حسین قدیانی: #اصلاحات یک جناح سیاسی در کشور ما نیست، بلکه “تشکیلات بیشرفی” است؛
▪️در این تشکیلات، تو بارها و بارها حقوق زن را بر سر حکومت و حتی دین میکوبی اما وقتی یکی از رجالت، همسر دومش را با ضرب گلوله میکشد، حاضری برای نجات #محمدعلی_نجفی انگ بدترین تهمت ممکن برای یک زن را به #میترا_استاد بچسبانی که اولا جانی و زبانی برای دفاع از خود ندارد و ثانیا پسربچهای دارد که تو مادرش را متهم به خیانت کردهای!
▪️در این تشکیلات، تو هر کجا بهسودت باشد، حاضری از همهی مرزهای بیاخلاقی عبور کنی؛
▫️یارو هنوز اسیدش را نپاشیده، انگشت اشارهی تو، آیتالله مصباح و بلکه کل حزبالله را نشانه میرود!
▫️اگر فقط شایعه شود که فلان قاری، بهمان خبط را مرتکب شده، تو این حد از بیحیایی را داری که پیش از رأی دادگاه یا اعترافی از سوی قاری مذکور، چنان با آبروی طرف بازی کنی که طرف دیگر نتواند از خانه بیرون بیاید! حتی آنقدر وقیح هستی که چون او ۲ بار هم در بیت بزرگان خوانده، نخ ماجرا را تا حسینیهای در خیابان فلسطین جنوبی جلو ببری!
▫️اگر همراه مشهورترین و محبوبترین مداح این سالیان در خلوتی ساعات نیمهشب مجبور شود که برای دفاع از #محمود_کریمی حرکتی کند، بیآنکه آسیبی به جان کسی بزند، تو بعد از گذشت این همه سال، هنوز هم آنقدر بیشرف هستی که طعنه بزنی؛ “محمود هفتتیرکش”!
▫️اگر مداح دیگری در جایی اسمش مطرح باشد، تو حاضری “داماد احمدینژاد” را بلد کنی و قطعا نه اسم و فامیل مداح را!
▫️اگر من راقم این سطور در فضای مجازی چیزی بنویسم که باب میلت نباشد، حتما میزنی؛ “حسین قدیانی، نویسندهی کیهان و وطن امروز” و هیچ هم نمیگویی که مثلا اینستاگرام من چه ربطی به حسین شریعتمداری و مهرداد بذرپاش دارد!
▫️و از این مثالها فراوان است! تو حالا از منظر #اخلاق شاکی هستی که من و ما فیالحال چرا نجفی را “اصلاحطلب” میخوانیم؟! ببخشید این عنصر ردهبالای اصلاحات، همیشه نامزد تراز اولتان بوده حتی برای پست حساس ریاستجمهوری!
▪️اصل سخن این است؛ تشکیلات عاری از شرف اصلاحات، همیشه با زور و شارلاتانبازی قصد حقنهی نقشهی خود به مملکت را داشتهاند، امری که اخیرا حتی صدای #کرباسچی را هم درآورد! مکرر، هم نهادهای امنیتی و هم شگفتا! جماعتی از خود دوم خردادیها هشدار دادند که نجفی بهالحاظ مختلف، شایستگی روانی، اخلاقی و مدیریتی جلوس بر صندلی ریاست شهرداری تهران را ندارد! اما امان از آن روز که “تَکرار سیاست” مهمتر از “تکرار انسانیت” جلوه کند!
▪️در سالیان اخیر، کافی بود جایی احمدینژاد علیه اصولگرایان سخنی بگوید! ناگهان سیم جماعت به خدا وصل میشد؛ “این آه ما بود که دامن خودتان را گرفت!” و نیز “احمدینژاد چوب خدا بود که حالا علیه خودتان حرف میزند!” حالا شما از موضع اخلاق، شاکی از حقیر هستید که چرا آن روز نوشتم: “این هم از صدای چوب خدا”؟! نکند فقط شما سخن #خداوند را میشنوید؟! بله که ناظر بر خباثت اصحاب فتنه، اتفاقا همین دنیا دار مکافات حضرات است! سال ۸۸ این همه مادران شهدا از دست امثال همین نجفی، آه کشیدند! خدا آیا میگذرد از خون مطهر شهدا و خون دل مادران شهدا؟!
▪️نخیر! ما در موضوع اخلاق، کوچکترین دینی به افسادات نداریم! و هرگز کنایههایی نظیر “مدافعان اسد”، “چقدر گرفتی بری سوریه؟!” و “سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد” را فراموش نمیکنیم! با این همه، هرگز در ورای این قتل، مرتکب بیاخلاقی نشدیم! طرفه حکایت اینجاست؛ همین الان هم روزنامهها و سایتهای اصلاحات، بسی بیش از من و ما به پوشش حواشی اخبار نجفی مشغولند! و جالب آنکه از موضع دست بالا! و چون همیشه طلبکار! و مثل همهی اوقات، وقیح، بیشرف و تهمتزن حتی به زنی که دستی کوتاه از این دنیا دارد! همهیشان هم جامعهشناس شدهاند و بنا دارند از ریشه به موضوع جنایت تأسفبار نجفی نگاه کنند! چطور در سایر موارد فاقد این نگاه ریشهیابانه بودید؟!
▪️کافی است یکی از شما بفهمد رئیسی یا قالیباف، زن دوم گرفتهاند! چه میکنید با آبروی اینان؟! ما اما در شرفمان همین بس که وقتی همگان به موضوع میترا استاد در قامت زن دوم نجفی پرداختند، هرگز در زندگی خصوصی جناب نجفی دخالت نکردیم! لذا عدول از اخلاق آنجاست که روزنامهنگار اصلاحاتچی در اوج وقاحت، مینویسد؛ “چون میترا قصد خیانت داشته، پس خونش توسط نجفی مباح است!” و یاللعحب! جماعت، مدعیان پروپاقرص حق و حقوق زن هم هستند! بخوانید از قول مطهره شفیعی، خبرنگار اصلاحطلب خاتمیچی در توصیف نجفی با لباس زندان: “چشمهات پر از غروره و اطمینان از مسیری که انتخاب کردی! فدای کشتن میترا نشدی!” راستی! کجایند خانمها #ابتکار و #مولاوردی که از #حقوق_زن دفاع کنند؟!
▪️فاش مینویسم؛ زشتتر از جنایت نجفی، واکنش تشکیلات بیاخلاق اصلاحات به جنایت نجفی بوده و هست! اگر دردانهی محمد خاتمی، فقط جان میترا استاد را گرفت، لیکن جریان کثیف اصلاحات، قصد آبروی این زن را کرده است! و نهتنها این زن، بلکه مثل گذشته، باز هم میخواهد طلبکار بلامنازع حوادث باشد و اگر توانست، آبروهای دیگری را هم ببرد و بدرد!
▪️بسمالله الرحمن الرحیم! قبیلهای که توقع مردانشان از مردم، رأی بر مدار زیرشکم است، نزده میرقصند و هیچ نیازی به ارسال #پرستو ندارند! من حالا بهحرمت اخلاق، از اشاره به مصادیق میگذرم لیکن تفنگ نجفی، فقط به قلب میترا نزد! آن ۳ گلولهی دیگر، دقیقا خورد به ملاج اصلاحات! تا اینها باشند دیگر این همه به مردم و نظام، زور نگویند!
▪️من واقعا نمیخواستم این نکته را بنویسم اما وقاحت جماعت، مانع شد؛ تفنگ دست امثال پدر من، دشمن را میکشد و تفنگ دست امثال نجفی، زنی هموطن را! آنوقت حزبالله مظهر #خشونت است و امثال نجفی، تمثیل گل و بلبل!
▪️تشکیلات بیشرف اصلاحات، مدام با علم کردن روز #دوم_خرداد در تنور این شعر میدمیدند که “ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم”! کلا “عادت” چیز خوبی نیست و صدالبته #خدا اینگونه آدم بدعادت را ادب میکند! دهها مثل دوم خرداد، ما روز باشکوه مردمی و ملی داشتیم در این نظام و یکی هم ۲۲ خرداد ۸۸ و حالا جای این سئوال: “آیا در اشباهالرجال این تشکیلات وحشی و قانونگریز، فقط و فقط یک نفر پیدا شد که بابت #فتنه علیه ۴۰ میلیون #رأی این ملت، اقلا از مادر شهیدان غلامکبیری و ذوالعلی معذرت بخواهد؟!”
▪️آری! حزبالله مظهر مظلومیت، غربت و شرف است و اگر بیاخلاق بود، زمانی که جماعت بنا داشتند این جانی را شهردار تهران کنند و نجفی را تَکرار کنند، پروندهگشایی میکرد! ما حالا چیزی نمیگوییم و عجبا که الان هم باز زبان این تشکیلات فاقد شرف است که دراز است! جوری مظلومانه گارد اخلاق گرفتهاند و چنان در پی تبرئهی قاتل تشکیلات هستند که کم مانده از قاضی بخواهند جسد بیجان میترا استاد را بفرستد بالای دار! اصلا من قاتل میترا هستم! خلاص!
▪️و در نهایت، گلهای از شماری از دوستان خودی! مضحک است! در شرایطی که همیشه دعوای ما با شما از قضا ناظر بر مباحث اخلاقی بوده که هر حرفی را نزنید و کمی هم ملاحظه خوب است، حالا برای ما شدهاید معلم پرورشی؟! و نگران آبروی نجفی؟! والله هیچ وقت قدرت تشخیص مسائل و درک تفاوت موضوعات را نداشتید و هنوز هم ندارید و الا عوض روزنامهنگاران انقلابی، تشکیلات عاری از شرف، صداقت و اخلاق اصلاحات را دعوت به رعایت ملاحظات انسانی میکردید! هم شما و هم دیگران، دگربار این متن را بخوانید! ما اگر قصد تلافی داشتیم، مینوشتیم؛ موسوی ۲ نقطه: “اینجانب با اختلاف گلولهی بسیار زیاد، میترا استاد را کشتم”!
روی موج جوادی!
حسین قدیانی: عکس دوم را خیلی دوست دارم! کتاب فاخر #مفاتیح_الحیاة اثر علامهی فاضل، عارف واصل و فیلسوف کامل؛ آیتالله #جوادی_آملی در دستم و شاگرد معززشان کنار دستم که این سفر آخری به #مشهدالرضا اسباب دوستیمان شد و نیز باعث شرمندگیمان از الطافشان! در خلال حرفهایی که زدیم، از علاقهام به زیارت علامه گفتم و ایشان قول داد همین تابستان مجالش فراهم شود انشاءالله! الغرض! از جمله بیاخلاقیهای جریان #اصلاحات یکی همین است که همواره شایع کردهاند جوانانِ انشاءالله انقلابی، علمایی از تبار همین #علامه_جوادی را آنچنان که باید دوست ندارند، چون که مثلا در فلان #انتخابات رأی ما به محمود بوده و رأی آیتالله به اکبر! یا باز مثلا دفاعیات ایشان از هاشمی! اختلاف آرای اینگونه طبیعی است! اصلا بالاتر! شده #رهبر_انقلاب از فیلمی تعریف کنند لیکن من خوشم نیامده باشد! نگاه کاریکاتوری که به مقولهی #ولایت و #ولایت_پذیری نداریم! چون #امام_خمینی از رنگ قرمز خوشش میآمد، دلیل نمیشود این رنگ مورد علاقهی همهی انقلابیها باشد! فرض بر مثال گفتم! بزرگانی چون آیتالله جوادی، سوای آنکه در سیاست، چه مشربی داشته باشند، حقیقتا برای ما محترمند! دقت شود! نوشتم “بزرگانی چون آیتالله جوادی” و نه هر شهره به بزرگی! شاید هضم این سخن برای شماری از رفقا دشوار باشد ولی من، اوج احترام به #حضرت_آقا را آنجا میبینم که علامهای با این همه علم و عمل، همچون جناب جوادی وقتی دیدار مقتدای انقلاب میروند، چگونه ادب، خضوع و تواضع میکنند! و نهتنها این، بلکه از رهبر ما تعبیر به #نعمت میکنند و حمد #خدا بهجا میآورند بابت وجود خامنهای! بله خب! حضرت آقا چون رهبر هستند، وظایفی دارند و علامه جوادی ناظر بر جایگاه متفاوت، وظایفی متفاوت! برای آقا فیالمثل فرض است که جایی از رئیسجمهوری دفاع کنند و دگرجا همان رئیسجمهور را نقد کنند اما علامه که رهبر نیست که دقیقا بخواهد همان کند که حضرت آقا! لب کلام؛ امثال محمود و اکبر، قسیم نار و جنة نیستند که ما بهخاطر اینان، بخواهیم امثال علامه را دوست داشته باشیم یا کمتر دوست داشته باشیم! نماز خاتمی به امامت ناطق یعنی اگر پا میداد، محمود هم حاضر بود پشتسر اکبر قامت ببندد! چهاینکه اصلا استاندارش بود! و بارها بسته بود! پس فضلایمان را با مردان سیاست، نسنجیم! قرنها باید سرآید، تا آمل، در آن واحد ۲ در دردانه بیرون بدهد؛ حسنزاده و جوادی! بیخود لغو نگوید اصلاحات! ما صفا میکنیم با “ذات اقدس اله”! و “غفرالله لنا و لکم”! ای جان! #رادیو فقط موج جوادی…
#حسین_قدیانی
#محمدحسین_صفارهرندی
حسین قدیانی: قصهی من و استاد، از یک روز پائیزی در نخستین سالیان دوم خرداد شروع شد! متنی نوشته بودم علیه خاتمی و رفتم “کیهانبچهها” تا مرحوم فردی ناظر بر رفاقتش با پدرم، پارتیبازی کند و برای چاپ بدهدش #کیهان اما #امیرخان درآمد؛ “این متن را من اگر ببرم بدهم سردبیری، به تو خیانت کردهام و تو این را بعدها میفهمی! این ساختمان را میبینی؟! برو آنجا، بپرس اتاق سردبیر کجاست، خودت بده!” و من هم با دلی پر از امیرخان رفتم و دادم متنم را! البته به منشی هرندی! آن ایام کیهان عصرها درمیآمد و من هرروز صبح زود میرفتم کوچهای نزدیکای توپخانه و بعضا ۱۰ متن به سردبیری میدادم و تا ساعت ۱۵ همان حوالی میپلکیدم، بلکه اولین نسخهی کیهان از نیسانهای مؤسسه بیرون بیاید؛ “اِ! بازم که متنم چاپ نشده!” باری اما به منشی هرندی گفتم: “میخواهم صفار را ببینم!” و همان دم صفار از در سردبیری داخل شد، در حالی که آستینهایش برای وضو، هنوز بالا بود! خودم را معرفی کردم! خندید و گفت: “پس این که هرروز ۱۰ تا متن به ما میدهد، تویی! اولا کمتر بنویس که بدانیم کدامش را بخوانیم! ثانیا ناراحت نشو از کارنشدن متنت!” ثالثاِ استاد اما مصداق واقعی هتتریک بود؛ “حالا خیلی هم لزومی نداره همه نویسنده بشن!” خودش ولی خیلی زود دلش بهحالم سوخت و با نگاهی به برگههای دستم، درآمد: “اون متنی که فکر میکنی بهتره رو بده ببینم!” و اون متنی که فکر میکردم بهتر بود را دادم به استاد! یادم هست متنی کوتاه دربارهی باخت تیمملی به بحرین بود؛ “و خداوند اینگونه فراموش میشود!” متنم را خواند و داد به محمد مهاجری که او هم نظر بدهد؛ “از چه زاویهی بکری نوشته! در ستون چهارشنبهبازار کارش میکنیم!” هرندی هم تأیید کرد تا رجا جای خوف را بگیرد! هنوز هم گاهی از استاد میترسم! استادی که کم گوشم را نگرفته، با تذکرات ترسناکش! شده بود در یک شمارهی کیهان اقلا ۴ متن داشته باشم ولی هنوز مطمئن نشده بودم از نظر صفار #نویسنده شدهام یا نه؛ تا آنکه پذیرفت برای “نه ده” مقدمهای بنویسد؛ “فلانی در عرصهی #قلم همان فلانی میدان فوتبال است! جنگنده، سمج!” شده گاهی از شدت خوشحالی، خواسته باشید کل شهر را شیرینی پخش کنید؟! برای من، زیاد شده! کافی است از استاد، پیامکی ببینم مبنی بر رضایت! خیلی قبول دارم صفار را! چه گوشم را بگیرد، چه دستم را! روز رفتنش از کیهان، از بس در اتاقش گریه کردم، کفری شد؛ “مرد که گریه نمیکنه!” دارم فکر میکنم آخرینبار کدام متنم کفری کرد استادی را که خوب میداند ماشین قلمم کی تعویض روغن میخواهد!
#حسین_قدیانی
#الله_اکبر
حسین قدیانی:
الله اکبر
این هم ۱۰ سال بعد از ۸۸
و ۲۰ سال پس از ۷۸
و ۳۰ سال بعد از خرداد ۶۸
قابل توجه همگان
اجابت دعای شهیدان
توسط رب منان
که تا انقلاب مهدی
خمینی را نگه داشته
و خواهد داشت
خدا
به خامنهای
آقا نیست که هست
حضرت ماه نیست که هست
صاحب بصیرت نافذ نیست که هست
دشمنشکن نیست که هست
پس برای چه باید
ناآرام میبود
دل امام؟!
خوب شناخته بود سیدعلی را
روحالله
و میدانست
هارون انقلابش
اهل سازش نیست
فطرت مبارک
علیِ اکبر انقلاب
بعد از ۳۰ روز روزه
و پس از ۳۰ سال زعامت
بگذار جوانانه بنویسم؛
کپ امام شدهای
و رندانه مینوازی دشمن را
و همان جور
ما را میخندانی که امام
سخنرانیهای امام
“انشاءالله”خورش ملس بود
و سخنان شما
“تکبیر”خورش ملس است
پس بلند بگو؛
الله اکبر
“اگر خدا بخواهد”
در دههی ۶۰
شد
“الله اکبر”
در دههی ۹۰
آری!
خواست خدا بود
که سلیمانی
شهید کربلای ۴ نشود
و بشود شاهد خود کربلا
پس بلند بگو؛
الله اکبر
و لله الحمد
نیمهی خرداد ۶۸
دشمن با خود میگفت؛
“خامنهای برای رهبری جوان است
و زمین میزند
دستاورد کربلای ۵ را!”
نمیدانست “ان معی ربی”
مربی کربلای ۵ را
میرساند به خود کربلا
و چند صباح دیگر
به صحن و سرای قدس
شگفتا!
ما
شهید حلب و خانطومان را هم دیدیم
اما
برادرِ خاتمی
هنوز گیر کرده در ۸۸
مثل خر
در گل فتنه
این هم بیشرفی دیگر تشکیلات اصلاحات؛
۶ ماه نخست سال
به قالیباف میگویند؛ عامل فتنه
که خودش مدعی تقلب بود
ولی ۶ ماه دوم سال
میگویند؛ قالیباف، مدعیان تقلب را کتک میزد
یا سند من لا سند له
خدایا! علف
حقا که چه خوب شناختی
ذات پلید جماعت را
از دیروزها
که مفسدند
اما اهل اصلاح
میخوانند خود را
بیشرفیشان
وزن گاو را رد کرده
با نامزد خودشان
در انتخابات شوراها
نامزد میکنند
بعد همان نامزد را میکشند
و بعدتر
به مقتول میگویند #پرستو
نه!
مروت نیست
پرندهی بهار را وارد پروندهی سیاست کردن
اصلاحات
تیر خورده به ملاجش
آن از نجفی
دردانهی خاتمی
این هم از محمدرضا
برادر مذکور
و حالا قهقههی حضرت پروردگار
اینها میخواستند
#علی را حذف کنند
با این
حمامرفتنشان
و این دادگاهرفتنشان
تفنگ عوض لیف
جوک عوض سند
خدایا! شکرت
که ما را
بیرون از این قبیله آفریدی
عشاق خمینی
دلدادگان خامنهای
ما دوم خردادی نیستیم
همهی خرداد
روز ماست
خرداد
ماه معجزهی انقلاب است
و خدا
خمینی را
نبرده، برگرداند
اگر امام مرده
و اگر جان ندارد
پس خامنهای چیست؟!
و کیست؟!
این هم متن من
۱۰ سال بعد از ۸۸
۲۰ سال پس از ۷۸
۳۰ سال بعد از ۶۸
و تا #انقلاب_مهدی
همان #خمینی خواهد ماند
خامنهای…
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/ByTP6aHniRD/?igshid=1qe8ojpzrjwv9
#امام_خمینی
حسین قدیانی:
هنوز ۱۲ بهمن ۵۷ است
و هنوز نیمهی خرداد ۶۸
و هنوز ما داریم دنبال روح خدا میدویم
که قلهی غیرت بود
و بلندای شرف
و هیچ نمیترسید
الا از خدا
در برابر خدا
از همه ترسوتر بود
و در مقابل غیر خدا
گویی اصلا ژن ترس نداشت
جگری داشت قدر کل هستی
از شرق تا غرب
احدی حریفش نمیشد
از بس مالک بود
#علی را ندیده
مالک لشکرش شده بود
و #محمد را ندیده
سلمان سپاهش
آری!
خمینی
سلیمان عصر ما بود
حاکم قلوب بنیآدم
و ما
فرزندان بلافصل روح خداییم
مرغان دریایش
ماهیان اقیانوسش
ناموسش
پابرهنگان اسلامش
خون سرخ پدران ما
خط قرمز خمینی بود
که فقط باید خرج #خدا میشد
هیهات!
ما از امام کوتاه نمیآییم
خمینی عشق ماست
اصلا تعریف #عشق
#خمینی است
ما هنوز هم
آفتابگردانهای آفتاب امامیم
گفت؛
“ما همه سرباز توییم خمینی”!
بله که بیت امام، قلب ماست
بله که خط امام، چشم ماست
ما انحصارطلبیم
انحصارطلبترین ابنای آدم
تجلی محض جنون
صاحبان کلمهی مقدس خمینی
و کم مانده بگوییم؛
خمینی خداست!
لطفا یکی جلوی ما را بگیرد!
لطفا یکی
هر از چندی
برای ما تکرار کند عبودیت امام را
و الا عبد خمینی میشویم!
دیوانگان کویش
مجانین آن دیدگان مغرور
که عادت داشت به تمسخر فراعنه
نکند موسی بود؟!
اماما!
چه کنیم ما با عشقت؟!
خورشید بیغروب بودی گمانم
از بس که هنوز نور داری
و از بس که هر روز
گوشمان را میگیری؛
“نه تو سرباز منی و نه من سرباز تو!”
هیهات!
ما همه سرباز توییم خمینی
گوش به فرمان توییم خمینی
اما نه همهی فرامینت
از ما مخواه سربازت نباشیم
سربازی برای تو
سربازی برای خداست
تو امام مقاومتی
امام فتح خرمشهر
امام والفجرها
امام کربلاها
امام ادواردو
امام عماد
امام نصرالله
امام انصارالله
امام زکزاکی
امام شیخعیسی
امام بیضایی
امام حججی
امام سلیمانی
در کربلای ۴
و ۵
و خود کربلا
امام کودکان فلسطینی
امام چفیههای خونین
امام رهایی
امام آزادی
امام انقلاب
امام انقطاع
امام مناجات شعبانیه
امام بالکن جماران
که از پای البرز
برای همهی آفتابگردانهایت
دست تکان میدادی
آن همه روز در مجاورت پاریس بودی
و حسرت یک عکس یادگاری را
گذاشتی بر دل ایفل
برجکی که هر شنبه
با جنبش ضدسرمایهداری عکس میگیرد
السلام علیک یا روحالله
سلمنا!
تو خدا نبودی
اما خدای بندگی بودی
الههی اطاعت
و هنوز مانده دنیا تو را بشناسد
پدران ما
شاید
تصور میکردند
خودشان فقط عاشق تو هستند
اما
فرزندان ما
حتی از ما هم
جانانهتر خواهند گفت؛
“ما همه سرباز توییم خمینی!”
اماما!
یعنی عشق میکنم
وقتی خلف صالحت
مزار مطهرت را نشان میدهد و میگوید؛
“این مرد بزرگ”!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/ByTk6wUH7af/?igshid=45qndvj3y507
نجفی و قالیباف؛ دوگانهی مسئلهسازی و خدمت
حسین قدیانی: از جمله رموز موفقیت #قالیباف در مدیریت شهر تهران، یکی همین فرار قالیباف از مسئلهسازی بود؛ مجال ندادن به حاشیه به نفع خدمت! بگذارید با قیاس ۲ موضوع، واضحتر تشریح سخن کنم! چند سال آخر دوران خدمت قالیباف در شهرداری #تهران بخش مهمی از صندلیهای شوراها تعلق به #اصلاحات گرفت! قالیباف اما وارد بگومگو با اصلاحاتچیهای شورای شهر نشد! دعوا راه نینداخت! زد و خورد نکرد! اعصاب خرد نکرد! قالیباف خیلی جاها از حق خود گذشت تا مبادا سیاست، جای خدمت را بگیرد! قالیباف خوب میدانست که اگر تهران اسیر سیاسیبازی شود یا اگر شهردار بخواهد مدام جواب این و آن عضو شورا را بدهد، دیگر وقتی برای تونل نیایش و پل صدر باقی نمیماند! اگر امام علی ساخته میشود و اگر کمربندی آزادگان تکمیل میشود و اگر باکری و باقری در غرب و شرق تهران کمک به حل معضل عبور و مرور میکنند؛ اینها میسر نمیشود مگر آنکه شهردار، تماموقت به متن خدمت بپردازد، ولو با وجود دوم خردادیها در شوراها! این یک جنم، منش، روش، روحیه و یا بالاتر، یک مکتب است و یک مکتب دیگر، مکتب اصرار بر مسئلهسازی و ابرام بر مدیران مسئلهدار است که اخیرا حتی صدای کرباسچی و این اواخر خرازی را درآورد! قصه روشن بود! کارگزاران استدلال میکرد که مهندس محسن هاشمی به الحاظ مختلف، فرد شایستهتری برای نشستن بر صدارت شهرداری تهران است؛ اولا جوان است! ثانیا رابطهی معقول و عاطفی با حاکمیت دارد! ثالثا عزم کار دارد! رابعا در هر ۲ جناح به عنوان فرزند خوشخیم و غیرمسئلهدار هاشمی شناخته میشود که میتواند تداعیگر دوران خدمت هاشمی در عصر سازندگی باشد! متانت این استدلال وقتی بیشتر خودنمایی میکند که بهیاد بیاوریم رقیب #محسن_هاشمی همین #محمدعلی_نجفی بود! و شگفتا! زور کارگزاران باز هم به مشارکت نرسید! مکرر امثال کرباسچی با خاتمیون نشست گذاشتند که نجفی، مسئلهدارتر و بلکه پروندهدارتر از آن است که از پس مدیریت تهران برآید لیکن اینجا هم #محمد_خاتمی حاضر شد با تکرارش تهران را به عزا بنشاند و خدمت را فدای مسئله کند اما زیر بار منطق نرود! کاری که ۲ بار با کل ایران کرد با تکرار روحانی! اساسا #نجفی دستپخت خاتمی است؛ دستپخت تشکیلاتی که بهخصوص بعد از ۸۸ قدرت را نه برای خدمت به ملت، بلکه برای دعوا با حکومت میخواهد! و بعد هم چشمک به دشمن که الان اگر وقت عملیکردن #تهدید نیست، حتما موسم عملیکردن #تحریم هست! راز توئیت #کرباسچی نهفته در همین نکته است؛ چرا برخی اینقدر مصرند به مسئلهسازی و مسئلهسازان؟!
#حسین_قدیانی
@ghete26
نظر به قتل فجیع #حسین_قدیانی در استخری در حوالی شهریار، خبرنگار CNN گفتوگویی با #حسن_روحانی انجام داده که در زیر میخوانید؛
▪️جناب پرزیدنت! ابتدا از نحوهی آشنایی خود با این جزجگرزده بگویید!
روحانی: الحمدلله مقاومت مردم ما در سالهای ۹۲ تا ۹۸ فینفسه باعث بسیاری از آشناییها بوده که واقعا جا دارد از این مردم خوب، تشکر کنیم!
▪️حضرتعالی نوشتههای ایشان را چطور ارزیابی میکنید؟! بگذارید کمی روانتر پرسش خود را مطرح کنم؛ قلم قدیانی را آیا صاحبسبک میدانستید یا نه؟!
روحانی: بله خب! مقاومت این مردم عزیز، فقط در یک قلم، خلاصه نمیشود! اساسا ملت ما را میتوان صاحب بیرق مقاومت دانست!
▪️دقت میکنم کمی خودمانیتر و قابل فهمتر سئوال خود را بپرسم! اصلا بگذارید وارد مصادیق شوم!
روحانی: اتفاقا من خودم یکبار وارد مصادیق شدم که انصافا خیلی آبوهوای خوبی داشت! فقط کمی سرد بود!
▪️جناب آقای روحانی! قدیانی که الان چیزش از دامن دنیا کوتاه شده، چند سال پیش متنی نوشت با این عنوان: “روشنفکر یعنی جلال؛ روحانی یعنی طالقانی” که متأسفانه با شکایت شما روبهرو شد! میشود بپرسم چرا؟!
روحانی: من قطعا بابت مقاومت ملت ایران در ۳ ماههی نخست امسال، هم از روشنفکران و هم از روحانیت دلسوز متشکرم!
▪️به اعتقاد شما چه کسانی قدیانی را خفه کردند؟!
روحانی: خفه که اصلا خوب نیست کسی، کسی را بکند! نکنیم خفه به بهانههای واهی!
▪️حاضرید به این مناسبت ۳ روز عزای عمومی اعلام کنید؟!
روحانی: من این را بارها و از قضا عمومی هم گفتهام؛ در اسلام رحمانی فقط عید داریم، مثل عید نوروز!
▪️برای نوروز ۹۹ چه عیدیای به مردم خواهید داد؟!
روحانی: مقاومت مردم در سال ۹۸ را!
▪️نوروز ۱۴۰۰؟!
روحانی: مقاومت ملت در سال ۹۹ قطعا!
▪️تا کنون عیدی دادهاید به کسی؟!
روحانی: چی؟!
▪️چی تا به حال از کسی، عیدی گرفتهاید؟!
روحانی: مقاومتش را!
▪️مستر روحانی! در قاموس شما، عید یعنی چی؟!
روحانی: عید یعنی هرروز که به چهرههای این مردم نازنین، نگاه کنی!
▪️نظرسنجی یعنی چی؟!
روحانی: نظرسنجی یعنی فرایند حاصله بعد از تماشای مردم!
▪️عید مهمتر است یا نظرسنجی یا ثروت؟!
روحانی: علم!
▪️”علم” که در گزینهها نبود!
روحانی: بله! ولی من به مقاومت این ملت، علم دارم!
▪️عقل چی؟! آیا عقل دارید کلا؟! بگذارید روشنتر بپرسم؛ شما به عقل، معتقدترید یا روح؟!
روحانی: اساسا روح ملت ما عجین با مقاومت است! علی برکت الله!
▪️اگر اجازه دهید انگلیسی با هم حرف بزنیم! وات تایم ایزیت؟!
روحانی: ایتیز اِ هلو!
▪️برگردیم همان فارسی!
روحانی: جلالالدین فارسی؟!
▪️نخیر! محمدعلی نجفی!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/ByYtpXgnvTa/?igshid=2e771zh3g1ij
#هاشمی_رفسنجانی
حسین قدیانی: صبح از خواب بلند شدم! عفت(مرعشی) از سد(لتیان) زنگ زد که بچهها همه اینجا هستند، تو هم بیا! محسن(رضایی) آمد و از کمبود کمپوت(سیب) در جبهه گله کرد! تذکرات لازم را دادم! اخویمحمد(هاشمی) آمد و از رضایی(محسن) و صیاد(شیرازی) انتقاد داشت که چرا با صدا(سیما) همکاری نمیکنند! ناهار پاسدارها کباب(بناب) آوردند که گوشتش بو میداد! تذکرات لازم را دادم! روحانی(حسن) آمد و اتوی ریشی را که از انگلیس(اسکاتلند) آورده بود، نشانم داد! گله داشت چرا چمران(شهید) با گل(آفتابگردان) عکس انداخته! تذکرات لازم را دادم! بعد درآمد که به مناسبت عید فطر، چی به من عیدی میدهی؟! انگشت(شصت) را نشانش دادم که خندید! مناسب برای ریاست جمهوری است، فقط کمی تنبل(تنپرور) است که قطعا کشور را به فنا میدهد! غروبی رفتم جماران و از امام(خمینی) خواستم برای مردم رفسنجان سخنرانی کند! باز هم ضدحال زد! گفتند: “برو بابا تو هم گیر دادی!” خیلی امام(خمینی) را دوست دارم! تلویزیون داشت آیتالله(خامنهای) را نشان میداد که امام(خمینی) گفتند: “ایشان لیاقت رهبری را دارد!” از امام(خمینی) پرسیدم: “بزنیم آن کانال، بازی مونیخ و آرسنال را تماشا کنیم؟!” قبول نکردند! گفتم: “اقلا ۲ کلام سخنرانی کنید!” این را هم مخالفت کردند! بزرگوار(امام) کلا خیلی علاقه به ضایع(خیط) کردن من دارند! حاجاحمد(خمینی) به من گفت: “بار چندم است امام، به آیتالله خامنهای اشاره میکنند برای رهبری!” از حاج(احمد) خواستم موضوع را فعلا به کسی نگوید! قبول نکرد! از جماران آمدم بیرون! کمی کسالت دارم! عفت از سد(لتیان) زنگ زد که بچهها رفتهاند دز(سد) و کسی نیست! زودتر بیا، تا شب نشده! تذکرات لازم را دادم! ۳ اکیپ از پاسداران قرار شد زودتر بروند برای امنیت! منافقین خیلی اطراف سدها فعال شدهاند! محمدعلی(نجفی) زنگ زد و خواهان تفنگ شد! تذکرات لازم را متأسفانه یادم رفت بدهم! عازم لتیان شدیم! پاسدارها از من عیدی خواستند که از مقاومت غواصها در کربلای ۴ تشکر کردم! و تذکرات لازم را دادم! عفت گله کرد که چرا دیر آمدی؟! فاطی و مهدی برگشتهاند اما فائزه و یاسر هنوز دزند! محسن(هاشمی) از بلژیک تماس گرفت که پرواز تأخیر دارد! گویا برف سنگینی در اروپا باریده! تلویزیون داشت آیتالله(خامنهای) را در جبهه(سوسنگرد) نشان میداد که زدم آن کانال، ورزش و مردم! عفت گفت: “فردا برویم جتاسکی!” پذیرفتم! خیلی ورزش مفرحی است! شب صیاد(شیرازی) از جبهه تماس گرفت و گزارش داد! گویا دیشب خیلی شهید دادهایم! بغض کردم! تذکرات لازم را هم دادم! شام کتلت بود!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/ByZzllWH646/?igshid=lyjcdahyqcx8
آقای میردامادی! #نجفی آبرو دارد و انتخابات، نه؟!
حسین قدیانی: در ادامهی نزاع #مشارکت و #کارگزاران شاهد بودیم که #میردامادی چگونه #کرباسچی را متهم به #خیانت کرد؛ “کینهی شخصی کرباسچی از نجفی چقدر مهم است که او را شادمانه لگد میزند؟!” ماجرا برمیگردد به #توئیت_کرباسچی بعد از قتل #میترا_استاد توسط نجفی؛ “ماهیت تأسفبار حادثهی #قتل_میترا_استاد هر چه باشد نمیتوان مسئولیت کسانی را که ۲ سال قبل علیرغم اصرار و تذکر برخی دلسوزان و مراکز مسئول، این چاه ویل را برای اصلاحات و نجفی حفر کردند، نادیده گرفت”! قطعا کرباسچی این واکنش را نه ناشی از “کینهی شخصی” بلکه متأثر از زورگوییهای بیحدومرز مشارکت در تحمیل گزینهی ناخوشاحوال #محمدعلی_نجفی به ریاست #شهرداری_تهران میداند! حرف حساب کرباسچی روشن است؛ “چرا طیفی از جناح #اصلاحات که #محمد_خاتمی را در رأس خود میخواند، در موضوع انتخاب شهردار تهران، نه زیر بار “تذکر برخی دلسوزان” رفت، نه “هشدار مراکز مسئول” را جدی گرفت؟!” آن ایام، هم عناصری از میان خود اصلاحطلبان و هم نهادهای امنیتی، مکرر به #خاتمی و خاتمیچیهایی منجمله مشارکت، تذکر و هشدار دادند که نجفی بهالحاظ مختلف، منجمله روحی و روانی و نیز پروندههای مفتوحی که دارد، اصلا و ابدا لایق نشستن بر صندلی اول خیابان بهشت نیست! واضح است که قتل استاد بهدست نجفی، صحت این تذکرات و هشدارها را ثابت کرد! حرف کرباسچی هم همین است؛ “چرا امثال میردامادی، تاجزاده، محمدرضا خاتمی و خود خاتمی با عدم توجه به تذکرات و هشدارها این #چاه_ویل را برای اصلاحات و صدالبته خود نجفی کندند؟!” ناگفته روشن است که هشدار دوران ماضی نهادهای امنیتی، اساسا بحث #پرستو را منتفی میکند! اگر برای نجفی، پرستو فرستاده شده بود، قطعا نهادهای امنیتی باید از انتخاب نجفی بهعنوان شهردار تهران استقبال هم میکردند! در آخرین سطور این متن اما بنا دارم گریبان آقای میردامادی را با چند پرسش بگیرم: خیانت، توئیت کرباسچی بود یا تهمت #تقلب به انتخابات نظام؟! و مگر نه آنکه از دل همین انتخابات و با همین سازوکار، عناصری از طیف خود شما منصبنشین #مجلس و حتی ریاستجمهوری شدند؟! گیرم مشکل کاف با نون، شخصی بوده؛ مشکل شما با صندوق آرا چه بود؟! و با ۴۰ میلیون رأی این ملت، دقیقا کدام خصومت را داشتید که خواهان ابطال انتخابات شدید؟! و به انتخابات، لگد شادمانه زدید؟! و به بهانهی تقلب #فتنه کردید؟! و مسبب ریختن #خون از هر ۲ طیف شدید؟! یعنی نجفی #آبرو دارد و #انتخابات این #نظام متکی به خون مطهر ۳۰۰ هزار #شهید مظلوم، نه؟!
#حسین_قدیانی
@ghete26
سلطان گولیت!
حسین قدیانی: دههی ۶۰ آدامسهایی داشت که خیلی مزه نداشت؛ عوضش بسته به شانست عکس یک فوتبالیست مشهور را اشانتیون میداد به تو! این تصاویر زیر جلد آدامس بود و خب! تو هیچ قدرت انتخاب نداشتی! خیلی شانس آورده بودی که در آن عصر سرشار از چپروی، عکس داخل آدامس #مارادونا دربیاید که من عاشقش بودم و خدا میداند چقدر ذوق کردم وقتی یکبار شانس به من رو آورد و آدامسی که خریدم، عکس مارادونا داشت! این عکس را تا همین چند سال پیش داشتم! البته فقط عکس مارادونا نبود! یک دفتریادداشت کوچک داشتم که عکسآدامسی فوتبالیستها را میچسباندم روی برگههایش! نمیدانم در کدام اسبابکشی گمش کردم! یک دفتر بزرگ دقیقا عین دفتر حضور و غیاب معلمها هم داشتم که آن البته مختص چسباندن تصاویر امام، حضرت آقا و #شهدا بود! در این دفتر دوم، خزعبلاتی هم کنار تصاویر مینوشتم! بدبختی این را هم گم کردم! حدسم این است که در یکی از این دهها اسبابی که کشیدیم، جفت این دفترها را بعلاوهی کلی دفتر و کتاب دیگر در کارتنی گذاشته بودم که هر چه بود، سر راه خانهی قبلی به منزل جدید، جایی گم شد! حیف! هنوز هم هر وقت مثل الان یاد آن ۲ دفتر میکنم، غمباد میشوم! همین دیروز صبح در ترافیک شدید همت، شیشهی سمت شاگرد را دادم پایین و تا میشد ولو شدم سمت راست و از رانندهی سمت راستی که ماشین اتوباری بود، پرسیدم: “میبخشین جناب! شما یا همکارانتان ۲ تا دفتر پر از تصاویر مارادونا و امام و شهدا پیدا نکردهاید؟!” خانمم درآمد: “ول کن حسین! الان #ملت فکر میکنن #خل شدی!” من چه کار دارم به فکر ملت؟! من به فکر اینم که چرا هیچ آدامسی پیدا نکردم که عکس رود گولیت داخلش باشد! القصه! باری جلد #آدامس را باز کردم و بعد ورقهی نازک دور آدامس که مستطیل بود را هم باز کردم و دیدم عکس مارکو فانباستن است در لباس محبوب آث میلان! آن روزها #فان_باستن و #رود_گولیت دوستداشتنیترین دوقلوهای ممکن بودند! یکیشان سفیدتر از برف بود و دیگری سیاهتر از ذغال! به این امید که به زودی آدامسی با عکس گولیت پیدا میکنم، عکس فانباستن را جوری در صفحه گذاشتم که جا برای یک عکس دیگر هم باشد اما هر چه آدامس خریدم، هیچ کدام داخلش عکس گولیت نبود! حتی یکبار همهی آدامسهای “علی پلهمیخوره” را خریدم ولی دریغ از یک عکس گولیت! مضحک اینکه عکس “گولیت سفید” یعنی #کارلوس_والدراما هم توی آن همه آدامس بود اما گولیت اصلی، هیچ! این شد که رود گولیت علی بهادر را کش رفتم! البته کیفش را بردم دادم فاطمهخانوم؛ “افتاده بود اینجا!” من سلطان گولیتم! اعدامم کنید!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/BygH2xcn7Ou/?igshid=182o5pcryw5xe
چند پرسش از #محمد_خاتمی در حوزهی #اخلاق
حسین قدیانی: شرح بلند آقای کرباسچی بر توئیت کوتاهش بعد از قتل #میترا_استاد توسط #نجفی نمایش تام و تمام بیاخلاقی و عدول از #صداقت در تشکیلات #اصلاحات است! آنطور که این عنصر ارشد #حزب_کارگزاران مینویسد، جلسات متعددی با احزاب اصلاحطلب نزدیکتر به محمد خاتمی داشتند تا حضرات را از انتخاب یا به عبارت اصح؛ انتصاب #محمدعلی_نجفی بهعنوان #شهردار_تهران منصرف کنند! از قرار #کرباسچی و همحزبیهایش نگران ۲ آبرو بودند؛ نخست، آبروی اصلاحات و در وهلهی بعد، آبروی خود نجفی! این، خلاصهی استدلال کارگزارانیها در آن مقطع است؛ “نجفی در زندگی شخصی دچار عوارض حادی است که هر چند از منظر اخلاقی به ما ربطی ندارد لیکن نشستن او بر صندلی اول خیابان بهشت، نظر به احتمال ازدحام آلودگیهای زندگی شخصی نجفی و سرایت آن به حیطهی اجتماعی، قطعا نه به صلاح اصلاحات است، نه به مصلحت خودش!” عفریت قدرت اما چنان گوش خاتمی و خاتمیچیها را کر کرده بود که هرگز این تذکرات را نشنیدند! حتی بنا به نقل کرباسچی، هشدار نهادهای مسئول را هم نشنیدند! طرفه حکایت اینجاست؛ این روزها شماری از اصلاحطلبان همسوتر با محمد خاتمی، چیزی را کتمان میکنند که اعصاب کرباسچی را بههم بریزد! مثلا جلاییپور میگوید: “اعضای حزب اتحاد ملت ۲ سال پیش، از رابطهی میترا استاد و نجفی اطلاعی نداشتند”! بخوانید این قصهی پر از غصهی کشدار را از قلم گزارشنویس روزنامهی “سازندگی” مورخ ۱۹ خرداد ۹۸ که در جواب جلاییپور مینویسد: “این در حالی بود که آنها از این رابطه (رابطهی نجفی با استاد) خبر داشتند و حداقل ۲ جلسه در اینباره با #عبدالله_نوری تشکیل دادند!”
بهتر است عوض هر گونه قلمفراسایی، رشتهی قلم را دست خود آقای کرباسچی بسپاریم! مطول است اما ارزش خواندن دارد؛ “حوزهی خصوصی دکتر نجفی محترم است و به شخص ایشان و خانوادهشان اختصاص دارد… آنچه به ما ربط دارد و در حوزهی تعهد ما سیاسیون، بهخصوص اصلاحطلبان است، برعهده گرفتن مسئولیت #سیاسی و #اجتماعی حمایت از مدیرانی است که به #مردم معرفی میکنیم و گریز از مسئولیتپذیری عین بیاخلاقی در یک #دموکراسی است… و دقیقا از همین موضع است که در آغاز تابستان سال ۹۶ اندکی پس از پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات شورای شهر تهران به هنگام طرح نامزدهای تصدی شهرداری تهران، در حضور ۴ تن از اصلاحطلبان برجسته که نامشان نزد اینجانب محفوظ است، در دفتر جناب آقای نجفی به حضورشان رسیدم و در حین بحث و رایزنی برای گزینههای #شهرداری_تهران دربارهی همین پروندهی مطروحه از ایشان سئوال کردم و با توجه به طرح نامزدی ایشان برای شهرداری، دربارهی عوارض طرح این پرونده و اثرات منفی آن در مدیریت شهری #تهران و نیز حوزهی خصوصی آقای نجفی در حضور دوستان هشدار دادم. ایشان البته آن روز برخلاف این روزها اصل ماجرا را منکر شدند و با عبور از این مسئله سعی کردند آن را در حد یک آشنایی ساده تخفیف دهند و بهرغم اینکه این روزها در دادگاه، آشنایی خویش با مقتوله را از آغاز سال ۱۳۹۶ (قبل از آن جلسه) معرفی میکنند، آن روز منکر این رابطه شدند. با وجود این من بار دیگر در دیداری خصوصی با آقای نجفی درباره بهانهی مخالفتها با ایشان، تذکر دادم که خودشان فرمودند با مراجعه به مقامات مسئول، موانع را رفع میکنند و ظاهرا دیدارهایی هم با مقامات انجام دادند که شواهد امر نشان میدهد آن دیدارها ناموفق بودهاند اما متأسفانه استراتژی نادرست برخی دوستان اصلاحطلب، آقای نجفی را در موقعیت خطیری قرار داد و ایشان را به دست خویش #قربانی ساختند… این مسئله متأسفانه با وجود همهی تذکرات بود که نه فقط از ناحیهی من، که از جانب دوستان دیگر هم منتقل شده بود… در ۴ مرداد ۹۶ از ناحیهی برخی مقامات #مجلس_شورای_اسلامی به دوستان پیامی رسید که شهرداری نجفی به علت مسائل شخصی ایشان با چالشهای بزرگی مواجه میشود. پیامی که با بیاعتنایی دوستان مواجه شد. در ۲۵ مرداد ۹۶ در جلسهای با حضور سران همهی احزابی که در #شورای_شهر_تهران نماینده دارند و نیز با حضور ۲ یا ۳ نفر از اعضای شورای شهر، از سوی یکی از دوستان اعلام شد که عالیترین نهادهای سیاسی کشور با شهرداری دکتر نجفی مخالفند… در جلسهی دیگری در تاریخ ۸ شهریور ۹۶ همان عضو شورای شهر تهران از مخالفت وزیر کشور با شهرداری دکتر نجفی بر اساس گزارش و استعلام نهادهای امنیتی دولتی خبر داد اما با پیگیری برخی #بزرگان_اصلاحات و اعمال فشار، حکم شهرداری #دکتر_نجفی صادر شد. در واقع اشتباه اصلی، نه از شورای شهر تهران، که بر عهدهی احزاب پشتیبان ایشان بود که راهبرد نادرستی را انتخاب کردند… کار به جایی برسد که دوستان حتی مخالفت نهادهای دولتی نزدیک به جبههی اصلاحات با شهرداری نجفی را نادیده گرفتند و از خود نپرسیدند؛ چرا در دولت دوم #روحانی مسئولیتی به نجفی داده نشد؟! و از آن بدتر در جلسات درونتشکیلاتی جبههی اصلاحات سعی کردند خاطرهی تلخ استعفای زودهنگام نجفی از #سازمان_میراث_فرهنگی در سال ۹۲ را فراموش کنند و آن را سادهانگارانه، خطای فردی بدانند و تمامشده تلقی کنند. شاید اگر «کتمان سر» و نامحرم دانستن جامعه و بدنه در سران برخی احزاب اصلاحطلب نبود، امروز کار بدان جا نمیرسید که با اطلاعات ناقص، بدنهی این جریان به مرثیهسرایی و قهرمانسازی سوق یابد… نمیتوانم فراموش کنم که در جلسهی مشترک احزاب #کارگزاران_سازندگی و #اتحاد_ملت در منزل جناب آقای عبدالله نوری، ما به صراحت به این مسائل اشاره کردیم و دوستان حزب اتحاد ملت نیز پذیرفتند که دیگر بر تداوم شهرداری دکتر نجفی اصرار نکنند… حال پس از این همه مصائب که بر سر اصلاحطلبی و شهرداری و نیز دکتر نجفی آمده، وقتی پرده از #تاریخ برمیداریم، متهم به هزار #اتهام میشویم… اما ما به #مسئولیت خود عمل کردیم!”
گلهی کرباسچی از “بزرگان اصلاحات” که نظر به نزدیکی مواضع موسوی خوئینیها و نوری با طیف کارگزاران در این ماجرا و نیز ناظر بر همسویی و بلکه رهبری “محمد خاتمی” در قبال طیف مشارکت، واضح است کیست، ختم به این مسائل نمیشود! بخوانید؛ “تاریخ شاهد است که دوستان در جریان داستان بودند و بهرغم مراجعهی خانوادهی دکتر نجفی به “بزرگان اصلاحات” ایشان را به این مهلکه انداختند”!
گمانم کرباسچیخوانی بس باشد و اینک موسم سخن ما با بزرگ قبیلهی اصلاحات، رسیده باشد! آقای خاتمی! بفرمایید کدام اخلاق به شما حکم کرد که با وجود آن همه تذکر و هشدار، باز هم نجفی را #تکرار و این همه روی او اصرار کنید؟! آیا ۲ بار تَکرار روحانی با این فرجام شوم، بس نبود که نجفی را هم علیرغم آن همه تنبه، تکرار کردید؟! اصلا سیاست به کنار! گیرم دل نازل و نازلال شما خواسته باشد که در جلسات خصوصی، امکان #تقلب در انتخابات نظام را منتفی بدانید لیکن حاضر نباشید در علن به همین مهم اشاره کنید و بابت آن همه #فتنه از #ملت عذرخواهی کنید! این را هر چند ناممکن است اما روادارانه مینویسم؛ تنها به حساب سیاست و سیاستبازی! مسئلهی بسیار دردآورتر، مسئلهی عبور از الفبای اخلاق است؛ افرادی از خانوادهی نجفی و یحتمل همسر اولش یا دخترش عاجزانه از شما خواستهاند که؛ “نجفی اندازهی کافی درگیری شخصی و نزاع خانوادگی دارد! لطفا دست از سر او بردارید!” اما شما مرغ تَکرارتان یک پا داشت! اینکه دیگر، نه در حوزهی #سیاست که در حوزهی #اخلاق است! اینجا بگویید چرا لگد به یک #زندگی زدید؟! و بفرمایید چرا این “چاه ویل” را بنا به قول جناب کرباسچی کندید؟! شگفتا! اسلام ابوسفیانی خود را که تمثیل مطلق بیاخلاقی است، “رحمانی” هم میخوانید! ای بسا اگر نجفی، شهردار نمیشد و فقط بار میترا استاد و معالأسف آن الباقی دیگر(!) روی دوشش بود، نه هیچوقت خودکشی میکرد، نه زنی را به مقتل میبرد! واقعا خوب شد ابوی محترمتان که الحق رضوان الهی بر آن مرد بزرگ باد، تنها متوجه #غربزدگی شما شد و نماند تا عدولتان از مسلمات شرف و اخلاق را ببیند! و من حالا میفهمم چرا بزدلانه، تاب عذرخواهی عمومی و علنی بابت جنایات ۸۸ را ندارید! و حالا میفهمم چرا این همه بیخیال هستید در برابر خونهایی که سال ۸۸ از هر ۲ طرف ماجرا و دقیقا بهخاطر دروغ بزرگ تقلب شما ریخته شد! آن اول که عالم و آدم به شما و اطرافیان افراطیتان تذکر دادند که نجفی کشش این میدان را ندارد، به حرف احدالناسی حتی به نالههای همسر اول نجفی گوش ندادید لیکن الان برای تبرئهی نجفی و صدالبته تبرئهی تشکیلات اصلاحات، حاضرید زنی بیزبان و بلکه بیجان را متهم کنید به خیانت! یعنی بدترین تهمتی که میشود به یک زن زد! آنهم زنی که فرزندش باید در این جامعه زندگی کند! و رشد کند! با کدام رو؟! و کدام آبرو؟! آبرو برایش باقی گذاشتید، وقتی همقطارانتان، مادرش را حتی بعد از گلولههای نجفی هم گلوله میزنند؟! بپذیرید که اسلام آمریکاییتان بوی سرب داغ میدهد! مکرر موسوی خوئینیها که از عناصر تراز اول اصلاحات باشد، این اقل از اخلاق را داشت که همان زمان به نجفی هشدار دهد؛ “بنده در سالهای گذشته تهران را هر سال آبادتر از سال قبل دیدم. سالها پیش، از یکی از دوستان مشترک که قطعا شما هم او را صاحبنظر در امور شهری #تهران_بزرگ میدانید، دربارهی مدیریت آقای قالیباف، سئوال کردم. آن دوست محترم از توانایی و مدیریت قابل قبول ایشان یاد کرد”. جناب آقای خاتمی! آیا جز این است که دردانههای شما و امثال عبدالله رمضانزاده از نجفی خواستند که عوض عمل به این توصیهی اخلاقی (پرهیز از تخریب قالیباف و اهتمام به کار و خدمت) همهی مشکلات را و بلکه همهی فسادها را بیندازند گردن قالیباف؟! این است اخلاقمداری شما در تشکیلات اصلاحات؟! که چون نجفی، حس و حال و اساسا اعصاب کار ندارد، پس قالیباف را به زیر بکشد؟! که چون بنا بر تبرئهی نجفی دارید، پس هر تهمتی به هر که بزنید؟! و حتی به کرباسچی؟! چند روز پیش نوشتم؛ “اصلاحات، تشکیلات بیشرفی است!” و اینک فاش مینویسم: “در تشکیلات اصلاحات، بیاخلاقتر از شما وجود ندارد!”
واقعا شما قائل به حقوق زن هستید؟! قبول کنید اسلامتان متأسفانه بوی ابوسفیان میدهد! بوی تزویر معاویه! بوی زورگویی یزید! اسلام تهمت! اسلام اتهام! اسلام بیاخلاقی! اسلام دیکتاتوری تکرار! “چون من میگویم نجفی، پس فقط نجفی!” این هم نجفی! تحویل بگیرید! دولتمردی با تفنگ که عوض داعش، همسرش را میکشد! و راستش شما نجفی را به این خاک سیاه نشاندید! و این است آخرین نقطهی اسلام رحمانی! “رحمانی” اما فیالواقع اسلام خامنهای است که با وجود فتنهی ۸۸ راضی به اعدام هیچ کدام از شما جرثومههای متقلب که الحق مستان میدان سیاست و بدمستان وادی قدرتید، نشد! #قدرت آنقدر برایتان عزیز است که حاضرید ذلت آدمها را تماشا کنید اما به هیچ حرف حسابی ولو حرف حساب آنکه ۷۶ برایتان ۲ روز و نصفی هم زندان رفت، گوش نکنید! من البته باافتخار، کرباسچی نیستم و سخن را رک میگویم؛ شما نه “بزرگان اصلاحات” که “بزرگان افسادات” هستید و رجال عاری از شرف! دلهترین و بیحیاترین گربهها برای ۲ کیلو گوشت قدرت! و در عین حال، دارندگان ژست نخنمای قهر با حاکمیت! یعنی خواستن خر و خرما با هم! ذات نفاق! از سویی پز اپوزیسیون و از سویی با وجود امثال “ب. ز”ی کرسنتی در نفت، تا خرخره آویزان در بشکه! و همیشه هم مدعی! حتی مدعی اخلاق! حال آنکه پادشاه وجدانتان لخت است! و زنی را به ظن خیانت مینوازید! و حال آنکه همیشه داعیهدار حقوق زنان بودهاید! چه ملون است اخلاق منافقانهتان! آقای خاتمی! من کودک گستاخ بازیگوشی هستم که پادشاه وجدانتان را با کمال تأسف، لخت میبینم! لخت از جامهی اخلاق! و کرامت! و ارزنی شرف! گیرم کرباسچی با نجفی، مشکل شخصی داشت؛ چرا به التماس خانوادهی نجفی وقعی ننهادید و حاضر نشدید از خر شیطان نفستان پایین بیایید؟! یک صندلی در خیابان بهشت و ۴ تا معاونت شهرداری که مثلا بیفتد دست خاتمیچیها، چقدر مگر ارزش داشت که حتی تمناهای همسر اول نجفی هم مبنی بر عدم اصرارتان بر قاتل سعادتآباد هرگز افاقه نکرد؟! بله! شما فراتر از متهم، رسما محکومید! از ۸۸ به این طرف، شما محکومید! سال هشتاد و اشک، هم انتخابات را باختید و هم اخلاق را! بعد هم که تکرارتان گرفت، مجدد اخلاق را باختید! گمانم همین را میخواستید که روی قطرات خون یک زن، نجفی را تکرار کنید! نه! مردم هنوز ذات شما را نشناختهاند! ما اما این کار اخلاقی را انجام میدهیم! مردم باید بفهمند که خاتمی کیست! مردم باید بفهمند که #زن نزد این مدعی #حقوق_زنان چه ارزش سخیفی دارد! مردم باید #ابتکار جناح شما و #مولاوردی باند شما را خوب بشناسند! سال ۸۸ لگد به انتخاباتی زدید که ۴۰ میلیون #رأی برایش داده شد! و حالا هم که اینجور! و نگاه که میکنم، خود را بیش از شما، اپوزیسیون این نظام میدانم! کاش جمهوری اسلامی همان ۸۸ چند تایی از شما را به سزای اعمال ننگینتان علیه مردمسالاری میرساند تا دیگر این همه راحت، بدبختی را برای خلقالله #تکرار نکنید! آقای جمهوری اسلامی! من از تو گله دارم! زیر دم و بازدم شوم و نفس سنگین و متقلبانهی این نابهکار بیاخلاق که برای یک میز و صندلی کوفتی حاضر است زندگیهایی را به فنا دهد و زیر بار هیچ حرف حقی هم نرود، چند مرد و زن باید قربانی شوند تا تو راضی شوی به مجازات این محارب و امثالهم؟! واقعا چند زن، چند زندگی و چند خانواده باید از هم بپاشند و بالاتر؛ تا کجا باید مادر شهیدان غلامکبیری و ذوالعلی #آه بکشند که تو به صرافت تنبیه خاتمی و خاتمیچیهای هنوز هم فتنهگر بیفتی؟! مگر نه آنکه الگوی اسلام این کودتاچیان، اردوغان است؟! و مگر اردوغان با محاربین علیه حکومتش چه کرد جز اعدام؟! و مگر نه آنکه هنوز هم جماعت #فرانسه را #مهد_دموکراسی میخوانند؟! آیا اقلا بهتر نیست با باتوم مکرونی بر دهان این بطالین بخوابانی، عوض این ممنوعالتصویری مسخره؟! اخلاق… اخلاق… اخلاق! این متن، مرّ اخلاق است! و بیاخلاقی، تلخندهای خاتمی بود بعد از خواهشهای همسر اول نجفی! و این است که همسر دومش را متهم میکنند به خیانت! آهای زنان ایران! خاتمی عاشق آزادیهای شماست اما یواشکی…
ما جا نمیزنیم!
حسین قدیانی: مثل #اینستاگرام با ما همان مثل #نوارکاست با پدرانماست! تکنولوژی و رسانه حکایت خشت به خشت کاخ فرعون، چارهای جز کولی دادن به راه حق ندارند! والله الان نسبت به نیمساعت پیش که اینستا پستی مزین به تمثال مبارک حضرت سیدعلی در لباس جبهه و جنگ را از پیج این حقیر حذف کرد، خامنهای را عاشقترم! احمقها توهم زدهاند با این بچهبازیها، ما را خسته میکنند؛ حال آنکه مثل خستهها، بچگانه رزم میکنند! کوهی از انگیزهایم، دریایی از امیدیم، دشتی از ایمانیم و خوب میدانیم حتی تصاویر رهبرمان هم پیام دارد و برد دارد و تیر دارد و زهر دارد و دقیقا فرو میرود در چشم بطالین، چه در فضای مجازی و چه در فضای حقیقی! بهمن ۵۷ خامنهای است این روزها و راستش ترامپ، مرا یاد روزهای آخر شاه میاندازد! اگر ساواک توانست مانع خمینی و خمینیدوستان شود، اینستاگرام در قامت ژاندارم کاخ سفید هم خواهد توانست مانع خامنهای و دوستاندارانش شود! خامنهای با سپاه مقدس قدس و با حزبالله و انصارالله و حشدالشعبی و فاطمیون، در مرز سوریه با فلسطین و در چند کیلومتری قدس شریف، به آمریکا سیلی میزند و اینستاگرام هم در جواب، پست پیج ما را حذف کند! ذلیل کی دیده بودید این همه فرعون را؟! پست کی دیده بودید این همه ابلیس را؟! گیرم بروند پیج حاجقاسم را حذف کنند؛ چه خواهند کرد با صدای نفسهایش که دیروز در #کربلا شنیده شد و فردا در قبةالصخره شنیده خواهد شد؟! هان ای علمدار علویتبار انقلاب! ای علیِ اکبر انقلاب! ای رهبر انقلاب! ای که دعای “امالبنین” پشت و پناهت و دست “عباس” نگهدارت است! بالاتر! ای که #زهرا دعاگویت و خون #حسین نگهبانت است! هیچ میدانستی استادتمام جنگ نرم و نبرد روانی با بطالین عالمی؟! از آن روز که عزم کردی همیشه زیر عبا #چفیه داشته باشی، اصلا و ابدا پیر نمیشوی، نه در چشم ما و نه در نگاه دشمن! درست مثل شهدا که گذر زمان، پیرشان نمیکند! چفیه را حبیببن مظاهر هم بیندازد، میشود یکپا علیاکبر! درست با همان نشاط! آری! تو همان سید دهلاویه و مجنون و امالرصاص و طلائیه و فکه و فاو و دشتعباسی هنوز! آن روزها “مهدی فاطمه” هوای نائب خود را داشت تا شما آقا بمانی و نیروهایت آقایی کنند در کربلا! امروز هم منجی عالم بشریت خوش دارد دوفردایی دیگر چفیهی مقاومت، جانماز احرار عالم شود در جایجای قدس! اینستاگرام هم راضی به حذف پستی شده! و عکسی! و تنها در همین حد! مثل دستوپازدنهای فرعون در آخرین آنات عمرش! الغرض! موسای چشمانت دیدگاه فتح است یا سیدی یا مولای یا خامنهای…
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/BykblRlnPpz/?igshid=1xx3wruew6iy2
قصهای برای جماعت #سلبریتی
هلم بدهید پایین تا در خاک خودمان #شهید شوم!
حسین قدیانی:
▫️اولا این عکس را از مجازستان برداشتم! زیباتر از آن است که مال من باشد! اگر عکاسش را در کامنتها بیابم، حتما تگش خواهم کرد، منباب رعایت حقالناس!
▫️ثانیا تازه مسئول صفحهی جبهه و جنگ روزنامهی #کیهان شده بودم که البته اسمش “ادب و فرهنگ مقاومت” بود؛ همچین عنوانی! این برمیگردد به حدود ۲۰ سال پیش! با خود عهد کرده بودم که مطالب، همه تولیدی باشد، ولو در صفحات کیهان که لاکردار طول و عرض پتو داشت! هر چه متن و مطلب و مصاحبه و شعر و دلنوشت توش میریختی، مگر پر میشد! عهد دیگرم این بود؛ در مندرجات شهدایی، هم به شهدای معروف نظیر #همت و #خرازی بپردازم و هم به سایر شهدا که کمتر نامشان در محافل برده میشود! خیلی هم فعال بودم! خدایی انرژی داشتم عین چی! به این #حسین_قدیانی بیجان و لامقدار و کماعصاب فعلی نگاه نکنید! آنقدر اکتیو بودم که فیالمثل #احسان_محمدحسنی مرا جوانترین سردبیر مجلات حوزهی دفاعمقدس کرد با حکمی که برای “یاد ماندگار” برایم زد! حکم البته شفاهی بود! ما را چه به حکم مکتوب؟! حالا حدیث نفس نبافم! القصه! باری رفتم خانهی یک شهید معمولی(!) در محلهی نازیآباد! نام شهید را یادم نیست و خداخدا میکنم مصاحبهای که با مادرش کردم، از #آرشیو دور و درازم، گم نشده باشد! الان که بیشتر فکر میکنم، حدسم این است که یک “محمد” یا “محمدی” در نامش یا نام خانوادگیاش داشت! مثلا “محمد مجیدی” یا “حسن محمدی”! حالا چه فرقی میکند! نام را ول کن! مرام را بچسب! این را دیگر، خوب یادم هست که #مادر_شهید میگفت: “پسرم هم عاشق #اسلام بود، هم عاشق #ایران و تو ببین چهجوری بود این عشقش که در دکمهی سمت چپ لباسش، عکس کوچکی از #امام_خمینی را نصب کرده بود و در دکمهی سمت راستی #پرچم_ایران و باز ببین چهجوری بود که وقتی تیر خورد به قلبش و عکس امام را پراند، این را دوستانش میگویند؛ از درد داشت به خود میپیچید! معلوم بود نفسهای آخرش را میکشد اما با هر زحمتی بود، درآمد؛ “مرا داخل قبر که گذاشتید، یک عکس امام هم بگذارید روی این قلب خونی تا همه بدانند که این #قلب فقط به عشق #خمینی میتپید! راستی! الان کجاییم بچهها؟!” همرزمانش گفتند: “آنسوی خاکریز، خاک خودمان است!” جگرگوشهام گفت: “یکیتان مرا از این بالا، هل بدهد پایین! هنوز دارد از قلبم #خون میرود! حالا که مقدور است، دوست دارم خونم در خاک خودمان بریزد! حالا که جور است، دوست دارم در خاک خودمان شهید شوم!” همچین #عاشق بود پسرم…!”
▫️ثالثا شهدا شرمندهایم…
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/BynsfhAHiuL/?igshid=1d8iy192r3469
دوستدار #ایران و #مردم_ایران یعنی #جانبازان
حسین قدیانی: مادرزاد که این مدلی نبود! جا گذاشته یک پایش را در بهشت! #سیدناصر_حسینی_پور را میگویم که هیچ نمیشناختمش تا اینکه #پایی_که_جا_ماند را خواندم و کبوتر جلد کتابش شدم! از همه بیشتر، عِرق ملی سید، مرا گرفت! مست غرورش شدم! غرور ایرانیاش! حالا چند سالی است که وقتی تیمملی مسابقهای را میبرد، وقتی سرودی حماسی گوش میدهم، وقتی #کیمیا_علیزاده با #پرچم_ایران ساز فخر میزند، وقتی #پروفسور_سمیعی از حبش به #امام_رضا میگوید، وقتی فلان بازیگر سینما دوشادوش طلاب و بسیجیان و ارتشیان و سپاهیان در صف خدمت به سیلزدهها میایستد و آهان! خوب شد یادم آمد؛ وقتی #حضرت_آقا سرود ملی کشور را ایستاده زمزمه میکند، ناگهان یاد #سید میافتم و بغض میکنم و گریه میکنم و میخندم و آنگاه #شکر میکنم #خدا را که ایرانم، ایران زیبایم، چه زنده قهرمانی دارد، چه اسطورهی مقدسی! نه! منِ عشقِ سفرِ دلهی عکس با #اورازان و #مزینان و جایجای ایران، هرگز پشیمان نیستم که چرا در معیت خبرنگاران، همراه رئیسجمهور به #سازمان_ملل رفتم لیکن هیچ عکسی با مجسمهی آزادی نینداختم! آهای سید! تجسم آزادی و حریت و هویت، برای من، تویی! #آمریکا اینقدر مرا نگرفت، که پای جاماندهی تو! و #نیویورک از بس برج داشت که من هیچ #خورشید را ندیدم! عشق است خورشید #هور وقت طلوع و غروب! عشق است #میدان_آزادی خودمان! ما همه دهاتیهای این برجیم! و ۱۰۰۰ کیلومتر آنسوتر، عشاق سلفی در صحن انقلاب! آری! #سلطان در خاک خودمان است! و ما همه آهوهای رضاجان! هو! هو یا علی مدد! والله هورا کشیدم برایت سید! دم معرفتت گرم! بعثی آمریکایی، جلوی چشم تو، تویی که تازه پایت مجروح شده بود و از زانو به بعد، فقط وصل لختههای خون بود، میلهی پرچم دشمن را صاف فرو کرد در قفسهسینهی آن بسیجی شهید! و تو با پایی بدون ساق پا کشانکشان رفتی و پیکر شهیدان غلامی و کرمزاده را با هر جانکندنی بود، کشاندی داخل گودال و خاک ریختی رویشان تا از جسارت اجنبی محفوظ بمانند! نخستین آنات اسارتت بود در جادهی خندق! هیچ نایی نداشتی اما کشاندی جان خود را سمت مردک بعثی و انگشتر یادگاری شهید کربلای ۴ را معامله کردی با او: “این مال تو؛ آن میله را از قفسهسینهی همرزم شهیدم بیرون بکش!” مرحبا سیدی! پرچمت بالا! فدای آن مادری که تو را در این خاک زایید! فدای مامایت! فدای خانمپرستارهایت! فدای هر پرستاری که دستی به پایت کشیده! و فدای آن دم که از فرط غرور، از انگشتر شهید گذشتی و از شهید، نه! من #امضاء میخواهم از تو…
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/ByoECfQnaig/?igshid=rsb33zqxbfna
متأسفم برای تلویزیون!
حسین قدیانی: امثال ژوله و قطعا نه همهی سلبریتیها که برای بعضیشان احترام قائلم، از همانها هستند که تا چون منی متنی آتشین علیه فتنهگران علیه انتخابات مینویسد، ناگهان یادشان میافتد که عوض هر گونه بحث متین، افتخار فرزند شهیدی را نیز چماقی کنند بر سرمان؛ “سایهی پدر بالای سرتان نبوده، درست تربیت نشدهاید!” الحمدلله نمردیم و تربیت خانوادگیشان را دیدیم و دیدیم که وجود پدر، چه تأثیر شگرفی در محتویات ادب این دردانههای تلویزیون داشته! من البته کلاس تأسف خودم را پایین نیاورم! آری! متأسفم برای صدا و سیما؛ این رسانهی مثلا ملی با این الگوهای محروم از ادب که به خورد جامعه میدهد! هرگز ما متوجه جوانی چون حججی نمیشویم، مگر آنکه شهید شود! درست همان ایام که رسانهی انشاءالله ملی دارد از قلم نازل و نازلال ژوله و ژولهها برای جوان ایرانی الگو میسازد و بادشان میکند، حججی اگر عید نوروز بود، رفته بود اردوی جهادی و اگر ۳ ماه تابستان بود، باز هم! اما برای ضرغامی و سرافراز و این آخری، حججی تا روی زمین در خون خود نغلتد، هرگز این لیاقت را ندارد که بدل به چهره شود! و امروز هم حججیها بسیارند اما بیهیچ سهمی از تلویزیون! انگار تا حججی شهید نشود، فاقد جذابیت و لیاقت است! و طنز سخیف ماجرا آنجاست که جوان انقلابی باید حکومتی خوانده شود و امثال ژوله، اپوزیسیون! اولین اجراهای شومن نود را ببینید! آن کت ۳ دکمهای خجالتی که آدمی را یاد مربیان مأخوذ به حیای تواشیح میانداخت، چگونه تبدیل شد به این بلبلزبان سالیان اخیر؟! آیا جز فرصتی بود که صدا و سیما به او داد؟! قلم ایدهآل مدیران این رسانه، بیتعارف، قلم ژولههاست یا فوقش بسیجیان باب میل آقایان! من و ما محروم از الطاف لنز حکومت، خود باید در وبلاگ و پیجمان ۴ تا مشتری برای خودمان جذب کنیم! مهمترین رسانهی حاکمیت، ما را به رسمیت نمیشناسد! تند و یا شاید هم بیادب میداندمان! حق هم دارد خب! پدر که بالای سرمان نبود ادب یادمان دهد! ادب را پدر فلانی یادش داده! با چه محتویاتی! خدا را شکر که تازگیها چه تمیز از مظلومیت و مهجوریت ما دفاع میکند! خدا خیلی بزرگتر از تلویزیون جمهوری اسلامی است؛ خیلی! خدا که فقط از BBC بزرگتر نیست! بارها از فرط گستاخی، پز دادهایم که از قضا ما حکومتی هستیم اما این یک قلم را اذن بدهید بنازیم به استقلال خود از نظام! ما افتخار میکنیم که بیحمایت تلویزیون، مخاطب داریم! دانهدانهی این فالوئرهای نازنین را با زحمت جمع کردهام، نه با حمایت! حامی ما خداست! بروم بهمنم را بگیرانم…
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/Bypao9qHwjH/?igshid=18wmk5qg8rz5r
آقای روحانی! برو فکر نان کن که #شینزو هم مثل #خربزه آبه!
حسین قدیانی:
▫️”خامنهای همان خمینی است” هرگز سخنی از سر احساس نیست! روزی روحالله به نمایندهی اردوگاه #شرق فهماند که #انقلاب_اسلامی فقط از #خدا حساب میبرد و دیروز سیدعلی به نمایندهی اردوگاه #غرب همان را فهماند! ما با خمینی سقوط وجههی شرق را دیدیم و انشاءالله با خامنهای سقوط جبههی غرب را به تماشا خواهیم نشست! اساسا رفتار و گفتار ترامپ، هیچ پیامی ندارد الا فروپاشی لیبرالدموکراسی!
▫️عدم پاسخ #رهبر_انقلاب به پیام ترامپ، هم عزت و اقتدار بود، هم اطاعت کامل از عقل محض! “عزت و اقتدار” بود، چرا که آدمی را یاد آن کلام امام عاشورا انداخت که؛ “مثل من هرگز با مثل یزید بیعت نمیکند”! و “اطاعت کامل از عقل محض” بود، چرا که فرجام برجام را به عینه داریم میبینیم و “عاقل از یک #سوراخ ۲ بار گزیده نمیشود!”
▫️دقت شود! در میان رجال انقلابی، احدی اندازهی حضرت آقا از #اقتصاد و #معیشت و #پیشرقت سخن نگفته، حتی در قیاس با اقتصاددانان! پس برای خامنهای هرگز “تکلیف اخروی” دلیل بر نفی “نتیجهی دنیوی” نمیشود! دنیا و رساندن مردم به رفاه آنقدر برای ایشان موضوعیت دارد که مدام دولت را دعوت به متن اقتصاد و پرهیز از حاشیهی سیاست میکنند! بحث سر این است که #برجام ثابت کرد؛ راه #گشایش_اقتصادی هرگز #سازش_سیاسی نیست! آری! #مذاکره با #آمریکا خواه با #اوباما و خواه با #ترامپ هستهای تو را تضعیف میکند و سانتریفیوژهای تو را تقلیل میدهد اما باش تا باعث لغو تحریمها شود! خب! مجدد با #کاخ_سفید وارد مذاکره شویم که چه بشود؟! پس دیروز رهبر انقلاب فقط نمایشگر عزت و اقتدار نبودند، بلکه تمثال مسلم عقل از قضا دنیااندیش هم بودند!
▫️معتقدم دیروز #آقا با عدم پاسخ به پیام ترامپ، پیام روشنی به همتای ایرانی او دادند؛ “آقای روحانی! برو فکر #نان کن که شینزو هم مثل خربزه آبه!” اگر #ژاپن را #کار ژاپن کرد؛ ما هم باید به کار برسیم و به کارمان برسیم! معالاسف دولت، اقتصاد را ولمعطل سیاستخارجه کرده! نتیجه هم که نگرفتیم! پس زین پس همان به مذاکره با بازوی خود!
▫️باورم هست رهبر انقلاب از همان دیروزها، امروزها را میدیدند و میدیدند که آن همه #تذکر دادند مبنی بر عدم خوشبینی به مذاکره با آمریکا! پس چرا مانع #روحانی و #ظریف نشدند؟! جواب این است؛ اولا احترام به رأی مردم! ثانیا اهتمام به رشد مردم! خامنهای اما با وجود این احترام و اهتمام که مهمترین تجلی #مردمسالاری است، آشنا به دیگر وظایف رهبری نیز هستند و عنداللزوم مانع ادامهی راه غلط میشوند!
#حسین_قدیانی
@ghete26
از شمد خمینی تا صندل خامنهای
حسین قدیانی: بچه بودم! سیاه و سفید بود تلویزیون چوبی بزرگمان و حتی در هم داشت! جالبترین تصویری که از آن جعبهی جادو در ذهنم نقش بسته، مشاهدهی دیدار امام بود با نمایندهی بلوک شرق! خیلی گنده بود اسم شوروی! نقشهی دنیا را که نگاه میکردی، همهاش شوروی بود! لاکردار از بس گنده بود، گویی الباقی کشورها طفیلیاش باشند! آن روزها فقط یک چیز، گندهتر از شوروی بود؛ جگر روحالله! و کاش این پیج، مخاطب خانم نداشت که عوض جگر، میرفتم سر اصل موضوع! بگذریم! داشتم مینوشتم؛ کیف کردم وقتی خمینی را با شمد دیدم در دیدار شواردنادزه! نمایندهی هر قبرستانی که میخواهی باش! من همینم! جگر دارم ۱۰ برابر مساحت کشورت! و از بس از #خدا میترسم که دیگر هیچ ترسی برایم باقی نمانده که از کس دیگری بخواهم بترسم! ولو وکیل شوروی! حتی عمامه هم سرم نمیکنم! همین عرقچین کافی است! آری! من خمینیام؛ روح خدا! تو باید از ترس دیدار با من، بروی شیکترین کت و شلوارت را بپوشی و گرانترین کراواتت را ببندی! و کلی هم تمرین کنی که مبادا تپق بزنی! اوووووف! جگرت را عشق است خمینی! حق داشتیم ما ایتام شهدا که بلاشک تخسترین کودکان تاریخ بودیم، از سر و کول بالکن حسینیهی جماران بالا برویم بلکه دستی بر سرمان بکشی! و میکشیدی! و حتی دلت میلرزید! آنچنان که تو؛ تو با آن جگر بلندبالا و وسیع، خواهان بوسه بر بازوی پدران ما بودی! ولی نمایندهی شرق را به هیچ گرفتی! با عرقچین و شمد! در بیتکلفترین شکل ممکن! و به ۲ روز نرسید، شوروی فروپاشید! تو کی دیپلمات بودی که درگیر آداب دیپلماسی بکنی خودت را! تو مرد خدا بودی و برایت ادواردو مقدستر از ادوارد بود، چون ملاک برتری را تقوی میدیدی، نه اینکه کی نمایندهی کجاست! شینزو آبه پیام هر که را میخواهد بیاورد؛ سیدعلی هم همان روحالله است! صندلش کفش نمیشود! چفیهاش عوض نمیشود! این نیست که برود سرایت رنگ دیوار به قرنیز را اصلاح کند یا پرده را مجلل کند؛ که بابا این، نمایندهی غرب است! به جگرم که نمایندهی غرب است! چون منباشرفی جواب چون ترامپبیشرفی را نمیدهد! به خودت اما یک چیزهایی میگویم! ولی با همین صندل! روی همین صندلی! با دستانی کاملا باز! نه! چیزی اینجا عوض نشده! این اتاق، همان اتاق قبلی است! و الحق، خامنهای همان خمینی! ابرمردی که حتی پری نقاشی آرمیتا هم دلش را میلرزاند، اصلا ترامپ را لایق جواب نمیداند! دقت شود! ولیفقیه، سادگی را برای خود میخواهد! داریم روحانی که خودش ویلانشین است لیکن کمال انقطاعش مال ملت! با آن عیدی دادنش!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/Byuhyc2nMtI/?igshid=aw5n27jkx9n9
#چمران و #چفیه
حسین قدیانی: آهای مردم آمریکا! اگر خیلی شاکی از رئیسجمهور گاوچرانتان هستید که دارد #غرب را به #غروب میبرد، من اشاره کنم به یک افتخارتان! ببالید به این مهم که چمران ایرانی؛ این نابغهی علمی، نخبهی عرفانی، دردانهی چریکی و این آشنا به زبان ستارهها و دریاها و صدفها و ماهیها روزگاری در خاک #آمریکا نفس کشیده! خیالتان تخت! ترامپ، تنها رئیسجمهور نادان دنیای معاصر نیست! به این ببالید که چمران ما را از نزدیک دیدهاید! فخر بزرگی است برایتان، چرا که چمران با آن همه دانشمندی، مینشست پای درددلهای یک شمع، یک گل، یک پروانه! و نقاشی میکشید! و گریه میکرد! مرد #عاقل قصهی ما عجیب #عاشق بود! با زنی هموطن شما ازدواج کرد و بچهدار هم شد اما عاقبت، کوچید از آمریکا، چرا که چمران، عاشق همهی بچهها بود! درک کنید لطفا افتخارتان را! افتخارمان را! چمران، بچههای جنوب بیروت را همانقدر دوست داشت که بچههای خودش را! اما عروسکان ضاحیه زیر آوار بودند و بچههای خودش نه! چه میکرد دکتر مصطفی؟! میماند تا همیشه آمریکا و تبحرش در فیزیک پلاسما و اعداد و ارقام هستهای را میگذاشت در اختیار ترامپ؟! که بیشتر منفجر کند؟! که بیشتر منزجر کند؟! که بیشتر بکشد؟! یا صدایش را با مدد از #ناسا میفرستاد به دیگر سیارات؟! همین؟! چی فرض کردهاید چمران را؟! او خود سیارهای بود که هنوز هم ناسا کشفش نکرده! آمریکا را با آن همه برج، ول کرد و رفت خرابههای امل! آنجا راحتتر میتوانست برود #ماه و برگردد! چمران #آفتاب میخواست و آمریکای شما زیاد #برج داشت! یکی همین برجک ترامپ! مایهی خجالت بشریت! نه پس! میخواستید همرزم چمران، پیام #ترامپ را جواب هم میداد؟! به بد کسی رأی دادهاید! ذات #اوباما و #هیلاری را انداخته بیرون! لختیاش عریان است! نکند شما هم #سلبریتی دارید که در انتخابات، دعوتتان میکنند به رأی زیرشکمی؟! نکند محتویات وجدان سلبریتیهای شما هم عاری از شرف است؟! بیاییم برگردیم به چمران! شما به چمرانتان! و ما نیز به چمرانمان! برای رهبر ما، آنچه مهم است، پیام چمران است! به چفیهی آیتالله بنگرید! این همان پاسخ به پیام چمران است! مردی که آفتابگردانها اسلحهاش را دوست داشتند! چون میدانستند تفنگ چمران، فقط درندگان را میزند! و کاری با پرندگان ندارد! آهای مردم آمریکا! رئیسجمهورتان چرا این مدلی است؟! و چرا از بمبهای آلسعود بر سر کودکان #یمن حمایت میکند؟! حق داشت دکتر، آمریکا نماند! برگردید به چمران! برگردیم به چمران! این همهی پیام چفیهی #ولی_امر_مسلمین_جهان است…
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/Byv6KVIn_Wx/?igshid=xgd9tlg1jq35
یک مرخصی استعلاجی
حسین قدیانی: چند صباحی لازم است از این فضا دور باشم، نه به ناز یا راز و نیاز، که خلوتی میخواهم تا بخشی از اباطیل گذشته را کتاب کنم یا حتی به سرم زده ورود جدیتری کنم به ادبیات و داستان بنویسم ولی نه در اینجا، که در کتاب! این کتاب دوم که گفتم، از آرزوهایم بوده، چرا که تا الان هر کتابی داشتهام، مجموعهای از خزعبلاتم بوده که قبلا در وبلاگ یا روزنامه خوانده شده! چیزهایی در سرم هست که باید ببینم کدامشان میگیرد! از نوشتن زندگی و زندگینامهی پدرم بگیر تا داستانی که از اساس زائیدهی ذهنم باشد و یا شاید هم چند داستان کوتاه! هر چه هست، میسر نمیشود الا با فاصله از فضای مجازی! اینجا زیادی ور دل هم نشستهایم و این باعث میشود قدر هم را ندانیم! تعویض ریلی لازم است! از ۸۸ تا ۹۸ دقیقا ۱۰ سال است که ناظر بر ذات مجازستان، هر آنچه لازم بوده بنویسم، نوشتهام لیکن نوشتههایی دنبال حادثهای یا رخدادی! یعنی اعلام حضور در صحنهی خبر! گمانم ریلم باید عوض شود! هی محمود و حسن حرفی زدهاند و هی ما جوابکی نوشتهایم و ناخواسته شدهایم طفیلی اصحاب سیاست! و همه هم با این توهم که داری از انقلاب دفاع میکنی! و تازه انشاءالله این باشد! نه اینکه بدوزندت به یک جناح سیاسی! اگر بنویسی؛ “اصلاحات، تشکیلات بیشرفی است” قطعا حق گفتهای لیکن اگر سخنرانی علمالهدی و رئیسی در لیالی قدر حرم رضوی را بزرگترین مصداق رانت معنوی بدانی، حکما باطل نوشتهای! رانت که فقط کار م. ه نیست! اگر منی که واعظ و خطیب و سخنران نیستم و بلد نیستم دل را جهت خدا بلرزانم و اشکی بگیرم، چرا رانتجویی؟! اولین شب قدر حرم، مال من و دومی هم مال دامادم، چون من امامجمعهی مشهدم و حضرت داماد هم تولیت آستان بوده! بوده که بوده! نامبروان اهل منبر کشور را باید بیاوری، عوض سوءبهره از حکم بزرگان! نه! من آدم اصولگراها نیستم اما اینجا مخاطب، غالبا مرا برای زدن فقط یک جناح میخواهد! و حرفهای دیگرم عصبانیاش میکند! من اما در جناح مادر شیرودیام که در جناح انقلاب بود، نه هیچ جناح دیگری! پس بهتر نیست کمتر همدیگر را اذیت کنیم؟! ای بسا مخاطب، عوض آنکه ببیند چه نوشتهام، دنبال آن است که با رگباری از نصیحت، مرا مطلع از مضرات سیگار کند! حال آنکه کشاندن جامعه به ریاکاری مضرتر است! بروم داستانم را بنویسم، بهتر نیست؟! آخر بگو سخنران مراسم فلان، به تو چه! چشم! خارج از سیاست هم قادرم از انقلاب دفاع کنم، وقتی شما فقط بخشی از سیاسینوشتههایم را دوست دارید! داستانی دارم برایتان شاید جنگ، شاید زندگی اما دور از سیاست…
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/ByxWg8NHnKG/?igshid=qrqxqs132l82
سخنی با معتادان نصیحت
حسین قدیانی: اقلا ۷۵ درصد نامآوران بهمن ۵۷ در مقطعی از عمرشان #سیگار میکشیدند! گذشته از آن عارف واصل که حتی بین ۲ نماز هم پکش به راه بود، خود امام روزگاری سیگاری بودند که گویا یک شهود عامل ترک این بلا میشود! الحمدلله از حضرت آقا هم آنقدر در نت، عکس با سیگار هست که رفقای خط مقدم نصیحت، حقیر را متهم به فاشگویی اسرار بزرگان نکنند! بکنند هم طوری نیست! این دوستان به دینی هستند جدای از دین من! اساسا خدایشان را کافرم که خدای من با آن همه سفارش به نماز، این فرجه را گذاشته که اگر نشد، قضایش را بخوان! آیین این دوستان اما این مدلی است؛ “ای وای! شما و نماز قضا؟!” داشتم مینوشتم که از قرار، حضرت آقا نیز بعد از رهبری، ترک سیگار کردهاند! یا مثلا شهید آوینی! و خب! هستند کسانی که هنوز هم سیگار میکشند و حکایت #جلال و #شریعتی که تا دم آخر میکشیدند، هرگز بیعت خود را با سیگار، نشکستهاند! الغرض! قریب ۲۰ سال است سیگار میکشم! اوایل دور از چشم خانواده بود اما مگر ممکن است تا همیشه این لاکردار را مخفی کرد؟! آن اوایل، گاهی که مادرم گیر میداد، رندانه پاسخ میدادم؛ “مگر #بابااکبر هم سیگاری نبود؟!” حالا اما پاسخم فرق کرده؛ “به سیگار عادت دارم، به ویژه موسم نوشتن و این فقط یک عادت است که نه ربطی به علاقهی پدرم دارد و نه دخلی به علاقه به سیگاریای دیگر! افه هم نیست! عادت است!” گیومه را ببندم و بروم سر اصل سخن! بدترین اعتیاد، اعتیاد به سیگار است، چرا که لاکردارهای دیگر را بعد از ترک، سخت بتوانی تهیه کنی اما سیگار، همه جا هست! بارها خواستهام ترک کنم که نشده! بیش از همه هم موسم نوشتن، وسوسه میشوم! نه! هیچ متنی از من نخواندهاید، مگر که چند نخی بهمن یا اگر وضعم روبهراه بوده، مارلبورو حرامش کرده باشم! چرا حالا پنهان کنم این را؟! چون در تصور توی نصیحتمدار که البته هیچوقت هم قصدت #نصیحت نیست، فرو میریزم؟! بریزم! چون متنم را میخوانی، توهم نزن عبدت شدهام! من آدم خودمم! صادق و بیریا! والله دود نصایح تو بیشتر مخل سلامت هواست! و الا من اصلا اهل قلیان نیستم و حتی باری به نقد رفقایی نشستم که قهوهخانه را پاتوق خود کردهاند اما فقط یک بار! بیشترش دیگر نه امر به معروف است، نه نهی از منکر! فضولی است! و همین فضولی دور کرده ملت را از حزباللهیها! خوب به این #عکس نگاه کنید! آفرین! از خامنهای هم حزباللهیترید! جای آقا بودید حتما گلآقا را با فندک نصیحتتان آتش میزدید! اف بر این دنیای شخمی که مرکز ترک اعتیاد سیگار دارد اما مرکز ترک اعتیاد نصیحت ندارد!
#حسین_قدیانی
کرباسباف!
حسین قدیانی: ۲ شهرداری که بعد از انقلاب، توسط تودهی تهرانیان به عنوان مدیران کارآمد پایتخت شناخته میشوند، عجبا که اقلا در سپهر سیاست، به سرنوشتی مشترک دچار شدهاند؛ #کرباسچی به جرم حقگویی در پروندهی نجفی، از اصلاحطلبان فحش میخورد و #قالیباف هم با وجود انصرافش به نفع رئیسی در انتخابات ۹۶ هنوز آنقدر مغضوب سوپرحزباللهیها هست که هنوز مصاحبه نکرده، با توپخانهی گروه پایداری مواجه شود! همیشه هم علیه این ۲ مباحث مالی فراوان بوده که چون قاضی نیستم، قضاوتی در این باره ندارم! الغرض! من، همان کسی که علیرغم نفرت درست یا غلط افکار عمومی از آملی و حتی علیرغم برخورد تند آیتالله با شخص این حقیر در قبال یک متن وبلاگی، آنقدر شهامتش را داشتم که از منظر #اخلاق و نیز از دریچهی ولایتمداری عاقلانه، تنها روزنامهنگار این هستی باشم که به قاضیالقضات پیشین و در خلال متنی بلندبالا “خداقوت” گفته باشم، متأسفانه شهامت بیان این مهم را هم دارم: “دوم خرداد اگر رأی کرباسچی، نه خاتمی که ناطق بود؛ نه زندان میرفت، نه دادگاه!” آن روزها خاتمی و ناطق، قسیم نار و جنة بودند و چون شهردار وقت عوض شیخ، پیچید سمت سید، پروندهی زخمخوردهاش به جریان افتاد! تعارف که نداریم! قرار بر صداقت است دیگر! معالاسف از دیرباز #سیاست بلای جان #عدالت بوده! اینکه سوپرحزباللهیها زودتر از اصلاحات، هر از گاه قالیباف را متهم به اتهاماتی مالی میکنند؛ سیاستشان است، نه عدالتشان، چرا که قالیباف آدمِ جماعت نیست! و نگاه حاجقاسمی به مسائل دارد، نه جلیلیوار! راستش را از این بیشتر هم میتوانم بگویم! اصلا امیدوار نیستم به اجرای درست “بررسی اموال مسئولان”! همالان انتخابات برگزار شود، نامزد مدنظرم قالیباف است اما گستاخانه مینویسم که مگر قالیباف در موسم مناظرات، خانهی روحانی را مشکلدار نخواند؟! گیرم آملی اهل زد و بند؛ بهتر نیست رئیسی عوض شعار، به همین یک مورد برسد و “بررسی اموال مسئولان” را از همین مصداق روشن دنبال کند؟! اگر قالیباف دروغ گفته، چرا محاکمهاش نمیکنید؟! و اگر راست گفته، چرا ویلای #حسن_روحانی توقیف نمیشود؟! آقای رئیسی! امیدوارمان کن به عدالت اما به عدالت، نه سیاست! شما ۲ خرداد هم در قوه بودید! خدایی اگر رأی کرباسچی، ناطق بود، آیا باز هم نقدی آن ژانگولرهای بعضا عاری از اخلاق را علیه شهردار وقت میزد؟! شجاعانه از شما میخواهم قالیباف را بابت مواضعش علیه ملک روحانی به دادگاه بکشانید و الا “بررسی اموال مسئولان” روی کاغذ، ارزشی فزونتر از نماز #خاتمی به امامت #ناطق ندارد! تمام!
#حسین_قدیانی
خاطرات هاشمی
حسین قدیانی: بعد از نماز صبح، دیگر نخوابیدم! عفت از بلژیک زنگ زد که منافقین، محسن را در اتریش و یاسر را در تجریش (امامزاده صالح) شناسایی کردهاند! نگران بود و میخواست بچهها زودتر برگردند! گویا در اروپا برف (دانههای سفید) باریده و پروازها تأخیر دارد! به دکتر (ولایتی) زنگ زدم و تذکرات را دادم! قرار شد با سفرا هماهنگ باشد! ساعت ۱۰ رفتم جماران! بچههای دفتر را هم بردم! حاج (احمد) به من گفت: “امام الان اعصاب ندارد و سر جدت (ثقةالاسلام بهرمانی) از آقا (امام) نخواه که برایتان سخنرانی کند!” تا چشم بچهها به امام افتاد، بغض کردم! از امام خواستم که ۵ دقیقه (۳۰۰ ثانیه) خودم سخنرانی کنم که با بزرگواری قبول نکردند! گفتم: “اقلا خودتان حرف بزنید!” این را هم قبول نکردند! گریه کردم! امام گفتند: “نمیدانستم گریهای هستی!” گفتم: “از ۱۵ خرداد ۴۲ تا الان، یک بار نشد به خواست من سخنرانی کنید!” و سپس تذکرات لازم را دادم! از جماران رفتم مجلس! در مجلس، نجفی (محمدعلی) زنگ زد که خطر منافقین، جدی است و تفنگی که پاسدارها به من دادند، گویا فقط آب (مایع حیات) میپاشد! تذکر دادم که تفنگش را عوض کنند! عوضی (نجفی) تا با این تفنگش دهان ما را سرویس نکند، ول کن (معامله) نیست! یادم باشد تماس بعدی حتما تذکر مختصری بدهم! عفت از بروکسل زنگ زد که منافقین، فائزه را هم شناسایی کردهاند! اخیرا منافقین خیلی فعال شدهاند! کمی در مجلس خوابیدم! محسن (رضایی) و صیاد (شیرازی) از جبهه آمدند و از کمبودها گله داشتند! رفیقدوست (محسن) آمد و گلایه داشت از محمدعلی (نجفی) که حاضر نیست در تمرین کار با اسلحه (تفنگ) شرکت کند! میگفت که؛ “از هر ۵ تیر، اقلا ۳ تا را حرام میکند!” به نجفی (محمدعلی) زنگ زدم که تذکرات لازم را بدهم ولی اشغال بود! میترسم آخر کار دست خودش (نجفی) بدهد! کرباسچی (غلامحسین) آمد و برای مطالعه روی مترو، تقاضای ۹ میلیارد (تومان) داشت! الدنگ (کرباسچی) فکر میکند بانکم! هر چند معتقد به حمایت از مدیران هستم! احمد (حاج) تماس گرفت که چرا از امام خواستم سخنرانی کند! تذکرات را دادم! شب، پاسدارها کباب آوردند! حسین (قدیانی) آمد و میخواست چند وقتی ننویسد! نپذیرفتم! خواستم شب بماند پیشم! اجازه دادم بپذیرد! عفت زنگ زد و نگرانم بود! گویا منافقین در اروپا شایعه کردهاند که مردهام! حسن (روحانی) آمد و خیلی درب و داغون بود! نگو پسرش کشته شده! از حرفهایش این برداشت را کردم که نکند کار خودشان باشد! محمدعلی (نجفی) تماس گرفت که جواب ندادم! قدیانی و روحانی پیشم ماندند! شب پشتبام خوابیدیم!
#حسین_قدیانی
@ghete26
خاطرات هاشمی
حسین قدیانی: بعد از نماز صبح، کمی خوابیدم! اگر چه کراهت دارد! هنوز زکامم! عفت از کیش (جزیره) زنگ زد و نگران فائزه در تهران بود! گویا به بهاییها گرایش پیدا کرده! میخواست کمی برایش وقت بگذارم! کمی قرآن خواندم و متمرکز بر تفسیر سورهی کهف (اصحاب) شدم! تذکرات لازم را به ماکسی (میلیانوس) دادم! فائزه آمد! گویا کلاسش تشکیل نشده بود! دانشگاه این روزها تق (و لق) است! به فائزه گفتم: “این چه گرایشهایی است که پیدا کردهای؟!” گفت: “به بهاییها؟!” و بعد توضیح داد که “مگر شما و آیتالله (خامنهای) به شیخ بهایی گرایش ندارید؟! چطور علاقه به یک بهایی مشکل ندارد ولی علاقه به چند بهایی (بهاییها) مشکل دارد؟!” این بچه ذاتش خراب است! انحرافاتی دارد! دیشب هم از مجتبی (خامنهای) گله میکرد نزد من که چرا اینقدر با دخترها سرسنگین است! و لباس مارک نمیپوشد! به فائزه گفتم: “انصافا خامنهای (آیتالله) بچههایش را خوب بار آورده! من اما فقط از محسن (هاشمی) تا حدی رضایت دارم! الباقی تحتتأثیر مادرتان (عفت) هستید!” قبل از مجلس، رفتم دیدار خامنهای (آیتالله) و کمی با ایشان دربارهی تمرد بچهها درددل کردم! گفتند: “ما که بیشتر درگیر سیاست هستیم و در تربیت بچهها نقش مادر خیلی مهم است!” به عفت زنگ زدم که از جزیره (کیش) برگردد! نگو رفته بود قشم (جزیره) و مهدی و فاطی را هم با خودش برده! رفتم مجلس! نجفی (محمدعلی) آمد و برای دفاع از خودش تقاضای تانک داشت! گویا در محلهشان یک خانهی تیمی از منافقین پیدا شده! عوضی (نجفی) کار با تفنگ را هنوز یاد نگرفته، تانک میخواهد! روحانی (حسن) آمد و خواهان اعدام ارتشیها در نماز (جمعه) شد! خیلی از چمران (دکتر) کفری بود! حرفش این بود که “اگر شهید شدم، عمرا دکتر (چمران) را شفاعت کنم!” بعد از مجلس رفتم جماران! احمد (حاج) گفت: “امام امروز سر کیف است و احتمالا قبول کند سخنرانی کند!” بغض کردم! به امام گفتم: “بچهها کمی اذیت میکنند و عفت هم که هیچوقت نیست!” امام دربارهی بچهها تذکراتی دادند و سپس گفتند: “بروید با هم بسازید!” باز هم بغض کردم! از امام (خمینی) پرسیدم: “مگر سازشکاری در اسلام، مذموم نیست؟!” فرمودند: “سازشکاری در مقابل طاغوت، مذموم است، نه در زندگی! البته اگر همسر آدم خودش طاغوت شد و مثلا خواهان شورش علیه انتخابات شد، آن دیگر یک بحث جداست! و همه باید هوشیار باشیم!” گریه کردم! بعد تلویزیون، موسوی (اردبیلی) و اردبیلی (مؤذنزاده) و مارکو (فانباستن) را نشان داد! حاج (احمد) گفت: “آقا (امام) میخواهد بازی میلان (آث) را ببیند!” رفتم!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/BzAhyPkHHbU/?igshid=dojuijlju6av
خاطرات هاشمی
حسین قدیانی: با زنگ عفت بیدار شدم! گویا از قشم (جزیره) رفته ابو (موسی) و زن اخوی (محمد) را هم با خودش برده! محمد (اخوی) تماس گرفت و از این موضوع گله داشت! تذکرات (لازم) را دادم! کمی روی تفسیر (قرآن) کار کردم! هر جای کلامالله را که میبینی، موسی (حضرت) هم هست! به حمدلله پیامبر مقربی است! فائزه آمد و گلایه داشت از فرزندان آیتالله (خامنهای) که چرا به بهاییها گرایش ندارند! خداوند (منان) مرا از شر این دختر (فائزه) حفظ کند! احمد (حاج) تماس گرفت که “امروز، پیش امام نیا! اگر آمدی و سخنرانی نکرد، بعدا گله نکنی از من!” رفتم مجلس! حسن (روحانی) آمد و از چمران (دکتر) شکایت داشت که چرا اینقدر بیسواد است! محسن (رضایی) آمد و گزارش جنگ را داد! مثل اینکه موفقیتهایی در جبههی سوسن (گرد) داشتهایم! تذکرات را دادم! در مجلس، برای خانوادهی شهدا سخنرانی کردم! قبل از من، حسین (قدیانی) به نمایندگی از جمع، متن طنزی خواند که ماندم این چیزها را از کجایش در میآورد! غلامحسین (کرباسچی) آمد و شاکی بود که چرا نجفی (محمدعلی) این همه سرش در گوشی است! معتقد بود: “درگیر مسائلی هست که نباید پست (سمت) بگیرد!” محمدعلی (نجفی) را خواستم! آمد! کرباس (چی) را هم خواستم! آمد! خواهان آشتیشان شدم! اجازه دادم نپذیرند! رفیقدوست (محسن) هم آمد و گلایه داشت از نجفی (محمدعلی) که “اگر ولش کنی، اندازهی گردان نجف (اشرف) اسلحه میخواهد!” از محسن (رفیقدوست) خواستم فعلا یک تفنگ به او بدهند! تذکر دادم فقط تا آخر دههی ۹۰ دستش باشد! دیشب خواب بدی دیدم! خواب دیدم؛ “نجفی (محمدعلی) به آئین میترائیسم گرایش پیدا کرده! مدام هم دستش تفنگ است و هی دارد تمرین (تیراندازی) میکند اما تیرها را حرام میکند و به غلام (حسین) فحش میدهد!” غروب، خاتمی (محمد) آمد و اصرار داشت که نجفی (محمدعلی) پست بهتری بگیرد! برگشتم خانه! عفت از تنب (بزرگ) زنگ زد که فاطی و مهدی در کوچک (تنب) توسط منافقین، شناسایی شدهاند! صیاد (شیرازی) از جبهه زنگ زد و خبرهای خوبی داشت! بغض کردم! به احمد (حاج) زنگ زدم که امام را باید ببینم! با اینکه اجازه ندادم نپذیرد ولی نپذیرفت! به آیتالله (خامنهای) زنگ زدم! خواستم مصطفی (خامنهای) و خامنهای (مجتبی) کمی روی مهدی و یاسر، کار کنند! کمی دچار شبهه در عقاید (اصول) شدهاند! حرف ما را هم که قبول نمیکنند! مهدی معتقد به حرمت رانت و رشوه نیست! کمی انحراف مالی دارد! پاسدارها آمدند و گله کردند مقداری پول از جیبشان کم شده! بیژن (زنگنه) زنگ زد! مرتیکه (زنگنه) فکر نمیکند این ساعت، خواب باشم!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/BzAvBe_n4FR/?igshid=2ehix3u459wk
خاطرات هاشمی
حسین قدیانی: ساعت ۹ برای همایش پروین (اعتصامی) سخنرانی مبسوطی کردم! جماعت لذت بردند و ابراز ارادت کردند! فکر نمیکردند این همه از آن مرحومه (پروین) شعر بلد باشم! از بچگی عاشق اشعار پروین بودم! مادرم (خدابیامرز) کل دیوان اشعار اعتصامی را حفظ بود! متأسفانه فائزه متأثر از هایده (شبا همش به میخونه میرم من) است! چند بار کمیته (پاترول سبز) خواسته فائزه را بگیرد که نپذیرفتم! ساعت ۱۲ خامنهای (آیتالله) زنگ زدند و گفتند: “اشعاری که در همایش پروین خواندی، دو تاش مال فروغ (فرخزاد) بود که در شب اول از سفر سومش به شمال سروده بوده و سومی هم مال اخوان (ثالث) است که کنار خودم در مسجد گوهر (شاد) سروده بوده!” اطلاعاتشان از زندگی شعرا و کلا شعر و شاعری فوقالعاده است! گویا خیلی هم رمان خواندهاند! تذکرات لازم را دادم! رفتم مجلس! طهرانی (مقدم) آمد و گزارشی از پیشرفتهای موشکی ارائه داد! تذکر دادم که برد موشکها خیلی هم زیاد نشود! در مخالفت با تذکر من، استناد کرد به آیهای که روی آرم سپاه است! جوان مستعدی است! ظهر در مجلس، کمی خوابیده بودم که امامعلی (رحمانف) جهت تبریک عید فطر تماس گرفت! با زنگش چرتم پاره شد! اینقدر نمیفهمد که ما هنوز ماه (قمر) را ندیدهایم! در دلم به او و همهی رؤسای جمهور کشورهای تازه استقلال یافته فحش دادم! یادم باشد این قسمت، بعدها که خواست کتاب شود، حذف شود! بهزاد (نبوی) آمد اما چیزی نگفت و رفت! تذکرات لازم را دادم! برای نماز (مغرب) رفتم جماران! به امام (خمینی) از فواید مذاکره با آمریکا گفتم که زیر بار نرفتند! خوشبین به مذاکره با آمریکاییها نیستند! از جماران به خانه برگشتم! عفت از اتریش تماس گرفت که عمل فاطی در کانادا موفق بوده! بغض کردم! سجده (شکر) بهجا آوردم! گروهی از جانبازان شیمیایی (۷۵ درصد) آمدند و به من محبت ورزیدند! قدیانی (حسین) و صفار (هرندی) و مداری (شریعت) آمدند و از من تقاضا کردند برای سالگرد شهدای مظلوم مؤتلفه حرف بزنم! همین که اسم “مؤتلفه” را شنیدم، بغض کردم! از شریعت (مداری) و هرندی (صفار) خواستم که حسین (قدیانی) را به جبهه (خط مقدم) بفرستند تا شهید شود و از دستش راحت شویم! از سخنانشان فهمیدم امام (خمینی) و آیتالله (خامنهای) با رفتن قد (یانی) به جبهه مخالفند! آخر شب، محمدعلی (نجفی) آمد! متقاضی ۳ نارنجک، اقلا ۲ هلیکوپتر، حداقل ۴ کوکتل (مولوتف) و ۵ نفربر زرهی برای دفاع از خودش بود! مالک (اشتر) در جنگ (صفین) این همه سلاح نداشت! کمی روی تفسیر مریم (سوره) مطالعه کردم! دقایقی گریه کردم! پاسدارها آرامم نمودند!
#حسین_قدیانی
@ghete26
https://www.instagram.com/p/BzDYepenqtO/?igshid=w5pykxf6hh8g
خاطرات هاشمی
حسین قدیانی: دیشب در مجلس خوابیدم! بنیه ندارم! بدخوابم! عفت از اتریش به من (اکبر) در تهران زنگ زد که به فاطی در کانادا و یاسر در لندن بگویم که فائزه در کیش توسط منافقینی که دنبال محسن در بلژیک بودهاند، شناسایی شده! مادر است و نگران بچهها! زن خوب و صبوری است! اینجور زن، کمتر گیر آدم میآید! ساعت ۱۰ صبح، آقایان جنَّ (T) و کنی (مهدوی) و اولادی (عسکر) آمدند و به ترتیب از خاتمی (محمد) و محمدعلی (نجفی) و جاس (B) گله داشتند که چرا راستقامت جاودانهی تاریخ نیستند! موسوی خوئینی (ها) آمد و از (حسن) روحانی گلایه داشت که چرا اینقدر میخوابد و تنبل است! معتقد بود روحانی (حسن) اگر همینطور بخواهد زیاد بخوابد، آبروی ما را میبرد! به خوئینیها (موسوی) تذکر دادم که اول برود جلوی ریخت و پاشهای کروبی (مهدی) را بگیرد! شاکی شد و گفت: “دیگ به دیگ میگه روت سیاه!” سرتیم حفاظتم عصبانی شد و یک چک (سیلی) در گوش نفر اول پاسدارهای موسوی (خوئینیها) خواباند! حال (کیف) کردم! متأسفانه دعوا به پاسداران جفتمان کشیده شد! زور پاسدارهای من بیشتر بود! تا میخوردند، پاسداران خوئینیها را زدند! از مظلومیتِ ها (خوئینی) و پاسدارانش بغض کردم! تذکرات لازم را دادم! نژاد (احمدی) آمد و از مشکلات استان اردبیل گفت! از استانداران خوبم است! فقط زیاد حرف میزند! خاویر (پرز) آمد و خواهان تغییر در دکوئیار جمهوری اسلامی شد! یاد مقاومت حضرت (موسی) در برابر فرعون افتادم! بغض کردم! نپذیرفتم! بعد از ناهار، ادواردو (آنیلی) آمد! گویا از خواندن نماز جمعه به امامت خامنهای (آیتالله) و ملاقات با من مشعوف بود! تازه مسلمان شده و کمی در وضو (مسح سر) مشکل دارد! عصر به بهشت (زهرا) رفتم! با دیدن مزار شهدا بغض کردم! شهدا را بدهکار به خود نمیدانم! بر سر مزار بهشتی (شهید) گریه کردم! یاد آیاتی از سورهی احزاب افتادم! منقلب گردیدم! تعادل نداشتم ولی جوری وانمود کردم که پاسدارها نفهمند! عاشقم هستند! برگشتم خانه! مجتبی (خامنهای) تماس گرفت که؛ “من و خامنهای (مصطفی) قادر به کار بیشتر روی مهدی و یاسر نیستیم!” معتقد بود که چون خشتشان کج بنا شده، تا ثریا احتمالا کج بالا بروند! پیشنهاد داد برادران دیگرشان یعنی خامنهایها (مسعود و میثم) چون جوانتر هستند، بهتر میتوانند زبان این ۲ ورو (جک) را بفهمند! محبت دارد! تذکرات لازم را دادم! آخر شب، یاسر (عرفات) تماس گرفت که نجفی (محمدعلی) از طریق فیفا، با دیگو (مارادونا) و فیدل (کاسترو) وارد مذاکره شده تا تفنگهای چگوارا را مخفیانه تحویل بگیرد! خجالت هم نمیکشد!
#حسین_قدیانی
@ghete26