کدام #شهید را تیتر کنیم؟!

تقدیم به لاله‌های سرخ ماه #اسفند

وطن امروز ۴ اسفند ۱۳۹۷

ح‌سین ق‌دیانی: به شهادت لاله‌های اسفند، عجیب بوی #بهار می‌آید! آهسته‌تر ورق بزنید تقویم را! فراوان شهید، تقدیم خدا کرده‌ایم در این ماه! این، ماه شهادت باکری‌هاست! #حمید_باکری در خیبر و #مهدی_باکری در بدر! هر ۲ هم در اسفند! یکی اسفند ۶۲ در #خیبر سرشار از مجنون و دیگری اسفند ۶۳ در #بدر مملو از مرد! اول هم شهادت برادر کوچک‌تر! آری! آقامهدی، یک سال، فراق حمید را تحمل کرد تا سوار بر #قایق_عاشورا تا ساحل دلربای شهادت، سفر کند و به برادر شهیدش بپیوندد! نگاه کنید! این سررسید سرخ انقلاب اسلامی است! هر کس سراغ بهار را با نشانه‌هایی می‌گیرد و ما با نشانی حمید و مهدی! این لاله‌های تمام‌ناشدنی که نه پژمرده می‌شوند، نه می‌میرند! از خیبر و بدر، خیلی سال گذشته اما هنوز هم خون حمید و مهدی می‌جوشد! و هنوز هم حرکت دارد قایق عاشورا! عمرا به فرات می‌رسیدیم، اگر طلایه‌داران خیبر و بدر، آبراه‌های #طلائیه را با نثار خون مطهر خود حفظ نمی‌کردند! در جبهه، مکتبی و فرهنگی حاکم بود که حمید به مهدی می‌گفت برادر و مهدی نیز به حمید می‌گفت برادر! الباقی بچه‌ها هم همین‌طور! هیچ مهم نبود کدام‌شان سردار کدام‌شان بودند! سردار همه خمینی بود و چون اینگونه بود، همه «سرباز خدا» بودند! مگر جز خدا، از که سخن می‌گفت حضرت روح‌الله؟! باید هم آن همه اهل اخلاص و رعایت حق‌الناس و تقوی و زهد و ورع می‌بودند برادران باکری! لب به غذا نمی‌زدند، اگر مطمئن نمی‌شدند غذا به همه بچه‌ها رسیده! محل فرماندهی‌شان خط مقدم بود! و اگر لازم بود، جلوتر! آن راه و جاده‌ای که به برکت #انقلاب_اسلامی باز شد، هیهات! تنها مسیر فلان روستا به بهمان شهر را میسر نکرد، بلکه قراردادن رزمندگان در «صراط مستقیم عبودیت الله» بود! در همه دنیا برق، روشنایی می‌آورد و الحق جمهوری اسلامی هم خیلی برق کشیده لیکن برق اصل‌کاری در چشمان همت بود! و در صورت همیشه متبسم خرازی! هنر، روشن کردن روزگار به‌واسطه رفتار و گفتار آدمِ در تراز بندگی خداوند است! لطفا در بیان دستاوردهای نهضت انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، قبل از هر آماری، سخن از #برادران_باکری بگویید! جوانمردانی که همچون همت و خرازی، ابتدا با نفس خود سر جنگ داشتند! آنچه نظام ما را متفاوت از رژیم قبل و اساسا سایر حکومت‌ها می‌کند، در برد موشک‌های ساخت خودمان نیست! یعنی هست و نیست! بله! ایام خیبر و بدر، دست ما حتی از سیم‌خاردار هم خالی بود و حالا اما به کوری چشم دشمن، تقریبا همه‌رقم موشکی داریم اما برد مهم‌تر ما در تولید انسانِ با معیار اسلام بود! و هنوز هم هست! شاهکار انقلاب اسلامی ایجاد زمینه برای بارورکردن آدمیت و صدالبته استعداد طهرانی‌مقدم بود! و فاش بگویم؛ آنچه #آمریکا را بیشتر می‌ترساند، خود شهید طهرانی‌مقدم است، نه موشک‌هایش! ذیل کاخ سفید، پترائوس می‌شود فرمانده و زیر سایه بیت رهبری، حاج‌قاسم! #سلیمانی در اوج انسانیت و #پترائوس در زباله‌دان تاریخ! یکی عاشق شهادت و دیگری اسیر نفس و در بند شهوت! یکی آدم و دیگری اما حیوان! و صدرحمت به حیوان! برق را آمریکا هم دارد و از ما هم بیشتر دارد ولی آن نظام که توانست صورت آدمی را نور ببخشد و حتی #ادواردو_آنیلی را هم مست این انوار الهی کند، جمهوری اسلامی است! پترائوس در جهان، الگوی کیست؟! و اصلا گوربه‌گوری کجا هست که بخواهد الگوی کسی باشد؟! اما ابرمردی چون سیدحسن نصرالله که خود الگوی احرار عالم است، وقتی سخن می‌گوید، سخن از نور برادران باکری می‌گوید! و نیز همت و خرازی! و نیز چمران! و نیز متوسلیان! که راه را برای منِ دبیرکل حزب‌الله لبنان، ستاره‌های دیار ایران، روشن کردند! و این است که مدام می‌گویم؛ «قایق عاشورا همچنان در حرکت است!» ریل و قطار را کم و بیش همه کشورها دارند ولی با من سخن از «مسافران دوکوهه» بگو! و بگو که #قجه_ای و #وزوایی و #ورامینی را کدام کشورها دارند! و بگو که #محسن_حججی را کدام نظام دارد! باید هم روضه جوانان بحرینی تقدیم شود به روح محسن حججی! و باید هم #هادی_ذوالفقاری دل بچه‌های عراقی حشدالشعبی را ببرد! «پسرک فلافل‌فروش» میدان خراسان، شد شاهدی بر این مدعا؛ «رسد آدمی به جایی که به جز #خدا نبیند»! پیام‌ها دارد قبر این شهید در قدرستان وادی‌السلام و در جوار مزار منور و مطهر عارف بالله آیت‌الله قاضی که رضوان الهی بر او باد! جمهوری اسلامی پایین آورد سن علمای ربانی را! بزرگی چون #شهید_بهشتی با همه‌اش چند ساعت حضور در بازی‌دراز، مانده‌ام چه دید از امثال #شهید_پیچک که فرمود؛ «عرفان واقعی، خانقاهش بازی‌دراز است»! مگر پیچک در آن قلل باشکوه، چقدر سن و سال داشت؟! و مگر چگونه جوشید خون برادران باکری که حاصلش شد بیضایی‌ها و ذوالفقاری‌ها؟! بنازم آن صف را که بچه‌ها با هم بگومگو می‌کردند که کدام‌شان نفر اول، گوشت و پوست و استخوان خود را بیندازد روی مین تا معبری باز شود! صف ایثار! صف شجاعت! صف انسانیت! صف معرفت! صف عرفان! تعجب می‌کنم از بعضی دولتمردان بابت این همه نشانی اشتباه که به مردم می‌دهند! لگد به بی‌عرضگی خودت بزن و تدبیری که نداری! ایمان و تعصب را چرا می‌زنی؟! آرمان و غیرت را چرا می‌زنی؟! لاله‌ها را چرا می‌زنی؟! این لاله‌ها اگر مردنی بودند، شهید نمی‌شدند! اگر امضای کری، تضمین نشد، به حمایت ما از مقاومت چه ربطی دارد؟! ما زیر فشار تدبیر نداشته بعضی دولتمردان هستیم، نه مبحث مقاومت! اگر خلل در قیل و قال و قول شماری از اصحاب کابینه وارد آمده، چرا نشانی مقاومت را می‌دهند؟! امنیت داریم، آنهم در دهانه آتشفشان؛ این یعنی نتیجه مقاومت و حضور ما در منطقه! لیکن اقتصاد نداریم، آنهم با حضور این همه جوان مستعد؛ این یعنی نتیجه دولتمردی بعضی‌ها! گیر پوشک از موشک نیست! موشک به سپاه ربط دارد و پوشک به دولت! و دولت درباره پوشک حرف بزند! صف گوشت خودش! قیمت پراید خودش! آقایان دولت! البته که آمریکا «شیطان بزرگ» است، ولی نه آنقدر که شما اخیرا می‌گویید! اولا پس چرا دست دوستی دادید به این جانورها؟! و چرا اعتماد کردید به وعده‌شان؟! ثانیا عدم تدبیر شما مثلا در قیمت‌گذاری محصولات هم آیا تقصیر آمریکاست؟! والله ما بیش از آنکه زیر فشار تحریم باشیم، زیر فشار بی‌تدبیری هستیم! تحریم برای حاج‌قاسم هم هست ولی فرق است میان سپاه مدبر با دولت بی‌تدبیر! لذا آنچه نشان‌مان دادید، قفل بود، نه کلید! کلید در پیمودن راه شهداست که مدبرانه و متعصبانه خط را نگه داشتند! خط مقدم اقتصاد اما با دولت است! برادران باکری، وزرای اقتصادی نبودند! پس ما زیر فشار بچه‌های «الی بیت‌المقدس» نیستیم! منگنه دست زنگنه است! از دیروز! و تا امروز! خوب شد بیرون نگه داشتن دشمن از مرزهای ایران عزیز، دست بعضی‌ها نبوده و نیست! و الا این بار، قول پترائوس، تضمین می‌شد! و حکومت حرامی داعش، بالمره اما تنها روی کاغذ، نابود می‌شد! خوب شد وزیر فلان و معاون بهمان، مسئول موشکی نیستند و الا جمله می‌شد این؛ «با این قیمت پوشک، چه موشکی، چه کشکی، چه پشمی؟!» بس کنم! نوشتن، همان به که از چشم همت باشد! و از خنده خرازی! این ۲ هم از شمار شهدای اسفندند! ۴۰ سال دیگر، ما باز هم از سردار خیبر و از علمدار شرق ابوالخصیب خواهیم نوشت! نه! شهدا در نزد ما نمی‌میرند! ما در آستانه هر بهاری، یاد می‌کنیم از لاله‌ها! لاله‌های جاویدان! لاله‌های همیشگی! لاله‌های طبیعی! لاله‌هایی که خود خداوند، آنها را کاشته! لاله‌های اسفند! اول اسفند؛ فضل‌الله محلاتی! ۶ اسفند؛ حمید باکری! ۸ اسفند؛ حسین خرازی! ۱۰ اسفند؛ امیر حاج‌امینی! ۱۷ اسفند؛ محمدابراهیم همت! ۱۸ اسفند؛ حجت‌الله رحیمی! ۲۳ اسفند؛ عبدالحسین برونسی! ۲۴ اسفند؛ عباس کریمی! ۲۵ اسفند؛ مهدی باکری! خودش شد یک لشکر! حالا من همه شهدای اسفند را ننوشتم! و کاش می‌شد همه‌شان را نوشت! این حالا قصه اسفند است! فروردین هم قصه خودش را دارد! مایی که اول سال‌مان معطر به نام شهدای «فتح‌المبین» است، باید هم چنین ماجرای سرخی داشته باشیم اسفندماه! در همه جبهه استکبار، خواهش می‌کنم نگردید؛ آنها که گشتند، پشیمان شدند و نیافتند! آری! طرف متخاصم ما، ژنرال زیاد دارد اما علمداری مثل خرازی را در جهان معاصر، تنها و تنها #شرق_ابوالخصیب دیده! و تو ای زمین اشراقی! چه خوش‌بخت بودی که خاکت قدم‌گاه خرازی شد! آنهمه متواضع! آنهمه متبسم! خیبر، دستش را داد ولی تا کربلای ۵ جبهه ماند! تقریبا همه جنگ، فرمانده بود اما وقتی شهید محلاتی ۲ جمله می‌خواهد در وصف شجاعتش بگوید، از فرط حیا، اصلا سرش را بالا نمی‌آورد! تو گویی رسما دارد خجالت می‌کشد و آب می‌شود، وقتی یکی دارد از او تعریف می‌کند! راه و برق و آب و سد و نانو و موشک و چه و چه را گفتید لیکن دستاورد مهم‌تر انقلاب اسلامی، آنجا بود که از ۲ جوان محجوب و مهجور اصفهانی، سردار خیبر و علمدار کربلای ۵ ساخت! و از ۲ برادر ترک، حمید والامقام و مهدی بالاتبار! هنوز هیچ کجا لاله نزده؛ هنوز یک ماه مانده تا بهار، ما با لاله‌ بهارآوری چون شهید برونسی به استقبال نوروز می‌رویم! بنّای شهیدی که دستش زبر بود اما دلی به صافی آینه داشت! مشهدی بود! بنازم نهضتت را #خمینی که از هر لهجه‌ای، آدم ساخت برای ما! بنازم نظامت را #خامنه_ای که از هر قومی، ستاره‌ای ساخت برای ما! نوشتم؛ من حالا همه شهدای اسفند را ننوشتم…

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. حسین قدیانی می‌گوید:

    صریح با #نظام
    ح‌سین ق‌دیانی: هر چه زودتر باید یک اتفاق جدی و جدید بیفتد و الا اتمام ۹۷ با این رویه، منجر به ۹۸ خطرناکی خواهد شد! بگذارید با هم رک حرف بزنیم! روحانی بدون تصدیق پشت رل قوه‌ی مجریه نشسته! او اصلا این کاره نیست! و دقیقا از همین منظر، هنوز هم معتقدم شورای نگهبان نباید در بزرگ‌ترین اشتباه عمرش، صلاحیت روحانی را تأیید می‌کرد! اصلا فرض کنید روحانی هر روز، صبح خود را با حرکت سینه‌خیز از میدان جمهوری تا بیت رهبری آغاز می‌کند! باشد! او رئیس خردمندی برای قوه‌ی اجرا نیست! و اساسا نیست! واقعا دولت کجاست؟! و بود و نبود کابینه و رئیسش چه توفیری دارد؟! آری! مشکل من با شورای نگهبان، رفاقت روحانی با خاتمی نیست! این است: مردم نمی‌دانستند؛ شما که می‌شناختید روحانی را! شما که می‌دانستید او اصلا تاب و توان و تحمل و تدبر این سمت را ندارد! ماه‌های اخیر، فراوان اشاره کردم به بازتاب و بازخورد رأی مردم به خودشان اما کاش شورای نگهبان وظیفه‌ی خود را درست انجام می‌داد و ملت را دزد، دلال و اهل کوفه نمی‌کرد! صلاحیت روحانی بر مبنای آن مصلحت تأیید شد که جامعه فقط حزب‌اللهی‌ها نیستند لیکن فی‌الحال همگان از اوضاع شاکی هستند؛ حزب‌اللهی و غیر آن! لذا تشخیص مصلحت را همان به از مجمع بخواهیم و از شورای نگهبان، همان عمل به مر قانون! واقع امر آن است که بی‌بصیرتی را ابتدا شورای نگهبان مرتکب شد و بعد مردم! الان اما چه کنیم؟! ساعت ۹ قیمت پراید ۴۸ میلیون است و ۲ ساعت بعدش از ۵۰ هم می‌زند بالا! این هم صف گوشت! و درست در این شرایط، روحانی و ظریف مدام از این فخر دم می‌زنند که چه مشکلی دارد که به خاطر فلسطین یا مقاومت در فشاریم! مشکوک نیست؟! از سویی عاصی و عصبانی کردن ملت و از سویی حرافی‌های شاذ آرمانی! و یکی هم نیست به حضرات بگوید؛ اگر واقعا به این مهم مفتخرید، پس دفاع‌تان از لایحه‌ی کذا چیست؟! نه! با این ریش نمی‌شود رفت تجریش! نظام باید تکلیف خود را با دولت، روشن کند! تا اینجا نظام پای رأی مردم ایستاده اما به‌نظر می‌رسد شکم مردم هم مهم است! دولت، شکم مردم را هدف گرفته ولی به مردم گرسنه، نشانی قدس و سپاه قدس را می‌دهد! ادامه‌ی این وضع اما به مصلحت نیست! نظام باید تعارف با دولت را کنار بگذارد! و با مردم، صریح سخن بگوید! حسن روحانی یعنی ضرر! و جلوی ضرر را از هر کجا بگیری، یعنی سود! هیهات! این مخل مردمسالاری نیست! اگر منتخب ملت با شکم ملت قهر است و اگر امور را ول کرده، فرض است بر نظام که این بار دفاع از سفره‌ی ملت کند! و اگر لازم شد حتی توی دهن این دولت بزند، ولو به پشتوانه‌ی شکم ملت!
    #حسین_قدیانی

  2. حسین قدیانی می‌گوید:

    #اسد و #روحانی
    عاقبت متفاوت ۲ پرزیدنت
    ح‌سین ق‌دیانی: این روزهای حسن مغلوب و بی‌کارنامه و بشار فاتح و بابرنامه، نمایش عبرت‌آموز تفاوت‌های فاحش میان عدم تمکین از نصایح رهبر انقلاب و تمکین محض از فرامین ولی امر مسلمین جهان است! روحانی و اسد؛ یکی تمثال بی‌شکوه عاقبت فرار از مدرسه‌ی ولایت است و دیگری پرتره‌ی باشکوه اطاعت از عقل محض! رئیس‌جمهور سوریه سندی متقن، مستند و مستدل مبنی بر حکمت و شجاعت امام خامنه‌ای است! سال‌ها پیش بشار اسد در شب قدر زندگی‌اش با خود نجوا کرد؛ «به حرف سید، گوش جان می‌سپارم و مقاومت می‌کنم و حتم دارم خدای این مرد حکیم، این مقتدای بزرگ و این آبروی جهان اسلام، از همه‌ی طواغیت و کدخداها بالاتر است!» و حالا هم آغوش سید، نوش جانش! شگفتا! عظمت، طهارت، عمق دید و وسعت جگر رهبر ما را نه‌تنها اسد در سوریه فهمید، که حتی پوتین در روسیه هم متوجه شد لیکن محمد و محمود و حسن در همین ایران خودمان هنوز خامنه‌ای را نشناخته‌اند! آقای روحانی! وقتی خامنه‌ای می‌گوید؛ «من به مذاکره با آمریکا خوش‌بین نیستم» یعنی تو مو می‌بینی و آقای ما پیچش مو! با یک #استعفاء خوشحال‌مان کن! چه ما را که به تو #رأی ندادیم، چه دیگرانی که منتخب‌شان بودی! حیف وقت و انرژی این ملت که افتاده دست دولت بی‌تدبیر و بی‌اعتدال شما! حتی نزدیکانت از قبیل قاضی‌زاده هم فهمیدند که شما بدون گواهی‌نامه و تخصص پشت رل اجرا نشسته‌ای! حالا که همگان متفق‌القول در عدم #تخصص شما هستند، اقلا نمایش‌گر #تعهد باشید و بکشید کنار! دولت شما اگر چه #قانونی اما #مزاحم مردم است! این وضع #اقتصاد و #معیشت یعنی زحمت دولت شما برای ملت! شما به‌درد صدارت در کشور سوئد می‌خوری که نه دشمن دارد، نه دوست و نه حتی خبر خاصی! کلاس حضرت‌عالی خیلی بالاتر از خرابات #خاورمیانه است! شما باید جایی دولتمردی کنی که در شأن‌تان باشد! سوئد، سوئیس و اصلا هر کجا بهتر از اینجا! #ایران به‌درد شما نمی‌خورد! #جمهوری_اسلامی ملتفت فضائل شما نیست که ساعت ۱۰ صبح، تازه از خواب بلند می‌شوی و حالا ریش را مرتب کن و آب پرتقال را طبیعی بخور و عرض استخر و چی و چی! بیش از این حرام نکن استعدادت را! شما باید در مدینه‌ی فاضله‌ای کابینه‌ات را بچینی که قُدرت، قَدرت را بفهمد! نامرد است این نظام! #برجام آوردی و بالمره همه‌ی تحریم‌ها را لغو کردی اما کسی متشکر از شما نیست! حیف آن ۱۰۰ روزی که اصلاح کردی اقتصاد این مملکت را! آری! گمانم این ادبیات مؤثرتر است! با یک استعفاء خوشحال‌مان کن! همه را! #سوئد اما از #سوئیس هم بهتر است! ساعت ندارد! راحت می‌توانی بخوابی!
    #حسین_قدیانی

  3. حسین قدیانی می‌گوید:

    ح‌سین ق‌دیانی: روز اصلی #استعفاء_ظریف فی‌الواقع آن روزی بود که ضمانت #امضای_کری دود شد، نابود شد و به هوا رفت! بی‌خود #قلم_جان را گردن #قدم_بشار نیندازید!
    #حسین_قدیانی

  4. حسین قدیانی می‌گوید:

    آخرین متنم درباره‌ی #شورای_نگهبان
    ح‌سین ق‌دیانی:
    یک- تا کنون در نقد شورای نگهبان مطالب پراکنده‌ی فراوانی نوشته‌ام که مع‌الاسف همین پراکندگی موجب قضاوت نادرست شماری از مخاطبان شده! این متن مطول اما یکجا و منسجم قصد جبران دارد!
    دو- خیلی اهل جلسه و آدم میز و صندلی نیستم ولی فرض کنید با ۲۰ نفر از رفقای انقلابی نشسته‌ایم پای نشستی با موضوع «واکاوی علل باخت اصولگرایان در ۹۲ و ۹۶» و باز فرض کنید یکی از دوستان، مشغول نطقی است با این محتوی که؛ «برای باخت جریان خودی حدود ۱۰ دلیل اقامه می‌کنم شامل چی و چی و چی و چی و دهمین علت اما عملکرد شورای نگهبان است!» قطعا و حتما سخن این دوست پرت از مرحله و بیرون از بصیرت را قطع کرده، می‌گردم دنبال قندان تا پرت کنم به ملاجش؛ «آدم ناحسابی! قصور و تقصیر خودمان را چرا می‌اندازیم گردن شورای نگهبان؟! به آیت‌الله جنتی و همکارانش چه دخلی دارد که ما نمی‌دانیم تکلیف و نتیجه و ایضا آرمان‌ و واقعیت با هم است؟! ما، هم ۹۲ و هم ۹۶ به سیاست‌ورزی خام و نپخته‌ی خودمان باختیم و نه حتی به حسن روحانی! لذا آن ۹ تا را هم قبول کنم، اصلا و ابدا دهمی را نمی‌پذیرم!»
    سه- مؤکدا بنویسم؛ برای حقیر جریانات سیاسی اصلا ارزش این را ندارند که بخواهم ناظر بر واکاوی علل باخت‌شان، سخن با اخم و تخم در وصف سروران معزز شورای نگهبان برانم! واقعا من چه نسبت مستقیم یا معکوسی با اصولگرایان دارم؟! از قضا و معطوف بر شغلم یعنی تحریر در مطبوعه، پسند آن‌ور دل شیطانم این است که اصلاح‌طلبان بر مسند باشند تا عوض سری خجل، با سری بلند حرفم را بزنم و نقدم را بکنم!
    چهار- آری! نسبت من با نهضت #انقلاب_اسلامی و حساسیت من روی نظام #جمهوری_اسلامی است! من اگر به خود سراپاکمترینم جرئت این جسارت را می‌دهم که شورای نگهبان را نقد کنم، هرگز به‌خاطر باخت هیچ اصولگرایی در هیچ انتخاباتی نیست؛ که قلب من برای اصل نهضت و رأس نظام می‌تپد! من چون دوست ندارم فحش دولت را ولایت بخورد، گاهی نقد می‌کنم شورای نگهبان را!
    پنج- آیت‌الله جنتی را فاکتور بگیرید! ایشان از نقد این متن مبراست! و خطاب من با سایر اعضای شورا!
    شش- اصلا چرا حمله به شورای نگهبان؟! اولا؛ این متن #نقد است و نه تخریب! ثانیا؛ چند صباح دیگر ما باز هم در این کشور #انتخابات داریم! ثالثا؛ من برای ننوشتن این متن، جوابی برای #خداوند ندارم!
    هفت- همکارانم می‌توانند به ۲ مهم شهادت بدهند! نخست؛ این حرفها را قبل از انتخابات ۹۲ هم می‌زدم! دیگر آنکه مکرر به همکاران گفته‌ام؛ اگر حتی ۹۲ قالیباف پیروز می‌شد یا ۹۶ رئیسی، باز هم از این متون می‌نوشتم! هشت- بروم سر اصل سخن! پس بنایم بر نقد شورای نگهبان است اما از پنجره‌ی نهضت و از زاویه‌ی نظام! حرف را هم رک می‌زنم! رک و روراست ولی همراه با مثال و مصداق و کاملا ملموس! عینی و داغ داغ!
    هشت، یک- شما فکر می‌کنید ۹۲ چرا صلاحیت روحانی تأیید شد؟! بهتر است مخاطبم را از توی مخاطب، برگردانم طرف اعضای شورای نگهبان! آقایان! صمیمی اما صریح با هم سخن بگوییم؟! جز این است که شما با خود گفتید؛ «وقتی صلاحیت هاشمی را احراز نکردیم، دیگر رد صلاحیت روحانی و عارف، کمی تا قسمتی تابلو است»؟! و جز این است که در ادامه افزودید؛ «عاقبت ۲ تا نامزد مایل به اصلاحات هم باید در جمع کاندیداها باشد یا نه»؟! فی‌الحال ۲ سئوال می‌پرسم؛
    – شما شورای نگهبان هستید یا مجمع تشخیص مصلحت نظام؟! شما عمل به مر قانون کنید! به شما چه که کدام جریان چند تا نامزد دارد یا اصلا هیچ کاندیدی ندارد!
    – آمدیم و محصول عمل شما به مر قانون این شد که نه قالیباف، نه جلیلی و نه رئیسی صلاحیت ریاست‌جمهوری ندارند! آیا شما مسئول دل امت حزب‌الله هستید که اقلا یکی از این ۳ تن را تأیید صلاحیت کنید؟! کیلویی است مگر؟!
    هشت، دو- واقفید که احراز صلاحیت نامزدها توسط شما یعنی پذیرش این مهم از سوی جناب‌تان که نامزدهای مذکور، اقل شایستگی‌های یک رئیس‌جمهور را دارند! فی‌الحال چند سئوال دیگر طرح می‌کنم؛
    – بر اساس کدام پارامترها- جز پارامتر مضحک حذف هاشمی!- صلاحیت آقای روحانی را در ۹۲ احراز کردید؟! مگر نمی‌دانستید روحانی کیست؟! مگر نمی‌شناختید او را؟! اصلا تعهد و تقوی و ملاک ۸۸ به کنار! مگر آگاه نبودید که ایشان آنقدر دیر از خواب بلند می‌شود که حتی صدای ناطق نوری هم دربیاید؟! واقعا چطور جرئت کردید احراز کنید صلاحیت روحانی را؟! آیا واقف به تنبلی ایشان نبودید؟! آیا آشنا به روحیه‌ی اشرافی ایشان نبودید؟! واقعا به چه کسی دادید کلید امور اجرایی مملکت را؟! و مگر نه آنکه حدود ۷۰ درصد امکانات کشور و فی‌المثل کل امر تقسیم بودجه و ثروت این آبادی، دست دولت است؟!
    – بفرمایید ۹۲ و متأسفانه ۹۶ چطور به احراز صلاحیت عارف رسیدید؟! شگفتا! مضحکا! خنده‌دارا! گریه‌دارا! یاللعجبا! خود اصلاح‌طلبان، عارف را برای ریاست بر یک فراکسیون زپرتی در مجلس، دارای شایستگی نمی‌دانند و رسما مدیریت او را به تمسخر می‌گیرند لیکن شما عین آب خوردن صلاحیت نامبرده را آنهم برای پست خطیر ریاست‌جمهوری تأیید می‌کنید! عجیب نیست؟! تأسف‌بار نیست؟! واقعا عارف می‌تواند رئیس‌جمهور این مملکت باشد؟! مملکتی با این همه دوست؟! و این همه دشمن؟! چطور دل‌تان می‌آید؟!
    – اصلا بفرمایید چطور شد ۸۴ صلاحیت احمدی‌نژاد را تأیید کردید؟! چه بود سابقه‌ی او جز چند صباحی استانداری فلان شهر؟! واقعا آیا به صرف ۴ خدمت یک شهردار و اینکه مثلا غذایش را از خانه به شهرداری می‌برد، می‌توان به یکی اعتماد کرد که بشود نامزد سمت رئیس‌جمهوری؟! قبول کنیم که در متوهم کردن بعضی‌ها ما نیز مقصریم! آنجا که عوض پله، می‌گذاریم‌شان در پله‌برقی، باید هم طرف از آن بالا برای‌مان شکلک درآورد!
    – ۷۶ از کجا متوجه شدید خاتمی واجد صلاحیت است؟! او جز ریاست همراه با ناز و ادا و صدالبته ناتمام بر یک وزارت‌خانه، دقیقا چه کارنامه‌ی دیگری در حوزه‌ی اجرا داشت؟! تَکرار می‌کنم؛ «قبول کنیم که در متوهم کردن بعضی‌ها ما نیز مقصریم! آنجا که عوض پله، می‌گذاریم‌شان در پله‌برقی، باید هم طرف از آن بالا برای‌مان شکلک درآورد!»
    – ۹۲ چرا غرضی را تأیید کردید؟! ۹۶ چرا ردش کردید؟! و بفرمایید غرضی ۹۶ دقیقا چه فرقی با غرضی ۹۲ داشت؟! آفرین! خودتان هم باید بخندید! آنی فرض کنید سال ۹۲ مردم به غرضی رأی می‌دادند! نه! اصلا فرض دور از ذهنی نیست! مردمی که به احمدی‌نژاد و روحانی رأی دادند، پا بدهد به غرضی هم می‌دهند! #رأی را می‌گویم! حال سئوال اینجاست؛ غرضی که برای تیم تبلیغاتی‌اش آدم نداشت و حتی نتوانست برای تلویزیون، تیزر تبلیغ خود را کامل کند، با کدام عِده و عُده می‌خواست نفر اول اجرایی در این مملکت شود؟!
    – جناب حدادعادل، عالی! و کاملا هم ولایی! اما خدایی در وجنات ایشان، ریاست بر قوه‌ی مجریه هست؟! یعنی می‌خواهم بدانم دقیقا چه مباحثی در شورای نگهبان مطرح شد که به این نتیجه رسیدید آقای حداد از پس پست ریاست‌جمهوری برمی‌آید؟! با کدام سابقه‌ی اجرایی؟! والله ریاست بر قوه‌ی مجریه با اداره‌ی گیرم موفق چند دبیرستان و یک فرهنگستان خیلی فرق دارد!
    – بفرمایید ۹۶ از کجا فهمیدید جهانگیری می‌تواند رئیس‌جمهور این کشور باشد؟! این یکی دیگر شاهکار بلافصل شورای نگهبان است و مجزا به آن می‌پردازم!
    هشت، سه- بنا دارم عن‌قریب، دسته‌گلی بخرم و بروم در خانه‌ی تک‌تک اعضای شورای نگهبان؛ «سلام! آمده‌ام خواستگاری دخترتان! ولی راستش من خواستگار پوششی هستم! آمده‌ام به نفع اصغرفرفره، با دخترتان صحبت کنم!» انصافا نمی‌زنید در گوشم؟! پس چطور نزدید در گوش جهانگیری؟! یعنی ارزش دختر شما از جمهوری اسلامی بالاتر است؟! جهانگیری قبل از انتخابات، رسما و علنا اعلام کرد «نامزد پوششی» است! و این یعنی تمسخر انتخابات! و وهن رأی مردم! و به قول اهل حقوق؛ «عقد باطل»! چطور احراز کردید صلاحیتش را؟!

  5. حسین قدیانی می‌گوید:

    الله اکبر
    ح‌سین ق‌دیانی: درست در سالروز شهادت علمدار متواضعی که شهره به خنده‌های خاکی‌اش بود، خداوند این قاب ناب را آفرید و بر صورت زیبای #مقاومت نقش تبسم جاری کرد! پدرم از شهدای عملیات «الی بیت‌المقدس» بود و من خود را در این لبخندهای خدایی سهیم می‌دانم! هر فرزند شهیدی، سهمی از این قاب دارد! کجایی فرزند شهید محسن حججی تا ثمره‌ی خون پدر را ببینی! اسد مقاومت در آغوش مقتدایش و هر ۲ هم شادمان؛ یعنی حیات طیبه‌ی شهدای مدافع حرم! هیهات! شیشه‌ی این تصویر الهی با سنگ هیچ استعفائی نمی‌شکند! الا ای عشاق مقاومت! پیام این عکس را بگیرید! خدا دارد نرم‌نرمک آماده‌ی‌تان می‌کند برای آنکه تصویر حاج‌قاسم در قدس را هم ببینید! دیشب خواب خدا را دیدم که داشت به کوچولوهایی همچون روحانی و ظریف می‌خندید! به نام #الله که الحق #پاسدار_حرمت_خون_شهیدان است! به چهره‌ی ولی امر مسلمین جهان و شیر شامات در این تصویر دقت کنید! این یعنی پاسداری باشکوه خدا از خون بلباسی و از خون بیضایی و از خون سردار همدانی و از خون همه‌ی شهدا! ۷ سال پیش اوباما فکر می‌کرد که تا ۷ سال دیگر #بشار_اسد هفت‌کفن پوسانده است! ولی دیشب خدا به اوباما هم داشت می‌خندید! یعنی من عاشق خدایی هستم که هیچ وقت، هیچ جلادی را جدی نگرفت! نه نمرود را! و نه فرعون را! خدا از همان ۷ سال پیش، این روز را دیده بود! و این عکس را دیده بود! و چقدر عطر خدا دارد این صحنه‌ی تاریخی! این از آن عکس‌هایی است که دل #مهدی_فاطمه را شاد می‌کند! و جلوتر می‌اندازد زمان ظهور را! دقیقا همان شد که دشمن نمی‌خواست! رئیس‌جمهور سوریه در آغوش رهبر ایران! با حضور فرمانده‌ی نیروی قدس سپاه! با حضور همه‌ی شهدا! هان ای خرازی شهید! بنازم حکمت خدا را که گل لبخند را عدل در سالروز شهادت تو بر صورت مقاومت جاری کرد! و خدا حتی از خنده‌ی شهید هم پاسداری می‌کند! دیروز شرق ابوالخصیب، تنها یک وجب از غرب آسیا بود اما امروز محوطه‌ی صبحگاه دوکوهه تا خان‌طومان ادامه دارد! و فردا به صحن #قدس_شریف هم خواهد رسید! رئیس‌جمهور هر که باشد و وزیرخارجه هر که باشد؛ خدا اینگونه هوای مقاومت را دارد! درست در اوج مباحث مربوط به لایحه‌ی کذا، بنگر مکر خدا را! و تماشا کن چشمک خدا را! و اضافه کن به ایمانت به خداوند! و سجده کن در برابر عظمت پروردگاری که زحمت بزرگ‌کردن موسی را گردن هیچ کس نینداخت الا فرعون! آقای روحانی! جناب ظریف! آن روز که داشتید سخن از فضائل کدخدا می‌گفتید و امضای کری را تضمین می‌خواندید، خدا تبسمی زد و با خود گفت؛ #خدا نیستم اگر اسد را دقیقا در دولت شما به ایران نیاورم…
    #حسین_قدیانی

  6. حسین قدیانی می‌گوید:

    تقدیم به فرزندان معزز شهدا
    با #بابا نیست؛ با #خدا است
    پیشواز #روز_پدر
    ح‌سین ق‌دیانی: روزگار جنگ، بسیاری با لحن دلسوزی و بسیاری با زبان طعنه، نگاه عاقل اندر یتیمی به ما فرزندان شهدا می‌کردند که «ببینی در نبود #پدر آخر و عاقبت‌شان چه می‌شود»! بسم‌الله! این هم از سرنوشت ما! حتی آن جوان شهرستانی مداح مراسم بیت رهبری هم #فرزند_شهید است! #حاج_مهدی_رسولی را می‌گویم که بدون پول، بدون پارتی، بدون حتی سایه‌ی پدر، آنقدر بالا آمد که الساعه در محضر ولی امر مسلمین جهان مدیحه بسراید! واقعا کوچه‌پس‌کوچه‌های #زنجان کجا و #بیت_رهبری کجا! اینکه از یک شهر نسبتا کوچک و دور، خودت را ثابت کنی و آنقدر بدرخشی که بشوی جزء مداحان تراز اول و صاحب‌سبک کشور! از سویی #نوآوری داشته باشی در #مداحی و از سویی #اصالت را حفظ کنی! و #سنت را حفظ کنی! و مدام ترقی! و همیشه در پیشرفت! چه در عالم مولودی و مرثیه، چه در عوالم اخلاق! و دائم مراقب اخلاص! و گاه همسنگری مدافعان حرم! در لباس مقدس سپاه! و این همه بدون وجود پدر! و صدالبته فقط مهدی رسولی نیست! در هر عرصه‌ای که نگاه می‌کنی، موفقیت فرزندان شهدا را می‌بینی! و ماندن‌شان را پای انقلاب! و حضرت آقا! اتفاقا بر خلاف حرف مفت دشمن، مأنوس‌ترین و وفادارترین خانواده‌ها برای #انقلاب و #رهبر_انقلاب خانواده‌های شهدا هستند! بله که ما در این زمینه پیشتازیم و مدعی! سر جدتان برندارید پای متن به این خوبی کامنت بگذارید که «فلانی! من دختر شهید می‌شناسم که الی‌آخر! من پسر شهید می‌شناسم که الی‌آخر!» به این حرف‌ها باشد، همچین جواب‌تان را می‌دهم؛ «من روحانی می‌شناسم خل و رئیس‌جمهور می‌شناسم اسگل و وزیر می‌شناسم و حتی نوه‌ی امام می‌شناسم که الی‌آخر!» آری! ما را پدرانی بود که هنگام رفتن، هرگز به مادران‌مان نگفتند که «اگر من بروم جبهه، پس بچه‌ها چی؟!» پدران ما خوب می‌دانستند که خدا فقط خدای خودشان نیست! خدای ما بچه‌ها هم هست! و در مقام تعلیم و تربیت فرزند، آنکه نقشش حتی از پدر و مادر هم پررنگ‌تر است، حضرت پروردگار است! ای بسا که مهدی رسولی، محروم از دست نوازش پدر بود لیکن بچسب دست نوازش #خدا را که چگونه این جوان خوش‌سیما را از تکایای #پایتخت_شور_و_شعور_حسینی تا منبر مراسم آقا هدایت کرد! به امید آن روز که حاج‌مهدی در #قدس_شریف مداحی کند! الغرض! تو نگران فرزندان خودت باش! که برای فرزندان شهدای مدافع حرم هم، باز خدا از بابا بزرگ‌تر است! وانگهی! عجیب هوای‌مان را دارند پدران ما! و تو اگر از شمار #فرزندان_شهدا نیستی، راهی به این راز نداری! مگر نه حاج‌مهدی؟!
    #مهدی_رسولی
    #حسین_قدیانی

  7. حسین قدیانی می‌گوید:

    #بشار_اسد پرچم سوریه است!
    ح‌سین ق‌دیانی:
    شماری از مردم شام به‌ویژه در فضای مجازی این گله را داشتند که چرا در دیدار رئیس‌جمهورشان با همتای ایرانی؛ حسن روحانی #پرچم_ایران بود اما خبری از #پرچم_سوریه نبود!
    اشاره کنم مختصر و ان‌شاءالله مفید به چند نکته؛
    اولا- سفر بشار اسد به ایران آنقدر یهویی بود که به‌بروز پاره‌ای ناهماهنگی‌ها منجر شد! من‌جمله نبود وزیرخارجه‌ی ایران در دیدار اسد و روحانی! لذا درباره‌ی فقدان پرچم سوریه، قطعا قصد و غرضی در کار نبود!
    ثانیا- «بشار اسد» خودش فی‌نفسه «پرچم سوریه» است! پرچمی بلندبالا، رشید، مقاوم، پیروز و همیشه در اهتزاز! بدین معنی #شیر_شامات در هر دیدار دیپلماتیکی که باشد، حتما آنجا پرچم سوریه هم هست!
    ثالثا- من در همین منطقه‌ی غرب آسیا، رئیس‌جمهوری می‌شناسم که نه‌تنها نماد پرچم کشورش نیست، بلکه از فرط قصور و تقصیر و خیانت، بدل به مایه‌ی ننگ رأی‌دهندگانش شده! خل و چلی که با وجود کارنامه‌ی #تقریبا_هیچ بعضا به خودش نمره‌ی ۲۰ می‌دهد!
    رابعا- هان ای مردم سوریه! خاک ویران را حتما می‌توان آباد کرد اما امان از فکر ویران! فکر ویران غربزده‌ای که امضای کدخدا را تضمین می‌داند کجا و رئیس‌جمهور سلحشوری که امضای خدای خامنه‌ای را تضمین می‌داند کجا؟!
    خامسا- آری! قبول! سلمنا! پرچم پارچه‌ای کشور آدمی در دیداری دیپلماتیک نباشد، بد است لیکن بدتر آن است و مصیبت آن است که رئیس‌جمهور کشور آدمی اصلا و اساسا #آدم نباشد! و عین آب خوردن #دروغ بگوید!
    پی‌نوشت- چه کار دارید حالا به منظورم؟! رئیس‌جمهور یکی از کشورهای غرب آسیا منظور است دیگر! واقعا چه کار به اسمش دارید؟! ولش کنید! طرف را، هم کدخدا زده و هم خدا! ولش کنید!
    #حسین_قدیانی

  8. حسین قدیانی می‌گوید:

    آقای مشایخی! آنکه #خودکشی کرد، شما بودی؛ نه #تختی
    تقدیم با عشق به روح بلند #جهان_پهلوان
    ح‌سین ق‌دیانی: صاحب این قلم، احترام به موسفیدان را همواره بر خود واجب دانسته، به‌خصوص اگر هنری- ولو نازل- داشته باشند! مخاطبان نوشته‌های من شاهدند که با وجود آن اظهارنظر متوهمانه در ایام انتخابات، هرگز چیزی علیه #جمشید_مشایخی ننوشته‌ام! اما سخنان این بازیگر قدیمی و البته نه‌چندان قابل درباره‌ی چند و چون و کم و کیف مرگ مرحوم غلام‌رضا تختی، باعث شد- به شرحی که می‌خوانید!- سکوتم را بشکنم! ناگفته پیداست که “اسطوره‌زدایی” یا “زایش اسطوره‌های دروغین” #تاریخ و #فرهنگ یک کشور را مبتلا به #بلا می‌کند! مع‌الاسف بعضی‌ها به بهانه‌ی واقع‌گویی، بنا می‌کنند به تخریب اسطوره‌ها و رجال و بزرگان و نام‌آورانی از قبیل تختی یا حتی #جلال و #شریعتی در ساحتی دیگر! الغرض! مضحک است و بلکه بسیار مضحک است مرگ این ۳ تن را طبیعی خواندن! تختی را بگوییم؛ خودکشی کرد، چون با همسرش نمی‌ساخت! و جلال را بگوییم؛ مُرد، چون جوشی بود و بی‌قرار! و شریعتی را بگوییم؛ سکته کرد، چون زیاد سیگار می‌کشید! هیهات! خون تختی و جلال و شریعتی و دیگرانی دیگر، الی‌الابد بر گردن رژیم جلاد و عاری از مهر پهلوی است! حالا یا مستقیم یا با واسطه! شگفتا! در نظام جمهوری اسلامی، پشه‌ای هم اگر می‌میرد، حتما کار حکومت است لیکن تقلیل مرگ شهادت‌گونه‌ی تختی و جلال و شریعتی و الی‌آخر، جملگی به عوامل شخصی یا خانوادگی یا طبیعی! آقای مشایخی! اجازه بدهید مادام که نثر مطهر و زلال جلال درباره‌ی قتل مشکوک تختی هست، هرگز دل به اباطیل شما و شماها نسپریم! بگذریم که آنکه خودش را و فی‌الواقع آبرویش را به ثمن بخس کشت، خود شما بودی؛ نه جهان‌پهلوان‌تختی! آری! شما هنر را به سخیف‌ترین شکل ممکن قربانی سیاست کردید و در نهایت توهم، ابراز داشتید که “اگر روحانی رئیس‌جمهور نشود، از #ایران می‌روم!” آنهم کدام روحانی! همانا شیخ‌حسن! کاش اقلا شرط روی #خاتمی می‌بستید که ۲ تا رمان در عمرش خوانده لابد! به شما برنخورد؛ اما به نظر می‌رسد نه در گذر عمر و گذران روزگار که تنها از جهت گریم، مو و محاسن را #سپید کرده‌اید! حق آن است که عوض سخن درباره‌ی #مرگ_تختی دمی تدبر در #زندگی خود کنید که چطور شد فریب یک #کلید را خوردید، با این همه ادعا؟! و عجبا! الساعه به جای عذرخواهی بابت آن تبلیغ مشکوک، لگد به بخت و تخت تختی می‌زنید! همان مرد که مردم‌داری‌اش شوآف نبود، برخلاف شمار قابل توجهی از هم‌کیشان و هم‌کاران بی‌دین و بی‌وجدان و بی‌وطن شما! تختی هر چه بود، آبرو و شرفش را نکشت!
    #حسین_قدیانی

  9. حسین قدیانی می‌گوید:

    تقدیم به روح بانوی ادبیات؛ #سیمین_دانشور
    در ستایش #جزئیات
    ح‌سین ق‌دیانی: چند روز پیش به همت دوست عزیزم #محمدرضا_کائینی سالگردی برای خالق #سووشون برگزار شد که ناشی از سرشلوغی‌های آخر سال، نشد بروم! راستش، هم دوست داشتم در این مراسم شرکت کنم و هم دوست داشتم متنکی بخوانم! حرف‌ها دارم درباره‌ی سیمین و مرد زندگی‌اش #جلال_آل_احمد هم‌چنان! با سلسله‌سئوال‌هایی می‌روم سر اصل سخن! مگر نه آنکه جلال برآمده از یک خانواده‌ی سنتی بود و سیمین اما بیرون‌آمده از یک خاندان متجدد؟! و مگر نه آنکه اقلا در ظاهر، هیچ تناسبی میان فک و فامیل جلال با مرحومه دانشور نبود؟! و مگر نه آنکه تیپ فکری سیمین و ایل و تبارش تقریبا هیچ جایگاهی در قلم همیشه همراه با اخم و تخم جلال نداشت؟! پس چطور شد که حتی بدون فرزند هم هرگز مهر جلال و سیمین به قهقرای قهر و احیانا طلاق نکشید؟! شگفتا! دانشور لحظه‌ای حاضر نشد سایه‌ی مرد دیگری جز جلال را در زندگی خود تجربه کند! و حتی به نقل خودش، رمان سووشون را در سوگ شوی اول و آخرش نوشت! کات! باری #کارلوس_کیروش خطاب به یکی از دستیاران ایرانی‌اش گفته بود؛ “در #لیگ_جزیره اغلب تیم‌های مدعی هزینه‌ای نسبتا برابر می‌کنند اما آنچه سبب قهرمانی یک باشگاه می‌شود، اهمیت مدیران آن تیم به جزئیات است!” بله! در بسیاری از کلیات و بلکه اصول، هیچ تناسبی میان جلال عاشق شیخ شهید مشروطه و سیمین دنبال ادبیات صرف و مبرای از سیاست نبود لیکن جلال و سیمین هر ۲ عاشق نامه‌نگاری به معشوق بودند! سلمنا! علاقه به نوشتن نامه به دلبر، از فروع زندگی است اما این فرعیات و به عبارت اصح؛ جزئیات وقتی زیاد می‌شوند، چسب زندگی را محکم می‌کنند؛ آنقدر که دیگر خیلی مهم نباشند اختلاف در مبانی! حداقل این است که این تفاوت‌ها را می‌توان مدیریت کرد! آیا تا به حال برای‌تان سئوال پیش نیامده که چرا دختر و پسر انقلابی در همان عهد عقد #طلاق می‌گیرند؟! و آیا هیچ برای‌تان سئوال نشده که چرا #ازدواج پسر یک راستی با دختر یک چپی منجر شده به یک زندگی مانا؟! جواب همه‌ی این سئوالات در “جزئیات” است! الغرض! جلال و سیمین در کوهی از جزئیات با هم هم‌نظر بودند! جزئیاتی که به‌تنهایی فاقد ارزشند اما وقتی زیاد شدند، مهم می‌شوند! نه! من نمی‌خواهم بگویم که در جلسه‌ی خواستگاری اصلا از #اسلام و #انقلاب و #رهبر_انقلاب حرف زده نشود ولی #زندگی درست‌کردن قیمه و آرایش و آرامش و رقص و لاک و کله‌پاچه و نامه‌های دلبرانه نیز هست! لذا اگر از بوی سیرابی بدت می‌آید، حتما بگو! شاید همسرت عاشقش باشد! و #عاشق کلی جزئیات دیگر که تو از آنها متنفری!
    #حسین_قدیانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.