حسین قدیانی: لطفا مرا تنها با طنزی که در ادامه میخوانید، قضاوت نکنید! از قضا کلیت نوشتههای فراوانم در مورد مرحوم هاشمی رفسنجانی، نشان از اعتدال مد نظر اسلام دارد! مختصر اینکه همیشه مرز میان “هاشمی” و “رفسنجانی” را حفظ کردهام! مرادم از هاشمی، همان است که به انقلاب و انقلابیون کمکها کرد، بارها و بارها از حضرت امام، حکم گرفت، تکلیف سخت فرماندهی جنگ را عهدهدار شد، مکرر به خطمقدم جبهه و جنگ رفت، وارد کار خطیر سازندگی شد و آنقدر چهره قابل و وجهه عامل برای خود تراشید که دشمن، گاه هاشمی را میزد تا اصل انقلاب را بزند، مثل دوران دوم خرداد! این همان هاشمی است که امام از او میخواست زیاد سفر نرود و بیشتر مراقب خود باشد و نیز همان هاشمی است که ۲۹ خرداد ۸۸ رهبر انقلاب، نهتنها صحه بر پاکدستی او به لحاظ مالی گذاشت، بلکه شهادت داد که یار دیرینش بارها تا مرز شهادت رفته! بله البته! حتی به همین هاشمی هم نقدهایی بعضا سفت و سخت وارد است اما یکی دانستن هاشمی و رفسنجانی قطعا عدول از اعتدال و اخلاق و در تضاد با نگاه خمینی و خامنهای است! و صدالبته مرادم از رفسنجانی، فیالمثل راقم همان نامه سرگشادهای است که جرقه فتنه را چند روز قبل از انتخابات ۸۸ زد! یا باز مثلا همان که به داعیهداران دروغ بزرگ تقلب، بال و پر و حتی حق میداد و تلویحا از ابطال انتخابات، سخن میگفت! القصه! آن روز که خبر فوت هاشمی رفسنجانی را شنیدم، از نگاه صفر و صدی رسانهها بهخصوص در مجازستان، متحیر شدم! بعضیها از اینور بام افتادند و آن مرحوم را به اسم تکریم، رسما تقدیس کردند و بعضی دیگر چنان واکنشی نشان دادند کأنه هاشمی رفسنجانی فاقد هرگونه خدمتی بوده! من اما در متنی که نوشتم، تفکیک قائل شدم میان “هاشمی انقلاب” و “رفسنجانی ضدانقلاب” اما هم هاشمی را و هم رفسنجانی را “بزرگ” شمردم و آوردم؛ آن مرحوم، چه زمان بروز خوبیها و چه موسم نمایش بدیها، الحق و الانصاف، دوستی بزرگ یا دشمنی بزرگ بود که تو میتوانستی، چه به دوستی با او افتخار کنی و چه به دشمنی با او! بگذار رک و راست، حرفم را بزنم؛ قطعا مرزبندی دارم با نظر تند شماری از رفقای انقلابی درباره آن مرحوم که در هر واقعهای، مقصر اصلی را هاشمی میدانند! اگر جنگ شد، تقصیر هاشمی است و اگر تمام شد نیز! اگر حاجاحمد به سوریه رفت و اگر نیامد نیز! اگر سیل آمد و اگر قطع نشد نیز! این تحلیلها همانقدر علیل است که عدهای بگویند هاشمی مصداق یوسف نبی است! نه! نظر من درباره هاشمی عینا برونداد پیام معنیدار و حکیمانه حضرت آقا درباره ایشان است که عین عدل بود و عدالت و اعتدال! و بر اساس مر اخلاق! الغرض! عاشق کتب “خاطرات هاشمی” هستم، با علم به تمام منمحوریهایش که اساسا خاطرهنویسی یعنی تمرکز بر منیتمان! جز این، صرف مساعی آن مرحوم به نوشتن خاطرات روزانه، واقعا قابل تقدیر است! آنچه در ادامه میخوانید، مزاح من با خاطرات هاشمی است اما سعیام بر این بوده که به بهانه اغراق که در نفس طنز است، هرگز دچار عدول از حد و مرز نشوم! خوب و منصفانه اگر این ستون طنز را بخوانید، خواهید فهمید مرز میان هاشمی و رفسنجانی مثل مرز روشنایی و تاریکی، تا چه حد بهم نزدیک است! این مقدمه که مطول هم شد، لازمه خوانش طنز زیر است! شاید مخاطب فهمید که نه قصد عقدهگشایی از کسی دارم که دستی کوتاه از دنیا دارد، نه در سودای تقدستراشیهای بیخودم! این فقط یک طنز، یک مزاح، یک شوخی با بخشهایی از خاطرات هاشمی (رفسنجانی) است که انشاءالله حتی باعث خنده روح خود آن مرحوم هم بشود! بخوانید…
صبح از خواب بلند شدم! عفت(مرعشی) از سد(لتیان) زنگ زد که بچهها همه اینجا هستند، تو هم بیا! محسن(رضایی) آمد و از کمبود کمپوت(سیب) در جبهه گله کرد! تذکرات لازم را دادم! اخویمحمد(هاشمی) آمد و از رضایی(محسن) و صیاد(شیرازی) انتقاد داشت که چرا با صدا(سیما) همکاری نمیکنند! ناهار پاسدارها کباب(بناب) آوردند که گوشتش بو میداد! تذکرات لازم را دادم! روحانی(حسن) آمد و اتوی ریشی را که از انگلیس(اسکاتلند) آورده بود، نشانم داد! گله داشت چرا چمران(شهید) با گل(آفتابگردان) عکس انداخته! تذکرات لازم را دادم! بعد درآمد که به مناسبت عید فطر، چی به من عیدی میدهی؟! انگشت(شصت) را نشانش دادم که خندید! مناسب برای ریاست جمهوری است، فقط کمی تنبل(تنپرور) است که قطعا کشور را به فنا میدهد! غروبی رفتم جماران و از امام(خمینی) خواستم برای مردم رفسنجان سخنرانی کند! باز هم ضدحال زد! گفتند: “برو بابا تو هم گیر دادی!” خیلی امام(خمینی) را دوست دارم! تلویزیون داشت آیتالله(خامنهای) را نشان میداد که امام(خمینی) گفتند: “ایشان لیاقت رهبری را دارد!” از امام(خمینی) پرسیدم: “بزنیم آن کانال، بازی مونیخ و آرسنال را تماشا کنیم؟!” قبول نکردند! گفتم: “اقلا ۲ کلام سخنرانی کنید!” این را هم مخالفت کردند! بزرگوار(امام) کلا خیلی علاقه به ضایع(خیط) کردن من دارند! حاجاحمد(خمینی) به من گفت: “بار چندم است امام، به آیتالله خامنهای اشاره میکنند برای رهبری!” از حاج(احمد) خواستم موضوع را فعلا به کسی نگوید! قبول نکرد! از جماران آمدم بیرون! کمی کسالت دارم! عفت از سد(لتیان) زنگ زد که بچهها رفتهاند دز(سد) و کسی نیست! زودتر بیا، تا شب نشده! تذکرات لازم را دادم! ۳ اکیپ از پاسداران قرار شد زودتر بروند برای امنیت! منافقین خیلی اطراف سدها فعال شدهاند! محمدعلی(نجفی) زنگ زد و خواهان تفنگ شد! تذکرات لازم را متأسفانه یادم رفت بدهم! عازم لتیان شدیم! پاسدارها از من عیدی خواستند که از مقاومت غواصها در کربلای ۴ تشکر کردم! و تذکرات لازم را دادم! عفت گله کرد که چرا دیر آمدی؟! فاطی و مهدی برگشتهاند اما فائزه و یاسر هنوز دزند! محسن(هاشمی) از بلژیک تماس گرفت که پرواز تأخیر دارد! گویا برف سنگینی در اروپا باریده! تلویزیون داشت آیتالله(خامنهای) را در جبهه(سوسنگرد) نشان میداد که زدم آن کانال، ورزش و مردم! عفت گفت: “فردا برویم جتاسکی!” پذیرفتم! خیلی ورزش مفرحی است! شب صیاد(شیرازی) از جبهه تماس گرفت و گزارش داد! گویا دیشب خیلی شهید دادهایم! بغض کردم! تذکرات لازم را هم دادم! شام کتلت بود!
بعد از نماز صبح، دیگر نخوابیدم! عفت از بلژیک زنگ زد که منافقین، محسن را در اتریش و یاسر را در تجریش (امامزاده صالح) شناسایی کردهاند! نگران بود و میخواست بچهها زودتر برگردند! گویا در اروپا برف (دانههای سفید) باریده و پروازها تأخیر دارد! به دکتر (ولایتی) زنگ زدم و تذکرات را دادم! قرار شد با سفرا هماهنگ باشد! ساعت ۱۰ رفتم جماران! بچههای دفتر را هم بردم! حاج (احمد) به من گفت: “امام الان اعصاب ندارد و سر جدت (ثقةالاسلام بهرمانی) از آقا (امام) نخواه که برایتان سخنرانی کند!” تا چشم بچهها به امام افتاد، بغض کردم! از امام خواستم که ۵ دقیقه (۳۰۰ ثانیه) خودم سخنرانی کنم که با بزرگواری قبول نکردند! گفتم: “اقلا خودتان حرف بزنید!” این را هم قبول نکردند! گریه کردم! امام گفتند: “نمیدانستم گریهای هستی!” گفتم: “از ۱۵ خرداد ۴۲ تا الان، یک بار نشد به خواست من سخنرانی کنید!” و سپس تذکرات لازم را دادم! از جماران رفتم مجلس! در مجلس، نجفی (محمدعلی) زنگ زد که خطر منافقین، جدی است و تفنگی که پاسدارها به من دادند، گویا فقط آب (مایع حیات) میپاشد! تذکر دادم که تفنگش را عوض کنند! عوضی (نجفی) تا با این تفنگش دهان ما را سرویس نکند، ول کن (معامله) نیست! یادم باشد تماس بعدی حتما تذکر مختصری بدهم! عفت از بروکسل زنگ زد که منافقین، فائزه را هم شناسایی کردهاند! اخیرا منافقین خیلی فعال شدهاند! کمی در مجلس خوابیدم! محسن (رضایی) و صیاد (شیرازی) از جبهه آمدند و از کمبودها گله داشتند! رفیقدوست (محسن) آمد و گلایه داشت از محمدعلی (نجفی) که حاضر نیست در تمرین کار با اسلحه (تفنگ) شرکت کند! میگفت که؛ “از هر ۵ تیر، اقلا ۳ تا را حرام میکند!” به نجفی (محمدعلی) زنگ زدم که تذکرات لازم را بدهم ولی اشغال بود! میترسم آخر کار دست خودش (نجفی) بدهد! کرباسچی (غلامحسین) آمد و برای مطالعه روی مترو، تقاضای ۹ میلیارد (تومان) داشت! الدنگ (کرباسچی) فکر میکند بانکم! هر چند معتقد به حمایت از مدیران هستم! احمد (حاج) تماس گرفت که چرا از امام خواستم سخنرانی کند! تذکرات را دادم! شب، پاسدارها کباب آوردند! حسین (قدیانی) آمد و میخواست چند وقتی ننویسد! نپذیرفتم! خواستم شب بماند پیشم! اجازه دادم بپذیرد! عفت زنگ زد و نگرانم بود! گویا منافقین در اروپا شایعه کردهاند که مردهام! حسن (روحانی) آمد و خیلی درب و داغون بود! نگو پسرش کشته شده! از حرفهایش این برداشت را کردم که نکند کار خودشان باشد! محمدعلی (نجفی) تماس گرفت که جواب ندادم! قدیانی و روحانی پیشم ماندند! شب پشتبام خوابیدیم!
بعد از نماز صبح، کمی خوابیدم! اگر چه کراهت دارد! هنوز زکامم! عفت از کیش (جزیره) زنگ زد و نگران فائزه در تهران بود! گویا به بهاییها گرایش پیدا کرده! میخواست کمی برایش وقت بگذارم! کمی قرآن خواندم و متمرکز بر تفسیر سورهی کهف (اصحاب) شدم! تذکرات لازم را به ماکسی (میلیانوس) دادم! فائزه آمد! گویا کلاسش تشکیل نشده بود! دانشگاه این روزها تق (و لق) است! به فائزه گفتم: “این چه گرایشهایی است که پیدا کردهای؟!” گفت: “به بهاییها؟!” و بعد توضیح داد که “مگر شما و آیتالله (خامنهای) به شیخ بهایی گرایش ندارید؟! چطور علاقه به یک بهایی مشکل ندارد ولی علاقه به چند بهایی (بهاییها) مشکل دارد؟!” این بچه ذاتش خراب است! انحرافاتی دارد! دیشب هم از مجتبی (خامنهای) گله میکرد نزد من که چرا اینقدر با دخترها سرسنگین است! و لباس مارک نمیپوشد! به فائزه گفتم: “انصافا خامنهای (آیتالله) بچههایش را خوب بار آورده! من اما فقط از محسن (هاشمی) تا حدی رضایت دارم! الباقی تحتتأثیر مادرتان (عفت) هستید!” قبل از مجلس، رفتم دیدار خامنهای (آیتالله) و کمی با ایشان دربارهی تمرد بچهها درددل کردم! گفتند: “ما که بیشتر درگیر سیاست هستیم و در تربیت بچهها نقش مادر خیلی مهم است!” به عفت زنگ زدم که از جزیره (کیش) برگردد! نگو رفته بود قشم (جزیره) و مهدی و فاطی را هم با خودش برده! رفتم مجلس! نجفی (محمدعلی) آمد و برای دفاع از خودش تقاضای تانک داشت! گویا در محلهشان یک خانهی تیمی از منافقین پیدا شده! عوضی (نجفی) کار با تفنگ را هنوز یاد نگرفته، تانک میخواهد! روحانی (حسن) آمد و خواهان اعدام ارتشیها در نماز (جمعه) شد! خیلی از چمران (دکتر) کفری بود! حرفش این بود که “اگر شهید شدم، عمرا دکتر (چمران) را شفاعت کنم!” بعد از مجلس رفتم جماران! احمد (حاج) گفت: “امام امروز سر کیف است و احتمالا قبول کند سخنرانی کند!” بغض کردم! به امام گفتم: “بچهها کمی اذیت میکنند و عفت هم که هیچوقت نیست!” امام دربارهی بچهها تذکراتی دادند و سپس گفتند: “بروید با هم بسازید!” باز هم بغض کردم! از امام (خمینی) پرسیدم: “مگر سازشکاری در اسلام، مذموم نیست؟!” فرمودند: “سازشکاری در مقابل طاغوت، مذموم است، نه در زندگی! البته اگر همسر آدم خودش طاغوت شد و مثلا خواهان شورش علیه انتخابات شد، آن دیگر یک بحث جداست! و همه باید هوشیار باشیم!” گریه کردم! بعد تلویزیون، موسوی (اردبیلی) و اردبیلی (مؤذنزاده) و مارکو (فانباستن) را نشان داد! حاج (احمد) گفت: “آقا (امام) میخواهد بازی میلان (آث) را ببیند!” رفتم!
با زنگ عفت بیدار شدم! گویا از قشم (جزیره) رفته ابو (موسی) و زن اخوی (محمد) را هم با خودش برده! محمد (اخوی) تماس گرفت و از این موضوع گله داشت! تذکرات (لازم) را دادم! کمی روی تفسیر (قرآن) کار کردم! هر جای کلامالله را که میبینی، موسی (حضرت) هم هست! به حمدلله پیامبر مقربی است! فائزه آمد و گلایه داشت از فرزندان آیتالله (خامنهای) که چرا به بهاییها گرایش ندارند! خداوند (منان) مرا از شر این دختر (فائزه) حفظ کند! احمد (حاج) تماس گرفت که “امروز، پیش امام نیا! اگر آمدی و سخنرانی نکرد، بعدا گله نکنی از من!” رفتم مجلس! حسن (روحانی) آمد و از چمران (دکتر) شکایت داشت که چرا اینقدر بیسواد است! محسن (رضایی) آمد و گزارش جنگ را داد! مثل اینکه موفقیتهایی در جبههی سوسن (گرد) داشتهایم! تذکرات را دادم! در مجلس، برای خانوادهی شهدا سخنرانی کردم! قبل از من، حسین (قدیانی) به نمایندگی از جمع، متن طنزی خواند که ماندم این چیزها را از کجایش در میآورد! غلامحسین (کرباسچی) آمد و شاکی بود که چرا نجفی (محمدعلی) این همه سرش در گوشی است! معتقد بود: “درگیر مسائلی هست که نباید پست (سمت) بگیرد!” محمدعلی (نجفی) را خواستم! آمد! کرباس (چی) را هم خواستم! آمد! خواهان آشتیشان شدم! اجازه دادم نپذیرند! رفیقدوست (محسن) هم آمد و گلایه داشت از نجفی (محمدعلی) که “اگر ولش کنی، اندازهی گردان نجف (اشرف) اسلحه میخواهد!” از محسن (رفیقدوست) خواستم فعلا یک تفنگ به او بدهند! تذکر دادم فقط تا آخر دههی ۹۰ دستش باشد! دیشب خواب بدی دیدم! خواب دیدم؛ “نجفی (محمدعلی) به آئین میترائیسم گرایش پیدا کرده! مدام هم دستش تفنگ است و هی دارد تمرین (تیراندازی) میکند اما تیرها را حرام میکند و به غلام (حسین) فحش میدهد!” غروب، خاتمی (محمد) آمد و اصرار داشت که نجفی (محمدعلی) پست بهتری بگیرد! برگشتم خانه! عفت از تنب (بزرگ) زنگ زد که فاطی و مهدی در کوچک (تنب) توسط منافقین، شناسایی شدهاند! صیاد (شیرازی) از جبهه زنگ زد و خبرهای خوبی داشت! بغض کردم! به احمد (حاج) زنگ زدم که امام را باید ببینم! با اینکه اجازه ندادم نپذیرد ولی نپذیرفت! به آیتالله (خامنهای) زنگ زدم! خواستم مصطفی (خامنهای) و خامنهای (مجتبی) کمی روی مهدی و یاسر، کار کنند! کمی دچار شبهه در عقاید (اصول) شدهاند! حرف ما را هم که قبول نمیکنند! مهدی معتقد به حرمت رانت و رشوه نیست! کمی انحراف مالی دارد! پاسدارها آمدند و گله کردند مقداری پول از جیبشان کم شده! بیژن (زنگنه) زنگ زد! مرتیکه (زنگنه) فکر نمیکند این ساعت، خواب باشم!
ساعت ۹ برای همایش پروین (اعتصامی) سخنرانی مبسوطی کردم! جماعت لذت بردند و ابراز ارادت کردند! فکر نمیکردند این همه از آن مرحومه (پروین) شعر بلد باشم! از بچگی عاشق اشعار پروین بودم! مادرم (خدابیامرز) کل دیوان اشعار اعتصامی را حفظ بود! متأسفانه فائزه متأثر از هایده (شبا همش به میخونه میرم من) است! چند بار کمیته (پاترول سبز) خواسته فائزه را بگیرد که نپذیرفتم! ساعت ۱۲ خامنهای (آیتالله) زنگ زدند و گفتند: “اشعاری که در همایش پروین خواندی، دو تاش مال فروغ (فرخزاد) بود که در شب اول از سفر سومش به شمال سروده بوده و سومی هم مال اخوان (ثالث) است که کنار خودم در مسجد گوهر (شاد) سروده بوده!” اطلاعاتشان از زندگی شعرا و کلا شعر و شاعری فوقالعاده است! گویا خیلی هم رمان خواندهاند! تذکرات لازم را دادم! رفتم مجلس! طهرانی (مقدم) آمد و گزارشی از پیشرفتهای موشکی ارائه داد! تذکر دادم که برد موشکها خیلی هم زیاد نشود! در مخالفت با تذکر من، استناد کرد به آیهای که روی آرم سپاه است! جوان مستعدی است! ظهر در مجلس، کمی خوابیده بودم که امامعلی (رحمانف) جهت تبریک عید فطر تماس گرفت! با زنگش چرتم پاره شد! اینقدر نمیفهمد که ما هنوز ماه (قمر) را ندیدهایم! در دلم به او و همهی رؤسای جمهور کشورهای تازه استقلال یافته فحش دادم! یادم باشد این قسمت، بعدها که خواست کتاب شود، حذف شود! بهزاد (نبوی) آمد اما چیزی نگفت و رفت! تذکرات لازم را دادم! برای نماز (مغرب) رفتم جماران! به امام (خمینی) از فواید مذاکره با آمریکا گفتم که زیر بار نرفتند! خوشبین به مذاکره با آمریکاییها نیستند! از جماران به خانه برگشتم! عفت از اتریش تماس گرفت که عمل فاطی در کانادا موفق بوده! بغض کردم! سجده (شکر) بهجا آوردم! گروهی از جانبازان شیمیایی (۷۵ درصد) آمدند و به من محبت ورزیدند! قدیانی (حسین) و صفار (هرندی) و مداری (شریعت) آمدند و از من تقاضا کردند برای سالگرد شهدای مظلوم مؤتلفه حرف بزنم! همین که اسم “مؤتلفه” را شنیدم، بغض کردم! از شریعت (مداری) و هرندی (صفار) خواستم که حسین (قدیانی) را به جبهه (خط مقدم) بفرستند تا شهید شود و از دستش راحت شویم! از سخنانشان فهمیدم امام (خمینی) و آیتالله (خامنهای) با رفتن قد (یانی) به جبهه مخالفند! آخر شب، محمدعلی (نجفی) آمد! متقاضی ۳ نارنجک، اقلا ۲ هلیکوپتر، حداقل ۴ کوکتل (مولوتف) و ۵ نفربر زرهی برای دفاع از خودش بود! مالک (اشتر) در جنگ (صفین) این همه سلاح نداشت! کمی روی تفسیر مریم (سوره) مطالعه کردم! دقایقی گریه کردم! پاسدارها آرامم نمودند!
دیشب در مجلس خوابیدم! بنیه ندارم! بدخوابم! عفت از اتریش به من (اکبر) در تهران زنگ زد که به فاطی در کانادا و یاسر در لندن بگویم که فائزه در کیش توسط منافقینی که دنبال محسن در بلژیک بودهاند، شناسایی شده! مادر است و نگران بچهها! زن خوب و صبوری است! اینجور زن، کمتر گیر آدم میآید! ساعت ۱۰ صبح، آقایان جنَّ (T) و کنی (مهدوی) و اولادی (عسکر) آمدند و به ترتیب از خاتمی (محمد) و محمدعلی (نجفی) و جاس (B) گله داشتند که چرا راستقامت جاودانهی تاریخ نیستند! موسوی خوئینی (ها) آمد و از (حسن) روحانی گلایه داشت که چرا اینقدر میخوابد و تنبل است! معتقد بود روحانی (حسن) اگر همینطور بخواهد زیاد بخوابد، آبروی ما را میبرد! به خوئینیها (موسوی) تذکر دادم که اول برود جلوی ریخت و پاشهای کروبی (مهدی) را بگیرد! شاکی شد و گفت: “دیگ به دیگ میگه روت سیاه!” سرتیم حفاظتم عصبانی شد و یک چک (سیلی) در گوش نفر اول پاسدارهای موسوی (خوئینیها) خواباند! حال (کیف) کردم! متأسفانه دعوا به پاسداران جفتمان کشیده شد! زور پاسدارهای من بیشتر بود! تا میخوردند، پاسداران خوئینیها را زدند! از مظلومیتِ ها (خوئینی) و پاسدارانش بغض کردم! تذکرات لازم را دادم! نژاد (احمدی) آمد و از مشکلات استان اردبیل گفت! از استانداران خوبم است! فقط زیاد حرف میزند! خاویر (پرز) آمد و خواهان تغییر در دکوئیار جمهوری اسلامی شد! یاد مقاومت حضرت (موسی) در برابر فرعون افتادم! بغض کردم! نپذیرفتم! بعد از ناهار، ادواردو (آنیلی) آمد! گویا از خواندن نماز جمعه به امامت خامنهای (آیتالله) و ملاقات با من مشعوف بود! تازه مسلمان شده و کمی در وضو (مسح سر) مشکل دارد! عصر به بهشت (زهرا) رفتم! با دیدن مزار شهدا بغض کردم! شهدا را بدهکار به خود نمیدانم! بر سر مزار بهشتی (شهید) گریه کردم! یاد آیاتی از سورهی احزاب افتادم! منقلب گردیدم! تعادل نداشتم ولی جوری وانمود کردم که پاسدارها نفهمند! عاشقم هستند! برگشتم خانه! مجتبی (خامنهای) تماس گرفت که؛ “من و خامنهای (مصطفی) قادر به کار بیشتر روی مهدی و یاسر نیستیم!” معتقد بود که چون خشتشان کج بنا شده، تا ثریا احتمالا کج بالا بروند! پیشنهاد داد برادران دیگرشان یعنی خامنهایها (مسعود و میثم) چون جوانتر هستند، بهتر میتوانند زبان این ۲ ورو (جک) را بفهمند! محبت دارد! تذکرات لازم را دادم! آخر شب، یاسر (عرفات) تماس گرفت که نجفی (محمدعلی) از طریق فیفا، با دیگو (مارادونا) و فیدل (کاسترو) وارد مذاکره شده تا تفنگهای چگوارا را مخفیانه تحویل بگیرد! خجالت هم نمیکشد!
امروز تاسوعاست! کمی بغض کردم اما نه آنقدر که عاشورا (زیارت) بخوانم! عفت از لتیان (سد) زنگ زد که جت (اسکی) آماده است! پاسدارها صبحانه عدسی آوردند که اگر خواستم گریه کنم، چشمم اذیت نشود! عفت باز زنگ زد و گفت: “بیا بیا سوار بشیم اسکی، برای همهی تذکرات مرسی!” با هلی (کوپتر) به سمت سد رفتیم! مردم تهران همه به خیابانها آمدهاند! شایعه شده قرار است زلزله بیاید! در کوپتر (هلی) کمی تفسیر زلزال (سوره) را خواندم و خیلی شدید بغض کردم! پاسدارها بغض در ارتفاع را مضر برای بدنم میدانند! نگران هستند! رسیدیم لتیان! کمی شنا (قورباغه) رفتم که چسبید! بدنم برای (پروانه) شنا مناسب نیست! با عفت، سوار جت شدیم و اسکی کردیم! کمی ستون فقراتم کش آمد اما ورزش مهیجی است! صیاد (شیرازی) از جبهه تماس گرفت که بچهها در هور به آب زدهاند و چند تایی شهید داشتهایم! بغض کردم! به او گفتم که ما هم در لتیان به آب زدهایم اما همه سالم هستیم! تذکرات را دادم! کرباس (چی) تماس گرفت که مردم از ترس زلزله به خانهها نمیروند! بغض کردم! میگفت: “اینقدر که شما بغض میکنی، احسان (علیخانی) در ماه (عسل) بغض نکرده!” تذکرات لازم را دادم! محمدعلی (نجفی) زنگ زد که وقتی از ترس زلزله به خیابان آمده، توسط منافقین شناسایی شده! گفتم برود از هادی (غفاری) اسلحه بگیرد! احمد (حاج) تماس گرفت که کجایی؟! گفتم به آب زدهام! چون فکر کرد العظیم (هور) هستم، خوشحال شد! از پاسدارها خواستم خیلی زود عازم جبهه بشویم! مهدی و فاطی هنوز در حال اسکی (جت) هستند! ورزیده هستند! کرباسچی مجددا تماس گرفت که در زد و خورد میان غفاری (هادی) و نجفی (محمدعلی) بر سر گرفتن تفنگ، اقلا ۲۶ نفر کشته شدهاند! تقاضا داشت که از نجفی در هیچ پستی استفاده نشود! عوضیها (نجفی، غفاری و کرباسچی) اگر گذاشتند ۲ ساعت در لتیان خوش باشیم! با دیدن یاسر که تنها داشت در ساحل قدم میزد، یاد مظلومیت مسلم در کوفه افتادم! تلویزیون، خامنهای (آیتالله) را نشان داد که در تهران هستند! اگر زلزله آمد و اتفاقی برای ایشان افتاد، قطعا یاد بهشتی (شهید) خواهم افتاد! عاشق آیتالله (خامنهای) هستم! در این دنیا، هیچ ۲ نفری پیدا نمیشوند که اینقدر که من و ایشان به هم نزدیک هستیم، به هم نزدیک باشند! سرتیم حفاظت از ما خواست که سریع به دز برویم! یک چینتایپهای شایعه کرده که احتمالا در لتیان هم زلزله میآید! دوباره سوار هلیکوپتر شدیم! یاد شیرودی (شهید) افتادم ولی بغض نکردم! کمتر باید بغض کنم! رسیدیم دز! فردا عاشوراست، البته اگر محمدعلی (نجفی) بگذارد!
نماز صبح را در مهر (آباد) خواندیم و همراه پاسدارها به اهواز رفتیم! پاسدارها موافق نبودند که جلو بروم اما نپذیرفتم! نگران هستند که مبادا به درجهی رفیع شهادت بپیوندم! خیلی ابراز لطف میکنند! سمج (گیر سهپیچ) هستند! خیلی زود به طرف کرخه حرکت کردیم! صیاد (شیرازی) آمد و گزارشی ارائه داد! آشنا به منطقه است و از عناصر بسیار مخلص ارتش! از صورتش نور خدا میبارد! روحانی (حسن) آمد و خواهان اعدام آن دسته از ارتشیهایی شد که در دعای کمیل، خوب گریه نکردهاند! البته خواهان اعدام سپاهیانی که در قنوت نمازشب، خیلی اشک میریزند هم هست! با این همه افراط، خودش را معتدل میخواند! عنصر خوبی برای انقلاب نیست اما محاسنی دارد! در راه اروند، ناگهان دیدم چمران (دکتر) دارد یک گل (آفتابگردان) را ناز میکند و با او حرف میزند! حسن (روحانی) هم که این صحنه را دید، گفت: “به دکتر (چمران) مشکوک هستم که نکند هنوز با آمریکاییها در تماس باشد!” گفتم: “تو با انگلیسیها در تماس نباش، خیال ما از اخلاص چمران راحت است!” البته به چمران تذکر دادم که خیلی گلها را لوس (ننر) نکند! گرایشات عرفانی دارد! حاج (احمد) تماس گرفت که الان تلویزیون (شبکهی ۲) در جبهه نشانت داد! ذوق کرده بود! از احمد (حاج) پرسیدم که؛ “امام هم آیا این صحنه را دید؟!” که گفت: “بله! و تا شما را تلویزیون نشان داد، آقا (امام) گفتند که ایشان لیاقت دارد!” خوشحال شدم و پرسیدم؛ “لیاقت رهبری؟!” که حاج (احمد) گفت: “نخیر! شما را داشت تلویزیون در حال نماز در دوکوهه نشان میداد که امام ناگهان فرمود؛ هاشمی برای پیشنمازی در پادگان حمید هم لیاقت دارد!” بغض کردم! از احمد (حاج) خواستم فعلا این موضوع را به کسی نگوید! ناهار پاسدارها تن ماهی آوردند که محمدعلی (نجفی) از تهران تماس گرفت و برای دفاع از خودش خواهان یک فروند C130 و ۴ فروند F14 شد! عوضی (نجفی) ولش کنی، به استعداد یک گردان، متقاضی مهمات از ماست! محسن (رضایی) آمد و گزارش داد که طهرانی (مقدم) توانسته موشکی طراحی کند که در جنگ، خیلی بهدرد ما میخورد! بغض کردم! تذکر دادم که برد موشکها خیلی هم زیاد نشود که دشمن، مرعوب شود! قاسم (سلیمانی) و قالی (باف) آمدند و گزارشی از فتوحات اخیر ارائه دادند! میگفتند: “اینجا بچهها، اول به فکر عبور از سیمخاردار نفس خودشان هستند!” روحانی (حسن) خواهان اعدام آن دسته از رزمندگانی شد که هنگام عبور از سیمخاردار نفس، راضی به مذاکره با شیطان نمیشوند! غروب به تهران برگشتم! عفت زنگ زد که با بچهها دزند! گویا صبح رفته بودند لتیان!
ساعت ۷ صبح، خامنهایها (مسعود و میثم) آمدند که کار روی مهدی و یاسر، از توان ما نیز خارج است! معتقدند بچههای خوبی نیستند! گویا به هیچ صراطی هم مستقیم نیستند! به دیدار آیتالله (خامنهای) در بیمارستان بهارلو رفتم! بغض کردم و صورتشان را بوسیدم! خیلی بهتر شدهاند! نعمتی برای انقلاب، تشخیص دادهامشان! ملاحظهی محبت شدید ایشان به بهشتی (شهید) را کردم و به دروغ (الکی) گفتم که بهشتی، کمی فقط زخم برداشته! گفتند همه چیز را میدانند! ضایع شدم! زیرک هستند! گویا ۲ شب پیش بو برده بودند که بهشتی هم شهید شده و بعد، از یکی از پرستاران برای آنکه مطمئن شوند، همچین سئوالی میپرسند که آیا از پیکر بهشتی، چیزی هم مانده یا نه؟! آن اسگل هم گول میخورد و همه چیز لو میرود! کلا در هیچ چیز نمیتوان به خامنهای (آیتالله) دروغ گفت! به مجلس رفتم! (حسن) روحانی آمد و گله داشت که چرا مانع انتشار خبر شهادت بهشتی به آیتالله (خامنهای) نشدهاید! ۲ رکعت در نوفل (لوشاتو) پشت امام (خمینی) نماز خوانده و فکر میکند از رجال انقلاب است! تذکر دادم در مناسبات بزرگان دخالت نکند! خودش را همردیف من (اکبر) و بهشتی (شهید) و خامنهای (علی) میداند ولی در حد ناطق (نوری) هم نیست! نبوی (بهزاد) آمد و ۲ دقیقه مرا نگاه کرد و رفت! مش (کوک) است! مداری (شریعت) آمد و مدعی شد که ما باید انتقام خون بهشتی را، نهفقط از آمریکا، بلکه از عربستان و امارات (و قطر و بحرین و اردن و الیآخر) بگیریم! کمی تند است! پیش (بینی) کرد که در آمریکا به زودی، کسی به نام ترامپ، رئیسجمهور میشود! اندکی هم عاقبت خودم را بینی (پیش) کرد که نپذیرفتم! اعتقاد داشت که در سال ۱۳۸۸ خواهان ابطال انتخابات میشوم! تذکرات لازم را دادم! عصر برای سخنرانی برای مظلومیت بهشتی و یارانش به مسجد جلالخالق رفتم ولی بیشتر از مظلومیت خودم و یارانم گفتم! آنجا خاطرهی جعلی “آسیاب به نوبت” را برای بار صدم تعریف کردم که جماعت، اعتراض کردند! از دیدن مظلومیت خودم، بغض کردم! عفت از بروکسل زنگ زد که فاطی در کانادا از قول محسن در اتریش گفته که فائزه در کیش برای مهدی و یاسر در لتیان، کمی پول میخواهد! انسجام خانواده کشته مرا! به خانه برگشتم! محمدعلی (نجفی) آمد و از مظلومیت بانوان گلایه کرد! خاتمی (محمد) آمد و از مظلومیت خودش و نجفی گله کرد! خوابیدم! در خواب، حسین (قدیانی) را دیدم که میگفت: “بهشتی حتی از مظلومیت زمان حال خودش هم گله نکرد، دلش برای مظلومیت جعلی تو (اکبر) در آینده بسوزد؟!” بیدار شدم! همزمان غسل و بغض کردم!
شب از خواب بلند شدم! در اینجا روزها میخوابیم! با دنیا تفاوتهایی دارد! هنوز به شرایط جدید، عادت نکردهام! طهرانیمقدم (شهید) آمد و با اشاره به حماسهی سامانهی سوم خرداد در انهدام پهپاد آمریکاییها به من (اکبر) گفت: “آیا هنوز هم فکر میکنید عصر موشک تمام شده؟!” تا حدودی پذیرفتم! کمی متنبه شدهام! حاج (احمد) آمد و از قول خمینی (امام) گفت که کاش اکبر (من) همان هاشمی دههی ۶۰ باقی مانده بودم و هرگز علیه انتخاباتی که خودم را نیز رئیسجمهور کرده بود، نقشه نمیکشیدم! به خواب موسوی (مهندس) رفتم و از او برای آنکه هنوز رأی ملت، تمام نشده، اعلام پیروزی کرد، گله کردم! جواب داد که با اختلاف، بیشترین کسی است که من (هاشمی) به خوابش رفتهام! عوضی (مهندس) این را هم دروغ میگفت! بیشتر از همه به خواب عفت رفتهام! امیر (کبیر) آمد و گله داشت چرا در دنیا، سیدحسن را علامه خوانده بودم، در حالی که خودش (امیرکبیر) القاب و عناوین بیخود را حذف کرده بود! سطوری از کتابم در وصف کبیر (امیر) را خواندم و بغض کردم! عاشق امیرکبیر هستم! در دیار باقی، هیچ ۲ نفری به آن اندازه که من و امیرکبیر بههم نزدیک هستیم، بههم نزدیک نیستند! رجایی (شهید) آمد و مدعی شد که من و شهید (باهنر) از تو (رفسنجانی) و امیرکبیر بههم نزدیکتریم! بدی اینجا این است که تا چیزی به ذهنت خطور میکند، عند ربهم (یرزقون) متوجه میشوند! میترا (استاد) آمد و از خاتمی (محمد) گله داشت که اگر اصرار او بر شهردارشدن نجفی (محمدعلی) نبود، من الان زنده بودم! نپذیرفتم! هنوز کاملا متنبه نشدهام! به ملائکه (فرشتگان) قول دادهام بهتر شوم! یاسر (عرفات) آمد و گفت: “این خامنهای (آیتالله) یک چیز میدانست که هزینهی سازش را از هزینهی مقاومت، بیشتر میدانست!” اشاره داشت به قتل مشکوک خودش توسط اسرائیلیها! از خوابتمالف (فرشتهی خواب) اجازه گرفتم و به خواب جان (کری) رفتم! در راه آمریکا، عفت از کیش زنگ زد که ماشین دکترِ فاطی در بروکسل خراب شده و نیاز به بوکسل دارد! هنوز هم به من (اکبر) زنگ میزند! قبول نکرده که مردهام! در عالم خواب از کری (جان) گله کردم که امضایت، کوفت هم نبود، چه رسد به تضمین! تذکرات لازم را دادم که به ترامپ بدهد! هنوز کامل به مذاکره با آمریکاییها بدبین نشدهام! اعوجاجاتی دارم! از خواب جان دایورت شدم به خواب حسن و تذکر دادم که با این کارکردنت، آبروی ما را بردی! قول داد که تا آخر سال ۹۹ چنان رونق اقتصادی ایجاد کند که مردم اصلا به هیچ ۴۵ تومنی محتاج نباشند! بغض کردم!
ظهر از خواب بیدار شدم! تازه ۷ صبح خوابیده بودم! عفت از لتیان زنگ زد که فاطی در کانادا نگران فائزه در دز است! ناراحت بود! مادر است! یاد حدیث “بهشت زیر پای مادران است” افتادم و بغض کردم! لاری (جانی) آمد و ۲۰ دقیقهای یک چیز را گفت و برید و دوخت و رفت! کمی #قرآن خواندم و متمرکز بر تفسیر یوسف شدم! با زلیخا مرزبندی دارم! با حفظ شروطی، تأیید کردم که احسنالقصص است! ظریف (MJ) آمد و مدعی شد که صدام اگر کمی بیشتر از سلاحهای شیمیایی استفاده کند، ایران حتما نابود خواهد شد! بز (دل) است! روبرتو (باجو) آمد و ادعا کرد که قبلا با ادواردو (آنیلی) هممدرسهای بوده! این را هم گفت که دوستدختر فرانکو (بارهسی) از شاگردان فارلین (مک) بوده و گویا خیلی علاقه به میکزدن بستنی (کیمی) دارد! یک چیزهایی هم از ارتباط خواهرزدهی روحانی (حسن) با جیسون (رضائیان) بهواسطهی یک دختر مش (کوک) گفت! کره (بز) اشراف خوبی بر مسائل ایران داشت! به اخوی (محمد) زنگ زدم که مواظب سریالهای تلویزیون باشد، مبادا حسن (روحانی) مکدر شود! شجریان (هاهاهاهاها) آمد و از نظام بابت اهمیتدادن به موسیقی اصیل و سنتی و عدم ترویج ترانههای شخمی، تشکر کرد! میخواستم به او (شجریان) تذکر بدهم که پس همیشه قدردان اسلام و انقلاب باشد که پاسدارها گفتند؛ نجفی (محمدعلی) آمده اما غرضی (محمد) و قمشهای (الهی) و ماها (تیر) و بینظیر (بوتو) و حکمتیار (گلبدین) و قرائتی (پنجشنبهها) و شفیع (یکشنبهها) هم آمدهاند و ما نمیدانیم کدامشان را اول بفرستیم! عصبانی شدم و هیچ کدام را راه ندادم! انبار (لویی) زنگ زد و از طرف عسکر (اولادی) از سخنرانیام برای شهدای مؤتلفه تشکر کرد! پاسدارها عصرانه آوردند که نخوردم! مهدی و یاسر از لتیان زنگ زدند که توسط منافقین فعال در سد دز، شناسایی شدهاند! تذکراتی دادم! رفتم بهارلو! حال آیتالله (خامنهای) خیلی بهتر شده! بغض کردم! آنجا خامنهایها (محمد و هادی و حسن) را دیدم! خامنهای (محمد) از من (اکبر) خواست که برای همایش صدرا (ملا) سخنرانی کنم که پذیرفتم! محسن (رضایی) از جبهه تماس گرفت که رزمندگان از دیدن پیام خامنهای (آیتالله) روحیه گرفتهاند! از بهارلو رفتم مهرآباد! در آخرین دقایق روز یکشنبه همراه با هیأت همراه وارد دوشنبه شدم! امام (علی رحمانف) استقبال گرمی به عمل آورد! دختربچههای تاجیک با زبان فارسی خیر مقدم گفتند و غزلی از #حافظ خواندند! شب در هتل، خواب اندرزگو (شهید) را دیدم! گو (اندرز) این اندرز را به من داد که تغییر چهره به از تعویض وجهه! پند نگرفتم!
بعد از نماز، مقداری قرآن خواندم! به کلامالله، عشق میورزم! کمی تفسیر کار کردم و کمی هم سوره تکویر را به سبک جواد (فروغی) با صوت خواندم که تعریفی نداشت! از جوانی فاصله گرفتهام ولی هنوز تواناییهایی دارم! علاقمند به ورزشهایی هستم! پاسدارها صبحانه حلیم آوردند که نخوردم! ناطق (نوری) آمد و گله داشت که چرا از او حمایت علنی نمیکنم! ناراحتیهایی داشت! تأکید کردم که او را ادامه راه خودم و شرط تمدید دولت سازندگی میدانم! فهمید که در انتخابات به خاتمی (محمد) رأی نمیدهم! از اینکه باعث قوت قلبش شدم، خوشحال شد! حسام (آشنا) آمد و از تلوی (زیون) بابت عدم پخش سریالهای جاسوسی که منجر به لورفتن منافقین، خائنین و غافلین میشود، تشکر کرد! معتقد است اگر نفوذیها در دنیا رسوا شوند، فلسفه خلقت آخرت که “یوم تبلی السرائر” است، زیر سئوال میرود! گویا خواب بدی دیده که در سال ۹۸ هستیم و زیون (تلوی) دارد سریالی به نام گاندو پخش میکند! تذکر دادم که اگر ریگی به کفشت نیست، گاندو را خیلی گنده نکن! عفت از بلژیک زنگ زد که هنوز در فرودگاه است و برف سنگینی آمده و روی باند نشسته و پروازها تأخیر دارد! نگران فاطمه در کانادا، فائزه در کیش، مهدی در قشم و یاسر در هنگام است! متوقع بود به سفیرمان زنگ بزنم که پیگیریهای لازم را بکند! خاتمی (محمد) آمد و توقع داشت حمایتم فقط روی او متمرکز شود! او را مطمئن کردم که از نوری (ناطق) گلههایی دارم! محمدعلی (نجفی) آمد و برای دفاع از خودش، تقاضا داشت تفنگی مافوق مدرن بگیرد که وقتی شلیک میکنی، خودبهخود تیر را به سمت هدف ببرد! مهاجرانی (عطاءالله) آمد و پیشنهاد داد که با تغییر قانون اساسی، همچنان خودم رئیسجمهور بمانم! از علاقمندان است! به من عشق میورزد! مرا امیر (کبیر) میداند! بغض کردم و برایش سطوری از کتاب کبیر (امیر) را خواندم! پاسدارها ناهار کباب آوردند که خوردم! عفت تماس گرفت که برف بند آمده اما باد شدیدی میوزد! مقدم (طهرانی) آمد و از تلاش شبانهروز سپاه برای دستیابی به موشکهای جدید گفت! گفت که بنا دارند سامانهای به نام سوم خرداد بسازند که هواپیماهای جاسوسی دشمن را در هوا نشانه بگیرد! بلندپروازیهایی دارد! ایمان و ارادهاش مرا یاد صیاد (شیرازی) و شیرودی (علیاکبر) میاندازد! یاد شهدا افتادم و بغض کردم! ظریف (MJ) آمد و مدعی شد که اگر صدام در عملیات “الی بیتالمقدس” کمی بیشتر نیرو میآورد، خرمشهر در روز ۳۱ خرداد آزاد میشد، نه سوم خرداد! این را نیز گفت که کفار و مشرکین اگر از شمشیرهای نامتعارف استفاده میکردند، احتمال داشت جبهه حق شکست بخورد! عقایدی دارد! تذکرات لازم را دادم! با چند تن از وزرا رفتیم اهواز برای افتتاح سد! هواپیما موقع فرود، لرزشهایی داشت! فردا در خوزستان، چند تا افتتاح داریم که با اینکه بعضی از پروژهها هنوز کامل نشدهاند، دلم نمیآید توسط خاتمی یا ناطق، افتتاح شوند! اصلا شاید به شهری (ری) رأی بدهم! رسالت؛ بیستوچهار تیر نود و هشت.
با #بغض از خواب بلند شدم! هنوز رحلت امام (خمینی) را باور نکردهام! خود را به خمینی (امام) وابسته میدانم! غم (گین) هستم! کاش میمردم و این روز را نمیدیدم! پاسدارها عدسی آوردند که نخوردم! کمی گریه کردم! عفت از بروکسل زنگ زد که در اجلاسیهی خبرگان، به آن موضوع که از زبان خود امام بارها شنیدهای، اشاره هم نکردی، نکردی! تأکید داشت خودم را به فرا (موشی) بزنم! احمد (حاج) آمد! با دیدنش بغض کردم! از قول خانمِ امام گفت که هر چه زودتر، آن چیزی را که میدانم، عمومی بگویم! حائری (شیرازی) زنگ زد که گویا امام بارها به شما (اکبر) و به شماری دیگر، تذکر دادهاند مبنی بر رهبری خامنهای (آیتالله) بعد از فوت خودشان! بغض کردم! عاشق آیتالله (خامنهای) هستم! سالیان سال است که هیچ شکی در بصیرت، حکمت و درایت ایشان (سیدعلی) ندارم! فائزه از کیش زنگ زد که فاطی در کانادا، از مهدی و یاسر، به ترتیب در لتیان و دز، شنیده که عفت در بروکسل، موافق اعلام آنچه از امام میدانم، نیست! محسن از قم آمد و از ارادت علما به خامنهای (آیتالله) سخن گفت! گفت که در قم، نظر مساعد امام روی آقای خامنهای برای رهبری، زبان به زبان در حال چرخش است! بغض کردم! در میان بچهها، محسن کمی بهتر است! الباقی متأثر از مادرشان (عفت) هستند! مهن (دس) آمد و هنوز اجلاسیه تشکیل نشده، مدعی شد که با اختلاف بهعنوان رهبری نظام، انتخاب شده! اس (گل) است! خوی دیکتاتورها را دارد! از خدا خواستم هرگز دنبال امثال موسوی (مهندس) نروم اما بغض هم نکردم! نجفی (محمدعلی) آمد و تقاضا داشت در مراسم دفن و کفن پیکر امام، چند هلی (کوپتر) او را از پشت، ساپورت کنند یا هم اینکه چند تا بیشتر اسلحه بگیرد! از سرتیم حفاظت خواستم تا چهلم امام به محمدعلی (نجفی) وقت ملاقات ندهد! امام (علی رحمانف) تماس گرفت که ما هم در جریان نظر مثبت امام (خمینی) روی آیتالله (خامنهای) هستیم! بغض شدیدی کردم! به خبرگان رفتم ولی چیزی بروز ندادم! بحث شورایی شد که رأی نیاورد! شیرازی (حائری) خواست؛ آنچه را میدانم، زودتر بگویم! بغض کردم و در آن واحد، یاد عفت و تذکرات امام افتادم! خدا را با کمی تأخیر درنظر گرفتم و موضوع را گفتم! اینکه همان اول نگفتم، برای این بود که میخواستم خبرگان را پرایز (سور) کنم! بغض کردم! آیتالله (خامنهای) بلند شدند و در مخالفت، سخن گفتند! این منششان که تداعیگر منش اولیای الهی است، صحهی مضاعف بر لیاقتشان گذاشت! خواستم در دلم با خدای خود، عهد ببندم که تا آخر، حامی ایشان باشم که عفت زنگ زد! حیف!
صبح از خواب بلند شدم! #عفت از اتریش زنگ زد که گزارش صدا و سیما از تجریش، علیه شورای شهر بوده! از سخنان مردم، عصبانی بود! توقع داشت مردم اتریش علیه اهالی تجریش به خیابانهای کیش بریزند! تذکرات لازم را به شهرداری، شورای شهر، مردم، تلویزیون و رادیو دادم! عفت را دعوت به آرامش نمودم! شریعت (مداری) آمد و پیشبینی کرد که چند سال بعد در آمریکا شخصی به نام ترامپ، رئیسجمهور میشود! میگفت: “ترامپ در دروغی آشکار، این ادعا را مطرح خواهد کرد که ایرانیها همیشه در جنگها بازنده ولی در مذاکرات پیروز بودهاند!” خندیدم و به مداری (شریعت) گفتم: “لابد لشکر ۲۷ محمدرسولالله بود که در جنگ ویتنام، مفتضحانه شکست خورد، نه یانکیها!” مدیرمسئول #کیهان درآمد: “بهزودی آمریکا وارد جنگ با افغانستان و عراق خواهد شد و در هر ۲ جنگ هم شکست سختی خواهد خورد و پیشبینی ما این است که ترامپ، سربازان آمریکا را در حالی از منطقه بیرون بکشد که سلیمانی (قاسم) از کربلای ۵ به خود کربلا رسیده باشد! البته در همان زمان، پیشبینی خود من این است که ما از مذاکرات منتهی به توافقی با نام برجام، به مقصودمان یعنی لغو تحریمها نرسیم!” به شریعت (مداری) تذکر دادم که در پیشبینیهایش هوای ما را هم داشته باشد و البته خیلی هم تند نرود! گویا از نوستر هم آداموستر است! احمدی (نژاد) آمد و ابراز ارادت کرد! از استاندارانم هست! از علاقهاش به من گفت! پذیرفتم به من #عشق بورزد! هنوز انقلابیها، او را نشناختهاند و در هیچ انتخاباتی به او رأی ندادهاند که من (اکبر) متوجه مدیریت خوب او شدهام! تقاضا داشت برای دور دوم انتخابات ریاستجمهوری اینجانب (هاشمی رفسنجانی) مسئول ستاد انتخاباتی شرق #تهران ما (اکبر) باشد که گفتم برود با محسن (هاشمی) هماهنگ کند! تذکرات لازم را به نژاد (احمدی) دادم! رفیقدوست (بلیزر) آمد اما چیزی نگفت و رفت! کرباس (چی) آمد و برای خرید ۴۰ پیج و مهره جهت اتمام گاردریلهای پروژه نواب، کلی پول خواست! تأکید داشت که اگر اسکناسها فاقد ۴ صفر باشد، نمیپذیرد! کمی رودار شده است! اکبر (ترکان) آمد و مدعی شد که #سپاه با وجود تحریم، هرگز موفق به ساخت موشکهای نقطهزن نخواهد شد! میگفت: “طهرانی (مقدم) زحماتش مأجور لیکن بیحاصل است! و موشکساختن به همین راحتیها نیست!” به او گفتم: “هنوز مقدم (طهرانی) را نشناختهای! اساسا برای سپاه پاسداران “نشد” وجود ندارد!” از #خدا داشتم میخواستم که همیشه قدردان سپاه باشم که فائزه از لتیان زنگ زد!
عفت، نیمهشب از بروکسل برگشت! کمی پروازش تأخیر داشت! از دیدنش بغض کردم! دعایی (محمود) آمد و هر ۲ دستم را ۳ بار سفت و محکم بوسید! میگفت: “بوس اول دست راست، بهخاطر نوشتن کتاب امیر (کبیر) است؛ بوس دوم دست راست، بهخاطر بچههای خوبی که تربیت کردهای؛ بوس سوم دست راست، همینجور الکی؛ بوس اول دست چپ، بهخاطر عشقت به احمد (حاج)؛ بوس دوم دست چپ، بهخاطر عشق خودم به خودت و بوس سوم دست چپ هم بهخاطر بازگشت عفت از بروکسل!” ساعت ۱۰ همراه عفت، فاطی، فائزه، محسن، مهدی و یاسر به مشهد رفتیم! طبسی (واعظ) در فرودگاه، به استقبال آمد! بغض کردم! فائزه و مهدی برای دعای عرفه به حرم نیامدند! اعوجاجاتی دارند! اواسط دعا خسته شدم و برگشتم هتل! بیشتر عاشق دعای آتنا (ربنا) هستم که کوتاه است! استرا (ماچونی) آمد و گزارشی از وضع تیم استقلال ارائه داد و رفت! تذکرات لازم را دادم! صدری (نیا) آمد و از ساخت و سازها در رشتهکوه بینالود گله داشت! فسقل (بچه) برای ما شاخ شده! به احمد (حاج) زنگ زدم که به امام بگوید؛ این مستضعفان را خیلی هم حالا تحویل نگیرد! گفت: “خودت بگو به امام، اگر جرئتش را داری!” اشتون (کاترین) آمد و خواهان دیدار با سعید (جلیلی) در کنار مزار مرحوم نخودکی شد! گفت که دلش برای جلیلی (سعید) تنگ شده! جواد فروغی (اذا الشمس کوّرت) آمد و مدعی شد که به زودی، جنبشی در یمن به نام انصارالله، ظهور میکند که بیا و ببین! قبول نکردم! به احمد (حاج) زنگ زدم که به امام چیزی نگوید! عجیب نسل جوان را جویای نام کرده انقلاب! یکی از کبوتران حرم آمد و با انتقاد از فائزه، گفت: “از اون بالا، کفتر بیایه، بهتر از همچین دختری است!” نپذیرفتم! شب برای مناجات به حرم رفتم! در انقلاب (صحن) یاسر (جبرائیلی) آمد و یک نسخه از کتاب #روایت_رهبری را تقدیم کرد! مدعی بود که من (اکبر) بعد از رحلت امام، کمی دیر و با تأخیر، آنچه را که میدانم، به خبرگان میگویم! مجددا به حاج (احمد) زنگ زدم که به امام دربارهی نسل نو تذکر بدهد! عفت از دره (چالی) زنگ زد که منافقین در شاندیز، مهدی را در حال خوردن لیک (۶) شناسایی کردهاند! تذکری ندادم! احمد (حاج) تماس گرفت که امام، روی نسلهای جوان بعدی، حتی بیش از نسل اول انقلاب، حساب کرده و خامنهای را لایق رهبری میداند! بغض کردم! از پاسدارها داشتم میخواستم که کسی را راه ندهند تا به #مناجات برسم که نجفی (محمدعلی) آمد اما تقاضای هیچ اسلحهای نکرد و رفت! قد (یانی) آمد و نسخهای از خاطرات هنوز چاپنشدهام را نشانم داد! بغض و تعجب را با هم کردم!
در استقبال از شهدا
حسین قدیانی: ناراحتی که شهر، شلوغ و آلوده به دود و بوق و دروغ است؟! ناراحتی که چرا هوا نیست؟! ناراحتی و حتی نمیدانی چرا ناراحتی؟! دلت از زمین و زمان گرفته؟! پنجشنبه بیا تشییع پیکر شهدا، یک دل سیر زیر تابوتشان گریه کن، آرام شو! آرام آرام آرام! اصلا برای خودت بیا! بیا تا نفسی تازه کنی! تا دوباره زنده شوی! و راستش این شهدا هم برای تو آمدهاند! عاقبت دلشان سوخت برای تنهاییهایت! غم و غصههایت! معرفت بهخرج دادند! مثل روزهایی که معرفت بهخرج دادند و رفتند جبهه! و حالا پس از گذشت این همه سال، بازگشتهاند به شهر! من، خودم را میگویم؛ عین نیازم، عین احتیاجم، عین گدا هستم در برابر شهدا! گاهی بیخود و بیجهت، با خودم زمزمه میکنم؛ “کجایید ای شهیدان خدایی؟!” یا “شهیدان زندهاند، اللهاکبر!” یا یاد بوی اسفند کنار تابوت شهدا میکنم و مست میشوم! گلها و لالهها! عطرها! کبوترها! تابوتهای ۳ رنگ! مادران شهدا! آخ! مادران شهدا! وعدهی ما پنجشنبه! بیاییم حتما! والله خیلی از مشکلات ما ناشی از همین فاصلهی ما از شهداست! آنها وصل بودند و ما بعید! آنها نزدیک هستند و ما دور! آنها رسیدهاند و ما جاماندهایم! آنها نوشیدند و ما تشنهلبیم! ما غریبیم شهدا! تنها افتادهایم گوشهای! خسارتزدگانیم! تازگیها چقدر دیر به دیر به ما سرمیزنید! چقدر مشتاق بودیم که بیایید! جبههی ما پیشانی شماست! خط ما خون سرخ شماست! راه ما قدمهای منور شماست! آری! ما در جناح شماییم! نگاه به این گناهانمان نکنید! همه از سر غفلت است! فکر کنید بدبختیم! و مگر نیستیم؟! خوشبختی ما با شما بود! فقدان شما، شهر را بیچاره کرده! آسمان نداریم! خوشی نداریم! کمتر میخندیم! زود به زود به ما سر بزنید شهدا! رحم کنید به ما! ما ماهیان دریای شماییم؛ شهر، کدام قبرستان است؟! مگر حضور شما، جان مجدد ببخشد به پیکر مردهی ما! جنازه ماییم! و شهرمان قبرستان برج و آهن و ماشین! کم آوردهایم! یار میخواهیم! نیست شدهایم! هستمان کنید! رحم کنید به ما! ما السابقون معراج شهداییم! بچههای قدیمی زیر تابوت! خواهران شما! برادران شما! ما نسبت خود را با شما میسنجیم! و در همهی این سالها، عاشقتان بودهایم! ما آقازادههای پلاک شماییم! نه! دههی چفیه نگذشته! تار و پود عشق که منقرض نمیشود! راستی! من چرا به شما سلام ندادم؟! خبر آمدنتان، پاک مجنونم کرده! السلام علیک ای حضرات نور! ای رهاشدگان هور! ای عزیزان اروند! ای بلاجویان شلمچه! ای سواران قایق عاشورا! ای نازنیان فاو! ای مهربانان فکه! ای گمنامان صبحگاه دوکوهه…
#حسین_قدیانی
حق: آنچه در ادامه میخوانید، واکنش حقیر به حذف مکرر پستهایم توسط مدیران اینستاگرام است که ناگزیر، مرا صاحب ۲ خانه در آن شبکهی اجتماعی کرد! با مشاهدهی آخرین استوریها از پیج اول، خواهید فهمید که فقط در یک قلم، روز گذشته ۴ تا از مطالبم به تیغ سانسور دچار آمد! بخوانید…
تسلیم نمیشویم!
حسین قدیانی: حالا که در آن طرف، یعنی اولین پیجم در این فضا، محدودم و مواجه با تیغ حذف و سانسور، حکم عقل آن است که از نو، خانهای بسازم اما نبازم! قطار این قلم روی ریل نویسندگی میرود و حالا واگنی هم اضافه شده! این برکت سنگهای مکرری است که در پیج اولم، نثار شد و لابد ملاحظه کردید در استوریها! حالا اما ۲ صفحه در این شبکهی اجتماعی دارم! و این یعنی در آستانهی ۴۰ سالگی، هنوز کودک تخس درونم، بسی فعال است و بازیگوش! این پیج، ذخیرهی آن پیج نیست! ادامهی آن است! هست! زنده است! مینویسد! ما شیعهی مرتضی علی هستیم و مساجدمان ۲ مناره دارد! بسمالله! این هم منارهی دوم! پس در همان خطم که بودم! مرا اینجا هم، نه به ضدیت با دوم خرداد بشناسید و نه به محبت با سوم تیر! سوم من در هر جا که باشم، سوم خرداد است! سامانهی عزت! و مقاومت! اینجا هم عکس میگذارم و قهر میکنم و آشتی میکنم و میروم و میآیم و برایتان از دیدنیها و شنیدنیهایم مینویسم! فرض کنید کتابی را ورق زدهاید! این ورق دوم است! برگی دیگر! آنهم در شروع گرمترین فصل سال! دمتان گرم! اینجا هم هوایم را داشته باشید! که اصلش به هوای شما، راه انداختهام اینجا را! سعی میکنم اینجا هم برای رضایت خدا بنویسم لیکن مخاطب، شمایید! خیلی از شما، مرا از ۸۸ و با عکس همین پست میشناسید! در وبلاگی که “قطعه ۲۶” نام داشت! خیلی از شما اما مرا از ۷۸ میشناسید! از دورهای که در “کیهان” مینوشتم! ۲۰ سال است و یا ۱۰ سال است و اصلا بگو یک ساعت است که با هم آشناییم! به حرمت این دوستی، این منارهی دوم را هم بردم بالا، تا زودتر از آنکه در این بخش از مجازستان، بیخانه شوم؛ صاحب ۲ خانه شوم! حالا صدای اذان قلم مرا از ۲ مناره خواهید شنید! اینجا هم صاحب این قلم، گدای در خانهی امیرالمؤمنین است و هر چه دارد، از دعای خانم فاطمه! مایی که عشقمان اهل بیت است، هیچ کجا بیخانمان نمیشویم! تسلیم نمیشویم! قافیه را نمیبازیم! فکر نکنند با حذف عکس صیاد از پیج اولمان، خسته میشویم! از نوارکاست تا الان و از روزنامهدیواری تا الان و از بچگی تا الان، راه درازی آمدهایم! کسر لاتی است، اگر این سید را تنها بگذاریم! بیلیاقتی است! جماعت توهم زدهاند خامنهای را هم میشود تحریم کرد! هیهات! آقای ما، علیِ اکبر صدر انقلاب است! و حالا علاوه بر سیمخاردار، سامانهی سوم خرداد را هم دارد! ای بسا سنگ که صورت را زخمی میکند لیکن اراده را عزم مجدد میبخشد! حلقوم شیعه را شاید بتوان برید ولی فریاد محبان علی از حنجرههای خونآلود، بلندتر است…
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/BzJnrmRn1cd/?igshid=1rjsejotohgij
آقاننه
حسین قدیانی: همیشه حسرت میخورم چرا مادربزرگ و پدربزرگ مادریام را ندیدهام. خیلی سال پیش از تولد من، از دنیا رفتند و حتی مادرم و خواهران و برادرانش هم خیلی سن و سالی نداشتند که مادر و پدرشان از دنیا رفتند. عزیز و باباکبابی اما الحمدلله هنوز هستند. حتی من، آقاننه را هم یادم میآید؛ مادر مادر پدرم که عجیب، نورانی بود و همیشهی خدا از گردنبند مخصوص آویزان از گردنش که به یک کیسهی کوچک چرمی وصل بود، به ما بچهها عیدی مختصری میداد که خب، خیلی پولی نمیشد ولی برای ما قدر یک دنیا ارزش داشت. این “ما بچهها” که گفتم، از پدرم که بزرگترین نوهی آقاننه بود، شروع میشد تا برسد به آبجی خدیجه و من که بزرگترین نتیجههای آقاننه بودیم. پیرزن باخدایی که خیلی شعر بلد بود، خیلی قرآن بلد بود، خیلی از ادعیه را بلد بود، خیلی قصه و حکایت میدانست و از همه مهمتر، خیلی مهربان بود. آقاننه… چی شد که من اصلا چند روزی است این همه یاد آقاننه میکنم؟! ظهری که از مادرم یعنی عروس دختر آقاننه، از آقاننه پرسیدم، کلی خاطرهی خوب داشت برای تعریف، ولی آخرش گفت: “چی شد که حالا یاد آقاننه کردی؟!” خودم هم درست نمیدانم اما در فک و فامیل ما، آقاننه بزرگترین و قدیمیترین انسانی است که دیدهامش. نهتنها بزرگ خاندان، بلکه نزدیکترین آدم به آدم و بهخصوص نزدیکترین زن به حوا. زنی مال عصر ماضی که کل دهات خواستگارش بودند؛ پنجهی آفتاب اما در حجاب که حتی در پیری هم خوشگل بود. اول ابتدایی بودم که آقاننه مرد. خیلی گریه کردم برایش. الان اما دارم تعجب میکنم از خودم که چرا هیچوقت از عزیز نپرسیدم که؛ “چرا به آقاننه “آقاننه” میگفتیم؟!” آیا چون در عین زن بودن، از بس مرد بود؟! آیا چون سالیان سال، بزرگ قوم بود؟! نه! این را هیچوقت از مادربزرگ نپرسیدم ولی خوب یادم هست عزیز، هروقت که حرف از آقاننه میشود، میگوید: “از همه بیشتر اکبر را دوست داشت. اولین نوهاش بود. خیلی به پدرت وابسته بود. بیشترین پولش را به اکبر میداد، بهترین قصههایش را برای اکبر تعریف میکرد، بهترین کتلتهایش را برای اکبر میپخت، سرخترین حنایش را به دست و پای اکبر میبست، خوشبوترین عطرش را میزد گل و گردن اکبر و بلند صلوات میفرستاد و میگفت؛ اللهم صل علی محمد و آل محمد… بوی گل محمدی گرفتی بالامجان! وقتی که اکبر رفت برای خداحافظی، آقاننه مرا کشید کنار که زهرا! هرچه میخواهی اکبر را ببوس! اینی که من دیدم، دیگر برنمیگردد!” نوشتم؛ پیرزن باخدایی بود آقاننه، آنقدر باخدا که تمام گلهای بهار در روسری بزرگش جا میشدند…
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/BzWEm3BH5di/?igshid=246ffrrxwces
تحلیل یک تحریم علیل
حسین قدیانی: ۳۸ سال پس از واقعهی ۶ تیر ۶۰ در مسجد ابوذر تهران، منفعلانهترین، مضحکترین، زبونانهترین و ذلیلانهترین تقابل جبههی استکبار با سیدعلی خامنهای همین است که برداشتهاند #حضرت_ماه را تحریم کردهاند! قریب ۴۰ سال پیش، عملههای دشمن بیرونی، حتی یک روز زودتر از بهشتی بزرگ که به قول رسانههای اجنبی؛ “بولدوزر آیتالله خمینی بود”، نقشه برای جان دردانهی جوان پیر جماران کشیدند تا خطیب رعنای قصهی ما که الحق خیلی زود بدل به زبان سرخ روحالله شده بود و در منبر، کلمهها و جملهها را به سماع انقلابی وا میداشت و به حروف، دم مسیحایی میداد، از یکهتازی بیفتد و رخ در نقاب خاک کشد! واقعا چه خاک سیاهی بر سر کاخ سفید کارتر و ریگان ریخته شده که ۳۸ سال پس از ۶ تیر ۶۰ و ۳۰ سال پس از نیمهی خرداد ۶۸ از مرگ خامنهای به تحریم ایشان رضایت دادهاند؟! آنی فرض کنید شخصی را تحریم کردهاید که ۴۰ سال پیش برای گرفتن جانش، سنگتمام گذاشته بودید! آری! حتما خواهد خندید تاریخ به فضاحت آمریکای این سالیان! مکرر، ماجرای ابوذر را خواندهام! ۶ تیر ۶۰ خدا نگه داشت خامنهای را و الا آن زخم که زدند، زخم دقیقی بود و زخم عمیقی بود! چرا فراعنه، این همه خدا را و حرف حساب خدا را دیر میفهمند؟! علیِ اکبر انقلاب اگر قرار بود تسلیم تیری شود، همان تیر ۳۸ سال پیش، کاریتر بود و کافیتر بود! تحریم مگر چه کار میخواهد بکند با رهبری که ۲ محله پایینتر از خیابان انقلاب، در خانهای سازمانی زندگی میکند و بیشترین دارایی دنیویاش کتابهای فراوانی است که دارد؟! هیهات! لسان روح خدا، نه آن مقولهای است که با تیر تحریم، خاموش شود! اگر در دههی ۶۰ سوم خرداد در کشور ما فقط یک روز بود؛ اینک بدل به سامانهی عزت، غیرت و خودکفایی هر ایرانی باشرفی شده است! خامنهای از تبار حسین است و اینگونه مردان را نمیتوان تحریم کرد! آمریکا اما با این تحریم مسخره، یک مسئله را عیانتر کرد؛ عداوت مشترکش با نظام و مردم! اگر ترور بوده و اگر تهدید و اگر تحریم و اگر هزینه، این را، هم بهشتی و مطهری و رجایی و باهنر و حاجقاسم متحمل شدهاند؛ هم حقیر که کوچکترین مردم این دیارم! قبل از همهی این ۳۰۰ هزار شهید، مصطفای خمینی بود که شهید شد؛ همچنان که فرزندان خامنهای در جبهه لباس رزم پوشیدند! لطفا دقت کنید به این نکات! توی هموطن عزیز، اگر شاکی از بخوربخور فلان مسئولی، پس چرا دقیقا به همین عناصر رأی میدهی؟! و بعد چرا عوض رأی غلط خود، ابوذر را میزنی؟! الامان از قدرت جهل مردم، حتی با وجود این آمریکای خفیف!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/BzWUnLvHUKA/?igshid=2axwu0o9zzct
۳ نکته
حسین قدیانی:
▪️تعجب کرده بود چرا با ۲ تا ریکوردر رفته بودم سراغش! یامینپور را میگویم که حدود ۸ سال پیش با وبلاگ “قطعه ۲۶” به مصاحبه نشست و چقدر هم مطول و خواندنی شد! درآمدم: “قبلا هم که نوار کاست بود، همیشه وقتی برای گفتوگو میرفتم، حتما ۲ تا ضبط میبردم! آمدیم و یکیاش کار نکرد! دوباره چطوری از مادر شیرودی، وقت بگیرم؟!” الغرض! شاهد خصومت اینستا در بعضی استوریها بودهاید! با مدد از ریپورت، گاه به عکسی پیله میکنند، گاه به متنی و بعد هم حذف! حکم عقل این بود؛ محکمکاری! پس پیج دوم این حقیر را هم دنبال کنید!
▪️همین الان هم ممکن است سر بعضی مسائل، با وحید و یاسر و علیاکبر و علیاصغر و علیاوسط و کی و کی، اختلاف نظر داشته باشم ولی الان، بزرگترین گناه #تفرقه است! این را نه در آستانهی انتخابات، بلکه در آستانهی امتحانات منجر به ظهور حضرت خورشید دارم مینویسم! اولین مخاطبش هم خودمم! باید نمایشگر #اتحاد باشیم و اقلا بین خودمان نمایشگر اتحاد باشیم! وانگهی! کلا چند نفر هستیم مگر که بنا کنیم به تخریب هم؟! از همه بدتر آن است که موفقیت دوستی از دوستانمان آزارمان بدهد! اگر اهل حسادتیم، وای بر “علی” که شیعیانش ما باشیم! مخربتر از جهل مردم، این است که من، چشم دیدن موفقیت دوستم را نداشته باشم و بالعکس! صدالبته ما حق نداریم هر منتقدی را متهم به #حسادت کنیم اما تو فرضا با همین متن، مشکل داری! آیا رواست جوری نقد کنی که ملت در دلشان بگویند؛ اینها وقتی خودشان، خودشان را میزنند… آری! چند تا نقطهچین! خوب است کمی اتحاد را #تمرین کنیم! اتحاد مثل گریهی محرم میماند! ریایش هم خوب است! این ممارست، همزبانی را بدل به همدلی میکند! همچنان که بههمپریدنهای بیخود باعث کینههای کور میشود! گیرم سخنران جماعتی هستی! اشاره کن به منبع فلان جملهات! به رفیقت حال بده! بگذار او هم تو را عزیز بشمارد! یک بوق تشکر در جایی از راه تهران به مشهد، فقط انتقال #انرژی_مثبت از یک ماشین به ماشین دیگر نیست! تصاعدی بالا میرود و کل مسیر را پر از شعف میکند! رانندهکامیون ۶۵ سالهی سیبیلکلفتی میگفت؛ “اگر بد بوق بزنی، بوق بد میخوری و کل جاده را به گند میکشی!”
▪️#مجلس فقط گنجایش ۲۹۰ وکیل دارد! همهی کسانی که من خوشم میآید، نمیتوانند بروند مجلس! در سیاستورزی عاقل باشیم تا به لیست واحد برسیم! در ثانی “مجلس در رأس امور است” اما قطعا همهی امور نیست! اینکه “باید لیست را جوان ببندیم”، آری! اما سوزاندن همهی نخبگان جوان برای بهارستان، نقض مشترک سیاستورزی و جوانگرایی است!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/BzWhOwxnqMJ/?igshid=vtfxuh76hqem
تبریک #روز_قلم به #سید_شهیدان_اهل_قلم
حسین قدیانی: تا قبل ۲۰ فروردین ۷۲ پسربچهای بودم که قاعدتا نباید #آوینی را میشناختم و نمیشناختم لیکن #راوی_فتح با شهادت خود در خرابات فکه؛ آنهم نه در “روزگار جنگ” که در “جنگ روزگار” خودش را به نیکی به من شناساند! صدالبته ناآشنا با #روایت_فتح پنجشنبهشبها نبودم ولی صاحب آن صوت سماواتی که گویی صدایش از حنجرهی آسمان هفتم بیرون میآمد، حتی برای بسیاری از همسن و سالان #شهید_سید_مرتضی_آوینی هم ناشناخته بود، چه رسد به ما تیلهبازان قهار سر کوچه که با میخ، بادام را سوراخ میکردیم و مغز را پودر میکردیم و درمیآوردیم و جای آن، سرب نرم میریختیم داخل بادام! آری! ما از اعماق پایینشهر با دمپاییهای جلوبستهی پلاستیکی پسر شجاع که عامل چرک دائم در لای انگشت پاهایمان بود، قطعا نمیتوانستیم دوستدختری به کلاس #غزاله_علیزاده داشته باشیم ولی ناگهان با معجزهی یک مین که گویی مأمور #خدا بود، خوردیم به پست آوینی اما نه در #اینستاگرام که در زیر پل کالج، مقابل حوزهی هنری! همان منطقهای که عصر شباب، پاتوق کافهگردیهای آوینی بود، آنک داشت مرتضی را درون تابوت میدید! تابوتی ۳ رنگ مثل تابوت پدرانمان! هر چه میگذشت، جالبتر میشد قصهی مرتضی که از سویی #مسعود_بهنود از او سخن میگفت و از دیگر سو #حسین_شریعتمداری و این شد که رد قلمش را گرفتیم و رفتیم و رفتیم و رفتیم تا روزی سید را با سیبیل نیچهای ببینیم با سیگاری پر از پکهای عمیق فلسفی اما روز آخر با عکس همین پست! حجلهایترین عکس تمام تاریخ! تیله و بادام را ول کردیم! گردوها را شوت کردیم پشتبام سیارهی ناهید که n تا دختر داشت اما هیچ کدام جاذبهی چشم عینکی سید را نداشتند! #عاشق شده بودیم! عاشق مردی خوشتیپ؛ خیلی خوشتیپ با موهای لخت جوگندمی که از #کافه شروع کرد و به #فکه رسید! هیچ وقت نفهمیدیم قدمش زیباتر بود یا قلمش! ما با آوینی راه افتادیم! و “حلزونهای خانهبهدوش” راوی شدیم! با او #جلال را شناختیم و #شریعتی را نیز! و فهمیدیم میشود هم #هیچکاک را دوست داشت، هم #کاک_احمد را! جان گرفتیم از خون او! #همت را شناختیم! #خرازی را! و انکشف “آن آستین خالی که با باد، این سو و آن سو میرفت” ترشح قلم اوست! و “زمان، بادی است که میوزد” نیز! برگشتنی از پل کالج، فتیلهی تیلهها را حتی تیلههای سهپر را پایین کشیدیم و دیگر برای دیدزدن هیچ کدام از دختران ملوکخانوم حتی نرگس، هیزبازی درنیاوردیم! کلاسمان بالا رفته بود! خون آوینی، ما را به سن تکلیف رساند و قلمش شد رسالهی توضیحالمسائل ما!
#حسین_قدیانی
#پدربزرگ
حسین قدیانی: کافی است ۲ دقیقه با او حرف نزنیم؛ به خود میآییم و میبینیم خوابیده! خوابیده اما ۲۰ دقیقه یک بار بلند میشود و چیزی میپرسد؛ “هنوز اذان ندادهاند؟! کی بود زنگ زد؟! کی رفت؟! کی آمد؟! چرا روزنامه نیاوردهای؟!” این آخری را همیشه به من میگوید! همراه کلی نصیحت دیگر، مثل همهی پدربزرگها! ظهری که با فاطمه و مامان آمدیم خانهی عزیز، جفتشان خیلی گله کردند که چرا دیر به دیر به ما سر میزنی؟! آخرین بار اول عید بود که رفته بودیم خانهشان! و خب! بعد از ۳ ماه و نیم، حق داشتند شاکی باشند بندگان خدا! ما هم البته ملاحظه میکنیم! تعداد نوهها و نتیجهها از بس زیاد شده، لاجرم باید خودمان را عادت بدهیم به این وضع و الا با خودم باشد، دوست دارم مثل ایام بچگی هر پنجشنبه و جمعه پر کنیم خانهی مادربزرگ را از جیغ و داد و هورا! آن روزها نوهها محدود در آبجیخدیجه و من و هاجرِ عموعلی و فاطمهساداتِ عمهطاهره و احسان و حسن بودیم و از سویی عزیز و باباکبابی (همان پدربزرگ!) کشششان خیلی بیشتر از الان بود! یک چیز بنویسم، بخندید! سالیان اخیر وقتی خانهی عزیز جمع میشویم، پدربزرگ، رأس ساعت ده و نیم، اولین اخطار را به من یا خواهرم به عنوان نوههای بزرگتر میدهد تا حساب کار دست الباقی بیفتد؛ “ببینم! ساعت چیه؟!” این “ساعت چیه؟!” یعنی اخطار اول! و اگر بیتوجهی کنیم، یک ربع بعد مواجه با اخطار دوم میشویم؛ “پسرجان! اگه میمونین، برین خودتون جا رو بندازین، چراغها رو خاموش کنین، بلکه ما بخوابیم! بالاغیرتا ساکت باشین! ما دیگه اون آدم سابق نیستیم! کشش نداریم! اگر هم رفتنی هستید، زودتر بروید که ما زودتر بخوابیم! ما دیگه اون آدم سابق نیستیم! کشش نداریم!” حق هم دارد بندهی خدا در آستانهی ۹۰ سالگی! سر همین دیگر کمتر اکیپی خراب میشویم سرشان! جداجدا میرویم اما حسرت آن شلوغیهای گرم دههی ۶۰ برای همیشه در دلمان میماند که صبحهای جمعه، پز بدهیم به صف بیانتهای مشتریان حلیم باباکبابی در تقاطع جنتآباد و کاشانی! یا بغض کنیم همراه اشکهایش در تعریف این خاطره؛ “بچه بودم! پدر و مادرم عمرشان به دنیا نبود! از دهات آمدم تهران! هوا سرد بود! ذغال قلیان، جابهجا میکردم! تخممرغ گاهی! چه شبهایی که حتی جای خواب نداشتم! یک شب برفی در خیابان بوذرجمهری، گوشهای گرفتم خوابیدم و هیچ امید نداشتم تا صبح زنده بمانم! اما صبح که بلند شدم، دیدم کم و بیش گرمم است! گویا پتویی رویم انداخته بودند ولی پتو نبود! نگو سگی آمده و تکیه داده به من، تا در آن سوز وحشتناک سرما، نه خودش بمیرد، نه من!”
#حسین_قدیانی
#صیاد_شیرازی
حسین قدیانی: مخاطب این متن، نوجوانانی هستند که مرتب، گله از غربت حزبالله میکنند؛ “غم زیاد است و غصه فراوان و روزگار مهجور!” القصه! نخستین سالیانی که در سرم سودای سیاست افتاد، همزمان شد با ۲ خرداد ۷۶ و آن شکست تلخ! الان را نگاه نکنید که خاتمی به امامت ناطق نماز میخواند و نه این و نه آن، هیچ جایگاهی در دل ما ندارند! چنان باخت ناطق به خاتمی سنگین بود که گویی تمام حق به تمام باطل باخته، ولو آنکه کل شهر پر شده بود از پوستر “سلام بر ۳ سید فاطمی؛ خمینی، خامنهای، خاتمی”! اصل قصه، ورای این شعار لوس بود! درست یا غلط، ناطق شده بود مالک اشتر علی و از همه بامزهتر اینکه خود چپیها تا ۲ ماه قبل از انتخابات، راضی به یک شکست محترمانه بودند تا مجمع روحانیون، بدل به اقلیتی دارای بلندگو در جامعه شود! آری! دوم خرداد فقط شوک به من و ما نبود، که حتی جماعت پیروز هم تا مدتها خیال خواب داشتند از فتحشان! بگذریم که چقدر زعمای راست، کج تبلیغ کردند و گلدرشت حرف زدند و نفهمیدند که اصلا آیا صلاح هست ناطق را بکنی نمایندهی همهی محاسن؟! از همه بدتر، دوکان دونبش هاشمی بود که رسما میان ناطق و خاتمی، آفتاببالانس میزد! به جد معتقدم؛ دوم خرداد، نه “نه به خمینی” بود، نه “نه به خامنهای” اما رفسنجانی، استادانه “نه به هاشمی” را تلویحا تعبیر به گذر مردم از آرمانها کرد! حرفم این است؛ متأثر از دلایل فراوان، تا ماهها بعد از ۲ خرداد، حزبالله هیچ فرصت بروزی پیدا نکرد! ما که سیاستاولیهای آن عصر بودیم، از همه تنهاتر، تنها به عکس همت روی دیواری، دلمان خوش بود! رفته بودیم توی لک! درون غار! گاه آوینی میخواندیم و گاه با نوای حاجصادق، گریههای بلند میکردیم! آنچه ما را از آن انزوا بیرون کشید و دوباره مجتمعمان کرد، زیر تابوت #صیاد بود، قریب ۲ سال بعد از آن روز کذا! رحمت الهی بر امیر ارتش اسلام که برای خود محافظ نخواست ولی خونش حافظ حزبالله شد و نفسی نو به انقلابیون بخشید! بعد از تشییع امام و حاجاحمد، باشکوهترین تشییع، مشایعت صیاد بود! این سر جمعیت، تقاطع شریعتی و معلم، آن سرش پیچ شمیران! قهرمان مرصاد باز هم گل کاشت و هیمنهی حزبالله را به رخ منافقین کشید! الغرض! مشکل الان ما تشتت صدا از جبههی خودی است؛ حال آنکه ۲ سال بعد از ۲ خرداد، تازه زیر تابوت صیاد، شکوه گمگشتهی خود را بازیافتیم! کجا آن ایام، این همه جوان چهره داشتیم؟! و این همه رسانه داشتیم؟! لذا عوض یأس، نسخهی بصیرت و وحدت باید پیچید! وضعمان خیلی هم خوب است بهشرط آنکه عقل را هم به صدایمان اضافه کنیم!
#حسین_قدیانی
بخوان به نام حاجاحمد
حسین قدیانی:
غربزدهها
چشمانتظار مکروناند
اما امانوئل
در خود فرانسه
هر شنبه لعن میشود
غربزدهها
امامزادهای دارند
به نام ایفل
از جنس آهن
و نذر کردهاند اگر مکرون سالم رسید
بروند پاریس
زیر برج
لفت و لیس
غربزدهها
خیال میکنند خرمشهر را
ژاک شیراک آزاد کرد
غربزدهها
از روحانیت متنفرند
اما به یک روحانی رأی میدهند
غربزدهها
هر روز به سلمان فارسی فحش میدهند
اما با بنسلمان در یک جبههاند
غربزدهها
از اعراب متنفرند
ولی با بلیط دوبی در دست
غربزدهها
توهم زدهاند
۱۴۰۰ سال است که عمرسعد
حاکم ری است
غربزدهها
مدعیاند که ذلت
هزینه ندارد
اما ذلت بنیصدر
خاک را داد
و مقاومت حاجاحمد
خاک را پس گرفت
و خرمشهر آزاد شد
غربزدگان عزیز!
توجه فرمایید
خر پیش شما پروفسور است
و شما را
فقط باید مسخره کرد
و صدالبته محاکمه
دولتتان این بود؟!
برجامتان این بود؟!
این جور زبان دنیا را بلد بودید؟!
من که ۹۲ به قالیباف رأی دادم
اما این انگشت
حوالهی شما
که آمریکا
ظریف را تحریم کرد
لیکن جلیلی را نه
و این است هزینهی ذلت
مکرون هنر داشت
پاریس را جمع میکرد
بگذار فاش بگویم؛
ما در تحریم غربزدهها هستیم
نه غرب
غربزدهها در سپاه نیستند
و سپاه
با وجود حتی تحریم سیمخاردار
سامانهی سوم خرداد میسازد
و برجک طیارهی مافوق مدرن را میآورد پایین
اما به خداوندی خدا قسم
همهی تحریمها هم اگر بالمره لغو شود
باز کلید شیخ غربزدهها
هیچ قفلی را نخواهد گشود
بگذارید از آمریکا دفاعی بکنم
بیعرضگی روحانی
نه ربطی به اوباما داشت
نه مربوط به ترامپ است
این لامپ سوخته را
غربزدهها خریدند
از سمساری انگلیس
با شکمیترین رأی ممکن
آهای غربزدهها!
رئیسجمهورتان بنا دارد غنیسازی را برگرداند
از جیب که؟!
اگر جنگ شد چه؟!
اگر آمریکا حمله کرد؟!
شانس آوردید جلال مرد
و الا فحش خواهر و مادر نثارتان میکرد
که ۶ سال
تلف کردید
وقت این ملت را
روی ویلچر ظریف
باندباز صددرصد
عشق است ویلچر مادر حاجاحمد
مادر صددرصد
چشمانتظار یوسف
تف به بچههای بیعفت
که روز تاسوعا
رفتند جتاسکی
خرسگندههای لتیان
خاطرات زیرآبی
آقای هاشمی!
این هم دولت حسنک
آقای خاتمی!
این هم نتیجهی تَکرار مکرراتت
به خدا خیلی زشت شدهای
سلام بر ۲ سید زیباروی فاطمی
خمینی
خامنهای
و سلام بر حاجاحمد
و سلام بر مادر صبورش
مکرون
بوی گاز خردل میدهد
اما متوسلیان
عطر نرگس دارد
و ما منتظر حاجاحمدیم
نه مکرون
آهای سران نظام!
اگر مکرون آمد
سرفههای سینهی جانبازان شیمیایی را
با اشکآور ساخت فرانسه
به رخش بکشید
نیز شنبههای شرمآور فنارسه را…
#حسین_قدیانی
مخاطب؛ همین توی حزباللهی
حسین قدیانی: انشاءالله خود نیز هنوز در شمار جوانانم و قطعا از متقاضیان سپردن امور به نسل نو، اما یک بخش مهم از مشکلات ما جوانان حزباللهی این است که نهتنها احترام بزرگان خود را نگه نمیداریم که بعضا نمیشناسیمشان اصلا! و از جملهی این رجال بیادعا #محمدکاظم_انبارلویی است که گمانم بیش از ۳۰ سال، سردبیر روزنامهی #رسالت است و تو جوان انقلابی، اگر توهم زدهای که پیجت در اینستاگرام، بیش از “رسالت” مخاطب و اثرگذاری دارد، برسانم به عرضت که در فتنهی تیرماه سال ۷۸ یکی از محوریترین شعارهای فتنهگران خطگیرنده از امثال تاجزاده، این بود: “کیهان، رسالت؛ عامل هر جنایت!” پس عوض گندهگویی، خوب است قدر موسفیدکردههای انقلاب اسلامی بهخصوص در عالم #رسانه را بدانیم و مست از تماشای ۴ تا یا حالا بگو ۴۰۰۰ تا لایک نشویم! انبارلویی را به ۲ قلم میشناسم؛ یکی مطالبش در نقد #سروش که الحمدلله عامهفهم و خوشخوان است و بعدها هم کتاب شد گویا و دیگری سرمقالههای متخصصانهاش در حوزههای اقتصادی بهویژه #نفت که همچنان ادامه دارد! من قطعا از شور و هیجان پشتبند چهرههای جوان انقلابی مسرور میشوم و اصل وجود این همه نونخبگان را که کم هم طرفدار ندارند، متاثر از لطف الهی میدانم لیکن من و ما اگر تکیهگاههای خود را قدر ندانیم، زودی خواهیم شکست! امثال انبارلویی، هرندی، شریعتمداری، زارعی، ایمانی، دژاکام و الیآخر، تنهی محکم درختی هستند که ما اگر بگوییم میوههای این درختیم، باز هم به خودمان حال دادهایم! طرفه حکایت اینجاست که بزرگی چون انبارلویی، حتی منهای عالم سیاست نیز، حقیقتا #انسان است و حقا شریف! ۲۰ سال پیش در رسالت، نوقلمی بودم که وقتی در نقد امثال حجاریان، طنزی مینوشتم، اولین توصیهی استاد انبارلویی “رعایت اخلاق” بود و این در حالی بود که طرف مقابل، رسالت را “عامل هر جنایت” میدانست! والله اغراق نیست اگر بگویم کل این مجازستان، حتی مجازستان حزباللهی، هرگز بار معرفتی ۴ خط از سرمقالههای انبارلویی را ندارد! و آنوقت گندهگویی را ببین که طرف مینویسد؛ “اصلا روزنامههای حزباللهی به چه درد میخورند؟!” نه! تو به درد میخوری که جز ایجاد تفرقه بین خودیها، هیچ وقت، هیچ سودی نداشتی! سربسته بگویم؛ همان “آقا”یی که در نقد امثال حقیر، غرور را آفت بصیرت میخوانند، حظ میبرند از قلم انبارلویی! و لابد افسوس میخورند از غربتشان! مزاحی کنم خط آخری با استاد! فنارسهی مکرونی کلا چند تا “لویی” دارد؟! ما در ایران خودمان، یک انبار، لویی داریم؛ “محمدکاظم انبارلویی”!
#حسین_قدیانی
و همه فرماندهانش «حاجاحمد»
حسین قدیانی:
دلم مسافرت میخواهد
به جایی که نیست
به غاری با پایان باز…
که آنطرفش به دریا میرسد!
به ساحل
به آزادی
به صلح
به حیاط امامزادهای نامکشوف
شهری در کنج آسمان
مدینهای که هر روز صبح
لالههایش
قناریهایش
بادبادکهایش
و عروسکهایش
به «گل نرگس» سلام میکنند
من باید «پلاک» یک «ستاره» را
که هنوز در «جبهه جنوب» زندگی میکند
به دست مادرش برسانم…
و آشتی کنم
با جزر و مد اروند
و آنهمه نخل سرجدا
من هنوز
دنبال «قایق عاشورا» میگردم
که در «شب حنابندان» گم شد
و آنطور که یادم هست
آخرین بار
«سردار جمهور»
در «هور» دیده شد…
بشنو از «نی»
بشنو از «سنگر»
بشنو از «بیسیم»
عمار، عمار، عمار
میثم! بگوشم…
من در «سهراهی شهادت»
با مورچهای آشنا شدم
که هر شب، «نمل» میخواند
و با رزمندهای که سلیمان نفسش بود!
و با سرهنگی که با آخرین حقوقش
تلویزیون چوبی دردار خرید
برای فرزند همرزم شهیدش
که امام را در ابعاد «خمینی» نشان میداد
دلم سفر میخواهد
لابهلای ابرها
گذشتهای نزدیک
و آیندهای که شاید همین آدینه باشد
گوشه «پادگان حمید» شاید
من عاشق تماشای شهری هستم
با فقط یک روزنامه
چاپ عصر
۱۶ صفحه سفید
تا دفترچه نقاشی «بچههای ولیعصر» باشد…
مدادرنگیها را تیز کنید!
نقش و نگار مرا
خفه کردند با «سیمان»!
شمشیرها را برق بیندازید!
بند پوتینها را محکم کنید!
سفری دراز در پیش است…
ببینم!
شما شهری نمیشناسید
که همه فصلهایش «بهار» باشد؟!
و همه زنانش «حوا»؟!
و همه مردانش «آدم»؟!
و همه سربندهایش «یا زهرا»؟!
و همه کوچههایش «بنیهاشم»؟!
و همه روزهایش «تاسوعا»؟!
و همه رودهایش «علقمه»؟!
و همه جزایرش «مجنون»؟!
و همه منتظرانش «یعقوب»؟!
وهمه چشمهایش «نوح»؟!
و همه موحدانش «ابراهیم»؟!
و همه حاجیانش «هاجر»؟!
و همه امیدوارانش «موسی»؟!
و همه حواریونش «عیسی»؟!
و همه پادگانهایش «دوکوهه»؟!
و همه فرماندهانش «حاجاحمد»؟!
و همه شبشکنانش «نصرالله»؟!
و همه مساجدش «مسجدالاقصی»؟!
و همه کانالهایش «حنظله»؟!
و همه شب جمعههایش «کمیل»؟!
و همه تقاطعهایش «سهراهی شهادت»؟!
و همه کربلاهایش «پنج»؟!
و همه خندههایش «خرازی»؟!
نه! در «نقشه» نیست شهری که بنا دارم مسافرش باشم!
سرتان را بالا بگیرید…
#حسین_قدیانی
میلادالرضا
حسین قدیانی: نه! «مأمون» نام هیچ پادشاهی نیست! دیوانهی شیرینعقلی است که توهم زده بود میتواند آفتاب را تبعید کند! آنهم چه آفتابی؛ حضرت شمسالشموس! علی بن موسی را از مدینه کشاند طوس، بلکه خورشید را ببرد زیر سایهی تاج و تخت خود! شگفتا! ولی عصر خود را «ولیعهد» هم کرد تا مثلا ثابت کند خیلی معاویه است! معاویهی ثانی! به آفتاب، پُست بدهی که او را پَست کنی! خفیف کنی! تحقیر کنی! خودت را صدر بنشانی و او را نفر دوم! خودت اول و او نفر بعدی! از بس نقشه ریختی، خدای علی بن موسی نیز دست به کار شد تا به تو ثابت کند که شمسالشموس از تو زیرکتر است! همچنان که موسی از فرعون، زیرکتر بود! ظاهرش این است که پادشاه از پشه، قویتر است اما نه برای خدا! برای خدا، تمام زندگی نمرود بسته به مسیر پرواز مگسی است که اراده کند و سوراخ بینی قدرقدرت را نشانه رود! آری! ما خواب بودیم لیکن خدا بیدار بود! و برای خدا، شن صحرای طبس هم کافی است! انسان، طیارهی دشمن را جز با موشک نمیتواند زمین بنشاند و ساقط کند اما خداوند حتی با شن هم میتواند! شن! «شین» و «نون»! یا فرعون! حالا که میخواهی همهی نوزادان پسر را بکشی بلکه یکیشان موسی درآمد، نظرت چیست منِ خدا اراده کنم خودت زحمت موسای کوچک را بکشی؟! و آنهم دقیقا در کاخ خودت؟! یا مأمون! حالا که میخواهی از اشعههای ولی بر حق من در زمین و آسمان بکاهی و او را ببری تحت نام خود، پس چنان از مدینه تا طوس را منور به وجود علی بن موسی میکنم که جایجای این پهندشت بزرگ، پر شود از فرزندان موسی و برادران و خواهران و خاندان رضا! آنقدر که بعد از رضا، شیعهی چند امامی تمام شود و هر که تا رضا بیاید، تا حجت بن الحسن نیز بیاید! و اینجا که اندکی بعد میشود «مشهدالرضا»- به برکت همین نام- آبشخور انقلابی شود مقدمهی انقلاب جهانی مهدی موعود! پس بیزحمت، زودتر نقشهات را عملی کن که منِ خدا، اراده کردهام این بار به دست تو و دقیقا در کاخ خودت، علی بن موسی را بزرگ و بزرگتر کنم، که با موسی نیز و بهواسطهی فرعون و دقیقا در کاخ خودش، همین کردم! فرعون میخواست موسی را برای همیشه نابود کند و توی مأمون هم همین نقشه را بنا داری برای علی بن موسی بکشی اما حتی کاخ شما ۲ تن نیز ملک من است! و گوشههایی از مملکت من است! پس همانطور که زحمت بزرگکردن موسای کوچک را عدل انداختم گردن فرعون، زحمت بزرگتر کردن علی بن موسای بزرگ را رسما و علنا میاندازم گردن خودت! سلمنا! چند صباحی دلت را خوش کن به اینکه ولی من، ولی تو شده! و ولی تمام اعصار و قرون، ولیعهد تو شده! لیکن علی بن موسی، راضی به رضای من است! و از توی دیوانه، بسی سیاستمدارتر است! من اگر بلدم از پیلهی کرم ابریشم، پروانه بسازم، کاخ تو را هم قادرم به مجرای سلطنت دائم جانشینم تبدیل کنم! جوری که همهی انس و جن به علی بن موسی بگویند؛ «سلطان»! جوری که آفتاب، تا ابتدا به اشراق حرمش سلام نکند و در برابر گنبد باشکوهش خم نشود، هرگز به هیچ کجا نتابد! یعنی جانم به خدایی که تو باشی! اگر پیامبرت «محمد» است و اگر ولیات «علی» و اگر به شهادت سلطان طوس، باز هم ولیات «علی» است، پرستش فقط تو را سزاوار است که درست روی نقشهی دشمنانت، نقشه میکشی! و مکر خود را بالاتر از مکر شیاطین تعریف میکنی! و دست خود را مافوق همهی دستها مینشانی! خدایا! تو را شکر بابت نعمت گرانقدر امام رضا و مشهدالرضا! با کمک بلاهت دیوانهای به نام «مأمون» از همهی اهل بیت «رضای آل محمد» را به ایران ما کشاندی، شاید به این استعاره که آل محمد، از فرزندان سلمان فارسی، رضایت قلبی دارند! و مگر نه آنکه خمینی و خامنهای در این عصر غیبت، پرچمدار اسلام محمد و آل محمد شدهاند؟! آه! دلم پر کشید صحن قدس! و مسجدی فیروزهای به نام گوهرشاد! و پرواز بر آسمان صحن انقلاب! و «السلام علیک یا سلطان یا علی بن موسیالرضا»! و صدای خوشآهنگ نقارهها! و تماشای بچههای سقاخانه! و زن و مرد شبکههای پنجرهفولاد! و رقص کبوتران حرم! و قدمزدن از این صحن به آن صحن! و رفتن به دارالولایه! و زیارتی و نمازی و چسبیدن به ضریح مطهر! و دوباره سقاخانه و رفع عطش با جرعهای آب! سلام بر حسین! و بر عباس! و بر رضا! و دوباره سخن با مأمون که نام هیچ پادشاهی نیست! تاریخ را از من بشنوید! «عباسی» نام سلسلهای ماندگار است که پدرش «علی» بود و مادرش «امالبنین»! در این سلسله اما همه خود را نوکر «فاطمه» میخوانند و فرزندان او که شرط سلسلةالذهب باشند! یا زهرا! رضای تو به ما آبرو داد اما دعای تو را لازم داریم برای پایان غیبت «مهدی فاطمه»! مادری کن باز هم برای روزگار که هر آن دست تو به آسمان بلند میشود، موسم طلوع خورشید است! شمسی و قمری ندارد! تو مادر تمام تقویمی! و دلسوز همهی ابنای آدم! مادر تمام هستی! و دلسوز همهی بشریت! به پر چادرتان قسم، ما بهار را منتظریم…
#حسین_قدیانی
جانم رضا! ای جان جانانم رضا
حسین قدیانی: هر چند «رضا» یعنی جمع «صبر» و «بصر» اما درد از این بالاتر؟ امامی که ولی عصر خود بود، باید ولیعهد مأمون خوانده میشد! باری از عزیزی که خود اهل خراسان بود شنیدم؛ «مکتب مشهد، نه مکتب فلاسفه، نه مکتب شعرا، نه مکتب سخنوران، نه حتی مکتب عدالتیون، بلکه تنها و تنها «مکتب غربت» است»! تا نفهمیم معنای #غربت را چگونه خواهیم فهمید معنای #مکتب_غربت را؟ غربت فرق میکند با مظلومیت! رنجش مضاعف است! غربت یعنی تو «دوست» داشته باشی اما در میان دوست هم غریب باشی! غربت یعنی تو «دشمن» داشته باشی اما دوست با تو بیشتر دشمنی کند! غربت یعنی «دوست خائن» دانسته و «دوست احمق» ندانسته، دشمن اصل کاری تو را همراهی کند! آه از «تجمیع خیانت و حماقت» در حق ولایت، آه! غربت از قضا، عمدتا در اوج عظمت رخ میدهد! غربت یعنی در نهایت شُکوه، مجبور باشی شِکوه کنی از روزگار! غربت اما با این همه آه، با این همه درد جانکاه، هرگز مخل تصمیمات حکیمانهی ولایت نیست! و میبینیم که نیست! امام رضا علیهالسلام در اوج غربت، همهی رفتار و گفتارشان بر مبنای حکمت بود! در مسیر هجرت از مدینه تا طوس، هر منزلی سکنی گزیدند، آنچنان گرم و گیرا به تبیین مبانی #شیعه پرداختند که دیگر بعد از ایشان، این قصهی غصهدار شیعهی چند امامی تکرار نشد! و میبینیم که نشد! تا امام رضا هر که آمده، صحه بر امامت دیگر امامان بعد از ایشان هم گذاشته! تا «علیبن موسی» هر که آمده، تا «حجتبن الحسن» را هم قبول داشته! و قبول دارد! پیوندی هست میان ثامنالائمه و صاحبالزمان، از جنس معنی! اینک از همین جنس معنی، جای ۲ پرسش اصل کاری است؛ اولا چرا در میان این همه امام، تنها امام رضا علیهالسلام به ایران هجرت کردند؟! و ثانیا چرا در میان این همه انقلاب «انقلاب اسلامی» به معنای حداکثری و دقیق کلمه، تنها در ایران اتفاق افتاد؟! پیوندی هست میان ثامنالائمه و انقلاب اسلامی! همچنانکه پیوندی هست میان انقلاب اسلامی و صاحبالزمان! انقلاب اسلامی یعنی حدفاصل این ۲ معصوم تا خداوند منان به وعدهای که مبنی بر ظهور داده عمل کند! غربت #انقلاب_اسلامی جای خود اما باید هم نبض تحولات جهان دست #جمهوری_اسلامی باشد! و باید هم شیاطین عالم، هنگام سخن گفتن دربارهی سردار قاسم سلیمانی، جوانب ادب را درنظربگیرند! ما این همه را، به گذشته که نگاه میکنیم، از چشم «علیبن موسی» میبینیم و به آینده که خیره میشویم از چشم «حجتبن الحسن»! شجرهی طیبهی انقلاب اسلامی، ریشه در همان منازلی دارد که امام رضا علیهالسلام از #مدینه تا #مشهد به تبیین مبانی #اسلام پرداختند، فلذا همان جمهوری اسلامی که از سویی توسط وهابیهای تکفیری طرد میشود و از دیگر سو توسط شیعهی انگلیسی، هم از حماس اهل سنت دفاع میکند، هم از حماسهی حزبالله شیعی! «فرعُها»ی شجرهی طیبهی انقلاب اسلامی البته «فیالسماء» است! اگر خون هر شهید این نظام ۳۰۰ هزار شهید جمهوری اسلامی ریشه در «مکتب مشهد» دارد، چشم شهدا در «مکتب ظهور» جز قامت دلربای «یوسف فاطمه» را نمیبیند! ما نیز چون شهدا و چون امام شهدا، چشم از #افق برنمیداریم! گذشت آن دوره که نور، بنا به جبر روزگار، ولیعهد تاریکی باشد! هر چند آن دوره هم، این نور بود که توانست در اوج غربت، حکمت به خرج دهد و تاریکی را تحتالشعاع خود قرار دهد! تاریکی یعنی ظلمت یعنی مأمون، نور اما یعنی روشنایی یعنی ضامن آهو! اینک در مشهد «ولادت نور» محشر به پا کرده! و مأمون مرده است! خیلی وقت است مرده است! مادام که انقلاب اسلامی، رهبری چون خمینی دارد و مادام که جمهوری اسلامی، رهبری چون خامنهای؛ یعنی چشم این نهضت و این نظام، به «بقیةالله الاعظم» دوخته شده! چه معصوم باشد، چه نائب معصوم، ما خودمان «ولی» داریم و ولیعهد هیچ مأمون مردهای نخواهیم شد! بعضیها لطفا خوابهای پریشان برای این دیار نامآشنا نبینند! فلان توافق چه تصویب بشود، چه تصویب نشود، یارای این را نخواهد داشت ذرهای از عداوت ما با تاریکی و ظلمت کم کند! ما از آرمان «مرگ بر آمریکا» لحظهای پاپس نمیکشیم! اگر ایران، قدمگاه امام هشتم است، انقلاب اسلامی ملت ایران اما حادث شده تا مقدمهای باشد برای ظهور! و مقدم آفتاب دوازدهم را گرامی بدارد! گفتم که! ما خود ولی داریم! توافق ما با حضرت ثامن است! یا امام رضا! ما کبوتر جلد بابالجوادیم! و تا آسمان مشهد را داریم، عارمان میآید که بخواهیم آنهم داوطلبانه (!) وارد قفس شیطان بزرگ شویم! عشق ما امام خراسان است! صحن انقلاب! آسمان گنبد! عشق ما امام خراسانی است! صحن حسینیه! آسمان بیت! ولادت با سرسعادت نور هشتم فرخنده باد!
#امام_رضا
#مشهدالرضا
#حسین_قدیانی
@ghete26
#عینک
حسین قدیانی: و #خداوند اراده کرده است دیدهبان #اسلام همان چشمهایی باشد که از بچگی ضعیف بود، آنقدر که کلمات و جملات تختهسیاه را تار میدید! از آن روزهای کودکی در #مشهدالرضا تا این سالیان پیری در #تهران بارها و بارها سیدعلی مجبور به تعویض عینک شده لیکن چشمی که #خدا بخواهد ببیند، میبیند! و آنقدر تمیز و شیک و مجلسی میبیند که n سال پیش، آری! سالها پیش از آنکه شیخ سرخه، گفتوگو با یانکیها را دیوانگی بخواند، بگوید؛ “من به #مذاکره با #آمریکا خوشبین نیستم!” ای بسا معلم لابد کراواتی مدرسهی محل تحصیل #حضرت_آقا در کوچهپسکوچههای بازار سرشور #مشهد وقتی ۲ دیدهی سید ما را پشت آن شیشههای گرد عینک گنده دیده بود، توهم زده بود مردمک چشم این سید، مگر با #سلام و #صلوات تا ۴۰ سالگی یارای تماشا داشته باشد، لیکن نور دیدگان مردان الهی با حضرت احدیت است، نه حتی چشمپزشک! و شگفتا! چشمانی که عمری دراز و پررمز و راز با عینک، عجین بوده، رمانی نیست که نخوانده باشد! آنهم رمانهای قطور ۴ جلدی چاپ قبل از #انقلاب که چشم سالم را هم کور میکرد، چه رسد به چشم یار خراسانی! هیهات! “دیدهبان” نام هیچ برنامهای در هیچ تلویزیونی نیست، بلکه استعاره از نگاه نافذ تنها یادگار #خمینی است! خدا بخواهد، به چشم ضعیف هم نگاه حکیمانه میدهد! عشق است برد نگاه بصیر حضرت آیتاللهالعظمی امام خامنهای (❤) که BBC گفت: “اسد از شام میرود” و VOA گفت: “اسد از سوریه میرود” اما آقای ما و #حضرت_ماه ما با همین عین و همین عینک #بشار_اسد را وعده داد به #پیروزی_مقاومت و چنان محکم که تو گویی #خشت_خام برایش #آینه است! دلم میخواهد رجز بخوانم؛ آهای مجری بیحجاب که آن شب، نشسته بودی جلوی #مسعود_بهنود و سعی داشتی تشکیک کنی در حلاوت این قلم! این متن، نهتنها به شیرینی این #قلم شهادت میدهد، بلکه بالاتر؛ شهادت میدهد که BBC کور است و VOA کور است و اساسا همهی غربزدهها کورند اما نور علی نور است چشم خامنهای و نافذالبصیرة است نگاه علی! ۳۰ سال پس از خرداد ۶۸ و ۲۰ سال پس از تیر ۷۸ و ۱۰ سال پس از خرداد ۸۸ چند باری عینک مولای ما عوض شد اما نیست که ما اهل کوفه نبوده و نیستیم، مشاهده میکنید که همچنان حاکم #علی است! و هنوز هم رهبر #سیدعلی است! ای جانم به مقتدای عاشوراییان که عینک به عینک، زیباتر میشود! اصلا عشق است جمال چهرهی صلواتلازمش! خدا را چه دیدی! شاید با همین عینک که عجیب فرم باعشقی دارد، چشم آقای ما به #عصر_ظهور و #گل_نرگس روشن شد! آفرین خانوم خوب! دیگه رو حرف کارشناس برنامه، حرف نزن! فقط هیس!
#حسین_قدیانی
درود بر نظام #جمهوری_اسلامی
حسین قدیانی: در بین جماعت روزنامهنویس شاید هیچکس اندازهی حقیر، توأمان در مدح و نقد #شورای_نگهبان یادداشت ننوشته باشد و البته انتقاد بیشتر بوده! الغرض! حدود ۲ سال پیش و بعد از متنی چکشی علیه شورای نگهبان، از دفتر جناب #کدخدایی با من تماس گرفتند که بیا و حرفی اگر داری، رودررو با ما بزن! آن متن آنقدر تند بود که مفتخر به دریافت تندترین توبیخ از ناحیهی #صفار شدم! بگذار اینجور بگویم؛ استاد همیشه آرام را هرگز آنقدر عصبی ندیده بودم! من اما الان بنا ندارم که از آن متن، دفاع کنم یا بابت انتشارش عذری بخواهم؛ حرفم این است که نمیدانم چرا آن دیدار ۲ سال پیش هرگز محقق نشد! راستش تماس آخری که برای تنظیم روز و ساعت قرار، قرار بود از طرف دفتر آقای کدخدایی با من گرفته شود، هرگز گرفته نشد! با خود عهد کردم دیگر هیچ چیز له یا علیه شورای نگهبان ننویسم؛ هر چند، چند صباح بعد، یادداشت مطولی تحت عنوان “آخرین متنم دربارهی شورای نگهبان” نوشتم که به راحتی در کانالم در تلگرام قابل رصد است! کاش بروید متن را پیدا کنید! “آخرین متنم” را بزنید در سرچ، برایتان میآورد که شامل ۵ باکس است! ایامی بود که کدخدایی رفته بود تلویزیون اما پاسخهای ایشان بیشتر ناظر بر سئوالات ضدانقلاب و افسادطلبان و خلاصه آنطرفیها بود، اقلا بهزعم من! چندی بعد هم ناگهان دیدم که ایشان به #پگاه_آهنگرانی وقت دیداری دادهاند، ولو برای تکمیل پروژهی دوست خوبم #سهیل_کریمی و این شد عامل ناراحتی بیش از پیش ما! و حالا القصه! چند روز پیش و نیز امروز، دوباره از دفتر جناب کدخدایی با ما تماس گرفتند برای وقت دیداری که من هم رک و راست، ضمن گله از بدقولی در آن قرار اولی، گفتم؛ “آقای کدخدایی بروند با همان سلبریتیها جلسه بگذارند!” و خداحافظی کرده یا نکرده، قطع کردم! باز زنگ زدند و توضیح و تشریح و اینکه حتما قراری باشد! آنی پایین آمدم از #خر_شیطان و ستودم #انقلاب_اسلامی را که سخنگوی شورای نگهبانش، خود را هم به من #حسین_قدیانی پاسخگو میداند، هم به کی و کی! و دعوت میکند طیفهای مختلف را که بیایید و حرفهایتان را به ما بزنید! کجا زمان شاه، اینجوری بود؟! اصلا انتخاباتی بود که حالا سخنگوی نهاد نظارتیاش، خود پیشقدم باشد برای پاسخگویی؟! آنهم به متنوعترین طیفها؟! و هم ناز مرا بخرد، هم ناز مخالفم را؟! اینکه ما از اصل نظام دفاع میکنیم، یکی هم ناظر بر همین است که درِ دفتر مسئول نظام، هم به روی من باز است، هم به روی مخالف من! نه! قدر انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را نمیدانیم! آه! که نه من و نه پگاه!
آقای نبوی! عوض حاکمیت، دولت را نصیحت کنید
رسالت ۲۷ تیر ۱۳۹۸
حسین قدیانی: فقط نقل گفتوگوی بهزاد نبوی با سایت جماران نیست؛ این اخلاق اغلب مدعیان اصلاحات است که به اسم دلسوزی برای مردم، مشورتهای شاذ به نظام بدهند! حضرات جوری حرف میزنند کأنه الان ششمین سال دولت قالیباف یا جلیلی یا رئیسی است؛ هیچ هم اذن مذاکره به احدی داده نشده و سفت و سخت و محکم گفتهایم که هرگز از هیچ چیز صنعت هستهای کوتاه نمیآییم! واقعیت آن است که با نوع خاصی از مغلطه، فرافکنی و بلکه شارلاتانیسم طرفیم که هیچ سابقه نداشته! جماعت، عوض آنکه پاسخگوی آشی که پختند باشند، کماکان سخن از موضع اپوزیسیون و در اینجا اپوزیسیون مثلا دلسوز میگویند! و همیشه هم طرف دشمن، غش میکنند؛ چه موسمی که دولت مشغول مذاکره با آمریکا بود، چه این روزها که با اروپاییها سرگرم است! این اساس حرف تشکیلات تَکراری افسادات است که “ما نباید دست دشمن، بهانه بدهیم” و صدالبته دریغ از آنکه تشری هم احیانا بار دشمن کنند! ایامی است که خود اروپاییها و اقلا آنجا که به ایران مربوط میشود، دقیقا همان را میکنند و میگویند که مورد رضایت آمریکا باشد، آنوقت بهزاد نبوی میگوید: “ما نباید کاری کنیم که اروپا وادار به ادامهدادن مسیر آمریکا شود”! کاملترش را بگذار بیاورم؛ “به حاکمیت پیشنهاد مذاکره با آمریکا را نمیدهم، البته در شرایط کنونی اعتقادی به آن هم ندارم، بلکه برای چندمین بار در همین مصاحبه، ملتمسانه به تصمیمگیران پیشنهاد میکنم اروپا را به دنبالهروی از آمریکا وادار نکنند”! دقت میکنید لابد! همیشه این ما هستیم که متهمیم! و این ما هستیم که باید مراعات کنیم! و این ما هستیم که اگر کوتاه بیاییم، همه چیز گل و بلبل میشود و حتی اروپا از آمریکا مستقل میشود! این در حالی است که وزیرخارجه ما حتی این جمله عجیب و غریب را نیز در پرونده گفتار خود دارد؛ “هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست”! تمنا میکنم جناب نبوی و امثالهم اینقدر خودشان را زرنگ جلوه ندهند! والله امسال، ششمین سال تصدی جلیلی بر صندلی وزارت خارجه نیست که تو گویی ما داریم هزینه مقاومت را میپردازیم! نه والله! این هزینه تضمیندانستن امضای جان کری است! هزینه آن همه تیتر یک متوهمانه که “اینک صبح بدون تحریم”! این مردان انشاءالله دیپلمات، در مذاکره با خود یانکیها همهجور انعطافی نشان دادند و حتی پیشپیش از بسیاری از دستاوردهای هستهای گذشتند، حالا رفقایشان نصیحت میکنند که کاری نکنید اروپا قدم در جای پای آمریکا بگذارد! بگذار رله کنم این سخن را به زبان خودم که میشود این؛ “در مذاکره با آمریکا، از جوانب مهمی از هستهای کوتاه آمدیم و در مذاکره با اروپا باید همان که با صنعت هستهای کردیم، با صنعت موشکی هم بکنیم! قطعا اگر ناظر بر تنشزدایی اجازه بدهیم که اتحادیه اروپایی ۲ تا چک هم بناگوشمان بخواباند که چه بهتر!” و این همه با وجود تجربه برجام که بیش از پیش ثابت کرد؛ رسیدن به “گشایش اقتصادی” لزوما با “سازش سیاسی” میسر نمیشود! امثال نبوی خوب است عوض نصیحت نظام، به این پرسش، پاسخ دهند؛ “مگر قرار نبود که برجام، ردیهای بر همه تحریمها باشد؟! حالا که نشده، آیا باید مایه عبرت شود یا تکرار؟!” شدهایم حکایت تیم فوتبالی که مهاجمش خوب گل میزند ولی مدافعش هیچ آماده نیست! این، همه حرف ناحساب جماعتی است که بهزاد نبوی در حکم بزرگشان است؛ “پای مهاجم چابک خودمان را باید قلم کنیم تا بهانه را از تیم حریف بگیریم!” عقلی هم دارند واقعا؟! اگر برجام روحانی و ظریف در رسیدن به اهداف خود شکست خورده و نتوانسته عامل لغو تحریمها شود، بهراستی! چه کسی یا چه چیزی باید تعویض شود؟! دستفرمان دیپلماسی دولت اعتدال یا سامانه سوم خرداد؟! رک بگویم؛ چرا تاوان ضعف ظریف را از قوت و قوّت سلیمانی میخواهیم؟! هدف اگر واقعا لغو تحریم است، برجام شد تجربه که با دادن امتیاز، آنهم امتیازی در حد شئون مختلف صنعت هستهای، تحریمها لغو نمیشود! خوب است آنی خودمان را بگذاریم جای آمریکا یا اروپا! وقتی میبینیم فشارمان به ایران دارد نتیجه میدهد و طرف ایرانی دقیقا همان را به ما میدهد که ما در خواب هم نمیدیدیم، چرا باید تحریمها را لغو کنیم؟! ۴ تا فشار و تحریم بیشتر میکنیم، بلکه بعد از هستهای نوبت موشکها برسد! و این قصه، سر دراز دارد! حقیقت امر این است که ما ۲ راه بیشتر نداریم؛ یا رقصیدن به ساز اعوان و انصار بهزاد نبوی یا خنثیکردن زهر تحریم خارجی با تدبیر داخلی! این دومی را سپاه انجام داده و موفق هم بوده! همان ارتش و سپاه و بسیجی که روزی حتی در تحریم سیمخاردار بودند، آیا با اعطای امتیاز به دشمن به سامانه دشمنشکن سوم خرداد رسیدند یا با مقاومت؟! اگر پاسخ “مقاومت” است، چرا دولت هم مثل قوای نظامی ما، این راه را امتحان نمیکند؟! عجبا که خود نبوی هم در جایی از مصاحبهاش دم از “مقاومت خردمندانه” میزند ولی سئوال اینجاست؛ کی و کجا مقاوت ما غیرخردمندانه بوده که حالا ایشان با طعنه، به مقاومت ما قید میزند؟! آنچه قاسم سلیمانی را از کربلای ۴ به کربلای ۵ و سپس به خود کربلا رساند، مقاومت بود و آنچه روحانی و ظریف را به لغو تحریمها نرساند، مذاکره بود! اصلا و اساسا خرد، در ذات مقاومت است! ما مقاومت نابخردانه نداریم! مقاومت عاری از خرد، دیگر اسمش مقاومت نیست، بلکه جهالت است! و مصداقش این همه اصرار و ابرام حضرات بر مذاکره، با وجود عبرت برجام! آری! من حتی اگر زیر بار ترکیب “مقاومت بیخردانه” بروم، لاجرم شاهدش را مقاومت همین جماعت میخوانم در برابر فهم و شعور! آقای نبوی! شما الان به این نتیجه رسیدهاید که مذاکره با آمریکا را نباید پیشنهاد کرد؟! این نکتهای بود که رهبر حکیم ما سالیانی پیش در خشت خام میدیدند لیکن شما چه مقاومت نابخردانهای کردید در برابر تذکرات صریح و صحیح ولیامر! و چه رویی دارید که به جای عذرخواهی، هنوز هم به حکومت، پیشنهاد میدهید! جناب نبوی! ما در جایی مقاومت کردیم و شد و در جایی مذاکره کردیم و نشد! حالا باید در کدام مفهوم، تجدیدنظر کنیم؛ مقاومت یا مذاکره؟! آنچه تهی از خرد بود، مذاکره با این اسلوب بود که به طرف، امتیاز نقد بدهی، ولی وعده نسیه بگیری! و متوقع هم باشی که لغو کند همه تحریمها را! معذرت میخواهم اما خر است مگر؟! ملاحظه میکنی قطعا تو خواننده عزیز! بهزاد نبوی جوری علیل، تحلیل میکند کأنه روحانی و ظریف، مقاومت کردند اما تحریمها لغو نشد! نخیر! مذاکره کردیم، آنهم با رویکرد “هر توافقی (ولو توافق بد) از عدم توافق بهتر است” و نتیجه هم نگرفتیم! معلوم بود نمیگیریم! تو گویی هدف این مردمان دستگاه دیپلماسی، صرف مذاکره بود، نه مذاکره با نیت لغو تحریمها! اصلا فرض کنیم این وسط، تنها پای خباثت دشمن بدعهد درمیان است، نه قصور و تقصیر دوست! حال چاره چیست؟! آیا باید مدافعی که لنگ میزند را عوض کرد یا مهاجم آقای گل را؟! گمانم جناب نبوی روی نیمکت تیم رقیب نشستهاند که عوض اصلاح عیب، باز هم لیلی به لالای طرف مقابل میگذارند! حرف را باید اینگونه زد؛ حالا که علیالظاهر، اروپا از آمریکا استقلال رأی ندارد و با مذاکره نمیتوان تحریمها را لغو کرد، چرا با تدبیر، اثر مخرب تحریم را کم نکنیم؟! “تدبیر” یعنی عوض افتادن دنبال اوباما و کری و ترامپ و کی و کی، برویم پی طهرانیمقدم! اخیرا آقای روحانی از بوسیدن دست سپاه، سخن گفته بود اما گمانم بهتر از بوسیدن دست سپاه، پیمودن راه شهدای سپاه است! چرا دولت در حوزه اقتصاد، سامانهای نظیر سوم خرداد ندارد که راست برود در شکم تورم و گرانی و رکود و اشرافیگری و فساد و بیعدالتی؟! مگر نه آنکه حسن روحانی در نقد دولت قبلی گفته بود: “مشکلات کشور، آنقدری که به سوءمدیریتها مربوط است، به تحریم نیست”؟! اگر حسن مدیریت بعلاوه مقاومت، باعث شد حاجقاسم، مچ پترائوس را در منطقه بخواباند، چرا دولت در میدان اقتصاد، همین راه را نمیرود و حاضر نیست با تدبیر، مچ تحریم را بخواباند؟! همهاش معطل آمریکا بودن، چه گلی به سر ما زد که اینک این همه امثال نبوی از لزوم تعامل با اروپا حرف میزنند؟! صدالبته ما نیاز مبرم به مذاکره داریم ولی مذاکره با عقل و بازوی خودمان! رئیسجمهور فرانسه، رئیسجمهور فرانسه است و دلش به حال ما نسوخته! ما هیچ بدهی و دینی به برج ایفل و پیزا نداریم که آقای نبوی، طعنه میزند که مبادا لج اروپا را دربیاوریم! اصل سخن این است؛ اگر تدبیر داشته باشیم، حتی با وجود تحریم نیز قادریم از سیمخاردار نداشته برسیم به سامانه سوم خرداد، مثل سپاه! لیکن وای از آن روز که هم تحریم باشیم، هم فاقد تدبیر باشیم! اینجا مجبوریم روزی بیفتیم دنبال آمریکا و دگر روز اروپا! اروپا اما کیست، جز آدمیانی از قبیل مکرون؟! این بابا که گیر شنبههای خودش است! چطور حلال ایام هفته ما بشود؟! آقای نبوی! در اوج پیری هستید لیکن نه میدانید که را نصیحت کنید، نه میدانید چگونه نصیحت کنید! فرض است بر شما نصیحت دولت به تدبیر! هر چند که این آش خودتان است! دولتی پیر، شاید پیرتر از خودتان! خیلی سال پیش کودکی بودم که شما معطوف به شغل پدر شهیدم در شرکت ایرانکاوه، سری هم به خانه ما زدید که عکسش هست! سندش هست! آن روز شما به خانواده ما از نتیجه زودبازده مقاومت شهدا گفتید که منجر به فتحالفتوح سوم خرداد شد! و حالا آن فرزند شهید ۳ ساله در آستانه ۴۰ سالگی متحیر است از این همه منیت شما! آیا باز باید به ساز شما برقصیم تا چند سال دیگر به حاکمیت پیشنهاد دهید که با اروپا هم مذاکره نکند؟! چند سال برجامتان وقت ما را و عزت ما را و غرور مقدس ما را که جوشیده از خون پدرانمان بود، هدر داد و لکهدار کرد؛ بس نبوده و نیست که الساعه ما را بدهکار اروپا میکنید؟! نه جناب نبوی! ما بیش از آنکه در تحریم غرب باشیم، در تحریم غربزدههایی هستیم که توهم زدهاند از فنارسه مکرونی کاری برای مردم ما ساخته است! لیکن کار را آقای روحانی باید بکند! با تدبیر! و از یاد نبرید که این دولت مورد حمایت شماست و این ما هستیم که در موضع اپوزیسیون هستیم! قاسم سلیمانی، وزیر اقتصاد نیست که شما روزی به تلویح و روزی به تصریح، از هزینههای مقاومت، سخن میگویید! هزینه مقاومت، آقایی ما در منطقه است! و راستش در حیطه اقتصاد، ما داریم هزینه حمایت شما از این دولت را پس میدهیم! دولتی که از تدبیر، فقط کلیدش را نشان ملت داد! نکند این هم تقصیر فلان شعار روی بهمان موشک است؟! هیهات! ضعف قوه مجریه در اقتصاد، مربوط به بیتدبیری میشود! بیخود گردن هیچ شعاری و هیچ موشکی نیندازید! و من از قضا ناظر بر علاقهام به زندگی بهتر، این متن را دارم مینویسم! اگر بیسامانه تَکراری دوم خرداد، این وضع را برای اقتصاد ما رقم زده، چرا بنویسم پای سامانه سوم خرداد؟! و وقتی مدافع، مشکل دارد، چرا مهاجم را عوض کنم؟! آقای نبوی! اگر اسائه ادب نشود، میشود بفرمایید با کدام رو در مصاحبه با سایت جماران، از لزوم انتخابات پرشور حرف میزنید؟! شمایی که علیه ۴۰ میلیون رأی این ملت، فتنه کردید و نامزدتان هنوز مردم پای صندوق آرا هستند، متوهمانه اعلام ظفر کرد! لیکن جناب نبوی! در اقتدار نهضت مقدس انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی؛ در عظمت خمینی و در حکمت خامنهای همین بس که مکرر دشمن اعتراف کرده که در منطقه غرب آسیا، دست برتر از آن ایران اسلامی است، حتی با وجود این دولت و حواریونش که شماها باشید! سلمنا! مشکلات هم فراوان است لیکن مشکلات ما را مکرون باید تدبیر کند یا روحانی؟! این بدبخت کی شد رئیسجمهور ایران که ما نفهمیدیم؟! دشمن کارش تحریم است اما بفرمایید که دولت خودمان تدبیرش چه بوده، جز چند سالی تمنا از کدخدا و اینک اروپا؟! آقای نبوی! این بیتدبیری رفقای شماست که دست دشمن بهانه میدهد، نه خون پدر من! افهم!
#حسین_قدیانی
آفات جسارت
حسین قدیانی: جسارت معنای مثبتی هم دارد لیکن حتی با این معنی هم باز باید مراقب آفات جسارت باشیم که اولا بیتقوایی است و ثانیا تفرقه! الغرض! لایهای از جوانان جسور انقلابی که بلاشک شجاعتشان فایدههایی نیز داشته، معالاسف کمتر متوجه این ۲ آفت هستند، لذا نقدشان بعضا مترادف بیاخلاقی میشود و بعضا هممعنی با تشتت! اینها همان رفقایی هستند که بعد از وقوع بلایای طبیعی یا بروز فلان فساد و بهمان اشرافیگری، دل به خطر میزنند و وسط معرکه میروند که حتما باید متوجه این محاسنشان بود اما متأسفانه دچار نوعی بیانضباطی در پارهای از گفتار و رفتارند که سبب میشود آب جسارتشان به بیراههی عدول از تقوی یا دوبهمزنی برود! بگذارید ورود کنم به چند مصداق! آن روزهای اولی که برجام آمد، سیاست درست نظام این بود که نهتنها دیپلماتهایمان را بهعنوان نمایندگان ملت در کارزار مذاکره تحویل ویژه بگیرد، بلکه حتی با توافق هم مهربان باشد! قطعا وقت برای نقد، بسیار بود! ناظر بر همین سیاست، آقایان صفارهرندی و مهدی محمدی، اولی در یک برنامهی زندهی تلویزیونی و دومی در یادداشتی بهروز، مطالبی روادارانه را طرح کردند که هنوز هم با شماتت این طیف مواجه میشوند! چرا؟! این در حالی است که خود این ۲ بزرگوار و بهخصوص دوست عزیزم مهدی محمدی در قامت کارشناس بلامنازع هستهای، مکرر در نقد برجام و قبل و بعدش حرف زده و متن و مطلب دقیق و عمیق نوشته! از سویی کارنامهی هرندی، کاملا روشن است! سخن به گونهای که گویی صفار، نه انقلابی، بلکه محافظهکار است، واقعا یعنی چه؟! و با این دستفرمان، باید پرسید؛ “آیا رهبر انقلاب که حتی ماهها بعد از برجام، ظریف و دار و دسته را مؤمن، غیور، امین و شجاع نامیدند، میتوانند احیانا انقلابی تلقی شوند از ناحیهی این جماعت؟!” واضح است همان نگاهی که این مردمان دیپلمات را با این اوصاف، تعریف میکند، مسبب آن مواضع صفار و محمدی شد! پس چرا بیتقوایی؟! و چرا تفرقه؟! و چرا این دوستان، حدی به جسارت خود نمیزنند و قیدی به منیت خود نمیزنند، بلکه خدمات فراوانشان با این قضاوتهای صریح اما ناصحیح، خدشهدار نشود؟! جالب است! خیلی از این رفقا که قطعا شکی در رفاقتشان و نیز نیت خیرشان نیست، وقتی میخواهند تشری به برجام بزنند، قبل از هر چیز، سری به پیج مهدی میزنند ولی خدا نکند چون حقیری بخواهد پیجش را با عکسی از آقامهدی بهروز کند! کامنت پشت کامنت که محمدی ال و محمدی بل! خب نکنیم اینجور با چهرههایمان! مگر ما چند تا مثل صفار یا در بین جوانان نخبه، چند تا مثل محمدی داریم؟! بروم سروقت مصداق دوم! از مهمترین تمناهای این دوستان که این هم باز ذیل سرفصل جسارت و صدالبته جسارت با چاشنی عقلانیت، تعریف میشود، تشویق مدیران نظام به بهره از نسل جوان برای مدیریت کشور است! باری از بچههای همین طیف، توئیتی خواندم که حرف حسابش این بود؛ “مهمترین نقطهمثبت حسن روحانی در دولت اعتدال، اعتماد به یک جوان بود برای تصدی وزارتخانهی کذا، صرفنظر از گرایشات سیاسی و حتی امنیتی طرف!” سئوال اساسی اینجاست؛ چرا چیزی که برای آذری جهرمی، حُسن تلقی میشود، برای مهرداد بذرپاش که عوض سابقهی وزارت اطلاعاتی، مفتخر به نشان فرزند شهیدی است، عیب شمرده میشود؟! کم ندیدهام این رفقای عزیز و لابد به بهانهی جسارت، بیخود و بیجهت به مهرداد بذرپاش تاخته باشند! جرم؟! چند صباحی مدیریت فلان کارخانهی خودروسازی! بالاخره این دوستان، موافق جوانگرایی هستند یا نه؟! و شگفتا از آفات خسارتبار جسارت که آذری جهرمیِ تیم پر از حرف و حدیث حسن روحانی را برای وزیری وزارتخانهای میپذیرد اما مهرداد بذرپاش را برای ریاست شرکتی، نه! حال آنکه نهفقط تخصص آکادمیک بذرپاش، نشستن او بر صدارت آن کارخانه را کاملا منطقی جلوه میدهد، بلکه خیلی راحت میتوان وضع شرکت مدنظر را با قبل و بعد مدیریت بذرپاش قیاس کرد و به نتایج کاملا مثبتی رسید! حرفم این است؛ آیا اخلاقی است و یا حفظ وحدت است که نفر حزباللهی ما برود در سایتی که نظرسنجی گذاشته میان آذری جهرمی و مهرداد بذرپاش، کامنت بگذارد که “کاش عوض بذرپاش، میگذاشتید عسکراولادی”؟! واقعا دلم میخواهد بدانم متأثر از کدام فرایند در مغز و قلب منِ جوان انقلابی، آذری جهرمی از دل کابینهی شیخ سرخه، تحمل اما مهرداد بذرپاش که روزنامهی خطشکن وطن امروز فقط یکی از سوابق کاری اوست، مسخره میشود؟! گیرم تو بنا به هر دلیلی با بذرپاش حال نمیکنی؛ آیا رواست او را در دوگانهای با وجود نمایندهی دولت، نه نقد، که حتی مسخره کنی؟! حالا اصلا در آن نظرسنجی شرکت نمیکردی! یا میکردی و رأی به جهرمی میدادی! دیگر چرا متلک؟! روح مرحوم عسکراولادی شاد! حقیر واقعا آرزو دارم در حالی بمیرم که رهبر معظم، از من هم همانگونه یاد کند که از پیر مؤتلفه یاد کردند؛ “مجاهد صادق و یار وفادار و معتمد”! و آنوقت آیا درست است که ذیل نظرسنجی مذکور، آن کامنت دور از اخلاق و اتحاد را بگذاریم؟! واقعا چرا ما انقلابیها با وجود این همه خدمت و خطمشی درست که کرارا به دورافتادهترین روستاهای سیستان و بلوچستان هم میکشاندمان، بعضا اینقدر با هم بیمهریم؟! چه با جوانانمان، چه با پیرانمان! مصادیق زیاد است! گاه به اسم نقد تاریخ انقلاب و باز هم به اسم جسارت، بنیصدر و منافقین و فرقان را ول میکنیم و بزرگانی چون بهشتی و مطهری را نقد میکنیم، حال آنکه غافلیم از اقتضای روزگار اول انقلاب! سلمنا! بهشتی و مطهری را هم میتوان نقد کرد اما ابتدا باید به نقد نفس خود نشست و الا نقدت به بزرگان عینا میشود همان نقد خط نفاق دههی ۶۰ به مطهری و بهشتی که چرا خانه در شمالشهر داشتند! یا چرا به بعضی عناصر میدان دادند! دقت کنند این رفقا! ما از انتهای دههی ۹۰ هرگز نمیتوانیم به نقد ابتدای دههی ۶۰ بنشینیم، مگر آنکه خود را نیز ببریم همان حوالی! در این صورت خواهیم فهمید که از قضا، آن چند روزی که بازرگان در دولت نشست، سبب این شد که دیگر تیپ فکری نهضت آزادی، اذن ورود به حکومت نیابند! بگذریم که روزهای نخست انقلاب، شعار مثبت ساختن بر وزن اسم بازرگان، از جمله علائق امت همیشه در صحنه بود! مصداق دیگر، انتشار عکس دختر علی لاریجانی کنار آن سلبریتی است! تضاد من با رئیس مجلس، الحمدلله به شهرت کفر ابلیس است اما نشر عکس محجبهی ناموس ایشان کنار آن سلبریتی و بیان اینکه “گیر اصلی را باید به دختر لاریجانی داد” از جمله اموری است که حتما در آخرت، گریبانمان را میگیرد! تذکر به سادهزیستی و مردمداری مسئولان، جای خود اما صرف زندگی دختری از دختران حضرات در خارج که لابد اختیارش نیز با شوهرش است، مجوز هر حرفی نمیشود! حتی در نقد رامبد و نگار هم، من و ما که داعیهی پیروی از موازین شرع داریم، مأذون به هر سخنی نیستیم! بله! بهتر است که اگر کسی دعوت به مصرف کالای ایرانی میکند، در همین ایران هم زندگی کند و بزاید اما گیرم نکرد؛ آیا ما مجازیم عکس ناموس مردم را چون دیگری هم نشر داده، منتشر کنیم؟! و با آن توئیتها و کامنتها؟! یا مصداقی دیگر! کافی است اهل اختلاسی یا حتی فقط متهمی، عکسی با اصولگرا یا نواصولگرایی داشته باشد! چه میکنیم ما؟! اخیرا اما از چهرهها به تودهها رسیدهایم و حتی به کامنتگذاران پیج آقا هم انگ بیسوادی میچسبانیم، چون زیر پستها قربانصدقهی رهبر میروند! اصلا مگر محیط کامنتهای اینستا، آنهم اینستاگرام چهرهها اعم از حضرت آقا، جوادی، مصباح، رئیسی، ترامپ، رونالدو و پزشکی حاذق، جای مباحث داغ علمی و احیانا فلسفی است؟! یا این گیر زشت به دختران انقلابی که چرا عکس شهدای خوشگل را بیشتر کار میکنید؟! تو برو عکس شهدایی را منتشر کن که فکر میکنی برورویی ندارند اما این همه به اسم جسارت، بیاخلاقی نکنیم و وحدت را و دل را نشکنیم! من هم عکس شهید همت اتاقم بود! دختر هم نبودم!
#حسین_قدیانی
#حسام_الدین_آشنا سرور مخالفان پخش سریالهای جاسوسی در دنیا، آخرت، برزخ، دوزخ و بهشت است و خاک بر سر کسانی که با محاسن فراوان حسامالدین آشنا، ناآشنا هستند!
به گزارش BBC #حسین_قدیانی که در جمع شماری از جاسوسهای دوجانبه سخن میگفت، جاسوسی را شغلی بیخود خواند که مردم عمدتا به سختیهایش، نه حسامالدین هستند و نه آشنا! وی خاطرنشان کرد: “اینکه در دولت اعتدال، زیاد #جاسوس دیده میشود، تقصیر دولت قبل است که کم جاسوس داشت و لذا این ازدیاد جواسیس، الان خیلی توی ذوق میزند! کاش در دولت قبل، اقلا خانم دستجردی و آقای نیکزاد جاسوس بودند تا قبح جاسوسی از بین میرفت!” ایشان گفت: “اگر #دولت_اعتدال به نفوذیها مجال نفوذ ندهد، پس #رهبر_معظم_انقلاب مبتنی بر کدام نفوذیها #خطر_نفوذ را گوشزد کنند؟!” این عوضی در عین حال تصریح کرد: “وقتی #دشمن برای پروژهی نفوذ، پول کلان خرج میکند، آیا اخلاقی است که دولتمردان ما فریب #جیسون_رضائیان را نخورند؟!”
قدیانی در بخش دیگری از اباطیل خود، با اشاره به انسداد بودجهی تلویزیون توسط دولت، از #محمدعلی_نجفی خواست تا اعدام نشده، عوامل ساخت سریال #گاندو و حتی #زهرا_چخماقی و #نجم_الدین_شریعتی را هم بکشد اما زیر بار اتهام #قتل_عمد نرود! وی با انتقاد از حمید معصومینژاد از رم، خالد صبرنا از #فلسطین را همینطور بیدلیل مهدورالدم خواند و بیان داشت: “من اگر جای حسام آشنا بودم، رئیس سازمان صدا و سیما، علیرام نورایی، علی فروغی، جواد فروغی، کریم منصوری و حتی حیاتی خبر را به خانهام دعوت میکردم و بعد، همهشان را با هم میکشتم و آنگاه قتل را میانداختم گردن آثار دکتر علی شریعتی، نه اینکه فقط توئیت بزنم!” ایشان برخورد دولت با تلویزیون را بسیار ناکافی دانست و ادامه داد: “دولت باید کارمندان صدا و سیما را چنان در منگنه قرار دهد که تداعیگر شعب ابیطالب باشد!” معظمله در جمعبندی این بخش از سخنانش گفت: “با پولی که خرج سریال گاندو شد، میشد حقوق اعضای هیئت دولت را چند برابر کنیم ولی همیشه فرصتها را از دست میدهیم، برعکس ژاپنیها!”
بر اساس این گزارش، حسین قدیانی سپس به سئوالات حضار پاسخ داد! این جزجگرزده در پاسخ به سئوال کیسانالدنیا آشنائیان (جاسوس ونکیالاصل مقیم ولنجک) که “سپاه چگونه توانست متوجه جیسون رضائیان شود؟!” خاطرنشان کرد: “بهتر است سپاه بگذارد جاسوسها کار خودشان را بکنند و ما هم کار خودمان را بکنیم و همه کار خودشان را بکنند!”
گفتنی است در انتهای این مراسم، بچههای بالا با حضور بهموقع خود، همهی عوامل این مراسم، از جمله حسین قدیانی را بازداشت کردند!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B0GHXEvHfOC/?igshid=1jzc7hf7mrk4k
ما جاسوسها همه از کدخداییم و به سوی کدخدا میرویم!
به گزارش BBC #حسین_قدیانی که در بند مربوط به جاسوسهای زندان اوین بهسر میبرد، ضمن بیان جملهی فوق، در جملهی قصار دیگری گفت: “همهی جاسوسها بد نیستند و همهی بدها هم جاسوس نیستند!” ایشان بیان داشت: “یک وقت هست که در دولت، همه جاسوس هستند که خب! این قطعا خیلی بد است، ولی یک وقت هست که در دولت، همه جاسوس نیستند! سئوال قابل طرح، این است؛ چرا صدا و سیما دربارهی کسانی مثل حسامالدین آشنا که در همین دولت اعتدال، مشغول به کار هستند اما #جاسوس هم نیستند، هیچ سریالی نمیسازد؟!” وی با انتقاد از کسانی که #سریال_گاندو را دوست دارند، تصریح کرد: “یکی از عوامل افزایش طلاق، همین علاقهی جوانان به بازیگران گاندو است که کیان خانواده را هدف قرار داده!” این ناقلا ادامه داد: “تماشای تلویزیون بهویژه سریالهایی مثل گاندو، امواجی در بدن بیننده ایجاد میکند که در درازمدت، در باروری آقایان، تأثیر منفی میگذارد و در خانمها منجر به سرطان سینه میشود!”
قدیانی در فراز دیگری از بیانات مهم خود، انقطاع #حسن_روحانی از دنیا را دارای چنان کمالی دانست که اصلا نفهمند فلان دولتمرد، جاسوس است یا با سرویسهای بیگانه، تنها همکاریهای مختصری دارد! ایشان گفت: “دنیا از دیدگاه رئیسجمهور، بیارزشتر از آن است که آدم بخواهد خواهرزادهاش را به جرم همکاری با #جیسون_رضائیان شماتت کند!” وی در عین حال در اظهارنظری متناقض افزود: “قصد رئیسجمهور، امتحان میزان هوش، درایت و دقتعمل سازمان اطلاعات سپاه است؛ نظیر گلی که #استاداسدی به #عابدزاده زد! و الا قطعا خودشان با خواهرزادهی بزرگوار برخورد میکردند!” معظمله ادامه داد: “اگر در دولت، هیچ جاسوسی نفوذ نکند، این در آینده منجر به تنبلی و کرختی سازمان اطلاعات سپاه خواهد شد و آنوقت آیا کسی قادر به محاسبهی خسارت ضررهای یک سپاه سست خواهد بود؟!” این عوضی، این بخش از سخنان خود را اینجور جمع کرد: “آقای طائب، ناظر بر قدرت سازمان اطلاعات سپاه، آنقدری که به آقای روحانی بدهکار است، به امام خمینی و حضرت آقا بدهکار نیست، ولی داد از مظلومیت شیخ اعتدال که حتی به مظلومیت شهید بهشتی هم سور زده!”
قدیانی در پایان از حضار پرسید: “در کجای #قرآن آمده که شبکهی ۳ میتواند سریال گاندو بسازد؟!” در این لحظه، کیسانالدنیا آشنائیان که ظاهرا #توبه کرده بود، در جواب قدیانی گفت: “آیا قبول نداری که ما داشتیم آمار این دولت و این ملت را میگذاشتیم کف دست ترامپ؟!” که قدیانی با صدا کردن نجفی از سلول بغلی، خواهان قتل غیرعمد کیسان توسط نجفی شد!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B0GTWYHnBvd/?igshid=17vkqljzhnpyq
نامهی #حسین_قدیانی به #حسن_روحانی
بسمه تعالی
ریاست محترم و محبوب جمهوری اسلامی ایران
با سلام و احترام
ضمن تشکر از حضرتعالی بابت انسداد بودجهی صدا و سیما بابت پخش سریال گاندو، به شما دستور میدهم؛ تا مدیران تلویزیون اقدام به انجام اصلاحات زیر نکردهاند، هیچ پولی به جامجم ندهید!
▪️نجمالدین شریعتی باید برنامهای تحت عنوان “سمت کدخدا” بسازد و در آن برنامه، ضمن تجلیل از جاسوسان صدر اسلام، عوامل سریال گاندو را از زبان یک کارشناس سکولار، مهدورالدم بخواند!
▫️فضهسادات حسینی، زهرا چخماقی و آمنهسادات ذبیحپور از شبکهی ۳ به شبکهی ۴ منتقل شوند که کمتر دیده شوند!
▪️وحید یامینپور توسط محمدعلی نجفی به قتل غیرعمد برسد!
▫️حیاتی در اسرع وقت بازنشست و سپس به فجیعترین شکل ممکن کشته شود!
▪️مجری خبر ساعت ۱۴ حسامالدین آشنا شود!
▫️به جای “انجز وعده و نصر عبده” سرود “اتل متل توتوله، گاو حسن چه جوره” پخش شود!
▪️دروغهای ترامپ، سانسور گردد!
▫️اگر همهی حاجیان ما هم کشته شوند، المیرا شریفی حق بغض نداشته باشد، چه برسد به گریه!
▪️احسان علیخانی بابت جمعآوری کمک به سیلزدهها از طریق برنامهی “عصر جدید” نهتنها مفسد اقتصادی خوانده شود، بلکه فتنهی ۸۸ هم بیفتد گردن خود عوضیاش!
▫️قطع برنامهی “درسهایی از قرآن” در پنجشنبهها توسط استاد قرائتی و جایگزینی برنامهی “درسهایی از برجام” با اجرای مشترک آقای عراقچی و جنیفر لوپز!
▪️کشتن عموپورنگ با اسلحهی گرم تا دیگر برای بچهها، دروغ را کلید همهی بدیها نخواند!
▫️تبعید خالهشادونه به جزایر قناری، مگر آنکه نامبرده اعلام کند که حسن روحانی را از بچهها بیشتر دوست دارد!
▪️اعدام علی فروغی، جواد فروغی، کریم منصوری، حاجمنصور ارضی، حاجصادق آهنگران و مهدی رسولی و کلا همهی کسانی که به نحوی در تلویزیون ایفای نقش کردهاند!
▫️مجبور کردن خانم گیتی خامنه (مجری محبوب دههی ۶۰) به تعویض نام خانوادگیاش با یکی از ۲ فامیلی فریدون یا روحانی!
▪️تحویل خالد صبرنا به مقامات اسرائیل!
▫️کشتن حمید معصومینژاد در همان شهر رم با قمه یا حداقل چاقو!
بدیهی است تا این اصلاحات در صدا و سیما صورت نگیرد؛ پول، بیپول!
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B0HS2MDHimF/?igshid=1x6xnjhvg088b
۳۰ سلام
رسالت ۲۹ تیر ۱۳۹۸
حسین قدیانی: چند روز پیش که داشتم گله بداخلاقیهای مجازستان را نزد آقای انبارلویی میگفتم و اینکه گاهی ناظر بر کجفهمیها و دفاع بد از حقایق درست، رسما خسته میشوم، عجب حکایتی تعریف کرد ایشان! حیفم آمد شما را نیز آشنا با این قصه که صدالبته عین واقعیت است، نکنم! القصه! در فلان اردوگاه اسرای ایرانی دربند صدام، شبی آزادهها متوجه سرور و مسرت ویژه مرحوم ابوترابی میشوند! آن حر متخلق به اخلاق اولیای دین که حقیقتا از نوادر روزگار بود، آن شب چنان شاد و خندان بود که بعضی از اسرا فکر کردند قرار است بهزودی آزاد شوند و اطلاع از این خبر، عامل بهجت صورت سید ابوترابی است! این شد که رفتند نزد ایشان تا سبب خوشحالیشان را از خودشان بپرسند! ابوترابی اما در جواب سئوالکنندگان گفت: “راستش یک ماه پیاپی است که هر شب به یکی از این اسرایمان سلام میکردم و بنا به هر دلیل، هیچ جواب سلام مرا نمیداد و اصلا محل نمیگذاشت! ولی امشب که برای سیامین بار به این دوست عزیز، سلام کردم، بالاخره جواب داد و راز خوشحالیام دقیقا همین است!” بیخود نیست یکی میشود به حقارت من کوچک و دیگری میشود به عظمت ابوترابی بزرگ! شما را نمیدانم اما خود من اگر به یکی یک بار سلام کنم و جواب نگیرم، عمرا تا آخر عمرم دوباره به او سلام کنم اما ببین ابوترابی، آنهم در عالم سخت اسارت، چقدر آزاده بود و چه روح بزرگی داشت که ۲۹ روز تمام به اسیری که لابد سنی کمتر از خودش داشت، هر روز سلام کند و هر روز هم جواب نشنود تا اینکه روز سیام، سیامین سلام ابوترابی عاقبت دل طرف را نرم کند و جوابی به سلامی! و این جواب، چنان آن مرحوم را که سلام و صلوات خدا بر او باد، شاد کند که همه متعجب شوند که چرا اینقدر امروز حاجآقا زیادی خوشحال است! کجا ما اینجوری هستیم؟! “رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند” مصرعی در وصف امثال همین سید والامقام است که لابد بعد از سلام اول، با خود گفت: “اشکالی ندارد! فردا دوباره سلام میدهم، بلکه جواب داد!” و ۳۰ بار این سلام را تکرار کند تا دستآخر جوابی بگیرد! خدایی اگر شما بودید، تا چند سلام دوام میآوردید؟! همان سلام اول؟! فوقش تا سلام پنجم؟! و آیا کسی از بین شما خوانندگان عزیز هست که بتواند ادعا کند؛ من هم مثل ابوترابی ۳۰ شب تمام سلام میکردم به امید جوابی؟! الغرض! خسته نباید شد! مأیوس نباید شد! اینقدر زود ناامید نباید شد! اما هرگاه و بهخصوص در کار برای خدا، احساس کردید که بیفایده است، یاد کنید این ۳۰ سلام سید آزادگان دفاعمقدس را! متنم تمام! اینک موسم اشک است…
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B0JZ1KlnG-e/?igshid=vnk8dfbfwpz8
ملکه، مادربزرگ من است!
جوان ۳۱ تیر ۱۳۹۸
حسین قدیانی:
حالا میفهمم راز طول عمر #ملکه را! پیرزنی که در کودکی آموخته بود؛ “خورشید هرگز در مستعمرات بریتانیا غروب نمیکند” اینک ترمز خورده به خاطراتش در تنگه هرمز! آری! گاهی باید خدا را شکر کرد به خاطر عمری که به دشمن میدهد! اگر #روباه_پیر به این سن و سال نمیرسید، کجا میخواست شاهد حقارت #انگلیس در آبهای جنوبی سرزمین مقدس ما باشد؟! نه! این ایران، ایران عصر پهلوی نیست که مدام از غرب، کتک بخورد و عین خیالش نباشد! ۴۰ سال پیش در این دیار خوشنقشه، انقلاب شد تا #خلیج_فارس برای همیشه “خلیج فارس” باقی بماند! دیروز مختصری تحقیق کردم و فهمیدم پیرزن شیطانپرست بریتانیای سابق بر این کبیر، درست همسن مادربزرگم است و لابد همسن بسیاری دیگر از مادران شهدای دوران سراسر افتخار جبهه و جنگ! نخستین سالیان دهه ۶۰ هر چه پول بود و هر چه ثروت بود و هر چه قدرت بود، یکی هم در دست همین ملکه انگلیس بود و و نامرد لابد توهم زده بود میتواند به چشم حقارت، به پر چادر عزیز که تازه داغدار جگرگوشهاش شده بود، بنگرد! ۱۰ اردیبهشت ۶۱ اما خیلی زود به #سوم_خرداد رسید و ملکه فهمید؛ خدای پاسدار خون بابااکبرهای شهید، از غرب حامی صدام، بسی بزرگتر است! آن روزی که آمریکاییها، هواپیمای مسافربری ما را زدند، حکام همین انگلیس، نهتنها ابراز شادی کردند، بلکه حق را دادند به یانکیها! تا این حد شیطانپرست! اما جانم به حکمت خدا که هم ملکه انگلیس را زنده نگه داشت و هم عزیز مرا! اگر “ملکه” به بانویی میگویند که از فرزندانش جز اقتدار و شکوه و عزت و عظمت نمیبیند، بگذار ناظر بر آخرین حماسه #سپاه تا لحظه نگارش این متن یعنی توقیف حماسی نفتکش انگلیسی، تجدیدنظری اساسی در مفاهیم کنم و فاش بگویم؛ ملکه #مادران_شهدا هستند، نه این عجوزه که خیلی وقت است #خورشید به رخش نتابیده! هیهات! خورشید هرگز از صورت مادران شهدا و هرگز از بلندای #قایق_عاشورا و هرگز از ستارههای لباس تکاوران سپاه و هرگز از دل دریایی شیربچههای نیروی دریایی و هرگز از #چفیه روی دوش امام عاشوراییان، غروب نمیکند! اصلا شبیه ملکهها نیست عجوزهای که با #ترامپ میپرد! گلهای کلاهش در ساحل بندرعباس، عجب ریخت! کرک و پرش عجب ریخت! و این همان آنی بود که مادربزرگ، یک چشمش به قابلمهی قرمهسبزی بود و یک چشمش به اخبار! آخ که چه عشقی کرد عزیز و همه عزیزان، وقتی در #تلویزیون دیدند همرزمان شهدا، از آسمان؛ انگار که #سربازان_خورشید باشند، بر پهنه نفتکش متجاوز انگلیسی فرود آمدند و آن کردند که باید! و این صحنه را ملکه زپرتی هم دیده قطعا! و لابد جلدی یاد این جمله افتاده که “خورشید هرگز در مستعمرات بریتانیا غروب نمیکند!” خورشید اما در طواف خون شهید است و هر روز اشعههایش را میفرستد دستبوس عزیز! و دستبوس همه مادران شهدا! ملکه انگلیس که به مردهای متحرک شبیه است؛ شبیه جادوگرانی بدترکیب که روزگار بچگی، درست با همین قیافه نکبتی به خواب ما میآمدند تا پدران ما را بدزدند و ببرند ولی به یمن این شهدای مدافع حرم، من حتی مادر شهیدی هم میشناسم که تنها و تنها ۴۸ سال سن دارد! بگو در حکم دختر عزیز! زمان جنگ، ما حتی برای تهیه سیمخاردار هم مشکل داشتیم و چه غریبانه بود قصه حسین فهمیده! الان اما آنسوی آبهای خلیج فارس، جوانان بحرینی با نام و یاد #محسن_حججی برای #تاسوعا و #عاشورا مراسم میگیرند! هیمنه هر ملکهای را به فرزندانش میشناسند؛ از جمله فرزندان ملکه، قطعا یکی هم پترائوس گوربهگوری است که آمده بود تا مرزهای منطقه را باب میل #شیطان_بزرگ بچیند لیکن خداوند منان که حاجقاسم ما را باری از کربلای ۴ به کربلای ۵ رسانده بود، در این سالیان تا خود #کربلا برد! و حاجقاسم، فرزند همه مادران شهداست! و همه مادران شهدا، درست مثل خورشید، دعاگوی سربازان و سرداران این آبادی رویاییاند! دلم میخواهد برگردم به روزگار بچگیهای دهه ۶۰ و با کاغذ این متن، موشکی درست کنم و از پشتبام خانه مصفای عزیز، بفرستمش حیاط کاخ ملکهای که بود! روزی برد موشکهای ما فقط تا تختهسیاه خانممعلم بود اما خورشید چنان بر خون روشن #طهرانی_مقدم تابید که اینک هیچ خفاشی ولو بر فراز آسمان حیفا و تلآویو، بلکه هم دورتر، از تیررس نگاه همچون عقاب موشکهای ما در امان نیست! آهای خانوم الیزابت! مادران این تکاوران، این دریادلان، این حافظان امن و امان ایران سرافراز ما، عجب آشی برایت پختند که یک وجب روغن داشت! نه! اصلا شبیه ملکهها نیستی! از این پس هر وقت یاد جمله “خورشید هرگز در مستعمرات بریتانیا غروب نمیکند” افتادی، یک “زرشک” هم بگو حتما پشتبندش! یا چه میدانم؟! بگو؛ جوانی کجایی که یادت بخیر! عزیز میگوید: “شیطان هر روز دم غروب، از ملکه انگلیس، خواستگاری میکند!” عزیز میگوید: “ملکه انگلیس هر شب با شیطان میخوابد!” عزیز میگوید: “تار و پود پارچه پالتوی قرمز ملکه انگلیس، از خون کودکان صبرا و شتیلا است!” چه میگوید عزیز، ملکه انگلیس؟! راست میگوید؟! راست میگوید که تو هر شب، خواب قایق عاشورا میبینی و وقتی از ترس، بلند میشوی، دربهدر میگردی دنبال خورشید؟!
#حسین_قدیانی
#کتابخانه
حسین قدیانی: حدود ۶ ماه بعد از اثاثکشی، تازه امشب کمی وقت کردم که برای کتابهای کتابخانهام وقت بگذارم و مرتبشان کنم که البته تمام هم نشد و الباقیاش ماند برای فردا! کتابهایی که درست و منظم و مرتب چیده شده، اغلب همانهایی است که هم خواندهام و هم دوستشان دارم و شاید حتی شماریشان را چند بار خوانده باشم، مثل “بارن درختنشین” ایتالو کالوینو یا “بادبادکباز” خالد حسینی یا “چرند و پرند” دهخدا یا “مرگ قسطی” لویی فردینان سلین یا “۶۰ داستان” دینو بوتزاتی یا “ابله” حضرت داستایوسکی که این آخری را ۲ بار کامل خواندهام و چند باری باز در حد ناخنکی! البته #تقی_دژاکام شاهد است که شاید ۵۰ برابر اینها کتاب داشتم، هر چند نشد همهی کتابهای فعلیام را نیز بگنجانم در تصاویر! القصه! باری حدود ۱۵ سال پیش یعنی در عصر تجرد ما، شبی آمد آپارتمان خیابان گلبرگ و از مشاهدهی آن همه کتاب، حیرت کرد! سالیانی بود که هم کتابخوان بودم و هم کتابباز و مثلا “دن آرام” عالیجناب شولوخوف را هم با ترجمهی ۴ جلدی بهآذین داشتم، هم با ترجمهی ۲ جلدی شاملو که چه خوشرنگ و لعاب و چه وزین درآمده! اولی را شوهر دادم رفت اما دومی را دارمش هنوز! و اگر چه کامل نخواندهام لیکن بارها تا حد ۵ ساعت پشتبند هم، نشستهام پای شاهکار مؤلف روسی و مترجم ایرانی! جایی خواندهام “دن آرام” از جمله رمانهای کلاسیک مورد علاقهی حضرت آقا است و اقلا اینکه توسط ایشان، تمام و کمال خوانده شده! همینقدر بگویم که حدود ۱۲ سال پیش، وقتی تقریبا ۸۰ درصد کتابهایم را فروختم، با اینکه دوسوم قیمت پشت جلد را طرف، حساب کرد، حدود ۸ میلیون گیرم آمد! خیلی کتاب داشتم، خیلی زیاد! خانهام اصلا دیوار نداشت و هر چه بود، کتاب بود و کتابخانه! گاهی دلم یاد آن کتابهای قدیمی را میکند و حتی تا بغض و اشک هم میروم! خیلی دوست دارم دژاکام بیاید و شهادت بدهد به آن خیل عظیم کتابهایم در کامنتها! الان هم البته ناراضی نیستم! اینها کتابهایی است که غالبا عاشقشانم! مثل همهی کتب حضرت آل احمد که در هیچ صورتی نخواهم فروختشان، ولو فشار زندگی بزند به ماتحت و از دهان بیاید بیرون! الان هم خیلی خستهام، ولی از این مختصر که خلاص شوم، دلم میخواهد “کویر” را دست بگیرم و با شنهای شریعتی، نقش خاطره و خیال بزنم! بارها تا آخر خواندهام “کویر” را و گاه شده که وسط مطالعه، جیغ بزنم از شدت شعف! عجیب شاهکاری است این اثر دکتر! آدم را تنهای تنهای تنها، مواجه میکند با خود خود خودش! نه! من اگر بخواهم #خودکشی کنم، عوض “بوف کور” میروم وسط “کویر”!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B0O9ik8gUmp/?igshid=15xglyhrizrrh
#ارغوان
ارغوان
شاخهی همخون جداماندهی من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی است هوا؟
یا گرفته است هنوز؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه میبینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آن چنان نزدیک است
که چو بر میکشم از سینه نفس
نفسم را بر میگرداند
ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی میماند
کورسویی ز چراغی رنجور
قصهپرداز شب ظلمانی است
نفسم میگیرد
که هوا هم اینجا زندانی است
هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز
گوشهچشمی هم
بر فراموشی این دخمه نینداخته است
اندر این گوشهی خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
باد رنگینی در خاطر من
گریه میانگیزد
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد میگرید…
چون دل من که چنین خونآلود
هر دم از دیده فرو میریزد
ارغوان
این چه رازی است که هر بار بهار
با عزای دل ما میآید؟
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
وین چنین بر جگر سوختگان
داغ بر داغ میافزاید؟
ارغوان
پنجهی خونین زمین
دامن صبح بگیر
وز سواران خرامندهی خورشید بپرس
کی بر این درد غم میگذرند؟
ارغوان
خوشهی خون
بامدادان که کبوترها
بر لب پنجرهی باز سحر غلغله میآغازند
جان گلرنگ مرا
بر سر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که همپروازان
نگران غم همپروازند
ارغوان
بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش
تو بخوان نغمهی ناخواندهی من
ارغوان
شاخهی همخون جدا ماندهی من…
#امیرهوشنگ_ابتهاج
#سایه
▫حسین قدیانی: ایامی است که زیاد میروم زیر سایهی ارغوان! و تقریبا میتوانم بگویم که از برم این شعر امیر امروز غزل را، از بس میخوانمش در تنهاییهایم! حمد خدا ۲ جلد کتاب “پیر پرنیاناندیش” از جمله کتب کتابخانهام است، کنار سعدی و حافظ! ۲ جلد کتابی پر از سایه، پر از خاطره، پر از قصه، پر از غصه، پر از نجوا و پر از زمزمه! قدر و قلم ابتهاج از بس بلند است، گویی ابتدا کلمه را میبرد در سایهی خورشید نگاهش و بعد، از ازل، غزل میآفریند! از اولین روز آدم! و در هوای حوا! و در فراق بهشت! با این همه ارغوان #غزل نیست، بل غزلی است دیوانه! یک غزل بینظم آشفتهی پریشان که به شکل غریبی منظم است! اصلا خود غزل است! و خود سایه است! خود خود خود امیرهوشنگ ابتهاج در حال تاجگذاری شعر بر سر ارغوان حیاتش یا ارغوان حیاطش! آه که چقدر تنهایی سایه در این سروده بلند است! و آه که چقدر سایهی تنهایی در این سروده بلند است! گمانم هوا ابری بود وقتی که سایه داشت ارغوان را میسرود!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B0PEak6g9yi/?igshid=cmh6ciym6808
میخواهم زندگی کنم!
رسالت ۲ مرداد ۱۳۹۸
حسین قدیانی: در این ۶ سال اخیر، آنچه باعث بیشترین اختلاف و بگومگوی انقلابیها با جریان دولتی و نیز مدعیان اصلاحات بوده، تمرکز بیشتر آقایان به سیاست به معنای سیاستبازی و پرهیزشان از رفتار و گفتار بر مدار زندگی بهتر مردم بوده! ای بسا که ما از اعتدالیون و همچنین اصحاب تَکرار میخواستیم؛ بیش از پیش متوجه مردم و زندگی تودهها باشند و جوری چراغ یا چراق قوه مجریه را روشن کنند که انواری هم بر پیشانی زندگی خلقالله بتابد لیکن هر زمان که ما جماعت را دعوت به تدبیر برای بهتر شدن زندگی مردم عزیز ایران میکردیم، حضرات یا حرف حصر را پیش میکشیدند یا هر حاشیه دیگری که عمدتا ذیل سیاسیبازی تعریف میشد! گاه هم بود که همه چیز را و بهخصوص معیشت مردم را میبردند در گروگان امضای یکی مثل جان کری که ببینیم آیا تضمین هست یا نه! شگفتا! اگر حکومت، اذن مذاکرات به دیپلماتهای این جریان داد، جز این نبود که بلکه این مردمان بتوانند از خلال توافق با دشمن، لرزه بر دیوار تحریم بیندازند! و با آنکه تجربه نشان از بدعهدی اجنبی میداد اما حکومت، مسیر دولت را در سیاستخارجه کاملا باز کرد تا احیانا برجامی بیاید با فرجامی خوش شامل لغو همه تحریمها! ما مذاکره را هدف نگرفته بودیم؛ مذاکره وسیلهای بود تا ما را به هدف لغو تحریمها برساند! و “لغو تحریمها” بشود اسباب زندگی بهتر مردم! عمده تذکرات ما به آقایان روحانی و ظریف این بود که مبادا فراموش کنند؛ مذاکره هدف نیست! و الحمدلله راوی این جمله که “مشکلات کشور، آنقدری که به سوءمدیریتها مربوط است، به تحریم، مربوط نیست” همین جناب روحانی است! لذا شعارهایی چون “میخواهم زندگی کنم” قبل از آنکه در فلان نشست مثلا اصلاحاتچیها و برای انتخابات آخر سال، مطرح شود، مبنای نقد ما بوده؛ چه به دوم خردادیها و چه اساسا به دولت! طرفه حکایت اینجاست؛ جریاناتی که در این ۶ سال اخیر، مکرر سیاست را صدر زندگی مردم و اقتصاد کشور نشاندند و حتی دوباره به درختی که ۴ سال میوه نداد، اعتماد کردند، اینک بنا دارند در پوشش شعار “میخواهم زندگی کنم” وارد انتخابات مجلس شوند! جا دارد از این زندگیاولیها بپرسیم؛ مگر همه دغدغهتان در این ۶ سال اخیر، مسائلی از جنس حصر و یا اینکه بیبروبرگرد آدم خودتان باید شهردار تهران شود، نبود؟! بارها واکنش آقای #کرباسچی به قتل خانم #میترا_استاد توسط #محمدعلی_نجفی را خواندهام! خلاصهاش اینکه؛ جماعتی از خود تشکیلات اصلاحات، کرارا به خاتمی و دار و دسته تذکر دادند که به دلایل مختلف، نجفی فاقد آمادگی روحی، روانی و حتی جسمی برای تصدی مدیریت پایتخت است اما مگر به گوش خاتمی و دار و دسته رفت؟! جالب آنکه رقیب نجفی، نه یکی مثل #قالیباف بلکه #محسن_هاشمی بود؛ فردی از کلیت جریان اصلاحات! و جالبتر آنکه نجفی آنقدر ناآماده بود که بنا به روایت کرباسچی، حتی کسانی از خانواده اول ایشان در حد همسر و دختر، بارها پیغام فرستادند به خاتمی و دار و دسته که لطفا با زندگی ما و بلکه با آبروی ما بازی نکنید! سئوال مهم اینجاست؛ #خاتمی و دار و دسته که سیاست و سیاستبازی و باندگرایی و جناحخواهی، حتی برایشان از زندگی آدم خودشان یعنی محمدعلی نجفی مهمتر است، آیا هیچ شایسته این هستند که ناظر بر ۸۰ میلیون ایرانی، این شعار را سردست بگیرند که “میخواهم زندگی کنم”؟! جریانی که زندگی نجفی را نابود کرد، صدالبته محصول تَکرارش را هم دیدیم! آری! کار و کارنامه دولت اعتدال از بس چنگی به دل نمیزند که الساعه مهمترین دعوای درونگروهی داعیهداران اصلاحات، چگونگی فاصلهگیری از کابینه مستقر است! آقایان ۶ سال تمام و در طول ۲ دولت، در مقام عمل نشان دادند که میلشان به زندگی بهتر این مردم نیست و حتی روز واریز یارانه، رسما از عزای خود پرده برداشتند! و اینها اما همان جماعتی بودند که با وجود این عزاداری، رسما از حقوقهای نجومی و فیشهای پر از صفر همپالگیها دفاع صددرصد کردند! و همه دیدیم در مناظرات، بغض بامزه جناب #جهانگیری را متأثر از بیکاری بامزهتر دختر وزیر! و یا افتخار وزیر مستعفی مسکن به عدم افتتاح هیچ مسکن مهری توسط خودش! حال آیا مضحک نیست این جماعت با شعار “میخواهم زندگی کنم” از مردم بخواهند قصور و تقصیرشان را در این ۶ سال، ماله بکشند؟! واقع امر آن است که تَکراریون به گواهی این ۶ سال، میخواهند خودشان زندگی کنند، نه این مردم کوچه و بازار! بگذریم که زندگی داریم تا زندگی! یکی چون حاجقاسم و یکی چون محسن حججی، از زن و زندگی و بچه و خانه و خانواده خود میزنند تا دشمن لعین را در همان بیرون مرزها نگه دارند و یکی هم این جماعتند که خود مثل ویلاداران سوئیس، زندگی میکنند اما از ملت، ساعت کاری مردم ژاپن را متقاضی هستند! بله! این شهید محمد بلباسی بود که خواهان زندگی باعزت و رفاه بیشتر این مردم بود که حتی نشد تولد آخرین فرزندش را ببیند و دستی به نوازش بر سر زینبش بکشد! و اما این متن، ابتر میماند الا آنکه سخنی از سر خیر با بعضی دوستان داشته باشیم! باید مراقب نقشه بود! مبادا با فهم غلط و باز به بهانه تکلیفگرایی، در رصد صحنه اشتباه کنیم و ضمن بازی در زمین رقیب، انتخابات را بدل کنیم دوباره به دوگانه سازش و مقاومت یا ذلت و عزت! اصلش انداختن شعار “میخواهم زندگی کنم” بر لسان ایرانیان، شایسته انقلاب و انقلابیون است، نه جماعت بیخیال نسبت به دردهای مردم و فقط حساس روی مقولاتی از قبیل حصر! گذاشتن شعار “میخواهم زندگی کنم” بر زبان مردم، کار همه آن طلاب و بسیجیان و ارتشیان و سپاهیانی است که عید نوروز و روزهای بعدش رفتند آققلا و لرستان و خوزستان تا دوشادوش جوانان همان مناطق، گره از مشکلات سیلزدهها باز کنند! “میخواهم زندگی کنم” فیالواقع شعار پیشنهادی عزیزانی است که هنوز هم در روستاهای زلزلهزده کرمانشاه مستقرند، برای زلزلهزدگان؛ نه آن سلبریتی سیاسی بدکلام که هرگز امانتدار خوبی برای پولهای مردم نشد! واقعا به چه کار مردم بیسرپناه میآید، دهکده فانتزی؟! دقت شود! کسی و اقلا از جنس راقم این سطور، مخالف شعار “هیهات مناالذلة” نیست اما سخن بر سر این است که عشاق اصلی این شعار تاریخی یعنی شهدا، هرگز غافل از ساختن زندگی بهتر برای این مردم شریف نبودهاند! بماند که از زن و زندگی خود گذشتند تا زن و زندگی مردم عزیز ایران به ناامنی و احیانا جنگ، دچار نشود! نقشه شوم و در عین حال لوس و لوث و بیمزه تشکیلات اصلاحات، این است؛ حال که تَکرارشان بینتیجه و بیکارنامه بوده، پناه ببرند در خیمه شعر و شعارهای ظاهرفریبی مثل “میخواهم زندگی کنم”! خود را با وقاحت تمام “نماینده زندگی” جا بزنند و طرف مقابل را “نماینده جنگ”! سخن کوتاه کنم؛ والله ناظر بر زندگی بهتر این مردم بود که ما علیه تَکرار مکررات سیاست و سیاستبازی، آن همه گفتیم و نوشتیم! نه! ما “نماینده جنگ” نیستیم، که خود مکرر زخم جنگ و زهر گلوله را چشیدهایم! و سالها سختی بیپدری را کشیدهایم! هیچ کس بیش از یک #فرزند_شهید که احتمالا حالاحالا هم باید زندگی کند، نمیداند که #جنگ چقدر بد است! ما نه عشاق جنگ، که عاشقان حاجقاسمیم و دلدادگان همه مجاهدان که برای زندگی و #صلح و امنیت؛ برای #خدا و برای آسایش #خلق_خدا میجنگند! آقای خاتمی! “میخواهم زندگی کنم” شعار ما و شعار همه این #مردم است و معالاسف، شما چند بار با تَکرارهای غلطتان، دستانداز گذاشتید روی زندگی ما و مردم و حتی… آری! حتی زندگی جناب نجفی! شما لطفا ناظر بر مفهوم مقدس “زندگی” فقط هیس!
#حسین_قدیانی
با تحریم چه کنیم؟!
#جوان ۳ مرداد ۱۳۹۸
حسین قدیانی: بحث امروز و دیروز نیست؛ اساسا از اول انقلاب، بیشترین نمود دشمنی یانکیها، همین تحریمهایی است که مرتب، بیشتر هم شده! گیرم این سالیان اخیر، صنعت هستهای بهانه بود؛ اوایل جنگ تحمیلی هم آیا ما هستهای و موشک و این نفوذ ویژه در منطقه را داشتیم که دشمن حتی در زمینه تهیه سیمخاردار فکسنی هم ما را تحریم کرده بود؟! گلهای هم نیست! دشمن است دیگر! ما به مدد انقلاب اسلامی، دستش را از ثروت سرشار ایران عزیزمان کوتاه کردیم و زیر سایه “استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی” چنان خودباور و خوداتکا شدیم که آن به آن بر پیشرفتهای خود افزودهایم! دهه ۶۰ و فیالمثل در فاصله ۲ حادثه ۷ تیر و ۸ شهریور که رسما نگران جسم و جان انقلاب بودیم که بیوجود بهشتی و دیالمهها و رجاییها و باهنرها، حیاتش دوامی خواهد داشت یا نه، آیا حتی در عالم خواب هم میدیدیم فتوحات عظیم امروزمان در سنگر علم را؟! سلولهای بنیادی را؟! نانو را؟! موفقیتهای عجیب و غریب فضایی را؟! و اینکه در بسیاری از میادین علمی، طبق آمارهای مراکز بینالمللی، در شمار چند کشور شاخص دنیا باشیم؟! روزها و شبهایی که تلویزیونمان بیش از هر چیز، برفک نشان میداد، کجا این ایام را میدیدیم که به برکت خمینی و انقلاب حقیقتا بیمثالش، چنان آقایی کنیم در منطقه که حاجقاسم از کربلاهای ۴ و ۵ به خود کربلا برسد؟! که نهفقط این، بلکه دختر و زن ایرانی، حتی در رقابتهای ورزشی هم با حفظ حجاب، خوش بدرخشند؟! وقتی کیمیا علیزاه با پرچم منقش به نشان “الله” دور افتخار میزند یا وقتی بانوی ایرانی تا حد خلبانی هم خودش را بالا میکشد، غافلیم ما که این تصاویر، چه خشمی در دل دشمن ایجاد میکند! دشمن با رسانههایی که داشت، شایعه کرده بود که رسیدن نهضت انقلاب اسلامی به نظام جمهوری اسلامی همانا و به پستو رفتن زن ایرانی همانا! و صدالبته به پستو رفتن مرد ایرانی همانا! اما محسن حججی، فقط یکی از مردان این دیار است که چنان الگوی جوانان جایجای این منطقه شده که احرار بحرینی ولو با وجود سلطنت آل خلیفه، مراسم محرمشان را با نام و یاد این شهید وطن بگیرند! اربعین پارسال، حیرت کردم از تعلق خاطر جوانان حشدالشعبی به شهید هادی ذوالفقاری! گویی تداعیگر محبوبیت چمران در لبنان بود! آن همه آمریکا در منطقه غرب آسیا خرج کرد که برسد به اینجا؟! به تماشای اربعین؟! به مشاهده انصارالله؟! به اعتراف قدرت حزبالله؟! و نفوذ کلام نصرالله؟! نکته اینجاست؛ ما نباید متوقع باشیم که دشمن بردارد همینطور بر و بر، درخشش پروفسور سمیعی را و چربش استاد فرشچیان را نگاه کند که اولی علمش را مدیون امام رضا میخواند و دومی هنرش را! این چیزها عصبانی میکند دشمن را! وقتی بانوی ایرانی با پرچم معنوی ما، نفر اول مسابقهای میشود، معذرت میخواهم اما واقع امر آن است که دشمن مثل سگ هار، عصبانی میشود، ولو آن بانو فقط مختصری از حجاب داشته باشد! الغرض! چیزی مثل تحریم، زائیده ذهن دشمن عصبانی و معترف به شکست است و الا دشمن قوی، عوض دشمنی زبونانه و عداوت کور، رویاروی تیر میزند! حال پرسش این است؛ با تحریم چه کنیم؟! یک راه، همینی بود که آقایان روحانی و ظریف رفتند؛ مذاکره کنیم با دشمن که ما از خیر شئونی از فلان دستاوردمان بگذریم، دشمن هم تحریمها را لغو کند! طرفه حکایت اینجاست؛ حکومت با علم بر بینتیجه بودن این کار، ناظر بر ۲ امر بسیار مهم “احترام به رأی اکثریت” و نیز “اهتمام به رشد فکری جامعه” به دولت، اذن مذاکره داد لیکن تنها و تنها با هدف لغو همه تحریمها! طبق پیشبینی بزرگان اما دشمن، با وجود آن همه امتیاز نقدی که گرفت، عمل به وعدههایش نکرد و تحریمها را حتی بیشتر هم کرد! اینجا خوب است خودمان را جای دشمن بگذاریم! دشمن وقتی میبیند که فشارش دارد نتیجه میدهد، آیا دیوانه است بعد از هستهای، موشکی را و بعد از موشکی، حضور ما در منطقه را و بعد از حضور ما در منطقه، چیز دیگری را بهانه نکند؟! آری! دشمن، باغ سبز لغو تحریمها را به ما نشان میدهد لیکن تنها در افقی موهوم، بلکه مدام از ما امتیاز نقد بستاند! من در این یادداشت، فرض را تنها بر خباثت دشمن میگذارم و هیچ تشکیکی در نیت خیر این مردمان دستگاه دیپلماسی نمیکنم! همچنین استناد میکنم به سخنان یک سال اخیر آقایان روحانی و ظریف که اولی در وصف آمریکا و دومی در توصیف اروپا مکرر شبیه این را گفتهاند که “اگر اینچنین است، مگر دیوانهایم مذاکره را ادامه بدهیم؟!” خب! دشمنی داریم که هیچرقمه بیخیال تحریم نمیشود! باز هم اما پرسش اصلی سر جای خود محفوظ است؛ با تحریم چه کنیم؟! واقعا با تحریم چه کنیم، وقتی با وجود آن همه امتیاز نقدی که به دشمن دادیم، هیچ رضایت به لغو تحریمها نمیدهد؟! اینجا الحمدلله به جملهای گهربار از رئیس قوه مجریه میرسیم: “مشکلات کشور، آنقدری که به سوءمدیریتها مربوط است، به تحریمها ربط ندارد!” حرف حساب کاملا درست این سخن آقای روحانی این است؛ با تدبیر میتوان زهر تحریم را گرفت! تو اگر نمیتوانی دشمن را مجبور به لغو تحریمها کنی، جوری تدبیر کن که تحریم اجنبی را بیاثر کنی! و حتی تحریم را تبدیل کنی به شر مفید! “شر مفید” یعنی چه؟! یعنی تبدیل تهدید به فرصت! و اینکه تو با درایت، چیزی را که ظاهر شر دارد، برای خودت بدل کنی به خیر! این مهم اما حاصل نمیشود الا با آمیختن ایمان و اراده به تدبیر! اینگونه اگر شود، چاه میشود راه رشد یوسف تا مرتبه عزیزی مصر! و از قضا کاخ فرعون هم مسیر امتداد حیات موسی میشود! حالا خیلی ورود در تاریخ دور نکنیم، وقتی تجارب نزدیکتری هست! چه امری سپاه محتاج به سیمخاردار را به سپاه سامانه سوم خرداد رساند؟! از یاد نبریم که سپاه، همیشه بیشتر از همه تحریم بوده و حتی در تحریم سیمخاردار هم بوده! اراده و ایمان اما وقتی جمع با تدبیر میشود، نتیجه میشود بیاثر شدن و بلکه سبب خیر شدن تحریمها، به شهادت سپاه! همین جا بگویم؛ مرادم از “سپاه” فقط “سپاه پاسداران انقلاب اسلامی” نیست، که حقا چه خوش رجزی است این رجز؛ “ما همه سپاهی هستیم”! این تعلق خاطر به ماهیت و ذات سپاه، آنقدر قوی است که اخیرا جناب روحانی از بوسه بر دست سپاه سخن گفت! هیچ ایرانی باشرفی، خود را جدا از پاسداران امنیتش نمیداند! ایام دفاع مقدس، لباس رزم را حتی آقای روحانی هم چند صباحی پوشید! ایشان از جمله کسانی هستند که قطعا از نزدیک درک کردهاند؛ جنگیدن برای سپاه و ارتشی که حتی برای تهیه سیمخاردار هم باید تحریمی را دور بزنند، تا چه حد سخت است اما آقای روحانی مگر شاهد این نیز نبود که تجمیع ایمان و اراده با تدبیر، قادر به خلق چه معجزاتی است؟! چه شد که ما توانستیم شکست کربلای ۴ را چند روزه به پیروزی کربلای ۵ مبدل کنیم؟! و چه شد که توانستیم چند ساله از کربلای شلمچه به خود کربلای معلی برسیم؟! و اساسا چه شد که از دل تحریم سیمخاردار به این سامانه باشکوه سوم خرداد و بسی دستاوردهای بسیار بزرگتر برسیم که اینگونه تحقیر کنیم و اینچنین ادب کنیم انگلیسیهای متجاوز را؟! گمانم خوب است عوض تَکرارهای بیحاصل سیاسی یا عوض اصرار بر راهی بینتیجه، مدد از تجربه سپاه بگیریم و حال که نمیتوانیم از دشمن، لغو تحریمها را بگیریم، از دوست متقاضی تدبیر باشیم! بله! تدبیر میتواند در سنگر اقتصاد هم همان کند که در سنگر امنیت کرد! ماهی که گذشت، کمی از مذاکره کم کردیم و کمی بیشتر اتکا به درون کردیم و معطوف بر آرامش نسبی بازار، نتیجه هم گرفتیم! اگر واقعا دنبال ترکنشاندن بر دیوار تحریم هستیم، خوب است به جای برجامهای فرعی و احیانا منتکشی از دشمن و تکرار مکرارت، بوسه بر تدبیر خودمان بزنیم! بوسیدن دست پیشکسوتان جهاد و شهادت، قطعا عملی زیباست لیکن خود سپاه، دست اراده را و دست ایمان را و دست تدبیر را بوسید که موفق شد از تحریم سیمخاردار، به سامانه سوم خرداد برسد! این تجربه را دولت هم میتواند تکرار کند! ۶ سال از عمر این دولت به طی مسیری گذشت که معالاسف منتج به لغو تحریمها نشد! کشتیبان دستگاه اجرا را سیاستی دیگر، فرض است؛ خنثی کردن بمب تحریم با تدبیر! تدبیر اما با کمکاری حاصل نمیشود! من گمانم ملتی که شهید طهرانیمقدم را دارد، هرگز نیازمند خوردن حسرت ساعت کار ژاپنیها نیست! ما با اراده و ایمان و تدبیر، ظرف حدود ۲۰ روز، از ۱۰ اردیبهشت تا ۳ خرداد را آمدیم، حال آنکه فتح خرمشهر با عقل مادیگرا جور درنمیآمد، آنهم برای مایی که حتی سیمخاردار هم برایمان شاخ شده بود! تجربه موفق سپاه و شهدای جلیلالقدرش و اساسا همه شهدا، پیش چشم این دولت و هر دولت دیگری است! امضای کری که تضمین نشد لیکن خدا پای خون شهیدان را به نیکی امضا کرده است! غیرممکن است در حوزه اقتصاد، همان راه شهدای عزیزمان در میدان امنیت را برویم و نتیجه نگیریم! اصلش دنیا را هم اگر میخواهیم و اگر واقعا بنا داریم خوب زندگی کنیم، مجبوریم مقاومت شهدا را که معجونی از اراده و ایمان با مقوله تدبیر بود، بپیماییم! خرمشهر که در آخرت، آزاد نشد! در همین دنیا بود دیگر! سامانه سوم خرداد که هدیه آخرتی خدا به رزمندگان ما نبود! همین دنیا بود دیگر! دنیایی که ترامپ از مردم آمریکا و مکرون از مردم فرانسه، دریغ کرده، آیا خندهدار نیست متوقع باشیم برای ما آبادش کنند؟! و بسازندش؟! آقای روحانی! طعنه مخاطب در کامنتهای اینستاگرامم را با جان و دل میپذیرم و رک و راست مینویسم که امید ما به تدبیر شماست، نه لغو تحریم توسط دشمن بدعهد! امیدمان به خداوند منان هم اگر باشد، باز این حرکت شما در مقام رئیس قوه مجریه مملکت است که اسباب برکت میشود! لیکن حرکت! و حرکت درست! ترامپ و مکرون، رؤسای جمهور آمریکا و فرانسه هستند! و این مردم عزیز اما به شما به شیخ حسن روحانی رأی دادهاند! علی برکتالله!
#حسین_قدیانی
خاطرات هاشمی؛ نیمهی خرداد ۶۸
حسین قدیانی: با #بغض از خواب بلند شدم! هنوز رحلت امام (خمینی) را باور نکردهام! خود را به خمینی (امام) وابسته میدانم! غم (گین) هستم! کاش میمردم و این روز را نمیدیدم! پاسدارها عدسی آوردند که نخوردم! کمی گریه کردم! عفت از بروکسل زنگ زد که در اجلاسیهی خبرگان، به آن موضوع که از زبان خود امام بارها شنیدهای، اشاره هم نکردی، نکردی! تأکید داشت خودم را به فرا (موشی) بزنم! احمد (حاج) آمد! با دیدنش بغض کردم! از قول خانمِ امام گفت که هر چه زودتر، آن چیزی را که میدانم، عمومی بگویم! حائری (شیرازی) زنگ زد که گویا امام بارها به شما (اکبر) و به شماری دیگر، تذکر دادهاند مبنی بر رهبری خامنهای (آیتالله) بعد از فوت خودشان! بغض کردم! عاشق آیتالله (خامنهای) هستم! سالیان سال است که هیچ شکی در بصیرت، حکمت و درایت ایشان (سیدعلی) ندارم! فائزه از کیش زنگ زد که فاطی در کانادا، از مهدی و یاسر، به ترتیب در لتیان و دز، شنیده که عفت در بروکسل، موافق اعلام آنچه از امام میدانم، نیست! محسن از قم آمد و از ارادت علما به خامنهای (آیتالله) سخن گفت! گفت که در قم، نظر مساعد امام روی آقای خامنهای برای رهبری، زبان به زبان در حال چرخش است! بغض کردم! در میان بچهها، محسن کمی بهتر است! الباقی متأثر از مادرشان (عفت) هستند! مهن (دس) آمد و هنوز اجلاسیه تشکیل نشده، مدعی شد که با اختلاف بهعنوان رهبری نظام، انتخاب شده! اس (گل) است! خوی دیکتاتورها را دارد! از خدا خواستم هرگز دنبال امثال موسوی (مهندس) نروم اما بغض هم نکردم! نجفی (محمدعلی) آمد و تقاضا داشت در مراسم دفن و کفن پیکر امام، چند هلی (کوپتر) او را از پشت، ساپورت کنند یا هم اینکه چند تا بیشتر اسلحه بگیرد! از سرتیم حفاظت خواستم تا چهلم امام به محمدعلی (نجفی) وقت ملاقات ندهد! امام (علی رحمانف) تماس گرفت که ما هم در جریان نظر مثبت امام (خمینی) روی آیتالله (خامنهای) هستیم! بغض شدیدی کردم! به خبرگان رفتم ولی چیزی بروز ندادم! بحث شورایی شد که رأی نیاورد! شیرازی (حائری) خواست؛ آنچه را میدانم، زودتر بگویم! بغض کردم و در آن واحد، یاد عفت و تذکرات امام افتادم! خدا را با کمی تأخیر درنظر گرفتم و موضوع را گفتم! اینکه همان اول نگفتم، برای این بود که میخواستم خبرگان را پرایز (سور) کنم! بغض کردم! آیتالله (خامنهای) بلند شدند و در مخالفت، سخن گفتند! این منششان که تداعیگر منش اولیای الهی است، صحهی مضاعف بر لیاقتشان گذاشت! خواستم در دلم با خدای خود، عهد ببندم که تا آخر، حامی ایشان باشم که عفت زنگ زد! حیف!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B0bXy_hHbGN/?igshid=16het7zwyb13s
#اغتشاش را با رسم شکل توضیح دهید!
#رسالت ۷ مرداد ۱۳۹۸
حسین قدیانی: گمانم دوشنبه ۲۴ تیر ۹۸ بود که در ایستگاه متروی جوانمرد قصاب، برای کسب اطلاع از قیمت رهن و اجاره در منطقه ولنجک تهران (جهت نگارش گزارشی) یک نسخه از روزنامه “همشهری” را خریدم ولی آگهیهای سنگینوزن ارگان شهرداری که همیشه مهمتر، مؤثرتر و اقلا کارراهاندازتر از آگاهیهایش بود، چنان لاغر شده بود که گویی هنوز به وسط تابستان نرسیده، این هوا، آب رفته! برای چیزی که به خیالم چند صفحه راهنما به من میداد، فقط یک ستون، آگهی داشت و آنهم نصفه! خلاصه، مترو آمد و ما هم سوار شدیم و نه که سر ظهر بود، چیزی که زیاد بود، صندلی خالی! نشستم و کمی با گوشی ور رفتم و سرکی هم به اینستاگرام زدم و طبق معمول، یکی دو سه چهار پنج نفر را بلاک کردم! بعد هم بنا کردم تورق “همشهری” و خیلی زود به صفحه ۱۹ رسیدم که چشمم افتاد به عکسهایی از آدمکهایی! بیآنکه نگاهی به تیتر و احیانا محتوای مطلب بیندازم، از ظاهر تصویرکها و نیز ناظر بر توقعم از روزنامه “همشهری” حدس زدم عکسها احتمالا به ۲ منظور منتشر شده؛ یا آموزش راهکارهایی برای کاستن از دمای بدن در این تابستان داغ و مقابله با گرمازدگی و این چیزها، یا تمرین چند حرکت در محور اتصال سر و گردن که احیانا کمتر در ترافیک اذیت شویم و خدای نکرده دیسک و الی آخر! بیشتر هم ذهنم رفت سمت دومی، بهخصوص که خودم وقتی عبور و مرور ماشینها کند و بلکه متوقف میشود، گاهی گردن را ابتدا از چپ به راست و سپس از راست به چپ میچرخانم و بعد هم بالا و پائین و آنگاه، کششی! خدایی میخورد به عکس آدمکها که همچین چیزهایی را آموزش صدالبته علمی بدهند اما چه خوش خیال بودیم ما! آنی در تیتر، دقیق شدم که دیدم نوشته: “زبان مشترک اعتراض”! و زیرش این زیرتیتر: “معترضان هنگکنگی با استفاده از یک زبان اشاره ابداعی به یکدیگر در راهپیماییها کمک میکنند”! و ۵ ستون متن و زیرش هم توضیح با ۹ عکس، جهت درک بهتر متن! و خلاصه متن اینکه؛ آموزش اغتشاش، چگونگی دور زدن پلیس و نحوه تعامل بیشتر آشوبطلبان با هم، آنهم در تابستانی که دشمن از ماهها قبل روی شلوغبودنش مانور ویژه داده بود! و این همه به بهانه پوشش خبری برای کشور هنگکنگ که من واقعا ماندهام از کی تا حالا اخبار سیاسی هنگکنگ، این همه برای ارگان یک نهاد خدماتی ما مهم شده! همین را کم داشتیم که هنگ هم برای ما کنگ شود! که تو برداری به بهانه انعکاس اخبار هنگکنگ، ذیل ۹ عکس، کد بدهی که اگر موسم آشوب شد، راهش این است و چاهش این! ماژیک این کارایی را دارد و ماسک این یکی را و چتر و عینک و پوشش پلاستیکی و کلاه ایمنی و اسپری تنفسی و حتی بطری آب، چه قابلیتهایی را دارا میباشند! فیالمثل زیر عکس مربوط به “عینک” آورده؛ “عینکهای شنا برای مقابله با اسپری فلفل و گاز اشکآور استفاده میشود”! و از این بدتر، زیر عکس مربوط به “چتر”؛ “ابزار دفاعی برای مقابله با اسپری فلفل و حتی ضربات باتوم پلیس که در روزهای بارانی هنگکنگ هم کارکرد سنتی خود را دارد”! و یا “اسپری تنفسی”؛ “برای کمک به کسانی که بر اثر استفاده پلیس از اسپری فلفل یا گاز اشکآور دچار مشکلات تنفسی شدهاند”! یا بخوانید شرح زیر عکس مربوط به “کلاه ایمنی”؛ “یکی از ابزارهای بسیار کارآمد در اعتراض است که برای مقابله با ضربات باتوم و یا حتی گلولههای پلاستیکی استفاده میشود”! آخر بگو؛ ناقلا! تو همشهری مایی یا همشهری جرج سوروس؟! و ارگان شهرداری هستی یا بنگاه شرداری؟! باشد که شهردار محترم تهران، ضمن توجه به این مسئله که گویا به یک رویکرد ثابت در “همشهری” تبدیل شده، ورود جدی کنند و اذن ندهند که ارگان یک نهاد خدماتی، در شارلاتانیسم و این قبیل حرکتهای دمده، بیکلاس و زشت، چنان به شرق و اعتماد و آفتاب و سازندگی، سور بزند که ما وقتی “همشهری” میخوانیم، عوض رسیدن به آگهی لازم، بگوییم؛ صدرحمت به زنجیرهایها!
#حسین_قدیانی
@ghete26
#احمد_شاملو
حسین قدیانی: روزهایی که از نظم و نسق صدا و سیما دفاع کردم یا همین چند روز پیش که در ۳ طنز پرمغز به نقد بچهبازی دولت در گروگانگیری بودجهی سازمان نشستم، ترسی از طعنهی اصلاحطلبان نداشتم و اینک بیهراس از کنایهی اصولگرایان، رک و راست مینویسم: “ضرورت پخش مستند #قدیس از تلویزیون چه بود؟!” شگفتا! حتی آن طرف هم که خیلی به امثال #صادق_هدایت نپردازد، باز این نابخردی ماست که دوباره نام و یاد امثال احمد شاملو را زنده کند! در این ۱۰ سال اخیر، کی و کجا اینقدر اسم شاملو سر زبانها افتاد که در این ۵ روز اخیر؟! و خروجیاش؟! و سودش؟! روزی برمیداریم و در اوج بغض، مدعی میشویم که هدایت حتی سواد ۲ خط فارسینویسی هم نداشت و حال آنکه راقم نخستین جملهی #بوف_کور یعنی “در #زندگی زخمهایی هست که مثل خوره، روح #آدم را میخورد” حتما چیزی از #ادبیات ولو ادبیات پریشانی حالیاش بوده! اگر آدمیان جناح مقابل ما در سیاست و فرهنگ، هرگز راضی نمیشوند که صرفنظر از خط و خطوط، صحه بر ذات عرشی صدای حاجمنصور بگذارند، برای آن است که ما هم قبیلهای نگاه میکنیم! یاد متن “خطکشی سیاسی یا خطشکنی فرهنگی؟!” افتادم که سالها پیش در همین حوالی نوشته بودم! یعنی چی پخش مستندی دربارهی شاملو از تلویزیون که ببینیم آیا دربارهی فردوسی، شجریان و دریابندری چه گفته؟! مثلا چی را میخواهیم ثابت کنیم؟! اصلا مگر کسانی که عاشق قلم دیوانه، هار، رها و جذاب شاملو هستند، هیچ برایشان نظرات شاذ این شاعر دربارهی کی و چی مهم است؟! شاملو هم مثل هر هنرمند دیگری و لابد مثل شجریان، قطعا کلی قضاوت تند آمیخته با عصبانیت یا حتی ممزوج با حسادت داشته اما مایی که سر فلان حرف شجریان، هیچ راضی به سنجش درست مصلحت نیستیم که منباب تحبیب قلوب، اقلا ربنای محبوب استاد را که خود نیز در ابلاغیهی عدم پخش آثارش پخش آن را استثنا کرده بود، پخش کنیم؛ آیا مضحک نیست رونماییمان از دعوای شاملو و شجریان؟! نه به آنکه مستند به عکسی، پز روشنفکری بزرگان را میدهیم که؛ “حضرت آقا هم شاملو میخواند” و نه به این شوری شور! وای از افراط و تفریط! خطبههای علمالهدایی علیه کنسرت و نشستن گرم دامادش با تتلو! من حرّم و در امتداد دفاعیاتم از تلویزیون، شهامت این نقد را نیز دارم؛ “آیا ساخت مستندی دربارهی تتلو و فحاشیهایش علیه معصوم را نیز پایهاید؟! و اینکه چطور کاریکاتور کشیدید از جذب حداکثری؟!” صدا و سیما اگر قائل به فرق خود با کیهان نباشد، با مخ به زمین خواهد خورد! شاملو را ول کنید! جواد را بچسبید تا خیابانی به سوی لندن نگشوده!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B0elamBn31d/?igshid=3rb6ritve4qf
گزارش دیدار صریح و صمیمی با سخنگوی شورای نگهبان
#جوان ۸ مرداد ۱۳۹۸
شرح شورا
حسین قدیانی: اول هفته، حدود ۳ ساعت با جناب کدخدایی همکلام شدم! اینکه درِ اتاق حضرات، هم به روی من و هم حتی به روی پگاه آهنگرانی باز باشد، نشان از آن دارد که “پاسخگویی” جان زندهای دارد میان مسئولین! اقلا مسئولین متعهد! دیدار ما اما نه از جنس مصاحبه، بلکه از جنس صحبت بود، لذا خیلی بیتعارف و رک و راست، گذشت! رشته کلام را ابتدا سخنگوی شورای نگهبان، دست گرفت با بیان خاطرهای از ۱۰ سال پیش که چون دههای گذشته و خیلیها هم لابد از زبان غیر از ایشان شنیدهاند، ایرادی در نشرش نمیبینم! ماجرا برمیگردد به آن متن وبلاگی در نقد تند و تیز رئیس سابق دستگاه قضا که اصرار آیتالله آملی، نهتنها این بوده که حقیر، آن نامه را با کدگیری از جریان انحرافی نوشتهام، بلکه حتی قابل پیگرد قضاییام! و از قرار، از جمله افرادی که جناب آملی را متوجه مرز مشهودم با پوپولیستها میکند، همین جناب کدخدایی بوده! به سخنگوی شورای نگهبان گفتم: “۲ روز بعد از واکنش آیتالله آملی، رئیسجمهور سابق به بهانه تشکر از مؤلف کتاب “نه ده” تقدیری از ما به عمل آورد، بلکه روی کول این قلم، پاتکی ملس به لاریجانیها بزند اما من با وجود آنکه میتوانستم بگذارم و بگذرم، در متنی عمومی، پاسخ آقای احمدینژاد را دادم که “هیچ صداقتی و حسننیتی در این تقدیر نداری و بیشتر دنبال گرفتن ماهی از آب گلآلودی تا تشکر از ما!” و سپس ادامه دادم: “این هم از شوربختی ماست که وقتی به نقد یکی از اخوان لاریجانی مینشینی، متهم میشوی به خطگرفتن از انحرافیون و وقتی روز خداحافظی آیتالله آملی از قوه، منباب اخلاق، تشکر و صدالبته تشکر همراه با انتقاد از زحمات ایشان میکنی، متهم میشوی به تغذیه از لاریجانیها و متحمل کلی تهمت و ناسزا، این بار از فرقه بهاریها!” الحمدلله آقای کدخدایی، صحه بر سلامت و حریت این قلم گذاشت و تاکید کرد؛ “بارها همان ایام به آیتالله آملی گفتم که متن فلانی، خوب یا بد، زائیده ذهن خودش است، نه این و آن!” حالا از حدیث نفس، کم کنم و بروم سروقت شورای نگهبان که عمده حرفهای ما در همین باره بود! به سخنگوی شورای نگهبان گفتم: “کاش اعضای شورا، متوجه این مهم باشند که وقتی صلاحیت نامزدی را مثلا در انتخابات ریاستجمهوری تأیید میکنند، فیالواقع پذیرفتهاند که او لیاقت ریاستجمهوری دارد! بیم از آن است که آقایان در دل خود بگویند؛ “طرف فعلا نامزد است، رئیسجمهور که نشده!” اصل سخن همینجاست؛ مردمی که از خاتمی به احمدینژاد و از محمود به حسن میرسند، چه استبعادی دارد که طرف را رئیسجمهور نکنند؟! پس شورای نگهبان باید این دقتنظر را داشته باشد که وقتی صحه بر صلاحیت آقایان غرضی، هاشمیطبا و لابد خیلیهای دیگر میگذارد، صلاحیت نامزد را تأیید نکرده، بلکه در اصل یا در عرف، صلاحیت رئیسجمهور را تأیید کرده!” حتی بدون تعارف، این را نیز خطاب به آقای کدخدایی گفتم: “بعضا حس میشود که شورای نگهبان، با این تحلیل که “فلانی رأی ندارد” اقدام به تأیید صلاحیت طرف میکند!” سپس وارد مصادیق شدم و به مواردی اشاره کردم که خواننده قطعا حق میدهد؛ نه قادرم همه پرسشهای خود را اینجا طرح کنم، نه قادرم همه پاسخهای کدخدایی را بیاورم! لب کلام سخنان سخنگوی شورای نگهبان که در این یادداشت هم قابل نشر باشد، این نکات بود؛ “اولا دقت در این مهم که برونداد رأی شورا، محصول یک فرایند دقیق، عمیق و بعضا نفسگیر رأیگیری است که گاهی باعث میشود صلاحیت کسی، فقط با یک رأی کم یا زیاد، احراز نشود یا بشود! ثانیا اگر چه مبنای اعضای شورای نگهبان، عمل به “مر قانون” است لیکن هنوز هم قدر یک کتاب میتوان تفسیر نوشت که فیالمثل “رجل مذهبی” شامل چه کسانی میشود! و “مدیر” یا “مدبر” یا “رجل سیاسی” دقیقا و مشخصا به چه عناصری اطلاق میشود!” در اینجای صحبت، سخنگوی شورای نگهبان، باب این گلایه قدیمی را از مجلس شورای اسلامی گشود که “چرا به این تعاریف و تفاسیر، حد و مرزی از جنس “قانون” نمیبندد که کار فقها و حقوقدانان شورای نگهبان، این همه سخت نباشد؟!” و آنگاه شهادت داد که “اعضای شورای نگهبان، مصلحتسنجیهای این مدلی ندارند که کسی را چون رأی ندارد و از این بابت، خیالشان راحت است، تأیید کنند!”
مجددا من وارد بحث شدم؛ “ببینید آقای کدخدایی! بارها در جلسات به دوستان گفتهام و حتی نوشتهام که انداختن باختمان گردن شورای نگهبان، هم بچهبازی است و هم ظلم به این نهاد قانونی اما ما الان بیتوجه به برد و باخت، مشغول نقد شورای نگهبان هستیم و من برای آنکه ذهنیت غلط به شما ندهم، اینجور حرفم را میگویم که اصلا به اعضای شورای نگهبان ربطی ندارد که آیا فلان جناح سوپرانقلابی یا اصلا کل انقلابیها، در انتخابات، نامزد دارند یا نه! گیرم شما صلاحیت همه کاندیداهای این طیف را بررسی کردید و هیچ کدام هم از فیلتر شورا عبور نکردند! عبور نکردند که نکردند! شما “شورای نگهبان” هستید، نه “مجمع تشخیص مصلحت” اما گیرم بر من ثابت کنید که مصلحتسنجی نیز در شمار تکالیف شورای نگهبان هست! من آن وقت به شما میگویم که اتفاقا مصلحت ملک و مملکت، جز “عمل به مر قانون” نیست! ما در این ۴۰ سال جمهوری اسلامی، بارها از مصلحتی که حتی نسبتا درست و با رعایت جمیع جوانب سنجیدیم، نتیجه مدنظر را نگرفتیم لیکن هرگز از قانونگرایی و عمل صرف بر مبنای قانون، متضرر نشدهایم! سال ۹۲ ای بسا میگفتند که اگر صلاحیت مرحوم هاشمی، احراز نشود، ال و بل میشود اما شورای نگهبان، شجاعانه به تکلیف قانونی خود عمل کرد و هیچ اتفاقی هم نیفتاد! حرفم این است؛ در همان انتخابات و نیز انتخاباتهای بعدش، آیا بزرگتر از مرحوم هاشمی هم داشتیم مگر؟! پس چرا در پارهای موارد، طبق آن تجربه، جلو نرفتیم؟! گمانم در همان انتخابات ۹۲ صلاحیت بعضیها تأیید شد، با این تحلیل که “آیا مصلحت است حالا که صلاحیت آقای هاشمی، احراز نشده، صلاحیت کی و کی هم رد شود؟! پس تکلیف شور انتخابات و شکوه آرا چه میشود؟!” آقای کدخدایی! این را باری مکتوب نوشتهام و حالا هم رودررو به حضرتعالی میگویم؛ وظیفه شورای نگهبان، شوربخشیدن به شکوه هیچ انتخاباتی نیست و حتی اگر احدالناسی هم سال ۹۲ رأی خود را درون صندوق نمیانداخت، این طبق قانون، هیچ ربطی به شورای نگهبان نمیداشت! من خانه پر فرض را فرض کردم! به شورای نگهبان چه مربوط که این یا آن جناح، چند تا یا اصلا هیچ کاندیدایی ندارند؟! وانگهی! سنجش مصلحت شد که چه بشود؟! آیا جز این که صدای فلان بخش جامعه درنیاید؟! و آیا غیر از این است که الساعه، صدای همه جامعه و منجمله رأیدهندگان به دولت کنونی، از بیتدبیریها بهویژه در حوزه اقتصاد و معیشت، بلند است؟! من از شما میپرسم؛ هرگز آیا ماشینتان را به کسی که فاقد گواهینامه رانندگی است، میسپارید؟! من اینجا اصلا بحث “تعهد” را نمیکنم! اقلا اینجای سخن، فقط و فقط دارم ناظر بر “تخصص” سخن میگویم! بودند در بین نامزدهای ۹۲ و البته ۹۶ کسانی که شیوه زندگیشان و ساعت بلندشدنشان از خواب و خروج نزدیک به ظهرشان از خانه به قصد سر کار، حتی صدای اطرافیان خودشان را هم درآورده! از چند سال قبل هم البته همین مدل زندگی را داشتند! اصلا و اساسا این افراد لایق این هستند که در کشوری مثل ایران؛ با این همه دوست و این همه دشمن و این همه تهدید و این همه تحریم، سکاندار قوه مجریهای با این حجم از کار بشوند؟! “مر قانون” به کنار؛ حکم مصلحت عقلاندیش چیست؟! حرف، زیاد است آقای کدخدایی! خود طرف برداشته علنی و عمومی گفته؛ “من نامزد پوششی هستم” و شگفتا! صلاحیتش احراز شده!
یا اصلا چرا سمت و سوی مناظرات انتخاباتی به گونهای است که انگار دشمن هم نامزدی در انتخابات ما دارد؟! والله این زیبنده نیست که نامزدی در ۲ مقطع قبل و بعد انتخابات، این همه متضاد سخن بگوید! قبلش سپاه را بزند و بعدش دم از بوسه بر دست سپاه بزند! اگر مردم، این همه دوگانگی را پای اصل نظام بنویسند، تکلیف چیست؟! انتخابات زیرمجموعه نظام است یا جنگ حق و باطل که ما حتی برای مقابله با منافقین بیوجدان هم باید در مناظرات، طعنه بشنویم؟! اینکه نامزدها علیه هم، همه حرفی میزنند الا آنکه بحث کنند که برنامهشان برای ساماندادن به وضعیت ماشین یا تنظیم قیمت خانه و رهن و اجاره و بله! پیاز و سیبزمینی و گوجه چیست، یعنی با عرض معذرت، کمی شورای نگهبان، مقصر است و اعتراف میکنم؛ کمی بیشتر هم خود ما که عین آب خوردن در زمین رقیب، بازی میکنیم و انتخابات را با دست خودمان بدل میکنیم به همان دوگانه دشمنپسند مدنظر جناح مخالف که گویی همه حق با همه باطل، وارد جنگ شده! حال آنکه بساط این انتخابات را نظام فراهم کرده که از بین چند نفر و ذیل مباحث کارشناسانه و تخصصی، یکی بشود رئیس قوه مجریه! جناب کدخدایی! من غافل از تقصیر دوستان خودی نیستم و مکرر نوشتهام؛ به همان دلیل که حاجقاسم با تیزهوشی، شناخت درست صحنه و درک کامل از نقشه رقبا، سفت و سخت پرهیز از ورود به عرصه انتخابات میکند، کاش رفقای ما را هم این درایت بود که نامزدهایی معرفی میکردند که این همه راحت، مسائل هستهای یا مباحث قضایی، نقل و نبات مناظرات انتخاباتی نشود، لیکن فیالمجلس نشستهایم به نقد شورای نگهبانی که از او تنها و تنها رعایت حال قانون، انتظار میرود، نه مراعات حال جناحها! از سویی، وقتی مردم، کمکاری منتخبین خود را درست یا نادرست مینویسند به پای اصل نظام، آیا توقع زیادی است که از شورای نگهبان بخواهیم کمی بیشتر به مر قانون، عمل کند؟! جالب آنکه مردم حتی به خود شورای نگهبان هم این طعنه را میزنند که “اگر فلانی بد بود، اصلا چرا تأیید شد؟! گیرم ما نمیشناختیم، شما که میشناختید!” من چقدر حرف زدم آقای کدخدایی!”
خنده نرمی تحویلم دادند و تقریبا به همه مصادیقی که پرداختم، جواب دادند! بعضی جوابها قانعکننده بود و وقتی تو خودت را جای ایشان میگذاشتی، لاجرم حق میدادی که شورای نگهبان، اغلب اوقات، حکایت مرغی است که هم در عزا به خون خود مینشیند، هم در عروسی! بهخصوص تأکید ایشان بر این نکته که “شاید در نشستهای اعضای شورای نگهبان، خیلی تندتر از مواردی که تو الان طرح کردی هم مطرح بشود و احیانا داغترین بگومگوها لیکن امر مسلم این است که شورای نگهبان، یک نفر نیست و شده حتی نامزدی با تنها یک رأی بیشتر، تأیید صلاحیت و سپس رئیسجمهور هم شده، اما اعضای شورا هرگز غافل از این بررسیها نبودهاند! خیلی از مطالبی که الان مطرح شد، در مقام مباحث نظری کاملا متین است اما در مقام عمل به همین راحتی نیست که ما خطکش قانون بگذاریم و بگوییم؛ صلاحیت هیچ نامزدی را احراز نکردهایم! این که نمیشود! بله! آرزوی ما هم این است که مثلا در مقطع مناظرات، عوض چالشهای سیاسی، مباحث کارشناسانه بشود ناظر بر برنامه نامزدها و چگونگی حل مشکلات مردم، ولی همین مهم، چقدر مگر دست شورای نگهبان است؟! و مگر با ما مشورت میکنند جناحهای سیاسی که کدام نامزدها را معرفی کنند؟!” صدالبته بخشی از پرسشها و بیشتر هم جوابها الیالابد در سینه ما میماند که آنچه گذشت، نه مصاحبه مطبوعاتی، بلکه صحبتی مطبوع بود! قطعا از تک و توکی از پاسخهای سخنگوی محترم و انصافا صبور شورای نگهبان قانع نشدم اما چه باک! آنچه باید شورای معزز نگهبان، تمام و کمال، قانع کند، نه حقیر و نه پگاه آهنگرانی، که “قانون” است! القصه! داشت از بیرون پنجرههای درندشت اتاق آقای کدخدایی، صدای خوش اذان میآمد که چکیده کردم همه حرفم را؛ “آقای کدخدایی! همین که اعضای شورای نگهبان بدانند که وقتی صحه بر صلاحیت نامزدی میگذارند، فیالواقع صحه بر نشستن او بر صندلیهای پارلمان و بلکه صحه بر نشستن او بر صندلی ریاستجمهوری گذاشتهاند، قطعا خیلی از چیزها اصلاح خواهد شد!” با رویی گشاده پذیرفتند! الغرض! در تمام نظامات دنیا، حتما نهادی از جنس شورای نگهبان که ناظر بر انتخابات باشد، وجود دارد! بعید میدانم هیچ کجا مثل ایران و هیچ کجا مثل نظام جمهوری اسلامی باشد که سخنگوی نهاد نظارتی بر انتخاباتش، دستآخر بردارد بگوید؛ “ما مبرای از اشتباه نیستیم و حتما نقدها را میپذیریم و اگر درست باشد، برای اصلاح، پیگیری نیز خواهیم کرد! حتما باز هم در مطالبت، غافل از نقد شورای نگهبان نباش که این توصیه را ما به هر اهل رسانهای که وارد این اتاق میشود، کردهایم و خواهیم کرد اما چه خوب که اهل نقد هم اقلا در این اتاق که بتوانیم راحت حرفهای غیرقابل انتشارمان را ناظر بر حرمت آبروی نامزدها بزنیم، پذیرای سخن ما باشند، بلکه بسیاری از ذهنیتها اصلاح شد!” راستی! چند بار سخنگوی شورای نگهبان تأکید کردند که بر خلاف شایعات مرسوم، هیچ چیزی مبنی بر تهدید به عدم برگزاری انتخابات سال ۹۶ توسط دولت مستقر به شورای نگهبان گزارش نشد؛ “علیالقاعده اگر تهدیدی بود، باید به ما میگفتند دیگر! ما که پیامی نگرفتیم در این باره! البته در ادوار قبل و فقط در یک مورد، چنین تهدیدی بود که ما معطوف به تکالیف قانونی خود، بهایی به آن ندادیم و وزارت کشور وقت هم البته انتخابات را برگزار کرد! لذا ما حتما صلاحیت رئیسجمهور مستقر را هم مثل الباقی نامزدها بررسی میکنیم! ادوار قبل هم بوده و ۹۶ هم تکرار شد اما باز هم تأکید میکنم که آنچه از دفتر شورای نگهبان بیرون میآید، محصول چالش ۱۲ رأی بعضا متفاوت است، نه یک فرد واحد! و گفتم؛ بارها شده که فقط با یک رأی بیشتر، صلاحیت نامزدی تأیید شده!” آخر کار، به نماز ظهر و عصری در شورای نگهبان گذشت! موسم قنوت، داشتم با خودم فکر میکردم که آیا خداوند منان بلندمرتبه، هیچ آیا صلاحیت مرا برای بندگی خود، تأیید میکند؟! راستش را بخواهی، در پیشگاه حضرت الله، آنی دلم لرزید از این “شرح شورا”! سوزنی به خود بزنم؛ تو ای نفس! چقدر نگهبان بندگی ذات اقدس الهی؟! آری! شورای نگهبان عبودیتم، آرزوست…
#حسین_قدیانی
مکالمه تلفنی ملکه الیزابت با حسین قدیانی
#جوان ۹ مرداد ۱۳۹۸
▪️الو! سلام علیکم! من موبایل آقاحسین قدیانی رو گرفتم؟!
▫️خودمم!
▪️ممکنه گوشی رو بدین آقاحسین؟!
▫️عرض کردم، خودمم؛ آقاحسین!
▪️شما آقاحسین قدیانی هستین؟!
▫️بله خب!
▪️از کجا مطمئن باشم که شما همون حسینآقای قدیانی روزنامهنگار هستین؟!
▫️بله! همون روزنامهنگاره! امرتون؟!
▪️اگه شما خود قدیانی هستی، بگو اسم اولین کتابش چی بود، پیجش چند تا فالوئر داره و تیتر آخرین متنش در جوان چی بود؟!
▫️نه ده، ۵۱k، شرح شورا!
▪️نام پدر؟!
▫️گرفتی ما رو؟ فرض کن اکبر!
▪️حالا نمیخوای بدونی من کی هستم حسینجان؟!
▫️ملکه الیزابتی دیگه!
▪️از کجا فهمیدی جنتلمن؟!
▫️از تناژ صدات، همون اول که گفتی؛ الو!
▪️ببین حسین عزیز! من نوشتههات رو خیلی دوست دارم! یعنی هروقت، چیز مینویسی، به جون جفت عروسهام، بادقت میخونم! خوبی قلمت اینه که یه نقطه واحد رو نمیگیری و ذهن پریشان داری و مثل قصهنویسی جادویی به هر دری میزنی! حسینجان! شما این همه در نوشتههات، اسم مقام معظم رهبری و حضرت امام رضوانالله تعالی علیه رو میبری، گمونم کم آشنا نداشته باشی در بین مقامات! میشه برای من پیرزن، یه رو بزنی، این چیزکش یعنی نفتکشمون آزاد شه؟! جون الیزابت گفتم!
▫️من، هم در بین مقامات لشکری، آشنا دارم، هم در میان مقامات کشوری! یک آشنا هم در دولت دارم به اسم حسامالدین! به کدوم دسته رو بندازم؟!
▪️با یکی که هم در لشکری سابقه داشته باشه، هم در کشوری، مثل “رضا محسنی” آشنائیت(!) نداری؟! شنیدم خرش خیلی میره!
▫️منظورت از رضا محسنی، احیانا “محسن رضایی” نیست؟!
▪️آره آره! پیر شدیم رفت! کمی آلزایمر هم دارم، از شما چه پنهان!
▫️میخوای با آقای وحید حقانیان صحبت کنم، شاید تا فردا چیزتون آزاد شد!
▪️شماره همین عبدالله گنجی روزنامه جوان رو نداری، برام بفرستی واتسآپ؟
▫️یه شرط داره! باید ۸ بار پشتسر هم، بدون این که نفس بکشی بگی؛ “خورشید در مستعمرات بریتانیا هرگز غروب نمیکند، آره ارواح عمهام!”
▪️چند بار؟!
▫️۸ بار دیگه! پس چند بار!
▪️اگه ۶ بار بگم، قول میدی یه رو هم به رئیسدفتر فرماندهی معظم کل قوا بندازی؟
▫️۷ بار بگی، به آقای هرندی میگم که به سردار سلامی بگه، بلکه نفتکشتون آزاد شد!
▪️خورشید در مستعمرات بریتانیا هرگز غروب نمیکند، آره ارواح عمهام! خورشید در مستعمرات بریتانیا هرگز غروب نمیکند، آره ارواح عمهام! خورشید در مستعمرات بریتانیا هرگز غروب نمیکند، آره ارواح عمهام! خورشید در مستعمرات بریتانیا هرگز غروب نمیکند، آره ارواح عمهام! خورشید در مستعمرات بریتانیا هرگز غروب نمیکند، آره ارواح عمهام! الان ۵ بار گفتم، شماره مدیرمسئول کیهان رو میدی؟!
▫️چون وسطش شروع کردی صحبت، جریمه میشی! ۱۰ بار بگو؛ “شیش سیخ جیگر، سیخی شیش هزار؛ ملکه نذار، ملکه بذار!”
▪️بگم، چی میشه؟!
▫️شماره زهرا چخماقی رو برات میفرستم، بلکه یه کانالی هم از طریق ایشون بزنی!
▪️آقاحسین! از نجمالدین شریعتی، هیچ شمارهای نداری؟! بد نیست با حجتالاسلام ماندگاری صحبت کنه، بلکه ما از این درماندگی نجات پیدا کنیم!
▫️۱۲ بار اون جمله آخر رو بگو، وصلت کنم به احسان علیخانی!
▪️شیش سیخ جیگر، شیخی سیس…
▫️سوختی! پشت خطی دارم! محسن رضاییه! فعلا بای!
#حسین_قدیانی
#ملکه_الیزابت
@ghete26
#طنزبازار
دیپلماسی الیزابتی
#جوان ۱۰ مرداد ۱۳۹۸
حسین قدیانی: ناظر بر تماس دیروز ملکه با من، امروز من با خانم الیزابت تماس گرفتم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
▪️الو! ملکه انگلیس؟
▫️بهبه آقاحسین! خورشید از کدوم طرف دراومده؟
▪️از طرف مستعمرات انگلیس!
▫️ایش! نگو که چیز یعنی دلم خونه! ببینم! تونستی برای ما کاری بکنی یا نه، پسرم؟ چی میشه از نفوذت بین سران جمهوری اسلامی استفاده کنی، بلکه ما خبر آزادی این نفتکشمون رو بشنویم!
▪️خخخ… خ… خخخخخ!
▫️به چی میخندی؟
▪️به هیچی! دارم خیار میخورم! میخوری؟
▫️من بعد اون خدابیامرز، دیگه لب به خیار نزدم! لرز میکنم! کلا سردی به ما نمیسازه! تونستی برای ما حرکتی بزنی یا نه؟
▪️حله! خیالت تخت! یکی رو پیدا کردم، ظرف چند ساعت، خبر آزادی نفتکشتون رو بشنوین!
▫️خدا از دهنت بشنوه آقاحسین! بگو بینم به کی رو انداختی؟ نکنه آقای محمدی گلپایگانی؟!
▪️نه!
▫️حجازی؟!
▪️نه!
▫️وحید حقانیان یا مقدم یا حسین محمدی؟!
▪️هیچ کدوم! یه راهنمایی میکنم؛ سرداره!
▫️سردار سلامی؟!
▪️نه!
▫️حاجقاسم؟!
▪️باز نه!
▫️سردار آزمون؟!
▪️نچ!
▫️سردار جنگل، میرزاکوچکخان؟!
▪️اسکلی؟!
▫️سردار سپاه و مشک بر دوش؟!
▪️”سردار سپاه و مشک بر دوش” دیگه چیه؟!
▫️مگه اسم یکی از سرداران نیروی دریایی سپاه، آقای “و مشک بر دوش” نیست؟!
▪️عقلت کمهها! این مال یکی از نوحههای حاجمحموده در توصیف حضرت عباس!
▫️آهان فهمیدم، سردار حاجیزاده!
▪️نخیر!
▫️بیشتر راهنمایی کن، آقاحسین!
▪️از مجریان خبره!
▫️حیاتی؟
▪️احسنت به ملکه باهوش انگلیس! درست گفتی!
▫️ولی مگه آقای حیاتی، سردار هستن؟!
▪️سردار عرصه خبر هستن دیگه!
▫️اونوقت حیاتی چطور میخواد نفتکش ما رو آزاد کنه؟! مگه نفوذ داره در میان رجل نظام؟!
▪️بالاخره میخوای خبر آزادی نفتکشتون رو بشنوی یا نه؟!
▫️بله که میخوام! به جون #کیت_میدلتون و #مگان_مارکل که میخوام چیز به تن هیچ کدومشون نباشه، همه آرزوم اینه که خبر آزادی نفتکشمون رو بشنوم، بعد با خیال راحت بمیرم!
▪️زبونت رو گاز بگیر، ملکه! به خدا فقط یه بار دیگه، حرف از مرگ بزنی، باهات همکاری نمیکنما!
▫️فدای محبتت! حالا حیاتی چطوری خبر آزادی نفتکش ما رو اعلام کنه؟!
▪️اتفاقا باهاش صحبت کردم! فکر همهجا رو کردیم! همهچیز هماهنگه! قراره اول، خانم فضهسادات حسینی بگه؛ “به خبر مهمی که هماینک به دست ما رسیده، توجه کنید!” بعد دوربین، زوم بشه روی حیاتی و اونوقت حیاتی بگه؛ “نفتکش انگلیسی که چندی پیش به مرزهای آبی ایران، تجاوز کرده بود، همین الان آزاد شد و دوباره به دست انگلیسیها افتاد!”
▫️یعنی واقعا آزاد بشه و حیاتی هم خبرش رو بگه یا دروغکی؟!
▪️دروغکی دیگه!
▫️دروغکی به چه درد من میخوره؟! اسکل کردی منو؟!
▪️مگه نگفتی؛ آرزو داری خبر آزادی کشتیتون رو بشنوی؟! خب! وقتی حیاتی خبرش رو بگه، میشنوی دیگه!
▫️بله اما راستکی، نه دروغکی!
▪️مگه شما مدعی نیستین اخبار تلویزیون جمهوری اسلامی همهاش دروغه؟! این دروغ هم روش!
▫️فکر کنم منو اسکل خودت کردی آقاحسین! اگه راست میگی، کاری کن واقعا کشتی ما آزاد بشه! واقعنکی!
▪️خخخخخ… خ… خخخ!
▫️داری خیار میخوری؟!
▪️نه! دارم میخندم! ببین ملکه! اگه ۵ بار پشتسر هم، بدون مکث بگی؛ “وای از این درشتی! و بلکه هم پلشتی! کُشتی گرفت سپاه با کِشتی ما! ببین چه کار زشتی! وای چه کار زشتی! سلام بر رجایی! مرگ بر انگلیس! درود بر بهشتی! سلام بر رزمندگان اسلام!”، به جان خودت، همین الان به سردار سلامی زنگ میزنم، کشتیتون آزاد بشه!
▫️یعنی اینقدر نفوذ داری؟!
▪️یعنی باور نداری؟! مگه من سال ۸۸ ننوشتم: “من #مستأجر نیستم؛ خانهام #بیت_رهبری است!” خب این یعنی اوج نفوذ دیگه، خنگ خدا!
▫️آخه جملهای که گفتی، خیلی طولانی بود! میخوای ۵ بار بگم؛ “تاجر! تو چه تجارت میکنی؟! به تو چه که من چه تجارت میکنم؟!”
▪️قبوله!
▫️تاجر! تو چه…
▪️پشتخطی دارم! نجمالدین شریعتیه! فعلا برم، تا بعد! به جفت عروسهات، چیز ما یعنی سلام ما رو برسون! فعلا!
#حسین_قدیانی
#ملکه_الیزابت
#مرگ_بر_انگلیس
تقاطع #شیخ_فضل_الله و #جلال
#رسالت ۱۳ مرداد ۹۸
حسین قدیانی: هفته پیش که ایام شهادت #جوادالائمه با سالروز شهادت شیخ شهید مقارن شد، دیدم که مظلومیت شیخ فضلالله انشعابی از مظلومیت جانکاه حضرت محمدبن علی علیهالسلام است؛ امام نهم حتی در خانه نیز غریب بودند و رشحاتی از این غربت تلخ، البته در کام شیخ تهران هم نشست و او که مشروطه در حکم خانهاش بود و یکییکی علمای نجف را مطلع از لزوم آن حرکت مدنی بر مدار قانون میکرد، ناگاه دشمن مشروطه خوانده شد، چون بهدرستی دریافته بود که #مشروطه باید #مشروعه باشد! واقعیت آن است که اول از همه، این شیخ مظلوم ما بود که متوجه مفهوم غربزدگی و مصائب آن شد! و همین نکته شد عامل غربتش در خانهای که خود از اولین مؤسسانش بود؛ قطرهای از مظلومیت اندرونی نهمین امام که خانهاش در حکم کوفه بود! و نهعجب که شیخ فضلالله، آن دم که عزم دار بلا کرد، طهران آن عصر را “کوفه صغیره” خواند! این را بسیاری از زبان شمس شنیدهاند که آنچه سبب خشم مضاعف جماعت منورالفکر از برادرش جلال شد، همان تکجملهای بود که در مدح شیخ شهید نوشت و شرح مهجوریتش! القصه! چندی پیش که با رفیق مورخم؛ کائینی مشغول همین حرفها بودیم، تکمله عجیبی بر این نظر شمس زد و درآمد؛ “آن جمله جلال که برگرفته از حریت کمنظیر و شجاعت ویژه آلاحمد بود، شاید عامل اصلی عاقبتبهخیری جلال شد و باقیاتالصالحاتترین خطوط قلمی که به یادگار گذاشت!” قطعا روشنفکران میتوانند این سطور را نیز به سخره بگیرند لیکن در دین و آیین ما و در مرام ما، نوشتن از هر شهیدی، عامل بسی برکت است، چه رسد به نوشتن از شیخ و غربت بیحدی که داشت! که عوض بهبهانیها و طباطباییها، یک روشنفکر البته حر و آزاده قلمی برایش بزند و دردمندانه بنویسد؛ “من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون پرچمی میدانم که به علامت استیلای غربزدگی پس از دویست سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد!” آری! غافل از خطر مخرب غربزدگی اگر باشیم، فقط این نیست که غذای جسممان در دیگ پلوی سفارت، تهیه شود؛ فقط این نیست که متهم به نساختن حتی آفتابهای شویم؛ فقط این نیست که کلا غربی شویم و زشتکلامان در عین ستایش رضاخان، شیوخ جلیلالقدری چون فضلالله یا مدرس را توبیخ کنند؛ این هم هست که سر بیگناهان را بیهیچ جرم و جنایتی، بالای دار ببینیم! شیخی که خود از مؤسسان مشروطه بود، خصم قانون و مدنیت خوانده شود و آنوقت، انگلیس خبیث برای توی ایرانی، شرط و شروط مشروطه بگذارد! خدایا! ممنون بابت این سعادت که قلمکی برای شیخی زدیم که حتی در ملک خود هم غریب بود!
#حسین_قدیانی
تو یکی خفه، ابی!
حسین قدیانی: آن روز که پدرم؛ این مجنون خمینی، به عشق امامش و نیز وطن مقدسش، راهی جادهی اهواز به خرمشهر شد و گلولهی بعثی آمریکایی، گلویش را درید، توی غربنشین بیگانه با رنج ایرانی، داشتی آنور آب، مشروبت را میخوردی و آروغت را میزدی و به ریش آغشته به خون شهدا و چادر خاکی مادران و همسرانشان میخندیدی و توهم زده بودی لابد که چون فردا شود، کار شهدا تمام است! و کار این جمهوری اسلامی تمام است! ۱۰ اردیبهشت اما خیلی زود به ۳ خرداد رسید و تاریخ فهمید که از حنجرهی بریده، غریو پیروزی را بهتر میتوان سرداد! نه! اشتباه نکن! پدران ما، تنها، نامی بر انتهای کوچهها نشدند، بلکه خدا نسلشان را چنان برکت بخشید که هنوز خون حسین فهمیده در جوشش باشد؛ به شهادت محسن حججی! اینک تمام منطقه، حنجرهی حقگوی بابااکبر است و ترانهی خوشآهنگ شهادت تا ساحل مدیترانه میرود! شگفتا! همان بحرینی که شاهک زپرتی از ایران جدایش کرد، اینک جوانانی دارد که الگو از شهید سرجدای نسل جوان ایرانی میگیرند و مراسم محرم خود را تقدیم به روح سربلند محسن شهید میکنند! دیر یاد نسترنها افتادهای، از بس فاصله داری با لالهها! این تمنای خود نسترنها و فاطمهها و زهراها و زهرهها بود که کوچههای متبرک به اسمشان، متبرک به اسم مظلوم شهدا شود! دهانت را آب بکش، مبتذلخوان بیگانه! تو همان به حرف از #عیش بزنی! #عشق حرمت دارد! تو خود شرابی! به همان نجسی! اما عشق نسترن به شوی شهیدش، به پاکی آب روان رودخانههای ایران عزیز است! السلام علیک یا اروند! ای بسا نامهی عاشقانهی پدران آسمانی ما به مادرانمان را آب برد اما نسترن هنوز هم در خط سرخ لاله است! وجدانت را در قهوهخانهی کدام غربستان جا گذاشتهای که اینقدر مبتذل و نحیف و منفعل، برای ستارهها لالایی میخوانی؟! مگر مردهاند شهدا و مگر مردهایم ما که غربزدهها بخواهند عشق را وارونه بخوانند؟! این مدل شر و ورها ارزانی سربازان آمریکایی و انگلیسی که ترامپ بالاخره دستور عقبنشینیشان را از افغانستان صادر کرد! سرباز همزمان خمینی و خامنهای اما به عقب برنمیگردد و دعای نسترنها، پشتسر حاجقاسم است تا روز رهایی قدس! نبودی و ندیدی که قلکهای کوچکمان در دههی ۶۰ چگونه از دست مادرانمان به دست پدرانمان رسید تا اگر در جنگ، تشنه شدند، ساندیسی بخورند؛ آب سیبی! موسم موشکباران، ما در پناهگاه بودیم و بنازم شرف خمینی را که حتی راضی به ترک حسینیهی محقرش نشد ولی تو و امثال تو در پناه غرب بودید! ببین #نسترن به انگلیسی چه میشود! آن را بگو، مردک غربی!
#حسین_قدیانی
#لاله و #نسترن
حسین قدیانی:
دههی ۶۰
داریوش
غمگین میخواند
اما نه برای سقوط خرمشهر
لنگ تریاکش بود!
و ابی قر میداد
ولی نه برای فتح خونینشهر
تریاکش رسیده بود!
و گلرویی
حتی در این دهه نیز
که دههی محسن سربلند است
وجدانش به یغما رفته
و عوض شعر
شر و ور میبافد
دوش وقت سحر
باز هم نسترن را دیدم
که در فکر لاله بود
و همان روزگار جنگ
از خدایش بود
که کوی نسترن
تبدیل به کوچهی شهادت شود
و شد
و حالا آن کوچه
به تمام منطقه راه دارد
و تا #کربلا کشیده شده
و تا #قدس هم میرود
نسترن معتقد است؛
لالهاش برمیگردد
با مهدی فاطمه
نسترن هنوز هم
هر شب
خواب شوی شهیدش را میبیند
که نشسته کنار رسولالله
کنار حسین
کنار پیر خمین
آقامحمد
خودش کربلا نرفت
کربلای ۵ شهید شد
در شهرک دوئیجی
و سرش را داد
همراه آن دیگر بسیجی
ولی از بس معرفت داشت
آنِ وداع
پشت در خانه
در گوش نسترن گفت:
“کربلا رفتی، به آقا برسان سلام مرا هم!”
و گفت:
“این راه، حتما برای شما باز میشود!”
و گفت:
“من کربلا را برای تو و فرزندانم میخواهم نسترن!”
و گفت:
“چقدر با این چادر گلدار، خوشگل شدهای عزیزم!”
و گفت:
“خیلی دوستت دارم نسترن!”
و گفت:
“منتظر نامههایم باش!”
نامهی اول؛
“سلام نسترن!
اینجا جنگ خیلی بالا گرفته…
چند تایی برایت شقایق چیدهام…
و اگر شهید شدم
قایق عاشورا
برایت خواهد آورد شقایقها را
و پلاکم را
کوچه هم به اسم خودت!”
“هیهات آقامحمد!
این کوچه
دیگر “کوچهی شهادت” است
کوی همهی پروانههای عاشق
راستی!
فکر کنم هوایی شدهای…
گمانم خودت باید سلام مرا به ارباب برسانی…
فقط اینکه
دلم خیلی برایت تنگ شده
بچهها
برایت پول جمع کردهاند
در قلکشان
همراه نامه
میفرستم برایت
گشنه شدی
بیسکوئیت بخر
پول ۲۰ تا بیسکوئیت مادر میشود
همان که دوست داشتی
مادرت هم دلش برایت یک ذره شده
قوی باش
قوی میمانم
عاشقت میمانم
منتظرت میمانم
کوچه را هم
به اسم خودت میکنم
نسترن قربان لاله
فدایت نسترن!”
هان!
#عشق یعنی این
داریوش و ابی و یغما
خواننده و شاعر خشخاشاند
و بویی از نسترن نبردهاند
و لاله را نمیفهمند
و توهم زدهاند
وافور هم نام گلی است!
گل آقامحمد؛ نسترن
اما پارسال رفت کربلا
و کوچهی شهید محمد رمضانی را
تا خود بینالحرمین وسعت داد
و روی شبکههای ضریح #سیدالشهدا
با انگشتانش نوشت؛
“سلام بر حسین!
به نیابت از محمد!”
گفت:
بمیرید!
بمیرید!
از این عشق بمیرید…
یکی چون محمد
ایستاده میمیرد
و به همهی گلهای وطنش
حیات جاودان میبخشد
و یکی هم مثل گلرویی
به حالت یغما
شاعر سخیف
شاعر قبرستان
شاعر غربستان
شاعری به نام گهرویی…
#حسین_قدیانی
#خاطرات_هاشمی به زبان طنز/ دوره اول ریاستجمهوری
#جوان ۱۵ مرداد ۹۸
حسین قدیانی: صبح از خواب بلند شدم! #عفت از اتریش زنگ زد که گزارش صدا و سیما از تجریش، علیه شورای شهر بوده! از سخنان مردم، عصبانی بود! توقع داشت مردم اتریش علیه اهالی تجریش به خیابانهای کیش بریزند! تذکرات لازم را به شهرداری، شورای شهر، مردم، تلویزیون و رادیو دادم! عفت را دعوت به آرامش نمودم! شریعت (مداری) آمد و پیشبینی کرد که چند سال بعد در آمریکا شخصی به نام ترامپ، رئیسجمهور میشود! میگفت: “ترامپ در دروغی آشکار، این ادعا را مطرح خواهد کرد که ایرانیها همیشه در جنگها بازنده ولی در مذاکرات پیروز بودهاند!” خندیدم و به مداری (شریعت) گفتم: “لابد لشکر ۲۷ محمدرسولالله بود که در جنگ ویتنام، مفتضحانه شکست خورد، نه یانکیها!” مدیرمسئول #کیهان درآمد: “بهزودی آمریکا وارد جنگ با افغانستان و عراق خواهد شد و در هر ۲ جنگ هم شکست سختی خواهد خورد و پیشبینی ما این است که ترامپ، سربازان آمریکا را در حالی از منطقه بیرون بکشد که سلیمانی (قاسم) از کربلای ۵ به خود کربلا رسیده باشد! البته در همان زمان، پیشبینی خود من این است که ما از مذاکرات منتهی به توافقی با نام برجام، به مقصودمان یعنی لغو تحریمها نرسیم!” به شریعت (مداری) تذکر دادم که در پیشبینیهایش هوای ما را هم داشته باشد و البته خیلی هم تند نرود! گویا از نوستر هم آداموستر است! احمدی (نژاد) آمد و ابراز ارادت کرد! از استاندارانم هست! از علاقهاش به من گفت! پذیرفتم به من #عشق بورزد! هنوز انقلابیها، او را نشناختهاند و در هیچ انتخاباتی به او رأی ندادهاند که من (اکبر) متوجه مدیریت خوب او شدهام! تقاضا داشت برای دور دوم انتخابات ریاستجمهوری اینجانب (هاشمی رفسنجانی) مسئول ستاد انتخاباتی شرق #تهران ما (اکبر) باشد که گفتم برود با محسن (هاشمی) هماهنگ کند! تذکرات لازم را به نژاد (احمدی) دادم! رفیقدوست (بلیزر) آمد اما چیزی نگفت و رفت! کرباس (چی) آمد و برای خرید ۴۰ پیج و مهره جهت اتمام گاردریلهای پروژه نواب، کلی پول خواست! تأکید داشت که اگر اسکناسها فاقد ۴ صفر باشد، نمیپذیرد! کمی رودار شده است! اکبر (ترکان) آمد و مدعی شد که #سپاه با وجود تحریم، هرگز موفق به ساخت موشکهای نقطهزن نخواهد شد! میگفت: “طهرانی (مقدم) زحماتش مأجور لیکن بیحاصل است! و موشکساختن به همین راحتیها نیست!” به او گفتم: “هنوز مقدم (طهرانی) را نشناختهای! اساسا برای سپاه پاسداران “نشد” وجود ندارد!” از #خدا داشتم میخواستم که همیشه قدردان سپاه باشم که فائزه از لتیان زنگ زد!
#حسین_قدیانی
نقدی بر کلیپ مغرضانه #کوچه_نسترن
بنبست غربزدگی
#جوان ۱۶ مرداد ۱۳۹۸
حسین قدیانی: بنازم حیات طیبه شهدا را که چنان بحث دربارهشان داغ است، گویی ۱۰ اردیبهشت ۶۱ همین دیروز بود! و همین دیروز بود که قطار تهران به اهواز در ایستگاه دوکوهه ایستاد تا برادران دستواره، خورشید صبحگاه پادگان حاجاحمد باشند! توسل ممتد ما به متوسلیان، چنان دشمن را عصبانی کرده که هیچ نمیدانند با شهدا چه کنند! نه میدانند با ما چه کنند، نه میدانند با شهدا چه کنند! هر چه تکلیف ما با خندههای متواضعانه علمدار شرق ابوالخصیب، روشن است؛ دشمن هیچ نمیداند تکلیفش در قبال ما و شهیدانمان چیست! مجنون کرده جزیره؛ ما را یک جور و دشمن را یک جور! و چه برکت کرد سرمهای که پروردگار خیبر بر چشمان حاجهمت کشید! دکتر مصطفی که جای خود دارد؛ حتی گل آفتابگردان چمران هم “عند ربهم یرزقون” است! داریم مگر رسانهای رساناتر از بلندگوی حاجبخشی در سهراهی شهادت؟! آخرش هم BBC با آن همه کارشناس و مجری و قرتیبازی و رقاصی و با آن همه تفسیرهای صدمنیکقاز سیاسی، حریف حنجره پدرم؛ بابااکبر شهید نشد که چه خوش میخواند در شباهنگام مهتابی قطار اندیمشک: “گلبرگ سرخ لالهها در کوچههای شهر ما بوی شهادت میدهد!” بله! بابای شهیدم به اجبار رهسپار جبهه و جنگ شد اما اجبار عشق! او، نه سپاهی بود، نه ارتشی و نه حتی سرباز، لیکن ذرهای در امامت خمینی بتشکن، تردید نداشت! دم مسیحایی روحالله، کاری با جوانمردان روزگار جنگ کرده بود که جملگی شیدای پیر خمین بودند! یک نمونه؛ ابراهیم هادی! والله حکیم طوس در تمام خطوط شاهنامه دنبال پهلوانی نظیر همین ابراهیم هادی میگشت؛ آرشی که تیر را ابتدا به نفس خود بزند! غربزدهها در خیابانهای پاریس، باید هم دنبال ادوکلنهایی بگردند که هیچ برای ما جذابیت ندارد! بگذار ما را اینگونه بشناسند؛ سرمستان عطر خوش مزار پلارک! و دلدادگان شهیدی به نام پیچک! و عشاق اصغر وصالی! و شیفتگان سیمای منور دینشعاری! و دوستداران همیشگی شهبازی! و محمودوند و پازوکی! و من در این متن، بیش از آنکه یک روزنامهنگار باشم، یک فرزند شهیدم اما با همان اسلحه پدری! غرب من، خانقاه بازیدراز است لیکن غرب غربزدهها که همین چند ماه پیش قصه حسین فهمیده را دروغ خواند، اینک برای شهدا کلیپ میسازد! بگذارید راستش را بگویم؛ نارنجک طفل سیزدهساله، اصابت به فرق سر BBC کرد، به این گواهی که هنوز هم گیجگاه بزرگترین بنگاه خبری غربستان، گیج میزند! نفهمیدهها ماندهاند با فهمیدهها چه کنند! دروغ بخوانندشان یا اگر دروغشان نگرفت، تحریفشان کنند! به نام #الله پاسدار حرمت خون شهیدان #کلید هم اگر به #کلیپ گرا بدهد، باز #خدا اجازه نخواهد داد جای #شهید و #جلاد عوض شود! خدا غیرت دارد به خون شهید! اگر روح خدا گفت که “ما در جنگ برای ذرهای نادم نیستیم”، ما نیز میگوییم که “برای ذرهای از عضویت در خانواده بزرگ شهدا ندامتی نداریم!” دشمن میخواهد #نسترن از #لاله پشیمان باشد اما پشیمانی و پریشانی، ارزانی همسران سربازان جنگطلب آمریکایی و انگلیسی است که شوهرانشان از آن سر دنیا به منطقه ما آمدند، با این دستاورد که الساعه هیچ خبری از پترائوس هوسباز نباشد لیکن حاجقاسم در جایجای غرب آسیا، چون نگین عقیق یمن، خوش بدرخشد! نسترنهای غربستان باید هم شوهران خود را قربانی مطامع رؤسای جمهورشان بدانند که رئیسجمهور به رئیسجمهور، خلتر میشوند! اینجا اما مادر شهید ارامنه ما، هنوز هم بر دین و آئین خمینی است و مسیح را در سیمای ولیفقیه میبیند! پنجم اردیبهشتماه نود در متنی که در “کیهان” با تیتر “جهاد اقتصادی به روش آندرانیک” نوشتم، شرح مبسوط یکی از همین خانوادههای شهدای ارمنی را آوردم که چقدر دلباخته امام خامنهای بود پدر شهید! حال آیا رواست به بهانه نگاه انسانی به جبهه و جنگ و نیز به اسم بیان واقعیتهای دفاع مقدس، نسترن را از لاله منفعلتر نشان دهیم و لاله را از نسترن مردهتر؟! آنهم در پوشش دلسوزی برای خانواده شهدا؟! البته که بدآوازان لامذهب هرهریمسلک، از این ترفند هم نفعی نخواهند برد! واضح است که آن کلیپ ساخته شد تا همان منافقان پیر و ناجان که از وادی ترور به سنگر نت کوچیدهاند، مکرر زیرش عوض ملت نستوه و شهیدپرور ایران عزیز کامنت بگذارند؛ “اتفاقا دایی من هم سرباز بود ولی اجباری رفت جنگ! فقط هم به عشق وطنش رفت، نه خمینی! اتفاقا عموی من هم سرباز بود ولی اجباری رفت جنگ! فقط هم به عشق وطنش رفت، نه خمینی!” شلیک کنم از همان اسلحه پدری؟! به روی چشم! اگر این داییاولیها و عمواولیها واقعا به عشق وطن به جنگ رفته بودند، پس چرا میگویید؛ “به اجبار”؟! وانگهی! ما در کل این ۴۰ سال انقلاب، طبق آنچه همه جا دستبالا نقل میشود، کلا حدود ۳۰۰ هزار #شهید داشتهایم که حالا فرض میکنیم ۲۵۰ هزار شهید، مختص ۸ سال #جنگ_تحمیلی بوده! جوری اینجور مواقع و زیر این قبیل کلیپها، دایی شهید و عموی شهید و بلکه هم پسردایی شهید و پسرعموی شهید پیدا میشود که آنی توهم میزنیم؛ نکند ۲۵ میلیون شهید داشتهایم ایام دفاع مقدس، نه ۲۵۰ هزار شهید! واقعا چه خبر است؟! تمنا میکنم اهل نفاق، جوری پرده از آمار شهدایشان کنار بزنند که وقت کنیم اقلا تشییع یکیشان برویم، ولو در #دایرکت اینستاگرام! زیر پست این قبیل کلیپها، احیانا یک شهید هم پیدا نمیشود که عاشق #امام بوده باشد! بله البته! شهید مجازی نباید هم عاشق امام باشد، چرا که او اصلا شهید نیست! او دایی و عموی پیرپاتالهای آلبانینشین است، نه “شهید” که قطع به یقین “قلب تاریخ” است! و شهیداولیها البته عاشق وطن هم نیستند! شهیدی که از کیبورد کامپیوتر منافقین بیرون بیاید، نه عاشق خاک ایران، بلکه عاشق لایک آلبانی است! طرفه حکایت اینجاست؛ اصلا مگر شکی در وطندوستی شهدای #انقلاب_اسلامی است؟! امثال پدر شهیدم با نثار خون خود روی این خاک، برادری خود را به ایران و ایرانی ثابت کردهاند؛ از قضا این وطندوستی کجحنجرههاست که بسیار مورد سئوال است! بدقوارههایی که به عشق بشکههای شکمگنده سران دول عربی، پرهیز دارند که “فارسی” را به “خلیج” بچسبانند را چه به نسترنها و لالههای عاشق این مرزوبوم؟! صفت “ملیگرا” به معنای درست آن، اتفاقا برازنده آن شهیدی است که در آنات شهادت، آنقدر به پیکر مجروح خود پیچ و تاب داد تا خونش در خاک خودمان بریزد! و ندامت نیز ارزانی آن شاعر بیوجدان که نه در سوگ سقوط #خرمشهر شعر گفت و نه در سرور #سوم_خرداد اما حالا برای نسترن و لاله، دایه مهربانتر از #مادر شده! هیهات! #شهدا بچه نیستند که #لالایی بخواهند! و در بستر نیستند که لالایی بخواهند! غربنشینان همان به که لالایی برای زنان سربازان جبهه غرب بخوانند! آشفتهزلفانی که هیچ نفهمیدند شویشان قربانی چه هدفی شدند! فاش میگویم؛ نگاه غربزدهها به ۸ سال دفاع مقدس، نه انسانی، بلکه حیوانی و نه واقعیت، بلکه دروغ است! آیا شهدا فقط نامی شدند برای کوچهها؟! و آیا حتی برای نام کوچهای هم لایق نبودند؟! شگفتا از وقاحت بیحدشان که به شهدا، شیطانی نگاه میکنند و اسمش را میگذارند “نگاه انسانی”! درست همان ایامی که شهدای مظلوم ما، موشک و تیر و ترکش غربیها را میخوردند، این نامردمردمان در حال خوردن قهوه غربستان بودند! و مبتذلترین آروغ منورالفکری! نرسیده به خرمشهر، بابااکبر داشت جان میداد و این جماعت، در لسآنجلس به رقص و آواز نشسته بودند! اینقدر وطنپرست! یعنی اینقدر پست! و حالا این رجالگان شدهاند دلسوز من فرزند شهید! و دلسوز مادرم! و دلسوز نسترنها! و غمخوار لالهها! بگذار اینجور بنویسم: ما را صوت آسمانی سید شهیدان اهل قلم، چنان مست کرده که جز در سماع سماواتی روایت فتح، نخواهیم رقصید! آوینی باید بود تا بتوان از همت سرود! کلاس شهدای ما خیلی بالاست! منزلت خانواده شهدا خیلی بالاست! کسانی که شعر را به یغما بردهاند، لایق سرودن از هیچ نسترن و لالهای نیستند! خانواده شهدا هم مثل هر جمع و جماعت دیگری لابد به خیلی چیزها #اعتراض دارند اما با هر دیدگاه و از هر جایگاهی، هرگز راضی به این نمیشوند که وطنفروشان، جگرگوشههایشان را تحریف کنند! ببینید این وطنفروشان چقدر پست و عاری از #شرف و #آبرو هستند که گیرشان روی اسامی کوچههای متبرک به اسم شهداست! که چرا نسترن شد لاله! اینقدر زبون! اینقدر ذلیل! اینقدر حقیر! و حال آنکه اگر نظام جمهوری اسلامی، ناظر بر تمایل خود شهیدان و نیز خانوادههایشان به گمنامی، فیالمثل امر میکرد که هیچ کوی و برزنی را به اسم شهدا نزنید، قطعا این بدزبانان همیشه مدعی، این بار در پر این نقد میخوابیدند که؛ “بمیرم برای دل لاله! نسترن حتی راضی نشد کوچهای به نام شوی شهیدش بزنند!” و ای بسا شر و ور که به اسم شعر، تف نمیدادند! هدف جماعت آن است که ما خانواده شهدا از راه سرخ پدران و برادرانمان خسته شویم اما خدا را بنگر که با همان خاکی که #احمد_کاظمی را آفرید، گل #محسن_حججی را هم سرشت! بنایم بر شلیک دیگری از اسلحه پدری است! با #کلیپ و #کلیک و اینجور شامورتیبازیها، نفتکش ملکهتان آزاد نمیشود! اگر پدران ما در قلل جلیلالقدر بازیدراز زیر #برف ماندند، ما هم زیر #حرف میمانیم! سرخی زبان ما ریشه در سرخی #خون مطهر شهدا دارد! اغیار میتوانند علیه حزبالله، کلیپ بسازند و خدا هم میتواند انصارالله را به حزبالله اضافه کند! نه در کلیپ، که مستند! جنگ امروز، جنگ کلیپهای دروغ و مستندهای راست است! و خدای ما مافوق کدخدای غربزدههاست! مسخره کردید مادر شهید ایرانی را که با چادر سفید آمده بود تشییع پیکر پسرش و در خبرها خواندید که مادر ۲ شهید بحرینی در روز مشایعت فرزندانش، شیرینی پخش کرده! همان بحرینی که شاهک کوفتیتان از #ایران جدایش کرد، اینک چنین شیرزنانی دارد که درست مثل ما، به حضرت آقا “امام خامنهای” میگویند! ولایت این سید علویتبار چنان دقیق و عمیق است که مرزها را برداشته! به امامت آقای ما حتی #ادواردو_آنیلی هم #نماز خوانده! و خدا از کلیپ، خیلی بزرگتر است! هر چند این متن، سکانس آخر کلیپ شما شد! و شد آنچه نمیخواستید! لطفا توهم نزنید که ما تصور کردهایم پدرانمان با #ریش و #چفیه متولد شدهاند! آنکه فهم و شعور ندارد، ما نیستیم! “اتفاقا دایی من” و “اتفاقا عموی من” عجوزههای ساکن آلبانی را ول کنید! اتفاقا پدر خود من حتی بعد از انقلاب هم مکرر ریش خود را میتراشید اما ریشه را هرگز! پس حماقت خودتان را به ما نچسبانید! شهدای ما آنقدر صاف و ساده و صادق و رک و صریح و صمیمی بودند که هیچ نترسیدند از انتشار اینکه قبلا مثل نیچه، سبیل میگذاشتند! اما بنازم هنر خمینی و خامنهای را که از مرتضای کافهنشین، سید خرابات فکه ساختند! و من نیز هنوز کراوات پدر را دارم! و حتی پیپش را! و عکسهای هیپیاش را! بحث سر عوضشدن بابااکبرها و عوضیماندن شماست! بحث سر این است که شعور غربزدهها هرگز به درک مفهوم #شهادت نمیرسد! اگر قرار بود زخمزبانهای شما، ما را از نسترنها و لالهها جدا کند، همان دهه ۶۰ باید فاصله از شقایقها میگرفتیم! همان ایامی که زخم #سهمیه میزدید! والله پیش از شهادت بابااکبرها نیز، ما خانهای داشتیم! و برای خودمان #زندگی داشتیم! و اصلا #جنگ چه ربطی به پدر من داشت؟! اما سلمنا! او مجبور بود برود، چرا که هم عاشق خمینی بود، هم عاشق ایران! و ایران آن روز را عشاق خمینی نگه داشتند! همچنان که ایران امروز را عشاق خامنهای نگه داشتهاند! اگر #بلباسی به #سوریه نمیرفت، داعش این وقاحت را داشت که در این آبادی، نه نسترنی باقی بگذارد و نه لالهای! آنوقت غربزدهجماعت، این زخم را بیندازند که؛ “چقدر گرفتی رفتی سوریه؟!” و لابد ۴۰ سال دیگر هم بشوند دلسوز #خانه و #خانواده #شهید_بلباسی با ۴ بچه! و احیانا اشک تمساحی هم! دریغم میآید در این یادداشت، رونمایی نکنم از وقیحترین قبیله تاریخ؛ غربزدهها! موسم حصر آبادان در کنسرت لاسوگاس مشغول عیاشی و موسم شکست حصر آبادان، باز هم غافل از مردم خود! و اینک نگران حال نسترن و لاله! و اینکه چرا کوچه نسترن شد به نام شهیدی! بگذار حرصتان را بیشتر درآورم! عشق کردم وقتی پرچم فلسطین را دست معترضان فرانسوی دیدم، آنهم زیر برج ایفل! آری! نسترن مدنظر شما، زنان سربازان جبهه غرب هستند که ترامپ، دستور عقبنشینیشان را از افغانستان همین چند روز پیش صادر کرد! اینجا اما نوجوان ایرانی دست میبرد در شناسنامهاش، بلکه به هر ضرب و زوری شده برود جبهه جنوب! اجبار عشق است این! نوشته طولانی شد و هیچ نفهمیدم اشاره به این کردم یا نه که اورکت پدرم، آمریکایی اصل بود؟! قرائت “الهی قلبی محجوب” نداریم ما از شهدا! رسمی و غیررسمی نمیکنیم! راستش را مینویسیم! لیکن این سخن راست را نیز در ادامه مینویسیم که اصلا و اساسا هنر خمینی همین بود که جوانان را نه سرباز خودش، بلکه سرباز خدا بخواهد! و من در قامت یک #فرزند_شهید از اعماق دهه ۶۰ اعتراف میکنم که هر که سرباز خمینی بود، سرباز خدا هم شد! الحمدلله از #آوینی آنقدر #مستند داریم که دل به کلیپ هیچ کلاغی نبندیم! نه! ما به سلیقه غربزدهها هیچ احترامی نمیگذاریم! احترام ما نثار پر چادر نسترنها! نثار گلبرگ سرخ لالهها! نثار آن امامی که در هیچ موشکبارانی، از حسینیهی کوچکش که به وسعت تمام آسمانها بود، بیرون نیامد! او خود #پناهگاه ما بود! ابرمردی به نام روحالله که جز دستوبازوی پدران ما، بوسه بر هیچ دستی نزد! تقدیم میکنم این متن را به تنها یادگار خمینی؛ هم او که با درایتش حاجقاسم کربلای ۵ را به خود #کربلا رساند! این سیدی که من میبینم، کوچه نسترن را یا حالا بگو کوچه لاله را همانطور که تا #نینوا کشاند، تا #قدس هم میکشاند انشاءالله! ما عوض کلیپ، مستند میسازیم! رمز و رازی دارد چفیه این مرد…
#حسین_قدیانی
ظریفترین #ظریف تاریخ
#رسالت ۱۶ مرداد ۱۳۹۸
حسین قدیانی: جدیدترین اختلافی که میان علمای #مجازستان افتاده، بر سر تیم #دیپلماسی دولت است که آیا اعتماد این مذاکراتیها به امضای کری، از سر #غفلت بوده یا خدای نکرده خیانت! عمده توجه این رفقا هم روی شخص ظریف است! بعضی از این علما بر این باورند؛ چون آمریکا، ظریف را هم تحریم کرده، پس فلان دانستن او، مصداق #افراط و حرف نپخته و اقلا نالازم است که سبب میشود نقد درست به ایشان هم آنچنان که باید شنیده نشود، بهویژه آنکه اخیرا گویا حضرت آقا هم در پاسخ به گلهی ظریف از پخش سریال #گاندو که از قرار نامهای به مقصد بیت رهبری بوده، متهم کردن ایشان به اتهامات شاذ را ناپسند دانستهاند، حداقل به روایت دولت! البته دیگر علمای مجازستان، کوتاهبیا از موضع محکم خود نیستند و ناظر بر مستنداتی دیگر، ظریف را نه غافل، بلکه بسی بدتر میخوانند! حرف حساب دیگر جماعت، این است؛ “فلانی اگر #خائن هم نباشد، باز نتیجهی غفلتی که کرد، همان نتیجهی #خیانت است!” من البته متأثر از سواد نازلم، قضاوتی در این باره نمیکنم و در بحث عالمانهی این دردانههای مجازی، هیچ ورود نمیکنم ولی خطاب به وزیرخارجه، حرفی دارم مختصر و اگر خدا بخواهد، مفید! آقای ظریف! شما که به اعتبار ادعای آقای #روحانی و شرکا، قهرمان کلمه و پهلوان جمله و نامبروان سخن و زبان برنده و در عین حال متین و مستدل مذاکره هستید، آیا زیبنده است هر از گاهی مزاحم وقت #حضرت_آقا شوید که “رهبرا! مرا تأیید میکنید یا نه؟!” شگفتا! شما و امثالهم مکرر در #نقد من و ما این سخن را میگویید؛ “مخفی شدن پشت بزرگان و این همه مایه گذاشتن از نعمت بیمانند رهبری، چرا؟!” سلمنا! “لم تقولون ما لا تفعلون؟!” در دفاع از خود، چه کار به حضرت آقا دارید، آنهم با وجود این لسان الحمدلله قرا؟! فردی یا مجموعهای اگر شما را غافل خوانده یا از غافل هم بدتر دانسته، آیا بهتر نیست که عوض #هزینه از ولایت، بهره از قدرت تکلم الحمدلله خاص خود ببرید و خود، جوابشان را بدهید؟! بیم از آن است که اگر کسانی، حضرتعالی را متهم به ظرافت بیش از حد کنند، هیچ نشود از شما دفاع کرد! واقعا اگر کسی، شما را “نازکنارنجی” بخواند، چگونه کس دیگری توان دفاع از سرکار را خواهد داشت، وقتی این همه راحت، پشت بزرگان، قائم میشوید؟! توجه کنید! اتهاماتی چون غفلت یا خیانت، فقط یقه شما را نگرفته، اما کسی اگر خود مرا غافل یا خائن یا مثلا همصدا با #دشمن بخواند، حتما عوض نامه به بزرگان، خرج از قلم خود میکنم! #دختربچه هستم مگر که مدام مزاحم وقت شریف #پدر شوم؟!
#حسین_قدیانی
شب تبسم و تسنیم
حسین قدیانی: دیشب بهواسطهی محبت دوستی روحانی، بلکه برادری بزرگتر، دقایقی در کهنشهر #دماوند مهمان سفیر روحالله در آن تاریخیروز سیلی بر اردوگاه شرق، نیز امین شبهای جمکرانی سیدعلی در آن تاریخیروز سیلی بر اردوگاه غرب بودم؛ آیتالله #جوادی_آملی که قطرات اشک چشمانش در قنوت نماز، در برابر عظمت #ذات_اقدس_اله از مناظر تماشایی عصر آخرالزمان است! که راهکار ایستادگی در مقابل کدخداهای شرق و غرب، خضوع محض در پیشگاه #الله است! که #دشمن شناخته نمیشود الا با شناخت #دوست و اینکه بدانیم؛ ما همه هیچیم و هر چه هست، از اوست! آری! از سر رابطهی منظم #مرجع_تقلید و #مفسر_قرآن و مدرس #فلسفه و متخصص #عرفان و معلم #اخلاق و مربی #دین ما با خداوند است که جوادی آملی، به این مردمان زیادی #ظریف دیپلماسی هشدار میدهد؛ “بعد از دست دادن به آمریکاییها، بروید انگشتان خود را بشمارید!” نیست که جناب جوادی در دههی ۶۰ باری از نزدیک، دشمن را ولو در قامت دشمن شرقی دیده بود، خوب میداند اجنبی از مذاکره چه میخواهد! آقای ظریف خوب است عوض گرفتن وقت شریف #رهبر_انقلاب و عوض آنکه مثل دختربچهها مدام #گدایی تأیید و مهر و محبت #پدر را بکند، مایه از زبان خود بگذارد و توضیح دهد که چرا به هشدار همزمان حضرت آقا و حضرات مراجع، ناظر بر مذاکرهی درست با اجنبی، گوش ندادند! میخواستی خامنهای یا جوادی یا سلیمانی جلوی این همه دوست و این همه دشمن، بردارند جوابت را بدهند که توی وزیرخارجه، موردتأیید ما نیستی؟! و ببین چقدر بچهای و بلکه دختربچهای که افتخار میکنی به این تأییدات، عوض آنکه افتخار کنی به حرفشنوی از اینان! که البته نشنیدی! تأییداتی هست از اعماق قلب اما تأییداتی هم هست که پدری، پسری را تأیید میکند، چرا که میبیند دشمن دارد میبیند! و اختلاف، مصلحت نیست! از قضا، من هم امضای محضری میدهم که ظریف و شرکا اگر طبق اوامر حضرت آقا و مراجع جلو میرفتند، عوض حرافی، لغو بالمرهی تحریمها را میآوردند، نه این همه جاسوس! و قدرمسلم، رهبر معظم از توهین به هیچ ایرانیای منجمله عوامل #گاندو راضی نیستند! برگردم به دماوند! به شبی ماندگار که به شهادت زیارت عالمی از علما، حتما به #عبادت گذشت! رندانه بنویسم؛ در سیاست داخله، عاشق ترکیب #مصباح و #جوادی هستم! و در حسرت دیدن حضرت علامه که هنوز میسر نشده! شرح بیشتری از “شب تبسم و تسنیم” طلبتان! فقط اینکه؛ چه گشادهرو بود و چه خوشسخن، چه حکیم و چه مهربان، جناب جوادی که حتی دقت کرد ببیند چایمان را خوردهایم یا نه! گفت: غفرالله لنا و لکم…
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B04NnclnzKw/?igshid=3j8h0yis7xt8
#شاهرخ_بیانی
حسین قدیانی: نهتنها پشتسر ۲ مهاجم، در وسط بازی میکرد، بلکه حتی فرق موها و ریشهای خوشگل خرماییاش را هم از وسط باز میکرد! آری! سخن بر سر شاهرخ بیانی است که سشوار اختراع نشد، الا برای آنکه ما صورت کاپیتان خوشنقش و نگارمان را زیباتر ببینیم! ۱۰ خوشتیپ ما آبیها در دههی ۶۰ از بس نجابت داشت، وقتی گل میزد، با پایینترین سر ممکن میدوید سمت ما تماشاگرها، در حالی که دست راستش بالا بود! روزگار کودکی، کافی بود نگاه به رخ شاهرخ و شوتها و دریبلها و استپها و پنالتیهای همیشه در کنج پایین دروازهاش کنیم تا زیر موشکباران صدام آمریکایی هم خوشبختترین بچههای دنیا باشیم! شماره ۱۰؛ شاهرخ بیانی! شیره! و واقعا هم #شیر بود! شیری خوشتراش که #پروین مدام میخواست او را از خانهی ما استقلالیها بدزدد و ببرد کلبهی قرمزها که آخرش هم دزدید و برد ولی خون شاهرخ حتی در پرسپولیس هم #آبی بود! زودی برگشت به اصل خویش و نگذاشت بغض ما بترکد! نگذاشت ما سکتهی سوم را هم بزنیم و بمیریم! آخ که چه حالی داد وقتی دوباره برگشت #استقلال و وقتی در فصل مدارس، دزدکی رفتم #استادیوم تا باز هم #شاهرخ را در رخ آبی ببینم، آخ که چه حالی داد، آن چند تا دمپایی سگکدار سرمهای که #مادر نثار باسنمان کرد! اصلا هم دردم نیامد، چرا که شاهرخ، نیامده بنا کرد گلزنی! آنقدر مست گلهایش بودیم که کتکهای دههی ۶۰ به شخممان هم نباشد! عجیب جور بود جنس اساس در آن روزگار! سرمربیمان #منصورخان_پورحیدری بود که در #اخلاق و #مروت# و #جوانمردی هیچ کم از #دهداری نداشت! یک #جنتلمن کامل که #خدا از ازل، موهایش را فر آفریده بود، بعلاوهی مردانهترین سبیل دنیا! یکمان #عابدزاده بود! و تا #عقاب_آسیا را داشتیم، غمی نداشتیم! حالا دیگر ستارهها را نگاه! شاهین بیانی، حسنزاده، احدی، قلعهنویی، سرخاب، مرفاوی، چنگیز، فنونیزاده، زرینچه، نامجومطلق و کلی ستارهی دیگر! آنکه اما در وسط میدان، بیش از همه دل ما را میبرد، شاهرخ بود؛ “شاهرخ بیانی، دوسِت داریم ما، دوسِت داریم ما!” عاشق این #شعار بودم! ما از سکوها این شعار را میدادیم و شاهرخ در زمین، غوغا میکرد! فقط حیف هنوز خیلی بچه بودیم و نمیشد موها و ریشهایمان را به سبک شاهرخ، دربیاوریم! ریش که اصلا نداشتیم و مو هم که ناظم مدرسه، گیر داده بود فقط کچل! ما کچلترین عشاق شاهرخ بودیم؛ شاهرخی که #توپ را از کرهی ماه هم ول میکردی، عین #هلو در سینهاش استپ میکرد! آهای محبوب عصر بچگی! تولدت مبارک! الهی هیچ کدام از گلهایت پژمرده نشوند، کاپیتان خوشترکیب ما…
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B07B7ADn6dp/?igshid=orf96sw5gm87
بدون تیتر!
حسین قدیانی: این را دیشب انداختم، وقتی در داورزن دیدم خستهام و دیگر رانندگی به صلاح نیست و رفتم عقب ماشین تا بخوابم! الان اما رسیدهایم خانه، چند ساعتی است و راستش هنوز نیامده، از ۲ جای مختلف زنگ زدهاند که چیزی ساختهایم، بیا و ببین و لابد یک چیز هم بنویس و کمافیالسابق صلواتی! الغرض! به شماها کجاها پول فیلم یا مستندتان را میدهند؟! کم صلواتی چیز ننوشتهام و چه میگویم که آنقدر مفت مطلب نوشتهام که حق این #حدیث_نفس برایم محفوظ باشد! به خدا پهن هم بار اباطیلم دربارهی کلیپ کذا یا دربارهی فیلمها و مستندهای شما رفقای نازنین، نمیکند صندوقدار فلان بیمارستان که جز زبان پول، زبانی نمیفهمد! ما هم مثل شما وقتی میرویم پمپبنزین، پول میدهیم، نه ماچ! اخلاق محمود دعایی را هم نداریم که با دستبوسی، حوائجمان را بر طرف کنیم! همین! تو فقط بنویس و اگر رفتی بقالی، عوض پول، مطالبت را نشان بدهی حل است! ۲ سال پیش برای مجموعهای که همیشه پولشان از پارو بالا رفته و میرود و همیشه شوآفشان بسی بیش از کارشان است، چند تایی نریشن نوشتم و هنوز که هنوز است، پول ما را ندادهاند! علت؟! میگویند؛ بیپولیم! و شگفتا! نشد ما این جماعت را جایی ببینیم، بدون تبرج! و بدون ریخت و پاش! و بدون ساختمان جدید! و بدون دک و پز و راننده! این همان جماعتی است که قبل از شروع هر حرکتی، یک شوآف تبلیغاتی دارد؛ حینش هم، بعدش هم و همیشه هم به نام یک معصوم و ترجیحا امام رضا! و آخ که چقدر متنفرم از این سوءبهرهها! این هم یک مدل از چاپیدن است دیگر! بیشتر از تعداد عملیاتهای جنگ، مؤسسهی فرهنگی با همان اسامی مقدس و آنوقت خروجی این همه مؤسسه؟! و تازه خوبخوبهایشان که واقعا هم دردی دارند؛ فلانی! بیا و کار ما را ببین و چیزی بنویس! بیپول قادر به تولید کارتان بودید که بیپول یادداشت میخواهید؟! به شهادت کوهی متن مجانی که اقلا از بعد ۸۸ در وبلاگ و اینستا هر شب مینویسم، هرگز نویسندهی پولکی محسوب نمیشوم ولی راستش حسادت میکنم به پسر سردار کیکی که وقتی با کسی قرار میگذارد، در دفتر کارش در مؤسسهی کوفت قرار میگذارد، نه مثل ما در سر خیابان! این اواخر صدای خانواده، ناجور درآمده و الا حیف وقت که حرام این اباطیل شود! اوج مظلومیت، بلکه اسگلیت ما، نویسندگی برای جریانی است که با صدزبان دارد میگوید که پشیزی برایت ارزش قائل نیست! دم آن پیکموتوری که بین مسافرهایش در همان پشت موتور، سرباز جنگ نرم است، گرم! حزبالله برای من دود این موتوری مخلص است، نه آن مفلس که با رانت پدر شده هنرمند! یا علی!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B1HOEICn5la/?igshid=19qt2acgi1909
جانم به این #شطرنج
حسین قدیانی: خوب به این تصویر نگاه کنید! این درست که #ولی_امر_مسلمین_جهان بیشتر از هر ورزشی، از والیبال سخن میگویند لیکن دست به مهرهی حضرت آقا نیز بسی شیک و مجلسی و تمیز است؛ دیروز با نگشودن پیام ترامپ و لایق ندانستن او حتی برای جوابی، به جبههی استکبار #کیش دادند و امروز با گشودن در لحظهی پیام رهبر جنبش انصارالله و پاسخ از سر مهر و محبت به یاران سیدعبدالملک بدرالدین رسما فراعنهی عالم را #مات کردند! خوب به این تصویر نگاه کنید! این دقیقا عکس آن خاورمیانهی جدید مدنظر سران اتاق بیضی است که ۲۰ سال پیش نقشه کشیدند تا در غرب آسیا، نه خبری از حزبالله لبنان و سیدحسن نصرالله باشد؛ نه اثری از سوریه و بشار اسد! خامنهای اما استادتمام چیدن مهرهها در صفحهی سیاه و سفید منطقه برای پیشبرد اهداف الهی است! گمانم این ابرمرد #عصر_آخرالزمان هیچ کدام از رمانهای مطول جنگی و کلاسیکی که در جوانی و نوجوانی خوانده را #حرام نکرده! عجیب باهوش و زیرک و کیس است این سید احرار عالم! حزبالله لبنان کم بود؛ حالا انصارالله یمن هم به خار چشم شیاطین عالم اضافه شده! و این همان جنبشی است که اگر در شریعت، به رهبر ما به چشم یک مرجع مسلم نگاه میکند، در سیاست نیز خامنهای را رهبر یگانهی خود میداند! ۲۰ سال پیش دشمن عزم خود را جزم کرده بود تا محور مقاومت از هم بپاشد لیکن حضرت ولی امر چنان آرایشی به بزرگانی چون حاجقاسم و نصرالله بخشید و چنان استادانه مکان استقرار امرای لشکرش را مشخص کرد که اینک جهان اسلام، صاحب بازوی دیگری نیز باشد؛ انصارالله! خوب به این تصویر نگاه کنید! این تصویر سحر است، دقایقی قبل از طلوع آفتاب! و قدرمسلم خامنهای، نهفقط افتخار جهان تشیع و مرجعیت شیعه، بلکه ناظر بر ثبات قدمش در موضوع #فلسطین مایهی فخر آحاد مسلمین است! قسم به قلم، هم #خمینی به جانشینش افتخار میکند؛ هم #مهدی_موعود که جان عالم به فدای قدوم نازنینش باد، به نائبش! مرحبا به این پرچمداری! و به این اقتدار! مرحبا به این عزت! و به این عظمت! بیخود نیست ما معتقدیم؛ دست امیرالمؤمنین همچنان بالاست! اساسا هر جنبش اسلامی، دقیقا عین حزبالله و انصارالله، ولایت فقیه را امتداد ولایت محمد رسولالله و علی ولیالله میداند! و اگر نداند، میشود حکایت مرسی! تعظیم کن خانم رایس! و تعظیم کنید آقای کلینتون، آقای اوباما و آقای ترامپ در برابر رهبری که دیروز آنجور کیشتان داد و امروز اینجور ماتتان کرد! آری! ریش و قیچی منطقه، دست آقای ماست؛ آقایی با عطر خوش #غدیر که جز در برابر #خدا سجده نمیکند!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B1Jwas9ncAI/?igshid=vufm2gd46c1c
#خاطرات_هاشمی
#روز_عرفه
حسین قدیانی: عفت، نیمهشب از بروکسل برگشت! کمی پروازش تأخیر داشت! از دیدنش بغض کردم! دعایی (محمود) آمد و هر ۲ دستم را ۳ بار سفت و محکم بوسید! میگفت: “بوس اول دست راست، بهخاطر نوشتن کتاب امیر (کبیر) است؛ بوس دوم دست راست، بهخاطر بچههای خوبی که تربیت کردهای؛ بوس سوم دست راست، همینجور الکی؛ بوس اول دست چپ، بهخاطر عشقت به احمد (حاج)؛ بوس دوم دست چپ، بهخاطر عشق خودم به خودت و بوس سوم دست چپ هم بهخاطر بازگشت عفت از بروکسل!” ساعت ۱۰ همراه عفت، فاطی، فائزه، محسن، مهدی و یاسر به مشهد رفتیم! طبسی (واعظ) در فرودگاه، به استقبال آمد! بغض کردم! فائزه و مهدی برای دعای عرفه به حرم نیامدند! اعوجاجاتی دارند! اواسط دعا خسته شدم و برگشتم هتل! بیشتر عاشق دعای آتنا (ربنا) هستم که کوتاه است! استرا (ماچونی) آمد و گزارشی از وضع تیم استقلال ارائه داد و رفت! تذکرات لازم را دادم! صدری (نیا) آمد و از ساخت و سازها در رشتهکوه بینالود گله داشت! فسقل (بچه) برای ما شاخ شده! به احمد (حاج) زنگ زدم که به امام بگوید؛ این مستضعفان را خیلی هم حالا تحویل نگیرد! گفت: “خودت بگو به امام، اگر جرئتش را داری!” اشتون (کاترین) آمد و خواهان دیدار با سعید (جلیلی) در کنار مزار مرحوم نخودکی شد! گفت که دلش برای جلیلی (سعید) تنگ شده! جواد فروغی (اذا الشمس کوّرت) آمد و مدعی شد که به زودی، جنبشی در یمن به نام انصارالله، ظهور میکند که بیا و ببین! قبول نکردم! به احمد (حاج) زنگ زدم که به امام چیزی نگوید! عجیب نسل جوان را جویای نام کرده انقلاب! یکی از کبوتران حرم آمد و با انتقاد از فائزه، گفت: “از اون بالا، کفتر بیایه، بهتر از همچین دختری است!” نپذیرفتم! شب برای مناجات به حرم رفتم! در انقلاب (صحن) یاسر (جبرائیلی) آمد و یک نسخه از کتاب #روایت_رهبری را تقدیم کرد! مدعی بود که من (اکبر) بعد از رحلت امام، کمی دیر و با تأخیر، آنچه را که میدانم، به خبرگان میگویم! مجددا به حاج (احمد) زنگ زدم که به امام دربارهی نسل نو تذکر بدهد! عفت از دره (چالی) زنگ زد که منافقین در شاندیز، مهدی را در حال خوردن لیک (۶) شناسایی کردهاند! تذکری ندادم! احمد (حاج) تماس گرفت که امام، روی نسلهای جوان بعدی، حتی بیش از نسل اول انقلاب، حساب کرده و خامنهای را لایق رهبری میداند! بغض کردم! از پاسدارها داشتم میخواستم که کسی را راه ندهند تا به #مناجات برسم که نجفی (محمدعلی) آمد اما تقاضای هیچ اسلحهای نکرد و رفت! قد (یانی) آمد و نسخهای از خاطرات هنوز چاپنشدهام را نشانم داد! بغض و تعجب را با هم کردم!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B1MlAdLhEn0/?igshid=tj3rksmm78cq
بر اساس یک واقعیت
حسین قدیانی:
نفر چهارمی که امروز در بهشتزهرا، نشانی مزار “اون شهیدی که قبرش بو میده” را از من پرسید؛ هم کفریام کرد، هم باعث شد شیطنتم گل کند! القصه! بعد از شستن مزار بابااکبر و مثل همیشه با آب، نشسته بودم کمی آنورتر از سنگ قبر، که پیدایش شد! جوانی رعنا با کت و شلوار و کراوات و عینک دودی و کیفدستی چرم و کفشی که از تمیزی برق میزد!
▫️میبخشین آقا! از زابل اومدم! شما میدونین اون شهیدی که قبرش بو میده، کجاست؟!
▪️بوی چی میده؟!
▫️بوی گلاب!
▪️ببین خشگلپسر! روی اون سنگ قبر، چی نوشته؟!
▫️اونی که شیشه داره؟!
▪️آره!
▫️شهید اکبر قدیانی!
▪️همینه! قانونش رو میدونی دیگه؟!
▫️مگه قانون داره؟!
▪️بله که قانون داره! اگه دست چپت رو از پایین قبر بکشی بیاری بالا، هیچی بو نمیده اما اگه دست راستت رو از بالای قبر بکشی بیای پایین، بوی گلاب میده! و اگه این حرکت رو تکرار کنی، بوی گلابش بیشتر هم میشه!
▫️برم ببینم!
و رفت! ابتدا کتش را درآورد و بعد، بنا کرد با دست راست، مسح مزار تازهشستهشدهی پدرم و درست طبق قانون، از بالا به پایین!
▪️آفرین! حالا قبر رو بو کن!
کامل سرش را برد نزدیک سنگ مزار بابااکبر، جوری که انگار بخواهد قبر را ببوسد! و بعد از حدود ۲۰ ثانیه، سرش را آورد بالا…
▫️عجب بوی خوشی داره! خود گلابه اصلا…
▪️حالا دوباره تکرار کن و بعد، دستت رو بو کن!
و مجددا تکرار کرد…
▫️راست میگی که! دستمم بوی گلاب گرفته…
▪️شرمنده گلپسر! خیلی سادهای! این قبر بابای منه و هیچ هم بو نمیده! نه بوی گلاب و نه هیچ بوی دیگری!
▫️بیا خودت بو کن تا بفهمی که بو میده!
▪️اگه این قبر بابای منه، که مطمئنم بو نمیده!
▫️شامهات مشکل داره پس! چطور میگی بو نمیده با این عطر گلاب؟! چطور پسر این شهید هستی که بوی قبرش رو نمیفهمی؟!
▪️ببین! اون میدون رو میبینی؟! کمی پایینتر، سمت راست اگه بری، قبر شهید پلارک اونجاست! قبری که بوی گلاب میده، اونه!
▫️یعنی اندازهی قبر بابای تو بو داره؟!
▪️یه چیز بهت میگما! قبر بابای من اصلا بو نداره!
▫️پس این بو چیه؟! بیا دستم رو بو کن!
رفتم…
▪️من هیچ بویی احساس نمیکنم!
▫️واقعا شامهات مشکل داره! چطوره که من کراواتی متوجه شدم و تو با این همه ریش، نه! تازه! پسرش هم هستی!
▪️تو واقعا بوی گلاب میشنوی؟!
▫️مریضم دروغ بگم؟!
▪️آخه تا الان، کسی نگفته مزار بابام بوی گلاب میده!
▫️من به دیگران، چی کار دارم! اون بویی که من از این قبر گرفتم، بوی گلابه! تا به حالم مثل این عطر رو بو نکرده بودم! ولی یه کم شبیه پدرت هستیا…
#شهید_اکبر_قدیانی
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B1Mz6u0HRRy/?igshid=ylj8ok61trp4
بازتاب دربی هفتهی چهارم لیگ برتر
#رسالت ۲۶ مرداد ۱۳۹۸
حسین قدیانی: فرض کنید در مسابقات دور رفت لیگ #فوتبال که از هفته بعد شروع میشود #استقلال با ۷ گل #پرسپولیس را شکست دهد! با هم بازتاب این نتیجه جالب را مرور میکنیم؛
▫️محمدجواد ظریف: اگر کارشکنی تیم B در #آمریکا نبود، پرسپولیس بازی را مساوی میکرد!
▫️حسین شریعتمداری: اسنادی داریم که نشان میدهد استراماچونی در #میلان با جرج سوروس ملاقات داشته!
▫️محسن رضایی: بیرانوند را من قبل از فتحالمبین در پادگان #ولیعصر کشف کردم!
▫️حسامالدین آشنا: صدا و سیما با پخش مستقیم دربی، در صدد ضربه زدن به #دولت است!
▫️غلامحسین کرباسچی: به #خاتمی گفتم که کالدرون برای پرسپولیس مناسب نیست اما گوش نکرد!
▫️محمدرضا باهنر: اینکه پرسپولیس با سیستم سهپنجدو بازی کرد، تصمیم کلیت #نظام بود!
▫️مجتهد شبستری: در کجای #قرآن آمده که استقلال میتواند به پرسپولیس ۷ گل بزند؟!
▫️عباس آخوندی: خوشحالم که برای هیچ تماشاگری حتی یک #خانه هم افتتاح نکردم!
▫️حسن روحانی: اگر برجام نبود، داور قطعا گل سوم استقلال را #آفساید اعلام میکرد!
▫️حسن عباسی: اقلا ۳ تا از گلهای استقلال، تقصیر همکاری وزارت #اطلاعات با سایت چیچینیوز است!
▫️بهزاد نبوی: اگر #انتخابات آزاد باشد، پرسپولیس حتما در بازی برگشت، جبران خواهد کرد!
▫️فائزه هاشمی: #برانکو را پدرم به پرسپولیس آورد!
▫️محمود احمدینژاد: حداقل ۲ تا از گلهای استقلال با پاسهای #مشایی بود!
▫️علی مطهری: گل ششم استقلال به پرسپولیس #تقصیر حرفهای احمدینژاد بود در مناظره!
▫️محسن هاشمی: مادرم از گزارشگر بازی، خیلی #ناراحت بود!
▫️آذری جهرمی: دولت به زنندگان گل استقلال، یک سال #اینترنت رایگان میدهد!
▫️الهی قمشهای: پرسپولیس باید در خط میانی از حافظ، مولانا، شکسپیر و امیلی دیکنسون #استفاده میکرد!
▫️عباس عراقچی: هنوز به روح #برجام امیدواریم، چرا که باخت پرسپولیس به معنای برد استقلال نیست!
▫️محمود واعظی: پخش صحنه آهسته #گل چهارم استقلال، کار غیراخلاقی رسانه ملی بود!
▫️محمدرضا عارف: استادیوم #آزادی به نظر من معدن مس است یا فوقش منیزیم!
▫️مسیح مهاجری: مرحوم #هاشمی پایهگذار تمام گلهای استقلال، به جز هشتمی بود که البته داور آن را آفساید اعلام کرد!
▫️سعید جلیلی: در آلماتی ۲ فاصلهای تا #تساوی پرسپولیس نداشتیم!
▫️کاترین اشتون: #سلام سعید!
▫️محمود دعایی: بهخاطر سوتهای درستی که زد، دست #داور این مسابقه را میبوسم!
▫️صادق زیباکلام: #بازی را ندیدم ولی پرسپولیس در مجموع بهتر بود!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B1O2HCUHRIb/?igshid=1uy9auabhcsi5
صافکاری صادق
حسین قدیانی: خدا نگهشان دارد؛ سالم و تندرست و عاقبت بهخیر! ماشاءالله حدود ۱۰ #پسرخاله دارم که اغلبشان از معصومهخاله هستند و باز اکثرشان مشغول به تخصصی، کاری، حرفهای، مهارتی بلکه هنری! که خوب اگر نگاه کنی، شغلی مثل #صافکاری که شغل ۲ تا از بهترین پسرخالههایم است، بیشتر از جنس #هنر است، آنهم هنری سخت و پر از آسیب که به هزینهی تخریب روح و روان و جسم و جان و اعصاب خودت، ماشین درب و داغون مردم، مثل همان روز اول #زیبا شود و حتی شهر، زیباتر دیده شود! “شهر”ی که این سالیان، معنایی بهتر از پارکینگ ماشینها نمیتوان برایش متصور بود متأسفانه! القصه! امروز صبح رفتم مقر همیشه شلوغ آقاصادق تا دستی به سر و روی ماشینم بکشد! از شانس، بدترین جای ماشین به لحاظ صافکاری، آسیب دیده بود که درست کردنش، همراه شد با کمی دنگ و فنگ! مختصر عیب و ایراد گوشهی سمت راست سپر جلو، بماند حالا! صادق اما چند ساعتی با ماشین ما ور رفت و باورکردنی نبود! شد عین اولش، ستون عقب ماشین! دقیقا مثل یک نقاش، مثل یک خیاط ظریفدوز، مثل یک مینیاتوریست، آنقدر بیلبیلک فولادی خود را به قسمت مجروح لگن ما کوبید که شد عین روز اولش، جوری که اصلا انگار ضربهای نخورده! و صدمهای ندیده! شگفتا! هنوز ۵ دقیقه از کار این پسرخالهی نازنین، سختکوش و حقیقتا هنرمند نگذشته بود که یک آن دیدم کشش آن همه تلقتولوق را ندارم! واقعا سرسام گرفتم! سرسام گرفتم و رفتم کمی آنورتر از محل صافکاری، سیگاری گیراندم! و لابد میدانید که صافکارجماعت، هرروز با این همه تلق و تولوق، سروکار دارد، بلکه مشتری راضی شود! آنهم نه ۵ دقیقه، که بعضا بیش از ۱۵ ساعت! ماشین خود ما که بیش از ۴ ساعت، کار برد و در همهی این دقایق، صادق داشت هنرمندانه به فلانجای ستون ماشین، ضربه میزد و خدا شاهد است با چه دقت و وسواسی! جایی از کار، درآمدم: “عالی شد صادقجان! بهتر از این نمیشود! ممنون!” که گفت: “راضی نیستم! هنوز کار دارد!” و دوباره بنا کرد الباقی امورات صافکاری و باز هم همان صدای تلقتولوق که واقعا صدای روی مخ و وحشتناکی است! آری! “صافکاری” کاری است که در عین ظرافت، بسی زمخت است و پرمرارت! اگر نقاش یک پرتره، در اتاقی مملو از آرامش و در نهایت آسایش، به هنرش مشغول است، لیکن صافکار باید در اوج سروصدا، هنرش را خلق کند! و بیراه نیست اغلب صافکارها، پس از مدتی به کلی عارضهی روحی و جسمی دچار میشوند که اختلال در شنوایی پیشش هیچ است! امتحان کنید کار صادق صافکار را که قطعا صحه بر این متن خواهید گذاشت!
▫️موبایل آقاصادق صافکار: ۰۹۱۲۳۱۳۸۳۸۷
#حسین_قدیانی
#طنزبازار
بازتاب دومین “شش تاییها”
#جوان ۲۷ مرداد ۱۳۹۸
حسین قدیانی: فرض است دیگر! فرض میکنیم در هفته چهارم لیگ برتر که از چند روز دیگر شروع میشود، قرمزها موفق به تکرار نتیجه تاریخی “شش تایی” شدهاند! فکر میکنید بازتاب این برد پر گل چه باشد؟! بخوانید؛
▪️محسن رضایی: گل سومی که استقلال خورد، تک فریب بود!
▪️حسن عباسی: هافبکچپ استقلال، جلوی چشم وزیر اطلاعات برای پرسپولیس جاسوسی میکرد!
▪️صادق زیباکلام: از فوتبال چیزی نمیفهمم اما پرسپولیس را رضاخان بعد از برگشت از ترکیه، تأسیس کرد!
▪️محمدرضا کائینی: مصدق با انحلال مجلس هفدهم، زمینههای شکست استقلال را فراهم آورد!
▪️محمدجواد ظریف: حتی اگر پرسپولیس ۴ گل دیگر میزد، باز هم برجام را امضا میکردم!
▪️عباس عراقچی: قرارداد استراماچونی را دقیق نخواندهام اما همه بندهایش قابل دفاع است!
▪️خسرو معتضد: به صدف طاهریان توصیه میکنم از تجارب همسر استراماچونی عبرت بگیرد!
▪️محمود دعایی: مربی پرسپولیس از اولیای الهی است!
▪️تاجزاده: گل سوم پرسپولیس که از محوطه هجدهقدم زده شد، تقصیر مواضع زاکانی در ۱۸ تیر ۷۸ بود!
▪️حداد عادل: شکست استقلال، بهترین فرصت برای اصولگرایان است!
▪️سعید حجاریان: اصلاحطلبان باید از زبان یورگن کلوپ و سیروس دینمحمدی حرفهای خود را به مردم بزنند!
▪️محمدباقر قالیباف: راه نجات تاج سابق، نواستقلالگرایی است!
▪️حسن روحانی: این شش تای ۹۸ آن شش تای ۹۸ که فکر میکردیم، نشد!
▪️علی مطهری: فشار نهادهای خاص به داور، مانع پذیرش گل سالم استقلال شد!
▪️فائزه هاشمی: “بابا” به پرسپولیس و استقلال به یک چشم نگاه میکرد!
▪️حاجمنصور ارضی: اگر عمرسعد به گندم ری رسید، استقلال هم به جام قهرمانی خواهد رسید!
▪️مهدی کوچکزاده: لاریجانی و شمخانی عامل باخت سنگین استقلال هستند!
▪️محمدعلی نجفی: حاضرم استراماچونی را به قتل برسانم اما غیرعمد!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B1RmdJrnM1v/?igshid=1hfo38op0fyoa
. خراسانی:
▪️حسین قدیانی نوشت:
“ابراهیم بتشکن”؟!
این درست که #رئیسی متکی به حمایت ۱۶ میلیونی است و از این منظر، جلوتر از روسای قبلی قضائیه اما اقلا یک عدد قابل توجه ۲۴ میلیونی همین سال گذشته #حسن_روحانی را به او ترجیح دادند! این شکاف میتواند برای جانشین آملی خطرناک باشد و #قضاوت دربارهی او را ببرد در فاز حب و بغض! معالاسف رفتار و گفتار بعضی از هواداران رئیسی مقوم این شکاف است؛ آنجا که در مدح او مایه از عبارات عجیبغریب میگذارند! مداحیهایی از قبیل “ابراهیم بتشکن” یا “بهشتی ثانی” و یا “سید محرومان” همانقدر لایتچسبک است که تهمت “دیوارکشی در پیادهروها” که روزگاری ورد زبان مخالفان رئیسی شد! بگذار حرفم را صریح بزنم! جای جناب رئیسی بودم، همین الان در یک بیانیهی واضح و عمومی، از علاقمندان دوآتشهی خود میخواستم که هرگز در مدحم غلو نکنند! آری! رئیسی به این مرزبندی نیاز مبرم دارد! رئیسی باید به این جماعت نادان، عجول و کجفهم بفهماند که القابی چون “ابراهیم بتشکن”، “بهشتی ثانی” و “سید محرومان” رسما چرت و پرت است! و مصداق دوستی خالهخرسه! بالاتر حتی! رئیسی باید بر دهان تملقگویانش بکوبد! واقعا “ابراهیم بتشکن” یعنی چه؟! رئیسی اگر همین اول کار، تکلیف خود را با هوچیهای هوادار خود روشن نکند، قطعا کارش سختتر هم خواهد شد! اینها همان ولنگارهای ظاهرا خیرخواهی هستند که باری #تتلو را در دامن او گذاشتند! و آن آبروریزیها! هم رئیسی و هم علمالهدی احتیاج وافر دارند به مرمت و بلکه تعویض تیم مشورتیشان! اگر اطرافیان امامجمعهی مشهد دلسوز او بودند و اندکی قائل به عقل و کمی آشنا به رسانه، هرگز آن سوتی وحشتناک عکس همافرها رخ نمیداد! “شما که میبینی در مظان اتهام “خلیفهی مشهد”ی و یک “ولیفقیه مجزا”! لطفا بفرمایید آن گوشه بنشینید که نتوانند عکس را دست بگیرند! در ثانی، پرده را هم عوض کن!” الغرض! داماد و پدرزن، از سویی گیر دوستان افراطی افتادهاند و از سویی گیر دشمنان افراطی! لیکن با دوستان خنگ که قادرند تکلیف را مشخص کنند! “دوستان خنگ” یعنی همان ابلهانی که با تعابیر درشتی چون “ابراهیم بتشکن” توقعات از رئیسی را تا نوک آنتن برج میلاد بالا میبرند! رئیسی تا بر دهان این یاوهگویان نزند، نخواهد توانست مانع دانهدرشتها شود! بله جناب رئیسی! پیش چشم خود شما #قالیباف مدعی شد که ملک روحانی مشکل دارد! گمانم اقدام دومتان باید این باشد؛ یا باقر را به جرم تهمت به حسن، محاکمه کنید یا شیخ را به جرم مسکن رانتی! “بیملاحظه” یعنی همینها! یعنی ایستادن علیه حرف مفت “ابراهیم بتشکن” و باقر یا حسن!
✅ t.me/Drsalaam
✅ ble.im/Drsalaam
✅ eitaa.com/Drsalaam
✅ Gap.im/Drsalaam
✅ Sapp.ir/Drsalaam
خیلی اتفاقی دیشب این نوشته را خواندم
به عنوان یک خواننده حق دارم که بگم خوشم نیومد
#فوتبال
حسین قدیانی: فاطمه میگه: چته؟! چرا اینقدر پکری؟! چرا اینهمه #بغض داری چند شبه؟! میگم: اونقدر هوس ی دست فوتبال درست و حسابی کردم که حد نداره! قشنگ بدویی و عرقت درآد! میگه: حتی با این زانوی خراب که باهاش سخت راه میری؟! میگم: حتی با این زانوی خراب که باهاش سخت راه میرم!
▪️پینوشت یک: فیلمها مربوط به همین عصر زانوخرابی ماست و الا عمرا موقع کرنر، عقب وایمیسادم…
▫️پینوشت دو: این روزها خیلی حسرت عصر شباب رو میخورم که وفا نکرد لاکردار تا ادامه بدیم فوتبال حرفهای رو تا آخر! واقعا حیف! ایام نوجوانی، چنان همهی زندگیام رو و همهی آرزوهام رو بر مدار توپ چیده بودم و چنان قماری روی فوتبال کرده بودم که خدایی برام #کابوس بود؛ ی کابوس وحشناک، اشتغال و عشقتال در جایی جز مستطیل سبز! #خدا چنان بلایی سر رویاهای دور و درازم آورد که واقعا گاهی تا مرز #کفر میرم! نه! #قلم با تمام تقدسی که داره، هرگز منو اندازهی #توپ_فوتبال با همهی لجنیاش، ارضا نمیکنه! دیوونهوار، مجنون معشوقهای بودم سخت دلربا اما روزگار، ما رو رسوند به جنازهاش! فقط به جنازهاش! حلالت نمیکنم تو رو ای فوتبال لعنتی! تف به ذات کثیفت که ولم نمیکنی و هنوز هم هر شب خوابت رو میبینم…
▪️پینوشت سه: جدی میگم؛ ۹۰ درصد فوتبالیستهای حال حاضر رو اصلا #فوتبالیست نمیدونم! اینا فوقش ی مشت بچهریغوی تیلهبازن و نه حتی شوتبالیست…
#حسین_قدیانی
@ghete26
نقدی به دعوایی
حسین قدیانی: “بزن” جلوی چشم مردم و “بخور” در خفا! واقعا چرا؟! یقهگیریهایی که فقط دشمن را و جریانات فتنه و انحراف را خوشحال میکند! ادبیات قیممآبانهی یزدی و امثال علمالهدی بعلاوهی زندگی و حوزهی آنچنانی آملی و امثال بعضی علما! دلم برای رهبری میسوزد که مجبور است به شما به چشم “یار بصیر” بنگرد! صدرحمت به شاخکهای اینستا که عمدتا در خفای دایرکت، گریبان هم را میگیرند! بزرگواری اینقدر نمیفهمد که رودررو قرار دادن مراجع با نظام، از امیال دشمن است؛ پس کمی آراستهتر باید سخن گفت! و بزرگوار دیگری اینقدر نمیفهمد که با ویلای لوکس و معاونان لوکستر نمیتوان مدیری در تراز مدیران جمهوری اسلامی شد؛ پس کمی زندگی سادهتر باید داشت! حیف آن دفاعکهایی که از سر اضطرار، گاه از این کردیم و گاه از آن! دعوای یکی بدتر از مهرناز میناوند و جدل یکی بدتر از فرناز مجیدی! احسنت به بصیرتتان که در آستانهی عیداللهالاکبر، این دعوای علنی را تقدیم نظام شهدایی ما کردید! و به یقین، حقتان همین متن است! فاش میگویم؛ خدایی در این زد و خورد نمیبینم! و از سویی علمالهدی که سودی جز #هزینه ندارد خطبههایش! معالاسف، مردم تاکسی و اتوبوس و مترو، عوض شما؛ با این رفتار و گفتارتان، به ما فحش میدهند و وقتی میفهمند فرزند شهیدیم، بیشتر! مردم فکر میکنند خون پدران ما، شما را بالا آورد! و چرا اینگونه فکر نکنند؟! آقای امامجمعه! چرا با یک استعفا، همه را خوشحال نمیکنید؟! والله آنکه از سخنان شما هر جمعه مستفیض میشود، سایت انتخاب است، نه مردم کوچه و بازار! آقای آملی! اگر حرفهای اخیرتان راست است، پس چرا در مقام رئیس دستگاه قضا با معاونان و آقازادهها و کی و کی برخورد نکردید؟! نکند آن زمان هم رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بودید؟! آقای یزدی! شما قیم حوزهها و مراجع هستید مگر؟! کی پاپ شدهاید که ما نفهمیدهایم؟! این چه طرز سخن است؟! بگذار رک بگویم؛ فقط بوی تعفن منیت میدهد دعواهایتان! هیچ برای #خدا نیست! و جا دارد از لسان خمینی کبیر، وام بگیرم و بگویم؛ آقایان! بترسید از آن یومالله که مردم، درون پر از “من” شما را بیشتر بفهمند و همان بلایی را که سر رژیم قبل آوردند، سر این نظام هم بیاورند! دردانهای چون #شهید_حججی برود و از سر خود بگذرد؛ به این امید که #دشمن را در همان بیرون مرزها نگه دارد و شما اما بدتر از دشمن به جان آبرو و حیثیت نظام بیفتید و اینگونه در علن، بنا کنید تخریب یکدیگر؟! پس اذن دهید که راقم این سطور، جفتتان را #تخریب کند، بلکه باری از روی دوشتان برداشته باشد!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B1Tz-sdHJMX/?igshid=nqa8zpvx25dy
#رهبر فقط سیدعلی
حسین قدیانی: این متن را ناظر بر کامنتهای پست قبل مینویسم؛ طبق معمول، اقلی از رفقای حزباللهی، شاکی بودند که چرا آملی را هم همتراز یزدی زدی، حال آنکه دفاع رئیس سابق قوهی قضا از خودش متین بود و خب! اکثر بچهها ناظر بر تعلق خاطرشان به خلق و خوی احمدینژادی، شاکی که اصلا نقد آیتالله یزدی، چرا؟! و لاریجانیها ال و بل! و یا چرا گیر دادی به علمالهدی؟! عزیزان! مرا درک کنید! من، جز دست حضرت آقا، دست هیچ کدام از این حضرات را نبوسیدهام؛ هر چند به اقتضای زمان، مکرر له یا علیهشان چیز نوشتهام! نه! جناب یزدی، حدود ۲۰۰ سال است که خوش، سخن نمیگویند و دقیق، حرف نمیزنند! حتما میتوان در نقد حوزه و حتی مراجع و یا افراد در آستانهی مرجعیت، مطالب فراوانی مطرح کرد لیکن نه با ادبیات مسبوق به سابقهی آقای یزدی! بپذیریم که کم و کیف سخنوری امثال یزدی و علمالهدی حتما دارای اشکال است! اگر سیدعلی، سخنور است؛ پس با عرض عذر، من باید مرزبندی روشن با شیوهی سخن علمالهدی و یزدی داشته باشم! چیست این روش حرفهای علمالهدی مثلا دربارهی بدحجابی؟! کجا آقا این مدلی است؟! سئوال؛ پس چرا حضرت آقا ایشان را کرده امامجمعه؟! جواب؛ مگر حضرت آقا قادر است از آسمان برای خودش یار جمع کند؟! یاران آقا همینها هستند دیگر! من اما با احترام و با افتخار، هرگز نه دست یزدی را بوسیدهام، نه علمالهدی را، نه آملی را و نه تحلیل علیل احمدینژادی دارم! من غلام قمرم و این افراد با همهی حرمت و سابقهیشان، برای من هرگز ملاک حق و باطل نیستند! به من چه شماها، چشمبسته عاشق این جناح یا آن جناح یا آن فرد یا این فرد هستید؟! نه! من در دعوای اخیر، فقط باطل دیدم و فقط منیت! کاش جناب آملی ۴۰۰۰ کلمه هم از ولایت فقیه دفاع میکرد، وقت ضرورت! دقت کنید! این را منی دارم مینویسم که تنها روزنامهنگار این عالمم که خدا قوت گفت به قاضیالقضات پیشین در روز وداع لیکن آدم آملی که نیستم! آدم یزدی هم نیستم! آدم علمالهدی که حتما نیستم! و عارم میآید با عینک احمدینژاد به مسائل نگاه کنم! من آدم خامنهای هستم، چرا که عدلش از آملی بیشتر است و سخنش از یزدیها و علمالهدیها شکیلتر! آقا هم کرارا به نقد حوزه نشسته اما نه با لسان ناجور آیتالله یزدی که تو گویی قیم حوزه است! لذا در منازعهی اخیر، دعوا سر لحاف ملا بود، نه حق! من در همان انتخاباتی که برای باقر تبلیغ کردم، آخرش مبلغ رئیسی نیز شدم و بارها از جلیلی هم دفاع کردهام اما همهی اینها با هم، انگشت کوچک #سیدعلی هم نمیشوند! آری! فقط #علی رهبر من است…
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B1UHw2LH8EX/?igshid=5poyjnormw5d
دکههای بیوطن
حسین قدیانی: برای حقیر که دیوانهوار به خرید #روزنامه عادت دارم و حتی روزنامهها را عوض مطالعه در تحریریه، زودتر از دکه میخرم، ایام سختی است این روزها که در کیوسکهای مطبوعات، مدتی است جای #وطن_امروز را خالی میبینم! دربارهی وطن اما حرف بسیار است! اولا؛ بعید میدانم در کل تاریخ مطبوعات این کشور، یک روزنامه در عرض چند سال، از شدت تنگنای مالی ۲ بار مجبور به تعطیلی شده باشد! آنهم روزنامهای که مکرر متهم شده به ارتزاق از دولت و اگر نه، حکومت! جالب آنکه بارها وطنیها از سر ناچاری، نهتنها تعدیل نیرو کردهاند، بلکه کرارا از تعداد صفحات خود کاستهاند تا حتیالمقدور روزنامه بسته نشود! واقعیت آن است که سالیان اخیر، وطن با پوستکلفتی گردانندگانش و بهخصوص سردبیر آن منتشر میشد و خوب میدانم کسی با این همه مشکل مالی، روزنامه درنمیآورد! این همه دلالت بر استقلال وطن امروز دارد! وطن هم اگر ارگان فلان یا بولتن بهمان بود، هرگز دچار این وضع نمیشد! ثانیا؛ اوج بیانصافی است اگر قوت وطن امروز را خلاصه در تیتر یکها یا صفحات یک انصافا یکش کنیم! در اینکه تیتر یکها و صفحات یک وطن امروز، الحق سبب فخر تاریخ مطبوعات این کشور است، هیچ شکی نیست و این مهم، حتی اعتراف حرفهای دشمن آشنا به رسانه هم بوده لیکن قوت دیگر و بلکه مهمتر وطن امروز که متأسفانه کمتر به آن اشاره میشود، کم و کیف پرداخت این روزنامه به مسائل روز بوده؛ چه در بحث تنظیم خبر و چه در مبحث یادداشتنویسی! ذیل تیترهایی چون “هولوکاست هستهای” یا “خبر مرگش” و یا همین آخری “تدبیر صفرها” هم کلی خبر وجود داشت، هم کلی تحلیل که چون ما عادت به نگاه ساندویچی کردهایم، معمولا در مدح وطن اشاره به یک صفحهی یک زیبا میکنیم و خلاص! الغرض! این دومی هم مثل آن اولی، بیش از همه، مدیون مهارت #رضا_شکیبایی در روزنامهنگاری است؛ سردبیری که در نگاه دقیق به مسائل، حقیقتا به خبرگی رسیده است! خیلی از زوائد را با مدد از سرویراستاری باید پیراست تا به یک تیتر خوب، صفحهی خوب، خبر خوب و متن خوب رسید! گاهی آقارضا به جایی از مطلب من گیر میداد؛ “الان علیه این حرف غلط روحانی، حدود ۱۰ جور میتوان جمله چید ولی نه! این جمله، بهترین نیست! باز فکر کن بلکه جملهات، صریحتر بشود و صحیحتر!” و کچلمان کرد این فکرها! مثل الان دکهها که بیوطن، کچل شدهاند! انصارالله آمد و رفت اما بدون تیتر وطنی! اساسا کجخبری باعث دعوای اخیر شد! حمایت کنید برگردد وطن به دکه! دکهی بیوطن، فکهی بیباقری است! و وطن امروز، مغز متفکر جنگ جملهها بود…
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B1cCfmKHBLz/?igshid=1tl05yuift02f
#علی_علیزاده
حسین قدیانی: قبلا هم نوشته بودم؛ دفاع متفاوت #علیز از #مقاومت و مفاهیم مرتبط با این مفهوم عزیز، چیز جذابی است که باید قدرش را دانست! بهخصوص از آن رو که علیزاده، موضع متفاوتش را عمدتا درست، اتخاذ میکند و کمتر دچار اعوجاجات روشنفکرانه میشود! قطعا بسیاری از مواضع علی علیزاده را اگر من ساکن در #ایران بگیرم، شاید خیلی به دل #مخاطب ننشیند اما او که ساکن #انگلیس است، طبیعتا نگاه خاص خود را دارد و این نگاه، اصلا ممکن است به ذهن من نوعی خطور نکند! همین قصهی آخری! من در ایران، متنی چکشی مینویسم علیه آیات؛ #یزدی و #آملی که “آقایان! حواستان کجاست؟!” اما علیز با نگاه متفاوت خود به ماجرا، همهی ما را #سورپرایز میکند و ملیحترین جواب را به غربزدهها میدهد! چکیدهی مندرجات اخیر علیزاده میشود این: “چطور دعوای #سران_غرب با یکدیگر، حتی بر سر شخمیترین مسائل، تجلی #دموکراسی و نمود پویایی و شادابی حکومتهای غربی است ولی اینجا در #جمهوری_اسلامی منازعهی ۲ عضو #شورای_نگهبان دلالت بر “فروپاشی اخلاق” و حتی “سقوط نظام” دارد؟! نخیر! یزدی و آملی که هر ۲ هم حکم از #رهبر_انقلاب دارند، با این بگومگوی اخیر، ثابت کردند که حتی اعضای قلیل شورای نگهبان هم بر سر خیلی از مسائل با هم اختلاف دارند و این مهم، از قضا نشانهی خوبی است از وجود مباحث داغ و جسورانه! و الا در حکومت دیکتاتوری شاهک زپرتی، کجا منصوبان شاه، جرئت و حتی سواد این مجادلهها را داشتند؟! لذا اگر دعوای سران در نظامات غربی، نمود #آزادی است، در نظام برآمده از #انقلاب_اسلامی هم دعوای سران حکومت با یکدیگر، نمود آزادی است! و چون یزدی و آملی، هر ۲ عضو یک شورای قلیلالنفرند و نیز منصوب شخص اول نظام، بسی بیشتر هم #نمود_آزادی است! غربزدهها لطفه خفه!” درود بر علی علیزاده بابت این جواب دقیق و عمیق! بله! رسالت #حسین_قدیانی نوشتن همان متن بود که نوشت و رسالت علیزاده نیز همین است! منی که در #داخل دعوت به #وحدت میکنم، محقم و علیزاده که در #خارج با ریزبینی، حتی اختلاف را هم بدل به تیری در چشم اغیار میکند، محق است! و اما چه کار به عاقبت علیزاده دارید؟! آیا او اینقدر به ما انقلابیهای داخل ایران گیر میدهد؟! اصلا حُسن #سیدعلی همین است که جوانی از لشکر اغیار را عاشق مقاومت کند! ما حالا هی گیر بدهیم که علیز قبلا ال بوده! مگر #آنیلی و #آوینی قبلا بل نبودند؟! بله! خدا عاقبت همه را ختم به خیر کند ولی نیرویی که در غربت غرب دارد از مقاومت دفاع میکند را، اگر حمایت نمیکنیم، اقلا نزنیمش! و من از فردای خودم بیمناکترم تا فردای علیز!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B1ebUbqnSMm/?igshid=9kx5jz5fc43b
#فاطمه_عبادی
حسین قدیانی: دیروز “شن” در #صحرای_طبس بر چشم #آمریکا کوفت و امروز “شن” در دست بانوی هنرمند #ایرانی و به انتخاب اکثریت #ایرانیان بر فرق همهی آمریکاپرستانی از قبیل #مسیح_علینژاد کوفت که توهم زدهاند؛ #حجاب مانع #پیشرفت بانوان سربلند #ایران عزیز است! و #شن هنوز هم سرباز #خداوند منان است! تبریک! خانم عبادی! و تبریک! #احسان_علیخانی بابت همهی زحمات! یا علی…
#حسین_قدیانی
#عصر_جدید
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B1fRZzYHC_O/?igshid=1qtw5mgd7qe5w
#حق
حسین قدیانی:
خدایا! شکرت که ی عده رو #سیدالشهدا نیافریدی! عمرا #حر رو راه میدادن به سپاه حق، با اون گذشتهی نکبتبارش!
پینوشت:
#علی_علیزاده گیرم چپ هم بکنه، باز به راست شما شرف داره! راست شما این قدرت رو داره که ی ملت رو بلکه ی امت رو فراری بده! #علیز قبلا در لشکر اغیار بوده! اینکه “فلانی در آینده میشه بهمانی” رو شما در وصف حقیر هم مکرر گفتین! نکنه منم اونوری بودم؟! صدالبته اونوری باشم، شرف داره به اینکه مثل بعضیها خودعمارپندار بلکه خودخدابین باشم و دوره بیفتم برای رصد #عاقبت افراد! الان شما از ۲ ساعت بعد کدوم مرجع تقلید، مطمئن هستین؟! و نکتهی دیگه؛ بر فرض الان یکی از روزنامهنگاران دوم خردادی پی به حقانیت خامنهای برد! با این بلایی که سر علیزاده آوردین، اصلا و اساسا جرئت میکنه به ما بپیونده؟! و اما چجوریاس که شما تتلو رو تا حد آغوش رئیسی میپذیرین ولی به علیزاده که میرسه، نگران آخر و عاقبتش میشین؟! و آیا الان #مسعود_بهنود حق نداره به علیز، طعنه بزنه که؛ “بیا! اینم از انقلاب و انقلابیها! خیلی خوب تحویلت گرفتن”؟! خدای شما کیه واقعا؟! قطعا بهش کافرم! دین شما چیه؟! حتما ازش متنفرم! امام شما کدومه؟! صددرصد ازش اعلام برائت میکنم! خدای شما، جهلتونه! دین شما، حسادتتونه! و امام شما بصیرت شخمیتونه! طرف داره در بلاد کفر به نفع مقاومت میجنگه؛ ما اینجا داریم با اون میجنگیم! بعد هم بهش میگیم؛ “عامل تفرقه”! حال اینکه عامل تفرقه، کجفهمی خودمونه! ی جوری شرط روی عاقبت علیزاده بستین، کأنه من مدعی شدم که امامم یا پیشنمازم علی علیزاده است! چپ کنه اصلا! مگه نبود که در حد مراجع و رؤسای جمهور، چپ کردن؟! این مدلی که شما تنگ گرفتین، از هیچ کس نباید حمایت کرد، چون ممکنه چپ کنه! و لابد ۴ تا خطا هم در گذشتهاش داشته! الغرض! الان خودتون حتما چپتر از فردای علیزه! که هیچ کس از فردای خودش خبر نداره! مسخره است! اون توی لندن داره سنگ حاجقاسم رو به سینه میزنه و ما اینجا در تهران داریم به اون سنگ میزنیم! حالا بذارین چپ کنه، بعدا بهش بگین؛ “جاسوس انگلیس و نفوذی و عامل تشتت و چی و چی!” هنوز چپ نکرده که دادین سهم فحشهاش رو! واقعا کس دیگری با این وضع، جرئت میکنه از سپاه مخالف به ما بپیونده؟! طرف در دلش نمیگه؛ “اینا خشتک من رو پرچم میکنن”؟! چی کار اصلا به علیزاده دارین؟! هنری اگه دارین، کار خودتون رو بکنین! ۱۰۰۰ تا هم کامنت بگذارین، من گول تقدس کاریکاتوری شما رو نمیخورم! همین طیف تفکری شما بود که جوابی به سلام آوینی نمیداد، به جرم گذشته! و یحتمل آینده!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B1gbw5Hn3_H/?igshid=8zfv70myod6j
از #صحرای_طبس تا #عصر_جدید
حسین قدیانی: همان شن که در دهه ۶۰ و در “صحرای طبس” سرباز خدا شد و باعث رسوایی سپاهیان ابرهه، چند دهه بعد در دست بانویی از خیل بیشمار بانوان هنرمند ایرانی، موجب خلق چنان هنری شد که توانست در کوران یک رقابت داغ، دل اغلب ایرانیها را ببرد و فرد پیروز “عصر جدید” لقب گیرد، آنهم در زمانهای که دشمن، مکرر بنا دارد دست و بازوی زن ایرانی را محدود و ناتوان نشان دهد؛ به جرم عفاف یا حجاب یا وقار یا وزانت که این همه، هنرهای اول بانوی ایرانی است! چند دهه قبل، شنهای صحرای طبس، مأمور خدا شدند تا فرو در چشم متجاوز طیارههای آمریکایی بروند و شبهایی که گذشت، همان شنها در دست یک زن ایرانی سببساز هنری شدند که واقعا بهتآور بود و گویی در چشم همه بدخواهانی فرو رفت که تنها عامل موفقیت زن ایرانی را در دروغی آشکار، افتراق او از متانت ذاتی دختران حوا میخوانند! اینکه خانمی قادر باشد با شن، هم نقاشی کند و هم قصه بگوید و بهخصوص آن قصه #مادر که آخرین اجرایش بود، الحق تحسینبرانگیز بود! انتخاب مردم نیز تحسینبرانگیز بود، چرا که از بین کارهای همه فینالیستها، کار خانم فاطمه عبادی تقارب بیشتری با معنی و مفهوم “هنر” داشت! بگذریم که در میان جمع منتخب، جز ایشان، گروه دیگری هم از خیل کثیر دختران هموطن بودند که البته هنرنماییشان نیز جمعی بود! از سویی دیگر، همین چند روز پیش بود که موفقیت آسیایی والیبالیستهای زن ایرانی، باز هم تجلی توفیق بانوان جامعه شد و اضافه شد به آن پرچم زیبای منقش به نام “الله” که توسط #کیمیا_علیزاده به بلندای آسمان رفته بود! این دختران و زنان و بانوان از همان نسل مادرانی هستند که در “دا” وصف دلاوریشان را بارها خواندهایم یا حکایت خانم #معصومه_آباد که زمان جنگ حتی به اسارت دشمن هم درآمد لیکن خم به ابروی غرورش نیاورد و محکم ایستاد تا زنده بماند! و با عزت، زنده بماند! دشمن بنا دارد با استناد افراطی به برخی ظواهر، بهخصوص با بهره از مجازستان، زن ایرانی را بیقید و بیبند و بار و اقلا بیهنر بخواند و مفاهیم مقدسی چون #عفاف و #حجاب را مخل رشد بانوان بنامد اما همان خدایی که شن صحرای طبس را به سربازی خود گرفت، همان شن را اسباب خلق هنر زنی از زنان #ایران عزیز قرار داد! خوب است غافل از این نکات نباشیم! و چشم بر این حقایق نبندیم! عزم دشمن بر تفرق است؛ تقسیم #مرد و #زن جامعه بر اساس ظاهر و ایجاد جنگ و جیغهای ظاهری لیکن ما همه یک ملت واحدیم که دشمن واحدی داریم! شکی نیست که حجاب، هم حکم #شرع و هم حکم #قانون است و بدحجابی و بیحجابی، هم ناهنجاری شرعی و هم ناهنجاری قانونی اما زبان مواجهه با این عصر جدید، همان لسان زمان قدیم نیست، لذا به شدت باید مراقب زبان امر و نهی خود باشیم! اساسا پر و بال دادن به توفیقات اینچنینی خوب است و مخل نقشه دشمن، گیرم حالا فلان زن موفق که سکویی را هم فتح کرده، دقیقا آن حجاب مدنظر شرع یا قانون را نداشته باشد! بله! اما او سرباز کشورش ایران است و با هر ظاهری که دارد، دلبسته این آب و خاک! دل او در هوای این آبادی است و هرگز اهل وطنفروشی یا پیوستن به کمپینهای کذا نیست! غربزده نیست! با دشمن نیست! همین جا زاده میشود، همین جا رشد میکند، همین جا مفتخر به هنری میشود و همین جا هم خواهد مرد، در همین خاک! اهتمام ما باید بر حفظ باشد؛ جذب، نه طرد! درست در همان روزهایی که دشمن دارد زن ایرانی را عاری از هر هنری نشان میدهد و او را آدم خود معرفی میکند و مخالف وقار و عفاف مینامدش، هر از چند روز شاهد توفیق بانوان ایرانی در عرصهای هستیم! اینها را اولا باید دید، ثانیا باید نوشت! اشتباه است با تنگنظری گمان بریم که این موفقیتها ربطی به ما ندارد! نه! ما باید حریص باشیم در حفظ حتی یک دختر ایرانی! و آنچه دشمن را #عصبانی میکند، همین حرص و جوش از سر #عقلانیت ماست! زن ایرانی آنقدر منزلت دارد که امامجمعهای و سرداری جلویش خم میشود تا لوح افتاده او را، خودش از زمین برندارد! زن ایرانی آنقدر دارای اهمیت است که حاجقاسم حتی دختران آنچنانی را هم مثل #دختر خودش بخواند! و باز زن ایرانی چنان قابل است که رقابتهای سخت را از جنس مخالفش ببرد، آنهم هم با رأی تودهها و هم با آرای داوران! این عصر جدید #ایران و عصر جدید #جمهوری_اسلامی است اما #خدا هنوز هم گاه با زبان #شن با ما سخن میگوید! و دشمن بداند که اختلافی بین #مردم_ایران نیست! این متن یک فرزند شهید دهه ۶۰ درباره فرزندان دهههای بعدی است! #خیابان_انقلاب مملو از #دختر و #پسر موفق است که دخترش حتی با شن هم قادر به خلق #هنر است! این همان شن صحرای طبس و همان شن رملستان فکه و همان ذرهذره خاک خوزستان قهرمان است که عطر شهیدان دارد! و حالا شده سببساز نقش و نگارهای یک بانو! این خاک در همین خاک، بدل به هنر میشود! این همان خاکی است که حججی شهید رفت تا پای اجنبی، طراواتش را لکهدار نکند! تا خاک ما دست اغیار نیفتد! باید هم با این خاک و با این شن، هنر آفرید! و باید هم قصه مادر را تعریف کرد! احسنت به دستان توانمند #فاطمه_عبادی که با همان خاکی که بهنام محمدیها و حسین فهمیدهها و محسن حججیها حفظ کردند، هنر میآفریند! این همان خاکی است که محل رشد و پرورش فرشچیان و سمیعی بوده! و سعدی و حافظ و مولانا! و سلمان و بوعلی! و ملاصدرا و صیاد! و شیرودی و شیخ بهایی! و همت و میرزاکوچک! و بلباسی و کمالالمک! و نصیریان و پروین اعتصامی! برخیز ای بانوی ادب! قلم بردار ای شیرزن ادبیات! زمانه، شعر تو را میخواهد! و تو را میخواند! ساز کن سرودهات را! بخوان! آری! این، عصر جدید فتوحات زن ایرانی در لوای نام مقدس #خداوند است…
نجوایی با آوینی
حسین قدیانی: و فقط #خدا میداند که تو از دست حزباللهیها چه کشیدی! دوربین به دوش میرفتی شلمچه تا مستند کربلای ۵ را بسازی؛ “قاسم و رضا” را بسازی؛ “علمدار” را بسازی؛ تا دفاع از حزبالله کرده باشی، آنوقت در راهروهای حوزهی هنری، سلام که به جماعت میکردی، خودشان را میزدند به نشنیدن! و دریغ از جوابی به آنهمه سلام! و حرف حساب جماعت؟! گمانم حسادت! که چرا این با آن گذشتهی سیبیلوی پر از پک و پیپ و سیگار و فلسفه و کافه و نیچه و هیچ و هیچکاک، شده راوی کاکاحمد و خندههای خرازی! این همان به با #غزاله_علیزاده بگردد یا فوقش با #مسعود_بهنود بنشیند بحث کند دربارهی آخرین تز فوکویاما! این را چه به همت؟! و چه به دوکوهه؟! و اگر نبود که آن مین، تو را از زمین به آسمان ببرد، هنوز هم باید به حزباللهیها سلام میکردی لیکن عوض جواب، طعنه میشنیدی! و زخم میخوردی! شده بودی این اواخر، یک از اینجا مانده و از آنجا رانده که نه در مسجد راهت میدادند، نه در میخانه! کم هم مقصر نبودی خودت سید! آخر کدام آدم عاقلی #چفیه را با پیرهن لی ست میکند که تو میکردی؟! متحیرم از عمق رها بودنت! و نهایت حریتت! که کار خودت را میکردی! و آنجور زندگی میکردی که دوست داشتی! تو به شکل غریبی خودت بودی! و حزباللهیهایی که سلامت را پاسخی نمیدادند، عجیب اهل فیلم! و ادا! و فیگور! بیهیچ گناهی در گذشته! پاکتر از مسیح! ارواح عمهیشان! عدم تقیدت به دنیا و مرسومات روزگار، از تو شازدهکوچولویی ساخته بود که حتی به حرکت ماشینها هم مشکوک بود لیکن بولدوزرچی خاکریز ابوالخصیب با آن اخلاصش، مستت کرد! بر کوهی از آهن نشسته بود و دل گریزان از ماشین تو را تکان میداد! منقلب میکرد! که بودی تو ای سید بالانشین، ای مرد مردستان طاها و چه معرفتی داشتی که با آن همه بیمهری، باز هم عوض شمال، میرفتی جنوب، جنب حزباللهیها لیکن حزباللهیهای از خود گذشته، نه خودمالکبین! باکریها، نه آنها که گوش کرشان هرگز توفیق شنیدن سلامت را پیدا نکرد! و هنوز هم جماعت، تو را نشناختهاند! به اسم مؤسسه و سایت و اداره و دفتر و دستکشان نگاه نکن که آوینیبازار است! اینها فقط تویی را میپسندند که باب دل خودشان باشد! کم مانده برایت #کارت_بسیج صادر کنند تا هفتهای ۳ بار، با جماعت بروی استخر! و بعدش کلاس بصیرت! راههای دفاع از #ولایت را با رسم شکل، توضیح دهید! و چقدر تو متنفر بودی از این کلاسها! و از این کارتها! که آخر دورهی بصیرت شخمیشان بشود حمله به آن #موفرفری که تک و تنها در بلاد غرب، مشغول دفاع از #مقاومت است!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B1hPgoMHwZp/?igshid=4tc4i4dfdw7c
کامنتها را باز کن!
حسین قدیانی: دیروز، از روی یک اشتباه یا غفلت، متن مشترکی را برای ۲ #روزنامه فرستادم که چون جرمم عمومی بود، همین جا عمومی از گردانندگان محترم روزنامههای #رسالت و #جوان عذر میخواهم! قطعا عمدی در این کار نداشتم و آنقدر در این ۲۱ سال روزنامهنگاری، زحمت کشیدهام، شببیداری داشتهام و متحمل رنج و مرارت شدهام که نخواهم عمدا لطمه به نامم بزنم! امروز صبح اما ۲ کانال از اصلاحطلبان، در پی این کشف بزرگ(!) جوری وانمود کردهاند که گویی راقم این سطور، علاوه بر غرض، مرض هم داشتهام! شگفتا! اینان از همان جناحی هستند که باری مرتکب مصاحبهی ساختگی با رئیسجمهور مملکت نیز شدهاند! قصه برمیگردد به شبی که رئیسجمهور سابق، قرار داشت در یک مصاحبهی زندهی تلویزیونی شرکت کند اما گفتوگو لغو میشود! فردایش اما در کمال بهت، دیدیم یکی از زنجیرهایها، تیتر اول خود را به این مصاحبه(!) اختصاص داده و از زبان احمدینژاد، جواب خبرنگار را هم داده! زنجیرهایها اما علاوه بر سوتیهای حرفهای، در محتوی نیز بسی عاری از شرف، صدق و شعورند! عمدتا مثل #محمد_قوچانی و #اکبر_منتجبی روزنامهنگاری را با فحاشی علیه مرحوم هاشمی آغاز کردند اما امروز در ارگان حزب #کارگزاران_سازندگی مشغول #تجارت با #قلم و کاغذند! یقین دارم اگر انصار حزبالله، پول بیشتری از آدمهای رفسنجانی به این جرثومههای مطبوعات بدهد، حتما این استعداد را دارند که کرباسچی را به اللهکرم بفروشند! آری! در یک روز به ۲ روزنامه مطلب دادن، کاری غیرحرفهای است اما در عرض ۲۰ سال، صدبار خط عوض کردن، عین بیشرفی است! که اینان حتی روزی میرزابنویس کروبی(مخالف سنتی هاشمی) هم شدند! و دگرروز وقیحانه تیتر زدند: “من هم شارلی هستم!” طرفه حکایت اینجاست؛ سردبیر روزنامهای که منتجبی در آن مینویسد، قریب ۲۰ سال تمام، نظام را متهم به سانسور کرد لیکن الساعه کرارا کامنتهای پیج خود را میبندد! و سوتی بزرگتر این است! اینکه تو #جمهوری_اسلامی را متهم به سانسوری کنی که شغل غیرشریف خودت است! حقیر آنقدر شهامت دارم که بابت خطایی سهوی، عذرخواهی علنی کنم اما جماعت، به یک انتخابات باشکوه ۴۰ میلیونی تهمت تقلب زدند، در حالی که هنوز رأیگیری تمام نشده، نامزد متوهمشان اعلام پیروزی کرد و هنوز هم دریغ از یک عذرخواهی! اما در عین حال، هروقت گوشت قدرت به مشامشان برسد، گربهصفت آویزان انتخاباتی میشوند که متهم به تقلبش کردند! قلمفروشان خبیثی که حتی صدا و سیمای نظام، دعوتشان به #مناظره میکند اما شهامت باز گذاشتن کامنتهای پیجشان را ندارند!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B1j2yO-HrNF/?igshid=4o4g8ku7ip4c
شارلی و شرافت؟ استغفرالله!
حسین قدیانی: هر چند نوشتن زیادی دربارهی زنجیرهایها را مخل شأن خود و مخاطب میدانم ولی ناظر بر آنچه سردبیر ارگان #کارگزاران علیه راقم این سطور نوشت، اشاره به نکاتی لازم است. الغرض! از لطائف روزگار ماست؛ نوشتن کسی از ادب، اخلاق، منطق و شرافت که همراهی با هتاکان علیه اشرف مخلوقات، سیاهترین بخش کارنامهی اوست! در غربستانی که نامش به تعبیر زیبای #جلال “فنارسه” باشد، مجلهای لجن به نام #شارلی زنجیرهای از کاریکاتورهای سخیف را علیه #پیامبر_اسلام بکشد و اینجا هم طرف در تیتر یک چرکنامهاش وقیحانه تَکرار کند؛ “من هم شارلی هستم”! آیا به کسی که تا این حد عاری از شرف است، همین عدم شرافت را گوشزد کنی، سزایش را کف دستش گذاشتهای یا ناسزا؟! در قاموس اینان، لعن امثال یزید در #زیارت_عاشورا ترویج خشونت است لیکن اگر فردی پرده از ذات افسادطلبشان بردارد، حتما مرتکب بیادبی شده! جماعتی که در اوج اخلاق(!) هر روشنفکری که ۲۰ سال پیش میمرد، ذیل نظرات شاذ استادشان اکبر گنجی، پای مرحوم #هاشمی مینوشتند، به این جرم که هنوز نسبتک مستقیمی با #انقلاب داشت اما الان میرزابنویس خاندان #رفسنجانی شدهاند و با وجود آن همه ادای آزادی، دستبوس طالبان شورش علیه انتخابات! و کلا همین گونهاند! با همه! اگر در دولت نباشند، شبها حتی با اعتراضات شریعتی میخوابند ولی همین که دولتدار شدند، دکتر را میکنند مبدع تکفیریها! اطرافشان پر از حسامالدنیاهایی است که مرتب با منافقین قدیم، یه قل دو قل بازی میکنند! و سوپرقلشان احمد باطبی بود که تا آغوش بوش کوچک هم رفت! قلهای دیگر جماعت اما همان منافقان عجوزهی مانیتورنشینی هستند که با این کوتهقلمان، هم سبز شدند و هم بنفش! شما دیگر برای ما قلقل نکنید با وجود این همه جاسوس در اطرافتان که کرارا صدای آمریکا و اینترنشنال بنسلاخ را تداعی میکنند؛ روزی ترساندن مردم از جنگ و دگرروز از دیوار! الحق پایگاه دشمن بدکارهاید! آری! هنوز هم میگویم که هیچ بویی از شرافت نبردهاید و جز پول، شرفی نمیشناسید! نهایت وقاحتتان آنجاست که مکرر در انتخاباتی شرکت کردهاید که به دروغ، متهمش کردید به تقلب! و در آتش فتنهای دمیدید که باعث ریختن خون از طیفهای مختلف مردم شد! چه مسخره است سخن گفتن شما از آخرت! قائل اگر به یومالعیار بودید، آیا از نامزد متوهمی حمایت میکردید که هنوز مردم در صف رأی هستند، اعلام ظفر کرد و باعث آن همه #فتنه شد؟! اول از همه، بابت دروغ بزرگ #تقلب معذرت بخواهید و بعد بیایید دربارهی ادب و اخلاق و شرافت، حرف بزنید!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B1lk06GHQDF/?igshid=dou34lhnhx4x
یاغیهای سیاست #شرف ندارند
حسین قدیانی: اینکه قبلا نوشتم؛ “اصلاحات، تشکیلات بیشرفی است” مستند به کوهی از دلیل است اما آنچه در عکس میخوانید، تنها موشی از این پهنهی عاری از شرافت! منباب مقدمه بنویسم؛ قطعا اطلاق صفاتی چون بیشرف یا منافق به آدمیان را ناسزا میدانم ولی فرض کنید کسی از فرط خلف وعده، بلکه رسما سخن کذب، شهره به دروغ باشد! اینجا دیگر دروغگو خواندن آن شخص، مصداق افترا نیست! موسم تبلیغات یعنی زمانی که میخواهند آدم خود را نفر اول مجریه کنند، چنان سوپروعده به مردم میدهند و نامزدشان را صاحباختیار معرفی میکنند که گاه تصور میکنیم نکند آچارکشی سیارات منظومهی شمسی نیز در شمار اختیارات رئیسجمهور باشد! اقلا در حد ترمیم سوراخهای لایهی اوزون میرویم! اینکه حالا صدروزه، اقتصاد را سامان دهند و ناظر بر نتایج مذاکرات موعود، ترک به دیوار تحریم بیندازند، پیشپاافتاده بهنظر میرسد! الغرض! ۶ سال پس از پاستورنشینی، بیشرفی و نفاق جماعت را بنگر که عوض عذرخواهی از مردم بابت صدها قول عملنشده، مدعی میشوند؛ “قوهی مجریه در قیاس با سایر نهادها، تنها ۲۰ درصد اختیار دارد”! گیرم سلمنا! اگر اختیارات رئیسجمهور اینقدر کم است، اولا آن وعدهها چه بود که به ملت دادید؟! جز دروغ؟! ثانیا اصلا چرا نامزد معرفی کردید؟! جز بیشرفی؟! و آیا مردم، مسخرهی شما هستند؟! البته رئیسجمهور در نظام ما، قدر کافی اختیار دارد که اقلا به تکالیف حوزهی کاری خودش برسد اما وای از آن روز که هم دوست داریم دولتمرد شویم، هم اپوزیسیون! به این نکته، بیعرضگی، تنبلی و اشرافیگری هم اگر اضافه شود که دیگر هیچ! وقیحانه هنوز هم #موشک را عامل تزلزل #برجام میدانند؛ بخوانید سپاه! و این در حالی است که شماری از افساداتیها مدعیاند؛ #سلیمانی و #ظریف را با هم میخواهند! اینگونه؟! واقعا اگر در دوستیشان با قاسم #صداقت دارند، چرا بر دهان این یاغیها نمیکوبند؟! نه! موشک، برجام را زمین نزد، بلکه تضمین دانستن امضای کری بود! و جملهی قصار “هر توافقی، بهتر از عدم توافق است”! تدبیر نداشتهیتان را بزنید، نه دسترنج حافظان مظلوم امنیت #ایران عزیز را! ولی بنازم سیاست زیرکانهی حاجقاسم را که حتی با این وجود، از کربلای ۵ به #کربلا رسیده و قهرمان منطقه شده و کابوس ابلیس! و پدرانه دستکی هم بر سرتان میکشد، از بس که اخلاق مالک دارد! دم #سیدعلی گرم با این سردارش! نتیجه بگیرم از متن: بیچاک، شرف شماست، نه دهان من! و لق، وجدان شماست، نه زبان حق! دین و ناموس و شرف و وجدانتان را به بدکسی، شوهر دادهاید؛ شیطان!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B1owxQCHqlL/?igshid=vimh5xeiu0zf
۱۰ سوپرتفاوت #روحانی و #رئیسی
حسین قدیانی: اگر چه ناظر بر کار قلیل و کارنامهی علیل روحانی، نیز شخصیت محکم #ابراهیم_رئیسی که بیتعارف به نقد بعضی مادحین خود که حد تعریف را نگه نمیدارند، مینشیند؛ اصلا و اساسا هر گونه قیاس روحانی با رئیسی در حکم اهانت آشکار به رئیس محترم و معزز قوهی قضائیه است اما با امید به بخشش الهی و همچنین گذشت مخاطب، در ادامه فهرستوار به تفاوتهای عمدهی رئیسی و روحانی اشاره میکنم.
▪️روحانی ۶ سال بعد از استقرار در دولت، تازه از کمبود اختیارات سخن میگوید لیکن رئیسی در همان ۶ ماه نخست ریاست بر دستگاه قضا، مسبب موجی از امید در دل مردم شده است.
▫️روحانی بنا به اعتراف بعضی طرفدارانش هرگز مبارزهی قاطعی با فساد در قوهی مجریه نداشته اما رئیسی مبارزه با فساد را مستند به ادلهی فراوان، یکی هم از زیرمجموعهی خودش یعنی دستگاه قضا آغاز کرده است.
▪️هر چقدر تنفر مردم از روحانی فزونی میگیرد ولی در عوض، رئیسی حتی میان کسانی که سال ۹۶ به او رأی ندادهاند نیز بهواسطهی کارهایش در همین بازهی زمانی محدود، محبوب شده است.
▫️روحانی کرار رأیدهندگان خود را از اعتمادی که به وی کردهاند، پشیمان کرده اما رئیسی حتی #دیوار و #دیوارکشی را هم که روزی علیه ایشان استفاده میشد، ناظر بر فاصلهگذاری میان مفسدین و بیتالمال به محاسن خود اضافه کرده است.
▪️روحانی با وجود تجربهی #برجام هنوز خواهان حل موهوم مشکلات مردم از طریق #مذاکره است، بلکه از امثال ترامپ و مکرون، صدقهای بگیرد لیکن رئیسی نان تدبیر خود را میخورد.
▫️روحانی با تقلب مسلم یعنی کپیکاری در پایاننامه به مدرکی رسیده اما احدی در رتبهی علمی جناب رئیسی نمیتواند شک کند.
▪️روحانی با وجود دفاع مکرر از نقش #زنان در #جامعه هرگز گزارشی از فعالیتهای اجتماعی و حتی علمی زنش مخابره نشده ولی همسر رئیسی از دانشگاهیان پرکار، با رزومه و دغدغهمند است.
▫️روحانی با وجود آن همه افه مبنی بر پرهیز از رفتار و گفتار امنیتی، هیچ وقت به ماجرای قتل مشکوک پسرش اشاره نکرده ولی هیچ نقطهی سیاهی در زندگی شخصی آقای رئیسی نمیتوان سراغ گرفت.
▪️روحانی روزی که به نفعش باشد، بد دیگر نهادها را میگوید و دگرروز حتی حاضر به بوسیدن دست سپاه هم میشود اما رئیسی عوض این حرکتهای زیگزاگی، با قدرت مشغول اجرای عدالت است و چنان مستحکم که گویی با خودش هم تعارف ندارد.
▫️روحانی امور قوهی مجریه، بهویژه #اقتصاد و #معیشت را لنگ عنایت غربیها کرده لیکن رئیسی انجام تکالیف خود در قوهی قضائیه را هرگز منوط به هیچ شرط و پیششرطی نکرده است.
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B1qLqjJHfl4/?igshid=nyqqc59l7p8b
#دروغ
حسین قدیانی:
▫️تنها نفع دیدار احتمالی #روحانی و #ترامپ این است که #شیخ_سرخه بالاخره یکی دروغگوتر از خودش را در این دنیا ملاقات میکند!
▪️آنچه در بالا خواندید، امروز صبح توسط یکی از دوستان برایم ارسال شد که من همینجا ضمن اعلام برائت از این جزجگرزده، اعلام میکنم که از اشکانیان به این طرف و بلکه به آن طرف، هیچ دولتمردی به صداقت #حسن_روحانی پیدا نشده و نخواهد هم شد!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B1qbThbHlGJ/?igshid=4w16fwb613kz
سلطان عکس
حسین قدیانی: پدیدهای است این #محمدرضا_کائینی برای خودش! مورخی که گمانم با #آدم و #حوا هم عکس داشته باشد! یک عکس ازش دیدهام در کنار هابیل با این شرح که؛ “فتو بای قابیل”! این روزها البته عزادار است؛ عزادار داریوش اما نه هخامنشی، که اسدزاده! و آنقدری با #داریوش_اسدزاده رفاقت داشت که واقعا جا دارد همین جا درگذشت این هنرمند عرصهی #تئاتر و #سینما را به محضرش تسلیت بگویم! اساسا دوستهای کائینی کمتر از ۸۰ سال ندارند! شاید راقم این سطور، تنها #دوست_صمیمی ۴۰ سالهی کائینی باشد! الباقی همه یا عالم و مرجع با یک وجب ریش سفید هستند یا مثل مرحوم اسدزاده، اهل صاف و صوف! بیخود نیست #پدیده میخوانم این یار تاریخپژوه را! مورخی با #روابط_عمومی بالا که هم در خانهی #احسان_نراقی رفت و آمد داشت، هم به سرای #سیمین_دانشور میرفت، هم دمخور بیت #هاشمی_شاهرودی بود و هم شفیقترین رفیق #مهدی_طالقانی است؛ تا حدی که هر وقت به کائینی زنگ میزنم، یا پیش آقازادهی با اصل و نسب #ابوذر_زمان است یا دارد میرود پیش او و یا دارد از پیش او برمیگردد! یارای اینم بود که در مدح اسدزاده، مرثیه بنویسم ولی بهتر دیدم #قلم را بچرخانم سمت حضرت کائینی که باری یک عکس دستهجمعی از خانوادهی #فروغ_فرخزاد (آخ که چقدر #رها بودن این #زن را دوست دارم و چقدر هنوز با اشعارش #اشک میریزم) را نشانش دادم و درآمد؛ “اولی دخترخالهی فروغ است، دومی دوستپسر ملوکالسلطنه، سومی خود فروغ، چهارمی فرنگیس و پنجمی هم عمهی مادری فروغ”! آخر لامصب! فک و فامیل #جلال و #طالقانی و #تختی و #مصدق و #کاشانی و بلکه هم #مدرس را هم که به همین خوبی میشناسی! نکند #سلطان_عکس باشی تو و عنقریب، رئیسی بیاید سراغت؟! این مختصر، تقدیم تو باد که همیشه کنارم بودهای؛ در سختیها، دلتنگیها! و همهی آن اوقاتی که اوقاتم #تلخ است! و از #تنهایی رنج میبرم! تو هم تنهایی! گول این پیردوستانت را نمیخورم، ولو با همهی معرفتشان! خوب میدانم خیلی وقتها آنقدر #تنها میشوی که زنگ میزنی و بنا میکنی دستانداختن ما؛ “خوب و خوشگل، حسین قدیانی!” زرشک! از آن همه زلف در ۸۸ فقط همین چند شوید مانده که با چه سرعتی دارند سپید میشوند! پیر شدیم رفت رفیق! نه! لازم نبود به ۱۰۰ برسیم! مایی که عوض شرف، عوض قلم، اعصابمان را فروختیم! مایی که سن دوستیمان، همین چندی پیش، به عدد ۲۰ رسید! یادت هست چقدر کفری شدی در آن مصاحبه، وقتی فرماندهی جنگ؛ رفسنجانی فهمید فرزند شهیدم ولی اصلا انگار نه انگار؟! گفتی؛ به شخمت هم نباشد! فقط امام و حضرت آقا را دریاب!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B1r0PFtnw_J/?igshid=28jjpnuemvee
آقای روحانی! با #کار عکس بینداز
#رسالت ۷ شهریور ۹۸
حسین قدیانی: میخواهم از مرسومات فاصله بگیرم و سئوال کنم؛ اصلا چه اشکالی دارد فلان دولتمرد ما ناظر بر منافع ملی در قاب مشترک با ترامپ بنشیند؟! اگر واقعا نفعی به ملت میرسد، کجای این سخن ایراد دارد: “اگر من بدانم در جلسهای با کسی ملاقات کنم، منافع ملی تأمین و کشور آبادتر میشود، دریغ نخواهم کرد”؟! مثلا فرض کنید #روحانی و #ترامپ با هم عکسی بیندازند و بعدش شاهد نیمچه تحول مثبتی باشیم؛ اشکالش چیست؟! الحمدلله بهتر شدن حال مردم، آنقدر برای جمهوری اسلامی و شخص رهبر انقلاب موضوعیت دارد که ایشان به این مردمان دیپلمات اذن مذاکره با آمریکا را دادند با این هدف که تحریمها لغو شود، ولو اینکه متأثر از شناختشان از دشمن، هیچ خوشبین به فرجام قصه نبودند! حالا آمدیم و منبعث از کاربلدی این مدعیان فهم زبان دنیا، تحریمها لغو شد! لذا خطوط قرمز انقلاب، آنقدرها هم سرخ نیست که رضایت به هیچ کوتاهآمدنی ندهد، بهویژه اگر نفعی به ملت برسد! البته بر این گمانم که رهبر حکیم ما کاملا به عهدشکنی دشمن واقف بودند و تنها ناظر بر “احترام به رأی اکثریت” و “اهتمام به رشد ملت” اجازه مشروط مذاکره با آمریکا را دادند! “اجازه مشروط” یعنی مذاکره با هدف لغو تحریمها، نه اینکه مذاکره کنیم که مذاکره کرده باشیم! آری! برجام عکس مشترک روحانی و اوباما بود که پشتش این یادگاری هم درج شد: “امضای کری تضمین است”! خب حالا! تحریمها هم آیا لغو شد؟! و نفعی هم آیا به ملت رسید؟! مسخره اینجاست که الساعه تمام حرف مشترک آمریکا و اروپا این است؛ بیایید دربارهی منطقه و موشکی گپ بزنیم تا ایران اجازه داشته باشد کمی نفت در بازه زمانی محدود بفروشد! و این در حالی است که هدف برجام، لغو همه تحریمها بود! چه دشمن فرض کرده دیپلماتهای ما را؟! و چه فرض کردهاند این دیپلماتها، ما را که رئیسشان روزی از عکس سخن میگوید و دگرروز برعکس! ۲۴ ساعت نگذشت که روحانی از بینیازی به عکس، سخن گفت و حتی پای ابراهیم بتشکن را نیز وسط کشید! با عکس اگر مشکلی حل میشد، کم در یک قاب نرفتند ظریف و کری! حرفم ولی اینها نیست! آقای روحانی! این همه تغییر موضع، چرا؟! روزی علیه موشکی تندتر از تند و روزی سخن از دستبوسی سپاه، چرا؟! و با وجود این همه تغییر، اعتبار به کدام سخن شما هست؟! ناسلامتی اسم دولتتان اعتدال است! و اعتدال هر تعریفی داشته باشد، قدرمسلم جمع افراط و تفریط نیست! احتیاج شما به #عکس با کار است، نه با امثال ترامپ! و آنچه کشور را آباد میکند، کار است؛ نه سخن آنهم این همه ضد و نقیض!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B1t3IbFnZ71/?igshid=m49uwu87bvgk
برادرانه با #علی_علیزاده
حسین قدیانی: اولبار نیست بروم پیج #علیز و از پستی خوشم نیاید! بار اولی که از متنی از متون این سالیان او بدم آمد، از قضا چیزکی بود که در مدح #حسین_قدیانی نوشته بود! متنی تند در حمایت از کارگران نوشته بودم که چندی بعد فهمیدم جهت درستی نداشته! شور متن، بیش از شعورش بود! القصه! به محض آنکه خودم از نشر آن متن نادم شدم، ناگهان دیدم علیز ضمن تعریف از آن نوشته، یک نیمچه حالی هم به ما داده؛ “با اینکه در جراید #اصولگرا مینویسد ولی محافظهکار نیست!” غرض آنکه هر چه علیز دربارهی #مقاومت دقیق و عمیق مینویسد، مطالبش دربارهی #عدالت غالبا شعاری است! آخر به #نظام چه، آزادی (مرخصی) #نجفی ناظر بر عفو اولیای دم استاد؟! عدالت یک چیز است و اینکه به همین بهانه، ادا دربیاوریم، چیزی دیگر! البته علیزاده را اهل #فیگور نمیدانم و مخاطبم در جملهی قبل، کسان دیگریاند اما نوع نگاه علیز به #عدل نیز بیشتر درشت است، تا درست! اصل سخن! اگر بر اساس نگاه غلط به عدالت، محق باشیم صاحبنگاه را #نفوذی بخوانیم، گمانم بشود گفت؛ اکثر ایرانیان نفوذیاند! راستش در این باره وضع خود مدعیان هم هیچ خوب نیست، آنجا که هنوز با احمدینژاد بیشتر حال میکنند تا آملی که با حکم رهبر انقلاب به ریاست مجمع، منصوب شده و در عصر حیات هاشمی، مهدی و فائزه را فرستاد اوین! جرم بزرگ صادق نداشتن شو است که محمود متبحر در آن است! اساسا ریشهی سخن کیلویی در حوزهی عدل، به احمدینژاد برمیگردد که متأسفانه حتی بین حزباللهیها هم نهادینه شده! بحث اینجاست؛ اگر ناداوری علامت نفوذ است، قطعا منتقدین ایراننشین حسود و عنود علیز، نفوذیترند تا او که ساکن #غرب است! یا اینکه میگویند؛ “علیزاده عامل #اختلاف است!” مضحک است! این تهمت را در حالی به علیز میزنند که اختلافافکنی خود جماعت، مکرر ما را بازندهی انتخابات کرده! شمایی که از فهم احکام آقا عاجزید، خوب است منشأ تفرق را در جهلتان بجویید، نه پیج علیزاده! جهل شما چنان مرکب است که علیز را حتی به خاطر متون خوبش هم میزنید! و چنان مقدس است که امروز خود را فدای فردای او کردهاید! و اما برادر عزیز! لابد شکی در دوستی من نداری! حرفم را بشنو! با این جماعت، درگیر نشو! قدرتی دارد جهلشان! #انقلاب که هیچ؛ از #خدا هم زدهات میکنند! پس بلاکشان کن تا مجبور به #بلاک خدا نشوی! نقدشان #تهمت است و مرامشان نیز! از نظر اینان، من هم بیعاقبتم! کار خود را بکن! و به مقاومت بپرداز! بیخیال این حزباللهینماهای بیکار و بیعار #حزب_الله را بچسب! نمیبینی دست #سیدحسن روی #ماشه است؟!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B1wob9OBJLS/?igshid=kofb4ukmrdwg
پاسدار پاسداران انقلاب کیست؟!
#جوان ۹ شهریور ۹۸
حسین قدیانی: تیمی را فرض کنید که در #دفاع عالی است اما در #حمله ضعیف! آیا مضحک نیست مهاجمان گلنزن این تیم که مرتب، فرصتها را هدر میدهند و هیچ اعتباری به وعدههایشان نیست، اینگونه وانمود کنند؛ “اگر گلر ما آن پنالتی را نمیگرفت و اگر دفاع ما آن تکل را نمیبست، ما میتوانستیم راحت، آن جلو #گل بزنیم”؟! اینجا آیا مربی نمیگوید؛ “دیوانههای زنجیرهای! اگر عملکرد خوب خط دفاعی ما نبود که با وجود شما مهاجمان گلنزن، رسما بدبخت شده بودیم”؟!
در عالم سیاست هم با جماعتی دور از شرف طرفیم که علت نقاط ضعف #دولت را در نقاط قوت #حکومت میجوید! این پدیده سراسر مغلطه را، هم در مناظرات دیدیم؛ هم بعدش تا الان! اخیرا یکی از یاغیهای سیاست نوشته: “وقتی موشکپرانی میکنند، میخواهید برجام به فرجام خوشی برسد؟!” طرفه حکایت اینجاست؛ وقتی تشکر مردم از فرزندان دلیر خود در سپاه را میبینند که چگونه با سامانههای ساخت ایران، موشک به قلب متجاوزان میزنند، عناصری از همین طیف افسادات، ناگهان مدعی موشک هم میشوند؛ “پدر معنوی ما بود که پدر موشکی بود و اولبار اذن این فتوحات را داد”! یا ادعای دروغشان مبنی بر آنکه #ظریف و #سلیمانی را با هم میخواهند! اینگونه قاسم را میخواهید که حتی مقصر گلنزنیهای خود را هم سپاه و دستاوردهایش میدانید؟! واقعا به موشکهای طهرانیمقدم چه ربطی دارد که آمریکا در برجام، بدعهدی کرد؟! و به فتوحات پاسداران انقلاب چه دخلی دارد که خود شما هم با روش درستی مذاکره نکردید؟! گلی که ظریف نزده، واقعا چه مربوط است به تکل درست مدافعان دروازهی وطن عزیزمان، جلوی پای کشتیهای ملکه؟! یعنی اگر سپاه، خلیج فارس را ول کند به امان شیاطین، مشکل گلزنی دیپلماتها حل میشود؟! و به پارهپورههای کاغذ برجام، چسب میخورد؟! خباثت جماعت، ببین چقدر است که برای کوبیدن سپاه و محصولاتش که برآمده از خون شهداست، چی را به چی ربط میدهند! خوب است آیا یکی هم از اینور بگوید؛ “اگر درست مذاکره میکردند، نهتنها از فشار تحریمها روی سپاه کم میشد، که حتی تعداد شهدای پاسدار در مصاف با تکفیریها هم کم میشد”؟! جالب آنکه کسی از اینور همچین ادعایی نمیکند که خیلی هم بیراه نیست اما بنازم وقاحت ناکثین را! نقدی کنم خود سپاه را! آیا معاونت حقوقی ندارید که شکایت کنید از این وقیحان؟! و گیرم سپاه، منش #مالک_اشتر دارد؛ مدعیالعموم کجاست؟! و شورایعالی امنیت ملی کجاست که به گواهی این همه دادگاه #قلم ما را مرتب میبیند اما این کجقلمان بیوجدان را نه؟!
#حسین_قدیانی
@gheteh26
https://www.instagram.com/p/B1y8gq3n5To/?igshid=z5d1mu8xg1e9
کجایی رجایی؟!
#رسالت ۹ شهریور ۹۸
حسین قدیانی: زیباست؛ نه؟! خنده همزمان جمهور و رئیسجمهور در دهه ۶۰ که دهه صدق و صفا بود و این همه فاصله نبود میان ابنای آدم! در تصویر، آنکه از همه به رئیسجمهور رجایی نزدیکتر است و کت سورمهای را با لباس آبی ست کرده، پدرم است! خبری هم از #ریش نیست! قابل توجه منورالفکرانی که توهم زدهاند ما نگاه رسمی به شهدا داریم، حال آنکه شهدا با هر تیپی و ظاهری، ریشهدار بودند و پای کار انقلاب و مکتب و نهضت و نظام و این مردم! جدا نشوم از شرح عکس! عجیب پدرم عاشق رجایی بود! رئیسجمهوری که دومی نداشت! ثانی نداشت! فیلم و فیگور و ادا و اطوار نداشت! و هرگز فکر نمیکرد چون خودش مردمی و سادهزیست است، پس الباقی دزدند! و فقط اوست که زبان مردم را میفهمد! چه ماهی #شهید شد رجایی؟! شهریور! و نیست که شهریور، آخرین ماه تابستان است، میتوان “ماه مسافرت” نامید شهریور را! اولا کمی از گرمای وحشتناک تیر و مرداد، کم میشود و ثانیا چیزی تا بازگشایی مدارس نمانده! پس چمدانها و کولهها عمدتا در #شهریور بسته میشود به قصد سفر! القصه! #بابااکبر اوایل شهریور ۶۰ دست من و خواهر و مادرم را گرفت و برد دهاتمان “کلنجین” که جایی است اطراف آبگرم #قزوین و از گردنه آوج میگذرد! همین که اما از رادیو خبر شهادت #رجایی و #باهنر را میشنود، جلدی برمیگردد تهران! خواهرم بچه بود و من که بچهتر هم بودم! بگو طفلی یک و نیم ساله! ما را سپرد به مادر و بیخیال خوشگذرانیهای سفر، گوله کرد سمت پایتخت تا حتما در مراسم تشییع پیکر رئیسجمهور مکتبی و نخستوزیرش شرکت کند! آنهم با ماشینها و راههای دهه شصتی که جادهها اغلب آسفالت نبودند و پیچاندن ناگهانی سفر که گیر و گور بیشتری هم داشت لابد! چه دیده بود اما بابااکبر از رجایی که واجب میدید بر خود حضور در آن مراسم باشکوه را؟! جز اخلاص؟ جز اخلاق؟ جز آنکه رجایی تا رئیسجمهور شد، قبل از هر چیزی گفت: “اگر میخواهید خدمتی به من کنید، به من گوشزد کنید که تو یک دورهگرد دستفروش بودی در بازار قزوین”؟! سلام و صلوات #خدا بر رجایی که رئیس قلبها و سینهها و دلهای جمهور بود! مردی که وقتی پیش مردم مینشست، تو نمیفهمیدی #رئیس کیست و #مرئوس کدام است! به #شهادت همین عکس! آقای روحانی! آن #عکس که دوای دردهای این #مردم است، این عکس است که رئیسجمهور، بیواسطه بنشیند کنار جمهور! و الا اگر قرار بود عکس با ترامپ، مشکلی حل کند، آن همه عکس ظریف با کری، حلال مشکلات میشد! رئیسجمهور اگر عامل به تکالیفش باشد، جمهور حتی سفرش را هم نیمهتمام ول میکند…
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B1y_ZkMne8w/?igshid=xjnkg0lsqu4y
شورشانه
حسین قدیانی: در آستانهی محرم میخواهم یادی از #امام کنم که الحق نور جبینش انشعابی از انوار #سیدالشهدا بود! عمری است که هر #یا_حسین خود را بدهکار روح خداییم! خمینی نبود، چه حاصل از اسلام اردوغانی ما؟! آری! ما نهتنها #خون_خدا بلکه #خدا را نیز مدیون پیر جمارانیم! و این #امام_بزرگوار_ما بود که به جهانیان آموخت؛ “عالم محضر خداست”! اغراق نیست اگر بنگارم؛ “السلام علیک یا اباعبدالله” مقدمهای دارد و آن “السلام علیک یا روحالله” است! که ما #محرم و #صفر را مدیون امامیم! و این خمینی بود که #حسین را و #شهادت را به ما آموخت! درود بر خمینی؛ در هر سینهای که میزنیم، در هر اشکی که میریزیم! درود بر خمینی؛ در هر نگاه ما به خامنهای! درود بر خمینی؛ در هر نفس شجاعانهی نصرالله! درود بر خمینی؛ در هر تپش قلب ضاحیهی جنوبی! درود بر خمینی؛ در هر شهید حزبالله! درود بر خمینی؛ در هر مقاومت انصارالله! درود بر خمینی؛ در هر رکعت نماز ادواردو آنیلی! درود بر خمینی؛ در هر قنوت روسفید شیخ زکزاکی! صدها درود بر خمینی! خمینی سرمهی خدا بر چشم همت بود! و تبسم خدا بر لب خرازی بود! و اگر نبود، باکریها میمردند! بگذار فاش بگویم؛ آنکه زبان آفتابگردان را به چمران آموخت، خمینی بود! و آنکه متوسلیان را بیعصا به راه انداخت، خمینی بود! و هنوز هم جان و جهان #سرباز_خمینی است! گفت: “ما همه سرباز توییم خمینی!” پای کلاس درس عزت تو، باید هم ابرمردی چون #سیدعلی بار بیاید که روز به روز، تو را شبیهتر میشود! تو حاجقاسم را تا کربلای ۵ بردی اما شاگرداول مکتب عاشوراییات به لطف و عنایت الهی، سلیمانی را تا خود #کربلا برد! و انشاءالله تا #قدس هم میبرد! خیالت تخت خمینی! خامنهای تا تو را به همهی آرزوهایت نرساند، ولکن گریبان شیطان نیست! بنگر که چه حکیمانه، هستههای مقاومت را به کوری چشم دشمن، در همه جای منطقه هدایت میکند! اغیار میخواستند او رهبر ایران نباشد ولی فیالحال عقیق یمن هم شده خامنهای! و چه دقیق، رهبریشان میکند! درود بر تو ای خمینی که از ۳۰ سال پیش، جانشین خود را میشناختی! و این روزهایش را میدیدی! و حتم داشتی که بینیاز به حمایت خواص سیاسی، آمال مهدوی تو را جلو میبرد، از بس که #حکیم است! و از بس که حکیم بودی! درود بر خمینی؛ در هر درود بر خامنهای! یا حسین! نسلها و عصرها آمدند و رفتند تا از تبار تو، رهبرانی در همان خط سرخ عاشورا، امام ما باشند! چه کرده خدا با خون تو که رمز ظهور #مهدی_فاطمه نیز نام بلند حسین است؟! هان ای محتشم! باز این چه شورش است؟! #شورش ندیدهای! فأصبر!
#حسین_قدیانی
@gheteh26
https://www.instagram.com/p/B1zV4NZn9Sg/?igshid=15k4ej4w3lsp8
چاپ پانزدهم #نه_ده با ویرایش جدید
حسین قدیانی: ماهی که گذشت، شبهای زیادی و بعضا تا صبح بیدار ماندم تا دستی به سر و روی اولین کتابم یعنی “نه ده” بکشم، بلکه در پانزدهمین چاپ با شمایلی جدید توسط ناشر محترم؛ #انتشارات_مرکز_اسناد_انقلاب_اسلامی منتشر شود. در این هفته، کتاب را با تغییراتی که دادهام، تقدیم برادر عزیزم #مهدی_رمضانی خواهم کرد. بخش بسیار کوچکی از تغییرات را در تصاویر مشاهده میکنید. به شهادت این همه نوشته در ماههای اخیر که بعضا به روزی بیش از ۳ متن هم میرسید، واقعا چکشکاری کتاب “نه ده” جز با زدن از ساعت خواب و استراحت، میسر نبود. فیالحال ۱۰ سال پس از ۸۸ #خداوند_منان را شکر میکنم که توفیق این کار انصافا سخت را به حقیر عنایت فرمود. ناگفته پیداست که چون مطالب کتاب، جملگی مندرجات مطبوعاتی من بوده که بنا به ذات کار روزنامهنگاری، وقت کافی برای ویرایش بهتر و حرفهایتر آن وجود نداشت، تغییراتی در کتاب، کاملا الزامی مینمود. حالا “نه ده” هم به حیث کمی و هم به لحاظ کیفی، کتابتر شده است! شماری از مطالب کتاب تا چاپ ۱۴ را که خیلی تناسبی با روح وقایع ۸۸ نداشت، کلا #حذف کردهام و الباقی را، هم پیراسته و هم آراستهام. در مقدمهی مطولی که برای چاپ ۱۵ #کتاب نوشتهام، شرح کاملی از چند و چون این پیراستن و ویراستن خواهد آمد. نیز تشریح نهایت بهت از این مهم که از هشتاد و اشک، حدود ۱۰ سال گذشت، بیآنکه از مدعیان تقلب، شاهد یک عذرخواهی ولو خشک و خالی باشیم! شگفتا! حضور جماعت را در انتخاباتهای متعدد بعد از ۸۸ دیدیم اما عذرشان از پیشگاه این مردم شریف را که حماسهای با ۴۰ میلیون رأی را رقم زدند، نه! در آیندهی نزدیک و با مدد از پروردگار، اخبار تکمیلی را به اطلاع شما مخاطبان همیشه همراه این #قلم خواهم رساند. بیشک حمایت شما همسنگران معزز از چاپ ۱۵ نخستین کتابم، مشوق راقم این سطور در راه پر از فراز و نشیب پیشرو میباشد. باشد که این جوهر، جز از #حق و جز برای حق ننویسد و قدردان گوهری باشد که #الله به آن #سوگند یاد کرده است؛ “نون و القلم و ما یسطرون”. پس منتظر پانزدهمین چاپ کتاب “نه ده” باشید که در بالای #سنگر_دیدهبانی جنگ نرم، به رشتهی تحریر درآمد و اینک ۱۰ سال بعد، رختی نو به تن کرده و همانطور که نوشتم، کتابتر شده. تهیهی این کتاب توسط شما دوستان ارجمند، مهر باطلی است بر این ایده که بصیرت تاریخ مصرف دارد! تا #فتنه ادامه دارد، قدرمسلم پادزهرش #بصیرت است! و “نه ده” تمام تلاش شبانهروز من بود در راه #صبر و #بصر که اینک در ویراستی جدید تقدیم میشود! یا علی!
#حسین_قدیانی
https://www.instagram.com/p/B11dirOneGF/?igshid=jzklpid8twye
دیپلمات بلندیهای جولان!
حسین قدیانی: #محمدجواد_ظریف با اختلاف، بچهننهترین دولتمرد ایران است! یعنی ضمن معذرت از معصومیت دختربچهها بابت این قیاس، معتقدم #وزیر_خارجه دقیقا اخلاق دختربچهها را دارد! فکر میکنم گاهی میرود پیش #حضرت_آقا و…
ظریف: آآآآآقاااااا!
حضرت آقا: بله!
ظریف: یه چیز به این #حسین_شریعتمداری نمیگین؟ باز در #کیهان منو نقد کرده!
الغرض! مدام ایشان مایه از حمایتهای صدالبته مشروط #رهبر_انقلاب یا #سردار_سلیمانی یا حتی #سیدحسن_نصرالله از خود میگذارد، عوض آنکه با بهره از نعمتی به نام قدرت تکلم، مایه از زبان خود بگذارد و برای منتقد، دلیل اقامه کند! جوری این اخلاق ظریف، نخنما شده که انگار آقا یا آن ۲ عزیز نازنین دیگر که اسم بردم، فقط از مستر “J. Z” تعریف کردهاند! واقعا خوب است نصیحت کنم همین جا ظریف را که اندکی متکی به خود باشد و این همه پشت بزرگان، مخفی نشود! وانگهی! واضح است که حمایتهای بزرگان از ظریف، بیشتر بر مدار درایت، مصلحت و حکمت بوده و الا خود ظریف هم میداند که هیچ کدام از این حمایتها برگرفته از اعماق دل یا مبتنی بر رضایت کامل نیست و بیشتر به منش بزرگوارانهی متأثر از اخلاق #مالک_اشتر خامنهای و ۲ سردار داخلی و خارجیاش برمیگردد! در اینجا باید از ظریف پرسید؛ “مگر نگاه رهبر معظم یا حاجقاسم یا نصرالله به عناصر انقلابی نظیر مدیرمسئول کیهان، منفی است یا تا کنون تعریفی از انقلابیهای پیر و جوان نکردهاند که حضرتعالی مکرر با حمایتهایی که از خودتان میشود، قائم با شک بازی میکنید؟!” طرفه حکایت اینجاست؛ اگر ظریف، انتصاب روحانی بوده اما شریعتمداری منصوب شخص خامنهای است لیکن ما هرگز ندیدهایم که حاجحسین آقا در جواب امثال همین ظریف، پشت حکم رهبر مخفی شود! اینجا کاملا متوجه عمق تفاوت اخلاق مردان با نقزنیها و بلکه جرزنیهای کودکانهی ظریف میشوید! یعنی این بچهننه از بس پشت حمایتها پنهان شده که طریق دفاع از خودش را کامل از یاد برده! آنچه اخیرا ظریف به طعنه از “انقلابیهای زیر کولرنشین” یاد کرد، جوری زمخت و البته خندهدار بود کأنه خودش دیپلمات مستقر در بلندیهای جولان است! و همیشهی خدا کت و شلوارش خاکآلود بیابان! آقای ظریف! خیلی اگر به قاسم و نصرالله ارادت داری، جواب شعار “نه غزه، نه لبنان” را بده که همکیشانت حتی الان هم سر میدهند! قدرمسلم صرفنظر از دوستیهای خالهخرسهی بعضیها با مقاومت، نصرالله و سلیمانی به خوبی بلدند چگونه آن به آن سایهی خود را بر سر اسرائیل غاصب، سنگینتر کنند! خودت باش آقای ظریف! بزرگ شدهای…
#حسین_قدیانی
سخنی با غربزدهها و صدالبته با ادبیات خودشان
حسین قدیانی: ناظر بر عمق استراتژیک رفاقت #محمدجواد_ظریف با آقایان #قاسم_سلیمانی و بهخصوص #سیدحسن_نصرالله از شما دوستان عزیز غربزده، عاجزانه تقاضا داریم ناظر بر ارسال پول مردم ایران به حزبالله لبنان، عوض آنکه یقهی ما را بگیرید، گریبان وزیرخارجهی دولت #حسن_روحانی را بچسبید! نیز متمنی است؛ زین پس شعار “نه غزه، نه لبنان” را نه جلوی ساختمان #کیهان که مقابل مقر #وزارت_خارجه سر دهید! یعنی چنان رابطهی ظریف و نصرالله بنا به اعتراف رئیس دستگاه دیپلماسی #دولت_اعتدال محکم و بلکه مستحکم است، این احتمال وجود دارد که پول مردم #ایران از کانال ظریف به جیب حزبالله #لبنان میرود!
پینوشت یک: قبل از نقد این متن، لطفا به عبارت “و صدالبته با ادبیات خودشان” که در #تیتر آمده، دقت کنید!
پینوشت دو: آقای ظریف! ناظر بر آن سخن معروف آقای روحانی، برایم سئوال شده که؛ “هزینهی رفاقت شما با #رهبر_عربی احیانا از جیب و بلکه از جان #مردم_ایران پرداخت نمیشود؟!”
پینوشت سه: اصلا #حضرت_آقا شما را از #امام_خمینی هم بیشتر دوست دارند! لطفا بیآنکه پشت بزرگان #مخفی شوید، جواب #سئوال بالا را بدهید!
پینوشت چهار: دخترعمهی همسایهی روبرویی خود ما چندی است مشکل قلبی پیدا کرده و خدایی پدر و مادرش راضی نیستند که #رفاقت شما و سیدحسن بخواهد بیش از این به دریچهی آئورت #پارمیدا فشار بیاورد! لطفا یه “دریچهی آئورت” رو بگذارین برای این #مردم بمونه! مرسی! بوس!
#حسین_قدیانی
به نام #کاوه
#جوان ۱۳ شهریور ۹۸
حسین قدیانی: چه تقارن زیبایی! سالروز شهادت قهرمان قله حاجعمران با نخستین روزهای #محرم همزمان شده! اضافه باید کرد به یاران سیدالشهدا، سردار تیپ ویژه شهدا را! شهادت در عملیات کربلای ۲ آنهم در آن قلل جلیلالقدر کردستان ادامه همان راهی بود که در کربلای معلی گشوده شد! بیچاره یزید که توهم زده بود #اباعبدالله جز همان ۷۲ تن یار دیگری ندارد! بیچاره مأمون که تصور میکرد با آوردن شمسالشموس به طوس، نسل خورشید میخشکد! بیچاره شاهک فراری که هرگز متوجه معنای “سربازان درون گهواره” نشد! و بیچاره صدام آمریکایی که آمده بود ریشه مقاومت را در ایران بخشکاند اما فکرش را هم نمیکرد که #حشدالشعبی انشعاب مبارکی از #بسیج ما باشد! یزید و مأمون و شاه و صدام، حساب همه جا را کرده بودند الا دست قدرت الهی که اگر اراده کند، قادر است کاوه را از صفحات افسانهای شاهنامه به اسطورهای عین واقعیت تبدیل کند! سلام و صلوات خدا بر سردار شهید #محمود_کاوه که اربعین پارسال، تصویر مقدسش را در خیمهای مجاور عمود ۴۰۰ دیدم ولی هیچ کجا هیچ خبری از عکس صدام نبود! دیگر #معجزه به چه میگویند؟! کاوه آنقدر بزرگ بود که ۳۳ سال پیش وقتی صدام خبر شهادتش را شنید، حتما به مستی خندهای سرداد که “این هم از کاوه!” لیکن خداوند منان، پاسداری از خون کدام شهید نکرده که قهرمان ما کاوه، دومیاش باشد؟! شهادت کاوه در کربلای ۲ استعاره از جاودانگی ۲ حیات است؛ حیات خون #حسین و حیات خاک حسین! خون هر شهیدی از جوشش خون حسین و محل شهادتش از تبلور کربلای حسین است! کجا اما متولد شد کاوه؟ مشهدالرضا! باز هم نقشه بکش مأمون بلکه دست و پای آفتاب را ببندی! به یمن قدوم علی بن موسی، خدا را ببین که چه اشعههای منوری در امتداد شمس ثامن کشیده؛ شاگردی که کاوه باشد و استادی که حضرت آقا! آن روزها شاه یا در کاخ سعدآباد بود یا در کاخ نیاوران اما بنگر عظمت خدا را که مساجدی چون امام حسن و کرامت برایش از هر کاخی بزرگتر است! کاوه متولد سال ۴۰ است و روح خدا چون سیم متصلی به آسمان داشت، نسل محمود را به رخ شاهی کشید که البته درک درستی از گهواره نداشت! خواه کاخ یزید باشد یا کاخ مأمون یا کاخ شاه یا کاخ صدام؛ خدا قادر است #خون_شهید را فوق تاریخ و مافوق طبیعت بنشاند! و دستاورد ولیفقیه یعنی محمود کاوه! دیروزها با خامنهای آشنا شوی، کاوه میشوی و امروزها حججی! و آن به آن سپاهیان این #سید_خراسانی به مسجدالاقصی نزدیکتر میشوند! به نظرتان عکس کاوه قهرمان را کدام دیوار قبةالصخره بزنیم، نتانیاهو از فردوسی عصبانیتر میشود؟!
#حسین_قدیانی
به معجزه میماند ماندن روضه
#رسالت ۱۴ شهریور ۹۸
حسین قدیانی: چندی پیش در نشستی صحبت کشیده شد به حجاب و خب همه هم شاکی اما یکی از دوستان عجب جملهای گفت؛ “با وجود این همه حمله به حجاب و هجمه به عفاف بهخصوص در این سالیان اخیر، همین که هنوز این همه خانم محجبه و عفیفه در کشور داریم که محکم پای اعتقاداتشان ایستادهاند، جای شکر دارد!” راستش اول اینطور به ذهنم رسید که این هم از آن جملات شعاری برای افزایش روحیه است و خیلی هم منطبق بر واقعیت نیست ولی کمی که بیشتر فکر کردم، واقعا دیدم این رفیق ما حرف حساب زده! خدایی جوری دشمن، حجاب و عفاف را هدف گرفته و از فضای مجازی هم در راه این هدف، بهره میبرد که گمان نمیکنم در طول تاریخ، مفهومی اینقدر مورد هجوم واقع شده باشد! همین شبها خوب است نگاهی به مساجد، حسینیهها و تکایا بیندازیم تا خیل بانوان معتقد به حجاب را ببینیم! مکرر از بدحجابی بلکه بیحجابی نوشتهایم اما آیا حواسمان به تحسین زنان و دخترانی هم بوده که صرفنظر از این همه شبههپراکنی در بحث حجاب، همچنان حجاب زینبی خود را حفظ کردهاند؟! از سویی سیل شبهه و از سویی پافشاری جانانه بر اعتقادات توسط خانمهای مدنظر، انصافا جای حمد هم دارد! نکته جالبتر اما اینجاست که حتی آن دسته از خانمهایی که هم دین و هم قانون، پوشششان را نمیپسندد، باز دل نرمی در قبال دیگر شعائر مذهبی دارند! چه در ماه رمضان و چه در همین ماه محرم، شواهد فراوانی وجود دارد از دلباختگی زنان و البته مردانی که به قولی خیلی ظاهرشان به پاسداشت خدا و خون خدا نمیخورد ولی دقت شود! زنی که حجابش تعریفی ندارد، نباید او را بیرون از خیمه کلیت دین تعریف کرد! البته بحث عامدان و معاندان جداست! من حالا میخواهم کمی تغییر بدهم جمله آن دوست را و بنویسم: “به معجزه میماند صرف ماندن محرم و صفر و روضه عاشورا و حماسه کربلا، با وجود این همه تخریب در این همه قرون و اعصار که اخیرا میبینیم حتی به غذای نذری هم حمله میکنند!” هر سال زودتر از محرم، بساط شک و شبهه پهن میشود ولی سپاس خدا را که نهتنها از عظمت عاشورا کم نشده که سالهایی است شکوه اربعین رسما دارد تنه به شکوه عاشورا میزند! پس معجزه به چه میگویند؟! تو گویی شمع روضه را خدا خود روشن کرده و خودش نیز حافظ مناسک ثارالله است! شاید قدر همه اقیانوسها تردیدافکنی شده که نور علی نور حسین در دلها خاموش شود اما هنوز هم تا محرم میشود، حکایت همان است که بود؛ “باز این چه شورش است که در خلق عالم است”! خدایا شکرت که اولپاسدار خون خدا تویی و دومی هم بلاشک حضرت زهرا…
#حسین_قدیانی
نامهی #حسین_قدیانی به #حسن_روحانی
جناب آقای روحانی!
قسم به خون #سیدالشهدا فردی چون من هرگز از فردی چون شما و شرکایتان آنهم نه بابت “رفتار مجرمانه” بلکه برای بیان #حق عذرخواهی نمیکند! قدرمسلم سخنان شما دربارهی #سپاه در ۲ مقطع قبل و بعد از #انتخابات هرگز نمایش صدق در سخن نبود! و معالاسف هنوز هم سخنانتان بسی متغیر است! در آخرین نمونه، هنوز ۲۴ ساعت نگذشت که حضرتعالی از موضع #عکس کوتاه آمدید! سئوال اینجاست؛ از چه چیزی باید عذر بخواهم؟! از بیان حقیقت؟! الغرض! این شکایت را و نیز این حکم را چون مدالی زرین بر گردن میآویزم و در محضر #خداوند به خود میبالم که دولت لیبرال شما با کارنامهای ضعیف و خفیف که مایهی آبروریزی جریان تَکراری حامی شما بوده، شاکی این #قلم است! شما زندان رفتن حسین قدیانی را شاید ببینید ولی هرگز حتی در عالم خواب هم شاهد عذرخواهی من از خودتان نخواهید بود! صدالبته به کرات نشان دادهام که هیچ وقت اهل قهرمانبازی نبودهام و به وقت ضرورت، فراری از #عذر و #عذرخواهی نبودهام اما من در دین امام احرار عالمم که سرش از بدن جدا شد ولی زیر بار #حرف_زور نرفت! به معاونت حقوقیتان این مهم را گوشزد کنید که حسین قدیانی آزادهتر از آن است که از حسن روحانی معذرت بخواهد! در نهایت، توصیه میکنم شما را به پرهیز از حاشیه و پرداختن به متن! یعنی به کار! کاش از زندان رفتن ما نانی برای این مردم عزیز و شریف، گرم میشد که خود داوطلبانه روانهی محبس میشدم! و اما همه میدانند که این چیزهای آمده در متن تجدیدنظرخواهی معاونت حقوقی نهاد ریاستجمهوری، بهانهای بیش نیست! هدف اصلی شرکای شما آن است که اینجانب، زبان را قفل کنم و از دردهای این ملت شهیدپرور ننویسم و یا ناظر بر ترسی موهوم، از مهر و محبت و عشقم به امین آمال و آلام مردم؛ خامنهای حکیم بکاهم اما حتم کنید که این آرزو را به گور خواهند برد شرکای شما! شجاعانه و بیهیچ هراسی از شما و شرکا هنوز هم معتقدم که دولتمرد یا دولتزنی که محیط زیست خدمت را اِشغال کند ولی برای مردم کار نکند، از آنجا که #بازیافت نمیشود، قطعا مقامی دون از آشغال دارد! در هر دولتی ولو دولت حزباللهی، این حکم صادق است! از چه برآشفتهاید؟! بارها شما دم از #رفراندوم زدهاید! کاش همین گزاره را به رفراندوم بگذارید و از آحاد ملت، نظرخواهی کنید که آیا سخن مرا قبول دارند یا نه! و هیچ واهمهای ندارم این نظرسنجی فقط در میان رأیدهندگان به شما انجام شود! و با وجود آنکه حکم اخیر را مصداق بیعدالتی میدانم لیکن در برابر #قانون سر تعظیم فرود میآورم! اما قانون، نه شما!
محضر ریاست محترم قوهی قضائیه
آقای #سیدابراهیم_رئیسی
با سلام
ناظر بر عملکرد بسیار بد آقای روحانی در مدیریت اجرایی کشور که حتی صدای مبلغین ایشان را هم درآورده و به انباشت مسائل و مصائب مردم انجامیده و نیز معطوف بر شکایتهای فراوان بالقوه از #حسن_روحانی بسیار لازم است “دادگاه ویژهی روحانی” تشکیل شود تا شاکیان ایشان اندک امیدی به استیفای حق و حقوق خود داشته باشند. معالاسف حسن روحانی، سلطان خلف وعده، سلطان نقض سخن، سلطان تقلب در مدرک علمی، سلطان تهمت، سلطان فرافکنی و اساسا سلطان بسیاری از موارد نکوهیده است! به این موارد دقت کنید!
▫️سوءبهره از خانوادهی معزز شهدای هستهای مبنی بر لغو بالمرهی همهی تحریمها
▪️و آنجا که توخالی بودن این وعده بر همگان روشن شد، گرفتن انگشت اتهام به سمت موشکهای سپاه و آن حرافیهای زشت ایام مناظرات
▫️و سپس عکس یادگاری با سران سپاه
▪️کوهی از اهانت به اصحاب نقد
▫️خانه داشتن بخش قابل توجهی از مفسدین اقتصادی در دولت و وزارتخانههایی از قبیل صمت که این آخری حتی داد امثال مسیح مهاجری را نیز درآورده
▪️استخدام وزرایی از قبیل آخوندی که خانهدار شدن بسیاری از مردم را به آرزویی دور و دراز بدل کرد
▫️با اتخاذ بدترین شیوه در مذاکره، زمینهسازی تمسخر نظام در ادبیات دشمن آمریکایی و اروپایی که گویی با کشوری کوچک و بیامکان و استعداد، طرفند
▪️تعداد بسیار زیاد کارگران و کارمندانی که در این ۶ سال کار خود از دست دادهاند
و از این موارد، فراوان است…
جناب آقای رئیسی!
فقط در یک نمونه؛ ایشان مستند به کدام دلیل، موشکهای ضامن امنیت را عامل عدم لغو تحریم میخواند؟! و اگر چنین است، پس چرا از بوسیدن دست جعفریها و سلامیها و سلیمانیها سخن میگوید؟! آیا اصلا سزاوار است بوسیدن دست کسانی که عشقشان به موشک و موشکپرانی، بهزعم روحانی، مسبب ابقای تحریمها بوده؟! و اگر سپاه، بیگناه است، آیا خون شهدایی چون طهرانیمقدم اینقدر بیارزش است که روحانی یک روز چنان کند با موشکی و دگرروز چنین؟! #مسخره کردهاند #مردم را؟! آقای روحانی با خود چندچند است؟!
جناب رئیسی!
دست روی کدام متهم و مجرم اقتصادی گذاشتهاید که یک پایش متصل به دولت یا یکی از وابستگان این دولت نبوده باشد؟! این مردم به روحانی #رأی ندادهاند که روزی حواله به صدقهی اوباما شوند و روزی دیگر امضای کری! و حالا هم مکرون و ترامپ! واضح است آقای روحانی، کشور را به امان خدا و شاید هم کدخدا ول کرده، لیکن شگفتا که از زمین و زمان هم شاکی است!
آقای رئیسی!
#جمهور از #رئیس_جمهور شکایت دارد! و شما رئیس عدلیهای!
#حسین_قدیانی
#خاطرات_هاشمی
حسین قدیانی: عفت از واشی (تنگه) تماس گرفت که اینجا از لتیان (سد) برای تفریح در #شب_هفتم_محرم مناسبتر است! روحانی (حسن) آمد و برگهای به دستم داد! برگه شامل تأثیر عکس با سران کشورهای جهان در حل مشکلات داخلی بود که در ادامه عینا میآید!
▪️عکس با (پرز) خاویر؛ حل مشکل صادرات خاویار، میگو و کوسهماهی
▫️عکس با (تلفات) یاسر؛ بدون هیچ خاصیتی
▪️عکس با بوش پدر؛ حل مشکل بازنشستههای کشوری و لشکری
▫️عکس با علمای (عامل) جبل؛ حل مشکلات پدافند غیرعامل
▪️عکس با (رحمانف) امامعلی؛ حل مشکلات عقیدتی و سیاسی
▫️عکس با برلوسکونی؛ حل مشکلات اخلاقی
تذکرات لازم را دادم! خیلی دوست دارد ادای مرا درآورد ولی حتی کاریکاتور من هم نیست! توهم زده #اعتدال تجمیع #افراط و #تفریط است! بارها علیه #چمران و #صیاد موضع گرفته که نشان از فاصلهاش با #شهادت دارد! من (اکبر) با وجود همهی اعوجاجاتی که دارم، در قیاس با روحانی (حسن) در حکم سلمان (فارسی) هستم! ظریف (J. Z) آمد و توقع داشت به حسین قدیانی که علیه او نقدی نوشته یک #چیز بگویم! متوقع بود که امام، آیتالله خامنهای، موسوی اردبیلی، آملیها؛ حسنزاده و جوادی، سیدحسن نصرالله، امام موسی صدر، فاضل لنکرانی، محمدعلی جناح، جواهر لعل نهرو، فرانتس بکنبائر و رشیدی یکینی علیه یانی (قد) موضع بگیرند و از مداری (شریعت) هم اعلام #برائت کنند! یک (گو) الن به او تقدیم کردم به پاس این همه دختربچگی! خجالت هم نمیکشد! روحانی (حسن) تماس گرفت که عکس با سران کشورها بیفایده است! یاد (پاپا) باربا افتادم! طهرانی (مقدم) آمد و گزارشی از پیشرفتهای موشکی ارائه داد! تذکر دادم که برد موشکها را تا جایی زیاد کند که اگر بعدها دنیا به موشک نیازی نداشت، شرمندهی جهانیان نشویم! خندید! با خندهاش یاد خندههای #شهید_خرازی افتادم! کلا بچههای سپاه اراده کنند، هیچ قدرتی نمیتواند مانعشان شود! احمد (حاج) تماس گرفت که #ظریف رفته پیش کوثری (آه از آن ساعتی) و از مداح #امام خواسته که #شب_تاسوعا وسط روضه، یک چیزی جلوی امام به شریعت (مداری) و قدیانی (حسین) بگوید! حاج (احمد) داشت از خنده، غش میکرد! تذکرات لازم را دادم! عفت از تنگه (واشی) تماس گرفت که برای (اسکی) جت، همان #لتیان بهتر است! شب برای پاسدارها کمی #روضه خواندم اما خیلی #گریه نکردند! مناسب برای روضه نیستم! قبل از خواب، کمی قرآن خواندم که مطابق معمول، آیاتی دربارهی موسی (حضرت) بود! از حیث راحتی در طرح بحث، احساس کردم که رابطهی حضرت موسی با خدا مثل رابطهی من با امام است! بغض کردم! و تذکرات لازم را دادم!
#حسین_قدیانی
حرف رو صاف بگو به فاطمه!
#رسالت ۱۷ شهریور ۹۸
حسین قدیانی: حاجمنصور یک زیارت عاشورا دارد گمانم برای فاطمیه سال ۶۴ یعنی ثلث آخر جنگ که به انتخاب من جانسوزترین، اشکیترین، عشقیترین و عرشیترین زیارت عاشورای منصور است! اصلا دیوانهکننده است! چنان بازی با دل آدم میکند که حد و حساب ندارد! مثلا جایی در خلال زیارت، این شعر پرمغز را از زبان #علمدار_کربلا خطاب به #حضرت_سیدالشهدا میخواند: “چو میوه داد فراوان درخت بشکند از بار، ثمر چو داد نهالم چه غم اگر که شکستم؛ دو دست من ثمرم بود پیش پای تو افتاد، خجل ز هدیه ناقابلم به پیش تو هستم”! این را حالا تصور کنید حاجمنصور دارد میخواند آنهم وسط دهه ۶۰ که کوچهها پر از “گلبرگ سرخ لالهها” بود! القصه! کمی بعد از خواندن این شعر، مداح خوشحنجره ما ناگهان بنا میکند به نجوا با بیبی دوعالم: “خانوم! دست همهمون رو بگیر! این آخرین حرفی است که میزنیم خانوم! این مملکت، صاحبش تویی! مسئول این مملکت علیالباطن، امام زمان پسر توست؛ علیالظاهرم باز پسر توست یعنی رهبر انقلاب! اگر این مملکت، بخوره زمین؛ حرفو صاف بگو به #فاطمه دیگه! اگر این مملکت، شکست بخوره، آبروی بچههای تو میره! ما مردم که طفیلی بچهسیدها هستیم! مگه اینطوری نیست؟ خانوم! خودت کمک کردی تا حالا! بقیهی این بار هم خودت به منزل برسون! الان بچههای ما تو جبههها ناله میزنن؛ فریاد اللهاکبرشون به گوشهای حقیقتبین میرسه خانوم! به آبروی عباست، امروز همهشون رو پیروز بگردان! همین امروز خبر مرگ صدام و دار و دستهاش رو به ما برسون! هر آنچه توطئه است، خنثی بگردان!” الغرض! سال ۶۴ هنوز به کربلای ۴ و کربلای ۵ هم نرسیده بودیم، چه رسد به خود کربلا! چنان درگیر جنگ و بلکه تهیه مقادیری سیمخاردار ناقابل بودیم که خطر شکست انقلاب و رفتن آبروی فرزندان بیبی دوعالم، واقعا امر بعیدی نبود اما کمکرسان اگر فاطمه سلامالله علیها باشد، خوب بلد است چگونه دعای بچهرزمندهها را بیندازد جلو، آنقدر که در نجف و کربلا، عکسی و اثری از صدام نباشد ولی خمینی و خامنهای فرمانده قلوب حشدالشعبی باشند! شاید آن روزهای پر از بیم سال ۶۴ کسی اگر ادعا میکرد که خانوم، کمتر از ۲ دهه بعد، دعای این بچهها را بدل به واقعیت میکند، خیلیها در آن شک میکردند ولی تا فاطمه، فاطمه است، ما را چه جای یأس؟! حالا کات! یکی دو روز پیش در صنف لباسفروشها، حاجمنصور وسط زیارت عاشورا ناگهان گفت: “خانوم جان! کاش از ما باشند کسانی که در قدس نماز بخوانند!” آری! زیارت فتح است #زیارت_عاشورا بهویژه اگر عطر #مادر بگیرد…
#حسین_قدیانی
#شب_تاسوعا
حسین قدیانی: حاجمنصور در زیارت عاشورای ۶۴ اینجور روضه میخواند: “عبد خالص و مطلقه برای حسین! هر چی بگه، گوش میده! یک یک همه رفتند! آتیش گرفت! اومد با ادب، سلام کرد! آقاجان! میشه حرفی بزنم؟ میخوام عرض کنم؛ این سینهام داره سنگینی میکنه! به قول ما حرف چی میشه معنیاش؟ یعنی دارم میترکم، داغون میشم! آقاجان! دیگه نمیتونم صدای این بچهها رو بشنوم! اجازه بده برم! تمام مقاتل نوشتن؛ اینقدر ابیعبدالله گریه کرد! فرمود؛ تو پشت و پناه منی! تو صاحب لوای منی! عباسم! انی سلم لمن سالمکم… به ابالفضل داری میگیا! این چند روزه میخوای مزد بگیریا! اونایی که مریض دارن! اونایی که گرفتارن! اونایی که گرهی کور به کارشون خورده! انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم… تو طبیب دل بیمار منی، سید و سرور و سالار منی؛ تن من شعلهور از آتش عشق، تو شفای تن تبدار منی؛ حسین جان! مهر سوزان! نظری کن به قمر، که به راه تو ز جان کرده گذر؛ مادرم گفته غلامت باشم، خادم درگه مامت باشم؛ من نوکر مادرتم! چقدر قشنگ عباس حرف زده! گفت در بستر اندوه پدر، بابام علی گفت که فدایی قیامت باشم؛ میذاری برم میدون جونم رو قربونت کنم؟ هان کاندر حرمت یاری نیست، از چه هنگام وفاداری نیست؛ کودکان از عطش افروختهاند، چشم امید به من دوختهاند؛ بس که گفتند عمو تشنهلبیم، به خدا قلب مرا سوختهاند؛ حسین جان! اجازه بده برم! دارم میمیرم از صدای العطش بچهها! ابالفضل… ابالفضل… صداش نمیزنی؟… آهشان تاب و توانم برده، دل سقای تو را آزرده؛ حسین جان! عاشقم عاشق دیوانه منم، گرد طفلان تو پروانه منم؛ آنکه صبرش ز جفاهای عدو، شده لبریز ز پیمانه منم؛ بر سر عشق تو پیمان بستم، که نهم بر سر راهت دستم”!
اگر شهادت عباس، کمر حسین را شکست لیکن وداع ابالفضل، دل آقا را شکست! که #عباس تمام هستی #حسین بود! و علمدار سپاهش! تا پیش از این، هر که اذن جهاد میگرفت، حسین دلش قرص به وجود عباس بود اما حالا چی؟ کیستی تو ای عباس که هر شاعری وقتی شک کرد نکند در فلان بیت، مقام تو را زیاد برده بالا، شباهنگام خواب #فاطمه را دید که مبادا حذف کنی بیتت را! درست گفتی! پسرم عباس همین است! و یا خواب سیدالشهدا را که حذف نکن جملهات را! و شک نکن که تمام امید من به عباس بود! جوری بزرگی یا عباس که انگار جز تو خاطرهای نداریم! و گویی تمام تاریخی! و اسباب امید قرون و اعصار! و مسبب مانایی زمین و آسمان! یادش به خیر! چقدر دعوا میکردیم در بچگی که در دسته کداممان پرچم تو را برداریم؛ از بس پرچمت بالا بود! به جان امالبنین راست میگویم…
#حسین_قدیانی
#روز_تاسوعا
حسین قدیانی:
برای من نهم محرم مناسکی دارد که نوشیدن این #شراب_ناب از شمار آن است…
ما: صل علی محمد، بوی خمینی آمد؛ صل علی محمد، بوی خمینی آمد؛ صل علی محمد، بوی خمینی آمد…
آقا: خیلی متشکر! بفرمایید، بفرمایید
ما: صلی علی محمد، بوی خمینی آمد…
آقا: خیلی متشکر! بفرمایید
ما: ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند؛ ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند…
آقا: خیلی متشکر! خیلی ممنون! خداوند شما رو حفظ کند! بفرمایید، بفرمایید
ما: ما اهل #کوفه نیستیم، #علی تنها بماند؛ ما اهل… حزب فقط… تنها بماند… حزب علی… ای رهبر آزاده! آمادهایم آماده؛ ای رهبر آزاده! آمادهایم آماده؛ ای رهبر آزاده! آمادهایم آماده…
آقا: خواهش میکنم بفرمایید
ما: ای رهبر آزاده! آمادهایم آماده؛ ای رهبر…
آقا: خیلی متشکر و ممنون! خواهش میکنم بفرمایید
ما: حسین حسین شعار ماست، شهادت افتخار ماست؛ حسین حسین شعار ماست، شهادت افتخار ماست؛ حسین حسین شعار ماست، شهادت افتخار ماست… مرگ بر ضد ولایت فقیه؛ مرگ بر ضد ولایت فقیه؛ مرگ بر ضد ولایت فقیه… خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست؛ خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست؛ خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست؛ خونی که در رگ ماست… دست خدا بر سر ماست، خامنهای رهبر ماست؛ دست خدا بر سر ماست، خامنهای…
آقا: خواهش میکنم بفرمایید، چون بعضی از خواهران و برادران در زیر آفتاب هستند! بفرمایید، بفرمایید
ما: (حالا که اینجوری گفتین، حالاحالاها نمیفرماییم!) حزب فقط حزب علی، رهبر فقط سیدعلی؛ حزب فقط حزب علی، رهبر فقط سیدعلی؛ حزب فقط حزب علی…
آقا: خیلی متشکر! بفرمایید، بفرمایید
ما: ابالفضل علمدار! خامنهای نگهدار؛ ابالفضل علمدار! خامنهای نگهدار؛ ابالفضل علمدار! خامنهای نگهدار؛ ابالفضل علمدار! خامنهای نگهدار؛ ابالفضل علمدار! خامنهای نگهدار؛ ابالفضل علمدار! خامنهای نگهدار؛ ابالفضل علمدار! خامنهای نگهدار…
آقا: خیلی ممنون! خواهش میکنم بفرمایید زودتر خطبهها رو شروع کنیم
ما: (وقت هست حالا! نگران نباشین!) این همه لشکر آمده، به عشق رهبر آمده؛ این همه لشکر آمده، به عشق رهبر آمده؛ این همه لشکر آمده، به عشق رهبر آمده؛ این همه لشکر آمده، به عشق رهبر آمده؛ این همه لشکر آمده، به عشق رهبر…
آقا: السلام علیکم
ما: (بله خب اما این سینه داره آتیش میگیره! فعلا کار داریم!) وای اگر خامنهای حکم جهادم دهد؛ ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد؛ وای اگر خامنهای حکم جهادم دهد؛ ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد؛ وای اگر…
آقا: السلام علیکم و رحمةالله!
#حسین_قدیانی
قصهی ظهر تاسوعا
قدرتِ ساقی
حسین قدیانی: نهم محرم هنوز بساط #خورشید روی گنبد امامزاده علیاکبر چیذر پهن بود که ناگهان چشمم به جمال ۲ جانبازی روشن شد که در آموختن فوت و فن #قلم به این حقیر، سعی فراوان داشتند؛ قدرتالله رحمانی و بهروز ساقی از قدمای خوشنام مکتب #کیهان که بیشتر عمرشان روی #ویلچر مقدس #ایثار گذشته است! این هم لطف #خدا بود که در روز متعلق به قمر بنیهاشم، در میان آن جمعیت باشکوه #ساقی و #رحمانی را ببینم! جانبازانی که با الگوگیری از #سقای_دشت_کربلا دل به امام خود سپردند و در راه محبوب، از بذل جان خود نهراسیدند! آقای رحمانی مثل همیشه، سخن را با مزاح شروع کرد؛ “به به! چه #زندان خوش آب و هوایی! سقف هم که ندارد، راحت میتوانی نفس بکشی!” آقای ساقی اما درآمد؛ “ما همه زندانی مهر و محبت علمدار کربلاییم!” و بعد هر ۲ از حکم حبس ۶ ماهه پرسیدند و اینکه بگویم ماجرا به کجا کشیده شده! گفتم: “چون حکم، حکم #دادگاه_تجدیدنظر بوده و قطعی، به حیث اداری فقط چند ساعت تا حکم جلبم فاصله است، لذا تنها راه اعتراض به حکم، از طریق اعادهی دادرسی است که کارهای مقدماتیاش را کردهام!” رحمانی پرسید: “تقاضای تجدیدنظر در حکم اولیه را تو داده بودی؟” جواب دادم: “با اینکه همان حکم اولیهی ۶ ماه حبس تعلیقی هم به استناد سخن چند وکیلی که همان ایام طرف مشورتم بودند، عجیب و غریب بود ولی ناظر بر آن “تعلیق” هیچ اعتراضی نکردم و البته فکرش را هم نمیکردم که #دولت به آن حکم اولیه قناعت نکند! جالب آنکه همان ایام بسیاری از رفقا بهخصوص #رضا_شکیبایی از من خواستند که متقاضی تجدیدنظر باشم و کاش به حرفشان گوش داده بودم! واقعا تصور نمیکردم معاونت حقوقی نهاد ریاستجمهوری تا این حد از ما بغض داشته باشد که حتی به محکومیت ۶ ماه حبس تعلیقی هم رضایت ندهد!” رحمانی پرسید: “فقط بحث مولاوردی بود؟” پاسخ دادم: “نه! در همان حکم اولیه، به #حسن_روحانی هم اشاره کرده بودند، با آنکه من در متن مورد بحث، اصلا به رئیس قوهی مجریه، هیچ اشارهی مستقیمی نکرده بودم و فقط از تضاد سخن نامزدی نوشته بودم که قبل و بعد انتخابات، دربارهی سپاه به ۲ شکل کاملا متفاوت، حرف زده!” ساقی خندهکنان گفت: “حکایت آن ضربالمثل که “تو فحش را بینداز زمین، صاحبش برمیدارد!” اینجا معاونت حقوقی ریاستجمهوری به #روحانی اهانت کرده، نه تو!” گفتم: “از قضا چند وکیلی که این روزها قصهی ما را فهمیدهاند، دقیقا همین را میگویند و دیگر اینکه حکم تجدیدنظر، کاملا مشکوک و محل بحث فراوان است، هر چند حکم اولی هم خیلی تند بود!” رحمانی گفت: “دولت با تقاضای تجدیدنظر در حکم ابتدایی که در همان هم با تندی غیر منصفانهای #محکوم شده بودی، جوری به ضرر خودش و آبرو و حیثیتش و به نفع تو و آبرو و حیثیتت عمل کرد که جا دارد متنی بنویسی و از روحانی تشکر کنی!” گفتم: “اصل و اساس نوشتههایم همیشه بر دفاع از #حق و پاسداری از #مظلوم استوار بوده و اگر چه تمردی از حکم نداریم ولی راه اعتراض قانونی را با جدیت دنبال میکنم تا شاهد چشم و گوشبستهی ظلم در حق خودم هم نباشم! لذا دنبال قهرمانبازی یا رفتن دلبخواهی به زندان نیستم، بلکه اتفاقا تمام تلاشم را میکنم که حقم را بگیرم! مکرر از #حق و #حقوق آحاد #مردم نوشتهام و حالا که دولت، گیر اینجوری و بگو بدتر از سهپیچ به ما داده، روا نیست ظلمپذیر باشم!”
این از این! و اما خیلی نگذشت که نوبت به سخنران جوان مراسم رسید و بعد هم مداحی حاجمحمود! تجربهای عالی بود سینهزدن برای حضرت ابالفضل کنار ۲ جانباز جبهه و جنگ! اواسط سینهزنی، حاجمحمود طبق معمول از آن خیل عظیم عشاق عباس خواست که از جا برخیزند و برای علمدار جانباز #کربلا ایستاده سینه بزنند! من اما همین که بلند شدم، چشمم افتاد به ساقی و رحمانی که خب! نمیتوانستند از ویلچر بلند شوند و روی پا بایستند! به دلم خطور کرد که همهی این ایستادنها و بلکه همهی این ایستادگیها را مدیون جانبازانی هستیم که نخاع قطعشدهیشان، مسبب حرکت ما شد! روزگار جنگ اگر امثال رحمانی و ساقی، الگو از #سقای_دشت_کربلا نمیگرفتند و به درجهی رفیع جانبازی نائل نمیآمدند، الان ما همه نشستگانی گنگ بودیم که هیچ توان #ایستادن و #ایستادگی نداشتیم! بگذار اینطور بنویسم؛ همهی آن جمعیت باشکوه، تکیه به ویلچر ساقی و رحمانی داده بودند اما ساقیها و رحمانیها را بنگر که خود تکیهگاهی جز جانباز یومالعیار #عاشورا ندارند! چه اشکی میریخت ساقی برای سقا! و چه سینهای میزد رحمانی برای عباس! گفت: “رفعالله رایتالعباس!”
#روز_تاسوعا
#حسین_قدیانی
#سحر را سلبریتیها آتش زدند!
حسین قدیانی: در حالی شاهد آخرین نمونه از لاشخوری سلبریتیها این بار به بهانهی خودسوزی #دختر_آبی هستیم که به نظر میرسد قوهی قضا نقشی بیشتر از یک تماشاچی ندارد! شگفتا! قاضی همین قوه، راقم این سطور را به جرم حرفی #حق فراخور حال ابن برجامهها با حکمی در حد ۶ ماه حبس قطعی مواجه میکند ولی غالبا کاری به #اینستاگرام سلبریتیها ندارد! تو گویی عدد فالوئرها وقتی مرز یک میلیون را رد کند، طرف دیگر آزاد است برای هر کذبی! القصه! دختری عشق استادیوم که ذیل سیاسیبازی سلبریتیهای همنقش با افسادات، توهم زده بود تیلهبازی کاریکاتورهای #رونالدو و #مسی دیدن دارد، با ممانعت مأمور نیروی انتظامی، از فیض مشاهدهی پر و پاچهی همبازیهای بانومینا و فرناز محروم میشود! کات! این القاب، اهدایی خود تیفوسیهای #آبی و #قرمز است، نه جوهر این قلم! ادامهی قصه را بخوانیم؛ دختر که بعدها به نقل از پدرش معلوم میشود اختلال روحی داشته و حتی تا خودکشی هم پیش رفته، شروع میکند فحاشی به مأمور در حال خدمت! همین باعث شکایت از دختر میشود! اما در حالی که هنوز مراحل رسیدگی به این پرونده تکمیل نشده و طبعا حکمی نیز صادر نشده، ناگهان خبر #خودسوزی این دختر منتشر میشود و اینطور توسط بعضی سلبریتیها وانمود میشود که خودسوزی سحر در اعتراض به حکم ۶ ماه حبس بوده! حکمی که اصلا وجود خارجی نداشته! چند روز بعد هم سحر به علت شدت جراحت میمیرد! سئوال اینجاست؛ میان #خودسوزی_سحر و سوءاستفادهی وقیحانهی سلبریتیها از او، آیا هیچ ارتباطی وجود ندارد؟! الغرض! سلبریتیهایی که بیشتر درگیر بازی کثیف #سیاست هستند تا فوتبال و سینما، در شرایطی این روزها دایهی مهربانتر از مادر برای نسوان جامعه شدهاند که همین چند ماه پیش، زنی را که توسط یک اصلاحطلب به قتل رسیده بود، نهفقط پرستو، که حتی فاحشه هم خواندند! قدرمسلم اگر یک دوم خردادی، طرف حساب سحر بود، الان او هم عوض قهرمان، بدکاره خوانده میشد! به جد معتقدم که بیشرفی، شغل مشترک سلبریتیها و اصلاحاتچیهاست، آنجا که حتی با زنان و دختران مرده هم کاسبی میکنند! این جماعت، جوری هوس #استادیوم را در شماری از دختران، دامن زدهاند که انگار انگشت نصرتی در ماتحت شیث برای #پسران چقدر آموزنده است که حالا غصهی ندیدن این صحنهها را #دختران بخورند! نه! #نظام با استادیوم رفتن دختران، مشکل ذاتی ندارد، چه اینکه کم هم به تماشای بسکتبال و والیبال مردان نمینشینند! بحث سر آلودگی #فوتبال به سیاسیپورهاست! لاشخورهایی که به سحر، بهتر از توپ، لگد میزنند!
#حسین_قدیانی
از #دختر_آبی تا #دختر_زیرآبی
حسین قدیانی: جریان افسادات با مدد از سلبریتیها اسباب خودسوزی سحر را فراهم کرد تا شبنم، زیرآبی برود! آری! فلانی و بهمانی را به فرزندان دیگر نعمتزاده اضافه کنید! آقا و خانوم سلبریتی! تو بیش از آنکه موافق رفتن زنان به استادیوم باشی، عروسک خیمهشببازی حجاریان و تاجزادهای! اگر خیلی مردمی هستی، زبان سیاستبازان در دهان شما چه میکند؟! یک بار با همین حاشیهسازیها #شیخ_کذاب را در پاچهی ملت فرو کردید، بس نبود؟! واقعا همان به که #فوتبال و #سینما را بچسبید و الا کیست که نداند محصول سیاستورزیتان، بیش از استادیوم، میل بردن مردم به #فنا دارد؟! آیندهی سحر آن وقتی سوخت که شما شرفتان را به #سیاست فروختید و با سوءاستفاده از محبوبیت خود، مبلغ و مشوق نامزدی شدید که اینک جرئت نمیکنید حتی اسمش را ببرید، از ترس فحاشی هوادارانتان! بگذار در شأن خودتان با شما سخن بگویم! آن میدان که شما بنا دارید بیش از این، این مردم را؛ اعم از #زن و #مرد به آنجا بکشانید، نامش #استادیوم نیست! #گا است! قدرمسلم شما اگر دلسوز #دختر_ایرانی و #زن_ایرانی بودید، هرگز #میترا_استاد را #فاحشه و #مهدورالدم نمیخواندید! امروز هم اگر شاکی سحر، یکی مثل #محمدعلی_نجفی بود، حتما عوض #قهرمان به #بدکاره تبدیلش میکردید! بهراستی آخر و عاقبت چند سحر باید آتش بگیرد تا شما سلبریتیها بیخیال سیاستبازی شوید؟! آهای! عالمی در این شهر پیدا نمیشود خطبهی طلاق سلبریتیها از افسادطلبان را بخواند؟! یعنی چند سحر باید بسوزند؟! آقای رئیسی! به قضات قوهی قضائیه بگو؛ آنکه #دروغ گفت و #تهمت زد، حسین قدیانی نبود! سلبریتیها بودند که در کذبی آشکار “۶ ماه حبس” مرا بریدند و دوختند برای سحر! و دختر نگونبخت را با پر و بال دادن به این حکم موهوم که اصلا وجود خارجی نداشت، به وادی #خودسوزی کشاندند! کاش حالا که دارید مفسدین اقتصادی را محاکمه میکنید، غافل از محاکمهی دروغپردازان نشوید! دروغپردازانی که بیشتر خواهان آزادی شبنم نعمتزاده هستند تا استادیوم آزادی رفتن سحر خدایاری! ندیدید چگونه سحر را با نشر اکاذیب مجبور به خودسوزی کردند تا شبنمهای بیرون از بند، برای ساخت و پاخت و بریز و بپاش حاشیهی امن داشته باشند؟! شگفتا! یکیشان و فقط یکیشان، این چند وقت به ملاقات سحر نرفت لیکن چه عکسهای توپی انداختند با نامزد بنفش! بنفش… #آبی و #قرمز را که با هم جمع کنی، میشود #بنفش اما خودمانیم! چه گندی زدند به رنگ بنفش! خانم افشار! اف بر تو که یک دستت بوی “خون سحر” میدهد، یک دستت بوی “شیر خشک”!
#حسین_قدیانی
#دست_خدا
حسین قدیانی: ۳۰ سال پیش بود؛ خامنهای جوان بنا به وصیت امام و رأی خبرگان جایگزین خمینی پیر شده بود که پیر خرابات همهی خوبیها بود! ما صرفنظر از موارد بالا، حتم داشتیم که امر امامت و ولایت، دست همان خدایی است که حتی علی بن حسین علیهالسلام را نیز قادر است از دل طوفان خونین کربلا به سلامت بیرون آورد! لذا درستترین شعار ممکن را سر دادیم: “دست خدا بر سر ماست؛ خامنهای رهبر ماست!” دشمن اما به ریش این شعار میخندید! بهزعم دشمن، سیدعلی فاقد حکمت روحالله بود که هرگز نمیتوانست برف سال ۶۸ تهران را ببیند! حق داشت البته دشمن! خمینی آنقدر بزرگ بود که تصور انقلاب اسلامی بدون او و تصور جمهوری اسلامی بدون او هیچ ممکن نبود! حتی ما نیز با همهی حتمیاتمان نگران بودیم! نگران فردا و فرداها! یعنی چه خواهد شد؟! خدا اما قلوب اهل ایمان را پر از سکینه کرد! همان که در قرآن گفته؛ “انزل السکینه”! و سپس “لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم”! تماشا کنید عکس بالا را! این هم شاهکار خدایی که زمین و آسمان، تنها بخشی از جنودش محسوب میشود! ۳۰ سال پیش دشمن توهم زده بود رهبری خامنهای در ایران، عمر کوتاهی دارد ولی این روزها را بنگر که همهی احرار و نامآوران منطقه، خامنهای را امام خود میدانند و به قول انصارالله، بیعت با او را بیعت با #علی و به قول نصرالله، بیعت با او را بیعت با #حسین میخوانند! اینکه دیگر شعار بسیجیان پایگاه مقداد نیست که منتقد داشته باشد! چه کنیم ما، وقتی نگاه دوستان فراملیتی حاجقاسم به حضرت آقا نیز عینا همان نگاه سلیمانی است؟! ۳۰ سال پیش دشمن به ایران بدون سیدعلی فکر میکرد و ۲۰ سال پیش به خاورمیانهی بدون خامنهای اما خدا را بنگر که در بیت رهبری تا احرار و نامآوران همهی عالم را به بیعت با قمر نیاورد، گویی مقدمات ظهور شمس را کامل نکرده! و بلاشک این همه از جوشش خون حسین است! و از خطابههای پیامبر عاشورا؛ زینب! یزید توهم زده بود کار نسل علی را ساخته لیکن خدا حتی یک قطره از خون سیدالشهدا را نیز هدر نداد! یک قطرهاش شد خمینی! یک قطرهاش شد خامنهای! و حضرت منتقم که دیگر خود حسین است! رهبری که زیاد #رمان میخواند و میخوانَد، اینک خود به قطورترین رمان معاصر بدل شده است! حالاحالاها باید خامنهای را بخوانند سران کاخ سفید! یکی پس از دیگری! اگر خمینی، شیربچههایش را تا کربلای ۵ جلوتر نبرد اما خامنهای تحقق آرزوی پیر جماران شد و نهتنها قاسم که همهی ما را راهی کربلا کرد! و #کربلا همان معبر #قدس است که امام گفته بود! نه! آمریکا و اسرائیل حریف این #سید نمیشوند…
#حسین_قدیانی
#یا_زینب
حسین قدیانی: یا زینب! زین پس فرمانده تویی! امیر قافله تویی! رهبر آدم و آدمیت تویی! و شیعه با افتخار، تمام زمام خود را دست شیرزنی سپرده که جز زیبایی هیچ نمیبیند! یا زینب! به شهادت تو، ما تنها قومی هستیم که زنی را به پیامبری قبول کردهایم! زنی بالاتر از مردانگی! و قویتر از شرف! و محکمتر از غرور! و بلندتر از سرو! و روشنتر از خورشید! و نورانیتر از ماه! و مطمئنتر از نوح! و بتشکنتر از ابراهیم! و قویتر از موسی! و آسمانیتر از عیسی! زنی از تبار #محمد که سلام و صلوات خدا بر او باد! یا زینب! زین پس زعامت تاریخ با توست! و ما همه گوشبهفرمان اوامرت! تو عین حسینی! خود حسن! حیدری در قامت یک زن! فاطمهی ثانی! یا زینب! آن میاندار نوحهی مؤذنزاده که وسط “زینب زینب” مدام عیع میکشید؛ تو رهبرش بودی! و کوثری که میخواند؛ “آه از آن ساعتی”؛ تو امامش بودی! و خمینی؛ تو ولیامرش بودی! و خامنهای؛ تو سالار لشکرش هستی! والله فرماندهی مطلق کل قوایی! امیر روحالله! ولی سیدعلی! سلطان احرار عالم! حنجرهی حاجمنصور را تو عرشی کردهای! و به محتشم، تو آموختی؛ “باز این چه شورش است” را! و حاجقاسم را تو تا کربلا بردی! تمام قدمهای اربعینی جابر، نوکری برای تو بود! و ما نیز خادم درگاه مقدس تو هستیم! و مؤمنان به آیینی که آوردی؛ خون حسین! خون برادر! به به! چه پیامبری! و چه پیامی! و آورندهی چه معجزهای! اعجاز خون! یا زینب! زبان سرخ ما ریشه در لسان ظلمناپذیر تو دارد که به ما آموختی هرگز فریب شیوخ مقدسنما را نخوریم، ولو آنکه رنگینترین ریش ممکن را داشته باشند! احمقها نمیدانند پیامبر ما تویی! و نشناختهاند که قلم ما روزیخور زبان کیست! فدای زبانت! قربان خطبههایت! ای جانم به نمازشبی که نشسته خواندی ولی هرگز در کاخ یزید، از قامت چون سروت کوتاه نیامدی! و پوکاندی، منفجر کردی، سوزاندی، خراب کردی، له کردی و کُشتی برای همیشه روحانیهای عاری از صداقت را! و قضات بیشرف تاریخ را که وقیحانه، حکم قتل حسین را امضا کردند! یا زینب! اعجاز تو دمیدن جان مجدد بود در کالبد ۶ ماههای به نام علیاصغر! و اینک به یمن وجودت، کل هستی کنگرهی نوزاد رباب است! یا زینب! شهادت میدهیم به پیامبری تو و اگر ندهیم، از دین محمد، خارجیم! تو شرط مسلمانی هر مسلمانی! و بی تو، هیچ امامی را نمیتوان قبول داشت! فدای اشکهای امشب آقا برای عمهجانش که تو باشی! که شما باشی! فخر شیعه! یک زن! یک شیرزن! یک شیرزن که زبان زلالش، کارکرد #ذوالفقار پدر دارد! منزل به منزل، هر کجا بروی، امام کائناتی! و ما غلامانت…
#حسین_قدیانی
#حسین_قدیانی در #زندان_اوین
بعد از معلمی و ریاستجمهوری، هیچ شغلی شریفتر از لاشخوری نیست، بهویژه اگر لاشخورش سلبریتی باشد!
به گزارش #میزان حسین قدیانی که دقایقی پیش به #زندان_اوین رفته بود، با استقبال شدید زندانیان مواجه شد! شدت استقبال از قدیانی به حدی بود که ۲ تن از زندانبانان به ملکوت اعلی پیوستند اما از سرنوشت ۵ تن دیگر از زندانیان هیچ خبری در دست نیست!
بنا بر این گزارش، قدیانی در ابتدای سخنانش تصریح کرد: “دختران و زنان جامعه بستگی دارد چگونه بمیرند و اگر بانویی توسط یک اصلاحطلب به قتل رسید، قطعا آن قتل، غیرعمد بوده!” ایشان #میترا_استاد را زن خوبی ندانست و در ادامه خاطرنشان کرد: “چون #آیسان_احتشامی سلبریتیها را لو داد که عکسهایش را به جای #سحر_خدایاری کار کردهاند، قطعا سرور استقلالیهای اهل دوزخ است!” وی بیان داشت: “سحر مادام که نفعی برای جریان اصلاحات داشته باشد، خوب است و الا اگر پدرش بخواهد اکاذیب سلبریتیها را بر ملا کند، خاک بر سر همچین پدری!” این ذلیلمرده که بیاعصاب بهنظر میرسید، گفت: “این درست که ۶ ماه حبس، خبر کذب سلبریتیها در جهت کشاندن سحر به #خودسوزی بوده اما چرا کسی به #مفسدین_اقتصادی گیر نمیدهد؟!”
قدیانی در بخش دیگری از سخنان خود #حسن_روحانی را سرور #حسن_عباسی خواند و ادامه داد: “زمانی که روحانی در انگلیس مشغول تحصیل بود، عباسی داشت در شلمچه میجنگید! کار از این بدتر؟!” این فعال حوزهی زندانها افزود: “حضرت عباسی اگر عباسی #مؤمن است، پس بیرون زندان هم طبق آن حدیث معروف باید برایش در حکم زندان باشد! و دقیقا #وزیر_اطلاعات قصد داشت که صحه بر ایمان عباسی بگذارد!” معظمله گفت: “اگر عباسی رئیس مرکز دکترینال بدون مرز است، دکترینال روحانی حتی از دکترینال عباسی هم بهتر است، مگر آنکه عکسش ثابت شود!” ایشان کمال انقطاع روحانی از دنیا را از کمال انقطاع عباسی، بهتر دانست و بیان داشت: “آیا روحانی کاری کرده که مردم به این ۴۵ تومن هیچ نیازی نداشته باشند یا عباسی؟!”
قدیانی آنگاه به سئوالات زندانیان پاسخ داد! وی در پاسخ به پرسش #محمدعلی_نجفی که “آیا با من در یک بند هستی؟!” جواب داد: “بله اما خدایی همین امروز حمام رفتهام!” ایشان در پاسخ به سئوال کسی که خود را یوزارسیف اوین معرفی کرده بود، گفت: “اگر تو یوسف زندان اوینی، من هم ماکسمیلیانوس غار علیصدرم!”
بر اساس همین گزارش، پیش از سخنان حسین قدیانی، حسن عباسی در سخنان کوتاهی که بیش از ۲ ساعت طول کشید، از وزیر اطلاعات خواست که با زندانی کردن #سعید_قاسمی بر ایمان این پیشکسوت جبهه و جنگ نیز صحه بگذارد!
دومین روز حضور #قدیانی در #اوین
ظهر امروز، صدها نفر از زندانیان زندانهای رجاییشهر و قزلحصار با حضور در تالار ابومازن زندان اوین ضمن سردادن شعارهایی نظیر “دولتمرد چاغاله، آشغالتر از آشغاله”، “قدیانی خیلی چالاکه، سید اهل بلاکه”، “این همه دربند آمده، به عشق قَدقَد آمده” و “رگی که در خون ماست، مال حسین جون ماست” با آرمانهای #حسین_قدیانی تجدید میثاق کردند!
به گزارش نامیزان، قدیانی در ابتدای سخنان مهم خود با حمله به #آیسان_احتشامی از زندانیان پرسید: “در کجای قرآن آمده که #دختر_آبی حق دارد علیه سوءاستفادهی سلبریتیها از تصاویرش، افشاگری کند؟!” در این لحظه، یکی از زندانیان که احتمالا نفوذی سپاه در اوین بود، اینگونه جواب قدیانی را داد؛ “در کجای مفاتیحالجنان آمده که تو میتوانی این حرفها را بزنی؟!” که قدیانی از نجفی خواست؛ در اسرع وقت، یک حمام با این بیشعور برود! وی در ادامهی بیاناتش افزود: “این درست که سلبریتیها در موضوع حکم ۶ ماه حبس برای #سحر_خدایاری دروغ گفتند ولی فرض کنید روزی بیاید که هیچ کس #دروغ نگوید! آیا بدون دروغ، ارزش سخن صادقانه روشن میشود؟!” ایشان در جمعبندی این بخش از اظهارات خود، بیان داشت: “همهی راستگویانی مثل #حسن_روحانی بدهکار دروغگویانی مثل #حسن_عباسی هستند، مگر وقتی که تقیه لازم شود!”
قدیانی که نمیخواست نامش فاش شود، در بخش دوم سخنان خود، خطاب به #علیرضا_پناهیان گفت: “شاید شماری از نمایندگان مجلس با قید ۲ فوریت بخواهند #گوسفند باشند! شما چه کارهای که این وکلا را به آدم شدن دعوت میکنی؟!” معظمله که کاملا بهم ریخته بود، خاطر نشان کرد: “در کجای سورهی بقره آمده که آرای نمایندگان باید شفاف باشد؟!” ایشان #پناهیان را مهدورالدم خواند و از #روحانی خواست؛ با شکایت از پناهیان، زمینهی قتل غیرعمد پناهیان در حمام اوین را توسط #نجفی فراهم کند! وی افزود: “وقتی نمایندگان داشتند در جهت حل مشکلات معیشتی مردم، با موگرینی #عکس_سلفی میانداختند، پناهیان اصلا کجا بود که حالا برای ما شاخ شده؟!” این جزجگرزده بیان داشت: “از بهترین اعمال دههی دوم محرم که بسیار هم سفارش شده، تقطیع سخنان پناهیان است و اگر تقطیعکننده بگردد و یک عکس خشن از پناهیان در اینستاگرامش بگذارد، بهشت را برای این الدنگ، ضمانت میکنم و اگر نشد، جهنم!”
قدیانی در پایان، روضهخوانی روحانی در هیأت دولت را بهترین روضه خواند و مدعی شد؛ “اگر کلینتون در آمریکا رأی میآورد و عبدالله هم نمیمرد، روحانی میتوانست چنان رونقی به اقتصاد بدهد که مردم به این ۴۵ تومن، هیچ احتیاجی نداشته باشند ولی حیف!”
#علیرضا_پناهیان
حسین قدیانی: پناهیان خیلی بد هست! روز تاسوعا در سد لتیان بوده هست! پناهیان از بستن و حتی باز کردن دهان منتقد به خدا پناه نبرده است! من، کوکبخانوم، کبری، خانوادهی آقای هاشمی، عفت، فائزه و فاطی، پناهیان را دوست نداریم! پناهیان چیزی از دو فوریت نمیداند! پناهیان افراطی هست! تند هست! فقط کمی، آنهم خیلی کم، از علمالهدی بهتر هست! پناهیان به نمایندگان مجلس توهین کرده است! پناهیان لایق حکم ۶ ماه حبس هست! اهانت پناهیان به دولت، اظهر من الشمس هست! پناهیان خواهان ثروتاندوزی شده است! پناهیان از سرمایه و سرمایهدار دفاع کرده است! پناهیان امروز صبح در جلوی درب خانهاش اقلا ۷۶ نفر را کشته است! اسناد همکاری پناهیان و هیتلر در کتابی با عنوان “پناه میبرم به خدا از دست پناهیان” منتشر شده است! این کتاب به چاپ پانصدم رسیده است! نقش عامدانهی پناهیان در قتل غیرعمد میترا استاد توسط محمدعلی نجفی کاملا مشخص هست! آدم اگر در چهرهی پناهیان ظاهر میشد، شیطان حتی راضی به سخن با خدا نمیشد، ولی اگر حضرت آدم را مثل حسن روحانی گریم میکردند، شیطان را نمیدیدیم الا آنکه هنوز هم در سجده بوده هست! ویلای حسن روحانی در ولنجک، به جان استراو جک، متعلق به پدرخانم پناهیان است! پناهیان بنزی دارد که هنوز در کارخانهی مرسدس بنز تولید نشده اما دارد! دیدم که میگم! اگر سخنان پناهیان در مسجد دانشگاه تهران نبود، هیلاری کلینتون حتما ترامپ را شکست میداد! چوب منبر پناهیان در هیأت دانشگاه هنر، از همان درختی است که با آن میز رئیسجمهور آمریکا در اتاق بیضی را درست کردهاند! پسرخالهی عمهی مادری پناهیان در روستایشان اسبی دارد که یک شب در میان گاو میشود! و هنگام کسوف، شتر میشود! پناهیان از بس در نوجوانی بچهی تخسی بود که هیچ وقت مبصر کلاس نمیشد! BBC فاش کرد؛ نقش پناهیان در قتل هابیل! کی از همه بدتره؛ پناهیان! کی باعث شد در کربلای ۴ شکست بخوریم؛ پناهیان! ادمین توئیتر محسن رضایی کیه؛ پناهیان! کی عرفات را دچار تلفات کرد؛ پناهیان! کی علی عبدالله صالح را کشت؛ پناهیان! کی روی موشکهای طهرانیمقدم، شعار نوشت؛ پناهیان! کی رمضان را کشت؛ پناهیان! کی ماه صفر را سنگین کرد؛ پناهیان! برادر کی مفسد اقتصادیه؛ پناهیان! دختر کی وقتی بیکار شد، تاجر شد؛ پناهیان! چه کسی علیه مصدق، کودتا کرد؛ پناهیان! زنگنه کیه؛ پناهیان! چه کسی خبر فوت امام را خواند؛ پناهیان! چه کسی با کلی تأخیر به تذکرات مکرر #خمینی مبنی بر لیاقت خامنهای برای رهبری، اشاره کرد؛ هاشمی! خدایی این دیگه خیلی ضایع بود بگم پناهیان!
#حسین_قدیانی
چند قطره #قلم پای دفتر
حسین قدیانی: عصر سیدعلی شبیه عصر امام علی هست و نیست! هست؛ چرا که آقا هم درست مثل ابوتراب، اولین وارث بنیانگذار است و طبعا کار علی سختتر از رسولالله و کار سیدعلی سختتر از روحالله! چرا که ناکثین، قاسطین و مارقین، امروز هم مثل صدر اسلام، ولی را نشانه رفتهاند! چه این نزاع تکراری به جمل، صفین و نهروان منجر بشود یا نه، شکی در عداوت دنیاپرست، دشمن دانا و دوست نادان با سیدعلی نیست! و نیست؛ چرا که نیمهی خرداد ۶۸ همان فرزانهای رهبر شد که پیر جماران میخواست! چرا که ملت بهتر از ملت صدر اسلام ما هرگز اجازه نداد باز هم حق مسلم ولی خورده شود! چرا که بینیاز به فراخوان خامنهای، حماسهی ۲۳ تیر در اوج تابستان خلق شد و یومالله ۹ دی در اوج زمستان! این در حالی است که علی، شکوهها داشت از مردمکان گرمای صیف و سرمای شتا! چرا که قاسم، نهتنها از موضع کربلای ۵ عقبنشینی نکرد، بلکه اینک در میانهی راه کربلا به قدس، سایهی تن شهیدش، روی دوش اسرائیل سنگینی میکند! چرا که رهبر ایران، رهبر تمام منطقه است! و این همه مقدمهای بود برای اصل سخنم! خامنهای با چنین اقتداری، حتما مشاوران امین و مباشران قابل تحسینی دارد! بزرگانی چون حجازی، محمدی، مقدم و… خوب و دقیق و عمیق از رهبر انقلاب، اطاعت میکنند و صحیح و صریح به ایشان مشورت میدهند که خامنهای این همه مقتدر است؛ آنهم با وجود ناکث و قاسط و مارق! عزیزانی که برشمردم، انتخاب و انتصاب حضرت آقا هستند از دیروزها! دقت شود! همانی که قاسم را گذاشته جلو، حجازی و محمدی را پیش خودش نگه داشته! در مهرهچینی شطرنج بزرگان شک نکنید! یکی مثل حسین محمدی، حتی از خامنهای هم پایینتر مینشیند! پایینتر از فلسطین جنوبی! موفقیت جوانان انقلابی در عرصههای مختلف هنری میسر نبود، الا از کانال همین یار دیرین فرهنگی آقا! باید هم دشمن، بیت را بزند! اما از یاد نبریم منحرفینی که به بهانههای ظاهرا معقول، دفتر را زدند، به کتاب هم رسیدند! و به رهبر انقلاب هم رسیدند! نامههای جوانانهی اخیر، البته #تلخ بود ولی در بطنش یک #شهادت داشت! اینکه حزباللهیها علیرغم آنچه شایع است، هرگز با چشم کور، اطاعت از کسی نمیکنند! ولی خب! چشم بینا باید منصف ببیند! و ببیند که امثال محمدی، صدای ولایت هستند، نه باند قدرت! اگر در خیمهی امامت، سخن سیدعلی را حتی دورترین آبادیهای مقاومت هم میشنوند، این یعنی باندهای صدای سیدعلی حتی از باندهای حسینیه هم تنظیمتر است! دشمن فریب حریت ولو هیجانی ما را نخورد! کاغذان این دفتریم ما! و جَلد جِلد زیبایش…
#حسین_قدیانی
مظلومیت ولایت؟!
حسین قدیانی: ناظر بر واکنشهای متن قبل، این مطلب را صریحتر مینویسم! مکرر به دوستان گفتهام که اصلا چیزی به نام مظلومیت رهبر در کتم نمیرود، از بس که اقتدار ایشان فزون است! جز این، برجستهترین صفت آقا را حکمت میدانم! تا انسان حکیم نباشد، قادر نخواهد بود از ۲۰ سال پیش، ثمرهی امروز ایستادن پای مقاومت را ببیند! یا پیشبینی این روزهای توافق از سالها پیش! پس فتنه و انحراف صدها اکبر و محمد و محمود و حسن را خامنهای حریف است لیکن اگر کسی مصر بر مظلومیت حضرت آقا باشد، آنوقت خواهم گفت که مظلومیت آقا نه متأثر از آمریکا و اسرائیل و افراد فوقالذکر، بلکه ناشی از ناشیگری مدعیانی است که فیالمثل بهار ۹۲ با تکلیفگرایی منهای رصد نتیجه، چنان باند تفرقی درست کردند که ناگهان روحانی در این کشور بشود رئیسجمهور! آری! باند این است که بگوییم: “عمرا روحانی رئیسجمهور شود؛ پس گور پدر نتیجه، بچسب تکلیف را!” اساسا لجاجت و اصرار بر اشتباه، آدمی را از عذرخواهی منع میکند! من اگر متن نادرستی دربارهی مرحوم شاهرودی نوشتم، شهامت ابراز ندامت بعدش را هم داشتم ولی شگفتا! بالای خاکریز اول مقاومت، نصرالله این پیام را میدهد که “خامنهای، حسین زمان است و ما ایشان را در نبرد با آمریکا و اسرائیل، تنها نمیگذاریم” اما اینجا ما خواسته یا ناخواسته تردید در انتخاب قدیمیترین، نزدیکترین و اصلیترین یاران همچنان وفادار بزرگان میکنیم که صدالبته حساب کاملا مجزایی از انتصابهای دیگر دارد! مغلطه ممنوع! حتی خمینی را هم میتوان نقد کرد ولی حتی نقد نادرست روحانی هم مذموم است! متهم کردن لایهی اول امناء ولایت به باندگرایی، نه انتقاد، بلکه حرفی زشت است با نتیجهای بسیار زشتتر! خندهدار است؛ رفقا پی به باند بردهاند و آقایی که عمر درازی است از نزدیک با صالحترین یارانش مجالست دارد، نه! دوستان محترم! تخریب بیت، آنهم تخریب این امنا، نقشهی شوم دشمن برای زدن شخص ولی امر است و الا باب کدام نقد، بسته است؟! اما منی که مطلع از خیلی چیزها نیستم، روا نیست بر مدار ۴ تا تحلیل کور، همان را ببافم که دشمن میپسندد! آنی یاد آرید بدن بیسر حججی شهید را و از خدا بترسید! قطعا سیدعلی بسی بهتر از من و شما، اولین حلقهی یاران قدیمی خود را میشناسد! اینان متفاوت با نصبهای گذرا، و بعضا از قبل رهبری، امین و انیس آقا بودهاند! نکند من و شما عماریم و اینان اغیار؟! جایی هم اگر توفیقی داشتید که حتما داشتید، آیا جز از کانال حمایت همین امنا بوده؟! کاش شهامت عذرخواهی هم در ما بود که بالاترین شهامتهاست!
#حسین_قدیانی
#همشهری
ارگان شهرداری یا ساواک دولت؟!
حسین قدیانی:
همشهری امروز ۲۳ شهریور ۹۸ در گزارش مفصلی علیه #علیرضا_پناهیان وقاحت را به اوج رسانده و نوشته: “دولت میتواند در محاکم قضایی مدعی نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی توسط او شود”!
این در حالی است که این روزنامه، همیشه از منادیان #آزادی_بیان و #انتقاد بوده، اما چو قافیه به تنگ آمده، اینگونه به جفنگ آمده، تا حدی که آدمی تصور میکند نکند قلمالدولههای همشهرینشین، نقش ساواک را برای دولت، بازی میکنند؟!
سئوال اینجاست؛ مگر #پناهیان جز طلب شفافیت آرای مجلسنشینان چه گفته که همشهری از #حسن_روحانی میخواهد او را نیز با شکایت روانهی محکمه و احیانا #زندان کند؟!
واضح است؛ اگر به یک نمایندهی مجلس دروغگو، دروغگو بگوییم یا یک دولتمرد یا دولتزن عاری از شرف را فاقد شرافت بخوانیم، آئینگی کردهایم، نه اهانت!
گویا از نظر همشهری، سخن کذب (مثل همین حکم موهومی که برای #سحر_خدایاری ساختند) هیچ مشکلی ندارد ولی اگر دروغپراکنان را دروغگو بخوانیم، بیادبی کردهایم! و یا اگر متقاضی #شفافیت باشیم، به جرم دروغ(!) و هتاکی(!) مستوجب عذاب شیخ سرخه هستیم!
کاش همشهری این اقل از شرافت را داشت که عوض این بچهبازیها، خواهان محاکمهی دروغگویان واقعی؛ افرادی چون #مهناز_افشار و #علی_مطهری میشد که قطعا به ثواب و صواب نزدیکتر بود!
#حسین_قدیانی
جواب جلیلی
حسین قدیانی: اگر چه کشدادن مباحث اخیر را آنهم ناظر بر نامههای ناتمام و بغضآلود وحید جلیلی که به زهرخند دشمن انجامیده، هیچ به صلاح نمیدانم لیکن اقلا بر خود فرض قطعی میدانم دفاع از استادی را که قبل از سیاست، درسآموز اخلاق به این حقیر و صدالبته به جماعت فراوان دیگری بوده است. مکرر گفتهام حتی منهای مباحث سیاسی نیز محمدحسین صفارهرندی برایم یک انسان شریف و معلم محترم است که هم وقت تشویق این قلم و هم موسم تنبیه، معیاری جز #خدا نداشته. الغرض! نامهی مطول جلیلی دربارهی هرندی نامدللتر از آن است که نیاز به جواب مصداقی داشته باشد و بهزعم من، وجیزهی درازاندردراز راقم آن سطور پر از قصور، تنها قابل قیاس با اباطیل غالبا ۵۰۰۰ کلمهای جریان افسادات علیه برادر او؛ سعید جلیلی در عصر سکانداری مذاکرات هستهای است! طبعا اندازهی احترام متن وحید جلیلی علیه صفار به همان میزان حرمت هجویات چندم خردادیها علیه سعید جلیلی است؛ یکی از یکی بیقدرتر! وحید جلیلی البته ساعاتی پیش از ناله علیه هرندی، خود را قدر کافی به دفتر و کتاب و بیت و مصرع شناساند؛ آنجا که در اقدامی مضحک، شکایت امین مؤمن و یار همچنان وفادار حضرت آقا؛ آقای حسین محمدی را به رئیس ستاد امر به معروف برد! این هم گونهی نادری از عماریسم است که بصیرت عمار موردنظر حتی از بصیرت علی هم بزند بالا! ظاهرا چیزی را وحید جلیلی از دور کشف کرده که حضرت آقا از نزدیک از کشف آن عاجزند! رهبری که حکمت فوقالعادهاش حتی پای مقتدی صدر را نیز به بیت رهبری کشانده؛ شگفتا! اینک باید جبههی تلمذ به میز و صندلی مکتبک وحیدخان بساید! که او حجازی و محمدی را شناخته و آقا نه! آری! عصر آخرالزمان است و عمار ما نهتنها از محمدی یا صفار، که حتی از خود علی هم بالاتر زده! جلوی جماعت و تیفوسیهای متوهم و بیادبشان را اگر نگیریم، پسفردا ادعا خواهند کرد؛ خمینی، خامنهای را تنها به شرط وحید جلیلی واجد لیاقت رهبری میدانست! به اسم نقد، رسما تهمت باندبازی به امناء تراز اول آقا میزنند و در حالی دم از اصلاح ساختار صدا و سیما میزنند که نفس امارهی خودشان بیش از تلویزیون محتاج اصلاح است! این همان نفس سرکشی است که سال ۹۲ آنقدر تکلیف را منهای نتیجه دید که ناگهان دستراستیترین روحانی ممکن در این کشور بشود رئیسجمهور! بله! خدمتی که برادران جلیلی به ناراستترین حلقهی راست کردند، جای ثبت در تاریخ دارد! و بامزه اینکه آقاوحید قصهی ما نالان از نفوذ راستیها در تلویزیون است! کل دولت را نمیگویند که با سیاستورزی غلطشان تقدیم راست کردند! بدتر از سیاستورزی جماعت اما اخلاقی است که ندارند! اخلاق صفر و صدی! صفار کلا بد است؛ ولو در قامت وزیر ارشاد دولت محمود همچنان محبوب قومشان! محمدی کلا بد است؛ ولو آنکه بیش از ربع قرن با نظر خود آقا، مشاور، مباشر و معاونش بوده! “بد” که چه عرض کنم؛ هرندی مصر در ضدیت با ولایت، وزارت میکرده و حاجحسین هم با تشکیل باند ایضا! واقعا کاش میشد این متن را ننوشت اما امان از خودعمارپنداری رفقا که چند ماه مانده به انتخابات، عوض نقد دولت برآمده از تَکرار اصلاحات و نیز جهالت خودشان، همه و همه را ول کرده و خواهان مناظره با هرندی یا محمدی شدهاند! آنهم در خلال نامه به رئیس ستاد نهی از منکر! حالا میفهمید چرا رهبر معظم، سالها پیش، آفت بصیرت را غرور خواندند؟! غرور، جاهطلبی بیجا میآورد، تا آن حد که خود را فهیمتر از رهبر حکیم بدانی! ما کیستیم و اینان کیستند؟! ما به شکایت این دولت، در دو قدمی اوین؛ اینان هم با این المشنگهی روی مخ، مشغول تغذیهی بیبیسی! و آنقدر نفهم که غافل از خط تخریب بیت توسط دشمن و هر ۲ جریان فتنه و انحراف، اینگونه پاس گل به اجنبی میدهند! ما با وجود آن شاهکار نود و دویی آقاسعید و برادر محترمش که گویا متولی مطلق جبههی فرهنگی انقلاب است، هرگز نگاه صفر و صدی نداشتیم! خود حقیر کرارا از سعید جلیلی مذاکرات دفاع کرده و میکند و کرارا از خدمات وحید جلیلی راه و عمار دفاع کرده و میکند اما بگذار بگویم که به جرم رأی به قالیباف، در حالی به حقیر تهمت قلمفروشی زدند که باقر را اولبار بعد از اتمام مسئولیتش در شهرداری تهران دیدم! اتفاقا تکلیفگرا من بودم که ۸۸ قالیباف را زدم اما ۹۲ عوض نگاه به قبیله، صحنه را دیدم و اولین نفری بودم که خطر رأیآوری روحانی را فریاد زدم! هست هنوز آن متن در وبلاگم! جماعتی که این روزها شجاعت نقد که چه عرض کنم؛ تخریب اولیاران آقا را به رخ ما میکشند، همانهایی بودند که ۹۲ سر ۲ متن کاملا متواضعانه و بلکه خاضعانه خطاب به “مطهری زمان” همه جا شایعه کردند که قدیانی به مصباح اهانت کرده! حال آنکه رهبر معظم، چندی بعد از انتخابات ۹۲ بهوضوح فرمودند؛ “تکلیف و نتیجه را باید با هم دید”! پس اولا حساب نقد مؤدبانه و اهانت گستاخانه جداست! ثانیا حساب بزرگانی چون حجازی و محمدی و مقدم با دیگر انتخابها و انتصابهای آقا سواست! دوستانی که امروز پز شهامت به ما میدهند و وقیحانه پاچهخوارمان میخوانند، همانهایی هستند که اگر ۲ خط به نقد خطبهی علمالهدی بنشینم، او را فراتر از علم خامنهای، رسما علم خدا میخوانند! کأنه عکس خدا را جر دادهام! خوب یادم هست اوایل ۹۲ چقدر این نادوستان، متون قبلی من علیه باقر را از لابهلای کتاب “نه ده” بیرون میکشیدند، حال آنکه اعتراف میکنم؛ منهای این نادوستان، دوستان ما نیز عمدتا در ستاد جلیلی بودند! پس اگر من دنبال دنیا بودم، علیالقاعده باید به جلیلی رأی میدادم لیکن امر سیاست جوری است که گاه لازم است عارف اصلاحطلب به نفع روحانی راستی انصراف دهد! و بدبختانه این مهم را ترانه علیدوستی فهمید و وحید جلیلی نه! آقاوحیدی که این روزها طرفدارانش در طعنه به ما، کوهی از استوری درست میکنند که قلمزنی فقط بازی با کلمه نیست، باید یادش باشد که زمستان ۸۸ از سر لطف گفت؛ “حسین قدیانی تراز ادبیات انقلاب را بالا برده”! توصیه میکنم برادرم را به اصلاح باند پیرامون خود، پیش از اصلاحات در تلویزیون! و باز توصیه میکنم برادرم را که قبل از اطرافیان حضرت آقا، افراطیان کنار خود را ببیند! همانها که توهم زدهاند علی را و یاران صدیقش را و امثال حجازی و مقدم و محمدی و هرندی را به عماراولیها میفروشم! همانها که فرق ناطق نوری و حکم گذرایش را با این نازنینان نمیدانند و پر و پوچترین کامنتهای موجود در اینستاگرام را میگذارند! همانها که تصور میکنند هرندی یا حجازی در موضوع برجام، مخالف آقا عمل کردند! همانها که از درک علت دیدارهای سلیمانی با امثال ظریف، ناتواناند! همانها که در بحث هستهای، هر کجا کم میآورند متوسل به پیج و توئیتر مهدی محمدی میشوند که از جمله فخریاتش شاگردی در مکتب صفار بوده! اگر دوست ما و استاد ما جایی در برجام، از در مصالحه حرف زدند، از همان منظر بود که آقا، وزیرخارجه را امین، مؤمن، شجاع و غیور خواند! بپذیرید که درکتان از سیاست، نازل است ولی در عین حال، صاحب درازترین زبان ممکن هستید! زبان درازی که در آستانهی انتخابات، روحانی و جهانگیری را ول کرده، چسبیده به صفار و محمدی! واقعا چرا باید هرندی را به شما بفروشم؟! و چرا باید فکر کنم شما بیش از استاد ما میفهمید؟! آخرش ۴ تا استوری در کنایه به ما میزنید دیگر! چه اهمیتی دارد؟! از راقم متن “من مستأجر نیستم؛ خانهام بیت رهبری است” مخرب دفتر آقا بیرون نمیآید! جوری علیه حاجحسین محمدی گارد گرفتهاید کأنه شبکهی افق را به ما دادهاند! مایی که و قلم مظلومی که در کانال بیافقتان کاملا سانسور بود اما بارها شارلی زنجیرهایها دعوت به شبکهای شد که مثلا قرار بود از مظلومیت حزبالله بکاهد! بهراستی! لایق نقدهای شاذ، ما هستیم یا شما؟! متعجبم از رویی که دارید! اتفاقا منتقد سیما ماییم ولی از قرار باند صدای شما کلفتتر است!
#حسین_قدیانی
#سیدمهدی_شجاعی
حسین قدیانی: خسته از یک روز شلوغ، الساعه آمدم گوشی را سایلنت کنم و بخوابم که ناگاه در اینستاگرام باز موبایلم، چشمم افتاد به چه پیجی! و چقدر خوشحال شدم! نمیدانستم که جناب شجاعی هم در اینستاگرام، صفحهای دارند! سیدمهدی شجاعی… روزگاری عاشق قلمش بودم! اصلا عاشق خودش بودم! قلمش جوری بود که تو گویی ور میرفت با دل آدم! مثل چشم ریملکشیدهی دختری خوشتراش! ای بسا که با طنزهایش میخندیدم و با “سقای آب و ادب” گریه میکردم! سیدمهدی شجاعی… حسودی میکردم به نوشتههایش! به مقالههایش! به کتابهایش! ولی حسودی، نه به آن معنی که در سینهام تخم نفرت بکارم! اینجور؛ “لعنتی! تو چرا اینقدر ناز دارد قلمت؟” سیدمهدی شجاعی… خیلی از حضورم در تحریریهی کیهان نگذشته بود! یک پایم صفحهی مدرسه بود و آن یکی سرویس گفت و گو که قدرتالله رحمانی تازه تأسیسش کرده بود! و هر ۲ از برکات سردبیری که کارش را خوب بلد بود؛ صفارهرندی! القصه! نیست که آقای رحمانی میدانست عاشق رمان و داستان و قصهام، مصاحبه با نویسندهها را سپرده بود به من! اوایل دههی ۸۰ بود گمانم! گمانم! خیلی مطمئن نیستم! ولی این را قشنگ یادم هست که باری به حضرت دبیرسرویس گفتم: “میخواهم با سیدمهدی شجاعی گفت و گو بگیرم!” استقبال کرد اما درآمد: “شجاعی خیلی وقت است مصاحبهی مطبوعاتی نکرده! شنیدهام حالش هم خیلی خوب نیست! تازگیها هم که عزادار فوت دختر کوچکش شده! کلا از روزنامهها فاصله گرفته! بعید میدانم مصاحبه بدهد، آنهم به کیهان!” به رحمانی گفتم: “مصاحبه را میگیرم! شما چه کار دارید؟ با من!” باز هم القصه! فردای آن روز، صبح زود رفتم خیابان سمیه، مقر مجلهی نیستان! به خانم منشی گفتم: “با آقای شجاعی کار دارم!” گفت: “کسی داخل اتاقشان است! بیاید بیرون، چشم!” مهمان جناب شجاعی اما زودتر از آنچه فکرش را میکردم، آمد بیرون! وارد اتاق که شدم، اول از همه پاکت قرمز مارلبرو نظرم را جلب کرد و بعد سیمای سپید سیدی که همیشه دوست داشتم زیارتش کنم! سیدمهدی شجاعی… جلدی رفتم سر اصل حرف: “میخواهم با شما مصاحبه کنم! کی وقت میدهید؟” گفت: “فقط کمی شکستهام!” گفتم: “همین جمله جان میدهد برای تیتر!” خندید! خندید و درآمد: “تو ژورنالیست میشوی! خیلی وقت است اعصاب مطبوعات را نداشتهام اما تو تیتر را هم زدی! فردا خوب است؟” سیدمهدی شجاعی… انگار هنوز هم عاشق سیدم! و قلمش! و آرامشش! به شهادت همین متن! گاهی آدم، عشاقش را یادش میرود ولی روزگار به یادش میآورد! دلم برایت تنگ شده سید! این بار فقط به قصد صحبت، گور پدر مصاحبه…
#حسین_قدیانی
اوصیکم بالشعور
حسین قدیانی: در سابقهی اغلب دوستانی که کم و کیف نقدهای اخیر را نپسندیدند، انتقادات فراوان هست از منصوبین امام راحل و حضرت آقا! آری! من و ما مکرر شده که به نقد ناطقی بنشینیم که حتی سمتی هم در دفتر داشته! نقدهایی که در عالم واقع مؤثر هم واقع شده! پس کسی با اصل نقد منصوبین بزرگان مشکلی ندارد! بحث بر سر ممنوعیت اتهامزنیهای عاری از خداست و الا مگر استوانهای چون هاشمی رفسنجانی که هم از خمینی و هم از خامنهای حکم داشت، کم توسط امثال این قلم، نقد شد؟! آن مسئله که ما با آن مشکل داریم، از جنس همان نقدهایمان به عدالتورزیهای شعاری، پوپولیستی و سرشار از منیت است! اینجا هم کسی با اصل مبارزه با فساد، مشکلی ندارد اما با کدام دستفرمان؟! این یک! دوم اینکه فرض کنید سردبیر یکی از این چند روزنامهای که حقیر در آنها اباطیلم را مینویسم، صدایم کند؛ “آماری بده امسال کلا چند تا متن نوشتهای، خروجیاش چه بوده، کدام نقدهایت اثری داشته و احیانا برای آینده برنامهات چیست؟!” آیا درست است من روزنامهنگار، عوض اجابت خواستهی کاملا منطقی مقام مافوق، ترش کنم و بنا کنم به تحریر متون n کلمهای و به بهانهی ایرادات فلان سریال، زمین و زمان را بهم بدوزم؟! واقعا این چه روش شومی است که ایرانیجماعت، در برابر تمنای طبیعی کسی که به او امکان و اختیار داده، به جای ارائهی کار و کارنامه، ناگهان مشغول فرافکنی میشود؟! و چه خوب که یک صدا و سیمای همیشه متهم و بلکه مجرمی هست که اگر وزیری از معاونش بخواهد که “بگو این ۳۰۰ یا ۴۰۰ میلیارد تومان را که قرار بود مثلا خرج شهر مشهد اردهال کنی، چه کردهای؟!” طرف بهجای جواب درخور سئوال، بنا کند به نقد و بلکه تخریب تلویزیون! اصلا صدا و سیما از بالا تا پایین، خراب! شما پاسخ پرسش مرا بده! دقت شود! این اخلاق مذموم، تنها مختص برادر مدنظر نیست؛ حسن روحانی هم هروقت از او حساب بخواهی، فیلش یاد هندوستان سپاه و موشک و صدا و سیما و بیت و دفتر میکند! و شگفتا! علمدار نقد میشود! این دو! سوم آنکه بله! نباید جوری باشد که همه چیز به پای رهبری نوشته شود، ولی آیا ناظر بر این دغدغه مجازیم به ظلم در حق همه و همه، حتی به نزدیکترین امناء همچنان وفادار حضرت آقا؟! چهارم اینکه نقد دیگران یک چیز است و لگد به شعور خودمان، چیزی دیگر! نقد به گونهای که انگار فهم ما از فهم ولی هم زده بالا، هرچه باشد اسمش نقد نیست! قطعا خندهدار است؛ جوانکی دکهدار از شمال ضاحیهی جنوبی مدعی شود که شناختش از فلان یار ۳۰ سالهی نصرالله و دفترش، از سیدحسن هم بیشتر است! نیست؟!
#حسین_قدیانی
ناآرامکو
#جوان ۲۶ شهریور ۹۸
حسین قدیانی: نگاه ذوالفقارانه ولی امر مسلمین جهان به خنجر یمنیها عجب برکتی کرد! حالا انصارالله آنقدر قدرتمند شده که علاوه بر حملات دقیق روزهای گذشته به پالایشگاههای سعودی، آلسعود را تهدید به اشغال ریاض میکند، اگر دست از تجاوز به خاک یمن برندارد! نکته جالب توجه شاهکار مردان بدرالدین حوثی آنجا بود که تأکید کردند؛ در راه این عملیات که حمله به بزرگترین تأسیسات نفتی جهان بود، از مردم خود حجاز کمک گرفتهاند! و این قطعا پدیده مبارکی است! جز این، نصفشدن صادرات نفتی حکام آلسعود که از جمله نتایج عملیات انصارالله بود، در حکم قطع نخاع بنسلمان متوهم است! خیلی هم خوب! این همان “هستههای مقاومت جهانی” است که تشکیل آن از آمال حضرت روحالله بود! آری! خمینی آرزو داشت که مسلمین در برابر کفار و مشرکین و دنبالههای کوچک شیطان بزرگ، قوی باشند و فقط از خدا بترسند! اینک خامنهای، تحقق آرزوهای آسمانی خمینی شده و همه دنیا دارند میبینند که بیت رهبری به سنگر فرماندهی احرار عالم بدل شده! اگر در حسینیه ساده و باصفای جماران، هر سخن امام خداباور ما، مسبب سکینه دل و ازدیاد ایمان کربلای پنجیهای مستقر در شلمچه و شهرک دوئیجی میشد، اینک خلف صالح روحالله، دفتر خود را به خار چشم بطالین عالم تبدیل کرده است! هر حری و هر مقاومی و هر عنصر شریفی و هر رزمنده جان بر کفی از هر جای این هستی که دیداری با ولی امر مسلمین جهان تازه میکند، خنجرش علیه فراعنه تیزتر و تندتر و آبدیدهتر میشود! خیلی هم خوب! سالیانی پس از رهبری حضرت آقا، کم نبودند کسانی که به تعبیر “ولی امر مسلمین جهان” میخندیدند و آن را گلدرشت و حتی متملقانه میخواندند لیکن حالا حتی ترامپ و بنسلمان هم فهمیدهاند که بیت و دفتر و حسینیه آقای صلواتلازم ما چلچراغ مقاومت است! و عقیق مقاومت است! و انرژیبخش دقیق مقاومت است! دشمنی که سال ۶۸ توهم زده بود عمر رهبری سیدعلی جوان در ایران به درازا نمیکشد، اینک چنان نوبهنو از خامنهای و یاران فراملیتیاش سیلی میخورد که انگار نه انگار روحالله مرده! بله! خمینی زنده است، به شهادت خامنهای! خیلی هم خوب! منطقه را نگاه کنید! مسلم مهدی موعود، این بار بر خلاف صدراسلام، همین که سلام نمازش را میدهد، نصرالله را پشتش میبیند! و حزبالله را! و انصارالله را! و بچههای حشدالشعبی را! و آزادگان بحرین را! و بشار شام را! و حاجقاسم را! بلکه میخواهم بگویم متوسلیان را! خیلی هم خوب! عجب صدرانقلابی شده! همان شد که خمینی میخواست! زین کن ذوالجناح ظهور را ای پسر فاطمه…
#حسین_قدیانی
#سجاد_صفارهرندی
حسین قدیانی: گرچه اغلب نقدهای اخیر به نامههای برادر بزرگم #وحید_جلیلی از سر خیرخواهی برای ایشان بود اما دلسوزانهترین، آشتیجویانهترین و استدلالیترین یادداشت را قطعا سجاد نوشت و شگفتا! ناظر بر متن غلیظ آقاوحید علیه پدر سجاد، شاید توقع این بود که متن سجاد، از همهی مطالب، تندتر باشد! سجاد اما نامه به وحید را چنان با #آرامش نوشت که تو گویی وسط هیچ دعوایی نبوده و نیستیم! بروید مطلب سجاد را بخوانید! سرشار از متانت است و ادب! الغرض! آن محمدحسین صفارهرندی که همواره گفته و نوشتهام؛ “حتی بیربط به عوالم سیاست هم انسانی شریف و آدمی لطیف است” یکی هم به شهادت همچین تربیتی است! بگذار قصهای بگویم؛ تازه استاد ما #وزیر_ارشاد شده بود که طبق معمول، سجاد را در قرارگاه #فوتبال امیرخان دیدم لیکن هیچ دل و دماغی نداشت! حتی جرزنیها و تمارضهای بدتر از #نیمار من هم نمیخنداندش! رسما پکر بود! القصه! فوتبال که تمام شد، در رختکن ورزشگاه نقلی کیهان، علت را جویا شدم و سجاد، سفرهی دلش را برایم پهن کرد! خیلی حرف زدیم! شاید بیش از یک ساعت! مدام هم اصرار داشت که دارد درددل میکند و حرفهایش در دلم بماند! و من امروز ۱۴ سال بعد از سال ۸۴ دیگر گمان نمیکنم لو دادن بعضی حرفهای سجاد، مشکلی داشته باشد! سجاد میگفت: “متنفرم از اینکه #آقازاده خطاب شوم! متنفرم از اینکه مرا با عنوان “پسر وزیر” بخوانند! متنفرم از جایگاههای این شکلی! نهاینکه آقازاده بودن، جرم باشد؛ نه! من بدم میآید! من حال نمیکنم! همین جوری راحتترم! همین جوری بهتر است!” شما این مدل از آقازادگی را قیاس کنید با دختر مظلوم فلان وزیر و آبغورههای سخیف جهانگیری در مدحش! لذا تکرار کنم؛ علت عشق ما به استادمان فقط مسائل سیاسی نیست، که حتما شده هرندی بزرگ، چیزی سیاسی بگوید و حقیر، خوشش نیاید! اولا ما شخصپرست نیستیم! ثانیا صفار دنبال مرید نیست! ما نه به خاطر چشم و ابرو و خط و خال، بلکه با برهان و دلیل، مفتخر به داشتن معلمی چون هرندی هستیم! معلمی که در تربیت سجاد، نقش پررنگی داشته لابد! آقای وحید جلیلی عزیز! من از مرقومهی سجاد این را فهمیدم که جملگی سینهزن یک خیمه و یک حسینیه هستیم و اگر هم بحثی هست، حد را باید نگه داشت! یک بار دیگر نامهی خودت به صفار و نامهی سجاد به خودت را با هم قیاس کن! والله ما را با شما عداوتی نیست، الا آنکه به وسع قلم محقر خود، بارها از تولیدات عمار نوشتهام! دعوت میکنم شما را و همه را به ذکر یک صلوات بر حبلالمتین وحدت این امت؛ خامنهای حکیم! یا علی…
#محمدحسین_صفارهرندی
#حسین_قدیانی
بازتاب بگومگوی اخیر به زبان #طنز
حسین قدیانی: آنچه در ادامه میخوانید، نظر عناصر سیاسی و غیرسیاسی به مجادلات روزهای گذشته است؛
▫️حسن روحانی: اگر شهادت صفارهرندی به حقانیت حسین محمدی نبود، آمریکا نطنز را میزد!
▪️محسن رضایی: حاجحسینآقای محمدی را من قبل از فتحالمبین در پادگان ولیعصر، کشف کردم!
▫️صادق زیباکلام: نامهی جلیلی به هرندی را نخواندهام اما حق با محمدی گلپایگانی است!
▪️علی مطهری: اشکالات سریال “بوی باران” تقصیر حرفهای احمدینژاد بود در مناظره!
▫️محمدجواد ظریف: آنقدر این مدت نامه نوشته شده که نمیدانم امضای کدامشان را تضمین بخوانم!
▪️سعید جلیلی: وحید در آلماتی۲ فاصلهای تا ریاست صدا و سیما نداشت!
▫️کاترین اشتون: عاشقتم سعید!
▪️عفت مرعشی: اگر وحید جلیلی نامههایش را تندتر نکرد، مردم به خیابانها بریزند!
▫️حسین شریعتمداری: اسناد ارتباط وحید جلیلی با جرج سوروس را در آینده منتشر میکنیم!
▫️محمود دعایی: دست همهی طرفین دعوا را میبوسم!
▪️محسن هاشمی: بیشتر نامهها را بابا شبها مینوشت!
▫️علیرضا پناهیان: اسکرینشاتهای پرویز امینی ماشاءالله خیلی شفاف بود!
▪️مجتهد شبستری: در کجای اسلام آمده که سجاد صفار باید از مظلومیت پدرش دفاع کند؟!
▫️محمدباقر قالیباف: ما با راهاندازی پلیس ۱۱۰ کاری کردیم که عوض نامهنگاری، به یکدیگر تلفن بزنند!
▪️علیاکبر ولایتی: زمان شاهعباس صفوی اصلا از این خبرها نبود!
▫️اکبر ترکان: ما باید از غرب، نامهنگار بیاوریم!
▪️علی پروین: حجازی را از زمان تاج میشناسم ولی حسین محمدی را نه!
▫️فائزه هاشمی: دعوایی که یک طرفش زنان نباشند، فایدهای ندارد!
▪️وزیر اطلاعات: نامهی جلیل وحیدی به خلیل طهماسبی زیبنده نبود!
▫️حسن عباسی: حضرت عباسی این علوی چطوری شده وزیر اطلاعات؟!
#حسین_قدیانی
اتحادیه مقاومت
#رسالت ۲۷ شهریور ۹۸
حسین قدیانی: عاشورایی دیگر هم گذشت و ما باز هم همانی ماندیم که بودیم! انگار قصد عوض شدن نداریم! انگار هیچ شبههای، حریف عشق ما به #ثارالله نمیشود! حق با رسول خداست؛ “از شهادت حسین، حرارتی در قلوب مردم ایجاد میشود که هرگز سرد نمیشود”! بچه بودیم، همین بودیم! نوجوان و جوان، همین! و انشاءالله همیشه همینطور سرباز ارباب باقی بمانیم! البته #محرم امسال بهواسطه تیر بران انصارالله بر گلوی یزیدیان، جاودانهتر هم شد و نشان از قدرت عاشورایی #مقاومت داشت! آنچه خنجر یاران حوثی برید، فراتر از اوهام بنسلمان، حنجرهی ناموس سعودی بود؛ ناآرامکو! گذشته از این حماسه، درس دیگری بود که حزبالله لبنان به اسرائیل غاصب داد و بعد هم پیام ماندگار نصرالله که “خامنهای، حسین زمان است و ما او را در برابر آمریکا و اسرائیل، تنها نمیگذاریم!” ناظر بر همین جمله باشکوه و نیز برآمده از نخستین سطور این متن، بگذار اینجور متنم را ادامه دهم که ۶۸ شد ۷۸ و ۷۸ شد ۸۸ و ۸۸ هم شد ۹۸ لیکن ما همچنان درباره خامنهای به همان معتقدیم که ۳۰ سال پیش! در این ۳۰ سال ای بسا افراد که از رأی خود به این و آن پشیمان شدند اما #بیعت ما با حضرت آقا داستان دیگری دارد! نوارهای کاست ۶۸ جای خود را فلاپیدیسکها و سیدیهای ۷۸ دادند و ۸۸ ناگهان مجازستان پر از وبسایت و وبلاگ شد و ۹۸ هم که پهندشت نت پر از شبکههای متعدد و متنوع اجتماعی است اما بنگرید که تکنولوژی هیچ تاب مبارزه با ایدئولوژی را ندارد و نگاه ما به حضرت ماه، عینا همان نگاه پدران ما به روحالله است! بچگیهای ما به سرور سوم خرداد گذشت و راستش با آن همه شهید در روز اول “الی بیتالمقدس” همین را هم باور نمیکردیم! حق با خمینی است؛ “خرمشهر را خدا آزاد کرد”! کجا آن روزها فکر میکردیم که همرزمان شهدا پس از عبور از نینوا، اینک در میانه راه کربلا به قدس باشند؟! هرچه برگزیت و چیزهای دیگر، اتحادیه اروپایی را شکننده و رسوا کرده؛ اینجا در غرب آسیا، رهبری مدبرانه ولی امر مسلمین جهان به تأسیس “اتحادیه مقاومت” منجر شده است! جانم به این خاورمیانه جدید! از حق نگذریم که یلان مقاومت، برای ایران نیز میجنگند! نه اسد، نه نصرالله، نه انصارالله و نه یاران ابومهندس، هیچ کدام ایرانی نیستند اما دشمن ما را در مرزهای خودشان نگه داشتهاند! آنوقت مثلا ایرانیهایی هم بودند که ۸۸ با شعار “نه غزه، نه لبنان” چشمک تحریم به اوباما زدند! نه! سوز خزان به ما نمیرسد! اصلا نمیرسد! مگر پاییزندیدهایم که عشق ما به #حسین و #حسین_زمان به سردی بگراید؟!
#حسین_قدیانی
سومین سخنرانی #قدیانی در #اوین
جمع کثیری از زندانیان چک برگشتی، امروز صبح در بند عمومی زندان اوین با #حسین_قدیانی دیدار کردند!
به گزارش CNN قدیانی در ابتدای سخنانش راههای رسیدن به کدخدا را راههای هموار و آسفالتی خواند و مدعی شد: “حتی اگر #حسن_روحانی چکی بیمحل بکشد، باز هم این چک، سرور تمام دستهچکهای اهل بهشت است!” وی افزود: “روحانی میتواند با کشیدن یک چک در وجه ملت ایران، چنان رونقی به اقتصاد ببخشد که مردم اصلا به این ۴۵ تومان هیچ نیازی نداشته باشند اما مسئله اینجاست که دنیا نزد رئیسجمهور، هیچ ارزشی ندارد!” ایشان #کمال_انقطاع حسن روحانی از دنیا را مثبت ارزیابی کرد و ادامه داد: “شاید عدهای بگویند؛ “اگر روحانی اهل کمال انقطاع است، پس چرا زندگی اشرافی دارد؟!” که من همین جا از #محمدعلی_نجفی میخواهم با این افراد از خدابیخبر، یک حمام عمومی برود!”
قدیانی در فراز دوم سخنان خود به مسائل روز پرداخت! معظمله، بیاعصابی را لازمهی رسیدن به #کرامت_اخلاق خواند و مدعی شد نقش خودش در تربیت سجاد صفار حتی از نقش محمدحسین صفارهرندی هم بیشتر بوده! این مارمولک دوبهمزن، وحید جلیلی و احسان محمدحسنی را از دیگر پرورشیافتگان #درس_اخلاق خود خواند و تصریح کرد: “هر کس میخواهد اخلاقش از این رو به آن رو شود، شبها در دایرکت، یک #پیام به من بدهد و با الباقیاش کاری نداشته باشد!” این فعال حوزهی زندانها بیان داشت: “محسن رضایی که نبوغ همهی شهدا را در پادگان ولیعصر، کشف کرده، خودش از کشفیات من در مقطع منتهی به انقلاب بوده است!” ذلیلمرده که رسما داشت #دروغ میگفت، سپس به بیان خاطرهای پرداخت و گفت: “سال ۱۳۵۵ مرحوم هاشمی آمد نزدم! من آن زمان در بلژیک بودم! کمی پول میخواست! برایش یک چک کشیدم که به هر انقلابی، دقیقا دو میلیون تومان برسد ولی متأسفانه آن چک برگشت خورد! بعد هاشمی، بیجنبهبازی درآورد و ماجرا را برای حاجاحمد تعریف کرد که با وساطت محمود دعایی مشکل حل شد!”
قدیانی در بخش پایانی سخنان خود، همه را به دعوا با هم دعوت کرد و افزود: “اگر حزباللهیها به بهانهی نقد، همدیگر را لت و پار نکنند، با کدام تمرین خواهند توانست دشمن اصلی را لت و پار کنند؟!” ایشان تفرقه را از وحدت، بهتر دانست و در جمعبندی این بخش از اباطیل خود، خاطرنشان کرد: “اگر کسی میان خودیها تفرقه ایجاد نکند، سفارش قرآن به وحدت، سالبه به انتفاء موضوع میشود!” وی “سالبه به انتفاء موضوع” را خیلی زشت خواند و گفت: “اگر کسی خطاب به شما نامهی تندی نوشت، شما یا باید زنونابین کنید یا با روش سهپنجدو جواب طرف را بدهید!”
فرمانده اربعینیان
#جوان ۲۸ شهریور ۹۸
حسین قدیانی: این هم ذیل مفهوم مقدس #مقاومت تعریف میشود؛ دیدار موکبداران مهماننواز عراقی با ولی امر مسلمین جهان را میگویم! آنچه بدون اعلام قبلی و در مقام عمل تشکیل شده، یک “اتحادیه مقاومت” است شامل کشورهایی و احراری که خط خود را از خامنهای میگیرند! اگر مقاومت علیه دشمن و دنبالههای تکفیریاش در جایجای منطقه نبود، کجا میتوانستیم شاهد شکوه ممتاز و متمایز #اربعین این سالهای اخیر باشیم؟! سلام و درود خدا بر شهدای فاطمیون، حشدالشعبی، حزبالله، حماس، انصارالله و سپاه قدس خودمان! و نیز آزادگانی که هرگز ذیل طواغیت آلسعود و آلخلیفه نرفتند! ظهری که داشتم حاشیه و متن دیدار تاریخی فوقالذکر را میدیدم، یک آن یاد صدام آمریکایی افتادم! چه کسی وسط جنگ تحمیلی فکرش را میکرد که روزی نمایندگانی از مردم #عراق به #ایران بیایند و با رهبر جمهوری اسلامی تجدید عهد کنند، آنهم ۳۰ سال بعد از ارتحال خمینی؟! فیالحال صدام دربهدر کجاست؟! او توهم زده بود ذیل حمایت آمریکا فاتحانه پا به ایران میگذارد و الحق که روی نقشه هم همه چیز به نفع صدام بود اما تماشا کنید معجزه #خدا را که اربعین، عین #اعجاز است! درست همان شد که دشمنان مشترک ملل منطقه نمیخواستند؛ اتحاد مردم ایران و عراق به لج شیطان بزرگ و به عشق حسین ثارالله! و به عشق علمدار باوفایش! و نهفقط ایرانیها و عراقیها، بلکه حتی از دورترین نقاط شرق و غرب و شمال و جنوب! ماندهام وادی طوی است؛ کجاست این دفتر و بیت و حسینیه حضرت آقای صلواتلازم ما که اینچنین به سنگر اصحاب #مهدی_فاطمه تبدیل شده است! صدام را باش که میخواست ۳ روز بعد از جنگ، وارد #تهران شود! خواست اما خواست خداست که هم ما برویم کربلا و هم موکبداران اربعین، مهمان ایران باشند! از کجا آغاز میشود حماسه اربعین؟! از نجف… بلند بگو؛ “یا علی” که عطر ظهور دارد این عصر ما! بیخود نبود خمینی، کوتاه نمیآمد از خامنهای! آن حکیم دوران، حتما در پیشانی روزگار، میدید که خامنهای آموزگار مسلم خط سرخ مقاومت است! و فرمانده اربعینیان! باید عادت کنند بطالین به این شرایط! فیالحال نبض حوادث دنیا در #کربلا میزند! و عمود به عمود، به آمدن حضرت منتقم نزدیکتر میشویم! تصور کن چهره ترامپ و بنسلمان را هنگام دیدن دیدار امروز! فردا البته تماشاییتر است! فردایی را میبینم که موکبداران بقیةالله با حضرت ماه دیدار کنند! نه! تمامی ندارد محاسن خامنهای! یقین میکنی سپیدی سحر است و خدا دارد مقدمات طلوع شمس را فراهم میکند! حالا بلندتر بگو؛ یا علی!
#حسین_قدیانی
#شهید
#رسالت ۲۸ شهریور ۹۸
حسین قدیانی: اوایل دهه ۷۰ بود که به بهانه جلوگیری از پرت شدن حواس رانندهها، تصاویر شهدا را از آزادراه #تهران #قم حذف کردند! کسانی که اقلا در سن حقیر باشند، خوب میدانند؛ ابتدا و انتهای این اتوبان، پر از تمثال مبارک شهدا بود که متأثر از نگاه لیبرالیستی بعضی از #کارگزاران دولت سازندگی دچار تعدیل(!) شد! خوب یادم هست که از جمله معترضین این مسئله #جمهوری_اسلامی بود؛ روزنامهای که با وجود علقه به مرحوم هاشمی، این یکی را دیگر تاب نیاورد! خودم اقلا ۳ متن از این روزنامه خواندم که یکیاش در صفحه #جبهه و #جنگ بود: “قطعا کاری که منجر به افزایش حواس راننده و کاهش آمار تصادف شود، کار درستی است ولی ترس از آن است که این مهم بهانه باشد برای شهیدزدایی امروز و تبلیغزایی فردا!” درست حدس زده بود این روزنامه! چندی پس از حذف آن همه عکس جگرگوشههای آغشته به #خاک و #خون این ملت، ناگهان اتوبان تهران قم پر از بیلبوردهای بزرگ تبلیغاتی شد که لابد هیچ خللی در هوش و حواس راننده وارد نمیآورد! خندهدار آنکه تصاویر شهدا به حیث اندازه هر عکس، یکپنجم عرض و طول عریض و طویل تصاویر تبلیغاتی هم نبود! هنوز هم هروقت وارد این اتوبان میشوم، با تماشای این همه بیلبورد تبلیغاتی، بغض میکنم! گویا فقط تصویر بابااکبرهای شهید، زیادی بود! الغرض! روزهای اخیر، مکرر از من خواسته شد تا نقدی به شهیدزدایی از معابر تهران و یحتمل شمار دیگری از بلاد بکنم؛ هم از اینرو که خود فرزند شهیدم، هم از این رو که دستی بر #قلم دارم! صبر کردم تا نکند متنی فقط از سر #احساس نوشته باشم! معالاسف دیدهها حاکی از واقعیتی تلخ داشت! سخن اخیر #حناچی #شهردار_تهران هم نشان داد که اصل موضوع درست است و “شهید” از بسیاری از تابلوهای ترافیکی حذف شده با این بهانه که #راننده در انتخاب مسیر، زودتر تصمیم بگیرد! از آن حرفها! گویا “آیتالله” برای #هاشمی_رفسنجانی مزاحم تصمیم راننده نیست ولی “شهید” برای مردان بیادعا، منجر به انحراف مسیر میشود! بیخود کلام را کش ندهم! این شامورتیبازیها، خدای #پاسدار_خون_شهیدان را خوش نخواهد آمد! عبرت بگیرید از روزگار! آنکه بخواهد شهید را حذف کند، خودش حذف خواهد شد و این #سنت_روزگار است! در تاریخ، بیشترین تلاشها برای حذف اسم و رسم سیدالشهدا شد ولی آیا شهیدی به نام نامی #حسین را توانستند حذف کنند؟! آقای شهردار! تو هم روزی از #بهشت بیرون خواهی رفت اما #شهدا همچنان شهید این #شهر باقی خواهند ماند! شکی به پاسداری #الله از حرمت خون #شهیدان نداریم! غیرتی دارد #خدا به نام شهید…
#حسین_قدیانی
سخنرانی ناتمام #قدیانی
جمعی از قاچاقچیان مواد مخدر، مفسدین اقتصادی و مزاحمین ناموس، ضمن سردادن شعارهایی نظیر “قدیانی دلاله، عاشق استدلاله”، “یا مرگ یا قدیانی”، “روحانی هیس، قدیانی بنویس”، “یه آشغال به والله، نداره حبس ۶ ماه” و “داشحسین یادت باشه، با نجفی نری حموم” امروز در #زندان_اوین با #حسین_قدیانی دیدار کردند!
به گزارش BBC قدیانی در ابتدای سخنان خود، حذف نام #شهید از معابر را کار خوبی دانست و از #حناچی خواست؛ نام اتوبان #شهید_همت را جهت جلوگیری از اطالهی کلام به “سرکاربانو عفت مرعشی، همسر محترمه و بلکه هم معززهی آیتالله هاشمی رفسنجانی دامت برکاته” تغییر دهد! در این لحظه، یکی از زندانیان از قدیانی پرسید: “فکر نمیکنی “سرکاربانو عفت مرعشی، همسر محترمه و بلکه هم معززهی آیتالله هاشمی رفسنجانی دامت برکاته” یک مقدار برای اسم یک اتوبان، طولانی باشد؟!” که معظمله خطاب به این زندانی بیشعور گفت: “کجای “سرکاربانو عفت مرعشی، همسر محترمه و بلکه هم معززهی آیتالله هاشمی رفسنجانی دامت برکاته” طولانی است خاک بر سر؟!” ایشان که باز هم عصبانی شده بود، شهردار تهران را تهدید کرد که اگر بهزودی اسم اتوبان “شیخ فضلالله نوری” را به “ناطق نوری” یا “همهی برادران لاریجانی، بهخصوص علی، ولی به جز صادق” تغییر ندهد، کاری با حناچی در حمام میکند که نجفی با #میترا_استاد نکرد! در این هنگام، یکی از مزاحمین نوامیس، از قدیانی پرسید: “فرض کن من بخواهم بروم وسط اتوبان “همهی برادران لاریجانی، بهخصوص علی، ولی به جز صادق”! چی بگویم به تاکسی دقیقا؟!” که قدیانی جواب داد: “شما باید بگویی؛ سر جواد لاریجانی میخوره مسیرتون یا بزنم لت و پارت کنم پفیوز؟!”
بنا بر همین گزارش، این مزاحم ناموس که فکر کرده بود قدیانی به او پفیوز گفته، به سمت قدیانی یک لنگه دمپایی پرتاب کرد که همین مسئله منجر به زد و خورد شدید مخالفان و طرفداران قدیانی شد! هنوز از آمار دقیق کشتههای این نزاع، خبری منتشر نشده اما یک #محمدعلی_نجفی که نمیخواست نامش فاش شود، مدعی شد؛ #حسن_عباسی را در میان کشتهشدگان دیده!
گفتنی است؛ رئیس زندان اوین با آمدن پشت تریبون و دعوت از زندانیان به حفظ آرامش، خطاب به قدیانی گفت: “همین الان ۱۰ میلیون به تو جزجگرزده میدهم، برو رجاییشهر! برو قزلحصار! برو کهریزک! برو هر کجا، غیر از اوین!”
بنا به گزارش BBC در این لحظه، زندانیان اوین با سردادن شعارهایی چون “قدیانی خودش میدونه، فقط اوین میمونه” و “وای اگر قدیانی از اوین اخراج گردد، ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد” مانع #اخراج قدیانی از #اوین شدند!
دیدار بانوان زندانی با #قدیانی
جمعی از زنان خلافکار اوین، ضمن سردادن شعارهایی مثل “قدیانی، قدیانی! خیال نکن ما زنیم؛ ما هم #قلم میزنیم”، “قدیانی اگر کوفه بود، پوست قطام کنده بود”، “دست زنها النگوئه؛ قدیانی خیلی حقگوئه”، “لاک، ماتیک، دکلته؛ ۶ ماه حبس هم کمته”، “در گوش ما گوشواره است؛ قدیانی آتیشپاره است” و “سارافون هم بپوشیم؛ حسین رو نمیفروشیم” با آرمانهای #حسین_قدیانی تجدید بیعت کردند!
به گزارش BBC قدیانی در ابتدای بیانات بسیار مهم خود #زن را لباس #مرد و مرد را لباس زن خواند و بیان داشت: “پشت هر مرد موفق، یک زن خوب است اما پشت هر مرد ناموفق، چند زن خوب است که اگر این #زنان بخواهند بد شوند، احتمال دارد به سرنوشت #میترا_استاد دچار شوند!” ایشان #محمدعلی_نجفی را نمونهی یک مرد کامل دانست و تصریح کرد: “از ۵ گلولهی نجفی، اقلا ۳ تایش به هدف نخورد که همین مسئله بیانگر روح مهربان شهردار سابق تهران است!” معظمله در جمعبندی این بخش از سخنان خود، گفت: “با اینکه فرعون ادعای خدایی کرده بود اما آسیه زن فرعون به خدای موسی ایمان داشت، لذا مهریه به او تعلق نمیگیرد و نخواهد هم گرفت!”
قدیانی در فراز دوم سخنان خود به مسائل روز پرداخت! این جزجگرزده با اشاره به اشکالات ۲ سریال “مردان آنجلس” و “زنانه آن عقب است” مدعی شد که پسرخالهی شهید عماد مغنیه در دفتر سیدحسن نصرالله، باند درست کرده، بهطوری که ۴ نفر از اعضای ارشد دفتر دبیرکل حزبالله لبنان، جملگی در مدرسهی شهید چمران واقع در ضاحیهی جنوبی، روی یک نیمکت مینشستند! در این لحظه، یکی از زنان زندانی از قدیانی پرسید: “یعنی تو، پسرخالهی عماد مغنیه را از نصرالله که دهان اسرائیل غاصب را مسواک کرده، بهتر میشناسی؟!” که قدیانی جواب داد: “آخه من به تو چی بگم ضعیفه؟!”
به گزارش آسوشیتدپرس، همین که قدیانی این زن را #ضعیفه خطاب کرد، زنان زندانی با سردادن شعار “قدیانی هست خیلی شر؛ گمشو برو رجاییشهر” خواستند مانع سخنان ایشان شوند اما قدیانی اوضاع را دوباره به نفع خود تغییر داد! وی خاطرنشان کرد: “جای زن روی تخم چشم مرد است و اگر زن نبود، قطعا ما مردان هیچ پخی نبودیم!”
قدیانی در پایان، جنگ امروز را جنگ از پشت خواند و از همهی زنان خواست با عصبانی کردن شوهرانشان، تا میتوانند زندگی را جهنم کنند و بهشت را بگذارند برای همان آخرت!
گفتنی است؛ اواسط سخنرانی قدیانی، شبنم نعمتزاده که فقط دماغش معلوم بود، خواست سئوالی بپرسد که زندانیان با شعارهای “به جان هر ۲ عمهام؛ اهل ریاست شبنم” و “بیرون تیپش خلسهایه؛ اینجا خانومجلسهایه” مانع وی شدند!
دیدار #قدیانی با جواسیس
#حسین_قدیانی که روزبهروز از آرمانهای امام راحل و مقام معظم رهبری، دورتر میشود، ضمن فراموش کردن عهد خود با شهیدان، ظهر امروز جاسوسان زندانی در #زندان_اوین را به حضور پذیرفت!
به گزارش معاریو، قدیانی در این دیدار که به شکل کاملا محرمانه انجام شد، جاسوسان را سربازان گمنام شیطان بزرگ خواند و گفت: “از آنجا که در خاورمیانهی جدید، رهبری با آیتالله خامنهای است، جا دارد ما با تصحیح اشتباهات گذشته، از نقش مؤثر #جمهوری_اسلامی در منطقه بکاهیم!” ایشان به طرح خود با عنوان “خاورمیانهی اجتماعی” اشاره کرد و افزود: “باید جوری عمل کنیم که سال بعد همین موقع، موکبداران عراقی به جای دیدار با رهبر ایران، ضمن تجدید عهد با آرمانهای ملکعبدالله، با بنسلمان دیدار کنند!” معظمله ادامه داد: “هر چه مسلم پسر عقیل در صدراسلام، غریب بود، معالاسف نمیدانم زیرکی رهبر ایران چقدر است که در عراق، حشدالشعبی را دارد؛ در افغانستان، فاطمیون؛ در یمن، انصارالله؛ در لبنان، حزبالله؛ در سوریه، بشار اسد و ارتش وفادار به مقاومت؛ در فلسطین، حماس و در خود ایران هم فقط یک قاسم سلیمانی برای به فنا دادن ما کافی است!” این جاسوس دوجانبه در جمعبندی این بخش از سخنان خود، بیان داشت: “خاک بر سر ما که آنقدر در تخریب راهپیمایی ۲۲ بهمن، کوتاهی کردیم که حالا باید شاهد راهپیمایی عظیم اربعین از نجف تا کربلا باشیم!”
قدیانی در دومین فراز از سخنان خود، با اشاره به طرح موساد برای ترور نجمالدین شریعتی، به جاسوسان قول داد که در اسرع وقت در تلویزیون ایران شاهد برنامهای با عنوان “سمت کدخدا” باشیم! این الدنگ وطنفروش، سپس به طرح ترور زهرا چخماقی توسط سیا اشاره و خاطرنشان کرد: “بنا داریم با کشتن حیاتی، داغ خواندن خبر ظهور مهدی فرزند فاطمه را بر دل این پدرصلواتی بگذاریم!” در این هنگام، موشه کوشتگنباخ، جاسوس آلمانیالاصل که برای اسرائیل کار میکند، به قدیانی گفت: “گیرم حیاتی را کشتیم! و اصلا کل جام جم را به توپ بستیم! شک ندارم که در آن صورت، خالد صبرنا خبر ظهور را مخابره خواهد کرد”! که قدیانی جواب داد: “خنگ خدا! خالد صبرنا خبر آزادی قدس را مخابره خواهد کرد!” موشه کوشتگنباخ دوباره گفت: “این خامنهایای که من میبینم، حتما انقلاب خمینی را به انقلاب موعود وصل میکند! حال سئوال اینجاست؛ چه کسی خبر ظهور را در تلویزیون ایران مخابره خواهد کرد؟!” که قدیانی در پاسخ بیان داشت: “همین آمنهسادات ذبیحپور!”
قدیانی در نهایت آرزو کرد که کاش ملل دنیا به لج رهبر ایران، از نجف، عقبعقبی سمت #کوفه میرفتند، ولی حیف!
تجدید بیعت #اجنه با #قدیانی
دقایقی پیش به وقت محلی #حسین_قدیانی با حضور در بند جنیان #زندان اوین، ضمن شنیدن مشکلات این آفریدههای الهی، در سخنان نسبتا مهمی، از اجنه خواست که در مقابله با نفوذ #جمهوری_اسلامی در منطقه، با #آمریکا و #اسرائیل همکاری کنند!
به گزارش جننیوز، جنیان مستقر در اوین، همین که قدیانی را دیدند، با سردادن شعارهایی نظیر “قدیانی، قدیانی! محبوب جنیانی”، “ما دوشواری نداریم؛ تا داشحسین رو داریم” و “ما از جنس آتشیم؛ تیرکمان آرشیم” به قدیانی خیرمقدم گفتند! قدیانی سپس به ایراد سخن پرداخت! وی با اشاره به نقش اجنه در تصویب برجام، حسن روحانی را بتشکنتر از خمینی، حکیمتر از خامنهای، حاجتر از احمد، گلتر از پایگانی، جوادیتر از آملی، پنجشنبهتر از قرائتی، اندرزتر از گو، نوفلتر از لوشاتو، بنیتر از صدر، صدرتر از امامموسی، قطبتر از زاده، بلیتر از زر، رفیقتر از دوست، ناطقتر از نوری، شیختر از فضلالله، جلالتر از آلاحمد، امامعلیتر از رحمانف، گلبدینتر از حکمتیار، یاسرتر از عرفات، خاویرتر از دکوئیار، خاشقتر از جی، باراکتر از اوباما، جانتر از کری و حتی کاترینتر از اشتون دانست که توانسته چنان رونقی به اقتصاد ببخشد که مردم اصلا به این ۴۵ تومان هیچ احتیاجی نداشته باشند! معظمله ادامه داد: “افرادی مثل #حسن_روحانی را خدا هر ۵ قرن یک بار میآفریند، لذا جنیان و انسانهایی مثل ما که معاصر آقای روحانی شدهاند، باید در مقابل خدا، جبههی شکر به زمین بسایند!” در این لحظه، سنجاق پنارف از جنیان متولد مسکو از قدیانی پرسید: “قبول داری که آقای روحانی به هیچ کدام از وعدههایی که داده، عمل نکرده؟!” که قدیانی گفت: “نه!”
قدیانی در بخش آخر سخنان خود، جنها را به ۲ گروه جنهای موافق رفتن زنان به استادیوم و جنهای مخالف رفتن زنان به استادیوم تقسیم کرد و ادامه داد: “شما جنها باید در موضوع حاشیهسازی، به اصلاحطلبان و سلبریتیها کمک کنید و الا چنان بلایی سرتان میآورم که دیگر جرئت جابهجا کردن وسائل ما آدمها را نداشته باشید!” ایشان که باز هم عصبانی شده بود، از جنها پرسید: “چرا با مخفی کردن اسلحهی #محمدعلی_نجفی باعث حفظ جان #میترا_استاد نشدید، پدرسوختهها؟!” در این هنگام، قفلی سنجاقاوغلی از جنهای متولد ترکیه گفت: “آقای قدیانی! خدا شاهد است که ما بارها اسلحهی نجفی را مخفی میکردیم!” سپس لوئیز جنتانون داسیلوا زنونابین ملقب به جنریش بیان داشت: “راست میگوید اوغلی! اگر ما جنها نبودیم، همهی ۵ گلوله به استاد میخورد و الا نجفی آنقدر هم در نشانهگیری ضعیف نبود!”
تجدید بیعت #اجنه با #قدیانی
دقایقی پیش به وقت محلی #حسین_قدیانی با حضور در بند جنیان #زندان اوین، ضمن شنیدن مشکلات این آفریدههای الهی، در سخنان نسبتا مهمی، از اجنه خواست که در مقابله با نفوذ #جمهوری_اسلامی در منطقه، با #آمریکا و #اسرائیل همکاری کنند!
به گزارش جننیوز، جنیان مستقر در اوین، همین که قدیانی را دیدند، با سردادن شعارهایی نظیر “قدیانی، قدیانی! محبوب جنیانی”، “ما دوشواری نداریم؛ تا داشحسین رو داریم” و “ما از جنس آتشیم؛ تیرکمان آرشیم” به قدیانی خیرمقدم گفتند! قدیانی سپس به ایراد سخن پرداخت! وی با اشاره به نقش اجنه در تصویب برجام، حسن روحانی را بتشکنتر از خمینی، حکیمتر از خامنهای، حاجتر از احمد، گلتر از پایگانی، جوادیتر از آملی، پنجشنبهتر از قرائتی، اندرزتر از گو، نوفلتر از لوشاتو، بنیتر از صدر، صدرتر از امامموسی، قطبتر از زاده، بلیتر از زر، رفیقتر از دوست، ناطقتر از نوری، شیختر از فضلالله، جلالتر از آلاحمد، امامعلیتر از رحمانف، گلبدینتر از حکمتیار، یاسرتر از عرفات، خاویرتر از دکوئیار، خاشقتر از جی، باراکتر از اوباما، جانتر از کری و حتی کاترینتر از اشتون دانست که توانسته چنان رونقی به اقتصاد ببخشد که مردم اصلا به این ۴۵ تومان هیچ احتیاجی نداشته باشند! معظمله ادامه داد: “افرادی مثل #حسن_روحانی را خدا هر ۵ قرن یک بار میآفریند، لذا جنیان و انسانهایی مثل ما که معاصر آقای روحانی شدهاند، باید در مقابل خدا، جبههی شکر به زمین بسایند!” در این لحظه، سنجاق پنارف از جنیان متولد مسکو از قدیانی پرسید: “قبول داری که آقای روحانی به هیچ کدام از وعدههایی که داده، عمل نکرده؟!” که قدیانی گفت: “نه!”
قدیانی در بخش آخر سخنان خود، جنها را به ۲ گروه جنهای موافق رفتن زنان به استادیوم و جنهای مخالف رفتن زنان به استادیوم تقسیم کرد و ادامه داد: “شما جنها باید در موضوع حاشیهسازی، به اصلاحطلبان و سلبریتیها کمک کنید و الا چنان بلایی سرتان میآورم که دیگر جرئت جابهجا کردن وسائل ما آدمها را نداشته باشید!” ایشان که باز هم عصبانی شده بود، از جنها پرسید: “چرا با مخفی کردن اسلحهی #محمدعلی_نجفی باعث حفظ جان #میترا_استاد نشدید، پدرسوختهها؟!” در این هنگام، قفلی سنجاقاوغلی از جنهای متولد ترکیه گفت: “آقای قدیانی! خدا شاهد است که ما بارها اسلحهی نجفی را مخفی میکردیم!” سپس لوئیز جنتانون داسیلوا زنونابین ملقب به جنریش بیان داشت: “راست میگوید اوغلی! اگر ما جنها نبودیم، همهی ۵ گلوله به استاد میخورد و الا نجفی آنقدر هم در نشانهگیری ضعیف نبود!”
توپترین دیدار #قدیانی
اگر امروز #استقلال نتوانست #پرسپولیس را ببرد، باید #زندان_اوین را به آتش بکشیم!
به گزارش هاآرتص، در ادامهی بیعتهای خودجوش زندانیان با #حسین_قدیانی جمعی از فوتبالیستهای خلافکار، ساعاتی پیش ضمن سردادن شعارهایی نظیر “شیر سماور، پستهی اکبر؛ داور دقت کن”، “قدیانی پاندوله؛ محبوب هر چی خله”، “توپ، تانک، فشفشه؛ ۶ ماه حبس هم کمشه”، “ای شیخ انگلیسی! نخ کی رو میریسی؟!” و “قدیانی اوینی؛ عشق شهر تورینی” با معظمله، تجدید بیعت کردند!
قدیانی در ابتدای سخنان خود، پاییز را یکی از ۴ فصل سال دانست که در آن، برگها از درختان میریزند! ایشان با تشبیه #حسن_روحانی به #انار افزود: “وعدههای روحانی مثل یاقوت میماند که با نظم و ترتیب، کنار هم نشستهاند تا روحانی سر وقت یکیک آنها را عملی کند!” وی با اشاره به عملی شدن بعضی فوتبالیستها بعد از اتمام دورهی بازی، در جملهای قصار بیان داشت: “اگر #برجام نبود، ملائک بر جام باشگاههای آسیا حتی تف هم نمیانداختند!”
قدیانی در دومین فراز از سخنان خود، با اشاره به علاقهی شدید #عمرسعد به فوتبالیستهای شهرری، قرچک، ورامین، پیشوا و پاکدشت، در عجیبترین تحلیل ممکن، مدعی شد که اگر ابوذر غفاری با استادیوم رفتن قطام مخالفت نمیکرد، جنگ جمل هم رخ نمیداد! ایشان خاطرنشان کرد: “قطام آرزو داشت فقط یک بار پر و پاچهی ابن ملجم را از نزدیک ببیند ولی ابوذر هرگز اجازه نداد که قطام وارد استادیوم تختی کوفه شود!”
قدیانی در بخش سوم بیانات خود، بیان داشت: “اگر در استادیوم، صدها پسر هم در اثر برقگرفتگی بمیرند، باز باید به بحث #دختر_آبی دامن زد، چرا که از دامن کوتاه سلبریتیها، اصلاحطلبان به مجلس و دولت میرسند!” این فعال حوزهی چهارچهاردوی لوزی، افزود: “این درست که در موضوع دختر آبی، دروغهای فراوانی مطرح شد اما چرا کسی به مفسدین اقتصادی گیر نمیدهد؟!” در این لحظه، یکی از پیشکسوتان استقلال، از قدیانی پرسید: “اگر تنها و تنها باید متوجه فساد اقتصادی شد، پس چرا دوم خردادیها هروقت بحث مبارزه با فساد، داغ میشود، یا قوهی قضائیه را متهم به جناحگرایی میکنند یا هم اینکه نوکیسهها را کارآفرین میخوانند؟!” که قدیانی خطاب به وی گفت: “اگر تو پیشکسوت استقلالی، پس چرا مثل پیشکسوتان جهاد و شهادت، بحث میکنی؟!”
قدیانی در پایان، مطالبی را به زبان ایتالیایی بیان کرد که متأسفانه مترجم، جملات قدیانی را دقیقا برعکس ترجمه کرد!
بر اساس این گزارش، همینک #محمدعلی_نجفی همراه قدیانی و مترجمش مشغول یک #حمام ۳ نفره هستند و صداهای مشکوکی هم از داخل حمام میآید!
کاش ورود مردان هم به #استادیوم ممنوع بود!
حسین قدیانی: بازی بیکیفیت امروز که پاسهای بازیکنان به زور از عدد ۳ رد میشد، دلم را حسابی برای #سحر_خدایاری سوزاند! اگر بپذیریم که خودسوزی او علتی جز ممانعت از ورودش به استادیوم نداشته، جای دوصد آه و افسوس بیشتر است؛ چرا که یقینا تماشای این تیلهبازی ارزش جانباختن ندارد! قبول کنیم کوتولههای بیوزنی که امروز هنری جز هوا کردن توپ و پریدن بهم نداشتند، لایق هیچ چیز نیستند! بحث دیگر اینجاست که سلبریتیها در ماجرای خودسوزی سحر، سمفونیای از دروغ ساختند! اولا معلوم شد که دختر آبی، لقب دختری است غیر از سحر! ثانیا معلوم شد که شکایت از سحر، به علت فحاشی به مأموران بوده، نه تمنایش برای ورود به استادیوم! ثالثا معلوم شد که بریدن حکم حبس ۶ ماهه برای سحر، از بیخ دروغ بوده و آن شکایت هرگز به تشکیل پرونده منجر نشده بود! رابعا معلوم شد که سحر ناظر بر بیماری اختلال دوقطبی، قبلا هم سابقهی خودکشی داشته! خامسا معلوم شد که پشت ماجرا، هم سلبریتیها و هم رسانههای عمدتا خارجنشین مشغول ماهی گرفتن از آب گلآلودند! با وجود این ۶ نکته باید پرسید؛ در شرایطی که پول هر ۲ باشگاه #استقلال و #پرسپولیس از جیب مردم پرداخت میشود و هر ۲ دولتی هستند، آیا بازیکنانشان حق دارند رفتار و گفتاری مثل پرستویی یا افشار داشته باشند؟! فیالمثل کاپیتان آبیها که بازوبند برادران بیانی به دستش زیاده گشاد است، آیا عملهی جریان اصلاحات است یا بازیکن اساس؟! وانگهی! این شوتبالیستها خیلی اگر نگران سحر و سحرها هستند، آیا بهتر نیست بخشی از قرارداد میلیاردی خود را به خانوادههای محروم اختصاص دهند؟! خدایی بازی کدامشان بیشتر از ۱۰۰ هزار تومان میارزد که بعضا فصلی ۵ میلیارد تومان از بیتالمال همین مردم، تیغ میزنند؟! آقای تیلهباز! مگر پدر سحر نگفت راضی به سوءاستفادهی سلبریتیهای فالوئرپرست از واقعهی پیش آمده نیست؟! پس چرا در آستانهی دربی، تیم را به حاشیه بردی؟! پول امثال تو را پدر سحرها میدهند؛ چرا سنگ BBC را به سینه میزنی؟! خیلی مردمی هستی و توهم زدهای که تختی شدهای، بخشی از قراردادت را بده به کارگران بیکار هپکو! نکند سوژه حتما باید دختر باشد، تا اشکتان درآید؟! از بس تیم را به حاشیه بردی، همه دیدیم آخر بازی چگونه توهم زدی سوباسایی! کلا یک دقیقه بیشتر وقت نبود و تو به سرت زده بود ادای #مارادونا را درآوری! فقط ببینید ما مردها مرتکب چه گناهی شدهایم که دیدن گندکاری شما برایمان بلامانع است! برای شما فقط باید بوگندوهایی چون افشار و پرستویی بوق بزنند!
#حسین_قدیانی
پولبالیستها
#رسالت ۲ مهر ۹۸
حسین قدیانی: خدا رحمت کند #قایقران را! عجب فوتبالیستی بود و چقدر هم با شخصیت! اگر زننده آن گل تاریخی در بازیهای آسیایی #پکن که از همان ملوان بندرانزلی و بیآنکه وارد یکی از ۲ تیم مشهور پایتخت شود، تا حد کاپیتانی تیمملی هم بالا آمد فوتبالیست بود، قطعا شوتبالیست هم برای دربیبازان مفتضح یکشنبه عنوان متملقانهای است! #سیروس البته سالهای آخر عمرش به تیم متمول کشاورز رفت و اتفاقا پول خوبی هم به جیب زد اما شگفتا! ماشین قایقران در آن تصادف لعنتی #رنو بود! مگر سیروس صاحب BMW آلبالویی که بهترین ماشین دهه ۷۰ بود، نبود؟! این را همه دوستان قایقران میدانند و بسیاری هم بعدها فهمیدند که قایقران بامعرفت اما بیفالوئر، ماشین گرانقیمت خود را فروخت و پولش را خرج زلزلهزدگان رودبار کرد! همه از دعوای متأسفانه ریشهدار و صدالبته بیمبنای #رشت و #انزلی باخبریم اما فراموش نکنیم که امامجمعه رشت؛ آیتالله احسانبخش بیآنکه دعوت رسمی شده باشد، آمد پای پیکر سیروس و شهادت داد که قایقران مکرر از کانال دفتر او، به قدر وسعش دستگیری میکرد از نیازمندان! الغرض! اگر فقط نیمی یا حتی بگو یکسوم حرفهای عضو ردهبالای سابق باشگاه استقلال علیه کاپیتان پر حاشیه آبیها که گویا سیاست برایش مهمتر از فوتبال است، درست باشد، الحق باید فاتحه این فوتبال را بخوانیم! قایقران کجا و معذرت میخواهم؛ این تیلهبازان همیشه مدعی کجا که تا n تا آپشن شاسیبلند به قرارداد نجومی خود نبندند، راضی به بازی نمیشوند! گویی با #مسی و #رونالدو طرفیم! ادعا اندازه دیگوی بزرگ و بازی اما صدرحمت به جام انگوران روستای خودمان در قزوین! و جالب آنکه با وجود چنین قراردادهایی از پول این مردم بینوا، تنها و تنها وقتی مردمی(!) میشوند که مثل حکایت #دختر_آبی خط را اصلاحطلبان و سلبریتیهای سیاسیباز و BBC میدهند! گویا پول خود را از جریان افسادات گرفتهاند، نه بیتالمال! پدر خود سحر، نالان از دروغهای شاخدار زنجیرهایها، خواهان عدم سوءبهره مشاهیر کممایه از #خودسوزی دخترش میشود؛ آنوقت #کاپیتان تیم عوض آنکه حواشی را از اساس دور کند، خودش میشود عامل تفرقه! و همه هم با این پز که ما مردمی هستیم! یک بار هم نرفتند ملاقات سحر، این سحردوستها، ایامی که بستری بود! گویی دارند به جای فوتبال، فیلمی با کارگردانی امثال #حجاریان بازی میکنند! بروید حرفهای مذکور را بخوانید تا دود از کلهتان بلند شود! و عجبا که واکنش طرف به آن همه افشاگری، فقط این بود که فلانی #دیوانه است و من جواب دیوانهها را نمیدهم!
#حسین_قدیانی
#شهیدزدایی
کار پیمان یا پیمانکار؟!
حسین قدیانی: سخنان مدیران شهر درباره حذف #شهید از پلاک برخی معابر #تهران آنقدر متناقض بود که هرگز نمیتوان از کنار ماجرا ساده گذشت! نه اینکه حرف شهردار، حرف رئیس شورای شهر را رد کند؛ نه! این ساعت، حناچی یک چیز میگفت و ساعتی بعد چیزی دیگر! این ساعت، هاشمی یک چیز میگفت و ساعتی بعد چیزی دیگر! گاه اصل موضوع را منکر میشدند و ذیل آنچه “استفاده ابزاری” میخواندند، حتی پای فتوشاپ را هم به میان کشیدند؛ گاه زیر فشار افکار عمومی، ضمن تکذیب یا اصلاح گفتههای قبلی، سخن از توبیخ پیمانکار متخلف میگفتند! حرفهای عناصر ردهپایینتر که جالبتر هم بود؛ اینکه پلاکها گنجایش نام شهید را ندارد! و یا اینکه شهید را چون قرمز مینویسند، پایداری کمی جلوی آفتاب دارد! اول قصه هم اینگونه دلیل آوردند؛ “علت حذف شهید، مسیریابی روانتر بود!” الساعه مثلی یادم آمد؛ “با بچه طرف نیستی!” وقتی قبل بعضی از اسامی موجود در شهر، اشاره به آیتالله یا استاد میشود و هیچ هم خللی در مسیریابی پیش نمیآید، لاجرم باید یاد هشدار چند سال پیش #رهبر_انقلاب افتاد مبنی بر خطر شهیدزدایی! بگذار رک بگویم؛ اگر عوض استدلالهای سست و بیانات متضاد، یک جواب واحد از حضرات میشنیدیم مبنی بر عذرخواهی و نیز توبیخ واقعی متخلفان، اصلا درست نمیدانستم کشدادن قضیه را! ولی از قرار باید اینچنین تحلیل کنیم که گویا آقایان، یک تستی زدند که بینند افکار عمومی آیا هنوز روی نام شهید، حساسیت سابق را دارد یا نه! و صدالبته معلوم شد که شهید، محبوبترین و مقدسترین نام و عنوان برای هر ایرانی آزادهای است که در موضوع اخیر، دل همه ملت شکست، ولو آن آقا و خانمی که ظاهری دیگر دارند! تحلیل دیگر این است که شاید زعمای قوم مقابل، فکر میکردند اینجا هم یک #دوقطبی باب میلشان پیش میآید که میتوان آن را تا انتخابات آخر سال کش داد، بلکه ملت کمتر یاد قصور و تقصیر وکیلالدولههای مجلس کنونی بیفتند اما امواج رنگارنگ انتقاد از شهرداری نشان داد که شهید برای آن زن بدحجاب هم مظهر #شرف است! و از قضا معلوم شد هیچ بحث استفاده ابزاری و این حرفها نیست! نهادی دانسته یا ندانسته، قدمهایی برای شهیدزدایی برداشته که این به ذائقه #ملت خوش نیامده! میتوان همین جا گلهمند از روزنامهنگاران جناح مخالف شد؛ مگر همیشه مدعی نبودید که شهید برای همگان است؟! پس چرا اینجا نقدتان به دستاندرکاران را؛ گیرم با دزی کمتر از متون ما مرقوم نفرمودید؟! بله! اگر کسی به #طعنه در تنور تیتر بالا بدمد، چه جوابش را بدهیم که #خدا را خوش بیاید؟!
#حسین_قدیانی
حلقه وصل
#سازندگی ۴ مهر ۹۸
حسین قدیانی: این بلا را چه کسی بر سر ما آورد؟! کدامتان ما را به جنون مبتلا کرد؟! در کدامین خرابات، مست نگاه شما شدیم؟! موجیان کدام جزیرهایم؟! متهم کیست؟! آیا غرور بیغروب حاجاحمد؟! آیا چشمان خرمایی همت که گویی خدا برایش سرمه شهادت کشیده بود؟! آیا خندههای معصومانه خرازی؟! آیا ناز آفتابگردان چمران؟! آهای دکتر مصطفی! دست نوازشی هم بر سر ما بکش؛ تو که از فرط عرفان، انیس لالههای دهلاویه نیز بودی! هان ای مهندس مهدی باکری! شهردار هم که نباشی، باز جایت در #بهشت است! و من دلم روایت فتح میخواهد! جرعهای از صدای آوینی! مرتضایی که فوقتخصص آسمان داشت اما همه راههای زمین را هم تجربه کرد! روزگاری شده بود عین نیچه! و فلسفهخوان هیچستان! پاتوقش کافههای شهر بود! قهوه میخورد! سیگار میکشید! و با دود پکهای عمیقش، نگارگر گالریها میشد! عاشق میشد! دلباخته میشد! رها میشد! خیلی رها! مدام از این شاخه به آن شاخه! بپرس از درختان خیابان ولیعصر؛ آمار بازیگوشیهای سید را دارند! سیدی که شبی از شبهای خدا حتی از شاخه نفسش هم برید! برید و آتش زد هر آنچه خط کشیده بود! نقطه، سرخط! و ناگهان خدا آوینی را راوی مظلومیت بچههای شط کرد! و شیربچههای شرق ابوالخصیب! که باد، آستین خالی لباس علمدارشان را تکان میداد! ببینم! شما تا به حال قهوهای با طعم تبسم خرازی خوردهاید؟! ببین چه خوابی از سر آوینی پراند که سید تا الان هم بیدار است! و هنوز سرخترین شقایق فکه است! لطفا آهنگران را صدا کنید! دلم “اسوه شبشکاران” میخواهد! صوت وحدت! صدای صلابت! سیمای کاوه! سردار همیشه مجروح تیپ ویژه شهدا که همیشه دستش نقشه بود؛ “روی نقشه عملیات بیشتر باید کار کنیم تا کمترین تلفات را داشته باشیم!” باور میکنید محمود کاوه هنگام شهادت فقط ۲۵ سال سن داشت؟! برخیز حضرت فردوسی! کاوه از شاهنامه زده بیرون! و تا قلل جلیلالقدر غرب، بالا رفته! اینک موسم سرودن حماسه است! اما کدام حماسه؟! کاوه یا باقری؟! شیرودی یا کشوری؟! دقایقی یا پیچک؟! وزوایی یا ورامینی؟! بابانظر یا برونسی؟! وصالی یا چراغچی؟! متهم کیست؟! و بهراستی! ما نورخواران کدام ستارهایم که یکی از دیگری منورترند؟! گیرم #حافظ معاصر ما بود؛ غزل کدامتان را باید میسرود الا ای شهدا؟! به جان #جبهه قسم، دیوانه میکردید #مولانا را که دنبال #شمس کدامتان بگردد! گفت: “کجایید ای #شهیدان خدایی؟!” دانههای متفرقیم ما و خون شما، نخ #تسبیح اتصال ایرانی! و از شما شهدا بالاتر، سیدالشهداست که به شهادت اربعین، حلقه وصل اولاد #آدم است…
#حسین_قدیانی
#روزنامه ۲
حسین قدیانی: این دومین شماره از بررسی مطبوعات توسط این قلم است و حتی در #مشهدالرضا هم میبینید ادامه دارد اما واقعا امروز از ضعف مفرط سیستم توزیع تقریبا ۹۰ درصد روزنامهها اعصابم بهم ریخت تا حدی که در فایدهی کاری که به آن عشق میورزم، دچار شک شدم! باور میکنید امروز اغلب روزنامهها در شهر مشهد از ساعت ۱۷ به بعد رسید؟! اگر در #مشهد چنین است، وای به حال شهرهای دیگر! دقت شود! فقط دکههای اطراف حرم را نگشتم، بلکه چند متر دیگر رفته بودم، رسیده بودم طوس اما روزنامه اگر سر ساعت به دکه نرسد، چه فایده؟! با ۲ آرزو؛ اصلاح این عیب بزرگ و بازگشایی مجدد #وطن_امروز ۳ روزنامه را مرور میکنیم.
▪️خراسان؛ از پربارترین روزنامههای حال حاضر است با کلی ویژهنامه! حکایت ۵ فیلم با یک بلیط! اقلا در مشهد همیشه #خراسان را میخرم! مشی معتدلی دارد! خراسان در شمارهی امروز با ۵ نماینده دربارهی سرنوشت گزارش تحقیق و تفحص از بنیاد شهید مصاحبه کرده! #اکرم_انتصاری نیز با #محمدصالح_علا حرف زده که گفتوگوی خوبی است ولی “روایت حاجصادق آهنگران از حال و هوای شهید مهدی باکری” در صفحهی “پلاک عزت” گمانم جذابترین بخش این نسخهی خراسان است!
▪️سازندگی؛ مثل هر پنجشنبه با ۲ روزنامه منتشر شده! پس آخر هفتهها #سازندگی ارزش افزوده دارد! در صفحهی نخست نسخهی اصلی #محمد_قوچانی صلاح را بر آن دیده که قید عکس را بزند، بلکه محتوای کلام #حسن_روحانی در #سازمان_ملل با آرایش جدولی بیشتر و بهتر دیده شود! سازندگی در صفحهی حماسه، پر از مطالب متعدد و متنوع دربارهی جبهه و جنگ است که این شماره را به #خرمشهر اختصاص داده! حتما این صفحه را بخوانید! در سازندگی آدینه اما سردبیر این روزنامه، یک کیسهی حسابی بر تن #جلال کشیده! گویا هر چه میگذرد، فاصلهی قوچانی با جلال و شریعتی بیشتر میشود! البته من جوابی مختصر به نقد او علیه جلال دادهام که دستآخر به سطوری ختم شد از علت نوشتنم در همین شمارهی سازندگی که لابد متن “حلقهی وصل” را با توضیح خود قوچانی خواندهاید! نظرش اگر مثبت باشد، دفاع من از جلال را در شمارههای آتی این روزنامه کار خواهد کرد! گفتههای #احمد_زیدآبادی از “احوال دیروز و حال امروزش” به قلم #سعید_شمس را بخوانید! از چم و خم زندگیاش گفته، حتی در تبعید!
▪️کیهان؛ #حسین_شریعتمداری در ستون یادداشت روز با تیتر “آقای روحانی، دست مریزاد!” از سخنان رئیسجمهور در صحن سازمان ملل، دفاع محکمی کرده که خواندنش را پیشنهاد میکنم! نظر به علاقهی روحانی به چرخش مواضع، باید دید عمر این حمایت چند روز است!
#حسین_قدیانی
۴۰ سال دفاعمقدس
#جوان ۶ مهر ۹۸
حسین قدیانی: گرچه رسم است آغاز هر پاییزی، یک هفته، هفته دفاعمقدس را گرامی بداریم اما “دفاعمقدس” بهترین تعبیر برای تعریف همه لحظات این ۴۰ سالی است که از استقرار جمهوری اسلامی میگذرد! آری! نظام ما چه در مقطع کوتاه قبل از جنگتحمیلی و چه در مقطع بلند بعد از آن، همیشه در دفاعمقدس بوده؛ اگر از یاد نبریم دشمنیهای متعدد و متنوع دشمن را! آیا در این ۴۰ سال، یک ثانیه دشمن از ما غافل بوده؟ مگر نه آنکه در همه این مدت ما در تحریم دشمن بودهایم؟ و حتی وقتی توافقی هم در موضوعی با دشمن کردیم، باز او خلفوعده کرد و تحریمهای نو را به تحریمهای کهنه اضافه کرد؟ واقعا کدام نهضت اندازه انقلاب اسلامی و کدام نظام اندازه جمهوری اسلامی با این حجم از دشمنی روبهرو بوده؟ به ترور عناصر ممتاز نظام از مطهری تا احمدیروشن بنگرید؛ به ترور مردم عادی در نخستین سالهای انقلاب توسط منافقین بنگرید؛ به تحرکات مبنی بر تحریک قومیتهای عزیز ایران عزیزتر از جان بنگرید؛ به حوادثی چون ۷ تیر و ۸ شهریور بنگرید؛ به امامانجمعه نشسته در خون مطهر خود بنگرید؛ به آن طیاره بر فراز خلیجفارس که در اوج قساوت یانکیها سرنگون شد بنگرید؛ به مدال افتخاری که همین اروپاییها بر گردن همین آمریکاییها و بابت همین جنایت انداختند بنگرید؛ به فتنههای سختی چون ۷۸ و ۸۸ بنگرید؛ به آتش همیشه روشن گرداگرد این مرز پرگهر بنگرید؛ به لشکرکشیهای همیشگی شیاطین به منطقه بنگرید؛ به نسل اول مادران شهدا که بسیاریشان از میان ما رفتهاند بنگرید؛ به نسل تازه مادران شهدای مدافع حریم امنیت وطن بنگرید؛ به آه دل علیرضا و آرمیتا و دختر شهیدی که همین چند سال پیش، روز اول مهر بعد از مدرسه تا مزار پدرش دوید و عوض سینه پرمهر پدر، تنها سنگمزاری را در آغوش گرفت بنگرید و حتی به دست راست مجروح علمدار انقلاب بنگرید تا بهتر بفهمید وقتی از دفاعمقدس ۴۰ ساله سخن میگویم، هرگز ادعایی تنها از سر احساس نیست! و البته به یاد بیاورید که ما در شماری از سالیان جبهه حتی برای تهیه سیمخاردار هم مشکل داشتیم! و این را نیز فراموش نکنید که بیش از ۳۰ سال از این ۴۰ سال دفاعمقدس را در حالی پشتسر گذاشتیم که سایه امام راحل بر سر ما نبود ولی چه جای شکوه که دست خامنهای هم در دست خداست، آنقدر که الان بیت رهبری به مقر فرماندهی احرار عالم بدل شده! کدام نهضت و نظام با وجود این حجم از دشمنی، قادر به مقاومت و بلکه پیروزی بود؟ لطفا دست ملموس #خدا را بنگرید که محسوس دارد مخصوص حمایتمان میکند! الحمدلله تا ظهور بقیةالله و بعدش…
#حسین_قدیانی
من هم #فاو بودم!
#رسالت ۶ مهر ۹۸
حسین قدیانی: الساعه مشهدم و شبجمعه این سعادت را داشتم که #دعای_کمیل در #صحن_جامع_رضوی باشم، آنهم با صدای حاجصادق آهنگران که زعمای حرم، خوشسلیقگی کرده بودند و در هفته دفاعمقدس، صدای صمیمی “ای لشکر صاحبزمان” را آورده بودند! موسم کربلای ۴ و کربلای ۵ اگر بلبل خوشالحان #خمینی از کربلای معلی میخواند، لابد خیلیها زیارت بینالحرمین #عباس و #حسین را آرزویی بسیار بعید میدانستند که تحققش به این قرون پیشرو نمیرسد؛ آنهم با وجود حکومت صدام آمریکایی در عراق، اما حاجصادق در حالی هنوز میخواند که دیگر در کشور همسایه، هیچ خبری از #صدام نیست و در عوض، حاجقاسم نهفقط به کربلا رسیده است که اینک در میانه راه #کربلا به #قدس است! و تو ببین چه حکمتی داشت خمینی #حکیم که از همان سال ۶۱ معتقد بود؛ “راه قدس از کربلا میگذرد!” از دستنوشتههای شهید والامقام #محسن_وزوایی که حقیقتا فاتح بازیدراز بود، یکی هم همین جمله حکیمانه است که “ما کربلا را برای خودمان نمیخواهیم؛ برای نسلهای بعد میخواهیم!” بیخود نبود مرتضای کافهنشین، همه آن نفسنوشتهها را آتش زد تا راوی فتح شهدای ۸ سال دفاعمقدس باشد! هم امام، حکیم به معنای واقعی کلمه بود، هم جمیع شهیدان ما! و آنچه #آوینی را #شیدا کرد، تماشای همین #حکمت بود! همین که در اوج جنگ، در مقاطعی حتی از تهیه سیمخاردار هم عاجز باشیم اما سخن رزمنده همدانی ما این کلام نورانی باشد که “اگر میخواهی از سیمخاردار دشمن عبور کنی، اول باید از سیمخاردار نفس خود بگذری!” و من یکیدو شب پیش، نمونهای از این پا گذاشتن روی سیمخاردار نفس را به عینه دیدم؛ آنجا که حاجصادق وقتی ناظر بر تذکر خدام، اشتیاق پدر شهید ویلچرنشین را برای دیدنش دید، خودش سمت آن صندلی متحرک رفت و بنا کرد بوسیدن دست پیرمردی که لهجهاش داد میزد زایندهرود را! و یک آن دیدم که چقدر حاجصادق #محبوب است بین مردم! و عجیب آنکه جنگندیدهها هم او را میشناختند و جالب آنکه #شوخی هم میکردند با حاجصادق! مثل آن پسرکی که به زور سنش به ۲۰ سال میرسید لیکن به آهنگران گفت: “والفجر ۸ منو یادت نمیاد، پشت اروند؟!” و عجیبتر و جالبتر، جواب معنیدار حاجصادق بود: “چرا! هم تو را خوب یادم میآید، هم این دوستانت را که دارند میخندند! همه شما در والفجر ۸ بودید! همه شما با #شهدا بودید! الان هم همهتان با شهدا هستید!” زمستان ۶۴ هنوز خیلی سال تا تولد این نسل مانده بود اما در صدق سخن جوانک قصه ما شک نکن! جبهه سنگر اینان نیز بوده، به شهادت رفاقتشان با حاجصادق!
#حسین_قدیانی
از #جلال تا #جبهه
#سازندگی ۷ مهر ۹۸
حسین قدیانی: این هم شانس ما! متنم در سازندگی، عدل مصادف با نقد #محمد_قوچانی به آلاحمد شد! و لابد الان خودش را نکوهش میکند که چرا “مریدپروری” را به دیگر رذائل جلال اضافه نکرده ولی نه! من مرید جلال نیستم بلکه او را دارای فضائلی میدانم! البته به جلال حتما نقد وارد است ولی بنازم این شکاف را که دقیقا آنچه امثال من حسن جلال میخوانند، از نظر قوچانی عیب شناخته میشود! جلال نه هیجانزده که بهروز بود؛ سروقت سر صحنهها حاضری میزد! جلال نه عوامفریب که مردمی بود! اگر جلال پوپولیست بود، چه لزومی داشت در عصر غربگرایی، غربزدگی را بنویسد و هنوز سر آن رسالهی رسا بد بشنود؟ جلال نه خطابهخوان که متعهد بود و چون تعهد داشت، خطبه میخواند، نه آنکه عشق منبر باشد! جلال نه همهچیزدان که روزنامهنگار بود و مگر نه آنکه خود قوچانی حتی دربارهی #فوتبال هم چیز نوشته، بیآنکه احتمالا لگدی از سر تخصص به توپ زده باشد؟ آیا کسی میتواند ما روزنامهنگاران را به جرم عمل به ذات کارمان، همهچیزدان به معنای بیسواد بخواند؟ جلال نه کلبیمسلک به معنای سیاستگریز یا حتی سیاستمدارگریز که سیاستفهم بود! آنقدر که درستترین واکنش را به ۲۸ مرداد داشت؛ “تنها برندهی کودتا مصدق بود که از پیری مرده به قهرمانی زنده بدل شد!” جلال نه چپگرا که به شکل غریبی آزاده بود؛ آنجا که از غربت “شهید مشروطه” نوشت! واقعا تعجب کردم چرا قوچانی، شیخ فضلالله را “دشمن مشروطه” خواند؟ اگر زدن قید مشروعه به مشروطه، آن شیخ مظلوم را که مجاهد راستین #مشروطیت بود، دشمن مشروطه میکند، لابد خود قوچانی هم که #ظریف و #سلیمانی را با هم میخواهد، دشمن #اصلاحات است! با این همه، صراحت قوچانی در نقد جلال یا شریعتی که باری “روشنفکر مسلح” خوانده بودش، جای تقدیر دارد! ای بسا کسانی که همین جور فکر میکنند اما شهامت بیانش را ندارند! سئوال؛ پس #قلم من در مطبوعهی #قوچانی چه میکند؟! جواب؛ به جد خواهان افزودن مخاطب این قلمم و اینکه خریدار سازندگی نیز مرا بخواند! منی که هرگز کارت بسیج نخواستهام، نه الگویی برای رفقا که تنها یک روزنامهنگارم که سعی میکنم حرف حق بزنم! آری! من در “طرح ولایت” روزنامهنگار نشدهام و از قضا، مدح محمود کاوه در سازندگی بهتر است! قلمی که به باور ثلثی از حزباللهیها لایق دفاع از اصول نیست، آقای قوچانی! اصولگرا هست و نیست! من در جبههی جبههام! گرایش من به اصل و به نسل و به عصر لالههاست! شما گاهی در تلویزیون حکومتی؛ من هر از گاهی در ارگان کارگزاران! آخرالزمان است دیگر!
#حسین_قدیانی
بازگشت #قدیانی به #اوین
#حسین_قدیانی که راه را دارد اشتباه میرود، بعد از چند روز مرخصی در مشهد، ظهر امروز در میان استقبال پرشور زندانیان که شعارهایی نظیر “اهلا و سهلا مرحبا؛ آمد زائر رضا”، “مشهدی یادت نبود؛ نمازهات شکسته بود”، “حسین آلاحمد؛ آمد از شهر مشهد”، “رئیس مافیا کیست؛ قدیانی نیست، قدیانی نیست”، “قدیانی از ما دور شد؛ اوین چه سوت و کور شد” و “مردان خدا پردهی پندار دریدند؛ نجفی و قدیانی را در حمام دیدند” سرمیدادند، به #زندان_اوین بازگشت!
به گزارش NP قدیانی در بخش اول بیاناتش ضمن انتقاد از سخنان #حسن_روحانی در #سازمان_ملل ایستادگی پای منافع ملی را اصلا چیز خوبی ندانست و در ادامه، حکم قتل #حسین_شریعتمداری و #محمد_قوچانی بابت مطالب عقلگرایانهای که اخیرا نوشتند را صادر کرد! معظمله افزود: “من جای روحانی بودم، در صحن سازمان ملل، به جای نمایش بدعهدیهای آمریکا، علیه ارتش، بسیج، سپاه و حتی ژاندارمری حرف میزدم!” در این لحظه، یکی از زندانیان با نشان دادن شعور خود، از قدیانی پرسید: “خجالت نمیکشی که دوست داری کشور را به تفرقه و چنددستگی بکشانی؟!” که جزجگرزده جواب داد: “نه!” ایشان در جمعبندی این بخش از سخنانش، از فعالین سیاسی خواست که منافع حزبی را هرگز فدای منافع ملی نکنند، چرا که دنیا ارزش این فداکاریها را ندارد!
قدیانی در فراز دوم بیانات خود، همه را به تندروی و واکنشهای رادیکال دعوت کرد و آنگاه به بیان خاطرهای دروغین از امام راحل پرداخت! وی گفت: “روزی با امام، حاجاحمد، مرحوم هاشمی و آقای دعایی داشتیم بازی آرسنال و منچستر را نگاه میکردیم! من به امام گفتم که اماما! فرض کنید نخستوزیر در یک سفر خارجی، مواضع نسبتا خوبی علیه دشمن اتخاذ کند؛ آیا درست است که ما اختلافات را به خاطر منافع ملی کنار بگذاریم و از ایشان به صورت منطقی و مشروط حمایت کنیم؟! که آن بزرگوار با عصبانیت فرمود؛ میذاری بازی رو ببینم یا نه، پدرصلواتی؟!”
قدیانی در آخرین بخش از بیانات ارزشمند خود، با تشکر از تندروی افراطیهای جناحهای مختلف، همه را به وحدت حول محور تفرقه نصیحت کرد و بیان داشت: “اگر همه با هم متحد باشیم و با بصیرت عمل کنیم، آنوقت هشدارهای #رهبر_انقلاب مبنی بر حفظ اتحاد و عمل بر مدار صبر و بصر، سالبه به انتفاء موضوع میشود!” وی از جوانان خواست که فریب وسوسههای شیطان را اتفاقا تا جوان هستند بخورند، چرا که در پیری، گناه کردن هرگز آن حس و حال دورهی جوانی را ندارد! در این حین #محمدعلی_نجفی از قدیانی پرسید: “توبه در جوانی بیشتر فاز میدهد یا در پیری؟!” که قدیانی گفت: “در حمام!”
بهترینِ شما همانا بدترینِ شماست!
#حسین_قدیانی که در دورترین فاصله از ارزشها قرار دارد، به لج مراجع عظام تقلید که غالبا درس “خارج فقه” دارند، درس “داخل زندان” را راهاندازی کرد!
به گزارش BBC #قدیانی در نخستین جلسهی درس داخل زندان خود که در تالار ابومازن #زندان_اوین برگزار شد، بهترین بندگان خدا را بدترین بندگان خدا خواند و افزود: “آسانترین راه برای تقرب به ابلیس، گناه اول وقت است؛ لذا هرچه گناه را با تأخیر انجام دهید، ذات اقدس اله هم توبهیتان را با تأخیر قبول میکند!” ایشان که سعی در گمراه کردن مردم داشت، در عین حال خواندن نماز اول وقت را مهمترین مانع سیر و سلوک دانست و تصریح کرد: “کسانی که فریب وسوسههای شیطان را نمیخورند؛ اولا شکر میخورند و ثانیا بدانند و آگاه باشند که امضای شیطان رجیم، تضمین است!” وی پناه بردن به خدا از شر شیطان رجیم را حتی از پناه بردن به خدا از بستن دهان منتقد هم بدتر دانست و خاطرنشان کرد: “البته نماز اول وقت اگر به قصد ریا باشد، هیچ مشکلی ندارد و در روایت هم به این موضوع، اشاره شده!”
در این لحظه، شبنم نعمتزاده با قطع سخنان قدیانی، از معظمله پرسید: “مسئلة حاجآقا! آیا رعایت #حجاب به قصد ریا هم بلااشکل است؟!” که جزجگرزده جواب داد: “اینجا درس خارج فقه نیست که هر کی سئوال داشت، بپره وسط حرفمها! بحثمحث نداریم اینجا! سئوالمئوال هم ممنوع! و الا میدم اخراجتون کنن از کلاس!”
بنا بر همین گزارش، این برخورد تند قدیانی منجر به بروز مشاجراتی در تالار ابومازن شد! مخالفان شعار میدادند: “قدیانی تاب نداره؛ اصلا اعصاب نداره”، “داخل زندان یادت باشه؛ خارج فقه سرورته”، “دیوید بکام، کریس رونالدو، زیدان؛ لعنت بر درس داخل زندان”، “منچستر انگلیس؛ قدیانی کرد لفت و لیس”، “قسم به درس حوزه؛ قدیانی شد رفوزه” و “از دست قدیانی فریاد؛ خاک بر سر کسی که به تو مدرک داد”! اما موافقان هم با سردادن شعارهایی چون “وای اگر درس داخل زندان تعطیل بشه؛ ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد”، “داداشحسین فاضله؛ و خیلی هم قابله”، “شبنم یادت باشه؛ دیگه سئوال نکنی”، “بیرون تیپش خلسهایه؛ اینجا خانومجلسهای”، “قدیانی بیعمامه است؛ با نجفی حمام است” و “مکاسب، تفسیر، حدیث؛ قدیانی در همهاش بیست” از این کلهشق خواستند که بیتوجه به حواشی، به درس و بحث خود بپردازد!
این گزارش میافزاید؛ قدیانی ضمن تجلیل از طرفداران خود، از مردم عراق خواست که مردم ایران را در مراسم اربعین، اصلا تحویل نگیرند! این شیعهی انگلیسی در پایان، از انصارالله یمن نیز خواست مراقب باشند که از #اویس_قرنی پیشی نگیرند!
اولین مصاحبهی مطبوعاتی #حسین_قدیانی
صبح امروز خبرنگار مخصوص نتانیاهو با حضور مخفیانه در #زندان_اوین برای به حاشیهراندن سخنان اخیر #سردار_سلیمانی گفتوگویی با قدیانی انجام داد که در زیر میخوانید.
▪️جناب آقای قدیانی! قبول دارید قدرت #ژنرال_سلیمانی خیلی مشکوک است؟
▫️من جای سازمان ملل بودم، حتما از حاجقاسم یک آزمایش دوپینگ میگرفتم! ایشان جوری است که انگار در آن واحد، هم ایران است، هم عراق، هم سوریه، هم روسیه، هم لبنان، هم یمن!
▪️اخیرا خودم از #نتانیاهو شنیدم که #سلیمانی قدرت طیالارض دارد! راست است؟
▫️بله! کاملا راست است!
▪️جایی هم از قول آیتالله خامنهای خواندم که ایشان #شهید_زنده است!
▫️متأسفانه همینطور است! البته ما غربزدهها شانس آوردیم که همت و باکری و باقری و چمران و زینالدین و علمالهدی و کاوه و… در همان ۸ سال جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند و الا تا الان اسرائیل از صفحهی روزگار حذف شده بود!
▪️اصلا مگر ممکن است که یکی، هم شهید باشد و هم زنده؟
▫️فعلا که شده!
▪️ولی در کتاب آسمانی شما اشاره شده که همهی شهدا زندهاند!
▫️این دیگر حکایت قوزبالاقوز است!
▪️حکایت چی؟
▫️قوزبالاقوز!
▪️گویا آیتالله خامنهای در جریان جنگ ۳۳ روزه، از رزمندگان حزبالله خواستهاند که دعای جوشن صغیر بخوانند!
▫️حالا شانس آوردیم که ایشان، یاران سیدحسن نصرالله را به خواندن جوشن کبیر دعوت نکردند!
▪️مگر در مفاتیحالحیاة چند تا دعای جوشن داریم؟
▫️اولا مفاتیحالجنان، نه مفاتیحالحیاة! ثانیا شما اسرائیلیها مگر مدعی نبودید که بعد از خمینی، خامنهای #انقلاب_اسلامی را به فنا میدهد؟
▪️چند شب پیش، نشستی با ترامپ، بنسلمان، نتانیاهو و مریم رجوی داشتیم که محور بحث این بود؛ چطور آیتالله خامنهای توانست فراتر از رهبری ایران، ولی امر مسلمین جهان هم بشود!
▫️کاش الان هم مثل صدراسلام بود!
▪️آقای قدیانی! قبول داری مردم صدراسلام خیلی بهتر از مردم ایران بودند؟
▫️دارم!
▪️کوفیان #علی را تنها گذاشتند ولی #سیدعلی که خود را غلام قنبر علی هم نمیداند، چطور این همه میان رزمندگان جبههی مقاومت، محبوب است؟
▫️همین را بگو!
▪️به عقل شما باید چه کار کرد؟
▫️راهکار من این است؛ “خاورمیانهی اجتماعی”!
▪️یعنی کاری کنیم اجتماعات در #خاورمیانه علیه آیتالله خامنهای شکل بگیرد؟
▫️دقیقا!
▪️اما حشدالشعبی، فاطمیون، اسد و ارتش شام، حزبالله، انصارالله و حماس، تنها بخشی از یاران آیتالله هستند اسکل!
▫️اسکل خودتی کرهبز!
▪️به من فحش میدی؟
▫️ببین! #محمدعلی_نجفی را میشناسی؟
▪️بله!
▫️الان ۳ تایی با هم رفتیم حمام، آدم میشی پفیوز!
دوگانهی خداگرایی و خودگرایی
#سازندگی ۱۱ مهر ۹۸
حسین قدیانی: خوب یا بدش بماند؛ الساعه مشهورتر از کفر ابلیس، این گزاره است؛ “دورهی تقسیم جناحها به دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا گذشته!” این جملهای است که در سالیان اخیر طیفهای مختلفی پای آن را امضاء کردهاند و صدالبته هر کدام، پس از اعلام انهدام دوگانهای که آبشخورش دوم خرداد ۷۶ بود، از دوگانهی مدنظر خودشان رونمایی میکنند! تعدد و تنوع واکنشها به کم و کیف سفر آقای روحانی به نیویورک و سخنرانی ایشان در سازمان ملل اما پرده از یک دوگانهی نو برداشت که بدون هیچ تبلیغاتی، عملیاتی نیز شد؛ دوگانهی خداگرایی و خودگرایی! خودگراها فقط به نفع خود فکر میکنند، نه منافع ملی! این جماعت که در بینشان از سوپرانقلابی هست تا سوپرضدانقلاب، پرگاری هستند که غالبا بر مدار نفس خود میچرخند! خیلی مهم نیست روحانی با چه مختصاتی بخندد یا با چه مشخصاتی بگرید؛ در هر حال موضع این طیف، انتقاد است! چه روحانی علیه این نهاد و آن سازمان سخن بگوید و چه نمایشگر بدعهدیهای غرب باشد؛ در هر حال موضع جماعت عوض نمیشود! نباید هم بشود! دقت شود! سخن بر سر طائفهای مختلفالالوان ولی همجهت است که نگاهشان به عناصر سیاسی و حتی به مسائل اجتماعی، صفر و صدی است! بگذارید مثالی بزنم! فرض کنید در ماجرای انتخاب نجفی به عنوان شهردار تهران، عوض خودگرایی، عمل به خداگرایی میشد! یعنی محاسبهی خواست خدا و نیز خلق خدا! آیا به خروجی بهتری برای تهران و حتی خود جناب نجفی منجر نمیشد؟! الحمدلله در روزهای اخیر شاهد بروز یک خداگرایی بیروی و ریا بودیم؛ آنجا که اختلاف سلیقه فدای وحدت کلمه شد و منافع ملی صدر منافع حزبی نشست! البته بودند خودگراهایی که با تلقی غلط از یک جمله از سخنان انصافا خوب و ملی رئیسجمهور در سازمان ملل، حتی کلیت آن سخنرانی را نیز به حاشیه بردند! “چون ما با روحانی حال نمیکنیم، پس حرف خوبش هم قابل دفاع نیست” هرگز سیرهی سیاستورزی خداگرایان نیست! کاش اما تحزب و تهذیب را با هم ببینیم! همه مدعی پیروی از راه شهداییم ولی شهدایی که از خود گذشتند و به خدا رسیدند کجا و مایی که بعضا جلوتر از نوک بینی خودمان را نمیبینیم کجا؟! لذا هنوز هم اول باید از سیمخاردار نفس خودمان عبور کنیم! اگر روحانی در قامت نمایندهی همهی مردم، نیز سفیر نظام، مواضع خوبی در صحن سازمان ملل داشته، چرا “دستمریزاد” نشنود؟! و اگر رئیسی در لباس قاضیالقضات، عزم جزمی برای مبارزه با فساد دارد، چرا تقدیر نشود؟! “خود” تا رنگ “خدا” نگیرد، بیخود است! اول خداترسی؛ بعد سیاستورزی…
#حسین_قدیانی
نان مزینان
#سازندگی ۱۲ مهر ۹۸
حسین قدیانی: قدرت خدا…! بعضی نویسندهها چنان عاشق زادگاهشان میشوند که دستآخر شبیه زادگاهشان میشوند! این را ۱۰ سال پیش یعنی ۵ سال قبل از فوت امیرخان فهمیدم! رفته بودم “کیهانبچهها” تا با زندهیاد امیرحسین فردی گفتوگویی بگیرم و همینطور که گوشم به صحبتهای پدر خوب بچهها بود، یک آن کشف کردم که امیرخان چقدر شبیه سبلان است؛ آرام، متین، پیوسته، پردامنه، منحنی و با شیبی کاملا ملایم که تا قله اگر بروی، چشمت به جمال چشمهای هم روشن میشود! و مگر جز اینها بود مرحوم فردی؟! و باز همان جا بود که کشف کردم… بگذار به سبک خود جلال بنویسم؛ انکشف که آلاحمد چقدر شبیه اورازان است؛ روستایی پای کوههای طالقان، پر از خط، خطکشی، ضلع، نامنعطف، سخت و حتی میخواهم بگویم بیاعصاب! آنقدری طالقان رفتهام که در وصف آن همه سلسلهجبال اخمالو و آن همه یالهای عجول، مرتکب اشتباه نشوم! و مگر جز اینها بود مرحوم جلال؟! دمی درنگ کن در عکسهایش! آن همه خط و خطوط آن صورت تکیدهی رنجور سیبیلو، انصافا بهترین نقشهی گلیرد و گلینک و اورازان و اصلا بگو کل طالقان نیست؟! و باز همان جا بود که فکر کردم شریعتی چقدر شبیه کویر است! بگذار خود دکتر وصف کویر را بگوید: “از نقطهای و خاکی برخاستهام کویر! جایی که آبادی نیست، جایی که سعادت و رفاه و برخورداری نیست؛ خشکی و فقر و سختی زندگی است!” حال خیره شو در تصاویر دکتر! مگر نه آنکه سیمایی میبینی درست مثل کویر؟! نه خبری از ریش است، نه سیبیل و نه حتی مو! آن ۲ چشم شیطان و بازیگوش و همیشه بیدار را هم بدل از ستارههای آسمان کویر بگیر! جایی که زمین، چیز خاصی برای سوسو ندارد، استعداد رشد ندارد، خاک مرغوب ندارد و هر چه هست، آن بالاست؛ آسمان! و راستش شریعتی هم از بلندای آسمان، منبر میرفت و خطبههای عرشی میخواند و چنان از نردبان چوبی سپهر، پلهپله بالا و بالاتر میرفت که در آن واحد، هم ابوذر را رصد میکرد، هم بوعلی را! یکی را میستود و دیگری را بیرحمانه با شلاق کلمات، کتک میزد! حالا نگذار برایت بگویم که این تشابه فقط مخصوص نویسندهها نیست و نگذار بنویسم که میرزاکوچک هم دقیقا عین جنگل است؛ به همان انبوهی، به همان ازدحام، به همان شلوغی، به همان تنهایی و حتی به همان بیسری! با وجود این همه ارهی بیرحم، کدام جنگل، سر دارد که “سردار جنگل” دومیاش باشد؟! بگذار با همین کویر که گفتم، صفا کنیم! بگذار بگویم که همین چند روز پیش، سحر از شمال رفتم مشهد ولی غروب از جنوب برگشتم! بگذار قصهام را بگویم، گزارشم را بنویسم؛ گزارش شبی در مزینان! روستایی حوالی داورزن سبزوار که اگر شب برسی، فقط ستاره میبینی! بیهیچ جنبدهی دیگری، حتی آدمیزاد! کویر است دیگر! مگر “شب، سکوت، کویر” شجریان را گوش ندادهای؟! و نمیدانی که شب کویر، به احترام سوسوی ستارهها ساکت است؟! آنقدر ساکت، که سوسوی ستارهها را بشنوی! نه آنکه ببینی، نه؛ بشنوی! نور ستارهها را بشنوی! سر همین، همین که نماز عشا را در مسجدجامع مزینان بخوانند، نوبت حکومت مطلقهی شب فرامیرسد! شب… سکوت… کویر… حتی از حنجرهی سوتکوار شریعتی هم نباید صدایی درآید! جیغ و داد، ممنوع! خطبهها و خطابهها، همه مال روز است! و شب کویر، قلمرو سلطنت آسمان! و خلافت ستارهها! خواجهنصیر را صدا کنید! میخواهم از دباکبر گزارشی تهیه کنم! شنیدهام منجم متولد طوس، زبان ستارهها را بلد است! و مترجمی سماواتیها را بلد است! آهای دباکبر! تو که از آن بالا، آمار همهی این مزینانیهای نازنین را داری؛ بگو ببینم هیچ خبری آیا از پیکر اصغرِ سکینهخاتون به ده رسیده یا جگرگوشهی پیرزن هنوز مانده در گلوشل اروند؟! پارسال که روز رسیده بودم مزینان، سکینهخاتون داشت نان میپخت در تنوری که اسمش را گذاشته بود؛ “تنور اصغر”! مادر است دیگر! بندهی خدا میگفت: “هر شب، خیلی آهسته میروم پشتبام و برای دباصغر، قصه تعریف میکنم، لالایی میخوانم… وای که پسرم چقدر نور دارد به چهره، قدرت خدا…!”
#خدا گاهی کارهای عجیب و غریبی میکند!
حسین قدیانی: محکمتر از دوستیهایی که با گریه در آغوش یکدیگر شروع میشوند، رفاقتهایی است که از دل یک دعوا ریشه میدوانند! خدا گاهی کارهای عجیب و غریبی میکند! ایران و عراق ۸ سال با هم جنگیدند با این خروجی حیرتآور که اربعین سال گذشته وقتی در عمود ۴۰۰ دیدم مردی عراقی مشغول ماساژ مردی ایرانی است، رفقای هموطن ما به جمع ناظر میگفتند: “خدا گاهی کارهایی میکند که هیچ در مخیلهی آدمی نمیگنجد! سیدابوطالب و حامد وسط ماساژ مشغول سخن با هم بودند و تبادل خاطره که ناگهان متوجه میشوند در خیبر و بدر، سینه به سینهی همدیگر جنگیدهاند!” و آنک سینه به سینهی هم به نشانهی سکینه و رفع کینه نشسته بودند! و قطعا برای خدا، پیوندزدن میان من و #محمد_قوچانی که هرگز علیه هم گلولهای در هیچ جزیرهای شلیک نکردهایم و جفتمان در یک دین و زبان و ملتیم، کار آسانتری است تا آشتیدادن ابوطالب عراقی و حامد ایرانی! اما خب! میان من و سردبیر سازندگی اگر چه هیچ مصاف منجر به جراحتی نبوده ولی لابد شاهد بودید دعوای اخیر را! چندی که گذشت، حتم کردم بعضی تعابیرم علیه محمد قوچانی تند بوده! بگذریم که او هم ما را تا تیرانا(!) برد و برگرداند! خلاصه از سر خداترسی، دنبال راهی برای دلجویی میگشتم، اقلا به حرمت همکاری کوتاهم با او در “هممیهن” که دیدم خوب است در معرفی روزنامهها که تازگیها انجامش میدهم، اسمی هم از “سازندگی” ببرم و حتی پیجش را تگ کنم که الحمدلله قوچانی دید و لایک کرد! به او در دایرکت پیام دادم که او هم جواب داد و بعد حرفمان کشیده شد به “حماسه” و اینکه قوچانی بگوید؛ “جایت در این صفحه سبز است!” و الباقی قضایا! خدا گاهی کارهای عجیب و غریبی میکند! قوچانی را از روزنامههای دوم خردادی همان عصر میشناسم و گمانم آن است که حدود ۳ سال قدیمیتر از من در عالم مطبوعات و عوالم روزنامهنگاری باشد! فکر میکنم همین حدود هم از من بزرگتر باشد! در میان آن همه روزنامهنویس طیف مقابل که حقیقتا لشکری بودند، از بین نامدارانشان قلم #مسعود_بهنود بیشتر به دلم مینشست که لاکردار حتی دروغهایش را نیز تر و تمیز به خورد مخاطب میداد و خوب بلد بود چگونه از دل قصههای تاریخی، سخنی برای امروز بسازد؛ غصهای را بشکافد و یکی را بنوازد و به دیگری بتازد! ولی در بین جویندگان نام، انصافا قلم قوچانی چیز دیگری بود! عکسش را هم میزدند کنار اسمش با سیبیلی که معلوم بود خیلی از سبزشدنش نگذشته! تقریبا هر روز هم مینوشت! و ستونش ثابت شده بود! حسن بزرگ قوچانی این بود که مطالب سیاسی را قصهوار و گزارشی مینوشت! گویی در حال خوانش رمانی هستی! داستانی! شعری! آن ایام، تازه رباطم پاره شده بود و حتی بعد از عمل، باز هم پاره شد! پس باید قید #فوتبال را میزدم! تازه با #مهدی_رحمتی و #حسین_کاظمی و خیلیهای دیگر در نوجوانان پاس و جوانان هما و فتح و فجر و… طرح دوستی ریخته بودم که دیدم باید همهی آن آرزوهای چهلتکه را شوت کنم هوا! رباط دستم ولی سالم بود! این شد که #قلم جای #توپ را گرفت! خدا گاهی کارهای عجیب و غریبی میکند! قبلا هم البته نوشتن را در روزنامهدیواریهای مدرسه تجربه کرده بودم و جز انضباط و ریاضی و علوم و دینی و پرورشی که مؤید هیچ معدل درخشانی نبود، انصافا همیشه در انشاء نمرات خوبی میگرفتم! دوم خرداد ۷۶ عصری بود که پای مرا از استادیومها برید و آورد جلوی دکهها! اما مگر روزنامههای دوم خردادی، یکیدو تا بودند؟! جواب کدامشان را میدادی؟! آن ایام چنان در غربت محض بودیم که بلندگوی درب و داغان حاجبخشی، مشتیترین رسانهی امت حزبالله تعریف میشد! برعکس الان که مشکل تکرر صدا یا تزاحم اصوات داریم! بعضا روزی ۲۰ #روزنامه میخریدم و حتی در خواب هم روزنامه میخواندم! ابتدا میرفتم سراغ ستونهایی که قلمشان را دوست داشتم! بهنود، قوچانی، مردیها… آهان! شمسالواعظین و قائد که این آخری اگر چه کمتر در جراید مینوشت، ولی قلم چغری داشت! اینور اما عاشق قلم #حسین_شریعتمداری بودم و شهامتش و نیز قلم #صفارهرندی و متانتش و نیز قلم #انبارلویی که استاد سادهنویسی مطالب سخت بود! حتما به این اسامی #محمد_ایمانی را هم اضافه کنید که واقعا جذاب مینوشت و مطالب خود را مزین به گنج بیمثال نهجالبلاغه میکرد! یادش بهخیر! رسما جنگ بود! بدتر از خیبر و بدر! سختتر از والفجر مقدماتی! فکه شده بود دکه! آوینی هم نبود! و نهفقط نبود، که بهنود و امثالهم جوری از سیدمرتضی تعریف میکردند که هیچ مطمئن نبودی اگر بود، کدام طرف میدان میایستاد! گذشته از این دعوا که هر جناحی دوست داشت سند “سید شهیدان اهل قلم” را به نام خود بزند، خودم هم هر چه بیشتر آثار آوینی را بیواسطهی تعریف و تحریف این و آن میخواندم و میشنیدم، بیشتر مطمئن میشدم که آوینی، نهتنها فراتر از چپ، بلکه حتی مافوق راست بود و بهشکل غریبی آدم خودش بود! یک تنهای جذاب و دوستداشتنی با یک زندگی پر حاشیه و قلمی که انگار جوهرش را خدا از بهشت داده بود! و فهمیدم چه خطای فاحشی است اگر بهسبب علاقهی آوینی به شهدا و حماسههایی که در شکست و پیروزی آفریدند، او را “اصولگرا” بخوانیم! “اصولگرایی” جریانی از جریانات سیاسی کشور است که اگر چه دغدغهی دین دارد ولی هرگز هنر تبلیغ آن را ندارد! بگذار روشنتر سخن بگویم؛ عزیزانی که گاهی ازشان دفاع میکنم، تنها از زاویهی انقلاب است، نه اصولگرایی! میتوانید بنویسید پای بدسلیقگی راقم این سطور یا حتی قلمفروشی اما به من “فعال فضای مجازی” بگویید لیکن “روزنامهنگار جناح اصولگرا” نگویید! اولی را هم ناظر بر تعریفم از شغلم یعنی “روزنامهنگاری” اگرچه فحش میدانم اما تحمل دومی واقعا برایم سختتر است! من در #رسالت و #جوان هرگز اصولگرا نیستم و در #سازندگی نیز قطعا اصلاحطلب نیستم! نمیدانم فیلم “اشک سرما” را دیدهاید یا نه! سکانسی دارد که #پارسا_پیروزفر و #گلشیفه_فراهانی هر ۲ بهعلت کولاک شدید، کاملا ناخواسته به غاری واحد پناه میبرند اما کاملا خواسته(!) مجبور به همکاری با هم میشوند! قطعا همکاری یک سرباز ارتش با یک چوپان وابسته به کومولهها مصداق مسلم “تخلف سازمانی” برای جفتشان بود ولی “کارهای عجیب و غریب خدا” نیز برای خودش یک “سازمان” است! اجازه دهید من، خودم را کمافیالسابق ناخلفترین فرزند انقلاب بدانم ولی “فرزند انقلاب” بدانم، نه “فرزند اصولگرایی”! شاید برخی بگویند؛ “فلانی، قوچانی و سازندگی را اهرمی کرده برای پز استقلالخواهیاش!” و شاید برخی دیگر بگویند؛ “قوچانی، فلانی را اهرمی کرده برای پز آزادیخواهیاش!” گرفتار این داوریها نیستم، بلکه فقط یک روزنامهنگارم! و ممنون از این چند سردبیری که اذن چاپ اباطیلم را در مطبوعهیشان میدهند! قطعا اگر بگوییم؛ “شهدا مورد احترام همهی جناحهای سیاسی هستند” خیلی شکیلتر از آن است که آسمانیها را تنها محدود به پایگاههای بسیج کنیم! بله! میتوان ناظر بر خون شهدا بعضی مواضع اصلاحطلبان را نقد کرد اما اصلش را بخواهی همین زیباست که هر جناحی خود را نزدیکتر به آوینی بخواند! این در ذات خود، بیشتر بیانگر محبوبیت حاجقاسم است که سردار سپاه قدس، هم تیتریک سازندگی شود و هم جوان و رسالت! والله هیچ عیبی ندارد که آوازهخوان لبنانی هم عاشق نصرالله باشد! عیب از افراط و تفریط سیاستورزی اصولگرایان است که مردم آخرش هم نفهمند باید تبلیغ تتلو را باور کنند یا تحریم کنسرت را! نه! قرار نیست قوچانی دین مرا عوض کند! من نیز چنین بنایی ندارم! فقط اینکه از شدت سرمای اختلاف، به غاری پناه بردهایم! به رفاقتی! نه او قرار است سرباز ارتش شود و نه من، نیرویی جداییطلب؛ اما آن روز که در بیت رهبری، چشمم به جمال ابطحی و زیباکلام روشن شد، فهمیدم اصلاحطلبان نیز از این زیلوهای ساده سهم نشستن دارند! و خامنهای رهبر و پدر و خیرخواه و بزرگ همهی ماست که فقط ایشان بود که این شهامت را داشت که در اوج فتنه، هم از سلامت اقتصادی مرحوم هاشمی دفاع کند، هم صحه بر حضور هاشمی در میادین خطر بگذارد! کجا محبت و معرفت حضرت آقا گیر این است که هاشمی با “سلام” نامهاش به ایشان را شروع کرده باشد یا نه؟! و من کوچکترین فرزند این پدرم! البته اینجا قرار نیست کسی، کس دیگری را ماساژ دهد! نقل کوتاهآمدن هم نیست! ۲۰ سال پیش جلوی دکه بودم و الان نیز! ۲۰ سال پیش از فکه مینوشتم و الان نیز! فقط اینکه رفتم در شکم قوچانی برای دعوا اما خدا گاهی کارهای عجیب و غریبی میکند! اگر مقصر وحدت اربعین خداست؛ بابت این دوستی هم خدا را محاکمه کنید! قطعا باز هم قوچانی چیزهای زیادی خواهد نوشت که من خوشم نیاید و برعکسش هم صادق است ولی میتوان این دوستی را ادامه داد! در زمانهی سیاستزدهای که حتی حرکت ژانگولر یک مورچهگازی روی یک مورچهمعمولی هم مبنای تقسیم جامعه و کوهی از قضاوت میشود، مصرم ستون “حلقهی وصل” را در روزنامهی قوچانی ادامه دهم و مادام که مشکلی پیش نیاید و منعی نباشد، بیشتر از #وحدت بنویسم! و بنویسم؛ با #سوسن_شریعتی موافقم! از میان بازداشتیهای ۸۸ آنکه واقعا تماشایش در ردیف محکومین، آزاردهنده بود، محمد قوچانی بود که همین چند شب پیش برایم پیام گذاشت؛ “راستی! بحث زندان شما به کجا کشیده شد؟ من از طریق دولت، پیگیری میکنم، بلکه کلا از شکایت بگذرند!” تلاش یک روزنامهنویس که غلط یا درست “اپوزیسیون” خوانده میشود، برای زندان نرفتن یک روزنامهنگار که غلط یا درست “نویسندهی حکومتی” خوانده میشود! نوشتم؛ خدا گاهی کارهای عجیب و غریبی میکند!
به نام حضرت دوست!
حسین قدیانی: اگر چه انقلابیهای عرصهی مطبوعات را یکی هم با چماق تنگنظری میزنند اما روزهای گذشته بر من ثابت شد آزاداندیشی روزنامههای جناحی که بیشتر سنگ انقلاب را به سینه میزنند! اینکه حتی حق تغییر را برای نویسندهی ثابت خودشان قائل باشند و باز در عین حال #جوان و #رسالت را سنگر امن راقم این سطور بدانند! البته اصلا معتقد نیستم تغییری کردهام؛ فقط کمی نسبت به قبل، پختهتر شدهام و این تعویض ریل از خامی به پختگی، طبیعت ورود به دههی ۴۰ زندگی است که دههی غلبهی شعور بر شور است! روزهای اخیر، بیشتر فهمیدم که باید قدر دوستی ریشهدار با بزرگانی چون زعمای رسالت، جوان و نیز #وطن_امروز را که انشاءالله بهزودی باز هم روی دکهها آفتابی شود، بدانم! القصه! الساعه که متنی برای برادرم پیرهادی؛ سردبیر جوان روزنامهی رسالت فرستادم، ناباورانه از من خواست که متن اربعینیام را محکمتر بنویسم تا #سرمقاله شود! چند روز پیش هم که با مدیرمسئول روزنامهی جوان؛ جناب عبدالله گنجی حرف میزدم، صحه بر آزادی این قلم گذاشت؛ “مختاری خودت انتخاب کنی در کجا بنویسی، ولی در جوان همچنان بهرویت باز است!” و لابد دیدید که پنجشنبه در جوان متنی داشتم و برای فردا هم البته یادداشتی برای این روزنامه نوشتهام که اگر صلاح بدانند، منتشر خواهد شد! پس اضافه شدن یک دوست جدید، هرگز بهمنزلهی تخریب دوستیهای دیگر نیست که کم شبی پیش میآید بر حقیر بگذرد و دقایقی مطول با صمیمیترین رفیق این ۱۰ سال اخیرم #رضا_شکیبایی تلفنی حرف نزنم! دوستی که از فرط رفاقت، رک و راست میرود سر اصل حرف و خوب میداند چقدر دوستش دارم و چقدر قبولش دارم! اینها همه محصول رشد همزمان شور و شعور در فرزندان خمینی و خامنهای است که هرگز جمود امثال گنجی و مخملباف را ندارند که روزی به اسم انقلاب، افراط کردند و دگرروز به اسم اصلاح، تفریط! و اما ایامی که گذشت، فهمیدم درست در همان روزهایی که تازه داشتم عاشق #آوینی میشدم، نوجوان دیگری نیز در شهر #رشت هر شب در دفتر شخصیاش با سیدمرتضی نجوا میکرد و اشکهایش در فراق راوی شهدا را جوهر قلمش میکرد و دقیقا همان چیزها را علیه آن مین لعنتی مینوشت که نوشتههای من نیز بود! مینی که نه در جنگ، بلکه در صلح، آوینی را از ما گرفت! و آن نوجوان دلداده به قلم زلال راوی فتح #محمد_قوچانی است! شاید خودش شرح این عاشقی را برایتان نوشت بهزودی! من اما حریصانه باز هم دنبال ریشههایی بلکه بهانههایی میگردم برای تعمیق دوستی با دوستان قدیمی و نیز کشف رفقای جدید با وجود تمام اختلافات!
#حسین_قدیانی
خامنهای؛ تحقق آرزوهای خمینی
#جوان ۱۳ مهر ۹۸
حسین قدیانی: هرچه سخنرانیهای امام جوری بود که مردم را به گفتن “انشاءالله” در خلال کلام روحالله وادار میکرد، سخنرانیهای حضرت آقا سرشار از “تکبیر” مستمع است و اگر این مستمعین، جانبرکفان سپاه باشند که قطعا “اللهاکبر” بیشتری هم در بیت رهبری شنیده میشود! آن روز که پیر جماران به همین سپاهیان متذکر شد؛ “راه قدس از کربلا میگذرد” سردارانی چون سلامی و سلیمانی و آقاعزیز و آقارحیم و برادرمحسن حتی به کربلای ۴ و کربلای ۵ هم نرسیده بودند، چه رسد به خود کربلا! لذا آن افق دور از دسترسی که خمینی نشان میداد، حقیقتا “انشاءالله” هم میخواست؛ “اگر خدا بخواهد” در آینده راهی کربلا خواهیم شد و همین جاده را آنقدر میرویم تا به قدس برسیم! روزگار دهه ۶۰ از جمله آمال امام بزرگوار ما این بود که الگوی “بسیج” سرایت کند به همه کشورهای منطقه و حلقههای فراملیتی مقاومت، تشکیل شود! این مال ایامی است که بسیج خودمان گاه باید قلکهای ارسالی دانشآموزان به مناطق عملیاتی را میشکست، بلکه هنگام ناهار، کیک و ساندیسی و غذایی در همین حد؛ حالا کمی کمتر یا کمی بیشتر نوشجان کند! باز هم آن حکیم دوران جایی را نشان داد که تو تنها باید میگفتی؛ “انشاءالله”! دقت کنید در سخنرانیهای امام! بعضا در یک دقیقه سخنرانی، بیش از ۱۰ بار “انشاءالله” شنیده میشود! ۳۰ سال پس از ارتحال امام اما فصل، فصل “اللهاکبر” است؛ آنجا که هستههای مقاومت، زود به زود فتح را به فتحالفتوح بدل میکنند! از سویی حزبالله لبنان، از سویی انصارالله یمن، از سویی حشدالشعبی عراق، از سویی ارتش وفادار به مقاومت بشار اسد در سوریه، از سویی حماس در فلسطین و از سویی فاطمیون در افغانستان! از یاد نبریم که این هستههای مؤثر که الحق یادآور مجاهدانی چون مالک و عمار و ابوذر و سلمان و مقدادند و تبلور اسلام ناب محمدی، در حالی شکل گرفت که آمریکا و اسرائیل و بعضی حکام مرتجع منطقه، نسخههای دروغین و وحشتناکی از اسلام ساختند و همین نسخهها را انداختند به جان ملل اسلامی! لیکن خدا خواسته است که بیت رهبری مقر فرماندهی اصحاب مقاومت باشد و سیدعلی بهمعنای واقعی کلمه “ولی امر مسلمین جهان”! آدمی لذت میبرد و از اعماق وجود افتخار میکند وقتی تعابیر سران جبهه مقاومت را درباره رهبر انقلاب میشنود! نیمه خرداد ۶۸ تصور دشمن این بود که بعد از خمینی، برای سقوط جمهوری اسلامی باید روزشمار بروند ولی غافل بودند که انقلاب اسلامی، فراتر از روحالله، تکیه به #الله دارد! چه وقت “انشاءالله” و چه موسم “اللهاکبر”!
#حسین_قدیانی
عاشورا ماند؛ اربعین هم میماند
#رسالت ۱۳ مهر ۹۸
حسین قدیانی: همان دشمنی که شکوه راهپیمایی ۲۲ بهمن آزارش میدهد، واضح است علیه حماسه اربعین هم نقشههای شوم بکشد! همان دشمنی که عراق را متفرق و ایران را نامتحد میخواهد، معلوم است علیه اتحاد ۲ ملت هم دست به کار شود! همان دشمنی که در ایران علیه زوار عراقی مشهدالرضا شایعهپراکنی میکند، قطعا در عراق هم علیه زوار ایرانی اربعین کوهی از تهمت میسازد! همان دشمنی که ناظر بر مشکلات اقتصادی مردم ایران کمک ما به عراق را تخطئه میکند، حتما مقصر گیر و گورهای زندگی معیشتی مردم عراق را هم جمهوری اسلامی میخواند! این همه در حالی است که مقاومت، به سود همه ملل منطقه است! و دشمن دقیقا همین مقاومت و نتایج پربارش مثل اربعین این سالیان را نشانه رفته! اگر نیروی قدس سپاه ما با داعش در همان داخل خاک عراق بهصورت مباشرانه و مشاورانه نمیجنگید، آیا هزینه اقتصادی نبرد با تکفیریها در خاک خودمان صدها برابر نبود؟! صدالبته اگر مقاومت فرامنطقهای علیه داعش در عراق نبود، الساعه شاید یکپارچگی کشور دوست و همسایه کاملا از بین میرفت! پس مقاومت، نه مقصر معضلات که اتفاقا کمکحال اقتصاد، معین امنیت و یاور سیاستخارجه دولتها و ملتها بوده که اخیرا دیدیم آقای روحانی هم بهدرستی بر ثمرات مقاومت صحه گذاشتند! دشمن اما بنا دارد نقطه قوت ملل منطقه را بنشاند جای نقطه ضعف و نشانیهای غلط بدهد! الحمدلله اتحاد خوبی میان کشورهای حوزه مقاومت برقرار است که داریم فتوحات متنوع و متعدد آن را آن به آن مشاهده میکنیم که آخرینش توفیقات اخیر انصارالله بود! وقتی چنین وحدتی میان هستههای مقاومت موج میزند، فتنهها هم فرامرزی میشود که علاجی جز بصیرت فراملیتی ندارد! واقعیت آن است که پیروزی و شکست هر کدام از کشورهای منطقه مقاومت، پیروزی و شکست همه این کشورهاست! این روزها از نیل تا فرات دقیقا یک امتیم! و چنان سرنوشتمان بهم تنیده شده که اصلا گویی یک ملتیم! اربعین در شمایل این سالها تفضل الهی به برکت مقاومت بود لیکن حفظ تفضل الهی جز با هوشیاری ممکن نیست! سالیانی بود که ملل منطقه هر کدام درگیر فتنه کشور خود بودند اما بصیرتهای هشتاد و هشتی تمرینی بود برای بصیرتهای بزرگتر! دشمن خوب میداند که باید اربعین را بزند ولی نمیداند که اگر نور حسین خاموش شدنی بود، اصلا و اساسا چیزی از عاشورا نباید باقی میماند! الحمدلله محور وحدتی به درخشانی حضرت ثارالله داریم که پیچیدهترین فتنهها را هم حریف است! با رمز “یا حسین” آماده میشویم برای صبر و بصر و حماسه و اربعینی دیگر…
#حسین_قدیانی
#نماز
#جوان ۱۴ مهر ۹۸
حسین قدیانی: چرا وقتی داری در خیابانی کوچهای پارکی رد میشوی و یکی را در حال نماز اول وقت میبینی، این همه حالت خوب میشود؟! راز این بهجت بیمانندی که در دلت خانه میکند چیست؟! مگر چه دارد نمازهای اینچنینی که آدمی را به وجد میآورد؟! حدود ۲ هفته پیش از شمال میرفتم مشهد که اواسط جادههراز چشمم به جمال رانندهکامیونی روشن شد که زده بود بغل و ایستاده بود به نماز! آنهم اول وقت! تازه اذان داده بودند! گاهی یک رانندهکامیون سیبیلو که بعد فهمیدم فقط مدرک سیکل دارد و از دبیرستان، مدرسه را پیچانده رفته شاگردشوفری، چنان به آدم درس تهذیب و خداشناسی میدهد که انگار نشسته باشی پای درس اخلاق عالمی ربانی! نه! تلنگرش در دلم شدیدتر از آن بود که یارای عبور داشته باشم! سرعتم را کم کردم و من هم زدم کنار! اما تا برسم، انکشف که نماز ظهر را خوانده! درآمدم: “تا به حال در این چند رکعت نمازی که در تمام عمرم خواندهام، هیچ کدام به امامت یک رانندهکامیون نبوده! ببند زودتر بلکه ما هم به نوایی برسیم! و خدا میداند چه نمازی شد؛ آنهم پای دماوند! آقاکریم میگفت: “در هر جادهای باشم و هر چقدر هم عجله داشته باشم مثل الان، همین که اللهاکبر اذان را بشنوم، میزنم کنار! اول باید به خدا برسی، بعد به مقصد! مقصد و مقصود خداست! اول باید بار خدا را تحویلش بدهی، بعد بار خلق خدا را! رزق و روزی دست خداست!” گفتم: “اجازه میدهی یک سلفی با هم بگیریم و متنی هم برایش بنویسم؟!” گفت: “متن که خوب است، کلا تبلیغ نماز خوب است اما عکس را بیخیال! بعضی چیزها را فقط نگهدار در دلت؛ بماند برای خودت و خدایت! الان هم زودتر باید بروم برسم به آمل! به آمل که نه! مقصد و مقصود خداست!” یعنی راضی باشید! تا خود مشهد، مدام برای خودم تکرار میکردم؛ “مقصد و مقصود خداست!” و گاهی از خودم میپرسیدم؛ “کی بود آن رانندهکامیون؟! از کجا آمده بود؟! به کجا میرفت؟! و چرا آن همه سیمش وصل بود؟!” این یک نمونه بود و مثال دوم اما همین پنجشنبهای بود که گذشت! سر ظهر رسیدم پنجشنبهبازار محل و با اینکه اذان را داده بودند، گفتم بگذار خریدم را بکنم، بعد در خانه نماز را میخوانم دیگر! که خوردم به تصویری که مشاهده میکنید! گاهی #خدا با یک رانندهکامیون و یک فروشنده لیف و کیسه… آری! لیف و کیسه چنان تمیز نفست را غسل میدهد و برایت کلاس بندگی میگذارد که تا عمر داری فراموش نکنی! این دومی البته مخالفتی با انتشار عکسی که سر نماز ازش گرفتم نداشت اما گیر داده بود که اگر جماعت میخواهی، بیزحمت خودت باید بایستی جلو…
#حسین_قدیانی
جوشن اجتماعی!
دقایقی پیش به وقت محلی #بنیامین_نتانیاهو با #حسین_قدیانی گفتوگویی تلفنی داشت که مشروح آن در زیر میآید.
▪️الو! من موبایل حسین قدیانی رو گرفتم؟ نویسندهی “نه ده”؟
▫️بله خودم هستم! شما؟
▪️نتانیاهو!
▫️بهبه! در خدمتم بنیامین!
▪️داری دستی چند تومن قرض بدی؟
▫️چقدر میخوای؟
▪️راستش با علمای اسرائیل قرارداد بستم که دعای جوشن صغیر را قفل کنند و از اثر بیندازند! پول زیادی خواستند نامردها!
▫️من حاضرم مجانی مشکل را حل کنم!
▪️با چه راهکاری؟
▫️با راهکار جوشن اجتماعی!
▪️یعنی جوشن صغیر را از مفاتیحالجنان ببریم بیرون و کاری کنیم که در اجتماعات حزبالله و مقاومت، دیده و شنیده و خوانده نشود؟
▫️دقیقا!
▪️مطمئنی با این راهکار، دیگر از حاجقاسم و سیدحسن نصرالله شکست نمیخوریم؟
▫️بله! حالا البته توکل بر شیطان!
▪️ببینم! تو کلا عهدت را با #شهدا فراموش کردی؟
▫️کلا که نه! ۷۶ درصد فعلا عهدم را فراموش کردهام!
▪️با شهدای جنگ تحمیلی یا با کل شهدا؟
▫️کل شهدا!
▪️یعنی میخواهی دوست خوب ما در ایران باشی؟
▫️دقیقا!
▪️تلآویو نمیآیی؟
▫️الان زندانم! زندانم تمام شود بنا دارم بیایم اسرائیل!
▪️یعنی با ما همکاری کنی؟
▫️آره دیگه خنگ خدا!
▪️اما از کجا معلوم به نفوذی جمهوری اسلامی در تلآویو تبدیل نشوی؟
▫️بابا! دارم میگم به تو عهدم با شهدا را فراموش کردم!
▪️با آرمانها چی؟ آیا عهدت با آرمانها را هم فراموش کردهای؟
▫️اسکل! کسی که عهدش را با شهدا فراموش کرده باشد، به طریق اولی عهدش با آرمانها را نیز فراموش کرده است!
▪️میترسم این سیدحسن نصرالله و ژنرال سلیمانی کار ما را تمام کنند!
▫️راهکارش دست من است!
▪️چه راهکاری؟
▫️از نیل تا فرات اجتماعی!
▪️ایستگاه کردی منو حسینآقا؟
▫️دیوانه! اگر کاری کنیم که از نیل تا فرات، اجتماعات علیه رهبران مقاومت شکل بگیرد، حکما اسرائیل هم از صفحه روزگار حذف نمیشود!
▪️ولی بازوهای آیتالله خامنهای از نیل تا فرات به شکل عجیبی گسترده شدهاند! حزبالله لبنان کم بود؛ انصارالله یمن هم برای ما شاخ شده! برای کاستن از قدرت انصارالله چه راهکاری در چنته داری؟
▫️انصارالله اجتماعی!
▪️یعنی کاری کنیم که اجتماعات در یمن علیه حوثیها شکل بگیرد؟
▫️نه!
▪️پس چی؟
▫️باید کاری کنیم که در یمن، اجتماعات علیه حوثیها شکل بگیرد!
▪️اینکه شد همون حرف من! اصلا اشتباه کردم زنگ زدم! خیلی آشغالی مرتیکه!
▫️ببین بنیامین! حسن عباسی رو میشناسی؟
▪️خوب میشناسم!
▫️۴ تایی با هم رفتیم حموم، میفهمی آشغال کیه!
▪️ولی من و تو و عباسی که ۳ نفریم!
▫️#نجفی رو حساب نکردی چرا؟
▪️بوووووق…
▫️عوضی قطع کرد!
بیسیم قاسم قدس پر از صدای خداست
#جوان ۱۵ مهر ۹۸
حسین قدیانی: چون جور نشد از سیما ببینم، هم در همین “جوان” و هم در روزنامهای دیگر دو بار با دقت مصاحبه #سردار_سلیمانی را خواندم! و ستودم درایت حاجقاسم را! و یک آن دیدم که ناخواسته دارم به #مقاومت حسادت میکنم، بس که سردارش و فرماندهاش و شهید زندهاش همهچیزتمام است؛ محشر است، دقیق است، عمیق است و خداباور است! ولی بیشتر که فکر کردم، حتم کردم حاجقاسم سردار امن و امان من نیز هست و فرمانده جان من نیز هست و اساسا متعلق به همه ما ایرانیهاست، با هر گرایشی! حتی سرایندگان شعر عاری از شعور “نه غزه، نه لبنان” نیز میتوانند شبها با خیال راحت بخوابند، چرا که قاسم کربلای ۴ و حاجقاسم کربلای ۵ این بار قسم خورده؛ نگذارد پای اجنبی خاک پاک وطن را آلوده کند و دشمن باید در همان سنگرهای ابتدایی متوقف بماند! و حتی در آن سنگرها نیز نماند، از بس که سلیمانی قوی است! و از بس که قوتش متکی به خدای رحمان و رحیم است! و راستش سلیمانی را آفتابی دیدم که به تمام منطقه میتابد و ماهی دیدم که همه، همه و همه از نور منورش سهم دارند! یقینا باید بزرگ باشد خمینی، اگر فقط همین حاجقاسم را در مکتب انسانساز نهضت، پرورش داده باشد! و یقینا باید ابرمرد باشد خامنهای، اگر فقط همین سلیمانی را در مکتب انسانساز نظام، رشد داده باشد! آن انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی که دل را حتی از ادواردو آنیلی هم قادر است برباید، انسانش همین قاسم سلیمانی است که هنوز هم همت همت و توسل متوسلیان و تبسم خرازی و توکل باکری و تسنیم باقری و اشک زینالدین و جراحت کاوه و عرفان بیمانند دکتر مصطفی را در جسم و جان خود حفظ کرده! و الحمدلله در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، روحیات حاجقاسمی فراوان است! و امثال همدانی فراوان است! و امثال حججی فراوان است! در سپاه همه برای امنیت این مردم اما با الهیترین نیتها میجنگند! در سپاه حرف اول و آخر را الله میزند! و به قول چمران؛ “خدا هست و دیگر هیچ نیست!” آری! سپاه #الله است، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی! والله لذت بردم از خواندن آن گفتوگو! در سخن نیز همان دقت جنگ را دارد سردار! آنهمه از نصرالله و مغنیه و جنگ ۳۳ روزه و جنوب ضاحیه گفت اما دستآخر ریشه همه فتوحات مقاومت را در دفاعمقدس ایران خودمان دانست و پیروزیهایی از قبیل موضوع مصاحبه را به برشهایی از سلسلهرشتهکوههای #البرز تشبیه کرد اما دفاعمقدس خودمان را در حکم قله #دماوند خواند! الحق مایه فخر ایران عزیزی و سردار تمام خاورها! میانه و غیر میانه ندارد! به کوری چشم رایس…
#حسین_قدیانی
این #داریوش اصلا #ارجمند نیست!
#حسین_قدیانی پیش از ظهر امروز در دیدار با جمعی از قاچاقچیان فیلمهای سینمایی که در تالار #چارلی_چاپلین واقع در زیرزمین #زندان_اوین برگزار شد، ضمن بیان جملهی فوق، از حضار پرسید؛ “در کجای نهجالبلاغه آمده که بازیگر نقش #مالک_اشتر میتواند در زندگی از وجود ۲ علی یعنی علی شریعتی و علی خامنهای اثر بپذیرد؟!”
به گزارش BBC #قدیانی که از همان ابتدا عصبانی بهنظرمیرسید، به فضیلت تأثیرپذیری بازیگران سریال #امام_علی از ۳ محمود یعنی محمود دعایی، محمود خوردبین و احمد محمود اشاره کرد و از #محمدعلی_نجفی خواست؛ بلایی بر سر داریوش ارجمند بیاورد که هیچ کدام از گلولهها به در و دیوار حمام اصابت نکند! ایشان خاطرنشان کرد: “وقتی قبر هارونالرشید هم در مشهد است، داریوش اجمند غلط کرده که در زندگی خود از آن مرحوم تأثیر نگرفته، نالوطی!” وی که کاملا بههم ریخته بود و هیچ کنترلی روی اعصابش نداشت، در دستوری دیگر به نجفی از قاتل غیر عمد #میترا_استاد خواست؛ هم با بازیگر نقش مالک در سریال امام علی یک #حمام برود، هم با مالک اشتر این روزهای #علی یعنی #سردار_سلیمانی و الا خودش نجفی را خواهد کشت!
در این لحظه، یکی از قاچاقچیان فیلمهای سینمایی از قدیانی پرسید: “وقتی در صدراسلام، مالک از خیمهی معاویه به عقب برگشت، آیا پیشرویهای بیوقفهی #قاسم_سلیمانی که هرگز از هیچ موضعی عقبنشینی نمیکند، اخلاقا درست است؟!” که قدیانی جواب داد: “قطعا درست نیست!” دوباره آن یارو از قدیانی پرسید: “راهکار شما برای کاهش قدرت قاسم سلیمانی چیست؟!” که قدیانی در پاسخ گفت: “حاجقاسم اجتماعی! یعنی باید کاری کنیم که در اجتماعات، سردار سلیمانی محبوبیت فعلی را نداشته باشد!”
قدیانی آنگاه در فراز دیگری از سخنان خود، تعویض نام خیابان “دکتر علی شریعتی” را واجب کفایی خواند و تصریح کرد: “شهرداری تهران باید اسم این خیابان را به خیابان “مهندس عبداللهبن زبیر منهای پدرش بهویژه وقتی که آدم خوبی بود” تغییر دهد و الا باز هم این خطر هست که داریوشهای بالقوه تبدیل به ارجمندهای بالفعل بشوند!”
در این حین شبنم نعمتزاده از قدیانی پرسید: “فرض کن من بخواهم بروم انتهای خیابان “مهندس عبداللهبن زبیر منهای پدرش بهویژه وقتی که آدم خوبی بود”! چی باید بگویم به اسنپ؟!” که قدیانی جواب داد: “ببین خانومجلسهای! انتهای خیابان “مهندس عبداللهبن زبیر منهای پدرش بهویژه وقتی که آدم خوبی بود” جای مناسبی برای تردد بانوان نیست! شما همون سر قطام پیاده شین زودتر!”
قدیانی در نهایت #جان_بولتون را متأثر از آثار #شریعتی خواند!
از #علی تا #سیدعلی
#رسالت ۱۶ مهر ۹۸
حسین قدیانی: بازیگر نقش جناب #مالک_اشتر در خواب هم نمیدید که در عالم واقع هم بخورد به پست ناکثین و قاسطین و مارقین! روزگار است دیگر! گاهی در جعبه جادو فرو میروی در جلد مالک و چند صباح بعد اما دقیقا باید زخم و طعنه اشعثها و ابنملجمها و ابنزبیرها و ابنفلانها و ابنبهمانها را تحمل کنی! القصه! چند روز پیش #داریوش_ارجمند مصاحبهای با سایت مرکز اسناد کرده و کلی خاطرهی ناب تاریخی تعریف کرده، منجمله عصر حضورش در #مشهدالرضا و اثرپذیریاش از ۲ #علی که یکی علی شریعتی باشد و دیگری هم حضرت سیدعلی! این #حضرت را به کوری چشم خوارج توئیتری پشت اسم #آقا آوردم و الا “حضرت” در ذات نام مقدس “سیدعلی” است! تا آنجا که بزرگمردان این روزهای جبهه مقاومت؛ اسطورههای بتشکنی از قبیل سیدحسن نصرالله و عبدالملک بدرالدین، جبهه تلمذ به خاک میسایند در برابر اقتدار ولی امر مسلمین جهان؛ حضرت آیتاللهالعظمی امام خامنهای که چون نام مطهرش را بر زبان قلم جاری میکنی، خودبهخود صلوات هم در پیاش میآید! اللهم صل علی محمد و آل محمد! گمانم بیخود دارند در توئیتر داریوش ارجمند را میکوبند! بازیگر نقش مالک، بیگناه است! مسئله اینجاست: “ما اهل کوفه نیستیم؛ علی تنها بماند!” چه گفت مگر این بازیگر خوشنام که آب افتاده در لانه مورچگان؟! شگفتا! مدعی #آزادی_بیان هم هستند! و حتی مخالف خود خدا را هم دارای حق اعتراض میخوانند! هجوم ناشیانه زامبیها به داریوش ارجمند، دگربار ثابت کرد که غربزدهها بهخصوص در چراگاه مجازستان چگونه ترمز میبرند! و چگونه آنروی واقعی خود را لو میدهند! گیر بیخودشان به ارجمند که چرا از “علی” تأثیر نگرفتهای و از “سیدعلی” اثر پذیرفتهای، در حالی است که جماعت خود اسوههایی بهتر از عمرعاص و معاویه ندارند! حکام آن روزهای شام، حقهبازانی بودند که با کمک بوقچیهایشان زمینهساز غربت #معصوم شدند لیکن عصر صدرانقلاب متفاوت از زمان صدراسلام است! و ۴۰ سال است که به یمن #بصیرت ملت ایران، رسانههای دشمن حریف ما نمیشوند! دیروز حتی عبارت “رهبر انقلاب” را هم برای خامنهای زیاد میدانستند اما #خدا به شهادت حزبالله و انصارالله این مهم را به شیاطین و بطالین عالم ثابت کرد که سیدعلی نهفقط #رهبر_انقلاب بلکه #ولی_امر_مسلمین_جهان است! سیلی از مالک امروز خوردهاند؛ زورشان را به بازیگر نقش مالک دیروز میرسانند! البته کور خواندهاند! ما حتی #داریوش واقعا #ارجمند را هم تنها نمیگذاریم! و فاش میگوییم؛ سیدعلی تأثیر مبارک علی است روی آخرالزمان…
#حسین_قدیانی
مصاحبهی #حسین_قدیانی با BBC
▪️آقای قدیانی! به عنوان اولین سئوال بفرمایید در زندگی خود از چه کسانی تأثیر گرفتهاید؟
▫️من برخلاف #داریوش_ارجمند در زندگی خود از ۳ عمر تأثیر گرفتهام؛ عمر خربین، عمر خیام و گابریل عمر باتیستوتا!
▪️گویا عهد خود با آیتالله خمینی را نیز فراموش کردهاید! راست است؟
▫️راست راست است!
▪️الان تعلق خاطرتان به کیست؟
▫️اول به ترامپ و بعد هم بنسلمان!
▪️ولی شما قبلا نوشته بودید؛ “من #مستأجر نیستم، خانهام #بیت_رهبری است”!
▫️بله خب اما الان خانهام کاخ سفید است!
▪️دقیقا کجای کاخ سفید؟
▫️اتاق بیضی!
▪️به عقل شما برای آنکه از نفوذ آیتالله خامنهای میان حزبالله و انصارالله بکاهیم، باید چه بکنیم؟ بگذارید اینجور بپرسم؛ اپتیممهای منطقه به نظر شما روی کدام چگالیها قادر است از نقش کاریزمای #جمهوری_اسلامی در #خاورمیانه به یک نقش هرمنوتیکی غیر لرزشی برسد؟
▫️سئوال خوبی است! ببینید! ما باید در ایران، یکی را به نام سلیمان قاسمی علم کنیم تا قاسم سلیمانی به حاشیه برود!
▪️و به نظر شما این کار ممکن است؟
▫️نه!
▪️پس چه باید کرد؟
▫️باید بین سیدحسن نصرالله و حاجقاسم اختلاف بیندازیم!
▪️همان سیاست “تفرقه بینداز و حکومت کن”؟
▫️نه!
▪️پس چی؟
▫️وحدت حول محور تفرقه!
▪️کمی این راهکار را تشریح میکنید؟
▫️نه!
▪️چند اسم را نام میبرم؛ شما یک جمله یا اگر میتوانی فقط در حد یک کلمه بگو! محمود دعایی؟
▫️بوس!
▪️ظریف؟
▫️لوس!
▪️کاترین اشتون؟
▫️سعید جلیلی!
▪️شما واقعا عهدتان را با شهدا و آرمانها فراموش کردهاید؟
▫️واقعا!
▪️پس چرا اخیرا از دفتر حمایت کردید؟
▫️با نیت نفوذ!
▪️ولی شما هنوز در ایران هستید! نمیترسید از بیان این حرفها؟
▫️نه!
▪️نه و نگمه!
▫️بخواب بابا!
▪️راست است که میخواهید به نیویورکتایمز مطلب بدهید؟
▫️راست راست است!
▪️برلوسکونی را بیشتر دوست دارید یا صفارهرندی؟
▫️برلوسکونی!
▪️فرید زکریا یا حسین شریعتمداری؟
▫️فرید زکریا!
▪️پترائوس یا سلیمانی؟
▫️کاندولیزا رایس!
▪️در میان شخصیتهای صدراسلام، کدامشان را بیشتر دوست دارید؟
▫️از میان مردان، اشعث و از بین خانمها، قطام!
▪️میتوانید شرح بدهید که چگونه از ارزشها خسته شدهاید؟
▫️ابتدا باید عهد خود را فراموش کنی!
▪️با چه راهکاری؟
▫️نخواندن دعای عهد!
▪️برای آنکه جوانان نتوانند به فیض #شهادت برسند، فرمولتان چیست؟
▫️گناه و البته اصرار بر گناه! گاهی ما گناهی میکنیم اما بعدش به حمام میرویم و غسل میکنیم!
▪️یعنی غسل هم نکنیم و همینطور نجس بمانیم؟
▫️بله!
▪️حتی تیمم؟
▫️حتی اگر شب و روز بر ما گلوله بارد!
▪️نجفی؟
▫️حالا هر کی!
روایت معرفت
#جوان ۱۷ مهر ۹۸
حسین قدیانی: این روزها از تمام مسیرهای منتهی به #کربلا نور میبارد؛ عطر حضور! مرزهای غرب و جنوبغرب خودمان غوغایی است و کاروانیان چشم به افق نینوا دارند! آن یک که دختر دانشجویی باشد، به چادرش عکس #شهید_محسن_وزوایی را سنجاق کرده و فاطمه؛ همدانشگاهیاش با خطی خوش روی پرچم سفیدی که دست گرفته، این سخن فاتح بازیدراز را نوشته؛ “ما کربلا را برای خودمان نمیخواهیم، برای نسلهای بعد میخواهیم”! و ملیحه؛ آن دیگری است که روی کولهاش این برگه را نصب کرده؛ “ما زیارت اربعین را به نیابت از شهدا میرویم!” در گروه برادران نیز همه چیز رنگ معرفت دارد! محسن که با آنتن بیسیمش حسابی مشغول است، سربند سرخی به پیشانی بسته؛ “هر قدم به نیابت از شهیدی”! و رضا دارد پلاکاردهایی پخش میکند مزین به تصاویر امام خمینی و امام خامنهای؛ “یادمان نمیرود کدام رهبریها، کدام خونها و کدام خون دلها راه کربلا را گشود”! با خود میگفتم که حزبالله مظهر وفاداری است و خوب میداند این مسیر میسر، مدیون کدام جانفشانیهاست و اگر جز این بود، نمیدیدی که فرمانده گروه خواهران مشغول پخش برگههایی با این محتوی باشد؛ “کربلا را بدهکاریم، هم به بدن بیسر همت، هم به دست بریده خرازی”! یا آن برگههای دیگر؛ “قدمی به نیابت از فهمیدهها، قدمی به نیابت از حججیها”! سلام و صلوات خدا بر حزبالله و بر نسل نوی بسیج و بر جوانان بامرام ایرانی که خوب میدانند زیارت اربعینشان ریشه در کدام جانفشانیها دارد! دشمن میخواست جوان این مرز و بوم، کاوه را نشناسد و باکریها را نشناسد و هیچ نداند که باقری که بود و ابراهیم هادی که بود و برونسیها و بابانظرها که بودند اما شگفتا! “اجر این زیارت برسد به روح شهدای کربلای ۴ و کربلای ۵” نوشته برگههای سبزرنگی بود که میان دانشجویان پسر آنسوی مرز مهران، رد و بدل میشد! بچهها منتظرند تا اتوبوسشان برسد و آنگاه راهی نجف شوند و بعد، اولین گامهای جاده عاشقی! این همان نسلی بود که دشمن میخواست اسیر روزمرگیها و زرق و برق دنیا باشد ولی حزبالله بعد از جنگ هم آنقدر فکه و طلائیه و اروند و شرهانی و شلمچه و غرب و جنوب را رفت و آنقدر در تنور گرم #راهیان_نور نور خورد و نور آشامید که از سوسنگرد و هویزه و دهلاویه و بستان، راهی نیز به گلستان بینالحرمین بیابد! و این همه را از صدقهسر #شهدا بخواند! اگر “روزگار جنگ” موسم “روایت فتح” بود، اینک در “جنگ روزگار” وقت “روایت معرفت” است؛ معرفت حزبالله! هیهات! دست علمدار شرق ابوالخصیب، گم نشده! دستگیر این بچههاست…
#حسین_قدیانی
با ویرایشی نو
“نه ده” #حسین_قدیانی به #چاپ_پانزدهم رسید
روابط عمومی مؤسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی از چاپ پانزدهم کتاب “نه ده” به قلم حسین قدیانی و در ویرایشی جدید توسط انتشارات این مؤسسه در روزهای آینده خبر داد.
بنا بر همین گزارش، کتاب “نه ده” برشی از دلنوشتههای قدیانی در سال ۸۸ و پس از یومالله ۹ دی است که اینک در چاپ پانزدهم با ویرایشی جدید روانه بازار نشر خواهد شد.
گفتنی است حسین قدیانی که بیش از ۲۰ سال سابقه کار مطبوعاتی دارد، برای چاپ جدید “نه ده” مقدمه مطولی نوشته که بخش آخر آن در ادامه میآید:
اصلا و اساسا سنگبنای یومالله ۹ دی در خطبهی نخست ۲۹ خرداد ۸۸ گذاشته شد؛ آنجا که خامنهای باز هم در دل امروز، خبر از فردا داد و برگرفته از آیات کلامالله، از سکینهی الهی سخن گفت که موجب ازدیاد ایمان میشود! خدای من! چه دارد میگوید خامنهای؟! BBC و VOA روی سقوط نظام مشغول شرطبندی هستند و خیابانهای تهران پر از دود و همه جا هم شلوغ؛ اما بهراستی! سیم این سید به کدام جوشن صغیر و کبیر وصل است که درست وسط زبانههای آتش و زبالههای فتنه، سخن از سکینهی قلوب مؤمنین میگوید و در پی آن “لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم”؟! آن روز خامنهای متکی به لطف و عنایت خدا، از این داشت سخن میگفت که پروردگار هرگز دل مؤمنین به خود را در فتنهی دائم و آشوب مستمر نگه نمیدارد و دیر نیست که #سکینه جایگزین #کینه شود! دقت کنید! هنوز بهار ۸۸ تمام نشده بود! ۹ دی کجا و ۲۹ خرداد کجا؛ اما آنکه به معنای درست کلمه #حکیم باشد، از فصل #بهار هم قادر است شکوفههای فصل #زمستان را نظاره کند! و در منجلاب کینه، سینههای پر از سکینه را و دلهای مالامال از آرامش را ببیند! و جز اینها بود مگر ۹ دی؟! ۹ دی همان شکوفهای بود که #خدا اراده کرد در فصل زمستان آفریده شود و این #شکوفه را یک رهبر انسانی و اسلامی از ماهها قبل یارای تماشا دارد! این همه آیه در قرآن؛ خامنهای اما در خطبهی اول آدینهی ۲۹ خرداد ۸۸ تنها و تنها بسنده به این آیه کرد؛ “هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ کَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیما”! بفرمایید! این هم بهترین تعریف و تعبیر از حماسهی یومالله ۹ دی ۸۸ اما در حالی که هنوز در یومالله ۲۹ خردادیم! نه! این #سید را نمیتوان دوست نداشت! و #دست_خدا بر سر خود را نمیتوان دوست نداشت!
#نه_ده
نجوایی با #شهید_چمران
حسین قدیانی:
آفتابگردان هم نشدیم
نوازشمان کنی
نازمان کنی
اسلحه هم نشدیم
ما را دستت بگیری
و ماشهیمان را بچکانی
به سمت #سیاهی
#ظلمت
#تفرقه
#غرور
#تکبر
#تکفیر
#تحجر
#جهل
و به سمت صدامهایی که هنوز نمردهاند
کجایی دکتر چمران؟
دست ما را هم بگیر!
مجهولتر از معادلات فیزیک پلاسما که نیستیم
ما هم مثل ایتام بعلبک، صور، صیدا
و عناصر بیپدر و مادر مندلیف
باور کن دل سدیم
هنوز هم گاهی برایت تنگ میشود
ملاحت نگاهت
دیوانه کرد حضرت NACL را
بیچاره
از زنگ شیمی دبیرستان
عاشقت شده بود
ماری کوری و پیر کوری
هرگز حلالت نمیکنند
که #شیمی را پیچاندی
و رفتی سمت #فیزیک
ولی خوش به حال اتم
خوش به حال ذره
خوش به حال جاذبه
که الحق
قلب تو
“قانون جاذبه” بود
#نیوتن باید
خون تو را روی خاک دهلاویه میدید
و بعد به کشف و شهود میرسید
راضی باش دکتر!
میخواهم فریاد بزنم؛
اف بر این روزگار بیچمران
و خوش به حال دههی ۶۰
چه صفایی میکرد با عطر عرفان مصطفی
دکتر مصطفی
دکتر اطفال آواره
دکتر عروسکهای ناکوک
دکتر قلب زخمخوردهی رقیههای شامات
دکتر پسرکهای اردوگاهنشین بیروت
دکتر فوقتخصص تنهاییهای نصرالله
فوق دکترای سینهی پر از درد مالک اشتر حزبالله
والله غم دوری تو
عماد را کشت
نه صهیونیستها
عمرا زور صهیون
به مغنیه میرسید
بروید بپرسید از حاجقاسم…
آهای دکتر مصطفی!
در بلندای شرف
تا کجا رفته بودی
تا کجاها
بالا رفته بودی
که هنوز هم
جای قدمهایت
روی ابرها مانده؟!
بیخود نیست همیشه دوست دارم
صندلی کنار پنجره بنشینم
در هواپیما
ای هواپیما
ای آسمانپیما
ای عرشپیما
ای عشقپیما
ای که گوشهایت
عوض دعوا
فقط اذان خداوند را میشنید
اللهاکبر
یک دستت
#اسلحه
یک دستت
#لاله
به شهادت عکسهایت در پاوه
مرد همزمان گل و گلوله
مونس توأمان جنگ و صلح
“جنگ و صلح”
کاش #تولستوی
رمان چشمهای تو را مینوشت
خوش به حال عینکت
و مردمکت
که جز #خدا نمیدید
راستی! که بودی تو
ای مصطفای تمام خوبیها
ارتشی نبودی
و از #ارتش دفاع میکردی
سپاهی نبودی
و از #سپاه دفاع میکردی
و همیشه پشت سرت #شایعه بود
در کانالهای بیکمیل
تلگرامهای نفسانی
چو انداخته بودند نامردها
نفوذی #نهضت_آزادی هستی
در جبهه
چون به سران جماعت
نامههای مهربانانه مینوشتی
ولی تو
نفوذی #صلح بودی
در #جنگ
و از طرف خدا مأمور بودی
که مراقب جان شقایقها باشی
و حواست حتی
به مورچههای #دهلاویه هم باشد
وقتی #شهید شدی
لالهها از غصه دق کردند
و آن آفتابگردان
کمرش شکست
و دلش نیز
و هنوز #منتظر است
تا باز هم مصطفایش
مصطفایی کند برایش
نازش کند…
#حسین_قدیانی
#جنگ دقیقا چقدر #بد است؟!
حسین قدیانی: چند سال پیش که “مهرنامه” از قول “محمود دولتآبادی” تیتر گرفت؛ “هم ظریف را میخواهم، هم سلیمانی” ناظر بر شناختم از خلق و خوی مصاحبهشونده، شناختم از جامعهی روشنفکری و نیز شناختم از فضای متأسفانه سوپردوقطبی جامعه، به همین حد هم راضی شدم! همین که رماننویس محترم، حاجقاسم را خشونتطلب، عامل ابقای تحریم و فضول کشورهای دیگر نخوانده بود، جای شکر داشت! به هر حال بغض طیفهایی از منورالفکران از سپاه و بهخصوص نیروی قدس سپاه، آنقدر بود که باری لوگوی روزنامهی خود را با رنگ پرچم تکفیریها ست کنند! و اگر حالا این را بگوییم “توهم توطئه” چه کنیم با تیتر “سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد”؟! و اگر حالا این را هم خیلی نتوانیم دارای ربط مستقیم با قشر روشنفکر بدانیم، چه کنیم با شعار “نه غزه، نه لبنان”؟! به هر حال خواستن همزمان ظریف و سلیمانی، لابد یعنی انتقال این پیام که “لطفا همهی روشنفکران را یا همهی نویسندگان را یا همهی دگراندیشان را یا همهی اصلاحطلبان را یا همهی چپها را و یا همهی آنوریها با یک چوب نرانید!” راستش خطر دوگانگی و تفرق، آنقدری جامعهی امروز ما را تهدید میکند که لازم است در اوج خوشقلبی، کوچکترین قدمها را نیز برای تحبیب قلوب ببینیم! اوضاع بهقدری حاد است که مخاطب “سازندگی” به زعمای “ارگان کارگزاران” بابت گناه کبیرهی اختصاص صفحهی یک به سلیمانی و مصاحبهی اخیرش بپرد و از آنسو نیز هیچ نیروی اصولگرایی از ترس کامنتهای تند امت همیشه در صحنهی حزبالله، جرئت نکند اندک تشکری از فلان موضع درست حسن روحانی بکند که رئیسجمهور مملکت باشد! در چنین منظومهای وقتی دولتآبادی میگوید؛ “هم ظریف را میخواهم، هم سلیمانی” بهزعم من تلاشی کوچک اما مهم در جهت کاستن از فاصلههاست! ولی بدبختی اینجاست؛ تو وقتی “طریق بسمل شدن” را میخوانی، لاجرم در بسیاری از صفحات، این سئوال در ذهنت نقش میبندد؛ “آقای دولتآبادی! شمایی که سلیمانی را هم پابهپای ظریف میخواهی، این چه نگاهی است که به دفاعمقدس داری؟!” بله! جنگ، نکبتی و سرشار از زخم و زجر است و خود نیز از جراحتدیدگان جنگم که از سهسالگی از سایهی پدر محرومم کرد ولی حد و مرز نگاه ضدجنگ تا کجاست؟! آیا چون “جنگ بد است” ما باید چگونه رمان خود را بنویسیم؟! و اصلا مگر شروعکنندهی جنگ ما بودیم؟! اواسط رمان، مرتب با خود نجوا میکردم؛ دقیقا چه باید میکردند سلیمانیها در جنگ که قصهی ناظر بر دوران دفاعمقدس، اینهمه تلخ و گزنده نباشد؟! سلمنا! هر گلولهای حتی اگر با نیت دفاع، از لولهی اسلحهای بیرون بیاید، یحتمل جانی را میگیرد و جان خانه و خانوادهای را نیز، ولی قطعا حکم عقل و شرف و وجدان هم این نبود که چون جنگ، ذاتش خراب است، پس ما نهفقط خرمشهر بلکه حتی تهران را هم به صدام بعثی تعارف کنیم! نه خدایی! من هیچ مشکلی با نگاه انسانی به جنگ ندارم ولی #طریق_بسمل_شدن و رمانهایی از این دست که کم هم نیست، آیا این پرسش را در اذهان ایجاد نمیکند که گویا از نظر بعضی نویسندگان، اسلحهی دست چمران همانقدر خشن است که سلاح دست اعوان و انصار صدام؟! واضح است اگر چمران که اساسا دستش لاله و مریم و رز و آفتابگردان و عرفان بود، اسلحه برنمیداشت و به دفاع از غرب و جنوب نمیپرداخت، الان صدام هم به جمع حاکمان و پادشاهان این کشور اضافه شده بود! آیا چون در باطن جنگ و حتی در باطن دفاع، زخم و زجر و کشتن و مردن است، باید میرسیدیم به اینجا که وقتی داریم نام شاهان ایران را به دانشآموزانمان یاد میدهیم، اسمی هم از صدام و صدامکها ببریم؟! لذا بیان “واقعیتهای جنگ” یک چیز است و اینکه به همین بهانه بخواهیم “حقیقتهای جبهه” را وارونه نشان دهیم، چیزی دیگر! اشکال بزرگ جماعتی که به نقدشان نشستهام، این است که ذات #جنگ را “بد” و ذات #صلح را “خوب” میخوانند و حتی فرق قابل توجهی میان “آنکه جنگ کرد” با “آنکه دفاع کرد” قائل نیستند! خوب است طیف مدنظر شهامت پذیرش این اصل مسلم را داشته باشند که گاهی صلح ممکن است ضدانسانی اما جنگ، انسانی باشد! تاریخ نیز پر از “صلح بد” و “جنگ خوب” است! آنچه بیش از خود اسلحه موضوعیت دارد، این است که ببینیم صدام با چه قصدی و چمران با چه نیتی سلاح به دست گرفتند! البته بیانصافی نکنم؛ بهخصوص که دولتآبادی در سنی نزدیک به سن پدربزرگ راقم این سطور است و احترام موسپیدکردهها واجب! آخرین صفحهی کتاب که رسیدم، انکشف این رمان تقریبا ۱۰ سال قبل از گفتوگوی مذکور نوشته شده! و شاید در دههی ۸۰ هنوز دولتآبادی به این نظر نرسیده بود که جامعه اگر به #ظریف احتیاج دارد، به #سلیمانی نیز محتاج است! آن شمارهی “مهرنامه” به اقتضای “ماهنامه” بودن، هفتهها روی دکه بود و شگفتا! من، هم واکنش آنطرفیها را دیدم و هم واکنش اینطرفیها را! باری در دکهای نزدیک به میدان انقلاب، دخترک زلفپریشانی این طعنه را به دولتآبادی زد که؛ “وام چی؟! وام نمیخواهی در کنار خواستن توأمان ظریف و سلیمانی؟!” و البته شبی از شبهای مسجد ارک، خوب یادم هست جوانان حاجمنصوری که دمی جلوی دکهی ابتدای خیابان فردوسی توقف کرده بودند، این کنایه را بر زبان جاری کردند؛ “شرمنده نکنی یکوقت حاجقاسم را؟!” این طعنهها و کنایهها که این روزها خودم نیز در کامنتهای پیجم در #اینستاگرام فراوان دشت میکنم، از جمله دلایلی بود که باعث شد باز هم بر مدار “حلقهی وصل” مطالبی در پیجم بنویسم! واضح است نسبتم با حاجقاسم خیلی مستقیمتر از نسبتم با ظریف است اما تو بگذار محمود دولتآبادی، وزیرخارجه و فرماندهی نیروی قدس سپاه را با هم بخواهد! و تو بگذار رضا امیرخانی، منصور ارضی و محمدرضا شجریان را با هم بخواهد! و تو بگذار یادآوری کنم که آخرین سالهای دههی ۶۰ و اولین سالهای دههی ۷۰ چقدر حنجره پاره کردیم، بلکه به جماعت ثابت کنیم؛ “موسیقی اصیل و سنتی، اتفاقا همین است که #شجریان میخواند و همین است که #شهرام_ناظری و #سراج میخوانند!” ماندهام چه شد و روزگار چگونه پیچ خورد که جمعی که با “هاهاهاها” ما را و صدالبته شجریان را مسخره میکردند، ناگهان شجریان را از “استاد آواز ایران” به درجهی “سرداری سیاست” نیز رساندند! همین ظلم را اینطرف در حق حاجمنصور کرد! حالا که دارم رودهدرازی میکنم، بگذار قصهای تعریف کنم! و شاید غصهای! خیلی از #دوم_خرداد ۷۶ نگذشته بود که یکی از سران دوم خردادی را که به “مغز متفکر اصلاحات” شهره بود، صبح جمعهای در بهشتزهرای تهران مشاهده کردم! نشسته بود کنار مزار شهیدی و درِ پیکانش هم باز! از ضبط ماشین اما صدای زیارتعاشورای معروف حاجمنصور در زمان جنگ میآمد! بعدها در جایی خواندم یا از آدمهای موثقی شنیدم که علقه به صدای منصور، علاقهی بسیاری از رجال اصلاحات بوده! تا حالا برندارند در کامنتها متلکبارانمان کنند، لاجرم باید اشاره کنم که هم برای شجریان و هم برای حاجمنصور، حق اظهارنظر سیاسی را قائل هستم و واضح است هیچ اشتیاقی به روضههای سکولار ندارم اما اشتباه بزرگ ما آنجا بود که هیچ متوجه فرق #منصور_ارضی و #حسین_شریعتمداری نشدیم و مداحی را که از همان زمان جنگ، محبوبیت عام داشت، حتی برای بستن لیستهای انتخاباتی هزینه کردیم! اری با تمسخر احتمالی مخاطب ندارم و رک و راست ادعا میکنم که منصور ارضی میتوانست همچنان محبوبیت فراجناحی خود را حفظ کند و در عین حال، لیبرال هم نباشد! بلایی که اصولگرایی سر ارضی آورد، اصلاحطلبی نیز بر سر شجریان آورد! واقعا چرا انقلابیها را که کلی در دوران ماضی مبلغ و مشوق موسیقی شجریان بودند، از استاد دور کردید؟! و چرا از شجریان، خواسته یا ناخواسته همان را طلب کردید که از حجاریان؟! کاش این همه با دست و دلبازی، عناصری که میتوانند حب همگانی داشته باشند، مدام محدود و محدودتر نکنیم! کاش پرویز پرستویی عزیز این متن را خوب بخواند و پیام انصافا حقش را خوب بگیرد و عوض اینستاگرام، به همان #سینما بپردازد! تحسین میکنم حاتمیکیا را که اگرچه هم با چپ میپرد و هم با راست، لیکن با زیرکی حواسش هست که اساسا فراتر از اصلاح و اصول است! نیاز داریم به مهرههایی که در جامعهی سیاستزدهی امروز، ذیل صدایشان یا ذیل سیما و سینمایشان، هم آن و هم این در یک گلیم بنشینند! و زیر یک سقف، جمع شوند! بیطرفی همه جا بیشرفی نیست! و #اعتدال همیشه #ابتذال نیست! قطعا اگر من بگویم؛ “ظریف و سلیمانی را با هم میخواهم” کمی بینمک است اما محمود دولتآبادی فرق میکند! چمران متعلق به همه است و حتی مسعود بهنود هم حق دارد در کانال تلگرامش از دکتر مصطفی سخن بگوید! شیرودی و کشوری و بابایی؛ خلبانانی شهید و متعلق به همهی این مردم هستند و دقیقا چون به دولتآبادی هم تعلق دارند، واقعا دردم گرفت وقتی در “طریق بسمل شدن” رسیدم به این خطوط: “ممکن است طیارههای عجمان در همین لحظه به پرواز درآمده باشند… طیارهای که خلبان آن از #شیطان درس میگیرد… با نثار خارج از استاندارد تیانتی…!” آقای دولتآبادی! ما حتی از زبان بعثیها هم حق نداریم حد را تا این حد نگه نداریم! متأسفانه کتاب شما پر از زخماندازی بر صورت جبهه است و لابد همه هم با این بهانه که ضدجنگ نوشته شده! لیکن خوشبختانه ۱۰ سال بعد متوجه شدید که سلیمانی را هم باید بخواهید! یقینا هیچ کس اندازهی حاجقاسم، آگاه به نکبتی جنگ نیست و هیچ کس هم قدر ایشان قدردان صلح نیست! سئوال اینجاست؛ اگر روشنفکرانی که دولتآبادی را بابت آن جمله مسخره کردند، واقعا ضدیت ذاتی با جنگ دارند، پس چرا هرگز به اجتماع ۲ ملت #ایران و #عراق زیر بیرق #اربعین_حسینی که زیباترین نماد صلح است، نهفقط هیچ روی خوشی نشان نمیدهند، که گاه برای تحریک شاخکهای احساس من فرزند شهید، این گزاره را سردست میگیرند؛ “حالا ما باید با عراق آشتی کنیم؟!” عاقبت بر ما معلوم کنید که ضدجنگ هستید یا از قضا ضدصلح؟! حال آنکه میتوان با حفظ همهی اختلافات، روزنههایی برای دوستی پیدا کرد! میتوان تصور کرد که با پخش مجدد ربنای شجریان، شاید آسمان و زمین کنفیکون نشدند! و میتوان فکر کرد که هنوز هم وقتی دل فلانی میگیرد، با اینکه شاخ جناح اصلاحات است لیکن مثل دوران جبهه و جنگ، باز هم پناه میبرد به زیارت عاشورای منصور! زندگی پر از بار و بر عارف کامل؛ #شهید_دکتر_مصطفی_چمران نشان داد که گل و گلوله و آشتی و قهر و مهر و خشم را میتوان با هم داشت! و هنوز هم میتوان جمع نقیضین بود؛ بیآنکه احیانا سر شرف و وجدان و اعتقادات خود معاملهای با کسی کرد! و صدالبته هیچ کدام از نامههای محبتآمیز چمران به بعضی عناصر سیاسی، هرگز نافی اطاعت دکتر مصطفی از امام خمینی نبود! و دیدیم که آن اسطورهی کمنظیر، اگر چه مرتب طعنه و کنایه میشنید اما عاقبت به همان سرنوشتی مبتلی شد که باکریها و دستوارهها و همت! و چه بلایی زیباتر از ابتلای خون؟! و چه انتهایی زیباتر از ابتدای شهادت؟! میدانم بدل به لطیفه شده ولی شما جدی بخوانید؛ یک چیزهایی را بگذارید برای این مردم باقی بماند! چمران آفتاب تابانی است برای همه! “برای همه” حتی برای اعوان و انصار #مسعود_بهنود که در اقدامی عجیب، در مجلهای متعلق به عصر ماضی، لولهی تانک را در شیشهی عینک دکتر جاساز کردند! این کارها چمران را نمیکشد! و با این چیزها چمران نمیمیرد! هنوز هم اگر #بهنود دچار سرماخوردگی شد، چمران حاضر است با انوار آفتاب خود، گرمای همگان را بیهیچ ضرب و تقسیمی تأمین کند! و راز آنکه کارشناس BBC در کانال تلگرام خود، به #شهید_چمران چون یک #معشوقه و چون یک #فرشته و چون یک #الهه مینگرد، در همین آفتابگردانی بیمرز مصطفای همهی اعصار و قرون است! اذن دهید من، منفصل از جناحین چپ و راست؛ اصلاحطلبی و اصولگرایی، فقط و فقط در جناح چمران و در جبههی عشقم؛ دکتر مصطفی باشم! لیلای من، سیاهی چشمان نافذ چمرانی است که #مرده هم #زنده میکند! کم ندیدهام زنده کرده باشد #چمران جوان مردهای را! جوانان مردهای را چون همین حقیر کمترین…
#حسین_قدیانی
خوب به این #فیلم نگاه کنید!
حسین قدیانی: با همهی علاقهام به #فوتبال چند سالی میشود #استادیوم نرفتهام، چرا که نه تماشاگر ما حرفهای #تشویق میکند و نه بازیکن ما حرفهای #بازی میکند؛ بهخصوص در #لیگ که تجلی غلبهی #حاشیه بر #متن است، ولی ما نهتنها قیم #مردان نیستیم، بلکه وکیل #زنان نیز نیستیم! اگر حضور در کوه و جنگل و صحرا و دریا و دانشگاه و پژوهشگاه #زن و #مرد نمیشناسد، چرا این همه سال اصرار بیخود کردیم که جای زن در #مستطیل_سبز نیست؟! بله! من مختارم نه خودم و نه با همسرم به #آزادی بروم، اما پیچاندن این #نسخه برای دیگران #ممنوع است! امری که میتوانست سالها پیش با یک مدیریت سنجیده و درایت پسندیده رخ دهد، چرا جوری حادث شد که طعنهزنان دم از چماق #فیفا بزنند؟! بارها نوشتهام که #انعطاف میتواند قوام حکومتها را مضاعف کند! شادی و هیجان، به همان دلیل که حق پسران است، حق دختران نیز هست! خوب به این فیلم نگاه کنید! من که رقصی جز رقص پرچم خوشرنگ و مقدس #جمهوری_اسلامی نمیبینم و الحمدلله قدم خانمها آنچنان سبک و خیر بود که #ایران توانست #کامبوج را دورقمی کند! بدترین و علیلترین تحلیل این است که مدعی شویم؛ دختران و زنانی که امروز زینتبخش آزادی شدند، هیچ دغدغهی اقتصادی یا درسی یا شغلی یا خانوادگی ندارند! عیب بزرگ جناح اصولگرا این است که توهم زده؛ چون مردم مشکلات معیشتی دارند، پس درِ موسیقی و کنسرت و همین تمنایشان برای ورود زنان به استادیوم را باید گل بگیرند! و اصلاحطلبان دقیقا روی همین تفکر باطل، ولو با بدترین کارنامهها قادرند اصولگرایان را مات کنند! این وسط جای گله از صدا و سیما هم هست که چرا در پخش مستقیم بازی، خودش را کشت بلکه زنان را درز بگیرد؟! بگذار فاش بگویم؛ اگر نسبت اصلاحات با آرمانها چندان مستقیم نیست؛ اصولگرایی نیز از قرار خیلی با آزادیها حال نمیکند! والله دیدن #سردار_آزمون از فاصلهای بیش از ۲۰ متر، هیچ مشکلی از حیث #شرع ندارد! پس با مردم، راه بیاییم تا آنها هم با ما راه بیایند! #نظام اگر باهوش باشد، میتواند عوض #سانسور این حضور، آن را بهانهای کند برای ترمیم رابطهی خود با بعضی اقشار جامعه! اگر شادی این دختران با پرچم #الله ما را عصبانی کند، حتما با رقصشان با پرچم شیر و خورشید عصبانیتر خواهیم شد لیکن فیالذات اینها همان دخترانی هستند که اگر امروز از گلهای ملیپوشان بالاپایین پریدند، دیروز بر روی تابوت #شهید_حججی گل ریختند! ندیدید شبیه این دختران را در مشایعت پیکر شهدا؟! یا ۲۲ بهمن؟! یا حتی ۹ دی؟! آری! چشمها را باید شست…
#حسین_قدیانی
شما بیش از #حسین_قدیانی ضرر میکنید!
حسین قدیانی:
▫️اونقدری با مطالبم #خنده و #گریه کردین و اونقدری قید خواب و خوراکم رو برای نوشتن متونی که به قول معروف؛ جیگرتون رو خنک کنه نوشتم که متوقع باشم؛ اقلا بهم #دیوث نگین! همینطوریشم حالم از بسیاری از مدعیان حزباللهیگری و انقلابیگری بهم میخوره! تشدیدش نکنین، بهتره! یعنی به صلاح خودتونه! قطعا شما بیشتر ضرر میکنین! من واقعا نمیدونم امروز آیا دختری در استادیوم، حرکت موزون هم داشته یا نه؛ ولی اگرم داشته، از خیلی از شماها مؤمنتره! موندم در دین و ایمونتون؛ کافیه یه متن رو نسپندین، آدم رو به حیث سیاسی، دیوث هم میکنین!
▪️والله و نیز به خون پدرم قسم، من با #محمد_قوچانی تا الان هیچ حرفی از پول نزدم! دیگه یه همچین قسمی رو دروغ نمیخورم قطعا! خیلی زشته و خیلی میتونه منو از هر چی حزباللهی و انقلابی متنفر کنه، وقتی میبینم در کانالها، دوستانی که با هم نون و نمک خوردیم، منو متهم میکنن به حروملقمگی! و حرامخواری! صدالبته حقالتحریر مطالبم نوش جونم؛ اینکه از چمران بنویسی و صلهاش رو هم بگیری اما راستش من از پول خودخداپندارها بیشتر میترسم! کسانی که حرمت هیچی رو نگه نمیدارن!
▫️برین ی بار دیگه متن پست قبل رو درست بخونین! و خجالت بکشین! خجالت بکشین…
#شرح_عکس
حسین قدیانی: پدرم؛ بیریش، بلکه هم ششتیغ و با لباس آدیداس! عکس هم مال بعد از انقلاب است! آری! پدرم حتی بعد از انقلاب هم با شلوارک لی به دربند میرفت و در عروسیها بهخصوص اگر از خانوادههای محروم بودند، بلند میشد و قری میداد و میخندید و میخنداند! عاشق خمینی هم بود! قابل توجه متحجرانی که توهم زدهاند؛ شهدا جملگی از دستگاه زیراکس بیرون آمدهاند! نفرتی داشت پدرم از اهل تحجر! نفرتی! دیدهاید در صف تاکسی و اتوبوس و مترو، مردم به افرادی با قیافه و ظاهر امثال این حقیر، چه چپچپی نگاه میکنند؟! بروید سیر کنید در کامنتهای پست قبل و قبلترش تا علت را متوجه شوید! بهزعم حضرات، الان اگر در جادهی نجف به کربلا نباشی یا بنا به هر دلیل، استادیوم رفته باشی؛ میانهای نه با شهدا داری و نه با سیدالشهدا! اینقدر متحجر! خدایا! میدانم کار بسیار سختی است اما حالا ی تست بزن، بلکه شد! خدایا، خداوندا! بعضی از این مدعیان دینت را از بلای بزرگ #تحجر نجات بده! الهی آمین! در ضمن، الان برندارن بگن؛ “بابات در جادهی اهواز به خرمشهر، تصادف کرد و شهید نشد”، صلوات! استعدادش را دارند! دیدهایم بردارند برای شهید، تهریش بگذارند! دیدهایم! استعدادش را دارند…
#حسین_قدیانی
#خیلی_ممنون
▪️میگه: “و بایستد نفسی که یک کلام از #اربعین نگفت و ننوشت”!!!!!
▫️میگم: کوهی نوشتهی من دربارهی اربعین در #کیهان و #رسالت و #جوان و #وطن_امروز بماند؛ من حتی در ارگان کارگزاران #سازندگی هم از اربعین و حلقهی وصل حضرت #سیدالشهدا نوشتهام و حالا این دعای دوست مؤمن، حزباللهی و انقلابی ماست در حق حقیر! و نمایش معرفت و ادبش! فقط نگین فیکه که کلاهمون میره تو هم! این هزینهی یک حرف حق و یک حرف حسابه که چون جهل مرکب و حماقت مقدسشون نمیگذاره خوب متوجه شن و درست بفهمن، برات آرزوی مرگ میکنن…
#حسین_قدیانی
قلب سلیمالضربان #حسین
#رسالت ۲۰ مهر ۹۸
حسین قدیانی: راحتم با مخاطب! من نیز یحتمل مثل خیلیهای دیگر امسال نتوانم #زیارت_اربعین را در #کربلا بهجا بیاورم و با اوضاعی که دارم چیزی شبیه معجزه است اگر این سفر رؤیایی در این روزهای کم باقیمانده جور شود، لذا الساعه اجازه بدهید حسرت تصاویر و اخبار رفقای اعزامی به جاده عاشقی را بخورم! چند روز پیش به سردبیر همین “رسالت” زنگ زدم و انکشف جناب پیرهادی در سامرای امامین عسگریین است! به دوست روزنامهنگار دیگری زنگ زدم که او نیز کربلا بود! بماند حالا زنگها و پیامها و پیامکها که فلانی! در نجف به یادت هستیم! در عمود ۲۶ به یادت هستیم! در ورودی کربلا به یادت هستیم! در بینالحرمین به یادت هستیم! در جوار مضجع سقای آب و ادب به یادت هستیم! در مقابل حرم حضرت امام حسین به یادت هستیم! خیلی ممنون و متشکر اما کار ما ای دوستان! از حسرت گذشته و به حسادت رسیده! خوشا به سعادتتان! ما که فعلا مشغولیم با همین دلتنگی! و به اینکه آقااباعبدالله از راه دور هم جواب سلام عشاقش را میدهد! دل را همراه جوهر این قلم، روانه کن سمت گنبد و بارگاه ثارالله و با دنیایی شرمندگی بگو؛ السلام علیک یا اباعبدالله! حسین جان! تو امام احرار عالمی! و برای عاشوراییان همه جا کربلاست و هر روز عاشوراست! و آنچه زمین را مستقر و آسمان را محفوظ نگه داشته، خون مطهر توست! حتما در رگ آدم خون تو جاری بود و الا از سلاله هابیل هیچ پیامبری بیرون نمیآمد. حسین جان! به #خدا سوگند که روح نوح تویی! و ایمان ابراهیم به مقام والای تو بود! تویی که رسولالله فرمود؛ “حسین از من و من از حسینم!” همه از #حسین هستند یا حسین! اصلا بگو تمام هستی! بیچاره آنکه اصل خود را و حسین خود را فراموش کند! بیچاره یزید! بیچاره شمر! بیچاره حرمله! و بیچاره هر آنکس که تو را هنوز نمیشناسد! یا هنوز بد میشناسد! چیست نسبت اهل تحجر و خشکدینان با تو ای آقای آزادی و مولای آزادگی که شب عاشورا بیعت یارانت را برداشتی بلکه احدی حتی #عباس و #زینب با اکراه در سپاهت نباشند؟! قسم به خدا که حریت مدیون هویت حقطلب توست که قیام برای امر به معروف و نهی از منکر کردی اما هرگز سابقه زشت فرمانده جناح دشمن را به رخش نکشیدی! و حر را از یک #اسم به یک #رسم بدل کردی! رسم آزادی و آزادگی! و آیین دعوت! که اگر نصرانی هم هستی، باز من حسین، خریدار توی وهب هستم! این نگاه کجا و دگماندیشیها کجا؟! بیخود نیست که تو یا حسین! حلقه وصل اولاد آدمی! جانم به تپش قلب سلیمالضربانت ارباب! نه! زندهتر از حسین، آدمی به خود ندیده روزگار…
#حسین_قدیانی
نگاهی نو به عصر پنجشنبه
#جوان ۲۰ مهر ۹۸
حسین قدیانی: سنجش مصلحت در موضوعات اجتماعی آنقدر ضرورت دارد که اساسا پایهی #اجتهاد بر مبنای همین مصلحتسنجی گذاشته شده. الحمدلله، هم دین ما و هم نظام ما در وقت ضرورت مبرای از #انعطاف نیستند و مصداق درخت خشکی که با یک باد میشکند نیستند. گاهی یک قشر جامعه درست یا نادرست متقاضی تجربه هیجانی میشود که شاید معایبی نیز بر آن مترتب باشد اما مقاومت در برابر این تقاضاها اگر عاری از مدیریت صحیح باشد، قطعا ما را دچار مشکلات بزرگتری خواهد کرد. خوب یا بد، شاهدیم که بعضی امور دقیقا سازگار با سبک زندگی ما رخ نمیدهد و نتیجه آن میشود که نمیپسندیم؛ اینجا حکم عقل چیست؟! آیا باید اجازه به موجسواری بیگانگان دهیم یا عاقلانهتر آن است که خودمان تا حد ممکن سوار بر موضوع شویم؟! قطعا اینکه مستند بر این فیلم و آن شیپور، همه دختران و زنانی که فیالمثل خواهان تماشای بازی تیمملی فوتبال از نزدیک هستند را عامل بیگانه و حامل امیال سخیف جوجهبیگانهها بخوانیم، مدبرانه نیست! واقعیت هم نیست! آیا در ۲۲ بهمن و ۹ دی و تشییع پیکر شهدا، بانوانی با ظاهر متفاوت ندیدهایم؟! قطعا زنان جامعه، هزار و یک دغدغه مهمتر از تماشای بیواسطه فوتبال دارند ولی این مطالبه، حداقل مطالبه دستچندم بخشی از دختران مملکت که هست! البته باید مراقب موازین شرع باشیم که انعطاف در مواجهه با هر مطالبهای یقینا درست نیست! مواظب دسیسههای سیاسی نیز باید بود! لیکن الساعه چه باید کرد؟! و تدبیر و منطق به چه حکم میکند؟! بپذیریم که ما در یک آرمانشهر زندگی نمیکنیم و همه آنچه احتمالا در استادیوم آزادی ممکن است رخ دهد، قبلا نیز به طرق دیگری و در اماکن دیگری رخ داده! پس آیا مدیریت سنجیده بهتر از واکنش نسنجیده نیست؟! و آیا بهتر نیست ضمن اینکه حواسمان به حواشی نیز باشد ولی حتیالمقدور علیه کلیت و اصل شادی ملی جماعتی از بانوان جامعه، آنهم با پرچم مقدس ایران عزیز، جبهه نگیریم؟! واضح است اجنبی میخواهد به یک مطالبه اجتماعی رنگ سیاسی ببخشد و این نیز واضح است که در هر جمعی، عدهای فریبخورده هم پیدا شوند اما نکته اینجاست؛ زین پس چه باید کرد؟! یک راه آن است که همه این دختران را با یک چوب برانیم و ناخواسته زنان ایرانی را با بدترین نگاه ممکن تقسیمبندی کنیم ولی گمانم دیدگاه مدبرانهتر، تصاحب آنچه باشد که در #آزادی خودمان اتفاق افتاد! آری! #مدیریت مبنای #مقاومت است و این متن خیرخواهی برای متشرعینی که انشاءالله خود نیز در شمارشان باشم! باشد که متن درست خوانده شود، نه درشت! یا علی!
#حسین_قدیانی
خوب به این #عکس نگاه کنید!
#سازندگی ۲۰ مهر ۹۸
حسین قدیانی: با همهی عشقم به #فوتبال چند سالی میشود #استادیوم نرفتهام، چرا که نه #تماشاگر ما حرفهای تشویق میکند، نه #بازیکن ما حرفهای بازی میکند؛ بهخصوص در لیگ که تجلی غلبهی #حاشیه بر #متن است، ولی ما نهتنها قیم #مردان نیستیم، بلکه وکیل #زنان نیز نیستیم! اگر حضور در کوه و جنگل و صحرا و دریا و دانشگاه و پژوهشگاه، زن و مرد نمیشناسد، چرا این همه سال اصرار بیخود کردیم که جای زن در #مستطیل_سبز نیست؟! بله! من و همسرم مختاریم به “آزادی” نرویم اما پیچاندن این نسخه برای عموم مردم #ممنوع است! امری که میتوانست سالها پیش با یک مدیریت درست رخ دهد، چرا جوری حادث شد که دم از چماق #فیفا بزنند؟! بپذیریم؛ #انعطاف شرط قوام بیشتر حکومتهاست! شادی و هیجان، به همان دلیل که حق #پسر است، حق #دختر نیز هست! من که در عکس، رقصی جز رقص پرچم خوشرنگ #جمهوری_اسلامی ایران نمیبینم و الحمدلله قدم خانمها آنچنان سبک بود که #ایران توانست #کامبوج را دورقمی کند! بدترین و علیلترین تحلیل این است که بگوییم؛ دختران و زنانی که عصر پنجشنبه زینت #آزادی شدند، هیچ دغدغهی اقتصادی یا درسی یا شغلی و… ندارند! عیب بزرگ جریان اصولگرایی این است که توهم زده؛ چون مردم مشکلات معیشتی دارند، پس درِ موسیقی و کنسرت و همین تمنایشان برای ورود زنان به استادیوم را باید گِل گرفت! و اصلاحطلبان دقیقا روی همین تفکر متحجرانه و صرفنظر از کارنامهیشان، مانور پیروزی میدهند! این وسط جای گله از صدا و سیما هم هست که در پخش مستقیم بازی، خودش را کشت بلکه زنان را درز بگیرد! فاش میگویم؛ اگر نسبت اصلاحات با آرمانها چندان مستقیم نیست؛ اصولگرایی نیز از قرار خیلی با آزادیها حال نمیکند! والله دیدن #سردار_آزمون از فاصلهای بیش از ۲۰ متر، هیچ مشکلی از حیث #شرع ندارد! پس با مردم، راه بیاییم تا آنها هم با ما راه بیایند! #نظام اگر باهوش باشد، میتواند عوض #سانسور این حضور، آن را بهانهای کند برای ترمیم رابطهی خود با بعضی اقشار جامعه! اگر #شادی این دختران با پرچم #الله ما را عصبانی کند، حتما با رقصشان با پرچم شیر و خورشید عصبانیتر خواهیم شد لیکن فیالذات اینها همان دخترانی هستند که اگر امروز از گلهای ملیپوشان بالاپایین پریدند، دیروز بر روی تابوت #شهیدان گل ریختند! ندیدید شبیه این #دختران را در مشایعت پیکر شهدا؟! یا ۲۲ بهمن؟! آری! چشمها را باید شست و الا حواشی زرد، همین الان هم در کوی و برزن هست! پس آزادیها را نزنید تا آرمانها را نزنند!
#حسین_قدیانی
نقدی بر موضع نادرست “کیهان”
حسین قدیانی: این پست شامل ۶ عکس است! تصاویر را ورق بزنید! اگر موضع اولی درست باشد، دقیقا چه موضعی دربارهی عکس دوم و عکسهای بعدی باید بگیریم؟! مثلا ناظر بر عکس شمارهی ۲ دقیقا چه قضاوتی باید بکنیم؟! القصه! دیشب بندهخدایی که گویا این نسخهی “کیهان” را دیده بود، برایم در دایرکت پیامی طبعا خصوصی فرستاد که قطعا اگر در ستون کامنتهای عمومی بود، اسکرینش را میگرفتم! ایشان نوشته بود: فلانی! ۵ نفر از دختران اقوام نزدیک ما پنجشنبه صبح زود، ابتدا به یک زیارت عاشورای خانگی رفتند. بعد رفتند نیکوصفت، آش و حلیم خوردند. بعد رفتند بهشتزهرا، سر مزار شهدا. بعد رفتند چیتگر به صرف ناهار و دوچرخه و دستآخر هم استادیوم! از این ۵ نفر، یکی بارها از بدحجابی به بیحجابی رسیده؛ ۲ تای دیگر بدحجاب یواش هستند؛ یکی چادری است ولی چادری ملو و آخری اما چادری سفت و سخت! لطفا مرا روشن کنید که با فرمول “کیهان” کدامشان را باید “راهیان آزادگی” بخوانم و کدامشان را “قربانیان آزادی”؟!
اشاره کنم به نکاتی؛
▪️علاقهام به #کیهان و بهخصوص ارادتم به #حسین_شریعتمداری از کفر ابلیس مشهورتر است! این نقد خللی به این محبت وارد نمیکند!
▪️بهرههای سیاسی از مطالبات اجتماعی همیشه بوده اما آیا این قبیل تقسیمبندیهای وحشتاک، بازی در زمین جماعت نیست؟!
▪️چون مردم مشکل اقتصادی یا مطالبات مهمتری دارند، دلیل نمیشود آن بخش از تمناهایشان که در ضدیت آشکار با #شرع نیست، سخیف تلقی شود!
▪️رفع اتهام کنم؛ ناظر بر تفاوت فرهنگی ابدا خواهان لبنانیزهکردن ایران نیستم لیکن بپذیریم؛ شمار کثیری از مردم، فراتر از اصلاحطلب و اصولگرا، مشغول زندگی خود هستند؛ با چادر به استادیوم میروند و با مانتو به تشییع پیکر شهدا!
▪️از قضا جو #استادیوم را در اغلب بازیها حتی برای آقایان هم مناسب نمیدانم ولی رفتن به #آزادی را نیز قسیم نار و جنة نمیخوانم!
▪️اتفاقی که بهتر بود با مدیریت سنجیدهی خودمان و بهشکل بهتری رخ دهد، اینک جوری حادث شده که بگویند؛ “فیفا متشکریم!” سئوال اینجاست؛ زین پس چه باید کرد؟! قطعا این قبیل تقسیمبندیها بدترین کار ممکن است!
▪️جای صدا و سیما بودم، عوض آنکه بانوان شاد با پرچم مزین به #الله را #سانسور کنم، خبرنگارانم را میفرستادم برای تهیهی یک گزارش اتفاقا رئال و نه شعاری! چیزی بدتر از خودکشی از ترس مرگ نیست! ما یک ملتیم! این نمیشود که بدحجابان را در ۹ دی، علامت حریت انقلاب بخوانیم و در استادیوم “قربانیان آزادی”! آری! بیخود نیست شماری از مردم #دیوارکشی را باور میکنند!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/B3hGColnNyr/?igshid=1ng8kqsbr7yw2
#بوی_کاغذ
حسین قدیانی: اگر مجلهی #سان را خریدید و وسطش را باز کردید و روی صورتتان گرفتید و از بوی اوراق حقیقتا بهادارش #مست نشدید، هیچ چیز از دههی ۶۰ نفهمیدهاید! از بس تداعیگر همان عطر کاغذ کتب درسی در عصر خوش بچگی است! از بس یادآور رایحهی کیهانبچهها، سروش نوجوان، کوکبخانوم و تصمیم کبری است! از بس قصه و حکایت و ماجرا دارد! و از بس از #سیاست دور و به #زندگی نزدیک است! “سان” خود #داستان است! و در این شبها که روز به روز بلندتر میشود، نیاز ما به سانخوانی یا داستانخوانی بیشتر است! “سان” این شماره بر مدار #وابستگی میچرخد! و گمانم وابستگی به داستان، بهترین وابستگیهاست! اینکه وسط خواندن تکنگارهی “مغولستان خارجی” با #قلم همیشه جذاب و همواره ناب #حبیبه_جعفریان لحظاتی چشم خود را ببندید و بروید در هپروت… #هپروت کجاست؟! هپروت نقطهی اوج داستان، افق داستان، بلکه پشت کوه است! آنسوی ساحل! آنطرف غار! وسط جنگل! آری! “سان” شما را به “داستان” #وابسته میکند؛ وابستهتر میکند…
#حسین_قدیانی
#سفر_عشق
#جوان ۲۲ مهر ۹۸
حسین قدیانی: عزم #سفر که میکنیم، محاسبه هم دنبالش میآید؛ اینکه کی برویم، کجا برویم و کجا بمانیم تا بیشتر لذت ببریم از سفر! همه دوست داریم در سفر راحت باشیم! اصلا دلیل محبوبیت سفر همین است که چند روزی رها میشویم! رها از کار و دفتر و اداره و ترافیک و کلا همه چی! کافی است یک بار و فقط یک بار در سفری دچار بیجایی و بیخوابی و استرس شویم؛ دیگر رفتن به آنجا را برای خود ممنوع میکنیم! میگردیم و مقاصد بهتری پیدا میکنیم! سفرهای بهتری! کمدردسرتری! سفر است دیگر! قرار نیست که حالمان را بد کند! قرار است بهترمان کند! آسوده باشیم چند روزی! خوش بگذرانیم! حالا فرض کنید مسافرتی رفتهاید پر از ازدحام، پر از معطلی، پر از شلوغی، پر از خطر و پر از هر چیزی که مخل آسایش شماست! اگر شما دوباره آن سفر را بخواهید تجربه کنید، خیلیها در عقلتان شک میکنند و اگر بشود سهباره و چهارباره و پنجباره، خلقالله خواهند گفت: “این هم مثل اینکه #عاشق است!” و خواهند گفت: “ببین چه دلی به مقصد و مقصود سفرش داده که باز هم آزار و اذیت جسم و جان را به تن میخرد و میرود خرابات!” و خواهند گفت: “آن خراباتی که میرود، واقعا کجاست و مگر چقدر دلرباست که با وجود این همه مشقت و مرارت، گویی اصلا آزاری نمیبیند و اذیتی نمیشود؟!” و خواهند گفت: “اتفاقا جسم و جانش بال درمیآورد در این سفر! انگار جوری است که جز زیبایی چیزی نمیبیند!” و خواهند گفت: “کاش ما هم تا این حد عاشق سفری، عاشق مقصد و مقصودی، عاشق راه و مسیری و عاشق کسی بودیم که حاضر بودیم اینجور به عشقش دل بزنیم به سختیها!” و خواهند گفت: “قطعا این جاذبه عجیب و غریب، دوطرفه است! قطعا این یک #عشق دوسویه است!”
آری! #کربلا هم مسافرانش را دوست دارد! #اربعین هم زوارش را دوست دارد! و #حسین هم دلباخته به دلباختگانش! و #عباس هم عاشق عشاق علمدار است! و #زینب هم هوادار هوادارانش! و اگر اینگونه نبود و اگر جز این بود که این یک کشش مشترک است، کجا دوام میآورد این سفر، اینهمه؟!
دیشب رفیقم از “مهران” زنگ زده که یک شبانهروز منتظریم تا نوبت ما هم بشود! همه پارکینگها پر است! همهجا پر از آدم است؛ غلغلهها! انگار #صحرای_محشر است! ولی جانم به حسین که هیچکس هم برنمیگردد!
▪️صدای چیست میآید علی جان؟
▫️هان! صدای یک #پیرمرد است! دارد #زیارت_عاشورا میخواند و مدام به #ارباب میگوید؛ یعنی من کربلات رو نبینم و برگردم؟! دلت میآید حضرت حسین؟! آیا چون زیاد هواخواه داری، پس ما برگردیم؟! نه! برنمیگردم! برنمیگردیم…
#زیارت_اربعین
#حسین_قدیانی
یک #عکس و صد #مکث
حسین قدیانی: تصویر ۳ تن از “قربانیان آزادی” رو در اوایل دههی ۶۰ نشون میده؛ درست در روزهایی که این ۳ فریبخورده و عامل دست اجانب و به احتمال زیاد جاسوس جورج سوروس، مشغول #فوتبال بودن، رزمندگان ما داشتن در #جبهه پرپر میشدن! من نمیدونم آیا در اون روزها روزنامهای در بالای این عکس، عبارت “قربانیان آزادی” و در بالای عکس جانبرکفان، عبارت “راهیان آزادگی” رو کار کرده بود یا نه؛ ولی خوب میدونم که اینور نفر وسط #شهید_حمید_فلاح_پور نشسته و اونور نفر وسط بابامه یعنی #شهید_اکبر_قدیانی و نفر وسط هم برادر همین شهید فلاحپوره! اینم میدونم که بعد از این فوتبال، نه قیمت #پیکان کشید پایین و نه خونهها ارزون شد ولی آیا کسی به این بیمعرفتهای منفصل از #کربلا همین طعنهها رو زده یا نزده؛ #الله اعلم! احتمالا الان بسیجیهای کارت بسیجی وقتی مجانی میرن استخر، قیمت #ریال و #دلار برابر میشه که متوقع هستن بعد رفتن خانومها به #استادیوم باید مشکل اشتغال حل بشه! باز احتمال میدم که این ۳ نفر اصلا و ابدا آگاه به مطالبات اصلی جامعه نبودن که دنبال توپ میدویدن! لطفا با بیخودترین تحلیلهای ممکن، جامعه رو به بدترین شکل ممکن تقسیمبندی نکنین! لطفا خیال نکنین هر دختری رفته استادیوم، قربانیه! لطفا از #زیارت_اربعین بدترین دفاع ممکن رو نکنین! لطفا نگین؛ “وقتی ما مشکلات اقتصادی و مطالبات مهمتر داریم، پس چرا خانومها میرن استادیوم؟!” تا نگن؛ “وقتی ما مشکلات اقتصادی و مطالبات مهمتر داریم، چرا غزه و لبنان؟!” لطفا تصور نکنین موافقان رفتن خانمها به #آزادی همینهایی بودن که رفتن استادیوم! بفهمین که وقتی پنجشنبه تعداد #زنان از #مردان بیشتر بود، یعنی چی؟! و بفهمین خروجی وحشتناک استدلال وحشتاکترتون رو! آیا فقط همین حدود یک میلیون بانویی که رفتن کربلا، امام حسینی هستن؟! والله اینکه هی میگین؛ “خب! الحمدلله زنان هم رفتن استادیوم! دولت دیگه بچسبه به کار” نه تفسیر به نقد روحانی، بلکه تفسیر به تخریب شادی #مردم میشه! لطفا این همه اصولگرایی رو از اینی که هست، منفورتر نکنین! منفورتر نکنین تا ملت هم برندارن چند روز دیگه بگن؛ “خب! این اربعین هم تموم شد! لطفا پولها رو در همین ایران خودمون خرج کنین!” لطفا این همه زنان جامعه رو بر اساس ظاهرشون و مکان حضورشون تقسیم نکنین! و اگه میکنین، لطفا دیگه نگین ۹ دی از بس توپ بود که حتی بدحجابها هم اومده بودن! و لطفا یه بار دیگه خوب به این #عکس نگاه کنین! میشه جنگ باشه و یه عده هم مشغول فوتبال در شهرشون اما آخرش به #شهادت برسن!
#حسین_قدیانی
پیام #حسین_قدیانی به مناسبت بازداشت #روح_الله_زم
دقایقی پیش حسین قدیانی در پیامی بسیار مهم، معاندان ملت ایران را به حفظ #هوشیاری و #وحدت در این برههی حساس کنونی دعوت کرد! متن پیام تاریخی معظمله بدین شرح است؛
به نام خدایی که ضدانقلاب را میتوانست قویتر بیافریند اما حیف
و با سلام خدمت همهی اپوزیسیون، سلطنتطلبها، عناصر فراری، وابستگان به دول غربی، ترامپ، بنسلمان، بدوارث و بیوارث
لابد متوجه شدهاید که سازمان اطلاعات سپاه در اقدامی خلاف موازین #حقوق_بشر موفق شد مدیر کانال #آمدنیوز را دستگیر کند! قطعا این کار، مصداق دخالت سپاه در #سیاست است و همینجا به آقایان محسن رضایی، رحیم صفوی، عزیز جعفری، سلامی، سلیمانی، حاجیزاده، طائب، صفارهرندی، شریعتمداری، گنجی روزنامه جوان، سردبیر فارس، و کلا هر کسی که ولو یک ساعت در سپاه بوده یا به سپاه اندک ارادتی دارد، هشدار میدهم؛ اگر تا ساعت ۱۷ امروز زم را آزاد کردید؛ کردید و الا طرفداران خود را در اقصینقاط جهان علیه سپاه، ارتش، کمیته، ژاندارمری، بسیج و بهخصوص سردار نقدی دعوت به شورش مینمایم!
ای عزیزان ضدانقلاب! میدانم که به شما سخت میگذرد ولی مگر به این برادر جوانتان سخت نمیگذرد؟! میدانم که چیز شما خون است اما مگر دل من خون نیست؟! شاید عدهای الان بگویند؛ “پس نتیجهی آنهمه خبرهای دروغ و سیاهنمایی چه شد؟!” اینان یقینا واداده هستند و از عوالم غیب هم بعید میدانم خبری داشته باشند! صبر پیشه کنید و بدانید #شیطان_رجیم شما را تنها نگذاشته و نخواهد هم گذاشت! توکلتان را به #ابلیس بیشتر کنید و بدانید اگر سپاه حتی #جان_بولتون و #بنیامین_نتانیاهو را هم بازداشت کند، باز میشود به یک چیزهایی امیدوار بود!
قطع به یقین سپاه با این کار خود، نشان داد که چقدر بیجنبه است! در کجای اسلام، کجای قرآن، کجای نهجالبلاغه، کجای نهجالفصاحه، کجای صحیفهی سجادیه، کجای مفاتیحین؛ الجنان و الحیاة آمده که سازمان اطلاعات سپاه میتواند روحالله زم را بازداشت کند؟! بازداشت کنید زم را؛ ضدانقلاب قویتر میشود! اصلا همهی منافقین، بنیصدر، رجوی، ربع پهلوی، فرح، برلوسکونی و کاندولیزا رایس را بازداشت کنید! ما را با #محمدعلی_نجفی به #حمام ببرید! بکشید ما را! ما قویتر شاید نشویم ولی ضعیفتر نیز نخواهیم شد! و #شیطان خوب میداند که ما با او معامله کردهایم و چه در بیرون مرزها بازداشت شویم؛ چه در داخل مرز خسروی، ذرهای عقب نخواهیم نشست! آیا اگر #مالک_اشتر زنده بود، الان #زم را بازداشت میکرد؟! اگر میکرد که هیچ! و اگر نمیکرد، باید به #طائب گفت: خیلی نامردی!
گفتوگوی تلفنی رئیس #سیا با #حسین_قدیانی
▪️سلام! من موبایل “قد ۲۶” رو گرفتم؟
▫️ولی رمز من “یانی ۲۰۶” است!
▪️این #طائب رو بگم #خدا چی کار نکنه! حواس برام نذاشته! بدجور فریبمون داد!
▫️صبور باشین!
▪️به نظرت چه کنیم؟
▫️آمدنیوز اجتماعی!
▪️یعنی کاری کنیم که ممبرهای آمدنیوز دوباره در #اجتماعات خودشان را پیدا کنند؟!
▫️نه!
▪️یعنی کاری کنیم که زم وارد اجتماع شده و او را مجددا از سپاه بدزدیم؟!
▫️نه!
▪️یعنی کاری کنیم که اجتماعات علیه #فارس و #تسنیم و #نسیم شکل بگیرند؟!
▫️نه!
▪️نه و زهرمار! نه و کوفت!
▫️زهرمار توی دلت! کوفت هم توی سرت! خاک بر سر کسی که تو رو کرده رئیس سیا!
▪️تا امثال تو جاسوس آمریکا در ایران باشن، همین میشه دیگه! فقط هزینه میتراشین، بدون هیچ فایدهای! شرط میبندم تو جاسوس دوجانبهای و برای سازمان اطلاعات سپاه هم کار میکنی!
▫️سیا و موساد فریب خوردن؛ چرا به من گیر میدی؟!
▪️خدایی نمیدونی چرا سازمان اطلاعات سپاه اینجور ما رو خیط کرد؟!
▫️حدس خودت چیه؟!
▪️گمونم طائب خیلی به دعای #جوشن_صغیر علاقه داره!
▫️خنگ خدا! جوشن صغیر مخصوص حزبالله لبنانه!
▪️دعای پیشنهادی آیتالله خامنهای به انصارالله یمن چیه؟ آمار نداری؟
▫️دارم!
▪️چطور موفق شدی #اطلاعات بگیری؟!
▫️از طریق دکهی روزنامهفروشی میدان انقلاب!
▪️خب چه دعایی؟!
▫️محمود دعایی!
▪️من دستت رو میبوسم؛ اسکلمون نکن!
▫️گویا دعای “مضامینالعالیه” به حوثیها پیشنهاد شده!
▪️چرا این دعا؟!
▫️چون بزنن مضامین سعودی رو خیلی عالی، چپ و راست کنن!
▪️و دعای ویژهی سازمان اطلاعات سپاه؟!
▫️دعای “زمزمالمتعالیه فی روحالممبر و الرفتفیوز”!
▪️مطمئنی همچین دعایی در مفاتیحالجنان هست؟!
▫️خیلی مطمئن نیستم!
▪️پس شاید در #صحیفه باشد! نیست که آیتالله خیلی هم با #زبور_آل_محمد انس دارن!
▫️ماشاءالله اطلاعات خوبی راجع به #ایران دارین ولی توی جمعبندی و نتیجهگیری ضعیف عمل میکنین!
▪️و پیشنهاد شما؟!
▫️بهتر عمل کردن اجتماعی!
▪️یعنی کاری کنیم که اگر زم توسط سپاه بازداشت شد؛ دیگر شاهد همچین اتفاقاتی در اجتماع نباشیم؟!
▫️نه!
▪️یعنی کاری کنیم که اعضای #آمدنیوز بیان کانال قطعهی ۲۶ و اینجوری مجددا خودشون رو در اجتماعات بازیابی کنن؟!
▫️نه!
▪️نه و نگمه!
▫️بخواب بابا قرتی!
▪️راستی! قرار بود از طریق #محمد_قوچانی با #غلامحسین_کرباسچی و سپس با #محمود_دعایی وصل بشی؛ وصل شدی؟!
▫️وصل شدم!
▪️ببین نمیتونی عوض این ضربهی سپاه، یکی رو از اینور تحویل پنتاگون بدی؟!
▫️نجفی خوبه؟! بازرگان بیارمش، مهران یا چذابه؟!
▪️نه! یکی عادیتر پیدا کن! اون خیلی جذابه!
#عقل_محض
حسین قدیانی: اولی که #حضرت_آقا بنا به وصیت امام، رأی خبرگان و صدالبته عنایت #خدا به رهبری رسیدند، یکی از مهمترین نقشههای دشمن، ایجاد تقابل میان مراجع و ایشان بود! خامنهای اما در این قضیه هم نماد #مدیریت به احسن وجه شد و هرگز اجازه نداد برخی تعارضات زمان امام تسری به عصر نو کند! البته ایراد از خمینی نبود! امام اگرچه بهمعنای واقعی کلمه، فنای فیالله بود لیکن بپذیریم؛ در حالی یکتنه جلوی رژیم پهلوی ایستاد که سربازانش درون گهواره بودند! لذا ترس از خدا که تمام جلوهی روح خدا بود، هیچوقت بهانه نشد برای آنکه امام راحل ملاحظهی این و آن را بکند! برای خمینی خیلی فرقی نمیکرد آنکه خارج از مدار بصیرت میچرخد، اهل عمامه است یا کراوات! به سخنان پیر جماران بنگرید! در یومالاحساس ۱۲ بهمن، مدعی بود و البته راست هم میگفت که هیچ احساسی ندارد ولی در آن روز خدایی جز کنار مزار شهدا راضی به سخن نشد و دستآخر گفت؛ “من توی دهن این دولت میزنم!” تو حالا جای “این دولت” هر عنوان دیگری هم میتوانی بگذاری! “دولت آمریکا”، “شاه”، “نوهی خود امام” و حتی “شاگردش که خود از تبار بزرگان حوزه” بود! خمینی بود دیگر! جگری داشت گندهتر از مساحت شوروی که وقتی دید با شواردنادزه خیلی حال نمیکند، وسط سخن وزیرخارجهی قطب آن روز دنیا، پا شد رفت! خندهام میگیرد از جماعتی که خمینی را به رخ خامنهای میکشند در بعضی حوزهها! اگر امام مصداق مدیریت انقلابی بود اما حضرت آقا سمبل انقلاب در مدیریت است؛ شگفتا! آیتالله منتظری بعد از امام حتی زاویهدارتر هم شد اما خامنهای با درایت محض، آن مرحوم را و مرحومانی دیگر مثل آقای هاشمی را اداره کرد! ای بسا که تصور میکردند؛ آقا امروز جواب منتظری و فردا پاسخ هاشمی را میدهد اما درایت رهبر انقلاب به همان بزرگی مساحت جگر امام است! و از قضا درایت ریشه در شجاعت و مدیریت ریشه در حکمت دارد! آن روزها که خانم رایس برای خاورمیانه لغز میخواند، هیچ فکر نمیکرد سیدعلی به منطقه هم مثل منتظری و هاشمی نگاه میکند و غرب آسیا را هم به نفع #مقاومت مدیریت میکند! ۳۰ سال پیش دشمن توهم زده بود جنگ مراجع با رهبری یا حوزه با نظام یا شریعت با حکومت قطعی است ولی غافل بود که اساسا آنچه خمینی را عاشق خامنهای کرده بود، عقل محض حضرت سیدعلی بود! آنجا که حتی نخستوزیر تحمیلی را هم با همهی تمرداتش اداره کرد! مثل فتن تحمیلی سالیان بعدش! خامنهای است دیگر! زیرکترین سیاستمدار حال حاضر دنیا که بزرگانی در حد حسنزاده، جوادی، مصباح و مکارم، صرف زیارتش را عین عافیت میخوانند!
#حسین_قدیانی
سلام حاجی
چرا تا یه ذره مخالفت صحبت می کنیم بلاک میکنید.
نه فحش میدیم و نه توهین.
الان یه ماهی میشه که بلاکم کردید دوباره.
سری قبلی هم سر یه موضوع کوچیک و یه مخالفت بلاک کردید!
نه حسود هستیم و نه عنود
که اگر بودیم نه نوشته هاتو می خوندیم و نه بعد از یه ماه دلتنگ نوشته هات می شدیم که بیایم اینجا پیام بدیم.
فقط گاهی اوقات نظر ما با نظر شما یکی نیست.
از اینکه اینجا پیام دادم، می ترسم، می ترسم از اینکه این راه ارتباطی هم ببندی که دیگه هیچ دسترسی بهت نداشته باشیم!
سلام
خخخخخ
بابا ول کن دیگه ای مرحومو.
امروز شبکه افق یه مستند نشون میداد از بچه های مسجد جواد الائمه بابا، نقلی هم از بابا اکبر بزرگوار شما شدو عکسشونو نشون داد
ان شاءالله روح بزرگوارشون قرین رحمت واسعه الهی
سلام……… چرا نیستید؟
خواندم که در زندان بودید ولی قرار بر ازادی شد…. عفو
چرا چراغ این قطعه خاموش است ؟