ویژه نامه ها را بخرید؛ با هر گرایشی

از چند روز قبل روی دکه ها سر و کله ویژه نامه های نوروزی مجلات و سالنامه ها پیدا شده. من امسال هم مثل همه این سالها، بخشی از پولم را در نظر می گیرم برای خرید این ویژه نامه ها و سالنامه ها. تقریبا همه را هم می خرم؛ از زرد گرفته تا سیاسی و ورزشی. بعد از ۱۳ هم می برم انقلاب و می دهم برایم صحافی کنند که ۳ یا ۴ جلد قطور می شود. با این حساب برای بررسی اتفاقات یک سال شمسی، مجموعه و پکیج مناسبی در اختیار دارم. البته برخی از این ویژه نامه ها ممکن است باب میل افکار و عقاید من نباشد که مهم نیست و یا ممکن است زرد و سبز و قهوه ای باشد که باز هم اهمیتی ندارد. من که در طول سال پولی بابت این نشریات نمی دهم، اما قصه عید فرق می کند. مزیت دیگر این کار ۲ چیز است: یکی اینکه در طول ایام نوروز می توانم خورد خورد بخوانم شان و دیگری اینکه از هر مجله ای تقریبا یک نسخه برایم می ماند که بعدها خط و خطوط حاکم بر این نشریات یادم نرود. هم امروز ویژه نامه های “موفقیت” و “نسیم” را خریدم. نسیم با اینکه به نفع افکار من نمی وزد، لیکن به خواندنش می ارزد. آن یکی هم در حوزه مسائل خانه و خانواده و موفقیت و رازهای زندگی خوب و فال حافظ و از این جور چیزهاست. دست همه مطبوعاتی ها در این آخرین روزهای سال درد نکند. با این همه بگذار اعترافی بکنم؛ بهترین ویژه نامه ها و سالنامه های نوروزی برای من آنهایی بوده که “محمد قوچانی” در آورده. حیف قلم محمد بود که در وادی فتنه، قدم زد. قوچانی می تواند مخالف جمهوری اسلامی باشد، اما به شزط رعایت موازین، مجله و روزنامه درآورد. متاسفانه در “مهرنامه” که نام قوچانی را دیگر ندارد، اما به شدت بوی قلم و ایده های او را می دهد، گاهی قلم از خطوط قرمزهای نظام بدجوری عبور می کند. به ویژه در حوزه مسائل نظری. این همه را گفتم، ولی الحق که قلم این پسر زیبا و ستودنی است. به شدت خوش قلم و متاسفانه بد قدم است. حیف! از میان آنان که در دادگاه دیدمشان در ایام فتنه، فقط وقتی محمد را دیدم، گفتم حیف! راستی! چرا من به قوچانی، محمد می گویم؟! سالها پیش یک ماه در “هم میهن” صفحه جبهه و جنگ در می آوردم و آنجا درباره شهدا همان می نوشتم که الان در وطن امروز و کیهان. بگذریم که هنوز تا وقوع فتنه، یکی ۲ سالی فاصله بود. آنجا از قوچانی بدی ندیدم که هیچ، از نزدیک دیدم که عاشق کار روزنامه نگاری است… نیست محمد؟! هنوز هم نمی دانم کروبی از تو سوء استفاده کرد، یا تو از کروبی، اما این وسط من فقط دلم برای قلم زیبای تو می سوزد برادر! این قلم را نمی خواهد به جمهوری اسلامی بفروشی، اما برادر! جلال می گفت: “اگر می خواهی بفروشی، همان به که بازویت را!”… محمد! شان قلم تو از فتنه و توطئه بالاتر است؛ نیست؟!

این نوشته در یسار ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    پیشنهاد خوبیست؛
    چه چیزهای خوبی از شما یاد میگیریم.

    دلم به حال کسانی که به قیمت هیچ و پوچ خودشان را فروختند میسوزد!!!

    خیر دنیا و آخرت نصیبت داداش حسین.

  2. سلاله 9 دی می‌گوید:

    چه قدر خوب است که با وجودی که ۱۸۰ درجه از نظر فکری با قوچانی تفاوت دارید اما به این قشنگی می توانید در موردش صحبت کنید و از قلمش تعریف .من اما خودم اینگونه نیستم کسی که کاری کند مثل امثال قوچانی تمام آن تصویر ذهنی که از او داشته ام در ذهنم خراب می شود.نمونه اش … دیگر دلم راضی نمی شود کتابهایش را بخوانم.

  3. سلاله 9 دی می‌گوید:

    دوهفته نامه موفقیت مطالبش خیلی آموزنده و به درد بخور است.پیشنهاد می کنم دوستان بخوانند.
    فقط یک بدی دارد و آن هم این که از مصاحبه هایی که با اشخاص خاص می کنند می توان دریافت که گردانندگانش از نظر سیاسی هم فکر و عقیده ما نیستند ، اما اجتماعی است و سایه ی سیاست بالای سرش نیفتاده .مطالب روانشناسی اش گره گشا است.

    .

  4. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سلام بر حسین*

  5. قاصدک منتظر می‌گوید:

    به گفته خود شما اگه در صورت و سیرت بصیرت نباشه ,چشم خطا می کنه.
    در نتیجه صورت قلم اقای قوچانی زیباست,ولی وقتی درسیرت بصیرت نداره.پس به خطا قلم میزنه.

  6. منتظر آدینه می‌گوید:

    بسم الله
    در جریان فتنه اخیر، خیلی ها از غربال امتحان سقوط کردند. کسانی بودند که باید می سوختند چون ذاتشان غیر از این نبود. اما عده ای دیگر واقعا دل آدم میسوزد از رفوزه شدنشان
    خدا به ما در امتحان های آینده رحم کند.

  7. طاهره فتاحی می‌گوید:

    شما خیلی مَردید که این طوری درباره این آقایان مطلب می نویسید. قبلا هم درباره ی “امیرخانی عزیز” و “سید مهدی شجاعی” این موضع را از شما دیده بودم. البته امیرخانی و شجاعی هنوز هم عزیز دل ما هستند ها. خیلی مَردید دیگه.
    پیشنهاد بسیار خوبی درباره ی ویژه نامه ها داشتید. البته خواندن دو سه تا کتاب “درست درمون” هم خیلی فوق العاده است. بدون دغدغه ی وقت “یه کله” شش هفت ساعت کتاب خواندن به من که خیلی می چسبد. از همین حالا هم کتاب هایم را انتخاب کرده ام…
    😉

  8. حامد توکلی می‌گوید:

    ما که کار هر ساله و هر روزمون هست که حرف همه رو گوش بدیم بدیختی اینه که همه حاضر نیستن برای یه بارم که شده حرف ما رو بشنوند.

  9. مقداد می‌گوید:

    سلام
    آقای قدیانی
    مثل قوچانی یا به قول شما “محمد” ها زیادند. در توبه همیشه بازه.. قرار نیست کسی قلمش را به جمهوری اسلامی بفروشه.. باید دینش را به نظام و انقلاب ادا کنه(تکلیفش را اهدا کنه)
    ای کاش “محمد” برای دیگران درس عبرت نشه… ای کاش ما هم…

  10. Arash می‌گوید:

    واقعا باهات حال کردم
    خیلی مردی

  11. یا منجی(عج) می‌گوید:

    خدا را شکر ما بسیجی ها صادقانه ،منطقی و رک نظرمان را درباره کسی که اختلاف نظر داریم با او می گوییم.
    بجا خوبی قلمش را و بجا بدی قدمش را یادآور شدید. زیبا پندش دادید.
    “محمد! شان قلم تو از فتنه و توطئه بالاتر است؛ نیست؟!…”
    قابل توجه بعضی ها: شان لباس تو از فتنه و توطئه بالاتر است؛ نیست؟!…

    اللهم عجل لولیک الفرج و احفظ قائدنا الخامنه ای

  12. ناشناس می‌گوید:

    حیفه محمد قوچانی…. نه به خاطر دلایلی که شما گفتین … به خاطر اینکه دولت یا بهتره بگم حکومت تحمل شنیدن صدای منتقد ( حتمن قبول دارین مخالف نبوده) رو نداره

  13. صفایی‌نژاد می‌گوید:

    سلام
    موافقم! قلم قوچانی به شدت جذاب و زیباست و ستودنی. کم داریم بین بچه حزب اللهی‌ها از این نوع قلم که هم جذاب بنویسند و هم به اندازه. واقعا حیف که این قلم در آن قدم رفت!

  14. یک بنده خدا می‌گوید:

    چقدر خوب که ادم قلمش شیرین باشه!

    اللهم الرزقنی …

  15. خیلی ها تو فتنه حیف شدند
    خاصیت غربال همینه!

  16. ن.بهادری می‌گوید:

    امیدوارم قلم زیبای ایشون در راه حق و عدالت، به کار گرفته شود.

  17. فرید می‌گوید:

    البته فقط خود محمد قوچانی نیست که همه انگشت به دهان نگارگر نوشتاهیشان می باشند
    من از اون کسانی هستم که شهروند امروز اعتماد ملی ایران دخت و …. رو میخریدم میخوندم ارشیوشان هم نگه داشتم

    آقا حسین
    بارسلونا به جایی نمیرسید اگر یکی از ستارها رو نداشت
    محمد قوچانی هم به جایی نمیرسید اگر یکی از همکارانش کنارش نبودند

    اکبر منتجبی رضا خجسته فرد نفیسه زارع کهن مریم شبانی یزدانی خرم و ….. خیلی های دیگر برای ما محمد قوچانی هستند

  18. صدرا می‌گوید:

    دلم مےسوزد براے تک تکِ واژه هایــے که نه با پنهان مین هایے خوابیده در فکه، که در تهران بمباران شده اند با این همه ادعا، دلم مےسوزد براے بند بندِ این جمله که غریبانه به معراج مےرود :”دزدان، ما را به زنگوله اے سرگرم کرده اند و کاش ما پیش از آن که خانه مان غارت شود، از غفلت به در آییم”.

    http://philsoph.parsiblog.com/
    http://philsoph.parsiblog.com/

  19. مجتبی می‌گوید:

    سلام برادر!
    نقدی بنویس بر دهه هشتاد در این آخرین روزها!

  20. sadaf می‌گوید:

    سلام
    داداش حسین خیلی جالب بود
    دمت گرم

  21. سید رضا می‌گوید:

    آیده جالبی بود

  22. مصطفی می‌گوید:

    قوچانی هنوزم به انقلاب و جمهوری اسلامی عقیده دارد. و برعکس اون چیزی که در موردش می گویند، بیشتر محافظه کار (به معنای انگلیسی کلمه) است تا لیبرال. گرفتنش بعد از انتخابات هم بی دلیل بود، شخصاً معتقدم کبریت بی خطر است. به هرحال حیف که دیگر نمی تواند بنویسد. هر چند بهتان گرا بدهم که هنوزم توی مهرنامه گاهی می نویسد. نمونه اش «میراث فضل الله، میراث روح الله»، شماره آخر مهرنامه. بدون نام اما ایده، ایده خودش است! نوشته ات هم جالب بود، عمراً فکر نمی کردم مرافقت، بلکه رفاقتی با ممد قوچانی داشته باشی. شرمنده اگر دوبار ارسال شده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.