قطعه ای با ۲۰۰۰۰۰۰ بازدید

یک: در آستانه ۲ سالگی، «قطعه ۲۶» از مرز ۲ میلیون بازدید گذشت و در این ۷۳۰ روز به طور میانگین، روزانه نزدیک به ۳۰۰۰ بازدید داشته است. فراموش نکنیم که آن اوایل، وبلاگ زیاد دچار نقص فنی می شد و چند روزی هم که دچار فیلترینگ شد و هک و چک و سیلی. روزهای اول «قطعه ۲۶» عزیزان فنی، از من سئوال کردند؛ می خواهی برایت وبگذر نصب کنیم؟! پرسیدم؛ اصلا چی چی هست این وبگذر؟! توضیح دادند. گفتم؛ بگذارید، اما فتنه ۸۸ که تمام شد و شعله جنگ بعد از انتخابات که آرام شد، بودند دوستانی که توصیه می کردند؛ «دیگر، وبگذر را بردار… از ایام فتنه، هر چه بیشتر فاصله بگیریم، آمار بازدیدت کم و کمتر می شود». مخالفت کردم. تجلی صدق، یکی هم در همین چیزهای سطحی است. همان روزهای اول که به من توضیح دادند وبگذر چیست، از ایشان خواستم وبگذر وبلاگم قفل نداشته باشد و برای همگان شفاف باشد. لابد تصدیق می کنید که وبگذر این وبلاگ، همیشه باز بوده، چه آن زمان که «قطعه ۲۶» نزدیک ۱۳ هزار بازدید داشت، چه زمانی که تا مرز ۱۵۰۰ بازدید افت داشت و چه امروز و چه دیروز. به روایت آمار وبگذر، نزدیک ۷۰ درصد بازدید هر روز «قطعه ۲۶» از آنِ کسانی است که روزانه، فقط یک بار وارد وبلاگ می شوند و مطلب یا مطالب را می خوانند و از وبلاگ خارج می شوند. کسانی که روزانه ۲ بار وارد «قطعه ۲۶» می شوند، نزدیک ۱۶ درصدند. همه اینها نشان می دهد که اولا؛ تیراژ وبلاگ «قطعه ۲۶» برخلاف بسیاری از روزنامه های کثیرالانتشار، شفاف و روراست و صادقانه است. ثانیا؛ خوشبختانه یا متاسفانه -و با احتساب برگشتی انبوه جراید- تیراژ «قطعه ۲۶» از بسیاری روزنامه های ما بیشتر است. ثالثا؛ این قیاس از آن رو با جراید صورت گرفت که مطالب این وبلاگ عمدتا همان مطالب من است در روزنامه ها.

دو: آنطور که عزیزان فنی و پشت صحنه، قول داده اند، قرار است به زودی، به جز وبگذر، یک شمارشگر دیگر هم برای وبلاگ «قطعه ۲۶» نصب شود.

سه: آموخته ام به پاس پیروزی های کوچک، بتوانم و بلد باشم شاد باشم، تا انگیزه برای فتوحات واقعی تر و خنده های استوارتر داشته باشم. با این همه بدیهی است که در این ۲۰۰۰۰۰۰ بازدید، بیش از من، نقش بچه های همیشگی و دوستان پای کار «قطعه ۲۶» پررنگ بوده. عزیزانی که با کامنت های دلگرم کننده شان، گاهی به من روحیه می دهند و گاهی خط و جهت می دهند و گاهی خط و نشان می کشند و گاهی سوژه می دهند و گاهی معلمی می کنند و گاهی نقد می کنند، تا چراغ یا چراق کلبه ما، علی الدوام روشن و داغ بماند. قطعا هر کسی وبلاگ خودش را دوست دارد، اما «قطعه ۲۶» قبل از آنکه نام وبلاگ من شود، مرام دوستی هایم بود؛ عاشقانه دوستش می داشتم و او نیز همچنان مرا دوست می دارد. می نازم به این رجز که؛ «اینجا قطعه ای از بهشت است، نه با قلم که با خون باید نوشت». نمی دانم کسی حوصله دارد که شمارش کند در این ۲ سال، چند متن، حتی چند جمله و کلمه برای تان نوشته ام؟! اصلا این کار، به ویژه کار دوم، شدنی است؟! به هر حال از بعد کمیت و کیفیت، تاثیر ادبیات «قطعه ۲۶» بر فضای سایبر، فضای مطبوعات و فضای رسانه ای کشور، -حتی رسانه ملی!- عیان تر از آن است که به بیان من نیاز داشته باشد، اما دفاع حسین قدیانی از «قطعه ۲۶» دفاع خودش از خودش نیست؛ دفاع یک سرباز است از یک علم سرافراز.

چهار: دوست دارم به دوستان وبلاگ نویس، نکاتی را عرض کنم. نوعی انتقال تجربه از این ۲ سالی که «قطعه ۲۶» را داشتم و دارم.

چهار/ ۱: حتما سعی کنید برای وبلاگ تان، یک تعریف مشخص و حرفه ای داشته باشید. این سئوال را زیاد از خودتان بپرسید که؛ من برای چه، این وبلاگ را درست کرده ام؟! این پرسش و پاسخ دقیق و عمیق شما، می تواند رمز موفقیت شما در فضای سایبر باشد.

چهار/ ۲: تعداد بازدید و بازدید کننده و آماری از این قبیل، فقط یک نشانه ظاهری از موفقیت است. ای بسا کتاب خوب که کم دیده شده و کم خوانده شده. لذا از همه چیز مهمتر، محتوای وبلاگ شماست. بارها شده متنی را از وبلاگی خوانده ام که حرف داشته، حرف حساب هم داشته، اما بازدید بالایی نداشته و زیاد دیده نشده. بگذریم که با محتوای خوب و استمرار در کارتان، حتما بازدید هم پیدا می کنید.

چهار/ ۳: اگر برای تفریح و تفنن یا شور فتنه و نوعی رفع تکلیف و چیزهایی از این دست، وبلاگ زده اید و فی الحال، بود و نبود وبلاگ تان برای تان علی السویه است، دارید به خودتان توهین بزرگی می کنید! مومن، نفس کشیدنش هم باری به هر جهت نیست، وای به حال وبلاگش. کار خودتان را جدی بگیرید و خیال کنید که جمهوری اسلامی، بود و نبودش بستگی به وبلاگ شما دارد. وبلاگ تان را مرکز جمهوری اسلامی فرض کنید که این فریضه، عینا برگرفته از یک توصیه «آقا» به من و شماست، آنجا که می فرمایند؛ «هر کجا دارید کار می کنید، همان جا را مرکز جمهوری اسلامی در نظر بگیرید».

چهار/ ۴: وبلاگ شما هر چند که یک رسانه عمومی است، اما با سایت های رسمی کشور، یک فرق مهم دارد و آن این است که وبلاگ شما در عین عمومی بودن، رسانه شخصی شماست. شما ۲ جور آلبوم عکس دارید؛ یکی «شخصی/ عمومی ها» که به همه دوست و اقوام نشانش می دهید، و یک جور «شخصی/ خصوصی ها» که مال خودتان و محارم درجه یک تان است. وبلاگ شما از نوع آلبوم اول است. شخصی است، اما خصوصی نیست، پس رسمی نیست و باید با محتوای فلان سایت و بهمان خبرگزاری یک فرقی داشته باشد. اما این فرق در کجاها باید خودش را نشان دهد؟! یعنی وجه ممیزه وبلاگ شما نسبت به سایت ها و خبرگزاری ها، نیز وبلاگ های دیگر چیست؟! گمانم سئوالاتی از این دست، در امر وبلاگ نویسی بسیار حیاتی است. گاهی به وبلاگی سر می زنم و می بینم که مثلا از پشت صحنه تسخیر سفارت انگلیس به دست دانشجویان، «حاشیه/ خاطره» قشنگی نوشته. حالا یا خودش آنجا بوده، یا از دیگرانی که حاضر بوده اند، چیزهایی شنیده و نوشته. من، این دست مطالب را به مطالب رسمی و خشک و اخباری سایر وبلاگ ها ترجیح می دهم، چرا که اگر بخواهم از خبر رسمی تسخیر سفارت مطلع شوم، یقینا به سایت ها، خبرگزاری ها یا روزنامه ها سر می زنم که کامل تر و جامع تر برایم توضیح داده اند، نه وبلاگ ها. گاهی به وبلاگی می روم و می بینم که مدیر وبلاگ، خاطره زیارت مشهدش را توی وبلاگش گذاشته، چند عکس هم ضمیمه کرده. معلوم است که طرف، آگاه است به فرق رسانه «رسمی/ عمومی» با رسانه «شخصی/ عمومی». من اتفاقا وبلاگ را جایی برای انتشار «حدیث نفس» می دانم! منتهی دقت شود که ما یک حدیث نفس داریم و یک حب نفس. طبعا منظورم دومی نیست! اگر عزیزی از دشت عباس استان ایلام به سرش زده وبلاگ داشته باشد، گمانم بهترین متن این وبلاگ، یکی می تواند آن نوشته ای باشد که خواننده را از خصوصیات محل سکونتش آشنا کند و به مخاطب بگوید دشت عباس کجاست؟! در جنگ چه نقشی داشته؟! در زندگی چه نقشی دارد؟! الان چه دارد و چه ندارد؟! یعنی این وبلاگ می تواند چیزهایی عرضه کند که در هیچ کجای دیگر یافت نمی شود. این وبلاگ می تواند مثلا خاطره یک روز زندگی در دشت عباس را به اطلاع خواننده برساند که مردمش چگونه امرار معاش می کنند و عشایرش چه کار می کنند.

چهار/ ۵: در بند چهار، آخرین نکته را به عزیزانی می گویم که به این قلم لطفی دارند و سعی شان بر این است که نوشته های شان برگرفته از «دل نوشت» های «قطعه ۲۶» باشد. این توصیه ها را از آنجا که اساتیدم در مقام نقد من، به خودم گفته اند، من هم برای شما تکرار می کنم. یکی اینکه؛ جملات زیبا نباید تصنعی به نظر برسند. به جملات شهید آوینی نگاه کنید! هم زیباست و هم راحت و صمیمی. زیباست، اما سخت نیست. زیباست، اما نویسنده زور نزده که با کمک ۴ تا اصطلاح دهان پرکن، نوشته اش را به رخ مخاطب بکشد. زیباست، اما با همین کلمات دم دستی و سطحی. زیباست، اما خیلی آسان بیان شده. خودتان می توانید جملاتی که از «آقامرتضی» در ذهن دارید، مرور کنید. هم زیباست و هم روان. این نقد البته به برخی از نوشته های خودم هم وارد است و خواننده هنگام خواندن، متوجه می شود که نویسنده، خودش را کشته که مثلا یک جمله زیبا خلق کند!! این جمله، گیرم هم زیبا باشد، اما خواننده خوشش نمی آید، چرا که تصنعی است. آفت کار من و شما، همین احساس خواننده است که اصلا نباید این حس، به او دست بدهد. چرا شما این همه از متن «من مستاجر نیستم…» خوش تان آمده؟! چرا که هم زیبا و هم روان است. واژه قلمبه سلمبه ندارد، اما قشنگی دارد. جملاتی است که راحت بیان شده. در باب نقد نوشته های شما، این نکته زیاد به چشمم می آید و متاسفانه دارید تکرارش می کنید! راه علاج این بیماری، مطالعه رمان و شعر و قصه است. اگر می خواهید سیاسی نوشته های شما، قابل فهم و راحت و زیبا به نظر برسد، چاره ای ندارید که با ادبیات دوست باشید. اصلا برای خودتان شرط کنید که قبل از نوشتن هر متن سیاسی بر مدار دل نوشت، یک داستان کوتاه یا چند صفحه از یک رمان بلند را بخوانید. حتی سعدی و حافظ و کشکول شیخ بهایی بخوانید. سعدی را حتما بخوانید. این یک، و اما دومین و آخرین نکته؛ سعی کنید سوژه یابی شما نسبت به دیگران متفاوت باشد، یا لااقل پرداخت شما به سوژه های یکسان، از منظری متفاوت باشد. مثال می زنم و پیشنهاد می دهم؛ هم الان «مصطفی احمدی روشن» به شهادت رسیده است. شما هم واجب کرده اید بر خودتان که حتما در این باره چیزکی بنویسید. نوشته شما می تواند از قول فرزند کوچک این شهید، خطاب به این شهید باشد. حتی می تواند از قول یکی از تاسیسات هسته ای، خطاب به این شهید باشد. مجال بدهید به خیال تان و اجازه پرواز را نگیرید ازش. شما می توانید از قول دانشگاه صنعتی شریف یا از قول دانشجویان این دانشگاه، با این شهید سخن بگویید. البته در متن شما، می تواند استدلال و تحلیل، در ورای جملاتی ساده و قصه واره بیان شود، اما حتما نوشته شما باید با گفته های رسمی اخبار شبکه یک فرق هایی داشته باشد، تا کشش خواندن را در مخاطب ایجاد کند. با این همه، اگر سعی تان را کردید و دیدید قلم تان به قول معروف قفل کرده و نمی آید، باور کنید گناه نیست اگر درباره این شهید، چیزی ننویسید!! به جای این شهید، بروید و از خاله تان که مادر شهید است، چند تا خاطره ناب بگیرید و وبلاگ تان را با یک متن کاملا اختصاصی به روز کنید. می توانید بروید و در آستانه ۱۲ بهمن، با بقال سر کوچه تان گفت و گو کنید و خاطراتش را از روز ورود امام به کشور، در یک متن متفاوت اما ژورنالیستی به خورد مخاطب بدهید. روزی در همین «قطعه ۲۶» رفتم و با یک چوپان گفت و گو کردم و حسرت این را می خورم که چرا در مسیر فکه، نرفتم و با عشایر منطقه مصاحبه نکردم. جای گفت و گو با یک سوزن بان، به شدت در وبلاگم خالی است، یا مثلا مصاحبه با مادرم. گاهی در سوژه یابی، احساس می کنم ضعف داریم و گاهی گمانم بر این است که نمی توانیم از زاویه های متفاوت به سوژه های یکسان بپردازیم. فی المثل، چند روز دیگر، یعنی اول دهه فجر، «آقا» می روند مرقد امام و دیدار شهدا. می توانید از قول امام، به «آقا» یک دل نوشت تمیز دربیاورید. این را سخت تان می آید؛ می توانید از قول یک شهید گمنام به رهبر نامه بنویسید و صحه بگذارید بر فرق رسانه «رسمی/ عمومی» با رسانه «شخصی/ عمومی». باز هم چند سوژه دیگر؛ می توانید برای مخاطبان خودتان تعریف کنید که یک صبح تا شب شما چگونه می گذرد. یک شماره یک روزنامه را نقد کنید. از حرف های مردمی که در مترو با ایشان هم سخن شده اید، می توانید یک قصه تر و تمیز برای وبلاگ تان دست و پا کنید. باور کنید مخاطب شما، یحتمل به موضوعات بکر و غیر تکراری، بیشتر تمایل دارد تا مثلا اخبار وحدت و رقابت اصولگرایان که تکلیف شان با خودشان هم مشخص نیست!(وسط دعوا، نرخ تعیین می کنم ها!!) القصه! روزی یکی از مخاطبان دانشگاهی به من گفت: داداش حسین! توی این چند ماهه و این همه متن، خدا می داند که با مطلب ملوک خانم تان چقدر حال کردم! آری! گاهی می شود از انقلاب اسلامی، با محتوای وبلاگ تان، دفاع غیر مستقیم کنید. دفاع مستقیم هم البته لازم است، اما نترسید از سرک کشیدن به حوزه های مختلف.

*** *** ***

گمانم عرصه وب نویسی، به مطالبی از این دست، نقدهایی از این دست، مهربانی هایی از این دست، هم سخنی ها و هم دلی هایی از این دست، نیاز مبرم دارد. خوب است دیگر دوستان عزیزم در این میدان، که گامی به جلو برداشته اند، گاهی منتقل کنند تجربیات خود را. برای اینکه بیشتر یاد بگیریم، لازم است همان دانسته های کم خود را به دیگران عرضه کنیم و با آنها گفت و گو کنیم. الغصه! روزهای بعد از فتنه هشتاد و اشک، یک جورهایی شده مثل روزهای بعد از جنگ. این طرف و آن طرف که می روم، یک جورهایی بچه ها را و خودم را نیازمند هم اندیشی بیشتر و محتاج مهرورزی مضاعف می بینم. در فتنه، به هر حال، دلیل برای اینکه با هم باشیم، بیشتر بود، اما فی الحال، باید برای هم دلی و هم سخنی، ادله بتراشیم. نباید اینگونه باشد، اما متاسفانه اینگونه شده! روزگاری «سعید تاجیک» برایم از دل تنگی هایش گفت، بعد از جبهه و جنگ. به خصوص از سال های اول بعد از روزگار جنگ. بعدها دیدم و شنیدم که تقریبا همه بچه های خط مقدم، تقریبا همین حس را داشتند. نمی دانم اسم این احساس چیست؟! یاس و خستگی و این چیزها که قطعا نیست، اما نوعی غم و دوری و هجران و فراق و جدایی حتما هست. احساسم بر این است که امروز، بچه های خوب ما در عرصه مقابله با فتنه، کمی تا قسمتی به همان احساس بعد از جنگ بچه های جبهه گرفتار شده اند. درمان این درد، شاید این باشد که ما باید با هم بخندیم و با هم گریه کنیم، اما با هم باشیم. هم را تنها نگذاریم و همدیگر را به حال خود رها نکنیم و انگیزه یکدیگر باشیم برای میدان های بعدی و فتنه های آتی.

*** *** ***

«قطعه ۲۶» در طول این ۲ سال خیلی لطف دید و کمی طعنه شنید. دنیا اما با همین تلخی ها و شیرینی هایش قشنگ تر است. دنیاست و همین فراز و فرودها. روزی در عرض یک دقیقه برایم ۱۰ کامنت می آید و دگر روز باید صبر کنم که کامنتی پیدا شود و نظری داده شود. دنیاست دیگر! روزی بلندت می کند و روزی محلت نمی گذارد. نمی دانم امروز در کدام موقعیت هستم، اما این را خوب می دانم و بارها به بچه ها گفته ام؛ بودند کم و بیش کسانی که نقدشان به «قطعه ۲۶» طعنه بود و راستی نداشت، اما از همین دسته، باز هم بودند کسانی که در وبلاگ شان، هر جا که ضرورت داشت، به میدان آمدند و روشن گری کردند و بصیرت افزودند. حتما این عزیزان را ترجیح می دهم به کسانی که وقتی حضرت ماه «این عمار» گفت، خودشان را زدند به آن راه! برای من و لااقل بخش کوچکی از منتقدینم، اگر خط قرمز مشترک، یک تار موی علی است، پس باید مدد از حاج بخشی گرفت و گفت: «ماشاء الله حزب الله». باورم هست که ما اگر بخواهیم پیروز شویم، با هم پیروز می شویم و اگر بخواهیم شکست بخوریم، با هم شکست می خوریم. ما دانه های یک تسبیح ایم و بعضا به هم نقد داریم و دقیقا شبیه هم نیستیم، اما زنده باد آن ریسمان که عامل اتصال ماست. اگر نماد «حبل الله» روزگاری روح الله بود، حالا مو نمی زند خامنه ای با خمینی. گفت: «حزب فقط حزب الله، سیدعلی، روح الله».

این نوشته در یمین ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. آذرخش می‌گوید:

    چه خوب.
    🙂
    حسین قدیانی: اول شدی…

  2. سیداحمد می‌گوید:

    الحمدالله…
    حسین قدیانی: به تلافی متن سالگرد قطعه ۲۶ این بار چیزکی شیرین می نویسم…

  3. آذرخش می‌گوید:

    ایول بابا!
    بالاخره سیداحمد رحم کرد به ما اجازه داد اول شیم.
    جا داره اینجا از این برادر خوب و بزرگوار تشکر کنم.
    🙂

  4. قاصدک منتظر می‌گوید:

    اینجا قطعه ای از بهشت است
    ماشالله

  5. خواهر شهید کاظم می‌گوید:

    چه عجب یه دفعه ما خواب نموندیم. جا نموندیم!!!!
    همش نگرانم اون وقتی که مهدی زهرا(عج) میاد تو خواب غفلت از غافله یاراش جانمونم!!
    مثل کابوسه….. خدا اون روزو نیاره…..

    تبریک داداش!
    دو ملیونی شد قطعه!
    انشاءالله در قلع و قمع دشمنای آقا رکورد بزنی فرمانده!

  6. حی علی الجهاد می‌گوید:

    به به!

    منتظریم …

    انشالله جشن ۲۰ میلیون بازدید که مترادف همون بسیج بیست میلیونیه …

  7. پری می‌گوید:

    ما “عنوان” نداریم. ما دومیلیون قطره خونیم هدیه به رهبرمان. دوملیون قطره خون ناقابل.

    با تقلب از متن جنگ “جمهوری اسلامی” با “انقلاب اسلامی”!

  8. سادات می‌گوید:

    سلام
    خصوصی!
    این اول شدن ها هم کمی تا قسمتی گزینشی است! شاهکار دیشب بود که متن کامنت اول را من فرستادم و جناب سید احمد به نام خودش زد! , منم گفتم عیب نداره خب دوست داره اول بشه دیگه!!!! متن شهید احمدی روشن منظورمه. حالا عمومی هم نشد, نشد
    حسین قدیانی/ عمومی: نخیر! سیداحمد زودتر از شما کامنت گذاشت… و بارها شده که کامنت اول سیداحمد را حذف کردم تا دیگران اول شوند. وانگهی! در اینجا، من به سیداحمد، بیشتر ظلم می کنم تا لطف! مبصر اگر نباشد، من مگر چند ساعت از روز، توی وبلاگ هستم که نظرات شما آن لاین دارد تائید می شود؟! قطعه ۲۶ جای این گلایه ها نیست… و اصلا پارتی بازی در کار نیست.

  9. سادات می‌گوید:

    باز آیینه و آب و سینی و چای و نبات
    باز پنج شنبه و یاد شهدا با صلوات…
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  10. ف. طباطبائی می‌گوید:

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

    انشاءالله تا ظهور امام زمان، هر روز پرتوان تر از قبل سرباز ولایت باشید.
    خدا قوت آقای قدیانی.

  11. سیداحمد می‌گوید:

    “دفاع حسین قدیانی از «قطعه ۲۶» دفاع خودش از خودش نیست؛ دفاع یک سرباز است از یک علم سرافراز”

    احسنت!

  12. قاصدک منتظر می‌گوید:

    انشاالله در پرتو نور خورشید و زیر سایه ی حضرت ماه, آسمان کلبه تان همیشه ستاره باران باشد!

  13. حی علی الجهاد می‌گوید:

    “به هر حال از بعد کمیت و کیفیت، تاثیر ادبیات «قطعه ۲۶» بر فضای سایبر، فضای مطبوعات و فضای رسانه ای کشور، -حتی رسانه ملی!- عیان تر از آن است که به بیان من نیاز داشته باشد.”

    هم با کلیت این مطلب موافقم، هم درباره خودم به شخصه صدق می‌کرد … ادبیات شما روی قلم خیلی از بچه‌ها تاثیر گذاشته …

  14. جواد می‌گوید:

    مرگ بر اسرائیل
    مرگ بر آمریکا
    مرگ بر انگلیس

    اول با این چند تا جمله شروع کردم تا کمی دلم خنک بشه
    و بعد اینکه:
    اضافه کن به آمار بالا، آمار خونده شدن مطالبتون که در سایتهای دیگه اومده بود
    .
    .
    و بعدتر اینکه ، یه پیشنهاد:
    در فضای گوگل پلاس خیلی انعکاس مطالبتون بین بچه حزب اللهی ها دیده نمیشه، فعلا تا این شبکه اجتماعی که خیلی هم داره رشد می کنه، فیلتر نشده، به نظرم بهتره که یکی از دوستان قبول زحمت کنند و تمام مطالب جدیدتون رو در فضای گوگل پلاس به اشتراک بذاره و کمی هم در گسترش انتشار اونها کار بکنه، یعنی به شبکه بچه حزب اللهی ها وصلش بکنه
    در آخر :
    ماشاء الله، حزب الله
    وبلاگ ما، حزب الله
    کامنت ما، حزب الله

  15. رضایی می‌گوید:

    آره داداش حسین! ما بارها دیده ایم که رسانه ملی مطالب شما را البته به سلیقه خودش خوانده و هیچ هم اشاره به منبع نکرده. حتی روزی که حاج بخشی را تشییع کردند، باز هم از تریبون نماز جمعه، برشی از متن شما خوانده شد……

    آره! ظاهرا عده ای خودت را دوست ندارند، اما این دلیل نمی شود که از مطالبت استفاده نکنند!!!! این بار مرده پرستی، قبل از فوت یک نویسنده رخ داده!!!! ان شاء الله الرحمن صد سال زنده باشی. بدان که می دانیم قدرت را و قدر مظلومیت شما را…

    باز بردار کامنتهای ما را سانسور کن. این هم اگر خواستی، خصوصی……….

  16. پسر همرزم شهدای والفجر می‌گوید:

    این نوشته نبود… بلکه مانیفست وبلاگ نویسی حرفه ای بود…… ممنونم داداش حسین! خیلی برای من که دوست دارم وبلاگ داشته باشم، آموزنده بود.

  17. سیداحمد می‌گوید:

    خسته نباشید داداش؛
    چه متن آموزنده ای!
    با این متن به سوال خیلی از دوستان که بارها و بارها در طول روز از شما راهنمائی می خواستند، پاسخ دادید و چقدر هم پر بار.
    کلاس وبلاگ نویسی حرفه ای شد!

  18. azadie.ir می‌گوید:

    بابت متن به جا و آموزنده تان ممنون
    استفاده کردیم

  19. چشم انتظار می‌گوید:

    چه کلاس آموزنده ای بود. امیدارم در حد خواندن و لذت بردن نباشه و فراموش کنیم و مثل بیشتر اوقات به روز مرگی بگذره.
    یک مطلب می خوام بگم ولی بیشتر روی سخن با خودمه. اونم اینه که گاهی شده شما چند روزی قطعه رو به روز نمی کنید و فقط در حد تأیید کامنت هاست و سیل کامنت ها و نظرات میاد که داداش حسین کجایین ما منتظریم نگران شدیم و … ولی در همین اثنا یک زحمت به خودمون نمی دیم حالا که داداش حسین گرفتاری یا کار خاصی دارد در ازای اون، وظیفه ی ایشون رو ما در وبلاگ خودمون انجام بدیم و همش منتظر این نباشیم که داداش حسین خوراک فکری به ما بدن.
    من خودم که اینگونه بودم و به جز موارد اندکی بیشتر متن هایی که شکسته بسته نوشتم متأثر از متن شما بوده. البته این کار محاسن بسیاری دارد اما ایرادش همینه که ما رو وابسته می کنه وابسته نه به اون معنای دلبستگی که دلبستگی به قطعه و داداش حسین یکی از افتخارات ماست.
    خیلی چیزها تو ذهنم هست که چون در حال حاضر نظام ندارم نمی تونم بگم ولی می خوام عرض کنم؛ این متنی که امروز گذاشتید رو من حاضرم با تمام چهارسال درسی که توی دانشگاه قلابی آزاد خوندم با افتخار عوض کنم. خیلی آموزنده بود.

  20. پری می‌گوید:

    طنز نبود اما شیرین بود.
    وبلاگ نداریم اما استفاده کردیم. ممنون.

  21. میلاد پسندیده می‌گوید:

    مبارکها باشد… ان شاءالله صد سال به این سالها

    عالی توصیه کردید… بزودی عملی می کنمشان!

  22. سنگربان می‌گوید:

    یادم واسه حاج آقا پناهیان یه متنی نوشتید با این عنوان؛ “منبری بر مدار مادری”…..
    بدون اغراق می گم شما تو فضای سایبری، کار تون کمتر از مادری نیست….
    خیلی از وبلاگ هایی که بهشون سر می زنم می بینم که چقدر قلم شون شبیه شماست… و یا از اصطلاحات شما وام می گیرند…
    البته خیلی ها تجربه شون بیشتر شده و قلم شون قوی تر ….
    که قطعاً همین خوندن مطالب قطعه خودش باعث این قوت شده….
    همین نکاتی که به دوستان سایبری گوش زد می کنید، خیلی موثر تو پیشرفت شون…
    خدا قوت …..
    التماس دعای ظهور….

  23. م.طاهری می‌گوید:

    خدا قوت…

  24. پیرمرد می‌گوید:

    کامنت من همیشه آخره، چند علت داره ۱-پیرم ۲-وب کلاس و سواد من نیست جوان که بودیم از این خبرها نبود ۳-از نظر مکانی و بالاجبار زمانی‌ فاصله زیادی داریم.

    بگذریم تبریک میگویم دو سالگی و دو میلیونی شدن قطعه را. این که من می‌‌بینم و از قلمت خون شهید جاریست جز این انتظار نمیرفت. خصوصا با این متن ثابت کردی تواضعت را، و بی‌ منّت در طبق اخلاص گذاشتی دانسته‌هایت را برای دیگران،خود علامت صعود تو و قطعه است. بیست میلیون که مربوط به قبل از بیداری اسلامی است، منتظر بسیج دویست میلیونی و بازدید کننده دویست میلیونی هستیم.انشا‌الله.

  25. ن.بهادری می‌گوید:

    چه خوب… و چه افتخار بزرگیست که روز تولدم با این مناسبت یکی شده…
    حسین قدیانی: مبارک باشه!

  26. حی علی الجهاد می‌گوید:

    “درمان این درد، شاید این باشد که ما باید با هم بخندیم و با هم گریه کنیم، اما با هم باشیم. هم را تنها نگذاریم و همدیگر را به حال خود رها نکنیم و انگیزه یکدیگر باشیم برای میدان های بعدی و فتنه های آتی.”

    نکات بسیار خوبی بود، اما برای به انجام رساندن برخی از آن‌ها که شاید خیلی هم واجب است، پیش‌فرض‌ها و مقدماتی نیاز است که محقق کردنش برای همه مقدور نیست و گاهی حتی چیزی شبیه محال می‌شود …

  27. مرتضى اهوازى می‌گوید:

    به امید توفیق روزافزون این قطعه مقدس…

  28. بی تاب هویزه می‌گوید:

    سلام

    “دیدید قلم تان به قول معروف قفل کرده و نمی آید، باور کنید گناه نیست اگر درباره این شهید، چیزی ننویسید!!”

    خدای من!
    چقدر جالب! دقیقا توصیف حسم بود و چقدر سخت تونستم بنویسم!!!

  29. ۲۰۰۱۱۹۱ نفر هستم.
    خیلی خوشحالم.

  30. چشم انتظار می‌گوید:

    این جناب پرسه در مه واقعا” حالش خوش نیست. امروز تو مصاحبه ی تلویزیونی در ترکیه می گفت: (دل مشغولی رهبران ایران و ترکیه) عموجان! امر به تو مشتبه نشه. ما در ایران فقط یک رهبر داریم اون هم امام خامنه ای است. نمی تونم قبول کنم از دهنش در رفته یا منظورش مسئولینه. چون آدم ملا لغتی مثل ایشون تو انتخاب کلماتش باید بیشتر دقت کنه. یکی نیست بهش بگه شما که اینجوری هستی مثل تو مجلس بردار از رو کاغذ بخون کاری نداره که.

  31. میلاد پسندیده می‌گوید:

    ان شاء الله دام این قطعه همیشه برکاته باشد 🙂

  32. بی تاب هویزه می‌گوید:

    همه متن عالی بود اما بند ۴، جواب خیلی از گره های ذهنیم بود. خیلی وقت بود دلم می خواست یکی در مورد نوشتن بهم تذکراتی رو بده!
    سپاس.

  33. مهدیار می‌گوید:

    سلام. قطعه ۲۶ در این دو سال موفق بوده است. در تایید نظرات منتقدین هم از آزاداندیشی قابل قبولی برخوردار بود. وقتی با زبان طنز می نویسید موفق تر هستید.
    در مجموع موفق باشید.

  34. بی نشان می‌گوید:

    سلام
    امیدوارم ۱۲۰ ساله و دومیلیاردی بشین!!!!!!!!
    فقط اگه میشه علاوه بر وبگذر و یه شمارشگر دیگر، یه ستون حضور و غیاب هم در نظر بگیرید تا هر وقت اومدیم تو قطعه و نظر خاصی(البته به جز تشکر و خیلی خوب بود و …) نداشتیم جلوی اسممون یه تیک بزنیم. البته نه برای اینکه ریا بشه ها فقط برای حس غروری که بودن در کنار ستاره ها به آدم دست میده …….

  35. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    ۲ سال؛ ۲ میلیون بازدید!
    رکورد شکست حزب الله!
    دمِ ســـــتاره هاش، گرم!
    داداش حسـین! ای والله!
    خسته نباشی؛ مبـصـــر!
    بسیجی ها! ماشــــاالله!
    دامتِ «قـطـــــــعـه» مدام
    برکاته!!.. ان شــــــــاءالله…
    .
    .
    .
    .
    “ما دانه های یک تسبیح ایم… زنده باد آن ریسمان که عامل اتصال ماست!”

  36. منتقد می‌گوید:

    آقای قدیانی در تاُیید صحبتهای حضرتعالی، یکی از صفات بارز شما خلق و خوی محمّدی شماست که در واقع میشه گفت شما همیشه تلاشتون در این بوده و هست که جذب حداکثری و دفع حداقلی داشته باشید. واقعاً نقد پذیری شما اگر کم نظیر نباشه، بینظیره. من بارها و بارها شاهد بودم که شما با صعهُ صدر چطوری سعی کردید با جملات قشنگتون افرادی مثل مهدیار یا امیر حسین را به راه راست هدایت کنید که این سعی و تلاش شما واقاً قابل ستایش هست. امیدوارم همیشه موفق باشید.

  37. سیداحمد می‌گوید:

    اربعین سید و سالار شهیدان بر اهالی قطعه مقدس ۲۶ تسلیت باد.

    نور دیده.. سربریده..
    ای برادر! خواهرت زینب رسیده… رفته و برگشته اما قد خمیده…

    http://upload20.ir/upload/1326471157257914295.wma

  38. چای پولکی می‌گوید:

    کاروان می آید از شهر دمشق
    بر سر خاک شه سلطان عشق

    کاروان با خود رباب آورده است
    بهر اصغر شیر و آب و آورده است

    کاروان آمد ولی اکبر نداشت
    ام لیلا شبه پیغمبر نداشت

    کاروان آمد ولی شاهی نبود
    بر بنی هاشم دگر ماهی نبود

    «اربعین سید و سالار شهیدان تسلیت باد»

  39. مسعودساس می‌گوید:

    سلام

    ممنون از نکاتی که بیان کردید

    ما منتظر سه هزار میلیارد بازدید هستیم

  40. سلاله 9 دی می‌گوید:

    به یاد قدیم ها؛
    “ما بی شماریم، حرفی هست؟”

    نکات خواندنی ای را بیان کردید، به ویژه نگاهی که به سوژه یابی شده بود در متن.

    انشاءالله خدا، حافظ قطعه ای از بهشت باشد و قطعه مون همیشه پابرجا.

  41. حی علی الجهاد می‌گوید:

    دانشجویان عزیز اگر دوست دارند ادامه دهنده راه شهید بزرگوارمان باشند، این طومار را امضا کنند …

    کمپین خودجوش دانشجویان ایرانی برای همکاری داوطلبانه با سازمان انرژی اتمی
    http://dararezoyeshahadat.blogfa.com/
    فرزندان عاشورا …

  42. سایه می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی خیلی استفاده کردیم ولی شما هم ی قول که نه چون نمی تونید، ولی سعی کنید اگه دوستان مطلبی رو اینجا تبلیغ می کنند شما هم بخونید و اگه وقت داشتید در حد چند کلمه نظر بگذارید باور کنید خیلی تاثیر داره… موفق باشید.

  43. سایه می‌گوید:

    اگه گاهی نقدی هست از روی ارادته و لاغیر . راستی ما نفهمیدیم کامنتها رو شما تایید می کنید یا مبصر کلاس؟

  44. سلاله 9 دی می‌گوید:

    چه قدر قشنگ است این عبارت:

    “مومن، نفس کشیدنش هم باری به هر جهت نیست”

  45. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۲۳:۵۰
    تعداد افراد آنلاین: ۲۶ نفر

    ماشالله حزب الله
    داداش حسین بی همتای بسیجیها فــــــــــــدائی داری…

  46. پرستو می‌گوید:

    سلامی بعد از مدتها
    توصیه های خوبی بود.واقعا بعضی از وبلاگای ارزشی ضعیفن .وبلاگ خودمم تعریفی نداره هرچند! به نظرم وبلاگ نویسای ارزشی باید یه انجمنی چیزی از نوع راستکی اش داشته باشن تا با هم هماهنگ باشن.

  47. قاصدک منتظر می‌گوید:

    بگویم امشبت, شعر و بیانی
    سخن در وصف استاد قدیانی
    سخن گویم تو را از قطعه ی عشق
    دو میلیونی شده این محفل عشق
    حسین, قطعه, قلم با جوهر خون
    بود خاری به چشم دشمن دون
    حسین است مرد میدان نبرد است
    حسین است پر خروش و رادمرد است
    حسین است پور شیرمردی شهید است
    جلوی فتنه گر همچون حدید است
    حسین است رهبری فرزانه دارد
    که عشقش در دل او خانه دارد
    حسین است خانه اش بیت حبیب است
    مرامش همچون عابس, بن شبیب است
    حسین است رهبرش را دوست دارد
    به وقتش جان به راهش می سپارد
    حسین است راه پیمای ۹ دی
    بود او راوی “ساندیس می” و نی
    بگوید زنده باد ان ریسمانی
    که کرده وصل, دل یاران جانی
    چو باشد راه او راه خدائی
    بگویندش داداش داری فدائی
    خلاصه غیرت است از پای تا سر
    که رفته وصفش از گردون فراتر
    در اخر گویمت باز اربعین است
    مصیبتهای زینب بی قرین است
    دل هر شیعه ای خیلی غمین است
    تمام درد شیعه درد دین است
    دل این قاصدک گر چه صبور است
    ولیکن چشم بر راه ظهور است

  48. سادات می‌گوید:

    الیوم… الیوم… حزن الفاطمه

  49. چشم انتظار می‌گوید:

    زیبا بود جناب قاصدک منتظر.

  50. ستاره خرازی می‌گوید:

    ستون یمین رو میام پایین نه اینکه عرضش کمه، خیلی طولش زیاده
    با خودم میگم یعنی می تونم همش رو بخونم
    شروع می کنم
    چهار/ ۳
    چهار/ ۴
    بیشتر به دلم نشست
    متن به شدت دلنشینه
    یه دفعه دیدم رسیدم به اولین کامنت
    باورم نمیشه چه زود تموم شد
    دلم نمیاد جمله ای رو جدا کنم
    شاید دل بقیه جمله ها بشکنه
    همه متن با هم و در کنار هم زیبا بودند
    ممنون
    موفق باشید

  51. خواهر شهید کاظم می‌گوید:

    پس از بارها تکرار دلنشین این کلام: باز هم دستتان درد نکند و خسته نباشید!
    به قول حاج بخشی: کی خسته اس، دشمن ….. صد البته

    نکات بسیار آموزنده ای بود. مخصوصا من بیچاره که باید با سوژه های جدید و بکر ، هی به دست بیاورم دل این سردبیر ماهنامه مان را.
    ماهنامه داخلی هیئت یا ثارالله الحسین……. اسمش بیرق است.
    نکاتی که شما بیان کردید خیلی کمک میکند به من در نوشتن انشاءالله…
    از خدا می خواهم که سایه ی شما و امثال شما( که البته زیاد نیستند) بر سر ادبیات این مرز و بوم مستدام باشد و قلمتان همیشه از خون شهدا رنگ بگیرد.

  52. ققنوس19 می‌گوید:

    بسم الله الرحمن الرحیم
    اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
    باسلام واحترام – خدا قوت
    ضمن تسلیت اربعین شهادت جانسوز امام حسین (ع) و یاران با وفایش منتظر حضور شما عزادار حسینی هستیم با مقالۀ « آخرین مرد قبیلۀ عشق »

    اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد(ص) اللهم العن اباسفیان و معاویه و یزیدبن معاویه علیهم منک اللعنه ابدالابدین ، اللهم العن هم جمیعا
    ………………….
    ممنون و دو صد تشکر از بابت نکات آموزنده تان! چشم حتماً به کار می گیریم.یاحق

  53. سجاد می‌گوید:

    سلام داداش حسین، منم تازگیا قطعه ۲۶ی شدم.
    بیشتر از هر چیزت (به یاد مرحوم ظاهرا زنده مهندس)صداقتت دلنشینه و عشق به حضرت ماه که مارو به هم میرسونه.

  54. صبا می‌گوید:

    خسته نباشید
    نظرات شاید بخش کوچک اما مهمی از قطعه هستند از این رو از این فرصت که متن “قطعه” است استفاده می کنم و می پرسم آنچه را که همیشه دلم می خواست بپرسم؛ ویژگی های یک کامنت خوب از نگاه شما چیست؟ چه چیز هایی را باید در مورد کامنت رعایت کنیم؟ فقط در مورد متن باید نظر گذاشت؟ در قطعه وقتی یکی از دوستان برای کامنت مان جواب می گذارد باید جوابش را بدهیم؟ یا نه اصلا درست هست که در مورد کامنت های دوستان نظر بگذاریم؟ و …
    خداییش سوژه های تان متفاوت است و نوع نگاه تان ناب. وقتی نوشته های تان برای آقا را می خوانیم دلمان پر می کشد و ارادت مان نیز به شما مضاعف می شود.
    همواره در پناه ولایت باشید.

    «حزب فقط حزب الله، سیدعلی، روح الله».

  55. احساس می‌گوید:

    «هر کجا دارید کار می کنید، همان جا را مرکز جمهوری اسلامی در نظر بگیرید».
    این جمله” آقا” اگر سرلوحه کار همه مان شود واقعا چه بگویم؟ عالی میشود

  56. عمار می‌گوید:

    “حزب فقط حزب الله، سید علی، روح الله”

  57. عمار می‌گوید:

    *فردا فرار شاه معدوم*

  58. حسین می‌گوید:

    حالا این آیات القرمزی کی هست ؟

  59. عمار می‌گوید:

    محض اطلاع جناب حسین:
    یه شاعره بحرینی که زیر بدترین شکنجه ها شهید شد!

  60. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    حسین قدیانی، من چقدر تو رو دوست دارم.
    شدیدا خسته نباشی. کاری کردی کارستان.
    یه خسته نباشید هم به سالار قطعه ” سید احمد”

  61. سیداحمد می‌گوید:

    جناب اسلامی ایرانی؛

    ارادتمندیم برادر!

  62. بی تاب هویزه می‌گوید:

    سلام
    یک مطلب جدید نوشتم که سوژه اش حاصل گفته های همین پستتون هست. نامه علیرضا به پدرش. راستش قبل از چاپش خیلی دلم می خواست می خوندیدش و ایرادهاش رو از نظر خودتون می گفتید اما مشکلم اینه که تا قبل چاپش نمی تونم بزارم تو وبم:(

  63. حامد توکلی می‌گوید:

    حسین جان نکات ارزنده ای گفتی سعی میکنم رعایت کنم.

  64. پرستو می‌گوید:

    باسلام
    در این دنیای بی در و پیکر مجازی، بار دوم است که به وبتان می آیم. وبکی دارم حاصل تجربیات یک ساله. قلمم بدکی نیست. گاهی تند می شود و گاهی سرد. اگر بیایید و یک نقد کارشناسی داشته باشید دعایتان می کنم.
    مطالعه ی کتب ادبی را خوب آمدید. می خواستم این را به دوستانم گوشزد کنم اما می دانم که بی حوصله اند. حال، تکرار این امر، دلیلی شد بر محکم شدنم بر این توصیه به دوستان.
    بمانید هرروز بهتر از دیروز.

  65. بر و بچه های سایبری می‌گوید:

    …………………..

  66. سیداحمد می‌گوید:

    لااقل از بچه های ثابت انتظار می رود اصول نگارشی را رعایت کنند؛
    حداقل کاری است که می شود انجام داد، نه؟
    دوستان لطفا همکاری کنید!

  67. Aref می‌گوید:

    سلام! از جمله اینجا قطعه ای از بهشت است نه با قلم، که با خون باید نوشت خیلی خوشم آمد.

  68. لبیک یا حسین می‌گوید:

    زمانیکه فراخوان اولین کامنتها را دادید کامنتم را پیدا کردم ولی نمیدانم چی شد که اطلاع ندادم حالا فکر کنم فرصت خوبی باشه در دومین سالگرد قطعه که اعلام کنم الآن دقیقا یک سال و هفت ماه از اولین کامنت من میگذرد و چه روزها و شبهایی که گذشت.

    در ۶ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۳:۳۱ اولین کامنتم را درباره متن شما با عنوان “نامه حسین قدیانی به رئیس بنیاد شهید ” که در ۴ شهریور نوشته شده بود گذاشتم البته با نام “بالاتر از آسمان” و متن کامنت این بود: و آقای زریبافان، یا نه بهتر بگویم آقای مشایی! جوابتان با عباس ابن علی.

  69. لبیک یا حسین می‌گوید:

    راستی از ۶ شهریور ۸۹ تا ۶ بهمن ۹۰ میشه یکسال و پنج دماه!

  70. بچه محله امام رضا می‌گوید:

    چرا مبارز کلیپ باز نمیشه؟
    یه مطلب در رابطه این ماجرا بده حاجی…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.