راز اشک های گرم پیرمرد

شهید سیدابراهیم شعبانی، نفر سوم از سمت چپ، با سیمایی خندان، پشت برادر محسن

گمانم محرم ۲ سال پیش بود که شب حضرت علی اکبر، یعنی روز هشتم محرم و شب نهم، رفته بودم مسجد جوادالائمه در محله ۱۳ متری حاجیان. وسط روضه رسیدم. چراغ مسجد خاموش بود و بساط اشک، روشن. در میان آن همه اشک، اما اشک های یک پیرمرد، بسی بلندبالا بود. معلوم بود که با شانه های لرزان دارد گریه می کند؛ آنهم چه گریه ای، بلند بلند! چیزی طول نکشید که روضه تمام شد و چراغ مسجد روشن شد، اما پیرمرد موسپید هنوز داشت با صدای بلند اشک می ریخت. پهنای صورتش شده بود خیس اشک. دل همه را داشت می لرزاند، گریه های ناتمام پیرمرد. جماعتی رفتند آرامش کنند. دقایقی بعد، همین که پیرمرد از جایش بلند شد و به آنجایی که من نشسته بودم، نزدیک تر شد، دیدم ای دل غافل! پیرمرد، پدر شهید سیدابراهیم شعبانی است. می شناختمش. یعنی، همه او را می شناختند و می دانستند که در همین محله، یک دکان عکاسی دارد که با خانمش می گرداند مغازه را. خانمی که البته بهمن ماه ۲ سال پیش، رفت پیش پسر شهیدش و پیرمرد را با مغازه عکاسی و یک دنیا عکس و خاطره، تنها گذاشت. القصه! همین پدر شهید بودن، برایم موضوعیت داشت که بفهمم راز اشک های گرمش را در روضه علی اکبر امام حسین(ع). به هر حال، شاید اگر پدر شهید باشی، کمی بیشتر از بقیه، بفهمی که اباعبدالله چه کشید وقتی علی اکبرش را قطعه قطعه دید و بریده بریده. حالیا! داشت ضجه می زد این پیرمرد، وقت این نجوا؛ «جوانان بنی هاشم، بیایید، علی را بر در خیمه رسانید».

¤¤¤

امسال روز هشتم محرم، رفته بودم بهشت زهرا(س). سری هم زدم به قطعه ۴۵ که آنجا پدران و مادران شهدا را دفن می کنند. همین که داشتم میان قبور راه می رفتم، چشمم افتاد به سنگ مزار مادر شهید ابراهیم شعبانی که انگار یک مهمان تازه داشت. حالا با وجود سیدعلی شعبانی، این قبر ۲ طبقه، همه ساکنین خود را، یعنی این زن و شوهر را، این مادر و پدر شهید را، کنار هم می دید. تازه ۲ روز از پرواز این پیرمرد می گذشت. این را نوشته های روی سنگ مزار می گفت و با زبان بی زبانی داشت می گفت که امشب، این پدر شهید، برای روضه علی اکبر، پیش از ما بهتران، پیش شهدا، پیش همسرش، پیش پسر شهیدش، اشک خواهد ریخت. گریه برای حسین، فقط که توی این دنیا نیست؛ تکیه اصل کاری ارباب ما بهشت است.

¤¤¤

بگذارید با یک نکته شیرین تمام کنم این قصه را. سیدابراهیم که در عملیات خیبر به شهادت رسید، لابد می دانست که پدر و مادرش، سالیان دور و درازی، باید بدون او، مغازه عکاسی را اداره کنند که هنوز هم این عکاسی دارد با همان پاکت ها و کارت ها و کاغذها و فاکتورهایی اداره می شود که این شهید، قبل از شهادتش به شکل انبوهی برای پدر و مادرش تهیه کرده بود.

¤¤¤

با معرفت تر و با مرام تر از شهدا، خودشان اند؛ خودشان!

روزنامه کیهان/ ۲۰ آذر ۱۳۹۰

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. چشم انتظار می‌گوید:

    بسم الله…

  2. چشم انتظار می‌گوید:

    آخرین برگ، از کتاب زرین “نه ده”، که بی مناسبت با ساعاتی دیگر نیست؛
    چند روزی قبل از خداحافظی، بابا اکبر من و خواهرم را روی ترک موتور نشاند و کل شهر را نشانمان داد. کل شهر را. بزرگراه همت، تازه داشت بال و پر می گرفت و هنوز این قدر عریض و طویل نشده بود و هنوز داشتند روی این بزرگراه، کار می کردند و هنوز اسمش همت نشده بود.
    وقتی که داشت کوله اش را می بست، دقایقی به کتابخانه اش خیره شد. از میان آن همه کتاب، “خسی در میقات” را برداشت و جلال را با خود برد “الی بیت المقدس”.
    وقتی که برگشت، مادرم کوله اش را باز کرد و کتاب را بیرون آورد. دید در صفحه ی اول کتاب،این جملات نوشته شده:
    باسمه تعالی. برادر اکبر قدیانی، مطالعه ی دوباره ی کتاب جلال برای ما زنده کردن خاطرات خوب گذشته بود. با تشکر از شما برادر عزیز که دیروز با صدای گرمت، دو کوهه را جان دوباره بخشیدی و روضه ی عباس خواندی. یا زیارت یا شهادت.
    برادرانتان: احمد متوسلیان و محمد ابراهیم همت.

  3. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    صلواتی نثار شهدای عزیزمان می کنیم و تا ساعاتی دیگر منتظر می مانیم…

  4. چشم انتظار می‌گوید:

    یک مساله ی شرعی، با توجه به خسوف امشب در ایران.
    در خصوص کیفیت نماز آیات و چگونگی آن، روش های متداولی وجود دارد. و چون یکی از ساده ترین روش های آن، تقسیم سوره ای از قرآن کریم به ۵ قسمت می باشد، عزیزانی که مقلد مقام معظم رهبری (حفظه الله) هستند، در جریان باشند که چون حضرت آقا (بسم الله الرحمن الرحیم) رو، آیه نمی دونند، کسی که بخواد سوره ی توحید رو ۵ قسمت کنه، باید آیه ی شریفه ی لم یلد و لم یولد رو، در دو قسمتِ لم یلد. ولم یولد. به جا بیاره. که ۵ رکوعش درست باشه.

  5. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    بسم رب الشهدا

  6. کامران می‌گوید:

    نازنینی حسین قدیانی نازنین!
    امروز خیلی نظرم راجع به ت عوض شد!
    قبلتر ها ارادت خاصی داشتم به بصیرت و پایه بودنت حالا از ته قلبم دوستت دارم

  7. چشم انتظار می‌گوید:

    چقدر فوق العاده نوشتی داداش.
    ابتدا که یک نگاه کلی به متن می اندازی، ابروهات کمی به هم نزدیک می شه. که چقدر کم. کلی صبر کردیم…
    اما زمانی که شروع به خواندن می کنی، می بینی اگر روزها هم برای چنین متن های پر محتوایی، صبر کنی باز هم کم است. یک منبر چند دقیقه ای و بصیرت افزا.
    خدا رحمت کند این پدر و مادر را. و متعالی کند مقام فرزند رشیدشان را.

  8. سیداحمد می‌گوید:

    فعلا فقط اشک گرم…

  9. چشم انتظار می‌گوید:

    این مترادف خوانی و این قرینه سازی و این مشابهت گویی…در انحصار یک نفر است؛
    ح س ی ن …. نمونش:
    چراغ مسجد خاموش بود و بساط اشک، روشن.
    گریه برای حسین، فقط که توی این دنیا نیست؛ تکیه اصل کاری ارباب ما بهشت است.
    بچه ها! یه ذره دارین زیادی دیگه به من لطف می کنین! سعی کنید فقط از خود نوشته حرف بزنید. ممنون که مراعات می کنین. به ویژه بچه های ثابت.

  10. سیداحمد می‌گوید:

    “با معرفت تر و با مرام تر از شهدا، خودشان اند؛ خودشان!”

    سالاری…

  11. چشم انتظار می‌گوید:

    سید احمد عزیز
    ما را هم در این سرما شریک کن به آن گرما برادر.
    نمی دونی از روزی که فهمیدم با ۳۰ درصد پدر صفا می کنی. دعا می کنم با ۷۰ درصد دیگرش محشور شوی.

  12. به جای امیر می‌گوید:

    شیشه لیس ! (گفت و شنود)

    گفت: سایت های ضد انقلاب نظیر، جرس، گویانیوز، بالاترین و… از راه اندازی «سفارت مجازی آمریکا» حسابی دمغ شده و آن را اهانت به اپوزیسیون دانسته اند.
    گفتم: چرا؟! اتفاقا باید از خوشحالی با دمشان گردو بشکنند!
    گفت: یکی از این سایت ها نوشته است سفارت مجازی فقط یک سایت است که قبلا هم بود و این کار خانم کلینتون مثل آن است که به اپوزیسیون یک شیشه مربا نشان بدهد و بگوید از پشت شیشه لیس بزنید.
    گفتم: چه عیبی دارد؟ مگر اپوزیسیون تا حالا کاسه لیس نبود؟ حالا شیشه لیس باشد. بالاخره تخصص ضد انقلاب لیس زدن است.
    گفت: یکی دیگر از سایت ها نوشته، تصور ما این بود که خانم کلینتون در پاسخ به زحمات اپوزیسیون، یک کار درست و حسابی انجام می داد ولی انگار ایشان برای گول زدن ما اتل متل خونده.
    گفتم: راست میگه؛ من صدای هیلاری ورپریده رو شنیدم که برای اپوزیسیون می خوند؛ اتل متل گلابی! دوستت دارم حسابی! یه روز به خرج خودت، می برمت کبابی!

  13. چشم انتظار می‌گوید:

    آخه از خود متن هم که بگیم داداش، ختم می شه به همون جا.
    مثلا” وقتی که گفتید نفر سوم از سمت چپ با چهره ی خندان، انتظار این بود که متن، مخصوص این شهید عزیز باشد. درعین حالی که دیدیم محور، اشک های گرم پیرمرد، پدر آن سید عزیز بود.
    خوب این یعنی هنر دیگه. ولی باز هم چشم.

  14. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    روحش شاد.
    قلمت ۲۰٫ دستت طلا. سالاری حسین قدیانی

  15. چشم انتظار می‌گوید:

    یه سئوال
    این که فرمودید؛ برادر محسن، منظور همان برادر محسنِ تاریخ عکس بود، یا دکتر محسن رضایی اکنون؟
    فی الحال فرقی نمی کند ان شاء الله. به زودی درباره محسن رضایی، متنی مختص قطعه ۲۶ خواهم نوشت.

  16. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    بالاخره تخصص ضد انقلاب لیس زدن است!!!
    این حاج حسین هم بعضی وقتها میزنه رو کانال +۱۸
    یه بار هم از قول یه نفر نوشته بود: این ابطحی…!!
    چقدر خندیدم. بدتر از اینا هم دیدم توی کیهان. کارش درسته.

  17. بی نشان می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی

    هرچند وقت یکبار به قطعه ۲۶ سر میزنم و با خوندن پست های جالبتون کیف میکنم
    بعضی از نوشته هاتون واقعا حال آدمو جا میاره مثل همین اشکواره ی شهید شعبانی. باور کنید هروقت دلم میگیره و از دیدن سایتهای تکراری و آبکی خسته میشم میام قطعه شما و با خوندن یکی از پستهاتون سر حال میشم.
    خدا قوت به خودتون و قلمتون
    لطف دارین!

  18. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    ” چه کشید اباعبدالله وقتی علی اکبرش را قطعه قطعه دید و بریده بریده…”

    ” تکیه اصل کاری ارباب ما بهشت است…”

    سلام بر حسین*…

  19. میلاد پسندیده می‌گوید:

    هشدار جالبی بود… کم کم دارند می روند… کاش بیشتر بهره ببریم از همین ها که هستند.

  20. ف. طباطبائی می‌گوید:

    دلچسب بود هم نوا شدن با ناله های پدر سید ابراهیم.
    ممنون آقای قدیانی.

  21. آقا جان
    مرا نگاه رئوفت کشانده تا اینجا…
    http://camp707.com/archives/1511

  22. چشم انتظار می‌گوید:

    کلیدِ رازِ اشکِ گرمِ تو، بر پهنه ی رویت
    در آن تاریکیِ مطلق، گشاید قفلِ ابرویت
    تمام خاطراتت را، به دکان و محل بخشا
    که ابراهیم، از بزم شهیدان، می دود سویت

  23. چای پولکی می‌گوید:

    آقا اجازه!
    حاضر. . .

  24. سنگربان می‌گوید:

    بسی گفتیم و گفتند از شهیدان ،شهیدان را شهیدان می شناسند!!

  25. سلاله 9 دی می‌گوید:

    خوشا به سعادت شان که در یوم الحساب و در پیشگاه خدا روسفید اند.
    متن دلنشینی بود و انشاءالله این پدر و پسر شهیدش همین امشب مهمان سفره ارباب باشند.

  26. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    آخرین خبر:
    آغاز پیش فروش “وانت rq170” در کلیه نمایندگیهای ایران خودرو!!

  27. سیداحمد می‌گوید:

    دلم برای جبهه تنگ شده است
    چقدر جاده‌های هموار، کسالت‌آورند!
    از یکنواختی دیوارها دلم می‌گیرد
    می‌خواهم بر اوج بلندترین صخره بنشینم
    آن بالا به آسمان نزدیک‌ترم
    و می‌توانم لحظه‌های تولد باران را…پیش‌بینی کنم…
    .
    .
    بیا به جبهه برویم
    من آن‌جا را یک بار بوییده‌ام
    آن‌جا رطوبت مطبوعی دارد
    که به ایستادگی درخت کمک می‌کند
    ما چقدر جاهای دیدنی داریم
    ما چقدر غافل‌ایم
    ما که به بوی گیج آسفالت
    عادت کرده‌ایم
    و نشسته‌ایم هر روز کسی بیاید
    زباله‌ها را ببرد
    چه انتظار حقیری!
    دلم برای جبهه تنگ شده است
    چقدر صداقت نیست
    چقدر شقایق‌ها را ندیده می‌گیریم
    حس می‌کنم سرم سنگین است
    امروز دوباره کسی را آوردند
    که سر نداشت…

    (سلمان هراتی)

  28. خان عمو می‌گوید:

    مطلب جدید سایت رأس فتنه:سال ۱۳۵۸ / نامه بی سلام خواص انقلاب به امام (ره) :
    ” سکوت رهبری در قبال انحراف رئیس جمهور جایز نیست ” http://www.hashemirafsanjani.ir/?type=dynamic&lang=1&id=5282

  29. جواد می‌گوید:

    با معرفت تر و با مرام تر از شهدا، خودشان اند؛ خودشان!

  30. خواهر شهید کاظم می‌گوید:

    برای من دیدن پدر و مادر شهید یعنی دیدن پدر و مادر خودم با کلی رنج!
    سخته ببینی پدر ومادرت دارن مثل شمع جلوت آب می شن و تو نمی تونی کار بکنی!
    واقعیت اینه… کهولت، داغ فرزند، و سالها اشک چشم در روضه علی اکبر و هنوزم که هنوز است خراب شدن خال مادر در روضه علی اکبر…….
    می ترسم از روزی که خدای نکرده……
    از بچه های قطعه ۲۶ ملتمسانه تقاضا دارم برای سلامتی مادرم ( بخوانید مادر شهید کاظم) دعا کنید. خیلی مریض حال است….
    اگر امکان دارد حمد شفایی برایش بخوانید!!

  31. شهیدمحمود می‌گوید:

    دستمریزاد طبق معمول “شکر”ریختی – این پدرومادرهای شهدا اگه برای ارباب بی کفن اینجوری اشگ نمی ریختند که این شهدا درست نمیشدند.پشت صحنه شهداهمین اشگهاست. ماهم گریه کردنو ازمرحوم پدر یاد گرفتیم، خیلی بارونی گریه می کرد.

  32. شهیدمحمود می‌گوید:

    مرحوم شیخ جعفر شوشتری درکتاب مواعظ میفرماید(قریب به این مضمون)اگرقراراست امیرالمؤمنین (ع)میزان الاعمال باشد،کلاهمان پس معرکه است زیرا ،نمازما روزه ما حج ماو..سایر واجبات ومحرمات ماکجا واعمال حضرت کجا،هیچکدام ازاعمال ماشبیه اعمال حضرت نیست ،حال باید مایوس شد؟بعدمیفرماید مافقط دریکجامیتوانیم شبیه حضرات بشویم وآن هنگام گریه بر امام حسین (ع) است .خداوند اشگ فراوان چشم وسوزدل دائمی برای ارباب بی کفن به همه ماعنایت فرماید
    برادر محترم! می شه خواهش کنم فاصله کلمات را رعایت کنید؟! کلا یه جوری کامنت می گذارید که از این به بعد، اگر مجبور به اصلاح شوم، چون وقت ندارم، کلا کامنت تان را حذف می کنم.

  33. احساس می‌گوید:

    “محرم ۲ سال پیش بود”
    “روز هشتم محرم و شب نهم”
    “چراغ مسجد خاموش بود و بساط اشک، روشن. در میان آن همه اشک، اما اشک های یک پیرمرد، بسی بلندبالا بود”
    “امسال روز هشتم محرم، رفته بودم بهشت زهرا(س)”
    “چشمم افتاد به سنگ مزار مادر شهید ابراهیم شعبانی که انگار یک مهمان تازه داشت”
    “امشب، این پدر شهید، برای روضه علی اکبر، پیش از ما بهتران، پیش شهدا، پیش همسرش، پیش پسر شهیدش، اشک خواهد ریخت”
    .
    .
    .
    .بیایید بیشتر قدر بدانیم

  34. مسعودساس می‌گوید:

    “با معرفت تر و با مرام تر از شهدا، خودشان اند؛ خودشان!”
    —————–
    آره والا، ما که همیشه زیر سایه ی لطفشون بودیم..

  35. مسعودساس می‌گوید:

    اسلامی ایرانی؛
    خیلی باحالی داداش

  36. ستاره خرازی می‌گوید:

    روحشون شاد
    زیبا بود ممنونم

  37. مسعودساس می‌گوید:

    سلامتی مادر شهید کاظم

    بسم الله الرحمن الرحیم

    الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ

    الرَّحْمـنِ الرَّحِیمِ

    مَـلِکِ یَوْمِ الدِّینِ

    إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ

    اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ

    صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ

  38. ستاره خرازی می‌گوید:

    «RQ170» اسلام آورد و خودکشی نکرد!
    چقدر زیبا و دلنشین به خدا که همینه
    جو بایدن: خودکشی هم می کرد، ایرانی ها با آی کیوی مخصوص خودشان، یک روح در کالبد مرده «RQ170» می دمیدند، زنده می شد!! خیلی فرق معامله اش نیست.
    جو بایدن: نه بابا! دلیلش این بود که در دین اسلام، خودکشی حرام است! این هواپیما هم الان در کنترل اسلام و مسلمین است دیگر!! یحتمل گرویده به دین اسلام!
    این یکی یه ذره عقل داره
    خیلی زیبا بود دست شما بی بلا ان شاالله برید کربلا

  39. ف. طباطبائی می‌گوید:

    **یا رب العالمین**

  40. آوا می‌گوید:

    کاش این سرزمین هیچ وقت رنگ جنگ و کینه و بدی به خودش نبینه و هیچ پدر و مادر و فرزندی طعم از دست دادن رو نکشن. چه خوب که شهید شعبانی رو معرفی کردید. الهی خانوادشون همیشه در ارامش و سلامتی باشن

  41. شهید آینده می‌گوید:

    السلام علیک یا اباعبدالله!
    خدا رحمت کنه این پدر شهید رو، برای ما نگه داره بقیه پدران و مادران شهدا را!
    اللهم عجل لولیک الفرج!

  42. آیه می‌گوید:

    بسمک یا الله

    هنوز هم این عکاسی دارد با همان پاکت ها و کارت ها و کاغذها و فاکتورهایی اداره می شود که این شهید، قبل از شهادتش به شکل انبوهی برای پدر و مادرش تهیه کرده بود.

    چقدر جالب…

    الحق:با معرفت تر و با مرام تر از شهدا، خودشان اند؛ خودشان!

    یا ستارالعیوب

  43. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    آقا این کاغذ روزنامه وطن امروز چرا این مدلیه؟
    انگار نوع کاغذش کهنه است. ۲۰۰-۱۰۰ تومن گرونتر کنن ولی یه چیز با کیفیت تر
    بدن بیرون. بعدشم یه خورده جذاب تر و رنگ و لعاب دار تر.
    مثل اینکه روزنامه درآوردن بیشتر از اینکه تخصص بخواد، پول میخواد.
    این روزنامه اسی مشا رو نگاه کن. با ۳۰۰ تومن، کاغذ روغنی میزنه!
    چقدر هم مطلب و حاشیه و سرگرمی.

  44. جماران می‌گوید:

    جز هستىِ دوست در جهـــــــان، نتوان یافت… در نیست نشانه‏اى ز جان نتوان یافت
    در خانه اگر کس است، یک حرف بس است… در کوْن و مـــکان به غیر آن نتوان یافت

    “امام روح الله”

  45. جلال معترف می‌گوید:

    سلام قطعه۲۶ سلام داداش حسین سلام آقا سید
    نمیدونید چقدر دلم تنگ شده بود براتون. بعد از سفری بسیار طولانی و عدم دسترسی به اینترنت، امروز برگشتم خونه.
    چقدر صفا کردم با این مطلب کوتاه ولی دلنشینت داداش

  46. سلاله 9 دی می‌گوید:

    بسم رب الحسین (ع)

    ۹۵* امام صادق علیه‏ السلام :

    هریک از شیعیان ما که گرفتار شود و صبر ورزد، اجر هزار شهید دارد.

    (منتخب میزان الحکمة، ص۳۱۲)

  47. پاییز می‌گوید:

    بسم الله الرحمن الرحیم

    ما رأیتُ إلا جمیلا،هولاء قوم کتب الله علیهم القتل،فبرزوا إلی مضاجعهم…
    من جز زیبایی ندیدم.انان کسانی بودند که خداوند سرنوشتشان را شهادت تعیین کرده بود،لذا با شهادت به جایگاههای ابدی خود رفتند…

    درپناه حق باشید

  48. ترنم می‌گوید:

    سلام
    ………….
    عالی بود موفق باشید

  49. دلتنگ قطعه می‌گوید:

    سلام…

  50. سیداحمد می‌گوید:

    آقا مرتضی؛

    سلام،
    دلمان برای خودت و عکس زیبا و امید بخشِ حاج احمد تنگ شده بود!

  51. سایه/روشن می‌گوید:

    “می‌خواهم بر اوج بلندترین صخره بنشینم
    آن بالا به ::آسمان:: نزدیک ‌ترم،
    .
    .
    .
    چقدر شقایق‌ ها را ندیده می‌ گیریم”؟!

    ….:::ســــــلمان ـهراتیـــ:::………..

  52. سیداحمد می‌گوید:

    یه “پیام بی زرگانی”

    ساعت ۲۱:۴۹
    تعداد افراد آنلاین: ۳۰ نفر

    ماشالله…
    داداش حسین بسیجیها فـــــــــــدائی داری…

  53. سیداحمد می‌گوید:

    بالاترین متن استیلی رو لینک کرد!

    “حسین قدیانی لباس شخصی تندرو و چماقدار قبل از دربی استقلال و پرسپولیس در جام حذفی مطلبی در مورد حمید استیلی می نویسد. در این مطلب وی پس از تعریف و تمجید از استیلی مصاحبه ی ۶ سال قبل خود با استیلی را به خواست خود او دوباره منتشر می کند.”

    🙂
    اومدن خوندن و رفتن؛ هیچ کامنتی نذاشتن!

  54. میلاد پسندیده می‌گوید:

    داداش حسین! داداش؛ این فیلم نوری زاد در اوین را دیده ای… “بابا؛ اکشن!!”

    http://fars.tv/uploads/AQMrwW2UwOSgpqhtqmPH.flv

  55. پروانه می‌گوید:

    مثل همیشه زیبا، شیوا ، گیرا. قلم شما حرف ندارد؛ عالی است. موفق باشین و خیلی التماس دعا.

  56. میلاد پسندیده می‌گوید:

    فکر نکنم قبل از نه دی بشود رکورد بازدید را زد… البته مدتی هم وبگذر همراهی نمی کرد!

  57. یلدا می‌گوید:

    چقدر ازت تعریف میکنن…اییییییییییییششششششششششش

  58. یلدا می‌گوید:

    ضمنا مگه فرزند شهید هم خوش تیپ میشود؟؟؟
    عینک ری بن اصل و شلوار جین و موهایی هنری…….
    نمیخواهم مبصر کامنتم رو بخونه یا جواب بده کلا…. بد اخلاقه بس که.

  59. به جای امیر می‌گوید:

    کاسه (گفت و شنود)

    گفت: شبکه آمریکایی CNN در گزارش خود به مقامات آمریکایی انتقاد کرد که چرا تاکنون چندین بار نظر خود را درباره هواپیمای بدون سرنشین RQ170 تغییر داده اند!
    گفتم: حیوونکی ها حق دارند! بدجوری قاطی کرده اند!
    گفت: اول گفتند؛ اصلاً در ایران سقوط نکرده و بعد که معلوم شد در ایران بوده، گفتند نقص فنی پیدا کرده و پس از سقوط تکه تکه شده و بعد که دیدند سالم است گفتند هواپیما متعلق به ناتو بوده نه آمریکا.
    گفتم: شخصی به همسایه اش گفت؛ آن کاسه ای که قرض گرفته بودی را پس بده! یارو گفت؛ اولاً که کاسه ات از دستم افتاد و شکست، ثانیاً، کاسه ات را پس داده بودم! ثالثاً اصلاً کاسه ای به من قرض نداده بودی!

  60. یاسر می‌گوید:

    نون و قلم نبی است و ما یسطرون حسین…

  61. آذرخش می‌گوید:

    جناب یلدا، مبصر جواب شما رو نمی ده چون در اون حد نیستی. می خواستی هم عمرا نه مدیر قطعه نه مبصر قطعه جوابت رو نمی دادن.
    ولی آذرخش قطعه هست که جوابت رو بده.
    مجبور نیستی بیای اینجا که اینقدر بهت فشار بیاد.
    می تونن خوش تیپن، می تونی خوش تیپ باش.
    والا
    چه آدمایی که پیدا نمی شن ها!

  62. فدایی رهبر می‌گوید:
  63. یاسر می‌گوید:

    ای پرچم آزادگی ، ای پرچم آزادگی ، بر گنبد گردون زده ، بر گنبد گردون زده ، صحرا به صحرا کو به کو ، صحرا به صحرا کو به کو ، نقش و نگار از خون زده ، نقش و نگار از خون زده …
    بخوانیدش با صدای حاج صادق که امسال وقتی دیدمش موهاش خیلی سفیدتر از آن روزی شده بود که برای کربلای ۵ می خواند …
    این قافله عزم کرب و بلا دارد…

  64. سلاله 9 دی می‌گوید:

    “علی اکبر” گل پسر جوانان کوچه بنی هاشم است و نام کوچک یل مادر شهید شیرودی است. علی اکبر، علی اش یعنی نام کوچک خامنه ای و اکبرش یعنی نام کوچک پدر شهید من اما “علی” و “اکبر” با هم یعنی “علی اکبر” یعنی بزرگ ترین جوان حسین در کربلا. “علی اکبر” یعنی ما که ۱۴۰۰ سال بعد از عاشورا هنوز هم جوانان حسین ایم. شما سر پیری، جوانی کردید و شتر خامی خوابید دم در ویلای تان. ما اما در عهد جوانی آنقدر به کربلا سفر کرده ایم که پخته شده ایم. نه، شما علی اکبر نیستید. علی اکبر ما هستیم. شما نام ما را دزدیده اید و شناسنامه های تان جعلی است. شما نام علی اکبر را با تقلب جعل کرده اید. شما اگر علی اکبر هستید پس چرا در کوچه بنی انقلاب علیه علی نامه سرگشاده نوشتید؟ ما اما جوانان کوچه بنی هاشم هستیم. علی اکبر ما هستیم که اگر در زیر سم اسبان تبلیغاتی دشمن، قطعه قطعه هم شویم دست از دامان ماه بر نخواهیم داشت.

    علی اکبر نام بسیجیان خامنه ای است که پرچم دار همان پرچم حسین در عاشوراست

    خدا کار داشت با قطعه قطعه های پیکر علی اکبر. علی اکبر یعنی جوانی از نسل علی. یعنی علی کربلا. یعنی حیدر ثانی. ما علی اکبر را مثل “الله اکبر” معنی می کنیم؛ “علی بزرگ تر از آن است که وصف شود”.
    کتاب نه ده/ شطّ رنج

  65. یاسر می‌گوید:

    مرتضی اهوازی سلام برادر کجا می ری ؟ من دلم برای تو بیشتر تنگ می شود…
    داداش جان سلام ، متن عالی بود مثل همیشه حس خیلی خوبی منتقل می کرد داداش خوش تیپم که اگر تیپ صدتا از این گلزارها را باهم جمع بزنیم خاک پایت نمی شود ، به گرد پایت نمی رسد ، به کوری چشم هر که نمی تواند خوش تیپ ها را ببیند.

  66. یه بیست و شیشی حساس می‌گوید:

  67. سلاله 9 دی می‌گوید:

    کاش بنده یک مرثیه خوان حضرت سیدالشهدا علیه السلام بودم. همه ی سال هایی که سرگرم درس و بحث بوده ام، با یک مرثیه خوانی امام حسین برابری نمی کند.

    “علامه طباطبایی”

  68. صبا می‌گوید:

    یلدا خانوم!
    نه به اون کامنت اولتون “چقدر ازت تعریف میکنن…” نه به این که در کامنت دوم، در خط اول؛ خودتان تعریف نموده اید!
    در ضمن آقا سید اصلا بد اخلاق نیستند فقط تا حد زیادی، یه کوچوچولو، روی داداش حسین تعصب دارند.
    دوستان ببینید آدم باید تحمل مخالف را داشته باشد. حالا ایشان که اصلا خودشان کلی از حاج حسین تعریف کردند! ( دوستان بنده جسارتا مزاح کردم).

  69. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    عرض ادب مجدد
    مخلص داداش حسین بزرگوار، سید احمد گرامی و همه‌ی بچه‌های باصفای قطعه‌ی ۲۶
    آقا یاسر ارادتمندیم، دعام کنین بتونم دوباره پیشتون باشم…

  70. ف. طباطبائی می‌گوید:

    **یا قاضی الحاجات**

  71. شهیدمحمود می‌گوید:

    باعرض پوزش قصدایجادزحمت نداشتم،من خیلی تازه کارم ،اولین باره دریک وبلاگ کامنت میذارم،اونم بخاطر اینه که اینجارامثل هیئت وخیمه ارباب میدونم وپای روضه هاش کلی گریه کردم،حالا هم راستش متوجه نشدم منظورشریفت ازرعایت فاصله را،تااسباب شرمندگی نشود

  72. سیداحمد می‌گوید:

    شهیدمحمود بزرگوار؛

    فاصله کلمات را رعایت کنید یعنی، شما باید بعد از نوشتن هر کلمه از کلید space (بزرگترین کلید کیبورد) استفاده کنید. یعنی باید بین کلماتتان فاصله باشد.

    مثلا در “قصدایجادزحمت” باید بین کلمات فاصله بگذارید. “قصد ایجاد زحمت”

  73. شهیدمحمود می‌گوید:

    دستبوس همه اولاد ولایتمدار حضرت زهرا سلام الله علیها

  74. ابوالفضل می‌گوید:

    سلام علیکم جمیعا…
    یه سلام ویژه هم به داداش حسین که امشب بارانی ام کرد…
    اگر پدر شهید باشی کمی بیشتر درک میکنی که اباعبدالله چه کشید!؟ و ایضا اگر فرزند شهید هم باشی باز هم کمی بیشتر درک میکنی که اباعبدالله چه کشید!؟
    و اما امان از دل زینب… فرزند شهید… مادر شهید… خواهرشهید…عجب صبری دارد…
    عجب جمله ای گفت این شیرزن ” ما رایت الا جمیلا ”
    السلام علی قلب زینب الصبور…
    آخر معرفتین خانواده شهدا!…
    مگر نه؟!…

  75. به جای امیر می‌گوید:

    پناهنده (گفت و شنود)

    گفت: اوباما در کنفرانس مطبوعاتی خود گفته است از ایران خواسته ایم هواپیمای RQ170 را به آمریکا تحویل دهد و منتظر پاسخ ایران هستیم.
    گفتم: حالا چرا اینقدر نگران و دستپاچه است؟
    گفت: آمریکایی ها گفته اند نگران اطلاعات سری این هواپیما هستیم.
    گفتم: جای نگرانی نیست، اطلاعات سری این هواپیما در سلامت کامل به سر می برد و اینجا میهمان ماست.
    گفت: ولی اوباما می گوید این هواپیما متعلق به آمریکاست.
    گفتم: بود! ولی حالا که مسلمان شده و به ایران اسلامی پناه آورده و حاضر به بازگشت نیست. مگر آنها جنایتکارانی را که از ایران به آمریکا پناهنده شده اند پس می دهند.
    گفت: خودمونیم، این هواپیماهای جاسوسی آمریکا هم بد چیزی نیست. مثل فتنه ۸۸ و تحریم ها و… حیوونکی آمریکایی ها بدجوری بز آورده اند.
    گفتم: فرمانده ای وارد میدان تیر شد و مشاهده کرد که تیر هیچکدام از سربازانش به هدف نمی خورد و رفت کنار «سیبل» نشست. افسر میدان با دستپاچگی گفت؛ قربان! اونجا خیلی خطرناکه! و فرمانده گفت؛ با این نشانه گیری سربازهای تو، هیچ جا امن تر از اینجا نیست.

  76. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    متن زیبائی بود. ولی گذاشتن اسم “احمد رضائی” کنار “خودشیفته”
    اصلا کار قشنگی نبود.
    من با این جمله : «ما رفتیم جنگ، بچه های مان دست شما بودند. شما کم کاری کردید» موافقم.
    حداقل درباره مسئولین رده بالا نظام این حرف کاملا درسته.
    در ایام ماضی (حدود ۲۰ سال پیش)، بارها احمد رضائی رو در زمین فوتبال محله دیده بودم. پسری کاملا مودب و معمولی و عاری از هرگونه غرور و تکبر که منم فرزند
    فرمانده سپاه و …
    چه اتفاقی افتاد که احمد رضائی به اینجا رسید؟ چه برنامه و مسیر و هدفی برای
    احمد رضائی و امثالهم که به خاطر شغل پدر بیشتر از دیگران توی چشم بودن،
    پیاده شد؟
    بهشت زیر پای مادران است، ولی کدوم پسری از مادرش حرف شنوی داره که
    فلانی و فلانی دومیش باشن؟
    چطور میشه تلفن و رفت و آمد و غیره و ذلک فلان مسئول رده بالا کنترل میشه
    ولی برای خانواده اش هیچ برنامه ای ندارن؟
    شما خودت رو نگاه نکن که جا پای پدر گذاشتی و ۲ آتشه از انقلاب و ولایت
    دفاع میکنی. میشناسم فرزندان شهدائی رو که از بیکاری مینالن و بعضا
    فحشهای آبدار نثار رده بالاها میکنن. یا فرزند شهیدی که …. بماند.
    کلا با این جمله موافقم:
    «ما رفتیم جنگ، بچه های مان دست شما بودند. شما کم کاری کردید»
    هرگز نباید احمد رضائی رو با فرزندان خبیث اکبر آقا یا شیخ بیسواد یا حتی
    این دختر ورپریده، مقایسه کرد. احمد رضائی یک قربانی بود.
    طولانی شد. فقط رو حساب بچه محلی به نظرم رسید که یه خورده نامردی
    میشه اگه ننویسم. به هرحال روحش شاد.

  77. مرتضی می‌گوید:

    سلام… چرا برای همان مطلب بالا (حاتمی کیا) جایی برای درج نظرات نگذاشتید؟ سید احمد با تو هستم….
    فقط می خواستم بگم که خیلی خیلی با این متن حال کردم.
    خیلی ممنون. خسته نباشی حسین آقا… یک سالی می شد که برات کامنت نگذاشته بودم… ولی انصافا این دفعه ترکوندی با این متن آخریت. دستت درد نکنه که به بهترین شکل ممکن حرف دل ما رو به ابراهیم زدی. یا علی… در ضمن سالگرد ۹ دی مبارکت باشه

  78. ف. طباطبائی می‌گوید:

    **یا ارحم الراحمین**

  79. ف. طباطبائی می‌گوید:

    چرا بچه ها نمیدونن چه طوری میشه وارد ستون ۲۰:۶ شد!!
    خب آدم وقتی میبینه در صفحه اصلی تعداد کامنتهای اون ستون مشخص نیست، اولین چیزی که به ذهنش میرسه اینه که رو تیتر کلیک کنه.
    اسلامی ایرانی که از بچه های خودمونه، ایشون چرا کامنتشو اینجا گذاشته؟!!

  80. آذرخش می‌گوید:

    آقا مرتضی فکر نمی کنی “سیداحمد با تو هستم” لحن جالبی نداشته باشه؟ ببخشید از همه معذرت می خوام ولی یه هوی هم اضافه می کردی.
    آدم با یه فرد عادی هم می خواد صحبت کنه حرمتش رو نگه می داره چه برسه سیداحمد که برای همه بچه های اینجا عزیزه.
    تعجب می کنم بعضی از دوستانی که میان اینجا کامنت می ذارن چرا رعایت بدیهی ترین الفبای آداب معاشرت رو نمی کنن!

  81. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    اونور بحث نقد فیلم بود. دیدم اینجا بنویسم.
    کلا فیلم یعنی پدر خوانده. بقیه سینما جمع کنن برن خونشون.

  82. یه بیست و شیشی می‌گوید:

    سلام داداش حسین قدیانی و سید عزیز
    الله وکیلی خیلی ماهید شما.
    دارید از جون و زندگیتون مایه میذارید برای روشن بودن چراغ قطعه.
    خدا خیرتون بده که بی هیچ مزد و منتی دارید کار می کنید.
    داداش حسین شاید خودت خبر نداشته باشی نوشته هات و سایتت چقدر مفید و تاثیر گذاره.
    اینجا همه چی بی نهایت خوبه، خدا شما رو برای انقلاب و نظاممون حفظ کنه.
    بخدا بودن شما قوت قلب خیلیاست.
    سید جان خدا بهت سلامتی بده.
    ضمنا خدا همسراتونو حفظ کنه که با این همه مشغله شما کنار میان، اجرشون با حضرت فاطمه.

    ######داداش حسین ما خیلی دوستون داریم######

  83. محمد می‌گوید:

    سلام با روز شمار یوم الله ۹ دی به روز هستیم
    التماس دعای شهادت
    یا علی

  84. صادق می‌گوید:

    سلام بر برادر عزیز
    با موضوع تحلیل بیداری اسلامی به روزم
    انشاالله سمت ما هم بیایید.

  85. م.طاهری می‌گوید:

    جمعشان جمع شد در بهشت

  86. سیداحمد می‌گوید:

    تقلای اوباما برای پس گرفتن پهپاد خیلی جالبه!
    صد رحمت به سنگ پا!!!

    یکی نیست بهش بگه “هواپیمای گرفته شده، پس داده نمی شود! بیشتر مراقب وسایلتون باشید!”

  87. حضور مردم و ایمان دو عنصر برجسته نهم دی ماه ۸۸ بود

  88. حضور مردم و ایمان دو عنصر برجسته نهم دی ماه ۸۸ بود

  89. ستاره نقره ای(دوست) می‌گوید:

    آری! با مرام تر از شهدا خودشان اند!

  90. ستاره نقره ای(دوست) می‌گوید:

    سلام…

  91. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    “شاید اگر پدر شهید باشی، کمی بیشتر از بقیه، بفهمی که اباعبدالله چه کشید وقتی علی اکبرش را قطعه قطعه دید و بریده بریده…”

    بدر هاشمیون…میر حیدیون
    مهر فاطمیون…آمد از خیمه بیرون

    لشگر مثل سراب…اکبر تشنه ی آب
    بابا در تب و تاب… می چکد اشک ارباب
    کن نگاهی… پدر پیر تو شد
    در کنارت… زمین گیر تو شد
    شدی شبیه حضرت زهرا…مهلا مهلا اکبر لیلا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.