…و به «حاج بخشی» گفتیم؛ مجلس، جای شما نیست ای عزیز!

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ عکس: علی اکبر بهشتی

همین الان رفت از خانه مان «امین». بی حال بود. آنقدر خسته و کوفته و بی رمق و بی جون که شام را نیمه کاره ول کرد. آمده بود درددل کنیم و مرور خاطرات همان روز قشنگ آفتابی که ۲ تایی رفته بودیم تا با حاج بخشی و همرزمش و دختر محترمه اش… اسلحه و لندکروز و سربند و جبهه و جنگ و پلاک بشینیم به گفت و گو. دارم لعنت می کنم خودم را که چرا مصاحبه را پیاده نکردم و چرا تنظیمش نکردم و چرا آماده نکردمش برای چاپ. امین گفت؛ کاستش را که داری؟ گفتم؛ آره، اما الان دیگه؟! که پز بدهیم گفت و گوی منتشر نشده با حاج بخشی! عکس منتشر نشده از حاج بخشی! حرفهای جدید حاج بخشی!… بی مرامی های جدید ما! بی معرفتی های جدید ما! نالوطی گری های منتشر نشده از ما! جدیدترین ورژن نامهربانی!… بابا جون! ما از رسانه ملی هم بدتریم؛ منتهی کسی نیست، بی معرفتی های ما رو  نقد کنه!! می فهمی؟!

آره دیگه! اون زمان که دوم خردادی ها داشتن توی روزنامه هاشون، می توپیدن به حاج بخشی، خیلی از ما حاضر نشدیم خودمون رو خرج حاجی کنیم! صرف نداشت! تازه! شده بودیم منتقد یه سری از کاراش! واضح تر بگم؟!

حالا چه لزومی داره همه جا با اسلحه بیاد؟!…  و همه جا با سربند؟!… و همه جا با شعار «ماشاء الله حزب الله»؟!… و همه جا با پوتین؟!… و همه جا با لباس پلنگی؟!… و همه جا!! جا و بی جا!!… و همه راهپیمایی ها، بیاره اون لندکروز کربلای پنجش رو؟! ماشین درب و داغونش رو؟!

گاهی هم البته خودش بهوونه می داد دستمون و به سرش می زد که نماینده مجلس بشه! همچین فوری تکون می خورد شاخکهای بصیرت مون که!… که؛ 

– حاجی! مجلس، جای شما نیستش که قربونت برم! این یکی رو بی خیال!

بصیرت این رو داشتیم که به حاج بخشی، یاد بدیم خیلی چیزها رو، اما در عین حال به علی مطهری رای می دادیم که بره مجلس!! فقط چون کت شلوار تنش بود و بلد بود جلوی آقای هاشمی، تا کمر خم شه! فقط چون احمد توکلی، کت شلوار تنش بود و بلد بود نامه بنویسه به آقای هاشمی که شما کجا؟! آقازاده هاتون کجا؟! شما خرج خودت رو از بچه هات جدا کن، ما هم فتیله رو می کشیم پایین و آشتی آشتی، با هم می ریم تو کشتی!! تازه! «آقا» هم گفته؛ جذب حداکثری!!

نه که کربلای پنج نبودیم ها! حتی اون وقتی که پدر خوب بچه های جنگ رو هم داشتن روزنامه های زنجیره ای علنا مسخره می کردن و رسما بهش فحش و ناسزا می دادن، توی صحنه نبودیم! نبودیم دیگه!

ای بابا! منم معتقدم که مجلس، جای امثال حاج بخشی نیست. مجلس جای اون نماینده ایه که اگه شعور داشته باشه، باید وقت زنده بودن حاج بخشی و حاج بخشی ها ازشون دفاع کنه، نه حالا! مجلس دقیقا جای علی مطهریه! جای وکلای ساده زیست! نماینده های خیلی ساده زیست! می دونی رفیق! به حقوق نماینده ها اصلا نمی خوره که به هیچ کدومشون بگیم ساده زیست! از اصولگرا گرفته تا اصلاح طلب! همه شون رو می گم! همه شون! مردم می خندن بهمون! مادران شهدا به ویژه!! گاهی که از این شعرها خودمم می گم و از این شعارها خودمم می دم، اول خودم به خودم می خندم! بعد بابام بهم اخم می کنه که؛ حرف حق رو بنویس! از چی می ترسی پسر؟! می ترسی حرف حق رو بزنی، پس غلط می کنی از من و خون من و اسم من، مایه می ذاری!… پس برو اول، فامیلی ات رو عوض کن، بعدم، اسمی رو که من واست انتخاب کردم!… مرد باش پسر!

می دونی چیه؟! ساده زیست، حاج بخشی بود که وضعش به نوبه خودش بد نبود، اما با خرج خودش می رفت جبهه و با خرج خودش بچه هاش رو کفن و دفن می کرد! مال خودش توی جیبش بود، نه بیت المال. گاهی ما جوک تعریف می کنیم برای همدیگه! یه نماینده ساده زیست که حقوقش ماهی چند میلیون تومنه؟! که خونه اش چند می ارزه؟! که از چند جا حقوق می گیره؟! که پسرش؟! که دخترش؟!

دیدین این کارت دعوت مراسم ختم اموات حضرات رو؟! لاکردار، همه شون با همه شون فامیلن!! اما فامیلای ساده زیست! یه هزارفامیل، منتهی از نوع اسلامی اش که جریان انحرافی با سران فتنه لولیده، جفتشون با آقایون ساده زیست!! جالب اینکه همه شون هم با همه شون دعوا دارن!! و فقط توی یه جا با هم آشتی ان! توی صف حقوق!! و صف مزایا!! و صف کوفت!! و صف زهرمار!! و البته، توی مساجد بورس ختم!

الان اما دارم به این فکر می کنم که گیرم حاج بخشی می رفت مجلس؛ چی می شد مثلا؟! نه خداییش! چی می شد مثلا؟! خیلی مثلا بدتر می شد از فلانی و بهمانی و فلانی ها و بهمانی ها؟! نه دیگه، جواب منو بده! الان اگه مادر شهید کارور بره مجلس، خیلی بخواد بد بشه، چی می شه؟!

***

همین الان نشسته ام و دارم گوش می دهم به حرف های پدر خوب جبهه ها. گفت و گویی مال ۲ سال پیش. شاید کمتر. صدای حاج بخشی، پیچیده توی گوشم، توی چشمم، توی قلبم، توی اشکم… نگاهم به عکس های آن روز است و صدایم دورتر از صدای حاج بخشی، داره شنیده می شه… امین داره از حاجی می پرسه؛ چند وقت جبهه بودی؟! من می گم؛ بگو چند وقت جبهه نبودی!!… و حاج بخشی داره می خنده و خنده هاش داره گرم می کنه مصاحبه رو. مثل همین الان که داره گرم می کنه بساط آن سوی هستی رو… با چی؟! با «ماشاء الله حزب الله»… چه حلال زاده! همین الان نمی دونم وسط کدوم سئوالمه که داره می گه؛ «ماشاء الله حزب الله»… داره می خنده!… بیا گوش کن! 

*** *** ***

یه عده پز می دن؛ ما با امام عکس داریم، یه عده پز می دن؛ ما با «آقا» عکس داریم… یه عده هم بگذار پز بدن که با سعید قاسمی و حسین یکتا و سایت فاش نیوز و مادر شهیدان یزدان خواه و مادر شیرودی و بابای شهید شادفر و حمید داوودآبادی و مرتضی شادکام و حسین بهزاد و بسیجی های همین دوره زمونه… با باباشون عکس دارن! با مادرشون عکس دارن! ماها از دریچه بچه های جنگ، زیاد با «خمینی و خامنه ای» عکس داریم. ما با حاج بخشی عکس داریم؛ «ماشاء الله حزب الله».

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ عکس: علی اکبر بهشتی

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم الله… ماشاء الله حزب الله!

  2. ف. طباطبائی می‌گوید:

    مبـــادا خــویشتــن را واگــذاریــم… امام خویش را تنها گذاریم
    ز خون هر شهیدی لاله ای رست… مبادا روی لاله پــا گذاریم

    “قیصر امین پور”

  3. به جای امیر می‌گوید:

    صد درصد! (گفت و شنود)

    گفت: یکی از حامیان فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ که برای بی بی سی هم نظرات شرعی(!) می داد، در دیدار با تعدادی از دانشجویان بر ضرورت مقابله با ظلم و ظالم تاکید ورزیده است.
    گفتم: یعنی از اینکه در فتنه ۸۸ با آمریکا و اسرائیل و انگلیس و منافقین و بهایی ها و مارکسیست ها و سلطنت طلب ها همراهی و همکاری کرده بود پشیمان شده و توبه کرده است؟!
    گفت: ای بابا! اصلاً به روی خودش هم نیاورده!
    گفتم: حتما از آمریکا و اسرائیل و انگلیس و دیکتاتورهای عرب به عنوان ظالم و ستمگر اسم برده است.
    گفت: کجای کاری؟! مگر کسی که در فتنه ۸۸ با آمریکا و اسرائیل همراهی داشته است جرأت می کند آنها را ظالم و ستمگر بنامد؟!
    گفتم: پس منظورش چیست؟ و اصلا با آن سابقه ای که دارد چی شده که از مبارزه با جنایتکاران حرف زده است؟
    گفت: اتفاقا در همان سخنرانی انگیزه خود را لو داده و گفته است «بعضی از همدست های جنایتکاران به ظاهر علیه ظلم و ستم موضع می گیرند تا هویت خود را پنهان کنند.»
    گفتم: چه عرض کنم؟! شخصی می گفت؛ کسانی که صد درصد نسبت به چیزی اطمینان دارند، آدم های قابل اعتمادی نیستند. از او پرسیدند؛ چقدر به این حرف خودت اطمینان داری؟ جواب داد؛ صد درصد!

  4. سیداحمد می‌گوید:

    “بصیرت این رو داشتیم که به حاج بخشی، یاد بدیم خیلی چیزها رو، اما در عین حال به علی مطهری رای می دادیم که بره مجلس!!”

    “مجلس دقیقا جای علی مطهریه! جای وکلای ساده زیست! نماینده های خیلی ساده زیست!”

    “گیرم حاج بخشی می رفت مجلس؛ چی می شد مثلا؟! نه خداییش! چی می شد مثلا؟!”

  5. آذرخش می‌گوید:

    ما هم همپای نوشته تون اشک ریختیم.
    روحش شاد….

  6. سلاله 9 دی می‌گوید:

    “دیدین این کارت دعوت مراسم ختم اموات حضرات رو؟! لاکردار، همه شون با همه شون فامیلن!! اما فامیلای ساده زیست! یه هزارفامیل، منتهی از نوع اسلامی اش که جریان انحرافی با سران فتنه لولیده، جفتشون با آقایون ساده زیست!! جالب اینکه همه شون هم با همه شون دعوا دارن!! و فقط توی یه جا با هم آشتی ان! توی صف حقوق!! و صف مزایا!! و صف کوفت!! و صف زهرمار!! و البته، توی مساجد بورس ختم!”

    آخ آخ. گفتید حرف حق تلخ را. داغی است این ها روی دل ما.

  7. “گیرم حاج بخشی می رفت مجلس؛ چی می شد مثلا؟! نه خداییش! چی می شد مثلا؟!”

    هیچی…
    حسین قدیانی: واقعا معذرت می خواهم ازت به خاطر نقطه چین!! قبول دارم اونکه گفتی رو اما…

  8. سیداحمد می‌گوید:

    ممنون داداش حسین؛
    برای آروم گرفتنِ دلِ تنگ، اشک شاید چارۀ خوبی باشه…

    “امین داره از حاجی می پرسه؛ چند وقت جبهه بودی؟! من می گم؛ بگو چند وقت جبهه نبودی!!… و حاج بخشی داره می خنده و خنده هاش داره گرم می کنه مصاحبه رو.”

  9. اما…گلوله ای که بتونه اونو از پا در بیاره وجود نداره!

  10. سلاله 9 دی می‌گوید:

    *و به «حاج بخشی» گفتیم؛ مجلس، جای شما نیست ای عزیز!*
    مجلس دقیقا جای علی مطهریه!
    آشتی آشتی، با هم می ریم تو کشتی!! «آقا» هم گفته؛ جذب حداکثری!!
    .
    حاج بخشی می رفت مجلس… خیلی مثلا بدتر می شد از فلانی و بهمانی؟!
    ؛، …،؛
    توی صحنه نبودیم! نبودیم دیگه!

  11. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    روایت اسکات پیترسون امریکائی از حاج بخشی
    http://dehnamaki.blogfa.com/post-447.aspx

  12. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    “بصیرت این رو داشتیم که به حاج بخشی، یاد بدیم خیلی چیزها رو، اما در عین حال به علی مطهری رای می دادیم که بره مجلس!! فقط چون کت شلوار تنش بود و بلد بود جلوی آقای هاشمی، تا کمر خم شه! فقط چون احمد توکلی، کت شلوار تنش بود و بلد بود نامه بنویسه به آقای هاشمی که شما کجا؟! آقازاده هاتون کجا؟! شما خرج خودت رو از بچه هات جدا کن، ما هم فتیله رو می کشیم پایین و آشتی آشتی، با هم می ریم تو کشتی!! تازه! «آقا» هم گفته؛ جذب حداکثری!!”

    اشک و خونِ دل…

  13. سیداحمد می‌گوید:

    “اسمی رو که من واست انتخاب کردم”

    حسین… حسین… حسین

  14. سیداحمد می‌گوید:

    {اسلحه ات را زمین نمی گذاریم}

    احسنت…

  15. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    “نه که کربلای پنج نبودیم ها! حتی اون وقتی که پدر خوب بچه های جنگ رو هم داشتن روزنامه های زنجیره ای علنا مسخره می کردن و رسما بهش فحش و ناسزا می دادن، توی صحنه نبودیم! نبودیم دیگه!”

    هی پیش خودم دارم توجیه می‌کنم: خب اون موقع بچه بودم خب! بصیرت چه می‌دونستم چیه اصلا! …!
    یکی این مواقع بهم می‌گه: مرگ حالا که می‌فهمی این چیزا رو!!
    خدا بهمون بصیرت واقعی بده که دیگه این‌طوری شرمنده نشیم…
    حسین قدیانی: علیه همین حاج بخشی نوشتن لباس شخصی و پیر خشن و اون کسی که زندگی رو با جنگ، عوضی گرفته، اومدم یه متن نوشتم و دادم اصولگراترین روزنامه کشور، طرف محترم گفت؛ ایشون البته محترمه ها، اما اینقدر نمی ارزه که بخوایم چیز کنیم خودمون رو!! حالا اما همچین درشت کار می کنن عکسش رو توی روزنامه شون که باید بیایی و ببینی و خون گریه کنی!! مرده پرستی آئین ماست!!

  16. سلاله 9 دی می‌گوید:

    ما با حاج بخشی عکس داریم؛ «ماشاء الله حزب الله».
    .
    .
    و البته آسمان و خدا

    این حضور خدا خیلی زیبا و دلچسب بود. ممنون

  17. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    آقای قدیانی دیروز به خانواده گفتم الان همه حاج بخشی شناس می شوند و چند روزی خودشان را خفه می کنند و عکس هایشان را رو می کنند. اما مطلب هیچ کسی به اندازه آقای قدیانی دلچسب نیست.
    علتش هم این بود که شما بارها از ایشان یاد کردید و چند مطلب اختصاصی راجع بهشان نوشتید. شما عکس هایتان با ایشان را ماه ها پیش با افتخار برایمان گذاشتید.
    شما رو سفیدید، شک نکنید که رو سفیدید.
    رو سیاهی ماند به محافظه کاران و ترسوها، به مرده پرست ها!!

  18. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    “مرده پرستی آئین ماست!!”

    خداییش حاج بخشی چهره‌ی ماندگار نبود؟! من موندم یعنی این یارو “پیترسون” بصیرتش از حضرات بیش‌تره یا انصافش یا چی؟!
    خدا عاقبتمون رو بخیر کنه
    حسین قدیانی: یه ۲ تا درشت بار این مردک عوضی دامت برکاته کرده توی این گفت و گو، که فقط به درد سانسور کردن می خوره، و الا چیز می شه دیگه!! خودتون که در جریان هستین!!

  19. سلاله 9 دی می‌گوید:

    حاج بخشی:

    ما خشونت طلب نیستیم، ولی در برابر اهانت به ارزش هایمان سکوت نخواهیم کرد.
    کسانی که شعار ملی گرایی می دهند، حتی یک سیلی برای ایران نخورده اند!
    حاج بخشی نفوذی است؟ اصلاً همه ما نفوذی هستیم!
    اگر نفوذی هایی مثل ما نباشند، به راحتی جناح ها بر سر حزب الله و ارزش هایش معامله می کنند.

    اسفند ۷۸

  20. احساس می‌گوید:

    ” اول خودم به خودم می خندم! بعد بابام بهم اخم می کنه که؛ حرف حق رو بنویس! از چی می ترسی پسر؟”

  21. احساس می‌گوید:

    “ساده زیست حاج بخشی بود که مال خودش توی جیبش بود، نه بیت المال”

  22. کبوترحرم می‌گوید:

    .~* اللهم صلعلی محمد و ال محمد و عجل فرجهم *~.

  23. حنظله می‌گوید:

    مظلوم امثال حاج عل فضلی و هزاران جانباز و رزمنده دفاع مقدس هستندکه امروز در این روزگار آزگار دیگر سکه شان خریداری ندارد.
    مظلوم حسن طهرانی مقدم است که تازه پس از شهادتش فهمیدیم خدماتش را…
    مظلوم حزب الله است…

  24. انتظار می‌گوید:

    خداوند بر درجاتش بیفزاید….
    ای شهید گمنامیت نشان از صداقت توست… درست است که به ظاهر در باغ شهادت را بستند اما الان هم می شود شهید شد…باید طالب باشی و طالبت شوند.
    اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک آمین یا رب العالمین

  25. چشم انتظار می‌گوید:

    یک لحظه غرور، یک لحظه افول، یک لحظه شادی، یک لحظه غم، یک لحظه درنگ، یک لحظه تفکر. و در میان تمام این لحظات خواندن متن، اشک و شرمندگی توأمان.

  26. میلاد پسندیده می‌گوید:

    از اول متن تا آخر کامنت ها هی نفس عمیق منقطع کشیدم و آه دادم بیرون… باز هم.

  27. چشم انتظار می‌گوید:

    با این قسمت از متنتون خیلی صفا کردم بی نظیر بود.
    .
    .
    همین الان نشسته ام و دارم گوش می دهم به حرف های پدر خوب جبهه ها. گفت و گویی مال ۲ سال پیش. شاید کمتر. صدای حاج بخشی، پیچیده توی گوشم، توی چشمم، توی قلبم، توی اشکم… نگاهم به عکس های آن روز است و صدایم دورتر از صدای حاج بخشی، داره شنیده می شه… امین داره از حاجی می پرسه؛ چند وقت جبهه بودی؟! من می گم؛ بگو چند وقت جبهه نبودی!!… و حاج بخشی داره می خنده و خنده هاش داره گرم می کنه مصاحبه رو. مثل همین الان که داره گرم می کنه بساط آن سوی هستی رو… با چی؟! با «ماشاء الله حزب الله»… چه حلال زاده! همین الان نمی دونم وسط کدوم سئوالمه که داره می گه؛ «ماشاء الله حزب الله»… داره می خنده!… بیا گوش کن!

  28. چشم انتظار می‌گوید:

    چقدر این کلیپ دلنشینه. حتما” خیلی ها دیدن ولی به ده بار دیدنش می ارزه.
    http://www.mobarezpress.com/?p=3285

  29. میم قبادی می‌گوید:

    وقتی تلوزیون به ظاهر اسلامی مون گفت حاج بخشی به رحمت خدا رفت اولین بار بود که اسمش رو میشنیدم.خودمم نفهمیدم مشکل از کجاست. از من که بعد بیست و یک سال عمر بی برکت و سوزوندن اکسیژن مفت و کفران نعمت،پیشکسوتان عرصه ی شهادت و ایثار رو فراموش کردم و انگار نه انگار که یه زمانی یه عده رفتن تا از اسلام و ولایت دفاع کنن و تا یکی مثه من لغلغه ی زبونش بشه امام خامنه ای! یا شایدم یه عده از عمد میخواستن نسل من یادش بره همچین افرادی وجود داشتن تا نظریات اخوی فوکویاما راحت تر به خوردمون بره و بشیم رفاه طلب و جای متوسلیان و همت ، بشیم عاشق آرنولد و رمبو و جای حدادیان و آهنگران ، رضا یزدانی و ساسی مانکن گوش کنیم و قلیون میوه ای و دختر بازی بشه تفریحات سالممون و شلوار پاره پامون کنیم و هندز فری تو گوش بذاریم و در هنگام چت و مخ زنی اینترنتی به خودمون افتخار کنیم که به روزیم و بسیجی ها رو بچه های آقا صدا بزنیم و بهشون بگیم خشک مذهبی و متحجر و هر جا دیدیمشون مسخرشون کنیم و بعد با افتخار داد بزنیم و بگیم آزادی اندیشه با ریش و پشم نمیشه! واقعاً خودمم گیجم می دونم تقصیر خودم هم بوده ولی به قول مداحامون یه چیزی بگم که ناله ات بلند بشه و اشکت سرازیر؟ من آقای دوربینی رو بیشتر از همت میشناسم. من خاطرخواه دختر شدن رو خیلی خوب از سریالهای تلوزیون به ظاهر اسلامی یاد گرفتم اما کسی به من یاد نداد چگونه عاشق سید علی باید شد. من فهمیدم نود جز بی خوابی چیزی به آدم نمی دهد اما معنای بی خوابی سید علی در ایام فتنه را هنوز که هنوز است نفهمیده ام. نفهمیده ام که جنگ نرم چیست نفهمیده ام که افسر جنگ نرم کیست نفهمیده ام که خامنه ای تنهاست یعنی چه؟من در جغرافیا خواندم رشته کوه آند در آمریکاست اما نخواندم دوکوهه کجاست و در تاریخ خواندم آغا محمد خان که بود و چه کرد که از مردی انداختنش اما کمیل چه بود و چه کرد و چرا فراموشش کردند را نخواندم.کسی برایم خدا را ثابت نکرد اما به من گفتن نماز بخوان. من شاملو را بیشتر از آغاسی می شناسم من ……
    حوصله ام سر رفت. نمیدانم دیگر از کجا ناله سر دهم از عمری که سوزاندم یا عمری که سوزاندند اما یک چیز را خوب میدانم تا آخرین قطره ی خونم را نثار امام زمان و انقلاب و شهدا و سید علی خواهم کرد البته اگر به آخرین قطره برسد!

  30. مجتبی قاف می‌گوید:

  31. ن.بهادری می‌گوید:

    نمی دانم چرا دلم انقدر سوخت…مرد بود واقعا.

  32. ققنوس19 می‌گوید:

    بسم الله الرحمن الرحیم
    اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
    باسلام واحترام
    انا لله و انا الیه راجعون
    خدا رحمتش کند و با خوبان درگاهش محشورش فرماید.
    الهی اگر جز سوختگان را به ضیافت الهی نمی خوانی ، ما را بسوز آنچنان که هیچ کس را آنگونه نسوخته باشی

  33. تنها آه می کشیم از نبود حاجی بخشی،
    اما این بغض لعنتی جلوی آن را هم گرفت…

  34. بی تاب هویزه می‌گوید:

    سلام

    امثال علی مطهری ها و… میرن مجلس چون تقصیر خودمونه! چون یه جاهایی درست انتخاب نمی کنیم و یه جاهایی همین بچه مذهبی های خودمون از اینکه ناراضی از عملکردها هستن می گن ما نمی ریم رأی بدیم یا میریم می نویسیم “امام زمان عح”!!

    اگر اون زمان اصوالگرا ترین روزنامه حاضر نشد در دفاع از حاجی بخشی مطلبی بزنه و از خودش خرج کنه، همین الان هم کم نیستند! توی این دو روزه چندنفر صداشون نسبت به حکم دختر هاشمی رفسنجانی درآمد؟! خیلی وقته که انگار تخم صراحت رو ملخ مصلحت و تنبلی بچه مذهبی ها خورده!

    اگر حاجی بخشی ها به باد فراموشی سپرده میشن و ایرانی جماعت شده مرده پرست، خودمون داریم این کارها رو می کنیم نه هیچ کس دیگه!

  35. بی تاب هویزه می‌گوید:

    دو جمله آخرمان از ممیزی رد نشد!
    اما حق بود…

  36. اینجا قطعه ای از بهشت است……..

    سلام نفسی دوباره گرفتم بخدا
    شهادت نصیبتون انشالله

  37. عمار می‌گوید:

    سلام. این خوراکه دامت برکاته و بقیه جغله هاست!!!!!! به خاطر همین حیفم اومد ننویسم:

    تو چه میدانی تگرگ و برف را/ غرق خون خویش رقص مرگ را
    تو چه میدانی سقوط پاوه را/ عاصمی را باکری را کاوه را
    با همانهایم که در دین غش زدند/ ریشه ی اسلام را آتش زدند
    پای خندق ها احد را ساختند/ خون فروشی کرده خود را باختند….

  38. عمار می‌گوید:

    چقدر دلتنگم. دلتنگ شلمچه ام.
    چقدر دلم حاج احمد متوسلیان میخواد. راستی کسی ندیدش؟؟؟؟؟ چقدر دلم یه سیلی از دستای متبرک حاج احمد میخواد……دلم بد رقم گرفته…

  39. ماشالله حزب الله
    ماشالله حزب الله
    ماشالله حزب الله

  40. شوکران می‌گوید:

    من نمی تونم درمورد کسی که تا چند روز پیش نمی شناختمش چیزی بگم، فقط خوشحالم که پدر و برادر سه شهید، نماینده مجلس نشد. نمی دونم چرا به این نتیجه رسیدی که اگه ایشون می رفت مجلس، طوری نبود؛ حتی اگه می شد یکی مثل مطهری که ازش بیزاری!
    اگه امروز همه این پیرمرد رو، که چهره معصوم و دلنشینی هم داره، دوست دارن و از رفتنش ناراحتن، حتما یکی از دلایلش اینه که نماینده مجلس نبود! هیچ کس برای معصومیت از دست رفته یه نماینده، اشک نمی ریزه.

  41. ف. طباطبائی می‌گوید:

    **لا اله الا الله الملک الحق المبین**

  42. آقاموسی می‌گوید:

    عجب عکسی شده این تصویر آخر.
    دقت کردید که دارید پیشانی یک «لشگر» را می بوسید؟!
    بسیج لشگر مخلص خداست…

  43. پری می‌گوید:

    «ماشاء الله حزب الله»… داره می خنده!… بیا گوش کن!

    یه چند لحظه ناخودآگاه وایستادم اینجا، گوشامو تیز کردم… چقدر زنده است صداش…

    چی می شد صوتش رو می ذاشتید.

  44. ف. طباطبائی می‌گوید:

    چه حال و هوائی داره متنتون.
    تلخ و شیرین…

    خدا قوت آقای قدیانی.

  45. چشم انتظار می‌گوید:

    اغراق نمی کنم. ولی اقرار می کنم، این عکس (پیوند گرم نسل ها) اگر نگم بیشتر یقینا” کمتر از این متن قشنگ نیست. با تمام وجود با ما حرف میزنه و حرف های مهمی هم برای گفتن داره. با هر کداممون به زبان خودمون.

    خواهران و برادران، حتما” حتما” حتما” سخنان امروز حضرت آقا رو در نشست اندیشه های راهبردی، هر طور که شده بخونیم یا گوش کنیم. خیلی مهم و ضروری و کاربردیست.

  46. حی علی الجهاد می‌گوید:

    همیشه خواب می‌مونیم …

    همیشه عقبیم …

    دیر هوشیار می‌شیم …

    خیلی دیر …

    همین …

  47. چشم انتظار می‌گوید:

    متن پیام تسلیت حضرت آقا (حفظه الله تعالی) به مناسبت درگذشت حاج بخشی:
    بسم الله الرحمن الرحیم
    درگذشت پیر دلاور جبهه های جهاد، پدر دو شهید و همرزم و همراه هزاران شهید، مرحوم حاج ذبیح الله بخشی را به همه ی مجاهدان راه حق و به خانواده ی محترم آن مرحوم تسلیت می گویم و علو درجات و پاداش صبر و ثبات را برای ایشان از خداوند متعال مسالت می نمایم.
    سید علی خامنه ای
    ۱۵/دیماه/۱۳۹۰

  48. بی نشان می‌گوید:

    پیام تسلیت حضرت آقا:
    “درگذشت پیر دلاور جبهه های جهاد، پدر دو شهید و همرزم و همراه هزاران شهید، مرحوم حاج ذبیح الله بخشی را به همه ی مجاهدان راه حق و به خانواده ی محترم آن مرحوم تسلیت می گویم و ……….”
    همرزم و همراه هزاران شهید………..
    و الان همنشین و هم سفره شهدایی……

  49. سلاله 9 دی می‌گوید:

    “الان اگه مادر شهید کارور بره مجلس، خیلی بخواد بد بشه، چی می شه؟!”

    خدا رحمت کند شهید سعید شاهدی را، به شلمچه می‌گفت، شلم و تکیه کلامش این بود: برادر، شلم کجا بودی؟! علی مطهری شلم نبود، بعضی‌ها ماندند در تهران تا ذخیره‌ای باشند برای فردای انقلاب تا در روز مبادا به بازی بیایند و سردار جبهه فرهنگی باشند! چه بسیار که قرار بود به‌عنوان ذخیره طلایی به بازی بیایند، اما بازی خوردند و به جای گل زدن به بی‌بی‌سی، نقش غضنفر را بازی کردند و در شرایطی که دروازه‌بان ما یکی از دست‌هایش را در مرحله اول عملیات بیت‌المقدس از دست داده بود، توپ را درون دروازه خودی کردند تا بی‌طرفی‌شان را به فیفا ثابت کنند. این روزها بازیکن بی‌غیرت، فقط در استقلال و پیروزی نیست، در تیم انقلاب هم هستند، بازیکنانی که کم‌کاری می‌کنند.

    شما خواص این انقلابید. ولایتی بودن را ما از شما یاد گرفتیم، اما چندی است از استاد پیشی گرفته‌ایم. ما تند نرفته‌ایم، شمازیادی آرام می‌آیید. شما حتی از مادر شهید کارور که ۷۵ سال دارد و کمرش قوز کرده و آرتروز دارد؛ آهسته‌تر راه می‌روید. آقایان!مالک‌اشتر‌های خوبی باشید و فقط به خاطر رسیدن به مصر ریاست، گام‌های‌تان تند نشود!‌ و تنها وقتی نامزد انتخابات هستید، نطق‌تان باز نشود. مالک، ملک و املاک نداشت. مالکِ اموالش نبود، مالکِ نفسش بود، جلودار بود، کاندیدای شهادت بود، نه نامزد ریاست. خط شکن بود. خط می‌داد. خط نمی‌گرفت.
    غصه‌ها دارد این دل تنگم…
    کتاب نه ده/ بعد از شهدا شما چند محافظ داشته اید؟

  50. عمار می‌گوید:

    khaterechador.blogfa.com
    من و چادرم
    وبلاگی با این موضوع:
    خاطره چی شد چادری شدم؟

  51. عمار می‌گوید:

    حالم را پرسیدند، گفتم رو به راهم.
    نمیدانستند رو به راهی ام که تو رفته ای….
    “اللهم عجل لولیک الفرج”

  52. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سلام بر حسین*

  53. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    آره دیگه!
    … “خیلی از ما حاضر نشدیم خودمون رو خرج حاجی کنیم! صرف نداشت!”

    تازه!
    … “شده بودیم منتقد یه سری از کاراش!”

    واضح تر بگم؟!
    … “همچین فوری تکون می خورد شاخکهای بصیرت مون که!… که؛”
    .
    .
    .
    .
    … “توی صحنه نبودیم!… نبودیم دیگه!”…

  54. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    اسلحه و لندکروز و سربند و جبهه و جنگ و پلاک…
    همه جا با لباس پلنگی!…با پوتین!…
    همه جا!! جا و بی جا!!…
    .
    .
    .
    – حاجی!
    مجلس، جای شما نیستش که قربونت برم! این یکی رو بی خیال!

  55. سلام و عصر بخیر به همه اهالی قطعه…
    البته یه سلام هم به متن و قلم داداش
    اما تا یادم نرفته؛
    اومدم بگم فاتحه برا حاج بخشی فراموش نشه در ضمن نماز لیله الدفن حاج بخشی هم امشب هستا یادتون نره.

    اما کیفیت این نماز این طوره که:
    دو رکعت است در رکعت اول بعد از سوره حمد، آیه الکرسی را قرائت می کنیم .
    و در رکعت دوم بعد از قرائت سوره حمد، ۱۰ مرتبه سوره قدر را قرائت میکنیم .
    بعد از سلام نماز میگوییم : اللهم ابعث ثواب قبرها فلان ابن فلان
    بجای کلمه فلان نام مورد نظرمان (ذبیح الله بخشی) را می گوییم.

    یادتون نره ها.
    حاج بخشی به گردن ما خیلی حق داره.

  56. سیداحمد می‌گوید:

    البته نماز “لیلة الدفن” حاجی بخشی فردا شب است!

  57. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    می دونی رفیق! مردم می خندن بهمون! مادران شهدا به ویژه!!
    کسی نیست، بی معرفتی های ما رو نقد کنه!!
    .
    .
    .
    از چی می ترسی پسر؟!
    حرف حق رو بنویس!
    مرد باش پسر!
    .
    .
    .
    بیا گوش کن! می گه؛ «ماشاء الله حزب الله»… داره می خنده!…

  58. sobhan می‌گوید:

    حسین آقا ای کاش که جای من هم بوسه ای به اون سر پر بصیرت می زدی.

    می دونی چیه بعضی وقتا با طنز نوشته های غمگینت اشکمو در میاری مثله الآن.
    کاش دامت برکاته ها می رفتن و می موندن حاجی بخشی ها
    میگن اگه قدر یه نعمتی رو ندونی خدا اونو ازت میگیره تا بفهمی چی داشتی. حالا ما موندیم و قدر پدر جبهه ها!!

    حاج بخشی!
    رفتی ولی یادت باشه برای خواص بی خاصیت همچنان هستند

    خوش به حالت که این شبا مهمون پدر عالمی ای پدر جبهه ها.

    امروز هم حبیبت لقب پیر دلاور جبهه ها رو بهت داد.

    دعامون کن که ما نمی تونیم حاج بخشی بشیم ولی با دعای شما چرا که نشیم!!

  59. سید مگه امروز دفن نشد.
    اخبار داشت مراسم تشیع رو پخش می کرد که!

  60. همه از خداییم و بسوی او بازمی گردیم
    حاجی بخشی رفت چه رفتنی،به عهدش با خدا عمل کرد دو تا پسرش رو تقدیم کرد خودش هم در راه خدا تلاش کرد دیگه از این بهتر. اونوقت ما داریم چیکار می کنی
    حاجی بخشی رفت،حاجی بخشی های دیگه رو فراموش نکنیم.
    راستی آقا میلاد پسندیده آدرس حاجی جوشن رو دارید؟

  61. فجرنور می‌گوید:

    روحش شاد
    هم اکنون پیکر پاکش در مسجد ارک تهران در حال شستشو ست .
    فاتحه مع الصلوات

  62. پارسا می‌گوید:

    سلام
    الان بخاطر مسائل کاری متاسفانه ایران نیستم
    یاد حضورش میوفتم تو تجمعات با همین اوصافی که گفتین اشک تو چشمم حلقه میزنه
    اما اانشالله حزب الله نمک شناسا مراسم خوبی برگزارکنن در شان حاجی که حداقلی باشه برای قدردانیش
    و کار بشه برای شناخت ارزشها سرمایه های انقلاب بخصوص حاجی حداقل یه فیلم
    همش ادعا تو دستگاههای فرهنگی!!!
    چرا چون حاجی به هیچ بادی وصل نبود مگه باند صراط مستقیم ولایتمداری
    آیت چیز و اعوان انصارش و بچه های متکبرش و بقیه نمک نشناسای پر ادعا یاد بگیرند از حاجی بخشی
    ممنون آقای قدیانی
    شادی روحش شب جمعس و همه بخصوص امام و شهدا صلوات
    اللهم صل علی محمد وآل محمد

  63. سیداحمد می‌گوید:

    آقا مرتضی؛

    امروز مراسم تشییع پیکرشان در کرج بود؛
    فردا در تهران تشییع و در بهشت زهرا به خاک سپرده می شوند.

  64. صبا می‌گوید:

    بابام…؛ حرف حق رو بنویس! … می ترسی حرف حق رو بزنی،… پس برو …عوض کن، … اسمی رو که من واست انتخاب کردم!… مرد باش پسر! مثل همان مردی که اسمتو به خاطرش گذاشتم. حسین؛ مردی که به خاطر حق، در راه حق و به ناحق کشته شد.
    سلام بر حسین علیه السلام و میهمانانش در بهشت

    آقا سید!
    فکر کنم نماز وحشت را، یکی هم داریم که؛ بلافاصله پس از فوت بخوانید زیرا با مرگ توجه روح از جسم برداشته می شود و قیافه ی اصلی خود را می بیند و معذب می شود. اما به گمانم حاج بخشی معذب که نشد هیچ، غرق در شوق شد در همنشینی شهدا.

  65. ستاره خرازی می‌گوید:

    من در سنگر هستم در این خانه محقر در این خانه فریاد و سکوت
    فریاد عشق و سکوت تنهایی. در این خانه سرد و گرم. سردی زمستان و گرمای خون. در این خانه ساکن و پرجوش و خروش
    سکون در کنار رودخانه و هیجان قلب و شور شهادت
    خانه نمناک و شیرین نم آب باران و طعم شیرینی و لذت شهادت
    خانه بی شکل و زیبا بی‌شکلی ساختنان و زیبایی ایمان
    خانه کوچک و با عظمت کوچکی قبر و عظمت آسمان
    امشب پاس دارم ساعت ۱ تا ۳ چه شب باشکوهی
    چه شب باشکوه است
    من به یاد انس علی بن ابیطالب با تاریکی شب و تنهایی او می‌افتم او با این آسمان پرستاره سخن می‌گفت.
    سر در چاه نخلستان می‌کرد می‌گریست
    راستی فاصله‌اش با من زیاد نیست از دشت آزادگان تا کوفه و کربلا ۲۰ کیلومتر است
    خدایا این سرزمین پاک در دست این ناپاکان است
    در همین ۲۰ کیلومتری من در همین تاریکی شب علی برمی‌خاست به نخلستان می‌رفت. فاطمه وضو می‌گرفت، پیامبر به مسجد می‌رفت حسن و حسین به عبادت می‌پرداختند.
    در این دل شب ابوذر برمی‌خیزد نماز شب می‌‌خواند، سلمان برمی‌خیزد قرآن می‌خواند، صدای او را می‌شنوی؟
    و این یاران در درگاه هیچ سخنی ندارند جزآنکه می‌گویند

    و ما کان قولهم الا ان قالوا
    ۱- ربّنا اغفرلنا ذنوبنا
    ۲- و اسرافنا فی امرنا
    ۳- و ثبت اقدامنا
    ۴- وانصرنا علی القوم الکافرین
    بلال – ابوذر – صهیب – کمیل – مالک اشتر – مصعب و …..
    اینان یاران پیامبر بودند. دوشادوش او جهاد کردند تا پیروز شدند
    خدایا مرا به آنان نزدیک کن
    علی (ع) در نهج‌البلاغه در وصف آنان سخن می‌گوید
    خدایا مرا متصف به اوصاف آنان گردان.

    راستی این سرود را از اصغر شهید بیاد دارم:
    کِی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم ترا
    کی رفته‌ای زدل که تمنا کنم ترا
    پنهان نگشته‌ای که شوم طالب حضور
    غائب نگشته‌ای که هویدا کنم ترا
    هرکسی قادر نیست آنچه را که شایسته سختن گفتن با خداست بر زبان آورد لذا برای راز و نیاز با او باید به نیایش‌های امام زین‌العابدین توسل جست. دعاهای صحیفه را باید بخوانم و بعد حفظ کنم و زمزمه کنم. نیایش‌های علی بن ابیطالب را بخوانم، حفظ کنم، زمزمه کنم.
    اللهم حصن ثنور المسلمین بعزتک و اید حماتها بقوتک و اسبغ عطایاهم من جدتک
    اللهم اغفرلی ما انت اعلم به منی فان عدت فعد علی المغفره
    اللهم اغفرلی ما اتقرب الیک بلسانی ثم فالله قلبی اللهم اغفرلی ما وایت من نفسی و لم تجد له وفاء من عندی
    من در سنگر هستم در اوج تنهایی سلاح بر دوش دارم، کرخه از کنارم می‌گذرد. در ۲ کیلومتری دشمن مستقر است. تاکنون دوبار بلاد مسلمین را مورد تجاوز قرار داده است و اکنون چندین کیلومتر در خاک اسلام وارد شده است و ناجوانمردانه شهرها را می‌کوبد و نابود می‌کند. صدای رگبار و خمپاره همیشه در گوش است.
    مردم روستاها و شهرها آوراه و سرگردان شده‌اند. کودکان گرسنه و لرزان در آغوش مادران ترسان بسیار به چشم می‌‌خورد.
    زمان می‌گذرد، عبور زمان در کنار برادران خاطره می‌سازد.
    اعمال متحورانه و بی‌باکانه بچه‌ها حماسه می‌آفریند.
    منصور در کنار اصغر شهید شد و اصغر شاهد شهادت او بود.
    اصغر در کنار رضا شهید شد و رضا شاهد شهادت اصغر بود و اما رضا در تنهایی شهید شد.
    راستی شهدا همه با هم بودند و چه جمع باصفایی.
    در شهادت منصور در مسجد اصغر شهید برای مردم از منصور حرف زد.
    وقتی خواستیم که خانه اسکندری شهید برویم، اصغر شهید، شعار ما تشنه هستیم بهر شهادت را سرود در خیابان حصیرآباد.
    وقتی منصور شهید شد رضای شهید در فراق منصور گریه کرد.
    و صادق برای آنان نوحه می‌خواند و صدای دلنشین و پرجذبه‌اش مرا به گریه می‌اندازد.
    بابک معتمد، قنادان زاده، امیر طحان در ساحل کارون بودند.
    دهبان و احمد مشک در ساحل کرخه
    شاید طبیعت جای دجله و فرات را با کرخه و کارون تعویض کرده است.

    شهید حسین علم الهدی
    حسین جان شهادتت مبارک
    تاریخ تولد: ۱۳۳۸
    تاریخ شهادت: ۵۹/۱۰/۱۶

  66. ستاره خرازی می‌گوید:

    این خانه کوچک، این سنگر، این گودی در دل زمین، این گونی‌های بر هم تکیه داده شده پر از حرف است ، فریاد است، غوغاست.
    صدای پرمحبت اصغر و حرف زدن آرام رضا و خوش زبانی منصور…
    بغض گلویم را گرفته قطرات اشکم هدیه‌تان باد!
    تنهایی عمیق‌ترین لحظات زندگی یک انسان است
    خدایا این خانه کوچک را بر من مبارک گردان
    در این چند روز با خاک انس گرفتم. بوی خاک گرفته‌ام، رنگ خاک گرفته‌ام، حال می‌فهمم که چرا پیامبر علی بن ابیطالب را ابوتراب نامید. حال می‌فهمم که علی بن ابیطالب که می‌فرماید سجده‌های نماز
    حرکت اول خم شدن به روی مهر این معنا را می‌دهد که خاک بوده‌ایم
    حرکت دوم این معنی را دارد که از خاک برخاسته‌ایم، متولد شدیم
    حرکت سوم رفتن دوباره به خاک به این معناست که دوباره به خاک باز می‌گردیم، مرگ.
    و حرکت چهارم برخاستن به این معنی است که دوباره زنده می‌شویم – حیات قیامت.
    اما در این سنگر همیشه در کنار خاکیم، خاک پناهگاهمان است.
    روزها صدای رگبار و خمپاره گوش‌ها را کر می‌کند
    و شب‌ها سکوت، صدای تک‌تیرها، صدای حرکت آب
    و ناگهان سکوت شب با فریاد الله اکبر شبیخون برادران شکسته می‌شود.
    در این خانه کوچک که انتخاب کرده‌ام روزها لحظات به‌گونه‌ای می‌گذرد و شب‌ها بگونه‌ای دیگر.
    روزها با خود در تنهایی سخن می‌گویم و با دوستانم در جمع در نماز جماعت
    در لحظاتی که اسلحه را بر دوش دارم به فکر شمشیر علی بن ابیطالب، ذوالفقار می‌افتم، به فکر اسلحه ابوذر می‌افتم و دست پرتوان او.
    خدایا این اسلحه را در دست من به سرنوشت آن شمشیرها نزدیک گردان
    امام امت هم به تازگی برای پاسداران سخن گفته اما چه سخنانی، با این حرفهای امام شرم دارم که حتی در اندیشه‌ام خود را پاسدار تصور کنم.
    باید جداً به امام هم فکر کرد، به زندگی او، به مبارزات او، ایمان او، استقامت او و بالاخره اخلاص او
    لحظات چگونه می‌گذرد، عبور زمان مانند عبور آب جوی از جلوی چشمان کاملاً ملموس است.
    عمرچون جوی نونو می‌رسد مسخری می‌نماید در جسد
    هر زمان نو می‌شود دنیا و ما بی‌خبر از نو شدن اندر بقا
    حسین علم الهدی
    تاریخ تولد :۱۳۳۷
    یتاریخ شهادت:۵۹/۱۰/۱۶

  67. ستاره خرازی می‌گوید:

    تاریخ تولد ۱۳۳۷ صحیح است بدین وسیله اصلاح می شود

  68. ستاره خرازی می‌گوید:

    خواهر عزیز
    پس از اهداء سلام و درود، رسیدن به فلاح را برایتان آرزو می‌کنم.
    چون در آغاز قدم گذاشتن در سال جدید از شما دور بودم و نتوانستم خود را به این راضی کنم که سال نو را آغاز کنیم و در این لحظات حساس از عمر شما با شما سخن نگویم ناچار برای اولین بار قلم بدست گرفتم و با شما حرف می‌زنم.
    ساعتی پیش داشتم مطالعه می‌کردم به یک جمله رسیدم در مورد این جمله زیبا فکر کردم و مناسب دیدم که نتیجه این ساعات فکر را که در آستانه شروع سال جدید بود برایتان بنویسم
    شاندل Shandel متفکر بزرگ اروپای قرن بیستم در مورد چگونگی زندگی انسان در قرن بیستم می‌گوید: «انسان این عصر زندگی را وقف تهیه وسایل زندگی می‌کند.»
    ما زندگی را در رنج می‌گذرانیم تا راحتی و آسایش ایجاد کنیم تمام عمر می‌دویم به این امید که لحظاتی بنشینیم. تمام عمر زحمت می‌کشیم تا استراحت کنیم و البته عمر می‌گذرد و راحتی و آسایش و نشستن و آرامش را لمس نمی‌کنیم و نمی‌یابیم زیرا مرتباً از طریق اجتماع به ما نیازهای جدید تلقین می‌شود.
    نیازهای کاذب و مصنوعی که دائماً در آدم بوجود می‌آورند بوسیله تبلیغات است. تلویزیون را روشن می‌کنید بعد از دو ساعت خاموش می‌کنید به خودتان نگاه می‌کنید می‌بینید هفت هشت احتیاج خرید تازه بوجود آمده که قبلاً لازم نداشتید. قبلاً مثلاً با خاکستر دیگ را می‌شستید امروز حتماً باید پودر…. بخرید، بوردا می‌خرید، زن روز می‌خرید نگاه می‌کنید در فکر تهیه لباسها و مدل‌های آن می‌افتید. استعمار فرهنگی و فرهنگ‌زدایی از طریق تقلید تشبه رقابت مصرف‌های مصنوعی و سمبلیک و جلب توجه است و اینجاست که به سخن عمیق محمد (ص) که «من یتشبه بقوم فهو منه» که از کلمه شبیه استفاده شده اگر زندگیمان مثل اروپائی‌ها شد، اگر وضع لباسمان مثل مدلهای ارائه شده زن روز و بوردا و خانمِ…. شد، خود نیز از نظر خصوصیات انسانی و درک و انتخاب راه زندگی به سوی او شدن میل کرده‌ایم.
    یکنواختی و قالبی شدن انسانها در جوامع گوناگون و مخصوصاً در ملت ما که مرتباً بوسیله برنامه‌های فرهنگی‌مان در سطح وسیعی از طرف مسئولان امر پیاده می‌شود همه در قالبهای ماشینیسم بخاطر بالا بردن مصرف جهانی مخصوصاً جهان سوم که دنیای صنعتی به ما تحمیل می‌کند. غارت اصالتها، منابع معنوی و از بین رفتن خصوصیات زندگی شرقی و یا اسلامی که عبارت از مصرف هرچه کمتر و تولید هرچه بیشتر بوسیله عوامل آموزشی دگرگون می‌شود. چرا که اروپای صنعتی می‌بایست برای تولیدات اضافی خود مصرف کننده پیدا کند. و چه کند که بتواند کالای مصرفی بدهد و مواد تولیدی بگیرد و منت هم بگذارد و خود را هم بالاتر و متمدن قلمداد کند و اگر هم سواری خواست خر خوبی تربیت کرده باشد و….
    ابتدا با استعمار فرهنگی کار خود را آغاز می‌کند و سپس از یک خصیصه پاک و اصیل خدایی که برسم امانت به انسان داده شده استفاده می‌کند و آن تنوع که شکلی از تکامل است
    می‌بینیم (همراه با درد) که تمام فلسفه‌ها و مذهب‌ها و ایده‌آلها و عشق‌ها و خواستنها و…. خلاصه شده در این: اصالت مال زندگی مادی است، بنابراین وقتی زندگی مادی اصالت دارد هدف رفاه است پس برای چه باید کار کرد؟ برای ساختن وسایل آسایش.
    به نظر شما آیا انسان امروز بیشتر آسایش دارد یا انسان دیروز؟
    پس همه نیروهایمان صرف فدا کردن آسایش زندگی: برای تهیه وسایل آسایش زندگی
    داستان شازده کوچولو را خوانده‌اید؟
    آیا قربانی شدن آسایش زندگی برای چه؟ برای تکامل؟ برای تعالی؟ برای رفتن به حقیقت؟ برای رسیدن به ایده‌آلهای مقدس انسانی؟ برای تقرب و نزدیکی به بهترین دوست و یار او (الله)؟ نه برای بدست آوردن وسایل آسایش زندگی. زیستن برای مصرف، مصرف برای زیستن.
    یک دور باطل دور حماقت، کار- استراحت- خوردن- خوابیدن، همین و بس!!!
    بهتر است کمی فکر کنیم ملاک ما برای شناختن افراد چیست؟ مثال می‌زنم، آیا وقتی مثلاً به خواستگاری می‌روید چه می‌پرسید؟ می‌پرسید که، آیا شما آدمی باهوشی هستید؟ با شهامت هستید؟ چه مقدار وقار و اصالت دارید؟ چه مقدار قرآن را درک کرده‌اید؟ چه مقدار در تاریخ و اقتصاد و جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی و تفسیر و فهم سخنان ائمه مطالعه دارید؟ معلوماتتان چقدر است؟ و…. هرگز!
    درست همانگونه می‌اندیشیم و همانگونه انتخاب می‌کنیم که فرهنگ مادی بورژوازی غرب به ما تحمیل کرده و معیار ارزشهامان بسته‌بندی شده از غرب می‌آید، اما خود نمی‌دانیم و نمی‌فهمیم و چنان خیال می‌کنیم که اندیشه و فکرمان اسلامی است، درصورتیکه اندیشه‌ای که قرآن به ما می‌خواهد بدهد درست عکس آن است و با آن در تضاد کامل است و اصلاً اندیشه تربیتی قرآن برای از بین بردن چنین ارزشها و معیارها و طرز تفکرها و برداشتها و چنین شناختی است نسبت به زندگی، حیات، وسایل مادی، نیازها، آرزوها، خواست‌ها، ایده‌آلها و….
    و ما تمام تلاشمان و ناراحتی‌هامان و رنج‌ها و حتی نوع احساسهامان در این است که بهتر زندگی کنیم و به جای اندیشیدن به اینکه چگونه باید زندگی کنیم و چرا؟ زندگی یعنی چه؟ تلاش برای چه؟ اصلاً چرا زندگی کنیم؟ و به اینها توجه نداریم، چرا که نتوانستیم خود را از لجن فرهنگ بورژواری نجات دهیم، از لجن مصرف بدون تولید، از لجن زندگی خلاصه شده در مادیات، و تمام نیروهای خلاق و نبوغهای سرشار را در وسیله خلاصه خلاصه کردن، درست مثل کسی که پله‌ای گذاشته تا خود را به پشت‌بام برساند اما همینکه پا روی پلکان اول گذاشت آنقدر راجع به خود پله فکر کند، سوراخ سمبه‌های آن، رنگ آن و… که لحظه‌ای خواهد رسید و گریبان مرگ او را فرا گرفت و هنوز در فکر این است که پله چوبی را تبدیل به فلزی یا فلزی را تبدیل به کائوچو یا طلا و یا …. کند و در نتیجه عمر تمام می‌شود و خود را به پشت‌بام نرسانده، خواهش می‌کنم این جمله را با دقت بخوان و فکر کن تا عظمت آنرا درک کنی، «النّاس نیام، اذا ماتوا انتبهو» (مردم خوابند وقتی که مردند متنبه می‌شوند، بیدار می‌شوند) که حدس می‌زنم این جمله زیبا از فاطمه بزرگ، آن الگو نمونه شاهد اسوه در همه زمانها برای همه نسلها و همه دختران و مادران تاریخ، آن چهره زنده که جز از وقایع مرگ او از تاریخ زندگیش چیزی نمی‌دانیم و او که باید در لحظه‌های زندگی در تصمیم‌ها، در انتخاب‌ها، در جلو چشمانمان باشد تا بیاموزیم که چگونه زندگی کنیم و چگونه بمیریم، نتایجی که من از این جمله گرفتم به شما ارائه می‌دهم، چه بسا که شما فکر کنید و به نتایج عمیق‌تری دست یابید.
    مردم خوابند:
    ۱- خواب معمولاً در شب است و از خصوصیات شب تاریکی و سیاهی و ظلمات است
    ۲- کسی که خواب است از وقایعی که در اطرافش اتفاق می‌افتد بی‌خبر است.
    ۳- کسی که خواب است از خود نیز بی‌خبر است.
    ۴- اگر دشمنی داشته باشد، به سادگی می‌تواند او را از بین ببرد تا در دام بیندازد.
    ۵- هنگامیکه خورشید که مظهر نور است و روشنایی طلوع کرد انسان از خواب بیدار می‌شود.
    ۶- کلمه ناس بکار رفته به معنای توده مردم
    ۷- چه کسی متنبه می‌شود، بیزار می‌شود، پشیمان می‌شود، بعد از آنکه بیدار شد؟
    کسی که می‌فهمد استعدادها و نیروهای بسیار در او وجود داشته، سرمایه‌های عظیمی خدا به او عطا کرده و آنها را راکد در عالم خواب و ناآگاهی قرار داده، همانند آب راکدی که می‌گندد و بوی بد می‌دهد.
    و در زمانی که کار از کار گذشته و مرگ فرا رسیده و راه بازگشتی نیست.
    هدف او (الله) از آفرینش انسان تکامل بسوی اوست و سرمایه‌های مادی را در اختیار انسان گذارده تا در خدمت آن هدف بکار بریم، اما…. چگونه بدست خود استعدادها و نبوغهایمان را دفن می‌کنیم و در گورستان فراموشی رها می‌کنیم و بقول قرآن زندگی‌مان کافرانه می‌شود.
    زین للذین کفروا الحیوه الدنیا و یسخرون من الذین آمنوا والذین اتقوا فوقهم یوم القیامه
    کسانی که کفر ورزیدند و حیات دنیا برای آنان زینت داده شده و ایمان آورندگان را مسخره می‌کنند ولی کسانی‌که تقوی پیشه کردند روز قیامت و حیات اخروی برایشان بسیار برتر و مهمتر است.
    در آیه ۱۴ سوره آل‌عمران مراجعه کنید و دریابید که در این آیه نقش زن در تعیین جهت فکری و مسیر زندگی مرد و اجتماع چگونه مطرح شده.
    الدنیا مزرعه الاخره
    ۱۲ یونس، هرچه که نداشتیم از خدا می‌خواهیم و هنگامی که خدا آن را به ما داد او را فراموش می‌کنیم، پس جزو مسرفین هستیم.
    زیرا آنچه را از نعمتها که خدا به ما داده تا در راه رسیدن به او بکار بریم و اگر بکار نگرفتیم مسرفیم. کذلک زین للمسرفین ما کانوا یعملون – ان الله لا یحب القوم المسرفین
    ۳۱ اعراف، این آیه بسیار عمیق، زیبا و رسا است.
    خطاب به بنی‌اسرائیل (همان قومی که پیامبر ما را به آنها تشبیه می‌کند) متاع و زینت دنیا را حرام نکردیم بر مردم، بلکه اینها وسیله‌ایست برای مردم با ایمان و اینها فقط در دنیاست و البته در آخرت بهتر از اینها را به مردم با ایمان خواهیم داد.
    به سوره کهف آیه ۷، سوره اعراف آیه ۳۱، سوره حدید آیه ۲۰، سوره کهف آیه ۲۸، سوره قصص آیه ۷۸ و ۷۹، سوره احزاب آیه ۲۸، سوره توبه آیه ۳۸، سوره نساء آیه ۷۷، سوره آل‌عمران آیه ۱۸۵، سوره نحل آیه ۱۱۷، سوره یونس آیه ۲۳ و ۷۰، سوره رعد آیه ۲۶، سوره قصص آیه ۶۰ و ۶۱، سوره غافر آیه ۳۹، سوره شوری آیه ۳۶، سوره زخرف آیه ۳۵ مراجعه کنید. با دقت به سخن خدا گوش کنید تا چگونگی زندگی و راه و هدف و نوع نیازها و خواستهایمان را از فرهنگ و ایدئولوژی قرآن بگیریم و به جهانیان ثابت کنیم که قرآن برای همه زمانهاست و عمل کردن آن برای همه نسلها.
    منتظر پاسخ شما به من
    برادرتان از مشهد – حسین

  69. به یاد سید سجاد می‌گوید:

    «ماشاء الله حزب الله».

    ببخشید جناب مبصر آدرس اون سایتی که برای ایمیل عکس میذاریم رو بدید..

  70. به یاد سید سجاد می‌گوید:

    حکم فائزه رفسنجانی عادلانه نیست!

    http://aviny.com/News/Article/90/10/15/03-yaddasht.aspx

  71. سیداحمد می‌گوید:

    به یاد سیدسجاد؛

    http://in-my-place.blogsky.com/gravatar.htm

  72. سایه می‌گوید:

    چقدر درد داشت این متن …

  73. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۲۳:۲۹
    تعداد افراد آنلاین: ۲۸ نفر

    ماشالله…
    داداش حسین بسیجیها فـــــــــدائی داری…

  74. چشم انتظار می‌گوید:

    من المومنینِ رجالٌ صدقوا ما عاهدوا اللهَ علیه فمنهم من قضی نحبهُ و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا.
    خوش به حال اون عزیزانی که فردا می تونند در تشییع پیکر حاج بخشی، شرکت داشته باشند. التماس دعا.

  75. به یاد سید سجاد می‌گوید:

    فردا اگه کسی تو مراسم تشییع شرکت کرد جای ما به حاج بخشی بگه:

    “رفتی کنار یاران سلام ما برسان”

  76. پس ایشالله فردا شب نماز “لیله الدفن” رو افتادیم.

  77. سلاله 9 دی می‌گوید:

    ۱۱۸* رسول خدا صلی الله علیه و آله:
    خداوند در برابر هر گامى که براى تشییع جنازه برداشته مى شود، صد هزار هزار حسنه و ثواب مى دهد و صد هزار هزار، لغزش و گناه را مى بخشد.

    امام باقرعلیه السلام:
    کسى که همراه جنازه اى حرکت کند، هر دعایى به مرده کند، ملائکه همان دعا را در حق او مى نمایند.

    امام صادق علیه السلام:
    هر گاه جنازه اى را تشییع مى کنى، فرض کن خودت در آن تابوت هستى و دعا مى کنى که خدایا! مرا به دنیا برگردان و تصور کن اکنون خداوند تو را برگردانده است، پس بیاندیش چه باید بکنى.

  78. خیبری می‌گوید:

    سلام
    به جای ماهم میبوسیدیشون
    از ته ته قلبت

  79. سادات می‌گوید:

    سلام
    ماشالله……………
    حزب الله…………..
    ز جبهه های گلگون کسی مرا صدا کرد
    دلم دوباره خون شد هوای کربلا کرد
    فردا شب شهدا ضیافت دارند عظیم!

  80. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم!

    تا دقایقی دیگر، ستون یمین به روز می شود….

  81. ققنوس19 می‌گوید:

    بسم الله الرحمن الرحیم
    اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
    باسلام واحترام – خدا قوت
    نامه حضرت علی (ع) به مالک اشتر به عنوان تنها مرجع عدالت گستر در سازمان ملل ثبت شد… مطلب جدید! منتظر تشریف فرمائی شما سرور گرامی!

  82. پری می‌گوید:

    یاد فیلم “خداحافظ رفیق” می افتم. اون صحنه ای که رفقای شهید میان استقبالش…

  83. سامان می‌گوید:

  84. عمارنامه می‌گوید:

    سلام و درود؛
    دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشرگردید.
    http://www.ammarname.ir/link/6728
    ما را با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید .
    موفق و پیروز باشید .
    عمارنامه http://ammarname.ir/—- info@ammarname.ir
    یا علی

  85. سلاله 9 دی می‌گوید:

    امروز در ابتدای شروع مراسم تشییع پیکر حاج بخشی، قسمتی از متن “«حاج بخشی» زنده است، چون «حزب الله» زنده است…” از تریبون نمازجمعه، خوانده شد.

    “در غم رفتن تو، فقط یک چیز آرام مان می کند؛ اینکه نگاه کنیم به یک مرد، همانکه یک بار چفیه اش را داد به تو و خندید و زد روی شانه ات و گفت: «ماشاء الله حزب الله». خداحافظ «عمار خط مقدم جنگ روزگار». سلام ما را به شهدا برسان و بهشت را پر کن از این شعار: «ماشاء الله حزب الله».”

  86. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زر گانی”

    ساعت ۲۳:۹
    تعداد افراد آنلاین: ۲۸ نفر

    ماشالله حزب الله…
    داداش حسین عزیز بسیجیها فــــــــــــــدائی داری…

  87. با سلام به شما برادر قدیانی. مطلبی جدید نوشتم که بر اساس خوابی هست که دیشب دیدم میدانم که خیلی گرفتارید ولی اگر توانستید حتما نظری بفرمایید نمیدونم حس اینکه نگاه شما به نوشته های من خورده به من ذوق وشوقی میدهد البته همیشه بچه تنبل های کلاس از این ترس داشتند که استاد اونها رو سر کلاس صدا بزنه و دفترچه مشق اونها رو نگاه کنه ولی من از اون شاگرد تنبل هایی هستم که دوست دارم و دارم سعی میکنم که بچه زرنگ باشم اگر خدا بخواهد . التماس دعا……

  88. به جای امیر می‌گوید:

    اخراجی (گفت و شنود)

    گفت: چند تن از مدعیان اصلاحات که به آمریکا و انگلیس پناهنده شده اند در مصاحبه با بی بی سی و صدای آمریکا گفته اند منظور جبهه اصلاحات از عدم شرکت در انتخابات همان تحریم است.
    گفتم: حالا مگر کسی از آنها برای شرکت در انتخابات دعوت کرده بود که ادا و اصول درمی آورند؟!
    گفت: آنها در پاسخ مجری که پرسیده است اگر اصلاح طلبان انتخابات را تحریم کنند چه اتفاقی می افتد؟ گفته اند، عرصه سیاسی تک قطبی می شود!
    گفتم: مگر بعد از حذف منافقین و لیبرال ها و سایر گروه های ضد انقلاب، فضای سیاسی کشور یک قطبی شد که با حذف وطن فروشان فتنه گر تک قطبی بشود؟!
    گفت: چه عرض کنم؟! قمپز در کرده اند که یعنی مردم آنها را هم به حساب می آورند!
    گفتم: یارو به جرم دزدی از اداره اخراج شده بود، برای این که فامیل هاش متوجه نشوند، پیش آنها زنگ می زنه به رئیس اداره و میگه؛ من الان کار دارم، بعداً تماس می گیرم!

  89. عمار می‌گوید:

    سلام… “حاج بخشی، چهره ی آشنای حزب الله تهران… هر جا که حزب الله تهران هست او نیز همان جاست و علمداری می کند.”سید شهیدان اهل قلم!

  90. ف. طباطبائی می‌گوید:

    **یا رب العالمین**

  91. ترنم می‌گوید:

    سلام
    روز پنج شنبه که داشتم می رفتم دانشگاه تو ماشین که بودم اخبار در مورد حاجی بخشی می گفت و ازش تعریف می کرد منم کنجکاو شدم که ای کاش می شد ببینمش که چه شکلیه !
    اونجور که رادیو می گفت لباس پلنگی مال جنگ و سربندی که همیشه به سرش بودو…
    به سرم زد که حتما باید ببینمش …
    تا این که خیلی اتفاقی وارد وب شما شدم واین پستتون رو که دیدم کلی ذوق کردم که به به بالاخر حاجی رو دیدم …
    واقعا فوق العاده هستن خدا روحشون رو شاد کنه.
    یا زهرا

  92. کوثر می‌گوید:

    سلام

    بغض تمام وجودم را گرفت
    تو این دنیای وانفسا امثال حاج بخشیها که نفسشان مثل چوب آتش گرفته تن یخ زده ما را گرم نگه می داشتن حالا دیگر گلچین شدند

    آره حاجی دیگر دل فرزندانت بیشتر از ما برایتان تنگ شده . وما همچنان بدون چراغ اندر پیچ وخم یک کوچه ایم .
    همین………..

  93. یاسر می‌گوید:

    سلام حسین جان ، بابا جان مگر تو حاجی بخشی را به یادشان بیاندازی به یاد اینکه ببخشندش حاجی را به جرم همه جا با خدا بودنش…
    آفرین ، احسنت …
    خوش بحال تو حسین آقا.

  94. مه شکن می‌گوید:

    بروکراسی اداری ما …..
    مه شکن را اجابت کن ….

  95. م.طاهری می‌گوید:

    خوش به حال حاجی بخشی. همیشه موقعی که باید آنچه را باید گفت.
    خدا رحمتش کند

  96. سلاله 9 دی می‌گوید:

    در ” بسم الله الرحمن الرحیم” خیلی چیزهاست و مداومت بر آن، انسان را مستجاب الدعوه می کند.

    “آیت الله کشمیری”

  97. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم!

    همین الان قطعه ۲۶ در همین صفحه با یک طنز به روز می شود…

  98. حاجی جان برامون دعا کن که بسیجی باقی بمانیم چون تو میدانی که بسیجی ماندن مهم است و چه زیبا تو تا آخرین نفس بسیجی ماندی و بر سر پیمان خود باقی…..حاجی برایمان دعا کن……

  99. دختر آسمانی می‌گوید:

    تو به عاشقان به «آقا» برسان سلام ما را ..

  100. ناشناس می‌گوید:

    آقای قدیانی خیلی ببخشید نماینده مجلس بودن فقط ساده زیستی لازم نداره…ولی فی الحال کت و شلوار پوشیدن نشانه تجملی بودن نیست…نشانه ساده زیست نبودن نیست…همین آقای مطهری که شما می فرمایید یادمه ایام فتنه۸۸ یه بار اومده بود تلویزیون داشت می گفت من وقتی دارم میرم خونه خیلی وقت ها توی مترو با مردم فلان حرف ها رو میزنیم و …

  101. هم ولایتی! شما می‌گوید:

    ما کجای این آبادی هستیم اصلا مجلس بچه حزب اللهی ها کجاست؟
    اگر یه مجلس داشتیم کی رئیس مجلس بچه حزب اللهی ها بود؟
    خیانت اینهائیست که به بچه حزب اللهی ها میشه مطلب زیر:
    خیانت صدا و سیما به حاج بخشی و حاج بخشی ها…
    http://www.milad64.blogfa.com/post/1154

  102. پرستو می‌گوید:

    چقدر این آدم دوست داشتنیه … و چه عکسای قشنگی …

  103. محسن می‌گوید:

    رحمت خدا بر او باد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.