خداقوت به قاضی‌القضات

وطن امروز ۱۵ اسفند ۱۳۹۷

ح‌سین ق‌دیانی: عصر پر از رخداد ۸۸ که آن نامه تند و تیز را در وبلاگم خطاب به قاضی‌القضات نوشتم، هرگز فکر نمی‌کردم روزی بنشینم پای این متن! به هر حال ۱۰ سال از آن روزگار گذشته و ما هم بگی‌نگی عوض شده‌ایم! الان شعور نوشته‌هایم بیشتر است! اقلا به‌زعم خودم! مثالش همین متن! همین متن که در حکم یک خداقوت به آیت‌الله آملی است! قصه من و آیت‌الله اما از آن نامه آتشین شروع نشد! القصه! دوران دانشگاه ما در دهه ۷۰ مصادف شده بود با شبهه‌پراکنی‌های شاذ در حوزه دین و معارف اسلامی! و آنکه بهتر از همه و علمی‌تر و عینی‌تر از همه، جواب این شبهات را می‌داد، آیت‌الله آملی بود! مرد میدان معرفت اما خیلی زود ردای قضاوت بر تن کرد! درباره آیت‌الله آملی به‌عنوان «رئیس قوه قضاییه» عدالت آن است که سخن به انصاف بگوییم، آنهم حالا که موسم تودیع است! معتقدم در حوزه عدل و داد، قوه را جلوتر برد ایشان! اینکه در مجمع، مرحوم هاشمی- با آن عظمتی که برای خود قائل بود!- مافوق آیت‌الله بنشیند لیکن آملی، فرزندان خطاکار رفسنجانی را نه‌تنها محاکمه کند، بلکه محبس هم بفرستد! این مهم آنقدر نشدنی جلوه می‌کرد که بعضا گفته شد؛ «اگر فلانی، بهمانی را ۲ ساعت بفرستد زندان، من ریشم را می‌تراشم!» البته حاج‌سعید خیلی هم گناهی نداشت! واقعا دور از انتظار به نظر می‌رسید برخورد با دانه‌درشت‌های متصل به شماری از حضرات! حسن دیگر آیت‌الله، عدم واهمه از پوپولیسم جریان منحرف بود! لذا به همان راحتی که علیه «ف. ه» ایستاد، علیه #مشایی و #بقایی نیز ایستاد! آملی حتی پای برادر رئیس‌جمهور مستقر را هم به دادگاه باز کرد تا نشان دهد شهامتش فقط در برخورد با نزدیکان رؤسای جمهور ماضی نیست! دقت شود! راقم این سطور، الساعه به‌عبارتی با #قرار_وثیقه آزاد است؛ لذا در جوهر قلم این متن، هرگز در پی کشف حدیث نفس نباش! حداقل در این متن، آزاده‌ام! و این را نیز از سر حریت می‌نویسم که حتما به آیت‌الله آملی نقد هم وارد است! من‌جمله این نقد که آخرش هم نفهمیدیم برخورد با دروغ‌بافان زنجیره‌ای که در آن واحد تیر به قلب امنیت ملی ۲ کشور ایران و عراق زدند و در آستانه اربعین، آن خیانت را مرتکب شدند، چه شد! شگفتا! خود قاضی‌القضات هم دستوری دادند که آن را هم عاقبت نفهمیدیم دقیقا به کجا انجامید! واقع امر آن است که قوه مجریه در مصاف با روزنامه‌نگار متعهد، سنگ تمام گذاشت و فقط خود مرا بارها به محکمه فرستاد! دیگر همکاران هم همین‌طور! اما قوه قضاییه در مصاف با قلم‌زن مزدور نظام سلطه، بیشتر نمایش مهر بود تا قهر! راحت تیتر زدند که «سرتیپ #حسین_همدانی در سوریه کشته شد» و هیچی به هیچی! مای «وطن امروز» را ولی به‌خاطر «خبر مرگش» علیه بشکه‌های سعودی، به محکمه کشاند دولت! و جالب آنکه انگ حکومتی بودن هم بر پیشانی ماست! صدالبته نه انگ، که فخر ماست! ما تا عمق وجود وابسته به نهضت و نظامیم لیکن در دولت شیخ سرخه، روزهای زیادی بود که آنقدری که دادسرا بودیم، تحریریه نبودیم! و با همین چشم خود اسباب و اثاث اتاق سردبیر را در پیاده‌رو دیدیم! «خداقوت» نهاد حکومتی به مای حکومتی! بگذریم! بگذاریم و بگذریم! همان به این یادداشت را با سخن در وصف همان عزیز تمام کنم که شروع کردم! اینک آیت‌الله آملی، عوض #عدالت باید #مصلحت را بسنجد! تشخیص مصلحت، خود از شمول عدالت است! و تجارب آیت‌الله فراوان! جانی نو به مجمع داده آملی و این مهم، در همین زمان اندک هم قابل رصد است! حالا تا بحث نشود و مخالف و موافق، تا سخن را به انتها نرسانند و تا مر مصلحت، مشخص نشود، تمام نمی‌شود یک موضوع! مصلحت بر خلاف عدالت، باید حوصله کند! اگر اجرای عدالت، گاه ضرب‌الاجلی می‌شود لیکن سنجه مصلحت، جز با صبر و تحمل و تدبر میسور نیست! نه! تشخیص مصلحت، عجولانه نمی‌شود! بعد از یک هاشمی که زیاد رئیس مجمع بود و یک هاشمی که کم، اینک عصر کیفیت جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام است! روز اولی که آیت‌الله بر مسند قضاوت نشست، هنوز هم می‌شد ایشان را جوان خواند اما چه خوش فرمود که؛ «موی سفید را فلکم رایگان نداد، این رشته را به نقد جوانی خریده‌ام»! روزگار، همه را عوض می‌کند! و این تنها زمستان نیست که در گذر عمر، بدل به بهار می‌شود! آنچه مذموم است و خارج از سنت طبع و ذات طبیعت، عوضی شدن است! آیا برای بازگشت به عهد کوپنیسم، نظر همه ملت را جویا شدند بعضی‌ها؛ که حالا اینگونه مجمع را می‌زنند؟! عوض خدا اگر دل به کدخدا بسپاری و حالا هم دل به صدقه نکره‌هایی از قبیل مکرون، ره به هیچ کجا نخواهی برد! مصلحت را نزن! قصور و تقصیرت را گردن موشک‌های فرزندان غیور ملت نینداز! دل به وعده سر خرمن برج ایفل خوش نکن! ادکلن‌های شانزه‌لیزه بوی خون می‌دهند! خیال نکن دل راین به حال کرخه می‌سوزد! شرم از شهدای لب شط کن! حیا کن از سر بریده رزمندگان آن‌سوی خط! بجنب! چیزی از عمر اعتدالت نمانده! دارد زیاد دیر می‌شود! عن‌قریب است تمام شود! تکانی به تدبیرت بده! و اگر این تکان «بالمره» باشد؛ که «علی برکت الله»!

این نوشته در یسار ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. حسین قدیانی می‌گوید:

    با جهل مرکب شماری از رفقا چه کنیم؟!
    ح‌سین ق‌دیانی: برخلاف متن دیروز، متن امروزم سراسر حدیث نفس است اما نه آن نفس که حدیثش مذموم باشد! الغرض! کامنت‌های زیر متن “خداقوت به قاضی‌القضات” حقیقتا ناراحتم کرد! متاثر و متاسف شدم از مشاهده‌ی این همه بی‌اخلاقی و صدالبته قدرنشناسی! گویا بدل به گوهری نایاب شده! اولا با همان نیتی متن دیروز را نوشتم که ۸۸ آن نامه را! یعنی صرف‌نظر از اختلاف لحن و تفاوت محتوی “نیت” کاملا یکی بود! نه آن روز دنبال قهرمان شدن بودم و نه دیروز در پی نان! از همین جا بروم سراغ ثانیا و آن اینکه در روزهای وداع آیت‌الله آملی با قوه‌ی قضا، واقعا دفاع از ایشان چه نانی می‌تواند برای حقیر داشته باشد، الا نان برشته‌ی کامنت‌های شماری از دوستان؟! ثالثا در متن هم آوردم که الساعه و بنا به شکایت دولت با قرار وثیقه آزادم! آیا راحت‌تر نبود برایم که عوض خداقوت به آیت‌الله آملی، از آن متنک‌های کیلویی اینستاگرامی می‌نوشتم و کلی هم کامنت “دمت گرم! برو جلو، ما هوایت را داریم!” دشت می‌کردم؟! رابعا تماشا کن اوج ناسپاسی و نهایت قدرنشناسی را؛ طرف، کامنت گذاشته؛ “آملی که هنر نکرده امثال “ف. ه” را محاکمه و محکوم کرده!” عجب! تا دیروز عنوان می‌شد؛ “آملی اگر مرد است، برود فی‌المثل یقه‌ی دانه‌درشت‌های متصل به بعضی خواص استوانه‌طور را بگیرد!” و حالا کامنت می‌گذارند؛ “اینکه نشد هنر!” چندچندند بعضی از رفقای ما با خود؟! خامسا معمولا در مطالب تودیع، رسم بر بیان محسنات طرف است اما من در متن دیروز، سطوری را هم به نقد قاضی‌القضات اختصاص دادم! با این حال باز اغلب کامنت‌ها مصداق مسلم ناسپاسی بود! ناسپاسی؛ هم در حق قلمی که زده شد و هم به‌ویژه در حق جناب آملی! بی‌خود نیست این همه تاکید رهبر انقلاب به #اخلاق در دیدار با حضرات حزب‌اللهی! آیا به استناد سخنان منحرفی که روی پله‌ی دادسرا، رئیس قانونی قوه‌ی قضا را “غاصب” می‌خواند، می‌توان همین‌طور تهمت زد و بی‌اطلاع از چند و چون فلان پرونده، تهمت‌های او را تکرار کرد و آتش جهنم را برای خود خرید؟! عاقبت برای ما چه کسی #ملاک است؟! رهبری که در نهیب به کار واقعا کثیف و حقیقتا غیراخلاقی احمدی‌نژاد در جلسه‌ی کذایی مجلس، از عبارت “بی‌تقوایی” استفاده کردند یا از قضا منحرفان از صراط ولایت و عدالت؟! این چه اخلاق بدی است که رسوخ کرده در دل بعضی‌ها؟! که هر تهمتی به آملی و نزدیکانش بزنند، پس لابد درست است؟! الحمدلله به شهادت کوهی متن و مطلب از قبیل “پرسه در مه” به من دیگر انگ “آدم علی لاریجانی” نمی‌چسبد! لذا اوصیکم و نفسی به تقوای الهی! ملاک اگر حرافی‌های این و آن باشد، نه بررسی‌های حقوقی و قضایی؛ سال ۸۸ هم بودند کسانی که رئیس‌جمهور وقت را “غاصب” می‌خواندند! سادسا الحمدلله که نه بر مدار فتنه چرخیدیم و نه ذیل انحراف رقصیدیم! دوستان دقت کنند که اگر با طناب پوسیده‌ی #فتنه به چاه نیفتادند، با طناب پوسیده‌ی #انحراف به چاه نیفتند! “برادران لاریجانی” اسم رمز جریان انحرافی برای تخریب جریان اصیل انقلابی و بلکه رهبر انقلاب است! آنجاها که لازم بوده، مگر کم جریان اصیل انقلابی علیه رئیس مجلس موضع گرفته؟! لیکن بیان جملاتی از این دست که “آملی اگر مرد بود، جلوی فلان برادرش را می‌گرفت” واقعا چقدر ناظر بر #تقوای_الهی است؟! آیا ما دنبال لایکیم یا ملاک؟! به‌زعم من وقتی کامنت می‌گذاریم؛ “آملی که هنری نکرده “ف. ه” را گرفته! و اگر راست می‌گوید برادران خودش را بگیرد!” بیشتر دنبال انحرافیم، تا عدل! قاضی اگر می‌توانست به صرف بی‌بصیرتی، حکم ببرد، احمدی‌نژاد را زودتر از #علی_لاریجانی باید محکوم می‌کرد! قاضی اگر به صرف بی‌اخلاقی و حرف آلوده می‌توانست حکم ببرد، احمدی‌نژاد را زودتر از #فاضل_لاریجانی باید محکوم می‌کرد! قاضی اما بر مبنای حقوق و آیین جزا و مفاد پرونده قضاوت می‌کند! بارها آیت‌الله آملی گفت که اگر فاضل، تخلفی کرده، رسیدگی شود! و رسیدگی هم شد اما در عالم قضا فرق است میان قول زشت و فعل زشت! قاضی که بر مبنای دل ما نمی‌تواند حکم بدهد! برای قاضی در چنین ماجرایی که مباحث مالی مطرح است “عنصر مادی جرم” ملاک است که دادن و گرفتن وجه یا مال و مشابه آن تحقق یافته باشد که به تبع نشست مدنظر چنین چیزی رخ نداده! بله! محتوای کلامی جلسه بسیار زشت است اما فعلی رخ نداده که قاضی قراری صادر کند! قاضی اگر بند حرف این و آن باشد، تا همین الان هم علی مطهری خواهان برخورد با احمدی‌نژاد، نه به خاطر انحرافاتش، بلکه به خاطر مناظره معروف ۸۸ است! “چون احمدی‌نژاد گفته” که نشد ملاک! وانگهی! مگر همین احمدی‌نژاد، آملی را “غاصب” نخواند؟! چرا پس آیت‌الله با او برخورد نکرد؟! و “چرا”ی جالب‌تر؛ چرا بعضی رفقای ما، احیانا این عدم برخورد را در شمار بی‌عدالتی‌های آیت‌الله آملی محسوب نمی‌کنند؟! بگذار بی‌هیچ ترسی، اصل سخن را بگویم؛ دینم را و وجدانم را و ضربان قلبم را و جوهر قلمم را به “کامنت” نمی‌فروشم! بله! کامنت‌ها ممکن است خوشحال یا ناراحتم کند اما هرگز برایم ملاک نیستند! من، هم از خلقیات فتنه بیزارم، هم از اخلاقیات انحراف! طرفه حکایت اینجاست؛ شماری از دوستان، بی‌آنکه به حیث حزبی احمدی‌نژادی باشند، رفتار و گفتار عاری از تقوای او را دارند! جدا سئوال می‌شود برای‌شان که چرا حضرت آقا، آیت‌الله آملی را رئیس مجمع تشخیص مصلحت کردند! احمدی‌نژاد، دیوی از قاضی‌القضات ساخته که حتی برخورد آملی با برادر رئیس‌جمهور مستقر هم کار مهمی حساب نمی‌شود! و کمک به اجرای #عدل محسوب نمی‌شود! اما شوآف‌های آخوندک اینستاگرامی لایک می‌شود! امان از این نگاه چرک به مقوله‌ی عدالت! نه! من آدم احمدی‌نژاد نیستم! احمدی‌نژادی هم به مسائل نگاه نمی‌کنم! من هرگز فکر نمی‌کنم اگر پیامبر گرامی اسلام هرگز سوار شتر نمی‌شدند، مردم‌دارتر بودند! و اگر امام عوض بلیزر با پیکان می‌رفت بهشت‌زهرا، بهتر بود! ما که نگاه کمونیستی به مقوله‌ی عدالت نداریم! واقعا نمی‌فهمم رفقا را! کامنت “آفرین” گذاشتن زیر متن همت و خرازی که نشد هنر! هنر، فهم چرایی تحریر متن “خداقوت به قاضی‌القضات” است! و اقلا حرف مفت نزدن! من در قامت روزنامه‌نگاری که هر از چندی دادسرا و دادگاه می‌روم، نانم آیا در مدح کیست؟! آملی که دارد می‌رود؟! یا رئیسی که دارد می‌آید؟! حالا دوستان، گیرم درک مطلب ندارند اما آیا یک جو معرفت هم ندارند؟! یعنی من آدمی هستم که قلم را بفروشم؟! منی که حتی شورای نگهبان را هم نقد می‌کنم؟! و بلکه بعضا نظام را؟! لطفا مرا بابت این روضه‌ی باز ببخشید! این جور هستند شماری از علی‌الظاهر خودی‌ها که اگر احمدی‌نژاد در گوش انقلاب و بزرگان انقلاب هم بخواباند، باز پای گناه #برادران_لاریجانی را وسط می‌کشند! در عین حال، خود را مجسمه‌ی ولایت‌پذیری هم می‌دانند! و باز در عین حال، ناظر بر جلسه‌ی یکشنبه‌ی مجلس، هنوز هم علی لاریجانی را مقصرتر از احمدی‌نژاد می‌خوانند! آقایان مدعی ذوب در ولایت! مگر “بی‌تقوایی” نخواندند حضرت آقا، کار کثیف و زشت احمدی‌نژاد را؟! و مگر در قیاس با رئیس مجلس، رئیس جمهور را بیشتر نزدند؟! اما دم بصیرت، درایت و حکمت رهبرم گرم باد که وقتی حکم اخیر را برای آیت‌الله آملی زدند، در آن واحد تیر به قلب فتنه و انحراف زدند! هیهات! متن من غلیظ‌تر از حکم آقا نبود! رفقا اعتراف کنند به جهل خود! برخورد با فرزندان هاشمی و فرستادن‌شان به زندان و گام‌های فراوان دیگر آملی، تابوشکنی‌های بزرگ آیت‌الله بود! بزرگ‌تر از جواب‌های دقیق و عمیقش به سروش در عصر اصلاحات! این، اعتراف اهل فضل است که هیچ کس مثل آملی نتوانست شبهه‌های سروش را “نقطه‌زن” جواب دهد! یعنی خداقوتِ آنهم همراه با انتقاد به چنین عنصری با چنان کارنامه‌ای چقدر کامنت دری‌وری می‌خواهد؟! بیش از ۸۰ درصد کامنت‌های‌تان طعنه بود و کنایه! صدالبته پرده از جهل مرکب خود برداشتید! قطع است آب بصیرت‌تان!
    #حسین_قدیانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.