«آر. کیو ۸۸» به روزترین و طنزترین کتاب نمایشگاه

 یادداشت میهمان/ رضا شکیبایی: در میان این همه رسانه، از مکتوب و کاغذی تا سایبری و مجازی، فطری ترین رسانه، هنوز هم «کتاب» است. در ذات «یار مهربان» چیزی هست که حتما در ذات سایر رسانه ها نیست. واقعا نمی دانم آیا باید نظر کسانی را که ذات رسانه هایی نظیر اینترنت و فیس بوک و توئیتر و البته سینما و تلویزیون و ویدئو را شیطانی می خوانند، قبول کنم یا نه، اما به یقین در قیاس با همه این رسانه ها، رسانه کتاب، ذات زلال تری دارد. شاید همین زلالی سبب شد که خداوند، معجزه آخرین رسول خود را در قامت یک کتاب عرضه کند. «قرآن» کتاب آسمانی/ زمینی ما مسلمین، الی الابد باعث فخر رسانه کتاب بر سایر رسانه هاست. از اینها گذشته، همین که می توانیم کتاب را دست بگیریم، گویی طفل نوزادی را در آغوش گرفته ایم. چنین خاطره خوشی را الحق رسانه ای مثل سایت و وبلاگ ندارد. درباره فخر کتاب بر دیگر رسانه ها به همین کوتاه بسنده می کنم و برای دست اندرکاران نمایشگاه کتاب در آوردگاه بیست و پنجمین بهار کتاب و کتاب خوانی آرزوی توفیق مسئلت دارم.

هم دیر به دیر می نویسم و هم سخت، اما انتشار «آر. کیو ۸۸» آنقدر پدیده مبارکی است که نگارش چند نکته ای درباره آخرین کتاب حسین قدیانی برایم لازم و ضروری است.

اول: مدت ها بود که در دفاع از انقلاب اسلامی، طنز سیاسی در قد و قواره کتاب نداشتیم. طنز سیاسی البته داشتیم اما یا کنایه به انقلاب اسلامی، و یا دفاع از فلان حزب و بهمان جناح. «آر. کیو ۸۸» دفاع از انقلاب اسلامی در مقطع خشک و جدی پیش و پس از فتنه ۸۸ است، منتهی با زبان شیرین طنز، توسط طنازی که همچون دیگر افسران جوان جنگ نرم، نه داعیه ای دارد و نه سهمی از تبلیغ رسانه های نظام به ویژه صدا و سیما. کار این غربت به جایی رسیده که امثال حسین، گاهی بی آنکه خود بخواهند، خویش را اپوزیسیون جمهوری اسلامی می بینند؛ یاللعجب که سرباز انقلاب اسلامی اند!

دوم: متاسفانه یا خوشبختانه سردبیر روزنامه وطن امروزم و همکار و دوست حسین. از این می ترسم طناز خواندنش حمل بر ناز کردنش شود، اما لحظه ای آرام باشید و لطف کنید و به روزگار پر دردسر فتنه ۸۸ برگردید. ناز طنازانه کدام قلم، سیلی بر صورت سران فتنه می زد؟ جز حسین، کدامین طنزپرداز، دل مان را چون او حرفه ای و تر و تمیز خنک می کرد؟ مگر جز این است که هنوز هم برای تنبیه خواص بی بصیرت، اغلب عزیزان، مایه از «آتشفشان کلمات» و تعابیر و اصطلاحات بدیع حسین قدیانی می گذارند؟ نوشته های حسین از آن رو حتما «طنز» است که طنزپردازان پرمدعای دهه اول و دوم انقلاب، دست آخر نتوانستند نویسنده جوان ستون روزخند روزنامه وطن امروز را بایکوت کنند و گفتند و نوشتند که اگر چه حسین به مذاق شان نمی نویسد، لیکن قشنگ و همراه با نوش، نیش می زند. جادوگر کلمات، آن روزها و این روزها البته فقط طنز نمی نوشت و نمی نویسد. این سخن، نه از آن روح الله حسینیان به عنوان رئیس محترم مرکز اسناد و ناشر کتاب «آر. کیو ۸۸»، بلکه از آن احمد توکلی است که سایتش گاهی در نقد حسین، فحش و انتقاد را به هم می دوزد؛ «من هر وقت متن «چهارشنبه اتوبوسی…» را می خوانم، ناخواسته اشک می ریزم». حسین این توانایی را دارد که در یک شماره روزنامه، هم مخاطب را بخنداند و هم بگریاند، توامان روزخند و دل نوشت بنویسد و همان روز، در سایر روزنامه ها نیز مطلب داشته باشد! «پرسه در مه» ۳ کلمه بیشتر نیست، اما برای حسین قدیانی، همین ۳ کلمه کافی است تا در نقد خواص بی بصیرت، جبهه تشکیل ندهد، قلم برقصاند!

سوم: «آر. کیو ۸۸» در ردیف به روزترین کتب نمایشگاه، شاید به روزترین کتاب همایش اهل کتاب امسال باشد. این درست که طنزهای این مجموعه، معطوف به زمان فتنه ۸۸ است، اما از همان چند طنز اول کتاب، خواننده گمان می کند حسین قدیانی در نقد زمان حال و آینده، یعنی انتخابات ریاست جمهوری پیش رو طنز نوشته است. کافی است اسامی سوژه ها را عوض کنید تا موضوعات مشابه، قصه طنز زمان حال و مضارع شود. در همین رابطه، و به عنوان کسی که در جریان ویرایش اثر بودم، معتقدم «آر. کیو ۸۸» از طنزهای خوبی شروع شده، و به زیبایی و با دقت خاص، نویسنده محترم، مطالب متعدد خود را برای این کتاب ارنج کرده است. شاید ۱۰ طنز ابتدایی کتاب، شما را به جای آنکه وارد فضای فتنه ۸۸ کند، درگیر همین روزگار فعلی کند. این اثر از همین الان طنز روزهایی است که در آینده پیش رو شاهدش خواهیم بود! اینکه یکی برای حضور در انتخابات ناز کند و دیگری مته لای خشخاش بگذارد. برای صحت این ادعا که در بدو امر گل درشت به نظر می رسد، حتما کتاب را بخرید و بخوانید.

کتاب «آر. کیو ۸۸» در غرفه مرکز اسناد انقلاب اسلامی

چهارم: حسین قدیانی در «آر. کیو ۸۸» به خوبی ثابت کرده، دفاع از انقلاب اسلامی، نه فقط دست و پای هنرمند را نمی بندد، بلکه کمک حال او در خلق اثر هنری است. اتفاقا زاویه گرفتن از انقلاب اسلامی، آفت هنرآفرینی اهل هنر متعهد است و می بینیم که هست! حسین، بارها و بارها من جمله با «نه ده» کتاب فاخر و نوستالژیکش، نشان داده که خط مقدم دفاع از انقلاب اسلامی، بهترین مکان برای خلق هنر است. «آر. کیو ۸۸» در وهله اول یک کتاب طنز است، بعد یک کتاب «طنز سیاسی». طنز صادقانه این کتاب، بر سیاست این کتاب، غلبه محسوسی دارد و نوشش بر نیشش.

پنجم: حسن «آر. کیو ۸۸» بر کتاب ۲ جلدی «قطعه ۲۶» یا حتی «نه ده»، حرف شنوی و انتقاد پذیری نویسنده محترم، در مرحله گردآوری و انتخاب نوشته هاست. همه اساتیدی که تا امروز کتاب را تورق کرده اند، به این خصوصیت ممتاز «آر. کیو ۸۸» در مقام قیاس با سایر آثار حسین، صحه گذارده اند. حسن حسین، به نقد پذیری، مشورت، سماجت، تمرین و ممارست، سوژه یابی و نگاه حرفه ای آمیخته با تعهد است. خره بازی و تخسی گری را نیز می توانید به همه این صفات اضافه کنید!

ششم: از یاد نبریم حسین قدیانی برای نوشتن مطالب ستون روزخند، وقت چندانی نداشت. همچنین برای ویرایش «آر. کیو ۸۸» وقت چندانی نگذاشت و غالبا به اصل نوشته ها، بی اعتنا به شرایط روز، وفادار ماند و ویرایش این اثر را همراه با ملاحظه کاری و عافیت جویی نکرد. گاهی از روی خیرخواهی، و در نظر گرفتن زمانه کنونی، به حسین می گفتم: «فلان نوشته را در کتاب نیاور». اما حسین، در دست چین طنزنوشته هایش، طنز و نگاه حرفه ای را به سیاست و دید کاسب کارانه ترجیح داد. یادش به خیر! همین چند روز پیش بود که به حسین گفتم: «چرا این نوشته را از کتاب حذف کردی؟!» که جواب داد: طنزش عجولانه نوشته شده، و قوی نبود. باز هم یادش به خیر! انگار دیروز بود که به حسین زنگ زدم و گفتم: «برای جوایز جشنواره فیلم فجر ۸۸ بیا و یک طنزی بنویس». حسین گفت: پشت موتورم و باتوم دستم است! نیم ساعت بعد زنگ زد و طنزش را برایم خواند. طنزی کوتاه شد، اما بی نظیر. گویا سر کوچه ای، لحظه ای به جای باتوم، قلم اختیار کرده بود و نوشته بود! آن طنز، سر از همه سایت ها درآورد. مثل اغلب طنزنوشته هایش. مثل «شیخنا! دیار باقی یا دیار فانی؟!» که محافظ کروبی زنگ زد و گفت: «خود شیخ هم از این طنز، روده بر شد!» مثل آن دیگر طنز شاهکارش که جناب کروبی در جمعی نوشته مورد نظر را کمی بیش از حد، جدی گرفته بود و به شماری از اصلاح طلبان گفته بود: «از نظر نویسنده، معلوم است که من در شمار سران فتنه نیستم و می توانم به نظام برگردم!»

هفتم: سال های سال است که حسین قدیانی را با نوشته هایش در «کیهان»، «رسالت»، «یاد ماندگار»، «همشهری عصر»، «یالثارات» و… حتی «ایران» می شناسم. حدود ۵ سال است حسین را از نزدیک می شناسم. حسین، نویسنده ای است که اصلا با کارش شوخی ندارد و گاهی نیمه شبی به من زنگ می زند که؛ آیا به نظر تو، اینجا «که» بگذارم، قشنگ تر است، یا «که» نباشد؟! البته فقط من نیستم. می دانم شبیه این تماس را با خیلی دیگر از افرادی که برخلاف من استادش محسوب می شوند، دارد. هم درباره کیفیت نوشته هایش، هم درباره کمیت آثارش، هم درباره انتخاب سوژه، هم درباره تیتر، و هم البته درباره یک «که» ناقابل!! همین سخت گیری ها سبب شده که فقط حسین قدیانی بتواند در وصف سفر رهبر انقلاب به قم، ناگهان «غدیر خم» را «غدیر قم» کند و عنوان بهترین تیتر سال را از آن خود کند. زیاد شده که ما در خواب گرم و نرم بودیم، اما حسین قدیانی به فکر خنده و گریه فردای ما بوده. من و البته خیلی های دیگر، به ویژه اهل فن، به دلایل متعدد و از زوایای مختلف، حق داریم حسین قدیانی را پدیده ای منحصر به فرد و بی مانند در عرصه روزنامه نگاری کشور قلمداد کنیم. کسی که در آن واحد، برای چند جا و در هر کجا، به شیوه ای مخصوص قلم می زند، در حالی که تازه از مرز ۳۰ سالگی عبور کرده است. سرقفلی این افتخار، مال حزب الله است، و حسین، داداش حسین بسیجی هاست.

هشتم: بی هیچ شک و تردیدی، «آر. کیو ۸۸» تا کنون به قول قشنگ خودش، کتاب ترین کتاب او تا این جای آثار اوست. در باب اسم کتاب، خیلی حسین با من و دیگران مشورت کرد. روزی گمانم به «دیدید گفتیم» رسید، روزی «کلا به شما که عرض می کنم» و هر روز به چیزی! کم و بیش در جریان اسامی کتب جدید نمایشگاه امسال هستم. انصافا «آر. کیو ۸۸» بیانگر ذهن خلاق نویسنده در تیترزنی و به دنباله آن انتخاب اسم کتاب است. حسین البته گستاخ و تخس هم هست. آنجا که بی هیچ واهمه ای برمی دارد و نام «ماشاء الله حزب الله» را برای کتاب دل نوشته هایش انتخاب می کند. به لطف خدا «آر. کیو ۸۸» از روز ۵ شنبه ۱۴ اردیبهشت ۹۱ در غرفه مرکز اسناد نمایشگاه کتاب خواهد بود و با کمی تاخیر، احتمال حضور «ماشاء الله حزب الله» نیز در نمایشگاه هست.

و نکته آخرین: حسین گاهی رجز می خواند که؛ در جوهر قلم من چیزی جز گوهر خون پدرم نیست. راست می گوید. این فقط حسین قدیانی است که قادر است بنویسد: «دیروز ۳۰۰ هزار شهید در یک جبهه جا شدند، امروز در این همه جبهه ۳۰۰ نماینده نمی گنجند».

سال های سال است که «هوندا ۱۲۵ جادویی بابااکبر» در قلم آقازاده اش روشن می شود! با همه این تفاصیل، اگر می خواهید به «آقازاده ها» بخندید، «آر. کیو ۸۸» مناسب ترین نسخه موجود است. حسین قدیانی در وهله اول، برای من یک «فرزند شهید» است. فرزند شهیدی هنرمند که ایام نمایشگاه کتاب، سالگرد شهادت پدرش است. پارسال به او گفتم: «بیا پنج شنبه برویم نمایشگاه. بهترین روز نمایشگاه است». گفت: قول دادم مامان بزرگم رو ببرم بهشت زهرا.

این سطور را کامل می کنم با نثار فاتحه ای برای بابااکبر شهید. بسم الله الرحمن الرحیم…

وطن امروز/ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۱

این نوشته در 20:06 ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم الله…

  2. سیداحمد می‌گوید:

    “ناز طنازانه کدام قلم، سیلی بر صورت سران فتنه می زد؟”

    “«پرسه در مه» ۳ کلمه بیشتر نیست، اما برای حسین قدیانی، کافی است تا در نقد خواص بی بصیرت، جبهه تشکیل ندهد، قلم برقصاند!”

    آفرین جناب شکیبایی!

  3. به جای امیر می‌گوید:

    آبیاری ! (گفت و شنود)

    گفت: اختلاف نظر درباره شرکت در انتخابات دور دوم به یک موضوع داغ میان گروههای اپوزیسیون تبدیل شده است.
    گفتم: که چی؟!
    گفت: یک عده می گویند باید شرکت کنیم تا از درون نظام با آن مبارزه کنیم و یک عده دیگر می گویند اگر شرکت کنیم ادعای تقلب را بر باد داده ایم!
    گفتم: حالا مگر پشه خودش چی هست که فشار خونش باشه؟! آنها که همه در خارج کشور کنگر خورده و لنگر انداخته اند و اجازه شرکت ندارند!
    گفت: حیوونکی ها بعد از شکست فتنه بدجوری بیکار شده اند و دنبال سوژه برای اختلاف بین خود و دعوا و فحش کاری با یکدیگر می گردند و اسمش را می گذارند پروژه فلان! و طرح بهمان! و…
    گفتم: چه عرض کنم؟! یارو به رفیقش گفت بیا بچه ات را جمع و جور کن. بدجوری پس داده و فرش رو نجس کرده! رفیقش گفت؛ این چه جور حرف زدنه! بگو داره برای گل های قالی پروژه آبیاری قطره ای اجرا می کنه

  4. سیداحمد می‌گوید:

    “سرقفلی این افتخار، مال حزب الله است، و حسین، داداش حسین بسیجی هاست.”

    داداش حسین بسیجی ها فــــــــــــــــــدایی داری!

    سپاس فراوان از جناب شکیبایی؛
    داداش حسین ما و کتابش را خیلی خوب توصیف کردند.
    خواندنش لذت بخش بود!

  5. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    نصف شبی خیلی این متن چسبید مخصوصا این جمله:
    “سرقفلی این افتخار، مال حزب الله است، و حسین، داداش حسین بسیجی هاست.”

    دارای فدایی می‌باشید؛ داداش حسین!
    تشکر از جناب شکیبایی…

  6. حنظله می‌گوید:

    «فرزند شهید»
    هنرمند…
    طنزپرداز سیاسی…
    مدافع انقلاب…
    بی ادعا…
    اپوزیسیون جمهوری اسلامی…
    آتشفشان کلمات…
    جادوگر کلمات…
    گستاخ و تخس…
    نقد پذیری، سماجت، تمرین و ممارست، سوژه یابی و نگاه حرفه ای آمیخته با تعهد
    خره بازی و تخسی گری را نیز می توانید به همه این صفات اضافه کنید!

    پدیده ای منحصر به فرد و بی مانند در عرصه روزنامه نگاری کشور…
    کسی که در آن واحد، برای چند جا و در هر کجا، به شیوه ای مخصوص قلم می زند، در حالی که تازه از مرز ۳۰ سالگی عبور کرده است…

    “داداش حسین بسیجی ها”

    و فاتحه ای برای بابااکبر شهید؛ بسم الله الرحمن الرحیم…

  7. ف. طباطبائی می‌گوید:

    به آقای شکیبایی تبریک بگید چون قلم خوبی دارن.
    البته ایشون پارتیشون کلفت بوده که نقطه چین نشدن!!

    به عنوان یه قطعه بیست و شیشی از سردبیر محترم وطن امروز تشکر میکنم.

  8. ف. طباطبائی می‌گوید:

    **لا اله الا الله الملک الحق المبین**

  9. عمار می‌گوید:

    “سرقفلی این افتخار، مال حزب الله است، و حسین، داداش حسین بسیجی هاست.”

  10. مجنون می‌گوید:

    ایوالله باحال نوشته های داش حسین رو توصیف کرده
    زنده باد نویسنده بسیجی حزب الله حسین قدیانی

  11. چشم انتظار می‌گوید:

    ممنون از آقای شکیبایی عزیز.
    با این جمله ی کوتاه و پر معنی تون، خیلی حال کردم:
    .
    (جادوگر کلمات).
    .
    جان کلام را گفتید..

  12. چشم انتظار می‌گوید:

    از آن جا که در مثال مناقشه نیست! خواندن متن جناب شکیبایی، قبل از خواندن کتاب داداش حسین، همچون چاشنی یا دسرِ (قبل غذا) خوش طعمی است، که ولع و اشتهای خوردن (خواندن) را در انسان صد برابر می کند.

  13. پیرمرد می‌گوید:

    احسنت جناب شکیبایی، خوشحالم با اینکه سواد چندانی ندارم، به بعضی‌ از مطلب شما رسیده بودم.

    و با پوزش، خودم را میگویم “ما که محتاج نیم نگاه شهدا هستیم را چه به نثار فاتحه برای آنها”

  14. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    توصیف بسیار شایسته و زیبایی بود.
    تشکر می کنم از آقای شکیبایی بابت اینکه حقیقت را زیبا بیان کردند.

  15. مبارکتان باشد آقای قدیانی.

  16. ناشناس می‌گوید:

    فروش اینترنتی کتاب چی شد؟ قول داده بودید برای ما شهرستانیها که امکان حضور در نمایشگاه را نداریم،از طریق سایت امکان خرید را فراهم کنید.
    حسین قدیانی: امکان خرید اینترنتی «آر. کیو ۸۸» امروز فردا در همان قسمت «نه ده» و «قطعه ۲۶» اضافه می شود.

  17. سیداحمد می‌گوید:

    واقعا متن شیکی شده!

    “انصافا «آر. کیو ۸۸» بیانگر ذهن خلاق نویسنده در تیترزنی و به دنباله آن انتخاب اسم کتاب است.”

  18. جماران می‌گوید:

    اى عقده‏ گشاى دلِ دیوانه من… اى نوِر رخت، چراغ کاشانه من
    بــــــردار حجاب از میان تا یابد… راهى به رخ تو چشم بیگانه من

    “امام روح الله”

  19. صفای کتاب خوندن، به صدای ورق زدنهاشه…! نت و کتاب خوندن!

    منتظر می مونیم کتاباتون بیاد مشهد…

  20. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    “… مثل آن دیگر طنز شاهکارش که جناب کروبی در جمعی نوشته مورد نظر را کمی بیش از حد، جدی گرفته بود و به شماری از اصلاح طلبان گفته بود: «از نظر نویسنده، معلوم است که من در شمار سران فتنه نیستم و می توانم به نظام برگردم!»”

    گوله نمک است شیخ بی سواد. یاد این طنز افتادم…

    شیخ بی‌سواد: جخت بلا اگر کسی هم قرار است به نظام برگردد، کلا به شما که عرض می‌کنم؛ خودمم! جمهوری اسلامی هنوز به من علاقه دارد!
    ……
    شیخ بی‌سواد: اخیرا «پلی کپی» یکی از نوشته‌هایش به دست من رسیده! جخت بلا نوشته که سران فتنه مثلا این خاتمی و مهندس کی اعدام می‌شوند؟… کلا به شما که عرض می‌کنم؛ معلوم شد اگر هم یکی از ما سران فتنه قرار باشد به نظام برگردیم، اون منم!

    ممد خالی‌بند: خنگ خدا! داخل آدم حسابت نکرده که همچین نوشته!!
    http://www.ghadiany.ir/?p=4277

  21. روان نویس می‌گوید:

    ﺩﺳﺕ ﺁﻗﺎﯼ ﺷﮑﯿﺒﺎﯾﯽ ﺩﺭﺩ ﻧﮑﻨﺪ. ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺏ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺗﻮﺻﯿﻒ کردند. ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﺮﻧﻪ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺎﺯ ﺍﻧﺒﺮﯼ ﺣﺬﻑ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ!

  22. سوگند می‌گوید:

    چه خوب می نویسند جناب شکیبایی.

    ببخشید استاد! ولی من به کلمه “تخس” که رسیدم، خندم گرفت. جالب بود…

  23. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    “حسین قدیانی در وهله اول، برای من یک «فرزند شهید» است. فرزند شهیدی هنرمند که ایام نمایشگاه کتاب، سالگرد شهادت پدرش است…”
    .
    .
    .
    فاتحه ای برای بابااکبر شهید. بسم الله الرحمن الرحیم…

  24. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    “ناز طنازانه کدام قلم، سیلی بر صورت سران فتنه می زد؟

    کدامین طنزپرداز، دل مان را حرفه ای و تر و تمیز خنک می کرد؟

    جادوگر کلمات، آن روزها و این روزها البته فقط طنز نمی نوشت و نمی نویسد…
    .
    .
    .
    زیاد شده که ما در خواب گرم و نرم بودیم، اما حسین قدیانی به فکر خنده و گریه فردای ما بوده…”

  25. برف و آفتاب می‌گوید:

    خیلی خیلی لذت بردیم!

    “جز حسین، کدامین طنزپرداز، دل مان را چون او حرفه ای و تر و تمیز خنک می کرد؟”

  26. برف و آفتاب می‌گوید:

    خرید اینترنتی، یعنی اینکه اینترنتی سفارش خرید می‌دیم و کتاب رو برامون ارسال می‌کنند!

  27. مهدی. ک می‌گوید:

    سلام و عرض ادب و ارادت خدمت حاج حسین آقای عزیز.
    خیلی مخلصم.
    حاجی خدا قوت بابت کتاب ها.
    دم آقای شکیبایی هم گرم بابت متن فوق.

  28. میلاد پسندیده می‌گوید:

    حتی یکجای اضافی و تملقگونه نداشت این متن! همه جایش درست بود اما بند چهارمش بیشتر به درد من خورد!!

  29. سلام به داداش حسین عزیزم! تبریک به مناسبت تولد دو تا فرزند عزیزتان، آر.کیو۸۸ و ماشاءالله حزب الله.

    این دو تا گزارش رو به تمام همسنگری های قطعه ۲۶ پیشنهاد می کنم بخونند. از دست ندید. هر دو تاشو باهم.

    گفت‌وگوی فارس با کمیل رضوان‌خواه فرزند شهید حسن رضوان خواه

    http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910212000265

    http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910209001383

  30. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    به همه مردم عزیزمان عرض مى‌کنم که اهمیت مرحله دوم انتخابات، کمتر از مرحله اول نیست، بلکه شاید به جهاتى بتوان گفت که اهمیت این مرحله، از مرحله اول بیشتر هم هست. توصیه بنده این است که اولا مردم به سوى صندوق هاى رأى بشتابند و هر چه زودتر رای شان را در اول وقت به صندوق بیندازند، یعنى «خیرالخیر عاجله». بهترین کارهاى خیر، کارى است که سریع و در وقت خود انجام گیرد.

    ثانیا کوشش کنند به همان تعداد که لازم است، راى بنویسند و نه کمتر، مثلا فرض بفرمایید در حوزه انتخابیه تهران، اسم بیست و هشت نفر بایست در برگه راى نوشته شود. سعى کنند اسم بیست و هشت نفر را بنویسند. بیست و هفت نفر و کمتر نباشد، یا فرض بفرمایید در بعضى از شهرها به پنج نفر و در بعضى شهرها به دو نفر باید راى داد. همان مقدارى که لازم است بنویسند و کمتر ننویسند.

    سومین توصیه، توصیه همیشگى ماست. یعنى این‌ که راى دهنده، اسم کسى را به خاطر بسپارد که وقتى خواست آن اسم را در برگه راى بنویسد، قصد قربت کند. واقعا قصد انتخاب کسى را داشته باشد که بشود او را براى خدا و دین به مجلس فرستاد. این مسئله اهمیت دارد. در این جا دیگر ملاحظات و رودربایستی ها را باید کنار بگذارند. باید ببینند که خداى متعال را چه کارى راضى مى‌کند. چون مجلس مهم است و مسئله مجلس، مسئله کوچکى نیست؛ سرنوشت ملت است.

    ( امام خامنه ای، فروردین ۷۵)

  31. سیداحمد می‌گوید:

    رونمایی از کتاب «آر. کیو ۸۸»

    جمعه در غرفه مرکز اسناد انقلاب اسلامی!

  32. میلاد پسندیده می‌گوید:

    «خبرهای واصله حاکی از این است که پرفروش ترین کتاب نمایشگاه تا هم اکنون، “شرح اسم” نوشته هدایت الله بهبودی درباره تولد رهبر انقلاب، آیت الله خامنه ای، و شرح مبارزات ایشان تا پیروزی نهضت امام خمینی است.»

    پس اگر آمدم نمایشگاه، باید ۳ تا کتاب بخرم!

  33. برف و آفتاب می‌گوید:

    از عوارض قطعه ۲۶:

    هرجا عکسی می‌بینم، موس رو می‌برم روش که ببینم چی نوشته؛ ضایع می‌شم!

    هرجا قسمتی از متن با فونت درشت نوشته شده، خوشحال می‌شم؛ و البته ضایع می‌شم!!

  34. ف. طباطبائی می‌گوید:

    **اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم**

  35. برف و آفتاب می‌گوید:

    یعنی الان چه کسایی تو نمایشگاهند؟ هییی! جای ما رو هم خالی کنید!

  36. بسم ِ هو .. می‌گوید:

    میان ِ کتاب های ِ تست مان خواهیم خرید، یواشکی بدون اطلاع مادر و پدر…

    سلام برادر.
    خداقوت *
    حسین قدیانی: آخی!

  37. ﺭﻭﺍﻥ نویس می‌گوید:

    ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻗﺴﻤﺖ ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﻧﻤﺎﯾﺸﮕﺎﻩ ﺁﻣﺪﻥ.
    ﻧﻤﯽ ﺷﻬ ﯾﮏ ﻧﺴﺨﻪ ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﯾﺪ؟

  38. میلاد پسندیده می‌گوید:

    توفیق شد و من هم رای دادم… این هم سندش:
    http://miladps3.persiangig.com/image/entekhab91.jpg

  39. باران می‌گوید:

    اللهم عجل لولیک الفرج
    و جعلنا من اعوانه و انصاره
    و المسارعین الیه فی قضا حوائجه
    و المستشهدین بین یدیه

  40. باران می‌گوید:

    پس بالاخره “میلاد” موفق شد! خدا رو شکر 🙂

  41. یگانه سادات می‌گوید:

    سلام

    آقای قدیانی چرا هنوز کتابتون نیومده؟؟

    امروز نمایشگاه بودم و دنبال کتابتون تو غرفه استاد انقلاب اسلامی گشتم، یه یکی از همون آقایون گفتم. گفت: من درجریان کتاب آقای قدیانی بودم، احتمالا دوشنبه میاد نمایشگاه.

    آخه چرا اینقدر دیر؟! به خدا دیگه وقت نمیشه نمایشگاه برم.

    بیچاره غرفه دار امروز مدام داشت جواب پس میداد که چرا کتاب هنوز نیومده.

  42. م.طاهری می‌گوید:

    پنجشنبه خوشحال رقتم غرفه مرکز اسناد هرچه چشم انداختم خبری از “آر. کیو ۸۸” و “ماشاءالله حزب الله” نبود. آخر سر پرسیدم، مسئول غرفه گفت هنوز نرسیده است.

  43. یگانه سادات می‌گوید:

    دیشب وقتی نوشته آقای شکیبایی رو خوندم؛ خیلی علاقه پیدا کردم کتاب آرکیو ۸۸ رو بخرم .

    البته هر چند خود آقای قدیانی خودشون به تنهایی انگیزه رو برای خرید کتاب تو آدم ایجاد می کنند.

    اما وقتی دیدم کتاب هنوز نیومده خیلی ناراحت شدم .

  44. محمد می‌گوید:

    امروز تا ساعت ۱۳ ظهر نمایشگاه بودم. خیلی از دستتون شاکی هستما! رفتم شبستان همون غرفه ای که گفتید مرکز اسناد انقلاب اسلامی اما گفت هنوز نیومده…

  45. یگانه سادات می‌گوید:

    مثل اینکه دیروز آخر وقت کتاب رو آورده بودن که همشو فروختن.

    امروز که رفتم باز تموم شده بود. مدیر روابط عمومی اسناد انقلاب اسلامی قول داده تا دوشنبه یا سه شنبه میاد.

    البته خداکنه….
    حسین قدیانی: این اتفاقات، البته گاهی طبیعی نمایشگاه کتاب است؛ من به نوبه خودم عذر می خواهم. به لطف خدا از فردا کتاب در شمار بیشتری به نمایشگاه خواهد رسید.

  46. بی تاب هویزه می‌گوید:

    ما می خواهیم کتاب رو بخریم اما امضا شده ش رو!
    حسین قدیانی: اگر فردا آمدم نمایشگاه، حتما به روی چشم.

  47. یگانه سادات می‌گوید:

    حالا اونایی که فردا نمیتونن بیان نمایشگاه تکلیف کتاب بدون امضا چی میشه؟؟!!

    نمیشه چهارشنبه هم بیایین؟

  48. reza می‌گوید:

    داش حسین بعد از این همه اصرار ما، یه سر میزدی وبلاگ بد نبود…..

  49. سیداحمد می‌گوید:

    متن فوتبالی داداش حسین درباره این روزهای تیکی تاکا، خداحافظی پپ و… به زودی در وبلاگ قطعه ۲۶

  50. محصل می‌گوید:

    با سلام
    بابت اینکه کتابهاتون با استقبال عمومی مواجه شده بهتون تبریک میگم. میخواستم بپرسم، آیا برای کسانی که علاقه مند به دریافت کتابهای شما می باشند اما هم اکنون در ایران نیستند فکری کرده اید؟
    در ضمن قبلا هم عرض کردم که، اگر احیانا به فکر ترجمه کتابهاتون افتادید میتونم کمکتون کنم.

  51. محصل می‌گوید:

    میشه لطف کنید و بگید اون ۳ دفعه ای که در روز کامنتها توسط خودتون تایید میشه کیه؟ این که هر دفعه سئوال تکراری بپرسیم و بی جواب بمونه درسته؟
    حسین قدیانی: ساعت مشخصی ندارد. معمولا هر وقت بخواهم آپ کنم…

  52. محصل می‌گوید:

    خوب حالا که بعد از یک ماه بخت با ما یاری کرد و الان تشریف دارید میشه بفرمایید ما چه طوری میتونیم کتاب شما رو دریافت کنیم؟ با خانه های فرهنگ که در خارج از کشور هم فعالند ارتباطی ندارید؟

  53. به جای امیر می‌گوید:

    تکرار (گفت و شنود)

    گفت: به نوشته روزنامه «اسرائیل الیوم»، ایهود باراک وزیر جنگ رژیم صهیونیستی که از اعتراضات سایر مقامات این رژیم به شدت عصبانی است می گوید «دیگر درباره حمله به ایران حرفی نمی زنم»!
    گفتم: ای بابا؟! چرا چند لقمه خنده را از مردم ایران دریغ می کند؟!
    گفت: مئیر داگان رئیس سابق موساد و ایهود اولمرت نخست وزیر سابق رژیم صهیونیستی به وی اعتراض کرده اند که وقتی اسرائیل توان دفاع از خود را در مقابل حزب الله و حماس ندارد، چرا درباره حمله نظامی به ایران حرف می زنی؟!
    گفتم: خب! راست میگن! چرا حرف مفت می زنه.
    گفت: باراک گفته؛ تهدیدها مربوط به چند ماه قبل بود و اخیراً تهدیدی نکرده است!
    گفتم: یارو قول داده بود دیگه قمپز در نکنه، ولی یک روز پیش رفقاش گفت؛ تنهایی با یک شیر گلاویز شدم و… دوستانش گفتند؛ مگه قول نداده بودی که قمپز در نکنی؟ و یارو که به تته پته افتاده بود گفت؛ آره! ولی این قمپز مال دو ماه قبله و حالا تکرارش رو دارم پخش می کنم!

  54. سیداحمد می‌گوید:

    جناب محصل؛

    آقای قدیانی که مسئول پخش و فروش کتاب نیستند!
    شماره دفتر فروش مرکز اسناد پایین ستون یسار، زیر تصویر کتاب ها هست؛
    تماس بگیرید و هماهنگ کنید خریدتان را!

  55. محصل می‌گوید:

    ای بابا! چه میکند این شهرت با آدمها!؟

  56. محصل می‌گوید:

    کسی که کتاب مینویسه خودش میدونه چه جوری جواب علاقه مندهاش رو هم بده. شما هم لطفا با این لحن های تند جواب دوستداران قطعه و آقای قدیانی را ندهید.
    خیلی حرفه والا!

  57. یه بیست و شیشی می‌گوید:

    سلام داداش حسین

    میشه بپرسم چه روزایی نمایشگاه کتاب هستید؟ اصلا می رید؟ یا رفتید و دیگه نمیاید؟ می خوام بدونم اون موقع میتونم بیام یا نه؟

  58. آذرخش می‌گوید:

    سلام!

    ایشالا همیشه موفق باشید…

  59. شهید آینده می‌گوید:

    سلام
    دیروز با کلی شوق و ذوق از قم پا شدم رفتم نمایشگاه که کتاب تازه شما رو بخرم ولی نشد؛ نمی فروختند!
    منتظر بودند خودتون بیایید!
    کتاب های دیگه رو خریدم ولی اصل رفتنم به نمایشگاه یکی “آر کیو ۸۸” بود، یکی هم “نور الدین پسر ایران” که اولی رو نمی فروختند؛ دومی یکم گرون بود پولم نرسید!
    اللهم عجل لولیک الفرج

  60. محمد می‌گوید:

    سلام حاجی آخه چی کار کنم من…
    امروز دوباره رفتم میگن تموم شده… ای خدا…
    عزیز جون آخه ما مسافریم…
    بی خیال صبر کنم اینترنتی بگیرم راحت تره…
    یا علی

  61. یگانه سادات می‌گوید:

    شهید آینده؛

    کتاب نورالدین پسر ایران رو من دارم. یعنی خوندمش و چون یکی از دوستام باز این کتاب رو هدیه داد میتونم یکیشو تقدیمتون کنم.

  62. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    بی نهایت سپاس بابت نوشته پشت جلد کتاب:

    “بهار ۹۱ در قطعه ۲۶ بهشت زهرای تهران، مادر شهید حسین غلام کبیری، هنوز در چشمانش قطرات اشک خشک نشده بود که گفت: فتنه برای سران فتنه براندازی نشد، ولی برای جگرگوشه ۱۸ ساله من، شهادت داشت.”

    شادی روح مطهر شهیدان حسین غلام کبیری و امیرحسام ذوالعلی؛

    «بر خامنه ای، رهبر خوبان، صلوات.»

    ألّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم

  63. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    آمدیم، نبودید، رفتیم!
    این لباس بچه های مرکز اسناد چرا این شکلی بود؟
    آدم یاد فلافلیهای گمرک می افتاد! با یدونه نوشابه زرد!!
    ایشالا سال دیگه لباسای قشنگتری ببینیم.
    ولی خدائیش کتابهای توپی داشتن. گل سرسبدشون هم “آرکیو ۸۸”

  64. مکتوب می‌گوید:

    خدمت آقای رضا شکیبایی باید عرض کنم که خوبی های قلم آقای قدیانی را گفتی ایرادهاش را هم میگفتی!
    خدمت همه عزیزان عرض کنم که باید بدونید هر اندازه که آقای قدیانی قلم خوبی دارند سخنران ضعیفی هستند. این را از چندین نفر که پای صحبت های ایشون نشستند شنیدم که خیلی هم معتبر اند…
    غلط میگویم بگویید غلط است!؟ تقویت کن بیانت را برادر تقویت کن!

  65. خطاب به جناب مکتوب! می‌گوید:

    حالا شما نکته کنکوری نمی گفتید، نمی شد؟! همچین با ذوق می گویید خدمت همه عزیزان عرض کنم که سخنران ضعیفی هستند که انگار…
    آقای قدیانی، نویسنده اند، درباره نوشته ها و قلم شان باید نظر داد، مثل این می ماند که بگویید پیکاسو، خوب آواز نمی خواند و صدای خوبی نداشت!
    هر چند، چند باری که پای صحبت های ایشان نشسته ام، باید این بار من خدمت تان عرض کنم که بله، غلط می گویید و اشتباه به عرض تان رسانده اند، خیلی هم خوب صحبت می کنند، با طمانینه و آرامش!
    حسین قدیانی: بسکتبالم هم ضعیف است!!

  66. مکتوب می‌گوید:

    یکهو جوگیر شدم چیزی که بارهای شنیدم را نوشتم. حلال بفرمایید منظوری نداشتم |:

  67. مکتوب می‌گوید:

    ما عربها خودکشی هم بکنیم نمیتونیم درست فارسی بنویسیم. ایراد نداره از این به بعد نظراتم را عربی بنویسم؟ 😉

  68. پاییز می‌گوید:

    زیاد شده که ما در خواب گرم و نرم بودیم، اما حسین قدیانی به فکر خنده و گریه فردای ما بوده…

    عمیقا ممنونم، بابت تمام خنده ها و گریه هایی که بر چشمها و لبهایمان نشاندید.

  69. شهید آینده می‌گوید:

    یگانه سادات
    ممنون و سپاسگزار!

  70. آرزومند کربلا می‌گوید:

    سلام!

    می بینم که دوستان همگی مثل خودمن. آقا ما هم تا اونجا رفتیم و بدون آر. کیو ۸۸ برگشتیم. الان دستام از پاهام درازتره. کیه جواب گو؟؟؟

  71. به جای امیر می‌گوید:

    رگبار (گفت و شنود)

    گفت: یک سایت ضدانقلاب خطاب به گروههای اپوزیسیون نوشته است ما خودمان به اندازه کافی بدبختی و بیچارگی داریم، پس دیگر برای کیهان سوژه جدید درست نکنید.
    گفتم: این چه حرفیه؟! منظورش چیه؟!
    گفت: نوشته؛ پیشنهاد کردیم در دور دوم به آقای «م» رأی بدهیم، تعداد آرای او ۵۵ هزار تا از دور اول کمتر شد. از طرح تحریم انتخابات خاتمی حمایت کردیم، رفت رأی داد. گفتیم اگر موسوی و کروبی دستگیر شوند قیامت به پا می کنیم ولی هیچ غلطی نکردیم و…
    گفتم: خب! این بدبختی های اپوزیسیون به کیهان چه ربطی دارد؟!
    گفت: نوشته است؛ در این شرایط حساس نباید با حرفها و نوشته های خود کاری کنیم که کیهان سوژه پیدا کند و ما را به جان هم بیندازد.
    گفتم: حیوونکی راست میگه! از قدیم و ندیم گفته اند قلقلک دادن کسی که اسهال گرفته، خیلی خطرناکه، مثل بازی با تفنگی که روی رگباره!

  72. یوسف می‌گوید:

    پیام…………………………………

    http://ingholt.ir/

  73. ف. طباطبائی می‌گوید:

    **لا الـه الا الله الملـک الحق المبین**

  74. ابوالفضل اشناب می‌گوید:

    بسم الله
    سلام

    روایت اول:
    اشتباهی و در نهایت خوشحالی به جای غرفه “مرکز اسناد انقلاب اسلامی” رفتم در غرفه “انتشارات انقلاب اسلامی” (سایت شان، همان سایت khamenei .ir خودمان است)

    و خیلی با اعتماد به نفس از غرفه دار پرسیدم: آرکیو ۸۸ را دارید؟
    خیلی جدی تر از من پاسخ داد: ماکت اش را می خواهی؟!!! و با دستش حالت همان پهپاد آرکیو ۱۷۰ خودمان را نشان داد!

    از آنجا که خودم هم اشتباه جالبی را مرتکب شده بودم، موضوع را سریع و بی سر و صدا جمع و جور کردم و بیرون زدم!
    ………………………………………………………………………..

    روایت دوم :
    رفته ام به غرفه دارِ غرفه ی مرکز اسناد انقلاب اسلامی می گویم: کتاب آر کیو ۸۸ را دارید؟
    میگوید: می خواهی بخری؟!!
    ………….
    چند جواب در ذهنم آمد:

    یک: نخیر، همینطوری می خواستم ببینم دارید یا نه؟ اگر ندارید تهیه کنم برایتان!
    دو: نخیر، می خواستم ببینم واقعا حسین قدیانی آنرا نوشته؟!
    سه: نخیر، داشتیم از ایستگاه متروی مصلی رد می شدیم هوس کردیم بیاییم نمایشگاه و صاف بیاییم خدمت شما و این سوال را بپرسیم و برویم!
    چهار: نخیر، می خواهیم بخوریم اش!
    پنج: نخیر، می خواهیم بدزدیم اش!

    نمایشگاه امسال که تقریبا به پایان رسیده است، سالهای بعد اگر مسئول غرفه ای چنین سوالی ازتان پرسید می توانید یکی از گزینه های بالا را انتخاب کنید!
    …………………………………………….

    خیلی دوست داشتیم حسین آقای قدیانی را از نزدیک زیارت کنیم، اما نشد.
    به ناچار همینجا عرض میکنیم که پیش ما خیلی عزیزی!
    یا علی

  75. مجید می‌گوید:

    آفرین به این نویسنده و این کتاب عالی.
    داداش حسین خدایی خیلی تکی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.