بیت اولی ها!

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ سجاد، وبلاگ زمین کربلا

سالهاست با محمد دوستم. از دوره راهنمایی. سال دوم. مدرسه شهید علیرضا قدمی که «مدرسه شاهد» بود، اما محمد فرزند شهید نبود. یک مقدار خودش تیزهوش بود، کمی هم پدرش پولدار. آن زمان عالمی داشتیم با این محمد. صمیمی بودیم با هم. حتی روی یک نیمکت می نشستیم. «دوم راهنمایی» کلاس ما ۲۹ نفر دانش آموز داشت و ۱۰ نیمکت. روی هر نیمکت ۳ نفر می نشستند، الا من و محمد که ۲ نفری روی یک نیمکت می نشستیم. آخرین نیمکت کلاس. دم پنجره، که به جای پرده، روزنامه زده بودیم تا نور آفتاب اذیت مان نکند. خوب یادم هست نام کلاس ما «دوم/ ب» بود. کلاسی که به همت محمد زودتر از همه کلاس ها صاحب پرده و چوب پرده و رخت آویز و یک کتابخانه فسقلی شده بود. حتی می خواست یکی از ۲ تلویزیون خانه شان را بیاورد سر کلاس، که ناظم مدرسه مانع شد. یعنی که مدرسه جای این قرتی بازی ها نیست. خدا می داند چه الم شنگه ای در مدرسه سر اینکه برای زنگ امور تربیتی، ویدئو بخرند یا نه، به وجود آمد. هزار بار پر شور تر از مباحث مربوط به اینترنت و ماهواره در زمان فعلی. دیگر اینکه با محمد یک روزنامه دیواری درآوردیم به مناسبت «هفته معلم» که در مدرسه، دوم شدیم اما حق مان اولی بود؛ نشان به آن نشان که از هر مدرسه ۳ روزنامه دیواری برتر را در مسابقات منطقه ۱۸ آموزش و پرورش شرکت می دادند که آنجا روزنامه دیواری ما اول شد! آن روزنامه دیواری الان هم هست. دست محمد است. او ادعا داشت چون سرمقاله اش را نوشته، باید دست او باشد. هنوز هم دست اوست، تا اینکه پارسال یک نسخه ازش کپی گرفتیم که کپی اش رسید به من. اصلش را هم محمد قاب کرده و زده دیوار اتاقش در خانه ای که ۷۰ متر است و ۲ خواب دارد. خانه ای که از پدر برای او به ارث رسید. نگفتم؛ ۲ سال پیش پدر محمد سرطان گرفت و به رحمت خدا رفت. آنقدر هم سنی نداشت. خلاصه با این محمد ماجراها داشتیم. نمی دانم کدامش را برایتان تعریف کنم؛ آهان! اول سال این محمد بود که دوست داشت با من دوست شود. حتی برای این رفاقت، دست به یک خالی بندی وحشتناک هم زد و ادعا کرد «فرزند شهید» است که ۳ ماه بعد، سر «زنگ انشاء» چاخانش درآمد و همه کلاس تا مدتها این قضیه را دست گرفته بودند. البته به جز این، در تمام سالهای رفاقت دور و درازمان، هیچ از محمد دروغ نشنیده ام. به هر حال پس فردا آدم می خواهد برود ۲ وجب جا.
¤ ¤ ¤
چو عیبش گفتم، حسنش هم بگویم؛ محمد بچه دست به آچاری است. از تعمیر یخچال و کولر بگیر تا هر چیز فنی دیگر. این «فنی بودن» یک جا عجیب به دادش رسید. روز خواستگاری. درست ۸ سال پیش. با همسر بعد از اینش رفته بودند با اجازه بزرگترها که به قول معروف بیشتر با هم آشنا بشوند و گپ و گفتی، که عدل برق می رود. چراغ همسایه ها اما روشن بود. یعنی که سیمی، کابلی، چیزی، اتصالی کرده بود. محمد هم می فهمد که این برق رفتن، همچین هم بی حکمت نبود. از اتاق بیرون می رود و تقاضای فازمتر و انبردست و یک تکه سیم می کند و می رود حیاط و اول کنتور را چک می کند و بعد از ۲ ساعت وررفتن با فاز و نول، برق خانه را می کند روشن تر از روز اول. برق که آمد، دختر خانه در دلش «بله» را داد و الان هم شکر خدا از زندگی شان رضایت دارند، اما خدا برای هیچ کس نیاورد؛ سال گذشته کارشان نزدیک بود به دادگاه هم برسد. مشکل این بود که بچه دار نمی شدند. به هر دری زده بودند، اما انگار طلسم شده بود. نه از نذر کاری ساخته بود، نه از نیاز. اینکه حالا مشکل از زن بود، یا مرد، چه فرقی می کند؟! یک زندگی داشت از هم می پاشید. لابد شنیده ای که «درد طلاق» آنقدر داغ هست که حتی عرش خدا را هم به لرزه درمی آورد. آن هم برای زن و شوهری که عاشقانه همدیگر را دوست داشتند… حتی تا لحظه طلاق.
¤ ¤ ¤
القصه؛ روز آخری که زن و شوهر داشتند می رفتند دادگاه تا از همدیگر جدا شوند، یک روز قبل از شهادت خانم فاطمه زهرا (س) بود. وکیل دادسرای خانواده از محمد و همسرش و هر ۲ خانواده تقاضا می کند به «حرمت فاطمیه»، این یکی دو شب را دست نگه دارند و باز هم دعا کنند شاید که به حق بی بی ۲ عالم فرجی شد… آه! چه زود یک سال گذشت. انگار همین دیشب بود که من و محمد با هم آمده بودیم «بیت رهبری». آن شب محمد خیلی گریه کرد. خیلی. خب دل شکسته بود. زندگی اش را دوست داشت. لابد نمی خواست از هم بپاشد که قبل از روضه به من گفت: هر سال با خانمم می آمدم مراسم «بیت»، اما الان… بغضش را فروخورد و گفت: او لابد با خانواده اش آمده و من با تو. یعنی از هم جدا می شویم؟!
¤ ¤ ¤
جمعه شب، یعنی دیشب نه، شب قبلش، در کنار این همه لشکری که به عشق رهبر آمده بودند تا عزادار «ام الائمه» باشند، محمد و خانمش هم بودند. کنار هم نشسته بودند در همان خیابان. روی یک قالیچه جمع و جور. «زهره» دست محمد آرام خوابیده بود، اما «زهرا» دست مادرش مدام گریه می کرد. روزنامه کیهان/ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۰

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. آنتی کوفی می‌گوید:

    پشت پرده ایرنا چه می گذرد؟
    http://antikoofi.blogfa.com/

  2. داداش مرتضی اهوازی می‌گوید:

    سلام و مخلص داداش و سیداحمد و رفقا

    این اتفاقای قشنگ و جورواجور فقط دو رو بر آدمای مؤمن و پاکی مثل شما می‌افته….

    خدا حفظتون کنه در خط ولایت داداش

  3. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سلام بر حسین*

  4. قاصدک منتظر می‌گوید:

    (ان شب محمد خیلی گریه کرد.خیلی.خب دل شکسته بود.)
    انشالله خدا به ابروی خانم حضرت زهرا (س) به هر کی بچه دار نمی شه , اولاد صالح و سالم عطا کند.

  5. سیداحمد می‌گوید:

    بسیار عالی و دلنشین!
    بیت اولی ها! چه تعبیر زیبائی،

    خسته نباشید داداش جان.

  6. سلاله 9 دی می‌گوید:

    از تخصص تان در انتخاب تیتر که بگذریم ،مهارتتان در جمع کردن متن و تمام کردنش هم واقعا ستودنی است؛یعنی حین خواندنش هرچه قدر هم که خودت را کنترل کنی که گریه ات نگیرد،آخرش جمله ای می گویید که اشک آدم را در می آورد.

    «زهره» دست محمد آرام خوابیده بود، اما «زهرا» دست مادرش مدام گریه می کرد.

    یَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ یَا سَیِّدَتَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاکِ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِی لَنَا عِنْدَ اللَّهِ

  7. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    “محمد و خانمش هم بودند. کنار هم نشسته بودند در همان خیابان. روی یک قالیچه جمع و جور. «زهره» دست محمد آرام خوابیده بود، اما «زهرا» دست مادرش مدام…”

    خدا رو شکر… (اشک شوق)

    «درد طلاق» آنقدر داغ هست که حتی عرش خدا را هم به لرزه درمی آورد. آن هم برای زن و شوهری که عاشقانه همدیگر را دوست داشتند… حتی تا لحظه طلاق.

  8. محسن می‌گوید:

    سلام

    ماه ها بود کامنت نذاشته بودم. اما این یه دونه کامنت خورش ملس بود. زیبا بود…

  9. ن.بهادری می‌گوید:

    ممنون. خیلی جالب بود.

  10. پسر شهید می‌گوید:

    زنده باشی پهلوون

  11. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    دلمون برات تنگ شده بود،… داداش حسین دوست داشتنیه بچه ها!

  12. سکوت می‌گوید:

    سلام حسین آقا خوب هستید؟
    اولین پیام من در سال جدیده هر چه سعی کردم ببینم چه پیامی در شان این مطلب دلنشینتان می توانم بزنم چیز خاصی به ذهنم نرسید جز آنکه بگویم: “برای عاقبت به خیری ما درمانده ها هم دعا کنید”
    با تشکر
    خدایا ظهور خورشید را نه به خاطر ما که به خاطر دل حضرت “آقا” زود برسان!

  13. فاران(نه وبلاگ فاران) می‌گوید:

    دوقلو دختر!!!!!!!!!!!به این میگن حاجت گرفتن در حد تیم ملی…

  14. فاران(نه وبلاگ فاران) می‌گوید:

  15. سیداحمد می‌گوید:

    یکی از دوستان در یکی از پستهای قبلی، لینک آموزش عکس دار شدن! را می خواست!

    بفرمائید:
    http://in-my-place.blogsky.com/gravatar.htm

    شرمنده که دیر جواب دادم، کامپیوترم خراب شده و اعصاب برام نمونده!

    داداش جان ارادتمندم.

  16. احمد می‌گوید:

    آقا عجب مداحی گذاشتی تو سایتتون جا خوردم

  17. سید محمود می‌گوید:

    درود بر داداش حسین و تمام ستاره های حضرت ماه-مثل همیشه بی نظیر و خواندنی بود

  18. فاطمه می‌گوید:

    سلام
    اول اون متن اشک آدم رو در می یاره ، دومی که مهمتر از اولی یاد بیت رهبری . ما که فعلا دستمون حتی به اونجا هم نمی رسه تو رو خدا وقتی توی چنین روزایی می رین و همراه با حضرت ماه عزاداری می کنین واسه ی ما ، همه ی جوونای ایران اسلامی هم دعا کنین . می سوزم در عشق دیدار مولایم

  19. خادم آقا می‌گوید:

    چقد پر عشق بود…

  20. خادم آقا می‌گوید:

    دیدگاه تکراری شنانسایی شد؛ شما پیش از این هم چنین چیزی گفته بودید!
    خیلی از این حرکتتون خوشم اومد ولی یادم نمیاد قبلا گفته باشم:چقد پر عشق بود…

    از این مقایستون هم خیلی خوشم آمد: هزار بار پر شور تر از مباحث مربوط به اینترنت و ماهواره در زمان فعلی.
    خیلی قشنگ بود، ممنون برادر.

  21. خادم آقا می‌گوید:

    اشتباه از من بود، عذر می خوام
    یا علی…

  22. مصطفی می‌گوید:

    با سلام
    ما شما رو لینک کردیم البته بی اجازه شما
    فکر کنم دیگه خیلی در دعا زیاده روی کردن که دوبرابر خدا بهشون داده
    خیلی قشنگ بود
    کاش حضرت زهرا حاجت من رو هم می داد

  23. مسعود می‌گوید:

    سلام با نوشته ای به روز هستم

  24. چترباز می‌گوید:

    خیلی زیبا بود حاج حسین

    خدا زیادت کنه

    یا علی

  25. م.طاهری می‌گوید:

    خدا حفظشان کند به حق حضرت زهرا(س)

  26. سجاد می‌گوید:

    سلام
    عالی, عالی بود.چقدر زیبا.

    یا علی مدد .

  27. اصغر می‌گوید:

    ….

  28. فدایی رهبر می‌گوید:

    بغضش را فروخورد و گفت: او لابد با خانواده اش آمده و من با تو. یعنی از هم جدا می شویم
    عجب عاشق سینه چاکی. ایول چه خانواده دوسته

  29. طاهره نعمت اللهی می‌گوید:

    اخییییییی چقدرقشنگ بودبه این میگن حاجت گرفتن

  30. باران می‌گوید:

    کاشکی بانوی دو عالم به حرمت خون شهید برونسی به من هم نطر عنایتی بکنند که سخت منتظرم

  31. ه.علی مددی می‌گوید:

    سلام
    خیلی قشنگ بود
    ضمنا به رفیقتون بگید که حالا که قضایاختم به خیرشد اما ادم که برای بچه که زندگی قشنگشو ازهم نمی پاشه. آدم اگرهم خیلی عشق بچه باشه میتونه یه دونه تپل مپلشو ازشیرخوارگاه آمنه بگیره وبزرگ کنه.تازه جنسیتش هم دست خودشه!تازه ثواب هم داره.

  32. امیری می‌گوید:

    اقای قدیانی، سلام
    می تونم ایمیلی از شما داشته باشم؟

  33. فرص الخیر می‌گوید:

    سلام
    یادم افتاد به یه کارتون خیلی قدیمی
    نمیدونم یادتونه یا نه؟
    زهره و زهرا

    دو تا دوست خیلی صمیمی بودن

    یادش بخیررر

    انشالله که هر دو در پناه حضرت حق و زیرسایه پدر و مادر سالم و سعادتمند باشند

  34. میلاد پسندیده می‌گوید:

    خیلی قشنگ بود… سپاس

  35. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش عزیز :

    ماکه عرضه نداریم ازاین چشم ها آنگونه که شایسته است استفاده کنیم ولی توخوب چشم های گنه کارمرا به بازی گرفتی ، امیدوارم این بازی هیچ وقت تمام نشود .

    درضمن سیداحمدعزیزودوست داشتنی :

    خواهشا کامپیوترتونو درست کنین . حضور بی دغدغه ی شمادرقطعه برای همه مغتنمه . ازفونت های پررنگ انتهای کامنت هاکه خبری نیست ، به داداشمون هم حق می دیم وانتظارزیادی نداریم ، همین که مرد”کار”ه ماشرمندشیم ، حداقل شمااعصاب قشنگتو به خاطریک کامپیوترخوردنکن . نازنین مبصر .

  36. سجاد می‌گوید:

    سلام
    بدون شرح! – تقدیم به داداش:

    http://www.img4up.com/up2/82113207027743317272.jpg

    یا علی مدد.

  37. م.اشرف می‌گوید:

    سلام به همگی
    اول اینکه از این دست نوشته هاتون را خیلی دوست دارم. یعنی از بچگی شنیدن کرامت های ائمه و اولیاء و در مقابل قدرشناسی بندگان را بیشتر دوست داشتم تا شنیدن فضائل ایشان را؛ چون یه جورایی عجز انسان را یادآوری میکنه و باعث خردشدن غرور کاذب میشه.
    به جای دوم اینکه میخواستم “بگم خوش به حال دوقلوها! که در سال اول عمرشون بیت اولی شدن نه مثل من که بعد از ۲۷ سال هنوز…” که با خودم فکر کردم اگر هم نجابت کنید و به زبان نیاورید در دل میگویید: گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست؟!

  38. رضا می‌گوید:

    جناب قدیانی عزیز…

  39. سید مهدی سالم می‌گوید:

    سلام علیکم و رحمت الله
    خیلی زیبا نوشتی داداش.
    یا علی

  40. هوشنگ می‌گوید:

    وفادار ماندن به عهد با آل علی تضمین دنیا و آخرت است .
    دنیا را به اندازه نیاز میدهند آخرت را به قدر جود و کرم خودشان .

  41. سربازةٌ می‌گوید:

    دل آدم که بشکند، حال خوبی پیدا می کند…
    .
    خدا را شکر. زهرا و زهره.
    ان شاءالله به حق حضرت زهرا(س) همه ی کسانی که از نعمت فرزند بی بهره هستند به حاجتشان برسند.
    واما طلاق…
    منفورترین حلال خداوند.

  42. محمد می‌گوید:

    سلام
    برای رضایت حضرت زهرا (س ) ، برای شادی فرزندش مهدی ( عج ) ، برای پاسداشت خون شهدا و برای نابودی دشمنان اسلام و برای برائت از پلیدی ، به چفیه مشکی بیایید و نظر بدهید تا بفهمند خاشاک که ما بچه بسیجی ها بیشماریم .
    منتظر نظر شما روی پست حجکم مقبول هستیم .

  43. مسافر می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    شما هم مدرسه شهید قدمی بودید؟ شهید حاج علیرضا قدمی رو از نزدیک می شناسم. از اقوام هستند. خیلی انسان بزرگی بود. مثل همه شهدا. الحق که حقشون بود شهادت…
    خیلی زیبا نوشتی داداش جون. همیشه با نوشته هات آدمو غافلگیر می کنی. خدا حفظت کنه. ما رو هم دعا کن.

  44. فلق... می‌گوید:

    این روزها که میگذرد چقدر سخت است….. سخت است که رهبر با شکستگی چهره اش (این عمار) میگوید….. دلم برایش تنگ شده دلم میخواد ساعتها نگاش کنم….

  45. مهره اضافه می‌گوید:

    قطعه قطعه مهره
    دل آدم باید در خونه صاحبش بشکنه …
    آدم باید دل داشته باشه اولش …
    خوش ب حال دل محمد ….
    خوش ب حال دل شکسته ش …..
    خوش ب حال زهرا و زهره ….

  46. saghar می‌گوید:

    سلام امروز هر چه منتظر شدیم نیامدید. فردا می یاید؟

  47. سلام .مثل همیشه پربار و پر اشک…

  48. گل نرگس می‌گوید:

    عالی بود
    زهره و زهرا از اون ماجراهای تأثیر گذار
    خوش بحالشون
    بیت اولی ها
    ۲۲ سالمه هنوز قسمت نشده………..

  49. سیداحمد می‌گوید:

    جناب امیری!

    هر کاری با آقای قدیانی دارید کامنت بگذارید، مطمئن باشید که ایشان کامنتتان را می خوانند.

    چشم انتظار عزیز!

    بنده خدائی که می تواند کامپیوتر بنده را رو به راه کند رفته است تهران که برایم کتاب عزیز “قطعه۲۶” را بخرد؛
    فردا بر میگردند و کامپیوترم را درست میکنند اساسی!

    حالا خودمونیم! کامپیوتر من خرابه و به سختی کانکت میشم و با بدبختی کامنت میذارم، یه نفر پیدا نمیشه “پیام بی زرگانی” بره؟

    داداش حسینم مخلصم،
    خسته نباشی سالار.

  50. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۰۰:۱۰
    تعداد افراد آنلاین: ۲۳ نفر

    ماشالله…
    داداش حسین بسیجیها فـــــــــــــدائی داری…

  51. محیا می‌گوید:

    من تا حالا بیت نرفتم اما الان دلم خیلی میخواد برم…

  52. محمد سبزواری می‌گوید:

    بچه ها کتاب “غیر مجاز ” میثم محمد حسنی خیلی محشره

    علاوه بر قطعه ۲۶ همه غیر مجاز را هم بخرید از انتشارات عماد..

    بهترین نویسنده دنیا : حسین قدیانی

    بهترین طراح و گرافیست دنیا: میثم محمد حسنی

    حسین قدیانی + میثم محمد حسنی = ترکاندن فضای سایبر .

    بچه ها فکرش را بکنید سبزکا ۲ نفر مثل حسین و میثم داشتن چکارش میکردن؟؟

  53. محمد سبزواری می‌گوید:

    http://www.duelfa.com/1390/02/15/%d9%83%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%d8%ba%d9%8a%d8%b1-%d9%85%d8%ac%d8%a7%d8%b2/#comments

    طریقه تهیه کتاب غیرمجاز

    غرفه “موسسه عماد”

    راهرو۱۶ / غرفه ۳

  54. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    حرفی از نام تو آمد بر زبان
    آب در چشم ترم آتش گرفت…

    سلام بر حسین*

  55. وصال می‌گوید:

    خواستم کامنت خالی بگذارم خطا داد که چیزی بنویسید
    باور کنید چیزی نمیتوانم بنویسم

  56. حسنا می‌گوید:

    خیــــــــــــــــــــــــــــلی زیبا بود
    ولی من نفهمیدم اون عکس اوباما چی بود؟

  57. محمود صارمی می‌گوید:

    آقای قدیانی سلام

  58. اقاقیا می‌گوید:

    سلام علیکم و رحمـت الله
    خدا واسه هم نگهشون داره…
    یاعلی

  59. دکتر یونس می‌گوید:

    السلام علیکم !از اونوقت که گفتم بابا بیخیال این جوجه فتنه گرا شو یه کشتی را بندازیم بریم محاصره غزه رو بشکنیم یه عمر گذشت!دیگه کامنت نذاشته بودم هرچند میخوندم نوشته های قطعه ۲۶ رو حتی تو نجف که لبتاب مهندس عراقی هتل رو گرفتیم تا انتخاب رشته کنیم،بعد من دیدم کلا هک شدم،وبلاگم ازبین رفته!بعد مث بیغیرتا!(چون حاج ممد میگه وبلاگام(هشت تا وبلاگ داره) مث بچه هام میمونن)ما یکیشو داشتیم هک شد به خاک شپردیمش… رفتم رجا و اینجا…دکتر محمود هم حرص میخورد…خلوصه مام تو فاطمیه دوم بچه دار ببخشید وبلاگ دار شدیم.سرخود شمارو لینک کردیم.نشون به اون نشون که مام مدرسه شاهد میرفتیم.میزمون بعد کلاس اول دونفره بود واسه رفاقت با بچه ها دنبال بهانه نمیگشتیم….

  60. مختار می‌گوید:

    داش حسین سلام!

  61. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    رفتار من عادی است
    اما نمی دانم چرا
    این روزها
    از دوستان و آشنایان
    هرکس مرا می بیند
    از دور می گوید :
    این روزها انگار
    حال و هوای دیگری داری!
    اما
    من مثل هر روزم
    با آن نشانیهای ساده
    و با همان امضا ، همان نام و با همان رفتار معمولی
    مثل همیشه ساکت و آرام
    این روزها تنها
    حس می کنم گاهی کمی گنگم
    گاهی کمی گیجم
    حس می کنم
    از روزهای پیش قدری بیشتر
    این روزها را دوست دارم…

    “قیصر امین پور”

  62. ف. طباطبائی می‌گوید:

    **دعای حضرت زهرا در روز دوشنبه**

    پروردگارا! از درگاهت قدرتی برای عبادت و بندگی، بینشی برای درک قرآن، و فهم لازم برای درک احکامت را خواستارم.
    پروردگارا! بر محمد و خاندان محمد درود فرست و فهم قرآن را دور از دسترس فکر ما، و صراط را نابودکننده ما، و محمد را روی گردان از ما قرار مده.

  63. leili می‌گوید:

    سلام.
    خوش به حالشون کاش همه ی حاجت اینقدر سریع براورده می شد.

  64. جواد می‌گوید:

    دلاور این مطلب یه کم بدآموزی داشت آخه زن وشوهری که همو خیلی دوست دارن واسه بچه دار نشدن چرا باید از هم جدا شن؟ نمی دونم لابد مشکل از آقا بوده خانم هم بدون بچه نمی تونسته ادامه بده. بگذریم وبلاگتو که می خونم جیگرم حال میاد به خدا. خودش به قلمت بیشتر نصرت بده

  65. چوپان!! می‌گوید:

    سلام داداشم!!
    همش دلم میخواد فقط خواننده باشم دوست ندارم زیاد چیزی بگم . بیان احساساتم در مورد قطعه و نوشته هاتون سخته. اینو به اون عده از بچه های قطعه که توی نمایشگاه کتاب دیدمشون هم گفتم. آبجی سید احمد، سیم خاردار، آبجی زهرا و همه ی اونایی که کنار غرفه مرکز اسناد یکساعتی معطل شدند تا کتاب جدیدتون رو ببینن و بخرن.
    از بس هر ۵ دقیقه یکبار یکی از ما از مسئول غرفه درمورد کتابتون میپرسید ، بنده خدا کلافه شد.
    دستتون درد نکنه . از همه قشنگتر جلد زیبایی بود که منو شیفته ی خودش کرد . هر بار حتی نگاهم به کتابتون بیفته برای بابا اکبر فاتحه ای میخونم . هم خودم و هم خانواده .
    امیدوارم مثل همیشه سرافراز و موفق باشید.
    امشب توی خونه تنهام ولی وقتی پنجره قطعه ۲۶ رو باز میکنم دیگه احساس تنهایی معنایی نداره.

  66. لیندا می‌گوید:

    هی موقشنگ اگه واقعا اجاره نشینی وخونه نداری پس می خوام بدونم این جمهوری اسلامی چکارکرده برات که اینقدرسنگشوبه سینه می زنی؟دلم برات می سوزه اینهمه براشون کارمی کنی ولی ایناحتی حاضرنیستن یه خونه حرومت کنن. اگه براسبزهاقلم می زدی الان توبهترین کشورهای اروپایی هم خونه داشتی هم واسه خودت آقایی می کردی. حیف ازتوکه خودتو حروم این ریشوهاکردی.

  67. سلاله 9 دی می‌گوید:

    سلام هزارباره بر قطعه ی مقدس و معزز ۲۶

    حقا که تو از سلاله ی فاطمه ای
    با خنده ی خود به درد ما خاتمه ای
    زیباتر از این نام ندیدم به جهان
    سید علی الحسینی الخامنه ای

  68. حمید می‌گوید:

    نفست گرم حاج حسین

  69. ایمان می‌گوید:

    سلام سردار!
    خدا قوت

  70. منمشتعلعشقعلیمچهکنم می‌گوید:

    یک چیزخیلی مهم رو توجه کردین؟؟؟
    اگه به عکس های شبهای فاطمیه بیت نگاه کنین می بینید که وقتی آقا داره با مصلحی و سید حسن و شبهای دیگه با آملی لاریجانی و هاشمی شاهرودی احوال پرسی می کنه با روی گشاده و لبخند همراهه ولی وقتی احمدی نژاد داره با آقا صحبت می کنه و اولش احوالپرسی می کنه آقا اصلا تو چشمای احمدی نژاد نگاه هم نمی کنه. البته شاید موضوع اونطوری نباشه که ما فکر می کنیم و می بینیم ولی فکر کنم اونطور باشه

  71. ناشناس می‌گوید:

    حقا که پسر شهیدی! پدرت به ریسمان الهی حضرت زهرا(س) چنگ زد و پر کشید… شما هم…

  72. رضا می‌گوید:

    سلام قدیانی بسیجی
    باز هم قسمت مهم نظر من رو سانسور کردید… مهم نیست و اشکالی نداره… بالاخره کسی که کمی مشهور میشه و میخواد تو سیاست! بمونه باید هم محافظه کار باشه!!
    اما داداش من
    به پا کوفی نمیری…!!!

  73. بینام می‌گوید:

    سلام بر گردان حضرت زهرا… وبر همه سربازان و همه ی سرداران جنگ نرم.

  74. میلاد پسندیده می‌گوید:

    به عشق رهبرم… امام سید علی خامنئی
    http://030.img98.net/out.php/i309677_Khamenei.jpg

  75. ف. طباطبائی می‌گوید:

    **دعای حضرت زهرا روز سه شنبه**

    پروردگارا! بی خبری و غفلت مردم را برای ما موجب یادآوری، و آگاهی آنان را برای ما موجب شکر و سپاس قرار ده، و سخن صحیحی را که بر زبانمان جاری می شود نیت قلب های ما قرار ده.
    پروردگارا! غفران و گذشت تو، از گناهان ما گسترده تر، و رحمت تو از اعمال ما امیدوار کننده تر است.
    خداوندا! بر محمد و خاندان محمد درود فرست و ما را بر انجام اعمال شایسته و کارهای نیک موفق بدار.

  76. هدهد می‌گوید:

    حیف نبود متن به این قشنگی را با اون عکس بی ربط که پر است از خودنمایی خراب می کنید
    نکنه شما هم مدعی هستید که مدیریت جهانی را انجام میدین که با عکس خودت پشت اوباما نشستی
    کلا از خود متشکری ها

  77. امین می‌گوید:

    شهیدی که جنبه ی شهرت داشت …

    قسمت اول
    لینک مورد نظر در وبلاگ نوباران

    محتاج به دعای دوستانم

  78. چشم انتظار می‌گوید:

    کجایین شماهاماکه مُردیم ازبی داداشی وبی مبصری . اعتیادهم بدچیزیه .

  79. ... می‌گوید:

    خدایا من هم تو بیت بودم یعنی منم حاجت روا میشم ؟میشه برام دعا کنید؟

  80. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    سلام خوشتیپ. پس این کتاب باتوم قشنگ چی شد؟ خسته نباشی رفتی کل سایت رو کتاب کردی؟ برای اینکه دست خالی برنگردم یه بار دیگه نه ده رو خریدم! بعدشم تف به غیرت ارشاد. این نمایشگاه بود یا …؟ نزدیک بود ۴ -۵ تا شماره بدم! خدا به من رحم کرد دیشب رایت العباس بودم ، حال و هوای روضه باهام بود. فعلا همینا دیگه. دوست دارم هزار تا

  81. سروش می‌گوید:

    می کشی مرا حســـــــــــــین!

  82. حسین قادری می‌گوید:

    الحمدالله که این یکی “هپی اند”‌ بود. نه مثل فیلم های تلویزیون که ملت رو دچار افسردگی می کند.

    احسنت! یاعلی(ع)

  83. مهره اضافه می‌گوید:

    قطعه قطعه مهره
    چرا دو سه روزه کسی اینجا نیست ؟
    سید احمد محترم نیستن ؟ داداش حسین چی ؟
    🙁
    نگران مون نکنید
    🙁

  84. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۲۲:۵۷
    تعداد افراد آنلاین: ۲۶ نفر

    ماشالله…
    داداش حسین بسیجیها فـــــــــدائی داری…

  85. وحید می‌گوید:

    خیلی با حال بود…

  86. به جای امیر می‌گوید:

    دندونه ! (گفت و شنود)

    گفت: آقا رضا ربع پهلوی به هوادارانش اطمینان داده که اگر شاه بشود، حکومتش را موروثی نخواهد کرد!
    گفتم: حیوونکی بدجوری دچار مالیخولیا شده! مگر هیچ احمقی هم پیدا می شود که به فکر شاه شدن ربع پهلوی باشد؟!
    گفت: چه عرض کنم؟! موش توی سوراخ نمی رفت جارو هم به دمش بسته بود!
    گفتم: حالا چرا اطمینان داده که حکومتش را موروثی نمی کند؟
    گفت: اعلام کرده که قصد دارد از طریق «وازکتومی» خودش را مقطوع النسل کند تا فرزندی نداشته باشد که بعد از وی شاه بشود!
    گفتم: یارو به رفیقش گفت؛ الان چند روزه که دارم از غصه دق می کنم! رفیقش پرسید؛ چرا؟! مگه چی شده؟! یارو گفت؛ دندونه شونه ام شکسته، رفیقش گفت؛ اینکه غصه نداره! با بقیه دندونه ها سرت رو شونه کن! و یارو گفت؛ آخه اونی که شکست، آخرین دندونه بود! و رفیقش فکری کرد و گفت؛ فلان فلان شده تو که اصلاً مو نداری!

  87. گمنام می‌گوید:

    سلام وبلاگ قشنگی داری .علت نوشتن این مطلب اتفاق جالبی بود که تو قطعه ۲۶ چند ماه پیش یعنی دقیقا ۱۴/۹/۸۹ افتاد. یکی از سربازای گمنام امام زمان شهید شد سردارای که در وصف شهادتش ابنطوری نقل شد(شهیدی که اهل خطر بود , دلیر و سر زنده , شهیدی که جان خود را فدا کرد تا جوانان این مرز و بوم با کرامت و عزت در امنیت زندگی کنند ) وبه علت شرایط خاص اون زمان قرار بر این شد که بی سرو صدا خاکسپاری بشه و فقط نزدیکانش حضور داشته باشن . یه کم تو ۲۶ بگردی می فهمی رازی داره و چند شهید تازه توش دفنن شهیدایی که کسی حتی اسمشون رو نشنید . اما اتفاق این بود چون رفیقاش اونجا بودن ۲ بار متوالی راهروهای سیمانی اونجارو کندن که بین قطعه دفنش کنن ولی با هر بار کندن یک شهید گمنام پیدا شد شهیدی که حتی بهشت زهرا ازش خبر نداشت . آخرشم به هر دلیلی خانوادش گفتن تو۲۶ دفن نشه و بردنش ۲۵ رد این شهید رو بگیر چیزای جالبی می فهمی که شاید تو نوشتن کمکت کنه

  88. افسرجوان جنگ نرم می‌گوید:

    سلام وخداقوت…

  89. افسرجوان جنگ نرم می‌گوید:

    باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است / مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است

    بحر آرام دگر باره خروشان شده است / ساحل خفته پر از لولو مرجان شده است

    دشمن از وادی قرآن و نماز آمده است / لشکر ابرهه از سوی حجاز آمده است

    با شماییم شمایی که فقط شیطانی است / دین اسلام نه اسلام ابوسفیانی است

    با شماییم که خود را خبری می‌دانید / و زمین را همه ارث پدری می‌دانید

    با شماییم که در آتش خود دود شدید / فخر کردید که هم کاسه نمرود شدید

    گرد باد آتش صحراست بترسید از آن / آه این طایفه گیراست بترسید از آن

    هان! بترسید که دریا به خروش آمده است / خون این طایفه این بار به جوش آمده است

    صبر این طایفه وقتی که به سر می‌آید / دیگر از خرد و کلان معجزه بر می‌آید

    سنگ این قوم که سجیل شود می‌فهمید / آسمان غرق ابابیل شود می‌فهمید

    پاسخت می‌دهد این طایفه با خون اینک / ذولفقاری ز نیام آمده بیرون اینک

    هان! بخوانید که خاقانی از این خط گفته است / شعر ایوان مدائن به نصیحت گفته است

    هان بترسید که این لشکر بسم الله است / هان بترسید که طوفان طبس در راه است

    یا محمد(ص)! تو بگو با غم و ماتم چه کنیم / روز خوش بی تو ندیدیم به عالم چه کنیم

    پاسخ آینه‌ها بی‌تو دمادم سنگ است / یا محمد(ص)! دل این قوم برایت تنگ است

    بانگ هیهات حسینی است رسیده از راه / هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله

  90. افسرجوان جنگ نرم می‌گوید:

    مردم بحرینا فراموش نکنیم
    حضرت ماه فرمودند مردم عزیز بحرین
    کاش اذن جهادی بود
    تا باز کیان ایرانی شجاعتش را فریاد کند
    وسلمان فارسی من اهل بیت بودنش رااثبات کند.

  91. ف. طباطبائی می‌گوید:

    **دعای حضرت زهرا در روز چهارشنبه**

    پروردگارا! ما را با دیدگانت که هرگز به خواب نمی رود، و با پایه و ستونی که هرگز ویران نمی شود، و با نام های باعظمت خودت حفظ فرما، و بر محمد و خاندانش درود فرست و برای ما حفظ کن آنچه را که اگر نگاهبانی غیر از تو دانسته باشد تباه می گردد، و بپوشان آنچه را که اگر غیر از تو آن را بپوشاند فاش می شود، و همه اینها را وسیله پیروی و طاعت ما قرار ده. همانا تو خواسته ها را می شنوی، و به ما نزدیک هستی و دعاهای ما را اجابت می کنی.

  92. آذرخش می‌گوید:

    مبارک باشه و خدا بچه هاشون رو حفظ کنه.
    اما طلاق به خاطر بچه؟!….

  93. ناشناس می‌گوید:

    سلام
    روزای تحصن تو مسجد اعظم یادش بخیر
    شهار ما علیه فتنه گراودر راس همه شون راس الفتنه یادش بخیر
    قدم رنجه داداش حسین به مسجد اعظم یادش بخیر
    ولی یادش بخیر تر اون چیزی که تو گوشم گفت که اگه الان بگه سایت رو هواست
    الان از قم اومدم خونه و یاد اون روزا رو بخیر می کنم

  94. علی، مردی از تبار نخعی... می‌گوید:

    عالی بود،
    بکر و ناب…
    مو به تنم سیخ شد!

  95. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم! مسئولیت ایمیل هایی که این روزها به نام حسین قدیانی ارسال می شود، با فرستنده های مشکوک است، نه داداش حسین!

  96. قاصدک منتظر می‌گوید:

    سلام
    قطعه چند روز به روز نشده یا مشکل از اینترنت خونه ی ماست?

  97. ابراهیم می‌گوید:

    سلام
    اینوری هم بیاین
    نظر بدین جای دوری نمیره
    یا علی با سید علی تا ظهور آقا

  98. سعادت می‌گوید:

    بال و پرش را شکستند…
    اما…
    هنوز هم بال و پر می دهد دل شکستگان را…
    .
    .
    یاحق

  99. فدایی رهبر می‌گوید:

    توی گزارشی که تو خبرها از بازدید حضرت ماه از نمایشگاه کتاب دیدم نمی دونم درست دیدم یا نه
    ولی فکر کنم حضرت ماه داشت کتاب قطعه۲۶ رو ورق میزد؟؟؟؟

  100. خیبری می‌گوید:

    سلام
    خیلی دلم براتون تنگ شده بود
    حسین جان یک سوال دارم
    کتاب هایت توی چه غرفه ای هست میخوایم بخریم عزیز
    اقا امدند نمایشگاه از غرفه ی شما بازدید کردند کتاب هایتون رو دیدند اگر دیدند چی گفتند
    وای که چه قدر دلم براتون تنگ شده بود
    دم همگی گرم

  101. محمد می‌گوید:

    سلام داش حسین

  102. آرزو می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی
    کتابتونو خریدیم هم نه ده هم قطعه ۲۶ چقدر شلوغ بود غرفه مرکز اسناد
    نمیدونستم قطعه ۲۶ دوجلدیه
    نصف نه ده رو تا ارومیه خوندم ولی اتوبوسی که مارو آورد نمایشگاه مثل اون اتوبوسی نبود که چهارشنبه شمارو برد راهپیمایی سربسته بگویم تنها خیر این سفر گمانم خرید کتاب شما بود و اقامه نماز جماعت در صحن مصلی
    قلم زیبایی دارید ساده و روان،از درگاه ایزد منان براتون آرزوی توفیق روز افزون دارم

  103. صبا می‌گوید:

    سلام
    امروز با دوستان رفتیم نمایشگاه کتاب هرچند که چشممان به جمال دلربای “آقا”مون روشن نشد اما از عطر حضورشون روح مون زنده شد.
    طرح جلد “قطعه۲۶” اینجا خیلی شادتر و زنده تر است. ببخشیدا ولی وقتی جلد کتاب رو دیدیم یه ذره جا خوردیم (یه ذره بی حال نیست، از نظر رنگ)

  104. سیدحمید می‌گوید:

    از پا میفت تا که مسیرت تمام نیست

    هر ادعا بیانگر خط امام نیست

  105. طاهره فتاحی می‌گوید:

    سلام. نیستید. نگرانیم…

  106. ابوالفضل می‌گوید:

    سلام….
    دستت درد نکنه …. عالی بود داداش….
    به موضوعات خوبی اشاره کردی… ای کاش طلاق همان قبح سابق رو داشت…
    السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)…
    التماس دعا.

  107. سوخته می‌گوید:

    ..::وب سایت حاج منصور ارضی::..
    دانلود مناجات و مداحی
    مداحی و مناجات های شهید تورجی زاده
    http://www.h-arzi.blogfa.com

  108. سوخته می‌گوید:

    ..:مجموعه طرحهای خون:..
    طرحهای ساده و دوست داشتنی
    http://www.warpic.ir

  109. صبا می‌گوید:

    سلام
    معذرت می خوام می خواستم حرف دیشبم رو در مورد بی حال طرح جلد پس بگیرم. امروز که نگاهش کردم به نظرم مثل مزار شهدا توی روستای مه گرفته در شمال اومد.به محوی و ماتی سنگ مرمر،مثل وقتی که سر مزار شهید نشستی با چشم بارونی نگاهش می کنی.
    هر کجا هستید سلامت باشید.

  110. افق می‌گوید:

    سلام
    خدا قوت
    ممنونم به خاطر این نوشته های همیشه عالی.

  111. بیسیم چی می‌گوید:

    دانلود والپیپرهای حدیث دار
    http://www.pafang.parsiblog.com

  112. سلام بر شهدا (نظر دهنده ی خارج از کشور) می‌گوید:

    سلام

    خیلی زیبا و رئال و مثل همیشه صاد قانه

    ما هر نعمتی که در این دنیا داریم از نتیجه کار های خودمان است مثل دوست شما داداش حسین امیدوارم هر دو موفق باشید

    پس چرا چند روز سایت به روز نیست شما که می دونید هر روز خیلیها به دل نوشت شما سر می زنند امیدوارم مثل همیشه دست پر بیایید

  113. ستاره می‌گوید:

    سلام.
    نوشته های خیلی خوبی دارید.ما هر چه داریم از ائمه داریم واین داستان یکی از الطافات این عزیزان است.
    من شما رو به جمع منتظران ظهور دعوت میکنم.
    با افتخار شما رو لینک میکنم و خوشحال میشم به جمع دوستانتون بپیوندم.
    یا حق.

  114. پرستوی مهاجر می‌گوید:

    سلام و خسته نباشید به همه ستاره ها و به همه عزیزانی که کتابهاشان به نمایشگاه رسید و تلاشهایشان به ثمر نشست و در حال حاضر سفر هستند و همه عزیزانی که کامپیوترهاشان ویروسی شده و قطعه را به امید خدا گذاشته اند و رفته اند و به همه دوستان و عزیزانی که هر روز به قطعه عزیز ۲۶ سر زده اند و کامنت گذاشته اند ولی همچنان تعداد دیدگاه این متن ، عدد ۴۲ را نشان می دهد امیدوارم همه مسافران به سلامت به دیارشان بازگردند و همه رایانه ها از شر ویروسان مزاحم بری گردند و چراغ این قطعه هم همیشه روشن باشد و لبها همه به خنده مزین باشد.
    راستی ما را از شمارگان فروش و چاپ کتابهای “قطعه ۲۶” و “نه ده” بی خبر نگذارید.
    اللهم عجل لولیک الفرج.

  115. مهره اضافه می‌گوید:

    قطعه قطعه مهره
    بگوشی؟!!!
    سید سید مهره
    کی بگوشه ؟؟
    کجایین پس !!!

  116. ترگل شیعه می‌گوید:

    سلام
    جالب بود
    خداحافظ

  117. مجتبی می‌گوید:

    سلام
    کتاب جدیدتون خیلی گران نیست؟!

  118. چشم انتظار می‌گوید:

    جناب لیندا :
    تونظام اسلامی که رهبرش هم خامنه ای عزیزباشه : ۱ – اجاره نشینی افتخاری است که نصیب هرکس نمی شه . ۲ – امثال داداش حسین ودوستانش مستاجرنیستند ، خانه شان بیت رهبری است . ۳ – مادرعین حالی که سنگ نظام رومحکم به سینه می زنیم همون سنگ روتوسرآدم هایی می زنیم که نمک می خورن ونمکدون می شکنن البته باقلم عقل ومنطق . ۴ – شمادلت برای خودت بسوزه که توعمرت لذت داشتن همچین داداشی که این همه فدایی داشته باشه رونچشیدی . ۵ – داداش مااتفاقابرای سبزهاقلم زده چه قلمی هم زده اثراتش روهم اگه چشماتو بازکنی حتمامی بینی . نکته ی ماقبل آخر :
    داداش ما دنبال آقایی نیست ، همین که ستاره است بایک دنیاآقایی وآقازادگی عوضش نمی کنه .
    وکلام آخر :
    چون داداش عزیزم فرمودند : وقت ارزشمندمون روصرف پاسخ به هجویات نکنیم ، اینهاروفقط جهت اطلاع گفتم وبس . گودبای .

  119. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش جان :
    اون بالابرای یه نفردیگه جا هست ، مسافرنمی زنی ، حیفه اوباما خالی بره . البته اینوبایدبه آقاسجادگفت .

  120. صفایی‌نژاد می‌گوید:

    http://safaeinejad.ir/?p=592 از آبروی اشک، بصیرت گرفته‌ایم

  121. عطشان می‌گوید:

    وای من کجایید حالتون خوبه بابا نگرانتون شدیم اتفاقی افتاده ؟

  122. sabte asrar می‌گوید:

    سلام
    با “مدیر فوتبالی” بروزم!
    http://sabteasrar.loxblog.com/
    http://adeldarbandi.blogfa.com/
    به امید ظهور

  123. امین می‌گوید:

    جنبه ی شهرت داشت ….

    قسمت دوم

  124. پاییز می‌گوید:

    نیمکت
    کلاس «دوم/ ب»
    زنگ امور تربیتی
    روزنامه دیواری
    «زنگ انشاء»
    ــــــــــــــــــــ
    «حرمت فاطمیه»
    «بیت رهبری»
    محمد…زهرا…زهره…
    ـــــــــــــــــــ
    عالی بود. هم، با قسمت اول خاطره هامون مرور شد. هم پایان خوبی داشت. کاش خدا واسه هممون پایان خوبی بنویسه
    الهـــــــــی آمین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.