و ولایی و البته هنوز بی تجربه و تازه کاریم …. خوشحال میشیم یا بهتر بگم انتظار داریم ما رو از تیغ نگاه بلند خود عبور دهید و اشکالات کارمان را بگویید ….

  44. saeed می‌گوید:

    دارم خواب می بینم.
    قطغه ی ۲۶ بدون فیلتر………………..
    ای خدا شکرت.
    از امروز صبح تا شب این جا ام

  45. وحید استیری می‌گوید:

    “خدایی که دیده نمی شود تا ما شرمنده نگاه مهربانش باشیم.”
    خدایی که ما رو در این شب تاریک از وجود حضرت ماه متنعم کرد،شکر کدوم نعمتت رو بکنم؟؟؟چیکار کنم با اون نعمی که نمیبینم؟؟؟چشم دادی ولی تنها کاری که باهاش نمیکنم دیدنه!

  46. منم…
    سرباز ولایت….
    ان شاء ا… سر میزنید….
    http://www.eiliya69.mihanblog.ir

  47. عطشان می‌گوید:

    با متنتون خیلی دلم گرفت خیلی
    اصلا نمی دونم چی باید بگم متنتون عالی بود ای کاش ما آدما می دونستیم چه خدایی داریم
    خدا بزرگه بزرگتر هر چیزی که فکرشو بکنیم
    اگر دلمونو صاف کنیم از گناهمون توبه کنیم خدا قبول می کنه اصلا خدا همیشه آغوشش روی بنده هاش بازه مطمئنم که می بخشه ولی رو سیاهی بابت گناه همیشه تا آخر عمر …

    کاش همیشه یادمون بود که آقامون در همه حال از حال ما با خبره کاش نگاه امام مهدی رو همیشه تو زندگیمون احساس می کردیم
    بعضی وقتها از شرم گناهام نمی تونم باهاش حرف بزنم حتی خجالت می کشم صداش کنم
    کاش می شد برگشت عقب و همه چیز رو درست کرد

  48. سکوت می‌گوید:

    سلام آقای “سید احمد”
    از اینکه بنده نوازی کردید سپاسگزارم امیدوارم تونسته باشم شکر نعمت “قطعه ۲۶” را به جای آورده باشم. شکر هر نعمتی استفاده حد اعلی از آن نعمت است… من هم تا آنجا که توانستم تقریبا هیچ مطلبی را از خواندن نیانداخته ام هرچند که کمتر نظر می دهم… راستش را بخواهی وقتی وارد جمع ستارگان حضرت ماه میشوم خودم رو کوچکترین می بینم. بودن در این جمع بی ریا برای من روسیاه عالمی دارد…
    در پناه حق.

  49. سیداحمد می‌گوید:

    جناب سکوت!
    خدا را شاکریم به خاطر حضور دوستان خوبی چون شما،
    ارادتمندم.

    آقا جواد!
    ممنونم بابت لینک،
    هر وقت سلامی به امام رئوف دادی بچه های قطعه۲۶ را هم از دعای خیر بی نصیب نگذار.

  50. سیداحمد می‌گوید:

    جناب saeed؛

    فیلتر؟ مزاح میکنید؟
    ۵ماه پیش فیلتر شد و چند روز بعد هم رفع شدها!

  51. ناشناس می‌گوید:

    عجب آرامشی دارد اینجا؛بهشت را ندیده ام اما گمانم اینجا واقعا قطعه ای از بهشت است؛خدا را شاکرم که میتوانم در دنیا وارد بهشت شوم!

  52. شکیب می‌گوید:

    خدایا نمی گویم دستم را بگیر، گرفته ای! مبادا رها کنی.

  53. فرص الخیر می‌گوید:

    سلام
    التماس دعا…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.