وطن امروز ۱۳ تیر ۱۳۹۸
حسین قدیانی: «جمهوری اسلامی» نه فقط نخستین، بلکه مهمترین ثمره «انقلاب اسلامی» است! میوهای برآمده از درختی! نظامی متکی به نهضتی! و بیشک اتکای «نظام جمهوری اسلامی» به «نهضت انقلاب اسلامی» ادامه دارد! این نیست که «نهضت» تبدیل به «نظام» شده باشد و رفته باشد پی کارش در موزههای تاریخ! نه! «ادارههای جمهوری اسلامی» و «ارادههای انقلاب اسلامی» هر دو با هم جلو میروند! این درست که گاهی امثال حقیر در عالم مطالبات آرمانخواهانه که سر جای خود مطالبهای کاملا درست هم هست، گاهی از کارشکنی فلان اداره نظام علیه بهمان اراده نهضت، سخن میگوییم لیکن همه باید مراقب باشیم که به بهانه انقلابیگری در زمین ضدانقلاب بازی نکنیم! قبلا هم این را نوشته بودم و مجددا مینویسم که مظلومتر از «انقلاب اسلامی» همانا «جمهوری اسلامی» است، چه اینکه علیالقاعده دفاع از نهضت، آسانتر از دفاع از نظام است! ما همه حججی را یا همین سامانه حماسهآفرین سوم خرداد را و حتی روز سوم خرداد سال ۶۱ را تنها به «ارادههای انقلاب اسلامی» ربط میدهیم و غافل از این نکتهایم که امثال فهمیده و طهرانیمقدم و همت و متوسلیان به «ادارههای جمهوری اسلامی» نیز مرتبط و حتی بعضا از مردان و مدیران نظام بودهاند! مگر شهید مهدی باکری، شهردار همین نظام نبود؟! و مگر شهید مصطفی چمران، نماینده مجلس همین نظام نبود؟! و مگر دیالمهها و قندیها و کچوییها و لاجوردیها و شیرودیها و صیادها نبود که در دفاتر همین ادارههای نظام، میز و صندلی و سمت و پست و مقام داشتند؟! همالان فراوان مدیر و دستاندرکار میشناسم که هم مشی مردمی و مشرب عدالتخواهانه دارند و هم موضع درست سیاسی! اما واحیرتا از این طنز تلخ روزگار که حتی پس از شهادت مطهری هم، قلیلی از فاتحان لانه جاسوسی که صدالبته مدعیتر و بعضا زباندرازتر بودند، رسما مخالفت کردند با نصب تصویر شهید مطهری روی دیوار که «مطهری انقلابی نیست!» اینها همانهایی بودند که از دل اسناد سفارت، حتی دنبال پروندهسازی برای بهشتی مظلوم بودند تا مثلا ثابت کنند سیدالشهدای انقلاب اسلامی که برخلاف مطهری هنوز در قید حیات بود، آمریکایی است، متکبر است، اشرافی است، دیکتاتور است، ضدمردم است و چه و چه! بماند که امام؛ آن ابرمرد حکیم بصیر روشنضمیر، زد در دهان جماعت! و این نیز بماند که تشکیککنندگان در حقانیت مطهری و بهشتی که این ۲ بزرگ را انقلابی یا اقلا انقلابی کامل نمیدانستند، بعدها گدایان پنجرههای اتاق بیضی کاخسفید شدند و رونمایی از گونه نادری از غربزدگی کردند که هرگز زندهیاد جلال آلاحمد فرصت زیارتشان را پیدا نکرد و الا حتما جلد دوم «غربزدگی» خواندنیتر میشد! الغرض! بهشتی و مطهری هم در شمار مسئولان نظام بودند! پرسش بسیار مهم اینجاست؛ آیا ما در راه وزوایی و ورامینی هستیم که هم فاتح لانه جاسوسی بودند و هم فاتح نفسشان یا مثل آن بخش کوچک اما پرادعای بالاروندگان از دیوار سفارت که حتی اندازه یک عکس، برای مطهری؛ مطهری بزرگ، ارزش قائل نبودند و ذرهبین انداخته بودند مگر علیه بهشتی؛ بهشتی بزرگ به سندی برسند؟! لطفا به این جملات دقت کنید! «مسئولان نظام اهل بخوربخورند!» یا «فرزندان مسئولان اکثرا در خارج هستند!» معالاسف، این حرفهای کیلویی را گاه خود ما… آری! من و شما هم میزنیم تا شاهدی باشد بر این ادعا که مظلومتر از بهشتی، نظام جمهوری اسلامی است! شگفتا! حتی از بهشتی هم دفاع میشود اما مدافع نظامی که و جمهوری اسلامیای که بهشتی فقط یکی از رجالش بود، کیست جز خدا؟! قدرمسلم اینکه «ما انقلابی هستیم» هرگز مجوز این نمیشود که در نقد نظام از همان تعابیر بهره ببریم که BBC دلش میخواهد! و بعضا حتی تندتر از رسانههای دشمن! یک جاهایی چنان اخلاقمدار میشویم که حتی به موضعگیری کاملا درست و کاملا بدیهی و کاملا حرفهای دوستانمان در ورای حادثهای، ماجرایی، قتلی، واکنش تند نشان میدهیم اما عین آب خوردن، جوری سخن میگوییم و پست میگذاریم و توئیت میزنیم کأنه همه مسئولان نظام را و همه فرزندان مسئولان جمهوری اسلامی را اهل همهرقم فسادی میدانیم! ما که شهره به نقد این دولتیم اما این شرف و حریت و آزادگی را داریم که بنویسیم؛ «اکثرا بچههایشان را فرستادند خارج» یا «اکثرشان دزدند» حتی در وصف این دولت و توصیف این خیل عظیم از دولتمردان فعلی هم صدق نمیکند! حرفی اگر داریم، سوار میکنیم روی مصداقش، آن هم با سند و بینه، نه اینکه عاری از تقوای الهی، مدعی «فساد سیستماتیک» شویم! اصلش همین که مردمداری، عدالتطلبی، سادهزیستی و رفتن میان تودهها و مراوده با مردم کوچه و بازار «ارزش» تلقی میشود و جز اینها «ضدارزش» یعنی در جمهوری اسلامی «فساد سیستماتیک» امکان بروز ندارد! اگر فساد، سیستمی بود، هرگز با برادر رئیسجمهور مستقر یا آقازادههای عالیجناب در زمان حیات مرحوم هاشمی برخورد نمیشد! فساد، سیستمی نیست که کشف میشود و برخورد میشود! فساد سیستماتیک مال رژیم آن شاهک زپرتی بود که یکطرفش را خودش میچاپید و طرف دیگرش را اشرف! و اصلا معلوم نبود قوه قضائیهای در کار بود یا نه! اینجا رئیس دستگاه قضای ما یعنی رئیس قوه قضائیه نظام جمهوری اسلامی کنار مردم مینشیند و به درددلشان گوش میکند و زندگیاش مثل مردم عادی است. آن دیگری که از السابقون انقلاب اما دارای نگرشی متفاوت با ما است، هنوز سوار پیکان میشود! دیگری با پایی مجروح از جبهه و جنگ، افتخار میکند که عوض خدم و حشم، پراید دارد! یکی دیگر نماینده رهبر است و از شمار زندانرفتههای زمان شاه و همسرش نیز پزشک باسابقه اما هنوز برای خانهاش مبل نخواسته! آن دیگری فرزند رهبر انقلاب است و سوار تیبا میشود! و تو وقتی در پارچه قبای پدرش دقیق میشوی، میفهمی که رهبر توصیهکننده به مصرف کالای تولید داخل، برای خود نیز همین نسخه را تجویز میکند! دههای قبل، رفتم سراغ همرزمان شهید احمد کاظمی تا خاطراتشان را گزارشی کنم برای «کیهان» و جالب اینکه جملگی از دنیاپرهیزی این سردار آسمانی، سخنها گفتند! چرا صیاد که خود بهتر از همه میدانست منافقین تا چه حد به خونش تشنهاند، محافظ نخواست برای خودش؟! نابغهای چون طهرانیمقدم، مگر چند تا صفر داشت فیش حقوقیاش؟! شهریاری مگر چگونه زندگی میکرد؟! و آیا این همه که تنها مشتی از خروار هستند، مسئول جمهوری اسلامی نبوده و نیستند؟! گویا غریب گیر آوردهایم این عبارت «مسئول جمهوری اسلامی» را! و بالاتر؛ خود «جمهوری اسلامی» را! بپرهیزیم از نگاه کاریکاتوری به مقوله عدالت! خانه داشتن در شمال شهر، جرم نیست! صیاد در فرمانیه زندگی میکرد اما حقیقتا از اولیای الهی بود و تمام زندگیاش وقف این مردم بود. امثال بهشتی و مطهری در رژیم قبل هم بالاشهرنشین بودند اما وقف مردم بودند! بله! آن روحانی که اول انقلاب، مستأجر بوده و حالا زندگی آنچنانی دارد، باید توضیح بدهد که این رشد آسانسوری در وضعیت مالی، عادی بوده یا با رانت! اما اجازه دارم از تو هموطن عزیز، سئوالی بپرسم؟ خیلی اگر شاکی از بخوربخوری، پس چرا دقیقا به همین جماعت، رأی میدهی؟! این حضرات، مسئول تو و محصول رأی تو هستند، نه مسئول جمهوری اسلامی! جالب است! اینگونه مواقع که نتیجه رأی بر اساس لجبازی خود را میبینی، گله میکنی که اصلا چرا شورای نگهبان، صلاحیت این جماعت را تأیید میکند! حالا پرسش دوم! بینی و بینالله اگر شورای نگهبان، صلاحیت همین آقای روحانی را رد میکرد، متهمش نمیکردی به بستن فضا؟! و احیانا دیکتاتوری؟! ۷ تیر ۶۰ و فقط در یک جنایت، مگر نه آنکه ۷۲ تن از بهترین مسئولان این نظام به شهادت رسیدند؟! حرفم این است؛ اگر تروری بوده و اگر تحریمی و اگر تهدیدی و حتی اگر جنگی، مسئول جمهوری اسلامی نیز همپای مردم هزینه داده! و کنار مردم بوده! حتی در خط مقدم جبهه و جنگ! بودند ائمه جمعهای که در اوج پیری، لباس رزم پوشیدند زیر عبای خود! این نظام مظلوم، وزیر نفتی داشت که به دل خطر زد و در اوج جنگ، اسیر شد و در اوج اسارت- که شما حتما بخوانید آزادگی!- به شهادت رسید! آیا تندگویان، مسئول جمهوری اسلامی نبود، که اینقدر راحت، همه را از بهشتی بگیر بیا پایین، با یک چوب میرانیم؟! بخوربخور بهشتی، آن پیکر زخمخورده بود که چون پروانه در آتش سوخت اما آخرش هم لب به شکوه نگشود! لیکن «مظلومتر از بهشتی» هم داریم و آن «نظام جمهوری اسلامی» است! نظامی که گویا گناهکار شده به رأی مردم مراجعه دارد! از سویی باید رأی مردم را بخواند و شیخحسن روحانی را تنفیذ کند و از سویی باید پاسخگو و حتی شرمنده از کار و کارنامه منتخب مردم باشد! خوب است به حرمت خون بهشتی و به احترام خوندل این نظام، کمی پای صندوق آرا، عقلمان را بیاوریم جلو، نه سلبریتیهایمان را! امضای سلبریتیها فقط برای یادگاری خوب است؛ اصلا تضمین نیست! و دیدیم که تضمین هیچ چیز نیست! حکایت امضای کری! لذا خیلی اگر شاکی از بخوربخوریم، رأی را بر مدار عقل بدهیم، نه شکم! که نخستین قربانی رأی شکمی، شکم است! این را بنویسم و خلاص! مسئول جمهوری اسلامی «بهشتی» است! و آن روحانی که تو کردیاش رئیسجمهور، مسئول رأی توست، نه مسئول نظام! بپذیر مسئولیت رأیت را! مسئول جمهوری اسلامی، دشت به دشت و صحرا به صحرا و وادی به وادی و آبادی به آبادی و خرابه به خرابه و بیابان به بیابان، تمام این منطقه را دنبال داعش گشت تا پای اجنبی، خاک مقدس وطن را آلوده نکند تا صلح و امنیت، مستدام باشد تا مسئول رأی تو، چنان رونقی به اقتصاد ببخشد که من و شما اصلا به این ۴۵ هزار تومان نیازی نداشته باشیم! این بار دیگر واقعا تمام! خیلی اهل بخوربخوری حاجقاسم!
وطن امروز یکم تیر ۱۳۹۸
حسین قدیانی: گلوبال هاوک! چه اسم ترسناکی! چه شناسنامه وحشتناکی! عجیبترین دستپخت شیطان برای گرفتن آمار انسان! فوق تکنولوژی! مافوق عدد و رقم! رادارگریز! خارج از دسترس! دور از نگاه سامانهها! دور از دیدگاه پدافندها! مخفی از منظر موشکها! فرّار! قلدر! دارای این توان که حالاحالاها پرواز کند و محتاج سوختگیری مجدد نباشد! نزدیک ۳۰ ساعت! ۶ ساعت بیشتر از یک شبانهروز! گرانترین پرنده جاسوسی بدون سرنشین پنتاگون که صفرهایش را با کامیون باید حمل کرد! مجهز به قویترین رصدها! و دوربینها و لنزها! آری! همچین غولی را سپاه زد! مرز این آبادی؛ چه زمینی، چه دریایی و چه هوایی، ناموس سپاه است و متجاوز، فوق و مافوق هر تجهیزاتی هم که باشد، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همان سپاه سوم خرداد است که سیلی را دقیق میزند! دقیق وسط هدف! سر این خاک، شوخی ندارد سپاه با کسی، ولو متجاوز، دردانه آهنی خرس گندههای اتاق بیضی باشد! حالا کشف شناسنامه «سامانه پدافندی سوم خرداد» برای رسانههای دنیا، جالبتر از اعداد و ارقام پهپاد کذایی شده! شلیک به مغز پنتاگون بود گمانم، آنچه سیام خرداد ۹۸ توسط سپاه انجام شد! غول آهنی سوپرمدرن، تجاوز به مرز ما کرد و کتکش را هم سروقت خورد! جوری که ترامپ اصلا نمیداند چه بگوید! و چه بکند! برداشته گفته: «اشتباهی بوده! یکی اشتباهی زده!» نخیر! اولا کاملا درست بوده! ثانیا همه سپاه پشتش بوده، نه فقط یک سپاهی! ثالثا همه ملت پشتش بوده! نگاه کنید! این منفعلانهترین آمریکای تاریخ است! تماشا کنید! این مقتدرترین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است! و بلاشک، فردا سپاه از امروز هم قویتر است! باید هم نتیجه جلسه سران کاخ سفید با امرای پنتاگون، بینتیجه باشد! هیهات! این مرز پرگهر با وجود درّ قابلی چون شهید طهرانیمقدم، هرگز مکان مناسبی برای ماجراجویی هیچ متجاوزی نیست، ولو پهپاد گلوبال هاوک! ثبت این حماسه در واپسین ساعات خرداد ۹۸ ثابت کرد که خرداد ایرانی، بیش از حادثه، حماسه دارد! حالا دیگر «سوم خرداد» برای ما فقط تجلی یک روز حماسی نیست، بلکه سامانه عزت و غیرت هر ایرانی باشرفی است! عالی خواباند مچ گلوبال هاوک را سوم خرداد! بنگرید! این سوم خردادِ گام دوم انقلاب است! سوم خردادِ چله دوم! سوم خرداد ۶۱ در حالی رزمندگان ما موفق به فتح خرمشهر شدند که بعضا حتی برای تهیه سیمخاردار هم مشکل جدی داشتیم! این را از یکی از بیسیمچیهای «الی بیتالمقدس» شنیدم: «بچههای محور ما کلا ۳ تا بیسیم داشتند که یکیاش از همان اول هم خراب بود! دومی ۳ روز پس از ۱۰ اردیبهشت از کار افتاد و سومی هم خدایی فقط با سلام و صلوات کار میکرد! تا این حد دستمان تنگ بود! بودند بچههایی که پوتین بهشان نرسید و با همان کفش و کتانی که در تهران پایشان کرده بودند، تا خرمشهر آمدند! گاهی باید دعادعا میکردیم اسلحه به تمام نفرات برسد! اسلحه و حتی لباس رزم مناسب! واقعا آه در بساط نداشتیم!» آری! آه در بساط نداشتیم لیکن «الله» چرا! «و کفی بالله حسیبا»! دستاورد نهضت انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، بالاتر از فتح خرمشهر، در فتح انسان است! آنجا که رزمنده ما در کوران آن نبرد نابرابر، آن جمله حقیقتا ماندگار را در تاریخ ثبت میکند: «کسی میتواند از سیمخاردار دشمن عبور کند که در سیمخاردار نفس خود گیر نکرده باشد»! بهبه از این نگاه که ما برای تهیه سیمخاردار مشکل داشتیم اما رزمنده ما در فکر عبور از سیمخاردار نفس بود، آن هم وسط جنگ! یعنی جهاد همزمان با شیطان درونی و بیرونی! واضح است آن سوم خردادیها به این سوم خرداد برسند! واضح است آن روز مقدس بدل به این سامانه تاریخی شود! حالا قریب ۴۰ سال بعد از ۳ خرداد ۶۱ و باز هم در ماه خرداد، حماسه دیگری! و سیلی به غولآهنی متجاوز! و چه برقآسا! این اما همان سپاه است! همان سپاه قدیمی که امتحان خود را در خرداد ۶۱ بهخوبی پس داد! آن روز با دستان خالی و امروز با دستان پر! و بهرغم همه تحریمها! حتی تحریم سیمخاردار! فراموش نکنیم که در این سالیان، بیشترین تحریمها متمرکز بر قوای نظامی ما بوده اما ایمان به خدا و اتکا به خودباوری، همیشه جواب میدهد؛ چه خرداد ۶۱ باشد که دستت خالی بود و چه خرداد ۹۸ که ماشاءالله این همه مجهزی! پهپاد یانکیها هرچه میخواهد گران باشد؛ تجاوز کند به مرز ایران عزیز، سیلی حیدری میخورد! کاش دولتمردان ما در وادی اقتصاد، همانگونه عمل کنند که رزمندگان ما در سنگر امنیت! کاش سامانه اقتصادمان هم متکی به خدا بود! و متکی به خودباوری بود! تجربه ۲ سوم خرداد؛ یکی سوم خرداد ۶۱ و دیگری سامانه سوم خرداد، پیش چشم ماست! دشمن آنجایی شکست میخورد که اتکای ما، بعد از خداوند منان، به جوانان خودمان باشد، نه جیب اجنبی! دولت باید سوم خرداد را الگو قرار دهد! در تحریم هم که باشی، اگر غافل از همت و انگیزه و ایمان و پشتکار نباشی، باز هم قادری به اهدافت برسی! مثل سپاه! این مرز پر گهر، ناموس سپاه است و سپاه، فقط پاسدار انقلاب اسلامی نیست! پاسدار وجب به وجب خاک ایران و قطره به قطره آبهای این سرزمین است! دلم میخواهد بنویسم: اللهاکبر! این سیلی در تراز چهلمین سال انقلاب بود! حالا برگرد سطور اول و این متن را با ویرایش موشکی بخوان! دادم خون مطهر شهدای عرصه موشکی، ویرایشش کنند! پس دوباره بخوان! گلوبال هاوک! چه اسم ترسناکی اما نه برای سپاه سوم خرداد! چه شناسنامه وحشتناکی اما نه برای فرزندان غیور ملت ایران! عجیبترین دستپخت شیطان، در پنجه قدرتمند انسان…
وطنامروز ۹ اردیبهشت ۱۳۹۸
حسین قدیانی: درست در روزهایی که نمایندگانی از حوزهها و حجرهها، درس و بحث خود را رها کرده و در مناطق سیلزده مشغول سختترین خدمات به مردم عزیز کشورمان هستند و بعضا بیش از یک ماه است که به شهر خود برنگشتهاند، خبر شهادت مظلومانه #روحانی_همدانی به دست شیطانصفتی که فضای مجازی بویژه اینستاگرام را به مجرایی برای تبلیغ شرارت خود در فضای واقعی بدل کرده بود، سئوالات بسیاری را در افکار عمومی موجب شد؛ یکم‐ آیا حد و اندازه #پلیس_فتا به قدر قد و قواره مجرمان، متجاوزان و بلکه خونآشامان این مجازستان بیدر و پیکر، بزرگ و راهگشا هست؟! و این پلیس مجازی چه میزانی از امکان حقیقی و اختیار واقعی را دارد که بتواند قبل از عملیاتی شدن شرارت اشرار، این #اراذل و #اوباش را که بدترین بهره را از شبکههای اجتماعی میبرند و مدام فربهتر و گستاختر میشوند، سر جای خود بنشاند؟! براستی خون چند بیگناه باید ریخته شود تا متولیان به صرافت توسعه پلیس فتا بیفتند؟! دوم‐ ناظر بر اهمالها و چشمپوشیهای گذشته، این سئوال پیش میآید که دولت و بویژه وزارت ارتباطات، آیا اصلا مسئولیتی متوجه خود میبینند یا شعارهایی مثل «دفاع از حقوق شهروندی» فیالواقع تنها یک افه انتخاباتی است؟! معالاسف کافی است فرض کنیم جای این طلبه همدانی، جان یک روشنفکر دستهچندم تهرانی گرفته میشد که مثلا ۲ تا سخن دگراندیشانه هم در کارنامهاش داشته! آیا همین #حسن_روحانی فغان و فریاد سر نمیداد؟! سوم‐ بیعملی دولت، قبلا هم نوشتیم که فقط مختص حوزه #اقتصاد نیست! به قول وزیر برند همین کابینه، ما با نوعی «بیدولتی» روبهرو هستیم که صدالبته به عالم مجازستان هم سرایت کرده! مدیران اینستاگرام در خوشرقصی محض برای تحریمهای آمریکا، پیج پاسداران خدوم این مرز و بوم را میبندند و #وزارت_ارتباطات گویا اصلا وجود خارجی ندارد! نیز در رابطه با همین موضوع مورد بحث، تا لحظه نگارش این یادداشت! چهارم‐ این هم از نشانههای دیگر بیدولتی در سایبر است که قوه مجریه عریض و طویل ما نمیتواند صفحه یک قاتل در فضای مجازی را مسدود کند! سئوال اینجاست؛ دولتی که از فرط «بیدولتی» نمیتواند یک شبکه اجتماعی را مدیریت کند، چگونه میخواهد یک کشور را اداره کند؟!
▪️▪️▪️
بیل بزن عزیز روحانی! و حتی جان خود را هم تقدیم کن! بگذار #تاریخ شرح زندگانی تو را با #مظلومیت بنویسد و در شرح روحانی دیگری بنویسد؛ «تقریبا هیچ!»
با جهل مرکب شماری از رفقا چه کنیم؟!
حسین قدیانی: برخلاف متن دیروز، متن امروزم سراسر حدیث نفس است اما نه آن نفس که حدیثش مذموم باشد! الغرض! کامنتهای زیر متن “خداقوت به قاضیالقضات” حقیقتا ناراحتم کرد! متاثر و متاسف شدم از مشاهدهی این همه بیاخلاقی و صدالبته قدرنشناسی! گویا بدل به گوهری نایاب شده! اولا با همان نیتی متن دیروز را نوشتم که ۸۸ آن نامه را! یعنی صرفنظر از اختلاف لحن و تفاوت محتوی “نیت” کاملا یکی بود! نه آن روز دنبال قهرمان شدن بودم و نه دیروز در پی نان! از همین جا بروم سراغ ثانیا و آن اینکه در روزهای وداع آیتالله آملی با قوهی قضا، واقعا دفاع از ایشان چه نانی میتواند برای حقیر داشته باشد، الا نان برشتهی کامنتهای شماری از دوستان؟! ثالثا در متن هم آوردم که الساعه و بنا به شکایت دولت با قرار وثیقه آزادم! آیا راحتتر نبود برایم که عوض خداقوت به آیتالله آملی، از آن متنکهای کیلویی اینستاگرامی مینوشتم و کلی هم کامنت “دمت گرم! برو جلو، ما هوایت را داریم!” دشت میکردم؟! رابعا تماشا کن اوج ناسپاسی و نهایت قدرنشناسی را؛ طرف، کامنت گذاشته؛ “آملی که هنر نکرده امثال “ف. ه” را محاکمه و محکوم کرده!” عجب! تا دیروز عنوان میشد؛ “آملی اگر مرد است، برود فیالمثل یقهی دانهدرشتهای متصل به بعضی خواص استوانهطور را بگیرد!” و حالا کامنت میگذارند؛ “اینکه نشد هنر!” چندچندند بعضی از رفقای ما با خود؟! خامسا معمولا در مطالب تودیع، رسم بر بیان محسنات طرف است اما من در متن دیروز، سطوری را هم به نقد قاضیالقضات اختصاص دادم! با این حال باز اغلب کامنتها مصداق مسلم ناسپاسی بود! ناسپاسی؛ هم در حق قلمی که زده شد و هم بهویژه در حق جناب آملی! بیخود نیست این همه تاکید رهبر انقلاب به #اخلاق در دیدار با حضرات حزباللهی! آیا به استناد سخنان منحرفی که روی پلهی دادسرا، رئیس قانونی قوهی قضا را “غاصب” میخواند، میتوان همینطور تهمت زد و بیاطلاع از چند و چون فلان پرونده، تهمتهای او را تکرار کرد و آتش جهنم را برای خود خرید؟! عاقبت برای ما چه کسی #ملاک است؟! رهبری که در نهیب به کار واقعا کثیف و حقیقتا غیراخلاقی احمدینژاد در جلسهی کذایی مجلس، از عبارت “بیتقوایی” استفاده کردند یا از قضا منحرفان از صراط ولایت و عدالت؟! این چه اخلاق بدی است که رسوخ کرده در دل بعضیها؟! که هر تهمتی به آملی و نزدیکانش بزنند، پس لابد درست است؟! الحمدلله به شهادت کوهی متن و مطلب از قبیل “پرسه در مه” به من دیگر انگ “آدم علی لاریجانی” نمیچسبد! لذا اوصیکم و نفسی به تقوای الهی! ملاک اگر حرافیهای این و آن باشد، نه بررسیهای حقوقی و قضایی؛ سال ۸۸ هم بودند کسانی که رئیسجمهور وقت را “غاصب” میخواندند! سادسا الحمدلله که نه بر مدار فتنه چرخیدیم و نه ذیل انحراف رقصیدیم! دوستان دقت کنند که اگر با طناب پوسیدهی #فتنه به چاه نیفتادند، با طناب پوسیدهی #انحراف به چاه نیفتند! “برادران لاریجانی” اسم رمز جریان انحرافی برای تخریب جریان اصیل انقلابی و بلکه رهبر انقلاب است! آنجاها که لازم بوده، مگر کم جریان اصیل انقلابی علیه رئیس مجلس موضع گرفته؟! لیکن بیان جملاتی از این دست که “آملی اگر مرد بود، جلوی فلان برادرش را میگرفت” واقعا چقدر ناظر بر #تقوای_الهی است؟! آیا ما دنبال لایکیم یا ملاک؟! بهزعم من وقتی کامنت میگذاریم؛ “آملی که هنری نکرده “ف. ه” را گرفته! و اگر راست میگوید برادران خودش را بگیرد!” بیشتر دنبال انحرافیم، تا عدل! قاضی اگر میتوانست به صرف بیبصیرتی، حکم ببرد، احمدینژاد را زودتر از #علی_لاریجانی باید محکوم میکرد! قاضی اگر به صرف بیاخلاقی و حرف آلوده میتوانست حکم ببرد، احمدینژاد را زودتر از #فاضل_لاریجانی باید محکوم میکرد! قاضی اما بر مبنای حقوق و آیین جزا و مفاد پرونده قضاوت میکند! بارها آیتالله آملی گفت که اگر فاضل، تخلفی کرده، رسیدگی شود! و رسیدگی هم شد اما در عالم قضا فرق است میان قول زشت و فعل زشت! قاضی که بر مبنای دل ما نمیتواند حکم بدهد! برای قاضی در چنین ماجرایی که مباحث مالی مطرح است “عنصر مادی جرم” ملاک است که دادن و گرفتن وجه یا مال و مشابه آن تحقق یافته باشد که به تبع نشست مدنظر چنین چیزی رخ نداده! بله! محتوای کلامی جلسه بسیار زشت است اما فعلی رخ نداده که قاضی قراری صادر کند! قاضی اگر بند حرف این و آن باشد، تا همین الان هم علی مطهری خواهان برخورد با احمدینژاد، نه به خاطر انحرافاتش، بلکه به خاطر مناظره معروف ۸۸ است! “چون احمدینژاد گفته” که نشد ملاک! وانگهی! مگر همین احمدینژاد، آملی را “غاصب” نخواند؟! چرا پس آیتالله با او برخورد نکرد؟! و “چرا”ی جالبتر؛ چرا بعضی رفقای ما، احیانا این عدم برخورد را در شمار بیعدالتیهای آیتالله آملی محسوب نمیکنند؟! بگذار بیهیچ ترسی، اصل سخن را بگویم؛ دینم را و وجدانم را و ضربان قلبم را و جوهر قلمم را به “کامنت” نمیفروشم! بله! کامنتها ممکن است خوشحال یا ناراحتم کند اما هرگز برایم ملاک نیستند! من، هم از خلقیات فتنه بیزارم، هم از اخلاقیات انحراف! طرفه حکایت اینجاست؛ شماری از دوستان، بیآنکه به حیث حزبی احمدینژادی باشند، رفتار و گفتار عاری از تقوای او را دارند! جدا سئوال میشود برایشان که چرا حضرت آقا، آیتالله آملی را رئیس مجمع تشخیص مصلحت کردند! احمدینژاد، دیوی از قاضیالقضات ساخته که حتی برخورد آملی با برادر رئیسجمهور مستقر هم کار مهمی حساب نمیشود! و کمک به اجرای #عدل محسوب نمیشود! اما شوآفهای آخوندک اینستاگرامی لایک میشود! امان از این نگاه چرک به مقولهی عدالت! نه! من آدم احمدینژاد نیستم! احمدینژادی هم به مسائل نگاه نمیکنم! من هرگز فکر نمیکنم اگر پیامبر گرامی اسلام هرگز سوار شتر نمیشدند، مردمدارتر بودند! و اگر امام عوض بلیزر با پیکان میرفت بهشتزهرا، بهتر بود! ما که نگاه کمونیستی به مقولهی عدالت نداریم! واقعا نمیفهمم رفقا را! کامنت “آفرین” گذاشتن زیر متن همت و خرازی که نشد هنر! هنر، فهم چرایی تحریر متن “خداقوت به قاضیالقضات” است! و اقلا حرف مفت نزدن! من در قامت روزنامهنگاری که هر از چندی دادسرا و دادگاه میروم، نانم آیا در مدح کیست؟! آملی که دارد میرود؟! یا رئیسی که دارد میآید؟! حالا دوستان، گیرم درک مطلب ندارند اما آیا یک جو معرفت هم ندارند؟! یعنی من آدمی هستم که قلم را بفروشم؟! منی که حتی شورای نگهبان را هم نقد میکنم؟! و بلکه بعضا نظام را؟! لطفا مرا بابت این روضهی باز ببخشید! این جور هستند شماری از علیالظاهر خودیها که اگر احمدینژاد در گوش انقلاب و بزرگان انقلاب هم بخواباند، باز پای گناه #برادران_لاریجانی را وسط میکشند! در عین حال، خود را مجسمهی ولایتپذیری هم میدانند! و باز در عین حال، ناظر بر جلسهی یکشنبهی مجلس، هنوز هم علی لاریجانی را مقصرتر از احمدینژاد میخوانند! آقایان مدعی ذوب در ولایت! مگر “بیتقوایی” نخواندند حضرت آقا، کار کثیف و زشت احمدینژاد را؟! و مگر در قیاس با رئیس مجلس، رئیس جمهور را بیشتر نزدند؟! اما دم بصیرت، درایت و حکمت رهبرم گرم باد که وقتی حکم اخیر را برای آیتالله آملی زدند، در آن واحد تیر به قلب فتنه و انحراف زدند! هیهات! متن من غلیظتر از حکم آقا نبود! رفقا اعتراف کنند به جهل خود! برخورد با فرزندان هاشمی و فرستادنشان به زندان و گامهای فراوان دیگر آملی، تابوشکنیهای بزرگ آیتالله بود! بزرگتر از جوابهای دقیق و عمیقش به سروش در عصر اصلاحات! این، اعتراف اهل فضل است که هیچ کس مثل آملی نتوانست شبهههای سروش را “نقطهزن” جواب دهد! یعنی خداقوتِ آنهم همراه با انتقاد به چنین عنصری با چنان کارنامهای چقدر کامنت دریوری میخواهد؟! بیش از ۸۰ درصد کامنتهایتان طعنه بود و کنایه! صدالبته پرده از جهل مرکب خود برداشتید! قطع است آب بصیرتتان!
#حسین_قدیانی