نجوایی با «پاسدار حرمت خون شهیدان»

وطن امروز ۲۷ بهمن ۱۳۹۷

ح‌سین ق‌دیانی: این هم از نخستین شهدای گام دوم! از این پس خون هر شهیدی مستقیم در همان جاده‌ای می‌ریزد که آخرش نور است و سرشار از عطر ظهور! اگر خون «پیچک» باید پیچ‌های زیادی را رد می‌کرد تا به این جاده برسد، اینک خون شهدای چله بزرگ انقلاب اسلامی، دقیقا در همین جاده اصلی می‌ریزد؛ خط مقدم عصر مهدی فاطمه! آری! «شهادت» بیش از آنکه تسلیت بخواهد، تبریک دارد! زنده باد سپاه و سپاهی که چه جنگ باشد و چه نباشد، سینه‌اش برای امنیت این ملت، سپری از جنس فولاد است! غرب و شرق ندارد؛ آرم لباس سبز سپاه را نمی‌بینی الا آنکه متأثر از قطرات خون شهید، سرخ شده باشد! و این همان سرخی است که سیاهی‌های هر عصری را می‌شوید! و رسوا می‌کند جلادان آشنای تاریخ را! در گام دوم هم سهم سپاه با خون شروع شد! تا پسری یتیم نشود؛ تا مادری بی‌اولاد نشود؛ تا همسری داغدار مرد زندگی‌اش نشود؛ تثبیت نمی‌شود امنیت! خرج دارد امنیت! و سپاه را باکی از این هزینه نیست که هم شهید بدهد و هم کنایه بشنود! درست در روزهایی که دشمن، شایعه افزایش حقوق پاسداران را مطرح می‌کرد، آنچه فی‌الواقع افزایش یافت، آمار شهدای سپاه بود! به شهادت فیش حقوقی همه شهدای مدافع حریم امنیت وطن؛ چه در شام و چه در شرق، چه در غرب و چه در جنوب، همیشه تکلیف سپاه، بیشتر از حقوقش بوده! اصلا یک پرسش؛ «با ماهی چند میلیون تومان حقوق، گرد یتیمی از صورت ایتام همین شهدای واقعه تروریستی اخیر پاک می‌شود؟!» سکوت کنید سلبریتی‌ها! ما در گام دوم نیز شرح شهدای سپاه را با خون خودشان و در اوج مظلومیت می‌نویسیم! ما را باکی نیست از آن مرگ که نامش «شهادت» باشد! سخن اما بر سر «مظلومیت» است! فرزندان سپاه، همیشه خدا قربانی #ترور و #تروریسم بوده‌اند! یا برای ملت یا حتی در خانه ملت! آن وقت قوه مقننه ما نماینده‌ای داشته باشد همصدا با حرامیان و حامیان تروریست‌ها! و دقیقا نشخوار همان اباطیل دشمن علیه سپاه! و نطق در مدح فلان طرح و بهمان لایحه؛ جوری که تو گویی، وکیل مجلس خودمان هم سپاه را و سپاه قدس را تروریست می‌خواند! حالا ان‌شاءالله ناخواسته! لطفا از روی سن پایین بیایید! که سیمرغ شهادت را درون سنگر تقدیم می‌کنند! کاش نخستین روزهای بهار بود و می‌شد پابه‌پای آسمان گریه کرد! آتش زد دلم را تصویر مادر و پسری که در فرودگاه، منتظر پیکر شهیدشان بودند! این هم سهم سپاه از سفره روزگار! تیر از دشمن و طعنه از دوست! توئیت‌های آشنا! پست‌های غریبه! پیج‌های ضدحال! خیال‌تان تخت! تا مدت‌ها سلبریتی‌ها حرفی از حقوق بشر نمی‌زنند! نزنند! صد سال سیاه می‌خواهم نزنند! ما «الله» را هنوز هم «پاسدار حرمت خون شهیدان» می‌دانیم! مگر جز خدا، چه کسی محبت احمد کاظمی را در دل محسن حججی انداخت؟! مگر چگونه پیمودیم گام اول را، جز با لطف و عنایت الهی؟! و خدا ما را بس است! این را پای مکتب ولایت فقیه آموخته‌ایم که خدا ما را بس است! خدا که می‌داند امنیت سن از شهادت سنگر است! دست تروریست‌ها حتی به سیمرغ جشنواره هم می‌رسید؛ اگر سپاه نبود! و اگر نیروی قدس سپاه نبود! خرج دارد امنیت! اگر زن جوان سپاهی بدون شوهر نشود، پس ذیل کدام امنیت، از پشت خنجر بزنند روی فرش قرمز؟! خدایا! دور و دراز است قصه مظلومیت ما! تو بهتر می‌دانی! تو خود پاسدار حرمت خون پاسداران مایی! و ما جز تو کسی را نداریم! و به قول روح‌الله؛ «ما خود خواسته‌ایم که جز تو کسی را نداشته باشیم»! ‌ای بسا صحرا و بیابان و کوه و دشت و دیروز و امروز که تو تنها مددرسان حاج‌قاسم و شیربچه‌هایش بوده‌ای! و در اعجاز قدرت تو همین بس که هنوز سلیمانی زنده است! و همه شهدا هنوز زنده‌اند! رفته بودم کربلا، اربعینی که گذشت! همین که وارد خیمه مسجد جوادالائمه شدم و چشمم به تصاویر شهدا افتاد، حتم کردم آسمانی‌ها زودتر از ما زمینی‌ها به کربلا رسیده‌اند! خدایا! خوب می‌دانم آرزوی همنشینی با سیدالشهدا را به دل هیچ شهیدی نمی‌گذاری! و بلاشک شهدای اخیر سپاه هم اینک میهمان سفره اباعبدالله هستند! این از آسمان! در زمین هم خون‌شان را آنقدر می‌جوشانی که #گام_دوم_انقلاب_اسلامی منجر شود به عصر ظهور! می‌ارزد! همه سپاه ما می‌ارزد که فدای #مهدی_فاطمه شود! بقیه تو،‌ ای خدا! و پاره‌تن همه امامان و پیامبران! ما را با وجود چون تو خدایی، چه غم از جزر و مد روزگار؟! بی‌خود بعضی‌ها توئیت می‌زنند! آشنا نیستند به شأن خود! و نمی‌شناسند شهدا را! #حقوق_بشر در وهله اول، بدهکار خون شهدایی است که نمی‌گذارند گلوله جنگ، سینه زندگی را و گلوی صلح را بدرد! با این هزینه که زندگی بر زن و بچه خود شهید، سخت بگیرد! اما خدایا! ما بچه‌های همان شیرزنیم که فرمود؛ «ما رأیت الا جمیلا!» آری! چشم اگر چشم «همت» باشد؛ ما جز زیبایی چیزی نمی‌بینیم! بنازم لب همچنان متبسم «خرازی» را در اوج خیبر! دستش را داد اما خنده از صورتش نیفتاد! خدایا! چه کسی جز تو «سرمه شهادت» کشید بر «چشمان همت»؟! و چه کسی جز تو «گل لبخند» را دائمی کرد در «سیمای علمدار»؟! و چه کسی جز تو این منظومه را به زبان «راوی فتح» آورد که «دوکوهه» را «پادگان یاران امام مهدی» نیز بنامد؟! هنوز هم با کمترین کاراکتر، بهترین #توئیت از آن #سید_شهیدان_اهل_قلم است؛ «ای شهید! ‌ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود برنشسته‌ای! دستی برآر و ما قبرستان‌نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب، بیرون کش!» خدایا! بپذیر از ما این نخستین شهدای گام دوم انقلاب را! مثل گام اول، این قدم را هم با شهادت برداشتیم! لباس سبز سپاه و خون سرخ شهید و روی همیشه سپید حسین، زیر سایه تو یا الله! بهترین شمایل از #پرچم_جمهوری_اسلامی است! نظامی برآمده از نهضت انقلاب اسلامی! چه خمینی بود و چه حالا که خامنه‌ای است، جز تو ‌ای خدا! هیچ سخنی با ما ندارند! اگر سوم خرداد شد و اگر نهم دی، ولی‌فقیه از ما خواست که دست قدرت تو را ببینیم! و شهدا از ما خواستند که فقط تو را ببینیم! و تنها به تو توکل کنیم! به نام «الله» پاسدار حرمت خون شهیدان و پاسدار حرمت خون دل شاهدان! فقط به نام تو ‌ای خدا! باز هم شهید دادیم و باز هم موحدتر شدیم! دشمن توهم‌ زده با این قبیل حوادث، ایمان ما به خداوند منان، ضعیف می‌شود؛ غافل از آنکه خون هر شهیدی به پای شجره طوبای بندگی می‌ریزد! و اطاعت محض از خدا! خدایا! به برکت خون شهدای مظلوم‌مان در خاش، محکم‌تر برمی‌داریم گام دوم را! و بیدارتر می‌شویم! هیهات! ترامپ کاباره‌چی، حریف اراده ما نمی‌شود! ما خدا را داریم! پاسدار حرمت خون شهیدان ما، خداست! خدایا! چه لذتی دارد سخن گفتن با تو! اصلا آدمی سیر نمی‌شود! اما حرف‌هایی هست که جز با زبان #اشک نمی‌توان گفت! الا ‌ای محرم اسرار آدمیزاد!‌ ای حضرت خالق!‌ ای معشوق!‌ ای عاشق!‌ ای عشق! زخم‌هایی برداشته دل ما که جز تو مرهمی ندارد…

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. حسین قدیانی می‌گوید:

    دل‌نوشتی در مدح #روح_الله
    #بهمن نام تمام ماه‌های #انقلاب_اسلامی است
    ح‌سین ق‌دیانی: روزهای آخر بهمن، برایم تداعی‌گر شب‌های آخر رمضان است؛ غمی جانکاه می‌نشیند در دلم و برای تسلی، مدام سرودهای پنجاه و هفتی می‌گذارم در ماشین و گاه حتی می‌زنم کانال اشک! یعنی من عاشق این فریضه‌ی وسط سرود «الله‌الله» هستم: «آنان که گفتند #الله و بر این #ایمان پایدار ماندند؛ حاضر نشدند بنده‌ی غیر خدا شوند و حکومت غیر خدا پذیرند، فرشتگان رحمت بر آنها نازل شوند و مژده دهند که دیگر هیچ ترسی و حزن و اندوهی از گذشته‌ی خویش ندارید و شما را به همان بهشتی که انبیا وعده دادند، بشارت باد!» به‌به! فدای ماه بهمن، با این همه منظومه‌ی بی‌بدیل! خدایا! این را آخرین بهمن عمر ما قرار مده! ما دنیا را بدون راهپیمایی ۲۲ بهمن نمی‌خواهیم! اصلا گمانم حضرت خداوند، ما را انقلابی آفریده! شیفتگان انقلاب! بچه‌های خیابان انقلاب! مجانین زیر برج آزادی! دیوانگان بالکن جماران! و آن صندلی سفید که بلاشک، نور از چشم امام می‌گرفت! السلام علیک یا بهمن! السلام علیک یا روح‌الله! بهمن دیگری رو به اتمام است ولی قلب ما باز هم به عشق خمینی خواهد تپید! صید کرد امام، ما را و چه اسارت نیکویی! آری! ما مسحور امامیم! و قطره‌های دریایش! پدران‌مان عاشق امام بودند! و ما نیز! و فرزندان ما نیز! خیال دشمن تخت! شاید از نسل خود امام، دشمن خمینی دربیاید لیکن از نسل ما هرگز! ما نسل به نسل و سینه به سینه، خاطرخواه‌تر می‌شویم امام را! اصلا در مدح خمینی باید غلو کرد! این مثل ریای محرم می‌ماند! حتی ثواب هم دارد! #خمینی را جزء ۱۴ معصوم ننامیم؛ هر مدح دیگری سزاوار اوست! والله اطفال درون گهواره مرده بودند، اگر دم مسیحایی امام نبود! هنوز هم گاهی می‌روم #تاناکورا تا بلکه از میان آن همه لباس غربی، عطر #ادواردو_آنیلی به مشامم بخورد! بنازم! امام داشتیم، چه امامی! نفس گرمش حتی به کفرستان عالم هم می‌رسید، از بس غرق در خدا بود! و اگر خدا نبود، گمانم این است؛ شایستگی پرستیدن داشت خمینی کبیر! اگر ما #مسیحی نشدیم، علت آن بود که خودمان #مسیح داشتیم! مسیحی با همان نام روح‌الله! #بابااکبر مرده بود و تمام شده بود، اگر خمینی راه و رسم شهادت را به پدرم یاد نمی‌داد! خدا را خمینی به ما یاد داد! ما مسلمان‌شدگان دست امامیم! و مست امامیم! بله اتفاقا! می‌خواهم کفرتان را درآورم! می‌خواهم تصور کنید دارم شورش را درمی‌آورم! نه! من #فخرالدین_حجازی نیستم که با یک اخم و تخم امام، درِ مدح بت‌شکن را گل بگیرم؛ بروم در انزوا! هان ای خمینی! اشتباه می‌کنی! حرفت صحیح نیست! به خدا «ما همه سرباز توییم خمینی!» سربازی برای تو، سربازی برای خداست! که نام بلند تو #روح_خدا است! هم پدران ما سرباز تو بودند و هم ما! یعنی چه باشد که به پدران ما گفتی؛ «نه شما سرباز من هستید و نه من سرباز شما»؟! گناه داشتند! حتی ما سربازان سیدعلی نیز سرباز توییم! و سربازی برای خدا، کار تو بود! کار خامنه‌ای است! ما به‌واسطه‌ی سرباز ولی‌فقیه بودن، حتما سرباز خدا نیز می‌شویم! از نظر ما #خرمشهر را تو آزاد کردی! و حتی پدران‌مان را! تو از #تبار_حسین_شهیدی که تمام زندگی‌ات وقف خدا بود! و ما خدا را به تو بدهکاریم! و خون خدا را! و #اسلام را! و #ایران را! و انقلاب را! تو به ما آموختی که خدا کیست! تو به ما یاد دادی؛ «عالم محضر خداست»! و این تو بودی که بذر شجاعت را در دل ما کاشتی! و #آمریکا را به هیچ گرفتی! و #شاه را نیز! و حقا که عجیب بزرگ بود جگرت! هنوز هم #کاخ_سفید دارد #سیلی از #دست_حیدری تو می‌خورد! مانده‌ام در عظمت تو؛ آنجا که حضرت آقا با این عظمت، خودشان را شاگرد شما می‌خوانند! به‌راستی! که بودی تو، که هنوز #سیدحسن_نصرالله عاقل نشده از جام شرابت؟! الا ای روح‌الله! تو وصل‌کننده‌ی آدمی به خاتم! و ما شب‌نشینان زخم‌خورده‌ای بودیم که رسما داشت #خورشید یادمان می‌رفت و سحر و سپیده یادمان می‌رفت اما تو؛ تو ای امام خوبی‌ها! ما را بیدار کردی! و عصای دست #مهدی_فاطمه شدی! سوگند می‌خورم به حیات طیبه‌ات! و قسم می‌خورم که تو هنوز زنده‌ای! خدا عجیب تو را بغل کرده! ایضا انقلابت را! تو عزیزکرده‌ی خدایی! و از #قعر_دوران آمدی! آمدی تا باز هم دنیا #یعقوب داشته باشد! و #یوسف داشته باشد! کاش من هم «پیچک» بودم و دست نازت را می‌بوسیدم! مصداق مسلم یدالله! السلام علیک یا روح‌الله! پس «ما همه سرباز توییم خمینی!» چون و چرا درنیاور! رسیدیم به چلچلی و هنوز آدمِ توییم ما! و هنوز سرباز توییم ما! شک نکن از نسل ما، دیوانه‌تر خواهند شد در کوی محبت تو! نسل تو، همین ماییم! و تو امام انحصاری ما! فقط برای ما! از بس بزرگ بودی و تمامیت‌خواه، که همه‌ی #معارف را و همه‌ی #فضائل را نصیب خود خودت کردی و اینگونه است که نسل به نسل، از تو دورتر می‌شوند خمینی‌زاده‌ها! لیکن «خمینی‌زاده» خود ماییم! ما پابرهنه‌ها که خود را #صاحب تو می‌دانیم! دنیا این را بداند! خمینی #ملک ماست! #ملکوت ماست! اگر امام به‌وقتش حتی #متحجر و #مرتجع می‌شد، اینک موسم انحصارطلبی ماست! ما داعیه‌دار خط امامیم! جناح چپ لطفا بزند کنار! احدی خمینی را آنقدری عاشق نیست که ما! و من هنوز همان بهمنی را می‌کشم که ۲۲ بهمن پدرم روشن کرد…

  2. ناشناس می‌گوید:

    برای #شریعتی و همسر مرحومه‌اش
    ح‌سین ق‌دیانی: هم‌چنان #قلم را کاری‌تر از #اسلحه می‌دانم و #کلمه را برتر از #گلوله و چون مرا این است اعتقاد، باور دارم دکتر علی شریعتی؛ این #معلم_شهید_انقلاب در شمار #رزمندگان_مدافع_حرم است، نه‌فقط به استناد مزارش در زینبیه، که به شهادت آن همه متن که از #زینب برای ما نوشت، آنهم در عصری که اصلا و ابدا راحت نبود بردن نام «رسول امین برادر» در مجامع دانشگاهی! آری! شریعتی در روزهایی، با افتخار از #حسین و از خواهر شیرزن حسین برای ما و برای #انقلاب ما سخن گفت که بسی دل و جرئت می‌خواست سخن از اولیای دین! شاید برای هر زینبی که دکتر می‌گفت، ساواک اقلا ۱۰ شلاق برایش کنار می‌گذاشت! لذا فرمود؛ «چو به گشتی، طبیب از خود میازار»! اگر الساعه و در اوج راحتی و امنیت، از زینب می‌نویسیم، یکی هم از صدقه‌سر شریعتی و زبان سرخش در دوران سیاه پهلوی است! نیز از صدقه‌سر صبوری همسرش! #پوران_شریعت_رضوی درست مثل #سیمین_دانشور حق همسری را به‌خوبی ادا کرد برای مرد خود! بخش مهمی از آل احمد و شریعتی را ما مدیون و ممنون صبر و بصر همسران‌شان هستیم! هم سیمین و هم پوران، زنان نامدار و درس‌خوانده‌ای بودند لیکن در وهله‌ی اول، همسران وظیفه‌شناسی بودند! آنکه جلال را تر و خشک می‌کرد، سیمین بود و آنکه شریعتی را آماده نگه می‌داشت، پوران بود! در چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی، حق مطلب را ادا نکرده‌ایم، اگر غفلت کنیم از این ۲ زن! ای بسا که شریعتی در #زندان بود و بار تمام سختی‌های زندگی می‌افتاد بر دوش پوران! پورانی که از یاد نبریم #خواهر_شهید بود و همشیره‌ی یکی از آن ۳ آذر اهورایی! روحش شاد! برگردم اما به سطور نخست! رزمندگان مدافع حرم را و شیربچه‌های حاج‌قاسم را این فخر نیز هست که نه‌تنها مدافع حریم امنیت ایران عزیزند، بلکه پاسدار مزار شریعتی هم هستند! که اگر زینبیه دست #داعش می‌افتاد، قبر قلم‌زن زینب نیز فرومی‌افتاد! پس روشنفکران جامعه اگر متعهد به عهدی باشند، باید زبان به مدح نیروی قدس سپاه باز کنند؛ نیرویی که متأثر از رزمش، مزار سرسلسله‌ی روشنفکری متعهد در این دیار را زنده نگه داشت! و این یعنی کمک اسلحه به قلم! و مدد گلوله به کلمه! انقلاب اسلامی را این فخر بس که روشنفکر خمینی‌دوستش، جلال است و شریعتی! و روحانی‌اش بهشتی و مطهری! هم جلال، عاشق امام بود، هم شریعتی! و شاید از ورای همین است که این همه حضرت آقا علاقه دارند به این ۲ تن! این ۲ در روزگاری پای خمینی ایستادند و پای روحانیت اصیل ایستادند که هنوز ماه‌ها و بلکه سال‌ها به پیروزی انقلاب مانده بود! شاد باد روح‌شان!
    #حسین_قدیانی

  3. ناشناس می‌گوید:

    آری! #شریعتی مدافع حرم بود
    ح‌سین ق‌دیانی: نه‌فقط با خود عهد کرده بودم که تا مدت‌ها از این قبیل نوشته‌ها- همین متن!- ننویسم، بلکه بعضا متدکر دوستان می‌شدم که نقد زیادی جریان خودی هم حدی دارد، ولو آنکه حرف‌تان درست باشد! بر همین اساس، در ماه‌های گذشته، مکرر #انرژی_مثبت دادم، بی‌آنکه متنم شعاری باشد! چه کنم اما که تن بعضی نارفیقان می‌خارد! الغرض! در متن قبل، ضمن گرامی‌داشت پوران شریعت‌رضوی، چند کلامی هم از دکتر شریعتی نوشتم! این همه اما دست آخر فرعی شد بر دفاعم از رزمندگان مدافع حرم! کاری به کیفیت ندارم ولی ناظر بر کمیت، مدعی هستم بیشترین قلم را برای شیربچه‌های حاج‌قاسم زده‌ام! آنهم از قول یک فرزند شهید دهه‌ی ۶۰ که لابد می‌دانید دشمن و دشمن‌دوستان تا چه حد دنبال شکاف‌اندازی میان شهدا هستند؛ «ما همت و باکری را قبول داریم اما «مدافعان اسد» را نه»! حالا یک بچه‌شهید ۸ سال دفاع مقدس پیدا شده که تقریبا هر شب، هم از احمد کاظمی می‌نویسد، هم از محسن حججی! و تازه! بارها نوشته که سختی جنگ در بلاد غربت شام، حتی از هر ۲ کربلای ۴ و ۵ هم بیشتر است! ادعای گزافی هم ندارد! والله هیچ ادعای خاصی ندارم لیکن مواجهه‌ی زشت نادوستان با جملاتی از متن قبل، حقیقتا دلم را شکست! حرف‌شان نقد نبود؛ تجلی معرفت و انصافی بود که نداشتند! به هر آدم عاقلی اگر پست قبل را نشان دهید، خواهد گفت؛ «نویسنده حتی صحت مزار شریعتی در زینبیه را هم بدهکار شاهکار مدافعان حرم دانسته و ضمن استفاده یا بگو سوءاستفاده از علی شریعتی و همسرش، باز هم کمافی‌السابق جوهر قلم را خرج سپاه قدس کرده!» البته به هر آدم عاقلی! نه این جماعت خودعمارپندار! همین جا بگویم که مرادم یک جمع است، نه یک فرد! شاید متنم را کسانی هم منصفانه نقد کرده باشند که قطعا منظور این نوشته، آنان نیستند! اولا؛ حرم فقط در و دیوار و آجر و گچ و سیمان نیست! حرم اهل بیت در وهله‌ی اول یعنی معارف اهل بیت! من #رزمندگان_مدافع_حرم را نخست مدافع این معارف بلندبالا می‌دانم! ثانیا؛ سال‌ها قبل از انقلاب، آنکه از بردن نام #حسین و #زینب در دانشگاه‌ها نترسید و نزد دخترانی که بعضا حتی حجاب هم نداشتند و پیش پسرانی که بعضا رسما کمونیست شده بودند، با افتخار #فاطمه را و #علی را فریاد زد، همانا #معلم_شهید بود! شاکی شده‌اند چرا شریعتی را «معلم شهید» خوانده‌ام! و نمی‌دانند که این لقب را خود انقلابی‌ها در آستانه‌ی انقلاب به دکتر داده بودند! وانگهی! از نظر من #جلال هم #شهید است! #تختی هم #شهید است! مرگ همه‌ی این عزیزان- و بسیاری دیگر!- مشکوک بوده و یحتمل کار عمال شاه! ثالثا؛ کسانی که بعضی آرای شریعتی را دارای اشکال می‌خوانند- از قبیل حقیر!- هرگز نگفته‌اند که فی‌المثل، نجوای دکتر با حضرت زینب هم دارای ایراد است! اصلا سوپرگل شریعتی همین نجواهای #عارفانه و #مبارزانه بوده که زمان شاه ملعون، بی‌هیچ واهمه‌ای سخن از پناهگاه بودن خانه‌ی گلی فاطمه براند؛ آنهم با صورت تیغ زده و کراوات! و این یعنی دفاع از حرم اهل بیت اما با سلاح سخن و اسلحه‌ی قلم! خب! الان دقیقا جرم من چیست که ناعزیزان، در اوج وقاحت، حرف از #ساقی می‌زنند؟! گفت: «کافر همه را به کیش خود پندارد»! اتفاقا در نهایت هوشیاری، شریعتی را مدافع حرم خواندم و هنور هم می‌خوانم! رابعا؛ به هیچ وجه نظر بزرگانی چون #شهید_مطهری را درباره‌ی شریعتی قبول ندارم! دقت شود! آن کس که به شریعتی در تهران و به‌ویژه در حسینیه‌ی ارشاد، پر و بال داد، خود مطهری بود! رهبر فرزانه‌ی انقلاب اما بر این باورند که شریعتی، نه آنقدرها خوب بود که اوایل، مطهری اعتقاد داشت و نه آنقدرها بد بود که اواخر، مطهری ادعا داشت! اینکه امام راحل فرمودند؛ «همه‌ی آثار مطهری قابل استفاده و بلااستثناء خوب است» هرگز به آن معنی نیست که مطهری هیچ قضاوت نادرستی احیانا نداشته! با این همه بر این باورم که در حوزه‌ی اسلام‌شناسی و اصول دین، شریعتی حتی به گرد پای مطهری هم نمی‌رسد! و این را قبلا هم نوشته‌ام! بارها! اما مخاطب کج‌فهم اساسا اهل ندانسته‌ حرف زدن است! او، نه مطهری را شناخته، نه شریعتی را! او اصلا با #شناخت مشکل دارد! حزب او، نفس اوست، نه الله! او مثلا حزب‌اللهی است! مثلا! الکی! #بصیرت او مثل عدالت‌خواهی‌اش کورکورانه و کاریکاتوری است! او الان مطهری را بر فرق متن قبلی من می‌کوبد ولی فرض کنید فی‌الحال مطهری زنده بود! با همان بنز! و با همان خانه‌ی درندشت شمال شهر! احسنت! بله! پدری از شهید مطهری درمی‌آوردند که این بار عوض قم، از کل ایران کوچ می‌کرد! مراد سخن، افرادی هستند کج‌فهم اما عقل کل که فقط #پوسته را می‌چسبند! پوسته‌ی عدالت! پوسته‌ی بصیرت! پوسته‌ی تکلیف! حتما آقا باید برای‌شان توضیح دهد که نتیجه هم مهم است! و صدالبته باز هم کار خودشان را می‌کنند! یک چیزی شنیده‌اند که مسئول نباید اهل زندگی مرفه باشد! دیگر حواس‌شان به تفاوت زندگی عصر امام صادق با امیرالمؤمنین نیست! حتی به جامه‌ی شیخ‌الائمه هم گیر می‌دهند! کلا اهل گیرند! دنبال قاتل بروسلی! و همیشه هم دارای حکم! و یک پا قاضی! و عجیب از خودراضی! هیچ شعور این را ندارند که وقتی همسر شریعتی فوت می‌کند، زیر متنی که به همین مناسبت نوشته شده، جای #کامنت علیه #دکتر نیست! هیچ فهم این را ندارند که نویسنده هم ممکن است خیلی حالا همسر شریعتی را علیه‌السلام نداند لیکن متنش متن وفات است! متن تسلیت! متن محبت! متن وحدت! و حتی همین را هم نمی‌فهمند که نویسنده از جناح خودشان است! و دلسوز خودشان است! و هدفش این بوده که جماعت غیر، مصادره نکنند قصه را! «جماعت غیر» یعنی همان زنجیره‌ای‌ها که این اواخر حتی شریعتی را #روشنفکر_مسلح هم خواندند! و تلویحا داعش را و اساس تفکر تکفیری را نسبت دادند به او! حالا اینها بشوند روضه‌خوان همسر شریعتی؟! همان زن که برادرش از شمار شهدای آذر اهورایی بود! و اگر دوستان قبول کنند؛ «خواهر شهید»! البته اگر قبول کنند! و بعید است قبول کنند! از نظر جماعت، خواهر شهید حتما باید چادری باشد! و در دیوار خانه‌اش، عکس امام و آقا! و هر پنج‌شنبه، بهشت زهرا! بی‌هیچ استثنائی! و جالب آنکه وقتی در زندگی‌شان دقیق می‌شوی، دریغ از حتی یک شهید! ادعا اما مثل کوه! که چرا نوشتی؛ «معلم شهید»! که چرا گفتی؛ «مدافع حرم»؟! و آنقدر احمق که فقط پوسته‌ی متن را بچسبند! و هیچ نفهمند مقصود نویسنده را! که چرا من حسین قدیانی، بیش از عنوان «مدافعان حرم» از عنوان #مدافعان_حریم_امنیت_ایران یاد می‌کنم! بچسب توی مخاطب به این ریخت‌شناسی تا بفهمی خیلی هم بحث مطهری و شریعتی نیست! طرف آمده دایرکت که چرا می‌گویی؛ «مدافعان حریم امنیت ایران؟!» عکس پروفایلش هم یک من ریش! و آن‌وقت با وجود چنین ریشوهای کج‌فهمی، توی مخاطب، حق نداری تعجب کنی از مردم که چرا بعضا این همه زخم‌زبان می‌زنند به رزمندگان معزز و مظلوم مدافع حرم! و طعنه‌ی «مدافعان اسد»! آری! این چنین است برادر! از سویی خیانت زنجیره‌ای‌ها و از سویی #جهالت نادوستان! و امان از #جهل نادوستان! در شرایطی که جریان موسوم به #اصلاحات و نیز #دولت همه‌ی مشکلات را و حتی #صف_گوشت و #زه_پراید را گردن #مقاومت و #سپاه_قدس می‌اندازند و همه‌ی کاسه‌کوزه‌ها را سر مدافعان حرم می‌شکنند و آنان را مدافعان اسد می‌خوانند، نارفیقانی از جمع خودمان دقیقا خانه‌ی جدول اغیار را پر می‌کنند! و شاکی از عنوان «مدافعان امنیت ایران» هستند! و همه‌ی هم و غم‌شان جا انداختن این موضوع در ذهن امثال نگارنده است که #اسلام مهم‌تر از #ایران و دین بالاتر از #خاک است! گو اینکه بزرگان هم این مهم را نمی‌دانند که کرارا گفته‌اند؛ «اگر مدافعان حرم نبودند، ما الان باید به جای شام، در #کرمانشاه و #همدان با دشمن می‌جنگیدیم»! حال آیا مدافعان حرم را پاسدار امن و امان ایران نیز نامیدن، چقدر خطاست که جماعت نادان، در نقد متن کذا، پای ساقی را هم وسط کشیدند؟! که بگردیم ببینیم ساقی قدیانی کیست! این هم عوض تشکر! قصه این است که زنجیره‌ای‌ها با وجود همه‌ی فحاشی‌های‌شان به شریعتی، عنداللزوم دکتر را بر سر نظام می‌کوبانند! و نه‌فقط این، که حتی عدم هماهنگی میان متولیان مراسم تشییع همسر شریعتی با مسئولان حسینیه‌ی ارشاد را هم به نظام ربط می‌دهند! سئوال اینجاست؛ این وسط اگر من بنویسم که «روشنفکران حتی سلامت قبر شریعتی‌شان -بخوانید شریعتی‌مان!- در دمشق را نیز مدیون و ممنون رزمندگان مدافع حرم هستند» از که باید فحش بخورم و از طرف که باید حمایت شوم؟! مضحک نیست که جوان ان‌شاءالله حزب‌اللهی، زودتر از غربزده‌ها به راقم این سطور حمله کند؟! و طعنه بزند که فلانی «مدافعان حرم» را «مدافعان مزار شریعتی» خوانده! و حرم زینب را با قبر دکتر، یکی گرفته! در نگاه کور جماعت، اگر من بنویسم؛ «شادی مردم در دریاچه‌ی زریوار مریوان کردستان، از صدقه‌سر مدافعان حرم است و این رزمندگان، پاسدار سرور و نگهبان امنیت مردم خودمان هم هستند» لابد قیاس گنبد و بارگاه حضرت زینب است با قایق‌موتوری‌های دریاچه‌ی خوش‌نشان غرب کشور! و اهانت به عمه‌ی سادات! شگفتا! من در متن تسلیت پوران شریعت‌رضوی، این نتیجه را گرفتم که «قلم و کلمه‌ و سخن و دکلمه و حتی سنگ قبر روشنفکر ما نیز متأثر از اسلحه و گلوله‌ی مدافعان حرم، سالم مانده و اگر سینه‌ی این رزمندگان، سپر نبود، خبری از تراواشات ذهن روشنفکران هم نبود!» آن‌وقت دوست انقلابی، این را اهانت به رزمندگان مدافع حرم فرض کرده! و توئیت پشت توئیت و استوری پشت استوری که فلانی عکس خدا را پاره کرده! و دقیقا همین جهالت دوست است که کمک می‌کند به خیانت دشمن! و این گونه است که کنایه‌ی «مدافعان اسد» در اذهان بسیاری از مردم واقعا نقش می‌بندد و می‌نشیند! توی حسین قدیانی حالا هی برو هر شب #محسن_حججی را وصل کن به #احمد_کاظمی و «مدافعان حرم» را غالبا اینگونه بنویس؛ «مدافعان حریم امنیت ایران»! معلوم است هیچ اثری ندارد یا اقلا اثر قابل توجهی ندارد، وقتی دوستی دوست تو تا این حد خاله‌خرسه است! و وقتی او، تو را حتی زودتر از جبهه‌ی مقابل می‌زند! آنهم در متنی که توهم زده بودی داری دفاع می‌کنی از مدافعان حرم! دفاعی اما متفاوت! و از زاویه‌ای خاص! دفاع نبود که! تو فی‌الواقع اهانت کرده‌ای، هم به حرم و هم به مدافع حرم! البته به‌زعم نادوستان! بگذریم! یا علی!

  4. ناشناس می‌گوید:

    من مادر عباسم!
    ح‌سین ق‌دیانی:
    امشب
    می‌دانم #امام_زمان کجاست
    رفته #بقیع
    شک نکن
    رفته بقیع
    تا نور مزار خاموش مادر عموجانش باشد
    به‌به!
    چه مادری
    چه پسری
    چه ام‌البنینی
    چه عباسی
    یا حضرت مادر!
    با ما سخن بگو
    و بگو که #عباس را چگونه تربیت کردی
    که حتی #منجی_عالم_بشریت هم
    مجنون کوی اباالفضل است
    و زائر مزار مادرش
    که تو باشی
    ام‌البنین
    مادر پسران
    مادر همه‌ی پسران
    مادر #همت
    مادر #خرازی
    مادر #وزوایی
    مادر #حججی
    مادر #بیضایی
    سفره از این بزرگ‌تر در جهان نیست
    آری!
    سفره‌ی ام‌البنین را می‌گویم
    یا حضرت مادر!
    با ما سخن بگو
    همان گونه که با عباس
    سخن می‌گفتی
    و راه و رسم ولایت‌مداری را به ما نیز بیاموز
    که چگونه تا آخر
    پای شمع بیاستیم
    حتی بدون بال
    والله
    پروانه‌ها
    #عشق را
    و #پرواز را
    از عباس تو آموخته‌اند
    شیر مادرش حلال
    اسوه‌ی ادب بود
    و تنها یک جا
    #حسین را
    #برادر خطاب کرد
    دم آخر
    علت آن بود که #فاطمه آمده بود مدد فرزندش عباس
    همان فاطمه
    که یا حضرت مادر!
    تو همیشه خود را کنیزش می‌دانستی
    و پسرانت را
    نوکر فرزندانش
    ولی مگر حسین می‌تواند #دست_عباس را نبوسد؟!
    و مگر ممکن است امشب
    #مهدی_فاطمه
    در بقیع نباشد؟!
    یا حضرت مادر!
    تو مادرِ عموجانِ امام زمانِ مایی
    و باب‌الحوائج صاحب‌الزمان
    الله اکبر
    از مقام تو یا حضرت مادر!
    به شهادت عباس
    که دست‌پرورده‌ی تو بود
    همه‌ی اهل بهشت
    غبطه به جایگاهت می‌خورند
    کافی است بگویی؛
    «من مادر عباسم!»
    قیامت می‌شود در بهشت
    محشر می‌شود
    سوگند به خون
    و سوگند به خون خدا
    هر شهیدی
    خودش را فرزند تو می‌داند
    نه!
    تو فقط مادر عباس نیستی
    هر که در راه ولی خود
    دست از جان بشوید
    ام‌البنین
    مادر او هم می‌شود
    که تو مادر ادبی
    مادر جوانمردی
    مادر ایثار
    که تو به عباس آموختی؛
    گیرم به علقمه رسیدی
    مبادا از آب بنوشی
    وقتی فرزند فاطمه
    تشنه‌لب است
    همیشه اول؛ حسین
    همیشه اول؛ زینب
    و تو
    ای فرزندم!
    الا ای عباس!
    غلام این خواهر و برادری
    در دنیا و آخرت
    در مدینه و کربلا
    در همه جا
    در آسمان
    در زمین
    در همه جا
    یا حضرت مادر!
    عجب پسری تربیت کرده‌ای
    و هنوز دنیا عاشق عباس توست
    قمر منیر تمام آدمیزاد
    ماه اولاد آدم
    و باید هم امشب
    امام زمان در بقیع باشد
    یا حضرت مادر!
    با ما سخن بگو
    ما نیز مثل امام‌مان
    غریبیم
    غریب
    و دل ما هم بقیع است امشب
    ما نیز روشنایی نداریم
    ما نیز خورشیدمان
    افتخار طلوع نمی‌دهد
    باید بیشتر عباس را الگو کنیم
    هنوز #ستاره نشده‌ایم
    برای ماه و خورشید
    #دعا کن ما را
    یا حضرت مادر!
    هیچ حال‌مان خوش نیست
    نه می‌دانیم مزار زهرا کجاست
    نه می‌دانیم فرزندش کجاست
    فقط امشب می‌دانیم
    خیمه‌ی ولی عصر را
    هوایش را داشته باش…
    #حسین_قدیانی

  5. حسین قدیانی می‌گوید:

    خدا قوت آیت‌الله جزایری
    ح‌سین ق‌دیانی: سالیان پس از ۸۸ که علاوه بر روزنامه، در وبلاگ هم می‌نوشتم، گاهی از مخاطبان ایرانی ساکن اروپا کامنت‌های عجیبی می‌گرفتم؛ «فلانی! من لندن زندگی می‌کنم! باور می‌کنی گاهی در خیابان‌های پایتخت انگلیس از بس زن محجبه می‌بینم، فکر می‌کنم در یک کشور اسلامی هستم!… فلانی! من هلندم! جایت خالی! مراسم فاطمیه داشتیم و آنقدر گرم که گویی تکیه‌ی‌مان در خیابان فرهنگ منیریه بود، نه قلب آمستردام!… فلانی! چند سال است آمده‌ام بن! رشد اسلام و اسلام‌گرایی عالی است در اینجا!… فلانی! من در بیرمنگام درس می‌خوانم! تعداد زنان باحجاب در متروهای اینجا خیلی محسوس است! اسم محمد فراوان است! قرآن بسیار خوب فروش می‌رود! حتی عاشورا ما دسته داریم که سال به سال هم بیشتر می‌شود!» آن روزها انگار می‌کردم که دوستان دارند با غلو در تعریف به امثال حقیر انرژی مثبت می‌دهند لیکن در اینستاگرام مکرر عکس و فیلم می‌بینم در تأیید تعاریف دوستان خارج‌نشین! این همه اما محصول چیست؟! آیا جز به برکت حضور امثال شهید بهشتی در آلمان؟! همین جا رونمایی کنم از برخوردهای دوگانه! بهشتی را یکی هم برای حضور مؤثرش در غرب، تحسین می‌کنیم اما خدا نکند امام‌جمعه‌ای با همان هدف #تبلیغ عازم اروپا شود! حزب‌اللهی‌ها بعضا حتی جلوتر از غربزده‌ها طرف را می‌کوبند! و بدون اندکی علم و تحقیق، سفر آیت‌الله جزایری را صرفا درمانی می‌خوانند! برخوردهای دوگانه اما تنها مختص ما نیست! دختری را می‌شناسم که حضور حسن روحانی در انگلیس از جمله دلایل رأی او به شیخ بوده؛ «به این می‌گویند روحانی دنیادیده!» و در عین حال، در توئیتر به آیت‌الله #جزایری دقیقا به‌خاطر همین سفر به انگلیس فحش می‌دهد! عاقبت رفتن به غرب، خوب است یا بد؟! چطور غرب رفتن با نتیجه‌ی آبروبر دکترای تقلبی- اقلا مشکوک!- خوب است ولی به قصد تبلیغ، بد؟! الغرض! آنی فرض کنید آیت‌الله علم‌الهدی خواهان باخت تیم ملی شود! همین من، اولین نفر می‌زنمش ولی شگفتا! همین حرف را #صادق_زیباکلام علنا گفته و حقیر هیچ کاری با او ندارم! لذا خدا قوت حضرت جزایری؛ هم بابت سفر تبلیغی، هم بابت سالیان خطبه! همین جا بگویم؛ فقط #رهبر را خوب دانستن و الباقی را زدن، تخریب #ولی_فقیه است! گوهر دهری و دُرّ عصری چون علامه‌ی ذوالفنون حسن‌زاده‌ی آملی در هر کشوری بود، کلی برایش خدم و حشم می‌گذاشتند و عجبا از معرفت خودعمارپندار ما که چون جایی عکسی از علامه در شاسی‌بلندی دیده، تحریک شده شاخک عدل‌خواهی‌اش! #عدل که نمی‌فهمی! #عقل هم نداری؟! #صف_گوشت از #جیغ_بنفش است، نه جیب تبلیغ!
    #حسین_قدیانی

  6. حسین قدیانی می‌گوید:

    از یک روزنامه‌نگار به یک فوتبالیست
    به نام #خدا
    #وریا_غفوری متعصب
    با سلام
    نه‌فقط به‌عنوان یک هوادار استقلال بلکه به‌صرف یک فوتبال‌دوست نیز همیشه بازی‌ات را ستوده‌ام؛ اینکه #غیرتی بازی می‌کنی و حتی در فوتبال سرشار از #پول هم بنایت بر #درآمد_حلال است! عاشق استارت‌های لب‌خطت هستم؛ چه وقت حمله، چه دفاع که از فرط عرق و عشق، همیشه‌ی خدا رگ گردنت می‌زند بیرون! بی‌خود نیست که بچه‌ی #کردستان_زیبا هستی و وقتی گل می‌زنی، عوض شادی گل‌های لوس و بی‌مزه، می‌زنی به رگ دستت!
    وریای عزیز!
    مگر ممکن است جوان غیوری چون تو که از دل زمین مرتفع #کردستان جوشیده و بدل به الگوی بسیاری از نوجوانان و جوانان شده، چشمش به #صف_گوشت و #زه_پراید بیفتد و #ساکت بماند؟! اساس واکنش تو به فلان جمله‌ی بهمان مسئول نشان داد که دغدغه‌ات #مردم است، نه #سیاست و الحمدلله خود نیز امروز بعد از برد شیرین #آبی به این مهم اذعان داشتی که در پی نقدی اجتماعی بودی، نه امری سیاسی!
    وریا غفوری عزیز!
    حقا که در بیرون مستطیل سبز هم متعصبی؛ متعصب به مردم وطنت و‌ غم و رنج‌شان! آنهم نه نمایشی، بلکه واقعی! آری! تو خیلی فرق داری با فوتبالیست‌ها و بازیگرانی که دیروز برای همین #ظریف و مافوقش یعنی #روحانی فراوان #جیغ_بنفش کشیدند و اینک اما توهم زده‌اند که از درون بلندترین شاسی‌ها و بالاترین کاخ‌ها و متمول‌ترین زندگی‌ها #قهرمان_مردم شده‌اند! واکنش تو #شو نبود؛ واقعی بود! و #نمایش نبود؛ مردمی بود! و #سیاسی نبود؛ اجتماعی بود! دمت گرم کاک دوست‌داشتنی!
    وریای نازنین!
    وجدان خود را قاضی کن! آیا مشکلات ما در حوزه‌ی #اقتصاد و #معیشت به این خاطر است که جوانان غیور دیگری، دشمن این آبادی را در همان شامات و غزه و لبنان نگه داشته‌اند تا یکی هم #زریوار دست اجنبی نیفتد یا از قضا ناشی از ناشی‌گری‌های قوه‌ی اجرا در هر ۲ حوزه‌ی خارج و داخل؟! والله حمایت ما از #فلسطین علت مشکلات نیست؛ که ما اگر هم حضوری در منطقه داریم، در اصل به‌خاطر امنیت خودمان است و نگه‌داشتن دشمن در همان بیرون مرزها! ولی عجیب نیست که بعضی دولتمردان جوری حرف می‌زنند کأنه مشکل از #موشک است، نه بی‌تدبیری خودشان؟! آیا این سخنان روحانی که «ظرف ۱۰۰ روز اقتصاد را سامان می‌دهم» یا «بعد از #برجام تمام تحریم‌ها بالمره لغو می‌شود» یا «استعفای وزیر بهداشت» چه ربطی به #قدس دارد؟!
    وریای باتعصب!
    اگر #استقلال یک بازی را می‌بازد، آیا رواست #شفر به‌جای «تدبیر امور» همه‌چیز را بیندازد گردن تعصب همین تو مثلا؟! آری! مشکل از تدبیری است که «دولت» ندارد، نه تعصبی که «سپاه» دارد!
    دوستت دارم!
    #حسین_قدیانی

  7. حسین قدیانی می‌گوید:

    #شاهد_فتح
    ح‌سین ق‌دیانی: باکلاس‌ترین دبیرستانی که در آن درس خواندم- و چقدر هم درس خواندم!- دبیرستان شاهد فتح بود؛ پشت برج سفید خیابان پاسداران! گمانم ۷۶ بود! اینقدرش یادم هست که دعوا بر سر #سیاست تمام وقت زنگ تفریح بچه‌ها را می‌گرفت! من البته آن ایام، بیشتر اسیر #فوتبال بودم! اصلا با ساک ورزشی می‌رفتم کلاس! و کتاب‌هایم همیشه بوی گند جوراب فوتبال می‌داد! القصه! امروز با مادر و همسرم داشتیم می‌رفتیم خانه‌ی یکی از اقوام که ناگهان خودم را در همان خیابان دبیرستان کذایی دیدم! و چه مرور خاطراتی! آنقدر بود که از ماشین پیاده شدم! و عکسی انداختم که می‌بینید! و از همه بامزه‌تر، حرف‌های مادرم؛ «ساعت ۹ آقای جان‌شکن [ناظم‌مان] زنگ می‌زد خانه! زنگ می‌زد خانه که «خانم فلانی! باز هم حسین نیامده! ناسلامتی اینجا یکی از ۳ دبیرستان برتر تهران است! ثلثی فرزند شهیدند، ثلثی نخبه‌اند و ثلثی هم پسران مسئولان! کلا یا نیست یا وقتی هم که می‌آید، هنوز ساعت ۱۰ نشده، جیم‌فنگ! کجا؟! فوتبال! خدایی مرا از رو برده، با این همه نظمش در بی‌نظمی!» یعنی حسین! این مدرسه رفتن تو، مرا پیر کرد! هر روز باید می‌آمدم غیبتت را موجه کنم!» حق دارد خب مادرم! خودم هم اما حق داشتم! هیچ حال نمی‌کردم با مدرسه! همه‌ی عشقم فوتبال بود! و بدبختی، زمین پلیس بازار دوم نازی‌آباد- محل تمرین نوجوانان پاس- کجا و برج سفید خیابان پاسداران کجا؟! تمرین ساعت ۲ شروع می‌شد و ما اما تا ۳ کلاس داشتیم! فی‌الحال خنده‌ام گرفته! باری جان‌شکن، مرا کشید کنار و درآمد؛ «اقلا بگو چه ساعت‌هایی نیستی، خودم غیبتت را موجه کنم! نه که از صبح، نیایی! کجا می‌روی حالا؟!» کجا می‌رفتم حالا؟! هیچی! سوار مینی‌بوس‌های نوبنیاد- پیچ‌شمیران می‌شدم ولی برج سفید پیاده نمی‌شدم! سر طالقانی پیاده می‌شدم و می‌رفتم سینما! نه بگویی به قصد تماشای فیلم‌ها! می‌رفتم بخوابم در صندلی‌های راحت سینما! ۲ سانس! تا ۱۲ که بروم تمرین! گاهی هم می‌رفتم خانه‌ی درندشت پیرزنی، درست دیواربه‌دیوار مدرسه! تنها زندگی می‌کرد! شاهی بود ولی به ما احترام می‌گذاشت! مرا که دیگر خوب می‌شناخت، از بس توپ را شوت می‌کردم حیاط‌شان؛ «نمی‌خواهد زنگ بزنی! از همان دیوار بپر! اینجا بزرگ است و من هم نا ندارم راه بروم!» خدا بگذرد از سر تقصیراتم! آن اوایل که جان‌شکن خیلی روی مخم بود، یک‌بار از حیاط خانه‌ی پیرزن، توپ را چنان محکم و دقیق #شوت کردم که درست خورد به شیشه‌ی اتاق ناظم و شکست! فردایش دیدم شیشه‌بر و آهنگر آورده‌اند و کلی تحقیق که کار کی بوده! ظهری اما دیدم نرده‌ها هنوز بود! کار خودم بود!
    #حسین_قدیانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.