سعید… و وصیت مجید

یک: اولین بار حدودا ۱۰ سال پیش دیدمش. در بهشت زهرا. جلوی ایستگاه صلواتی حاج داوود. به سبب چند عکسی که از او در روزنامه ها دیده بودم، شناختمش. خودش بود. آنجا داشت نصیحت می کرد عده ای جوان هم سن و سال مرا که این طرز برخورد با زائران گلزار شهدا درست نیست. دقایقی بعد فهمیدم این جوانان داشتند بد و بیراه می گفتند فلان بدحجاب را که آمده بود بهشت زهرا. خوب یادم هست به جوانان ناهی از منکر می گفت: اگر خیلی اهل نهی از منکر هستید، بروید و به آقازاده ها گیر بدهید.
دو: آخرین بار حدودا یک ماه پیش دیدمش. در بهشت زهرا. جلوی ایستگاه صلواتی حاج داوود. سلام و علیک گرمی کردیم و گفت: الان شیخ بیسواد اینجا بود، پرتش کردیم بیرون این لجن را. بعد رو کرد به فلان جوان کمتر از سن من و اینگونه او را تشر زد: چه کار به پدرش داشتی؟ پدر کروبی الان دستش از دامن دنیا کوتاه هست و اتفاقا آدم خوبی هم بوده. دست خیر داشته و مبارز بوده. چیزی می خواستی بگویی، نثار خودش می کردی.
سه: یکی مانده به آخرین باری که او را دیدم میدان انقلاب بود. با سرباز نیروی انتظامی درگیر شده بود. این سرباز با جماعتی که علنا داشتند شعار علیه نظام می دادند، کاری نداشت و رفت دخترکی را از اتوبوس بیرون کشید که لابد از سر کنجکاوی داشت از این همه سوژه با موبایلش فیلم می گرفت. به این سرباز توپید که: خیلی زور داری، برو در دل این جماعت که دارند به رهبر من و تو دیکتاتور می گویند. بعد هم موبایل دخترک را گرفت، فیلم را پاک کرد و به آن دختر گفت: زود برو! دخترک از برخورد خوب او زد زیر گریه.
چهار: آخرین بار که با او تلفنی صحبت کردم، امروز بعد از نماز صبح بود. گفت: می دانی بغل دستم چند تا از بهترین دوستانم به شهادت رسیده اند؟ می دانی روی لباس من خون چند تا شهید از سینه پاره و گلوی بریده پاشیده است؟ می دانی در دوکوهه وقتی یکی از سربازان وظیفه حرف بدی به امام زد که هزار بار از شعار “مرگ بر اصل ولایت فقیه” بهتر بود، حاج احمد متوسلیان چه کشیده ای در گوشش خواباند و چه حرفی به او زد؟ می دانی که در سه راه شهادت “مجید” به من گفت: وای به حالت کسی به خمینی درشتی کند و تو ساکت بمانی. چنان بخوابان در گوشش که مثل سگ صدا دهد. می دانی مجید نیم ساعت بعد تیر به صورتش خورد و به شهادت رسید؟… حرف ها زد. حرف ها زدم. گفت: مسافر اهوازم، فعلا خداحافظ.

 ***
قهرمان قصه ما کتابی دارد به نام “جنگ دوست داشتنی”. کتابی که با تحسین رهبر همراه شده است. نویسنده این اثر دوست داشتنی که در یک صفحه می خنداندت و در صفحه ای دیگر اشک را مهمان چشمت می کند، کسی نیست جز “سعید تاجیک”.

این نوشته در یسار ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سلاله 9 دی می‌گوید:

    رئیس قوه قضائیه: اخیرا نسبت به برخی از مسئولان و خانواده‌های آنان هتاکی‌هایی صورت گرفته که این امر ظلم است و ما نمی‌توانیم این وضعیت را تحمل کنیم
    به گزارش جهان به نقل از نسیم آیت الله صادق لاریجانی در همایش دادستان‌های سراسر کشور با انتقاد از افرادی که خارج از چارچوب قانونی و شرعی اقدام می‌کنند، گفت: ظلم که شاخ و دم ندارد ما اگر به مسئول یا خانواده او انتقادی داریم راه و روشی دارد. شاید بنده هم به آن فرد انتقاداتی داشته باشم اما آیا راه آن این است به خیابان آمده شعار دهم و یا ناسزا سر دهم که بعضا حد شرعی هم دارد.

    خبرگزاری ها میگویند که اشاره تلویحی آیت الله لاریجانی به ماجرای توهین به فائزه هاشمی بوده است.
    حضرات آیت الله آملی فرموده اید اگر به مسئول یا خانواده او انتقادی داریم راه و روشی دارد،اگر راه و روشش را هم بیان می کردید ممنون می شدیم.راه و روش انتقاد از کسانی که مسئول خون ریخته شده ی جوانان بسیجی این دیارند و در راس اغتشاشات اند چیست؟راه و روش انتقاد از کسانی که با این انقلاب و خون شهدا در افتاده اند چیست ؟ واقعا می خواهم بدانم.

  2. سلاله 9 دی می‌گوید:

    این نوشتارتان خیلی خوب پرداخته شده است.جاذبه و دافعه آقای تاجیک را خیلی زیبا ترسیم کرده اید.

    {می دانی در دوکوهه وقتی یکی از سربازان وظیفه حرف بدی به امام زد که هزار بار از شعار “مرگ بر اصل ولایت فقیه” بهتر بود، حاج احمد متوسلیان چه کشیده ای در گوشش خواباند و چه حرفی به او زد؟}
    حاج احمد کجایی ؟ سردار این روزها بعضی ها هوس کشیده های تو را کرده اند.کجایی شما؟

  3. بسیجی می‌گوید:

    الان میخونم …

  4. دختربسیجی می‌گوید:

    بهشتی ها چهار نشانه دارند:
    روی گشاده
    زبان نرم
    دل مهربان
    دست دهنده
    امام صادق(علیه السلام)

  5. فروتن می‌گوید:

    این نوشته هاست که زیبایی رزمنده و بسیجی را نشان می دهد نه متن قبلی.
    حسین قدیانی: سعید تاجیک همینی که هست خوب است، نه آنچه که ما دوست داریم باشد!

  6. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سلام بر حسین*

  7. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۲۱:۱۲
    تعداد افراد آنلاین: ۴۷ نفر

    ماشالله حزب الله…
    داداش حسین با شعور بسیجیها فـــــــــــــــــــــــدائی داری…

  8. مهره اضافه می‌گوید:

    قطعه قطعه مهره
    پنج : اولین باری که دوباره ایشان را دیدید سلام ما و خدا قوت ما را برسانید به ایشان
    و بگویید ممنون ک هستن (:

  9. پوریا می‌گوید:

    سلام
    این متن در سایت خط نیوز کار شد
    به امید موفقیت شما

  10. احمد می‌گوید:

    داداش حسین عزیزاین خشم انقلابی واین بغض معنوی درگلوت خیلی مقدسه نمی دونم کی زمانی میادکه یه متن هوشمندانه درخصوص این فریمانی بزنی هرچندکه قلم توخیلی مقدس ترازاین حرفهاست که برای امثال این جوجه هاخرج بشه

  11. ن.بهادری می‌گوید:

    چه جالب. اصلا فکر نمی کردم در مورد آقای تاجیک باشد. چه آدم با بصیرتی. آفرین بر ایشون. واقعا مرد است، در این روزگار نامردی.

  12. ناشناس می‌گوید:

    امثال آقای تاجیک بسیارند.
    خواندن خاطرات و روایات ایشان مسلما کمترین همدردی با سکوت بیست و اندی ساله آنهاست

    خدایا توفیق پیروی از خط امام و شهدا را نصیب ما بفرما
    اللهم آمین

  13. حامد توکلی می‌گوید:

    سلام خدمت همه ستاره های حضرت ماه

  14. رز می‌گوید:

    اقای قاضی القضات می گوید این حرفها حد دارد! من نمی دانم چطور فاءزه به ولی ما می گوید دیکتاتور براش حد نمی زنند! ان وقت سعید تاجیک را باید حد زد چرا چون به یک آقا زاده تشر زده! نمی دانم وقتی خواستند به تاجیک حد بزنند چطور از روی ماه حضرت خورشید خجالت نخواهند کشید؟ اما خیالی نیست ماییم و فحش دشمن و حد دوست؟ امروز در باشگاه یکی داشت به خاطر بسیجی بودنم تحقیرم می کرد؟ با خود گفتم این مظلومیت بهایش چیست؟ اما شبش جواب را از آملی لاریجانی شنیدم. مزد من بسیجی حد است؟

  15. امیرحسین.د می‌گوید:

    سلام حاج حسین
    شاید باورت نشود ولی الان که دارم این درد دل را مینویسم اشک هایم امانم را بریده اند.
    خیلی بهم ریخم امروز . از دست آقای زاکانی و سایت خبری و مجله اش ناله ام بلند شده.
    امروز میخواستم کمی از سعید تاجیک عزیز در وبلاگم دفاع کنم ، میخواستم از آن احمد توکلی بی بصیرت گله کنم ، میخواستم از رئیس قوه قضاییه انتقاد کنم ، میخواستم به علی مطهری بتوپم ، میخواستم از آقای زاکانی سوال کنم ، ولی وقتی مطالب شما رو دیدم و خوندم راحت شدم و آرام گرفتم.
    آبی بود بر آتش دلم. همه ی حرف هایی که میخواستم بزنم را چند برابر و بهتر و خیلی بهترش را بیان کرده بودی.
    تنها تارنمای اینترنتی که در آن احساس آرامش میکنم و خیالم از همه ی جهات آسوده است این کلبه ی با صفای توست.
    یادت نرود برای ما هم دعا کنی برادر
    حسین قدیانی: من برادر کوچک شما هستم.

  16. طاهره فتاحی می‌گوید:

    🙁
    اگر امروز “سعید”ها دارند زخم می خورند به خاطر ایستادگی پای تنها اصل وصیت نامه “مجید”ها است…

  17. داداش مرتضی می‌گوید:

    امروز لفظ پاک “حزب الله”
    گویا که در قاموس “روشنفکر” این قوم،
    دشنام سختى است!
    اما،
    من خوب یادم هست
    روزى که “روشنفکر”
    در کافه‌هاى شهر پرآشوب
    دور از هیاهوها
    عرق مى‌خورد
    با جان فشانى‌هاى جانبازان “حزب الله”
    تاریخ این ملت
    ورق مى‌خورد!

    زنده‌یاد سیدحسن حسینى

  18. نرگس می‌گوید:

    امروز جانبازی شیمیایی در ساری چه غریبانه پرکشید.در طی این چندسال بندبند انگشتانش را بریدند تا چشمانش بتواند ببینداما نمی دانم چرا در قطعه شهدا دفنش نکردند؟این روزها ادبیات بنیاد ایثارگران عوض شده وشهادت برادرانمان را سکته قلبی +مغزی می نامند،عجب روزگاریست حتی برای این که نامت شهید باشد باید پارتی داشته باشی!!!برادر شهیدم،محمدعلی لزگی،یادت را گرامی می داریم وراهت را ادامه می دهیم.

  19. قاصدک منتظر می‌گوید:

    سلام اقا سعید,دست شما درد نکنه مومن خدا که با این دل گرفته از زمونتون دل ما رو خنک کردید.نمی دونم دوای درد دل خسته شما چیه اما خدا لعنت کنه اونایی که خون به دل شما حق داران این انقلاب می کنند.ما دلخوشیم که هنوز هستند مردان مردی که پای این انقلاب وایستادند.

  20. منتظر آدینه می‌گوید:

    بسم الله
    وای بر ما و بر بی بصیرت های ما که دنیا را برای امثال سعید تاجیک تنگ کرده ایم.
    اللهم عجل لولیک الفرج…

  21. سید می‌گوید:

    دمت گرم سعید جان خدا قوت
    خدا پدر و مادرت رو بیامرزه
    اگر بنا شد حدی بخوری ما رو خبر کن حداقل حدش رو ما بخوریم که یه کاری کرده باشیم

  22. مروی می‌گوید:

    سلام
    با نوشتن از این عزیزان چه ثوابی می کنید.
    مارا از حال و هوای این دنیا در میارید و احساس نشاط را در وجودمان ایجاد می کنید هر چند این نشاط همراه بغضی ته وجودمان باشد از این همه بی لطفی.
    دعا گوی شما

  23. مهدی فلاح پور می‌گوید:

    در چارچوب دنیایمان ، راه را رسم خواهیم کرد و در ابتدای آن باید نوشت … اللهم عجل لولیک الفرج .

  24. صدرا می‌گوید:

    عالی بود
    امروز داشتم به این فکر می کردم که اگر من جای آقای تاجیک بودم و ف ه را از نزدیک می دیدم چه می کردم هر چه فکر کردم دیدم برخوردهای مودبانه ای که برخی از آقایان اصولگرا در وبلاگهاشان پیشنهاد داده اند به کارم نمی آید با این جماعت باید به گونه ای دیگر برخورد کرد یک چیزی ورای فحش و بد بیراه بهترین راه برخورد عملی است

  25. مهدی می‌گوید:

    می دانی در دوکوهه وقتی یکی از سربازان وظیفه حرف بدی به امام زد که هزار بار از شعار “مرگ بر اصل ولایت فقیه” بهتر بود، حاج احمد متوسلیان چه کشیده ای در گوشش خواباند و چه حرفی به او زد؟ می دانی که در سه راه شهادت “مجید” به من گفت: وای به حالت کسی به خمینی درشتی کند و تو ساکت بمانی. چنان بخوابان در گوشش که مثل سگ صدا دهد

    بسیار زیبا و تأثیر گذار ، خدا قوت برادر .

  26. صدرا می‌گوید:

    دلم مےسوزد براے تک تکِ واژه هایــے که نه با پنهان مین هایے خوابیده در فکه، که در تهران بمباران شده اند با این همه ادعا، دلم مےسوزد براے بند بندِ این جمله که غریبانه به معراج مےرود :”دزدان، ما را به زنگوله اے سرگرم کرده اند و کاش ما پیش از آن که خانه مان غارت شود، از غفلت به در آییم”.

    http://philsoph.parsiblog.com/
    http://philsoph.parsiblog.com/

  27. عاشق خامنه ای می‌گوید:

    حالا که آقا به شدت هرچی بیشتر در دهان شما یاوه گویان کوبید که همین آقارا رو هم فحاش کردید !! توبه کنید و رسما توبه ی خود را اعلام کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.